علي شكوري راد عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت، عضو انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران و از فعالان سابق دفتر تحکیم وحدت از آسیبها و اشتباهاتی میگوید که مسیر فعالیتهای سیاسی دانشجویان را منحرف کرده و وضعیت امروز نهادهای دانشجویی اصلاحطلب را باعث شده است. او همچنان که در دوران اصلاحات به صراحت انتقادات خود را بر دانشجویان تحکیمی مطرح میساخت، کماکان معتقد است نه تنها عوامل بیرونی که مولفههای درونی تحکیم نیز در شکل گیری وضعیت موجود موثر بودهاند.
شكوري راد در گفتگو با ماهنامه صنعت و توسعه که به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید دانشگاه ها انجام شد انتقادات صریحی را نیز به تجربه حضور نمایندگان سیاسی دانشجویان اصلاحطلب در مجلس ششم وارد میکند. وی در عین اینکه از رکود و انفعال فضای سیاسی دانشگاهها گلایه میکند و اما از چشم اندازهای روشنی میگوید که فراروی آینده سیاسی فعالیت دانشجویان وجود دارد و پتانسیلهایی که میتوانند به تحرک و پویایی مجدد فضای دانشگاهها در آیندهای نه چندان دور بینجامند.
***
بهنظر میرسد به واسطه ضعف جامعه مدنی و فقدان بسترهای لازم برای پیگیری سیاست در عرصه عمومی جامعه ایرانی، دانشگاههای ما از بدو شکلگیری، بهعنوان اصلیترین محمل مبارزات سیاسی در ایران معاصر بودهاند. شما بهعنوان یکی از اعضای اسبق شورای عمومی و مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از نزدیک در برههای از حیات جنبش دانشجویی ایران حضور داشتهاید، این پدیده را چگونه ارزیابی میکنید؟
دانشگاه در ایران بهدلیل مجموعه مولفههای سیاسی موجود همواره نقش آفرینیهای بزرگتر از اندازه خود داشته و شاید در دنیا کمتر جایی بوده که دانشگاه آن چنین نقشی را ایفا کرده باشد. به خصوص در ایران پس از انقلاب این مهم تشدید شده چرا که بعد از انقلاب جامعه ما بسیار سیاسی تر از گذشته است. در جامعه ما هیچ گاه نقش آفرینی احزاب به اندازهای که باید احزاب در جامعه نقش داشته باشند نهادینه نشد و به همین دلیل در برهههای مختلف شاهد بوده ایم که کمبود نقش احزاب را گاه دانشگاهها و گاه مطبوعات پر کردهاند و نتیجه آن این بوده که هم دانشگاهها از این اندازه ایفای نقش ضربه خوردهاند و هم مطبوعات. احزاب ایرانی که باید بار مسوولیت خود را بر دوش میگرفته اند، هیچ گاه به اندازهای رشد نکردهاند که بتوانند فضای سیاسی را پر و نیاز جامعه را برآورده کنند تا این مقدار نیاز به حضور سیاسی روزنامهها و دانشجویان پیش نیاید. قبل از انقلاب نقش آفرینی دانشگاهها بیشتر در مقام تغذیه تشکلهای سیاسی مخفی و یا ارتباط گیری با روحانیون و روشنفکرانی همچون دکتر شریعتی و ... قابل توصیف است. پس از انقلاب در برهه زمانی محدودی احزاب شکل گرفتند، ولی حضور احزاب در جامعه هنجار نبود و نوعی رشد سریع بادکنکی بدون پشتوانه فکری لازم مشاهده شد. به این ترتیب چه احزاب اسلام گرا مثل حزب جمهوری اسلامی و چه احزاب چپ، هیچ کدام دوام نداشتند و نتوانستند به نهادینهسازی تحزب در ایران کمک کنند. همین هست که پس از اتفاقات ابتدای دهه شصت مجدد شاهد نوعی دوره رکود فعالیتهای سیاسی احزاب هستیم و اگر چه که احزابی همچون حزب جمهوری اسلامی یا مجاهدین انقلاب حضور دارند ولی هیچ کدام ایفای نقش حزبی نداشتند چرا که رقیبی نداشتند و جامعه عملا در قالبی تک حزبی اداره میشد و جامعه «تک حزبی» و «بدون حزب» تفاوت چندانی با هم ندارند. از آن دوره به بعد در فضای عمومی جامعه، گروهی که میتوانستهاند فضای یکدست سیاسی را بشکنند دانشجویان بودند. وقتی دانشجویان در دوره دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی وارد فضای انتخاباتی میشوند و در قالب رقیب حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز لیست انتخاباتی میدهند باعث شکل گیری نوعی رقابت انتخاباتی میشوند که یک طرف میشود تشکلهای سیاسی سابقه دار و طرف دیگر تشکلهای دانشجویی که نتیجه آن وارد شدن فشار بسیار زیادی بر دانشگاه و دانشجو است. اگر چه این روند منجر به آن شد که جامعه روحانیت و مجمع روحانیون در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس از یکدیگر جدا شوند و انتخاباتی در حد رقابت دو طیف روحانیت ایجاد شود ولی پایه گذار آن رقابت دانشجویان بودند و هزینههای زیادی نیز برای این تاثیرگذاری پرداختند. دفتر تحکیم اوج فعالیتش در انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی بود که در حوزه تهران به همراه انجمن اسلامی معلمان و خانه کارگر با همدیگر ائتلافی را شکل دادند و مجمع روحانیون که در آستانه انتخابات شکل گرفته بود همان لیست را بهعنوان لیست نهایی خود معرفی کرد و برنده شد. آنها سه نفر از لیست تحکیم را تغییر دادند. حسن روحانی و عباس شیبانی و یک نفر دیگر را اضافه کردند و به این ترتیب لیست پیروز عملا همان لیست دفتر تحکیم شد.
گویا بخشی از گسستهایی که در آن دهه در تحکیم اتفاق افتاد نیز تحت تاثیر همین اختلاف نظرها بر سر نزدیکی یا دوری از گروههای سیاسی همچون حزب جمهوری اسلامی بود....
بله آن موقع طیفی از دانشجویان که گرایشهای راست داشتند در قالب تشکیلات انجمنهای اسلامی دانشجویی با محوریت آقای طبرزدی گردهم آمدند. البته این گروه تشکیلاتی نبود که از پایین شکل گرفته باشد. ابتدا هسته مرکزی اتحادیه شکل گرفت و سپس نیرو گیری در دانشگاهها دنبال شد. یا مشابه این تشکلسازی در مورد جامعه اسلامی دانشجویان به تدریج دنبال شد و پس از رحلت امام(ره) هم در دانشگاهها رسمیت یافت. بعد از رحلت امام (ره) مجموعه آقای طبرزدی میدان داری کردند چون خاستگاه آقای طبرزدی مجموعه سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی بود. طبرزدی عضو شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی بود و با ارتباطات و هماهنگیهایی که با دفتر آقای هاشمی داشت، در مقابل دفتر تحکیم قرار گرفت که صبغه چپ اسلامی داشت.
بار دیگر در دوم خرداد 1376 تحکیم مجددا به شکل پررنگی نقش آفرین و در قالب موتور اصلی حرکت سیاسی انتخاباتی سید محمد خاتمی ظاهر میشود. در عین حال چند سال بعد همین تشکیلات به صورت یکی از منتقدان اصلی سید محمد خاتمی در میآید. چنین تحولی چگونه رخ داد؟
در سال 1376 دانشجویان در حضور آقای خاتمی در صحنه نقش آفرین شدند، به این ترتیب که اساسا اعلام حضور ایشان در دانشگاه صورت گرفت. دانشجویان بودند که تشکیلات و امکان ترتیب دادن تجمعات را داشتند و میتوانستند در این زمینه فعالیت کنند. به این ترتیب آقای خاتمی با حمایت دفتر تحکیم وارد صحنه شد و سپس تشکلهای دیگر نیز وارد عرصه شدند. به همین دلیل دفتر تحکیم اوج گرفت و بار فعالیت سیاسی برای حضور آقای خاتمی را بر دوش گرفت اما با استقرار دولت اصلاحات حاضر به کنار گذاردن بار سنگینی که بردوش داشت نشد و نپذیرفت که آن را به گروهها و احزاب سیاسی که بتدریج تشکل میشدند تحویل دهد و سعی کرد نقش سیاسی خود را تداوم دهد ولی چون ظرفیتهای لازم سیاسی را نداشت خود ضربه دید و دیدیم که در نهایت به وضعیت امروزش رسید که تریبونها و امکانات خود را در دانشگاهها از دست داده است و این خسارتی است که ببار آمد. بنابراین تحکیم نه فقط از بیرون که از درون خود نیز ضربه خورد..
این عوامل درونی را بیشتر توضیح میدهید؟
خوب در اینجا نقش برخی اشخاص برجسته هست که نمیخواهم به آنها بپردازم.
اشکالی ندارد آقای دکتر... اگر صلاح میدانید به صورت مصداقی این بحث رو توضیح بدهید.
در این مورد از جمله از آقای اصغرزاده میتوانم نام ببرم و بگویم که نقش قابل توجهی در القای برخی رویکردها به دانشجویان داشت و مثلا در میتینگ پارک لاله تحکیم برای انتخابات شوراهای دوم، بحث عبور از خاتمی را او برای نخستین بار مطرح کرد و گفت که خاتمی را شما دانشجویان خاتمی کردید و نباید بر روی او متوقف شوید. این همان بحث عبور از خاتمی بود که در نهایت در نشست گرگان تحکیم به صورت رسمی مطرح شد. یا نقش آقای علی افشاری در تحکیم که به خصوص در ایجاد گسست بین نسل جدید و قدیم تحکیم نقش جدی بازی کرد و من بیشتر از این نمیخواهم به کنکاش درباره انگیزههای او بپردازم. اما خب علاوه بر نقش چنین اشخاصی باید باز همان عامل خودداری از واگذاری بار فعالیتهای سیاسی به احزاب را هم یاد آور شوم و البته ضرباتی که مرتب از طرف مقابل میخورد و به رادیکالیزه شدن تحکیم دامن میزد. مثلا در بحث کوی دانشگاه ایرادی بر خود تحکیم وارد نبود و چیزی بود که از بیرون بر آن تحمیل شده بود و تعادل سیاسی آنها را بر هم زد و نوعی رادیکالیسم را بر دانشجویان تحمیل کرد و همان طور که بارها تجربه شده است بیشترین نتیجه رادیکالیسم سرخوردگی است. نتیجه نهایی ماجرای 18 تیر نیز سرخوردگیهای بعدی بود که دانشجویان دچار آن شدند و بعدها موجب شد که دانشجویان از آقای خاتمی ناامید شده و علیه او بشوند.
ورود دفتر تحکیم به انتخابات مجلس ششم را چه طور ارزیابی میکنید
خوب آنها قصد داشتند در آن انتخابات کاندیدای اختصاصی خود را داشته باشند و در نهایت مرحوم بورقانی به همراه حقیقت جو و موسوی خوئینی را بهعنوان کاندیدای اختصاصی خود مطرح ساختند، البته بهنظر من دوره نمایندگی خانم حقیقت جو و آقای موسوی خوئینی همراه با تجارب منفی قابل توجهی نیز بود و انتقادات زیادی به آنها وارد است و حتی ضرباتی نیز بر اصلاحطلبان وارد ساختند. مثلا خانم حقیقت جو در ناکامی آقای جهانگرد در کسب رای اعتماد از مجلس بهعنوان وزیر ارتباطات نقش داشت یا با مطرح کردن زودهنگام و بیمورد موضوع اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور حاشیههایی را ایجاد کرد. آقای موسوی خوئینی هم مثلا با مطرح کردن سهم 50درصدی ایران از دریای خزر که بیشتر شعار بود و مشخص بود به جایی نمیرسد و صرفا در راستای تحت فشار دادن بقیه بود. این چهرهها بهدلیل کم تجربگی در مسیر فعالیت سیاسی مجلس ششم حاشیههای زیادی ایجاد کردند و وقت و انرژی زیادی از اصلاحطلبان گرفتند. به اعتقاد من لازم نبود دفتر تحکیم وحدت اعتبار خود را پای چند چهره بگذارد در حالی که کنترل و مدیریتی بر آنها نمیتوانست اعمال کند و یا توان آن را نداشت و مشخص نبود سرانجام این چهرهها چه خواهند کرد. اگر چه من مخالف حضور انتخاباتی دانشجویان نیستم ولی معتقدم این مهم زمانی باید انجام گیرد که احزاب سیاسی وجود نداشته باشند.
از تحولات جالب تحکیم اینکه اگر دانشجویان در رای آوری اصلاحطلبان در دوم خرداد نقش مثبت ایفا کردند به همین طریق نیز با عدم حضور خود در انتخابات نهم ریاست جمهوری در رای نیاوردن آقای معین موثر گشتند...
بله دانشجویان پس از سرخوردگیهای به وجود آمده در ادامه راه به صورت منفی نقش آفرین شدند و آوانگارد شدنشان و زیر سوال بردن اصلاحطلبان و آقای خاتمی و یا دنبال کردن بحث تحریم کمکی به اصلاحات نکرد...
از 1384 به بعد چه روندی دنبال شد.... بهنظر میرسد دانشجویان تحکیمی در انتخابات 1388 بیشتر به سمت آقای کروبی متمایل شدند ...
نه من این کنش سیاسی را خیلی جدی ارزیابی نمیکنم... این کنش هم ناشی از سرخوردگی و انقعال بود... طیف نیروهایی که جذب ستاد آقای کروبی شدند تازه در حال خروج از لاک سرخوردگی بودند و در حال یافتن جایی برای خروج از انفعال بودند..اما بهنظر نمیرسید اینها نیروهایی باشند که از حیث تئوریک و فکری هم گرا شده باشند. آنها صرفا محملی برای فعالیت مجدد میخواستند و ستاد آقای کروبی میتوانست چنین مکانی برای آنها باشد و به معنای قرابت فکری آنها با آقای کروبی نبود....
دفتر تحکیم وحدت امروز را چگونه میبینید...
امروز دفتر تحکیم عملا به محاق رفته و دیگر شاهد عرض اندام تشکیلات دانشجویان نیستیم. تنها انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران است که آن هم بسیار محدود فعالیت میکند ولی به هر حال توانسته است عنوان و تریبون خود را حفط کند. شاید پیشینه انجمن اسلامی دانشحویان دانشگاه تهران که هیچگاه تندرو و آوانگارد نبوده به حفظ آن کمک کرده است.
در حقیقت امروز عملا تحکیم و سایر تشکلهای دانشجویی در اختیار اصول گرایان قرار دارند و آنها فضای سیاسی دانشگاهها را به صورت انحصاری مدیریت میکنند....
ببینید هم ما و هم جریان سیاسی رقیب ما نیز در حال حاضر به واسطه فقدان احزاب سیاسی جا افتاده و فراگیر نیازمند فضای دانشگاه هستیم. امروز هیچ حزب اصلاحطلب فراگیر وجود ندارد و چند گروهی هم که تحت عنوان حزب کار میکنند خاصیت و هویت حزبی ندارند. بنابراین در خلاء وجود احزاب در جامعه جناح مقابل هم بهرغم برخوردای از ابزارهای قدرت فراوان از دانشگاه بهعنوان اهرم فعالیتهای سیاسی خود بهره میگیرد و این باعث شده پتانسیل و ظرفیت دانشگاه همچنان موجود و قابل توجه باشد. دانشگاه محل گردهم آیی و هم اندیشی و تبادل اطلاعات گروهی از نخبگان است که محملی برای نشستهای گوناگون و حتی دنبال کردن مراسم و رفتارهای اعتراضی میتواند باشد و این مهم ظرفیتی برای دانشگاهها ایجاد میکند که باعث میشود هر نیروی سیاسی برای آغاز فعالیتهای خود نخست نگاهش را معطوف به دانشگاهها کند و بخواهد از آنها استفاده کند. متاسفانه الان در دانشگاهها گروههای فشار شکل گرفتهاند و گروههای فشاری که پیش تر در سطح جامعه فعالیت میکردند امروز از درون دانشگاهها شکل گرفته و نهادینه شدهاند چرا که گروهها و چهرههای پشت این گروهها به دنبال اعتبار و شخصیت بیشتری برای این گروههای فشار بودهاند و این است که میبینید هر اتفاقی که بخواهد بیفتد شاهد تجمعهای دانشجویی غیر خودجوش هستیم که عمدتا سرنخهای آنها در دست جریانات بیرون دانشگاه است و آنها دانشجویانی نیستند که با انگیزه خودجوش وارد عمل شوند. شما نگاه کنید در مجموعههای دانشجویی اصول گرا تشکلی که از همه اصالت بیشتری دارد و باهویت تر است جامعه اسلامی دانشجویان است اما آنها که بیشتر در صحنه مطرح هستند یا بسیج دانشجویی است و یا انجمنهای به اصطلاح مستقل که از ابتدا نیز مستقل نبودند و از بیرون ایجاد شدند و بیشتر مستقل از فضای دانشجو و دانشگاه هستند. این که میبینید جامعه اسلامی دانشجویان منفعل تر است و یا حضورش کم رنگ تر است به واسطه این است که صبغه دانشجویی بیشتری دارد و نیروهای آن کمتر وابسته به بیرون دانشگاه هستند و شاید به بسیاری از روندها نیز منتقد باشند و همین موضوع است که در فضای کنونی میتواند فرصت عمل را از آنها بگیرد. بنابراین امروز حیثیت سیاسی دانشگاه وجود دارد ولی از آن سوء استفاده میشود. آن هویت مستقل دانشگاهی امروز چه در میان اساتید و چه در میان دانشجویان سیاسی کمتر قابل ابراز است ولی به هر حال این پتانسیل موجود و غیر قابل انکار است...
چه چشماندازی برای ادامه فعالیتهای دانشجویان اصلاحطلب میبینید...
همچنان این امید میرود که اگر بخواهد مجددا فضای تحرک و پویایی سیاسی در جامعه حاکم شود این دانشجویان هستند که نقش اصلی را ایفا کنند.. دانشگاههای دولتی که اصلیترین پایگاه سیاسی دانشجویی محسوب میشوند دانشجویان را از طبقات و گروههای اجتماعی گوناگون پذیرا میشوند و میتوانند نماینده خوبی از افکار عمومی جامعه باشند و بهعنوان یک پتانسیل مناسب برای فعالیتهای سیاسی آتی مطرح باشند. این فشار سنگین سیاسی که اکنون بر دانشگاه اعمال میشود ناشی از نگرانی از شکوفا شدن همین پتانسیل است. دانشگاههای ما اگر چه دوران سرد و سختی را میگذارنند و ورزارت علوم با تمام توان در حال تنیدن پوسته سختی به دور دانشگاهها است اما حتما این پوسته در هم میشکند و حتما دانشجویان فعالی در دانشگاهها هستند و پیدا خواهند شد که این پوسته را بشکنند. بهنظرم خود دانشجویان اصول گرا هم در شکستن فضا موثر خواهند بود. انقدر مشکلات درونی جناح مقابل زیاد است که همواره این امید وجود دارد که خود این دانشجویان و نیروهای صادقشان که بسیار از شرایط امروز سرخورده هستند گامهای مهمی برای شکستن این فضا بردارند. بسیاری از آنها خون دل میخورند از اینکه عاملی برای شکل گیری وضعیت کنونی شدهاند و میخواهند جبران کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر