-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

Latest News from Kaleme for 08/16/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان: خدایا روزى کن مرا فضیلت شب قدر و بگردان کارهاى مرا از سختى به آسانى و بپذیر عذرهایم و بریز از من گناه و بار گران را اى مهربان به بندگان شایسته خویش


 


وزیر کشور دولت اصلاحات در پیام تسلیتی به خانواده های سوگوار زلزله زده آذربایجان شرقی، ابراز امیدواری کرد که مسئولان مربوطه با برنامه ریزی درازمدت در تدارک جدی و پایدار برای کنترل آثار تخریب و عوارض جانی شهروندان خویش باشند.

آخرین خبرها از زلزله آذربایجان/ ادامه پس‌لرزه‌ها؛ امروز روز همدردی با زلزله‌زدگان

عبدالله نوری در پیام خود با تاکید بر اینکه قربانیان اصلی این ماتم، محرومان و رنج دیده­گانی بودند که پیامدهای ناگوار و زیانبار این حادثه غمی تازه بر انبوه مشکلات آنان شد، خاطرنشان کرد: بی تردید اقدامات مردمی که به طور خودجوش به نجات زلزله زدگان و یاری و کمک به هموطنان بی خانمان و آواره و تامین نیازهای اولیه آنان شتافتند، در خور تقدیر و سپاس و نشانه ی عزم ملی در جبران خسارات است. با وجود این حل سریع مشکلات آنان نیازمند اراده جدی دستگاه های مسئول  نسبت به اولویت قرار دادن اسکان آوارگان و بازسازی مناطق زلزله زده است.

متن این پیام که برای کلمه ارسال شده، بدین شرح است:

انا لله و انا الیه راجعون

دیگر بار قهر طبیعت جان گروهی از هموطنان مظلوم و محروم ما را ربود. حادثه ی جانکاه، دردناک و مصیبت بار زلزله که به کشته و مجروح شدن بسیاری از هموطنان عزیز و رنج کشیده استان آذربایجان شرقی انجامید و ویرانی های گسترده­ای را در پی داشت، خانواده های نجیب و مهربانی را خصوصا در مناطق روستایی شهرستان های ورزقان، اهر، هریس و سایر نقاط آسیب دیده به اندوه و غم نشاند و همگان را در سوگ فرو برد. قربانیان اصلی این ماتم، محرومان و رنج دیده­گانی بودند که پیامدهای ناگوار و زیانبار این حادثه غمی تازه بر انبوه مشکلات آنان شد.

بی تردید اقدامات مردمی که به طور خودجوش به نجات زلزله زدگان و یاری و کمک به هموطنان بی خانمان و آواره و تامین نیازهای اولیه آنان شتافتند، در خور تقدیر و سپاس و نشانه ی عزم ملی در جبران خسارات است. با وجود این حل سریع مشکلات آنان نیازمند اراده جدی دستگاه های مسئول نسبت به اولویت قرار دادن اسکان آوارگان و بازسازی مناطق زلزله زده است.

امروز تجربه های ارزنده و موثری را در جوامع دیگر شاهدیم که متولیان آینده نگر آنها توانسته اند با همت عالی و کفایت والای مدیران خود آثار قهر زمین را عالمانه از روی زندگی و چهره ی شهروندان و فرزندان و زنان بی پناه خویش برچینند. بدیهی است ما نیز نیازمندیم تا از تجارب علمی و فنی چنین جوامعی بهره ی وافر گرفته و ضمن انجام اقدامات پیشگیرانه، آثار غم انگیز این نوع حوادث را با تدبیر و کاربست برنامه های بلند مدت به حداقل برسانیم.

اینجانب ضمن عرض تسلیت به حضور خانواده های سوگوار زلزله زده خطه غیورمردان آذربایجان شرقی از خداوند متعال که پناه بی پناهان است آرامش دل های داغدار و ایتام و کودکان بی خانوار و کمک به مردم مظلوم و رنجدیده این منطقه را خواهانم و برای جان باختگان مظلوم این حادثه رحمت واسعه ی الهی و برای مجروحان و بازماندگان بهبودی و سلامت و صبر مسئلت دارم.

امید که مسئولان مربوطه با برنامه ریزی درازمدت در تدارک جدی و پایدار برای کنترل آثار تخریب و عوارض جانی شهروندان خویش باشند.

عبدالله نوری

بیست و چهارم مردادماه ۱۳۹۱


 


کلمه – بیتا موحد:

۲۶ مرداد ۱۳۶۹، اولین دسته از آزادگان سرفراز کشورمان به مام وطن باز می گردند. امشب باز در تقارن این روز تهران بوی آزادی می دهد.

آزادگان که از عراق به کشور آمدند، گفته بودند که چند روز پیشترش، لباس نو به آنها پوشانده بودند و سهمیه شان را زیادتر کرده بودند. اینگونه بود که نور امید در دلهایشان روشن شده بود که گویی خبری در راه است.

و اینک آزادگان ما پس از ۲۲ سال، وقتی خبر می شنوند که تعداد از همرزمانشان را به شلاق زده اند، با همه تلخی و رنجی که بر روح و جانشان می رود، با خود می گویند گویی قرار است خبرهایی رسد باز.

اسامی ۶۱ زندانی سیاسی آزاد شده از اوین تا شامگاه چهارشنبه

بوی پیراهن یوسف است که از شمال شهر تهران می آید. این بار آزادگانمان نه در اتوبوس ها که با پای پیاده از چارچوب آهنی زندانی به در می آیند که روزی برای گشودن دروازه اش، خون دلها خورده بودند.

پس از سه سال و دو ماه، اطراف اوین باز شلوغ شده است. این بار خانواده هایی که با دسته های گل به استقبال عزیزان خود آمده اند.

همان ها که سه سال پیش بی هیچ جرمی راهی زندان و حبس شده بودند تا تئوری متوهمانه “افراطیون” مصداق داشته باشد و تازه به دوران رسیده ها بتوانند در جای خالی دلسوزان واقعی نظام و انقلابیون حقیققی، فرصتی برای خودنمایی بیابند.

سه سال پیش که مردم این دیار در یک روز خردادی باز همدیگر را بازیافته بودند، و با سکوتی پر فریاد سرنوشت رأی شان را پرسش می کردند، جفاکاران شبانه به خانه ها هجوم برده و فرزندان ایران زمین را ربوده بودند. سه سال گروگان گیری از فرزندانی که هیچ جرمی نداشتند جز تلاش برای اعتلای وطن و عزت جمهوری اسلامی.

امروز اوین می شود نقطه آغاز شادی کودکانی که برای دیدار پدران خود باز سربالایی نفس گیر اوین را طی کرده اند. مادرانی که یادگاری در جنوبی ترین نقطه شهر دارند و حال آمده اند، اسیر آزاده خود را پس از سالها از کنج دیوارهای سرد و ستم آلود اوین به شهری برند که چندان بوی طراوت و شادی نمی دهد.

۲۶ مرداد ۱۳۶۹ وقتی رزمندگان جان برکف پس از سالها اسارت به شهر آمده بودند، شهرشان چه غریبه بود. امامشان رخت بربسته بود و دیوارها و مردمش بوی آشنایی نداشتند. امروز هم باز این شهر چه غریبانه است برای این آزادگانی که سه سال است در اوین در صفا و صمیمت با هم خو گرفته بودند. به شهری می آیند که همه جایش انگار بوی نفاق می دهد و نفرت. به شهری که امروز در عزای هموطنان مظلوم خود به سوگ نشسته است. آنان که در زلزله ای نه آنچنان مهیب جان باخنتد و باز چوب بی کفایتی دولتی را خوردند که ادعای مدیریت جهانی اش گوش جهان را کر کرده است.

آزادگان سرافراز اینک خبر از همراهانشان می گیرند. همانها که پیمان بسته بودند و تا آخر بر سر عهد خود مانده اند. و چه خوب ماندند. اینک که این آزادگان به آغوش دوستان و خویشان خود باز آمده اند، اما خبری از میر و شیخشان ندارند. همان ها که وقتی آزاده ای ولو برای یک مرخصی یک روزه می آمد، شبانه به دیدارشان می شتافتند و حالا آزاد نیستند تا آزادی گروه دیگری از فرزندان میهن را تبریک بگویند.

میرحسین موسوی و مهدی کروبی بیست ماه است که در حبسی ناعادلانه، غیرشرعی و غیر قانونی گرفتار آمده اند. این دو نیز مثل ده ها شهروند دیگر، قربانی ذهن توطئه ساز کسانی هستند که تاب شنیدن سخن حق ندارند. همراهان مردمی که در آروزی برگشت به آرمان هایی که برایش انقلاب کرده بودند دست یاری به سوی این دو یار امام و انقلاب دراز کرده بودند. سی سال عمر درازی نیست که ” آزادی و استقلال” به فراموشی برود و از “جمهوری اسلامی” جز نامی نماند.

امروز در بیست و دومین سالگرد ورود سرافراز آزادگان به میهمنان، بار دیگر ایرانی دلشاد می شود از آمدن فرزندانشان و دلگیر می شود از همه رنجی که به ناحق به این بیگناهان روا کرده بودند. رنجی که خانواده های این عزیزان طی این همه سال به جان خریدند و خون دل خوردند تا “دشمن شاد ” نشوند. رنجی که دهها زندانی دیگر هم می برند.

چشم های نگران نیما و مهراوه، پسران عبدالله که می خواهند شادی خود را با پدر شریک باشند، بهزاد نبوی چریک پیر اوین و ابوالفضل قدیانی زبان گویای مردم، تاجزاده مهمان انفرادی و بهمن و بهاره، عماد و محمد و همه آنها که با شادی دوستان خود را به آغوش ملت بدرقه کردند. چشم هایی که اشک شوق در آن حلقه زده، چشم به در اوین دوخته است.

ما و آنها همه درهای اوین را “گشاده تر” می خواهیم. مثل همان روزها که دیگر کسی نمانده بود در اوین. همه بر دستان و شانه های مردم به خانه هایشان بازگشته بودند.

روزهای ماه رمضان به آخر می رسد. درهای رحمت الهی است که گشوده تر می شود. ملائک برای سلام گویی به “انسانی” که خداوند به او کرامت عطا کرده به زمین آمده اند. بالهایشان را گشوده اند تا شاید بتوانند دلی را شاد کنند و غمی را از چهره بنده ای بزدایند.

امروز از جمله روزهایی است که سخن میرحسین مصداق می یابد، آنجا که گفته بود راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست. در شادی و آزادی امروز زندانیان، حتی زندانبانان هم شریک اند. دادستان تهران هم در این شادمانی سهیم است. او که خود یادگاری از هشت سال دفاع مقدس به همراه خود دارد. او که با این وعده آمده بود که رنجی از همرزمانش کم کند اما خودش گرفتار آمد در تار و پود عنکبوتی قوه قضاییه ای که “عدالت” گم شده همه سالهایش است. دادستان تهران شاید این روزها در تلاش است تا بتواند نام نیکی از خود به جای بگذارد. نامی که گره می خورد با آزادی ده ها زندانی سیاسی.

این شادی البته با غم آمیخته است، غم دوری از دوستان و غم در بند ماندن دیگران. و از همه مهمتر، غم امروز و فردای ایران. تا وقتی که همه زندانیان سیاسی و همراهان جنبش سبز از حبس ها و حصرها رهایی یابند، تا وقتی عقلانیت رواج بیشتری بیابد و سیاست به دست اهل کیاست و منتخبان واقعی ملت بیفتد، و تا وقتی همه به قانون و به مردم بازگردند. به این امید …


 


عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

پیامبر خدا(ص) می فرماید: «مومنان در دوستی، عطوفت و مهرورزی نسبت به هم همچون یک پیکرند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا را بی خوابی و تب فراگیرد» (مسند ابن حنبل، ج۶، ص۳۷۹؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص۸۶) و امام صادق(ع) می فرماید: «مومن برادر مومن است، همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضا آن درد را حس می کنند؛ ارواح آنها از یک روح است» (کافی، ج۲، ص۱۶۶) و می فرماید: از کسی که اهل همدردی نباشد دوری کنید (خصال، ص۴۷) و امام علی(ع) می فرماید: «بهترین احسان، همدردی با برادران است» (غررالحکم، ۳۰۲۳).

امام علی(ع) درباره وظیفه خود به عنوان حاکم در همدردی و مشارکت با آنان در سختی ها و بلایا در نامه ای به یکی از فرمانداران خود می نویسد:

«آیا به این قناعت کنم که به من امیرمومنان بگویند و در سختی های روزگار با آنان همدرد نگردم یا در سختی زندگی پیشگام آنان نباشم؟! من آفریده نشده ام که خوردن طعام های لذیذ، مانند چهارپای پرواری که غمی جز علف ندارد، مرا به خود مشغول سازد» (نهج البلاغه، نامه ۴۵).

و همین مضمون را حکیم شیراز سعدی بزرگ چنین به نظم در می آورد:

بنــی آدم اعضای یــک پیـکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگـر عضوها را نمـاند قرار

تو کـز محنت دیگران بی غمـی
نشاید که نامـت نـهند آدمی

(گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت دهم)

پس دین و انسانیت حکم میکند که درد دیگران ما را به درد آورد و اگر چنین نباشیم به فرموده امام علی(ع) شایسته نام انسان نیستیم. این روزها از غمی جانکاه رنج میبریم و دیدن چهره های مصیت زده هموطنان و آوارگی و جراحات جسمی و روحی ایشان خواب و خوراک را از انسان می گیرد و دل را پریشان و نالان میسازد. آنچه اندکی مرهم بر این زخم می گذارد این است که شاهد همدردی وسیع هموطنان و کمک های همه جانبه آنان هستیم. گویا این حادثه و مصیبت کل ملت را از جا کنده است و همه را چنان غمگین ساخته که موج بسیار گسترده ای از همدلی و مهربانی را به وجود آورده، موجی که حس غرور و افتخار انسان را تحریک می کند. موجی که صد چندان بیش از قهرمانی در المپیک شور و شعف ایجاد می کند و نشان میدهد که این افتخار آفرینی ملت را با هیچ مدالی نمی توان ارج نهاد.

اما این سکه روی دیگری هم دارد. وقتی انسان عملکرد برخی از مسئولان را می بیند اندوه انسان مضاعف می شود و نمک بر زخم پاشیده می شود و چون تیری بر دل می نشیند. از اعمال و کردارشان بر می آید که گویا این حادثه آنان را غمگین نساخته و پرداختن به آن اولویت چندانی برایشان نداشته است.

بیش از یک شبانه روز از حادثه دلخراش در چند شهر کشور گذشته و من اخبار آن را از طریق اینترنت دنبال می کنم. خبرها حاکی از این است که بیش از دویست نفر از هموطنان جان به جان آفرین تسلیم کرده و تعداد بسیار زیادی مجروح و مصدوم گشته اند. تعداد بسیار زیادی روستا ویران شده است. تصاویر ویرانی ها بسیار تکان دهنده است به گونه ای که انسان در آمار تلفات تردید می کند. سرگرم این اخبار و تصاویر هستم که نکته ای نظرم را جلب می کند. هیچ یک از مقامات نظام واکنشی نشان نداده اند و یا من ندیده ام. قدری ماجرا را دنبال می کنم و باز چیزی دستگیرم نمی شود. عجیب است. من همین روزها شاهد این بودم که هر قهرمانی که در المپیک مدال می آورد فورا یک پیام تبریک از سوی مقام اول اجرایی کشور صادر می شد. به ذهن می آمد که گویا مقامات کار دیگری ندارند و پای تلویزیون نشسته مسابقات را دنبال می کنند. با خود می گفتم اگر مقامات آمریکا و چین بخواهند به این صورت پیام بدهند برنامه یک کانال تلویزیون را پر می کند. به هر حال به نظرم این کار افراطی و نا مناسب می رسید. مقامات ما که در سال های اخیر گویا تمام صحنه های ورزشی را شخصا شاهد بوده ند و گاهی در دادن پیام از همدیگر سبقت می گرفته اند چنان شتاب می کرده اند که گاهی پیام ها به لحاظ ادبی و محتوایی ناپخته به نظر می رسید. پرسشی که به ذهنم آمد و تا حدی آزار دهنده بود این بود که آیا این حادثه به اندازه یک مدال ورزشی اهمیت نداشت که مقامات به موقع پیام تسلیتی بدهند و با مردم ابراز همدردی کنند. اگر این حادثه در کشوری دیگر رخ داده بود تاکنون مقامات ما به رهبران و ملت آن کشور تسلیت گفته بودند.

این افکار ذهنم را مشغول کرده که وارد حال منزل شده با ماجرای دیگری روبرو می شوم که گویی پتکی بر سر کوبیده شده است. تلویزیون جمهوری اسلامی در حال پخش یک فیلم طنز است. بسیار شگفت آور است که روزی که باید عزای عمومی باشد تلویزیون برنامه ای پخش می کند که هیچ مناسبتی با آن ندارد.

ساعتی می گذرد و از صفحه تلویزیون تصویر مسئول اول بهداشت کشور را می بینم که در صحنه زلزله حاضر شده است. او به خبرنگار میگوید: «کسی دیگر زیر آوار نمانده و همه بیرون آورده شده اند. تنهامشکل اجساد است که اگر دفن نشوند مشکلاتی به بار می آورد». تعجب من از سخنان این مقام محترم برانگیخته می شود. چطور ایشان در این زمان کم با توجه به اینکه دهها روستای کوچک و بزرگ با خاک یکسان شده، اطمینان حاصل کرده که کسی زیر آوار نیست؟! با علم عادی چنین اطمینانی حاصل نمی شود مگر اینکه انسان به علوم غریبه ای مانند رمل و اسطرلاب و سحر و جادو مجهز باشد. چطور در حالی که گفته میشود با برخی از روستاهای دورافتاده ارتباطی نیست ایشان با اطمینان می گوید کسی زیر آوار نیست. تعجب دیگر اینکه ایشان تنها مشکل را دفن اجساد می داند و صدها روستای ویران شده که اهالی آن آواره گشته اند هیچ مشکلی ندارند. این نیز به علوم غریبه نیاز دارد. به هر حال فردای آن روز به یقینم افزوده شد که علوم غریبه برای اداره کشور کارایی ندارد چرا که اعلام شد عده ای دیگر زنده از زیر خاک بیرون آورده شده اند و آمار کشته هایی که از زیر خاک بیرون آورده شده اند بسیار بالا رفت و نیازها و مشکلاتی غیر از دفن اجساد، مانند دستشویی و حمام صحرایی اعلام شد و …

به هر حال غم عزیزان مصیبت دیده آزاردهنده است و امور دیگر نمک بر این زخم میپاشد. اینکه چرا رسانه ملی در شبانه روز اول خبر درستی از ماجرا نمی دهد و اینکه مقامات مملکت برای این حادثه مهم یک پیام خشک و خالی نمی دهند و اینکه مسئولین تلاش می کنند حادثه را جزئی و حل شده تلقی کنند و … غم انسان را مضاعف می گرداند. چه مسئله مهمی در بین بوده که باعث شده بر این حادثه غمبار سرپوش گذاشته شود و توجه ها به سوی آن جلب نشود؟ ما از آن نا آگاهیم. اما متون دینی ما و اخلاق و انسانیت ما می گویند که باید با این مصیبت به گونه ای دیگر برخورد می شد. باید در کشور عزای ملی اعلام می شد و بدین سان همگان در این غم بزرگ با هموطنان شریک می شدند. این کاری است که باید دولتمردان می کردند و نکردند، هرچند ملت وظیفه دینی و انسانی خود را به خوبی انجام داد.


 


۶۱ زندانی سیاسی محبوس شامگاه چهارشنبه آزاد و ۹ زندانی سیاسی نیز شامل تخفیف در مجازات خود شدند.

به گزارش خبرنگار کلمه، ۶۱ زندانی سیاسی شامگاه روز چهارشنبه در میان بدرقه زندانیان سیاسی و همراهان دیگرشان با شعار “یاحسین میرحسین” و سر دادن سرود “ای ایران” و “یار دبستانی” از زندان اوین آزاد و ۹ زندانی دیگر این بند نیز شامل بخشی از محکومیت خود شدند.

صبح روز چهارشنبه دادستان اعلام کرده بود ۱۳۰ نفر از زندانیان سیاسی که ۹۰ نفر از آنان در حال حاضر در زندان هستند مشمول ضوابط عفو و بخشودگی قرار گرفته و به زودی آزاد خواهند شد.

بر اساس بررسی کلمه درباره نوع و مدت محکومیت زندانیان سیاسی آزاد شده آنچه که دادستان تهران “عفو رهبری” می نامد شامل بخشی از حبس های زندانیان سیاسی است.

بر اساس این گزارش حکم های شلاق این زندانیان اجرا و از آنان که در حکم خود جریمه های مالی داشته اند تعهد پرداخت آن ها اخذ شده است. چنانکه سه روز پیش کلمه گزارش داده بود ۱۳ زندانیان سیاسی محبوس در بند مورد تعزیر شلاق قرار گرفته اند. ۱۳ زندانی ای که نام ۶ تن از آنان در بین آزاد شدگان دیده می شود.

همچنین بسیاری از این زندانیان سیاسی که به گفته ی دادستان مشمول عفو و رافت قرار گرفته و آزاد شدند دوران انتهایی محکومیت خود را می گذراندند و بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی با حبس های سنگین همچنان در زندان های اوین و رجایی شهر و بهبهان و تبریز و اهواز و… بی مرخصی و بعضا بدون ملاقات حضوری به سر می برند.

در حالی که در سه سال اخیر بارها دلسوزان نظام به مقام های فعلی توصیه کرده بودند زندانیان سیاسی را آزاد کنند و تنش های سیاسی را کاهش دهند، این توصیه ها مورد توجه قرار نمی گرفت و بسیاری از کسانی که با وجود بی گناهی در دادگاه انقلاب به خاطر اتهامات سیاسی محکوم به حبس شده بودند مدت محکومیت خود را به طور کامل گذراندند و برخی از آنها هنوز هم در زندان اند.

پیش از این میرحسین موسوی در بیانیه ۱۷ خود ضمن بیان برخی راهکارهای برون رفت از بحران آزادی زندانیان سیاسی و احیای حیثیت و آبروی آنها را یکی از این راه حل ها دانسته گفته بود بنده یقین دارم که این اقدام نه به ضعف که به درایت نظام تعبیر خواهد گشت.

با این حال باید منتظر ماند و دید که آیا رویه مثبت آزادی زندانیان سیاسی هر چند دیرهنگام تا آزادی سایر زندانیان و محصورین و گشایش در فضای کشور ادامه می یابد یا خیر.

به گزارش کلمه نام ۶۱ تن از زندانیان سیاسی آزاد شده به شرح زیر است، این اطلاعات به مرور تکمیل و به روز خواهد شد:

حمیدرضا ایزد یاری،

علیرضا اخوان،

بهنام نظری،

امیر بهمنی،

محسن پورضیایی،

محمدرضا پونکی،

حسن تبریزی،

محمدرضا تقی نژاد کاشانی،

امیراحسان تهرانی سخاوت،

حسین ثابت،

محسن جوادی افضلی،

آبتین جهانیان،

حمیدرضا خادم،

عبدالرضا دهقان،

احمد ربیعی،

مهدی رضایی،

آرش ریکی،

علی سالم،

علیرضا سمیعی،

محمدحسین سهرابی راد،

ابراهیم شکوهی زاده،

حسام شهسواری،

کیوان شیرازی،

محمداسماعیل صحابه تبریزی،

سروش صفاوردی،

رضا عزیزی،

میکائیل عظیمی،

معصوم فردیس،

مشتاق فروهرپاک،

عرفان قانعی فر،

امیرعبدالله کاظمی،

محمدمهدی کریمان اقبال،

مهدی کوهکن،

علیرضا کیا،

امیر لطیفی،

فرزان متینی اصل،

عادل محمدحسینی،

بیژن مرادی،

علی مصطفایی،

حمیدرضا مقدسی،

علی ملاحاجی،

علی ملیحی،

هومان موسوی،

رضا مولوی،

پوریا نادری،

نوید نزهت،

امید نوروزیان،

علی نظری،

مهدی فراهانی،

مزدک علی نظری،

اشکان الهیاری،

محمدجواد شاهپری،

فرشاد قربانپور،

آرش رهایی مهر،

علی گودرزی،

مجتبی احمدی،

امیرعلی اقا یاری،

جواد راستجو،

علیرضا سمیعی،

هادی عرب اولادی،

حمزه کرمی

تخفیف بخشی از حبس:

رضا انصاری راد، یک دوم از باقیمانده حبس

سیدمحمود باقری، یک دوم از باقیمانده حبس

عبدالله جعفری، یک دوم باقیمانده حبس

جواد طوماری، یک دوم از باقیمانده حبس

محمدرضا گلی زاده اخلاقی، یک دوم از باقیمانده حبس

علی اکبر محمد زاده، یک دوم از باقیمانده حبس

امید خوارزمیان، دو سوم از باقیمانده حبس

کاظم معتمد، دو سال از حبس

احمد کریمی، دو سال از حبس

پیش از این نیز گزارش شده بود که نازنین خسروانی، صدف ثابتیان، مژگان محمدیان، شمیم زین العابدینی، اشرف علیخانی، معصومه یاوری و میترا عالی از بند زنان زندان اوین آزاد شده اند.

آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی پس از انتخابات


 


قسمت‌های پیشین این گزارش تصویری را در این آدرس‌ها ببینید:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم



 


کلمه – گروه اجتماعی: استان آذربایجان شرقی امشب هم زمین لرزه ای دیگر را تجربه کرد. زلزله امشب که در ادامه پس لرزه های زلزله اخیر آذربایجان بود، در ساعت ۲۲ و ۱۹ دقیقه، باز هم به مرکزیت ورزقان و به بزرگی ۵ ریشتر اتفاق افتاد. دیشب هم پس لرزه ای ۵٫۳ ریشتری همین منطقه را لرزانده بود.

یکی از افراد حاضر در ورزقان در گفت و گو با خبرنگار کلمه تاکید کرد که زمین لرزه امشب شدیدتر از زمین لرزه شب گذشته در این منطقه احساس شده است. گفته می شود مردم در شهرهای تبریز، اهر، هریس و دیگر شهرهای اطراف هم زلزله امشب را احساس کرده اند. به گفته وی، زمین لرزه بدون پس لرزه و به صورت مداوم و یک سره است که باعث شده آسیب دیدگان زلزله که در کمپ ها مستقر شده اند با اضطراب از چادرهای خود بیرون بیایند.

پس لرزه های اخیر، خسارت انسانی در پی نداشته و تنها ضرر پیامد این زمین لرزه ها، تخریب کامل ساختمان های نیمه کاره باقی مانده گزارش شده است. به گفته کارشناسان زمین شناسی، پس لرزه ها در ماههای آینده هم ادامه خواهند داشت.

دیشب هم یکی از اعضای هلال احمر مستقر در ورزقان، در گفت و گو با خبرنگار کلمه اعلام کرد که پی لرزه ۵٫۳ ریشتری، ساختمان های نیمه تخریب شده را هم از بین برده است. به گفته این امدادگر حاضر در منطقه زلزله زده، بعید است که این پس لرزه های شدید تلفاتی داشته باشد، چرا که مردم هم اکنون در محوطه بیرون، در چادر و فضای باز ساکن شده اند.

امروز؛ روز همدردی با زلزله‌زدگان

از زمان وقوع زلزله در استان آذربایجان شرقی، دولت و رسانه های رسمی عملکرد نامطلوب و تاسف‌باری از خود به جا گذاشتند. صداوسیما به حدی در پوشش اخبار زلزله تعلل کرد که حتی صدای نمایندگان مجلس نهم و حامیان دولت را هم برانگیخت. دولت هم با بی اعتنایی و اعلام نکردن عزای عمومی، و کمی بعدتر با پیام ندادن احمدی نژاد درباره زلزله، آن هم در حالی که وی به مناسبت درگذشت مادر رئیس جمهوری سیرالئون پیام داده بود، کم کاری صدا و سیما را تکمیل کرد.

این موضوع باعث شد که گروهی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی، خود دست به کار شوند و با امضای نامه ای روز پنجشنبه ۲۶ مردادماه را روز عزای عمومی و همدردی و همدلی با زلزله زدگان و همو‌طنان آذری اعلام کنند.

پنجشنبه ۲۶ مرداد؛ روز همدردی با هموطنان آذری

امروز، روزی است که بسیاری از ایرانیان در همدلی با هموطنان زلزله زده و آسیب دیده خود به سوگ نشسته اند؛ هرچند این غم با شادی آزادی گروهی از زندانیان سیاسی توأمان شده است تا پس از چند روز تلاش ملی برای کمک به آذربایجان، این پاره ی تن ایران، امید به فردای بهتر برای کشور مضاعف شود.

اعلام روز پنجشنبه برای همدردی با زلزله زدگان، با استقبال بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی رو به رو شد و در سایت فیس بوک و همچنین در بخش نظرات کلمه نیز بسیاری از مخاطبان اعلام کردند که در این روز سیاه پوش خواهند بود، در اهدای خون  و ارسال کمک برای هموطنان آذری مشارکت مضاعف خواهند داشت.

امروز و فردا؛ تجمع سینماگران در تهران برای جمع آوری کمک به زلزله زدگان

بر اساس اعلام ستاد کمک رسانی سینماگران به زلزله زدگان، امروز و فردا – پنجشنبه و جمعه – سینماگران به یاری زلزله زدگان استان آذربایجان شرقی می‌روند.

این ستاد خبر داده که: با توجه به پیگیری‌ها و تماس‌های بی‌شمار برای کمک به حادثه دیدگان زلزله استان آذربایجان شرقی، سینماگران طی روزهای پنجشبه و جمعه از ساعت ۱۵ تا ۲۴ با حضور در مقابل سینما آزادی کمک‌های نقدی هموطنان را دریافت خواهند کرد.

پرویز پرستویی، کمال تبریزی و رضا میرکریمی که اعضای این ستاد هستند، اعلام کرده اند که کمک‌های جمع آوری شده هفته آینده طی سفر هنرمندان به مناطق حادثه دیده اهدا خواهد شد.

ستاد کمک رسانی سینماگران از عموم مردم برای شرکت در این برنامه دعوت کرده و گفته است که رضا کیانیان، کمال تبریزی، مجید مجیدی، مهدی فخیم‌زاده، رویا تیموریان، پرویز پرستویی، محمد مهدی عسگرپور، رضا می‌رکریمی، حامد بهداد، حسن پورشیرازی، همایون اسعدیان، نگار جواهریان، فاطمه معتمدآریا، فرهاد توحیدی، مسعود رایگان و… از جمله سینماگران حاضر در این برنامه خواهند بود.

ادامه کمک های ورزشکاران

به گزارش ایلنا، مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران اعلام کرده که به زودی یک نمایشگاه فروش آثار هنری برای کمک به زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی در خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود و درآمد فروش آثار این نمایشگاه صرف کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان خواهد شد.

بر اساس گزارش ها علی دایی، حسین پاشایی، حسین کعبی و اردلان آشتیانی به نمایندگی از تیم فوتبال راه آهن، سجاد انوشیروانی (قهرمان وزنه‌برداری المپیک)، سعید محمدپور (قهرمان وزنه‌برداری ایران)، احسان حدادی (دارنده مدال نقره المپیک لندن) و کریم باقری (بازیکن سابق فوتبال ایران) ازجمله ورزشکارانی بودند که به مناطق زلزله‌زده استان آذربایجان شرقی سفر کردند.

علی کریمی کاپیتان تیم فوتبال پرسپولیس نیز در پیامی کشته و زخمی شدن تعدادی از ساکنان شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس آذربایجان شرقی را در پی وقوع زلزله اخیر تسلیت گفت و اعضای باشگاه تراکتورسازی تبریز نیز ضمن ابراز همدردی با حادثه دیدگان زلزله کمک‌های مادی خود را در اختیار مسئولان منطقه قرار دادند.

گزارش از آخرین وضعیت مناطق زلزله زده/ نیاز فوری به اسکان مناسب

در حالی که پنج روز از وقوع زلزله آذربایجان شرقی می گذرد زلزله زده گان با مشکلات عدیده ای مواجه هستند. خبرآنلاین در تشریح وضعیت مناطق زلزله زده آذربایجان گزارش داده است: هم اکنون مواد غذایی به اندازه کافی در دسترس مردم زلزله زده آذربایجان شرقی قرار دارد اما آنها با مشکل توزیع نامناسب کالاهای ضروری مواجه هستند مثلاً در مقابل برخی از چادرهای زلزله زده گان بطریهای آب وجود داشت، اما لوازم بهداشتی در دسترشان نبود و به درخواستهای آنها درباره تامین کالاهای موردنیازشان پاسخ درستی داده نمی شود.

این گزارش به نکته ای که دیروز هم در گزارش کلمه مورد تاکید قرار گرفت، اشاره کرده و آورده است: زلزله زدگان از رفتار برخی از توزیع کنندگان دولتی مواد غذایی و نحوه برخوردشان ناراضی هستند چون آنها مردم را همراهی نکرده و نیازهایشان را برطرف نمی کنند و برخی از کالاهای ضروری را در میان آنها توزیع نمی کنند. زلزله زدگان چون خانه و زندگیشان را از دست داده اند با مشکلات روحی و روانی شدیدی مواجه هستند و لازم است که به هر روستا چند روانشناس اعزام شود تا مشاوره های لازم به مردم ارائه شود و آنها از لحاظ روحی و روانی تغذیه بشوند. البته انجمن روانشناسی تبریز قرار است اقداماتی در این خصوص انجام دهد که باید سریعاً اجرا شود.

به نوشته خبر آنلاین، مناطق زلزله زده وضعیت بهداشتی نامناسبی دارند در اینجا لاشه حیوانات مرده برروی زمین رها شده و با گذشت چند روز از وقوع زلزله هنوز دفن نشده اند. این امر موجب حاکم شدن فضای غیربهداشتی نامناسبی شده و ممکن است مردم به بیماریهایی مانند آبله و غیره مبتلا شوند. هیچ یک از روستاهایی که در زلزله عصر روز شنبه کاملاً ویران شده توالت صحرایی ندارند و این امر وضعیت بهداشتی را بغرنج تر می کند. مردم در روستای باجاباش می گویند ۶ جنازه در زیر آوار است که بوی بسیار بدی دارد آنها خواسته اند که اقدامات لازم برای بیرون کشیدن جنازه ها از زیر آوار و دفن آنها انجام شود.

این گزارش حاکی است، در مناطق زلزله زده هوا رو به سردی می رود و این امر نیاز زلزله زده گان به را مسکن دوچندان می کند. از آنجایی که تهیه مسکن برای زلزله زده گان زمانبر است لازم است کانکس هایی در آنجا تعبیه شود تا مردم داخل آن زندگی کنند. در زمان وقوع زلزله گودالهایی بازشده و تعدادی روستاها از سطح زمین پایین تر رفته اند.

۴۰ کودک در زلزله آذربایجان تک سرپرست یا بی‌سرپرست شده‌اند

رئیس سازمان بهزیستی ایران خبر داده است که ۴۰ کودک در زلزله ورزقان یتیم و تک‌سرپرست شده‌اند. از این میان، ۱۵ کودک دو سرپرست خود را از دست داده‌اند و ۲۵ کودک تک‌سرپرست شده‌اند.

به گفته وی، این کودکان در وهله اول به فامیل درجه یک و در وهله دوم به مراکز نگهداری و شبه خانواده‌های تحت پوشش بهزیستی سپرده‌ خواهند شد.

به گزارش ایسنا، همایون هاشمی همچنین از ایجاد ۲۲ روستامهد و مهدکودک در مناطق زلزله‌زده، ارسال ویلچر و تجهیزات کمک توانبخشی برای معلولان آسیب‌دیده و اعزام ۳۲ تیم مددکاری و روانشناسی به مناطق زلزله‌زده استان آذربایجان شرقی خبر داده است.

این مقام مسئول تاکید کرده که باگذشت پنج روز از وقوع زلزله، نیازهای زلزله‌زدگان تاحدی تغییر کرده است. زلزله زدگان اکنون بیشتر به وسایل اولیه زندگی مانند ظروف پخت و پز، گاز پیک‌نیکی، لباس گرم و سرپناه نیاز دارند. زلزله‌زدگان از نظر مواد خوراکی اشباع شده‌اند و هم اکنون چادر، پتو و مواد شوینده و بهداشتی بیشترین اقلام مورد نیاز برای آنها اعلام شده است.

احتمال بروز بیماری های واگیردار

رئیس مرکز مدیریت بیماری‌های واگیردار وزارت بهداشت هم از اقدام برخی سازمان‌ها در فنس‌کشی برای نگهداری احشام روستاییان انتقاد کرده و گفته است: “ادامه این روند احتمال بروز بیماری‌های واگیردار را در بین زلزله‌زدگان تقویت می‌کند.”

به گزارش ایسنا، این مقام دولتی در بازدید از روستای زلزله‌زده چای‌کندی، از نبود آب آشامیدنی بهداشتی در روستاها و همچنین نحوه چینش چادرهای هلال‌احمر انتقاد کرده و گفته است: “فاصله چادرها اصلا استاندارد نیست؛ چرا که حداقل فاصله بین چادرها باید دو متر باشد که ضروری است چادرهای نصب شده جابه‌جا شوند.”

بر اساس گزارش‌ها، در حال حاضر گوسفندان در کنار چادرهای زلزله‌زدگان تردد می‌کنند و محلی برای نگهداری آنها وجود ندارد. لاشه‌های حیواناتی که براثر وقوع زلزله در زیر آوار مانده‌اند هم هنوز جمع‌آوری نشده‌ است و همین احتمال بروز بیماری‌های واگیردار را دو چندان می‌کنند. احتمال دزدی و حمله گرگ‌ها که با استشمام بوی لاشه‌ها به سمت زلزله‌زدگان می‌آیند نیز خطر دیگری برای زلزله‌زدگان محسوب می‌شود.


 


کلمه – گروه بین الملل: سوریه همچنان بوی خون و باروت می دهد. آخرین خبرها از سوریه، تفاوت خاصی با قبل ندارد. همچنان انفجار و کشتار؛ همچنان درگیری های کشدار و بی نتیجه، و در این میان مردم و آرامش این کشور که قربانی می شود.

در اوایل سال ۲۰۱۱ انقلاب سوریه آغاز شد. تظاهرات های گسترده ای که از ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ شروع شد و با اعمال خشونت دولتی به جنگ داخلی تمام عیاری تبدیل شد.

به گزارش کلمه، سوریه یکی از سکولارترین کشور های جهان عرب بود؛ کشوری پر از گردشگر، که احتمال وقوع جنگ فرقه ای در آن بسیار کم بود. اما در حال حاضر به دلیل قدرت طلبی های بشار اسد و اطرافیانش، جنگی فرقه ای و تمام عیار در این کشور در جریان است.

در حالی که وزرای خارجه کشورهای اسلامی قصد دارند تا با تصویب پیش نویس طرحی عضویت سوریه را در سازمان همکاری اسلامی (سازمان کنفرانس اسلامی) به حال تعلیق در آورند، سازمان ملل متحد حکومت سوریه و گروه های مخالف آن را محکوم کرده اند که مرتکب جنایات جنگی شده اند. آنها دولت را متهم کرده اند که در کشتار شهر حوله در ماه مه که در جریان آن ۱۰۸ نفر از جمله ۴۰ کودک کشته شدند، مسئول بوده است.

روز سه شنبه ۲۴ مرداد یک منبع دیپلماتیک پیش از تشکیل اجلاس وزرای خارجه در جده اعلام کرده بود که عضویت سوریه در این سازمان به دلیل سرکوب قیام مردمی در این کشور که مدت ۱۷ ماه است ادامه دارد، تعلیق خواهد شد. به گزارش العربیه، این منبع دیپلماتیک که در حاشیه اجلاس وزرای خارجه عضو سازمان همکاری اسلامی سخن می گفت اظهار داشته بود که مصوبه تعلیق عضویت سوریه در سازمان با مانعی روبرو نخواهد شد و مورد توافق قرار خواهد گرفت.

در این پیش‌نویس دلیل تعلیق عضویت سوریه عملی نشدن طرح صلح کوفی عنان، فرستاده ویژه‌ پیشین سازمان ملل متحد به سوریه، اعلام شده است. در پیش‌نویس تعلیق موقت سوریه همچنین آمده است که دولت سوریه هنوز بر قدرت ارتش برای حل مشکلات موجود در این کشور تکیه می‌کند.

در کشتار حوله هر دو گروه مقصرند

سرانجام چندین ماه پس از وقوع کشتار هولناک مردم غیر مسلح در شهر حوله، که یکی از خونبارترین حملات از زمان آغاز نا آرامی ها از مارس ۲۰۱۱ در سوریه بوده است. محققان حقوق بشر سازمان ملل متحد دولت سوریه را متهم کرده اند که نیروهای دولتی مرتکب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت از جمله خشونت سازمان یافته مانند قتل، شکنجه و سواستفاده جنسی شده اند. به گفته آنها گروه های مخالف نیز به همان اندازه مقصرند؛ فقط در مقیاس و وسعت کمتر.

روسیه: غرب فریبکار است

روسیه، از مهم‌ترین هم‌پیمانان بشار اسد، اعلام کرده که کشورهای غربی با تشویق مخالفان به درگیری نظامی، از گسترش خشونت در سوریه حمایت می‌کنند. به گزارش دویچه وله، روسیه روز چهارشنبه (۲۵ مرداد) کشورهای غربی را متهم به فریب‌کاری در مساله ایجاد دولت انتقالی در سوریه کرد و گفت غرب با ترغیب و تشویق مخالفان مسلح سوری به تلاش برای براندازی دولت بشار اسد، درصدد دامن زدن به خون‌ریزی‌ها و به تعویق انداختن مصالحه در این کشور است.

به گزارش رویترز، سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه گفت توافق قدرت‌های جهانی بر سر طرح صلح کوفی عنان همچنان معتبر است. او از کشورهای غربی خواست که تلاش‌های بیشتری برای تحقق شروط آن انجام دهند.

به گفته لاوروف دست‌آوردهای نشست ژنو در ماه ژوئن نباید نادیده گرفته شود. وزیرخارجه روسیه گفته است:« ما در روزهای آینده از شرکت‌کنندگان در این نشست خواهیم خواست که تایید کنند آیا به آن‌چه در ژنو امضا کرده‌اند پای‌بندند یا نه؟ آنها باید بگویند که اگر پاسخ‌شان مثبت است، برای تحقق اهداف آن چه اقداماتی انجام داده‌اند.»

گفته می‌شود روسیه مهم‌ترین منبع تامین تسلیحات حکومت سوریه است و در سرکوب معترضان سوری که با گذشت ۱۷ ماه از آغاز خیزش‌های مردمی بیش از ۲۳ هزار قربانی گرفته، نقش چشمگیری داشته است. کشورهای غربی تا کنون بارها تاکید کرده‌اند که بشار اسد باید از قدرت کناره‌گیری و زمینه انتقال صلح‌آمیز قدرت در سوریه را فراهم کند. آن‌ها همچنین اعلام کرده‌اند که طرح ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه را در دست بررسی دارند.

جدیدترین درگیری ها

فعالان سیاسی می گویند که حمله هوایی ارتش سوریه به شهر اعزاز در نزدیکی حلب دست کم ۳۰ کشته بر جا گذاشته است. گفته می شود که تعدادی زیادی نیز مجروح شده اند و پیش بینی می شود تعداد کشته ها بیشتر شود. بر اساس گزارش های تائید نشده چهار مسلمان شیعه لبنانی که به گروگان گرفته شده بودند، نیز در میان کشته شدگان این حمله بوده اند.

به گزارش بی بی سی، در روز چهارشنبه، ٢۵ مرداد (١۵ اوت)، تلویزیون دولتی سوریه گزارش کرد که در یک پارکینگ واقع در نزدیکی هتل داماروز، که هیات ناظران صلح سازمان ملل از آن به عنوان مقر خود استفاده می کنند، انفجاری روی داده، چند نفر را زخمی کرده و خساراتی برجای گذاشته است. براساس این گزارش، انفجار حدود ساعت هشت و نیم بامداد به وقت محلی به وقوع پیوست و در اثر آن، یک تانکر حامل مواد سوختی آتش گرفت و به تعدادی خودروهای پارک شده در محل آسیب رسید.

تلویزیون دولتی سوریه تصاویری از محل حادثه را پخش کرده که در آن، ماموران آتش نشانی در صدد خاموش کردن آتش ناشی از انفجار این تانکر هستند اما به نظر می رسید که به خودروهای متعلق به سازمان ملل که در نزدیکی این محل پارک شده اند خسارتی وارد نشده است. فیصل مقداد، معاون وزارت خارجه سوریه گفته است که در این حادثه، به ناظران صلح آسیبی نرسیده و افزوده است که وظیفه اصلی ماموران امنیتی، حفاظت از جان این افراد است.

این مقام وزارت خارجه، انفجار روز چهارشنبه را عملیات جنایتکارانه دیگری توصیف کرد که ماهیت عوامل اینگونه اقدامات و حامیان آنان در داخل و خارج از کشور را نشان می دهد.

مقامات هیات ناظران صلح سازمان ملل هنوز در مورد انفجار روز چهارشنبه اظهارنظری نکرده اند. این بمب گذاری یک ماه پس از انفجار منجر به کشته شدن شماری از مقامات ارشد امنیتی سوریه روی می دهد اما مشخص نیست که هدف عاملان بمب گذاری روز چهارشنبه چه محل و چه کسانی بوده اند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، منابع نزدیک به ارتش آزاد سوریه، متشکل از مخالفان مسلح حکومت این کشور، مسئولیت انفجار روز چهارشنبه را برعهده گرفته اما گفته اند که هدف آنان، یک مرکز نظامی و امنیتی دولتی بوده است. به گفته آنان، در این مرکز عملیات واحدهای ارتش و نیروهای لباس شخصی موسوم به شبیحه به طور روزانه برنامه ریزی و هماهنگ می شود.

خبرگزاری رویترز گفته است که اگرچه انفجار در نزدیکی هتل مورد استفاده ناظران صلح سازمان ملل رخ داده، اما در اطراف این محل، باشگاه افسران ارتش، ساختمان محل شعبه محلی حزب حاکم و ساختمان متعلق به ستاد مشترک ارتش نیز واقع شده است.

درگیری در حلب و بمباران بیمارستان

دوره ماموریت ناظران صلح سازمان ملل روز ١٩ اوت پایان می یابد و تمدید ماموریت آنان موکول به تصمیم شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه است. ماموریت اصلی این افراد نظارت بر اجرای آتش بس بین نیروهای دولتی و مخالفان، خروج نیروهای مسلح از مناطق شهری و ایجاد شرایط امن برای کمک رسانی به غیرنظامیان در مناطق درگیری بوده است اما به دلیل شدت گرفتن جنگ در سوریه، ظاهرا اجرای موفقیت آمیز این ماموریت ها امکانپذیر نبوده است.

خبرگزاری فرانسه به نقل از منابع مخالفان حکومت سوریه گزارش کرده است که صبح چهارشنبه، تانک های ارتش سوریه همراه با خودروهای حامل نفرات پیاده به منظور پاکسازی دو محله دمشق از نیروهای مخالف، برای سومین روز متوالی عملیاتی را در این بخش از شهر به اجرا گذاشتند. همچنین، گزارش هایی از تیراندازی سنگین در چند محله دیگر پایتخت به گوش رسیده است.

برخی گزارش ها از درگیری سنگین بین دو طرف در نزدیکی مقر نخست وزیری و سفارت ایران در دمشق حکایت دارد اما این گزارش ها از سوی منابع دولتی تایید نشده است.

همچنین، درگیری سنگین در شهر حلب، پر جمعیت ترین شهر سوریه و مرکز تجاری این کشور، ادامه داشته و نیروهای دولتی به آتشباری به سوی محله های فعالیت نیروهای مخالف ادامه دادند. عملیات سنگین ارتش علیه نیروهای مخالف در شهر حلب هفته گذشته آغاز شد و هدف از آن باز پس گیری محله هایی بوده که مخالفان در تصرف خود داشته اند.

منابع دولتی در طول هفته چند بار از پاکسازی شهر از مخالفان خبر داده اند اما با ادامه عملیات، به نظر می رسد که هنوز نیروهای مخالف از شهر خارج نشده اند و در برابر عملیات ارتش مقاومت می کنند.

دیده بان حقوق بشر، از سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر نیز گفته است که شواهد حاکی از آن است که جنگنده های نیروی هوایی سوریه یک بیمارستان واقع در مناطق تحت تسلط مخالفان در حلب را هدف موشک هوا به زمین قرار داده اند.

اعتراضات سیاسی در سوریه حدود هفده ماه پیش با برگزاری تظاهراتی در برخی شهرهای این کشور آغاز شد اما در پی اعزام واحدهای ارتش برای پایان دادن به اعتراضات و فرار برخی از نفرات ارتش، به تدریج به درگیری مستمر بین نیروهای دولتی و مخالفان مسلح تبدیل شده است.

شمار کشته شدگان این درگیری تا بیست هزار تن، که عمدتا غیرنظامی بوده اند، گزارش شده و منابع بین المللی از ویرانی گسترده برخی مناطق شهری و آوارگی صدها هزار تن از مردم این کشور خبر داده اند.


 


چمران نیوز در گزارشی نوشت: وزیر راه و شهرسازی در حالی برای شرکت در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در مکه، رئیس جمهور را همراهی کرده است که دستگاه های تحت مدیریت وی این روزها به شدت درگیر زلزله آذربایجان، رسیدگی به مناطق زلزله زده و آغاز بازسازی ساختمان ها هستند.

به گزارش زندگی، علی نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی نیز به همراه محمود احمدی نژاد برای شرکت در اجلاس اضطراری مکه به عربستان سفر کرده است.

این در حالی است که وزیر راه و شهرسازی به عنوان متولی اصلی بازسازی و رسیدگی به وضعیت راه های مناطق زلزله زده به شمار می رود اما نیکزاد در روزهای گذشته در آذربایجان حضور پیدا نکرد پیامی نیز در این باره از سوی وی صادر نشد. و اکنون وی به همراه رئیس جمهور در مکه به سر می برد.

گفتنی است عدم حضور وزیر راه و شهرسازی در مناطق زلزله زده و سفر او به یک اجلاس دیپلماتیک درباره سوریه که خارج از حوزه کاری او تعریف می شود باعث دلخوری و ناراحتی مردم آذربایجان شده است.

البته حضور نیکزاد در اجلاس های دیپلماتیک بی سابقه نیست، چه آنکه کمتر از یک ماه پیش، او به عنوان سخنران مراسم اختتامیه همایش علمی اجلاس جنبش عدم تعهد معرفی شد، تا جبهه جدیدی از فعالیت های وزیر راه رونمایی شود هرچند با خبری شدن این موضوع سخنران مراسم تغییر کرد .

گفتنی است افرادی همچون اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی، کامران دانشجو، علی نیکزاد، علی اکبر صالحی، سید محمد حسینی، مسعود زریبافان ، حجت الاسلام موسوی، ثمره هاشمی و فرقانی در این سفر، رئیس جمهور را همراهی می کنند.


 


استان آذربایجان شرقی امشب هم زمین لرزه ای دیگر را تجربه کرد.

به گزارش کلمه، زلزله امشب که در ادامه پس لرزه های زلزله اخیر آذربایجان بود، در ساعت ۲۲ و ۱۹ دقیقه، باز هم به مرکزیت ورزقان و به بزرگی ۵ ریشتر اتفاق افتاد. دیشب هم پس لرزه ای ۵٫۳ ریشتری همین منطقه را لرزانده بود.

با این حال یکی از افراد حاضر در ورزقان در گفت و گو با کلمه، تاکید کرد که زمین لرزه امشب شدیدتر از زمین لرزه شب گذشته در این منطقه احساس شده است. گفته می شود مردم در شهرهای تبریز، اهر، هریس و دیگر شهرهای اطراف هم زلزله امشب را احساس کرده اند.

به گفته وی، زمین لرزه بدون پس لرزه و به صورت مداوم و یک سره است که باعث شده آسیب دیدگان زلزله که در کمپ ها مستقر شده اند با اضطراب از چادرهای خود بیرون بیایند.

پس لرزه های اخیر، خسارت انسانی در پی نداشته و تنها ضرر پیامد این زمین لرزه ها، تخریب کامل ساختمان های نیمه کاره باقی مانده گزارش شده است.

دیشب هم یکی از اعضای هلال احمر مستقر در ورزقان، در گفت و گو با خبرنگار کلمه اعلام کرد که پی لرزه ۵٫۳ ریشتری، ساختمان های نیمه تخریب شده را هم از بین برده است. به گفته این امدادگر حاضر در منطقه زلزله زده، بعید است که این پس لرزه های شدید تلفاتی داشته باشد، چرا که مردم هم اکنون در محوطه بیرون، در چادر و فضای باز ساکن شده اند.

به گفته کارشناسان زمین شناسی، پس لرزه ها در ماههای آینده هم ادامه خواهند داشت.


 


علیرضا کیا، حمزه کرمی، حمید ایزدیاری، معصوم فردیس، رامین چاوشی، آرش ریکی، علی ملیحی، قاسم شعله سعدی، اسماعیل صحابه، آرش رهایی مهر، کوروش کوهکن، حمید مقدسی، حسین ثابت، امیر بهمنی و رحمان بوذری آزاد شدند.

به گزارش رسیده به کلمه، علیرضا کیا، حمزه کرمی، حمیدایزدیاری، معصوم پردیس، رامین چاوشی، آرش ریکی، علی ملیحی، قاسم شعله سعدی، اسماعیل صحابه، آرش رهایی مهر، کوروش کوهکن، حمید مقدسی، حسین ثابت، امیر بهمنی و  رحمان بوذری دقایقی پیش از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شدند.

بیشتر این زندانیان قسمت که اعظم دوران محکومیت خود را گذرانده بوده اند از بازداشت شدگان مربوط به اعتراض های انتخابات ریاست جمهوری هستند. قاسم شعله سعدی نیز در این میان با پایان دوره محکومیت خود آزاد شد.

صبح امروز دادستان اعلام کرده بود ۱۳۰ نفر از زندانیان سیاسی که ۹۰ نفر از آنان در حال حاضر در زندان هستند مشمول ضوابط عفو و بخشودگی قرار گرفته و به زودی آزاد خواهند شد.

کلمه به محض کسب اطلاعات بیشتر درباره ی افرادی که آزاد شده اند، آن را به اطلاع خوانندگان خواهد رساند.

*****

خبر تکمیلی:

دقایقی پیش گزارش شد که محمدرضا پونکی، شهاب دهقانی، امیر مقامی فر، علی اخوان، سارنگ اتحادی و ناصر آذر نیا نیز مشمول عفو شده و از زندان آزاد شدند. پیش از این نیز گزارش شده بود که نازنین خسروانی، صدف ثابتیان، مژگان محمدیان، شمیم زین العابدینی، اشرف علیخانی، معصومه یاوری و میترا عالی از بند زنان زندان اوین آزاد شده اند.

*****

مزدک علی نظری و عادل محمد حسینی زندانیان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین دقایقی پیش آزاد شدند.


 


عیسی سحرخیز، روزنامه نگار و فعال سیاسی منتقد رهبری که در زندان رجایی شهر به سر می برد، در نامه ای به دادستان تهران خواستار استفاده قانونی از حق مرخصی شد.

به گزارش ندای سبز آزادی، سحر خیز که پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری بازداشت شد، تا کنون از حق مرخصی عادی و استعلاجی محروم بوده و در مدت حبس، تنها به صورت تحت الحفظ و با حضور ماموران به بیمارستان منتقل شده است.

متن نامه این زندانی سیاسی به دادستان تهران بدین شرح است:

دادستان محترم استان تهران

با اهدای سلام

پیرو بخشنامه ریاست محترم قوه قضاییه به واحدهای قضایی و دادسراهای سراسر کشور درباره مرخصی زندانیان به مناسبت لیالی قدر و عید سعید فطر ، نظر به اینکه حکم سه سال [حبس] شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اینجانب عیسی سحرخیز در تاریخ ۲۷/۳/۹۱ به پایان رسیده ودیگر مشمول استثنای “زندانیان امنیتی” نیستم و حبس مطبوعاتی صادره توسط شعبه ۱۰۸۳ دادگاه عمومی جزایی تهران را می کشم ، لطفا با ۱۵ روز مرخصی ام موافقت کرده و تبصره مربوط به ۱۵ روز تمدید آن را با توجه به عدم اعطای مرخصی عادی و استعلاجی تاکنون را نیز اعمال نمایید.

پیشاپیش از دستور مساعدی که صادر می کنید سپاسگزار است

عیسی سحرخیز ۱۷/۵/۹۱


 


جمع زیادی از کارگران کارخانه صنایع تندر رشت، به دلیل عدم دریافت ۱۸ ماه حقوق و حق بیمه پرداخت نشده، مقابل استانداری گیلان تجمع کردند.

به گزارش فارس، نماینده کارگران معترض با بیان اینکه مدت سه سال است دفترچه‌های بیمه کارگران تمدید نشده است، اظهار کرد: کارفرمای شرکت صنایع تندر با دریافت تسهیلات، آن را در جای دیگر هزینه کرده و حقوق و حق بیمه کارگران را پرداخت نکرده است.

حسن جعفرزاده، با اشاره به اینکه اکنون کارخانه صنایع تندر تعطیل شده است، افزود: کارگران این کارخانه بیکار شدند و امروز ۶۰ نفر به نمایندگی از دیگر کارگران مقابل استانداری تجمع کرده‌ایم و خواستار احقاق حق و حقوق خود که چهار سال به صورت متناوب عقب می‌افتاد و اکنون نیز ۱۸ ماه است که آن را دریافت نکرده‌ایم، هستیم.

وی ادامه داد: کمیسیون کارگری ابلاغ کرده که تامین اجتماعی دفترچه‌های بیمه ما را تمدید کند که تمکین نمی‌کند.

نماینده کارگران شرکت صنایع تندر با بیان اینکه این کارخانه از سال ۵۲ تاسیس شد و ابتدا دولتی بود، ابراز کرد: این کارخانه از سال ۷۰ به فرد مذکور واگذار شده است.

وی فعالیت شرکت صنایع تندر را در زمینه تولید دینام و استارت خودرو عنوان کرد و یادآور شد: تاکنون حکم قانون کار برای ما اجرا نشده است.

به گزارش فارس، جمع زیادی از کارگران شرکت صنایع تندر با در دست داشتن پلاکاردهایی با مضمون “۱۸ ماه حقوق دریافت نکرده‌ایم” همچنان مقابل استانداری گیلان تجمع کرده و خواستار رسیدگی به مشکلات کارگران این کارخانه از مسئولان ارشد استان هستند.


 


حمید حدیثی فعال ملی – مذهبی، دبیر فیزیک دبیرستان های لاهیجان و یکی از معروف ترین دبیران آموزش و پرورش این شهرستان ممنوع التدریس شد.

به گزارش سایت ملی – مذهبی، اداره گزینش آموزش و پرورش لاهیجان طی نامه ای به وی اطلاع داده که دیگر اجازه تدریس ندارد.

حدیثی همچنین پس از یک ترم تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم شده و پیگیری های چند ماهه وی برای رفع این مشکل به نتیجه نرسیده است.

 

آقای حدیثی نامزد نیروهای ملی – مذهبی در انتخابات مجلس ششم بود که توانست رای اول را در شهر لاهیجان کسب کند اما با آمدن رای مناطق پیرامونی وی از راه یابی به مجلس بازماند.


 


ریزگرد‌ها باز هم خبرساز شده‌اند؛ این بار نوبت این دانه‌های ریز است که با اورانیم درشت نمایی می‌کنند.

پس از حضور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در مجلس شورای اسلامی برای پاسخ به نمایندگان مردم، دو تن از نمایندگان خوزستان که از این گزارش قانع نشده بودند، بحث وجود اورانیوم ضعیف شده در گرد و غبار را که مدتی به دست فراموشی سپرده شده بود، دوباره به عرصه افکار عمومی کشیدند.

صید عیسی دارایی نماینده مردم اندیمشک در این زمینه اظهار کرده در زمین‌های عراق اورانیوم ضعیف شده وجود دارد و ورود آن‌ها به کشور تبعات خطرناکی خواهد داشت اما متأسفانه سازمان محیط زیست تاکنون هیچ اقدامی برای مقابله با این مشکل انجام نداده است.

به گزارش فارس، سید شکرخدا موسوی نماینده مردم اهواز در مجلس نیز تصریح کرده چند مورد زاد و ولد کودکان فلج بر اثر آلودگی‌های گرد و خاک و اورانیوم ضعیف شده موجود در عراق در استان خوزستان وجود داشته است. این نماینده همچنین به صحبت‌های رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در جلسه علنی و غیرعلنی مجلس، اشاره کرده، حل مشکل گرد و غبار در جنوب و غرب کشور را نیازمند یک عزم ملی می‌داند.

وی گفت: از شخص رئیس جمهور تا وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و سازمان محیط زیست باید یک کمیته بحران از این وزارتخانه‌ها تشکیل شود و به صورت مداوم و مستمر و با حضور چند نماینده مجلس از مناطق بحرانی گرد و خاک جلساتی برگزار شود.

پیشینه این دو عضو مجمع نمایندگان خوزستان است که ورود آنها را به موضوع اورانیوم موجود در گرد و غبار حائز اهمیت می‌کند، دارایی فرمانده سابق نیروی انتظامی خوزستان و موسوی فرمانده سابق سپاه قطعا بدون داشتن اطلاعات لازم درباره این موضوع اظهار نظر نمی‌کردند.

سازمان حفاظت محیط زیست اما در واکنشی که نسبت به اظهارات نمایندگان خوزستان نشان داد وجود اورانیوم را رد کرد. علی‌محمد شاعری معاون این سازمان وجود اورانیوم ضعیف شده در ذرات گرد و غبار را سیاستمدارانه تکذیب می‌کند: طبق بررسی‌های انجام شده، اورانیوم ضعیف شده در گرد و غبار و ریزگردهایی که از عراق وارد کشور می‌شود، وجود ندارد. بررسی‌هایی که تاکنون روی ریزگرد‌ها و گرد و غباری که از کشور عراق وارد ایران می‌شود انجام داده‌ایم، وجود اورانیوم ضعیف شده را ثابت نمی‌کند.

داستان چهار ساله

داستان اورانیوم موجود در ذرات گرد و غبار از سال ۸۷ شروع شد. در تیر ماه این سال، دو استاد جوان از دانشگاه شهید چمران اهواز که به سفارش اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان تحقیقاتی را روی ریزگرد‌ها انجام می‌دادند، در مقاله مشترکی که منتشر کردند، نسبت به فراگیر شدن پدیده گرد و غبار در کشور و تهدید سلامت شهروندان ابراز نگرانی کردند و نسبت به وجود عناصر رادیواکتیو از جمله اورانیوم ضعیف شده هشدار دادند. در مقاله دکتر علیرضا زراسوندی (استادیار زمین‌شناسی اقتصادی) و بابک مختاری (استادیار شیمی آلی) آمده است: از مهرماه ۸۶ تا پایان سال، ۳۱ مورد پدیده گرد و غبار با میانگین ماندگاری ۴۶ ساعت در خوزستان روی داده بود، در حالی که ابتدای سال ۸۷ تاکنون خوزستان شاهد ۲۲ مورد بروز پدیده گرد و غبار با میانگین ماندگاری ۶۰ ساعت بوده است.

ناگهان افزایش مبتلایان

براساس داده‌های این پژوهش همچنین مدیر مرکز فوریت‌های پزشکی استان اعلام کرده تعداد مراجعان به بیمارستان‌ها به‌ علت هوای آلوده در روزهای ۲۷ و ۲۸ خرداد ماه ۸۷، ۲۰۵ نفر بوده که دو نفر در این روز‌ها به‌علت مسمومیت تنفسی جان خود را از دست داده‌اند. آنچه در این مدت علاوه بر گرد و غبار، مردم خوزستان را آزار داده است عدم‌اطلاع رسانی کار‌شناسی شده و علمی در این زمینه است.

در این میان مسئولان استانی و کشوری جز توصیه مردم به استفاده از ماسک، اظهار نظر خاصی راجع به عوامل ایجاد‌کننده این پدیده، راه‌های مقابله با آن و روش‌های کاهش میزان خطرات ناشی از این آلودگی نکرده‌اند.

در بخش دیگر این مقاله با اشاره به شایعاتی که در مورد احتمال وجود آلودگی‌های شیمیایی، میکروبی و رادیواکتیوی، تاکید شده است: متأسفانه نتایج بررسی‌های ما روی نمونه‌های زیادی از گرد و غبار موجود در شهر اهواز و خاک‌های نزدیک مرز ایران و عراق این امر را تأیید می‌کند. به‌عنوان مثال میزان عناصری مانند اورانیوم، توریم، آرسنیک، سرب، روی، نیکل و کبالت در این نمونه‌ها کمی بیشتر از میزان طبیعی آن است.

نمونه‌های مورد آزمایش در سه بازه زمانی و با میزان حداکثر دید مختلف که رابطه مستقیم با اندازه ذرات و فاصله طی شده توسط آن‌ها دارد؛ توسط دستگاه ICP-MS آنالیز شده‌اند و با توجه به استفاده مکرر سلاح‌های میکروبی، شیمیایی توسط رژیم صدام و استفاده آمریکا از سلاح‌های حاوی اورانیوم ضعیف شده، وجود این آلودگی‌ها تعجب زیادی بر نمی‌انگیزد.

نکته دیگری که باید به آن توجه داشت نوع خاک این گرد و غبارهاست که باعث می‌شود مسافتی طولانی‌ طی نمایند و قابلیت بالایی در جذب مواد شیمیایی آلی و معدنی داشته باشند.

این محققان همچنین در ادامه این مقاله آورده‌اند: هرچند میزان آلودگی میکروبی شیمیایی و هسته‌ای در این گرد و غبار‌ها ناچیز است اما چون استان‌هایی که در معرض این آلودگی‌ها قرار دارند (خوزستان، فارس، بوشهر، لرستان و اصفهان) تامین‌کننده اصلی محصولات کشاورزی و باغی کشورند همین آلودگی ناچیز هم می‌تواند با ورود به چرخه غذایی، خطرات بزرگی را برای سلامت کل مردم کشور خلق کند.

تکذیب و سکوت

این موضوع با تکذیب سازمان حفاظت محیط زیست و اداره کل حوادث غیرمترقبه استانداری خوزستان مسکوت شد و این دو عضو هیئت علمی دانشگاه چمران اهواز که در حال حاضر مسئولیت های مهمی در ارتباط با موضوع هم دارند، بعد از انتشار این مقاله دیگر هیچگاه حاضر به مصاحبه در این زمینه نشدند.

بازنشستگی زودهنگام

بعد از آن در اردیبهشت ماه ۸۸ در ششمین همایش سالانه علوم خاک در دانشگاه چمران اهواز، خبری از دکتر امیرحسین چرخابی، رئیس وقت گروه پژوهشی حفاظت خاک و آبخیزداری پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری مبنی بر وجود اورانیوم در ذرات گرد و غبار منتشر شد.

هم اکنون اما این محقق که یک سال است بازنشسته شده، خبر منتشر شده گذشته را اصلاح می‌کند و می‌گوید: تا کنون آزمایشاتی که وجود اورانیوم موجود در ذرات گرد و غبار را منتفی بداند، انجام نشده است و این مسئله نیاز به شفاف سازی دارد.

چرخابی می‌افزاید: پژوهش‌های چند سال گذشته در مورد فرایند شکل گیری گرد و غبار در خاورمیانه و خصوصا در مرزهای غربی کشور، نشان داده که کانون‌های تولید گرد و غبار نسبت به دهه‌های گذشته دچار تغییرات معنی داری شده است. بدین شکل که کانون‌های شکل گیری این پدیده در عراق نه تنها در چندین سال گذشته افزایش یافته بلکه این کانون‌ها در حال جا به جایی نیز هستند، به طوری که تراکم آن‌ها به سمت مرزهای غربی ایران در حال افزایش و گسترش است. این تغییرات می‌توانند به علل مختلف و منتج شده از تداوم و گسترش خشکسالی باشند؛ لیکن به احتمال قوی دیگر، این تغییرات می‌تواند به تغییرات در فرایندهای فرسایش سطحی ذرات نیز مربوط باشند. بدین معنی که وقتی ذرات ریز از سطوح شرقی‌تر سوریه و سطوح غربی‌تر دشت عراق در طول زمان توسط باد منتقل می‌شوند، زبری سطحی این سطوح و به تبع آن مقاومت سطحی ذرات در برابر حمل توسط بادهای غربی و شمال غربی افزایش می‌یابد و لذا، انرژی باد برای حمل ذرات به سطوح پایین دست‌تر (که به سمت مرز‌های غربی ایران نزدیک‌تر خواهند بود) منتقل می‌شود.

به این ترتیب کانون‌های نزدیک به غرب ایران می‌توانند افزایش و گسترش یابند. این نظریه توسط مشاهدات ماهواره‌ای و مدل‌های روندیابی در مراحل اولیه مورد تایید قرار گرفته است؛ به عبارتی ما شاهد گسترش کانون‌ها و تعداد آن‌ها نه تنها در اراضی دشتی عراق در همسایگی ایران، بلکه در استان‌های غربی کشور هستیم. البته این نظریه هنوز برای قطعی شدن نیاز به داده‌های بیشتر زمینی و پایش دورنگاری است. به طور خلاصه روند گرد و غبار و ریزگرد‌ها مرتب در حال تغییر است و مطالعات دقیق تری را توسط متخصصان امر نیاز دارد. باید بپذیریم که این فرایند یک امر ایستا یا استاتیک نخواهد بود و جا به جایی کانون‌ها و نحوه گسترش آن‌ها در آینده احتمالا متغیر است که باید متوجه این فرایند بود.

وی در مورد احتمال آلودگی گرد و غبار و ریزگرد‌ها نیز می‌گوید: این امر محتمل است. واقعیت بروز سه جنگ در ۳۰سال گذشته به روی دشت عراق که عمدتا در مرز‌ها و در مجاورت مرزهای غربی ایران رخ داده‌اند. مصرف میلیون‌ها گلوله تانک و توپ و شاید میلیارد‌ها گلوله‌های اسلحه‌های سبک و مصرف جنگ افزار‌های شیمیایی و سایر انواع مهمات همچنین تخریب و انهدام خطوط نفتی و راهسازی مقادیر قابل توجهی سوخت به روی اراضی و سایر مواد تخریبی حاصل از تاسیسات مختلف آثار خود را به روی اراضی دشت عراق گذاشته که با شکل گیری گرد و غبار از این اراضی احتمال وجود انواع ترکیبات و یا عناصر و مواد آلاینده در گرد و غبار منتشر شده به شدت وجود دارد.

در مورد اورانیوم ضعیف نیز این قاعده مستثنی نیست، مگر اینکه تحقیقات و بررسی‌های دقیق و گسترده انجام شوند تا وجود این مواد در گرد و غبار نفی شود. انجام چنین بررسی‌هایی باید توسط تیمی متشکل از محققان باتجربه و با گردآوری نمونه‌های صحرایی گرد و غبار صورت گیرد.

تا حدود یک سال پیش و زمان اشتغال در پژهشکده، مقالات علمی یا تحقیقاتی در این باره ندیدم، به همین دلیل، ضروری است که سازمان محیط زیست با همفکری سایر موسسات تحقیقاتی کشور از جمله پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری، انرژی اتمی و دانشگاه‌های بومی مناطق غربی به صورت علمی این مسئله را بررسی و شفاف سازی کنند تا نتیجه قطعی آن مشخص و خیال همه راحت شود.

به گفته وی، حدود چهار سال پیش پروژه تحقیقاتی در این مورد نیز تعریف شد اما اشتیاق کافی برای انجام آن دیده نشد و مشکل اعتباری سر راه آن سبز شد.

چرخابی تاکید می‌کند: باید توجه داشت که بررسی‌های علمی باید به دور از نقطه نظرهای سیاسی انجام شوند و پس از حصول نتایج به طور کاملا علمی و بی‌طرف در اختیار مسولان تصمیم گیرنده قرار گیرند. نهایتا این افراد هستند که با رعایت مصلحت تصمیم گیری می‌کنند و اطلاعات لازم را در اختیار مردم و مسولان اجرایی قرار می‌دهند.

این استاد دانشگاه معتقد است: پایش ذرات گرد و غبار از نظر میزان، اندازه، نوع ترکیبات، عناصر تشکیل دهنده و تغییرات زمانی از نقاط برداشت یعنی کانون‌ها تا نقاط ترسیب و رسوب‌گذاری همچنین جمع آوری اطلاعات ماهواره‌ای از وضعیت شکل گیری آن‌ها در منطقه و تطابق این داده‌ها با یکدیگر تحلیل وضع موجود و پیش بینی وضعیت آینده برای اقدام فوری کنترلی لازم است ضمن اینکه چراغ راه اقدامات موثر‌تر آینده خواهد بود. و بالاخره نکته مهم دیگر ارزیابی خسارات زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی بروز و ادامه بحران ریزگرد است که خیلی از توجهات را به طور جدی جلب و تفکر حل ریشه‌های بروز بحران ریزگرد را برای علاج قطعی آن به وجود می‌آورد و از تفکرهای مسکنی برای حل بحران اجتناب می‌شود.

برخی کار‌شناسان بر این باورند که وجود اورانیوم موجود در ریزگرد‌ها نه به آن سادگی و بی‌اهمیتی است که سازمان محیط زیست می‌گوید و نه به آن خطرناکی که رسانه‌ها به آن دامن می‌زنند. با توجه به خواسته به حق نمایندگان مردم در مجلس و ساکنان استان‌های در معرض آلودگی، این مسئله نیاز به شفاف سازی در یک فضای کاملا علمی دارد.

از سوی دیگر اگر چه شاعری معاون سازمان حفاظت محیط زیست مدعی شده اگر در آینده در تحقیقات و بررسی‌ها وجود اورانیوم ضعیف شده ثابت شود، حتما آن را اطلاع رسانی و از آن پیشگیری خواهیم کرد، اما سوابق نشان می‌دهد سازمان محیط زیست در زمینه آلودگی هوا، سیاستی جز انکار در پیش نگرفته است.

این سازمان هیچگاه گزارش سازمان بهداشت جهانی را در مورد معرفی اهواز به عنوان آلوده‌ترین شهر جهان نپذیرفت، ارتباط مستقیم افزایش مرگ و میر به علت آلودگی هوا و گرد و غبار و به دنیا آمدن نوزادان معلول را نیز همیشه رد کرده است. این در حالی است که با مستمسک قرار دادن گزارشات علمی می‌توان کشورهای منطقه را برای حل هر چه زود‌تر مشکل ریزگرد‌ها تحت فشار قرار داد و سازمان‌های جهانی را برای کاهش خسارات این پدیده به کمک طلبید.


 


دبیر خانه کارگر خوزستان گفت: بسیاری از کارگران خوزستانی در سال گذشته شغل خود را از دست دادند و تعداد زیادی از آنان به ناچار برای تامین مخارج زندگی خود به شغل‌های کاذب روی آورده‌اند که احتساب اشتغال آنان در نرخ بیکاری صحیح نیست.

آقایار حسینی مستندات نرخ بیکاری ۱۰ درصدی خوزستان از سوی مرکز آمار کشور را غیر واقعی خواند و گفت: رقم واقعی نرخ بیکاری در استان خوزستان بیش از ۲۵ درصد است.

به گزارش ایلنا، این فعال کارگری افزود: با وجود افزایش مشکلات واحد‌های تولیدی در استان که به تعطیلی و یا تعدیل گسترده نیروی کار انجامیده است ارائه آمار غیر واقعی ۱۰ درصدی نرخ بیکاری نادرست است.

حسینی با ذکر مثالی در این زمینه یاد آور شد: تعطیلی و تعدیل کارگران کارخانجاتی همانند تسویه شکر اهواز، لوله سازی خوزستان، کشتی سازی اروندان، آرمین گستر آبادان، خرم نوش اهواز، زمزم اهواز، و ده‌ها نمونه دیگر نقض کننده‌ی ادعای نرخ بیکاری ۱۰ درصدی خوزستان است.

او با اشاره به اینکه آمار ارائه شده مرکز آمار کشور غیر واقعی به نظر می‌رسد تصریح کرد: در هر خانواده خوزستانی حداقل یک یا دو نیروی آماده بکار تحصیل کرده وجود دارند که به جهت نبود اشتغال مناسب همچنان جویای کار هستند.

او در انتقاد به تعریف یک ساعت کار در هفته به عنوان شغل، عنوان کرد: تعریف یک ساعت کار در هفته که درآمد آن جوابگوی مخارج زندگی نیست شغل محسوب نمی‌شود.

حسینی در این زمینه اضافه کرد: امروزه بسیاری از کارگران برای تامین مخارج معیشتی خود سعی دارند در چند شیفت کاری فعالیت کنند و این در حالیست که جای سوال دارد که چگونه برای تامین مخارج زندگی یک ساعت کار در هفته می‌تواند تامین کننده معیشت کارگران باشد.


 


در پی مخالفت با مرخصی استعلاجی ابوالفضل قدیانی، شب گذشته این زندانی سیاسی از بیمارستان به اوین بازگشت.

به گزارش کلمه، ابوالفضل قدیانی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در پی وخامت حالش به علت مشکلات قلبی و اعتصاب غذای اعتراضی به رفتار مسولین زندان اوین به بیمارستان اعزام شده بود به دلیل آنکه مسوولان قضایی با مرخصی درمانی اش موافقت نکردند، شب گذشته به زندان اوین بازگشت.

بر اساس این گزارش وی در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین، شرایط عادی و مساعدی ندارد.

پیش از این کلمه گزارش داده بود که ابوالفضل قدیانی مبارز و زندان سیاسی دوران ستمشاهی که با ضرب و شتم ماموران زندان اوین و با پای برهنه با غل و زنجیر به بیمارستان پارس تهران منتقل شده بود در اعتراض به این رفتار غیرانسانی دست به اعتصاب غذا زد.

این مسن ترین زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین که در اعتراض به رفتار غیرانسانی مسئولان زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بود، به دلیل قلب درد و به هم خوردن حال به بیمارستان اعزام شد که در آنجا تیم پزشکی از وی خواست تا اعتصاب غذای خود را به دلیل لخته شدن خون در قلب و احتمال ایست قلبی بشکند.

ابوالفضل قدیانی پس از گذشت یکسال حبس تعزیری اکنون ۸ ماه است به صورت غیرقانونی در زندان نگهداری می شود. این زندانی سیاسی بیمار است و تاکنون سه بار قلب وی مورد عمل جراحی قرار گرفته ولی هربار پس از عمل جراحی به جای استراحت و طی کردن کامل دوران نقاهت به زندان بازگردانده شده، این در حالی است که کمیسیون پزشکی قانونی ۴ ماه مرخصی برای انجام معاینات و مراقبت از او را توصیه اکید کرده است.


 


کیست که نداند آدم کشى بد است؟ کیست که نداند خشونت بد است؟ کیست که نداند مردم آزارى بد است؟ کیست که نداند ترور اندیشه بد است، کیست که نداند ترور فکر بد است، کیست که نداند کشتن مؤمن بد است، کیست که نداند حمله به مردم بد است، کیست که نداند ایجاد ناامنى بد است. پس همه می‌دانند این‌ها جنایت است.

اشقى الاولین و الآخرین «عبدالرحمن‌بن‌مجلم مرادى» است. محال است کسى خیال کند وجدان دینی‌اش او را وادار به این جنایت کرده است؛ برای همین رسول‌الله(ص) فرموده: بدبخت است، ائمّه(علیهم السلام) گفته‌اند: بدبخت است. عقل ما هم می‌گوید. مگر می‌شود باور کرد یک کسى براى خدا بیاید مردم آزارى کند؟! بنشیند پیش خود فکر کند نقشه کشیده و آدم بکشد، براى خدا هتک حرمت کند و براى خدا به دیگران توهین کند، محال است. محال است براى جلب رضایت خدا، یک کسى به مؤمنی توهین کند.

شب معراج خداوند به پیامبرش فرمود: «مَن أهان لى وَلیّاً فَقد بارَزنى بِالمُحارِبة»،[۱] « کسی که به یکی از دوستان من توهین کند، مرا به محاربه خوانده است». یک وقت شما دعواى شخصى با یک کسى دارید، این دعواى شخصى به حساب می آید. اما یک وقت دعواى فکرى و دعواى اندیشه دارید، دعواى ایمان دارید، این دیگر حسابش جداست.

چرا که قتل یک اندیشه و توهین به یک دانشمند، توهین به علم و بشریت است. قرآن می‌فرماید: (وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا)،[۲] «و کسی که عمداً مؤمنی را می‌کشد؛ جزای جهنمی است که در آن جاودان است». این براى کسى است که یک مؤمنى را براى ایمان می‌کشد؛ آنکه مؤمن را براى ایمانش می‌کشد، توبه ندارد. به قول امروزی‌ها، جریان ایمان را می‌کشد، شهادت آیت الله شهید مطهرى یک قتل عادى نیست، شهادت اندیشه و فکر اسلامى است، و این قاتلش توبه ندارد. ترور شهید بهشتى‌ها و یارانش در انفجار مرکز حزب، این نیز قتل اندیشه و فکر است. به طور کلی ترور و به شهادت رساندن هر انسان صاحب تفکر و اندیشه، برخلاف حقوق اولیه انسانهاست و با حقوق بشر و عرف جامعه بشری سازگاری ندارد. این ترورها حبّ نفس است، تسلّط شیطان است، خوارج نهروان نیز همین طور بودند، خوارج نهروان خودشان به على(علیه السلام) گفتند: حکمیت را بپذیر! بعد هم به على(علیه السلام) گفتند: تو کافر شدى که حکمیت را پذیرفتى! بعد هم امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: بیایید به مردم بپیوندید کارى به شما ندارم، گفتند: نه! ما می‌ایستیم می‌کشیم. خوب امیرالمؤمنین(علیه السلام) اینجا دیگر فرمود: من نمی‌گذارم شما بکشید، نمی‌گذارم شما ناامنى در جامعه اسلامى بوجود بیاورید. تا زمانی که مخالفت شما کلامی و بیانی است ‌اشکالی ندارد. چون سخن، مجازاتش قتل نیست. بنابراین اگر خوارج على(علیه السلام) را می‌کشند، حجّت از ناحیه علی(علیه السلام) بر آنها تمام است. چه کسى است که نفهمد آدم کشى بد است؟! می‌فرماید: ( مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا)،[۳] هر کسی را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا تباهی در زمین کرده، بکشد چنان است که همه‌ی مردم را کشته است». بنابراین هر کسی مرتکب ترور شود و انسانی را به قتل برساند، گناهکار است و میان افرادی که با انگیزه های مختلف اقدام به ترور افراد می کنند، تفاوتی نیست. همه آنها خالد و معذّب در آتش هستند.: ( فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ * الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَیَبْغُونها عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ کَافِرُونَ).[۴] «پس ندا دهنده‌ای میان آنان آواز می‌دهد که لعنت خدا بر ستم‌گران باد. همانان که مردم را از راه خدا باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند و آنها آخرت را منکرند».

علامه طباطبایى می‌گوید: (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ) یعنى در قیامت همه ـ اعم از بهشتی و جهنمی ـ این حرف را قبول دارند که ستمکاران از رحمت خدا دور هستند، ستم‌کاران به نتیجه نمی‌رسند، ستم‌کاران به هدفشان نمی‌رسند، مردم به ستم‌کاران پشت می‌کنند و آنها را لعنت و نفرین می‌کنند. ستم‌کاران چه کسانی هستند؟ (الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اﷲِ وَیَبْغُون‌ها عِوَجًا). همانان که مردم را از راه خدا باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند.

——————————————————————————–

[۱]. وسائل الشیعه ج ۲، ص ۴۲۸، کتاب الطهارة، باب ۱۹، ح ۱٫

[۲] النساء (۴)، ۹۳٫

[۳] المائدة (۵)، ۳۲٫

[۴] الاعراف (۷)، ۴۴- ۴۵٫


 


کلمه: در حالی که تعداد زیادی از جوانان و دانشجویان به اتهامات واهی توهین به رهبری و رییس قوه مجریه در زندان هستند یا از تحصیل محروم، قاضی القضات می گوید: قضات در برخورد با انتقادات تند دانشجویی مدارا کنند!

قاضی القضات در خصوص مدارا توضیح نداد که آیا این عطوفت شامل حال دانشجویانی است که با حمله به سفارت انگلیس موجبات انزوای بین المللی را برای کشور به ارمغان آوردند یا دانشجویانی که بدون مجوز بصورت ” خودجوش” در هر مناسبتی تجمع کرده و برای نظم عمومی اخلال ایجاد می کنند.

رییس قوه قضاییه از قشرهای مختلف جامعه به‌ویژه دانشجویان، اصحاب رسانه، فرهیختگان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسئولان و دست‌اندرکاران قوای سه‌گانه خواست مرز میان انتقاد و توهین و اشاعه کذب را رعایت کنند.

قاضی القضات بدون اشاره به فراخوان های اخیر دانشجویان به ادامه حبس مدعی است که جوانان ما عمدتا کسانی نیستند که عناد داشته باشند و شور و نشاط جوانی و انقلابی آنان قطعا با انتقاد و بیان مسائل و مشکلات همراه است.

به گزارش ایسنا، آملی لاریجانی در جلسه روز چهارشنبه مسئولان عالی قضایی با بیان اینکه باید تفکیک مناسبی میان عناوین مجرمانه و انتقادهای صریح و معقول و محترمانه صورت گیرد، تصریح کرد: انتقاد کردن برای ساختن است و دستگاه قضایی هم هیچ‌گاه خود را بی‌کم‌و کاست نمی‌داند و همواره آماده و پذیرای انتقادات است و از آن استقبال می‌کند و هیچ مسئولی نیز نباید در هیچ جایگاهی خود را مصون از انتقاد بداند.

وی توضیح نمی دهد قضات محترم این نهاد با چه مجوزی جوانان دانشجو و روزنامه نگار و فعالان اجتماعی و سیاسی را بدون هیچ جرمی به حبس های طویل المدت و محرومیت از تحصیل محکوم کرده اند.

وی به قضات سراسر کشور توصیه کرد در برخورد با انتقادهای تند دانشجویی که در چارچوب قانون و به دور از توهین و افترا یا سایر عناوین مجرمانه مطرح می‌شود، توصیه رهبری را رعایت کرده و مدارا کنند.

رییس قوه قضاییه با اشاره به نمونه‌هایی از توهین‌ها و نسبت دادن موارد کذب برخی رسانه‌ها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی داخلی به مقامات مسئول در قوای مختلف تاکید کرد: توهین‌های صورت گرفته در قالب برخی مطالب رسانه‌ای یا برخی اظهارات نادرست حتی از تریبون‌های رسمی کشور را هیچ عقل سلیم و دلسوزی انتقاد نمی‌داند و هدف این‌گونه مطالب کذب و توهین و افترا، تضعیف جایگاه مجلس، دولت‌ و قوه قضاییه است و دستگاه قضایی در عین حال که از هرگونه انتقادی حتی انتقاد تندی که در چارچوب قانون و متین مطرح شود استقبال خواهد کرد ولی اجازه توهین را نخواهد داد.

آملی لاریجانی با تاکید بر این‌که مجلس، دولت و قوه قضاییه، نهادها و ارکان جمهوری اسلامی ایران هستند و نباید جایگاه آنها آماج تخریب‌ها قرار گیرد، اظهار کرد:‌ متاسفانه برخی اظهار نظرها و توهین‌ها و تخریب‌ها بوی خیانت می‌دهد و شبیه اقدامات تخریبی منافقان در ابتدای انقلاب راجع به مسئولان است و باید بساط چنین روندی برچیده شود.

در واقع مشروط کردن انتقاد به نظرات شخصی و اتهام ” خیانت ” همان سناریوها و توهماتی خواهد شد که طی سه سال گذشته کشور را با بحران مشروعیت رو به رو کرده است. توهمات عده ای مبنی بر انجام ” جنگ نرم” که منجر به حبس و حصر تعداد زیادی از فعالان سیاسی و اجتماعی گردید.

وی خاطرنشان کرد: نمایندگان مجلس و مسئولان اجرایی و قضایی نیز باید مراقب باشند تا در اظهاراتشان خدای ناکرده حرمت و آبروی اشخاص را زیر سوال نبرند و دستگاه قضایی را ملزم به ورود نسازند.


 


کسری نوری و صالح مرادی از دراویش گنابادی زندانی در زندان عادل آباد روز گذشته به بیمارستان شهید مظفری شیراز منتقل شدند. همزمان تعدادی از خانواده‌های دراویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز با مدیر کل زندان مرکزی شیراز ملاقات کرده و از وضیعت وخیم بهداشتی و رفاهی زندانیان خود به این مقام مسئول شکایت کردند.

به گزارش سایت مجذوبان نور؛ صالح مرادی که درحالی که ماه‌هاست که از درد و ناراحتی کلیه رنج می‌برد، روز گذشته به بیمارستان شهید مظفری شیراز منتقل شد و توسط پزشک مورد معاینات قرار گرفت و همچنین کسری نوری نیز که به دلیل وضیعت ناگوار بهداشتی زندان به بیماری تنفسی مبتلا شده بود، پس از تقاضا‌های مکرر مبتنی بر معاینه پزشکی به این بیمارستان منتقل شد، به گفته خانواده این دراویش این انتقال در پی مراجعه و اعتراض آنها نسبت به وضیعت ناگوار این زندانی‌ها به مدیر کل زندان شیراز “آقای موسی احمدی” انجام شد.

هفته گذشته دو تن دیگر از دراویش زندانی در زندان اوین تهران، امیر اسلامی و مصطفی دانشجو به اماکن درمانی منتقل شدند، اعزام اسلامی در پی حمله قلبی وی صورت گرفت و همچنین اعزام مصطفی دانشجو در اثر ناراحتی تنفسی بوده است، انتقال این زندانیان عقیدتی به مراکز درمانی با بستن دست بند و پابند صورت گرفته که این اقدام بر اساس آیین نامه‌های زندان غیر قانونی می‌باشد.

به گزارش این سایت، صبح امروز تعدادی از خانواده‌های دراویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز با مدیر کل زندان مرکزی شیراز ملاقات کرده و از وضیعت وخیم بهداشتی و رفاهی زندانیان خود به این مقام مسئول شکایت کردند.

بر اساس این گزارش، عدم رسیدگی به وضیعت دراویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز خانواده‌های این زندانیان عقیدتی را بر آن داشت تا طی ملاقاتی با مدیر کل زندان شیراز “آقای موسی احمدی” اعتراض خود به وضیعت ناگوار این زندانیان را به گوش این مقام مسئول برسانند.

در این ملاقات خانواده‌ی این زندانیان عقیدتی با اشاره به وضیعت بهداشتی و تغذیه و امکانات رفاهی این زندان و مشکلات جسمانی دراویش زندانی و عدم ارائه امکانات درمانی، این شرایط را منطبق با ویژگی‌های زندان در یک کشور اسلامی ندانستند و این وضیعت را دور از شان و کرامت انسانی دانستند.

آنها همچنین خواستار اجرای آیین نامه تفکیک زندانیان بر اساس اتهام شده و نگه داری دراویش و زندانیان عقیدتی را در بند جرایم سنگین شامل قتل و قاچاق را غیر قانونی دانستند و بهبود رسیدگی‌های درمانی و وضعیت تغذیه و هوا خوری و امور فرهنگی نیز از دیگر خواسته‌های این خانواده‌ها در این ملاقات بوده است. آقای موسی احمدی، مدیر کل زندان‌های شیراز نیز در جواب قول مساعدت و پیگیری این وضعیت را به خانواده‌های این زندانیان داد.

هم اکنون سه تن از دراویش آقایان صالح مرادی سروستانی، محمد علی شمشیر زن و کسری نوری در زندان عادل آباد شیراز به سر می‌برند، که از این میان آقای صالح مرادی که ۱۱ ماه را در زندان عادل آباد به سر می‌برد از بیماری و درد کلیوی رنج می‌برد و بارها تقاضای وی مبنی بر انتقال به اماکن درمانی بی‌نتیجه مانده است، همچنین آقای کسری نوری که نزدیک به ۵ ماه را در زندان می‌گذراند به علت وضیعت بهداشتی نامناسب زندان دچار بیماری تنفسی شده است.


 


عبدالرحیم سلیمانی اردستانی:

یکی از اموری که در قرآن مجید و روایات اسلامی به صورتی عجیب مورد تاکید قرار گرفته، پایبندی به عهد و پیمان است، به گونه ای که پیامبر خدا(ص) می فرماید: «کسی که پیمان شکن باشد دین ندارد» (نوادر راوندی، ص۵؛ به نقل از گزیده میزان الحکمه، ص۵۶۷) و امام علی(ع) می فرماید: «پایبندی به عهد و پیمان از ایمان است» (غررالحکم، ح۳۳۷۹) و می فرماید: «به خدا یقین ندارد، کسی که عهد و پیمان خود را رعایت نکند» (غرر الحکم، ح۳۳۷۹ و ۹۵۷۷).

خداوند تعالی در آیات متعددی به صورت های مختلف بر پایبندی به عهد و پیمان تاکید کرده است. در آیه ای از قرآن مجید وفای به عهد و پیمان در کنار ایمان به خدا و روز قیامت از مصادیق مهم نیکی شمرده شده است (بقره/۱۷۷). در آیه ای دیگر رعایت عهد و پیمان از مقومات مومن بودن و از ویژگی های خاص مومنان شمرده شده است (مومنون/۸). در آیات متعدد دیگری به صورت های مختلف بر این امر تاکید شده است (ر.ک. مریم/۵۴؛ صف/۲و۲۳؛ معارج/۳۲؛ نحل/۹۱).

امام علی در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به صورتی خاص بر این موضوع تاکید می کند، به گونه ای که گویا اصل نخست در سیاست داخلی و خارجی نظام اسلامی باید پایبندی به عهد و پیمان باشد:

«ای مالک … اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و بر آنچه بر عهده گرفتی امانتدار باش، و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست، که همه مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند. تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زیرا که آینده ناگوار پیمان شکنی را آزمودند. پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن، و دشمن را فریب مده، زیرا کسی جز نادان بدکار بر خدا گستاخی روا نمی دارد. خداوند عهد و پیمانی که با نام او شکل می گیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان، و پناهگاه امنی برای پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حریم امن آن روی بیاورند. پس فساد، خیانت و فریب در عهد و پیمان راه ندارد. مبادا قراردادی را امضا کنی که در آن برای دغلکاری و فریب راهی وجود دارد، و پس از محکم کاری و دقت در قراردادنامه، دست از بهانه جویی بردار؛ مبادا مشکلات پیمانی که بر عهده ات قرار گرفته، و خدا آن را بر گردنت نهاده، تو را به پیمان شکنی وادارد؛ زیرا شکیبایی تو در مشکلات پیمان ها که امید پیروزی در آینده را به همراه دارد، بهتر از پیمان شکنی است که از کیفر آن می ترسی، و در دنیا و آخرت نمی توانی پاسخ گوی پیمان شکنی باشی» (نهج البلاغه، نامه ۵۳، ش ۱۳۴-۱۴۰).

در این سفارش امام(ع) نکات مهمی است که شایسته دقت است:

۱-پایبندی به عهد و پیمان به لحاظ دینی و اسلامی آنقدر اهمیت دارد که فرد مومن باید تا پای جان به عهد و پیمان خود وفادار باشد. وفای به عهد یکی از تکالیف الهی است که در هیچ شرایطی و به هیچ بهانه و عذری نباید ترک شود.

۲- وفای به عهد نه تنها تکلیفی دینی است، بلکه تکلیفی عقلایی است که همه عقلای عالم به این نتیجه رسیده اند که پیمان شکنی نتایج ناگواری دارد. بدون اصل پایبندی به عهد و پیمان هیچ قومی و کشوری نمی تواند با دیگری رابطه برقرار کند و همین امر باعث جنگ و خونریزی های زیادی می شود. پس پایبندی به عهد و پیمان اگر چه درمتون دینی مورد تاکید قرار گرفته، ولی این دستورات در واقع ارشاد به حکم عقل و عقلا است. وقتی حتی مشرکان جاهلیت بر پایبندی به عهد و پیمان تاکید می کرده اند، پس باید گفت همه عقلای عالم به حکم عقلشان به این اصل پایبند بوده اند، هر چند همه ادیان نیز بر آن تاکید کرده اند.

۳-عهد و پیمان را باید شفاف و با عباراتی روشن بست که نتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد. با این حال یک مسلمان حق ندارد به بهانه اینکه عباراتی دو پهلو است آن را نقض کند. حتی اگر یک عهد و پیمان هزینه بسیار سنگینی برای مسلمانان داشته باشد، باز نقض آن جایز نیست.

۴-این لزوم پایبندی به عهد و پیمان برای حکومت اعم از پیمان با دیگر کشورها و ملل و نیز پیمان با پیروان دیگر ادیان و یا افراد است. اینکه امام(ع) از اینکه در کشور اسلامی و توسط لشکریان متجاوز معاویه حق یک زن کتابی تضییع شد، آنگونه اظهار ناراحتی می کند و می فرماید اگر مسلمانی از ناراحتی بمیرد کار نادرستی انجام نداده (نهج البلاغه، خ۲۷)، در این راستا قابل فهم است. در واقع حکومت اسلامی و جامعه مسلمانان امنیت اقلیت های اهل ذمه و طرف معاهده را تعهد کرده است. به همین جهت پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «بدانید که هر کس به معاهدی (از اهل ذمه) ستم کند، یا حقش را کم بدهد، در روز قیامت من طرف مخاصمه و مدعی او هستم» (کنزالعمال، ح۱۰۹۲۴).

۵-امام(ع) در این سفارش از پایبندی به عهد و پیمان با دشمنان سخن می گوید. اگر باید با دشمن به عهد و پیمان پایبند بود پس به طریق اولی باید به پیمان هایی که با دولت و ملت هایی بسته می شود که دشمن به حساب نمی آیند، پایبند بود. البته از همین سخنان و دیگر متون دینی این عمومیت استفاده می شود. به هر حال نظام اسلامی باید با هر کشوری که پیمان می بندد به عهد و پیمان خود کاملا پایبند باشد. همچنین وقتی نظام اسلامی به معاهدات بین المللی می پیوندد و آن را امضا می کند موظف است به طور کامل به آنها عمل کند و اینگونه نیست که مجاز باشد که معاهدات را به شکل صوری امضا کند ولی در عمل به آن پایبند نباشد.

همچنین وقتی کشوری با کشور دیگری رابطه برقرار کرده و سفیر رد و بدل می کند، باید به قواعد این امر پایبند باشد و برای مثال تمام تعهدات فی ما بین را رعایت کند و آنچه را که در قواعد بین المللی در این رابطه معین شده است زیر پا نگذارد. دیپلمات های یک کشور شرعا باید در کشور میزبان تمام قواعد و ضوابط بین المللی را رعایت کنند و نیز باید قوانین کشور میزبان را رعایت کنند.

همچنین یک نظام حکومتی که خود را دینی می داند موظف است که به همه تعهداتی که با ملت به صورت عمومی یا با افراد خاصی می بندد پایبند باشد و اینگونه نیست که مجاز باشد هر قرار داد و معاهده ای را یک طرفه نقض نماید.

امام علی(ع) می فرماید: «همانا پیمان ها قلاده هایی است که تا روز قیامت بر گردن است، هرکه آنها را رعایت کند خدواند به او احسان نماید و هر کس آنها را بشکند خداوند از یاری او فروگذار کند و هر کس پیمان ها را سبک بشمارد، همین پیمانها از او نزد آن کس که بر پیمان ها تاکید کرده و از خلق خواسته است که آنها را پاس دارند، شکایت برند» (غرر الحکم، ح۳۶۵۰). و امام باقر(ع) می فرماید: «یکی از چیزهایی که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت نداده، رعایت پیمان نسبت به نیکوکار و بدکار است» (کافی، ج۲، ص۱۶۲).


 


آیت الله دستغیب با اشاره به مساله امر به معروف و نهی از منکر در جامعه می گوید: بعضی اوقات برای بعضی افراد این شرایط لحاظ نمی‌شود و آن افراد خاص باید به هر قیمت که شده ، امر به معروف و نهی از منکر کنند، مثل زمانی که بدعتی در جامعه آشکار می‌شود که بر علما لازم است به میدان بیایند و اعلام موضع کنند، هر چند منافعشان در خطر افتد و البته بسیار مهم است که این کار فقط برای رضای خدا و در راه خدا باشد.

این مرجع تقلید در بخشی از سخنانش به مساله مجاهده پرداخت و گفت: هرگونه قیام علیه ظلم و ستم را در بر می‌گیرد، مانند جهادی که حضرت امام خمینی رحمه‌الله در مقابل رژیم پهلوی آغاز کرد و منجر به انقلاب اسلامی شد. چه بسا کسانی که در مبارزات علیه حکومت شاه شرکت می‌کردند، کاری مهمتر از رزمندگان دوران دفاع مقدس انجام می‌دادند چرا که آنها علاوه بر جان خود، امنیت و مال و آبروی خود را نیز در معرض تهدید و خطر قرار می‌دادند. شخص حضرت امام خمینی رحمه‌الله نیز در آن جهاد، از همه چیز خود گذشت، وقتی همان ابتدا با شاه ملاقات کرد، کسی نمی‌دانست چه می‌شود و مأموران شاه به راحتی می‌توانستند او را بکشند، بدون آنکه کاری از دست کسی برآید.

متن سخنان این مرجع تقلید به نقل از سایت حدیث سرو به شرح زیر است:

تفسیر سوره مائده جلسه هفدهم

لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (۱۷)

وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ (۱۸)

«کسانی که گفتند: خداوند همان مسیح پسر مریم است. به طور قطع کافر شدند. بگو: اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و هر که را در زمین است، هلاک کند، چه کسی می‌تواند مانع او شود؟ فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و هر چه بین آنهاست از آن خداوند است. هر چه را بخواهد خلق می‌کند و خداوند بر انجام هر کاری قادر است.

«یهود و نصارا گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان اوییم. بگو: پس چرا شما را به کیفر گناهانتان عذاب می‌کند؟ بلکه شما نیز بشری از آفریدگان او هستید. هر که را بخواهد می‌آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می‌کند و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آنهاست از آن خداوند است و بازگشت همه به سوی اوست.»

لقد کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ؛ مسیحیان در انحرافی بزرگ قائل به تثلیث شدند و توحید خدای تعالی را انکار کردند. این آیه به این انحراف آنان اشاره می‌کند و می‌فرماید: مسیحیان قائلند که خداوند همان عیسی بن مریم است. خدای تعالی در پاسخ به این اعتقاد باطل می‌فرماید: اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه‌ی اهل زمین را نابود کند، چه کسی می‌تواند مانع او شود؟

به عبارت دیگر، آیا خدا می‌تواند جان حضرت مسیح را بگیرد یا خیر؟ خود مسیحیان قائلند که مسیح به صلیب کشیده شد و مرد. مادرش نیز از دنیا رفت. خدای تعالی اگر اراده کند می‌تواند جان همه‌ی موجودات زمین را در لحظه‌ای بگیرد اما آیا مسیح قادر به چنین کاری هست؟ مسلماً نمی‌تواند، جز با قدرت خداوند. بنابراین اولاً: زندگی و مرگ عیسی بن مریم دست خدا است و نه حتی دست خودش. ثانیاً: حضرت عیسی بدون اذن خدا نمی‌تواند کسی را بمیراند یا زنده کند. قرآن کریم در آیه ۱۱۰ از همین سوره مائده به حضرت مسیح می‌فرماید:

«وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی‏ فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی‏ وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنی‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنی‏»

«به اذن من، از گِل چیزی شبیه پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا می‌دادی و مردگان را به اذن من زنده از گور بیرون می‌آوردی.»

در آیات ۱۱۶ و ۱۱۷ می‌فرماید:

وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی‏ وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی‏ أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لی‏ بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی‏ نَفْسی‏ وَ لا أَعْلَمُ ما فی‏ نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ (۱۱۶)

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنی‏ بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنی‏ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ (۱۱۷)

«هنگامی که خداوند به عیسی بن مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدای دیگر غیر از خدای یکتا برگزینید؟ گفت: منزهی تو. مرا نسزد آنچه را که شایسته‌ام نیست بگویم. اگر چنین گفته باشم تو می‌دانی. تو از آنچه در نهان من است آگاهی و من از آنچه در ذات تو است بی خبرم تو دانای رازهای پنهانی.»

«من چیزی جز آنچه به من فرمان دادی به آنها نگفتم. گفتم: خدایی را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است و تا در میان آنان بودم، گواهشان بودم و چون مرا از آنان برگرفتی خود مراقبشان بودی و تو بر هر چیز گواهی.»

صرف آنکه حضرت عیسی بن مریم پدر نداشت نمی‌توان او را خدا یا پسر خدا خواند. اگر چنین باشد حضرت آدم نه پدر داشت و نه مادر.

لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ «مُلک» به معنای قدرت است. در تمام آسمان‌ها و زمین قدرت فرمانروایی تنها از آن خدای یکتا است و غیر او حتی مالک خویش هم نیستند. کوچکترین میکروب می‌تواند قوی ترین انسان‌ها را بر زمین بزند. اگر او به زمین دستور لرزیدن بدهد چه کسی می‌تواند آن را ثابت نگه دارد؟

یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ؛ حضرت مسیح بدون اذن پروردگار قادر به هیچ کاری نیست و فقط خداوند بر هر چه اراده کند تواناست.

ائمه اطهار علیهم السلام بندگان خداوند

ما شیعیان قائل هستیم که پیامبر و ائمه اطهار مظهر اسما و صفات پروردگارند اما این به معنای خدا بودن آنها نیست. ایشان نیز همچون تمام مخلوقات خدا، مخلوق خدا و بنده‌ی اویند. وقتی هر روز در نمازهای پنج گانه شهادت به بندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌دهید، به طریق اولی اهل بیت ایشان را بندگان خدا می‌دانیم. اگر در دعای رجبیه می‌گوییم:

«لا فرق بینها و بینک الا أنّهم عبادک»

«فرقی میان تو و آنان نیست جز آنکه آنها بنده تواند.»

به معنای آن است که ایشان صفات عالی پروردگارند. اما این باعث نمی‌شود که آنها خدا یا فرزندان خدا شوند. خداوند بنای رحمت بر بندگان خود داشت لذا ایشان را مأمور کرد تا مردم را با خدا آشنا کنند.

کاملاً روشن است که حضرات معصومین جملگی صاحب بدن مادی بودند، در حالی که خداوند منزه از جسم و بدن است. ایشان بر اثر عوامل مختلف به شهادت می‌رسیدند اما خدای تعالی را هرگز مرگی نیست. نمی‌توان آنها را خالق آسمان‌ها و زمین دانست. آری، صفت خلق داشتند اما بدون اذن خداوند قادر به خلقت نبودند. اراده‌ی ایشان مندک در اراده‌ی پروردگار است و بدون تأیید او کاری نمی‌کنند.

مولا علی علیه‌السلام در محراب عبادت می‌ایستاد و محاسن خود را در دست می‌گرفت و می‌گفت: «آه من قلّه الزاد و طول الطریق و بُعد السفر.»

آیا خدای تعالی این کار را می‌کند و این چنین می‌گوید؟ فقرات مختلف دعاهای وارد شده از معصومین همه بیانگر فقر و عجز و بندگی ایشان به درگاه خداوند است آن هم در حالی که ایشان خود صاحب مقام شفاعتند. اما می‌دانند که تا اذن او نباشد شفاعتی در کار نیست؛

«مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه» (بقره، ۲۵۵)

«کیست که در پیشگاه او جز به اذنش شفاعت کند.»

اگر ایشان را خلیفه خدا و جانشینان او بر زمین می‌دانیم به معنای آن نیست که خداوند خسته شده و به کناری رفته و تدبیر امور عالم را به ایشان سپرده است! خلیفه‌ی خدا؛ یعنی کسی که صاحب اسما و صفات او است. این همه کرامات از ائمه اطهار یا حتی اولیای خدا مبنی بر شفای بیماران، ساختگی و تخیلی نیست. اینها واقعیاتی است که همه به اذن الله بوده و اگر خدا نمی‌خواست، نمی‌شد. این نیست که اگر مثلاً آیت الله نخودکی بیماران را با یک انجیر خوب می‌کرد، هنر خودش باشد. این کار با اذن خداوند بوده و گاهی اوقات هم اثر نمی‌کرد. در سوره اسراء خداوند سخن کافران را بیان می‌فرماید که می‌گویند:

«ما به تو ایمان نمی‌آوریم جز آنکه از زمین برای ما چشمه‌ی پرآبی بیرون آوری یا باغی از خرما و انگور داشته باشی که از لابه لای آنها جویبارها روان باشد یا قطعه‌ای از آسمان را بر سر ما فرود آوری یا خدا و فرشتگانش را پیش روی ما حاضر کنی یا خانه‌ای پرنقش و نگار از طلا داشته باشی یا به آسمان بالا روی و نامه‌ای برای ما فرود آوری که آن را بخوانیم. خداوند می‌فرماید:

«قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً» (اسراء، ۹۳)

«بگو: منزه است پروردگار من، آیا من جز بشری پیام آورم؟»

اگر قائلیم که پیامبران و ائمه، معصومند و در بیان احکام الاهی اشتباه نمی‌کنند به خاطر آن است که ایشان فرستاده شده‌اند تا حکم خدا را بگویند. اگر قرار باشد اشتباهی در بیان حکم خداوند نمایند، اطمینان مردم سلب می‌شود. اگر گناهی از آنان سر بزند، و لو از روی اشتباه یا فراموشی باشد، دیگر آن نقش واسطه گری کمرنگ می‌شود.

لازم به یادآوری است که این مقام مخصوص ایشان است و هیچ کس دیگری، حتی عادل ترین فقها معصوم نیستند و ممکن است مرتکب اشتباه و سهو و نسیان شوند. البته این اشتباهات آنان را از عدالت ساقط نمی‌کند، مگر آنکه به عمد گناهی انجام دهند که آن هم با توبه قابل جبران است. گاهی اوقات نیز بعضی فقها کارهایی می‌کنند و دلایلی برای اشتباه نبودن آن اقامه می‌کنند. اگر دلایلشان نزد دیگر علما پذیرفتنی باشد حرفی نیست.

بنابراین این آیه شریفه به روشنی بیان می‌فرماید که همه‌ی افراد بشر مقهور قدرت پروردگارند. این شناختی است که از جانب قرآن به ما می‌رسد. به قول المیزان مردم بعد از پیامبر اهل بیت را کنار گذاشتند و به احادیث صحابه چسبیدند. به همین جهت روایات امام حسن و امام حسین علیهما السلام بسیار اندک است. مدتی فقط قرآن می‌خواندند و مدتی به اخبار متمسک شدند و مدتی هم به خرافات دیگری مشغول شدند. المیزان در ذیل همین آیه نزدیک به ۲۰ صفحه بحث تاریخی مطرح می‌کند و به ادوار مختلف می‌پردازد. مطالعه‌ی آن برای اهل تحقیق مفید است.

وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ؛ یهودیان و مسیحیان می‌گفتند: ما فرزندان و دوستان خدا هستیم آنها می‌دانستند که خداوند منزه از آن است که زاد و ولد کند و فرزندی داشته باشد؛ لَم یَلِد و لم یولَد.

آنها با این سخن می‌خواستند شرافت خویش را به رخ بکشند و برتری خود را بر دیگر اقوام و ادیان نشان دهند و ثابت کنند که تافته‌ی جدا بافته‌اند. اما خداوند آنان را رسوا می‌سازد.

قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ؛ اگر آنها اینقدر شریفند پس چرا خداونه به کیفر گناهانشان، عذابشان می‌کند؟ هیچ یک از فرزندان آدم از عذاب و غضب خداوند در امان نیستند، حتی پیامبران الاهی. همه از این جهت با هم برابرند و این خداست که هر که را بخواهد می‌آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می‌کند. بزرگواری و شرافت ائمه ‌اطهار علیهم السلام به خاطر مقام بندگی و تسلیم ایشان به درگاه پروردگار است، به حدّی که حتی وقتی آماج تیرها و تیغ‌های دشمن قرار می‌گیرند، سر به خام می‌گذارند و عرض می‌کنند:

«رضاً بقضائک، تسلیماً لأمرک لا مَعبودَ سواک یا غیاثَ المُستَغیثین.»

وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما؛ قرآن همواره تذکر می‌دهد که جز خداوند یکتا، کسی کاره‌ای نیست و هر کس ادعایی داشته باشد، خیلی زود رسوا می‌شود مگر نمرود نبود که پشه‌ای، طومار زندگی اش را به هم پیچید. مگر فرعون نبود که در دریای غضب پروردگار غرق شد و جنازه‌اش مایه عبرت دیگران گردید.

خدا، نه از دبدبه و کبکبه‌ی کسی می‌ترسد و نه از عبا و عمامه و مریدان کسی حساب می‌برد. او از بندگان خود بندگی می‌خواهد و شکستگی را. فرقی نمی‌کند بالا باشد یا پایین، سرتیپ باشد یا رئیس یا مقتدای میلیون‌ها نفر. مولا علی علیه‌السلام، هم قدرت بدنی داشت، هم قدرت حکومت و هم قدرت معنوی. عمر می‌گفت: ما در جنگ‌ها جرأت نداشتیم در چشم علی نگاه کنیم. اما همین علی ضخیم ترین و ساده ترین لباس‌ها را می‌پوشید تا نشان دهد با دیگران فرقی ندارد و بنده‌ی ساده‌ی پروردگار است. یکی از یاران ایشان می‌گوید: در سفری با حضرت بودیم هر کجا می‌گفتیم، می‌نشست، هر کاری می‌گفتیم، می‌کرد اما مثل اینکه چیزی همراه او بود که انگار شمشیر بالای سر ما بود.

آن چیز، توجه به خدای تعالی بود که آنها را هم متوجه می‌کرد. چون ایشان تمام توجهش به خداوند بود، نزد هر کس می‌نشست او را هم متأٍثر می‌کردو متذکر خدا می‌نمود.

اولیای خدا هم در مراتب پایین تری اینگونه هستند. وقتی کسی نزد آیت الله انصاری یا آیت الله العظمی نجابت یا آیت الله شهید دستغیب رحمهم الله می‌نشست دیگر هیچ خیالی به ذهنش نمی‌آمد یا آنکه مجبور می‌شد فرار کند و نمی‌توانست بنشیند.

خداوند می‌خواهد به بندگان خود رحمت آورد و آنان را خلیفه‌ی خود قرار دهد. اگر کسی حاضر نباشد خضوع کند و آماده‌ی پذیرش عنایات او شود، او را گزندی نمی‌رسد و نیازی به کسی ندارد. شرط بهره مندی از رحمت بی پایان او، ابتدا خضوع به درگاه کریمانه‌اش است. هیچ گدایی با گستاخی نمی‌تواند رحمت دیگران را جلب کند. هر کس بیشتر خضوع و خشوع کند و اظهار بندگی و تضرع نماید، بیشتر بهره می‌برد، آن کس که با عبادات و گریه‌هایش بر خدا منت می‌گذارد، نصیبی ندارد و خدا را به عبادات و گریه‌های او نیازی نیست.

ادامه گفتار حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمه‌الله در شرح دعای رجبیه:

«الا انهم عبادک و خلقک»

وقتی می‌گوییم فرقی بین آقایان و خداوند نیست ، منظور در جهت روحشان نه در جهت جسم و جسمانیت. به این معنا که همانطور که حقیقت هر کسی روح اوست، پس روح آقایان نیز چون رب الأجل، فعال مطلق است و قاضی الحاجات همه هستند. ما تصور می‌کنیم که آنها تنها قاضی الحاجات شیعیانند، نه «والله» آنها قاضی الحاجات برای تمام مراجعین هستند. هر چند که مراجعین نمی‌فهمند. شما از خدا چه می‌خواهید؟ هر چه بخواهید از ائمه بخواهید. معرفت پروردگار را از ایشان بخواهید. بنابراین ائمه علیهم السلام در فعالیت تفاوتی با خداوند ندارند. در جهت قضای حوائج، در جهت محبت، در جهت علم، تفاوتی بین رب الأرباب و آنها نیست. البته از جهت مخلوق بودن همه مخلوق خدایند. نه اینکه (استغفر الله العظیم) خدا مجرد است آقایان هم بدن نداشته باشند. نه بلکه آنها بدن داشتند، زن داشتند مع ذلک قاضی الحاجات آقایانند، محیی آقایانند، و مرجع خلق ایشانند. این معنا را مردم نوعاً نمی‌فهمند، که آنچه از خدا می‌خواهند، در واقع از وجه خدا خواسته‌اند و وجه خداوند حضرات معصومین علیهم السلام هستند. بنابراین وقتی می‌فرماید:

«لا فرق بینک و بینها»

معنایش این نیست که در جهت مادی تفاوتی بین آنها و خدا نیست. خداوند ماده ندارد، در حالی که آقایان بدن مادی دارند، لباس می‌پوشند و غذا می‌خورند. بنابراین عدم فرق در ناحیه تقاضاهای شماست.

فی المثل؛ شما امشب از خداوند می‌خواهید که معرفت خودش را نصیب شما بفرماید. همین معنا را از حضرت ولی عصر علیه‌السلام هم که بخواهید آن حضرت برای شما روا می‌دارد. منتهی تنها فرق آن است که آقایان بنده خاص خدایند. بندگی در ایشان به نحویست که آنها چیزی از خود نمی‌بینند و به هیچ وجه به خود مراجعه نمی‌کنند و لذا حقیقت عبودیت نصیبشان گردیده و به نهایت کمال و سعادتمندی نائل گشته‌اند، آنها بنده تو هستند خدایا، نه بنده شکم، نه بنده خرما، آنها بنده خالص و خاص تو هستند.

«فَتقُها و رَتقُها بِیَدِک بدؤها منک و عودُها الیک»

«رتق و فتق آن آیات به دست توست. و آغاز و انجامشان از تو و به سوی توست.»

این ائمه طاهرین که این قدر محترمند، به دلیل آن است که تو خودت آنها را ساختی و تو خودت آنها را برای این عالم مهیّا فرمودی و آنها را از عالم فوق زمان و مکان به این عالم آوردی. شروع آقایان از ساحت قدس ربّ العزّه است. مثل ما نیستند که به برکت آن آقایان پیدا می‌شویم، مثل این درخت نیست، که به برکت حضرت ولی عصر علیه‌السلام و به وجود ایشان پیدا می‌شود. آقایان از خود ساحت مقدس ربوبی فیض مستقیم دارند و صنع دست اول و مخلوق اولند، رجوع ایشان هم به پروردگار است. اینطور نیست که از وسائط استفاده کنند آنها خودشان واسطه هستند، خودشان پل هستند بین بشر و خالق بشر، رجوع آقایان به سوی توست نه به سوی اعمال خودشان. رجوع آقایان بالاتر از مقعد صدق است. رجوع آقایان به ساحت ذات ربوبی است؛ نه به اسم و صفت. نهایت قدرتی که خدا به ما عطا می‌فرماید آن است که به اسم و صفت پروردگار انس می‌گیریم؛ لیکن عود آقایان به حضرت احدیّت است. چرا که آقایان به ساحت مقدس ربوبی آشنایی تام دارند؛ لذا عود آنها به سوی خداست؛ و این معنا غیر از «انا لله و انا الیه راجعون» است. این کلمه معنایش این است که مردم به «الله» رجوع می‌کنند و «الله» مظهرش حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله هستند. یعنی اگر ما بخواهیم اسم جامع صاحب صفات را نشان بدهیم بی تردید خود حضرت رسول هستند؛ و لذا دیگران آغاز و انجامشان با واسطه است و عودشان هم با واسطه است. قیامت همه ما روح مبارک حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است و خود آقا ما را به برکت و جلالت و عزتشان بلند می‌فرمایند؛ اما آغاز و انجام آقایان واسطه ندارد.

………………………………………………………………………………………………………..

تفسیر سوره نساء جلسه ۵۷

مجاهدین فی سبیل الله

لا یَسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ…؛ از میان کسانی که در جهاد شرکت نمی‌کنند، بعضی معذورند و به سبب پیری یا از کارافتادگی یا هر عذر عقلی و شرعی دیگر دست از جهاد می‌کشند و بعضی به خاطر عدم نیاز به آنها، در خانه می‌نشینند. این هر دو گروه به سبب شرکت نکردن در جهاد گناهی نکرده‌اند اما هرگز در رتبه و درجه با کسانی که با جان و مال خود در راه خدا جهاد می‌کنند برابر نیستند.

فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدینَ دَرَجَةً؛ «درجه» در اینجا به صورت نکره آمده است و مقدار و میزان آن معلوم نیست اما بعضی مفسرین معتقدند این درجه آن قدر بلند است که قابل شمارش و بیان نیست.

وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى؛ خدای تعالی به همه‌ی مؤمنین، چه آنان که از روی عذر در خانه می‌نشینند و چه آنان که به سبب عدم نیاز، در جنگ حاضر نشدند و چه مجاهدین فی سبیل الله، وعده‌ی نیکو داده است اما به طور قطع اجر عظیم و پاداش بزرگ الاهی منحصراً متعلق به جهادگران در راه خدا است.

دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً؛ خداوند هم درجات بلند به مجاهدان عطا می‌کند، هم موانع را از مقابل آنها برمی داردو می‌آمرزدشان و هم رحمت واسعه‌ی خویش را شامل حالشان می‌کند.

خدای تعالی در این آیه سه مرتبه سخن از برتری مجاهدان و رزمندگان به میان آورده است. مرتبه‌ی اول قید «فی سبیل الله» آورد تا حساب آنان که برای ریا و خودنمایی یا برای هر مقصود دیگری غیر خدای تعالی به میدان جنگ می‌روند، از حساب مجاهدان فی سبیل الله جدا شود. مرتبه‌ی دوم قید «بأموالهم و أنفسهم» را تکرار کرد چرا که معمولاً کسانی که جان خود را در کف دست می‌گیرند و به میدان جنگ می‌روند، پیش از آن، قید اموال و دارایی‌های خود را زده‌اند. و مرتبه‌ی سوم مجاهدان را صاحب اجر عظیم معرفی می‌فرماید و «این اجر عظیم» به حساب عظمت خدای تعالی است و قابل درک و اندازه گیری نیست.

بنابراین خدای تعالی برای کسانی که در راه رضای او به جهاد برمی خیزند درجات و ثواب‌هایی فوق تصور دیگران آماده کرده که گاهی حتی با درجات علما و مراجع تقلید برابری نمی‌کند لذا این که گفتیم: «کسی خواب شهیدی را دیده بود که هم درجه‌ی مرجع تقلیدی بود.»، نشانه‌ی کمی درجه‌ی آن فقیه نیست بلکه معلوم می‌شود او نیز که عمری را در راه کسب علوم الاهی گذرانده، صادق و مخلص بوده که درجه‌ای برابر یک مجاهد و شهید داشته است.

این فضیلت مجاهدین منحصر به جهاد ابتدایی زمان معصوم نیست و شامل جهاد دفاعی هم می‌شود همچنان که منحصر به جنگ مسلحانه با دشمن نیست و هرگونه قیام علیه ظلم و ستم را در بر می‌گیرد، مانند جهادی که حضرت امام خمینی رحمه‌الله در مقابل رژیم پهلوی آغاز کرد و منجر به انقلاب اسلامی شد. چه بسا کسانی که در مبارزات علیه حکومت شاه شرکت می‌کردند، کاری مهمتر از رزمندگان دوران دفاع مقدس انجام می‌دادند چرا که آنها علاوه بر جان خود، امنیت و مال و آبروی خود را نیز در معرض تهدید و خطر قرار می‌دادند. شخص حضرت امام خمینی رحمه‌الله نیز در آن جهاد، از همه چیز خود گذشت، وقتی همان ابتدا با شاه ملاقات کرد، کسی نمی‌دانست چه می‌شود و مأموران شاه به راحتی می‌توانستند او را بکشند، بدون آنکه کاری از دست کسی برآید.

مصداق دیگر جهاد فی سبیل الله، پرداخت حقوق واجب و مستحب مالی، اعم از خمس و زکات و نفقات و صدقات است. همچنین انجام امر به معروف و نهی از منکر نیز مصداق دیگر جهاد است.

امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر گرچه تابع شرایط خاص است، بعضی اوقات برای بعضی افراد این شرایط لحاظ نمی‌شود و آن افراد خاص باید به هر قیمت که شده ، امر به معروف و نهی از منکر کنند، مثل زمانی که بدعتی در جامعه آشکار می‌شود که بر علما لازم است به میدان بیایند و اعلام موضع کنند، هر چند منافعشان در خطر افتد و البته بسیار مهم است که این کار فقط برای رضای خدا و در راه خدا باشد.

«اذا ظَهَرَ البدعُ فَعَلَی العالِمِ أن یُظهِرَ عِلمَه.» (شرح اصول کافی، ج۲، ص۶۲۲)

«هنگامی که بدعت ظاهر می‌شود، بر شخص عالم واجب است که علم خود را ظاهر کند.»

تفصیل این مطلب در تحریر الوسیله امام خمینی رحمه‌الله آمده است که مطالعه آن به دوستان عزیز سفارش می‌شود در غیر مورد فوق ، برای امر به معروف و نهی از منکر چهار شرط وجود دارد که در صورت نبودن یکی از آنها، این واجب ساقط می‌شود و آن چهار شرط عبارتند از:

۱- عالم بودن آمر و ناهی به واجب و منکر. ۲ –اصرار طرف مقابل بر انجام منکر و ترک واجب. ۳ –امید تأثیر. ۴ –امنیت جانی و مالی و آبرویی.

اگر شرایط سوم و چهارم موجود نباشد، وجوب امر به معروف و نهی از منکر از میان می‌رود اما استحباب آن باقی خواهد ماند مگر آنکه این کار ضرر مالی یا جانی یا آبرویی مهمی برای دیگران داشته باشد که در این صورت در استحباب آن نیز تردید است.

جهاد با نفس

یکی دیگر از مصادیق این آیه، جهاد با نفس است؛ شخص مجاهد در این میدان جهاد باید محکم در مقابل هوای نفس خود بایستد و اجازه‌ی هیچ گناهی به او ندهد؛ اگر اهل دروغ است، عزم خود را جزم کند که دیگر دروغ نگوید؛ اگر اهل ریا است توبه کند و دست از ریا و خودنمایی بشوید؛ اگر اهل غضب یا شهوت یا هر گناه دیگری است، در مقابل نفس خود بایستد و هر چه موقعیت آن پیش آید، جلوی نفسش را بگیرد.

مولوی حکایت مردی را نقل می‌کند که کمر به مبارزه با نفس بسته بود، شخص به او رسید و گفت: برخیز و به میدان جنگ برو و در صف مجاهدان فی سبیل الله داخل شو. پاسخ داد: آری نفسم نیز همین را می‌خواهد و می‌گوید: برخیز به میدان جنگ برو تا شاید تیری بخوری و بمیری و من از دست تو و تو از دست من راحت شوی تا این همه خلاف میل من عمل نکنی و این قدر هر روز مرا نکشی.

إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ؛ قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند که همه افراد ساکن مکّه که آمادگی برای شرکت در جنگ را دارند باید برای نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه‌ی او ویران و اموالش مصادره می‌شود. به دنبال این تهدید، عده‌ای از افرادی که ظاهراً اسلام آورده بودند ولی به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت پرستان به سوی میدان جنگ حرکت کردند و در میدان در صفوف مشرکین ایستادند و از کمی نفرات مسلمین به شک و تردید افتادند و سرانجام در این میدان کشته شدند. آیه فوق نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد. (نفسیر نمونه، ذیل همین آیه)

«تَوَفّی» یعنی «به کمال گرفتن». مرگ را از آن جهت بدین لغت می‌خوانند که ملائکه جان کسانی را که به کمال عمر قضا و قدر خود رسیده‌اند، می‌گیرند.

حضرت عزرائیل مأمور گرفتن جان مردمان است وعده‌ای از ملائکه مامور وی می‌باشند. و البته خداوند فوق همه‌ی آنها است لذا در قرآن کریم، هم از یک ملک به عنوان موکّل قبض روح سخن گفته شده، هم از ملائکه و هم از خود خدای تعالی.

ملائکه‌ی الاهی به آن گروه مسلمان مکّی که با شرکت در صف مشرکان به خود ستم کرده‌اند، می‌گویند: در چه حالید؟ پاسخ دهند: ما مستضغف بودیم. ملائکه گویند: آیا زمین خدا وسیع نبود و شما قدرت مهاجرت نداشتید؟

یک مصداق این مطلب در زمان دفاع مقدس اتفاق افتاد. بعضی از کسانی که در صف دشمنان ما حاضر می‌شدند، از سر ناچاری و اجبار می‌آمدند اما همان‌ها می‌توانستند از کشور خود مهاجرت کنند تا مجبور به شرکت در جنگ نباشند.

مصداق دیگر این آیه زمانی است که مثلاً کسانی نیازمند خانه یا زندگی یا ازدواج می‌شوند و پول یا کار درستی گیرشان نمی‌آید. از طرف دیگر در فلان مکان پول هنگفتی آماده است و می‌گویند: اگر بیایید افرادی را که در اینجا هستند مورد بازجویی قرار دهید، این پول هنگفت نصیبتان می‌شود و گاهی اوقات صحبت از پول نیست، صحبت از تهدید و اخراج از کار است. چنین کسانی عذر اجبار یا استضعاف برایشان معنی ندارد و ملائکه‌ی الاهی در هنگام مرگ به آنان می‌گویند:

«أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها»

إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ؛ این استثناء را ممکن است بتوان بر حال تقیه حمل کرد اما باید دانست که اولاً برای کسانی مثل علما، تقیه کردن اگر باعث سرخوردگی و روی گردانی مردم از دین شود، حرام است. ثانیاً در جان افراد، تقیه جایز نیست. «لا تقیّه فی الدماء» یعنی اگر کسی، کسی را تهدید کرد که اگر فلانی را نکشی، جانت را می‌گیرم، آن کس حق ندارد برای حفظ جان خود، آن شخص دیگر را بکشد. اما در غیر کشتن، مثلاً بگویند: اگر: فلانی را کتک نزنی، کتکت می‌زنیم، بهتر است باز هم این کار را نکند. اما اگر کرد، شاید بتوان عذر اجبار و تقیه را وارد دانست، گرچه بهتر است تا آنجا که می‌تواند از این کار پرهیز نماید یا مثلاً در کتک زدن مماشات کند.

شرح دعای روز بیست و چهارم از زبان حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمه‌الله:

«اللهُمَّ انّی أسألُکَ فیه ما یُرضیک و أعوذ بِکَ ممّا یُؤذیک و أسألُکَ التوفیقَ فیه لأن أطیعَکَ و لا أعصِیَکَ یا جَواد السائلین»

پروردگارا! من سؤال می‌کنم از حضرت عالی در این روزی که مبارک است چون اضافه به حضرت عالی دارد. در این ماه زیاد به بندگان با محبت و با رأفت معامله می‌شود در چنین روز مبارکی سؤال می‌کنم که رضای حضرت عالی در این روز برای من فراهم فرمایی و مرا به نحوی قرار دهی خدایا که موجبات رضایت حضرت عالی را فراهم کنم، در عملم، در فکرم، در نیتم طوری مرا وادار فرمایی که همه‌ی رضایت حضرت عالی را زیاد فرماید. زیرا رضایت حضرت عالی نسبت به بندگانت بهترین نردبان ترقّی بنده است. اگر حضرت عالی از بنده‌ی ناچیز راضی شوی این بنده‌ی ناچیز ثروتمند می‌شود ، در اثر رضایت حضرت عالی اولاً خودش از جهنم نارضایتی رها می‌شود. ثانیاً حسب نصّ فرموده‌ی معصوم و ظواهر قرآن و سنت قطعیّه حضرت عالی در مخلوقات معلوم می‌شود که رضایت حضرت عالی بزرگترین درهای سعادتمندی است، این قدر رضایت ارزشمند است در دستگاه حضرت عالی که مالک بهشت را نامش رضوان گذاشت حتماً ادراکات اوصاف پروردگار عالم و سعادتمندی ابدی بدون رضایت حضرت عالی میسر نیست لهذا در دعای مقطوع الصدور فرمودند: «و رَضِّنی مِنَ العیش» خدایا مرا به مقداری که برایم تعیین فرموده‌ای در خوراک و لباس و خوابگاه و لوازم زندگی راضی باشم از تو، که اگر به مقداری که تعیین فرمودی راضی باشم قرار و آرامش می‌گیرم و خود این رضایت از منعم خود این نعمت است، علاوه از اینکه جاذب نعمت جدیدی است خودش ثروت است. راضی بودن از پرورنده و از ارباب و از ولی نعمت و از آقای همه‌ی آقاها خود این کمال است و در هر حال سعادتمندی است.

پروردگارا! پناه می‌برم به تو از افعال و نیّات و افکاری که نور خاصّ تو را محجوب می‌نماید، برکات را کم می‌نماید. خدایا از چنین عمل و افکار و نیّت‌ها پناه می‌برم به تو که فراهم نشود برای من عمل غلط و حرام، نیّت غلط و فکر غلط…

پروردگار عالم سؤال می‌نمایم از حضرت عالی اینکه در این روز مبارک مرا موفق فرما به اینکه مطیع حضرت عالی باشم از هر جهت نه در جهت واحده بلکه در تمام جهات مطیع تو بشوم، موفق فرما مرا که به هیچ نحو از تو غافل نباشم موفق فرما پروردگارا که طرفه‌العین از یاد حضرت عالی باز نمانم که نفس غفلت و نفس کم التفاتی این عصیانی است برای شخص طالب، این عصیانی است برای شخص شایق.

به وصایای امام آن گونه که باید عمل نشد

مردم حاکم خویش شده، از یوغ آمریکا و شوروی بیرون آمده بودند. در رأی گیری‌ها آزاد بودند و همه با هم متحد و دوست بودند اما قدر این نعمت دانسته نشد به وصایای امام آن گونه که باید عمل نشد. ایشان می‌گفت: مردم ولی نعمت شمایند و آنها را رها نکنید- نباید مردم به خاطر رفتار سوء برخی، از دین خود، دلسرد شوند. خدا همیشه هست امروز هم چنین نیست که کار دست آمریکا یا روسیه یا چین باشد، البته شاید بخواهند آرام آرام رخنه کنند اما امروز هم در مجموع همه چیز دست خود مردم است و نسبت به بسیاری از کشورها، مستقلند. اما این نگرانی وجود دارد که مبادا در اثر بی مبالاتی و مسامحه کاری عده‌ای، آن وضع اولیه باز گردد.

تفسیر سوره مائده جلسه ۱۸

یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیرٍ فَقَدْ جاءَکُمْ بَشیرٌ وَ نَذیرٌ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ (۱۹)وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ (۲۰)یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی‏ کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ (۲۱)قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّ فیها قَوْماً جَبَّارینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ (۲۲)قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (۲۳)قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (۲۴)قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسی‏ وَ أَخی‏ فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقینَ (۲۵)قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ (۲۶)

«ای اهل کتاب! فرستاده‌ی ما پس از دوره‌ی نیامدن فرستادگان به سوی شما آمد و حقایق را برای شما بیان می‌کند تا نگویید: نویدآور و بیم دهنده‌ای برای ما نیامد. اینک نوید آورو بیم دهنده برای شما آمد و خداوند بر همه چیز توانا است.»«و یاد آور هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم! نعمت خدا را به یاد آورید هنگامی که پیامبرانی را در میان شما برانگیخت و شما را ملک و حکومت بخشید و به شما چیزهایی عطا کرد که به هیچ یک از اهل عالم نداد.»«ای قوم! به سرزمین مقدسی که خدا برای شما مقرر فرموده وارد شوید و به گذشته باز نگردید که زیانکار خواهید شد.»«گفتند: ای موسی! در آنجا مردمی ستمگرند و تا آنان از آنجا خارج نشوند ما وارد آن نخواهیم شد. اگر آنان بیرون روند ما وارد می‌شویم.»«دو مرد خدا ترس که خدا به آنان نعمت عطا کرده بود، گفتند: از این در بر آنان وارد شوید و چون داخل شدید پیروز خواهید شد و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.»«گفتند: ای موسی! تا آنان در آنجایند ما هرگز وارد نخواهیم شد. تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همین جا نشسته‌ایم.»«موسی گفت: پروردگارا! من جز اختیار خود و برادرم را ندارم. میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز.»«خدا فرمود: این سرزمین چهل سال بر آنان حرام شد. پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود. بر این گروه نافرمان اندوهگین مباش.»

یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى‏ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ؛ از زمان حضرت عیسی تا زمان پیامبر خاتم را «دوران فترت» می‌نامند؛ یعنی دوره‌ای که هیچ پیامبری مبعوث نشد. البته در همان زمان هم حجت خدا روی زمین وجود داشت چرا که سنت خدا بر این است که زمین هرگز خالی از حجت نباشد.

این آیه در ظاهر خطاب به اهل کتاب است، اما در واقع همه بشر را مخاطب قرار داده‌است. البته آنها که مستضعف فکری بوده‌اند یا در شرایط زمانی و مکانی به سر می‌بردند که هرگز سخن حق به گوششان نرسیده، مورد عفو خداوند قرار می‌گیرند.

وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ؛ خدای تعالی قادر است که پس از پیامبران بزرگی چون حضرت موسی و عیسی، رسولی مبعوث کند که اولاً مسائل و احکام ادیان پیشین را بیان کند و ثانیاً تا روز قیامت برای همه مردم و همه ادوار تاریخی آیینی قابل اتکا و کاربردی ارائه نماید.

این آیه همچنین هشداری است برای مسلمانان که برای آنان نیز بشیر و نذیرآمده است، اگر سخنان و دستورات او را پی گیرند و در همه چیز از جمله وصایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السلام، اطاعتش کنند، به راه سعادت و هدایت رهنمون می‌شوند. حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمه‌الله در تفسیر همین سوره مائده، می‌فرمود: خدای تعالی در این زمان برای شما حضرت امام خمینی رحمه‌الله را فرستاده است و به وسیله‌ی او شما را به توحید خداوند دعوت می‌کند. ایشان، حضرت امام خمینی را به عنوان یکی از نوّاب عامّ امام زمان علیه‌السلام، بشیر و نذیر می‌خواندند؛ چرا که او را هم فقیه و هم عادل و هم حائز دیگر شرایط لازم برای این منصب می‌دانستند لذا می‌فرمود: کسانی که –پس از پذیرش اختیاری قاطبه‌ی مردم –از ایشان روگردانند ، نزد خدا عذری ندارند مگر آنکه توبه کنند.

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ؛ خدای تعالی نعمت‌های ظاهری و باطنی بسیاری به بنی اسرائیل عطا فرمود. از جهت ظاهری، آنان را از یوغ ستم فرعون نجات بخشید و از جهت باطنی با خدایی که خالق آنها بود آشنایشان کرد و آیات بسیاری از پروردگار خود دیدند. همچنین انبیای بسیاری در بنی اسرائیل مبعوث فرمود. «نبی» به کسی می‌گویند که وحی را دریافت می‌کند اما لزوماً مأمور ابلاغ به مردم نیست. آن که مأمور دریافت وحی و ابلاغ به مردم است، رسول خوانده می‌شود. در میان بنی اسرائیل انبیای بسیاری وجود داشت که جز حضرت موسی و عیسی، هیچ کدامشان شریعت تازه‌ای نداشتند.

وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً؛ «مَلِک» در لغت به کسی می‌گویند که مالک چیزی باشد و آن چیز می‌تواند جان و مال خویشتن باشد پس هر انسان آزادی، مَلِک خویش است. و طبق نظر بعضی مفسرین همین معنا در اینجا مراد است.

وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمینَ؛ از جمله چیزهایی که خداوند به موسی و بنی اسرائیل داد و به هیچ قوم دیگری نداد، نشانه‌های نه گانه بود. مثلاً همه آب‌های فرعونیان به خون تبدیل می‌شد. آبی که از چشمه می‌گرفتند، در دست آنان تبدیل به خون می‌شد. مولوی در همین باره در دفتر چهارم مثنوی شعری درباره یکی از قبطیان می‌گوید که از شدت تشنگی نزد یکی از آشنایان خود در بنی اسرائیل آمد و گفت: تو یک ظرف آب به من بده تا خون آلود نباشد. او ظرف را از آب پر کرد و نیمی از آن را خورد و سپس به قبطی داد اما بلافاصله تبدیل به خون شد. وقتی خودش می‌خواست از آب بخورد، پاک بود اما چون کاسه را به سوی دهان قبطی می‌برد، تبدیل به خون می‌شد. پس از تذکراتی، قبطی ایمان آورد و به سجده افتاد و آخر کار تبدیل به یکی از مؤمنین خاص موسی شد.

در زمان پهلوی و مخصوصاً در دوران رضاشاه قلدر، خفقان شدیدی وجود داشت به طوری که هیچ کس جرأت سخن گفتن نداشت و کسی را یارای اعتراضی نبود، تا کسی اعتراض می‌کرد او را می‌گرفتند و شکنجه می‌کردند، مخصوصاً در دوران ساواک که مأموران شکنجه از اسرائیل آورده بودند.

وضع دین مردم هم بسیار اسفناک بود. مساجد از جوان‌ها خالی شده بود و جز تعدادی پیرمرد و پیرزن در مساجد نبود. آن زمان که ما تازه به این مسجد که مسجد کوچکی بود، آمدیم، ما هر چه می‌گشتیم تا جوان و نوجوانی پیدا کنیم، هیچ کس نبود. به دنبال جوان‌ها به در خانه‌هایشان می‌رفتیم تا بلکه مسجد بیاوریمشان، گاهی دو سه نفری می‌آمدند اما همان‌ها هم قرار نمی‌گرفتند. وضع بی دینی عجیبی وجود داشت و مراکز فحشاء و منکر رایج بود. رادیو و تلویزیون هم مانند ماهواره‌های الان، در بعضی اوقات تبلیغ بی بند و باری بود و خبری از دین نبود. محمد رضا پهلوی می‌گفت: مذهب در ایران رنگی ندارد.

در تمام شیراز، از جمله مساجدی که می‌شد اثری از معنویت در آن یافت، مسجد جامع عتیق بود که موسس و امام جماعت آن جا مرحوم آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب بود؛ که آن هم بعضی از هم لباسی‌ها با آن سر ناسازگاری داشتند.

بعد از سال۴۲، وضعی به وجود آمده بود که هیچ کس جرأت نداشت نام امام خمینی رحمه‌الله را بر زبان بیاورد. بنده به یاد دارم که در همان زمان، یک روز به اتفاق یکی از دوستان از مسجد به منزل می‌رفتیم، که در مقابل منزل دیدم دو نفر مأمور ایستاده‌اند. آن دوست ما تا آن دو را دید، خداحافظی هم نکرد و پا به فرار گذاشت.

پس از آنکه مردم با رهبری امام خمینی رحمه‌الله، به معنای واقعی رو به خدا آوردند، همه چیز تغییر کرد و کمک‌های الاهی پشت سر هم می‌رسید. مثلاً برای بختیار هیچ کاری نداشت که هواپیمای امام را منفجر کند. وقتی امام به مدرسه‌ی علوی آمد و مردم رفت و آمد زیادی داشتند، انجام عملیات‌های تروریستی بسیار ساده بود و کسی مواظب مسائل امنیتی نبود. اما خدا حفظ کرد. یا مثلاً در وقایع طبس یا نوژه، جز خدا از کسی کاری نمی‌آمد. این نعمتی الاهی بود که به خاطر توجه مردم به خداوند، به آنان عطا شد.

إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ؛ علمایی که در آن زمان بودند، همگی در مقابل امام خمینی رحمه‌الله خضوع می‌کردند. آیت الله اراکی رحمه‌الله، با آن همه علم و تقوا با آن سن و سال، نزد امام رفت وبه او گفت: السلام علیک یابن رسول الله. آقایان دیگری از جمله آیت الله العظمی گلپایگانی یا آیت الله مرعشی نجفی رحمهما الله، برای ایشان خضوع می‌کردند. آیت الله العظمی نجابت و آیت الله شهید دستغیب رحمهما الله دائم ایشان را تأیید می‌کردند و از او تعریف می‌نمودند. این علما که به قول روایت از انبیای بنی اسرائیل برتر بودند، این گونه رفتار می‌کردند و مردم هم واقعاً با همه‌ی وجود به سوی خدای تعالی آمده بودند.

وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً؛ مردم حاکم خویش شده، از یوغ آمریکا و شوروی بیرون آمده بودند. در رأی گیری‌ها آزاد بودند و همه با هم متحد و دوست بودند اما قدر این نعمت دانسته نشد به وصایای امام آن گونه که باید عمل نشد. ایشان می‌گفت: مردم ولی نعمت شمایند و آنها را رها نکنید یا می‌فرمود: نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه و بسیج در سیاست دخالت نکنند. سفارش می‌کرد که مواظب تفکرات انجمن حجّتیه باشید. این نصایح، هیچ کدام عملی نشد و به تدریج خود مردم هم نسبت به دین سرد و سرخورده شدند. نباید مردم به خاطر رفتار سوء برخی، از دین خود، دلسرد شوند. خدا همیشه هست امروز هم چنین نیست که کار دست آمریکا یا روسیه یا چین باشد، البته شاید بخواهند آرام آرام رخنه کنند اما امروز هم در مجموع همه چیز دست خود مردم است و نسبت به بسیاری از کشورها، مستقلند. اما این نگرانی وجود دارد که مبادا در اثر بی مبالاتی و مسامحه کاری عده‌ای، آن وضع اولیه باز گردد.

بنی اسرائیل و سرزمین مقدس

حضرت موسی از جانب خدا به بنی اسرائیل فرمود: باید به این سرزمین پرنعمت و مقدس (شامات) وارد شوید، سرزمینی که محلّ بعثت و زندگی انبیای بسیاری بوده است. اما قوم بنی اسرائیل گفتند: «در آنجا مردم ستمگری وجود دارند.» ساکنان آن زمین، عمالقه بودند که مردانی تنوند و قدبلند بودند اما این نبود که چند برابر بزرگتر از بنی اسرائیل باشند. بنی اسرائیل گفتند: ای موسی تا زمانی که آنها در آن سرزمین هستند، ما وارد آنجا نمی‌شویم، هرگاه رفتند، ما می‌آییم. در آن میان دو نفر از خوبان آنان که خداترس بودند، گفتند: شما تا نزدیک آن شهر بروید، وقتی خواستید وارد شوید، خداوند غلبه و پیروزی را نصیبتان می‌کند. پس بر خدا توکل کنید، اگر مؤمن هستنید.

اما بنی اسرائیل گفتند: ما اصلاً و ابداً داخل آن شهر نمی‌شویم تا وقتی که آنها در آنجایند. پس از آن آب پاکی را بردست موسی ریختند و گفتند: تو و خدایت بروید و با آنها بجنگید، ما اینجا در انتظار شما نشسته‌ایم.

حضرت موسی با ناراحتی به درگاه الاهی عرضه داشت: پروردگارا من جز خودم و برادرم، اختیار دیگری را ندارم –البته عده‌ای دیگر از مؤمنین هم بودند –و از خدا خواست که بین او و آنها جدایی افکند اما نفرینشان نکرد.

پس از آن خداوند اینگونه عذابشان کرد که تا چهل سال، هر روز در بیابان راه می‌پیمودند اما چون شب می‌خوابیدند، صبح خود را در منزل اول می‌دیدند و بدینسان در زمین حیران و سرگردان بودند. این بود تا آنکه آن نسل مردند و فرزندانشان جایشان را گرفتند و چون تفکرات دیگری داشتند وضعشان عوض شد. آخر کار هم خداوند به حضرت موسی می‌فرماید: برای آنان اندوهگین مباش.

در مقام مقایسه‌ی مردم ایران با بنی اسرائیل، باید گفت: این مردم به رهبری امام خمینی رحمه‌الله در مقابل شاه ایستادند و شهدای بسیاری دادند. دست خالی در مقابل تانک‌های رژیم پهلوی ایستادند. در ورامین- بنا بر نقل قول- حدود پانزده هزار کفن پوش در یک روز شهید شدند. در شهرهای دیگر هم همین طور بود. پس از شاه، صدام آمد و باز ملت ایران با کمترین امکانات و ساده ترین سلاح‌ها در مقابل او ایستادند. به راستی آنان کجا و اینان کجا؟ وقتی یکی از علما یا بزرگان به جبهه‌ها می‌رفتند، رزمندگان اجازه نمی‌داند آنها زیاد جلو بروند و می‌گفتند: ما باید برویم، نه شما. چنین مردمانی را حاکمیت اسلامی باید نگه دارد و حمایتشان کند که اگر کرد یقیناً پیروز خواهد شد. این مردم همان مردمند و هیچ توقعی ندارند جز حمایت‌های بیشتر و خلوص نیّت بیشتر مسؤولین.

تفسیر دعای روز بیست و پنجم و بیست و هشتم از زبان حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمه‌الله:

«اللّهُمَّ اجعَلنی فیه مُحِبّاً لأولیائک و مُعادیاً لأعدائک مُستَنّاً بِسُنَّهِ خاتَمِ انبیائک یا عاصِمَ قُلوب النبیّین»

پروردگارا قرار بده مرا در این روز دوست دوستداران تو و دوست اهل الله و دوست هر کسی که تو او را متولی در زندگی خودت قرار دادی، زیرا از جمیع اوصاف حضرت عالی صفت محبت بُرِشش برای تقرب و سببیّتش بیش از سایر اوصاف است، سایر اوصاف اگر نصیب شود موجب تزکیه و صفای خاطر می‌گردد اما مقرّبیت آن در ازاله کردن موانع به واسطه آنها زیاد حاصل نمی‌شود ولی صفت محبت پروردگار عالم در هرکجا که پیدا شد این طفل یک شبه ره صد ساله می‌رود. چون محبت زمانی که از طرف ساحت قدس ربوبی نصیب کسی گردید چنین شخصی حتماً از سایر اوصاف برخوردار می‌شود، قرب پروردگار عالم و جمال پروردگار عالم و تجرّد حضرت ربّ الأرباب و سایر اوصاف نصیبش می‌گردد.

لهذا جهت محبت در جمیع اوصاف پروردگار عالم مخصَّص است یعنی بسیار این صفت آمال و آرزو را ساقط و منیّت و خودسری و خودبینی را زائل و نور محبوب بیشتر در دل قرار می‌گیرد.

پروردگارا کما این که محبت دوستان تو موجب قرب شخص است به تو، دشمنی با دشمنان تو نیز موجب قرب به تو است، زیرا بنده خدا اوصاف خدا را طالب است عدوّ خدا با اوصاف خدا متضاد است. قهراً اگر شخص با اعدای خدا که ضدّ انقلاب امروز به حساب می‌آید و منافقین و اینها که دشمنان خدایند اگر شخص از اینها برائت جست یقینا از هزار قضا و بلا دور شده.

خدایا مرا به روش و عادت و طریقه‌ی انبیا قرار بده بالأخص روش حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله یعنی واجبات که جای خود دارد و فریضه است مستحبات و مکروهات را اهمیت بدهم و مستحبات نزد من محبوب و مکروهات نزد من مکروه باشد ای حفظ کننده قلوب بالأخص قلوب انبیا و اولیا از ورود کثرت و مشاغل.

دعای روز بیست و هشتم:

«اللّهُمَّ وَفِّر حَظّی فیه من النَوافِلِ و أکرِمنی فیه بِاحصارِ المسائل و قَرِّب فیه وسیلَتی الیک مِن بین الوسائل یا مَن لا یَشغَلُهُ اِلحاحُ المُلِحّین»

«اللّهُمَّ وَفِّر حَظّی فیه من النَوافِلِ» پروردگارا وافر و زیاد قرار بده در این روز مبارک استفاده‌ی من از اسما و صفات تو، و {از} بقیه‌ی عطایای تو استفاده‌ی حقیقی بنمایم.

نوافل جمع نافله. نافله امری است که حتم در آن نیست از قبیل واجبات که حتم در آن باشد. عمل آن بسیار خوب اما تارک آن معاقب نیست، از اسامی پروردگار و اوصاف اگر کسی استفاده نکرد جهنمی نیست کما اینکه اگر کسی نوافل راتب و غیر راتب را نخواند تحت مؤاخذه واقع نمی‌شود، ولی تارک نوافل چه در عبادات چه در اعمال چه در افکار حظوظش ناقص است.

عزّت قرآن و مؤمنین از تو است، عزّت و شرف خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و امامان از تو است، هر چیزفهمی از تو است، هر عملی از تو است پس پروردگار عالم این همه اوصاف تو در دسترس همه واقع شده صورتاً و سیرتاً ولی استفاده از آنها به مقدار لازم نمی‌کنند، نعمت بهار، نعمت تابستان، پاییز، زمستان، رفیق، زن، مرد، شرح صدر، حسن ظن، رفاقت، محبّت، وداد، این همه کمالات تو در بین موجودات پخش و کثیر است. پروردگارا طوری فهم و شعورم را قرار بده تا از این اوصاف تو حسب واقع محظوظ و مستفیذ باشم.

پروردگارا مرا از اولیای خودت قرار بده و اهل خودت قرار بده پروردگارا گرامی بدار مرا در این روز به اینکه راجع به اسما صفات و افعال تو و احکام تو مستحضر باشم نه پرت و خرف و جامد و کناره گیر. نور تو در سینه‌ی من دائماً در اسما و صفات و افعال تو حرکت بنماید. پروردگارا لولا عنایت تو به این گردش قمر و شمس موجودی بودند از موجودات تو، ولی عنایت تو این ماه را و این روز را مبارک قرار داد هر مبارکی از مبارکی تو است بالقطع و الیقین، پروردگارا نزدیک فرما موجبات تسلیم شدن به خودت را، یک اِعمال محبّت جدیدی بفرما تا نفس مرا تو تسلیم خودت بفرمایی.

خدایا لیاقت از تو عطا از تو عنایت از تو؛

ندیم و ساقی و مطرب همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه

پروردگارا آقای همه‌ی آقاها، ای حیات ده هر حیّ، تو را هیچ چیزی مشغول نمی‌تواند بکند، هیچ شأنی از شؤون خودت نمی‌تواند تو را مشغول کند به خودش و از بقیه‌ی موجودات غافل باشی، به همین نسبت الحاح مُلِح و اصرار شخص طالب تو را مشغول نمی‌کند و موجب صداع برای تو نمی‌گردد، و به اندازه‌ی اقلّ از یک میلی در ساحت قدس تو تأثیر ندارد لا نفیاً و لا اثباتاً پس الحاح ملح موجب سعادت وی می‌باشد نه موجب کم حظّی وی.


 


رییس اتحادیه لبنیات فروشان خوزستان گفت: در حال حاضر قیمت فروش لبنیات واقعی نیست و بعد از پایان ماه مبارک رمضان، نرخ واقعی با ۳۰ درصد افزایش اعلام می‌شود.

اصغر لطفی در گفت‌وگو با ایسنا، عنوان‌کرد: افزایش قیمت لبنیات که تاکنون با آن مواجه بوده‌ایم، مربوط به شرکت‌های خارج از استان بوده است. از لبنیات مصرفی استان ۲۰ درصد تولید داخل و ۸۰ درصد تولید خارج از استان است.

وی افزود: نرخ واقعی لبنیات سنتی که تا هفته آینده اعلام می‌شود، شامل هر کیلوگرم شیر گاومیش ۱۸۰۰ تومان، هر کیلوگرم سرشیر ۱۴هزار تومان، هر کیلوگرم ماست ۱۰۰۰ تومان و هر کیلوگرم شیر مخلوط ۱۲۰۰ تومان است.

رییس اتحادیه لبنیات فروشان خوزستان بیان‌کرد: تقاضا جهت خرید لبنیات در ماه مبارک رمضان نسبت به ماه‌های گذشته بسیار زیاد بوده است.

لطفی بااشاره به کمبود شیرخام در استان خاطرنشان‌کرد: تابستان فصل زایمان احشام است و بر همین اساس اکنون کمبود شیرخام سنتی در استان مشاهده می‌شود و نوسان قیمت لبنیات نیز به دلیل کمبود شیرخام است.

وی اظهار کرد: خروج گاومیش‌ها از خوزستان و رفتن به ارومیه و کشور عراق، یکی دیگر از دلایل کمبود شیر خام در سطح استان است. گاومیش‌داران به دلیل افزایش قیمت علوفه‌های دام و عدم‌حمایت دولت از آن‌ها، توانایی نگهداری از آن‌ها را ندارند.


 


کلمه – آرش دانش دوست:

مرکز زلزله بین اهر و هریس بوده است. خسارت جانی اما در این دو شهر بسیار کم است. در اهر شایع شده‌ که تنها یک دزد، که در زمان زلزله در حال دزدی بوده، کشته شده است. این یا شایعه‌ی کارآمدی است برای زمانی که اغلب مردم خانه‌های خود را رها کرده‌اند و در جای جای شهر در چادر زمان را سپری می‌کنند یا واقعیتی است حکمت آموز. دل خودت را خوش می‌کنی که ای کاش همکارانت این بار کارشان غیر حرفه‌ای بوده باشد و خبری از جنازه و آوار نباشد. زود نباید قضاوت کرد. از هر که می‌پرسی کجا بیشترین خسارت‌ها را متحمل شده است می‌گوید ورزقان در‌ سی کیلومتری اهر در منطقه‌ای کوهستانی و مردمی که اغلب یا کشاورزند و دامدار یا کارگر معدن مسی که خودشان می‌گویند دومین معدن مس ایران است. پس تا ورزقان باید صبر کرد. در ورزقان نیز مانند اهر و هریس آهن به مردم وفادار مانده. با اینکه برخی خانه‌ها فرو ریخته‌اند و حتی مسجد شهر تخریب شده است اما اغلب خانه‌ها در مقابل لرزه‌ی اولیه دوام آورده‌اند و مردم به خیابان‌ها آمده‌اند و هنگام زلزله اصلی کمتر کسی در خانه مانده است. در ورزقان و در ستاد بحران در محل فرمانداری غلغله است. فرماندار، پیرمرد قد کوتاه سفید رویی که چشمهایش قرمز شده و رنگی به رخش نمانده می‌گوید به همه بگویید غذاو آب. بیرون همه می‌گویند روستاها را دریابید.

روستای علی کندی؛ یکشنیه ۵ عصر

هیچ گاه تصور نمی‌کردم در چند دقیقه با سرباز یگان ویژه‌ی نیروی انتظامی صمیمی شوم. با هم قدم بزنیم و حرف بزنیم. در علی کندی اما پیش از دیدن مردم او را دیدم. قد راست و صورت سبزه با کلاشینکفی در گردن و با چشمانی رنگ باخته از بی‌خوابی، غم و خستگی. می‌گفت ساعت نه، چهار ساعت بعد از زلزله، که به منطقه اعزام شده‌اند به همراه ۴۴ نفر دیگر قرار بوده است امنیت ورزقان را تأمین کنند. اما وضع روستاها را که دیده‌اند قرار شده است در هر روستا چهار نفر به روستاییان کمک کنند. زخمی‌ها را سرو سامان دهند و در صورت رسیدن ماشین‌های خاک برداری در آوار برداری مشارکت کنند. می‌گوید هیچ کس نمی‌دانسته اوضاع از چه قرار است. بیسیم ورزقان قطع بوده و تا اکنون هم قطع است و تنها یکی از پاسگاه‌های بین راه تبریز بیسیم دارد که اطلاعات را از آنجا منتقل می‌کنند به تبریز. با هم قدم می‌زنیم. تنها ساختمانی که باقی مانده خانه بهداشت است که اسکلت فلزی دارد. چوب‌ها به مردم وفا نکرده‌اند. شکسته‌اند و آوار بر سر ساکنانش ریخته است. تمام خانه‌های روستا اسکلت چوبی داشته‌اند و تقریبن همه ویران‌شده‌اند. اتاق‌هایی باقی مانده‌است اما دیوارها با کوچکترین ضربه‌ای فرو می‌ریزند. سر قبرهایی می‌رویم که هنوز خاکشان پا نخورده‌اند. شش کشته در علی کندی. می‌گوید آخرین نفر را دو ساعت پیش دفن کردیم. لودر صورت زن را برده بود. می‌گوید صورتش را بستند و آبی ریختند و به سرعت دفنش کردند. گریه‌اش می‌گیرد. حرف را عوض می‌کنم. از خودش می‌پرسم که می‌گوید پنج سال در یگان ویژه‌ی تهران بوده است. بچه‌ی اهر است. فکر می‌کنم آیا او هم با باتوم به جان مردم افتاده است. نمی‌پرسم. محموله‌ای از چادر می‌رسد. می‌رود که نظارت کند. دختری گریان در بالای تپه در چادر نشسته است و روزنامه نگارها با او صحبت می‌کنند. برادر و مادرش زیر آوار مانده‌اند. محمود، جوانی که از ورزقان ما را راهنمایی می‌کند، می گوید برویم به روستای شیخملو. با سرباز یگان ویژه خداحافظی می‌کنم. دستهای محکمی دارد اما به کار کمک بیشتر می‌آید تا زدن. می‌گویم خسته نباشی. جوابش این است شما خسته نباشید ما که وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم. به همراه محمود راهی شیخملو می شویم.

ورزقان، ساعت ۴

افسر راهنمایی و رانندگی در پلیس راه بستان آباد به ما گفت اهر را بسته‌اند و اجازه ورود ماشین شخصی نمی دهند. نیروهای هلال احمر هم گفتند خودمان همه‌ی کارها را می‌کنیم و نیازی به کسی نداریم. دل به دریا زدیم و رفتیم به سمت اهر. هیچ کدام از این خبرها درست نبود. تهران هم می‌گفتند جاده را از قزوین بسته‌اند که کسی شبانه به آنجا نرود. ورودی ورزقان جلوی فرمانداری ترافیک نشان می‌داد که عده زیادی از مردم به این شایعه‌ها و خبرهای نادرست گوش نداده‌اند. سربازها بسته‌های آب را جابجا می‌کنند. نیروهای داوطلب ماشین‌ها را هدایت می‌کنند و بیشتر نیروها بیکار جلوی فرمانداری منتظرند. در یکی از کوچه‌های ورزقان بعد از فرمانداری در خیابان فرعی دو پیرمرد نشسته‌اند. یک چادر هم برپا شده است که سه خانواده در آن زندگی می‌کنند. در یک خانه باز است و دو مرد بر در آن فریاد می‌زنند که مادر بیا سقف یکهو می‌ریزد. از تبریز آمده‌اند و نگران خانواده بوده‌اند. خانه‌شان آسیب دیده اما خودشان نه. دار قالی در خانه‌شان هنوز برپاست. تا نیمه بافته‌اند. اما اکنون باید آن را رها کنند و فعلن در چادر زندگی کنند مبادا که پس لرزه بقیه خانه را هم بر سرشان خراب کند. همینجا محمود را می‌بینیم. متوجه می‌شود که می‌خواهیم به روستاها سر بزنیم و کمک جمع آوری کنیم همراهیمان می‌کند. با او پیش فرماندار می‌رویم. با او به علی کندی می‌رویم و با او راهی شیخملو می‌شویم.

روستای شیخملو: ساعت ۶

می‌گفت بیشتر اهالی ورزقان کارگر معدن مس هستند. می‌گفت روزانه تعداد زیادی کامیون لجن‌های معدن مس را که دارای اورانیوم است را به بندر عباس می‌برند و از آنجا به چین صادر می‌شود. درس خوانده بود. سربازیش هم تمام شده بود و بیکار بود. وقتی گفتم من هم مثل تو ام باورش نمی‌شد. گفت در شیخملو با کمک مردم دوازده جنازه بیرون کشیده است. آخرین جنازه در حال دفن است. می‌گوید نرو سر مراسم تدفین. می‌ترسد مردم ناراحت باشند و چیزی بگویند. با صدای بلند طوری که همه بشنوند می‌گویم می‌خواهم یک فاتحه بخوانم. یک آخوند در قبر است و یک سرباز. مادر او که مرده است می‌گرید. تلخ. اما بی صدا. شاید گمان می‌کند او هم مانند دیگران عزادار است و با گریه‌اش نباید دیگران را ناراحت کند. اما ایکاش می‌دانست گریه‌ی بی صدا تلخ تر است. کوبنده تر است. مردی آنسوتر خرمن‌هایش را در دستگاه می‌ریزد. مردی دیگر گله‌اش را از صحرا برمی‌گرداند. لابد فکر می‌کند باید چیزی برای خوردن و ساختن خانه فراهم کند. به آنها گفته‌اند در آب صرفه جویی کنید. شاید دو سه روز دیگر آب و غذا به آنها نرسد. شیخملو روستای بزرگی بود. مردی ۵۰ ساله به همه جا سرک می‌کشید. لیستی تهیه کرده بود و خانواده‌ها بر اساس آن لیست و تعداد نفراتشان غذا می‌گرفتند. آرام منتظر نوبتشان بودند. بر خلاف علی کندی که شاید بزرگترشان زیر آوار مانده بود یا در پی اطرافیان مجروحش راهی بیمارستان شده بود. در بیمارستان‌ها غوغایی برپا است. بیشتر زخمی‌ها گویا به تبریز برده شده‌اند.

بیمارستان امام رضای تبریز، ساعت ۸

مریض‌ها زیادند. اما نه آنقدر که در راهروها بستری شوند. بیماران بد حال و شکستگی‌ها را به بیمارستان شهدا برده‌اند. بیرون بخش اورژانس دو دختر و یک پسر تبریزی ( از پلاک ماشین فهمیدم که تبریزی هستند) ساندویچ‌هایی برای اطرافیان زخمی‌ها تدارک دیده‌اند به همراه نوشابه. غذا را پخش می‌کنند و می‌روند. جلوی بیمارستان شهدا هم وضع همین است. در همه جای بخش اورژانس محل اسکان زلزله زده‌ها را نوشته‌اند. از جمله پارک مشروطه. کلمه مشروطه در تبریز بخواهی نخواهی یاد ستارخان را در دل زنده می‌کند. و حالا همشهریان ورزقانی ستارخان در پارک مشروطه زمان را می‌گذرانند و به احتمال زیاد به فکر زخمی‌هایی که در بیمارستان جا گذاشته‌اند و جنازه‌هایی که در خاک رها کرده‌اند اوقات ناخوششان را سپری می‌کنند. اوضاع بیمارستان شهدا از بیمارستان امام رضا بدتر است.

بیمارستان شهدای تبریز؛ ساعت ۸:۳۰

بیمارستان شهدا بزرگتر است و مجهزتر اما مجبور شده‌اند سالن غذاخوری و سالن کنفرانس را هم به مجروح‌ها اختصاص دهند. رییس بخش اورژانس می‌گوید فاجعه خیلی دردناک بوده است. مردی هست در بیمارستان که می‌گوید از روستایشان فقط او زنده مانده است. او اصرار دارد که نزدیک به ۱۶۰۰ نفر حداقل کشته شده‌اند. باید خوش باور بود. این عدد چندان درست نیست. اما می‌تواند باشد. وقتی تا روز دوشنبه روستاهای اطراف هریس را که ندیده‌ای اما مستقیم از دوستی می‌شنوی که تازه لودر به آنجا رفته است. وقتی می‌شنوی که باجاج تا روز سه شنبه نه چادر داشته است و نه پتو. و وقتی که می‌شنوی که هنوز روستاهایی هستند که هیچ امکاناتی به آنها نرسیده است ناباورانه می‌گویی می‌شود این عدد صحت داشته باشد و بلکه بیشتر هم شود. در روستاهای اطراف ورزقان در هر روستا بین پنج تا ده درصد از جمعیت روستاها که اغلبشان زن و کودک بوده‌اند کشته شده اند. اگر آمار ۴۸ هزار نفری ساکنان منطقه را بپذیری و پنج درصدش را حساب کنی به ۲۴۰۰ نفر می‌رسی. و باز هم با خود می‌گویی که نه. احتمالن کمتر بوده است. در بیمارستان مانند هر جای دیگر استقبال می‌کنند از غریبه‌هایی که برای کمک یا برای خبر آمده‌اند. کسی به ما پشت نکرد. کسی به عمد ترکی صحبت نکرد. تنها کسانی با ما ترکی حرف می‌زدند که تنها ترکی می‌دانستند. آنها به ترکی درد و دل می‌کردند و ما از خطوط چهره‌شان و خیره به لب‌های خشک‌شان حدس می‌زدیم که چه می‌گویند.

روستای زغن آباد؛ ساعت ۶:۲۰

در زغن آباد هفده نفر کشته شده بوند. زیر آوار خانه‌های چوبی. بیل مکانیکی ‌ها نوزده قبر کنده بودند. دو قبر خالی آماده برای قربانیان بعدی. روستای بزرگتری بود زغن آباد. مردم پراکنده‌تر بودند. مردی با ما حرف زد. از او با موبایل فیلم گرفتیم اما نگران بود که نکند فیلمش در BBC نمایش داده شود. به او قول دادیم که چنین نخواهد شد. ما را چه به رسانه انگلیسی. عذر خواهی کرد و ما برگشتیم سمت تبریز. راهی شلوغ و باریک. از هر دو سو. پیش از آن محمود را باید به ورزقان می‌رساندیم. اصرار داشت که ساعتی استراحت کنیم. در ورزشگاه یا کنار سد. او را پیاده کردیم. اما دم فرمانداری باز هم خشکمان زد. کامیونی از چادرهای هلال احمر به دم فرمانداری رسید. در آنی مردم روی کامیون پریدند. هر کس می‌توانست خانه آینده‌اش را بر دوشش گذاشت و رفت. چادرها به فرمانداری نرسیده و ثبت نشده نمی‌دانم به یغما رفت یا اینکه به دست نیازمندانش رسید. راه تبریز راه باریکی بود و شلوغ از هر دو سو. وانت وانت کمک به سمت ورزقان می‌رفت و وانتهای خالی پشت به پشت به سمت تبریز روانه بودند. شب می‌رسید و سیاهی شاید می‌توانست ساعاتی کوتاه چهره غم زده و منظره‌های هول آور خانه‌های ویران شده از زلزله که نه،‌ خانه‌های ویران شده از فقر را بپوشاند. در راه با خودم می‌گفتم ایکاش چوب هم به اندازه آهن محکم بود.


 


وقتی تنه “دوبه” به کناره خاکی ساحل خورد، تکان خوردیم. و این یعنی رسیده بودیم به خشکی. حالا باید ماشین‌ها را آرام آرام و با راهنمایی “دوبه‌چی” به ساحل می بردیم. مقصد ما چند متر آن طرف‌تر بود، روستاهای “المگرن” از توابع بخشداری شاوور در جنوب شوش در خوزستان.

راهنمای ما که بلد راه بود گفت: باید صبح زود راه بیفتید تا به گرما نخورید. ما هم سعی کردیم تابع خوبی باشیم .صبح علی الطلوع کندیم و ۴۸ کیلومتر به سمت شمال اهواز راندیم. وقتی به تابلوی بتنی روستای “فهد کعب عمیر” رسیدیم به طرف غرب پیچیدیم و بعد از چند کیلومتر افتادیم توی جاده خاکی و دشتی که جا به جا بقایای گندمزار در آن به چشم می خورد.

وقتی به طرف رودخانه کرخه سرازیر شدیم دوبچی هم از آن طرف راه افتاد و تا ما به ساحل شرقی رسیدیم او هم رسید و بی معطلی ما و ماشین ها، پشت صاف و مشبک دوبه جا خوش کردیم. چون هوا هنوز خنک بود از ماشین بیرون زدم و به تماشای جریان آب کرخه و کناره های رودخانه مشغول شدم. آب سبز بود و کم جان سُر می خورد تا انتهای مسیر ۹۰۰ کیلومتری اش را اعلام کند. حالا چند سالی است که پایش به خانه اصلی اش نمی رسد و چند کیلومتر زودتر از هور العظیم به پایان می رسد، پیش از آنکه به پایان راه برسد.

در کنار آب، دختری جوان مشغول شستن ظرف بود و در گوشه ای دیگر زنی مسن به انتظار دوبه نشسته بود. دوبه‌چی می گوید روزی۳۰۰ مسافر را از عرض آب می‌گذراند.

چند لحظه ای منتظر راهنمای محلی شدیم تا با ما همراه شود و شد. رئیس شورا و دهیار هم به جمع ما پیوستند. حرف همه این بود “هیچ نمی خواهیم جز آب خوردن سالم”. حتی وقتی جوانی که به جمع ما پیوسته بود و خواست با رعایت همه جوانب احتیاط و ادب در آن جمع، از نبود امکانات ورزشی بنالد و گله کند، بزرگ ترها با نگاه تند و پرملامت به او فهماندند فعلا وقت این حرف‌های تجملی نیست.

رئیس شورا می‌گفت سه ماه پیش میزبان کارشناسی از محیط زیست بوده که برای مطالعه کیفیت آب به اینجا آمده بود. این کارشناس به او دوستانه توصیه کرده از این آب برای دام هم استفاده نکند. دهیار هم گفت: تا حالا برای این سه روستا که به فاصله کمی از رودخانه و کنار هم قرار دارند هیچ کاری نشده. وقتی به کانال سیمانی جلوی خانه ها اشاره کردم گفت: این جوی و جدول با پول زکات اهالی ساخته شد.

دار وشناسنامه طماشه

از جمع جدا شدم و راه ‌افتادم توی کوچه پس کوچه های روستا. اینجا همه درها باز است و در هیچ خانه ای به روی هیچ کسی در هیچ ساعت روز بسته نیست. پیر زنی که با پسر جوانش مشغول آماده کردن مقدمات پخت نان بود، با دیدن کنجکاوی ام تعارف کرد. من هم از خدا خواسته شدم من هم از خدا خواسته وارد شدم. پیر زن گفت: تا مدتی پیش تنها فرش باف مگرن بوده اما.. “حالا دیگه نه دستم تاب داره نه چشام همراهی می کنن”

-تعداد فرشایی که بافتی دستته؟

-نه. هر چی بافتم یا بخشیدم یا فروختم. همه کاراشو هم خودم انجام می دادم. حالا حتی دارمو هم دادم به یکی از دخترام.

می گفت یک زمانی توی هر خانه، داری بود و زنها دوک به دست مشغول رشتن نخ. حالا دیگر کسی دل به این کارها نمی دهد. به پسرش اشاره می کند تا آخرین بافته و احتمالا تنها فرش باقیمانده را زیر سایه درخت کنار پهن کند تا بنشینیم به گپ زدن. فرشی با رنگ های تند و گرم و طرح های ساده و انتزاعی؛ یاد آور هنر عیلامی و سفالینه های شوش. اگرچه زیبایی خودش که روزی او را “تماشایی” ساخته بود از هجوم زمانه پاپس کشیده، اما رنگ و روی بافته هایش همچنان محکم و زنده مانده است. آیا او خودش را در تار و پود فرش هایش گره می زده؟

گفت مشکل چشم و دندان درد آن قدر اذیتم نمی کند که شناسنامه نداشتن. نقل می کند وقتی بچه سال بوده، پدرش فوت کرده و هیچ کس کاری برای شناسنامه گرفتنش نکرده. با دست اشاره کرد که تا حالا این قدر مدرک داده اما از شناسنامه خبری نشده.

شریعه همه

به گروه که حالا به “شریعه” رفته اند تا از زنان و کودکانی که به آب زده اند، عکس بگیرند ملحق شدم. راهی با شیب ملایم که روستائیان برای رسیدن به آب از آن استفاده می کنند. این فاصله‌ چند متری خبر از کاهش دبی رودخانه و کم رمق شدن آن در سال‌های اخیر می دهد؛ آب دورتر و دورتر می رود و رودخانه عقب می نشیند.

از بالا دیدم بچه ها مشغول شنا هستند و زنان هم در کنار شستن ظرف و لباس، تن تفدیده شان را به خنکی آب سپرده اند. حسن کودک خردسال می گوید روزی دو بار از گرما فرار می کند و به آب می زند؛ هر بار دو ساعت . از آن بالا نگاهی انداختم و بعد مشغول پرسه زدن در اطراف شدم. در میان دور ریختنی های کنار رودخانه، کتاب بنویسیم فارسی نظرم را جلب کرد. جلد نداشت و من نفهمیدم کتاب کلاس چندم است. می‌خواستم سر فرصت جواب‌های نوشته در آن را بخوانم.

مگرن های دیگر

در حد فاصل رودخانه تا تپه های شنی، سه روستا به نام مگرن شناخته می شود، مگرن یک تا سه. اولین آنها کنار کرخه و آخرین آنها حدود سه کیلومتر با آب فاصله دارد اما درد همه این سه یکی است؛ تشنگی با اندکی شدت و ضعف. راهنما به شوخی گفت: دیدار از اروپا تمام شد حالا باید به سمت افریقا سرازیر شویم؛ مگرن دو و سه. او می گفت: ما وقتی می بینیم که زنان و دختران آن دو روستا، ظرفهای آب را روی سر می گذارند و فاصله چند کیلومتر از رودخانه تا خانه را با پای پیاده طی می کنند، غم و غصه مان را فراموش می کنیم.

به سوی آفریقا

باز هم جاده، باز هم دشت و بیابان و باز هم حرکت به سمت غرب. توی مسیر جاده کاملا مشخص است که صحرا و تپه های شنی، به پیش می‌آیند. طوری خیز برداشته اند که انگار مترصد فرصتند تا در یک چشم به هم زدن همه منطقه را ببلعند. به گفته راهنما چند سال پیش طرح درختکاری و جلوگیری از پیشروی شنزار با همکاری اهالی روستاها شروع شد اما معلوم نیست چرا یک باره رها شد و نیمه کاره ماند.

در میان مزارع خشک گندم و زمین‌های تف دیده که در بعضی جاها به شوره زار بدل شده، مزرعه سرسبز شبدر نظر ما را جلب کرد. مرد جوانی با چند زن مشغول چیدن شبدر از مزرعه بود. مهدی گفت: امسال اجازه کشت تابستانه به ما ندادند و چون احتمال می دادند ممکن است کسی تخلف کند،از طرف شرکت کرخه و شاوور آمدند همه پمپ های آب مردم را جمع کردند. البته وعده کردند به زودی آنها را پس می دهند اما دیگر فایده ای ندارد چون وقت کشت گذشت. این هم یعنی باید نصف سال بی کار بمانیم.

دهان خشک آب راه

کمی آن طرفتر “عباره” خشک و خالی دهان به طرف آسمان باز کرده؛ ترک خورده درست مثل دهان آدمی که چند وقتی است آب به لبش نرسیده باشد. باقیمانده چند پمپ آب هم روی سکو خود نمایی می کرد؛ منتظر لطف سازمان که قطعه اصلی هر کدام را برگرداند و زندگی و حرکت را به آنها دو باره ببخشد.

به طرف خانه ها پیچیدیم. خانه هایی که نشان می داد مردم به هر زحمتی هست دستی به سر و رویشان کشیده اند و حتی بعضی از آنها که توانی داشته اند از نمای سنگی استفاده کرده اند؛ آنها که به شهرهای اطراف می روند و کارگری می کنند. هنوز از ماشین پیاده نشده بودیم که چند نفر به استقبال ما آمدند. زنی میان سال با قد بلند خطاب به ما گفت: چطور دلتون میاد آب ما رو قطع کنید؟ مگه ما مسلمون نیستیم؟ لابد فکر می کرد ما هم مامور قطع آب هستیم. اما خیلی زود متوجه اشتباهش شد و سعی کرد با لبخند وملاطفت همه چیز را راست و ریس کند. دست‌ها و صورتش خال کوبی شده بود و فکر کردم این آدم‌ها از همان کودکی یاد می گیرند در برابر درد و سختی تاب بیاورند. و “چیتایه” یکی از همان هاست.

با دست جوی نیمه خشک را نشان داد و گفت قبلا از همین نهر آب می خوردیم، ظرف و لباس می شستیم و زندگی دام و آدم به آن بند بود. حالا آمدند و پمپ ها را جمع کردند و ما مجبوریم با سطل و قابلمه ساعتی که آب توی نهر جاری نمی شود فاصله دو، سه کیلومتری خانه‌ها تا رودخانه را آب بکشیم.

توی مسیرمان به سمت رودخانه و در میان جاده خاکی وسط خار زار به چند زن و دختر برخوردیم که قابلمه پر آب برسر رو به خانه داشتند. این زنان در کناره همه مسئولیت‌ها، در چنین وضعیتی نقش سقای تشنه لبان را هم به عهده می گیرند.

وسط بستر رود و در آب باریکه ای که باقیمانده کرخه سرکش و سیلابی است گروهی از بچه ها شنا می کردند و زن‌ها هم مشغول شست و شو بودند. دهیار روستا می گوید: تقریبا کسی از اهالی نیست که از بیماری پوستی رنج نبرد و از دردهای روده ای به خودش نپیچیده باشد. علایم گری، روی پوست بچه ها پیدا بود.

مکینه خاموش

کنار کرخه، تلمبه خانه بزرگی دایر بود که سال‌ها آب و زندگی در رگ نهرهای این روستاها تزربق می کرد اما حالا خاموش است. اهالی می گویند اگر این “مکینه” آب را توی نهرها جاری کند، حداقل زحمت حمل آب از رودخانه از سر زن‌ها کم می شود و فاصله هم کم‌تر. یعنی آنها به خوردن همین آب تن داده و راضی اند اما حمل آب از رودخانه به خانه در فاصله دو کیلومتری آزارشان می دهد. مالک تلمبه هم می گوید: روشن کردن مکینه دیگر به صرفه نیست. هزینه ها بالاست. قیمت گازوئیل خیلی گران است و پول و آب بهایی که شرکت کرخه و شاوور از ما برای پمپاژ آب رودخانه می گیرد کمرشکن. تازه کشاورزان هم حق کشت ندارند. برای آب خوردن وشستن که نمی شود از مردم پول گرفت.

عادل حدادی

در میان بچه هایی که مشغول شنا بودند نوجوانی نظرم را جلب کرد. سبزه با هیکل ترکه ای و تراشیده. قدش به ۱۸۰ سانت می رسید و برای لحظه ای خیال کردم در یک تیم بسکتبال مشغول است. اما بعد فهمیدم ترک تحصیل کرده و اکنون مشغول چراندن شتر. می خواستم به او پیشنهاد بدهم به دنبال ورزش بسکتبال باشد اما یاد حرف های قورت داده جوانی افتادم که می خواست از نبود امکانات ورزشی حرف بزند. چون روزه است به کنار آب آمده تا تنی به آب بزند و معلوم است حواسش بود که سرش زیر آب نرود. کسی چه می داند شاید روزی روزگای برای خودش حدادی شد توی مسابقات ام بی ای. هر چند به شوخی می گفت: پدرم میگه کمتر غذا بخورم تا قدم از این هم بلندتر نشه.

رد رضا خان

وقتی از سینه کش شریعه بالا رفتیم، گله گوسفند و بز با گرد و خاک زیاد به آب زد تا عطشش را رفع کند. یک باره گرما آزار دهنده شد و عطش به سراغمان آمد. نمی دانم چرا از هیچ یک از اهالی تقاضای آب نکرده بودیم؟ شاید لازم بود بی آبی و عطش حرف غالب این سفر ما باشد. در راه برگشت ما را به مسن ترین مرد روستا معرفی کردند که باید برای نوشیدن آب و چای مهمانش می شدیم. مردی که از دوره رضا خان هم چیزهایی به یاد داشت از جمله این که ماموران حکومت آن زمان سیاه چادرهای مردم کوچ نشین را آتش می زدند تا خانه بسازند و یک جانشین شوند. داستان ها از شیر و آهوانی گفت که روزگاری در بیشه کرخه می زیستند و …

فاضل و ارشمیدس

در راه برگشت به دوبه باز همان صحنه تکرار می شود؛ زنی با قابلمه‌ای آب بر سر قدم های خسته اش را سنگین برمی‌دارد. زنی که فشار کار و زندگی کم ترین طراوت و ظرافت زنانه را از او گرفته. صورتش مثل تنه درخت خشک و بی روح بود. باید هر چه زودتر خودمان را دوبه برسانیم چون به گفته راهنما هر لحظه ممکن است کاروان ماشین های عروس سربرسد و برای ساعتی دوبه را غُرق کنند.

هر چند بدمان نمی‌آمد بمانیم و این لحظه های شاد این مردم را هم ببینیم اما هرم گرما با سماجت توی گوشمان می خواند برگردیم. دوبه سُر خورد روی کف کرخه. فاضل بدون این‌که چیزی در باره ارشمیدس بداند، هر روز قانونش را به کار می برد و از آن بهره می برد. فاضل چه می‌داند این دانشمند یونانی “اوریکا” گویان، لخت و عریان سر به خیابان گذاشت تا از این یافته اش با دیگران بگوید.

کار سخت ادامه تحصیل

مطمئنم فاضل دوبه چی هیچ از ارشمیدس نمی داند چون پنج کلاس ابتدایی را که تمام کرد کتاب و درس را بوسید و گذاشت کنار. بچه ها برای ادامه تحصیل باید ۴۰،۵۰ کیلومتر آن طرف‌ تر بروند. وقتی پسرها از خیر این کار می گذرند، تکلیف دخترها معلوم است. هرچند هستند پدرانی که هر روز دختران درس خوان شان را ترک موتور می گذارند و به عبدالخان می برند تا در دبیرستان‌های آنجا درس‌شان را ادامه بدهند. و بودند بچه های تیزهوشی که از همین کلاس‌های مدرسه کانتینری سر از دانشگاه های اروپایی در آوردند. اما این استثناها هیچ گاه قاعده نمی شود.

از خودم می پرسم اگر فاضل نبود و این ماشین ساده‌اش، چه برسر این مردم می‌آمد؟ کسی از اهالی گفت چند روز پیش مردی سکته ای روی دوبه جان داد چون تا آمدن کارگر و عبور دادن بیمار به آن طرف رودخانه، ۲۰ دقیقه ای طول کشید. حالا حساب کنید تا بیمارستان شوش چقدر وقت می برد.

منبع: عصر ایران/ گزارش از محمد حزبایی زاده


 


کلمه – گروه اقتصادی: در حالی که بر اساس آخرین گزارش ها، هند می خواهد در ازای محموله های نفتی که اخیرا از ایران خریداری شده، به جای پول، بیش از ۱۰ میلیون تن گندم پرداخت کند؛ نتایج بررسی های یک هیات تخصصی کشورمان نشان می دهد که گندم های هندی و پاکستانی آلوده به عوامل بیماری زا هستند.

این در حالی است که رسانه های حکومتی در روزهای اخیر با هیاهوی بسیار از ارسال اولین محموله نفتی ایران به هند با بیمه هندی خبر دادند و این خبر را به عنوان موفقیت ایران در عبور از سد تحریم ها معرفی کردند. حال آنکه با توجه به تجربه های قبلی، معلوم نیست پول این محموله های نفتی کشور که اخیرا فروش آن به هند بیشتر از قبل هم شده، چگونه قرار است پرداخت شود و آیا قرار است در ازای سرمایه های حیاتی کشور، دولت از هند گندم آلوده وارد کند؟

به گزارش کلمه، هند که پس از تحریم ها یکی از خریداران اصلی نفتی ایران است، ابتدا قصد داشت نفت ایران را با روپیه بخرد و حتی در یک مرحله، پرداخت ۸ میلیارد دلار از پول نفت ایران را تا ماهها به تاخیر انداخت. حالا صحبت از تهاتر نفت با گندم است؛ گندمی که به گفته اصغر شایان، مدیر قرنطینه‌ای سازمان حفظ نباتات کشور، آلوده به عوامل بیماری‌زا است و نباید به کشور وارد شود.

این موضوع را یک هیئت تخصصی که چندی پیش از ایران به هند رفته بود تا گزارشی از سلامت محصول این گندمها تهیه کند، اعلام کرده و بر اساس اعلام این هیئت، علاوه بر محصول گندم کشور پاکستان که به یکسری از عوامل بیماری زا به نام “سیاهک ناقص گندم” (کارنال بانت) و علف هرزی به نام “استریگا” آلوده است؛ گندم هند هم آلوده است.

جالب اینجاست که به گفته شایان، در سال جاری مسئولان کشور هند از طریق سفارت خود در ایران پیگیری های زیادی را برای صادرات گندم آلوده خود انجام داده اند!

در ابتدای هفته جاری، رویترز گزارش داده بود که هند از ایران خواسته است در عوض نفتی که می خرد، گندم بیشتری به ایران صادر کند که توازن تجاری برقرار شود؛ توازنی که از سویی قرار است بر مبنای پرداخت روپیه انجام گیرد و از سوی دیگر از طریق گندم هایی که اکنون آلودگی آنها فاش شده است.

هند که بیش از ۴۷ میلیون تن گندم در انبارهای خود ذخیره دارد، به طرف ایرانی گفته است که این کار هم باعث خالی شدن انبارهای هند می شود و هم ذخیره شدن ارز ایران! و با همین توجیه، پیشنهاد داده که ایران ۱۰ میلیون تن دیگر از محصول گندم این کشور را نیز خریداری کند. غافل از اینکه در واقع ارزی در ازای نفت صادراتی به دست ایران نمی رسد که بخواهد ذخیره شود.

بر اساس این گزارش، هفته آینده قرار است وزیر اقتصاد هند در راس هیاتی به تهران سفر کند تا با معاون بانک مرکزی جمهوری اسلامی در این باره گفت و گو کند. چد روز پس از آن هم باید منتظر مذاکرات مشابه مان موهان سینگ وزیر خارجه هند در حاشیه اجلاس غیر متعهدها در تهران در این باره باشیم.

اما آیا اقداماتی که اخیرا دولت احمدی نژاد با عنوان ذخیره سازی کالاهای اساسی انجام می دهد، همگی همچون خرید گندم آلوده از هند است؟ و آیا مسئولان دولتی، در ادامه عملکردهای غیر وطن دوستانه اخیر خود که در ماجرای اجاره زمین های کشاورزی به قطر، نگرفتن غرامت جنگی از عراق، واردات بی رویه به کشور به بهای نابودی محصولات داخلی، نابود کردن تولید داخلی در سال تولید ملی، ورود خودخواسته به وضعیت نفت در برابر غذا و … داشته اند؛ این بار هم قرار است با تبادل سرمایه های نفتی کشور با گندم آلوده، با سلامت نسل امروز و سرنوشت نسل فردای ایران بازی کنند؟


 


عمادالدین باقی


دیالکتیک اندیشه و عمل شبکه ای


ایضاحی بر: در پستوی اتاق فکر

نقد اتاق فکر دعوت به نیندیشیدن

در هفته نامه آسمان شماره ۲۱ شنبه۷مرداد ۱۳۹۱ ص۱۳-۱۱ گفتاری از نویسنده ارجمند جناب مراد ثقفی در نقد مقاله« در پستوی اتاق فکر» انتشار یافته بود با عنوان« نقد اتاق فکر یا دعوت به نیندیشیدن؟». نقدی خواندنی بود و با علاقه آن را نیوشیدم. شائق بودم که به پاس نقد و ناقد و خوانندگانش از پاسخ یا توضیح بپرهیزم چه دوست دارم ناقد را حتی اگر سخنش را ناوارد می دانم بستایم . نقد اگر وارد باشد هدیه ای است که باید سپاسگزارش بود و تصحیح کننده است و اگر وارد نباشد در نهایت یک نظر است که به اندازه نظر ما حق ابراز شدن دارد لذا برآن بودم که فقط یکی از خوانندگان وبهره مندانش باشم و یا صرفا توضیحی را برای جناب مراد ثقفی ارسال نمایم اما دوستان مختلفی خواستار توضیح شدند لذا امیدوارم این نوشته در حکم ایضاح و گفتگو تلقی شود نه جوابیه. چون دوست دارم سپاسگزار نقد ایشان باشم با اکراه این فقرات را می نگارم.

۱- گمان می کنم دوری از صفت گزینی فضا را برای نقد کردن منصفانه تر می کند و اینکه گفته شده است باقی«به نقد تندی از پیشنهاد تأسیس اتاق فکری که در آن به راهکارهایی اصلاحی برای معضلات کشور اندیشیده شود پرداخته است» این مناقشه را بر می انگیزد که در کجا تندی شده و اصولا تند بودن چیست و چه معیاری دارد و مبادا همانند کسانی شویم که هر نقدی را صفتی می بخشند تا نفله اش کنند.

۲- در نقدنوشته مذکور آمده است: باقی نه کمترین اشاره‌ای به سازماندهی سیاسی در جوامع به قول خودش «پسادیجیتال» که در آنها ثبات سیاسی وجود دارد می‌کند و نه به اینکه پس از پایان یافتنِ اولین مرحله از آنچه او «بهار عربی» می‌خواند، آن افرادی که ادعا می‌شود به صفت فردی عرض اندام کردند در کجای نظم‌های جدید در این کشورهای عربی قرار دارند. یعنی نه اشاره‌ای می‌کند به جایگاه امروزی احزاب در جوامع اروپای غربی -که مسلماً در زمره اولین جوامعی بودند که به دوران کامپیوتر و اینترنت و موبایل و بهپاد وارد شدند- و نه به اینکه پس از پشت سر گذاشتن اولین مرحله بهار عربی، هم اکنون چه گروه‌هایی بر این کشورها حُکم می‌رانند».«به نظرم نه فقط اشتباه، بلکه گمراه‌کننده خواهد بود اگر تمامی احزاب و سازمان‌های سیاسی دوران «پیشادیجیتالی» را احزابی بدانیم که بر اساس سانترالیسم دموکراتیک تشکیل شدند و متشکل بودند از تعدادی نخبه و قهرمان و خیل عظیمی عقبه‌ی گوش به فرمان که به اشاره‌ای «تا مرز جان باختن» می‌رفتند. و به همین سیاق اشتباه خواهد بود اگر گمان کنیم که امروز نظم سیاسی دموکراتیک در جهان دیجیتالی بر پایه احزاب و سازمان‌های گسترده و ملی نمی‌گردد. مردمسالاری ـ که تا اطلاع ثانوی به همان نظمی اتلاق می‌شود که در جوامع صنعتی غربی پایه‌گذاری شد- بر گرده سازمان‌ها و احزاب و اجتماعات سیاسی و اجتماعی‌ای حمل شد که در همان اعصار پیشادیجیتالی تأسیس شدند و گذار از موج دوم به سوم نیز در این واقعیت تأثیر تعیین‌کننده نداشته‌است.». چنانکه ملاحظه می شود این نقد به بحث درباره جوامع پسا دیجیتال و پیشا دیجیتال پرداخته و کاستی های مقاله مرا در این زمینه یادآور شده است اما در عالم مطبوعات همه می دانند که از یادداشت کوتاه چه انتظاری باید داشت و آن نه همچون یک کتاب که شاید شبیه چکیده مقالات همایش های معتبر است که لُب سخن یا ایده کلی را در چند سطر تقریر کرده و برای آگاهی تفصیلی، مخاطب را به مقاله یا منبعی دیگر ارجاع می دهند. من هم قرار نبود در مقاله«درپستوی اتاق فکر» به تبیین وضعیت دموکراسی در جوامع پیشا دیجیتال و پسا دیجیتال و حل همه مشکلات آن بپردازم به ویژه اگر فرض بر این باشد که خواننده مجله با این مباحث آشنایی اجمالی دارد اشاره ای کافیست و اگر آشنا نباشد نباید از یک مقاله انتظار رسیدگی به همه بحث ها و مسائل او را داشته باشد و البته هرکس ناقد محترم را بشناسد می داند که ایشان در زمره عالمان این امورند. بنابراین اینکه مثلا«جایگاه امروزی احزاب در جوامع اروپای غرب» چیست؟ اساسا موضوع بحث مقاله نبوده است. لابد این روش نقد را می شناسید که اثری را بخاطر آنچه ننوشته نقد می کنند و این شیوه نقد، مطبوع و مقبول نیفتاده که درباب آنچه گفته نشده است داوری کنیم. باید درباره آنچه گفته شده است قضاوت کرد. سابقه یا سرگذاشت اتاق فکر و احزاب و… در دیگر کشورها یا خارج کشور موضوع بحث من نبوده و نگاه به داخل داشته ام (بگذریم که در خارج نیز هر عملی که دنباله داخل نباشد عقیم و برآب است)

۳- انتقاد شده که: پرسش اصلی که متأسفانه هیچ پاسخی در نوشته‌ی باقی به آن داده نمی‌شود آن است که چرا عمادالدین باقی تشخیص داده که اتاق فکر پیشنهادی «اصحاب و ارباب سیاستِ» اصلاح‌طلب از نوع اول(قیم مابانه و نامطلوب) است و نه از نوع دوم( نوع مطلوب)؟ وی کمترین اشاره‌ای به نام و نشان کسانی که این اتاق‌ها را تأسیس کرده‌اند که نمی‌کند، اندک توصیفی که از چگونگی برگزار شدن یا نشدنِ جلسات این اتاق‌ها نمی‌دهد، به کدام دلیل خواننده باید بپذیرد که این اتاق قرار است به توصیف عمادالدین باقی میراث‌خوار «سانترالیسم دموکراتیک»، یعنی شیوه سازماندهی بلشویکی باشد و نه آن اتاق فکری که در پیوند و تعامل با جامعه است؟ به همان میزان که توضیحات غایبند، اتهامات حی و حاضر می‌باشند.
ابتدا به این سخن کلی توجه می دهم که دلیل اینکه مقاله و سخن برخی نویسندگان بیشتر مورد توجه قرار می گیرد این است که بسیاری از مردم کم و بیش و ارتکازا یک پیشفرض دارند و آن این است که سخن عده ای “پس و پشت” دارد و برآمده از خبرها و اتفاقات پشت پرده است به همین دلیل است که از خلال سخن برخی تحلیل گران می توان به کشف خطوطی از اخبار و ناگفته ها و نانوشته ها و تصمیماتی نایل شدکه اعلام نشده اند و گاه خود آن تحلیل در حکم یک خبر است اما من لزومی ندیدم به این پس و پشت ها اشاره کنم زیرا اگر گشتی در اینترنت شواهد فراوانی به دست می دهد که چگونه بعضی به جای همه سخن می گویند و حتی تصمیم می گیرند و راهبرد صادر می کنند. درست است که نشانی کسی را نگفته ام و بیان نکرده ام از کجا فهمیده ام که منظور ارائه دهندگان پیشنهاد اتاق فکر از چه نوع بوده است، اما نیازی هم ندیده بودم. چه این یک قاعده کلی است که در پس هر تحلیلی، خبری نهفته است که شاید نویسنده نمی تواند همه آن را فاش بگوید اما نیازی هم به آن نیست زیرا صرف اینکه قبل از سرمایه گذاری بر روی شبکه اجتماعی وارد بحث اتاق فکر شویم معنایی جز آن که گفتم ندارد. همین جا تاکید می کنم که روا نیست ما در مقام نیت خوانی برآییم و نیز تردیدی نیست که برخی از مدافعان اتاق فکر( و بطور مشخص شخصیتی چون آقای عبالله نوری) آرمانی جز بهبود اوضاع و مردم سالاری ندارند و به همین سبب از تذکر و توجهی که در مقاله داده شده برآشفته نشده اند به ویژه که ایشان به صفت روحانی بودن خود درک عمیقی از روحانیت به عنوان یک شبکه اجتماعی و نقش کلیدی اش در جریان انقلاب اسلامی داشته و انواع و اشکال دیگر شبکه اجتماعی را می شناسد. گرچه بحث اتاق فکر از گذشته همواره مطرح بوده و اخیرا نیز افراد مختلفی مانند آقای عبدالله نوری و دکتر نجفی و دیگران آن را مطرح کرده اند اما اساسا مقاله نقد اتاق فکر معطوف به هیچ شخص خاصی نبوده و فقط درباره مشکلات آن و تلقی های مثبت و منفی از آن سخن گفته است.

۴- در نقد نوشته آمده است:«در اینکه رسانه‌های جدید بر امکانات تعامل اجتماعی به میزان قابل توجهی افزوده‌اند شکی نیست، همینطور تردیدی نیست که سهل‌الوصول بودن این رسانه‌ها، امکانات عرض‌اندام فردی و مشارکت انفرادی را در روندهای اجتماعی افزوده است. اما به نظرم نه درست است بگوئیم که پیش از گسترش اینترنت و موبایل، رسانه‌ها یکسویه بودند و نویسندگان مطبوعات یک‌تنه به قاضی می‌رفتند و راضی بر می‌گشتند و نه اینکه رسانه‌های دوران پسادیجیتالی را دوسویه و فاقد دوگانه‌ی نویسنده-‌مخاطب. اشتباه است اگر مطبوعات و نویسندگان عصر «پیشادیجیتالی» را افرادی کنده شده از جامعه، برج عاج‌نشین و خطابه‌سرایانی به شمار آوریم «برسازنده‌ی» مخاطب و نه در گفت‌و‌گو با وی. آن رسانه‌ها نیز به میزانی که نویسندگان‌شان و تولیدکنندگان‌شان در بطن جامعه زندگی می‌کردند در بده‌بستان دائمی با جامعه خود قرار داشتند.»
ابتدای این سخن جز تصدیق آنچه درباره رسانه در عصر جدید گفته شده بود نیست اما چه کسی از مفهوم دوسویگی، نفی دوگانه نویسنده-مخاطب را نتیجه گرفته است.؟ خود تافلر هم که پیش بینی کننده و مبدع نظریه دوسویه شدن ارتباطات و رسانه ها در عصر پسا دیجیتال است چنین ادعایی نکرده و از دوسویه شدن رسانه ها، نفی مخاطب- نویسنده را نتیجه نگرفته است. اگر سخن از دوسویه شدن رسانه ها حرف نادرستی بوده در درجه نخست متوجه تافلر است و بعد متوجه من که موافق سخن او هستم اما نه تافلر و نه من، دوگانه نویسنده-مخاطب را نفی نکرده ایم. فقط ادعا این بوده که در جهان جدید ارتباطات دوسویه شده است و این رویداد؛ قهرا پیامدهایی داشته که تافلر این پیامدها را در جامعه و حتی در رنگ و بوی غذا و هوا و صداها هم به خوبی توضیح داده است. این سخن او نه به معنای این است که در عصر پیشا دیجیتال ارتباطات دوسویه مطلقا و در هیچ شکلی وجود نداشته و نه به این معناست که در عصر جدید دیگر ارتباط یکسویه ای درکار نیست، بلکه سخن بر سر پارادایم این دو دوره است. اینکه در جامعه پیشا دیجیتالی هم نویسنده در تعامل با خواننده است نفی مدعای من در مقاله قبلی نیست زیرا اولا سخن آن مقاله درباره ارتباطات در عصر جدید است که دو طرفِ فعال و بی واسطه دارد نه درباره “نویسنده و خواننده”. دو دیگر اینکه تعامل، نه تنها در عصر پیشا دیجیتال که حتی در یک سلول انفرادی هم که هیچ موجود زنده و حتی هیچ شیءی برای ارتباط متقابل وجود ندارد، برقرار می شود و انسان به جای تعامل عین و ذهن، تعامل ذهن با ذهن را برقرار می سازد(در کتاب منتشر نشده ام درباره جامعه شناسی زندان به تفصیل در این زمینه سخن گفته ام) بنابراین وجود تعامل، جزیی از زیست موجود زنده است ولی اساسا مسئله آن مقاله نبوده و وارد چنین موضوعی نشده است و مسئله مخاطب-نویسنده غیر از بحث تعامل در ارتباطات مورد نظر تافلر است. او هم هنگامی که از دوسویه شدن ارتباطات سخن گفته و پیامدهایش را نوشته است نخواسته وجود آن تعامل ها بین نویسنده و خواننده را در عصر پیشین نفی کند. در واقع موضوع بحث همان است که در نقد نوشته نیزگفته شده:« در اینکه رسانه‌های جدید بر امکانات تعامل اجتماعی به میزان قابل توجهی افزوده‌اند شکی نیست، همینطور تردیدی نیست که سهل‌الوصول بودن این رسانه‌ها، امکانات عرض‌اندام فردی و مشارکت انفرادی را در روندهای اجتماعی افزوده است».
اکنون با این توضیحات من نمی دانم مقاله جناب آقای ثقفی در این بخش عزم انکار چه مدعایی را داشته؟ آنچه را که نه در مقاله ام اشارتی و نه بدان باوری داشته ام و نه منطقی است که کسی گمان کند شاید منظور من از بحث دوسویگی در عصر جدید، حذف نویسنده-مخاطب در عصر گذشته است زیرا دست کم خود یک نویسنده عصر پیشادیجیتال بوده و فراگرد تعامل نویسنده-مخاطب را به خوبی درک کرده و نمی توانسته ام چنان بیندیشم که گفته اند.

۵- در فراز دیگری از نقد سودمند جناب ثقفی آمده است: «بحث در مورد اظهارات تافلر در کتاب «موج سوم» فرصت جداگانه‌ای می‌طلبد. زبان این کتاب گاه توصیفی است و گاه تجویزی و گاه ارشادی. توصیف تافلر از پدیده‌هایی که به نظرش خبر از «موج سوم» می‌دهند گاه با داوری و ارزش‌داوری همراه است و گاه هشدارگونه. خواندن این کتاب سی سال پس از انتشارش می‌تواند با گرفتن سر میان دو دست یا به دندان گزیدن پشت دست همراه باشد و می‌تواند با تعجب از توصیف مناسبی از آنچه او سی سال پیش دیده بود. از نظر من، عدم توجه به تبعاتِ از بین رفتن نهاد خانواده، نداشتن دید انتقادی نسبت به افزایش تحکم شرکت‌های چندملیتی بر سرنوشت انسان‌ها، ندیدن جابجایی تولید به سمت استثمار کودکان و زنان در کشورهایی که این اقشار امکان دفاع از خود را ندارند ـ دقیقا به دلیل نبود همان احزاب و سازمان‌ها و تشکلاتی که پیش از این نام بردم- و بسیاری فجایع دیگر که فهرست و چگونگی برآمدن و تأثیرات فاجعه‌بار آنها را بر مردمسالاری و حقوق بشر می‌توان از جمله در کتاب «انبوه خلقِ» هارت و نگری (ترجمه رضا نجف زاده، نشر نی) خواند، در زمره پشت دست گزیدن‌ها هستند؛ و وقوف به ارزش‌های جهانشمول انسانی، بالا رفتن آگاهی به محیط زیست در زمره روشن‌بینی‌های وی. اما از منظر ساماندهی سیاسی دو نکته در نوشته تافلر روشن است: یکی اینکه باید نهادهای سیاسی و مدنی و اجتماعی را، هم بیشتر و هم بهتر به کار گرفت؛ و دوم اینکه باید جمع‌ها و جمعیت‌هایی را سامان داد که به تولید فکر در ارتباط با عمل بیندیشند، یعنی همان اتاق‌های فکری که تافلر احزاب و سندیکاها و وزرا و وکلا و صاحبان سرمایه و صنعت را به تشکیل‌ دادن‌شان برای تبادل نظر با دیگران فرا می‌خواند»
همه این سخنان متین و استوارند اما اساسا موضوع مقاله قبلی من بررسی نظریه تافلر و کتاب او نبوده است که کسی در مقام نقد آن قرار گیرد و اینهمه به بررسی آن اختصاص یابد. گفته شده است: «خواندن این کتاب سی سال پس از انتشارش می‌تواند با گرفتن سر میان دو دست یا به دندان گزیدن پشت دست همراه باشد» اما موضوع بحث من اتاق فکر بوده و برای روشن کردن مدعای خویش یکی از دهها نکته مهم تافلر را که مقبول یافته ام و گمان دارم که مقبول عام است برگرفته ام و خود جناب ثقفی هم در نقدنوشته شان تصدیق کرده اند که عصر دیجیتال چه پیامدهای شگرفی داشته و جهان ما را به دو عصر پیشا دیجیتال و پسا دیجیتال تقسیم کرده است. اگر شما از کتاب نویسنده ای مطلبی را نقل کنید و حتی برای مثال یک روحانی عبارتی از مارکس را از میان همه نظریه های او درست پنداشته و بدان استناد جوید آیا باید آن را مترادف با دفاع از تمامیت کتاب و نظریه های او پنداشته و کمر همت به نقد آن نویسنده و کتاب هایش ببندیم به گمان اینکه داریم نقل قول کننده را نقد می کنیم؟ در نقد مقاله در پستوی اتاق فکر گفته شده که باقی به تافلر استناد کرده در حالی که امروزه انتقاد فراوانی بر او رواست چنانکه باید دست خود را بگزیم. سلمنا که چنین باشد اما این که تافلر اشکالاتی هم داشته چه ارتباطی به مدعای مقاله نقد اتاق فکر دارد. همین جا محض اطلاع خوانندگان گرامی اشاره می کنم اگر امروز کشف شده که برتافلر نقدهایی هم وارد است نگارنده ۲۴ سال پیش که خوانندگان مسحور نظریه های جذاب او بودند و هنوز تافلر نقد نشده بود و نقد او به آسانی امروز نبود در ضمن تبیین تاییدآمیز نظرات وی در نامه ای به آیت الله منتظری در اوایل۱۳۶۷ سپس در روزنامه سلام در سال۱۳۷۲ منتشر کردم(که این مقاله در واقع فصلی بود از کتاب تولد یک انقلاب که بعد از آن منتشر شد) در آن گفتار پیش بینی تافلر درباره جهان آینده را خوش بینانه خوانده و گفته ام برخلاف دیدگاه او که جهان در تمدن سوم خود بسوی همزیستی می رود ، در تمدن سوم روابط ظالمانه اشکال تازه ای به خود می گیرد و روش های تازه استعماری متناسب با تمدن نوین شکل می گیرند و نظریه تافلر نوعی خوشه چینی به سود سلطه جهانی امریکا و تئوریزه کردن آن قلمداد شده است( تولد یک انقلاب، ص۳۴۰-۳۲۹) دقیقا کاری که امروز و سال ها بعد ناقد محترم انجام داده و حسن و عیب اثر تافلر را برشمرده اند که خود می توانست به صورت مقاله ای مستقل از نقد اتاق فکر عرضه شود و گویی اشاره من به تافلر بهانه خوبی بود برای گشودن سفره انتقاد درباره او.

۶- نیز در آن نقد نوشته ارزشمند آمده است:«عمادالدین باقی اشاراتی نیز دارد به مفاهیمی همچون «عقل جمعی» و تغییر و تبدیل نگاه به دموکراسی و حقوق بشر که چندان به اصل مطلب مربوط نیست، یا دستِ کم باید بگویم که من ربط آنها را درک نکردم» اما وقتی در همین متن انتقادی خواندم« به نظر من همین نگاه مثبت به اتاق فکر را می‌توان از مفهوم حوزه عمومی هابرماس نیز استنتاج کرد به شرط آنکه همچون عمادالدین باقی آن را در معنای شکسته و بسته‌ای که در نوشته‌اش به دست داده نگیریم » متحیر شدم زیرا القا می کرد که گویی باقی معتقد است نظریه عقل جمعی هابرماس مخالف تشکیل اتاق فکر است و حالا ناقد محترم می خواهند ثابت کنند که چنین نیست بلکه از نظریه هابرماس هم می توان فایدت تاسیس اتاق فکر را استنباط کرد. این در حالی است که خود ناقد اشاره دارد که از مقاله باقی دو نوع اتاق فکر برداشت می شود که یک نوع آن که قیم مابانه است با نظریه های دموکراتیک معارض است.
درباب عقل جمعی، مورد اشاره در آن مقاله، مرجع ضمیر خودش را پیدا می کند و اشاره من به کسانی بود که در انتخابات اخیر همین که چند نفری به یقینی رسیده بودند می گفتند عقل جمعی چنین می گوید. ربط این بحث به اتاق فکر نیز واضح تر از آن است که پرسیده شود بحث عقل جمعی چه ربطی به اتاق فکر دارد چون نگرانی عمده من از اتاق فکر دقیقا همین است که چند نفر خود را مظهر عقل جمعی پندارند و برآن بودم توضیح دهم که “عقل جمعی” غیر از “عقل جمع” است. ممکن است گفته شود چه کسانی و کجا خود را مظهر عقل جمعی پنداشته اند و… اما نیازی به ورود به این جزییات نیست چه، اگر نگاهی به سایت ها در همان زمان بیفکنیم مشاهده می کنیم که بسیاری (چه به صفت فردی چه گروهی شان) می گفتند ملت ایران چنین می خواهد. همانگونه که در جانب پوزیسیون هر چه می کنند ان را نظر ملت می دانند در جانب مقابل نیز هرچه می گویند نظر ملت قلمداد می نمایند و مصادیقش فراوان تر از آن است که نیازی به ذکر آنها در یک مقاله کوتاه با محدودیت فضای مجله باشد. بنابراین نتیجه گیری زیر فاقد وجاهت است: «اینکه افرادی دور یکدیگر جمع شوند و تصویری را از آنچه خواست و مطالبات عمومی است تبیین کنند، ابدا به این معنا نیست که آنها دیگرانی را از همین کار منع کرده‌اند یا «عقل جمعی» خود را به منزله «عقل عمومی» در معنای مفرد و یگانه‌ی آن به جامعه تحمیل کرده‌اند. در این صورت هر تحریریه‌ی هر نشریه‌ای را می‌توان متهم به تحمیل «عقل جمعی» خویش به جامعه کرد» زیرا به باور من تحریریه یک نشریه هم می تواند بگوید نظر ما این است(عقل جمع) نه اینکه نظر خود را به جمعیت وسیع تر و متنوع تری تعمیم دهد و بگوید عقل جمعی این است.
منتقد ارجمند می افزاید:«اما حوزه عمومی مورد نظر هابرماس نه به معنای کل جامعه است و نه فضایی چنان گسترده که برای دسترسی به تعقلی که از آن برمی‌خیزد نیاز به نظرسنجی و غیره داشت. ویژگی این حوزه عمومی قرار گرفتنش ورای قطب‌های قدرت رسمی همچون دولت و اقتصاد و جمعیت و کلیساست. به عبارت دیگر حوزه عمومی عرصه‌ای مکانی-زمانی است که در آن، افراد آزادانه مشارکت کرده و به تبادل نظر می‌پردازند. به همین دلیل نیز محلی است برای تجلی کنش ارتباطی و تفاهمی که برونداد آن می‌تواند قدرت را نقد کند.» و برای اثبات سخن خود به نقدی از فضای مجازی و توان ان در ایجاد تفاهم بین الاذهانی پرداخته. من هم با بسیاری از نقدهای مطروحه درباره فضای مجازی موافقم و اغراق درباره ان را روا نمی دانم اما مانند خود ایشان معتقدم«در اینکه موبایل و اینترنت و اصولا فناوری دیجیتالی می‌تواند به تشکیل سهل‌تر و تعدد و تکثر این فضاها مدد رساند شکی نیست» اما در عین حال تاکید می کنم که منظور من از شبکه های اجتماعی را به فضای مجازی تقلیل داده اند در حالی که تعمدا و با عنایت خاصی در آن مقاله از تعبیر”شبکه مجازی و واقعی”سخن گفته بودم چون شبکه اجتماعی مجازی بدون شبکه اجتماعی واقعی( سازمان های مردم نهادو احزاب و مطبوعات و…..) ناپایدار و ناکام است. تجربه مصر نشان داد جنبش جوانان ۶ آوریل مصر(گروه فیس‌بوکی) با شبکه مجازی توانستند انقلاب مصر را راه بیندازند اما شبکه اخوان که ۸۰ سال پیشینه و تجربه داشت شبکه ای واقعی بود که قدرت را به دست گرفت و اگر دومی نبود چه بسا اولی هم در نیمه راه یا مضمحل یا مصادره و جذب قدرت می شد.

۷- نقد مقاله در پستوی اتاق فکر، فرصتی را نه فقط برای نقد تافلر که برای نقد دیدگاه نگارنده آن درباره حقوق بشر نیز فراهم آورده است لذا در آن نقد نوشته سودمند آمده است:«همین ناروشنی در بحث باقی در مورد تغییر دید ما نسبت به حقوق بشر وجود دارد. درست است که برای برخی از دیدگاه‌ها، روند تغییر حقوق بشر از حقوق سیاسی به حقوقی ناظر بر اجتماع و سپس حقوقی ناظر بر محیط زیست، را نوعی «پیشرفت» در فهم حقوق بشر به شمار می‌آورند. اما اولاً همه‌ی مفسران امروزی حقوق بشر این سیر را سیر تکاملی نمی‌دانند. دیگرانی هستند که این تغییر را جدا شدن حقوق بشر از «حقوق محوری» و «انسان‌محوری» به شمار می‌آورند و آن را بازگشت به «رمانتیسیزم» با تمامی سویه‌های ضد مدرن و تام‌گرایانه‌ی آن به شمار می‌آورند. ثانیاً ارتباط مستقیمی میان این سیر ـ چه آن را مطلوب بدانیم و چه نامطلوب- با کامپیوتر و موبایل و اینترنت و بهپاد وجود ندارد. در مورد تعمیم حق رأی به اقشار مختلف اجتماعی ـ به عنوان مثال وارد‌شدن زنان در شمول دارندگان حق رأی، یعنی مثالی که باقی ارائه می‌دهد- نیز حقیقتاً ارتباط آن با امواج تافلری روشن نیست.» درباره ذکر مثالی از حق رای زنان برای بیان سیر تکاملی مفاهیم حقوق بشر و اینکه عصر دیجیتال چنانکه خود تافلر به خوبی توضیح داده است هنجارها و مذاهب و فرهنگ ها را دستخوش تغییر کرده است و اینکه در همین سه دهه اخیر چه رویدادهای مهمی در زمینه حقوق بشر و شکل گیری مفاهیم و اسناد تازه رخ داده و ربط بحث حقوق بشر را با عصر پسا دیجیتال روشن می کند نیاز چندانی به بحث نیست و فقط درباره نکته ای که بیانگر نقد جریان چپ به حقوق بشر است که همواره منتقد جدی حقوق بشر بوده و البته تاثیر انکار ناشدنی مثبتی در پیشرفت آن از لیبرالیسم فردگرایانه به نسل دوم حقوق بشر داشته است اشاره می کنم این انتقاد جریان چپ که نسل سوم حقوق بشر با تاکید بر محیط زیست از انسان محوری جدا شده و دچار انحطاط گردیده است برخاسته از یک اشتباه ساده است. آن اشتباه ساده این است که تاکید بر محیط زیست به معنای طبیعت گرایی نیست که بازگشت به رمانتیسیزم و نظایر آن تلقی شود و نسل سوم حقوق بشر، محیط زیست را جایگزین بشر نکرده است که دچار انحراف شده باشد بلکه محیط زیست هم از آن رو واجد اهمیت شده که محیط زیستِ انسان است و پسمانده های عصر صنعتی و اتم(حادثه اتمی چرنوبیل اوکراین در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶و حادثه‌ اتمی فوکوشیمای ژاپن در پی زلزلهٔ ۹ ریشتری و سونامی۱۱ مارس ۲۰۱۱ را فراموش نکنیم) و آلودگی ها و انتشار ویروس های خطرناک و …. زندگی انسان را به خطر انداخته است و “انسان” محور محیط زیست است و طبیعت برای اوست.

۸- مقاله من بیش از همه در معرض اتهام دعوت به بی عملی بود و چون دفع از اشکال مقدر کرده و بدان اشاره ای داشته ام ناقد محترم اتهام تازه ای جسته و کل مقاله را اساسا فراتر و مخرب تر از دعوت به بی عملی دانسته و دعوت به نیندیشیدن قلمداد کرده اند گرچه خود گفته اند که باقی از دو نوع اتاق فکر مطلوب و اتاق فکر نامطلوب سخن گفته است ولی نمی دانم دعوت به نیندیشیدن و امتناع تفکر از کجای مقاله من درآمده است.لذا از این قسمت که شاه بیت نقد و بی دلیل ترین آن است می گذرم.
مقاله نقد اتاق فکردعوت به بی عملی نکرده است و بلکه اگر قرار بود نقدی وارد شود این بود که دعوت به پرعملی کرده است زیرا برساختن شبکه اجتماعی بی عملی نیست بلکه عملی واقعی است و بیش فعالی می خواهد. ایده اتاق فکر گرچه به زعم ناقد ارجمند فقط برای اندیشیدن است اما همین هم فقط یک حرف است و فردا اگر تشکیل چنین اتاق فکری عملی نشد عذر موجه می آورند که نگذاشتند اما در مورد شبکه اجتماعی چنین نیست. شبکه اجتماعی اولا عرصه وسیع تری برای اندیشیدن و تبادل فکر است. دیگر اینکه ایراد وارده این است که هر از گاهی در برابر فضای سرخوردگی موجود ناگهان ایده دلخوش کنکی داده می شود و عده ای به آن سرگرم می شوند و چون گرهی گشوده نمی شود و کاری از پیش نمی رود دوباره سرخوردگی ها را عمیق تر می کند(فعلا به عوارض خطرناک تشدید سرخوردگی ها برای مُلک و ملت کاری ندارم). سخن نگارنده این است که اگر فضا به قدری مساعد باشد که این چند تن از معتمدین بتوانند اتاق فکر را تشکیل دهند معنایش این است که اصلا خود احزاب اصلاح طلب می توانند از ممنوعیت خارج شده و فعال شوند و شکل حزبی و مدرن تر هم اندیشی محقق گردد. اما پرسش این است که قرار است چند نفر به عنوان اتاق فکر گردهم آیند. اگر این جمع قرار است نامحسوس و نامعلوم باشد و کسی از کردار آن آگاهی نیابد که اتاق فکر نیست بل همان پستوست و اگر قرار است تحت عنوان اتاق فکر فعالیت آشکاری داشته باشد در خوش بینانه ترین وضعیت اگر از مراجع امنیتی یا قضایی یا سیاسی به تک تک آنها تلفن زده و بگویند اجازه ندارند چنین جلساتی تشکیل دهند و یا در بدبینانه ترین حالت، چند ساعتی هم برخی از آنها را بازداشت کنند آیا چنین نشست هایی ادامه می یابد؟ بگذریم که حتی پیش از هر اقدامی برای ممانعت از شکل گیری اتاق فکر ، برخی از موضع آوانگارد و با ایده های غیر عملی تری چون تشکیل اتاق فکری از هزاران نفر ناشناخته و بدون هیچ اقدامی در این جهت، اصل آن را تعلیق به محال می برند.
هنگامی که به همین سادگی می تواند اتاق فکر تعطیل شود ما مجاز نیستیم شهروندان را با امیدهای واهی سرخورده کنیم مگر اینکه پیش از آن از طریق تعامل با سیستم، تضمین هایی برای آزادی عمل این جمع اخذ شده باشد که این هم باید شفاف بوده و شهروندان از آن آگاه باشند یا اینکه از عقبه اجتماعی نیرومندی برخوردار باشد که تعطیل کردنش به این سادگی میسر نباشد. اگر فقط همین سخن را هم گفته بودم به معنای بی عملی نبود زیرا پیش بینی و تدبیر و پیشگیری از عوارض سوءِ یک عملِ ظاهر الصلاح، دعوت به بی عملی نیست اما مقاله در پستوی اتاق فکر از این هم گامی فراتر نهاده و نشان داده است که پیش در آمد اتاق فکر برساختن شبکه اجتماعی است و این کار یعنی آستین بالا زدن و هزینه کردن(اعم از هزینه وقت و پول). صرف طرح ایده اتاق فکر بدون توجه به مشکلاتی که دارد، کار عملی و رافع مشکلات نیست شبکه اجتماعی یعنی اینکه هر روز ساعت ها به نحو خستگی ناپذیر وقت صرف کنیم و پول هزینه کنیم و چشم طمع از حضور رسانه ای برگیریم تا زیر بنایی اجتماعی بسازیم که پشتوانه هر اتاق فکر یا حزب یا رفتار قانونی دیگر باشد و پیش از آن هم تفکر اجتماعی را از آلودگی به سیاست زدگی بپیراییم و باور کنیم شبکه اجتماعی ساختن نوع دیگری از حزب یا حزب سازی زیر زمینی نیست و شامل کار بسیار گسترده ای در سپهر مدنی است که امور خیریه و مدرسه سازی و تکدی زدایی و حمایت از ایتام و بیماران گرفته تا فعالیت های صنفی و امور حزبی و دانشجویی و غیره را شامل می شود. اینجا مجال تشریح جزییات بحث شبکه اجتماعی نیست و فقط اشاره می کنم که بدون برساختن ریشه ها و شالوده های اجتماعی، هر کار دیگری آب در هاون کوبیدن است چنانکه اگر در هرجای دنیا ۸۰ نماینده مجلس تحصن می کرد یک دگرگونی بزرگ در کشور به وجود می آمد اما در اینجا اکثریت مردم حتی از این تحصن باخبر هم نشدند و یا اهمیت و حساسیتی نشان ندادند و اصلاح طلبان به عنوان پیشرو ترین نیروی اجتماعی در ایران هیچوقت تن به یک آسیب شناسی جدی ندادند و به نظریه های توجه به عمق اجتماعی بی اعتنا بودند (اکنون به دلایل عدیده تمایل به توضیح بیشتر آن ندارم).
همه سخن من این بود که اتاق فکر را گرچه در هر شکل و صورتی اجازه نخواهند داد ولی برفرض تشکیل، باید همان بحث ها را از جمع پستویی به در آورد و بیشتر و متنوع تر با حضور نمایندگانی از جریانات مختلف زبانی و سیاسی و فکری با ماهیتی دموکراتیک تر و امروزی تر سامان داد. در واقع مهم ترین دغدغه من ضمانت های دموکراتیک و حقوق بشری هرنهادی است که تحت هر عنوانی می خواهد شکل بگیرد و نیز با بیان مشکلات اتاق فکر خواستم کمکی به پخته تر شدن آن در فضای مباحثه کرده و نیز نشان دهم که باید کاری عملی تر و مفید تر از آن انجام داد و آن تدارک مقدمات درست و تکیه گاه های اتاق فکر است.

۹- با این توضیحات بهتر می توان بر آن فراز از نقد نظری افکند که می گوید:«باقی می‌نویسد:از سوی دیگر مضیقه‌های امنیتی اجازه تشکیل اتاق فکر جدی را نخواهد داد. بر همین اساس می‌توان جملات بسیار دیگری را یادآور شد و به عنوان مثال گفت که همین مضیقه‌ها اجازه انتشار مطبوعات جدی را هم نمی‌دهد و اجازه انتشار کتاب جدی را هم نمی‌دهد و ایراد سخنرانی و حتی استفاده مجاز از اینترنت و غیره و غیره را هم نمی‌دهد. با این همه، سال‌هاست که همه تلاش می‌کنیم که با عنایت به همین مضیقه‌ها، آنچه را که صلاح می‌دانیم بازگو کنیم. پذیرش ماتقدمی این مضیقه‌ها و استناد به آنها برای نگفتن و ننوشتن و تلاش نکردن، به رفتار آن فردی می‌ماند که در ۴۰ یا ۵۰ سالگی خودکشی کند به این بهانه که به هر حال در ۸۰ یا ۹۰ سالگی دار فانی را وداع خواهد گفت. بگذارید کسانی که به باور شما وظیفه ابلاغ این مضیقه‌ها را دارند به اینکار اقدام کنند، شما و بنده که نباید سخنگوی این افراد بشویم»
تاکید مقاله نقد اتاق فکر بر”نمی گذارند” تاکید بر واقع بینی و واقع گرایی است و اینکه با حرف های غیر عملی سراب نسازیم و افراد را بی جهت دلخوش نکنیم اما این سخن را چنین تعبیر کرده اند که “باید بنشینیم تا اجازه دهند…” گمان دارم این سخن کمی دور از انصاف است زیرا گوینده آن تاکید، فرد مجهول الهویه ای نبوده و دست کم در تمام سال های گذشته و حتی پیش از دوم خرداد ۸۶ که بسیاری از دوستان و همراهان امروز به گونه دیگری می اندیشیدند منتظر اجازه نبود و به همین خاطر در سال۱۳۷۴ از تدریس در دانشگاه ممنوع شد، از کار در موسسات مختلف محروم گردید، پروانه نشر گرفت آنهم لغو شد و بسیاری محدودیت های دیگر تا حبس و غیره(که در نامه سرگشاره ای به رئیس قوه قضاییه در مطبوعات سال ۸۶ جزییات آن آمده است) زیرا او وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را تابع صدور اجازه نمی دانست.

۱۰- به واپسین فراز از مقاله « نقد اتاق فکر یا دعوت به نیندیشیدن؟» که رسیدم دو چیز معما شده بود یکی اینکه گفته شده بود:«عمادالدین باقی مُهر بطلان بر سامان سیاسی مردمسالارانه در این جوامع(غربی) زده است» و درک نکردم این برداشت از کجا درآمده است. آیا اگر کسی مدعی شد اتاق فکر از نوع سانترالیسم و پولیت بورویی نامطلوب است وباید با شبکه اجتماعی در تعامل پیوسته باشد مهر بطلان بر سامان سیاسی مردمسالارانه است؟
نکته دیگر اینکه گفته بود«هم اکنون که در اقصی نقاط جهان گروه‌های متعددی در اتاق‌های فکری که حقیقتا عنوان «پستو» شایسته برخی از آنهاست جمع می‌شوند و بنا را بر آن گذاشته‌اند که برای ما تصمیم بگیرند، حقیقتا چه استبعادی دارد که ما خود در اینجا گِرد هم بیائیم و به همفکری بپردازیم.» با این سخن ارجمند پایانی در آن نقد نوشته، درمانده بودم که آیا اینهمه نقد کردن برای اخذ نتیجه ای بوده است که من در همان مقاله نقد اتاق فکر در صدد بیانش بودم؟ اگر ماحصل نقد این باشد که گفته اند، دیگر چه محلی برای نزاع می ماند؟

منبع:  وبسایت نویسنده


 


نادیا دلدار گلچین بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز پس از چند روز کما در بیمارستان عرفان دارفانی را وداع گفت.

نسیم جعفری دختر این هنرمند در این باره به مهر گفت: متاسفانه ساعت ۶ صبح امروز مادرم که در بخش ICU بیمارستان عرفان بستری بود دارفانی را وداع گفت. مادرم در طول این سال‌ها رنج و سختی فراوانی را به خاطر بیماری‌اش متحمل شده بود و متاسفانه بعد از گذشت ۹ روز که وی به کمای سنگین رفته بود او را برای همیشه از دست دادیم.

دلدار گلچین که سال‌هاست از بیماری کلیه رنج می‌برد به تازگی از بیمارستان مدرس به بیمارستان عرفان منتقل شده بود. وی از روز دوشنبه ۱۶ مردادماه به دلیل ایست قلبی در کما به سر می‌برد. سید احمد میرعلایی رئیس بنیاد سینمایی فارابی تمام هزینه‌های این هنرمند را بر عهده گرفته بود.

نادیا دلدار گلچین متولد ۱۳۳۹ در تهران است و دیپلم موسیقی از هنرستان عالی موسیقی داشت. وی فعالیت بازیگری‌اش را از سال ۱۳۶۹ با فیلم “ابلیس” آغاز کرده و در فیلم‌هایی چون “روسری آبی”، “کمکم کن”، “مهرمادری”، “غریبانه”، “شیدا”، “دختری با کفش‌های کتانی”و… به ایفای نقش پرداخته‌است. وی فرزند نادر گلچین خواننده و دختر عموی مرجانه گلچین بازیگر است.


 


قسمت‌های پیشین این گزارش تصویری را در این آدرس‌ها ببینید:
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم



 


یک فعال کارگری در سمنان اعلام کرد: کارگران غرب استیل سمنان ۳ ماه حقوق دریافت نکرده‌اند.

حبیب الله محقق با اعلام این خبر به ایلنا گفت: کارخانه غرب استیل تولید کنننده قطعات خودرو بیش از سه ماه است که در پرداخت حقوق بیش از ۴۰۰ کارگر خود ناتوان شده است.

دبیر خانه کارگر سمنان عمده مشکلات این واحد تولیدی را عدم وجود نقدینگی عنوان کرد و افزود: به دلیل کاهش تولید محصولات کارخانه‌های خودرو ساز و همچنین تاخیر در پرداخت بدهی‌های خود به قطعه‌سازان، این واحد تولیدی دچار مشکل شده است.

او در پایان گفت: بسیاری از صنایع و تولید کنندگان قطعات خودرو در سمنان به دلیل کاهش سفارشات در بحران مالی به سر می‌برند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته