-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

Latest News from Emrooz for 09/26/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



امروز: محمود صدری دکترای جامعه‌شناس تطبیقی و استاد دانشگاه رنان در تگزاس آمریکا؛ در خصوص واکنش ها به فیلم ضد پیامبر اسلام معتقد است: "این وظیفه علما و روشنفکران جهان اسلام است که به مردم بگویند عکس العملی نشان ندهند. عکس العمل ما دقیقا همان چیزی است که به ماشین اسلام ستیزی و خشونت پيشگي بنزین می دهد."

کتاب "عقل، آزادی و دموکراسی در اسلام"(ترجمه ی نوشته های عبدالکریم سروش به انگلیسی، کار مشترک با دکتر احمد صدری) از انتشارات اوست. با صدری که امروز از نو اندیشان دینی و آکادمیک محسوب می شود، در باره رخداد های خشونت بار اخیر در جهان اسلام که در واکنش به نشر آثاری موهن درباره شخصبت پیامبر مسلمانان صورت گرفت، گفت و گو کردیم. صدری بر این باور است که مسلمانان باید در برابر چنین کنش های افراطی و واکنش های ساده لوحانه، خونسردی خود را حفظ کنند. بر فرض که کسی به عقاید و مقدسات توهین کرد، دیوانه ای است که سنگی به چاه انداخته.
به دنبال وقايع خشونت بار اخير در جهان اسلام كه در واكنش به خلق تصويري توهين آميز از شخصیت پیامبر اسلام رخ داد و خشم بخشي از مسلمانان متعصب را در پي داشت، بفرماييد كه آيا اساسا چنين آثاري مگر با معیارهای پذیرفته شده‌ی آزادی بیان در غرب هماهنگی ندارد؟ (با توجه به اینکه هنرمندان غربی بارها چهره عیسی مسیح یا مادر گرامی ایشان حضرت مریم را با شیوه ای غير محترمانه به تصویر کشیده اند.)
از این حقیقت آغاز می کنم که اکثریت قریب به اتفاق مسیحیان و مسلمانان، اهل اینگونه اهانت ها و خشونت ها نیستند. اقلیتي در دو سوي ماجرا هستند که با شروع یا عکس العمل به حادثه ای، پیشگويي کابوس وار همتای مقابل خود را تعبیر می کنند و چرخه ي خشونتی را براه می اندازند که هدف آن اغوای اکثریت در دو طرف و کشاندن آنها به تاس لغزنده نفرت و افراط است.
بنابراین، چه در جامعه مسیحی و چه در جامعه مسلمان وظیفه اکثریت قاطع معتدل و معقول و سخنگویان آنهاست که به اقلیت های افراطی خود اعتنائی نکنند و در هنگام حاد شدن بحران ها با آنها به مقابله خشونت بار برنخیزند. در اینجا روی سخن با من با مسلمانان و به ويژه ایرانیان است که بدانند این حرکت ها ریشه در توطئه های صهیونیستی، امپریالیستی و اسلام ستیزی ساختاری كه مدام تبليغ مي شود، ندارد. کار معدودی افراطی جاهل و خشونت طلب است که با پیروی از شعار "الباطل یموت بترک ذکره" بازارشان برای همیشه کساد خواهد بود اما افسوس که متاعشان هر از چند گاه خریدار پیدا می کند.
در این غائله اخیر می بینیم فیلمی سخيف و بی ارزش ساخته شده، فیلمی که حتی بازیگران آن از نیت تهیه کنندگان آن آگاه نبوده اند و تصور می کردند در فیلمی کمدی درباره ي یک یاغی معاصر بنام "مستر جرج" شرکت می کنند. با دقت در حرکت لبانشان هم آشکار است که "مستر جرج" می گویند ولی "محمد" دوبله می شود. یکی از بازیگران این فیلم (خانم سیندی گارسیا) روی همین اصل علیه تهیه کننده در دادگاه کالیفرنیا اقامه دعوا کرده است. دست اند کاران یک مسیحی مصری و دو مسیحی افراطی آمریکائی بوده اند. تهیه کننده اصلی فردی بنام "نیکولا بصیلی نیکولا" است که ابتدا برای رد گم کردن خود را با نام مستعار "سام بصیلی"، یک یهودی بساز بفروش معرفی کرده بود. نیکولا، فردی خلافکار است که به جرم تقلب بانکی در آمریکا 21 ماه زندان کشیده و در زندگی بزهکارانه خود از چندین نام مستعار دیگر نیز استفاده کرده. او در زمان تهیه این فیلم هنوز تحت نظر بوده است. فرد بعدی یاوه گوئی به نام "استیو کلاین" است که به اعتراف خودش یک "مسیحی مبارز" است که به پخش فیلم کمک کرده. فرد سوم تری جونز مسیحی افراطی دیگری است که در یکی از نقاط دوردست فلوریدا کلیسای محقری با حدود 50 عضو دارد. این فرد که در کشور خود آلمان به سبب نداشتن مدرک تحصیلی از ایجاد کلیسا محروم بوده به سرزمین فرصت های طلائی، آمریکا آمده و با تهدید به قرآن سوزی برای خودش شهرتی دست و پا کرده. بنابراين می بینیم که اين سه تن، تنها آتش افروزانی مملو از نفرت مسلمانان هستند نه شخصیت های متخصص یا دارای صلاحیت.

حالا ما کلاهمان را قاضی کنیم، اگر در میان ایرانیان یا هر ملت دیگری سراغ بگیریم آیا به همین نسبت و تعداد (حدود یک در میليون) انسان عقده ای و دیگر ستیز پیدا نمی کنیم؟ چرا باید با اعتنا به ترهات اینها سبب ساز شهرت و اعتبارشان شد؟ اینها چه محلی از اعراب دارند که ریش سفیدان و مسئولان عالیرتبه کشور های اسلامی قطار شوند، اعلامیه انزجار صادر کرده جامعه غربی و مسیحی را به این دلیل محکوم کنند؟ گروه دیگری هم آتش بیار معرکه می شوند و عوام را بر علیه به قول خودشان استکبار یا صهیونیسم جهانی می شورانند؟ فکر نمی کنند که صهیونیسم جهانی اگر رحم و مروت ندارد، مکر و سیاست که دارد. البته حمل به صحت اینگونه عکس العمل های مقامات مذهبی و سیاسی کشور های اسلامی به این حوادث اینست که بگوئیم از گستردگی حدود آزادی بیان (حتی بیان افراطی و مستهجن) در غرب اطلاع ندارند و تصور می کنند هر سخنی از غرب آمد به گونه ای پیام رهبران آنست یا آنکه مقامات غربی می توانند به سادگی ابراز کنندگان این آرا را تنبیه و تحدید کنند. احتمال دیگر اینست که می دانند ولی منفعت خویش را در تحریک خلق می بینند و منافع صنفی را به حفظ آبروی و امنیت قاطبه مسلمانان جهان و هزینه ای که اینگونه تظاهرات خشونت بار بر تصویر اسلام در جهان تحمیل می کند، ترجیح می دهند.

اما مسلمانان هوشيار باید در برابر چنین کنش های افراطی و تزویر آمیز و واکنش های ساده لوحانه و احیانا مغرضانه، خونسردی خود را حفظ کنند. بر فرض که کسی به مقدسات ما توهین کرد، دیوانه ای است که سنگی به چاه انداخته. چاره اش فرا خواندن صد سبک مغز دیگر نیست. چرا ضرب المثل های نغزی مانند "جواب ابلهان خاموشی است" یا "مه فشاند نور و اسگ عو عو کند" یا "بر دامن کبریاش ننشیند ننگ" را سر لوحه رفتار خود نکنیم؟ یا آیه قرآن کریم را که سفارش می کند با کرامت از کنار لغو گویان بگذرید را سر مشق قرار ندهیم؟ کیست در میان ما که در حیاط دبستان یا دبیرستان این درس را نیآموخته باشد که هر قدر به سخنی حساسیت نشان دهیم بهانه بیشتری بدست رقیبان برای آزار خود داده ایم!
بنا براين لطفا خیر خواهی هم پیامی به بنیاد مخبّط پانزده خرداد بدهد که محض رضای خدا به بهانه این غائله قیمت خون سلمان رشدی را بالا نبرند، او را از اینکه هست مشهور تر نکنند و قبای تازه ای از مظلومیت بر قامتش ندوزند.

با این توصیف اساسا مرز آزادی بیان با توهین به شخصیت های دارای احترام براي مردم در دنيا چیست و خالقان اثر تا کجا می توانند در برخورد با اینگونه موضوعات حساسيت برانگيز آزادانه رفتار کنند؟
احترام هر کس با خودش است. تا آنجا که دشمنی و مخالفت به عمل تخریبی منجر نشده باید تحمل کرد و از کنار آن با بزرگواری و خطا پوشی گذشت. بگذارید بگویند. اصلا اینها چه عددی هستند؟ فیلمی نفرت انگیز با بیننده کمتر از صد نفر در کالیفرنیا تهیه شده که سازندگان آن یک مجرم سابقه دار و دو مسیحی افراطی بوده اند. بعد که دیدند حتی با اکران رایگان نمی توانند کسی را به دیدن آن راغب کنند آنرا روی شبكه ي اينترنتي یو توب گذاشته و به مقصود شوم خود رسیده اند.
وظيفه رهبران آزاد انديش و صلح طلب مذهبي يا حتي آن دسته از حاكمان سياسي جهان اسلام كه در پي سو، استفاده از اين آب گل آلود نيستند، چيست؟
این وظیفه علما و روشنفکران جهان اسلام است که به مردم بگویند عکس العملی نشان ندهند. عکس العمل ما دقیقا همان چیزی است که به ماشین اسلام ستیزی و خشونت پيشگي بنزین می دهد. بله اگر شخصیتی، مرجع معتبری، سیاستمداری، رهبر موجهی چیزی گفت پاسخ می خواهد و پاسخ هم داده خواهد شد، با زبانی مناسب و با استدلالی محکم. نمونه ي آنرا در نقدی که پاپ کلمنت دوم ٦سال پیش از اسلام کرد دیدیم. به جائی رسید که از گفتار خود معذرت خواست. بله. دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای حجت به گردن قوی! چرا باید مشتي خزعبلات را جدی گرفت؟ چرا بهانه بدست دشمن بدهیم که ما را فاقد استدلال و احساساتي و دوستدار خشونت بخواند.
سال هاست که همه ی جهانیان می دانند، مسلمانان با تعصب ویژه ای از شخص پیامبر اسلام یاد می کنند و در این باره حساسیت بسیاری دارند، با این وجود، آیا آثاری همچون فبلم سینمایی «بي گناهي مسلمانان» با هدف تحریک جهان اسلام و وا داشتن بخشي از مسلمانان به واکنشی خشن از سوي عده اي خشونت طلب خلق نمی شوند؟
مسلمانان باید با وقوف به این احتمال از افتادن به تله ای که برایشان کنده اند اجتناب کنند و به قول آن ضرب المثل عامیانه "دنده خود را پهن کنند". در این امر از جهان مسیحی درس بگیرید که با وجود احساسات مذهبی، در مورد آثار هنری موهن عکس العمل خشنی نشان نمی دهند. ای بسا که اگر چنین می کردند موجب جری تر شدن فحاشان و تشدید حملات آنها می شدند.
البته در اینجا روی سخن من با هموطنان و هم مذهبان است و وظیفه می دانم این سخنان را بگویم. در مقابل شنوندگان و خوانندگان غربی طور دیگری سخن می گویم و با توضیح شرایط جهانی آنها را تفاهم با مسلمانان و مقابله با افراطیانشان فرا می خوانم.
گذشته از آنجه شایسته است مسلمانان در دنياي مدرن و آزاد مد نظر قرار دهند، ریشه این مواجهه ي خشن را بيشتر در چه عواملي می بینید؟
این پرسش را هفته گذشته از دانشجویانم پرسیدم. سه دقیقه اول فیلم "بیگناهی مسلمانان" را نشان دادم و در کلاس 56 نفری آمریکائی همه با خشم و شرمندگی آنرا دیدند و یکسره نفرت خود را از آن ابراز کردند. سپس از آنها پرسیدم تصور می کنند چه عواملی باعث عکس العمل شدید مسلمانان در برابر این فیلم شده. پاسخ های آنان را با کمی دخل و تصرف بر تخته به این ترتیب نوشتم و أكنول بازگو مي كنم:
١. دموکراسی غربی که در آن حساسیت به لاطائلات افراطیون کمتر است و عکس العمل های عاطفی نیز بطور کانالیزه شده و مسالمت آمیز ابراز می شود، در جهان اسلام تجربه ای نسبتا تازه است و بجای قرن ها، ماهها عمر دارد. زمان می برد که این سنت های تحمل و مدارا با آرا مستهجن در جهان عرب ریشه بدواند.
٢. اکثریت مسلمان ها، مانند اکثریت مسیحیان از اهانت به دیگر انسانها و از واکنش خشونت آمیز به این تحریکات بری و بیزارند. در خود شهر بن غازی که حمله به کنسولگری آمریکا موجب قتل چهار دیپلمات آمریکائی شد تظاهرات گسترده و خود جوشی دیدیم که مردم با پلاکاردهای بسیار حمله مسلحانه به کنسولگری را محکوم کرده به خانواده کشته شدگان تسلیت گفته بودند. سخنشان این بود که این واکنش مردم بن غازی نیست. این نحوه تفکر عرب ها نیست. این نگرش اسلامی نیست. اعمال شنیع اقلیت افراطی را با رویکرد اکثریت قاطع مسلمانان اشتباه نکنید.
٣. اکثریت غربی ها باید از تحریکات "ثانوی" نسبت به خشم مسلمانان (که چرا مثل ما بی اعتنا به حمله به مقدسات دینی نیستند) بر حذر باشند و بدانند که خط قرمز عاطفی برای مسلمانان مقدسات مذهبی است. چنین خط قرمزی در غرب هم وجود دارد ولی ناظر به حساسیت های مذهبی نیست، مربوط به حساسیت های قومی و نژادی است. در بسیاری از کشور های غربی "ابراز عقیده نفرت آمیز" مشمول آزادی بیان نمی شود و جرم دارد. در آمریکا که چنین قوانینی را ندارد (ولی تصویب آنها مورد بحث جدی است) نیز هیچ دیوانه ای کتابی یا فیلمی در اهانت به سیاهان یا یهودیان یا آمریکای لاتینی ها نمی نویسد و نمی سازد.
٤. الگويی برای آتش افروزی بین مسلمانان و دیگران در حال تکوین است که تنها افراطیون از آن سود می برند. این از بلوايی بر سر فیلم "تسلیم" ساخته "ایان هرشی علی" و "تئو ون گوک" در هشت سال قبل آغاز شد، با کاریکاتور های توهین آمیز دانمارکی در هفت سال پیش ادامه یافت و اکنون هم با فیلم "بیگناهی مسلمانان" و سر انجام کاریکاتور های فرانسوی ادامه یافته. مکانیسم این آتش افروزی کنش و واکنش متقابل و پیش بینی شده میان افراطیون و تلاش برای اشاعه آن به اکثریت جوامع غربی و شرقی و بهانه جويی برای رویاروئی تمدنهاست. وظیفه اخلاقی و عقلی میانه روان و صلح دوستان در هر دو جامعه آنست که به مقابله با افراطیون بپردازند و همچنانکه افراط و نفرت در هر سو دست به دست یکدیگر داده اند، تفاهم و تحمل متقابل نیز اتحادشان را آشکار کنند.

منبع: جرس


 


امروز: استیضاح وزیر ورزش از سوی هیات رییسه مجلس اعلام وصول شد.

به گزارش خبرآنلاین، پس از کش و قوس های فراوان و تذکرات پی در پی نمایندگان در خصوص دلایل عدم اعلام وصول استیضاح وزیر ورزش، هیات رییسه مجلس امروز استیضاح محمد عباسی وزیر ورزش و جوانان را اعلام وصول کرد.

این استیضاح برابر ماده 219 و 220 آیین نامه داخلی مجلس و در 20 محور تهیه شده است که به شرح ذیل است:

1-نحوه عزل و نصب‌ها و چگونگی انتقال افراد از سایر دستگاه‌ها به این وزارتخانه.
2-چگونگی اختصاص یک درصد هزینه دستگاه ها به امر ورزش در استان‌ها
3-انگیزه دخالت در امور فدراسیون‌ها و تغیرات غیراصولی از جمله در قایقرانی و شنا
4-استفاده از مسئولان تربیت بدنی در باشگاه‌های وزرشی
5-میزان کمک به باشگاه‌های حرفه‌ای برابر ماده 13 برنامه پنجم توسعه
6-نحوه اجرای احکام برنامه پنجم در امر ورزش و جوانان
7-علت مسافرت‌های غیرضروری به خارج و داخل کشور و نجوه برگزاری همایش‌ها، سمینارها و کنگره‌ها
8-علت بی‌توجهی به وزرش جانبازان
9-علت بی توجهی به مسائل نوجوانان و جوانان به نحوی که مسائل ورزشی بر روی دیگر امور جوانان سایه انداخته است
10- علت بی توجهی به مسائل فرهنگی وزرش
11-علت بی مهری نسبت به پیشکسوتان و قهرمانان ورزش و عدم پرداخت هزینه اعزام به مسابقات بین المللی
12-انگیزه حذف معاونت ورزش بانوان و استان‌ها و بی توجهی به امور ورزش بانوان
13-علت بی توجهی به ورزش و امور جوانان روستایی - عشایری و مناطق محروم
14-علت تعطیلی امور ورزش کارکنان وزارتخانه‌ها، نهادها و سازمان‌های تابعه
15-علت عدم توجه به ورزش زورخانه‌ای
16-علت عدم اجرای ماده 44 برنامه پنجم درباره ایثارگران وزارتخانه‌ها
17-علت بی توجهی به حل مشکل پرسنل قراردادی این وزارتخانه
18-علت بی توجهی به اجرای مصوبات سفرهای استانی رییس جمهور
19-علت تصرف املاک و زمین‌های کشاوزران بدون رضایت آنها
20-علت عدم حمایت از بخش خصوصی و دخالت در انتخاب این فدراسیون ها بویژه فدراسیون فوتبال و بی توجهی به ورزش‌های همگانی و زیرساخت‌های همگانی ورزش


 


امروز: اتحادیه اروپا سرگرم رایزنی درباره پیشنهادهای بریتانیا است که اقداماتی تحریمی تازه علیه جمهوری اسلامی، از جمله تحریم بانک مرکزی ایران را دربرمی‌گیرد. ظاهرا اکثر اعضای این اتحادیه موافق تشدید تحریم‌ها هستند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، محافل دیپلماتیک اتحادیه اروپا مشغول مشورت و بررسی پیشنهادهای بریتانیا در ارتباط با تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی هستند. این تحریم‌ها از جمله بانک مرکزی ایران را شامل خواهد شد.

یک دیپلمات اروپایی روز سه‌شنبه (۲۵ سپتامبر/ ۴ مهر) در بروکسل گفت که اکثر اعضای اتحادیه اروپا موضعی مثبت در قبال این پیشنهاد و تشدید تحریم‌ها دارند.


گیدو وستروله، لوران فابیوس و ویلیام هیگ وزیران خارجه آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز به‌تازگی در نامه‌ای به کاترین اشتون، هماهنگ‌کننده‌ی سیاست خارجی اروپا خواستار وضع تحریم‌هایی تازه علیه جمهوری اسلامی شده بودند.

دولت بریتانیا پیشنهاد کرده که اتحادیه اروپا از جمله تمامی نقل و انتقالات مالی را که از طریق بانک مرکزی ایران انجام می‌گیرند، مسدود کند. تحریم‌هایی که تا کنون از سوی این اتحادیه وضع شده بودند، تمامی راه‌های بانک مرکزی ایران را نبسته‌اند تا معاملات مشروع با ایران تحت‌الشعاع قرار نگیرد. بریتانیا افزون بر این پیشنهاد کرده که مبادلات تجاری با ایران از طریق خطوط کشتیرانی نیز محدود شود.

خبرگزاری فرانسه به نقل از یک دیپلمات دیگر نوشت که رایزنی‌ها در مورد این پیشنهادها جریان داشته و راه درازی در پیش است. در این میان دانمارک و یونان نگرانی خود را از تاثیرات احتمالی محدودیت‌های تازه در ارتباط با کشتی‌های ایرانی ابراز داشته‌اند.

هدف آن است که در نشست وزیران خارجه‌ی اتحادیه اروپا که روز ۱۵ اکتبر (۲۴ مهر) برگزار می‌شود، دور تازه‌ای از تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی به تصویب برسد.

«ایران از فرصت مذاکره سود نبرده»

فابیوس لوران، وزیر خارجه فرانسه که در حال حاضر برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر می‌برد، سه‌شنبه شب (۲۵ سپتامبر) ضمن اشاره به احتمال اقدامات تحریمی تازه گفت که تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا مؤسسات مالی و عرصه‌ی بازرگانی ایران را هدف قرار خواهد داد.

وی همچنین تصریح کرد که اتحادیه اروپا هنوز از تمامی راه‌ها و امکانات موجود در ارتباط با تحریم علیه جمهوری اسلامی بهره نبرده است.

گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان نیز روز سه‌شنبه در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به مناقشه‌ی هسته‌ای ایران پرداخته و ضمن ابراز موافقت با تشدید تحریم‌ها اظهار داشته بود که جمهوری اسلامی «در ماه‌های اخیر از فرصت‌های موجود برای انجام گفت‌وگوهایی جدی و پرمایه استفاده نکرده است.»
وزیر خارجه آلمان افزود: «این بدین معنا است که ما باید وزنه‌ی تحریم‌ها را سنگین‌تر کنیم.» به اعتقاد وی، در صورت گسترش تحریم‌های جامعه‌ی بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی، آمادگی ایران برای عمل کردن به تعهدات بین‌المللی‌اش بیشتر می‌شود.

وستروله بار دیگر تاکید کرد که آلمان در پی یافتن راه حلی سیاسی و دیپلماتیک در مناقشه‌ی هسته‌ای با ایران است. وی تصریح کرد که استراتژی آلمان و همپیمانانش دو راه موازی را دربرمی‌گیرد، یکی انجام گفت‌وگوهایی جدی و دیگری تشدید تحریم‌ها.

کشورهای غربی جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند که در پوشش استفاده صلح‌جویانه از انرژی هسته‌ای در تلاش دستیابی به سلاح‌های اتمی است. ایران اما تا کنون این اتهامات را رد کرده است.


 


امروز: پنج نامزد نهایی دریافت جایزه‌ی حقوق بشری "ساخاروف" امسال اعلام شدند. جعفر پناهی و نسرین ستوده از ایران کاندید دریافت این جایزه‌ی پارلمان اروپا اعلام شدند. گروه دختران "پوسی رایت" از روسیه از نامزدهای دیگر هستند.
سه‌‌شنبه (۲۵ سپتامبر ۲۰۱۲) خبرگزاری فرانسه گزارش داد که جعفر پناهی، کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی و نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان به عنوان یکی از ۵ نامزد نهایی دریافت جایزه‌ی حقوق بشری پارلمان اتحادیه اروپا با عنوان "ساخاروف" معرفی شدند.

جایزه‌ی ۵۰ هزار یورویی "ساخاروف" به یاد آندره ساخاروف، فیزیکدان هسته‌ای اتحاد جماهیر شوروی نام‌گذاری شده است که زمانی که به قدرت تخریب بمب‌های هیدروژنی پی برد به مخالف سرسخت آن تبدیل شد و در نامه‌ای به برژنف، رهبر وقت روسیه، به نقص حقوق بشر در کشور اعتراض کرد. ساخاروف که به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار مبارزه در راه حقوق بشر در روسیه شناخته می‌شود، به خاطر اعتراضات خود سال‌ها در تبعید زندانی بود.

این جایزه‌هرسال به مبارز حقوق بشر که قربانی سرکوب است و در دفاع از حق آزادی بیان و حقوق بشر صدای اعتراض خود را بلند کرده است، اهدا می‌شود.

گروه دختران پانک "پوسی رایت" که به خاطر اجرای ترانه‌ای در انتقاد به ولادیمر پوتین، رئيس‌جمهور روسیه در کلیسایی در روسیه به ۲ سال حبس محکوم شدند، یکی دیگر از نامزدهای دریافت جایزه‌ی ساخاروف امسال هستند. سه عضو این گروه از این‌که به پوتین نامه نوشته و درخواست عفو کنند، سرباز زدند.

جوزف فرانسیس، وکیل مدافع حقوق بشر پاکستان که از حقوق اقلیت‌ها در این کشور دفاع می‌کند، کاندیدای دیگر دریافت این جایزه‌ی حقوق بشری است. یک گروه از زندانیان سیاسی رواندا نیز که در اعتراض به سیاست‌های سرکوبگرانه این کشور همگی دستگیر و به حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند و آلس بلیاتسیکی، زندانی سیاسی مدافع حقوق بشر اهل بلاروس نامزدهای دیگر دریافت جایزه‌ی ساخاروف امسال هستند.

برنده‌ی امسال جایزه‌ی ساخاروف، روز ۲۳ اکتبر طی مراسمی رسمی در شهر استراسبورگ اعلام خواهد شد. کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد و نلسون ماندلا، رهبر مبارزان ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی برخی از چهره‌های سرشناسی هستند که برنده‌ی جایزه‌ی ساخاروف شدند.

جعفر پناهی در درگیری‌ها و آشوب‌های بعد از انتخابات مناقشه‌برانگیز ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۸۸ دوبار بازداشت شد. براساس حکم دادگاه او به اتهام "اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی" به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی محکوم شد. وی همچنین برای ۲۰ سال به محرومیت از سفر به خارج از کشور و گفت‌وگو با همه‌ی رسانه‌های داخلی و خارجی نیز محکوم شده است.

جعفر پناهی در سال ۱۹۹۵ به خاطر ساخت فیلم "بادکنک سفید" برنده‌ی جایزه‌ی دوربین طلایی جشنواره فیلم "کن" شد و فیلم "دایره" به کارگردانی او که هرگز در ایران نمایش داده نشد در سال ۲۰۰۰ برنده‌ی شیر طلایی جشنواره‌ی فیلم ونیز شد. فیلم "آفساید" جعفر پناهی نیز در سال ۲۰۰۶ برنده‌ی جایزه‌ی خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین شد.
جعفر پناهی سال گذشته فیلم کوتاهی از زندگی خود در خانه با محرومیت از حق فیلمسازی و سفر ساخت که این فیلم با عنوان "این یک فیلم نیست" در یک یو اس بی به شکل قاچاقی از ایران خارج و در جشنواره‌ی فیلم کن نمایش داده شد.

نسرین ستوده، حقوقدان مدافع حقوق بشر و فعال اجتماعی که وکالت بسیاری از فعالان سیاسی، زنان و دانشجویان را برعهده داشت، در دادگاه اولیه به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت از اشتغال به حرفه‌ی وکالت و ۲۰ سال محرومیت از خروج از کشور محکوم شد. حکم حبس تعزیری او در دادگاه تجدیدنظر به ۶ سال کاهش یافت.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده و مهراوه خندان دختر ۱۲ ساله‌ی نسرین ستوده نیز ممنوع‌الخروج شده و نسرین ستوده از زندانیان سیاسی است که تا به حال از حق قانونی مرخصی محروم مانده است. نسرین ستوده پیش از این برنده‌ی جایزه‌ی کمیته‌ی بین‌المللی حقوق بشر ایتالیا و انجمن آمریکایی قلم (پن) نیز شده است.


 


امروز: کریستینا فرناندز، رییس جمهوری آرژانتین روز سه شنبه در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفت کشورش و ایران توافق کرده اند درباره انفجار مرکز یهودیان که در سال ۱۹۹۴ اتفاق افتاد، گفتگو کنند.
رییس جمهوری آرژانتین گفت این دیدار در پی درخواست مقام‌های ایرانی، که هفته گذشته ارائه شده بود، انجام می‌گیرد.
به گزارش بی بی سی، خانم فرناندز گفت این گفتگو در حاشیه اجلاس مجمع عمومی و در سطح وزاری امور خارجه برقرار خواهد شد.
وی گفت: "ایران می‌خواهد در زمینه تحقیق درباره حادثه همکاری کند."
مقام‌های ایرانی هنوز این دیدار را تایید نکرده اند.
حادثه مرکز یهودیان بوئنوس آیرس
بر اثر انفجار یک خودروی حامل مواد منفجره در مقابل ساختمان مرکز یهودیان در یکی از محله های پرجمعیت شهر بوئنوس آیرس در روز ۱۸ ژوئیه سال ۱۹۹۴ میلادی، ۸۵ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
مقام‌های آرژانتین گروه حزب الله لبنان را مسئول این حمله معرفی کرده اند و مقام‌های ایرانی به حمایت از اقدام این گروه متهم شده اند.
ایران این اتهام‌ها را رد کرده است.
در سال ۲۰۰۷ میلادی، آرژانتین حکم بازداشت پنج ایرانی و یک فرد لبنانی را در ارتباط با حمله سال ۱۹۹۴ میلادی در بوئنوس ‌آیرس، به پلیس بین‌الملل (اینترپل) ارائه کرد.
احمد وحیدی، وزیر دفاع کنونی ایران، از جمله افرادی است که آرژانتین از پلیس بین‌الملل خواستار دستگیری و تحویل آنها شده است.
علاوه بر آقای وحیدی که در زمان بمبگذاری سال ۱۹۹۴ میلادی، فرمانده نیروی قدس بود، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت، علی فلاحیان و علی‌اکبر ولایتی، وزیران اطلاعات و امورخارجه دولت آقای رفسنجانی و محسن رضایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران ایران نیز در پرونده این حمله، به عنوان متهم احضار شده‌اند.
وزارت امور خارجه ایران سال گذشته در بیانیه ای که همزمان با هفدهمین سالگرد این انفجار صادر کرد، برای "همکاری و گفتگوی سازنده" با آرژانتین درباره این حمله اعلام آمادگی کرد.
خانم فرناندز به خبرگزاری رویترز گفت با توجه به حساسیت‌های سیاسی که در آرژانتین با آنها روبرو است، در کنار هرگونه دیدار با مقام‌های ایرانی، خانواده‌های قربانیان این حادثه را در جریان خواهد گذاشت.
او همچنین گفت خواهان نتیجه بخش بودن این دیدار است.


 


امروز: روزنامه مردم سالاری نوشت : طی 7 سال گذشته، بلا استثنا هر ساله در این روزها محمود احمدی‌نژاد در نیویورک به سر می‌برد و هر سال داستانی می‌آفریند. در سال 1386 حضور عجیب احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا به دلیل سخنان توهین‌آمیز رئیس این دانشگاه قبل از سخنان احمدی‌نژاد باعث واکنشهایی شد که در آن زمان، اعضای دولت اصلاحات هم نسبت به وضعیت ایجاد شده در آن دانشگاه واکنش نشان دادند.

اصل آن اتفاق این بود که احمدی‌نژاد در حاشیه سفر چند روزه خود به نیویورک و حضور در اجلاس عمومی سازمان ملل برای سخنرانی به دانشگاه کلمبیا رفت اما رفتار لئوبولینگر رئیس این دانشگاه که پیش از سخنان احمدی‌نژاد ضمن یک خوش آمد گویی نمایشی با خارج شدن از ساحت ادب سخنان تندی علیه رئیس‌جمهور به زبان آورد باعث شد که حضور احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا بیش‌از حضورش در مجمع عمومی سازمان ملل مورد توجه قرار بگیرد. رفتار سخیف و ادبیات دور از نزاکت بولینگر مورد انتقاد جریانات سیاسی کشور به ویژه اصلاح‌طلبان قرار گرفت. این واکنش اصلاح‌طلبان اما خط قرمزی بر تنگ‌نظری‌ها و اتهام پراکنی‌های برخی رسانه‌ها و جریانهای تندروست که در دایره رقابت سیاسی تنها به حذف رقیب با هر وسیله‌ای می‌اندیشند و بارها پیش‌از این با بیانات مختلف اصلاح‌طلبان را به نادیده گرفتن منافع ملی در عرصه سیاست ورزی متهم کرده بودند.

پنجم مهر ماه 1386 سیدمحمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات رفتار رئیس دانشگاه کلمبیا را دور از شان یک رئیس دانشگاه دانست اما تصریح کرد. ما نیز باید طوری رفتار کنیم که زمینه این اقدامات فراهم نشود. در آن زمان وی با تاکید بر لزوم رعایت شرایط جهت ارائه بحث‌های آزاد و ارائه نظریات، رفتار رئیس دانشگاه کلمبیا را از جهت آن که دور از ادبیات طرح مباحث آزاد بود اهانت به مردم آمریکا و محیط فرهنگی دانست که او چنین جملاتی را در آنجا ادا کرده است.

وی در ادامه با بیان این که رییس‌جمهور نماینده ملت است، اقدام رییس دانشگاه کلمبیا را از این جهت توهین به ملت ایران دانست و تصریح کرد: «ما نیز باید طوری رفتار کنیم که زمینه این اقدامات فراهم نشود.»

خاتمی در ادامه همچنین به مصوبه آن روزهای کنگره آمریکا اشاره کرد و با یاد آوری اظهاراتش در مقطعی که زمزمه‌های قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست گروه‌های تروریستی در آمریکا مطرح شده بود، با تکیه بر آن اظهارات، این اقدام را پوست خربزه‌ای دانست که تندرو‌های آمریکایی برای فرار به جلو به آن متوسل شدند وسعی می‌کنند دیگران را با خود شریک کنند.

رئیس دولت اصلا حات با بیان این که درهمان اظهارات هشدار دادم که مبادا ملت آمریکا فریب این رفتار را بخورند و این امر اتفاق بیفتد گفت: «متاسفانه این امر اتفاق افتاد و این مصوبه باعث تاسف و تاثر همه ما شد، اما باید ما را هوشیار کند که در معرض تهدید هستیم.»

از سوی دیگر کمال خرازی، وزیر امور خارجه دولت اصلا حات رفتار توهین‌آمیز رییس دانشگاه کلمبیا نسبت به رییس جمهور را از جهت آنکه وی منتخب مردم ایران است، توهین به ملت ایران دانست.

رییس شورای راهبردی روابط خارجی، در واکنش نسبت به رفتار توهین‌آمیز رییس دانشگاه کلمبیا در جریان سخنرانی رییس‌جمهور کشورمان در این دانشگاه با زشت قلمداد کردن این نوع رفتارها، گفت: «زمانی که کسی برای سخنرانی دعوت می شود هر چند که دارای عقاید متفاوتی باشد نباید به او توهین و بی‌ادبی کرد.»

وی که توهین به رییس‌جمهور ایران از جانب رییس دانشگاه کلمبیا را توهین به ملت ایران ارزیابی می‌کرد، افزود: «این رفتار توهین به ملت ایران است، چرا که ملت ایران این رییس‌جمهور را انتخاب کرده‌اند.»

وزیر امور خارجه دولت اصلا حات در عین حال با اشاره به واکنش دکتر احمدی‌نژاد در مقابل رفتار توهین‌آمیز رییس دانشگاه کلمبیا، اظهارداشت: «آقای احمدی‌نژاد با خونسردی و متانت جواب این توهین رییس دانشگاه کلمبیا را داد و جواب خوبی نیز به او داد و فکر می‌کنم در این صحنه رییس دانشگاه کلمبیا بود که باخت، زیرا پاسخ احمدی‌نژاد باعث شد که مستمعین حرف‌های وی را گوش داده و بعد بگویند درست است یا غلط است؛ زیرا پیش داوری نسبت به اینکه پیش‌از سخنان احمدی‌نژاد وی را محکوم کنند کاری زشت و ناپسند بود».


 


امروز: خبرآنلاین نوشت:

همزمان با پذیرش نرخ آزاد رسمی از سوی بانک مرکزی، نرخ ها در بازار آزاد به اصطلاح غیر رسمی صعود دوباره خود را آغاز کردند.
dolar.jpg
در مدت مورد اشاره، هر گرم طلای 18 عیار نیز با حدود 5 هزار تومان افزایش به 108 هزار و هفتصد تومان رسید.


 


امروز: عد از گذشت نزدیک به ۱۵ سال، «آژانس شیشه‌ای» تکرار می‌شود این بار نه در پرده نقره‌ای، بلکه در دنیای واقعی امروز و حاج کاظم دوباره عباس خود را پیدا کرده و به دنبال اعزام‌اش به خارج از کشور جهت درمان عوارض ناشی از جنگ تحمیلی است.

ناصر افشار جانباز بالای ۷۰ درصد جنگ تحمیلی باید شهریورماه سال گذشته برای ادامه درمانش به آلمان اعزام می‌شد که با وجود دستور احمدی نژاد برای حل مشکل اعزام، ‌هنوز این اتفاق نیافتاده است.
parviz.jpg
پرویز پرستویی، حاج کاظم «آژانس شیشه‌ای» که در آن فیلم به دنبال اعزام «عباس» - با بازی حبیب رضایی - به انگلیس برای معالجه او بود این بار تلاش می‌کند تا شرایط اعزام «حاج ناصر» را به آلمان هموار کند.

او همزمان با هفته دفاع مقدس به اصرار ما، با خبرنگار ایسنا همراه می‌شود و به دیدن ناصر افشار می‌رویم.

خانه‌ای در شهرک اکباتان که صاحب آن نیست. در بدو ورود اکسیژنی که مدام باید به او وصل باشد، کیسه‌های قرص، اسپری‌ها و وسایل درمانی که جای زیادی از خانه را اشغال کرد،‌ جلب توجه می‌کند.

افشار درباره خود و حضورش در جنگ گفت: متولد ۱۳۴۴هستم و جنگ که شروع شد چون سن‌ام برای اعزام کم بود، شناسنامه‌ام را در آب گذاشتم و بعد که خشک شد به پایگاه بردم و گفتم در جیبم بوده و مادرم شسته است اما قبول نکردند. به پایگاه دیگری رفتم و باشناسنامه برادرم ۴ مهر ۱۳۵۹ به جبهه اعزام شدم.

وی ادامه داد: در طول جنگ چند بار مجروح شدم اما چون با شناسنامه برادرم رفته بودم از ترس اینکه متوجه شوند و نگذارند برگردم، به عقب خط برنمی‌گشتم که در نهایت سال ۶۰ با شناسنامه خودم دوباره به جنگ رفتم.

افشار اظهار کرد: شهید محمد بروجردی در آن زمان مرا با سن کم فرمانده گردان گذاشت و در مقابل اعتراض بقیه می‌گفت من او را در جنگ بزرگ کرده‌ام.

این جانباز با اشاره به مجروحیت‌هایش در جنگ گفت: در منطقه حاج عمران و غرب دچار موج گرفتگی شدم، در عملیاتی دست چپم به طور کامل قطع شد که پیوند زدند و در کربلای ۵ هم که خط‌شکن بودم شیمیایی شدم. یک بار هم ضربه‌ مغزی شدم و ۲۹ روز در کما بودم و طی این مدت ۷۴ بار به اتاق عمل رفتم و بیش از ۲۰۰ ماه در بیمارستان‌های مختلف بستری شده‌ام به طوری که تا سال ۸۴ دایم‌البستری بودم.

افشار درباره علت شیمیایی شدن‌اش در عملیات کربلای ۵ اظهار کرد: در آن عملیات صدام جهنمی به راه انداخت و دست به هر کاری زد و در بمب‌ها چنان ترکیبی می‌زد که نتوانیم کاری کنیم. بیسیم‌چی گردان که کم سن و سال بود، وقتی ماسکش پاره شد دیدم که قطره اشک از کنار چشم‌اش سرازیر شد و نگران کور شدن بود. آن زمان یاد حضور خودم در جنگ و سن و سال کمی که داشتم افتادم و ماسکم را به او دادم.

وی ادامه داد: در آن عملیات خط‌شکن بودم و قرار بود جای ما را بگیرند اما آتش سنگین بود و نشد جابجا کنیم و مجبور شدم با چفیه‌ای که خیس کرده بودم ادامه رزم دهم. وقتی برگشتم از همه جای بدنم خون می‌آمد. از آن موقع به بعد هم مدام در حال درد کشیدن هستم.

پرویز پرستویی سابقه آشنایی‌اش را با ناصر افشار مربوط به ۱۲ سال پیش دانست و گفت: به اداره ثبت اسناد رفته بودم دیدم آدمی با چنین تشکیلاتی که اینجا می‌بینید با پدرش آمده بود و زل زده بود در چشمان من، نگاه می‌کرد و فکر می کردم می خواهد به من اعتراض کند.

وی ادامه داد: آمادگی پیدا کردم حتما قرار است با هم دیالوگ برقرار کنیم، کم کم دیدم طرفم آمد و درباره خودش گفت و با هم آشنا شدیم. از همان موقع در مناسبت‌ها با هم در ارتباط بودیم و هر موقع دردی داشت، پیامکی به من می‌زد و من هم دردم می‌گرفت. چندین بار هم گفتم «سیزده ۵۹» را بازی و احساسش را از ناصر افشار گرفتم. بارها یادم است ایشان در اتاق ایزوله بود و نمی‌توانست حرف بزند و پیامک می‌داد و با هم ارتباط داشتیم.

افشار در بخش دیگری از این دیدار به مشکلات این روزهایش اشاره کرد و گفت: سال ۸۴ برای درمان به آلمان رفتیم. مدتی آنجا بودیم و روند خیلی مثبت بود. پروفسور مهاجر که پیگیر وضعیت من بود عهد کرد درمان من تحت نظر ایشان انجام شود و مورد قبول هم واقع شد و مشکلی نبود.

وی ادامه داد: باید ۶ ماه بعد دوباره به آلمان می‌رفتم که به تغییر و تحولات مدیریت بنیاد شهید خورد و گفتند باید همین جا درمان شویم، در حالی که هزینه این کار در آلمان یک‌سوم ایران است و تنها هزینه تخت گرفته می‌شود. یک سال و نیم است از زمانی که باید به آلمان اعزام شوم گذشته و هر چه دیرتر شود وضعیت بدتر می‌شود.

این جانباز خاطرنشان کرد: حتی ۱۱ آذر سال گذشته از دفتر رییس‌جمهوری دستور آنی داده شد که گردش کار شود و من اعزام شوم اما متاسفانه تبعیض‌های زیادی صورت می‌گیرد و سیاه و سفید از هم جدا می‌شود. هفته گذشته هم آقای زریبافان به معاونت درمانشان آقای ملک‌زاده دستور مساعد داده بود و خودش تلفنی با پروفسور مهاجر هم صحبت کرده بود اما با وجود اختصاص بودجه باز اتفاقی نیافتاد.

پرستویی در ادامه صحبت‌های افشار گفت: چندی پیش به اتفاق حبیب احمدزاده به منزل ایشان آمدیم و افتخار دادند در خانه‌شان را به روی ما باز کردند. دیدیم نامه‌ای دارند که آقای احمدی‌نژاد زیر آن را امضا کرده‌ و اعزام ایشان را بلامانع دانسته‌ است. نامه را به آقای توکلی، نماینده مجلس دادیم که به کمیسیون رسیده و در نهایت به کمیسیون پزشکی بنیاد شهید رفتیم و نامه به آقای زریبافان رسید.

وی هزینه این اعزام را در نهایت ۱۵ میلیون تومان دانست و خاطرنشان کرد: این همه بریز و بپاش می‌شود که حق است، آن قدر این هشت سال ارزشمند بوده که اگر هزاران تومان هم خرج کنند تا این ارزش‌ها را یادآوری کنند، باز کم است اما در کنار این، از کسانی که قهرمان‌های اصلی این حماسه بودند نیز حالی پرسیده شود. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. هزینه می‌کنیم ارزش‌ها را یادآوری کنیم برای جنگی که بازیگران اصلی‌اش ناصر افشارها بودند.

پرستویی با بیان اینکه در فیلم‌ها مدام شعار می‌دهیم، گفت: چرا باید برای اعزام چنین فردی این‌قدر سنگ‌اندازی شود. خود پرفسور مهاجر گفته برای مداوای ایشان لازم است تیم پزشکی‌اش که در آلمان مستقر هستند حضور داشته باشند و اگر ایشان بروند یک‌سوم هزینه ایران است. آیا این آدم ۱۵ میلیون ارزش ندارد؟ این رقم در مقابل هزینه‌ای که برای گرامی‌داشت هفته دفاع مقدس می‌کنیم، بسیار ناچیز است.

این بازیگر ادامه داد: این روزها تلویزیون مدام برای هفته دفاع مقدس من را دعوت می‌کند اما بروم چه بگویم؟ با تلویزیون قهر نیستم اما چگونه بنشینم بگویم اینها آدم‌های ارزشی بودند ولی می‌بینم در کنارم ناصر افشارها بال بال می‌زنند. زمانی برایم آن صحبت کردن ارزشمند است که ببینم به حضور این آدم‌ها که هنوز نفس می‌کشند افتخار می‌کنیم.

وی افزود: به بنیاد شهید این همه بودجه اختصاص داده شده تا بنشینند تصمیم بگیرند صلاح است یا نیست؟ اگر بنیاد شهیدی تاسیس شده از قبل ناصر افشارهاست. حرف ما نه سیاسی است نه چیز دیگر می‌خواهیم بگوییم. وقتی رییس‌[دولت] زیر یک نامه را امضا می‌کند و می‌گوید اعزامش بلامانع است چرا مسئولی که باید این کار را انجام دهد آن امضا را نادیده می‌گیرد؟ اصلا شما فکر کنید ناصر افشار می‌خواهد ۱۵ روز برود آلمان و تفریح کند. آیا این حقش نیست؟

بازیگر فیلم «لیلی با من است» ادامه داد: عمری است از قبل این آدم‌ها در حال زندگی کردن هستیم. این افراد اگر دین‌فروش بودند می‌توانستند با هزار شبکه ماهواره‌یی مزخرف که الان هست صحبت کنند و جار و جنجال راه بیاندازند و از همان طرف نیز کمک‌ها سرازیر شود. چرا باید خانه بفروشد و خرج بدنش کند که برای بقای این مملکت و نفس کشیدن من رفته آن وقت من نباید وجدان درد بگیرم؟ الان هم لنگ ۱۵ میلیون تومان برای مداوا باشد. او نمی‌خواهد در دیسکوهای آنجا برود و کنار ساحل لذت ببرد و رفتن آلمان به چه دردش می‌خورد؟ فقط می‌خواهد برای مداوا برود و این خواسته بسیار کوچکی است.

پرستویی با بیان اینکه این آدم‌ها ارزش و جایگاه ویژه‌ای در ذهن من دارند گفت: الان متاسفانه از دفاع مقدس فقط یک سالگرد مانده است و بعد هم تمام می‌شود می‌رود تا سال بعد. خوب است این ارزش‌ها را به رخ مردم بکشیم تا یادشان نرود چه اتفاقی در این مملکت افتاده و این ارزش‌ها چقدر می‌تواند در زندگی امروزیی ما تاثیرگذار باشند. اما از ناصر افشارها نباید غافل شویم.

ناصر افشار صحبت‌های پرستویی را ادامه داد و اظهار کرد: چندی پیش در تلویزیون می‌دیدم که یک هوادار فوتبالی در ورزشگاه به دلیل شوق زیاد دچار مشکل شده و دقایق زیادی را به او اختصاص داده بودند و می‌خواستند مورد توجه قرار گیرد. هنوز برنامه تمام نشده بود روابط عمومی یک باشگاه تماس گرفت و اعلام آمادگی کرد. اما برای جانبازی که با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند و هزار درد دارد کاری نمی‌شود. می‌توانند ما را دریک هواپیمای C130 بریزند و ببرند در دریاچه نمک خالی کنند و ما هم راحت می‌شویم.

وی ادامه داد: بعضی وقت‌ها تنها آرزوی مرگ می‌کنم. ماهانه بالای میلیون هزینه می‌کنم اما کسی گوشش بدهکار نیست. در حالی که صحبت از عدالت و مهرورزی می‌شود، از یک شیپورچی تیم فوتبال کمترم که برای رفتنش نه مشکل ویزا دارد و نه هزینه. من یک فرمانده گردان بودم و خجالت می‌کشم الان درباره این چیزها صحبت کنم. کسی بودم که در جنگ تا حدی تاثیرگذار بودم. چه راحت می‌توانیم چون نیاز نداریم چیزهایی را کنار بگذاریم. این رفتاری است که بچه‌هایمان می‌بینند.

افشار خاطرنشان کرد: زمانی که به جبهه جنگ رفتم همه زندگی‌ام را خرج کردم. از سال ۸۳ سه ملک پدر‌م را فروخته‌ام و خرج درمانم کرده‌ام. الان هم چیزی نمی‌خواهم فقط می‌گویم درمانم کنید آیا این چیز بدی است؟ فقط می‌خواهم درد نکشم واقعا دیگر تحمل درد ندارم. الان در هفته دفاع مقدس از حماسه‌ها می‌گویند، خوب اینها ما بودیم و کس دیگری نبوده است.

وی با بیان اینکه وضعیت‌ام به‌گونه‌ای شده که هر روز یک سیستم بدنی‌ام به مشکل می‌خورد، ادامه داد: اثرات شیمیایی به همه جای بدنم رفته است. ما که چیزی نخواستیم، چرا در درمانمان کوتاهی می‌کنید؟ من چقدر جان دارم که در خیابان‌های تهران و در این دود و سروصدا بخواهم دنبال کارها باشم و متاسفانه صدای ما به گوش کسی هم نمی‌رسد. بارها به شبکه‌های تلویزیون زنگ زدم اما پخش نشد. می‌خواستم بگویم کسانی که از عدالت صحبت می‌کنند، نیم ساعت بیایند و وضعیت من را ببینند. البته جریان کربلا به ما ثابت کرده که خدا نمی‌گذارد صدای حق نابود شود.

افشار گفت: من در جنگ بیش از ۱۰ بار مجروح شدم؛ مشکل اعصاب، ریه، گوارش و چشم دارم و سیستم تمام بدنم به هم ریخته است و در حال حاضر مرگ برایم از همه چیز شیرین‌تر است. اطرافیانم نیز با دیدن من اذیت می‌شوند. کار به جایی رسیده که بچه‌هایم از واژه‌ی جنگ گریزان شده‌اند.

وی افزود: از خدا خواسته‌ام همیشه غیرتی که در جنگ داشته‌ام همراهم باشد اما امروز همه نسبت به هم بی‌تفاوت شده‌اند. اگر آن موقع‌ هم چنین تفکری بود، کار به جایی نمی‌رسید، آن هم در جنگی که جنگ جهانی سوم بود و همه دنیا در کنار عراق بودند. این بی‌تفاوتی بزرگ‌ترین معضل جامعه شده است.

پرستویی در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره شباهت قصه ناصر افشار به عباس «آژانس شیشه‌ای» گفت: از همان زمان که ناصر افشار را دیدم، عباس برایم تداعی شد. چنین وضعیتی سال‌ها پیش در همدان هم اتفاق افتاد. «آژانس شیشه‌ای» در سینما اکران بود و من به آنجا رفتم و در سالن انتظار کسی را مانند ناصر افشار دیدم که با سختی به سمت من آمد و همدیگر را بغل کردیم و گفت من خود عباس هستم.

وی ادامه داد: او به من گفت کمیسیون پزشکی تشکیل شده که برای معالجه به اروپا بروم، اما من را نفرستادند و الان هم که از خانه بیرون می‌آیم خانواده‌ام امیدی به بازگشتم ندارند. طی این مدتی که آژانس اکران است صبح می‌آیم در سینما و تا آخر شب فیلم را می‌بینم و این داروی مسکن من شده است.

افشار هم ادامه داد: عباس ترکشی در گردنش بود و جای حساسی که امکان داشت جانش را بگیرد. احساس می‌کردم آن هم مانند من دچار مشکل شده است و شخصی به نام حاج کاظم آمده تا اعاده حق کند و به اینجا برساند؛ تنها کسی که طی این مدت پیگیر کارم بود، همان حاج کاظم آن فیلم است و خانواده‌ام می‌گویند آقای پرستویی همان شخصیت است. آنجا از حق عباس دفاع می‌کرد و بیرون از حق من و چندین جانباز دیگر. آیا ایشان خودش کار و زندگی ندارد؟

وی افزود: در شرایطی که امروز همه به دنبال خودشان هستند، او چندین سال است که برای من حاج کاظم است و در پی حل مشکلات من بوده است. دقیقا مانند جمله‌ای که در فیلم می گوید عمل می‌کند: «من وظیفه‌ای دارم بین خودم و خدا که دارم انجام می‌دهم». برخی فیلم‌ها بر اساس واقعیت‌هایی ساخته می‌شود.

پرستویی ادامه داد: شرایط الان به گونه‌ای است که همه قضاوت‌های خاص خودشان را می‌کنند و می‌گویند پرستویی هم برای تبلیغ خودش این کار را می‌کند. ما برای حل مشکل مسیری را طی کردیم که جواب نگرفتیم که امیدوارم انعکاس این مطلب باعث شود اتفاقی بیافتد.

وی با بیان اینکه همه ما از گذشته‌ی این آدم‌ها استفاده می‌کنیم، افزود: اگر چهار موفقیتم در کارهایم داشتم، دفاع مقدس بوده است و ماحصل تلاش و زحمت این عزیزان که سودش را ما بردیم و برایمان دست زدند. اما ما راوی قصه بودیم و اصل آن قصه‌ها وجود دارد و اینها تخیلی نبودند. هفته دفاع مقدس است و زیر سقف خانه جانبازی هستیم که در طول همین زمانی که اینجا بودیم بارها خون بالا آورد و سوالم این است که تکلیف این آدم چه می‌شود؟

بازیگر «پاداش سکوت» ادامه داد: حداقل به جانباز احترام نمی‌گذارید به دستور مقامات احترام بگذارید. ناصرافشارهای زیادی داریم. فردی که ماسک خودش را به دیگری داده و از خود گذشته تا دیگری سالم بماند و الان فقط می‌خواهد دردش کم شود. منِ بازیگر، نقش یک جانباز را بازی می‌کنم به من سفر حج هدیه می‌دهید و تاکنون چندین بار این اتفاق افتاده که تاکنون نرفته‌ام و معتقدم آن حق من نیست و اگر جایزه و پولی گرفته‌ام از قبل این آدم‌ها بوده است و اگر اینها نبودند باید چه نقشی را بازی می‌کردم؟

پرستویی اظهار کرد: در پاریس میدان و بنایی بنام «سرباز گمنام» وجود دارد که احترام خاصی به آن می‌گذارند. اما سرباز ما را که حی و حاضر است، نمی‌بینیم.

وی افزود: تا قبل از این می‌گفتند بودجه نداریم، بعد که پیگیری کردیم گفتند ظاهرا یک میلیون و ۵۰۰ هزار یورو برای اعزام چنین افرادی به خارج از کشور اختصاص پیدا کرده بوده اما متاسفانه صرف این آدم نشده است.

ناصر افشار ادامه داد: پیگیری‌های انجام‌شده جواب داد و مبلغی به این موضوع اختصاص پیدا کرد تا مشکل کسانی را که می‌خواهند اعزام شود حل کند اما متاسفانه کاری که نخواهند بشود آن قدر سنگ می‌اندازند که نشود.

وی تاکید کرد: ما رهاشده‌ترین افراد در جامعه هستیم و هر که خواست، این موضوع را ثابت می‌کنم. مگر چند نفر مانند من در میان جانبازان هستند که باید همیشه درگیر درمان باشند؟ حداقل بگذارید در این عمر باقی‌مانده درد کمتری بکشم. در حال حاضر هم تنها دلخوشی‌ام خداوند متعال است و شاهد بوده که در هیچ چیزی کم نگذاشته‌ام. آن موقع مدام به فکر شهادت بودم و الان هم تنها به یاد دوستانم که رفته‌اند زنده هستم.


 


امروز: سفرهای بی دستاورد احمدی نژاد به امریکا، همیشه با حاشیه های پررنگ تر از متن همراه است.

به گزارش کلمه، مصاحبه های جنجالی و ادعاهای کذب از یک سو و تعداد زیاد افراد هیات همراه طی هشت سال گذشته در صدر اخبار این رییس هیات دولت به نیویورک بوده است. همان کسی که در بدترین شرایط اقتصادی کشور به خود اجازه می دهد فقط ۱۴۰ نفر را با خود به امریکا ببرد.

اینک دفتر ریاست جمهوری در عذری بدتر از گناه، در توجیه هیات پرشمار احمدی نژاد به نیویورک مدعی می شود «با توجه به اینکه هر ساله ویزای تعداد زیادی از افراد معرفی شده هیات همراه احمدی نژاد به سازمان ملل صادر نمی شود و حتی ویزای برخی از افراد معرفی شده پس از اعزام هیات ایرانی صادر می گردد، لذا اسامی بیشتری معرفی می شوند تا در ترکیب تیم هیات همراه وی برای انجام ماموریتهای مختلف در این سفر، هیچ گونه مشکلی پیش نیاید!»

بدین ترتیب به زبان ساده می توان گفت دولت نفرات بیشتری را معرفی کرده تا بخشی از آنها ویزا بگیرند، و حالا که همه یا اکثرا ویزا گرفته اند در رودربایستی آمریکا مانده و مجبور شده همه را به همراه احمدی نژاد به نیویورک بفرستد!

ادعای دفتر احمدی نژاد در حالی مطرح می شود که حتی سایت ها و شخصیت های حامی احمدی نژاد بارها نسبت به بی نتیجه و پرهزینه بودن این سفرها انتقاد داشته اند.

بدون شک حضور بیش از صد نفر در یک سفر برای شرکت در یک اجلاس کاملا رسمی، هیچ توجیه دیپلماتیک نخواهد داشت و این پرسش وجود دارد که این همه هزینه برای چه هدفی انجام می شود؟

به نظر می رسد این سفر صرفا سفری تفریحی و تشویقی برای نزدیکان احمدی نژاد با هزینه بیت المال است. آن هم در آخرین سالی که ریاست دولت بر عهده اوست.

پایگاه خبری نامه در گزارشی در خصوص هزینه های این سفر نوشته است: حداقل هزینه‌های ناشی از اقامت پنج روزه هیئت ۱۴۰ نفره ایران در هتل وارویک منتهن که تنها شامل هزینه اتاق و دو وعده غذا می‌شود، مبلغی در حدود یک میلیارد و ۲۲۵ میلیون تومان خواهد بود، مبلغی که باتوجه به شرایط اقتصادی بحرانی کشور در سال پایانی ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بسیار بالا و غیرقابل توجیه است

در همین حال روابط عمومی ریاست جمهوری با اشاره به واکنش احمدی نژاد به سوال خبرنگار ایرانی مدعی شده است که به اذعان همگان، احمدی نژاد حتی در برخورد با مخالفین خود نیز به رعایت احترام و اخلاق مقید است!!

این در حالی است که ادبیات به دور از نزاکت احمدی نژاد بارها مورد انتقاد مسئولان و حتی روسای دو قوه دیگر قرار گرفته است.


 


امروز: كيهان
«اين داستان خواندني است» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:
طي روزهاي اخير جبهه استكبار و نظام سلطه كوشيده است تا با يك طراحي و برنامه ريزي به اصطلاح دقيق و با تدارك امكانات و ابزارهاي رسانه‌اي هجمه و حملات جديدي را عليه جمهوري اسلامي سامان دهد.

هر چند اين تلاش‌ها و تحركات بيشتر بر مبناي يك پروگانداي رسانه‌اي به پيش كشيده شده است اما آنچه حائز اهميت بوده شناسايي راهبرد دشمن در مقابله و مواجهه با ايران اسلامي است.

اين نوشته تلاش مي‌كند از ميان حوزه‌هاي مختلف، حوزه به اصطلاح حقوق بشري را مورد رصد و واكاوي قرار دهد تا فاصله «واقعيت» ‌ها از «عمليات‌هاي رواني» مشخص و آشكار گردد.

اين روزها در حالي كه خشم ملت‌هاي مسلمان و جهان اسلام نسبت به اهانت به مقدسات و ساحت نوراني پيامبر اسلام(ص) بالا گرفته و جبهه غربي- عبري از اين واكنش‌هاي غيرقابل پيش بيني ميليون‌ها مسلمان غيور در هراس و ترس فزاينده است؛ آيا نبايد دشمن در گام بعدي تلاش كند كه ابعاد ماجرا را منحرف نمايد؟

ناگفته پيداست سناريوي منحرف كردن موضوعي چون اهانت به مقدسات بيش از يك ميليارد و نيم مسلمان بايد در يك «زمان» و «مكان» خاص باشد تا برآورد تاثيرگذاري آن با خطاي در تحليل روبرو نباشد.

اكنون به نظر مي‌رسد اين «زمان» و «مكان» در ماه «سپتامبر» و در «مجمع عمومي سازمان ملل» دنبال و رهگيري مي‌شود.

از همين روي است كه طي همين ايام «احمد شهيد» گزارشگر به اصطلاح حقوق بشر در امور ايران به همراه «هاينر بيلفلدت» كه از او به عنوان گزارشگر ويژه در امور آزادي‌هاي مذهبي و عقيدتي نام برده مي‌شود در يك بيانيه مشترك، ايران را به نقض حقوق بشر متهم مي‌كنند.

به فاصله يك روز بعد سازمان عفو بين الملل نيز كه گويا ماموريتي خاص داشته به صحنه آمده و جمهوري اسلامي را ناقض حقوق بشر قلمداد مي‌كند!

در همين خط، ضدانقلاب نيز ژست حقوق بشري گرفته و در قالب گزارش ماه سپتامبر، انواع و اقسام ادعاهاي واهي و بي پايه و اساس را به جمهوري اسلامي نسبت داده تا اتهام نقض حقوق بشر در ايران را به اصطلاح برجسته نمايد.

جالب اينجاست كه نهادي مثل «خانه آزادي» - freedom house- نيز گزارش ساليانه خود را در ماه سپتامبر منتشر كرده و بر پايه اخبار و اطلاعاتي كه مستندات آن ذكر نشده ايران را ناقض حقوق بشر ارزيابي كرده است و حتي در قسمت‌هاي مختلف مدني و قضايي به ايران نمرات مردود داده است.!

آنچه كه با اندكي تامل در اين گزارش‌هاي به اصطلاح حقوق بشري عليه ايران به وضوح قابل رويت است هماهنگي و تقسيم كاري است كه دشمنان جمهوري اسلامي ناشيانه با ابزار حقوق بشر به ميان آورده‌اند.

احمد شهيد و هاينر بيلفلدت در حالي كه به مقدسات ميليون‌ها مسلمان جسارت شده يك موضوع جعلي و دروغين را عليه ايران اسلامي مطرح كرده و آن نقض حقوق غيرمسلمانان در ايران است!

«سازمان عفو بين الملل» نيز كه عنواني كاملا جعلي دارد با آغاز ماه مهر در ايران و باز شدن دانشگاه ها، موضوع فعالان دانشجويي را پيش كشيده و مدعي شده است كه حقوق آنها در ايران نقض مي‌شود!

«خانه آزادي» هم به زعم خود ضلع ديگري را نشانه رفته و آن ادعاي نقض حقوق زندانيان در ايران است!

مقارن با اين فضاي ساختگي و جعلي و مطرح كردن اتهامات متعدد حقوق بشري عليه ايران گفتني‌هاي هست كه ابعاد ماجرا را بهتر روشن مي‌سازد؛

1- تحركات ناشيانه و حتي كودكانه اتاق فرمان دشمن در حوزه حقوق بشر عليه ايران حاكي از آن است كه سناريوهاي آنها به مانند حوزه سياسي، ديپلماسي، اقتصادي و فرهنگي كاملا ناكارآمد است و به تعبير فارين پاليسي مشكل اينجاست كه نمي‌توانند ايران را تحليل كنند و يا براساس گزارش انديشكده آمريكايي بروكينگز، واشنگتن در مواجهه با ايران در نقطه حساس كم مي‌آورد.

بنابراين حتي اگر نهادي مانند «خانه آزادي» كتابچه‌اي را براي راهنمايي جهت اتهام زدن به ايران پيرامون نقض حقوق بشر با استخدام نويسندگاني چون «تريشا كورنل»، «كيت كلش» و «نيكول پالاز» منتشر مي‌كند ولي باز هم دشمن و نظام سلطه در برآورد خواسته‌ها و اهداف دچار اشتباه مي‌شوند و دقيقا اينجاست كه گمارده‌هاي آنها مانند احمد شهيد به قول معروف بند را به آب مي‌دهند. اقدام اخير آقاي احمد شهيد در صدور يك بيانيه مشترك با هدف اتهام نقض حقوق بشر به ايران در سپتامبر 2012 در حالي است كه هيچ توجيهي براي اين كار نداشته است و تنها خواسته از فضاي اين ماه كه به مجمع عمومي سازمان ملل گره مي‌خورد يك بهره برداري رسانه‌اي نمايد.

خراسان
«سوريه در فاز جديد تحولات» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
بشار اسد، رئيس جمهور سوريه 3 روز پيش به خبرنگاران اين کشور گفت که بحران اين کشور"در پايان راه خود قرار دارد"، ولي ممکن است "پيامدهاي اين بحران مدتي ادامه داشته باشد". اندکي پس از بشار اسد، وائل حلقي، نخست وزير سوريه هم از "مراحل پاياني بحران" در سوريه سخن گفت. اما همزمان با اين اظهارات "ارتش آزاد سوريه" ادعا کرده است که مقر فرماندهي خود را از خاک ترکيه به داخل خاک سوريه منتقل کرده است.

رياض اسد، فرمانده ارتش آزاد اين اتفاق را يک "پيروزي" براي مخالفان توصيف کرد. ارتش آزاد سوريه بزرگترين گروه مسلح مخالف دولت سوريه است که مدعي است فرماندهي درگيري‌ها با ارتش در دمشق و حلب و ديگر شهرهاي سوريه را بر عهده دارد. بنابراين اگر ادعاي "رياض اسد" درست باشد، بايد به گفته‌هاي "بشار اسد" شک کنيم.

درگيري‌هاي مسلحانه و آغاز فصل سرد
در بهار و تابستان امسال که بحران سوريه بيش از هر زماني نظامي و مسلحانه بود، رسانه‌هاي غربي و عربي هر اقدام ولو اندک "ارتش آزاد" را به طور گسترده پوشش مي‌دادند. اگر مخالفان مسلح يک خيابان جديد را به قول خودشان "تصرف" مي‌کردند، اين رويداد خبر يک رويترز و الجزيره بود. اما چندين روز پس از انتقال مقر فرماندهي ارتش آزاد به خاک سوريه، خبري از گزارش‌هاي تند و تيز رسانه‌هاي غربي-عربي نيست. علاوه بر اين ارتش آزاد نيز اطلاعي از حدود محل استقرار خود نداده است. پس انتقال مرکز فرماندهي مخالفان مسلح از خاک ترکيه به خاک سوريه چه معنايي دارد؟ در اين مورد گمانه‌هاي مختلفي مطرح است.

گروهي معتقدند در ماه‌هاي گذشته درگيري‌ها بين مخالفان و ارتش "سرد" شده است و فرماندهان ارتش آزاد سعي داشته‌اند با اين کار به نيروهايشان روحيه بدهند. گروهي ديگر نيز نقش ترکيه را در خروج فرماندهي مخالفان از خاک اين کشور پر رنگ مي‌دانند و سرخوردگي اردوغان و داوداغلو پس از بي اعتنايي اروپا و آمريکا به تلاش‌هاي آنکارا در سوريه را در هجرت مخالفان به خاک سوريه موثر مي‌دانند.

آن‌ها مخالفت‌هاي گسترده در فضاي داخلي ترکيه به سياست‌هاي حزب عدالت و توسعه را نيز دليل ديگري مي‌دانند که دولت اردوغان نخواهد بيش از اين براي غرب در سوريه کار "نسيه" انجام دهد. اين گروه بدبيني افکار عمومي منطقه و جهان، به تفکرات افراطي سلفي که در مخالفان مسلح دولت سوريه به روشني موج مي‌زند را هم در اين تصميم دخيل مي‌دانند. به هر روي، صحت هرکدام از 2 گمانه اشاره شده، پيروزي مخالفان در اين رويداد را تاييد نمي‌کند.

پايان بحران سوريه؛ با بشار يا بدون بشار؟!
حالا در شرايطي که اخبار گسترده درگيري‌هاي نظامي در سوريه به طرز محسوسي کاهش يافته، فرمانده ارتش آزاد از ترکيه خارج شده و گويي روزهاي اوج مخالفان مسلح به پايان رسيده است، تلاش‌هاي ديپلماتيک جلوه ديگري مي‌يابند. ديروز مرسي در سازمان ملل بار ديگر از نشست وزراي خارجه ايران، ترکيه و مصر در قاهره دفاع کرد. نشستي که هرچند توافق روشني در پي نداشت، اما نشان از اين واقعيت داشت که جبهه بين المللي عليه دولت سوريه مجبور شده است با ايران در مورد سوريه گفت و گو کند.

اهميت اين مذاکره از آن روست که آن‌ها مي‌دانند ايران پيش شرط برکناري بشار اسد را به هيچ وجه نمي‌پذيرد. بنابراين ولو اينکه اوباما با هر انگيزه‌اي از جمله در نظر گرفتن رقابت‌هاي انتخاباتي اش، باز هم از لزوم رفتن بشار اسد بگويد، برگزاري نشست قاهره نشان از احتمال پايان سناريوي حذف بشار اسد پيش شرط هر مذاکره حکايت دارد.

ديپلماسي متفاوت ايران در سوريه
اما فارغ از هياهوهاي اين روزها در مجمع عمومي سازمان ملل، در روزهاي اخير علاوه بر نشست قاهره، نشست متفاوت ديگري نيز با حضور ايران برگزار شد که باز هم خبر از "تغيير" در تحولات سوريه دارد. در غياب گروه‌هاي سياسي خارج از سوريه و همچنين نمايندگان گروه‌هاي مخالف مسلح، 2 روز پيش نشست "نجات سوريه" با حضور گروه‌هاي مخالف داخل سوريه در دمشق برگزار شد. الجزيره در اين باره خبر داد که اگرچه در اساسنامه اين کنفرانس آمده بود "نظام حاکم در سوريه با تمامي شاخه‌هاي آن بايد کنار رود و نظامي دموکراتيک در سوريه حاکم شود" اما دولت سوريه با برگزاري آن مخالفتي نکرد و از برگزاري آن استقبال کرد.

جالب تر از آن اينکه سفراي ايران، روسيه و چين نيز در اين نشست حاضر شدند. بنابراين پس از بن بست شوراي امنيت درباره سوريه و شکست نظامي در سرنگون کردن دولت بشار اسد، به نظر مي‌رسد راه سومي جدي تر گرفته شده است که مي‌تواند نزديک به هماني باشد که به "راه حل سوري-سوري" معروف است.

البته نمي‌توان انتظار داشت که اين راه سوم نيز "به زودي" به سرانجامي برسد. از سوي ديگر همچنان که قطر نيز ديروز بار ديگر از ايجاد منطقه پرواز ممنوع در سوريه سخن گفت، بايد منتظر ايده‌هاي جديد گروه‌ها و کشورهايي باشيم که سوريه را "بدون بشار اسد" مي‌خواهند. با اين همه قرائن نشان مي‌دهد که فاز جديد تحولات سوريه آغاز شده است. فازي که ممکن است به ماندن بشار اسد منجر شود يا رفتنش را در يک فرآيند ديپلماتيک و آرام تضمين کند.

سياست روز
«فرصت سياسي براي آقاي هاشمي» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:
اتفاق جالب توجهي که در اين هفته رخ داد، اجراي حکم محکوميت خانم فائزه هاشمي و به زندان رفتن او و در پي آن بازگشت مهدي هاشمي و بازداشت وي به اتهامات وارده بود. اين اتفاق از بعد سياسي و قضايي قابل توجه است، اما از بعد مسائل اقتصادي بي‌اثر!

وجه سياسي آن از اين منظر قابل توجه است که دو فرد متهم بازداشت شده فرزندان آيت‌الله هاشمي رفسنجاني هستند که خانم فائزه هاشمي به جرم نقش داشتن در وقايع و فتنه ۸۸ به زندان محکوم شد و مهدي هاشمي نيز که با قرار بازداشت اکنون در زندان اوين به سر مي‌برد نيز به اتهام مشابه و البته برخي موارد ديگر تحت بازجويي است.

فضاي سياسي و رسانه‌اي کشور مدت‌ها بود که عليه آقاي هاشمي رقم مي‌خورد. خانواده ايشان نيز از اين الطاف بي‌بهره نبودند و اکثر اتهامات و شائبه‌ها عليه فرزندان ايشان بود که نوک پيکان آن به سوي آيت‌الله هاشمي رفسنجاني نشانه مي‌رفت.

اين فضايي که عليه ايشان پي‌گيري مي‌شد يک وجه آن به اتخاذ سياست‌هايي بود که پس از جريان فتنه اتخاذ کرد و عملکرد ايشان مورد انتقاد قرار گرفت، وجه دوم آن به عملکرد فرزندان ايشان مربوط مي‌شد و همچنان مربوط مي‌شود.

نکته مهم اين اتفاق، اين است که آقاي هاشمي رفسنجاني به گفته فرزندش محسن هاشمي، اظهار داشته است که نبايد تبعيضي صورت بگيرد و بايد بدون تبعيض با فرزندان وي برخورد شود. رفتاري که آقاي هاشمي رفسنجاني با موضوع فرزندانش انجام داد در فضاي کنوني کشور باعث خواهد شد تا، اين فضاي منفي و بار انتقاداتي که منتقدين و رسانه‌ها از ايشان و خانواده وي داشتند کمتر شود و حتي در تحليل‌هاي خود تقدير و تشکر هم صورت گيرد که در مواردي هم‌چنين بوده است.

از سوي ديگر با توجه به فضاي انتخاباتي که در کشور به وجود آمده است، اين اتفاق، موقعيت سياسي انتخاباتي آقاي هاشمي رفسنجاني را بهبود مي‌بخشد.

چندي پيش بود که آقاي هاشمي رفسنجاني به مناسبت روز خبرنگار گفته بود که «جامعه مي‌خواهد من بيشتر در مسائل سياسي وارد شوم» اين سخن با توجه به فضاي سياسي و انتخاباتي حاکم در جامعه، اينگونه تعبير مي‌شود که آقاي هاشمي براي انتخابات رياست جمهوري آينده برنامه‌هايي دارد و از هم‌اکنون و حتي پيش از اين، در پي آن بوده است و برنامه‌ريزي‌هاي انتخاباتي خود را آغاز کرده، ورود بيشتر به مسائل سياسي در حوزه مجمع تشخيص مصلحت نظام امکان‌پذير نيست همانگونه که خود ايشان در همين ديداري که با روزنامه‌نگاران غير دولتي داشت عنوان کرده است که «برداشت ناصحيحي در ميان برخي از مردم و حتي نخبگان وجود دارد که مجمع مي‌تواند براي حل هر مشکل و معضلي ورود پيدا کند، اما نگاهي به وظايف قانوني مجمع تشخيص مصلحت در قانون اساسي نشان مي‌دهد که اين نهاد تنها در محدوده وظايف سه گانه خود مي‌تواند عمل کند.»

ورود بيشتر به مسائل سياسي نيازمند ابزار لازم خود است و اين ابزار سياسي در رياست جمهوري وجود دارد و مي‌توان روي آن حساب کرد. حتي اگر ايشان قصد ورود غير مستقيم به عرصه انتخابات براي رياست جمهوري را نداشته باشد حمايت از يک کانديدايي که به عقايد آقاي هاشمي رفسنجاني نزديک است، باز هم اين فضاي سياسي را براي ايشان آماده مي‌سازد.

گام اول براي ورود مستقيم به عرصه سياسي، آن هم در آستانه انتخابات رياست جمهوري يازدهم، پاک کردن فضاي منفي است که عليه ايشان و خانواده وي وجود داشته است و چه اتفاقي مهمتر و بهتر از اين که، فرزندان مجرم و متهم آقاي هاشمي رفسنجاني هم همانند ديگر افراد متهم و مجرم، رفتاري قانوني و قضايي با آنها صورت گيرد. گرچه پس از اين اتفاق بايد منتظر برخي توقعات آقاي هاشمي براي برخي پرونده‌هاي ديگر باشيم.

ملت ما
«سخنراني در راستاي حل مشكلات اعضاي عدم تعهد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسن هاني‌زاده است که در آن می خوانید:
با توجه به اين‌كه محمود احمدي‌نژاد، رئيس‌جمهوري ايران براي شركت در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل به نيويورك سفر كرده و قرار است، امروز در اين سازمان سخنراني كند، مقامات و رسانه‌هاي رژيم صهيونيستي، تلاش بيش‌از اندازه‌اي براي جلوگيري از انجام اين سخنراني و اعمال فشار بر وي به كار گرفته‌اند.

موضوع سخنراني محمود احمدي‌نژاد در مجمع عمومي سالانه سازمان ملل متحد دربرگيرنده مسائل مهمي است كه يكي از موضوعات مهم رياست سه ساله ايران بر جنبش عدم‌تعهد خواهد بود. با توجه به اين‌كه در اين اجلاس بيش از 120 كشور حضور داشتند جمهوري اسلامي ايران مسئوليت انتقال مشكلات و معضلات اين كشورها به جامعه جهاني را داشته و رئيس‌جمهور علاوه بر اين‌كه مشكلات ملت ايران را مطرح خواهد كرد به بررسي معضلات كشورهاي عضو جنبش عدم‌تعهد نيز مي‌پردازد.

در حقيقت اين مسئله نشان مي‌دهد كه جايگاه ايران تنها منحصر به حوزه جغرافيايي نيست بلكه مسئوليت سنگين بيش از 120 كشور عدم‌تعهد را نيز داراست. موضوع ديگري كه در جريان سفر محمود احمدي‌نژاد به نيويورك مي‌توان به آن اشاره كرد و مورد توجه هيئت ايراني قرار گرفته مسئله سوريه و فلسطين است.

جمهوري اسلامي ايران با توجه به اين‌كه تلاش مي‌كند بحران سوريه با هزينه كمتري حل شود بخشي از ديدارهاي رئيس‌جمهور با سران كشورهاي ديگر در مقر سازمان ملل به مذاكره درباره حل بحران اين كشور خواهد بود. چرا كه ايران راه‌حل قابل قبولي براي برون‌رفت سوريه از بحران ارايه داده است و با كمك به اخضر ابراهيمي فرستاده سازمان ملل متحد به سوريه و همچنين با همكاري كشورهاي منطقه سعي در مهار اين بحران داشته است.

مسئله ديگري كه در اين راستا مي‌توان به آن اشاره كرد موضوع فلسطين است كه در مدار توجه جمهوري اسلامي ايران قرار داشته و محمود احمدي‌نژاد با سخنراني‌هاي خود با توجه به عضويت فلسطين در جنبش عدم‌تعهد مسئله فلسطين را عنوان خواهد كرد و درصدد حل مشكلات اين كشور برخواهد آمد.

آفرينش
«نگاهي به تكدي‌گري در شهرها و رفع ريشه‌اي علل» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
پديده ناهنجار کودکان، نوجوانان و بزرگسالان ژنده پوش و بي خانمان در بسياري از شهرهاي جهان وجود داشته و زمينه ساز گسترش و شيوع آسيب‌ها بوده است.

در اين بين کشور ما از اين پديده مستثني نيست و يکي از آسيب‌ها مسائل مورد توجه جامعه و همچنين کشور ما نيز پديده تکدي گري و گدا صفتي بويژه در شهرهاي بزرگ است. در اين بين گدايي، عبارت است از درخواست به منظور رفع نيازهاي مادي از مردم در ملاء عام با زير پا گذاشتن شئون انساني و اجتماعي.

در اين راستا علل عمده تکدي و تکدي گري شامل فقر، بيکاري، مهاجرت از روستاها و شهرهاي کوچک، پايين بودن درآمد از شغل اصلي و جبران آن با تکدي گري داشتن بيماري و تهيه هزينه‌هاي درمان خود يا خانواده،فرار از منزل و کسب درآمد به وسيله تکدي گري، مشکلات جسمي و روحي و رواني،کهولت سن و از کارافتادگي و تهيه هزينه زندگي، اعتياد و تهيه هزينه مواد مخدر مصرفي و... است اما در حقيقت مهمترين عامل گسترش تکدي گري فقر اجتماعي است.

در اين راستا است كه بايد گفت تكديگري ويا گدايي با ساختارهاي فرهنگي اجتماعي اقتصادي هر جامعه‌اي در ارتباط است و از معضلات اجتماعي گريبان گير بوده و با سو استفاده از احساسات و عواطف انساني سعي در کسب منافع شخصي دارد و در بسياري از موارد دهها پيامد منفي اجتماعي و فرهنگي و بهداشتي براي جامعه دارد.

گذشته از اين اگر به تقسيم بندي متکديان در شهرها توجه داشته باشيم بايد آنان را به گروههاي معلول، سالمند، جوان و نوجوانان، کودک و زنان بي سرپرست و گدايان حرفه‌اي تقسيم كردو از زاويه‌اي ديگر گرو هي از آنان متکديان بومي و ايراني بوده و گروه ديگر را متکدياني عمدتا غير قانوني و خارجي غيرمجاز( بيشتر از کشورهايي نظير پاکستان و بنگلادش) تشكيل مي‌دهند.

آنچه مشخص است به نظر ميرسد از يك سو اقدامات ريشه‌اي براي حل اين معضل انجام نشده است و از سويي نيز يا اقدمات نهادهاي مسئول كافي نبوده است ويا در دوره‌هاي مقطعي اين امر انجام گرفته شده و هماهنگي اي بين نهادهاي مسئول براي برطرف كردن اين معضل اجتماعي انچنان كه بايد انجام نشده است.

گذشته از اين نيز بايد گفت در واقع درصد کمي از گداها از روي احتياج به تکدي گري روي مي‌آورند و مافياي هوشمند تکدي گري در شهرهايي نظير تهران بايد مورد توجه بيشتر قرار گيرد و وجود نواقص قانوني در زمينه برخورد با انان برطرف گردد. در اين راستا بايد اشاره كرد كه در کشورهاي پيشرفته دنيا کنترل و پيشگيري از تكدي گري بويژه در شهرهاي بزرگ مورد توجه تمام سازمانهاي مردمي و دولتي است.

در اين حال در کشور ما نيز هر چند برابر مواد 712 و 713 قانون مجازات اسلامي تکدي گري جرم محسوب مي‌شود به همين علت افراد متكدي مجرم بوده و برابر قانون بايد با آنها برخورد ‌شود. لذا بايد ياداوري كرد كه حدود ده ارگان موظفند که با پديده تکدي گري برخورد کنند و آن را ساماندهي کنند بنابراين صرف توجه دوره‌اي به اين امر چاره ساز نبوده و گذشته از رفع ريشه‌اي علل بروز اين امر بايد به فرهنگ سازي در بين مردم و انجام اقدامات حمايتي ,مشاوره‌اي و...به متکديان نيز پرداخت.

حمايت
«شرایط مذاکره ایران با آمریکا» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم نوذر شفیعی است كه در آن مي‌خوانيد:
جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده است که منهای رژیم نامشروع صهیونیستی با هیچ کشوری مشکلی ندارد، حاضر است با همه کشورها با موقعیت برابر وارد مذاکره شود و با همه کشورها تعامل داشته باشد؛ اما آنچه طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی بین ایران و آمریکا اتفاق افتاده، بلند شدن تدریجی دیواری از جنس بی‌اعتمادی است که این بی‌اعتمادی از ناحیه ایالت متحده آمریکا به وجود آمده است و باید تاکید کرد که رفتار ایالات متحده آمریکا باعث شکل‌گیری این ذهنیت منفی نزد ایرانیان شده است.

مهم‌ترین وجه منفی چهره آمریکا نزد ایرانیان به مداخله این کشور در امور داخلی سایر کشورها باز می‌گردد؛ به عبارت دیگر یکی از موضوعاتی که باعث شده است تا به امروز ارتباط بین ایران و آمریکا بهبود پیدا نکند، نگرانی جمهوری اسلامی از مداخله احتمالی آمریکا در امور داخلی خود است.

مشکل دیگری که در ارتباط با آمریکا وجود دارد این است که سران این کشور معتقد به مذاکره حاکم و محکومند در حالی که جمهوری اسلامی خواهان برابری حاکمیت‌ها در مذاکرات و تعاملات است؛ به بیان دیگر، در مذاکرات بین ایران و آمریکا باید جمهوری اسلامی یک کشور و ایالت متحده آمریکا هم به عنوان کشور دیگر با حاکمیت برابر وارد گفت‌وگو شوند و برتری برای هیچ‌ یک وجود نداشته باشد.

اگر این شرط‌ها تحقق پیدا کند، همچنین گام‌‌هایی مبتنی بر حسن نیت، برای نمونه لغو تحریم‌های یک‌جانبه اعلام شده ضد ایران،‌ از سوی دولت آمریکا برداشته شود، زمینه‌ بیشتری برای تعامل دو کشور فراهم خواهد شد که البته این به معنای از سرگیری روابط دیپلماتیک نیست.موضوعات گوناگونی برای گفت‌وگوی میان دو طرف وجود دارد؛ از حل اختلافات دو جانبه گرفته تا مدیریت مشترک جهانی. اکنون دو کشو درباره چالش‌های منطقه خاورمیانه به ویژه موضوعات مرتبط با سوریه، عراق، لبنان و فلسطین با هم به صورت جدی اختلاف دارند.

دولتمردان آمریکایی نباید نادیده بگیرند که جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه یکی از کشورهای تأثیرگذار و فعال است و بدون حضور و نقش ایران مشکلات این منطقه که از آنها با عنوان معضل نام برده می‌شود، حل نخواهد شد.

با این حال اکنون نوع تعامل ایران و آمریکا در نقطه‌ای نزدیک به صفر قرار دارد و برای اینکه به صد برسیم هزاران فعل و انفعالات و فرآیند باید شکل گیرد.جمهوری اسلامی ایران و آمریکا سی‌وسه سال است که با هم ارتباط ندارند و طی این دوران هر دو کشور همه توان خود را برای مقابله با دیگری انجام داده است، اما تغییر در موازنه قوا آمریکا را وادار می‌کند برای حل مشکلات مسیر دیگری غیر از تقابل را در پیش بگیرد؛ از این‌رو، بستر مناسب برای اینکه آمریکا به پیش‌شرط‌ های جمهوری اسلامی تن دهد، وجود دارد، منتهی باید به این نکته نیز دقت داشت که این وضع عینی زمانی اهمیت پیدا می‌کند که وضع ذهنی سیاستمداران آمریکا نیز تغییر کرده باشد و آنها آماده گفت‌وگو با شرایط برشمرده شده باشند.

تهران امروز
«يك نمايشگاه و چندين پيام براي غرب» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم اسماعيل كوثري است كه در آن مي‌خوانيد:
نمايشگاه اقدامات خرابكارانه سرويس‌هاي اطلاعات غربي در ايران كه از سوي وزارت اطلاعات برگزار شد، گرچه براي نخستين بار بود؛ اما بارها اقدامات گروه‌هاي منافقان و ساير گروهك‌ها در قالب چنين نمايشگاه‌هايي در ديد عموم و رسانه‌ها گذاشته شد.

اما اين‌بار اين نمايشگاه چندين پيام مهم براي مردم و البته براي دشمنان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران داشت. نخستين پيام آن براي مردم كشور بود كه با ترفندهاي سازمان‌هاي اطلاعاتي غربي آشنا مي‌شوند و اين اطلاع را حاصل مي‌كنند كه دشمن تا چه‌اندازه نسبت به ايران خباثت مي‌كند و حتي چشم داشتن علم، فن‌آوري و پيشرفت‌هاي هسته‌اي ايران را ندارد و چه بسا همواره در كمين است تا به گونه‌اي به كشور يا سرمايه‌هاي انساني آن آسيب برساند.

به طور قطع مردم در راستاي برگزاري چنين نمايشگاهي به توان و قدرت ايران در خنثي كردن دسيسه‌هاي دشمنان پي خواهند برد.پيام ديگر اين نمايشگاه به سفيران كشورهاي خارجي در ايران است كه نشان مي‌دهد جمهوري اسلامي ايران به صورت مستند، خباثت شبكه‌هاي اطلاعاتي غربي را در ديد رسانه‌هاي داخلي و خارجي قرار مي‌دهد تاراهي براي فرار از عملكردشان عليه ايران باقي نماند.

سومين پيام اين نمايشگاه شايد براي كساني باشد كه بخواهند فريب دشمن را بخورند، بنابراين بايد بدانند كه توانمندي اطلاعاتي كشور به حدي بالاست كه پيش از هر اقدامي، سربازان گمنان امام زمان(عج) آن دسيسه‌ها را خنثي و با عاملان برخورد خواهند كرد.

وزارت اطلاعات با هوشياري كامل همواره آمادگي دفع هرگونه خرابكاري از سوي سرويس‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي غرب را دارد و همين امر نشان‌دهنده توان و هوش فرزندان ايران زمين است كه با فداكاري و از‌جان‌گذشتگي، در راه نظام و اسلام قدم برمي‌دارند.

اما بايد به اين موضوع توجه داشت كه با پيشرفت‌هاي اخير جمهوري اسلامي ايران در زمينه دستيابي به دانش هسته‌اي و پيشرفت‌هاي نظامي نگاه‌هاي دشمن چندين برابر خواهد شد. از سوي ديگر جمهوری اسلامی ایران تهاجم و جنگ را به شدت محکوم می‌کند و تنها در صورتی که مورد تهدید قرار گیرد، با همه توان و امکانات از تمامیت ارضی و منافع خود دفاع می‌کند.

بي‌شك سرعت فعالیت‌های علمی کشور برای دشمنان انقلاب قابل قبول نیست و در این زمینه تا جایی که توانسته‌اند تلاش‌هایی را برای ایجاد تاخیر در به ثمر رسیدن فعالیت‌های کشورمان انجام داده‌اند. با توجه به تمامي اين كارشكني‌ها و فاش شدن آنها از سوي وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران، مي‌توان به اين نتيجه دست يافت كه جنگ هنوز تمام نشده است و همواره هستند كشورهايي كه به دنبال دست يازيدن به ساير كشورها هستند، در اين ميان ايران مهم‌ترين هدف دسيسه‌هاي سازمان‌هاي خرابكارانه غرب است اما سربازان نظام با قدرت بالا و توانمندي زياد با به نمايش گذاشتن سند دسيسه‌هاي دشمن، بار ديگر چهر ه واقعي غرب را به جهان نشان دادند.

آرمان
«علل رشد حجم پول» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر مسعود نیلی است كه در آن مي‌خوانيد:
در این نوشتار، در یک طبقه‌بندی موضوعی، حوزه‌های مرتبط با قواعد حاکم بر عملکرد بلندمدت اقتصاد را به شش بخش قواعد حاکم بر بازار محصول، بازارهای مالی، بازار سرمایه انسانی، تعاملات بین‌المللی، نقش و کارکرد دولت و عدم قطعیت‌های محیطی تقسیم کرده‌ایم که بررسی‌‌های آن نشان می‌دهد گلوگاه اصلی در کشورهای در حال توسعه را محدودیت سطح درآمد و در نتیجه مقیاس کوچک تقاضا تشکیل می‌داد که اولاً باعث می‌شد بنگاه‌های اقتصادی به ویژه محصولات مصرفی بادوام، واسطه‌ای عمده و ماشین‌آلات و تجهیزات، نتوانند در مقیاس اقتصادی شکل بگیرند، ثانیاً، محدودیت سطح درآمد، مانع از شکل‌گیری مناسب بازارهای مالی می‌شد که نتیجه آن کمبود منابع برای سرمایه‌گذاری بود و بالاخره اینکه ضعف مالی مانع از امکان رشد تکنولوژی می‌شد.

با بزرگ شدن بازارها، تعداد بنگاه‌های فعال در هر حوزه صنعتی- خدماتی افزایش پیدا کرد و در نتیجه، ساختار بازار به سمت رقابت حرکت کرد که با رقابتی‌تر شدن بنگاه‌ها، مالکیت خصوصی در اقتصاد از وزن عمده برخوردار شد.

با قرار گرفتن در مناسبات تعریف شده جهانی و منطقه‌ای، نظم رفتاری در سیاستگذاری اجتناب ناپذیر شد و بنابراین عدم قطعیت‌های ساختاری به حداقل رسید و از سوی دیگر، دولت‌ها ناچار به تمرکز بر حوزه‌هایی شدند که جهان امروز اقتضا می‌کرد. با رونق گرفتن وضعیت بنگاه‌های اقتصادی، تقاضا برای سرمایه در نرخ‌های تعادلی و تقاضا برای منابع انسانیِ برخوردار از دانش و مهارت افزایش پیدا کرد و بنابراین کار و سرمایه با نیروی پیشران تقاضای بنگاه‌ها در مسیر بهبود کمی و کیفی قرار گرفتند.

مسیر طی شده در طول 60 سال گذشته همگرایی حول مولفه‌هایی چون تقاضای جهانی، تکنولوژی، سرمایه خارجی، سرمایه مالی داخلی و منابع انسانی در قواعد حاکم بر عملکرد بلندمدت اقتصاد را به‌وجود آورده است. هر چند این همگرایی حول سرفصل‌های اصلی شکل گرفته، اما عوامل فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی هر کشور انعطاف‌هایی را در نحوه پیاده‌سازی آنها اجتناب ناپذیر کرده است.

در کشور ما، طی 60سالی که جهان به سمت همگرایی در مفاهیم و شیوه‌های کلان حرکت کرده، هر چند در حوزه‌هایی به سمت مؤلفه‌های جهانی نزدیک شده‌ایم اما، در ترسیم یک تصویر بزرگ یکدست و برخوردار از سازگاری درونی، ناتوان مانده‌ایم و از این نظر، در فاصله‌ای زیاد با دستاوردهای جهانی و ضرورت‌های دستیابی به رشد اقتصادی بالا و پایدار قرار داریم. بازار داخلی، محدوده فعالیت بنگاه‌های اقتصادی کشور بوده که با توجه به سیاست‌های ارزی، حتّی بخش‌های بعضاً مؤثری از این بازار نیز به بنگاه‌های تولیدکننده خارجی واگذار می‌شده است.

از آنجا که ما کمتر در بازی‌های تعریف شده جهانی و منطقه‌ای حضور داریم و مسیر حرکت پیش روی ما فاصله با نظام تولید جهانی را نشان می‌دهد، تبعات فعالیت در محدوده بازار داخلی اجتناب ناپذیر خواهد بود. این تبعات در درجه اول ساختار انحصاری- دولتی بازار محصول خواهد بود و در صورت حفظ پیش فرض بازار داخلی به عنوان محرك اصلی تقاضا، خصوصی‌سازی و رقابتی کردن فعالیت‌های اقتصادی، معنادار نخواهد بود و همانگونه که از عملکردها نیز برمی‌آید، انتقال مالکیت بخش خصوصی واقعی از دید اقتصادی ناممکن و از دید برخی سیاستمداران، ناصواب ارزیابی خواهد شد.

در فضایی که تقاضای واقعی ضعیف و ناکافی است، رشد حجم پول در داخل، به عنوانِ محرك نامناسب کمکی به اقتصاد تحمیل می‌شود که نتیجه آن تورم بالا و رشد اقتصادی پائین است. رشد حجم پول در این شرایط، برآمده از ناترازی منابع و مصارف بانک‌ها در نتیجه تحمیل نرخ‌های غیراقتصادی و تخصیص دستوری منابع آنها به مصارف بدون بازده یا کم بازده از یک طرف و عدم تعادل در بودجه دولت و تأمین پولی آن از طرف دیگر است.

مردم سالاري
«نگراني عمومي از آينده اقتصاد» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن مي‌خوانيد:
طي هفته‌هاي اخير که شوک عجيبي به بازار ارز وارد شده و تصور نمي‌شود که به راحتي اين افزايش غيرقابل توجيه قيمت ارز، پايين بيايد، تحليل‌هاي مختلفي ارائه شده است. از نقش افزايش شديد نقدينگي طي سال‌هاي گذشته تا شايعاتي در خصوص يارانه ارزي و گران‌کردن دلار براي پرداخت يارانه‌ها، اما يک نکته اساسي کمتر مورد توجه قرار گرفته و آن توجه به نگراني عمومي از ادامه وضع موجود و مشاهده ضد و نقيض‌هايي که در اظهارات دولتمردان ديده مي‌شود که به بدتر شدن اين شرايط کمک کرده است.

اگر يک عقب‌گرد زماني به ماه‌هاي پاياني سال گذشته بزنيم که بازار خريد سکه بسيار داغ شد و صف‌هاي طولاني و شبانه براي خريد سکه دولتي پديد آمد، وزير اقتصاد رو‌به‌روي خبرنگاران قرار گرفت و قيمت سکه يک‌ ميليون توماني را کاذب دانست و به همه توصيه کرد که خريد سکه را متوقف کنند.

پس از آن هم پيش‌فروش سکه آغاز شد و ميليون‌ها سکه پيش‌فروش شد. قيمت سکه چند ماهي کمي ارزان شد ولي اکنون دوباره به مرز يک ميليون تومان نزديک شده، تا اين تصوير عمومي رقم بخورد که سرمايه‌گذاري چندماه پيش مردم در سکه برخلاف نظر وزير اقتصاد، منفعت اقتصادي نيز به همراه داشته است.

اکنون نيز شرايط چنين است با اين تفاوت که دولت بي‌تفاوت است و سکوت را در قبال اين گراني ارز و طلا که ديگر در حال نهادينه شدن است، اتخاذ کرده است. امروز، بيش از هرچيز، ابهام و نگراني از آينده، شرايط را نامساعد کرده است. شايعاتي در خصوص يارانه ارزي و احتمال افزايش بيشتر قيمت ارز در آينده، سبب شده تا همچنان بازار متلاطم باشد و بيش از همه توليدکنندگان با نگراني از فرداي اقتصاد، گذران عمر کنند.

رفتار دولت طي اين مدت که ارز و سکه با افزايش شديد قيمت رو‌به‌رو شده، اين استدلال را رقم زده که بايد در برابر گراني‌هاي شديدتر هم آماده بود. چراکه اگر در ديگر کشورها، چنين اتفاقي مي‌افتاد، قطعا دولت مي‌بايست به افکار عمومي توضيحات قانع‌کننده ارائه کند و در اقداماتي ضربتي به فکر کنترل بازار باشد، اما مشاهده مي‌کنيم که در بدترين شرايط، وزير اقتصاد در صحن مجلس حاضر مي‌شود و از«پاسخگو نبودن در خصوص ارز» در مقابل نمايندگان سخن به ميان مي‌آورد. رئيس دولت هم که سفر به نيويورک و سخن گفتن درباره مديريت جهان را به ماندن در ايران و يافتن راهي براي کاهش فشارهاي اقتصادي ارجح مي‌داند.

با اين تفاسير و در حالي که روزبه‌روز گلايه‌ها و اعتراض‌ها از گراني و تورم بيشتر مي‌شود، بايد پرسيد که نقش دولت در ايجاد شرايط آرام اقتصادي چيست؟ چه کسي قرار است ابهام و نگراني که از آينده قيمت‌ها در ايران و ميزان ارزش پول ملي وجود دارد را رفع کند؟ امروز، در کنار فشار شديدي که به واسطه افزايش قيمت‌ها بر زندگي مردم وارد مي‌شود، مبهم بودن تصميمات اقتصادي آينده و پاسخگو نبودن دولت نسبت به وظايفش سبب شده تا اقتصاد ايران تحت شعاع شايعات قرار بگيرد و تبديل کردن ريال به ارز و طلا توسط بخشي از جامعه، نشانه‌هاي يک نگراني عمومي است که بايد چاره‌اي براي آن انديشيد، در غير اين صورت صدمات وارده به ساختار اقتصادي کشور، غيرقابل جبران است.

ابتكار
«آيا اين سفر مي‌تواند طلسم رابطه سي وسه ساله را بشکند؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد:
بن بست رابطه ايران و آمريکا ظرف 33 سال گذشته نوسان داشته ولي هيچگاه گشايش نداشته است دولت‌هاي مختلف دو کشور در طول اين سال‌ها مطابق سياست‌هاي اعمالي، اراده بن بست شکني داشته‌اند و گام‌هاي ناقصي هم بر داشتند ولي همواره اقدامات آنها با موانع عمدتاً داخلي وترس طرفين از عواقب ناکام ماند و به نتيجه نهايي نرسيد.

ماجراي مک فارلين در زمان جنگ نمونه کوچکي از اين خواست مشترک بود خاطرات هاشمي رفسنجاني شواهد بسياري دال بر چنين اراده‌اي در خود دارد دولت جناب خاتمي رويکرد تغيير گفتمان را از طريق گفت وگوي تمدن‌ها انتخاب کرد.

آقاي خاتمي اميدوار بود با استقبالي که در صحنه بين‌الملل توسط دولتها و نخبگان نسبت به تئوري گفت وگوي تمدنها پيش آمده، مي‌تواند مطالبه‌اي بين‌المللي را از پايين بر دولتمردان آمريکاتحميل نمايد و آمريکائيها را به مدارخواسته‌هاي جمهوري اسلامي بکشاند تصورش اين بود که اگر چنين اتفاقي رخ دهد بدون هزينه داخلي و با تکيه بر اصل عزت و حکمت قادر بر رمز گشايي از صندوق قفل شده رابطه خواهد شد اما همين آقاي خاتمي هيچگاه نخواست به صورت مستقيم و از بالا با سران آمريکا وارد چانه زني شود و نمونه اين پرهيز و واهمه نقلي است که سالها در محافل به عنوان نشانه ترس ايشان ذکر مي‌شود و آن اينکه در هنگام حضور جناب آقاي خاتمي در مجمع سازمان ملل آقاي بيل کلينتون رئيس جمهور دموکرات وقت آمريکا تلاش کرد که ضمن رويارويي با جناب خاتمي و احوالپرسي باب اولين ملاقات سران گشوده شود که اين فرصت با استنکاف آقاي خاتمي از دست رفت.

البته اين تنها اقدام دولت آمريکا نبود بلکه در همان زمان خانم البرايت وزير امور خارجه آمريکا ضمن اعتراف به دخالت کشورش در کودتاي 28 مرداد و اسقاط دولت دکتر مصدق رسماً از مردم ايران عذر خواهي نمود اما دولت اصلاحات معتقد بود که موج گفت وگوي تمدنها فضاي گفتماني را ايجاد خواهد کرد و بايد به انتظار تاثير اين فضا نشست به عبارتي آقاي خاتمي مي‌خواست با گفت وگوي تمدنها ابتدا فضاي گفتماني بر نظام بين‌الملل را اصلاح نمايد و در ذيل آن هم مسئله ايران و آمريکا حل خواهد شد ولي عمر دولت انعطاف پذير دموکراتها مستعجل بود و فرصت نصيب يک نئو محافظه کار جنگ طلب،انعطاف ناپذير بنام بوش پسر افتاد و او در همان بدو حضور و در اوج گفتمان سازي خاتمي جمله معروف"ايران محورشرارت" رابه عنوان تير خلاص بر همه تلاش‌ها رها کرد تا نه تنها گفت وگوي تمدنها به کمُارفت که زهر آن تير همچنان در بزنگاهها عليه اقدامات اصلاح طلبان در حوزه سياست خارجي بکار گرفته شود و باعث کاهش ميزان هوشياري آنان ‌گردد.

اما دکتر احمدي نژاد از بدو ورود به ساحت سياست در ايران دو رويکرد متفاوت و گاهي متضاد را در سياست خارجي به صورت همزمان در پيش گرفت او ابتدا با اتخاذ سياست تهاجمي تلاش کرد از موضع برتر و از بالا خواست خود را در فضاي بين‌الملل به پيش ببرد حمله به رژيم صهيونيستي و انکار هو لکاست و تشکيک در حادثه يازده سپتامبر نمونه اين سياست تهاجمي بود ولي در اواسط دوره رياست جمهوريش با چرخش معنا دار کوشيد که در ارتباط با دولت آمريکا لحني ديپلماتيک به کار گيرد.

نامه‌ها نوشت و رسماً آقاي اوباما را به مناظره و گاهي هم به مذاکره طلبيد هر سال پاي ثابت مسافرات به نيويورک بود و بيشترين مصاحبه و گفت وگو را با رسانه‌هاي آن کشور به انجام رساند هم اکنون هم به عنوان آخرين سفر پيش از زمان مجمع عمومي وارد نيويورک شده و تلاش دارد تا شايد کار شروع شده و ناتمام در تمام سالها را در فرصت باقي مانده به نتيجه برساند او در همين سفر طي مصاحبه اي اعلام داشت که آماده مذاکره مستقيم بدون پيش شرط با دولت آمريکاست به گمان برخي کارشناسان اين سفر مي‌تواند راه ناتمام ديگران را کامل نمايد و جنگ لفظي آمريکا واسرائيل بر سر ايران را شاهد مي‌گيرند که گويا اراده لازم در دو طرف براي گشايش پيدا شده است.

ولي نگارنده به چند دليل هيچ اعتقادي به اين خوش بيني ندارم اول اينکه دولت آقاي اوباما در آستانه انتخابات سر نوشت ساز است و به هيچ وجه قدرت ريسک تغيير سياست در ارتباط با ايران را ندارد. دوم دولت آقاي احمدي نژاد در موقعيت چنين تصميم گيري مهمي نيست. سوم رژيم صهيونيستي همچنان خط قرمز دولت آمريکا به حساب مي‌آيد و چنين اجازه اي به دولتمردان آمريکاه داده نمي‌شود.

نتيجه اينکه اين سفر هم مثل سفرهاي گذشته بدون گشايش عيني و واقعي در ارتباط با رابطه ايران و آمريکا پايان خواهد يافت و پرونده اين رابطه به دولت‌هاي يازدهم در ايران و دولت بعدي در آمريکا سپرده خواهد شد. و بايد ديد که اين طلسم کي و توسط چه دولتي شکسته خواهد شد و مهر پايان خصومت بنام کدامين در تاريخ به ثبت خواهد رسيد.

دنياي اقتصاد
«نرخ مرجع، نرخ آزاد و سیاست‌های تعرفه‌ای» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهرداد محمدی است كه در آن مي‌خوانيد:
اکنون دیگر برای همه کسانی که دستی در فعالیت‌های اقتصادی دارند،مسلم شده که «نرخ ارز مرجع»، هر رقمی که باشد، با نرخی که به اغلب کالاهای وارداتی تعلق خواهد گرفت، فاصله قابل توجهی خواهد داشت. در این شرایط نرخ (مثلا) ۱۲۲۶ تومانی ارز مرجع، تا آنجا که به اکثریت بزرگ وارد‌کنندگان مربوط می‌شود، ظاهرا از اهمیت چندانی برخوردار نخواهد بود. چنانکه پیدا است، این گروه از وارد‌کنندگان بايد ارز مورد نیاز برای واردات کالاهای خود را با نرخی که‌اندکی (بنا بر برخی روایات 2 درصد) کمتر از نرخ بازار آزاد تعیین می‌شود، وارد كنند.

اما واقعیت این است که افزایش قیمت کالاهای وارداتی، به ویژه مواد اولیه و کالاهای واسطه، که وزنه‌ بسیار سنگینی در هزینه تمام‌شده اغلب کالاهای داخلی دارند، تا همین حالا هم ضربه‌‌ای کاری به قیمت تولیدات داخلی و رقابت‌پذیری تولید‌کنندگان ما وارد آورده است. البته افزایش شدید نرخ ارز طی ماه‌های اخیر، تنها عامل تاثیرگذاری این ضربه نبوده است. یادمان باشد که طی دو سال گذشته، تولید‌کنندگان داخلی با فشارهای ناشی از هدفمندی یارانه‌ها و سپس مشکلات و محدودیت‌های ناشی از تحریم قدرت‌های سلطه‌گر نیز دست به گریبان بوده‌اند و در وضعیت متزلزل و شکننده‌ای به فعالیت خود ادامه می‌دادند.

با این همه، اهمیت «نرخ مرجع» را نباید دست‌کم گرفت. در شرایطی که قیمت برخی مواد اولیه‌ وارداتی مورد نیاز صنایع، رشد حیرت‌انگیز 80‌درصدی را در کمتر از شش ماه تجربه کرده‌اند، بالا بردن نرخ مرجع به معنای ضربه‌ ثانویه‌ای محسوب می‌شود که تاثیر خود را در محاسبه‌ تعرفه‌های گمرکی نشان خواهد داد. برای مثال، در حال حاضر کالایی که تعرفه 20 درصدی دارد، و با نرخ دلار آزاد ۲۴۰۰ تومانی خریداری و وارد کشور می‌شود، تعرفه‌ گمرکی آن بر مبنای نرخ مرجع ( 1226 تومان) محاسبه شده و از نرخ آزاد ارز تبعیت نمی‌کند. این تدبیر از رشد مضاعف قیمت کالاهای وارداتی، تحت تاثیر افزایش قیمت ارز آزاد، جلوگیری می‌کند، اما اگر دولت در شرایطی که یک بار از افزایش نرخ ارز و فروش گران‌‌تر آن منتفع شده، همان نرخ را در محاسبه‌ تعرفه‌‌های گمرکی هم لحاظ کند، التهاب شدیدتری را به بازار تحمیل خواهد کرد. این التهاب در مورد بسیاری از کالاها که ساخته‌شده وارد کشور می‌شوند و تعرفه‌های بالای ۴۰ درصدی دارند بسیار شدیدتر و محسوس‌تر خواهد بود.

در این شرایط، اگر منافع واقعی شدن نرخ ارز مد‌نظر باشد و همزمان ضرورت کاستن از دغدغه‌ رشد تصاعدی قیمت کالاهای وارداتی و آسیب‌های هیجانی و روانی آن هم مورد توجه قرار گیرد، بهتر است که دولت محترم، قبل از رها کردن ارز در بورس، افزایش مجدد نرخ مرجع، یا هر اقدام دیگری در این راستا، تعدیل و تخفیف نرخ تعرفه‌های گمرکی را در دستور کار قرار داده و بخشی از ضربه‌ وارد‌شده به تولید‌کنندگان و مصرف‌کنندگان را از طریق کاهش هزینه‌های گمرکی خنثی کند. به‌رغم پیامدهای نامطلوب تغییرات مکرر تعرفه‌های گمرکی، که یکی از مولفه‌های فضای نامساعد کسب و کار در اقتصاد کشور ما بوده است، این بار، ضربه‌گیر تعرفه‌ای می‌تواند در کمک به مهار تورم جهنده و البته مسائل معیشتی مردم کارساز افتد.

نرخ ارز و سیاست تعرفه‌ای
در شرایط کنونی که ظاهرا افزایش نرخ ارز برای اغلب کالاهای وارداتی اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌آید، می‌توان به شیوه‌های دیگری از هزینه‌های واردات کاست یا دست‌کم شدت این افزایش هزینه‌ها را تعدیل كرد. در این رابطه، تعرفه‌های گمرکی و نیز نرخ ارزی که تعرفه‌ها بر مبنای آن محاسبه می‌شوند، اهمیت ویژه‌ای می‌یابند.

این راز سر به مهری نیست که میانگین نرخ تعرفه‌های گمرکی در کشور ما به میزان نامعقولي بالا است. در حقیقت، بر اساس آمار و ارقام منتشر شده توسط نهادهای بین‌المللی، تنها تعداد بسیار معدودی از کشورها (آن هم تنها چند اقتصاد کوچک و کم‌اهمیت) چنین نرخ‌های تعرفه سنگینی را بر واردات خود اعمال می‌کنند. اعمال تعرفه‌های سنگین، پيامدهاي خسارت‌باری دارند که در مطالعات متعدد اقتصادی به اثبات رسیده است. کاهش حساب‌شده تعرفه‌های گمرکی، به ویژه در مورد کالاهای مشمول نرخ‌های سنگین تعرفه‌ (مانند برخی اقلام لوازم خانگی)، بی‌تردید در کنترل قاچاق بی رویه و «کم‌اظهاری» گمرکی این اقلام تاثیر قابل‌توجهی خواهد داشت.

در حقیقت، طرح‌های پرهزینه و کم بازده‌ای مانند «طرح شبنم»، نشان از نگرانی موجه دولتمردان ما از گسترش واردات غیرقانونی و پیامدهای خسارت بار این پدیده نامیمون دارد. با این اوصاف، و در شرایطی که تجربه‌ اقتصادهای بزرگ و کنترل‌شده‌ای مانند چین نشان داده است که کالاهای مشمول تعرفه‌ سنگین، مانند «صابون خیس» از زیر دست گمرک‌هاي دولتی لیز می‌خورند و همواره راه ورود غیر‌قانونی خود به داخل کشورها را پیدا می‌کنند، اصرار برخی از سیاست گذاران ما بر حفظ تعرفه‌های بالا چندان منطقی به نظر نمی‌آید.

تجربه اعمال تعرفه‌های سنگین بر گوشی‌های تلفن همراه، که واردات غیرقانونی آن را به چندین برابر واردات رسمی آن رساند، نه تنها در تحقق هدف اعلام شده این سیاست (حمایت از تولیدات داخلی) ناکام ماند، بلکه گمرک‌هاي کشور را نیز از درآمد قابل توجهی محروم ساخت. فهرست کالاهايی که عمدتا به دلیل تعرفه‌های سنگین، به شیوه‌های غیرقانونی وارد کشور می‌شوند و تولید‌کنندگان داخلی را به حاشیه می‌رانند، متاسفانه طولانی‌تر از آن است که بر شمردن آنها در این مختصر میسر باشد.

اینکه کاهش نرخ تعرفه مواد اولیه مورد نیاز صنایع کشور، به نفع تولیدات داخلی است، نیازی به شرح و تفصیل ندارد. در مورد کالاهای واسطه و ماشین‌آلات با فناوري پیشرفته نیز، با توجه به نقش تعیین‌کننده آنها در افزایش بهره‌وری نیروی کار و کاهش هزینه تمام شده تولید، کاهش تعرفه‌ها قطعا در راستای منافع تولید داخلی خواهد بود و به طور مشخص رقابت‌پذیری تولید‌کنندگان داخلی را بهبود خواهد بخشید.

اما کاهش تعرفه کالاهای ساخته شده با مخالفت بسیاری از تولید‌کنندگان داخلی مواجه خواهد شد، مخالفت این گروه که عمدتا تحت لوای حمایت از تولیدات داخلی و اشتغالزايی صورت می‌گیرد، گرچه در وهله نخست منطقی به نظر می‌آید، اما در نگرشی عمیق تر و در وضعیت کنونی از پشتوانه مستحکمی برخوردار نیست. در شرایطی که تقریبا تمام کالاهای نهايی با نرخ ارز آزاد (و به شدت افزایش یافته) وارد می‌شوند، اعمال تعرفه‌های سنگین بر این قبیل کالاها عمدتا در کاهش انگیزه تولید‌کنندگان داخلی در افزایش بهره وری تجلی خواهد یافت.

گسترش صنعت
«آزمونی برای تجهیزات ساخت داخل» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمدرضا قادری است كه در آن مي‌خوانيد:
از گذشته‌های دور مباحث مربوط به حفظ محیط زیست و جلوگیری از آلودگی‌های دریایی یکی از مسائلی بوده که همواره به‌عنوان دغدغه مسئولان و فعالان بخش حمل‌ونقل مطرح بوده است.

حمل بیش از ۹۰ درصد محموله‌های صادراتی جهان از طریق دریا شرایط ایده‌آلی را برای بروز انواع آلودگی‌ها به‌خصوص آلودگی‌های ناشی از نشت نفت توسط نفتکش‌ها بوده است.
بر این اساس حفظ آمادگی لازم جزو یکی از برنامه‌های اصلی نهادهای ذی‌ربط در هر کشوری محسوب می‌شود. در ایران معاونت ایمنی و حفاظت دریایی سازمان بنادر و دریانوردی به‌عنوان یکی از زیرمجموعه‌های سازمان بنادر، مسئولیت حفظ و ارتقای استانداردهای مربوط به ایمنی در دریاها را بر عهده دارد.

این معاونت نیز برنامه‌های متعددی را در این زمینه اجرا می‌کند که برگزاری مانورهای مختلف با همکاری کشورهای همسایه یکی از آنهاست. در همین راستا سه‌شنبه هفته آینده مانور دو روزه مقابله با آلودگی‌های دریایی را با مشارکت تمام ارگان‌های دریایی در نوشهر برگزار خواهد کرد.

بر اساس طرح ملی مقابله با آلودگی‌های دریایی و کنوانسیون OPRC که ایران نیز به آن ملحق شده است، در راستای آمادگی در برابر آلودگی‌های احتمالی دریا برنامه‌ریزی برای برگزاری مانور مذکور صورت گرفته است. در حال حاضر ایران به لحاظ الزامات به کنوانسیون‌های مهم مرتبط با این مقوله از کشورهای منطقه خلیج‌فارس، دریایی عمان و دریای خزر بالاتر است و همه کشتی‌هایی که وارد بنادر کشور می‌شوند، براساس گواهینامه‌های فنی کنترل می‌شوند و چنانچه این کشتی‌ها با استاندارد‌ها مد نظر منطبق نباشند، از تردد آنها جلوگیری خواهد شد.

البته این فقط یک بعد اجرای مانور است، چراکه یکی از اهداف مانور مذکور ارزیابی تجهیزات و ادوات ساخت داخل در خصوص حفظ محیط زیست دریایی است. در حال حاضر عمده تجهیزات مورد نیاز این بخش همچون بوم(جمع‌آوری آلودگی‌های نفتی) و اسکینر از طریق واردات تامین می‌شود. اما با توجه به تحریم‌های ایران، در سال‌های اخیر بومی‌سازی این قبیل تجهیزات با استفاده از حداکثر توان داخل و با حمایت دستگاه‌ها و ارگان‌های دریایی در دستور کار قرار گرفته است.

حاصل این اقدامات، ساخت بوم جاذب از سوی سازندگان داخلی بود که کیفیت و کارایی آن به مراتب از نمونه‌های خارجی بهتر بوده، ضمن آن‌که در مقایسه با تجهیزات خارجی هزینه نسبتا کمتری داشته است. هم‌اکنون بنادر شمالی و جنوبی کشور به تجهیزات پیشرفته‌ای از جمله بالگرد‌های مخصوص تخلیه برای حفاظت از دریا برخوردار هستند که با توجه به پیگیری بومی‌سازی تجهیزات از سوی متخصصان داخلی می‌توان امیدوار بود که در آینده‌ای نزدیک ایران از واردات این قبیل بی‌نیاز خواهد شد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته