امروز: دکتر صادق زیباکلام گفت: متاسفانه روحانی و غیر روحانی جریان جبهه پایداری در ادبیات خود فحاشی می کنند و آن اندازه که این طیف از علی مطهری و الیاس نادران و احمد توکلی و امثالهم نفرت دارند از اصلاح طلبان ندارند و متاسفانه سلک روحانی و غیر روحانی جبهه پایداری ادبیات و گفتمان بسیار موهن و زشتی دارند و چه آقای کوچک زاده و چه آقای رسایی چه خود آقای آقا تهرانی که معلم اخلاق هستند، هیچ حرمتی برای دیگران قائل نیستند.
به گزارش اعتدال، صادق زیبا کلام در خصوص مسئله و چالش پیش آمده در صحن علنی مجلس شورای اسلامی گفت: سابقه کینه و دشمنی مهدی کوچک زاده با علی مطهری داستان امروز و دیروز نیست و بسیار طولانی است و فارغ از آنچه امروز در صحن علنی مجلس شورای اسلامی رخ داد، زمینه اختلاف و بغض و کینه و دشمنی بین کوچک زاده و مطهری به گذشته ها برمی گردد.
زیبا کلام در ادامه افزود: در مجموع هر بار که این دو نفر چه در مناظره و چه رادیو و یا در هر مراسم دیگری هم کلام شدند حاصل آن در حقیقت برخورد و قهر و ادامه این دلخوری بود.
این فعال سیاسی با اشاره به کینه و دشمنی جبهه پایداری با علی مطهری گفت: آنچه برای همگان واضح است این است که اصولگرایان طرفدار احمدی نژاد و جبهه پایداری با چهره هایی مثل الیاس نادران و احمد توکلی و علی مطهری فوق العاده بد و دشمن هستند به حدی که از علی مطهری نفرت دارند از اصلاح طلبان کمتر نفرت دارند.
زیبا کلام با تاکید بر این که ادبیات فحاشی در عرصه سیاسی کشور در جبهه پایداری نطفه بست، افزود: اگر ما بررسی کنیم و آماری بگیریم متاسفانه سلک روحانی و غیر روحانی جبهه پایداری ادبیات و گفتمان بسیار موهن و زشتی دارند و چه آقای کوچک زاده و چه آقای رسایی و چه خود آقای آقا تهرانی که معلم اخلاق هستند، هیچ حرمتی برای دیگران قائل نیستند.
امروز: در پی ارائه آمار درآمد 500 میلیارد دلاری دولت طی ۷ سال، رشد کمتر از 2 درصدی اقتصاد و شبهه در ایجاد اشتغال ۲ میلیونی سال گذشته از سوی سید محمد خاتمی وزارت اقتصاد از پاسخ به این آمارها طفره رفت.
به گزارش فارس، سید محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران در جمع آزادگان و ایثارگران، در مورد مقایسه وضعیت اقتصادی دولت خود موسوم به اصلاحات با دولت کنونی گفته بود، درآمد کشور ظرف 7سال اخیر 500 میلیارد دلار بوده، در حالی که در دوران اصلاحات سالی 20 میلیارد دلار درآمد و در مجموع 160 میلیارد دلار درآمد کسب شد، در حالی که رشد اقتصادی سالانه 7.4 درصد و تورم 11.5درصد به دست آمده، اما اکنون رشد اقتصادی زیر 2 درصد، تورم بالا و بیکاری بالا محقق شده و معلوم نیست آمار سالی دو میلیون فرصت شغلی که از سوی دولت اعلام میشود، به چه روشی محقق شود و آیا میتوان با معجزه شغل ایجاد کرد.
در پی این سخنان و آمار اقتصادی خبرنگار ما با روابط عمومی وزارت اقتصاد به عنوان مسئول پاسخگویی اقتصادی دولت و وزیر اقتصاد که نقش سخنگویی دولت را نیز بر عهده دارد،تماس گرفت و خواستار پاسخ شفاف و روشن و ارائه توضیحات به این سخنان شد، اما بعد از پیگیری فراوان،روابط عمومی وزارت امور اقتصادی و دارایی به این جمله بسنده کرد که دولت باید پاسخ دهد و اگر صلاح بداند، خود دولت جواب ادعاها را میدهد.
همچنین محمود احمدینژاد رئیس جمهور روز چهارشنبه در حاشیه نشست دولت در پاسخ به پرسش خبرنگار فارس که واکنش شما نسبت به آمارهای اقتصادی آقای خاتمی چیست گفته بود، قرار نیست هر کس در کشور اظهار نظری میکند، رئیس جمهور پاسخ دهد.
به نظر میرسد دولت ارادهای برای پاسخگویی به آمارهای اعلام شده در سخنرانی مزبور ندارد.
امروز: رییس سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه نیازمند برنامهریزی منسجم و متناسب با شرایط فعلی کشور هستیم، گفت: اگر برنامهریزی مناسب نداشته باشیم عرصه برای سوء استفادهکنندگان و مجال برای تحریم کنندگان فراهم میشود.
به گزارش ایلنا، به نقل از روابط عمومی سازمان بازرسی کل کشور، حجتالاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی عصر چهارشنبه با حضور در دومین همایش تجلیل از کارآفرینان ماندگار صنعت استان آذربایجان شرقی با اشاره به دهه کرامت و تبریک میلاد فاطمه معصومه و میلاد امام رضا گفت: این همایش، همایش احترام به تولید، برنامه ریزی، تکریم از تلاش و همت است و باید ادامه پیدا کند.
وی با اشاره به حادثه زلزله آذربایجان گفت: این حادثه غم انگیز و درد بزرگی بود. کشور ما هم جزو کشورهای آسیب پذیر از نظر بلایای طبیعی است. بحث گسلهای زلزله در کشور ما جدی است. چون چند زلزله را در دوران مدیرت خود در زمان وزارت کشور پشت سر گذاشتم میدانستم زمان زلزله اینجا شلوغ است؛ بنابراین سعی کردیم گروههای بازرسی را فعال کرده و الآن هم آمدهایم بازرسی کنیم تا بدانیم چه کمکی میتوانیم به زلزلهزدهگان و دستاندرکاران انجام دهیم.
پورمحمدی با بیان این اعتقاد که کشور در شرایط سختی از لحاظ فشارهای خارجی قرار دارد، گفت: اقتضای این موقعیت این است که همه با هم فکر کرده، به هم اعتماد کرده و دست به دست هم داده و مشکلات کشور را با برنامهریزی، اراده و تلاش و نه صرفا با حرف و شعار رفع کرد. دغدغههای امروز ما این است که حرفها زده میشود ولی آنجا که پای عمل میآید سست شده و آنجا که باید همگرایی داشته باشیم جا میزنیم. الان حوزه اشتغال، مصرف و اقتصاد ما با مشکلات زیادی روبرو شده است. این شرایط نیاز به برنامهریزیهای متناسب با خودش را دارد که از این جهت کاستیهایی داریم.
وی گفت: تحلیل گران هم ناجوانمردانه علیه ما بسیج شده و بسیج میشوند. فشارها از جوانب مختلف بر ما تحمیل شده است. ما نیازمند یک برنامه ریزی منسجم و متناسب با این شرایط هستیم تا بتوانیم از تحریمها عبور کنیم. اگر برنامه ریزی مناسب نداشته باشیم عرصه برای سوء استفاده کنندگان و مجال برای تحریم کنندگان فراهم میشود. ما از دو زاویه تحت فشاریم. عدهای طمع کارند که این موضوع فساد آور است. اگر این عده مجال پیدا کنند به جامعه خود هم رحم نمیکنند؛ آنچه متاسفانه میبینیم و شاهدیم. این عده از هیچ چیز پروا نمیکنند.
رییس سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه تحریمکنندگان هم آمدند ما را از پا در بیاوردند که اگر برای آن تدبیر نکنیم دشمن بر فشارهای خود میافزاید، معتقد است: باید برنامه ریزی کرد که البته در این زمینه با گرفتاری و کم کاری مواجهایم.
پورمحمدی با اشاره به مشکلات ارز در کشور گفت: اخیرا در کشور در بازار ارز مشکل به وجود آمد ولی به تصمیم جدی نمیرسیم. در این زمینه کشمکشها و بگو و مگوهایی مشاهده میکنیم که حوزه تولید، اشتغال و کارآفرینی از این بابت تحت فشار است. این کشمکشها باید پایان یابد.
وی خطاب به کارآفرینان و صنعتگران ادامه داد: خواهش ما از شما این است که این شرایط را به خوبی درک کرده و تا آنجا که میتوانید با صرفه جویی و استفاده از روشهای نوینتر فضای تولید را حفظ کنید.
رییس سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به هدف مراسم یعنی تجلیل از کارآفرینان ماندگار صنعت از سوی جامعه اسلامی کارگران گفت: چند سالی است که این رسم خوب یعنی تقدیر از کارآفرینان و تولید کنندگان از سوی دوستان صورت میگیرد. ما هم در حوزه دولتی و اداری باید همت و تلاش کرده تا با برنامه ریزیهای بهتر و دقیقتر این فضا را حمایت و پشتیبانی کنیم.
وی گفت: آنچه مهم است اینکه مردم ما در جایگاه بسیار برجستهای از جهت تأثیرگذاری در تاریخ خود و تاریخ جهانی قرار گرفتهاند. ما باید این فضا را در موقعیتی که قرار داریم خوب احساس کرده و درک کنیم. این موقعیت نه تنها ما را از این مرحله عبور میدهد بلکه جایگاه ما را در عرصه جهانی تثبیت خواهد کرد. جهان با مشکلات فراوان و عدیدهای روبرو است که شاهد آن هستیم.
پورمحمدی افزود: این سنت تاریخ است که این سختیها و اوضاع دشوار در چرخش است. مهم آن است که از ظرفیتهای خود خوب استفاده کنیم. اگر دغدغه داریم و ضعفها را بیان میکنیم به خاطر آن است که از ظرفیت و توان کشور خوب استفاده نمیشود. این همایش و جلسات نظیر آن به هماهنگیهای بیشتر، اندیشه و تفکر قویتر، برنامه ریزیهای جدیتر کمک میکند. باید در سطوح مختلف هماهنگتر عمل کرد تا از این مرحله عبور کنیم.
همچنین در پایان از تعدادی کارآفرین نمونه صنعت استان با حضور رییس سازمان بازرسی کل کشور تقدیر و تجلیل به عمل آمد.
امروز: نوسانات اخیر در بازار ارز کشور، زوایای پنهانتری از افزایش قمیت کالاهای وارداتی و همچنین کاهش میزان تولید کشور در سال حمایت از کار، تولید و سرمایه ایرانی دارد، که میتوان در این راستا به کاهش ۳۰ درصدی قدرت خرید کارگران کشور با گذشت ۶ ماه از آغاز سال جدید اشاره كرد.
به گزارش ایلنا، طبق قوانین موجود در قانون کار جمهوری اسلامی ایران، کمیته مزد شورایعالی کار موظف است در پایان هرسال، کف حقوق کارگران را برای سال آینده مشخص کرده و به نهادهای پرداخت کننده حقوق ابلاغ کند. تصویب حقوق حدود ۳۹۰ هزار تومانی برای کارگران در سال ۱۳۹۱، انتقاداتی را در پی داشت از جمله اینکه نرخ تورم، نوسانات ارز و... در تعیین این میزان از حقوق کارگران به درستی لحاظ نشده است، اما این شرایط امروز وارد مرحله جدیدی شده، تا جایی که قیمت ۱۹۰۰ تومانی دلار در اسفند گذشته به قمیتی در حدود ۲۵۰۰ تومان رسیده که به این ترتیب بیش از ۳۰ درصد افزایش داشته است.
حذف اقلام ضروری از سبد خانوار مزدبگیران
افزایش قیمت دلار، و به دنبال آن کاهش قدرت خرید خانوار مزدبگیر ایران، تاثیر قابل ملاحظهای در استفاده این خانوادهها به ویژه خانوادههای کارگری، از امکانات آموزشی، درمانی و... میشود که میتواند در بلند مدت تاثیرات اجتماعی و اقتصادی زیادی برای این خانوادهها و جامعه به همراه داشته باشد.
علیرضا حیدری، یکی از تحلیلگران اقتصادی در این زمینه به ایلنا میگوید: کاهش ارزش پول ملی به تبع افزایش نرخ ارز، حقوق مردمی است که در دهکهای پایین جامعه قرار دارند و زیرپای سرمایه داران قرار میگیرد.
او معتقد است کاهش ارزش پول ملی، تبعات جبران ناپذیری برای کارگران دارد.
او میافزاید: کاهش قدرت خرید مزدبگیران در ایران، جهت گیری زندگی این افراد را به سمت فقر و تنگدستی سوق میدهد، چرا که حقوق تعیین شده برای کارگران در ابتدای سال، کف توان آنها برای امرار معاش بوده است که در صورت کاهش ۳۰ درصدی این توان، عملا امکان تنظیم مجدد الگوی مصرف وجود ندارد، لذا این کارگران هستند که روز به روز فقیرتر میشوند. درکشورهای توسعه یافته، مسئول این قبیل مشکلات اقتصادی، دولتها و برنامه ریزان اقتصادی هستند که طبق اصول و عرف، مسئولیت این مشکلات را برعهده میگیرند.
اصلاح نظام مالیاتی، راه حل جلوگیری از افزایش فاصله طبقاتی
درصورت ادامه روند افزایش نرخ ارز و کاهش قدرت خرید کارگران و دیگر طبقات مزدبگیر جامعه ایران، اختلاف طبقاتی از زاویه میزان درآمد جهش چشمگیری به خود میگیرد. چرا که افراد دارای داراییهای سرمایهای از قبیل منزل، کارخانه، مغازه، اتوموبیل، سکه، ارز و... با فروش سرمایههای خود و تبدیل آن به ارز، عملا سود هنگفتی را صاحب میشوند که هیچ نقشی در تولید آن نداشتهاند.
به بیان دیگر، افزایش درآمدهای این افراد معدود، بر اساس افزایش طبیعی کالاها و دستمزدها و به طور کلی هزینه تولید ایجاد نشده است، بنابراین اگرچه ممکن است حقوق کارگران در این شرایط برای مثال ۵۰ هزارتومان افزایش یابد، اما این اختلاف درامد با دهکهای بالای جامعه به قدری بالاست که تنها به تشدید فاصله طبقاتی منجر میشود.
برای حل مشکل کاهش قدرت خرید کارگران، به نظر نمیرسد افزایش دستمزد نقدی دردی را دوا کند، چرا که این روند به افزایش نقدینگی و بروز تورم منجر میشود از این رو راه حلهای مالیاتی برای حل این مشکل پیشنهاد میشود.
حیدری در این زمینه میگوید: باید شرایطی را فراهم کرد که خالص در آمدهای کارگران، با اصلاح نظام پولی و مالی کشور، افزایش یابد به این ترتیب که با دریافت مالیات از دهکهای بالای جامعه - به نسبت کلیه درآمدها- نظام تامین رفاه اجتماعی را در کشور تقویت کرد.
وی معتقد است: افرادی که دارای سرمایههای غیرنقدی هستند، در شرایط بحرانی، میتوانند با تغییر سرمایه غیر ریالی از A به B سود مناسبی را داشته باشند که بسیاری از طبقات مزدبگیر از این سود محروم هستند و این روند نمیتواند مبتنی بر یک اقتصاد عدالت محور شکل گرفته باشد. از سوی دیگر این مساله در محاسبات مالیاتی نادیده گرفته میشود و این افراد بدون فعالیت اقتصادی مولد، نقدینگی زیادی را تصاحب میکنند.
در این شرایط است که سوق دادن مالیات دریافت شده از این شهروندان به سمت توسعه رفاه اجتماعی در کشور میتواند راه حل مناسبی برای استفاده دهکهای پایین از گردش مالی کشور باشد.
شناسنامه اقتصادی و نظارت بردرآمدها
نکتهای که حیدری بعنوان کارشناس مسائل اقتصادی در این زمینه تاکید میکند، مساله ایجاد شناسنامه اقتصادی برای اشخاص است به طوری که میزان فعالیتهای اقتصادی نامتعارف افراد رصد شده و مساله دریافت مالیات به نحو احسن اجرا شود. از سوی دیگر این طرح میتواند در برنامه ریزهای کلان اقتصادی کشور، نقش خوبی را ایفا کند و با فعالیتهای قانونمند از فرار مالیاتی در کشور جلوگیری کرد.
عدم نظارت مالیاتی بر فعالیت اقتصادی افراد، منجر به توسعه اقتصاد زیرمیزی و افزایش فساد در کشور میشود چرا که افراد به تنهایی میتوانند با تصاحب نقدینگی موجود در کشورو استفاده از مزایای آن، به افزایش فاصله طبقاتی دامن زده، و زمینه بروز بحرانهای اجتماعی واقتصادی را در کشور فراهم کنند.
امروز: چندی پیش رئیس اطلاعات قذافی در خبری اعلام کرد امام موسی صدر به همراه دو تن از همراهانش به شهادت رسیده است. این خبر بعد از انتشار توسط برخی از مقامات لیبیایی تکذیب شد.
به گزارش ایلنا، مهدی فیروزان خبر شهادت امام موسی صدر را تکذیب کرد و گفت: این خبر فردای انتشار تکذیب شد. خانوادههای گم شدگان نیز خبر را تکذیب کردند.
وی در ادامه افزود: این خبر دو تناقض داشته است؛ اول اینکه مدعی شده بودند پاسپورتهای گم شدگان در اختیار وزارت اطلاعات لیبی است. در حالی که پاسپورتها در اختیار دادگاه است. نکته دوم زمانی است که در این اخبار مطرح شده و با زمان گم شدن امام موسی صدر تناقض دارد.
داماد امام موسی صدر منبع خبر شهادت وی را موثق نداست و تشریح کرد: این خبر از قول دو روزنامه لیبیایی منتشر شده و منبع خبر نیز مشخص نیست. اگر امام موسی صدر در اختیار دولت انتقالی لیبی باشد باید مقامات لیبیایی این خبر را اعلام کنند.
وی همچنین خاطر نشان کرد: ولی منبع خبری روزنامه البلد والاهرام را نگاه کنید هیچکدام منبع خبر اعلام نکردهاند در صورتی که قاعدتا باید از سوی مقامات رسمی لیبیایی منتشر شود.
فیروزان در پایان، انتشار این اخبار را نیاز کشورهای منطقه به تفکر امام موسی صدر دانست و گفت: این نوع انتشار اخبار اصلی به ما نشان میدهد؛ مساله امام موسی صدر امروز برای ما و جهان عرب مساله حساسی است. تنها مسالهای که هنوز در پرونده قذافی مبهم مانده مساله امام موسی صدر و نیازی است که جهان عرب به تفکر امام موسی صدر دارد.
امروز: روزنامه قدس نوشت:
چهارشنبه 22 شهریور 1391 نیشابور :«سید رضا موسوی فر»، بریده بریده صحبت میکند دستهایش میلرزد و برای ادای هر جمله ای مکثی طولانی میکند. او مهربان و با محبت است همه را مینشاند و خودش پایین تر از همه مینشیند.
اول به شوخی درصد هایش را میشمارد و میگوید: 15در صد اعصاب و روان دارم. برای حواس پرتی و شیمیایی درصدی ندارم. درصدی هم برای ترکش های خمپاره برایم زدند میگویند، مدرک بیاورید که حواس پرتی شما در اثر موج انفجار است و سپس از ته دل میخندد و ادامه میدهد؛ این خنده دار نیست که مدرک میخواهند؟
میگویم بابا! من هواپیمای عراقی را که زدم انفجار هواپیما مرا به این روز انداخته است. خلاصه، شیمیایی هستم، اعصاب و روان هستم و با خوردن روزی 16 قرص صحبت کردن برایم بسیار سخت شده است نمازم را شک میکنم، حتی در نماز جماعت هم دچار اشکال میشوم.
میپرسم: مگر شما هواپیمای عراقی را زدید؟
میگوید: بله!
میپرسم: با چی زدید؟
میگوید: نامه تأییدیهاش هست با دوشکا ! من 14 یا 15 ساله بودم. همان عکسی که رو جلد کتابها و دفترچهها هست، با همان سن بودم.
می پرسم: امروز که به این عکس نگاه میکنید باورتان میشود که با این سن و سال یک رزمنده دفاع مقدس بودید ؟
با تحکم میگوید: بله
از پسر آقای موسوی میپرسم: شما باورت میشود پدرت در 15 سالگی بتواند در مقابل دشمنی بجنگد که هر سربازش 5 برابر این رزمنده بوده است؟
میگوید: نه وا... ! من ساعتها به این موضوع فکر کردم، هرچه خواستم باور کنم بیهوده بوده و من نتوانستم باور کنم که بابا در 15 سالگی که شاید تفنگش قد خودش بوده، میجنگیده!
عکاس این عکس ماندگار
میپرسم: یادتان هست این عکس را کجا از شما گرفتند؟
میگوید: در منطقه ایلام برای یک عملیات آماده بودیم دو تا لوله بزرگ در آنجا بود، نیروها داخل لوله پناه گرفته بودند منتظر دستور حمله بودند من بیرون از لوله ایستاده بودم هنگام غروب آفتاب بود که خبرنگاری که عینک هم داشت به سمت من آمد و کمیچهره ام را این ور و آن ور کرد و یک عکس از من گرفت.
میپرسم: چطوری این عکس به دستتان رسید؟
میگوید: زینبیه اهواز بودیم برای گرفتن ناهار به صف ایستاده بودیم که بچه ها یک بسته آوردند باز کردم و دیدم عکس من روی جلد مجله «امید انقلاب» چاپ شده است.
میگویم: خوشحال شدید؟
میگوید: بله هر کس باشد خوشحال میشود (از ته دل میخندد).
میگویم: در یکی از کتابهای درسی هم عکستان چاپ شده بود، درسته؟
آقای موسوی که یک کیف پر از مدارک و عکس و اثر از جبهه دارد کیفش را باز میکند اول آلبوم عکس را بیرون میآورد عکسها را میبینیم، چند عکس انتخاب میکنم و آقای موسوی زمان و مکان و نام رزمنده های هر عکس را معرفی میکند میگوید: این عکسها، از بچه هایم برای من عزیز ترند. اینها یادگار دفاع مقدس هستند که با هر بار دیدنشان آرامش پیدا میکنم.
سپس یک کتاب و دو دفتر از کیف بیرون میآورد. کتاب قرآن دوم راهنمایی را باز میکند، عکس معروف آقای موسوی در آن کتاب چاپ شده است. روی جلد دفتر ها هم از عکس آقای موسوی استفاده شده است چند مجله و روزنامه هم که عکس ایشان را چاپ کرده است و مدرکی از سپاه که سرنگونی هواپیما به وسیله او را تأیید کرده است.
عکسی از خودش با دوشکا در قایق نشان میدهد، میگوید: این عکس را همان روز گرفتند اما هر چه تلاش میکند نام عکاس را به یاد نمیآورد.
عراقی ها از روبهرو میآمدند
میگویم: روز اول که به خط مقدم رفتید از سر و صدا وحشت نکردید ؟
میگوید: شب اول در میمک خیلی ترسیدم شب مرا گذاشتند نگهبانی بدهم که عراقی ها از خاکریز به این طرف نیایند پشت خاکریز بودم به چشمم آمد که عراقی ها از روبهرو میآیند آقای ملائکه از بچه های نیشابور آنجا بود.
گفتم آقای ملائکه! عراقی ها دارند میآیند گفت: چند تا نارنجک بینداز. چند تا نارنجک انداختم دیدم نه بابا! عراقی نیست باز چند دقیقه بعد دیدم عراقی ها میآیند این توهم آن قدر قوی بود که قشنگ عراقی ها را میدیدم، وقتی دوباره گفتم که آقای ملائکه عراقی ها دارند میآیند، گفت: تو برو سنگر یکی دیگه از بچه ها بیاید . من به سنگر رفتم و حیدری فرخنده که بچه قوچان بود رفت او سرباز بود از بس که شب ظلمانی بود او هم توهم میزد! حیدری هم به سنگر آمد آقای ملائکه آمد و از من پرسید: موسوی! میتوانی نگهبانی بدهی؟
گفتم: نه!
گفت: خط را چکار کنم.
گفتم: اگر عراقی ها بیایند من نمیتوانم جلوی عراقی ها را بگیرم. گفت: پس آمدی جبهه چکار کنی !
گفتم: من آمدم بجنگم، اما نمیدانستم عراقی ها از روبهرو میآیند.
خنده اش گرفته بود، گفت: خیلی خب، امشب برو، فردا صبح باید یا برگردی و 90 روز در اهواز بمانی یا نگهبانی بدهی! دو سه روز با ترس نگهبانی دادم، اما بعد دیگر عادت کردم .
موسوی سپس توضیح میدهد که حیدری یک سرباز 17 ماهه بود و سه چهار ماه از سربازی اش مانده بود که در عملیات میمک به شهادت رسید.
این جانباز 45 درصد مکث طولانی میکند، شدت لرزش دستهایش بیشتر شده است من میگویم: حاج آقا! اگر اذیت هستید ادامه ندهیم!
میگوید: اینکه میبینید من در بین صحبتهایم مکث میکنم به خاطر قرصهاست . 27 سال است قرصها مرا خورده اند .
میپرسم: تا آخر جنگ در جبهه بودید؟
میگویم: آقای موسوی! چه انگیزه ای سبب میشد شما پس از زخمیشدن و آن همه صدمه هنوز خوب نشده به جبهه برگردید؟
میگوید: اول وفاداری به فرمان حضرت امام(ره) و سپس دفاع از میهن.
میگویم: آخه این چیزی که شما میگویید برای یک بچه 15 ساله خیلی بزرگ است !
میگوید: وقتی دشمن به خاک میهن اسلامیتجاوز کند این حرفها نیست 15 سال یا 70 سال، اگر میتوانی باید بروی . افتخار جوانان در زمان دفاع مقدس این بود که وفادار به امامشان بودند و حاضر شدند همه با هم خود را با اشتیاق در تنور جنگ بیندازند، فقط چون فرمان امام بود و آنها یار امام بودند.
شگفتیهای جنگ
از رزمنده موسوی در باره شگفتیهای جنگ میپرسم؟
میگوید:آنچه برای خودم جالب و باور نکردنی بود هواپیمایی بود که من توانستم آن را با دوشکا بزنم و شمار فراوانی از بچه ها نجات پیدا کردند .
میگویم: میشود ماجرایش را برای ما روایت کنید؟
میگوید: عملیات بدر در لشگر 5 نصر گردان «نازعات» در «هورالهویزه» بودیم «محمود علیزاده» فرمانده مان بود. من روی قایق پشت «دوشکا» بودم که یک هواپیمای عراقی از سمت نیزارها دیده شد که به سمت ما میآمد ما هم با سه چهار تا قایق پر از نیرو که هر قایق بیست نفررزمنده میبرد، روبهرو با هواپیما در حرکت بودیم. قایق اولی ما بودیم. فرمانده داد زد سید هواپیما را بزن اگر یک قایق را هم بزند بیست نفر از بچه ها شهید میشوند. من آیه « و ما رمیت اذ رمیت و لکن ا... رما...» را خواندم و شروع به تیر اندازی با دوشکا کردم ناگهان دیدیم بال راست هواپیما همین طور که به طرف ما میآید آتش گرفته و در یک آن، همه نیروها صدای تکبیرشان بلند شد. ا... اکبر و ... هواپیما آتش گرفت و در هور افتاد و ما هم با اشتیاق از این پیروزی به سمت منطقه عملیاتی پیش رفتیم و در آن عملیات پیروز شدیم.
درد دلها و حرفهای پایانی گفت و گو
میپرسم: یک انگشتتان کجا رفته ؟
میگوید: یادم نمیآید ترکش کجا برد، فقط دیدم نصفش مانده و میخندد.
خانم موسوی که تا اینجای مصاحبه ساکت بود، میگوید: بدنش ترکش زیاد دارد مکه که بودیم هوا گرم بود یکی از ترکشها نوکش بیرون زده بود خود آقای موسوی با چاقوی داغ، ترکش را بیرون کشید.
از خانم موسوی میپرسم: کی ازدواج کردید؟
میگوید: سال 65 آقای موسوی 18 سال داشت.
از خانم موسوی میپرسم شما چطور حاضر شدید با کسی ازدواج کنید که یک ساعت بعد زنده بودنش نامعلوم بود؟
میگوید: پدرم چون با خانواده آقای موسوی آشنایی داشت موافقت کرد و من خودم هم دوست داشتم ما وقتی ازدواج با یک رزمنده را میپذیرفتیم یعنی همه اتفاقهای بعدی را هم میپذیرفتیم چنانچه امروز که ایشان جانباز هستند من حتی یک لحظه دوست ندارم از کنارشان دور شوم و یا بدون ایشان به مسافرت بروم. همه اش فکر میکنم مأموریت من در کنار آقای موسوی بودن است و من به عهدی که هنگام ازدواج با ایشان بستم لحظه ای بی وفایی نباید کنم. مراقبت از جانباز بسیار سخت است، جانبازی که هم اعصاب و روان دارد، هم شیمیایی و ناراحتی ریه و هم ناراحتی های بسیار دیگر خودشان گفتند که روزی 16 تا قرص میخورند.
آقای موسوی میگوید: دوست ندارم اینها را بگویم، ولی اگر پدر خانمم کمک حال ما نبود ما نمیتوانستیم زندگی را با 600 هزار تومان اداره کنیم من از اول به خاطر لرزش زیاد دست، طرح اشتغال هستم و جزو جانبازهای شاغل هستم بچههایم نتوانستند از سهمیه در تحصیلات استفاده کنند چون 5 درصد کم داشتم تا 50 در صد. اوایل مدتی در کنار پدر همسرم کشاورزی میکردم، اما وقتی به خانه میرسیدم آن قدر حالم بد میشد که کارم به بیمارستان میکشید. پس از مدتی همسر و دخترم اعتراض کردند و دیگر نرفتم.
خدا شاهد است من نمیتوانم کار کنم وگرنه یک ریال هم از بنیاد حقوق نمیگرفتم. تازه تا چند سال هم سراغ بنیاد نرفتم، اما وقتی دیدم نمیتوانم، مجبور شدم برای در صد بروم. از مسؤولان گلایه داریم به خاطر اینکه فراموش کردند و فقط هفته دفاع مقدس میآیند و سر میزنند و میروند.
موسوی ادامه میدهد: خدا شاهد است، هر کس مرا میبیند میگوید چه آدم شیک و پیک و سر حالی! اما نمیدانند زیر این آدم سرحال چه درد بی درمانی نهفته است، نه خواب شب دارد و نه آسایش روز . ناگهان حالم به هم میریزد خدا به پدر همسرم خیر بدهد که اگر نبود معلوم نبود چه بلایی سر زن و بچه ام میآمد.
آقای موسوی برای حرف آخر میگوید: خاطره زیاد دارم، اما جزئیات و زمان و مکان را درست به یاد ندارم. فقط دوست دارم بگویم در این موقعیت حساس که دشمنان انقلاب با نقشه های جدید به ما حمله ور شدهاند، همگان باید پشتیبان ولایت فقیه باشند تا به کشور آسیبی نرسد.
امروز: حسینیان گفت: استنباط من از نامه مجلس، تشكر نمايندگان از احمدی نژاد به خاطر انتصاب و ابقاي مرتضوي در سازمان تامين اجتماعي بود و به همين دليل آن را امضا كردم.
به گزارش جام جم آنلاین، روح اله حسينيان در خصوص نامه حمايتي برخي از نمايندگان از سعيد مرتضوي رئيس سازمان تامين اجتماعي گفت: آقاي عبدالرضا عزيزي رئيس كميسيون اجتماعي مجلس اين نامه را نزد من آورد و من آن را خواندم. استنباط من اين بود كه اين نامه تشكر از احمدی نژاد به خاطر انتصاب و ابقاي مرتضوي در سازمان تامين اجتماعي است و به همين دليل آن را امضا كردم.
وي افزود: اين نامه جعلي نبوده و اينجانب متن نامه را ديدم.
نماينده تهران در مجلس خاطرنشان كرد: آقاي مرتضوي آدم خوبي است. فردي انقلابي است. در سخت ترين شرايط از انقلاب و نظام دفاع كرد.
«زماني كه مقام معظم رهبري در مصلي تهران سخنراني كرد، آقاي مرتضوي تنها قاضي اي بود كه در مقابل جريان انحرافي اصلاح طلبان ايستادگي كرد. وي در زمان فتنه سال 1388 و انتخابات رياست جمهوري در مقابل جريان فتنه ايستادگي كرد»
وي تصريح كرد: سزاورار نيست كه نيروهاي انقلاب به دست نيروهاي خود تخريب شوند. اين خواست دشمنان نظام و آمريكاست كه نيروهاي انقلاب به دست نيروهاي خودي تخريب شوند.
حسينيان كه خود سالها قاضي و دادستان دادگاه ويژه روحانيت بوده، افزود: اگر آقاي مرتضوي جرمي مرتكب شده و اتهامي بر وي وارد است، بايد دادگاه رسيدگي كند نه اينكه يك نماينده بگويد. در باره جرم افراد قوه قضائيه بايد نظر دهد و تا دادگاه جرمي را ثابت نكرده نمي توان بر مجرم بودن افراد نظر داد.
وي تاكيد كرد: من با اين شانتاژ بازيها و بحث هايي كه هيچ فايده ايي ندارد، موافق نيستم.
چهره شاخص مجلس در خصوص اعلام برخي از نمايندگان مبني بر جعلي بودن اين نامه، جعل امضاي آنها در پاي اين نامه و تغيير متن نامه پس از گرفتن امضا از نمايندگان گفت: اينكه يك عده از نمايندگان بعد از حمله مطبوعات حرف خود را پس مي گيرند، به خودشان مربوط است.
28 شهريورماه جاري در رسانه ها اعلام شد 118 نماينده در نامه اي به احمدی نژاد از تغيير صندوق تامين اجتماعي به سازمان و ابقاي سعيد مرتضوي در رياست آن تشكر كردند.
البته عبدالرضا عزيزي رئيس كميسيون اجتماعي مجلس تعداد نمايندگاني كه اين نامه را امضا كردند را 164 نفر اعلام كرد.
برخي نمايندگان روز چهارشنبه در صحن مجلس نسبت به تهيه و امضاي اين نامه واكنش منفي نشان داده و آن را جعلي خواندند. حتي علي لاريجاني رئيس مجلس هم اعلام كرد كه آن طور كه من شنيده ام برخي نمايندگان گفته اند اين نامه تحت عنوان ديگري نوشته شده و از آنها امضا گرفته شده است. در هر حال اين كارها درست نيست.
امروز: دولت آمریکا اعلام کرد كه ۱۱۷ هواپیمای ایرانی را تحریم کرده است.
به گزارش ایلنا به نقل از آسوشیتدپرس، وزارت خزانهداری آمریكا با اعلام این كه این هواپیماها متعلق به شرکتهای هوایی ایران ایر، ماهان ایر و یاس ایر بودهاند،تحریم كرده است.
آمریكا برای توجیه این اقدام خود، مدعی شده است كه این هواپیماها در پوشش كمكهای انساندوستانه به سوریه تسلیحات منتقل كرده است.
بنا بر این گزارش، این شركتهای هواپیمایی در حال حاضر تحت تحریمهای غیرمنصفانه آمریكا قرار دارند و بر مبنای این تحریمها شركتهای آمریكایی اجازه تجارت با آنها را نداشته و تمام داراییهای آنها در آمریكا مسدود شده است.
در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا ادعا شده است در تابستان سال جاری، دولت ایران از پروازهای ماهان ایر و ایران ایر از تهران به مقصد دمشق، برای ارسال ابزار نظامی و مقابله با تجمعات استفاده کرده است. در ادامه این ادعای توجیهناپذیر آمده است كه این کمکها با همکاری حزبالله انجام گرفته است.
امروز: فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای به دخترش عارفه السادات تاجزاده به مناسبت سالروز تولد وی، از روزهای بازداشت سید مصطفی تاجزاده و دیگر همراهان سبز برای دخترش گفته و نوشته است: " مردان مهاجم در شب ولادت مادرمان زهرای مرضیه(س) به خانه مان ریختند و گوهر یکدانه زندگی مان را ربودند و بردند و رنجش دادند و رنجمان دادند و ما به خدایشان واگذار کردیم. فاجعه را ما دیدیم و تو و ماه دامادجانمان شنیدید از راه دور."
به گزارش کلمه، این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، همچنین "روزهای سبز و خوبی را که خواهند رسید"، نوید داده و ضمن اعلام همراهی همیشگی با یار دربندش به دخترش نوشته است: " بیا تا به یکدیگر نوید روزهای خوب و سبز با هم بودن را بدهیم. بیا با هم پیمان ببندیم که در این راه سخت و صعب متحدانه همراهش باشیم."
متن این نامه به شرح زیر است:
جشنی برای تولد عارفه ساداتم
سلام نازنین تولدت مبارک
سی ساله شدی و سی سالگی زمان پختگی است حالا یک زن کامل هستی با اندازه سه دهه تجربه و دانش و یافته هایی که برای به دست آوردنش دقیقا سه دهه زمان لازم است.
سی ساله شدی دخترم. سالت اندکی کمتر از سن انقلاب است و اندکی کمتر از سن ماه دامادجان مان! سن انقلاب و تجربه هایی که سخت قابل اعتناست!
سی سالگی فصل نوینی در زندگی ما زن هاست! می توان به گذشته ها نقب زد و سال های زندگی را مرور کرد و برای سی سال بعدی واقع گرایانه تر برنامه ریزی کرد. بیا با هم به گذشته سفر کنیم:
سی ام شهریور سال هزار و سیصد و شصت و یک- آن روز سی ام آخرین روزهای گرم تابستان که نقطه وصل خنکای پاییز بود تو بی تاب آمدن بودی و من بی تاب وصل توأمان تو و پدرت. پدرت برای انجام فریضه حج به عربستان رفته بود در سال هایی که بوی ناامنی می آمد در شبه جزیره و من با هر نامه ای که از او می رسید تا بگشایم و دست خط او را ببینم و سلامتش را از زبان خودش و با قلم خودش باخبر شوم دل در دلم نبود. تو بودی، می دانستم. اما نبودن او را تاب آوردن آسان نبود. ما، من و تو در شب های تنهایی با هم نجوا می کردیم و هیچ کس شاهد این زمزمه های شبانه نبود! تو بی تاب آمدن بودی و من دلتنگ او. تو آمدی بسان فرشته ای کوچک و محبوب دل های دو خاندان شدی و پدر بی تاب آمدن بود و دیدنت. می گفت: خواب پریشانی دیده ام و تو و نوزادمان را به خدا سپرده ام.
دوست داشتم برای اولین زایمانم همسرم، یارم، شریک زندگی ام مرا به بیمارستان ببرد و در کنارم باشد. اما او نبود و تو را نیز رخصتی بیش برای پاییدن و ماندن نبود.
مولود عرفه! وقتی که آمدی نور را به سرای خالی از پدر پراکندی اما من خانه را بی او، تاب نیاوردم و همۀ بیست روز تنهایی مان را به خانه پدرجان و به آغوش او و مادرجان پناه بردیم تا گرمای آن خانه و روشنایی اش دلمان را گرم و روشن کند.
حالا دلتنگ که می شدم تو را در آغوش می گرفتم و می بوییدم و می بوسیدم. تو چونان فرشته کوچکی در زندگی ما حاضر شدی و چون گوی رخشنده ای می درخشیدی و این نورافشانی پدر را با وجود فرسنگ ها فاصله به طرب و شعف می آورد.
«حاجی» که آمد تو را سپید پوش به استقبالش بردیم که هردو از جانب خدا آمده بودید! او چنان مبهوت تو شد و تبارک الله احسن الخالقین گفت که گویی ما را نمی بیند! ما به خانه مان آمدیم قربان کردیم و میزبان میهمانانی شدیم که ولادت تو را در روز عرفه به فال نیک می گرفتند.
باری خداوند اولین در از درهای بهشتش را به روی ما گشود و ما شادمان از این مرحمت خوشبختی مان را شکرگزاری می کردیم. و سال ها مانند باد گذشتند و ناگهان تو پای به دانشگاه گذاشتی و بزگترین و مهم ترین انتخاب زندگی ات را کردی و زندگی مشترک را آغاز کردی با مردی که برازنده تو بود با صفات و خصال نیک. هنوز از سامان گرفتن زندگی تو و خواهرت چندی نگذشته گردش ایام روزهای سخت و تیره را برایمان به ارمغان آورد و غرّش آسمان زندگی تندباد و رگباری را به همراه داشت که سایه بان خانه مان را که نه، رکن رکین و بن و اساس آن را به یغما گرفت!
مردان مهاجم در شب ولادت مادرمان زهرای مرضیه(س) به خانه مان ریختند و گوهر یکدانه زندگی مان را ربودند و بردند و رنجش دادند و رنجمان دادند و ما به خدایشان واگذار کردیم. فاجعه را ما دیدیم و تو و ماه دامادجانمان شنیدید از راه دور.
تو بی تاب دیدار پدر بودی یادت هست؟ در آخرین ماه سال منحوس ۸۸ دل به دریا زدی، یارمهربان را ترک کردی و آمدی به وطن به امید خدا با آرزوی رهایی پدر و دیدارش. و دیدار دیگر عزیز رها شده از بند که برادرت بود! آمدی و دائم سراغش را گرفتی و پس از اولین و آخرین ملاقاتت در زندان، لحظه ای ما را به خود وانگذاشتی و سرخوشانه آمدن او را نوید دادی تا سرافرازانه آمد. قدمت مبارک بود دخترم در آن روزهای پایانی سال و تو که رفتی درست پس از همان سفر دو روزه کوتاه به دیار اجدادی، درد به جان او افتاد و زمین گیرش کرد و بستری شد و جراحی شد و نقاهتش به رمضان کشید و رمضان هنوز نیامده بازش خواستند به محبسی که تیره دلان برای آزاداندیشان تدارک می کنند در روزهای گمراهی و روزهای شادی شیطان که تفرقه را میان بندگان خدا مانند آب جادو می پاشد! و حبل الله را از دسترس آنان دور می کند. به محبس رفتن او همان و آغاز بی خبری و ... دردواژه هاست انگار که از نوک قلم می تراود در آستانه جشن میلادت، دردانه جان می بینی؟! انگار سی سال پیش است و او قصد وداع دارد و من نالان از هجران، توان بازداشتنش را از این سفر معنوی ندارم! انگار همان سال های سخت زندگی است که سفرهای کوتاه چند روزه اش را تاب نمی آوردم و آن دوری طولانی تر پس از بازگشت ما از پاریس به بهانه درس و مدرسه شماها و تربیتتان که واهمه خراب شدنش را در بلاد کفر داشتم و دلتنگی های مادرجان! آه چه طاقت فرسا بودند آن روزها و شب ها که ما لحظه شماری می کردیم آمدنش را و او مانند باد می آمد دو روزی و مانند برق می رفت برای ادامه کار و ...
و تو بزرگ و بزرگ تر شدی و هر شهریور تولدت را با حضور او جشن گرفتی و رسیدی به سال ۸۸ که قرار بود سال سرنوشت باشد و چه بد رقم خورد!
دخترم عارفه عزیزم!
اینک این چهارمین تولد توست بی حضور بابا که تو تنها با پیامش که نوید بخش و هشداردهنده است دلگرمی بی آن که حتی اجازه داشته باشی صدایش را بشنوی و برای یک سال دیگر زندگی ات انرژی و نشاط و خرّمی بگیری! و من در عالم خیال هنوز تو را در آغوش می گیرم و برایت لالایی می خوانم و این بار لالایی ها از همان جنسی است که مادرم برای من می خواند درزمانی که پدرم در زندان ستم شاهی بود. زندان زندان است! اما درد زندانِ نظامی که برایش رنج برده باشی و خون جگر خورده باشی بیش تر است. مانند درد گلی که شبلی بر تن حلاج افکند. بیا دخترم بیا و گوش به لالایی های مادر بسپار. انگار هنوز پلنگ در کوچه می نالد و صدای زنجیرها، همان زنجیرهای همیشگی که برپای مظلومان دوران قفل و کلید می شد، به گوش می رسد و هنوز ... هنوز سرودهای کوهستان شنیدنی است!
می دانم که این سال های نحس دوری و مهجوری برای تو با آن دل نازک و طبع لطیفت سخت می گذرد اما به ناچار می گذرد. حالا که مُهر ممنوع الخروجی، شما را تا زمانی که اراده همایونی تعلق گیرد از دیدار چهره مهربان و پرفروغ پدر و آغوش او و آغوش خانواده محروم کرده است. بیا تا همه این فاصله ها را نادیده انگاشته روحمان را و قلبمان را باز هم به یکدیگر پیوند بزنیم و نغمه های مستانه عاشقی را با هم زمزمه کنیم. بیا تا به یکدیگر نوید روزهای خوب و سبز با هم بودن را بدهیم. بیا با هم پیمان ببندیم که در این راه سخت و صعب متحدانه همراهش باشیم، دعاگویش باشیم، غمگسارش باشیم و اگر نمی توانیم باری از دوشش برداریم مبادا که باری شویم بر دوش هایی که متاعب زندان به غایت رنجورش کرده است.
می دانم که تو، همسرت، خواهرت و همه ما در همه دعاهای پدر هستیم ما هم از دعا فراموشش نمی کنیم و یادمان می ماند که عزت و سرافرازی این خانواده به شرافت و خلوص و پایمردی های اوست.
با سپاس از همه صبوری ها و یکدله گی ها و همراهی هایت
سایه پدر هماره بر سرت و بر سرمان مستدام
می بوسمت
مامان فخری
۲۹/۶/۱۳۹۱
امروز: به گزارش منابع خبری، جریان واگذاری ها در حوزه محیط زیست همچنان ادامه دارد و بعد از جزیره آشوراده و بخشهایی از ناهارخوران، حالا نوبت به پارک ملی گلستان رسیده است. دشت شاد گلستان که یکی از حساسترین اکوسیستمهای قدیمیترین پارک ملی ایران است، این بار در خطر جداسازی و تجزیه قرار گرفته است.
روزنامه اعتماد می نویسد: بر اساس نامه شماره ۲۱۴۱۵/۹۱ در تاریخ ۱۶/۵/۱۳۹۱ که از طرف مدیرکل دفتر ریاست سازمان و دبیرخانه شورای عالی محیط زیست امضا شده است مقرر شده که دو هزار هکتار از زمینهای پارک ملی گلستان از منطقه حفاظتی خارج و به جای آن، به همان میزان از سایر مناطق با ظرفیت استان اضافه شود.
به گزارش روزنامه اعتماد در بخشی از این نامه که خطاب به معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان، مدیرکل محیط زیست گلستان و سمنان ارسال شده، با اشاره به نامه نماینده شاهرود و میامی در مجلس شورای اسلامی آمده است: "در ملاقات حضوری با مدیرکل استان (سمنان) فرمانداران منطقه و جناب آقای دکتر جلالی مقرر شد اقامات ذیل انجام شود: ۱- به گفته مدیرکل استان (سمنان) حدود دو هزار هکتار مورد توقع، فاقد ارزش زیستگاهی است و خوب است ایشان و آقای ممشتی دنبال کنند تا با مصوبه شورای عالی محیط زیست از منطقه حفاظتی خارج شده و به جای آن، حداقل به همان میزان، از سایر مناطق با ظرفیت استان، اضافه و مشکل فوق حل شود."
در همین حال یک کارشناس محیط زیست که نخواست نامش فاش شود،گفت: "اینها بخشهایی از پارک ملی هستند که طی سالهای پس از انقلاب همواره مورد تعرض متخلفان برای چرای بدون مجوز دام قرار میگرفتهاند و هر بار هم محیطبانان زحمتکش و قوه قضاییه با آنها برخورد حقوقی میکردند. حالا جای تاسف دارد که سازمان محیط زیست و برخی نمایندگان مجلس از این متخلفان دفاع میکنند تا آنجا که حاضر شدهاند این پارک بینالمللی را تکهتکه کنند و هزاران هکتار از آن را واگذار کنند. این کار اساسا غیرقانونی است چرا که سند این منطقه به نام سازمان و جزو منابع ملی است و ضمنا عنوان پارک ملی، یعنی بالاترین درجه حفاظت را نیز دارد. باید ببینید چه نیتی پشت این حرکت خوابیده است؟!"
مدیرکل محیط زیست گلستان ضمن تکذیب هر گونه واگذاری اراضی پارک ملی گلستان به «اعتماد» گفت: "پارک ملی گلستان نخستین منطقه تحت حفاظت کشور است که جزو چند منطقه قدیمی حفاظتشده دنیاست. این پارک گنجینه عظیمی از ذخایر ژنتیکی و گیاهی و جانوری است و بر همه ما لازم و واجب و ضروری است که به هر طریق ممکن آن را حفظ کنیم. ما برای حفاظت بهتر از این پارک درخواست دادهایم تا دو منطقه حفاظتشده «لوه» و «زاو» را به عنوان ضربهگیر مناطق پیرامونی پارک لحاظ کنیم که این طرح به تصویب هم رسیده است."
محمد ممشتی خطاب به دوستداران محیط زیست گفت: "نگرانی شما کاملا برحق است اما مطمئن باشید به هیچ عنوان این اتفاق نخواهد افتاد و از آنجا که نقطه به نقطه و وجب به وجب پارک ملی گلستان دارای ارزشهای ویژه برای کل کشور است و هیچ نقطهیی ندارد که ارزش زیستگاهی نداشته باشد، چنین اتفاقی نخواهد افتاد. ضمن اینکه این پارک تحت نظارت و ارزیابی سازمانهای جهانی است که ما برنامه داریم با توجه ویژهیی به آن رسیدگی شود."
کارشناس محیط زیست و رییس سابق پارک ملی گلستان که نزدیک به یک دهه در این پارک زندگی کرده است، درباره صدمات هر گونه تفکیک گفت: "مجموعه پارک ملی گلستان از نظر جغرافیایی به گونهیی به هم پیوسته است که تفکیک کمترین بخش آن، اختلالات جدی و بزرگ در اکوسیستم پارک ایجاد خواهد کرد و این اساسا امکانپذیر نیست. نه از نظر اکولوژیک و نه از بعد حفاظت و نگهداری. تمام محدودههای پارک بنا به مقتضای طبیعی خود دارای ارزشهایی هستند و ارزشهای آنها به گونهیی نیست که کسی به فوریت آن را تشخیص دهد یا اینکه بگوید بخشی از منطقه فاقد ارزش است. پوشش گیاهی یا جانوری یا گونههایی از حشرات یا جوندگان که هر یک دارای نقش اکولوژیکی خاصی هستند، در این منطقه قرار دارند و این مجموعه جداییناپذیر است و جدا کردن بخشهای پارک میتواند صدمات جبرانناپذیری را به این پارک ملی وارد کند."
رمضانعلی قائمی در ادامه گفت: "محدوده دشتشاد و کل مجموعه پارک به لحاظ طبیعی به جنگلهای هیرکانی متصل است و این کار، پارک را به سمت جزیرهیی و مجزا شدن سوق خواهد داد که تبادلات جانوری در آن کاهش خواهد یافت و مشکلات عدیدهیی را پدید خواهد آورد که با هیچ عملی جبران نخواهد شد."
پارک ملی گلستان قدیمیترین پارک ملی ثبت شده در کشور است که در حدود ۸۷۲۴۲ هکتار مساحت دارد. این پارک پناهگاهی کمنظیر برای حیاتوحش است که ۱۳۵۰ گونه گیاهی و ۳۰۲ گونه جانوری، از جمله نیمی از گونههای پستانداران ایران را در حدود ۹۰۰ کیلومتر مربع مساحت خود جای داده است. یکهشتم گونههای گیاهی، یکسوم گونههای پرندگان و بیش از ۵۰ درصد از گونههای پستانداران کشور در این پارک زندگی میکنند. از مجموع جانوران موجود در این جنگل ۱۹ گونه در خطر انقراض هستند که هما، بالابان، گیلانشاه خالدار و روباه ترکمنی از جمله آنها هستند. مرال، شوکا، کل و بز، و قوچ و میش هم از جمله گونههاییاند که بیشتر مورد شکار غیرمجاز قرار میگیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر