کلمه – گروه اجتماعی: استمرار بی توجهی و عدم تحقق وعده های دولت در رسیدگی به اسکان ضروری زلزله زدگان آذربایجان همزمان با فصل سرما که پیش از این در گفت و گوی کلمه با آسیب دیدگان منتشر شده بود، حالا صدای انتقاد مسوولان در بخش های مختلف را هم بلند کرده و از جمله مسئولان هلال احمر با ابراز تعجب از بدقولی های دولت، این بار از مردم خواسته شده اند تا به جای دولت در اقدامی خودجوش برای تهیه سرپناه برای زلزله زدگان بسیج شوند.
در همین زمینه محمود مظفر زمینه رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر از مردم خواسته تا به هر نحوی شده کانکس به مناطق زلزلهزده ارسال کنند.
او سرما و باران را دو مشکل اصلی هزاران زلزله زده ذکر کرده و به خبرگزاری مهر گفته است که وضعیت تغییرات جوی و رگبارهای موسمی موجب شده تا زلزله زدگان با گل و لای دست و پنجه نرم کنند.
به گفته او سرمای هوا به حدی است که روستائیان زلزله زده پتوی خود را روی گوسفندان می کشند، زیرا همچنان دام ها بدون طویله رها شده اند.
او با انتقاد از بخش های دولتی این سوال را مطرح کرده که نمی دانم چرا بنیاد مسکن که وظیفه تامین کانکس را دارد، آن را تامین نمی کند. جهاد کشاورزی هم دغدغه دام ها را ندارد به نحوی که برخی از روستائیان دام های خود را زیر قیمت حراج کرده اند.
مظفر ضمن درخواست کمک از مردم از توزیع چادرهای مقاوم در برابر سرمای ۲۰- درجه خبر داده که توسط کارخانه نساجی هلال تولید شده که علاوه بر قابلیت استفاده در هوای سرد، در هوای گرم نیز کاربرد دارند به گونهای که در هوای سرد میتوان لایه داخلی این چادر را فعال کرد و در هوای گرم میتوان این لایه را بلا استفاده گذاشت.
بیش از ۴۰ روز از زلزله آذربایجان می گذرد و با رسیدن موج سرما در این مناطق تنها سقف مردم زلزله زده چادرهای امدادی است که جز سرما و باران حاصل دیگری برای آنها نداشته است. همزمان با وقوع زلزله برخی از آسیب دیدگان زلزله در گفت و گو با کلمه با از ضرورت تامین نیاز کانکس و اماکن مستحکم همزمان با فصل سرما سخن گفته بودند نیازی که با تامین نشدن آن مردم این مناطق ما را از وضعیت بحرانی خود مطلع کرده و اعلام داشتند که از مسوولان دولتی ناامید شده و انتظار کمکی ندارند.
مسوولان انتظارات کاذب ایجاد کردند
وضعیت زلزله زدگان که به مرز بحران رسیده باعث شده تا الله وردی دهقانی نماینده مردم ورزقان و خاروانا در مجلس هم از اینکه برخی از مسئولان با دادن وعدههای تو خالی در روند بازسازی مناطق زلزلهزده انتظارات کاذب در بین مردم ایجاد کرده اند اظهار تاسف کند.
او میزان تخریب ۹۰ درصدی ساختمانهای شهری و روستائی شهرستان ورزقان را که غیرقابل سکونت شده مورد اشاره قرار داده و از اینکه با گذشت یک ماه از زلزله تا به حال در مورد ارزیابی واحدهای آسیب دیده اقدام آنچنانی صورت نگرفته، انتقاد کرده است.
دهقان نسبت به آنچه بیبرنامگی مسئولان استانی و بوروکراسی اداری حاکم بر دستگاههای اجرایی خوانده اعتراض کرده و آن را عامل تشدید مشکلات مردم مناطق زلزلهزده دانسته است.
به گفته او ، بنیاد مسکن تاکنون اقدامات مناسبی در راستای توسعه عمرانی این مناطق اتخاذ نکرده است. واگذاری مسئولیت بازسازی مناطق زلزله زده شهر، روستا و مکانی برای نگه داری احشام به بنیاد مسکن وظیفه ی این بنیاد را سنگین کرده و سرعت کار را نیز کاهش داده است.
وی با اشاره به تخریب ۱۰۲ روستای این منطقه بر اثر زلزله گفت: وضعیت این مناطق به گونه ای بحرانی شده است که مکانی برای اسکان مردم و احشام وجود ندارد و افراد با کمبود هر گونه وسایل گرمایشی در سرما به سر میبرند.
جالب آنکه دامنه اعتراضات به بی توجهی دولت به بنیاد تعاون سپاه هم کشیده شده است. چنانچه پرویز فتاح در جریان بازدید خود از مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی ضمن انتقاد از برخی وعده های مطرح شده در خصوص اتمام ساخت منازل زلزله زده در دو ماه آینده تاکید کرده که نباید به مردم وعده ای داد که عملی نشود، چرا که در صورت عدم اجرای آن آسیب های روانی بیشتری به آنها وارد خواهد شد.
او نیز از همه مردم و مسئولانی که از دقایق اولیه برای امداد و یاری زلزله زدگان دست به کار شدند، از آنان خواست کیفیت را فدای سرعت نکنند تا مجددا شاهد چنین خساراتی نباشیم.
یک سوم زلزله زدگان به آسیب های روانی مبتلا شدند
وزیر سابق نیرو ضمن انتقاد از برخی وعده های مطرح شده در خصوص اتمام ساخت منازل زلزله زدگان در دو ماه آینده تاکید کرد: نباید به مردم وعده ای داد که عملی نشود، چرا که در صورت عدم اجرای آن آسیب های روانی بیشتری به آنها وارد خواهد شد.
مساله آسیب های روانی ناشی از زلزله و وعده های توخالی موضوعی است که مدیرکل سلامت روان وزارت بهداشت نیز نسبت به آن هشدار داده و براساس آماری که ارایه کرده است دست کم حدود یک سوم از زلزله زدگان آذربایجان به یکی از انواع آسیبهای روانی دچار شدهاند و به روان درمانی نیاز دارند.
غلامحسین ناصحی به فارس گفته است: برخی از زلزله زدگان نیز با گذشت زمان دچار اختلالات روانی میشوند و آمار افراد نیازمند به روان درمانی با گذشت زمان افزایش خواهد یافت.
طبق اعلام این مقام وزارت بهداشت از میان حدود ۳۳ هزار فرد آسیب دیده در زلزله اذربایجان، «حدود ۵۲۰۰ نفر به مداخلات فوری روان درمانی احتیاج داشتند که کلاسهای گروهی روان درمانی به صورت مداوم برای آنها برگزار میشود تا تخلیه هیجانی شوند و به حالت معمولی برگردند.»
مرتضی شهبازیان نماینده آذربایجان شرقی در شورای عالی استانها نیز وضعیت بحرانی مردم زلزله زده را متذکر شده است که «اغلب مردم آذربایجان در مناطق زلزله زده در چادر و در شرایط بحرانی زندگی میکنند.
انتقادات به عملی نشدن وعده های دولتی در حالی است که با شدت گرفتن انتقادات وعده های جدید دیگری به گوش می رسد که مشخص نیست باید حساب آن را هم چون وعده های پس از زلزله دانست یا خیر. از جمله سعید ستاری معاون مشارکتهای مردمی سازمان بهزیستی از آغاز ساخت ۵ هزار واحد مسکونی برای افراد تحت پوشش و همچنین نیازمندان زلزله زده استان آذربایجان شرقی خبر داده و به مهر اعلام کرده براساس برنامه ریزیهای به عمل آمده و همکاری وزارت مسکن و موسسات خیریه ساخت پنج هزار واحد مسکونی برای زلزله زدگان در دستور کار قرار گرفته است بطوریکه چهارهزار واحد برای افراد تحت پوششی است که در مناطق زلزله زده ساکن بودند و یک هزار واحد نیز متعلق به نیاز مندان است.
ستاری در حالی به آغاز عملیات خاکبرداری و آوار برداری واحدهای مسکونی اشاره کرده و از جمع آوری ۶٫۵ میلیارد تومان برای کمک به زلزله زدگان خبر داده که گزارش ها از مناطق زلزله زده و هم چنین به اذعان برخی از نمایندگان مجلس و دیگر مسوولان حاکی از اقدامات نزدیک به صفر نهادهای مختلف در این زمینه است. از جمله اشاره دهقان نماینده ورزقان که گفته است در مناطق شهری آسیب دیده بر اثر زلزله در استان آذربایجان شرقی هیچ گونه ساخت و سازی برای اسکان افراد و یا اعطای وام در جهت رفاه حال زلزله زدگان صورت نگرفته درحالی که وضع مردم روزبه روز بحرانی تر میشود.
دانش آموزان زلزله زده محروم از تحصیل و مدرسه
مشکلات آسیب دیدگان زلزله تنها به این موارد محدود نمی شود و به موازات نداشتن سرپناه برای خانوارها و احشام ، کمبود وسایل مختلف از جمله آب آشامیدنی ، غذای گرم ، لباس گرم از دیگر موارد ضروری برای آنها اعلام می شود.
علاوه بر این همشهری همزمان با بازگشایی مدارس از دانشآموزان مناطق زلزلهزده آذربایجانشرقی گزارش داده که همراه خانوادههایشان هنوز در چادرهای موقت هلال احمر اسکان دارند و با همه مشکلات دست و پنچه نرم میکنند. نه از کتاب، دفتر، مداد، کیف و کفش خبری هست و نه از لباس و بهداشت. بسیاری از کودکان مناطق زلزلهزده یکماه است که حمام نرفتهاند و لباسی ندارند تا عوض کنند.
مدارس مناطق زلزلهزده نیز نیاز به مرمت دارد که به گفته آذرنژاد، مدیرکل نوسازی مدارس استان آذربایجانشرقی این کار شروع شده است. البته یک نکته را نباید نادیده انگاشت، مدارس روستاهای زلزلهزده هنوز تخلیه نشده است و تنها برخی از مدارس مناطق شهری در ورزقان، اهر و هریس تخلیه شدهاند، مردم هم حاضر نیستند مدارسی را که در آن سکونت دارند تخلیه کنند. امکان تخلیه برخی مدارس مانند دبیرستان شهید رجایی ورزقان وجود ندارد، زیرا تنها بیمارستان این شهر که آماده بهرهبرداری بود تخریب شده و دبیرستان تبدیل به بیمارستان شده و شنیده شده که دستکم تا ششماه آینده امکان تخلیه آن وجود ندارد.
حامد کریمپور، دانشآموز پایه ششم ابتدایی روستای شیخملو میگوید: با این وضعیت سر کلاس رفتن سخت است، ما خانه نداریم، لباس گرم نداریم، الان یکماه است که همین لباس تنم است و آن را عوض نکردهام، از درس هم چیزی به یاد ندارم. فاطمه پورحسین، دانشآموز چهارم ابتدایی نیز اظهار میکند:
برای رفتن به مدرسه باید لباس، کفش، کیف، کتاب و دفتر تهیه کنیم که هیچکدام را نداریم. محمد کریمپور،دانشآموز سال اول دبیرستان روستای شیخملو نیز میگوید: در روستا دبیرستان نداریم و مجبور هستم برای تحصیل به تبریز بروم که آن هم هزینههای زیادی بهدنبال دارد که با وضعیت کنونی تأمین آن برای من و خانوادهام امکانپذیر نیست.
محمدحسین، یکی از دانشآموزان روستای گوره درق نیز میگوید: در روستای ما دبیرستان وجود ندارد، برای ادامه تحصیل باید به تبریز بروم که با توجه به وضعیت کنونی خانواده و نبود امکانات مالی، امسال نمیتوانم به مدرسه بروم. برخی دیگر از دانشآموزان نیز گفتهاند آموزش و پرورش قرار است برای ما نوشت افزار و کتاب درسی هدیه بدهد و ما چشم به راه هستیم.
کلمه – گروه اجتماعی: به دنبال افزایش ناامنی در کشور و در سالگرد قتل داداشی قوی ترین مرد جهان، مهرداد امینی قهرمان چند دوره مسابقات دو چرخهسواری کشور شامگاه جمعه با ضربات چاقو به قتل رسید.
به گزارش کلمه، پس از مرگ داداشی، قتل این دوچرخه سوار دومین قهرمان ملی ایران در دو سال اخیر است که در کرج توسط افراد شرور به قتل رسیده است.
این قتل در حالی رخ داد که فرمانده ناجا، ایران را امن ترین کشور جهان معرفی کرده است.
تابستان سال گذشته، قوی ترین مرد ایران، روح الله داداشی، بر اثر درگیری خیابانی توسط یک جوان هفده ساله به ضرب چاقو کشته شد.
در همین حال، پزشکی قانونی اعلام کرده است در هر شبانه روز، ۳ ایرانی در کشور بر اثر اصابت سلاح سرد جان میبازند. این در حالی است که چنین آماری تنها درباره پروندههای ارجاعی به این سازمان است و بی شک آمار واقعی بسیار بالاتر است. استفاده از چاقو و انواع دیگر سلاح سرد، در بین آلات قتاله در کشور، رتبه نخست را دارند.
مهرداد امینی قهرمان چند دوره مسابقات دوچرخه سواری کشوری شامگاه روز جمعه در خیابان یازدهم رستاخیز کرج مورد حمله افراد شرور و ناشناس قرار گرفت و پس از انتقال به یکی از بیمارستانهای کرج دار فانی را وداع گفت.
پیکر مهرداد امینی قهرمان دوچرخه سواری کشور صبح امروز تشییع و در آرامستان بی بی سکینه به خاک سپرد ه شد.
مجیدزاده مدیر باشگاه تک اسپورت در خصوص این حادثه گفت: مهرداد امینی از ورزشکاران با اخلاق استان البرز بود. او شب گذشته در هنگام بازگشت به خانه با چهار نفر درگیری پیدا می کند که متاسفانه افراد شرور با ۴ ضربه چاقو این قهرمان کشور را از پا در می آورند.
وی ادامه داد: مهرداد امینی متولد ۱۳۶۹ بوده و در این چند سال که در رشته دوچرخه سواری مشغول فعالیت بوده چند قهرمانی را در کشور به دست آورده بود.
سال گذشته، صد نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامه ای "رشد و تداوم ناامنی و جرم و جنایت" در ایران هشدار دادند و از مسئولان کشور، که هر چه زودتر برای جلوگیری از سیر صعودی و افزایش جرم و جنایت و ناامنی در کشور فکری کنند و کاری شایسته انجام دهند".
محمدرضا نجفیمنش گفت: «افزایش نرخ ارز، قیمت مواد اولیه و همچنین عدم پرداخت تسهیلات به قطعهسازان، همانند تحریم داخلی عمل کرده و عامل اصلی افزایش قیمت انواع خودرو در بازار است.» وی افزود: «تنها پنج درصد از مشکلات تولید قطعات خودرو به دلیل تحریمهای خارجی است و ۹۵ درصد دیگر به دلیل تحریم داخلی است.»
در حالی که معاون وزیر صنعت ایران از توقف برخی از خطوط تولید خودرو به دلیل نرسیدن قطعه خبر داده است، دبیر انجمن قطعهسازان میگوید وضعیت قطعهسازان، به دلیل عدم حمایت دولت و تعلق نگرفتن تسهیلات به آنها دچار بحران شده است.
در کنار این اظهارات، دبیر انجمن قطعهسازان نیز میگوید بخش قطعهسازی بیش از هر چیز به دلیل به گفته وی «تحریم داخلی»، دچار بحران شده که این مسئله، افزایش قیمت خودرو را به همراه داشته است.
محمدرضا نجفیمنش گفت: «افزایش نرخ ارز، قیمت مواد اولیه و همچنین عدم پرداخت تسهیلات به قطعهسازان، همانند تحریم داخلی عمل کرده و عامل اصلی افزایش قیمت انواع خودرو در بازار است.»
وی افزود: «تنها پنج درصد از مشکلات تولید قطعات خودرو به دلیل تحریمهای خارجی است و ۹۵ درصد دیگر به دلیل تحریم داخلی است.»
نجفی در ادامه با اظهار این که بخش قطعهسازی به دلیل «عدم حمایت دولت در پرداخت تسهیلات» دچار «کمبود نقدینگی» شده است، توضیح داد: «بانکها از پرداخت تسهیلات به قطعهسازان خودداری میکنند.»
اشاره دبیر انجمن قطعهسازان به کمبود نقدینگی بخش قطعهسازی در حالی مطرح شده است که ششم شهریورماه، یک عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس ایران، از اختصاص وام میلیاردی به دو شرکت خودروسازی «ایران خودرو و سایپا» به منظور «جلوگیری از بیکاری کارگران شرکتهای قطعهسازی» خبر داده بود.
اظهارات متضاد دو معاون وزیر صنعت در خصوص قیمت خودرو
در عین حال در حالی که جواد تقوی تأکید دارد که «تاکنون افزایش قیمت هیچ خودرویی در کمیته خودرو مصوب نشده است»، محسن صالحینیا، دیگر معاون وزیر صنعت، افزایش قیمت خودروها را تأیید میکند.
تقوی ۲۴ شهریورماه به مهر گفت که متعاقب نرسیدن قطعه، خط تولید برخی خودروها متوقف یا کند شده است تا، به گفته وی، خودروسازان بتوانند به تعهدات خود در قبال خودروهای فروخته شده به موقع عمل کنند و «بازار دچار افزایش قیمت نشود».
این در حالی است که محسن صالحینیا ۲۵ شهریورماه در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا، در اظهاراتی کاملا متضاد، از افزایش قیمت خودرو خبر داد و بخشی از این افزایش قیمت را به کاهش عرضه خودرو نسبت داد.
وی با این حال تأکید کرد که از «مهرماه امسال» روند کاهش تولید خودرو «متوقف» میشود و قیمت خودرو به حال «عادی» باز میگردد.
رئیس پیشین صنف نمایشگاهداران و فروشندگان خودرو میگوید قیمت خودرو در ایران در طول ۱۸ ماه «نزدیک به ۳۵ درصد» افزایش داشته است.
جلال ریختهگر قدیمی ۲۴ شهریورماه در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا با اظهار کرد که قیمت خودرو از فروردین ۱۳۹۰ تا شهریور ۱۳۹۱ «نزدیک به ۳۵ درصد» افزایش داشته است و افزود: «محدودیت واردات، افزایش قیمت دلار و کاهش تولید داخلی از مهمترین عوامل افزایش قیمت خودرو بوده است.»
انجمن خودروسازان ایران مردادماه اعلام کرده بود که تولید خودرو در ایران طی سه ماهه اول سال جاری ۳۶ درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش یافته است.
لرستان و شهر خرم آباد از پر باران ترین مناطق کشور هستند اما بدلیل نبود برنامه مدون و نیز کافی نبودن امکانات در زمینه فرآوری و تصفیه آب، وضعیت آب شرب در این شهر و دیگر مناطق شهری و روستایی استان بسیار نامناسب است و قطعی های چندین ساعته آب مردم لرستان را کلافه کرده است.
به گزارش ایلنا، وجود منابع عظیم آبی در استان لرستان این ذهنیت را ایجاد میکند که حداقل از نظر آب آشامیدنی و شرب مردم نقاط مختلف استان و به خصوص شهر خرمآباد در تنگنا نباشند اما واقعیت چیز دیگری است.
در هفتههای اخیر قطعی آب در بسیاری از مناطق شهر خرمآباد به ویژه مناطق ۶۰متری، دره گرم، ناصر خسرو، آراسته، انقلاب، طیب و… بسیاری از روستاهای خرم آباد مردم را با مشکل جدی بی آبی و کم آبی مواجه کرده است.
به گفته شهروندان خرم آبادی تماسهای مکرر برای رفع این معضل تاکنون با پاسخهای سر بالا و بی نتیجه مسوولان آب و فاضلاب شهری و روستایی مواجه بوده است.
با این اوصاف تنها چیزی که به ذهن میرسد ضعف مدیریت در مهار آب و مدیریت آن است که نشان کم کاری مسوولان ارگانهای ذیربط است.
یک کارمند اداره آب: قطعی مکرر آب تا ۴۸ ساعت زندگیام را مختل کرد
یکی از شهروندان منطقه ناصر خسرو خرم آباد در اعتراض به این مشکل گفت: «بنده خودم کارمند اداره آب شهرستان خرم آباد هستم. کمبود آب و قطعی مکرر آن باعث شده بنده که در محله ناصر خسرو سکونت دارم در بعضی مورد حتی ۴۸ساعت دوش نگیرم و مشکل کمبود آب باعث بروز بسیاری از بیماریها به خصوص در اطفال و کودکان شده است».
در این میان تلاش اصحاب رسانههای دیداری و شنیداری در استان هم تاکنون موثر واقع نشده است و کار به جایی رسیده که مردم درصدد رفع این مشکل از طریق شخص وزیر هستند.
با وجود منابع عظیم آبی این سئوال مطرح است که چه تکنولوژی لازم است تا مشکل کمبود آب در خرم آباد حل شود.
شستشوی مخازن آب هر هفته هزاران لیتر آب را هدر میدهد
هم اکنون هفتهای یک بار مخازن ذخیره آب خرم آباد به شکل فیزیکی و سنتی شستشو داده میشود و هزاران متر مکعب آب به هدر می رود، این در حالی است که آبفای لرستان از استفاده از تکنولوژی روز در ذخیره سازی و تامین آب شرب این شهر خبر میدهد.
شکل قطعی یا کاهش شدید فشار آب در شبکه آبرسانی بخشهای از شهر خرم آباد به گونهای است که از ابتدای فصل تابستان آغاز شده و با گذشت زمان، مدت زمان قطعی شبکه و یا افت شدید فشار همچنان روبه افزایش است.
برخی مسئولان عنوان میکنند که به دنبال کاهش چشمگیر بارندگیها و بروز پدیده خشکسالی ناشی از آن در چند سال اخیر، بخش عمدهای از منابع و سفرههای زیرزمینی آب در استانهای مختلف کشور از جمله لرستان با کاهش محسوس و قابل توجهی همراه بوده و همین امر زمینه بروز مشکلاتی را در تامین آب شرب مصرفی مردم به وجود آورده است.
اما در این میان آنچه قابل توجه است اینکه با توجه به وجود منابع آبی سرشار در این استان و نبود مشکل کمبود و یا قطع شبکه آبرسانی در گذشته چگونه است که اخیرا این مشکلات بوجود آمده و تشدید شده است.
مسئولان عنوان میکنند که بخش عمده آب شرب و مصرفی شهرهای مختلف استان لرستان از جمله خرم آباد از طریق چشمهها و منابع آب زیرزمینی به دلیل حجم بالای این منابع تامین میشود که با توجه به خشکسالی چند سال اخیر و کاهش چشمگیر منابع آبی چشمهها و سفرهای زیرزمینی در استان، به طور طبیعی تامین آب شرب مصرفی مردم نیز با مشکلاتی مواجه شده است.
به گفته برخی از شهروندان ساکن در مناطق شمالی شهر خرم آباد، طولانی شدن زمان قطع آب در این مناطق اخیراً موجب شده تا مردم آب مورد نیاز خود را از طریق ظروف ۲۰ لیتری ذخیره کنند.
یک شهروند خرم آبادی در این خصوص به ایلنا گفت: «طی روزهای اخیر مدت زمان قطعی و یا کاهش شدید فشار شبکه به ۷ ساعت در روز نیز می رسد و این به معنای عدم امکان استفاده از کولرهای آبی برای خنک کردن منازل و آبگرم کنها برای استحمام است».
رضا بابایی افزود: «گرمای هوا، از کار افتادن کولرهای آبی و آبگرمکن به طور طبیعی مشکلات زیادی را در حوزههای بهداشتی، سلامت، خوراکی و رفاهی مردم ایجاد می کند که باید برای رفع این مشکل اقدام اساسی انجام شود».
به گفته وی «استمرار این شرایط و قطع مکرر آب در طول شبانه روز و همچنین نبود یک برنامه منظم و زمان بندی شده برای قطع شبکه آب با هدف برای جبران کمبود آب مورد نیاز به صورت مساوی و برابر در تمامی محلات شهری، فشار مضاعف و مشکلات بیشتری را به ساکنان مناطق شمالی شهر تحمیل می کند».
وضعیت آب آشامیدنی در روستاهای خرم آباد هم تعریفی ندارد و شاید هم به مراتب بدتر از مناطق شهری باشد.
یکی از اهالی روستای بدرآباد خرم آباد با اظهار تاسف از قطعی آب این روستا و دیگر روستاهای اطراف اظهار داشت: «برای مسئولان شرکت آبفار لرستان متاسفم که فقط شعار می دهند و ما مجبوریم ساعتها با کمبود آب و قطعی آب مواجه باشیم».
علیرضا بهاروند تصریح کرد: «مسئولان فقط شعار می دهند و ما نمی دانیم برای رفع این مشکل به کجا فریاد برسانیم واقعاً برای این مدیران که خود را خدمتگزار مردم می دانند متاسف هستیم».
روابط عمومی آبفای لرستان: قطعی از هفته گذشته شدت بیشتری یافته است
مدیر روابط عمومی شرکت آب و فاضلاب شهری لرستان نیز با تایید این مشکل اظهار داشت: «علت اصلی قطع آب شرب در برخی مناطق شهر خرم آباد به خصوص مناطق شمالی شهر که از اواخر هفته گذشته شدت بیشتری یافته، به دلیل کاهش ۵۰ درصدی منابع آبی تامین کننده نیاز مصرفی شهر از جمله چشمه گلستان به عنوان منبع اصلی تامین کننده آب در این مناطق است».
محمد باقر بیرانوند افزود: «کاهش ۵۰ درصدی سطح آب چشمه گلستان موجب شده که تامین آب در برخی مناطق شهر خرمآباد به ویژه مناطق دره گرم، بیمارستان شهدای عشایر، خاتم الانبیاء، ناصر خسرو و پردیسان با مشکلات جدی همراه شود».
وی اظهار داشت: «برای حل این مشکل عملیات حفر ۴ حلقه چاه در شهر خرم آباد آغاز شده است».
نماینده مردم خرم آباد در مجلس هم با اشاره به این مشکلات به صورت جدی به مسئولان شرکت آب و فاضلاب شهری و روستایی اخطار داد که نسبت به رفع مشکل مردم خرم آباد و حومه اقدام کنند و با رفع این مشکل از نارضایتی مردم بکاهند.
ابراهیم آقامحمدی تصریح کرد: «در صورت عدم اصلاح امور و عدم پیگیری توسط مسئولان این شرکتها با مدیران ناکارآمد برخورد می کنیم».
استاندار لرستان: کمبود آب شرب در استان قابل قبول نیست
همچنین حبیب الله دهمرده با بیان اینکه لرستان یک استان فوق العاده غنی و دارای ظرفیت از نظر منابع آبی است گفت: «برای من اصلاً قابل قبول نیست که در برخی شهرهای استان با مشکل کمبود آب شرب مواجه باشیم».
استاندار لرستان افزود: «با تلاشهایی که سال گذشته صورت گرفت توانستیم در سالجاری مشکل آب شرب شهر کوهدشت را برای همیشه حل کنیم.
دهمرده ادامه داد: با توجه به اتمام روند ساخت پروژههای سدسازی در استان و همچنین تصفیه خانههایی که برای شهرهای خرم آباد، دورود، ازنا و الیگودرز در حال احداث و اتمام است لازم بوده با تلاش و پیگیری ویژه، مشکل آب شرب این شهرها برای همیشه حل شود.
وی خاطرنشان کرد: «شرکت آب منطقه ای بایستی با تمام توان در این راستا برنامه ریزی و اقدام کند و حتی اگر لازم باشد استانداری نیز به مسئله ورود پیدا خواهد کرد».
وی خواستار بهبود وضعیت قطعی آب اشامیدنی در مناطق مختلف استان شد و از مسئولان آبفای استان خواست مشکلات کمبود آب شرب را با تلاش خود حل کنند.
این میزگرد با حضور آقایان عباس عبدی و علیرضا علوی تبار و در حضور چند تن از دانشجویان انجمنهای اسلامی انجام شده است.
- دانشجو : بنظرم میزگرد را از پروژه ی گذار به دموکراسی شروع کنیم و در ذیل آن از اصلاحطلبی بحث کنیم. اگر این پروژه را به عنوان پروژهای سیاسی بپذیریم، میتوان از دو هدف اصلی برای اصلاحطلبی سخن بگوییم که عبارتند از: گسترش فضای اشتراک سیاسی و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی. حال اگر ما این دو هدف را بپذیریم، در این صورت سوالی طرح میشود و آن اینکه این دو مطلوب چه ربط و نسبتی با وضعیت کنونی اصلاحطلبی ما پیدا می کند؟
- علویتبار: بگذارید از قبل از این بحث شروع کنیم. اگر می خواهید گذار به مردم سالاری را بحث کنید، ناگزیر می شویم که بحثهای مربوط به توسعه و اصلاحات اجتماعی را کنار بگذاریم. ما مردم سالاری را به معنی محدودش یعنی مردم سالاری سیاسی در نظر می گیریم. مردم سالاری سیاسی معمولا همراه با یک تحول در جامعه و یک تحول در حکومت است. تحول در حکومت، آنرا مسئول و پاسخگو می کند و حکومت، نتیجه ی یک انتخابات منصفانه و آزاد است. از طرفی در جامعه نیز نهادهای مدنی شکل می گیرند و به مردم در ارتباط با حکومت نقش ایفا می کنند. از طرف دیگر نیز حداقلی از حقوق اساسی مردم، در حکومت مورد توجه قرار می گیرد. پروژههای گذار به مردم سالاری را با سه معیار طبقه بندی می کنند. یک معیار این است که نیروی محرکه ی گذار به دموکراسی، چه بخشی است. معیار دوم، شیوه و روش برای این گذار است. و معیار سوم نیز عمق مردم سالاری رخ داده است. یعنی از مردم سالاری حداقلی، یا سیاسی؛ تا مردم سالاری حداکثری، یا اجتماعی و اقتصادی. یکی از این سه معیار اینجا کاربرد ندارد زیرا فعلا بحث ما محدود به مردم سالاری سیاسی است. پس با دو معیار نیروی محرکه و روش گذار به مردم سالاری می توان این سنجش را انجام داد. باید دید نیروی محرکه ی این گذار چه بخشی است، آنهایی که قدرت را در دست دارند( فرادست ها) یا آنهایی که از قدرت به دور هستند(فرودستان) یا نیروی خارجی؟ از طرف دیگر نیز دو جنبه داریم، روش گذار به دموکراسی مسالمت آمیز است یا خشونت آمیز. از ضرب اینها شش وضعیت به وجود می آید. مثلا انقلابهای دموکراتیک، که خشونت آمیز است و توسط فرودستان اتفاق می افتد، یا کودتای دموکراتیک، که خشونت آمیز است و توسط فرادستان رخ می دهد. دخالت خارجی است که معمولا خشونت آمیز است و توسط نیروی خارجی اتفاق می افتد. سه حالت غیر خشونت آمیز نیز دارد که یکی از آنها کمتر جنبه ی واقعی دارد. یک وضعیت این است که فرادستها خودشان دست به تغییرات دموکراتیک می زنند که به آن بهبودخواهیحکومتی میگویند. مثل اسپانیا یا پرتغال. معمولا شامل یک سری قراردادها و توافقاتی، درون حکومت است و شروع به باز کردن فضا می کند. یک حالت مسالمت آمیز نیز از سمت فرودستان است که همان جنبشهای اجتماعی است. حالت هایی نیز از دخالتهای مسالمت آمیز خارجی وجود دارد که همچون تحریمهای نه لزوما اقتصادی، چون ممکن است خشونت آمیز باشد زیرا توده ی مردم را هدف قرار می دهد، اما فشارهای نهادهای بین المللی میتواند مسالمت آمیز باشد. حال اگر عامل خارجی را حذف کنیم، زیرا فرض بر این است که این عنصر تحت کنترل ما نیست، و خشونت را نیز حذف کنیم، با فرض اینکه هرگونه استفاده ی فراگیر و عمومی از خشونت را نافی اهداف گذار به دموکراسی در ایران می دانیم، تنها دو راه باقی می ماند، یکی بهبودخواهی حکومتی و دیگری جنبشهای اجتماعی. اصلاحاتی که ما در ایران به این نام می شناسیم و از سال ۷۶ به مدت هشت سال ادامه داشت، همراهی و هم زمانی جنبشهای اجتماعی با بهبودخواهی حکومتی بود. تا پیش از سال ۷۶ یک بهبودخواهی ضعیف درون حکومت وجود داشت، به خصوص در حوزههای اقتصادی یا فرهنگی. اما جنبش اجتماعی وجود نداشت. در سال ۸۸ جنبش اجتماعی را داشتیم اما بهبودخواهی حکومتی را نه. به نظر من پایدارترین و کم هزینهترین حالت برای گذار به دموکراسی، جمع این دو عامل است. اما اینها دو روش مختلف هستند و راهکارها،تکیه گاهها و شعارهای متفاوت دارند، اما هر دو از روشهای خشونت آمیز پرهیز می کنند. من اصلاحات را بر اساس روش تعریف می کنم نه هدف. اصلاح طلبی به عنوان روش، در برابر انقلابی گری و محافظه کاری قرار می گیرد و بیشتر در مقایسه با انقلاب تعریف می شود. ویژگیهای آن این است که بر خلاف انقلاب، مسالمت آمیز است؛ گام به گام است؛ و ثالثا تقلیل گرا نیست، یعنی فرض نمی کند که همه ی مشکلات، سیاسی است. در انقلاب فرض می شود که اگر حکومت برود تمامی مشکلات حل می شود. خیلی از مشکلات ما ریشه هایی غیر از حکومت دارد و دموکراسی، تنها زمینهی تلاش برای حل آن را بیشتر می کند نه اینکه لزوما آن مشکلات را حل کند. ویژگی چهارم نیز اینکه رهبری آن رهبری جمعی و بر اساس هزینه و فایده است، رهبری کاریزماتیک نیست که فقط به هدف فکر کند و به روشها کار نداشته باشد. ویژگی پنجم اینکه جنبش تودهوار نیست، یعنی جنبش مردم ذرهای شدهی دارای احساسات شدید که توسط یک رهبر کاریزماتیک هدایت میشوند، نیست، این ویژگی انقلاب است. انقلاب تصرف خشونت آمیز قدرت حکومتی توسط رهبری کاریزماتیک یک جنبش تودهای است برای اینکه از قدرت برای ایجاد تغییرات عمیق در جامعه استفاده کند. اصلاحات یک معنی عام دارد، که همان روش است و در ایران یک معنی خاص دارد که به معنی همراهی و هم زمانی جنبش اجتماعی با بهبودخواهی حکومتی است. در این میان نهادهای مدنی امکان حداقلی برای سازماندهی و هدایت دموکراسیخواهی در بیرون حکومت را فراهم میسازند. برای بررسی نسبت آن با وضعیت فعلی، دموکراسی را به صورت یک هرم در نظر می گیریم که چهار وجه دارد، حکومت پاسخگو و مسئول و محدود؛ انتخابات آزاد و منصفانه؛ جامعهی مدنی توسعهیافته و پیشرفته؛ رعایت حقوق اساسی مردم. از لحاظ هیچ یک از چهار وجه این هرم، وضعیت ما در ایران دموکراتیک نیست. یعنی از هر چهار بعد ما در وضعیت اقتدارگرایی قرار داریم و با وضعیت دموکراسی فاصله داریم. از نظر ما نیز تنها راه حرکت به این سمت، همان اصلاحات با ترکیب بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی قدرتمند است. البته بهبودخواهی حکومتی به تنهایی، مستعد این است که به سرعت به محافظه کاری کشیده شود و به تغییرات جزئی ختم شود. فقط یک جنبش اجتماعی می تواند جلوی این اتفاق را بگیرد. از طرف دیگر جنبش اجتماعی به تنهایی دائما در معرض سرکوب است و هیچ حمایتی از درون حکومت نخواهد داشت. در حال حاضر هیچ یک از این دو مورد فراهم نیست، یعنی جنبش اجتماعی سرکوب شده است، حکومت کاملا یکدست شده است و عناصر خواهان دموکراسی در آن وجود ندارد. البته شکاف نیز ممکن است در درون حکومت پیش بیاید، یعنی در صورتیکه درون حکومت یک جریان اقتدارگرا و یک جریان دموکراسی خواه وجود داشته باشند، این شکاف باید جدی باشد و نباید کسی آن را هدایت کند.
دانشجو: صحبت قبلی هم ناظر به همین امر است، اصلاح طلبان در فاصله بین ۷۶ تا ۸۳ امکان این گذار را داشتند، این شکاف بین هیئت حاکم وجود داشته، از طرف دیگر پایگاههای مدنی و جنبشهای اجتماعی تازهای تشکیل و تقویت می شوند. اما در سال ۸۴ به بعد، ما در یک آنومی سیاسی بهسر میبریم، یعنی هنجارها و همبستگیهای ایدئولوژیک دولت در جامعه و در بین همهی نیروهای سیاسی موجود نیز جریان ندارد، یک دولت شبه ایدئولوژیک بازسازی می شود و شکاف بین هیئت حاکم دوباره برطرف می شود و اصلاح طلبان به تدریج از حاکمیت اخراج می شوند تا سال ۸۸ که این اخراج کامل میشود. نتیجه اینکه الان همبستگی کاملی بین هیئت حاکم دیده می شود و جامعه مدنی نیز منفعل و گسیخته است.
- عبدی : تقسیم بندی آقای علوی تبار یک تقسیم بندی انتزاعی است که به ذهن ما جهت گیری مناسبی می دهد. ولی من سعی می کنم یک مقداری عملی تر به این قضیه نگاه کنم. بخشی از آنچه که در مورد پرسش کلی شما به ذهنم میرسد، را در شمارههای اخیر نشریه آسمان نوشته ام. در بحث گذار به دموکراسی چند نکته وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. یکی اینکه آیا دموکراسی فینفسه مطلوبیت دارد که می خواهیم به دنبال آن برویم یا خیر. ممکن است برای یک قشرهایی مطلوبیت ذاتی داشته باشد اما برای یک بخش قابل توجهی از جامعه، خود دموکراسی بالذات حداقل اولویت نداشته باشد و بجای آن تامین معیشت، اقتصاد و چیزهای دیگری است که اولویت دارد. ولی اگر چنانچه نیرویی بتواند ثابت کند که برای تامین همان اولویتها، نیازمند دموکراسی هستیم و مطلوبیت دموکراسی به واسطه تاثیری است که روی برطرف شدن این نیازها می گذارد، در این صورت گذار به دموکراسی به شکل عمیقتر و پایدارتر و با قوت بیشتری اتفاق میافتد. یکی از مشکلاتی که ما همیشه در ایران داشتیم این بود که هیچ وقت نتوانستیم برای یک روستایی که رای دادن برایش چندان اهمیتی ندارد و یا در پی مطالبه آزادی بیان نیست توضیح دهیم که دموکراسی، فقط به معنای آن نیست که آزادی بیان ایجاد میکند معنای دقیق تر آن این است که دموکراسی چگونه منجر به عقلانیت اقتصادی میشود و باعث استفاده بهینه از سرمایه می شود، به افزایش اشتغال منجر می شود، به کاهش فساد و کارآمدی نیروی نظام اداری میانجامد و همه ی اینها مطلوبیت هایی است که برای آن روستایی هم وجود دارد. دموکراسی چگونه می تواند بر کاهش آلودگی هوا، بهبود ترافیک و امور دیگر تاثیر بگذارد. در واقع در غرب هم دموکراسی به همین دلایل در درجه اول مطلوبیت قرار دارد. یعنی اگر ما بتوانیم دو نظام را تصویر کنیم که در یکی دموکراسی وجود ندارد و در دیگری دارد، در نظام دموکراتیک نابسامانی حاکم باشد، ولی آن نظامی که دموکراسی ندارد از هر نظر کارایی خوبی داشته و به صورت پایداری پیش می رود و بهتر باشد، قاعدتا مردم به صورت دموکراتیک همین نظام را انتخاب خواهند کرد. اما واقعیت این است که تجربه نشان داده که بخش اعظم این بهبودهایی که در آن جامعه دیده می شود متاثر از همان فضای دموکراتیکی است که در جامعه ایجاد میشود زیرا در آن فضا، افرادی که شایستگی بیشتری دارند و افرادی که نظارت بهتری بر آنها است بالا می آیند. به نظرم افرادی که خواهان دموکراسی هستند باید قادر باشند به یک شکلی این رابطه را نشان دهند. نکتهی دیگری که در صحبتهای آقای علویتبار نیز بود این است که حد و حدود دموکراسیخواهی باید مشخص باشد. یعنی دموکراسی خواهی را نباید تقلیل به اراده گرایی دهیم. یعنی گمان کنیم که اگر مردم و نخبگان دموکراسی را بخواهند کافیاست تا همین باعث ایجاد دموکراسی شود. اصلا چنین چیزی نیست. باید عینیت اجتماعی نیز با دموکراسی همراهی کند، عینیت اجتماعی نیز با ذهنیتی که من و شما و مردم داریم لزوماً منطبق نیست. به عنوان مثال، ما اگر اراده کنیم که در تهران از زمین آب دربیاوریم، می توانیم این کار را بکنیم، چند ده متر زمین را حفاری میکنیم و به آب می رسیم. اما هرقدر هم اراده کنید در کویر شما نمی توانید به آب برسید. بنابراین ارادهی ما باید این عینیتها را نیز درنظر بگیرد. یک بخش مهم از این عینیتها ساخت اقتصادی است. همسو با صحبت شما در مورد سال ۸۴؛ عرض میکنم که کنشگران سیاسی قبل از رسیدن به این زمان باید متوجه میشدند که این عینیت اقتصادی ما؛ که درآمدهای نفتی است، قدرت و تاثیرگذاری آن بیشتر است از خواست من و شما در تخریب و یا تقویت نظام مطلوب دموکراتیک. برای همین فرض کنید ما تصمیم بگیریم و بتوانیم به یک نظام انتخابات آزاد برسیم، یعنی همان چهار وجهی که آقای علوی تبار مطرح کردند. اما مهم تر از ایجاد دموکراسی، استقرار و پایداری آن است. خیلی جاها نشان داده شده که دموکراسی پس از شکلگیری اولیه از مسیر خود بازگشته است. چرا بر می گردد در حالی که آن ایده و خواست اولیه وجود دارد که یک چیزی را محقق می کند؟ مثل ورزش است. اینکه قهرمان شویم مسالهای نیست، اما اینکه در جایگاه قهرمانی باقی بمانیم مهم است.
- دانشجو: بنظر میرسد که شما عوامل ساختاری و اقتصادی را از عوامل سیاسی جدا نمیکنید.
- عبدی : رابطه متقابل دارند. همین را میخواهم بگویم که اگر شما به دنبال توسعه ی سیاسی هم رفتید و حتی به آن هم رسیدید، به نقطهای بازگشت ناپذیر نرسیدهاید. میخواهم برگردم به اصلاحات. اصلاحات از سال ۷۸ که مواجه با افزایش درآمدهای نفتی گردید با یک خطر روبرو شد و این خطر ذهنی نبود که مثلاً مردم بگویند دموکراسی دیگر خوب نیست و نمیخواهیم. اگر چنانچه عینیت اجتماعی که افزایش درآمدهای نفتی بود در نظر گرفته می شد، میدیدیم که این افزایش قیمت، موازنه قوا را به نفع نیروهای غیردموکراسی خواه افزایش میدهد و در فضا اختلال ایجاد میکند. اگر برای آن برنامهای وجود نداشته باشد، خواهیم دید که فرآیند دموکراسی نیز بر میگردد، همانطور که برگشت. کمااینکه در شرایط کنونی نیز می بینیم که فارغ از دلایل دیگر، همین کاهش درآمدهای نفتی به دلیل تحریمها و سایر دلایل که در اقتصاد بوجود آمده تاثیرات دیگری را میگذارد، و می توانیم این تغییرات را به عنوان شاخص مثبتی بگیریم برای نیروهایی که میخواهند به سمت دموکراسی حرکت کنند. زیرا دارد این عدم موازنه موجود به نفع حکومت را به نفع منتقدین تعدیل می کند. بنابراین در بحثی که شما گفتید، اینکه فقط جامعه ی مدنی و نخبگان سیاسی و دموکراسی خواه در عرصه باشند کفایت نمی کند؛ و این باید معطوف به عینیت اجتماعی هم باشد. آنها شرط لازم است اما کافی نیست. عینیت اجتماعی تعیین می کند که ما تا چه عمقی از دموکراسی را می توانیم مطالبه و از آن دفاع، یا آن را محقق کنیم. بنابراین من بر می گردم به حرف ابتدایی خودم، اگر بخواهیم به سوال شما پاسخ دهیم ابتدا باید مشخص کنیم که ما کیستیم، سپس توجه به این دو وجهی که آقای علوی تبار فرمودند، یکی بهبودخواهی حکومتی و دیگری جنبش اجتماعی، و اینکه ببینیم کدام یک از این دو اولویت دارند و ضعیف تر هستند و باید آن را تقویت کنیم، سپس اینکه ببینیم در پی چه چیزی هستیم و دیگری اینکه با چه روشها و اصولی میخواهیم به آن هدف برسیم. به طور خلاصه، من با پس زمینه ی اصلاح طلبی می گویم که بین بهبودخواهی حکومتی و جنبش اجتماعی، در حال حاضر اولی زمینه ی ضعیفی دارد و دومی نیز سرکوب شده است، معتقدم که با کمک به بهبودخواهی حکومتی، پتانسیل جنبش اجتماعی را نیز میتوانیم زنده کنیم. گرچه عکس این روند نیز ممکن است اما گمان من بر این است که در شرایط کنونی، شیوه ی اول ضروری تر است. البته اینها دو بال یک پرنده هستند و توازنی بین آنها باید وجود داشته باشد. شرایط رسیدن به این اهداف را اگر بخواهیم بررسی کنیم، می توانیم به مکتوب سخنانم در چندین یادداشت در هفتهنامه آسمان نیز رجوع کنیم. اما به طور کلی فکر می کنم که مجموعهی این صحبت ها، اگر به شکل یک ایده ی مشخصی سازماندهی شود و یک مجموعهای از نیروهای اصلاح طلب پشت این ایده قرار بگیرند و اراده ی روشنی نیز نشان دهند، امید این را داریم که مملکت را از این وضعیت بیرون آورده و تحرکی در آن ایجاد کنیم.
دانشجو: این ایده یعنی بازگشت به مراکز قدرت؟
- عبدی : من این عبارت بازگشت به قدرت را کمی دارای بار منفی می دانم. خیلی هم نباید در بند بازگشت به قدرت باشیم، اگر چه هر اصلاحی در نهایت معبر آن از قدرت است. اما هدف اینها باید ابتدا اصلاح باشد نه بازگشت به قدرت. این یک مساله کلیدی است. متاسفانه در همین مجموعه اصلاح طلبها، افرادی را می بینیم که هدفشان بازگشت به قدرت است، اگر اصلاحاتی هم شد چه بهتر، اگر هم نشد هم برای آنان چندان مهم نیست. اما برخی نیز هدفشان اصلاحات است و ممکن است خودشان هم به قدرت نرسند اما به دیگران در این مسیر کمک کنند. آنچه مهم است این است که این مسیر باز بشود.
دانشجو: بحث بازگشت به قدرت را به این دلیل مطرح کردیم که دولت یا حاکمیت تا وقتی که ماشین سرکوب در انحصارش باشد، هر حرکت اجتماعی را سرکوب می کند و هیچ چیزی نیز از جمله فشارهای داخلی یا بین المللی نمی تواند جلوی آن را بگیرد. از این جهت میگویم بازگشت به مراکز قدرت زیرا که زمانی این شدت سرکوب از حکومت سلب می شود که این شکاف بین نخبگان حاکم وجود داشته باشد. تا وقتی که شکافی نباشد و نخبگان حاکم مصمم در سرکوب باشند هرگونه جنبش اجتماعی، عملا به نتیجهای نمیرسد.
- عبدی : نه اینطور نیست، این تصویری که شما می گویید، تصویری ایستا است. به لحاظ منطقی ایرادی به آن نیست، اما در حوزه عمل اینطور نیست. شکاف بین نخبگان حاکم همینطوری و بدون توجه به رفتارها و سیاستهای منتقدین به وجود نمیآید؛ بخشی از آن به این بستگی دارد که منتقدین چطور عمل کنند. ماشین سرکوب نیز همینطور کار نمی کند، خیلی وقتها ما می بینیم که نیروی اپوزوسیون سوخت آن را تامین می کند. یعنی این تصویرپردازی ایستا است که گویی همه چیز دست آن طرف است و ما باید صبر کنیم تا بالاخره شکافی ایجاد شود یا این ماشین از کار بیفتد. منتقدین می توانند به گونهای رفتار کنند که ماشین سرکوب را زمین گیر کنند.
دانشجو: پس نظر شما در مورد جنبش سبز پس از انتخابات ۸۸ و عدم موفقیت آن چیست؟
- عبدی: به این بحث الان وارد نمی شوم. بهتر است این مورد را در رژیم گذشته بررسی کنیم. رژیم شاه از سال ۳۲ دست به سرکوب میزد. اما نحوه سرکوب قبل از ۴۹ با نحوه سرکوب بعد از زمستان ۴۹ کلا فرق می کرد. زیرا آن طرف وقتی دست به اسلحه می برد و وارد جنگ مسلحانه می شود، به طور عادی این طرف را نیز به این سمت می کشاند که ساواک حرف اول آن را بزند، و عملا این سوخت ماشین سرکوب را فراهم کرد. ساواک تا پیش از این در نهایت چند ماه دانشجوها را زندانی می کرد و با مقداری کتک و زندان قضیه ختم می شد، اما از آن موقع شکنجه رواج جدی پیدا کرد. یعنی رفتار اپوزوسیون به نحوی در حکومتها هم باز تولید می شود و بالعکس، چنانچه این رفتار هم بیزمینه به وجود نیامده بود. در هر حال اینطور نیست که اجتناب ناپذیر باشد.
دانشجو: به نظر میرسد در سال ۷۶ نیز همینطور بود. یعنی در آغاز دموکراسی خواهی، جنبش اجتماعی به آن شکلی که باید و شاید تقویت نشده بود و نتیجه آن نیز در سالهای بعد از اصلاحات دیده شد. این که شما می فرمایید اصلاح طلبان نزدیک مراکز قدرت بشوند و در لوای جنبش اجتماعی هم فعالیت کنند، به نظر شما این تجربه ی ۷۶ امکان تکرار ندارد؟
- عبدی: در آن زمان ایرادی که وجود داشت به نظر من دو مساله بود. یکی عدول اصلاح طلبان از مواضعشان، اینکه خط قرمز نداشتند، دوم اینکه برای درآمدهای نفتی برنامه روشنی را ارائه نکردند. من در مطلب مفصل “سرنوشت محتوم” که نوشته ام، به همین دو مورد اشاره کرده ام. برای مثال در مورد اینکه خط قرمزی نداشتند، باید حاکمیت قانون را رعایت می کردند. حاکمیت قانون از سال ۷۹ به بعد افول کرد، تا جایی که رسید، که بدتر از سال ۷۶ بود. اما جنبش اجتماعی، حتی جنبش زنان در همین مقطع شکل گرفت. این جنبش اجتماعی که می بینید، ریشههایش در آنجاست، در مطبوعات، در جنبش دانشجویان و زنان، حتی به یک شکلی جنبش کارگری در حال شکلگیری بود.
دانشجو: اما از آن ظرفیتها به خوبی استفاده نشد. یعنی اگر ما بخواهیم از اصلاح طلبی در ایران بگوییم، اصلا پروژهای مشخص نبوده.
- عبدی : نه اینطور نیست، این پروژه وجود داشت. یک بخشی از آن تقویت نهادهای مدنی بود. بخش عمدهای از دوستان در این نهادها بودند، من خودم درحزب بودم، در انجمن جامعه شناسی، انجمن روزنامه نگاران، انجمن آزادی مطبوعات و… .
- علویتبار: بله، این پروژه وجود داشت. به لحاظ نظری و در مورد جنبش های اجتماعی در ایران، ما یک جنبش کلاسیک دموکراسی خواهی داریم و یک سری پویشهای خاص جدید اجتماعی مثل زنان و جوانان، قومیتها که احساس تبعیض می کردند، غیرمذهبی هایی که از صحنه اداره امور اجتماعی به بیرون رانده شده بودند، حاشیه نشینهای شهرها و طبقات تهی دست رها شده به دلایل سیاستهای اقتصادی. می دانید که در متون مربوط به جنبشهای اجتماعی، دو نوع جنبش را تعریف می کنند. یک سری جنبشهای کلاسیک مانند جنبشهای کارگری و زنان، و یک سری جنبشهای خاص جدید که برای دوران اخیر است مثل محیط زیست یا قومیتها. در ایران هروقت این جنبش کلاسیک سیاسی با پویشهای خاص اجتماعی همراه می شوند، یک زلزله ی کاملی تمام ایران را می گیرد. هروقت تنها یکی از این دو نوع جنبش شروع به حرکت می کند، برای حکومت سرکوب آن راحت تر می شود. تصور من این است که از انتخابات ۷۶؛ حاصل جمع بین این دو نوع جنبش بود. اما به تدریج درون جنبش اتفاقی افتاد. دو اتفاق باعث شد که اصلاحات ۷۶ تا ۸۴ به نتیجه ی گذار به دموکراسی نرسد. یکی در بخش مردمی و جنبشی. یکی در بخش بهبودخواهی. در اولی این اتفاق افتاد که پویشهای خاص اجتماعی کم کم شروع به فاصله گرفتن و انتقاد کردن از جنبش عام سیاسی کرد، درحالیکه قبلا آن را پوشش می داد. بعدا شروع شد که به جای دفاع از دموکراسی، به طور خاص مثلا از حقوق زنان دفاع کنید. آن طرف اصرار می کردند که بگذارید دموکراتیزاسیون پیش برود و مسائلی را مطرح نکنید که شکاف ایجاد کند. یا پویش خاص سکولارها فکر می کردند که اوضاع درحال عوض شدن است و باید جایگاه خود را تثبیت کنند بنابراین شروع به طرح شعارهایی کردند که از جنبش عام دموکراتیزاسیون فاصله میگرفت. مثلا اینکه فشار می آوردند که مطرح کنند، دموکراسی بدون سکولاریزم مطرح نیست، معنی این حرف این بود که افراد مذهبی نمی توانند در جبهه دموکراسی خواهی باشند. قومیتها نیز همینطور. یا حتی جنبش دانشجویی به طور خاص. ما با دانشجویان صحبت می کردیم که شما مبلغ عقلانیت هستید اما فاقد عقلانیت ابزاری هستید. یعنی هدف و ابزار باید با هم تناسب داشته باشد. شما نمی توانید یک تظاهرات ۴۰۰۰ نفری راه بیندازید و خواهان تغییر شورای نگهبان باشید. تظاهرات ۴۰۰۰ نفری فقط برای تغییر رئیس دانشگاه تهران کارایی دارد. جنبش دانشجویی نمی تواند با چنین تظاهراتی، شعارهایی مطرح کند که از ظرفیت آن بالاتر است و نسبت به جامعه پیش بیافتند. مشکلی که در وجه جنبشی پیدا کردیم جدا شدن پویشهای خاص اجتماعی از جنبش عام و درگیر شدن آنها با یکدیگر و تسویه حساب کردن بود. اما در بهبودخواهی حکومتی، داستان نفت داستان درستی است. در کشورهایی که بهبودخواهی حکومتی به گذار منجر شده، یک خصوصیاتی وجود داشته که اینجا نبود. اولین اینکه بخشهای مختلف حکومت از هم استقلال کامل داشتند. درحالیکه در ساخت حکومت ایران هسته سختی وجود دارد که ۷۰ درصد قدرت در اختیار آن است و نمیگذارد بقیه بخشها چندان مستقل باشند. یعنی قوه قضاییه، نیروهای انتظامی و نظامی و صدا و سیما در اختیار آن است. اولین مشکل این است که این شکاف واقعا تا پایین نیامده بود و یک بخش هژمونیک وجود داشت که منابع، پول زیاد و نیروی نظامی سرکوبگر داشت، به محض ناامیدی از وزارت اطلاعات، یک وزارت اطلاعات جدید تشکیل داد و از این استفاده کرد. اما در کشورهای دیگر این بخشها مستقل بودند. یعنی حاکمیت دوگانه ی کارکردی باید وجود داشته باشد و اینجا حاکمیت دوگانه ی غیرکارکردی بود، یعنی دخالت وجود داشت و این طرف هم می پذیرفت و سعی نمی کرد بگوید که حق و مسئولیت با هم است، اگر می خواهی انتخابات را به این روش برگزار کنی، خودت برگزار کن.
- دانشجو: بله مهمترین آن همانطور که آقای عبدی هم قبلا اشاره کردهاند، همین شکاف قدرت و مسئولیت بود.
- علویتبار: بله اینجا ۷۰ درصد قدرت در اختیار یک مرکز است و به خوبی از آن استفاده میشود. این تنها یک مساله است. دو شرط دیگر هم اتفاق نیفتاد. اول جرج بوش؛ مساله قرار دادن کل این مجموعه تحت عنوان محورشرارت و دوم مساله عدم امکان گفتگو و سازش. سازش یک مساله منفی بین ما است، اما بهترین کار در سیاست است. دو طرف طوری یکدیگر را نابود می کنند که هیچ یک جرات نمی کنند با یکدیگر گفتگو کنند. چون ما مشروعیت یکدیگر را به طور کامل از بین برده ایم. آنها سمبل فاشیسم هستند، انگار من با هیتلر صحبت کنم. ما هم سمبل کفر هستیم، انگار بخواهند با یزید صحبت کنند. اگرچه امام حسن با معاویه سازش کرد! در کشورهای دیگر این امکان گفتگو از بین نرفته بوده. از طرف دیگر مساله تداوم آن نیز هست. بخشهای مختلف حکومت باید در جامعه پایگاه داشته باشند. وقتی نفت و پول آن است، شما می توانید پایگاه بخرید. ایران در آن سالها ۶۰۰۰۰۰ نیروی نظامی و شبه نظامی داشته که مقدار زیادی است. البته در حکومت هم اتفاقاتی افتاد، آن بخش هژمونیک برای یکدست کردن حکومت تلاش کرد. بعد از جنگ حکومت در ایران شروع کرد به افزایش قدرت، به طرق مختلف، از جمله بازسازی نظام اداری، افزایش شایسته سالاری و عقلانیت بیشتر در تصمیمات. بالارفتن تجربه ی مدیران، به تعبیر آقای عبدی سه رانت عمده نیز به حکومت یاری کرد. یکی اینکه دو دشمن اصلی در دو طرف، توسط آمریکاییها از بین رفتند، طالبان و صدام. بعدی نفت، که از سالانه ۱۹.۵ میلیارد در زمان آقای خاتمی به ۷۹ میلیارد و سپس به ۱۲۰ میلیارد رسید. سوم مساله اپوزوسیون داخلی. به نظر من در سال ۸۷ پروژهای در ایران توسط راست افراطی مطرح شد که به طور کامل مخالفان را از صحنه ی سیاست خارج کند و شواهدی هم دارد. در سال ۸۸ این بهانه به دست آنها آمد که آن را اجرا کنند، اما چیزی بود که از پیش برنامه ریزی شده بود، یعنی احکام دستگیریها برای تاریخ ۲۱ام بود. هم بهبودخواهی حکومتی از بین رفته بود و هم جنبش دچار اشکال شده بود. ولی در نظر بگیرید که در سیاست باید بین هدف و نتیجه فرق گذاشت. هدف چیزی است که شما آن را می خواهید و دنبال می کنید و درباره ی آن می اندیشید. اما نتیجه ممکن است کاملا ناخواسته باشد. مثلا ۱۸ تیر، هدف آن تقویت جناح سرکوبگر حکومت نبود، ولی نتیجه ی آن این بود.
دانشجو: این را در مورد جنبش سبز نیز می توانیم ادعا کنیم؟
- علویتبار: در مورد جنبش سبز به نظر من آنها هدف مشخصی داشتند. قراینی وجود دارد که اصلا چنین چیزی یک پروژه بوده که از اواخر سال ۸۷ پیشنهادی برای حذف کامل مخالفان به کل حاکمیت داده شده است که البته کل حاکمیت آن را جدی نگرفته بود و حامی اصلی آن جناح راست افراطی بوده است. تا اینکه در دوران انتخابات یک جنبش فراگیری شکل می گیرد و اینها متوجه می شوند که کار از دستشان در می رود، آن موقع این پروژه را می پذیرند و آن را اجرا می کنند. اما این پروژه از قبل وجود داشت.
- عبدی: در مورد صحبت آقای علوی ابتدا یک مساله را بگویم. اینکه پویشهای اجتماعی از پویش کلی و عام فاصله گرفتند مطلب درستی است. من دو یا سه بار در دانشگاه این را توضیح دادم. در یک توزیع نرمال، تا وقتی که فاصله رفتاری ما از میانگین رفتار سیاستورزان از یک حدی بیشتر نشود، همه ما، جزء یک گروه رفتاری محسوب میشویم. بارها به دوستان دانشجو می گفتم که ایرادی ندارد که شما بخش چپ یا پیشرو این نمودار و توزیع باشید، اما حتما عضو این توزیع باشید. اگر این فاصله را از حدی بیشتر کنید که وارد توزیع دیگری شوید، به سرعت از بین می روید و شما را می زنند. ممکن است رادیکال تر بشوید اما برندگی خود را از دست می دهید. تا وقتی در این توزیع هستید، حتی اگر در آن پیشگام یا رادیکال باشید، ایرادی ندارد. بنابر این دوگانه ی جنبش اجتماعی و بهبود خواهی حکومتی را بهتر است یگانه کنیم و آن را ذیل یک طیف بدانیم، یعنی مجموعه آنها از دید ناظر بیرونی حول استنباط نسبتاً یکسانی باشند. گرچه یک عده در یک سمت طیف باشند و عده دیگر در سمت دیگر طیف.
دانشجو: نکتهای که شما در مورد دوران اصلاحات فرمودید، اینکه یک هسته ی سختی وجود داشت که چندان دنبال دموکراسی نبود و درصد قابل توجهی از حکومت دست آن بود. اگر فرض کنیم که اصلاح طلبان دوباره بتوانند وارد بخشی از حاکمیت شوند، آیا این اتفاق می تواند بیفتد که با آن ۷۰ درصد مقابله کنند یا اینکه دچار همان مشکلات خواهند شد؟ یعنی با تجربه ی سال ۷۶؛ چطور می توان با بخش سختی که جلوی دموکراسی خواهی را می گیرد سازش یا تعامل یا از آن عبور کرد؟
- علویتبار: نظریه من این بود که حکومت بعد از جنگ شروع به قوی تر شدن کرد و سه رانت هم داشت؛ نفت، سرکوب مخالفان در داخل و از بین رفتن دو دشمن خارجی. و در سال ۸۷به اوج قدرت رسید. اما از ۸۷ افول شروع شد. حکومت اگر به طور همزمان دچار چهار بحران بشود، فرو می پاشد، یکی بحران مشروعیت، یعنی نتواند بگوید که من چرا بر شما حکومت می کنم. یکی بحران کارآمدی، یعنی نتواند مشکلات جاری مردم را حل کند. یکی بحران همبستگی درونی طبقه ی حاکم و دیگری بحران سرکوب و اعمال سلطه. حکومت شوروی تا قبل از گورباچف سه تا از این بحرانها را داشت و بحران اعمال سلطه را نداشت. در زمان گورباچف این بحران نیز اضافه شد و شوروی از هم پاشید. به نظر من حکومت از سال ۸۸ به شدت دچار بحران شد. هنوز بحران سلطه را نداریم اما بحران مشروعیت حکومت تشدید شد. کهریزک پایان خیلی از چیزهاست در جمهوری اسلامی، یعنی می توان گفت حکومت ایران قبل و بعد از کهریزک طبیعت متفاوت دارد. وقتی سرکوب شروع می شود، مشروعیت را از همه می گیرد. این دیگر توجیه نیست برای سرکوب جنبش سبز. در جریان سرکوب ۸۸، پول زیادی خرج شد. یعنی وقتی هزاران تومان حق ماموریت برای شرکت در درگیریها بدهید، شما دیگر ایدئولوژیک سرکوب نمی کنید. کارکردهای چهار گانه حکومت با یکدیگر پیوستگی دارند. شما نمی توانید قدرت اعمال سلطه را حفظ کنید و دائما درگیر سایر بحرانها باشید. حکومتی می تواند اعمال سلطه را خوب انجام دهد که سه بحران دیگر را نداشته باشد. بعد از این اتفاقات در سالهای اخیر، حکومت به یک لحاظ شکست خورد و به یک لحاظ پیروز شد. پیروز شد از این جهت که توانست سرکوب کند، اما شکست اخلاقی خورد. ما در سال ۶۰ هم درگیری داشتیم اما حکومت شکست اخلاقی نخورد. یک زمانی زندان رفتن در جمهوری اسلامی خجالت داشت. اما الان باعث افتخار است و ما بدمان نمی آمد از داشتن چنین سابقه ای! تجلی کامل جنبش سبز روز ۲۵ام بود. بعد از سرکوب طبیعتا طبقه ی جدید متوسط مسالت جوی شهری، دیگر در صدر درگیریها قرار نمی گیرد. وقتی بر حسب بلندی صدا افراد را انتخاب کنید، لزوما افراد خوش صدا انتخاب نمی شوند. وقتی درگیری را در خیابان با مردم شروع می کنید، طبیعی است که بخش هایی از جنبش بیشتر درگیر می شود که جوان تر است یا از درگیری لذت می برد و با این کار انرژیاش را تخلیه می کند.
- دانشجو: به نظر میرسد جنبش سبز آن زمانی رو به افول می رود که از ارایهی یک تصویر مناسب از خودش ناتوان می شود. زمانی که تصویری مشروعیتبخش از کنش جمعی شما وجود داشته باشد، حاکمیت توجیهی برای سرکوب آن ندارد و این کارش را سختتر می کند. جنبش سبز ناتوان بود از اینکه این توجیه را از حکومت بگیرد، و باعث می شود تا خود حاکمیت دست به کار شود تصویری را ایجاد کند، فتنهگر، میکروب سیاسی و … و حالا جنبش فاقد تصویر از خودش تمامی همّ و غم خود را صرف این میکند تا بگوید این تصویر درست نیست، یعنی از همان ابتدا کار سلبی و واکنشی میکند و نه ایجابی.
- علویتبار: به نظر من حکومت پروژهاش را با ذرهای کردن جنبش اجرا میکرده ، یعنی به حداقل رساندن ارتباطات، احزاب، تجمعات، قطع رسانه ها، عدم امکان برگزاری تظاهرات. یعنی هر امکانی را که شما دارید برای هدایت جنبش از شما گرفته می شود. البته ظرفیت نیروی سیاسی ایران نیز حد خاصی است. ما نباید ظرفیت خود را زیاد دست بالا بگیریم. ظرفیت بالقوهای که هیچ وقت بوجود نمی آید، با وجود نداشتنش فرقی نمی کند. اساسا اصلاحات نیز این مشکل را داشت. در سال ۷۶ اصلاحات متشکل از سه گروه بود. یک گروه برای کسب قدرت، یک گروه برای حفظ قدرت و یک گروه برای اصلاح قدرت آمده بودند. و اینها با یکدیگر مشکل پیدا می کنند. جنبش هم وقتی وارد خیابان می شود و عمومی می شود، همه ی افراد جنبش، به دنبال اصلاح نیستند. یک عده برای انتقام گیری میآیند یا برای فرصت طلبی. اینکه تصویری تعریف شود، رهبری نیاز دارد. رهبری ابزار میخواهد، تعداد افراد یکی از آنها است، اما تشکیلات و رسانه هم که ابزار لازم هستند، امکانات مالی می خواهند. وقتی تشکیلات شما را از بین برده اند، امکان ارتباط را از شما گرفته اند، حتی موبایل هم ندارید، آن موقع جنبش خودبخودی می شود و دیگر ظرفیت این طرف نیست که چیزی را تعیین کند یا از خودش تصویری مناسب ارایه دهد.
- دانشجو: این قطع ارتباط در سطح کلان، تدریجی رخ داد. از شروع جنبش تا حصر وقفههایی در شدت عمل حکومت وجود داشت. میشد این تصویر ارایه شود.
- علویتبار: بله؛ فقدان امکانات را نمی خواهم توجیه کنم به هر حال ما باید امکانسازی میکردیم، اما این را هم شما ببینید، حکومت در حال اجرای پروژهاش بود. این ظرفیت ما به یکباره بهبود پیدا نمی کند. این سرکوب جنبش سبز را فقط در ضعفهای جنبش سبز نمی توان یافت. در یک پروژه از پیش تعیین شده با پشتوانه نفت و نیروی نظامی باید آن را جست. پول نفت عامل بسیار مهمی بود. از طرف دیگر شما جامعهای دارید که جامعه ی رانتی است، مثل صف غذا؛ در صف برخی ایستاده اند و غذا گرفته اند، بقیه دودل هستند، صف را به هم نمی زنند شاید نوبتشان برسد، از طرف دیگر افرادی که غذا گرفته اند، برای اینکه کس دیگری از آنها غذا نگیرد، بقیه را سرکوب می کنند، یعنی ترس. در جامعه ی رانتی دو عنصر نقطه ضعف افراد، یعنی ترس و طمع را می توانیم ببینیم، و این جلوی تحول را می گیرد. البته الان حکومت دیگر در آن وضعیت نیست و آن اوج قدرت گذشت. حکومت از سر دلسوزی به کسی راه نمی دهد.
دانشجو: پس اگر آن تجربهی چند ماههی جنبش در دستیابی به اهدافش را ناموفق بدانیم، کنش جدید اصلاحطلبی چگونه باید تعریف شود، آیا باید در همان مسیر دوم خرداد بازتعریف شود؟
- علویتبار: فرض می کنیم این مسیر بخواهد مانند دوم خرداد طی شود، تجربه ی شکست قبلی چه می شود؟ اگر بخواهد همان مسیر تکرار شود، یک تفاوت کلیدی داریم. در دوم خرداد حضور اصلاح طلبان در قدرت به دلیل اشتباه محاسباتی بود، یعنی آن طرف نپذیرفته بود و فکر می کرد که این حضور باعث داغ کردن تنور می شود. در نتیجه تا آخر هم زیر بار این اشتباه محاسباتی نرفتند. اما الان دیگر چنین اشتباه محاسباتی رخ نخواهد داد، باید بر اساس محاسبه این واقعیت را بپذیرند. یعنی بدانند که نمی توانند غیر از این مسیری را انتخاب کنند. دومین نکته این است که این طرف نیز دیگر بر اساس اتفاق وارد نشده است، بر اساس برآورد و پیش زمینه باید وارد قدرت شود. باید تجربیات این دو هشت سال را مورد استفاده قرار دهد. اما پاسخ احتجاجی اینکه، فرض کنیم که ما رفتیم و همان نتایج را هم گرفتیم، باز هم به نظر من قابل دفاع است. این به این معنی نیست که با این هدف برویم و هشت سال بعدش هم یک احمدی نژاد دیگری ایجاد شود، اصلا. اما این وضع به این دلیل قابل دفاع است که شما همیشه باید وضعیت را بر اساس هزینه و منافع آن بسنجید. اتفاقی که در اصلاحات افتاد، با حداقل هزینههای ممکن بود و دستاوردهای به نسبت ارزشمندی هم داشت، آنچه به آن اعتراض می کنیم ناپایداری و بازگشت دستاوردها بوده است. وگرنه هیچ کس نمی تواند آن مسیر را کاملا بیارزش و شکست خورده بداند.اگر کسی بتواند مسیر کم هزینهای پیشنهاد بدهد خیلی هم خوب است و از آن استفاده می کنیم. اما اگر قرار باشد به قیمت سوریه ما به این وضعیت برسیم، ما همان ۷۶ را صدبار ترجیح می دهیم. پیش فرض ما این است که دموکراسی برای ما تفنن نیست که اگر گیرمان آمد چه بهتر، فرض ما این است که دموکراسی یک فرآیند الزامی است که مخالفان آن نیز باید به آن تن بدهند. با اعتقاد به این فرض نباید وارد مسیری شویم که عاقبت آن سوریه و لیبی و یمن است. با هر سه استدلال می توان از تکرار تجربه ی ۷۶ دفاع کرد.
دانشجو: به نظر شما اصلا حکومت این را می پذیرد؟
- علویتبار: هیچ کس قدرتش را با اختیار با کسی تقسیم نمی کند.
دانشجو: یعنی به ناچار خواهد پذیرفت؟
- علویتبار: باید شما قدرت همسنگ ایجاد کنید. هابز گفته بود، قدرت، قدرت را مهار می کند. با قدرت باید جلوی قدرت ایستاد. فرصتها می آید و می رود. به نظر من در انتخابات مجلس ما فرصت طلایی را از دست دادیم. نه برای شرکت در انتخابات، من اعتقاد دارم نباید در آن انتخابات شرکت می کردیم. اما لازم نبود از اول این را اعلام کنیم. آقای خاتمی می توانست در تهران یک شورای هم اندیشی در انتخابات ایجاد کند، همچنین در همه ی مراکز استان ها، همین یک کنش سیاسی جمعی است. اگر آنها جلوی همین را هم می گرفتند، معلوم می شد که هنوز هیچ زمینهای برای استفاده از این فرصت وجود ندارد. ما مدتها است تشکلهایمان از همدیگر پاشیده است، همین که فرصتی باشد برای دور هم جمع شدن و بازیابی همدیگر غنیمت است. گفتگو کنیم، شبکه مان را بازسازی کنیم. فرصت انتخابات بهترین فرصت است. البته زمانی باید در انتخابات شرکت کرد که یک کاندیدای هویتدار داشته باشیم، که بتواند پروژهای را در دولت پیش ببرد، این پروژه هم لزوما بهبودخواهی حکومتی نیست، از درون حکومت نمی تواند الان این پروژه دموکراتیزاسیون را پیش ببرد، اما می تواند پروژه ی بازگرداندن عقلانیت به سیاستهای اقتصادی و تنش زدایی از سیاست خارجی را دنبال کند، می تواند بازگرداندن شایسته سالاری و قانون مداری به نظام اداری را دنبال کند. اینها یک پروژه حداقلی است. البته ما لزومی برای شرکت نهایی در انتخابات نداریم، ما تا مقطع انتخابات می رویم، می بینیم شرایط مساعد نیست و شرکت نمی کنیم. چون تمام کاندیداهایمان ردصلاحیت شدند، چون رسانه نداریم، ولی در این مدت اقلا حرفهایمان را زده ایم، همدیگر را پیدا کرده ایم، مردم در مقابل وضع موجود، آلترناتیو موجود می بینند نه آلترناتیو خیالی، من را روی فیسبوک نمی بینند یا در سایتهای اینترنتی. من را در مسجد محله می بینند. البته ممکن است حکومت اجازه همین را هم ندهد، ایرادی ندارد. آن موقع باید به راههای دیگر فکر کرد. اما خودمان که نباید از ترس مرگ خودکشی کنیم. به نظر من امکان استفاده از فرصتها برای ما هست، به شرط اینکه اعمال رهبری انجام شود.
- دانشجو: به بحث رهبری اشاره کردید، یکی از مشکلات اصلاحطلبان نبود همین رهبری واحد است.
- علویتبار: بله همینطور است البته در شرایط حاضر رهبری فردی دیگری فایدهای ندارد. رهبری کاریزماتیک انقلابی است که هرچه بگوید همان شود. مساله این است که الان آقای خاتمی یا هیچ کس دیگری نمی تواند این رهبری کاریزماتیک را داشته باشد، باید رهبری جمعی باشد. رهبری جمعی یعنی عدهای بتوانند حرف برای گفتن داشته باشند. در سیاست کلام خیلی مهم است. امکان این گفتگو باید فراهم باشد. پتانسیلهای این صحبت کردنها مشخص می شوند. ببینید در دوم خرداد که مطبوعات رشد کردند چقدر روزنامه نگار پرورش یافت، هنوز از آنجا تغذیه می شوند. تمام روزنامه نگارهای ساده روزنامههای اوائل اصلاحات الان سردبیر شده اند.
- دانشجو: اما آقای خاتمی در بین قشر نسبتا خوبی از بدنهی بالقوهی جنبش سبز که میتواند از خواستهای اصلاحطلبان هم حمایت کند، پایگاه دارد. مشکل اینجاست که مثلا وقتی که ایشان میرود و رای میدهد میبینیم که هیچ تلاش اقناعی از اطرافیانش صورت نمیگیرد که چرا رفته و رای داده است. بحث ما این است که آقای خاتمی ظرفیتهای زیادی برای پیشبرد اصلاحطلبی دارد اما تکلیفش با بدنهی خودش مشخص نیست.
- عبدی : در مورد سوال شما نسبت به ارتباط جنبش سبز و آقای خاتمی، باید بگویم بخش قابل توجهی از این افرادی که خارج از کشور منسوب به این جنبش هستند، یا خود را منسوب به سبز میدانند، حتی آقایان کروبی و موسوی هم با آنها نیستند چه برسد به آقای خاتمی. اما بخش قابل توجهی از جوانان دفاعشان از جنبش سبز بر مبنای حس است، به همین دلیل هم وقتی پیش آقای خاتمی می روند و اعتراض می کنند، معتقدند او هم باید حس مشابه آنان را داشته باشد، یعنی یک نوع نگاه مثبت به ایشان دارند که با زبان انتقادی بیان میشود. لذا نباید گفت که اینها خیلی متفاوت هستند. این جزو وظایف کسی است که رفته و رای داده و باید از کار خودش دفاع کند و اگر قابل قبول بود خب این جوانان هم می پذیرند. اما وقتی کسی رای داده و دفاع نمی کند و کس دیگری در دفاع می گوید شش ماه یا دوسال دیگر می فهمید، این که نمی شود دفاع کردن. یعنی بحث و گفتگویی که فرمودید نیست، کاملا درست است. مشکل این است که ایشان اصلا دفاعی از کارش نمی کند.
دانشجو: حال فرض کنید که شورای راهبردی ایجاد شود که بخواهد اصلاحات را به این شکل رهبری کند. ما برای پیش بردن پروژه اصلاحطلبی نیاز به بسیج منابع مادی و هنجاری داریم، به نظر ما جو غالب به خصوص در دانشگاهها سرخورده و ناامید است، هرقدر جلوتر می آییم دغدغهها کاملا تغییر شکل می دهد، طبقهی متوسط هم که در کنار دانشگاه از منابع اصلاحطلبان برای بسیج است، سرخورده شده است. میخواهیم بگوییم برای بسیج این نیروها مشکل داریم. ارتباط اصلاحات با این بدنه بسیار ضعیف شده است. از طرف دیگر مبانی نظری این فکر جمعی تنقیح نشده است یعنی در بسیج منابع هنجاری هم مشکل داریم.
- علویتبار: کنش سیاسی جمعی همین معنی را دارد. رهبری جمعی نیز نیاز است. نه اینکه نباشد، می بینیم که کم کم چهرههای اصلاح طلبی که در حاشیه بودند در حال فعال شدن هستند. این تاثیر خودش را دارد. کنش سیاسی جمعی بقیه را هم همراه می کند. همیشه در مسائل سیاسی، موتور بزرگ را یک موتور کوچک به حرکت در می آورد. یک نیروی کم ولی فعال و باانگیزه و باایده یک گروه بزرگ را پشت سر خود همراه می کند. فضای دانشگاه مستقل از فضای جامعه نیست. اگر موج در جامعه راه بیفتد، در دانشگاه چند برابر می شود. خاصیت دانشگاه این است که پدیده ی موجود را بیشتر منعکس می کند. البته به نظر من این فضا هم در حال شکستن است و جو در حال تغییر کردن است.
دانشجو: با توجه به وضعیت تحریمها و وضعیت منطقه به خصوص سوریه، امیدی هست که حاکمیت بخواهد درهایش را باز کند ؟
- عبدی: این عواملی که شما گفتید یک طرف است، اینکه منتقدین چطور برخورد کنند هم تاثیر گذار است.
دانشجو: الان که منتقدین کاری نمی کنند.
- علویتبار: نه اینطور نیست که کاری نمی کنند. فعالیت هایی می شود اما جمعی نشده است. ما محفلهای زیادی داریم.
دانشجو: فرض کنید اصلاح طلبان سعی کنند به قدرت وارد شوند، اما یا نگذاشتند یا نتوانستند. آیا برنامهای برای بعد از انتخابات هم هست؟ چون بعضا گفته می شود که اصلاح طلبان بهتر است نهاد سازی کنند و در سطح جامعه بنیاد هایی تاسیس کنند، اما عملا شاهد این هستیم که هنوز دغدغه اصلی اصلاح طلبان انتخابات است. برای بعد از انتخابات چه برنامهای برای استفاده از همین تشکلهای بوجود آمده و ادامه ی مسیر هست؟
- عبدی: اگر برنامه ریزی از ابتدا برای انتخابات باشد، سوال شما به جا است. اما اصلا این کار غلط است.برنامه ریزی باید مبتنی بر بازسازی خودشان برای انجام کنش موثر سیاسی باشد و نه شرکت در انتخابات. اگر هدف این باشد، ادامه دار است، حالا در دل آن یک اتفاقی مثل انتخابات هم میافتد با هر نتیجه ای. این کنش جمعی که آقای علوی تبار می گویند طبعاً ربطی به انتخابات ندارد. بنظر من باید از انتخابات به عنوان بستر و فرصتی مناسب برای بازسازی خودمان استفاده کنیم. اما همهی تلاشها نباید منحصر به انتخابات باشد.
*میزگرد حاضر در اواسط ماه رمضان با حضور چند تن از دانشجویان انجمنهای اسلامی انجام شده است.
علی دهباشی
بیست و چهارم شهریور سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب است ( بروجرد ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ ـ تهران ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) بدون شک او از جایگاه خاصی در فرهنگ و ادب ایران برخوردار است. به همین مناسبت مقاله ای را که می خوانید ارائه می کنیم:
گذشت کاروان عمر نرمک نرمک ما را به سیزدهمین سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب نزدیک مىسازد و جاى خالى او را دیگر بار به خاطرمان مى آورد که در سایه گسترده این درخت پر برگ و بار بود که تمامى رهروان ودلبستگان ادب و فرهنگ فارسى و ایرانى فرصت آسایش مى یافتند.
استاد ما دکتر عبدالحسین زرین کوب دانش آموخته و رهرو نهضت نوین فرهنگى ایران بود که از سالهاى آغازین سده اخیر با ظهور فرهیختگانى چون علامه على اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینى، ملک الشعراى بهار، بدیع الزمان فروزانفر، مجتبى مینوى، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح اللّه صفا، عباس اقبال آشتیانى، ابراهیم پورداود، و… آغاز گشته و مى کوشید تا با نگاهى منتقدانه و عالمانه به میراث ادبى و فرهنگى ایران زمین، گوهر بى همتاى ادب و فرهنگ فارسى را از ویرانى و آلودگى رهانیده و زبان کهن فارسى را از حشو و زوائد بیجا پیراسته و نهال ادبیات نوین ایران را بارور سازد. از این روى دکتر زرین کوب به نسلى از دانشوران ایران تعلق داشت که مفهوم امروزین و ژرف سنّت و فرهنگ ایرانى را پرورش داده اند. فعالیّت شبانه روزى این مرد برجسته و کم نظیر در راستاى اهداف ژرف وى و دیگر یاران متقدّم و متأخرش، شکل دهنده نهائى ترین تصویر و توصیف عالمانه از فرهنگ، تاریخ و ادب ایرانزمین است.
دکتر زرینکوب در دوره اى براى تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قدم نهاد که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسى همچون بدیع الزمان فروزانفر، ملک الشعراى بهار، عباس اقبال آشتیانى، و… در قید حیات بودند. در واقع ویژگى خاص این گروه آن بود که جملگى بلاواسطه دانش آموخته مدارس سنّتى و لاجرم بر مباحث و مبانى سنّتى ادب ایران که علاوه بر لغت و معانى و بیان و بدیع با علوم دیگر از قبیل حکمت، تصوّف، و قرآن و حدیث سخت آمیخته است، مسلّط بودند. با اینهمه آنچه بیش از همه با ادبیات کهن ایرانى و بویژه نثر فارسى پیوند خورده، تاریخ است. همین رابطه تنگاتنگ است که موجب خلق شاهکارى عظیم چون شاهنامه گردیده که هم تاریخ است و هم ادب، یا تاریخ بیهقى که آکنده از ظرائف و توصیفات متعالى ادبى و همچنان از بهترین نمونه هاى نثر نویسى فارسى است. و در پرتو همین سنّت بود که استادان نامدارى چون قزوینى، تقى زاده، فروغى، نفیسى، عباس اقبال و… جملگى در هر دو زمینه ادب و تاریخ برجسته شدند و همچنان پیوستگى این دو معنا را در بستر هویت فرهنگى ایران زمین حفظ کردند.
استاد ما نیز ادیب و تاریخنگار بود. در او تاریخ و ادبیات در هم پیوسته بود، تاریخ را از چشم ادبیات مى دید و در ادبیات تاریخ را مىجست. در این باره خود چنین مى گفت که «در هیچ زمینه به اندازه تاریخ وقت صرف نکردم و در هیچ زمینه هم به قدر تاریخ با دشواریهاى یأس انگیز مواجه نشدم… حتى در اشتغال به حکمت و عرفان و در مطالعات راجع به کلام و ادیان همه چیز را از پشت عینک تاریخ نگاه کردم. تاریخ براى من تبلور اندیشه ها و تجربه هاى انسانى شد. در حکمت، در عرفان، در هنر و ادبیات مواردى بود که به جدّ و با تأمل جوهر و حقیقت نکته مورد نظر را در تاریخ مى یافتم. از همان ایّام با تاریخ بزرگ شدم، با تاریخ خوگر شدم و هر جا برایم مشکلى پیش آمد جوابش را از تاریخ گرفتم. در مدارس سالها تاریخ تدریس کردم ـ از سومر و مصر تا انقلاب اکتبر و جنگ جهانى. در دانشکده ها تاریخ اسلام، تاریخ ایران، تاریخ ادیان، تاریخ علوم، و تاریخ ادبیات و هنر موضوع عمده درس و مسأله عمده تحقیق در سالهاى عمرم بود». (نقل از حکایت همچنان باقى). حاصل سالها ممارست و مطالعه وى را در متون مختلف ادبى و تاریخى عربى و فارسى در جامعیّت آثار وى مى توان دید.
ولى این جامعیّت آثار تنها نتیجه تحقیق و تدبّر در متون کهن نبوده بلکه به همان میزان که او در منابع کهن مطالعه داشت در تحقیقات جدید و روشمند و تطبیقى اروپائیان نیز مسلط بود. دکتر زرینکوب در سالهاى نوجوانى انگلیسى و فرانسوى را آموخت. در دوران جنگ دوّم از صاحب منصبان ایتالیائى و آلمانى حاضر در ایران این دو زبان را نیز فرا گرفت، و بعدها در دوران تدریس در دانشگاه کالیفرنیا به یادگیرى زبان اسپانیائى پرداخت. آشنائى با این زبانها به او امکان مى داد تا از آخرین تحقیقات اروپائیان در ادبیات ایران و مشرق زمین، همچنین ادبیات تطبیقى بهره گیرد، علاوه بر آن در بنیانهاى فکرى غربیان بخوبى تفکّر و تدبّر نماید. جامعیّت آثار وى نیز از همین سرچشمه مىگرفت که او از نگاه امروز به گذشته مى نگریست و از نگاه سنّت در پدیده هاى امروزین نظر مىافکند. غرب را بخوبى و بر مبناى چند دهه مطالعه و تدبّر در بنیادهاى فکرى غربیان شناخته و آنگاه تلفیقى نیک از روشها و سنجه هاى مغربزمین و مظروف فرهنگ و ادب ایران ارائه نمود.
با این حال بهره گیرى وى از غربیان فقط در بر گرفتن آن دیدگاهها و سنجه ها محدود نمى شد، بلکه در روش کار نیز بسیار از آنان آموخته بود. در طول مطالعات طولانى و ممتد خود، مداوم از مطالب یادداشت برمى داشت که حاصل آن یادداشتها را مى توان در تعلیقات فراوانى که در انتهاى کتابهاى وى جاى دارند، مشاهده نمود. این تعلیقات متعدّد که گاه حتّى خسته کننده به نظر مىرسند، خواننده را از دیدگاهها و نظریات موجود قدیم و جدید آگاه مى سازد، در عین حال صحت رأى نویسنده را که بر مبانى علمى و منطقى استوار گردیده نشان مىدهد. این ویژگى در آثار دکتر زرین کوب است که تحقیقات او را از سایر محققّان همعصر وى متمایز و مشخص ساخته و آن را به عنوان بهترین نمونه تحقیق علمى ممتاز مىگرداند. در عین حال در این آثار نشانهاى از خشکى معمول در تحقیقات علمى به چشم نمى خورد و همین امر موجب گردیده تا آثار دکتر زرین کوب با استقبال خوانندگان عادى و غیردانشگاهى نیز رو به رو شود.
براستى رمز اقبال خوانندگان معمولى به آثار زرین کوب چیست؟ چه عاملى موجب گردیده تا علىرغم اشاره و ذکر نامها و شخصیتهاى بیشمار و انبوه یادداشتها و نظریات متفاوت که به نظر شخص غیر محقّق گیج کننده مىنماید، کتابهاى وى چون ورق زر پرخریدار و مطالب آن شیرینتر از عسل باشد؟ پاسخ این سؤال را باید در نثر زرین کوب جستجو کرد. او که برخلاف بسیارى از همعصران خود ارتباط نوشتارى با مخاطب را بر رابطه گفتارى ترجیح مىداد، از نثرى آهنگین و پر از تلمیح استفاده مى برد که حقیقتا معیارى براى پارسى نویسى صحیح در عصر ما محسوب مىشود. او که خود یکى از صاحبنظران نقد ادبى در دوران ما بود، با تسلّط بر فنون بلاغت و غور در آثار ادبى درجه اول فارسى توانست با تکرار و جابجائى اجزاى جمله، استفاده از جملات استفهامى به نثرى جاندار دست یابد که جذابیّت موضوع را با شیرینى گفتار دو چندان مى نمود. بواقع ارتباط او با نسل بزرگى از مخاطبانش ـ حداقل از دهه چهل تا آخرین سالهاى عمرش، یعنى سالهاى پایانى دهه هفتاد ـ زیباترین ارتباط کلامى بوده و کیفیت نثر آثار وى به مکتبى خاص در مفهومنگارى مقولات ادبى، تاریخى، و عرفانى ایران بدل گشته است.
آنچه از دکتر زرین کوب به صورت مکتوب باقى مانده موضوع هاى مختلفى را در بر مىگیرد، درست همان گونه که خود نیز در طول حیات پُربارش نسبت به هر چیزى کنجکاوى نشان مىداد. در میان آثار پرشمار وى از شعر و داستان و نمایشنامه تا مباحث تحقیقى مربوط به فرهنگ، ادیان، کلام، تصوّف و تاریخ و ادبیات و نقد ادبى و فلسفه تاریخ و همچنین برخى ترجمه ها به چشم مىخورد. این ترجمه ها یادگار دوران جوانى است و از میان آنها مىتوان به تاریخ ادبیات فرانسه (و. ل. سولینه)، بنیاد شعر فارسى (دارمستتر). شرح قصیده ترسائیه (مینورسکى)، متافیزیک (فلیسین شاله)، برخى قطعات ادبى (نظیر مازپا اثر لرد بایرون) و مهمتر از همه فن شعر (ارسطو) اشاره کرد.-
در میان تألیفات وى، نخستین گروه آثار تاریخى را باید نام برد. اگر از جزوه مختصر تاریخ تطّور شعر و شاعرى در ایران (۱۳۲۳) صرفنظر کنیم، نخستین تألیف بلند دکتر زرّین کوب دو قرن سکوت (۱۳۲۸) است که شاید بیش از همه آثار وى با مجادله و مناقشه رو به رو شده و احساسات تندى را له و علیه خود برانگیخته است. کتاب که از قضاوتها و احساسات تند دوره جوانى در مورد متجاوزین عرب بى بهره نیست دو قرن از تاریخ ایران را از حمله اعراب و سقوط سلسله ساسانى تا برآمدن صفّاریان در سیستان مورد بررسى قرار مى دهد. وجه تسمیه کتاب نیز آن است که در این دو قرن اثرى از نوشتار فارسى دیده نمىشود. در هر حال آن قضاوتهاى تند در اثر تاریخى بعدى نویسنده تاریخ ایران بعد از اسلام (۱۳۴۳) تعدیل شد، گرچه این کتاب نیز در محاق سانسور زمان گرفتار شد، و فصلى از آن حذف، جلد دوّم آن نیز معدوم و نهایتا فقط بخشى از جلد اوّل آن در سال ۱۳۵۰ منتشر گردید. گو آنکه فصل حذف شده سرانجام در دهه ۱۳۶۰ با عنوان دفتر ایام به چاپ رسید. دفتر ایّام با این جمله آغاز مىگردد: «پادشاهان جهان از بدرگى، دنیا را همواره به خاک و خون کشیده اند و کسانى را که در فطرت با آنها هیچ تفاوت نداشته اند در زنجیر یاساهاى خودخواهانه خویش به بندگى و فرمانبردارى واداشته اند.» بىدلیل نبود که تاریخ ایران با آن همه دشوارى روبرو شد. تاریخ ایران گرچه به علّت کژفهمى ها نیمه کاره ماند، و تنها جلد اوّل آن تا پایان روزگار صفّاریان مجال چاپ یافت، ولى به دلیل فصل اوّل خود که شامل تحقیقى منحصر به فرد در منابع تاریخ ایران است همواره محلّ مراجعه محققان قرار خواهد گرفت.
دو کتاب بعدى بامداد اسلام (۱۳۴۶) و کارنامه اسلام (۱۳۴۸) گرچه کوتاه ولى بدون شک شاهکارهاى تاریخنگارى نویسنده محسوب مىگردند. کتاب اوّل به تاریخ اسلام از ظهور تا پایان دولت اموى مىپردازد و کتاب دوّم دستاوردهاى اسلام را براى جامعه بشرى جهانى مورد بررسى قرار مىدهد. هر دو کتاب از نثرى حماسى و لحنى موجز بهره داشته و عارى از هر گونه ایجاز مخلّ و اطناب ممل به رشته تحریر در آمدهاند و بدون شک از آثار ماندگار نویسنده محسوب مى گردند.
کتاب بعدى تاریخ در ترازو (۱۳۵۴) حاوى تفکرات نویسنده درباره فلسفه تاریخ و تاریخنگارى است، که قاعدتا باید مبنائى براى نگارش دو اثر بعدى تاریخى وى، تاریخ مردم ایران (جلد اوّل ۱۳۶۴،و جلد دوّم ۱۳۶۷) و روزگاران ایران (۳ جلد، ۱۳۷۵) قرار گرفته باشد، هر چند که یافتن چنین رابطه اى دشوار مىنماید. در عین حال روزگاران را مىتوان به نوعى برآورده شدن رؤیاى دیرینه دکتر زرینکوب براى نگارش یک دوره کامل تاریخ ایران ارزیابى کرد و هر چند که این اثر از ثبت کامل وقایع و رویدادهاى تاریخى بسیار فاصله دارد ولى در عین حال تأملات نویسنده را درباره ادوار مختلف تاریخ ایران و نیروها و عوامل دخیل را در بر دارد.
نقد ادبى و معیارهاى آن دوّمین گروه از آثار دکتر زرین کوب مىباشد. نگارش رساله تاریخ تطوّر شعر و شاعرى در ایران در عنفوان جوانى بخوبى ردّپاى این موضوع را در اندیشه هاى نویسنده نشان مى دهد، کماآنکه در کنار ترجمه فن شعر ارسطو، موضوع رساله دانشنامه خود را نیز به نقد ادبى اختصاص داد. این رساله پس از تکمیل با عنوان نقد ادبى در سال ۱۳۳۸ در دو جلد به چاپ رسید که همچنان یکى از کتب مرجع فارسى در این زمینه محسوب مى گردد. شعر بىدروغ، شعر بىنقاب (۱۳۴۶) و آشنائى با نقد ادبى (۱۳۷۲) آثار دیگر دکتر زرین کوب در بررسى و تدوین معیارهاى نقد ادبى است که بویژه کتاب اوّل به دلیل اشتمال مباحثى در خصوص نقدشعر قدیم و معاصر واجد اهمیّت هستند.
جداى از آثار فوق که به بررسى اصول نظرى نقد ادبى اختصاص دارد، دکتر زرّین کوب را باید یکى از پرکارترین نویسندگان در زمینه نقد عملى به حساب آورد. مقالات وى در این زمینه که از سالهاى جوانى در مجلاّت ادبى عصر همچون سخن، یغما، راهنماى کتاب و… به چاپ مى رسید چنان تشخّص و معروفیتى داشتند که مورد علاقه بزرگانى چون ملک الشعراى بهار و علاّمه محمد قزوینى قرار گرفتند، و آن گونه که مرحوم حبیب یغمائى گفته است، ملک الشعراى بهار «چون مجله یغما به دستش مىرسید نخست مقاله وى را مى خواند و به من سفارش مى کرد که در هر شماره از زرین کوب مقالتى داشته باشم.» (نقل از ارمغانى براى زرینکوب) ادبیّات قدیم و جدید، هر دو، محل توجّه دکتر زرین کوب بود، کماآنکه در سالى که به دلیل مسافرت سردبیر ثابت آن ایرج افشار، مسؤولیت سردبیرى مجله راهنماى کتاب بدو سپرده شد، بخشى را براى بررسى ادبیات معاصر در آن گشود که پس از وى نیز ادامه یافت. با این همه خود گفته بود که «در نقد شعر از درگیرى به آنچه «منتقد» را در مشاجرات حادّ هر روزینه وارد مىکند عمدا پرهیز کردم، چرا که این مشاجرات محیط تفاهم مى خواهد و بدون آن هر چه به نام نقد عرضه شود نقد بازار است.» نقش بر آب در هر حال مقالاتى چون نقد «از صبا تا نیما» و یا داورىهاى وى در «از گذشته ادبى ایران» از نمونه هاى ماندگار نقد ادبى صحیح و راهگشا در روزگارماست.
تحقیقات در باب زبان و فرهنگ و نیز ادبیات ایران موضوعى بود که در سراسر دوران حیات توجّه دکتر زرین کوب را به خود مشغول داشت، و در سایه این فعالیّت پیگیر توانست فهم ایستا و ناپیراسته چند نسل قبل را بتدریج و در پرتو نهضت نوین ادبى ایران دگرگون سازد. به انگار او «امروز دیگر نمىتوان آنچه را «تاریخ ادبیات» و «سبک شناسى» مى خوانند از قلمرو «نقد ادبى» بیرون شمرد. چون، آنچه نسل امروز از نقاد و ادیب مى خواهد فهم درست شعر و ادب گذشته و قضاوت درست در آن باب است. تحقیق در سرگذشت شاعر و محیط او، مطالعه در نسخه هاى موجود از آثار شاعر، شیوه زبان و بیان او، و اینگونه مباحث، اگرچه در جاى خود مهمّ است لیکن به هر حال جز بدان قدر که ضرورت دارد مطلوب نیست و افراط در این بحثها، سبب خواهد شد که مردم ـ خاصه جوانان ـ از ادب واقعى که مطلوب آنهاست مهجور بمانند و بیهوده در جستجوى آنچه مطلوب نیست سرگشته شوند.» (از مقدمه با کاروان حلّه)
مجموعه اى از مقالات او که با نام کاروان حلّه منتشر شد و حاوى تحقیقى در احوال بیست شاعر فارسى زبان از رودکى تا بهار است، به زبان اردو نیز ترجمه و منتشر شد. مقاله «جهان صائب» با گذشت چندین دهه از تألیف آن هنوز سخت خواندنى است. از گذشته ادبى ایران (۱۳۷۵) که نوعى تاریخ ادبیات محسوب مى شود، در کنار سیرى در شعر فارسى (۱۳۶۳) دانشجوى جوان را با سلاحى براى بازشناختن سره از ناسره در ادبیات فارسى مجهز مى سازد.
در عین حال تتبّع استاد تنها به زمینه هاى ادبى منحصر نمى گردد، بلکه جنبه هاى گوناگون فرهنگ ایران از باورها و خرافات عامه مردم درباره جن یا استخاره تا آداب و سنن مردم نظیر سفره ایرانى، در کنار تحقیق در خصوص تسامح کوروشى یا «از گذشته تاریخى ایران چه مىتوان آموخت؟» که به صورت مقالات متعدّد در کتابهاى نه شرقى، نه غربى، انسانى، یادداشتها و اندیشه ها، و از چیزهاى دیگر گرد آمده اند، نشانگر وسعت دامنه تحقیقات وى در زمینه فرهنگ ایران است.
ولى کدام محقّقى است که به تحقیق در عرصه ادب و فرهنگ ایران بپردازد و بتواند از بحث درباره آنچه که یکى از پرشکوهترین و رفیعترین قلل ادبیات و فرهنگ فارسى شمرده مى شود، یعنى تصوف و عرفان، برکنار بماند. به واقع آثارى که دکتر زرین کوب در این پهنه آفریده، از بدیعترین و ابتکارىترین نوشته هاى وى است. در اینجا ما نه فقط با نثر و کیفیت تدوینى منحصر به فرد، بلکه با دیدگاهى نو و نگاهى تحلیلى ـ انتقادى آشنا مىشویم. بهترین نماینده این آثار هم به لحاظ ساختارى، هم بحث نظرى، هم نثر عالى و هم محتواى منحصر به فرد در ایران همانند ندارد. ارزش میراث صوفیه، جستجو در تصوف ایران، و دنباله جستجو در تصوف ایران اینک به کتابهائى مرجع و ماندگار در موضوع خود تبدیل شده است.
پنجمین گروه از نوشته هاى دکتر زرین کوب را تک نگاریهاى متعدّد او درباره بزرگان ادب و عرفان فارسى تشکیل مىدهد. از این دسته آثار اوست از کوچه رندان درباره حافظ که با بررسى منابع عصر و جستجو در اشعار شاعر با بیانى شیوا و بلیغ به باز سازى وقایع دوران حیات وى بویژه در شیراز پرداخته و از خلال آن در زندگى و سپس در اندیشه شاعر به کندوکاو مىپردازد و پس از نومیدى از یافتن وى در مسجد و خانقاه، سرانجام سراغ او را در کوچه رندان مىگیرد. فرار از مدرسه همچون اثر پیشین تسلّط نویسنده را بر منابع عصر و رویدادهاى تاریخى دوران حیات امام محمد غزالى بخوبى نمایان مىسازد، و صداى بال سیمرغ به زندگى و اندیشه عطّار مىپردازد، و همانندى بسیار وى را با امام محمّد غزّالى کشف مىکند. در دیدگاه دکتر زرین کوب غزّالى و عطّار دو پایه مثلثى هستند که رأس آن را مولوى تشکیل داده و بر روى هم تجلّىگاه اوج عرفان ایرانى هستند. حاصل تلاشهاى استاد براى بررسى متعالى ترین چهره عرفان ایرانى یعنى مولوى که در کتابهاى سرّنى، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، و کتاب گمشده نردبان آسمان، که گویا خوشبختانه بخشهائى از آن کتاب را دکتر زرین کوب مجددا به قلم در آورده و قرار است با نام نردبان شکسته منتشر گردد، گنجانده شده است او را به عنوان یکى از خبره ترین مولوى شناسان عصر ما مطرح مىسازد. دیگر تک نگاریهاى وى یعنى شعله طور درباره زندگى و اندیشه حلاّج، و پیر گنجه در جستجوى ناکجا آباد درباره نظامى گنجوى و خمسه بىمانند او، که در طى حیّات استاد منتشر گردیدند، همچنین آنچه درباره فردوسى، سعدى، و نیز کوروش کبیر در سالهاى نهائى عمر خویش به رشته تحریر در آورده و قرار است از این پس منتشر گردد نشانگر پشتکار و دامنه تلاش استاد در گذشته ما دکتر زرین کوب است.
آثار استاد در زمینه دین و فلسفه و مکتبهاى باطنى و کلامى ششمین گروه را در دسته بندى نوشته هاى وى تشکیل مىدهند. این علاقه وى که از سالهاى جوانى در مقالاتى کوتاه چون «زندقه و زنادقه»، و «ابن تومرت، مهدى مغربى» و… تجلّى مى یافت، و در سالهاى میانسالى در مقالاتى مفصّل چون «یگانه یا دو گانه؟ کشمکش خدایان در ایران باستان»، «از آن سوى افق»، «غزالى در اعترافات و اندیشه هایش»، «چشمانداز فکر معاصر»، «افلاطون در ایران»، «اندیشه فلسفى: جهش ها و بن بست ها» ـ که عمدتا در با کاروان اندیشه به چاپ رسیده اند ـ به گُل نشست، در سالهاى پسین عمر در کتاب گرانسنگ در قلمرو وجدان ثمرهاى به بار آورد که بدون شک در قلمرو بررسى عقاید و ادیان و اساطیر نظیرى براى آن نمىتوان جستجو کرد.
و سرانجام در آخرین مرحله باید به آفریده هاى ادبى دکتر زرین کوب اشاره کرد که به صورت شعر، داستان و نمایشواره هائى منتشر شده و برخى از آنها همچون داستان «درختهاى دهکده» و یا منظومه «با مولاناى روم، از سرّنى» سخت به دل مىنشیند، تا حدّى که شاعر پرآوازه معاصر فریدون مشیرى درباره آنها چنین اظهار نظر کرده است که «بىگمان تنها همین یک شعر و تنها همین یک داستان کافى است که او را به نام شاعرى توانا و داستان نویسى زبردست بشناسیم.» (نقل از یادگارنامه استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب)
در طول این سالهاى طولانى، جامعه ایران به آفتهاى سیاسى و ایدئولوژیک بسیارى دچار شد، امّا زرین کوب جز صراط مستقیم فرهنگ و ادب و تاریخ ایران راهى برنگزید و شصت سال پى در پى در آفاق این حقیقت متعالى ـ ادب و فرهنگ ایران ـ زیست. زرین کوب فهم ظریف و دید ژرفى را نسبت به ادبیات کلاسیک ایران عرضه کرد و این نگاه و روایت جدید، یعنى نقد و تحلیل و تصحیح آثار ادبى ـ اعم از منظوم و منثور ـ اتفاقا همان نوشداروى عزیزى بود که براى ماندن در جهانى که به سوى «جهانى شدن» و هضم فرهنگهاى مقاوم پیش مىرود، نیازمندش هستیم. بحران هویت که گریبان همه ملتهاى پیرامونى را گرفته، با تلاش مردانى ستبر همچون زرین کوب، نتوانسته است در حقیقت و مبانى فرهنگ و هویت تمدنى ایرانیان خللى وارد آورد. چنین حقى که زرین کوب برعهده همه ما دارد و رمزهاى مصونیت ذهن ایرانى، از بیگانگى و هدم و غارت را به تک تک شاگردان و خوانندگانش آموخته است، بزرگترین میراث این استاد ارجمند و همان داستان گویا و شیواى زندگى اوست.
منبع: مجله بخارا
علی طهماسبی
قطعاتی از فیلمی که در توهین به مسلمانان و پیامبر اسلام ساخته شده دیدم، تصاویر افراد چنان است که بیشتر بنیادگراهای القاعده و طالبان را تداعی میکند البته با رنگ و لعابی بسیار بیشتر و خشنتر از آنچه ما در ذهن داریم و موضوعات طرح شده هم از تمسخر و توهین گامی آنسوتر نهاده و از وقاحت نویسنده و کارگردان چنان حکایت میکند که انگار عقدههای درونی خویش را فرافکنی میکنند.
اما در این سوی دیگر نوع برخوردی که در کشورهای اسلامی با این ماجرا پدید آمد و تاکنون هم بارها در موارد مشابه پیش آمده بسی قابل تامل است. حمله به سفارتخانهها و حتی کشتن سفیر و چند نفر دیگر بدون هیچ محاکمهای و بدون هیچ ربطی به تولید کنندگان اصلی.
اگر سطحِ ظاهری این خشم و خشونت اندکی خراشیده شود، بعید است که چیزی به نام ایمان و غیرت و همیتِ اسلامی در لایههای زیرین آن دیده شود. از ترفندهای سیاسی که در پس این ماجرا نهفته است چیز چندانی نمیدانم اما شباهت عجیبی را که میان افراط گراهای مسیحی- یهودی و افراط گراهای مسلمان وجود دارد میفهمم.
از آنجا که ماجرا ظاهرا به دین و قرآن پیامبر مربوط میشود دوست دارم این کلام را که در قرآن آمده بازگو کنم که:
با فرزانگى و سخن شایسته، به راه خداوندت بخوان، و با مخالفان آن سان که شایستهتر است مجادله کن. او داناتر است به احوال کسی که از راه بیراه شده و هم او آگاهتر است به احوال هدایت یافتگان.
مصطفی عقاد را به یاد میآورم با ساختن فیلم به یادماندنی محمد رسولالله. به گمان من این کار بزرگِ عقاد بهترین گواه برای پیروی از آیهی فوق است و در مقابل بسیاری از توهینها و تعریضهایی که در قالب هنر از سوی افراط گراهای مسیحی و یهودی نسبت به پیامبر اسلام دارند، فیلم سینمایی فاخر، مستند و ارزشمند محمد رسولالله نیکوترین پاسخ شمرده میشود.
جایی به نقل از مصطفی عقاد خوانده بودم که فیلم محمد رسولالله را ساخته بود تا چهرهای غیر از چهرهی اسلام بنیادگراهایی امثال القاعده را به جهان معرفی کند، شما هم شاید آن فیلم را دیده و دانسته باشید که چگونه مرزهای کشورهای غیر اسلامی را هم فتح کرده بود.
به تعبیر دیگر، افراطگراهای مسیحی-یهودی، تلاش میکنند تا چهرهی پیامبر اسلام را با خطوط چهرهی تندروهای طالبان و القاعده و دیگر بنیادگراهای ظاهرا مسلمان تطبیق دهند و اتفاقا واکنش بسیاری از کسانی که به نام دفاع از پیامبر و اسلام به سفارتخانه ها حمله میکنند و به آتش میکشند و کشتار به پا میکنند، یا به خانههای مسیحیان قبطی در مصر حمله میکنند، دختربچهی مسیحی را در پاکستان به تهمت سوزاندن قرآن به مرز اعدام میکشانند، همه و همه همان است که سازندگان آن فیلم توهین آمیز میخواهند آن وقایع را در تایید فیلمی که ساختهاند به دنیا نشان دهند.
در همین دههی گذشته که مصطفی عقاد همراه دخترش به اردن سفر کرده بود در یک عملیات تروریستی کشته شد. انگشت اتهام هم به طرف همان بنیادگراهای اسلامی بود. انتظاری بیش از این هم از این جماعت نمیرود، برخی هم گفتند کار صهیونیستها بوده، اما هرچه بود هیچ تظاهراتی و هیچ اعتراضی از سوی این همه مسلمان صورت نگرفت، هیچکدام از علمای اسلامی میانه رو هم پیام تسلیتی در سوگ آن بزرگ صادر نفرمودند.
مشکل بنیادگرایی اسلامی در این شرایط یکی هم این است که خود هنر برخورد و مقابلهی شایسته با مخالفان را ندارد و هنرمندان شایسته خود را هم نه تنها ارجی نمینهد بلکه با بیمهری بسیار از خود میرماند. پس چه انتظار که غوغای اهانت پایان یابد؟
منبع: ملی مذهبی
کلمه – گروه کارگری: جامعه کارگری در حالی به پایان تابستان نزدیک می شود که حقوق معوقه، تعطیلی کارخانجات اخراج از کار و بیماری فعالان کارگری زندانی مهمترین رویدادهای این هفته اش بود.
بازگشایی مدارس نزدیک است و کودکان و فرزندان کارگر که بسیاری از آنان امکان حتی یک روز مسافرت را نداشته اند برای رفتن به مدرسه آماده می شوند. بازگشایی مدارس اندوهی دیگر بر دوش کارگران می افزاید. از هزینه های نوشت و افزار گرفته تا هزینه های حمل و نقل. هزینه نوشتافزار ضروری برای یک دانشآموز حدود ۱۵۰ هزار تومان است، بنابراین تهیه نوشتافزار برای خانوادههای کارگری که دو دانش آموز دارند تقریبا تمامی درآمد یک ماه آنان را میبلعد.
اما درد فزون تر این است که این تنگناهای معیشتی و مصائب جامعه کارگری جایگاه پررنگی در کنش های فعالان سیاسی ندارد، اگر نگوییم هیچ جایگاهی در کنش های آنها ندارد. آنهایی که گاهی تریبون نصیب شان می شود، در میان سخنان شان هیچ نشانی از اعتراض به این تنگناهای معیشتی و دشوارهای زیستی بخش اعظمی از مردم نیست. آیا تعطیلی پتروشیمی اصفهان و بیکار شدن پانصد کارگر، به اندازه یک دهم تعطیلی سفارت ایران در کانادا حساسیت فعالان سیاسی را برانگیخته است؟
بیماری فعالان کارگری زندانی و ممانعت از درمان آنها
برخی از فعالان کارگری زندانی با شرایط سخت بیماری در زندان مواجه هستند و مسئولین برای اعزام آنها به بیمارستان و انجام معاینات پزشکی و درمانشان همکاری های لازم را انجام نمی دهند.
محمد جراحی، فعال کارگری در بند است که مسئولین زندان تبریز از اعزام وی به بیمارستان جهت درمان سرباز میزنند. جراحی دچار عارضه بیماری از ناحیه گردن میباشد و طبق گفتههای پزشک باید برای تشخیص نوع بیماری نمونه برداری شود که تا کنون مسئولین زندان از این امر ممانعت به عمل آوردهاند و فقط با سی تی اسکن موافقت کردهاند.
محمد جراحی از اعضای سندیکای کارگران نقاش است که در دی ماه سال ۱۳۹۰ برای اجرای محکومیت خود بازداشت شده بود. وی از سوی دادگاه انقلاب به ۵ سال و شش ماه زندان محکوم شده بود.
رضا شهابی نیز در زندان با دردهای ناشی از بیماریش مواجه است. کمیته دفاع از رضا شهابی در آخرین اطلاعیه خود گزارش داده است که سلامتی اش بدنبال انتقال دوباره وی به زندان در خطر است.
این کمیته اعلام کرده است: رضا شهابی که پس از انجام عمل جراحی سنگین دیسک گردن و علیرغم نظر پزشکان مبنی بر لزوم دست کم ۲ ماه استراحت در منزل و عدم توان تحمل کیفر راهی بند ۳۵۰ زندان اوین شد، دچار مشکلات جدی شده است؛ به نحوی که جای عمل روی گردن چرک و عفونت کرده و کتف ها و دست راست او به شکل آزار دهنده ای درد می کند. شرایط جسمی رضا به حدی وخیم شده است که حال عمومی او نسبت به قبل از عمل بسیار بدتر است و خطر آسیب رسیدن به بافت های عصبی و نخاعی به دلیل عفونت وی را تهدید می کند.
علیرضا عسگری فعال کارگری دربند نیز از بیماریهای متعددی رنج میبرد. بیماری مزمن و حاد روده، آسیب دیدگی شدید لگن و مهرههای تحتانی کمر، ناراحتی قلبی که بیشتر اوقات دست چپ او را تحت تاثیر قرار داده و بیحس میکند، کم خونی شدید که غالباً او را میآزارد و حتی ایستادن را برای او سخت میکند و بیماریهای پوستی (قارچ و دملهای چرکین زیر پوستی) که خارش بسیار آزاردهندهای دارد، از جمله مشکلاتی است این فعال کارگری دربند با آن مواجه است؛ که ضرورت رسیدگی و معالجهٔ جدی و فوری را در مراکز ویژهٔ درمانی میطلبد. کادر پزشکی زندان نیز با توجه به وخامت حال علیرضا عسگری و نبود امکانات لازم جهت معالجهٔ او در زندان، اعزام هر چه سریعتر وی را به مراکز درمانی جهت انجام معالجههای مربوطه و عملهای جراحی لازم و ضروری دانستند اما تا کنون هیچ گونه اقدامی از طرف کارگزاران مربوطه جهت رسیدگی به وضعیت وخیم ایشان صورت نگرفته است.
عسگری قبل از دستگیری و بازداشت حال عمومی مناسبی داشته است و این خود سندی محکم بر اعمال فشارهای شدید جسمی و روانی بر او و شرایط بد نگهداریاش است. این فعال کارگری عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری است که در حمله نیروهای امنیتی و نظامی به مجمع سالیانه این تشکل کارگری در خردادماه گذشته به همراه جمع زیادی از فعالان کارگری دیگر بازداشت شده است و از آن زمان تا کنون در زندان به سر می برد.
محکومیت فعالان کارگری
در هفته گذشته فرزاد احمدی فعال کارگری اهل سنندج به زندان محکوم شد. شعبه یکم دادگاه انقلاب اسلامی سنندج فرزاد احمدی را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به نفع یکی از گروه های مخالف، به تحمل ۴ ماه حبس تعزیری محکوم کرد. احمدی در اوایل تیرماه سال جاری بازداشت و پس از سپری کردن مدتی در بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی، اخیراً به زندان مرکزی سنندج منتقل شده است. این فعال کارگری سال گذشته نیز به اتهام اقدام علیه امنیت مدتی را در زندان به سر برده بود.
در شهر شوش نیز شهناز سگوند، همسر علی نجاتی فعال کارگری زندانی، پس از احضار به شعبه ی دوم دادیاریِ دادگاه شوش در روز دوشنبه بیست شهریور، به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق ارتباط و مصاحبه با رادیوهای بیگانه و نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی، محاکمه شد. شهناز سگوند موقتا تا صدور حکم دادگاه، با قید کفالت آزاد گردید. این در حالی است که ایشان تنها به تشریح وضعیت بد جسمی همسرش علی نجاتی پرداخته بود. علی نجاتی رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نی شکر هفت تپه است که به علت فعالیت سندیکایی از کار اخراج شد و به یک سال زندان محکوم شده است. نجاتی از مشکل حاد قلبی رنج می برد.
تجمع اعتراضی کارگران و معلمان
در هفته گذشته بخشی کارگران کشورمان مجبور شدند در اعتراض به پایمال شدن حقوق شان تجمع اعتراضی برگزار کنند. کارگران کارخانه قند اهواز، در اعتراض به عدم دریافت ۱۸ ماه از حقوق خود، در مقابل اداره صنعت، معدن و تجارت استان خوزستان واقع در امانیه اهواز تجمع کردند.در این تجمع اعتراضی نزدیک به ۱۰۰ نفر از کارگران قند اهواز با در دست داشتن پلاکاردهایی، خواستار رسیدگی مسئولان استان خوزستان به مشکلات خود شدند.
در تجمع دیگری، کارکنان کارگزاری مخابرات روستایی استانهای آذربایجان غربی، همدان و کردستان، برای چندمین مرتبه در ماههای اخیر در مقابل مجلس تجمع کردند. این کارگران از سال ۸۸ تا کنون از داشتن بیمه و قراردادکاری محروم هستند و در حال حاضر در حالت تعلیق به سر میبرند. خواسته این کارگران این است که در چهارچوب قانون کار با آنها قرارداد انعقاد شود. گویا تحقق چنین خواسته ای برای سپاه که بخش اعظمی از سهام مخابرات را خریده است، دشوار خواهد بود!
در رخداد اعتراضی دیگر که کلمه گزارش کرده بود معلمان مناطق مختلف همدان نیز مقابل سازمان آموزش و پرورش این شهر تجمع کردند. خواستهی اصلی این اجتماع حدوداً ۱۰۰ نفری عذرخواهی سازمان از اعلام غیرواقعی افزایش ۱۵ درصدی حقوق کارمندان و ایجاد شرایط مناسب رفاهی برای معلمان با توجه به تورم واقعی اقتصاد کشور بود.
معلمان معترض حدود دو ساعت در پیادهرو خیابان فرهنگ (محل سازمان آموزش و پرورش استان همدان) تجمع کردند و سپس حسنی محتشم مدیر کل آموزش و پرورش به همراه معاونین خود معلمان را به داخل محوطه دعوت کرد و از آنها خواست به سالن اجتماعات بروند تا طرفین صحبتهای همدیگر را بشنوند، که این درخواست با مخالفت حاضران روبهرو شد و در همان محوطه باز سازمان بر زمین نشستند. حسنی محتشم در سخنان خود دوره ریاست حاجی بابا را پرافتخارترین دورهی آموزش و پرورش خواند و مدعی شد که در هیچ دورهای تا این حد به شأن و مقام معلم اهمیت داده نشده است. که این اظهارات با اعتراض حاضران مواجه شد و چند تن از معلمان به اظهارنظر در مورد آمار و گزارشات صوری و کذب که در تمام وزارتخانههای دولتهای نهم و دهم به صورت امری عادی درآمده پرداختند. فیلمبرداری از تجمعکنندگان توسط نهاد های امنیتی موجب اعتراض معلم ها شد. یکی از نمایندگان معلمان هم در پایان به حسنی محتشم یادآور شد در صورتی که فقط یک نفر از همکاران حاضر در تجمع به هر صورتی مورد احضار و بازخواست قرار گیرد یا خواستههای معلمان به دست فراموشی سپرده شود این قبیل تجمعات در آیندهی نزدیک و شدیدتر از وضع فعلی ادامه خواهد داشت.
اخراج کارگران و مرخصی های اجباری بدون حقوق
در هفته گذشته شهرداری شهرستان ایذه ۲۰۰ کارگر روزمزد و قرارداد موقت خود را بیکار کرده است. این افراد کارگران خدمات و فضای سبز شهرداری شهرستان ایذه بودند که با حضور شهردار جدید این شهر کار خود را از دست دادهاند. به گفته کارگران اخراجی شهر دار جدید قصد دارد با اخراج کارگران با سابقه نیروهای جدید استخدام کند. حقوق کارگران شهرداری ایذه با میانگین سه ماه تاخیر به آنان پرداخت می شود و همه این کارگران اخراجی سه ماه حقوق معوقه طلب دارند.
در خرم آباد نیز ۱۴۰ کارگر کارخانه “فرو آلیاژ” از کار اخراج شدند. با اتمام قرارداد پیمانکار کارخانه فرو آلیاژ ۱۴۰ کارگر با سوابق کاری یک ماه تا چهار سال بیکار شدهاند. این در حالی است که شغل این کارگران جنبه دائمی دارد و اصل وجود پیمانکار در مشاغل دائمی غیر قانونی است و کارفرما میباید به صورت مستقیم با کارگران قرارداد امضا کند. نفس وجود پیمانکار به عنوان دلال نیروی انسانی در مشاغلی که جنبه مستمر دارند به نوعی فرار از مسئولیتهای قانونی کارفرما در قبال کارگران است. عدم نظارت دولت بر نحوه استخدام نیروی کار واحدهای تولیدی و واگذاری بخشی از وظیفه جذب کارگران کارخانجات بزرگ به پیمانکاران تبعات جبران ناپذیری را برای نیروی کار به همراه دارد، و موجب می شود که کارگران پس از مدتی تجربه اندوزی و سابقه کار به راحتی از کار اخراج شوند.
در اهواز نیز بیش از ۲۸۰ کارگر شرکت کیسون، پیمانکار قطار شهری اهواز به جهت مشکلات مالی برای مدت نامعلومی به مرخصی اجباری فرستاده شدهاند. دلیل مرخصی این کارگران کمبود منابع مالی این شرکت اعلام شده که باید از سوی شرکت قطار شهری اهواز تامین شود. شرکت کیسون از فروردین ماه سال جاری حقوق کارگران خود را پرداخت نکرده و همچنین در پرداخت سنوات حقوقی ۲۰۰ نیروی کار حراست این کارگاه و افزایش حقوق سال ۹۱ این کارگران کوتاهی کرده است. کارگران نگرانند که مرخصی اجباری نیروهای بومی شرکت کیسون مقدمه اخراجشان باشد.
و در کرج نیز تعداد ۷۰ کارگر شرکت قارج ملارد اخراج شدند. اکثر کارگران اخراجی دارای ۱۳تا ۱۵ سال سابقه کار بودند. قارچ ملارد به عنوان یکی از واحدهای بزرگ تولید قارچ و کنسرو قارچ کشور در وقوع اختلاس در آن و تعویض مدیریت وارد بحران شد. مدیر عامل جدید به بهانه غیرقانونی بودن قرارداد سفید امضا، از کارگران خواست که قرارداهای قبلی را ملغی کنند تا با آنها قراردادهای مدت دارد منعقد گردد. در این میان با بسیاری از کارگران دیگر قراردادکاری جدید بسته نشد و برای تعدادی نیز ترک کار زده شد. این نحوه برخورد کارفرما باعث شد تا کارگران اخراج شده نتوانند از بیمه بیکاری استفاده کنند. اکنون کارگران با قراردادهای شش ماهه کار می کنند. قرارداد شش ماه موجب می شود که تا کارگران نتواند از مزایای فرصت طرح طبقه بندی مشاغل استفاده کنند و همیشه حقوق آنان در سطح حداقل دستمزد باقی می ماند.
گرانی روزافزون و حقوق معوقه
هفتصد کارگر نساجی مازندران شامل کارخانجات تلار، گونی بافی، طبرستان و چند واحد دیگر بیش از ۲۵ ماه است که حقوق دریافت نکردهاند. در دو دهه گذشته هزاران نفر در این کارخانجات مشغول به کار بودند که به مرور بخش زیادی از آنها از کار اخراج شدند و امروزه این کارخانجات تنها ۷۰۰ کارگر دارد که آن هم بیش از ۲۵ ماه است که از دریافت حقوق محروم ماندهاند. در طی این سالها این کارگران بارها از طریق تجماعت و نامه نگاری های صدای اعتراض خود را به گوش مسئولین رساندند. اما گویا هیچ گوش شنوایی در این میان نیست تا به داد آنها برسد و مشکلات این واحد تولیدی را حل کند. این واحد تولیدی در اختیار بانک ملی بود و در زمان مدیریت خاوری، متهم اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، بر بانک ملی به یک فرد ترکیه ای واگذار شده است.
کارگران شهاب خودرو نیز ماه هاست که حقوق بیکاری دریافت نکرده اند. بیش از ۶۵۰ کارگر پیمانی مجموعه شهاب خودرو در آغاز امسال بیکار شده بودند. اکنون پس از گذشت شش ماه از سال هنوز بیمه بیکاری خود را دریافت نکردهاند. همچنین بسیاری از کارگران رسمی که موعد بازنشستگی آنها فرا رسیده است همچنان در مجموعه مشغول به کارند و حکم بازنشستگی آنان صادر نمیشود. کارخانه شهاب خودرو زیر نظر آستان قدس رضوی فعالیت میکند و این کارگران بدلیل عدم موافقت آستان قدس رضوی با حکم شورای تامین مبنی بر توانایی این مجموعه برای به کارگیری دوباره این کارگران، با اتمام قرارداد موقت کاریشان در فروردین ماه امسال بیکار شده بودند.
در اهواز نیز کارگران کارخانه قند اهواز ۱۸ ماه است که حقوقی دریافت نکرده اند. این کارخانه زمانی بالغ بر ۲۵۰ تن قند و شکر در روز تولید می کرد. در سالها اخیر دولت با پایین آوردن تعرفه وارداتی شکر موجب شد تا این ماده به شکل بی رویه ای توسط نهادهای شبه دولتی به کشور وارد شود. این واردات به حدی بود که کارخانه قند اهواز عملن به ورشکستگی رسیده است. این کارخانه با ایجاد بیش از ۵۰۰ فرصت شغلی مستقیم و اشتغال ۲ هزار نفر به صورت غیر مستقیم یکی از کارخانههای مهم و استراتژیک اهواز محسوب میشود که امروزه در حالت تعطیل کامل به سر میبرد. اکنون نیز مالکیت این کارخانه میان بانک های ملت و ملی و وزارت صنایع سرگردان است. هیات مدیره منصوب وزارت صنایع نیز چندی پیش از دادگاه حقوقی اهواز درخواست اعلام ورشکستگی این کارخانه را کرده است. به علت عدم دریافت حقوق کارگران کارخانه قند اهواز از لحاظ معیشتی دچار مشکل شدند ودفتر چههای بیمه درمانی آنان نیز فاقط اعتبار است. سازمان تامین اجتماعی از دریافت لیست بیمه کارگران کارخانه قند بدون دریافت پول خوداری میکند که این عمل خلاف قانون تامین اجتماعی است.
سایت آفتاب در گزارشی نوشت: درست ۴ روز بعد از زلزله آذربایجان ، برای اولین بار به مسؤولان هشدار دادیم که با توجه به برودت هوا در مناطق زلزله زده به ویژه در مناطق کوهستانی -که حتی در وسط تابستان نیز نمی توان به راحتی شب را بیرون از خانه سر کرد- و نیز نظر به فرا رسیدن فصل پاییز ، لازم است چادرهای امدادی ، هر چه سریعتر با کانکس جایگزین شوند.
با این حال، از آنجا که قرار است در این مملکت ، مسوولان ، سخنان حق رسانه ها را نشوند الا برای شکایت(!) ، به این هشدار انسانی هم وقعی ننهادند و اینک صدای خودشان هم درآمده که ایها الناس! کانکس نداریم و فصل سرما و باران هم شروع شده است!
رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر با اشاره به طولانی شدن اسکان اضطراری زلزلهزدگان در آذربایجان شرقی گفت: سرما و باران دو مشکل اصلی هزاران زلزله زده است.
محمود مظفر در گفتگو با مهر، با بیان اینکه در روز گذشته از سه روستا در هریس، اهر و ورزقان بازدید شد، گفت: بنیاد مسکن فعال است، ولی وضعیت تغییرات جوی و رگبارهای موسمی موجب شده تا زلزله زدگان با گل و لای دست و پنجه نرم کنند.
وی افزود: سرمای هوا به حدی است که روستائیان زلزله زده پتوی خود را روی گوسفندان می کشند، زیرا همچنان دام ها بدون طویله رها شده اند.
رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر با تاکید بر استقرار کانکس در روستاها تصریح کرد: من نمی دانم چرا بنیاد مسکن که وظیفه تامین کانکس را دارد، آن را تامین نمی کند. جهاد کشاورزی هم دغدغه دام ها را ندارد به نحوی که برخی از روستائیان دام های خود را زیر قیمت حراج کرده اند.
مظفر از مردم خواست تا به هر نحوی شده کانکس به مناطق زلزلهزده ارسال کنند. »
البته از حق نباید گذشت که هلال احمر در مرداد ماه هم برای کانکس اعلام نیاز کرد ولی هنوز که هنوز است ، مردم در سرمای کوهستانی آذربایجان ، هنوز در چادرهای زندگی می کنند و نه خودشان و نه دام هایشان -که سرمایه زندگی شان هستند- از دست سرمایی که آمده و برفی که به زودی خواهد آمد ، امان ندارند.
حال جای پرسش جدی است که آیا واقعاً هلال احمر با آن عظمت و با آن حجم انبوه مأموریت هایش کانکس امدادی ندارد یا سایر نهادها مانند وزارت راه و شهرسازی و بنیاد مسکن نمی توانند از عهده تأمین کانکس برآیند؟! مگر نه این است که باید همواره به تعداد کافی کانکس در انبارهای باشد تا در موارد اضطراری ، فوراً در مناطق مورد نیاز برپا شوند؟!
آیا آقایان نمی دانند که در این مملکلت چیزی داریم به نام حوادث طبیعی که همزاد مردم شده اند و چیز دیگری هم هست به نام فصل سرما؟!
جالب اینجاست که فراخوان داده اند که ای مردم! به هر نحو ممکن به مناطق زلزله زده ، کانکس بفرستید!
مگر کانکس ، پتو و لباس و آب معدنی و پول نقد است که همه بتوانند کم و بیش ، بفرستند یا خون است که در رگ هایشان جاری باشد و اهدا کنند؟! مردم از کجا کانکس بفرستند؟! اگر قرار است کانکس را هم مردم بفرستند ، پس شما چه کاره اید؟!
هر چند که وزارت راه و شهرسازی از همان روزهای نخست بعد از زلزله ، اقدامات خود را برای بازسازی مناطق آسیب دیده آغاز کرده است که در جای خود محل تقدیر است ، ولی نمی توان به کودکان معصومی که به زودی حتی چادر هم گرمشان نخواهد کرد گفت که فعلاً از کانکس خبری نیست ، نلرزید! آقای وزیر گفته به زودی برایتان خانه می سازیم.
رساندن فوری کانکس به مناطق زلزله زده و اسکان آسیب دیدگان در آن ، یک آزمایش بسیار جدی برای مسوولان است.
گزارشهای اولیه حاکی است که فیلمساز هتاک آمریکایی در لسآنجلس بازداشت شده است.
خبرگزاری فارس به نقل از سیبیاس ادعا کرده که فیلمساز آمریکایی مظنون به ساخت فیلم موهن به سلاحت پیامبر اکرم (ص) در لسآنجلس آمریکا بازداشت شده است.
خبر تکمیلی: بازجویی از یکی از مظنونان ساخت فیلم
همزمان با شدت گرفتن دامنه اعتراضات ضد آمریکایی به ساخت ویدئویی با مضامین ضد اسلامی، یکی از افرادی که ادعا میشود در ساخت این فیلم دخالت داشته، توسط پلیس فدرال آمریکا بازجویی شده است.
به گزارش بیبیسی، نقولا باسیلی نقولا در یک مرکز پلیس در نزدیکی لس آنجلس مورد بازجویی قرار گرفت. پلیس در تلاش است دریابد که آیا او شرط آزادی خود را نقض کرده یا خیر.
نقولا باسیلی نقولا، در یک مرکز پلیس در نزدیکی لس آنجلس بازجویی شد. نقولا در سال ۲۰۱۰ میلادی به دلیل تخلف مالی به بیست ماه زندان محکوم شد، اما بعدا به طور مشروط آزاد شد. براساس حکم آقای نقولا او حق استفاده از کامپیوتر و اینترنت را نداشته است.
این فیلم ویدئویی که "بی گناهی مسلمانان" نام دارد، ابتدا روز اول ژوئیه و به زبان انگلیسی بر روی سایت یوتیوب گذاشته شد. این فیلم که در آمریکا تهیه شده، در ماه ژوئن گذشته در سینمایی کوچک در هالیوود به نمایش گذاشته شد؛ اما تصور می رود که قسمتهایی از آن که به زبان عربی ترجمه و بر روی سایت یوتیوب گذاشته شده، سبب بروز این اعتراضات شده اند.
وکیل مدافع محمد توسلی از برگزاری اولین جلسه دادگاه موکلش در دوشنبه هفته جاری خبر داد.
ایمان میرزازاده در گفتوگو با ایسنا گفت: این جلسه ساعت ۱۰ صبح روز ۲۷ شهریورماه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار خواهد شد.
پیش از این نیز کلمه گزارش داده بود که محمد توسلی اولین شهردار تهران پس از انقلاب و عضو نهضت آزادی چند روز پس از ارسال نامه ای خطاب به رئیس قوه قضائیه بار دیگر به دادگاه انقلاب تهران احضار شد.
بر پایه برگه احضاریه ای که اول مردادماه سال جاری توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شده است، وی باید در دادگاهی که روز ۲۷ شهریور برگزار می شود حضور پیدا کند. همزمان اخطاریه ای نیز برای فریده غیرت وکیل او صادر شده که منفرداً یا متفقاً به همراه سید محمد علی دادخواه و ایمان میرزازاده، سایر وکلای وی، جهت دفاع از موکلشان در دادگاه حضور به هم رسانند.
دوازدهم آبانماه سال گذشته نیز مهندس توسلی متعاقب انتشار نامه ۱۴۳ امضا به سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان به اتهام رسانه ای "تقلب و جعل امضاء" بازداشت شد. اتهامی که نه در بازپرسی و نه در بازجویی هرگز مطرح نشد و هیچ یک از امضا کنندگان نامه مذکور امضاء خود را تکذیب نکرده و همه کسانی که توسط وزارت اطلاعات احضار شده و اوراق بازجویی آنان در پرونده ضبط شده است، امضای خود را تایید کرده بودند.
با افزایش چند باره قیمت محصولات لبنی در سه ماه اخیر این موضوع در ذهن متبادر میشود که کنترل بازار محصولات لبنی از دست مسئولان خارج شده است.
پس از مخالفت محمدرضا رحیمی با افزایش قیمت شیر خام از ۶۵۰ تومان شاهد این موضوع بودیم که دامداران در چند مرحله مختلف افزایش قیمت شیر خام را به صورت خودسرانه به کارخانجات لبنیات اعمال کردند.
به گزارش فارس، قیمت شیر خامی که در کارگروه تنظیم بازار که با ریاست محمدرضا رحیمی تشکیل میشد ۶۵۰ تومان اعلام شده بود امروز به فراتر از ۱۳۰۰ تومان رسیده است و این موضوع باعث شده تا محصولات لبنی با افزایش صد در صدی نسبت به سه ماه گذشته مواجه شوند.
یدالله صادقی در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس یکی از راهحلهای کنترل بازار را واردات شیر خشک اعلام کرد اما علیرغم کاهش تعرفه واردات شیر خشک به ۴ درصد و وعدههای مسئولان برای واردات این کالا اما همچنان قیمت محصولات لبنی روند صعودی خود را حفظ کرده است.
حسن رادمرد که در هفته گذشته در نشست خبری اعلام کرد به زودی قیمت محصولات لبنی را متعادل میکند ولی ظاهرا مسئولان در انجام این کار ناتوان بودند و قیمت این محصولات تا به امروز حداقل ۳۰ درصد دیگر گران شده است.
وعدههای مسئولان برای کنترل بازار حتی در کوتاه مدت هم عملی نبوده است و تاوان گرانیهایی که به صورت هر روزه در این صنعت اتفاق میافتد را تنها مصرفکنندگان میدهند.
برخی مراجعه کنندگان به بازار در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، اعلام میکردند افزایش قیمت محصولات لبنی به صورت روزانه اتفاق میافتد و در هر بار خریدی که صورت میگیرد شوک شدیدی به آنها وارد میشود.
انتظار میرود در شرایطی که به نظر میرسد کنترل قیمت محصولات لبنی از دست دولت خارج شده است هماهنگی لازم بین دو وزارتخانه جهاد و صنعت در خصوص تأمین و توزیع محصولات کشاورزی صورت گیرد.
کارشناس هواشناسی سیستان و بلوچستان بیان داشت: طوفان شن در منطقه سیستان از روز چهارشنبه هفته اخیر شدت گرفته به گونه ای که سرعت باد در روزهای گذشته شعاع دید را بسیار کاهش داده و سرعت این طوفان هم اکنون به ۹۰ کیلومتر در ساعت رسیده است.
کارشناس هواشناسی سیستان و بلوچستان با اشاره به بروز طوفان از روز گذشته تاکنون در شمال این استان گفت: سرعت این طوفان هم اکنون به ۹۰ کیلومتر در ساعت رسیده است.
به گزارش مهر، حسینعلی حسین آبادی اظهار داشت: شعاع دید افقی طی این مدت به حداقل ۶۰۰ متر رسیده است.
وی گفت: حداقل دید افقی در مناطق نصرت آباد به ۶۰۰ متر، زابل ۷۰۰ متر، زاهدان هزار و زهک به هزار و ۵۰۰ متر کاهش یافت.
وی افزود: با تداوم جریانات ناپایدار در شهرهای شمالی استان تا روز دوشنبه وزش باد شدید و طوفان گرد و خاک در این مناطق ادامه خواهد داشت.
کارشناسان حوزه بهداشت با اشاره به افزایش غلظت هوا از بیماران قلبی و تنفسی، کودکان و افراد سالمند توصیه کرده اند از ماسک استفاده کنند و در موارد غیر ضروری در معرض گرد و غبار قرار نگیرند.
طوفان شن و توسعه بیابانها در سیستان و بلوچستان موجب شن گرفتی معابر عمومی و در محاصره شن گرفتن برخی روستاها در طول سال می شود.
طارق بن سعید رمضان مشهور به طارق رمضان در ۲۶ اوت ۱۹۶۲ در سوئیس ( ژنو ) به دنیا آمد . طارق رمضان از طریق مادر نوه حسن البنا بنیانگذار اخوان المسلمین مصر و پدرش سعید رمضان از فرماندهان گروه اخوان المسلمین در جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بود که ۱۹۵۸ ده سال بعد به سوئیس مهاجرت کرد و در شهر ژنو به تحصیل حقوق پرداخت. پدر طارق رمضان از افراد فعال اخوان المسلمین و منشی مخصوص حسن البنا بود و چند موسسه اسلامی در المان و سوئیس تاسیس کرد.
به گزارش سایت سفیران سبز، طارق رمضان در دانشگاه ژنو ابتدا زبان و ادبیات فرانسه خواند و در فوق لیسانس و دکتری به فلسفه و مطالعات اسلامی روی اورد و تز دکتری خود را بر روی نیچه به اتمام رساند و یکسال هم در دانشگاه الازهر قاهره به تکمیل مطالعات و تحقیقات اسلامی خود پرداخت.
در یک دیدار کوتاه ، طارق رمضان را در پایان یک سخنرانی اش درباره نسبت اسلام و دموکراسی در سالن کنفرانس باشگاه روزنامه نگاران فرانسه در هتل پولمان در پاریس پانزدهم یافتیم و از او خواستیم به چند سئوال ما پاسخ بدهد و او نیز با خوشرویی پذیرفت.
ابتدا از طارق رمضان پرسیدیم ؛ ارتباط روشنفکران مسلمان اهل سنت با روشنفکران مسلمان ایرانی و اصطلاحا روشنفکران دینی شیعی چیست؟ آیا گفتگو و ارتباطی هست ؟
ارتباط به اندازه ی کافی وجود ندارد البته ارتباطاتی هست من شخصا دیدار و گفتگوهایی با روشنفکران ایرانی اعم از آقای خاتمی رییس جمهور سابق ایران و آقای سروش داشته ام و بحث های بسیار جالبی هم با هم داشتیم. ارتباطاتی از این نوع وجود دارد ، میان اندیشمندان نیز ارتباطاتی هست اما تبادل آرا میان گروه های مختلف اصلاح طلب ایرانی و دیگر جنبش های اصلاح طلب سنی به اندازه ی کافی وجود ندارد خصوصا در مسائلی همچون ساختار دولت و مسئله معصومیت امام که از اهمیت به سزایی برخوردار است این ها از جمله مباحث و دیدگاه هایی است که در میان روشنفکران و اصلاح طلبان ایرانی وجود دارد و نه در میان اهل سنت از این رو امروز لازم است تا اینها با هم ارتباط داشته باشند.
نظر شما در مورد جنبش سبز مردم ایران و حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران چیست؟
من از این حقیقت که باید دولت ایران در زمینه های سیاسی با شفافیت بیشتری عمل کند همیشه حمایت کرده ام . جنبش سبز ایران خواهان شفافیت در سیاست و همچنین احترام به حقوق مردم و احترام به کرامت انسانی است قبول تکثر سیاسی و خواهان اتمام شکنجه ها ، پایان بازداشت ها که در مواردی نیز با تجاوز همراه بوده است که منابع موثقی این مسئله را به من اطلاع داده اند.
مطالباتی از این دست یادآور لزوم اصلاحات عمیق همراه با لزوم اعمال سیاست شفاف و جدایی دین از سیاست در حکومت است این مطالبات جنبش سبز مردم ایران است. این مواضع از دید من بسیار اساسی و مهم هستند و معتقدم که ایران امروز به آن نیاز دارد اگر بخواهد به تحولات و ارزشها و دستاوردهای خود وفادار بماند باید مواظب باشد و سیاست بازتری را نیز در پیش بگیرد چه در ارتباط با کشورهای مسلمان و یا دنیای اسلام و چه در ارتباط با دیگر کشورهای جهان.
در مقایسه اسلام سیاسی شیعی بویژه نظریه ولایت فقیه و اسلام سیاسی اهل سنت ، فکر می کنید نسبت این دو اسلام سیاسی با دموکراسی چیست ؟
نظریه ولایت فقیه و مسئله عصمت از جمله مسائلی است که من با آن موافق نیستم و همواره آن دو را زیر سئوال برده ام.
من فکر می کنم اصلاح طلبان ایرانی و حتی در درون تشیع هستند کسانیکه با ولایت فقیه موافق نیستند و آنرا زیر سئوال برده اند که این بسیار به معتقدات اهل سنت نزدیک است. زیرا ما در اهل سنت چنین جایگاه و سلسله مراتبی برای هیچ شخصی قائل نیستیم و به رسمیت نمی شناسیم.
ولی اسلام سیاسی هم در دنیای اهل سنت هم در عالم تشیع وجود دارد.
بله در هر دو اسلام سیاسی وجود دارد و مسئله اساسی هم بر سر همین موضوع است و من در کتابم به آن اشاره کرده ام . مسئله ، مسئله اقتدار است به این معنی که ما چگونه به اقتدار پیوند می خوریم؟ چه کسی تصمیم می گیرد؟ در مذهب اهل سنت – که بستر فکری و اعتقادی من نیز هست – ما نمی توانیم در جایگاهی مقدم بر دیگران باشیم ، در جلوی دیگران قرار بگیریم درحالیکه از پشت سرما را برای این جایگاه انتخاب نکرده باشند.
دیگر اینکه عصمت و معصومیت وجود ندارد چون ما بشر هستیم همچون حضرت محمد ص ایشان نیز در امور دنیایی معصوم نبود . خود ایشان می فرمایند ؛ در امور دنیوی شما بهتر از من می دانید حتی در استراتژی نظامی وقتیکه آمدند از ایشان پرسیدند آیا به شما وحی شده است و یا نظر شخصی شما است ؟ پیامبر فرمود این نظر من است. منظور ایشان این بود که من ایده و نظری در مورد استراتژی نظامی دارم که ممکن است اشتباه هم بکنم.
وحی یک مسئله است و استراتژی نظامی و دیگر امور دنیوی مسئله دیگری است بنابر این ما باید محدوده اقتدار و نحوه ارتباط مان را با آن مشخص کنیم
حاکمیت در ایران اصرار دارد که بجای "بهارعربی" از تعبیر "بیداری اسلامی" استفاده کند و اعتقاد دارند که جنبش های شمال افریقا خواستگاه اسلام خواهی دارد ، نظر شما چیست؟
نه ، من فکر می کنم که بهار عربی هیچ خواستگاه اسلامی نداشته است. بهار عربی تظاهر خشم مردمی است که خواهان احترام به کرامت انسانی و عدالت هستند. ولی این اتفاق در جوامع مسلمان رخ داده است از این رو هیچ تضادی میان مطالبات این مردم و اصول اسلامی وجود ندارد .این مطالبات منشأ اسلامی ندارند اما درعین حال نباید فراموش کرد که هیچ مغایرتی با اصول و اهداف اسلامی هم ندارند و مسئله نیز همینجا است من نیز در کتابم به ان اشاره کرده ام که در اسلام چیزی وجود دارد که در این بیداری مشارکت می کند حتی اگر منشا این بیداری نبوده باشد ولی همراه این جنبش است و باید به آن اندیشه اسلامی اندیشید و آن چیزی که در این بیداری همراه مردم است این است که باید در مقابل اقتدارگرایان ایستاد.
آیا شما فکر می کنید که دعوت روشنفکران به آزادی و حقوق بشر در جوامع اسلامی و در میان توده های جوامع اسلامی شنیده شده است ، مخصوصا درمیان طبقات متوسط و جوانان مسلمان؟
بستگی دارد کجا باشد. در بعضی جاها شنیده شده است در بعضی جاها نه به اندازه کافی ، در مواردی نیز هیچگونه ارتباطی وجود نداشته است ولی من فکر می کنم که در میان دانشجویان و جوانان بیش از پیش زنان و مردانی هستند که این نداها را می شنوند و تاثیر بسزایی نیز داشته اند.
گفته می شود دو مدل حکومت اسلامی داریم ، مدل ترکیه که طبق قانون اساسی اش لائیک است اما توسط اسلامگرایان اداره می شود و مدل ایران که بر اساس قوانین و ادعای حاکمان بر مبنای شریعت اداره می شود ، به نظر شما در بهار عربی خصوصا در کشورهای عربی شمال افریقا کدام مدل مورد توجه قرار گرفته است؟
جواب این سئوال بدیهی است . همه نیز آنرا به کرات گفته اند . در مورد مصر و تونس و دیگر کشورها نیز گفته اند که امروز مناسبترین حکومت مدل ترکیه است به دلایل زیادی از جمله اینکه سیاست باز را در پیش گرفته است. از لحاظ اقتصادی هماهنگ تر با اقتصاد جهانی است و من فکر می کنم ازادی بیشتری در جامعه امروز ترکیه نسبت به ایران وجود دارد . گرچه در ترکیه نیز زندانی سیاسی وجود دارد و هنوز هم کردها تحت فشار هستند بنابر این نباید فکر کنیم که مدل ترکیه یک مدل ایده آل است است و حکومت ایران هم یک حکومت شیطانی است باید در هر دو مدل تحلیلهای دقیقی صورت بگیرد.
مسائل بسیار ناگواری در ایران رخ می دهد در ترکیه نیز رخ می دهد ولی حکومت ترکیه امروز جذابیت بیشتری دارد.موضع من این است که در مورد نمونه ترکیه نباید فقط مساله سیاست را مورد سوال قرار دهیم باید مسائل اقتصادی را نیز در نظر بگیریم، باید بدانیم که آیا برای پذیرفته شدن توسط دولت های غربی باید وارد اقتصاد بازار جهانی شد؟ این کاری است که ترکیه انجام می دهد، من به شما صادقانه بگویم که نظر من چیز دیگریست، معتقدم که باید گزینه دیگری را انتخاب کرد، باید روابط اقتصادی را به گونه دیگری مدیریت کرد و معتقدم که آزادی سیاسی اصل است ولی ثبات اقتصادی و آزادی اقتصادی بسیار مهم تر است، ترکیه هنوز هم از این لحاظ تحت تاثیر و کنترل اقتصاد جهانی است.
عطاالله مهاجرانی:
خداوند دو وعده بسیار مهم و پر لطف به پیامبر اسلام داده است. نخست این که چشم خداوند به اوست! انک باعیننا! ( آیه ۴۸ سوره طور) و دوم این که خداوند از قرآن کریم محافظت می کند، ( و انا له لحافظون)
پیامبر اسلام محبوب همه مسلمانان است. او خود را به مثابه پدر امت معرفی می کند و مسلمانان او را بیش از پدر دوست دارند. تبعیت از او را راز دوستی و محبت به خداوند می دانند. و تبعیت از او انسان را به مقام محبوب حضرت حق می رساند.
ادبیات ما سرشار از مهر اوست. مهر اوست که جان ها را گرم می کند و اراده ها را صیقل می زند و به زندگی معنا و اعتبار می بخشد. اقبال لاهوری که از جمله عاشقان پیامبر اسلام و اهل بیت او بود، سوز عشق پیامبر را گوهر وجودی مسلمان می داند. از سوی دیگر به تعبیر او کار فرنگ این است که این سوز را خاموش کند:
سوز او تا از میان سینه رفت
جوهر ایینه از ایینه رفت
در سه دهه اخیر تلاش های متعدد و متنوعی برای خاموش کردن چراغ نام و یاد پیامبر اسلام صورت گرفته است. رمان ایات شیطانی، سخنرانی پاپ فعلی در المان، انتشار کاریکاتورها به نام پیامبر اسلام در دانمارک و پس از آن نشر همزمان در پایتخت های اروپایی، و نشر فیلم در باره قرآن توسط نماینده مجلس هلند و سرانجام فیلم معصومیت مسلمانان، همگی حلقه های یک زنجیره اند. البته این زنجیره اهانت به مقدسات دینی و مذهبی حلقه های خرد و ریزی هم دارد. این خط مشی ، تاثیرش برافروخته شدن همان سوز و ایمانی است که اقبال لاهوری از ان سخن می گفت. همان مصداق سخن پیامبر اسلام: خداوند دین خود را به دست انسان های تبهکار ، تایید می کند!
چشم خداوند به پیامبر خویش است. در برابر رنج های سنگین او به او وعده می دهد که شکیبا باشد. همین مضمون را مولانا جلال الدین بلخی تص.یر کرده است:
مصطفی را وعده داد الطاف حق گر بمیری تو ، نمیرد این سبق
من کتاب و معجزه ت را رافعم بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
کس نتاند بیش و کم کردن درو تو بهْ از من حافظی دیگر مجو
رونقت را روزافزون می کنم نام تو بر زرّ و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو در محبّت قهر من شد قهر تو
چاکرانت شهرها گیرند و جاه دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
منبع: وب سایت نویسنده
بسیاری از کارگران با دریافت حداقل حقوق ماهانه قدرت پرداخت هزنیه های تحصیل فرزندان خود را ندارند و این امر سبب بازماندن آنان از کسب علم و تحصیل می شود.
دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین نسبت به افزایش هزینههای آموزش، که پیامد ترکِ تحصیل فرزندان خانوادههای کارگری را به همراه دارد هشدار داد. عید علی کریمی با بیان اینکه یکی از عوامل ترک تحصیل فرزندان کارگری افزایش هزینههای آموزش است تصریح کرد: بسیاری از کارگران با دریافت حداقل حقوق ماهانه قدرت پرداخت هزینههای تحصیل فرزندان خود را ندارند واین امر سبب بازماندن آنان از کسب علم وتحصیل میشود.
او حداقل هزینه یک دانش آموز ابتدایی را حدود ۴۰۰ هزار تومان بر آورد کرد و در این خصوص به ایلنا گفت: این رقم با کسر هزینه ایاب وذهاب که ماهانه حداقل حدود ۱۰۰ هزار تومان است محاسبه شده است.
این فعال کارگری همچنین بااشاره به افزایش قیمت کتابهای درسی از افزایش سر سام اور شهریه مدارس غیرانتفاعی نیز انتقاد کردو در ادامه گفت: بعضی از مدارس دولتی به عناوین مختلف و متعددی از اولیای دانش آموزان پول دریافت میکنند که در این زمینه باید نظارت بیشتری صورت بگیرد.
دبیر اجرایی خانه کارگر اظهار داشت: یک کارگری که ماهانه حدود ۴۰۰ هزار تومان درآمد دارد چگونه میتواند بخش از درآمد خود را به بحث آموزش و تحصیل فرزند خود اختصاص دهد این در حالیست که در بیشتر خانوادههای کارگری بیش از یک دانش آموز وجود دارد.
به گفته کریمی ارائه سوبسید به تولید کنند گان داخلی نوشت افزار میتواند قدرت خرید خانوار کارگری را افزایش دهد واین امر سبب رونق تولید و حفظ اشتغال در این بخش خواهد شد.
وی در خاتمه با بیان اینکه شورای عالی کار باید در نیمه دوم سال میزان دستمزد کارگران را افزایش دهد عنوان کرد: افزایش حقوق کارگران در شش ماهه دوم سال قدرت مالی آنان را در ارائه خدمات آموزشی به فرزندانشان بیشتر میکند.
حدود ۶۰۰ نفر از کارگران مجموعه صنایع فلزی ایران حقوق ماههای اردیبهشت، تیر و مرداد خود را دریافت نکردهاند و در وضعیت اقتصادی نامناسبی قرار دارند.
به گزارش ایلنا، حقوق چند ماه اخیر تعدادی از کارگران این مجموعه پرداخت نشده است. این در حالی است که پیش از این نیز بخش وسیعی از حقوق این کارگران در پی تجمعات مکرر آنان در مقابل نهادهای مختلف، سرانجام از سوی وزارت صنایع پرداخت شده بود.
همچنین به دلیل عدم پرداخت حق بیمه ۱۵۰ تن از کارگران بازنشسته واحد ۱ این مجموعه از سوی کارفرما، حکم بازنشستگی آنها صادر نشده و همچنان مجبور به کار در مجموعه هستند.
در همین رابطه پروین محمدی، یکی از کارگران بازنشسته صنایع فلزی ایران از عدم پرداخت ۲ میلیارد تومانی سنوات بازنشستگان چند سال اخیر این مجموعه خبر داد.
این فعال کارگری ضمن تاکید بر عدم رابطه نوسانات بازار ارز با مشکلات این مجموعه، اظهار داشت: حوزه کاری مجموعه صنایع فلزی ایران به گونه ای است که رابطه ای با نوسانات بازار ارز ندارد.
زلزله ای به بزرگی ۲.۳ در مقیاس امواج درونی زمین(ریشتر) بامداد شنبه شهرستانهای دماوند و فیروزکوه را لرزاند.
به گزارش مهر، این زمین لرزه ساعت ۳۴ دقیقه بامداد شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۱ روی داد که موقعیت مرکز زلزله توسط مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ۳۵.۸۴ شمالی و ۵۲.۴۰ شرقی گزارش شده است.
زلزله بامداد شنبه دماوند و فیروزکوه در عمق ۱۲کیلومتری زمین با عدم قطعیت مکانی ۰+/- کیلومتر در جهت شمالی – جنوبی و ۰+/- کیلومتر در جهت شرقی – غربی بوده است.
زمین لرزه امروز استان تهران در ۳۳ کیلومتری دماوند، ۳۵ کیلومتری فیروزکوه، ۳۹ کیلومتری کیلان و ۹۲ کیلومتری تهران بزرگ گزارش شده است.
پیگیری مهر حاکی از آن است که تا کنون از خسارات جانی و مالی این زمین لرزه ۲.۳ریشتری در شهرستانهای دماوند و فیروزکوه گزارشی نشده است.
نوسان نرخ ارز طی هفتههای اخیر و افزایش قابل توجه قیمت ارز در بازار باعث رشد یک تا ۲۰ میلیون تومانی قیمت خودروهای داخلی و خارجی شد.
این در حالی است که در وافع تأثیر نرخ ارز بر قیمت تمام شده تولید و همچنین خودروهای وارداتی در مدت کوتاهی امکانپذیر نیست و برای برآورد تأثیر آن بر قیمت تمام شده تولیدات داخل باید از زمان سفارشگذاری خرید قطعات مدتی بگذرد و در مورد خودروهای وارداتی نیز باید حداقل ۴۵ روز زمان برای ثبت سفارش و واردات خودرو صرف شود.
* رشد یک تا ۴ میلیون تومانی قیمت محصولات پژو ۲۰۶
در چنین شرایطی تأثیر روانی افزایش قیمت ارز باعث شد قیمت پژو ۲۰۶ تیپ ۲ با یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان افزایش نسبت به هفته گذشته، به ۲۲ میلیون تومان برسد و قیمت پژو ۲۰۶ تپ ۵ نیز با یک میلیون تومان افزایش به ۲۵٫۵ میلیون تومان برسد.
همچنین قیمت هر دستگاه ۲۰۶ تیپ ۶ با افزایش ۳ میلیون تومانی به ۳۴ میلیون تومان رسید و هر دستگاه پژو ۲۰۶ صندوقدار مدل V20 با یک میلیون تومان افزایش به قیمت ۲۱ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
قیمت هر دستگاه پژو ۲۰۷ دنده اتوماتیک نیز این روزها با رشد ۴ میلیون تومانی به ۳۶ میلیون تومان رسید و هر دستگاه پژو ۴۰۵ و پژو پارس سال نیز با یک میلیون تومان افزایش به ترتیب ۱۸ و ۲۲٫۵ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
قیمت تندر ۹۰ ایران خودرو نیز در بازار با افزایش یک میلیون تومانی به ۲۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده است و هر دستگاه سمند LX با رشد ۵۰۰ هزار تومانی قیمت، حدود ۱۸ میلیون تومان معامله میشود.
* رشد ۶۵۰ هزار تومانی قیمت خانواده پراید
در بررسی قیمت محصولات سایپا در بازار نیز میتوان گفت که قیمت هر دستگاه تیبا با رشد یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی به ۱۵٫۵ میلیون تومان رسیده است.
در مورد محصولات پراید نیز میتوان به رشد ۶۵۰ هزار تومانی سایپا ۱۱۱ اشاره کرد به طوری که در حال حاضر این خودرو ۱۱ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان به مشتریان عرضه میشود.
قیمت سایپا ۱۳۱ و سایپا ۱۳۲ نیز با رشد ۶۰۰ هزار تومانی به ترتیب به ۱۰ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان و ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان رسیده است.
* افزایش ۴٫۵ میلیون تومانی قیمت مگان
قیمت هر دستگاه تندر ۹۰ پارس خودرو با افزایش یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی به ۲۲ میلیون تومان رسید و هر دستگاه تیانا نیز با رشد قیمت ۵ میلیون تومانی، ۹۰ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
افزایش قیمت ماکسیما دنده اتوماتیک نیز ۴ میلیون تومان است به طوری که در حال حاضر این خودرو ۷۲ میلیون تومان معامله میشود.
قیمت هر دستگاه مگان دنده اتوماتیک نیز این روزها به ۵۱ میلیون تومان رسیده که افزایش ۴٫۵ میلیون تومانی را نسبت به هفته گذشته نشان میدهد.
* رشد ۲ تا ۲۰ میلیون تومانی قیمت خودروهای خارجی
در مورد خودروهای خارجی نیز میتوان به افزایش ۲۰ میلیون تومانی قیمت پرادو اشاره کرد، به طوری که در حال حاضر این خودرو با قیمت ۱۶۵ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
در خصوص تویوتا کرولا نیز باید به افزایش ۶ میلیون تومانی قیمت این خودرو اشاره کرد، در حال حاضر این خودرو با قیمت ۸۰ میلیون تومان در بازار خرید و فروش میشود.
قیمت هر دستگاه یاریس هاچبک نیز با رشد ۵ میلیون تومانی به ۵۴ میلیون تومان رسیده است.
قیمت هر دستگاه اسپورتیج نیز مشمول افزایش ۶ میلیون تومانی شده و در حال حاضر این خودرو ۱۰۳ میلیون تومان به مشتریان عرضه میشود. قیمت هر دستگاه موهاوی نیز با رشد ۵ میلیون تومانی به ۱۱۲ میلیون تومان رسیده است.
در مورد محصولات مزدا نیز میتوان به رشد ۲٫۵ میلیون تومانی قیمت مزدا ۲ اشاره کرد که در حال حاضر ۴۱ میلیون تومان خرید و فروش میشود. همچنین قیمت مزدا ۳ در بازار با رشد ۴ میلیون تومانی به ۷۵ میلیون تومان رسیده است.
قیمت هر دستگاه هیوندایی I20 با افزایش ۲٫۵ میلیون تومانی به ۴۶ میلیون تومان رسیده و هر دستگاه هیوندایی I30 نیز با افزایش ۲ میلیون تومانی، ۵۷ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
همچنین قیمت هر دستگاه آزرا گرانجور با افزایش ۷ میلیون تومانی به ۱۱۸ میلیون تومان رسیده است.
هر دستگاه جنسیس نیز با رشد قیمت ۳ میلیون تومانی، ۱۳۰ میلیون تومان و هر دستگاه سوناتا با افزایش قیمت ۷ میلیون تومانی، حدود ۹۴ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
رانندگان شرکت واحد کرمانشاه از صبح امروز شنبه دست به اعتصاب زدند.
به گزارش کرمانشاه پست از سطح شهر خبر می رسد مسافران سرگردان شده و مسئولان برای جابجایی آنها تاکسی و ون ها را بکار گرفته اند.
ترافیک سنگینی نیز تا زمان ارسال خبر نقاط شلوغ ، میادین و چهارراه های اصلی شهر را فرا گرفته است.
رانندگان شرکت واحد عدم پرداخت یارانه گازوئیل در طی یکسال اخیر و پایین بودن کرایه ها را از علل اصلی اعتصاب خود عنوان کردند . آنها همچنین از فرسوده بودن اتوبوس ها ابراز گلایه می کنند.
تماس کرمانشاه پست با مدیریت سازمان اتوبراسی کرمانشاه تا کنون بی نتیجه بوده است. مسئول دفتر مدیریت با اکتفا به اینکه اعتصاب پایان یافته از دادن جزییات بیشتر نسبت به علل اعتصاب خودداری کرد.
محمد کشتیآرای با تاکید بر اینکه بهای جهانی طلا از پنجشنبه گذشته تاکنون ۳۵ دلار افزایش یافته است، خاطرنشان کرد: ولی در چند روز گذشته شاهد کاهش التهابات بازار طلا و ارز داخلی علیرغم افزایش قیمت آنها در بازار جهانی بودهایم.
وی ادامه داد: این افزایش قیمت در بازار جهانی روی قیمتهای داخلی کم اثر بوده و قیمت سکه متناسب با افزایش قیمت جهانی آن رشد نیافته است.
سکه طرح قدیم ۹۳۰ هزار تومان
به گزارش ایسنا، امروز سکه طرح قدیم و طرح جدید ۹۳۰ هزار تومان، نیم سکه ۴۶۵ هزار تومان و ربع سکه ۲۳۵ هزار تومان قیمتگذاری شده است. این در حالی است که در روزهای پایانی هفته گذشته طلا و ارز در بازار معامله نشده و کسی فروشنده طلا، سکه و ارز نبوده و قیمتها از ثبات برخوردار نبوده است.
هر اونس طلا در بازار جهانی ۱۷۷۱ دلار
در حال حاضر قیمت هر گرم طلای ۱۸ عیار ۹۵ هزار و ۸۰۰ تومان، هر مثقال طلای ۱۷ عیار ۴۱۵ هزار تومان و هر اونس طلا در بازار جهانی ۱۷۷۱ دلار است.
دلار ۲۴۰۰ تومان
با توجه به این که طلا و ارز تابعی از یکدیگرند، قیمت دلار امروز ۲۴۰۰ تومان، یورو ۳۱۲۰ تومان و پوند در حدود ۴۰۰۰ تومان معامله میشود.
معاون پرورشی آموزش و پرورش ابراز کرد: در دبیرستانهای خاص دخترانه پوشش چادر الزامی است.
منصور مرادلو در گفتوگو با ایسنا، گفت: با توجه به هجمههای سنگین دشمن و الگوهای جدیدی که روز به روز به بازار میدهند بر آن شدیم کاری انجام دهیم که ارزشهای دینی اجرا و ظاهر شود.
وی افزود: سند تحول بنیادین تاکید بر تربیت افراد وفادار به نظام و متدین است و برای عملی کردن آن از تعیین حجاب برتر از مدارس خاص شروع کردیم تا با کمک مدیر مدرسه، خود دانشآموز و انجمن اولیا و مربیان به اهداف خود برسیم.
مرادلو خاطرنشان کرد: با برگزاری برنامههای دینی، توجیهی و آموزشی و حضور مبلغان در مدارس برای ترویج فرهنگ دینی در رسیدن به اهداف خود تلاش کردیم.
وی با ادعای رویکرد دولت در بازگشت به سمت گفتمانهای امام و انقلاب، تصریح کرد: با برگزاری برنامههایی مانند حجاب برتر در مدارس سعی در ایجاد آمادگی برای اجرای قوانین دینی با همکاری دانشآموزان را داریم.
رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران با اشاره به اینکه تولیت مستقیم ساماندهی آسیبهای اجتماعی در کشور مشخص نیست، گفت: ساماندهی متکدیان و آسیبهای اجتماعی نیازمند عزم ملی و یک دستگاه مسوول مستقیم است.
مرتضی طلایی در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به اینکه شهرداریها تنها مسوولیت جمعآوری متکدیان و افراد آسیبدیده اجتماعی از سطح شهر را دارند، اظهار کرد: نیروی انتظامی هم مسوولیت بخشی از فراینده ساماندهی آسیبهای اجتماعی را دارد، اما متولی اصلی این حوزه وزارت رفاه و سازمانهای تابعه آن است که چرخه ساماندهی را تکمیل و مسوولیت هر بخش را در این امر معین میکند.
ادعای ساماندهی کامل آسیبهای اجتماعی، تعارف است!
وی در پاسخ به اینکه چگونه چهره شهر تهران در ایام برگزاری اجلاس سران جنبش عدم تعهد از آسیبهای اجتماعی پاک شد، اما اکنون متکدیان و آسیبدیدگان اجتماعی دوباره به سطح شهر بازگشتهاند؟ گفت: در ایام اجلاس، تمامی دستگاههای مربوطه دست به دست هم داده و متکدیان و آسیبدیدگان اجتماعی را نگه داشتند؛ اما پس از این ایام آنها دوباره رها شدهاند، چراکه فرایند ساماندهی به صورت کامل اجرا نشد و اگر کسی مدعی ساماندهی کامل این افراد شده، تعارف کرده است!
طلایی اعتقاد دارد، تا زمانی که چرخه ساماندهی آسیبهای اجتماعی معیوب باشد، چندان فرقی نمیکند که شهرداری مسوولیت جمعآوری را به درستی و یا به صورت ناقص انجام بدهند.
وی که فرماندهی نیروی انتظامی شهر تهران را نیز در کارنامه خود دارد، به ایسنا گفت: هنگامی که در پلیس خدمت میکردیم، عدهای معتقد بودند که پلیس در بحث معتادان کمکاری و کوتاهی میکند؛ در آن زمان اعلام کردیم که پلیس ظرف ۴۸ ساعت میتواند پنجهزار معتاد را از سطح شهر جمعآوری کند؛ اما کدام دستگاه این افراد را تحویل خواهد گرفت؟! اینجا بود که همه عقب نشینی کردند!
رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران اعتقاد دارد که جمعآوری آسیبهای اجتماعی کار سادهای است، اما مراحل بعدی ساماندهی پیچیده است و به همین خاطر، باید از تولید آسیب جلوگیری شود.
هزینه نگهداری دانشآموز خاطی در مدرسه، کمتر از یک ماه رها شدن او در خیابان است
طلایی با تاکید بر اینکه جلوگیری از تولید آسیبهای اجتماعی باید در سیاستهای کلان کشور گنجانده شود و همه دستگاهها خود را در قبال آن مسوول بدانند، خاطرنشان کرد: به عنوان مثال، اخراج یک دانشآموز از مدرسه، مقدمه تولید آسیب اجتماعی است. هزینه نگهداری دانشآموز خاطی در مدرسه، در تمام طول دوره تحصیل، کمتر از یک ماه رها شدن و بلاتکلیفی او در خیابان است. اما آموزش و پرورش خود را متعهد به نگهداری از دانشآموزی که از ضوابط تخطی کرده نمیداند و او را اخراج میکند.
وی با تاکید بر اینکه برای جلوگیری از تولید آسیب، ارکان اداره جامعه همچون، اقتصاد، فرهنگ و حوزه مسائل اجتماعی باید رشد متوازن و همپایی داشته باشند، اظهار کرد: در بخش اقتصادی، اشتغال یکی از راهکارهای جلوگیری از تولید آسیب اجتماعی است. اما هماکنون شاهد اشتغال کاذب در جامعه هستیم و بعضا گلفروشی کنار خیابان هم در آمار شاغلان گنجانده میشود.
این عضو شورای شهر تهران همچنین، با تاکید بر نقش خانواده در جلوگیری از تولید آسیبهای اجتماعی، بر ضرورت پیشبینی تمهیداتی به منظور کاهش آمار طلاق تاکید کرد و گفت: والدین باید بدانند که طلاق به معنای سربار کردن فرزندان به جامعه است و آسیبهای اجتماعی بعدی به دنبال دارد.
بر اساس اعلام شرکت کنترل کیفیت هوای شهر تهران شاخص آلودگی هوای پایتخت امروز فراتر از حد مجاز است.
کیفیت هوای تهران اندکی فراتر از حد مجاز بوده و در شرایط ناسالم برای افراد حساس جامعه قرار دارد.
بر اساس این گزارش، توسعه حمل و نقل عمومی در کاهش آلودگی هوا نقش مهمی دارد و همچنین در نیمه دوم سال وارونگی دما ایجاد و آلودگی هوا بیشتر میشود.
ابوالفضل قدیانی برای اجرای حکم ۴۰ ضربه شلاق به اجرای احکام دادسرای اوین احضار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی روز چهارشنبه پانزدهم شهریور ماه سال جاری به اجرای احکام دادسرای مقدسی مستقر در زندان اوین احضار شد تا حکم ۴۰ ضربه شلاق تعزیری او اجرا شود.
ابوالفضل قدیانی به دلیل نگارش متنی خطاب به ملت ایران و به اتهام تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به تحمل یکسال حبس محکوم شده بود که شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به ریاست قاضی بابایی این حکم به ۲ سال حبس و ۴۰ ضربه شلاق تغییر کرد.
شعبه اجرای احکام درحالی درصدد اجرای حکم شلاق این زندانی سیاسی برآمده بود که اساسا حکم تجدیدنظر به وی ابلاغ نشده است.
بر اساس این گزارش شعبه تجدید نظر اتهام دیگری مبنی بر نشر اکاذیب به ابوالفضل قدیانی اضافه کرده و این درحالی است که نه در طول بازپرسی و دادگاه و نه حتی در کیفر خواست این اتهام به او وارد نشده بود و این مرجع به طور غیر قانونی اقدام به تشدید حکم این زندانی سیاسی کرده است.
درحالیکه این زندانی سیاسی رژیم پهلوی خواستار ابلاغ حکم تجدید نظر و سپس اجرای شلاق تعزیری شد، شعبه اجرای احکام با امتناع از نشان دادن حکم، اعلام کرد که مجاز به ارائه حکم دادگاه نیست.
رسیدگی به اتهامی خارج از چهارچوب کیفرخواست در حالی است که “نشر اکاذیب” نیاز به شاکی خصوصی دارد و متهمی که در زندان است به طور منطقی و قانونی باید شاکی خصوصی داشته باشد.
قدیانی از آذرماه سال گذشته بدون حکم قطعی از زندان اوین در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می برد و تاکنون جز یک مورد از احکام ۵سال حبس ناشی از نامه ها و بیانیه های این زندانی به او و یا وکیل مدافعش چیزی ابلاغ نشده است.
این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بیمار است و تا کنون ۲ بار جهت عمل قلب در بیمارستان بستری شده است ولی بلافاصله پس از عمل جراحی به زندان بازگردانده شده و این درحالی است که به توصیه اکید کمسیون پزشکی، این زندانی برای درمان و طی دوران نقاهت به ۴ ماه مرخصی استعلاجی نیاز دارد.
شاکی این زندانی سیاسی، وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی است و صدور و تشدید حکم ابوالفضل قدیانی که به دلیل نقد آقای خامنه ای در بیانیه ها و نوشته هایش صورت گرفته نشان از کینه توزی و شاکیان او دارد.
او شخص رهبری را بزرگترین مبلغ علیه نظام جمهوری اسلامی خوانده که با انهدام جمهوریت نظام کشور را بصورت مطلقه و خودکامه مدیریت می کند و مسوول تمام مشکلات امروز ایران است.
ماه گذشته در حالیکه این زندانی روزه دار با ضرب و شتم و غل و زنجیر به بیمارستان اعزام شد، بند ۳۵۰ در آستانه اعتراض شدید قرار گرفت که بلافاصله با عذرخواهی علی اشرف رشیدی. رییس جدید زندان اوین از او خاتمه یافت.
به نظر می رسد عدم اجرای حکم شلاق این زندانی بیمار اما پر روحیه و مقاوم بیم و نگرانی از یک حرکت جمعی و اعتراضی ازسوی زندانیان بند ۳۵۰ صورت گرفته باشد.
حکم یک سال حبس ابوالفضل قدیانی زندانی ۶۷ ساله سیاسی آذرماه سال گذشته به پایان رسیده است و پس از آن ۴ پرونده که با ۶ سال حکم زندان برای او گشوده شده و در جدیدترین پرونده وی که در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب مفتوح است این زندانی سیاسی حاضر به شرکت نشد و اساس دادگاه های انقلاب را به لحاظ قانونی و به دلیل عدم رعایت تشریفات قانونی چون حضور هیات منصفه و عدم تعریف جرم سیاسی غیر قانونی دانسته و به رسمیت نمی شناسد
به گفته معاون اداری مالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ۱۶ دانشگاه و دانشکده تک جنسیتی علاوه بر دانشگاههایی که از قبل برای دختران و پسران اختصاص یافته بود هم اکنون در مرحله راه اندازی و برخی از این دانشگاهها نیز در حال جذب دانشجو هستند.
علی اکبر متکان در گفتگو با مهر، با اشاره به آخرین وضعیت راه اندازی دانشگاههای تک جنسیتی در برخی استانهای کشور از تاسیس دانشگاه دخترانه نهاوند و پردیس دختران دانشگاه کاشان همچنین پذیرش دانشجو در این دو دانشگاه و پردیس خبر داد.
وی ادامه داد: دانشگاه دخترانه کوثر از سال تحصیلی جاری اقدام به پذیرش دانشجو خواهد کرد و ۸ دانشکده اقماری از جمله بهار همدان که رشته صنایع غذایی دختران را تاسیس کرده از سال گذشته تاکنون دانشجوی دختر پذیرش می کنند.
به گفته معاون اداری مالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، برخی دانشگاههای دخترانه از جمله دانشگاه سمنان، جامع دخترانه میناب، نرجس خاتون رفسنجان، جامع البرز دختران و پسران هم در حال دریافت مجوز راه اندازی از وزارت علوم هستند.
سیدعلیرضا بهشتی شیرازی مشاور میرحسین موسوی که اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین است در یادداشتی با تشریح شیوه های تصمیم گیری در ایران امروز به دو قطبی شدن جامعه و نیز بحران های جاری کشور اشاره کرده و این پرسش را طرح کرده است که آیا ۹ ماه پیش نمیدانستیم به زودی به امروز میرسیم؟ آیا در این ۹ ماهه اتفاق خارقالعادهای رخ داد که وقوع آن را حدس نمیزدیم؟
به گزارش کلمه، این رزمنده دوران دفاع مقدس و دبیر هیات دولت در زمان جنگ که به دستور مقامات عالی کشور در زندان به سر می برد در ادامه یادداشت خود از تصمیم مهمی گفته است که مسوولان باید امروز بگیرند تا ۹ ماه دیگر پشیمان تر از امروز نباشند.
متن کامل یادداشت سیدعلیرضا بهشتی شیرازی سردبیر روزنامه توقیف شده کلمه سبز که در اختیار کلمه قرار گرفته است پیش روی شماست:
بسم الله الرحمن الرحیم
علیرغم گذشت سه سال از حوادث پس از انتخابات بحران سیاسی کشور فروکش نکرده است. روزنامهها مهار شدهاند. نیروهای سیاسی چه به قهر و چه از روی رعب مهار شدهاند. خبری از خبرهای خیابانی نیست با این وجود کسی شک ندارد که شرایط کشور آنچه در سال ۸۷ بود قابل مقایسه نیست به صورتی که شاید دیگر وضعیت به گذشته بازنگردد. از مهمترین مظاهر بحران سیاسی موجود دوقطبی شدن جامعه است. ما ایرانیان ظاهراً داریم در کنار هم زندگی میکنیم. در شهرهای مشترک، خیابانهای مشترک، خانههای مشترک. اما براساس آنکه هر یک به کدام ایدۀ سیاسی متعهد شدهایم دیگر صدای دیگری را نمیشنویم. مثل آب و روغن که با یکدیگر ترکیب نمیشوند. چنین وضعیتی عدم هرگونه پیشرفت محسوس در فضای سیاسی را توجیه میکند. پروژههای عظیم تبلیغاتی بیاثرند و تغییری در صورت مسئله به وجود نمیآورند، زیرا پیشرفت مستلزم آن است که یک طرف بتواند سخن مورد نظر خود را به گوشی شنوا در طرف مقابل برساند. در شرایط فعلی تنها آن دسته از اقدامات تبلیغی شمرده میشوند که از لایههای دفاعی سختی که جناحهای رقیب به دور خود کشیدهاند بگذرند.
اما به نظر میرسد در صداوسیمای جمهوری اسلامی توجه کمی نسبت به این نکته وجود دارد. ازجمله بسیار پیش میآید که به برخی از اخبار که مردم – اعم از موافقان و مخالفان حکومت – به دانستناش نیاز دارند صرفاً به این خاطر که ناگوارند اساساً پوشش داده نمیشود. این کار مخاطبان این رسانه – عمدتاً حامیان حکومت – را وا میدارد تا برای رفع نیاز و کسب اطلاع لاک دفاعی خود را باز کنند و به رسانههای دیگر مراجعه نمایند. با تکرار این وضعیت آنها به مشتریان ثابت رسانههای دیگر تبدیل میشوند. کاملاً مشخص است که مسئولان خبر صداوسیما توجه ندارند که با این شیوه دارند بزرگترین سرمایهشان – یعنی مخاطبانشان ـ را به دیگری تسلیم میکنند. به راستی تکلیف آنها در مورد چنین اخباری چیست؟ آیا آنها را منتشر کنند تا دشمن شاد و دوست غمگین شود؟ یا منتشر نکنند تا رقیب مخاطبانشان را بدزدد؟ یا راه میانهای هست که پیمودن آن نیاز به نیروی انسانی کارآزموده دارد؟ در دهه شصت نیز شرایط کشور با همین حد حساس بود، اما مردم برای رفع نیازهای خبری خود به رسانههای بیگانه متکی نشدند. پس معلوم میشود این مشکل راه حلی دارد. آیا ملت از زادن آن نیروی انسانی که بتواند این راهحلها را شناسایی کند و به اجرا بگذارد عقیم شده است، یا این نیرو هست ولی حاضر به همکاری نیست؟ مسئله را سادهتر کنیم. آیا در کشور ۷۵ میلیونی ما خبرنگار آموزش دیدهای که چهره و صدای مناسب داشته باشد و بتواند تمامی حروف الفبا را به درستی ادا کند به تعداد کافی وجود ندارد؟ چرا وجود دارد، اما حاضر به همکاری با صداوسیما نیست. منظور این نیست که اگر از چنین افرادی دعوت به کار شود قبول نخواهند کرد. بلکه وقتی میآیند اداره کردنشان سخت است. پیرو و وفادار نیستند. آنها زیر علم خودشان و نه حکومت سینه میزنند. کار میکنند ولی همکاری نمیکنند.
اگر دقت شود این مشکل در سراسر نظام مشاهده خواهد شد. قبلاً اینطور نبود. زمانی نیروی انسانی زبده کشور در تمایل کامل برای جذب و همکاری قرار داشت و افرادی با موقعیت، هوش و سابقه بیمانند شرایط خود را طوری میدیدند که اینک یک خبرنگار ساده و وضعیتش را آنطور نمیبیند. این یک بحران است. در گذشته نیز این قوه در نیروی انسانی وجود داشت که اگر همه با هم یکصدا میشدند و همکاری خود را مشروط میکردند برای نظام ایجاد بحران میشد. اما این قوه به فعلیت نرسیده بود. اینک بر اثر عوامل متعددی به فعلیت رسیده است.
وقتی میگوییم بحران منظورمان عدم آمادگی است. اگر بارانی شدید ببارد و ما سد کرخه را نداشته باشیم تا از خوزستان در برابر سیل محافظت کند این باران بحران است، اما اینک که سد کرخه را داریم برکت و رحمت الهی است اگر نظام را آمادگی لازم را برای سازگار شدن با وضعیت فعلی نیروی انسانی داشت همین پدیده برای جامعه آزادی به همراه میآورد. زیرا آنچه نیروی انسانی را از همکاری منصرف کرده آن است که حکومت آنان را صاحب هیچ حقی و صدایی در تعیین سرنوشت جامعه نمیداند. همه رأیها و اختیارها از آن دیگری است. اگر نظام آماده شود این خطا را کنار بگذارد مبنای آزادی تأمین شده است. اما شرایط فعلی نیروی انسانی بحرانزاست، زیرا رفتارهای حکومت حکایت از به رسمیت نشناختن، بلکه نشناختن مشکل میکند.
از ظاهر آنچه گفتیم شاید استنباط شود که بحران عدم همکاری نیروی انسانی مخصوص به یک جناح و ایدۀ سیاسی است. اما چنین نیست. خواص بیبصیرت گواه عمومیت این بحران هستند، خواص با بصیرت نیز. آیا ممکن است ظاهر زندگی کسانی که با نظام همکاری نزدیک دارند نشان دهد که طی دو سه سال گذشته از امکانات ویژه بهرهمند میشوند؟ اما چرا؟ اگر آن قاضی که احکام زندانیان سیاسی را صادر میکند قرار است به خاطر این کارش به بهشت برود دیگر چرا امکانات اضافی؟ مثلاً اینها حق اوست، اما چرا پیش از وقوع بحران نیروی انسانی از این حقوق غفلت میشد؟ خیر! بحران مزبور جناح و ایدۀ سیاسی نمیشناسد. اگر هم این امکانات در اختیار قرار نگیرد چه بسا نیروها خود برداشت کنند. بلکه برخی هم امکانات را میگیرند و هم کج دستی میکنند. این یک حادثه نیست که طی چند سال گذشته فساد مالی ابعاد عظیم و وسیع به خود گرفته است. این امر از ریشههای عمیق برخوردار است که اگر مورد رسیدگی قرار نگیرند برخوردهای امنیتی و قضایی قادر به حل مشکل نخواهد بود.
برای آنکه یک نظام سیاسی کارآمد باشد لازم است علاوه بر مدیریت کلی خود به خود آن نیز به صورت بهینه و توسط شایستهترین نیروها اداره شود و بحران عدم همکاری مانع از این امر است. بلکه اگر نقش نیروهای پایین دستی را در تصمیمسازی برای مدیران ارشد در نظر آوریم ملاحظه میکنیم که بدون استفاده از لایقترینها مدیریت کلی نظام نیز در معرض تصمیمات اشتباه قرار دارد. در نتیجه حکومت دچار ناکارآمدی و ناتوانی فراگیر در حل مشکلات کشور میشود و این امری است که به سرعت به خطر برای امنیت ملی تبدیل میگردد. به عبارت دیگر تنها فساد مدیران نیست که ریشه در بحران همکاری دارد. مشکلات فعلی امنیت ملی هم که روزبهروز چهرۀ خطرناکتری به خود میگیرند جز با شناختن و به رسمیت شناختن این بحران حل نخواهد شد.
تصمیماتی هست که چه بسا اینک نظام ما آمادهایست بگیرد و اگر ۹ ماه پیش گرفته میشد شرایط کنونی کشور کاملاً فرق میکرد. آیا ۹ ماه پیش نمیدانستیم به زودی به امروز میرسیم؟ آیا در این ۹ ماهه اتفاق خارقالعادهای رخ داد که وقوع آن را حدس نمیزدیم؟ یا از سی ماه پیش این وقایع با قید زمان تقریبی پیشبینی شده بودند؟ چرا این تصمیمات در وقت خود اتخاذ نشدند؟ به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی.
تصمیماتی هست که باید امروز گرفته شوند تا ۹ ماه دیگر از نو انگشت پشیمانی نگزیم. اما ارادۀ لازم برای اتخاذ آنها وجود ندارد. به خاطر بحران نیروی انسانی.
تصمیمات بزرگ تنها از آن رو که نتایج سرنوشتساز دربردارند بزرگ نیستند. آنها بزرگاند چون با ترسهای عظیم همراهی میشوند. ما، حتی در انتخابهای عادی زندگی کمتر پیش میآید فایدهای را بدون پرداخت هزینهای به دست آوریم. چه رسد به سیاست. اولین چیزی که سیاستمدار از دست میدهد فرصت است. او با این ترس، با این محاسبه دائمی روبهروست که آیا فایدهای که میبرد از هزینهای که میپردازد بیشتر است؟ آیا خسارتی که میپذیرد به خساراتی که دفع میکند میارزد؟ این پرسشها مثل یک بار سنگین برروی گردۀ او قرار دارد، معمولاً آنقدر سنگین که او به تنهایی از عهدۀ حملشان برنمیآید. والا این همه مشاور و دستیار و اطرافی میخواست چه کند؟ با این همه او به راستی تنهاست، به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی. او بهتر از هرکس دیگری میداند که نزدیکانش تا چه حد در کمک به او ناتوانند. نه خود به تنهایی قادر است بار را از زمین بردارد و نه یاورانی توانا دارد. لذا تعلل میکند و تصمیمگیری را به تأخیر میاندازد. در گوشۀ مدرسه چهارباغ نشسته است، دعا میخواند و به خود وعده امدادهای غیبی میدهد، به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی.
بلکه نه! سیاستمدار مگر میتواند تصمیم بگیرد؟ همان اقدام نکردنش خود یک اقدام است. پیدرپی تصمیمات خطا میگیرد و چون عواقب اشتباهانش مثل چکهای وعدهدار یکی پس از دیگری سر میرسند خود را پنهان میکند. اخبار تلویزیون را که میگیری تمام جهان در بحران قرار دارد جز ایران که همه چیزش بوی گل و صدای بلبل میدهد. به راستی ما چقدر خوشاقبال بودیم که در کشورهای بحرانخیزی مثل آلمان و فرانسه به دنیا نیامدیم. واقعیتها را پنهان میکند: اطلاع مردم از فلان موضوع؟ مصلحت نیست. انتشار آن گزارش، آن عدد، آن آمار، ترجمه فارسی سخنان فلان رئیسجمهور؟ مصلحت نیست. ظاهراً این حقیقت است که دارد پنهان میشود. پس چرا هیچ خبری پنهان نمیماند؟ زیرا این اوست که دارد خود را پنهان میکند. از دست نتایج تصمیماتش فرار میکند. سرش را زیر برف کرده است. از واقعیت میترسد و طاقت هیچ خبر ناگواری را ندارد، تا جایی که انسان شک میکند مبادا دنبال انقراض بدون درد میگردد.
آیا یک قدم جلوتر برویم و فردا را حدس بزنیم؟ فرمانده گروهان، قطبنمای خود را گم کرده است اما به جای آنکه نگران جانهای عزیزی باشد که به او سپرده شدهاند، به هیبتاش و هیمنهاش میاندیشد، به یک آتشسوزی که همه چیز را پاک کند.
چرا دست از لجبازی بر نمیدارید و امور را به مسیر درست آن باز نمیگردانید؟ آن تصمیمی که امروز باید گرفته شود تا ۹ ماه دیگر پشیمان نشویم آزادی است. و در جای خود بحث کردهایم که آزادی به معنای آن نیست که هرکسی بتواند هر کاری که خواست بکند. بلکه اتفاقاً به معنای آن است که یک نفر یا گروه نتواند هر کاری که دلش خواست با حیثیت کشور بکند. آزادی یعنی مردم حق دارند بر مالها و جانها و تعیین سرنوشت خود مسلط باشند و هیچکس اختیاردار آن نیست که آنان را ناخواسته به درون آتش، به درون قماری که دارد به آن فکر میکند، یا حتی به درون بهشت بکشد.
مطالبی درباره/از بهشتی شیرازی:
وزرای اقتصاد و دارایی، کشور، نفت و نیرو با حضور در جلسه کمیسیون برنامه و بودجه از تخلفات بودجهای زیرمجموعه خود در سال ۱۳۸۹ گزارش میدهند.
غلامرضا کاتب،عضو کمیسیون برنامه و بودجه در گفتوگو با ایسنا یادآور شد: وزرای اقتصاد و دارایی، کشور، نفت و نیرو بر اساس گزارش دیوان محاسبات کشور بیشترین تخلفات را در تفریغ بودجه ۱۳۸۹ مرتکب شدهاند از این رو از حسینی، نجار، قاسمی و نامجو برای بررسی تخلفات این وزارتخانهها دعوت شده است.
نماینده گرمسار با اشاره به جزئیات گزارش تفریغ بودجه ۱۳۸۹ دیوان محاسبات کشور گفت: بر اساس گزارش تفریغ بودجه ۱۳۸۹ در بخش “دریافتها و وصولیها” تعداد واخواهیهای وزارت اقتصاد و دارایی ۳۷۴ مورد، در بخش “مصرف اعتبارات” تعداد واخواهیهای وزارت کشور ۴۲۹۱ مورد، در بخش “اقلام سنواتی” تعداد واخواهیهای وزارت نیرو ۲۹۹ مورد، در بخش “منابع و مصارف شرکتها” تعداد واخواهیهای وزارت نفت ۳۰۴۵ مورد بوده است.
وی اثبات تخلفات چهار دستگاه فوق را به پس از بررسی دفاعیات وزرای اقتصاد، کشور، نفت و نیرو توسط کمیسیون برنامه و بودجه موکول دانست و افزود: گزارش حسابرسی دستگاههای اجرایی و حاصل جمع کلیه موارد واخواهی مندرج در این گزارشها شامل تمام موارد مکرر و حتی یک عامل موجود واقعی در دستگاههای اجرایی است. به بیان دیگر نقض یکی از موارد قانون محاسبات عمومی توسط یک دستگاه اجرایی در حکم یک “واخواهی” است که پس از محرز شدن تخلفات در کمیسیون برنامه و بودجه گزارش آن به صحن علنی مجلس ارسال میشود.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل، در نشست شورای حکام خود، با اکثریت آرا یعنی ۳۱ رای مثبت، ۱ مخالف و ۳ ممتنع، قطعنامه ای در انتقاد از برنامه هستهای ایران تصویب کرد.
از میان ٣۵ کشور عضو شورای حکام، تنها کوبا به این قطعنامه رای مخالف داده و سه کشور مصر، تونس و اکوادور نیز به آن رای ممتنع دادهاند.
به گزارش بازتاب، از میان ۳۵ عضو شورای حکام، ۱۳ کشور عضو جنبش غیرمتعهدها هستند.
صرف نظر از رای مثبت روسیه و چین به این قطعنامه، ۹ کشور زیر که اخیرا سران و مسوولان آنها میهمان ایران بودند، به این قطعنامه رای مثبت دادند:
آرژانتین، هند، اندونزی، اردن، نیجر، تانزانیا، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی و امارات (هرچند با تلاش آفریقای جنوبی اصلاح کوچکی در بیانیه انجام گرفت.)
در عین حال به این قطعنامه تنها کوبا رای منفی داده و مصر، اکوادور و تونس هم رای ممتنع دادند. شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی ۳۵ عضو دارد.
استرالیا، بلژیک، بلغارستان، کانادا، جمهوری چک، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایتالیا، ژاپن، کره جنوبی، مکزیک، هلند، پرتغال، روسیه، شیلی، چین، سوئد، بریتانیا، آمریکا، برزیل و سنگاپور هم ۲۲ کشور دیگر عضو شورای حکامند که به قطعنامه رای مثبت دادند.
صادرات فرش دستباف ایران در پنج ماه نخست ۱۳۹۱ با کاهش بیش از ۷۳ درصدی مواجه شد.
براساس آمار گمرک ایران در پنج ماه نخست سال جاری بالغ بر ۱۴۶.۹ میلیون دلار فرش و سایر کفپوشهای نسجی از پشم یا از موی نرم حیوان، گرهباف از کشور صادر شد که این رقم نسبت به مدت مشابه در سال گذشته کاهش ۷۳.۷ درصدی را نشان می دهد. وزن فرش دستباف صادراتی ایران نیز با افت ۷۴.۷ درصدی به حدود ۱۷۴۳ تن رسید.
در همین حال زلزله اخیر در استان آذربایجان شرقی و تخریب تعدادی از واحدهای تولید فرش دستباف در این منطقه باعث بروز نگرانیهایی در مورد کاهش تولید این محصول در کشور شده است.
به گزارش ایسنا ایران در سال گذشته فرش دستباف خود را به بیش از ۸۰ کشور جهان صادر کرد.بیشترین حجم صادرات فرش دستباف ایران در سال گذشته مربوط به کشور آلمان به میزان ۱۰۷.۹ میلیون دلار بود. امارات با ۱۰۲ میلیون دلار صادرات در رتبه دوم قرار گرفت. ایتالیا نیز با ارزش صادرات ۲۹.۹ میلیون دلاری رده سوم را به خود اختصاص داد. همچنین در سال گذشته نزدیک به ۴۰۰ هزار دلار فرش دستباف ایران به آمریکا صادر شد.
فرش دستباف در سال ۱۳۸۹ یکی از ۱۰ محصول نخست صادراتی ایران بود که در سال گذشته این رتبه به سیزدهم کاهش یافت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر