امروز: حسین موسویان، عضو اسبق تیم مذاکره کننده هسته ای که ظاهرا در خارج از کشور زندگی می کند، در یادداشتی مدعی شد رهبر انقلاب که تصمیمگیری نهایی در سیاست خارجی را بر عهده دارند، از روابط سالم با ایالات متحده بر مبنای احترام متقابل و عدم مداخله و خصومتورزی، استقبال میکنند.
به گزارش دیپلماسی ایرانی، وی در نشنال اینترست نوشت:
سیاست تعامل «باراک اوباما» رییسجمهور آمریکا با ایران شکست خورده است.
گامهای اخیر به خصومتورزی بیمانندی بین دو کشور منجر شده و واشنگتن یک جنگ تمامعیار اقتصادی، سایبری و سیاسی را با ایران پیش گرفته است. البته هنوز هم این اقدامات عطش انتخاباتی را فرو ننشانده و دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مانند تبلیغات انتخاباتی دورههای پیشین میکوشند خصمانهترین پیام را برای ایران ارسال کنند. اما با وجود تمامی این دلسردیها و دشمنیها، هنوز هم روابط خوب امکانپذیر است اما تنها در صورتی که ایالات متحده تغییر رفتار داده و در را برای تعامل واقعی بگشاید.
موقعیت استراتژیک ایران این کشور را در مرکز منابع انرژی خاورمیانه قرار داده است. ایران از نظر نقشه جغرافیایی بین دو قطب انرژی جهان، یکی دریای خزر در شمال و دیگری خلیجفارس در جنوب واقع شده است و به همین دلیل است که ایالات متحده نمیتواند از ایران چشمپوشی کند. اما سر باز زدن از پایان دادن به روابط خصمانه دوجانبه که در سه دهه اخیر بین تهران و واشنگتن وجود داشته، موجب میشود که ایران همچنان یک کابوس در سیاست خارجی آمریکا باقی بماند و کشورها در آستانه جنگ قرار گیرند. نامزدهای انتخاباتی آمریکا باید با تقویت همکاری و دوستی به جای مقابله و دشمنی، زمینه عقلانی لازم برای تغییر واقعی را ایجاد کنند.
به این ترتیب منافع ملی دو طرف، کشورهای منطقه، جامعه بینالملل و حتی اسراییل حفظ میشود. من برای ربع قرن در روابط ایران با غرب دخیل بودهام. این برای من روشن است که مانع اصلی در راه عادیسازی روابط، نفوذ اسراییل است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل نقشی اساسی در سوق دادن دو طرف به سوی جنگ سوم در خاورمیانه ایفا میکند. همانگونه که بسیاری از کارشناسان سیاست خارجی آمریکا به من گفتهاند، در واشنگتن سیاستهای ضدایرانی در اغلب موارد سیاستهای اسراییلی است. این یک نگرانی است که در صورت حل نشدن مشکل اسراییل با ایران، مذاکرات هستهای نیز راه به جایی نخواهد برد و در مسایل مربوط به اهداف هستهای ایران شفافسازی نمیشود. چند روز پیش از مذاکرات هستهای در بغداد، نتانیاهو به وضوح اعلام کرد که اسراییل برنامه غنیسازی در ایران را تاب نمیآورد.
این رویکرد موجب شد که مقامات در کنگره آمریکا از اوباما بخواهند درخواست تعلیق غنیسازی را پیش روی ایران بگذارد. اما همین خودداری از پذیرش حق قانونی ایران در غنیسازی اورانیوم است که دور اخیر مذاکرات را به شکست کشانده است. استراتژی نتانیاهو بر این است که موضوع هستهای ایران را به ابزاری تبدیل کند تا از طریق آن واشنگتن وارد جنگ با ایران شود. این در حالی است که یک گمانهزنی گسترده در مورد اقدام نظامی یکجانبه اسراییل علیه ایران وجود دارد.
به این ترتیب میتوان گفت که اسراییل یک عامل کلیدی تاثیرگذار در موضع تند آمریکا علیه ایران است که به افزایش دشمنیها بین دو کشور منتهی شده است. اما آنچه نتانیاهو از توجه به آن غافل شده این است که تشدید درگیریها بین تهران و واشنگتن میتواند مشکلاتی را برای اسراییل ایجاد کرده و حتی امنیت ملی آن را نیز به خطر بیندازد. یکی دیگر از دلایل موثر در ترمیم نشدن روابط ایران و آمریکا، دولتهای سابق ایالات متحده است که از زمان انقلاب اسلامی در ایران تاکنون، هدایت امور در ایالات متحده را بر عهده داشتهاند. در این دولتها استراتژی جامعی برای از سرگیری روابط با ایران تعریف نشد و در مقابل موضوع تغییر رژیم در ایران نیز مطرح شد. حتی برنامه اصلاحات و ترقیخواهی که در دوران ریاستجمهوری «علیاکبر هاشمیرفسنجانی» و «محمد خاتمی» کلید زده شد نیز با مخالفتهایی در واشنگتن همراه بود.
این در حالی است که این خصومتورزی حاصلی به همراه نداشت. برای بسیاری از سیاستگذاران ایرانی، تنها سیستم دولتی مورد قبول برای غرب حکومتی نظیر حکومت «محمدرضا پهلوی» است که دلارهای نفتی را به نفع غرب خرج میکرد و به سیاستهای اعمالی از سوی خارج تن میداد. برای اغلب ایرانیهایی که در داخل کشور زندگی میکنند، سیاست تغییر رژیم که از سوی آمریکا دنبال میشود، شرایطی مانند، عراق، افغانستان یا سوریه در ایران پدید میآورد. ایرانیان هنوز خاطره جنگ هشت ساله ایران- عراق که پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد را به خاطر میآورند. به همین دلیل امنیت و ثبات یکی از مهمترین خواستههای جامعه ایران است.
از سوی دیگر تمایلی که بین تحلیلگران غربی وجود دارد تا مخالفت رهبری با عادیسازی روابط ایران-آمریکا را به ایدئولوژی غیرقابل انعطاف ربط دهند، اشتباه بوده و باید این نگرش اصلاح شود. در واقع مخالفت رهبری با عادیسازی روابط در احساسات مذهبی ریشه ندارد و بیشتر به غرور ملی، هویت و موجودیت مربوط میشود. پس از حدود سه دهه فعالیت در حکومت ایران، تردیدی ندارم که ایران و رهبری که تصمیمگیری نهایی در سیاست خارجی را بر عهده دارند، از روابط سالم با ایالات متحده بر مبنای احترام متقابل و عدم مداخله و خصومتورزی، استقبال میکنند. ایران خود را کشور بزرگی میداند که مهد تمدن است و در بسیاری از زمینهها مانند علوم، تولید دارو، ریاضیات، نجوم و هنر و موسیقی نقش مثبتی در جامعه بینالملل ایفا کرده است. این یک غرور ملی است که انگیزه را برای مقابله با سلطه ایالات متحده تقویت میکند. اما ایرانیان از یک رابطه متوازن، استقبال میکنند.
همانگونه که در کتاب جدید خود تحت عنوان بحران هستهای ایران، خاطرنشان کردهام، مذاکرهکنندگان هستهای هم در دوره خاتمی و هم «احمدینژاد» به دولت «بوش» و اوباما پیشنهاد دادند مذاکرات وسیعی به منظور از سرگیری روابط انجام شود. اما آمریکا با این پیشنهاد مخالفت کرد. در حالی که انگیزه ایران برای معامله بزرگ با ایالات متحده روشن است، واشنگتن نیز باید به واقعگرایی دوران «نیکسون» بازگردد. آمریکا تنها با یک تعامل واقعی و جدید میتواند بر اختلافات بین دو کشور غلبه کند. آمریکا و ایران باید به دنبال مذاکرات جامع و ادامهداری باشند که نمونه آن در سه دهه گذشته مشاهده نشده است. این یک نکته مهم است که پیش از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در نوامبر سالجاری و انتخابات ریاستجمهوری ایران در ژوئن 2013، مذاکراتی در سطح کارشناسان بین ایران و آمریکا انجام شود. این روند به دو طرف امکان میدهد که زمینه و استراتژی را برای دوران پس از انتخابات ریاستجمهوری آماده کنند.
سابقه تاریخی نشان میدهد که همواره دو طرف پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری برای از سرگیری روابط تلاش کردهاند. اما این تلاشها به شکست منجر شده چراکه آمادگی یا هماهنگی اولیه برای آن وجود نداشته است. اما برای به نتیجه رسیدن مذاکرات، واشنگتن نیز باید پیشنهادهایی ارایه کند. آمریکا باید برای به رسمیت شناختن حقوق هستهای ایران شامل غنیسازی اورانیوم آماده باشد و در مقابل این تضمین را از ایران دریافت کند که هیچگاه به باشگاه هستهای وارد نمیشود.
علاوه بر این ایالات متحده باید همکاری تدریجی با ایران در زمینه منافع مشترک مانند افغانستان را آغاز کند. به بیان دیگر مسایلی که به دو کشور مربوط میشوند نباید به بهانه تنشهای هستهای با ایران گرو گرفته شوند. اگر آمریکا پیشنهاد صحیحی ارایه کند، این احتمال وجود دارد که توافقی حاصل شود که تهران را برای همیشه از سلاح هستهای دور نگه میدارد. در حال حاضر هنوز شانس راهکاری دیپلماتیک وجود دارد و نباید این فرصت را از دست داد. ایران به طور کامل برای شفافسازی برنامههای هستهای و رفع نگرانیها آمادگی دارد. علاوه بر این ایران آماده است تا محدودیتهایی را در برنامههای هستهای خود مانند کاهش سطح غنیسازی به پنجدرصد بپذیرد.
به همین دلیل نباید این شانس را نیز به یکی دیگر از فرصتهای ازدسترفته در تاریخ روابط ایران و آمریکا تبدیل کرد. در صورتی که آمریکا و نه اسراییل هدایت امور در مورد ایران را در دست بگیرند، این رویکرد واقعگرایانه میتواند شانسی برای موفقیت داشته باشد. همانگونه که نیکلاس برنز، دستیار سابق وزارت امور خارجه آمریکا در یکی از مقالههای خود در روزنامه «بوستون گلوب» نوشت، واشنگتن نباید خود را به گروگانی برای جدول زمانی نتانیاهو برای اقدام تبدیل کند. به این ترتیب باید امیدوار بود که رییسجمهور جدید آمریکا این خردمندی و توانایی را داشته باشد.
امروز: بزرگترین رویداد ورزش دنیا چندی پیش در لندن به پایان رسید و کاروان ورزش ایران یکی از درخشانترین دورههای تاریخی خود را در این رقابتها پشت سر گذاشت.
به گزارش ایلنا، نتایج درخشان کاروان المپیکی ایران در لندن در حالی رقم خورد که در درون خانواده ورزش غوغا و آشوبی به پا بود. هر روز شاهد انتشار اخبار ناامید کننده از فدراسیونها و مدیران ورزش بودیم.
یک روز وزیر تا آستانه استیضاح پیش میرفت و روز دیگر تصمیمی اتخاذ میشد که قلب ورزش را تا آستانه ایست کامل پیش میبرد، یک روز شاهد جنگ و گریزهای عجیب و غریب معاونین بودیم و روز دیگر نامههای افشاگرانه و تهدیدآمیز منتشر میشد.
این تنها گوشهای سربسته از اتفاقات ورزش ما در آستانه المپیک ۲۰۱۲ بود، ولی چیزی که در لندن به وقوع پیوست فراتر از تصور مدیران ارشد ورزش و البته مردم کوچه و بازار و علاقهمندان ورزش بود.
بدونشک در آن بلوشوی پیش از المپیک حتی خوشبینترین مدیران ورزش هم چنین نتایجی را در مخیله خود تصویرسازی نکرده بودند، هر چند بلافاصله با پایان رقابتها و خلق چنین شگفتی در لندن تک تک مدالها و عناوین چندین صاحب پیدا کردند.
با این حال باید از ورزشکاران و مربیان شگفتیساز ایرانی در بزرگترین عرصه ورزش دنیا به نیکی یاد کرد، حتی اگر مدیران سوار بر مرکبشان نقش پررنگی در موفقیتهایشان نداشته باشند چراکه مهم بالا رفتن پرچم ۳ رنگ ایران و طنینانداز شدن سرود ملی ما بود و البته افتخاری که جامعه ایرانی را سرافراز کرد و بس. هر اندیشهای غیر از این مردود و مسموم است و حالا افتخار هر ایرانی کسب موفقیت در آوردگاه المپیک است.
اما یکی از مدیرانی که نباید از نقش او در این موفقیتها به سادگی گذشت، کسی است که سالها مرد شماره یک ورزش ایران بود و به گفته خودش نقشی زیربنایی در موفقیتهای «کشتی فرنگی و دوومیدانی» در المپیک لندن داشته و مدالهای ارزشمند این ورزشکاران در المپیک به نوعی حاصل تلاشهای گذشته دوران مدیریت اوست.
صحبت از «محسن مهرعلیزاده» است. مدیری که حرف و حدیث بسیاری در مورد دوران مدیریتش همیشه وجود داشته ولی وی ترجیح داده وارد جنگهای رسانهای نشود و کمتر از وی مصاحبهای منتشر میشود.
مهرعلیزاده ترجیح داده در فدراسیون جهانی ورزشهای زورخانه فعالیتهای ورزشی خود را ادامه دهد تا هر روز در رسانهها به گپ و گفت و واکنش در مورد حرف و حدیثها بپردازد.
در مورد ورزش ایران در المپیک و همچنین تهدیدات تعلیق که خیمه بر سر ورزش ما زده و دیگر مسائل گفتوگویی با رئیس اسبق سازمان تربیت بدنی در دوران اصلاحات داشتهایم که در ادامه میخوانید.
رییس اسبق سازمان تربیت بدنی تاکید میکند که درخشش برخی رشتههای مدال آور مانند کشتی فرنگی و دوومیدانی در المیپک لندن حاصل کار مدیران گذشته ورزش است نه مدیران فعلی.
محسن مهرعلیزاده در گفتوگوی اختصاصی با ایلنا با تبریک موفقیتهای کاروان المپیکی ایران در لندن، اظهارکرد: نمیخواهم خدای نکرده کار مسوولان ورزش این دوره را سبک بشمارم ولی میخواهم از دید کارشناسی مطالبی را بیان کنم.
وی ادامه داد: به شخصه از زحمات همه مدیران ورزش، مربیان عزیز باشگاهها، روسای فدراسیونها و مدیران ارشد ورزش در ردهها قدردانی میکنم اما یک واقعیت را نباید فراموش کرد و آن اینکه پیروزیهای کسب شده در المپیک نباید موجب ایجاد غرور کاذب و یا فریب خودمان شود.
رییس اسبق سازمان تربیت بدنی با اشاره به دستاوردهای المپیک لندن گفت: ما در این المپیک جهشی واقعی از نظر کسب مدال و رنگ مدال داشتیم اما همانگونه که در کل مسایل، اصل برنامهریزی است و اهمیت دادن به برنامهریزی بلندمدت جواب میدهد. تحلیل ترکیب مدالها و ترکیب رشتههایی که در المپیک مدالآوری داشتند ما را به این نطقه میرساند که درخشش رشتههای مدالآور ما در این دوره حاصل کار مدیران سالهای قبل ورزش است. اگر در دو رشته کشتیفرنگی و دوومیدانی مدالهای ارزشمندی بدست آوردیم، این مدالها حاصل فعالیت حداقل ۱۰ الی ۱۲ سال گذشته بود.
وی افزود: در کشتی فرنگی، محمدرضا طالقانی در زمان ریاست بر فدراسیون کشتی، محمد بنا را به خدمت گرفت تا هدایت ملی پوشان کشتی فرنگی را بر عهده بگیرد. طالقانی به من گفت کار در کشتی فرنگی در یکی - دو سال جواب نمیدهد بلکه باید یک دوره ۸ تا ۱۰ ساله را در نظر بگیریم تا ثمره کار خود را برداشت کنیم. من به طالقانی گفتم شما بروید کار خود را انجام دهید و هزینه کنید، من ۱۰ سال دیگر از شما نتیجه میخواهم. دیدید ۱۰ سال بعد چه موفقیتهایی در کشتی فرنگی اتفاق افتاد.
زحمات طالقانی در المپیک جواب داد
مهرعلیزاده تاکید کرد: البته اینطور نبود که من همان موقع دقیقا ۱۰ سال آینده را پیش بینی کرده باشم ولی بین ۸ تا ۱۰ سال بر روی یک کار مداوم به عنوان یک کار برنامه ریزی شده برای آینده حساب باز کردیم. الحمدالله در حال حاضر ما نتیجه این برنامه ریزی را گرفتیم که از محمد بنا به طور ویژه تشکر میکنم. همچنین از محمدرضا طالقانی نیز تشکر میکنم به خاطر اینکه زحماتی که کشیده بود، امروز جواب داد. دست مسوولان امروز هم درد نکند. البته این یک درس از المپیک بود.
نقره احسان حدادی حاصل مدیریت کفاشیان بود
رئیس اسبق سازمان تربیت بدنی در ادامه تصریح کرد: یکی دیگر از رشتههایی که براساس برنامهریزی مدال کسب کرد رشته دوومیدانی بود. به خاطر دارم علی کفاشیان آن زمان رییس فدراسیون دوومیدانی بود. او در آن زمان یک مربی اوکراینی را به خدمت گرفت تا به صورت ویژه با احسان حدادی کار کند. شاید جلسهای نبود که من با کفاشیان در مورد روند آمادگی و تمرینات حدادی صحبت نکنم. او از همان زمان در مجموعه آفتاب انقلاب که یک مجموعه عالی در خاورمیانه است تمرینات خود را پیگیری کرد و در نهایت ثمره آن همه تلاش مدال نقرهای بود که توسط احسان حدادی کسب شد و او امروز به این افتخار بزرگ دست یافته است.
نتایج وزنهبردرای در المپیک پکن مایه شرمساری بود
وی در ادامه متذکر شد: اما یک درس دیگر از المپیک لندن، ثبات در رشته وزنه برداری بود که در کسب موفقیت این رشته ورزشی موثر بود. ما در این رشته چه در المپیک سیدنی و چه در المپیک آتن به استثنای پکن که مایه شرمساری بود، روند رو به رشدی داشتیم و خوشبختانه نتایج مورد توجهی هم کسب کردیم.
در تکواندو و کشتی آزاد عقبگرد داشتیم
مهرعلیزاده در ادامه به عملکرد کشتی آزاد و تکواندو در رقابتهای المپیک لندن اشاره کرد و گفت: در عملکرد کشتی آزاد و تکواندو بخشی بدشانسی و بخشی هم ناداوری دخیل بود اما در کل عقبگرد داشتیم.
وی همچنین یادآور شد: ورزش دو بخش عمده دارد. یک بخش، مدیریت روز است و دومین و مهمترین بخش مدیریت، برنامهریزی مدیریتی بلند مدت است که جوابش را در جاهای دیگر بگیریم.
برنامهریزی بلندمدت جلوی خسارتها را میگیرد
مهرعلیزاده همچنین با اشاره به دو درسی که ورزش ایران از المپیک لندن گرفته، متذکر شد: با این دو درسی که گرفتیم از این به بعد چه کار کنیم؟ بارها این سوال مطرح میشود که آیا المپیک بعد این موفقیتها تکرار میشود؟ نمیشود؟ بدتر میشود بهتر میشود؟ باید عرض کنم در دوره بعد اگر این وضعیتی که ما در این دوره در برخی از رشتههایی که از چندین دوره قبل در المپیک حاضر بودیم و مدال آوری داشتیم، داشته باشیم، ممکن است کشتی فرنگی و دوومیدانی هم به همین وضعیت دچار شوند اما اگر برنامه ریزی درازمدت انجام شود، این خسارت که در مورد کشتی و تکواندو اتفاق افتاد جبران میکنیم.
باید در ورزشهای پایه برنامهریزی بلندمدت داشته باشیم
رییس اسبق سازمان تربیت بدنی ادامه داد: همچنین به این موضوع هم توجه شود که اگر میخواهیم این موفقیتها و این حرکت جهشی ما مانند کاری که در لندن در دوومیدانی و کشتی فرنگی انجام شد، تداوم داشته باشد، باید در ورزشهای پایه دیگر مثل ژیمناستیک، شنا و بعضا در ورزشهای دیگری که قابلیتاش را داریم مثل تیراندازی و پینگ پونگ برنامه ریزی بلندمدت کنیم، در این برنامه ریزی فقط به منفعت روز خودمان نگاه نکنیم. اگر امروز در ژیمناستیک همانند همان چیزی که ما۱۰سال قبل در دوومیدانی انجام دادیم انجام شود حداقل برای المپیک ۲۰۲۰ میتوانیم در کنار موفقیت کشتی فرنگی و دوومیدانی در ژیمناستیک و شنا هم موفقیتهایی داشته باشیم. المپیک لندن این درس را به ما داد نباید به دنبال این باشیم که وضعیت روز و موفقیتها به نام من تمام شود، باید این قبیل مسایل را رها کنیم و برای آینده برنامهریزی کنیم.
بسکتبال ما قبل از ۱۲ سال پیش هیچ بود
مهرعلیزاده در ادامه تاکید کرد: شکر خدا همه ما زنده هستیم و میبینیم و فهمیدیم برنامه دراز مدت در ورزش مثبت است و جواب میدهد. عمر زیاد هم نمیخواهد، همان ۱۰ یا ۱۲ ساله مناسب است. همان کاری که الان در مورد بسکتبال شده، چراکه بسکتبال ما قبل از ۱۲ سال پیش هیچ بود. آن موقع محمود مشحون پیش من آمد و گفت این کاری که شروع کردیم یک برنامه ۸-۷ تا ۱۰ سال است. من هم گفتم کار را انجام بدهید و حالا الحمداله بسکتبال ما از رشد قابل اطمینان، محکم و قابل اعتمادی برخوردار است.
مسوولان با ورزش دنیا تعامل بیشتری داشته باشند
وی همچنین خاطرنشان کرد: مطلب دوم که اخیرا شنیدم اینکه ۱۷ ماه آگوست یک نامه از IOC به کمیته ملی المپیک آمده در خصوص اقدامات وزارت ورزش در مورد تغییر روسای فدراسیونهای تیر و کمان، قایقرانی، شنا و دوچرخه سواری که درخصوص اصلاح اساسنامه تذکرات قانونی داده و در ادامه حتی تا تصحیح اساسنامه، این فدراسیونها را از برگزاری مجمع انتخاباتی برحذر کرد. این نامه خیلی جدی است و در این بین میخواهم توصیه جدی کنم مشخصا به وزیر محترم ورزش و سایر مسئولان ورزش به عنوان فردی که دلسوز ورزش مملکت است. توضیح من این است که دوستان مقداری با ورزش دنیا بر مبنای موارد حقوقی و شناخت شده قانونی تعامل بیشتری داشته باشند و همچنین در رعایت قوانین بینالمللی یک مقدار کوشا باشند و بدانند کمیته بینالمللی المپیک یک قوانینی دارد، فدراسیونهای جهانی یک قوانینی دارند که اگر قوانین فدراسیونهای جهانی و بین المللی رعایت نشوند، مشکلاتی برای ورزش ایجاد میشود که یکی از آن چالشها این است که دستگاه ورزش و فدراسیونهای مربوطه از کارهای دیگر خود باز میمانند و چند ماه یا حتی یکسال دراین خصوص درگیر میشوند. دوم اینکه بعضا ما دیدهایم مسولان ورزش اقدامات حقوقی و قانونی را میتوانند انجام دهند که به هر حال با تعلیقهایی روبرو نشویم.
نباید مساله تعلیق فوتبال برای دیگر رشتهها اتفاق بیفتد
وی ادامه داد: در دورههای گذشته دیدیم با تعلیق فوتبال چه مصیبتها و چه مشکلاتی ایجاد شد. در پایان هم فدراسیون فوتبال مجبور شد اساسنامهاش را با آنچه آنها میگویند وفق و تصحیح کند. بعد از تحریمها، بعد از تعلیقها و کلی عقب افتادنها که من فکر میکنم این عقب افتادنهای فعلی در فوتبال که تا الان داریم و عدم حضور ما در پستهای بینالمللی به همین موضوع بر میگردد، پس نگذاریم این اتفاق بدی را که در فوتبال تجربه کردیم، در خصوص رشتههای دیگر هم تکرار شود. این توصیه جدی من به وزیر محترم ورزش است که این توضیحات را از سر دلسوزی از فردی که بالاخره در این ورزش زحمت کشیده و همچنان به جوانان و نوجوانان و عزیزان علاقهمند به ورزش اعتقاد و تعصب دارد، جدی بگیرند و انشاالله به آن عمل کنند.
طرف حساب مجلس شورای اسلامی وزیر است
مهرعلیزاده در خصوص شائبههای دخالت حمید سجادی (معاون وزیر وزیر ورزش) در تغییر برخی از روسای فدراسیونها گفت: به هرحال من نمیگویم این کارها کار معاون یا مدیر است اما معتقدم وزیر ورزش مسئول است. طرف حساب مجلس شورای اسلامی وزیر است. دولت و مردم وزیر را مسوول نتایج میدانند. وزیر باید قاطعانه و با تدبیر لازم تصمیم بگیرد و کارها را انجام دهد. هر کسی یک دوره مدیریتی دارد، بالاخره دوره مدیریت وزیر فعلی ورزش هم بعد از مدت تمام شود و میرود، ولی قضاوتها در جامعه میماند. بالاخره تصمیمهای قاطعانه یا برعکس آن عدم تصمیمگیری قاطع از سوی وزیر ورزش در کشور بازخورد خواهد داشت. مردم میگویند فلان مطلب پیش آمد، فلان چالش در دوره مدیریت فلان وزیر پیش آمد و توصیه میکنم هم وزیر محترم ورزش و هم سایر مسئولین ردههای بالا و کمیته ملی المپیک مقداری با تعامل و تفاهم بیشتری کار کنند تا این چند وقت هم به سلامتی و با مسائل و اتفاقات با ارزش برای ورزش ما سپری شود.
احمد دنیامالی مدیر توانمندی بود و هست
مهرعلیزاده همچنین با اشاره به شرایط و وضعیتی که در فدراسیون قایقرانی کشور شاهد هستیم، گفت: من از «قلم سیاه» که در زمان ما در این فدراسیون فعالیت میکرد، تشکر میکنم که بارها پیش من میآمد و میگفت توانایی آوردن منابع مالی لازم را برای این فدراسیون ندارد. وی میگفت این رشته هم پول میخواهد، هم قایق میخواهد و هر قایق فلان قدر قیمت دارد، یا اینکه سرانه قایقها در سایر کشورها به اندازه هر چند صد هزار نفر فلان قدر است که توانایی تهیه آنها را ندارم. بعد از قلم سیاه، ما از احمد دنیامالی خواهش کردیم آمد و مسئولیت فدراسیون را پذیرفت و سرپرست فدراسیون شد و بعد هم رای آورد تا به عنوان رییس فدراسیون کار کند. آن موقع گفته میشد چندین میلیارد تومان به این فدراسیون پول آورده، قایق خریده، برنامهریزی کرده است. دنیامالی مدیر توانمندی بود و هست. وی تکانی به این رشته ورزشی در کشور داد. من نمیخواهم گذشته قایقرانی را خراب کنم، به هر حال قلم سیاه زحمت خود را کشید ولی امکانات برای پیشرفت قایقرانی لازم بود. دنیامالی با خودش امکانات آورد، مدیریت آورد، مربیان بسیار خوبی آورد تا اینکه قایقرانی را به این مرحله رساند. اگر این فرایند ادامه پیدا کند، ما قطعا در دورههای بعدی المپیک نتایج خیلی بهتری در قایقرانی کسب خواهیم کرد و حتی به مدالآوری هم میرسیم. ۸ سال بعد قطعا میرویم برای کسب مدالهای رنگارنگ و بیشتر، چراکه قایقرانی ایران واقعا کیفیت لازم و لیاقت لازم را دارند. ما در رشتههای دیگر هم مانند تیراندازی یا شنا که از نظر تعداد مدال رشته پر مدالی در المپیک است میتوانیم امیدوار باشیم.
ملاحظات مدیریتی جفاکاری است
وی ادامه داد: یکی از شاخصهای شنا هم به این خاطر است که مدالهای آن در المپیک از اهمیت بالایی برخوردار است. با این رشتهها باید به صورت ویژه برخورد شود. اصلا در مورد این رشتهها با یکسری ملاحظات مدیریتی برخورد کردن جفا است. اینگونه رشتهها باید رشد و توسعه یابد یا با دقت مورد توجه قرار بگیرد.
سنگ بنای موفقیت کشتی فرنگی یا دوومیدانی ۱۲-۱۰ سال پیش گذاشته شد
مهرعلیزاده تاکید کرد: من توصیهام به به دوستان در مورد این رشتهها این است که تجربه کشتی فرنگی که برنامه درازمدتی بود را پیاده کنند. مدیران ارشد ورزش ما باید واقعا از المپیک درس بگیرند. سنگ بنای موفقیت کشتی فرنگی یا دوومیدانی از ۱۲-۱۰ سال پیش گذاشته شد. شیوه ما در این رشتهها «بکاری تا بدروی» بود. امروز هم رشتههای دیگر بکارند تا ۱۰-۱۲ سال دیگر در المپیکهای آینده حاصل کار خود را درو کنند. قطعا مردم هم خواهند گفت موفقیتهای به دست آمده اثر سالها کار در گذشته بوده، کما اینکه الان مردم میگویند موفقیتهای به دست آمده حاصل کار سالهای قبل است.
برخی تغییرات فدراسیونها بیدلیل و نابجا بود
رییس اسبق سازمان تربیت بدنی درخصوص عملکرد کشتی آزاد کشورمان در المپیک لندن گفت: در مورد کشتی آزاد قضاوت شخصیام این است که یک بخش آن بدشانسی بود، مثل صدمه خوردن ورزشکاری مانند رضا یزدانی که واقعا امید ما برای کسب مدال طلا بود یا در مورد ورزشکاران دیگر هم همین طور. ما کمی بدشانسی آوردیم. اما بخشی هم بر میگردد به تغییرات زودهنگام در فدراسیونها. تغییرات بیدلیل؛ تغییرات بیمحاسبه؛ تغییراتی که از نظر وقت نابجا بود. کسی ایراد نمیگیرد اگر یک گروه کارشناسی تصمیم بگیرند که فلان رییس فدراسیون مناسب نیست و باید عوض شود، تا یک فرد فعالتر یا متخصص بیاید یا فلان مربی عوض شود. بحث مخالفت نیست اما باید در نظر داشته باشیم که این تغییرات را در چه دوره زمانی باید انجام دهیم. هر اقدامی در هر زمانی لازم نیست. چه بسا اگر نقاط ضعفی هم در برخی از فدراسیونها بود، این تغییرات بعد از المپیک انجام میشد تا این مشکلاتی که در المپیک داشتیم به وجود نمیآمد.
مسائل شخصی و فردی را نباید در امور دخیل کنیم
وی با اشاره به اینکه از هم اکنون فقط ۲ سال تا بازیهای آسیایی فرصت داریم، اضافه کرد: اگر ما برنامهریزی درازمدت و نگاه اساسی به ورزش را در دستور کار خود قرار دهیم و مسائل به اصطلاح شخصی و فردی را در امور دخیل نکنیم، با همین سرمایههای که الان ایجاد شده ورزش ما این توانایی را دارد که برای سوم شدن در بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ و کسب عناوین ارزنده در این رقابتها خیز بردارد.
حفظ پیروزیها کار خیلی مشکلی است
رئیس اسبق دستگاه ورزش همچنین با بیان اینکه ما در طرح «نظام جامع ورزش» پیش بینیهای لازم را درباره رتبههای احتمالی ایران در بازیهای آسیایی و المپیکها انجام دادهایم، خاطرنشان کرد: پیش بینی ما در این طرح برای المپیک۲۰۱۶برزیل رتبههای دهم تا چهاردهم است، البته به شرطی که مدیران ارشد ورزش ما همین روند فعلی را ادامه دهند، چراکه اگر نتوانند این روند را ادامه دهند شاید این رده هفدهم را هم از دست بدهیم. گرفتن ۳ مدال طلا در یک رشته مانند کشتی فرنگی خیلی استثنا است و حفظ کردن آن توانمندی بالایی را میخواهد. بعضا به دست آوردن پیروزی آسان است اما نگه داشتن آن پیروزی کار خیلی مشکلی است و بدون شک یک مدیریت بسیار دقیق و اساسی با وسعت نظر میخواهد.
امروز: یک فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: اصولگرایان در سال 84 احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم نامیدند در حالی که امروز همین جریان ها وی را فاجحه هزاره سوم معرفی می کنند و تندترین ادبیات را نسبت به طیف احمدی نژاد به کار می برند.
به گزارش ایلنا، سید محمود میرلوحی با بیان اینکه در ایران تعیین شرط گروه ها برای یکدیگر به یک رسم تبدیل شده است، گفت: اگر چه در عرف دنیا چنین کاری خلاف است اما در ایران گروه ها فراتر از قانون برای یکدیگر تصمیم گیری می کنند.
وی با اشاره به اینکه جناح بندی های کشور پس از احمدی نژاد دگرگون شد، تصریح کرد: تمام کسانی که روزی پشتیبان احمدی نژاد و منتقد جدی اصلاح طلبان بودند امروز در مقابل وی قرار گرفتند.
میرلوحی افزود: ما اگرچه با اصولگرایان سنتی و عاقل اختلاف سلیقه داشتیم اما اهداف اصلی همه ما در مورد نظام مشترک بود.
وی ادامه داد: اصولگرایان در سال 84 احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم نامیدند در حالی که امروز همین جریان ها وی را فاجحه هزاره سوم معرفی می کنند و تندترین ادبیات را نسبت به طیف احمدی نژاد به کار می برند به گونهای که به تعبیر من جریان اصولگرا در سال 84 به احمدی نژاد چک سفید امضا دادند در صورتی که اگر این امر صورت نمی گرفت کشور در این دست اندازها نمی افتاد.
وی با بیان اینکه اصولگرایانی که پس از انتخابات متوجه عملکرد احمدی نژاد شدند مرز خود را با اصلاح طلبان برداشتند، تاکید کرد: به منظور عدم ایجاد فرصت برای افراطیون دامنه همکاری اصلاح طلبان و اصولگرایان سنتی گسترده شد به صورتی که امروز ضرورت برگزاری نشست هایی میان هاشمی، ناطق نوری، حسن روحانی و خاتمی مطرح می شود چرا که این افراد نسبت به آینده کشور احساس خطر جدی می کنند.
میرلوحی با انتقاد از این که در ایران همه چیز همواره تقسیم برای دو میشود، گفت: رقابت امری اجتناب ناپذیر و عادی است اما در کشور ما نمیتوان پیش بینی کرد که پس از اینکه نامی از صندوق ها در آمد همه بااستقبال با وی ائتلاف کنند به گونه ای که اصولگرایانی که روزی اصلاح طلبان را از خود جدا می دانستند امروز خود در حال تقسیم شدن و انشعاب هستند.
وی با بیان اینکه پیشنهاد ما ایجاد یک فضای رقابتی سالم در درون کشور است، تصریح کرد: ما معتقدیم برخی محدودیت ها کشور را به این روز رسانده است.
این فعال سیاسی اصلاح طلب با اشاره به مشکلات کشور تصریح کرد: افرادی که روزی اعلام می کردند تحریم ها چیزی جز کاغذ پاره نیست هم اکنون عامل كمتدبیری ها و سیاست های غلط خود را تحریم می دانند در حالی که تا چندی پیش آن را انکار می کردند.
میرلوحی با انتقاد از اینکه امروز احزاب غیر فعال اند و دولت ها پاسخگو نیستند، گفت: امروز شاهد این هستیم که دولت به راحتی رسانه ملی را در اختیار می گیرد و حرف های غیر کارشناسی خود را از این طریق تبلیغ می کند بنابراین می توان گفت آداب سیاسی در کشور ما مختل شده است.
وی با تاکید براینکه امروز ساختار احزاب در کشور ما به شکل مرید و مرادی است، گفت: به دلیل اینکه رعایت آداب سیاسی در کشور ما اهمیت چندانی ندارد علی رغم اینکه دبیرکل باید سخنگوی حزب باشد اما می بینیم که هر روز از یک حزب صحبت های متفاوتی مطرح می شود.
این فعال سیاسی اصلاح طلب ادامه داد: اگر چه سی سال پیش در حوزه انتخابات از کشورهای پیشرو بودیم اما هم اکنون دچار عقب گرد شده ایم و گله ای که مطرح می شود این است که چرا باید رقابت همواره میان یک جناح باشد این با هیچ یک از معیار های مرسوم در دنیا سازگار نیست.
امروز: كيهان
«رسول خدا (ص) جوان شدهاند» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
غم سنگيني بر قلب مبارك رسول خدا(ص) سايهانداخت، وقتي سوره هود نازل شد و از آن پس، بارها ميفرمود «سوره هود مرا پير كرد». در اين سوره اخبار تكان دهندهاي از برپايي قيامت و حضور آدميان در محضر عدل الهي آمده بود بنابراين حق با پيامبر خدا بود كه از پايان كار بندگان خدا دلشوره داشته باشد. پيامبر رحمت كه خداي سبحان از اصرار ايشان بر هدايت بندگان خبر داده و رنج و سختي آنان را براي او سخت و ناگوار توصيف كرده بود، اما، آياتي از اين دست پيش از آن و بعد از آن نيز آمده بود، پس چرا سوره هود؟ شايد در پاسخ به همين پرسش بود كه رسول خدا(ص) از سوره هود به آيه يكصدودوازدهم آن اشاره ميفرمود و علت پير شدن خود را در اين آيه آدرس ميداد. «فاستقم كما امرت... آنگونه كه تو را فرمان داده شده است استقامت كن» ولي آيهاي با همين مضمون و همين كلمات در سوره «شورا» نيز آمده است، «واستقم كما امرت»... پس، باز هم سؤال باقي بود كه چرا سوره هود؟ مگر در اين آيه از سوره هود چه بود كه پيامبر خدا(ص) را پير كرده بود؟ پاسخ را از زبان امام راحلمان- رضوان الله تعالي عليه- بخوانيد؛
«... جمله فاستقم كما امرت در دو جاي قرآن هست. يك جا در سوره «شورا» و يك جا هم در سوره «هود»، لكن پيغمبر اكرم(ص) فرموده است «شيبتني سوره هود» چرا سوره هود را فرمود؟ براي آن كه- اين آيه- در سوره هود يك ذيلي دارد و آن اين است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك(آنگونه كه تو را فرمان داده شده است استقامت كن و آنان كه با تو به سوي خدا آمدهاند نيز بايد استقامت كنند). خواسته است كه ملتها مستقيم باشند. كساني كه به پيغمبر(ص) گرايش پيدا كردند و رسيدند به اينكه، پيغمبر، پيغمبر اسلام است و به او ايمان آوردند هم بايد استقامت كنند. پيغمبر(ص) براي اين ذيل ميفرمايد كه شيبتني سوره هود،... ايشان خوف نداشت از اين كه خودش استقامت داشته باشد، داشت. خودش ميدانست دارد، اما ميترسيد كه ما استقامت نداشته باشيم»
امام راحل(ره) در ادامه ميفرمايند؛
«ملت ما در اين انقلابي كه كرده است، تا حالا استقامت كرده است و بحمدالله تا حالا پيروز شده است. شما پيروزيد در دنيا. شما مطرح شده ايد در دنيا. در همه گوشههاي دنيا، دولتهاي دنيا از شما يك نحو هراسي دارند كه مبادا يك وقت ملت هايشان مثل شما بشوند- به ريشه ايران هراسي اين روزها توجه كنيد-... استقامت كنيد تا پيروزي نهايي به دستتان بيايد. خودتان را بسازيد. جوانهاي خودتان را بسازيد و كودكان خودتان را بسازيد... ملتها همه عاشق ايرانند». صحيفه امام(ره) جلد 61 صفحات 705 و. 508
در اولين روز از آغاز جنگ تحميلي، جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا در يك كنفرانس خبري كه با عجله برپا شده بود گفت «اميدواريم مسئولان ايران بر سر عقل آمده باشند»! و روز بعد، صدام در يكي از مناطق اشغالي جنوب كشورمان با خبرنگاران خارجي كه به آن نقطه آورده شده بودند به مصاحبه ايستاد و بعد از پاسخ به چند سؤال خطاب به آنان گفت؛ «بقيه سؤالات را حداكثر يك هفته ديگر در مصاحبه بعدي كه در تهران خواهيم داشت پاسخ ميدهم»! آن روزها، كمتركسي باور ميكرد انقلاب اسلامي نوپاي ايران از جنگ تمام عياري كه به آن تحميل شده است به سلامت بيرون آيد. محاسبات كلاسيك و فرمولهاي شناخته شده و رايج نظامي نيز همين نظريه را تاييد ميكرد. جنگ احزاب بود و همه دشمنان ريز و درشت اسلام به ميدان آمده بودند. موشكهاي اسكاد بي، تانكهاي تي27 و جنگندههاي ميگ 92 روسي، چيفتنهاي انگليسي، تانكهاي لئوپارد آلماني، بمبهاي شيميايي آلماني و انگليسي، موشكهاي سايد بايندر و هواپيماهاي آواكس آمريكايي، موشكهاي اگزوسه و جنگندههاي ميراژ 0002 و سوپراتاندارد فرانسوي، نصب قيفهاي ليزري روي ميگهاي 92 و ميراژهاي 0002 فرانسوي از سوي متخصصين آمريكايي، دلارهاي سعودي، كويتي و اماراتي - گفتني است در تمامي آن هنگامه سوريه در كنار ايران بود- و... همه دشمنان با هرچه در اختيار داشتند وارد كارزار شده بودند، انگار عاشوراي ديگري بود حتي گروهكهاي ضد انقلاب نظير منافقين و نهضتيها و ملي گراها و ماركسيستها و... كه در قد و قواره اين ميدان نبودند با پرتاب سنگ به اردوگاه حسين(ع) در اين آوردگاه سهيم شده بودند. مقاومت جانانه مردم و رزمندگان اسلام كه با پاي جان به ميدان روي آوردند و... به بار نشست و اين جنگ كه قرار بود ايران اسلامي در پي آن، تجزيه و تكه تكه شود به تنها جنگ سه سده گذشته تبديل شد كه حتي يك وجب از خاك مقدس اين مرز و بوم نيز، از دست نرفت. معجزه بود. معجزه استقامت در راه خدا آن هم با دست خالي در مقايسه با همه توان به ميدان آمده همه دشمنان... و امام راحل ما(ره) با خداي مهربان به مناجات ايستاد؛
«خدايا، تو ميداني كه استكبار جهانخوار گلهاي باغ رسالت تو را پرپر نمود. خدايا! در جهان ظلم و ستم و بيداد، همه تكيه گاه ما تويي و ما تنهاي تنهائيم و غير از تو كسي را نميشناسيم و غير از تو نخواسته ايم كه كسي را بشناسيم. ما را ياري كن كه تو بهترين ياري كنندگاني. خدايا، تلخي اين روزها را به شيريني فرج حضرت بقيه الله- ارواحنالتراب مقدمه الفداء- و رسيدن به خودت جبران فرما». 92 تيرماه 7631- صحيفه امام(ره)، جلد 12، صفحه 59.
بعدها «مارتين كرامر» نظريه پرداز معروف آمريكايي كه به تخصص در اسلام شناسي شهرت دارد با تاسف گفت «ما، گرانيگاه- نقطه ثقل و اتكاء- انقلاب اسلامي ايران را نشناخته بوديم و هنوز هم نميشناسيم».
جنگ 8 ساله كه به پايان رسيد، در حالي كه دشمنان بيروني از ناكامي و شكست سخت در اين پروژه عصباني بودند و جيمز ولسلي- رئيس اسبق سازمان سيا- از تولد قطب قدرتمند اسلام به پرچمداري ايران ابراز نگراني ميكرد، دنبالههاي داخلي آنها دقيقا همانگونه كه حضرت امام(ره) پيش بيني كرده بود به ميدان آمدند و با استفاده از شگرد «انگشت روي نقطه ايده آل» تلاش ناشيانهاي را براي ناديده گرفتن گامهاي بلند طي شده و پيروزيهاي بزرگ به دست آمده آغاز كردند؛
«مگر امام(ره) نگفته بود اگر اين جنگ 02 سال هم طول بكشد، ما ايستاده ايم»، «مگر امام نگفته بود جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان». «پس چرا بعد از 8 سال و در حالي كه هنوز «فتنه در جهان» از بين نرفته و «صدام» در عراق بر سر كار است و... جنگ به پايان رسيد» ؟! و...
آنان و مديران بيروني آنها نميدانستند يا نميخواستند بدانند كه اولا؛ با پذيرش قطعنامه، جنگ پايان نيافته بود، بلكه ميدان درگيري عوض شده بود. و البته بعدها ديدند كه مبارزه ايران اسلامي با هدف نهايي و رسماً اعلام شده «رفع فتنه از جهان» ادامه يافت و مگر، هم اكنون اين جنگ تمام عيار در جريان نيست؟ و مگر «شجره طيبه» استقامت هر روز ميوه جديدي به بار نميآورد؟... پيروزيهاي پي درپي جبهه اسلام در جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، حاكميت اسلامگرايان در عراق، شكست آمريكا در عراق و افغانستان، پيشرفتهاي علمي شگفت آور ايران اسلامي در عرصههاي نظامي، تكنولوژي، عمراني، هسته اي، نانو، سلولهاي بنيادي، انقلابهاي اسلامي منطقه، سقوط ديكتاتورها، جنبش ضد سرمايه داري وال استريت، بحران اقتصادي آمريكا و اروپا و...
خراسان
«بررسي نظام حقوقي آمريکا درباره سوء استفاده از آزادي بيان» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمدمهدي غمامي است كه در آن ميخوانيد:
يکي از جدي ترين موضوعات حقوقي، مسئله «آزادي بيان» است که ذيل تعريف وجه مشخصه ناطق بودن انسان، يک ارزش اساسي بشري محسوب ميشود. با اين وجود هيچ چيز نميتواند کرامت و انسانيت انسان را مورد خدشه قرار دهد حتي «آزادي بيان». چرا که به انسان حق اين آزادي داده نشده تا از آن عليه خود بهره ببرد. با اين وجود شاهد ادعاهايي غير حقوقي و غير علمي مبني بر مطلق بودن آزاديها از جمله آزادي بيان هستيم.
استناد مقامات آمريکايي به اطلاق متمم اول قانون اساسي شان، به معناي بي اطلاعي آنها از اصول حقوقي و قوانين آمريکا است. در اين يادداشت قصد داريم به طور دقيق و مستند به حدود و مسئوليت ناشي از آزادي بيان بپردازيم. اين روزها زمان با پيچيدگيهاي خاصي نه فقط براي ايرانيها بلکه براي همه مردم جهان در حال تغيير و تحول است. از تقابل نظريات مختلف گرفته تا جنگ در عرصههاي گوناگون سياسي، اقتصادي و نظامي و البته بعد از بيداري اسلامي در جهان اسلام و جنبشهاي ۹۹ درصدي و ضد وال استريت در غرب، بايد منتظر اتفاقات عميق چند بعدي در جهان باشيم.
با اين وجود به يکباره شاهد شوکهاي نامتمدنانه عليه اعتقادات مسلمانان هستيم. بدون شک تحولات اخير خاورميانه لايههاي عميق تري در فرهنگ اسلامي مردم مسلمان منطقه داشته و دارد. به همين جهت شاهد آن هستيم بعد از آن که واقعه مشکوک ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بدون دليل به مسلمانان منتسب شد و عامل حمله به افغانستان و عراق گشت، پس از ۱۱ سال، در سالگرد فروريزي برجهاي دوقلو و پس از پيروزي انقلابهاي مردمي عليه رژيمهاي ديکتاتور، فيلمي در آمريکا، با هزينه پنج ميليون دلاري تمام قد حيثيت کانوني ترين ارزش اسلامي يعني «پيامبر اعظم(صلي ا... عليه و آله و سلم)» را به بهانه آزادي بيان زير سوال ميبرد و موجب «تحقير اعتقادي» و صدمه جدي به تماميت يک و نيم ميليارد مسلمان ميشود. البته قبل از اين نيز فيلمهايي ديگر همانند «فتنه»، «جهاد» و «تعصب» در همين فاصله چند ساله از ۱۱ سپتامبر تا کنون به اعتقادات مسلمانان جسارت و تجاوز کرده بودند.
مفهوم آزادي بيان
بيان يعني چه؟ بيان به هر روش شفاهي، مکتوب و اجرايي گفته ميشود که پيامي را منتقل کند. در نتيجه حتي پانتوميم هم يک بيان است که در عرصه آزادي بيان يک سري پيام را به بيننده بدون آن که صحبت يا نوشتهاي رد و بدل شود، منتقل ميکند. آزادي بيان نيز به مفهوم انتقال پيام و ابراز عقيده بدون ترس از مورد تعقيب قرار گرفتن يا منکوب شدن توسط هر شخصي به خصوص دولت است. اين مفهوم در تمامي جوامع مردم سالار مورد پذيرش قرار گرفته است و از مباني حقوق بشر محسوب ميشود. چنان چه در اعلاميههاي حقوق بشر و قانونهاي اساسي نيز گنجانده شده است به عنوان مثال اصل (۲۴) قانون اساسي ايران و متمم اول قانون اساسي آمريکا.
«بيان غيرقابل قبول»
در کنار پذيرش عمومي مفهوم آزادي بيان، يک اجماع قطعي حقوقي نيز وجود دارد مبني بر اين که بايد براي آزادي حد و مرز مشخص کرد؛ به عنوان مثال در ايالات متحده آمريکا در توضيح اصلاحيه اول [۱۷۹۱] محدوديتهاي ذيل بر بيان وضع شدهاند:
۱ - سخناني که به منافع اشخاص ضرر بزند (مانند تهمت و افترا)
۲ - سخناني که به جامعه به صورت کلي صدمه ميزند (مانند سخنان وقيحانه)
۳ - سخناني که مخل نظم عمومي باشند (مثلاً سخناني که باعث ايجاد وحشت عمومي شود)
۴ - سخناني که به صورت مستقيم حکومت آمريکا را مورد تهديد قرار دهند (مفاد قوانين ضدتروريستي و قانون ميهن پرستي).
جمهوري اسلامي
«هفته دفاع مقدس و تهديدهاي امروز» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
امسال، هفته دفاع مقدس با سالهاي گذشته تفاوت دارد. اين تفاوت، از جنس مقاومت است، مقاومت در برابر زورگوئيها و زياده خواهيهاي قدرتهاي مستكبري كه خود را صاحب اختيار ملتها و جهان پهناور را ملك طلق خود ميدانند.
در جنگ تحميلي 8 ساله، كه از نظر ما ايرانيان، دفاع مقدس ملت ايران از تماميت ارضي كشور خود و حراست از نظام جمهوري اسلامي و دستاوردهاي انقلاب بود، هر چند دستهاي قدرتهاي استكباري كه در حمايت از صدام و رژيم بعث عراق فعال بودند كاملاً آشكار بود ولي آنكس كه مستقيماً با ما ميجنگيد صدام و حزب بعث عراق بود. اما اكنون درحالي وارد هفته دفاع مقدس در سي و يكمين سالگرد آغاز جنگ تحميلي شدهايم كه مستقيماً در تحريم آمريكا قرار داريم و تهديد ميشويم و رژيم صهيونيستي نيز شيپور جنگ عليه ما را به صدا در آورده است. درست است كه اين يك تفاوت اساسي است و مقاومت در برابر تحريمها و محاصره اقتصادي و فشارهاي سياسي و تبليغاتي و جنگ تحميلي داريم، اين مرحله را نيز با موفقيت پشت سر خواهيم گذاشت و اينبار نيز دشمنان را ناكام خواهيم كرد.
اگر هفته دفاع مقدس امسال با سالهاي گذشته تفاوت دارد، شرايط و امكانات نظام جمهوري اسلامي هم اكنون با گذشته كاملاً متفاوت است. هنگامي كه جنگ بر ما تحميل شد، ما در بخش نيروهاي نظامي از انسجام كافي برخوردار نبوديم، تجهيزات جنگي لازم را نداشتيم، در حكومتداري بيتجربه بوديم، در داخل كشور با گروهكهاي تجزيه طلب و ضد انقلاب مواجه بوديم و حتي اختلاف داخلي و رقابتهاي جناحي توسط گروههاي متمايل به غرب و شرق منجر به ناامني كشور و انفجارها و ترورهاي پياپي ميشد. در چنين وضعيتي، ملت ايران توانست در برابر تهاجم نظامي دشمن بايستد و مسئولان توانستند كشور را اداره كنند و اهداف و آرمانهاي نظام اسلامي را به پيش ببرند. ترديدي وجود ندارد كه اين موفقيتها در درجه اول مرهون رهبري بينظير امام خميني بود، ولي نقش مقاومت مردم و تلاش مسئولان در به دست آمدن اين موفقيتها قابل انكار نيست.
اكنون آن تجربه ارزشمند در اختيار ما ميباشد، ملت ايران نيز آب ديدهتر از هر زمان ديگر در صحنه است و امكانات كنوني كشور به پشتوانهاي عظيم براي مقابله با دشمنان تبديل شده است. علاوه بر اينها، پيشرفتهاي كم نظيري كه بخشهاي مختلف به ويژه بخش صنايع دفاع در سالهاي بعد از جنگ داشته، ايران را به يك دژ مستحكم در برابر تهاجم دشمنان تبديل كرده كه بيگانگان را از طمع و هوس تهاجم به اين سرزمين مأيوس ميكند. اين، يك ارزيابي واقعي از شرايط كشور است و ترديدي وجود ندارد كه تحليلهاي مأيوس كننده، عاري از واقعيت و متكي بر بدبيني و منفي بافي است.
قصد انكار نارسائيها، تأثيرگذاري تحريمها و پديد آمدن مشكلات را نداريم، نارضايتيهاي ناشي از گراني و سختي معيشت توده مردم هم قابل انكار نيست، اما در كنار اين واقعيتهاي غيرقابل انكار معتقديم مردم ايران در برابر بيگانگان با تمام توان ايستادگي خواهند كرد و در وقت لازم، در صفوف فشرده و با استفاده از كليه امكانات و استعدادهاي خود به مصاف دشمن خواهند رفت و هر متجاوزي را پشيمان خواهند كرد. دشمنان ما به همان تحليلهاي منفي دل خوش كردهاند و تصورشان اينست كه فشارهاي اقتصادي ميتواند مردم را از صحنه خارج كند و زمينه را براي تحقق اهداف بيگانگان فراهم سازد. اين، تحليل غلطي است كه از عدم شناخت صحيح مردم ايران ناشي ميشود و آمريكا و ساير دشمنان ملت ايران اين تحليل غلط را از كساني دريافت ميكنند كه خودشان به دليل اينكه از جنس اين ملت نبودند نتوانستند جائي براي خود باز كنند و سرانجام به منفي بافي روي آوردهاند. تكيه بر اين قبيل افراد و تحليلهاي آنها تكيه بر خانه عنكبوت است كه سستترين خانه هاست.
توجه به اين نكته نيز بسيار مهم است كه شرط موفقيت در بهرهبرداري از تجربيات، امكانات و پيشرفتهائي كه اكنون در اختيار داريم، مديريت واقع بينانه، همه جانبه نگر و برخوردار از سعه صدر است. چنين مديريتي است كه ميتواند تهديدها را به فرصت تبديل كند و از امكانات، استعدادها و اندوختههاي كشور حداكثر بهرهبرداري را به نفع مصالح عمومي به عمل آورد.
واقع بيني در مديريت با بلند پروازيهاي غيرمعقول ناسازگار است. اينكه كساني عليرغم ناكارآمدي در كنترل مسأله كوچكي مانند ارز، سخن از حل مشكلات جهاني به ميان ميآورند، مديريتشان از نوع مديريت تخيلي است نه واقع بينانه.
همه جانبه نگري در مديريت، در نظر گرفتن ضعفها و قوتها، انكار نكردن آنها و برنامه ريزي با هدف برطرف ساختن ضعفها و تقويت نقاط قوت است. متأسفانه مديران و مسئولان ما مهارت عجيبي در انكار نقاط ضعف و بزرگنمائي نقاط قوت دارند، خصلتي كه تناسبي با مديريت ندارد.
سعه صدر در مديريت، ايجاب ميكند از كليه نيروهاي با تجربه بهرهبرداري شود و تمام استعدادها و ظرفيتها مورد استفاده قرار گيرند. منزوي ساختن نيروهاي كارآمد به معناي محروم نمودن كشور از تجربههاي مفيد است، چيزي كه با مصالح عمومي كشور ناسازگار است و متأسفانه امروز به آن مبتلا هستيم.
مديريت كلان كشور اگر واقع بين، همه جانبه نگر و برخوردار از سعه صدر باشد، قطعاً با چنين مديريتي زمينه براي وحدت ملي تضمين ميشود و آنچه ميتواند پيروزي ملت در برابر هر دشمني را تضمين كند، وحدت است.
ملت ما
« 5+1زمان را از ايران ميگيرد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم منصور حقيقتپور ـ نايب رئيس دوم کميسيون امنيت ملي مجلس ـ است که در میخوانید:
سعيد جليلي دبيرشوراي عالي امنيت ملي كشورمان در ديدار اخير خود با كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا روي مسائل مهمي تاكيد كرده است. در پايان مذاكرات طرفين كه در كنسولگري ايران در استانبول برگزار شد، سعيد جليلي تاكيد كرد كه با كاترين اشتون توافق كرده است گفتوگوهاي بيشتر درباره برنامه هستهاي ايران را به زمان بعداز مشورت اشتون با 1+5 موكول كنند. در حال حاضر ايران بر آمادگي خود براي گفتوگو درباره برنامه هستهاياش تاكيد كرده است، اما اين طرف 1+5 است كه زمان را از جمهوري اسلامي ميگيرد.
ما اميدواريم كه ديدار اخير دبير شوراي عالي امنيت ملي كشورمان با مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا زمينه را براي ازسرگيري مذاكرات مجدد بين ايران و اين گروه فراهم كند. چرا كه شرايط امروز ايران براي مذاكره با شرايط چند ماه ديگر به مراتب تفاوت دارد. گروه 1+5 ارادهاي از خود براي ازسرگيري مذاكرات هستهاي با ايران نشان نداده است و فقط به دنبال خريدن زمان است. بحث اصلي در حال حاضر اين است كه شرايط در حال تغيير است و ما روز به روز در مسئله هستهاي خود به پيشرفتهاي جديدي نائل ميشويم. بهطور مثال اگر در حال حاضر جمهوري اسلامي ايران حداقل خواسته خود را غنيسازي 20درصدي عنوان ميكند اين امر در چند ماه آينده به مراتب بالاتر ميرود. اگر غرب غنيسازي 20درصدي ايران را نميپذيرد بايد خود را براي غنيسازي 60 تا 70درصدي ايران در ماههاي آينده آماده كند. كشورهاي 1+5 زماني با ايران بر سر غنيسازي 5/3درصدي مذاكره ميكردند، اما ما در حال حاضر به غنيسازي 20درصدي ميپردازيم.
اين امر به اين دليل است كه غنيسازي نياز مملكت ما است و ما نميتوانيم پيشرفت خود را متوقف كرده و خواستههاي خود را با 1+5 وفق بدهيم. بيمارستانهاي ما نياز به انرژي هستهاي دارند. علاوه بر اين نيروگاههاي ما نياز به انرژي هستهاي دارند. ما اجازه نميدهيم كه از اكتشافات مملكت جلوگيري شود.
درباره اين زمينه كه آيا سخنراني رئيسجمهوري در مجمع عمومي تاثيري بر موضع كشورهاي غربي و همچنين اعضاي 1+5 درباره ازسرگيري مذاكرات هستهاي با ايران دارد يا خير، نيز بايد گفت هيچ تاثيري ندارد و من ارتباطي بين اين دو نميبينم. كشورهاي 1+5 به دنبال خريدن زمان هستند تا انتخابات رياستجمهوري در دو كشور ايران و امريكا برگزار شود تا بعد از اين دو تحول سياستهاي خود را بر حسب شرايط زماني تطبيق بدهند. اما ما حتي يك روز هم از پيشرفت هستهاي خود باز نخواهيم ايستاد.
ما در مجلس دولت را موظف به اين كار كرديم كه سوخت مخصوص و ويژهاي براي كشتيها ايجاد كند كه براين اساس بايد ميزان غنيسازي را تا حد 50-60درصد بالا ببريم. در زمينه درخواست غربيها براي بازديد از سايت پارچين نيز ايران اين اجازه را به آنها نخواهد داد. پارچين يك سايت نظامي است و اگر قرار باشد آنها از سايت نظامي ايران ديدن نمايند، ايران نيز حق بازديد از سايتهاي نظامي آنها را دارد.
در پايان بايد يادآور شد كه ايران هم اهل مذاكره و گفتوگو است و از طرفي هم، در صورت لزوم از ذره ذره كيان خود دفاع و دشمني را كه بخواهد به خاك ما تجاوز كند، در تمام سطوح پشيمان خواهد كرد. كشورهاي عضو گروه 1+۵ مجبور هستند كه قدرت ايران را بپذيرند. امروز اگر آنها بتوانند پاي ميز مذاكره با ايران به توافق برسند، با كشوري توافق كردهاند كه توانايي غنيسازي اورانيوم تا سطح ۲۰درصد را دارد اما اگر در خيال طولاني كردن مذاكرات باشند، با شرايط سختتري در مذاكرات آتي روبهرو خواهند شد.
رسالت
«تله فريب اسلام ستيزان و راهبرد اسلامگرايان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن ميخوانيد:
ترس مرضي از اسلام که آن را اسلام هراسي1 ناميدهاند؛عبارتست از نفرت و هراس غير عقلاني از مسلمانان و پيشداوري وتعصب منفي عليه اسلام. رفتاري که باعث رويکردي نژاد پرستانه شده و ميشود.
صدها سال است که واکنشهاي غير عقلاني عليه مسلمانان صورت ميگيرد؛واکنشهايي که جنگهاي صليبي نماد شناخته شده آن تلقي ميشود در دهههاي اخير موج اسلام هراسي به صورت گسترده تر و حتي تحريک آميز تر صورت ميگيرد، چرا؟
نخست بايد دانست که چه تصويري از اسلام در ذهن اسلام هراسان وجود دارد که اقدامات تحريک کننده و خطوط فريب سعي دارند با تغذيه رواني به تشديد آن دست يازند.
تصوير ذهني اسلام هراسان از اسلام:
1. اسلام جامد و تغيير ناپذير است و هر گونه تلاشي را براي تطبيق خود با واقعيتها يا تغييرات زمانه رد ميکند.
2. اسلام ارزشهاي مشترکي با ساير اديان بزرگ ندارد.
3. اسلام و ارزشهاي آن عقلاني نبوده و حتي رويکردي عقل ستيز دارد.
4. اسلام با تروريسم پيوند دارد.
5. اسلام موجب خشونت ميشود.
اينها تصاويري است که قرنها تلاش شده در اذهان غربيان و يا غير مسلمانان کاشت شود تا آنان را بهاصطلاح از درون در برابر گرايش به اسلام محافظت نمايد.
با تشديد روند اسلامگرايي در سه دهه اخير به طور همزمان تلاش شد نشانههايي از رفتار مسلمانان براي اثبات صحت تصوير فوق از اسلام تدارک شود؛خلق و تقويت جريانهاي مشکوک سلفي و افراطي توسط سرويسهاي اطلاعاتي ايالات متحده در حين جنگ شوروي در افعانستان وبهره گيري از آنان در دوران پسا کمونيسم در راستاي اهداف مذکور درون همين پروژه انجام گرفت.
ناظران و بعضي از سياستمداران غربي که از واکنشهاي مسلمانان در قبال اهانت به مقدساتشان، نگرانند؛از خود ميپرسند در حالي که فضا هر چه ميگذرد احساسي تر ميشود ؛چرا بعضي از افراطيون در غرب با پوشش گرايشهاي ديني يا سکولار با انجام رفتارهاي تحريک کننده نظير قرآن سوزي يا تهيه فيلم و کاريکاتور نفت بر آتش ميريزند؟
برداشت نگارنده آنست که اهداف زير در پس اين اقدامات وجود دارد:
1. کشاندن مسلمانان به تله رفتارهاي احساسي و واکنشهاي هيجاني
2. به موضع احساسي و واکنشي کشاندن پيروان اديان ديگر براي جلوگيري از گرايش آنان به اسلام.
3. ايجاد فضاي پيشتازي براي جريانهاي سلفي و تندرو به منظور کنار زدن جريان عقلگرا که اکثريت قاطع مسلمانان را نمايندگي
مي کنند.
4. حساسيت زدايي از مسلمانان با پيشبردن هجوم به مقدسات تا هسته مرکزي يعني پيامبر خدا(ص).
5. نشان دادن چهره جامد و تغيير ناپذير از اسلام با پيشتاز نماياندن سلفيها و وهابي ها.
6. انطباق تصوير خشونت و تروريسم را بر اسلام با شعله ور کردن آتش احساسات مسلمانان ورخ دادن وقايعي نظير کشته شدن افراد غير مرتبط يا بي گناه.
ترديدي وجود ندارد که برنامه ريزان اين پروژه عظيم از تبعات تحريک احساسات ديني مسلمانان خبر دارند و با علم به واکنشها چنين اقداماتي را به عمل ميآورند. اما در واکنش هوشمندانه، مسلمانان چه اقدامي را بايد صورت دهند که هم از يکسو اجازه پيشروي به آنان در هتک حرمت مقدسات را نداده و از سوي ديگر در تله فريب
اسلام ستيزان قرار نگيرند؟
تهران امروز
«دفاع مقدس ديروز مقاومت مدبرانه امروز» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسي است كه در آن ميخوانيد:
دفاع مقدس جمهوري اسلامي ايران در برابر تجاوز نظاميان صدام حسين، ديكتاتور معدوم عراق نقطه عطفي در مبارزات تاريخي ملت ما محسوب ميشود. رشادت نيروهاي مخلص سپاهي، ارتشي و بسيجي كه در پرتو مديريت و رهبري معمار كبير انقلاب اسلامي بناي جديدي در «جنگ اخلاص و ايمان» و آزمون «شهادت طلبي و از خود گذشتگي» به نمايش گذاشتند، در تاريخ جهان جاودانه خواهد ماند. اين نيروي بي بديل معنويت كه در جريان پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به منصه ظهور رسيد، نمايش زيبايي بود كه تا امروز نيز بر تارك مجاهدان انقلاب نقش بسته است.
اگر 8 سال دفاع مقدس پدران ما شاهد چشم اندازهاي زيباي مقاومت حماسه ساز بوده است، اين روزها نيز همين انديشه و تفكر چراغ راهنماي مبارزه و مقاومت خطشكنان ما محسوب ميشود. آن روزها دفاع در برابر مرز كشورمان انگيزه بود و اين روزها دفاع از هويت انقلابمان محور و ملاك است. واقعيت اين است كه جنگ ايدئولوژيك ما با بنيانهاي استكباري دنيا تمامي ندارد. همان انديشهاي كه ديروز مقاومت در برابر تجاوز به ام القراي عدالت و انسانيت را تجويز ميكرد، امروز هم مبارزه با جبهه استكبار بينالمللي را مشروع ميسازد.
براي همگان اين مسئله روشن شده است كه دشمني با انقلاب اسلامي، دشمني منافع مادي زود گذر نيست، دشمني مالكيت سرزميني نيست، بلكه مسئله ايدئولوژي و آرمان نهايي دو جبهه حق و باطل است. جبههاي كه براي تحقق شرافت و عدالت جهاني ميجنگد و جبهه ديگري كه از فراگيري حق و انديشه متعال الهي در هراس است. آنچه كه امروز در صحنه سياسي و اقتصادي كشورمان ميگذرد نمايي از مقاومت و دفاع مقدس است. تهديداتي كه اين روزها از سوي رژيم غاصب صهيونيستي و ايالات متحده عليه نظام و انقلاب كشورمان بيان ميشود نيز جنبهاي از اين غوغاسالاري مستكبرانه به حساب ميآيد.
نمايش عظمت مقاومت مقدس امروز ما هم در برابر اين تهديدات ناشيانه بر همگان ثابت شده است و آحاد ملت ايران همبستگي و اتحاد مقاومتي خود را در همه عرصههاي سياسي و اقتصادي نشان دادهاند. آري اين روزها دفاع و مقاومت ديگري در جريان است. اگر هجمههاي دشمنان در جريان 8 سال دفاع مقدس نتوانست خللي در اراده امت مسلمان ايران به وجود آورد، قطع به يقين حملات امروز اين اتحاد شوم استكباري نيز به نتيجهاي نخواهد رسيد.
ابتكار
«انتخابات 92 و ابهامات پيش رو» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد:
تا انتخابات رياست جمهوري يازدهم کمتر از نه ماه باقي مانده است صحنه سياسي همچنان گرفتار ابهام و ترديد و بازيگران در سردرگمي بسر ميبرند هنوز هيچ موضع روشن و سياست شفافي در اردوگاه دو جريان اصلي کشور اتخاذ نشده هر دو جناح در دام پيش فرض هاگرفتار شدهاند و براي ناظر بيروني به يک دور باطل شباهت پيدا کرده است.
گويا همه چشم به اتفاقات دوختهاند و سرنوشت را به لحظه آخر سپردهاند بخش مهم ابهامات کنوني بر آمده از شرايط حاکم کشور و متاثر از فشارهاي بينالمللي است. نوسانات ارز ضربان سياست داخلي را هم متلاطم کرده است.
در اردوگاه اصولگرايان بر غم حضور چند چهره به عنوان نامزد قطعي ولي هيچ نشان اجماع و وفاقي پيدا نيست نهادهاي اصلي همچون جامعه روحانيت و جامعه مدرسين هنوز به اعلام موضع نرسيدهاند، آنانکه در ميدان نصفه حضوري دارند چنان دست به عصا و با چراغ خاموش حرکت ميکنندکه گويا ترس ازمسئلهاي خاص آنها را به اين روز انداخته است و اعتماد به نفس لازم وجود ندارد.
بدنه اين جريان تاکنون به باور نرسيده است که نامزد اصلي کيست و شانس از آن کدام است سايه انتظار انرژي حرکت را به حداقل رسانده است تعيين نامزد جامع الشرايط براي اصولگرايان بسيار سخت تر از رقيب ميباشد.
متغيرهاي اين جريان بسيار متنوع و کش دار ميباشد جابجايي در هر کدام از متغيرها ميتواند به جابجايي نامزدها و شانس آنان منجر شود اما در اردوگاه اصلاح طلبان يک پيش فرض بيشتر از همه خود نمايي ميکند و آن اينکه آنان منتظر چراغ سبز حکومت جهت ورود بدون پيش شرط به صحنه کار زار ميباشند.
سيد محمد خاتمي که تا چندي پيش تحت تاثير فضاي ايجاد شده ترجيح ميداد که در مقابل مسايل سکوت نمايدحدود دو ماهي است تلاش دارد از اين فضا خارج شود او ابتدا سعي کرد با مواضع اثباتي مرز خود را با جريانات برانداز و ساختار شکن جدا نمايد. ايشان مدتي است که به مناسبتهاي مختلف بر حرکت در چار چوب قانون اساسي و پايبندي به جمهوري اسلامي تاکيد ميورزد و البته حدود يک ماهي است که قدمي جلوتر برداشته و تمايل دارد مواضع سلبي نيز اتخاذ نمايد، آنچنانکه در هفته گذشته ضمن نقد عملکرد دولت اعلام داشت که دولت براي خودتان فقط فضا را باز کنيد.
شايد اين سخن صريحترين و جدي ترين موضعي بود که ايشان از زمان کنار رفتن از رياست جمهوري اتخاذ کرده است اين موضع نشان داد که آقاي خاتمي و جريان اصلاح طلب به حداقلها قانع نيستند و ظاهراًهدف از گفتن اين سخنان در چنين زماني اعلام شرايط حضور شان بوده است او خواسته بگويد که لازمه ورودشان به صحنه رقابت، اصلاح فضاي عمومي است به عبارتي فضاي سياسي را تا کنون مناسب تشخيص نداده است همزمان با اين اعلام موضع اخباري نيزمبني بر انصراف جناب آقاي عارف از تصميم به نامزدي منتشر شد.
اگر اين خبر صحت داشته باشدخود دليل مهمي است بر اينکه اصلاح طلبان بنا دارند به شرط تحقق شرايط مد نظرشان با تمام انرژي و داشتههاي خود وارد کارزار شوند و اگر چنين امکاني برايشان فراهم نشود آنگاه ترجيح شان عدم شرکت با تابلوي اصلاح طلبي است و مشارکتشان از طريق حمايت از نامزدهاي اصول گرايان که نزديکي بيشتري احساس ميکنند خواهد بود اما تلاطم و بلا تکليفي در اردوگاه اصولگرايان به مراتب بيش از اصلاح طلبان است آنان همزمان که نيم نگاهي به آوردگاه اصلاح طلبان دارند خود به فعل و انفعالات پشت صحنه بيشتر متمرکز هستند تا آنچه که روي صحنه در حال رخ دادن ميباشد. و با اين اوصاف چشم انداز انتخابات 92 همچنان مبهم خواهد بود و بايد ديد که آيا تغيير در شرايط کلي ميتواند به تغيير در رفتار انتخاباتي گروهها منجر شود.
وطن امروز
«فرودگاه امام آژانس شيشهاي است!» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسين قدياني است كه در آن ميخوانيد:
آنکه میرود، عاقبت روزی بازمیگردد. یکی با پلاک، یکی بیپلاک، یکی با 4 تکه استخوان، یکی شهید گمنام و یکی هم «سردار هور» بود که وقتی بازگشت، همه عطر تابوت گرفتیم. این روزها بعضی اسامی را باید «اختصاری» نوشت اما بنازم «علی هاشمی» را که نامش بزرگ بود و پیکرش مختصر. شهید همین است؛ حتی پیکرش هوای شانههای شهر را دارد. علی هاشمی «آقازاده شهادت» بود. بچه ناف مجنون با لهجه جنوبی. رفتنش از سر بیقراری بود. فراری نبود. مخفیانه نرفت. گذاشت تا همه دنیا آرم مقدس سپاه را روی پیراهن سبزش ببینند. دانشگاه علی هاشمی خط مقدم جبهه بود. ما در «طلاییه» واحدی به نام آکسفورد نداشتیم. بعضیها در لندن، در همان دانشگاهی که نبود! «واحد تبعیض» پاس کردند.
«م-هـ» «آقازاده شقاوت» است؛ بوی باروت میدهد. کاش باز هم علی هاشمی به شهر ما بازمیگشت. پلاک ماشین آقازادهها «سیاسی بازی» است. بعضیها سفیر کوفهاند، بعضی مسافر کربلا. خدا نکند امروز در فرودگاه امام، استخوان مصلحت لای زخم عدالت گیر کند.
باید هوشیار باشند بچههای وزارت. این دیگر علی هاشمی نیست که بیادعا برود، بیهزینه بجنگد، بیخطر بازگردد. این فلانفلان شده، نام پدرش هزار کیلومتر دامت برکاته دارد. نفوذ دارد. باند دارد. از خون شهیدان حسین غلامکبیری و امیرحسام ذوالعلی که قصد نداریم برای خرس گنده خاندان اشراف فرش قرمز پهن کنیم؟!
امروز در فرودگاه امام، «امنیت ملی» ما را 4 تکه استخوان علی هاشمی تعیین میکند. «عدالت ملی» ما را اما خون شهدای فتنه. هفته دفاع مقدس است دیگر! بعضیها بر وزن بعثیها هستند. خیابان جمهوری تقاطع فلسطین را میخواستند 3 روزه فتح کنند. شده بودند دوست نتانیاهو اما شعارشان «اللهاکبر» بود. بلبلتر از «بلال» و حبشیتر از آن سیهچهره، شده بودند مصداق سابقون. در قاب جام زهر، با جگر امام، عکس رنگی داشتند.
میخواستند ما را رنگ کنند. خسته بودیم و درب و داغان که ناگهان 4 تکه استخوان از سردار هور به دادمان رسید. نامش علی هاشمی بود. مادرش شاید خانهدار، پدرش شاید نانوا.
امروز فرودگاه امام «آژانس شیشهای» است. در «سکانس عدالت»، حاج کاظم نسل من، وظیفه خود را بلد است. دوش ما زیر تابوت سردار هور دوام آورد تا امروز زیر بار سنگینی بیعدالتی نرود. امروز شنبه اول مهر، آغاز سال تحصیلی جنبش دانشجویی است. دود این موتوریها باید خفه کند تبعیض را.
مردم سالاري
«نقش اصلاحطلبان در نقد: فعال يا منفعل؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهرينژاد است كه در آن ميخوانيد:
هفته گذشته حجتالاسلام سيدمحمد خاتمي در ديدار با گروهي از آزادگان اشارهاي داشت به اين مضمون: فضا را باز کنيد، ما ميخواهيم جريان اصلاحات را نقد کنيم!
يکي از نظريهپردازان علوم سياسي (ويليام فولبرايت) ميگويد: «نقد و دگرانديشي در دموکراسي مانند دارو است که فايدهاش نه در طعم و مزه بلکه در اثرگذاري آن ميباشد.»
نظريهپرداز ديگري از زوايهاي ديگر به دموکراسي نظر دارد و ميگويد: «دموکراسي دو حسن دارد: يکي آن که تنوع را ميپذيرد و دوم آنکه انتقاد و دگرانديشي را مجاز ميدارد.» (ادوارد فورستر)
«نقد اصلاحات» به اين روش نظر دارد که اگر ميخواهي جامعه را درست کني، جهان را درست کني و ديگران را درست کني، اول خودت را درست کني، تغيير را از خودت آغاز کن براي آغاز تغيير در خودت، خودت را نقد کن.
نقد با چه معياري؟ با معيار گفتمان يا توجه به نيازهايي که پاسخ به آنها علت وجودي اصلاحات بود. نياز به آزادي، نياز به استقلال، نياز به اشتغال، نياز به نظارت بر قدرت، نياز به تامين معيشت با حفظ کرامت انساني، نياز به مشارکت واقعي عيني در اداره جامعه از طريق تشکيل نهادهاي مدني و در يک کلام نياز به اداره جامعه بر اساس اجراي بي کم و کاست قانون اساسي به عنوان ميثاق و امانت امام(ره) و شهدا.
گفتمان اجتماعي يعني بررسي سيستماتيک يک موضوع مشخص که افراد و گروههاي کثيري در جامعه محلي، ملي يا جهاني و منطقهاي از آن سخن ميگويند و درباره آن اظهارنظر ميکنند و دغدغه آن را دارند مثل اشتغال و معيشت که در سطح ملي کشورمان به يک گفتمان اجتماعي تبديل شده است.
به تعبيري که گفته شد وقتي موضوعي در جامعه به گفتمان غالب تبديل شد، بايد بستري فراهم باشد تا همه از آن سخن بگويند، بنابراين
گفتمان انسداد طلب نيست، سيال است و همواره آماده تحول، به واقعيتها توجه دارد و پاسخهايي متناسب با واقعيت ارائه ميدهد، پيرامون مقولات و موضوعات، تبادل آرا و مذاکره ميکند. از تمام بسترهاي اجتماعي براي طرح موضوع و اطلاع يابي و اطلاع رساني بهره ميگيرد.
بديهي است که چنين گفتمانهايي، چون سيستماتيک است به يک سري اصول و قواعد ثابت و غيرقابل تغيير مورد احترام جامعه پايبند است.
بسترهاي اجتماعي اعم است از احزاب و نهادهاي مدني و مساجد و مراجع و دانشگاهها و رسانهها و هر شکل ديگري که بتواند برگفتمان تاثير بگذارد.
تفاوت گفتمان غالب با گفتمان حاکم در همين هست. گفتمان حاکم که راه را بر ديگر گفتمانها ميبندد و از تريبونهاي انحصاري خود ميگويد و خود تاييد ميکند و به دور از واقعيتها، نيازها را کتمان ميکند و خود را موظف به پاسخگويي به نيازها نميبيند.
«نقد جريان اصلاحات» فراتر از گفتمان است، درون خود، گفتمانهاي متعددي چون معيشت، اشتغال، درمان، امنيت و عزت و... را در بر ميگيرد.
چنين گفتمانهايي، ناگزير، از نقد خود فراتر رفته و به نقد ساير جريانهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي ورود خواهد کرد. چنين گفتماني موجب خواهد شد که مردم و مسائل مبتلا به آنها ديده شوند و نشاط اجتماعي که در اثر ديده نشدن مردم و مسائل و مشکلاتشان کمرنگ ميشود، دوباره به صحن جامعه بازگردد.
از همه مهمتر چنين گفتمانهايي امکان پنهان شدن آنها که مسووليت دارند، در پشت حريمهاي فرضي را از آنها سلب و نظام و رهبري نظام را براي حرکتهاي راهبردي معطوف به آينده، آزاد ميسازند.
بنابراين «نقد جريان اصلاحات» يک فراگفتمان است براي کشور و نظام، يک برج فرماندهي است براي اصلاحات و مهر تاييدي بر اعتماد به نفس جريان اصلاحات.
سوال اساسي فراروي طرح چنين گفتماني اين است که آيا بايد منتظر گشوده شدن فضا توسط قدرت بود يا بايد خود اصلاحطلبان فضاي لازم را ايجاد و به آنانکه نميخواهند چنين فضايي به وجود آيد، آن را تحميل کند؟من دومي را پيشنهاد دارم، چون زمان نداريم. شما چه فکر ميکنيد؟
حمايت
«گرفتار در خانه و بيرون از خانه» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در حالي خود را براي انتخابات آماده ميكند كه نظرسنجيها از رقابت نزديك وي با «ميت رامني» رقيب جمهوريخواه وي حكايت دارد. شرايط به گونهاي است كه هر كدام از رقبا براي رسيدن به قدرت از هر حربه و ابزاري بهره ميگيرند. امري كه موجب شده تا بسياري از سياستهاي دروني و خارجي آمريكا تحت الشعاع اين انتخابات قرار گيرد.
باراك اوباما در حالي براي حضور درباره كاخ سفيد تقلا ميكند كه بررسي كارنامه وي نشان ميدهد كه برخلاف ادعاهاي مطرح شده در دوران وي، نه تنها كاركرد چنداني براي ارتقاء جايگاه آمريكا صورت نگرفته بلكه با چالشهاي بسياري مواجه شده است. در اين چارچوب دو نكته قابل توجه است.
نخست آنكه در حوزه داخلي آمريكا طرحهاي اقتصادي و اجتماعي اوباما با ناكامي همراه شده است كه نتيجه آن را در استمرار اعتراضهاي مردمي در قالب جنبش تسخير ميتوان مشاهده كرد. جنبش وال استريت يا همان 99 درصديها در 26 سپتامبر با حضور گسترده در خيابانها بار ديگر نشان دادهاند كه حاضر به مصالحه با فريبكاري دولتمردان نميباشند و هدف آنها مقابله با نظام سرمايهداري ميباشد.
در روزهاي اخير خيابانهاي برخي شهرهاي آمريكا باز هم رنگ اعتراض و سركوب گرفته است كه نشانگر اعتراضهاي مردمي به سياستهاي دولت ميباشند. البته اين امر صرفا در قبال دموكراتها نميباشد بلكه مردم تاكيد دارند كه هيچ اعتمادي به جمهوريخواهان و دموكراتها ندارند و خواستار دگرگوني در كل ساختار سياسي كشورشان هستند.
به عبارت ديگر ميتوان گفت كه سياستمداران آمريكايي در حوزه داخلي با چالش به نام بحران مشروعيت مواجه هستند به گونهاي كه بسياري تاكيد دارند حضورشان در انتخابات آتي صرفا انتخابات ميان بد و بدتر است نه آنكه از حزب و باندهايي حمايت ميكنند. دوم آنكه در حوزه سياست خارجي نيز تحولات عرصه بينالملل نشان ميدهد كه آمريكا در مسير زوال و تزلزل بيشتر جايگاه جهاني پيش ميرود.
تقابلهاي گسترده با دشمنان قديمي مانند روسيه و چين در كنار خشم جهاني از رفتارهاي آمريكا نمودي از اين مساله است. نمود عيني تزلزل جايگاه آمريكا را در اعتراضهاي گسترده مردمي به ساخت فيلم موهن درباره پيامبر اسلام (ص) در آمريكا ميتوان مشاهده كرد. اوباما همواره ادعا داشته كه توانسته جايگاه آمريكا در جهان به ويژه در ميان مسلمانان را ترميم كند در حالي كه با دگرگوني در ساختار سياسي و اجتماعي كشور توانسته از گرايشات ديني و اعتمادي ملتها بكاهد.
روند تحولات در روزهاي اخير نشان داده كه ادعاهاي اوباما ادعاهاي واهي بوده چنانكه اين روزها كشورهاي اسلامي و حتي غير اسلامي صحنه تظاهرات ضد آمريكايي ميباشد امري كه نشانگر شكست اوباما در برقراري روابط با ساير كشورها و تحقق ادعاي بهبود جايگاه جهاني آمريكا است. با توجه به اين شرايط ميتوان گفت دولتمردان آمريكا اكنون نه در داخل و نه در خارج جايگاهي ندارند و هر روز شرايط آنها متزلزلتر ميگردد.
آفرينش
«هشت سال دفاع از چه...؟!» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
بارديگر سالروز آغازهشت سال دفاع مقدس فرارسيد و ياد و خاطره جوانان ازجان گذشته اين مرز و بوم را گرامي ميداريم. قصدمان از نگارش اين سياهه پرداختن به مسائل كليشهاي كه هرگوش و هوشي ازآن لبريز است نيست. رشادتها و ايثار دليرمرداني كه چشم بردنيا بستند و پشت به آن حركت كردند هميشه جاويدان است و خدشه ناپذير، اما محور بحث را بر اين سوال قرار ميدهيم كه "هشت سال دفاع ازچه" كشورما را درگير جنگ و ويراني كرد تا به چه برسيم؟
اين انقلاب شهيدان، جانبازان، آزادگان و ايثارگران بزرگي دارد؛ ملت ما هم جنگ، تحريمها و سختيهاي زيادي را تحمل کردهاند. اين انقلاب هزينه زيادي را در برداشته است و در عين حال ارزشها و آرمانهاي فراواني را در خود جاي داده است. اين ملت از استبداد و استعمار، عقب ماندگي، وابستگي به اجانب بيزار بوده و هست به علاوه اين که انقلاب ما همه اين مطالبات را در چارچوب اسلام خواسته است. يعني انقلابي که طرفدار استقلال، آزادي و پيشرفت بود و بر اساس آزاديهاي اساسي و اخلاق انساني شكل گرفت.
اوج رفتارها و الگوهاي انساني و اخلاقي را ميتوانيم در لحظه لحظه دفاع مقدس در جبههها و در فضاي حاكم بركشور مشاهده كرد. همبستگي ملت، وحدت مسئولين، شوق خدمت، تلاش درجهت سازندگي كشور، كاهش فشار برمردم، ايمان راسخ به اهداف و ارزشهاي انقلاب، شعاري برخورد نكردن با سرخطهاي انقلاب و يكي بودن گفتار و كردار، بخشي از ويژگيهايي بود كه در هشت سال دفاع مقدس ميشد ديد. يك مقايسه تطبيقي گذرا ميتواند نگاه فاصله دار مارا نسبت به سالهاي ابتدايي انقلاب و جنگ مشخص كند. قصد سياه نمايي نسبت به اوضاع فعلي را نداريم چرا كه ايران اسلامي هيچ گاه در سير سعودي خود از زمان انقلاب تا كنون از حركت بازنايستاده و سكون نداشته است. اما نوع عملكرد ما سرعت اين حركت را بعضاً با كندي مواجه ساخته است.
بعضي تندرويها و كندرويها در دورانهاي اخير باعث شد برخي ارزشهاي اصيل انقلاب دستخوش اميال و منافع حزبي و گروهي گردد. بطوريكه عملكرد اين گروهها ميل وانگيزه مردم را در بعضي زمينهها كدر و ديدشان را دستخوش تغيير كرد. اين سليقهاي برخورد كردنها باعث شد تا ما سرعت پيشرفتمان در عرصههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دچار ركود شود و بعضاً پس رويهايي هم داشته ايم كه به لطف همت ملت و صبر وشكيبايي آنها جبران شده است.
بايد بپذيريم كه بداخلاقيهاي سياسي دركنار سوء مديريتها در عرصههاي اقتصادي براي كشور حاصلي جز تفرقه و مشكلات معيشتي براي مردم به همراه نداشته است. اما همه اينها قابل جبران است. اگر امروز ما به لحاظ اقتصادي دچار مشكلات عديدهاي شده و از دنيا عقب هستيم، راه چاره آن برنامه ريزي علمي، مديريت كارشناسي و به كار گيري نيروهاي زبده كشور است و قطعا با پشتكارخدمتگزاران واقعي ميتوانيم اين فاصله را كم كنيم و از بسياري از همرديفان خود پيشي بگيريم. اما نكته اساسي بحث اخلاقي و ارزشي است!
ارزشهايي كه با بدرفتاري ها، دروغگويي ها، دو رنگيها و منفعت نگريهاي ما امروز از پيكر انقلاب جدا شده سخت باز ميگردد. قلب تپنده انقلاب "اعتماد ملت" است، اعتماد ملت به آرمانها و شعارهاي انقلاب بود كه توانست ايران را در ميان فشارها و تحريمها و هشت سال جنگ، سر پا نگه دارد. اگر اين خصيصه از بدنه انقلاب به واسطه اقدامات و بداخلاقيهاي برخي افراد و گروهها از بين برود، سخت است كه مجدد آن را برگرداند.
آرمان
«معیشتمحوری، شعار انتخابات آینده» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم ناصر ایمانی است كه در آن ميخوانيد:
خالی از لطف نخواهد بود، چنانچه این گفتار با یک تشکیک آغاز شود. درحقیقت شاید بتوان در اینکه کاندیداهای ریاستجمهوری ایران بر اساس شعارهایشان مورد انتخاب مردم قرار میگیرند، شک و تردید کرد و پایه تردیدمان را این پرسش قرار دهیم که نامزدهای انتخابات ایران تا چهاندازه برنامههای خود را بهمنظور اجرا کردن شعارهایشان ارائه میدهند تا عموم مردم با علم به نحوه عملیاتی شدن شعارها، یکی از آنها را انتخاب کنند؟! اگر نظری بر انتخاباتهای ریاستجمهوری بیندازیم و رفتار کاندیداهای آن را مورد توجه قرار دهیم، درتمامی آنها به یک عنصر مشترک دست خواهیم یافت.
در دوران رقابت و تبلیغات ریاستجمهوری تاکنون شاهد نبودهایم که نامزدها برنامههای خودشان را ارائه داده باشند و جامعه نیز به برنامههای ارائهشده، واکنش نشان دهد و دست به انتخاب یکی از نامزدها بزند. مثلا اگر نحوه ورود آیتالله هاشمی را به ریاستجمهوری مورد بررسی قرار دهیم، درخواهیم یافت که عامل برجسته و تعیینکننده انتخاب او، شخصیت برجستهشان در عرصه سیاسی بوده است. همین مساله در دوران بعدی نیز تکرار میشود؛ با پایان دوران ریاستجمهوری آیتالله هاشمی و آغاز رقابت انتخاباتی دو کاندیدای اصلی، جریانهای ناطقنوری و خاتمی بودند که درنهایت خاتمی انتخاب میشود.
با قاطعیت نمیتوان گفت که انتخاب خاتمی بهدلیل میل مردم به توسعه سیاسی و عبور از توسعه اقتصادی بوده است بنابراین میتوان تصور کرد به کرسی نشستن وی بهدلیل رقابت با ناطق بوده است و به تعبیری رای مردم به وی، گفتن «نه» به ناطقنوری در آن زمان بوده است و نامزد اصلاحات از یک فضای قطبگرایی بیرون آمد. در سال 1384 یک فضای رقابتی و دوقطبی بین آیتالله هاشمی و احمدینژاد شکل میگیرد که درنهایت، پیروز این فضای دوقطبی احمدینژاد میشود.
بنابراین با توضیحات بالا، میتوان درنظر داشت که شعارهای تبلیغاتی با انتخاب نهایی مردم، ارتباط مستقیم ندارد ولی این انتظار وجود دارد که در انتخابات آینده ریاستجمهوری، شعارهای معیشتی و اقتصادی جنبه غالب را به خود بگیرد. کاندیداهای دولت آینده، بر مشکلات اقتصادی تکیه خواهند زد، چراکه درمدت زمانی که به این رقابت باقی مانده است، دورنمایی از کاهش تورم و کم شدن فشارهای اقتصادی، در مدت زمان خیلی کوتاه دیده نمیشود. به همین دلیل انتظار میرود که مسائل اقتصادی مورد توجه مضاعف نامزدها قرار گیرند.
در انتخابات آتی، جبهههای مختلف سیاسی از نقطه نظر خودشان به مسائل اقتصادی نگاه خواهند کرد و درواقع مسائل اقتصادی موضوع واحدی خواهد بود که هریک از آنها از نگاه خود آن را مورد توجه قرار خواهد داد. همانطور که در مقدمه نیز آورده شد، شعارها تنها عامل تعیینکننده برنده انتخابات نیست و عواملی دیگری نیز در تعیین آن نقش دارند.
دنياي اقتصاد
«تبیین نقدهای گذشته به سیاستهاي ارزی» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصادي به قلم علی سرزعیم است كه در آن ميخوانيد:
آقای قدوسی طی یک سرمقاله (مورخه21شهريورماه) کسانی را که در گذشته به سیاست تثبیت نرخ ارز انتقاد ميکردند، دعوت به دفاع از سخنان خود کرد.
اینجانب طی یک سرمقاله در تاریخ 19 مهرماه 1386 از تثبیت نرخ ارز انتقاد کردم و خود را موظف به دفاع یا تبیین آنچه گفتم ميدانم. در واقع بیش از آنکه بخواهم دفاعی از آنچه گفتهام بکنم قصد دارم دو ذهنیت مهمی را که در پس دو توصیه سیاستی قرار دارد، واکاوی کنم.
اگر این نکته روشن شود در این صورت تفاوت توصیههاي سیاستی روشن خواهد شد. در عین حال این را سنت پسندیدهاي نميدانم که وقتی به دلیل تحریم یک حالت استثنایی بر کشور حادث ميشود مشکلات موجود را بهانهاي برای تضعیف دیدگاههاي متقابل کنیم.
بهعنوان مثال وقتی تورم در ایران 50 درصد شد برخی این را بهانه کردند تا اصل آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی و امثالهم را تخطئه کنند و با توجه به فضای روانی موجود موفق شدند؛ اما در بلندمدت بازهم اصول آزادسازی قیمتها، خصوصیسازی و کاهش تصدیهاي دولت بهعنوان سیاست درست شناخته شد و ميشود.
یک دیدگاه معتقد به ارتقای سطح زندگی بر اساس درآمد نفت است. اساس این دیدگاه این است: حال که ایران درآمد نفت دارد، هیچ اشکالی ندارد که نرخ ارز را ثابت نگه داریم یا حتی کاهش دهیم تا واردات ارزان شود و از این طریق سطح زندگی مردم افزایش یابد.
در این دیدگاه وابستگی به درآمد نفت یک واقعیت غیرقابل انکاری است که نباید از آن به صرف وابستگی شرمنده بود، بلکه باید از آن استفاده کرد کمااینکه در گذشته نیز از آن استفاده کردهایم. براساس این دیدگاه لزوما صادرات محور بودن نسخه مناسب ایران نیست و لزومی ندارد که ایران مثل برخی کشورهای منطقه نظیر ترکیه از مسیر توسعه صادرات به توسعه برسد. ایران ميتواند توسعه درونگرایانه داشته باشد. ایران مصرف کننده کالاهای کاربر و معمولی جهانی باشد، اما تلاش کند در بازار محصولات تکنولوژیک مزیت پیدا کند. وجود تعداد زیادی نیروهای متخصص در ایران و پایین بودن نرخ ارز که واردات ماشین آلات و مواد اولیه را تسهیل ميکند، ميتواند زمینه مزیتیابی ایران در صنایع سرمایه بر یا تکنولوژیک یا دانش محور را فراهم کند. در این دیدگاه ایران نميتواند در بسیاری از کالاهای تجاری مزیت داشته باشد؛ اما این جای نگرانی نیست و قرار هم نیست نیروی کار ایران رقیب نیروی کار ارزان چین، هند و بنگلادش شود بلکه نیروی کار ایران باید در بخش خدمات مشغول به کار شود. با توسعه ایران بخش خدمات و غیرتجاری (non-tradable) باید گسترش یابد و این بخشها ميتوانند نیروی کار ساده ایران را جذب کنند. در این چارچوب ایران نیز شبیه به آمریکا بخش خدمات بزرگی خواهد داشت؛ با این تفاوت که ایران نان صدور نفت را ميخورد و آمریکا نان صادرات کالاهای بسیار پیشرفته و با ارزش افزوده بالا را. این دیدگاه به صراحت تمام در مصاحبه استاد بزرگوار آقای دکترهادی صالحی اصفهانی با روزنامه «دنیایاقتصاد» (در اواسط مرداد ماه) منعکس شده است.
در مقابل، یک دیدگاه مسیر کلاسیک کشورهای دیگر را پیشنهاد ميکند. قطع وابستگی به نفت و رشد صادرات غیرنفتی هدف تلقی ميشود. فرض این دیدگاه این است که اولا شرط مارشال لرنر برقرار است؛ به این معنی که با کاهش ارزش پول ملی تراز بازرگانی بهبود ميیابد. فرض دوم و کلیدی (که من در دو سه سال اخیر نسبت به آن مردد شده بودم) این است که با کاهش ارزش پول ملی، صنایع داخلی ميتوانند بخشی از نیاز ماشین آلات و کالاهای سرمایهاي وارداتی و حتی مواد اولیه وارداتی را تامین کنند. گرچه روشن است این اتفاق به سرعت رخ نميدهد؛ اما این فرض برقرار است که در میان مدت این اتفاق رخ خواهد داد. نکته دیگری که این رویکرد به آن توجه دارد ایجاد مزیت برای بنگاههاي داخلی و ایجاد اشتغال است. در واقع این رویکرد دلالتهاي حمایت گرایانه دارد، اما چه باک وقتی بسیاری از کشورها با همین حمایتگری توانستهاند به توسعه برسند. این دیدگاه را ميتوان در نوشتههاي مختلف دکتر نیلی مشاهده کرد.
اما پاسخ دیدگاه دوم به نقدهای آقای قدوسی به شکل زیر خواهد بود: فراموش نکنیم که شرایط موجود شرایط خاصی است که مجال مناسبی برای آزمون یک نظریه نیست. ابهام عمومي درخصوص چشمانداز آينده، از مردم را به سمت خرید ارز کشانده و یک التهابی را به وجود آورده است. نميشود در میان این التهاب سخن از نقايص یک دیدگاه به میان آورد.
گسترش صنعت
«صنعتیسازی تولید سنتی» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم موسیالرضا ثروتی است كه در آن ميخوانيد:
این روزها اقتصاد کشورمان با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکند.
مشکلات بسیاری که تاثیر آن را میتوان در بازار دید. مشکلاتی ازقبیل نبود بهرهوری، بالا بودن قیمت تمامشده تولید، نبود ارتباط لازم بین صنعت و دانشگاه، ضعف قانونی، سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد، بالا بودن حجم نقدینگی، نوسانات نرخ ارز، افزایش گستره تحریمها و عملکرد جزیرهای برخی از دستگاهها، همه و همه به خوبی در نظام عرضه و تقاضا خودنمایی میکند. دراین بین یکی از خلأهایی که اقتصاد را این روزها بهشدت با چالش مواجه کرده است، نبود برنامهریزی دقیق و منسجمی در تولید بهویژه تولید محصولات کشاورزی است.
کشاورزی مبتنی بر سنت، نه صنعت، سبب شده که قیمت محصولات تولیدشده نهفقط در مقایسه با محصولات مشابه خارجی غیررقابتی باشد که آمار ارائه شده درخصوص تولید چندان قابل اتکا و اطمینان نباشد. بهعنوان نمونه، درحالیکه امسال مدام از خودکفایی در تولید گندم سخن گفته میشد که میزان محصول برداشت شده فاصله بسیاری با آمارهای پیشبینی شده داشت. ضمن اینکه در سالهای اخیر به شدت شاهد تغییر کاربری زمینهای کشت محصولات کشاورزی بهدلیل نداشتن صرفه اقتصادی هستیم.
چنانچه درحال حاضر اکثر زمینهای زراعی در شمال کشور که پیش از این به کشت برنج و گندم اختصاص داده میشده، به ویلا و مسکن تبدیل شده است. مشکلاتی که دست آخر هزینه آنرا مصرفکننده باید بپردازد.
فارغ از ضرورت حمایت از تولید محصولات کشاورزی، نمیتوان مصرفکننده را به بهانه حمایت از تولید، به پرداخت هزینه مشکلات کلان اقتصاد و سیاستهای نادرست وادار کرد. هرچند مسوولان باید با همکاری بخش خصوصی در مسیر صنعتیسازی تولید گام بردارند؛ چراکه با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط جوی کشورمان، مزیتهای بسیاری را در کشاورزی داریم که باید به خوبی از آن بهرهبرداری کرد.
البته در این بین باید توجه داشت که سرمایهمان صرف تولید محصولات مزیتدار کشاورزی کنیم. چراکه در برخی موارد شاهد این هستیم که برخی سعی دارند محصولی را بدون توجه به شرایط جغرافیایی و جوی با صرف هزینههای بسیار در منطقهای از کشور کشت کنند، این درحالی است که این محصول در استانی دیگر به راحتی و با صرف کمترین هزینه با بهترین کیفیت به عمل آورده میشود.
مسلم است که نمیتوان به بهانه حمایت از تولید داخلی و کشاورزی زمینه زیان مصرفکننده را فراهم کرد، هرچند در این بین کم نیستند کسانی که سعی دارند کاهش تولید را به گردن واردات بیندازند؛ این درحالی است که تجربه و علم ثابت کرده، درصورتیکه تولید داخلی جوابگوی نیاز داخلی باشد، بهطور قطع واردات بیمعنی خواهد بود، چراکه آنچه واردات را جذاب کرده، سود ناشی از کمبود تولید داخلی است.
امروز: شهردار تهران گفت: استفاده شخصی از بیت المال یک گناه بزرگ است و گناه بزرگتر این است که شخصا و با فکر فردی با استفاده از بیت المال به جای همه تصمیم بگیریم که این موضوع ریشه همه عقب ماندگیهاست.
به گزارش ایلنا، محمد باقر قالیباف در مراسم نظام آموزشی خانههای کودک شهر شکوفهها که صبح امروز در منطقه ۸ شهرداری تهران برگزار شد، ضمن تبریک آغاز سال تحصیلی و گرامیداشت دفاع مقدس اظهار داشت: تمام زندگی مادی، معنوی خود را مدیون خانوادههای معظم شهدا و جانبازان، ایثارگران و آزادگان هستیم و اینان تمام وجود خود را برای ما گذاشتند تا امروز در امنیت، زندگی کنیم.
شهردار تهران با بیان اینکه نظام مقدس جمهور اسلامی ایران یک وجه بسیار مشخص و روشن نسبت به بقیه نظامها و حکومتها دارند، اظهارداشت: باید در حوزه فکری، اندیشهای، استقلالی، منطقی و گفتمانی که حاكم بر نظام اسلامی توجه كنیم و در این مسیر قرار بگیریم و این مهمترین فرق توسعه و پیشرفت در یک فکر اسلامی ودینی بافکردیگری است که ساخته مکتبهای دستی است.
شهردار تهران افزود: امکانات یک کشور در فضای کالبدی آن درشهر و روستا هزینه میشود اگر وسیله نهایی تاثیری در رفتارها، اخلاق و روابط اجتماعی كه مد نظر دین مبین اسلام است، نگذارد پیشرفت و توسعهای اتفاق نیفتاده است .
قالیباف با بیان اینکه متاسفانه امروز پیشرفتهای فیزیکی مبنای موفقیت و قضاوت قرار گرفته، اظهار داشت: امروز در نظام اسلامی ساخت سد، مترو، ساختمان، اتوبان و تونل خوب و لازم است اما کافی نیست و باید بدانیم که اگر آثار این اقدامات در زندگی تربیتی، اخلاقی و روابط اجتماعی جامعه ما تبلور پیدا کند آنگاه کارنامه موفق است.
وی با بیان اینكه سرمایه بزرگ ملت ما تنها منابع نفتی نیست، بلكه دانش آموزان عرصه علم و دانش است، افزود: اگر در نظام اسلامی درک درست و فهم دقیقی از زندگی و دین نداشته باشیم هرگز نمیتوانیم به یک نقطه مطلوب درزندگی مادی و معنوی برسیم .
شهردار تهران خلاصه کردن کارهای فرهنگی در یک فیلم و مسایل جاری و اداری را عدم درک درست از فرهنگ دانست، اظهار داشت: این درست نیست که فکر کنیم اگر یک موضوع را در کتابهای درسی گنجاندیم دیگر به وظایف خود عمل کردهایم زیرا در این صورت در یک فرهنگ درست مبتنی بر مبادی دینی تربیت نمیشویم و مسیر درست را حتی وقتی در یک مسند مدیریتی قرار میگیریم،طی نمیکنیم.
به گفته وی در این هنگام استفاده شخصی از بیت المال یک گناه بزرگ و بزرگتر از آن این است که شخصا و با فکر فردی با استفاده از بیت المال به جای همه تصمیم بگیریم که این موضوع ریشه همه عقب ماندگی هاست .
شهردار تهران اضافه کرد: اگر کسی امروز برای جامعه اسلامی دلسوز باشد باید آموزش و پرورش را از ارکان نظام حساب کرده و آن را به عنوان مهمترین نهاد حکومتی تشخیص دهد زیرا وظیفه آن تربیت منابع انسانی است و اگر هر کشوری در هر جا مشکل داشته باشد نباید در بخش آموزش و پرورش دچار هیچگونه مشکلی شود.
قالیباف در بخش دیگر سخنانش با اشاره به اینکه از روز نخست در مدیریت شهری تصمیم ما این بود که شهرداری را از سازمان خدماتی به نهادی اجتماعی تبدیل کنیم، خاطرنشان کرد: این تصمیم را گرفتیم تا مردم از ما توقع جمع آوری زباله و ساخت پل و بزرگراه، تونل و متر نداشته باشند و از ما بخواهند شرایط تربیت خوب اسلامی را نیز فراهم کنیم.
به گفته شهردار تهران روح شهر برای مدیریت شهری مهم است نه کالبد آن گرچه معتقدیم بخشی از روح و روان بستگی به کالبد شهر دارد و باید تولید و تعالی را همگام با یکدیگر پیش ببریم و آن را در همه زمینهها مد نظر قرار دهیم.
امروز: کانون کارگردانان سینمای ایران درباره نابسامانیهای اکران بیانیهای صادر کرده و با انتقاد شدید از فضای حاکم بر سینمای ایران و تعطیلی خانه سینما خاطرنشان می کند: "گرهای را که میشد از همان ابتدا از طریق گفتوگو و مذاکره به راحتی باز کرد، با صدور بیانههای بیادبانه و خط و نشان کشیدن و تهدید و ارعاب چند سینما و سینماگر و.... به گره کوری تبدیل کردید."
به گزارش خبرآنلاین، کانون کارگردانان ایران همچنین با انتقاد از حوزه هنری، وزارت ارشاد را متهم به سکوت و سو ءاستفاده از شرایط موجود کرده و اظهار می دارد: "تجربه به ما آموخته است که هرگاه مسئولین سینمایی به دلیل سوء مدیریت و عدم توانایی در حل معضلات فضا را آسیبپذیر میسازند، راه برای ورود دیگر نهادهای فرهنگی هموار میشود."
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی طی بیانیه ای که هفته گذشته منتشر شد، برخی کارگردانان را متهم کرده که در آثار خود به صورت برنامهریزی شده ارزشها را مورد هجمه قرار دادهاند و همزمان اعلام داشت شش فیلم «برفروی کاجها» (پیمان معادی)، «من همسرش هستم» (مصطفی شایسته)، «پل چوبی» (مهدی کرمپور)، «بی خود و بیجهت» (عبدالرضا کاهانی)، «پذیرایی ساده» (مانی حقیقی) و «من مادر هستم» (فریدون جیرانی) در سینماهای این حوزه اکران نمیشوند.
متن بیانیه کانون کارگردانان سینمای ایران به شرح زیر است:
بحرانی که از اسفندماه سال گذشته به دلیل کج سلیقگی مسئولین سینمایی و پارهای اغراض شخصی در شورای صنفی اکران گریبان گیر سینمای ایران شد، بعد از گذشت هفت ماه به شکلی دیگر خود را نمایان ساخته است.
آنان که منافع خود (و نه منافع سینمای ایران آنگونه که ادعا میکنند) را در گرو ایجاد بحران و فضای غبارآلود میدانند، هر بار به بهانهای این آتش را شعلهورتر میسازند و مسئولین سینمایی که متولیان اصلی این ماجرا هستند با سکوت و انفعال خود عملا زمینهٔ رودررویی اهالی سینما را با یکدیگر فراهم میسازند.
موضعگیری حوزه هنری درباره تعدادی از فیلمهای سینمایی و خودداری از اکران این فیلمها در سینماهای حوزه، بهترین فرصت برای کسانی بود که بتوانند سوء مدیریتشان را در پس کشمکشهای ناشی از این موضع گیری پنهان سازند.
گرهای را که میشد از همان ابتدا از طریق گفتوگو و مذاکره به راحتی باز کرد، با صدور بیانههای بیادبانه و خط و نشان کشیدن و تهدید و ارعاب چند سینما و سینماگر و.... به گره کوری تبدیل گردید که هر روز پیچیدهتر میگردد و گویی راه خلاصی از آن نیست و این بار نیز مسئولین سینمایی سکوت کردهاند!!
بیانیهٔ محترمانهٔ چند فیلمساز و تهیهکننده سینمای ایران که در جهت یافتن راهی برای برون رفت از این بحران مطرح گردیده، متاسفانه فرصتی شد برای جریانی تا باز بر طبل جنگ بکوبند و با ظاهری حقطلبانه به میدان بیایند و ندای هل من مبارز سر دهند و باز مسئولین سینمایی سکوت کردهاند!!
کانون کارگردانان سینمای ایران حمایت از حقوق مادی و معنوی تک تک کارگردانان سینمای ایران را وظیفه خود میداند و در این مدت نیز به دور از جار و جنجال سعی داشته تا از طریق مذاکره با مسئولین حوزه هنری گامی در جهت حل این مشکل بردارد و این حرکت را ادامه خواهد داد، اما اشاره به نکاتی را ضروری میدانیم:
یک- تنها متولی سینمای ایران وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی است و باید تمامی امور تنها از طریق این وزارت خانه حل و فصل شود، اما تجربه به ما آموخته است که هرگاه مسئولین سینمایی به دلیل سوء مدیریت و عدم توانایی در حل معضلات فضا را آسیبپذیر میسازند، راه برای ورود دیگر نهادهای فرهنگی هموار میشود.
دو- هر فیلمی که توسط شورای صدور پروانه نمایش مورد بازبینی قرار گرفته و موفق به کسب این پروانه شده، باید بتواند از کلیه امکانات در عرصه اکران در سراسر کشور بهرهمند شود. وظیفه توجیه دیگر نهادهای فرهنگی از جمله حوزهٔ هنری به عهدهٔ مسئولین سینمایی در وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی است، نه سازندگان فیلم. سکوت متولیان امر و رودررو کردن اهالی سینما با دیگر نهادهای فرهنگی به نوعی شانه خالی کردن از بار مسئولیت است و نشان از سستی و تردید مسئولین نسبت به عملکردشان.
سه- مصرانه از مسئولین حوزه هنری میخواهیم که در شرایط فعلی که سینمای ایران در وضعیتی بحرانی قرار دارد با انعطاف و سعه صدر بیشتری نسبت به فیلمهای مورد نظر برخورد کنند. امروز سینمای ایران محتاج حمایت همهٔ مسئولین دلسوز و دردمند مقولهٔ فرهنگ و سینماست و پافشاری بر مواضع میتواند شکاف موجود در سینما را گستردهتر سازد.
چهار- همانگونه که بارها گفتهایم، در شرایط فعلی راه برونرفت از این بحران را تنها گفتوگو و مذاکره بر اساس تدبیر و دلسوزی برای سینمای ایران میدانیم و بر این باوریم که هر گونه موضع گیری که منجر به ایجاد تنش بیشتر در شرایط ملتهب کنونی شود به صلاح سینمای ایران نیست.
امروز: به دنبال هماهنگی سازمان حج و زیارت با بانک مرکزی، ۳۰۰ دلار ارز همراه به زائران حج تمتع امسال پرداخت میشود.
به گزارش ایسنا، بنیامین شکوهفر، مدیرکل حوزه ریاست سازمان حج و زیارت درباره این توافق اظهار کرد: زائران ضمن هماهنگی با مدیران کاروانها، پنج روز پیش از اعزام خود میتوانند به یکی از شعب ارزی مراجعه و با ارائه کارت شناسایی و احراز هویت، این ارز را با پرداخت معادل ریالی آن به نرخ دولتی مصوب، دریافت کنند.
او در عین حال افزود: ۱۲۰ دلار نیز برای هر زائر بابت قربانی حج تمتع به مدیران کاروانها پرداخت میشود.
همچنین علی اصغر شریفی، مدیر حج و زیارت استان یزد درباره شناسایی زائران معتاد گفت: در صورتی که زائر معتاد در میان کاروانهای اعزامی به ویژه در فرودگاه شناسایی شود، علاوه بر جلوگیری از شرکت وی در مناسک حج امسال، تا پنج سال نیز ممنوعالخروج بوده و اجازه شرکت در مناسک حج را نخواهند داشت.
امروز: بدهی دولت و شرکتهای دولتی به کل شبکه بانکی یعنی هم بانکمرکزی و هم بانکها تا پایان شهریور سال ۹۰ به ۵۶هزارمیلیاردتومان رسید که نسبت به سال ۸۶ دقیقا صددرصد رشد کرده و به معنای دیگر دو برابر شده است. این میزان رشد تنها در چهار سال و نیم گذشته رخ داده که قابل توجه است.
به گزارش شرق، براساس آخرین آمار بانکمرکزی بدهی دولت و شرکتهای دولتی روی هم بالغ بر ۵۶هزارمیلیاردتومان میشود. این رقم در پایان سال ۸۶ حدود ۲۸هزارمیلیاردتومان بود که حالا دو برابر شده است.
قسمت اعظم بدهی دولتیها مربوط به خود دولت است و بدهی شرکتهای دولتی به شبکه بانکی قابل مقایسه با دولت نیست. بدهی دولت به شبکه بانکی (بانکمرکزی و بانک ها) در شهریور سال ۹۰ حدود۴۷/۶هزارمیلیاردتومان بود در حالی که بدهی شرکتهای دولتی به این بخش ۸/۴هزارمیلیاردتومان ذکر شده است. به این ترتیب بدهی دولت به نظام بانکی تقریبا ۵/۵ برابر بدهی شرکتها و موسسات دولتی به این بخش است.
بدهی دولت به شبکه بانکی در شهریور سال ۹۰ نزدیک به ۴۷/۶هزارمیلیاردتومان است که نسبت به رقم ۱۸/۸هزارمیلیاردتومانی در سال ۸۶ حدود ۱۵۲درصد رشد را طی کرده است. آمار منتشرشده نشان میدهد بیشترین بدهی مربوط به بدهی دولت به بانکهاست. یعنی دولت بدهی کمتری به بانکمرکزی دارد. دولت تا پایان نیمه نخست سال گذشته ۱۶/۱هزارمیلیاردتومان به بانکمرکزی بدهکار بوده و بدهیاش به بانکها در این مدت ۳۱/۴هزارمیلیاردتومان ذکر شده که این بدهی تقریبا دو برابر بدهی به بانکمرکزی است.
این دو بدهی برخلاف سال گذشته در سال ۸۶ نزدیک به یکدیگر بودند. بدهی دولت به بانکمرکزی در این سال ۹/۷هزارمیلیاردتومان بود و بدهیاش به بانکها۹/۰هزارمیلیاردتومان ذکر شده است. از سال ۸۷ به بعد این شکاف بیشتر شده تا اینکه به رقم فعلی در نیمه نخست سال گذشته رسیده است. بدهی دولت به بانکمرکزی در چهار سال و نیم گذشته حدود ۶۵درصد رشد کرده در حالی که بدهی دولت به بانکها ۲۴۷درصد افزایش یافته است. کل بدهی شرکتهای دولتی به نظام بانکی تا پایان نیمه نخست سال ۹۰ حدود ۸/۴هزارمیلیاردتومان ذکر شده، در حالی که این بدهی در سال ۸۶ بیشتر گزارش شده است. بانکمرکزی این رقم را ۹/۱هزارمیلیاردتومان اعلام کرده که در مقایسه با رقم فعلی حدود هشتدرصد کاهش داشته است.
البته بدهی موسسات دولتی به بانکمرکزی و بانکها به یک میزان نبوده و به نظر میرسد برخلاف دولت که به بانکها بیشتر از بانکمرکزی بدهکار بوده این شرکتها به بانکمرکزی بیشتر از خود بانکها بدهکارند. در شهریور سال ۹۰ میزان بدهی شرکتهای زیر نظر دولت به بانکمرکزی ۵/۳هزارمیلیاردتومان بوده در حالی که بدهی آنها به بانکها حدود ۱/۳هزارمیلیاردتومان اعلام شده است.
بدهی این گروه از شرکتها در سال ۸۶ به بانکها بیشتر بوده است. در جدول منتشر شده از سوی بانکمرکزی رقم بدهی موسسات وابسته به دولت به این نهاد ۳/۳هزارمیلیاردتومان ذکر شده در حالی که بدهی آنها به بانکها حدود ۵/۷هزارمیلیاردتومان اعلام شده است.
بررسی روند بدهی شرکتهای دولتی به شبکه بانکی نشان میدهد، در چهار سال و نیم گذشته بدهی این موسسات به بانکمرکزی ۵۷درصد رشد داشته، در حالی که بدهی آنها به بانکها ۴۶درصد کاهش یافته است. از منظری دیگر، کل رقم بدهی دولت به شبکه بانکی ۵۶هزارمیلیاردتومان است که با مطالبات معوق شبکه بانکی که هماکنون به ۶۳هزارمیلیاردتومان رسیده تقریبا برابری میکند. این رقم حتی یک هفتم نقدینگی موجود در کشور است که آخرین رقم آن از سوی بهمنی، رییسکل بانکمرکزی حدود ۳۸۷هزارمیلیاردتومان اعلامشد.
امروز: مسعود باستانی، روزنامه نگار زندانی که از اواسط هفته قبل در مرخصی به سر می برد، ظهر روز جمعه به زندان رجایی شهر بازگشت.
به گزارش کلمه، این روزنامه نگار جوان در حالی پس از حدود ده روز مرخصی به زندان بازگشت که از درد شدید گردن رنج می برد و دادستانی فقط به او روز چهارشنبه را برای تکمیل درمان مرخصی داده بود.
این روزنامه نگار در حالی پس از سه سال حبس بی وقفه به مرخصی آمد که از مرخصی مهسا امرآبادی همسرش که او هم روزنامه نگار و زندانی است، جلوگیری شده است. بدین ترتیب در طی مدت مرخصی، مسعود باستانی تنها برای دو بار توانست همسرش را در زندان اوین ملاقات کند.
باستانی از تاریخ ۱۴ تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به شش سال زندان محکوم شد. وی تا بهمن ماه ۱۳۸۸ در زندان اوین به سر میبرد، اما در تاریخ پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸ در اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکیک و طبقهبندی زندانیان از اوین به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمین خطرناک است، منتقل شد و هم اکنون نیز در این زندان نگهداری می شود.
ریحانه طباطبایی، روزنامه نگاری که پیش از بازگشت باستانی به زندان با او گفت و گو کرده، در این باره در وبلاگ خود نوشته است:
به سادگی رفت! وقتی که آمد هیچ کس دم در زندان رجایی شهر منتظرش نبود، مهسایش فرسنگ ها آن سو تر پشت میله های زندانی دیگر حتی نمی دانست که همسرش به مرخصی آمده است و خانواده اش شب قبلش تا ۱۲ بامداد دم در زندان رجایی شهر به انتظار ایستاده بودند تا بیاید که نیامد و گفتند بروید و فردا عصر باز بی آیید. پس از سه سال حضور مداوم در زندان فکس مرخصی اش به دلیل تمام شدن جوهر دستگاه فکس دیر آمد و یک روز بیشتر در زندان ماند تا وقتی که آن در پس از سه سال باز می شود کسی پشت آن منتظرش نباشد و مجبور شود با جیب خالی با تاکسی به خانه بی آید.
اما هرچقدر که دلش می خواست تا پشت در زندان هنگامی که قدم در دنیای آزاد! می گذارد دوستان و خانواده اش را ببیند برای بازگشت دلش می خواست تنها باشد.
گفت می خواهم فردا بروم، گفتم صبر کن باید اول ام آر ای رو انجام بدی بعد؛ گفت نیازی نیست خوب میشم یکم خستگیه همین. گفتم خیلی خب جمعه نرو بگذار شنبه، گفت چه فرقی می کنه وقتی مهسا نیست؟ تازه تمدید هم که نکردن...گفت به کسی نگو می خواهم تنها بروم، گفتم برای چی تنها؟؟ گفت سخته خداحافظی کردن، بچه ها ناراحت میشن...گفتم اره سخته دیدن یک رفیق که میره و در پشتش بسته میشه، گفت نمی خوام بچه ها نارحت شن...گفتم روزی که مهسا رفت تا شب گریه کردم، فرداش بغض داشتم و پس فرداش زندگی جریان داشت. گفت یعنی ناراحت نمیشین؟ گفتم ناراحت میشیم از حالا ناراحتیم، اما خب زندگی جریان داره، وقتی از زندان برگردیم هرکس باید برگرده سر کارش، دنبال بدبختی هاش، اما آمدن دم زندان خوب هست هم برای اون ها و هم برای تو، قرار نیست بی صدا بریم اون تو، قرار نیست انقدر راحت بپذیریم زندان رفتن را بی هیچ صدایی...این شکلی زندان رفتن خوب نیست مسعود بزار بچه ها بیان نهایتا یک ساعت ناراحتن و بعدش تموم میشه همه چی...نگام کرد..گفتم ببین انقدر بی صداش نکن، اشتباه می کنی باید بیان از زیر قران ردت کنند باید بیان و شوخی کنن باید بیان و ...گفت یعنی واقعا ناراحت نمیشن؟ من این یک هفته خیلی اذیت شدم، فکر جدا شدن از شما ، فکر نبودن مهسا...فکر نبودن مهسا...دوشنبه پیش که قرار بود بره با بغض گفت همه دارن میان تا دم زندان اما اونی که باید بیاد نمیاد...
رفت یک روزه شمال، تمامش برایش خاطره بود، خاطره مهسا، می گفت تمامش را بغض داشتم ، انقدر که وقتی برگشت گرفتگی رگ گردنش که میراث زندان هست دوباره سراغش آمده بود و زمین گیر شد، دکتر می گفت اسپاسم شدیده، باید فیزیو تراپی برود، ده جلسه و دارو داد ام ار ای ..عصبانی شدم گفتم فکر می کنی مهسا این سه سال چه می کرد،زندگی زندگی زندگی...شمال می رفت جنوب می رفت سفر می کرد...گفت نوشته هاش خوندی؟ گفتم تا صبح حرف میزدیم..گفت پس چی می گی ....سکوت بودم سکوت...
دوشنبه بود که آمد، هم پر از خنده شدیم و هم پر از بغض، پس ازسه سال بالاخره سه روز مرخصی برای رفیقی قدیمی شادی بخش هست،اما مهسا نبود، سه سال دوییده بود تا این لحظه برسد و حالا خودش نبود تا با پراید قرمزش به رجایی شهر برود، دست مسعود رو بگیرد و به خونه بیاورتش ، در شهر بچرخند، خانه را اب و جارو کند و مثل تمامی خانواده هایی که این سه سال به دیدنشان رفت حالا آنها به دیدنش بیایند و او ....
حالا مسعود است که نرسیده راهی دادستانی میشود و اجازه ملاقات حضوری می گیرد، حالا مسعود است که این بار از این سوی در به سالن ملاقات می رود...مهسا خوشحاله خیلی خوشحال ....
مسعود به تک تک چهره هایمان نگاه می کند و می گوید لعنتی ها همه تان مهسا هستید و من را دلتنگ تر می کنید...
و بالاخره کار خودش را کرد، تنها رفت، انگار بی قرار بازگشت بود، شهر بی مهسا، آزادی بی مهسا...
خانه برایش تلخ بود ؛ چون تقویم خانه ورق نخورده بود
خانه براش تلخ بود ؛چون از اول امسال کسی نبوده که برگ های تقویم اتاق را جدا کند
خانه براش تلخ بود ؛ چون نمی توانست درب کمد لباسهای مهسا را باز کند
چون نمیتوانست لباسهای مهسا را نگاه کند
مرخصی براش سخت بود ، چون نمیتوانست تنها - بدون مهسا - در خانه ای که حتی هیچوقت با هم آنجا نبودند بماند
مرخصی براش سخت بود چون آن کسی که باید بهش خوش آمد میگفت نبود ، چون مهسا نبود
وبراش تلخ تر بود چون آن کسی که باید بدرقه اش میکرد برای خداحافظی خانه نبود
مسعود تنها برگشت ؛ تحمل یک زندان بزرگتر براش سخت تر بود
مسعود بازگشت به زندان در حالیکه با وجود تمامی تلخی ها محکم تر از همیشه بود، با وجود تمام دل تنگی ها دل مطمئن تر از همیشه بود، که ایمانش به درستی راهی که او و مهسا برگزیده اند ،سبز تر از همیشه بود و این را بارها تکرار کرد انقدر که اخرین تماسش با دختران مهندس موسوی و زهرا رهنورد بود "ما مجبوریم امیدوار باشیم."
او رفت و برای مهسا تکرار کرد که " بالله که شهر بی تو مرا حبس می شود..."
امروز: بارندگی و سرما در حالی در مناطق آسیب دیده از زلزله در آذربایجان شرقی آغاز شده که بسیاری از مردم همچنان شب و روز را در چادرها سپری می کنند. دولت هنوز به جای عمل به وعده خود برای تأمین کانکس های مورد نیاز زلزله زدگان، از آنها پول درخواست کرده و این نگرانی وجود دارد که در هفته های آینده نیز مشکل اسکان آسیب دیدگان زلزله در جای گرم، حل نشود.
به گزارش کلمه، بر اساس گزارش های غیر رسمی خبرنگاران حاضر در مناطق زلزله زده آذربایجان شرقی اهالی روستاهای زلزله زده این استان گفته اند که برای تحویل دادن کانکس به آنها جهت اسکان در سرمای زمستان طلب سه میلیون تومان پول کرده اند.
همچنین این گزارش ها می افزاید که برای ساخت خانه نیز از اهالی روستاها وام های ۱۸ میلیون تومانی با سود ۲۶ درصد گرفته اند و تسهیلات مسکنی که پیش از این از آنان گرفته شده بود شامل وام نمی شود.
دولت در حالی از اهالی روستاهای زلزله زده می خواهد سه میلیون تومان بابت کانکس ها بگیرد که پیش از این استاندار آذربایجان شرقی تاکید کرده بود دولت و مسئولان استانی هم قسم شدهاند از عید فطر تا عید قربان چادرهای مناطق زلزلهزده را به خانههای مستحکم تبدیل کنند.
اکنون در حالی که از عید فطر نزدیک به یک ماه گذشته، ساکنان این منطقه در آستانه شروع فصل سرما کماکان در چادر به سر می برند، و نه تنها از خانه های وعده داده شده خبری نیست، که برای کانکس نیز از مردم پول خواسته می شود و باز وعده های بی حاصل پشت هم تکرار می شوند.
در همین رابطه عباس فلاحی باباجان نماینده هریس خبر داده که تا کنون وامی به اهالی زلزله زده داده نشده است. او با اشاره به وام ۱۴ میلیونی که قرار بود به خانه های آسیب دیده تعلق بگیرد، گفته: این وام به طور مستقیم به مردم داده نمی شود. این وام در اختیار بنیاد مسکن گذاشته شده است و بنیاد مسکن نیز مصالح لازم برای ساخت و ساز و بازسازی را در اختیار مردم می گذارد. اما در این موضوع هم تاکنون ضعیف عمل شده است. اگر این مصالح به موقع و به اندازه می رسید در یک ماه گذشته روند کار با سرعت بیشتری پیش می رفت که تاکنون این اتفاق نیفتاده است."
نماینده مردم هریس همچنین خبر از بارش نخستین برفها در برخی روستاهای اهر و سرمای بسیار در این مناطق داده و تاکید کرده است: "از ۳۰۵روستای اهر، تعداد ۲۰۰روستا در حدی تخریب شده که مردم تاکنون به منازل خود نرفتهاند و با وجود سرمای شدید در چادرها بهسر میبرند. باید فکری اساسی به حال دام و احشام مردم زلزله زده بکنیم. "
هماکنون شبها دما در مناطق اهر، هریس و ورزقان کمتر از هشت درجه است که مطابق استانداردهای موجود اگر درجه هوا از ۱۲ کمتر باشد باید به فکر وسایل گرمایشی بود، در این مناطق، از ۱۵ شهریور هوا به سمت هوای پاییزی سوق پیدا میکند.
روزنامه تهران امروز هم با نقل این جمله از فرماندار ورزقان که "سرمای ورزقان در کشور معروف است، در سالهای گذشته در مهرماه حتی برف و باران هم داشتیم" گزارش داده است: "روشهای بازسازی سنتی، آنچنان که در زلزله رودبار، منجیل و بم بهکار گرفته شد، در مناطق زلزلهزده آذربایجان پاسخ نمیدهد... بهدلیل سرمای زودرس محلی در این منطقه و حتی احتمال حمله جانوران درنده به افراد، زمان بازسازی باید کوتاه باشد اما این امر با روشهای سنتی امکانپذیر نیست."
اما نه تنها هنوز هیچ اقدام مهمی برای بازسازی صورت نگرفته، که هنوز مشکل اسکان آسیب دیدگان زلزله در جای گرم نیز حل نشده و چشم اندازی از تغییر این وضعیت دشوار اسکان در چادر در سرمای طاقت فرسا در آینده نزدیک نیز وجود ندارد.
از طرفی دیگر الله وردی دهقانی نماینده ورزقان نیز با اشاره به شروع فصل سرمان و اسکان حدود ۱۲۰ هزار نفر در این مناطق نسبت به بروز بحران در این مناطق هشدار داد و گفت: "هیچ نوع اسکان موقتی برای زلزله زدگان آذربایجان در نظر گرفته نشده است. در حال حاضر حدود ۱۲۰ هزار نفر در شهرهای ورزقان، اهر و هریس و روستاهای اطراف آن در چادر زندگی می کنند."
او همچنین تاکید کرد که تا کنون هیچ کانکسی برای اسکان موقت به مناطق زلزله زده فرستاده نشده و با این روند و مدیریتی که شاهد آن هستیم بعید به نظر می رسد تا چهل روز آینده خانه ها دولت و بنیاد مسکن بتواند قولی که درباره ساخت ۱۰ هزار خانه داده است را عملی کند و باید منتظر بروز بحران در مناطق آسیب دیده باشیم. نماینده ورزقان از مردم و خیرین درخواست کرد مردم مناطق زلزله زده را تنها نگذارند و کمک هایشان را ادامه دهند.
نادر قاضی پور نماینده ارومیه در مجلس نیز در این باره گفت: "به رغم گذشت زمان از مصوبه دولت مبنی بر پرداخت وام مسکن، روند پرداخت تسهیلات مناسب نیست، باید با سرعت بیشتری وام ها پرداخت شوند و این مصوبه به شهرستان ها ابلاغ نشده است."قاضی پور در گفت و گو با ایرنا سقف وام های مصوب را بین یکصد میلیون تا ۱۵۰ میلیون ریال اعلام کرد و افزود:" وام های مصوب باید به دور از بروکراسی اداری و نوبت در اختیار خانواده های آسیب دیده قرار گیرد تا آنان به زندگی عادی خود بازگردند."
از طرفی دیگر مدیر روابط عمومی سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر با بیان اینکه تهیه کانکس وظیفه هلال احمر نیست خاطرنشان کرد: "بنیاد مسکن پیگیر قضیه اسکان موقت زلزله زدگان است و برای تهیه کانکس ها مشکلی از نظر بودجه وجود ندارد اما تولید کانکس ها زمانبر است."
پیش از این هم رئیس سازمان امداد و نجات هلال احمر از اقدام دولت برای رساندن کانکس های مورد نیاز به مناطق زلزله زده آذربایجان ابراز ناامید کرده و از مردم خواسته بود "به هر نحوی شده کانکس به مناطق زلزلهزده ارسال کنند."
اما این موضوع واکنش برخی رسانه ها را به دنبال داشت، از جمله سایت عصر ایران که پرسید: "آیا واقعاً هلال احمر با آن عظمت و با آن حجم انبوه مأموریت هایش کانکس امدادی ندارد یا سایر نهادها مانند وزارت راه و شهرسازی و بنیاد مسکن نمی توانند از عهده تأمین کانکس برآیند؟! مگر نه این است که باید همواره به تعداد کافی کانکس در انبارهای باشد تا در موارد اضطراری ، فوراً در مناطق مورد نیاز برپا شوند؟! مگر کانکس ، پتو و لباس و آب معدنی و پول نقد است که همه بتوانند کم و بیش ، بفرستند یا خون است که در رگ هایشان جاری باشد و اهدا کنند؟! مردم از کجا کانکس بفرستند؟! اگر قرار است کانکس را هم مردم بفرستند ، پس شما چه کاره اید؟!"
همچنین مدیر عامل بنیاد تعاون سپاه نیز در جریان بازدید از مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی ضمن انتقاد از برخی وعده های مطرح شده از سوی دولتمردان در خصوص اتمام ساخت منازل زلزله زده در دو ماه آینده تاکید کرد: "نباید به مردم وعده ای داد که عملی نشود، چرا که در صورت عدم اجرای آن آسیب های روانی بیشتری به آنها وارد خواهد شد." مدیرکل مسکن سازمان بهزیستی میزان آواربرداری در مناطق زلزله زده را ۷۰ درصد اعلام و گفت: در برخی مناطق عملیات پیریزی و اجرای فونداسیون و اسکلت نیز آغاز شده است.
اما از سویی دیگر مدیرکل مسکن سازمان بهزیستی خبر از تهیه کانکس از سوی بنیاد مسکن داده است تا در صورت بروز مشکلات اخیر در بازسازیها از این کانکسها با اولویت مددجویان بهزیستی استفاده شود. چرا که فصل سرما در مناطق زلزله زده نزدیک است. اومیزان آواربرداری را در مناطق زلزله زده ۷۰ درصد خواند و گفت: در برخی مناطق عملیات پیریزی و اجرای فونداسیون و اسکلت نیز آغاز شده است.
مدیر کل مسکن سازمان بهزیستی کشور در بخش دیگری از سخنان خود با اعلام آغاز ساخت ۲۰ هزار واحد مسکونی روستایی اظهار کرد: " نهضت مسکن مددجویان بهزیستی در قالب مسکن شهری پیگیری میشد اما از هفته پیش با دستور وزیر راه و شهرسازی دستور العمل اجرای مشترک میان سازمان بهزیستی و بنیاد مسکن تهیه و به استانها ابلاغ شد."
ربوی همچنین از اختصاص ۲۰ میلیارد تومان در سازمان بهزیستی برای برای تامین سهم آورده مددجویان این سازمان که دارای مشکل مالی هستند خبر داد و گفت: " برخی از مددجویان که قادر به تامین سهم آورده خود نیستند کمکهای بلاعوض دریافت کند که البته ضوابط و شرایطی دارد و بر مبنای امتیاز بندی و اولویت بندی انجام میشود برخی نیز که قادر به پرداخت کمک بلاعوض هستند اما مشکل مالی دارند وام دریافت میکنند."
بخشی از مسوولان وعده می دهند و بخشی دیگر نیز آن وعده ها را زیر سوال می برند و همچون دیگر امور مملکتی، دعوا بین مدیران بیشتر و بیشتر می شود و در این میان این مردم زلزله زده آذربایجان هستند که شبها در چادرهایی که قرار است جای خانههای گرمشان را بگیرند می خوابند.
چادرها زیر هزاران قول بی عمل خیس می شوند، سرمای هوا در آذربایجان بیداد می کند، بارانهای شدیدی که شب و روز می آید گاهی تبدیل به سیل میشود و برف در استانه باریدن است وضعیت آشفته مردم را آشفتهتر میکند ، چادر ها توان پاسداری از مردم را ندارند و مسوولان فقط وعده می دهند؛ مانند تمام وعده های بی پایان دولت دهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر