میرحسین: چه کسی جرات دارد پرونده واگذاری های بزرگ را به بهانه اجرای اصل ۴۴ به مراکز قدرت و نفوذ باز کند؟ چه کسی شجاعت دارد که از فاجعه نبود کمترین نظارت مالی بر دستگاههای نظامی و امنیتی و نهادهای شبه دولتی دم برآورد؟
کلمه – گروه بین الملل: در حالی که درگیری های خونین در سوریه ادامه دارد هفته نامه آلمانی اشپیگل از آزمایش سیستمهای پرتاب سلاحهای شیمیایی توسط ارتش این کشور خبر داده است.
به گزارش کلمه، در جریان جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، صدام حسین رئیس جمهور عراق حتی به مردم خود نیز رحم نکرد و از سلاح های شیمیایی در شهر های عراق که در تصرف نیرو های ایرانی بود استفاده کرد. اکنون ظاهرا بشار اسد هم از چنین اقدامی در مقابل مردم خود ابایی ندارد.
اشپیگل روز یکشنبه (۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲) گزارش داد، ارتش سوریه در نزدیکی مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی در صفیرا واقع در شرق شهر حلب، به آزمایش سیستمهای پرتاب سلاح شیمیایی دست زده است. این آزمایش اواخر ماه اوت انجام شده و در آن پنج تا شش بمب به صورت پرنشده مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در این گزارش ادعا شده است که افسران ایرانی هم در این مانور حضور داشتهاند. این گزارش در آخرین شماره هفتهنامه اشپیگل که روز دوشنبه (۱۷ سپتامبر) منتشر خواهد شد، چاپ شده است. وبسایت این هفتهنامه بخشهایی از این گزارش را روز یکشنبه (۱۶ سپتامبر) منتشر کرده است.
به گزارش دویچه وله، تاسیساتی که در نزدیکی شهر صفیرا واقع است، بزرگترین مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی در سوریه به شمار میرود و به طور رسمی نیز از آن به عنوان مرکز تحقیقاتی استفاده میشود. گفته میشود کارشناسانی از ایران و کره شمالی در این مرکز مشغول به کار هستند.
با توجه به اظهارات اخیر سردار جعفری، فرمانده سپاه پاسداران شاید بتوان گفت که گزارش اشپیگل تا حدودی به واقعین نزدیک است. جعفری در صحبتهای اخیر خود در نشستی خبری به حضور اعضای نیروی قدس در سوریه اذعان کرده است. و گفته که ایران به سوریه کمک اقتصادی و مشاورهای میکند. او همچنین گفته که مداخله ایران در صورت حمله به سوریه بستگی به شرایط دارد. به گفته فرمانده کل سپاه، تعدادی از نیروهای قدس در سوریه حضور دارند. به گزارش خبرگزاری ایسنا، سردار محمد علی جعفری در نشست خبری روز یکشنبه (۲۶ شهریور) ادامه داده که حضور تعدادی از نیروهای قدس در سوریه به منزله حضور نظامی نیست و ایران کمکهای فکری و مشاورهای به سوریه کرده و از این کشور حمایت اقتصادی میکند.
فرمانده کل سپاه پاسداران در ارتباط با موافقتنامه امنیتی موجود میان ایران و سوریه و حمایت نظامی ایران از سوریه در صورت حمله نظامی به این کشور ادامه داده است: «این مسئله بستگی به شرایط دارد. این که الان به طور قطع بگویم که چنانچه به سوریه حمله نظامی شود ایران نیز حمایت نظامی میکند، مشخص نیست و کاملا به شرایط بستگی دارد.»
مخالفان رژیم اسد مدعی هستند که ایران برای کمک به رژیم اسد هیچ محدودیتی برای خود قائل نیست. گزارشهای ادعایی آنها حاکی از این است که شمار زیادی از ۴۸ ایرانیای که حدود دو ماه پیش در نزدیکی دمشق به اسارت نیروهای مخالف اسد درآمدند، افسران سپاه هستند.
بر اساس گزارش منابع اطلاعاتی غرب، در مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی در نزدیکی “صفیرا”، گازهای سمی سارین، تابون و خردل تولید میشود. این گازهای کشنده در ردهبندی سلاحهای کشتار جمعی خطرناک قرار دارند.
یکی از افسران ارتش سوریه که به مخالفان پیوسته و اهل یکی از روستاهای نزدیک مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی است، به اشپیگل گفته است، شورشیان قصد ندارند این مرکز تحقیقاتی را به تصرف خود درآورند. این افسر تاکید کرده که مخالفان امیدوارند که واحدهای آمریکایی این مرکز را در اختیار خود گرفته و امنیت آن را تامین کنند. این افسر شورشی همچنین گفته است: «ما نه خواهان استفاده رژیم اسد از این سلاحها هستیم و نه مایلیم که این سلاحها به دست گروههای افراطی بیافتد».
رژیم اسد اوایل تابستان امسال اعلام کرد که از سلاحهای شیمیایی خود تنها در صورت حمله نیروهای خارجی و علیه آنها استفاده خواهد کرد. در ماه اوت سال جاری میلادی دولت آمریکا به رژیم بشار اسد در مورد استفاده از سلاح شیمیایی هشدار داد. اشپیگل نوشته است، ارتش سوریه با آزمایش استفاده از سلاح شیمیایی از این خط قرمز عبور کرده است.
تصرف محله صلاحالدین حلب توسط مخالفان
در این میان مخالفان رژیم اسد ادعا کردهاند که محله صلاحالدین در شهر حلب را به چنگ خود درآوردهاند. صلاحالدین یکی از محلههای استراتژیک شهر حلب است که نیروهای وفادار به بشار اسد طی دو ماه گذشته سخت کوشیدند تا آن را از دست ندهند.
شبکه العربیه با انتشار این گزارش از قول مخالفان سوری خبر داد که با اشغال صلاحالدین، مخالفان تقریبا ۸۰ درصد شهر حلب را به کنترل خود درآوردهاند. در شبانهروز گذشته شهر حلب زیر آتش سنگین توپخانه و تانک ارتش سوریه قرار داشت. براساس گزارش خبرگزاری فرانسه، در طول ساعات گذشته حومه شهر دمشق و شهرهای درعا، حلب، حما و حمص زیر آتشبار جنگندههای ارتش سوریه قرار داشته است. “سازمان حقوق بشر سوریه” که مرکز آن در لندن است، از کشته شدن بیش ۵۲ تن در شبانهروز گذشته خبر داده است.
ایران بارها به ارسال سلاح و مهمات جنگی به سوریه متهم شده است. پیشتر کارشناسان سازمان ملل متحد گزارش داده بودند که سوریه همچنان مقصد اصلی سلاحهای غیرقانونی جمهوری اسلامی ایران است. مقامهای گمرک کشور ترکیه نیز بارها کامیونهای حامل بمب و سلاح را توقیف کردهاند که از ایران راهی سوریه بودهاند.
تنها در یکی از این موارد، ۱۰ ژانویه سال ۲۰۱۲، مقامهای گمرک ترکیه چهار کامیون را که از ایران راهی سوریه بودند، به ظن وجود سلاح در آنها، توقیف کردند. مسئولان ترکیه در کنفرانسی خبری که در همین روز برگزار شد، رسما اعلام کردند که پیش از این نیز دو کامیون ایرانی دیگر در همین نقطه مرزی متوقف شدهاند و بررسیها نشان داده که آنها حامل بمب و سلاح گرم بودهاند.
با اینکه در یکی دو سال اخیر تبلیغات فراوانی به منظور حذف دلالان و واسطهگران بازار کار صورت گرفت، اما از میلیونها کارگر و نیروی دارای قرارداد موقت و غیردائم، تنها به وضعیت ۵۰ هزار نیروی شرکتی رسیدگی شد!
به گزارش مهر، ساماندهی نیروهای شرکتی و تبدیل قرارداد بخشی از نیروی کار شاغل در بدنه دستگاه های دولتی و سازمانها؛ موضوعی است که در دو سه سال اخیر از سوی دولت مطرح و دنبال شده است.
هم اکنون بالغ بر ۱۰ میلیون نفر بیمه شده در کشور مشغول به کار در بخش های مختلف از جمله بنگاهها و واحدهای مختلف دولتی هستند که مشمول قانون کار محسوب می شوند و باید تحت شمول این قانون قرار گیرند.
به صورت کلی هم اکنون حداقل ۸۵ درصد کل قراردادها در بازار کار کشور به صورت موقت منعقد می شود و طی یک دهه اخیر اینگونه قراردادها جای خود را حتی در جذب نیروی مورد نیاز در بدنه دولت نیز بازکرده است و امروز درصد قابل توجهی از شاغلان دولتی کشور نیز به صورت قراردادی، پیمانی و عناوینی از این دست مشغول به کار هستند.
۸۵ درصد بازار کار؛ قرارداد موقت است
از دهه ۷۰ به بعد بنگاه هایی در کشور تحت عناوین تامین نیروی انسانی مورد نیاز دستگاه های دولتی شکل گرفت که بعدها عنوان شد دولت در آن زمان با هدف برون سپاری و واگذاری امورات به بخش خصوصی این اقدام را انجام داده است. با این حال، ارتباط شرکت خصوصی به عنوان کارفرمای واسطه بین دولت و نیروهای شرکتی باقی بود.
پس از وعده ها و اظهارات فراوان مقامات دولتی و بیانات شعارگونه مانند اینکه دولت می خواهد بساط واسطه گری را از بازار کار برچیند و یا اینکه وجود واسطه بین نیروی کار و کارفرمای اصلی بی معنا است و اگر کارفرما نیرویی نیاز دارد خود می تواند نسبت به جذب آن اقدام کند؛ مباحث مختلفی در چند سال اخیر مطرح و شکل جدی به خود گرفت.
پس از آن نیز به سرعت راه هیئت وزیران را پیمود و در قالب دستورالعمل و ابلاغیه خودنمایی کرد. اما طرح این مسئله که فی نفسه مورد اقبال و نیاز بازار کار بود و تقریبا مورد توجه همه نیروهای قراردادی کشور قرار گرفت، خیلی زود دچار تغییرات متعدد و تفاسیر گوناگون شد.
این مسائل و برداشت های متفاوت از برنامه دولت باعث شد تا برخی اختلافات و مشکلات نیز بین کارگران و کارفرمایان شرکتی به وجود آید. پس از آن نیز اعلام شد که هدف دولت تبدیل قرارداد همه نیروهای شاغل در بخش شرکتی نیست و تنها افراد دارای تحصیلات عالیه و متخصص تبدیل وضعیت می شوند.
تفکیک مشاغل تخصصی از حجمی
همچنین مطرح شد که نیروهای به اصطلاح حجمی و یا در مشاغلی که نیاز به کسب مهارت ویژه ای مانند چاپ و تکثیر، حمل و نقل، نگهداری فضای سبز و مواردی از این دست است، باید مانند سابق به همکاری خود با کارفرمای خصوصی ادامه دهند و اساسا مورد نظر دولت در طرح تبدیل وضعیت نیروهای شرکتی نیستند.
اینگونه موارد و اصلاحات فراوان از برنامه اولیه دولت باعث شد تا رفته رفته مجلس نیز نسبت به هدف دولت موضع متفاوتی بگیرد و در نهایت نیز چندماه پیش رئیس مجلس با اعلام ۷ ایراد قانونی از مصوبات مجلس در اینباره، آن را ابطال و فاقد ارزش اجرایی خواند.
متاسفانه باید گفت مواردی که از ابتدا توسط دولت مطرح شده بود با تغییرات فراوانی در مسیر اجرا مواجه شد تا اینکه نه تنها میلیون ها کارگر قراردادی به این نکته برسند که هدف دولت از بهبود قراردادها آنها نیستند، بلکه برخی مقامات دولتی نیز کمی بعدتر اعلام کردند که تنها حدود ۵۰ هزار نفر نیروی شرکتی شاغل در بدنه دولت مشمول مصوبه بوده اند و با تغییر قراردادها، عملا پرونده نیروهای شرکتی بسته شد!
عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیش تر اعلام کرده بود که آنچه مدنظر دولت در این خصوص بود انجام شده است و تبدیل وضعیت ۵۰ هزار نیروی شرکتی شاغل در بدنه دولت به پایان رسید و بقیه مباحث موجود در این بخش، ناشی ازسوء برداشت از مصوبه دولت است.
۵۰هزارنفر تبدیل وضعیت شدند؛ مابقی سوء برداشت است
فتح الله بیات در گفتگو با مهر در پاسخ به این سئوال که چرا با وجود میلیون ها کارگر و نیروی قراردادی و حتی فاقد قرارداد مشخص در بازارکار که نیازمند ساماندهی قراردادها و لزوم توجه در اجرای قانون کار درباره آنها است، دولت به دنبال اجرای یک طرح نمایشی و تبلیغاتی رفت که آن هم با وجود هیاهوی فراوان امروز به نتیجه نامشخصی رسیده است؟ گفت: از حدود ۱۲سال قبل طرحی در مجلس به نام “بهسازی قراردادهای کار” مطرح و دنبال شده است.
رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی کشور، اظهار داشت: در این باره بارها به مجلس رفتیم و با نمایندگان پیرامون لزوم تغییر روند انعقاد قراردادهای کار در کشور گفتگو شد، اما هربار وقتی به رای گیری رسید نمایندگان دولت و مجلس با ساماندهی و بهسازی قراردادها مخالفت کردند.
بیات خاطر نشان کرد: متاسفانه کارگران قراردادی و موقت امروز در بدنه دولت و حتی بخش هایی از مجلس مشغول به کار هستند و تا زمانی که اصلاح از خود دولت و مجلس آغاز نشود، نمی توان به بهبود وضعیت قراردادها در بازار کار و بخش خصوصی امیدوار بود.
این مقام مسئول کارگری کشور افزود: امروز کارگرانی در کشور داریم که با وجود اشتغال در بنگاه های با ماهیت دائم کاری، دارای قراردادهای موقت، غیررسمی و خارج از قانون کار هستند در صورتی که وقتی شغلی دارای ماهیت دائم است چرا باید نیروی شاغل در آن با سابقه ۱۰تا ۲۰ سال، قرارداد موقت باشد؟
شکست طرح بهسازی قراردادهای کار
وی ادامه داد: دولت به عنوان کارفرمای بزرگ، مهم ترین عامل بر سر راه اجرای درست قوانین در انعقاد قراردادهای کار است. اگر طرح بهسازی قراردادهای کار نهایی و به اجرا در می آمد، می توانستیم امیدوار باشیم که مسئله قراردادها نیز حل شود.
به گفته بیات، امروز در بخش هایی مانند نفت، گاز و شهرداری ها بیشترین درصد نیروهای قراردادموقت و شرکتی فعالیت دارند و حقوق دریافتی بخش قابل توجه از افراد نیز ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است.
رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی کشور اظهار داشت: مهم ترین پیام و هدف طرح بهسازی قراردادهای موقت، این است که افراد شاغل در کارهای با ماهیت دائم، باید دارای قراردادهای دائم نیز باشند و دلیلی ندارد تا یک بنگاهی که می خواهد چندین دهه فعالیت داشته باشد، نیروی موقت جذب کند.
این مقام مسئول کارگری کشور تصریح کرد: متاسفانه در حال حاضر، مرز و فاصله ای بین قراردادهای موقت و دائم وجود ندارد و به دلیل عدم عرضه و تقاضای نیروی کار، افراد مورد سوء استفاده کارفرمایان قرار می گیرند.
وی درباره مهم ترین دلایل مطرح شده از سوی مجلس و دولت برای مخالفت با طرح بهسازی قراردادهای کار، گفت: یک دلیل اصلی مطرح شده در این خصوص، بار مالی ناشی از تغییر قراردادها بوده است که از سوی دولت و مجلس مطرح شد.
بیات خاطر نشان کرد: درباره ساماندهی نیروهای شرکتی نیز هیاهو و مباحث فراوانی ایجاد شد که تاثیر چندانی در بهبود روند ساماندهی قراردادهای کاری نداشته است.
کلمه – گروه اجتماعی: با گذشت ۷۵ روز از پایان دادگاه بیمه ایران، ظاهرا قاضی این پرونده هنوز در حال نوشتن احکام است و هنوز خبری از زمان اعلام حکم نیست.
به گزارش کلمه، ادامه وضعیت بلاتکلیف پرونده بیمه ایران در حالی است که پورمحمدی، شکایت دیگری را از معاون اول احمدی نژاد، شاخصترین متهم این پرونده، تسلیم قوه قضاییه کرده است.
رسیدگی به اتهامات بیش از ۸۰ متهم پرونده اختلاس بیمه ایران، ۱۲ تیرماه امسال و بعد از برگزاری ۱۳ جلسه به پایان رسید. قاضی پرونده اختلاس از بیمه ایران گفته است که نمیتوان زمان دقیقی برای صدور احکام متهمان این پرونده تعیین کرد.
این در حالی است که قرار بوده آخر تیرماه این احکام اعلام شود. پس از آن نیز قاضی رسیدگیکننده به این پرونده، پنجم مردادماه را برای زمان انشاء رأی اعلام کرده بود.
اما اینک در حالی که در پایان شهریور ماه قرار داریم، سیامک مدیرخراسانی رئیس شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران و قاضی رسیدگیکننده به پرونده اختلاس از بیمه ایران به فارس گفته است: همچنان مشغول نوشتن احکام هستیم!
وی ادامه داده است: هنوز نوشتن احکام به پایان نرسیده است و نمیتوان زمان دقیقی برای نهایی شدن صدور احکام اعلام کرد.
دادگاه رسیدگی به اختلاس در بیمه ایران، خرداد ماه سال جاری بدون حضور متهم اصلی سرحلقه خانه فاطمی برگزار شد. غلامحسین محسنی اژهای سخنگوی قوه قضاییه نیز تاکید کرده بود که نام محمدرضا رحیمی در فهرست متهمان پرونده فساد موسوم به "خانه فاطمی" نیست!
این در حالی است که دو سال پیش، الیاس نادران نماینده تهران با بیان اینکه افرادی که در بحث مفاسد اقتصادی از رحیمی دفاع می کنند از میزان دخالت وی در شبکه مفاسد اقتصادی که اخیرا اعضای آن دستگیر شده اند اطلاعی ندارند، اظهار داشته بود: یا این افرادی که از آقای رحیمی دفاع می کنند از میزان دخالت وی در شبکه فساد اطلاعی ندارند یا اینکه اطلاعات آنها ناقص است.
نماینده تهران گفته بود: آقای رحیمی رئیس حلقه فساد در خیابان فاطمی است که نسبت به جمع آوری منابع از محل منابع فاسد و توزیع آن تصمیم گیری می کرده است و اکنون تقریبا همه اعضای این شبکه فاسد اقتصادی در خیابان فاطمی دستگیر شده اند الا معاون اول فعلی احمدی نژاد. اینکه کسی را به دلیل مسئولیت اجرایی اش از دستگیری مستثنی می کنند نه عادلانه است نه پذیرفتنی. شبکه فساد اقتصادی خیابان فاطمی متشکل از افرادی به اسامی جابر ابدالی، الیاس محمودی، مسعودی و برخی افراد بوده که همه این افراد دستگیر شده اند.
این سخنان با واکنش احمدی نژاد رو به رو شد و او مثل همیشه به دفاع از مردانش آمد و گفت: این سخنان و اتهامات بیاساس و صرفا یک حرکت سیاسی است.
در همین حال به دنبال اعلام اسامی مدیران ارشد دولت در اختلاس، معاونت حقوقی ریاست جمهوری به نحوه انتشار برخی اخبار در خصوص پرونده اختلاس بیمه ایران و نقض اصولی از قانون اساسی اعتراض کرد و آن را نقض حقوق شهروندی خواند!
با توجه به محرز بودن نقش محمدرضا رحیمی در پرونده اختلاس شرکت بیمه، پس از اظهارات اژه ای، ذبیحی نماینده دادستان در دومین جلسه رسیدگی به این پرونده نام "م.ر" "معاون اول با عنوان "ریاست سابق دیوان محاسبات" در فهرست متهمان این پرونده اعلام کرد و گفت: "در ابتدای جلسه گذشته نام «م.ر» که در جلسه قبل برده شد مربوط به دوران ریاست دیوان محاسبات وقت بوده است و ربطی به سمت فعلی وی ندارد که بدین وسیله اصلاح می شود".
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه هم که طی سالهای گذشته متهم سازش و معامله بر سر پرونده معاون اول احمدی نژاد است ادعا کرده است که نتیجه این دادگاه و دادگاه بیمه عبرتی ماندگار برای همه کسانی شود که فکر میکنند میتوانند با سوءاستفاده از مناصب و قدرتهای اجرایی و با رانتهای مختلف به مال و ثروت برسند و ملت بزرگوار باید بدانند که تبعیضی در رسیدگی به اتهامات متهمان فساد اقتصادی در هر رده و مقامی که باشند نداریم.
در همین حال در یکی از جلسات هیات دولت، احمدینژاد با انتقاد از نحوه برگزاری دادگاهها، ضمن گلایه از مطرح شدن نام محمدرضا رحیمی به عنوان متهم فساد اقتصادی در پرونده بیمه ایران، نسبت به تداوم این روند اظهار نگرانی کرده است.
در همین رابطه در یکی دیگر از جلسات هیات دولت، با انتقاد یکی از وزرا نسبت به بر سر زبان افتادن نام معاون اول در پرونده بیمه ایران، نامهای توسط یکی از وزرا نوشته می شود و همه وزرا به جز یک وزیر پای آنرا امضا می کنند. امضا کنندگان این نامه خواستار اصلاح روند برگزاری دادگاهها شدند و نسبت به مطرح شدن نامه محمد رضا رحیمی به عنوان متهم به فساد اقتصادی در رسانهها صریحا انتقاد کردند.
از سوی دیگر دبیر کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه جریان انحرافی برای حفظ بقای خود و هزینه کردن در تبلیغات انتخاباتی، بسیاری از ارگانهای اقتصادی کشور را قبضه کرده است؛ گفت: پس از پایان فعالیت دولت دهم ابعاد گستردهتری از فعالیتهای غیر قانونی جریان انحرافی نزدیک احمدی نژاد منتشر میشود.
وی نگفت چرا تاکنون به پرونده نزدیکان احمدی نژاد که در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تخلفات آشکار مالی و فساد گسترده و محرز داشتند رسیدگی نشده است.
هر چند بوترابی ادعا کرد که مصلحت شخص و اجتماع بر این است که با این اشخاص که محکومیت آنان قطعی شده است، برخورد قاطع شود، اما ارادهای برای چنین امری در هیچ یک از دستگاههای تحت امر قوه قضاییه و مجریه دیده نمی شود.
اکنون پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کشور که پیش از این اعلام کرده بود بنا به مصالح نظام به پرونده محمدرضا رحیمی رسیدگی نمی شود، پس از آنکه خودش مورد اتهام اختلاس ۲۱ میلیارد تومانی از سوی معاون اول احمدی نژاد قرار گرفت، شکایتی علیه وی را تسلیم قوه قضاییه کرده است.
آیا مصونیت ویژه ای که گفته می شود با حکم رهبری در پرونده بیمه ایران متوجه رحیمی شده و او را از پیگرد نجات داده، با شکایت پورمحمدی شکسته خواهد شد یا او همچنان زیر چتر حمایت های فراقانونی از محاکمه مصون خواهد ماند؟
کلمه – گروه بین الملل: وزارت خارجه آمریکا از برخی کارمندان و اعضای خانواده های دیپلمات های خود در سفارت خانه های این کشور در سودان و تونس خواسته که این کشورها را ترک کنند. همزمان سفارت آمریکا در قاهره گفته که از فردا به روال عادی کاری باز خواهد گشت. به گزارش بی بی سی، وزارت خارجه آمریکا روز شنبه ۱۵ سپتامبر اعلام کرد که به بخشی که کارمندان خود در خارطوم و تونس که مشاغل غیر حساس دارند و خانواده کارمندان این سفارتها دستور داده که به منظور احتیاط و حفظ تدابیر امنیتی خاک این کشورها را ترک کنند. ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا همچنین گفته که هشدار مشابهی برای شهروندان آمریکایی که در سودان و تونس هستند، صادر کرده است.
آمریکا برای دفاع از سفارتخانه اش در خارطوم، پایتخت سودان، اقدام به اعزام تفنگدار دریایی به این کشور کرده اما سودان با این اقدام آمریکا مخالفت کرده است. مقام های سودان گفته اند که ماموران امنیتی و انتظامی این کشور قادر به کنترل اوضاع هستند و نیازی به گسیل داشتن نیروهای خارجی نیست. اعتراض ها در روزهای گذشته دو کشته درتونس و سه کشته در خارطوم برجای گذاشته است.
هشدارهای امنیتی آمریکا به اتباعش همزمان با گزارش هایی است که در آنها گروه القاعده نسبت به حملات جدید علیه آمریکا در کشورهای مسلمان هشدار داده است. بنابر گزارش آسوشیتد پرس، القاعده در اطلاعیه ای اعلام کرده است: ” آنچه باید در این رویداد بزرگ بر آن متمرکز شد این است که نهایتا تمامی سفارت خانه های آمریکا از سرزمین های مسلمانان برچیده شوند.”
انتقام القاعده
القاعدۀ یمن، حمله به کنسولگری و کشته شدن سفیر آمریکا در بنغازی لیبی را بر عهده گرفت و آن را انتقام از قتل ابویحیی اللیبی، مرد شمارۀ دو این گروه تروریستی توسط آمریکا، خواند. به قتل رسیدن ابویحیی اللیبی توسط هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در مرز پاکستان، شدیدترین ضربه به القاعده پس از مرگ اسامه بن لادن توصیف میشود. مقامات لیبی، عوامل خارجی را به دست داشتن در حمله اخیر به کنسولگری آمریکا در بنغازی لیبی دخیل دانسته بودند.
اوباما: تحمل نمی کنم
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا تاکید کرده که کاخ سفید حمله به شهروندان آمریکایی را بر نخواهد تابید. اوباما در جلسه هفتگی مرور رویدادها گفت: “من این را به وضوح گفته ام که آمریکا احترام خاصی برای پیروان همه ادیان قائل هست. ما حامی آزادی و مخالف بی احترامی به ادیان هستیم؛ طبیعتا این شامل دین اسلام هم می شود. اما برای خشونت، هیچ توجیهی وجود ندارد. هیچ دینی نیست که حمله به زنان و مردان بی گناه را قابل قبول بداند. هیچ توجیهی برای هدف قرار دادن سفارت های ما وجود ندارد و تا زمانی که من رییس جمهوری این کشور هستم، حمله به آمریکایی ها را تحمل نخواهم کرد.” هشدار برای کارمندان سفارتخانه های آمریکا در سودان و تونس در حالی صادر می شود که امروز سفارت آمریکا در قاهره اعلام کرده از روز یکشنبه ۱۶ سپتامبر، تمامی فعالیت های خود از جمله صدور ویزا و خدمات کنسولی را از سر خواهد گرفت.
سفارت آمریکا در مصر نخستین محل مورد حمله معترضان به فیلم ضد اسلامی بود که روز سه شنبه معترضان برای ساعاتی با بالا رفتن از دیوار آن پرچم آمریکا را پایین کشیدند و به جای آن پرچم سیاهرنگی که عبارت های اسلامی روی آن نوشته شده بود را جایگزین کردند.
روز شنبه از استرالیا هم گزارش شد که پلیس در سیدنی با صدها مسلمان معترض درگیر شده است. گزارش ها حکایت از این داشت که پلیس استرالیا برای متفرق کردن معترضان، متوسل به سگ و اسپری فلفل شده است. اکنون دامنه اعتراض ها که ابتدا روز سه شنبه و با پایین کشیدن پرچم سفارت آمریکا در قاهره آغاز شد به بسیاری از کشورهای اسلامی در خاورمیانه کشانده شده است. در آفریقا هم مسلمانان در شهر مومباسا در کنیا با دست زدن به اعتراضاتی مخالفت خود را در مورد ساخت این فیلم نشان دادند.
دعوت مفتی اعظم عربستان سعودی به پرهیز از خشونت
براساس گزارش خبرگزاری رسمی “اس پی ای” در عربستان سعودی، شیخ عبدالعزیز در بیانیهای خود گفته است: «تظاهرات آرام را به خشونت نکشید و جواب اقدامات تحریککننده را با خشونت و تحریک ندهید. چنین اقدامات خشنی با آموزههای خدا و پیغمبر خدا نیز در تضاد است.» ین رهبر مذهبی در عربستان قصد سازندگان فیلم را “دور کردن مسلمانان از اهداف و توسعهی کشورهای خود” توصیف کرد و اضافه کرد: «بهترین واکنش جامعهی مسلمانان به چنین توهینهایی ادامهی اهداف و بازسازی و تلاش برای توسعهی کشورهای خود و بهبود شرایط جامعهی مسلمانان است.» مقامات رسمی عربستان سعودی روز پنجشنله (۱۳ سپتامبر) تولید و انتشار فیلم “بیگناهی مسلمانان” را محکوم کرده و این فیلم را “توهین” به باورهای مذهبی توصیف کردند. با اینحال مقامهای این کشور حمله به سفارتخانههای امریکا در لیبی، مصر، سودان را محکوم کرده و قتل دیپلماتهای آمریکا در بنغازی را به مقامات آمریکا تسلیت گفتند.
سازندگان مرموز فیلم ضد اسلام
همزمان در آمریکا پلیس مردی را که احتمال می رود کارگردان فیلم جنجالی “بی گناهی مسلمانان” بوده را برای بازجویی فراخوانده است. با این حال هویت سازندگان و حامیان فیلم “بی گناهی مسلمانان” همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. نقولا بسیلی نام یک مصری مسیحی قبطی ساکن کالیفرنیای آمریکاست که روز شنبه پلیس او را برای ادای توضیحات فراخواند.
تصور می شود بسیلی که در سال ۲۰۱۰ به جرم کلاهبرداری به پرداخت بیش از ۷۹۰ هزار دلار جریمه محکوم شده بود، از نام سم بسیل برای مخفی کردن هویت اصلی خود استفاده کرده است، البته او خودش این ادعا را رد می کند. سم بسیل همان نامی است که نخستین بار همزمان با انتشار نسخه عربی فیلم “بیگناهی مسلمانان” در سایت یویتوب مشاهده شد. خبرگزاری آسوشیتد پرس روز شنبه نوشته که بنابر یافته های جدید تهیه این فیلم در سال ۲۰۰۹ آغاز شده است.
به گزارش آسوشیتد پرس کمپانی تهیه کننده این فیلم به نام فرائو وویس (شرکت صدای فرعون – Pharaoh Voice Inc) معرفی شده که در سال ۲۰۰۷ به ثبت رسیده است. ثبت کننده این شرکت فردی به نام یوسف م بسیلی معرفی شده و آدرس شرکت هم همان شهر و محله ای است که نقولا بیسلی از سال ۲۰۰۸ در آنجا اقامت داشته است. وکیل بسیلی گفته که موکلش از وضعیت جسمی مناسبی برخوردار نیست و ضمن ابتلا به هپاتیت سی دارای بیماری دیابت هم هست و روزانه حدود ۱۰ نوع داروی مختلف باید مصرف کند.
جزئیات بیشتری از مشخصات فردی بسیلی منتشر نشده اما خبرگزاری آسوشیتد پرس می گوید که در پرونده این فرد آمده که او با استفاده از مشخصات و هویت نزدیکان خود تاکنون ۶۰۰ حساب بانکی و اعتباری باز کرده است.
محمدحسن یوسف پورسیفی برای اجرای حکم خود وارد بند ۳۵۰ زندان اوین شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، محمدحسن یوسف پورسیفی، از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر و از پرسنل سابق صدا وسیما برای اجرای حکم ۵ سال و نیم حبس خود به اجرای احکام زندان اوین منتقل شد.
این فعال حقوق بشر در اسفند ماه ۸۸ به همراه گروهی از فعالان حقوق بشر توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از چند روز به دلیل موقعیت شغلی اش آزاد شد.
وی مجددا تیرماه سال گذشته مجددا بازداشت پس از یک هفته بازداشت دربند ۲الف سپاه و دو هفته دربند ۳۵۰ زندان اوین به قید وثیقه آزاد شده بود که هفته گذشته برای تحمل مجازات خود به زندان رفت.
حکم سنگین این فعال حقوق بشر به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی صادر شد که یوسف پور در اعتراض به روند پرونده سازی برای فعالان مدنی و روند دادرسی پرونده خود به حکم صادره اعتراض نکرد.
این زندانی سیاسی از پرسنل بخش رادیوی سازمان صدا و سیما بود که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای نشان دادن مخالفت خود به عملکرد مدیران صدا و سیما و در همبستگی با معترضین از ادامه همکاری با این سازمان خودداری کرده در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شد.
این فعال حقوق بشر دارای مدرک دکترا در رشته فلسفه است.
محمود مقدسی: پاییز سال گذشته خدمت آقای ملکیان رسیده بودم. بعد از کمی گفتگو، صحبت به حال و روز آن ایام من رسید. ادامهٔ گفتگو به هفتهٔ آینده موکول شد و قرار شد در جلسهٔ بعد ایشان از تجربهٔ شخصی خودشان از زندگی بگویند. در واقع بنا بر این شد که به جای توصیه و نصیحت یا هر حرف دیگری، از تجربهٔ خودشان در مقام فردی در طلب حقیقت صحبت کنند. به عقیدهٔ استاد، این روش بهترین راه برای همفکری با من و دوستانی شبیه من است. روز گفتگو اجازه گرفتم تا صحبتهایشان را ضبط کنم و در اختیار بعضی از دوستان بگذارم. ماه گذشته اجازهٔ انتشارش را از استاد گرفتم و اکنون حاصل این گفتگو را با شما در میان میگذارم.
در ابتدای گفتگو توضیح دادم که به نظرم میرسد هر قدر بیشتر به جستجوی حقیقت میپردازیم کمتر مییابیم و درد و رنجمان هم بیشتر میشود. در آغاز به دنبال حقیقتی هستیم که دلهایمان را گرم کند و به زندگیمان معنایی ببخشد، اما هر چه جلوتر میرویم، دستانمان تهیتر و امیدمان کمرنگتر میشود. و پرسیدم که چطور میتوان از چنین قبض و بسطهایی کاست و تا حد ممکن به آرامش رسید.
* * *
پیش از شروع گفتگو کمی تأمل کردم که از کجا شروع کنم بهتر خواهد بود ولی به نتیجه ی قطعیای نرسیدم. درهرصورت چند نکته را عرض میکنم. به نظر من مهم این است که جواب این سؤال را خود شما برای خودتان تعیین کنید.
نخست اینکه به عقیده من اینکه شخص سنخ روانی خودش را تشخیص بدهد بسیار مهم است. سنخ روانی را میتوان از راه نظریههای شخصیتی که در روانشناسی وجود دارد یا از راه رجوع به کهن الگوها تشخیص داد. در رجوع به کهن الگوها در پی تشخیص این امر هستیم که من در میان کهن الگوهای جهان بیشترین شباهت را به کدام کهن الگو دارم. در روزگار ما به طور معمول از یکی از این دو راه سنخ شخصیتی را تشخیص می دهند. حال آنکه به نظر من در نظامهای عرفانی سابق و در ادیان شرقی راههای خودشناسی با این راهها متفاوت بود. تأکید میکنم منظور نظر ما دراین گفتگو خودشناسی (self knowledge) است و نه انسانشناسی. در ادامه خواهم گفت که چرا خودشناسی مهم است. در آن قسمتی از روانشناسی که به آن روانشناسی انگیزش، هیجان و شخصیت میگویند (معمولا این سه را با هم ذیل یک مبحث قرار می دهند) نظریههای شخصیتی مختلفی وجود دارد که روانشناسان عرضه کردهاند. بر اساس این نظریه ها یک سلسله آزمونها، پرسش نامهها و امثال ذلک طرح ریزی شدهاند که با دقت در آنها شخص میتواند ویژگیهای برسازنده شخصیت خود را بشناسد. راه دوم خودشناسی در روزگار ما رجوع به مبحث کهن الگوهاست؛ اعم از کهن الگوهای یونگی و دیگر کهن الگوهایی که بعد از یونگ ظاهر شد. براساس این نظریه هر شخص دارای مجموعهای از کهن الگوهاست که در وجدان جمعی بشر وجود دارد. مهم این است که ببینیم مثلاً از میان ۱۲ کهن الگوی بزرگ، مولفههای چه کهن الگویی در فرد غالب است و پس از آن کدام کهن الگو در مرتبه ی دوم قرار میگیرد و کدام در رتبه ی سوم تا برسیم به دوازدهم. وقتی کهن الگوی غالب شخص تمیز داده شد، می توان گفت فرد به خودشناسی رسیده است. دوباره بر اولین نکته یعنی اهمیت فراوان تشخیص خود و خودشناسی تأکید میکنم. اهمیت این امر چه درست و چه نادرست برای خود من بسیار واضح است (با توجه به اینکه میان وضوح و صدق فاصله است). حال، طریق وصول به این مطلوب یکی از دو راه معمول در روزگار ما باشد و یا یکی از راههایی که عارفان سابق و ادیان شرقی پیشنهاد میکردند. من نمی توانم در مورد راههای پیشنهادی عرفای سابق و ادیان شرقی داوری کنم، ولی در رابطه با دو راه دیگر میدانم روشهایی هستند که به خوبی پاسخگو خواهند بود.
اهمیت این خودشناسیای که گفتم به یکی از این دو یا سه راه صورت میگیرد در این است که شخصی که خود را می شناسد، به سراغ آن شیوه ی زندگیای می رود که با این خود تناسب دارد و خود در نسبت با آن شیوه زیست قرار و آرام دارد؛ البته قرار و آرامی که در این جهان امکان پذیر است. زیرا وجوه تراژیکی در زندگی وجود دارد که قرار را از هرکسی می رباید و همه را به یک مقدار محروم از آرامش میکند، ولی فارغ از آن وجوه تراژیک زندگی که اختصاص به فلان یا بهمان شخص ندارد و در همه هست، میزانی از آرامش قابل دست یافتن است که میتوان آن را آرامش ممکن نامید. آرامش ممکن به نظر من از این طریق بدست میآید. باور کنید که من وقتی فهمیدم در آنکهن الگوها به کدام کهن الگو تعلق دارم و طرز زندگی متعلق به آنکهن الگو را شناختم، به صورت محسوسی آرامشم بیشتر شده است. چون فهمیدم من به سراغ طرز زندگیهایی میرفتهام که با یک کهن الگوی دیگری سازگاری داشتهاند و میدیدم که انگار جا نمیافتم و گویی آنجا برای من یا بیش از حد تنگ است و یا بیش از حد گشاد. این است که بر روی این نکته اول خیلی تاکید دارم که شما باید یک همچین کاری را برای خودتان انجام بدهید. [۱]
نکته دوم را پیش از این در درسها و گفتههایم گفتهام و حتماً شنیدهاید و برایتان مکرر است، ولی در عین حال چون بر آن بسیار مصرّم دوباره بر آن تآکید میکنم. ما باید همیشه از خودمان بپرسیم که آیا طرز زندگیای هست که با در پیش گرفتن آن، چه خدا و زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد و چه خدا و زندگی پس از مرگ وجود نداشته باشد، زیان نکنیم؟ اگر هست، چرا سراغ این دو راز بزرگ برویم که در نهایت نمیتوان در بابشان به قطعیت رسید. مگر اینکه کسی بتواند استدلالی اقامه بکند بر اینکه طرز زندگیای نیست و وجود ندارد که آن طرز زندگی اگر خدا وجود داشته باشد و اگر خدا وجود نداشته بشد و اگر زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد و اگر زندگی پس از مرگ وجود نداشته باشد، در هر چهار شق متصور (چهار شق متصور است چرا که این دو مسئله به هم بستگی ندارند)، زیانی در این زندگی وجود نداشته باشد. اگر کسی بگوید دلیلی دارم که چنین طرز زندگیای وجود ندارد، به این معناست که ناچاریم از کوشش برای پی بردن به پاسخ آن دو سؤال بزرگ. من شخصا عقیدهام بر این است که یک چنین طرز زندگیای وجود دارد. بنابراین ما میتوانیم بدون اینکه سراغ آن دو راز برویم، طرز زندگیای در پیش بگیریم که در آن، در هر حال زیان نکرده باشیم. و آن طرز زندگی چنانکه همیشه گفتهام به نظر من سه مولفه و به یک معنا دو مؤلفه دارد. به ترتیب اهمیت میگویم که اگر تعارضی پیدا کردند، بدانیم کدام یک را باید بر دیگری ترجیح داد: یکی خوبی زندگی و دیگری خوشی زندگی.
مرادم از خوبی زندگی، زندگی کردن بر اساس موازین اخلاقیای است که وجدانمان به ما القا میکند و مرادم از خوشی زندگی در پیش گرفتن یک زندگی لذّت بخش است. یعنی اول حاکمیت اصل وظیفه است و دوم حاکمیت اصل لذّت. البته به عقیده من هنگامی که میان آن دو تعارض پیش می آید باید خوبی را بر خوشی مقدم دانست. اگر در زندگی به دنبال این دو برویم همان استدلال راسلی میشود که دیگر تکرارش نمیکنم مبنی براینکه اگر خدا و زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد ما زیان نکردهایم و اگر خدا و زندگی پس از مرگ هم وجود نداشته باشد، زیانی نکردهایم.
سوال: به نظر میرسد صرفاً برای برخی سنخهای روانی ممکن است که خوبی و خوشی زندگی با هم همراستا باشند و اینکه خوبی زندگی نیاز به بنیان متافیزیکی نداشته باشد. یعنی امر اخلاقی نیاز به بنیان متافیزیکی نداشته باشد یا حتی خوشی فرد نیاز به بنیان متافیزیکی نداشته باشد.
پاسخ: ببینید، اولاً به نظر من برای هر سنخ روانی،گاه خوبی زندگی و خوشی زندگی با هم ناسازگاری دارند. از آن نظر میگفتم عندالتعارض کدام را باید به کدام ترجیح داد. همیشه به نظرم در زندگی رویدادها و اوضاعی پیش میآید که واقعاً خوبی زندگی با خوشی آن نمیخواند و باید یکی را فدای دیگری کرد. من معتقدم اگر کسی دغدغهاش این است که خدا و زندگی پس از مرگ وجود دارد یا ندارد، آنگاه از باب احتیاط و مصلحت اندیشی، حتماً باید خوشی زندگی را فدای خوبی زندگی کند. این است که آن احتیاط را اقتضا میکند.
اما درباره ی نکتهٔ دومی که فرمودید ولی خوبی زندگی بر بنیانهای متافیزیکی اتکا دارد، اگر مراد شما ترانس فیزیک باشد، سخن شما را اصلاً قبول ندارم چون دارم طرز زندگیای را پیشنهاد میکنم که با بود و نبود امور ترانس فیزیک و ماوراء طبیعت، با هر دو سازگار باشد. اما اگر مراد شما متافیزیک به معنای دقیق کلمه یعنی امور عامه فلسفه است، این را قبول میکنم که اخلاق بر بعضی از این امور مابعدالطبیعی ابتنا دارد. اما مسئله بر سر این است که همان به دنبال خوبی رفتن یعنی اگر وقتی تحقیق در باب اینکه زندگی خوب چیست، توقف دارد بر اینکه من یک مسئلهٔ مابعدالطبیعی را حل کنم، سراغ آن مسئلهٔ مابعدالطبیعی هم بروم. به تعبیر دیگر، اخلاقی زیستن یکی به این است که به احکام مکشوف شدهٔ اخلاقی عمل کنیم و دیگر اینکه احکامی را که نمیدانم آیا احکام اخلاقیاند یا نه، بروم و ببینم آیا احکام اخلاقیاند یا نه. در این حالت هم دارم زندگی اخلاقی میکنم. منتها در این قسمت از زندگی دارم اخلاق باور را اعمال میکنم. بنابراین اگر روزی شما فهمیدید که یک مسئلهٔ اخلاقی توقف دارد بر حل یک مسئلهٔ مابعدالطبیعی، وقتی سراغ حل آن مسئلهٔ مابعدالطبیعی هم میروید، دارید اخلاقی زندگی میکنید. بنابراین آن سودی که میگفتم در زندگی اخلاقی در تمام آن شقوق چهارگانه متصور است، شامل حال شما هم خواهد شد. چون واقعاً دارید تلاشی اخلاقی میکنید. مخصوصاً با توجه به این نکته که من خودم به اخلاق فضیلت معتقدم، بر این باورم که اخلاقی زیستن یعنی تلاش برای اخلاقی زیستن. هر که تلاش میکند اخلاقی زندگی کند دارد زندگی اخلاقی میکند.
نکتهٔ سوم این است که ممکن است من خوب زندگی کنم، خوش هم زندگی کنم ولی دغدغههای نظری داشته باشم. اصلا میخواهم ببینم زندگی پس از مرگ هست یا نه. حالا هم دارم به خوبی زندگی میکنم و هم دارم به خوشی زندگی میکنم…
سوال: به عقیده من این دغدغهها، دغدغههایی صرفاً نظری نیستند. به ویژه وقتی مسئلهٔ مرگ را به این دغدغهها میافزاییم، آمیختگی آنها با زندگی پررنگتر میشود؛ و یا وقتی حیرت ناشی از مواجه با عظمت کیهان یا شگفت انگیز بودن هستی به ماهو هستی، یعنی حیرت زا بودن همین که هستیم و هستیای که هست، را در نظر می آوریم تأثیرات و تبعات عملی آنها آنقدر پررنگ است که نمیتوان آنها را دغدغههای صرفا نظری دانست. شاید در معنای واژهٔ نظری با هم اختلاف داریم.
پاسخ: پس بگذارید واژه نظری را تعریف کنم. شناخت نظری بهشناختی میگویم که در آن شناخت فقط برای خود شناخت محل توجه است نه شناخت برای دگرگون سازی. عمل همیشه نوعی دگر گون سازی است. امکان ندارد شما عمل داشته باشید و دگرگون سازی نداشته باشید. من مرادم از شناخت نظری، شناخت برای شناخت است که در عمل هیچ اثری نمیگذارد ولی آدم از یکی از واقعیتهای جهان هستی باخبر شده است. من این را میگویم شناخت نظری و دغدغه نظری در مقابل شناخت عملی و دغدغه عملی که شناختهایی هستند که اقتضای دگرگون سازی دارند یعنی در عمل ما مؤثراند. اگر تعیین مرادم از نظر به این صورت باشد عرضم این است که به عقیده من نفس اینکه آیا ما به سراغ دغدغههای صرفاً نظری خودمان هم باید برویم یا نه پاسخ اخلاقی میخواهد. دغدغههای نظری بینهایتاند به معنای دقیق کلمه و بنابراین ما نمیتوانیم همه دغدغههای نظریمان را فرو بنشانیم. توانش را نداریم؛ عمرمان، نیروها و امکانات جبلی و استعدادهایمان کفاف پرداختن به همه سولات نظری را نمیدهد. وقتی کفاف نمیدهد باید گزینشی عمل کنیم و وقتی میخواهیم گزینشی عمل کنیم باید ببینیم این گزینش بر چه اساسی باید صورت بگیرد. من معتقدم اخلاق میگوید آنهایی را به دنبالشان برو که حتما در عملت مؤثراند، آنهایی که در عملت مؤثر نیستند به تو ربطی ندارند. خیلی چیزها هستند که مهمند ولی در عمل من مؤثر نیستند. به این دلیل است که من فکر میکنم که ما نمیتوانیم بگوییم بروید به دنبال شناخت هستی فقط برای شناخت هستی.
سوال: پس به نظر شما مؤلفه اضطرار است که باید مسیر حرکت معرفتی ما را تعیین کند و نه کنجکاوی؟
پاسخ: بله، من خودم اگر بنا بود کنجکاویام را پیگیری کنم، هیچ چیز به اندازه زیستشناسی، کنجکاویام را بر نمیانگیزد. ولی در عین حال اصلا و ابدا به سراغ این رشته نرفتهام و نمیروم، به خاطر همان که به تعبیر خوب شما، انگار سائق و رانهام اضطرار است و نه کنجکاوی صرف.
نکته چهارم اینکه: من خودم به این نتیجه رسیدهام و نمیدانم تا چه حد قابل تعمیم است به کسانی که غیر از من هستند. من به این نتیجه رسیدهام که لبّ جهان بینی قابل دفاع، جهان نگری ابوالعلای معرّی است. در فرهنگ ما عمر خیّام نماینده این جهان نگری است. عمر خیّام شدیداً تحت تاثیر ابوالعلای معرّی بود و خیلی با آثار او ممارست داشت. به نظرم این جهان نگری چهار عنصر دارد:
اولین عنصرش این است که در جهان راز هست اما به جهت اینکه راز است، تو نباید به آن بپردازی. وگرنه به آنهایی که مسئلهاند هم نمیتوانی بپردازی. یعنی اگر رفتی سراغ راز، راز بذاته و به حکم طبیعتش گشوده نخواهد شد، ولی باعث میشود تمام امکانهایی که در اختیار داشتی و میتوانستی به کمک آنها مسائل زندگیات را حل کنی را هم از دست میدهی. مثل بزی که به جای اینکه همه امکاناتش را صرف پیدا کردن راهی برای دور زدن کوه کند مدام با شاخش میزند توی کوه. درنهایت شاخهای خودش میشکند و آخرش هم پشت کوه مانده و نتوانسته به آنطرف کوه برود. ولی اگر توانش را جمع میکرد و دور میزد، ممکن بود بتواند به آنطرف کوه برسد.
سوال: به عقیده من، یک جوان حتی اگر قوای معرفتیاش هم به پذیرش این جهان بینی نزدیک و مایل باشد، نمیتواند این موضوع را بپذیرد. یعنی نمیتواند بپذیرد که نباید به راز پرداخت یا اینکه این راز شناختنی نیست. به تعبیر دیگر، جوان گمان میکند در آن تمثیل، با کوبیدن شاخ به کوه، هنوز راهی برای از میان برداشتن مانع وجود دارد.
پاسخ: من در ابتدا هم گفتم در اینکه این رویکرد قابل تعمیم به دیگران هست یا نه شک دارم. ببینید من این موضوع را برای خودم چطور معنا میکنم. من به عنوان مصطفی دارم با شما صحبت میکنم و نه به عنوان یک معلم فلسفه. میدانید چه چیز باعث میشود که من ِ مصطفی مؤلفه اول این جهان بینی را در خودم تمکین کنم و تسلیم آن بشوم؟ من همیشه با خودم میگویم مصطفی تو از افلاطون بزرگتر نیستی، این را بپذیر. تو از بودا بیشتر نیستی، این را بپذیر. تو از کنفسیوس حکیمتر نیستی، بپذیر. تو از لائوتسو، بزرگتر نیستی، این را بپذیر. بعد میگویم اینها گفتهاند که این مطالب رازاند. اگر عقول اینها راه به جایی نبرده، اقتضای واقعیت پذیری تو این است که بگویی من هم نمیتوانم. ممکن است جوان نتواند این کار را بکند چون ممکن است اینطور فکر کند که من نخستین کسی هستم که در تاریخ به این مطلب پی میبرم.
سوال: اگر اعتقاد داشته باشیم که حقیقت انفسی است و نه آفاقی، هر شخصی با مختصات روانی خودش و زمانهای که در آن زندگی میکند، میتواند امید به شناخت این رازها داشته باشد. اگر حقیقت انفسی بوده و به تعبیری غیر قابل روایت کردن باشد، آنگاه بودا و کنفسیوس و… هم راست میگفتهاند. ممکن است آنها به این حقیقت انفسی دست یافته باشند و نتوانسته باشند گزارش یا روایتی از آن به دست بدهند یا اینکه ممکن است به آن دست نیافته باشند. ولی همین که حقیقت انفسی است یعنی هر فردی امکان مواجه با آن را خواهد داشت.
پاسخ: خب. حالا ببینیم که اگر چنین دیدی وجود داشته باشد، شخص باید تا کی به خودش مهلت بدهد و بعد از آن با خودش بگوید که من دیگر باید دست بردارم. من میگویم که اگر بخواهد مهلت حکیمانهای به خودش بدهد، باید الاهم فالمهم بکند. اول مسائل زندگیاش را حل کند و اگر فراغ بال برایش پیدا شد، برود سراغ رازهای زندگی. اما وقتی من هنوز در زندگیام مسئله دارم، به نظر من حکیمانه نیست که بروم سراغ رازهای زندگی. من نظرم این است.
مؤلفهٔ دوم جهان نگری معرّی-خیّامی که به نظر من آن هم خیلی اهمیت دارد، این است که چنان زندگی کن که با شقوق متصوَر این رازها، زندگیات سازگاری داشته باشد. البته قبلاً هم به این موضوع اشاره کردم.
مؤلفهٔ سوم این است که نه به خودت و نه به دیگری رنج غیرلازم وارد نکن. این مؤلفه جنبهٔ سلبی دارد.
و مؤلفهٔ چهارم این است که در زندگی به دنبال ارضای آن چیزی برو که به اقتضای خودت، یعنی شخصیت فردی خودت، در زندگی به تو لذت میدهد. حالا وقتی به سراغ این میرویم، میبینیم ابوالعلای معرّی سنخ روانیاش یک چیز است، خیّام هم چیز دیگری است و حافظ هم تا آن مرتبه که خیامی فکر میکرد یک چیز سومی است. چون من این سه را دقت کردهام میگویم که چیزهایی که به این سه نفر لذت میدهد سه فهرست متفاوت است و آنها میکوشند که همانها را ارضا کنند. من خودم شخصاً به اینجا رسیدهام و نمیدانم این چقدر قابل تعمیم به دیگران هست و چقدر قابل تعمیم به دیگران نیست ولی در رود خود من، کاملا جواب داده است. همیشه پیش خودم میگویم وقتی این را برای دیگری عرضه میکنم، ممکن است آن را نپذیرد یا بپذیرد.
سوال: من دوستی دارم که میگوید استاد ملکیان در حوزهٔ نظر، بیش از همهٔ سکولارهای جهان، سکولار فکر میکند و در عمل، اغلب قیود ِ همگی دینداران جهان را برای خود لحاظ میکند. یعنی در عمل به شدت دیندارانه عمل میکند و در نظر به شدت سکولار میاندیشد. سؤال دوستم همیشه این است که چطور این دو با هم سازگار میشوند. به نظر میآید که این نحوهٔ زیست، آنقدر طاقت فرساست که کسی نتواند از عهدهاش بر آید.
پاسخ: من کاملا طاقت فرسایی اینگونه زندگی را قبول میکنم ولی معتقدم که اگر به رضایت درجه اول نظر کنیم، صد درصد طاقت فرساست. اما معتقدم آدم به این طاقت فرسایی که در رضایت درجهٔ اول طرح میشود، رضایت درجهٔ دوم میدهد. این یعنی چه؟ یعنی اگر من چیزی فوق این رضایت درجهٔ اول برایم وجود نداشت، قطعاً به یک صدم این درد و رنج تن نمیدادم. انسان طبعاً از این سبک زندگی گریزان است. اما به این نوع زندگی رضایت درجهٔ دوم دارم و آن رضایت این است که فقط این طرز زندگی من را با خودم آشتی میدهد. رضایت درجهٔ دوم یعنی آشتی با خود. فقط این طرز زندگی من را با خودم آشتی میدهد. مثل این میماند که یک دوستی که با من قهر کرده بگوید من با تو آشتی میکنم ولی به شرط اینکه ۵۰ تا کار را انجام بدهی که هر کدامش طاقت فرساست ولی آَشتی با آن دوست به اندازهای برای من مهم است که به همه این پنجاه کار که در حالت عادی تن نمیدادم، تن خواهم داد.
سوال: برای همین دوران عمر؟
پاسخ: بله، برای همین دوران عمر. البته معتقدم که اگر زندگی پس از مرگی وجود داشته باشد، کسی که در اینجا با خودش آشتی بوده، حتماً سعادتمند خواهد بود. من همیشه به این جملهٔ حضرت عیسی نظر دارم که میگفتند: «درونتان اتاق اتاق شده و اتاقها با هم میجنگند. بروید به طرف خانهٔ تک اتاقه.» من خیلی به این معتقدم که آدم peaceful to oneself باشد. با خودش در آشتی باشد. این خیلی برای من مهم است و وقتی این آشتی با خود مهم است، آدم به آن چیزهایی که رضایت درجهٔ اول نمیداد، الآن رضایت میدهد. وگرنه اصلاً خیلی مبالغه آمیز است که بگویم زندگی من با آن توصیف دوستتان سازگاری دارد. چون آن چیزی که ایشان گفته در باب قدیسان صادق است. ولی واقعاً این را میفهمم که این نوع زندگی بسیار بسیار دشوار است. در عین حال، آن چیزی که این شکل زندگی را برای شخص سهل میکند این است که فقط این طرز زندگی او را با خودش آشتی میدهد.
سوال: فکر میکنم این طرز زندگی مبتنی یک تلاش طولانی برای پیدا کردن جواب آن سؤالات و در پی آن رسیدن به این نتیجه است که نمی توان برای آنها پاسخی قطعی یافت. یعنی اخلاق باور این اقتضا را داشته که آن سالها را بکاوید. به تعبیر دیگر اگر شما ۱۵ یا ۲۰ سال قبل میگفتید که تو از افلاطون و بودا و… که بیشتر نیستی، در آنجا اخلاق باور را رعایت نکرده بودید.
پاسخ: دقیقاً. فکر میکنم همینطور است. با شما موافقم و متوجّه هستم چه میخواهید بفرمایید. کاملاً حق با شماست که رسیدن به این نقطه متوقّف بر طی کردن یک سیر طولانی است. بله من یک سیر طولانی کردم و در این سیر به این نتیجه رسیدم که نه، این دیگر فوق وسع بنده است. اما یک نکته وجود دارد. همین منی که میگویم فوق وسع بنده است، این حکم برایم واضح است و نه صادق. ولی ما در اخلاق به وضوح ماموریم و نه به صدق. بنابراین اگر شما قبل از اینکه ۲۰ سال عمرتان را صرف بکنید، برایتان این حکم واضح شد، دیگر اخلاقاً موظف نیستید آن ۲۰ سالی را که ملکیان صرف کرده، شما هم صرف کنید.
سوال: ممکن است فرد بگوید که خیلی چیزها هنوز هست که میتوان خواند و خیلی کارها هنوز هست که میتوان انجام داد، شاید تغییری حاصل شود. به عنوان مثال خود من جهان نگری خیّام را به لحاظ نظری میتوانم بپذیرم ولی دلم احساس میکند که هنوز خیلی کارها مانده که باید کرد و لذا دلم از پذیرش این نوع نگرش سر باز میزند.
جواب: به نظر من اگر چنین احساسی دارید مطلب هنوز برایتان به وضوح نرسیده است. من معتقدم ما در اخلاق مامور به وضوحیم و نه صدق. یعنی برای من واضح شده است که محال است من با این عقلی که دارم دیگر بتوانم مثل افلاطون بشوم، بنابراین اگر افلاطون سپر انداخت، من هم باید سپر بیندازم، اما این مطلب که برای من واضح است، آیا صادق هم هست؟ نه نیست. ممکن است صادق نباشد به دلیل اینکه هر اتفاقی که برای اول بار در تاریخ وقوع پیدا میکند، اول بار بوده که وقوع پیدا کرده است. شاید اول بار ملکیان بتواند این کار را بکند ولی، من به وضوح خودم مأمورم. به نظر من اگر روزی کسی بدون صرف آن ۲۰ یا ۳۰ سالی که ملکیان صرف کرده و به این نتیجه رسیده به چنین وضوحی برسد و به وضوحش عمل کند، هیچ اشکال اخلاقی ندارد. ما به لحاظ اخلاقی همیشه به وضوحمان مأموریم. و این درس بزرگی است که من از امثال تامس نیگل گرفتهام که ما در عالم اخلاق باید ببینیم که انصافاً در هنگام عمل چه چیزی برایمان واضح است. البته شخص باید همیشه در طلب باشد ولی در عین حال در هنگام عمل باید با دقت تشخیص دهد که طلبش تاکنون او را به کجا رسانده است. اگرچه ممکن است آن طلب، فردا که ادامه پیدا کند او را به نتیجهٔ دیگری برساند. ولی مهم این است که عمل را الآن میخواهم انجام بدهم. به عنوان مثال من به علت بیماری به پزشک رجوع میکنم و او پس از تشخیص بیماری من بگوید علیرغم اینکه داروهایی برای درمان این بیماری در دست هست ولی به یقین در شصت سال آینده داروهایی ابداع خواهند شد که اثر درمانی سریعتر و عوارض جانبی کمتری خواهند داشت. واضح است که من نمیتوانم منتظر آن دواها بمانم و از پزشک خواهم خواست تا آخرین دست آورد دارویی کنونی را به من بدهد. من فکر میکنم هیچ انسان عاقلی شک نداشته باشد که داروهای ۶۰ سال آینده از داروهای الآن پیشرفتهتر خواهند بود. اما آدم که نمیتواند منتظر ۶۰ سال آینده بماند. من الآن باید دارو را بخورم. من معتقدم در امور معنوی و روانشناختی هم همینطور است. ما یقین داریم که در آینده چیزهای دیگری مکشوف خواهد شد، اما بالاخره من الآن دارم زندگی میکنم و باید با آخرین دستاوردهایم زندگی کنم.
نکتهٔ دیگری که میخواهم خدمتتان بگویم این است که من به این نتیجه رسیدهام که آدم تا اصیل زندگی نکند، نمیتواند زندگیای بکند که خوبی و خوشی را داشته باشد. و آدم خیلی شرمنده است که این را بگوید ولی اصیل زندگی کردن در بافت اجتماعی کشور ما امری نزدیک به محال است. میگویم نزدیک به محال چون هستند کسانی که تمام عواقب سوء و تلخش را میپذیرند. آدم وقتی اصیل زندگی میکند یعنی بر اساس فهم و تشخیص خودش عمل میکند. اولین اثر این شیوه زندگی کردن این است که خفیه کاری در آن نیست. بخش زیادی از سایش و فرسایش در زندگی ما به این دلیل است که خفیه کاریم. فکر نکنید خفیه کاری فقط خفیه کاری سیاسی است. بزرگترین مانعی که در برابر زندگی اصیل ما هست افکار عمومی است نه رژیم سیاسی حاکم بر جامعه. اگر من واقعاً میتوانستم این افکار عمومی را به هیچ بگیرم و اصیل زندگی بکنم، خوبی و خوشیام بسیار بسیار همراهتر میشدند و دو راه را نمیرفتند. ولی البته در جامعههایی مثل جامعه ی ما در پیش گرفتن این روش یک تالی فاسد دارد: خوبی و خوشی همراهتر میشوند ولی به قیمت اینکه ناخوشیهای فراوانی هم از انجامشان پدید میآید. اصلاً به نظر من مهم نیست که جامعههای آزاد چه امکاناتی در اختیار شما قرار میدهند، به نظر من بزرگترین خدمتی که جامعهٔ آزاد به اعضای خود میکند این است که آنها می توانند از امکاناتی که دارند استفاده کنند. بخش زیادی از زندگی ما، ساحتهای مختلف وجود ما بر هم انطباق ندارد. شما عقیدهای دارید ولی متفاوت از آن رفتار میکنید. یک نحوه گفتار دارید و به نحوهای دیگر کردار. احساسات، عواطف و هیجاناتتان با کردارتان هماهنگ نیست. من کریستالی زندگی کردن، شفاف زندگی کردن را برای سلامت فرد خیلی سودمند میدانم. یعنی وقتی به یک فرد نگاه میکنی انگار به یک بلور نگاه میکنی و همهٔ زوایا و جوانب و خفایای آن را میبینی. ما هزینهٔ این را میدهیم که نمیتوانیم این یکپارچگی وجودی یا صداقت را داشته باشیم. راه حل آن هم این است که یا شخص برود و در جامعههای آزاد زندگی بکند یا آنقدر ارادهٔ قوی داشته باشد که تمام هزینههای این نوع زندگی را در جوامع غیرآزاد بپردازد. باور کنید که من تقریباً به هر کسی که گفتهام، فوری تصدیق کرده است که بخشی از مشکلات او از این امر نشأت گرفته است که نمیتواند چنان که عقیده دارید، احساس و عاطفه و هیجان داشته باشد. آن چنان که این دو تا را دارد، خواسته داشته باشد و آن چنان که این سه تا را دارد گفته داشته باشد و آن چنان که این چهار تا را دارد، کرده داشته باشد. من فکر میکنم که علت درد و رنج بسیاری از جوانان و میان سالان و کلاً اکثر ما این است. اگر میتوانستید در یک جامعهٔ آزاد زندگی کنید یا میتوانستید واقعاً اراده ی خود را قوی کنید و درد و رنجهایی را که ناشی از این نوع اصیل زیستن در اینجامعه است را تحمل کنید به شما خیلی خیلی کمک میکرد و یک مقدار از این فرو بستگیای که آدم در خودش احساس میکند، باز میشد.
من واقعاً فکر میکنم یکی از مهمترین ارکان زندگی بهروزانه این است که آدم شفاف و کریستالی باشد. بگوید من این هستم و هزینههایش را هم میپردازم، البته چقدر خوب است که آدم در یک جامعهٔ آزاد زندگی کند که این نوع هزینههایش تقریباً به صفر برسد. اما بالاخره آنهایی که توانستهاند، میگویند ما هزینههایش را میپردازیم هرچند در یک جامعهای جهان سومی زندگی میکنیم. من مثالهای بسیاری دارم که ما به میزان اصیل زندگی کردن، فروبستگیمان از بین میرود و زندگیمان گشاده میشود.
نکتهٔ بعدی که میخواهم خدمتتان بگویم این است که اگر میخواهید این حالی که از آن صحبت کردید و خود من هم همواره تجربه کردهام در زندگی نباشد، یکی از ارکانش این است که فتیلهٔ توقعات را باید پایین کشید. فتیلهٔ توقعات را در حدی بیاورید که زندگی این جهانی اجازه میدهد. مردام از توقعات توقع در همه زمینه هاست. ما نباید یک تصور هرکولی از خودمان داشته باشیم. ما هرکول نیستیم. این مسئله عجیبی است که متواضعترین انسانها هم دارند. شما ممکن است در روابط اجتماعیتان متواضعترین انسان باشید، اما در عین حال تصوّر هرکولی از خودتان داشته باشید. این یعنی فتیله توقعاتتان را آنقدر بالا میکشید که چراغ زندگیتان دود میکند و آنوقت دیگر هیچ چیز را نمیبینید. حرف من این است که فتیلهٔ توقعات را باید متعادل کنیم. ما در هیچ جنبهای نمیتوانیم به آن مقدار که آرزو داریم برسیم. نه در آنچه که به جسم مربوط میشود و نه در آنچه که مثل علم به ذهن مربوط میشود و نه در آنچه که به روان مربوط میشود و نه آن چیزی که به روابط اجتماعی مربوط میشود و نه آن چیزی که به کاربرد من در تاریخ مربوط میشود (کارکرد زندگی هفتاد سالهٔ من در تاریخ). ما در هیچ یک از این حوزهها نمیتوانیمبه آرزوهای خودمان برسیم. آرزوهایمان را باید با واقعیتها هماهنگ کنیم. واقعیتها هیچگاه با آرزوها و خواستههای ما منطبق نمیشوند. با اینکه ما به سادگی میپذیریم که wishful thinking مغالطهٔ منطقی است؛ یعنی آرزو میکنم الف ب باشد، پس الف ب است. اما با این حال در واقع زندگی آرزو اندیشانهای داریم. همهاش میخواهیم واقعیتها را با خواستهها و آرزوهایمان منطبق کنیم. من میگویم باید سطح توقع را پایین کشید. ما حالا به خاطر فشار روانشناسان پذیرفتهایم که IQ خاصی داریم که از IQ آقای ایکس کمتر است و پذیرفتهایم که قوت حافظهمان هم به اندازهٔ این آقا یا خانم نیست. اما انگار در همین حد این مطلب را میپذیریم که محدودیتهایی داریم. اما این کافی نیست، باید با واقعیت محدود بودن این قوا کنار بیاییم. اگر نخواهید با این واقعیتها کنار بیایید، آن واقعیتهای ثمربخش زندگی هم ثمربخشیشان را برای شما از دست میدهند. یعنی تغییر پذیرهای زندگیتان هم تغییر نمیکنند. ما باید این را بپذیریم که واقعا یک IQ و حافظه و استعداد خاصی داریم.
سوال: به نظر میرسد هر انسانی نیاز به مقداری جنگیدن و تلاش دارد تا به این ورزیدگی برسد که این واقعیتها را قبول کند.
جواب: بله، ولی به نظر من نباید از حد بگذرد. لجاج و یک دندگی نباید نشان داد. تا یک جایی برای درس آمیزی، مثل مثال بز، شاخت را بزن ولی وقتی دیدی که نه، گویا این کوه خیلی استوار است، دیگر یک دندگی نکن چرا که در این صورت توان کارهایی هم که میتوانستی بکنی از دست میدهی. البته این مسئله در جوانی دشوارتر از سن من است. در جوانی آدم فکر میکند واقعیتها خیلی نرمتر از آنند که یک آدم میانسال بدان معتقد است.
سوال: گمان میکنم این وضوحی که شما از آن صحبت میکنید و معتقدید به آن رسیدهاید، ثمرهٔ جنگیدن است. ثمرهٔ صرف عمریست که شما کردهاید. من گویا مطلب را میفهمم ولی برایم به این وضوح نرسیده ولی لااقل میتوانم آنچه را شما میگویید درک کنم. و شاید بخش زیادی از رنج کسی چون من هم ناشی از همین امر باشد. حسرت زمانهای امیدوارانه و نه یاس آلود و حسرت امیدی که بتوان به آن چنگ زد بدجوری در دلم رخنه کرده است. شاید وجود این حسرت در دورن من ناشی از این عدم وضوح باشد.
پاسخ: دقیقاً، دقیقاً همینطور است. بله، راستش نمیتوانم بپذیرم. هرچه فکر میکنم نمیدانم که نپذیرفتن اینکه آدم بخواهد در مقابل این وجوه تراژیک سرکشی بکند، اقتضای یک نوع راه رفتگی است یا اقتضای نوعی پیری. ولی هرچه هست، الآن که دارم با شما صحبت میکنم، این حرف بسیار برایم ناپذیرفتنی است. گفتم که خودم هم نمیتوانم ادعا بکنم که لزوما از راه رفتگیم است. شاید به خاطر پیریم باشد. ولی به هر حال شک ندارم تا آنجا که در وسعم بوده راه رفتگی داشتم. لااقل میتوانم بگویم از ۱۷سالگیم در زندگی کردن و چیزی را ضایع نکردن خیلی جدی بودهام.
در رابطه با پایین کشیدن این فتیله ی توقعات میخواهم بر دو توقع تاکید خاص بکنم. یک فتیله که باید پایین بکشیم این است که ما نمیتوانیم چنان زندگی بکنیم که همه را راضی بکنیم. این توقع توقع نابجایی است. باید بپذیریم که ما هر جور که زندگی کنیم و هر کار میخواهیم بکنیم، بالاخره یک کسانی از این طرز زندگی ما ناراضی خواهند بود. این کسان ممکن است همهٔ ۶ میلیارد انسان روی زمین منهای خود شما باشند و ممکن است تنها ۱۰ نفر باشند. ولی بالاخره نمیتوانید طرز زندگیای پیش بگیرید که همه را راضی بکند و هیچ کس را ناراضی نکند. اخلاق هم این را اقتضا نمیکند که من جوری زندگی بکنم که همه از من راضی باشند. چون مبنای اخلاق باید در واقعیتها باشد. اخلاق نمیتواند من را به چیزی امر بکند که شدنی نیست. اخلاق نهایت چیزی که به شما میگوید و به نظر من بدایت چیزی هم که به شما میگوید همین است که درد و رنج غیر لازم به دیگران وارد نکن. اما نه اینکه به طور کلی درد و رنج وارد نکن. الی ماشاء الله مردم از زندگیای که شما میکنید درد و رنج میبرند و البته این درد و رنج آنها به خاطر خودشیفتگی خودشان، تعصّب خودشان، جزم و جمود خودشان، پیشداوریهای خودشان، خرافه پرستی خودشان، بیمدارایی خودشان و استدلال ناگرایی خودشان است. من مسئول این درد و رنج نیستم. چرا من باید طوری زندگی بکنم که کسی که متعصب است از طرز زندگی من بدش نیاید. خب او دارد درد و رنج تعصب خودش را میکشد، نه درد و رنج زندگی من را. او دارد درد و رنج پیشداوری خودش، حودشیفتگی خود ش و… خودش را میبرد. من در واقع مسئول این نیستم که درد و رنج او را درمان کنم. من این کار را نمیتوانم انجام بدهم. و اگر میگویم این بار را از دوشتان پایین بگذارید منظورم این است که واقعا بگذارید پایین، نه اینکه بگویید اینکه پدرم است، پدر را که نمیشود. آن هم که طبیعتاً مادرم است و او را هم نمیشود، آن هم که خواهرم است، آن هم که برادرم است، آن هم که همسرم است، آن هم که… و الی آخر. این سیر حد یقف ندارد چون آن هم دوستتان است، آن هم دوست دوستتان است. نمیتوانید این کار را بکنید. این سانتی مانتالیسم غیراخلاقی را باید کنار گذاشت. این یک مورد شاخص بود که میخواستم در مورد این فتیله پایین کشیدنها بگویم.
و نکته دوم که شبیه این است ولی با آن فرق میکند این است که اصلاح اجتماع را فراموش کنید. ما را از بهشت بیرون کردهاند. من فکر میکنم اگر این از بهشت رانده شدن یک معنای خوب داشته باشد، همین است یعنی ما در دنیا دیگر بهشتی نخواهیم بود. ما از بهشت بیرون رفتهایم و هبوط کردهایم. باید فرود بیاییم. توقعات را باید پایین بیاوریم. من فکر میکنم بخشی از درد و رنجی که ما میبریم، به خاطر این است که میخواهیم جامعه را اصلاح کنیم. من میگویم ما یک کار باید بکنیم. ما باید اخلاقی زندگی بکنیم. جامعه خود به خود به میزان اخلاقی بودن ما بهبود پیدا میکند، همین. منظور من این است که اصلاح اجتماعی باید نتیجهٔ عمل من باشد نه هدف عمل من. هدف عمل من باید این باشد که خوب زندگی کنم و خوب یعنی اخلاقی. در نتیجه این خوب یعنی اخلاقی زندگی کردن من و به میزانی که من اتوریته دارم، به میزانی که من روی اطرافم تاثیر میگذارم، زندگی جامعه یک مقداری خوبتر میشود. و این به میزان اتوریتهٔ من است. یک وقت اتوریتهٔ من برای هیچ کس نیست. یک وقت برای همسرم اتوریته دارم. یک وقت برای بچهام هم اتوریته دارم، یک وقت بر سه تا از رفقایم هم اتوریته دارم، یک وقت هم ممکن است اتوریتهای داشته باشم مثل اتوریتهٔ گاندی یا اتوریتهٔ تولستوی که وقتی خوب شد، خیلیها خوب شدند. اما اگر هدف زندگی و عملتان را اصلاح اجتماعی قرار دادید، جز ناکامی چیزی نمیچشید و این ناکامی زندگی را به مذاقتان تلخ میکند. اینجا هم باید فتیلهٔ توقعاتمان را پایین بکشیم. باید هدف زندگیمان را خوب زیستن به معنای اخلاقی زیستن قرار بدهیم. حالا به میزان خوب زندگی کردنتان البته زندگی بقیه هم بهتر میشود. فرق خوبی و خوشی در این است که خوشی فقط زندگی خود فرد را بهبود میبخشد ولی خوبی هم زندگی فرد را بهبود میبخشد و هم به میزانی که اتوریته و شعاع وجودی دارد، زندگی دیگران را هم بهبود میبخشد. اما باید این را نتیجهٔ زندگیتان بدانید و نه هدف آن. علی ابن ابی طالب هم به نظرم به این تلخکامی رسیده بود. حالا چه از ابتدا میدانسته به این تلخکامی میرسد و چه نمیدانسته. او خودش میگوید خدایا مرا از اینها بگیر و بدتر از من را به اینها بده و اینها را از من بگیر و بهتر از اینها را به من بده. آدم سرخورده این حرف را میزند که من اینها را ملول کردم و اینها هم مرا ملول کردند. من اینها را خسته کردم و اینها هم مرا خسته کردند. این حرفها مال یک آدم ناموفق است. پس بار اول این بود که خوشایند مردم را از دوشتان بر زمین بگذارید و بار دوم اینکه خوب شدن و اصلاح مردم را هم هدف زندگی خود قرار ندهید.
این در واقع گزارشی است که من برای دوست خودم عرض میکنم از اینکه چگونه توانستهام خودم را تمشیت و تدبیر کنم.
و اما نکتهٔ بعدی و آخری اینکه من به این نتیجه رسیدهام که بسیارند لذاتی که ما از آنها ملول میشویم و کماند لذائذی که آدم را ملول نمیکنند. بنابراین باید همیشه گونهای انطباق را در زندگی بپذیریم. همانطور که میدانید شوپنهاور از بزرگترین حکمای تاریخ است. او میگفت زندگی انسان بین «درد و رنج» و «ملال» در نوسان است. به این دلیل که تا وقتی چیزی را میخواهیم و نداریم، درد و رنج داریم. وقتی به دست میاوریم، ملالت برایمان ایجاد میشود. من اگر سخن او را که همهٔ لذتها بالاخره ملال انگیزند نپذیرم، ولی میتوانم بپذیرم که اکثریت قریب به اتفاق لذّتها ملال آورند. مخصوصا اگر انسان، تند عاطفه باشد (در تشبیه با تند ذهن و کند ذهن). خیلی زود به این میرسد که این لذت هم آن چیزی نیست که میخواست و خیلی زود این ملالها برایش حاصل میشود. ما باید یک مقدار انطباق پیدا کنیم. به این معنا که شما همیشه باید ذخیرهٔ از لذّات داشته باشید. یعنی وقتی لذّت بخشی این لذّات ته کشید و شما را به ملال کشاند، بروید سراغ یک افق جدید و یک امر لذّت بخش نو. مگر اینکه لذّاتی باشند که واقعاً ملال آور نباشند و آدم بتواند همیشه از آنها لذّت ببرد (که البته من بعید نمیدانم چنین لذّاتی وجود داشته باشند. در مورد خودم و با سنخ روانی خودم به یکی دو لذت با این ویژگی رسیدهام). ولی برای بقیه لذّات باید جایگزینهایی پیش بینی کنیم تا لااقل به یک خلاء مضاعف در زندگیمان نرسیم.
سوال: میتوانم بپرسم آن دو لذّت که گفتید برای شما تا همیشه لذّت بخش هستند کدام هایند؟
پاسخ: من راجع به خودم به این دو لذّت رسیدهام: یکی کاستن از درد و رنج دیگران. این عمل لذّتی به من میدهد که هیچ وقت از آن ملول نمیشوم. البته عرض کنم که همیشه به آنی که «میتوانم» کمک میکنم و نه بیش از آن. و دیگری حقیقت طلبی در دو حوزه همیشه برای من لذّت بخش است: یکی حوزهٔ روانشناسی و یکی حوزهٔ اخلاق. خیلی علاقه دارم بدانم این روانشناس جدید چه چیز میگوید و آن عالم اخلاق جدید چه گفته است. البته این حقیقت طلبیام در بقیهٔ حوزهها اینطور نیست. این دو حوزه دارند نو به نو به من طراوت و تازگی میدهند و خسته و ملولم نمیکنند.
و اما نکتهٔ آخر اینکه: به این نتیجه رسیدهام که اگر بخواهم به عصمت برسم به منجلاب بزرگترین گناهان میافتم. به همین دلیل است که همیشه به خودم میگویم مصطفی تو نباید انسان کامل بشوی. پنبهٔ این را از گوشت بکش بیرون. تو باید بهتر از اینکه هستی باشی، همین. اما انسان کامل نباید بشوی. چرا میگویم «نباید» بشوی و نمیگویم «لزومی» ندارد بشوی؟ چون تا نگویم «نباید» بشوی به غرضی که منظورم است نمیرسم. یکی از عرفای ما میگفت اگر به کسی که در یک روز هفتاد نبی مرسل را کشته است، بر بخورم، به او میگویم در مسجد تف نینداز. چرا که اگر به او بگویم تو جنایتی کردهای که بالاتر از آن جنایتی نیست، حالا در مسجد هم تف انداختی، بینداز، وضع این آدم بدتر میشود. چون با خودش میگوید من دیگر فرقی برایم نمیکند. چه ایرادی دارد ۴ تا نبی غیر مرسل را هم بکشم، ۴ تا غیر نبی غیر مرسل را هم بکشم و کلی جنایت دیگر هم بکنم. اما اگر به او بگویم اگرچه تو چنین جنایتی کردهای، اما آنقدر ریشهات در آب هست که هنوز هم میگویند این کار را نکنی وضعت بهتر میشود، ممکن است او آهسته آهسته به ترمیم خودش بپردازد. لذا اگر شما گفتید که تو باید معصوم بشوی، یک بار عزم میکنی و شکست میخوری، دوباره عزم میکنی و شکست میخوری، سه باره و چهارباره و دفعهٔ دهم و بیستم، بعد به این نتیجه میرسید که من دیگر نمیتوانم معصوم بشوم، حال که چنین هدفی ندارم دیگر فرقی نمیکند چه کاری انجام دهم. اما اگر از ابتدا بگویید: فلانی سعی کن بهتر شوی، هیچگاه سیر قهقهرایی پیدا نمیکنی زیرا همیشه راه و امکان برای بهتر شدن هست. من به این مطلب رسیدهام. البته این از وجوه تراژیک زندگی است چون پاکی مطلق یکی از چیزهایی است که انسان در زندگیاش میخواهد. ولی پاکی مطلق در عمل به ناپاکی مطلق میانجامد. اما پاکی نسبی یعنی اینکه من باید پاکتر از اینکه هستم بشوم، زندگی را هر روز بهتر از قبل میکند. اگر بهتر شدن را بخواهید همیشه بهتر میشوید و اگر خوب شدن مطلق را بخواهید، میروید به سوی بد شدن مطلق.
[۱] سوال: لطفا منبع یا کتابی هم در این باره معرفی نمایید.
پاسخ: برای اولی، بهترین کتاب در زبان فارسی، کتاب نظریههای شخصیت است از شولتز (نظریههای شخصیت، مؤلف: دوان شولتز، مترجمان: یوسف کریمی، فرهاد جمهری و…، نشر ارسباران). و برای دومی، زندگی برازنده من بهترین کتاب است. البته من هیچ یک از این کتابها را از لحاظ ترجمهشان نمیپسندم ولی به هرحال خود کتابها بهترین هایند. واقعا هردوشان کتابهای عالیای هستند. زندگی برازندهٔ من را آقای کاوه نیری ترجمه کرده و انتشارات ماز انتشار داده است. این کتاب بر اساس نظر معروف دو خانم روانشناس آمریکایی نوشته شده است که با هم پرسش نامهای تنظیم کردهاند و سالهسات که بر اساس کهن الگوهای دوازده گانه، اشخاص را به خودشان میشناسانند.
منبع: وبلاگ تجربه بودن
خودروی پرفروش تندر۹۰ که طی روزهای گذشته با رشد قیمتی مواجه بود امروز در بازار خودرو با قیمت بیش از ۲۳ میلیون تومان به فروش رسید.
قیمت تندر۹۰ که محصول پرفروش هر دو شرکت بزرگ خودروساز است طی روزهای گذشته روند صعودی گرفته به طوری که مدل E2 محصول ایران خودرو به ۲۳ میلیون و محصول پارس خودرو به ۲۳ میلیون و ۵۰۰ هزارتومان رسیده است.
لازم به ذکر است، مدل E1 تندر۹۰ که در بازار کمیاب شده و به گفته نمایشگاه داران تنها در شرکت ایران خودرو تولید می شود با قیمت ۲۱ میلیون و ۷۰۰ هزارتومان به فروش می رسد.
براساس این گزارش قیمت ۲۰۶ تیپ۲ در بازار ۲۲ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان، ۲۰۶ تیپ۵، ۲۶ میلیون تومان و تیپ ۶ اتومات ۳۴ میلیون تومان است.
همچنین قیمت خودروی مگان نیز روند صعودی در بازار داشته و مدل اتومات آن ۵۱ میلیون تومان در بازار به فروش می رسد و اما قیمت محصولات خانواده پراید که زمانی زیر ۱۰ میلیون تومان بود نیز با افزایش قیمت مواجه شده اند به طوری که پراید ۱۳۲ با قیمت ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزارتومان و پراید ۱۱۱ با قیمت ۱۲ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان به فروش می رسند./س
حکم محکومیت کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر به ۵ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان شهرستان زابل، در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
علیزاده طباطبایی در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، ضمن تایید این خبر، درخصوص آخرین وضعیت پرونده کوهیار گودرزی اعلام کرد، حکم دادگاه بدوی عینا تایید شده است.
علیزاده طباطبایی در خصوص پیگیریهای حقوقی پرونده این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت:قاضی پرونده، آقای پورعرب، گفت که پرونده را دقیق بررسی کرده و حکم برائت میدهد. بعد از ماه رمضان که برای پیگیری مجدد مراجعه کردم متوجه شدم که حکم تایید شده و قاضی پرونده گفت نظر من تبرئه بود که نپذیرفتند. دو قاضی دیگر به پرونده رسیدگی کردند و در نهایت نظر وزارت بر این بود که حکم باید تایید شود و با اعتراض من نیز موافقت نشد. وزارت اطلاعات روی این پرونده حساسیت زیادی نشان داده است.
وکیل کوهیار گودرزی در خصوص اقدامات حقوقی بعدی اظهار داشت:راه دیگری که وجود دارد، این است که درخواست اعاده دادرسی کنیم. اما امید کمی هست که به نتیجهای برسیم.
او با اعلام اینکه حکم صادر شده در دادگاه برای کوهیار گودرزی عادلانه نیست، گفت: من تمام تلاش خودم را کردم، ولی متاسفانه وزارت خیلی روی این پرونده حساسیت نشان داده است.
کوهیار گودرزی، وبلاگ نویس، فعال مدنی و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، روز ۹ مردادماه در تهران بازداشت شد و بیش از پنجاه روز در سلول انفرادی به سر برد. او تا لحظه آزادی از حق ملاقات با خانواده و نیز طی سه ماه اول حبس خود از تماس تلفنی محروم بود. کوهیار گودرزی، سرانجام پس از هشت ماه حبس در بند ۲۰۹ زندان اوین، به طور موقت و با تودیع وثیقه یکصد میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
در سال ۸۹ باشگاه ملی مطبوعات، جایزه سالیانه «آزادی مطبوعات» آن موسسه را، به کوهیار گودرزی، وبلاگنویس و فعال حقوق بشری، که در آن زمان در زندان به سر می برد اعطا کرد.
فرمانده کل سپاه یک سال پس از انفجار پادگان سپاه در کرج، بالاخره در این باره توضیح داد و گفت: کاری که در آنجا انجام میشد در حوزه سوخت جامد موشکهای ماهواره بر بود.
به گزارش کلمه، این انفجار مهیب دهها کشته به همراه داشت و سردار سرلشکر شهید حسن تهرانی مقدم مسوول سازمان جهاد خودکفایی سپاه و پدر علم موشکی کشور نیز جز کشته شدگان بود.
بر اساس گفته مسئولان آمار کشته شدگان و مجروحان این سانحه نیز چند مرتبه تغییر کرد. برخی رسانهها از کشته شدن دستکم ۴۰ تن و دهها زخمی در این انفجار خبر دادند و شمار رسمی قربانیان از سوی رمضان شریف، مسئول روابط عمومی سپاه ۲۷ نفر اعلام شد.
این انفجار آبان ماه سال گذشته در زاغه مهمات یکی از پادگانهای سپاه در ملارد واقع در۲۰ کیلومتری کرج رخ داد. در آن زمان گفته شد علت انفجار جابجایی سوخت مایع بوده است و سپاه هر گونه آزمایش موشکی را تکذیب کرد.
اخبار ضد و نقیضی نیز در خصوص چگونگی و میزان خسارات به بار آمده منتشر شد.
امروز، سردار سرلشکر محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه در در پاسخ به سؤالی در خصوص توان موشکی سپاه پس از انفجار چندی پیش در کرج ادعا کرد: آنجا بخشی از توان تحقیقات موشکی ما بود که دچار حادثه شد و آن حادثه توانست فقط روند تحقیقاتی را حدود ۶ ماه به تاخیر بیندازد و الان آن کار در حال ادامه است.
در آن زمان برخی از تحلیلهای بین المللی حاکی از خرابکاری در پایگاه موشکی بود اما سردار رمضان شریف، مسوول روابط عمومی سپاه پاسداران با تکذیب این ادعاها گفته بود که این انفجار ربطی به آزمایش هستهای که برخی از رسانههای بیگانه آن را مطرح کردهاند، ندارد. بر اثر این حادثه عدهای نیز مجروح شدهاند که حال برخی از آنها بسیار وخیم است.
فرمانده کل سپاه ادامه داد: آن کاری که آنجا انجام میشد در حوزه سوخت جامد موشکهای ماهوارهبر بود و نه در خصوص موشکهای دفاعی.
وی افزود: در حوزه موشکهای دفاعی با توجه به دستیابی ایران به برد ۲ هزار کیلومتر، نیازی به تحقیقات بیشتر نیست.
در حالی که هر روز تعداد بیشتری از فعالان مدنی، دانشجویان و روزنامه نگاران برای اجرای احکام غیرقانونی خود روانه زندان می شوند، علی اکبر حیدری فر، قاضی جنایت کهریزک که چندی پیش به جرم حمل سلاح و مواد مخدر و زورگویی بازداشت شده بود، از زندان آزاد شد.
به گزارش کلمه، وی یکی از سه قاضی تعلیق شده جنایت کهریزک است. کسی که نامش نه تنها در صدر یکی از ننگین ترین پرونده های جنایت در کشور درج شده، بلکه در لیست تحریم های بین المللی کشور نیز از او یاد می شود. او اما یکی از قضات جوانی بود که همچون سعید مرتضوی می دانست برای پیشرفت در ساختار قضایی باید از کدام راه میان بر استفاده کند.
آزادی این قاضی مجرم در حالی صورت می گیرد که مرتضوی قاضی دیگر متخلف جنایت کهریزک نیز به پاس خدماتش به ریاست سازمان تامین اجتماعی برگزیده شده است.
سایت بازتاب گزارش داده که وی با اعمال نفوذ برخی صاحبان قدرت آزاد شده است. این سایت گزارش کرده که وی در روزهای اخیر در ستاد قاچاق کالا و ارز که ریاست آن را سعید مرتضوی به عهده دارد، دیده شده است. او به برخی از اطرافیان خود نیز اعلام کرده که به وی گفته شده رفت و آمدهایش به گونه ای باشد که دیده نشود و نباید خبر آزادی اش به بیرون درز کند.
از قاضی علی اکبر حیدری فر، جوان سی و سه ساله ای که توانسته به بازپرسی دادستانی تهران برسد، به عنوان "عصای دست مرتضوی" یاد می شود. او همان کسی است که به همراه متهم اصلی کهریزک جوانان مردم را به نام " اراذل و اوباش" به کهریزک فرستاد و جنایتی را در آن بازداشتگاه آفرید که لکه ننگش از نظام اسلامی هرگز پاک نخواهد شد.
جنایتی که آنقدر آشکار بود که صدای مسئولان طراز اول کشور را هم در آورد و برایش هیات تحقیق و تفحص تشکیل دادند، هرچند در نهایت عوامل دست چندم را به دادگاه کشاندند.
پرونده کهریزک شاید شناسنامه نظام باشد. دادگاهی که به دستور بالاترین مقام سیاسی کشور تشکیل می شود ولی نه تنها اراده ای برای مجازات عاملان و آمرانش وجود ندارد، بلکه از آن تقدیر هم می شود.
سعید مرتضوی قاضی بدنام نظام قضایی کشور که طی دو دهه گذشته نامش با هر جنایتی گره خورده است، به ستاد مبارزه با قاچاق می رود و " عصای" دستش حیدری فر نیز به سمت معاونتش برگزیده می شود.
حیدری فر در سایه عطوفت اسلامی، با قرائت آقایان، نه تنها از اتهامات جنایت کهریزک تبرئه شد بلکه با بی پروایی نامه ای نوشت و همه بازداشت شدگان کهریزک را اراذل و اوباش خواند و با مقصر دانستن مطبوعات در پررنگ کردن جنایات رخ داده، خواست که از او تقدیر شود که توانسته است سر فتنه را بزند!
حیدری فر همه افتخارش را این می داند که "توانسته تا به عنوان عضو کوچکی از نظام مقدس جمهوری اسلامی سهم اندکی در شناسایی و مقابله با جریان فتنه داشته باشد."
او پیشتر مدعی شده بود: در ماجرای فتنه سال ۸۸ فرصتی به علت غفلت از استراتژی که از خارج برای نظام طراحی شده بود و تسامحی که در داخل از سوی برخی خواص کشور به وجود آمد، فراهم شد و به منافع ملی کشورمان لطمه وارد کرد.
حیدری فرد حضور در بطن حوادث پس از انتخابات آن هم به عنوان دادیار دادسرای امنیتی تهران را از افتخارات خود می داند و بر این باور است که اطلاعات خوبی در خصوص جریان فتنه دارد!
اینک این قاضی جوان برای اینکه درس عبرتی باشد برای سعید مرتضوی، یار غارش، به اوین فراخوانده شده است.
جرم او اما به جنایت کهریزک و مظالمی که در قوه قضاییه انجام داده بر نمی گردد. او مثل همان اراذل و اوباشی که خوب می شناسد، سوم فروردین ماه در یک پمپ بنزین اقدام به "زورگویی" کرده بود.
مثل همیشه می خواسته قانون را دور بزند. این بار در یک پمپ بنزین در اصفهان. وقتی می خواسته صف طولانی منتظران بنزین را دور بزند. او که با اعتراض مردم رو به رو می شود، با کلت کمری تیر هوایی شلیک می کند و اقدام به ارعاب و تهدید مردمی که برای دریافت بنزین ساعت ها در صف ایستاده بودند.
پلیس که سر می رسد، او از سمت خود سواستفاده کرده و خود را قاضی دادسرای عمومی و انقلاب معرفی می کند و از قانون می گریزد و در پناه کارت های شناسایی خود امان نامه می گیرد.
اما مردم و حاضران در پمپ بنزین موضوع را از طریق دادسرای عمومی و انقلاب اصفهان پیگیری می کنند. رئیس کل دادگستری استان اصفهان گفته بود: به دنبال این رخداد و به علت شکایت افراد درگیر با این شخص به فوریت پروندهای در دادگستری اصفهان تشکیل و موضوع مورد پیگیری قرار گرفت. با توجه به حساسیت مسئله و عنوان شغلی فرد یاد شده، دستور فوری قضایی صادر و خودروی شخص خاطی در مسیر اصفهان توسط ماموران پلیس متوقف و راننده به دادسرای اصفهان انتقال یافت.
با آزادی متهم جنایت کهریزک و تعویق پرونده مفسدان اقتصادی و اختلاس گران معلوم می شود که اراده ای برای مبارزه با جرم و جنایت در قوه قضاییه وجود ندارد و کانون های قدرت براحتی می توانند از اعمال قانون جلوگیری کنند.
امیر گرشاسبی فعال دانشجویی به بند ۳۵۰ منتقل شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، امیر گرشاسبی دانشجوی دانشگاه صنعتی شیراز برای تحمل حکم ۳ سال حبس تعزیری وارد بند ۳۵۰ زندان اوین شد.
گرشاسبی دانشجوی رشته برق مخابرات و عضو انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شیراز است که از سوی شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به تحمل ۳ سال حبس به اتهام اجتماع و تبانی محکوم شده بود.
رای دادگاه بدوی برای این دانشجو که از بازداشت شدگان عاشورای ۸۸ است در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر عینا تایید و وی هجدهم شهریور ماه سال جاری برای تحمل دوران حبس خود به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
سیدمصطفی تاجزاده هم به دنبال واکنش محمدامین هادوی، نسبت به اظهارات سیداحمد خاتمی در مورد زندانیان سیاسی، عکس العمل نشان داد.
احمد خاتمی امام جمعه تهران و عضو مجلس خبرگان اخیرا در سخنرانی ای مدعی شدکه در ایران “زندانی سیاسی” وجود ندارد. در واکنش به این سخنان مصطفی تاجزاده عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پاسخی به شرح زیر در اختیار نوروز قرار داده است:
سید مصطفی تاجزاده با توجه به صحبت های اخیر آقای احمد خاتمی مبنی بر نداشتن زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی و تأکید بر برانداز بودن زندانیان موجود گفت: اصل این موضوع خوب و قابل تأمل است. و من خوشحالم که ایشان این حرف را می زند. این که هیچ کس نباید به خاطر نقد و اعتراض و راه پیمایی مسالمت آمیز زندانی شود، یک گام به پیش است. اما دو نکته دارم یک این که ایشان پرونده مرا مرور کند و اعلام کند که کدام خلاف قانون در رفتار و افعال این جانب به طور مستند و یا حتی غیرمستند در این پرونده هست که باید متحمل شش سال حبس تحت شرایط خاصّ غیرقانونی باشم. این از خطیب نماز جمعه که هر هفته مردم را دعوت به تقوای الهی می کند انتظار زیادی نیست!اتهام براندازی هم که برازنده کسانی است که موجب انحراف انقلاب از خط و جریان اصلی خود شدند.
دوم این که ایشان و هم فکرانشان قبول می کنند که دولت و مجلس جاهایی خطا کرده اند که باید اصلاح و جبران شود، سؤال من این است چطور از مطلق احکام قضات و عملکرد ایشان دفاع می کنند و جرأت کنکاش یا اعلام خطای حتی یک قاضی را ندارند؟ یعنی نیم درصد هم احتمال نمی دهند که این افراد غیرمعصوم خطا کرده باشند؟! این دفاع مطلق و اصرار بر این گفته که «در ایران زندانی سیاسی نداریم» این شبهه را ایجاد می کند که جای دیگری این احکام را صادر می کند که جای هیچ نقدی به آن نیست!
پیش از این نیز محمدامین هادوی در نامه ای خطاب با احمد خاتمی با اشاره به سخنان وی در نماز جمعه ی تهران نوشته بود: اظهاراتی از سوی آقای احمد خاتمی امام جمعه تهران در مطبوعات منعکس شد که مطالعه آن به ویژه برای فردی چون من به عنوان زندانی سیاسی جمهوری اسلامی و منتقد سیاست های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حکومت، جای بسی تاسف و البته عبرت از آن باب داشت که آیا ممکن است شهوت پست و مقام و قدرت بتواند انسان ها را هر چند در لباس ظاهری پیامبر خدا (ص) به چنین سرنوشت رقت بار و مرتبه ای فرسنگ ها دور از ارزش های دینی، اخلاقی و انسانی برساند؟
محمدصالح نقره کار:
با شنیدن خبر اهانت کارگردان صهیونیستی به ساحت قدسی نبی اکرم (ص) پیش از هر چیز یاد بزرگواری حضرت نسبت به آن پیرزن یهودی که زباله های خود را از روی پشت بام به سر حضرت می ریخت افتادم.آن موقع که پس از چندی که غایب شد نبی بزرگ ما از حالش جویا شد و وقتی فهمید بیمار شده به عیادتش رفت…من از پیامبر خود تصویری را تداعی می کتم که در آخرین روزهای حیات،در معرض انظار عمومی،شانه خود را برهنه می کند و ار خوف حق الناس،از فردی که سهوا حقی برای او ایجاد شده ،التماس قصاص می کند.
او که در وقت هجرت خویش، حضرت علی (ع) را مأمور می کند تا در مدت سه روز امانتهای مردم را به آنان تحویل دهد. او که مهربانیهایش باعث میشود فردی چون “زید ابن حارثه” نوکری در خانهی او را بر آزادی و سیادت در قبیلهی خودش ترجیح دهد.
پیامبری که از وحشی، کشندهی عمویش “حضرت حمزه “درگذشت و اسلام هند، خورندهی جگر حضرت حمزه را قبول کرد .او که ازدواج با جویریه را اسباب آزاد شدن تمامی اسیران بنی المصطلق نمود و اجازه داد تا از شیرخوارگیاش در قبیلهی هوازن استفاده شود و همهی اسیران آنان آزاد شوند…
در کتاب شریف سنن النبی علامه طباطبایی (ره)سیمای نبی ما به تصویر کشیده شده :بافروتنی با مردم سخن می گفت.در دوستی چنان بود که هر کس فکر می کرد با او از همه نزدیک تر است.همیشه در سلام کردن پیش قدم بود.با بچه ها به نهایت لطف رفتار می کرد.همیشه در سلام دادن به کودکان پیش قدم بود.در جمع جای خاصی برای خود قائل نبود.اولین جایی که می رسید می نشست.از سرکشی و عیدت حتی به بدگویانش دریغ نمی کرد.قاتل دد منش حمزه سید الشهدا هم از دایره شمول عالم گیر رحمت رحمانیه مولی ما خارج نیست.همیشه لبخند بر لبانش نقش بسته بود.دیگران را بر خود مقدم می دانست.روزی که همه منتظر تسویه حساب جانانه کفار ظالم قریش بودند، فتح مکه را نه روز”الیوم یوم الملحمه”که نقش جاودان الیوم یوم المرحمه رقم می زند.چهره پاکش را وقتی در آخرین روز های حیات از مردم طلب عفو می کند و استدعا می کند هر کس حقی بر گرده من دارد یا ببخشاید یا بستاند ،در نظر آورید.آن زمان که جسم خود را برای قصاص ضربه ای که ناآگاه بر پیکر فردی زده بوده عرضه می کند مجسم کنید!پیامبری که خدا او را نهیب می زند گویا از شدت غصه تمرد امت می خواهد نفس پاکت قالب تهی کند”لعلک باخع نفسک”ملاحظه کنید!پیامبر ما را به ای خاطر است که رحمت للعالمین می نامند.چه وقتی وارد کارزار جنگ می شود نهیب می زندمبادا درختان و گیاهان صدمه ببینند.غیر نظامیان را -کودکان و زنان را مراقبت کنید مبادا آزاری متحمل شوند.حقوق اقلیت را چنان ملاحظه دارد که صریح هشدار می دهد “من آذی ذمیا فقد آزانی”دایره خودی هایش به عداد انسانیت است و مهربانیش چونان آفتاب،عالم تاب.صاحبان فطرت در سراسر عالم مورد مخاطبه اویند.”کافه الناس” مراد چنین دیالوگی است.فطرت مبنای مشترکی است که رحمت را در نهاد خویش ارج می نهد و خالق فطرت خود “کتب علی نفسه الرحمه”است.
این من و صدها مصداق از سلوک تابناک و انسانی نبی!
این تابلوی تابان انسان دوستی و مدارا وزی و کمال طلبی او بود که چشمهای بی تاب عدالت پسند را متوجه پیام غار حراء نموده و نقشه های ابلیسیان را نقش بر آب می کرد.رفتار و سلوک کریمانه اوست که شب پره ها را رسوا می کند و تمام قد،انسانیت انسان را برملا می نماید.منطق روا داری نبی نیک آیینمان آنقدر مشعشع است که شامه های دون متعارف نیز درک می کنند که تار و پود آن را با رحمت و مهربانی سرشته اند.تا بدانجا که اویس قرنی یمنی و سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی را جملگی در سفینه دل خویش می نشاند و بالا بلندها را از قلوب شایق ،فتح الفتوح می کند.
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان چه باک از بیم موج آنرا که باشد نوح کشتی بان
افسوس که مغزهای رشد نیافته و پندار های وهم آلود با قرائت های ابزاری و برداشت های بازاری به نام دین رحمت ،بنگاه غضب افزایی و توهم دشمن انگاری پخش می کنند و اسلام هراسی را با غلبه بخشی بر تلقی های خشونت مدار انه وقیاس های مع الفارق با عصر نزول دامن می زنند.
جوهر دین و گوهر ایمان را نمی فهمندو در این وانفسا داعیه نسخه پیچی برای عالم می بافند!
با چنین نمط دین داری، رونق مسلمانی ببرند و مکنون ظرف وجود محقر خویش رو کنند و عقده های حقارت را به نام دیانت قلب نمایند.بقول علامه اقبال لاهوری:
تا کجا بی غیرت دین زیستن ای مسلمان مردن است این زیستن
مرد حق باز آفریند خویش را جز به نور حق نبیند خویش را
بر عیار مصطفی خود را زند تا جهان دیگری پیدا کند
اوست همانکه حریص بر اهل ایمان است و مصائب ایشان برای او سنگین ترست”عزبز علیه ما عنتم”.او عاشق انسان است و برای رهیافتگی یکایک انسانهاخون دل می خورد.کشتن یک انسان را قتل عام انسانیت می داند و تاب نمی آورد حتی “ارش الخدشی”به کسی صدمه وارد آید.ظلم را حتی به اندازه “نقیرا” یا “فتیلا” بر نمی تابد.
شعار او “لا تظلمون و لا تظلمون” است و خود در مقام عمل در صف نخست جای دارد.این که می فرماید:
“من ظلم معاهدا او انتقصه حقه او کلفه فوق طاعته او اخذ منه شیئا بغیر طیب نفسه فانا حجیبه یوم القیامه”بدین معنی است که ظلم را صرفنظر از شخصیت حقیقی یا حقوقی مظلوم ،غیر قابل تحمل می داند.می فرماید به مظلوم و ظالم هر دو کمک کنید.می پرسند مظلوم را کمک کردن که روشن است اما ظالم را چگونه امداد کنیم؟فرمود با باز داشتن از ظلم.او سلامت جامعه را منوط به سلامت ۲ قشر می داند:عالمان-حاکمان و می فرماید :”اذا صلحا صلحت الامه و اذا فسدا لفسدت الامه”
تاکید بر نصیحت ملوک و امر به معروف حاکمان دارد و در واپسین ایام حیات با دلواپسی نسبت به آینده امت خویش می فرماید”اذکر الله الوالی من بعدیعلی امتی الا یرحم علی جماعه المسلمین {کافی-۱/۴۰۶}او عیار حکمرانی مطلوب را این می داند که مظلومان جامعه بدون لکنت بتوانند حق خود را از امراء باز ستانند.
این اندیشه کسی است که خود می فرماید :”انما بعثت الرحمه”
اگر به ما پیغام داده “تصدقوا علی الادیان کلها”مرادش اینست که پیروان او حقوق صاحبان ادیان و فرق را پاس دارندو خود حق پنداری ها باعث نشود کسی را ضایع و کرامت خدادادی را لگد مال کنند.وقتی می گوید الناس امام الحق سواء”این برای ما مسئولیت آورست که بین انسانیت انسانها فرق نگذاریم و در برابر حق همه را برابر بدانیم”کاسنان المشط”مانند انگشت های یک دست.
آری،چنین بود که سعدی صاحب سخن گفت:
در این ره به جز مرد ساعی نرفت گم آن شد که دنبال راعی نرفت
کسانی کزین راه بر گشته اند برفتند بسیار و سر گشته اند
خلاف پیمبر کسی ره گزید که هرگز به منزل نخواهد رسید
مپندار سعدی که راه صفا توان رفت جز در پی مصطفی
عقل کل و عقلانیت کاربردی:
خوبی عقل اینست که اولا می فهمد که نمی فهمد ،ثانیا می فهمد که کسانی هستند در عالم که می فهمند.ثالثا منطقا می داند که خداوند فرستادگانی دارد که نافهمیده ها را منتقل می کنند.{بر اساس دلالت قاعده حکمت الهی}
موضوع دعوت انبیا تربیت انسان است.امام خمینی می فرمایند:انبیا آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق طبیعه ،مافوق جبروت برسانند.تمام بحث انبیا در انسان است.هر چه هست حرف با انسان است.انسان منشاء همه خیرات است و اگر انسان نشود منشا همه ضلالت هاست…{تفسیر امام خمینی-حزب جمهوری اسلامی -صص ۱۰۳-۱۰۱}،
مخاطب کلام انبیا خردهاست و اشاره آیه شریفه “ویضع عنهم اصرهم و اغلال التی کانت علیهم”زنجیر هایی است که عادات و عصبیت ها و جهالت ها به دور خرد پیچیده است.اولی الالباب شریف ترین مخاطبان خدای متعالند.پیامبر ما انسان های عاقل را دست می دارد و می فرماید:صدیق کل امر عقله و عدوه جهله”
عقلانیت در رفتار و گفتار و تقریر مولای ما موج می زند منتها نه عقل ابزاری بازاری که منتهی هم و غم آن بیشتر چریدن و ۲ قاشق انباشته تر کردن شکم و فزونتر چاپیدن باشد.بل عقلانیتی که “ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان” باشد.عقلی که متصل به عقل کل است و از جغرافیای عرفانی و مشرق عالم وجود نشات می گیرد.چنین بود که بقول حافظ شیرازی ،پیام پیک شرق بر جان خرد نشست و شد مساله آموز صد مدرس:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
طرب سرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
این همه در شرایطی بود که حیرانی بر عقول بشر سایه گستر بود:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
حرف آخر را باید از لسان شمس دیده رومی شنید که عقل کل را در قاموس خویش به زیارت نشسته است
…آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان عین بهارست و بقاست
مر تو را عقلی است جزوی در نهان کامل العقلی بجو اندر جهان
جزو تو از کل او کلی شود عقل کل بر نفس چون غلی شود
پس به تاویل آن بود کانفاس پاک چون بهارست و حیات برگ و تاک{دفتر اول -ابیات۲۰۵۴-۲۰۴۶}
او تذکر می دهد که باید پای درس متربی پروردگار بنشینی و راه را از چاه و صراط مستقیم را از صراط جحیم باز شناسی کنی:
از نبی بشنو ضلال رهروان که چه شان کرد آن بلیس بد روان
طنین صدای علی (ع) که خود شاگرد اول این مکتب خانه و اول مست این خمخانه است به گوش جان شنیدنی است که :
به راه و رسم پیامبرتان اقتدا کنید که بهترین راه و رسم هاست. رفتارتان را با نبی تطبیق دهید که بهترین روش هاست {تحف العقول-ابن شعبه حرانی – ص ۱۰۰} او خود بیش از دیگران رسم مصطفوی را شناخته و می داند شاهراه سعادت اینجاست.
منبع: سایت نویسنده
کلمه – گروه اجتماعی: مسکن مهر به عنوان یکی از نمایش های تبلیغاتی دولت احمدی نژاد که از ۶ سال قبل آن را با هدف خانه دار کردن اقشار کم درآمد با توزیع زمین های رایگان و ارایه تسهیلات مطرح کرد، هم اکنون به عنوان یکی دیگر از شکست های دولت او به ثبت رسیده است.
تاخیر طولانی در احداث این واحدها، کیفیت نامناسب و غیر استاندارد مسکن های در حال ساخت و احداث شده، توقف این طرح در برخی از شهرستان ها، رشد تصاعدی قیمت تمام شده، دریافت پول از متقاضیان و حذف نام آنها از لیست ثبت نام کنندگان و در یک کلام بی برنامه گی و سوء مدیریت دولت از جمله مشکلاتی است که باعث سرگردانی جمع زیادی از شهروندان شده است. این در حالی است که احمدی نژاد از مدت ها قبل وعده کرده بود که مشکل مسکن را ریشه کن خواهد کرد. وعده ای که در همان زمان به عنوان امری محال از سوی کارشناسان این حوزه مورد نقد قرار گرفت. با این حال دولت با تاکید بر شعار خانه دار کردن مردم در سفرهای استانی این طرح را به عنوان یکی از کارهای تبلیغاتی خود دنبال کرد. تا جایی که خرداد ماه امسال فردی که در جریان سفر محمود احمدی نژاد به مشهد یک واحد مسکونی به عنوان مسکن مهر گرفته بود، گفت که پس از چهار روز، خانه را از او پس گرفته اند.
او گفته بود که در زمان افتتاح واحدهای مسکونی شبکه سوم تلویزیون با او و همسرش در باره مزایای مسکن مهر مصاحبه کرده اند و این مصاحبه پخش شده ولی چهار روز بعد گفتند که “باید خانه را تخلیه کنیم.”
افزایش قیمت تمام شده واحدهای مسکن مهر
در همین زمینه روزنامه قدس در گزارشی در مورد آخرین وضعیت طرح مسکن مهر نوشت:همزمان با تغییر تصاعدی و لحظهای قیمت کالاها و خدمات، قیمت تمام شده واحدهای مسکن مهر نیز افزایش یافته است.
در این گزارش به نقل از برخی اعضای تعاونیهای مسکن مهر آمده است: قیمت تمام شده یک واحد مسکونی در سال جاری نسبت به سال گذشته رشد عجیبی داشته و برای ساخت هر واحد مسکونی باید مبلغ بیشتری پرداخت کنیم. این عده افزایش قیمت تمام شده هر مترمربع واحدهای مسکونی مهر را توجیه مسؤولان مربوط به دلایلی از جمله افزایش نرخ مصالح و دستمزدها در سال جاری عنوان میکنند.
یکی از اعضای تعاونیهای مسکن مهر استان که خواست نامش در گزارش درج نشود با اشاره به اینکه زمینی که برای ساخت واحد مسکونی مهر از سوی تعاونی مربوط اختصاص یافته و در شهر گلبهار واقع است در مرحله فوندانسیون قرار دارد و فعلاً در همین مرحله نیز مانده است، اظهار داشت: مسؤولان تعاونی مربوط میگویند که امسال نرخ مصالح ساختمانی مانند تیرآهن، گچ، موزائیک، سیم کشی ساختمان و برخی اقلام مورد نیاز فعالیتهای ساختمانی و عمرانی افزایش یافته و به همین دلیل باید مبلغ بیشتری برای ادامه کار پرداخت کنیم.
وی افزود: به عنوان مثال اگر قیمت تمام شده یک مترمربع واحد مسکونی مهر در سال گذشته ۳۰۰ هزار تومان بوده امسال به ۳۵۰ هزار تومان رسیده است که این مسأله باید پیگیری شود.
یکی دیگر از اعضای تعاونیهای مسکن مهر نیز که خود را نورایی معرفی میکند، با بیان اینکه دلیل افزایش قیمت ساخت از سوی مسؤولان تعاونی مربوط که ما در آن عضو هستیم، افزایش قیمت مصالح و دستمزدها عنوان شده است، خاطرنشان کرد: کار ساخت واحدهای مسکونی ما با تأخیر همراه است چرا که نرخ مصالح و ابزار مورد نیاز فعالیتهای مرتبط با ساخت و ساز روند تصاعدی به خود گرفته و این یکی از مشکلات اجرایی پروژه است.
وی با اشاره به اینکه نرخ تمام شده یک واحد مسکونی مهر در قرقی یا گلبهار مشخص شده است، اما افزایش هزینهها قیمت نهایی را نیز افزایش میدهد، خاطرنشان کرد: مسؤول مربوطه که پروژه ساختمانی مربوط به ما را پیگیری میکند دلیل افزایش نرخ تمام شده را افزایش دستمزد و هزینه ساخت و ساز بیان میکند که این مسأله در روند اجرای پروژه و فعالیتهای عمرانی اخلال ایجاد کرده است.
وی از مسؤولان خواست برای این مسأله چاره اندیشی کنند تا این واحدهای مسکونی که با هدف ایجاد سرپناه برای اقشار ضعیف و کمدرآمد پایهگذاری شده با قیمت مناسب به دست آنها برسد و برای این قشر که در مضیقه مالی هستند، مشکلاتی ایجاد نکند.
توقف طرح مسکن مهر در برخی از استان ها
عضو یکی از تعاونیهای مسکن مهر استان نیز که خواست نامش عنوان نشود با بیان اینکه تعاونی مسکن مهر مربوط به ما ماههاست که کار را رها کرده، تصریح کرد: دلیل این تأخیر طولانی مدت ایجاد هزینههای گزاف و نرخ لحظهای کالاها و خدمات مرتبط با صنعت ساختمان اعلام شده، اما باید پرسید که تکلیف برخی اعضای تعاونیهای مسکن مهر چه میشود و آنها باید تا چه زمان منتظر تحویل واحدهای خود باشند.
وی با اشاره به اینکه با توجه به بضاعت مالی ما امکان فراهم کردن بودجه اضافی برای پرداخت به تعاونی مسکن مهر مورد نظر مقدور نیست، افزود: در سال جدید قیمت اعلام شده از سوی سازنده واحدهای مسکونی بیش از نرخ سال گذشته است که اگر پرداخت این مبلغ برای من مقدور باشد، برای برخی دیگر از اعضا مقدور نیست و به همین دلیل کار لنگ میماند.
مرتضوی مسؤول روابط عمومی اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی نیز در خصوص افزایش قیمت تمام شده واحدهای مسکونی مهر در سال جاری و چگونگی اعلام این مسأله به متقاضیان تصریح کرد: وزارت راه و شهرسازی هر ساله قیمتی را برای ساخت واحدهای مسکونی مهر اعلام میکند که انبوه سازان نباید از این قضیه عدول کنند.
وی افزود: اما اگر در قراردادهای فی مابین متقاضی و سازنده واحدهای مسکن مهر قراردادی مانند اضافه کردن آیتمهایی مانند پارکینگ، انباری، لوکس سازی و یا موارد دیگر قید شده باشد، این تخلف محسوب نمیشود و متقاضی موظف است بر اساس قرارداد هزینه ساخت را پرداخت نماید، چرا که برخی از این موارد جزو شرایط مسکن مهر نیست و این هزینهها نیز در قیمت تمام شده واحد مسکونی تأثیر میگذارد.
وی خاطرنشان کرد: از سوی دیگر ممکن است برخی مدیران تعاونیها و یا سازنده بلند پروازی کند و نرخ واحد مسکونی را بیش از قیمت قرارداد (به دلیل افزایش هزینههای دیگر) بالا ببرد که در این صورت خود سازنده باید پاسخگو باشد.
مرتضوی اظهار داشت: سال ۷۶ که آغاز پروژههای مسکن مهر بود، وزیر مسکن و شهرسازی در آن زمان اعلام کرد که اگر واحد مسکونی تا مرحله سفتکاری نیز رسید پایان کار ملک و واحد مسکونی صادر شود تا مردم اطمینان حاصل کنند که چهار دیواری برای خود دارند.
وی افزود: اما برخی سازندگان آیتمهایی را اضافه کردند که در قیمت یک واحد مسکونی تأثیرگذار بود و به همین دلیل نرخها کمی تغییر پیدا کرد.
قیمت پایین مانع مقاوم سازی نشود
وی با بیان اینکه قیمت پایین مسکن مهر نیز نباید منجر به آن شود که سازندگان استانداردها و مقاوم سازی را رعایت نکنند، تصریح کرد: هر ساله شاهد گرانیها و افزایش قیمت کالا و خدمات هستیم و به تبع نرخ هزینههای ساختمانی و قیمت مصالح نیز افزایش مییابد و افزایش قیمت هر مترمربع واحد مسکن مهر نیز از این افزایشها مستثنا نیست.
وی روند افزایش در این بخش را معقول و منطقی دانست و خاطرنشان کرد: اما ما با انبوه سازان از صفر تا ۱۰۰ یک واحد مسکونی در هر سال قرارداد میبندیم و به عنوان مثال به سازنده میگوییم که امسال از متری ۳۵۰ هزار تومان نرخ یک مترمربع واحد مسکونی به ۳۶۰ هزار تومان تغییر کند و سازنده نیز حق ندارد، بیش از نرخ مصوب افزایش در قیمت تمام شده داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه علت افزایش قیمت در تعاونیهای مسکن مهر نیز باید از سوی خود آنها پاسخ داده شود، گفت: برخی علت افزایش هزینهها نیز به عدم مدیریت پروژه برمیگردد و به عنوان مثال اگر یک مدیر پروژه نتواند با توجه به هزینههایی که از متقاضیان و اعضا گرفته پروژه و عملیات عمرانی را مدیریت کند و یا اقلام و کالاهای مورد نیاز را برای ساخت و ساز دپو کند، طبعاً با توجه به نوسان شدید قیمتها در بازار، هزینه یک پروژه نیز افزایش یافته و این مسأله در روند اجرای کار مشکلاتی را به وجود میآورد.
مسؤول روابط عمومی اداره کل راه و شهرسازی خراسان رضوی به کار بردن مصالح درجه یک و عالی در ساخت واحدهای مسکونی مهر را نیز در افزایش هزینهها بیتأثیر ندانست و اظهار داشت: بر اساس قراردادی که میان سازنده و متقاضی مسکن مهر وجود دارد، اگر کتباً قرارداد قید شده و هزینهها نیز مشخص باشد و در صورتجلساتی که نوشته میشود موارد قرارداد قید شده باشد، سازنده نمیتواند تخلف کند و هر گونه افزایش هزینههای بیش از سقف قرارداد را باید خود وی پاسخگو باشد، اما بحث سوءمدیریت مسأله دیگری است.
وی با بیان اینکه اگر در بحث انبوه سازان سازمان راه و شهرسازی تخلفی صورت گرفته باشد ما پاسخگو هستیم و هر شکایتی که به این سازمان ارایه شود به مراجع مربوطه ارجاع داده میشود تا نسبت به حل و فصل آن اقدام شود.
وی خاطرنشان کرد: هزینههای ساخت مسکن مهر در سال جاری افزایش یافته، اما هنوز قیمتها از سوی وزارتخانه به ما اعلام نشده است.
سوء مدیریت و بی برنامگی دولت، این بار در مسکن مهر
هم چنین روزنامه شرق در گزارشی از ارسال پیامک برای پرداخت اقساط به متقاضیان مسکن مهر که واحد مسکونی خود را دریافت نکرده اند خبر داد..
براساس این گزارش برای متقاضیان این پیام ارسال شده است “به سیستم بانکی و شعبهای که برای این منظور در شهر جدید پرند دایر شده، مراجعه فرمایید.”
به گزارش این روزنامه چند وقتی است که این پیام، متقاضیان در انتظار دریافت مسکن مهر در شهر پرند را سرگردان کرده است؛ پیامی که از منتظران دریافت واحد مسکونی در شهر پرند خواسته تا جهت بازپرداخت اقساط وام مسکن مهر آن هم در حالی که واحد مسکونی خود را تحویل نگرفتهاند، به شعبه مربوطه در شهر پرند مراجعه کنند. این در حالی است که بیش از یکسال است زمانهای مختلفی برای تحویل واحدهای مسکونی این افراد اعلام شده اما تاکنون به وعدههای تحویل عمل نشده است.
در حالی که متقاضیان دریافت مسکن مهر در انتظار دریافت واحد مسکونی خود هستند، چنین نامهای را دریافت کردهاند که آنها را شوکه کرده است و اکنون نمیدانند که باید چه کنند، بازپرداخت چه وامی را آغاز کنند و اگر این پیام را نادیده بگیرند چه اتفاقی در تحویل واحد مسکونیشان خواهد افتاد؟
یکی از دریافتکنندگان این پیام به «شرق» میگوید: «چندی پیش از طریق تعاونی مسکنی که از طریق آن برای دریافت مسکن مهر اقدام کردهام این پیام به دستم رسید و این در حالی بود که واحد مسکونی خود را دریافت نکردهام و حتی تعاونی نیز از دلیل ارسال چنین نامهای که برای من و چند نفر دیگر از اعضای تعاونی آمده است ابراز بیاطلاعی میکند.»
وی ادامه میدهد: «از تحویل مسکن خبری نیست، حتی نمیدانیم در کجای شهر پرند و در کدام فاز واحد خود را تحویل خواهیم گرفت، اما از ما خواسته شده است تا جهت آغاز بازپرداخت اقساط مراجعه کنیم.»
وی خاطرنشان میکند: «در این چند روز برای ما سوال بوده است، به کدام واحد مسکونی که به نام ما ثبت شده وام تعلق گرفته و کدام واحد مسکونی در رهن بانک قرار گرفته و تسهیلات به آن داده شده است؟»
این نامه در حالی به دست برخی از منتظران به دریافت مسکن مهر رسیده است که به گفته این فرد دریافتکننده نامه، کسانی که واحد مسکونی خود را تحویل گرفتهاند هنوز چنین نامهای دریافت نکردهاند و این درخواست برای کسانی آمده که واحد مسکونی خود را تحویل نگرفتهاند.
حذف متقاضیان ثبت نام شده
در کنار این نامه بحثبرانگیز، انتشار خبر دیگری موجب نگرانی متقاضیان دریافت مسکن مهر شده است؛ خبر حذف متقاضیان مسکن مهر از جمع دریافتکنندگان مسکن که وزیر راه و شهرسازی نیز درخصوص آن توضیح داد اما این توضیح نیز نتوانست نگرانی را از جمع متقاضیان دریافت مسکن مهر دور کند.
به گفته علی نیکزاد، «افراد حذفشده کسانی بودند که اطلاعات صحیحی هنگام ثبتنام ارایه نکرده بودند.» وزیر راه و شهرسازی اعلام کرده بود که «از ابتدای شروع ساخت مسکن مهر به متقاضیان تاکید شد که هنگام ثبتنام اطلاعات صحیح خود را وارد کنند که در غیراین صورت در هر مرحلهای که باشند، حذف خواهند شد.»
وی خاطرنشان کرده بود: «عدم دریافت زمین، مسکن و وام یارانهای از دولت شروط اصلی ثبتنام متقاضی برای مسکن مهر است که در صورت دریافت هر یک از موارد فوق از جانب شخص یا همسرش، مشمول نبوده و نمیتواند ثبتنام کند.»
هرچند که نیکزاد گفته است، عدم دریافت زمین، مسکن و وام یارانهای از دولت شروط اصلی ثبتنام متقاضی برای مسکن مهر است که در صورت دریافت هر یک از موارد فوق از جانب شخص یا همسرش، مشمول نبوده و نمیتواند ثبتنام کند اما شایعات و خبرهای غیررسمی از این حکایت میکند که شرط زمان داشتن ملک در شهر تهران در این پروژهها تغییر کرده و براین اساس برخی از متقاضیان حذف شدهاند.
تا پیش از این یکی از شرایط دریافت مسکن مهر، نداشتن ملک از سال ۸۵ به بعد بود. حال آنکه براساس خبرهای غیررسمی که به گوش میرسد، متقاضیان دریافت مسکن مهر که تا پیش از سال ۸۵ نیز ملکی داشتهاند اما از سال ۸۵ به بعد ملکی نداشتهاند از دریافت واحد مسکونی مهر کنار گذاشته خواهند شد.
این شایعات و نگرانیها پس از وعدههای چندماهه برای ارایه مسکن مهر به متقاضیان دریافت مسکن شدت نیز گرفته و این در حالی است که برخی از این متقاضیان از پنج سال و برخی نیز از سه سال پیش در دو مرحله پول نقد مورد نیاز برای دریافت واحد مسکونی را پرداخت کردهاند و این مبلغ چندمیلیونی حداقل سه سال برای دریافت مسکن مهر خواب سرمایه داشته است و اکنون متقاضیان نگران این هستند که از دریافت واحد مسکونی خود پس از ماهها وعده عرضه محروم شوند. عدم تحویل به موقع واحد مسکونی به متقاضیان دریافت مسکن مهر در کنار این شایعات و نامهای که به دست برخی از متقاضیان رسیده است، سرگردانی متقاضیان را در پی داشته و آنها نمیدانند چه زمانی واحد مسکونی خود را تحویل خواهند گرفت و مبادا جزو حذفشدگان باشند و شایعات برای آنها به واقعیت تبدیل شود.
کلمه- گروه سیاسی:
با گذشت شش ماه از انتصاب متهم جنایت کهریزک به ریاست سازمان تامین اجتماعی، نه خبری از آن ادعای پرشور استیضاح به گوش می رسد و نه حکم دیوان عالی اداری کشور اجرا می شود و سعید مرتضوی همچنان به کار خود ادامه می دهد و حتی احکام قانونی هم یارای مقابله با منصوبان “احمدی نژاد” را ندارد.
این در حالی است که امروز مدیر کل حوزه ریاست و روابط عمومی دیوان عدالت اداری ادعا کرده است که وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و هئیت امناء سازمان تامین اجتماعی ابلاغ سعید مرتضوی را لغو کرده اند، اما هنوز هیچ خبری از برکناری مرتضوی به گوش نمی رسد.
ماه گذشته وقتی وزیر کار و دولت در برابر اجرای حکم دیوان عدالت اداری خودداری کردند و آن را مردود اعلام کردند، روابط عمومی دیوان عدالت با انتشار اطلاعیه ای با فاقد صلاحیت بودن سعید مرتضی برای ادامه کار تاکید کرد: وقتی مصوبه ای در هیات عمومی ابطال می شود آثار مرتبط با آن مصوبه پس از انتشار در روزنامه رسمی لغو و ابطال لازم الاجرا می گردد- در مانحن فیه وقتی مصوبه ابطال شد، آثار مربوط به این ابطال منتفی شدن حکم مدیریتی چنین فردی است که از آن پس فاقد صلاحیت برای ادامه کار خواهد بود بنابر این اعلام بطلان مصوبه مورد شکایت از ناحیه دیوان به معنای زایل شدن آثار مصوبه و تصمیم مورد شکایت است و اقدامات بعدی چنین مدیری خلاف قانون و واجد وصف کیفری است.
مصوبه ای که در مصاحبه رییس دیوان عدالت اداری دو روز بعد باز تاکید شد. اما نه تنها واکنشی از سوی دولتیان دیده نشد، بلکه مرتضوی با اعلام استخدام صدها نفر و راه اندازی روزنامه ” مغرب ” بر فعالیت های خود افزود.
پیش از این گفته شده بود عدم اجرای حکم پیگیرد قضایی دارد و می تواند وزیر کار و تعاون را به دادگاه بکشاند. اما با گذشت دو ماه خبری از این مساله نیست.
رئیس یکی از شعبه های دادگاه عمومی تهران، برای مرتضوی، به عنوان معاون پیشین دادستان کل ایران و دادستان سابق تهران، در پرونده فاجعه کهریزک، قرار جلب صادر کرده است.
از سوی دیگر قرار بود سعید مرتضوی، قاضی معزول و متهم جنایت کهریزک در اواخر تیرماه برای توضیح به دادگاه برود که گویی آن هم مانند سایر پرونده های معطل مانده، به محاق فرو رفته است.
سعید مرتضوی دادستان سابق تهران که در پرونده حادثه کهریزک متهم بود، بیش از این در زمینه های "معاونت در قتل"، "نقض حقوق شهروندی" و "هتک حیثیت ناجا" تفهیم اتهام شده است و پرونده کهریزک هنوز مفتوح است.
متهم جنایت کهریزک اواخر اسفند ماه سال گذشته به ریاست سازمان تامین اجتماعی رسید. انتصابی که تا به امروز با مخالفت اصولگرایان و منتقدان احمدی نژاد رو به رو شده است. اما او آنقدر مستظهر به باندهای قدرت هست که ماه هاست به رغم همه مخالفت ها و وعده ها برای افشاگری ها در مسند خود مانده است و برای دیگران خط و نشان می کشد.
اوایل سال جاری، برخی از نمایندگان مجلس چون احمد توکلی و الیاس نادران سعی داشتند مساله مرتضوی را بدون استیضاح حل و فصل کند و از این رو بود که جلسات متعددی با او برگزار کردند. جلساتی که تنها یک " قول شرف" به همراه داشت آن هم قولی که هیچ گاه عملی نشد.
اما بعد از اینکه اخباری از جلسات محرمانه او با نمایندگان به اصطلاح اصولگرا منتشر شد، مرتضوی اعتراف کرد که حداد عادل به او قول هایی داده که او بتواند بار دیگر به مسند " قضاوت" خود بازگردد! همان مسندی که علاوه بر قتل زهرا کاظمی، خبرنگار- عکاسی که با ضربه مغزی کشته شد، شهادت دست کم سه شهید جنبش سبز -که در کهریزک بر اثر شکنجه جان باختند- را نیز در سیاهه پرونده خود دارد.
اما سعید مرتضوی گفته بود و تاکید دارد که این جنایات راهیچیک به تنهایی و سر خود انجام نداده است، و همانطور که نتوانست مسند سازمان تامین اجتماعی را به رغم "قول شرف" ترک کند، و باید به دستور مقام " مافوق" عمل می کرد، در جنایت کهریزک هم بر اساس نوشته و دستور العمل شورای عالی امنیت عمل کرده است. همان حکمی که به امضای حسین نجابت رسیده بود.
پس از آنکه دولت بمنظور حفظ سعید مرتضوی اقدام به تغییر اساسنامه سازمان تامین اجتماعی نمود، نوبت به نامه نگاری نمایندگان مجلس نهم به رئیس مجلس رسید و برخی از نمایندگان مجلس در نامهای به لاریجانی ضمن اعتراض به اقدام اخیر دولت در اصلاح اساسنامه صندوق تامین اجتماعی و تغییر نام آن خواستار بررسی مغایرت قانونی و لغو این مصوبه شدهاند.
حسین نجابت، علی مطهری، الیاس نادران، مسعود پزشکیان، غلامرضا مصباحیمقدم، محمد دهقان، علیرضا زاکانی، عوض حیدرپور، سیدحسین دهدشتی و احمد توکلی ۱۰ نمایندهای بودند که در این نامه از رییس مجلس خواستند تا این مصوبه را طبق اصل ۸۵ و ۱۳۸ قانون اساسی لغو کند.
نمایندگان معترض در نامه خود به رییس مجلس با بیان اینکه این مصوبه دولت ناقض موادی از قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و در تعارض با برخی اصول قانون اساسی است، خطاب به لاریجانی نوشتند: به دنبال رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری مبنی بر غیرقانونی بودن نصب آقای سعید مرتضوی به مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی و رای به لغو حکم انتصاب وی، دولت تلاش غیرقابل قبولی را انجام داده است تا به شکل اصلاح اساسنامه صندوق و تغییر نام آن، از اجرای رای قطعی دیوان طفره رود.
با همه اقدامات صورت گرفته برای برکناری سعید مرتضوی متهم جنایت کهریزک وی همچنان در سمت خود باقی است و این روزها ایمیلش را هم عمومی اعلام کرده و از اعضای سازمان تامین اجتماعی خواسته است که مسایل و مشکلات خود را برای او ایمیل کنند!
نمایندگان مجلس که قول داده بودند، طرح استیضاح سعید مرتضوی در اولین دستور کارهای مجلس نهم است، اما گویی مسایل مهم تری پیش روی آنان است و این پرونده را به فراموشی سپرده اند.
دولت تلاش دارد ماه های باقی مانده را با حفظ سعید مرتضوی قدرت نمایی کند و نشان دهد که احمدی نژاد تا آخر پشت سر مردانشان ایستاده است. همانگونه که این روزها متهم حلقه فاطمی آنقدر احساس قدرت می کند که برای رییس سازمان بازرسی کشور شاخ و شانه می کشد و پرونده های ” مشکوک ” را باز می کند.
شاید فقط باید هم صدا با سیدمصطفی تاج زاده به متهم جنایت کهریزک تبریک گفت. یک تبریک ویژه برای قتل زهرا کاظمی، روزنامه نگار دو ملیتی که عامل مهمی در به هم خوردن روابط ایران و کانادا و بسته شدن سفارت داشت. و تبریکات ویژه تر برای همه جنایاتش در دادگاه مطبوعات و کهریزک برای قلع و قمع روزنامه نگاران و قربانی کردن دانشجویان و جوانان.
تاجزاده واقعیت را بیان کرده است ” وجود این فرد واقعا موجب برکت برای نظام است.” در هر مسندی که بوده توانسته سرباز وفاداری برای فرماندهانش باشد. چه وقتی قاضی جوان ” حکم مرگ ” می داد، چه آن زمان که درمیانسالی بر یکی از ثروتمندترین سازمان های کشور، ریاست می کند.
سخنان اسدالله عسگراولادی، صادرکننده در برنامه هفته گذشته پایش با استقبال بینندگان، محافل اقتصادی و رسانه ها مواجه شد.
به گزارش الف؛ وی در این برنامه زنده تلویزیونی، که در اوج رشد نرخ ارز در هفته گذشته پخش شد، خواستار صداقت مسئولان اقتصادی با مردم شد و تاکید کرد اگر مدیریت درستی در اقتصاد ایران حاکم شود، هم عبور از تحریم ها به راحتی امکان پذیر است و هم نرخ ارز به حدود۱۵۰۰تومان باز خواهد گشت. عسگراولادی در این برنامه همچنین از تصمیمات اقتصادی، بانکی و ارزی دولت نیز با صراحت انتقاد کرد و خواستار مشورت دولتمردان با خبرگان اقتصادی شد.
سخنان عسگراولادی با وجودی که با استقبال شدید بینندگان سیما مواجه شد، با انتقاد شدید دولت همراه شده است به طوری که تیم اقتصادی دولت به اتفاق حضور در برنامه پایش را تحریم کرده اند. برنامه پایش با اجرا مرتضی حیدری یکشنبه شبها از شبکه یک سیما پخش می شود.
اسدالله عسگر اولادی با حضور در برنامه پایش شبکه یک سیما بطور بی سابقه و صریحی، از سیاستهای اشتباه اقتصادی دولت انتقاد کرد و سیاستهای اشتباه دولت را عامل افزایش قیمت ارز معرفی کرد. هیچ کدام از اعضای اقتصادی دولت نمی توانند در زمینه صادرات موفق باشند.
اسدالله عسگراولادی، درباره کفایت و لیاقت تیم اقتصادی دولت گفت: متأسفانه هیچ کدام از این مسئولان اقتصادی نمی توانند حتی یک کانتینر پسته کالا صادر کنند. اگر فردی می خواهد در زمینه صادرات موفق عمل کند باید گمرک رفته باشد، با استاندارد و بهداشت و غیره آشنا باشد و مهم تر اینکه به بازارهای دنیا و بسته بندی محصولات صادراتی باید اشرافیت کامل داشته باشند. صادرات تحصیلات آکادمیک نمی خواهد بلکه تجربه می خواهد و متأسفانه دولت مردان اصلاً خود را مورد نیاز به مشورت نمی بینند. میز، بعضی از مسئولین را گرفته است.
عسگر اولادی در ادامه برنامه گفت: وقتی من چیزی به مسئولین دولتی می گویم می فهمند که چه می گویم و این حرفی که می زنم قابلیت اجرایی دارد ولی متأسفانه بعضی وقت ها میز آدم را می گیرد . من همیشه گفتم آقایان مسئول این میز عاریه و امانت است با عاریتی، عاریت باید زیست . نه اینکه حالا شخصی صاحب میز شده و فکر کند تا آخر آن مسند و مقام مال اوست ، هیچ میزی ، حتی میز تجارت من ابدی نیست.
مسئولین اقتصادی نمره ندارند رئیس اتاق بازرگانی چین و ایران در مورد تورم و فشار موجود بر تولیدکنندگان ایران گفت: من از اول زندگی بحران های زیادی دیده ام ولی این دوره ای که اکنون در آن هستیم یکی از امتحانات خیلی سخت است و باید از آن عبور کنیم، من از مسئولین دولت خواهش می کنم که واقعاً به توصیه مقام معظم رهبری بیشتر عنایت داشته باشید.
عسگر اولادی با ذکر خاطره ای گفت: خدا رحمت کند ما کسی را در اتاق بازرگانی داشتیم که هر وقت از دست وزیری عصبانی می شد می گفت شاگرد اول من نمره اش منهای صفر است. حالا خیلی از مسئولین ما نمره ندارند، ما بعد از انقلاب پیشرفت های زیادی کردیم. آن زمان ما ۱۶ دانشگاه داشتیم ولی اکنون هزار و دویست دانشگاه با سه میلیون و هشتصد هزار دانشجو داریم. این خود پیشرفت است. ما اکنون در منطقه بعد از ترکیه، در زمینه علم و … دوم هستیم. گرچه جاهایی مانند ترکیه و دوبی را خودمان درست کردیم. آن ها زرنگ بودند امتیاز گرفتند و باعث شده اند ایرانیان در آنجا سرمایه گذاری کنند این مشکل خود ماست. نرخ ارز را دوبی تعیین می کند.
عسگراولادی در ادامه افزود: نرخ ارز ما را دوبی تعیین می کند، علت این است که وقتی بانک مرکزی ساعت هشت صبح نمی تواند تصمیم بگیرد چه کاری باید انجام دهد، آن ها ساعت یازده که تازه از خواب بیدار شده اند تصمیم می گیرند که نرخ دلار چقدر باید باشد. باور کنید اولین معامله ای که در دوبی شروع می شود مربوط به معاملات بازار تهران است، بانک مرکزی باید کنترل این کار را داشته باشد نه اینکه دبی بازار ارز ما را کنترل کند.
وی افزود: ارز باید به نرخ ۱۶۰۰ تومان برگردد و ارز ۲۵۰۰ تومانی خیلی بد است و تبعات سوئی دارد، خواهش می کنم مسئولین بانک مرکزی با مردم صادق باشند. اگر یک هفته است که ارزی وارد بازار نمی کنید با صداقت بگویید چرا این کار را می کنید. با صداقت به مردم بگویید که ذخایر ما و صندوق ذخیره ما پر است ولی از آن استفاده نمی کنیم، ما هر روز به نحوی تهدید می شویم و باید این ذخایر را برای روز مبادا بگذاریم.
مسئول صادرات اتاق بازرگانی ایرانی با توصیه به صرفه جویی نیز گفت: ما باید صرفه جویی کنیم، از خانم ها خواهش می کنم به سمت صرفه جویی پیش بروند. ما به غیر از سفرهای زیارتی چه نیازی به سفر های خارجی دیگر داریم و یا اینکه هر هفته یک نمونه لباس بگیریم. جلوی ورود کالاهای قاچاق را باید بگیریم
در ادامه برنامه مرتضی حیدری با انتقاد از ورود کالای غیر مرغوب چینی به عسگر اولادی گفت: شما که رئیس اتاق ایران و چین هستید چرا می گذارید کالاهای نامرغوب و به قول معروف بنجل چینی وارد بازار شوند؟
عسگر اولادی با بیان اینکه این کالاها به طور قاچاق وارد می شوند ادامه داد: متأسفانه این گونه کالاها را قاچاق وارد ایران می کنند، بعضی از واردکنندگان ایرانی به سراغ اجناس کم قیمت که بالطبع بی کیفیت نیز هستند می روند و این کالاها نیز از مرزهای غیرمجاز وارد می شوند، دولت نیز با تلاش زیاد تاکنون نتوانسته این مرزها را کنترل کند، هر ساله ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور می شود. در چین عده ای واسطه هستند که در ازای اخذ مبلغی کالاهای بی کیفیت را از مرزهای غیر مجاز به راحتی وارد کشور می کنند.در داخل تحریم ها را تشدید می کنیم.
عسگر اولادی ادامه داد: این تحریم ها اصلاً ابدی نیست، من به غربی ها گفتم که خود شما از این اخم و تَخم ها ضرر می کنید. ما اکنون صد میلیارد دلار تجارت خارجی غیرنفتی داریم که از این مقدار ۶۰ میلیارد واردات و ۴۰ میلیارد صادرات داریم، اکنون نه صادرات ما کم شده و نه واردات. غربی ها نفروشند ما از جای دیگر نیازهایمان را تأمین می کنیم. ما تحریم بیرونی هستیم ولی با بعضی مدیریت های نادرست این تحریم را در داخل تشدید می کنیم مثلاً از طرح شبنم ما چه نتیجه ای گرفتیم؟ عده ای گفتند این برای رد گیری کالا است ولی اکنون همین اوراق و برچسب های طرح شبنم را قاچاق می فروشند. برای رد گیری کالا باید مرز را کنترل کرد، ما هیچ نتیجه ای از این کار نگرفتیم و این فقط خود تحریمی است و یا اینکه همین بورس ارز که دولت خیلی هم اصرار دارد آن را راه اندازی کند، من گفتم و باز می گویم اگر این بورس داوطلبانه نباشد اصلا مفید نیست.
وی در ادامه از بیانات احمدی نژاد درباره نسبت دادن نوسانات ارزی به گروه های نامرئی انتقاد کرد و افزود: یعنی چه دستهای نامرئی و باندهای داخلی؟! اگر کسی واقعا اخلال می کند خوب دستگیرش کنید؟ مشکل وضع ارزی ما و همین افزایش بی سابقه نقدینگی همین دولت است که نه با تجار و خبرگان اقتصادی مشورت می کند و نه به نصیحت ما گوش می دهد.
زندگی نامه استاد شهـریار
( بخشی ازاین متن در زمان حیات استاد، نگاشته شده است )
اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهـریار در خلال اشعـارش خوانده می شود و هـر نوع تـفسیر و تعـبـیـری کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقـیـقـتاً حیف است که آن خاطرات از پـرده رؤیا و افسانه خارج شود.
گو اینکه اگـر شأن نزول و عـلت پـیـدایش هـر یک از اشعـار شهـریار نوشـته شود در نظر خیلی از مردم ارزش هـر قـطعـه شاید ده برابر بالا برود، ولی با وجود این دلالت شعـر را نـباید محـدود کرد.
شهـریار یک عشق اولی آتـشین دارد که خود آن را عشق مجاز نامیده. در این کوره است که شهـریار گـداخـته و تصـفیه می شود. غالـب غـزل هـای سوزناک او، که به ذائـقـه عـمـوم خوش آیـنـد است، یادگـار این دوره است. این عـشـق مـجاز اسـت کـه در قـصـیـده ( زفاف شاعر ) کـه شب عـروسی معـشوقه هـم هـست، با یک قوس صعـودی اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفانی و الهـی تـبدیل می شود. ولی به قـول خودش مـدتی این عـشق مجاز به حال سکـرات بوده و حسن طبـیـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولی برای او تجـلی کرده و شهـریار هـم با زبان اولی با او صحـبت کرده است.
بعـد از عـشق اولی، شهـریار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشین به تمام مظاهـر طبـیعـت عـشق می ورزیده و می توان گـفت که در این مراحل مثـل مولانا، که شمس تـبریزی و صلاح الدین و حسام الدین را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق می بازد. بـیـشتر هـمین دوستان هـستـند که مخاطب شعـر و انگـیزهًَ احساسات او واقع می شوند. از دوستان شهـریار می تـوان مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه، و نگـارنده و چـند نـفر دیگـر را اسم بـرد.
شرح عـشق طولانی و آتـشین شهـریار در غـزل هـای ماه سفر کرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغای غـروب و بوی پـیراهـن مشـروح است و زمان سخـتی آن عـشق در قـصیده ” پـرتـو پـایـنده ” بـیان شده است و غـزل هـای یار قـدیم، خـمار شـباب، ناله ناکامی، شاهـد پـنداری، شکـرین پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران ، نالـه نومیـدی ، و غـروب نـیـشابور حالات شاعـر را در جـریان آن عـشق حکـایت می کـند. شهـریار در دیوان خود از خاطرات آن عـشق غزل ها و اشعار دیگری دارد از قـبـیل حالا چـرا، دستم به دامانـت و … که مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزیز نـشاط می دهـد.
عـشق هـای عارفانه شهـریار را می توان در خلال غـزل هـای انتـظار، جمع و تـفریق، وحشی شکـار، یوسف گـمگـشته، مسافرهـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و نای شـبان و اشگ مریم، دو مرغ بـهـشتی، و غـزل هـای ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خیلی آثـار دیگـر مشاهـده کرد. برای آن که سینمای عـشقی شهـریار را تـماشا کـنید، کافی است که فـیلمهای عـشقی او را که از دل پاک او تـراوش کرده ، در صفحات دیوان بـیابـید و جلوی نور دقـیق چـشم و روشـنی دل بگـذاریـد. هـرچـه ملاحـظه کردید هـمان است که شهـریار می خواسته زبان شعـر شهـریار خـیلی ساده است.
محـرومیت و ناکامی های شهـریار در غـزل هـای گوهـر فروش، ناکامی ها، جرس کاروان، ناله روح، مثـنوی شعـر، حکـمت، زفاف شاعـر، و سرنوشت عـشق به زبان خود شاعر بـیان شده و محـتاج به بـیان من نـیست.
خیلی از خاطرات تـلخ و شیرین شهـریار از کودکی تا امروز در هـذیان دل، حیدر بابا، مومیایی و افسانه ی شب به نـظر می رسد و با مطالعـه آنهـــا خاطرات مزبور مشاهـده می شود.
شهـریار روشن بـین است و از اول زندگی به وسیله رویا هـدایت می شده است. دو خواب او که در بچـگی و اوایل جـوانی دیده، معـروف است و دیگـران هـم نوشته اند.
اولی خوابی است که در سیزده سالگی موقعـی که با قـافله از تـبریز به سوی تهـران حرکت کرده بود، در اولین منزل بـین راه – قـریه باسمنج – دیده است؛ و شرح آن این است که شهـریار در خواب می بـیـند که بر روی قـلل کوهـها طبل بزرگی را می کوبـند و صدای آن طبل در اطراف و جـوانب می پـیچـد و به قدری صدای آن رعـد آساست که خودش نـیز وحشت می کـند. این خواب شهـریار را می توان به شهـرتی که پـیدا کرده و بعـدها هـم بـیشتر خواهـد شد تعـبـیر کرد.
خواب دوم را شهـریار در ۱۹ سالگـی می بـیـند، و آن زمانی است که عـشق اولی شهـریار دوران آخری خود را طی می کـند و شرح خواب به اختصار آن است که شهـریار مـشاهـده می کـند در استـخر بهـجت آباد (قـریه ای واقع در شمال تهـران که سابقاً آباد و با صفا و محـل گـردش اهـالی تهـران بود و در حال حاضر جزو شهـر شده است) با معـشوقهً خود مشغـول شـنا است و غـفلتاً معـشوقه را می بـیـند که به زیر آب می رود، و شهـریار هـم به دنبال او به زیر آب رفـته ، هـر چـه جسـتجو می کـند، اثـری از معـشوقه نمی یابد؛ و در قعـر استخر سنگی به دست شهـریار می افـتد که چـون روی آب می آید ملاحظه می کـند که آن سنگ، گوهـر درخشانی است که دنـیا را چـون آفتاب روشن می کند و می شنود که از اطراف می گویند گوهـر شب چـراغ را یافته است. این خواب شهـریار هـم بـدین گـونه تعـبـیر شد که معـشوقـه در مـدت کوتاهی از کف شهـریار رفت و در منظومهً ( زفاف شاعر ) شرح آن به زبان شهـریار به شعـر گـفـته شده است و در هـمان بهـجت آباد تحـول عـارفانه ای به شهـریار دست می دهـد که گـوهـر عـشق و عـرفان معـنوی را در نـتـیجه آن تحـول می یابد.
شعـر خواندن شهـریار طرز مخصوصی دارد – در موقع خواندن اشعـار قافـیه و ژست و آهـنگ صدا ، هـمراه موضوعـات تـغـیـیر می کـند و در مـواقـع حسـاس شعـری ، بغـض گـلوی او را گـرفـته و چـشـمانـش پـر از اشک می شود و شـنونده را کاملا منـقـلب مـی کـند.
شهـریار در موقعـی که شعـر می گـوید به قـدری در تـخـیل و اندیشه آن حالت فرو می رود که از موقعـیت و جا و حال خود بی خـبر می شود. شرح زیر نمونهً یکی از آن حالات است که نگـارنـده مشاهـده کرده است:
هـنـگـامی که شهـریار با هـیچ کـس معـاشرت نمی کرد و در را به روی آشنا و بـیگـانه بـسته و در اطاقـش تـنـها به تخـیلات شاعـرانه خود سرگـرم بود، روزی سر زده بر او وارد شدم . دیـدم چـشـمهـا را بـسـته و دسـتـهـا را روی سر گـذارده و با حـالـتی آشـفـته مرتـباً به حـضرت عـلی عـلیه السلام مـتوسل می شود. او را تـکانی دادم و پـرسیدم این چـه حال است که داری؟ شهـریار نفـسی عـمیـق کشیده، با اظهـار قـدردانی گـفت مرا از غرق شدن و خـفگـی نجات دادی. گـفـتم مگـر دیوانه شده ای؟ انسان که در اطاق خشک و بی آب و غـرق، خفـه نمی شود. شهـریار کاغـذی را از جـلوی خود برداشتـه، به دست من داد. دیدم اشعـاری سروده است که جـزو افسانهً شب به نام سمفونی دریا ملاحظه می کـنـید.
شهـریار بجـز الهـام شعـر نمی گوید. اغـلب اتـفاق می افـتد که مـدتـهـا می گـذرد، و هـر چـه سعـی می کـند حتی یک بـیت شعـر هـم نمی تـواند بگـوید. ولی اتـفاق افـتاده که در یک شب که موهـبت الهـی به او روی آورده، اثـر زیـبا و مفصلی ساخته است. هـمین شاهـکار تخـت جـمشید، کـه یکی از بزرگـترین آثار شهـریار است، با اینکه در حدود چـهـارصد بـیت شعـر است در دو سه جـلسه ساخـته و پـرداخـته شده است.
شهـریار دارای تـوکـلی غـیرقـابل وصف است، و این حالت را من در او از بدو آشـنایی دیـده ام. در آن موقع که به عـلت بحـرانهـای عـشق از درس و مـدرسه (کـلاس آخر طب) هـم صرف نظر کرده و خرج تحـصیل او به عـلت نارضایتی، از طرف پـدرش قـطع شده بود، گـاه می شد که شهـریار خـیلی سخت در مضیقه قرار می گـرفت. به من می گـفت که امروز باید خرج ما برسد و راهی را قـبلا تعـیـیـن می کرد. در آن راه که می رفـتـیم، به انـتهـای آن نرسیده وجه خرج چـند روز شاعـر با مراجـعـهً یک یا دو ارباب رجوع می رسید. با آنکه سالهـاست از آن ایام می گـذرد، هـنوز من در حیرت آن پـیشامدها هـستم. قابل توجه آن بود که ارباب رجوع برای کارهای مخـتـلف به شهـریار مـراجـعـه می کردند که گـاهـی به هـنر و حـرفـهً او هـیچ ارتـباطی نـداشت – شخـصی مراجـعـه می کرد و برای سنگ قـبر پـدرش شعـری می خواست یا دیگـری مراجـعـه می کرد و برای امـر طـبی و عـیادت مـریض از شهـریار استـمداد می جـست، از اینـهـا مهـمـتر مراجـعـهً اشخـاص برای گـرفـتن دعـا بود.
خـدا شـناسی و معـرفـت شهـریار به خـدا و دیـن در غـزل هـای جـلوه جانانه، مناجات، درس محـبت، ابـدیـت، بال هـمت و عـشق، درکـوی حـیرت، قـصیده تـوحـید، راز و نـیاز، و شب و عـلی مـندرج است.
عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است. الـبـته با مطالعه این آثـار به مـیزان وطن پـرستی و ایمان عـمیـقـی که شهـریار به آب و خاک ایران و آرزوی تـرقـی و تـعـالی آن دارد، پـی بـرده می شود.
تـلخ ترین خاطره ای که از شهـریار دارم، مرگ مادرش است که در روز ۳۱ تـیرماه ۱۳۳۱ اتـفاق افـتاد – هـمان روز در اداره به این جانب مراجعـه کرد و با تاثـر فوق العـاده خـبر شوم را اطلاع داد – به اتـفاق به بـیمارستان هـزار تخـتخوابی مراجـعـه کردیم و نعـش مادرش را تحـویل گـرفـته، به قـم برده و به خاک سپـردیم. حـالـتی که از آن مـرگ به شهـریار دست داده ، در منظومه ی � ای وای مادرم � نشان داده می شود. تا آنجا که می گوید:
می آمدیم و کـله من گیج و منگ بود
انگـار جـیوه در دل من آب می کـنند
پـیـچـیده صحـنه های زمین و زمان به هـم
خاموش و خوفـناک هـمه می گـریختـند
می گـشت آسمان که بـکوبد به مغـز من
دنیا به پـیش چـشم گـنهـکار من سیاه
یک ناله ضعـیف هـم از پـی دوان دوان
می آمد و به گـوش من آهـسته می خلیـد:
تـنـهـا شـدی پـسـر!
شیرین ترین خاطره برای شهـریار این روزها دست می دهـد و آن وقـتی است که با دخـتر سه ساله اش شهـرزاد مشغـول و سرگـرم ا ست.
شهـریار در مقابل بچـه کوچک مخـصوصاً که زیـبا و خوش بـیان باشد، بی اندازه حساس است؛ خوشبختانه شهـرزادش این روزها همان حالت را دارد که برای شهـریار ۵۱ ساله نعـمت غـیر مترقبه ای است. موقعی که شهـرزاد با لهـجـه آذربایجانی شعـر و تصـنیف فارسی می خواند، شهـریار نمی تواند کـثـرت خوشحالی و شادی خود را مخفی بدارد.
نام کامل شهـریار سید محـمـد حسین بهـجـت تـبـریـزی است. در اوایل شاعـری (بهـجـت) تخـلص می کرد و بعـداً دوباره با فال حافظ تخـلص خواست که دو بـیت زیر شاهـد از دیوان حافظ آمد و خواجه تخـلص او را (شهـریار) تعـیـیـن کرد:
که چرخ سکه دولت به نام شهـریاران زد
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
به شهـر خود روم و شهـریار خود باشم
و شاعـر ما بهـجت را به شهـریار تـبـدیل کرد و به هـمان نام هـم معـروف شد . تاریخ تـولـدش ۱۲۸۵ خورشیدی و نام پـدرش حاجی میرآقا خشگـنابی است که از سادات خشگـناب (قـریه نزدیک قره چـمن) و از وکـلای مبرز دادگـستـری تـبـریز، و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دوره خود و با ایمان و کریم الطبع بوده است و در سال ۱۳۱۳ مرحوم و در قـم به خاک سپرده شد.
شهـریار تحـصـیلات خود را در مدرسه متحده و فیوضات و متوسطه تـبـریز و دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسهً طب تحـصیل کرده است و در چـند مریضخانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذرانده است ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیشامدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شده است و با وجود مجاهـدت هـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، معـهـذا شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود. چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال ۱۳۱۵ به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد و تا کـنون هـم در آن دستگـاه خدمت می کند.
شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است ، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند. منظومه (حـیـدر بابا) نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دخـتری سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتری پـنج ماهـه بـه نام مریم است.
شهـریار غـیر از این شرح حال ظاهـری که نوشته شد ، شرح حال مرموز و اسرار آمیزی هـم دارد که نویسنده بـیوگـرافی را در امر مشکـلی قـرار می دهـد. نگـارنـده در این مورد ناچار به طور خلاصه و سربـسته نکـاتی از آن احوال را شرح می دهـم تا اگـر صلاح و مقـدور شد بعـدها مفـصل بـیان شود:
شهـریار در سالهـای ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ در مجالس احضار ارواح که توسط مرحوم دکـتر ثـقـفی تـشکـیل می شد شرکت می کـرد. شرح آن مجالس سابـقـاً در جراید و مجلات چاپ شده است . شهـریار در آن مجالس کـشفـیات زیادی کرده است و آن کـشـفـیات او را به سیر و سلوکاتی می کـشاند. در سال ۱۳۱۰ به خراسان می رود و تا سال ۱۳۱۴ در آن صفحات بوده و دنـباله این افـکار را داشتـه است و در سال ۱۳۱۴ که به تهـران مراجـعـت می کـند، تا سال ۱۳۱۹ این افـکار و اعمال را به شدت بـیـشـتـری تعـقـیب مـی کـند؛ تا اینکه در سال ۱۳۱۹ داخل جرگـه فـقـر و درویشی می شود و سیر و سلوک این مرحـله را به سرعـت طی می کـند و در این طریق به قـدری پـیش می رود که بـر حـسب دسـتور پـیر مرشد قـرار می شود که خـرقـه بگـیرد و جانشین پـیر بـشود. تکـلیف این عـمل شهـریار را مـدتی در فـکـر و اندیشه عـمیـق قـرار می دهـد و چـنـدین ماه در حال تـردید و حـیرت سیر می کـند تا اینکه مـتوجه می شود که پـیـر شدن و احـتمالاً زیر و بال جـمع کـثـیری را به گـردن گـرفـتن برای شهـریار که مـنظورش معـرفـت الهـی و کـشف حقایق است، عـملی دشوار و خارج از درخواست و دلخواه اوست. اینجاست که شهـریار با توسل به ذات احـدیت و راز و نیازهای شبانه، به کشفیاتی عـلوی و معـنوی می رسد و به طوری که خودش می گـوید پـیشامدی الهـی او را با روح یکی از اولیاء مرتـبط می کـند و آن مقام مقـدس کلیهً مشکلاتی را که شهـریار در راه حقـیقـت و عـرفان داشته حل می کند و موارد مبهـم و مجـهـول برای او کشف می شود.
باری شهـریار پس از درک این فـیض عـظیم ، به کـلی تـغـیـیر حالت می دهـد. دیگـر از آن موقع به بعـد پـی بـردن به افـکار و حالات شهـریار برای خویشان و دوستان و آشـنایانش – حـتی من – مـشکـل شده بود؛ حرفهـایی می زد که درک آنهـا به طور عـادی مـقـدور نـبود؛ اعـمال و رفـتار شهـریار هـم به مـوازات گـفـتارش غـیر قـابل درک و عـجـیب شده بود.
شهـریار در سالهای اخیر اقامت در تهـران خـیلی مـیل داشت که به شـیراز بـرود و در جـوار آرامگـاه استاد حافظ باشد و این خواست خود را در اشعـار (ای شیراز و در بارگـاه سعـدی) منعـکس کرده است ولی بعـدهـا از این فکر منصرف شد و چون از اقامت در تهـران هـم خسته شده بود، مردد بود کجا برود؛ تا اینکه یک روز به من گـفت که: ” مـمکن است سفری از خالق به خلق داشته باشم ” و این هـم از حرف هـایی بود که از او شـنـیـدم و عـقـلم قـد نـمی داد – تا این که یک روز بی خـبر از هـمه کـس، حـتی از خانواده اش، از تهـران حرکت کرد وخبر او را از تـبریز گـرفـتم.
بالاخره سید محـمد حسین شهـریار در ۲۷ شهـریـور ۱۳۶۷ خورشیـدی در بـیـمارستان مهـر تهـران بدرود حیات گـفت و بـنا به وصیـتـش در زادگـاه خود در مقـبرةالشعـرا سرخاب تـبـریـز با شرکت قاطبه مـلت و احـترام کم نظیر به خاک سپـرده شد. چه نیک فرمود:
برای ما شعـرا نـیـست مـردنی در کـار
کـه شعـرا را ابـدیـت نوشـته اند شعـار
منبع: آفتاب
«عجیب» اولین واژهای است که در توصیف کشور چین به ذهن میآید. هرچند مردمان چینی که ۹۲درصد آنان را تیره «هان» تشکیل میدهند، خود را قوم برتر و چین را مرکز دنیا میدانند، اما به نظر میرسد اگر این نظام کمونیستی به روند وادادگی در قبال جهانی شدن ادامه ندهد، در میانمدت دچار مشکلاتی خواهد شد. طی سه دهه گذشته چشمبادامیها با گامهایی کوتاه اما مطمئن از پشت دیوارهای بلند چین سر بر آوردند و توانستند خود را به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل کنند. اما در میانه این رشد اقتصادی سریع، فقدان توسعهای همهجانبه میتواند پاشنهآشیل حزب کمونیست حاکم چین محسوب شود.
حزب کمونیست که طی دهههای گذشته قدرت بلامنازع را در چین در دست داشته، ۶۶میلیون عضو دارد و سخت نخبهگراست. حزب در همه امور، کشور را تحتنظارت خود دارد و با توجه به روحیه سازمانپذیری نژاد زرد، تا حدود زیادی نیز موفق بوده است.
فریدون وردینژاد، سفیر پیشین ایران در پکن معتقد است که مردم چین همواره سایه حزب و قدرت امنیتی و سیاسی کمونیستها را در نسوج زندگی خود احساس میکنند و همواره نگاهی خوفناک همراه با احترام نسبت به حزب کمونیست در چین وجود دارد.
وردینژاد، رییس خبرگزاری ایرنا در دولت سیدمحمد خاتمی به کنترل مهندسیشده و سازمانیافته تقریبا همه ارکان زندگی مردم چین توسط حزب کمونیست اشاره میکند و میگوید در چین با استانداردهایی که هماکنون در ایران وجود دارد، آزادی مطبوعات و رسانهها وجود خارجی ندارد. وردینژاد مردم چین را «مهربان، حقشناس، قانع، شکیبا و سازمانپذیر» میداند و در کتاب خود به نام «اژدهای شکیبا» نیز به این مساله پرداخته است.
به گفته سفیر پیشین ایران در چین، چینیها مایلند همه مشکلات خود را سر میز مذاکره و گفتوگو حل و فصل کنند، هرچند مسایل امنیتی و ارضی از جمله خطوط قرمز نیروهای امنیتی چینی به حساب میآید. به هر حال قدرت آرام و خزنده چین، این روزها مرزهای خود را پشت سر گذاشته و با احتیاط به نفوذ استعمارگونه خود در کشورهای بالا بهخصوص آفریقا ادامه میدهد.
گفتوگوی شرق با فریدون وردینژاد سفیر پیشین ایران در چین و کارشناس این شبهقاره را بخوانید.
چین به علت مساله فاصله و زبان همواره برای اکثر مردم دنیا سرزمینی ناشناخته است. افسانههایی از چین و ماچین همواره در صدر داستانهای دنیا بودهاند. شما سالها سفیر ایران در این کشور بودید. مردمان چین را چگونه توصیف میکنید؟
مردم چین مردمی مهربان، حقشناس، قانع، شکیبا، کاری و سازمانپذیر هستند. این همه از جمله ویژگیهای نژاد زرد است که با مرام کنفسیوسی توام شده است. چینیها به نظر و رای جمع و بزرگترها احترام میگذارند. علاقه وافری به دانش، فعالیت و کار و کوشش دارند. تفاوتی که نژاد زرد در چین و در سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی دارد این است که چینیها دارای یک آرامش و ثبات فرهنگی هستند. این مساله میتواند به دلیل استقرار سلسلههای پادشاهی و قدرت طولانی و ثابت در این سرزمین باشد.
در عهد معاصر هم مهمترین ویژگی آنها این است که حزب کمونیست حاکم، توانسته در چین هنجارسازی حزبی و فرهنگی کند و مردم را در یک سازماندهی عمیق و منظم به کار بگیرد. نتیجه مجموعه این حرکت در عهد معاصر، تبدیل یک فرهنگ گذشتهگرا به یک فرهنگ آیندهمحور است. ملتی که مهمترین ویژگی آنها در طول تاریخ، انزوا و ناشناختگی بوده، امروز به تلاش و تعامل شناخته میشوند. بهخصوص از دهه ۸۰ میلادی به بعد، با سیاست درهای باز و اصلاحات اقتصادی تلاش و تعامل در چین، اوج و رونق گرفت. بنابراین چین که از یک طرف کارخانه دنیا محسوب میشود، از طرف دیگر یک گنجینه دربسته و در اصل یک قاره است و نه یک کشور. از نظر وسعت و تنوع فرهنگی، قومی. در حال حاضر ۵۶ قومیت اقلیت در کنار هم زندگی میکنند و در نهایت معتقدم وطنخواهی و وطندوستی و تلاش و کوشش از ویژگیهای مهم مردم چین است.
چین، با نظامی تکحزبی اداره میشود. هرچند گفته میشود احزاب دیگری نیز در این کشور فعال هستند، اما این احزاب نیز دنبالهرو سیاستهای حزب کمونیست هستند. با توجه به محوریت کادر رهبری در حزب کمونیست و تعاریفی که از نظامهای تکحزبی وجود دارد، فعالیت این حزب را چگونه ارزیابی میکنید؟
مهمترین ویژگی حزب کمونیست که حدود ۶۶میلیون عضو دارد و بزرگترین حزب متشکل دنیا محسوب میشود، این است که این حزب نخبهگراست. به لحاظ اجتماعی نحوه عضوگیری این حزب با سایر احزاب در سراسر دنیا متفاوت است. حزب کمونیست از کنار خیابانها و سازمانهای مختلف عضوگیری نمیکند. این حزب، حزبی ایدئولوژیک و فراگیر است که تنها از افراد برجسته و دارای تفکر و پیشرو بهرهمند میشود. عضویت در حزب کمونیست کار راحتی نیست و هرکسی نمیتواند عضو این حزب شود. افرادی که متقاضی عضویت در این حزب هستند، باید دورههای فراوان و طولانی را طی کنند تا بتوانند به جایگاهی برسند که عضو حزب شوند. بسیاری از برجستگان و استادان دانشگاه، سالهاست که پشت درهای ورودی حزب ماندهاند.
یعنی حزب و در نتیجه نظام حاکم بر چین، تبدیل به یک نظام آریستوکراسی شده است؟
دقیقا، کسی که به عضویت حزب کمونیست در میآید انسانی خوشبخت و بهرهمند است و از موقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زیادی برخوردار میشود. بنابراین هر تحولی در جامعه چین و هرگونه شناخت و مسالهیابی از درون حزب شروع میشود و نه از درون جامعه. به سخن دیگر، آغاز هر نوع اصلاحات یا تغییری از درون حزب است، مساله جالب دیگر این است که حزب کمونیست، از سه یا چهار دهه گذشته تاکنون تفکرات گوناگون از جمله سرمایهداران و کارآفرینان را نیز جذب کرده است. امروزه این حزب تنها به حزب دهقانان و کارگران اکتفا نمیکند.
آیا حزب کمونیست به ضدخودش تبدیل شده و به ایدئولوژی خودش خیانت میکند؟
امروزه در درون حزب کمونیست تنوع فکری و گرایش وجود دارد و حزب کمونیست دارای جناح چپ و راست، یا اصولگرا و مدرنگراست. تغییرات و تحولات جامعه چین از درون جامعه شکل نمیگیرد بلکه به شکل مهندسیشده و هرمی با نگاه نوسازی از بالا به پایین در جامعه دنبال میشود. از بعد سیاسی، حزب کمونیست، کاملا بسته، ایدئولوژیک و دارای مدارس حزبی بسیار گسترده است. نظام سیاسی چین یک نظام تکحزبی با سانترالیزم دموکراتیک است. همهچیز در کادر مرکزی حزب برنامهریزی و سازماندهی میشود.
تکلیف انتخابات در این کشور چیست؟
هیچ انتخاباتی در این کشور وجود ندارد، همهچیز مهندسی شده است. کابینه، ریاستجمهوری و مجلس و حتی فعالیتهای اقتصادی در این کشور مهندسی شده است. حتی رقابت در این کشور تعریف شده است، به این معنا که اگر دو شرکت بخواهند در یک پروژه رقابت کنند، بیشک، این رقابت پیشتر مصوب شده است. آنچه در جامعه چین اتفاق افتاده، به این دلیل است که چینیها خود را بهترین موجود روی زمین میدانند و قوم برتر کشورشان را مرکز دنیا میپندارند.
بنابراین میخواهند هرچیز خوبی در دنیا وجود دارد، در چین هم وجود داشته باشد و بر این باورند که باید بتوانند از همه امکانات دنیا استفاده کنند. بر این اساس، به لحاظ فرهنگی، چینیها ملتی هستند که خود را برتر، پیشرو و صاحب حق میدانند. آنها تلاش میکنند دستاوردهای اقتصادی- اجتماعی دنیا را با ارجحیت آموزههای خود، بومی کنند. به طور کلی، نوعی نگاه برتریخواهی و چینگرایی کنفسیوسی بر وضعیت فرهنگی چین حاکم است. بر همین اساس هم بود که چین طی چند دهه اخیر به سمت رشد اقتصادی رفته، اما این رشد به توسعهای پایدار منجر نشده است. به نظر من برای توسعه زمینههایی لازم است که باید حقوق انسانها در آن رعایت شود و آزادی و دموکراسی باشد که امروزه در چین وجود ندارد.
با تعاریف شما از حزب کمونیست، پناهندگی اخیر معاون «بوشیلای» (عضو ارشد حزب کمونیست) را به کنسولگری آمریکا چگونه ارزیابی میکنید. بسیاری بر این باورند که این مساله باعث شده تصویری از اختلافات داخلی حزب کمونیست به دنیا نشان داده شود.
به نظر من مسایل اخیر که در حزب کمونیست اتفاق افتاده، دادههای متعددی هستند که نمیتوانند ریشهای و عمیق باشند. این حزب قدرت بازسازی خود را دارد. این اتفاقات مقطعی و کوچک هستند. چینیها به شدت وطنپرست و ناسیونالیست هستند و همچنین دولتگرا و سازمانپذیر و منافع جمعی یکدیگر را نیز محترم میشمارند. اتفاقاتی نظیر جدا شدن و تشکیل اپوزیسیون از اتفاقات نادر در چین است اما به لحاظ اجتماعی و حتی انسانهای گرسنه سیر و از امنیت شغلی نسبی برخوردار میشوند، خواستار احترام اجتماعی هم میشوند.
نیاز بعدی که در این جوامع رشد میکند، نیاز به مشارکت و حضور در عرصههای قدرت است. آنچه در چین در صدر ظهور است، خواست مشارکت و حضور در قدرت است و این مساله به یک پارادوکس و تناقض بزرگ در چین تبدیل شده است. اگر چینیها بخواهند به رشد خود در اقتصاد ادامه دهند، باید این کشور به همین شکل باقی بماند اما مردمان چین پس از برخورداری از یک رفاه نسبی، آرامآرام به سمت خواست مشارکت اجتماعی حرکت میکنند و سهمی از قدرت میخواهند. آنها میخواهند که حق تعیین رییسجمهوری از راه انتخابات داشته باشند. به هر حال افراد غیرحزبی شایستهای برای به دست گرفتن زمام امور در چین وجود دارد. این در حالی است که هماینک شایستهسالاری خارج از مدار حزبی امکانناپذیر است.
پس از وقوع انقلابهای حزبی در منطقه خاورمیانه، عدهای در انتظار تحولاتی در چین بودند. آیا امکان ظهور انقلابهایی مانند آنچه در خاورمیانه اتفاق افتاد، در چین وجود دارد؟
چینیها تلاشهایی برای آزادی عمل دارند اما این یک پروسه طولانی و تدریجی و قدمبهقدم است. از نظر استراتژیک جامعه چین آبستن تحولات بزرگی است اما از جهت عمل و تاکتیکی زمان طولانی برای تغییرات در چین لازم است. حکومت چین امروز با چالشهای زیادی از قبیل فقر و غنا در شمال و جنوب و شهر و روستا مواجه است. بنابراین رگههایی از اعتراض برای تحولات دموکراسیخواهی در این کشور وجود دارد اما این مساله همانطور که اشاره شد، هنوز در چین نهادینه و سازمانیافته نشده است. مهمتر از همه اینکه به لحاظ اقتصادی این جامعه، نسبتا راضی است اما با بیشتر شدن فواصل طبقاتی، ممکن است اتفاقات جدیدی پیش روی جامعه چین باشد.
فساد میان مقامات بلندپایه چین را چگونه میبینید؟
اینها مختصات طبیعی یک جامعه در حال گذار است. در یک جامعه عقبمانده که در حال گذار به توسعه و مدرنیسم است، ریزشهایی اینچنینی بسیار طبیعی است. حتی ممکن است اقشاری از جامعه زیر چرخدندههای رشد اقتصادی له شوند اما به هر حال نارضایتی در چین هنوز چنان عمیق نشده که تبدیل به یک خیزش اجتماعی شود.
آیا در میانمدت این اتفاق خواهد افتاد؟
در میانمدت، بیشک جامعه چین محکوم به تغییرات بنیادین است. در عبور از عقبماندگی و ورود به توسعه، مشارکت اجتماعی، تشکیل احزاب مستقل و NGOها اجتنابناپذیر است. جامعهای با این وسعت که قدرت در آن متمرکز است، به تمرکززدایی نیاز دارد اما وقوع یک زلزله سیاسی زودهنگام در چین نزدیک نیست.
مساله حقوقبشر یکی از مسایل مهمی است که گاه و بیگاه چین را در صدر اخبار جهان قرار میدهد. همانطور که اشاره شد، ساختار حاکم مطالبات دموکراتیک مردم را پاسخ نمیدهد. نسبت چین با حقوقبشر چیست؟
مساله حقوقبشر در چین و سراسر جهان از سه زاویه قابل بررسی است. اول از زاویه سیاسی که کشورهای غربی در بسیاری مواقع، حقوقبشر را به عنوان یک ابزار معامله و چانهزنی سیاسی مورد استفاده قرار میدهند. از بعد سیاسی چین درخصوص حقوقبشر متهم است چراکه آزادیهای اجتماعی در این کشور وجود ندارد، حقوق انسانها با استانداردهای متعارف همگونی ندارد، انتخابات در این کشور برگزار نمیشود و آزادیهای فردی تضمینشده نیست.
بنابراین یک رقابت میان چین، آمریکا و غرب است که هر دو در مورد حقوقبشر کمکاری میکنند هرچند در چین هم نهادی وجود دارد که گزارش سالانهای درباره وضعیت حقوقبشر در آمریکا و در غرب منتشر میکند. نگاه مردم درخصوص حقوقبشر نگاه فرهنگی است. از بعد فرهنگی حاکمان چین، معتقدند جامعه چین به رشد و بالندگی لازم نرسیده تا بتواند تشخیص جایگاه آزادی و دموکراسی را داشته باشد. اینکه یک دستاویز یا یک نگاه امنیتی است من به آن نمیپردازم اما از بعد فرهنگی چینیها معتقدند نیاز به زمان دارند تا جامعه چین تمرین دموکراسی کند.
آیا این مساله هم مهندسیشده است؟
بله کاملا؛ آنها معتقدند باید گامبهگام و منطقهای، آرامآرام پنجرههای حقوق انسانها را باز کنند تا منجر به انفجار اجتماعی نشود. نگاه، سوم به حقوقبشر، نگاه حقوقی است. چینیها معتقدند از نظر حقوقی، همه حقوق انسانهای چینی را تامین میکنند اما این مساله لزوما با استانداردهای غربی یکسان نیست. بنابراین رقابتی بین چین و آن سوی آبها در مقوله حقوقبشر و نگاه به انسانها وجود دارد، اما آنچه واقعیت امر است به اعتقاد من این است که مردم چین اساسا همواره سایه حزب کمونیست و قدرت امنیتی و سیاسی حزب کمونیست را در نسوج زندگی خود احساس میکنند.
در چین همواره یک نگاه خوفناک همراه با احترام نسبت به حزب کمونیست وجود دارد. شاید این اثر روانی دوران انقلاب فرهنگی چین باشد. چراکه در آن دوران جنایتهای بسیار عمیقی نسبت به ادیان، اقلیتها، مردم و احزاب و گروههای اجتماعی توسط مائویستها صورت گرفت. امروزه هم دولت و هم مردم چین نسبت به همه وقایع دوران انقلاب فرهنگی شرمساری تاریخی دارند و تلاش میکنند که آن قطعه را به عنوان قطعهای نامناسب از پازل تاریخ چین به فراموشی بسپارند. به نظر میرسد اینکه امروز چنین وضعیتی را دستکم به صورت آشکار در چین نمیبینیم، از آثار همان وقایع باشد هرچند دولت کمونیست چین وقایع پدیدآمده در میدان تیانآنمن پکن را که همزمان با فروپاشی بلوک شرق اتفاق افتاده بود، در نطفه خفه کرد.
از جمله اتهامهای دولت چین رعایت نکردن حقوق اقوام و اقلیتهای مختلف از جمله مسلمانان چین است. گفته میشود سرکوب مسلمانان اویغور، اورومچی و سینکیانگ که در سال ۲۰۰۹ اتفاق افتاد، همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر تبعیض مثبتی نیز برای قوم «هان» وجود دارد. تا چه اندازه این اتهام صحت دارد؟
به نظر میرسد هماکنون دولت چین نسبت به گذشته نگاه بازتری به اقلیتها دارد، هرچند ممکن است این نگاه به حد مطلوب نرسیده باشد. دولت چین امروز آزادیهای اجتماعی و نه سیاسی، آزادیهای فردی نسبی کنترلشده و مهندسیشده را برای اقلیتهای قومی در نظر گرفته است. به عنوان مثال، هنگامی که در چین قانون تکفرزندی حاکم بود، مسلمانان از این محدودیت معاف بودند و میتوانستند در مناطق خود فرزندان بیشتری داشته باشند. آنها همچنین میتوانند مسجد داشته باشند و به احکام عملیه فردی خودشان عمل کنند و زبان خودشان را داشته باشند و آن را تدریس کنند.
برای مثال زبان رسمی در منطقه سینکیانگ، زبان اویغوری است، همچنانکه روی اسکناسهای چینی به زبانهای مختلف نوشته شده است. نکته مهم این است که از نظر سیاسی و امنیتی هیچ بخشش و منفذی وجود ندارد. هرگونه حرکت سیاسی و امنیتی و ارتباطات خارجی و حرکتی که بوی خودمختاری و استقلالطلبی بدهد به شدت سرکوب میشود. اما آرامآرام چینیها پذیرفتهاند که باید حقوق اقلیتها را در حدی که وارد مدارهای سیاسی و امنیتی نشوند، مرحله به مرحله تضمین و تایید کنند. مسلمانان هم از این قاعده مستثنا نیستند.
در مساله تبت به نظر میرسد اوضاع متفاوت است. دلیل حساسیت چین به تبت چیست؟
خیلیها نگرانند که مقوله تبت و تبتیها با مسایل منطقه مرزی میان هند و چین تعریف شود. در تبت رقابتهای هندی- چینی ایجاد شده، بنابراین چینیها ملاحظات دخالت کشورهای خارجی را دارند. دولتیها در منطقه سینکیانگ هم نگران پیوند مسلمانان اویغورو ترکزبان چین با آسیای میانه تا مرزهای ترکیه هستند.
پس از حمله دولت چین به منطقه سینکیانگ در سال ۲۰۰۹، دولت ترکیه بیشترین واکنش را از خود نشان داد. نخستوزیر ترکیه نیز اعلام کرده است که اتفاقات و تحرکات در ایغور را به شدت پیگیری و رصد میکند. علت این حساسیت ترکها به بخش مسلماننشین چین چیست؟
دلیل حساسیت ترکها و چینیها به مساله اویغور این است که این مسلمانان جزو نژاد ترک محسوب میشوند. اویغور هستند. اویغورها شاخهای از نژاد ترکها هستند که به قرقیزستان و قزاقستان، ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و در نهایت ترکیه پیوند میخورند. از دید ترکیه، آسیای میانه و سینکیانگ عمق استراتژیک دولت عثمانی تعریف میشود و به دلیل آن نگاه قدیمی دولت عثمانی، دولت ترکیه مدرن جدید هم منافع خودش را تا مرزهای چین از جمله سینکیانگ جستوجو میکند و چینیها نگران این مساله هستند. چینیها نگران تحرکات ایران در منطقه سینکیانگ نیستند. آنها بیشتر نگران تحرکات ترکیه و اعراب اهل سنت در منطقه سینکیانگ هستند. چینیها خود نیز اویغورهای منطقه سینکیانگ را جزو مناطق تاریخی و گذشتههای دور چین نمیدانند بلکه جزو سرزمینهایی میدانند که بعدها به چین اضافه شده است.
وقتی میگوییم منطقه «سینکیانگ» در اصل به زبان چینی منطقه «شینجیانگ» است؛ به معنای سرزمینهای جدید. منظور این است که این منطقه به چین تعلق نداشته و بعدها به چین اضافه شده است. اما امروز این منطقه جزو چین است. منطقه سینکیانگ منطقهای اضافه شده به چین است. اما گاهی به آن منطقه، منطقه خودمختار میگویند. البته خودمختاری در حد نکاتی که به آن اشاره شد وجود دارد. در ضمن چینیها به شدت تلاش دارند مناطق «سینکیانگ» و تبت و اقوام مختلف را با هم مخلوط کنند و این آمیختگی نژادی و قومی را به عنوان یک استراتژی دنبال میکنند. در مرکز استان سینکیانگ، بیش از ۵۰درصد مردم، چینیهای مهاجر هستند که از نژاد «خان یاهان» به ارومجی آورده شدهاند.
آنها در کنار نژاد «هو» که مسلمانان را تشکیل میدهند قرار گرفتهاند. هرچند در شهرستانها هنوز نسبت جمعیت به نفع مسلمانان و اویغورهاست. بنابراین چینیها در کل نسبت به فعالیت مذاهب و اقلیتها حساسیت دارند اما آستانه تحمل آنها تا مرحله سیاسی و امنیتی شدن این فعالیتهاست. به محض اینکه تحرکات به مرز مسایل امنیتی و سیاسی برسد و خواستهای استقلالطلبی شکل بگیرد، به شدت سرکوب میشوند اما مراحل پیش از آن برای چینیها قابل تحمل است.
وضعیت آزادیهای فردی و اجتماعی مردم در شهرهای بزرگ چگونه است. شرایط مطبوعات و رسانهها و اینترنت را چگونه میبینید؟
در چین با استانداردهایی که هماکنون در ایران وجود دارد، مطبوعات آزاد نیستند. مطبوعات چینی حزبی و دولتی هستند و آزادی مطبوعات چین کنترل شده و مهندسی شده است. بهویژه در دو قشر برای خارجیها، روزنامه China Daily و برای جوانان روزنامه جوانان؛ این دو روزنامه نسبت به سایر مطبوعات رسانههای چین از آزادی عملیاتی کنترل شده بیشتری برخوردارند. اما سایر مطبوعات، کاملا تحت کنترل و دولتی هستند. نسبت به استانداردهای جهانی و غربی آزادی مطبوعات در چین کاملا مردود است! در چین رادیو و تلویزیون کانالهای بسیار متعددی دارد.
چندهزار کانال در چین وجود دارد و حتی محلههای پکن و محلههای شهرهای بزرگ برای خودشان شبکههای تلویزیونی مستقل دارند، اما همه اینها تلویزیونهای دولتی و کنترل شده و تحتنظارت هستند و بخش خصوصی، فعالیتی در این زمینه ندارد. ماهواره در چین ممنوع است. حتی برای خارجیها نیز داشتن یک ماهواره ممنوع است. به طور کلی اساس امکان فنی استفاده از ماهواره در چین وجود ندارد. به دلیل کنترل امواج و امکانات ماهواره کسی در چین قادر به استفاده از ماهواره نیست. ممکن است گاهی به صورت کابلی، ماهواره تحت نظر حکومت به شکل انتخاب شده برای سفارتخانهها و برخی شرکتهای منتخب خارجی وجود داشته باشد.
این تسهیلات همچنین برای چینیهایی که از خارج به چین بازگشتهاند هم وجود دارد. (چینیهای ماورای بحار) تسهیلاتی وجود داشته باشد. اینترنت کاملا تحت کنترل است. فیلترینگ، سخت اعمال میشود و بر ماهواره، اینترنت و تلفن و به صورت کلی ارتباطات سانسور سختی اعمال میشود چینیها از بعد سیاسی و امنیتی کاملا کمونیستی هستند، از نظر اجتماعی نیمهباز و نیمهکمونیستی و از بعد اقتصادی بازتر و مهندسی شدهتر هستند. این واقعیت جامعه چین است.
رشد چین طی چند دهه گذشته در اقتصاد، مسالهای کتمانناپذیر است. آیا به نظر شما طی سالهای آتی، اقتصاد چین بر اقتصاد آمریکا غلبه خواهد کرد؟ آیا چین به سمت یک اقتصاد باز در حال حرکت است؟
چینیها از نظر روحی- روانی ملتی هستند که قدم برنمیدارند مگر اینکه اطمینان داشته باشند قدم بعدیشان را در یک مکان استوار قرار خواهند داد. این مردم ریسکپذیر نیستند و این مساله تا حدود زیادی دلایل نژادی دارد. آنها صبور هستند و آرام حرکت میکنند و معتقدند در مقطع فعلی نباید با آمریکاییها درگیر شوند.
آنها معتقدند باید از امکانات و مواهب اقتصاد غربی و تکنولوژی روز دنیا برای رفاه و اقتصاد خود حداکثر استفاده را انجام دهند. چینیها معتقدند با رشد اقتصادی و رسیدن به مرزهای توسعه قادر هستند خواستها و اولویتهایشان را به دنیا دیکته کنند. مردم و سیاستمداران چینی، بر این باورند که باید با زبان آرام و تعامل و شرکت بینالمللی قدرت خودشان را افزایش دهند.
استراتژی چین رقابت با آمریکا و غرب نیست بلکه شراکت اقتصادی، اولویت چین در معادلات اقتصادی با غرب و آمریکاست. اساس بازار چین کشورهای آسیایی نیستند، بلکه همچنان ژاپن، آمریکا و اروپا بازار مصرف چینیها را تشکیل میدهند. در چنین شرایطی چین نمیخواهد سرنوشت خود را از غرب و آمریکا جدا کند. اگر غرب در مسایل امنیتی چین مثل تایوان و خاک چین دخالت نکند، چینیها هرگز در موارد دیگر به غربیها اخم نمیکنند. خط قرمز آنها حاکمیت سرزمینی و تضعیف ارتش چین است.
گاهی گفته میشود که چین و روسیه در همه موارد بینالمللی اتفاق نظر دارند. نظر شما در اینباره چیست؟
آنچه در قبال سوریه، بین چین و روسیه در شورای امنیت اتفاق افتاد، تنها یک آزمایش مرحلهای است که چین پس از روسیه انجام میدهد. با توجه به اینکه روسها در سوریه دارای منافع استراتژیک هستند، فعلا چینیها برای گرفتن امتیاز از روسها، در حمایت روسیه از سوریه با روسیه همپیمان شدهاند. اما به محض اینکه روسها عقبنشینی کنند و سر این مساله با سایر کشورهای عضو شورای امنیت به تفاهم برسند، بیشک چینیها کارت سوریه را فورا معامله میکنند؛ چنانچه در رابطه با ایران، در تمام قطعنامههایی که در سازمان ملل و شورای امنیت علیه ایران مصوب شده، چینیها رای مثبت دادهاند، نه وتو کردهاند و نه مقابله! در خارج از این مدار، چینیها از ایران گاهی حمایت کردهاند و همکاریهایی داشتهاند، اما در هنگام تصمیمگیری و در سر میز منافع، کارت ایران کارتی است که میتواند به راحتی در مقابل منافع دیگر در اختیار حریف قرار بگیرد.
آیا همگونی روسیه و چین مقابل سوریه میتواند در مورد ایران هم اتفاق بیفتد؟
خیر، نمیتوان چنین همگراییای در مورد ایران را بین چین و روسیه در نظر گرفت. در مورد ایران همگراییای که بین روسیه و چین در مورد سوریه وجود دارد نیست. به دلیل اینکه اگر چینیها نسبت به هستهای شدن ایران نگرانی امنیتی نداشته باشند، که به نظر من حساسیتی نسبت به فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران ندارند، اما روسها چون هم مرز ایران هستند و به ما نزدیکتر، نسبت به رشد و توسعه کشور ما و پیشرفت ایران و در تکنولوژیهای برتر و سطح بالا، از جمله هستهای شدن ایران حساسیت جدی دارند. این حساسیتها ریشههای تاریخی و سرزمینی نیز دارد. البته تا یک جایی منحنی همسویی این دو کشور میتواند همراه باشد، اما از جایی به بعد منحنی همراهی آنها از یکدیگر جدا میشود. روسیه و چین شاید این همراهی و نسبت را به کرهشمالی و سوریه داشته باشند. بیشک این وضعیت در قبال ایران وجود نخواهد داشت.
برخی کارشناسان معتقدند در غیاب شرکتهای بینالمللی، چینیها درصدد نفوذ در صنایع پایهای ایران از جمله صنعت نفت و گاز هستند. تعدد چینیها به ایران با توجه به نیاز این کشور به منابع انرژی را چگونه ارزیابی میکنید؟
چینیها از ایران و ایران از چینیها استفاده خواهند کرد. مناسبات ایران و چین به شرطهایی به نفع هر دو کشور است.
منافع کدام یک بیشتر است؟
هرکدام که قدرت بیشتری در این رابطه داشته باشند و از منابع بیشتری بهرهمند میشوند. من مدافع نوع رابطهای با چین هستم که تنها محصور به روابط اقتصادی نباشد. من به یک شرکت اقتصادی معتقدم که البته چینیها تا به امروز در مقابل آن مقاومت کردهاند و به ما گاهی گفته میشود که فعالیت چینیها در صنعت نفت و گاز ایران زیاد است، اما باید به این نکته توجه کرد که خرید نفت از ایران نمیتواند کمکی به ایران باشد. با توجه به اینکه ایران تنها و بزرگترین صادرکننده نفت به چین نیست عمده نفت چین از عربستان و عمان و امارات خریداری میشود. چینیها برای تامین نفت منابع متکثری دارند، آنها حتی در سودان هم هم سرمایهگذاری کردند.
در زمینه نفت در ایران چینیها تنها کار اعتباری و پروژهای کردهاند، اما سرمایهگذاری نکردهاند. سرمایهگذاری یعنی FDI، و چینیها هرگز در ایران در پروژهها شراکت نکردهاند، این در حالی است که کشوری که چین را وارد پروژه نیروگاهسازی در دنیا کرده بیشک ایران بود. ایران این ریسک را پذیرفته که چین در ایران نیروگاه بسازد. پس از آنکه چینیها در یک محیط خارجی مثل ایران تمرین کردند، توانستند در دنیا نیروگاه بسازند. ایران اولین کشوری بود که متروسازی چین را از مرزهای این کشور خارج کرد و اولین کشوری بود که پذیرفت چین در ایران مترو بسازد. همچنین ایران اولین کشوری بود که پذیرفت چین تانکرهای بزرگ نفتکش ۳۰۰هزار تنی بسازد و چهار تانکر به چین سفارش داد و پس از آن بود که هم اینک کارخانههای کشتیسازی چین تا ۱۰ سال آینده رزرو شدهاند.
با این تفاسیر ارزیابی شما از رابطه اقتصادی ایران و چین چیست؟
چینیها سعی کردند ایران را به یک مشتری خوب تبدیل کنند و نه یک شریک اقتصادی خوب. آنچه امروز دولت باید برای آن تلاش مضاعف داشته باشد، شناخت چین و کار با این کشور است. آوردن چین از مرحله تجاری به شراکت اقتصادی برای ایران بسیار مهم است. این مساله برای امنیت ملی ایران نیز مثبت است. چراکه اگر کشوری در یک کشور دیگر سرمایهگذاری کند، برای حفظ سرمایهاش و ثبات و حفظ منافع کشور محل سرمایهگذاری نیز، خواهد کوشید. ولی متاسفانه این اتفاق بین ایران و چین تاکنون رخ نداده است. روابط راهبردی و پیمانها قابل اتکا نیستند و باید با شراکت اقتصادی و فعال کردن بخش خصوصی در چین و حضور شرکتهای فراوان این پیوندها را تبدیل به یک پیوند قابل اتکا کنیم.
سیاست گردش به شرق را چگونه میبینید؟
نگاه به شرق به سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد. به این معنا که وقتی ایران با آمریکا دچار مشکل شد و با پیروزی انقلاب مستشاران خارجی ایران را ترک کردند و ما برای تامین منابع نیازهای خود از جمله بازار و تولید و واردات دچار مشکل شدیم، در مورد فروش نفت نگاه به شرق به عنوان یک استراتژی درست انتخاب شد. در زمان نخستوزیری مهندس موسوی بهویژه پس از استقرار دولت سازندگی، رفت و آمدها در زمینههای مختلف آسیا و کشورهای شرقی و روسیه و اروپای شرقی شروع شد. ممکن است پس از سال ۸۴ به بعد که ما از نظر ادبیات ارتباط با دنیا دچار تموج شدیم و مشکلات افزایش یافت، بروز نگاه به شرق و این رفت و آمدها در اذهان بیشتر شده باشد، اما واقعیت اقتصادی همان واقعیت گذشته است.
ولی وقتی در حوزههای نفتی شرکتهای بزرگ اروپایی، مثل لویل استات، شل، توتال و… از ایران رفتند، چینیها وارد میدان شدند… این مسایل مربوط به بعد از ماجرای تحریمهاست. هرچند چینیها تنها به صورت پروژهای و نه عمیق وارد صنایع نفت ایران شدند.
برخی از فعالیتهای اقتصادی گسترده چین در «آفریقا» به نام استعمار آرام زردها علیه سیاهان یاد میکنند. نظر شما در این زمینه چیست؟
فعالیت چینیها در ماورای بحار و خارج از مرزها امروزه یکی از اولویتهای سیاست خارجی چین است. چینیها معتقدند کشور اشباع شده است و باید سرمایهها را به خارج از کشور روانه کرد. بنابراین شرکتهای چین را به سرمایهگذاری خارجی تشویق میکنند. این سرمایهگذاری که برای آنها آورده اقتصادی دارد، اگر آورده فرهنگی سیاسی هم داشته باشد بسیار مطلوب خواهد بود. سرمایههای چینی، در پاسیفیک و آتلانتیک جایی برای سرمایهگذاری ندارند، بنابراین باید به دو منطقه آفریقا و آمریکای جنوبی هدایت شوند. بنابراین خط کلی چینیها توسعه فعالیت اقتصادی و شرکتهای تجاری به سمت آفریقا و آمریکای جنوبی است. بهویژه کشورهایی که دارای معادن کانی غنی و معادن فسیلی و نفتی هستند. در این مناطق چینیها عمق حرکت خطشان را میشناسند.
چینیها معتقدند باید به مناطقی وارد شوند که از نظر تکنولوژیکی و بازار در حدی باشد که رقابت تنگاتنگ با سایر کشورها وجود نداشته باشد بلکه هر آنچه به بازار میبرند مشتری داشته باشد. آفریقا این ویژگیها را دارد. و مساله بعدی اینکه چینیها دوست دارند به کشورهایی وارد شوند که نیاز به سرمایهگذاری برای حفظ امنیت و ثبات خود دارند و کشورهای آفریقایی این نیاز را دارند. همچنین آفریقا از سوی غرب در تاریکی و غفلت به سر میبرده چراکه غربیها به اندازه کافی به نقاط دیگر جهان سرمایهگذاری کردهاند و درگیر هستند.
چینیها ترجیح میدهند به مناطق آرامی بروند و بذری را زیر خاک قرار دهند تا وقتی که نهال آن رشد و نمو کند و کسی نتواند با آن به مقابله برخیزد. و مساله آخر اینکه منافع در نهایت منافع آفریقاییها خواهد بود و بنابراین از آن دفاع خواهند کرد. چینیها معتقدند که آفریقاییها، نیروی کار ارزانی هستند که سرمایههای چینیها میتواند این نیروی کار ارزان را از دهان به بازو تبدیل کند. چینیها میخواهند آفریقا تبدیل به جمعیت دوم و اقلیت اول شوند و قدرت سیاسی خود را در آفریقا تقویت کنند.
اختلافات ارضی اخیر بین چین و ژاپن را بر سر جزایر غیرمسکونی چگونه میبینید؟ روزنامه رسمی حزب کمونیست، آمریکا را در زمینه مقصر شناخته بود و تیتر اول این روزنامه خطاب به آمریکاییها این بود «خفه شو!» نقش آمریکا را در اختلافات ارضی چین چگونه میبینید و اصولا آیا این اختلافات منجر به اصطحکاک میان چین و ژاپن خواهد شد؟
پیشتر چینیها با ۱۰ همسایه خود اختلافات مرزی داشتند. از جمله با روسها بر سر منچوری. با هندیها و کره و بسیاری از کشورهای همسایه. اما طی سالهای گذشته، چینیها تلاش کردند، مشکلات را رفع و رجوع کنند. و بسیاری از اختلافات مرزی و ارضی خودشان را یا حل کردند یا رسیدگی به آن را به تعویق انداختند که بتوانند صرفهجویی دفاعی و امنیتی در مرزها داشته باشند به این ترتیب تعداد زیادی از سربازان خود را آزاد کردند و آرامشی به ارتش دادند. تصمیم دوم این بود که اختلافات سیاسی با کشورها را سر جای خود بگذارند و به حداقل برسانند و در چارچوب تنشزدایی و تشنجزدایی به سمت توسعه روابط اقتصادی پیش بروند.
یعنی اختلافاتشان با ژاپنیها را که حتی سر منچوری هم وجود دارد، با اغماض رد کردند و اختلافات ارضی را در دریا و ماهیگیری به حداقل رساندند. جمعبندی چینیها این است که اولویت روابط خارجی همسایگان هستند. بنابراین استراتژی چین، داشتن حداقل تنش مرزی و ارضی با همسایگان است. مشروط بر اینکه آنها به مقوله تایوان و مساله امنیتی تایوان وارد نشوند. به محض رسیدن هر کشوری به این نقطه، چینیها عکسالعمل نشان میدهند. چین امروز از نظر راهبردی میداند که آمریکاییها به شکل مدرن ولی نظامی چین را محاصره کردهاند.
با توجه به جغرافیای چین میتوان پایگاههای آمریکا را اطراف چین دید. سیستمهای دفاع موشکی نیز در کشورهای شرق آسیا در حال اجرا شدن است. ژاپن، کرهجنوبی، فیلیپین، تنگه تایوان، آسیای میانه، هند، تنگه مالاکا در جنوب مالزی، همه این نقاط تحت نفوذ آمریکاییهاست. بنابراین چین احساس میکند که به شکل استراتژیک از نظر نظامی در حلقه نعل اسبی آمریکا قرار دارد و همزمان که احساس خطر کند، نسبت به این مساله واکنش نشان میدهد. از جمله مسایل جزایر اخیر و اختلافات مرزی بین ژاپن و چین. هر چند جزایر مورد اختلاف خالی از سکنه هستند اما محلی برای ماهیگیری است و از نظر مسایل نظامی هم حایز اهمیت هستند.
چینیها معتقدند که ژاپنیها به تحریک آمریکا وارد این اختلاف ارضی شدهاند. اما اگر تصور شود که ماجرای جزایر تبدیل به یک درگیری درازمدت خواهد شد، این اشتباه است و چینیها وارد این بازی نمیشوند. جهان، سیاست نرمش، صبر و انتظار و قدمهای کوتاه ولی پراطمینان چین را همچنان در سالهای آینده هم شاهد خواهد بود. انتظار یک جنگ در آن منطقه حتی سر کرهشمالی هم، انتظار عاقلانهای نیست. چینیها مسایل خود را بر سر میز مذاکره و با درایت حل و فصل میکنند.
صبح دیروز دفتر ارتباطات مردمی سازمان سنجش مملو از داوطلبانی بود که با رتبههای بالا از نشستن بر صندلی دانشگاههای معتبر جا مانده بودند. بهخصوص دختران که با حضور ۶۰درصدی خود در قبولیها به دلیل پذیرش تکجنسیتی ۶۰۰ کد رشته در کنکور سراسری امسال در معرض تبعیض آموزشی جدیای قرار گرفتند.
افزایش شکایتها به نتایج کنکور سراسری در شرایطی اتفاق میافتد که ماه گذشته همزمان با انتشار دفترچه راهنمای انتخاب رشته، بخش زیادی از دانشگاههای دولتی کشور اعم از دانشگاه علامهطباطبایی، دانشگاه اصفهان، دانشگاه اهواز، بوعلی سینای همدان و مازندران، اراک، بینالمللی امامخمینی قزوین، لرستان، محقق اردبیلی و گلستان از دانشگاههایی هستند که شمار زیادی از رشتههای تحصیلی را به صورت تکجنسیتی برگزار میکنند. ظرفیتهای مجزا برای پسران و دختران مشخص کردند. پس از آن بود که ارزیابیها از کاهش شانس قبولی دختران در دانشگاههای مادر کشور حکایت داشت.
به گزارش روزنامه شرق طرح جدید وزارت علوم که در راستای سیاستهای تفکیک جنسیتی دانشگاهها صورت گرفت در پشت پرده خود مشکلاتی را برای داوطلبان به همراه داشت که با اعلام نتایج نهایی این مشکلات بیش از پیش خود را نشان داد. مهمترین این مشکلات کاهش شدید شانس داوطلبانی است که با رتبههای بالای خود به دلیل پذیرش جنسیتی نمیتوانند به دانشگاههای معتبر و رایگان وارد شوند. به طوری که بر اساس آمار سازمان سنجش آموزش کشور تنها ۱۷درصد از دانشگاههای دولتی پذیرای دانشجویان هستند. همچنین دانشگاه پیامنور با ۶۱درصد از کل ظرفیت اعلامشده بیشترین پذیرش را در میان دانشگاههای کشور دارد.
«زهره» رتبه ۱۰۵۰ علوم انسانی است و میگوید: با این رتبه در رشته الهیات دانشگاه بوعلی سینا قبول شده است، در حالی که یکی از دوستان من در شهر خودمان اصفهان با رتبه ۱۸۰۰ در رشته تاریخ دانشگاه شهیدبهشتی قبول شده است. حضور پررنگ دختران مقابل دفتر ارتباطات مردمی و شکایات سازمان سنجش آموزش کشور در حالی است که شکایات داوطلبان به صورت اینترنتی انجام میشود و به گفته ماموران حراست سازمان سنجش، خیلی از داوطلبان نیز بدون حضور فیزیکی شکایات خود را دنبال میکنند.
هماکنون بر اساس آمارهای مطرحشده از سوی سازمان سنجش جمع ظرفیت اعلامی از سوی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی که در دفترچه انتخاب رشته درج شده معادل ۵۷۲هزار و۵۴۴ نفر است که از این بین در دوره روزانه ۹۸هزار و ۷۹۸ نفر، در دوره شبانه ۲۶هزار و ۱۳۸ نفر، در دوره پیامنور ۲۹۷هزار و ۵۷۶ نفر، در دوره نیمهحضوری یکهزار و ۹۲۰ نفر در دوره تربیت معلم ۲۸هزار و ۷۰ نفر و در دوره غیرانتفاعی ۱۱۳هزار و ۸۱۸ نفر پذیرفته میشوند. این میزان نشان از آن دارد که با ۱۷درصد در دانشگاههای روزانه، پنجدرصد در دانشگاههای شبانه، ۵/۵۲درصد در دانشگاههای پیامنور، ۵/۰درصد در دانشگاههای نیمهحضوری، پنجدرصد در دانشگاههای تربیت معلم و ۲۰درصد در دانشگاههای غیرانتفاعی پذیرش میشود که از مجموع آنها ۵/۷۷درصد از کل ظرفیتها مختص به مراکزی است که در قبال آموزشهای خود اقدام به دریافت شهریه میکنند.
«عرفان» به همراه پدرش از ساوه به تهران آمده است و سر به زیر انداخته و از سازمان خارج میشود. او میگوید: من با نرمافزار سازمان سنجش انتخاب واحد کردهام و همین نرمافزاری که آقایان درست کردهاند به من که رتبه ۲۲۰۰ داشتم احتمال قبولی در رشته علوم اجتماعی دانشگاه علامه یا تربیت معلم را داده بود اما من مردود شدهام، تازه من جزو کسانی بودم که از صد شانس خودم برای انتخاب رشته استفاده کرده بودم.
او میافزاید: پیگیری هم صورت نمیگیره انگار، کاغذ و شمارهای به ما دادن و میگن تا زمانی که کارنامهتون منتشر بشه، کاری نمیتونیم انجام بدیم. سیاست کاهش تعداد دانشجویان در دانشگاههای دولتی و مادر کشور که هزینههایی را متحمل دولت میکند به شکلی به مرور و هر ساله در حال انجام است که وزارت علوم در طول سهسال گذشته همواره عنوان کرده که به ازای هر دانشآموز شرکتکننده در کنکور یک صندلی خالی در دانشگاهها وجود دارد، اما شواهد و آمارهای سازمان سنجش نشاندهنده این است که این صندلیهای خالی بیشتر در دانشگاههای کمکیفیت و پولیای مثل دانشگاههای پیامنور، دانشگاههای نیمهحضوری و غیرانتفاعی منتظر دانشآموزان هستند.
«مینا» داوطلب رشته علوم تجربی در کنکور سراسری با رتبه هفتهزار مردود شده است و میگوید: صدهزارتومان خرج انتخاب واحد کردم و پارسال کسایی بودن که با رتبه هشت یا ۹هزار حداقل مدیریت بازرگانی قبول میشدند اما من را به دانشگاه تربیت معلم و رشته دبیری زیستشناسی معرفی کردند که در مصاحبه شناسنامه من را دیدند و گفتند صلاحیت عمومی ندارید. او تاب نمیآورد و با گریه میگوید: من یک سال و نیم درس خواندم و همه مشاورههای انتخاب رشته میگفتند که میتونی پرستاری یا اتاق عمل در دانشگاههای علوم پزشکی نزدیک تهران قبول شوم اما الان مردود اعلام شدهام و دانشگاه تربیت معلم میگه صلاحیت عمومی را نداری.
بر اساس اطلاعات مندرجشده در دفترچه انتخاب رشته کنکور سراسری سال ۱۳۹۱ تفکیک جنسیتی بیش از ۶٠ دانشگاه کشور، نزدیک به ۶٠٠ کدرشته دانشگاهی را تکجنسیتی کردهاند که در این میان در رشته علوم ریاضی ۱۹۴ رشته فقط مرد، ۷۱ رشته فقط زن، در رشته علوم تجربی ۵۷ رشته فقط مرد و ۹۴ رشته فقط زن، علوم انسانی ۴۴ رشته فقط مرد و ۹۳ رشته فقط زن پذیرش میکنند که با توجه به سهم ۶۰درصدی زنان در کنکورهای سراسری، دختران تبعیض بیشتری پیش روی خود میبینند.
«فاطمه» رتبه دوهزار علوم ریاضی است و میگوید در رشته کامپیوتر دانشگاه الزهرا قبول شده است. او تاکید میکند: نرمافزار انتخاب رشته شانس قبولی در رشته علوم پایه دانشگاه بهشتی یا علم و صنعت داده است اما الان در رشته کامپیوتر یعنی انتخاب ۶۵ خودم قبول شدهام که اصلا منصفانه نیست.
«فاطمه» دیگر داوطلب کنکور سراسری در قم با رتبه ششهزار علوم انسانی در رشته ادبیات دانشگاه پیامنور شهرری قبول شده است. او میگوید: سال گذشته با رتبه من بودند کسانی که در رشتههای حسابداری و مدیریت صنعتی در دانشگاههای غیرانتفاعی قبول شدند و درس خواندهاند. اینجا کسی پاسخگوی اعتراضهای ما نیست تنها با یک فرم پر کردن میخواهند ما را دست به سر کنند.
دستهگل به آب دادن مسوولان آموزش عالی در تکجنسیتی کردن رشتههای دانشگاهی به شکلی این روزها با انتشار نتایج نهایی کنکور سراسری و ابهام در کیفیت پذیرش دختران با رتبههای بالا در دانشگاههای دولتی همراه شده است که در واقع شانس دختران برای نشستن بر صندلیهای دانشگاهی باکیفیت را کاهش داده است. «مهناز» داوطلب زیرگروه علوم انسانی در کنکور سراسری با رتبه ۱۹۰۰ در رشته ادبیات عرب دانشگاه پیامنور قبول شده است. او به همراه مادرش به سازمان سنجش مراجعه کرده است به قول خود نمیتواند خودش آرام باشد یا مادرش را آرام کند.
مهناز میگوید: من الان باید در یکی از دانشگاه دولتی در رشته مورد علاقهام که علوم اجتماعی و مددکاری است قبول شوم اما ادبیات عرب انتخاب ۷۳ من در انتخاب رشته بود و اصلا فکر نمیکردم با این رتبه سر از این دانشگاه و این رشته دربیاورم.
او تاکید میکند: دانشگاه آزاد خیلی منصفانهتر به من پذیرش داده است و من در رشته حقوق تهران جنوب قبول شدم اما حق من این است که با این رتبه خودم در دانشگاه دولتی درس بخوانم. او اضافه میکند. سال گذشته در رشته علوم اجتماعی با رتبه من در دانشگاه علامه قبول میشدند اما امسال در این دانشگاه رشتهها همه صرفا مرد و صرفا زن شدند و شانس من خیلی پایین آمده.
کلمه- گروه سیاسی:
“تبلیغاتی از این قبیل متعلق به دوران قدیم است و از شگردهایی استفاده می کند که در رژیم های توتالیتر شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو استفاده می شد. کسانی که این تبلیغات را سازمان دادند نه جامعه خودمان را می شناسند و نه درکی از فضای متحول بین المللی دارند. آنها در فضای قبل از گسترش تکنولوژی ارتباطات زندگی می کنند.”
این جملات، متعلق به میرحسین موسوی است. او این سخنان را در واکنش به اوج گیری تبلیغات حکومتی و دروغ پردازی های گسترده علیه خود و جنبش سبز در ابتدای پاییز ۱۳۸۹ بیان کرد، یعنی حدود یک ماه قبل از اینکه حاکمیت اقدام به بازداشت خانگی وی کند.
به گزارش کلمه شباهتی که میرحسین بین رفتار اقتدارگرایان حاکم با حکومت هایی از نوع استالین می دید، در جنبه های مختلف نیز بارها تکرار شده است، و عکس هایی که در زیر می بینید، نمونه ای دیگر از تسری رفتار استالینی به مقام های حاکمیت کنونی است که به نام انقلاب اسلامی بر قدرتند.
گویی درست به همان شکل که استالین می خواست چهره های موجه کشور و نظام را به پای خود قربانی کند و همه کسانی را سرشان به تنشان می ارزد از صحنه بیرون کند تا جایگاهی بی همتا بیابد، اینان هم می خواهند با منحرف کردن و استحاله انقلاب، فرزندان راستین آن را یکی یکی به پای مصادره آن قربانی کنند؛ آنچنان که تاکنون نیز کرده اند.
این تصاویر مربوط به کتاب درسی تعلیمات اجتماعی است که در سال سوم مقطع راهنمایی به دانش آموزان مدارس کل کشور تدریس می شود. در عکس اول، صفحه ۳۹ کتاب منتشر شده در سال ۱۳۸۸ را می بینید که مهندس میرحسین موسوی را در کنار دیگر اعضای کابینه شهید رجایی نشان می دهد. میرحسین در آن زمان، وزیر امور خارجه بود.
اما در تصویر دوم، که متعلق به صفحه ۴۳ کتاب تعلیمات اجتماعی منتشر شده در سال ۱۳۹۰ است، میرحسین موسوی از عکس حذف شده و تصویری تحریف شده در کتاب درسی دانش آموزان قرار گرفته است.
این دو تصویر به خوبی نشان می دهد که سیاست حذفی حاکمان که از سال ۸۸ به بعد شدت گرفته، به کجا رسیده و چگونه حاکمیت برای پوشاندن حقایق بدیهی و آشکار تاریخی، به چنین سطح مبتذلی از سانسور و تحریف روی آورده است.
بانک مرکزی گزارش وضعیت شاخصهای اقتصادی کشور در سه ماهه دوم سال ۹۰ را منتشر کرد.
به گزارش ایلنا، در این گزارش که در سایت بانک مرکزی منتشر شده است، نرخ رشد اقتصادی کشور (تولید ناخالص داخلی کشور) با احتساب نفت ۳٫۴ درصد و بدون نفت ۴٫۱ درصد گزارش شده است. نرخ رشد نقدینگی در مدت یاد شده ۷٫۹ درصد، شبه پول ۱۰٫۹ درصد و سپردههای بخش غیر دولتی ۹٫۴ درصد گزارش شده است.
براساس این گزارش، نرخ بیکاری در سه ماهه دوم سال ۹۰ به میزان ۱۱٫۴ درصد گزارش شده که این رقم در جامعه شهری ۱۲٫۵ درصد و در جامعه روستایی۷٫۶ درصد اعلام شده است. جمعیت فعال سه ماهه دوم سال ۲۳ میلیون و ۹۰۴ هزار نفر اعلام شده است. بانک مرکزی همچنین گزارش داده که نرخ بیکاری در جوانان ۱۵ تا۲۹ سال ۲۲٫۵ درصد ودر جوانان ۱۵ تا ۲۴، ۲۴٫۷ درصد بوده است.
در بخش خارجی این گزارشتراز حساب جاری کشور۳۱ میلیون ۸۱۵ هزار دلار در سه ماهه دوم سال گذشته به ثبت رسیده که در همین مدت میزان واردان کالا ۳۹ میلیون و۲۹ هزار دلار و میزان صادرات۷۵ میلیون و ۴۳۹ هزار دلار بوده است.
این گزارش میافزاید؛ میزان بدهی خارجی دولت در مدت یاد شده به میزان۲۰ میلیون ۸۹۶ هزار دلار به ثبت رسیده است.
براساس گزارش بانک مرکزی تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه ۱۶۸ هزار و ۵۴ میلیارد تومان اعلام شده که ۳۷ هزار و ۴۹۰ میلیارد تومان این رقم تشکیل سرمایه ثابت ناخالص عنوان شده است. در بخش بخش نفت، رشد اعلام شده از ۱۸. ۱ درصد در سه ماه اول به منفی ۴. ۷ درصد کاهش یافته است.
همچنین در بخش کشاورزی رشد این بخش از ۲٫۸ درصد در فصل بهار به ۵٫۲ درصد در فصل تابستان افزایش داشته است.
همچنین رشد بخش صنایع و معادن ۲. ۵ درصد در سه ماهه دوم گزارش شده است. در بخش ساختمان نیز برای سه ماهه اول سال جاری رشد ۲۴. ۸ درصدی سه ماهه اول به ۰. ۴ درصد در سه ماهه دوم سال تقلیل یافته است.
در گزارش شاخصهای کلان اقتصادی که بانک مرکزی منتشر کرده، میزان تولید نفت ۳ هزار۵۷۳ میلیون بشکه در روز و میزان صادرات نیز۲ هزار و ۸۲ میلیون بشکه اعلام شده است.
رییس هیات مدیره خانه مداحان کشور با تاکید بر لزوم آموزش مداحان تاکید کرد: مداحان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) باید دوره های عمومی و تخصصی مداحی را بگذرانند.
به گزارش ایرنا، علی آهی شامگاه شنبه در همایش بسیج مداحان و شعرای شهرستان کاشان اظهار داشت: مداحان ضمن گذراندان آموزش های عقیدتی باید ادبیات و تاریخ را نیز بدانند.
وی به تشریح وجود اشتباه در برخی شعرهای قدیمی که توسط مداحان خوانده می شود، پرداخت و افزود: مداحان و شاعران باید شعر را کالبد شکافی کنند چون برخی شعرها از نظر موضوعی و برخی نیز بلحاظ ادبی، معانی و عقیدتی اشکال دارند.
آهی خاطر نشان کرد: مداحان و شاعران اهل بیت (ع) همچنین باید از سطح آگاهی عمومی مناسبی برخودار باشند بایستی امام شناس نیز باشند تا بتوانند در مدح، منقبت و ستایش ائمه معصومین (ع) شعر بسرایند.
مسوول بنیاد دعبل تهران، از نداشتن متولی واحد برای رسیدگی به امور مداحان و ذاکران اهل بیت (ع) در کشور گلایه کرد و گفت: این قشر جامعه نمی دانند که متولی رسیدگی به امور آنها کدام دستگاه اجرایی است.
آهی از ایجاد رشته مداحی در دانشگاه علمی کاربردی نیز خبر داد و گفت: مداحان می توانند با تحصیل علم در این دانشگاه مدارک کاردانی و کارشناسی دریافت کنند.
وی یادآور می شود: مداحان با اخذ این مدارک می توانند در حاشیه کار مداحی به تدرس دروس عقیدتی و قرآنی در آموزش و پرورش نیز بپردازند.
این همایش با حضور جمعی از مداحان و شاعران اهل بیت عصمت و طهارت شهرستان های کاشان و آران وبیدگل در حسینیه شهدای سپاه کاشان برگزار شد.
سیدمحمد خاتمی در نامه ای از عیسی سحرخیز خواست تا به اعتصاب غذایش پایان دهد و “دل همه دوستان را شاد کند”.
به گزارش جرس، خاتمی در این نامه تاکید کرده است: بسیار متاسفم که با وجود بیماری و علیرغم مخالفت پزشکان، مجددا به زندان اعزام شدهاید و این کم توجهی مسوولان به هیچ وجه قابل قبول نیست.
او همچنین این اعتصاب غذا را با توجه به “بیماری کلی و قلب” مایه نگرانی همه بخصوص دوستان دانسته و گفته است: ادامه آن ممکن است خطرات جسمی و جانی جبرانناپذیری در پی داشته باشد و آنچه مهم است، سلامت و شادابی شما است.
عیسی سحرخیز که نزدیک ۲۰ روز است در اعتصاب غذا به سر می برد، در دوازدهمین روز اعتصاب دارو از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شد.
در حالیکه عیسی سحرخیز بیش از ششماه در "حصر بیمارستانی" و تحت مداوا بود، همزمان با اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها و مقارن ساعت ۱۰ شب سهشنبه، هفتم شهریور به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده بود.
این روزنامه نگار زندانی و فعال سیاسی در اعتراض به رعایت نشدن قانون در پرونده قضایی اش، پس از انتقال به زندان اوین دست به اعتصاب غذای تر زده بود و از روز ششم اعتصاب غذای خود، در اعتراض به شرایط غیرقانونی پرونده قضاییاش از خوردن داروهای خود نیز امتناع کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر