-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

Latest News from Norooz for 09/26/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



این روزها که می‌گذرد، دیگر حال هیچ کداممان خوب نیست، از صدر و ذیلمان حالمان خوب نیست، هر چه هم وسمه بکشیم بر صورت‌هامان و بزکش کنیم و به زور سرخاب و سفیداب، بخواهیم حالمان را خوش جلوه دهیم و به سیاق آنان که دروغ عادتشان شده کتمان کنیم این حال خراب را، باز چهره و رفتار و گفتار همه امان، داد می‌زند که حالمان اصلا خوب نیست. نه استادمان دل و دماغ چندانی برای درس دادن دارد، نه روشنفکرمان، نه هنرمندمان ونه روزنامه نگارو نویسنده امان و نه دانشجویمان. کاسب وتاجر و دکتر و مهندس و بقال سر کوچه هم دیگر حالشان خوب نیست. آخر مگر دلار 2500 تومانی و کاهش روز افزون تولیدات صنایع مختلف و اجاره‌های سر سام آور و تورم افسارگسیخته و رها شده و بیکاری روز افزون، جز برای عده‌ای رانت‌خوار و فرصت‌طلب، حال خوش هم می‌گذارد برای کسی؟ حتی آنکه فریاد می‌زد همه چی آرومه و خوشحال است هم از ته صداش می‌شد فهمید که حالش خوب نیست. وزیر و وکیل هم به هم ریخته‌اند. حتی آنکه زل می‌زند از صفحه تلویزیون به چشمانت و ادعا می‌کند همه چیزخوب است و کشور در اوج پیشرفت و به اهداف چشم انداز 20 ساله هم رسیده، دیگر با همه اعتماد به نفس عجیبش در بیان چنین سخنانی، صدایش، و چشمانش و شانه بالا زدنش داد می‌زند که نه حال خودش خوب است و نه حال کشورما. و طبیعی است که حال دانشگاه‌هامان هم اصلا خوب نیست.

 حالا نه اینکه حال روزهای قبلمان و سال‌های گذشته امان خیلی خوب بوده و دانشگاه‌ها حال‌های خیلی بهتری در گذشته داشته‌اند. نه، حال دانشگاه هم، نه در آذر 32 که خون داد در پای استبداد آن روز و نه در آبان 58 که از دیوار سفارت بالا رفت و نه در تیرماه 78 که خوردن ترکه‌های بیداد و ستم بر سرش عریان تر شد و زخم کینه بر دلش نشست و نه در اکثر خردادها و تیرهای دهه‌های 70 و 80 که کتک خورد و سیلی چشید و زندان کشید، هم خوب نبوده، ولی روزهای معدود و خوش تا قبل از خرداد 84 دانشگاه کم به خود ندیده است. اما بعد از خرداد 84 انگار دانشگاه مدام افسرده است، کز کرده در خودش و پزمرده شده است، و دانشجو یا بی‌تفاوت شده نسبت به خود و دور و بر و جامعه و فرهنگ و اخلاق و کشورش و نه تنها برای خود و کشورش دلی نمی‌سوزاند و برای روزهای بهترش تلاشی نمی‌کند بلکه باری به هر جهتی می‌گذراند این روزهای دانشگاهش را و یا با سیطره ترسی عمیق، اگر هم بی‌تفاوت نبوده، آنچنان ناامید است که کمتر روزهای خوشی را پیش روی خود می‌بیند و ترسیم می‌کند.

 گل سر سبد دانشگاه‌هامان (دانشگاه شریف، پلی تکنیک و تهران و بهشتی و طباطبایی و...) که شده تنها سکوی پرتاب برای عزیمت بی‌بازگشت اکثر قریب به اتفاق دانشجوهایش به خارج که بروند و اگر بی‌تفاوتی آشفته اشان نکرده، دل نگرانی‌ها و حسرت‌های فرومانده برای وطن امانشان را می‌برد و بقیه هم بیشتر شبیه کارخانجات تولید مدرک شده، انگار در این روزهای بیکاری و بی‌اشتغالی، ادامه تحصیل‌های بی‌هدف و باری به هر جهت، به امید شاید فرجی از این ستون به آن ستون شده شغل بسیاری از جوانانمان! و مدیریت دانشگاه این روزها انگار نه برای مدیریت دانشگاه و آموزش عالی جوانان (به مفهوم ایجاد امکانات وبستری برای ارتقا علمی و فرهنگی و... جوانان) که موظف به کنترل دانشگاه و دانشجو شده اند که آنچنان در همه چیز دانشجو دخالت می‌کنند و محدودش می‌کنند از دخالت در فضای دانشگاه گرفته تا دخالت در ترکیب جنسیتی دانشگاه و حتی دخالت در متون علوم و کتب دانشگاهی و خودمانی سازی دانشگاه‌ها که دانشگاه را بیشتر به یک مدرسه راهنمایی شبیه می‌سازد!! بیچاره دانشجو که در دانشگاه‌های این روزها، برای اینکه حداقل کاری برای خودش یا برای دانشگاهش بخواهد بکند باید فقط او انعطاف به خرج بدهد و هی کوتاه بیاید و کوتاه بیاید و به هر عتاب و خطاب و... تن بدهد تا بلکه گشایشی بشود در کار فرومانده‌اش!

و نمی‌دانم چه بر سردانشگاه و چه بر سرهمه امان خواهد آمد و نمی‌دانم چه می‌شود در این روزها به دانشجویان مظلوم بی‌تفاوت نگاه داشته شده و یا ناامید شده گفت تا راه گشا باشد در این میانه و چگونه می‌توان در این روزهای بی‌چشم انداز پیش رو، استراتژی و راهکار و... ارایه داد؟ چه می‌شود نوشت برای دانشجو و دانشگاهی ای که شاید چشم و گوشش دیگر از انواع نوشته‌ها و گفته‌ها و راهکارهای بی‌فرجام پر است در این میانه بلبشو؟

در این میانه، هرچند گفتن و نوشتن از دانشگاه و آسیب‌شناسی عملکرد دانشگاه و دانشجو و تحلیل و بررسی آفت‌های فعالیت‌های دوران دانشجویی در این روزهای بی‌فعالیت، بدون حضور و اظهار نظر بسیاری از فعالان دربند و مظلوم دانشگاه، ناقص و تا حدی ناشنیدنی است، ولی در این فرصت، من باب طرح بحث، ضمن برشمردن برخی آفت‌های دوران دانشجویی، اشاره‌ای به آسیب شناسی فعالیت‌های این دوران می‌شود.

مختصات فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این روزهای جامعه ایران و ناخوشی حال و احوال امروز ما، بسیار شبیه به فضای سال‌های پس از مرداد 32 به‌نظر می‌رسد، از این جهت که این روزها نیز همچون سال‌های پس از 32، چهار عنصربی تفاوتی، ترس، نا امیدی و عصبانیت سایه سنگین خود را بر فعالیت‌های روشنفکران، دانشگاهیان و دانشجویان گسترانیده و البته هر چهار بخش این عناصر نه فقط در یکی دو سال که به مرور و رفته رفته، حداقل پس از فروکش کردن احساس مسوولیت، شجاعت و عقلانیت و امیدواری پس از دوم خرداد 76 (به هزار دلیل شناخته شده و گفته شده و هزاران دلیل ناشناخته و ناگفته) اینچنین چیرگی یافته است، بنابراین هرگونه راهکار احتمالی برای برون رفت دانشگاه (و البته سایر بخش‌های اجتماع) از چنین وضعیتی، معطوف به جایگزینی احساس مسوولیت فردی و اجتماعی به جای بی‌تفاوتی، شجاعت توام با عقلانیت به جای ترس همراه با عصبیت، و امیدواری به جای ناامیدی است. اما اینکه چگونه می‌توان به چنین فرآیندی دست یافت؟ سوالی است که پاسخ آن را نه در یکی دو راهکار و راهبرد که باید بیش از همه در ایجاد بسترها و زمینه‌هایی برای افزایش سینرژی (هم افزایی) عمومی و فراهم شدن فرصتی برای کنار هم نشستن و رو در رو سخن گفتن و بیرون آمدن از لاک تنهایی، افسردگی و گوشه‌گیری جمعی جست‌وجو نمود، چرا که این دیدارها و باهم بودن‌ها (چه دور هم بودن‌های دوستانه و خانوادگی و چه گرد هم آمدن‌های اجتماعی و فرهنگی و کاری و...) خود به مرور می‌تواند هم شادی بیافزاید و هم احتمالا امید می‌آفریند و شاید عقلانیت و هم‌افزایی جمعی را جایگزین عصبانیت و سرخوردگی و ترس فردی کند ! حال اینکه کجا و چگونه بتوان برای این باهم بودن‌ها و دور هم نشستن‌ها فرصتی یافت‌؟ سوالی است که بیش از همه در این روزها (که گویی هر دور هم بودنی هم فی الذاته جرم است) فرصت آن را در دانشگاه‌ها می‌توان یافت برای باهم گفتن، شنفتن، نوشتن، خواندن، خندیدن، شاد بودن برای بی‌تفاوت نبودن در قبال فرهنگ و جامعه، (و البته برای ایجاد فرصت تنها دورهم بودن و شکستن تفرق سایر بخش‌های جامعه چاره و چاره‌هایی دیگر باید) تا اگر زمانی فرصتی و روزنه‌ای برای بهبود اوضاع فراهم شد، تازه یادمان نیفتد که حرف بزنیم با هم و تازه بخواهیم جان‌های افسرده و بی‌تفاوت کز کرده در لاک‌های تنهایی را گرد هم آوریم. در این جا شاید بد نباشد که اشارتا به لزوم بهره بردن دانشگاهیان و دانشجویان گذشته و حال از امکانات فضای مجازی برای ایجاد بستری برای تقویت گردهم‌آیی‌های سینرژی افزا (که بتواند از بی‌تفاوتی، و ترس و ناامیدی جمعی بکاهد و بر مسوولیت‌پذیری، شجاعت و امید و صبرمان بیفزاید و به تقویت آگاهی در جامعه کمک کند) اشاره نمود.

رفتار جامعه ایران، حداقل از مشروطه به بعد و به خصوص در 30 –40 سال اخیر، به شدت اسیر احساس‌گرایی رمانتیک همراه با بی‌حوصلگی و بی‌صبری بوده و نتیجه آن گرفتاری در اعتراض‌ها و فریاد‌های گاه نه چندان به جا و یا سکوت‌های گاه نه چندان با معنا بوده است و دانشگاه‌ها هم چه در سال‌های دهه 20 و 30 و چه در سال‌های دهه 50 و 60 و چه در سال‌های پر تلاطم دهه 70 و 80 هم از اسارت دراین رفتارهای احساسی و بی‌حوصلگی و بی‌صبری (به بهانه و به اسم آرمان‌گرایی! شجاعت !و...)مستثنا نبوده و همین احساسات کور و بی‌حوصلگی‌های دور از عقلانیت توام با خود حق‌پنداری‌ها و مطلق‌نگری‌ها و نگاههای حداکثری و تمایل به عملگرایی افراطی، گاه آنچنان آثار سویی هم بر دانشگاه و هم بر جامعه تحمیل کرده که تا سال‌ها، دیگر حتی امکان تصحیح چنین اشتباهاتی (با وجود پشیمانی متولیان آن) نه برای دانشجویان و نه برای کشور فراهم نشده است. روزهای پر تهدید منجر به بی‌عملی این روزها، شاید بهترین فرصت برای مرور اشتباهات گذشته و بازخوانی آنها و تمرین صبر و عقلانیت (در کنار احساس مسوولیت و شجاعت) از سوی دانشجویان و دانشگاهیان است که لازمه این کار داشتن گوش شنوا برای شنیدن تجربیات نسل‌های گذشته دانشگاه وتوجه به درس آموزی و بهره‌گیری از این تجربیات و پرهیز از تکرار تجربیات تلخ گذشته است. (امری که کمتر در 3، 4 دهه اخیر از سوی فعالان دانشجویی دیده شد !)

فعالیت دانشجویی در ایران از دهه 20 تا کنون، جز در سال‌ها و دورانی محدود، در بیشتر مواقع سیاست زده بوده و نسبت به فرهنگ و هنر و مسائل اجتماعی کمتر واکنش در خور از خود نشان می‌داده و اگر هم توجهی به فرهنگ و هنر و جامعه داشته، در اکثر مواقع یا از همان ابتدا با رویکرد سیاسی بوده و یا به سرعت سیاسی شده است. البته بخشی از این سیاسی شدن امور بی‌شک به‌دلیل دخالت سیاست و سیاستمداران صاحب قدرت جهان سوم در تمام مقولات جامعه (اعم از فرهنگ و اقتصاد و ورزش و جامعه و...) بوده است که خواه نا خواه چاره‌ای جز سیاست‌زدگی همه فعالیت‌های دانشجویان برای ایشان نمی‌گذاشته، اما بخشی زیادی از این سیاست‌زدگی معطوف به رفتار و توجه فعالان دانشجویی بوده است. سلب امکان فعالیت سیاسی برای دانشجویان در روزهای پس از خرداد 88 شاید خود فرصتی برای اصلاح بیماری مزمن سیاست‌زدگی دانشجویان و بلکه جامعه ایران باشد اگر از دل گرد هم آیی‌های دانشجویی، اولویت بیشتری به مقولات علمی، فرهنگی و هنری و اجتماعی و حتی اقتصادی داده شود تا لااقل توسعه (در بخش‌های شاید شدنی آن در آینده) فدای سیاست‌ورزی و سیاست‌زدگی نشود.

در دو دهه اخیر با ورود بحث‌های قابل تامل و مهمی چون ایدوئولوژی زدایی از دین و سیاست از سوی بسیاری از روشنفکران و با طرح آفت‌های دیدگاه‌های ایدئولوژیک و برشمردن آفت‌هایی که در سال‌های قبل، ایدئولوژی‌های حاکم بر رفتار و دیدگاه‌های نخبگان، سیاسیون، دینداران و حاکمان ایجاد کرده است، به نوعی با دوران افول ایئولوژی‌ها مواجه بوده ایم که البته نباید از حق گذشت که کمرنگ شدن ایدئولوژی‌ها، کمک شایانی به تقویت نسبی نگری، تساهل و تسامح و متکثر دیدن حقیقت و پرهیز از خشونت و خود حق پنداری از سوی روشنفکران و دانشگاهیان به خصوص نسل دانشجوی دهه 70 و 80 داشته که یکی از محاسن عمده آن پرهیز از عملگرایی افراطی غالب و مشهود فعالان دهه 40 و 50 از قبل ایدئولوژی‌های حاصل از خواندن ناقص یک یا دو کتاب بوده است اما یکی از آفات این ایدئولوژی گریزی افراطی سال‌های اخیر، کم رنگ شدن و بی‌توجهی روز افزون جامعه به خصوص نسل جوان و از جمله دانشگاهیان به مقولات اخلاقی و هنجارهای پسندیده فرهنگی جامعه و نوعی افراط در شلختگی فرهنگی یا به‌عبارتی افسارگسیختگی فرهنگی است. البته ورود به بحث اخلاق و باز تعریف اخلاق و تفکیک بخش‌های مطلق اخلاق از بخش‌های نسبی آن وبحث موافق و مخالف حول این موضوعات، قطعا در این مقاله ودر کلام این حقیر نمی‌گنجد و توجه و راهنمایی صاحب نظران فلسفه اخلاق را می‌طلبد ولی آنچه برای دانشگاه می‌تواند در این خصوص کم هزینه و مثمر ثمر باشد توجه به باز تعریف اخلاق و مباحث فلسفه اخلاق و اهمیت به تعریف رویکرد اخلاقی متناسب با زمان در این روزها است. فراموش نشود نسبی بودن اخلاق در هر مقطع زمانی منافی تقید اخلاقی با توجه به زمان و مکان حاضر نیست.و تعریف و تدوین اصول اخلاقی و رفتار کاری مبتنی بر مبانی فرهنگی مثبت حاکم بر جامعه و عقل جمعی (به دور از شعار‌زدگی و خود محق پنداری) از سوی فعالان دانشجویی می‌تواند از بی‌انضباطی گفتاری و رفتاری دانشگاه کاسته و به تقویت ضابطه مندی اخلاقی جامعه نیز کمک کند.

شک نیست دانشجو باید آرمانخواه و جسور باشد و رفتار محافظه کارانه توام با واهمه و ترس اگر چه شاید برای یک فعال سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی خارج از حوزه دانشگاه هیچ اشکالی هم نداشته باشد و قابل دفاع باشد، اما برای یک فعال دانشجویی چه در حوزه علمی و چه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی به اقتضای موقعیت سنی و اجتماعی‌اش محافظه کاری و ترس در بینش و عملکرد چندان زیبنده نیست و طبیعی است که دانشگاه نه باید دنباله رو توده جامعه که پیش رو جامعه باشد، اما از سوی دیگر یکی از آفت‌های دوران دانشجویی تندروی غیر منطقی در عملکرد است که غالبا در نتیجه آن بینش و واکنش توده جامعه لحاظ نشده و این امر به افزایش شکاف بین توده و دانشگاه و متعاقب آن افزایش شکاف بین توده و نخبه منجر خواهد شد چرا که یکی از مهمترین کارکردهای دانشگاه پر کردن فاصله و شکاف بین نخبگان و توده جامعه در تمامی مقولات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی علمی است. شک نیست مرز بین آرمانخواهی و جسارت با تندروی و بی‌تدبیری از یک سو و مرز بین عقلانیت و درایت با محافظه‌کاری و ترس و فرو افتادن در دام پوپولیست از سوی دیگر، مرز بسیار باریک و گاه غیر قابل تشخیصی است و چه بسیار مواقع که فعالیت‌های دانشجویی بدون توجه به نتایج مثبت و منفی آن و تنها با اصل قراردادن رادیکالیسم به ورطه یک رومانتیسیم رادیکال فرو افتاده و نتایج سو چنین رفتاری تا سال‌ها گریبانگیر کل جامعه شده است و چه فراوان مواردی که بی‌عملی فعالان دانشجویی به بهانه عقلانیت و درایت به ورطه سکون و ترس و پوپولیست وگاه حتی فرصت‌طلبی منفعت‌طلبانه در قدرت منحصر گشته. آنچه می‌تواند در بینش و رفتار سیاسی دانشجو ودانشگاه در این زمینه راهگشا باشد در وهله اول توجه به آرمانخواهی رادیکال توام با جسارت برای دانشگاه در حیطه نگرش و بینش (البته در اکثر موارد تا مرز دیدگاه‌ها و نظرات نخبگان و نه فراتر از آن چرا که دانشجو به لحاظ موقعیت و معلومات خود عموما نمی‌تواند خود به شخصه یک نظریه پرداز باشد) و توجه اکید به عقلانیت و درایت و تدبیر در حیطه عمل برای همراه کردن و قانع کردن جامعه و پیشبرد توده در مسیر آرمانها با لحاظ اقتضائات زمانی و مکانی جامعه و احترام به هنجارها و ارزش‌های مثبت و یا غیرمضر رایج در جامعه است.چرا که در غیر این صورت یا جامعه از همراهی با دانشگاه کنار کشیده و ضمن تشدید شکاف نخبه –توده، دانشگاه و نخبگان جامعه رفته رفته در تقابل با توده جامعه قرار گرفته و فرصت برای اپورتونیست‌ها و قدرت‌طلبان برای سو استفاده از این شکاف فراهم می‌سازد و یا دانشجو ودانشگاه را به نوعی پوپولیست محوری فرو می‌کشاند. البته شک نیست در مواردی برای اصلاح دیدگاه‌های غلط جامعه و شناساندن اشتباهات جامعه و رساندن صدای نخبگان به توده جامعه، تضادها ی فکری و تقابل‌های عملی نیز بین دانشگاه و توده رخ خواهد داد، ولی هنر دانشجو دقیقا در همین مواقع باید بروز کند تا بتواند با تکیه بر صبر و حوصله و پرهیز از شتاب و تندروی کور، رفته رفته (و نه یک شبه) جامعه را برای اصلاحات قانع و با خود همراه سازد، ضمن آنکه گوش شنوا برای شنیدن انتقادات جامعه و تصحیح اشتباهات خود را نیز در این فرآیند داشته باشد.

به هر حال چنانچه قبلا اشاره شد در روزهایی که زمین و آسمان کشتی اصحاب دانشگاه را ناجوانمردانه می‌شکند و ناخوشی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و... گریبانگیر همه امان شده، انتظار چندانی هم برای نجات سریع دانشگاه در کوتاه مدت از این ناخوشی نمی‌توان داشت، اما قطعا ناامیدی و بی‌حوصلگی و یاس و بی‌تفاوتی و بی‌اخلاقی هم این حال ناخوش امروزمان را خوش نخواهد نمود و لذا شاید بهتر باشد که باز هم به امید، احساس مسوولیت و شجاعت وعقلانیت و اخلاق دلخوش داریم و به توصیه ملک‌الشعرا بهار اعتماد کنیم که با این همه ناخوشی، «جز انتظار و جز استقامت، وطن علاج دگر ندارد».

منبع: شماره 55 ماهنامه صنعت و توسعه


 


دبیرکل سازمان همکاری های اسلامی در پاسخ به نامه سید محمد خاتمی درباره انتشار فیلم موهن درباره پیامبر اسلام، ابراز امیدواری کرد که در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یک سند الزام آور برای جلوگیری از توهین به مقدسات اقوام و ادیان به تصویب برسد.

به گزارش کلمه، اکمل الدین احسان اوغلو در پاسخ خود به نامه خاتمی، این توهین های تاسف بار را نافی همه تلاش های جامعه جهانی برای به کار بستن ایده “گفت و گوی تمدن ها” دانسته و ضمن تجلیل از آن ایده و طراح آن، آن را ابتکاری توصیف کرده که که از آن پس در جهان با اقبال رو به رو شد و به عنوان نقطه آغاز تحول تاریخی در گفت و گو و بردباری و اعتدال در میان اقوام و ملل جهان شناخته شد.

سید محمد خاتمی در نامه ای به دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی خواستار آن شده بود که این سازمان، برای دفاع از تمامی ارزشها و مقدسات دینی و مقابله با افراطی گری و خشونت ، فعالانه وارد عمل شود و با همراهی و همکاری نهادهای مؤثر بین المللی، همه دولت ها از جمله دولت آمریکا را به اقدام عملی برای خشکانیدن ریشه ها و جلوگیری از گسترش منازعات هویتی، قومی و دینی و برخورد قاطع با مسببان این فاجعه مکلّف کند.

اکنون احسان اوغلو در پاسخ به نامه خاتمی که بخش هایی از آن در وب سایت رسمی وی منتشر شده، ارتکاب این گونه جنایات و مصونیت از مجازات به دلیل فقدان ابزار بین المللی برای مجازات عاملان آن را یکی از دغدغه های اصلی و محور تلاش های بین المللی سازمان بر شمرده است.

وی اظهار امیدواری کرده که: در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد بتوانیم یک سند الزام آور برای جلوگیری از توهین به مقدسات اقوام و ادیان به تصویب برسانیم.

دبیرکل سازمان همکاری های اسلامی همچنین نوشته است: از زمان انتشار اخبار درباره این فیلم، سازمان همکاری های اسلامی بیانیه های محکمی در محکومیت این عمل وحشیانه منتشر کرده است. این عمل تأسف بار به معنای نفی کامل تمام تلاش هایی است که از سوی جامعه جهانى برای به کار بستن ایده “گفت و گوی تمدن ها” صورت گرفته است، ایده ای که در سال ١٩٩٨ توسط جناب عالی در مجمع مومی سازمان ملل متحد مطرح و سپس گسترش یافت. ابتکاری که از آن پس در جهان با اقبال روبرو شد و به عنوان نقطه آغاز تحول تاریخی در گفت و گو و بردباری و اعتدال در میان اقوام و ملل جهان شناخته شد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته