-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

Latest News from Norooz for 09/21/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



هزینه مسکن به عنوان یک نیاز و کالای اساسی در سبد هزینه خانوارهای ایرانی سهمی قابل توجه دارد و از اینرو قاطبه هموطنان ترجیح می دهند خود مالک مسکن باشند تا مستاجر. علت اين امر را بايد در نوع نگاه خانوارها به كالاي مسكن در کشورمان هم به‌عنوان يك كالاي اساسي و هم به‌عنوان يك كالاي سرمايه‌اي و دارايي دانست و به هر حال شرايط اقتصاد ايران بازار نسبتا پررونقي را براي اين كالا در بيش از پنج دههء گذشته فراهم آورده است به گونه‌اي كه فعالان اين بازار هرگز ضرر نكرده‌اند هرچند با فراز و فرودهایی روبرو بوده اند.

در شرایط اقتصاد ايران بازار مسكن در مقايسه با بقيهء بخش‌هاي اقتصادي فعال‌تر بوده است بدلیل زودبازده بودن و امنیت نسبی، واز اینرو بخش خصوصی بیشترین نقش و سهم را دراین عرصه داشته است  اما با همهء اين احوال، تولید سالانه مسکن پاسخگوي نيازهاي روبه‌رشد جمعيت کشور به ويژه در سال‌هاي اخير نبوده و در گذر زمان بر دامنهء شكاف عرضه و تقاضا در اين بخش افزوده شده است. براي اين‌كه تصوير روشن‌تري از اين وضعيت ارايه شود، به نتایج سرشماری عمومی مسکن و نفوس در سال 1390 دراین باره اشاره می کنم.

برپایه نتایج اعلامی  تعداد خانوار سرشماری شده کشور در سال 1390 برابر ۲۱میلیون و ۱۸۵هزار و ۶۴۷خانوار بوده است. یادآور می شود در سال ۸۵تعداد خانوارهای کشور ۱۷میلیون و ۵۰۱هزار و ۷۷۱خانوار بوده است. نکته قابل توجه در نگاه به نتایج سرشماری های انجام شده در کشور کوچک شدن بعد خانوارطی چهار دهه گذشته است بگونه ای که در سال ۵۵در هر خانوار بطور متوسط ۵نفر زندگی می‌کردند که این تعداد در سال ۸۵به ۴نفر و در سال ۹۰به ۳٫۵۵نفر کاهش یافه است.

در سال ۸۵به میزان ۱۵میلیون و ۸۵۹هزار واحد مسکونی در کشور وجود داشته، که در سال ۹۰به میزان ۱۹میلیون و ۹۵۴هزار و ۷۰۸واحد مسکونی افزایش یافته است. این به معنای تولید مسکن متوسط سالانه 820 هزار واحد مسکونی در 5 سال بین دو سزشماری است. درعین حال این آمار بیانگر آن است که در سال 90 در مقایسه با تعداد خانوارهای موجود حدود 1231000 واحد مسکونی کسری وجود داشته است.

در سال 85 معادل  11میلیون خانوار در سال ۸۵مالک مسکن بودند، که در سال 90 مالکان به ۱۱میلیون و ۸۷۵هزار نفر افزایش یافته است.و یک میلیون و ۵۸۵هزار نفر در سال ۹۰در منازل رایگان زندگی می‌کرده اند،

برپایه همین نتایج اعلام شده ۹۹٫۵درصد جمعیت کشور در واحدهای استاندارد و معمولی آپارتمانی ساکن هستند، جمعیت ساکن آپارتمان ۳۰درصد بوده، و در سال ۹۰حدود ۹۵درصد به صورت تک خانواری و حدود ۴درصد نیز به صورت دو خانواری زندگی می کرده اند که این موضوع نشان می دهد در ایران خانواده‌‌ها در حال تفکیک هستند.میانگین تعداد اتاق در اختیار خانوار در سال ۹۰به میزان ۲٫۹۸اتاق بوده است.

برپایه آمار اعلامی سازمان ثبت احوال کشور در سال 1390 تعداد 874792 ازدواج در کشور انجام گرفته است. اگر نیاز به تولید مسکن سالانه را به همین میزان بعلاوه جبران کسری و بازسازی واحدهای مسکونی قدیمی و فرسوده بدانیم به رقمی حدود حداقل 1.3 الی 1.5 میلیون تولید واحد مسکونی درهرسال می رسیم تا بتواند رفع کننده نیازتقاضای مسکن در سالهای پیش رو باشد. البته با این تبصره که در این رابطه از بحث در باره کیفیت ساخت مسکن، به ویژه درحاشیه شهرها و روستاها، که با رخداد یک زلزله 5 ریشتری زیر و رو می شود، صرفنظر شده است.

 از كنار هم نهادن اين اخبار و گزاره‌ها نتيجه‌اي گرفته می شود که مسالهء « مسكن » از مسايل كليدي اقتصاد ايران در حال و آينده خواهد بود و دست‌اندركاران ادارهء حكومت بايد براي حل اين مساله برنامه‌ريزي داشته باشند. نتيجهء دوم آن‌كه ظرفيت توليد مسكن در كشور بايد افزايش يابد.  نتيجهء سوم اینكه الگوي توليد مسكن بايد تغيير يابد.  نتيجهء چهارم بازار اجارهء مسكن بايد گسترش يابد و... اما آيا اين اتفاقات با توجه به ساختار موجود تصميم‌گيري و ادارهء كشور مي‌تواند اتفاق بيفتد؟

بررسی عملکرد دولت احمدی نژاد در زمینه مسکن حاکی از نداشتن یک برنامه روشن و تعریف شده دراین باره است چراکه دردولت نهم با افزایش نقدینگی ناشی از تزریق ریال درآمدنفتی به اقتصاد از یکسو، و پرداخت وام برای خرید مسکن بیکباره قیمتها در بازار مسکن سیر صعودی بخود گرفت و از سال 85 تا 87 قیمت واحدهای مسکونی بطور متوسط دو تا سه برابر افزایش یافت، و در واکنش به این وضعیت دولت این بار سیاست انقباضی و قطع پرداخت وام را در پیش گرفت که پیامدش رکود در ساخت و ساز و بازار مسکن بود. در پی این تجربه و با توجه به فضای انتخاباتی بود که احمدی نژاد طرح پر سر و صدای « مسکن مهر » را اعلام نمود و قول داد با اجرای این طرح نیازتمام متقاضیان مسکن تا پایان کار دولتش پاسخ داده شده و دیگر کسی بی مسکن نماند. برای اجرای این طرح رئیس دولت گفت درصدد است تا هر سال دو ميليون واحد مسكوني در كشور بسازد، و وزير مسكن و شهرسازي هم سخن از ساخت يك ميليون و 550 هزار واحد مسكوني (1250 هزار واحد در شهرها و 300 هزار در روستاها) گفت.

اینکه آیا در زمانی که اين دولتمردان از این طرح سخن می گفتند و وعده می دادند بر اين نكته آگاه بودند كه چگونه مي‌توان در عرض يك‌سال ظرفيت توليد مسكن در كشور را به 2 برابر بیشتر افزايش داد؟ آيا منابع سرمايه‌اي، نیروی انسانی ،مصالح ساختماني و ... در اين حد و اندازه وجود دارد؟ و آيا دولت بايد خود متولي و سازندهء مسكن شود؟ و...هنوز جای سئوال و ابهام دارد اما به نظرم دولت در تشخيص مسالهء « مسكن » و ضرورت توليد آن‌ مانند هر كارشناس اين عرصه راه درست رفته است ولی در راه‌ حل راه اشتباهی رادرپیش گرفته است و آن دولتی کردن ساخت « مسکن » است. همچنانکه پیشترآمد در جامعهء ما انگيزه‌هاي كافي در بخش خصوصي و شهروندان براي ساخت و توليد مسكن وجود دارد به‌شرطي كه راه سرمايه‌گذاري و توليد در اين بخش به آسان‌ترين وجه بروي آن‌ها گشوده باشد و اين‌گونه نباشد كه براي ورود به اين عرصه بايد از خوان‌ها و موانع فراوان اداري و... بگذرند. بزرگ‌ترين خدمتي كه دولت مي‌توانست براي رونق بخشی به اين بخش كند كنار زدن اين موانع و خوان‌ها و بسترسازی بازار سرمایه و مسکن بود که انجام نشد و از اینروست که مساله « مسکن » همچنان به عنوان معضلی اجتماعی در کشور خودنمایی کرده و چشم اندازی روشنی برای حل آن دیده نمی شود.

برای « ارزیابی عملکردطرح مسکن مهر » هرچند تاکنون آمار درست و درمانی از سوی دولت به رغم همه تبلیغاتی که دراین باره شده و می شود،ارائه نشده است اما از بحث تحقیق و تفحصی که اخیرا در مجلس مطرح شده است بخوبی می توان عدم موفقیت آنرا دریافت. به گزارش ایسنا،‌ در مورد طرح تحقیق و تفحص از بانک مرکزی رئیس و نائب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات گفته اند یکی از محورهادر باره منابع بلوکه شده بانکی در اجرای طرح « مسکن مهر » است چراکه مسوولان بانک مرکزی در گزارش خود به کمیسیون برنامه و بودجه از بلوکه شدن حجم عظیمی از منابع بانکی در اجرای « مسکن مهر » پرده برداشته و این موضوع را دلیل ناتوانی نظام بانکی برای پرداخت تسهیلات به سایر بخش‌های اقتصادی به ویژه بخش تولید اعلام کرده اند.

براساس اعلام بانک مرکزی میزان اعتبارات مستقیم بانک مرکزی به طرح « مسکن مهر » در سال‌های ۱۳۸۷، ۱۳۸۸و ۱۳۸۹به ترتیب ۲۴هزار، ۱۶هزار و ۱۹هزار میلیارد تومان بوده که مجموع آن حدود ۶۰هزار میلیارد تومان می‌شود.

براساس اعلام بانک مرکزی تا پایان سال ۱۳۸۹از مجموع ۶۰هزار میلیارد تومان اعتبار تخصیص یافته به طرح « مسکن مهر » تنها هفت هزار میلیارد تومان معادل ۱۱درصد آن توسط بانک مسکن جذب شده است.

همچنین در سال ۱۳۸۹به موجب تصویب نامه هیات وزیران مجوز انتشار ۷۰۰۰میلیارد تومان اوراق مشارکت طرح « مسکن مهر » توسط بانک مسکن صادر شد که تا پایان اسفند ماه سال ۱۳۸۹پنج هزار میلیارد تومان آن به فروش رسید.

براین اساس، طبق آمار عملکرد طرح « مسکن مهر » از ابتدای اجرای این طرح تا پایان اسفندماه ۱۳۸۹برای یک میلیون و ۴۱۱هزار واحد مسکونی در کل کشور قرارداد ساخت منعقد شده که از این تعداد یک میلیون و ۱۷۷هزار واحد مسکونی در مرحله پی‌سازی و بعد از آن قرار گرفته‌اند. از کل واحدهای دارای قرارداد ساخت ۶۶۸هزار واحد در مراحل اسکلت و ثبت و بعد از آن قرار دارند.همچنین طبق این گزارش، نسبت واحدهای در مراحل نهایی ساخت به کل واحدهای دارای قرارداد ساخت ۴۷درصد بوده است.

دلیل دیگر شکست اجرای طرح « مسکن مهر » را می توان در افزایش شاخص قیمت مسکن و اجاره بها در سال گذشته و جاری مشاهده کرد که افزایشی بیش از 50 درصد داشته است و با وضعیتی که هم اکنون در بازار سرمایه وجود دارد و با نقدینگی بالا ، که از زمره دلائل افزایشش تزریق همین 60000 میلیارد تومان منابع بانکی برای اجرای طرح « مسکن مهر » به بازار بوده است، احتمال این روند افزایشی وجود دارد، به ویژه اگر سیاست هایی برای کنترل بازار ارز و طلا  تمهید و اجرا شود.

خلاصه اینکه در « ارزیابی عملکرد طرح مسکن مهر » می توان نتیجه گرفت که مثل دیگر طرح ها و وعده های احمدی نژاد در نیمه راه و ناکام مانده در حالیکه دولتش رو به پایان است، وبه رغم وعده او برای حل مشکل « مسکن » خانوارها تا پایان دولتش، همچنان حداقل 2 تا 3 میلیون خانوار ایرانی با مشکل « مسکن » درگیر و مواجه خواهند بود.


 


سیدمصطفی تاجزاده عضو دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نامه ایی خطاب به دخترش بزرگترین جرم خود را انتقاد از رهبری خوانده و اشاره کرده است که بازجوها بارها او را تهدید کردند که به همین دلیل او و دیگر منتقدان را خواهند کشت: “بازجو می کوشید همراه با ضرب و شتم مرا قانع کند که زنده بودنم به علت رأفت نظام است که البته این بار اشتباه سال ۷۸ را مرتکب نمی شوند که مرا سینه دیوار قرار نداده و کارم را تمام نکرده اند! او از خوش شانسی من تعجب می کرد و شاید تأسف می خورد که چرا روز بعد از انتخابات بازداشت شده ام و در نتیجه در اجتماعات مردمی حضور نداشته ام چرا که تصریح داشت «اگر در تظاهرات می دیدنت تو را می زدند و دیگر سر و کارت به اوین نمی افتاد».”

به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی در ادامه این نامه با انتقاد از میزان نقد پذیری مسوولان حکومتی از احکام طولانی مدت مجید توکلی و بهاره هدایت ابراز تاسف می کند و با اشاره به سخنان اخیر رییس قوه قضاییه می نویسد: “تأسف آمیزتر آن که فضای جامعه به قدری پلیسی و امنیتی است که روزنامه ها سخنان فوق را به عنوان تیتر خود برگزیدند، بدان امید که شاید بعد از این شاهد مرور احکام ظالمانه از جمله ده سال و نه سال و نیم زندان برای دو دانشجوی منتقد، اولی دانشجوی پسر در زندان رجایی شهر و دومی زندانی دختر در اوین نباشیم! بنابراین در ایران که آزادترین کشور جهان است، قضات نیز آزادند آزادیخواه ترین فرزندان این مرزوبوم را به حبس های سنگین محکوم کنند.”

متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

سلام دختر گلم!

دو سال و نیم است که از دیدارت محروم شده ام و نتوانسته ام روی ماهت را ببوسم. امکان تماس تلفنی هم ندارم. تو و همسرت را هم رسماً و کتباً ممنوع الخروج کرده اند تا به ایران نیایید. پس دیگر چاره ای نیست جز این که از راه دور تولدت را تبریک بگویم و آینده ای سرشار از سلامتی و بهروزی و سعادت برای تو و همسرعزیزت آرزو کنم.

عارفه جان!

می دانی که جرم اصلی من انتقاد به رهبر و مشارکت فعال در تهیه نامه سرگشاده به وی در سال ۱۳۸۲ است براساس آن چه که یکی از بازجوهای هتاک و خشن می گفت و لابد با خود فکر می کرد وقتی قرآن کریم شرک به خداوند را ظلم عظیم می خواند حتماً انتقاد به نماینده خدا در روی زمین هم جنایت بزرگی است. جالب آن که آن بازجو می کوشید همراه با ضرب و شتم مرا قانع کند که زنده بودنم به علت رأفت نظام است که البته این بار اشتباه سال ۷۸ را مرتکب نمی شوند که مرا سینه دیوار قرار نداده و کارم را تمام نکرده اند! او از خوش شانسی من تعجب می کرد و شاید تأسف می خورد که چرا روز بعد از انتخابات بازداشت شده ام و در نتیجه در اجتماعات مردمی حضور نداشته ام چرا که تصریح داشت «اگر در تظاهرات می دیدنت تو را می زدند و دیگر سر و کارت به اوین نمی افتاد»

عارفه ساداتم!

برای این که میزان انتقادپذیری و سعه صدر مقامات کنونی را بدانی توجهت را به سخنان اخیر رئیس قوه قضائیه جلب می کنم که خطاب به قضات گفت: «در برخورد با انتقادهای تند دانشجویی که در چارچوب قانون و به دور از توهین و افترا و یا سایر عناوین مجرمانه مطرح می شود توصیه حکیمانه مقام معظم رهبری را رعایت کرده و مدارا کنند» (روزنامه های ۲۶ مردادماه) به نظر می رسد برای این همه گذشت و بزرگواری حضرات باید پروردگار عالمیان را سپاس گفت و به داشتن مقاماتی چنین رئوف و عطوف به جهانیان فخر فروخت و با مباهات اعلام کرد که آی دنیا! اگر پیامبر بزرگوار ما که خداوند مهربان وجود او را برای بشریت رحمت می نامد، اسلام را «دین سهله و سمحه» خواند و اگر مخالفان مولی علی (ع) در دوران حکمرانیش در امنیت کامل به او انتقاد و گاه هتاکی می کردند، اینک ببینید که حجت اسلام و مسلمانان یعنی آقای صادق لاریجانی به پیروی از آن دو بزرگوار اوج مدارا را در کسوت قاضی القضاتی ایرانشهر به همکاران خود یادآور می شود:

چنان چه دانشجویان، الف – در چارچوب قانون ب – به دور از توهین و افترا ج – به دور از سایر عناوین مجرمانه، انتقاد تندی مطرح کردند، براساس توصیه حکیمانه مقام معظم رهبری با او مدارا کنند!!! البته آقای صادق لاریجانی منظور خود را از این مدارا، که به هر رو شامل حال غیردانشجویان نمی شود، دقیقاً مشخص نکرد. پس اگر شهروندی به رهبر انتقاد کند، حسابش با کرام الکاتبین است و چنان چه دستگاه قضایی او را سرجایش ننشاند، گروه خوارجیِ انصار حزب الله رسماً و علناً عنان پاره خواهد کرد و به سراغ وی رفته انجام وظیفه خواهد کرد! چنین منتقدی حتی اگر به اعتراف بازجوها مدیری توانا و فاقد نقطه ضعف اخلاقی و مالی باشد و تشکیل بیش از سی و دو هزار شورای اسلامی شهر و روستا در یک روز، و البته پس از سال ها تأخیر در اجرای این اصل قانون اساسی، یکی از خدمات او محسوب می شود، نه تنها به علت انتقاد از رهبری از حقوق اساسی خود محروم می شود، بلکه امکان استفاده از بسیاری از حقوق زندانیان سیاسی عادی، چه رسد به زندانی سیاسی، را ندارد!

عارفه عزیزم!

تأسف آمیزتر آن که فضای جامعه به قدری پلیسی و امنیتی است که روزنامه ها سخنان فوق را به عنوان تیتر خود برگزیدند، بدان امید که شاید بعد از این شاهد مرور احکام ظالمانه از جمله ده سال و نه سال و نیم زندان برای دو دانشجوی منتقد، اولی دانشجوی پسر در زندان رجایی شهر و دومی زندانی دختر در اوین نباشیم! بنابراین در ایران که آزادترین کشور جهان است، قضات نیز آزادند آزادیخواه ترین فرزندان این مرزوبوم را به حبس های سنگین محکوم کنند. بگذریم.

نازنین دخترم!

من برای جبران بخشی از محرومیت هایم، شما را به بند خویش آورده ام! عکس ها و یادگاری هایتان در برابر چشمانم قرار دارد. دو عروسک پارچه ای کوچکت را به یاد تو و فاطمه که هنوز نمی دانم کدامتان را بیشتر دوست دارم، کنار کتاب هایم گذاشته ام. خاطرات تان همیشه با من است و خوابتان را نیز زیاد می بینم. اکثراً شیرین و البته گاهی تلخ با وجود این از این که در خواب نیز با من هستید و اغلب با حضور مامان، خدای مهربان را سپاسگزارم.

دختر دلسوز و فداکارم!

تجربه و تأمل به من آموخته است چنان چه انسان بخواهد دیگران خطاهایش را ببخشند خود باید در نادیده گرفتن اشتباهات سایرین پیش قدم شود. اگر مایل است دوستان و آشنایان و همکاران دوستش داشته باشند و به او احترام بگذارند، لازم است متقابلاً آنان را دوست بدارد و عزیز و محترم بشمارد. اگر شادی و پیشرفت و رفاه را حق خود می داند، نه تنها اندوه و ناکامی هیچ کس نباید او را خشنود کند بلکه همواره باید بکوشد دیگران را در شادی خود شریک سازد. چنان چه انتظار هم دلی آدم ها و کمک آنان در سختی ها را دارد، دیگران باید او را پشتیبان خویش در تنگناها بدانند. می دانی که مردم عیال خداوندند، حسن ظن به آنان تلاش برای رفع مشکلاتشان و مشارکت در جشن و سرورشان پروردگار عالمیان را خشنود می سازد. پس اگر طالب رحمت و بخشش خداوندی، مهربان و بخشنده باش. هم چنان که تاکنون بوده ای.

برای تو و علی عزیزم سلامتی، شیرین کامی و سعادت ابدی آرزو دارم. در حد توانتان مامان و فاطمه را دریابید.

در پناه حق باشید

می بوسمتان

بابا مصطفی- اوین


 


جشنی برای تولد عارفه ساداتم

سلام نازنین تولدت مبارک

سی ساله شدی و سی سالگی زمان پختگی است حالا یک زن کامل هستی با اندازه سه دهه تجربه و دانش و یافته هایی که برای به دست آوردنش دقیقا سه دهه زمان لازم است.

سی ساله شدی دخترم. سالت اندکی کمتر از سن انقلاب است و اندکی کمتر از سن ماه دامادجان مان! سن انقلاب و تجربه هایی که سخت قابل اعتناست!

سی سالگی فصل نوینی در زندگی ما زن هاست! می توان به گذشته ها نقب زد و سال های زندگی را مرور کرد و برای سی سال بعدی واقع گرایانه تر برنامه ریزی کرد. بیا با هم به گذشته سفر کنیم:

سی ام شهریور سال هزار و سیصد و شصت و یک- آن روز سی ام آخرین روزهای گرم تابستان که نقطه وصل خنکای پاییز بود تو بی تاب آمدن بودی و من بی تاب وصل توأمان تو و پدرت. پدرت برای انجام فریضه حج به عربستان رفته بود در سال هایی که بوی ناامنی می آمد در شبه جزیره و من با هر نامه ای که از او می رسید تا بگشایم و دست خط او را ببینم و سلامتش را از زبان خودش و با قلم خودش باخبر شوم دل در دلم نبود. تو بودی، می دانستم. اما نبودن او را تاب آوردن آسان نبود. ما، من و تو در شب های تنهایی با هم نجوا می کردیم و هیچ کس شاهد این زمزمه های شبانه نبود! تو بی تاب آمدن بودی و من دلتنگ او. تو آمدی بسان فرشته ای کوچک و محبوب دل های دو خاندان شدی و پدر بی تاب آمدن بود و دیدنت. می گفت: خواب پریشانی دیده ام و تو و نوزادمان را به خدا سپرده ام.

دوست داشتم برای اولین زایمانم همسرم، یارم، شریک زندگی ام مرا به بیمارستان ببرد و در کنارم باشد. اما او نبود و تو را نیز رخصتی بیش برای پاییدن و ماندن نبود.

مولود عرفه! وقتی که آمدی نور را به سرای خالی از پدر پراکندی اما من خانه را بی او، تاب نیاوردم و همۀ بیست روز تنهایی مان را به خانه پدرجان و به آغوش او و مادرجان پناه بردیم تا گرمای آن خانه و روشنایی اش دلمان را گرم و روشن کند.

حالا دلتنگ که می شدم تو را در آغوش می گرفتم و می بوییدم و می بوسیدم. تو چونان فرشته کوچکی در زندگی ما حاضر شدی و چون گوی رخشنده ای می درخشیدی و این نورافشانی پدر را با وجود فرسنگ ها فاصله به طرب و شعف می آورد.

«حاجی» که آمد تو را سپید پوش به استقبالش بردیم که هردو از جانب خدا آمده بودید! او چنان مبهوت تو شد و تبارک الله احسن الخالقین گفت که گویی ما را نمی بیند! ما به خانه مان آمدیم قربان کردیم و میزبان میهمانانی شدیم که ولادت تو را در روز عرفه به فال نیک می گرفتند.

باری خداوند اولین در از درهای بهشتش را به روی ما گشود و ما شادمان از این مرحمت خوشبختی مان را شکرگزاری می کردیم. و سال ها مانند باد گذشتند و ناگهان تو پای به دانشگاه گذاشتی و بزرگترین و مهم ترین انتخاب زندگی ات را کردی و زندگی مشترک را آغاز کردی با مردی که برازنده تو بود با صفات و خصال نیک. هنوز از سامان گرفتن زندگی تو و خواهرت چندی نگذشته گردش ایام روزهای سخت و تیره را برایمان به ارمغان آورد و غرّش آسمان زندگی تندباد و رگباری را به همراه داشت که سایه بان خانه مان را که نه، رکن رکین و بن و اساس آن را به یغما گرفت!

مردان مهاجم در شب ولادت مادرمان زهرای مرضیه(س) به خانه مان ریختند و گوهر یکدانه زندگی مان را ربودند و بردند و رنجش دادند و رنجمان دادند و ما به خدایشان واگذار کردیم. فاجعه را ما دیدیم و تو و ماه دامادجانمان شنیدید از راه دور.

تو بی تاب دیدار پدر بودی یادت هست؟ در آخرین ماه سال منحوس ۸۸ دل به دریا زدی، یارمهربان را ترک کردی و آمدی به وطن به امید خدا با آرزوی رهایی پدر و دیدارش. و دیدار دیگر عزیز رها شده از بند که برادرت بود! آمدی و دائم سراغش را گرفتی و پس از اولین و آخرین ملاقاتت در زندان، لحظه ای ما را به خود وانگذاشتی و سرخوشانه آمدن او را نوید دادی تا سرافرازانه آمد. قدمت مبارک بود دخترم در آن روزهای پایانی سال و تو که رفتی درست پس از همان سفر دو روزه کوتاه به دیار اجدادی، درد به جان او افتاد و زمین گیرش کرد و بستری شد و جراحی شد و نقاهتش به رمضان کشید و رمضان هنوز نیامده بازش خواستند به محبسی که تیره دلان برای آزاداندیشان تدارک می کنند در روزهای گمراهی و روزهای شادی شیطان که تفرقه را میان بندگان خدا مانند آب جادو می پاشد! و حبل الله را از دسترس آنان دور می کند. به محبس رفتن او همان و آغاز بی خبری و … درد واژه هاست انگار که از نوک قلم می تراود در آستانه جشن میلادت، دردانه جان می بینی؟! انگار سی سال پیش است و او قصد وداع دارد و من نالان از هجران، توان بازداشتنش را از این سفر معنوی ندارم! انگار همان سال های سخت زندگی است که سفرهای کوتاه چند روزه اش را تاب نمی آوردم و آن دوری طولانی تر پس از بازگشت ما از پاریس به بهانه درس و مدرسه شماها و تربیتتان که واهمه خراب شدنش را در بلاد کفر داشتم و دلتنگی های مادرجان! آه چه طاقت فرسا بودند آن روزها و شب ها که ما لحظه شماری می کردیم آمدنش را و او مانند باد می آمد دو روزی و مانند برق می رفت برای ادامه کار و …

و تو بزرگ و بزرگ تر شدی و هر شهریور تولدت را با حضور او جشن گرفتی و رسیدی به سال ۸۸ که قرار بود سال سرنوشت باشد و چه بد رقم خورد!

دخترم عارفه عزیزم!

اینک این چهارمین تولد توست بی حضور بابا که تو تنها با پیامش که نوید بخش و هشداردهنده است دلگرمی بی آن که حتی اجازه داشته باشی صدایش را بشنوی و برای یک سال دیگر زندگی ات انرژی و نشاط و خرّمی بگیری! و من در عالم خیال هنوز تو را در آغوش می گیرم و برایت لالایی می خوانم و این بار لالایی ها از همان جنسی است که مادرم برای من می خواند درزمانی که پدرم در زندان ستم شاهی بود. زندان زندان است! اما درد زندانِ نظامی که برایش رنج برده باشی و خون جگر خورده باشی بیش تر است. مانند درد گلی که شبلی بر تن حلاج افکند. بیا دخترم بیا و گوش به لالایی های مادر بسپار. انگار هنوز پلنگ در کوچه می نالد و صدای زنجیرها، همان زنجیرهای همیشگی که برپای مظلومان دوران قفل و کلید می شد، به گوش می رسد و هنوز … هنوز سرودهای کوهستان شنیدنی است!

می دانم که این سال های نحس دوری و مهجوری برای تو با آن دل نازک و طبع لطیفت سخت می گذرد اما به ناچار می گذرد. حالا که مُهر ممنوع الخروجی، شما را تا زمانی که اراده همایونی تعلق گیرد از دیدار چهره مهربان و پرفروغ پدر و آغوش او و آغوش خانواده محروم کرده است. بیا تا همه این فاصله ها را نادیده انگاشته روحمان را و قلبمان را باز هم به یکدیگر پیوند بزنیم و نغمه های مستانه عاشقی را با هم زمزمه کنیم. بیا تا به یکدیگر نوید روزهای خوب و سبز با هم بودن را بدهیم. بیا با هم پیمان ببندیم که در این راه سخت و صعب متحدانه همراهش باشیم، دعاگویش باشیم، غمگسارش باشیم و اگر نمی توانیم باری از دوشش برداریم مبادا که باری شویم بر دوش هایی که متاعب زندان به غایت رنجورش کرده است.

می دانم که تو، همسرت، خواهرت و همه ما در همه دعاهای پدر هستیم ما هم از دعا فراموشش نمی کنیم و یادمان می ماند که عزت و سرافرازی این خانواده به شرافت و خلوص و پایمردی های اوست.

با سپاس از همه صبوری ها و یکدله گی ها و همراهی هایت

سایه پدر هماره بر سرت و بر سرمان مستدام

می بوسمت

مامان فخری

۲۹/۶/۱۳۹۱


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته