کلمه: سینماگران روزهای پنجشنبه و جمعه با حضور در مقابل سینما آزادی کمکهای نقدی مردم را جهت یاری به زلزله زدگان استان آذربایجان شرقی دریافت کردند که با توجه به حضور گسترده مردم، براساس آخرین اخبار رسیده به کلمه، تاکنون حدود ۱۶۷ میلیون تومان جمع آوری شده است.
براساس اعلام ستاد کمک رسانی سینماگران به زلزله زدگان، این کمک ها از سوی اعضای این کمیته شامل پرویز پرستویی، کمال تبریزی و رضا میرکریمی در هفته جاری طی سفر هنرمندان به مناطق حادثه دیده اهدا خواهد شد.
این ستاد هفته گذشته در فراخوانی اعلام کرد: با توجه به پیگیری ها و تماس های بی شمار برای کمک به حادثه دیدگان زلزله استان آذربایجان شرقی ، سینماگران طی روزهای پنجشبه و جمعه از ساعت ۱۵ تا ۲۴ با حضور در مقابل سینما آزادی کمک های نقدی هموطنان را دریافت خواهند کرد.
به گزارش کلمه، در روز نخست این گردهمایی مردمی مبلغ ۶۰ میلیون تومان از کمکهای مردمی جمعآوری شد و در روز دوم مبلغ جمع آوری شده تاکنون به حدود ۱۶۷ میلیون تومان رسیده است.
این حرکت سینماگران با حضور پلیس امنیت همراه شد و در نهایت آنها وادار شدند محل استقرار خود را به داخل سینما منتقل کنند.
هرچند حضور پلیس امنیت تا حدودی نظم کار سینماگران را بر هم زد، اما آنها حرکت خود را متوقف نکرده و با حضور در داخل سینما کمک های مردمی را برای زلزله زدگان آذربایجان جمع آوری کردند.
از جمله بازیگران و هرمندانی که برای جمع آوری کمک به زلزله زدگان در مقابل سینما آزادی حضور یافتند، میتوان به رضا کیانیان، رخشان بنیاعتماد، رضا عطاران، باران کوثری، همایون اسعدیان، حبیب رضایی، صابر ابر، حسن پورشیرازی، حامد بهداد، حامد کمیلی، همایون ارشادی، فاطمه معتمدآریا، افشین هاشمی، جعفرپناهی و … اشاره کرد.
تصاویری از این حرکت انسان دوستانه و ملی را در زیر ببینید:
حضور پلیس امنیت تا حدودی نظم کارشان را بر هم زده اما باعث توقف کار نشده است
کلمه – گروه بین الملل: رابرت درایفوس روزنامهنگار آمریکایی و نویسنده کتاب بازی شیطان روز پنجشنبه ۲۶ مرداد در تحلیلی در مجله دیپلمات، جنگ داخلی در سوریه را عرصه رویارویی ایران و آمریکا دانست.
به گزارش کلمه، این تحلیلگر مسائل امنیتی و خاورمیانه نوشت: از همان آغاز ایالات متحده آمریکا، بالاگرفتن درگیری ها در سوریه را فرصتی برای برخورد و وارد کردن یک ضربه شدید به ایران قلمداد می کرد. شکسته شدن اتحاد منطقه ای میان ایران، سوریه و حزب الله لبنان مطلوب ایالات متحده آمریکا است و سرکوب وحشیانه و بی تدبیرانه مخالفان بشار اسد توسط ارتش سوریه این فرصت را در اختیار آمریکا قرار داده است و اکنون می توان صدای ساز های عربستان سعودی، ترکیه و قطر را شنید که در کنسرتی به رهبری آمریکا و در کنار بقیه کشور های غربی می نوازند.
پنتاگون، وزارت امور خارجه و سازمان سیا در آمریکا در حال حاضر آماده تغییر رژیم در سوریه هستند. هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در سفر اخیر خود به ترکیه و در دیدار با همتای ترکش داوود اوغلو صراحتا اعلام کرد که واشنگتن در مورد سوریه در مرحله عملیاتی است و از نزدیک جزئیات جنگ داخلی در سوریه را زیر نظر دارد.
بدون شک بحران سوریه یک تهدید جدی برای ایران است با این حال به نوشته درایفوس اخباری که مبنی بر حمایت نظامی و اطلاعاتی ایران از سوریه مطرح می شود اغراق آمیز است. او می نویسد: اگر چه همه می دانند که پیشنهاد یک راه حل مسالمت آمیز برای سوریه بسیار دیر است اما نمی توان از تلاش های ایران در این زمینه چشم پوشی کرد.
وی با اشاره به سفر علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران به ترکیه و تاکید صالحی بر طرح شش ماده ای کوفی عنان برای توقف خشونت ها در سوریه می نویسد که در خواست آشکار ایران از ترکیه و قطر برای تلاش برای آزاد کردن گروگان های ایرانی در سوریه نشان می دهد ایران برای یافتن یک راه حل دیپلماتیک تلاش می کند و اگر چه از دست دادن متحدی چون بشار اسد برای ایران فاجعه بار است اما ایران این واقعیت تلخ را پذیرفته است.
رابرت درایفوس معتقد است پس از فروپاشی دولت بشار اسد ادامه مذاکرات گروه ۵+۱ در مورد برنامه هسته ای ایران از شانس بیشتری برخوردار است. او تابستان سال آینده را زمان مناسبی برای مذاکره با ایران می داند یعنی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران و بر سر کار آمدن دولتی منعطف تر که خواستار مقابله با آمریکا به عنوان شیطان بزرگ نباشد.
ادعای آمریکا: مخالفت بشار اسد با دخالت سپاه برای آزاد کردن گروگان ها
از سوی دیگر، به گزارش وال استریت ژورنال، مقامات آمریکایی بر اساس آخرین گزارشهای سرویسهای اطلاعاتی میگویند که قاسم سلیمانی (فرمانده نیروی قدس، شاخه برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) هفته گذشته از بشار اسد درخواست کرده است تا برای رهایی گروگانهای ایرانی اقدام کند یا اجازه دهد که ایرانیها خود ماموریتی را برای رهایی آنها به کار گیرند. بشار اسد اما این درخواست را نپذیرفته است.
شورشیان سوریه اتوبوسی حامل ۴۸ ایرانی را که به گفته مقامات برای زیارت به دمشق رفته بودند را متوقف ساخت. اگر چه آمریکا میگوید دست کم تعدادی از این افراد، ماموران سپاه پاسداران ایران هستند که برای تعلیم نیروهای حکومت و هدایت ماموریت برای رژیم دمشق به سوریه فرستاده شدهاند. اما مقامات ایران و سوریه ایرانیان دستگیر شده را زائر خواندهاند و حکومت ایران ضمن تائید کارتهای عضویت سپاه برخی از این اسرا، آنان را سپاهیان بازنشسته دانست.
اگر چه وال استریت ژورنال در گزارش خود رد درخواست ایران توسط دمشق را به بی میلی بشار اسد مرتبط دانسته و نوشته است: تنها میتوان حدس زد که چرا دمشق این درخواست را رد کرده است. برخی به این نکته اشاره میکنند که بشار اسد به ایفای نقش بیش از حد ایران در سوریه بیمیل است چراکه این امر میتواند دولتهای ترکیه و خلیج فارس را تحریک کند تا حمایت خود از شورشیان را تشدید کنند.
اما تمامی این اخبار می تواند نشانه های نا امیدی دولت سوریه از حمایت ایران و دلیلی بر عدم نفوذ نیرو های امنیتی ایران در سوریه باشد و به نحوی اخبار و گزارشات مقامات امنیتی آمریکا را مبنی بر دخالت گسترده نظامی ایران در سوریه را نفی کند.
گفتنی است سخنان نایب رئیس ارتش آزاد سوریه نیز نشان از تلاش مخالفان سوری برای به تفاهم رسیدن با ایران دارد. سرتیپ مالک الکردی، فرمانده عملیات و نایب رئیس ارتش آزاد سوریه نیز روز شانزدهم ماه اوت در گفتوگو با صدای آمریکا گفته است اگر حکومت ایران حقوق و شان انسانی مردم خود را محترم بشمارد و برای توقف کشتار در سوریه تلاش کند، گروگانهای ایرانی را آزاد میکنیم.
پیدا شدن ۶۰ جسد سوخته در نزدیکی دمشق
بر اساس آخرین اخبار رسیده از سوریه، مخالفان دولت اعلام کردهاند که دستکم ۶۰ جسد در حومه یکی از شهرهای نزدیک دمشق، پایتخت سوریه، پیدا شدهاند. در تصاویر ویدئویی کمکیفیتی که به صورت آنلاین منتشر شده است، آنچه به نظر میرسد بازماندههای سوخته دهها نفر است، دیده میشود در حالی که دستهای اغلبشان از پشت بسته شده است.
مخالفان دولت گفتهاند که این اجساد روز پنجشنبه، ۱۶ اوت، در محل تخلیه زباله در حوالی قطنا پیدا شدهاند. آنها اضافه کردهاند که همچنان در تلاش هستند تا دریابند قربانیان قطنا چه کسانی هستند و چه اتفاقی برایشان افتاده است. آنها گفتهاند که به باورشان نیروهای دولتی این قربانیان را اعدام کرده و بعد جسدشان را سوزاندهاند. به دلیل محدودیتهایی که برای فعالیت رسانههای بینالمللی در سوریه وجود دارد، تایید گزارش مخالفان دولت مبنی بر وقوع کشتار غیرممکن است.
به گزارش بی بی سی، روز، جمعه، ۱۷ اوت، رسانههای دولتی سوریه گزارش کردهاند که بین نیروهای دولتی و مخالفان مسلح در نزدیکی فرودگاه شهر حلب درگیریهایی رخ داده است. جدال برای در دست گرفتن کنترل شهر حلب، دومین شهر بزرگ سوریه، برای چندین هفته ادامه داشته است، ولی این اولین باری است که دولت سوریه تایید کرده که درگیریها در نزدیکی فرودگاه این شهر رخ میدهد. یک فرودگاه نظامی هم در نزدیکی محل درگیری قرار دارد.
درگیریها در سوریه در شرایطی همچنان ادامه دارد که سازمان ملل متحد رسما اعلام کرده است که به ماموریت ناظران خود در این کشور پایان میدهد. جرارد آراد، رئیس کنونی شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کرده است که برای تمدید ماموریت ناظران (در سوریه) باید شرایط خاصی فراهم باشد، از جمله دولت استفاده از تسلیحات سنگین را متوقف کند و خشونتها به میزان قابل توجهی کاهش یابد.
بررسی اوضاع سوریه در نیویورک
آراد همچنین از حمایت اعضای شورای امنیت از پیشنهاد جدید دبیرکل سازمان ملل متحد خبر داد. بان کیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد پیشنهاد کرده است تا این سازمان با ایجاد یک دفتر (ارتباطی) ویژه در سوریه از اقدامات بیشتر برای پایان دادن به درگیریها حمایت کند. مخالفان دولت سوریه میگویند که از زمان آغاز اعتراضات ضددولتی از ماه مارس ۲۰۱۱ میلادی تاکنون (در مدت بیش از ۱۷ ماه) دستکم ۲۱ هزار نفر جان خود را از دست دادهاند.
زهرا ربانی املشی
از مسائلی که امروزه در تمام جوامع، مورد توجه قرار میگیرد مسئله شکنجه است. و آن طبق تعریف کنوانسیون منع شکنجه عبارت است از: “هر عمل عمدی که بر اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه شخصی به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او یا شخص ثالث اعمال شود.”
برخی از مؤلفین اسلامی هم شکنجه را اخصّ از هر نوع رنج و عذاب شمردهاند، اگرچه میتواند دارای صورتهای متنوعی از ایذاء روحی و جسمی باشد. این نویسندگان، وجه تمایز شکنجه از ایذاء و رنجهای دیگر را استمرار آن دانستهاند. از جمله شیخ طوسی در تعریف خود از شکنجه، شرط اساسی تحقق شکنجه را استمرار رنج و درد قلمداد کرده است.
به طور کلی تعذیب و ایذاء انسان نسبت به انسان دیگر، در شرع حرام بوده و نزد عقل و عقلاء قبیح و ظلم محسوب میگردد و بنابراین هیچکس نباید دیگر افراد بشر را به هر شکلی مورد عذاب و اذیت قرار دهد.
در حکم این مسأله هم تفاوتی از حیث مذهب، جنسیت، رنگ، نژاد و سایر خصوصیات وجود ندارد و شکنجه انسان چه مرد باشد یا زن، کافر یا مسلمان، سفیدپوست یا رنگین پوست و …. حرام بوده و جایز نیست. به تبع این دیدگاه اسلامی، در قوانین جمهوری اسلامی ایران هم ممنوعیت شکنجه تصریح شده و تضمینهایی جهت جلوگیری از آن پیش بینی شده است:
• در اصل ۳۸ قانون اساسی آمده: «هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت، اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است و متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود.»
• همچنین ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی مقرر می نماید: «هر یک از مستخدمین و مأمورین قضایی یا غیر قضایی دولتی برای آنکه متهمی را مجبور به اقرار کرده او را اذیت و آزار بدنی نماید علاوه بر قصاص با پرداخت دیه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم میگردد و چنانچه کسی در این خصوص دستور داده باشد، فقط دستور دهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم بواسطه اذیت و آزار فوت کند مباشر، مجازات قاتل و آمر، مجازات قتل را خواهد داشت.»
• ماده ۱۷۶ آیین نامه قانونی و مقررات اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور که در تاریخ ۷/۱/۱۳۷۲ به تصویب رئیس قوه قضائیه رسیده نیز در این زمینه می گوید: «تندخویی، دشنام، ادای الفاظ رکیک یا تنبیه بدنی زندانی و اعمال تنبیهات خشن و مشقت بار و موهن در زندانها بکلی ممنوع است… .»
• اصل پنجم اعلامیه جهانی حقوق بشرنیز که همه ملزم به رعایت آن هستند میگوید: هیچکس رانباید تحت شکنجه یا کیفرظالمانه و غیرانسانی و تحقیرآمیز قرار داد.
• ماده هفت میثاق حقوق مدنی و سیاسی هم تصریح دارد: «هیچکس نباید در معرض شکنجه یا رفتارها و مجازاتهای بی رحمانه و غیر انسانی و موهن قرار گیرد و ممنوعیت شکنجه از جمله حقوق بنیادین است بدین معنا که در هیچ شرایط و اوضاع و احوالی نمیتوان دلیل توجیه کنندهای برای اعمال آن اقامه کرد.»
شکنجه درواقع شدید ترین نوع رفتار ممنوعی است که همیشه غیرقانونی است وفرقی نمیکند که در چه وضعیتی و در چه زمانی انجام میگیرد.
شهید بزرگوار آیت الله بهشتی هنگام تصویب اصل ۳۸ قانون اساسی میفرمود: «اگریک جا پذیرفتیم که سیلی زدن به مجرم حرفهای جایز است، بر داغ کردن نیز صحه گذاشتهایم.»
مصادیق شکنجه چیست؟
مطابق ماده یک قانون منع شکنجه که در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۸۱به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید، موارد زیر در این قانون در حکم شکنجه بوده و اعمال آن ممنوع است:
۱ـ هرگونه اذیت یا آزار بدنی برای گرفتن اقرار و نظایر آن ۲ـ نگهداری زندانی به صورت انفرادی یا نگهداری بیش از یک نفر در سلول انفرادی ۳ـ چشم بند زدن به زندانی در محیط زندان و یا بازداشتگاه ۴ـ بازجویی در شب ۵ـ بیخوابی دادن به زندانی ۶ـ انجام اقداماتی که عرفاً اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی میشود ۷ـ فحاشی، به کاربردن کلمات رکیک، توهین و یا تحقیر زندانی هنگام بازجویی یا غیرآن ۸ـ استفاده از داروهای روان گردان وکم و زیاد کردن داروهای زندانیان مریض ۹ـ محروم کردن بیماران زندانی از دسترسی به خدمات ضروری ۱۰ـ نگهداری زندانی در محلهای با سروصدای آزاردهنده ۱۱ـ گرسنگی و یا تشنگی دادن به زندانی و رعایت نکردن استانداردهای بهداشتی و محروم کردن زندانی از استفاده از امکانات مناسب بهداشتی ۱۲ـ طبقهبندی نشدن زندانیان و نگهداری جوانان یا زندانیان عادی در کنار زندانیان خطرناک ۱۳ـ جلوگیری از هواخوری روزانه زندانی ۱۴ـ ممانعت از دسترسی به نشریات و کتب مجاز کشور ۱۵ـ ممانعت از ملاقات هفتگی یا تماس زندانی با خانوادهاش ۱۶ـ فشار روانی به زندانی از طریق اعمال فشار به اعضای خانواده زندانی ۱۷ـ ممانعت از ملاقات متهم با وکیل خود ۱۸ـ ممانعت از انجام فرایض مذهبی.
همانطور که مشهود است، قانونگذار مصادیق متعددی از شکنجههای معنوی را در کنار شکنجههای مادی مورد توجه قرار داده است. مصادیقی که با کمال تاسف در زندانهای ایران به وفور وجود دارد.
یکی از شکنجههای روحی که زنان زندانی با آن مواجهند محرومیت از دیدار حضوری با فرزندان است که این مسئله علاوه بر اینکه برای مادران مصداق شکنجه است برای فرزندان خردسالشان هم شکنجه محسوب میشود. که البته این خود، مغایر با قانون و اصل شخصی بودن مجازاتهاست.
مسئلهای که حتی اگر در مورد فرزندان طلاق اتفاق بیفتد طبق فتوای فقها امری غیر جایز محسوب می شود. برای مثال:
امام خمینی(ره) در استفتای قضات دادگاه مدنی خاص در سال ۱۳۶۳ اعلام فرموده بودند که: ” اگر جدا نمودن فرزند از مادر موجب به وجود آمدن عسر و حرج برای مادر یا فرزند از نظر روحی شود، دادگاهها نباید فرزند را از مادر جدا نمایند.”
پژوهشگران در مورد کودکان به این نتیجه رسیده اند که اولین دلبستگی اکثر کودکان در زندگی، مادر است چرا که معمولا مادران هستند که عمود خیمه خانواده را سرپا نگاه میدارند و مراقب چگونگی رشد فرزندان هستند؛ اگر مادران برای مدتی طولانی در خانه نباشند، نمیتوان انتظار داشت تا فرزندان آن خانواده آینده درخشانی در انتظارشان باشد. لذا جدا کردن مادر از بچه ضربات سنگینی را بر احساسات و عواطف هردو خواهد زد احساساتی که از مهمترین تواناییهای زن محسوب شده و بر اساس همین توانایی است که دست آفرینش برای خلقت ، بطن زن را برگزیده ، و او امانت دار مناسبی برای حفظ و نگهداری این ودیعه الهی بوده و همیشه از هیچ ایثاری در رشد و کمال او دریغ ندارد. و اگر چنانچه به هر دلیلی این احساسات جریحهدار شود و طراوت و شادابی مادر دچار اخلال گردد در وظیفه مادری او اشکال ایجاد می گردد.
روحیه شاد مادر باعث ایجاد انگیزه در فرزندان میشود و به آنان اطمینان میدهد که در هر مرحله از زندگی میتوان با مشکلات مبارزه کرد و سربلند بیرون آمد. پرواضح است که وقتی قرار است کودکان، مادران را پشت شیشه و از طریق تلفن، آنهم در زمان بسیار محدود ملاقات کنند و از ابتدایی ترین حق خود یعنی آغوش مادر بینصیب باشند، چه زندگی پر استرسی را شروع کردهاند. گروهی از روانشناسان هشدار دادهاند که سختیها و استرسهای دوران کودکی میتواند اثرات طولانی مدتی بر سلامت فرد بگذارد. تاثیراین استرسها در گذشته تنها بر سلامت روان کودک مشخص شده بود اما اکنون ثابت شده که این دشواریها بر سلامت جسمی نیزتاثیر میگذارد . تجربه استرسهای دوران کودکی، میتواند بیماریهای قلبی، التهاب بافتها و افزایش سرعت پیرشدن سلولها و حتی مرگ زود هنگام را منجر شود.
اگر فرضاً مادری جرمی مرتکب شده است، دیگر قرار نیست شکنجه شود و مثلاً از زندگی در کنار فرزند محروم باشد و کودکانشان نیز، بدون اینکه اشتباهی مرتکب شده باشند مورد تنبیه واقع شده و از احساس امنیتی که در آغوش گرم مادران پیدا می کنند محروم باشند.
این نوع شکنجهها حتی برای مادران مجرم هم روا نمیباشد چه رسد به مادرانی که هیچ جرمی ندارند جز دفاع از حقوق افرادی که نیاز به حامی داشتهاند و با زبان و قلم این دفاع را دنبال نمودهاند.
چه به صواب میگوید خانم سیمین بهبهانی که: “زندان باید دبستان شود، افسوس که گورستان شده است! زنان در زندان چه میکنند؟ این روزها شمار زنان آزاده و فرزانه در زندانهای سیاهچاله وار غیر استاندارد حیرت زاست ــ زنانی که وکیل اند و دبیر، پزشک اند و دانش جو… و همگی مدافع حقوق زن”.
امروزه علمای حقوق، جامعه شناسان و جرم شناسان با توجه به عوارض منفی یا آسیب اجتماعی و عوامل دیگر، همیشه حبس را ابزار مناسبی برای سیستم جزایی نمیدانند و معتقدند که در برخی از جرائم باید از مجازاتهای جایگزین استفاده شود. این مجازاتهای جایگزین میتواند به صورتهای مختلف پیش بینی شده در قانون اعمال شود. مثلاً:
الف- آزادی مشروط: طبق فصل چهارم از قانون مجازات اسلامی.
ب- تبدیل مجازات حبس: در ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی بیان شده که دادگاه می تواند مجازات (تعزیری یا بازدارنده را) به مجازاتی که مناسب به حال متهم باشد تبدیل کند.
ج- تعلیق مجازات: قانونگذار در مواد ۲۵ تا ۳۶ تعلیق را با شرایطی پذیرفته است. نکته ای که وجود دارد این است که شامل مجازاتهای تعزیری و بازدارنده می باشد.
مجازات جایگزین حبس در صورتی که با دقت اجرا شود میتواند بسیار مفید به حال امروز و فردای جامعه باشد و جلوی بسیاری از معضلات را بگیرد. وقتی میشود گرهها را با دست باز کرد چرا آن را با دندان باز کنیم که بعدها بخواهیم مشکلات عارض شده در دندان را حل نماییم، و البته واضح است که همه معضلات و مشکلات ایجاد شده قابل رفع و حل نخواهد بود.
امیدوارم در انتهای ماه خدا و نشستن سر سفره احسانش، مسئولین و دست اندرکاران امور، ذره ای به این صفت الهی متصف شده باشند ودر رفتار خود تجدید نظر کنند و به عنوان اولین اقدام، در عید سعید فطر، زنان و مادران زندانی به خصوص زنان زندانی سیاسی را که بدون ارتکاب جرمی زندانی شدهاند آزاد نموده و یا با مجازات جایگزین آنان را به آغوش خانه و خانواده بازگردانند.
منبع: جرس
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان: خدایا بپوشان با مهر و رحمت، و روزى کن مرا توفیق و خوددارى، و پاک کن دلم را از تیرگیها و گرفتگىهاى تهمت، اى مهربان به بندگان با ایمان خود
کلمه: محمد ایران منش، پژوهشگر مسائل اجتماعی که تجربه حضور در زلزله بم را دارد، سال گذشته با اشاره به اهمیت برنامه ریزی و مدیریت بحران براساس درس آموزی از تجارب قبلی، درباره زلزله بم گفته بود: نخستین پیشلرزه ها در بم، ظاهراً از حوالی خردادو تیر۸۲ شروع میشود و در پی آن لرزههای متعدد دیگری میآید.گویا مدتی پیش از آننیز، مردم بم، صداهای عجیب و غریبی از درون زمین میشنیده اند. مردم بم، بتدریج نگرانیهای خود رابه مسئولان شهر ابراز میدارند؛تا آنکه در شهریور ۸۲، مسئولان شهر به مقامات بالاتر در استان، پیامی نگرانکننده مخابره میکنند. نوشته اندبرخی از اهالی و مسئولان بم نیز یک ماه قبل از زلزله اصلی مستقیماً با موسسه ژئوفیزیک تهران تماس می گیرند.
این استاد دانشگاه یادآور شده بود: با این حال، اکثریت مردم که اساسا زمین لرزه ای را در گذشته بیاد ندارند احتمال وقوع حادثه را چندان باور نمیدارند: اول آنکه ارگ را میبینند که بیش از دو هزار سال برجای استوار ایستاده است؛ دیگر آنکه میپندارند قناتهای شهر، هرگونه فشار مزاحم درون زمینی را خالی میکند،همچنین پدیدهای استثنایی و شگرف در تاریخ حوادث طبیعی ایران بلکه جهان به شمار میرود، این تصور عمومی بوده که پیشلرزهها و سر و صداها، فعل و انفعالاتی نظامی از نوع تیراندازی یا موشکاندازی هستند. در امرداد ۸۲ نیز دو زمین لرزه با بزرگای بیش از ۵ ریشتر همراه با خساراتی در حوالی بم رخ داد. پیش لرزههای آخر در بم در حدود ساعت های ۱۰ و ۱۰:۳۰ شب قبل از زلزله اصلی و همچنین ساعت ۴:۴۰ بامداد (حدود ۴۵ دقیقه قبل از رخداد لرزه اصلی) با بزرگای کم، آخرین هشدارها را میدهند؛ولی عده بسیار کمی از مردم این هشدارها را جدی میگیرند.
وی همچنین چندی قبل در گفت و گویی با مجله چشم انداز ایران به بازگویی ناگفته هایی از این تجربه و بررسی مساله مدیریت زلزله پرداخته است که در ادامه می خوانید:
■کلاً مدیریت فاجعه یا مدیریت زلزله در مورد زلزلههای قبل چگونه بوده و آیا انباشت تجربهای وجود داشته که از هر زلزلهای یک جمعبندی بکنند و این جمعبندی در زلزله بعد هم به کار گرفته شود؟ یا به قول شما در هر زلزلهای داستان از نو شروع میشود و با تجربه آنی عمل میکنیم؟
□من برای اینکه سوالتان را پاسخ دهم ناگزیر هستم خدمتتان عرض کنم که همه ما میدانیم که در جهان حوادث مختلفی داریم و کشورمان یکی از ده کانون سانحهخیز جهان است. طبق کتابی که هلالاحمر با نام “هشتاد سال فعالیتهای بشردوستانه” منتشر کرده آمده که از ۴۳ سانحه شناختهشده جهان اعم از سانحه طبیعی یا غیرطبیعی ۳۲ سانحهاش در ایران اتفاق میافتد. از زلزله بم به این طرف نیز چند سانحه داشتیم؛ مسئله بارش سنگین برف در گیلان که خانههای زیادی فرو ریخت و ضایعات مالی بسیاری بهبار آورد. قبل از آن هم فاجعه نیشابور بود که چهارصد نفر از هموطنان ما متأسفانه جان خودشان را از دست دادند و فاجعه آتشسوزی مسجد ارک را داشتیم که تا آنجایی که من خاطرم هست آخرین آمار تلفاتش را ۷۱ نفر اعلام کردهاند که تا کنون چند نفر اضافه شدهاند، چون عدهای از آنها هم درصد سوختگیهای عمیقی داشتند و زلزله زرند نیز بود. زلزله بلده هم بعد از بم بود که خوشبختانه تلفات کمی داشت، بهدلیل اینکه عمقش خیلی زیاد بود. اما در هرحال واقعه مهمی بود. حوادثی هم به وقوع پیوست که طبیعی نبودند. اما بشرساخت هم نبودند؛ مثل واقعه قطار نیشابور و آتشسوزی مسجد ارک. در اصطلاح ادبیات مدیریت فاجعه، به این رویدادها حوادث تکنولوژیک یا فناورانه میگویند. یعنی حوادثی که در اثر نقص فنی یا کمبودی در تمهیدات برای پیشگیری بهوجود میآید که دست انسان مستقیماً در آن دخالت ندارد، اما کوتاهی یا سهلانگاری انسان در آن موثر است. یک دسته حوادث هم داریم که مستقیماً و عامداً دست انسان در آن دخالت دارد که به آنها حوادث انسانی یا بشرساخت میگویند مانند: جنگ، آوارگی، کشتارهای دستهجمعی، شکنجه و چیزهایی از این قبیل. از بعد از انقلاب، جنگ نمونه بارزی از یک فاجعه انسانی بود که پیامدهای بسیار عمیقی داشت و قتلهای زنجیرهای و واقعه کوی دانشگاه هم از فاجعههای دیگر انسانی و بشرساخت بودند. من در صحبتهایم دو واژه بهکار بردم و بعضی وقتها به جای هم گذاشتم؛ حادثه و فاجعه. حادثه واقعهای است که اتفاق میافتد و زمانی میتواند تبدیل به فاجعه بشود که در اثر بروز ضایعات انسانی، مالی و مادی آن نقطه حادثهدیده را که ممکن است یک روستا، یک شهر، یک منطقه یا کلاً یک کشور باشد از روند عادی خودش خارج بکند و زندگی را در آن اجتماع محلی یا جامعه مختل کند. بحث ما هم در مدیریت فاجعه همین است. جلوی بسیاری از حوادث حداقل تکنولوژیک یا فناورانه و شاید تمامی حوادث انسانی را میتوان گرفت. هنوز نتوانستهاند جلوی حادثه زلزله را بگیرند. اما میتوانیم جلوی فاجعهاش را بگیریم. یعنی تبدیلشدن یک حادثه به پدیدهای که ضایعات و تلفات جانی و مالی زیادی بهبار آورد و فاجعه یا آن اجتماع محلی را از روند طبیعی و عادی خودش خارج کند.
■آیا میتوان گفت اگر حادثه مهار شود، به فاجعه تبدیل نخواهد شد؟
□بله. در مورد زلزله، اساسیترین کار این است که ساختمانها طبق اصول فنی و استانداردها ساخته شوند یا بناهای قدیمی غیراستاندارد مقاومسازی بشوند. این اصولیترین راه جلوگیری از تبدیلشدن حادثه به فاجعه است. درحوالی زمانی که زلزله بم رخ داد، در کالیفرنیا هم یک زلزله شاید با شدت بیشتر یا همان مقدار اتفاق افتاد چندان تلفات جانی نداشت. در ژاپن هم که یکی از کشورهای بسیار زلزلهخیز است مرتب زلزلههایی با شدتهای بیشتر رخ میدهد اما یا تلفات جانی ندارد یا در حد یکی دونفر است. در کشور ما وقتیکه حادثهای اتفاق میافتد خیلی راحت تبدیل به یک فاجعه میشود. روی اینها تحقیق نمیکنیم که ببینیم چرا این اتفاق افتاد و این حادثه تبدیل به فاجعه شد. بویژه در مورد حوادثی که مکرر اتفاق میافتد، تحقیق برای ما خیلی راحتتر است. فرض کنید در مورد زلزله باید از خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیده باشیم که مقاومسازی کنیم و بناها را اصولی بسازیم. حتی اگر این کارها را هم نکردیم، از لحاظ آمادگی کارهایی میتوان کرد که تلفات را به حداقل برساند.
■منظورتان از این آمادگی چیست؟ به هرحال اینها در حوزه مدیریت فاجعه قرار میگیرد.
شکلگیری فاجعهها را بررسی کردهاند که میشود به چهارمرحله تقسیم کرد. قبل از فاجعه سه مرحله و بعد از فاجعه هم یک مرحله وجود دارد. یک مرحله پیشگیری است، یک مرحله آمادگی است، یک مرحله مقابله است و یک مرحله بازسازی. به مرحله پیشگیری Prevention میگویند. این مرحله بیشتر روی تهیه، تنظیم و وضع قوانین، مقررات و آییننامههایی تأکید میکند که برای جلوگیری از یک حادثه لازم است. مثلاً در مورد زلزله، از همه مهمتر این است که واحدهای مسکونی نزدیک گسلها ساخته شود. آییننامهها، قوانین و مقرراتی باشند که ساختمانها، اگر جدیدند در کنار گسلها ساخته نشوند و اگر قدیمیاند تا آنجا که ممکن است از آنجا دور شوند. اگر هم ناچار آنجا باشند باید نسبت به خطری که پیشبینی میشود آنجا اتفاق بیفتد دست به مقاومسازی زد. ما خوشبختانه در امر پیشگیری به این مفهوم، چندان کاستی و نقص نداریم. آییننامهها و استانداردهایی تهیه شده که در قسمتهای مختلف ایران چه گسلهایی هست. میزان فعالیت گسلها و میزان خطراتشان چقدر است.
از تیرماه پیشلرزهها شروع شد و هشدارهای بسیاری به مردم و مسئولان داد اما نادیده گرفته شد و دلایل نهچندان قطعیاش را هم گفتیم که به خاطر باورها یا هر چه که بوده این آمادگی بهوجود نمیآید. تقریباً میتوانیم بگوییم در مورد آمادگی خیلی ضعیف بودیم، علیرغم این که قوانین ساختوساز، موجود بوده دست به ترکیب آن بناهای قدیمی زده نشد و این چیزهایی بود که به خود مردم مربوط میشد. البته نه به این مفهوم که چون مردم اعتقاد دارند کاری نداشته باشیم.خانههای مردم در بم، خانههای خشتی و گلی بوده که از صدسال یا بعضاً دویست سال قبل برجای مانده بوده و اینها علاقه داشتند در خانه آبا و اجدادیشان زندگی کنند. چون خشت و گل در مناطق گرمسیر و خشک کویری یک تبادل حرارت مناسبی انجام میدهد. در گرما نسبتاً خنک است و در سرما نسبتاً گرم است، چون در کویر روزها هوا داغ و شبها سرد است. اینها به خیال خودشان برای استحکام بخشیدن به خانههای میراثیشان، چند دست دیگر روی آن گلکاری میکردهاند، بخصوص روی پشتبامها و این در علم ساختمانسازی ـ که باید بار فشار روی ساختمان کم باشد ـ بسیار خطرناک است. طاقهای ضربی و دیوارهایشان را خیلی سنگین میکردند. درواقع ساختمان را آسیبپذیرتر میکردند. البته اشتباه نکنیم، ما ساختمان خشتی ضدزلزله هم میتوانیم داشته باشیم ولی روی آن کمتر کار کردهایم. ساختمانهای جدید هم که ساخته میشدند به همان دلایل که گفتم و بهدلیل نبودن نظارت و فساد مالی که در سازمانهای دولتی وجود دارد درمجموع باعث شده بود که کمتر مردم درصدد مقاومسازی ساختمانها برآیند، بلکه ساختمانهای جدید هم مطابق اصول ساخته نشود. در نتیجه ما در بم با ۸۰درصد خرابی و ویرانی ساختمانها روبهرو بودیم. من از بم که بازدید کردم متوجه شدم که حتی ساختمانهای جدید و بهظاهر شیک فروریختهاند. چند روز بعد از زلزله از طرف مقامات بالای کشور صحبت این بود که برویم ببینیم چه کسانی این ساختمانهای جدید را ساختهاند و پیگیری کنیم. ولی مثل بسیاری از موضوعات دیگر اصلاً فراموش شد. البته مشخص بود که ساختمانها را چه کسانی ساختهاند و باید پیگیری میشد و افراد را میگرفتند و محاکمه میکردند. اما این مسئله اتفاق نیفتاد. در مرحله آمادگی تقریباً ما صفر بودیم. نه مردم آموزشهای عمومی دیدند، نه دستگاههای زلزلهسنج درست کار میکرده است.
■در مرکز لرزهنگاری که دستگاه زلزلهسنج قوی دارند.
□دستگاهی بوده است، منتها باید از طریق دستگاههای زلزلهای که در مناطق و محلهای مختلف هست تقویت میشد. یک دستگاه در فرمانداری بم بوده که گویا درست کار نکرده و نتوانسته آن اطلاعرسانی الکترونیک را به مرکز بدهد.
■مرکز لرزهنگاری صبح زود نفهمیده بود که زلزله رخ داده است؟
□نه، زمانیکه زلزله اتفاق افتاد بعد از چندین ساعت، تازه کشور متوجه آن شد و البته این یک علت هم داشت. علتش این بود که بسیاری از مسئولان منطقه هم جانشان را از دست داده بودند. در حادثه اولین چیزهایی که ممکن است آسیب ببیند جان انسانهاست. بنابراین تکنولوژیها باید اینقدر قوی باشند که بتوانند برکنار از حوادثی که برای انسانها پیش میآید اطلاعرسانی را بکنند. مثل هواپیماها که جعبه سیاه میگذارند و هواپیما در اثر سقوط نابود میشود، اما باید چیزی باشد که اطلاعرسانی بکند. این اتفاق در بم نیفتاد. آن هشدارها و پیشلرزههای زیادی هم که اتفاق افتاد، پیگیری نشدند تا به مردم اطلاع داده بشود و آمادگی پیدا کنند. درنتیجه ما از لحاظ مرحله و آمادگی تقریباً در مدیریت فاجعه بم، صفر عمل کردیم و حتی شاید چیزی کمتر از صفر، چون پیشلرزهها و هشدارها خیلی زیاد بود. ما از وقوع زلزله در بم دیر خبردار شدیم و اگر یادتان باشد تمام زلزلههایمان را معمولاً سازمانهای بینالمللی و سازمانهای غیربینالمللی کشورهای دیگر که پیشرفته هستند زودتر از ما اعلام کردهاند. البته نهتنها زلزله بم، بلکه زلزله بلده آنطوری که به خاطر دارم یکی دو ساعت بعد معلوم شد. مراجع زلزلهشناس ما، در ابتدا اصلاً محل کانون زلزله را هم نمیدانستند کجاست و میگفتند ساری است. شاید خیلی سریعتر از آنچه ما آمادگی پیدا میکنیم آنها آمادهاند که سریع و برنامهریزیشده بدانند الان چه چیزی لازم است و اینها را بهسرعت در محمولههای ویژهای به کشورهای حادثهدیده بفرستند. در حالی که ما جزو دهکشور بالای سانحهخیز در جهان هستیم. همیشه وقتی سانحهها اتفاق میافتد، انگار داریم این سانحه را از نو تجربه میکنیم و این برمیگردد به ضعف در مدیریت فاجعه. مدیریت فاجعهای که کشورهای پیشرفته و پیشتاز در حال توسعه مثل هندوستان دارند با برنامهریزیهای دقیق است، بهگونهای تحقیقاتشان را انجام میدهند و دقیقاً روی هر حادثهای که اتفاق میافتد از ابعاد اجتماعی، فنی و مختلف مطالعه میکنند.
■آقای کریشنان کتابی نوشته و هفتاد تا از فاجعههای هند را بررسی کرده که در دست ترجمه است و به نظر میرسد کمک زیادی به مدیریت فاجعه میکند.
□آقای اونی کریشنان عضو یکی از سازمانهای بینالمللی کمکرسان است که من برحسب اتفاق با ایشان آشنا شدم و چون به مسئله تحقیقات در زمینه فاجعه علاقه داشتم به ایشان گفتم مطالبی به من معرفی کنید. اول یک سایت اینترنتی معرفی کردند که مربوط به سازمان ملل بود که اطلاعات خیلی خوبی به دست آوردم. منتها من سیراب نشدم و از ایشان خواستم که به من کتابی معرفی کنند. ایشان کتاب معرفی کردند و گفتند که این کتاب هم در سایت هست. من از ایشان خواستم اگر میتوانند آن کتاب را برای من بیاورند. ایشان کتاب قطور و بزرگی برای من آوردند که با کمال تعجب دیدم اسم خودشان روی آن است. این کتاب توسط یکی از ناشران معتبر جهانی یعنی انتشارات دانشگاه آکسفورد چاپ شده است. کتاب بسیار معتبری است و از طرف سازمان غیردولتی بینالمللی بهنام آکسفام(Oxfam) مورد حمایت قرار گرفته و تجربه چهلسال این سازمان است. ایشان به اتفاق یکی از همکارانشان آستین بالا زده بودند و با حدود هشتاد پژوهشگر در مورد هشتاد فاجعه در ابعاد فنی، اقتصادی، مالی، نظامی، حقوقی، فرهنگی، سیاسی و… همکاری کردند ایشان نزدیک به هشتاد مقاله در مورد فاجعههایی که در هند اتفاق افتاده و تجربه چهلسال مدیریت فاجعه در هند را نوشته و تنظیم کردهاند و این کتاب را به اتفاق همکارشان که آقای پاراسورامان باشند در سال ۲۰۰۰ انتشار دادهاند. از آنجا که کشور هند تشابهات زیادی با ما دارد، میتواند الگویی برای مطالعات ما در زمینه فاجعههایی که در گذشته اتفاق افتاده و متأسفانه از لحاظ مطالعه روی آن کار نشده، باشد.
■خوشبختانه ترجمه این کتاب توسط نشر صمدیه شروع شده است و در فرصتی مناسب چاپ و منتشر میشود.
□من خیلی پیگیر این مسئله بودم که ببینم روی زلزلههای ایران چه کارهایی شده است. هر چه گشتم دیدم هر کاری شده، بیشتر در ابعاد فنی ـ مهندسیاش بوده است. اما ابعاد فرهنگی و اجتماعی فاجعهها که خیلی مهم است و میتواند تئوریهای مدیریت فاجعه را برای ما بهوجود بیاورد نادیده گرفته شده است. من معتقدم ما اینقدر دچار فاجعه شدهایم و درضمن آنقدر توانمند هستیم که بتوانیم نظریات خاص خودمان را در مورد فاجعه تدوین نموده و جهانی کنیم. یعنی تئوریهای مدیریت فاجعه جهان را غنا ببخشیم. ما نباید خودمان دنبال اطلاعات دیگران باشیم که اتفاقاً در مورد فاجعه هم اینطوری نبوده چون من تا به حال به یک کتاب مفصل و جامع در این زمینه برنخوردهام. هر چه بوده بهصورت مقالات پراکنده بوده و اخیراً فقط یک کتاب دیدهام که دانشگاه شهید بهشتی منتشر کرده و ترجمهای از یکی از کتابهای سازمان ملل است. در هر حال وجودش غنیمت است اما این کتاب و آن مقالات نیازهای ما را برآورده نمیکنند.
گفتیم که در مرحله آمادگی وضعیت ما صفر بود. ما در مرحله مقابله همیشه خیلی فعال میشویم. منتها چون فعالیتهایمان برنامهریزیشده و مبتنی بر تحقیقات نیست مقدار زیادی از انرژی بههدر میرود. زمانیکه حادثه زلزله بم رخ میدهد، تا چند ساعتی کشور اطلاع پیدا نمیکند. اولین امدادگران، خود مردم محل هستند که با دست خالی شروع به مقابله میکنند. در نظریات مدیریت فاجعه روی مردم اجتماع محلی خیلی تأکید شده است. اولین نیروی امدادگر رسمی هم شاید چیزی حدود دوساعت بعد از حادثه وارد بم میشود.
■از کجا؟
□فکر میکنم سپاه کرمان. نخستین جلسه ستاد حوادث غیرمترقبه کشور هم حدود ده ساعت بعد از حادثه تشکیل میشود. این اطلاعات را من براساس مطبوعات آن زمان به دست آوردهام. از روزنامه حیاتنو چهارشنبه ۱۰/۱۰/۸۲ شماره ۲۹۴، برگرفته شده. رئیس جمعیت هلالاحمر ایران هم که بزرگترین سازمان متشکل امداد و نجات کشور است، عصر حادثه در منطقه حضور پیدا میکند. این را هم حیاتنو در همان شماره آورده است. ایشان گله میکردند که تا قبل از انقلاب، ما چند فروند هواپیما در اختیارمان بود و اکنون مجهز به یک یا دو بالگرد هستیم که چندین ساعت طول کشید تا خودش را به بم رساند. ایشان وقتی دیدند خیلی طول میکشد، منتظر ماندند که با معاون مقام ستاد حوادث غیرمترقبه با هواپیما بروند که درنهایت عصر حرکت میکنند و میرسند. نیروهای مردمی زیادی هم از نقاط مختلف کشور آمدند.
■نیروهای هلالاحمر هم با هواپیما ظهر جمعه دانشجویان را برده بودند.
□آنچه که در مطبوعات منعکس است، مقامات مسئول بعدازظهر رفتند.
■آموزشدیدههای هلالاحمر پیش از ظهر در فرودگاه بودند.
□در هر صورت، عده زیادی از نیروهای مردمی، دولتی و خارجی به بم روی میآورند، منتها با تأخیر. البته اینجا نکته مهمی را یادآوری میکنم که در ماده ۴۴ قانون برنامه سوم مربوط به طرح ستاد فراگیر امداد و نجات مطرح شده بود و گویا جمعیت هلالاحمر چیزی حدود دوسال روی آن کار کرده بود و درنهایت در همان فروردین سال ۸۲ به تصویب هیئتدولت رسیده بود، به این صورت که مدیریت بحران را بر عهده جمعیت هلالاحمر گذاشته بودند. چون یکی از مسائل مهم در مدیریت، سازماندهی و رهبری کل گروههای امداد است و گروههای امداد مختلفی ظاهر میشوند یا متشکل از مردم محلاند و یا سازمانهای غیردولتی و سازمانهای دولتی دیگر هستند، باید تحت یک مدیریت واحد کار کنند و طبعاً باید این مدیریت، مدیریتی باشد که تخصص و تجربه این کار را داشته باشد. طبق آنچه من پیرامون مدیریت بحران کشورهای پیشرفته و کشورهای پیشتاز جهان سوم میکردم، مشاهده نمودم، همه آنها مدیریت بحرانشان را به سازمانی غیرنظامی که در این زمینه هم تخصص دارد و هم تجربه، واگذار کردهاند و علتش را هم خواهم گفت. به هرحال گرچه چندین ماه از تصویب این قانون میگذشت، یعنی اوایل سال ۸۲ تصویب شد و تقریباً اواخر سال، زلزله اتفاق افتاد در جلسهای که در ستاد بحران وزارت کشور برگزار شد فرماندهی بحران بم را به جمعیت هلالاحمر نسپردند که این در روزنامه یاسنو ۱۵/۱۰/۸۲، شماره ۲۰۴۶ عنوان شد و روزنامههای دیگر هم مطرح کردهاند. رئیس جمعیت هلالاحمر هم از این مسئله گله داشت که به نظرات کارشناسی ما در این بحران توجهی نشد و طبعاً این مسئله میتوانست موجب ضایعاتی در فرایند مدیریت بحران شده باشد. تلاشهای زیادی توسط مسئولان و امدادگران بهوجود آمد که خیلی جالب توجه است. طوری بود که حیرت و تعجب بسیاری از مسئولان کشورهای خارج و حاضران در صحنه را برانگیخت، اما با تمام اینها علیرغم این که رئیس یکی از سازمانهای وابسته به سازمان ملل ـ شاید نماینده سازمان ملل بود ـ شور و عاطفه ایرانیان را تحسین کرده بود. بسیاری از مسئولان کشور از خود استاندار کرمان تا مقامات بالاتر اذعان داشتند که مدیریت بحران در بم ضعف داشته است. عدمآمادگی، نبودن برنامههای لارم، ضعف هماهنگی بین سازمانهای امداد و نیروهای اعزامی و فقدان رهبری واحد عملیات امداد و نجات، همگی دست به دست هم داد و ما شاهد از دسترفتن ساعات طلایی امداد و نجات بودیم. چون طبق بررسیهایی که شده انسانها که زیر آوار میروند ۲۴ یا حداکثر ۴۸ ساعت میتوانند زنده باشند. معمولاً آن ۲۴ ساعت اول را ساعات طلایی امداد و نجات میگویند. کاری نداریم که بعضیها به صورت استثنایی بهدلایلی ممکن بود تا یک هفته هم زنده باشند. بهدلیل اینکه مجرایی برای تنفسشان وجود داشت یا چیزی برای خوردن داشتند. خیلیها هم که زنده ماندند بهدلیل ناآگاهی بسیاری از امدادگران معمولی یا بیل و کلنگ بر سرشان یا به نخاعشان خورد و معلول شدند. البته اینها هم جای تحقیقات دارد. باید با اینها که معلول شدند مصاحبه کرد که شما زیر آوار در چه شرایطی بودید. یا بررسیهای پزشکی باید جواب بدهد که دقیقاً ضعفهای ما مشخص شود. مشکل ما این است که نمیخواهیم به ضعفهایمان پی ببریم و آنها را عنوان کنیم. فکر میکنیم بیان آنها خیلی شرمآور است، در حالی که شرمآور نیست و اینجا چون جان انسانها اهمیت دارد ما باید نقاط ضعف و نقاط قوتمان را ببینیم. در مرحله اول یعنی پیشگیری، آییننامهها و استانداردها تهیه شده و وجود داشت ولی در مرحله آمادگی، ما تقریباً هیچگونه نقطهقوتی که نداشتیم، بلکه نقطهضعف هم داشتیم و زیر صفر هم بودیم.
اگر نقاط قوتی هم بود در شور مردم و برخی از مسئولان و نیروهای دولتی در مرحله مقابله بود. منتها همه اینها به صورت پراکنده بود و به صورت مستقیم و تحت مدیریت واحد نبود. مردم حماسه پرشوری را بهوجود آوردند. تلاشهای زیادی کردند. خونهای زیادی را بیدریغ اهدا کردند و طوری شد که امدادگران خارجی و جهانگردان و حتی جهانیان زبان به تحسین گشودند. اما تمام اینها دربرابر مدیریت بسیار ضعیف فاجعه رنگ باخت. که به نظر من در صورت وجود مدیریت قوی، ابعاد فاجعه میتوانست به مراتب کوچکتر باشد. چند مثال عینی برایتان میگویم. من آنجا به افرادی برخوردم، دختر خانمی که میگفت من شنیده بودم یا در تلویزیون دیده بودم که اگر زلزله میآید و فرصت جابهجایی ندارید، دو دستتان را روی سرتان قرار بدهید. این باعث شد که هیچ آجری به مغز او نخورد. شاید این باعث شده بود که او زنده بماند یا بچههای مدرسهای بودند که شنیده بودند یا در تلویزیون دیده بودند که اگر زیر چارچوب در یا کنار دیوارهای محکم بروند احتمال سالمماندنشان هست و بعضیهایشان سالم مانده بودند. این موضوعات خیلی ابتدایی هم میتوانست کمک کند. برحسب اتفاق عده کمی چنین تمهیداتی را به کار برده بودند و جانشان را نجات داده بودند. هر چقدر کمکرسانیها و امدادرسانیها پر شور و حماسهآفرین بود، مدیریت فاجعه ما بسیار ضعیف بود بویژه بهطور نسبی که ما زلزلههای زیاد و حوادث طبیعی و غیرطبیعی زیادی در گذشته داشتیم که اگر بررسی شده بودند، حداقل دستاوردهایی از آن درآمده بود. اینها میتوانست جان بسیاری را نجات بدهد؛ حتی اگر ما آن مرحله پیشگیری را هم نگذرانده باشیم، یعنی ساختمانها قوانینشان مشخص نشده باشد و مرحله آمادگی را انجام نداده باشیم، آن آموزشها و برخی اطلاعرسانیها که حاصل تحقیقات است، میتوانست جان خیلیها را نجات بدهد که اینطور هم نشد.
در مرحله بازسازی مجموعهای از اقدامات و فعالیتهای برنامهریزیشده فنی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی انجام میشود که آن منطقه و مردم آسیبدیده را به وضعیت عادی و متعادل برگرداند. البته در نظریات جدید مدیریت فاجعه، بین این مراحلی که گفتم حد و مرز مشخصی را قائل نمیشوند. شما فرض کنید در آن زمانیکه واقعه اتفاق میافتد یک کارهای آمادهسازی هم انجام میدهیم.آن افرادی که سالم ماندهاند باز در معرض انواع خطرها هستند، همانند خطر عقربگزیدگی یا آسیبهایی که انسانهای دیگر میرسانند. من فروردین امسال (۱۳۸۳) که به بم رفته بودم با مادر و پسری روبهرو شدم که از زلزله جان سالم به در برده بودند. اینها بساط چادرشان را پشت دیوار خانهشان بنا کرده بودند. آنجا لودر آواربرداری میکرده که حرکت چرخ لودر یا بیل لودر خورده و دیوار روی سر این مادر و پسر افتاده بود و هر دو جانشان را از دست دادند. بنابراین بین این مراحل نمیشود جدایی قائل شد. در عین حال که داریم مقابله میکنیم ممکن است بازسازی هم بکنیم و جان عدهای را هم نجات دهیم یا مداوا کنیم. نقطهقوتی که در مرحله بازسازی میتوان به آن اشاره کرد، بازسازی قناتها است که آن هم بهدلیل تشویقی بود که از طرف وزارت کشاورزی نسبت به کارکنان سازمان جهاد کشاورزی و اداره جهاد کشاورزی بم شده بود. تشویقهای مادی شده بود و انگیزه کافی بهوجود آمده بود که اینها قناتها را لایروبی کنند یا فرض کنید بازسازی صنایع و کارخانههاست که من تا حدی در جریان هستم. اما مرحله اصلی بازسازی که عبارت باشد از ساختن شهر خراب شده بم و روستاها متأسفانه با کندی زیادی پیش میرود و از برخی اهالی بم و کسانیکه از بم برگشته بودند شنیدم که هنوز عدهای در چادر و کانکس هستند و از خانههای دائمی چندان خبری نیست. من تعجب میکنم از مقام ریاستجمهوری که قول دادند دوساله بم را بازسازی میکنیم. یکی دو ماه قبل هم گفتند تا آخر ریاستجمهوریام بم بازسازی میشود.
■شنیدهام مدتی طول کشیده تا تازه فهمیدهاند مردم بم نمیخواهند خانههایشان در یک منطقه دیگر ساخته بشود. میخواهند همان جایی که هستند ـ که حتی روی گسل بم هم هست ـ آنجا ساخته بشود.
□چیزی حدود دو ماه بعد از زلزله، تازه مسئولان شهر ـ که بیشترشان هم اهل بم یا اهل استان هستند ـ متوجه شدند که مردم راضی نیستند به غیر از آنجایی که خانهشان هست بروند. این هم باز تکرار حوادث قبلی است. بنده یادم هست زمانیکه خوزستان بودم و در بازسازی صنایع آنجا کار میکردم، اواخر سال ۶۰ بود که مسئله بازسازی خرمشهر هم مطرح شده بود. برنامهریزی کرده بودند و ستادهای معین تشکیل شده بود. آنموقع هنوز خرمشهر زیر آتش بود چون هنوز جنگ بود. درهرحال آنها هم به این مسئله برخورده بودند. البته آنموقع مردم خرمشهر هنوز نبودند، اما در ارتباط بودند و مسئولان بهتدریج متوجه شدند که مردم خرمشهر راضی نیستند به جایی غیر از خانههایشان بروند. علیرغم اینکه خانههایشان کنار اروندرود بود، جایی که در تیررس صدام بود و همیشه احتمال خطر وجود داشت. یادم هست مقامات بازسازی خرمشهر میگفتند که ما حفار شرقی را برای ساختن خرمشهر در نظر گرفتهایم اما مردم راضی نبودند. اینها مسائلی است که باید روی آن پژوهش بشود.
■این همه زلزله شده و مردم دوست دارند که در همان محل بومی و سنتی خودشان زندگی کنند. چرا این چنین است؟ آیا ما مرکز انباشت مطالعات آماری زلزله و مرکز تحقیقات نداریم؟
□به نظر من دو علت دارد. یک علتش از جانب خود مردم است. مردم باید این آگاهی را پیدا کنند. درست است که شما میتوانید خانههای مقاوم بسازید که در برابر ۸ ریشتر زلزله هم مقاومت کند، اما بهتر است این خانهها روی گسلها ساخته نشوند. این یک آموزش فراگیر و مستمر است که باید انجام شود. یک وجه آن طرف قضیه هم ناآگاهی مسئولان نسبت به نظر مردم است. در نظریات جدید مدیریت فاجعه دیگر با فاجعه اینطور برخورد نمیکنند که خطری برای مردم پیش آمده، ما هم برویم برایشان تصمیم بگیریم و خانه را بسازیم و به آنها بگوییم بفرما. من یادم هست که بعد از زلزله بوئینزهرا چند سال بعد برایشان خانههایی از طریق دولت ساخته شد اما روستاییها نرفتهاند در آن خانهها بنشینند. یک علتش این بود که میگفتند این خانهها مطابق با شرایط ما نیست. حتی یکی از افراد زلزلهزده بوئینزهرا را که چند ماه قبل دیدم میگفت اینها برای ما خانههایی ساخته بودند که اصلاً طویله نداشت، درحالیکه ما احتیاج به طویله داشتیم. نوع خانههایی که برای ما درست کرده بودند با شرایط ما نمیخواند. افراد یا داخل آنها نرفتند یا به دلیل پرجمعیت بودنش، هرکس که داشت داد به کسی دیگر و از دو تایش استفاده کردند. خودشان هم بین اینها طویله ساختند. در هر حال تا مدتی در برابر آن خانهها مقاومت شد. اما این مسئله که چرا اساساً مردم حاضر نیستند از جایی که زندگی میکنند به جای دیگر بروند، احتیاج به تحقیق دارد. میتوانیم حدس بزنیم کسانی که بهصورت سنتی یکجا نشستهاند، تمایل ندارند جایی دیگر بروند. اما همینها احتیاج به تحقیق دارد که چگونه میتوان مردم را از قبل متقاعد کرد و به این صورت نمیتواند باشد که بپذیریم مردم خانههایشان را روی خطر بسازند. درضمن تجارب گذشته این هشدار را هم میدهد که نمیتوان سریع در مورد این مسائل تصمیمگیری کرد. به نظر من در بازسازی خرمشهر ما تجربیاتی داشتیم که اگر تدوین و تحلیل میشد، ما خیلی سریعتر میتوانستیم در مورد فاجعههای طبیعی تصمیم بگیریم. در خرمشهر هم مردم راضی نشدند و دلایل خاص خودشان را هم داشتند. ضرورتی نداشت که ما این همه وقت تلف کنیم و در آخر هم به این نتیجه برسیم که همین جایی که مردم دوست دارند بمانند. در بم دلایل تعلق مردم به غیر از اینکه خانه آبا و اجدادیشان بوده این بوده که خانهها نزدیک نخلستان بوده و آنجا خانهها را بهعنوان “خانه باغ” میشناسد، بهگونهای که هم محل زندگی و هم محل معیشت است. درنتیجه اگر از آنجا کنده شوند هم محل معیشت یعنی انس و الفتی که به محل زندگیاش داشتهاند و هم محل کسب درآمدشان را از دست میدهند. اگر در مناطق مشابه روی این موضوعات تحقیق شده بود، دستکم اینقدر طول نمیکشید، تکلیفشان مشخص میشد و زودتر به فکر میافتادند. چون زمان درهنگام فاجعه خیلی مهم است. فاجعه وقتی اتفاق میافتد، ممکن است عمیقتر بشود و چیزی نیست که به همین راحتی بشود آن را بازسازی کرد. من خرمشهریهایی را میشناسم که با حدود ۱۶ـ۱۵ سالی که از خاتمه جنگ میگذرد، حتی سند خانهشان را هم که نسبتاً سالم مانده نگرفتهاند.
■آیا مسائل حقوقی هم بخشی از بازسازی بعد از زلزله است؟
□بله، یکی از مسائلی است که باید روی آن کار کرد. من پیشبینی میکردم که در بم اتفاق بیفتد چون تجربهاش را داشتم، منتها این تجربهها مکتوب و جمعبندی نشدهاند.
■بعد از زلزله بم یک عده از بازماندگان بم بهعنوان مثال باغی از پدرشان مانده بود. یک عده میآمدند ۵هزارتومان، ۱۰هزارتومان یا ۵۰۰هزارتومان میخریدند. این خبر بعدها به مطبوعات کشید و قوهقضاییه بخشنامه کرد که هیچ سندی خریدوفروش نشود. اگر هرکس در جایگاه خودش وظیفه خودش را بداند خیلی خوب است.
□کاملاً درست میفرمایید. در خرمشهر بعد از اینکه مدتها دور خودمان چرخیدیم که چه کار کنیم. بالاخره راه حلی پیدا کردیم. چون در فاجعههای این چنینی معمولاً مالکان یا از بین میروند یا از محله دور و ناپدید میشوند. حالا به هر دلیلی که یا ترس دارند برگردند یا دسترسی ندارند. در هر حال نیستند و در نبود آنها هزارویک مشکل حقوقی پیش میآید. در خرمشهر بعد از مدتها به این نتیجه رسیدند که کمیتهای تشکیل بدهند متشکل از فرماندار، رئیس اداره ثبت و نماینده دادگستری که اینها در مورد مردم محل که خانههایشان از بین رفته و نقشه خانهها هم مخدوش شده تصمیم بگیرند و مبنایشان هم این بود که هرکس میخواهد سند زمین یا خانهاش را بگیرد، باید یک استشهاد محلی پر کند. دادگاه هم در کمیسیون مطرح کند و درنهایت فرایندی را طی کند و تأیید کنند که این زمین مال ایشان است. ثبت هم از طریق نقشهکش ابعادش را مشخص کند. در این مراحل هم مشکلات زیادی پیش آمد. من دستکم در جریان هستم که بعضی متراژ خانهشان یا یادشان نبود یا عامداً بیشتر گفتند، درنتیجه وارد خانه کس دیگری شدند و سند را بیش از ابعاد خانهشان گرفتند و نفر بعدی که دیرتر آمده بود مشکل پیدا کرد.
■بهتر است سندها را در کامپیوتر نگهداری کنند و نسخهای از آنها را در جای دیگر برای محکمکاری داشته باشند.
□کاملاً درست است. ما مملکت حادثهخیزی هستیم. هر آن ممکن است در هر جایی از کشور ما ناگهان این زلزله یا یک حادثه طبیعی دیگر اتفاق بیفتد. سندها هم از بین میرود و اگر هم از بین نرود، امکان جعل سند هست. شاید بهترین کار این باشد که سابقه سند افراد به کامپیوتر برود و در چند مرکز ثبت بشود. وقتی طرف مراجعه کرد خیلی راحت بدون این مراحل استشهاد و به دور از مسائلی که مرزها را مخدوش کند خودداری بشود، چون این هم مشکلات عجیب و غریبی بهوجود میآورد.
در مورد زلزله مشخص شده که گسلها کجا هستند و میزان تقریبی خطرات حاصل از وقوع یک زلزله حدوداً چقدر است. اما اینکه اگر زلزله اتفاق افتاد، چه کنیم، ممکن است تجربیات اینها در ذهن افراد باشد، اما تجربهای که در ذهن باشد به درد نمیخورد. چرا که حافظه به تدریج از بین میرود یا فقط به درد خودش میخورد. اینها باید مکتوب و بعد پردازش بشود. چون اطلاعاتی که در مغز آدم است، اطلاعات درستی نیست. من فکر میکنم حتی بعد از فاجعه زرند هم شاید هنوز ما به این مهم نرسیدهایم که نیازهای اضطراریمان را فهرست بکنیم و ببینیم یکجایی که زلزله اتفاق میافتد چه اجناسی با چه اولویتی مورد نیاز است. بنده هم روی این کار نکردهام و ممکن است فقط ایدهای داشته باشم. مثلاً بگوییم بهازای هر فردی که در این منطقه هست ممکن است اینقدر پتو لازم باشد. یعنی سرانهای محاسبه کنیم که اگر اتفاقی افتاد حدود نیاز را حدس بزنیم که از این دوبارهکاریها جلوگیری بشود. در بم یا هر حادثه دیگری ما همیشه شاهد بودیم که یک جنسی بیش از حد نیاز وارد منطقه میشد. در بم یکی از اجناسی که از همان اول بسیار کم بود و ترکیه زود به ما رساند، کیسههای پلاستیکی برای حفظ و حمل اجساد بود. یا داروهای خاصی که در زمان زلزله نیاز است، چون در زمان زلزله امراض خاصی شایع میشود که اگر ما هر دارویی بفرستیم ممکن است به درد نخورد. کسانی که همان اوایل به بم رفتند احتمالاً با انبارهایی روبهرو شدند که کلی جنس روی هم انباشته شده بود و بعدها هم ممکن بود نیاز نشود و از بین برود. ما نهتنها برخی از اموال، املاک و چیزهای مادیمان را در زلزله از دست میدهیم بلکه ممکن است کمکها هم بهدلیل عدم برنامهریزی که ناشی از عدم تحقیق درست در نیازهایمان است، تلف شوند.
■ شنیده شده در زلزله گرجستان که صدهزارنفر کشته شدند ـ هنوز شوروی فروپاشی نشده بود ـ اینها با توجه به تجربههایی که داشتند در زلزله رودبار داروهایی آورده بودند که خیلی مفید بود.
□بله، پزشکان نخجوان که بلافاصله به منطقه زلزلهزده ایران آمده بودند، دقیقاً داروهایی که نیاز انسانهای بعد از زلزله بود با خودشان آورده بودند.
■پزشکان گرجی به بم هم آمدند؟
من با اینها برخورد نکردم، اما در هر حال آن گروههای امدادگر خارجی که آمدند به نظر میآمد از لحاظ نوع داروها و نوع اجناسی که لازم است بسیار مجهز بودند. بعضیهایشان بستههای کامل نیازهای یک هفته یک خانواده چند نفره را آماده آورده بودند. همه اینها ناشی از تحقیقاتشان است. تحقیق کردهاند که مثلاً یک خانواده، بیسرپناه و بیغذا میشود، در یک هفته این چمدان بتواند اینها را تا مدتی زنده و سالم نگهدارد. اینها خیلی مهم است. در زلزله زرند دو منطقه بود که به خاطر آب و هوای نامساعد و صعبالعبور بودن تا مدتی نتوانسته بودند به آنجا برسند. یادم میآید در بم و در بسیاری فاجعههای دیگر یکی از مسائلی که معمولاً رخ میدهد بیکاری است. میدانید انسانهایی که دچار فاجعه میشوند از لحاظ روحی در فشار قرار میگیرند، بیکار هم این فشار را دو چندان میکند. این را هم میدانیم که کار میتواند خیلی در درمان موثر باشد و فشارهای روحی را کاهش دهد. یکی از مسائلی که معمولاً ما در این فاجعهها با آن برخورد میکنیم این است که بلافاصله ستادهای معین که مستقر میشوند، همه میخواهند هم اجناس و هم نیروهای کارشان را از خارج از منطقه بیاورند، حتی اگر آن اجناس هم در منطقه باشد. مثلاً ما در استان کرمان کارخانه شیر و موادغذایی داشتیم که میتوانستند زلزلهزدگان را تغذیه کنند. هم نزدیک بودند و هم هزینه حملونقلش خیلی کمتر میشد. از این گذشته با وجود خیل عظیم بیکاران، از مردم محلی خیلی کم استفاده شد.
■در مورد الگوهای مدیریت فاجعه به لحاظ سنتی و مدرن صحبت میکردید. از مدیریت فاجعه بم هر چه به خاطر دارید بیان کنید.
□با آن مرور کلی که ما در مورد مدیریت فاجعه بم کردیم حالا دیگر آمادگی ذهنی پیدا میکنیم که در مورد دو الگوی متفاوت مدیریت فاجعه یعنی الگوی سنتی و الگوی مدرن بحث بکنیم. در الگوهای سنتی که معمولاً توسط کشورهای در حال توسعه استفاده میشود، حادثه را بهعنوان یک رویداد غیرمترقبه و پیشبینی نشده تلقی میکنند که جدا از ساختار اقتصادی ـ اجتماعی اجتماع محلی است که حادثه اتفاق میافتد. به خاطر همین هم برای پیشگیری از حادثه یا تبدیل آن به فاجعه برنامهریزی و اقدامات جدی انجام نمیشود و مهمترین خلأ در این نوع الگو، این است که این الگو مبتنی بر روش سنتی آزمون و خطاست. یعنی مرتب حوادثی رخ میدهد که تبدیل به فاجعه میشوند. فاجعهها هم تلفات جانی، مالی و مادی زیادی بهبار میآورند. منتها روی اینها هیچگونه تحقیقی انجام نمیشود که چگونه اتفاق افتاد؟ چگونه میشود از این اتفاقات پیشگیری کرد؟ درنتیجه حادثه، بهسرعت تبدیل به فاجعه میشود.
بحران بهوجود میآید و در شرایط بحران سعی میشود با انجام یک سلسله اقدامات فوری، قالبی، دستوری و پراکنده که معمولاً مبتنی بر تصمیمگیریهای متمرکز و بسیار بوروکراتیک و دیوانسالارانه است، برکنار از شرایط زندگی و خواستههای مردم آسیبدیده و با کمترین مشارکت آنها حل بشود. به عبارت دیگر در الگوی سنتی معمولاً فاجعهها مورد بررسی دقیق قرار نمیگیرد. همانطور که من یک مرور کلی نهتنها بر فاجعه بم بلکه روی زلزلههای دیگر هم دارم. اتفاقات مشابهی رخ میدهد و ما در مورد آنها بررسی نمیکنیم. منظور من بیشتر بررسیهای اجتماعی است نه بررسیهای فنی. برای نمونه وقتیکه زلزله بم اتفاق میافتد زمینشناسان و زلزلهشناسان بسیاری، از داخل ایران و خارج از کشور شروع به تحقیق کردند. یکی از استادان دانشگاه که از آشنایان است میگفت ۲۰نفر از دانشجویان دانشکده تز دکترای مهندسی سازه را در مورد زلزله بم انتخاب کردهاند. اما جای تحقیقات اجتماعی بسیار خالی است، چون بدون اینکه ما ابعاد فنی حوادث را دستکم بگیریم، ابعاد و عوامل اجتماعیاش بسیار مهم است. مسئلهای که نباید فراموش کنیم این است که در الگوی نوین مدیریت فاجعه در تمام انواع حادثه و فاجعه اعم از فاجعههای طبیعی، فناورانه یا انسانی جای دست انسان مشخص است. اگر زلزلهای با همان شدت یا بیشتر در ژاپن یا کشورهای پیشرفته دیگر رخ بدهد، تعداد تلفات بسیار اندک و ناچیز است و همان در کشور ما تلفات زیادی دارد. اینها نمایانگر این است که انسان نقش خودش را آنجا درست ایفا کرده، هر چند حادثه طبیعی بوده است. بنابراین جای پای انسان حتی در تمام انواع حوادث غیرانسانی دیده میشود. اما در الگوی سنتی معمولاً این را یک چیز طبیعی میدانند حادثه را هم یک چیز غیرمترقبه میدانند که اتفاق میافتد. معمولاً احساس نیاز نمیشود که از دیدگاههای اجتماعی روی آن بررسی بشود. واقعیت این است که بررسیهای اجتماعی خیلی مشکلتر از بررسیهای فنی است، چون شما با رفتار انسان سروکار دارید نه با موجودی بیروح. درنتیجه از آن تجارب هم درسی آموخته نمیشود. وقتی تحقیق نشود و فقط به صورت پراکنده در ذهن باشد، هیچوقت روی کاغذ نمیآید، تجزیه و تحلیل نمیشود و درنتیجه تفسیر مناسبی هم بهدست نمیآید. بنابراین در هر فاجعهای از روش آزمون و خطا (Trial&Error) استفاده میشود. یعنی مرتب حادثهای رخ میدهد و ما در همان حادثه به فکر این میافتیم که چه کار کنیم. از حادثههای قبل درسآموزی نمیکنیم که بتوانیم رشته مرتبط با تمام اینها را از آن نتیجهگیری کنیم و برای حوادث بعدی استفاده کنیم. اما الگوی نوین مدیریت فاجعه اساساً مبتنی بر مطالعات و تحقیقات فراوان است. خود این مسئله که چگونه این الگو بهوجود آمده قابل بررسی است. اینکه فاجعههای مختلفی رخ بدهد، ولی تحقیق نکنیم و ندانیم علتهایش چیست، چگونه میتوان پیشگیری کرد یا آمادگی مناسبی برایش بهوجود آورد، خود این، موضوع یک تحقیق است. این که نقش انسان در آن چگونه میتواند باشد و آن اجتماعی که آسیبدیده چه نقشی دارد در فرایندهای مدیریت همه مبتنی بر مطالعاتی است که انجام شده.
برمبنای این تحقیقات و مطالعات به این الگوی نوین مدیریت رسیدهایم که میگوید عامل موثر در مدیریت فاجعه، مردم آسیبپذیر یا حادثهدیده است. چرا؟ زیرا آنها هستند که باید همکاریهای لازم را در بررسی دقیق فاجعه و جمعبندی تجربیات متعدد انجام بدهند. ما در بم نبودهایم و اطلاعات دقیقی هم نداریم. از اطلاعات ناقص هم نمیشود به نتیجهگیریهای علمی رسید. ما حتماً باید با مردم آنجا صحبت کنیم. البته این صحبتها باید روشمند و در عین حال خیلی ظریف باشد. چون ممکن است مردم نگران شوند که این پرسشها برای چیست یا دقیقاً جواب ندهند. بنابراین مردم محلی هستند که میتوانند در بررسی دقیق فاجعه و جمعبندی تجارب کمک کنند. اصلاً خود آن اجتماع محلی، مردم آسیبدیده یا آسیبپذیر هستند که باید آموزشهای لازم را فرابگیرند. اگر مردم بم این آموزشها را فراگرفته بودند حتی با همین خانههای خشتی و گلیشان که فروریخت ـ من نمیتوانم با قاطعیت بگویم، بلکه گمان میکنم ـ نیمی از آنها زنده میماندند. آنها بهترین افراد برای اطلاعرسانی دقیق در مورد اوضاع قبل و بعد از حادثه هستند. وقتی حادثه رخ میدهد نیروهای امداد به شهری میآیند که هیچ جای آن را نمیشناسند. بنابراین برایشان دشوار است که نشانیها را پیدا کنند. مردم محلی هستند که میتوانند به شما بگویند که در خانه بغلی چه کسی زندگی میکرده، چند نفر در آن بودهاند و کجا مینشستهاند که شما بروید آنجا را بگردید و افراد آسیبدیده را در بیاورید. اولین نفراتی که به نجات و امداد میپردازند طبعاً خود آن مردم هستند. چون هر چقدر هم که مدیریت فاجعه قوی باشد، امکان حضور بلافاصله پس از حادثه وجود ندارد.
بهترین اشخاص برای کمک در توزیع و نظارت بر توزیع کمکهای جنسی و غیرجنسی همان مردم محل هستند. این مسئله در بم هم اتفاق افتاد. من به خانوادههایی برخوردم که اینها ساکن بم بودند. منتها بهدلیل آنکه مأمور، اینها را نمیشناخت آن دفترچه را صادر نکرد و ممکن بود برای کسانی صادر کند که از بم نبودند. یا خود مردم میدانستند که یک خانوادهای چندنفر جمعیت دارد که شما بخواهید این دفترها را مطابق با جمعیت هر خانواری توزیع کنید.
مناسبترین افراد برای مشارکت در تصمیمگیری برای چگونگی توزیع کمکها، روشهای اسکان موقت و دائم و امور مربوط به بازسازی، خود مردم هستند. در مورد بم هم دیدیم مدتها مسئولان میخواستند کاری دیگر انجام بدهند، ولی در برابر مخالفتهای مردم، گاه بالاخره میپذیرفتند. مردم محل و اجتماع محلی آسیبدیده یا آسیبپذیر مناسبترین افراد برای اشتغال بویژه در مراحل مقابله و بازسازی هستند. متأسفانه در آغاز بازسازی مهندس، عمله و بنایش را از آن طرف ایران میآوردند. درحالیکه مردم بم خودشان بیکار شده بودند و این تخصصها هم وجود داشت. یکی از کارهایی که برای بازسازی و بازتوانی انسانها باید بشود این است که بلافاصله آنها را شاغل کنند. اگر ما بخواهیم آنها را کنار بزنیم، ظلم بزرگی کردهایم.
■گفته میشد مردم بم اینقدر افسرده شده بودند که تن به هیچ کاری نمیدادند. از بس فاجعه عظیم و طاقتفرسا بود تا مدتی گیج بودند.
□من فکر میکنم این به شیوه برخورد ما با مردم برمیگردد. اینها مسائل روانشناختی است که شما چگونه یک فرد آسیبدیده را به راه بیاورید. این کار ظریف مددکار اجتماعی است. طبعاً ممکن است آسیبدیده و زلزلهزده تا مدتی اصلاً نتواند کاری بکند. اما به محض اینکه او را راغب کردیم او حتماً وارد گود میشود. وقتی هم که وارد گود شود و کاری انجام بدهد و اثراتش را ببیند، بیشتر اشتیاق پیدا میکند. یکی از مسائلی که ابتدا سازمانهای غیردولتی در بم انجام دادند، درمان روحی مردم با هنر بود. به بچهها نقاشی و آموزش موسیقی میدادند یا برای بزرگسالان و بچهها برنامههای موسیقی میگذاشتند.
برخی از سازمانهای غیردولتی نگران بودند که واکنش این مردم آسیبدیده که خیلیهایشان هم مذهبی بودند، چیست. اما با کمال تعجب دیدند که خیلی راحت مسئله را پذیرفتند و شروع به یادگیری موسیقی کردند و تقریباً تا آنجایی که من میدانم از برنامههای موسیقی شادی که در محلهها برگزار میشد توسط مردم ممانعتی نشد. این برنامهها روی آنها تأثیر گذاشت تا زودتر به حالت روحی عادی برگردند. ما الان شاید تجربه غنیای در بم داشته باشیم. من به کسانیکه در این مسائل کار کرده بودند میگفتم تجربیاتتان را مکتوب کنید. اکتفا نکنید به این که تجربهای کردهاید و عدهای از مردم را شاد کردهاید و تا حدی به حالت اولیهشان برگرداندهاید، هر آن در هر نقطه کشورمان این مسئله را خواهیم داشت. شما باید این تجربهها را مکتوب نکنید، چون معلوم نیست که بلافاصله به آن محل بروید. حتی من به آنها پیشنهاد کردم اینها را به صورت مقاله درآورید و در همایشها ارائه دهید.
زلزله ای به بزرگی ۳٫۸ ریشتر، تهران و به خصوص مناطق شمالی آن را لرزاند.
به گزارش کلمه، این زمین لرزه که مرکز آن بومهن در شمال شرقی شهر تهران بوده، در برخی نقاط شهر تهران به ویژه در شمال و شرق شهر نیز احساس شده است.
بر اساس نوشته های کاربران در شبکه های اجتماعی، مردم در پردیس، تهرانپارس و بومهن از نگرانی به خیابان ها آمده اند.
عمق زلزله طبق ارزیابی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ۷ کیلومتر برآورد شده است. طول و عرض جغرافیایی آن نیز به ترتیب ۵۱.۸۸ و ۳۵.۸۳ اعلام شده است.
به گزارش کلمه، نگرانی از وقوع زلزله در تهران، با توجه به تاخیر سی ساله در زلزله های دوره ای این منطقه که طبق گزارش های تاریخی تقریبا هر ۱۵۰ سال یک بار باید به وقوع بپیوندد، همواره ساکنان تهران را آزار داده است.
حدود ۱۸۰ سال است که تهران زلزله ای به خود ندیده و کارشناسان بارها گفته اند که نگران اند اگر زلزله ای در تهران اتفاق بیفتد، شدت زیادی داشته باشد و خسارات مالی و جانی گسترده ای بر جا بگذارد.
گسل های اصلی شهر تهران و اطراف آن دو دسته اند: بخشی در شمال شهر شامل گسل مشا، گسل فشم، گسل شیان، گسل نیاوران و … و بخشی دیگر در جنوب تهران شامل گسل گسل های شمال و جنوب ری، گسل کهریزک، گسل پیشوا، گسل پارچین، گسل گرمسار و … و در کنار اینها در شمال غرب و محدوده های مرکزی و شرقی شهر نیز گسل های فرعی متعددی وجود دارد.
چندی پیش یک نظرسنجی از سوی «مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران» (ایسپا) درمورد زلزله احتمالی در تهران انجام شد که نشان می داد حدود ٧۵ درصد مردم تهران نسبت به استحکام ساختمان محل سکونت خود در برابر زلزله اطمینان خود ندارند.
بر اساس این پژوهش، تاکنون ۶۲٫۵ درصد مردم شیوه استفاده از کپسول آتشنشانی را نیاموختهاند، ۴۰٫۸ درصد تمایلی به شرکت در کلاسهای آموزش تواناییهای مواجهه با خطرات ناشی از زلزله ندارند، ۶۵٫۱ درصد هیچ گونه بروشور، جزوه و یا کتابی پیرامون زلزله دریافت نکرده اند و ۳۶٫۷ درصد از آنهایی که این جزوات را دریافت کردهاند، اثر آنها را کم می دانند.
این نظرسنجی همچنین نشان داد که ۷۷٫۳ درصد مردم اعتقاد دارند که مسائل ایمنی بر ساخت و سازهای شهر تهران رعایت نمیشود و ۶۸٫۷ درصد، میزان نظارت مهندسین ناظر در ساخت و سازهای شهر تهران را کم ارزیابی کردهاند. همچنین به اعتقاد ۶۳٫۳ درصد شهروندان میزان توجه صدا و سیما کم بوده است. ۵۹٫۹ درصد از پاسخگویان نیز توجه مطبوعات به موضوع زلزله را کم ارزیابی کرده اند. نتایج این نظرسنجی همچنین نشان می دهد تنها ۵۱٫۳ درصد شهروندان تاکنون مقالهای پیرامون زلزله و عواقب آن در مطبوعات مطالعه کردهاند و در این حال، ۸۲ درصد از پاسخگویان، میزان آمادگی عملی مردم را در مواجهه با زلزله کم دانستهاند.
کلمه: تصاویری که در زیر می بینید، مربوط به راهپیمایی امروز است که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است. زیرنویس های آن نیز مربوط به جمع آوری کمک برای زلزله زدگان اخیر است.
به گزارش کلمه، در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان که راهپیمایی روز قدس برگزار می شود، شاهدیم که رسانه انحصاری نظام تصاویری را پخش می کند که بطری آب را جلوی دوربین صدا و سیما در دست راهپیمایان نشان می دهد.
این تصویر، خاطره روز قدس سه سال قبل را زنده می کند که رسانه های حکومتی وجود بطری آب و سیگار در دست چند نفر از شرکت کنندگان در راهپیمایی روز قدس ۸۸ را بهانه کردند که خیل عظیم مردم معترض حاضر در تجمع آن روز را غیر مذهبی و روزه خوار معرفی کنند و سوژه ای تازه برای دروغ پردازی ها علیه جنبش سبز بتراشند و آتش توپخانه جفاکاری رسانه های حکومتی را علیه مردم مظلوم و مسلمان که تنها جرمشان مخالفت با اقتدارگرایان حاکم بود، روشن کنند.
لابد این فردی که جلوی دوربین صدا و سیما دیده می شود مانند افرادی که سه سال قبل در روز قدس رفتاری متفاوت داشتند، عذری داشته اند و یا دلیل دیگری در کار بوده که روزه دار نبودند. این موضوع به شخص آنها مربوط است و ما هم به این بهانه قصد مچ گیری از صدا و سیما نداریم.
حتی به اینکه صداوسیما این تصاویر را سریع از پخش زنده حذف و سانسور کرد و در کل هم غالب تصاویر راهپیمایی امروز را با نمای بسته می گرفت هم نمی پردازیم. تعمیم این موضوع به دیگر شرکت کنندگان هم به همان اندازه بی ربط است که بطری آب در دست چند شرکت کننده در روز قدس ۸۸ را به همه سبزهای معترض حاضر در آن نسبت دادند.
تنها خواستیم با ارائه این تصویر، به دروغ پردازان یادآوری کنیم که اگر سه سال قبل هم یکی چند نفر تظاهر به روزه داری نکردند، صداوسیما و رسانه های وابسته به دولت بزرگترین ظلم را به دینداران و بلکه همه مردم ایران کردند که به جای پوشش دادن اصل حضور اعتراضی مردم، سعی کردند حاشیه هایی اینچنینی را پررنگ کنند؛ آنچنان که نماز خواندن با کفش عده ای در نمازجمعه ۲۶ تیر به امامت هاشمی رفسنجانی را بهانه کردند و یا تصاویری مشکوک و مبهم از پاره شدن عکس امام نشان دادند و یا …
شاید اگر کسی بخواهد از نگاه معنوی به موضوع بنگرد و دنبال چوب خدا باشد که صدا ندارد، حتما تصاویر امروز را که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، همان چوب خدا خواهد دانست؛ آنچنان که مردم درباره حضور برخی افراد با کفش در نماز جماعت پشت سر رهبری در حرم امام (۱۴ خرداد ۸۹) همین را گفتند و آن را شاهدی بر رسوایی دروغگویان دانستند؛ و آنچنان که انتشار با تأخیر تصاویری واقعی نشان داد که حقیقت عاشورای ۸۸ نه هیجانی شدن یکی دو نفر که تصاویر آن هزاران بار از تلویزیون پخش شد، بلکه آدم کشی و فحاشی و حمله وحشیانه به مردم عزادار بود که جرمشان فریاد مرگ بر دیکتاتور و فریاد زدن این بود که: ما جنبش سبزیم و علمدار حسینیم، همه با میرحسینیم …
اما اینگونه هم که نگاه نکنیم، تصاویر زیر یک پیام برای امپراتوری دروغ و همه فعالان و روزی خواران آن دارد: شما یک عذرخواهی بزرگ به مردم سبز ایران و خصوصا دینداران مخالف با حاکمیت فعلی بدهکارید که آنها را ناجوانمردانه هدف تهمت ها و افتراهای بسیار قرار دارید؛ همچنان که در خصوص افراد کمتر پایبند به موازین دینی نیز ظلم هایی مشابه یا متفاوت کرده اید. روز عدل خدا و مکر خدا و روز غصب مردم شاید نزدیک باشد و حق این است که از آنهمه ظلمی که روا داشتید، هرچه زودتر توبه کنید.
Your browser does not support the video tag.
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.
راهپیمایی روز قدس در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان با حضور اقشاری از مردم در تهران و شهرستان ها برگزار شد.
به گزارش کلمه، در این راهپیمایی نیز به مانند سالیان گذشته، راهپیمایی در ساعت قبل از ظهر و در مسیرهای اصلی منتهی به نماز جمعه برگزار شد و چهره های مختلف حکومتی نیز در آن حضور داشتند.
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که برگزارکننده اصلی اینگونه تجمعات رسمی است، امسال اعلام کرده بود که برای رعایت حال مردم روزه دار، مراسم دیرتر از سال های گذشته آغاز می شود.
سخنران پیش از خطبه های نمازجمعه امروز هم احمدی نژاد بود و خطبه های نماز را هم برای سومین سال متوالی، احمد خاتمی ایراد کرد. او در سال ۸۸ جایگزین آیت الله هاشمی رفسنجانی شده بود که برای سال ها خطیب نمازجمعه روز قدس در تهران بود.
خبرگزاری فارس هم امروز در خبری مدعی شد که حضور هاشمی رفسنجانی در راهپیمایی امروز با واکنش برخی افراد حاضر مواجه شده و تعدادی شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» و «خواص مردود بصیرت بصیرت» سر داده اند.
به نوشته این خبرگزاری وابسته به سپاه، راهپیمایان از حضور احمدی نژاد با شعارهایی همچون «صل علی محمد، بوی رجایی آمد» استقبال کرده اند.
همچنین امسال در اقدامی قابل تامل، برخی خبرگزاری ها نام روز قدس را به «روز جهانی بیداری اسلامی» تغییر دادند و رسانه های دولتی هم از برگزاری همزمان این راهپیمایی در ۸۰ کشور جهان خبر دادند.
با این حال در شعارهای این مراسم و همچنین در قطعنامه پایانی آن، موضعی دوگانه در قبال اعتراضات مردمی در سوریه و بحرین اتخاذ شد؛ مخالفت ها با حکومت سوریه، اقدام تروریستی خوانده شده بود اما از اعتراضات ضد حکومتی در بحرین با عنوان انقلاب مردمی یاد شد.
سید حسن نصرالله هم در سخنانی به مناسبت روز قدس که از شبکه تلویزیونی المنار پخش شد، از اینکه مسلمانان و اعراب درباره آزادی قدس با هم متفق القول نیستند، انتقاد کرد.
کلمه – گروه کارگری: داغ جانکاه و مصیبت مرگ هم وطنان عزیزمان در زلزله آذربایجان، مثل همه فاجعه های که بی تدبیری مسئولین در گستردگی ابعاد آن نقشی اساسی دارد، همواره تازه خواهد بود. عزیزانی که سالهای سال در عرصه تولید محصولات کشاورزی کار می کردند، ولی سهم آنها از زندگی حتی یک خانه امن نبود و هنوز در خانه هایی از جنس کاه گل و با ستون های چوبی زندگی می کردند.
کارگران میهن مان، این هفته در میان همه نابرابری ها و بی عدالتی های زیستی، که سالهاست با آن دست به گریبانند، دگرباره شاهد مرگ بخش اعظمی از هموطنان و هم دردان خود بودند، مرگی که نابرابری ها زیستی و انسانی و چشم پوشی مسئولین کشور بر آن، در میزان و گستردگی این فاجعه نقش مهمی داشته است و دارد.
به گزارش کلمه، این هفته هم خبرهای مربوط به بیکاری و اخراج کارگران و اعتراض به ناگواری های ناشی از سوء مدیریت های اقتصادی، رسانه ها را پر کرده بود. آنچه در ادامه می خوانید، گزیده ای از این خبرهاست:
تجمعات اعتراضی کارگران
در هفته گذشته جمع زیادی از کارگران کارخانه صنایع تندر رشت، به دلیل عدم دریافت ۱۸ ماه حقوق مقابل استانداری گیلان تجمع کردند. علاوه بر دستمزدهای معوقه، دفترچه های بیمه این کارگران نیز اکنون مدت سه سال است که تمدید نشده است. حسن جعفر زاده، نماینده کارگران معترض به خبرنگار فارس گفت: کارفرمای شرکت صنایع تندر با دریافت تسهیلات، آن را در جای دیگر هزینه کرده و حقوق و حق بیمه کارگران را پرداخت نکرده است. این کارخانه تولید کننده دینام و استارتر انواع خودرو در سال ۱۳۵۲ تاسیس شد. با آغاز طرح اختصاصی سازی و تعدیل ساختاری این کارخانه در سال ۱۳۷۱ به بخش خصوصی واگذار گردید.
کارخانه تندر رشت تا سال ۷۹ بیش از ۸۰۰ کارگر داشت ولی با اخراج تدریجی کارگران و عدم تمدید قرارداد انها، تعداد کارگران این کارخانه به کمتر از ۸۰ نفر در تابستان سال گذشته رسیده بود. روند اخراج کارگران و کاهش تولید به مرزی رسید که اکنون این کارخانه تعطیل شده است. سال گذشته نیز کارگران شرکت صنایع تندر با امضای نامه ای به مقامات مسئول کشور نسبت به حذف کلیه مزایا و حقوق شان از قبیل اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، شورای کارگری، تغییر ساعت کار بعد از واگذاری این کارخانه به بخش خصوصی اعتراض کرده بودند.
در تهران نیز تعداد ۶۰۰ نفر از کارگران صنایع فلزی ایران در اعتراض به عدم دریافت ۸ ماه حقوق معوقه درمقابل بزرگراه فتح تجمع کردند. بر اساس توافقات انجام شده در جلسه استانداری تهران قرار بود که حداکثر تا روزیکشنبه ۲۲ مرداد ماه هشت ماه حقوق معوقه کارگران پرداخت شود که با عملی نشدن این وعده کارگران اعتراض خود را در دوشنبه ۲۳ مرداد اعلام کردند.
تجمع اول این کارگران تا ساعت ۱۱ صبح روز دوشنبه بی نتیجه پایان یافت و فردای ان روز کارگران دوباره در اعتراض به عدم دریافت بیش از ۸ ماه حقوق و ۱۱ ماه بیمه معوقه، در مقابل ساختمان شماره یک وزارت صنایع تجمع کردند. پروین محمدی، نماینده کارگران معترض در این تجمع اعتراض آمیز به خبرنگار ایلنا گفت: بعد از تجمع صبح دیروز کارگران صنایع فلزی ایران در بزرگراه فتح، امروز نیز حدود ۶۰۰ کارگر در مقابل ساختمان وزارت صنایع و دفتر وزیر تجمع کردند تا صدای اعتراضشان را از فاصله نزدیکتری به گوش مسئولان برسانند و این اعتراض کارگران تا به دست آوردن حقوق شان ادامه خواهد داشت.
در قائمشهر نیز ۱۵۰ کارگر کارخانه نساجی مازندران در اعتراض به عدم دریافت ۲۶ ماه حقوق معوقه پس از راهپیمایی در مقابل فرمانداری این شهر تجمع کرده و نسبت به عدم توجه دولت به وضعیت شان اعتراض کردند. هم اکنون کارخانه نساجی مازندارن تعطیل است و کارگران نساجی مازندران حتی از عهده پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و اجاره بهای مسکن، اقساط بانکی و همچنین از پرداختن هزینههای تحصیلی فرزندان خود نیز عاجز شدهاند.
نساجی مازندران متشکل از نساجی تلار، نساجی طبرستان، گونی بافی و کارخانه ریسندگی و بافندگی و نساجی تجن است. نساجی مازندران در دو دهه گذشته بیش از ۷۰۰۰ کارگر داشته است که در سالهای اخیر بخش اعظمی از این کارگران اخراج شدند و در حال حاضر تعداد کارگران این کارخانه تنها حدود ۷۰۰ نفر می باشد. این کارخانه بعد از انقلاب زیر نظر بانک صنعت و معدن اداره می شد. در سال ۱۳۷۲ به علت بدهی این کارخانه به بانک ملی واگذار شد. ناکارامدی بانک ملی موجب افزایش بحران در این کارخانه شده بود، بطوریکه این کارخانه در سال ۸۷ بیش از ۱۸۰ میلیارد تومان بدهی داشت.
در سال ۱۳۸۴ با ابلاغیه سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی توسط رهبری روند واگذاری کارخانجات و ثروت های ملی و دولتی به افراد و جریان های نزدیک به حاکمیت اغاز شده بود. به علت بدهی فراوان این کارخانه که ماحصل بی تدبیر مسئولین بود، افراد و جریان های مالی اختصاصی داخل کشور حاضر نشدند مسئولیت این کارخانجات را بر عهده بگیرند.
دولت نیز بدون پذیرفتن مسئولیت این بحران ها و احساس تعهد به زندگی هزاران کارگران بیکار شده، در سال ۱۳۸۷ طی توافقنامه ای سهام شرکت کارخانجات نساجی مازندران را به یک سرمایه گذار خارجی تبعه ترکیه واگذار کرد. این واگذاری زمانی انجام شد که خاوری، متهم فراری اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، مدیر عامل بانک ملی بود. با تحریم بانک ملی روند تجهیز و نوسازی کارخانه هم دچار مشکل شد.سرمایه گذار ترکیه ای هم هنوز نتواست به تعهدات خود عمل کند و کارگران همچنان بیکار هستند و بیش از دو سال است که هیچ حقوی دریافت نکرده اند.
در همدان نیز جمعی از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی در اعتراض به تصمیم معاون پشتیبانی این دانشگاه مبنی بر قطع فوقالعاده بدی آب و هوا در تیرماه و متعاقب آن قطع فوقالعاده جذب پرسنل در مقابل ستاد مرکزی دانشگاه تجمع کردند. بنابه گفته یکی از تجمعکنندگان با قطع مبالغ مربوط به دو مورد مذکور، بین۱۳۰ تا بیش از ۳۰۰هزارتومان و در برخی موارد۵۰۰ تا۶۰۰ هزارتومان به یکباره از دریافتی ماهانه کارکنان ستادی و نیز کادر بیمارستانها و مراکز درمانی استان کاسته شده است که این موضوع با توجه به میزان تورم و شرایط اقتصادی مردم، ضربه بزرگی به اقتصاد خانوادههای پرسنل این دانشگاه وارد میکند.
رضا صفی آریان، رئیس دانشگاه علوم پزشکی همدان در گفتوگو با خبرنگاران با تایید حق پرسنل دانشگاه، اظهار داشت: به لحاظ گستردگی بدنه پرسنلی وزارت بهداشت، کار پرداخت حق جذب که مصوبه دولت بود به مجلس کشیده شد و با رای ۵۰-۵۰ در مجلس تصویب شد و دولت نیز خود را ملزم به پرداخت ندانست در حالی که وزارت علوم به علت پایین بودن تعداد کارکنان، مصوبه را اجرایی کرد. براین اساس وزارتخانه پرداخت حق جذب را در سال۹۰ از درآمدهای اختصاصی دانشگاهها ملزم دانست و مقرر شد در سال ۹۱ از خزانه پرداخت شود اما متاسفانه امسال تا کنون هیچ بودجه ای بابت این امر به وزارت بهداشت اختصاص نیافت و ما مجبور به پرداخت از درآمدهای خود شدیم اما اکنون منابع درآمدی ما به اتمام رسیده و نمیتوانیم مبلغ سنگین ۲ و نیم میلیارد تومان در ماه را بپردازیم. اگر دولت نسبت به تامین اعتبارات حق جذب پرسنل اقدام نکند این مشکل همچنان باقی خواهد بود.
بحران در کارخانجات و اخراج کارگران
ناکارآمدی حاکمیت و دولت، تحریم ها و واردات بی رویه کالا موجب افزایش بحران در کارخانجات و اخراج روز افزون کارگران شده است. تنها در هفته گذشته فعالان کارگری از اخراج و بیکار شدن ۲۳۴۰ کارگر در کشور خبر دادند.
در سمنان تعداد ۳۴۰ کارگر کارخانه عقاب افشان از ابتدای سال تا کنون از کار اخراج شدند. حبیب الله محقق، دبیر خانه کارگر سمنان، با اشاره به اینکه ۶۰ کارگر دیگر نیز در لیست عدم تمدید قرارداد وجود دارند،در گفتگویی با ایلنا از احتمال اخراج بیش از ۷۰۰ کارگر این کارخانه در طول چهار ماه آینده خبر داد. کارخانه عقاب افشان تولید کننده اتوبوسهای عقاب (اسکانیا) به دلیل واردات گسترده اتوبوسهای ارزانقیمت چینی و همچنین ناتوانی در تهیه مواد اولیه تولید و قطعات ساخت اتوبوس که از کشور سوئیس تامین میشد، دچار بحران مالی شده و بخشی از کارگران خود را اخراج کرده است.
در اصفهان نیز تعداد ۲۰۰۰ کارگر شرکت تولید قیر بیکار شدند. در گذشته بخش تولید قیر پالایشگاه اصفهان در اختیار شرکت نفت بوده است. اما با هجوم طرح اختصاصی سازی به شرکت نفت، بخش تولید قیر پالایشگاه به شرکتی خصوصی واگذار شده است. بعد از واگذاری این شرکت چندین میلیارد تومان به شرکت نفت اصفهان بدهکار شد و به موجب این بدهی، شرکت نفت اصفهان مواد اولیه این شرکت را برای تولید قیر تأمین نمی کند و این شرکت با بحران و کاهش تولید مواجه شده است بطوریکه تعداد ۲۰۰۰ کارگر این شرکت از کار بیکار شدند.
در کرج نیز کارخانه دکاموند تنها تولید کننده انواع پارچههای ضد آب ایران و سازنده بیش از ۵۰۰ قلم انواع مواد اولیه صنایع مختلف پارچه کشور در آستانه تعطیلی قرار دارد. این کارخانه در سال ۸۹ بیش از ۱۵۰ کارگر داشت که این تعداد به دلیل مشکلات نقدینگی که در نتیجه تاخیر در پرداخت از سوی خریداران دولتی محصولات این کارخانه فراهم شده است به ۲۰ نفر رسیده است.بعضی از خریداران همانند سازمان هلال احمر که یکی از اصلیترین سفارش دهندگان چادر به این کارخانه بود با وارد کردن ماشین آلات بیکیفیت چینی اقدام به ساخت چادرهایی نموده است که علاوه بر هزینههای بالا از کیفیت پایین تری نیز برخوردار است.
باز هم آمار غیر واقعی؛ این بار نرخ بیکاری
وجود آمارهای غیر واقعی و گاهی هم اعلام نکردن آمارها پدیده ای است که در این سالها در میان مسئولین کشور بسیار مرسوم شده است. اخیرا مرکز آمار ایران نرخ بیکاری جمعیت ده ساله و بیشتر را در بهار سال جاری معادل ۱۲٫۹ درصد اعلام کرد که بر این اساس ۳ میلیون و ۱۴۶ هزار و ۹۲ نفر بیکار هستند.
بالاترین نرخ بیکاری کشور در بهار امسال مربوط به استان های لرستان با ۱۹٫۳ درصد و ایلام با ۲۱ درصد بوده است . علاوه بر استان های لرستان و ایلام ، استان های قم با ۱۴٫۳ درصد، فارس با ۱۸٫۳ درصد، تهران ۱۴٫۶ درصد، البرز با ۱۶٫۹ درصد و اصفهان با ۱۴٫۲ درصد نیز در گروه استان های با نرخ بیکاری دورقمی کشور در بهار امسال بودهاند.
بسیاری از فعالان کارگری به این آمار اعتراض کردند و آن را غیر واقعی اعلام کردند. به گزارش ایلنا دبیر اجرایی خانه کارگر ایلام نرخ بیکاری در این استان را حداقل بیش از ۲۵ درصد برآورد کرده است و اعلام داشت: هم اکنون ۹۰ درصد از واحدهای تولیدی در شهرک صنعتی ایلام تعطیل شدهاند و تعداد کمی از واحدها فعال هستند. آقایار حسینی، دبیر خانه کارگر خوزستان، نیز در همین زمینه به ایلنا گفت: تعطیلی و تعدیل کارگران کارخانجاتی همانند تسویه شکر اهواز، لوله سازی خوزستان، کشتی سازی اروندان، آرمین گستر آبادان، خرم نوش اهواز، زمزم اهواز، و دهها نمونه دیگر نقض کنندهی ادعای نرخ بیکاری ۱۰ درصدی خوزستان است. رقم واقعی نرخ بیکاری در استان خوزستان بیش از ۲۵ درصد است.
از ابتدای سال سال ۸۴ و با ورود احمدی نژاد در دولت، مرکز آمار ایران یک ساعت کار در هفته را شغل محسوب کرد. بر اساس این شیوه و نگرش سربازان، دانشجویان، دانش آموزان و زنان خانه دار نیز جزء شاغلین محسوب میشوند. جامعه
آماری در این روش مجموعه افراد ۱۰ ساله و بالاتر است و مجموعه افراد کمتر از ۱۰ سال به دلیل نرسیدن به سن فعالیت، در آمار گیری به حساب آورده نمیشوند. نرخ بیکاری را معمولا از تقسیم تعداد افراد جویای کار بر مجموع افراد بیکار و شاغل به دست میآورند. این در حالی است که بر اساس ماده ۷۹ قانون کار ” به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است.” ولی در این شیوه سرشماری افراد بالای ده سال بدون کار بیکار محسوب می شوند و یا اگر دانش اموز باشند شاغل محسوب می شوند!
بر اساس گزارش اعلام شده از سوی unctad هم اکنون رتبه ایران در زمینه فضای کسب و کار و در بین ۱۸۳کشور، ۱۴۴ است. unctad یک نهاد غیر دولتی بین المللی است که در سال ۱۹۶۴ تاسیس شد و ارگان اصلی مجمع عمومی سازمان ملل در ارتباط با تجارت، سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی است.
با توجه به بحران شدید اقتصادی که به واسطه ناکارآمدی مسئولین بر کشور مستولی شده است، بسیاری از کارگران برای سیرکردن شکم خود و خانواده شان مجبورند در چند شیفت کار کنند. چگونه مسئولین کشور با وجود آگاهی از این مساله، یک ساعت کار در هفته را شغل محسوب می کنند؟ آیا این چیزی جز دهن کجی و توهین به شعور مردم و کارگران است؟ و آیا این آمارها، به گفته میر محبوس ما، چیزی جز همان نقش خط ماری است که برای گول زدن مردم ترسیم می کنند؟
وزارت نیرو اعلام کرد: تا پایان هفته گذشته، ذخیره آب ۴۳ سد کشور به کمتر از ۳۰ درصد رسید که لار و کرخه از آن جمله است.
به گزارش خبرگزاری مهر، از بین این ۴۳ سد می توان به سدهای لار، کرخه، پیشین، سیمره، زاینده رود، ساوه، ۱۵خرداد و ملاصدرا اشاره کرده که هم اکنون کمتر از ۳۰ درصد حجم خود ذخیره آب دارند.
۲۱ سد کشور در زمان حاضر با کاهش ۲۰ درصدی حجم آب خود مواجه هستند که سدهای زاینده رود، ساوه، کرخه، دز، شهید عباسپور، پیشین و استقلال از آن جمله محسوب می شوند.
گزارش سدهای کشور نشان می دهد که ۲۶ سد کشور از جمله سدهای ارس، کرخه، دز، میناب، پیشین، ایلام و جگین با کاهش بیش از ۲۰ درصدی حجم آب ورودی به مخازن مواجه هستند. ۴۱ درصد از کل ورودی های آب به مخازن سدهای کشور و ۴۳ درصد از کل آب های خروجی از سدها در مدت مورد بررسی متعلق به سدهای استان خوزستان است.
همچنین در پایان هفته گذشته، ۹ سد از جمله سدهای کرج، طالقان، آیدوغموش، تهم و دامغان افزون بر ۹۰ درصد حجم مخزن موجودی آب داشتند.
براساس این گزارش، ورودی آب ۹۱ سد کشور در سال آبی جاری افزایش یافته که از سدهای مهم می توان به سفیدرود، لار، شهید رجایی، وشمگیر، تهم، گلستان ۱ و ۲، طالقان، عباسپور و کرج اشاره کرد.
کلمه – گروه کارگری: داغ جانکاه و مصیبت مرگ هم وطنان عزیزمان در زلزله آذربایجان، مثل همه فاجعه های که بی تدبیری مسئولین در گستردگی ابعاد آن نقشی اساسی دارد، همواره تازه خواهد بود.
عزیزانی که سالهای سال در عرصه تولید محصولات کشاورزی کار می کردند، ولی سهم آنها از زندگی حتی یک خانه امن نبود و هنوز در خانه هایی از جنس کاه گل و با ستون های چوبی زندگی می کردند. جنگ را تمام کرده بودیم، دولت سازندگی و اصلاحات سپری شد و دولت معجزه هزاره هم امد و سخن از مدیریت جهان کردند، سفینه به فضا پرتاپ شد، اما هنوز کشاورزان زحمت کش مان در خانه های زندگی می کنند که شیوه ساخت آنها به ده هزار سال قبل برمی گردد.
کارگران میهن مان، این هفته در میان همه نابرابری ها و بی عدالتی های زیستی، که سالهاست با آن دست به گریبانند، دگرباره شاهد مرگ بخش اعظمی از هموطنان و هم دردان خود بودند، مرگی که نابرابری ها زیستی و انسانی و چشم پوشی مسئولین کشور بر آن، در میزان و گستردگی این فاجعه نقش مهمی داشته است و دارد. تشکل های کارگری و فعالان جامعه کارگری علاوه بر حضورشان در امر کمک رسانی به صورت صدور بیانیه نیز مراتب همدردی خود را با خانواده های جان باختگان اعلام کرده اند.
فراخوان خانه کارگر برای کمک به زلزله زدگان
در پی وقوع حادثه دلخراش زمینلرزه در بخشهایی از آذربایجان، دبیرکل خانه کارگر با صدور فراخوانی از کارگران سراسر کشور برای کمک به این مردم حادثه دیده دعوت کرد.
به گزارش ایلنا، در این فراخوان آمده است: با عرض تسلیت به بازماندگان حادثه ناگوار زمینلرزه آذربایجان شرقی و غربی و ابراز تاسف از درگذشت عزیزان هموطن، همدردی خود را با مردم غیور این خطه اعلام میداریم. از کارگران سراسر ایران اسلامی دعوت می کنیم تا به یاری مردم شریف و مصیبت دیده این حادثه هولناک بشتابند و از کمک به این عزیزان دریغ ننمایند.
پیام تسلیت کمیته هماهنگی به خانواده های آسیب دیده در زلزله
کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری نیز در پیامی به این مناسبت نوشت:
متأسفانه روز شنبه بر اثر وقوع زلزله در شهرها و روستاهای تابعهی اهر، هریس و ورزقان از استان آذربایجان شرقی خانههای زیادی ویران گردید و تعداد زیادی از اهالی این مناطق کشته و زخمی شدند. این بلای طبیعی چون همیشه بیشترین آسیب را به محرومان و زحمتکشان جامعه وارد کرد و باز هم این خانههای سست آنان بود که آماج هجوم بیرحم طبیعت گردید.
پدر علم زمینشناسی ایران بعد از این حادثه در نظری کارشناسانه اعلام کرد که: «در هیچ کجای دنیا زلزله ۶ ریشتری کشته نمیدهد و و در نهایت حداکثر در چنین زلزلهای باید۱۰ نفر زخمی میشد»، اما این زلزلهی ۶ ریشتری موجب ویران شدن خانههای حداقل ۱۱۵ روستا گردید! در این میان آنچه قابل مشاهده و تحسین است تلاش جمعی افراد و جمعهای مردمی است که دستهدسته برای کمک به زلزلهزدگان به سوی این مناطق میشتابند و کمکهایی است که به شکل خودجوش جمعآوری شده و به آن مناطق ماتمزده ارسال میشود.
با این همه عمق فاجعه فراتر از اینها است و نباید به انتظار کمکهای دولتی نشست که تا همین جا به علت کمکاری و بیتفاوتی حتا مورد انتقاد شدید برخی نمایندگان مجلس حاکمیت نیز قرار گرفته است! بلکه باید تلاش کرد تا با سازماندهی کمکهای مردمی درجهت کاهش رنج ودرد زلزلهزدگان قدمی هر چند کوچک برداشت. ما اعضای کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری ضمن عرض تسلیت به خانوادههای قربانیان این واقعه، دوشادوش سایر افراد و تشکلهای مردمی تمام تلاش خود را در جهت کمک و یاری به این عزیزان انجام خواهیم داد.
کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
۲۳ مرداد ۱۳۹۱
پیام تسلیت رضا شهابی به زلزله زدگان استان آذربایجان شرقی
رضا شهابی نیز در نامه ای از بیمارستان امام خمینی به زلزله زدگان آذربایجان تسلیت گفت. رضا شهابی از اعضای هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه که چندی پیش حکم شش سال زندان وی در دادگاه تجدید نظر تائید شده بود. او در زندان دچار بیماری شد و در اعتراض به عدم رسیدگی به بیماری اش چندین بار اعتصاب غذا کرد. او هفته گذشته و در زمان وقوع زلزله در بیمارستان امام خمینی تهران بستری بود. او در پیام خود نوشت:
حادثه غم انگیز زلزله در شهرستان های اهر، ورزقان و هریس موجب تاسف و تاثر جامعه بزرگ کارگری گردید . در درجه ی اول مسبب این گونه حوادث کوتاهی مسئولین حکومتی است چرا که در طول این سال ها علی رغم داشتن تجربه ی زلزله های رودبارو منجیل و بم و آسیب های بدون بازگشت آنها، برای مقاوم نمودن و رعایت اصول ایمنی در ساخت و ساز هیچگونه کار بنیادی انجام نداده اند.
ضمن ابراز همدردی و تسلیت به مردم شریف استان آذربایجان و ملت ایران برای بازماندگان صبر و اجر جزیل خواستارم و از تمام همشهری ها و مردم عزیز و تشکل های کارگری و مردمی، شخصیت های مردمی و آزادی خواه و نهادهای بین المللی و امداد رسانی داخلی و خارجی، عاجزانه تقاضا دارم در این گرمای طاقت فرسای تابستان با کمک های مالی، دارو، چادر، پتو، پوشاک و مواد غذایی، چراغ و والور به یاری مجروحین و زیر آوارمانگان و بی خانمان ها در شهرها و روستاهای اهر، هریس و ورزقان بشتابند.
رضا شهابی
کارگر زندانی، خزانهدار و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه
بیمارستان امام خمینی
۲۳ مرداد ۱۳۹۱
همکاری کارگران با نهادهای امدادرسانی در مناطق زلزله زده
چنگیز قاسمی، رئیس هیات مدیره کانون هماهنگی شوراهای اسلامی آذربایجان شرقی، هم با اشاره به فعالیت کارگران برای امداد رسانی به زلزله زدگان روستاهای اطراف تبریز، به ایلنا گفت: بسیاری از کارگران و کارفرمایان شهر تبریز با جمع آوری پول و کمکهای مردمی تلاش دارند باری از دوش زلزلهزدگان بردارند.
وی تصریح کرد: همکاری کارگران با هلال احمر و دیگر نهادهای امدادرسانی قابل تقدیر بوده است.
کلمه – گروه اجتماعی: با گذشت شش روز از زلزله آذربایجان، مشکلات آسیب دیدگان همچنان ادامه دارد اما جنس برخی از نیازهای اصلی زلزله زدگان تغییر کرده است. گزارش پیشین خبرنگار کلمه درباره تلاشها و نواقص کار هلال احمر در مناطق زلزلهزده را در اینجا بخوانید.
نبود مدیریت صحیح در توزیع اقلام و مواد غذایی ارسالی به برخی از مناطق زلزله زده، همچنان از معضلات و مشکلات اصلی آسیب دیدگان است که در این گزارش به گوشه ای از آن خواهیم پرداخت.
کمبود چادر مردم را به انبارها کشاند
گزارش خبرنگار کلمه از مناطق آسیب دیده حاکی از آن است که مشکل کمبود چادر که از روز اول زلزله در مناطق مختلف آسیب دیده وجود داشت، هنوز به شکل کامل حل نشده و این بخش از نیاز زلزله زدگان هنوز تامین نشده است.
یکی از نیروهای امدادی در مورد چرایی عدم تامین کامل چادر که اکنون تنها سقف آسیب دیدگان زلزله محسوب می شود، به کلمه می گوید: توزیع چادر در اختیار بخشداری است و ما در این موضوع دخیل نیستیم. نیروهای امدادی فقط موادغذایی و دیگر اقلام را توزیع می کنند. در همین زمینه آفتاب نیز به نقل از عباس فلاح نماینده هریس و اهر با اعلام اینکه به خاطر کمبودهایی که رخ داده که مردم ناراضیاند، اشاره کرد که عمده مشکلات فعلی مردم در شهر اهر مسئلهی چادر است که دارد حل میشود و عده ای هم که به آنها چادر نرسیده حق دارند به آنها اطمینان بدهید که من قول میدهم که این قضیه در بیست و چهار ساعت آینده حل خواهد شد.
اما چادر تنها مشکل شهرستان های هریس و اهر نیست و در دیگر نقاط هم نارضایتی مردم از این موضوع که آنها را مجبور کرده که چند خانوار در یک چادر اسکان یابند، همچنان تداوم دارد. در منطقه ورزقان نیز این مشکل باعث شد تا مردم آسیب دیده با حمله به دانشگاه آزاد منطقه ورزقان، دو تریلی چادر را تخلیه کنند و با خود ببرند.
به گفته شاهدان عینی، تعداد آسیب دیدگان زلزله زده که برای دست یابی به چادر به دانشگاه آزاد وارد شده اند به قدری زیاد بود که حتی نیروهای یگان ویژه با وجود حاضر شدن در دانشگاه کاری از پیش نبردند.
البته این سوال مطرح است که چرا این چادرها زودتر بین مردم توزیع نشده و جمعیت زلزله زده را مجبور ساخته دست به این اقدام بزنند و برای ساختن سقفی از چادر ناگزیر از حمله به تریلی حامل چادرها شوند.
یکی از زلزله زدگان هم درباره حضور رهبری در مناطق زلزله زده، ابراز بی خبری می کند و می گوید: ایشان که مخفیانه آمدند و رفتند.
آسیب دیدگان از نیازهای خود می گویند
سوء مدیریت در توزیع دیگر کمک های ارسالی به این مناطق هم وجود دارد. به گونه ای که حجم کمک های ارسالی بی سابقه و به میزان بالایی است اما با آسیب دیدگان که هم صحبت می شوی، مشکلات توزیع نامناسب بیشتر نمایان می شود و در حالی برخی از کمپ ها از دریافت اقلام مختلف ابراز رضایت می کنند که بعضی دیگر همچنان دغدغه خود را مواد غذایی اعلام می کنند.
از جمله یک شهروند آذری که در گفت و گو با خبرنگار ما می گوید: توزیع مواد غذایی بهتر شده است و خواسته ما ارسال مواد شوینده و مواد غذایی خشک است.
اما نقطه مقابل او، آسیب دیده دیگری است که اشاره می کند به بسیاری از چادرها غذای گرم داده و برخی دیگر را محروم کرده اند.
سرپرست یک خانواده ۸ نفره از ورزقان هم خواستار استقرار هرچه سریع تر دستشویی و حمام سیار در این منطقه می شود که به گفته او هم اکنون فاقد این امکانات است.
او که از اضطراب و استرس همشهریان خود در مورد پس لرزه هایی می گوید که تداوم دارد، خواسته دیگر را به نمایندگی از مردم فراهم ساختن یک اسکان موقت ذکر می کند و می گوید: هر چند چادر به برخی از آسیب دیدگان نرسیده اما مسوولان این را در نظر بگیرند که اینجا زودتر از دیگر نقاط هوا رو به سردی می رود و چادر مشکلی را حل نخواهد کرد و باید به فکر محل مناسبی برای اسکان ما باشند.
برخی دیگر، نیاز خود را برنج خشک، روغن و یخچال صحرایی اعلام می کنند و برخی هم نیازشان را پتو و لباس گرم، چادر، پتو، لباس زیر، کیسه زباله، لگن های پلاستیکی برای استحمام و لباسشویی و کلمن آب، چراغ قوه و… که به نظر می رسد همین تفاوت در نوع خواسته های زلزله زدگان حاکی از مشکلاتی است که در نوع توزیع کمک ها وجود دارد.
انتقاد از سوء مدیریت در توزیع کمک ها و گزارش های دروغ رسانه های رسمی
حجت الاسلام و المسلمین سید مهدوی که به نمایندگی از آیت الله العظمی بیات زنجانی به مناطق زلزله زده اعزام شده است، در گزارشی از سوء مدیریت شدید و گزارش های دروغ رسانه های رسمی خبر داده است. مشاهدات نماینده این مرجع تقلید حاکی از این است که کمک های مردمی بسیار خوب بوده ولی به دلیل ضعف مدیریت، عمدۀ این کمک ها ضایع شده است. از سویی به گفته وی، مردم به شدت در مضیقه اند، بسیاری از آنها هنوز نتوانسته اند حمام کنند و این در حالی است که برخلاف گزارش مسئولان، در بعضی مناطق اصلاً آب وجود ندارد.
در این گزارش تصریح شده است که بسیاری از دام های مردم منطقه زیر آوار مانده اند و از بوی تعفن آنها به برخی مناطق اصلا نمی شود وارد شد و این در حالی است که در برخی مناطق هیچ آواربرداری ای صورت نگرفته است. از طرفی دام های باقی مانده هر شب مورد حملۀ گرگ ها قرار می گیرند و روستائیان به مرور هر آنچه که دارند، در حال از بین رفتن است.
نماینده آیت الله بیات در گزارش خود از زحمات نیروهای هلال احمر هم سخن گفته است که بسیار تلاش می کنند، اما به دلیل نبود مدیریت صحیح عمدۀ زحمات آنها هم به چشم نمی آید و یا در برخی جاها ضایع می شود. این در حالی است که میزان کمک های مردمی واقعاً ورای انتظار بوده و اگر این کمک ها هم نمی بود، قاعدتاً وضعیتی به مراتب بدتر از آنچه که این روزها دیده می شود، برای مردم آسیب دیده رخ داده بود.
دام ها، تنها دارایی باقی مانده برای زلزله زده ها/ مسئولان: اگر نگرانید، بفروشیدشان!
آسیب زدگان زلزله که تنها ثروت باقی مانده برایشان زمین های کشاورزی و دام و طیورشان هست از همان روز بعد از زلزله خواسته خود را رسیدگی به این سرمایه های خود اعلام می کردند.
زلزله زدگان حالا این دو را هم بر باد رفته می بینند و در گفت و گو با خبرنگار کلمه از نبود مکان مناسب برای نگهداری دام خود گلایه می کنند و می گویند: انتظار داشتیم مسئولین با ایجاد طویله های صحرایی با سیم خاردار در نگهداری دامهای روستاییان کمک کنند. نگرانی از آن جهت است که در روزهای گذشته دام های اسیب دیدگان بارها مورد هجوم گرگ ها قرار گرفته است و همین موضوع اندک دارایی روستاییان را تهدید می کند.
اما با تاسف و تعجب، پاسخ مسوولان جهاد کشاورزی منطقه در برابر این خواسته زلزله زدگان این بوده که برای رفع نگرانی، دام های شان را بفروشند!
از سوی دیگر گزارش خبرنگار ما حاکی از آن است که زمین های کشاورزی کشت شده بعد از زلزله اکثرا به حال خود رها شده اند و اکنون بعد از حدود ۵ روز از زلزله وضعیت نامناسبی دارند و احتمال خشکی و نابودی این زمین های کشاورزی در روزهای آینده بسیار بالاست. علاوه بر آن تعداد زیادی دام تلف شده در زیر آوار هستند که به مرور زمان بوی بسیار بدی را در منطقه پخش کرده اند و وضعیت بهداشتی منطقه را هر لحظه بدتر می کند.
با کمک های مردمی احساس تنهایی نمی کنیم
اگر چه وضعیت روحی زلزله دیدگان همچنان نامطلوب و اکثر خانواده ها همچنان در شوک هستند اما در این میان، حضور مردم و ارسال کمک های مردمی و به موازات آن اعزام اولین گروه های روانشناسی و مشاوره به منطقه تا حدودی باعث تسکین مردم شده است. حتی اگر برای توزیع آن مدیریت درستی نباشد.
حضور مردم استان های مختلف از لرستان، کرج، تهران، زنجان، همدان، ارومیه و… و همچنین سیل کمک به مردم زلزله زده ادامه دارد و آسیب دیدگان آن را نقطه قوتی برای خود می دانند. چنانچه یکی از زلزله زدگان در مورد تاثیر حضور خودجوش مردم و کمک های مردمی می گوید که تاثیر زیادی در روحیه آنها داشته است.
او به خبرنگار کلمه می گوید: بیش از حد از مردم راضی هستیم. آنها کاری کردند که احساس کنیم تنها نیستیم.
او سپس ناگهان چیزی یادش می آید و می گوید: راستی، فراموش نکنید کودکان آسیب دیده از زلزله در این مناطق بسیار زیاد است و در میان کمک های مردمی، عروسک هم کودکان زلزله را بسیار شاد می کند.
کلمه – یوسف مهر*
عصر شنبه بود ناگهان کوهستان به لرزه در آمد تا بار دیگر فریاد زنان و مردان خود را به صدا در آورد؛ این بار این فریادی نه به دنبال گله گوسفندان، نه از روی خستگی وسط زمینهای کشاورزی، که این بار فریاد غم از دست دادن عزیزی بود. من از کوهستان آمدهام؛ ایران من را همین کوهستانها و کویرها و جنگلها شکل داده است.
کوهستان؛ در نگاه اول با پستی و بلندیهای بسیار تجلی خشونت و پر از فریاد مردان و زنان غیرتمندش.
آسمان کوهستان نیز همانند آسمان کویر پرستاره است. شبهای سردی که با وزش باد خنکش تو را با خود به آسمان میبرند و گویی ستارهای میشوی در آن آسمان نورانی. کوهستان همانند کویر بیآب نیست. اینجا چشمههای زیادی هستند که میجوشند و سیراب میکنند؛ مردان و زنانی را که میکوشند تا از کوهستان سخت و بیرحم زندگانی درست کنند و در کنار آن با افتخار بمیرند. کوهستان برای من نماد خواستن است؛ نماد توانستن.
کوهستانی که تا دیروز سنگ صبور دلهای بی قرار بود امروز تاب این همه راز را نداشت و تکانی خورد. روستاها همچون تلی از خاک یکی یکی فرو ریختند و فریاد کودکان و زنانی که منتظر مردان خود بودند بر آسمان میرفت. امشب بار دیگر آسمان کوهستان پر ستاره است؛ امشب آسمان کوهستان باز هم سرد است؛ امشب چشمههای کوهستان دیگر پر آب نیست؛ امشب همه اینها و هست و نیست، اما چشمهای مردمش گریان است؛ دلهای مادران نگران و خانههای مردمانش ویران.
زلزله آذربایجان را تکان داد؛ خبر همین ۵ کلمه بود. زلزله ابتدا از تبریز گزارش شد. به علت گستردگی جمعیت و امکانات رسانههای جمعی خبر زلزله تبریز به سرعت پخش شد؛ مردم جویای حال و احوال نزدیکان خود بودند؛ تبریز تلفات جانی نداشت کم کم مردم نفس راحتی میکشیدند که در فاصله اندک زمانی خبرها از گوشه کنار آذربایجان وقوع یک فاجعه را خبر داد. مرکز زلزله ورزقان واهر و هریس بود. مردم منتظر بودند که بشوند این شهرها هم تلفات جانی ندارد اما اولین خبر ساعتی پس از زلزله حکایتی غیر از این داشت.
۴۰ کشته و ۴۰۰ زخمی آمار اولیه زلزله آذربایجان بود. آوار، اندوه، درد، دلهره؛ آذربایجان شد این چهار واژه. زلزله روستاهای بسیاری را در منطقه قرهداغ آذربایجان نابود کرد. خبرهای ناگوار پشت سر هم میرسد و مردم نگران هستند. نیروهای امداد گر در اولین ساعات شب کار آوار برداری را آغاز میکنند و هر لحظه بر تعداد کشتهها افزوده میشود.
تا صبح زمین همچنان می لرزد. مردم شب را بیرون از خانههای خود سپری میکنند. اولین طلوع خورشید بعد از حادثه در سکوت برخی رسانهها بالا میآید و کمکم ابعاد حادثه برای مردم مشخص میشود. مردم نگران عزیزانشان در منطقه قرهداغ آذربایجان هستند و دوباره فصلی نو در زلزله آذربایجان رقم میخورد.
بار دیگر همدلی و غیرت پا به میدان گذاشت. مردم ایران بعد از شنیدن خبر زلزله آذربایجان هر کدام شروع به کاری کردند. آنان که توانایی کندن زمین را داشتند به سرعت به سمت مناطق زلزله زده شتافتند و آنان که نمیتوانستند بیایند شروع به جمعآوری کمکها و ارسال انها کردند. در اولین طلوع بعد از حادثه صفهای طولانی مقابل مراکز خون در تمام نقاط ایران چشمگیر بود تا حدی که سازمان انتقال خون برای دریافت این حجم از اهدا کنندگان دچار مشکل شد. مردم در محلهها و خیابانهای خود به صورت خودجوش دست به ایجاد ستادهای مردمی برای کمکرسانی زدند تا در کنار هلال احمر در امر امدادرسانی سهمی داشته باشند. سیل کمکهای مردمی آغاز شد.
روز اول مشکل آب اشامیدنی بود؛ وقتی اعلام شد منطقه به شدت با کمبود آب مواجه است، حتی تصور نمیکردم تا ساعاتی بعد کامیون کامیون آبهای آشامیدنی بطری ارسالی از تمام نقاط ایران را ببینم. در روزهای بعدی وقتی نیازهای منطقه تغییر کرد کمکهای ارسالی هم نسبت به نیاز تغییر میکرد. مردم گوش به گوش به یکدیگر خبر میدادند؛ مردم از شهرهای دیگر هم در حال رسیدن بودند. جوانی را دیدم که از سیستان بلوچستان خود را رسانده بود. یک اکیب مردمی از شیراز از تمام نقاط ایران از تهران از مشهد کمکهای ارسالی از اصفهان از شمال ایران و. .. همچنان ادامه دارد. تبریز خط مقدم امدادرسانی بود اما مردم سراسر ایران آذربایجان را تنها نگذاشته بودند.
تا روز سوم زلزله فرصت نشده بود به خود شهر ورزقان بروم بعد از حادثه این شهر را ندیده بودم. در این بین چهره مغازهای با لوزام تزیینی و خانگی که تمام شیشههای آن شکسته شده بود نظرم را جلب میکند. تمام وسایل مغازه داخل آن بدون هیچ کم و کاستی سرجای خود بود. یاد سونامی ژاپن میافتم که مردم صدمه دیده از مغازههای باز سرقت نمیکردند و رسانههای با تعجب و تمجید به انعکاس خبر آن میپرداختند. بله در این مناطق هم دزدی و سرقت وجود نداشت مغازهای در شکسته خانه های باز و.. همه بدون هیچ کم کاستی به شکل اول خود بودند.
وقتی به روستاهای آسیب دیده میرفتیم و درحال پخش کمکهای مردمی بودیم صاحب چادری را دیدم که از گرفتن کمک امتناع میکرد؛ وقتی دلیلش را پرسیدم گفت “به چادر بعدی بدهید؛ آنها بچه کوچک دارند و جمعیتشان بیشتر است. اگر در آخر چیزی ماند به ما بدهید.”
اینها همان مردمان با غیرت کوهستان هستند؛ در حالی که خودشان خانه و اموالشان را از دست دادهاند، تلاش میکردند به مادران و پدرانی که عزیزانشان را از دست دادهاند دلداری بدهند. انسانیت در برابر این رفتارها کم میآورد.
نیروهای هلال احمر همکاری خوبی با نیروهای مردمی خود جوش دارند به شکلی که می شود گفت موازی کاری صورت نمیگیرد معمولا مردم برای کمک به روستاهای ناشناخته از نیروهای هلال احمر کمک میگیرند.
در حالی این یاداشت را مینویسم که ابعاد گسترده زلزله به علت گستردگی آن یعنی بیش از ۵۰۰ روستا همچنان نیازمند کمکهای مردمی است امیدوارم که نه، شک ندارم این حماسه مردمی تا بهبودی اوضاع و کمی مطلوبتر شدن وضع آسیب دیدگان زلزله ادامه دارد.
آسیب دیدگان همواره از دیدن مردم دیگر شهرها خوشحال می شوند و صحبت با انها التیام کوچکی است بر درد و ها و رنج های انها کودکان زلزله دیده با لبخند مردم، لبخند می زنند که نوید آغاز زندگی نو را دارد.
من به عنوان فرزندی کوچکی از آذربایجان از تمام اشخاص و گروه ها و .. که در روزهای گذشته به ارسال پیامهای خود با آسیب دیدگان و مردم آذربایجان همدردی کردند تشکر میکنم که بیشک این لطف و مهربانی در تاریخ ثبت میشود.
* فعال مدنی و سیاسی مقیم تبریز
جلال جلالی زاده با اشاره به عدم برگزاری نماز عید فطر اهل سنت می گوید: اهل سنت تهران که سالهاست به خاطر عدم اجازه ندادن به داشتن یک مسجد و محروم شدن از حق قانونی وشرعی خود دلشان رنجیده وشکسته شده باز هم امسال از سوی دولت عدالت پرور دلشان شکسته شد واجازه برگزاری نماز عیدرا ندارند.
در یادداشتی که بمناسبت عید فطر در سایت نوروز منتشر شده، وی افزوده است: غافل از اینکه در حدیث قدسی آمده است:من با دلشکستگانی هستم که دلشان به خاطر من شکسته شده است.رسم خوبی که در میان کردان مسلمان است حلالیت طلبی درروز عید فطر ویا {گردن آزادی } است که خط بطلان برکدورتهای گذشته می کشد .ولی آیا دولت فخیمه ما اینگونه از اهل سنت حلالیت می طلبد؟. پیشاپیش عیدتان مبارک وپیروز وگه رده نتان ئازاد بی ومارا بابت اقوال واعمالمان حلال کنید.وعیدرا بهانه شادی کنید ودر هر جا که هستید شاد باشید.
این نماینده سابق مجلس در این نوشته افزوده است: خدا بزرگتر از هرچیزی است شعار عید فطر .ولی آیا مادرمیان این همه خداوندانی که مارا احاطه کرده اند آن خدای واقعی راشناخته ایم؟تا اورا بزرگتر از دیگران بدانیم .واین ممکن نیست مگر اینکه به فطرت پاک خود برگردیم .همه معبودها وایسم را کنار بگذاریم واز نومتحول شویم مگر نه این است که عید برای مسلمانان تکراری شده به جای تحول وانفلاب درونی وشادشدن وعید گرفتن در مقابل تسلط بر نفس شیطانی وشیطان صفتان وبه یلد دردها ورنجها ی انسانهای محروم ونیازمند که بادادن فطریه به آنان مقداری از فاصله طبقاتی را کم کنیم .می گردیم تا با دادن کمترین مبلغ تکلیف را از خودمان ساقط کنیم و اظهار شادی می کنیم که از شر رمضان راحت شدیم وشکم پرستی را از نو شروع کنیم.واقعا مشکل مسلمان ها نفهمیدن فلسفه عبادتی است که انجام می دهند از رمضان گرفته تا دادن فطریه وبرگزاری عید که مقصود از همه آنها شاد کردن دل بندگان خدا ست .چه فردی وگروهی ودولتی.
کربلایی قادر، یکی از اهالی روستای دبکلو، جزو کسانی بود که زنده از زیر آوار زلزله آذربایجان بیرون آمد. او ۵۵ ساله است و پس از زلزله، همراه نوه و دو عروسش در زیر خروارها خاک گیر کرد. نوه اش زنده نماند اما خود او و هر دو عروسش زنده از زیر خاک بیرون آمدند.
منبع: عصر ایران
علی شکوری راد
دیدن ماه شوال و تعیین روز عید فطر چند سالی است که بسیار چالش بر انگیز شده است. البته این مسأله همیشه موضوعیت داشته اما خیلی راحت تر فیصله می یافته است. حلول ماه نو امری عینی و علمی است. یعنی علم نجوم بر اساس محاسبات می تواند مشخص کند هلال ماه نو در چه زمانی در چه افقی قابل رویت است و انسانها نیز با یا بدون ابزار می توانند ماه را در افق ببینند و شهادت بدهند. رویت هر کس برای خودش حجت است و می تواند بر اساس آن عمل کند اما حکم دادن به حلول ماه نو یک امر شرعی است و احکام شرعی بیش ازآنکه علمی و عینی باشند اعتباری هستند. اعتبار حکم شرعی به امتثال امرالهی است و نه ادلۀ علمی و حتی عینی. شارع برای احکام، ادلۀ فقهی تعیین کرده است. این ادله ممکن است گاهی با علم سازگار باشد و گاهی نباشد. گاهی ممکن است علم در آنها اعتبار داشته باشد و گاهی نداشته باشد. مسأله این است که مکلف عمل به تکلیف شرعی را همانطور که شارع منظور نموده است وجدان نماید.
از طرف دیگر ارزش تعیین روز اول ماه برمی گردد به احکام شرعی که به آن مربوط است. مثلاً اگر معلوم شود امروز اول شوال است می شود عید فطر و بنابراین روزۀ آن حرام است ولی اگر ثابت نشود اول شوال است می شود روزآخر ماه رمضان و روزۀ آن واجب است. همان شرعی که روزۀ ماه رمضان را واجب و روزۀ عید فطر را حرام کرده است گفته است چگونه می شود آنها را مشخص کرد.
عده ای مدام تلاش می کنند برای احکام شرعی ادلۀ علمی اقامه کنند. بنظر من این کار عبث و بیهوده است. همانقدر که می توان برای احکام شرع ادلۀ علمی پیدا کرد برای رد آنها هم می توان پیدا کرد. مثلاً عده ای اصرار دارند
بگویند روزه برای سلامتی خوب است. آنها افراد پر خور و کم تحرک شهری را مثال می زنند که از روزه بهره می برند در حالی که کشاورزانی هم هستند که در زیر آفتاب سوزان جنوب برای تأمین قوت لا یموت خود باید از صبح تا غروب
کار کنند و در عین حال روزه می گیرند. از نظر علمی روزه برای آنها ضرر دارد و یا حداقل فایده جسمی ندارد و یا دختران خرد سالی که شرعاً به سن بلوغ رسیده اند ولی هنوز در سن رشد جسمی هستند. البته دامنۀ شرع وسیع است و همان شرعی که روزه را واجب کرده است گفته است اگر مکلف احتمال ضرر بدهد روزه بر او حرام می شود. این احتمال دادن هم شخصی است. یکی زود و راحت احتمال ضرر می دهد و روزه اش را می خورد و دیگری حتی به توصیه پزشک هم اعتماد نمی کند و روزه می گیرد و هر دو نیز چه بسا به تکلیف شرعی خود عمل کرده باشند.
ما روزه می گیریم چون باورمان این است که خدا از ما خواسته است روزه بگیریم. خدا از ما خواسته است از فردای شبی که هلال ماه رمضان را می بینیم تا شبی که هلال ماه شوال را ببینیم اگر در سفر نباشیم و برایمان ضرر نداشته باشد و یا عذر شرعی نداشته باشیم روزه بگیریم و مراقب باشیم که روز اول ماه شوال را نیز به هیچ وجه روزه نگیریم. حال چه در گرمای تابستان باشد و طول مدت روزه ۱۸ ساعت و در برخی نقاط جهان ۲۰ ساعت و بیشتر و یا در سرمای زمستان باشد و طول مدت روزه ۱۲ ساعت یا کمتر از آن.خداوند گفته است الصوم لی و انا اجزی به. روزه برای من است و من خود پاداش آن را می دهم. اصل همین است بقیه حشو و زوائدی است که هر کس از ظن
خود بر آن اضافه می کند.
ظاهر قضیه خنده دار است که دو نفر در همسایگی هم یکی ماه را دیده باشد و امروز را عید بگیرد و یکی ندیده باشد و فردا را عید بگیرد. دو روستای روبروی هم در مرز ایران و عراق یکی به تبعیت از نجف و بغداد امروز را روزاول ماه بداند و دیگری به تبعیت از قم و تهران فردا را. در حالی که افق آنها یکی است و احکام شرعی آنها مشابه هستند. موضوع برای کسانی خنده داراست که به اعتباری بودن احکام شرع توجه نمی کنند. آنها به این نمی خندند که چطور این سوی مرز ساعت ۱۲ است ولی آن سوی مرز ساعت یک است چون اعتباری بودن ساعت را متوجه هستند.اما اگر از این مرحله بگذریم می رسیم به اینکه در یک کشور صاحبان علم نجوم از پیش محاسبه کرده و روز عید فطر را مشخص کرده و در تقویم ها ثبت شده است اما نه حکومت و نه سایر مراجع آن را معتبر نمی دانند و تعیین روزاول ماه شوال را موکول به رویت هلال ماه می کنند و رویت هلال ماه نیز تا همان شب امکان پذیر نیست. این یک حکم شرعی است که باید هلال ماه را رویت کرد. البته برای برخی از صاحبان فتوا محاسبات نجومی دلیل قطعی بر امکان پذیر بودن رویت هلال ماه تلقی می شود و به آن اعتماد می کنند ولی برای اکثر آنها چنین نیست. در چنین حالی رویت شخصی و یا شهادت دو شاهد عادل اگر شهادت آنها از نظر کیفیت متناقض نباشد کفایت می کند. از آنجا که اگردو نفر شهادت معتبر بدهند که ماه را دیده اند این شهادت آنها با هر تعداد شهادت غیر به عدم رویت هلال ماه نقض نمی شود بنابراین نمی توان این شهادت ها را نادیده گرفت و منتظر شهادت های دیگر ماند. اگر شهادت دو نفر محرز شد لاجرم باید حلول ماه را پذیرفت و حق اعمال وسواس وجود ندارد.
در گذشته حضرت امام(ره) وسواس بخرج نمی دادند به محض آنکه مراجع معتبر وقت هر یک حلول ماه را احراز می نمودند به همان اکتفا کرده و حلول ماه را اعلام می نمودند به همین دلیل موضوع خیلی راحت فیصله پیدا می کرد. اما
اکنون با تشکیل ستاد استهلال موضوع غامض شده است. یک امر عرفی ساده تبدیل شده است به یک کار تخصصی ابتر. اگر قرار باشد این کار دقیق و علمی باشد که علم نجوم و دقت های محاسباتی آن حرف آخر را می زند و نیاز به اینهمه تشکیلات و تجهیزات و صرف بودجه نیست و اگر همان مبنای عرفی، که اصل است،ملاک است که عرف را نمی توان اختصاصی کرد. شهود عادل فقط در ستاد استهلال وجود ندارند که بخواهیم منتظر شهادت آنها باشیم. اگر چنین تلقی وجود داشته باشد خود دلیل عدم عدالت مدعیان است و شهادت آنها را از اعتبار ساقط می کند.
نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که در یک کشور اسلامی و با وجود حاکمان مسلمان مسئولیت اعلام عید با چه شخص یا نهادی است. آیا هر کس باید به مرجع تقلید خود مراجعه کند. بنظر می رسد نباید اینگونه باشد. تعیین
روز اول ماه یک امر مصداقی است و بر عهدۀ مکلف. یعنی اگر مقلد خود ماه را ببیند و یا بر اساس شهادت دو نفر عادل حلول ماه بر او اثبات شود دیگر نباید و نمی تواند منتظر نظر دیگر از جمله نظر مرجع تقلید خود یا حاکم شرع باشد و حتی اگر مرجع تقلیدش نظر مغایر داشت باید به یافته خودش عمل کند. عکس آن البته صادق نیست. یعنی اگر مرجع تقلیدش و یا حاکم شرع حکم به حلول ماه دادند او نمی تواند به استناد اینکه برای خودش محرز نشده است از قبول نظر آنها اجتناب کند.
حال با وجود تعدد مراجع و وجود حاکم مسلمان موضوع به همان سادگی که در زمان امام حل می شد قابل حل است. یعنی اگر بر هر یک از مراجع و چه بسا مجتهدان حلول ماه از طریق شرعی اثبات و احراز شد و حکم به حلول ماه داد حاکم مسلمان همان را معتبر دانسته و اعلام نماید. بدیهی است همانطور که پیشتر اشاره شد عدم رویت هلال ماه نو قابل اثبات نیست که دیگران بتوانند روی آن اصرار داشته باشند. بنابراین همه باید نظر مجتهدی را که اعلام می کند حلول ماه بر او اثبات شده است را بپذیرند مگر آنکه بخواهند عدالت یا صلاحیت شخصی او را از این نظر زیر سوال ببرند که معمولاً چنین نیست. اما آیا مراجع و مجتهدان وظیفه دارند در کشوری اسلامی و با وجود حاکمان
مسلمان، مستقلاً در مورد حلول ماه که امری عمومی است اظهار نظر نمایند.بنظر نمی رسد چنین باشد. البته آنها نوعاً بطور ابتدائی مبادرت به اینکار نمی کنند. این سوال مکرر مقلدان است که آنها را وادار به اظهار نظرمی کند. تشخیص حلول ماه نو یک امر عینی است. یعنی عوام و مردم حق تشخیص آن را دارند و از آنجا که در جوامع اسلامی دارای اثرات اجتماعی است مثلاً قرار است روز عید تعطیل باشد و یا نماز عید برگزار شود حکومت اعم از اینکه اسلامی باشد یا نباشد و یا حتی مسلمان باشد یا نباشد به وکالت از مردم و یا از جنبه عمومی بودن آن حق ورود و اعلام آن را دارد و مومنین علی القاعده باید از آن تبعیت کنند مگر آنکه خلاف آن و یا فساد آن نظر برایشان اثبات شود. به عنوان مثال مهمترین مراسم مسلمانان حج است.مسلمانان از چهار گوشۀ جهان و از فرق مختلف در ایام حج در مکه گرد هم می آیند تا مناسک حج را برگزار کنند. مناسک حج بسیار تعریف شده و زمانبندی شده است. جابجائی و خطا در رعایت زمان انجام آنها دارای جریمه یا کفاره بوده و گاهی حج را خراب می کند. همه مسلمانها این مناسک را بر اساس تقویم حکومت سعودی انجام می دهند. هرگز شما نشنیده اید که این همه بعثۀ مراجع تقلید و مفتی های فرق اسلامی در تقویم دولت سعودی تشکیک کنند و عید قربان، روز عرفه، میقات مشعر و منا را پس و پیش اعلام کنند. وقتی ما می پذیریم که در آنجا به حکام وهابی سعودی در مورد حلول ماه و تقویم قمری تمکین کنیم چرا باید در کشور اسلامی خودمان این تمکین صورت نگیرد و همه به آنچه حکومت اعلام می کند تمکین نکنند و چرا باید هر کس وظیفۀ خود بداند که جداگانه حلول ماه را احراز و اعلام کند. علاوه بر این وقتی یک مجتهدی بسط ید و نفوذ کلام پیدا کرد در اینگونه موارد تکلیف از دیگران ساقط می شود. تشتت در موضوع ساده ای مانند اعلام حلول ماه موجب وهن اسلام در نزد کسانی می شود که منتظر بهانه هستند. اگر به حکم اولیه موضوع نیز معتقد نباشیم برای جلوگیری از وهن اسلام می توان به حکم ثانویه عمل کرد.
بگذاریم عید را حکومت اعلام کند.
منبع: وبسایت نویسنده
«سینما آزادی» ۲۶ مردادماه میزبان جمع زیادی از مردم بود که برای کمک کردن به زلزلهزدگان آذربایجانشرقی به دعوت سینماگران پاسخ داده بودند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،میز بزرگی در مقابل در ورودی سینما آزادی پذیرای تعداد زیادی از سینماگران است که دغدغه کمک به هموطنان خود را دارند.
«کمال تبریزی» کارگردان نام آشنای سینمای ایران با همراهی «پرویز پرستویی» و «رضا میرکریمی» از مسئولین ستاد کمکرسانی سینماگران به زلزلهزدگان است. او درباره استقبال مردم از این برنامه به خبرنگار ایسنا گفت:استقبال مردم بینظیر بود و خودمان هم انتظارش را نداشتیم. به علت تعطیل بودن چند روز آینده و مدت زمان کمی که برای اطلاعرسانی در اختیار داشتیم، این توجه مردم بسیار چشمگیر است.
وی همچنین دلیل این استقبال را اعتماد مردم به سینماگران دانست و ادامه داد: مردم برای کمک کردن به معتمد نیاز دارند تا مطمئن شوند که کمکهایشان در راه درست خرج میشود.
محوطه روبروی سینما آزادی در این روزهای کسادی سینما بسیار شلوغ بود و در هر لحظه تعداد زیادی جلوی میزهنرمندان جمع میشدند و در کنار پرداخت مبلغی،هرچند کم،هم عکس یادگاری میگرفتند، هم امضا و هم یک شاخه گل!
تبریزی در بخشی دیگر از سخنانش به پول جمعآوری شده در این مراسم اشاره کرد و گفت:امیدواریم مقدار قابل توجهی باشد و با کمک بعضی نهادها،بتوانیم ساختمانهایی در روستاهای زلزلهزده بسازیم که همه مردم بتوانند از آنها استفاده کنند.
کارگردان «لیلی با من است» ادامه داد: از آقای سعیدیپور به دلیل حمایتهایشان بسیار تشکر میکنم، این برنامه با همه ازدحام و شلوغی به خوبی روبروی سینما آزادی برگزار شده است.
مبلغ ۶۰ میلیون تومان از کمکهای مردمی در روز گذشته جمعآوری شده است.
از جمله حاضران در مقابل سینما آزادی میتوان از رضا کیانیان، رخشان بنیاعتماد،رضا عطاران،باران کوثری،همایون اسعدیان،حبیب رضایی،صابر ابر،حسن پورشیرازی،حامد بهداد،حامد کمیلی،همایون ارشادی،فاطمه معتمدآریا، افشین هاشمی و همچنین «امیر قلعه نوعی» و…. نام برد.
به گفته تبریزی، این برنامه از ساعت ۱۵ روز جمعه ۲۷ مرداد نیز تا ۲۴ شب جمعه برگزار خواهد شد و اگر استقبال خوب باشد، حتما یک روز دیگر هم تمدید خواهد شد.
مرحوم آیتاللّه فلسفى میفرمود: اگر یک منبرى را دیدى با سرعت به طرف منبر میرود، بدانید این منبرى تازه کار است و هنوز منبرش جا نیفتاده است. امّا اگر دیدید خیلى راحت و آرام و با طمأنینه به طرف منبر میرود، بدانید که این منبرش جا افتاده است. منبرىِ جا افتاده، عجله نمیکند.
یک رفیقى هم ما داشتیم ـ در زمانى که ما یک سمت قضایى داشتیم ـ حرفى خوبى میزد، میگفت: اگر دیدی خودت عصبانى شدى یا دیگری عصبانى شد، بدان اگر در مباحث علمى، است قدرت علمى ندارد و میخواهد با عصبانیّت حرف را تمام کند؛ و اگر در مسائل قانونى است، بدان قدرت قانونى ندارد، و میخواهد با عصبانیّت کار را تمام کند والا اگر در یک مباحثهاى شما قدرت علمى دارید، عصبانى نمیشوید، سینه چاک نمیزنید، پیراهنت را پاره نمیکنى، به طرف بد و بیراه نمیگویى.
یا در مسائل قانونى حرف اگر مستدل باشد آدم عصبانى نمیشود، سینه چاک نمیزند، توهین هم نمیکند. شما در گفتار و کردار اهل بیت(علیهم السلام) یکجا کوچکترین خلاف احترام به طرف مقابل را نمیبینید، براى اینکه اهل منطق و استدلال بودند. انسان چه انگیزهای دارد برخلاف احترام با دیگران برخورد کند؟ مضافاً به اینکه خلاف احترام سبب میشود حرف آدم تأثیرگذار نباشد.
احکام جلیل محمدی، علیرضا عسگری و ریحانه انصاری، فعالان کارگری بازداشت شده در نشست مجمع سالیانه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری صادر شد.
به گزارش تارنمای کمیته هماهنگی، قاضی شعبهی ۴ دادگاه انقلاب اسلامی کرج علیرضا عسگری را به یک سال حبس تعزیری و ریحانه انصاری و جلیل محمدی را هر کدام به یک سال حبس به مدت سه سال تعلیق محکوم شدند.
علاوه بر این ریحانه انصاری و جلیل محمدی بر اساس حکم شان ملزم به این شده اند که هر ماه خودشان را به مقامات امنیتی معرفی می کنند. علیرضا عسگری هنوز در بازداشت به سر می برد و وی را از زندان مرکزی کرج برای ابلاغ حکم به دادگاه اوردند.
روز پنج شنبه نیز جلیل محمدی پس از گذراندن ۲ ماه زندان ازاد شد و به شهر سنندج بازگشت. این فعال کارگری در یکی از میدانهای شهر با حلقه گل و پخش گل و شیرینی و آزاد نمودن کبوتر، مورد استقبال فعال کارگری سنندج قرار گرفت و همچنین در مسیر بازگشت به منزل، توسط آنان همراهی شد. جلیل محمدی از فعالان کارگری در سنندج بود که در خرداد ماه گذشته در مجمع سالیانه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در کرج شرکت داشت و در انجا دستگیر شده بود.
اعضای این تشکل کارگری برای برگزاری نشست مجمع سالیانه خود به مقامات مسئول نامه فرستاده و از انها درخواست مکانی برای برگزاری نشست کرده بودند که با مخالفت مسئولین مواجه شده بودند. در تاریخ ۲۵ خرداد اعضای کمیته هماهنگی در منزلی در کرج نشست سالیانه شان را برگزار کردند، که ماموران امنیتی به شکل مسلح و با شکلیک تیر هوایی به انجا حمله کردند و با ضرب و شتم شدید حدود شصت تن از فعالین کارگری حاضر در نشست را بازداشت می کنند.
بخشی از این فعالین کارگری در همان هفته اول بازداشت و عده ای نیز بعد از گذران چندین هفته در زندان های رشت و کرج ازاد شدند. کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در نامه ای به رئیس قوه قضاییه نسبت به حمله ماموران امنیتی به نشست مجمع سالیانه اعتراض کرده و خواستار ازادی همه دستگیر شدگان و فعالان کارگری شده بود.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی:
خدمت به خلق خدا عنوانی اخلاقی است که در متون اسلامی، و نیز متون دیگر ادیان، بر آن تاکید زیادی شده است. این عنوان در واقع دارای چنان بار ارزشی است که همه مکاتب، اعم از دینی و غیر دینی، به آن اهمیت می دهند و حتی کسانی که در واقع قصد بهره کشی از مردم را دارند، از این عنوان سوء استفاده می کنند. حتی مستبدترین و زورگوترین حکومت ها و حکومت هایی که هیچ هدف انسانی و مقدسی را دنبال نمی کرده اند، و در پی اهداف شیطانی بوده اند، در شعار و سخن، خود را خدمتگزار ملت معرفی می کرده اند. اینجاست که شناسائی و تمیز حاکمان و صاحب منصبانی که واقعا در پی خدمت به خلق اند، از کسانی که از این عنوان استفاده ابزاری می کنند کار آسانی نیست. از آنجا که نفس آدمی بسیار پیچیده است و از لایه ها و سطوح مختلفی تشکیل گردیده، گاهی امر بر خود فرد مشتبه می شود و در حالی که واقعا در پی نفسانیات است گمان می کند برای اهداف نیکو و مقدس تلاش می کند.
امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر به نکاتی اشاره می کند که بی ارتباط با این موضوع نیست و در واقع برخی از ویژگی های حاکم خدمتگزار را بیان می کند:
«ای مالک … بپرهیز از خودپسندی و تکیه بر چیزهایی که تو را به خودپسندی می کشاند، و دوستی ستایش و تمجید مردم از تو، چرا که این امور بهترین فرصت برای شیطان است تا نیکی نیکوکاران را تباه سازد. بپرهیز از اینکه خدمت خود را بر مردم منت گذاری، یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری، یا مردم را وعده ای داده، سپس خلف وعده نمایی! منت نهادن، پاداش نیکوکاری را از بین می برد و زیاد و بزرگ شمردن کارهای خود باعث خاموشی نور حق در دل می گردد و عمل نکردن به وعده خشم خدا و مردم را بر انگیزد. خدای متعال می فرماید: نزد خداوند بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید» [صف/۳] (نهج البلاغه، نامه ۵۳، ش۱۴۵-۱۴۷).
آنچه را امام(ع) در این فراز کوتاه بیان فرموده می توان به چند بخش تقسیم کرد:
۱-خودپسندی و غرور؛ کبر و خودپسندی از رذائل اخلاقی بسیار ناپسندی هستند که همگان آنها را مذموم می شمارند و در متون دینی بحث های زیادی درباره منشأ آنها، زیان های آنها و راههای مبارزه با آنها آمده است. امام علی(ع) در این سفارش به دو نکته اشاره می فرماید، یکی پرهیز از خودپسندی و دیگری پرهیز از آن چیزهایی که باعث غرور و خودپسندی انسان می شود.
کبر و خودپسندی زیان های زیادی برای شخصیت فردی و اجتماعی انسان دارد. امام علی(ع) می فرماید: «میوه خودپسندی، دشمنی و کینه توزی است» (غرر الحکم، ح۴۶۰۶) و می فرماید: «هیچ تنهایی وحشت انگیز تر از خود پسندی نیست» (نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳) و می فرماید: «خود پسندی، مانع پیشرفت و کمال است» (همان، حکمت ۱۶۷) و می فرماید: «خودپسندی، دشمن درست اندیشی و آفت خردهاست» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام علی«ع») و می فرماید: «خودپسندی، خرد را تباه می کند» (غرر الحکم، ح۷۲۶).
معلوم است که انسان خودپسند و مغرور خود را بی نیاز از دیگران و برتر از آنان می داند واز یک سو با دیگران مشورت نمی کند و تصمیمات نادرست می گیرد و از سوی دیگر مردم از او گریزان می شوند و به او کمک نمی کنند. پس حاکم یا صاحب منصبی که خودپسند و مغرور باشد از نعمت خردورزی و بهره مندی از خرد دیگران محروم است.
امام علی(ع) درباره متکبر می فرماید: «شخص متکبر، از دوست بی بهره است» (غرر الحکم، ح۷۴۶۴) و می فرماید: «هر کس بر مردم بزرگی فروشد خوار شود» ( بحار الانوار، ج۷۷، ص۲۳۵) و می فرماید: «کسی که تکبر داشته باشد، عالم نمی شود» (غرر الحکم، ح۱۰۵۸۶). و امام باقر(ع) می فرماید: «هیچ مقداری از تکبر به دل آدمی راه نیابد، مگر اینکه به همان اندازه، کم باشد یا زیاد، از خردش کاسته شود» (بحار الانوار، ح۷۸، ص۱۷۶).
از احادیث فوق آشکار می گردد که چرا کبر و غرور و خودپسندی حاکم مانع خدمتگزاری او می گردد. کبر و خودپسندی بزرگترین مانع تصمیم درست است چرا که آن با خردمندی جمع نمی گردد.
امام(ع) به مالک توصیه می کند که از کارهایی که باعث غرور و خودپسندی می شود خودداری کند. حاکم باید تمام حرکات و سکناتش و نیز همه مراوداتش متواضعانه باشد تا کبر و غرور در دل او راه نیابد. اگر شنیده می شود که پیامبر خدا(ص) با یاران خود چنان می نشست که کسی که وارد می شد نمی توانست آن حضرت را بشناسد، این سنت و سیره برای مبارزه با کبر و غرور بوده است. حاکمی که مجالس عمومی تشکیل دهد و بار عام و خاص دهد و خود در مکانی رفیع بنشیند و دیگران در پایین و روی زمین جلوی او زانو بزنند و … زمینه کبر و غرور خود را فراهم آورده است. حاکمی که به شهری وارد شود و مردم را به دنبال خود بدواند زمینه کبر و غرور خود را فراهم آورده است. پیامبر خدا(ص) به طرف قبرستان بقیع رهسپار شد. اصحاب حضرت در پی او به راه افتادند. پیامبر ایستاد و به آنان دستور داد جلو بروند و آنگاه خود در پی آنان حرکت کرد. علت را پرسیدند و آن حضرت فرمود: «من صدای کفش های شما را شنیدم و ترسیدم چیزی از تکبر به وجودم راه یابد» (کنز العمال، ح۸۸۷۸). امام علی(ع) به کسی که پیاده دنبال او حرکت کرده بود، فرمود بازگرد که این کار تو باعث غرور حاکم و خواری تو می شود (نهج البلاغه، حکمت ۳۲۲).
۲-دوستی مدح و ستایش؛ یکی دیگر از اموری که حاکم را از خدمتگزاری باز می دارد دوستی مدح و ستایش است. چنین حاکمی خیر و صلاح واقعی مردم و مملکت را در نظر نمی گیرد، بلکه اعمالی را انجام می دهد که در چشم مردم خوش آید یا خوش نمایانده شود. خدمتگزار کسی است که تنها بر اساس مصلحت مردم و کشور حرکت می کند، هرچند در کوتاه مدت مدح نشود یا حتی سرزنش شود. به هر حال پیامبر خدا می فرماید: «دوست داشتن مدح و ثنای مبالغه آمیز بینش و بصیرت دینی را از بین می برد و خانه ها را از اهلش خالی می سازد» (تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۲۲). امام علی(ع) می فرماید: «هر کس از مدح و ثنای نادان درباره خود خوشحال شود، فرزانه نیست» (تحف العقول، ص۲۰۸).
۳-منت گذاشتن بر مردم؛ حاکم اگر خدمتی برای مردم انجام می دهد در حد وظیفه است و کسی که وظیفه خود را انجام داده در حد عدالت عمل کرده و در واقع احسان نکرده است که سخن از منت به میان آید. حاکمی که بر مردم خود منت می گذارد در واقع جایگاه خود و مردم را درست نشناخته و توجه ندارد که این مردم هستند که صاحب همه چیز هستند. حاکمی که به مردم خدمت می کند در واقع حق مردم را می دهد و کسی که حق خود را می گیرد معنا ندارد که بر او منت گذاشته شود. هر چند منت گذاری همه جا، حتی جایی که کسی به دیگران احسان کرده، ناشایست است. پیامبر خدا(ص) می فرماید: «یکی از کسانی که خداوند در روز قیامت از او هیچ چیز را نمی پذیرد کسی است که منت می گذارد» و می فرماید: «آفت بخشش منت گذاری است» و می فرماید: «کسی که بر مردمان منت می گذارد میان او و دوزخ پرده ای نیست» (هشام صالحی، نهج الفصاحه، ص۵۲۲).
۴-بزرگ شمردن خدمات؛ حاکم نباید آنچه را که انجام داده است مهم و بزرگ شمارد و درباره آنها مبالغه کند. روی آوردن به تبلیغ و در بوق کردن کارهایی که انجام گرفته شایسته حکومت پارسا نیست. در واقع مبالغه و بزرگ کردن کارها و خدمات انجام گرفته نوعی فریب و حیله است. پیامبر خدا می فرماید: «انسان خردمند خوبی اندک دیگران را زیاد می بیند و خوبی های بسیار خود را اندک می شمارد» (مستدرک الوسائل، ج۱، ص۱۳۲).
به هر حال حاکمی که خود را خدمتگزارمردم می داند، به دادن آمارهای غلط روی نمی آورد و دغدغه او این نیست که با تغییر ملاک ها آمار اشتغال را بالا ببرد و آمار تورم را پایین بیاورد و … چنین حکومتی خدمتگزار نیست بلکه شیاد و حیله گر و فریبکار است.
۵-خلف وعده؛ حاکمی که خود را خدمتگزار می داند وعده ای که تحقق آن در توانش نیست یا قصد انجام آن را ندارد، نمی دهد. کسی که وعده هایی عجیب و غریب می دهد که همگان می دانند که انجام آنها ممکن نیست، قصد خدمتگزاری ندارد، بلکه تنها به فکر قدرت خویش است. او می خواهد با این وعده ها رای و نظر مردم را جلب کند. البته برخی از صاحب منصبان حیله گر وعده هایی را می دهند و می دانند که امکان تحقق ندارد ولی می خواهند به مردم بگویند که من می خواستم چنین کنم و دیگران مانع شدند و … به هر حال خدمتگزاری صادقانه و خالصانه با حیله و فریب و دغل نمی سازد.
پیامبر خدا(ص) می فرماید:«وعده دَین است، وای بر کسی که وعده دهد و خلف وعده کند، وای بر کسی که خلف وعده کند، وای بر کسی که خلف وعده کند» (کنز العمال، ۶۸۶۵). امام علی(ع) می فرماید: «هرگز وعده ای نده که نسبت به انجام آن از خود مطمئن نیستی» (غرر الحکم، ح۱۰۲۹۷).
در حالی ۸۰۰ روز از سرقت مجسمه های پایتخت می گذرد که پلیس هنوز پرونده را به قوه قضائیه ارسال نکرده و دادستان تهران هم می گوید: بروید از پلیس سوال کنید چون اگر پرونده دست ما بود به سرعت رسیدگی می کردیم. ولی در این میان استاندار تهران تنها می گوید: امیدواریم زودتر به نتیجه برسد!
به گزارش مهر، ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۸۹ بود که خبر ربوده شدن چند مجسمه زیبا در پارکهای شهر تهران تیتر رسانه ها قرار گرفت. خبرنگاران به سرعت موضوع را از مقامات شهرداری، نیروی انتظامی و حتی قوه قضائیه جویا شدند که هر یک در گفتگوهای خود نظرات متفاوتی را مطرح کردند. ولی تاخیر در برخورد با مقصران این حادثه موجب شد تعداد مجسمه های برنزی ربوده شده به ۱۲ عدد برسد.
این پرونده جنجالی آنقدر مورد توجه رسانه ها قرار گرفت که حتی سایت بین المللی ویکی پدیا هم صفحه ای را در خصوص این پرونده به خود اختصاص داد ولی امروز پس از گذشت ۸۰۰ روز هنوز این پرونده مفتوح بوده و به دست قوه قضائیه نرسیده است.
روز اول: شهرداری تهران: شکایت کردیم/ فیلم یک سرقت دست ماست
یک روز بعد از سرقت مجسمه ها (۱۲ اردیبهشت ماه ۸۹) محمد جواد شوشتری رئیس سازمان زیباسازی شهر تهران اعلام کرد: از طریق اداره حقوقی شهرداری به دلیل سرقت ۹ مجسمه شکایت کرده ایم. همچنین فیلم یکی از سرقتها را از طریق مرکز کنترل ترافیک شهر تهران دست ما است.
رئیس پلیس تهران: آگاهی به دنبال سارقان است
بعد از چند ساعت سردار ساجدی نیا رئیس پلیس تهران در مصاحبه ای اعلام کرد: از وقتی که شهرداری تهران شکایت کرده پیگیری پرونده سرقت مجسمه ها در آگاهی تهران در دستور کار قرار گرفته ولی سرقتها از چند روز قبل آغاز شده است.
سخنگوی شورای شهر: سرقت مجسمه ها سازمان یافته بوده
در همان روز خسرو دانشجو سخنگوی شورای شهر تهران در جمع خبرنگاران اعلام کرد: از نظر شورا سرقت مجسمه های شهر سازمان یافته و با هدف خاصی بوده و هیئت رئیسه شورای شهر تهران موظف شده تا این موضوع را از مراجع قانونی پیگیری کند. محاسبه ارزش ریالی مجسمهها نشان می دهد که این سرقت با انگیزه مالی رخ نداده بلکه سارق اغراض دیگری داشته است.
روز دوم: دادستان تهران: منتظر گزارش پلیس هستیم
روز دوم (۱۳ اردیبهشت ماه ۸۹) عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران در جمع خبرنگاران گفت: به عنوان نماینده مدعی العموم در پرونده سرقت مجسمه ها وارد می شویم ولی منتظر گزارش پلیس هستیم.
روز چهارم: شهرداری: پیمانکاران مسئول پرداخت قرامت هستند
روز چهارم (۱۴اردیبهشت ماه ۸۹) مجتبی موسوی رئیس اداره حجم سازی سازمان زیباسازی اعلام کرد: چون پیمانکاران مسئول مجسمه ها هستند پس قرامت را هم باید آنها پرداخت کنند.
شهردار تهران: تا روشن شدن موضوع با نیروی انتظامی همکاری می کنیم
محمد باقر قالیباف شهردار تهران هم در روز چهارم با اعلام اینکه دزدی مجسمه های شهری توسط دزدهای عادی و سر راهی انجام نشده بلکه سارقان به صورت باندی عمل می کنند گفت: شهرداری تا زمان روشن شدن موضوع همکاریهای لازم را با نیروی انتظامی انجام می دهد.
استاندار تهران: کارگروه ویژه پیگیری سرقت مجسمه ها تشکیل شد
مرتضی تمدن استاندار تهران در جمع خبرنگاران اعلام کرد: مجسمه ها سازمان یافته شده به سرقت رفته اند و کارگروه ویژهای در شورای تامین استانداری تهران برای پیگیری سرقتهای اخیر تشکیل شده است و بزودی گزارش آن اعلام می شود.
روز ۹: پلیس تهران: پلیس اطلاعات دارد ولی به دلایلی منتشر نمی کنیم
روز نهم از سرقت مجسمه های پایتخت سردار ساجدی نیا رئیس پلیس تهران گفت: تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری سارقان ۱۲ مجسمه تهران همچنان ادامه دارد اما در حال حاضر پلیس به دلایلی از اطلاع رسانی در این زمینه خودداری می کند.
روز ۲۲۵: رئیس پلیس تهران:سرنخهای خوبی به دست آورده ایم
پس از سکوت چند ماهه این بار سردار ساجدی نیا رئیس پلیس تهران با حضور در خبرگزاری مهر اعلام کرد: تاخیر در اعلام گزارش سرقت مجسمه ها موجب شد تا بسیاری از سرنخها برای شناسایی سارقان از بین برود. سرقت مجسمه های تهران کاملا با قصد و نیت خاصی بوده زیرا ارزش ریالی مجسمه های به سرقت رفته حدود ۱۰ میلیون تومان بود بر همین اساس سارقان هدف مالی در سرقت مجسمه ها نداشتند. در واقع سرقت تعدادی از این مجسمه ها هزینه و سختی بسیاری برای سارقان داشت که این امر انگیزه سرقت آنان را سوال برانگیزتر می کند اما برخلاف تاخیرها اکنون به سرنخهای قابل توجهی در شناسایی سارقان دست یافته ایم که امیدواریم به زودی به نتایج خوبی منجر شود.
روز ۳۶۷: دادستان تهران: بروید از پلیس سوال کنید چرا تحقیقاتشان کامل نیست!
پس از گذشت یک سال از پرونده سرقت مجسمه های تهران موضوع دوباره با عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران مطرح شد که وی پاسخ داد: تا امروز سرنخی پیدا نشده است. خبرنگاران بروند از پلیس سئوال کنند که چرا تحقیقاتشان کامل نیست و چرا این پرونده همچنان مجهول بوده و به دادسرا ارایه نشده است.
روز ۸۲۰: استاندار تهران:
امروز حدود ۸۰۰ روز از پرونده سرقت مجسمه های تهران می گذرد. دوباره موضوع را با مرتضی تمدن استاندار تهران که در روز چهارم گفته بود کارگروه ویژه ای برای پیگیری پرونده تشکیل داده ایم مطرح کردیم. استاندار تهران در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: ما وظیفه خودمان را انجام دادیم و اطلاعات مربوطه را دستگاههای انتظامی دادیم. وقتی از استاندار سوال کردیم شما چرا سکوت کرده اید گفت: امیدواریم این پرونده زودتر به نتیجه برسد!
همزمان با تعلیق عضویت سوریه از سازمان کشورهای اسلامی، سازمان ملل متحد به ماموریت صلحبانان خود در سوریه خاتمه داده است. این در حالی است که هنوز چند روزی به انتهای زمان رسمی ماموریت این نیروها باقی مانده است.
در همین حال، شبکه الجزیره اعلام کرد: اخضر ابراهیم مسئولیت فرستاده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در سوریه را پذیرفت.
این در حالی است رویترز روز گذشته گزارش داده بود اخضر ابراهیمی دیپلمات جزایری گفته است او نمی خواهد ماموریت “شکست خورده” کوفی عنان نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب در سوریه را دنبال کند.
بر اساس این گزارش، یک منبع مطلع در سازمان ملل متحد طی تماسی با این خبرگزاری گفته است، اخضر ابراهیمی، قبول مسئولیت هرگونه ماموریتی جهت پایان دادن به بحران سوریه را مشروط به حمایت قاطع شورای امنیت از خود کرده است.
در همین حال، جرارد آراد، نماینده دائمی فرانسه در سازمان ملل متحد، روز پنجشنبه (۱۶ اوت – ۲۶ مرداد) پس از جلسه شورای امنیت گفت: “شرایط برای ادامه این ماموریت مناسب نبود.”
به گزارش بی بی سی، برنامه اعزام و حضور صلحبانان سازمان ملل متحد در سوریه، بخشی از طرح صلح شش نقطه ای کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب بود که با شدت گرفتن دوباره خشونت ها در این کشور با مشکلات فراوانی روبرو شده بود.
این تصمیم تنها یک روز پس از انفجار بمبی در نزدیکی محل اقامت صلحبانان در دمشق، پایتخت سوریه صورت می گیرد.
این در حالی است که گشت زنی صلحبانان سازمان ملل از حدود دو ماه پیش و به منظور “تامین سلامت جانی” آنها متوقف شده بود و اکنون اعضای شورای امنیت اعلام کرده اند که شرایط لازم برای تمدید زمان ماموریت آنها وجود ندارد.
بدین ترتیب، بنابر گفته آقای آراد، که در حال حاضر دبیر شورای امنیت است، ماموریت صلحبانان کلاه آبی این سازمان نیمه شب روز یکشنبه آینده به پایان خواهد رسید.
در همین حال، چین از سوریه خواسته است تا با گروههای مخالف دولت به مذاکره بنشیند و برای خاتمه دادن به خشونتها در کشور آتش بس برقرار کند.
یانگ جیه چی، وزیر خارجه چین به بثینه شعبان، به یکی از مقام های سرشناس سوری که اکنون در چین بسر می برد گفت که پکن به شدت درباره اوضاع سوریه نگران است. او گفت که هر دو طرف باید با نهادهای بین المللی همکاری کنند.
در حالی که پیش از ماه رمضان کمبود مرغ کشور را با بحران رو به رو کرده بود، اینک مسئولان از مازاد تولید سخن می گویند!
رئیس انجمن مرغ گوشتی کشور در خصوص خودداری برخی واحدهای مرغداری از جوجهریزی، اعلام کرد: توقف جوجهریزی برخی واحدها با توجه به ظرفیت بالای تولید، مشکلی برای موجودی بازار ایجاد نمیکند.
به گزارش ایلنا، محمد یوسفی با بیان این مطلب گفت: تقاضای مرغ در بازار به اندازه کل ظرفیت تولید نیست و اگر بخواهیم از تمام ظرفیت تولید استفاده کنیم، قیمت مرغ آنقدر کاهش می یابد که تولیدکنندگان متضرر میشوند.
وی مشکل کنونی تولیدکنندگان را روند واردات مرغ به کشور عنوان کرد و افزود: پیشنهاد میکنیم مرغی که هماکنون در حال ورود به کشور است، توسط دولت وارد بازار نشده و ذخیره شود.
به گفته یوسفی؛ در حال حاضر نه تنها میزان تولید مرغ در کشور برای تامین نیاز بازار کافی است بلکه با مازاد تولید نیز روبرو هستیم.
برخی از افراد و گروهها با آبروریزی و هتّاکی و ناسزاگویی و تهمت به دیگران قصد تحمیل نظر و سلیقۀ خود را دارند و معلوم است که چنین روحیّۀ متکبّرانه و خودخواهانهای با اخلاص و خلوص در سیاست، نسبتی ندارد.
آیتالله مظاهری از فضیلت «اخلاص» به عنوان یکی از فضائل فراموش شدۀ دوران کنونی نام برده و افزود: خلوص در عمل، اکسیری است که به اعمال انسان، ارزش شگفتآوری میبخشد، هر چند آن اعمال از حیث ظاهری کم ارزش جلوه کند.
استاد حوزه علمیه اصفهان تظاهر و ریا را مصداق روشن شرک خفی دانسته و گناه آن را در زمرۀ بزرگترینِ گناهان برشمرد و اظهار داشت: دورویی، نفاق، تظاهر و ریا، در زندگی، خرید و فروش، امور علمی و حتّی در امور معنوی و عبادی بسیار نکوهش شده است و موجب پدید آمدن مفاسد اخلاقی و اجتماعی میشود.
به گزارش «بازتاب»، وی ضمن ابراز نگرانی از فقدان صفا، صداقت و صمیمیّت در فضای جامعه و به ویژه در محیطهای سیاسی و کاری، آلودگی افراد به رذیلت ریا و تظاهر را باعث بیبرکتی زندگی آنان دانسته و افزود: افرادی که در مسئولیّت و شغل خود به ریا و دروغ و فریب دیگران متوسّل میشوند، درآمد خود را آلوده و ناپاک میکنند و فرزندانی شرور و لاابالی تحویل جامعه خواهند داد، خواه این افراد دارای مشاغل آزاد باشند و خواه در دوایر دولتی و مشاغل حکومتی، حضور داشته باشند.
آیتالله مظاهری با تأکید بر ضرورت توجه بیشتر به عنصر اخلاص در جامعه و نقش سازنده و تعیین کنندۀ این فضیلت فراموش شده در همۀ عرصههای اجتماعی، خاطر نشان ساخت: مفاسد اخلاقی، مفاسد اداری و مفاسد اقتصادی که در جامعۀ فعلی به معضلات اصلی و اساسی کشور ما تبدیل شده است، از عدم توجّه کافی به خلوص نیّت و اخلاص اجتماعی نشأت گرفته است.
وی در این زمینه ادامه داد: جامعهای که به اخلاص در عمل توجّه کافی داشته باشد، از ناامنیهای اقتصادی و اجتماعی، خیانت در امانت، دروغ، غیبت، شایعهپراکنی و اهانت به انسانها و سایر گناهان زبانی و نیز از معضلاتی نظیر گرانفروشی، غشّ در معامله و رباخواری تهی میگردد.
آیتالله مظاهری با اشاره به آثار زیانبار و خسارات ناشی از سهلانگاری در امور، همانند کوتاهی در مقاومسازی ساختمانها، تأکید کردند: عدم رعایت اخلاص در کاری مانند ساخت یک ساختمان، باعث ویرانی زود هنگام آن و به خصوص در اثر وقوع بلایای طبیعی نظیر زلزله میشود و این در حالی است که تعالیم قرآن و عترت بر ضرورت محکمکاری در همۀ امور تأکید فراوانی دارند.
آیتالله مظاهری در ادامۀ سخنان خود، از اخلاص سیاسی به عنوان یکیدیگر از ابعاد و اقسام فضیلت فراموش شدۀ اخلاص نام برده و با مهم توصیف کردن نقش خلوص نیّت در امور سیاسی و در بین اشخاص و گروههای سیاسی، اظهار داشت: سیاستمداران یک جامعه وقتی میتوانند مدّعی شوند که سیاست آنها عین دیانت آنها و دیانت آنها عین سیاست آنهاست که برخوردها و موضعگیریهای سیاسی آنان، در کمال اخلاص و برای جلب رضای خداوند متعال باشد.
وی در اینباره اضافه کرد: در وضعیّتی که به نام انقلاب و نظام و به عنوان دفاع از ولایتفقیه، به شخصیتها و سرمایههای نظام و انقلاب و سایر افراد و گروهها اهانت میشود، نمیتوان ادعای وجود اخلاص و دیانت را در سیاست داشت.
آیتالله مظاهری در این زمینه افزود: برخی از افراد و گروهها با آبروریزی و هتّاکی و ناسزاگویی و تهمت به دیگران قصد تحمیل نظر و سلیقۀ خود را دارند و معلوم است که چنین روحیّۀ متکبّرانه و خودخواهانهای با اخلاص و خلوص در سیاست، نسبتی ندارد.
انفجارهای پی در پی در شهرهای مختلف عراق حداقل ۴۰ نفر را کشت و دهها زخمی بر جای گذاشت.
این انفجارها در شهرهای بغداد، کرکوک، فلوجه، بقوبه، خورماتوو و تعلفر روز پنجشنبه (۱۶ اوت – ۲۶ مرداد) دهها عراقی از جمله چندین نظامی را کشت.
این حملات مصادف است با تعطیلات عید فطر، به همین منظور مقامات عراقی سعی دارند جلوی حملات آینده را در مراکز عمومی مانند پارکها و مساجد بگیرند.
یک فرماندار پلیس در کرکوک گفت که چهار بمب در نزدیکی خانه یک افسر ارتش منفجر شده است. در این بمبگذاریها به این افسر ارتش آسیبی وارد نشده است اما برادر او کشته و شش نفر از اعضای خانواده اش زخمی شده اند.
به گزارش بی بی سی، بمب گذاری امروز در یک اتومبیل در بغداد حداقل ۷ نفر کشته و ۳۰ نفر زخمی را زخمی کرده است.
در کرکوک هم یک حمله انتحاری در نزدیکی مجتمع اداره ضد تروریسم ۷ پلیس را کشته است.
گفته می شود که حداقل ۷ نفر دیگر هم در یک حمله انتحاری در نزدیکی قهوه خانه ای در تلعفر در شمال غربی پایتخت کشته شده اند.
مقامهای عراقی می گویند حمله های دیگری هم در شهرهای فلوجه، بقوبه و خورماتوو رخ داده اند.
بنا به گزارش دولت عراق، در چند ماه گذشته حملات در این کشور افزایش یافته است و از ماه ژوئیه سال جاری تاکنون بیش از ۳۰۰ نفر در این کشور کشته شده اند.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی با تعطیلی سه هفتهای جلسات علنی مجلس برای سرکشی به حوزه انتخابیه و تعطیلات تابستانی موافقت کردند.
این تعطیلات در حالی آغاز شد که نمایندگان دو هفته از تعطیلات یک ماهه خود را قبلا استفاده کرده بودند و مابقی آن را در ایام اجلاس عدم تعهد سپری میکنند.
به گزارش مهر، قبلا نمایندگانی با ارایه طرحی خواستار حذف تعطیلات مجلس شده بودند که با مخالفت نمایندگان روبهرو شد و رای کافی نیاورد.طراحان این طرح بحث برانگیز معتقد بودند اینگونه تعطیلات باعث عقب ماندن مجلس از برنامههای خود میشود و نوعی رفاه زدگی نمایندگان از آن برداشت میشود.
اما مخالفان آن معتقد بودند نمایندگان نیاز دارند ایامی را برای سرزدن به حوزههای انتخابیه خود و استراحت و مسافرت در اختیار داشته باشند. به هر حال این طرح رای نیاورد و نمایندگان با یک هفته تعطیلات ماهانه خود تاکنون و البته تا تاریخ ۱۹ شهریور حداقل ۵ هفته تعطیلات داشتهاند که تقریبا معادل ۳۰ درصد از روزهایی است که از عمر مجلس نهم از ۷ خرداد میگذرد. البته این تعطیلات منهای تعطیلاتی است که به صورت معمول مجلس دارد.
به هر حال محمدحسن ابوترابیفرد، نایبرئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی روز چهارشنبه با اشاره به توضیحات علی لاریجانی رئیس مجلس پیش از رسمی شدن جلسه دیروز به نمایندگان درباره تعطیلات آتی مجلس اعلام کرد: به دلیل تقارن برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد و تعطیلات مجلس نمایندگان در رأیگیری شرکت کرده و نظر خود را نسبت به تعطیلی مجلس برای حضور در حوزه انتخابیه و تعطیلات تابستانه اعلام کنند.
نمایندگان مجلس با ۱۴۲ رأی موافق، ۳۱ رأی مخالف و ۱۴ رأی ممتنع از ۲۱۰ نماینده حاضر موافقت کردند که مجلس یک هفته برای سرکشی به حوزههای انتخابیه و ۲ هفته برای تعطیلات تابستانی تعطیل باشد. براساس این گزارش جلسه بعدی مجلس یکشنبه ۱۹ شهریور خواهد بود تا ۱۰۰ روز اول فعالیت مجلس نهم را بتوان یکی از کم کارترین دوران مجلسیها نامید.
کمک های مردمی همچنان در حد زیادی به سمت این مناطق روانه است. بسیاری از این کمک ها توسط خود مردم و با خودروهای شخصی به دست آوارگان می رسد. با این حال در نحوه توزیع کمک ها مشکلاتی وجود دارد. نماینده اهر هم می گوید هرکس که میگوید به کمک احتیاج نداریم دروغ میگوید.
هلال احمر در همه مناطق زلزله زده چادر زده و افراد بی خانمان را عمدتاً اسکان داده است. همچنین با کمک وزارت بهداشت ، نیازهای دارویی مردم نیز در حد مناسبی تأمین شده است.
یکی از مسائلی که مردم را به شدت می آزارد، فقدان یا کمبود شدید سرویس های بهداشتی صحرایی است. این معضل به ویژه در روستاهایی مانند زغن آباد که آسیب صد در صدی دیده اند ، بیش از بقیه جاها مشکل زاست.
به گزارش عصر ایران، کودکان بازمانده از حادثه زلزله ، به شدت آسیب روحی دیده اند و نیاز به امداد روانی دارند؛ از جمله یک کودک که ۹ نفر از اعضای خانواده اش را از دست داده ، از روز حادثه تا کنون قدرت تکلم خود را از دست داده است و برغم تلاش روستاییان ، حتی یک کلمه هم حرف نمی زند.
در چنین شرایطی نیاز مبرم به اعزام روانشناسان و مشاوران به مناطق زلزله زده وجود دارد تا بتوانند در کنار نیروهای امدادی ، آلام روحی بازماندگان و مخصوصاً کودکان را کاهش دهند.
پتو و لوازم گرم کننده بفرستید
در حالی که در بسیاری از مناطق کشور در این موقع از سال ، کولر روشن است ، شب های مناطق زلزله زده بسیار سرد است و مردم که در چادرها به سر می برند ، ناگزیرند برای گرم شدن ، از چند پتو استفاده کنند.
با توجه به این که پاییز نیز در راه است ، مردم که از نظر مواد غذایی و آب ، مشکل حادی ندارند ، نیاز شدیدی به پتو ، لباس گرم و لوازم گرمایشی دارند.
سرقت کامیون حامل چادر
در شرایطی که امنیت نسبی در مناطق زلزله زده وجود دارد اما به نظر می رسد برخی افراد یا باندهای تبهکار آرام آرام به سمت این مناطق راه افتاده اند و با رویکردی غیرانسانی ، از شرایط سوء استفاده می کنند.
یک امدادگر هلال احمر که نخواست نامش فاش شود گفت که روز چهارشنبه ، یک کامیون حامل چادرهای گرانقیمت که برای زلزله زدگان ارسال شده بود ، توسط افراد ناشناس در ورزقان به سرقت رفت. تا لحطه مخابره این خبر ، اطلاعی از این که نیروهای امنیتی توانسته اند این کامیون را پیدا کند یا خیر ، در دست نیست.
همچنین برخی افراد در منطقه پیدا شده اند که کار خرید و فروش چادر و اقلام امدادی را با قیمت های بالا انجام می دهند که به نظر می رسد این موضوع نیازمند رسیدگی فوری امنیتی است.
با توجه به این گزارش ، به طور خلاصه زلزله زدگان چهار نیاز فوری دارند:
-تقویت ضریب امنیتی
-پتو ، لباس گرم و لوازم گرمایشی
-مشاوران و روانشناسان
-سرویس های بهداشتی صحرایی
هرکس که میگوید به کمک احتیاج نداریم دروغ میگوید
در همین حال نماینده اهر به آفتاب در خصوص عدم پذیرش کمک های خارجی می گوید: ما به کمک احتیاج داریم. ما به کمک انسانی و به امکانات به لباس گرم به پتو و … احتیاج ضروری داریم. هرکس که میگوید که ما احتیاج نداریم دروغ میگوید. در مورد اینکه کمک های کشور های خارجی پذیرفت نشده است باید بگویم بعضی از اینها استعمار آنی است. مثلا ترکیه میخواهد از این قضیه بهره برداری سیاسی بکند. ما در زلزلهای که در ترکیه رخ داد بی هیچ چشمداشتی خیلی به آنها کمک کردیم. اینها حالا دنبال این هستند که از این قضیه بهره برداری سیاسی بکنند و ایدههای ناسیونالیستی خودشان را ترویج بکنند. اگر انساندوستانه بیاید ما خیلی استقبال میکنیم.
عباس فلاح در مورد عدم مدیریت کمک های مردمی می گوید: نیازهای اساسی که البته هنوز برطرف نشده. نیازهای اساسی تازه بعد از این میآید. ما حداقل میخواهیم یک مدیریت شش ماهه در منطقه انجام بدیم و امکانات بومی قطعا نمیتواند پاسخگوی این نیازها باشد. در تمام روستاه ما حداقل دوتا کمپرسی لودر و بولدوزر داریم ولی کافی نیستند. ما روستاهایی داریم که دویست یا سیصد خانوار دارد و همه چیزشان ویران شده و امکانات برای رفع بحران آنها کافی نیست. دستور داده شده که مدیریت به نوعی باشد که تا دوماه کار این صد و بیست روستا تمام شده باشد و مردم برگردند به زندگی عادی.
بخش دوم سفرهای تابستانی از غروب پنج شنبه شروع شده است. تعطیلات دو روره عید فطر که عملا با آخر هفته عجین شده، با استقبال مردم مواجه شده است و همه را به سفر ترغیب کرده. این استقبال ترافیک سنگین در ورودی ها و خروجی های تهران را سب شده است.
به گزارش چه خبر؛ در محدودیت های ترافیکی برای ۲۶ تا ۳۰ مرداد ۹۱، گفته شده از ظهر جمعه جاده چالوس از سمت کرج یک طرفه است. اما اکنون ترافیک سنگین موجب سکون مسافران در این جاده و حتی در مواردی خاموش کردن خودرو ها شده است.
مرکز مدیریت راه های کشور اعلام کرده است ترافیک در آزادراه تهران-کرج کیلومتر۲۵ نیمه سنگین است. همچنین ترافیک آزادراه تهران – کرج در محدوده پل کلاک هم نیمه سنگین است. البته ترافیک مسیر تهران -آمل در جاده هراز محدوده امامزاده هاشم، و کرج – چالوس، قطعه مرزن آباد-چالوس روان گزارش شده است.
از سوی دیگر ورودی های اصلی تهران هم قفل شده است. مسیر سلفچگان – قم که عملا اصلی ترین جاده ورودی از جنوب به پایتخت است، با ترافیک سنگین روبرو است.
اما محدودیت های ترافیکی در مسیر های منتهی به گیلان و مازندران به این شرح اعلام شده است:
مسیر کرج – چالوس :
تردد انواع وسایل نقلیه ازساعت ۱۳ تا ۲۴ روزهای جمعه و دوشنبه به تاریخهای ۲۷ و۳۰/۵/۹۱ ازکرج بسمت مرزن آباد ممنوع بوده وتردد انواع وسایل نقلیه ازساعت ۱۶ تا ۲۴ از۱۵کیلومتری بالای مرزن آباد(دزدبن)به سمت کرج بصورت یکطرفه است. همچنین تردد انواع تریلر وکامیون ازمسیر کرج ـ چالوس ممنوع است .
محور هراز:
تردد انواع وسایل نقلیه از ساعت ۱۴ تا ۲۴ روز دوشنبه به تاریخ ۳۰/۵/۹۱ از رودهن (مشا،) به سمت آمل ممنوع وتردد انواع وسایل نقلیه از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۲۴ ازآب اسک به سمت رودهن (مشا،) بصورت یکطرفه است. همچنین تردد تریلر از محور هراز کماکان ممنوع است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر