-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

Latest News from Norooz for 09/25/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در اقتصاد کلان کشور نرخ های" تورم "، " سود بانکی " و " بیکاری " ارتباطی وثیق و مبادله‌ای دارند. " نرخ سود بانکی " نقشی تعیین کننده در بازارپول و سرمایه دارد . از یکسو به مصرف کنندگان و دارندگان منابع مالی برای پس انداز و سرمایه گذاری علامت می دهد، و از سوی دیگر واسطه گران پولی (بانکها ، بازار بورس و...) و وام گیرندگان و فعالان اقتصادی را برای استفاده از منابع جهت می دهد. " نرخ تورم " نیز نقشی مشابه دارد با این تفاوت که با تحلیل روند حرکت دراز مدت آن می توان چشم انداز آتی اقتصاد و تصمیم گیری برای فعالیت اقتصادی در حال وآینده را برآورد و پیش بینی کرد. " نرخ بیکاری " هم در تقاطع عملکرد این دونرخ شکل می گیرد، و به ویژه بین دو نرخ " تورم " و " بیکاری " نوعی تبادل وجود دارد، و بستگی به نوع سیاستگذاری اقتصادی کنترل و کاهش یکی از ایندو می تواند به قیمت افزایش دیگری پیگیری شود. البته در شرایطی که اقتصاد یک کشور در " تله نقدینگی " و " بیماری هلندی " گرفتار شود رابطه تبادلی بین ایندو نرخ برهم خورده و شرایط " رکود تورمی " براقتصاد حاکم می شود، شرایطی که اقتصاد ایران درچند سال اخیر گرفتار آن شده است.


در دولت خاتمی تلاش شد با بهبود وضعیت اقتصاد کلان کشور و کاهش " نرخ تورم " زمینه کاهش " نرخ سود بانکی " با پیروی از قواعد بازار و نه بصورت دستوری فراهم شود که این امر در دوسال آخر دولت اصلاحات تحقق یافت و روند کاهش همزمان « نرخ تورم و نرخ سود بانکی » افق تازه‌ای را بروی بهبود اقتصاد کشور و بازار سرمایه گشود و انتظار می رفت با اجرای قانون برنامه چهارم توسعه و تحقق پیش بینی‌های کمی آن در مورد نرخ رشد اقتصادی متوسط سالانه ۸ درصد و " نرخ تورم " متوسط سالانه ۹.۹درصد ، " نرخ سود بانکی " نیزسالانه کاهش یابد . برپایه قانون برنامه چهارم توسعه قراربود در سال پایان برنامه (۱۳۸۸) نرخ تورم به ۸.۸ درصد کاهش یابد که در صورت تحقق ، نرخ سود بانکی هم می توانست یک رقمی شدن را تجربه کند اما درعمل با روند افزایشی " نرخ تورم " از سال ۸۴ به اینسو، که هم اکنون به ۲۳.۵ درصد رسیده است، عملن و به رغم خواست و دستور دولت احمدی نژاد برای کاهش " نرخ سود بانکی "، بانکها ناچار از افزایش این نرخ به ۲۱ درصد و بالاتر شده اند هرچند با احتساب هزینه‌های متعلقه وام دهی بانکی نرخ واقعی از ۳۰ درصد هم بیشتر می شود.


در اینجا باید به این موضوع اشاره شود که بحث پر مناقشه " نرخ سود بانکی " قدمتی به عمر جمهوری اسلامی دارد و بر سر " ربا " بودن یا نبودن سود بانکی به رغم تصویب و اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا در سال ۶۲ بازهم اختلاف نظر در این باره ادامه داشته است و برخی از فقها تعیین هرگونه " نرخ سود بانکی " را " ربا " می دانند . در دوره دولت اصلاحات نیز یکی از محورهای تبلیغی علیه دولت خاتمی همین " نرخ سود بانکی " بود که آیت الله مصباح یزدی در سخنرانی‌های خودش در نماز جمعه روی آن متمرکز شده بود و اعلام می کرد که نظام بانکی کشور بر پایه " ربا " عمل می کند و بدینگونه‌ای مدیریت اقتصادی دولت و بانکها را مورد حمله قرار می داد، و البته شاگرد و مرید ایشان هم در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم به همین حربه متوسل شد و شعار داد اگر سرکار بیاید به این وضعیت ربوی بانکها پایان خواهد داد و " نرخ سود بانکی " را حذف خواهد کرد. احمدی نژاد پس از بدست گیری سکان قوه مجریه در اولین سخنرانی‌اش برای اعضای خبرگان رهبری هم روی این موضوع مانور بسیار داد و از عزم جزم خود برای حذف " ربا " از نظام بانکی خبر داد اما اکنون با گذشت هفت سال از زمامداری ایشان وضعیت بانکها و" نرخ سود بانکی " آنگونه شده که پیشتر به آن اشاره شد؟


در این مقال بدنبال ارزیابی عملکرد نظام بانکی از سال۸۴ به اینطرف، که بدلیل کاهش دستوری " نرخ سود بانکی " بدون توجه به " نرخ تورم " منجر به فساد گسترده در نظام بانکی و افزایش طلب معوقه بانکها از ۵۰۰۰ میلیارد تومان به ۶۰۰۰۰ میلیارد تومان شده و موجبات افزایش نقدینگی و " تورم " را فراهم آورده است، نیستم اما سخنی را که می توان گفت اینکه فقها و روحانیانی همچون آیت الله مصباح یزدی و شاگردان و مریدانش که درگذشته اینهمه به " نرخ سود بانکی " گیر داده و حساسیت داشتند و در خطبه‌های نمازجمعه و هرامکانی که بدست می آوردند دولت خاتمی را بدین دلیل مورد حمله و هجوم قرار می دادند، اگراین موضعشان نه از روی خصومت سیاسی بلکه برپایه نظری شرعی و وظیفه الهی استوار بوده است حالا چرا سکوت کرده اند؟ آیا حضرت آیت الله نمی دانند که افزایش " نرخ سود بانکی " با موافقت و دستور رهبری بوده است؟ و آیا " نرخ سود بانکی " در دولت خاتمی حرام بوده اما هم اکنون حلال شده است؟


برای من به عنوان یک دانشجوی اقتصاد عجیب است که علمای دینی و فقها و مراجع بزرگوار ما که اینهمه نسبت به " ربا " و به تبع آن " نرخ سود بانکی " حساسیت دارند، چرا همین حساسیت را نسبت به " نرخ تورم "، که پیامدهای زیانبارش دامن همه شهروندان را می گیرد و مستقیما ناشی از نوع سیاستها و عملکرد حاکمیت است، ندارند؟ قطعا اگر " نرخ تورم " در کشوری اندک باشد ( مثل ژاپن و...) به تبع آن " نرخ سود بانکی " هم اندک و صفر خواهد بود و دیگر زمینه و بستری حتی در بازار غیررسمی و بین مردم برای نزول خواری و " ربا " باقی نمی ماند، و این همان عمل به قرآن است توسط کسانی که مسلمان نیستند!


تبعات زیانبار " تورم " در کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم و دامن زدن به شکاف طبقاتی درجامعه ( فقیرتر کردن فقرا و ثروتمند تر کردن ثروتمندان ) هرگز با تبعات زیانبار " ربا " قابل مقایسه نیست، و‌ای کاش عالمان و فقهای دینی ما کمی از حساسیت هایی را که نسبت به " ربا " یا پوشش و...داشته و دارند، متوجه این مسئله می کردند و با پشتیبانی‌های خود از حاکمیت اجازه نمی دادند حاکمیت به این راحتی بتواند با اجرای سیاست‌های پرخطا و غیرکارشناسی و بی‌برنامه، آنهم در سالهایی که کشور بیشترین درآمد ارزی را داشته است، مسیری را طی کند که " نرخ تورم " روند افزایشی بخود گرفته و اکنون به ۲۳.۵ درصد برسد، و این توجیه گر افزایش " نرخ سود بانکی " به ۲۱ درصد و بالاتر شود.


در اقتصاد امروز کشورها « نرخ تورم و نرخ سودبانکی » پیوندی وثیق و درهم تنیده دارند، و درهرگونه سیاستگذاری اقتصادی توجه به " نرخ تورم " و هدفگذاری در این باره تعیین کننده است. اگر حاکمیت جمهوری اسلامی برپایه آموزه‌های دینی " ربا " را حرام و هرگونه " نرخ سود بانکی " را شبهه " ربا " بودن می داند باید در اداره کشور راهی را طی کند که از اقتصاد ایران " تورم " زدایی شود، و البته این نیاز به اصلاحاتی بنیادین در شیوه حکمرانی دارد. همانگونه که بارها یادآور شده‌ام مشکل امروز ایران درهمه وجوه، به ویژه درعرصه سیاست و اقتصاد، مسئله " حکمرانی خوب " است، و تا این مشکل حل نشود انتظار بهبود اوضاع داشتن سرابی بیش نیست. جنبش سبز هم هدفی جز این ندارد و باید امیدوار بود که این خواسته بصورت مطالبه‌ای ملی درآید و راه تحقق خود را با کم‌ترین هزینه بپیماید.


 


علي شكوري راد عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت، عضو انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران و از فعالان سابق دفتر تحکیم وحدت از آسیب‌ها و اشتباهاتی می‌گوید که مسیر فعالیت‌های سیاسی دانشجویان را منحرف کرده و وضعیت امروز نهادهای دانشجویی اصلاح‌طلب را باعث شده است. او همچنان که در دوران اصلاحات به صراحت انتقادات خود را بر دانشجویان تحکیمی مطرح می‌ساخت، کماکان معتقد است نه تنها عوامل بیرونی که مولفه‌های درونی تحکیم نیز در شکل گیری وضعیت موجود موثر بوده‌اند.

شكوري راد در گفتگو با ماهنامه صنعت و توسعه که به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید دانشگاه ها انجام شد انتقادات صریحی را نیز به تجربه حضور نمایندگان سیاسی دانشجویان اصلاح‌طلب در مجلس ششم وارد می‌کند. وی در عین اینکه از رکود و انفعال فضای سیاسی دانشگاه‌ها گلایه می‌کند و اما از چشم اندازهای روشنی می‌گوید که فراروی آینده سیاسی فعالیت دانشجویان وجود دارد و پتانسیل‌هایی که می‌توانند به تحرک و پویایی مجدد فضای دانشگاه‌ها در آینده‌ای نه چندان دور بینجامند.

***

به‌نظر می‌رسد به واسطه ضعف جامعه مدنی و فقدان بسترهای لازم برای پیگیری سیاست در عرصه عمومی جامعه ایرانی، دانشگاه‌های ما از بدو شکل‌گیری، به‌عنوان اصلی‌ترین محمل مبارزات سیاسی در ایران معاصر بوده‌اند. شما به‌عنوان یکی از اعضای اسبق شورای عمومی و مرکزی دفتر تحکیم وحدت که از نزدیک در برهه‌ای از حیات جنبش دانشجویی ایران حضور داشته‌اید، این پدیده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دانشگاه در ایران به‌دلیل مجموعه مولفه‌های سیاسی موجود همواره نقش آفرینی‌های بزرگتر از اندازه خود داشته و شاید در دنیا کمتر جایی بوده که دانشگاه آن چنین نقشی را ایفا کرده باشد. به خصوص در ایران پس از انقلاب این مهم تشدید شده چرا که بعد از انقلاب جامعه ما بسیار سیاسی تر از گذشته است. در جامعه ما هیچ گاه نقش آفرینی احزاب به اندازه‌ای که باید احزاب در جامعه نقش داشته باشند نهادینه نشد و به همین دلیل در برهه‌های مختلف شاهد بوده ایم که کمبود نقش احزاب را گاه دانشگاه‌ها و گاه مطبوعات پر کرده‌اند و نتیجه آن این بوده که هم دانشگاه‌ها از این اندازه ایفای نقش ضربه خورده‌اند و هم مطبوعات. احزاب ایرانی که باید بار مسوولیت خود را بر دوش می‌گرفته اند، هیچ گاه به اندازه‌ای رشد نکرده‌اند که بتوانند فضای سیاسی را پر و نیاز جامعه را برآورده کنند تا این مقدار نیاز به حضور سیاسی روزنامه‌ها و دانشجویان پیش نیاید. قبل از انقلاب نقش آفرینی دانشگاه‌ها بیشتر در مقام تغذیه تشکل‌های سیاسی مخفی و یا ارتباط گیری با روحانیون و روشنفکرانی همچون دکتر شریعتی و ... قابل توصیف است. پس از انقلاب در برهه زمانی محدودی احزاب شکل گرفتند، ولی حضور احزاب در جامعه هنجار نبود و نوعی رشد سریع بادکنکی بدون پشتوانه فکری لازم مشاهده شد. به این ترتیب چه احزاب اسلام گرا مثل حزب جمهوری اسلامی و چه احزاب چپ، هیچ کدام دوام نداشتند و نتوانستند به نهادینه‌سازی تحزب در ایران کمک کنند. همین هست که پس از اتفاقات ابتدای دهه شصت مجدد شاهد نوعی دوره رکود فعالیت‌های سیاسی احزاب هستیم و اگر چه که احزابی همچون حزب جمهوری اسلامی یا مجاهدین انقلاب حضور دارند ولی هیچ کدام ایفای نقش حزبی نداشتند چرا که رقیبی نداشتند و جامعه عملا در قالبی تک حزبی اداره می‌شد و جامعه «تک حزبی» و «بدون حزب» تفاوت چندانی با هم ندارند. از آن دوره به بعد در فضای عمومی جامعه، گروهی که می‌توانسته‌اند فضای یکدست سیاسی را بشکنند دانشجویان بودند. وقتی دانشجویان در دوره دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی وارد فضای انتخاباتی می‌شوند و در قالب رقیب حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز لیست انتخاباتی می‌دهند باعث شکل گیری نوعی رقابت انتخاباتی می‌شوند که یک طرف می‌شود تشکل‌های سیاسی سابقه دار و طرف دیگر تشکل‌های دانشجویی که نتیجه آن وارد شدن فشار بسیار زیادی بر دانشگاه و دانشجو است. اگر چه این روند منجر به آن شد که جامعه روحانیت و مجمع روحانیون در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس از یکدیگر جدا شوند و انتخاباتی در حد رقابت دو طیف روحانیت ایجاد شود ولی پایه گذار آن رقابت دانشجویان بودند و هزینه‌های زیادی نیز برای این تاثیرگذاری پرداختند. دفتر تحکیم اوج فعالیتش در انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی بود که در حوزه تهران به همراه انجمن اسلامی معلمان و خانه کارگر با همدیگر ائتلافی را شکل دادند و مجمع روحانیون که در آستانه انتخابات شکل گرفته بود همان لیست را به‌عنوان لیست نهایی خود معرفی کرد و برنده شد. آنها سه نفر از لیست تحکیم را تغییر دادند. حسن روحانی و عباس شیبانی و یک نفر دیگر را اضافه کردند و به این ترتیب لیست پیروز عملا همان لیست دفتر تحکیم شد.

گویا بخشی از گسست‌هایی که در آن دهه در تحکیم اتفاق افتاد نیز تحت تاثیر همین اختلاف نظرها بر سر نزدیکی یا دوری از گروه‌های سیاسی همچون حزب جمهوری اسلامی بود....

بله آن موقع طیفی از دانشجویان که گرایش‌های راست داشتند در قالب تشکیلات انجمن‌های اسلامی دانشجویی با محوریت آقای طبرزدی گردهم آمدند. البته این گروه تشکیلاتی نبود که از پایین شکل گرفته باشد. ابتدا هسته مرکزی اتحادیه شکل گرفت و سپس نیرو گیری در دانشگاه‌ها دنبال شد. یا مشابه این تشکل‌سازی در مورد جامعه اسلامی دانشجویان به تدریج دنبال شد و پس از رحلت امام(ره) هم در دانشگاه‌ها رسمیت یافت. بعد از رحلت امام (ره) مجموعه آقای طبرزدی میدان داری کردند چون خاستگاه آقای طبرزدی مجموعه سیاسی آقای ‌هاشمی رفسنجانی بود. طبرزدی عضو شاخه دانشجویی حزب جمهوری اسلامی بود و با ارتباطات و هماهنگی‌هایی که با دفتر آقای ‌هاشمی داشت، در مقابل دفتر تحکیم قرار گرفت که صبغه چپ اسلامی داشت.

بار دیگر در دوم خرداد 1376 تحکیم مجددا به شکل پررنگی نقش آفرین و در قالب موتور اصلی حرکت سیاسی انتخاباتی سید محمد خاتمی ظاهر می‌شود. در عین حال چند سال بعد همین تشکیلات به صورت یکی از منتقدان اصلی سید محمد خاتمی در می‌آید. چنین تحولی چگونه رخ داد؟

در سال 1376 دانشجویان در حضور آقای خاتمی در صحنه نقش آفرین شدند، به این ترتیب که اساسا اعلام حضور ایشان در دانشگاه صورت گرفت. دانشجویان بودند که تشکیلات و امکان ترتیب دادن تجمعات را داشتند و می‌توانستند در این زمینه فعالیت کنند. به این ترتیب آقای خاتمی با حمایت دفتر تحکیم وارد صحنه شد و سپس تشکل‌های دیگر نیز وارد عرصه شدند. به همین دلیل دفتر تحکیم اوج گرفت و بار فعالیت سیاسی برای حضور آقای خاتمی را بر دوش گرفت اما با استقرار دولت اصلاحات حاضر به کنار گذاردن بار سنگینی که بردوش داشت نشد و نپذیرفت که آن را به گروه‌ها و احزاب سیاسی که بتدریج تشکل می‌شدند تحویل دهد و سعی کرد نقش سیاسی خود را تداوم دهد ولی چون ظرفیت‌های لازم سیاسی را نداشت خود ضربه دید و دیدیم که در نهایت به وضعیت امروزش رسید که تریبون‌ها و امکانات خود را در دانشگاه‌ها از دست داده است و این خسارتی است که ببار آمد. بنابراین تحکیم نه فقط از بیرون که از درون خود نیز ضربه خورد..

این عوامل درونی را بیشتر توضیح می‌دهید؟

خوب در اینجا نقش برخی اشخاص برجسته هست که نمی‌خواهم به آنها بپردازم.

اشکالی ندارد آقای دکتر... اگر صلاح می‌دانید به صورت مصداقی این بحث رو توضیح بدهید.

در این مورد از جمله از آقای اصغرزاده می‌توانم نام ببرم و بگویم که نقش قابل توجهی در القای برخی رویکردها به دانشجویان داشت و مثلا در میتینگ پارک لاله تحکیم برای انتخابات شوراهای دوم، بحث عبور از خاتمی را او برای نخستین بار مطرح کرد و گفت که خاتمی را شما دانشجویان خاتمی کردید و نباید بر روی او متوقف شوید. این همان بحث عبور از خاتمی بود که در نهایت در نشست گرگان تحکیم به صورت رسمی مطرح شد. یا نقش آقای علی افشاری در تحکیم که به خصوص در ایجاد گسست بین نسل جدید و قدیم تحکیم نقش جدی بازی کرد و من بیشتر از این نمی‌خواهم به کنکاش درباره انگیزه‌های او بپردازم. اما خب علاوه بر نقش چنین اشخاصی باید باز همان عامل خودداری از واگذاری بار فعالیت‌های سیاسی به احزاب را هم یاد آور شوم و البته ضرباتی که مرتب از طرف مقابل می‌خورد و به رادیکالیزه شدن تحکیم دامن می‌زد. مثلا در بحث کوی دانشگاه ایرادی بر خود تحکیم وارد نبود و چیزی بود که از بیرون بر آن تحمیل شده بود و تعادل سیاسی آنها را بر هم زد و نوعی رادیکالیسم را بر دانشجویان تحمیل کرد و همان طور که بارها تجربه شده است بیشترین نتیجه رادیکالیسم سرخوردگی است. نتیجه نهایی ماجرای 18 تیر نیز سرخوردگی‌های بعدی بود که دانشجویان دچار آن شدند و بعد‌ها موجب شد که دانشجویان از آقای خاتمی ناامید شده و علیه او بشوند.

ورود دفتر تحکیم به انتخابات مجلس ششم را چه طور ارزیابی می‌کنید

خوب آنها قصد داشتند در آن انتخابات کاندیدای اختصاصی خود را داشته باشند و در نهایت مرحوم بورقانی به همراه حقیقت جو و موسوی خوئینی را به‌عنوان کاندیدای اختصاصی خود مطرح ساختند، البته به‌نظر من دوره نمایندگی خانم حقیقت جو و آقای موسوی خوئینی همراه با تجارب منفی قابل توجهی نیز بود و انتقادات زیادی به آنها وارد است و حتی ضرباتی نیز بر اصلاح‌طلبان وارد ساختند. مثلا خانم حقیقت جو در ناکامی آقای جهانگرد در کسب رای اعتماد از مجلس به‌عنوان وزیر ارتباطات نقش داشت یا با مطرح کردن زودهنگام و بی‌مورد موضوع اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور حاشیه‌هایی را ایجاد کرد. آقای موسوی خوئینی هم مثلا با مطرح کردن سهم 50‌درصدی ایران از دریای خزر که بیشتر شعار بود و مشخص بود به جایی نمی‌رسد و صرفا در راستای تحت فشار دادن بقیه بود. این چهره‌ها به‌دلیل کم تجربگی در مسیر فعالیت سیاسی مجلس ششم حاشیه‌های زیادی ایجاد کردند و وقت و انرژی زیادی از اصلاح‌طلبان گرفتند. به اعتقاد من لازم نبود دفتر تحکیم وحدت اعتبار خود را پای چند چهره بگذارد در حالی که کنترل و مدیریتی بر آنها نمی‌توانست اعمال کند و یا توان آن را نداشت و مشخص نبود سرانجام این چهره‌ها چه خواهند کرد. اگر چه من مخالف حضور انتخاباتی دانشجویان نیستم ولی معتقدم این مهم زمانی باید انجام گیرد که احزاب سیاسی وجود نداشته باشند.

از تحولات جالب تحکیم اینکه اگر دانشجویان در رای آوری اصلاح‌طلبان در دوم خرداد نقش مثبت ایفا کردند به همین طریق نیز با عدم حضور خود در انتخابات نهم ریاست جمهوری در رای نیاوردن آقای معین موثر گشتند...

بله دانشجویان پس از سرخوردگی‌های به وجود آمده در ادامه راه به صورت منفی نقش آفرین شدند و آوانگارد شدنشان و زیر سوال بردن اصلاح‌طلبان و آقای خاتمی و یا دنبال کردن بحث تحریم کمکی به اصلاحات نکرد...

از 1384 به بعد چه روندی دنبال شد.... به‌نظر می‌رسد دانشجویان تحکیمی در انتخابات 1388 بیشتر به سمت آقای کروبی متمایل شدند ...

 نه من این کنش سیاسی را خیلی جدی ارزیابی نمی‌کنم... این کنش هم ناشی از سرخوردگی و انقعال بود... طیف نیروهایی که جذب ستاد آقای کروبی شدند تازه در حال خروج از لاک سرخوردگی بودند و در حال یافتن جایی برای خروج از انفعال بودند..اما به‌نظر نمی‌رسید اینها نیروهایی باشند که از حیث تئوریک و فکری هم گرا شده باشند. آنها صرفا محملی برای فعالیت مجدد می‌خواستند و ستاد آقای کروبی می‌توانست چنین مکانی برای آنها باشد و به معنای قرابت فکری آنها با آقای کروبی نبود....

دفتر تحکیم وحدت امروز را چگونه می‌بینید...

امروز دفتر تحکیم عملا به محاق رفته و دیگر شاهد عرض اندام تشکیلات دانشجویان نیستیم. تنها انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران است که آن هم بسیار محدود فعالیت می‌کند ولی به هر حال توانسته است عنوان و تریبون خود را حفط کند. شاید پیشینه انجمن اسلامی دانشحویان دانشگاه تهران که هیچگاه تندرو و آوانگارد نبوده به حفظ آن کمک کرده است.

 در حقیقت امروز عملا تحکیم و سایر تشکل‌های دانشجویی در اختیار اصول گرایان قرار دارند و آنها فضای سیاسی دانشگاه‌ها را به صورت انحصاری مدیریت می‌کنند....

ببینید هم ما و هم جریان سیاسی رقیب ما نیز در حال حاضر به واسطه فقدان احزاب سیاسی جا افتاده و فراگیر نیازمند فضای دانشگاه هستیم. امروز هیچ حزب اصلاح‌طلب فراگیر وجود ندارد و چند گروهی هم که تحت عنوان حزب کار می‌کنند خاصیت و هویت حزبی ندارند. بنابراین در خلاء وجود احزاب در جامعه جناح مقابل هم به‌رغم برخوردای از ابزارهای قدرت فراوان از دانشگاه به‌عنوان اهرم فعالیت‌های سیاسی خود بهره می‌گیرد و این باعث شده پتانسیل و ظرفیت دانشگاه همچنان موجود و قابل توجه باشد. دانشگاه محل گردهم آیی و هم اندیشی و تبادل اطلاعات گروهی از نخبگان است که محملی برای نشست‌های گوناگون و حتی دنبال کردن مراسم و رفتارهای اعتراضی می‌تواند باشد و این مهم ظرفیتی برای دانشگاه‌ها ایجاد می‌کند که باعث می‌شود هر نیروی سیاسی برای آغاز فعالیت‌های خود نخست نگاهش را معطوف به دانشگاه‌ها کند و بخواهد از آنها استفاده کند. متاسفانه الان در دانشگاه‌ها گروه‌های فشار شکل گرفته‌اند و گروه‌های فشاری که پیش تر در سطح جامعه فعالیت می‌کردند امروز از درون دانشگاه‌ها شکل گرفته و نهادینه شده‌اند چرا که گروه‌ها و چهره‌های پشت این گروه‌ها به دنبال اعتبار و شخصیت بیشتری برای این گروه‌های فشار بوده‌اند و این است که می‌بینید هر اتفاقی که بخواهد بیفتد شاهد تجمع‌های دانشجویی غیر خودجوش هستیم که عمدتا سرنخ‌های آنها در دست جریانات بیرون دانشگاه است و آنها دانشجویانی نیستند که با انگیزه خودجوش وارد عمل شوند. شما نگاه کنید در مجموعه‌های دانشجویی اصول گرا تشکلی که از همه اصالت بیشتری دارد و باهویت تر است جامعه اسلامی دانشجویان است اما آنها که بیشتر در صحنه مطرح هستند یا بسیج دانشجویی است و یا انجمن‌های به اصطلاح مستقل که از ابتدا نیز مستقل نبودند و از بیرون ایجاد شدند و بیشتر مستقل از فضای دانشجو و دانشگاه هستند. این که می‌بینید جامعه اسلامی دانشجویان منفعل تر است و یا حضورش کم رنگ تر است به واسطه این است که صبغه دانشجویی بیشتری دارد و نیروهای آن کمتر وابسته به بیرون دانشگاه هستند و شاید به بسیاری از روندها نیز منتقد باشند و همین موضوع است که در فضای کنونی می‌تواند فرصت عمل را از آنها بگیرد. بنابراین امروز حیثیت سیاسی دانشگاه وجود دارد ولی از آن سوء استفاده می‌شود. آن هویت مستقل دانشگاهی امروز چه در میان اساتید و چه در میان دانشجویان سیاسی کمتر قابل ابراز است ولی به هر حال این پتانسیل موجود و غیر قابل انکار است...

چه چشم‌اندازی برای ادامه فعالیت‌های دانشجویان اصلاح‌طلب می‌بینید...

همچنان این امید می‌رود که اگر بخواهد مجددا فضای تحرک و پویایی سیاسی در جامعه حاکم شود این دانشجویان هستند که نقش اصلی را ایفا کنند.. دانشگاه‌های دولتی که اصلی‌ترین پایگاه سیاسی دانشجویی محسوب می‌شوند دانشجویان را از طبقات و گروه‌های اجتماعی گوناگون پذیرا می‌شوند و می‌توانند نماینده خوبی از افکار عمومی جامعه باشند و به‌عنوان یک پتانسیل مناسب برای فعالیت‌های سیاسی آتی مطرح باشند. این فشار سنگین سیاسی که اکنون بر دانشگاه اعمال می‌شود ناشی از نگرانی از شکوفا شدن همین پتانسیل است. دانشگاه‌های ما اگر چه دوران سرد و سختی را می‌گذارنند و ورزارت علوم با تمام توان در حال تنیدن پوسته سختی به دور دانشگاه‌ها است اما حتما این پوسته در هم می‌شکند و حتما دانشجویان فعالی در دانشگاه‌ها هستند و پیدا خواهند شد که این پوسته را بشکنند. به‌نظرم خود دانشجویان اصول گرا هم در شکستن فضا موثر خواهند بود. انقدر مشکلات درونی جناح مقابل زیاد است که همواره این امید وجود دارد که خود این دانشجویان و نیروهای صادقشان که بسیار از شرایط امروز سرخورده هستند گام‌های مهمی برای شکستن این فضا بردارند. بسیاری از آنها خون دل می‌خورند از اینکه عاملی برای شکل گیری وضعیت کنونی شده‌اند و می‌خواهند جبران کنند.


 


روز اول مهر است و من مانند بچه مدرسه ای ها بی خواب شده ام که از ملاقات جانمانم! اما یادم می آید که نباید عجله کنم و باید بدون مزاحمت بگذارم همسرجان روزه دارم به جبران شب زنده داری اش خوب بخوابد. مسیر مورد نظر را چشم بسته هم می توانم برانم. به اوین می رسم. فرم را پر می کنم و وقتی با حفاظت اطلاعات تماس می گیرند و رسیدن مرا اطلاع می دهند و فرم را مهر می زنند و می دهند دستم،صدای اذان بلند می شود. می پرسم این جا می شود نماز خواند؟ می گویند بروید بالا همان روبرو یک اتاق هست می توانید آن جا نماز بخوانید. طبقه بالا کنار تابلوی ملاقات حضوری سراغ نمازخانه را می گیرم که مأموری راهنمایی ام می کند. درب را که باز می کنم سخت متأثر می شوم از اوضاع آشفته در جایی که محل نماز مؤمنین است! کثیف، به هم ریخته، نامنظم. چند پتو چرک کف اتاق افتاده و یکی دو چادر لوله شده و مهر و جانمازهایی پراکنده. چند دمپایی پلاستیکی از همان ها که برای زندانی فارغ از زن و مرد بودنش پشت در سلول ها دیده می شود و مرا با یکی از همان ها دوبار به دادگاه انقلاب بردند، یک بار برای تمدید بازداشت موقت و بار دیگر برای گرفتن تعهدنامه که شب عید به قول قاضی بروم بالای سر بچه ام! روی دیوار یکی دو عکس از امام راحل و یک عکس از رهبری با سخنی از ایشان به این مضمون: «پای بندی به قرآن مایه روشنفکری، مایه آزادی فکری، مایه به کار افتادن علم و عقل و ابتکار و تلاش است.» با اکراه نمازم را در این مکان نامناسب می خوانم و پس از آن با وجود این که نگران رسیدن همسرجان به محل ملاقات هستم با عجله به مرتب کردن نمازخانه می پردازم. پتوها را تا می کنم و کنار دیوار می گذارم ملحفه سفید را رویش می اندازم و جانمازها و مهرها را مرتب می کنم و کاغذپاره ها و آشغال ها را گوشه ای می گذارم و پرده را صاف می کنم و به یاد سلول خودم که تقریبا یک ششم این اتاق بود می افتم که هر روز پتوها را کنار دیوار می گذاشتم و به آن تکیه می دادم و قرآن می خواندم. این جا از قرآن خبری نیست. با خود می گویم یادم باشد دفعه بعد یک قرآن بیاورم و یک مفاتیح! سریع بیرون می آیم و به مأمور که همان حوالی است می گویم: جای نامناسبی است برای نماز کثیف و نامرتب. می گوید: متأسفانه به گزارش های ما توجه نمی کنند! سرم را می اندازم زیر و می روم به طرف دربی که روبرویش داخل سالن تعداد زیادی از خانواده زندانیان عادی منتظر رسیدن نوبت ملاقاتشان هستند. مأمور می گوید صبر کنید صدایتان کنند. می گویم: زندانی ما سیاسی است! و داخل می شوم. آن بالا برگه را می دهم و از پشت پرده های افتاده ردیف آخر همسرجان را می بینم که دنبال من می گردد! فوری برمی گردم و داد می زنم لطفا پرده را بالا بزنید آمدند. همسرجان مثل همیشه با لبخند می نشیند روی صندلی مثل همیشه قیچی و چسب را از زیر کمربندش درمی آورد و تکمه قرمزرنگ شنود را چسب کاری می کند که صدا قطع و وصل نشود و بعد حال و احوال و ... مسئول سالن را که بالای سر او می بینم تعجب می کنم! ظاهرا ایشان را فرستاده اند که کاغذ و قلم را از همسرجان بگیرند ولی چه کسی چنین جسارتی را می تواند بکند؟؟؟ همسرجان می گوید: بهشان بگویید من با این وضعیت ملاقات نمی خواهم. جواب می شنود: چیزی نباید در ملاقات ردوبدل شود! در ملاقات کابینی با این شیشه های دوجداره با حضور مأمور زندان کنار دست همسرجان، با وجود شنود تلفنی و دوربین و ...چه چیزی می تواند مبادله شود؟! همسرجان می گوید: می دانم که از افکار و نوشته های من می ترسند اما قبلا این ترس را پنهان می کردند ولی حالا آنقدر ظرفیتشان کم شده که هراسشان را بروز می دهند. او آمر بازرسی بندش را هم آقا مجتبی می داند و می گوید: به این ها بگو اگر وضعیت این گونه باشد ملاقات نمی خواهیم! عصبانیتی که در چهره اش می بینم مرا نگران سلامتش می کند. بالارفتن فشار و آسیب بیشتر به چشم و ... می گویم عزیزم زبان روزه حرص نخور از دست این ها معلوم است که نگرانند باید هم نگران باشند. می گوید «باورشان شده که من زندانی این ها هستم.» من برای آنان که زندانی تن حقیر خود و آمال خرد و کثیفشان هستند، ابراز تأسف می کنم و آزاده دربند خود را به آرامش دعوت می کنم. می گوید: واقعا رفتارهایشان موجب آبروریزی است. طرف را به اتهام تغییر دین می گیرند و زندانی می کنند و حکم اعدام می دهند وقتی خوب آبروی کشور را بردند و چهره وحشتناک از اسلام نشان دادند، تحت فشارهای غرب آزادش می کنند و حالا باید منتظر بود که آقای احمدی نژاد با اعتماد به نفس کامل بیاید و بگوید اصلا بازداشتش توطئه غرب بوده است! این رفتارهای عجیب و رسوا را انجام می دهند و بعد اعتراضات ما را موجب سوء استفاده رسانه بیگانه می دانند!ناگهان یادش می آید که حاکمیت دوگانه، حالا در حکومت متمرکز، درباب مسائل فرهنگی و سینما هم دارد اتفاق می افتد یعنی ارشاد یک سری فیلم را مجاز اعلام می کند و حوزه هنری می گوید ما پخش نمی کنیم در سینماهای خودمان و خلاصه دعواهای حیدر- نعمتی ادامه دارد. همه دغدغه های همسرجان ناگهان و به سرعت از دل و سرش برزبان جاری می شود. می گوید: «شعار من برای انتخابات این است: در انتصابات شرکت نمی کنیم حتی اگر همه زندانیان سیاسی را آزاد کنند و در انتخابات آزاد شرکت می کنیم حتی اگر یک نفر را آزاد نکنند!» من نگاهش می کنم و با نگاه تأییدش می کنم. با همه وجود، با دل و جان او را که زندگی اش و سلامتش  را وقف آرمان های بلندش کرده تأیید می کنم و او دوباره جویای حال بچه ها می شود. از حال عارفه ساداتمان مولود شهریور که دو سال و نیم است دلتنگ و چشم انتظار دیدار پدر است، می پرسد و از فاطمه سادات که زندگی اش پس از زندانی شدن پدرش کم فروغ شده و آزارهای مدل به مدل و پی در پی آب دیده اش کرده، از پدر و مادرهایمان که بیماری ها تاب و توانشان را می گیرد واز بقیه فامیل و دوستان عزیز. من تند تند از احوال همه به او گزارش می دهم و از حال خودش می پرسم از گردن و کمر و چشم و دندان و ... می گوید: همه چیز خوب است! یاد گفته بازجویی می افتم که به یکی از بچه هایمان گفته بود می خواهی شاگرد و مرید تاجزاده باشی، باش. ولی بالاغیرتاً هر بلایی سرت آمد مثل او نگو همه چیز خوب است!!!

ملاقات خوبی نبود در آغاز ولی به جبران جسارت ها وقت اضافی داده اند انگار. همسرجان یادشان می اندازد که وقت تمام است و خداحافظی می کند و بلند می شود. چسب روی تکمه قرمزرنگ شنود را باز می کند و با دقت قیچی و چسب را در زیر کمربندش می گذارد و خطاب به مأمور می گوید: همه چیز مثل اولش هست! با دست برایم بوسه ای می فرستد و من نیز بلافاصله پاسخ می دهم. موانع شیشه ای با سماجت به ما پوزخند می زنند و من دلم را با همسرجان روانه بند مصطفی می کنم تا تمام تنهایی هایش را تا ملاقات بعدی پر کند!

پایین که می آیم مأمور کنار بخش ملاقات حضوری صدایم می زند. به سویش برمی گردم. می گوید: شما در نمازخانه ما نماز خواندید؟ می گویم: بله . می گوید: خیلی ممنون که آن جا را مرتب کردید و من یاد همه روزهایی می افتم که کثیفی بند و حیاط کوچک هواخوری و اتاق بازجویی و محوطه ای که به اجبار موقع رفتن به دادگاه و اتاق بازجویی از آن تردد می کردم حرصم را در می آورد و چند بار خواهش کردم که جارویی بدهند تا حیاط را جارو کنم و جنازه سوسک ها را جمع کنم و دور بریزم و بازجو خونسرد و با خنده می گفت: بودجه نداریم برای نظافت و من می گفتم: وضع سپاه که خیلی خوب است با این پروژه های بزرگ و میلیاردی و می گفتم ما را بی خود و بی جهت می گیرد می آورید این جا پول بیت المال را می دهید بابت نان و آبمان چه کار و می گفتم من حاضرم نظافت کنم جایی را که به هرحال محل زندگی من است. و می گفتم این النظافة من الایمان مخاطبش کیست و می گفتم «این آلودگی ها دامن خودتان را هم می گیرد!»


 


جمعی از زنان اصلاح طلب در بیانیه ایی نسبت به بازداشت فائزه هاشمی اعتراض کرده اند. در این بیانیه زنان اصلاح طلب کشورمان با ابراز تأسف از تثبیت جایگاه و یا ترفیع مقام محکومان دادگاه کهریزک و جانیان و متهمان اصلی آن نسبت به تشدید فشار بر زندانیان سیاسی و منتقدین و معترضان قانونی پس از انتخابات اعتراض کرده اند.

متن کامل این بیانه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ این سرزمین آکنده است از قدرناشناسی هایی که توسط هم عصران نابخرد عامدانه یا ناآگاهانه نسبت به خدمتگزاران مردم و ایران عزیز روا داشته شده است. از این جهت ورق زدن کتاب تاریخ عبرت آموز است! اما آن چه موجب تأسف است این که انگار قرار نیست مردمان، خاصّه آنان که چون طفلانی خُرد، گوی قدرت را به دست گرفته و شادمانی می کنند، در قرن بیست و یکم و در عصر ارتباطات و ماهواره و اینترنت و شبکه های جهانی از حوادث و وقایع تاریخی پندی بگیرند و عاقبت اندیشی کنند!

بازداشت خواهر عزیزمان فائزه هاشمی که خدمات ارجمندش به ویژه در حوزه های اجتماعی و مدنی انکارناپذیر است، به بهانه واهی تبلیغ علیه نظام، یک بار دیگر موجب شد که ما جمعی از زنان اصلاح طلب، که تیغ خشونت طلبان اقتدارگرا بارها جامه هامان را دریده اما بر روح و فکر و اندیشه مان اثری برجای نگذاشته است،انگشت حسرت به دندان بگزیم و افسوس بخوریم که مرکب قدرت سواران این دوران از تاریخ کشورمان نیز نابخردانه همان کج راه صاحبان قدرت در دیرینه های دور را میپیمایند.

چرا جای تأسف نداشته باشد این گونه اقدامات تنش زا در زمانه ای که کشورمان با انبوهی از مشکلات داخلی و خارجی روبروست که دولت ناهمراه با مجلس و مصوبه های پیشین و فعلی آن و مجموعه مراکز و نهادهای مسئول از عهده حل و فصل آن برنمی آیند.

چرا ما زنان اصلاح طلب و صلح دوست در ایامی که مردم دنیا روز صلح را به پاس داری نشسته اند، وقتی جنگ طلبان ایران را هم گام و هم زبان و هم راه با جنگ طلبان عالم می بینیم اندوه ناک نشویم و وقتی دلسوزان فکور و صاحب ایده را خانه نشین و منزوی و منتقدین قانون گرا را در بند و حبس و حصر می بینیم، دلتنگ نباشیم؟!

چرا ما زنان در کنار همه آنان که درد وطن دارند و درد دین دارند، سوگوار ارزش های ذبح شده در پای قدرت نباشیم؟! چه سان زبان به دهان گرفته بنشینیم و شاهدنامردمی هایی باشیم که با خدمتگزاران این آب و خاک و فرزندان پاک نهاد این ملک می شود؟!

هنوز ناله های مادران و پدران و فرزندان و همسران و همه خانواده های زندانیان سیاسی که هر روز فشار و سختی بر آنان افزونی می گیرد، آرام نشده کینه توزانه با اجرای احکام ناروا بر شماره زندانیان سیاسی می افزایند و با پرونده سازی های تازه و نو به نو زندانیانی را که دوره محکومیت غیرعادلانه شان سرآمده همچنان دربند نگاه می دارند و کاشانه ها را به هم می ریزند و خانه ها را خراب می کنند و حرمت و حریم نهاد خانواده را می شکنند.

هنوز از رهایی یک چند زندانی در پایان دوره محکومیتشان لبخند بر لب این مردم ماتم زده از حجم انبوه دردهای متراکم نیامده جوانان نازنین دیگری را جایگزینشان می کنند که مبادا روزی خبر رسد که زندان اوین و دیگر زندان های این دیار از زندانی سیاسی و معترضان و منتقدان قانونی خالی شده است!

هنوز ما در حیرت اقدامات غیرقانونی مانند تبعید زندانیان سیاسی و تبعات غیرشرعی آن از جمله عدم امکان ملاقات زوجین زندانی (ازجمله مهسا امرآبادی و مسعود باستانی و ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی) هستیم و سعی در رساندن فریادهایمان به گوش مسئولینی که هنوز معنای انسانیت و وجدان و شرف را می فهمند، داریم که اخبار ناخوشایند تصفیه حساب های سیاسی و جناحی در آستانه انتخاباتی غیرآزاد، نمایشی و فرمایشی ناخوشی را به جان و روحمان ارمغان می دهد. وچه دردناک که در این میان «زنان» هستند که بیش از پیش وجه المصالحه و مورد ظلم مضاعف به عنوان زندانی و خانواده زندانی سیاسی، قرار می گیرند.

ما جمعی از زنان اصلاح طب، ضمن ابراز تأسف شدید از تثبیت جایگاه و یا ترفیع مقام محکومان دادگاه کهریزک و جانیان و متهمان اصلی آن و در عوض، تشدید فشار و سختی بر زندانیان سیاسی و منتقدین و معترضان قانونی پس از انتخابات، اقدامات اخیر قوه قضائیه را که نصایح دلسوزان را نشنیده گرفته و مصالح مردمان را نادیده می گیرد و عدالت را قربانی مطامع سیاسی نموده برای صاحبان قدرت که لابد نگران افشای اطلاعات و دانسته هایشان هستند، مصونیت آهنین قائل شده زندان ها را بر اساس احکام ناعادلانه پر کرده است و خانه ها را از مادران و پدران و فرزندان بی گناه خالی، محکوم می کنیم.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

جمعی از زنان اصلاح طلب

۳/۷/۱۳۹۱


 



همزمان با اعلام نتایج دکتری سال ۹۱، وحید عابدینی، فعال دانشجویی دانشگاه تهران، مجددا از ادامه تحصیل در مقطع دکتری محروم شد.

به گزارش جرس، وی سال گذشته نیز علی رغم قبولی و پذیرش در مقطع دکتری دانشگاه تهران با مخالفت نهادهای امنیتی، امکان ادامه تحصیل نیافته بود. این فعال سیاسی با اعلام این خبر گفت: «روز گذشته به سازمان سنجش مراجعه کردم و مسئول هسته گزینش سازمان سنجش لیستی را به من نشان داد و گفت که گزینش آنها از سوی وزارت اطلاعات رد شده بود. اسم من هم در آن لیست وجود داشت».

وی در توضیح علت این مسئله گفت: «مسئول مربوطه به من توضیح داد که علت این مسئله فعالیت‌های من در دوران دانشجویی خصوصا در انجمن اسلامی و انتشار نشریه دانشجویی بوده است».

قابل ذکر است که امسال نیز همچون سالهای گذشته تعدادی از دانشجویان به دلایل سیاسی و عقیدتی از ادامه تحصیل بازمانده اند.

وحید عابدینی دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانشگاه تهران، دبیر انجمن اسلامی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مدیر مسئول نشریه دانشجویی سوتک (توقیف شده توسط دادگاه مطبوعات)، عضو هسته‌ی مرکزی پویش موج سوم (کمپین حمایت از از خاتمی و موسوی) در انتخابات ۸۸، نفر اول کنکور کارشناسی ارشد و رتبه دو رقمی کنکور سراسری است.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته