امروز: رئیس سازمان "نظامیان هوادار صلح" معتقد است که خطر حمله به ایران بسیار نزدیک است و روند انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز به نحوی است که این خطر را افزایش می دهد.
به گزارش جرس به نقل از کارزار همبستگی، لیا بولجر تاکید کرد: چندی پیش، سازمان ما نامهای برای پرزیدنت «اوباما» فرستاد که در آن از او خواسته شده بود بهشکلی بیشبهه اعلام کند که ایالات متحده از حملهٔ اسراییل به ایران حمایت نخواهد کرد. سکوت در این مورد بهمعنای شرکت در جرم است. اگر دولت آمریکا علناً مخالفت خود را با اقدام نظامی علیه ایران اعلام نکند، دولت اسرائیل آن را بهمعنای موافقت ایالات متحده تعبیر خواهد کرد.
وی ادامه داد: ما از دولت خود میخواهیم که به صدماتی که از هماکنون با اعمال تحریم علیه مردم و دولت ایران ایجاد کرده است و همچنان میکند بیاندیشد. این به مردم ایران صدمه میزند و ما نمیخواهیم بار دیگر شاهد وضعیتی مشابه آنچه در عراق اتفاق افتاد باشیم. در آنجا، تحریمهای تحمیل شده از سوی ایالات متحده به مرگ نیم میلیون کودک انجامید. البته در ایران ما شاهد مرگ نیم میلیون نفر نبودهایم، اما ما نمیخواهیم شاهد مرگ حتی یک نفر باشیم. نمیخواهیم شاهد صفهای نان باشیم. نمیخواهیم هیچ ملتی بهخاطر سیاست خارجی ما صدمه ببیند.
بولجر با اشاره به این که "خطر حمله به ایران در فاصلهٔ ماههای قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا افزایش یافته است" گفت: خطر خیلی عاجل است. در بهار گذشته، هنگامی که «نتانیاهو» در آمریکا بود و تنش زیادی وجود داشت، ما کاملاً نگران بودیم که جنگ ممکن است هر لحظه آغاز شود. بعد از آن، صحبت از جنگ و حمله، و کوبیدن بر طبلها، برای چند ماه کاهش یافت چون مردم آمریکا درگیر روند انتخابات ریاست جمهوری شدند. و این آن چیزی است که من و همهٔ ما را نگران میکند چون هر دو کاندیدای ریاست جمهوری ما، و همچنین دولت ما، با سازمان «ایپک»، لابی منافع اسراییل در آمریکا، رابطهٔ بسیار تنگاتنگ دارند.
رئیس سازمان نظامیان هوادار صلح آمریکا تاکید کرد: آنچه ما را در حال حاضر، یعنی در دوران پیش از انتخابات نوامبر، واقعاً نگران میکند این است که بهنظر برسد فرماندار «رامنی» جلوتر از «اوباما» است. «رامنی» آشکارا اعلام کرده است که در صورت حملهٔ اسرائیل به ایران، از این حمله حمایت خواهد کرد. بهنظر من، اگر اوباما احساس کند که برندهٔ انتخابات نخواهد بود، آنگاه دولت اسراییل به این نتیجه خواهد رسید که میتواند از مجازات مصون بماند، و در نتیجه ممکن است پیش از انتخابات به ایران حمله کند. چنین کاری برای «اوباما» هیچ انتخاب سیاسی جز حمایت از حملهٔ یکجانبهٔ اسرائیل به ایران باقی نخواهد گذاشت. اگر به خبرهای آمریکا توجه کنید، متوجه میشوید که تمام شبانهروز صحبت از سیاست و انتخابات ریاست جمهوری است، گویی هیچ چیز دیگر در جهان اتفاق نمیافتد. بنابراین، با توجه به وضعیت سیاسی داخل آمریکا، از اکنون تا زمان انتخابات در دوران خطرناک و بهویژه نگرانیآوری خواهیم بود.
وی همچنین اشاره کرد: مرامنامهٔ «نظامیان هوادار صلح شامل پنج بند است که دومین آن تلاش برای جلوگیری از دخالت دولت ما، چه آشکارا و چه پنهانی، در امور داخلی کشورهای دیگر است. ما نه از دولت هیچ کشور دیگر حمایت میکنیم و نه با آن مخالفت. آنچه ما میگوییم این است که با اعمال دولت خودمان، و متحد آن اسرائیل که میلیاردها دلار از دولت ما دریافت میکند، مخالفیم. ما میگوییم با اعمال نظامی تهدیدآمیز و گرایشات جنگطلبانهٔ دولتمان مخالفیم. امپریالیسم آمریکا و جنگهای دلخواهانه و تجاوزگرانهٔ آن تاریخی طولانی دارد. برعکس، ایران بههیچوجه یک چنین تاریخی ندارد. بنابراین ما نمیگوییم کدام دولت خوب است و کدام بد. ما، بهعنوان شهروندان آمریکا، در برابر سیاستهای دولتمان احساس مسؤولیت میکنیم و میکوشیم با همهٔ توان خود از جنگ با کشورهای دیگر، که صدمهٔ آن به مردم بیگناه میرسد، جلوگیری کنیم.
بولجر در پایان ضمن ابراز همدردی و تاسف از زلزله آذربایجان، گفت: ما می دانیم که مردم جهان جنگ نمیخواهند؛ این دولتها هستند که باعث جنگ می شوند. ما میدانیم که مردم ایران دشمن ما نیستند و واقعاً بر این مسأله تأکید داریم. ما میخواهیم مردم ایران بدانند که سیاست خارجی دولت ما نمایندهٔ خواست مردم آمریکا نیست. آرزو دارم که مردم ایران این را بدانند که ما همهٔ تلاش خود را بهکار گرفتهایم تا بر دولت خود تأثیر بگذاریم. فرد فرد ما انسانیم و از انسانها، هرکجا که باشند، حمایت میکنیم.
امروز: استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران که معتقد است ایران هنوز وارد دنیای بعد از دنیای قدیم نشده است و هنوز قرن ۵ و ۶ را تکرار می کند، برخی مشکلات و ریشه تاریخی بدفهمی های موجود در ایران را تشریح کرد و زمان فعلی ایران را قابل مقایسه با دوره پایانی صفویه دانست چرا که به اعتقاد او بنا نیست حکومتی که مذهبی می شود، هر روز سماجت بیشتری برای مذهبی شدن کند زیرا حکومت های مذهبی این وضعیت را دارند که وقتی می بینند به نام دین آمده اند، به مردم می گویند که ما متدین تریم و این خصلت بسیار بد است. او گفت که همانند دوره آخر صفوی به خواب دیدن و غیبت گفتن و استخاره کردن می پردازیم.
رسول جعفریان، مورخ ایرانی در گفت وگو با شفقنا، علاقه اش به تاریخ صفویه را نشان داده و با بیان اینکه چندی قبل فردی در بخارا قصد چاپ نقدی از مطلبش را داشت و برای چاپ آن اجازه می خواست، اظهار کرد: ایشان (مدیر بخارا) حرمت نگه داشت و گفت که چون نقد شماست، می خواستم قبل از چاپ شما خوانده باشید. بنده هم اجازه دادم. مطلب بنده در مورد تفاوت های کوروش و شاه عباس بود و بیان کرده بودم که اگر ما بخواهیم بین پادشاهان یک فرد شاخص را با رعایت همه مناسباتی که لازم است انتخاب کنیم، بهتر است کوروش را انتخاب کنیم یا شاه عباس را؟ بعد چند پرسش مطرح کرده بودم که ما به چه میزان نسبت به این دو شناخت داریم؟ یا کدام یک برای ایران بهتر است؟ به لحاظ دین اگر بخواهیم این مساله را معیار و اصل قرار دهیم، برای ما کوروش مهم تر است یا شاه عباس مسلمان؟ هم چنین اگر مناسباتشان با فرهنگ هایی جز فرهنگ ایران را در نظر بگیریم، سوال اینجاست که کوروش به عنوان فردی باز و اهل مراوده بهتر است یا شاه عباس که همانند او بود و نسبت به مسیحیان و ارمنی ها و فرنگی ها به عنوان فردی باز و روشن مطرح می شد؟
او افزود: اگر بخواهیم ایران را از اجنبی ها خالی کنیم و این مساله معیاری برای ما باشد، می توانیم بگوییم که شاه عباس به تنگه هرمز تسلط یافت و از دست پرتغالی ها نجات داد و ضمن اینکه به مراودات تجاری و فرهنگی احترام می گذاشت، پرتقالی ها را از ایران بیرون کرد. هم چنین در مطلب خود بیان کرده بودم که ما تمام اطلاعاتی که از کوروش داریم تقریبا از ناحیه فرنگی هاست و ما در متون ایرانی و دینی خود، بجز تورات، اطلاعاتی در مورد کوروش نداشتیم و هنوز هم ابهاماتی در مورد این شخص وجود دارد اما همه چیز را در مورد شاه عباس می دانیم و معتقدیم که وی با دیدگاه و فکرش و جنگ با ترک ها و ازبک ها، ایران را ایران کرد اما فردی که نقد بر مطلب بنده نوشته بود، تاکید داشت که نمی توان کوروش را با شاه عباس مقایسه کرد.
جعفریان دوره شاه عباس را نقطه اوج و مهمی در تاریخ گذشته تشیع خواند و تصریح کرد: اگر ما به این اصل اعتقاد داشته باشیم که یک مجموعه بزرگی به نام ایران وجود دارد که تشیع هم در حول آن شکل گرفته و بدون آن حرف مستقل ندارد و شیعه دارای قدرت و اصولی است که از خود در جامعه ایجاد می کند، لذا همان حرف هایی است که در زمان شاه عباس زده می شد یعنی ما به نوعی آدم صفوی هستیم و این حرف چندان عجیب نیست.
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران با تاکید بر اینکه تشیع از قبل هم مسایل بسیاری دارد که ویژگی ها، شخصیت و مولف های ما را از حیث فکر و روحیات و عقاید و اصول تشکیل می دهد، افزود: اگر اعتقاد داشته باشیم که اینها یک صنف واحد هستند لذا باید روی دوره صفوی و به ویژه شاه عباس، به صورت تجربی بیشتر کار کنیم و با توجه به ۳۰۰ - ۴۰۰ سال گذشته اصولی را استخراج کنیم تا ببینیم که چه بلایی سر آنها آمده و منتج به چه نتایجی شده است. به عنوان مثال آمدن علمای جبل عاملی در دوره شاه عباس از تجربیات مهمی است که به ایران وارد و در جامعه حل شدند؛ یا با آمدن علمای عرب به قم، تلفیقی از روحیات و تاثیر متقابل فرهنگ شیعه بین حوزه عربی و فارسی به وجود آمده است. هر چند که به عقیده بنده، قبل از صفویه هم، شیعه میان فارس و عرب در رفت و آمد بود و مشابه آن را در دوره علامه حلی و شیخ طوسی هم می بینیم.
او بیان کرد: ما باید بدانیم که این داد و ستدهای فکری در روحیات مردم ایران و نوع زندگی آنها چه تاثیری داشته است که حدود هزار است، همچنان روی اصول ثابت مانده ایم و هزار سال دیگر هم خواهیم بود. بدون شک آینده هم به همین شکل خواهد بود، یعنی دوره شاه عباس و فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه تکرار خواهد شد. چراکه موج های فکری ۳۰ - ۴۰ سال اخیر مشابه دوره های قبل است و ما همواره زیر نظر و تحت فشار یک سری تجربه های عملی - فکری جا گرفته در جامعه هستیم.
این استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ در ادامه، برپایی جشن نوروز در شیراز را هم نمونه این مطلب دانست و گفت: اگر عید نوروز به محرم بیفتد، قطعا ما هم همانند زمان شاه عباس عمل می کنیم، یعنی سه روز عزا می گیریم و بعد به تعطیلات می پردازیم زیرا با اینکه ۲۰ سال با نوروز درافتادیم، باز هم به نقطه اول بازگشته ایم و دوست داریم مراسمی که در زمان محمدرضا شاه در فارس برگزار می شد، مجددا تکرار شود.
جعفریان با بیان اینکه برخی رخدادها و اصول در جامعه ثابت شده و خروج از آنها مقدور نخواهد بود، اظهار کرد: بخشی از آینده را می توان کنترل کرد، اما متاسفانه خیلی وقت ها آنهایی که باید کنترل کنند، خود غرق در این اوضاع می شوند. هم چنین عده ای هستند که برخی قسمت ها را پررنگ می کنند و می خواهند روحیات رسوب شده در متون و تجربه ها را با مدلی دیگر ارائه کنند لذا این مسایل هرچه زیادتر شود، بند و بست جامعه هم سخت تر خواهد شد تا اینکه به شرایط انفجار می رسد.
او افزود: البته در همه جوامع چنین است اما هر کس بسته به شرایط خود و جامعه عمل می کند که یا مدیریت می شود یا جایی برای نفس کشیدن ندارد و تعارض ایجاد می کند.
او با طرح این سوال که چرا درنیمه اول قرن سیزدهم سه جریان بزرگ انحرافی در شیعه رخ داد که هر سه فرقه شدند، گفت: اعلام وجود دو فرقه اخبارگری و شیخی ها و بابی ها که تاکنون هم معضل آنها وجود دارد، در همین فاصله زمانی بود. این نشان می دهد که جامعه ایران در آن زمان دچار معضل بزرگی شده بود و آن رسوبات به صورت سنتهایی هنوز بین ما هست. ما هنوز در علوم اجتماعی ضعیف هستیم و به صورت روشمند هیچ اطلاعات و شناخت درست و تفصیلی از جامعه خود نداریم که بدانیم چرا این اتفاق افتاده است.
رییس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس، با تاکید بر اینکه ابتدا ما باید اطلاعات لازم را داشته باشیم و سپس به لحاظ اجتماعی قواعد تحلیل را پیدا کنیم، افزود: متاسفانه ما همانند عصر قدیم در شناختی که داریم، بسیار ابتدایی عمل می کنیم. چراکه تاریخ ضعیف است و به عنوان مثال ما اطلاعات درست و کافی از قبل از جامعه قاجاری یا ناصرالدین شاه و فتحعلی شاه نداریم و هر چه هست، تحریف شده و بدون چارچوب و اصول است.
او با بیان اینکه یکی از نظریه پردازان غربی تاریخ را در سه سطح خلاصه کرده، اظهار کرد: یک سطح تاریخ سیاسی امروزه که مربوط به تحولات سیاسی است. یک سطح عمیقتر صد ساله که میانی است و یک سطح زیرین که فرهنگ و تمدنی است که هزاران سال دوام می آورد. ما در تاریخ ایران، لایه های زیرین که فشرده هستند را نمی شناسیم.
او با یادآوری اینکه طبق علایم معتقدیم که تاریخ در حال تکرار همان اصول نهادینه شده است، بیان کرد: مدیریت جامعه در چارچوب همان اصول پیشین با ملاحظه نوعی خلاقیت و ابتکار باید باشد. اما بسیاری از کسانی که مدعی خلاقیت هستند به مرور در گذشته غرق می شوند چون نفوذ خود را در بقای همان اصول می بینند. خیلی از کسانی که زمانی نگاه روشنفکرانه داشتند به تدریج سنت گرا شدند. البته یکی سری مسایل در دنیای جدید عوض شده، در تاریخ ایران عوض شده است. هر موقع وضع مردم بدتر شده، رسوبات قبلی و راه حل های کهنه فعال تر شده است. ما دوره صفویه خلاقیت داشتیم اما وقتی صفویه رفت، جامعه ضعیف شد. اصفهان یک میلیون نفری به دویست هزار نفر رسید. بدترین چیزهای دوره صفوی ماند. مردم فقیر شدند و همه به روستاها رفتند و به جای استفاده از علم بازگشت دوباره ای به سنت های شفاهی و تجربی خود داشتند. در زمان زند یک قدری بالا آمدیم و مجددا تا قد علم کردیم ملوک الطوایفی شدیم چراکه همیشه اصول قبیله ای مهم تر است و رسومات اهمیت بیشتری دارند. تا این اواخر که تجدد آمد و صورت زندگی ما را تغییر داد.
جعفریان با اشاره به خصلت های منفی تاریخ ایران که در حال تکرار است و ما را به پایین می کشد، گفت: ایران در دوره صفویه از نظر توسعه فرهنگی و سیاسی و مشارکت مردم در حکومت رشد بسیار زیادی داشت. همانند دوره سلجوقی که یکی از بهترین دوره های تاریخی ایران است اما نتوانستیم بر جامعه غلبه کنیم و مدیریت خلاق درست کنیم. در دوره سلجوقی همه چیز تحت تاثیر قبایل ترک قرار گرفت و نگذاشتند فرهیختگی در ایران رشد کند. هم چنین نسبت به دوره ساسانیان، حساسیت مثبت داریم چراکه این دوره هم با وجود سیستم روحانیون و دبیران و حتی سلطنت، دوره فرهیختگی بود، چون نظامیان قوی نبودند اما در قبایل ترک نظامیان همیشه قوی بودند و این مساله ماند یعنی دولت ما همانند دولت ترک شد و تا آخر قاجار ترک باقی ماند. به گونه ای که مظفرالدین شاه و شاه سلطان حسین لهجه ترکی شدید داشتند. توجه داشته باشید که دولت صفوی ترکی بود، اما قدرت دبیران و عالمان زیاد بود. این یک نقطه پیشرفت بود. بخشی از دوره قاجار هم این طور بود. اما اشکال بر سر تولید اقتصادی بود که پایین بود. دنیا هم عوض شد ما نتوانستیم خود را پیش ببریم.
مورخ و پژوهشگر تاریخ با یادآوری اینکه برای حل مشکل باید نوعی آگاهی ملی و تاریخی داشته باشیم، تصریح کرد: حل این معضلات بستگی به قوی بودن عقل و خرد در ایران دارد و اینکه بتوانیم نوعی ارتباط بین گذشته و آینده ایجاد کنیم که تاکنون قادر به پیشین بینی نبوده ایم.
جعفریان با بیان اینکه ما باید مؤلفه های فرهنگی خودمان را به خوبی تجزیه و تحلیل کرده و جایگاه هر کدام را در فرهنگ حالی خودمان بشناسیم گفت: به عنوان مثال علمای فعلی دعوای اخباری و اصولی یا به عبارتی دعوای عقل و نقل خیلی در کشور ما مهم بوده است. من البته می دانم که در ایران، دانش عقلی همیشه حرف اول را می زده اما دینداری هم خواسته مردم بوده و دایما نوعی دعوای عقل و نقل، موافق و مخالف فلسفه داشته ایم. هنوز هم داریم. می بیند اصحاب معارفی ها در ایران قدرتمند شده اند و الان فعال هستند. این دعواها ریشه دار است.
او گفت: در ایران شیعی، قدرت فلسفه قوی تر بوده است در حالی که در میان اهل سنت، بیشتر حفظ قرآن و نقل روایت اهمیت دارد. اخباری گری واقعا قوی است. الان در میان اهل سنت ابوحنیفه عقل گرا حکومت نمی کند، احمد بن حنبل حدیث گرا سلطه دارد. الان وهابیت رنگ تسنن را عوض کرده است. هم مبانی حنفی گری اعتقادی را از میان برده هم تصوف را. در ایران مجال نفس کشیدن تفکر بیشتر است. فرهنگ ما بسیار مترقی است و قابل قیاس با کشورهای عرب و اردوزبان همسایه نیست.
این پژوهشگر با تاکید بر اینکه هیچ کشور عربی، ایران نخواهد شد، تصریح کرد: شاید روشنفکران و آنهایی که از تسنن رسمی خارج شدند، به ایران برسند اما هیچ جا ایران نمی شود. چراکه حتی آخوندهای سنتی ما هم روشنفکرتر از اخوانی ها هستند یا لااقل بستر آن را دارند. ما صد سال است کشورمان را مشروطه کردیم و معتقدیم که چنین مساله ای در هیچ جا نمی توانست رخ دهد. در عین اینکه ایران با بنیادهای فکری و فلسفی حرفی برای گفتن در دنیا دارد اما هند با داشتن یک میلیارد آدم، دو فیلسوف درجه یک جهانی ندارد.
او با بیان اینکه ما باید از دوره هایی که خوب مدیریت کردیم، الگو بگیریم، اظهار کرد: شاه عباس یک الگوست. شاه عباس نگاه فراایرانی داشت. او اولین پادشاه ایران بود که فرق بین پروتستان و کاتولیک را فهمید. وی در سوالی از کشیشان فرنگی که در دربارش بودند می پرسد که کدام یک از شما به ما نزدیک تر هستید که کاتولیک ها می گویند که چون شما مهر می گذارید، ما به شما نزدیک تر هستیم اما شاه عباس تاکید می کند که مهر برای این است که ما در برابر خدا سجده کنیم و پیشانی خود را بر خاک بگذاریم. ما به پروتستان ها نزدیک هستیم. شاه عباس وقتی دید ایرانی نمی تواند تجارت جهانی کند ارامنه را وارد مدار کرد. این مشکل ایرانی است که نمی تواند از خانه اش بیرون برود. اگر برود توان بالایی دارد. حالا البته رفته اند به فرنگ و این آینده خوبی را برای تفکر ایران نوید می دهد. ایرانی ها در فرهنگ جهانی می توانند مؤثر باشند. اما ما در زمان صفویه و قاجار، یک متری مان را می دیدیم و شاه عباس از این مسأله رنج می برد.
جعفریان در پاسخ به این سوال که ایران در دوره ۳۰ ساله اخیر به کدام دوره نزدیک تر شده است؟ تصریح کرد: من در یادداشتی نوشتم که ما خیلی زود به دوره آخر صفویه می رسیم. چراکه هر روز مذهبی تر می شویم اما بنا نیست حکومتی که مذهبی می شود، هر روز سماجت بیشتری برای مذهبی شدن کند زیرا حکومت های مذهبی این وضعیت را دارند که وقتی می بینند به نام دین آمده اند، به مردم می گویند که ما متدین تریم این خصلتی است که اوضاع را متعصبانه تر می کند ووقتی گنجایش نداشته باشد نسل جدید را از دین بیزار می کند. می بینید که ما همانند دوره آخر صفوی به خواب دیدن و غیبت گفتن و استخاره کردن می پردازیم. بحث های ظهور که نیمه آخر صفوی خیلی باب شده بود حالا بین ما باب شده است. فلان روحانی را می بینید در منبرهایش چه قدر از ظهور می گوید. برخی از اینها گویا ایدئولوگ ایران امروزی شده اند. با این که من می دانم، روحانیون فراوانی هستند که این افکار را قبول ندارند. اما به هر حال توده مردم به اینها گرایش دارند.
این مورخ برجسته با تاکید بر اینکه ایران آن طور که همه تصور می کنند واحد نیست، بیان کرد: ایران یک فرهنگ واحد دارد که با مشارکت اقوام مختلف پدید آمده است. عرب ها و ترک ها و هندی ها در آن سهیم هستند که یا ما فرهنگ را از آنها اقتباس کردیم یا آنها به ایران آوردند. اما از لحاظ داخلی فرهنگ منسجمی است کما این که ملت ایران هم انسجام شگفتی دارد.
او با بیان اینکه ایران همانند سیم های برق فراز و نشیب دارد و هربار که فرود می آید دوباره اوج می گیرد گفت: البته من معتقدم که قرن ۵ ایران دیگر تکرار نشده است. دوره سلجوقی بدون شک یکی از بهترین دوره ها به لحاظ تمدن و عقل است اما ما از یک حدی بالاتر نرفتیم و زمانی که در غرب یک انفجار علمی رخ داد، ما این رخداد را نداشتیم و هنوز وارد دنیای بعد از دنیای قدیم نشده ایم. در بهترین حالت هنوز قرن ۵ و ۶ را تکرار می کنیم و گاهی هم افت داریم. به نحوی که متون قرن ۵ و ۶ ما، به مراتب علمی تر از قرن ۷ و۸ است. مفهوم علم هنوز بین ما خام است. قدرت علم در میان ما شناخته شده نیست چون مفهوم علم را درست درک نمی کنیم. همین که در امور تقدیرگرا هستیم معنایش این است که علم و دانش را نشناخته ایم تا بتوانیم بر دنیا و اطراف خودمان تسلط داشته باشیم. عقب ماندگی همین جا پشت این حرفها و در همین نزدیکی ما پنهان شده است.
جعفریان، حل چنین مساله ای را منوط به توسعه علم و شرایط سیاسی و اجتماعی دانست و بیان کرد: علم و دانش ما در دوره صفوی بسیار رشد کرده بود اما یک گیرهای ذهنی وجود داشت و دارد که دست آدمیزاد و اشخاص نیست، بلکه بیشتر به شرایط فرهنگی و سیاسی باز می گردد. همانند داستان فرانسیس بیکن درخصوص شمردن دندان های اسب به نوعی دیگر برای شاه عباس هم رخ داد. شاه عباس در قفقاز در مجلسی نشسته بود. به او می گویند که کندوهای زنبور عسل مسدس هستند. او هم می گوید که بروید بیاورید تا ببینیم. بعد از اینکه کندوها را می آورند، می بینند که چنین نیست لذا آنها می گویند که کندوهای اردبیل اینگونه هستند، زیرا زنبورهای اردبیل حکیم هستند. از آنجا هم می آورند و می بینند این جور نیست. اما این تجربه مثل تجربه فرانسیس بیکن عمل نکرد. چون شرایط علم و تحول علمی آماده نبود.
جعفریان در بخش دیگری از این گفت وگو، با بیان اینکه تشکیل جامعه المصطفی برای ایجاد تعامل فکری با جهان اسلام، تشکیل دانشگاه و حوزه برای ترقی و امثالهم، از جمله مسایلی است که رشد ایران را در جهان اسلام نشان می دهد، گفت: متاسفانه ما هنوز نقاطی که باید تصمیم اساسی و تحول زا بگیرند را نمی شناسیم و فکر می کنیم که حاکمیت تنها جایی است که باید تصمیم بگیرد. البته حاکمیت نقش دارد و یک انسان در مجموعه حاکمیت، می تواند هزار برابر آن حاکمیت تحول ایجاد کند اما ما کسانی را در درون جامعه نداریم که تحول ایجاد کنند یا به ذهنشان برسد که تحولی ایجاد شود. تحول از حاکمیت نیست، از دل جامعه است. از آموزش و پرورش از دانشگاه از مراکز علمی و تحقیقاتی است.
او افزود: یک روز به ذهن بنده رسید که کتابخانه تخصصی در قم درست کنم که به واسطه این کار شش کتابخانه درست شد و کسانی که پژوهش می کنند به آنجا مراجعه می کنند. این یک تحول مختصر اما مهم در عرصه خاص تاریخ بود. ما باید شرایط علمی و فرهنگی و سیاسی خود را بشناسیم. در همه این حوزه ها باید مراکز تحقیقاتی داشته باشیم. یک مرکز تحیقیقات استراتژیک با بینش جهانی که جای ما را در دنیای بزرگ امروز و هم در عالم اسلام در یابد.
جعفریان با اشاره به اینکه اگر ما نسبت به اصول کلی و نسبت به شناخت جامعه یک جامعه شناسی قوی داشته باشیم، به راحتی می توانیم تصمیم بگیریم، تصریح کرد: وظیفه نظام آموزشی است که جامعه را خوب بشناسند و مجموعه شرایط فکری را به همه بدهند که این مساله می تواند با ارائه دو واحد درس، انتشار کتاب یا فرصت دادن برای حرف زدن باشد اما به نظر می رسند که تصمیم گیرندگان از این آگاهی بی بهره اند و نتیجه آن این می شود که بسیاری از نخبگان منزوی می شوند.
رییس کتابخانه و مرکز اسناد مجلس با تاکید بر اینکه اگر روحانیون هم جریان شناسی داشته باشند و به صورت تجربی از تغییرات اعمال شده و انسان هایی که تاثیر داشتند خبردار شوند، بهتر می توانند برنامه ریزی کنند، گفت: مساله مهم کنترل بخشی است که قابل کنترل است تا بتوانند راه های جدید را کشف کنند.
او افزود: متاسفانه شرایط امروز جامعه به نحوی است که نخبه ها هم سیاسی شده اند و حوزه علم و سیاست به هم آمیخته است. این شرایط موجب عقب ماندگی سیاسی کشور است زیرا آنها دیگر به حق خود قانع نیستند و جایگزینی نیروهای سیاسی را به راحتی نمی پذیرند و قبول ندارند که باید در یک چارچوب تعریف شده، تغییراتی رخ دهد، لذا تصور می کنند که با این تغییرات حقشان خورده شده است. یک دانشمند در آزمایشگاه به حق خودش می رسد نه که وزیر یا رئیس جمهور شود.
جعفریان در پایان در پاسخ به این سوال که آیا ۴۰ سال قبل می توانستیم پیش بینی کنیم که انقلاب رخ می دهد؟ بیان کرد: تاریخ را هیچگاه نمی توان پیش بینی کرد، اما می توان بین گزینه هایی که در هزار سال تاریخ گذشته ما تکرار شده و بین صورت هایی که داشته حدس زد که کدام یک اتفاق خواهد افتاد و تکرار خواهد شد. من تصور می کنم که امروز هم به دوره صفوی بازگشته ایم و یک جریان خرافه در لباس تصوف و زهد که باطنش آرام آرام به سمت تشیع تغییر هویت داده، دوباره شروع شده است. ما باید وضعیت فرهنگی جامعه را مدیریت کنیم و اسیر آنچه صرفا از قبل بوده نشویم. سنت گرایی در همه حالات آن خوب نیست. ما برای ماندن راهی جز تحول نداریم، تحولی آگاهانه و مدبرانه که بتواند مسیری روشن را برابر ما باز کند.
امروز: راهیافته مردم كبودرآهنگ در مجلس با اشاره به عدم تمكين سعيد مرتضوي رئيس معزول صندوق تامين اجتماعي از حكم ديوان عدالت اداري گفت: عدم اجراي يك حكم توسط مرتضوي دليلي بر استيضاح وزير كار نيست و فضاي عمومي مجلس نيز چنين برنامهاي ندارد لذا اين رسانهها هستند كه به اين مسائل و موضوعات حاشيهاي دامن ميزنند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، محمدعلي پورمختار در ادامه افزود: عدم تمكين مرتضوي از حكم ديوان، موضوعي است كه بايد با مذاكره حل شود چرا كه در شرايط كنوني كشور موضوعات مهمتر از پرونده مرتضوي نيز وجود دارد.
رئيس كميسيون اصل 90 در پايان با اشاره به تاكيد رهبري بر لزوم تعامل قوا با يكديگر تصريح كرد: جوّ حاكم بر تفكرات نمايندگان مجلس موافق استيضاح وزير كار نيست و تنها عده معدودي از نمايندگان كه از ابتدا با رياست مرتضوي بر تامين اجتماعي مخالف بودند اين امر را دنبال ميكنند اما آنچه كه اهميت دارد اين است كه چنين موضوعي موجب غفلت از مسائل اصلي و رفع مشكلات مردم نشود.
چندي پيش در پي شکايت چند تن از نمايندگان در خصوص حکم تاييد مرتضوي به رياست صندوق تامين اجتماعي حکم ابطال انتصاب مرتضوي به رياست صندوق تامين اجتماعي را اعلام کرد.
سعید مرتضوی دادستان سابق تهران که در پرونده حادثه کهریزک متهم بود، بیش از این در زمینه های "معاونت در قتل"، "نقض حقوق شهروندی" و "هتک حیثیت ناجا" تفهیم اتهام شده است و پرونده کهریزک هنوز مفتوح است.
امروز: کی دو ماهی پیش که به مناسبتی با "مراد ویسی"، استاد و دوست روزنامه نگارم صحبت می کردم به من گفت که هر وقت مطلبی از من می خواند، برای او تصویری از "مصطفی تاج زاده" نقش می بندد با یک خاطره تاریخی مشخص. از من پرسید که آیا می دانم آن خاطره چیست که جواب دادم: "بلی، خوب می دانم". در زیرزمین جبهه مشارکت که جلسات خبرنامه داخلی حزب، شنبه ها بعد از ظهر با حضور برخی از اعضای رسانه ای عضو یا مرتبط با جبهه مشارکت برگزار می شد، ما جوان ترها که شر و شور و شوق بیشتری داشتیم در مورد انتشار برخی مطالب، دیدگاه های رادیکال تری را هم بیان می کردیم. مطالبی که شاید انتشارشان هم درست نبود، اما "آقا مصطفی" هر وقت می خواست مخالفتش را با ما نشان دهد، با همان خنده های شیرینش که از ته دل بر می آمد و لاجرم هم بر دل می نشست به شوخی می گفت، در هر صورت اگر هم چیزی بشود شماها را می گیرند. با ماها که کاری ندارند. اشاره اش به سابقه انقلابی گری و دلبستگی و وابستگی به نظامی بود که تاج زاده و خیلی ها مثل او، تمام جوانی شان را پای آن گذاشته بودند و البته هم ابایی نداشتند تا در عین نقد گذشته، به این که "والسابقون انقلاب" نامیده شوند افتخار هم بکنند.
از این رو هم بود که "آقا مصطفی" اگرچه در همیشه این روزهایی که من می شناسمش، دیدگاه های اصلاح طلبانه اصیلی داشت اما برای نظام و انقلاب خط قرمزی کشیده بود که اگر هم انتقاد می کرد و مطلبی می نوشت یا توصیه ای به نوشتن از سوی امثال ماها می کرد، حرفش این بود که تمام اینها برای زدودن ناپاکی ها و آلودگی ها از انقلاب و راه امام (ره) است و به قول خودش اگر هم فردا و پس فردایی، خدای ناکرده جنگی در بگیرد و آمریکایی یا اسرائیلی حمله کند، باز هم امثال او و دوستانش هستند که از کیان ایران و جمهوری اسلامی دفاع می کنند، امثال اویی که از حضور مستقیم در حاکمیت -حداقل تا سال 1384- برای خودشان کیسه ای ندوختند و البته از زمین تا آسمان هم فرق دارند با آنهایی که امروز در ظاهر انقلابی و درون نظام و حاکمیت هستند، اما اگر "تقی به توقی" بخورد زمین و زمان را به هم می دوزند تا خودشان را خلاص کنند.
حالا بیشتر از سه سالی می گذرد که "آقا مصطفی" را ندیده ام و صدای خنده هایش را هم نشنیده ام. خنده هایی که من را به یاد همان می اندازد که مراد ویسی گفته بود. با این تفاوت که من به زندان نرفتم و در گوشه دیگری از دنیا، آزاد هستم، اما "آقا مصطفی" در زندان نظامی که می دانم چقدر دوستش دارد به روزه داری مشغول است، اما بازهم بار مسئولیتی را که بر دوش خودش حس می کند این اجازه را نمی دهد که ساکت بنشیند، اگرچه از درون زندان هم مورد فشار قرار بگیرد.
نمی دانم واقعن بازجو یا بازجوهای آقا مصطفی، این روزها در مورد او چه فکر می کنند؟ با او در مورد چه مواردی صحبت می کنند، به سر و کله همدیگر می کوبند و از کدام خاطره تاریخی حال یا گذشته، حرفی و حدیثی به میان می آورند؟ هرچه را ندانم اما، این را می دانم که اگر دو روز و فقط دو روز با "آقا مصطفی" محشور باشند باید شرم آزادی خودشان و آزادگی "آقا مصطفی" را با تمام وجود حس کنند. شرم بازجویی از "مصطفی تاج راده" به جرم خنده دار "کودتای مخملین" در حالی که آنکه این روزها کودتا کرده و انقلاب را از درون تهی کرده آزاد است تا از پیغمبری فلان و بهمان کس بگوید، عزیزان ایران را در کهریزک به شکنجه و شهادت بکشاند، میلیاردها میلیارد اختلاس کند، در زشتی محض، از جاسوسی به نفع امثال کیهان حسین شریعتمداری توسط دوست داران جنبش سبز بگوید، دروغ و تهمت را مثل نقل و نبات پخش نماید و خلاصه اندک داشته های همین نظام را هم به حراج بگذارد، اما "مصطفی تاج زاده" که از بالا تا پایین نظام هم خوب می دانند که از تمام این بدی ها بری است، به جرم ناکرده، حبس ناخوانده بکشد. کسی که برای او از آیت الله خامنه ای تا یک جوان دانشجوی عضو بسیج، هیچ فرقی ندارد و همانگونه که به دوستان جوانش در حزب موتلفه از دیدگاه ها و عقایدش می گفت، برای رهبری عالی نظام هم، همان را تکرار می کرد و البته آشنا و ناآشنا هم نمی شناخت. فقط کافی بود بروی پیش او و بحث کنی و نظرت را بگویی تا نظر او را هم بشنوی.
نوشته ام را با خاطره ای از دوست عزیزم، "امیرحسین مهدوی" تمام می کنم که در مورد "آقا مصطفی" می گفت، روزی در جلوی در جبهه مشارکت، قرار شد با "آقا مصطفی" به سمت "نوبنیاد" بروند و با آنها جوانی که قیافه اش به این بچه های عضو بسیج یا گروه های شبیه آنها می خورد همراهشان شد. از خیابان "سمیه" تا خود "نوبنیاد"، این دو با هم صحبت می کردند و وقتی که بالاخره بعد از رسیدن به مقصد، طرف از ماشین پیاده شد، امیرحسین از آقا مصطفی پرسیده بود که او که بود؟ آقا مصطفی هم جواب داد: نمی دانم، آمده بود جبهه (مشارکت) از من چند تا سئوال بپرسید، من هم گفتم در مسیر با هم صحبت کنیم. آنهایی که این روزها "آقا مصطفی" را به بند و حبس کشانده اند خودشان هم می دانند که مصطفی تاج زاده نظرش تغییر نخواهد کرد و باز هم خوب می دانند که او چه در خانه و چه در زندان باشد، برای هر حرف و حسابی و جواب پس دادنی هم آماده است. حالا برای چه او را در زندان می خواهند، البته به این دلیل نیست که دلبسته او شده اند. جواب این سئوال را آنها باید بدهند، اما حتمن با خود فکر خواهند کرد که آزادی "آقا مصطفی" آنها را با این سئوال مواجه می کند که اصلن چرا این مرد را به زندان افکنده بودند؟
منبع: نوروز
امروز: بهزاد عرب گل، از دستگیر شدگان عاشورای ۱۳۸۸ ، در پی احضار به دادستانی شهید مقدس اوین، مطلع شد که حکم ۴ سال زندانش قطعی شده و تا ۱۵ شهریور ماه فرصت دارد خود را به زندان اوین معرفی کند.
به گزارش ندای سبز آزادی بهزاد عربگل از بازداشت شدگان مربوط به عاشورا ، از سوی قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۶ سال حبس تعزیری در مرحله بدوی محکوم شده بود.
اگرچه اداره آگاهی ناجا در چهره نگاری های انجام شده، تصویر منسوب به عرب گل را تایید نکرده و همچنین او اعتراف مکتوبی نداشت، اما قاضی صلواتی وی را در دادگاه بدوی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرد.
عربگل پیش از این بیش از ۶ ماه در بازداشت به سر برده که بیش از ۵۰ روز آن در سلول انفرادی بود. وی کارگر ساختمانی، متاهل و دارای دو فرزند خردسال ۲٫۵ ساله و ۵ ساله دختر و پسر است.
امروز: سایت الف، وابسته به احمد توکلی، با انتشار یادداشتی از بیاعتمادی مردم به حاکمان خبر داد و نوشت:
چند روزی از زلزله آذربایجان می گذرد اما کمکهای مردمی همچنان ادامه دارد.موضوعی که در این دو روز اخیر بیش از همه نمود پیدا کرده است؛ تلاش مسوولین محلی برای جلوگیری از اقدامات انفرادی مردم و رساندن کمک به زلزله زدگان می باشد.اما کاملا مشهود است که مردم می خواهند که خود، راسا" برای رساندن اقلام اهدایی به زلزله زدگان پیش قدم باشند وکمتر کسی (حداقل در شهرتبریز که ما در آنجا ساکن هستیم) اعتنایی به توصیه های مسولین دارد.
اکثر مساجد تبریز با نصب پلاکارد، اقدام به جمع آوری کمک های مردمی کرده و کمکها را خودشان به منطقه زلزله زده رسانده اند،معتمدین محلات نیزاز در وهمسایه کمک جمع آوری کرده و خودشان به مناطق زلزله زده می برند،در ادارات دولتی نیز به همین شیوه عمل می شود،جالب تر اینکه کریم باقری(فوتبالیست سرشناس) در بازار تبریز دوره افتاده وبا اعتمادی که مردم به او دارند مبلغ قابل توجهی کمک مالی جمع آوری کرده و قصد دارد به زلزله زدگان برساند.
سوال:چگونه می توان این پدیده اجتماعی را تحلیل کرد؟ آیا نمی توان نتیجه گرفت که یکی از دلایل عمده آن، صدمه دیدن اعتماد عمومی و بی اعتمادی مردم نسبت به عملکرد صحیح دستگاههای مسوول می باشد.در هر صورت، این سوال ذهن خیلی از مردم این مرز وبوم را به خود مشغول کرده است ولازم است است مسوولین نسبت به سیاستها ورفتارهای خود تجدید نظر کنند. وعده های بی پایه واساس مسوولین، عدم وجود آمارهای درست و "نبود شفافیت" در ادارات ایران از دلایل بی اعتمادی عمومی است که در اینگونه مواقع خود را نشان می دهد. کمکهایی که (چه نقدی و چه غیر نقدی) در هیچ جا ثبت نمی شود و نسبت به محل مصرف و توزیع آنها گزارشی به مردم ارایه نمی گردد، ضعف نظارتها نیز از سوی دیگر.
آیا با این دلایل می توان از رسیدن کمکها به مردم آسیب دیده مطمین بود؟ بهتر نبود سازمانهای دولتی با حاکم کردن فرهنگ شفافیت، موجبات تقویت اعتماد در جامعه ونسبت به خود را فراهم کنند؟ آیا بهتر نبود مسوولین اجرایی ما زمینه ای را فراهم می کردند که مردم وگروههای اجتماعی فعال تر می شدند وامکانات آنها بکار گرفته می شد،تا امکانات دولتی؟ متاسفانه انحصار دولتی ،می خواهد خود را به همه بخشها تحمیل کند و نقش کمی برای مردم قایل می شود.
درآخر: آقایان دولتی، نقش مردم(در تمام امور) را جدی بگیرید و خود نظاره گر باشید. مطمین باشید که نتیجه کارها خیلی بهتر از آنی خواهد شد که فکرش را می کردید.اگر شفافیت را نمی توانید بر سازمانهایتان حاکم کنید، حداقل طوری سازمان دهی کنید که با مشارکت وفعال شدن خودِ مردم در اینگونه امور، هم احساس مسوولیت شان در قبال همنوعان تقویت شود وهم خیالشان از رسیدن کمک به مردم مستحق راحت باشد.به امید بازگشت اعتماد بر جامعه ایرانی.
امروز: کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز شنبه با انتشار بیانیهای، تهدید علیه موجودیت اسرائیل از سوی رهبری و محمود احمدینژاد را محکوم کرد.
به گزارش رادیو فردا بیانیه خانم اشتون، ضمن اینکه سخنان رهبری و احمدی نژاد درباره اسرائیل را "تحریکآمیز و نفرتبرانگیز" دانسته، رهبران ایران را به ایفای نقشی سازنده فرا میخواند و یادآور میشود که از مقامهای ایرانی انتظار میرود در جهت تشنجزدایی در منطقه حرکت کنند، نه اینکه آتشبیار معرکه شوند.
روز گذشته نیز دبیر کل سازمان ملل، از سخنان روزهای اخیر رهبری و محمود احمدینژاد علیه اسرائیل، بهشدت انتقاد کرد.
رهبر جمهوری اسلامی ایران، روز چهارشنبه، اسرائیل را «زائده دروغين و جعلی» خواند که «از صحنه جغرافيا محو خواهد شد» و محمود احمدینژاد نیز در سخنرانی روز جمعهاش، وجود اسرائیل را «توهین به بشریت»دانست و مدعی شد که آن کشور، غدهای سرطانی است که حتا اگر یک سلول آن در منطقه بماند، خطرناک خواهد بود.
امروز: رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار جمعی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس، آزادگان را "نمونه اعلای صبر و مقاومت و خوبیها" خواند و با یادآوری مشقات و سختیهای عظیم آنان در اردوگاههای عراق تصریح كرد: قطعاً كسانی كه چنین دورههایی را با سرافرازی و سربلندی پشت سر گذاشتهاند، سرمایهها و ذخایر بزرگ صبر و معنویت برای جامعه هستند كه باید از توان و استعداد آنان بیش از گذشته بهره گرفت.
به گزارش ایلنا، هاشمی رفسنجانی آزادی اسرا پس از پذیرش آتشبس و قطعنامه را ناشی از "درایت و تدبیر مسئولان" خواند و با اشاره به زمانشناسی و استفاده صحیح مسئولان كشور از فرصتهای پیش رو گفت: متولیان كشور و جنگ مطلع شده بودند كه صدام به خاطر شكست در جنگ با ایران و سرافكندگی نزد مردمش و مشكلات داخلی عراق، درصدد حمله به كویت است و تلاش دارد با عجله و هر چه زودتر پایان جنگ با ایران را مشخص كند و به سراغ كویت برود و همین امر باعث شد، صدام مجبور به پذیرش همه خواستهها و شروط ما برای پذیرش قطعنامه و خاتمه جنگ شود و اگر لطف خداوند و تعجیل صدام برای اشغال كویت نبود، شاید تحقق خواستها و شروط جمهوری اسلامی ایران طول میكشید.
وی با اشاره به برخی سخنان "فرصتطلبانه" كه در سالگرد پایان دفاع مقدس از سوی "كسانی كه از دور دستی در آتش دفاع مقدس داشته" عنوان میشود، تصریح كرد: اگرچه به لحاظ قدرت معنوی و مادی جمهوری اسلامی ایران هنوز توان اداره و ادامه جنگ را داشت، اما ابعاد فجایع انسانی كه صدام به عنوان آخرین حربه به آن متوسل شده بود، بهگونهای بود كه اگر با تدبیر و درایت امام راحل و تصمیم مهم و در عین حال حساس و خطیر ایشان جنگ به پایان نمیرسید و تبریز و سایر شهرهای بزرگ كشور به سرنوشت حلبچه دچار و مورد حمله شیمیایی قرار میگرفت، چه كسی پاسخگو بود؟
هاشمی رفسنجانی افزود: تصمیمی كه در آن مقطع به رهبری امام به آن عمل شد، صرفاً انجام تكلیف بود و اكنون هر چه شایعات و القائات سوء گفته و ترویج شود، مهم نیست و رضایت خداوند هدف است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد از كسانی كه "امروز تریبون و قلم در اختیار دارند و حقایق جنگ را با اغراض سیاسی وارونه بیان میكنند"، گفت: برخی افراد ناجوانمردانه و با سوءاستفاده از عنوان، آرمان و آرزوهای رزمندگان و ایثارگران كار عظیم و حركت بزرگ دیپلماتیك صورت گرفته برای پایان موفقیتآمیز و پیروزمندانه جنگ تحمیلی با تدابیر داهیانه امام عظیمالشأن و مسئولان كشور و دفاع مقدس را به راحتی نادیده میگیرند.
هاشمی رفسنجانی "دوران سخت ایثارگری رزمندگان اسلام و آزادگان كشور را به دوران تحمل سختیها توسط پیامبر اكرم(ص) و صبر و امیدواری ایشان" تشبیه كرد و با اشاره به حساسیت مقطع حساس كنونی انقلاب و نظام اسلامی، با تأكید مجدد بر لزوم حفظ وحدت و همدلی در كشور و دوری از تفرقه تصریح كرد: بیشترین امید استكبار جهانی و دشمنان كشور، ملت و نظام به ایجاد و گسترش تفرقه در كشور است و هر كس با هر انگیزه و نیتی، به تفرقه و جدایی میان اقشار مردم و دلسوزان و مسئولان كشور دامن بزند به كشور و مردم ظلم و در جهت خواست بیگانگان عمل كرده است.
آیتالله هاشمی رفسنجانی، مأیوسسازی و ناامیدكردن مردم از كارآمدی نظام اسلامی را خواست دیگر بیگانگان عنوان كرد و گفت: مردم و دلسوزان كشور توانستند با تدبیر در شرایط سخت و صعب قبل و پس از انقلاب عرصههای گوناگون را به خوبی و با پشتوانه مردم و ایثارگری رزمندگان و آزادگان پشت سر بگذارند و همین سرمایه كمك خواهد كرد تا از مشكلات و سختیهای كنونی نیز به لطف خداوند خارج شویم.
امروز: حكم 10 سال محكوميت اميد كوكبی فیزیکدان زندانی در شعبه 36 دادگاه تجديدنظر عيناً تاييد شده است.
به گزارش جرس، هنوز به وكلاي او اجازه ملاقات با وي داده نشده است و سير دادرسي واجد ايرادات فراواني از لحاظ آيين دادرسي است كه در شرايط عادي هر كدام ازاين ايرادات به تنهايي براي نقض يك دادنامه و تعليق قاضي كافي بود .
امید کوکبی، فیزیکدان ایرانی و دانشجوی دکترا در دانشگاه تگزاس آمریکا، اردیبهشت ماه سال جاری پس از ۱۵ ماه بازداشت موقت، به اتهام توطئهگری با کشورهای خارجی علیه ایران، به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
گفته میشود آقای کوکبی در دادگاه رسیدگی به اتهامهای ۱۳ تن که به «جاسوسی برای اسرائیل» متهم شده است.
امید کوکبی ۲۹ ساله، بهمن ماه سال ۸۹ به هنگام بازگشت به آمریکا برای ادامه تحصیل، در فرودگاه، به اتهام «ارتباط با دولتهای متخاصم» و «کسب درآمد نامشروع» بازداشت شد.
سعید خلیلی، وکیل آقای کوکبی، پیشتر اتهامهای موکل خود را «غیرمنطقی و بیاساس» دانست و گفت که در جلسه دادگاه اجازه پیدا نکرده تا با وی گفتوگو کند.
امروز: روز نامه لوموند روز شنبه 18 اوت 2012 در گزارشی در خصوص زمین لرزه در آذربایجان شرقی نوشت که "دولت ایران به دلیل سانسور خبری این فاجعه مرگبار، به شدت در فضای مجازی مورد انتقاد قرار گرفته است."
به گزارش جرس، در گزارش روزنامه لوموند آمده است: بنا به گزارش منابع رسمی، زمین لرزه روز یازدهم اوت در آذربایجان شرقی ( شمال غربی ایران )، منجر به کشته شدن 306 نفر و زخمی شدن بیش از سه هزار نفر شد. پنج روز پس از این فاجعه، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، از اهر، ورزقان و هریس که زمین لرزه هفته گذشته با تخریب بیش ار ده هزار خانه، بیشترین خسارت را در این مناطق به جا گذاشته است، بازدید کرد. بسیاری معتقدند، پس از بی تفاوتی سران حکومت و نیز رسانه های دولتی نسبت به این فاجعه، دیدار آقای خامنه ای از مناطق زلزله زده، در پاسخ به خشم رو به افزایش مردم در شبکه های اجتماعی صورت پذیرفته است.
محمود احمدی نژاد بدون اینکه حتی کلمه ای در مورد زمین لرزه آذربایجان به زبان آورد، برای شرکت در اجلاس فوق العاده سران کشورهای عضو سازمان همکاری های کشورهای اسلامی که در مکه برگزار شد به عربستان سعودی سفر کرد. وی همچنین در روز 15 اوت در پیامی، درگذشت مادر رئیس جمهور سیرالئون را به دولت و ملت این کشور تسلیت گفت. این در حالی است که سایت محافظه کار عصر ایران نوشت: " چگونه می توان شاهد مرگ هم میهنان و عزاداری هزاران ایرانی بود ولی به آن توجهی نکرد؟ "
با سانسور اخبار مربوط به زلزله در رادیو وتلویزیون ملی، ایرانیان سراسر دنیا از طریق اینترنت از وقوع زمین لرزه اطلاع پیدا کردند. همچنین در ایران، مردم از طریق فراخوان هایی که در فیس بوک منتشر شد، برای اهدای خون خود در مناطق مختلف کشور بسیج شدند. تمام لایه های اجتماعی، از بازیگران سینما گرفته تا فوتبالیست ها برای همدردی با زلزله زدگان اقدام کردند.
روز پنج شنبه، جلال یحیی زاده، یک نماینده مجلس گفت که بودجه پیش بینی شده برای حوادث غیر مترقبه برای مصارف دیگری از جمله پرداخت یارانه ها و بازسازی حرم حضرت فاطمه معصومه در قم به کار رفته است.
محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور هم برای آرام کردن افکار عمومی اعلام کرد: " دولت به هر خانواده زلزله زده مبلغ چهل میلیون ریال ( 2600 یورو ) کمک بلا عوض و از 100 تا 120 میلیون ریال (6500 تا 7900 یورو ) وام، با بهره 4 درصد برای بازسازی خانه هایشان پرداخت خواهد کرد." وعده هایی که هرگز جایگزین کمک های فوری در لحظات سخت اولیه نخواهد شد.
با وجود تمام این مشکلات، دولت ایران از نزدیک، کمک رسانی به مصیبت زدگان را کنترل می کند. حسن قدمی، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، روز چهار شنبه اعلام کرد که تنها سپاه پاسداران انقلاب، هلال احمر و کمیته امداد مجاز به جمع آوری کمک های مالی هستند.
پس از زمین لرزه آذربایجان و برخلاف زلزله بم که در سال 2003 باعث کشته شدن 40 هزار تن شد، نیروهای حکومتی بسیاری از پیشنهاد های کمک بین المللی از جمله پیشنهاد کمک امریکا را رد کردند.
حسن قدمی گفت: "ما فکر نمی کنیم امریکا حسن نیت داشته باشد." وی همچنین غرب را به دلیل تحریم های اعمال شده علیه تهران، به عنوان مسئول کمبود دارو معرفی کرد. این مقام ایرانی در تلاشی آشکار برای جنبه سیاسی دادن به مسائل انسانی، اعلام کرد: "اگر راست می گویند تحریم ها را بردارند."
روز دوشنبه وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد که تمامی کمک های احتمالی به زلزله زدگان، مشمول تحریم ها نخواهد شد. هلال احمر ایران، علاوه بر امریکا، پیشنهاد کمک آلمان، تایوان و روسیه را رد کرده است. هر چند رسانه های محلی از ورود تجهیزات از کشورهای قطر، پاکستان، سوئیس و آذربایجان خبر داده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر