داوود هرمیداس باوند
«ویتالی چورکین» نماینده روسیه در سازمان ملل، پس از وتوی قطعنامه شورای امنیت در مورد سوریه در پاسخ به پرسشی در مورد طرح ژئوپلیتیک غرب در سوریه گفت: «همه هدف غرب ایران است. تغییرات غیرمنتظره ناشی از حمله آمریکا به عراق که موجب تقویت ایران شده بود غرب را وادار کرد تهران را با به چالش کشیدن متحدش در دمشق تضعیف کند». به نظر میرسد که این سخنان اشاره به نکتهای دارد که از اهمیت برخوردار است. غرب تصمیم گرفته است که ایران را تضعیف کند.
ایران و غرب در سه دهه گذشته در حال چالش بودهاند اما آنچه که در یک سال گذشته در این روابط دیده شده است هیچ گاه قبل از آن دیده نشده بود. غرب برای اولین بار دست به اعمال تحریمهای نفتی و بانکی علیه ایران زده است؛ تحریم هایی که در شرایط بحران زده غرب چندان آسان نمی نماید ولی غرب با پذیرش مشکلات و آثار آن برای تحت فشار قرار دادن ایران آنها را به مرحله اجرا گذاشته است. اما آنها ایران را نمیشناسند چرا که ایران این تهدیدات را با درایت تبدیل به فرصت کرده است.البته این اتفاق در حالی رخ میدهد که ایران و غرب در ماههای گذشته در حال مذاکره بوده اند.
نمایندگان ایران و گروه ۱+۵ در ماههای گذشته سه دور در استانبول، بغداد و مسکو به گفت وگو نشستند. گفتوگوهایی که به توافقی کا مل در مورد مساله هستهای ایران منجر نشد و دو طرف تداوم گفت وگوها را به گروه کارشناسی واگذار کردند. گروه کارشناسی در حال مذاکره برای دستیابی به توافقهایی در عرصه فنی هستند. اما مساله اینجاست که از منظر سیاسی غرب آمادگی و اراده توافق با ایران را دارد؟ علائم و شواهد نشان میدهد که چنین نیست و چنانکه ویتالی چورکین اشاره کرده است غرب به جای توافق با ایران در شرایط کنونی به دنبال محدود کردن ایران است. شاید یکی از مهمترین دلایل این موضوع انتخابات پیش روی آمریکا باشد. همواره گفته میشود که رئیسجمهور آمریکا در آخرین سال خود تصمیمات مهم اتخاذ نمی کند. باراک اوباما، نیز ماههای پایان دور اول ریاستجمهوری خود را سپری میکند و از این قاعده مستثنی نیست.
از این رو اوباما نه میتواند امتیازاتی به ایران بدهد که در انتخابات پیش رو بهانهای برای انتقادات جمهوری خواهان علیه او باشد و نه در موقعیتی است که بتواند تصمیمات سفت و سختی علیه ایران اتخاذ کند. بهترین حالت برای او این است که مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ تا زمان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تداوم یابد. او در زمان به دست گرفتن قدرت در آمریکا استراتژی گفت وگو با ایران را مطرح کرد و حال میتواند مدعی شود که در حال پیشبرد این استراتژی است. از سوی دیگر به نظر میرسد که اروپا نیز چندان از کشدار شدن مذاکرات ناراضی نیست.
اروپا همچنان با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و نتوانسته است مشکلات منطقه یورو را مرتفع سازد. لذا در شرایطی نیست که بتواند تصمیمی جامع و همه جانبه در مورد نحوه برخورد با ایران اتخاذ کند. لذا با همراه شدن با تحریمهای آمریکا و تلاش برای تشدید فشارهای اقتصادی فعلا موضوع را به آینده موکول میکند. اما آنچه مسلم است این است که ایران نباید به دام این استراتژی بیفتد.
ایران در ماههای گذشته آمادگی خود را برای مذاکره در مورد برخی مسائل مطرح کرده است. با توجه به این که شرایط کلی نشان میدهد غرب به دنبال توافق با ایران نیست ایران آماده گفتوگو است و غرب از این کار سر باز میزند. درواقع ایران به دنیا نشان داد که نه از مذاکره ابایی دارد و نه از رفع نگرانیهای جامعه جهانی. ایران به فناوری هستهای بومی برای غنی سازی در سطح ۲۰ درصد دست یافته است. قطعا استراتژی غرب این است که با استفاده از تحریمها زمانی به طور جدی پای میز مذاکره با ایران بنشینند که ایران در ضعف به سر ببرد و لذا آنها کمترین امتیازات را در قبال تعلیق غنی سازی اورانیوم به ایران بدهند.
بنابراین ایران باید ضمن اعلام آمادگی کامل خود در مورد همه مسائل مطرح در زمینه فعالیتهای هستهای زمانی را برای غرب تعیین کند که تا آن زمان تکلیف مذاکرات مشخص شود و با این کار اجازه وقتکشی به غرب را ندهد.
منبع: روزنامه آرمان
به اوپک نمیتوانیم چندان امیدوار باشیم چون نقش ایران در اوپک کاهش یافته و دیگر تعزیه گردان اوپک نیستیم.
هرمیداس باوند با اشاره به پیامدهای تحریم نفتی ایران توسط غرب، راهکار مقابله با این وضعیت را حل و فصل موضوعات مورد اختلاف با طرفهای اصلی ذکر کرد و گفت: به اوپک نمیتوانیم چندان امیدواریم باشیم چون نقش ایران در اوپک کاهش یافته و دیگر تعزیه گردان اوپک نیستیم.
به گزارش ایلنا، هرمیداس باوند گفت: قدرتهای بزرگ از کارت عربستان برای در مضیقه قرار دادن شوروی و تضعیف ایران بهره گرفتند. اکنون هم عربستان همین گونه عمل میکند. در حال حاضر آمریکا تلاش میکند تا با کمک عربستان و کویت نگرانی از کاهش صادرات نفت ایران را برطرف کند.
وی به راهکارهای ایران برای مقابله با تحریم نفتی غرب پرداخت و گفت: اگر بخواهیم واقعا مشکلاتمان حل شود و این کشورهای کوچک همسایه ما گستاخ نشوند باید با طرفهای اصلی مسائلمان را حل و فصل کنیم. در دنیای امروز، نظام بینالملل بر دو ستون استوار است؛ یکی حقوقی و مبتنی بر اصل حاکمیت برابر کشورها که طی آن همه کشورها اعم از کشورهای ابرقدرت و کم قدرت در آن برابرند و دیگری ژئوپلتیکی که مبتنی بر ساختار سلسله مراتبی قدرت است.
اظهارات خانم اشتون که سخنان آیت الله خامنه ای و احمدی نژاد را “نفرت انگیز” و ” خشم برانگیز” خوانده بود، واکنش تند سخنگوی وزارت خارجه کشورمان را به همراه داشت.
سخنگوی کاترین اشتون در بیانیه ای نوشته یود که خانم اشتون “اظهارات نفرت انگیز و خشمبرانگیز رهبر و رئیس جمهوری جمهوری اسلامی ایران را محکوم می کند.” این بیانیه افزوده است: “حق موجودیت اسرائیل ابدا نباید زیر سئوال برود.”
اما سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان با تأکید بر لزوم مقابله با اقدامات ضد حقوق بشری اسراییل، بیانیه سخنگوی اشتون نماینده عالی اتحادیه اروپایی در خصوص مواضع اخیر مقامات کشورمان در مورد این رژیم را “گستاخانه” دانست و محکوم کرد.
احمدی نژاد در روز قدس صهیونیستها را عامل انحطاط ملتها دانسته بود مدعی شده بود که یک آنها گروه اقلیت فاسد ضدبشر و ضدارزشهای الهی به شمار میروند.
سخنان احمدی نژاد با انتقاد دبیرکل سازمان ملل و مقامات کشورهای امریکا و اروپا رو به رو شد.
در سخنان عید فطر هم، رهبری در سخنانی با محکومیت اسراییل از این کشور بعنوان “غده سرطانی صهیونیستی در قلب دنیای اسلام” نام برد.
با رواج اسناد جعلی در سراسر کشور، جانشین فرماندهی انتظامی استان قم از دستگیری بزرگترین باند جاعلان حرفه ای و بین المللی در استان قم خبرداد.
به گزارش ایلنا از قم، سرهنگ “محمدرضا میرحیدری” در جمع خبرنگاران، با اعلام خبر فوق، اظهار داشت: در پی کسب اخبار واصله، مبنی بر استفاده تعدادی اتباع خارجی از گذرنامه و ویزای جعلی، بلافاصله پلیس اطلاعات و امنیت استان با تشکیل تیم ویژه ای، شناسایی و دستگیری متهمان را در دستور کار خود قرار داد.
سرهنگ “میر حیدری ” ادامه داد: با شناسایی رابط جاعل، متهم دیگری که در زمینه جعل با متهم اصلی پرونده در رابطه بود، شناسایی و ضمن دستگیری در بازرسی از محل وی، دوجلد گذرنامه جعلی خارجی، مهر جعلی اداره اتباع خارجه یکی از استان های کشور، تعداد دو عدد مهر ژلاتینی، چهار عدد پایه مهر دستی، چهار دستگاه اتوماتیک مهر زنی و سه عدد مهر تاریخ زن، کشف و ضبط شد.
وی افزود: در بازجویی از متهم موصوف، وی به نقش خود در زدن مهر ورود و خروج جعلی اعتراف و اظهار داشته، و گفته بود نقوش مهر ورود و خروج مرز زمینی را قبل از دستگیری معدوم کرده است.
جانشین فرماندهی انتظامی استان قم اظهار داشت: با راهنمایی های متهم مذکور، درنهایت سه نفر دیگر نیز در این رابطه دستگیر و در بازرسی بدنی از آنها تعداد ۵ جلد گذرنامه با مهر و روادید جعلی کشف و ضبط شد.
وی ادامه داد: با تحقیقات انجام شده از سوی پلیس اطلاعت و امنیت استان و با راهنمایی متهمان، متهم اصلی پرونده شناسایی و ضمن دستگیری در بازرسی از منزل وی، تعداد ۱۲ جلد گذرنامه مجعول، ۳۸ عدد برچسب ویزای جعلی، مهر سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف، مهر ورود (۲۶) هوایی مشهد، مهر ورود (۹) مرز زمینی میلک، مهر خروج (۱۴) مرز زمینی میلک، مهر ریاست اداره پاسپورت افغانستان، مهر خروج هوایی مزار شریف، مهر ورود و خروج مرز راه ابریشم و سایر الات و ادوات جعل من جمله سیستم رایانه و نرم افزار های فتوشاپ مخصوص جعل روادید کشف و ضبط شد.
سرهنگ “میر حیدری ” جانشین فرماندهی انتظامی استان قم در پایان گفت: برابر بررسی های به عمل آمده و تحقیقات از متهمان موصوف، متهم اصلی پرونده از نقاط مختلف کشور به ویژه استان فارس، گذرنامه فاقد اعتبار روادید به آدرس متقاضیان خود ارسال و پس از صدور روادید جعلی۹۰ روزه و مهر ورود به آدرس متقاضیان ارسال می کرده است که پس از دستگیری کلیه اعضای باند مذکور توسط پلیس اطلاعات و امنیت استان قم، متهمان موصوف به مراجع قضایی استان معرفی که در نهایت با قرار قانونی مناسب روانه زندان شدند.
«حسین عرب» از پیشکسوتان ورزش کشتی و عضو اسبق تیم ملی کشتی آزاد ایران در سالهای دور، در خارج از کشور دارفانی را وداع گفت.
به گزارش روابط عمومی فدراسیون کشتی، «حسین عرب» که جزو نخستین کشتی گیران ملی پوش کشتی آزاد ایران به حساب میآید، روز سه شنبه در کشور کانادا درگذشت. حسین عرب در دهه ۴۰ میلادی عضو تیم ملی کشتی آزاد کشورمان بود و از جمله بنیانگذاران کشتی مدرن در ایران به شمار میرود که در کنار بزرگانی چون «حسن سعدیان»، مرحوم پهلوان «ابوالقاسم سخدری»، مرحوم پهلوان «یعقوبعلی شوروزی»، مرحوم «عبدالله مجتبوی»، مرحوم «امیر حمیدی»، «محمود ملاقاسمی» و … نخستین ترکیب تیم ملی کشتی آزاد ایران را در دهه ۴۰ میلادی تشکیل دادند. وی پس از آن، از هم دورههای «جهان پهلوان تختی» به حساب میآمد و دوستی بسیار نزدیکی با جهان پهلوان داشت.
کلمه_ گروه اجتماعی:
امدادگران داوطلب و فعالان دانشجویی و مدنی حاضر در کمپ داوطلبان برای کمک های مردمی به زلزله زدگان آذربایجان بازداشت شدند.
آخرین خبر رسیده به کلمه (ساعت دو و نیم بامداد) حاکی از بازداشت دسته جمعی امدادگران داوطلب و فعالان دانشجویی و مدنی حاضر در کمپ داوطلبان برای کمک های مردمی به زلزله زدگان آذربایجان است. هنوز از تعداد بازداشت شدگان و سرنوشت آنها خبری در دست نیست و فعلا تمام ارتباطات با افراد حاضر در محل قطع شده است.
در آخرین ارتباطات فعالان مذکور تاکید کرده بودند که در صورت بازداشت دست به اعتصاب غذای دسته جمعی خواهند زد.
یکی از فعالان مدنی حاضر در این کمپ، پیش از حمله نیروهای امنیتی و انتظامی برای بازداشت دسته جمعی امدادگران داوطلب، به خبرنگار کلمه گفته بود: درگیری ها از آنجا آغاز شد که سپاه وارد ماجرا شده و تصمیم به ضبط کمک های مردمی جمع آوری شده از سوی فعالان داوطلب گرفته است. حجم کمک های مردمی به این کمپ بسیار زیاد بوده واعضای کمپ تاکید کرده اند برای همکاری قانونی و تحت نظارت تخصصی و فنی نهاد های مسئول فعالیت کردن مثل سازمان هلال احمر و غیره مشکلی ندارند. حتی درباره ارائه گزارش دقیق درباره میزان کمک های جمع آوری شده و چگونگی توزیع آن اعلام آمادگی کامل کرده اند. اما سپاه با دخالت خود تاکید کرده که باید اقلام ضبط و به این نهاد تحویل شود.
او خاطرنشان کرد که بچه ها معتقدند این کمپ مورد اعتماد مردم بوده و حجم زیاد اجناس جمع آوری شده به دلیل همین اعتماد است و اگر مردم به نهادهای حکومتی اعتماد داشتند سراغ ما نمی آمدند. ما حاضر نیستیم با تحویل اقلام به اطمینان مردم خیانت کنیم.
بر اساس این گزارش قبل از اقدام نیروها برای بازداشت حدود ده ون و پژو به همراه ۵۰ الی ۶۰ مامور جلوی انبار کالاهای تهیه شده برای زلزله زده ها در محل مستقر شده اند.
نیروهای یگان ویژه و اطلاعات، با حضور در مقابل درب انبار توشه، واقع در جاده تبریز- ورزقان، چهار کیلومتری جاده سرند، پلاستیک سازی جعفر نظامی، به بهانه اینکه این محل از نظر بهداشتی مشکل دارد، قصد پلمپ انبار را داشتهاند که با مقاومت حاضران روبرو میشوند و آن ها پس از بازگشت به درون انبار، مجبور به قفل کردن درهای ورودی انبار میشوند.
در همین حال، این فعال مدنی حاضر در منطقه به خبرنگار کلمه خبر داد که روز گذشته دو نفر از ماموران امنیتی با پوشش امدادگر داوطلب به این جمع پیوسته و به بررسی اقلام جمع آوری شده پرداختند. این دو مامور پس از بررسی مواد و اطمینان از سلامت افراد حاضر و اقلام جمع آوری شده پس از صحبت با مسئولان کمپ آنجا را ترک کرده بودند.
حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر که در مرخصی به سر می برد، یکی از مسئولان این کمپ بوده که بدون هیاهو قصد کمک به هم استانی های خود را داشت و در این رابطه مسئولان پرونده وی نیز مخالفتی ابراز نکرده بودند.
شرایط در کمپِ امدادگران داوطلب در روستای سرند به کلی تغییر کرده است. از ابتدای روز چهارشنبه دو ماشین پیکان پلیس با حکم قضایی مخدوش تلاش داشتند کمپ کمک های مردمی را پلمب کنند که با ممانعت نیروهای مردمی و حاضرین مواجه شدند.
روز گذشته نیز نیروهای امنیتی به کمپ ها حمله کرده و خواستار جمع آوری فوری آنها شده بودند که با مقاومت مردم و در خواست حکم قضایی مواجه شدند.
پیش بینی اینکه بخش هایی از حاکمیت بخواهد سد راه فعالیت خودجوش کمک های مردمی و نهادهای مدنی در زلزله آذربایجان شود، چندان سخت نبود. چرا که صدای همدلی و همبستگی مردم در جای جای ِ جهان پیچید که در این عرصه گوی سبقت را از دولت ربودند.
پیش از این گزارش شده بود، دو اکیپ شامل مددکاران اجتماعی کودکان و هم چنین روانشناسانی که برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان در مناطق روستایی حاضر شده بودند، با تهدید به توقیف مدارک از سوی اداره اطلاعات اهر و تبریز، مجبور به ترک منطقه شده اند.
این موضوع در کنار انتشار خبر بازداشت سعید شیرزاد از فعالان مدنی که که برای همکاری در عملیات امداد و نجات و کمک به مردم به منطقه زلزله زده رفته بود، باعث نگرانی مضاعف فعالان اجتماعی غیر وابسته به دولت شده است. آقای شیرزاد به همراه دو نفر دیگر در محل یکی از کمپ های امدادی توسط ماموران امنیتی دستگیر شده، اما کمی بعد دو نفر دیگر آزاد شده اند.
همچنین طی روزهای اخیر برخی گزارش ها از توقیف برخی ماشین های حمل مواد بهداشتی و خوراکی مردمی که به مناطق روستایی آسیب دیده رفته بودند، توسط سپاه حکایت داشت. اگرچه توجیه و استدلال نیروهای سپاه، لزوم دریافت مجوز برای کمک رسانی از سوی هلال احمر بوده است، اما پیگیری این موضوع از سوی برخی نیروهای خودجوش امدادی حاکی از آن است که فعالیت این دسته از گروه های امدادی را هم در برخی مناطق محدود کرده اند.
خبرنگار کلمه دیروز به نقل از برخی زلزله زدگان گزارش داده بود یکی از نفراتی که ماشین های حامل کمک های مردمی را توقیف می کرده، از اعضای سپاه بوده که کمک ها را به مغازه شخصی خود منتقل می کرده و پس از محرز شدن این تخلف نیز بازداشت شده است.
هفته پیش هم برخی از زلزله زدگان در گفت و گو با خبرنگار کلمه نسبت به عدم توزیع مناسب مواد غذایی از سوی سپاه گله مند بودند و می گفتند تمام کمک های ارسالی از بخش های مختلف، حتی کمک هایی که گفته می شود از ترکیه رسیده، را سپاه می گیرد و انبار می کند. به گفته آنها، حتی نمایندگان هلال احمر هم می نشینند و نگاه می کنند و وقتی به آنها گفته می شود شما چرا کاری نمی کنید، می گویند سپاه نمی گذارد.
در همین باره بخوانید:
حمله ماموران امنیتی به محل کمپ نیروهای داوطلب مردمی در مناطق زلزله زده
آخرین خبرها از مناطق زلزلهزده/ برخورد امنیتی با فعالان مدنی داوطلب؛ نگرانی از سرما و احتمال کمبود غذا در آینده
میرحسین: گسترش کانالهای ماهوارهای و اهمیت یافتن آنها و تاثیرگذاری قاطع این رسانه به خوبی ناکافی بودن روشهای قدیمی و محدودیت صدا و سیما را میرساند. پارازیتها و محدودیتهای اینترنتی برای مدت کوتاهی میتواند اثرگذار باشد. تنها راه چاره، داشتن رسانههایی متنوع و آگاه و آزاد در داخل کشور است.
دارو اولین ضربه از نوسانات ارز و تحریم را خورده است. بیمارانی که وضعیت سلامتیشان به داروهای خارجی بستگی دارد امروز در پیچ و خم رفت و آمد به داروخانههای دولتی گرفتار شدهاند و چیزی دستشان را نمیگیرد.
به گزارش قانون، بازار دارو در چند سال اخیر افت و خیزهای بسیاری را به چشم خود دیده است. در این میان کش و قوس برای ورود داروهای مارک خارج از کشور بسیار بوده است به طوری که وضعیت بسیاری از بیمارن خاص را با مشکل مواجه کرده است. در سال جاری با طبقهبندی شدن کالاها برای دریافت ارز دولتی، دارو در طبقه دوم قرار گرفت تا به جای دریافت دلار دولتی، این بخش از ارز ناشی از صادرات کالایی کشور بتواند نیاز خود را برطرف کند.
این کش و قوسها و از سوی دیگر مشکلات اقتصادی به وجود آمده در جامعه، بازار دارو را پرتنش کرد به طوری که برخی داروها نایاب شدند و برخی داروها دیگر نیز به صورت دانهای میان بیماران خاص پخش میشود. بیمارنی که وضعیت حیاتیشان به دارو بستگی دارد و ممکن است در این میان بیشترین ضربه را بخورند. در حالی که مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت با تاکید بر نبود هیچگونه مشکل در زمینه دارو، صحبت درباره کمبودها را شایعه عنوان میکند، بسیاری از مسئولان انجمنهای حمایت از بیماریهای خاص و خانوادههای این بیماران از کمبود و گاهی نبود دارو خبر میدهند و گلایه میکنند.
مادر یکی از بیماران تالاسمی که برای دریافت دارو به داروخانه شهید عابدینی مراجعه کرده است، میگوید: با کمبود شدید داروى دسفرال، ایکس جید و دسفوناک مواجه هستیم و تعداد اندکی دارو برای مصرف یک ماه به ما اختصاص میدهند. این خانم که دخترش دارای بیماری تالاسمی است، میافزاید: میزان دسفرالی که دخترم نیازمند مصرف مداوم آن در در طول یک ماه است ۱۰۰ عدد است اما متاسفانه به دلیل کمبود دارو در چندماه اخیر ۳۰ عدد برای یک ماه به او تعلق میگیرد که این تعداد جوابگوی نیاز جسمیاش نیست. به گفته وی مراجعه مکرر آنها به داروخانههای دولتی که این داروها را پخش میکنند، فایدهای ندارد زیرا تعداد دارو محدود است و تعداد مراجعه کنندگان زیاد.
بیماران تالاسمی با نبود دارو سفارش سنگ قبر میدهند
نائب رئیس انجمن تالاسمی ایران نیز با تایید این گفتهها و انتقاد از مسئولان به دلیل بیتوجهی به بیماران تالاسمی گفت: کمبود دارو مدت زمان زیادی است که بیماران تالاسمی را با مشکل مواجه کرده است اما در چند ماه اخیر این مشکل به حدی حاد شده که چندین مورد فوت ناشی از نبود دارو را داشتیم.
هنگامه ابراهیمزاده با گلایه از وضعیت داروی بیماران تالاسمی و کم توجهی نسبت به جان و زندگی این بیماران، افزود: بیماران تالاسمی چون خون میزنند آهن بدنشان بالا میرود، بنابراین باید دسفرال یا دسفوناک مصرف کنند تا آهن خون آنها پایین بیاد. با کلی مشقت در سالهای گذشته تلاش کردیم و فرتینای خون بچهها را پایین آوردیم، اما متاسفانه با نبود دارو در چند ماه اخیر فرتینای بدنشان به ۱۵ هزار هم رسیده که خطر مرگ را به همراه دارد و کسانی را هم داشتیم که بر اثر این مسئله فوت کردهاند.
وی با اشاره به اینکه وضعیت داروی بیماران تالاسمی در چند ماه اخیر بسیار بحرانی است، اظهار داشت: در ماههای گذشته با کمبود شدیدی مواجه بودیم به طوری که یک دانه دارو هم وجود نداشت.
وی افزود: در پیگیریهای که با معاونت غذا و دارو انجام دادم هر بار جوابی شنیدم و یک بار هم آقای تقوی مشکل ارز را عنوان کرد. در حال حاضر که از نظر آنها شرایط درست شده اما به نظر انجمن تغییری در وضعیت صورت نگرفته است. به جای اینکه به بیمار ۱۰۰ عدد قرص برای یک ماه بدهند ۳۰ عدد قرص برای یک ماه دادهاند. ۳۰ عدد قرص دسفرال برای بیماری که فرتین ۷ هزار دارد در ۵ شب مصرف میشود.
وی با اشاره به اینکه وزیر بهداشت در صحبتهایش از نبود تحریمهای دارویی صحبت کردند، گفت: این بیماران مثل گل میمانند روز به روز دارد از این گلها کمتر میشود. خدا را شاهد میگیرم امثال مرگ ومیرمان بسیار بالا بود. این ظلمی است که در حق آنها صورت میگیرد. پدر و مادر این بچهها برایشان زحمت کشیدند و بزرگشان کردند. آنها به زندگی فرزندانشان امید دارند.
به اعتقاد وی دارو در کشور ما بسیار کم است. «امروز اگر برای فلان دارو به داروخانه مراجعه کنید دارو وجود ندارد اما به ناصرخسرو بروید دارو را به راحتی در بازار آزاد و توسط دلالها میخرید. این مشکل را به دکتر تقوی معاون غذای دارو گفتم و جواب ایشان این بود شما باید جلوی این مشکلات را بگیرید. مگر وظیفه من جلوگیری از کار دلال هاست؟!»
وی اظهار داشت: مدتهاست که برای من این سوال پیش آمده که چطور دارویی که داروخانه دولتی ندارد دلالها آن را دارند. وی در پاسخ به این سوال که گویا داروهای موجود در بازار ناصر خسرو تقلبی یا تاریخ مصرف گذشته هستند، گفت: یکی از بیماران خانمی که بیماری تالاسمی دارد این دارو را از بیرون میخرد مصرف میکند که دچار مشکلات بسیار حادی شده است. یک نفر هم آنقدر در خانه مینشیند و وقتی میبیند دارو پیدا نمیشود، سفارش سنگ قبر میدهد.
کمبود سرم به دلیل نبود مواد اولیه
رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی با بیان اینکه تنها کمبود دارویی در بخش بیماران کلیوی نبود محلول سرم است که دارای کمبود شدید هستیم. مصطفی قاسمی با بیان اینکه در زمینه دیگر داروها یکسال کمبود داشتیم ولی امروز این مشکلات برطرف شده است، افزود: کمبود این محلول که توسط شرکتهای ایرانی ساخته میشود، به دلیل وارد نشدن مواد اولیهای است که جزو تحریمها رفته است. برخی شرکتهای دارویی به دلیل نداشتن مواد اولیه دیگر قادر به ساخت این محلول نیستند. به همین دلیل این سرمها در حال تمام شدن است.
وی با تاکید بر اینکه درباره بیماران دیالیزی دارویی نیست که در ایران وجود نداشته باشد، اظهار داشت: تنها چیزی که کمی گران هست رناژل هست که خوشبختانه جزو داروهایی هست که در لیست ۵۵ قلم داروی درخواست شده است و با ورودش به لیست بیمه تنها قیمت ۱۰ درصد آن پرداخت میشود.
وی افزود: هر چند داروهای گان و ورساید از جمله داروهای گران بیماران کلیوی هستند که هنوز وجود دارد ولی به صورت آزاد میخریم و یارانه به آن تعلق میگیرد. داروی تاکرو لیموس را دانهای هزار تومان میخریم و ۴ هزار تومان هم بهش یارانه تعلق میگیرد که در واقع ۵ هزار تومان میشود ولی وارد لیست ۵۵ تایی شده که در صورت وارد شدن به لیست بیمه ۱۰ درصد پولش را پرداخت میکنیم.
وی با اشاره به اینکه باید منتظر یک سری کمبودها باشیم، گفت: در گذشته به دلیل شدت کمبودها، دارویی که باید برای دو ماه به بیماران کلیوی داده میشد ۱۰ تایی توزیع میشد ولی خوشبختانه مشکل حل شد. نبود این داروها دلیل انحصار ایجادشده توسط یک شرکت دارویی بود. مسئولان تا راهکار مقابله با این مشکل را پیدا کردند و دارو وارد بازار شد یک مدت زمانی طول کشید و بیماران سختی کشیدند. به گفته وی اکثر داروهای بیماران دیالیزی در داخل ساخته میشود. هر چند بسیاری از این داروها اول خارجی بوده ولی بعد ایرانیاش ساخته شده و مشکلی وجود ندارد.
آمپول بیماران سرطانی نایاب شد
نایاب شدن آمپول اوستین در داروخانههای ۱۳ آبان، هلال احمر، ۲۹ فروردین و دیگر داروخانههای تهران هم یکی دیگر از مشکلات این روزهای بیماران خاص است که بیماران سرطانی را با نگرانی جدی مواجه کرده است. پایگاه اطلاع رسانی بنیاد امور بیماریهای خاص و به نقل از یک منبع با اعلام این خبر هشدار داده که در صورت جدی گرفته نشدن این خبر از سوی مسئولان ذیربط و نبود واکنش مناسب به آن، بیماران سرطانی در آینده نزدیک با مشکلاتی به مراتب بیتر از امروز روبهرو میشوند.
حال با وجود این کمبودها و تبعات خطرناک آنها باید دید مسئولان درمان و سلامت کشور برای رفع مشکلات این روزهای بیماران خاص در زمینه دارو چه راهکارهایی را درنظر میگیرند تا برخی محدودیتهای وارداتی موجب به خطر انداختن جان این بیماران نشود.
کلمه – گروه اقتصادی: تصمیم ناگهانی دولت برای افزایش ناگهانی سهمیه بنزین شهریورماه، در همان روز اول دردسرساز شده است. مسئولان وزارت نفت ابتدا اعلام کردند که این کار ممکن نیست، اما حالا می گویند برای اینکه حرف احمدی نژاد عملی شود مجبورند نرم افزار جدیدی برای کارت های سوخت بنویسند.
به گزارش کلمه، ظهر امروز چهارشنبه اول شهریورماه ناگهان اعلام شد که دولت قصد دارد در شهریورماه عیدی بنزینی به مردم بدهد و ۳۰ لیتر سهمیه اضافه بنزین برای این منظور در نظر گرفته است.
این اقدام پس از ماهها تثبیت سهمیه ۶۰ لیتری خودروهای شخصی، در شرایطی صورت گرفت که رهبری از ضرورت در پیش گرفتن اقتصاد مقاومتی سخن گفته و همه مسئولان ریز و درشت حکومتی نیز تبعیت خود را از این سیاست اعلام کردند.
اکنون قرار است اقدامی دقیقا در خلاف جهت سیاست های انقباضی اقتصادی انجام گیرد و به گفته معاون برنامهریزی احمدی نژاد، ۳۰ لیتر بنزین اضافه بر سهمیه قبلی به حساب رانندگان واریز شود و سهمیه این ماه به ۹۰ لیتر برسد. معاون رئیس دولت زمان واریز این سهمیه را هم ساعت ۲۴ فردا (پنجشنبه شب) اعلام کرد.
اما مشکل اینجاست که مسئولان شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی می گویند برنامه فعلی کارت های سوخت با چنین تصمیمی سازگار نیست و بر اساس برنامه موجود، پس از واریز سهمیه ۶۰ لیتری شهریور ماه، دیگر امکان اضافه کردن سهمیه ها تا ماه بعد وجود ندارد.
این واقعیت را مدیران وزارت نفت، ساعتی پس از اعلام تصمیم ناگهانی دولت مطرح کردند. اما سردار رویانیان رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت بدون توجه به مشکلات سیستمی موجود، گفت: افزایش ۳۰ لیتری سهمیه بنزین خودروهای سواری، زیباترین کار دولت به مناسبت عید فطر بود و همه دستگاهها به ویژه شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی باید تلاش کنند منویات دولت اجرایی شود.
وی در پاسخ به اینکه گفته شده این افزایش سهمیه به لحاظ فنی قابل اجرا نیست، تصریح کرد: اینکه چنین چیزی گفته شده، بحث اجرایی و فنی وزارت نفت بوده است اما همه باید تلاش کنند مصوبه دولت را اجرایی کرده و امکان فنی آن را فراهم کنند.
در ساعات میانی امشب هم خبرگزاری فارس خبر داد که مسئولان شرکت پالایش و پخش فرآوردههای نفتی قصد دارند نرمافزار جدیدی برای سامانه هوشمند سوخت بنویسند تا دستور احمدی نژاد عملی شود.
به گفته این مسئولان دولتی، این کار حداقل ۳ تا ۴ روز طول خواهد کشید تا پس از آن، و در واقع یک هفته بعد از عید فطر و در میانه اجلاس کشورهای غیر متعهد، تصمیم دردسرساز احمدی نژاد و دولتش اجرایی شود.
مناسبت این عیدی بنزینی از سوی دولت، عید فطر اعلام شده اما زمان اعلام آن که سه روز بعد از عید فطر است و زمان اجرای آن که بر فرض اجرا حداقل یک هفته با عید فطر فاصله خواهد داشت، این احتمال را کمرنگ و احتمال دیگری را پررنگ میسازد: اینکه در آستانه اجلاس سران کشورهای غیر متعهد در تهران، مسئولان دولتی میخواهند با اینگونه اقدامهای عوامفریبانه، راه را بر هرگونه ابراز نارضایتی و اعتراض احتمالی در زمان اجلاس مذکور ببندند.
این احتمال به ویژه وقتی جدیتر میشود که آن را در کنار تلاش های رسمی و غیررسمی مسئولان برای ترغیب مردم به سفر در ایام برگزاری اجلاس قرار دهیم. به خصوص که شنیدهها حاکی از ان است که به برخی از ساکنان محلههای اطراف محل اجلاس پیشنهادهای کمکی برای سفر آنها در ایام برگزاری اجلاس داده شده است.
اما در هرحال مشخص نیست هزینه این افزایش ۵۰ درصدی سهمیه بنزین، در کدام ردیف بودجه سالانه تعیین شده و یا بر اساس چه قانونی پرداخت خواهد شد.
تصمیم ناگهانی دولت در این باره، انتقاد تند یک نماینده مجلس را هم در پی داشت که تصمیم دولت را صرفا سیاسی توصیف کرد. جعفر قادری که عضو کمیسیون برنامه و بودجه است، گفت: این اقدام دولت در شرایط فعلی کشور چه معنایی دارد؟ در شرایطی که در کشور نیاز به صرفه جویی داریم اضافه کردن ۳۰ لیتر بنزین به کارت سوختهای مردم چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
بنا بر اخبار رسیده از مناطق زلزله زده آذربایجان، نیروهای امنیتی ساعاتی پیش با حمله به کمپ های کمک رسانی مردمی، اقدام به تهدید به بازداشت برخی نیروهای امدادگر داوطلب کرده اند که از شهرهای مختلف به قصد امداد و یاری آسیب دیدگان، به این منطقه آمده اند.
آخرین خبرهای کلمه از مناطق زلزلهزده و گزارش برخورد امنیتی با فعالان مدنی داوطلب
به گزارش کلمه، در چند ساعتِ گذشته شرایط در کمپِ امدادگران داوطلب در روستای سرند به کلی تغییر کرده است. از ابتدای امروز دو ماشین پیکان پلیس با حکم قضایی مخدوش تلاش داشتند کمپ کمک های مردمی را پلمب کنند که با ممانعت نیروهای مردمی و حاضرین مواجه شدند.
آخرین گزارش ها حاکی است در ساعات گذشته تلاش برای برخورد با کمپ سرند آغاز شده است. ساعتی پیش، ماموران پلیس کمپ را محاصره کرده اند و از افراد حاضر در کمپ می خواهند که محل را تخلیه کنند. مقامات محلی (فرماندار اهر، نمایندگان اهر و تبریز و دادستان هریس و تبریز) نیز به سمت کمپ حرکت کرده اند تا با نیروهای امنیتی همراهی کنند.
روز گذشته نیز نیروهای امنیتی به کمپ ها حمله کرده و خواستار جمع آوری فوری آنها شده بودند که با مقاومت مردم و در خواست حکم قضایی مواجه شدند.
به گفته شاهدان عینی، ماموران با تهیه احکامی مخدوش، امروز عملیات خود را ادامه داده و به نیروهای امدادی حمله کرده اند. این نگرانی وجود دارد که با جمع آوری این کمپ ها، کالاها و اقلام اهدایی مردم که توسط کامیون ها در راه منطقه است، به صورت مطمئن به دست مردم نرسد.
در این منطقه حدود ۳۰ نفر از فعالان مدنی از جمله گروهی از دانشجویان که به قصد کمک به منطقه رفته اند حضور دارند.
پیش از این نیز در نقاط دیگری از کشور نیروهای مدنی که با جمع آوری کمک، اهدای خون و افتتاح حساب برای جمع آوری کمک های نقدی، قصد کمک به زلزله زدگان را داشتند، با تهدید نیروهای اطلاعاتی مواجه شده بودند.
از جمله در شهرستان گرگان، اداره اطلاعات ۳ تن از فعالان جنبش سبز را در همین رابطه بازداشت کرده بود. از نقاط دیگر کشور نیز خبرهایی در خصوص انسداد برخی حساب های بانکی رسیده بود که به قصد جمع آوری کمک های نقدی توسط نیروهای مدنی و اصلاح طلب برقرار شده بود.
امید رضایی فعال دانشجویی دانشگاه گیلان به هشت ماه حبس تعزیری قطعی محکوم شد.
به گزارش رسیده به کلمه، امید رضایی دبیر کانون مطالعات و نشر اندیشه دانشگاه گیلان در حالی توسط شعبه یکم دادگاه تجدیدنظر استان گیلان به هشت ماه حبس تعزیزی قطعی محکوم شد که پیش از این شعبه اول دادگاه انقلاب گیلان به ریاست قاضی مصطفوی نیا وی را به اتهام تبلیغ بر علیه نظام و توهین به رهبری به دو سال حبس تعزیزی محکوم کرده بود.
همچنین با شکایت دادستان رشت و اداره کل اطلاعات گیلان پرونده ای به اتهام توهین به مقدسات در شعبه ۱۰۵ دادگاه عمومی جزایی رشت مفتوح و در حال رسیدگی است.
امید رضایی فعال دانشجویی و دبیر پیشین کانون های فرهنگی دانشگاه گیلان پاییز سال پیش بازداشت و بعد از نزدیک به یک ماه بازداشت با قرار وثیقه آزاد شد.
شایان ذکر است در حالی فعالان دانشجویی و سیاسی به اتهام توهین به رهبری با احکام محکومیت مواجه می شوند که نماینده رهبری در بنیاد شهید پیش از این اعلام کرده بود که رهبری دستور به منع تعقیب از بابت این اتهام داده است.
یک استاد دانشگاه امام صادق (ع) می گوید: صداوسیما یک شرکت زیانده است که ورشکستگیاش را اعلام نمیکند. او این سازمان زیر نظر رهبری را مجموعه ای انحصارگر و دارای مصونیت آهنین می خواند که در شرایط بحرانی قرار دارد. به گفته حسام الدین آشنا، گرایش مردم برای استفاده از شبکههای ماهوارهای افزایش قابل توجهی داشته و آمار استفاده از ماهواره در کشور به ۵۵ درصد رسیده است.
در بیستوهشتمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات، گفتوگوی مفصلی با دکتر حسامالدین آشنا و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در مورد عملکرد صداوسیما منتشر شده است که حاوی نکاتی متفاوت با انتقادات مرسوم، مهم و قابل توجه است. او در این گفتوگو، رک و البته مستند، به مسائل و مشکلات صدا و سیما و دلایل ریزش و انحصاری عمل کردن آن پرداخته است.
آشنا در مورد نحوه پوشش اخبار زلزله اخیر آذربایجان نیز فقط یک جمله می گوید: صداوسیما چشم بیدار ملت نبود، دست کوتاه سیاستورزانی شد که نگران بازتاب طرحهای زودبازده بودند.
به گزارش بازتاب، بخشهایی از دیدگاههای این استاد ارتباطات را در ادامه میخوانید:
- صداوسیما اگر نگوییم بالفعل ورشکسته است ولی در شرایط بحرانی قرار دارد و این شرایط بحرانی ناشی از یک دوره غفلت طولانی است. از زمان تصویب قانون مربوط به ممنوعیت خرید، فروش و نگهداری تجهیزات مربوط به دریافت ماهواره که در سال ۱۳۷۳ تصویب شده و آییننامه اجرایی آن در سال ۱۳۸۴ به تصویب رسیده، تا الان که در سال ۱۳۹۱ قرار داریم، به مدت ۱۸ سال صداوسیما یک فرصت تاریخی داشته است برای اینکه بتواند جاذبههای کافی را برای کاهش استقبال مردم از ماهواره ایجاد کند.
- تا زمان همهگیر نشدن دریافت برنامههای ماهوارهای فارسی، صداوسیما بهطور جدی به فکر نیافتاده و در این راستا تأخیر دارد. نتیجه این تأخیر اقدامات عجولانهایست که امروز اتفاق میافتد که میتوان از آن جمله به تأسیس و راهاندازی شبکههای به شدت تأمینی و دمدستی اشاره کرد.
- بعید میدانم کسی در صداوسیما بتواند ادعا کند برند صداوسیما امروز از سال ۸۷ معتبرتر است. این مطلب در جلسه اخیری که در مرکز تحقیقات صداوسیما با حضور برخی استادان ارتباطات برگزار شد، مورد تصریح قرار گرفت.
- از قول ریاست سازمان در ۱۲ آبان ۱۳۸۶ اعلام شد میزان استفاده از ماهواره در ایران ۳۲٫۵ درصد است و دو سال بعد در ۲۳ آبان ۱۳۸۸ از قول قائم مقام وقت سازمان در همایش بینالمللی غدیر اعلام شد ۴۰ درصد مردم به ماهواره روی آوردهاند. در ۱۴ دی ۱۳۹۰ یکی از مسؤولان پژوهشی وزارت ارشاد در نشست تخصصی تکنولوژی تبلیغ با موضوع «بررسی محتوای شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و نقش روشنگری مبلغان» در مرکز همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم یادآور شد: «متأسفانه بر اساس تحقیقات دقیقی که صورت گرفته، در سال گذشته ۵۵ درصد مردم ایران دارای گیرندههای ماهوارهای بودند و ۵۰ درصد مردم بیننده شبکههای فارسیزبان بوده و با دقت آنها را مشاهده و دنبال میکنند».
- از منظر قیمت تمام شده هم میتوان صداوسیما را ارزیابی کرد؛ میزان بودجه و ساعات برنامههای تولیدی صداوسیما مشخص است. وقتی مقدار بودجه را به تعداد ساعت برنامههای تولیدی تقسیم میکنیم، میبینیم صداوسیما یکی از گرانترین تولیدکنندههای تلویزیونی حتی به قیمت دلار آزاد است؛ یعنی در واقع هزینه تمامشده محصول رسانه ملی بسیار بالاست.
- من میگویم صداوسیما یک شرکت زیانده است که ورشکستگیاش را اعلام نمیکند. من معتقدم صداوسیما هیچگاه اجازه ارزیابی مستقل از خودش را به کسی نداده است…
این به دلیل مصلحت بوده است؟
- نه، به دلیل اینکه سازمان قدرتمندی است. این ناشی از یک انحصار است، نه مصلحت. اما این انحصار را قانون به او داده است.
چگونه؟
این انحصار از تفسیر دو اصل ۴۴ و ۱۷۵ قانون اساسی ناشی میشود. در اصل ۱۷۵ در آن روزهای بازنگری و تغییر قانون اساسی (۹/۳/۱۳۶۸)، حضرت امام(ره) در قید حیات بودند و مسؤولان عالیرتبه نظام از جمله آیتالله خامنهای (رئیسجمهور) و آیتالله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس)، با سپردن صداوسیما به رهبر (حتی امام خمینی(ره)) کاملاً مخالف بودند و به صراحت و شفافیت مفاسد آن را بیان میکردند.
آقای هاشمی چنین استدلال کرده است:
۱ـ نظارت همیشه از بالا به پایین است، وقتی مدیر عامل سازمان را امام نصب میکند، سه قوه چگونه نظارت کنند بر چیزی که مسؤول اصلی آن رهبری است؟ در این صورت نظارت بر صداوسیما امکانپذیر نخواهد بود، یعنی همه باید نگاه بکنیم و چیزی هم نتوانیم بگوییم! این اشکال واقعاً جدی است. اگر رهبر فردا مدیرعاملی نصب کند و اشکالاتی پیش آید، کسی واقعاً نمیتواند چیزی بگوید. این را مطمئن باشید تا مدیرعامل مورد اعتماد رهبر باشد، کسی نمیتواند انتقاد کند و اگر مدیرعامل کسی را هم به آنجا راه نداد، هیچ اتفاقی نمیافتد، یک قدرت بسیار نیرومندی در صداوسیما بهوجود میآید.
۲ـ صداوسیما یکی از وسائل توجیه مردم است، از وسائل جاانداختن مسائل کشور است، شما میخواهید همه این کارها را به پای رهبر بنویسید!؟ اگر صداوسیما بخواهد توجیهگر باشد، رهبر شده توجیهگر همه نظام!
۳ـ اگر مدیرعامل فقط از طرف رهبر باشد، ارتباطش با مسؤولان کشور بسیار ضعیف خواهد شد.
آقای هاشمی در پایان اضافه کردند که چند سال پیش که ما در صداوسیما مشکل پیدا کردیم، من رفتم خدمت امام؛ ایشان فرمودند: «من نظرم این است که سران سه قوه باید مدیرعامل را تعیین کنند» (مشروح مذاکرات بازنگری، ص ۵۶۰٫)
در شورای بازنگری پس از آنکه برخی از اعضای جامعه مدرسین بر انتصاب مدیرعامل از سوی رهبری اصرار داشتند، آیتالله خامنهای در نفی دخالت رهبری در نصب مدیرعامل سازمان افزودند: «اگر رهبر در رأس (سازمان) باشد، اگر اشکالی باشد، ما از چه کسی مؤاخذه کنیم؟ دستگاه قضائی یا دستگاه مقننه که حق نظارت بر همه امور را دارند، باید سرکشی کنند، از کی مؤاخذه کنند؟ از رهبر مؤاخذه کنند که چرا صداوسیما اشکالاتی دارد؟ چنین چیزی ممکن است؟ با این کار سیئات صداوسیما دامن رهبر را خواهد گرفت، این را چیز کمی نگیرید، بههر حال سوءتفاهمهایی در مردم هست. یک وقت غفلتی پیش میآید، همه مردم را به رهبری بدبین میکند که این، هیچ به مصلحت نیست» (مشروح مذاکرات بازنگری، ص ۵۶۹٫)
در باره این اصل متأسفانه شورای نگهبان در تقابل با تندرویهای مجلس ششم چنان تفسیر موسعی از صدر و ذیل اصل ۱۷۵ در رابطه با رهبری ارائه کرد که عملاً مجلس را در اجرای وظیفه قانونگذاری محدود کرد.
چه کسی تقاضای تفسیر کرد؟
- آقای دکترلاریجانی، رئیس سازمان صداوسیما و آیتالله یزدی.
یعنی اگر دیگری هم سؤال میکرد، چون مرجع پاسخگویی باز هم شورای نگهبان است، پاسخ همانی بود که داده شد.
- نه، در شرایط دیگر شاید پاسخ متفاوت بود. میتوانست سؤال و جواب جور دیگری باشد. شیوه سؤال کردن و تفسیر جواب هم بسیار مهم است.
یعنی امکان تجدیدنظر در این تفسیر وجود دارد؟
- امکان تجدید وقتی است که صداوسیما نتواند انحصارش را ادامه دهد. مگر شما در اصل ۴۴ چه کار کردید؟ اصل ۴۴ تصریح دارد که چه چیز دولتی است اما بنا به فرمان رهبری بسیاری امور تغییر کرد. در واقع مصلحت اقتضا میکند که ما انحصار صداوسیما را بشکنیم.
پس شما مدافع سرسخت انحصارزدایی از رسانه ملی هستید؟
- من مدافع انحصارزدایی از تصدیگری سازمان صداوسیما هستم.
- صداوسیما قدرت خیلی بزرگی است. صداوسیما میتواند یک رئیسجمهور را به زمین بزند و او را محبوب یا نامحبوب کند.
ما یاد گرفتیم وقتی بحث جدی میشود، بحث مصلحت به میان میآید. این گفتهها به این معنی است که صداوسیما مصلحت جامعه را به مصالح خصوصی خود ترجیح نمیدهد؟ این را هم که میگوییم، عملاً به مدیران صداوسیما برمیگردد.
- نه، ببینید، اشتباه نکنید. صداوسیما مصلحت کشور را مصلحت خودش میداند و خودش را مساوی کل مصلحت تلقی میکند.
…
- ساختار صداوسیما چون دولتی دیده شده، مصونیت آهنین دارد، چون حاکمیت آن طرف است، در حالی که تمام موضوع رسانه این است که رسانه وسط حاکمیت و مردم است. اگر خودش را خیلی بالا کشید و به حاکمیت چسباند، همه ضعفهایش، ضعف حاکمیت میشود و اعتباری برایش نمیماند. آقای احمدینژاد رییسجمهور است. رابطه صداوسیما با احمدینژاد اول دوره ریاستجمهوری با آخر دوره دوم ریاستجمهوری چرا فرق دارد؟ چرا دو سال اول ریاستجمهوری از او فقط گل و بلبل گفته میشود اما آخر دوره ریاستجمهوری میتوان بهشدت از او انتقاد کرد؟ این همان زیر سلطه قدرت بودن است. وقتی آقای رییسجمهور حرف زد، آقای مشایی حرف زد، آقای وزیر حرف زد، گفتیم «وزیر میگوید…»، یعنی گردن خودش؛ «وزیر ادعا کرد ما ۲۰۰۰ کیلومتر راهآهن کشیدیم». وظیفه رسانه است برود ببینید که این کار را کرده است یا خیر.
اول و آخر دوره ندارد.
- بله، اما وقتی خودش را به حاکمیت چسباند، از مزایای حاکمیت استفاده میکند. همین سپر آهنینش است اما از طرف دیگر، چیزهای دیگری را میبازد.
بحث این است که کسی نمیتواند او را از حاکمیت جدا کند. حاکمیت باید این را از خودش رها کند.
- این هوش حاکمیت است که ما امیدواریم این اتفاق بیافتد که به رسانه ملی بگوید مسؤولیتش با خودش است.
کلمه – گروه اجتماعی:
در حالی که دولت و نهادهای رسمی در تامین نیازهای جدید زلزله زدگان همچنان از گروه های مردمی مستقل از حکومت جا مانده اند و در زمینه هایی همچون جمع آوری زباله و پسماند، تامین نیاز روستاییان آواره شده به سرویس بهداشتی و خدمات روانپزشکی و نیز توجه به نیازهای کودکان برای بازی و سرگرمی، همچنان گروههای خودجوش چند قدم جلوتر از دولتی ها هستند؛ برخی رفتارهای تند و تعجب برانگیز از سوی نهادهای امنیتی حکومتی، مانع از خدمات رسانی گروه های داوطلب به زلزله زدگان شده است.
به گزارش خیرنگار کلمه، پیش بینی اینکه بخش هایی از حاکمیت بخواهد سد راه فعالیت خودجوش کمک های مردمی و نهادهای مدنی در زلزله آذربایجان شود، چندان سخت نبود. چرا که صدای همدلی و همبستگی مردم در جای جای ِ جهان پیچید که در این عرصه گوی سبقت را از دولت ربودند.
اکنون بر اساس گزارش های رسیده، دو اکیپ شامل مددکاران اجتماعی کودکان و هم چنین روانشناسانی که برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان در مناطق روستایی حاضر شده بودند، با تهدید به توقیف مدارک از سوی اداره اطلاعات اهر و تبریز، مجبور به ترک منطقه شده اند.
این موضوع در کنار انتشار خبر بازداشت سعید شیرزاد از فعالان مدنی که که برای همکاری در عملیات امداد و نجات و کمک به مردم به منطقه زلزله زده رفته بود، باعث نگرانی مضاعف فعالان اجتماعی غیر وابسته به دولت شده است. آقای شیرزاد به همراه دو نفر دیگر در محل یکی از کمپ های امدادی توسط ماموران امنیتی دستگیر شده، اما کمی بعد دو نفر دیگر آزاد شده اند.
آخرین خبر درباره حضور ماموران امنیتی در محل کمپ نیروهای داوطلب مردمی در مناطق زلزله زده را در اینجا بخوانید
گزارش های دیگری درباره برخوردهای امنیتی با فعالان مدنی داوطلب در منطقه زلزله زده نیز به کلمه رسیده که در صورت تایید، با جزئیات بیشتر منتشر خواهد شد.
همچنین طی روزهای اخیر برخی گزارش ها از توقیف برخی ماشین های حمل مواد بهداشتی و خوراکی مردمی که به مناطق روستایی آسیب دیده رفته بودند، توسط سپاه حکایت داشت. اگرچه توجیه و استدلال نیروهای سپاه، لزوم دریافت مجوز برای کمک رسانی از سوی هلال احمر بوده است، اما پیگیری این موضوع از سوی برخی نیروهای خودجوش امدادی حاکی از آن است که فعالیت این دسته از گروه های امدادی را هم در برخی مناطق محدود کرده اند.
همچنین به گزارش خبرنگار کلمه، برخی از زلزله زدگان می گویند یکی از نفراتی که ماشین های حامل کمک های مردمی را توقیف می کرده، از اعضای سپاه بوده که کمک ها را به مغازه شخصی خود منتقل می کرده و پس از محرز شدن این تخلف نیز بازداشت شده است.
هفته پیش هم برخی از زلزله زدگان در گفت و گو با خبرنگار کلمه نسبت به عدم توزیع مناسب مواد غذایی از سوی سپاه گله مند بودند و می گفتند تمام کمک های ارسالی از بخش های مختلف، حتی کمک هایی که گفته می شود از ترکیه رسیده، را سپاه می گیرد و انبار می کند. به گفته آنها، حتی نمایندگان هلال احمر هم می نشینند و نگاه می کنند و وقتی به آنها گفته می شود شما چرا کاری نمی کنید، می گویند سپاه نمی گذارد.
در میان این همه مشکلات و نارسایی ها، زلزله هم هنوز دست بردار نیست و مردم ورزقان و اهر و مناطق اطراف آن همچنان از پس لرزه های زلزله هفته گذشته خلاصی ندارند.
صبح امروز دست کم چهار پس لرزه ی بزرگتر از ۲٫۵ ریشتر در این شهرستان به وقوع پیوسته که بزرگترین آنها در ساعت ۹:۵۸ و به بزرگی ۴٫۳ ریشتر بوده است. در همین حال مرکز لرزه نگاری کشوری موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران اعلام کرده که در ۱۰ روز گذشته ۱۴۱۰ زمین لرزه کوچک و بزرگ مناطق حوالی اهر و ورزقان در استان آذربایجان شرقی را لرزانده است.
نگرانی از کمبود مواد غذایی در مناطق زلزله زده
به گفته شاهدان عینی، با توجه به اینکه موج احساسات مردمی برای کمک رسانی ممکن است پس از این، همچون روزها و هفته های نخست زلزله نباشد، برخی از این نگرانی که مشکلات ناشی از کمبود مواد غذایی با پایان ذخیره های ارسالی مجددا تشدید شود، سخن می گویند. با توجه به اینکه ذخیره غذایی را می توان برای مدت محدودی در نظر گرفت این نگرانی چندان دور از انتظار نیست.
اکنون در حالی که کمک رسانی پس از این مرحله نیازمند تدابیر مناسب تر و برنامه ریزی شده تری است، برخی نهادهای ذی ربط که در عمل نشان دادند در مدیریت بحران به ضعیف ترین شکل ممکن ظاهر می شوند، با تشدید موانع برای توزیع کمک های مردمی، شاید منجر به شکل گیری بحران در مناطق زلزله زده شوند.
به گزارش کلمه، در همین زمینه از ورزقان یکی از مناطق آسیب دیده خبر می رسد که مغازه برای خرید موادغذایی و … باز شده است، اما چنانچه یکی از اهالی این منطقه به خبرنگار ما می گوید، فقط آنها که پول دارند خرید می کنند و آنها هم که پولی ندارند نگاه می کنند. به گفته او برخی حساب های بانکی دارند اما هنوز بانک ها بازگشایشی نشده که بخواهند از پس انداز خود برداشت کنند و مواد غذایی تهیه کنند.
بر اساس گزارش های رسیده به کلمه، ضرورت ارسال کمک به روستاهای دورافتاده هم چون مشیرآباد و … بیشتر از نقاط دیگر است، که به دلیل دور بودن مسیر، ساکنان آنها از حداقل امکانات هم محروم مانده اند. همچنین به برخی از این روستاها، به خاطر دور بودن و مسیر نامناسب، حتی آب آشامیدنی هم نرسیده است.
زلزله زدگان در آستانه فصل سرد
مشکل دیگری که چند شبی است دغدغه مردم آسیب دیده شده است، دمای هواست که در شب ها رو به سردی رفته و نیاز آنها را به البسه گرم، پتو و … بیشتر کرده است.
هفته پیش این موضوع به عنوان یکی از خواسته اصلی آسیب دیدگان در گفت و گو با کلمه مطرح شد که طی آن خواستار آن شدند که فکری برای اسکان مناسب تری غیر از چادر برای آنها باشند.
بدون شک با شدت گرفتن سرما در هفته های آینده، حتی تامین پوشاک گرم و پتو هم دردی از مردم زلزله زده دوا نخواهد کرد و باید فکری اساسی تمهید شود. اگرچه از توزیع چراغ های والور برای گرما و پخت و پز اخباری منتشر شده، اما این دغدغه و نگرانی وجود دارد که وسایلی از این دست به میزان کافی در اختیار همه آسیب دیدگان نباشد.
همچنین به نظر می رسد با توجه به اینکه نوعا برخی از روستاها تیرهای برقشان وصل شده، این موضوع می تواند امکان برق رسانی موقت به چادرها و در نتیجه آن استفاده از وسایل گرمایشی برقی را فراهم سازد.
بر اساس این گزارش، روانشناس و پرستار از دیگر نیازهای اساسی برای آسیب دیدگان است. هرچند نیازهای پزشکی و پرستاری هم اکنون در جریان بوده و اکیپ ها به صورت شیفتی جایگزین می شوند، اما اهمیت این مساله در حدی است که افزایش این اکیپ ها باید مورد توجه قرار گیرد. چرا که در حال حاضر آسیبهای روحی و روانی شدید، مردمی را که خانواده های خود را از دست داده اند تهدید می کند.
از شیوع بیماری ها تا کمبود دارو و تجهیزات
از دیگر نگرانی ها در مناطق زلزله زده، شیوع بیماری های عفونی از جمله اسهال است که در حال حاضر با دارو از گسترش آن جلوگیری شده است اما پیشگیری و تسریع در بیماران موجود از مواردی است که بازدیدکنندگان از مناطق آسیب دیده بر آن تاکید دارند.
کمبود پزشک، بهیار و ماما به اندازه کافی، سبب شده بیماری های عفونی در مناطق زلزلهزده شیوع پیدا کند. به طوری که رئیس یکی از بیمارستان های صحرایی شهر ورزقان پیش از این گفته بود "موج اسهال و استفراغ شروع شده است" و ایسنا به نقل از دکتر صادق رییس بیمارستان صحرایی شهرستان ورزقان نوشت: "با توجه به فصل تابستان و بحران حمام و دستشویی در مناطق آسیب دیده، احتمال شیوع اسهال و استفراغ وجود دارد که لازم است از این موضوع پیشگیری کرد. "
براساس گزارش های رسیده به کلمه، کمبود دارو و تجهیزات پزشکی از دیگر مشکلات این مناطق است. به عنوان نمونه اقلام دارویی و نیز تجهیزات تخصصی مثل دستگاه سونوگرافی و رادیولوژی از جمله نیازهای بیمارستان اهر مطرح شده است.
آمار واقعی کشته شدگان زلزله پیش کیست؟
از دیگر اخبار روزهای اخیر از مناطق زلزله زده، تداوم تناقض آمارها و گزارش های مبهم حکومتی در مورد تعداد کشته شدگان زلزله آذربایجان است. در تازهترین مورد، امروز مدیرکل سازمان پزشکی قانونی آذربایجانشرقی آمار فوتشدگان زلزله اخیر را ۲۵۸ نفر اعلام کرده است. حال آنکه همین دیروز، هلال احمر از برگزاری «۱۶ هزار مراسم ترحیم» در مناطق زلزله زده خبر داده بود!
این آمار در حالی منتشر میشود که معمولا در اینگونه مرگهای دستهجمعی، مراسمهای سوگواری نیز به صورت یکجایی یا چند نفره برگزار میشود و حتی با تقسیم همین عدد بر دو مراسم متعارف سوم و هفتم و احیانا مراسمهای احتمالی دیگر مذهبی در ایام ماه مبارک رمضان که بر فرض در این آمار آمده باشد، باز هم رقمی بسیار بالاتر از آنچه تاکنون مطرح شده برای قربانیان زلزله به دست میآید و این سؤال بار دیگر مطرح میشود که واقعا چند نفر در زلزله آذربایجان شرقی کشته شدند؟
نهادهای مختلف دولتی تاکنون عددهای متفاوتی را برای تعداد کشتهشدگان در زلزله اخیر اعلام کردهاند. پزشکی قانونی پیش از این از ثبت مرگ ۲۲۷ نفر خبر داده، استانداری تعداد کشتهها را ۲۵۲ نفر اعلام کرده و وزارت بهداشت هم عدد کشتهها را ۳۱۰ نفر ذکر کرده بود. در برخی منابع رسمی دیگر تا ۳۱۸ نفر هم گفته شده است و نهایتا قرار است آمار قطعی امروز از سوی دولت اعلام شود. اما آمارهای غیر رسمی، ارقامی به مراتب بیشتر از اینها را اعلام میکند.
در اولین روزهای پس از زلزله، خبرنگاران کلمه از پزشکان دو بیمارستان در تبریز کسب اطلاع کردند که آمار کشتهها بیش از هزار نفر بوده و یکی از پزشکان که خود به روستاهای آسیبدیده سرکشی کرده بود، از مرگ حداقل ۱۵۰۰ نفر خبر میداد. در روزهای بعد برخی پزشکان و امدادگران این عدد را تا ۱۶۰۰ نفر هم بالا بردند. با این حال هیچ مرجع رسمی هنوز به این اظهارات غیررسمی واکنش نشان نداده است.
مسئولان مدعیاند که اختلاف موجود در گزارشهای مراجع مختلف دولتی، ناشی از دفن زودهنگام و بدون ثبت تعدادی از قربانیان در روستاهاست. اما بعید به نظر میرسد که چنین دفنهایی در حد چند ده نفری باشد که مایه اختلاف گزارش دولتیها شده است.
ابهام به خصوص وقتی جدیتر میشود که توجه کنیم بر اساس گزارش رسمی هلال احمر، در زلزله اخیر ۱۲ هزار خانه تخریب و ۱۵۵ هزار نفر آوار شدهاند که هلال احمر آنها را موقتا اسکان داده است. باز بر اساس آمارهای رسمی، در کل این مناطق، سیصد روستا بر اثر زلزله آسیب دیده اند که از این میان، ۱۵۰ روستا از هفتاد تا صد درصد تخریب شده اند و ۲۰ مورد از آنها تخریب کامل بوده است.
در گزارش دیروز هلال احمر هم که در خبرگزاری مهر منتشر شده، اذعان شده که در برخی از این روستاها حتی آواربرداری هنوز آغاز نشده و هرچند لودرها مستقر هستند ولی موتور آنها روشن نیست.
این در حالی است که یک عضو کمیته ویژه بازسازی مناطق زلزلهزده وعده داده که آواربرداری ها تا نیمه شهریور به پایان برسد و بازسازی کامل مناطق زلزلهزده حداکثر تا نیمه آبان ماه به پایان برسد.
پیش از این هم رحیمی معاون اول احمدی نژاد وعده ای ۴۵ روزه را برای بازسازی مناطق تخریب شده بر اثر زلزله مطرح کرد که با انتقاد تند رسانه ها و کارشناسان مواجه شد و برخی در جواب این مقام بلندپایه دولت از او خواستند به جای وعده های بی پایه و عجله در کار بازسازی، به فکر آن باشد که بازسازی خانه ها به شکلی انجام گیرد که بر اثر زلزله ای دیگر، دوباره فرو نریزند.
بر اساس برآوردها، در مجموع تا حدود ۲۰ هزار خانه بر اثر زلزله آسیب دیده اند که به گفته یک عضو کمیسیون عمران مجلس، برای بازسازی هر کدامشان حدود ۱۸ تا ۲۰ میلیون تومان اعتبار نیاز است. بدین ترتیب باید اعتباری ۴۰۰ میلیارد تومانی برای این منظور تامین شود که باید به آن هزینه های بازسازی ادارات، راهها، زیرساخت های تخریب شده و دیگر موارد را نیز افزود که شاید رقم اعتبارات لازم برای بازسازی را به حدود هزار میلیارد تومان برساند.
فراخوان فیس بوکی و جمع آوری پسماندها و زباله
خبر دیگر از مناطق آسیب دیده، شکل گیری یک حرکت خودجوش دیگر، این بار برای جلوگیری از یک فاجعه زیست محیطی بود که باعث شد تا گروه های مردمی این بار برای پاکسازی و جمعآوری پسماندهای مناطق زلزلهزده بسیج شوند.
براساس گزارشهای رسیده به کلمه، این اقدام جمعی مدنی که از یک فراخوان در فیسبوک آغاز شد، با استقبال قابل توجه مردم از نقاط مختلف کشور مواجه شد که برای پاکسازی و جمعآوری زباله ها و پسماندهای مناطق زلزلهزده بسیج شدند.
در این طرح که از صبح روز دوشنبه سیام مردادماه آغاز شده، تاکنون حدود ۴۰۰ نفر شرکت کرده اند، شامل ۱۲ اکیپ که از شهرستان های مازندران، گیلان، اصفهان، ایلام، تهران و … هر یک با هر وسیله ای که توانسته اند، خود را به مناطق زلزله زده رسانده اند.
بر اساس آخرین گزارش ها، این گروه های خودجوش غیر دولتی تا کنون ۱۵۰ روستا را پاکسازی کرده و زباله ها و پسماندها را از منطقه خارج کرده اند. در طرح پاکسازی و جمعآوری پسماندهای مناطق زلزلهزده مناطق زلزله زده به ۹ منطقه تقسیم شد و برای اجرای آن ۵ گروه تیم بزرگ تر بودند که اکیپ های ۱۰ نفره در اختیار داشتند.
برای اجرای این طرح بالغ بر ۳۰ هزار کیسه زباله از محل کمک های مردمی خریداری شده که بخشی از آنها برای جمع آوری زباله ها مورد استفاده قرار گرفته است و هم چنین به هر چادر زلزله زدگان هم ۲ تا ۵ کیسه تحویل داده شده است تا زباله های شان را داخل آنها بریزند.
از نکات قابل توجه در این طرح، حضور پرشور مردم است که فعالیت و همکاری چشمگیری با تیم های حاضر برای این طرح دارند. اجرای این طرح همچنان توسط گروه های مردمی شهرستانی و تهرانی ادامه دارد.
ادامه حمایت های فعالان فرهنگی از زلزله زدگان
بر اساس گزارش های رسیده به کلمه، جمع آوری حضوری کمک از سوی سینماگران در روزهای پنجشنبه و جمعه گذشته که میزان آن بیش از ۱۶۰ میلیون تومان اعلام شد، جمع آوری کمک های نقدی از سوی کمیته به سرپرستی پرویز پرستویی، رضا میرکریمی و کمال تبریزی همچنان ادامه دارد و با اعلام شماره حساب از سوی ستاد سینماگران برای کمک به زلزله زدگان، میزان کمک ها از یک میلیارد تومان فراتر رفته است.
همچنین در ادامه حمایت های گروه های مرجع فرهنگی از زلزله زدگان، اعلام شده که قرار است یک کاروان تئاتر سیار برای همدردی با زلزلهزدگان به شهرهای زلزلهزده سفر کند. به گفته سعید زمانیان، مدیر تئاتر سیار، کاروان تئاتر سیار با هدف روحیهبخشی به مردم زلزلهزده و ابراز همدردی وایجاد شرایط بهتر، برای مدت یک هفته به سه شهر هریس، اهر و ورزقان سفر میکند. این کاروان از فردا – پنجشنبه دوم شهریورماه – برنامه خود را در اهر آغاز می کند و پس از دو روز حضور در آنجا، به دو شهر دیگرزلزلهزده خواهد رفت.
خانه موسیقی هم اعلام کرده که به منظور حمایت از هموطنان زلزله زده در آذربایجان شرقی کنسرت برگزار میکند. به گفته پیرنیاکان، سخنگوی این نهاد مدنی، به زودی کنسرتهایی در زمینه موسیقی سنتی و پاپ در سالن همایشهای برج میلاد تهران برگزار میشود که درآمد حاصل از آن به زلزله زدگان آذربایجان اختصاص خواهد یافت. خانه موسیقی به علاوه برای حمایت از دیگر گروههای شهرستانی که مایل به کمک و فعالیت در این مسیر هستند نیز اعلام آمادگی کرده است.
با گذشت بیش از یک هفته از بازداشت میرطاهر موسوی نماینده کرج در مجلس ششم هنوز هیچ اطلاعی از وضعیت او در دست نیست.
به گزارش کلمه، از آنجا که میرطاهر موسوی فعال سیاسی، بامداد یکشنبه گذشته توسط نهادهای امنیتی نه به عنوان متهم بلکه به عنوان مطلع بازداشت شده، خانواده او تاکنون مایل به گفتگو با رسانه ها نبوده اند.
البته بلافاصله پس از بازداشت موسوی، باشگاه خبرنگاران جوان وابسته به صداوسیما و ابزار رسانه ای نهادهای امنیتی است در خبری تلاش کرد میان این بازداشت و اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران! رابطه برقرار کند تا مقامات قضایی را با این روش نسبت بازداشت بی دلیل نهادهای امنیتی توجیه کند.
خبرباشگاه خبرنگاران جوان بلافاصله توسط رسانه های حکومتی بازنشر شد. در این خبرسازی ها در حالی از موسوی به عنوان عنصری مرموز یاد شده است که میرطاهر موسوی برای اصلاح طلبان و برای مردم کرج فردی شناخته شده است.
این برادر شهید و رزمنده دوران دفاع مقدس به عنوان فرماندار نمونه کشور در کرج نقش مهمی در پشتیبانی از رزمندگان و خصوصا لشگر سیدالشهدا داشت و در دوره ششم با وجود اینکه نامزد منفرد و غیر حزبی بود اما با رای مردم وارد مجلس شد.
او پس از نمایندگی به تشدید فعالیت های اجتماعی و خیریه خود که از گذشته به ان اشتغال داشت پرداخت و به دور از سیاست زدگی به تامین آسایشگاه کهریزک و مدرسه سازی و ساخت مراکز درمانی ادامه داد.
میرطاهر موسوی استاد جامعه شناسی دانشگاه و عضو انجمن جامعه شناسی ایران بود که توسط انجمن جامعه شناسی و اساتید به دبیری دومین همایش آسیب شناسی اجتماعی کشور برگزیده شد که قرار بود در اسفندماه گذشته برگزار شود اما با فشار نهادهای امنیتی لغو شد در حالی که دانشگاه های مختلف و معاونت پیشگیری از جرائم قوه قضاییه و شهرداری تهران در برگزاری آن همکاری داشتند.
گفته می شود که میرطاهر موسوی در ستاد مهندس موسوی معاونت هماهنگی را برعهده داشته است.
رسانه های مدعی اصولگرایی به تبعیت از نهادهای امنیتی درحالی انواع اتهامات را به وی نسبت داده اند که او همچنان در بازداشت بسر می برد و هنوز هیچ اطلاع رسمی درباره علت بازداشت او، اتهام و محل نگهداری اش گفته نشده است.
کلمه – زهره نقیبی:
پارازیت های ماهواره ای، بار دیگر به موضوع بحث رسانه ها تبدیل شده است. مسئولان رسمی، مسئولیت آن را به عهده نمی گیرند. نمایندگان مجلس از کم و کیف آن ابراز بی اطلاعی می کنند. مدیران توجیه گر، اثرات ناگوار آن بر سلامتی مردم را تکذیب می کنند، اما متخصصان این تکذیب ها را بی پایه می دانند. حکومت هم هرقدر در عرصه بستن فضای رسانه ای سختگیرانه برخورد می کند، در حفظ جان و سلامت شهروندان هم غیر مسئولانه ظاهر می شود. پارازیت ها فضا آلوده کرده و همه را احاطه کرده اند. کسی هم پاسخگو نیست.
به گزارش کلمه، بازداشت، قتل، شکنجه، حصر، خفقان و سرکوب برای نمایش ترس حکومت از قدرت خودجوش جنبش سبز کافی نبود و به موازات آن حاکمان هر ابزاری را هم که راهی برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی محسوب می شد، نشانه رفتند؛ از قطع اینترنت و تلفن همراه و اس ام اس تا آنتن های بشقابی که به پشتوانه ماهواره ها، تصویر فرستنده های تلویزیونی از نقاط مختلف جهان را به خانه های ایرانیان رساندند. محدودیت هایی که هیچ یک مسیر سبز را متوقف نکرد تا مقامات حکومتی مغبونی بزرگ لقب بگیرند.
همه به خاطر داریم این جملات را که “ترس از آزادی مطبوعات باید از بین برود و تجربیات جهانی در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد. گسترش کانال های ماهواره ای و اهمیت یافتن آنها و تاثیرگذاری قاطع این رسانه که بخوبی ناکافی بودن روش های قدیمی و محدودیت صدا و سیما را می رساند. پارازیت ها و محدودیت های اینترنتی می تواند برای مدت کوتاهی اثرگذار باشد. تنها راه چاره داشتن رسانه هایی متنوع و آگاه و آزاد در داخل کشور است. آیا زمان آن نرسیده است که با اقدامی شجاعانه و ناشی از اعتماد به متفکران و نیروهای خلاق جامعه، نگاهها را از آنسوی مرزها به شکوفایی خلاقیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی داخلی برگردانیم؟”
این عبارات، بخشی از بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی است که در آن راه حل هایی برای خروج از بحران سیاسی در کشور مطرح شده بود. راه حل هایی که حکومت چشم بستن به روی آن ها را ترجیح داد و بدین ترتیب هم رسانه ها و شبکه های تلویزیونی و اینترنتی مستقل داخلی را غل و زنجیر زد و هم برای ممنوعیت پخش برنامه های شبکه های ایرانی خارج از کشور مسیری را دنبال کرد که آرام آرام سلامتی و بلکه جان مردم را نشانه رفته است: پارازیت!
ایجاد اختلال عمدی در انتشار سیگنال های ماهواره ای به دلیل نفوذ بالای تلویزیون برای آگاه سازی و اطلاع رسانی به توده مردم را باید در ترسی جست که گویا در حاکمیت فعلی ریشه دوانده و از این رو از طی طریق در مسیر تک صدایی دست بردار نیست، تا برخورداری از یک ایستگاه مستقل تلویزیونی و ماهواره ای به عنوان دغدغه طیف وسیعی از احزاب و گروه های سیاسی و نهادهای مدنی باقی بماند.
در راستای شکستن همین تک صدایی بود که میرحسین موسوی از زمان اعلام کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری بر غیرانحصاری شدن رسانه ها و ایجاد شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای تاکید داشت و درصدد ایجاد شبکه خصوصی تلویزیونی بود و نیز با هدف دسترسی آزاد به اطلاعات در ایام انتخابات بود که دو تلویزیون اینترنتی «قلم سیما» و «موج سوم» راه اندازی شدند، هرچند حاکمان حتی این شبکه های اینترنتی را هم تاب نیاوردند.
پخش آزمایشی قلم سیما همزمان با ثبت نام مهندس میر حسین موسوی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد و هدف این شبکه تلویزیونی اینترنتی در آغاز فعالیت شفاف سازی و تقویت اطلاع رسانی در دنیای مجازی عنوان شد. اما ۴۸ ساعت قبل از برگزاری انتخابات، آدرس وب سایت این تلویزیون اینترنتی فیلتر شد.
در مجموعه پویش موج سوم هم که در ایام انتخابات ریاست جمهوری دهم، یکی از ستادهای فعال و اثرگذار به شمار می رفت، تلویزیون اینترنتی موج سوم به عنوان یک تجربه نو متولد شد که سید محمد خاتمی آن را افتتاح کرد و پس از چند روز فعالیت، در روز انتخابات فعالیتش به پوشش خبری ۲۴ ساعته گسترش یافت. اما این رسانه تصویری اینترنتی هم نتوانست برنامه خود برای روز انتخابات و پس از آن را به سرانجام برساند و بعد از ظهر روز انتخابات با حمله نیروهای لباس شخصی به دفتر ستاد اصلاح طلبان حامی میرحسین موسوی در منطقه قیطریه، فعالیتش متوقف و چند ساعت بعد هم از سوی دادستانی پلمب شد.
بعد از انتخابات نیز با گسترش اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ حکومت علاوه بر محدودیت های داخلی، فعالیت دستگاههای ایجاد اختلال یا به اصطلاح پارازیت را در پخش برنامههای ماهوارهای فارسی زبان در تهران و دیگر شهرهای کشور تشدید کرد. اقدامی که با تمرکز بر روی شبکه های خبری سیاسی دنبال شده و اگرچه در جلوگیری از دسترسی مردم به این شبکه ها ناکام مانده اما هم چنان پیگیری می شود و ادامه دارد.
نمایش ماهواره هراسی مسوولان با اعمال محدودیت از مسیرهای مختلف عیان تر شد، که از آن جمله باید به طرح جمع آوری تجهیزات دریافت برنامه های تلویزیونی ماهواره ای و منع استفاده از این تجهیزات اشاره کرد. این اقدام بر اساس طرحی جدید و به عنوان بخشی از طرح امنیت اخلاقی و براساس لایحه استفاده مدیریت شده از ماهواره که در سال ۱۳۸۵ به تصویب رسیده بود، بعد از اعتراضات به انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ شدت گرفت تا جایی که نیروهای انتظامی از ورود به منازل و بالا رفتن از در و دیوار منازل شهروندان با حرکت های کماندویی هم دریغ نکردند و از سویی پرونده هایی هم برای برخی خانوارهایی که به این ورود غیرمجاز معترض می شدند گشوده شد و به موازات آن با واحدهای صنفی فعال که کوچکترین ارتباطی با کار تولید یا نصب تجهیزات دریافت ماهواره داشتند هم برخورد شد و حتی برخی از نصابان ماهواره هم مورد بازداشت و جریمه نقدی قرار گرفتند. در این مسیر هشدارها و حتی مجازات هایی هم برای شهروندانی که دوباره ماهواره های خود را پهن می کردند هم در نظر گرفته شد؛ جریمه هایی که مردم با بی تفاوتی، تا امروز آن را پشت سر گذاشته اند.
ماهواره از نگاه مسوولان حکومتی
این محدودیت ها همه برای آن است که ماهواره از نگاه حکومت ابزار دشمن است؛ ابزاری که البته حاکمان بیشتر از بعد سیاسی آن نگران هستند. چنانچه رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، از برنامه های ماهواره ای به عنوان یکی از “ابزارهای دشمنان برای انحراف اذهان جوانان ایران” یاد می کند و نگاه احمدی مقدم به ماهواره این است که “بسیاری از شبکه های ماهواره ای به عنوان پایگاه و اتاق عملیاتی علیه کشور ما فعالیت د ارند و اهدافشان سیاه نمایی، شایعه و دروغ پراکنی، تهمت، برچسب اغتشاش و ایجاد معضلات اجتماعی است. سرتیپ بهمن کارگر، معاون اجتماعی پلیس نیز ماهواره و اینترنت را تهدیدی جدی برشمرده است.
غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه هم با خط و نشان کشیدن برای مردم استفاده از تجهیزات ماهوارهای ممنوع خوانده و از برخورد با متخلفان خبر داده است.
در این میان اشاره به نظر رهبری هم بد نیست که فتوا داده است: «دستگاه آنتن ماهواره یی از این جهت که صرفاً وسیله یی برای دریافت برنامه های تلویزیونی است که هم برنامه های حلال دارد و هم برنامه های حرام، حکم آلات مشترک را دارد. لذا خرید و فروش و نگهداری آن برای استفاده در امور حرام، حرام است و برای استفاده های حلال جایز است. ولی چون این وسیله برای کسی که آن را در اختیار دارد زمینه دریافت برنامه های حرام را کاملاً فراهم می کند و گاهی نگهداری آن مفاسد دیگری را نیز دربردارد، خرید و نگهداری آن جایز نیست مگر برای کسی که به خودش مطمئن است که استفاده حرام از آن نمی کند و بر تهیه و نگهداری آن در خانه اش مفسده یی هم مترتب نمی شود. لکن اگر قانونی در این مورد وجود داشته باشد باید مراعات گردد.»
با این حال آمارهایی که حتی خود مسئولان در خصوص میزان استفاده از ماهواره در کشور اعلام می کنند، با برداشتی که حکومت از آن دارد، فاصله زیادی را نشان می دهد و خط و نشان های سرداران و دیگران نیز تاکنون فقط و فقط بی تفاوتی و بی اعتنایی مردم را به همراه داشته است.
مخالفت های گسترده با امواج نامریی
روی دیگر سکه برخورد با ماهواره، علاوه بر بگیر و ببندها و جمع آوری آنتن های ماهواره از سطح منازل، ارسال پارازیت است که با هدف اختلال در دریافت شبکه های تلویزیونی خارج از ایران صورت می گیرد اقدامی که با شدت گرفتن آن پس از انتخابات ریاست جمهوری انتقادهای گسترده بین المللی را به همراه داشته است.
ارسال این پارازیت ها از سوی ایران نقض توافق های بین المللی درباره ارتباطات ماهواره است. اتحادیه ارتباطات بینالمللی دوربرد سازمان ملل متحد پیشتر از ایران خواسته بود که به ارسال پارازیت بر روی ماهوارههای خارجی، که برخلاف قوانین بینالمللی است، پایان دهد. آی.تی.یو در بیانیهای، که از سوی شورای قوانین رادیویی این اتحادیه سازمان ملل صادر شد، گفت که پارازیتها از داخل مرزهای ایران میآید و به سیگنالهای شبکههای ماهوارهای که از سوی یوتلست که یک ماهوارهای فرانسوی است آسیب میرساند. این اتحادیه از ایران خواست که منبع پارازیتها را بیابد و حذف آن را «در بالاترین اولویت» خود قرار دهد.
علاوه بر آن وزرای امورخارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در نشست خود در اوایل فروردین ۱۳۸۹ در بروکسل از دولت ایران خواستند که از ارسال پارازیت بر روی کانالهای ماهوارهای خودداری کند. وزرای عضو خارجه کشورهای عضو تاکید کردهاند که تصمیم دارند از محکومیت لفظی فراتر رفته و اقدامات ملموسی را انجام دهند.
اما این همه انتقادات به رویه جاکمیت فعلی جمهوری اسلامی در ایجاد پارازیت نیست. مخالفان و منتقدان رویه جاری در این زمینه، در داخل هم کم نیستند؛ که البته نگاه آنها بیش از همه از بعد به خطر افتادن جان و سلامت شهروندان است، چنانچه در صف این مخالفان از نمایندگان مجلس می بینیم تا پزشکان و کارشناسان.
پیشتر برخی نمایندگان مجلس اعلام کردند که نگران سلامت تهرانی ها هستند چون تحقیقات حاکی از خطرناک بودن این پارازیت هاست. آنها شرکت مخابرات را مسئول انتشار این پارازیت ها خواندند اما مدیر عامل شرکت مخابرات این اتهام را رد کرد و گفت که ارسال این پارازیت ها در حوزه مسئولیت مخابرات نیست. قبل از نگاه به خطرات پارازیت به سلامت شهروندان بهتر است نگاهی بیندازیم به اینکه پارازیت چیست و مسببان این پارازیت اندازها چه اشخاص، نهادها و یا حتی کشورها هستند.
برای مقابله با امواج ماهواره، امواجی مشابه اما با قدرت بیشتر که به آن آپلینک گفته میشود، از یک فرستنده به سوی ماهواره فرستاده میشود. از آنجا که ماهواره تفاوت این امواج را درنمییابد، تصمیم به برگزیدن موج قویتر میگیرد و بدین گونه دچار اختلال میشود. ماهواره هاتبرد که از سوی اغلب کانالهای خبری خصوصا بی بی سی فارسی، صدای آمریکا و دویچه وله مورد استفاده قرار میگیرد و بزرگترین ماهواره مخابراتی اروپاست، شاهد بیشترین میزان ارسال پارازیت بودهاست.
بر اساس گزارشی که چندی قبل سرویس جهانی بیبیسی منتشر کرد، در ایران از “دو نوع پارازیت” استفاده می شود. نخستین دور پارازیتها در زمان انتخابات از ماهواره فرستاده می شد و تنها می توانست ماهواره ها را مختل کند و اثری بر دیگر وسایل نداشت. اما بعد از آن دومین گروه سیگنالها ارسال شد. این پارازیت ها از ساختمان ها و دکل های بلند فرستاده می شود و قدرت آن بسیار زیاد است و می تواند بر بسیاری از ماهواره و دیگر موارد تاثیر گذارد.
پارازیت اندازهای نامریی
در این میان، برخی گزارش ها شرکت های “تحت کنترل نیروی سپاه پاسداران” را مسئول انتشار این پارازیت ها می داند. اما اینکه صداوسیما، سپاه، وزارت اطلاعات، مخابرات یا همه آنان در این امر دخیل اند تاکنون به صراحت تکذیب یا رد نشده بود. چنانچه معصومه ابتکار چندی قبل گفت اعضای شورای شهر تهران هیچ اطلاعی از فرستندههای پارازیت ندارند، اما میدانند که این امواج بر سلامتی انسان و سلولهای بدن افراد تاثیر میگذارند.
اخیرا اما وزیر ارتباطات هم از هویت و موقعیت ارسال کنندگان پارازیت در کشور ابراز بی اطلاعی کرده و نسبت به تبعات کار آنها هشدار داده است؛ سخنانی که نه با اظهارات قبلی معاون او می خواند و نه با سخنان پیشین وزیر بهداشت، و نه با رویه ای که دولت احمدی نژاد و متحدانش در اقصانقاط حاکمیت در پیش گرفته بودند سازگاری دارد و شاید باید این سخنان بیش از حد تعجب برانگیز را کلا نشنیده و ندیده گرفت.
اما در صف این پارازیت اندازهای ناشناس، باید کشورهای دوست و برادر! را هم اضافه کرد. آبان ماه سال گذشته بود که یک مقام کشور روسیه اعلام کرد کشورش چندین دستگاه پارازیت انداز سیار در اختیار ایران گذاشته و در حال مذاکره برای ارسال تجهیزات بیشتری است.
این خبر را خبرگزاری فرانسه به نقل از کنستانتین بیریولین، قائم مقام سازمان همکاری نظامی و فنی روسیه مخابره کرد که اعلام کرده بود فروش پارازیت اندازهای کامیونی “آوتوبازا” بخشی از یک معامله بوده که مسکو امیدوار است با وجود تحریم تسلیحاتی سازمان ملل، به ایران بفروشد. این مقام روسی گفته بود: “این یک سیستم دفاعی است. صحبت از جت و زیردریایی یا موشک اس ۳۰۰ نیست. ما درباره تامین امنیت حکومت ایران صحبت می کنیم.”
در گزارشی دیگر، نهاد ناظر بر رادیو و تلویزیون های بین المللی آمریکا خبر داد که بعضی از موارد ارسال پارازیت از داخل خاک سوریه انجام می شود. آندره مندس، مدیر تکنولوژی، خدمات و دفتر پخش بین المللی گفته بود که “منشا پارازیت اندازی های اخیر بر ماهواره یوتل ست که در پخش شبکه های فارسی زبان صدای آمریکا و بی بی سی اختلال ایجاد کرده، در نزدیکی دمشق، پایتخت سوریه است.”
امواجی نامریی که یک به یک جان می گیرد
تاکنون گزارش های مختلفی در مورد خطرناک بودن امواج پارازیت منتشر شده است. برخی پزشکان می گویند این پارازیت ها تاثیرات سوء فراوان و در برخی موارد غیر قابل جبرانی بر سلامت افرادی که در معرض آنها قرار می گیرند ایجاد می کند.
آسیب های پارازیت در زمینه مواردی همچون ناباروری، سیستم عصبی، آثار مخرب بر جنین و بانوان باردار، افزایش حرارت بدن، اخلال در ناوبری هواپیماها و تلفن همراه اعلام شده است.
آسیب هایی که در هشدارهای مختلف پزشکان، کارشناسان ، نمایندگان مجلس و .. مورد اشاره قرار گرفته است. آخرین اظهارنظر در این زمینه را هفته قبل معصومه ابتکار عضو شورای شهر اسلامی شهر تهران مطرح کرد. با این حال برخی پزشکان می گویند از ارائه آمار در مورد خطرات ناشی از پارازیت و آمار بیماران مبتلا به امراض مختلف به این خاطر، منع شده اند.
از جمله معدود اظهارنظرهای کارشناسی که در این باره منتشر شده، می توان به نظر دکتر مجتبی خاکپور، متخصص مغز و اعصاب اشاره کرد که گفته است که این امواج اثرات کوتاه مدت و بلند مدت بر افراد به جای می گذارد. به گفته او، “این امواج بر روی جمعیت اثرات کوتاه مدت مثل سردرد یا حالت تهوع و استفراغ دارد و اثرات بلند مدتی نیز بر افراد مسن و سنین پایین تر می گذارد. در افراد مسن می تواند باعث آریتمی قلبی یا توقف قلب شود. در نوزادان و بچه ها در دراز مدت مشکلات جسمانی ایجاد می کند و آنها را مستعد به سرطان خون می کند.”
اثرات جسمی و روحی این پارازیت ها هم بارها توسط پزشکان گوشزد شده است. به گفته کارشناسان، این امواج عوارضی برای خانم حامله و جنین، شکست کروموزمی ایجاد می کند و این شکست ها ممکن است باعث اختلالات بین نسلی شود. بیشترین ضرر این امواج هم در مناطق اطراف مراکزی است که پارازیت ها از آنجا منتشر می شود، و نیز اپراتورها در معرض بیشترین اثرات زیانبار امواج خواهند بود.
محمدرضا رزاقی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نیز پیشتر یکی از علت های افزایش ناباروری در کشور را قرار گرفتن در معرض تابش انواع امواج رادیویی، تلفن همراه و پارازیت های ماهواره ها خوانده بود. او با اشاره به افزایش شمار مبتلایان به ناباروری درکشور گفته بود که با قرار گرفتن دختران و پسران جوان در معرض این امواج، سلول های بلاست (تولید مثلی) تحت تاثیر قرار می گیرد و سبب از بین رفتن عملکرد جنسی و قدرت باروری آنها می شود.
از سویی حسن اصیلیان، معاون سابق محیط زیست انسانی سازمان محیط زیست هم دراین باره گفته است: “طی تحقیقی که در دانشگاه تربیت مدرس انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم افرادی که در معرض تشعشعات دکل های تلفن همراه و پارازیت ها به اختلال ناباروری پیشرفته مبتلا هستند.”
سرطان پوست و سرطان غدد مترشحه داخلی از دیگر عوارض این پارازیت ها اعلام شده است.
در این میان نمی توان به اعتراف هادی حیدرزاده، مشاور زیستمحیطی شهرداری تهران نیز اشاره نکرد که نیرماه سال جاری با اعلام اینکه “طول امواج دکلها و آنتنهای مخابراتی قطعأ بر سلامت افراد تاثیرگذار است”، به ایلنا گفته بود: ایجاد سردردهای موضعی و سایر موارد مشابه و برخی از بیماری خاص از حداقل عوارض وجود دکلها و آنتنهای مخابراتی است.”
مشاور شهردار گفته بود با وجود برگزاری جلسات مختلف در این زمینه، هیچ یک از مقامات خود را در این مورد پاسخگو نمی دانند. اکنون معصومه ابتکار عضو شورای شهر تهران هم تاکید کرده که «من به عنوان یک متخصص ایمونولوژی و محقق میگویم که این امواج میتوانند سرمنشا بسیاری از عوارض و بیماریها باشند.»
آیا صدای شنوایی در حاکمیت برای این هشدارها وجود دارد؟
بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار زندانی، در نامه ای که به مناسبت تولد همسرش ژیلا بنی یعقوب از زندان خطاب به وی نوشته، تلاش کرده تصویری دقیق از شرایط زندگی زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر ارائه دهد: تصویری از بند چهار، سالن ۱۲٫
احمدی امویی، برنده جایزه جهانی هلمن-همت در سال۲۰۱۱ است که به اتهام «نگارش مقالات انتقادی درباره عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد» در روزنامه «سرمایه» و وب سایت شخصی اش و همچنین سردبیری وب سایت «خرداد نو» در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بازداشت شد و از آن زمان در زندان به سر می برد. وی تا دو و ماه و نیم پیش در بند ۳۵۰ اوین زندانی بود و سپس به زندان رجایی شهر منتقل شد. متن این نامه را به نقل از جرس در ادامه بخوانید:
سلام ژیلا جان
دوماه و نیم از آمدنم به زندان رجایی شهر کرج میگذرد، دو ماه و نیمی که هرلحظه اش برای تو درگیریهای ذهنی و عاطفی زیادی ایجاد کرده است. از این بابت تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که متأسفم که شرایط زندگی دشوارمان را بیش از بیش سختتر کردهام و تو مجبوری تمام این سختیها را به تنهایی بر دوش شانه های نحیف ات بکشی.در این مدت بارها خواستهام که چیزی بنویسم، اما نمیدانم چرا هر بار که دست به قلم میبردم احساس ناتوانی میکردم، حتی از نوشتن یک کلمه.
اما سرانجام، امروز مجاب شدم که بنویسم. نزدیک ۲۸ مرداد است و روز تولد تو، و البته آن کودتای سیاه که بسیاری از آرزوهای مردم ما را با خود برد.یادم هست که همیشه میگفتی خیلی خجالت آور است که آدم روز تولدش را در چنین روزی جشن بگیرد.انگار یک دهن کجی به همه زحمات و تلاشهای آن مردان و زنان بزرگی است که گرد و غبار تاریخ بر چهرهشان نشسته است.با خودم قرار گذاشته بودم اگر چیزی برای تولدت مینویسم، اشاره ای به این موضوع نکنم، اما نمیدانم چرا نتوانستهام و باز هر دو با هم به ذهنم خطور کرده است.
ژیلا، الآن که دارم این نامه را برای تو مینویسم تو کجایی؟به چه فکر میکنی؟چه کار میکنی؟ شنیدهام که نهادهای قضایی از تو خواستهاند خودت را به زندان اوین معرفی کنی تا یک سال حبس ات را بگذرانی.شاید الآن داری وسایل ات را برای رفتن آماده میکنی.با خودم گفتم انگار دیگر وقت ندارم با خیال راحت با تو حرف بزنم و درد دل کنم.بعضی وقتها زندگی در سر هر پیچش آنقدر آدم را متحول میکند که حتی آدم هرچقدر هم خودش را برای مواجهه با آن آماده کرده باشد، باز هم مثل اینکه غافلگیر شده باشی، دست و پایت را گم میکنی و متعجب میمانی که حالا باید چکار کنی؟درست مثل حالی که الآن من دارم.
در سه سال گذشته هر لحظه انتظار بازگشتت به اوین را داشتم.با خودم میگفتم مانند بقیه زندانیهایی که هر دو هفته یکبار با همسر، مادر یا خواهرشان که در زندان زنان هستند، دیدار میکنند، من هم تو را پشت دیوارهای همان زندانی که خودم حبس میکشم، خواهم دید.برای همین خودم را ظاهراً برای آن لحظه آماده کرده بودم.تو در این مدت چند تایی حوله و ملحفه فرستاده بودی و من یکی –دو تایش را در کناری نگه داشته بودم تا هر وقت آمدی یکجوری برایت بفرستم.آن روزها نمیشد به راحتی وسایل ات را با خودت به زندان زنان ببری.من هم در این مدت برای اینکه تو بیایی و مبادا وسایل مورد نیاز و ضروریات را نداشته باشی، چیزهایی را برایت آماده کرده بودم، یکی –دو قوطی قرصهای تقویتی و ویتامین به همراه یک بالش کوچک. اما حالا که من و این وسایل در زندان گوهردشت کرج کیلومترها از تو دور هستیم، قرار است تو در زندان اوین باشی.
از این همه بازیهای روزگار تعجب میکنم، این همه مدت به زندان اوین نرفتی و حالا که من را به زندان رجایی شهر منتقل کردهاند، به آنجا میروی. نمیدانم چه بگویم؟با خودم میگویم با توجه به شرایط موجود به نظر میرسد دست کم تا چند ماه آینده یکدیگر را نخواهیم دید.میخواهم برای تو و خودم دلسوزی کنم اما خیلی زود از خودم خجالت میکشم.اینجا در بند سیاسی زندان رجایی شهر کسانی هستند که سالها هیچ ملاقاتی نداشتهاند، آدمهایی محکوم به اعدام که بعد از پنج-شش سال حکمشان شکسته و به حبس ابد تبدیل شد، حالا در سالهای پانزده، دوازده، چهارده و بیست زندانشان به این امیدند که روزی حبس ابدشان آن قدرها هم ابد نباشد. زندانیهایی که جوانی و پیری زودرسشان پشت همین میله های زندان و در فراموشی گذرانده اند.
محمد نظری، بیست و دو ساله بود که بازداشت شد و حالا در سال بیستم زندانش است اما انگار که شصت ساله است. عمر و ابراهیم و خالد از اعضای حزب دمکرات کردستان حالا وارد ماههای ابتدایی سال چهاردهم زندانشان شدهاند، سالها از آخرین ملاقاتشان با خانواده میگذرد.از خودم میپرسم اگر این حزب دمکرات هنوز هم وجود داشته باشد آیا میداند آدمهایی هستند که به اسم عضویت در آن حزب سالهاست که در زندان اند. گاهی با خودم میگویم شاید حتی سیستم قضایی ایران هم در فهرست زندانیهای خود نامی از آنها نداشته باشد.
چند روز پیش که خبر عفو و کاهش محکومیت تعدادی از زندانیان سیاسی و امنیتی را که روزنامهها با آب و تاب فراوان نوشته بودند، خواندم، نخستین چیزی که به ذهنم رسید این بود که چه خوب بود نام یکی از این زندانی ها نیز در میان آنها باشد.اما نه، انگار خدا هم آنها را فراموش کرده است.
مرخصی و بخشش و تقلیل حکم را به آنها دادهاند که حکم برخیشان دو روز، دوازده روز،دو ماه دیگر تمام میشد.برخیهای دیگر هم حبسهای یک سال و دو سال و سه سالشان نصف شده بود با در نیمه راه گذراندن حبسشان عفو شده بودند.تازه چند تایی از آنها هم جرمشان واقعا جاسوسی و خیانت علیه کشور بود.آیا واقعاً هیچ کدام از زندانیهای قدیمی اینجا بعد از این همه سال زندان، نمیتوانستند مرخصی، کاهش حکم، و یا حتی عفو را انتظار داشته باشند ؟
کرمی خیرآبادی، یکی از همین افرادی است که شانزده سال زیر حکم اعدام قرار دارد، یکشنبهها و سه شنبههایی که احتمال اجرای حکم اعدام میرود، با هفتهها و ماهها و سالهای زیادی که پشت سر گذاشته، حالا دیگر اصلاً حسی برایش نمانده که وقتی از او میپرسم چه احساسی دارد که ممکن است یکی از این یکشنبهها یا سه شنبهها نامش را بخوانند، فقط یک لبخندی تلخ تحویلم میدهد و با لهجه غلیظ خوزستانیاش میگوید:«خدا بزرگ است»
و بعد با هیجان زیاد، بسیاری از حوادث شانزده سال گذشته را انگار که همین دیروز اتفاق افتاده با تاریخ و اسم آدمهایی که در این مدت با آنها برخورد کرده، یک به یک میگوید.آخر سر هم نصیحتم میکند که در زندان یک میخ کج هم به دردت میخورد، اما خیلیها این را نمیدانند.
خودش برایم نگفته اما دیگر زندانیها برایم تعریف کردهاند که نان مصرفی یک هفتهاش را همیشه به صورت خشک شده ذخیره میکند، چون تجربه کرده بعضی وقتها حتی نان در زندان کمیاب میشود.
بعد از اینها چهار نفر از افراد وابسته به حزب پ.ک.ک هستند که هشت سال و پنج سال زیر حکم هستند، جوانهایی که در نیمه دوم دهه بیست زندگی شان هستند.
زانیار و لقمان مرادی که پسر عمو هستند چهار سال است که زیر حکم اعدام اند و به دستور قاضی صلواتی از ملاقات با خانواده های شان محروم اند.آنها هم مدتهاست که با خانواده های خود ملاقات ندارند.بعضی وقتها روزهای ملاقات خجالت میکشم مستقیم توی چشمهای شان نگاه کنم.
این جور آدمها بیش از هرکس دیگری نیاز به دیده شدن و توجه دارند، چیزی که هم قبل از زندان و هم در زندان از آنها دریغ شده است. چندتایی شان را تو میشناسی، چون قبلاً از آنها برایت گفتهام.شخصیتهای قابل احترامی دارند، هر جور شده خودشان هزینه های زندگیشان را تامین میکنند، از طریق بافتن شال و روسری، عروسک و دیگر صنایع دستی و فروختن آن به دیگر زندانیان.
حالا روز تولدت است و قرار است برایت بنویسم اینجا چطور است و چه میکنم؟چون مرتب در ملاقات از من میپرسی اینجا چه میکنیم و اوضاع احوال این زندان چگونه است.من هم در جوابت میگویم که خوب است، همه چیز آرام است و ما –زندانیهای اینجا-با هم خوبیم.
با خودم میگویم حالا که قرار است خودت هم به زندان بروی و از روزهای بعد باید همین پرسش را در باره تو بکنم، برای اینکه خیالت را از بابت خودم راحت کرده باشم، خیلی خلاصه سعی میکنم از خودمان برایت بنویسم و این جوری یک هدیه تولد به تو بدهم:تصویری از محل زندگی ۵۴ زندانی سیاسی رجایی شهر کرج. اینها را برایت مینویسم تا با بخشی از حال و هوا و شرایط اینجا آشنا شوی و با خیال راحتتر به زندان بروی و یک سال زندان ات را بگذرانی.
یک سالن پنجاه متری.و راهرویی سه متری که با فرش و موکت پوشانده شده است که در آن سی و سه اتاق دو و هفتاد سانتی متری در دو متر، دو کولر بزرگ در ابتدا و انتهای سالن که باد مرطوبی به طرف هم میدمند، و یک در فلزی که بیشتر اوقات قفل است و ما را در کنار هم در آن سالن نگه داشته است.تنها راه ارتباطی ما به دنیای پشت این در فلزی یک تلفن رومیزی است که با آن میتوان به افسر نگهبان در طبقه بالا وصل شد.
تو که به زندان اوین برودی، پنج نفری هستیم که خواهر یا همسرمان در زندان اوین هستند و خودمان اینجا:سالن ۱۲،اندرزگاه چهار، زندان رجایی شهر.
آنها تا به حال هرچقدر نامه نوشتهاند تا مسوولان امکان تماس تلفنی و یا ملاقات را با عزیزان شان فراهم کنند، موفق نشدهاند.احتمالاً من هم به زودی باید در نوشتن این نامه های بی جواب به آنها ملحق شوم.
اینجا از همه نوع گروه و گرایش سیاسی داریم.به قول کسی آینده خاورمیانه و ایران از میان یکی از این گروهها برخواهد خاست. راستی در سالن بالای ما صد و هفتاد نفر از زندانیهای القاعده هستند.
بین ما اکثریت با بهاییهایی است که به شوخی به آنها میگوییم:بالاخره شما یکجا از اقلیت در آمدید، بقیه بچه های پ.ک.ک و پژاک و حزب دمکرات کردستان، زندانیهای سازمان مجاهدین خلق، و زندانیهای جنبش سبز، میهن دوست ها(که از سوی نهادهای امنیتی ایران باستان گرا نامیده می شوند)، و طرفداران حکومت پادشاهی و البته آدمهایی که خودشان را مستقل میدانند و کسانی که فقط به صورت فردی کار می کنند و به قول یکی از بچه ها: یک تنه قصد نبرد با جمهوری اسلامی را دارند.
از در فلزی که وارد سالن میشوی نخستین اتاق سمت چپ که بزرگتر و جا دارتر است، آشپزخانه است با یک اجاق دست ساز هشت شعله ای و در انتهای سالن هم یکسری توالت و حمام و روشویی.
این روزها که ماه رمضان است معمولاً وقت افطار دو سفره کوچک با فاصله بیست متر از هم در سالن پهن میشود و هر گوشه اش شش-هفت نفر مینشینند: یکی سفره مجاهدین خلق که شلوغتر از دیگران است و معمولاً هم چند نفری مهمان دارند، و آن یکی هم سفره دیگران…چند نفری هم در اتاقهای شان غذا می خورند و نه دور سفر جمعی.
در یکی –دو هفته گذشته، یکسری اتفاقات عجیب و غریب هم افتاده و آدم تا خودش نبیند باور نمیکند.همچنان که ممکن است تو هم الآن باور نکنی:روغن هشتصد گرمی که در فروشگاه زندان ۳۴۰۰ تومان فروخته میشود نایاب شده و در برخی از سالنها تا پانزده هزار تومان هم خرید و فروش میشود، دلیل کمیاب شدن روغن هم معلوم نیست.فندک پانصد تومانی هم دو ماهی است که ورودش به زندان ممنوع شده و الان تا سی هزار تومان هم خرید و فروش میشود.آب لیمو هم از اجناسی است که در اینجا کمیاب است.چند روز پیش ۲۱ بطری نیم لیتری آبلیمو آوردند و گفتند این را بین ۵۴ نفرتان تقسیم کنید.خوشبختانه یکی از بهاییها که مهندس است و آشنا با حساب و کتاب و عدد و رقم، زحمت تقسیم آن را به عهده گرفت:هر پنج نفر دو بطری.بقیه مشکل را به خودمان واگذار کرد، حالا خودتان دو بطری را بین پنج نفر تقسیم کنید.
ورود وسایل ورزشی معمولاً اینجا ممنوع است و در موارد خاص و به سختی اجازه ورود داده میشود.ورود کفش ورزشی کاملاً غیرقانونی است.
«ورزش باید من شکن باشد و نه من ساز» و «من ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم.»جملههایی از آیت الله خمینی است که درشت بر در و دیوار های هواخوری نوشته شده است.
بچهها در حالی که دمپاییهای شان را با کش و نخ به پاهایشان بستهاند به توپ پلاستیکی ضربه میزنند، برخی هم کفش پوشیده اند، کفش هایی که احتمالا چند سال پیش موقع بازداشت به پا داشته اند و چون ورود هر نوع کفشی به زندان ممنوع است، حالا دیگر کف آن کفش های قدیمی در آمده و بچه ها اغلب با مقوا و موکت برای کفش های خود یک جور کف درست کرده اند.
با هر ضربه که به توپ می زنند، بخشی از کفششان که با موکت و مقوایی که به هم چسبیده شده، کنده میشود و با توپ میرود.با این همه بچهها از روزی دو ساعت هواخوری روزانه لذت میبرند.
دلم می خواهد مفصل تر در باره این مسائل برایت بنویسم اما فکر کنم فعلا همین قدر کافی است و حالا خیالت راحت شد، از اینکه فهمیدی در چه شرایطی اینجا زندگی میکنم.
راستی بالاخره هفته پیش کتابهایی را که برایم فرستاده بودی، دریافت کردم، آن هم با چه مکافاتی.ابتدا اسم کتابها و ناشر و نویسنده کتابها را در یک نامه برای رییس زندان نوشتم تا سرانجام بعد از دو هفته نامه امضا و به حفاظت-اطلاعات زندان فرستاده شد.
روزی که به حفاظت زندان رفتم تا آنها را تحویل بگیرم، فرجی نژاد با ناراحتی به من گفت: تو، چند بار برای گرفتن کتابهایت نامه نگاری میکنی؟تازه با خودکار سبز نام تو را پشت جلد کتابها برایت نوشتهاند، فکر کرده ای که چی؟ من از آن آدمهایی نیستم که از این کارها جا بخورم.من میتوانم کتابهایت را به کوچه و خیابان بریزم، آن وقت هرکاری دلت خواست بکن…مکثی می کند و می گوید: اما این بار کتابهایت را می دهم و من در دل گفتم خب، حالا این بار هم کتابها را به من میدهی، غنیمت است و تا بعد خدا بزرگ است.
راستی می بینی رنگ سبز بعد از سه سال، همچنان چقدر تاثیر گذار حساسیت برانگیز است؟جالب است.نه؟
ژیلا، این در حالی است که مواد مخدر به وفور در این زندان مثل اغلب زندانهای دیگر به وفور یافت میشود و مسوولان زندان مجبورند که برای کشف آن دست به تشویق زندانی در خبرچینی و دادن جایزه بزنند.در یکی از آگهیهایی که به دیوار زندان نصب شده، از قول رییس زندان، زندانیان را نسبت به داشتن چیزهایی از قبیل تیزی، قمه، خرید و فروش و استعمال مواد مخدر، اخلال در نظم زندان، وارد کردن و یا به همراه داشتن موبایل، سیم کارت و فلش، خرید و فروش و مصرف قرصهای روان گردان، توهین و تحقیر و فحاشی، هشدار شدید داده اند.
چند روزی است که با خودم فکر میکنم وقتی ورود کتاب و لوازم ورزشی این قدر سخت و گاه غیر ممکن است ، چطور است که این همه مواد مخدر به استناد این آگهی و این شواهد وارد میشود؟و آیا یک زندانی در نبود یا کمبود امکانات، به انجام چنین کارهایی گرایش پیدا نمیکند؟
ژیلای عزیز، ما خوب هستیم و ظاهراً هم سالم.این روزها هم مشغول باغبانی هستیم، چهار لیتریهای پلاستیکی را تبدیل به گلدان کردهایم و با کمک و راهنمایی صالح کهندل در آنها ریحان، تره، تربچه و شاهی کاشتهایم.هر روز در دو ساعت هواخوری آنها را هم همراه خودمان به هواخوری میبریم تا آفتاب بخورند و مثل خودمان هوایی تازه کنند. اگر همه چیز خوب پیش برود، تا ماه آینده هرکدام مان چند تایی تره، ریحان و تربچه برای خوردن خواهیم داشت.
رمضان سعیدی، زندانی سیاسی اهل کردستان با قوطیهای خالی ماست و رنگ و پر کردن آنها با سیمان و رد کردن دسته جاروی فلزی از میانش ، چند تایی دمبل برای ورزش درست کرده است.این جوری ورزش هم میکنیم و در دو ساعت هواخوری چند دقیقه ای هم میدویم.
در حیاط بزرگ بند که رو به شمال شرقی است، کوهی را در دوردست میبینیم که در بسیاری از روزها در زمینه ای از ابرهای سفید و خاکستری خودنمایی میکند.زندانیهای باسابقه میگویند زمستانها نمای زیبایی دارد.برفی روی آن مینشیند و دیدنش از این فاصله حظ وافری دارد.این چیزی است که احتمالا شما در اوین از آن بی بهره هستید و به آن غبطه خواهید خورد.هر شرایط سختی برای خودش خوبیهایی هم دارد که در جاهای دیگر نمیتوان نظیری برای آن پیدا کرد.از این به بعد با نگاه کردن به این منظره، با خودم خواهم گفت به جای ژیلا هم به این منظره زیبا نگاه خواهم کرد، کتاب میخوانم که با منی، هر ترانه ای را میشنوم که با منی،و به کوه که نگاه میکنم با من خواهی بود.
مواظب خودت باش
تولدت مبارک
ای همیشه حاضر برای من
بهمن احمدی امویی
زندان رجایی شهر-سالن ۱۲
بر اساس تازهترین آمار، واردات نفت هند از ایران طی ماه گذشته میلادی، ژوئیه، نسبت به میانگین واردات نفت ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی بیش از ۴۰ درصد کاهش را نشان میدهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، پالایشگاه مانگالور، بزرگترین واردکننده نفت ایران در هند، به خاطر عدم پوشش بیمه حمل و نقل نفت ایران در پی تحریمهای جدید اتحادیه اروپا، واردات نفت از ایران را کاهش داده است.
به گزارش رادیو فردا، این خبرگزاری بر اساس آمار اداره کل گمرک چین هم گزارش کرد که واردات روزانه نفت خام چین از ایران در ماه گذشته میلادی، ژوئیه، نسبت به ماه پیش از آن ۲۸ درصد و نسبت به میانگین واردات روزانه نفت ایران توسط چین در سال گذشته میلادی به میزان ۳۰ درصد کاهش یافته است.
کاهش خرید نفت ایران توسط چین نشانگر این واقعیت است که دولت چین خواستار عمل به شرایط معافیت از تحریم آمریکا برای خریداران نفت ایران است.
تحریمهای اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی که از اول ماه ژوئیه گذشته اجرایی شد علاوه بر قطع واردات نفت از ایران، شامل توقف ارائه بیمهنامه به کشتیهای حامل نفت ایران نیز هست. شرکتهای بیمه اروپایی ۹۵ درصد از بیمهنامه کشتیهای جهان را تامین میکنند.
بر اساس این گزارش، هند که دومین مشتری عمده نفت ایران است در ماه ژوئیه تنها کمی بیش از ۲۰۱ هزار بشکه در روز از ایران نفت وارد کرده است، در حالی که واردات نفت این کشور از ایران طی ماه پیش از آن ۳۴۶ هزار و ۶۰۰ بشکه در روز و طی سال ۲۰۱۱ به طور متوسط ۳۳۸ هزار و ۹۰۰ بشکه در روز بوده است.
این گزارش میافزاید که هم اکنون ایران از دومین صادرکننده بزرگ نفت به هند به جایگاه ششم سقوط کرده است. هند به همراه ۱۹ کشور دیگر که مشتری عمده نفت ایران هستند به خاطر آن چه آمریکا «کاهش چشمگیر واردات نفت این کشورها از ایران» عنوان کرده است توانست که از تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران به مدت شش ماه معاف شود.
دور جدید تحریمهای آمریکا علیه ایران در روز ۲۸ ژوئیه به اجرا گذاشته شد. بر اساس این تحریمها، شرکتهای خارجی معاملهکننده با بانک مرکزی ایران با خطر قطع دسترسی به سیستم مالی و بازار گسترده آمریکا مواجه خواهند شد.
در میان دیگر کشورهای عمده واردکننده نفت ایران، چین نیز که بزرگترین مشتری نفتی جمهوری اسلامی است طی ماه ژوئیه واردات نفت از ایران را نسبت به سال گذشته ۳۰ درصد کاهش داده و به رقم روزانه ۴۵۴ هزار و ۵۰۰ بشکه رسانده است.
بر اساس آمار اداره کل گمرکهای چین، پالایشگاههای نفتی این کشور در ماه ژوئیه مجموعا یک میلیون و ۹۳۰ هزار تن نفت از ایران وارد کردهاند. این در حالی است که چین در ماه پیش از آن، ژوئن، روزانه ۶۳۲ هزار و ۶۱۸ هزار بشکه نفت از ایران خریده بود. خبرگزاری رویترز مینویسد که چین مشتری ۴۱ درصد از کل نفت صادراتی ایران است. در همین حال صادرات نفت ایران نسبت به سال گذشته با کاهشی ۵۰ درصدی به ۱. ۱ میلیون بشکه در روز رسیده است.
در همین حال ژاپن و کره جنوبی، سومین و چهارمین مشتری عمده نفت ایران، طی ماه ژوئیه نفتی از ایران وارد نکردهاند و ترکیه پنجمین مشتری بزرگ نفت ایران در ماه ژوئیه تنها ۱۱۰ هزار بشکه در روز از ایران نفت خریده است. این کشور در سال گذشته به طور متوسط مشتری روزانه ۱۸۰ هزار بشکه نفت ایران بود.
به این ترتیب بر اساس آمارهای موجود پنج مشتری عمده نفت ایران در طول ماه ژوئیه سال جاری تنها ۷۶۶ هزار بشکه نفت از ایران وارد کردهاند، در حالی که ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی روزانه ۲. ۲ میلیون بشکه نفت صادر کرده بود که ۷۰ درصد آن سهم مشتریان آسیایی او بود.
در همین حال هند به برخی از پالایشگاههای دولتی این کشور اجازه داده است که به شرط تامین نفتکش و بیمه توسط خود ایران از این کشور نفت وارد کنند. پالایشگاههای خصوصی هند نیازی به مجوز دولتی برای واردات نفت ایران ندارند. هند برای جبران کاهش واردات نفت ایران، واردات نفت از عربستان و امارات و نیجریه را افزایش داده است.
رویترز میافزاید: بر اساس اطلاعاتی که در طول ماه جاری از منابع رسمی صنعتی به دست آورده، کشور چین برای ماه جاری، اوت، و ماه گذشته قرار بود طبق قرارداد به طور متوسط روزانه ۵۱۰ هزار بشکه نفت از ایران بخرد و ایران مسئول تامین خدمات حمل نفت، تامین بیمه شخص ثالث و تحویل نفت در پایانههای نفتی چین بود.
نجف دریابندری، مترجم پیشکسوت کشورمان ۸۳ ساله شد. وی این روزها با وجود سابقه چند بیماری با مشکل حادی به لحاظ سلامتی مواجه نیست و کتاب «مستطاب آشپزی» اثر تالیفی او که در سال ۱۳۷۸ منتشر شد، برای هجدهمین بار وارد بازار کتاب ایران شده و در دسترس علاقهمندانش قرار گرفته است.
امروز سالگرد تولد نجف دریابندری، مترجم پیشکسوت است. خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به همین بهانه از طریق همسر سهراب دریابندری، فرزند این مترجم، از احوال و سلامتی وی جویا شده که وی در اینباره گفته است: وضعیت عمومی سلامتی ایشان خوب است؛ به طوری که برای انجام کارهایشان هم میتوانند به بیرون مراجعه کنند و آن گونه نیست که اغلب در خانه باشند. در مجموع با وجود سکتههایی که پشت سر گذاشتند، وضعیت عمومیشان خوب است و با مشکل خاصی مواجه نیستند.
همچنین به گفته سیامک سریعالقلم، مسوول بخش فارسی شهر کتاب نشر کارنامه، ناشر «کتاب مستطاب آشپزی»، این اثر به طور متوسط هر سال و گاهی نیز سالی دو بار تجدید چاپ میشود و هم اکنون نیز چاپ هجدهم آن که زمستان سال ۱۳۹۰ منتشر شد، در بازار ارایه میشود. این اثر برای نخستین بار در سال ۱۳۷۸ به چاپ رسید.
ایده اولیه نگارش این اثر به صورت اتفاقی و براساس علاقه دریابندری به آشپزی شکل میگیرد و او این کار را با همکاری همسرش فهیمه راستکار به انجام میرساند. این کتاب در دو جلد هزار و ۹۶۵ صفحه و در قطع وزیری است که از ابتدا نیز از سوی نشر کارنامه منتشر شده است.
نجف دریابندری متولد شهریور ۱۳۰۸ آبادان است وی بسیاری از نویسندگان نامآور جهان را به علاقهمندان ایرانی شناسانده است. «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا» اثر ارنست همینگوی، «ماجراهای هاکلبری» و «بیگانهای در دهکده» اثر مارک توین، «گور به گور» و «یک گل سرخ برای امیلی» اثر ویلیام فاکنر، «رگتایم» و «بیلی باتگیت» اثر ادگار لورنس دکتروف، «پیامبر و دیوانه» اثر جبران خلیل جبران، «بازمانده روز» اثر کازئوایشی گورو، «آنتیگونه» اثر سوفوکل و «چنین کنند بزرگان» اثر ویل کاپی، «قدرت اثر»، «تاریخ فلسفه غرب» و «عرفان و منطق» اثر برتراند راسل»، «افسانه دولت» و «فلسفه روشناندیشی» اثر ارنست کاسیرر، «معنی هنر» اثر هربرت ریدو «تاریخ سینما» اثر آرتور نایت از آثار ترجمه این مترجم صاحبنام ایرانیاند.
خانواده سید مصطفی تاجزاده عضو دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سومین نامه خود را در حالی به رییس قوه قضاییه می نویسند که این زندانی سیاسی و معاون وزیر ارشاد دولت میرحسین موسوی نزدیک به دوسال است که دوران محکومیت خود را در بند قرنطینه به صورت ایزوله و انفرادی سپری می کند.
به گزارش کلمه، خانواده معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات تا کنون سه نامه سربسته به رییس قوه قضاییه نوشته اند که تمامی آن ها بدون پاسخ مانده است و از این رو تصمیم گرفته اند که چهارمین نامه خود را از باب امر به معروف و نهی از منکر و از باب اصرار بر تأدیه حقوق حقه شان، با قید سرگشاده بودن منتشر کنند تا شاید جوابی برای سؤالات خود بیابند.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
چهارمین نامه خود را خطاب به حضرت عالی هم زمان با عید سعید فطر در حالی می نویسیم که از ارسال خصوصی آن به شرط رسیدن به دست شما و رویت آن و بویژه پاسخ گویی هم چنان ناامید هستیم چرا که طی این مدت اندکی بیش از دو سال که از حبس دوباره سید مصطفی تاجزاده، مؤمن آزادۀ دربند در قرنطینه و ایزوله و انفرادی نوبه ای می گذرد، پاسخی به نامه ها و سوالات مکررمان در باب بی قانونی ها و بی عدالتی ها که در حق ایشان و خانواده شان شده است، نگرفته ایم. لذا از باب امر به معروف و نهی از منکر و از باب اصرار بر تأدیه حقوق حقه مان، نامه چهارم را به فاصله نزدیک چهار ماه از عدم پاسخ گویی به نامه سوم، با قید سرگشاده بودن منتشر می کنیم باشد که واسطه خیری پیدا شود و آن را به نظر و سمع تان برساند و بالاخره جوابی برای سؤالات ما بیابید و سریعاً بفرمایید!
جناب آقای لاریجانی
مستحضرید که فرزند راستین امام و انقلاب و خدمتگزار واقعی و همیشگی مردم «سید مصطفی تاجزاده» (که بدون ارتکاب هیچ جرمی، فردای انتخابات ۸۸ و با حکمی که سه روز قبل از انتخابات توسط اول متهم کهریزک دادستان محکوم مصونیت یافته، امضاء شده بود، به اسارت قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد)، چند روزی است که دو سالگی اسارت مظلومانه اش را در شرایط قرنطینه و ایزوله و انفرادی نوبه ای پشت سر گذاشته است. این در حالی است که طبق قانون، گذراندن دوران حکم باید در بند عمومی و با رعایت حقوق زندانی (مصرح در قوانین مصوب) باشد.
سید مصطفی تاجزاده که صرفا به دلیل داشتن نظرات و دیدگاه های انتقادی و بیان مشفقانه آن به شکل کینه توزانه ای مورد مجازات قرار گرفته هم چنان سوالات سه گانه اش را از دستگاه قضایی که حضرت عالی و دیگر مسئولان نظام مکرر بر مستقل و پای بند به قانون بودنش تأکید و مباهات داشته و دارید، مطرح می کند. وی می پرسد: من به کدامین جرم درست فردای انتخابات مورد بازداشت و پس از آن مورد بازجویی، فشار و ضرب و شتم، محاکمه در دادگاه ناصالح و عمومی و باکیفرخواست جمعی و ایجاد شرایط صعبی افزون بر سایر زندانیان سیاسی بعد از انتخابات قرار گرفته ام؟ چرا به شکایاتم از آقای جنتی و کودتاگران انتخاباتی رسیدگی نمی شود و بالاخره چرا از حقوق خود به عنوان یک زندانی سیاسی محروم هستم؟
رئیس محترم قوه قضائیه
به خوبی مستحضرید که آقای تاجزاده از روز اول بازداشت غیرقانونی خود در بازداشت گاه غیرقانونی دو الف متعلق به سپاه، به این امر معترض بوده و بدون آن که در دادگاه از خود دفاع کند به شش سال حبس محکوم شده است. خانواده، دوستان و آشنایان و همکاران سابق ایشان و خیل عظیمی از هم وطنان از سراسر کشور منتظر دریافت پاسخ سؤالات آقای تاجزاده هستند که شاید لازم باشد در یک مناظره تلویزیونی به شکل مستقیم همه عزیزان در جریان آن قرار بگیرند تا تاریخ معاصر ما شاهد استقلال دستگاه قضائی و شهامت مدعیان قانون گرایی باشد و این مهم در تاریخ ثبت و ضبط گردد!
اما اینک با توجه به دو ساله شدن شرایط غیرقانونی تحمیلی به سید مصطفی تاجزاده فرزند انقلاب و امام و مردم، تنها عدم اجرای قانون نیست که در میان مردم، خانواده تاجزاده و دوست دارانش نگرانی ایجاد کرده است بلکه نتیجه آن است که باعث تشدید نگرانی هاست. یعنی روزه اعتراضی ایشان که از بیستم آبان ماه سال ۸۹ آغاز شده و از فردای هر فطر و هر مرخصی کوتاهی ادامه داشته است. و این از اعتصاب غذای سایر زندانیان سیاسی و معترضین به اقدامات غیرقانونی در زندان به مراتب می تواند برای سلامتی این زندانی خاص جمهوری اسلامی و برای مشروعیت نظام امنیت و قضاء مخاطره آمیزتر باشد!
جناب لاریجانی
مستحضرید که رئیس ستاد انتخابات دولت اصلاحات که متأسفانه دستگاه قضا در آن زمان درمورد ایشان و آقای جنتی کاملا تبعیض آمیز عمل کرد و هنوز مصونیت آهنین شاکی اول، شاکی دوم را از ارائه دعوی به دادگاه صالح باز داشته است، بر اثر حکم ناعادلانه ای که در دادگاه غیرقانونی برایشان داده شده و براثر استمرار حضور در محیط غیربهداشتی زندان و مهم تر از آن بی توجهی و اهمال در وضعیت پزشکی شان، دچار عوارضی از جمله خون ریزی چشم و در نیتجه آن تاری چشم و نیز تشدید آرتروز گردن شده اند که به گفته پرشکان روزه داری مستمرشان می تواند تشدید کننده آن ها باشد. لذا ما خانواده این آزاده دربند از شما به عنوان رئیس قوه مستقل قضا سؤال می کنیم پایان روزه داری عزیزمان چه روزی است؟!
ما از شما و مقامات مافوقتان درخواست آزادی این بنده خالص خدا را که باید برای رهایی همه ما از قید و بند نفس دعا کند، نداریم و حتی از جانب او اجازه نداریم که برای مرخصی و ملاقات حضوری درخواستی بدهیم که مبادا از درجه توکلمان به خدای باری که هرگونه درخواستی را جز از بارگاه کبریایی اش شرک می داند، بکاهد! اما در مورد انتقالش به بند عمومی پس از گذشتن دو سال و شش روز و به عبارتی دو سال و بیست و شش روز( طبق تفاوت ماه شمسی و قمری ) صراحتاً پرسش می کنیم و منتظر جواب می مانیم.
سکوت شما به این چهارمین نامه و به این سؤال استراتژیک و سرنوشت ساز برای عزیزما و خودمان که وظیفه حفظ و حراست جانش را در زمانی که متأسفانه نظام اسلامی برای جان فرزندانش و شهروندان خدوم کشورمان ارزشی قائل نیست، در روزهای پیش رو، تکلیف دیگری را برای ما که سلامت جان عزیزدربندمان با هیچ درّ و گوهری قابل معاوضه نیست، مقدر خواهد کرد که انشاء الله با تدبیر شما و مقامات مافوقتان نیازی به اقدامات بعدی خانواده نباشد.
والعاقبة للمتقین
خانواده آزاده دربند سید مصطفی تاجزاده
۳۰/۵/۱۳۹۱
رونوشت:
- رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
- رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام
- مراجع عالیقدر تشیع
- کمیسیون حقوق بشر اسلامی
- سایر نهادها و شخصیت حقوقی مستقل
کلمه – گروه اقتصادی: ساعتی پیش دولت اعلام کرد که قصد دارد در شهریورماه عیدی بنزینی به مردم بدهد و ۳۰ لیتر سهمیه اضافه بنزین برای این منظور در نظر گرفته است.
این اقدام پس از ماهها تثبیت سهمیه ۶۰ لیتری خودروهای شخصی و در حالی صورت میگیرد که از ابتدای سال جاری مسئولان بر ضرورت افزایش قیمت بنزین و کاهش سهمیهها تاکید میکردند.
اما به گفته معاون برنامهریزی احمدی نژاد، ۳۰ لیتر بنزین اضافه بر سهمیه قبلی به حساب رانندگان واریز خواهد شد و از این رو سهمیه این ماه ۹۰ لیتر خواهد بود.
مناسبت این عیدی بنزینی از سوی دولت، عید فطر اعلام شده اما زمان اعلام آن که سه روز بعد از عید فطر است این احتمال را کمرنگ و احتمال دیگری را پررنگ میسازد: اینکه در آستانه اجلاس سران کشورهای غیر متعهد در تهران، مسئولان دولتی میخواهند با اینگونه اقدامهای عوامفریبانه، راه را بر هرگونه ابراز نارضایتی و اعتراض احتمالی در زمان اجلاس مذکور ببندند.
این احتمال به ویژه وقتی جدیتر میشود که آن را در کنار تلاش های رسمی و غیررسمی مسئولان برای ترغیب مردم به سفر در ایام برگزاری اجلاس قرار دهیم. به خصوص که شنیدهها حاکی از ان است که به برخی از ساکنان محلههای اطراف محل اجلاس پیشنهادهای کمکی برای سفر آنها در ایام برگزاری اجلاس داده شده است.
اما در هرحال مشخص نیست هزینه این افزایش ۵۰ درصدی سهمیه بنزین، در کدام ردیف بودجه سالانه تعیین شده و یا بر اساس چه قانونی پرداخت خواهد شد.
کلمه – سیدکاظم قمی:
سال ها پیش، ترجمهی اثری از رنه گنون، فیلسوف معاصر فرانسوی، با عنوان «سیطرهی کمیت» منتشر شد که در آن نقدی بر دنیای مدرن به عنوان دنیایی که در آن کمیت ها حاکم شده اند ارایه شده بود. گنون اما نمی دانست که ذهنیت افرادی که دنیای مدرن را نشناخته و با این وجود آن را در تخاصم با هویت سیاسی- دینی خود می پندارند نیز می تواند در چنبرهی کمیت گرایی گرفتار آید. نمونهی بارز آن، ذهنیت حکمرانان امروز سرزمین ما ایران است که باورهای اعلام شده شان، مالامال از اشتیاق به کمیت ها در مقابل کیفیت هاست.
کافی است به گزارش هایی که به عنوان کارنامه دستگاه های اجرایی ارایه می شود مراجعه کنیم تا این واقعیت برایمان آشکار شود. از همین روست که هنگامی که متصدیان آموزش عالی می خواهند موفقیت هایشان را به رخ بکشند، گسترش کمی دانشگاه ها، تعداد مقالات علمی منتشر شده، تعداد دانشجویان پذیرفته شده در دانشگاه ها، تعداد رشته های علمی راه اندازی شده و مانند آن است که ملاک پیشرفت علمی کشور قرار می گیرد، بدون آن که به این پرسش پاسخ دهند که در صورت صحت چنین ادعایی، چرا از پیشرفت علمی و دستاوردهای آن در کشور نشانی یافت نمی شود.
در زمینه سیاست های جمعیتی هم همین معضل قابل مشاهده است. مدیران کوچک و بزرگ کنونی کشور، که متأسفانه در نتیجهی روند «شایسته زدایی» سال های اخیر غالبا نسبت به فهم ماهیت هنر کشورداری دچار عقب ماندگی ذهنی هستند، هنوز گمان می کنند شرط داشتن یک نظام سیاسی با اقتدار، بهره مندی از سرزمینی پهناور و جمعیتی بسیار است. بر همین اساس است که گزارش کاهش زاد و ولد و نرخ افرایش جمعیت، آنان را نگران می کند و سراسیمه فرمان به لغو سیاست کنترل موالید و تشویق به زاد و ولد می کنند. کسی نیست از آنها بپرسد که اگر چنین است، چطور کشور کوچکی مانند سوئیس، با جمعیت اندکی که دارد، از چنان جایگاهی در عرصهی مالی و اقتصادی برخوردار است که همین آقایان، به داشتن آن غبطه می خورند.
نمونهی بارز دیگر این بیماری ذهنی را می توان در برخورد بخش های مختلف حاکمیت با حادثهی دلخراش زلزلهی اخیر در آذربایجان شرقی دید که ظاهرا تعداد جان باختگان این زمین لرزه به اندازه ای نبود که عکس العمل به موقع و مؤثر مدیریت کشور را برانگیزد. تمایل دولتمردان برای بازی با آمار و ارقام، دستکاری در نرخ بیکاری، مهندسی انتخابات و دست بردن در تعداد آراء، بزرگنمایی گزارش های صدا و سیما در تعداد شرکت در مراسم حکومتی مانند راهپیمایی روز قدس و نماز عید فطر را هم باید ناشی از این ذهنیت عقب ماندهی کمیت گرا دانست.
شایسته است به این فهرست پایان ناپذیر، اظهارات دست اندرکاران برگزاری کنفرانس عدم تعهد را هم افزود که آن را «بزرگ ترین حادثهی دیپلماسی جمهوری اسلامی» می نامند. وقتی کنجکاو می شویم که وجه تسمیهی این «بزرگی» را دریابیم، متوجه می شویم که «تعداد» کشورهای شرکت کننده در اجلاس تهران است که دولتمردان ما را به شعف انداخته است. گویی نمی دانند (یا نمی خواهند بدانند) که آنچه باعث تأثیرگذاری چنین اتحادیه های سیاسی در عرصهی تصمیم گیری های بین المللی می شود، قدرت سیاسی- اقتصادی کشورهای عضو و راهبردهای اتخاذ شده در این مجموعه هاست. برای همین است که می بینیم اتحادیه اروپا یا اجلاس هشت کشور بزرگ توسعه یافته جهان، با تعداد اعضایی به مراتب کمتر، به لحاظ تأثیرگذاری در مسائل جهانی در جایگاهی بالاتر نشسته اند. این به معنای کم ارج نهادن به کنفرانس عدم تعهد نیست و ای بسا اگر دیپلماسی کشور در دست تصمیم گیرندگانی باکفایت تر و باتجربه تر بود، از همین بلوک «بزرگ» اما نه چندان «تأثیرگذار» سیاسی نیز می شد در جهت منافع جمهوری اسلامی بهره برد، اما چه می توان کرد با صدرنشینی ناشایستگان که در این عرصه هم مصداق دارد و کشور ما را در چنبرهی عقب ماندگی گرفتار ساخته است.
سال ها پیش یکی از اساتید علوم سیاسی در پاسخ به این پرسش دانشجویانش که «برای رهایی از عقب ماندگی کشور چه باید کرد؟» گفت: «باید به دنبال کسی باشیم که با دمیدن در یک سوت بزرگ، از همه بخواهد که به جای اصلی خودشان برگردند»! شاید در صورت وقوع چنین اتفاقی، مدیریت کشور به دست کسانی بیفتد که خود را از بیماری «کمیت گرایی» خلاص کرده باشند و بی ادعا و بدون سروصدا، به ارتقای «کیفیت» ها همت گمارند.
در همین باره بخوانید:
«بیتعهدی» دولتمردان در قبال مردمشان را به رخ غیر«متعهدها» بکشیم
نامه شورای هماهنگی راه سبز امید به بان کی مون: در سفر به تهران با موسوی، کروبی و رهنورد دیدار کنید
چه کسی شهر را کثیف میکند، مردم کوچه و بازار یا لباسشخصیهای گوش به فرمان؟
لرزش زمین و وقوع زمین لرزه در منطقه آذربایجان شرقی، یکباره همه جا را خاموشی فرو برد و به جهنمی از آه و ناله و هوار تبدیل کرد. صدای فریادهای کمک کمک مردم و ناله ها و ضجه های زیر آوار ماند و دیگر انتظار! انتظار دستان مهربان و فریادرس!، اما ساعاتی طول نکشید که آفتاب هم غروب کرد و تاریکی و ظلمات بر وحشت آن شب افزود.
اولین هایی که سراسیمه برای نجات واماندگان زیر آوارها و جان های زیر تل آوار مدفون شده شتافتند ، مردم بودند که با تمام وجود خود را به آوارهای برجا مانده از زلزله های ۶ و ۲/۶ ریشتری شهرهای اهر، هریس و ورزقان زدند، اما بزودی روشنایی جایش را با تاریکی شب عوض می کرد و این درحالی بود که هنوز نیروهای امدادی وارد منطقه نشده بودند. این درحالی بود که مردم هم با دست خالی و بدون امکانات و تجهیزات کار زیادی نمی توانستند انجام دهند.
اهالی مناطق زلزله زده که می گویند آن شب دقایق و ساعات سختی را تا بامداد فردا گذرانده اند، به نیکی از نیروهای گردان ۷۸۶ تکاور لشگر ۲۱ حمزه یاد می کنند. آنها اولین یگانی بوده اند که وارد منطقه شده و چه مردانه و نیک نشان دادند که حافظان واقعی مرز و بوم و مردم خود هستند؛ قهرمانانی که به نوشته خبرنگار ایرنا، هرچه به آنها اصرار شده عکس و فیلمی از آنان تهیه شود، حاضر نشدند جلوی دوربین قرار بگیرند.
خبرنگار ایرنا می نویسد: یک اکیپ از این غیور مردان را در حومه ورزقان پیدا کردیم که بعد از چهار روز تلاش بی وقفه و بعضا توام با گرسنگی با جمعی از بچه های هلال احمر و امداد و نجات سرگرم صرف غذا و استراحت بودند.
آنطور که گفته می شود تکاورانی که از اولین ساعات شنبه شب خود را به منطقه آسیب دیده رساندند با تمام وجود وارد عمل شده و تا رسیدن نیروهای امداد و نجات توانستند ۸۰ نفر از مردمی را که زیر آوار گرفتار شده بودند، زنده خارج کنند و روستای ‘باجه باج’ یکی از روستاهایی بوده که این نیروها آن شب بی وقفه تا بامداد تلاش کردند.
هر چه اصرار می کردیم افسر ارشد این نیروها حاضر به گفت وگو و معرفی خود نبود و راضی نبود که نامی از وی برده شود. جالب اینکه بقیه نیروهای این گردان هم اینچنین بودند.
فرمانده می گفت ما به وظیفه خود عمل کرده ایم. برای خدا و بدون چشمداشت. این افسر تکاور ادامه داد: ما نه به تعریف و تمجید نیاز داریم و نه دوربین لازم است و نه هیاهو و سر وصدا ، ما برای حفظ آب و خاک و حراست از مرزها همواره آماده ایم و هر زمان هم که لازم باشد برای امداد و نجات و یاری رسانی به مردم کشور عزیزمان خواهیم شتافت و این را وظیفه ذاتی خود می دانیم.
خاطراتی از آن شب و چگونگی عملیات نجات
یکی از آنها گفت ، غروب شنبه آماده برگزاری شب قدر بودیم و یک هیات هم ما را برای افطار دعوت کرده بود، اما هنوز چند ساعتی به اذان مانده اطلاع دادند که زلزله رخ داده و ما نیز خود را به سرعت به یگان های خود رساندیم.
این افسر تکاور ادامه داد: دقیقا لحظاتی بعد از اذان مغرب وارد منطقه شدیم. فضای عجیبی بود، نه برق بود نه آب و تنها مردمی بودند که دل به یاری ما بسته و چشم به دست های ما دوخته بودند. خیلی از مردم عادی حدود دو ساعتی بود که برای نجات زیر آوار ماندگان تلاش می کردند و با دیدن ما خوشحال شدند. اما واقع این بود که حس می کردیم وارد جهنم شده ایم.
آن افسران در بازگویی خاطرات آن شب از یک سرباز اهل شهرستان اهر صحبت کردند که خود را به کوه آوار در روستای باجه باج زده بود. می گویند این سرباز که خانواده خودش گرفتار زلزله شده بود، هرچه اصرار کردند برود سراغ خانواده خودش نرفت و در همین روستا به امدادرسانی به مردم مصیبت دیده اقدام کرد.
آن افسران گفتند که هرچه اصرار می کردیم ، برود، او نپذیرفت و می گفت فرقی ندارد همین حالا دیگرانی به خانواده من کمک می کنند و به دادشان می رسند. آن سرباز اهری آن شب تا صبح در عملیات نجات در همین منطقه ماند و تعدادی از زیر آوار مانده ها را نجات داد.
افسران تکاور همچنین خاطره دیگری از مردانگی های نیروهای گردان خود را بازگو می کردند؛ از جمله سربازی اهل جنوب کشور به نام ‘آرمان’ که آن شب در روستای ‘گلنبر’ بدون نوشیدن حتی یک جرعه آب تا بامداد تلاش کرد و جان تعدادی از هموطنان مصیب دیده و آسیب دیده را نجات داد.
یکی از افسران می گفت : آخرین موردی که با کمک آرمان از زیر آوار خارج کردیم، پیرزنی بود که تحویل خانواده اش دادیم و سپس عازم کمپ شدیم. آرمان بعد از پایان عملیات نجات، حال خوبی نداشت و ما ابتدا فکر می کردیم او که فقط به تنهایی ۵ جسد را از زیر آوار خارج کرده بود، از نظر روحی به هم ریخته است. اما بعد متوجه شدیم که او در تمام ۳۰ ساعت گذشته حتی یک قطره آب نخورده و یک لحظه نخوابیده است.
تکاوران و سربازان ارتش آن شب خیلی از حادثه دیدگان را از زیر آوار خارج کردند و آنطور که فرمانده شان می گفت هربار که جسدی را در می آوردند ، همراه بازماندگان گریه می کردند…
پس از حدود هجده سال مذاکرات گاه دشوار، روسیه سرانجام به عضویت سازمان تجارت جهانی پذیرفته شده است.
به گزارش بیبیسی، پذیرش به عضویت این سازمان، که مستلزم جلب موافقت تمامی اعضا بوده است، به این معنی است که روسیه تعرفه های گمرکی بر واردات از جمله مواد غذایی و اتومبیل و محدودیت های مربوط به سرمایه گذاری خارجی به خصوص در بخش های مالی و ارتباطات خود را کاهش می دهد و در مقابل، از آزادی دسترسی به بازارهای خارجی برخوردار می شود..
چین در سال ۲۰۰۱ به عضویت سازمان درآمد و روسیه تنها کشور عمده جهان بود که تا کنون در این سازمان عضویت نداشت.
سازمان تجارت جهانی در سال ۱۹۹۵ با هدف گسترش بازرگانی جهانی از طریق کاهش موانع تجاری بین کشورها تاسیس شد و در حال حاضر، یکصد و پنجاه و هفت کشور عضو این سازمان هستند.
ایران با وجود تلاش های گسترده، هنوز به عضویت این سازمان پذیرفته نشده اما در جریان مذاکرات نا موفق برای حل بحران هسته ای در چند سال پیش، گفته می شد که عضویت در سازمان بخشی از بسته پیشنهادی جامعه بین المللی برای تشویق ایران به کنار گذاشتن بخشی از فعالیت اتمی خود بوده است.
بازتاب در گزارشی با اشاره به اینکه از آغاز سال جاری به دلیل تشدید تحریم ها و مشکلات اقتصادی، مردم شرایط دشواری را سپری می کنند، به صرف صدها میلیارد تومان برای برگزاری اجلاس تشریفاتی سران عدم تعهد اشاره کرد و نوشت:
اجلاس سران عدم تعهد در تهران که قرار است در دهه اول شهریور ماه برگزار گردد، علاوه بر هزینه های سنگینی که به دلیل تعطیلی پنج روزه پایتخت به اقتصاد در شرایط تحریم کشور وارد می کند، صدها میلیارد تومان هزینه مستقیم نیز در بردارد.
هزینه کردن ۱۲۰ میلیارد تومان برای بازسازی و ساخت اماکن تشریفاتی، هزینه کردن ده ها میلیارد تومان برای اقامت بیش از ده هزار مهمان خارجی در تهران و مناطق توریستی کشور، خرید ۲۰۰ بنز تشریفاتی اس ۵۰۰ که هر یک حدود ۳۵۰ میلیون تومان در تهران قیمت دارد، برای تیم های اصلی، خرید صدها خودروی سوزوکی که حدود ۸۰ میلیون تومان قیمت دارد، برای تیم های همراه، تعطیلی فرودگاه مهرآباد به مدت یک هفته و ساخت سالن تشریفاتی بلا استفاده برای فرودگاهی که بایست جمع آوری شود، اجاره و تجهیز تعداد زیادی ویلا و آپارتمان لوکس در تهران برای مهمانان و هزینه های مختلف دیگری که همه و همه هزینه ای بالغ بر صدها میلیارد تومان را به بیت المال تحمیل می کند.
این در حالی است که در بسیاری از کشورها، همه و یا بخش عمده هزینه های هیات های شرکت کننده در اجلاس ها از سوی شرکت کنندگان پرداخت می شود. به طور نمونه در اجلاس محیط زیست در برزیل که دکتر احمدی نژاد شرکت کرده و در هتلی مجلل اقامت کردند، کلیه هزینه های سفر و اقامت هیات ایرانی توسط بیت المال ایران پرداخت شد.
علاوه بر بازسازی سالن اجلاس سران، تاسیسات جدیدی در محوطه این مجموعه در حال راه اندازی است؛ از جمله یک ساختمان تشریفات و یک پارکینگ طبقاتی، که کار احداث آنها از هفته دوم تیر ماه سال جاری آغاز شده است.
دکوراسیون داخلی سالن اجلاس هم به طور کلی تغییر داده شده و فرش های معروف ایتالیایی آن جمع آوری شده است. نصب پرده های جدید بر عهده شرکت اطلس پود است و مجریان طرح، بابت زمان اندک از راه اندازی، پارکینگ را رها کرده اند و فقط ساختمان تشریفات در دست احداث است.
فقط برای بازسازی سالن اجلاس و ساختمان های جدید این مجموعه ۱۲۰ میلیارد تومان اعتبار لحاظ شده و مجری پروژه هم وزارت راه و شهرسازی است. در فرودگاه مهرآباد که در ایام برگزاری مراسم تعطیل خواهد بود، یک پاویون جدید برای استقبال احداث شده است. تیم ستادی برگزاری اجلاس در نمایشگاه بین المللی تهران سالن های ۲۰ و ۲۱ مستقر هستند.
تشریفات مراسم برعهده برادران “ق”، پیمانکار معروف نزدیک به مشایی است. این پیمانکار در نخستین اقدام یک کارواش و یک خشکشویی سیار جهت مراسم راه اندازی کرده است. جهت اسکان ۹۰۰۰ نفر میهمان مراسم علاوه بر چند هتل، ده ها ویلا و سه برج در شمال تهران اجاره شده است.
در مقابل همه این هزینه ها، آنچه به عنوان دستاورد این اجلاس برای کشورمان مطرح می شود، نمایش جایگاه جمهوری اسلامی در جهان و بی اعتبار نشان دادن تحریم های جهانی از سوی مقامات شرکت کننده است؛ امری که ظرافت های دیپلماتیک فراوانی دارد و اکنون باید دید در کنار عملیات عمرانی و هزینه های گزاف، چه میزان در این زمینه سرمایه گذاری شده و دستاورد عملی خواهد داشت.
در همین باره بخوانید:
«بیتعهدی» دولتمردان در قبال مردمشان را به رخ غیر«متعهدها» بکشیم
نامه شورای هماهنگی راه سبز امید به بان کی مون: در سفر به تهران با موسوی، کروبی و رهنورد دیدار کنید
چه کسی شهر را کثیف میکند، مردم کوچه و بازار یا لباسشخصیهای گوش به فرمان؟
برگزاری کنفرانس عدم تعهد و ذهنیت کمیتگرای حاکمان ما
در پی طرح دعوی از سوی خانواده مرحوم «فرهاد مهراد» در مجتمع قضایی شهید صدر تهران به خواسته منع پخش آثار این خانواده، شعبه ۸۰ دادگاه عمومی حقوقی این مجتمع دستور موقت مبنی بر منع پخش آثار «فرهاد» از کلیه کانالهای رادیو و تلویزیون صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد.
به گزارش ایسنا ، محمدصالح نیکبخت وکیل مدافع خانواده “فرهاد مهراد” در نشستی با بیان اینکه دستور موقت دادگاه در این زمینه مانند همه احکام دیگر لازمالاجراست، گفت: دستور موقت دادگاه مبنی بر منع پخش آثار مرحوم “فرهاد مهراد” از کلیه کانالهای رادیو و تلویزیون حدود ۱۰ روز پیش به صداوسیما ابلاغ شده و همه کانالهای سیما و همچنین همه کانالهای رادیو از پخش صدا و سیمای “فرهاد” و آهنگهای او در این کانالها ممنوع شدهاند.
وی تصریح کرد: اگر صداوسیما احکام قانونی را اجرا نکند همانطور که در قانون مجازات اسلامی هم وجود دارد میتوان مدیرانی که از اجرای این دستور مرجع قضایی خودداری کنند را تحت تعقیب کیفری قرار داد ولی پیش از همه چیز به جای این اقدامات من متاسف هستم که باید بگویم صداوسیما نه تنها قانون را اجرا نمیکند بلکه به طور غیرقانونی و بدون اجازه وراث مرحوم “فرهاد”، آثار او را پخش میکند.
وکیل مدافع خانواده “فرهاد” با بیان اینکه این مساله دستبرد به حقوق معنوی و فرهنگی و صنفی هنرمندان است، افزود: صداوسیما از این موضوع پا را فراتر گذاشته و از اجرای حکم دادگاه هم که به موجب رای شماره ۴۰۲ مورخ ۹۱/۹/۵ حدود ۱۰ روز پیش به آنان ابلاغ شده خودداری کرده است و ما ناگزیر شدیم که این موضوع را به اطلاع مردم شریف ایران به ویژه هواداران صدای “فرهاد” برسانیم و نیز سایر هنرمندان کشور را از ظلمی که به آنان و “فرهاد” در صداوسیما یا سایر مراکز فرهنگی میرود، مطلع کنیم.
نیکبخت یادآور شد: این دستور موقت برای همه کانالهای رادیو و تلویزیون سازمان صداوسیما لازمالاجراست و به طور طبیعی چون میبایستی دفتر حقوقی صداوسیما این موضوع را به اطلاع مدیران همه شبکهها و کانالها میرساند و ظاهرا نرسانیدهاند، طبق قانون این حق برای ما وجود دارد که متخلف را مورد تعقیب قانونی قرار دهیم.
وی تصریح کرد: اگر تاکنون این کار را انجام ندادهایم صرفا به این جهت است که بزرگترین مجازات برای یک تشکیلات فرهنگی و علمی بیاعتمادی مردم است.
وکیل مدافع خانواده “فرهاد” گفت: اگر چنین وضعی ادامه پیدا کند ناگزیریم به درخواست خانم پوران گلفام همسر “فرهاد” شکایت کیفری را نیز مطرح کنیم.
نیکبخت با بیان اینکه پیگیری این موضوع به چهار سال پیش برمیگردد، یادآورشد: در اواخر پاییز ۸۷ برای اولین بار طی نامهای از صداوسیما درخواست کردم که با توجه به قانون حق مولفین و مصنفین ـ که حدود ۵۰ سال از تصویب آن میگذرد و صداوسیما باید مروج آن باشد ـ نسبت به انتشار صدای فرهاد و آهنگهای او با رعایت حق قانونی ورثه اقدام کنند.
وی ادامه داد: متعاقب این امر طی نامهای که صداوسیما برای خانم فرهاد فرستاد، درخواست کردند که ایشان برای مذاکره در این مورد به صداوسیما مراجعه کنند لذا هر چند این مکاتبه از طرف اینجانب صورت گرفته بود و بایستی من طرف مذاکره میبودم، صداوسیما نامه را مستقیما برای خانم گلفام فرستاد.
وکیل مدافع خانواده “فرهاد” گفت: ما با ارسال اظهارنامه قانونی از سازمان صداوسیما درخواست کرده بودیم که بدون هماهنگی با خانم پوران گلفام و همچنین وکیل برادر و خواهر “فرهاد”، هیچ اقدامی به عمل نیاورد و صداوسیما آهنگی از او پخش نکنند.
نیکبخت اظهار کرد: به دنبال این نامه در اواخر زمستان ۸۷ جلسهای در ادارهکل حقوقی صداوسیما برگزار کردیم و در آن کارشناسان حقوقی اداره با حسن نیت از ما خواستند که پیشنهادات خود را اعلام کنیم، لذا خانم گلفام و آقای کاشیگر با مشورت و همراهی با کارشناسان مرکز موسیقی ایران و دوستانی که در این مورد صاحبنظر بودند یک پیشنهاد معقول را در این مورد به اینجانب ارائه کردند و من نیز این پیشنهاد را طی نامهای به صداوسیما ارسال کردم.
وی افزود: اگر قبلا صداوسیما به نامههای ما حداقل از طریق مکاتبه یا تلفن به خانم گلفام پاسخ میداد متاسفانه این بار اصلا جوابی داده نشد و من چون چنین وضعی را پیشبینی میکردم همه مکاتبات را از طریق پست سفارشی انجام دادم تا صداوسیما مانند الان که پخش آهنگهای فرهاد را انکار میکند، بعدا نگوید مکاتبهای انجام نشده است.
وکیل مدافع خانواده “فرهاد” با بیان اینکه ما مجبور شدیم علیه صداوسیما شکایت کنیم، گفت: خانواده فرهاد نظر به مساله مادی ندارند ولی قبل از هر چیز آنچه که از همه بیشتر اهمیت دارد احترام به قانون و حفظ حقوق دیگران است زیرا مطمئنم صداوسیما تنها در مورد فرهاد این اقدام را نمیکند بلکه در مورد همه هنرمندان در رشتههای مختلف ـ چه آنها که زندهاند و چه آنها که فوت کردهاند ـ همین اقدام را میکند و بالاخره کسی باید در این زمینه متوسل به قانون شود.
نیکبخت با بیان اینکه به همین جهت هم ما شکایت کردیم و هنوز هم نظر خانواده فرهاد همان نظر قبلی است، ادامه داد: میتوان این موضوع را با مذاکره و جلب نظر کارشناسان مرکز موسیقی ایران و ریاست محترم این مرکز با تعیین حق و حقوق خانواده فرهاد در مورد پخش آثار او حل و فصل کرد.
وی اظهار کرد: البته خود ما از اینکه مردم ما ممکن است از شنیدن صدای فرهاد محروم شوند ناراحتیم و امیدواریم صداوسیما نه تنها به این خاطر بلکه در همه موارد با رعایت قانون عمل کند نه اینکه مانند نوار فروشان غیرقانونی و یا کسانی که سیدیها را کپی میکنند آثار فرهاد و سایر هنرمندان کشور را بدون حفظ حقوق آنان پخش کنند.
وکیل مدافع خانواده “فرهاد” همچنین گفت که پس از صدور دستور موقت از سوی شعبه ۸۰ دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید صدر تهران، این شعبه برای ورود به ماهیت این پرونده وقت رسیدگی در مهرماه سال جاری تعیین کرده است.
نیکبخت تصریح کرد: سازمان صداوسیما در لایحهای که به تاریخ ۹۱/۴/۱۹ تسلیم دادگاه کرده از اصل انکار کرده است که کانالهای صداوسیما، صدا و آهنگهای فرهاد را منتشر میکند لذا من در اینجا از همه مردم تقاضا دارم چنانچه لازم باشد و درخواست شد برای ادای شهادت در مورد اینکه چه زمانهایی آثار فرهاد از صداوسیما پخش شده و آنها را شنیدهاند در دادگاه حضور یابند.
وی افزود: خوشبختانه در این مدت دهها مورد با ذکر روز، ساعت و حتی دقیقه و نام، پخش آثار فرهاد از صداوسیما به ما اطلاع داده شده است و من از اینکه صداوسیما چنین موضوعی را منکر میشود تاسف میخورم.
نیکبخت همچنین در مورد صحبتهای مطرح شده پیرامون “موسسه خانه فرهاد” گفت: یکی از شرکای “موسسه خانه فرهاد” اظهاراتی چه علیه خانواده فرهاد و چه علیه من یا آقای کاشیگر مطرح کرده است که ما در این مورد سکوت کردیم و نمیخواستیم به این موضوعات پاسخ دهیم ولی برای اطلاع شما به استحضار میرسانیم که در ۲۲ اردیبهشت ۸۸ مطابق حکمی که از شعبه ۱۰۹ دادگاه حقوقی مجتمع قضایی عدالت صادر شد و اتفاقا ریاست آن مجتمع تصدی پرونده را به عهده داشتند حکم به انحلال موسسه فرهنگی هنری خانه فرهاد داده شد و دیگر چیزی به نام موسسه فرهنگی هنری خانه فرهاد وجود ندارد.
وی ادامه داد: لذا هر یک از اعضای آن موسسه ادعایی در این مورد داشته باشند از پایه بیاساس است زیرا چنین موسسهای منحل اعلام شده و حکم دادگاه هم قطعی شده است. لذا هرگونه ادعایی به هر جهت و به هر نامی و با هر انگیزه و داعیهای به نام “موسسه فرهنگی و هنری خانه فرهاد” در مجامع توسط اعضای سابق موسسه مطرح شود غیرقانونی است و در حال حاضر همه اموال و یادگارهای فرهاد در موزه سینما و در تشکیلاتی به نام خانه فرهاد ـ بدون اینکه عنوان موسسه فرهنگی و هنری داشته باشد ـ تجمیع شده و حفظ میشود.
وکیل مدافع خانواده “فرهاد” اظهار کرد: امسال نیز به علت همزمانی سالگرد فوت فرهاد با تشکیل اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها و نزدیکی باغ فردوس به محل اجلاس، این مراسم به روز شنبه چهارم شهریور ماه سال جاری موکول شده است و من از طرف خانواده فرهاد مراتب سپاسگزاری خود را از مسئولین موزه سینما به ویژه استاد ارجمند جناب آقای عزتالله انتظامی اعلام میکنم.
کلمه – سید مهرداد طباطبایی:
چند روز مانده به عید سعید فطر، در پایان هفته گذشته، دادستان تهران بالاخره خبری را که پیش از آن در محافل سیاسی و بین زندانیان و نیز خانواده های ایشان پیچیده بود، به طور رسمی اعلام کرد و از بخشش محکومیت ۱۳۰ زندانی سیاسی – یا به تعبیر وی، امنیتی – خبر داد که ۹۰ تن از آنها هم اکنون در زندان هستند.
همان شب و تا فردای آن روز، چیزی در حدود ۹۰ زندانی یا آزاد شدند و یا خبر کاهش محکومیتشان رسید و اگرچه اطلاعات مربوط به بقیه هنوز کامل نیست، اما می توان فرض را بر این گذاشت که عددهای اعلام شده از سوی دادستان، واقعیت دارد.
در همین باره بخوانید: آنها که آزاد شدند؛ آنها که در زندان ماندند
هرچند همین هم نکته ای قابل تأمل است که چرا نظام و دستگاه قضایی لااقل تا این حد شفاف سازی نمی کند که اسامی دقیق زندانیانی را که آزاد کرده، اعلام کند. خصوصا با توجه به این که همین دستگاه قضایی در سال ۸۸ اسامی متهمان محکوم نشده را بارها از رسانه های رسمی اعلام کرده و از این رو نمی تواند حفظ آبروی آنها را بهانه و توجیه کند.
اما از این نکته که بگذریم؛ این یادداشت قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که آیا این آزادی ها را باید نشانه ای از نرمش حاکمیت و گشایش فضا قلمداد کرد؟
شکی نیست که هر قدمی در مسیر کاهش ظلم های جاری و متداول، توقف قانون شکنی ها و تن دادن به عدالت، در هر سطح و اندازه ای و از جانب هر کسی و به هر شکلی، امری پسندیده است و باید از آن استقبال و به ادامه آن تشویق کرد.
بدین ترتیب چه آزادی های اخیر، چه موارد محدود و معدودی از قانون گرایی که به خصوص در یک سال اخیر از سوی برخی مراجع همچون دیوان عدالت اداری و دادگاههای تجدیدنظر و … می بینیم، چه اعترافاتی که هر از چندی از زبان یکی از افراد منصف تر جریان حاکم در تایید ادعاهای میرحسین و سبزها درباره عملکرد دولت احمدی نژاد و مجموعه حاکمیت مطرح می شود، و چه بسیاری از نشانه های جسته و گریخته مشابه؛ بی تردید همگی معنای اخلاقی و انسانی خاص خود را دارد و هر گامی در مسیر بازگشت به قانون و تمکین ولو دیرهنگام به نظر اکثریت مردم را باید شایسته و مثبت ارزیابی کرد.
با این نگاه، نه تنها آزادی گروهی از زندانیان سیاسی در آستانه عید فطر به لحاظ اخلاقی، انسانی و حقوق بشری قابل تقدیر است، بلکه حتی یک روز و یک ساعت زودتر آزاد کردن یا حتی مرخصی دادن به هر یک از زندانیان بی گناه نیز قطعا حرکتی مثبت و در مسیر اصلاح خطاهای پیشین است و شایسته استقبال و ترغیب به تکرار و تمدید. اما آیا این آزادی ها، غیر از معنای انسانی و اخلاقی، معنای سیاسی خاصی هم دارد؟
واقعیت این است که آنچه هفته قبل به آن عمل شد، با آنچه دلسوزان کشور برای باز شدن فضا و کاهش التهاب از فضای سیاسی طرح کرده بودند و پیش از آن هم در بیانیه شماره ۱۷ مهندس موسوی مورد تاکید قرار گرفت، عمیقا متفاوت است. درخواست آزادی زندانیان سیاسی را می توان از جنبه ی انسانی آن در نظر گرفت که در این صورت، حاکمیت بارها در این سه سال به آن عمل کرده و البته بارها هم با بازداشت و زندانی کردن افرادی دیگر، در مسیر خلاف آن حرکت کرده است.
اما می توان آزادی زندانیان را به عنوان یک خواست سیاسی نیز در نظر گرفت؛ آنچنان که در بیان بسیاری از دلسوزان نظام و انقلاب نیز تاکنون مطرح بوده است. در این صورت قدم نهادن در مسیر آزادی زندانیان، به معنای بازگشت حاکمیت از مسیر غلطی که در سه سال گذشته در پیش گرفته، تن دادن به قانون و فضای باز سیاسی و اجتماعی و همچنین تمکین به احیای بسترها و نهادهایی است که این فضای باز را تأمین و حفظ و استمرار دستاوردهای آن را تضمین می کنند؛ همچون حاکمیت قانون، عدالت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قومی و مذهبی، رسانه ای و اطلاعاتی، و نیز آزادی احزاب، مطبوعات، نهادهای مدنی، تشکل های صنفی و …
آیا به واقع می توان گفت که نظام با اقدامی که هفته گذشته عملی کرد، به خواست آزادی زندانیان به معنای سیاسی آن تن داده است؟ کاش می توانستیم به این سوال پاسخ مثبت بدهیم، اما متاسفانه واقعیت های متعددی وجود دارند که دست رد به سینه پرسش مذکور می زنند.
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از زندانیان آزاد شده، در ماههای پایانی مدت محکومیت خود بودند و اگر این هفته هم نه، در هفته ها و حداکثر ماههای آینده آزاد می شدند و از این رو آزادی آنها حاوی لطف و مرحمت و رافت خاصی نبوده است. واقعیت این است که حتی خوشبین ترین افراد هم این آزادی ها را با برگزاری اجلاس عدم تعهد در هفته آینده و نیاز حاکمیت به نمایش آزادی سیاسی در آن مقطع زمانی مرتبط می دانند.
واقعیت دیگر این است که بخشی از زندانیان آزاد شده که اتفاقا مدت های بیشتری از محکومیت برخی از آنها هم بخشیده شده، زندانیان (غالبا امنیتی و نه سیاسی) پیش از انتخابات ۸۸ بوده اند و حبس آنها ربطی به فضای سیاسی بسته ی بعد از ۸۸ نداشته که حالا آزادی شان به معنای تغییری در رفتار نظام و گشایشی در فضا تلقی شود.
واقعیت بعدی این است که حاکمان قبل از اعلام و عملی کردن این آزادی ها، با اجرای دسته جمعی احکام شلاق، آن هم در ایام ماه رمضان و شب های قدر، پیام منفی مشهودی به عرصه سیاسی فرستادند که تصور نکنند بناست برخورد چکشی و خصمانه با منتقدان و زندانیان سیاسی و مطبوعاتی تغییر کند. عجیب اینجاست که کسانی تصور می کردند این شلاق ها به صورت نمادین زده شده و از سر رفع تکلیف بوده که در واقع اینطور نبوده، و برخی هم تصور می کردند این شلاق ها مقدمه ی آزاد کردن دسته جمعی این زندانیان است، حال آنکه شاهدیم برخی از زندانیان سیاسی را هم شلاق می زنند و هم در زندان نگه می دارند.
واقعیت دیگری که می تواند به پرسش از معنای سیاسی آزادی های اخیر کمک کند، ترکیب و توجیه در زندان نگه داشتن حدود صد زندانی سیاسی دیگر در اوین است که شامل سیاسیون متنفذ و موثر، زندانیانی که نامه هایی را از داخل زندان امضا کرده اند و کسان دیگری است که اتفاقا بی پایه ترین احکام را از دادگاه انقلاب دریافت کرده بودند.
آزادی گروهی زندانیان سیاسی وقتی می توانست معنی دار باشد که این زندانیان هم آزاد می شدند یا لااقل اجازه مرخصی می یافتند. عماد بهاور و آرش سقر دو نمونه از چندین زندانی سیاسی هستند که از سال ۸۸ تاکنون حتی برای یک روز هم به مرخصی نیامده اند. اینگونه رفتارهای غیر انسانی و غیر قانونی را چگونه می توان با ادعای گشایش سیاسی و بلکه حتی با ادعای رأفت اسلامی یکجا جمع کرد؟
واقعیت دیگر این است که همزمان با این آزادی ها و در هفته های قبل از آن، موارد متعددی از احضار زندانیان دیگر که اخیرا یا حتی از مدت ها قبل محکومیت قطعی در دادگاه انقلاب داشتند، گزارش شده و همچنین چندین نشانه منفی صریح دیگر از جمله تایید برخی احکام قضایی در دادگاه تجدیدنظر (همچون تایید حکم ده سال حبس امید کوکبی، دانشمند جوان ایرانی) از سمت دستگاه قضایی دریافت شده است.
به این واقعیت هم نمی توان اشاره نکرد که در این آزادی ها هم تلاش شده هم عددهای آزاد شدگان و هم محل آزادی آنها طوری تعبیه شود که بیشتر در چشم رسانه ها باشد. از همین روست که می بینیم از زندانیان سیاسی شهرستان ها، زندانیان قومیتی و اقلیت ها و … به ندرت خبری هست و برخورد حاکمیت با این مظلومانی که زندانیان امنیتی خوانده می شوند، همچنان قهرآمیز و بری از هرگونه رأفت است.
واقعیت قابل تأمل بعدی این است که اگرچه رسانه های پیرامونی و غیررسمی نزدیک به حاکمیت تلاش می کردند این آزادی ها را با تلاش های میانجی گرانه بزرگانی همچون سید محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و دیگران مرتبط بدانند و یا به زمینه چینی برای ایجاد فضای رقابتی در انتخابات منتسب سازند، اما اظهارات تهدیدآمیز برخی نزدیکان رهبری به خصوص نظامیان که آخرین آنها سخنان سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه بود، نشان می دهد که اینان نه تنها قصدی برای جبران گذشته و لااقل بازگشت بی سر و صدا به قانون و مردم ندارند، بلکه همچنان در خیال خوش توبه و سرافکندگی منتقدان اصلاح طلب و سبز به سر می برند یا لااقل سعی دارند اینطور نشان دهند که هر شب با چنین آرزوی سر به بالین می گذارند! این لاف های متکبرانه و گزاف کجا و گشایش فضای سیاسی و انتخاباتی کجا.
و واقعیت دیگر و مهمتر از اینها، این است که رفتار نظام با برجسته ترین زندانیان سیاسی فعلی، یعنی مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همچنان در همان مسیر تأسف بار پیشین ادامه یافته و بلکه بدتر هم شده است. حال آنکه خوشبین ترین ناظران هم معترف اند که یکی از مهمترین شاخص ها و معیارهای داوری درباره اینکه آیا رفتار حاکمیت با منتقدان تغییر کرده و تعدیل شده یا نه، پایان حصر غیر قانونی موسوی و کروبی است و بدون چنین کاری، آزادی محدود زندانیان سیاسی یک پروژه ناقص و ابتر است.
طبعا عقلای حاکمیت باید بدانند – و البته خوب می دانند – که آزادی نیم بند زندانیان، محل یکه به دوی سیاسی نیست. اعلام آزادی زندانیان سیاسی و مانور تبلیغاتی بر روی آن، پایان فضای شبه کودتایی، آشتی ملی، عفو عمومی و یا هر نام دیگری که بر وضعیت تحول یافته و نسبتا مطلوب متفاوت با امروز گذاشته شود، یک بسته ی سیاسی است. هم میرحسین در بیانیه ۱۷، و هم دیگران از جمله خاتمی که از آن حمایت کردند، چیزی فراتر از خالی و پر کردن چند بند زندان ها را مد نظر داشتند. مقصود آنها و همه دلسوزانی که تلقی سیاسی از آزادی زندانیان دارند، تغییر رفتار حاکمیت است. هنگامی این تغییر را نه در رفتار که حتی در گفتار حاکمان و روحانیون و نظامیان ابزار دست ایشان نمی بینیم، چگونه می توان صداقت حاکمیت در این زمینه را باور کرد؟
سبزها همواره مسالمت جو بودند. امیدواری به آینده، به تغییر رفتار حاکمیت، به پیشرفت های کوچک در مسیر عدالت و آزادی و آگاهی، به عقلانی تر رفتار کردن هر بخشی از جریان حاکم و به جبران ظلم ها و احقاق حقوق از جمله التزامات همیشگی و جدانشدنی جنبش سبز است. برای همین، امیدواری به اینکه این آزادی ها نمایش نباشد و نرمش باشد و به چرخش از رویه های غلط قبلی به شیوه های مستمر و جهت گیری های قانونی و مردمی بینجامد، امیدی زنده است. اما، یک امای بزرگ در این میان باقی است.
آزادی زندانیان سیاسی وقتی می تواند افتخاری برای نظام باشد و نشانه ای از نرمش حاکمیت تلقی شود که با شفافیت، صداقت، استمرار و فراگیری توأم باشد. در زندان نگه داشتن زندانیان مسن و بیمار همچون قدیانی و نبوی، تمدید نکردن مرخصی بسیاری از زندانیان سیاسی همچون سحرخیز و زیدآبادی و هدایت و … و مرخصی ندادن به بسیاری از زندانیان مظلوم و جوان همچون مسعود باستانی و ابوالفضل عابدینی و …، بدتر از همه اینها در زندان نگه داشتن اکثر کسانی که اتهامشان انتقاد از رهبری است و مهمتر از اینها ادامه حصرهای خانگی رهبران جنبش سبز که مایه وهن نظام در داخل و خارج است؛ کدام یک با روند موقت و محدود آزادی زندانیان می خواند؟
اینها همگی نشان می دهد که نظام و رهبری قصد ندارند کسی تصور کند که فضای سیاسی بسته و رفتارهای مغایر با جمهوریت و اسلامیت نظام بناست تغییر کند یا اجلاس در پیش رو، انتخابات آتی و یا هر علت دیگری باعث شده حاکمیت به خواسته های حداقلی و به حق منتقدان تن دهد. به این معنا، آیا نباید تلقی کرد که نظام قصد دارد حتی کوچکترین علامتی از نرمش و گشایش را، جز در حد نمایش، از خود نشان دهد؟ لااقل ظواهر امر که چنین می نماید، و اگر هم جز این بوده، ما نشانه ای از آن نمی بینیم.
اما آیا سران نظام هم از اقدام اخیر خود چنین قصدی داشتند و به جای نرمش، به دنبال نمایش بودند؟
کلمه: برای درک ابعاد آنچه هفته پیش تحت عنوان آزادی دسته جمعی زندانیان سیاسی اعلام و عملی شد، هیچ چیز بهتر از عدد و رقم نمی تواند واقعیت را نشان دهد. گزارشی که در پیش رو دارید، ترکیب و مشخصات زندانیان آزاد شده را در کنار فهرستی از زندانیان سیاسی که هنوز در حبس مانده اند، به نمایش می گذارد.
در همین باره بخوانید: آیا آزادیهای اخیر زندانیان، معنای سیاسی ویژهای داشت؟
مجموعه بررسی های خبرنگاران کلمه نشان می دهد روز چهارشنبه هفته قبل براساس آنچه دادستان تهران عفو رهبری خوانده بود؛ ۴۰ فعال مدنی، ۷ محکوم به جاسوسی، ۵ زندانی توهین به مقدسات دینی، ۶ روزنامه نگار و ۵ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق مورد عفو قرار گرفته و آزاد شده اند، و در کنار اینها ۹ زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین نیز مشمول تخفیف مجازات قرار گرفتند.
بر اساس این بررسی ها، در این میان ۲۱ تن از کسانی که آزاد شدند تقریبا تمام دوران محکومیت خود را جز چند ماه و یا حتی چند هفته ی پایانی گذرانده بودند، که نشان می دهد لااقل بخشی از این آزادی ها اگر امروز هم تحت عنوان عفو اتفاق نمی افتاد، حداکثر تا پایان سال به صورت طبیعی انجام می گرفت و بدین ترتیب لااقل در این بخش باید نگاه خوش بینانه نسبت به باز شدن فضا و بازگشت به درایت در سیستم قضایی و حاکمیت را مورد تردید قرار داد.
گذشته از این تقسیم بندی، بررسی ها نشان می دهد اکثر کسانی که هنوز با احکام های سنگین در زندان های کشور نگه داشته شده اند، همان کسانی هستند که از بدو ورود به زندان، ، به رغم قرار داشتن در حبس، به مناسبت های مختلف بیانیه ها و نامه هایی را در اعتراض به روندهای انحرافی و غلط موجود منتشر می کردند. کسانی که حتی محرومیت از اولین حقوق قانونی همچون تماس تلفنی، مرخصی و ملاقات حضوری نتوانست از پیگیری مطالبات به حق خودشان باز دارد.
بررسی های صورت گرفته در خصوص زندانیان سیاسی باقی مانده در زندان هم نشان می دهد تنها در بند ۳۵۰ اوین حدود ۲۰ فعال حزبی و ستادی، ۸ روزنامه نگار و فعال رسانه ای، ۱۵ فعال کارگری و دانشجویی، ۷ فعال حقوق بشر، ۱۰ فعال فرهنگی و اجتماعی، ۱۷ محکوم به ارتباط و هواداری سازمان مجاهدین خلق و ۱۰ شهروند معترض نگهداری می شوند که برخی از آنان در این سه سال حتی یک بار نیز به مرخصی نیامده اند و یا با وجود مشکلات نگران کننده جسمی، روند درمان برایشان متوقف شده و یا با سختی های زیاد در حال اجراست.
ناگفته نماند که در بند زنان، بندهای امنیتی ۲۰۹ و ۲۴۰ و دو الف، زندان رجایی شهر و همچنین زندان های شهرستان ها نیز تعداد زیادی زندانی سیاسی نگهداری می شوند که آمار دقیقی از آنها موجود نیست.
همچنین آخرین گزارش های رسیده به کلمه از بند ۳۵۰ زندان اوین، جایی که هم اکنون بیشترین تعداد از زندانیان سیاسی پس از انتخابات در آن نگهداری می شوند، نشان می دهد بر خلاف ادعای دادستان تهران که صبح روز آزادی گروهی از زندانیان، ادعا کرده بود عده ای زندانی نادم و خواستار عفو در شرف آزادی هستند، از زمان آغاز اعلام اسامی این زندانیان برای جمع کردن وسایل خود تا هنگام خروج آنان از بند برای آزادی، یعنی در حدود ساعت ۱۱ چهارشنبه شب، لحظه ای شعارهای اعتراضی زندانیان سبز قطع نشد و چه آنها که در حال آزادی بودند و چه همراهانشان که در زندان ماندنی بودند، همگی با فریادهای “یا حسین، میرحسین” و “نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی” و سرودهای “یار دبستانی”، “ای ایران” و “سر اومد زمستون” به ابراز همدلی و همبستگی با یکدیگر می پرداختند و این شعارها و سرودها تا آزادی آخرین نفرات از بند نیز ادامه داشت.
اما با این حال، هنوز نام هایی از جمله نسرین ستوده، بهاره هدایت، مهسا امرآبادی، محبوبه کرمی، امیرخسرو دلیرثانی، سیدمهدی خدایی، محمد داوری، محمد سیف زاده، بهنام ابراهیم زاده، محمدصدیق کبودوند، ابوالفضل عابدینی نصر، سماء نورانی، سیامک قادری، حسین زرینی، سیدمحمد ابراهیمی، آرش سقر، افشین اسانلو، علیرضا رجایی، محمدحسین نعیمی پور، سیدعلیرضا بهشتی شیرازی، فیض الله عرب سرخی، بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، محمد طاهر قزوینی، عماد بهاور، ابوالفضل قدیانی، عبدالله مومنی، بهمن احمدی امویی، سیاوش حاتم، سعید متین پور، مسعود پدرام، کیوان صمیمی، سیدامیر خرم، عبدالفتاح سلطانی، عیسی سحرخیز، محسن امین زاده، حسن اسدی زید آبادی، بابک داشاب، مجید دری، مجید توکلی، احمد زیدآبادی، حشمت الله طبرزدی، رسول بداغی، محمدامین هادوی، ضیا نبوی، مسعود باستانی، مهدی محمودیان، رضا شهابی، محسن میردامادی، احمد هاشمی و بسیاری دیگر همچنان به اتهامات سیاسی در زندان به سر می برند و خانواده های بسیاری از اینان، نه حتی برای آزادی و نه برای مرخصی هایی که در قانون به عنوان حق برای هر فرد زندانی رسمیت یافته، بلکه برای مرخصی درمانی و حتی ملاقات حضوری مجبورند ساعت ها در دادستانی و دادگاه انقلاب معطل شوند و با رفتارهای نسنجیده و شنیع رو به رو باشند تا آیا به آنها پاسخ مثبت داده شود یا خیر.
در کنار آزادی گروهی از زندانیان سیاسی که با در زندان ماندن دهها زندانی سیاسی دیگر همراه شده است، ضروری است به احضارهای متعدد هفته های اخیر نیز اشاره شود. در کنار این نگاه گذرا به آزاد شدگان هفته گذشته، حساب و کتابی ساده از اسامی آزاد شدگان و بازماندگان و احضارهایی که در ایام ماه مبارک رمضان صورت گرفت تا فعالان سیاسی و مدنی که حکم حبس داشتند برای اجرای حکم به زندان معرفی شوند، نشان می دهد که آزادی های اخیر را بیشتر باید نمایشی از سوی حاکمیت برای منحرف کردن اذهان در آستانه اجلاس سران کشورهای متعهد، زلزله ی آذربایجان و بی توجهی دولتی ها به این رخداد تلخ و همچنین فشارهای اقتصادی موجود بر روی مردم تلقی کرد.
در زیر، فهرست گروهی از زندانیانی که چهارشنبه اخیر از زندان آزاد شدند، به همراه مدت بازداشت و دوران محکومیت آنها در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. با نگاهی به این فهرست به سادگی می توان دریافت که آزاد کردن زندانیانی که بعضا تا هفته ها و حتی روزهای پایانی محکومیت خود در حبس نگه داشته اند، باید عفو و رافت نام بگیرد یا ژست و نمایشی سیاسی برای اعلام اعدادی بالا برای مقاصد سیاسی آینده:
علیرضا اخوان: فعال کارگری که سیزدهم خرداد ۱۳۸۹ بازداشت و تا هشتم تیر ۱۳۸۹ در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین تحت بازجویی بود و پس از آن با وثیقه هفتاد میلیون تومانی آزاد شد. دادگاه این فعال کارگری را به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به یک سال و نیم حبس تعزیری به اضافه یک سال و نیم حبس تعلیقی محکوم کرد.
امیراحسان تهرانی سخاوت: امیراحسان تهرانی سخاوت خواننده ترانه های اعتراضی به اتهام عضویت در گروه های حقوق بشری و تبلیغ عیله نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود. این خواننده معترض در ۱۷ اسفند ۸۸، بعد از حوادث انتخابات، در پی بازداشت گسترده فعالین حقوق بشر توسط اطلاعات سپاه بازداشت و حدود ۲ هفته در سلول های انفرادی بند ۲-الف سپاه پاسداران گذراند. وی فروردین ۱۳۹۰ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروه غیر قانونی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران محاکمه شد.
محسن جوادی افضلی: محسن جوادی افضلی از فعالان فرهنگی بازداشت شده در روز عاشورای ۱۳۸۸ است که به مدت ۲ هفته در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زیر فشار بازجوییها بوده است. این فعال فرهنگی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اخلال در نظم عمومی و اقدام علیه امنیت کشور به ۲ سال و ۳ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم و در ۱۳۹۰/۵/۸ به زندان اوین احضار شد تا دوران محکومیت خود را بگذراند.
آبتین جهانیان: آبتین جهانیان، دانشجوی سینما که به دلیل شرکت در تجمعات اعتراضی بازداشت و به ۳ سال حبس محکوم و سپس با قید وثیقه آزاد شده بود، ۳۱ تیر ۹۱ برای گذراندن دوران حبس خود مجددا به زندان اوین فراخوانده شد.
حمیدرضا خادم: حمیدرضا خادم فعال سیاسی و کنشگر حقوق بشر، نویسنده، فعال سیاسی از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸که در شانزدهم آذر ۱۳۸۹ از سوی شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. موارد اتهامی وی اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام در قالب نگارش مقاله و مصاحبه با رسانه ها اعلام شده است. حمید رضا خادم پنج شنبه ۲۱ مهر ۹۰ خود را به زندان اوین برای سپری کردن دوران محکومیتش معرفی کرد.
سپهر ابراهیمی: جزو هشت تن از کسانی بود که برداشت خاصی از آیین اسلام و دین را در یک انجمن گفتگوی اینترنتی مورد نقد و بحث قرار داده بودند و ازتیرماه تا بهمن ماه ۱۳۸۹ بازداشت و به ٨ سال زندان محکوم شد.
علی سالم: فعال دانشجویی که روز بیست و یک فروردین ماه ۹۱، در پی مراجعت به زندان اوین برای اجرای حکم دو سال حبس تعزیری بازداشت و به بند ۳۵۰ این زندان منتقل شد. این فعال دانشجویی پیش از شرکت در تجمع روز ۱۶ آذر بازداشت و در شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور به دو سال حبس تعزیری محکوم کرد.
محمدحسین سهرابی راد: محمد حسین سهرابی راد، یکی از زندانیان سیاسی گمنام که در ارتباط با قضایای بازداشتگاه کهریزک بازداشت شد. سهرابی راد که در جریان انتخابات ریاست جمهوری از اعضای ستاد مهدی کروبی نیز بوده، به اتهام تشویش اذهان عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، نشراکاذیب و توهین به مقامات در شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده و از ماه شهریور ۸۸ در زندان نگهداری می شد.
محمداسماعیل صحابه تبریزی: اسماعیل صحابه از اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت و عضو ستاد ۸۸( ستادحامیان موسوی و خاتمی) در حین مراسم دعای کمیلی که در منزل پدر همسر شهاب طباطبایی برای آزادی او برگزار شده بود بازداشت شد .وی مرداد ماه سال ۸۹ در دادگاهی که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد، به جرم نقش داشتن در برگزاری کمیل سبز، به چهار سال حبس تعزیری محکوم و در ابتدای بهمن ماه سال ۸۹ برای اجرای حکم خود به زندان اوین فرا خوانده شد.
سروش صفاوردی: سروش صفاوردی به اتهام اجتماع و تبانی، اقدام علیه امنیت ملی به ۳ سال زندان محکوم شد و از ۲۵ اردیبهشت ۹۰ در زندان به سر می برد.
میکائیل عظیمی: میکائیل عظیمی از شاگردان شهید هدی صابر و از نزدیکان نیروهای ملی-مذهبی برای اجرای حکم ۲ ساله خود در تاریخ ۲۹ خرداد ۹۱ به زندان اوین رفت. میکائیل عظیمی در خرداد ۱۳۸۲ همراه چند تن از دوستان خود به اتهام تشکیل سازمان غیر دولتی «سپهر اندیشه » بازداشت شد. عظیمی که در این مقطع در بند «دو الف سپاه» بازجویی و به اقدام علیه امنیت ملی از طریق راه اندازی یک تشکل غیردولتی(ان جی او) و ارتباط با نیروهای ملی-مذهبی متهم شد.
سارنگ اتحادی: زندانی بهایی که در تاریخ ۲۰ تیرماه ۹۱ بازداشت شد.
ناصر آذر نیا: ناصر آذرنیا، از بازداشتی های عاشورای سال ۸۸، که به دو سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد. ناصر آذرنیا از تاریخ ۲۵ مرداد ماه سال ۹۰ برای گذران دوران محکومیت خود راهی زندان اوین شد.
معصوم فردیس: معصوم فردیس، زندانی سیاسی ۵۷ ساله، در زمان نخستین بازداشت خود عهدهدار پست معاونت وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات و همچنین رییس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی بود. او به اتهام جاسوسی بازداشت و در دادگاه بدوی به شش سال زندان محکوم شده است. اما چندی بعد این حکم در دادگاه تجدید نظر نقض شده و در نهایت دیوان عالی کشور نیز وی را از همه اتهامات وارده تبرئه کرده است. جرم واقعی این معاون سابق وزارت ارتباطات، مخالفت با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در واگذاری اپراتور دوم تلفن همراه به نهادهای امنیتی و عدم همراهی با خواستههای آنان است. بهرغم نقض رای دادگاه بدوی و صدور حکم برائت برای معصوم فردیس در شعبه دادگاه تجدید نظر و همچنین دیوانعالی کشور، برخلاف نص صریح قوانین قضایی، وزارت اطلاعات با هدف تسویه حساب و نوعی انتقامگیری، همچنان این زندانی سیاسی را به صورت غیرقانونی در زندان نگه داشته بود.
عرفان قانعی فرد: روزنامه نگاری که کمتر از یک ماه پیش به زندان احضار شد.
محمدمهدی کریمان اقبال: هنرمند سبز و فعال سیاسی که ۱۱ آبان ۱۳۸۸ در تهران بازداشت و ۷ ماه در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زیر نظر وزارت اطلاعات و ۴۰ روز را در سلول انفرادی به سر برد. وی توسط قاضی صلواتی رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد .در رای صادره جرایم وی توهین به رهبری از طریق خواندن اشعار مذهبی در دارالزهرا (س)، تبلیغ علیه نظام از طریق شعارنویسی "مرگ بر روسیه" و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق شرکت در تجمعات پس از انتخابات ذکر شده بود.
مهدی کوهکن: زندانی سیاسی که در پی حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و به سه سال و نیم زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق و پرداخت پنج میلیون ریال محکوم شده بود.
علیرضا کیا: اول اسفند ماه ۸۹ که به دلیل شرکت در تجمعی به منظور اعتراض به حبس خانگی رهبران جنبش سبز برگزار شده بود، بازداشت شد .این جوان ۲۱ ساله با اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی و اخلال در نظام عمومی توسط نیروهای امنیتی مواجه شد. او جزو زندانیانی بود که هفته پیش حکم شلاقش در زندان اوین به اجرا در امد.
امیر لطیفی: امیر لطیفی اواخر تیرماه ١٣٨٩ بازداشت و به هفت سال زندان و ٧۴ ضربه شلاق محکوم شد. حکم شلاقش در زندان هفته پیش قبل از آزادی اجرا شد.
رحمان بوذری: رحمان بوذری، روزنامه نگار و دبیر سرویس اندیشه شرق که ۳۰ اردیبهشت ۹۱ برای اجرای دو سال حبس تعزیری به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. این مترجم که خرداد ماه سال گذشته بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود به هفتاد و چهار ضربه شلاق نیز محکوم شد که این حکم پیش از آزادی اجرا شد.
شهاب دهقانی: زندانی بهایی که در ۲۰ تیر ۹۱ بازداشت موقت شده بود.
عادل محمدحسینی: عادل محمدحسینی ۱ مرداد ۹۱ به دنبال فراخوان تعدادی از فعالان سیاسی و دانشجویان به زندان، عادل محمد حسینی راهی اوین شد. شعبه پانزده دادگاه انقلاب به قضاوت قاضی صلواتی او را به شش ماه حبس تعزیری و یک و نیم میلیون تومان جزای نقدی محکوم کرد. عادل محمد حسینی دی ماه سال ۸۹ بازداشت شد و پس از چندی پس از تبدیل قرار بازداشت موقت وی به قرار وثیقه به طور موقت آزاد شد.
حمیدرضا مقدسی: روز عاشورا ۸۸ بازداشت و پس مدتی با قید وثیقه آزاد و در دادگاه انقلاب شعبه ۲۸ به ریاست قاضی مقیسه به جرم اجتماع و تبانی، توهین به رهبری و توهین به رئیس جمهور به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد. او در تاریخ ۲۱ خردادماه ۹۰ برای گذراندن این دوره ی محکومیت خود را به زندان اوین معرفی کرد.
علی ملاحاجی: روز دوشنبه ١۴ تیرماه ۹۱ علی ملاحاجی دانشجوی مهندسی پزشکی قزوین برای گذراندن دوران محکومیت یک ساله حبس خویش به زندان اوین فراخوانده شد. او ٢۵ بهمن ١٣٨٩ به دنبال حضور در تظاهرات همبستگی با حرکتهای مردمی در منطقه، به ویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر علیه حکومت استبدادی در تهران بازداشت شده و ۴۵ روز را در بند امنیتی ٢۴٠ گذرانده بود.
علی ملیحی: علی ملیحی روزنامه نگار و عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت در ۲۰ بهمن سال ۸۸ با بازداشت و به زندان اوین منتقل شد و در تاریخ ۲۲ اردیبهشت سال ۸۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه با اتهاماتی نظیر "اجتماع و تبانی علیه نظام، تبلیغ علیه نظام، شرکت در تجمعات غیرقانونی، نشر اکاذیب و توهین به محمود احمدی نژاد" محکوم شد.
هومان موسوی: وبلاگ نویس در ۱۲ فروردین ۸۹ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و به مدت ۹ ماه در سلولهای انفرادی ۲۰۹ نگهداری و در اردیبهشت سال ۹۰ در دادگاهی به ریاست قاضی مقیسه به سه سال حبس تعزیری محکوم شد. حکم شلاق او پیش از آزادی در زندان اجرا شد.
رضا مولوی: رضا مولوی استاد دانشگاه دارهام و صاحب کرسی مدیریت مرکز مطالعات ایران در دارهام از نخبگانی بود که به دعوت دولت ایران جهت حضور در همایش نخبگان ایرانی خارج از کشور، دو سال پیش به ایران عزیمت کرد، اما هنگامی که قصد بازگشت به انگلستان را داشت توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از گذراندن ۶ماه حبس در بند ٢٠٩ زندان اوین، توسط قاضی صلواتی رییس شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به ٣سال حبس تعزیری محکوم و پس از تایید حکم روانه بند ٣۵٠ زندان اوین شد.
علی گودرزی: از بازداشتی های عاشورای ۸۸ که سه سال حکم داشته و از این مدت و یک سال و نیم آن را گذرانده بود.
هادی عرب قبادی: هادی عرب قبادی که هم پرونده ای با حمزه کرمی بود، سال گذشته حکم هشت سال حبسش به پنج سال کاهش یافت و اینک پس از سه سال آزاد شد.
مهدی فراهانی، علی مصطفایی، ابراهیم شکویی زاده، مهدی رضایی: با هم در برج مراقبت کار می کردند که با شرکت همکار خود به مشکل برخوردند و پس از یک اعتراض صنفی بازداشت و به شش ماه حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم شدند و از این مدت سه ماه را گذراندند.
رامین چاووشی: به اتهام جاسوسی در حبس به سر می برد و از دو سال محکومیت فقط چهل روز آزادیش مانده بود.
امیرعبدالله کاظمی: امیر عبدالله کاظمی که از بازدداشتی های انتخابات بود به سه ماه حبس محکوم شده بود که یک هفته پیش به زندان رفته بود.
مشتاق فروهر پاک: مشتاق فروهر پاک نیز از بازدداشت شده های پس از انتخابات بود که به یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود و حدود پنج ماه از آن باقی مانده بود.
رضا عزیزی: رضا عزیزی که سعی در دزدیدن هواپیمای ایران سوریه را داشت و تهدید به هواپیما ربایی کرده بود و به دو سال حبس محکوم شده بود. از این مدت کمتر از دو ماه مانده بود.
کیوان شیرازی: کیوان شیرازی که پس از انتخابات بازداشت شده و به شش ماه محکوم شده بود و سه ماه از آن را گذراند.
حسام شهسواری: از سه سال حبس دوسال آن را تحمل کرده بود.
امیر بهمنی: امیر بهمنی نیز که بازداشتی پس از انتخابات بود از سه سال حبس دوسال آن را تحمل کرد.
محمد رضا پونکی: محمد رضا پونکی به اتهام توهین به مقدسات هشت سال حبس محکوم شده بود که دو سال از آن را گذراند.
حمید رضا ایزد یاری: حمید رضا ایزد یاری نیز که از بازداشتی های پس از انتخابات بود حدود ۱۵ ماه از دوسال ونیم حبس خود را تحمل کرد.
محمدتقی نژاد کاشانی: محمدتقی نژاد کاشانی چهار ماه داشت که دوماه ان را گذراند.
محسن پور ضیایی: محسن پور ضیایی یکسال حبس محکوم بود که چهار ماه را تحمل کرد.
علیرضا سمیعی: علیرضا سمیعی دوسال حکم داشت که چند روز قبل از آزادی به زندان آمده بود.
عبدالرضا دهقان: عبدالرضا دهقان متهم به جاسوسی بود که یکسال حکم داشت و یک ماه دیگر آزاد می شد.
آرش ریکی: آرش ریکی زندانی دیگر متهم به جاسوسی بود که دوسال حکم داشت و تنها دوماه به آزادیش مانده بود.
حسین ثابت: حسین ثابت که به شش سال حبس به اتهام جاسوسی محکوم شده بود با گذراندن چهار سال حبس آزاد شد.
امیر مقامی فر: در شب سه شنبه ۲۰ تیرماه جاری، همزمان با یورش گسترده نیروهای امنیتی به منازل بهاییان ساکن تهران و بازداشت تعدادی از این شهروندان، امیر مقامی فر که از مهمانان حاضر در منزل عادل نعیمی بوده، به همراه عادل نعیمی و الهام فراهانی(همسر عادل نعیمی) و تعداد دیگری از مهمانان بازداشت شده بود.
فرزان متین اصل: فرزان متین اصل که به اتهام مسیحی شدن به دوسال ونیم محکوم شده بود نیمی از آن را گذرانده و یازده ماه به اتمام آن مانده بود.
بیژن مرادی: بیژن مرادی هم که به شش ماه حبس محکوم بود دو ماه دیگر آزاد می شد.
حسین تبریزی و احمد ربیعی: حدود دو ماه از حبس شش ماهه خود را گذرانده بودند.
قاسم شعله سعدی و قسلانی پور: این دو، زندانیان سیاسی ای بودند که با پایان دوره محکومیت خود آزاد شد.
نازنین خسروانی: روزنامه نگار، که اسفند ماه سال ۹۰ برای اجرای حکم ۶ ساله خود به زندان اوین رفته بود. نازنین خسروانی آبان سال ۱۳۸۹، در منزل پدری اش بازداشت و در طول مدت بازداشت در بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین بود. او در فروردین ماه سال ۹۰ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی پیرعباسی به تحمل شش سال زندان محکوم شده بود.
صدف ثابتیان: زندانی بهایی از سوی دادگاه انقلاب تهران به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شده بود.
مژگان محمدیان: مژگان محمدیان، فعال اجتماعی و محکوم به شش ماه حبس تعزیری، از خرداد ماه سال ۹۱ در زندان اوین به سر میبرد. این فعال اجتماعی، اسفند ۱۳۸۹ دستگیر شد. اولین دادگاه وی در تاریخ ۱۴ مهرماه ۱۳۸۹ تحت ریاست قاضی مقیسه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد که طی ان همسر وی شاهین شبیری نیز بازداشت و به اوین منتقل گردید. محمدیان را با اتهام «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال حبس تعزیری و همسر وی شاهین شبیری را به ۶ ماه حبس تعزیزی محکوم کرد. پس از اعتراض به حکم صادره در خردادماه ۱۳۹۰، پرونده مجددا در شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تحت ریاست قاضی موحد بررسی شد و رای دادگاه بدوی به ۶ ماه حبس تعزیری و ۱۸ ماه حبس تعلیقی به مدت ۵ سال تقلیل یافت.
شمیم زین العابدینی: از بازداشت شدگان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری.
اشرف علیخانی: از شهروندان بازداشت شده پس از انتخابات است که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری و ۳ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده است. وی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در تجمعات به دو سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ارتباط با رسانههای خارج کشور به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
معصومه یاوری: زندانی سیاسی که به محاربه متهم شده بود و نماینده دادستان تهران تقاضای حکم اعدام برای او کرده بود. وی براساس حکم صادره باید ۷ سال حبس تعزیری خود را در زندان رجایی شهر سپری میکرد.
میترا عالی: دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، که ٢٨ تیرماه ۹۱ برای گذراندن حکم یک سال حبس تعزیری به زندان اوین منتقل شده بود.
مردم ورزقان و مناطق اطراف آن همچنان از پس لرزه های زلزله هفته گذشته خلاصی ندارند.
صبح امروز هم دست کم چهار پس لرزه ی بزرگتر از ۲٫۵ ریشتر در این شهرستان به وقوع پیوسته که بزرگترین آنها در ساعت ۹:۵۸ و به بزرگی ۴٫۳ ریشتر بوده است. در همین حال مرکز لرزه نگاری کشوری موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران اعلام کرده که در ۱۰ روز گذشته ۱۴۱۰ زمین لرزه کوچک و بزرگ مناطق حوالی اهر و ورزقان در استان آذربایجان شرقی را لرزانده است.
به گزارش مرکز لرزه نگاری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، شبکه های لرزه نگاری این مرکز از ساعت ۱۶ روز شنبه ۲۱ مرداد تا ساعت ۹ صبح دوشنبه ۳۱ مرداد ماه جاری هزار و ۴۱۰ زمین لرزه را در این منطقه ثبت کردند. در این مدت هزار و ۱۲ زمین لرزه به بزرگی کمتر از ۲٫۵ در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) در این منطقه به وقوع پیوست.
براساس این گزارش همچنین در این مدت ۳۶۵ زمین لرزه به بزرگی بین ۲٫۵ تا ۴، ۲۹ زمین لرزه به بزرگی بیش از چهار و کمتر از شش و دو زمین لرزه نیز به بزرگی بیش از پنج و شش در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) در این منطقه رخ داده است.
این مرکز اعلام کرد بزرگترین پس لرزه بابزرگی ۵٫۳ در مقیاس امواج درونی زمین( ریشتر) ساعت ۱۸ و ۳۲ دقیقه بیست و چهارم مردادماه جاری در حوالی ورزقان به وقوع پیوست.
زمین لرزه ای به بزرگی ۶٫۲ در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) بعدازظهر بیست و یکم مردادماه جاری شهرستان های اهر، ورزقان و هریس در استان آذربایجان شرقی را لرزاند که بر اثر آن صدها تن از هموطنان کشته و زخمی شدند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: متاسفانه برخی نهادهای مسئول چشم خود را درقبال توهینها و اقدامات نابخردانه جریانات خودسر بستهاند و آنها با استفاده از این فرصت یکه تازی کرده و به تخریب بزرگان نظام مشغولند.
مجید انصاری در گفتوگو با ایلنا با اشاره به توهینهای برخی گروههای خودسر به مسئولان نظام و چهرههای انقلاب مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی در راهپیمایی روز قدس اظهار کرد: مسئله توهین به شخصیتهای انقلابی نظام جریان خوارج گونهای است که چند سال است در کشور شکل گرفته و هر روز هم ابعاد تازهای به خود میگیرد.
عضو مجمع روحانیون مبارز گفت: در زمان ایجاد این گونه مسائل در کشور قرار بود که با این افراد خوارج مسلک از سوی نهادهای مسئول بدون اغماض ووابستگی به جریانات سیاسی برخورد شود اما متاسفانه به دلیل خصومتهای شخصی برخی جریانات با چهرههای انقلابی، نهادهای مسئول چشم به پدیده زشت توهین در کشور بستهاند.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: نهادهای مسئول و متولی برخورد با این جریانات، با سکوت خود مهر تاییدی براین جریانات خطرناک زدهاند و این سکوت مسئولان دلیل رشد آنها در جامعه شده است.
انصاری در ادامه به تاریخ اسلام و نحوه مقابله با خوارج اشاره کرد و گفت: این نهادهای مسئول، مطمئن باشند بزودی فتنههای این گروههای خودسر دامن خود آنها را نیز خواهد گرفت چراکه تاریخ اسلام نشان داده اندیشههای جریان خوارج دامن نهادها و افراد قدرت طلب را گرفته است و با قدرت یافتن این جریانات کنترل آنها از دست نهادهای مسئول خارج شده و هزینههای گزافی را برای جامعه و نظام به بار آورده است.
وی در ادامه تصریح کرد: در زمان معاصر نیز شاهد تشکیل چنین جریاناتی از سوی قدرتهای غربی بودهایم که آنها برای مقابله با اسلام ناب جریان اسلام بدلی طالبان را ایجاد کردند اما با قدرت یافتن طالبان هزینههای گزافی در راستای سرکوبی این جریان برای آمریکا و متحدانش ایجاد شد.
انصاری با بیان اینکه جریانات خودسر آفت نظام است، تاکید کرد: برای اینکه جریان خوارج گونه ایجاد شده در نظام هزینه گزافی را به بار نیاورد لازم است نهادهای مسئول با این جریانات به صورت جدی برخورد کنند.
عضو مجمع روحانیون مبارز تصریح کرد: جریان ایجاد شده برای توهین به چهرههای شاخص انقلابی قبلا نیز به شخصیتهایی همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی،سید محمد خاتمی،سید حسن خمینی، موسوی خویینیها و سایر نیروهای اصیل انقلابی توهین کرده بودند و گرچه به ظاهر، این جریانات خود سر به نظر میرسند اما از آنجایی که یاران امام (ره) و استوانههای انقلاب را هدف قرار دادهاند بیارتباط با ضد انقلاب و سرویسهای جاسوسی غرب نیستند.
پس از استقبال بی سابقه مردم از فراخوان اهالی سینما در کمک رسانی به زلزله زدگان، ستاد سینماگران برای کمک به زلزله زدگان متشکل از پرویز پرستویی، رضا میرکریمی و کمال تبریزی که با همکاری اهالی سینما اقدام به جمع آوری کمک میکرد و همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد.
پرویز پرستویی عضو این ستاد در گفتگو با ایلنا با اعلام این مطلب افزود: بعد از جمع آوری کمکهای نقدی به میزان ۱۶۱ میلیون تومان و همچنین مقدار زیادی کمکهای غیر نقدی در روزهای ۲۷ و ۲۸ مرداد در سینما آزادی، شماره حساب بانکی برای ادامه دریافت کمکهای نقدی اعلام شد.
وی درباره نحوه رساندن این کمکها به زلزله زدگان افزود: قرار است در طی روزهای آینده و به احتمال فراوان تا پایان هفته اعضا ستاد با سفر به مناطق زلزله زده، از وضعیت و شرایط منطقه بازدیدکنند و با بررسی نیازهای مناطق زلزله زده نحوه اختصاص و هزینه کردن کمکها را تعیین کنند.
وی ادامه داد: همچنین قصد داریم تا با سفر به شهرهای مسافرخیز به جمع آوری کمکهای مختلف مردمی اقدام کنیم.
پرستویی با تقدیر از فعالیت همه اقشار جامعه بخصوص هنرمندان سینما درجمع آوری کمکهای مردمی تاکیدکرد که فعالیت خودجوش سایر هنرمندان سینما برای جمع آوری کمک در شهرهای مختلف ارتباطی به فعالیتهای ستاد سینماگران ندارد.
وی ادامه داد: نحوه ادامه فعالیتهای ستاد سینماگران یعنی زمان سفر به مناطق زلزله زده و همچنین سفر به سایر شهرهای کشور در جلسهای که عصر امروز با حضور رضا میرکریمی و کمال تبریزی برگزار میشود تعیین خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر