کلمه – زهرا امیری:
خبرگزاری دولتی مصر گزارش داده است که محمد مرسی رئیس جمهوری این کشور قصد دارد برای شرکت در اجلاس عدم تعهد در تاریخ ۳۰ اوت به ایران سفر کند. این اولین سفر یک رئیس جمهور مصری پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران است. پس از امضای قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل روابط ایران با مصر به تیرگی گرائید.
به گزارش الجزیره، مرسی قرار است در راه بازگشت خود از چین در این اجلاس شرکت کند. برخی از رسانه ها و احزاب مصری مخالف این سفر هستند و به محمد مرسی نامزد اخوان المسلمین که در ماه ژوئن رئیس جمهور این کشور شد، پیشنهاد داده اند که معاون خود محمود مکی را به جای خود به اجلاش عدم تعهد بفرستد.
پس از سرنگونی حسنی مبارک در یک قیام مردمی ایران علاقه زیادی به برقراری رابطه با مصر نشان داده است. مقامات ایران پیروزی محمد مرسی در انتخابات ریاست جمهوری مصر را بخشی از بیداری اسلامی می دانند، در حالی که مرسی در تلاش است که به متحدان غربی خود این اطمینان را ببخشد که به قدرت رسیدن یک حزب اسلام گرا خدشه ای به روابط میان مصر و غرب وارد نمی کند، از سوی دیگر کشور های حوزه خلیج فارس شدیدا نسبت به روابط ایران و مصر حساس هستند.
ریچارد مورفی معاون سابق وزیر امور خارجه ایالت متحده آمریکا به الجزیره گفته است که ایالات متحده از بهبود روابط میان ایران و مصر خوشحال نخواهد شد. مورفی گفته است که آمریکا و اروپا تلاش زیادی برای ایجاد یک سیستم انزوای بین المللی در مورد ایران می کنند و از دادن هر گونه اعتباری به رژیم ایران اجتناب می کنند.
مرسی قرار است قبل از ایران به چین سفر کند و در راه بازگشت توقف کوتاهی در ایران داشته باشد. مایکل هیوز در مطلبی که شبکه خبری راشا تودی آن را منتشر کرده به بررسی سفر مرسی به ایران و چین پرداخته است. مایکل هیوز، استراتژیست سیاست خارجی در ائتلاف استراتژیهای جدید جهانی است.
او معتقد است، مصر به مدت چندین دهه به کمکهای آمریکا وابسته بوده و پیش از این، بیش از یک میلیارد دلار در سال از آمریکا دریافت میکرد. اکنون مرسی میخواهد این هفته به چین سفر کند تا سرمایههای آن کشور را به مصر جلب نماید؛ این کار به مانند فرستادن پیامی آشکار به غرب است، مبنی بر اینکه او درصدد ایجاد موازنه جدید و فاصله گرفتن از غرب است. از سوی دیگر به باور هیوز چین میخواهد خود را با غیرمتعهدها متحد کنند، چرا که متحد شدن با مصر و گرفتن آن از چنگ آمریکا، برای چین پیروزی به شمار میرود.
هیوز می نویسد: بر کسی پوشیده نیست که پس از چین، مرسی به ایران، یعنی یکی از مخالفان اصلی آمریکا سفر خواهد کرد. با توجه به تنشهای موجود میان ایران و غرب بر سر برنامه هستهای، این موضوع اقدامی برانگیزنده برای آمریکا به شمار میرود. در عین حال، میان ایران و چین نیز احساسات مشترک وجود دارد.
به باور هیوز، نقطه پیوند ناگفته در رابطه ایران و مصر، اسرائیل است. مصر خواهد توانست از روابط خود با ایران به منزله ابزار فشاری بهره گیرد تا اسرائیل را به متوقف کردن اظهارات مکررشان درباره حمله به ایران وادارد. او میافزاید: «حلقه اتصال اینجاست، زیرا مرسی دارد مانند یک نابغه ژئوپلیتیک عمل میکند. اگر او بتواند به راه خود ادامه دهد و اگر بتواند اسرائیل را مجبور کند، از این همه صحبت درباره حمله به ایران عقبنشینی کند، چنین چیزی بسیار جالب توجه خواهد بود».
او همچنین ادامه داد: «پس از هر چیز، اگر مصر ایران را شریک خود بشناسد، مجبور نخواهد بود بر ایالات متحده یا اسرائیل متکی باشد و این دو میتوانند پادشاهیهای خلیج فارس را متعادل کرده و در مقابل آنها موازنه ایجاد کند». سرانجام، هیوز اظهار میدارد که به نظر او، ایران و مصر در مقابل عربستان سعودی و آمریکا تعادل ایجاد خواهند کرد.
از سوی دیگر یولاند نل تحلیلگر بی بی سی جهانی می نویسد که محمد مرسی رئیس جمهوری مصر در اولین سفر خود به خارج از مصر قصد نشان دادن مسیر جدیدی برای سیاست خارجی کشور مصر است.
یولاند نل سفر مرسی به چین را به رسمیت شناختن نقش این ابرقدرت اقتصادی می داند و سفر مرسی به ایران را یک سفر ویژه قلمداد می کند. او با اشاره به روابط بد دیپلماتیک میان ایران و مصر از اواسط دهه ۱۹۷۰ ایران و مصر را جزو دشمنان قدیمی قلمداد می کند.
بسیاری از تحلیلگران تصمیم رئیس جمهور جدید مصر برای برقراری ارتباط با ایران را نگران کننده می دانند.
تا پیش از این مصر در کنار عربستان صعودی و اردن سدی در برابر نفوذ مذهب شیعه ایرانی در خاورمیانه بوده اند و به این ترتیب با نزدیک شدن مصر به ایران این جبهه تضعیف خواهد شد.
اما به نظر می رسد تحلیل های اینچنینی چندان ریشه ای در واقعیت ها ندارد و در بهترین حالت پیشگویی هایی هستند که از دنبال کردن خطوط یک سفر بوجود آمده اند.
بررسی رفتار سیاسی حزب اخوان المسلمین به عنوان قدرتمند ترین حزب در جامعه و سیاست و دولت کنونی مصر نشان می دهد که اخوان المسلمین یک بازیگر خوب در عرصه سیاست های بین الملل است. بازیگری که حاضر نیست به سادگی و به امید ایجاد اتحادی نه چندان مستحکم روابط قدیمی را خدشه دار کند.
فعالان سیاسی مصر به موفقیت های حزب اسلامگرای عدالت و توسعه در ترکیه چشم دوخته اند و بار ها و بار ها از عدالت وتوسعه به عنوان یک حزب اسلامگرای موفق نام برده اند. اگر بخواهیم رفتار سیاسی اخوان المسلمین را بر اساس واکنش های حزب عدالت توسعه در ترکیه تحلیل کنیم، قطعا قطع ارتباط با آمریکا و غرب و انتخاب ایران به عنوان شریک با وجود موقعیت بد بین المللی، بحران اقتصادی و بحران سیاست داخلی، با منافع مصر همسو نیست.
همانگونه که چندی پیش مسئول روابط خارجه حزب اخوان المسلمین ایران را یکی از بدترین بازیگران در عرصه سیاست بین الملل توصیف کرده و اعلام کرده بود که ما در رابطه با ایران به دنبال تقویت رابطه و یا ایجاد لینک های جدید نیستیم بلکه تنها درصدد عادی سازی روابط هستیم.
از سوی دیگر یاسر علی سخنگوی محمد مرسی رئیس جمهور مصر تاکید کرده است که رئیس جمهور مصر در حال حاضر برنامهای برای از سرگیری روابط با ایران ندارد. در عین حال روزنامه های مصری نیز تأکید کرده اند که اقامت محمد مرسی در ایران تنها چهار ساعت خواهد بود.
شادی حمید از مرکز برونکیز دوحه در این مورد می گوید مسیر ورود ایران به جهان عرب همیشه از سوریه می گذشت مسیری که ایران در حال از دست دادن آن است و با توجه به حمایت رژیم ایران از جنایت های رژیم بشار اسد، قطعا جایگاه ایران در در منطقه آسیب زیادی دیده است و یقینا محمد مرسی حاضر نخواهد بود در این موقعیت مصر را شریک اشتباهات ایران در دنیا کند.
ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاه های شهر تهران در فراخوانی از همراهان راه سبز امید دعوت کردند با ضبط و انتشار ویدئوهایی خطاب به بان کی مون در سایت یوتیوب، خواستار آن شوند که وی هنگام سفرش به ایران و در دیدار مقامات حکومتی، خواستار ملاقات با رهبران دربند جنبش سبز شود و همچنین در سخنرانی ها، مصاحبه ها و دیدارهای رسمی در حاشیه اجلاس سران، پیام و خواست ملت ایران مبنی بر آزادی این رهبران دربند را اعلام کند.
به گزارش کلمه، این جمع دانشجویی در اطلاعیه خود همچنین با تاکید بر اینکه در شرایط کنونی نقش و مسوولیت فعالین خارج از کشور دوچندان خواهد بود و از آنان انتظار فعالیت بیشتری خصوصا در عرصه اطلاع رسانی و فشار بر سازمان های بین المللی می رود؛ از نخبگان داخل و خارج کشور، مراجع و علماء، فعالین سیاسی، فعالین احزابی چون جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، نهضت آزادی، نیروهای ملی مذهبی و سایر احزاب و گروه های منتقد، فعالین حقوق بشری داخل و خارج خواسته است که طی یک حرکت هماهنگ و به موقع در طول این یک هفته به انحای مختلف از سخنرانی، بیانیه، نامه و … نسبت به ادامه حصر غیرقانونی اعتراض کنند و حتی الامکان نامه هایی را خطاب به بانکی مون دبیرکل سازمان ملل ارسال نمایند.
این جمع دانشجویی که پیش از این هم برنامه روزه سیاسی و افطار برای حمایت از زندانیان سیاسی برگزار کرده بودند، در پیشنهادی دیگر از همراهان سبز خواسته اند با مراجعه به صفحه فیس بوک مرکز اطلاعات سازمان ملل جمله ثابتی را خطاب به بان کی مون در این صفحه قرار دهند.
متن کامل اطلاعیه این ائتلاف دانشجویی بدین شرح است:
بیانیه ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاه های شهر تهران؛
اجلاس سران،فرصتی برای اعتراض به ادامه حصر موسوی وکروبی
۱۸ ماه از حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی می گذرد در حالی که آنان در تمام طول این مدت با رشادت بر سر پیمان خویش با ملت ایستادند و و ما در سکوتی بهت انگیز نظاره گری بیش نبودیم حتی تا آنجا که امروز سلامتی میرحسین موسوی در خطر است در حالی که دچار عارضه قلبی شده و پیش از اتمام کامل درمان دوباره به حصر خانگی بازگردانده شده است. اگر تا کنون فرصت سوزی پیشه کردیم، امروز در آستانه اجلاس سران فرصتی فراهم آمده تا یکباردیگر صدای اعتراض خود را به جهانیان اعلام کنیم ومسوولیت سازمان های بین المللی را در دفاع از حقوق بشر در تمامی نقاط جهان فارغ از ملاحظات سیاسی یادآور شویم.
لذا ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاه های شهر تهران، بدین وسیله پیشنهاداتی را برای استفاده از فرصت فراهم آمده بیان می دارد:
۱) حضور دبیرکل سازمان ملل در اجلاس سران و احتمال دیدار ایشان با مقامات حکومتی،موقعیت مناسبی برای طرح درخواست ملاقات با رهبران دربند و فشار بر حاکمیت جهت پایان حصر غیرقانونی است. بهره گیری از این پتانسیل می تواند با حضور حداکثری همراهان راه سبز امید در اجرای راهکارهای زیر پیگیری شود :
الف) همراهان راه سبز امید با قرار دادن ویدئو حاوی پیامی خطاب به بانکی مون در سایت یوتیوب می توانند دو درخواست مشخص را مطرح کنند:
۱٫ طرح درخواست ملاقات با رهبران دربند در دیدار مقامات حکومتی
۲٫ اعلام پیام و خواست ملت ایران مبنی بر آزادی رهبران دربند در سخنرانی ها،مصاحبه ها و دیدارهای رسمی در حاشیه اجلاس سران
این خواسته ها می تواند در قالب جملات زیر بیان شود.( ثابت بودن پیام ها می تواند به افزایش اثربخشی کمک کند) :
Mr. Ban ki-moon, Welcome to our country. As the united nations is responsible for human rights, We would like to ask for your help. Our requests are:
1.When meeting Ayatollah Khamene-e please tell him to fix you an appointment with our arrested leaders, Mr. Mousavi and Mr.Karroubi.
2.Please mention in your speeches and interviews that Iranians want their leaders to be free. You are an authorized person and your talks may help us with our peaceful way.
همراهانی که در داخل ایران زندگی می کنند می توانند به راحتی با قراردادن تصویر رهبران دربند در مقابل چهره خود ویدئو ضبط شده را در سایت قرار داده و مصون بمانند.(به نمونه های قرار داده شده در سایت مراجعه شود.)
ب) همراهان سبز می توانند با مراجعه به صفحه فیس بوک مرکز اطلاعات سازمان ملل https://www.facebook.com/unicnetwork جمله ثابتی را خطاب به بانکی مون به شرح ذیل در صفحه قرار بدهند:
Iranian people expect from Ban ki-moon to try for freedom of Mousavi and Karroubi
در صورتی که همه همراهان سبز در طول این یک هفته عکس پروفایل فیس بوک خود را نیز به عکس میرحسین موسوی تغییر دهند، می توانند به بازتاب هرچه بیشتر این حرکت یاری رسانند.
۲) به نظر می رسد در شرایط کنونی نقش و مسوولیت فعالین خارج از کشور دوچندان خواهد بود و از آنان انتظار فعالیت بیشتری خصوصا در عرصه اطلاع رسانی و فشار بر سازمان های بین المللی می رود. ائتلاف از نخبگان داخل و خارج کشور،مراجع و علماء، فعالین سیاسی، فعالین احزابی چون جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،نهضت آزادی، نیروهای ملی مذهبی و سایر احزاب و گروه های منتقد، فعالین حقوق بشری داخل و خارج می خواهد که طی یک حرکت هماهنگ و به موقع در طول این یک هفته به انحای مختلف از سخنرانی، بیانیه، نامه و … نسبت به ادامه حصر غیرقانونی اعتراض کنند و حتی الامکان نامه هایی را خطاب به بانکی مون دبیرکل سازمان ملل ارسال نمایند.
تیم ملی ووشوی ایران در هشتمین دوره مسابقات قهرمانی آسیا عنوان نائب قهرمانی را کسب کرد.
در این مسابقات که روز شنبه ۴ شهریور در هوشیمین، بزرگترین شهر ویتنام، به پایان رسید، ووشوکاران ایرانی با کسب ۶ مدال طلا، ۴ نقره و ۳ برنز در جایگاه دوم آسیا ایستادند.
به گزارش خبرگزاری فارس، صدیقه دریایی در وزن ۶۰- کیلوگرم، شهربانو منصوریان ووشوکار وزن ۷۰- کیلوگرم، علی بختیاری در وزن ۵۶- کیلوگرم، محسن محمد سیفی نماینده وزن ۶۵- کیلوگرم، سجاد عباسی در وزن ۷۰- کیلوگرم و امیر فضلی ووشوکار وزن ۸۰- کیلوگرم ورزشکارانی بودند که مدال طلا را برای تیم ملی ایران به ارمغان آوردند.
خدیجه آزادپور، جواد آقایی، حمیدرضا قلیپور به ترتیب در وزنهای ۶۵-، ۷۵- و ۸۰- و تیم ۳ نفره دوئیلین تالو شامل محسن احمدی، نوید مکوندی و ابراهیم فتحی ورزشکاران نقرهای این مسابقات بودند. در وزن ۹۰- کامران مروتی، فرشاد عربی در فرم نندائو بخش تالو و هانیه رجبی در فرم گونشو بخش تالو، مدال برنز را از آن خود کردند.
بنا به گزارش وبسایت رسمی فدراسیون ووشوی ایران، جواد آقایی در مسابقه فینال دچار شکستگی از ناحیه دست شد و از ادامه مسابقه انصراف داد و به مدال نقره بسنده کرد. در همین وبسایت آمده است که شهربانو منصوریان اولین ورزشکار زن ایرانی است که توانسته در مسابقات قهرمانی آسیا مدال طلا کسب کند.
همچنین فدراسیون ووشوی ایران به نتیجه مسابقه نهایی تیم دوئیلین ایران رسما اعتراض کرده است. این فدراسیون گفته است که در پی “ناداوری و تضییع حق” تیم ۳ نفره مردان ایران، رئیس فدراسیون ایران طی نامهای به کمیته فنی کنفدراسیون ووشوی آسیا اعتراض نمود. این اعتراض از طرف کمیته فنی آسیا رد شد.
در پی مسائل ذکر شده تیم۳ نفره دوئلین مردان، با دستور رئیس فدراسیون ووشوی ایران و به نشانه اعتراض از حضور در مراسم توزیع مدالها خودداری و سالن مسابقات را ترک کرد.
به گزارش بیبیسی، رشته ورزشی ووشوی مدرن ترکیبی است از فنون ورزشهای رزمی چین باستان که در سده بیستم میلادی با تعریف قوانین و مقررات برای مسابقات در سطح جهانی معرفی شد.
مسابقات ووشو در دو زمینه تالو و ساندا برگزار میگردد. تالو متشکل از اجرای فرمهای سنتی چینی همراه با حرکات آکروباتیک است و زمینه ساندا شامل مبارزه با استفاده از دست و پا است.
ورزشکاران این رشته، برای اولین بار در سطح جهانی، در سال ۱۹۸۷ میلادی در مسابقات قهرمانی آسیا با هم به رقابت پرداختند؛ این مسابقات در کشور ژاپن برگزار شد. در همین سال بود که فدراسیون ووشوی آسیا WFA تشکیل شد.
پس از آن در سال ۱۹۹۰ میلادی با تشکیل فدراسیون جهانی ووشو IWUF این رشته ورزشی به عنوان یکی از رشتههای رسمی بازیهای آسیایی معرفی شد. اولین دوره مسابقات قهرمانی ووشوی جهان در سال ۱۹۹۱ در چین برگزار شد.
میرحسین موسوی: بالاتر از سیاهی رنگی نیست. ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگر کارگر نشود چاره دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید،
روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم.
کلمه: گزارش ها از سطح شهر تهران حاکی از حضور پرتعداد و بیسابقه ماموران پلیس و نیروهای نظامی و شبه نظامی در نقاط مختلف کلانشهر تهران و حومه است؛ به طوری که حتی محلههای به مراتب دور از محل برگزاری اجلاس غیرمتعهدها نیز از مزاحمت نیروهای امنیتی و نظامی بینصیب نماندهاند.
بر اساس گزارش خبرنگاران کلمه از سطح شهر تهران، در سه روز اخیر صدها ایست بازرسی در محلههای مختلف توسط بسیج، نیروی انتظامی و حتی در مواردی مستقیما توسط نیروهای سپاه برقرار شده که در ساعات مختلف شبانهروز به ویژه عصرها و شبها، اقدام به ایجاد ترافیک و مزاحمت برای شهروندان میکنند.
تجسس سختگیرانه و در مواردی توقیف خودروها، بستن خیابانها و اتوبانها و ایجاد مسیرهای انحرافی یا در مواردی ایجاد مانع و مسدود کردن بخشی از معابر شهری و بین شهری، از دیگر مواردی است که به کرات در سطح شهر مشاهده شده است.
همچنین گزارشهایی از برقراری مقررات منع آمد و شد در مناطقی از شهر و همچنین ممانعت از عبور و مرور در برخی خیابانها و بزرگراهها از جمله چمران، مدرس، نواب، صدر و یادگار امام نیز وجود دارد که چهرهی یکسره نظامی شهر را در این روزها تکمیل میکند.
به گزارش کلمه، تقریبا در همه موارد ایستهای بازرسی، درجهداران و حتی سربازان وظیفه با سلاح گرم حضور داشتهاند؛ چیزی که حتی در جریان سرکوب اعتراضات مردمی سال ۸۸ نیز به ندرت مشاهده شده بود. همچنین برخی شهروندان از برخورد توهینآمیز نظامیان با خود به شدت گلهمند بوده و در مواردی رفتار ماموران را وحشیانه توصیف کردهاند.
گزارشها همچنین حاکی است که در روزهای پنجشنبه و جمعه گذشته و همچنین امروز شنبه، تمام معابر ورودی و خروجی به تهران، به علت استقرار ایستهای بازرسی و ماموران مسلح با ترافیک شدید و چند کیلومتری مواجه بوده و در آزادراههای کرج (در محدوده کارخانه مینو و پل فردیس)، قم (بلافاصله بعد از عوارضی تهران) و جادههای شمال شرق تهران، در یک یا چند نقطه نیمی از عرض جاده توسط نیروهای نظامی و انتظامی با موانع فلزی و پلاستیکی مسدود شده است.
همین وضعیت از جاده کرج- چالوس نیز گزارش شده که تمام مسیر با حضور پرتعداد نیروهای انتظامی و در برخی نقاط ایست بازرسی، تجسس خودروها و ایجاد مزاحمت و اختلال در عبور و مرور همراه بوده است.
برخی از بزرگراههای داخل شهر تهران نیز مانند بسیاری از خیابانها و میادین اصلی و پرتردد، در روزهای اخیر با حضور ایستهای بازرسی و خودروها و ماموران انتظامی و شبه نظامی رو به رو بوده است.
گزارش شده که اتوبان چمران و تونل توحید چند بار برای چند ساعت به طور کامل مسدود شده و این اتوبان در تمام محدوده پارکوی تا میدان توحید، و همچنین تمام طول اتوبان نواب در روزهای اخیر شاهد حضور پرتعداد ماموران شهرداری بوده که به رنگ زدن جداول کنار بزرگراه و بازسازی خط کشی کف آسفالتها، تمیز کردن شبانهروزی دیوارها و پلههای عابر و ساختمانهای حاشیه اتوبانها و خیابانهای اطراف میپردازند.
در کنار حضور پرتعداد نیروهای مسلح در خیابانها، به بسیاری از اماکن و نهادهای اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی نیز دستور داده شده که در ایام برگزاری اجلاس کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران، فعالیت خود را تعطیل کنند.
به مراکز هنری از جمله سالنهای نمایش دستور داده شده که از هفتم تا یازدهم شهریور ماه اجازه فعالیت ندارند. به برخی نهادهای فرهنگی غیردولتی نیز دستورات مشابهی رسیده است.
کتابفروشیها نیز وضعیتی مشابه دارند و وزارت ارشاد به اتحادیه ناشران و کتابفروشان اعلام کرده که تعطیلی از ۷ تا ۱۱ شهریور، مصوبه دولت است و باید اجرا شود. حال آنکه بر اساس قانون، هیات دولت رأسا حق تعطیلی واحدهای صنفی را ندارد.
مصوبهی دولت علاوه بر بانکها و ادارات، شامل تعطیلی دفاتر اسناد رسمی در پنج روز مذکور هم میشود و گفته شده که بازار تهران هم تنها به دلیل احتمال قصد میهمانان خارجی برای مراجعه خرید باز خواهد بود.
به بسیاری از شرکتهای خصوصی و فروشگاههای بزرگ نیز اعلام شده که در روزهای هفتم ات یازدهم شهریور باید کار خود را تعطیل کنند؛ البته جز در مواردی که ممکن است هیاتهای کشورهای حاضر در اجلاس قصد مراجعه به آنها را داشته باشند.
پروازهای فرودگاه مهرآباد نیز به طور کامل تعطیل شده و تنها سران برخی کشورها که با هواپیمای اختصاصی وارد تهران میشوند، ازاین فرودگاه استفاده خواهند کرد.
مسئولیت امنیت در روزهای قبل و بعد از برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران، به سپاه پاسداران سپرده شده و بسیج، نیروهای انتظامی و همه نهادهای دیگر، اقدامات خود در این زمینه را با سپاه هماهنگ میکنند. بر اساس گزارشهای رسمی، چهار حلقهی امنیتی و نظامی در تهران و حومه ایجاد شده و مجموعه تمهیدات گستردهی امنیتی، ترافیکی و تشریفاتی در این چارچوب انجام میشود.
نیروی انتظامی در این دوره آشکارا زیر نظر سپاه عمل میکند، از گشت هوایی در مرزها، کویر و آسمان تهران خبر داده و همچنین از آماده باش بیش از صد هزار نیرو و گشتزنی چند هزار خودرو و موتور سیکلت در شهر خبر داده است.
تاکنون آماری از تعداد نیروهای بسیج و سپاه که در این روزها ماموریت دارند، اعلام نشده است. با این حال در سپاه، بخش های بسیج از جمله پایگاه های مقاومت شهری و محلات، و نیز در وزارت اطلاعات و بخش هایی از وزارت دفاع آمادهباش کامل اعلام شده است.
مسئولان برگزاری اجلاس ادعا کردهاند که ۵۰ کشور در سطح سران در تهران حضور خواهند یافت. اما هنوز فهرست این کشورها اعلام نشده است. شرکت نکردن ترکیه در اجلاس عدم تعهد در تهران و حضور عربستان در سطح معاون وزیر امور خارجه، از جمله خبرهای ناامیدکننده امروز بوده است.
بسیاری معتقدند هزینههای صدها میلیاردی این اجلاس، با فایدههای ناچیز و احتمالا ضررهای بسیاری که برای کشور و مردم خواهد داشت، نمیخواند. برخی تحلیلگران نیز تنها هدف حاکمیت از اینهمه هزینه را نمایش غیرواقعی اقتدار و روابط گستردهی نظام با دیگر کشورهای جهان ارزیابی میکنند.
در همین حال بیتوجهی حاکمیت به وضعیت دشوار منتقدان، به ویژه نگهداری گستردهی زندانیان سیاسی در زندانها و همچنین حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، باعث شده که بسیاری از مخالفان وضع موجود، خود را برای اعتراض به شکلهای مختلف در این روزها آماده کنند؛ شیوههایی که شبکههای اجتماعی مجازی، مهمترین مرکز هماهنگی آنها در این روزها هستند.
در همین حال شورای هماهنگی راه سبز امید نیز امروز با ارائه گزارشی از آخرین وضعیت مهندس میرحسین موسوی و هراس ماموران امنیتی از وی و همچنین اعلام جزئیات بازگرداندن عجولانه میرحسین موسوی به زندان خانگی پس از عمل آنژیو در بیمارستان قلب، از هموطنان درخواست کرد «با استفاده از تمامی ابزارها و امکانهای مشروع و قانونی و مسالمت آمیز که در اختیار دارند، صدای اعتراض خود را نسبت به ادامه یافتن حبس غیرقانونی و ضدانسانی رهبران و فعالان جنبش سبز بلند کنند؛ و در هنگامهی برگزاری اجلاس نمایشی و پرهزینهی سران عدم تعهد در تهران، از اطلاعرسانی در مورد وضع زندانیان آزادهی جنبش سبز، و تعقیب خواستههای مشروع خود به شیوههای مسالمتآمیز ممکن دریغ نکنند.»
آیت الله العظمی دستغیب ابراز امیدواری کرد که روند آزادی زندانیان سیاسی که در آستانه عید فطر آغاز شده بود، ادامه یابد و پیش درآمدی باشد بر آزادی زندانیان سیاسی دیگر، تا همه مردم ایران خوشحال شوند. ایشان همچنین بر لزوم تغییر وضعیت فعلی بعد از ماه مبارک رمضان تاکید و همچنین بار دیگر برای آزادی موسوی و کروبی دعا کرد.
این مرجع تقلید در سخنرانی روز عید فطر خود که در وب سایت حدیث سرو منتشر شده، همچنین تکبر و خودخواهی و دعوت به اطاعت محض از یک فرد را مشابه رفتار صهیونیستها توصیف کرد و گفت: صفات آنان را هر کس داشته باشد، ناپسند است؛ یعنی هر کسی بگوید: فقط خودم باشم یا فقط گروه و دسته ی من باشند و هیچ کس دیگری نباشد، به خطا رفته است. هر کس بگوید فقط من باید مطاع باشم، پذیرفته نیست. فقط خدای یکتا باید مطاع باشند.
مشروح این سخنرانی را که در ادامه جلسات تفسیر قرآن ایشان بیان شده، در ادامه بخوانید:
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿مائده، ٣٢﴾
«بدین سبب بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را بدون این که کسی را کشته باشد یا بی آنکه فسادی در زمین کرده، بکشد مثل این است که همه ی مردم را کشته و هر کس زندگی انسانی را نجات دهد مثل این است که تمام مردم را نجات بخشیده است و فرستادگان ما با براهین روشن به سوی بنی اسرائیل آمدند اما پس از آن بسیاری از آنها در زمین زیاده روی می کنند.
پس از بیان آیات مربوط به قتل هابیل به دست قابیل، خدای تعالی می فرماید: ما چنین مقرر داشتیم که هر کس یک نفر را به ناحق بکشد مثل آن است که همه ی مردم را کشته و هر کس یک نفر را نجات دهد و زندگی بخشد، مانند آن است که همه ی مردم را نجات داده است.
مفسرین، وجوهات مختلفی برای این آیه ذکر کرده اند. وقتی کسی، کسی را به ناحق می کشد، همه ی انسانها متأثر و ناراحت می شوند و اگر بتوانند زبان به اعتراض می گشایند چرا که اگر کسی بتواند یک نفر را به ناحق بکشد، می تواند دیگران را نیز بکشد و بدین ترتیب امنیت همه به خطر می افتد. در واقع همه ی انسانها حق خود می بینند که بخواهند کسی، در هیچ کجای دنیا، بی جهت کشته نشود از این رو وقتی در اثر بلایای طبیعی عده ای کشته می شوند، همگان احساس ناراحتی و همدردی می کنند و هر کس هر کاری بتواند، انجام می دهد. اگر کسی بتواند حتی یک نفر از مصدومین را نجات دهد،صدای احسن از همه سو بر می خیزد. و اگر کسی مسامحه کند، صدای اعتراض همه شنیده می شود –همچنان که در ماجرای زلزله آذربایجان شرقی چنین شد –این امری فطری و وجدانی است و ربطی به دین و آیین و ملیّت انسانها ندارد.
و لقد جائتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیراً منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون؛ خدای تعالی پیامبران زیادی برای بنی اسرائیل فرستاد تا با آیات و دلایل روشن آنها را به سوی حق هدایت کنند اما بیشتر آنان پی در پی از حدود الاهی تجاوز می کردند و به اسراف می افتادند، و این بخاطر منیت درونی آنان بود. بنی اسرائیل می خواستند غیر خودشان هیچ کس بر زمین نباشد و تنها خودشان آقای تمام عالم باشند. می گفتند ما فرزندان خدا و دوستان اوییم و خداوند جز چند روز معدود، آنهم به کیفر گوساله پرستی ما، ما را عذاب نمی کند. امروز هم بیشتر آنان همین خوی خود برتر بینی را دارند، مگر تعداد اندکی که شاید هنوز خصوصیت یهودی گری بر آنان اثر نکرده باشد و چه بسا واقعاً دنبال حق باشند. حتی سران آمریکا که داعیه ی آقایی دنیا را دارند، در دست یهودیان صهیونیست است و مجبور است تابع آنها باشد. البته هیچکدام اینها چیزی از ذلت آنان کم نمی کند؛ چرا که آنها هیچ گاه به مقصد خود نرسیده اند و نخواهند رسید. اصولاً انسان وقتی به تکبر افتاد و همه را تابع و فرمانبر خود خواست و به خواسته اش نرسید، احساس حقارت و ذلت می کند و همیشه از رسیدن به مقصد ناکام می ماند و به ناکامی از دنیا می رود.
اتفاقی که امروز در باره ی ایران افتاده این است که صهیونیستها فرصت مناسبی یافته اند که کشور ما را تهدید کنند و در صدد ایجاد خرابی بر آمده اند. البته مطابق آیات قرآن، هیچ شکی در فساد و انحراف آنان نیست اما سخن در این است که صفات آنان را هر کس داشته باشد، ناپسند است؛ یعنی هر کسی بگوید: فقط خودم باشم یا فقط گروه و دسته ی من باشند و هیچ کس دیگری نباشد، به خطا رفته است. هر کس بگوید فقط من باید مطاع باشم، پذیرفته نیست. فقط خدای یکتا باید مطاع باشند؛ حتی وجوب اطاعت از پیامبر و أئمه أطهار علیهم السلام به خاطر دستور خدای تعالی است. همچنین اگر تقلید و اطاعت از فقیه عادل لازم است، به خاطر دستور أئمه و دستور خداوند است. منظور از فقیه عادل، کسی است که هوا و هوس را سوزانده یا در صدد سوزاندن است و در خلوت و جلوت از خدای خود می ترسد و بنده ی فرمانبردار او است.
تقلید از فقیهی جایز است که در ابواب مختلف فقه، به اجتهاد رسیده باشد و خصوصیات امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛ یعنی بندگی خدا در او باشد و حاضر باشد خود را فدای مؤمنین کند –نه آنکه مؤمنین را فدای خود کند –و به خاطر دین مردم از جان خود بگذرد، آن چنان که همه ی امامان شیعه و بالاخص حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام چنین کردند.
وجوهات مختلف آیه
یکی از وجوه و مصادیق آیه، همان است که از ظاهر آیه فهمیده می شود؛ یعنی کشتن نفس محترم و زندگی بخشیدن به کسی که در معرض مرگ است. می توان عناوین دیگری غیر از قتل را نیز تحت این عنوان وارد دانست. به عنوان مثال کسی را بی جهت و بدون اثبات جرم، از مزایای اجتماعی محروم کردن؛ یا محصور کردن او یا خانه اش یا ایجاد محدودیت در منبر رفتن، یا دیگر حقوق فردی از این دست، همه از اقسام نازل این مصداقند و بدتر از همه ی اینها، ریختن آبروی اشخاص است که از کشتن آنها بدتر است. آن هم برای جامعه ای که داعیه دار عدالت است. از اصول اولیه ی عدالت این است که تا جرم متهمی، نزد کسانی که قرآن و سنت معیّن کرده، ثابت نشود، نمی توان او را از حقوق خود محروم ساخت.
وجه دیگر نجات، که طبق بعضی روایات از مصادیق عالی آن است، نجات افراد از گمراهی و هدایت به دین حق و مذهب نجات بخش است همچنان که گمراه کردن دیگران، مصداق عالی کشتن آنها است. پس کسی که با نوشتهها یا با گفتار یا با عمل خود، یک نفر را از دین بری یا به ادیان و فرق ضاله دعوت می کند، جزء همین آیه قرار می گیرد، مخصوصاً ما روحانیون که خود را به عنوان مظهر دین قلمداد می کنیم نباید کاری کنیم که جوانان دبیرستانی یا دانشگاهی –که هنوز کاملاً در اعتقادات خود ثابت نشده اند –چنین برداشت کنند که طلاب یا علما در گفتار خود ملتزم به صدق نیستند یا نمی دانند که نباید آبروی دیگران را بریزند یا راضی به قتل بی گناهان شوند، کسی که خود را مظهر دین و مظهر علی علیه السلام و مظهر أئمه أطهار علیهم السلام می داند، باید بداند که أمیرالمؤمنین درباره ی آن دختر یهودی که در ذمۀ اسلام بود و خلخال به ستم از پایش ربوده بودند، فرمود: اگر مرد مسلمان از این غصه بمیرد، ملالی بر او نیست. جوانان ما وقتی می بینند که افرادی به ظاهر مقدس –چه آخوند و چه غیر آخوند –نسبت به اموال بیت المال هیچ تقیدی ندارند و از هر راه بدست آید و در هر کجا مصرف شود برایشان اهمیتی ندارد، مسلماً دیگر دینی بر ایشان نمی ماند و مصداق کسی که بی گناه کشته شده، می شوند.
در سوی دیگر کسانی که با نوشتهها و گفتهها و رفتارهای خود مردم را به خدا دعوت می کنند و آنان را در دین خود استوار می سازند، اهمیت ویژه ای نزد خداوند دارند و مورد عنایات عالی الاهی قرار می گیرند. بالاتر از این کاری است که أهل معرفت می کنند؛ یعنی با زحمات طاقت فرسا، شخص یا اشخاص را در راه تهذیب نفس قرار می دهند و رذائل اخلاقی آنان، مخصوصاً حب نفس و حب دنیا را از درونشان ریشه کن می کنند و آنها را محب و معشوق خدای تعالی می سازند. این حکایت از داستانهای شگفت مصداق خوبی در این باره است.
سیدالعلماء العاملین جناب آقاى حاج سید محمد على سبطالشیخ نقل فرمودند یکى از شیوخ عرب که رئیس قبیله اى از اطراف بغداد بوده تصمیم مى گیرد براى ازدواج پسرش دخترى از بستگانش خواستگارى نماید و مرسومشان چنین است که در یک شب مجلس عقد و زفاف را انجام مى دهند.
در شب معینى دعوت مى نماید و وسایل پذیرایى و جشن و اطعام به طور تفصیل فراهم مى کند و از مرحوم حاج شیخ مهدى خالصى که در آن زمان مرجع تقلید عرب بوده براى انجام صیغه عقد دعوت مى کند.
پس از حضور شیخ و آمادگى مجلس عقد، عده اى از جوانان به دنبال داماد مى روند و او را با تشریفات مخصوصى مطابق مرسوم به مجلس عقد بیاورند و در عرض راه هلهله کنان داماد را مى آورند و ضمنا طبق مرسوم تیرهاى هوایى مى انداختند، در این اثناء جوان سیدى که جزء آنها بود و تفنگ پر به دستش بود، ناگهان تیر خالى مى شود و به سینه داماد مى خورد و کشته مى گردد، سید بیچاره فرار مى کند، سپس این فاجعه در مجلس عقد به پدر داماد گفته مى شود.
مرحوم شیخ مهدى خالصى پدر را امر به صبر مى کند وبه این بیان لطیف آرامش مى کند مى فرماید: آیا مى دانى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر همه ما حق بزرگى دارد وهمه ما نیازمند شفاعت او هستیم ؟ پدر تصدیق مى نماید. شیخ مى فرماید این جوان سید عمدا کارى نکرده ، تیرى بدون اختیارش بیرون آمده و به فرزند تو رسیده و به قضاى الهى فرزندت از دنیا رفته است ، این سید را به خاطر جدش عفو کن و در این مصیبت صبر نما و تسلیم خواست خدا باش تا خداوند اجر صابرین به تو دهد.
پدر داماد پس از پذیرفتن اندرزهاى شیخ ، قدرى ساکت مى شود و فکر مى کند سپس مى گوید هر چه فکر مى کنم مى بینم امشب جمعى میهمان داریم وما آنها را به مجلس عیش و سرور دعوت کردیم ومبدل شدن آن به عزا سزاوار نیست و براى تکمیل اداى حق رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بروید آن جوان سید را بیاورید به جاى پسرم دختر را براى او عقد کنید و به حجله برید.
شیخ بر او احسنت و مرحبا مى گوید. دنبال سید مى روند و او را پیدا مى کنند، سید باور نمى کرده که چنین تصمیمى درباره اش گرفته شده و خیال مى کرده به این بهانه مى خواهند او را ببرند و بکشند، تا پس از تاءمین واطمینان که به او دادند مى آید و در همان شب ، شیخ دختر را براى سید عقد مى کند و مجلس زفاف انجام مى گیرد، فردا هم جنازه پسر را دفن مى نمایند.
کنترل نفس و مهار غضب در این مواقع سخت که معمولاً انسان اعتنا به هیچکس نمی کند و اگر خون چندین نفر هم ریخته شود، برایش مهم نیست، اهمیت فوق العاده ای دارد. این رفتار را مقایسه کنید با کسانی که نمی توانند از سر کوچکترین حرفی بگذرند و گاه به خاطر یک شوخی، همه چیز را زیر و زبر می کنند.
مگر نبود پیامبر گرامی اسلام که با همه ی شرافت و عزّتش نزد خدا، مورد انواع آزارها و تهمتها و نسبتهای ناروا قرار می گرفت و باز می فرمود: «خدایا قوم مرا هدایت کن، آنها نمی دانند». مگر أمیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلم نبودند که همواره در مقابل شماتت دشمنان، جز صبر و بخشش ظاهر نمی کردند، آنهم با وجود داشتن قدرتی که می توانستند با یک نفرین، همه چیز را زیر و رو سازند.
برادران و خواهران گرامی! ممکن است انسان از پول بگذرد، یا از مقام بگذرد اما گاه نمی تواند از یک حرف بگذرد. این خیلی بد است. باید بتوانیم در راه محبت علی علیه السلام گذشت کنیم. این حکایت نیز از همان کتاب خواندنی است.
و نیز جناب مولوى مزبور نقل کردند از آقا سید رضا موسوى قندهارى که سیدى فاضل و متقى بود، فرمود سلطان محمد دائى ایشان شغلش خیاطى و تهیدست و پریشان حال بود. روزى او را بشاش و خندان یافتم و پرسیدم چطور است امروز شما را شاد مىبینم ؟
فرمود آرام باش که مىخواهم از شادى بمیرم . دیشب از جهت برهنگى بچههایم و نزدیکى ایام عید و پریشانى و فلاکت خودم گریه زیادى کردم و به مولا امیرالمؤ منین علیه السّلام خطاب کردم آقا! تو شاه مردانى و سخى روزگارى ، گرفتاریهاى مرا مىبینى ، چون خوابیدم دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم ، باغى بزرگ دیدم که قلعه اش از طلا و نقره بود، درى داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند نزدیک آنها رفتم پرسیدم این باغ کیست ؟ گفتند از حضرت امیرالمؤ منین است . التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم . گفتند فعلاً رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تشریف دارند بعد اجازه دادند. به خود گفتم اول خدمت رسول خدا مىرسم و از ایشان سفارشى مىگیرم . چون به خدمتش رسیدم از پریشانى خود شکایت کردم.
فرمود: پیش آقاى خود اباالحسن علیه السّلام برو، عرض کردم حواله اى مرحمت فرمایید. حضرت خطى به من دادند، دو نفر را هم همراهم فرستادند، چون خدمت حضرت اباالحسن علیه السّلام رسیدم فرمود سلطان محمد کجا بودى ؟ گفتم از پریشانى روزگار به شما پناه آورده ام و حواله از رسول خدا دارم پس آن حضرت حواله را گرفت و خواند و به من نظر تندى فرمود و بازویم را به فشار گرفت و نزد دیوار باغ آورد. اشاره فرمود شکافته شد، دالانى تاریک و طولانى نمایان شد و مرا همراه برد و سخت ترسناک شدم.
اشاره دیگرى کرد روشنایى ظاهر شد، پس درى نمایان شد و بوى گندى به مشامم رسید به شدت به من فرمود داخل شو و هر چه مىخواهى بردار، داخل شدم دیدم خرابه اى است پر از لاشه مردار. حضرت به تندى فرمود زود بردار (لاشه خورهاى زیادى آنجا بود) از ترس مولا دست دراز کردم پاى قورباغه مرده اى به دستم آمد، برداشتم . فرمود برداشتى ؟ عرض کردم بلى . فرمود بیا، در برگشتن دالان روشن بود در وسط دالان دو دیگ پر آب روى اجاق خاموش مانده بود، فرمود سلطان محمد! چیزى که به دست دارى در آب بزن و بیرون آور، چون آن را در آب زدم دیدم طلا شده است.
حضرت به من نگریست لکن خشمش اندک بود، فرمود سلطان محمد! براى تو صلاح نیست محبت مرا مىخواهى یا این طلا را؟ عرض کردم محبت شما را، فرمود: پس آن را در خرابه انداز، به مجرد انداختن از خواب بیدار شدم ، بوى خوشى به مشامم رسید تا صبح از خوشحالى گریه مىکردم و شکر خداى را نمودم که محبت آقا را پذیرفتم.
آقا سید رضا فرمود پس از این واقعه ، اضطرار دنیوى سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید.
امیدواریم آزادی این زندانیان سیاسی پیش درآمدی باشد برای زندانیان سیاسی دیگر تا همه ی مردم ایران خوشحال شوند و بعد از این ماه رمضان وضع دیگری پیش آید و باز هم دعا می کنیم آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی آزاد شوند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی معتقد است تنها راه حل مشکلات کشور، موبهمو اجرا کردن قانون اساسی است و این کار نصف مشکلات موجود را حل خواهد کرد.
به گزارش کلمه، او اذعان میکند که حتی با این کار هم همه مشکلات حل نخواهد شد و مانند زمان پایان حیات امام خمینی (ره) ممکن است شرایط روز، تغییر قانون اساسی بیست سال قبل را ایجاب کند. اما میگوید: در قدم بعدی قانون اساسی هم مطابق نیازهای روز اصلاح میشود. الان ما از جای دیگری نمیتوانیم شروع کنیم.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، قانون اساسی را تنها محور قابل اجماع در شرایط فعلی و عمل موبهمو به آن را آسانترین راه و میانبر توصیف میکند. وی با اشاره به فصل حقوق ملت در قانون اساسی، میافزاید: یک بخش و یک فصل از قانون اساسی است که مربوط به حقوق عامه است. آن را با دقت مطالعه کنید. ببینید اگر ما آن را اجرا کنیم، بسیاری از مردم ناراضی، راضی میشوند و زود آشتی میکنند و خارجیها هم زبانشان بسته میشود.
هاشمی خاطرنشان میکند: شرایطی داریم که دشمنان ما منتظر هستند تا ما را چندپارچه کنند و بریزند و همه چیز را بگیرند. ببینید در وضع فعلی، امام را بیشتر میکوبند. برای اینکه میخواهند همه ما را متلاشی کنند و از بین ببرند. البته اگر اصلاحی از سوی رهبری آغاز شود و دیگران هم به ایشان کمک کنند، نتیجهبخش است. من هم اگر اقدامی بکنم، میتوانم با همین مقدار رابطهای که با رهبری دارم، کارهایی بکنم.
آنچه در ادامه می خوانید، مشروح گفت و گوی آیتالله هاشمی رفسنجانی با نشریه «حریم امام» است که به نقل از وب سایت جماران و با مقدمه کلمه بازنشر می شود؛ گفت و گویی که از بحثهای قرآنی آغاز به مباحث سیاسی روز ختم می شود:
از اینکه فرصتی را در اختیار گذاشتید که به حضورتان برسیم، تشکر میکنیم. در بخش اول سؤالها، بیش از اینکه به عنوان یک رجل سیاسی بخواهیم در خدمت شما باشیم، با آیتالله هاشمی مفسّر روبرو هستیم. مستحضر هستید که در حوزه، فعالیتهایی در زمینه پژوهشهای قرآنی، در حال انجام است. شما به عنوان یک مفسّر، این پژوهشهای قرآنی را چگونه ارزیابی میکنید؟ و به نظر شما آیا روش و روندی که الان پژوهشهای قرآنی در جامعه ما دارد، مسیر درستی را طی میکند؟ آیا به جای پرداختن به معارف قرآنی دچار حواشی و مسائل دیگر نیست؟
در ماه مبارک رمضان موضوع قرآن مناسب است، چون ماه رمضان بهار قرآن است. الان از آنچه که در حوزه میگذرد، زیاد مطلع نیستم که چه تحقیقاتی میشود و چه نوع پژوهشهایی را انجام میدهند. ولی کم و بیش که آثار قرآنی برایم میآید و میبینم، به نظرم با گذشته خیلی فرق کرده و رو به پیشرفت است. البته ممکن است بعضیها اهداف سیاسی خاصی را دنبال کنند که آن هم طبیعی است. چون هر کسی که کاری را شروع میکند، اگر حرف سیاسی داشته باشد، نقطه اصلی را آن هدف سیاسی قرار میدهد و سایر مطالب هم حول همان هدف میگردند ولی به هر حال پژوهش است. وقتی سابقهای را که در حوزه میدیدیم، با الان مقایسه میکنیم، میبینیم از لحاظ قرآن شناسی وضع حوزه خیلی بهتر شده است.
آن موقعی که ما به قم آمدیم و تازه با حوزه آشنا شده بودیم و کارهای حوزوی را دیدیم، بحثهای قرآنی به عنوان پژوهش نبود. حداکثر این بود که تفاسیری را میخواندند تا آشنا، مطلع و باسوادتر شوند. مهمترین کاری که آن زمان انجام شد و ما خیلی جوان بودیم، درس تفسیر آقای طباطبایی بود. درس آقای طباطبایی مثل تفسیر ایشان بود. از خصوصیات ایشان این بود که خیلی تکرار میکرد. الان که گاهی تفسیر ایشان را میخوانم، میبینم همانهایی است که در درس مکرر میشنیدیم.
در درس ایشان شرکت میکردید؟
بله. درس تفسیر داشتند. تا آن موقع سابقه تفسیر به این صورت آن هم از شخصیتی مثل علامه طباطبایی نمیدیدیم. وقتی درس تفسیر ایشان رواج پیدا کرد، ما هم شرکت میکردیم. خانه ایشان نزدیک خانه ما بود. گاهی به خانه ایشان میرفتیم و سؤال میکردیم و ایشان هم جواب میدادند. خیلی یواش حرف میزد. تا چند متر آن طرفتر صدایشان شنیده نمیشد. اگر زود نمیرفتیم، چون شلوغ بود، حرفهایشان را خیلی نمیشنیدیم.
چند نفر میآمدند؟
مختلف بود. چون این درس، متن کار حوزه نبود. یک درس حاشیهای بود و آنهایی که علاقمند بودند، میآمدند و استفاده میکردند. موقعهایی که من میرفتم، حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر بودند. در مسجد سلماسی به درس ایشان میرفتیم. در محلهای دیگر هم بود. ایشان در تفسیر خود مسائل اجتماعی روز را همانطور که دیدهاید، میآورد و درباره آنها از قرآن نظر میداد. از این جهت فتح بابی برای مسائل حساس آن روز در حوزه بود. مسائل سیاسی زیاد مطرح نبود، بیشتر مسائل اجتماعی و عقیدتی بود.
به هر حال در زمان ما آقای طباطبایی بنیانگذار پژوهش در قرآن بودند؛ قبل از آن را نمیدانم. چون تاریخ حوزه را به این صورت نخواندم. به مسائل سیاسی، به خصوص به مسائل حکومتی و اداره حکومت و اینگونه موارد خیلی کم پرداخته میشد. مگر همین مقداری که در تفسیرشان میبینید. وقتی که مبارزات شروع شد، این تفکر تقریباً شکل گرفت که قرآن سرمایه اصلی است و باید با آن کار کنیم. من هم جزو آنهایی بودم که به این فکر افتادم تا این کار را بکنم. چون رابطه بیشتر من با قرآن در همان زمان جوانی رخ داد که به شدت به قرآن علاقهمند شده بودم و کار میکردم.
به عنوان فردی که خیلی روی قرآن کار کرده، میگویم. وقتی که میخواستیم مکتب تشیّع را منتشر کنیم، دلمان میخواست وارد بحثهای سیاسی و اجتماعی آن زمان شویم که قرآن یکی از اساسیترین منابع بود. به نویسندههایمان در این جهت توصیه میکردیم، البته بعضیها مینوشتند. ولی آن موقع هیچ کس آمادگی نداشت و یا لازم نمیدید به آن صورتی که ما فکر میکردیم، مقاله بنویسد. خود ما کم مقاله مینوشتیم و نوعاً از دیگران میگرفتیم.
چند شماره منتشر کردید؟ یک بار پیش آیت الله بروجردی برای حفظ قرآن امتحان دادم که ایشان پسندیدند و تشویق کردند. آن موقع تشویق آقای بروجردی برای طلبه ها خیلی روحیه بخش بود. در یک مجلس روضه یک نامه به آقای بروجردی نوشتم و گفتم که می خواهم امتحان بدهم. آقای بروجردی ما را به جلو خواست. حلقه ای از علما بودند و من یک بچه طلبه که آن موقع شاید شانزده سال داشتم. حرکتی کرد و دوزانو نشست و گفت: آیا حاضری امتحان بدهی؟ گفتم: بله. جایی از الفیه را شروع کرد و من شعرهای بعدی را خواندم. از تهذیب المنطق هم کلیات خمس آمد و از قرآن هم ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ (آیه ۱۰۶- سوره بقره) آمد. همه را خوب خواندم. ایشان پولی از جیب شان درآوردند و به من داد. بعد به حاج محمد حسین احسن که منشی ایشان بود، گفتند: یک دست لباس و شهریه به من بدهند. در زندگی من، آن کار آیت الله بروجردی خیلی تأثیر داشت.
ما از سال ۳۶ تا سال ۴۳ سالنامه منتشر میکردیم و در مقطعی هم فصلنامه منتشر کردیم. آقای طباطبایی هم یکی از نویسندگان ما بود. نشریه مکتب اسلام در سطح پایینتری بود و حدود هفت، هشت نفر از روحانیون نزدیک به آقای شریعتمداری مینوشتند. ما تمایل داشتیم در محور امام بنویسیم، ولی ایشان حاضر نبودند خودشان را در این مسائل بیاورند و میگفتند: «من به شما مشاوره میدهم و هر وقت سؤالی داشتید، جواب میدهم». میگفتیم که بگویید از چه کسانی و کجا مطالب بگیریم. ایشان یکی از کسانی را که معرفی کرد، آقا سیدابوالفضل زنجانی بود که در تهران اقامت داشت. قلم ایشان خوب بود و خوب مینوشت. آقا سیدعزالدین زنجانی را هم معرفی کردند. ما سراغ معروفترین نویسندگان آن روز جامعه مثل آقایان مطهری، بازرگان، فلسفی، دکتر سحابی، روزبه و عدهای دیگر میرفتیم.
زیاد تلاش میکردیم و اشتیاق نشان میدادیم تا نویسندگان روی مطالبی که آن زمان میپسندیدیم، زیاد کار بکنند. به هر حال آغاز جوانه زدن این تفکر در حوزه بود. وقتی مبارزات شروع شد و رسماً به میدان عمل آمدیم، با دید دیگری سراغ قرآن رفتیم تا از قرآن به عنوان یک منبع الهامبخش در مبارزه استفاده کنیم و نقطه اصلی کار ما همین بود که بتوانیم مطالب مبارزه را به نحوی قرآنی کنیم.
در این بخش کارهایی شروع شد، ولی تا دورههای آخر که انقلاب پیروز شد، پیشرفت چندانی جز در همان مراحل تحقیق نبود. ما هم خیلی در حوزه نبودیم. از سال ۴۲ و ۴۳ از حوزه بیرون آمدیم و در تهران، زندان، آوارگی و زندگی مبارزاتی بودیم.
به هر حال الان با مقایسه آن زمان با آنچه که از دور در حوزه میبینم، به نظرم حوزه حرکت خوبی کرده است.
تفسیرهای چپگرایانه از قرآن هم در همان دوره مبارزه بود؟
اینها دیگر پژوهش نبود، برداشتهایی از قرآن برای اهداف مبارزه بود. حتی اگر ایدئولوژیک هم بود، سراغ اهداف سیاسی هم میرفتند. مثلاً آن موقع یکی از کارهای منافقین این بود که افکار خودشان را بر قرآن تحمیل میکردند. سوره حضرت محمد(ص) جزو اولین کارهایشان بود که تفسیر کرده بودند. دلشان نمیخواست به چیزهای ماورایی بپردازند. مثلاً آیاتی را که میگوید در بهشت چه نعمتهایی برای مؤمنین هست، حذف کردند و به سراغ آن نرفتند.
در زندان هم که با آنها صحبت میکردیم، توجیه نبودند. مثلاً به واَنهار من عسلٍ مصفیً (آیه ۱۵- سوره محمد) و امثال این آیه کاری نداشتند. آنها دنبال حذف لذّات بودند. جزو سیاستهای حزبی آنها بود که تفکر خودشان را از لذتجویی – چه جنسی و چه غذایی- جدا کنند. به طور کلی رفاه را از تفکرشان بیرون میکردند. سراغ اینگونه آیات میرفتند. بعضیها میگفتند که قرآن دنیا و آخرت را دارد و به سراغ بحثهای جامعتر میرفتند. با قرآن به صورت موضعی برخورد میشد و یک پژوهش کامل نبود. چون پژوهش باید بیطرفانه باشد و اگر قرار باشد براساس هدف خود انسان تفسیر شود، بحث دیگری است. در صورتی که در پژوهش و تحقیقی که میکنیم، نباید چیزی را بر قرآن تحمیل کنیم و باید آنچه را که میتوان از قرآن درآورد، مطرح کرد.
حضرتعالی وقتی کار تفسیری را شروع کردید، توجه تان بیشتر به پاسخگویی به همین نوع نگرش از تفسیر بود؟ یعنی میخواستید در مقابل این نوع برداشتهایی که از قرآن میشد، بایستید و راه جدیدی را پی ریزی کنید؟ یا اینکه اصلاً اساساً دنبال این مسائل نبودید و از جوانی دغدغهای داشتید و خواستید با استفاده از فرصت در زندان به آن سامان بدهید؟
اینکه به تفسیر رسیدهام، دلیل دیگری دارد. تا زمانی که یادداشت میکردم، در ذهنم تفسیر نبود. فرهنگ قرآن در ذهنم بود که اسمش را کلید قرآن گذاشته بودم. دوستانی که بعدها روی فیشهای من کار میکردند، اسم را عوض کردند، کلید را فرعی و فرهنگ قرآن نامگذاری کردند. ما در دوران مبارزه خیلی روشن به این نتیجه رسیده بودیم که اگر بخواهیم درباره بعضی از مفاهیم در قرآن تحقیق کنیم، باید یک بار همه قرآن را برای فهم آن مطالعه کنیم.
مثلاً صبر در مبارزه مهم بود و با مشکلی که زندگی طلبگی در آن شرایط داشت، صبر اهمیت استراتژیک در کار ما داشت. این را به عنوان مثال میگویم. وقتی میخواستیم در مورد صبر تحقیق کنیم، لازم بود کل قرآن را نگاه کنیم و در جاهایی که نیاز است، تفسیر را بخوانیم. این کار وقت زیادی میگرفت تا نظر روشنی بدهیم که مثلاً صبر تا کجا، در چه موضوعاتی و چقدر واجب یا مجاز و چقدر غیرمجاز است.
در موضوع بعدی هم میبایست دوباره از اول تا آخر به قرآن نگاه میکردید؟
بله. از خودم بگویم که این کار برای اولین بار در زندان شروع شد. در یک سلول انفرادی زندان قزل قلعه بودم و در سلول مقابل من یک دانشجوی کنفدراسیونی بود که وقتی از خارج آمد، او را گرفتند. پدرش سرهنگ ارتش بود و به او خوب میرسیدند. چون آنجا را چند نفر استوار اداره میکردند و مدیریت و نگهبانی دست اینها بود. رئیس آنها ساقی بود و سه، چهار نفر دیگر هم بودند. آدمهای نجیب و خوبی بودند. به آن دانشجو بیشتر میرسیدند. او کتابی به من داد که بخوانم. یک مقدار از کتاب را خواندم. کتاب مال یک نویسنده و محقق شرقشناس روسی به نام پتروشفسکی بود که معروف است. کتاب بزرگی هم بود. دیدم نویسنده در این کتاب تلاش میکند که ثابت کند اعیان، اشراف و سران عشایر و امثال اینها بودند که اسلام را آوردند. همه تحلیلهای مارکسیستها مادی است و تحلیلهای از نوع ما ندارند. همه متون را به صورت طبقاتی تفسیر میکنند.
آن موقع روی مارکسیسم کار میکردیم. متوجه شدم که نویسنده میخواهد این را بگوید که اسلام را اشراف آوردند و آسمانی نیست. نویسنده هم که یک مارکسیست بود، در کتابش میگفت: سران عشایر جزیرةالعرب اسلام را آوردند تا طبقات پایین را قانع کنند که به حال خودشان صبر کنند و با وعده بهشت و آینده بسازند. اکثریت مردم جزیره محروم بودند و رؤسای عشایر متمکّن بودند. سر تا پای این کتاب این بود. دیدم که چقدر تحقیق نادرستی است. کسی که میخواهد تحقیق کند، حداقل باید قرآن را بخواند و ببیند که چگونه شروع و ختم شده است.
آیاتی که اشراف و استکبار را به عنوان مترفین و ملأ میکوبد، در سراسر قرآن زیاد است. من مقدار زیادی از قرآن را حفظ کرده بودم و این را میدانستم. فکر کردم که باید همان جا به این آقا جواب داد. در آنجا کاغذ نداشتیم. روی پاکتهای میوه یا پاکتهای خرید که از کاغذ گراف بود، یادداشت میکردم، اشرافیگری در قرآن را عنوان کردم. زندان آن دوره من یک ماه و نیم بیشتر نبود و تا آخر آن دوره اشرافیگری را درآوردم که نظر قرآن درباره اشراف و مترفین چیست؟ جزوه خوبی شد. منتها روی همان کاغذهای گراف نوشته شده بود که بعداً بیرون آوردم. این یک نمونه است.
یعنی وقتی با استفاده از حافظهام به آیات قرآن استناد کردم و گفتم که قرآن نه تنها از طرف اشراف نیست، بلکه سراسر آن علیه آنهاست، به فکر افتادم که باید به همه مقالاتی که مارکسیستها مینویسند، اینگونه جواب داد و با آنها برخورد کرد. آنها میخواهند تحلیل مادی کنند و دیالکتیک را پیاده کنند. اقتصاد را زیربنا و موتور تاریخ میدانستند. یعنی اینگونه فکر میکردند و میخواستند همه چیز را به این شکل توجیه کنند. در سراسر تحقیقات مارکسیستی در چنین حوزههایی ماتریالیسم تاریخی موج میزند.
آن موقع یکی از دوستان که مقداری خانهنشین شده بود، به فکر همین کار افتاد که روی تکتک موضوعات قرآنی کار کند. فیشهای زیادی جمع کرده بود. در سفری به سیرجان رفته بود بین راه همه محصول این کارش گم شده بود. من به فکر افتادم که اگر فرصتی پیدا کنم، کلیدی برای قرآن بنویسم که تمام موضوعات را در آنجا جمع کنیم. تا زمانی که بیرون از زندان بودیم، روی آن کار میکردیم. البته در کنار این برای موضوع دیگر مثل نهجالبلاغه، زندگی ائمه هم پروژه تحقیقاتی داشتیم. گروهی از آقایان مبارزی را که ممنوعالمنبر بودند و تأمین معاش آنها مشکل شده بود، در قم، تهران، مشهد و جاهای دیگر، جمع کرده بودیم و ساعتی پنج تومان به آنها میدادیم تا درباره این موضوعات تحقیق کنند که آنها هم فیشبرداری میکردند. بسیاری از فحولی که الان هستند، در این مجموعه بودند.
موضوع را هم مشخص میکردید؟
بله، مثلاً کتاب بحار را با لیست موضوعات بحث میدادیم. بحث روی زندگی معصومان بود که ۱۴ فصل کرده بودیم و در هر فصل ده، بیست عنوان بود و در حدود صد و پنجاه عنوان میشد.
آیا آن کار به نتیجه رسید؟
کار خیلی خوبی شد و مقدمهای برای کارهای بعدی شد. از ترس ساواک، اینها را در خانه نگه نداشتم. چون ساواک هر وقت میآمد، هر چه را که بود، میبرد. اینها را میدادیم تا در بیرون حفظ کنند. من در بخشهای زیادی کار میکردم. بعد که گرفتار زندان نهایی شدم، تصمیم گرفتم آن کار را تمام کنم. در قدم اول در انفرادی زندان کمیته مشترک که دسترسی به قلم و کتاب نبود، در مدت یک ماه در دوره بازجوییهای بسیار سخت، چون خیلی از سورهها را از حفظ داشتم، هر آیهای را با دقت در ذهنم مرور میکردم و همه موضوعات آن آیه را به ذهن میسپردم ضمن اینکه در آن محیط تنهایی و زجرآور مونس خوبی همراه داشتم. پس از یک ماه که بازجوییها پایان یافت، همراه آقایان مهدویکنی و شیخ حسن لاهوتی از کمیته به بند یک زندان اوین منتقل شدیم. در آنجا جمعی از بهترین همراهان مبارزه در بند عمومی بودند که با هم بودیم. آقایان طالقانی، منتظری، ربانی شیرازی، انواری و بعداً کروبی، معادیخواه، فاکر و… در آنجا بودند. از منزل تلفنی خواستم تفسیرالمیزان و مجمعالبیان را آوردند و از آن به بعد دفتر و قلم هم بود و فیشبرداری هم میکردم. و وجود آن جمع عالم کمک میکرد تا در مواردی که نیاز به بحث داشت، با دیگران بحث کنیم. با سبک ابتکاری مطالب فیشها مختصر بود و در عین حال ۲۲ دفتر دویست برگی که پشت و روی صفحات نوشته میشد، پر شد و حدود دو سال و نیم با حدود شش هزار ساعت کار متمرکز فیشبرداری تمام قرآن کامل شد و چند ماه آخر را صرف تفکیک فیشها و گذاردن آنها در هر موضوعی کنار هم کردم.
روزانه چند ساعت کار میکردید؟
از سحر که برای نماز بلند میشدیم، بعضیها میخوابیدند و بعضیها برای راه رفتن به حیاط میرفتند و بعضیها مطالعات داشتند. من تا نزدیک ظهر برای کار تفسیری مینشستم، وقت مؤثرش این بود. به جز روزهایی که نوبت خدمت من میشد که وقت صرف نظافت و ظرفشویی و انداختن سفره و جمع کردن و آوردن چای و… میشد. اگر خود ما در عمل قرآنی نباشیم، چه توقعی داریم که جامعه قرآنی باشد؟ باید خودمان عمل کنیم. اگر خودمان قرآنی شویم، خیلی از مسائل حل می شود. مسئولین و آقایان علما و همه را ببینید که به تمام معنا قرآنی نیستیم. یعنی اگر مردم بخواهند از ما الگو بگیرند، خیال می کنند قرآن همین است اما این گونه نیست. اگر واقعاً انقلاب روی همان اساس اسلامی باشد، مردم دوباره همان می شوند. من شاخ و برگ ها را قبول ندارم که بعضی ها به اسلام بستند تا اسلام را خشک کردند. اگر اسلام ناب را برای مردم معرفی کنیم، برای آنها قابل عمل می شود. خودمان از پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و امامصادق(ع) مقدس تر نشویم. یعنی چیزهایی توقع دارند که معلوم است نسل نو نمی تواند عمل کند؛ اسلامی هم نیست. تا به حال و تا آن موقع ها کسی از ما توقع نداشت و هر چه می گفتیم، باور می کردند و می گفتند: اگر اسلام بیاید این گونه می شود. اما الان وقتی این حرف ها را زدیم و مردم هم می دانند و ببینند به گونه ای دیگر عمل می کنیم، چه توقعی داریم؟ دو صد گفته چون نیم کردار نیست. ما باید با کردارمان قرآن را معرفی کنیم. مطمئناً الان فهم و آموزش قرآن خیلی مشکل ندارد، آنچه که مشکل دارد، عمل کردن به قرآن است که آن هم باید از سر شروع شود.
انفرادی کار میکردید؟
بله، انفرادی کار میکردم. منتها چون یک جمع ده دوازده نفره خوبی بودیم، اگر مسئلهای بود، در جمع به بحث میگذاشتم و نظر مشترک را مینوشتیم. اگر یک صفحه را ببینید، متوجه میشوید که مثلاً چهار پنچ عنوان فیش را مینوشتم و یا جملهای را میگذاشتم که این جمله به همه اینها میخورد. مثلاً به انسان یا فقر یا غنا، لذا تیتر زیاد درمیآید. حدود ۱۱۰ هزار عنوان درآمد.
در دو سال و نیم؟
بله، دو سال و نیم. در شش ماه آخر زندان شروع به تفکیک اینها کردم. همه مطالب قرآن در ۲۲ دفتر آمده بود. برای تفکیک موضوعات را درنظر میگرفتم و هر جا راجع به آن مطلبی بود، در آنجا میآوردم و جمع میکردم.
فیشهایی را که قبلاً کسان دیگر درآورده بودند، چه کار کردید؟
آنها روی قرآن کار نکرده بودند. روی نهجالبلاغه و زندگی ائمه کار کرده بودند.
به جایی نرسید؟
در آن مورد هم میگویم. چون خودم قرآن را پیگیری میکردم، به آنجایی که میخواستم، رساندم و تفکیکش را هم آغاز کردم که آزاد شدم. بیرون آوردن آنها از زندان کار سختی بود چون آن موقع نمیشد چیزی را از زندان بیرون آورد. به ما سوءظن بود. لذا هر وقت خانواده برای ملاقات میآمدند، به بهانه اینکه میخواهیم معانقه کنیم، زیر چادر دفتر را به او میدادیم. او هم شجاعت به خرج میداد و با خودش میبرد. مقداری مانده بود که در اواخر وضع عوض شده بود. وقتی میخواستیم آزاد شویم، اگر سلاح هم داشتیم، کسی مانع ما نمیشد و با بدرقه بیرون میآمدیم.
من سه ماه قبل از پیروزی انقلاب آزاد شدم. میخواهم بگویم که اینگونه شد. فرهنگ قرآن ۳۳ جلد است. شما هر کلمه را که تمایل دارید، به همان صفحه بروید که به ترتیب حروف تنظیم شده است. در آنجا میبینید که چقدر آیه مربوط به آن موضوع است.
به هر حال من با این هدف نوشتم. وقتی که بیرون آمدم مشغول کارهای مبارزاتی در ماههای آخر و پس از پیروزی شدم و فرصت نکردم دوباره آن دفاتر را مطالعه کنم. اوایل انقلاب مسئولین صداوسیما مطالب دینی نداشتند و میخواستند موضوعی داشته باشند، لذا آمدند و اینها را از من گرفتند. دانشجویانی که مسئول تأمین برنامههای اسلامی در صداوسیما بودند، کمی کمک کردند. یعنی تفکیکی که من موفق نشده بودم تمام کنم، تا حدودی تفکیک کردند.
به صورت فایلهای کوچک در چند صندوق جمع کردند. خودشان هم استفاده میکردند و برای خودشان هم برداشتند. بعد که خواستم مطالب را نقد کنم، حزب جمهوری اسلامی شروع کرد که این کار را بکند. در آنجا هم گروهی که آقای دعاگو اداره میکردند، اینها را تنظیم کردند. معمولاً به صورت روزانه بود که یک صفحه در روزنامه جمهوری مینوشتند. آنها هم به جایی نرسیدند. آقای جنتی آمد و برای سازمان تبلیغات گرفت. بعد از مدتی گفتند: ما نمیتوانیم. واقعاً هم سخت بود و نمیتوانستند. از دفتر نشر معارف که خودمان قبلاً آن را از اموال تولیت تأسیس کرده بودیم و امکانات زیادی داشت، آمدند و بردند، اما نتوانستند.
بالاخره از دفتر تبلیغات قم آقایان عبایی، ایازی و اینها آمدند و با توضیحاتی به آنها دادم که ببینید میتوانند به این تحقیقات شکل بدهند یا نه. گروه خوبی درست کردند. آن موقع دنبال این بودیم و دنبال تفسیر نبودیم. آنها یک مقدار کار کردند و گفتند: ما به نتیجه خوبی رسیدیم. قبل از اینکه کلید قرآن باشد، یک تفسیر آماده است. چرا این تفسیر را منتشر نکنیم؟ چون هر آیهای که شما نوشتهاید و درآوردهاید، خیلی آسان تفسیر شده است و فقط باید به آن شکل داد. بنا شد تفسیر را فارسی دربیاورند. یعنی به همین شکلی که الان درآوردند. چون به فارسی نوشته بودم.
من هم موافقت کردم و آنها تفسیر را جلو انداختند. اگر نگاه کنید بعد از هر آیه، لیست مطالبی که از آن آیه استفاده میشود، آمده در آخر هر جلد هم همه عنوانها یک بار دیگر جمع شده است. چون با این هدف بود.
این کار تمام شد که خیلی طول کشید. من هم معمولاً با آنها کار میکردم. منتها آنها شورا داشتند و درباره تیترهایی که من داده بودم، بحث میکردند. تفسیرهای دیگر را نگاه میکردند و گاهی ممکن بود که بگویند مثلاً این تیتر قابل استفاده نیست. من هم نمیرسیدم که در جلسات آنها حضور یابم. چون در اینجا مشغول کار بودم. گفتم که مرا به عنوان یک رأی در جمع خودتان حساب کنید و اگر رأی نیاورد، حذف کنید. یا اگر خواستید چیزی را اضافه کنید و در شورای شما رأی آورد، میتوانید اضافه کنید. البته بعد با من کار میکردند. جلد اول را منتشر کردند و بعداً با مطالعاتی که کردیم، تکمیلتر شد. همینطور جلو آمدند تا به فرهنگ رسیدند. فرهنگ هم ماجرای دیگری دارد.
در مقدمه تفسیر و فرهنگ جریان کار را نوشتم. پس من دنبال تفسیر نبودم. دنبال کلید قرآن بودم و الان هم معتقدم که جای چنین چیزی در همه کتابخانههای دنیا خالی است. المعجم را داشتیم و انصافاً نکات لفظی آن خوب است و صاحب المعجم کار بزرگی کرده است. یکی، دو کتاب معنوی هم هست که آلمانیها نوشتند که خیلی ناقص است. اسم آنها را در مقدمه آوردم. از این لحاظ به جز چند موردی که گفتم، چیزی ندیدیم که وسیعتر و جامعتر باشد. ممکن است باشد و من خبر نداشته باشم.
به نظرم آنچه که از قرآن قابل فهم بود، در آن کتاب آوردیم. منتها کاری را الان به شما میگویم که اگر خواستید، سراغ آن بروید. وقتی که تدوین فرهنگ را شروع کردند، گفتم مطالبی که من گفتم، مطالبی است که از قرآن استفاده میشود. همان روزها یک کتاب از یک محقق مصری خوانده بودم که مسائل روانشناسی را از قرآن و جاهایی که میتوانست مطلب دربیاورد، با دستاوردهای علمی جدید درآورده بود. دیدم مطالب جالبی دارد و تخصصی است. من هم به این مطالب نمیرسیدم. مطالب من در حد معلومات عمومی بود. به آن گروه گفتم همه کتابهایی را که برای زمینههای خاص قرآنی در علوم انسانی حتی غیرانسانی کار کردهاند، نگاه کنید و اگر میتوانید فیشهای جدیدی دربیاورید. آنها هم یک گروه تشکیل دادند، ولی گویا هنوز به نتیجه نرسیدند که بیاورند.
فکر میکنم آن کار ناقص مانده است و از آن کارهایی است که اگر شما بخواهید، میتوانید انجام بدهید. من روانشناسی را گفتم، شما تبلیغ را بگویید. الان بسیاری از آثار علوم انسانی با برداشت از قرآن نوشته شده که آن موقع در دست ما نبود و ما هم هیچ وقت روی آنها کار نکردیم. میتوانید در دفتر تبلیغات که این یادداشتها و فیشها را دارند، ببینید. آنها یک کتابخانه مخصوص قرآنی درست کردند که بهترین کتابخانه بود. نمیدانم هنوز بهترین است یا نه؟ خیلی کتابهای تخصصی جمع کردند.
چه شد که به مباحث قرآنی علاقهمند شدید؟
در همان سالهای اول که به قم آمدم، با مرحوم ربّانی املشی هممباحثه بودیم و یک هم مباحثه هم به نام آقای اسلامی داشتم که تربتی بود. بعدها از حوزه به دانشگاه رفت و الان پزشک است. با هم شروع به حفظ قرآن کردیم. یک بار پیش آیتالله بروجردی برای حفظ قرآن امتحان دادم که ایشان پسندیدند و تشویق کردند. آن موقع تشویق آقای بروجردی برای طلبهها خیلی روحیهبخش بود. من داشتم مغنی و اینها را میخواندم. الفیه را حفظ بودم. متن تهذیبالمنطق را هم حفظ بودم. قرآن را هم یک مقدار از حفظ بودم. در یک مجلس روضه یک نامه به آقای بروجردی نوشتم و گفتم که من اینها را حفظ هستم و میخواهم امتحان بدهم. آقای بروجردی ما را به جلو خواست. حلقهای از علما بودند و من یک بچه طلبه که آن موقع شاید شانزده سال داشتم. حرکتی کرد و دوزانو نشست و گفت: آیا حاضری امتحان بدهی؟ گفتم: بله.
من در نامه نوشته بودم که میخواهم تشویق شوم. اعنی بالتشویق، تشویق مادی و معنوی. ایشان تبسمی کرد و گفت: اگر خوب امتحان بدهید، تشویق میشوید. جایی از الفیه را شروع کرد و من شعرهای بعدی را خواندم. آقای شیخ ابوالحسنی بود که وقتی میخواستم معنا کنم، به ایشان گفت: خود شارح الفیه و سیوطی هم از بس که این شعر سخت است، عصبانی شد. واقعاً از شعرهای سخت است. شما چرا این را میپرسید؟ از تهذیبالمنطق هم کلیات خمس آمد و از قرآن هم ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ (آیه ۱۰۶- سوره بقره) آمد. همه را خوب خواندم.
ایشان پولی از جیبشان درآوردند و به من داد. بعد به حاج محمد حسین احسن که منشی و همکار ایشان بود، گفتند: یک دست لباس و شهریه به من بدهند. آن وقتها به طلبههای مبتدی شهریه نمیدادند، از لمعه به بعد میدادند. دستور داد برای ما ماهی ۹ تومان شهریه درست کردند. وقتی رفتم لباس را بگیرم، دیدم یک دست لباس مستعمل است. مغموم شدم و بلند شدم و قهر کردم و بیرون آمدم. به هر حال در زندگی من، آن کار آیتالله بروجردی خیلی تأثیر داشت.
این سنگ بنایی که شما گذاشتید، یکی از مراکز بسیار خوب قرآنی شد. این مرکز فرهنگ و معارف قرآن الان دایرةالمعارف قرآن کریم را در دست تدوین دارد. این مرکز از برکاتی است که حضرتعالی سنگ اولش را گذاشتند.
اما مسئلهای که الان شاید خیلی آزاردهنده باشد و به نظر باید خیلی به آن بپردازیم، این است که متأسفانه پژوهشهای قرآنی از حیطه حوزه علمیه خارج نمیشود. یعنی اثرش را عملاً در جامعه نمیبینیم. میخواستم بدانم به نظر شما این اشکال از نوع پژوهشهاست که وارد جامعه نمیشود و یا زبان پژوهش مشکل دارد؟ یعنی ما نمیتوانیم در حوزه به عنوان محقق زبان درستی را ارائه بدهیم که جامعه این را بپذیرد. یا اینکه اصلاً ما کار پژوهشی را غلط انجام میدهیم و درست انجام نمیدهیم و نمیتوانیم این را در جامعه نهادینه کنیم؟ به نظر شما علت چیست؟ در مسئله ارث، از بیش از هزار سال پیش تا به حال ارث زوجه را ما درست ندادیم. یعنی گفتیم که زمین و بعضی چیزها به زوجه نمی رسد. در فتاوای همه مراجع – جز معدودی – این گونه بوده و در عمل هم این گونه بوده است. این مسئله در فامیل خود من اتفاق افتاد و یک دفعه به این فکر افتادم که این از کجا درآمده است. چون ظاهر قرآن این نیست. با رهبری صحبت کردم و گفتم: من در این قسمت کار کردم و به نظرم ظلم می شود. شما از موقعیتی که دارید، می توانید این ظلم تاریخی را برطرف کنید. بحث کوتاهی کردیم. تا حدودی قانع شدند. به آیت الله سیدمحمود شاهرودی گفتند که شما مطالعه کنید و در جلسه بیاورید. ایشان هم مطالعه کردند. بعداً در آن جلسه مطرح کرده بودند که خروجی آن به نفع زوجه معتدل شد. بعد هم براساس آن، مجلس قانون گذراند و شورای نگهبان هم رد نکرد. این موضوع در یکی، دو سال اخیر اتفاق افتاده است.
البته اینگونه که شما میگویید، نمیبینم. فکر میکنم الان در دانشگاهها، همینهایی که علمای اسلامی تدریس میکنند و آنها رساله مینویسند، تزهای زیادی درباره قرآن مینویسند که یک موضوع خاص را گرفتند. معمولاً هم برای من میفرستند. البته فرصت نمیکنم که بخوانم. فقط نگاه کلی میکنم و یا به موزه رفسنجان میفرستم. خیال میکنم این کار در دانشگاه هم میشود.
همین اشکال در مورد آن هم مطرح میشود. سؤال این است که چطور میتوان به متن جامعه منتقل کرد؟
یعنی متن جامعه خودش تحقیق کند؟
نه. استفاده کنند.
استفاده میکنند. وقتی که اینها پخش میشود، میخوانند. الان توجه عمومی به قرآن به صورت سطحی خیلی زیاد است. چقدر حافظ قرآن، قاری قرآن و جلسات قرآنی است و چقدر هم استقبال میشود! خودمان در موزه رفسنجان برای آقای رضازاده که شبیه آقای طباطبایی کار میکنند، کلاس گذاشتیم. از همه روستاها و بخشهای مختلف میآیند، قرآن حفظ میکنند، به تفسیر گوش میکنند و خیلی چیزها بلد میشوند. منتها سطحی و فقط آموزشهای عمومی است. در سطح عمومی و در سطح زینتی، هر ساله در ماه رمضان نمایشگاه قرآن باز میشود که لابد شما میروید و میبینید چقدر آثار قرآنی وجود دارد! خیلی هم خریدار دارد.
سؤال روی انتقال محتوای اخلاقی است. یعنی یک وقت یک پژوهش قرآنی به قول شما تأثیر شکلی دارد. مثلاً انسان با خواندن کتاب فرهنگ قرآن متوجه میشود که ۸۹ بار کلمه حکیم در قرآن جود دارد که خیلی خوب است. اما مسئله مهمتر که اساس مفاهیم قرآن است، انتقال علمی به عملی است. هر چقدر جلوتر میرویم، به نظر میرسد فاصله ما از مفاهیم انسانی و اخلاقی قرآن- حداقل اینگونه که به چشم میآید – زیاد میشود.
از این بُعد حرف شما را قبول دارم. فعلاً بحث ما درباره پژوهش، نوشتن و تحقیق است. به همین اندازه انقلاب ما دارد در جامعه غریب میشود. یعنی وقتی مردم جامعه، برخی مسئولان و گاهی مفسّران، روحانیت و پیشتازان انقلاب را میبینند که قرآن در همه اعمال آنها تجسّم ندارد، طبعاً آنها هم دور میشوند. دروغ، غیبت، سوءظن و تجسس باید از جامعه زدوده شود. در حالی که الان مرتباً دروغ میگویند و وعده و آمار دروغ میدهند و در عمل این همه فساد میبینند.
عفت عمومی در جامعه ما آسیب دیده است. اگر بپذیریم که جامعه از قرآن دور شد، باید دنبال علت آن بگردیم که چرا دور شد؟ پیش از انقلاب، خیلی از زنهایی که بیحجاب بودند، به خاطر انقلاب چادری شدند. انسان وقتی به راهپیماییها میرفت، تعجب میکرد که چه انسانهایی میآمدند! بعدها خیلی آسان و بدون اجبار روسری پوشیدند و ملاحظه کردند. ولی وقتی این رفتارها را میبینند، ناراحت میشوند. عدهای به خاطر مسائل سیاسی و دموکراسی و بعضیها به خاطر زورگوییها و قضاوتها و خیلی چیزهای دیگر که میدانید، مسائل را مطرح میکنند که مردم را دور میکند.
اگر خود ما در عمل قرآنی نباشیم، چه توقعی داریم که جامعه قرآنی باشد؟ باید خودمان عمل کنیم. اگر خودمان قرآنی شویم، خیلی از مسائل حل میشود. شما جامعه را میگویید، من میگویم مسئولین و آقایان علما و همه را ببینید که به تمام معنا قرآنی نیستیم. یعنی اگر مردم بخواهند از ما الگو بگیرند، خیال میکنند قرآن همین است اما اینگونه نیست. اگر واقعاً انقلاب روی همان اساس اسلامی باشد، مردم دوباره همان میشوند. من شاخ و برگها را قبول ندارم که بعضیها به اسلام بستند تا اسلام را خشک کردند. اگر اسلام ناب را برای مردم معرفی کنیم، برای آنها قابل عمل میشود. خودمان از پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و امامصادق(ع) مقدستر نشویم. یعنی چیزهایی توقع دارند که معلوم است نسل نو نمیتواند عمل کند؛ اسلامی هم نیست. تا به حال و تا آن موقعها کسی از ما توقع نداشت و هر چه میگفتیم، باور میکردند و میگفتند: اگر اسلام بیاید اینگونه میشود. اما الان وقتی این حرفها را زدیم و مردم هم میدانند و ببینند به گونهای دیگر عمل میکنیم، چه توقعی داریم؟ دو صد گفته چون نیم کردار نیست. این از اصدق اشعار دنیاست. ما باید با کردارمان قرآن را معرفی کنیم. مطمئناً الان فهم و آموزش قرآن خیلی مشکل ندارد، آنچه که مشکل دارد، عمل کردن به قرآن است که آن هم باید از سر شروع شود.
چون صحبت از روابط بین قرآن و جامعه شد، میخواهم عرض کنم که حتی جای بررسی رابطه در فقه ما هم هست. به نظر خود حضرتعالی بین فقه و قرآن، چه رابطهای وجود دارد؟ آیا این رابطه به میزان کافی رشد کرده است؟ آیا فقه ما به میزان کافی رجوع به قرآن دارد؟ سطح رابطه فقه و قرآن را چگونه ارزیابی میکنید؟
البته تا مقدار زیادی آیاتالاحکام برای همه فقها روشن است و خودشان هم قوی میفهمند و روی آنها میایستند. ولی به نظر من یک سری اشکالات واقعی دارد. من فقط یک نمونهاش را که اخیراً اتفاق افتاد، میگویم. ببینید در مسئله ارث، از بیش از هزار سال پیش تا به حال ارث زوجه را ما درست ندادیم. یعنی گفتیم که زمین و بعضی چیزها به زوجه نمیرسد. در فتاوای همه مراجع -جز معدودی – اینگونه بوده و در عمل هم اینگونه بوده است. از چیزهای منقول، ساختمان و اینها سهم میبرد. این مسئله در فامیل خود من اتفاق افتاد و یک دفعه به این فکر افتادم که این از کجا درآمده است. چون ظاهر قرآن این نیست. قرآن تقریباً صریح و بیش از ظهور است. اگر حداقل با ظهور قرآن به آیات ارث نگاه کنیم، میگوید مرد، زن، دختر و غیره فلان مقدار سهم میبرند و نگفته که منقول یا غیرمنقول یا زمین.
عرصه و اعیان ندارد.
در ظاهر ندارد. ظاهر کوچکی هم نیست. شما هم نگاه کنید و ببینید که آیا میتوانید با برخورد اول احتمال دیگری در این ظاهر بدهید؟ ولی میبینیم از اول فتوا این بوده و الان هم فتاوای آقایان همین است. گویا مقدس اردبیلی جزو کسانی بوده که فتوای متفاوت دارد. به روایات هم رسیدم و دیدم برای هر دو طرف روایات صحیح ، موثق و ضعیف داریم ممکن است بگویند روایات تبعیض بیشتر است، ولی از طرف دیگر ظهور کالصریح آیات را داریم.
در خانواده فامیل خودمان دیدم که چیزی برای همسر مرحوم فلانی نمانده است. لذا کار کردم و دیدم برای این وجهی نمیبینم.
با رهبری صحبت کردم و گفتم: من در این قسمت کار کردم و به نظرم ظلم میشود. شما از موقعیتی که دارید، میتوانید این ظلم تاریخی را برطرف کنید. بحث کوتاهی کردیم. تا حدودی قانع شدند و گفتند: که ما باید کاری در جلسه علمی خودمان که داریم، بکنیم. به آیتالله سیدمحمود شاهرودی گفتند که شما مطالعه کنید و در جلسه بیاورید. ایشان هم مطالعه کردند.
بعداً در آن جلسه مطرح کرده بودند که خروجی آن به نفع زوجه معتدل شد. بعد هم براساس آن، مجلس قانون گذراند و شورای نگهبان هم رد نکرد. این موضوع در یکی، دو سال اخیر اتفاق افتاده است. از این موارد خیلی میتوانیم در قرآن پیدا کنیم. یکی از کارهایی که روی قرآن نکردیم، تطبیق مسائل اجتماعی و حکومتی با آیات است. چون حکومت نداشتیم، دنبال این مسائل نرفتیم. میتوانیم از آیه «امرَهم شورا بینهم» تعداد زیادی قاعده قرآنی صید کنیم. مثل قواعدی که در فقه است و از آن خیلی استفاده میشود و در فقه براساس آن قاعده فتوا میدهند. مثل قاعده لاضرر و امثال اینها.
به بحث نظم جامعه که نگاه کنیم، همینطور است. آیات زیادی به اینجا مربوط میشود که فکر میکنم به این معنای واقعی در فقه مخصوصاً در فقه سیاسی نیامده است. اما در فقه اخلاقی و عبادی زیاد آمده است. به نظرم خیلی احتیاج داریم که قرآن را با تجربه حکومتداری خودمان یک بار بررسی کنیم.
حضرتعالی ضمن سخنان خویش فرمودید «بعضی از قسمتهای قرآن و شاید اغلب آیات قرآن در حوزه فقه سیاسی ناپیداست.» از جمله مواردی که شاید امروز برای بعضی از علما دغدغه جدی باشد، این است که وقتی به سیره حضرت امام مراجعه میکنیم و روش زمامداری امام را میبینیم، جایگاهی برای آرای مردم در تفکرات امام پیدا میکنیم که خیلی پررنگ است.
این مسئله برای ما سؤال بود و حالا موقعیت مناسبی است که از حضرتعالی بپرسیم. براساس تحقیقات حضرتعالی، واقعاً جایگاه آرای عمومی در تعالیم قرآن و در سیره حضرت امام که حضرتعالی از نزدیک با آن مأنوس بودید، چگونه است؟ آیا واقعاً قرآن به معنای عامتر اسلام، جایی برای رأی و خواست مردم قائل است؟
جایگاه مردم در اسلام و شیعه خیلی بالاست. کافیست که به این دو آیه توجه کنیم که: «امرهم شورا بینهم» و «شاورهم فی الامر»، صدر اسلام هم اینگونه بوده است و پیامبر(ص) انجام میداد. یا آیه: «فبشّر عبادالذین یسمعون القول و یتبعون احسنه» و خیلی آیات دیگر را هم میتوانید در همین فرهنگ قرآن ببینید.
به نظرم بعضیها فاصله گرفتند. والاّ در خیلی جاها مردم را روشن در صحنه داریم. آن دستور پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) خیلی مهم است. اگر در هر جای دیگر و برای هر موضوع دیگری آنگونه روایت داشته باشیم، آقایان به آن فتوا میدهند و کار میکنند. پیامبر(ص) به علی(ع) میگوید: «حکومت حق شماست و خدا برای تو گذاشته است. اگر مردم آمدند، به عهده بگیر و اگر نیامدند، به عهده خودشان بگذار.»
به نظر میرسد که حضرتعالی از نزدیکترین افراد به حضرت امام(س) بودید. به نظر جنابعالی اگر ما بخواهیم امام را با یک بیان قرآنی توصیف کنیم و یا اگر بخواهیم برای تعریف امام از یک آیه استفاده کنیم، چه آیهای را درنظر میگیرید؟ «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظّن انّ بعض الظّنّ اثم و لاتجسسوا» اگر ما بخواهیم جامعه خودمان را قرآنی کنیم، باید اینها را عملیاتی کنیم. اگر به همین یک آیه نگاه کنیم، نباید در جامعه سوءظن باشد. اصل بر برائت و صحت عمل است. اینها در قانون اساسی ما آمده است و همین طوری این افکار را نداریم. به نظرم انحراف خیلی زیاد است. همین است که مردم را از قرآن دور می کند. البته مردم ذاتاً از قرآن دور نمی شوند. یعنی اعمالشان با اعمال ما تطبیق می کند. متأسفانه این گونه شده است.
امام را میشناختم، اما اینکه چه آیهای را میتوانم مصداق ایشان بدانم، چون شما یک دفعه گفتید، باید فکر کنم. اما در کل، امام را یک عالم قرآنی – نه فقط قرآنشناس- که قرآن در وجود ایشان تبلور پیدا کرده بود، میشناختم. به مطالب عرفانی ایشان نگاه کنید. انتظار ایشان این است که خداشناسی ما به کمک قرآن بالا برود و صلاحیتهای ذاتی خودمان را قوی کنیم و به طرف انسان واقعی شدن برویم. امام حقیقتاً خودشان اینگونه شده بودند. ما در زمان منزوی بودن امام، ایشان را درک کردیم. در حوزه بودند و مدرس بزرگی بودند، اما آن همه حقشان نبود. به فکر مرجعیت و تبلیغ خودشان نبودند. یک بار طلبههای اهل خمین آمدند و به ایشان گفتند که امسال تابستان در خدمت شما به صورت دسته جمعی به خمین برویم. ایشان گفت: «مگر میخواهید سینه بزنید؟ شما خودتان بروید و من هم اگر خواستم، میآیم.» تیپ و روحیه امام حقیقتاً یک روحیه معتدل بود. زندگی ایشان هم معتدل بود. من چیزهایی را که بعضیها از زهد امام به این معنای خودشان میگویند، نمیپسندم و اینگونه نمیدانم. آن موقعی که همه علما، در بیرونی منزل زیلو میانداختند – ما در داخل خانهها نمیرفتیم که بدانیم چگونه است- امام در بیرونی فرش یا قالی میانداخت و ما روی فرش و قالی مینشستیم. روحیه امام آنگونه نبود. واقعاً قرآن را لمس کرده و در وجودش تحقق داده بود. زهد واقعی، دانش، مقاومت، شجاعت، خداپرستی، اخلاص و نترسیدن از قدرت ایشان از نمونههای قرآنی است.
یعنی قرآن همینها را برای ما نشان میدهد. صفات عالی انسانی را که قرآن از انسانها انتظار دارد، در وجود ایشان میدیدیم و لمس میکردیم. حقیقتاً ایشان بیشتر خداشناسی را از قرآن شناخته بودند و این را هم با فلسفهای که تخصص اعلای ایشان بود، و با عرفان حقیقیشان و دانششان خوب تنظیم کرده بودند. عرفانی که امام داشتند، با عرفانهایی که الان بعضی از اشخاص معروف به عارف دارند، فرق داشت. از این نوع نبود و به گونه دیگری خدا را میشناختند و به گونه دیگری مردم را میشناختند.
ما در هفته مربوط به قطعنامه، مطلبی را از شما کار کردیم که بعد از پذیرش قطعنامه شما گفته بودید: من در مقابل بزرگی روح امام احساس کوچکی می کنم.
واقعاً اینگونه بود. آن شبی که با ایشان صحبت میکردیم، نتیجه این شد که ایشان قطعنامه را بپذیرند. برای ایشان خیلی سخت بود. میگفت: که ما به مردم این همه گفتیم که اگر جنگ بیست سال شد، میمانیم و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون میجنگیم. اگر این وسط یک دفعه بیاییم قطعنامه را بپذیریم، با این مردم چه کار کنیم؟ مردم درباره ما چه فکر میکنند؟
الان بچهها در جبهه منتظر هستند تا خبرهای خوبی بشوند. ما اعلان بسیج هم داده بودیم. اما وقتی استدلالهای همه را شنیدند، پذیرفتند. این روحیه ایشان عجیب بود. یکی از خصوصیات ایشان این بود که در تصمیم خود قاطع بودند. یعنی اگر تصمیمی میگرفتند، محکم روی آن میایستادند، ولی اگر استدلال را میشنیدند، یک دفعه آب میشدند.
یک نمونه دیگر مباحث بعد از فتح خرمشهر است که میخواستیم در حضور امام تصمیم بگیریم که چگونه بجنگیم. در آن جلسه ما دو ویژگی در سخنان ایشان دیدیم که لازمه رهبری بود. یعنی هم قاطعیت در تصمیم و هم پذیرش استدلال. درباره ادامه جنگ با قاطعیت میگفتند: «باید تا تنبیه متجاوز و گرفتن حقمان بجنگیم» درباره اینکه چگونه جنگ کنیم، هم قاطع بودند که داخل عراق نرویم. من و آیتالله خامنهای در آن جلسه بودیم و بحث نمیکردیم، فرماندهان ارتش و فرماندهان سپاه بحث میکردند. به ایشان گفتند: این دستور شما با منطق نظامی سازگار نیست که ما پشت مرز بمانیم و دشمن هم بداند که ما جلو نمیرویم. عراق خودش را جمع میکند و از تجربه دو، سه سال استفاده میکند و دوباره حمله بزرگتری میکند. نیروهای ما هم در اینجا افسرده و خسته میشوند و دیگر آن نشاط را ندارند و با این نوع جنگیدن قانع نمیشوند. یا بپذیرید که جنگ را متوقف کنیم، یا باید اجازه بدهید که داخل عراق شویم.» ایشان در حضور ما با منطق نظامیها قانع شدند و گفتند: «شما درست میگویید.» امام چهار دلیل برای مخالفت با ورود به خاک عراق فرمودند. یکی از ادلّه مخالفت ایشان این بود که اگر به داخل بروید، مردم عراق اذیت میشوند و ما هم نمیخواهیم مردم عراق اذیت شوند.
فرض کنید که شما به بصره بروید، چه اتفاقی برای مردم با آن جمعیت عظیم میافتد! بعد گفتند: «اگر داخل میشوید، در جایی بروید که جمعیت نباشد و کسی اذیت نشود. اگر تعداد کمی باشند، مهم نیست.» ما تا آخر جنگ همین کار را میکردیم. در فاو هیچ کس نبود. در خیبر تا لب دجله رفتیم که غیرنظامی نبود. در شلمچه هم مردم رفته بودند و نظامیها بودند. وضع ما اینگونه بود. به آن استراتژی که ایشان داده بودند، عمل کردیم.
خیلی از کسانی که محضر امام رسیدند، میگویند امام جذبه خاصی داشت. آیا واقعاً اینگونه بود؟ آیا جذبه شخصیتی را از محضر امام درک میکردید؟ آِیا جرأت میکردید همانگونه که در صحبتها و جلسهها حرف میزدید، در حضور امام هم استدلال کنید؟ خیلی ها برای اینکه انقلاب را بزنند، به سراغ امام و شاگردان امام رفتند. من پیام مکتوبی از امام دیدم که نوشته بودند، بعد از من خیلی از کسانی که از من کینه داشتند و دارند، به سراغ نزدیکانم می روند. الان می بینم که چنین است. واقعاً چه کسی در ایران هست که بگوید عاشق امام هستم، ولی در حرم امام و در مراسم سالگرد امام، با حاج حسن آقا که این روزها اصلی ترین یادگار امام هستند، آن گونه برخورد کند؟!
انصافاً امام خیلی پرابهت بودند. آدمهای معمولی و یا حتی بزرگان و طلبهها که با ایشان مواجه میشدند، تحت تأثیر قرار میگرفتند. من تقریباً از ۱۵ سالگی که به امام رسیدم، کم و بیش با امام بودم. از خانه ایشان تا مسجد و تا مدرسه فیضیه و یا در مسجد نزدیک حرم که درس میگفتند، همراه امام بودم.
از ۱۵ سالگی امام را میشناختید؟
من در ۱۴ سالگی به قم آمدم و در ۱۵ سالگی همسایه امام در روبروی خانه ایشان شدیم.
در یخچال قاضی؟
در یخچال قاضی. ما در خانه اخوان مرعشی بودیم و خانه ما روبروی خانه امام بود. من سعی میکردم گاهی رفت و آمدهایم را با امام هماهنگ کنم. امام هم از کوچهها میرفتند و برای رفت و آمد از خیابان نمیرفتند. از کوچهها به حرم میآمدند. من در مسیر سؤالاتم را با ایشان مطرح میکردم و سعی میکردم با ایشان مأنوس شوم.
اینگونه ادامه داشت تا اینکه در درس به ایشان رسیدم. نمیگویم منحصر بودم، اما امثال من چنین حالتی نداشتیم. امام برای ما خیلی ابهت داشت، اما من هم خیلی جسور و گستاخ بودم. معمولاً هر چیزی را که دیگران جرأت نمیکردند بگویند، به من محول میکردند که به امام بگویم.
گفتم که در مباحث، امام را اینگونه شناخته بودیم که اگر با منطق ایشان را قانع کنیم، از حرف جدی خودشان برمیگردند. حتی اگر تأکید کرده باشند. بعضی وقتها هم برنمیگشتند که معلوم میشد منطق ما را نمیپذیرفتند. مثلاً سر قضیه بنیصدر، ایشان تسلیم نشد. ما مخالف بودیم که آقای بهشتی از نامزد شدن ممنوع شود. ایشان به هر دلیلی به این رسیده بود که روحانی نباید برای ریاست جمهوری نامزد شود. ایشان گفتند که نباید روحانی بیاید. ما خیلی تلاش کردیم. ایشان هم به قم رفته بودند. ما هم پیغام دادیم که کار داریم و مرتب رفتیم و آمدیم.
یک شب دیگر با آیتالله خامنهای از تهران به قم رفتیم که ایشان را ببینیم. ایشان در اندرون بود و اندرون ایشان در خانه آقای یزدی توسط یک راهروی کوچک با بیرونی فاصله داشت. گفتیم که خدمت ایشان آمدیم. ایشان گفتند که من نمیتوانم از اندرون بیرون بیایم. ما هم گفتیم: نمیرویم تا ایشان را ببینیم. ایشان بلند شدند و آمدند. اما به بیرونی نیامدند. در همان وسط راهرو، فرشی بود که همان جا نشستند. ما هم به آنجا رفتیم. یک مقدار استدلال کردیم و دست خالی برگشتیم. حرف ما را قبول نمیکردند. این نمونههایی است که گاهی ایشان قبول نمیکردند و ما هم بدمان نمیآمد و میگفتیم که نظرشان است و ما هم تابع هستیم.
یک نکته در مورد فضای امروز جامعه بپرسیم. اشاره کردید که شاهد سیر تدریجی دور شدن از آرمانها هستیم. امروز چیزی که در جامعه ما مثل نقل و نبات پیدا میشود، بیاخلاقی، بداخلاقی، دروغ، تهمت و ریاست. آیا خود شما در این زمینهها با مسئولین ارشد حکومت رایزنی کردید؟
قطعاً رأس حکومت دلش نمیخواهد اینگونه باشد. اما این مسائل چندوجهی هستند. بعضی کارها را به عنوان حفظ نظام انجام میدهند. البته حفظ نظام را خودشان تحلیل میکنند. در اینگونه موارد ترجیح داده میشود که بعضی از این کارهای نادرست تحمل شود. وقتی به این آیه قرآن نگاه میکنم، مو بر بدن انسان سیخ میشود: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظّن انّ بعض الظّنّ اثم و لاتجسسوا.»
اگر ما بخواهیم جامعه خودمان را قرآنی کنیم، باید اینها را عملیاتی کنیم. اگر به همین یک آیه نگاه کنیم، نباید در جامعه سوءظن باشد. اصل بر برائت و صحت عمل است. اینها در قانون اساسی ما آمده است و همینطوری این افکار را نداریم. به نظرم انحراف خیلی زیاد است. همین است که مردم را از قرآن دور میکند. البته مردم ذاتاً از قرآن دور نمیشوند. یعنی اعمالشان با اعمال ما تطبیق میکند. متأسفانه اینگونه شده است.
من با شناختی که از رهبری دارم، مطمئنم که ایشان این گناهها را قبول ندارند که در جامعه میشود و دائماً نصیحت هم میکنند.
فکر میکنید برای کسانی که امروز دغدغه حکومت دینی و حکومت براساس قرآن و سنت دارند، کسانی که دغدغه امام و خط امام دارند، کسانی که دغدغه اصل ولایت فقیه دارند، کسانی که دغدغه نظریههای امام را دارند، بهترین راه دفاع چیست؟ نه از حیث حکومتی که بگویید مثلاً باید از بالا درست شود. فرض کنید همین هفتهنامهای که در حال کار کردن است به نظر شما بهترین راه دفاع از حکومتی دینی و از اندیشه امام در این شرایط، از طریق کسانی که کم نیستند و دغدغه امام دارند، چیست؟ البته به قول شما نمیتوان از خیلی از اتفاقات دفاع کرد. ولی میبینیم که این روزها هجوم سنگین رسانههای داخلی و خارجی بر شخص امام است.
خیلیها الان اساسشان اینگونه است. برای اینکه انقلاب را بزنند، به سراغ امام و شاگردان امام رفتند. من پیام مکتوبی از امام دیدم که نوشته بودند، بعد از من خیلی از کسانی که از من کینه داشتند و دارند، به سراغ نزدیکانم میروند. الان میبینم که چنین است. واقعاً چه کسی در ایران هست که بگوید عاشق امام هستم، ولی در حرم امام و در مراسم سالگرد امام، با حاج حسن آقا که این روزها اصلیترین یادگار امام هستند، آنگونه برخورد کند؟!
وقتی انسان نگاه میکند، هدف تمام رسانههای خارجی، زدن امام است. به نظر شما باید چه کار کنیم؟ به عنوان کسی که بالاخره سرد و گرم روزگار را چشیده است، بفرمایید ما به عنوان کسانی که دغدغه راه امام داریم، چکار کنیم؟ راهش چیست که ما بتوانیم امام را حفظ کنیم که حفظ امام در واقع حفظ اصل نظام و حکومت دینی است؟ یک فصل از قانون اساسی است که مربوط به حقوق عامه است. آن را با دقت مطالعه کنید. ببینید اگر ما آن را اجرا کنیم، بسیاری از مردم ناراضی، راضی می شوند و زود آشتی می کنند و خارجی ها هم زبانشان بسته می شود. قبلا هم خارجی ها می دیدند که نظام موفق است. شورش ها و جنگ با آن وسعت را پشت سر گذاشته و کشورش را ساخت. وقتی که دیدند ما موفقیم زبانشان بسته شد. در ابتدا آنها فکر نمی کردند که این کارها را می توانیم انجام دهیم، ولی با توکل بر خدا، نظام تثبیت و مستقر شد.
در این مورد چون مربوط به بقای اصل حکومت دینی است، باید کارشناسانه فهرستی از مسائل را تهیه کنیم و بگوییم. مثلاً این کارها را باید بکنیم. در این بحث مجال نیست. اما جواب مختصرش این است که ما فعلاً بهترین و آسانترین کاری که باید کنیم، اجرای قانون اساسی است که آن موقع نوشته شده و امام هم تأیید و امضاء کردند و رفراندم کردیم و مردم هم تأیید کردند. اگر الان همه اصول آن را درست عمل کنیم، نصف مشکلات از این جهت حل میشود.
حرف من از طریق حاکمان نیست.
بدون حاکمان نمیشود جامعه را اصلاح کرد. یک بخش و یک فصل از قانون اساسی است که مربوط به حقوق عامه است. آن را با دقت مطالعه کنید. ببینید اگر ما آن را اجرا کنیم، بسیاری از مردم ناراضی، راضی میشوند و زود آشتی میکنند و خارجیها هم زبانشان بسته میشود. قبلا هم خارجیها میدیدند که نظام موفق است. شورشها و جنگ با آن وسعت را پشت سر گذاشته و کشورش را ساخت. وقتی که دیدند ما موفقیم زبانشان بسته شد. در ابتدا آنها فکر نمیکردند که این کارها را میتوانیم انجام دهیم، ولی با توکل بر خدا، نظام تثبیت و مستقر شد.
ما هفتهنامهای داریم که میخواهیم برای امام و اندیشه امام کار کنیم. اگر ده سال قبل شما میخواستید برای امام کار کنید، خیلی عادی بود. ولی امروز کار کردن برای امام واقعاً یک جهاد میخواهد که بتوانیم آنگونه که حداقل برای خودمان قابل دفاع باشد، حرف بزنیم و مطلب بنویسیم.زمانی شما از بالا نگاه میکنید که درست است. بهترین کار و عملیترین کار این است که فرمودید. اما یک وقت این است که الان بنده چه کار کنم؟ میخواهیم از شما درس بگیریم که در این شرایط چکار کنیم؟ دست ما به اجرای قانون اساسی نمیرسد. ما که در هفتهنامه کار میکنیم، میخواهیم شما راهی نشان بدهید که در چه مسیری حرکت کنیم؟
من به شما و همه میگویم که همه ما به این قانون اساسی تکیه کنیم که مُجمع علیه است و آسانترین راه و میانبر همین است که از اینجا شروع کنیم. یعنی قانون اساسی را موبهمو اجرا کنیم. اگر همین کار را شروع کنیم، خیلی از مسائل حل میشود. مجله شما هم میتواند با تبیین ارزش قانون اساسی به عنوان میراث امام نقش امام در تأسیس نظام و ذکر نمونههای فراوان از خدمات بسیار مهم ایشان نسل جدید را که آسیبپذیر است، هدایت کند. البته قانون اساسی هم بعد از بیست سال که ما این کار را کردیم، ممکن است احتیاج به اصلاح داشته باشد.
خود امام عوض کردند.
بله. ممکن است شرایط آن روز ایجاب کند. در قدم بعدی قانون اساسی هم مطابق نیازهای روز اصلاح میشود. الان ما از جای دیگری نمیتوانیم شروع کنیم. الان شرایطی داریم که دشمنان ما منتظر هستند تا ما را چندپارچه کنند و بریزند و همه چیز را بگیرند. ببینید در وضع فعلی، امام را بیشتر میکوبند. برای اینکه میخواهند همه ما را متلاشی کنند و از بین ببرند. البته اگر اصلاحی از سوی رهبری آغاز شود و دیگران هم به ایشان کمک کنند، نتیجهبخش است. من هم اگر اقدامی بکنم، میتوانم با همین مقدار رابطهای که با رهبری دارم، کارهایی بکنم.
رئیس دانشگاه علامه طباطبایی اعلام کرد که در ۳۲۲۰ کلاس درس این دانشگاه، تفکیک جنسیتی صورت گرفته است.
صدرالدین شریعتی در گفت و گو با ایلنا تصریح کرد که کلاسهای همه رشته ها در دانشگاه علامه تفکیک جنسیتی شدهاند، مگر در مواردی که این کار باعث می شده ظرفیت برخی از کلاس ها به دو تا سه نفر برسد.
وی ادعا کرد که این کار باعث «رشد علمی فوق العاده در دانشگاه» شده است و نمی تواند حدی برای این رضایت تعریف کرد، و همچنین می گوید دختران می گویند در کلاس های دخترانه راحت تر می توانند کنفرانس بدهند و کسی هم به آنها متلک نمی گوید!
این رئیس دانشگاه که روحانی است، همچنین گفت: برخی از پسران دچار یک مشکلاتی هستند که ما نمیتوانیم آنها را مطرح کنیم به طوری که نمیگذارند دختران درس بخوانند و سوال بپرسند.
اخیرا اعلام شده که دولت راه اندازی ۱۸ دانشگاه تک جنسیتی را در برنامه خود دارد و همچنین در سرفصل های ۲۷۰ رشته دانشگاهی نیز قرار است بازنگری شود.
پذیرش جنسیتی دانشجویان و محروم شدن دختران از تحصیل در برخی رشته ها از امسال، از دیگر اقدامات اخیر دولت است که انتقادهای زیادی در پی داشته است.
بسیاری از ناظران و کارشناسان معتقدند اینگونه اقدامات، توهین به دانشجویان است و برخلاف ادعاهای مسئولان فعلی، کیفیت علمی دانشگاه ها را پایین می آورد و در مسیر تربیت اجتماعی دانشجویان نیز اخلال ایجاد می کند.
از جمله چندی پیش داریوش مهرجویی، کارگردان سرشناس سینما، به شدت از برنامه دولت برای تفکیک جنسیتی در پذیرش دانشگاه ها انتقاد کرده و گفته بود: صحبتهایی که در مورد تفکیک جنسیتی در دانشگاههای ایران مطرح شده و گویی ما به ۲۰۰ سال قبل بازگشتهایم. این حرفها که دختران حق تحصیل در بعضی از رشتهها را ندارند و مثلآ نمیتوانند در رشتهای مثل مهندسی معدن تحصیل کنند، دیگر در دنیای امروز جایی ندارد. نباید فراموش کنیم که ما در قرن ۲۱ زندگی میکنیم و این رفتارها به هیچ وجه شباهتی به این زمان ندارند.
صادق زیبا کلام، تحلیل گر سیاسی و استاد دانشگاه، حصر میرحسین موسوی و کروبی را “بی حاصل” توصیف می کند و معتقد است حذف آنها از صحنه سیاسی ممکن نیست.
وی با اشاره به حصر خانگی طولانی مدت آنگ سان سوچی که در نهایت با پیروزی او به پایان رسید و نه تنها رژیم برمه بلکه دنیا خانم آنگ سان سوچی را به عنوان یک شخصیت دموکرات، آزادی خواه و وطن پرست به رسمیت شناخت، و همچنین با یادآوری حصر خانگی آیت الله منتظری که تشییع جنازه میلیونی وی نشان داد هیچ اثری نداشته است؛ تاکید کرد که محبوبیت میرحسین در این سال اگر بیشتر نشده باشد، کمتر هم نشده است.
پس از انتشار خبری بستری شدن یک روزه مهندس موسوی در بیمارستان، نام او بار دیگر به صدر اخبار بازگشت. از سوی دیگر فعالان سیاسی منتقد دولت از بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل که برای شرکت در اجلاس جنبش غیرمتعهدها عازم تهران است، خواسته اند که با آقایان موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی دیدار کند.
درباره حصر خانگی سه ساله میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد و همچنین شیخ مهدی کروبی، مسیح علی نژاد روزنامه نگار گفت و گویی با صادق زیبا کلام تحلیل گر مسائل سیاسی انجام داده که می توانید در اینجا بشنوید و یا در ادامه بخوانید:
آقای زیبا کلام تحلیل شما در مورد واکنش دو جناح “اصلاح طلب” و “اصولگرا” در مواجهه با حصر موسوی و کروبی چیست، اینکه جریان اصولگرا همواره در دفاع از حصر سخن می گوید ولی چهره های شاخصی مانند سید حسن خمینی، سید محمد خاتمی، موسوی خویینی ها و هاشمی رفسنجانی هیچ اقدام جدی و عملی در اعتراض به این حصر نشان نمی دهند، آیا این به معنی نتیجه بخش بودن حصر در نظام سیاسی ایران تلقی می شود؟
دو تا بحث در مورد حصر وجود دارد؛ یکی عملکرد آقای موسوی پس از انتخابات سال ۸۸ است و دیگری برخوردی که حاکمیت با وی انجام داد. من معتقد بودم که آقای موسوی می توانست با شیوه مصلحت آمیزتر و مصالحه آمیزتری می توانست امتیازاتی را برای جنبش اصلاح طلبی ایران بگیرد اما ایشان روش اش این بود که گفت حاضر به توافق و مصالحه نیستم و می خواهم محکم و قاطع بایستم که این شیوه برخورد جای بحث دارد.
موضوع دیگر برخوردی که در این سه سال با ایشان شد، در حقیقت هدف برخورد این بود که ایشان ایزوله شوند، منفک شوند از گروه های سیاسی و آقای موسوی از صحنه سیاسی ایران اساسا کنار گذاشته شوند، اما معتقدم این اتفاق نیفتاده است. خانم آنگ سان سوچی نمونه ای ارزنده و زنده هستند که خیلی خیلی بیشتر از آقای موسوی خانه نشین شدند و تمام ارتباطات او با مردم توسط رژیم حاکم بر برمه قطع شده بود اما مقاومت و استواری خانم آنگ سان سوچی در حقیقت پیروز شد و الان شاهد هستیم که نه تنها رژیم برمه بلکه دنیا خانم آنگ سان سوچی را به عنوان یک شخصیت دموکرات، آزادی خواه و وطن پرست به رسمیت می شناسد.
به هر حال اسم موسوی و کروبی از رسانه های رسمی کشور کاملا حذف و سانسور شده، فضای جامعه را در چنین شرایطی چطور ارزیابی می کنید؟
بر خلاف تصوری که نظام جمهوری اسلامی دارد، که با حصر معنوی و حصر فیزیکی و خانگی آقای مهندس موسوی، کروبی و خانم رهنورد منجر به حذف آنها از اذهان مردم خواهد شد این اتفاق در سه سال گذشته نیفتاده است. و علی رغم اینکه آقای موسوی در حصر خانگی بوده و به جز همسر و دخترانش کسان دیگری نمی توانستند او را ببینند اما فکر می کنم امروز در سوم شهریور ۱۳۹۱ عین همان محبوبیتی که ایشان در سوم شهریور ۱۳۸۸ داشتند، اگر بیشتر نشده باشد کمتر هم نشده است. من نمی پذیرم که ایشان به دلیل حذف و محدودیت فیزیکی، از یادها رفته اند و مردم دیگر به فکر ایشان نیستند و حرف و مواضع ایشان برای مردم و طرفداران ایشان اهمینی ندارد، من چنین نظری ندارم.
اینکه اصلاح طلبان هیچ کنش سیاسی ندارند، جنبش سبز نماد بیرونی الان ندارد و جامعه آنگونه ای که شما توصیف می کنید یادی از موسوی و کروبی نمی کنند را چگونه ارزیابی می کنید؟
اصلاح طلبان هیچ عمل سیاسی نمی توانند انجام دهند و به شدت محدود هستند. اگر همین امروز اصلاح طلب ها جمع شوند و یک جا دعای کمیل برگزار کنند تا مدت ها باید سین جیم شوند و تعهد بدهند که دیگر در گروه شان دعای کمیل برگزار نکنند. این سکوت به معنای موفقیت آمیز بودن حصر مهندس موسوی نیست. آنچه شما دارید می بینید به معنای این است که رژیم جمهوری اسلامی ایران با نهایت جدیت مطلقا اجازه تحرکی به مخالفان رسمی و تابلو دار خودش نمی دهد.
آقای زیبا کلام، اجازه بدهید مصداقی سوالم را بپرسم؛ یعنی الان اگر آقای هاشمی رفسنجانی بعد از وضعیت بیماری آقای موسوی یک موضع گیری رسمی بکند و یا درخواست عیادت بکند، آیا جمهوری اسلامی بر اساس این تحلیلی که شما ارایه داده اید با ایشان برخورد می کند؟
اگر چنین اتفاقی بیفتد از فردا روزنامه های حکومتی، رادیو، تلویزیون، ائمه جمعه و جماعت و سایت های حکومتی شروع می کنند به اعمال فشار و هجمه شدید علیه ایشان و ای بسا حکم زندان خانم فائزه هاشمی را هم به اجرا خواهند گذاشت تنها به این دلیل که چرا آقای هاشمی مثلا می خواست با آقای موسوی عیادت بکند.
مگر این فشارهایی که شما برشمرده اید همین الان که آقای هاشمی موضع گیری جدی انجام نداده علیه ایشان جریان ندارد؟
دلخوری آنها از آقای هاشمی رفسنجانی این است که چرا ایشان مثل ما عمل نمی کند و چرا ایشان مهر تایید بر عملکرد نظام نمی گذارد، الان خشم و غضبشان از این بابت است، ولی تردیدی ندارم که اگر آقای هاشمی رفسنجانی اقدامات جدی تری نشان دهد، واکنش نظام خیلی جدی تر خواهد شد و ای بسا رفته رفته شاهد به وجود آمدنِ محدودیت های خیلی جدی تری در مورد خود آقای هاشمی رفسنجانی نیز بشنویم.
گفته اید اگر آقای هاشمی یک برخورد جدی تر بکند ممکن است حاکمیت خود ایشان را هم با محدودیت مواجه کند، آیا اگر زمانی که آیت الله منتظری در حصر بود مسولان اقدامات جدی تری انجام می دادند، این روزها حکومت دوباره اقدام به حصر می کرد؟
شما دارید در مورد مسائل عملی حصر صحبت می کنید که دیگران چه باید بکنند در مواجهه با حصر که موضوع جالبی است اما من در مورد بی فایده و بی حاصل بودن حصر صحبت می کنم. اگر در مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری می آمدید فقط و فقط یک سوال برای شما مطرح می شد که پس فایده آن حصر چه بود؟ آیت الله منتظری سالها در حصر بودند و هیچ کسی جز نزدیکان اجازه دیدار با او را نداشتند پس این میلیون ها نفر که در قم برای تشییع جنازه ایشان آمده بودند، اینها چه کسانی بودند و تحت تاثیر چه کسانی بودند؟ من جنبه کلان تر حصر را نگاه می کنم.
سازمان گزارشگران بدون مرز در اطلاعیهای با ابراز نگرانی عمیق از وضعیت سلامت میرحسین موسوی، بیماری این رهبر جنبش سبز را بیش از هر چیز ناشی از عوارض بازداشت او دانست و بر آزادی فوری وی تاکید کرد.
این نهاد بین المللی ناظر بر رعایت حقوق بشر و آزادی اطلاع رسانی در جهان، با اشاره به بستری شدن یکروزه میرحسین موسوی در بیمارستان به دلیل عارضه قلبی، نسبت به وضعیت سلامت وی ابراز نگرانی شدید کرد و رهبری را مسئول وضعیت و سلامتی مهندس موسوی دانست و از او خواست با اقدام سریع از قرار گرفتن میرحسین موسوی در معرض خطر بیشتر جلوگیری کند.
در اطلاعیه روز جمعه سازمان گزارشگران بدون مرز با اشاره به حصر خانگی ۱۸ ماهه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، تاکید شده که وضعیت آقای موسوی در حصر خانگی، سلامت وی را در معرض خطر قرار داده و او باید آزاد فورا شود.
این سازمان حقوق بشری همچنین نگهداری زندانیان سیاسی در حبس خانگی را بر خلاف قوانین بینالمللی و مترادف با ربایش و ناپدیدکردن افراد دانست و از مقامهای ایرانی به خاطر بهکارگیری سیستماتیک چنین روشهایی را علیه روزنامهنگاران و شهروند-خبرنگاران انتقاد کرد.
شورای هماهنگی راه سبز امید در گزارشی از آخرین وضعیت مهندس میرحسین موسوی و آنچه در زمان بستری در بیمارستان بر وی گذشته، از هموطنان آگاه درخواست کرذ با استفاده از تمامی ابزارها و امکانهای مشروع و قانونی و مسالمت آمیز که در اختیار دارند، صدای اعتراض خود را نسبت به ادامه یافتن حبس غیرقانونی و ضدانسانی رهبران و فعالان جنبش سبز بلند کنند؛ و در هنگامهی برگزاری اجلاس نمایشی و پرهزینهی سران عدم تعهد در تهران، از اطلاعرسانی در مورد وضع زندانیان آزادهی جنبش سبز، و تعقیب خواستههای مشروع خود به هر طریق ممکن دریغ نکنند.
به گزارش کلمه، در این گزارش با انتقاد از تأخیر چند ماهه در درمان مشکل قلبی میرحسین و پنهانکاری نهادهای مسئول حصر و حبس در این باره، جزئیاتی را درباره وضعیت فوق امنیتی بیمارستان و حتی اتاق عمل در زمان بستری ایشان و همچنین انتقال زودهنگام میرحسین به حبس خانگی بدون تکمیل روند درمان ارائه و تصریح شده است: عالی ترین مقامات کشور، مسئول هرگونه حادثهی غیرمترقبه و ناگوار برای آقایان مهندس موسوی، حجتالاسلام کروبی و خانم دکتر رهنورد و زندانیان سیاسی جنبش سبز هستند.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن انتقاد از اینکه حاکمان حداقلهای حقوقی و قوانین اساسی و مدنی کشور را در خصوص رهبران جنبش سبز رعایت نمی کنند و در مراقبت از سلامتی آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد، و نیز دیگر زندانیان آزادهی جنبش سبز به ویژه بیماران با بیمبالاتی عمل می کنند، تصریح کرده: این زندانیان سبز سرمایه های ملی و کانون امید ایرانیان برای گذار از بحرانهای فزاینده ای هستند که کشور به دلیل سیاست های نابخردانه و عدم کارآمدی حاکمیت و دولت کودتایی در عرصه داخلی و خارجی بدان مبتلا شده است، و در شرایط خاص می توانند عامل همبستگی ملی در مقابل تهدیدها و تهاجم خارجی و حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی کشور باشند.
متن کامل گزارش شورا به ملت ایران در تشریح آنچه در روزهای اخیر بر میرحسین گذشته و شرایط او در دوران قبل و بعد از بستری یک روزه در بیمارستان، در ادامه می آید:
بهنام خدا
گزارش به ملت ایران
اعتراض به خودکامگان
هموطنان عزیز
چنانکه در روزهای اخیر مطلع شدهاید، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، از رهبران جنبش سبز مردم آزادیخواه و دموکراسیطلب ایران، روز پنجشنبه دوم شهریورماه ۱۳۹۱ درپی تشدید عارضهی قلبی، تحت شدیدترین تدابیر امنیتی در مرکز قلب تهران بستری میشوند.
برخلاف دروغپردازیهای رسانههای اقتدارگرا و همسو با حاکمان قانون شکن، مشکل قلبی مهندس موسوی از چند ماه پیش وجود داشته است. عارضهی مزبور (گرفتگی رگهای قلب) حدود چهار ماه پیش مشخص شده، و حتی در بررسیهای مراکز درمانی و پزشکان معتمد نهادهای امنیتی ـ اطلاعاتی، مورد تاکید قرار گرفته است. مشکلی که از همگان مخفی نگه داشته شده و نهادهای مسئول حصر و حبس ایشان، در نهایت بیمبالاتی و بیاخلاقی و بیتوجهی به حداقلهای انسانی، نسبت به این موضوع عمل کردهاند.
پس از حاد شدن بیماری قلبی مهندس موسوی، ایشان تحت محاصرهی دهها نیروی امنیتی و اطلاعاتی و انتظامی به مرکز قلب تهران منتقل میشوند. بهدلیل گرفتگی شدید یکی از رگهای قلب، برای ایشان «استنت» (فنر) گذاشته میشود.
هراس نهادهای امنیتی و اطلاعاتی از هرگونه پیوند و رابطهی عاطفی و خبری مهندس موسوی با گروه پزشکان تا بدان حد بوده است که در زمان آنژیوپلاستی و درحالیکه از عوامل درمان تنها کمتر از ١٠ نفر در اتاق عمل حضور داشتهاند، حدود سی نفر از عوامل امنیتی در محل حضور داشتهاند که مبادا کلمهای میان رهبر جنبش سبز و پزشکان و پرستاران رد و بدل شود.
برپایه عرف علمی ـ پزشکی و پروتکلهای درمانی در اینگونه موارد بیمار باید برحسب شرایط چند روز در بخش مراقبتهای ویژه، بدون استرس و با دسترسی کامل به تمامی امکانات و خدمات دارویی و پزشکی و پرستاری، بستری و تحت نظارت باشد، اما به اصرار تیم امنیتی و اطلاعاتی، و به احتمال قوی بدلیل در پیش بودن اجلاس کشورهای غیرمتعهد درتهران، ایشان حدود ۲۴ ساعت بعد از بیمارستان و بخش ویژه به منزل بازگردانده شده اند. در حالی که حتی پس از مرخصی، اینگونه بیماران باید در برنامهی روزانهی بازتوانی با امکانات مشخص شرکت کنند، شرایطی که تامین آن برای میر آزاده و استوار جنبش سبز در ابهام کامل قرار دارد، چراکه تا زمان تنظیم این گزارش، تنها سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد، همراه مهندس موسوی است و آنان، همچون ۱۸ ماه گذشته، بار دیگر در حصر خانگی، محبوس شدهاند.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن اعتراض شدید نسبت به بداخلاقیها و رفتارهای غیرانسانی خودکامگان حاکم بر کشور، آنان را به رعایت حداقلهای انسانی، عرفی، قانونی و حقوق بشری برای اطلاع رسانی در مورد وضعیت سلامتی رهبران و زندانیان جنبش سبز فرامیخواند، چراکه دانستن حق مردم است و از این رو فشارها و تضییقات وارده برخانواده این عزیزان را در مورد عدم اطلاع رسانی نسبت به وضعیت آنان محکوم نموده و تاکید می نماید عالی ترین مقامات کشور، مسئول هرگونه حادثهی غیرمترقبه و ناگوار برای آقایان مهندس موسوی، حجتالاسلام کروبی و خانم دکتر رهنورد و زندانیان سیاسی جنبش سبز هستند.
حاکمان که بدون رعایت حداقلهای حقوقی و بیتوجه به قوانین اساسی و مدنی کشور، رهبران جنبش سبز را بیش از ۵۵۰ روز است در حبس خانگی محصور کردهاند، در صورت هرگونه بیمبالاتی در مراقبت از سلامتی آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد، و نیز دیگر زندانیان آزادهی جنبش سبز ـ بهویژه آنهایی که بیمار و نیازمند مراقبت ویژهاند- باید مسئولیت این وضعیت و پیامدهای ناشی از آن را بپذیرند. این زندانیان سبز سرمایه های ملی و کانون امید ایرانیان برای گذار از بحرانهای فزاینده ای هستند که کشور به دلیل سیاست های نابخردانه و عدم کارآمدی حاکمیت و دولت کودتایی در عرصه داخلی و خارجی بدان مبتلا شده است، و در شرایط خاص می توانند عامل همبستگی ملی در مقابل تهدیدها و تهاجم خارجی و حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی کشور باشند.
شورای هماهنگی راه سبز امید از هموطنان آگاه میخواهد با استفاده از تمامی ابزارها و امکانهای مشروع و قانونی و مسالمت آمیز که در اختیار دارند، صدای اعتراض خود را نسبت به ادامه یافتن حبس غیرقانونی و ضدانسانی رهبران و فعالان جنبش سبز بلند کنند؛ و در هنگامهی برگزاری اجلاس نمایشی و پرهزینهی سران عدم تعهد در تهران، از اطلاعرسانی در مورد وضع زندانیان آزادهی جنبش سبز، و تعقیب خواستههای مشروع خود به شیوههای مسالمتآمیز ممکن دریغ نکنند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
چهارم شهریورماه ۱۳۹۱
انجمن شاعران ایران از دوستداران محمدرضا شفیعی کدکنی دعوت کرد با ارسال نامه، از این استاد شعر برجسته و ادب فارسی برای شعرخوانی در جمع علاقه مندانش دعوت کنند.
در این فراخوان که با عنوان «هزار نامه به شفیعی کدکنی» منتشر شده، آمده است: همه علاقهمندان به شعر و ادب پارسی میدانند که حضرت علامه محمدرضا شفیعی کدکنی به سبب بزرگی ذاتی و مناعت طبع و برخی ملاحظات شخصی، از حضور در جمع پرهیز دارند، و دوستداران و شیفتگان آن بزرگمرد و نادره زمان، اگرچه از دریای معلومات و دانش آن بزرگوار بی نصیب نیستند، اما آرزوی دیدار ایشان، همچنان از دستنیافتنیترینهای این روزگارشان است.
انجمن شاعران می افزاید: بخصوص نسل جوان ایرانی علاقهمند به شعر و ادب و خاصه شاعران جوان، که بسیار در گوشه و کنار از انجمن شاعران ایران خواستهاند که امکان درکِ حضور بزرگانی چون استاد شفیعی کدکنی را فراهم آورد. از اینرو بر آن شدیم تا صدای مخاطبِ مشتاق این دریای معرفت را به نحوی شایسته به حضرت ایشان برسانیم ـ هرچند که از این اشتیاق وصفناشدنی بیخبر هم نیستند ـ به همین منظور، انجمن شاعران ایران از همه دوستداران و علاقهمندان دعوت میکند تا با نوشتن نامه، در طرح دعوت از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی برای شعرخوانی و سخنرانی در جمع شرکت کنند.
این تشکل ادبی تاکید کرده که نامهها روی یک برگه A4 و حداکثر در چهار سطر نوشته شده باشد و در پایین نامه نام و نشانی و شماره تماس فرستنده قید شده باشد. مهلت ارسال نامهها نیز تا پایان آبانماه ۱۳۹۱ اعلام شده است.
در پایان این فراخوان آمده است: هرچند ممکن است این درخواست جمعی از سوی استاد محمدرضا شفیعی کدکنی پذیرفته نشود، اما انجمن شاعران ایران اعتقاد دارد که به وظیفه ذاتی خود در قبال علاقهمندان به شعر و ادب پارسی عمل کرده است و رد دعوت از طرف ایشان را به منزله بیاعتنایی به مخاطب نمیداند، که گفتهاند: بزرگان آن بینند که ما نمیدانیم.
سه کارگر ایران خودرو در روز پنجشنبه بر اثر گاز گرفتگی جان خود را از دست دادند.
بنا به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، ظهر روز پنجشنبه ۲ شهریور کارگران بخش گازرسانی شرکت ایران خودرو برای تعمیر لوله های گاز مشغول به کار میشوند که در هنگام کار یکی از لولهها شکسته و یکی از کارگران بر اثر نشت گاز دچار تنگی نفس میشود.
در ادامه یکی دیگر از کارگران به قسمت مونتاژ میرود تا کمک بیاورد و یکی از کارگران مونتاژ برای کمک با او همراه میشود اما شدت نشت گاز به حدی بوده است که هر ۳ کارگر (۲ نفر از گازرسانی و ۱ نفر از مونتاژ) جان خود را از دست میدهند.
این اولین بار نیست که کارگران ایران خودرو بر اثر کوتاهی در رعایت اصول ایمنی جان خود را از دست میدهند.
ایمنی کار در ایران در سطح پایینی است که باعث شده موارد جراحت یا معلولیت بر اثر حوادث ناشی از کار بیش از حد متوسط جهانی باشد.
قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) از شهادت ۴ تن از پاسداران انقلاب اسلامی در سانحه هوایی بالگرد در منطقه شمالغرب کشور خبر داد.
به گزارش خبرگزاری فارس، روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در اطلاعیهای اعلام کرد: صبح امروز ( شنبه مورخ ۴/۶/۹۱) یک فروند بالگرد متعلق به قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در حین انجام مأموریت در منطقه مرزی سردشت، در آستانه فرود، بعلت نقص فنی دچار سانحه شد.
این اطلاعیه افزوده است: در این سانحه تعداد ۳ تن از کادر پروازی همراه با یکی از پاسداران قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) به شهادت رسیدند.
شهرستان کردنشین سردشت یکی از شهرستانهای مرزی ایران در استان آذربایجان غربی است که در جنوب غربی این استان و امتداد جنوبی ارومیه قرار دارد و با اقلیم کردستان عراق همسایه است.
حسن فرشتیان
در نگاهی ابتدایی، پرونده پزشکی هر فردی، جنبه محرمانه داشته و از اسرار خصوصی وی تلقی می شود. بازگشایی و علنی کردن محتوای آن فقط در شرایطی ویژه امکانپذیر است. پرونده پزشکی هر فردی، فقط دو طرف دارد یکی «خود وی» و دیگری «پزشک معالج». پزشک مربوطه طبق سوگند نامه بقراط، موظف است اسرار حرفه ای را حرمت گذاشته و از افشای آن پرهیز کند، لذا وی حق علنی کردن محتوای پرونده را ندارد مگر به حکم قضایی و در شرایطی که به محتوای پرونده قضایی ارتباط مستقیم داشته باشد. به صورتی کاملا استثنایی و فقط به حکم قضایی، در شرایطی ویژه پزشک موظف به ادای شهادت محرمانه هست ولی خود فرد مربوطه، مالک و حاکم پرونده پزشکی خویش بوده و در صورتی که تمایل داشته باشد می تواند داوطلبانه محتوای آن را علنی سازد.
یکی از استثناهای موضوع فوق، شخصیت اجتماعی فرد مربوطه می باشد. هنگامیکه فردی به عنوان شخصیت حوزه عمومی مطرح می شود پرونده سلامتی وی ممکن است در برخی موارد «حریم خصوصی» تلقی نشود. به عنوان نمونه هنگامیکه فردی خود را کاندیدای ریاست کشوری می کند، این بحث مطرح می شود که آیا جنبه محرمانه پرونده پزشکی وی باید به استناد «حفظ حریم خصوصی» همچنان رعایت شود؟ یا خیر؟
وضعیت پزشکی رییس جمهوران اخیر فرانسه، فرصتی را ایجاد کرد که این بحث، بصورت جدی بین حقوقدانان و پزشکان و سیاسیون طرح شده و نظرات موافق و مخالف در رابطه با «حوزه عمومی» و «حریم خصوصی» مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
مجله پزشکی فرانسهLe Quotidien du Médecin (به تاریخ ۲۹ فوریه ۲۰۱۲) بهنگام انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه همین پرسش را مطرح می کند و نظرات موافق و مخالف آنرا بررسی می نماید.
ژان لوک ملانشون کاندیدای جبهه چپ، در ۱۵ مارس ۲۰۱۲ صراحتا با انتشار پرونده پزشکی ریاست جمهوری مخالفت ورزیده و با استناد به اصل «حریم خصوصی»، آن را بخشی از زندگی خصوصی رییس جمهور می داند که بایستی محرمانه باقی بماند ولی بصورت استثایی می پذیرد که اگر وضعیت سلامتی رییس جمهور مانع از انجام وظایف وی شود، پرونده وی بایستی علنی شود (Europ1). قانون اساسی فرانسه (اصل هفتم) بسان قانون اساسی ایران (اصل یکصد و سی و یکم)، وضعیتی را پیشبینی کرده است که ریاست جمهور بدلیل نداشتن سلامتی نتواند نقش خویش را ایفا کند.
مجله پزشکی فرانسهLe Quotidien du Médecin در شماره فوق، از فرانسوا هولاند کاندیدای وقت ریاست جمهوری فرانسه همین پرسش را مطرح می کند، وی پاسخ میدهد: «فرانسویان منتظر شفافیت بیشتری در این زمینه هستند زیرا فرانسویان حق دارند نسبت به سلامت رییس جمهورشان آگاه باشند، بایستی بتوانند از این سلامتی به اندازه ای که به انجام وظایف وی مربوط می شود مطلع شوند، ولی بیشتر از آن، دیگر به جنبه خصوصی زندگی وی مربوط شده و جنبه محرمانه دارد». وی در این مصاحبه، این سوژه را حساس دانسته و متعهد می شود که در صورت راهیابی به کاخ الیزه، هر شش ماه یکبار پرونده وضعیت سلامتی خویش را در معرض افکار عمومی قرار دهد.
وی تا کنون به تعهد خویش عمل کرده و در ششم ژوئن ۲۰۱۲ کاخ الیزه در بیانیه ای رسمی، اعلام کرد که پس از آزمایشات کلینکی و پاراکلینکی، نتایج پزشکی بولتن سلامتی فرانسوا هولاند، عادی «نورمال» است. (Le Point, 6 juin 2012).
رییس جمهور قبلی فرانسه، نیکلا سارکوزی نیز متعهد شده بود بولتن سلامتی خویش را هر شش ماه یکبار علنی کند، ولی در طول پنج سال ریاستش فقط سه بار پرونده اش را آشکار کرد. اولین بار، در ۱۶ مه ۲۰۰۷ پنج روز پس از ورودش به کاخ الیزه، بولتن سلامتی خویش را منتشر کرد. الیزه در سوم ژوییه ۲۰۰۹ نیز نتایج آزمایشات پزشکی قلب، عروق و خون رییس جمهور را عادی اعلان کرد. سارکوزی آخرین بار در دوم اوت ۲۰۱۰ بولتن سلامتی خویش را آشکار ساخت. ولی این اعلان اخیر وی، از دید حقوقدانان، بی اعتبار تلقی شد، زیرا این بولتن توسط یک پزشک امضا نشده بود و از درجه اعتبار ساقط بود. (Expresse 11 avril 2012).
رییس جمهور اسبق ژاک شیراک تمایلی به اعلان وضعیت سلامتی خویش نداشت. رییس جمهور قبل از وی، فرانسوا میتران، در دور دوم ریاست جمهوری اش، سرطان (۱۹۸۸) پروستات خویش را پنهان نگهداشت و در اواخر دوران ریاستش هنگامیکه مساله علنی شد فضایی از بی اعتمادی و دلخوری در فرانسویان ایجاد شده و وی را بدلیل انتشار بولتن سلامتی جعلی شدیدا مورد انتقاد قرار دادند.
سابقه تاریخی این مساله روند رو به پیشرفتِ شفاف سازی و آگاهی بخشی بیشتری در این زمینه را نشان می دهد. پرونده پزشکی شخصیت های حوزه عمومی، که قبلا محرمانه تلقی می شد هم اکنون شفاف و علنی شده، و از حوزه حریم خصوصی خارج می شود و بلکه آگاهی به محتوای آن، به عنوان حقی برای مردم برسمیت شناخته می شود.
هنگامیکه فردی در مقام و موقعیت اجتماعی ویژه ای قرار می گیرد، رییس یا رهبر کشور شده و یا حتی رهبر اپوزیسیون شود، طرف های پرونده پزشکی وی فقط دو طرف نیستند (خودش و پزشک مربوطه)، بلکه پرونده وی طرف سومی هم دارد که عبارت است از: «افکار عمومی».
چنانچه گفته شد «افکار عمومی» فرانسه بر آخرین بولتن سلامتی سارکوزی انتقاد داشت و آن را نپذیرفت فقط به این دلیل که این پرونده فاقد امضای پزشک بود.
این روزها نگرانی بسیاری در مورد پرونده وضعیت سلامتی زندانیان سیاسی در ایران وجود دارد. در طول سالیان گذشته برخی زندانیان و بازداشت شدگان (مثل زهرا کاظمی، قربانیان کهریزک و…) در شرایطی از دنیا رفته اند که نقاط تاریک و مبهمی در چگونگی مرگ آنان هست. پس از گذشت یک سال، هنوز پرونده پزشکی هدی صابر در معرض افکار عمومی قرار نگرفته است.
پر واضح است که دولت موظف به فراهم کردن شرایط پزشکی مناسبی برای درمان کلیه زندانیان می باشد. ولی وضعیت محصورین و محبوسین ( آقایان موسوی و کروبی) اسفبارتر است زیرا هنوز نهادی بصورت رسمی مسوولیت حصر و حبس آنان را عهده دار نشده است. اینجاست که وظیفه نهادهای مختلف سنگین تر می شود. (روشن است که در این نوشتار فقط مساله پرونده پزشکی مطرح هست. نگارنده، جنبه قانونی و فقهی اینگونه حبس و حصرها در نوشتارهای دیگری اجمالا مورد بررسی قرار داده است: «حصر خانگی از دیدگاه فقه و حقوق» و «حصر آیینهها، آیینه حصرها»)
علاوه بر جنبه حقوقی مساله فوق، چون حکومت در معرض اتهام قرار دارد، این پاسخگویی اگر صادقانه باشد، در جهت ایجاد شفافیت، به وی کمک خواهد کرد.
در مورد فوق، مجموعه «حاکمیت» بصورت کلی، باید پاسخگو باشد. «قوه قضاییه» نیز با توجه به اینکه همه زندان ها باید زیر نظر وی باشد مسوولیت بازداشتگاههای رسمی و غیر رسمی را بر عهده دارد. «قوه مقننه» نیز اگر خود را نماینده مردم می داند، جهت رفع نگرانی مردم، حق تحقیق و تفحص دارد (اصل هفتاد و ششم ، و هشتاد و چهارم ق.ا ج.ا.ا.). «مجموعه دولت» نیز، بدلیل وظایفش در جهت تامین امنیت عمومی شهروندان از یکسو، و امنیت عمومی جامعه از سویی دیگر، بایستی پاسخگو باشد.
با توجه به اینکه نهادهای فوق بگونه ای مسوول و در معرض اتهام هستند و در راستای ابهام زدایی، سزاوار است که تک تک نهادهای فوق به مسولیت فوق توجه کرده و شرایطی را فراهم کنند که پزشکان مستقل و پزشکان مورد اعتماد خانواده، بتوانند به پرونده های پزشکی فوق دسترسی داشته و بیماران را در شرایط مناسبی تحت درمان قرار داده و «افکار عمومی» را در جریان قرار بدهند، البته در صورتیکه حصر شدگان و حبس شدگان، با آشکار کردن آن، مخالفتی نداشته باشند.
شرایط عاطفی خانواده و نزدیکان، و پیچیدگی های سیاسی مساله، کاملا قابل درک بوده و حتی موضعگیریشان می تواند قابل تایید باشد، بایستی برایشان بردباری طلبید و برای عزیزانشان تندرستی، رهایی و آزادی. حکایت خانواده ها، حکایت آن پرنده ای هست که دیگر حتی تقاضایش «گشودن درب قفس» نیست بلکه قناعت ورزانه، خرسند خواهد بود به «بردن قفس در باغی».
در کنار وضعیت پزشکی زندانیان، مخصوصا زندانیان غیر مشهور، این روزها، وضعیت پزشکی میر حسین موسوی موجی از نگرانی ایجاد کرده است. معذوریت ها و محذوریت های خانواده ایشان جهت بازگویی پرونده پزشکی، کاملا روشن و واضح است ولی خانواده ایشان هیچگونه مخالفتی برای آشکار کردن وضعیت سلامتی ایشان ندارد.
اکنون که برادر میر حسین رسما اعلام کرده است که «بر اساس مصالح، قرار نیست ما در این مسئله اظهارنظری بکنیم»، نتیجتا اظهار نظر کردن به دیگران واگذار شده است. بی تردید در این زمینه، حکومت، از همه مطلع تر هست. لذا اکنون نوبت حکومت است که خردورزی نموده و در جهت اقناع افکار عمومی و شفاف سازی، اقدام کند. در این رفتار خردورزانه، اولا حکومت در جهت زدودن نگرانی ها (از دوستداران فردی که به گفته حکومت، بیش از ۱۳ میلیون رای مردمی آورده است) تلاش کرده است، و ثانیا با توجه به ادعایش مبنی بر فراهم کردن امکانات رفاهی و درمانی مناسب، خویش را از اتهامات مربوطه، تبرئه نموده است.
«من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل میگذرد همنفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید…
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن داد کنید
گر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش محال است که آباد کنید
کنج ویرانه ی زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خداد داد کنید…»
منبع: جرس
میزگرد بررسی انقلاب مشروطه ایران، هفته ی گذشته توسط زندانیان بند ۳۵۰ اوین برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، میزگرد بررسی انقلاب مشروطه ایران دو هفته قبل توسط زندانیان بند ۳۵۰ اوین که بصورت مناظره بین علیرضا رجایی، قاسم شعله سعدی، فریبرز رئیس دانا و رضا مولوی برگزار شد با دخالت ماموران زندان ناتمام ماند.
رضا مولوی استاد دانشگاه دارهام انگلیس، جنبش ۱۸۹۰ تنباکو را مقدمه و تمرینی برای انقلاب مشروطه دانست. فریبرز رئیس دانا انقلاب مشروطه را انقلابی چپ گرایانه دانست و گفت پیش از انقلاب مشروطه دو هزار ایرانی که در راه آهن تفلیس کار می کردند با اندیشه سوسیال دموکراسی آشنا بودند که بعدا زمینه ی انقلاب مشروطه را فراهم کردند.
وی در ادامه ی سخنانش گفت سپهدار تنکابنی و سردار اسد بختیاری برای زنده کردن امتیازاتی که در زمان قاجار داشتند به انقلاب مشروطه پیوستند و آنچه بر سر انقلاب مشروطه رفت مداخله ی انگلستان بود و آنچه از آن زمان تاکنون بر سر مبارزه ی این ملت می رود و آنرا به انحراف می کشد، مداخله ی امپریالیزم است که کماکان در منحرف کردن حرکت های مردم سرزمین های عربی می بینیم که آمریکا با همین قصد وارد می شود.
در پاسخ به بخشی از سخنان فریبرز رئیس دانا، مولوی و شعله سعدی دیدگاه های چپ گرایانه را در انقلاب مشروطه رد کرده و قسمت اعظم این انقلاب را لیبرالی نامیدند.
قاسم شعله سعدی در بخشی از این مناظره با اشاره به مطالبه ی مردم در انقلاب مشروطه گفت مردم در انقلاب مشروطه به دنبال عدالتخانه و سیستم قضایی بودند و اولویت اول مردم عدالتخانه بود.
وی در ادامه به نقش همسایه شمالی ایران، یعنی روسیه، در سرکوب مردم ایران پرداخت که با واکنش تند رئیس دانا مواجه شد. علیرضا رجایی نیز در این مناظره حد میانه را در پیش گرفت و انقلاب مشروطه را انقلابی دانست که قسمتی از آن را دیدگاه چپ گرایانه تشکلیل داده و مابقی لیبرال ها و مذهبی ها بودند.
محمد داوری و کوروش کوهکن از مجریان این برنامه بودند.
معاون وزیر نیرو از افزایش ۵ درصدی مصرف انرژی کشور از ابتدای سال جاری خبر داد.
وی با اشاره به اینکه رشد مصرف انرژی در یک ماه اخیر معادل سه درصد بوده است در پاسخ به این سئوال که آیا رشد مصرف انرژی به معنی بیاثر شدن هدفمندی یارانهها است؟ گفت: به هیچ وجه نباید چنین تعبیری داشت؛ تا قبل از هدفمند شدن یارانهها مصرف انرژی کشور حداقل سالانه هشت درصد افزایش مییافت که رشد ۵ درصدی در سال جاری نشاندهنده متوقف شدن روند سابق و کشیده شدن ترمز رشد مصرف انرژی در کشور است.
این مقام مسئول با اشاره به اینکه پیک (اوج) مصرف برق امسال نسبت به سال قبل ۲٫۵ درصد افزایش داشته، ادامه داد: این در حالی است که در سال قبل شاهد رشد ۳٫۰۴ درصد اوج مصرف بودیم و روند کنونی حاکی از تلاش مناسب مردم و مشترکان صنعت برق برای مدیریت مصرف است.
به گفته بهزاد، مدیریت مصرف انرژی از سوی مردم، پتانسیلهای صادرات برق کشور را افزایش میدهد و رشد بیش از ۴۰ درصدی صادرات برق ایران از ابتدای سال جاری موید همین نکته است.
به گزارش ایسنا، بررسی تاثیر هدفمند شدن یارانهها در بخش برق از کاهش ۱۰ تا ۱۲ درصدی مصرف انرژی در کشور در یکسال نخست اجرای این قانون حکایت میکند. امری که هرچند ضروری و قابل توجه بوده، ولی هنوز با پیشبینی کاهش ۳۰ درصدی مصرف انرژی در کشور فاصله دارد.
البته مسئولان صنعت برق دستیابی به هدف نهایی کاهش ۳۰ درصدی مصرف انرژی را منوط به اجرای دو فاز دیگر هدفمند شدن یارانهها در بخش برق میدانند.
براساس آخرین اطلاعاتی که در بخش مصرف برق بعد از هدفمندی یارانهها جمعآوری شده، در سال نخست اجرای این قانون شاهد توقف رشد هفت تا هشت درصدی مصرف سالانه انرژی بودهایم و این درحالی است که بین سه تا پنج درصد نیز کاهش مصرف انرژی در کشور رخ داده که در مجموع میتوان به طور قطعی اعلام کرد که مصرف انرژی در کشور ۱۰ تا ۱۲ درصد کاهش داشته است.
محمد بهزاد پیشتر نیز به ایسنا گفته بود که بررسیها حاکی از این است که میتوان کاهش مصرف انرژی در کشور را از ۱۰ درصد به ۳۰ درصد افزایش داد که این مهم با اقداماتی که مردم و بخش صنعت باید انجام دهند، عملیاتی خواهد شد.
وی که پیشتر از برنامه وزارت نیرو برای افزایش قیمت برق در دو مرحله دیگر خبر داده بود، در این زمینه میافزاید که پیشبینیها حاکی از این است که میتوانیم تا ۳۰ درصد کاهش مصرف را داشته باشیم و منتظر هستیم که در هر کدام از دو مرحله آینده ۱۰ درصد کاهش مصرف داشته باشیم، اما در نهایت امیدواریم که حداقل ۲۵ درصد از مصرف انرژی برق کاسته شود.
سخنگوی محمد مرسی رییس جمهوری مصر اعلام کرد که سفر مرسی به تهران برای شرکت در اجلاس جنبش عدم تعهد به معنای تغییر در سیاست خارجی این کشور در قبال تهران نیست.
” یاسر علی ” سخنگوی مرسی روز گذشته در گفتگو با روزنامه فرا منطقه ای الشرق الاوسط چاپ لندن ضمن اعلام این مطلب افزود که روابط دیپلماتیک تهران – قاهره به این زودی ها از سر گرفته نخواهد شد.
اشاره یاسر علی در حالی است که علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران هفته گذشته در گفتگو با روزنامه مصری ” الاهرام ” ابراز امیدواری کرده بود که قاهره و تهران هر چه زودتر روابط دیپلماتیک خود را از سر گیرند.
یاسر علی اما در مصاحبه با الشرق الاوسط با رد احتمال از سرگیری قریب الوقوع رابطه دیپلماتیک تهران – قاهره گفت : سفر مرسی به تهران بر مبنای پروتکل ها صورت می گیرد و نشانه ای از تغییر در سیاست خارجی مصر محسوب نمی شود.
وی همچنین افزود : موضع مرسی در قبال تحولات سوریه روشن است و رییس جمهوری مصر خواهان کناره گیری بشار اسد از قدرت و در عین حال مخالف مداخله نظامی خارجی در سوریه است.
به گزارش عصر ایران،ایران و مصر اندکی بعد از سقوط حکومت پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی روابط دیپلماتیک ندارند و دو کشور بر سرمسایلی چون صلح خاورمیانه ، میزبانی دولت مصر از آخرین شاه مخلوع ایران و نیز نامگذاری یک خیابان در تهران به نام قاتل ” انور سادات ” رییس جمهوری اسبق مصر اختلاف نظر دارند.
به قدرت رسیدن محمد مرسی رییس جمهوری اسلامگرای مصر امیدهایی را برای تغییر در سیاست خارجی مصر و از سرگیری روابط دیپلماتیک تهران – قاهره برانگیخته است و همزمان برخی کشورهای عربی منطقه را از نزدیکی احتمالی تهران- قاهره نگران ساخته است.
به دلیل وفور نیروی کار و ناتوانی بنگاهها در تامین هزینه های خود؛ هم اکنون ۳ میلیون نیروی کار فاقد شناسنامه و لیست بیمهای در کشور فعالیت میکنند و حقوق ۲۵درصد افراد نیز در ماه کمتر از ۳۹۰ هزار تومان است.
به گزارش مهر، بررسی وضعیت حقوق و دستمزد نیروی شاغل مشمول قانون کار در ایران طی سال های اخیر نشان می دهد که هم اکنون درصد قابل توجهی از افراد امکان بهره مندی از دستمزدهای متناسب با نرخ تورم را ندارند.
براساس این گزارش طبق برآوردها و برخی آمارهایی که در سخنان مقامات دولتی نیز وجود دارد هم اکنون ۱۰میلیون نیروی کار مشمول قانون کار و دارای سوابق بیمه ای در کشور داریم که به نظر فعالان بازار کار و اشتغال و کارشناسان این حوزه، چیزی حدود ۷۵ درصد از کل آنان صرفا حداقل دستمزدهای سالیانه مصوب شورای عالی کار را دریافت می کنند.
از سوی دیگر طبق پیش بینی قانون کار، شورای عالی کار در طول سال تنها یک بار می تواند با هماهنگی نمایندگان کارگران، کارفرمایان و دولت؛ میزان افزایش حداقل دستمزد سال آینده را تعیین و برای اجرا ابلاغ کند.به دلیل افزایش چندباره نرخ تورم در سال، امکان افزایش دوباره دستمزدها متناسب با نرخ تورم وجود ندارد و این مسئله باعث می شود تنها یک فصل پس از تعیین حداقل مزد جدید، دوباره شکاف بین دستمزد جدید و نرخ تورم افزایش یابد.
حمید حاج اسماعیلی در گفتگو با مهر با بیان این مطلب که طبق وضعیت سن فعال کشور و تعداد کارگران ثبت شده، هم اکنون نیروی مشمول قانون کار کشور حدود ۲ برابر نیروهای لشکری و کشوری است، گفت: با اینکه تعداد افراد تحت استخدام دولت کمتر از ۳ میلیون نفر است، اما مشمولان قانون کار به ۱۰میلیون نفر رسیده اند.
نماینده کارگران در هیئت حل اختلاف، اظهار داشت: اگر آمار نیروهای فصلی و گروه هایی که به هر دلیلی در آمارهای بیمه ای تامین اجتماعی به ثبت نرسیده اند را نیز به جمعیت ۱۰میلیونی بیافزاییم، قطعا مشمولان قانون کار به مراتب تعداد بالاتری را نیز خواهند داشت.
این فعال کارگری با اشاره به اینکه برآوردها نشان می دهد که کشور هم اکنون ۴ میلیون نفر بیکار دارد، اظهار داشت: با این حال جا به جایی افراد در بین بنگاه ها به معنای خروج افراد از کل مجموعه بازار کار نیست.
وی خاطر نشان کرد: حداقل ۳ میلیون نفر در کشور امروز مشغول به کار هستند که به هر دلیلی بیمه نشده اند و نه تنها در آمارهای تامین اجتماعی وجود ندارند؛ بلکه به دلیل قرار گرفتن در سایه بازار کار، اساسا از سایر حقوق قانون کار نیز محروم می شوند.
حاج اسماعیلی، اظهار داشت: یکی از ضعف های فعلی غیرشفاف بودن جمعیت فعال کشور است. برآورد می شود جمعیت فعال کشور هم اکنون بیش از ۲۶ میلیون نفر باشد اما مرکز آمار در آخرین گزارش خود تعداد جمعیت فعال را ۲۳ میلیون نفر اعلام کرد.
نماینده کارگران در هیئت حل اختلاف، تاکید کرد: به دلیل وفور بنگاه های کوچک و واحدهای تولیدی زیر ۲۵ نفر در کشور، هم اکنون ۷۵ درصد نیروی کار مشمول قانون کار فقط به میزان حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار دریافت می کنند. متاسفانه تصویب حداقل دستمزد ۳۸۹ هزار و ۷۰۰ تومانی در سال جاری، به هیچ وجه پاسخگوی هزینه ها و تامین کننده معیشت کارگران نیست.
این فعال کارگری، یکی از مسائل موجود در بنگاه ها و صنوف کوچک را عدم رعایت قانون کار و دور زدن قوانین بیمه ای و مالیاتی برشمرد و گفت: این مسئله از آنجا حائز اهمیت است که هم اکنون ۵۰ درصد نیروی کار کشور در واحدها و صنوف کوچک مشغول به کار هستند.
وی افزود: خوشبختانه به دلیل اجرای طرح طبقه بندی مشاغل در بنگاه ها و واحدهای بزرگ و اجبار کارفرمایان به رعایت رتبه و گروه شغلی افراد؛ در این بخش ها وضعیت حقوق و دستمزد بهتری وجود دارد و می توان گفت افراد نسبتا به تناسب تخصص و مهارت خود حقوق دریافت می کنند.
حاج اسماعیلی ارائه اطلاعات غیرشفاف در لیست های بیمه ای واحدهای کوچک را یکی از مسائلی دانست که باعث تضییع حقوق نیروی کار شاغل در این بخش می شود.
نماینده کارگران در هیئت حل اختلاف این مطلب را نیز افزود که به دلیل عدم ارائه لیست های بیمه ای و آمارهای شفاف، هم اکنون حداقل ۲۵ درصد شاغلان غیردولتی بازار کار، زیر حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار را دریافت می کنند که به معنای دستمزدی کمتر از ۳۸۹ هزار و ۷۰۰ تومان در هر ماه است.
روز گذشته جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای به مناسبت برگزاری اجلاس سران جنبش عدم متعهد نسبت به وضعیت دشوار عزیزان دربند خود هشدار دادند. در بخشی از این بیانیه آمده است: "ما جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی نیز که عزیزانمان در حصر و بند و حبس و تبعید ماندند تا جامعه جهانی یادش بماند ادعای نداشتن زندانی سیاسی در ایران توسط مقامات حکومتی، دروغ و یاوه ای بیش نیست، و ما حتی در اعیاد مذهبی و این عید عابدان ازمرخصی و ملاقات حضوری عزیزانمان و شنیدن صدایشان محروم ماندیم…"
شانزدهمین دوره سران جنبش غیرمتعهدها از هفتم تا یازدهم شهریور در تهران برگزار خواهد شد. طی روزهای گذشته با تشدید تدابیر امنیتی چهره پایتخت به فضای پادگانی تغییر یافته است. در همین زمینه سردار احمدرضا رادان جانشین فرمانده ناجا از اتخاذ چهارلایه امنیتی و نظامی برای پایتخت در زمان برگزاری اجلاس شانزدهم سران جنبش غیرمتعهدها در تهران خبر داده است.
همزمان با این تدابیر شدید امنیتی، خانواده های زندانیان سیاسی نیز مورد فشار و تهدید قرار گرفته اند. طی روزهای گذشته برخی از خانواده های زندانیان سیاسی از سوی بازجوها و ماموران امنیتی تحت فشار قرار گرفته اند تا از هرگونه مصاحبه و اطلاع رسانی از وضعیت زندانیان خود خودداری کنند. و در صورت هر نوع صحبتی با رسانه ها در خصوص وضعیت زندانیان، دیگر اعضای خانواده و خود آنها نیز به جرم تشویش اذهان عمومی بازداشت خواهند شد. همچنین در تماس های افراد ناشناس با چند تن از فرزندان خانواده زندانیان سیاسی آنها مورد تهدید و فحاشی قرار گرفته اند.
رقیه برادران، مادر سعید مدنی که بیش از هشت ماه است در بند ۲۰۹ بسر می برد به سایت ملی – مذهبی می گوید: "نزدیک هشت ماه است که از بازداشت سعید می گذرد و در این مدت تنها یکروز او را به بند عمومی آوردند اما نمی دانم چرا دوباره او را به بند امنیتی ۲۰۹ بازگردانند. اگر باز به بند عمومی منتقلش کنند خیال ما راحت تر می شود بالاخره بند امنیتی شرایط خوبی ندارد و ما نگران هستیم. علت این همه فشار را نمی دانم؟ هیچ چیزی هم در پرونده سعید وجود ندارد که بخواهند او را در زندان نگه دارند. شما نمی دانید چه روزگاری دارم فقط می خواهم بدانم چرا؟ به چه گناهی باید این همه سختی بکشیم؟ دفعه قبل هم همینطور شده بود و یکسال در زندان بود و همین شرایط را داشتیم اصلا نمی گویند چرا؟"
سعید مدنی از اعضای شورای فعالان ملی – مذهبی است که از هفدهم دی ماه سال گذشته در بند ۲۰۹ بسر می برد. او در طی این مدت تحت فشارهای شدید بازجویی بوده است و تنها یکبار او را به بند عمومی منتقل کردند اما پس از یکروز بنا بدلایلی نامعلوم او را به بند امنیتی ۲۰۹ بازگردانند.
در آستانه عیدفطر در حالیکه خانواده های زندانیان سیاسی بنا بر وعده دادستانی مبنی بر آزادی تعداد زیادی از زندانیان چشم انتظار آزادی عزیزان خود بودند، اما تنها تعداد اندکی از زندانیان آزاد شدند.
خانواده های زندانیان سیاسی در بیانیه خود با گلایه از این وعده های دروغین آورده اند: "در آستانه عید فطر براساس آنچه دادستان تهران عفو رهبری خوانده بود؛ ۴۰ فعال مدنی، ۷ محکوم به جاسوسی، ۵ زندانی توهین به مقدسات دینی، ۶ روزنامه نگار و ۵ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق مورد عفو قرار گرفته وآزاد شدند، و در کنار اینها ۹زندانی بند ۳۵۰زندان اوین نیز مشمول تخفیف مجازات قرار گرفتند.این بخشی از گزارش واقعی از خبر خوشی بود که از مدت ها قبل جامعه تهی از نشاط ما انتظارش را می کشید تا شاید با روشنی و گرمای آن فعالیت های سیاسی- اجتماعی – فرهنگی راکد مانده در جامعه بیمارمان جانی دوباره بگیرد."
در ادامه این بیانیه آمده است: "اما طبق گزارش های مورد وثوق در این میان ۲۱ تن از کسانی که آزاد شدند تقریبا تمام دوران محکومیت خود را جز چند ماه و یا حتی چند هفته ی پایانی گذرانده بودند، یعنی لااقل بخشی از این آزادی ها اگر هم تحت عنوان عفو اتفاق نمی افتاد، حداکثر تا پایان سال به صورت طبیعی انجام می گرفت. بررسی های صورت گرفته در خصوص زندانیان سیاسی باقی مانده در زندان هم نشان می دهد که تنها در بند ۳۵۰ اوین حدود ۲۰ فعال حزبی و ستادی، ۸ روزنامه نگار و فعال رسانه ای، ۱۵ فعال کارگری و دانشجویی،۷ فعال حقوق بشر، ۱۰ فعال فرهنگی و اجتماعی، ۱۷ محکوم به ارتباط و هواداری سازمان مجاهدین خلق و ۱۰ شهروند معترض نگهداری می شوند که برخی از آنان دراین سه سال حتی یک بار نیز به مرخصی نیامده اند و یا با وجود مشکلات نگران کننده جسمی، روند درمان برایشان متوقف شده و یا با سختی های زیاد در حال اجراست."
مادر سعید مدنی با گلایه از اینکه این ظلم و ستم بر او روا نیست، خاطرنشان می کند: "شبانه روز ندارم حتی حوصله ندارم خانه بچه هایم بروم . فقط چشم به در دوخته ام و منتظر خبری از سعید هستم. بیست و پنج سالم بود که همسرم تصادف کرد و از دنیا رفت و من سعید و چهار دخترم را به سختی بزرگ کردم و با قالی بافی زندگی را چرخاندم تا فرزندانم به مدارج عالی علمی برسند و برای مردم و مملکت خدمت کنند. انتظار نداشتم سعید را بعد از آن همه سختی ها پشت میله های زندان ببینم؟ آن هم کسی که تمام زندگیش را صرف تحقیقات و کارهای علمی کرده است؟ تنها فکر و دغدغه اش کمک به دیگران بود اصلا دربند مال دنیا نبود. خدا را خوش می آید چنین کسی را بی گناه در زندان نگهش دارند. حالا اگر حرفی هم زده باشد، حرف بدی که نبوده و انتقاد دلسوزانه کرده است. من هیچ چیزی از آقایان نمی خواهم فقط می گویم فرزند من را آزاد کنند تا به سر خانه و زندگیش برگردد و من خیالم راحت شود. من که جز سعید کسی را ندارم دخترهایم هم که سرخانه و زندگیشان هستند و الان که بیمار هستم دلم می خواهد سعید تنها پسرم را ببینم …"
شایان ذکر است، سعید مدنی جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی است که در گروه مسائل و آسیب های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران مشغول به فعالیت علمی بوده است. وی سردبیری فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی را برعهده داشته و از اعضای هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ایران بوده است که در سال ۱۳۸۹ پس از فشار نهادهای امنیتی این هر دو امکان از وی گرفته شده است. دکتر مدنی همچنین از یاران و همراهان نزدیک مهندس عزت الله سحابی است و عضویت در هیئت تحریریه نشریه ایران فردا، و سردبیر فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی را در کارنامه فعالیت های ارزشمند خود دارد.
تازه ترین دور مذاکرات ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی جمعه، سوم شهریور در وین پایان یافت.
به گزارش بی بی سی فارسی، هرمان ناکارتس، رئیس هیات مذاکرهکننده با ایران در پایان این مذاکرات به خبرنگاران گفت: “اختلافات اساسی همچنان پابرجاست که مانع رسیدن به توافق شده است.”
آقای ناکارتس پیش از آغاز مذاکرات به خبرنگاران گفته بود که این هیات به دنبال “رسیدن به توافقی بر سر رویکردی سازمانیافته به منظور مرتفع کردن تمام موضوعاتی است که تاکنون حلنشده ماندهاند.”
او که معاون دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، اضافه کرده بود که در این نشست درباره موضع ایران در قبال درخواست آژانس برای دسترسی به سایت پارچین هم گفتوگو خواهد شد.
آقای ناکارتس گفته است که قرار است او جزئیات مذاکرات را به یوکیانو آمانو، دبیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی منتقل کند و سپس گزارش نهایی آژانس منتشر می شود.
فراهم شدن امکان دسترسی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایت پارچین در تهران از محورهای اصلی مذاکرات امروز اعلام شد.
این گزارش می گوید که علیاصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و رئیس هیات مذاکرهکننده ایرانی پس از پایان مذاکرات گفت که برنامه ای برای مذاکره بعدی در نظر گرفته نشده است. با این حال آقای سلطانیه ضمن مثبت برشمردن فضای کلی این مذاکرات گفت که “پیشرفتهایی حاصل شده است.”
آقای سلطانیه نیز گفته است که اختلافات اصلی همچنان باقی مانده است.
او پیش از آغاز مذاکرات گفته بود: “این واقعیت که ما مذاکرات با آژانس را ادامه میدهیم نشان میدهد که مصمم هستیم به نتیجهای مثبت برسیم.”
دور پیشین مذاکرات ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز جمعه ۱۹ خرداد ماه در وین برگزار شد.
همزمان با برگزاری نشست امروز مذاکرهکنندگان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نخست وزیر اسرائیل گفته است که ایران “به سرعت در حال پیشرفت برای دست یافتن به تسلیحات هستهای” است.
پیش از این، خبرگزاری رویترز به نقل از منابع دیپلماتیک گزارش داده بود که ایران در یکی از تاسیسات زیرزمینی خود سانتریفوژهای بیشتری نصب کرده است.
با این حال، گزارش شده که ایران هنوز استفاده از این سانتریفیوژها را برای غنیسازی اورانیوم آغاز نکرده است.
دسترسی به پارچین
کشورهای غربی ایران را متهم میکنند که فعالیتهای هستهای خود را با اهدافی نظامی دنبال میکند.
ایران همواره چنین اتهاماتی را رد کرده است.
ولی فعالیتهایی که گفته میشود آثار آنها در تصاویر ماهوارهای مربوط به تاسیسات نظامی پارچین در جنوب شرق تهران ثبت شدهاند، زمینهساز ابراز نگرانی منتقدان برنامه هستهای ایران بوده است.
ظن آن میرود که آزمایشهای نظامی مرتبط با تسلیحات هستهای در این سایت انجام شده باشد.
یوکیا آمانو، دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خرداد ماه امسال اعلام کرد که این آژانس گزارشها و تصاویری ماهوارهای در اختیار دارد که نشان میدهد در پارچین فعالیتهایی از جمله شستشوی ساختمانها، خاکبرداری و تخریب ساختمانها در جریان بوده است.
دیپلماتهای غربی نیز دو روز پیش به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفتند که تصاویر ماهوارهای نشان می دهد پاکسازی منطقه نظامی پارچین در ایران، مراحل پایانی خود را طی میکند.
ایران با رد ادعاهای مربوط به انجام آزمایشهای مرتبط با تسلیحات هستهای در سایت پارچین اعلام کرده است که بازدید از این منطقه در چارچوب توافقهای دوجانبه با آژانس نیست و این کشور تحت شرایطی خاص میتواند به بازرسان اجازه بازدید از پارچین بدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر