-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

Latest News from Norooz for 09/18/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی بیش از یک قرن پیش در مواجهه با نظام اقتصادی سرمایه داری و نقشی که بانکها در این نظام پیدا کرده بودند، بروزن آیاتی از قرآن گفت : " البانک، ماالبانک، و ماادرئک ماالبانک". بنظر می رسد این کلام سید جمال هنوز برای اسلافش در ایران ،که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را دراختیار دارند، مصداق دارد چرا که به رغم بیش از سه دهه تجربه حکومتداری تاکنون نتوانسته اند به الگویی متقن و قابل توجیه به لحاظ شرعی و علمی برای اداره نظام بانکی برسند.

در این مقال هدفم کالبد شکافی این بحث و ابعاد و جوانب آن نیست و فقط  یادآور این موضوع می شوم که در سالهای پس از انقلاب همواره برسراینکه نظام « اقتصاد اسلامی » چیست؟ بحث و گفتگو و جدال فکری فراوان بوده و هنوز هم بجایی نرسیده است اما روشن است عرصه حکومتداری و اداره امور جامعه منتظر این بحث ها و نتایجش نمی نشیند و از اینروست که در دولت های پس از انقلاب شاهد نوعی آزمون و خطا در اداره اقتصاد کشور با توجه به اقتضای شرایط و بهره مندی از علم اقتصاد و تجربه دیگران بوده ایم و از اجرای سیاست تثبیت اقتصادی تا تعدیل اقتصادی را تجربه کرده ایم اما از آنجا که اقتصاد ایران، اقتصادی نفتی و رانتی است، و مداخله دولت در اقتصاد بیش از 80 درصد برآورد می شود، طبعا این دولت است که در نهایت فرمان اقتصاد را در دست دارد و بهر سویی که بخواهد می کشاند و البته اگر برنامه نداشته باشد به ناکجاآباد می برد، اتفاقی که در دوره کنونی افتاده است!
یکی از موضوعات بسیار پرمناقشه همه این سالها بحث « ربا » و « سود بانکی » بوده است. از یکطرف این نص قرانی است که ربا حرام است؛ و از سوی دیگر بیناد و کارکرد بانکها برای جذب پس انداز مردم برپایه سوددهی تعریف شده است واز نظر برخی فقیهان این عمل بانکها مصداق ربا و حرام است. همین جا باید یادآور شد که اقتصاد عصر نزول قرآن در جامعه عربستان بسیار ساده و ابتدایی بوده بگونه ای که هیچ شباهتی با اقتصاد پیچیده و پیشترفته کنونی ندارد و در واقع نمی توان نظامی اقتصادی به مفهوم امروز برای آن عصر تعریف کرد. داد و ستد در آن عصر بواسطه سکه طلا و نقره که خود ارزش ذاتی داشته است یا تهاتری صورت می گرفته و پدیده ای بنام تورم برای مردم آن روزگار ناشناخته بوده است، اما بوده اند افرادی که سکه به دیگران وام داده و از انها درصدی سود گرفته و نزول خواری می کرده اند و این عمل با عنوان « ربا » ، یعنی زیاده گرفتن از پولی که قرض یا وام داده شده (بدلیل درآمدی از راه غیر تولید و همچنین افزایش شکاف فقر و غنا) در وحی الهی حرام اعلام شده و مسلمانان باید از عمل بدان خود داری نمایند. اما با پیدایش پول کاغذی و عصر صنعتی نظام اقتصادی جدیدی در دنیا شکل گرفته بنام « اقتصاد بازار » یا « سرمایه داری » که تقریبا عالمگیر هم شده است و در این نظام بانکها نقش واسط را برای جلب پس اندازهای خرد و بکار اندازی آن درسطوح مختلف اقتصاد دارند؛ و همچون قلب برای خون دهی به بدن اقتصاد عمل می کنند. یکی از پدیده های همزاد با رواج پول کاغذی در کشورها « تورم » بوده است که رخداد آن باعث کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید شهروندان می شود.
اینکه جوامع مسلمان در برابر این اقتصاد عالمگیر تاکنون چه واکنشی از خود تاکنون نشان داده اند خود بحث دامنه داری است اما در برخورد با مسئله بانکها آنقدر موضوع پیچیده و تازه بود که فردی مثل سید جمال الدین اسدابادی را وادار به گفتن آنچه در پیشتر آمد، کرد. در سایه چنین وضعیتی عالمگیر و تداوم کار بانکها درجمهوری اسلامی تلاش شده که عملکرد نظام بانکی تا آنجا که مقدور است از ربوی بودن فاصله بگیرد و این بود که پس از بحث و جدل های فراوان در دولت موسوی و مجلس دوم قانون « نظام بانکی بدون ربا » در سال 63 تصویب و برای اجرا به نظام بانکی کشور ابلاغ شد. بدون آنکه بخواهم وارد محتوای این قانون بشوم که بنظرم یکی از بهترین اقدامات نظری برای انطباق عملکرد نظام بانکی با آموزه های اسلامی بود، و باز بدون اینکه بخواهم به ارزیابی اینکه چقدر نظام بانکی درعمل وفادار به اجرای این قانون بوده است، بپردازم باید یادآور شوم بااینکه این قانون مورد تایید شورای نگهبان و امام خمینی قرار گرفت اما هرگز نتوانست مورد قبول برخی فقیهان و مسلمانان سنتی قرار گیرد و آنها همچنان عملکرد نظام بانکی در پرداخت سود به سپرده گذاران را ربا و شبهه حرام داشتن می دانستند، و این درحالی بود که نرخ سود سپرده ای که معمولا بصورت علی الحساب به سپرده گذاران داده می شد کمتر یا حداکثر برابر با نرخ تورم سالانه بود، و در واقع به لحاظ اقتصادی سپرده گذاران با گرفتن این سود زیاده از پول سپرده شان نگرفته بودند بلکه در برابری با نرخ تورم قدرت خریدشان محفوظ یا ارزش پولشان ثابت مانده بود.
در دوره دولت خاتمی که اقتدارگرایان بنای بر مقابله با اصلاح طلبان و هرگونه حرکت اصلاحی را داشتند یکی از سوژه هاشان همین بحث« نرخ سود بانکی » به عنوان « ربا » برای تحریک متدینین علیه دولت بود و مصباح یزدی که در ایندوره مقام سخنران قبل از خطبه های نماز جمعه تهران را یافته بود بر روی این موضوع مانور بسیار داد، و این درحالی بود که در دولت خاتمی با کنترل و کاهش نرخ تورم سالانه یک یا دودرصد از نرخ سود بانکی کاسته می شد و در سال 83 این نرخ به 13 درصد رسید، اما دامنه این بحث ها باعث شد که احمدی نژاد در مبارزات انتخاباتی سال 84 از بین بردن « ربا » در نظام بانکی را به عنوان یکی از اهداف عدالت جویانه خود مطرح کند؛ و جالب اینکه در اولین حضور خود پس از انتخاب شدن در مجلس خبرگان رهبری ،که مجلس فقیهان است، زیره به کرمان برد و مفصل در باره ربوی بودن نظام بانکی و اینکه نرخ سود بانکی باید برداشته شود، داد سخن داد. البته در عمل از اجرای این خواسته بدلیل بحث های کارشناسی ای که به او از سوی همفکرانش در نظام بانکی ارائه شد ناتوان ماند و تنها توانست بصورت دستوری فرمان دهد که نرخ این سود به 12 درصد کاهش یابد و برای اجرای این دستور هم همه مدیران عامل بانکهای دولتی را عوض کرد تا فرمانش عمل شود! قاطبه اقتصاددانان و صاحبنظران این عمل احمدی نژاد را مورد نقد قرار داده و یادآور شدند که در شرایط تورمی اگر نرخ سود بانکی کمتر از نرخ تورم باشد باعث گریز سپرده ها از بانکها به بازار سوداگری از گونه مسکن یا ارز و سکه و...می شود اما گوش احمدی نژاد صدای هیچ منتقدی را نمی شنید و سه نامه اقتصادانان کشور را هم بایگانی کرد تا می رسیم به امروز که بدلیل شرایط اقتصادی کشور و افزایش نقدینگی و رواج بازار سوداگری ارز و طلا شورای پول و اعتبار درفصل پایانی سال 1390به این نتیجه رسید که نرخ سود بانکی را به 21 درصد و برابر نرخ تورم اعلام شده بانک مرکزی برای این سال افزایش دهد تا شاید بتواند بازار سوداگری ارز و سکه را مهار نماید. والبته چون احمدی نژاد زیر بار اجرای این مصوبه شورای پول و اعتبارنمی رفت سرانجام با دستور رهبری این مصوبه اجرا و نرخ سود بانکی به 21 درصد و بالاتر افزایش یافت تا موجبات جلب پس انداز و نقدینگی را به بانکها فراهم آورد. این تجربه نشان داد واقعیت اقتصاد و آموزه های علمی فربه تر از آن هستند که دولتی بتواند آنرا به فرمان درآورد، و احمدی نژاد که آمده بود تا نرخ سود بانکی ( و به تعبیر خودش ربا را) از نظام بانکی و اقتصاد حذف کند در عمل نه تنها نتوانست کاری در این زمینه انجام دهد بلکه هم با کاهش دستوری نرخ سود بانکی زمینه رانت جویی و فساد را در نظام بانکی گسترش داد که نماد بارزش رخداد فساد 3000 میلیارد تومانی به عنوان بزرگترین پرونده در فساد نظام بانکی بود، و هم در سایه افزایش بالای نقدینگی  واجرای سیاست های اقتصادی اشتباه و نتایج آن مجبور به بازگشت به نرخ های سود بانکی بالاتر از گذشته برای مهار نقدینگی سرگردان و سوداگر شده است بگونه ای که به تعبیر خودش ربوی ترین وضعیت سال های پس از انقلاب را در نظام بانکی بوجود آمده است. اینراهم اضافه کنم در همان زمانی که احمدی نژاد اصرار به کاهش نرخ سود بانکی داشت بجز افراد و نهادهایی که سفارشی با این نرخ وام می گرفتند، بانکها اعم از دولتی و خصوصی برای وام دادن به افراد و بنگاههای اقتصادی آنقدر بهانه و هزینه می تراشیدند که عملا نرخ سود وام بانکی دو برابر آنچه می شد که دستور داده دولت بود! و در سه سال اخیر نرخ سود وام بانکی حول و حوش سی درصد حتی برای وام های ازدواج بود، درحالیکه به سپرده گذاران حداکثر به همان میزان نرخ سود دستوری سود داده می شد و روشن است که در این میان سپرده گذاران جز ضرر نصیبی نداشته و بتدریج انگیزه سپرده گذاری در بانکها را از دست دادند، واین وضعیت کار را بجایی رساند که افزایش نرخ سود سپرده بانکی تا 21 درصد و بالاتر در شورای پول و اعتبار پذیرفته شود.
دولتی که هیچ برنامه و الگوی اقتصادی نداشت و بر موجی از شعارهای عوام پسندانه اقتصادی و معیشتی سوار شد و بر سرکار آمد، از بردن درآمد نفت برسرسفره ها تا توزیع سهام عدالت و حذف ربا از نظام بانکی سخن بسیار گفت، اداره اقتصاد کشور را بجایی رسانده است که امروز در هرگوشه اش بحرانی جلوه نمایی می کند و از جمله بحرانی  که گریبانگیر نظام بانکی کشور شده است، از رخداد فساد بزرگ و بی نظیر 3000 میلیارد تومانی تا رقم 50000 میلیارد تومانی عدم وصول وام های بانکی، و ربوی ترشدن نظام بانکی به قرائت مصباح یزدی و احمدی نژاد و همفکرانشان، و جالب اینکه دیگر هیچ سخنران و خطیب جمعه ای از این ربای حادث حرف نمی زند و اعتراض نمی کند بلکه برعکس همه از انقلابی و ارزشی بودن دولتی که با این همه وعده و وعید و شعار بر سرکارآمده،و کشور را به این روز سیاه نشانده است، تعریف وتمجید می نمایند! اما به جرئت می توان گفت دولتی که آمده بود تا الگویی اسلامی و به تعبیر خودشان اصولگرایی را پیاده و دولت اسلامی مقدمه ظهور بسازد در یک کار قطعا موفق بوده است و آنهم پیاده کردن اسلام بوده است بگونه ای که هیچ جا و نشانی از عمل به آموزه های اسلامی باقی نگذاشته است و اثبات این حرف رهبران جنبش سبز که نظام موجود نه جمهوری است و نه اسلامی، و بواقع نظامی که  نامی جز استبدادی بنام دین برآن نمی توان نهاد. جالب اینکه مدافعان این وضعیت اقتصاد کشورهای پیشترفته را بدلیل ربوی بودن درحال فروپاشی و زوال و بحرانی می دانند درحالیکه نرخ سود بانکی در این کشورها زیر 1 درصد است!
 


 


سید محمد خاتمی از مقامات ارشد حکومتی خواست تا فضای سیاسی و امنیتی موجود را باز کنند و به محدودیت های ایجاد شده خاتمه بخشند.
به گزارش تارنمای رسمی سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق در جریان دیدار با جمعی از آزادگان دوران جنگ هشت ساله و تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر، خطاب به رهبران جمهوری اسلامی که وی آنها را "حضرات معظم" خواند، اطمینان داد که اصلاح طلبان دنبال قدرت و حکومت نیستند و تنها می خواهند با انتقاد به اصلاح روشهای غلط موجود کمک کنند.
به گزارش وب سایت رسمی خاتمی، جمعی از آزادگان دوران جنگ هشت ساله و تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر با سید محمد خاتمی دیدار کردند.
در ابتدای این دیدار شماری از حضار دیدگاههای خود را در مورد اوضاع جاری کشور بیان کردند که محورهای آن در پی می آید:


-انتقاد آزادگان از کمرنگ شدن عقلانیت در اداره کشور و تأکید بر دلسوز بودن و پرخاشگر نبودن آزادگان
-تأکید آزادگان بر تغییر روش مدیریت کشور از طریق قانون و اصلاحات؛ نه براندازی. علاقه آنان به تعامل با بخش های مختلف نظام از جمله سپاه و بسیج و حمایت از روش سید محمد خاتمی، در عین حفظ انتقادها
-انتظار آزادی زندانیان سیاسی، رفع مشکلات کشور و… .
-ابراز نارضایتی از افت وجهه ایران و ایرانی در جهان
-انتقاد از وجود عدم پذیرش نقدها و برچسب زنی، فقر، عدم عدالت و…
-درخواست از خاتمی برای انجام هر اقدام ممکن جهت جلوگیری از تداوم بی اخلاقی در جامعه
-گلایه از رواج مفاسد اقتصادی در جامعه
-دلیل استفاده نکردن سید محمد خاتمی از ظرفیت های قانونی خود در دوران ریاست جمهوری
-گلایه از رواج دروغ و ریا در جامعه و بیرون کردن نیروهای اصیل انقلاب در صحنه؛ انتقاد از برخی برخوردهای حذفی ابتدای انقلاب و تداوم آنها به شکلی دیگر در دوران فعلی
-ذکر و یاد امام موسی صدر
-بیان گزارشی از فعالیتهای کانون فرهنگی یاران صدر؛ گلایه از عدم پیگیری وضعیت وی و عدم پرداختن به شخصیت وی در صدا و سیما
-بیان نارضایتی رزمندگان و آزادگان از افتادن انقلاب در دست نااهلان و نامحرمان و عدم وجود آزادی بیان و مطبوعات، برخوردهای امنیتی و… .
-درخواست از خاتمی برای بر عهده گرفتن رهبری جریان اصلاحات و بیرون آوردن کشور از وضعیت فعلی
-ذکر یاد مرحوم ابوترابی در دوران اسارت در اردوگاههای عراق و نقش ایشان در ایجاد دوستی و تعامل میان اسرای ایرانی و حتی برقراری ارتباط با سربازان عراقی.


در ادامه این دیدار نیز سید محمد خاتمی سخنانی ایراد کرد که مشروح آن در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

به شما خیر مقدم می گویم و اظهار شرمندگی می کنم که زحمت کشیدید و به اینجا آمدید؛ در حالی که من باید به خدمت شما می آمدم.
شما ارزنده ترین نیروهای جامعه ما و انقلاب ما هستید؛ کسانی که همپای شهدا به جبهه ها رفتید و با آمادگی برای شهادت در آن جبهه ها بودید. گرچه خداوند خواست که بمانید و به مردم و انقلاب خدمت کنید، اما مثل شهیدان هستید و اجر آنها را دارید و در جایگاهی مانند آنها هستید. شاید برخی از شما علاوه بر آزادگی جانباز هم باشید و در دوران اسارت هم تحمل عجیبی داشتید که این مزیت شما نسبت به سایر ایثارگران است و ان شاء الله به همان اندازه اجر شما زیاد است. اگر بناست کسانی باشند که بگوییم تعلق به انقلاب دارند، نسبت به آن حق دارند و حرفشان باید شنیده شود، در درجه اول شما عزیزان هستید. البته شهدای ما حرفهای خودشان را زدند، جانبازان ما هم هستند و همین جا ذکر کنم که افتخارآفرینی های تیم پارالمپیک که تعدادی از جانبازان عزیز هم در آن حضور دارند و همت کردند باعث شادی مردم شدند و من به آنها تبریک گفته و آرزوی موفقیت می کنم.
به هر حال آزادگان و عنوان آزادگی بسیار ارزشمند است و شما نشان دادید که آزادی هم می خواهید و برای رسیدن به آن تلاش می کنید. اگر هم دلسوزی دارید و حرفی می زنید ناشی از دغدغه تان نسبت به آزادی و آزادگی است که محفوظ بماند و گسترش یابد. انقلاب ما انسان آزاده، برخوردار و سربلند میخواهد که در ضمن مطالبم در صورت امکان اشاره ای به آن خواهم داشت.
ما در این ماه ۱۷ شهریور را داریم که روزی بسیار تلخ ولی تعیین کننده است؛ روز رویارویی مردم دست خالی با حکومتی بود که مجهز به همه تسلیحات و پشتوانه همه نیروهای بین المللی بود. گرچه این رویارویی به نظر من دهها سال بود که وجود داشت و در انقلاب اسلامی به اوج رسید که در ۱۷ شهریور یکی از بلندترین فرازهایش را طی کرد. به نظر من این روز سرنوشت سازترین لحظه های انقلاب بود و در واقع سراشیبی که رژیم در آن افتاده بود تندتر شد و بالاخرع منجر به سقوط رژیمی شد که خصوصیتهای آن عبارت بود از مقابله با مردم، محدود کردن مردم، سلب کردن آزادی مردم، وابستگی به بیگانه و مسائلی که بر خلاف دین و آزادی و حاکمیت مردم بود و به جای آن که مزایای مملکت و ملت را در راستای منافع مردم به کار ببرد در خدمت بیگانگان به کار می گرفت.
و همچنین در شهریور ماه شهادت رئیس جمهور رجایی و نخست وزیر باهنر را داریم که از چهره های ارزنده انقلاب و کشور بودند و به دست تروریست ها به شهادت رسیدند.
این انقلاب شهیدان، جانبازان، آزادگان و ایثارگران بزرگی داشت؛ شما نمونه ای از مجموعه بزرگی هستید که پیش و پس از انقلاب شهید و جانباز و اسیر و زندانی و… شده اند و محرومیت فراوانی کشیده اند. همه ملت ما هم جنگ، تحریم ها و سختی های زیادی را تحمل کرده اند و قصدم از بیان این مطلب آن است که این انقلاب هزینه زیادی را در برداشته است و در عین حال نباید به عنوان کسانی که انقلاب کرده ایم، از این انقلاب مایوس و دلسرد باشیم؛ انقلاب امر بزرگی بود در مقطع تاریخی حساس که ملت ما بیدار شده بود. البته این ملت از دهها سال قبل بیدار شده بود و از مشروطه این بیداری به چشم میخورد؛ این ملت از استبداد و استعمار، عقب ماندگی، وابستگی به اجانب و.. بیزار بوده است که همه این آرمانها را در انقلاب اسلامی هم داشت؛ به علاوه این که در این انقلاب همه آن مطالبات را در چارچوب اسلام خواست. یعنی اسلامی که طرفدار استقلال، آزادی و پیشرفت بود و لذا دلبستگان انقلاب از انجام آن پشیمان نیستند، همانطور که عظمت کار شما را قدر می دانند و یاد شهیدان بزرگشان را گرامی می دارند و هویت خود را با وجود همه سختی ها حفظ کرده اند.


این انقلاب برای چه به وجود آمد؟ چرا این انقلاب شد؟ همانطور که عرض کردم انقلاب ما از آنچه صدسال است دنبال می شود بیگانه نبوده و از حاکمیت خودکامگی، حاکمیت بیگانگان، هدر رفتن استعدادهای مادی و معنوی و… رنج برده اند. اهداف همه این جنبش ها این بود که حاکمیت ملت پدید آید و مردم ارباب باشند که خوشبختانه با تعریفی که در جریان انقلاب از اسلام مطرح شد، اسلام هم همین را می خواهد. در حالی که کسانی بودند و الان هم هستند که می گفتند یا اسلام یا آزادی، یا اسلام یا استقلال، یا اسلام یا پیشرفت. در حالی که انقلاب کردیم که هم اسلام داشته باشیم و هم استقلال و آزادی و پیشرفت و حاکمیت مردم. این دیدگاه که انسان جای خدا را تنگ می کند مورد قبول ما نبود. همان خدا می خواهد که مردم آزاد باشند، بر سرنوشتشان حاکم باشند، حکومتها را سرکار بیاورند و آنها را مورد بازخواست و نظارت قرار دهند. این اصل واقعا علمی مشخصی است که قدرت اگر تحت نظارت نباشد و خود را در برابر مردم و نهادهای مردمی مسؤول نداند به فساد می گراید. این مسأله در تعبیرات اسلامی بخصوص در بیانات امیرالمومنین(ع) هست، در دنیای امروز هم بر روی این نکته تأکید می شود که قدرت غیرمسؤول در برابر مردم و قدرتی که برآمده از مردم نباشد و مردم نتوانند آن را جابجا کنند، به فساد می انجامد؛ حتی اگر قدرتمندان قصد فساد نداشته باشند و سالم باشند. اسلامی که ما در انقلابمان در نظر داشتیم چنین حکومتی می خواست و دلیل تأکید روی رای مردم و برگزاری این همه انتخابات که در قانون اساسی هم به آن توجه شده است و امام می گفت، همین است. در این اسلام، حتی غیرمسلمانان هم دارای حق و ارج و قدرت است و باید باشد؛ یعنی غیرمسلمانان ایرانی هم احساس می کرد که اگر آن حکومت جبار و خودکامه برود، حکومتی خواهد آمد که آنها هم احساس هویت کنند. مگر امام(ره) در پاریس نمی گفت کمونیستها هم آزادند تا حرف خودشان را بزنند، اما توطئه ممنوع است. البته نباید هرکس که مخالف نظر ما بود به اتهام توطئه با او برخورد کنیم و معنای توطئه معلوم است. ما براندازی قانونی نداریم، براندازی یعنی نابودی افراد دیگر. بله! اگر براندازی به این معنا اتفاق افتاد هر حکومتی با او برخورد می کند. به هر حال انقلاب ما اینطور بود و در دنیای امروز که تجت تأثیر استقرار مدرنیته و برآمدن مارکسیسم و بعد نئولیبرالیسم است، که از دل آن انقلاب ما رخ داد، یعنی مردم با انگیزه دینی برای آژادی و استقلال قیام کردند. در شرایطی که می گفتند دوران دین تمام شده و دین افیون توده هاست و دین را با تمام شعارهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه و پیشرفت در تضاد می دیدند، انقلابی پیدا شد که همه اینها را با دین می خواست. دنیا هم منتظر این بود و هست که ببیند انقلاب کدام الگو را عرضه می دارد.
اگر بپرسند انقلابی واقعی کیست؟ باید گفت انقلابی واقعی کسی است که بر اساس آرمانهای انقلاب بخواهد ایران را به عنوان الگو بسازد؛ انقلابی که بر اساس آزادیهای اساسی-نه بداخلاقی و لاابالی گری- هیچ چیز کمتر از کشورهای پیشرفته دموکراتیک دنیا نداشته باشد، از نظر پیشرفت، استفاده از نیروهای داخلی و اندیشمندان و دانشمندان و دانشجویانش بهترین زمینه را برای پیشرفت کردن فراهم کند. همچنین استقلال به معنای واقعی کلمه را فراهم کند؛ استقلال فقط پشت کردن به دیگران نیست؛ حتی به معنی قطع رابطه با دیگران نیست. بلکه به معنای این است که از موضع قدرت و امکانات فراوان با دنیا تعامل کنیم روی پای خودمان بایستیم؛ اگر چیزی از دنیا می گیریم چیزی هم به آنها بدهیم. این معنای استقلال واقعی است و الا هیچ کشوری نیست که همه نیازهایش را بتواند در داخل تامین کند و ایجاد کند. از جمله آن استفاده از منابع گازی و نفت است که از لحاظ برخورداری از این منابع دومین کشور دنیا هستیم و بخصوص در این ۷ سال اخیر که مملکت درآمدهای افسانه ای در حدود ۵۰۰ میلیارد دلار پیدا کرده ایم. در دوران اصلاحات با بودجه ۲۰ میلیارد دلاری ما رشد اقتصادی ۴/۷ درصدی را تجربه کردیم، اشتغال ۶۰۰ هزار نفری را تجربه کردیم. در حالی که خشکسالی، زلزله و رسیدن قیمت نفت به زیر ۱۰ دلار را داشتیم و گاهی درآمد سالانه مان ۱۰ میلیارد دلار بود در حالی که بودجه را با ۱۹ میلیارد دلار بسته بودیم.


من یک بار در دیدار با حضور رهبری (حدود سال ۸۱) گفتم مملکت ما آماده "تیک آف" است و همه امکانات را دارد(البته معذرت میخواهم که لفظ فرنگی آن را بکار می برم). همان جا بود که نطفه اولیه چشم انداز بسته شد و بعد از آن در دولت ما تدوین و سپس مورد تایید رهبری قرار گرفت. در سال ۶۷ که جنگ تمام شده بود مملکت واقعا ویران بود و بعد دولت سازندگی آغاز بکار کرد. البته حتماً دولت بنده و آقایان هاشمی و موسوی اشکالاتی داشته است، اما واقعا مملکت از سقوط و فرسودگی بیرون آمد. بسیاری از مسائل امروز، در همان زمانها زیر بنایش گذاشته شد. البته در زمانی تورم به بیش از ۴۰ درصد هم رسید اما کنترل شد و در دوران من به کمترین حد خود رسید یعنی حدود ۱۱ درصد و بعد ارز با همت مرحوم دکتر نوربخش و آقای دکتر ستاری فر و دولت تک نرخی شدو این اقدام بسیار حیاتی بود که هم منشاء بسیاری از فسادها را می خشکاند و هم از سرمایه ملی حفاظت می شد و این اقدام بزرگ ممکن بود دوباره تورم را سرسام آور افزایش دهد، ولی با همت دوستان چنین امری اتفاق نیفتاد، بلکه از یازده و اندی درصد به حدود ۱۵ درصد رسید و بلافاصله هم از سال بعد از تک نرخی شدن شروع به کاهش کرد. اما الان با این همه درآمد تورم بالا می رود و بیکاری زیاد شده است. ما با رشد صنعتی ۱۴ درصدی و رشد کشاورزی ۱۱ درصدی و رشد بالای سرمایه گذاری توانستیم ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کنیم. اما الان چطور ممکن است رشد اقتصادی زیر ۲ درصد باشد اما ۲ میلیون شغل ایجاد شود؟! مگر اینکه معجزه شود!


انقلاب ما برای این بود که الگو بسازیم. الگو بودن ما ما فقط در اقتصاد نیست، بلکه تفاوت ما با دیگران، در “اخلاق” است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. اگر ما در صنعت، کشاورزی، تکنولوژی، علم و … از دنیا عقب هستیم و زمان زیای طول می کشد تا آن را جبران کنیم، اما سرمایه ای به نام اخلاق داریم و حکومتمان باید اخلاقی باشد یعنی دروغ و تهمت در این جامعه مذموم باشد و عدالت قضایی و اقتصادی و سیاسی مورد خواست همه است که باید پیاده شود. یعنی باید به دنیا بگوییم اگر در زمینه پیشرفت و اقتصاد دچار مشکل هستیم، اما اخلاق داریم. ولی اگر پیشرفت نداشته باشیم و بداخلاقی هم داشته باشیم خیلی ناپسند است. شما ببینید در همین ۳ سال اخیر با آزادی کامل چه دروغ هایی گفته شد و چه نسبتهایی به افراد داده شد که این مسائل الگوسازی ما را با مشکل مواجه می کند. همچنین در عرصه سیاسی باید در استقرار آزادی های اساسی و دفاع از آن الگو باشیم. من الان هم معتقدم که انقلابی بودن یعنی الگوسازی؛ اگر در چشم انداز هم پیش بینی کردیم که در منطقه قدرت اول باشیم، باید ببینیم که آیا اینطور هستیم؟ وقتی که ما رشد ۸ درصد داشته باشیم می توانیم با ترکیه و کشورهای مشابه آن رقابت کنیم. اگر تاکنون در این حد نبوده ایم، از این به بعد باید به رشد ۱۵درصدی برسیم تا به آنها برسیم؛ یا شاید در آن صورت هم نرسیم. چگونه می توانیم برسیم؟ اگر افرادی دلشان برای انقلاب و جامعه می سوزد و حرفی می زنند، برای رسیدن به همین اهداف است.


من همین جا در مورد پارادوکسی که وجود دارد و در این جمع هم به آن اشاره شد، مطلبی را بگویم. روشها و سیاستهای موجود اصلاً صحیح نیست و در درجه اول به ضرر خود نظام است. از طرف دیگر ما نمی خواهیم که خدای نکرده اوضاع به کلی به هم بخورد. شما آزادگان و همه ما برای انقلاب هزینه داده ایم و اگر این انقلاب از بین برود مملکت از هم می پاشد؛ با این وصف ما هم باید این وضع را حفظ کنیم و هم اینکه منتقد باشیم. ما می گوییم حضرات معظم! شما بمانید، اما بگذارید انتقاد کنیم و بگذارید روشها اصلاح شود. اگر اصلاح شود نظام می ماند و اگر نشود، حتی اگر ما هم نخواهیم در آینده مشکلاتی پیدا می شود؛ دلزدگی نیروها و رفتن جوانان از ایران یا اعتراض آنها به وضع موجود خطر بزرگی است. لذا تنها راه موجود اصلاحات است و من راهی دیگر نمی شناسم. ما اعلام کرده ایم و نمی خواهیم نظام از بین برود زیرا به آن دلبسته ایم؛ حتی بیش از کسانی که امروز ادعای دفاع از نظام را دارند. دلمان می خواهد نظاممان الگو باشد؛ انسان در آن آزاد باشد و وضع پیشرفت هم مناسب باشد. ما برایمان قابل تحمل نیست که نظام به دلیل سیاستهای غلط هم در دنیا منزوی شود، هم اینکه وضع معیشت مردم خراب شود. امروز اختلاف طبقاتی شدیدی در جامعه به وجود امده و طبقات جدیدی با ثروتهای کلان به وجود آمده اند که البته نمی خواهم بگویم ثروت همه آنها نامشروع است اما سیستم غلط است؛ سیستمی که یک مورد سوء استفاده آن ۳ هزار میلیارد تومان است، در بقیه موارد چگونه است؟! اگر در دولت ما یک پرونده سوء استفاده پنج میلیاردی پیدا می شد، کفن پوشان به خیابانها می ریختند. البته خدا را شکر که در همین قوه قضاییه یک مورد که مدیر درجه یک یا پایین تر اصلاحات به اتهام سوء استفاده محکوم شود نبود؛ البته نمی گویم هیچ تخلفی رخ نداده بود، ولی برخی موارد واقعا بی عدالتی بود. حضرات معظم! راهی جز این نیست که به وحدت برسیم؛ معنی وحدت حذف یک گروه نیست. وقتی یک جریان قدرت دارد که همه، غیر از خودش، را غیر خودی می داند و به جریان دیگر بگوید که نابود شود یا تسلیم او شود، اینکه وحدت نیست. وحدت یعنی وضع مشترکی با تمام اختلاف سلیقه ها پیدا کنیم و مردم آزاد باشند تا انتخاب کنند که این راه نجات دهنده مملکت است.


الان هم اگر فضا باز شود، وضعیت امنیتی به وضع سیاسی آزاد مبدل شود و آزادی های اساسی بخصوص در انتخابات تأمین گردد، اولین نتیجه آن انتخابات پرشور خواهد بود که همه از آن سود خواهند برد و تهدیدات خارجی هم برطرف می شود یا کاهش می یابد. یکی از دوستان گفت وقتی شما را به انتخابات راه نمی دهند، چرا حرف از انتخابات می زنید؟ بله؛ انتخابات حق مسلم یکایک مردم است، ولی مهم این است که راه برای حضور همگان طبق قانون باز باشد. و از یاد نبریم که دشمنانی داریم که “اصل” را نمی خواهند؛ نه اینکه این جناح و آن جناح را نخواهند، اصلا جمهوری اسلامی را نمی خواهند. ولی بالاخره این حکومت است که باید شرایطی را فراهم آورد که اولا همه جناح ها و جریان ها امکان حضور در عرصه انتخابات را داشته باشند و ثانیا مردم دلزده دویاره اشتیاق به حضور پیدا کنند که چندان نشانه های این وضع را نمی بینیم.


نکته دیگر این که در دوران ما هم نقص و عیب بود، در آن دوران توقعاتی ایجاد شد که در جریان اصلاحات نبود و عملی هم نبود، اما طرف مقابل را جری کرد که به همین بهانه با جریان اصلاحات برخورد کنند. یعنی بعضی تندروی ها که طرف مقابل را عصبانی کرد در اتفاقات بعدی اثر گذاشت.الان هم ما می گوییم انتخابات و حکومت مال شما! بیایید فضا را باز کنید؛ ما می خواهیم جریان اصلاحات را نقد کنیم! می خواهیم با آزادی و امنیت دور هم بنشینیم! نه اینکه بگویید در حال توطئه هستند! آزادی تأمین شود، فضای امنیتی برچیده شود، حکومت باشد برای خودتان! البته مطلوب این است که یک انتخابات آزاد و واقعاً اطمینان بخشی برگزار شود که مردم بتوانند آزادانه انتخاب کنند.
همانطور که یکی از دوستان می گفت، ما بیش از آنکه بخواهیم جناحمان حاکم باشد می خواهیم عقلانیت بر این کشور حاکم باشد تا سرمایه ها اینگونه هدر نرود.


چند جمله هم در مورد امام موسی صدر عرض کنم؛ ایشان یکی از چهره های برجسته دهه های اخیر و عصر حاضر جامعه اسلامی و بخصوص جامعه تشیع و روحانیت است، هم به لحاظ تبار و خانواده و هم به لحاظ فضل و دانش و روشن بینی و تدبیر که فکر و فرهنگ او سرمایه بزرگی برای ماست. پدر ایشان آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر از جبل عامل یه ایران آمده بودند و با دختر آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی ازدواج کردند. امام موسی صدر و شهید بهشتی جزو کسانی بودند که سنت شکنی کردند و به دانشگاه رفتند که شاید اولین فارغ التحصیلان روحانی دانشگاههای جدید بودند. بعد از فوت مرحوم علامه شرف الدین که ریاست معنوی شیعیان لبنان را بر عهده داشتند، از امام موسی صدر دعوت شد تا رهبری شیعیان را بر عهده بگیرند. ایشان هم به لبنان رفتند و منشاء تحولات عظیمی شدند که نه تنها در شیعیان، بلکه در کل منطقه اثرگذار شد. واقعا کل شیعه را که در حال سقوط و گرفتاری و تحقیر بود به موقعیتی رساندند و نقطه وحدت شیعه و سنی و مسیحی و درزی و.. در لبنان شدند و مورد اعتماد همه آنها قرار گرفتند. بعد هم جنبش امل را شکل دادند و حزب الله که منشاء افتخاراتی بوده است نیز به یک معنی از اندیشه و منش امام موسی صدر سرچشمه می گیرد. البته نقش شهید چمران هم در ساماندهی اوضاع بسیار مهم بود و خداوند به حق محمد و آل محمد (ص) ایشان را رحمت کند.


اما حادثه ربودن امام موسی صدر حادثه ای بزرگ و تلخ بود. تا جایی که می دانم از جمله کسانی که دغدغه خاطر زیادی نسبت به امام موسی صدر داشت، امام(ره) بود و چند سخنرانی هم در این مورد کردند. البته بعدا در پیگیری موضع ربودن ایشان، ملاحظاتی وجود داشت که به نظر من ملاحظات درستی نبود. بعضی بزرگانی که امروز در میان ما نیستند و خیلی هم آنها را دوست داریم، می گفتند به خاطر جنگ و کمک های لیبی این مسأله پیگیری نشود.


اما مسأله امام موسی صدر مسأله ساده ای نیست؛ بنده به عنوان کسی که خیلی پیگیر این قضیه بودم، می گویم که ما وقتی با برجستگان دنیای اسلام و عرب صحبت می کردیم، همه احساس همدلی می کردند. من با امیرعبدالله ولیعهد وقت عربستان مفصلا صحبت کردم و با شخصیتهای مختلف عربی و لبنانی صحبت کردم. حتی امیر عبدالله گفت با امام موسی صدر عهد اخوت بسته است، وقتی آقای دکتر محمد صدر، معاون وقت وزارت خارجه و برادرزاده امام صدر را به او معرفی کردم، اشک در چشمانش حلقه زد. اما به محض اینکه می گفتیم شما در این مورد چکار می توانید بکنید؟ چیزی نمی گفتند. حتی حافظ اسد هم که با قذافی روابط خوبی نداشت، اینگونه بود و پایش را کنار می کشید. حتی ما می گفتیم که شما کاری نکنید و فقط به ما اطلاعات بدهید تا خودمان جلو برویم، اما باز کنار می کشیدند. این چه سر و رازی بود که آنها چیزی نمی گفتند، نمی دانم! این هم مظلومیت امام موسی صدر بود. زیرا این پرونده نیاز به همکاری سرویس های اطلاعاتی عرب داشت.


واقعا فردی هم که برای پیگیری پرونده منصوب شد مناسب بود و انصاف این است که رهبری هم کمک کردند و وقتی من گفتم ما می خواهیم پیگیری کنیم، گفتند با همه وجود به دنیالش بروید. ما نشست های مفصلی برگزار کردیم تا اینکه فهمیدیم امام موسی اصولا از لیبی خارج نشده است. و بعد هم روند جریانات به گونه ای بود که پیگیری آن ناممکن کرد.


واقعا غیبت امام موسی صدر در آن دوره برای شیعیان، لبنان و ایران و منطقه دردناک بود و یکی از مظلوم ترین و در عین حال مؤثرترین رهبران منطقه را از دست دادیم. حتی بعد از انقلاب لیبی هم از روشن کردن این موضوع طفره رفتند و همین انقلابیون هم در این مورد حرف های متناقض می زنند و این همان سری است که عرض کردم. بنده هم از شما قدرانی می کنم که به یاد ایشان هستید و برای زنده نگه داشتن تفکر ایشان فعالیت می کنید و من هم همواره خواسته ام ارتباط نزدیکی به این موسسه داشته باشم، زیرا فعالیت های خوبی دارند و ان شاء الله اجرتان با خدا باشد. ما همچنان امیدواریم ایشان زنده باشد و هرچه زودتر سرنوشتشان روشن شود و تجلیلی درخور شأن ایشان انجام گیرد.


 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته