-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

Latest News from Kaleme for 09/12/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



میرحسین موسوی: در جامعه ما زود سود بردن هدف شده، چون آینده غیر قابل پیش‌بینی شده است. به دلیل این شرایط، کسی به دنبال سرمایه‌گذاری تولیدی و درازمدت و اشتغال پایدار نیست. آیا نتیجه تداوم این وضعیت، بیکاری و فقر بیشتر نیست؟


 


کلمه – گروه بین الملل: مناف طلاس از نظامیان سرشناس و نزدیک به بشار اسد که دو ماه پیش به خارج از سوریه فرار کرده بود در گفت و گویی با کانال تلویزیونی BFM فرانسه گفته است که به پیروزی مخالفان رژیم اسد مطمئن است. درعین حال او در این گفت‌وگو دخالت نظامی خارجی در کشورش را رد کرد و گفت، حمله نظامی از خارج بحران سوریه را حل نخواهد کرد. با این‌حال او تاکید کرد مخالفان سوری در پیکارشان علیه رژیم اسد نیازمند حمایت هستند. سوری‌ها نباید از این پیروزی محروم شوند، باید از آنها حمایت شود و اسلحه و کمک در اختیارشان قرار داده شود.

مناف طلاس در گفت و گویی با بی بی سی عربی، گفت که سرویس های فرانسوی او را در فرار از کشور کمک کردند. او البته نگفت که این سرویس ها چطور کمکش کرده اند. او که در محل اختفایش در پاریس است، از دولت فرانسه تشکر کرد. طلاس در گفت و گوی خود از سرویسی که به او برای فرار کمک کرده نام نبرد و دلیل خود را این طور بیان کرد که بیم دارد جان آن افراد در خطر قرار بگیرد. طلاس همچنین از بشار اسد خواست به خاطر منافع سوریه و منافع خانواده‌ی خود، از قدرت کناره‌گیری کند. طلاس گفت که اگر دولت سوریه بیشتر زیر فشار قرار بگیرد، ممکن است که از سلاح های شیمیایی استفاده کند.

در خصوص استفاده از سلاح های شیمیایی هم طلاس گفت: دولتی که هواپیمای جنگی و تانک را علیه مردمش به کار می گیرد، ممکن است که از این سلاح ها هم استفاده کند. او اضافه کرد که تنها در صورتی که دولت زیر فشار باشد ممکن است که از سلاح های شیمیایی استفاده کند و آن هم در مناطقی محدود. طلاس از جامعه جهانی خواست تا برای بیرون آمدن سوریه از وضعیت کنونی بر یک نقشه راه حقیقی تمرکز کنند. او البته تاکید کرد با هر گونه دخالت خارجی و به هر شکلی در سوریه مخالف است و گفت که مردم سوریه باید خودشان به پیروزی دست یابند.

فرار طلاس و جدا شدنش از دولت بشار اسد را تحلیلگران یکی از بزرگترین ضربه های به حکومت سوریه توصیف کرده اند. مناف طلاس فرمانده گارد ریاست جمهوری سوریه بود و مصطفی طلاس، پدرش، برای سی سال وزیر دفاع حافظ اسد، پدر بشار اسد بود و از نزدیکان مورد اعتماد او به شمار می رفت.

از سوی دیگر به‌گزارش سازمان ملل متحد هر روز ۲ هزار شهروند سوریه خاک این‌کشور را ترک می‌کنند. تعداد فراریان تاکنون به ۲۵۳ هزار نفر رسیده و یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در حال جا‌به‌جایی هستند. تعداد پناهجویان سوری در اردن به ۸۵ هزار نفر، در ترکیه به ۷۸ هزار نفر، در لبنان به ۶۷ هزار نفر و در عراق به ۲۳ هزار نفر رسیده است. سازمان ملل گزارش می‌دهد که هرروز به‌طور متوسط ۲ هزار نفر از ترس خشونت دولتی خاک سوریه را ترک می‌کنند. بخش قابل‌توجهی از فراریان را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند.

نشست قاهره و گزارش های مبهم

روز دوشنبه این هفته، معاونان وزارت‌خارجه چهار کشور مصر، عربستان سعودی، ترکیه و ایران برای بررسی بحران سوریه در قاهره گرد آمدند. با گذشت ۲۴ ساعت از پایان این نشست، هنوز جزئیات مذاکراتی که در آن صورت گرفته منتشر نشده است. به گزارش دویچه وله، اخبار رسیده از این نشست تنها حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران خواستار مشارکت عراق و ونزوئلا در نشست‌های آتی گروه چهارگانه شده‌است.

مسئولان جمهوری اسلامی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین پشتیبانان رژیم بشار اسد به این ترتیب می‌خواهد با افزودن عراق و ونزوئلا به گروه‌چهارگانه میان دیدگاه‌های موافق و مخالف رژیم فعلی سوریه در این گروه توازن برقرار کند. درباره موافقت یا مخالفت عربستان، مصر و ترکیه با این پیشنهاد هنوز گزارشی منتشر نشده است.

جنایت جنگی در هردوسو

خانم سروجوئی حقوقدان الجزایری و مامور ویژه سازمان ملل متحد، که چهار روز پیش جایگزین رادیکا کوماراسوامی شده است، در این میان رژیم اسد را متهم کرد که کودکان و نوجوانان را زندانی، شکنجه و اعدام می‌کند. او همزمان اپوزیسیون مسلح سوریه را به‌سربازگیری از میان کودکان سوری متهم کرد. سروجوئی این عمل را جنایت جنگی نامید.

اعدام‌ نیروهای طرفدار اسد

روزنامه هندلزبلات در گزارشی با عنوان «خشونت در میان شورشیان نیز اوج می‌گیرد» می‌نویسد: «هرچه نیروهای دولتی سوریه خشن‌تر عمل می‌کنند، رفتار مخالفان نیز بی‌رحمانه‌تر می‌شود. البته همه گروه‌های اپوزیسیون اعدام سربازان دستگیر شده را تایید نمی‌کنند.»

انگیزه هندلزبلات از انتشار این گزارش، ویدئوئی است که چهارشنبه هفته گذشته منتشر شد و ۲۰ فرد تیرباران شده به وسیله مخالفان را در شهر حلب نشان می‌داد. در این ویدئو گروهی از افراد مسلح گردان‌های انقلابی سوریه دیده می‌شوند که جنازه حدود ۲۰ طرفدار رژیم با دست‌های بسته جلوی پای آن‌ها ردیف شده است.

این ویدئوی تکان دهنده را سازمان ناظران حقوق‌بشر سوریه منتشر کرده است. رامی عبدالرحمان رئیس این سازمان به خبرگزاری آلمان گفته است که سازمان او نمی‌خواهد تنها جنایات رژیم سوریه را مستند کند، بلکه در‌پی آن است که نقض حقوق‌بشر را در هر دو طرف به ثبت برساند.

بان کی مون در نشست افتتاحیه شورای حقوق بشر

در این میان بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد از جامعه جهانی خواست همه‌ی طرف‌هایی که در سوریه مرتکب جنایات جنگی شده‌اند به دست عدالت بسپارد. دبیرکل سازمان ملل که در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو سخنرانی می‌کرد گفت، هر دو طرف بحران سوریه باید پاسخگوی اعمال خود باشند.

بان کی مون ضمن تایید نقش سازنده شورای حقوق بشر سازمان ملل در بحران سوریه، خواستار واکنش سریع این شورا در این باره شد. به باور دبیرکل سازمان ملل، قدرت‌های بزرگ باید زیر فشار قرار گیرند تا راهی برای پایان جنگ داخلی و نقش حقوق بشر در سوریه پیدا کنند.

ناوی پیلای، کمیسر عالی شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز گفت از شنیدن خبر قتل‌عام جدید در روستای “دراجا” با صدها کشته، “عمیقا شوکه” شده است. پیلای از احتمال وقوع “جنایت علیه بشریت” در این منطقه خبر داد.

شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد از روز دوشنبه ۱۰ دسامبر نشست نوبتی چهار هفته‌ای خود را آغاز کرده است. بررسی بحران سوریه از جمله موارد دستور کار این اجلاس است. بان کی مود در سخنان خود در نخسیتن روز نشست شورای حقوق بشر گفت، در شرایطی که شورای امنیت در مورد بحران سوریه دچار انشقاق شده، مجمع عمومی و شورای حقوق بشر می‌تواند این بحران را مورد بررسی قرار دهند.


 


عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

امام صادق (ع) می‌فرماید: «العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر طریق، فلا تزیده سرعة السیر الا بعدا؛ کسی که بدون بینش عمل می‌کند مانند کسی است که در بیراهه راه می‌پیماید. چنین کسی هر چه سریعتر راه بپیماید از مقصد بیشتر دور می‌شود» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام صادق”ع”).

این سخن را پیامبر خدا (ص) به گونه‌ای اندکی متفاوت بیان می‌فرماید: «من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح؛ هر کس بدون علم عمل کند، آنچه خراب می‌کند بیش از آن چیزی است که درست می‌کند» (همان، کوتاه سخنان پیامبر”ص”).

از این دو حدیث برمی‌آید که بینش و دانش نقش بسیار مهمی در ارزش عمل دارد. در حدیث اول بر این تأکید می‌شود که کسی که بدون بینش و روشن‌بینی عمل می‌کند، در واقع هر چه بیشتر تلاش می‌کند از مقصد دورتر می‌شود. در واقع عمل بدون بینش به جای اینکه انسان را به هدف نزدیک کند از آن دور می‌کند. در حدیث دوم همین مطلب به شکل دیگر بیان شده است. کار و تلاش بدون دانش به جای سازندگی تخریب می‌کند و از بین می‌برد.

از روایات اسلامی بر می‌آید که سه عامل ارزش یک عمل را تعیین می‌کنند. در واقع یک مثلث داریم که تا هر سه ضلع آن کامل نباشد عمل ارزشمند نمی‌گردد، بلکه ممکن است ارزش منفی داشته باشد. این سه ضلع عبارتند از هزینه، نیت و بینش. از یک سو ارزش عمل به میزان هزینه‌ای است که برای آن پرداخت می‌شود. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «برترین کارها دشوارترین آنهاست» (بحار الانوار، ج۷۰، ص۱۹۱). پس میزان ارزش هر کار به اندازه‌ای است که برای شخص سختی ایجاد می‌کند. هزینه‌ای که فرد برای یک عمل می‌پردازد و سختی‌هایی که برای او به دنبال دارد صورت‌های مختلفی دارد. صورت ساده آن این است که این عمل اندکی از وقت انسان را می‌گیرد و اندکی خستگی بدنی برای او در پی دارد. اما این هزینه ممکن است بسیار بیش از این مقدار گردد و وقت بسیار زیاد و خستگی بسیار زیاد و اتلاف مال و آبرو و حتی جان را در پی داشته باشد.

سخن پیامبر (ص) این است که میزان ارزش یک فعل به مقدار هزینه‌ای است که برای آن پرداخت می‌شود. یک عمل کم هزینه قطعا ارزش و پاداش کم‌تری دارد تا یک عمل بسیار پر هزینه.گذاشتن وقت زیاد و خستگی فراوان از این جهت ارزش دارند که هزینه عمل صالح و درست هستند و البته هزینه‌های سخت‌تری نیز می‌تواند برای یک عمل ارزشمند وجود داشته باشد. اصلی ترین یا یکی از اصلی‌ترین عواملی که مانع حق‌پرستی انسان‌ها می‌شود هزینه حق‌پرستی است که چه بسا بسیار سنگین است و جایگاه انسان‌ها به آمادگی آنان برای هزینه دادن بستگی دارد.

پرداخت مبلغ معینی در راه خیر برای کسی که تنها همان مقدار مال دارد و کسی که زیاد دارد و کسی که خودش نیاز به آن دارد و کسی که نیاز ندارد و کسی که باید مسیر طولانی برای پرداخت آن بپیماید و کسی که نباید چنین کند و کسی که این پرداخت ممکن است خطرات دیگری هم برای او داشته باشد و کسی که چنین نیست، و … از نظر ارزش بسیار متفاوت است. پس میزان ارزش یک عمل رابطه تنگاتنگی با میزان هزینه آن دارد. اما باید توجه داشت که ارزش عمل تنها به هزینه آن بستگی ندارد. عنصر دیگری که در این رابطه تعیین کننده است، نیت است. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید «انما الاعمال بالنیات؛ ارزش عمل تنها به نیت است» (سنن ابی داود، ج۲، ص۲۲۳). امام علی(ع) می‌فرماید: «نیت، شالوده کار است» (غررالحکم، ح۱۰۴۰) و امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند در روز قیامت مردم را مطابق نیت‌هایشان محشور می‌کند» (المحاسن، ج۱، ص۴۰۹) و می‌فرماید: «آدمی باید در تمامی حرکات و سکنات خود نیت خالص داشته باشد، زیرا اگر چنین نباشد، در شمار غافلان است» (بحار الانوار، ج۷۰، ص۲۱۰).

پس مطابق این احادیث، که مشابه آنها در روایات اسلامی بسیار زیاد است، نیت درست و صحیح در ارزش فعل نقش مهمی را ایفا می‌کند بگونه‌ای که بدون نیت درست، فعل هیچ ارزشی ندارد، هر چند هزینه آن سنگین باشد. بذل و بخشش بسیار زیاد و تلاش و کوشش بسیار زیاد در صورتی که برای فریب مردم باشد و قصد خیر در آن نباشد هیچ ارزشی ندارد. اما عمل بسیار کوچک در صورتی که همراه با نیت پاک و درست باشد ارزشمند است.

بنابراین ارزش عمل به نیت است و عملی که نیت آن درست نباشد ارزشمند نیست. اما پرسش مهم این است که آیا عملی که همراه با نیت درست باشد ضرورتا ارزشمند است؟ پاسخ این است که نیت درست، شرط ارزش فعل است اما تمام علت نیست. ممکن است کسی عمل پرهزینه‌ای را با نیت پاک و سالم انجام دهد اما عمل او نه تنها ارزشمند نباشد بلکه ارزش منفی داشته باشد. چنین عملی هر چند دو ضلع مثلث ارزش را دارا می‌باشد، اما از آنجا که از ضلع سوم، یعنی دانش و بینش بی‌بهره است، می‌تواند به جای خدمت، لطمه و صدمه باشد و به جای اصلاح، ویرانی و تباهی به بار آورد.

سال‌ها پیش و در زمان دولت اصلاحا ت بحثی به صورتی جدی در جامعه ما مطرح شد و آن مسأله خشونت بود. کسانی با خشونت مخالف بودند و کسانی از آن دفاع می‌کردند و مدعی بودند که در فقه اسلامی خشونت تأیید شده است. اینان خشونت را با مجازات یکی می‌گرفتند که جای بحث زیادی دارد. به همین مناسبت مناظره‌ای در تلویزیون برگزار شد که یک طرف آن یکی از شخصیت‌های حوزوی و مدرسان معروف بود که در آن زمان اصلاح‌طلبان او را متهم به این می‌کردند که خشونت را تئوریزه می‌کند. به هر حال در طول مناظره مغالطات زیادی صورت گرفت و برای مثال هرگز معنای خشونت، که در نظام حقوق بشر امروزی پذیرفته نیست، روشن نشد و معنای آن با مجازات به معنای عام آن یکی گرفته شد. نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم بحث پایانی این مناظره است. بحث به اینجا کشید که دو نوع خشونت داریم، یکی صحیح و درست و دیگر خطا و نادرست. اما این پرسش مطرح شد که معیار تشخیص خشونت صحیح از ناصحیح چیست؟ پاسخ مدرس معروف حوزه این بود که معیار «قصد قربت» است. اگر خشونت برای خدا و به قصد قربت انجام گیرد صحیح و درست است والا نادرست است. طرف دیگر مناظره بیشتر بحث‌ها را با تعاریف و احترام زیاد می‌گذراند و حتی به این ادعای عجیب پاسخ جدی نداد. اگر قرار باشد با صرف قصد قربت، خشونت درست و صحیح شود حتی ضربت بر فرق علی(ع) می‌تواند درست و صحیح باشد. در طول تاریخ ادیان قتل‌ها و غارت‌ها و تجاوز‌های زیادی با قصد قربت انجام گرفته است. چه بسیار کودکانی که با قصد قربت به پای بت قربانی شده‌اند و چه بسیار دختران زیبارویی که با قصد قربت به رودخانه طغیان کرده یا آتشفشان فوران کرده تقدیم شده‌اند و …. اگر تنها قصد قربت معیار و ملاک باشد، بسیاری از خشونت‌ها نفرت‌انگیز توجیه می‌شود.

سخن ما اصل آن بحث و آنچه درباره خشونت گفته شد نیست، چرا که، همانطور که اشاره شد، به چگونگی طرح آن اشکالات جدی به نظر می‌رسید. سخن ما درباره معیاری است که بیان گردید. قصد قربت هر چند شرط لازم برای ارزش فعل است اما هرگز تمام علت نیست. حتما باید سه ضلع مثلث کامل گردد تا فعل ارزش پیدا کند. ماجرای جالبی از امام صادق(ع) نقل شده است. فردی معروف به خیرخواهی و کمک به دیگران شده و همگان از او تعریف می‌کنند. امام (ع) مخفیانه او را دنبال می‌کند و از او عملی عجیب می‌بیند. فرد از نانوایی دو قرص نان و از میوه فروشی دو عدد انار می‌دزدد و در جای دیگر آنها را به فقیری بیمار می‌بخشد. امام به او نزدیک می‌شود و از او علت این کار عجیب را می‌پرسد. فرد پاسخ می‌دهد که مگر قرآن نخوانده‌ای که می‌فرماید هر کس کارنیک انجام دهد ده برابر پاداش می‌گیرد و هر کس کار بد انجام دهد به همان اندازه گناه پایش نوشته می‌شود؟ پس من چهار گناه و چهل کار نیک انجام داده‌ام و از این کار سود زیادی برده‌ام. امام(ع) می‌فرماید سخت در جهل و نادانی قرار داری. مگر قرآن نخوانده‌ای که می‌فرماید اعمال تنها از پرهیزگاران پذیرفته است. تو یک بار دزدی ‌کردی و یک گناه کردی و یک بار در مال مردم تصرف کردی و آن را به دیگران بخشیدی و با این کار گناه دیگری مرتکب شدی و هیچ کار نیکویی انجام ندادی چون بخشیدن مال دیگران نیکو نیست. پس تنها گناه کردی (وسائل الشیعه، ج۲، ص۵۷).

این فرد برای کار خود هزینه زیادی داده و حتی خطر دستگیری به خاطر دزدی و بی‌آبرویی و مجازات را به جان خریده است. نیت او هم درست بوده و تنها با قصد قربت و برای خدمت به خلق این عمل را انجام داده است. اما مشکل او عدم بینش و دانش بوده است. انسان در کنار آمادگی برای هزینه‌دادن و در کنار تلاش برای اصلاح نیت، وظیفه سومی هم دارد که اگر آن را انجام ندهد کل عمل او ممکن است تباه و زیانبار باشد. وظیفه سوم این است که شناخت حاصل کند و برای به دست آوردن دانش و بینش تلاش کند.

در احادیثی که ابتدای این نوشتار نقل شد بر این نکته تأکید شده است که هر چند اموری مانند هزینه و نیت مهم و ضروری هستند، اما بدون بینش و دانش کار و عمل هرگز ارزشمند نمی‌گردد و بلکه شاید اهمیت این سومی بیش از آن دو باشد، چرا که هم نیت صحیح و درست و هم هزینه به جا و درست در پرتو دانش و بینش شناخته می‌شود. بنابراین ممکن است یک فرد عادی یا یک کارگزار حکومتی نیت درستی داشته باشد و تلاش زیادی هم انجام دهد، اما از آنجا که از نظر کارشناسان استفاده نمی‌کند و برای شناخت درست تلاش نمی‌کند بیش از آنکه سود برساند، زیان می‌رساند و نه تنها سرمایه ملت را بر باد می دهد، بلکه با سرمایه آنان جلویشان چاه می کند. این ضلع سوم ضرورتش چه بسا بیش از دو ضلع دیگر است.


 


کلمه: از سید محمد خاتمی دو چهره در رسانه ها منعکس شده است، احتمالا بر اساس انتظارات دوگانه ای که مخاطبانش از او دارند. شاید هم این خود اوست که همواره در دو نقش متفاوت ظاهر شده است. وقتی که رئیس جمهور بود، از سویی انتظار می رفت که هم رئیس دولت و صدای حکومت باشد، و از سوی دیگر صدای منتقدان حکومت. او این موقعیت دوگانه و دشوار را همچنان با خود حفظ کرده است. مخاطبانش نیز، اعم از موافق و مخالف – از هر دو سو – انتظاراتی از او دارند که خاتمی را بیشتر در این موقعیت دوگانه و گاهی پارادوکسیکال قرار می دهد.

به گزارش کلمه، انتشار خبرهای مربوط به خاتمی نیز هم اکنون همین موقعیت دوگانه را نمایندگی می کند. از سویی دیدارهای وی و اظهاراتش در آنها با روایتی اداری/ ویرایش شده در سایت رسمی وی منعکس می شود و از سوی دیگر گزارش هایی که به طور غیررسمی از دیدارهای او به رسانه ها راه یافته، تصویر متفاوتی از سخنان او را نشان می دهد؛ تصویری که اتفاقا شفاف تر و صریح تر است و برای موافق و مخالف، قابل فهم تر. اما ظاهرا خاتمی اصرار دارد که این تصویر آنقدر پیراسته و ویراسته باشد که هیچ حاشیه ای ایجاد نکند. به نظر می رسد او و نزدیکانش علاقه ای به ارائه پشت صحنه ی غیر رسمی مواضعش نداشته اند و به همین خاطر هم بوده که همیشه خبر سخنان و دیدارهای وی از کانال وب سایت رسمی خود او و به صورت گزارش های یک شکل و یکدست منتشر شده است؛ هرچند سانسور خبری وی در مطبوعات و رسانه های زییر تیغ حکومت، عملا راه خاص دیگری هم باقی نگذاشته است، آنچنان برای اعلام مواضع و اظهار نظر او نیز راهی جز دیدارهایی که در دفترش انجام می شود، باقی نمانده است.

اما یکی دو باری است که وب سایت رسمی خاتمی در کنار گزارش های رسمی از اظهارات وی در دیدارها، حاشیه ها و پرسش و پاسخ های صورت گرفته را نیز به صورت یک خبر مستقل تنظیم و منتشر می کند؛ خبری که کمتر گرفتار قالب رسمی خبر اصلی می شود و از همین رو مواضع صریح تر و نکات ملموس تری در آنها دیده می شود.

اکنون پس از انتشار خبر سخنان خاتمی در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی، که با عنوان انتقاد شدید خاتمی از «اعمال شیوه‏ های پلیسی» و «تحمیل فضای پادگانی» در دانشگاه ها در کلمه منتشر شد، وب سایت وی دست به انتشار گزارش پرسش و پاسخ های این جلسه زده و مشروح پرسش ها و سخنان دانشجویان را به همراه پاسخ ها و سخنان خاتمی آورده است.

در مقدمه ای که وب سایت خاتمی برای این گزارش نوشته، می خوانی: محمد خاتمی کیست؟ رییس جمهور خوبی است یا یک فرد محافظه کار یا یک فعال سیاسی یا نابغه ای است که از عصر خود جلوتر است و ما توانایی فهم آن را نداریم؟ یا کسی است که قرار بوده در انتخابات شرکت کند و…؟ نسبت حاکمیت و دانشجوها چیست؟ آیا حاکمیت این تصور را دارد که ما درصدد سرنگونی آنها و مقابله با اندیشه امام هستیم یا جزو دوستان حکومتیم؟ شما به عنوان لیدر اصلاحات رابطه خود و جنبش سبز چگونه تفسیر می‏ کنید؟ … این ها و پرسش های متعدد دیگر سؤالات اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران از رئیس دولت اصلاحات در نشست اخیرشان بود.

سپس متن پرسش هایی که توسط دانشجویان مطرح شد و سید محمد خاتمی به آن ها پاسخ گفت، در ادامه این گزارش آمده است که عینا در کلمه منعکس می شود. گزارشی که در آن، خاتمی با صراحت بیشتری درباره نسبت اصلاحات و جنبش سبز، دغدغه های خود درباره وضعیت فعلی و آینده کشور، نقد دوره اصلاحات، پاسخ منفی حاکمیت به خیرخواهی موسوی و کروبی، ممکن نبودن انتخابات پرشور در صورت آزاد نشدن زندانیان سیاسی و ادامه حصر موسوی و کروبی، و نهایتا تردیدهای جدی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات آینده سخن گفته است.

دانشجویان با خاتمی چه گفتند

سایت خاتمی، پرسش های دانشجویان عضو انجمن اسلامی از وی را اینگونه منعکس کرده است:

‏‏* وقتی به جنش دانشجویی نگاه می کنم همه از خاتمی دفاع می کنند چون معتقدند او فضای جامعه و دانشگاه را باز کرده است. مهم ترین سوالی که برای من پیش می آید این است که محمد خاتمی کیست؟ رییس جمهور خوبی است یا یک فرد محافظه کار یا یک فعال سیاسی یا نابغه ای است که از عصر خود جلوتر است و ما توانایی فهم آن را نداریم. یا کسی است که قرار بوده در انتخابات شرکت کند و…؟ من درکی از محمد خاتمی ندارم و دوست دارم بدانم این فرد واقعا کیست؟ ممنون می شوم در این خصوص توضیحاتی بدهید.

* سوال من در رابطه با نسبت حاکمیت است؛ نسبت حاکمیت و دانشجوها چیست؟ می خواستم در این مورد توضیح دهید. سوال اصلی دیگرم این است با توجه به تجربه ما طی این ۸ سال دوره ریاست جمهوری آیا حاکمیت ما را در مقابل خود و به عنوان دشمن فرض می کند و درصدد مقابله با ماست؟ آیا این تصور را دارد که ما درصدد سرنگونی آنها و مقابله با اندیشه امام هستیم یا جزو دوستان حکومتیم؟ یا اینکه منافع سیاسی و اقتصادی حکومت این را اقتضا می کند که با یکسری مقابله کند زیرا احساس می کند خیلی از منافع انها از بین خواهد رفت؟ نسبت ما و جبهه منتقد با این نوع حکومت چیست؟ دانستن این مساله برای ما بسیار مهم است زیرا نسبتمان را با حکومت و عده ای افراد در درون ما که به عنوان بسیج فعالیت می کنند و از سوی دیگر افرادی که بین آنها افراد معتقدی می بینیم، خواهیم دانست.

* شما به عنوان لیدر اصلاحات رابطه خود و جنبش سبز چگونه تفسیر می کنید؟ آیا خودتان را جزو لیدرهای جنبش سبز می دانید یا نه؟ اگر پاسختان مثبت است سوال دیگر من در مورد جنبش سبز است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند جنبش سبز به جنبش طبقه متوسط پایتخت نشین تبدیل شده است و دغدغه اقلیت ها و قومیت های دیگر در آن وجود ندارد و اکثریت خواهی خود را از دست داده است. برخی دیگر معتقدند آتش زیر خاکستر است. با توجه به این مسائل می خواهم بدانم نظر شما در این باره چیست و آرمان های خود را به صورت تیتروار برای ما بگویید. جنبش سبز در چه چارچوبی فعالیت میکند آیا در چارچوب قانون اساسی قدم برمی دارد؟

* سؤالی که همیشه برای من مطرح بوده و از افرادی که از اوایل انقلاب سکاندار آن بوده اند بپرسم این است که آیا اصولا معتقدید وقتی حکومت برای خود رسالتی جهانی قائل است و فکر میکند که باید مردم را به سرمنزل مقصود برساند این امکان وجود دارد که بتواند قبول کند کارهای متفاوت توسط مردم ارزیابی و انتخاب شود یا اصولا چنین حکومتی نمی تواند فی نفسه پاسدار آزادی بیان و… باشد؟

* با توجه به نشستی که قرار بود داشته باشیم ولی مورد قبول دوستان واقع نشد سوال من این است که دیدگاه مهندس بازرگان قبل از انقلاب اسلامی چه بوده است؟ سخنرانی که داشتند، این سوال در ذهنم بود که شاید همیشه فاصله بین دیدگاه نظریه ما و آن چیزی که جامعه اجرا می شود، آنقدر زیاد است که بسیاری از نخبگان را سرخورده کند یا این باور را جا بیندازد که جامعه آمادگی اینکه چنین چیزی را اجرا کنیم، ندارد. از این رو من میخواهم بپرسم به عنوان کسی که تجربه تحصیلات آکادمیک داشته اید و بعد در دستگاه اجرایی کشور وارد شده اید آیا فاصله آنقدر زیاد بوده که نظریات ما به درد جامعه نمی خورد یا سیاست اخلاقی که از آن و جامعه مدنی صحبت می شود قابلیت اجرایی ندارد؟

* ما اعتراض نکنیم که چرا آقای خاتمی رای دادند فقط می خواهیم توضیح دهند که چرا رای داده اند. شاید درس هایی از دموکراسی و آزادی هست که اگر برای عموم جامعه توضیح داده شود شاید این مساله را درک کنند.

* از شما بابت قبل، به خاطر شکستن وجهه قهرمان پروری از آقای خاتمی که به عنوان قهرمان مردم ایران شکل می گرفت، تشکر میکنم. ولیکن الان هم شاهد هستیم این وجهه از آقای موسوی وجود دارد. برای شکستن این فضای قهرمان پرورانه باید به چه سمتی حرکت کنیم؟

* معمولا در این چند ساله با برگزاری اردوهای تشکیلاتی بنا بر این بود که هر سال به تحلیل یکی از شخصیت های هویتی انجمن پرداخته و در مورد آن سخنرانی شود یا در نشریه و فضای دیگر کارهایی روی آن انجام شود. ۲ سال قبل در مورد شهید بهشتی، سال قبل مرحوم طالقانی و امسال قرار بود اولین سخنرانی در مورد تحلیل مهندس بازرگان باشد. که در نشریه سحر نیز پرونده ای را بچه ها زحمت کشیده بودند و آماده کرده بودند. جا دارد یادی از مهندس بازرگان در این جمع شود.

پاسخ های خاتمی به پرسش های دانشجویان

بر اساس گزارش وب سایت رسمی سید محمد خاتمی، وی پس از شنیدن سؤالات و مطالب دانشجویان سخنان قبلی خود را اینگونه ادامه داده است:

در آغاز من هم از مرحوم مهندس بازرگان و همه بزرگانی که در طول این نیم قرن، بلکه یک قرن گذشته در عرصه پیشرفت جامعه، اعتلای کشور و آزادی مملکت و نیز عرضه اسلامی که واقعا جوابگوی نیازهای انسان و روزگار ماست، تلاش کردند ذکر خیر می کنم. البته بحث درباره شخصیت افرادی نظیر جناب مرحوم مهندس بازرگان نیاز به مجالی دیگر دارد. با آرزوی علو درجات برای ایشان و همه بزرگان گذشته و با تشکر از شما به خاطر مطالبی که مطرح کردید.

با توجه به اینکه زمان محدود است فرصتی نیست مفصلا به همه سؤالات پاسخ بدهم از جمله این که بگویم خاتمی کیست و چیست و خیلی هم مهم نیست که وقت خود را صرف آن کنیم. به جای آن بیاییم و به عنوان کسانی که در این عصر و زمان زندگی می کنیم و با مختصات تاریخی جامعه ایرانی که در آن به سر می بریم بیشتر آشنا شویم، دردها و درمان ها را بشناسیم. این امر خیلی مفیدتر است. درواقع اگر ما به جای تجزیه و تحلیل افراد و شخصیت ها، بتوانیم جامعه و تاریخ کشور را بشناسیم و راهکاری منطقی در مورد مدیریت آن پیدا کنیم آن وقت می توانیم در مورد انسان ها نیز قضاوت کنیم. به تعبیر امیرالمومنین «نیایید امور و جریانات را با افراد بسنجید شما حق را بشناسید سپس افراد را با ملاک حق بسنجید»

ولی به هر حال سؤالتان را به اجمال پاسخ می گویم: در سال آخر ریاست جمهوری یا سال ۸۳، نامه ای برای «فردا» نوشتم که ناظر بر همین جریان بود. آن «فردا» امروز است و شما آن را مجددا بخوانید. شاید در مورد خودم و جامعه و مشکلات و راه حل های آن چیزی دستگیرتان شود. نمی خواهم بگویم آنچه در آن نامه آمده درست است، اما دیدگاهی که داشتیم و مشکلات حاضر در جامعه و این که چه چیزی قابل پیاده شدن در جامعه هست یا نیست و چرا؟ مطالبی آمده است. بالاخره جامعه محیط آزمایشگاهی علوم طبیعی نیست که بتوانید مواد را دفعتا ترکیب یا تجزیه کنید و خیلی فوری محصولی را به دست آورید. در جوامع، امور به صورت تدریجی حاصل می شود و آگاهان خیرخواه می توانند با تأمل و شناخت راه و داشتن استراتژی و تاکتیک و به صورت جمعی نه فردی و پیداکردن راه حلی درست و رهبری استراتژیک البته نه فردی، امور قابل پیاده شدن را بیابند و اندک اندک پیاده کنند.

برای گرفتن پاسخ کاملتان بهتر است شما نامه ای برای فردا را بخوانید تا حدود زیادی به این مساله پاسخ داده ام البته خیلی به خود نپرداخته ام اما به اینکه چرا جامعه ما احساس می کند به قهرمان نیاز دارد و این چه درد تاریخی است، پرداخته شده. واقعا در این جامعه و فرهنگ بسیار غنی و تاریخ پرفراز و نشیب و طوفان های عظیم که پشت سر گذاشته شد جا دارد بپرسم، چرا با همه این عظمت ها و بزرگی ها مردمش به دنبال این هستند که کسی آنها را نجات دهد و با پیداکردن این فرد همه کارها را متوجه او کنند. اگر هم اتفاقی نیفتاد، دلسرد شوند؟

این طرز تفکر، مشکل و بیماری تاریخی است که عمدة ریشه شکل گیری آن در تاریخ استبدادزده ماست، به خصوص در طول ۱۵۰ – ۲۰۰ سال گذشته که ملت تحقیر شد و به نوعی اعتمادبه نفس از او گرفته شد درنتیجه در پی این بود که دستی از غیب برون آید و کاری بکند. یکی از علل استقرار دیکتاتوری ها همین است، با اینکه انقلاب مشروطیت در جامعه ما بسیار مهم بود اما بسیاری از مردم از استبداد رضاشاه استقبال کردند. واقعا چرا؟ برای اینکه در آن زمان هرج و مرج شد و نتوانستند آزادی را پایدار کنند و به جان هم افتادند، از سوی دیگر فساد قاجاری همه را بی زار کرده بود و در این بین دروغگویانی با شعار آبادکردن و قوی کردن مملکت ایران و ایجاد امنیت، مردم را به سمت خود کشیدند و رضا خان به روی کار آمد. و بعد مردم دیدند که این قهرمان نما چه به سرشان آورد.

حس قهرمان گرایی و قهرمان پروری نشان از بیماری روانی تاریخی دارد و این که می گویم جامعه ما بیمار است خدای ناکرده در صدد تحقیر ملت بزرگمان نیستم. این ملت عزیز و قوی است ولی یک انسان نیرومند را هم بیماری و میکروب از پای می اندازد و زمین گیر می کند و برای به پا ایستادن آن باید سیستم ایمنی و دفاعی او تقویت و میکروب را از تن بیرون کرد و این ملت این ظرفیت را دارد. همان طور که بارها گفتم اگر می خواهید بدانید روحیه این ملت چیست، همان روحیه مشروطیت، نهضت ملی، انقلاب اسلامی و اصلاحات و… است و امر مشترک همه آنها این است که این مملکت، استبداد نه، آزادی می خواهد، استقلال می خواهد، وابستگی به بیگانه نمی خواهد و پیشرفت می خواهد. البته فرهنگ غالب مملکت ما اسلامی است و همه آن را قبول داریم. و اسلامی نیز که در انقلاب ما بود ادعا داشت که آزادی، استقلال و پیشرفت را به مردمانش هدیه می دهد. حال اگر اسلام به گونه ای دیگر تعبیر می شود و تلاش برای تحمیل آن صورت می گیرد آن انحراف از انقلاب و خواست تاریخی ملت است. اما ملت این است ولی اینکه چرا در کشور ما آزادی، پایدار و نهادینه نمی شود و چرا مشکلات پیش می آید و چرا از دل هر جریانی چون مشروطیت رضاخان یا بعد از آزادی هرج و مرج گونه شهریور ۲۰ و نهضت ملی و استقرار حکومت ملی مصدق و کودتای ۲۸ مرداد و دیکتاتوری نفس گیر بیرون می آید، جای سوال است؟ یا با آنکه انقلاب اسلامی ما که با شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی آمد و مردم را بر سرنوشت خود حاکم کرد و آزادی را به ارمغان آورد چه شد که در جامعه باز سخت گیری و مشکلات پدید آمد؟ جنگ تحمیلی، تهدیدها، ترور و … طبیعی بود که جامعه انقلابی را از وضع طبیعی خود خارج کند و بعضی مسائل فوق العاده مقتضای انقلاب ما نبود و امام هم در سال های آخر عمر گفتند در جاهایی ما از قانون تخطی کردیم، اما بناست که همه به قانون برگردیم ولی متاسفانه بعد از آن به جای اینکه استثناهایی که امام گفته بود رفع شود و قاعده سرجایش بیاید استثناها قاعده شد و قاعده هم که همان قانون اساسی بود خیلی مورد توجه قرار نگرفت.

شما بنشینید و این مساله را از نظر جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی بررسی کنید که چرا جامعه ما این چنین است. باید بگویم کشور ما ظرفیت فراوان دارد و باید این ظرفیت پرورش داده شود. اتفاقا یکی از مسائل مهمی که می تواند کمک کند ایجاد حکومت های ملی و آزادی خواه است. اگر بخواهیم آزادی به معنای واقعی شکل بگیرد باید بدانیم بسیاری از معیارهای آزادی را در کشورهای دیگر ممکن است قبول نداشته باشیم در ثانی با ظرفیت های تاریخی کشورمان نباید انتظار داشته باشیم که فردا ایران مانند سوئیس شود نه می خواهیم و نه می تواند آن گونه شود. این مسائل باید به تدریج پیش رود. اتفاقا یکی از نقش های حکومت های واسطه این است که به حق و آزادی مردم اعتقاد داشته باشند و در عین حال واقعیت ها را در نظر بگیرند.

متاسفانه بعد از ۲ خرداد ما دچار هیجاناتی شدیم و در این بین شعارها و مسائلی مطرح شد که باعث ایجاد بدبینی هایی در جامعه و تقابل شد که این تقابل به نفع کسانی تمام شد که چندان به حق و حرمت مردم اعتقادی ندارند یا آن را دارای اولویت نمی دانند. میدانید که ما می توانستیم و می بایست با تدبیر بهتر خواسته ها و اولویت هایمان را بیان کنیم. البته من معتقدم که واقعا باید اصلاحات نقد شود. برخی در این بین معتقد بودند کوتاهی شد بنده این را قبول دارم اما در بسیاری مواقع میل به تغییر بیش از ظرفیت کشور بود و همین مساله باعث بروز توقعاتی در جامعه شد و به جای اینکه پایه ها را درست بنا کنیم به اینجا رسیدم. از این رو نقد درست اصلاحات جایگاه خود دارد و باید به این مساله بپردازیم.

در پاسخ به نسبت حاکمیت با ما و اینکه حاکمیت با ما چه می کند بهتر است بگوییم ما با حاکمیت چه نسبتی داریم و این که ما کیستیم؟

در اینکه وضعیت فعلی قابل قبول نیست و مشکلات فراوانی در زمینه اقتصادی فرهنگی و قضایی و سیاسی وجود دارد شکی نیست و خطر و تهدید از خارج هم بیشتر شده است. ولی راهکار چیست و ما که منتقد هستیم چه باید بکنیم؟ آیا توقع داریم که وقتی صبح بلند می شویم همه این اوضاع حل شده باشد یعنی قانون اساسی جای خود باشد و کسانی که مدعی نگهبانی از قانونی اساسی هستند خود را ولی و متولی مردم ندانند و حتی تفسیرهایی که در مورد قانون اساسی می شود با دیدگاه خاص نباشد و دیدگاه های غلطی که در برخی جاها رواج یافته حل شود؟ خوب این خیال پردازی است. دل ما می خواهد انقلاب به مسیر اصلی خود برگردد، حقوق مردم در کنار ارزش های اسلامی و انقلاب محفوظ باشد و محکم تر شود و … ولی واقعیت ها را هم باید مورد توجه قرار داد.

ممکن است ایده آلی فکر کنیم و واقعیت ها را نبینیم ناکام بمانیم یا ایده ال ها را نبینیم و فقط واقعیت را ببینیم و از مسیر خود منحرف شویم. جمع بین این دو کار مهمی است.

اما ما کیستیم؟‌ بنده به عنوان فردی که جزء کوچکی از جریان اصلاحات است معتقدم به سادگی نمی شود بگوییم این انقلاب را رها کن و سراغ انقلاب دیگر برو. این انقلاب بسیار مهم بود و خون های بسیاری برای آن ریخته شده است. اتفاقا در تداوم حرکت ۱۵۰ ساله کشور که به سوی آزادی و استقلال و پیشرفت بوده است انقلاب ما این خواست ها را با هویت تاریخی فرهنگی کشور عجین کرده است. دیدگاه خاصی از اسلام را عرضه کرده و بسیار هزینه برای آن پرداخته شده است. اینکه بگوییم آن را نمی خواهیم نه معقول و درست است نه عملی. ما انقلاب و اصول و چارچوب ها را قبول داریم و اصل ما این است که همین نظام را با انتقادهایی که به آن داریم قبول داشته باشیم و خواستار از بین رفتن آن نباشیم و توانایی این کار را هم نداریم. کسانی که مدعی براندازی اند دچار توهمند. برفرض هم که خدای ناخواسته این اتفاق بیفتد چه خواهد شد؟ و جامعه با چه وضع مصیبت باری مواجه خواهد شد؟

جنبش اخیر حرکتی برآمده از متن اصلاحات و توجهش به حادثه انتخابات بود. گرچه کسانی با گرایش های مختلف در آن شرکت داشتند، ولی جهت حرکت انتخابات بود و اعتراضی که نسبت به آن وجود داشت. خوب با این حرکت مقابله شد و آن چه باعث جنبش بود تمام شد؟‌ بعد چه؟

جامعه انتظار این را داشت که هدف و جهت دیگری معرفی شود و شد: آزادی زندانیان سیاسی و تبدیل وضعیت امنیتی به وضعیت آزادی سیاسی، انتخابات سالم و آزاد و تأکید بر این که همه باید در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند و این که نظام را قبول داریم. ولی نتوانستیم جامعه ملتهب را درست توجیه و به سوی هدف مقبول هدایت کنیم و با کمال تأسف اعتراض به اصل نظام و حتی براندازی بخصوص در خارج تبلیغ و تقویت شد و جنبش با مشکل روبرو شد.

البته اصلاحات و رهبران اصلی جنبش آقایان موسوی و کروبی تاکید داشتند که در چارچوب قانون اساسی حرکت خواهند کرد و باید قانون اساسی کامل اجرا شود و و سیاست ها و رفتارها اصلاح شود. حتی گذشت هایی هم انجام شد که اینکه طرفین به آینده نگاه کنند و با هم در کنار هم به فکر مملکت باشند. اما به این پیشنهاد جوابی داده نشد و از سوی دیگر نتوانستیم جامعه را قانع کنیم که حرکت در درون نظام مطلوب است. اگر افول و انحراف و مشکلی می بینیم باید آن را حمل بر کم کاری یا اشتباه کرد. گرچه انصافا برخوردی که با مردم و شخصیت ها از سوی حکومت شد برخوردی نادرست و بحران زا بود.

علاوه بر این من معتقد هستم جنبش سبز لیدر نداشت همان طور که اصلاحات به آن معنا لیدر نداشت. البته چهره های شاخص داشت. اما واقعا ما نیامدیم اصلاحات را تعریف کنیم یا تعریف درست خود را در جامعه جا بیاندازیم و به مردم بگوییم حضور داشته باشند. آنها خودشان آمدند و مسائلی را مطرح کردند و در این مورد بحث و گفتگو شد. این جریان اجتماعی بود که وجود داشت که می تواند هم حسن و هم عیب باشد. در جنبش سبز هم مگر آقای موسوی به مردم دستور داد به خیابان ها بیایند این خود آنها بودند که برای راهپیمایی حضور داشتند. اگر خاطرتان باشد آقایان موسوی و کروبی و مجمع روحانیون مبارز اعلام کردند که چون اجازه صادر نشده راهپیمایی نیست اما مردم همچنان حضور پیدا کردند.

اما در مورد شرکت من در انتخابات سال پیش چون احساس کردم جریانی بخصوص در خارج از کشور رسما هدف خود را براندازی می داند و تحریم انتخابات را در دستور کار قرار داده است از سوی دیگر ما و اصلاح طلبان هم با این که به صراحت بر عدم تحریم تأکید کرده ایم و عدم شرکت در انتخابات را به معنی ندادن لیست و نداشتن نامزد دانسته ایم از هر دو طرف می کوشیدند اصلاحات و همه منتقدان را تحریمی به حساب آورند و جزء براندازان محسوب کنند که به نظرم می بایست با آن مقابله کرد که شرکت در انتخابات از جمله برای همین بود.

اما در مورد اصل حکومت: ما باید در درون خود برای حکومت دینی تعریفی داشته باشیم تا همه افراد خود را شهروند آن بدانند و نظام حاکم بر آن اسلامی باشد نه به بخش کوچکی از جامعه اختصاص داشته باشد.

با این دیدگاه که ما رسالت جهانی داریم و همه باید مطابق اعتقادات ما باشند، قطعا با مشکلاتی مواجه خواهیم شد.

اما در مورد اصطلاح طلبان و انتخابات نیز باید بگویم انتخابات مساله بسیار مهمی است و حق تعیین سرنوشت از جمله در انتخابات محقق می شود. اما مشکلاتی که هنوز وجود دارد و افراد زیادی زندانی یا با محدودیت هایی مواجه شدند به دلیل انتخابات قبلی است.

برای شرکت در انتخابات و رسیدن به نتیجه باید یکسری مسائل را در نظر گرفت. اینکه آیا این مسائل را نادیده می گیریم و وارد انتخابات جدید می شویم؟ یا باید توجه داشته باشیم که انتخابات را از سر گذرانده ایم و به اینجا رسیدیم اگر این باشد باید تامل بیشتری کرد و با توجه به حوادثی که شکل گرفته بدانیم شرکت در این انتخابات چه معنایی پیدا می کند. در ثانی آیا اجازه شرکت در انتخابات داده می شود و آیا تضمین هایی وجود دارد که همه جریان ها کاندیدا داشته باشند؟

هر چند انتخابات حق ماست ما باید در این زمینه سعی و تلاش کنیم که این حق از هیچ کس سلب نشود. در عین حال جناح منتقد و اصلاحات می گویند داخل نظام هستیم و این امیدواری را دارند که در عرصه باشند. آیا شرکت کردن یا نکردن در انتخابات تا چه حد می تواند این امر را تحقق بخشد؟‌ در عین حال که ما از اصول و معیارهایی که داریم و به خاطر آن هزینه پرداخته ایم منحرف نشویم.

آنچه مهم است این است که در این بین باید جریانات همسو به اجماع برسند.

من نمی خواهم بگویم بین اصلاحات و جنبش سبز باید خط بکشیم اما باید خط کشی هایی برای برخی از جریانات که منحرف و خطرناک هستند، داشته باشیم.

شخص من بیش از اینکه به انتخابات بیندیشم به تغییر فضا می اندیشم. اگر حاکمیت هم خواهان انتخابات پرشوری است باید بپذیرد که با این فضا به دست نمی آید. آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی و تلطیف فضا نه تنها در برگزاری انتخابات پرشور مؤثر است بلکه سبب نزدیکی دلها و آمادگی همگی برای مقابله با تهدیدها و نیز خدمت به کشور خواهد شد. باید همه تلاشمان را بکنیم تا به تفاهم برسیم که فضای موجود به زیان جامعه، مردم، اصلاح طبان و بیش از همه به زیان نظام و حتی حاکمیت و به نفع دشمنان است.


 


آیت الله العظمی یوسف صانعی معتقد است که برای جذب عموم مردم باید اسلام طرفدار حقوق بشر به جهان معرفی شود و واقعیات اسلام درباره رعایت حقوق انسان با هر مذهب و مرام و نژادی برای جهان بشریت بازگو شود. ایشان تاکید می کند که اسلام واقعی طرفدار بشریت است، نه اسلام متحجران و خشونت طلبان.

به گزارش کلمه، این مرجع تقلید همچنین می گوید: حاکم باید به گونه‌ای باشد که وقتی مردم او را دیدند به یاد تربیت‌های اسلام و قرآن، پیامبر(ص) و علی(علیه السلام) بیفتند. نه اینکه وقتی او را دیدند قدرتمندان ستمگر برایشان تداعی کند و با عملکرد بد او خدای نکرده از اسلام ، دین و حکومت مبتنی بر آن بی‌زار شوند.

در بیاناتی از آیت الله صانعی که به مناسبت شهادت امام صادق(ع) در وب سایت دفتر ایشان منتشر شده، با اشاره به روایتی از آن امام بزرگوار، به سه گروه اجتماعی- سیاسی اشاره می شود که به همزیستی مسالمت آمیز تمدن انسانی کمک می کنند. ایشان از آن جمله، به حاکم خیرخواه مردمی اشاره می کند که مردم آزادانه او را انتخاب کرده اند و “چون مردم می‌بینند خودشان به این حاکم قدرت داده‌اند و او وقتی بر مسند قرار گرفت به‌گونه‌ای است که به مردم ظلم نمی‌کند.”

مشروح این گفتار را در ادامه بخوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها در آستانه‌ شهادت رئیس مذهب جعفری آقا جعفر الصادق(علیه السلام) هستیم. مناسب است چند جمله‌ای درباره آن بزرگوار عرض کنم. قبل از آن قسمتی از یک روایت امام صادق(علیه السلام) را عرض می‌کنم:

«لایَستَغنی أَهلُ کُل َبلدٍ عن ثلاثةٍ یفزعُ إلیهم فی أمر دنیاهم و آخرتِهِم فإن عَدِمُوا ذلک کانوا هَمَجاً»، سه چیز است که اهل هر منطقه‌ای بی‌نیاز نیستند که در امر دنیا و آخرتشان به آن پناه برند پس اگر آن را از دست دهند نادان و احمق هستند و خیر و خوبی در آنها نیست. در این جا امام صادق(علیه السلام) به سه گروه مهم اجتماعی و سیاسی‌اشاره می‌کند که با این سه گروه است که تمدن انسان‌ها همراه با همزیستی مسالمت‌آمیز خواهد بود که اگر هر یک از این سه گروه و جمعیت از تمدن و جامعه‌ای تهی شد، به تمدن آنها خدشه وارد می‌شود:

یکی: «فقیهٍ عالمٍ وَرِعٍ» ،یعنی فقیهی، دانشمندی، دانشگاهی و محققِ متتبعی در آن جامعه باشد. دانشمندان و فقهایش اهل ریشه‌یابی مسائل، پویایی و نوآوری باشند و به گونه‌ای نشود که انگیزه برای تحقیق نباشد تا خدای ناخواسته بزرگان و دانشمندان ما، دانشجویان متفکر و مغزهای ما در دانشگاه‌ها فراری شوند و در حوزه‌ها هم عمق و ریشه‌یابی مسایل اسلامی گرفته شود. خدا نکند روزی برسد که یک عالم حوزوی یا دانشگاهی احساس کند باسواد بودن ارزشی ندارد و از فکر و طرح‌های او استفاده نشده به آن بها داده نشود. البته امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: این دانشمندان و عالمان باید پرهیزگار باشند تا آن منطقه تمدن و کشور، به رشد و بالندگی برسد.

دوم: «و أمیرٍ خَیِّرٍ مُطاعٍ» ، و حاکمان خیرخواهی که مورد اطاعت مردمند. حکمرانان و قدرتمندانی که برای حفظ امنیت، اقتصاد، سیاست، شخصیت، فرهنگ و آزادی جامعه و ده‌ها امر دیگر، قدرت را در دست گرفته‌اند باید بسیار خیرخواه مردم باشند، و هیچ‌گاه بد مردم را نخواهند. سپس می‌فرماید: «مُطاعٍ» وقتی حاکمی خیرخواه مردم بود باید مطاع هم باشد یعنی حق اوست که مردم از او اطاعت کنند. چون مردم می‌بینند خودشان به این حاکم قدرت داده‌اند و او وقتی بر مسند قرار گرفت به‌گونه‌ای است که به مردم ظلم نمی‌کند. در حقیتقت مردم به صحنه آمده‌ او را سرکار آورده‌اند تا قدرتمندان در اختیار مردم باشند نه اینکه مردم در اختیار قدرتمندان. قدرتمندان، حاکمِ بر مردم نیستند بلکه این مردمند که حاکمِ بر قدرتمندان هستند. اما به لحاظ اینکه مردم رأی داده‌اند، و فرد مورد نظر خود را آزادانه انتخاب کرده‌اند و هر کس بیشتر رأی آورده و مورد اقبال است و سر کار آمده پس باید مردم به عهد خود وفادار باشند و از او اطاعت کنند. البته اطاعت نباید از روی زور و غلبه باشد ورابطه میان مردم و حاکمان رابطه محبت و دوستی باشد. حاکم باید به گونه‌ای باشد که وقتی مردم او را دیدند به یاد تربیت‌های اسلام و قرآن، پیامبر(ص) و علی(علیه السلام) بیفتند. نه اینکه وقتی او را دیدند قدرتمندان ستمگر برایشان تداعی کند و با عملکرد بد او خدای نکرده از اسلام ، دین و حکومت مبتنی بر آن بی‌زار شوند.

و سوم: «طَبیبٍ بصیرٍ ثِقةٍ»،[۱] عامل مهم دیگر رشد کشورها و تمدن‌ها وجود پزشکان آگاه، بصیر و مورد اطمینان است. منظور این است که جامعه دارای تمدن، فقط با عالمان و دانشمندان پرهیزگار و حاکمان خیرخواه اطاعت شده کامل نیست بلکه جامعه به متخصصان هر رشته ازجمله پزشک‌های بینا و بصیر نیاز دارد که مردم به آنها اطمینان دارند و جسم خویش را برای معالجه در اختیار آنها قرار می‌دهند. بنابراین هر جامعه‌ای به بهداشت هم نیاز دارد.

یک نمونه هم از رعایت حقوق بشر و اخلاق نیکوی حضرت امام صادق(علیه السلام) نقل کنم که مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است: «روزی امام صادق(علیه السلام) غلامش را به دنبال کاری فرستاد ولی غلام دیر کرد. امام(ع) خودش شخصاً بدون اینکه فرد دیگری را دنبال او بفرستد، به دنبال غلام راه افتاد ؛ دید غلام کنار کوچه خوابش برده است! امام(ع) عصبانی نشد، بیدارش هم نکرد بلکه شروع کرد او را باد زدن، تا بالاخره بیدار شد. وقتی بیدار شد امام صادق(علیه السلام) فرمود: این فرصتی که خوابیدی، در اختیار ما بودی، الآن وقت خوابیدن نیست، این درست نیست که هم شب بخوابی هم روز! بلکه شب‌ها را بخواب و استراحت کن و روزها کارهایی که به تو محول شده انجام بده».

شما کجا می‌توانید جایی پیدا کنید که مثل اسلام به حقوق بشر اهمیت داده شود؟! کجا می‌توانید دینی پیدا کنید که مثل اسلام باشد که به بشر و انسان توهین و تحقیر روا ندارد؟! با این دیدگاه سراغ آیات و روایات بروید و جاذبه‌های اسلام را برای مردم بیان کنید. امروز جذب به اسلام از این راه است که واقعیات اسلام در باره رعایت حقوق انسان با هر مذهب و مرام و نژادی برای جهان بشریت را بگوئید. اسلام واقعی طرفدار بشریت است نه اسلام متحجران و خشونت طلبان. اگریک آدمی هم بد است ولی بالاخره آدم است با هر مذهب و مرامی که می‌خواهد باشد، باید حقوقش رعایت شود. قرآن می‌فرماید: (( لَقَد کرَّمنا بنی آدم)).[۲] امروزه معجزه‌ی اسلام ، طرفداری او از حقوق بشر است و با این معجزه اگر خوب بیان شود دنیا به طرف اسلام گرایش پیدا می‌کند.

معروف است که ۲۵ شوال روز شهادت امام صادق(علیه السلام) است. وقتی امام صادق(علیه السلام) رحلت فرمودند ابی الحسن الاول(علیه السلام) ـ یعنی امام کاظم(علیه السلام) ـ ، فرمودند: پدرم را در پنج قطعه پارچه کفن کردم: دو ثوب شطوی ـ که پارچه‌ی مخصوص بوده که گفته می‌شود منسوب به قریه‌ای از مصر است که چه خصوصیتی داشته ما نمی‌دانیم ـ ، که حضرت موقع حج با این دو تکه پارچه احرام می‌بسته است. و همچنین پیراهنی که حضرت می‌پوشیده و در آن عبادت می‌کرده است. قطعه چهارم عمامه‌ای بوده که از جدش امام سجاد(علیه السلام) برای امام صادق(علیه السلام) به یادگار مانده بود و قطعه پنجم بُرد یمانی بوده که ظاهراً آن را هم برای احرام استفاده می‌کرد.

در پایان این بحث روایتی امیدوار کننده از امام صادق(علیه السلام) عرض می‌کنم و آن اینکه: حضرت(علیه السلام) ذکر خیری از مادرشان ام فروه می‌کند که دختر قاسم بن محمد بن ابی‌بکر است و شاید برای اینکه عده‌ای از ناحیه پدر نمی‌توانستند ایرادی به امام صادق(علیه السلام) بگیرند لذا می‌خواسته‌اند از ناحیه مادر نورانیت حضرت را خدشه‌دار کنند. برای همین است که امام(ع) می‌فرماید: « مادرم از کسانی بود که به خدا ایمان آورد، پرهیزگار و نیکوکار بود و خداوند نیکوکاران را دوست دارد». سپس حضرت(علیه السلام) از مادرش نقل می‌کند که پدرم فرمود:

« ای ام فَروه! همانا من هر شبانه روز هزار مرتبه برای شیعیانمان از خدا طلب مغفرت می‌کنم».‌

امیدواریم از این طلب مغفرت و لطف امام صادق(علیه السلام) و دیگر اهل بیت گوشه‌ای و لو ناچیز هم شامل ما بشود. ان‌شاء‌الله

——————————————————————————–

[۱]. تحف‌العقول: ص ۳۲۱، و من کلامهg سمّاه بعض الشیعة نثر الدّرر؛ بحارالانوار، ج ۷۵، ص۲۳۵، ح ۵۹، باب ۲۳ مواعظ الصادق.

[۲]. الإسراء(۱۷)، ۷۰٫


 


کلمه – گروه بین الملل: در حالی که مقامات دولت یمن از کشته شدن سعید الشهری، که گفته می شود فرد شماره دو القاعده در شبه جزیره عربستان بود، خبر داده اند. ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در نواری ویدئویی که همزمان با سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر منتشر شده، برای اولین بار مرگ ابو یحیی اللیبی، معاونش را تائید کرده است.

به گزارش کلمه، در این نوار ویدئویی ۴۲ دقیقه‌ای، رهبر القاعده تائید کرده که در جریان حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی به مناطق قبیله‌ای، ابو یحیی اللیبی کشته شده است. کشته شدن یحیی اللیبی که مغز متفکر القاعده در زمینه تبلیغات بین المللی محسوب می شد، بزرگترین ضربه به این گروه پس از کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر سابق، در ماه مه سال ۲۰۱۱ میلادی است.

در این نوار ویدوئویی، رهبر القاعده، از باراک اوباما به عنوان “دروغگویی” نام برده است که با در اختیار گرفتن پست ریاست جمهوری در صدد “کلک زدن” به مسلمانان در سراسر جهان است. کسی که به گفته رهبر القاعده “در افغانستان شکست خورده است.”

رهبر القاعده همچنین در این نوار ویدوئویی به وارن وینستاین، امدادرسان آمریکایی اشاره کرده که یک سال پیش توسط القاعده در پاکستان ربوده شد. ایمن الظواهری تاکید کرد که وینستاین را همچنان در اسارت نگه خواهند داشت تا زمانی که نیروهای آمریکایی، طرفداران القاعده را در افغانستان آزاد کنند. ابویحیی اللیبی، فقیهی بود که در سال ۲۰۰۵ میلادی و پس از فرار از اسارت آمریکایی ها در افغانستان توانست به یکی بانفوذترین چهره های القاعده برای هوادارانش تبدیل شود.

براساس گزارش وبسایت وزارت دفاع یمن، سعید الشهری در منطقه حضرموت در جنوب این کشور جایی که برای ماهها درگیری بین نیروهای دولتی و پیکارجویان اسلامگرا ادامه دارد، کشته شده است. براساس این گزارش، سعید الشهری که تبعه عربستان سعودی بود در سال ۲۰۰۷ میلادی توسط آمریکا از بازداشتگاه گوانتاناموآزاد شد.

در سایت وزارت دفاع یمن همچنین آمده است که الشهری به همراه ۶ نفر دیگر از پیکارجویان در جریان عملیات ارتش کشته شدند. جزئیات بیشتری در باره این عملیات منتشر نشده است.

شاخه القاعده مستقر در شبه جزیره عربستان سعودی، در ژانویه سال ۲۰۰۹ و در پی ادغام شدن دو شبکه منطقه ای از پیکارجویان که وابسته به شبکه بین المللی پیکارجویان اسلامگرا در یمن و عربستان سعودی بودند، ایجاد شد. این گروه تاکنون مسئولیت شماری از حملات را برعهده گرفته است.

باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا این شاخه القاعده را متهم کرده که سعی داشتند یک هواپیمای خطوط مسافربری آمریکا را که در سال ۲۰۰۹ میلادی به سوی دیترویت در حرکت بود، منفجر کنند. پیکارجویان مستقر در جنوب یمن، پس از سقوط حکومت علی عبدالله صالح، رئیس جمهور در فوریه سال گذشته موفق شده اند که کنترل بخش های وسیعی از این منطقه را در اختیار بگیرند.


 


مراسم تولد شهریوری ها هم زمان با گرامی داشت بیست و دومین ماه روزه داری اعتراضی سیدمصطفی تاجزاده در منزل این زندانی سیاسی برگزار شد

محسن میردامادی، بابک داشاب، علی اکبر محمدزاده و مهدی محمودیان از زندانیان سیاسی دربند و هادی عرب قبادی از رهاشدگان اخیر، مریم شفیعی همسر عماد بهاور، عارفه سادات تاجزاده و نیما خندان فرزند نسرین ستوده از متولدین آخرین ماه تابستان هستند که خانواده زندانیان سیاسی و یاران و همراهان شان میلادشان را در مراسمی گرم و صمیمی شادباش گفتند

نیما فرزند خردسال نسرین ستوده به نمایندگی از حاضرین و غایبین متولد این ماه، کیک تولد را برید و شمع روزهای سخت و رنج آور را به امید روزهای روشن و روزگاری سبز برای همه عزیزان فوت کرد

نیما و مهراوه دو فرزند خردسال نسرین ستوده که از شهریور سال ۸۹ ممنوع از حق مرخصی در زندان اوین نگهداری می شود

همسر تاجزاده با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت تاجزاده پس از بیست و دو ماه روزه داری مستمر که به دلیل اقدامات غیرقانونی علیه وی شامل نگهداری در شرایط قرنطینه و ایزوله و انفرادی نوبه ای بیش از دو سال، هنوز ادامه دارد، گفت: در حال حاضر اقدامات مثبتی برای مشکلات پزشکی همسرم انجام شده که امیدوارم مستمر باشد اما این مشکلات باید با توجه به روزه داری های مستمر او که برای سلامتش مضرّ است، باید ریشه ای حل شود و باید او هرچه زودتر به بند ۳۵۰ منتقل شود و حداقل شرایط یک زندانی سیاسی را داشته باشد

این مراسم افطار با حضور گروهی از زندانیان سیاسی رها شده از بند و جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی، به پاس پایداری ها و روزه داری های مستمر سیدمصطفی تاج زاده با دعا برای سلامتی او و کلیه زندانیان سیاسی و دعا برای رهایی هرچه زودترشان، برگزار شد


 


با گذشت ۳ روز از تعطیلی سفارت کانادا در ایران و قطع روابط دیپلماتیک اتاوا با تهران، حسن قشقاوی، معاون وزیر امور خارجه در امور قانونی اعلام کرد ایران به دنبال بازگشایی سفارت خود در انگلیس برای انجام امور کنسولی است. به گفته وی جمهوری اسلامی از انگلیس خواسته است تا به برخی دیپلمات های ایرانی اجازه دهد در بخش کنسولی سفارت ایران در لندن حاضر شوند تا به ۳۵۰ هزار ایرانی مقیم انگلیس خدمات کنسولی ارائه کنند.

به گزارش دیپلماسی ایرانی، این در حالی است که به دنبال تعطیلی سفارت انگلیس در تهران پس از حمله گروهی معترض به ساختمان سفارت و باغ قلهک در پاییز گذشته، دولت انگلیس روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و به دیپلمات های ایرانی نیز ۴۸ ساعت فرصت داد خاک انگلیس را ترک کنند. پس از ماه ها تنش و قطع روابط، در اوایل تابستان اعلام شد عمان به عنوان حافظ منافع ایران در انگلیس به رسمیت شناخته شده است. در همان زمان رسانه ها به نقل از وزارت امور خارجه انگلیس اعلام کردند سوئد نیز عهده دار حفاظت از منافع انگلیس در ایران خواهد بود.

اما روز دوشنبه، همزمان با ابراز تمایل تهران برای بازگشایی سفارت در انگلیس، کاردار سفارت سوئد در تهران اعلام کرد کشورش حافظ منافع انگلیس در ایران نیست و تنها از اموال آن محافظت می کند. البته عمان که به عنوان حافظ منافع ایران در انگلیس معرفی شده بود هنوز موضع گیری در این خصوص انجام نداده است.

با این وجود اظهارات قشقاوی برای بازگشایی بخش کنسولی سفارت ایران در انگلیس نشان می دهد که یا سفارت عمان در انگلیس برای رسیدگی به خدمات مورد نظر ایرانیان ظرفیت کافی ندارد و یا اینکه چنین خدماتی ارائه نمی شود.

به گزارش روزنامه فایننشال تایمز، معاون وزیر امور خارجه ایران در امور قانونی در گفت و گو با این روزنامه اعلام کرده است که انگلیس باید به دلایل بشر دوستانه به دیپلمات های ایرانی اجازه دهد وارد این کشور شوند. به گفته وی بخش امور کنسولی ربطی به سیاست ندارد. قشقاوی همچنین خاطرنشان کرد ایران قصد ندارد تعداد زیادی دیپلمات به انگلیس بفرستد و دست کم دو کارمند رسمی برای رسیدگی به مسائل ایرانیان در خصوص اسناد بازرگانی یا خدمات شهروندی مانند ازدواج و طلاق به انگلیس می فرستد چرا که کارمندان محلی نمی توانند به این امور رسیدگی کنند.

این در حالی است که سال گذشته در واکنش به اعمال تحریم های بانکی انگلیس علیه ایران، جمهوری اسلامی اعلام کرد سطح روابط خود با این کشور را به دفاتر حافظ منافع کاهش می دهد.

اما در واکنش به اظهارات قشقاوی، دفتر منافع مشترک وزارت امور خارجه انگلیس اعلام کرده است ایده پذیرفتن دیپلمات های ایرانی در انگلیس به طور دائم به هیچ وجه مطرح نیست و از سوی دیگر لندن بر این دیدگاه تاکید دارد که ایران امنیت دیپلمات های انگلیسی را تامین نکرده است. به گفته وی ایران و انگلیس در ماه جولای تفاهم نامه ای امضاء کردند که به موجب آن حفاظت از منافع دو طرف به دیگر سفارت ها واگذار شد. به این ترتیب سوئد حافظ منافع انگلیس در تهران و عمان حافظ منافع ایران در انگلیس شد.

به گزارش فایننشال تایمز، انگلیس به شمار معدودی از دیپلمات های ایرانی اجازه می دهد به این کشور سفر کنند تا هماهنگی های لازم در بخش حافظ منافع ایران در سفارت عمان را به عمل آورند اما آنها باید پس از زمان مشخصی که به طور محدود تعیین شده، خاک انگلیس را ترک کنند.


 


تیم ملی فوتبال ایران برای اولین بار در تاریخ خود مقابل لبنان شکست خورد.

دیدار تیم های لبنان و ایران در چارچوب رقابت های مقدماتی جام جهانی از ساعت ۱۸:۳۰ آغاز شد و با برتری یک بر صفر لبنان خاتمه یافت.

به گزارش فارس، تیم لبنان در دقیقه ۲۸ توسط رضا عنتر اولین گل بازی و اولین گل تاریخ فوتبال لبنان به ایران را به ثمر رساند تا این مسئله روی بازیکنان ایران تاثیر منفی بگذارد و آنها در ادامه مسابقه به جای بازی منطقی به نمایش بدون برنامه و احساسی روی آورند.

حملاتی که از ایران در ادامه رقابت ها صورت گرفت هرگز جدی نبود و حتی تعویض های کی‌روش هم نتوانست کمکی به ایران کند. در دقایق پایانی توسط جواد نکونام می توانستیم به گل برسیم اما این فرصت ها از دست رفت.

در مجموع تیم ملی در این بازی دور از انتظار ظاهر شد و به روند ناامید کننده خود با سرمربیگری کارلوس کی‌روش ادامه داد. ایران با این شکست علاوه بر اینکه اولین باخت تاریخ خود مقابل لبنان را تجربه کرد ۳ امتیاز حساس را از دست داد تا ۴ امتیازی باقی بماند. لبنان هم که تا قبل از این بازی یک امتیاز داشت هم امتیاز ایران شد.

تیم ایران با این نتیجه کار خود را برای صعود به جام جهانی دشوار کرد. داور در این بازی از ایران به پژمان نوری و محمد نوری و از لبنان به محمد حیدر و عباس حسن و محمد شما کارت زرد نشان داد.


 


بسیاری از کارگران پیمانی مجموعه شهاب خودرو که در آغاز امسال بیکار شده بودند، پس از گذشت شش ماه از سال هنوز بیمه بیکاری خود را دریافت نکرده‌اند.

به گزارش ایلنا، بعد از گذشت شش ماه از قطع همکاری با کارگران پیمانی شهاب خودرو، بیمه بیکاری اغلب آنان هنوز پرداخت نشده است. همچنین بسیاری از کارگران رسمی که موعد بازنشستگی آن‌ها فرا رسیده است همچنان در مجموعه مشغول به کارند و حکم بازنشستگی آنان صادر نمی‌شود.‌

لازم به ذکر است کارخانه شهاب خودرو زیر نظر آستان قدس رضوی فعالیت می‌کند و بیش از ۶۵۰ کارگر این مجموعه بدلیل عدم موافقت آستان قدس رضوی با حکم شورای تامین مبنی بر توانایی این مجموعه برای به کارگیری دوباره این کارگران، با اتمام قرارداد موقت‌ کاری‌شان در فروردین ماه امسال بیکار شده بودند.


 


سایت ایلام فردا در گزارشی با اشاره به وضعیت دشوار کشاورزان آبدانان و افزایش شدید قیمت کود شیمیایی در استان اسلام، نوشت:

این روزها اگر بخواهیم جویای حال جامعه‌ی زحمتکش کشاورزان و زراعت‌کاران شهرستان آبدانان باشیم بایستی گفت که برای این قشر باعزت، حال و روزی نمانده است. آری! وضعیتی که امروزه گریبانگیر کشاورزان زحمتکش شهرستان آبدانان شده است را باید اسف‌بار توصیف کرد.

چرا که این قشر زحمتکش از یک سو با اثرات زیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بار تداوم خشکسالی‌های چند سال اخیر بر برداشت محصول مواجه است و از سوی دیگر در سایه‌ی رفتارهای دور از انصاف و قابل تامل مسئولین کشاورزی شهرستان، روزگار می‌گذراند. خشکسالی و بلایای طبیعی برای کشاورز جماعت قابل تحمل است ولی موضوعی که برای ایشان ابهام‌انگیز و توجیه‌ناپذیر است رفتارها وتصمیم‌سازی‌های دور از انصاف مسئولین کشاورزی شهرستان در قبال جامعه‌ی کشاورزی شهرستان است.

این روزها بحث عمده‌ای که بین کشاورزان شهرستان آبدانان جاری است این است که چرا و به چه سبب قیمت کودشیمیایی نسبت به سال پیش ۵ الی ۶ برابر افزایش یافته است؟ کمتر کسی است که نداند معاش غالب خانوارهای این منطقه از مجرای کشاورزی و تولید محصول آبشخور می‌کند.

با این وجود سوالاتی را باید از مسئولان کشاورزی شهرستان آبدانان پرسید؛ چگونه است که با وجود اذعان مدیران کشاورزی شهرستان به وقوع خشکسالی صددرصدی در این شهرستان در سال جاری، هیچ راهکار حمایتی برای کمک به قشر زحمتکش کشاورزان اندیشیده نشده است؟ چگونه است که با آگاهی مسئولان کشاورزی از وضعیت نابسامان کشاورزان شهرستان ، عرصه برای معیشت ایشان تنگ‌تر از قبل شده است؟ آیا این آقایان از تاثیر تضعیف کشاورزی بر افزایش بیکاران شهرستان آگاهی ندارند؟

آیا این مسئولان فهیم نمی‌دانند که تضعیف کشاورزی به بهای نابودی روستاهای شهرستان و هجوم آنها به شهر برای امرارمعاش است؟ کاش به جای محدود کردن “سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه‌ی ایرانی” بر پارچه‌نوشته‌ها و بنرهای کوچک و بزرگی که بر در و دیوار اداره‌‌ها و سازمان‌هایمان آویزان است، اندکی عمل و تعهد به این سخن و آرمان را سرلوحه کارمان کنیم.


 


کلمه – گروه اقتصادی: مصاحبه های نمایندگان پس از جلسه غیر علنی امروز مجلس درباره بحران ارزی، حاکی از آن است که این جلسه بی نتیجه بوده، رئیس بانک مرکزی در آن شرکت نداشته و وزیر اقتصاد هم در این باره از خود سلب مسئولیت کرده و مسائلی را گفته است که به گفته یک نماینده، نمی توان آن را بازگو کرد.

به گزارش کلمه، در حالی که بازار آزاد معاملات ارز امروز در مسیر خلاف دیروز حرکت کرد و قیمت ها نیز حدود نیمی از مسیر جلو آمده در روز قبل را به عقب برگشتند، مجلس جلسه ای را که ابتدا با تذکر نمایندگان درباره افزایش وحشتناک قیمت ارز در روز گذشته شروع شد، به طور ناگهانی به جلسه غیر علنی تبدیل کردو

بر اساس گفته های نمایندگان، این جلسه هم که با حضور وزیر اقتصاد برگزار شده، نتیجه درستی نداشته است. این موضوعی است که ناصر موسوی لارگانی عضو کمیسیون اقتصادی مجلس به فارس گفت و خاطرنشان کرد: اظهارات وزیر اقتصاد در جلسه غیر علنی امروز مجلس برای نمایندگان قانع کننده نبود و حسینی، مشکلات موجود بازار ارز را متوجه بهمنی رئیس کل بانک مرکزی دانست.

این نماینده در خصوص جلسه غیر علنی امروز مجلس با حضور وزیر اقتصاد مبنی بر افزایش نرخ ارز در بازار اظهار داشت: جلسه امروز نتیجه درستی نداشت و حسینی وزیر اقتصاد به جای پرداختن به دلایل منطقی افزایش نرخ ارز، مسائل را توجیه کرد.

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در پاسخ به این سؤال که دلایل وزیر اقتصاد از افزایش نرخ ارز طی ماه‌های اخیر چیست، گفت: برای نمایندگان دلایل وزیر قانع کننده نبود. حسینی معتقد است بازار ارز ارتباطی با مسئولیتش و نیز وزارت اقتصاد و دارایی ندارد و این موضوع جزو وظایف بهمنی رئیس کل بانک مرکزی است.

موسوی لارگانی تاکید کرد: همچنین در این جلسه وزیر اقتصاد مسائل دیگری مطرح کرد که نمی‌توان آن را بازگو کرد!

یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه هم خاطرنشان کرد که حسینی وزیر اقتصاد وعده روزهای خوب آینده را داده و ادعا کرده کمبودی در ذخایر ارزی کشور وجود ندارد!

کلمه هفته پیش گزارش داده بود که بر اساس گزارشی که در کمیسیون اقتصادی دولت مطرح شده، ذخایر ارزی کشور تنها کفاف مخارج شش ماه دیگر را خواهند داد. بانک مرکزی این خبر را تایید نکرده، اما همزمان از تزریق ارز به بازار هم خودداری کرده و در مقابل وضعیت بحرانی بازار ارز در سکوت به سر می برد.

پیش از این محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی ایران، در بیست‌وسومین همایش بانکداری اسلامی با بیان این‌که افزایش بعضی از اقلام و قیمت آنها اجتناب‌ناپذیر بود، گفت: "بانک مرکزی نمی‌تواند مرتب قیمت ارز را پایین بیاورد ولی سعی کردیم آن را کنترل کنیم. نرخ ارز مرجع برای کالاهای اساسی افزایش پیدا نمی‌کند و بدون شک‌‌ همان نرخ هزار و ۲۲۶ تومان برای کالاهای اساسی خواهد بود."

اما اکنون عزت‌الله یوسفیان ملا نماینده آمل در مورد جلسه غیرعلنی امروز نمایندگان مجلس با وزیر اقتصاد به فارس گفته است: در این جلسه وزیر اقتصاد گزارش خوبی ارائه و صادقانه اعلام کرد، هیچ گونه کمبودی در ذخایر ارزی کشور وجود ندارد. اینکه در بازار شایعه شده دولت ارز کافی در اختیار ندارد، صحیح نبوده و شایعه‌ای بیش  نیست.

این عضو کمیسیون برنامه و بودجه افزود: در این جلسه وزیر اقتصاد قول داد ظرف  ۲ تا ۳ روز آینده تحولات مثبتی در بازار ارز انجام شود و التهاب بازار برطرف خواهد شد.

یوسفیان ملا البته نگفت که فردا در کشور تعطیل رسمی است و دو روز بعد از آن هم پنجشنبه و جمعه است و بدین ترتیب دو سه روز آینده عملا بازار ارز تعطیل یا نیمه تعطیل خواهد بود و معلوم نیست تحولات مثبت مورد نظر وزیر اقتصاد، در کدام بازار اتفاق بیفتد.

وی گفت: گرچه نمی‌توانم عدد ذخایر ارزی که وزیر اقتصاد به نمایندگان گفت را اعلام کنم، اما اطمینان می‌دهم فروش نفت در سال جاری بسیار مناسب بوده و با توجه به ذخایر قبلی کشور از نظر داشتن ذخایر ارزی هیچ مشکلی وجود ندارد.

یوسفیان ملا افزود: فقط این نکته را بگویم که وقتی ۲۰ درصد درآمد نفتی در صندوق توسعه ملی جذب می‌شود منابع این صندوق به مرز بی‌سابقه  ۴۰ میلیارد دلار رسیده است، در حالی که کل درآمد ارزی فقط در این صندوق جمع نمی‌شود بلکه نزد خزانه کشور و بانک مرکزی نگهداری می‌شود.


 


در اثر پرتاب گازهای اشک آمیز سمی از سوی نیروهای امنیتی رژیم بحرین در جریان حمله به شهرستان «دار کلیب» در این کشور، شماری از افراد این منطقه دچار حالات خفگی شوند.

به گزارش شفقنا، در شهرستان «باربار» نیز تظاهراتی تحت عنوان «برائت اسرا» برگزار شد که شرکت کنندگان در آن، آزادی دانشجویان بازداشتی را خواستار شدند.

در شهرستان «الدراز» نیز اهالی این منطقه در تظاهراتی تحت عنوان «انقلاب ما علم و جهاد دانشجویان ما در پس میله های زندان است» شرکت کردند و در آن به محاکمه مقامات در راس آنها «ملک حمد» پادشاه این کشور تاکید کردند.

منطقه «ستره» و دیگر مناطق بحرین نیز شاهد تظاهرات مردمی بود که شرکت کنندگان در آنها تحت عنوان «کودکان بی گناه»، خواستار پایان اشغالگری های رژیم آل سعود شدند.

از سوی دیگر دادگاه تجدید نظر بحرین آزادی نبیل رجب فعال حقوقی این کشور را که دادگاه ابتدایی در شانزدهم ماه گذشته به اتهام مشارکت در تظاهرات غیرقانونی به سه سال زندان محکوم کرده بود، نپذیرفت.

به گفته وکلای نبیل رجب، دادگاه رژیم بحرین سه اتهام تجمع نبیل رجب را برای شنیدن سخنان شاهدان، به روز بیست و هفتم ماه جاری موکول کرد.

براساس گزارش پایگاه تلویزیون «المنار» لبنان، در جلسه دادگاه تجدید نظر نبیل رجب، وکلای وی در حالی خواستار آزادی وی شدند که نبیل رجب رژیم بحرین را به حبس انفرادی وی در شرایط بد و نامناسب همراه با وجود لاشه حیوانات متهم کرد.


 


مشاور عالی سازمان سنجش از اعلام نتایج نهایی کنکور ۹۱ در روز چهارشنبه ۲۲ شهریور خبر داد و گفت: ۵۸۸هزار و ۸۶۶ داوطلب در رشته‌های متمرکز آزمون سراسری سال ۹۱ قبول شدند.

حسین توکلی در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه نتایج نهایی کنکور ساعت ۸ صبح فردا چهارشنبه از طریق سایت سازمان سنجش به نشانی www.sanjesh.org اعلام می‌شود، اظهارکرد: یک میلیون و ۶۶هزار و ۲۷۴ نفر برای شرکت در آزمون سراسری سال ۹۱، ثبت‌نام کردند که از این تعداد ۶۴۰ هزار و ۵۶ نفر زن و ۴۲۶ هزار و ۲۱۸ نفر مرد بوده‌اند. به عبارت دیگر ۶۰٫۰۳ درصد ثبت‌نام کنندگان زن بوده‌اند.

وی افزود: از این تعداد ۹۳۲ هزار و ۴۶۳ نفر در جلسه کنکور حاضر بودند که از این تعداد ۵۶۵ هزار و ۷۴۹ نفر زن و ۳۶۳ هزار و ۷۱۴ نفر مرد بوده‌اند.

وی با اشاره به ظرفیت کنکور ۹۱، اظهار کرد: با توجه به ظرفیت پذیرش برای کنکور کلیه داوطلبان حاضر در جلسه مجاز به انتخاب رشته شدند، بنابراین از ۹۳۲ هزار داوطلب مجاز، ۷۵۲ هزار و ۷۳ داوطلب انتخاب رشته کرده‌اند که از این تعداد ۴۵۸ هزار و ۸۰۳ نفر زن و ۲۹۳ هزار و ۲۷۰ نفر مرد بوده‌اند. بر اساس این آمار ۶۱٫۰۱ درصد انتخاب رشته کنندگان زن و مابقی مرد بوده‌اند.

مشاور عالی سازمان سنجش با بیان اینکه در رشته‌های متمرکز کنکور امسال ۵۸۸ هزار و ۸۶۶ داوطلب قبول شده‌اند، اظهار کرد: از این تعداد ۳۵۴ هزار و ۷۳۹ نفر زن و ۲۳۴ هزار و ۱۲۷ نفر مرد هستند. بر این اساس ۶۰٫۲۴ درصد قبولی‌ها زن هستند.

دکتر توکلی در خاتمه تصریح کرد:‌ نتایج چندبرابر ظرفیت رشته‌های نیمه متمرکز کنکور نیز نیمه اول مهر ماه اعلام می‌شود.

مشاور سازمان سنجش تاکید کرد: ثبت‌نام پذیرفته شدگان کنکور از ۲۶ شهریور ماه آغاز می‌شود و تا ۲۹ همین ماه ادامه خواهد داشت.


 


محمد توسلی اولین شهردار تهران پس از انقلاب و عضو نهضت آزادی چند روز پس از ارسال نامه­ ای خطاب به رئیس قوه قضائیه بار دیگر به دادگاه انقلاب تهران احضار شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، بر پایه برگه احظاریه ­ای که اول مردادماه سال جاری توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شده است، وی باید در دادگاهی که روز ۲۷ شهریور برگزار می­ شود حضور پیدا کند. همزمان اخطاریه ای نیز برای فریده غیرت وکیل او صادر شده که منفرداً یا متفقاً به همراه سید محمد علی دادخواه و ایمان میرزازاده، سایر وکلای وی، جهت دفاع از موکلشان در دادگاه حضور به هم رسانند.

شایان ذکر است که کلاسه پرونده مندرج در احظاریه مربوط به بازداشت بیست و ششم خردادماه سال ۸۸ محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران است که پس از ۴۳ روز بازداشت در سلول های انفرادی در بازداشتگاه­ های بند ۲۰۹ و ۲۴۰ آزاد شد­. این پرونده براساس اظهارنظر بازپرس آن قبلاً مختومه اعلام شده بود.

دوازدهم آبانماه سال گذشته نیز مهندس توسلی متعاقب انتشار نامه ۱۴۳ امضا به سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان به اتهام رسانه­ ای “تقلب و جعل امضاء” بازداشت شد. اتهامی که نه در بازپرسی و نه در بازجویی هرگز مطرح نشد و هیچ یک از امضا کنندگان نامه مذکور امضاء خود را تکذیب نکرده و همه کسانی که توسط وزارت اطلاعات احضار شده و اوراق بازجویی آنان در پرونده ضبط شده است، امضای خود را تایید کرده بودند.

بازپرس شعبه ۶ دادسرای اوین پس از ۳ ماه تمدید بازداشت موقت به رغم اینکه در روز تفهیم اتهام یعنی چهاردهم آبان قرار آزادی با کفالت را صادر کرده بود، نهایتاً در ۱۵ بهمن­ ماه ۹۰ با صدور قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی، دستور آزادی محمد توسلی را به بازداشتگاه ۲۰۹ صادر و اعلام کرد.

از آنجاکه ظاهراً در این پرونده هیچ دلیل موجهی برای بازداشت و رسیدگی قضایی وجود نداشت با استناد به احکام پرونده سال ۸۰ نهضت آزادی ایران زمینه تداوم بازداشت او را به مدت حدود هفت ماه در بازداشتگاه ۲۰۹ فراهم کردند. این در حالی است که اجرای احکام سال ۸۰ پرونده نهضت آزادی ظاهراً به دستور رئیس قوه قضائیه وقت در طول سال های دهه ۸۰ متوقف شده بود و در سال ۸۹ نیز پس از بررسی کارشناسی معاونت اجرای احکام دادستان انقلاب تهران، این احکام مشمول مرور زمان اعلام شده بود.

تداوم نگهداری محمد توسلی در بازداشتگاه ۲۰۹ در حالی صورت گرفته است که مطابق قانون برای اجرای این حکم بایستی وی را به زندان عمومی سازمان زندان ها منتقل می­ کردند. در شرایطی که نگهداری در سلول های بند امنیتی ۲۰۹ با محدودیت جسمی وی عملی نبود و اجرای قانون در خصوص انتقال به زندان عمومی ۳۵۰ نیز به مصلحت دیده نمی ­شد، نهایتاً در ۲۵ اردیبهشت سال جاری با عنوان مرخصی آزاد شد.

سوال اصلی این است که در شرایط کنونی که کشور با بحران های عدیده ­ای روبرو است و بیش از هر زمان دیگر نیاز به ثبات و آرامش وجود دارد و فعالیت نهضت آزادی ایران از آذرماه ۸۸ به علت فقدان امنیت متوقف شده است، انگیزه اینگونه احضارها به دادگاه انقلاب و رسیدگی به پرونده­ای که قبلاً مختومه اعلام شده است چیست و چه ارتباطی با مصالح، منافع و امنیت ملی دارد؟

لازم به ذکر است که فرید طاهری، داماد و دو دختر مهندس توسلی سارا و لیلا توسلی جزو بازداشت شدگان و محکومان دادگاه انقلاب سال ۸۸ هستند که هم اینک  فرید طاهری حکم ۳ سال خود را در زندان اوین بند ۳۵۰ می­ گذراند.


 


حسین نورانی نژاد:

به مناسبت زادروز برادرم مهدی محمودیان

خواهی نخواهی، حاملان اصلی آزادی خواهی در ایران و یا دست کم ویترین این طیف، طبقه متوسط، تا حدی قلمبه سلمبه گو و نسبتا اتوکشیده جامعه ای هستند که از قضا مسیرشان از خلال شکسته شدن اتوی شلوار گذشته و به هزینه های جدی تری رسیده است.

رسیدن مسیر آزادی خواهی از اصلاحات پارلمانتاریستی به جنبش جامعه محور سبز و تبعات بعضا سنگین آن، فضای شیک و آرا مش طلب قبلی را کمی به هم ریخت و چرت ها را پاره کرد. در جنبش سبز کسانی صف های عقب تر ایستادند و برخی جلوتر رفتند. در بین کسانی که جلو آمدند، کسانی هستند که آزادی خواهی شان بیش از آنکه منشا بحث های تئوریک و آکادمیک داشته باشد، مرامی و از سر درد بوده است. شاید هیچ ایسم و نظریه ای، حتی هیچ کتاب تاریخی و فلسفی و جامعه شناسانه ای نمی توانست آنها را آنطور به صحنه بیاورد که تماشای باطوم خوردن جوانی در خیابان، یا شنیدن فجایع کهریزک، یا پای درد دل مادر گریانی نشستن که به دنبال فرزند بازداشت شده اش بین دادستانی ها و زندان هروله می کرد. این جماعت حس می کردند نامردی شده، دیگر توضیح بیشتری نیاز نداشتند تا منبع تئوریک آنها برای توجیه هزینه ای شود که به استقبالش می رفتند. باید جلوی نامردی ایستاد و رفتند که بایستند.

مهدی محمودیان از این دسته است. جوانی از جنوب شهر، بچه میدان شاپور، با همان روحیات جنوب شهری های اصیل و ناب. از آنهایی که دختر محلشان اگر او را در کوچه می دید می دانست که از سر کوچه تا ته آن، متلک لات و لوت ها غلاف است، که چی؟ که آق مهدی ناموس پرسته و دختر همسایه ناموس اوست. وقتی هیات رفقا آخر شب عاشورا لنگ بلندگو یا شام می شد، حتما می شد رد او را گرفت و بعد پیدا کردنش مطمئن شد که دیگه قفل ها یکی یکی باز خواهند شد. چرا؟ چون معنی نداره خیمه عزای حسین لنگی داشته باشه.

حسین جلوی نامردا نایستاد و زن و زندگی و جانش را فدا نکرد که حالا ما راست راست بگردیم و بگذاریم پرچم سرخش خم شود. هر چی حسابی دارد و حساب مردهای عالم به خصوص علی و حسین جداست و می طلبد از همه چیزمان بگذریم که اسمشان از دهان مردم بعد هزار و اندی سال نیافتد.

مهدی بی خبر از تئوری ها نبود، حقوق بشر را بلد بود، مدت ها کنار دست عماد باقی در انجمن دفاع از حقوق زندانیان بالا و پایین کار حقوق بشری را دیده و تمرین کرده بود. در جبهه مشارکت کار حزبی کرده بود و از قضا عضو کمیسیون حقوق بشر حزب و کمیته اطلاع رسانی بود. روزنامه نگاری هم می کرد، گزارش می نوشت، مصاحبه می گرفت، نه فقط در حوزه حقوق بشری و یا سیاسی، که سراغ سوژه های روشنفکری هم می رفت. خلاصه مهدی همه کارهایی که شلوار جین و جلیقه های خبرنگاری شش جیبه را تنش کند و سرش را کتیرا بزند و عینک چنان به چشم و پیپ به لبش بنشاند از سر گذرانده بود، اما وجودش در تسخیر همان مرام جنوب شهری ماند. آگاهی اش را از حوزه های حقوق بشری و حزبی و روزنامه نگاری گرفت، اما عملش را بر همان روحیه جنوب شهری غیر مصلحت جو سوار کرد.

میرحسین که آمد، از جنوب شهر شروع کرد . رفت به مسجدی در نازی آباد و از مستضعفین و حقوق آنها سخن گفت ولی کانال انتقال حرف هایش به آن مناطق زیاد نبود. بعد از جنبش سبز که میرحسین هم مرامی پای حرف هایش ایستاد، ناگزیر به حرف زدن با مردم از طریق اینترنت و شبکه های اجتماعی شد که اغلب میدان انقلاب به بالا را پوشش می داد. کاریش نمی شد کرد، حاملان آزادی خواهی و عدالت جویی مدنی، هر چقدر هم که ادبیاتت را توده ای و محروم پسند کنی، باز اکثریت همراهانش را از بین طبقه متوسط خواهد یافت، اما وای به حال آنکه از پایین میدان انقلاب هم به آنها اضافه شود، به خصوص که عنصر آگاهی هم داشته باشد. چنینی نیرویی را باید همه جمع شوند تا گاهی بتوانند و اغلب اوقات نتوانند که برخی مصلحت ها در حرکت را به او تحمیل کنند. وقتی به نظری برسد، به خصوص که آن نظر برگرفته از احساسی آزرده باشد و فکر کند نامردی دیگری شده، دیگر هیچ منطق هزینه فایده فردی در محاسبات او نمی گنجد مگر آنکه هزینه برای دیگری باشد و نه خودش.

این آدم وقتی به زندان هم می افتد همین روحیه را دارد. بانی شربت پخش کردن در مناسبت ها می شود، دربدر حل مشکلات هم بندی هایش می شود، برای رفقایش تولد می گیرد، وقت تلفنش را آن وقتی که داشت، به این و آن می دهد. هر چقدر که شکمو باشد باز اگر ۴ نفر را در خوراکی اش سهیم نکند چیزی از گلویش پایین نمی رود. حرف زور تو کتش نمی رود و از رییس بند گرفته تا نگهبان و حتی هم بندی مسئول اتاق را اگر زور بگویند جلویشان می ایستد. مثل دوران آزادی اش بمب روحیه و خنده می ماند، همه از حضورش انرژی می گیرند و می توانند به او برای کسب کمک بی منت اعتماد کنند. گاهی احساسی می شود و با یک ترانه مرا ببوس به گریه می افتد، مرزهای سیاسی و عقیدتی را در موضوعات انسانی در می نوردد و اگر نامه ای از جفاهای زندان می نویسد، همان طور از حق ضایع شده هم طیف اصلاح طلبش می گوید که مثلا از حق یک مجاهد خلقی مثل محسن دکمه چی می گوید. با فرهاد وکیلی متهم به ارتباط با پژاک سر مسایل صنفی بحث می کند، بعد آشتی می کند و وقتی اعدامش می کنند چنان پای گرفتن ختم برای او می ایستد که همان روز قسمتش تبعید به رجایی شهر می شود. جنوب شهری با صفا که از این مرام ها ندارد که وقتی پای حقی به میان آمد، من و تویی داشته باشد. نه، برای همه رفتگان باید ختم گرفت و ختم در خور هم گرفت. باید هر مریضی را سر موقع بیمارستان رساند، چه دور دور از جنس مجاهد خلق باشد چه نزدیک تر از جنس مجاهد انقلاب.

آزادی خواهی جنوب شهری این طوری است. از خود گذشته است و پای هر هزینه ای می ایستد. بیش از آنکه تئوری توجیه گر هزینه دادن را در سرش داشته باشد، مرام و احساس توجیه گر را در قلبش دارد.

پیچیدگی ندارد، حرفش را سر راست می زند، مهربان است، مرخصی هم که بیاید دنبال رتق و تق مشکلات دیگر آدم هاست، کمتر برای خودش می خواهد و بیشتر می بخشد، بی نظم است اما با معرفت. نمی دانید چه کاری را چه زمانی انجام می دهد اما می دانید که هیچ زمانی جدای از انجام دادن کار خیری نیست، شاید گاهی دقیق نباشد و دقیق نگوید اما دغدغه حقیقت دارد. صاف، زلال، شفاف، باروحیه، روحیه بخش، مهربان، خیرخواه، فعال، صادق، خوش خنده، پر گریه، احساساتی، شلوغ و پر هیاهو، با مرام، رفیق،آزادی خواه، ناموس پرست، جنوب شهری با نمک و کوپول، بمب روحیه هر جمعی که در آنجا باشد، مومن و با صفا، مهدی محمودیان، که پای حرفش ایستاده است.

امروز تولدش است. جنوب شهری عادت به جشن تولد ندارد اما بودنش عین برکت است. پس تولدش مبارک.

منبع: فیس بوک


 


علی شکوری راد با تاکید بر اینکه مهندس موسوی مهندس خوبی برای طراحی این مسیر بود و فضا را خوب پیش می برد می گوید: او هرگز نخواست که جناح مقابل کنار برود. پیش پایشان راه گذاشت. آنها نخواستند و آن را در نیافتند. در جناح مقابل هم، همه یک جور نیستند بخش رادیکال می خواهد فضا قطبی تر شود چون درفضای قطبی توجیه ماندن در عرصه برایشان وجود دارد اما در فضای غیر از این، امنیتی ها و نظامی ها باید بروند کنار.

به گفته ی این عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی وقتی فضا سیاسی شود نظامی ها باید به پادگان ها برگردند و امنیتی ها به دفاترشان. ولی در فضای امنیتی، نظامیان و امنیتی ها میدان عمل پیدا می کنند و سوار بر کار می شوند و از سیاسیون خودشان هم سواری می گیرند. بنابراین آنها مدام بر این طبل می کوبند که تهدید امنیتی جدیست و به سیاسیون خودشان هم همین گونه گزارش داده و آنها را وادار به تکرار مواضع قبلی می کنند. بنابراین فضا قطبی باقی می ماند.

به گزارش کلمه، شکوری راد در ادامه با اشاره به اینکه فضای عمومی جامعه هنوز به اصلاح طلب ها واکنش نشان می دهد، می گوید: حصر آقایان موسوی و کروبی و بستن فضای سیاسی و فشاری که وجود دارد به خاطر این است که آنها می دانند اگر این غول از چراغ خارج شود مهارش دیگر ممکن نیست. به زور توانسته اند کمی مهارش کنند اما نتوانسته اند از بین ببرندش و نگرانند که اگر این دوباره جان بگیرد نتوانند مهارش کنند.

علی شکوری راد با انتشار مصاحبه خود با هفته ی نامه آسمان در وب سایت شخصی خود توضیح می دهد که بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم شهریور، همان روز که اجلاس سران جنبش تعهد در تهران برگزار شد میزبان خبرنگار هفته نامۀ آسمان بوده تا طبق قرار قبلی دربارۀ انتخابات آینده ریاست جمهوری گفتگویی داشته باشد.

به گفته او این مصاحبه انجام شد و پس از ویرایش قرار بود در شماره ای که روز شنبه ۱۸ شهریور منتشر گردید چاپ شود، ولی ظاهراً به دلیل خط قرمزهایی که هر روز پر رنگ تر و دامنۀ آنها تنگ تر می شود این گفتگو در این هفته نامه منتشر نشده است.

متن کامل این گفتگو را با هم می خوانیم:

آقای شکوری به نظر می رسد نوعی تشتت آرا بین اصلاح طلبان در مورد ورود یا عدم ورود به انتخابات آتی ریاست جمهوری وجود دارد بعضی اظهار نظر می کنند که باید به هر قیمت و درهر شرایطی در انتخابات شرکت کرد و در این زمینه حتی مطرح شده که اصلاح طلبان از برخی شرایط وانتظارات خود عدول کنند و به انتخابات به عنوان فرصتی برای بازگشت به عرصه عمومی سیاست نگاه کنند اما برخی دیگر معتقدند در صورت ادامه شرایط فعلی امکان هیچ حضور جدی در عرصه انتخابات به هیچ عنوان وجود ندارد. به نظر می رسد علی رغم فرصت کم باقی مانده تا انتخابات هنوز اصلاح طلبان به یک تصمیم واحد نرسیده اند. آیا چنین است و چرا؟

پس موضوع گفت وگو را تغییر دادید به من گفته بودید درباره صحبت های اخیر آقای حجاریان سوال دارید.

نه، این سوال در ادامه همان صحبت های ایشان است. آقای حجاریان قائل به حضور هستند آقای عبدی هم پیرو صحبت های ایشان بحث حضور در انتخابات را مطرح کرده اند.

البته من صحبت های اقای حجاریارن را کاملا نخوانده ام ولی در جریان مضمون حرفهای ایشان هستم. حالا، آقای عبدی چه گفته بودند؟

آقای عبدی هم به نوعی تایید کرده بودند صحبت های آقای حجاریان را و مثلا گفته بودند ” انتخابات فقط برای وزن کشی است اما وقتی که چنین نیست به ناچار باید به انتخابات به عنوان یک امکان برای تحول اجتماعی و بروز کنش سیاسی و بسیج و سازماندهی نیروها نگاه کرد.

ممنون، اتفاقا بر خلاف نظر شما باید بگویم که انسجام نسبتا خوبی بین اصلاح طلبان وجود دارد.

یعنی دیدارها و جلسات منتج به تصمیم گیری مرتب برگزار می شود؟ پس خبرها خیلی بیرون درز نمی کند؟

اصلاح طلب ها در انتخابات مجلس انسجام زیادی از خود نشان دادند وقتی آقای خاتمی معیارهای شرکت درانتخابات را طرح کرد و گفت اگر تحقق یابد شرکت می کنیم اگر نه امکان شرکت سلب می شود تقریبا یک اجماع خوبی سر این موضوع شکل گرفت و تا آخر خط هم این انسجام باقی بود. موارد نقضش آنقدر کم بود که قابل ملاحظه نبود. به جز رای دادن شخص آقای خاتمی که کمی بحث برانگیز شد تا آن لحظه اجماع حداکثری پیش آمده بود که ما در هیچ دوره ای بعد از انتخابات سال۷۶ به چنین اجماعی دست پیدا نکرده بودیم و این یک دستاورد مهمی بود.

البته یک اجماع سلبی درست است؟ یعنی این بار هم استراتژی همان است؟

بله، آن موقع در مورد عدم شرکت در انتخابات به اجماع رسیدیم.

ولی آن نوع تصمیم گیری به نظر خیلی راحت تر می آید تا شکل برعکس آن یعنی تصمیم به حضور پیدا کردن؟

نه همان هم مهم بود. به نظر من خیلی شرایط سیاسی الان خاص است بعد از انتخابات سال ۸۸ جامعه به شدت قطبی شد و برخلاف انتظار که حاکمیت باید از شدت قطبی شدن جلوگیری کند، چرا که به شدت قطبی شدن یک ناهنجاری است، اما حاکمیت دامن زد بر این مسأله و خیلی از کسانی که در چارچوب گفتمان سیاسی و رقابت انتخاباتی عمل میکردند را از عرصۀ سیاسی راند و یک کاسه کرد باکسانی که شاید تفکرشان اصلاح طلبانه نبود و با اصل نظام مشکل داشتند. در حقیقت عاملی که باعث این اتفاق شد خود حکومت بود، سپس با این اتهام یک عده را سرکوب کرد که چرا باهم یکی شده اید درحالی که آنها یکی نشده بودند حکومت فضا را آن قدر رادیکال کرده بود که اینها یکی تلقی می شدند الان هم مجموعه منتقد وضع موجود یکپارچه نیستند. بخش عمده ای از آنها اصلاح طلب ها هستند که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی فعالیتشان را تعریف کرده اند، عده ای هم انتقاد کلی دارند ولی قائل به فعالیت در چارچوب های سیاسی پذیرفته شده اند، این طیف ها وجود دارند تا آنها که ترجیحشان این است که اصلا این نظام نباشد و یک نظام دیگر باشد. این مجموعه منتقد وضع موجود اختلاف هایشان بعضا بیشتر از نقاط اشتراکشان است اما عامل وحدتشان رفتار حکومت بوده که کوچکترین انتقادی را برنتافته و هرکسی که حرفی حتی اصلاح طلبانه زده را در زمره مخالفان اصل نظام قرار داده و همه را یکپارچه کرده است. این نمایش یکپارچگی خود باعث شده که حاکمان از بزرگی آن احساس تهدید کنند. تشدید احساس تهدید به سرکوب بیشتر و دو قطبی شدن بیشتر فضا منجر شده و وضعیت را به جایی رسانده است که همه دریافته اند که وضعیت کنونی ناپایدار است اما چگونه این ناپایداری و با رفتن به کدام سمت پایان خواهد یافت محل تحلیل است.

با این وصف این فضای قطبی، که الان شما می فرمایید وجود دارد، چیزی است که حکومت به دنبالش بوده پس چه طور به زعم شما به این نتیجه رسیده است که باید از آن خارج شود؟ یعنی حتی حکومت هم به زعم شما به این نقطه رسیده است؟

بله ولی اینکه این وضعیت چگونه به سمت یک وضعیت باثبات پیش رود هنوز معلوم نیست. نیروها دارد برهم وارد می آیند ولی هنوز هیچ نیرویی غلبه نکرده است. قبل از انتخابات ۸۸ این تصمیم در مراکز قدرت شکل گرفته بود که تکلیف اصلاح طلب ها را یکسره کنند برای همین بود که احکام بازداشت قبل از انتخابات صادر شده بود یا اینکه می بینیم فردای انتخابات هنوز اتفاقی نیفتاده عده زیادی از اعضا احزاب اصلاح طلب بازداشت و دفاتر احزاب تعطیل می شوند این نشان می دهد که آنها تصمیم گرفته بودند از فرصت انتخابات برای یک سره کردن تکلیف اصلاح طلب ها استفاده کنند و اصلاح طلب ها را از جرگه نظام خارج کرده و به زعم خودشان، خیال خود را از ناحیه آنها آسوده کنند.

الان می گویم خدمت شما که چرا آنها فکر می کردند با این کار اصلاح طلب ها مضمحل می شوند، قدرت و پایگاه اجتماعیشان را از دست می دهند. با خود می گفتند اینها را حذف می کنیم تا یک مجموعه یکپارچه بر اوضاع مسلط شود اما زورشان نرسید یعنی نتوانستند و اصلاح طلب ها باقی ماندند. نفس بقای اصلاح طلب ها و زیست سیاسی آنان شکست پروژه آنهاست ولو آنکه تحت فشار زیاد قرار داشته باشند و عرصه سیاسی به رویشان بسته شده باشد و شاید چشم انداز روشنی هم پیش رو یشان نباشد. حاکمان الان با صحنه ای رو به رو هستند که اصلاح طلب ها هستند، بزرگ و قوی هستند ولی درعین حال از آنها فاصله گرفته اند و آنها نمی توانند مدیریتشان کرده و بر آنها اعمال اثر کنند.

شما مصداق این بزرگ بودن و در صحنه بودن اصلاح طلب ها را در عرصه سیاسی فعلی در چه می بینید؟ به نظر که نشانه ای وجود ندارد.

فضای عمومی جامعه هنوز به اصلاح طلب ها واکنش نشان می دهد. حصر آقایان موسوی و کروبی و بستن فضای سیاسی و فشاری که وجود دارد به خاطر این است که آنها می دانند اگر این غول از چراغ خارج شود مهارش دیگر ممکن نیست. به زور توانسته اند کمی مهارش کنند اما نتوانسته اند از بین ببرندش و نگرانند که اگر این دوباره جان بگیرد نتوانند مهارش کنند. می بینید که با هرگونه همنشینی اصلاح طلب ها مخالفت می کنند هیچ کنگره، تجمع و نشستی را اجازه نمی دهند به احزاب قانونی اجازۀ همایش نمی دهند و یا حتی برگزاری جشن تولدهای ساده را تحمل نمی کنند و آنها را برای خودشان تهدید حساب می کنند درحالی که اگر طرف مقابل دریک وضعیت باثباتی بود و به خود اطمینان داشت لزومی نداشت که اینها را تهدید حساب بکند. آنها می دانند که یک پتانسیل سیاسی اجتماعی بسیار قوی نزد اصلاح طلبها وجود دارد. ما هم این را می دانیم ولی آنها دریچه های بالفعل شدنش را مسدود کرده اند و خیلی هم بر این مسآله مراقبت میکنند که یک موقعی جایی کار از دستشان در نرود . این وضعیت قفل شده امروز به خاطر این است که نتوانستند پروژه خود را کامل به انجام برسانند راه برگشت هم خیلی باقی نگذاشته اند یا حداقل آن قدر ادعا کرده اند و مطالبی گفته اند که برگشت برایشان سخت شده است. از این طرف اما اصلاح طلبها روحیه خیلی بالایی دارند و علتش هم این است که حس می کنند که در پیوند نزدیک با مردم هستند یعنی مردم را پشتوانه خودشان می یابند. برای همین طرف مقابل علی رغم حرفهایی که می زند که همه باید در انتخابات شرکت کنند ولی به محض اینکه اصلاح طلبها یک حرکت جدی بکنند دچار خوف شده و جلویشان می ایستد.

این بالفعل کردن منظور شما حرکت یا تصمیمی متفاوت از انتخابات مجلس است؟

نه هرگونه بالفعل شدن یعنی تمام عیار به میدان آمدن و فراخوان دادن. حالا یک زمانی بعد از انتخابات دورۀ پیشین ریاست جمهوری بود فراخوان ها شکلی دیگری داشت که حالا دورۀ آن گذشته است اما فراخوان انتخاباتی می توانند بدهند. از طرفی اما در صورت شرکت در انتخابات معلوم نیست که طرف مقابل بتواند از عهده جمعیتی که به دنبال فراخوان پای صندوقهای رأی می آیند بر بیاید. این تازه در شرایطی است که ما می دانیم میزان سرخوردگی در جامعه به حدی است که علی رغم فراخوان اصلاح طلبها شاید بخشی از مردم به این درخواست پاسخ ندهند. اما همان بخشی که ممکن است پاسخ بدهند به اندازه کافی بزرگ است و برای طرف مقابل تهدید حساب می شود. اینها می خواهند یک رقیب از پیش شکست خورده در صحنه داشته باشند. اصلاح طلبها می دانند دعوت نامه ای که برایشان فرستاده می شود صادقانه و تمام عیار نیست و بنا نیست که فضای کاملاً آزاد انتخاباتی شکل بگیرد. تعدادی از نیروهای اصلاح طلب در شرایط سه سال گذشته آسیب هایی دیده اند، تعدادی در زندان هستند و برای بقیه شرایط شغلی و معیشتی نامناسبی ایجاد شده است و خلاصه عرصه را تنگ کرده اند. در این شرایط مطالباتی شکل گرفته است که مقدم بر نفس انتخابات هستند و هرگز نمی توان نسبت به آنها بی اعتنا بود. از طرفی با این مجریان و ناظران و رسانه های حکومتی تضمین لازم برای انتخابات آزاد وجود ندارد و اینها همه عواملیست که بسیاری از اصلا ح طلبها را منصرف می کند که به انتخابات به عنوان یک فرصت واقعی نگاه کنند. آنها می گویند: “انتخابات آینده انتخابات ما نیست” چون از طرفی همه ابزارها و امکانات ما را گرفته اند و از طرف دیگر تمام موانع را بر سر راه ما گذاشته اند. نه می توانیم به مجریان انتخابات اعتماد کنیم که آراء را واقعی بخوانند و نه به ناظران که صلاحیت ها را درست بررسی و عادلانه اعلام نظر کنند. از همۀ اینها هم که بگذریم در طرف مقابل این صرافت یافت نمی شود که درانتخابات آینده اگر یک نامزد، به هر اندازه اصلاح طلب، انتخاب شود بگذارند که کار کرده و برنامه اش را اجرا کند.

منظور شما این است که مثلا اتاق فکر اصلاح طلب ها به این نتیجه رسیده است که در انتخابات آینده حضور پیدا نکند؟

ببینید آنچه که الان در بین اصلاح طلب ها هست بقای همان نظر گذشته است که در انتخابات مجلس بر سر آن اجماع حاصل شد یعنی اتفاقی نیفتاده است که آنها را به موضع جدیدی برساند.

ولی آقای حجاریان و به نوعی آقای خاتمی بحث هایی مطرح کرده بودند که فحوایش این بود که اشکالی ندارد اگر ما هم کمی انتظاراتمان را پایین بیاوریم.

من عرض می کنم خدمت شما. هیچ افقی باز نشده که ما بر اساس آن بگوییم که ما یک چشم اندازی داریم و به سویش می رویم تا یک نتیجه ای بگیریم. اما از سویی به سبب مسئولیت سیاسی خودمان می دانیم که باید در تغییر شرایط نقش ایفا کنیم. حاکمیت موجود ابزار و امکانات حفظ بقای خودش را دارد و این طور نیست که به راحتی رفتنی باشد برای همین درافتادن با اصل آن به هیج وجه نه درست است و نه شدنی. اصل نظام بر اساس تعریف ما اصلاح طلب ها به معنای جمهوری اسلامی و قانون اساس که دستاورد یک انقلاب واقعی بوده و هنوز پشتوانه زیادی دارد، است و خود اصلاح طلب ها هم پشتوانه آن هستند. در تعریف ما و آنچه ما می گوییم و در بیان اصلاح طلب ها می آید “اصل نظام” است و آنها که بر سریر قدرت اند معادل اصل نظام نیستند. به همین علت می گوییم و مدعی هستیم ما اصلاح طلب ها پوزوسیونی هستیم که از قدرت برکناریم و در حقیقت این اُپوزوسیون است که الان قدرت را در دست گرفته است. در تعریف ما پوزیسیون و مدافعان اصلی نظام هستیم و می خواهیم برویم در جای خودمان قرار بگیریم و وضعیت ناهنجار را اصلاح کنیم. بنابراین برای اینکه این وضعیت را تغییر دهیم مسئولیت داریم. اگر طرف مقابل درک درستی از واقعیات ندارد و فرصت ها را از بین می برد این وضعیت برای ما نامطلوب و رنج آوراست یکی از کارهایی که می شود انجام داد برای خروج از این وضعیت آن است که روی طرف مقابل تأثیر بگذاریم و او را ادامۀ این مسیر منصرف کنیم. فعلا شرایط به گونه ایست که تاثیر و تاثر دو جناح از هم به حداقل رسیده است. اگر بخواهیم فکر کنیم که کم هزینه ترین راه برای دستیابی به یک راه حل چیست آن این است که بتوانیم باب یک تعاملی را با حاکمیت باز کنیم که آنها از این روش و رفتارشان دست بردارند ما هم به ازای این کار یک مقدار شرایطشان را درک کنیم و سعی کنیم که ابراز حسن نیتمان آن تهدید امنیتی که آنها احساس می کنند را کاهش دهیم. آنها بر اساس احساس تهدید امنیتی هر کاری را برای خودشان مجاز دانسته اند. ما هر قدر اجازه دهیم که این احساس تهدید امنیتی در آنها تشدید شود آنها به شیوه فعلی خودشان بیشتر ادامه خواهند داد. بنابراین باید کاری کنیم که این احساس کمتر شود. وقتی این طور شد می شود کم کم گفت و گو را آغاز کرد و این تنها راهیست که نتیجه می دهد. بدون انجام یک گفت وگو ما چه طور میتوانیم به چیزی جز حذف هم فکرکنیم. وقتی باب گفت و گو بسته شود تنها چیزی که می ماند این است که یکی از طرفین باید برود و حذف شود. تجربۀ سالهای اخیر نشان داده است که این مسیر پر خسارت و بی حاصل است.

این بحث را آقای حجاریان این گونه طرح کرده بود که ما پیاده ایم یعنی آن کسی که بر سر قدرت سوار است و توان تغییر شرایط را دارد طرف مقابل است، کسی که باید فضا را به سمت تغییر ببرد حاکمیت است یا دیگران به نوعی بحث را این طور طرح کرده بودند که ۵۰ درصد قضیه ماییم و بقیه حکومت است همه چیز دست ما نیست و حاکمیت باید این تمایل به گفت وگو و تغییر فضا را در خود نشان دهد. واقعا این طور است به نظر شما؟ یعنی باید نشست تا زمانی که آنها بخواهند فضا را برای ورود اصلاح طلب ها آماده کنند؟

ببینید حرف من این است اگر ما کاری بکنیم که این احساس تهدید امنیتی که آنها الان دارند کم شود و از گاردی که دارند خارج شوند امکان تغییر شرایط فراهم می شود. یعنی این کاری است که از دست ما بر می آید. بله بقیه دست آنهاست.

خب ابزار این کار چیست به نظر شما؟

مهندس موسوی مهندس خوبی برای طراحی این مسیر بود و فضا را خوب پیش می برد. او هرگز نخواست که جناح مقابل کنار برود. پیش پایشان راه گذاشت. آنها نخواستند و آن را در نیافتند. در جناح مقابل هم، همه یک جور نیستند بخش رادیکال می خواهد فضا قطبی تر شود چون درفضای قطبی توجیه ماندن در عرصه برایشان وجود دارد اما در فضای غیر از این، امنیتی ها و نظامی ها باید بروند کنار. وقتی فضا سیاسی شود نظامی ها باید به پادگانها برگردند و امنیتی ها به دفاترشان. ولی در فضای امنیتی، نظامیان وامنیتی ها میدان عمل پیدا می کنند و سوار بر کار می شوند و از سیاسیون خودشان هم سواری می گیرند. بنابراین آنها مدام بر این طبل میکوبند که تهدید امنیتی جدیست و به سیاسیون خودشان هم همین گونه گزارش داده و آنها را وادار به تکرار مواضع قبلی می کنند. بنابراین فضا قطبی باقی می ماند. اگر بخواهیم فضا را سیاسی کنیم باید صداها و پالسهایی که درمجموعه منتقدین هست به گونه ای باشد که خیلی طرف مقابل را تهدید و تحریک نکند. جنبش از شعار عده ای که خود را در زمرۀ آن قرار دادند اما شعارهایشان بوی براندازی می داد صدمه دید آن شعارها هرچند توسط بخش کوچکی داده شد اما برای جنبش هزینه سنگینی داشت و من کد دارم حتی که برخی از این شعارها را صحنه گردان های طرف مقابل در جمعیت ترویج می کردند به اسم میتوانم افرادی را نام ببرم که اینها به درخواست و با تکلیف همان نیروها آمدند و چنین شعارهایی را سر دادند و قسمتی از جمعیت هیجان زده را با خود همراه کردند.

البته آن مجموعه ای که معترض بودند هم که یکدست نبودند.

من می خواهم بگویم که جدای از اینکه در آن مجموعۀ معترض ممکن است عده ای دنبال این شعارها حرکت کرده یا مثلا مردم عادی بوده باشند اما آنهایی که این شعارها را طرح کردند هدفدار بودند. البته هیچ وقت این شعارها در جنبش عمومیت پیدا نکرد اما بهره برداری تبلیغاتی خیلی زیادی از آنها شد و حاکمیت آنها را بهانۀ سرکوب بیشتر و شدید تر قرار داد. برخی از آن افراد که آن شعارها را طرح کردند شناسایی شده اند و من می توانم آنها را معرفی کنم و سوابق و لواحقشان را بگویم و بگویم چگونه و توسط چه نیروهایی ماموریت یافتند که بیایند در تظاهرات و این شعارها را مطرح و تکرار کنند. همچنین سناریوی آتش زدن عکس امام در مراسم روز دانشجو کار خودشان بود. در دورن جنبش سبز کسی انگیزه اقدام علیه امام نداشت. کسی کاری به امام نداشت همه اعتراضات ابتدا علیه احمدی نژاد بود.

پس نظر شما هم به بحث آقای علوی تبار نزدیک است که بهتر است فعلا به انتخابات فکر نکرد بلکه به تغییر و خروج از شرایط فعلی فکر کرد. به سراغ گفت وگو و اعتماد سازی رفت یا اینکه بر روی اشتراکاتی که میتوانیم با بخشی از اصولگرایان داشته باشیم متمرکز شویم و کار کنیم که این مورد آخر را آقای حجاریان هم مطرح کرده بودند.

بله. به نظر من با شرایط موجود هیچ چشم اندازی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات آینده وجود ندارد. ما که ابزار و امکاناتی دراختیار نداریم اگر آقای حجاریان بحث اینکه ما پیاده ایم و آنها سواره را طرح کرده اند، درست است ما که چیزی در اختیار نداریم که با تمسک به آن شرایط را تغییر بدهیم ما فقط تکرار کرده ایم که شرایط چگونه باید تغییر یابد تا مشارکت افزایش یابد. مساله خواستن یا نخواستن ما نیست بلکه بحث می توانیم و نمی توانیم است. در حقیقت اگر شرایط عوض شود می توانیم در انتخابات شرکت کنیم عوض نشود، نمی توانیم. ربطی به خواستن ما ندارد. اما طرف مقابل ابزار زیادی دارد که با استفاده از آنها می تواند فضا را تغییر دهد و البته باید به گونه ای باشد که مجموعۀ اصلاح طلبها را مجاب کند. اگر حاکمیت تدبیر درستی می داشت این فضای قطبی که به ضرر خودش است را از بین می برد. اما به نظر می رسد آنها در درونشان مشکل دارند که نمی توانند این فضا را از بین ببرند. نگرانی آنها این است که مبادا با این وضعیت که پیش آورده اند اگر یک قدم عقب بگذارند مجبور شوند تا ته عقب بروند و این نگرانشان میکند و باعث می شود نتوانند تصمیم بگیرند. به نظر می رسد طرف مقابل قدرت تصمیم گیری اش را از دست داده است چون نیروهایشان رانمی توانند راحت توجیه کنند. به عنوان مثال همین که رهبری به خواسته جناج رادیکال تمکین نکرد و هاشمی را در مجمع باقی گذاشت باعث شده کلی از آنها واکنش منفی نشان دهند و اظهار نارضایتی کنند. حالا فرض کنید اگر قرار شود دیداری بین رهبری و خاتمی شکل بگیرد ..

از طرف چه کسانی طرح شده است؟ اصلاح طلب ها یا اصول گرایان.

خیلی ها طرح می کنند. می گویند آقای خاتمی هشت سال رئیس جمهور مملکت بوده، خدمات شایانی کرده، هیچ پرونده و محکومیتی هم ندارد. نیرویی است که به لجاظ سیاسی محترم است اما شما بینید که الان چند سال است این دو نفر هیچ ملاقاتی با هم نداشته اند اگر بخواهد ملاقاتی صورت بگیرد تا بلکه گشایشی در وضعیت ایجاد شود آیا رهبری می تواند از اقای خاتمی دعوت کند؟ به نظر من نمی تواند. چون نیروهای رادیکالشان سه سال است دارند به آقای خاتمی فحش می دهند و انواع اتهامات بی اساس را به او وارد کرده اند. اگر دیداری انجام شود آنها یک باره سنگ روی یخ می شوند. رهبری حتی اگر تمایلی به این دیدار داشته باشد برایش به راحتی امکان پذیرنیست و ریزش نیروها را بدنبال خواهد داشت. برایش پر هزینه است. نیروهای رادیکال در حقیقت به این صورت اوضاع را هدایت می کنند هر چند خود را تابع و پیرو می دانند و ظاهراً همین طور هم هست.

حتی اختلافات درون اصولگرایان و بحث پیش آمدن جریان انحرافی و…باعث نمی شود که درون جناح اصولگرا این تمایل و خواسته برای دیدار و گفتگو با برخی اصلاح طلبها پیش بیاید؟ یا مساله رجوع به اصلا ح طلبها به نوعی طرح شود؟. امروز که من تصاویر افتتاحیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد را در تلویزیون نگاه می کردم دیدم آقای هاشمی را هم دعوت کرده بودند و او مقدم بر احمدی نژاد در کنار رهبری بود. چرا؟ به خاطر اینکه ایشان مقداری وجهۀ بین المللی دارد و به همین علت رهبری در کنار سران سه قوه هاشمی را هم که از نظر دنیا دارای یک سمت حکومتی خیلی شفاف نیست کنار خودشان نشانده بودند. من تردید ندارم رهبری آرزو داشتند که طرف دیگرشان هم خاتمی می نشست چون وجود خاتمی در این اجلاس خیلی اعتبار ایجاد می کرد. اما فارغ از اینکه خاتمی می پذیرفت یا نمی پذیرفت از ناحیه رهبری این کار شدنی نبود چون مساله هوادارن پیش می آید. آنها مسأله دار می شوند. عقلای دو طیف اصلاح طلب و حاکمیت همه اذعان میکنند یا تلقی می شود کرد که اذعان بکنند که اگر بخواهد تغییری در شراط کشور ایجاد شود نقطه شروعش یک نوع گفت وگو و تعامل بین آقای خاتمی و رهبری است اما این کار عملاً امکان خود را از دست داده است. از هر دو سو مانع وجود دارد از سوی اصلاح طلبها نیز این که آقای خاتمی قدم اول را بردارد پیشنهاد نمی شود. کسی که در موضع قدرت است راحت تر می تواند ابتکار عمل داشته باشد. یکی از جهت انجام کار یکی از جهت تحمل تبعات آن. نگاه کنید الان بخش اعظم جمعیت نخبگان کشور در مجموعه اصلاح طلبها هستند. هر آدم عاقلی که سیاسی و جناحی هم نباشد راحت می تواند قضاوت کند که این ظرفیت بزرگی که الان نزد اصلاح طلبهاست معطل مانده درحالی که نظام به آن خیلی نیازمند است. نسبت وزن نخبگی اصلاح طلبها به اصولگرایان الان ۸۰ به ۲۰ است. در حقیقت ممکن است که یک سوم این طیف ۸۰ درصدی سیاسی باشند اما بقیه با آن یک سوم براحتی کار می کنند و مشکلی ندارند اما این دو سوم غیر سیاسی دل خوشی از حاکمان فعلی ندارند. فشار سیاسی سنگینی که بر روی دانشگاههاست به همین دلیل است.

به نظر شما حاکمیت نیاز به استفاده ازا ین ظرفیت نخبگان را حس نکرده تا حداقل به این بهانه فضایی برای حضور اصلاح طلب ها فراهم کند یا رجوع کند به اصلاح طلب ها؟

اینها امیدوار هستند که بعد ازرفتن احمدی نژاد این جراحت، جدایی و گسست بین نخبگان و حاکمیت را با فرد دیگری بتوانند پوشش دهند اما افرادی که دنبالشان هستند و مطرح می شوند خیلی این پتانسیل را ندارند. آنها به وضعیتی رسیده اند که به یک نیروی ۸۰ درصدی نمیتواند رضایت دهند یعنی باید ۱۰۰ درصدی خودشان باشد که اوضاع از دستشان در نرود اگر ۱۰ درصد هم در برود می ترسند که تبدیل به ۱۰۰ درصد شود. آنها از احمدی نژاد که خیلی خودی حسابش می کردند گزیده شده اند حالا خیلی نگران گزیده شدن دوباره هستند.

یک مورد دیگر که طرح می شود، صحبت از ظرفیتی ست که خود آقای خاتمی به دنبال خود دارد که اگر ایشان بیایند رای بالقوه بالایی دارند و امکان رد صلاحیتشان هم خیلی اندک است همین طرح اسم ایشان و ورودش به انتخابات فضا را به نفع اصلاح طلبها به کل عوض می کند. این بحث چه میزان بین اصلاح طلب ها مطرح و یا جدی است؟

طبیعی است که در شرایط کنونی نگاه ها در مجموعه اصلاح طلب ها به خاتمی باشد. بخصوص اینکه وضعیت برای آقای موسوی به گونه ای پیش رفته است که تحمل ایشان توسط حاکمیت از نظر همه منتفی است. فعلاً کسی که به عنوان کاندیدای تمام عیار قابل طرح است و اجماع حداکثری در موردش هست آقای خاتمی است. بعداً شاید دیگرانی هم طرح شوند. اما آن کسی که الان مطرح می شود خاتمی است اما جناح حاکم او را که به زعم من اشتراکاتش با آنها درمورد اصل نظام و پیشینه و سوابق بیشتر است را تحمل نمی کنند. در واقع وقتی به زعم من حاضر نیستند کسی که ۱۰ درصد اختلاف نظر با آنها دارد را تحمل کنند خاتمی که ۶۰ تا ۷۰ درصد اختلاف نظر دارد، قطعا تحمل نمی شود هرچند معتقدم که آنها می دانند اگر خاتمی با آنها به توافقی برسد بیش از خودشان به آن پایبیند می ماند.

بحث شما کجای داستان قرار می گیرد؟ منظورتان تأیید صلاحیت یا عدم تایید خاتمی است؟

نه. حتی اگر بیاید، تأیید و انتخاب هم بشود. بعید است او را تحمل بکنند. همین الان و همین اندازه که هست هم تحمل نمی کنند و او را تهدید می دانند. نه اینکه شخص او را بلکه پتانسیلی که پشت اوست را تهدید می دانند.

البته منظورمن بعد از انتخابات و اتفاقات مثلا بعد انتخاب احتمالی ایشان نیست بلکه صرفا آمدن ایشان و تاثیری که این آمدن در جامعه و همچنین اصلاح طلبها خواهد گذاشت منظورم است آیا اصلاح طلبها به آثار صرف حضور خاتمی در انتخابات فارغ از نتیجه آن فکر کرده اند؟

یکی از اصلاح طلب ها که قصد داشت برای انتخابات بیاید با دوستانش مشورت کرده بود. آنها به او گفته بودند که شما آدمی هستی که وجهه داری اما اگر بخواهی بیایی اول آنها می گویند باید تایید کنی که در انتخابات گذشته تقلب نشده است اگر تایید نکنی که آنها نیز تو راتایید نمی کنند اکر بکنی که دیگر رایی نداری یعنی بخشی مهمی از رأیت می ریزد. بعد هم اگر تایید کردی دست بر نمی دارند می گویند باید به اصطلاح خودشان سران فتنه را محکوم کنی و مرز بندی کنی اگر نکنی، تایید نمی شوی. اگر بکنی، که رفته ای بیرون دایره اصلاح طلبی و چیزهای دیگری هم از تو خواهند خواست که اگر اجابت بکنی که دیگر آن وقت اصلاح طلب نیستی. بنابر این از ما چه انتظاری داری؟

به اعتقاد شما حتی درباره خاتمی هم این احتمالات صادق است؟

بله این در حقیقت مسیری است که آنها پیش پایش می گذارند تا از هویت خارجش کنند. بدون پشتوانۀ مردمی اش او یک کاندیدای شکست خورده است که فقط اسمش هست. آنها بدشان نمی آید کاندیدایی اصلاح طلب با اعتبار اجتماعی وارد میدان شود و تنور انتخابات را برایشان گرم کند و به یک رقیب بی خطر بدل شود. آنها دنبال این هستند و در واقع پروژه آنها همین است. حتما چند نفری پیدا می شوند که با این شرایط بیایند. بالاخره همیشه از این جور آدمها پیدا می شوند. نمی گویم کسی نمی آید اما کسانی که این گونه بیایند دیگر هویتی نخواهندداشت تا به اعتبار آن مردم را بیاورند پای صندوق. کسانی که این گونه بیایند هیزم گرم کننده تنور انتخابات خواهند شد. خواهند سوخت و از میدان به در خواهند شد. اما اگر حاکمیت درک کند که شرایط خطیری است و بتواند از بعضی چیزها که در گذشته ادعا کرده و گفته است دست بردارد آنگاه می شود برای صلاح و مصلحت ملت و کشور گفت و گو و تعامل کرد. وقتی دو طرف واقعاً قصد گفت وگو و تعامل داشته باشند یک کمی از مواضع قبلی خود عدول می کنند . گفت وگو معنایش این است که می خواهیم بعضی چیزها را به طرف مقابل بقبولانیم و نیز آمادگی داریم که برخی را خودمان بپذیریم. آداب گفت و گو این نیست که فقط حرف خودمان را فقط بزنیم و به حرف طرف مقابل گوش ندهیم.

آن طرف آماده گفت و گو هست؟ آیا حرف های آقای خاتمی در یک ماه قبل یا آقای حجاریان در خصوص کاستن از انتظارات را می شود به نوعی پالس به طرف مقابل تعبیر کرد؟

این طرف همیشه آمادگی اش را داشته است. آقای خاتمی وقتی شرط می گذارد معنی اش این نیست که اگر محقق شد همه چیز فراهم شده است. می گوییم زندانیان را آزاد کنید اما دیگر نمی پردازیم که چرا از اول زندان کردید. به احزاب اصلا ح طلب اجازه فعالیت بدهید دیگر نمیگوییم چرا آن موقع جلوی فعالیتشان را گرفتید. انتخابات آزاد برگزار کنید ما نمی پرسیم چرا در انتخابات قبلی چنان کردید. دلیل آن این است که صرف پافشاری بر موضع قبلی، ما را به آن سمت می برد که نهایتا خواهان حذف طرف مقابل باشیم. طرف مقابل هم همین طور خواهد بود. همان طور که تا حالا هیچ کدام از طرفین نتوانسته اند همدیگر را حذف کنند بعد از این هم نخواهند توانست. چند وقت قبل یک فیلم مستند دیدم که گوزنهایی را نشان می داد که در جریان مبارزه با هم هیچکدام کوتاه نیامده بودند. شاخ هایشان درهم گیر کرده، همان طور مانده بودند تا مرده بودند. اسکلتشان در میان دشت باقی مانده بود. وضعیت سیاسی ما در صورت تداوم این وضعیت چنین صحنه ای را تداعی می کند.

پس شرکت شما در انتخابات آینده منوط به این است که ببینند حاکمیت چه برنامه ای برای تغییر فضای فعلی دارد. درست است؟

بله. البته بنده از طرف خودم صحبت می کنم ولی فکر می کنم نظر غالب اصلاح طلبان همین است. پاسخ ما به کسانی که سوال می کنند برنامه شما برای شرکت درانتخابات چیست این است که با شرایط موجود ما هیچ برنامه ای برای شرکت در انتخابات نداریم. اگر شرایط تغییر یابد متناسب با شرایط برنامه خواهیم داشت. برخلاف تصور شما تعامل و همفکری بین اصلاح طلبها زیاد است ، همگرایی خوب است. هم فکری ها و هماهنگی ها علی رغم همۀ شرایط امنیتی زیاد صورت گرفته و می گیرد.

آقای علوی تبار بحثی طرح کرده بود مبنی بر اینکه درشرایط فعلی که امکان هر گونه تجمع و تشکل گرفته شده است اصلاح طلب ها ذره ای شده اند و این یک آسیب است کار را مشکل کرده است و در درجه نخست باید برای برون رفت از این وضعیت کاری کرد. نظر شما چیست؟

بله. پراکنده شدن اصلاح طلب ها هم برای خودشان و هم برای حاکمیت ضرر است. وقتی حزب شناسنامه دار در جامعه فعالیت می کند باری از دوش حاکمیت برداشته است ولی وقتی نباشد مسولیت به عهده حاکمیت می افتد. الآن، به هر حال ارتباطات و تعامل وجود دارد. افراد همدیگر را را می بینند و شرایط را تحلیل میکنند. آن همگرایی در انتخابات مجلس حاصل گفت و گوهای زیادی بود که انجام شد و خود به خودی حاصل نشده بود. به عنوان مثال بعد از اعلام انحلال غیر قانونی جبهه مشارکت ارتباط مرکزیت آن با استانها به حداقل رسیده است اما آنها که بیکار ننشسته اند. ارتباطاتشان را حفظ کرده اند. دیگر نیرویهای اصلاح طلب جامعه نیز بیکار ننشسته اند. با یکدیگر ارتباط می گیرند و تبادل نظر می کنند. در سطح جامعه اصلاح طلبی به هیچ وجه مضمحل نشده است. شاید سازمان ظاهری اصلاح طلبان از بین رفته باشد یا به چشم نیاید. اما تفکر اصلاح طلبی همچنان پابرجاست و در شرایط سخت محک هم خورده است. تجربه های خوبی به دست آمده است. کمتر کسی بوده است از اصلاح طلبها که در اثر فشار سه چهار سال گذشته تفکرش را کنار گذاشه باشد. در واقع نداریم و نمی شناسم کسی را که با این فشارها تبدیل شده باشد به کسی که فکری مشابه اصولگرایان داشته باشد.


 


وقوع سیل شامگاه دوشنبه در مشگین شهر و روستاهای تابعه خسارت زیادی را به شهروندان این شهر وارد کرده است.

به گزارش مهر، بارش باران همراه با وزش شدید باد شامگاه دوشنبه در این شهرستان که با تغییر ناگهانی هوا شروع شد، به حدی بود که در اولین دقایق این بارش جاری شدن سیل در سطح شهر موجب خسارات مالی بسیاری شد. گزارشها حاکی از آن است که جاری شدن سیل در شهر موجب شده است آب به بسیاری از مغازه و خانه ها وارد شود.

مدیرکل حوادث غیرمترقبه استان اردبیل با تائید کشته شدن دو نفر از شهروندان این شهرستان در جریان سیل افزود: سیل دیشب و بامداد امروز سه مجروح نیز داشته است. علی اسلامی با بیان اینکه این دو نفر در جاده منتهی به مشگین شهر به دلیل خاموش شدن خودرو و پیاده شدن، قربانی سیل شده اند، متذکر شد: جسد یکی از این شهروندان صبح امروز با تلاش امدادگران هلال احمر پیدا شد.

وی با بیان اینکه بیشترین خسارت سیل به شکل آبگرفتگی معابر، تخریب منازل مسکونی و خسارت به اماکن عمومی است، یادآور شد: ۲۰۰ منزل مسکونی در شهرستان مشگین شهر دچار آبگرفتگی شده اند. مدیرکل حوادث غیرمترقبه استان با اشاره به تخریب کامل سه منزل مسکونی در اثر سیل تصریح کرد: علاوه بر این ۲۶ واحد نیز خسارت زیادی دیده اند.

صاعقه یک نفر را در گرمی کشت

وی همچنین از کشته شدن یک نفر از شهروندان شهرستان گرمی به دلیل برخورد صاعقه خبر داد.

اسلامی با اشاره به آماده باش تمام نیروهای امدادی و خدماتی برای مقابله با سیل در استان عنوان کرد: شورای هماهنگی حوادث غیرمترقبه صبح امروز در مشگین شهر تشکیل جلسه داد که براساس آن برآوردهای اولیه خسارت در این شهرستان آغاز شده است.

وی میزان خسارت دقیق را منوط به بررسیهای بیشتر دانست و با اشاره به پیش بینیهای کارشناسان هواشناسی ادامه داد: روند بارشها تا فردا ادامه خواهد داشت و احتمال وقوع سیل در این مدت منتفی نیست. وی از شهروندان و ساکنان شهرهای استان خواست با رعایت موارد ایمنی از استقرار در کوهستانها و ارتفاعات و نیز کنار رودخانه ها و… خودداری کنند.

بامداد امروز سیل همچنین در این شهرستان موجب تصادف چندین ماشین و واژگونی آنان شده و صاحبان آن را با خسارات سنگینی رو به رو کرده است.


 


مجلس شورای اسلامی گزارش کمیسیون اجتماعی در مورد عدم پایبندی دستگاههای ذیربط به حل مشکلات بیمه ای کارگزاران و پیمانکاران مخابرات روستایی مبنی بر عدم واریز حق بیمه این کارگزاران از سال ۸۸ تا کنون را به قوه قضاییه ارسال کرد.

به گزارش مهر، گزارش کمیسیون اجتماعی در مورد عدم پایبندی دستگاههای ذیربط به حل مشکلات بیمه ای کارگزاران و پیمانکاران مخابرات روستایی در جلسه امروز سه شنبه مجلس شورای اسلامی در اجرای ماده ۲۳۳ آیین نامه داخلی مجلس قرائت شد و نمایندگان مجلس با ۱۴۷ رای موافق، ۱۱ رای مخالف و ۱۸ رای ممتنع از ۲۳۶ نماینده حاضر گزارش کمیسیون اجتماعی را تایید کردند و بر اساس این تایید موضوع برای پیگیری قضایی به قوه قضائیه ارجاع شد.

متن کامل گزارش کمیسیون اجتماعی به این شرح است:

کمیسیون اجتماعی با توجه به وظایف ذاتی خود مسائل و مشکلات بیمه کارگزاران مراکز مخابرات روستایی را از سال ۱۳۸۶ به بعد به کرات مورد بررسی و دقت نظر قرار داد و به این منظور جلسات متعددی برگزار نمود و به پیگیری موضوع پرداخت که نهایتا منجر به تصویب قانون بیمه کارگزاران مخابرات روستایی در سال ۱۳۸۸ گردید و در تاریخ ۱۲/۱۰/۱۳۸۸ مورد تایید مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت و در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۸۸ از سوی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی به دولت محترم ابلاغ گردید.

بر اساس قانون مذکور دولت مکلف گردید حق بیمه کارگزاران مزبور را پرداخت نماید که این امر با وجود پیش بینی اعتبار از محل ردیف ۸۳-۵۰۰۰ جدول شماره ۹ موضوع جزء (و) و بند (۱۶) قانون بودجه سال ۱۳۸۹ کل کشور محقق نگردید و موجب بسط دامنه اعتراض و حق خواهی آنان از مراجع مختلف از جمله این کمیسیون گردید.

با توجه به سوابق موجود، کمیسیون اجتماعی با وجود جلسات عدیده قبلی در تاریخ های ۲۴ و ۲۶/۵/۱۳۸۹ جلساتی با حضور مدیر عامل صندوق تامین اجتماعی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات و اعضای هیات مدیره شرکت مخابرات ایران برگزا رکرد و موضوع را مورد رسیدگی قرار داد. توضیحات وزیر برای اعضای کمیسیون قانع کننده تشخیص داده نشد و اعضا بالاتفاق خواستار اجرای سریع قانون به وسیله شرکت مخابرات ایران و صندوق تامین اجتماعی گردیدند و بر آن شدند که در صورت تعلل، ناگزیر ماده (۲۳۳) آیین نامه داخلی مجلس را اعمال نمایند.

متاسفانه از اقدامات مذکور نتیجه ای حاصل نشد و کارگزاران همچنان به مجلس مراجعه داشتند و کمیسیون ناگزیر در تاریخ ۲۹/۱/۱۳۹۱ در مورد عدم اجرای کامل قانون جلسه دیگری با حضور مدیر عامل شرکت مخابرات ایران و مسئولین صندوق تامین اجتماعی و معاونت امور مجلس وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برگزار نمود در این جلسه بین شرکت مخابرات و صندوق تامین اجتماعی در مورد ارائه لیست اسامی مشمولین واریز حق بیمه و سایر موارد مربوط تفاهماتی به عمل آمد که متاسفانه عملیاتی نشد و این کمیسیون در پی اقدامات مذکور در تاریخ ۱۳/۴/۱۳۹۱ نیز بار دیگر به منظور بررسی و پیگیری امر جلسه ای برگزار نمود که نتیجه ای مشابه در بر داشت.

سرانجام در پی تجمع کارگزاران در حریم مجلس و متعاقبا حضور تعدادی از آنان در کمیسیون موضوع مورد نظر برای آخرین بار در جلسه روز یکشنبه مورخ ۸/۵/۱۳۹۱ مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و گزارشی حاوی مستندات قانونی و موارد استنکاف از قوانین مربوط قرائت شد و تقدیم آن به هیات رئیسه محترم مجلس شورای اسلامی بر اساس ماده ۲۳۳ آیین نامه داخلی مورد تصویب قرار گرفت.

گزارش حاضر به منظور استفاده از تمام ظرفیت های قانونی برای نیل به نتایج عملی حل این معضل چندین ساله که معلول عدم اجرای به موقع و صحیح قانون از سوی دستگاه های ذیربط است تقدیم می شود.

مستندات قانونی:

۱- بند (۶۴) قانون بودجه سال ۱۳۹۱ کل کشور اجمالا مقرر می دارد؛

“صندوق تامین اجتماعی موظف است کارگزاران و پیمانکاران مخابرات روستایی را پس از واریز حق بیمه تحت پوشش بیمه قرار دهد و حق بیمه سهم کارفرما بر عهده دولت است که از محل فروش سهام شرکت مخابرات ایران قابل پرداخت می باشد.”

بند (۹۹) قانون بودجه سال ۱۳۹۰ کل کشور نیز همین حکم را مقرر کرده است و همچنین در جزو () بند (۱۶) قانون بودجه سال ۱۳۸۹ کل کشور مقرر شده دولت مکلف به پرداخت حق بیمه کارگزاران مراکز مخابرات روستایی (از هر نوع قرارداد) است.

۲- بر اساس مصوبه کمیسیون حقوقی و قضایی مجمع تشخیص مصلحت نظام به تاریخ آبان ماه ۱۳۸۸ دولت مکلف است تا پایان سال ۱۳۸۹ حق بیمه تمام کارگزاران مخابرات روستایی اعم از شاغل و کارگزارانی که به پیمانکار مخابرات روستایی تغییر وضعیت داده اند را پرداخت نماید و در تبصره ماده واحده آ« مقرر شده است این تکلیف مربوط به بدهی شرکت مخابرات قبل از واگذاری است و بعد از آن بر عهده شرکت مخابرات می باشد.

۳- برابر رای هیات تشخیص و حل اختلاف وزارت کار و امور اجتماعی موضوع دادنامه مورخ ۳/۲/۱۳۹۱، کارگزاران مخابرات روستایی (پیمانکار) تابع قانون کار می باشند.

۴- برابر رای شعبه هجدهم دیوان عدالت اداری مورخ ۲۸/۴/۱۳۹۰ با وجود واگذاری شرکت مخابرات به بخش خصوصی و به کارگیری عنوان پیمانکار به جای کراگزاران مخابرات روستایی در قراردادها به دلی لاینکه این رابطه طرفینی است آنرا از شمول قانون کار خارج نمی کند.

۵- برابر مفاد قانون تامین اجتماعی، صندوق تامین اجتماعی مکلف به بیمه نمودن کارگزاران تابع قانون کار است و باید کنترل و پیگیری لازم را معمول نماید. مواد (۳۶)، (۴۰) و (۵۰) این قانون مقرر می دارد عدم پرداخت بیمه از سوی کارفرما، رافع مسئولیت و تعهدات آن صندوق در مقابل بیمه شده نخواهد بود و صندوق قادر است مطابق مواد قانونی مذکور راسا حق بیمه را تعیین و مطالبه نماید و این مبالغ به وسیله مامورین اجرای قانون قابل وصول است.

۶- با توجه به تفاهمات به عمل آمده در جلسات متعدد کمیسیون بین مسئولین شرکت مخابرات ایران و صندوق تامین اجتماعی و با حضور مسئولین وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مطابق صورتجلسات مربوطه مقرر گردید حق بیمه افراد شاغل از تاریخ ۲۱/۱۰/۱۳۸۸ تا ۲۹/۱۲/۱۳۹۰ به وسیله شرکت مخابرات واریز شود و سازمان تامین اجتماعی متعهد به اجرای آن خواهد بود و همچنین حقبیمه افراد مشمول از ۱/۱/۱۳۹۱ برابر قانون کار و در قالب قرارداد به عهده شرکت مخابرات است.

۷- شرکت مخابرات ایران بدوا از سال ۱۳۶۳ به مدت بیش از ده سال دارای قرارداد مستقیم با کراگزارن مخابرات روستایی بوده و حق بیمه مربوطه را مطابق ماده (۳۶) قانون تامین اجتماعی حدود ۴ سال به سازمان تامین اجتماعی واریز می نمود ولی با وجود آرای صادره از سوی هیات های تشخیص و حل اختلاف وزارت کار و امور اجتماعی و دیوان عدالت اداری از ادامه واریز استنکاف به عمل آورده و سازمان تامین اجتماعی نیز نسبت به اعمال قوانین مربوطه و استمرار وصول حق بیمه با وجود آرای صادره مذکور خودداری نموده است.

موارد استنکاف:

۱- شرکت مخابرات ایران عدم پوشش بیمه و واریز حق بیمه کارگزاران مراکز مخابرات روستایی که از تاریخ ۲۱/۱۰/۱۳۸۸ تا کنون اشتغال داشته اند.

۲- از تاریخ ۳۱/۱۲/۱۳۹۰ به بعد در مورد انعقاد قرارداد مستقیم کارگزاران مراکز مخابرات روستایی که تا کنون اشتغال داشته اند مطابق قانون کار و به صورت یکنواخت و کشوری هیچگونه اقدامی به عمل نیامده و به جای آن قرارداد مصالحه کار یا قرارداد واسطه ای با شرکت پیمانکار تنظیم شد و در اختیار کارگزاران قرار گرفت که مورد موافقت و امضا واقع نشده است.

پیشنهاد:

با عنایت به مراتب و مستندات مذکور و نظر به اینکه صندوق تامین اجتماعی در مورد مسائل فوق با وجود تعیین تاریخ ۳۱/۲/۱۳۹۱ به عنوان مبدا توافقی انجام بازرسی برای احراز کارگزاران شاغل از یک سو و دولت (وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات) از سوی دیگر از اجرای قوانین مربوط استنکاف نموده اند، تقاضا می شود گزارش حاضر برابر ماده (۲۳۳) آیین نامه داخلی مورد تایید قرار گیرد تا وفق ماده مذکور برای رسیدگی به قوه قضائیه ارسال شود.


 


جلسه امروز مجلس شورای اسلامی به منظور بررسی وضعیت بازار ارز با حضور تعدادی از مسئولان دولتی غیرعلنی شد.

به گزارش خبرآنلاین، نوسانات ارز طی روزهای اخیر محور تذکرات امروز نمایندگان مجلس بود که در ضمن آن خواستار برگزاری جلسه ای غیرعلنی مجلس برای بررسی این موضوع بودند.

محمد حسن ابوترابی فرد نایب رییس مجلس که در غیاب لاریجانی ریاست جلسه امروز را برعهده داشت از پیگیری هیات رییسه برای برگزاری این جلسه غیرعلنی خبر داده بود بعد از پایان نطق های میان دستور نمایندگان با اعلام اینکه مجلس از این ساعت به بعد غیرعلنی غیررسمی خواهد شد، گفت: از جمله مسائل مهم طی روزهای اخیر آشفتگی بازار ارز بود که از دیرباز نیز در دستور کار کمیسیون‌های تخصصی مجلس، وزرا و مدیران اقتصادی دولت و بانک مرکزی نیز بوده تا براین اساس نقشه راهی دقیق و اصولی به این منظور تدوین شود.

وی تصریح کرد: اعتقاد ما این است که می توان با رسیدن به راهکاری منطقی و علمی و مورد قبول همکارانم در مجلس با تدبیر صحیح بر مشکلاتی که دشمنان خلق کرده و گاهی سوء تدبیرها بر آن دامن زده است فائق آمد.

وی اظهار امیدواری کرد با همکاری و تعامل مثبت دولت و مجلس، اجماع نظر نخبگان و نگاه کارشناسانه به موضوع قدم هایی در راستای بازگشت آرامش به بازر و جامعه برداشته شود.

براین اساس جلسه علنی امروز مجلس از این ساعت با حضور وزیر اقتصاد و تعدادی از مدیران اقتصادی غیرعلنی شد. در این جلسه قرار است مصباحی مقدم، توکلی، نادران و قادری از کمیسیون برنامه و بودجه، بحرینی و پورابراهیمی از کمیسیون اقتصادی، مسعود میرکاظمی رئیس کمیسیون انرژی و حمیدرضا فولادگر رئیس کمیسیون تولید ملی بر پیگیری نظارت بر اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی، محسنی ثانی از کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و محمدرضا باهنر به نمایندگی از هیات رئیسه مجلس نظرات خود را در خصوص نوسانات قیمت ارز و سکه و همچنین شرایط اقتصادی بیان می‌کنند.


 


کلمه – سیدحامد آرین:

امام خمینی: “آقای مهندس موسوی را شخصی متدین و متعهد و در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق می دانم.”

محمدرضا باهنر این روزها همه جا تریبون دارد. از جامعه اسلامی مهندسان تا مجلس، گفت و گو های اختصاصی هم کمبودها را برایش جبران می کند و حرف هایی را که نمی تواند از سایر تریبون ها بیان کند، وا می گوید. او از هر فرصتی بهره می جوید تا شاید بتواند بصیرت از دست رفته ی خود را بازیابی کند. آنقدر حرف می زند تا نگذارد اتهام ساکتین فتنه تا انتخابات بعدی روی پیشانی اش بماند.

این سیاستمدار شصت ساله وقتی بحث انتخابات به میان می آید، دیگر حد و حریم نمی شناسد، به همه کس می پردازد و به خود اجازه می دهد در مورد هر چیزی اظهار نظر کند.

نه ماه مانده به ریاست جمهوری، اصولگرایانی که هنوز از شوک انتخابات ۸۸ بیرون نیامده اند، خیز برداشته اند برای این تک کرسی خیابان پاستور. هر چند نتیجه انتخاب بصیرانه خود در فرستادن احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری را دیدند، اما باز هم امید دارند که این سنگر را برای خود حفظ کنند، هر چند این روزها با رقیب تازه به میدان آمده ای دست و پنجه نرم می کنند.

رقیبی که نه منطق اصلاح طلبان را دارد و نه به اصل و اصولی معتقد است. رقیبی که دیر آمده و می خواهد زود همه جا را به تسخیر خود در آید. اگر در انتخابات مجلس نهم موفق نشد، شاید رویای پاستورش تعبیر شود و بتواند، مدیریت امام زمانی اش را گسترده تر کند.

همان که می رود فاتحه آخرین بخش “جمهوریت” نظام را هم بخواند، این روزها اما چالشی برای اصولگرایان که می خواستند یکه تاز میدان سیاسی ایران باشند پدید آورده است. چالشی که تمام نیروهای اصولگرا را ماهها قبل از انتخابات به خود درگیر کرده و از “شیوخ” و “جوانان” همه بسیج شده اند تا شاید بتوانند، سرنوشت “مهمان آتی پاستور” را از دستان پرقدرت گروهی متکی به “ثروت” و “سلاح” است بیرون بیاورد.

دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین طی سه سالی که گذشت خیلی در مورد اعتراضات مردم حرف زده و کسی او را جدی نگرفته است. اما گاهی که عرصه خالی می ماند از شیران، برخی آنقدر پیش می تازند که برای خودشان هم توهماتی ایجاد می شود. ابایی ندارند که دیگران را “متوهم” و “ساده لوح” بخوانند، حال آنکه خودشان سال هاست در توهم قدرت فرو مانده اند و برای حفظ آن یک صندلی در بهارستان از خیلی چیزها گذشته اند.

محمدرضا باهنر، این بار اما نه در قامت یک نماینده مجلس و مهندس که گویی در قامت کسی که همه چیز را می داند به رجزخوانی پرداخته است. برای بزرگان عرصه سیاست تصمیم گیری کرده و مصلحت ندانسته هاشمی وارد میدان ریاست‌جمهوری شود، اما به ناطق­ نوری چراغ سبزی نشان داده و گفته که نامش قابل طرح است!

او که اظهار نظرهای چندی قبلش با واکنش تند فرزند مهدی کروبی و غلامحسین کرباسچی رو به رو شد، اینک در حالی که هنوز خود و گروهش از پس لرزه های انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری دهم آرامش ندیده اند، برای اصلاح طلبان شرط و شروط می گذارد و می گوید “چراغ قرمزی در مقابل اصلاح طلبان برای ورود به عرصه انتخابات نیست به شرط آنکه کاندیداها مواضع خود در برابر سران فتنه روشن کنند.”

اما قائم مقام جبهه پیروان خط امام و رهبری از حد خود این بار خیلی فراتر رفته، آنجا که میرحسین موسوی را خطاب قرار داده است و می گوید ” آقای موسوی یکسری صفات پنهان نفسانی‌اش بعد از انتخابات گل کرد، وی ساده‌انگاری، خوش‌باوری و توهمانی داشت که یک عده هم به این توهمات دامن زدند. ایشان تصور کرد که یک اتفاقی افتاده و اتهام سنگین و غیرقابل قبولی به نام تقلب را به نظام زد.”

کسی نیست به این تازه به دوران رسیده ها یادآوری کند، مهندس میرحسین موسوی همان کسی است که طی سه سال گذشته همه دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی تان بسیج شده اند تا شاید بتوانند یک تخلف و یا یک عمل غیرقانونی از او پیدا کنند تا شاید دلیل محکمه پسندی نه برای افکار عمومی که برای توجیه و اقناع هواداران خود بیابند اما موفق نشده اند و نمی شوند.

میرحسین موسوی همان کسی است که پس از سال ها خدمت صادقانه در زمانی که هر کسی از این نمد قدرت کلاهی برای خود و خانواده اش می ساخت، ساختمان نخست وزیری را ترک کرد و سال هاست ساکن خانه ای است در بن بستی که آن را هم تاب نیاورده اید.

در حالی که فامیل سالاری کشور را با بحران های جدی رو به رو کرده و دامنه فساد مالی از پدران به پسران و دامادها رسیده است، میرحسین موسوی و خانواده اش مصداق بارز پاک دستی و ساده زیستی در نظامی هستند که بسیاری از کسان، حتی در مقام یک مدیرکل ساده هم برای سال ها بار خود و خاندانش را بسته اند.

آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی، همان کسی است که وقتی گروه نود و نه نفره تان، صد نفره شده بود و از بزرگ و کوچک با کارشکنی مانع از انجام وظایف این سیاستمدار مردمی می شدید، تنها امام بود که به مددش آمد و او را بهترین کسی خواند که می تواند، کشتی توفان زده کشور را اداره کند.

باهنر در اظهار نظر اخیر خود همچنین با این ادعا که در اثر اشتباهات انسانی ممکن است از ۴۰ میلیون رأی، ۵۰۰ هزار رأی معادل یک تا ۲ درصد آرا مخدوش شود، افزوده است: اما اینکه ۱۳ میلیون با ۲۵ میلیون رای با هم جابجا شوند این مسئله ناشی از توهم یا ناآشنایی با ساختار انتخاباتی است.

وی در ادامه مدعی می شود که کسی که چنین ادعایی را مطرح می‌کند خیلی انتزاعی فکر کرده که اینطور توهم را بیان می‌کند. اگر هم توهم نباشد خیلی سطح فکر پایین بوده است که باید آن را جبران کنند. اگر هم این‌ها را می‌داند و باز هم ادعا دارد معلوم می‌شود که شمشیرش را ضد نظام و حیثیت ۳۳ ساله نظام کشیده است.

البته آقای باهنر فراموش کرده آن زمانی را که همه سران کشور از قابلیت و محبوبیت میرحسین در میان همه اقشار جامعه را خبر داشتند، و خود او چگونه سراسیمه به دیدار این نخست وزیر محبوب امام رفته از او خواسته بود که بیاید و کشور را از دست احمدی نژاد نجات دهد.

قدرت فراموشی می آورد. مخصوصا وقتی در معرض اتهامات گروه مقابل باشی که تو را بی بصیرت هم می خوانند. این روزها هم که آن گروه سوار به قدرت هستند برای اینکه سهمی به دیگران بدهند، باید اثبات کنند که تواب هستند از گذشته خود و سکوتشان از سر رضایت نبوده است!

باهنر در بخش دیگری از سخنانش هر چند احاله می دهد به دیگران، اما نخست وزیر دوران هشت سال دفاع مقدس را “ضدانقلاب، ضداسلام و وطن‌فروش ” می خواند و به جای دفاع از کسی که در سخت ترین شرایط قادر بود با همه کارشکنی های آقای باهنر و هم گروهی هایش با حداقل بودجه و درآمد نفتی کشور را به خوبی اداره کند، می گوید: آنها با طرح این حرف‌ها در واقع شورای نگهبان را زیر علامت سؤال می‌برند، اگر این فرد ضد انقلاب بود چرا شورای نگهبان ایشان را تأیید کرد، حتی بالاتر از شورای نگهبان اگر مقام معظم رهبری این برداشت را داشتند خب اشاره می‌کردند تا حل شود!

باهنر برای خوش خدمتی به دیگران، حتی رعایت اولیه ترین اصول اخلاقی و انسانی را نکرده و نه یک خدمتگزار کشور، بلکه حرمت یک شهروند را که به خاطر افراطی گری های همان گروهی که او امروز از دست آنها فغان می کشد، بیش از بیست ماه است در حبس خانگی است رعایت نمی کند.

باهنر هم جهت با همان کسانی که خودش خطر برای انقلاب می خواند، هم پیمان شده اند تا کشور را از نیروهای دلسوز و انقلابی و پای بند به اصول و آرمان های انقلاب تهی کند.

هنوز سی سال نشده که امام در تقدیر از میرحسین موسوی در مقابل همه دسیسه های شما و دوستانتان بیان داشت ” آقای مهندس موسوی را شخصی متدین و متعهد و در وضع بسیار پیچیده کشور ، دولت ایشان را موفق می دانم.”

و این روزها که بازار آشفته ارز و مدیریت بی سامان دولت و بی کفایتی حاکمیت برای همه عیان شده، کمتر کسی است که به خاطر نیاورد جمله معروف امام را درباره جریان ضد مهندس موسوی و همسو با حاکمان فعلی کشور، که می گفت آنها حتی عرضه اداره یک نانوایی را هم ندارند.

آقای باهنر! نیازی به این همه پرده دری نبود که نشان دهید نشانی از راه و خط امام به همراه ندارید. همین که به جای نانوایی، اداره کشور به دست امثال شما افتاده و مردم را به این روزگار پر از بلا مبتلا کرده اید، همه چیز را به خوبی نشان می دهد. اما واقعا برای این سؤال چه جواب دارید، که چرا برای چند روزی بیشتر در ماندن در قدرت این چنین عنان از کف داده اید؟!


 


شهرستان انار با حدود ۴۰ هزار نفر جمعیت هنوز بیمارستان ندارد. در این شهر یک ساختمان قدیمی بیمارستان وجود دارد که از زمان ساخت تاکنون صرفاً مرکز اورژانس ۱۱۵ بوده است.

به گزارش ایلنا، یکی از شهروندان انار در این باره گفت: مرکز اورژانس انار در روز جمعه (۱۷ شهریور) از ساعت ۱۹ و ۳۰ دیگر پزشک نداشت و این بدان معناست که اگر یکی‌ از همشهریان ما دچار بیماری و درد شدیدی می‌شد باید تا شنبه صبر می‌کرد. به گفته وی، پزشک مستقر در این مرکز اورژانس در تاریخ مذکور از ساعت ۱۹ و ۳۰ اعلام کرده که دیگر بیماری را ویزیت نمی‌کند.

احداث بیمارستان در شهرستان انار یکی از موضوعات مورد درخواست مردم این منطقه بود که باعث شد دولت در جریان دور دوم سفر استانی به کرمان، موضوع تجهیز و تکمیل بیمارستان ۳۲ تختخوابی انار را تصویب کند اما این مصوبه هنوز عملی نشده است.

نماینده شهرستان‌های رفسنجان و انار در مجلس شورای اسلامی در این باره گفت: زمانی که مسئولیت دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان را برعهده داشتم، از دکتر لنکرانی وزیر وقت بهداشت این مصوبه را گرفتم ولی متاسفانه آن موقع هنوز انار شهرستان نشده بود و این مانعی بر سر راه احداث بیمارستان بود.

حسین آذین افزود: اما در حاضر که انار شهرستان شده این مانع ازبین رفته و با پیگیری‌هایی که انجامداده‌ایم موافقت اصولی تکمیل و تجهیز بیمارستان انار در سال ۹۰ گرفته شده و چارت نیروی انسانی نیز تکمیل شده است. به گفته آذین قرار است مجوز جذب ۶۴ نفر برای بیمارستان انار در سال جاری صادر شود.

آذین از انجام مکاتبات لازم با وزیر بهداشت برای خرید تجهیزات بیمارستان انار خبرداد وافزود: تجهیز بیمارستان این شهرستان می‌بایست در بودجه سال آینده دیده شود.

نماینده شهرستان رفسنجان و انار در مجلس ادامه داد: از آبان ماه، متخصصین در شهرستان انار مستقر و مقیم خواهند شد و وضعیت درمانی و بهداشتی این شهرستان بهتر خواهد شد.

وی همچنین از راه‌اندازی بخش دیالیز در بیمارستان انار با خرید دستگاه‌های لازم در آینده‌ای نزدیک خبر داد و افزود: شبکه بهداشت و درمان شهرستان انار از شهرستان رفسنجان جدا شده و بحث درمان نیز از بحث بهداشت جدا شده که همه این‌ها گام‌های رو به جلویی است که وضعیت را در آینده در انار دگرگون خواهد کرد.

نماینده شهرستان‌های رفسنجان و انار در مجلس همچنین اعلام کرد اگر مشکل تملک زمین بیمارستان انار حل شود، می‌توان جهت گرفتن بودجه برای ساخت حصار بیمارستان انار هم اقدام کرد.

ساختمان قدیمی بیمارستان انار در حال حاضر دارای حصار نیست و همین مساله باعث شده تا سگ‌های ولگرد در محوطه مرکز اوراژانس انار پرسه بزنند.


 


محمد علی سبحانی، صاحبنظر مسایل خاورمیانه و سفیر پیشین ایران در لبنان، در مصاحبه ای با روزنامه آرمان امروز، به مسایل روز منطقه پرداخته و اوضاع و تنش های موجود در سوریه را نیز مورد بررسی قرار داده است. حسین نقاشی، در این مصاحبه از سبحانی درباره ی ترکیب جمعیتی و قومی-مذهبی در سوریه، تاریخ کودتای حافظ اسد، گروه های مخالف حکومت، صورت بندی گروههای اپوزوسیون و نقش قدرت های خارجی در تنش های این کشور پرسیده است.

این دیپلمات سابق کشورمان، معتقد است آینده تحولات سوریه نقش بسیار اساسی در تعیین آینده سیاسی در منطقه دارد و بسیاری از مبادلات را مشخص می کند. سبحانی معتقد است حضور و دخالت کشورهای مختلف در سوریه که هر کدام از جانبی به دنبال منافع خود هستند به نفع این کشور نمی باشد. سبحانی با اشاره به مجادلاتی که این روزها بر اساس شکافهای مذهبی و قومی در این کشور شکل گرفته است، معتقد است این نوع تنش ها و اختلافات که رویه ای غیرمدنی و خشونت بار پیدا کرده است، آینده دموکراسی در این کشور را با خطر مواجه می کند.

متن کامل گفت و گوی آرمان امروز با محمدعلی سبحانی به شرح زیر است:

لطفا به عنوان مدخل بحث، یک توضیح اجمالی درباره ترکیب جمعیتی و مذهبی و قومی در سوریه امروز بفرمایید.

همسایگی کشور سوریه در کنار رژیم اسراییل باعث شده که تعداد زیادی از آواره‌های فلسطینی در این کشور حاضر باشند. آواره‌های فلسطینی که در سوریه هستند، بیشتر گرایش‌های مقاومتی داشتند و سوری‌ها با آن‌ها همراهی می‌کردند و در واقع سوریه را پایگاهی برای مقاومت در برابر اسراییل قرار داده بودند. آواره‌های عراقی نیز بخش دیگری از آوارگان پناهنده به کشور سوریه هستند که غالبا از زمره معاندان حکومت بعثی صدام حسین بودند. موضوع دیگری که بحث درباره تحولات سوریه را مهم می‌کند، همسایگی این کشور با لبنان است. در واقع مرز زمینی گسترده با لبنان باعث ایجاد ارتباطات گسترده قومی و خانوادگی و سیاسی بین دو کشور شده و پیوند بی‌بدیلی بین این دو کشور ایجاد کرده است. از این رو هر تحولی در سوریه می‌تواند در وضعیت سیاسی و حتی اجتماعی لبنان، تاثیر گذار باشد. نکته بعد وجود ادیان و طوایف گوناگون در چارچوب مرزهای جغرافیایی کشور سوریه است. این کشور از لحاظ جمعیتی و ترکیب مذهبی، چنانکه گفتیم دارای تنوع است و حدود ۷۴درصد جمعیت سوریه را مسلمانان سنی، ۱۳ درصد علوی، شیعه دوازده‌امامی و اسماعیلی، ۱۰ درصد مسیحی و ۳ درصد دروزی تشکیل می‌دهند. اعراب حدود ۹۰ درصد جمعیت سوریه شامل یک میلیون آواره عراقی و پانصد هزار فلسطینی و کردها ۹٪ جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند. ارمنی‌ها، ترک‌ها، چرکس‌ها و یهودیان اقلیت‌های دیگر ساکن این کشورند. بیشتر افسران عالی‌رتبه نظامی و امنیتی سوریه از هم‌کیشان خانواده اسد یعنی علویان هستند، اما سنی‌ها در کمیته مرکزی حزب بعث، حزب حاکم و تنها حزب قانونی کشور اکثریت دارند. این ترکیب جمعیتی از اهمیت اجتماعی و سیاسی برخوردار است. در حدود ۴۳ سال است که حاکم اصلی به عنوان رئیس جمهور از میان علویان است. اگرچه چهره های اهل سنت هم در کنار حافظ و بشار اسد بوده‌اند، در هر حال اهمیت علویان و دامنه نفوذشان در اداره سیاسی کشور بسیار گسترده است. همین موضوع باعث شده است که تا حدودی مناقشات اخیر سوریه از حالات سیاسی به قومیتی بدل گردد. این در حالی است که این تنوع جمعیتی با یک مدیریت مدبرانه سیاسی و اجتماعی می‌توانست تبدیل به یک نقطه مثبت در جغرافیای سیاسی سوریه و مدیریت کلان آن شود. همین خصوصیاتی که عرض کردم فضایی برای دولت سوریه ایجاد کرد که در کنار گرایش به مبارزه با اسراییل به علت اشغال بخشی از سرزمین سوریه، نوعی رخوت و سستی در مقابل برخی مطالبات مردمی داشته باشد. مبارزه با اسراییل و یا بحث اشغال بخشی از سرزمین عاملی برای بی پاسخ گذاشتن این دسته از مطالبات مردمی بود.

در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی وقوع کودتاهای نظامی در کشورهای عربی بر دو پایه «پان‌عربیسم» و مقابله با ر‍‍‌ژیم متجاوز اسراییل، امری رایج بوده است. این موضوع در سوریه به چه صورت ظهور و بروز داشت؟

کودتای حافظ اسد شبیه سایر کودتاها و انقلابات نظامی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی در سایر کشور‌های عربی منطقه بود. در واقع جریان‌هایی از نظامیان ارتش‌ کشورهای عربی و اسلامی در برابر پدیده اشغالگری رژیم اسراییل، اعتقاد به یک تحول اساسی در مدیریت سیاسی کشور داشتند و با اعتقاد به اینکه برخی از این حکمرانان صلابت لازم برای مقابله با رژیم اسراییل را از خود نشان نمی‌دهند، علیه‌شان دست به کودتا می‌زدند. در کنار این موضوع قوم گرایی متاثر از اندیشه‌های جمال عبدالناصر نیز بر تمام کودتاهای منطقه و از جمله سوریه تاثیر به سزایی داشته است. بنابراین، گروه‌های قوم گرای نظامی که به دنبال غلبه بر رژیم اسراییل بودند و علیه رژیم‌های خود اقدام به کودتا و براندازی می‌کردند. در آن برهه افکار عمومی کشورهای عربی نیز تحت تاثیر مبارزات ضد اسراییلی، از اقدامات این جریانهای نظامی و کودتاهایشان حمایت می کرد. در واقع یک عامل خارجی به نام اسراییل و اشغالگری، تاثیر به سزایی بر سیاست‌های داخلی کشورهای عربی منطقه داشته است. این رویکرد و نگاه از دوران حافظ اسد به بشار اسد نیز منتقل شد. در دوران جنگ سرد دو گانه‌ای حاکم بود که یا باید در کنار همین ر‌‌‍‌‍‌ژیم‌های سیاسی ضد اسراییلی ولی بسته و غیر دموکرات و یا در دامن غرب و سیاست‌های سلطه جویانه‌ آمریکا قرار می‌گرفتند. پس از جنگ سرد و فرو ریختن آن فرایندها و گسترش ارتباطات، گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای و دسترسی بیشتر مردم این کشورها- و از جمله سوریه- به اطلاعات و آشنایی با شیوه‌های حکمرانی خوب باعث شد، در عین حال که اولویت مبارزه با اسراییل و اشغالگری بر سر جای خود بماند ولی مردم منطقه، مطالبات آزادی‌خواهانه و عدالت محورانه نیز داشته باشند و در صدد اصلاح ساختار‌های معیوب سیاسی و اقتصادی کشور برآیند.

این روزها درگیری‌هایی بین اپوزیسیون سوری با دولت مرکزی به اوج خود رسیده است. تحلیل شما از گرایشات سیاسی، عقیدتی و همچنین عملکرد اپوزیسیون در این مدت چیست؟

نوع مبارزات سیاسی و مخالفت‌های اپوزیسیون سوریه در چند ماه اول هیچ تفاوتی با سایر مخالفت‌ها نداشت. آنها از روال‌های موجود در کشورشان ناراضی بودند و نسبت به آنها اعتراض داشتند. از این رو، از نظر من تحولات سوریه در چارچوب همان تحولات قابل ارزیابی بود. روزهای اول خواست بخشی از مردم سوریه اصلاحات بود. در ماه‌های اول هیچ گونه برخورد نظامی از سوی معارضان سوری روی نداد. البته باید به این موضوع نیز توجه کرد که یکی از آسیب‌های این نوع حرکات اعتراضی گرفتار شدن به دو دام «خشونت» و «طایفه‌گرایی» است. در سوریه این دو امر محتمل بود که متاسفانه به سویش گرایش هم پیدا شد. مطلب دیگر که باید اشاره شود این است که دولت فعلی سوریه همچنان در میان مردم سوریه جایگاه و پایگاه دارد اگرچه جمعی از آنها اعتراض دارند و رفتارهای دولت سوریه این مخالفت‌ها را تشدید نیز کرده است. انباشت مطالبات سیاسی، مدنی و اقتصادی‌گروهی از مردم سوریه باعث فوران آنها به شکل حاضر شده است. به نظرم حاکمیت سوریه توان کنترل این مطالبات را داشت و می‌توانست با انجام اصلاحات اساسی در سیستم حکومت، کار را به اینجا نکشاند ولی اراده ای در این مسیر در دولت مردان سوری وجود نداشت. تصورشان بر این بود که اگر اصلاحات آغاز شود، منجر به فروپاشی سیستم خواهد شد. حالا می‌بینیم که چقدر تلفات انسانی و تخریب شهرها به وجود آمده است و این باعث عقب‌ماندگی سوریه خواهد بود.

این گروه‌های مخالف دولت سوریه تا چه حد تحت تاثیر خارج از کشور و جریان‌های بیرونی هستند؟

هم اکنون بخشی‌کوچکی از مردم سوریه مسلح شده‌اند و در این شرایط دیگر نمی‌توان گفت که همه گروه‌های مسلح موجود، از میان مردم سوریه هستند. ممکن است که گروه‌هایی از این نیروهای مسلح از خارج از کشور آمده باشند ولی آنچه مسلم است که ابتدای مبارزات مسالمت‌آمیز و مدنی بود.

صورت بندی این اپوزیسیون دقیقاً به چه شکلی است و چه گروههایی را شامل می‌شود؟

سوریه به خاطر خصوصیات و پیچیدگی‌های پیش گفته، دارای تنوع و پیچیدگی های خاصی است. در مورد اپوزیسیون نیز من قائل به تفکیک هستم. اپوزیسیون داخل و اپوزیسیون خارج. خارجی‌ها همان تبعیدی‌هایی هستند مانند اخوانی‌ها، برخی گروه‌های قوم‌گرا و لاییک. اینها اولین مجموعه‌هایی بودند که در دوران حافظ اسد مجبور به ترک اجباری سوریه شدند. این گروه‌ها از اپوزیسیون داخلی از حق کمتری برخوردارند. اپوزیسیون خارجی از نظر مواضع و رویکردها، رادیکال‌تر و تند و تیز‌تر هم هستند. عمده دلیلش هم تبعید ناخواسته و سال‌ها دوری از وطن است. اپوزیسیون داخلی ابتدا دنبال اصلاح‌طلبی بود ولی رفته رفته اینها هم تند شدند. «شورای ملی سوریه» در واقع بین اپوزیسیون داخل و خارج از سوریه را جمع می‌کند. در حال حاضر تلاش می‌شود که این دو گروه به هم نزدیک‌تر شوند. نگاه دیگر به اپوزیسیون از زمان شکل‌گیری «ارتش آزاد سوریه» شکل گرفت. این افراد در واقع گروه‌های کوچکی از ارتش سوریه بودند که در داخل و خارج سازماندهی شده‌اند. این ارتش آزاد مولود جدیدی است که باید درباره نقش‌ آن در آینده سیاسی سوریه تحلیل شود. در کنار این ارتش آزاد، گروه‌های دیگری هم هستند که مسلح شده‌اند و این خود بر آشفتگی اوضاع افزوده است. در مورد ارتش آزاد هم بیم‌ها و امید‌هایی وجود دارد. بیم از اینکه در آینده همین گروه موجد خشونت و تروریسم بیشتر نشود و امید به اینکه آینده سوریه را برای تامین امنیت مردم این کشور تضمین کند. اینها اکنون در چشم‌انداز روشنی قرار ندارد. نکته بعد در مورد ارتش آزاد این است که گروهی یک دست به نظر نمی‌رسد و هم اکنون گوی و میدان را از گروه‌های سیاسی سوری ربوده است و اکثر مخالفت‌ها علیه دولت سوریه از سوی این مجموعه هدایت و رهبری می‌شود. مورد بعد اینکه در میان گروه‌های سیاسی مخالف دولت فعلی سوریه نیز یکدستی وجود ندارد. گرایشات قوم گرا و لاییک و مذهبی وجود دار‌ند. اقلیت کرد نیز در اینجا یک نیروی جداگانه محسوب می‌شوند. در حال حاضر نیز بخش کرد‌نشین سوریه تا حدودی خودمختار و توسط شورای احزاب کرد اداره می‌شود و حاکمیت دولت مرکزی تضعیف شده است. در اینجا باید اذعان داشت که از گروه مخالف مذهبی، اخوان المسلمین است. در کنار آنها سلفی‌ها هم هستند. نیروهای روشنفکری هم حضوری جدی دارند و همه اینها باعث پیچیده‌تر شدن اوضاع می‌شود. مجموعه دیگری هم به نام «گروه‌های هماهنگی انقلاب» در سوریه فعال هستند که چندان برای ما شناخته شده نیستند. در سوریه کم و بیش این موضوع قابل رویت است که درگیری‌ها به سمت قوم گرایی رفته است. دعوای علوی- سنی و مباحثی از این دست باعث ایجاد برخی تصفیه حساب‌های طایفه گری و قومی شده است. این نوع مجادلات تنها به آینده دموکراسی و وحدت ملی در این کشور ضربه خواهد زد.

ارزیابی شما از دخالت‌های خارجی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای در مورد بحران کنونی سوریه چیست؟

دخالت‌های کشور‌های مختلف از جهت منافع مردم سوریه نیست و همه این کشورهای مداخله کننده از جهت نفع خودشان در موضوع سوریه مداخله می‌کنند. قدرت‌های بین‌المللی سوریه را نقطه پرگاری می‌دانند برای تحولات آینده منطقه خاورمیانه. قدرت‌ها و کشور‌های منطقه یا مدافع وضع موجود در سوریه هستند و یا هم داستان با اپوزیسیون سوریه، یعنی تقریبا هیچ کشور در منطقه نیست که در زمینه موضوع سوریه، به طرفداری از یک سوی این بحران نپرداخته باشد. البته باز باید اینجا تاکید کنم که این شکاف دولت و بخشی از مردم در سوریه وجود داشته که امروز باعث مداخله نیروهای خارجی منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای در این درگیری داخلی شده است. نکته دیگر از نظر من جایگاه و دیدگاه رژیم صهیونیستی درباره بحران سوریه است. از نظر من اسراییلی‌ها چندان به تحولات خوش‌بین نیستند و با نگرانی ماجرا را دنبال می کنند. یکی از دلایل عمده این موضوع، تنوع و تکثر فزاینده‌ای است که در داخل اپوزیسیون سوریه وجود دارد و نمی‌توان تحلیلی دقیق از مواضع آینده آنها ارائه نمود. این غیر قابل پیش بینی بودن، برای موجودیت حاکمان فعلی سرزمین‌های اشغالی، نگران کننده است. در واقع وضعیت نیروهای اپوزیسیون سوریه مانند هندوانه در بسته ای است که بسیاری از زوایا و جهات آن قابل بررسی و پیش بینی نیست.


 


احمد توکلی با اشاره به کاهش ۵۵درصدی ارزش پول ملی در یک هفته اخیر و افزایش نرخ ارز از نایب رئیس مجلس خواست تا نسبت به این مساله مهم و حساس اقتصادی روز اعلام موضع کند و موضوع در مجلس مورد بررسی قرار گیرد.

به گزارش مهر، احمد توکلی نماینده تهران در آغاز جلسه علنی روز سه‌شنبه با بیان تذکری نسبت به عدم موضع گیری محمد حسن ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس که ریاست جلسه امروز مجلس را بر عهده داشت انتقاد کرد و گفت: وقتی شما می‌بینید در شرایطی به سر می‌بریم که نرخ ارز به طور وحشتناک تغییر می‌کند باید اعلام موضع کنید.

وی ادامه داد:‌ اطلاعاتی که در اختیار همکاران قرار دادم نشان می‌دهد که دولت تعمداً ارز توزیع نمی‌کند شما باید آنقدر به موضوع اهمیت می دادید که در این باره اعلام موضع کنید یا جلسه را غیرعلنی کنید. گرچه آمدن وزیران از آنجا که اختیاری ندارند، تاثیری ندارد.

توکلی خاطرنشان کرد: این نشان می‌ دهد تعمدی در کار است و باید دید علت چیست که دولت ارز توزیع نمی‌کند. در عرض ۷ روز ۵۵ درصد ارزش پول کم شده است.

وی ادامه داد: شما درباره مسایل کم اهمیت‌تر جلسه غیرعلنی تشکیل می‌دهید و از نمایندگان دعوت می کنید تا درباره موضوعات مختلف اظهار نظر کنند بنابراین درباره این موضوع مهم نیز اظهار نظر کنید.

ابوترابی نایب رئیس مجلس در پاسخ به این تذکر توکلی گفت: قطعاً ‌نرخ ارز از مسایلی است که دغدغه همکاران بوده و دیروز نیز در جلسه هیات رئیسه مفصلاً به آن پرداخته شده. همچنین در جلسه سران قوا نیز که دیروز برگزار شد موضوع مورد بحث قرار گرفت. شب گذشته نیز جلسه‌ای با حضور همکاران مجلس با رئیس [دولت] و مدیران اقتصادی برگزار شد که تا پاسی از شب ادامه داشت و امیدواریم نتایج و آثار آن تا یکی دو روز آینده دیده شود.

وی خطاب به توکلی گفت: تذکر شما درست است. مجلس در این باره دغدغه دارد. صبح هم در خدمت دکتر نادران و وزیر اقتصاد بیش از یک ساعت در این مورد بحث و گفتگوهایی داشتیم که نتایج و آثار آن خدمت همکاران منعکس خواهد شد.


 


فواد صادقی

با پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوره سازندگی، رویکرد جدیدی بر سیاست خارجی ایران حاکم گردید که از آن بعنوان تنش زدایی یاد می شد، محور کلیدی این رویکرد کاهش تنش و خصومت در روابط با رقبا و دشمنان و افزایش و تعمیق رابطه با دوستان بود.

دیپلماسی دوره اصلاحات نیز کمابیش براساس همین رویکرد بنا نهاده شد، هرچند تفاوت هایی نیز میان دو دوره ترجیح غرب به شرق در دوره اصلاحات وجود داشت، اما مسیر سیاست خارجی کشور کماکان تنش زدایی با دیگران بود.

در همان زمان جریان های سیاسی و نهادهایی در کشور نه تنها این رویکرد را نادرست می دانستند، بلکه آن را خیانت به انقلاب تصور می کردند، فضای حاکم بر جهت گیری دیپلماتیک مجلس سوم و همچنین برخی نهادهای امنیتی این رویکرد را تقویت می کرد، در این میان اتفاقاتی نیز رخ داد که مانع به نتیجه رسیدن روابط تنش زدایانه میان ایران و به ویژه اروپا شد که اشاره مستقیم به آنها در این مجال ممکن نیست.

در هر صورت در سالهای پایانی دولت اصلاحات، به دلیل قراردادن ایران در محور شرارت توسط رییس جمهور ایالات متحده، تداوم اصرار اروپا بر رویکرد گفتگوهای انتقادی با ایران و اجرای سیاست مهار دوگانه توسط غرب در مورد جمهوری اسلامی، موجب شد تا کارآمدی سیاست تنش زدایی، به چالش کشیده شود واین سیاست تنش زدایی یکطرفه نام گیرد.

انتقاد از عملکرد دیپلماسی دولت اصلاحات در گرفتن امتیازات متقابل از طرف غربی، در پرونده هسته ای به اوج رسید و رویکرد دیپلماتیک اصولگرایان در مقابل تنش زدایی ، دیپلماسی تهاجمی نام گرفت.

محمود احمدی نژاد در شرایطی بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد، که تمایل عمومی اصولگرایان که علاوه بر قوای سه گانه، رسانه ملی را نیز در اختیار داشتند، به تندتر کردن مواضع کشور در سیاست خارجی دست زدند، از تغییر مواضع در پرونده هسته ای که با شکستن تعلیق در روزهای پایانی ریاست جمهوری آغاز شد، تا انکارهولکاست و تکرار شعار محو اسرائیل وفتح الفتوح دانشگاه کلمبیا که توسط محمود احمدی نژاد انجام شد.

هرچند بخشی از این تغییر رویکرد در سیاست خارجی، دارای مصرف داخلی بود و زیر سوال بردن عملکرد مسئولان قبلی در سیاست خارجی با انگیزه مشابه حمله به عملکرد آنها در اقتصاد و فرهنگ انجام می شد، اما برخی از تئوریسین های خارجی دولت نهم از جمله منوچهر محمدی و محمدعلی رامین تصور می کردند با حمله به تابوهای حاکم برعرصه روابط بین الملل و تمرکز بر نقاط ضعف و عصبی کننده آمریکا و اروپا می توان به موفقیتهایی دست یافت.

گرچه سیاست خارجی دولت نهم و دهم هنوز پس از هفت سال نتوانسته است تعریف تئوریکی از دیپلماسی تهاجمی مورد نظرش ارائه دهد، اما در یک تقسیم بندی ساده می توان رویکردهای حاکم بر رفتار دیپلماتیک دولتها را به سه دسته دیپلماسی تدافعی، دیپلماسی پایاپای و دیپلماسی تهاجمی تقسیم کرد.

دیپلماسی تهاجمی در این تعریف به رفتاری در سیاست خارجی گفته می شود که هدف آن تحت فشار قراردادن رقیب می باشد، نظیر رفتار دیپلماتیکی که اکنون ترکیه و دولتهای عربی در برابر سوریه دارند و یا رفتار مشابهی که در جهان اسلام علیه اسرائیل دیده می شود.

طبیعی است که دیپلماسی تهاجمی نیازمند ابزار خاص خود می باشد، جایگاه برتر نسبت به رقیب در مجامع جهانی، استیلای اقتصادی، ژئوپلیتیک و رسانه ای، قدرت لابیگری افزونتر و سایر ابزارهایی که دارا بودن آن برای ورود به یک تهاجم دیپلماتیک ضروری است.

بدیهی است بدون این ابزارها تهاجم دیپلماتیک نه تنها به نتیجه نخواهد رسید، بلکه در اغلب اوقات جواب معکوس می دهد و طرف مقابل در صورتی که ابزارهای مناسبی برای تحت فشار قراردادن ما داشته باشد، قطعا برنده میدان نبرد دیپلماتیک خواهد بود.

طبیعی است کشوری که در یک برآورد واقع بیننانه خود را فاقد ابزارهای مورد نیاز برای تهاجم دیپلماتیک می بیند، باید سایر رویکرد ها را در برابر رقبای خود در عرصه روابط بین الملل برگزیند، رویکردهایی نظیر دیپلماسی تدافعی که بر حفظ منابع، کاهش خصومت و تمرکز تاکید دارد و یا دیپلماسی پایاپای که بر ضرورت تحقق توازن در عرصه سیاست خارجی اصرار دارد.

اکنون تئوریسین های دیپلماسی تهاجمی که با مفروضاتی غیرواقعی، حرکتهای پرهزینه ای را در سیاست خارجی ایران آغاز کرده اند، باید پاسخگوی هزینه های سنگین آن برای کشور باشند:

- با فرض تحت فشار قرار دادن ایالات متحده آمریکا، ده ها میلیارد دلار از سرمایه کشور در آمریکای جنوبی هزینه شده است تا به اصطلاح ایران در حیاط خلوت و پاشنه آشیل آمریکا نقطه اتکای مطمئنی پیدا کند.

- با فرض تزلزل و فروپاشی دولتهای عربی، تنش زایی های پراکنده و بی حساب و کتابی در روابط ایران با این کشورها آغاز گردید که موجب تبدیل شدن ایران به جایگزین اسرائیل و خطر شماره یک شیوخ عرب ودولتهای عربی شد واگر این حکومتها بیشترین هزینه را برای تضعیف و نابودی مهمترین خطری که تصور می کنند در حال تهدید آنهاست انجام دهند، غیرطبیعی نیست.

- با فرض نابودی قریب الوقوع اسرائیل که حتی برای آن زمان نیز تعیین شد و در اوایل دولت نهم اعلام گردید، سرمایه گذاری بیش از حدی بر روی حماس صورت گرفت ، اما به دلیل تفاوتهای ایدئولژیک و تحولات سیاسی تازه، حماس ازجمله در چالش سوریه در برابر ایران ایستاده است.

- با فرض فروپاشی غرب و نابودی اقتصاد کاپیتالیستی در آینده نزدیک، روابط با غرب به شدت به چالش کشیده شد، اما اکنون با تثبیت بحران اقتصادی و مدیریت آن در آمریکا واروپا، این فشارهای اقتصادی است که ما را به سوی اقتصاد مقاومتی سوق داده است.

برآوردها و فرضهای نادرست موجب گردید تا اهرم مهم نفت، که می توانست قدرت بازدارندگی فراوانی برای ایران در تنشهای منطقه ای ایفا کند، به تدریج تبدیل به یک مساله حل شده گردد، و با اجرای سیاست تحریم نفت ایران، قیمت نفت نه تنها جهش نیابد، بلکه به سقف قیمت پیش از تحریم نیز نرسد.

اکنون که نظام رسما رویکرد اقتصاد مقاومتی را اعلام کرده است، بایستی رویکرد دیپلماتیک متناسب با آن هم برگزیده شود و طبیعی است که اقتصاد مقاومتی دیپلماسی مقاومتی نیز می طلبد و بایست رویکرد دیپلماتیک تدافعی جایگزین دیپلماسی تهاجمی شود.

در رویکرد دیپلماسی تدافعی، باید تمرکز بر حفظ منابع صورت گیرد و از این رو فعالیتهایی که موجب هدررفتن توان کشور در عرصه سیاست خارجی می شود و ورود به موضوعات غیر ضروری در عرصه بین الملل در فهرست سایه قرار می گیرند.

ویژگی دیگر دیپلماسی تدافعی، تمرکز بر بی اثر کردن تهاجم رقیب است، و از این رو در شرایط فعلی که تحریم تهاجم بالفعل و حمله نظامی تهاجم بالقوه رقبای غربی وعربی ایران است، هدف محوری سیاست خارجی ایران باید بر کاهش تاثیر و احتمال این تهاجمات متمرکز گردد و بنابراین هر موضوعی که خارج از این هدف تعریف شود، از اولویت در سیاست خارجی ایران برخوردار نخواهد بود.

اکنون پس از هفت سال اجرای سیاست دیپلماسی تهاجمی باید بپذیریم این رویکرد نتایج مفیدی در جهت مناف ملی کشور به همراه نداشته است و بر این اساس آرایش جدیدی در سیاست خارجی خود ایجاد کنیم، به نظر می رسد نشانه های این آرایش تازه در سفر محمود احمدی نژاد به عربستان و استقبال گرم از کشورهایی نظیر بحرین، قطر، عربستان و میانمار درتهران دیده می شود، اما باید همزمان با تغییر فرمان در بالا، پیاده نظام دیپلماسی تهاجمی که رسالت خود را در برپایی تجمعات و سنگ پرانی و شکستن شیشه سفارتخانه های خارجی در تهران می دیدند را از رویای فتح جهان بیدار کرد و به آنها گفت: افسانه دیپلماسی تهاجمی به پایان رسید!


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته