ندای سبز آزادی - با وجود آن که بهروز مرادی، معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی محمود احمدی نژاد در پایان جلسه هیئت دولت از ۳۰ لیتر عیدی بنزینی دولت به مناسبت فرارسیدن عید فطر خبر داده است، اما بسیاری بر این باروند که این سهمیه اضافه بنزین در راستای تلاش های چند هفته اخیر مقامات امنیتی کشور برای برگزاری بی دردسر اجلاس غیرمتعهدها در تهران است و در واقع سهیمه اضافه بنزین برای فراهم کردن تسهیلات خروج هر چه بیشتر شهروندان تهرانی و مسافرت آنان به شهرهای دیگر کشور اختصاص داده شده است.
در عین حال، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ضمن هشدار به مردم که « در زمان برگزاری اجلاس غیرمتعدها در محدوده اجلاس تردد کمتری داشته باشند»، از برقراری «چهار لایه امنیتی و نظامی» برای پایتخت در زمان برگزاری اجلاس شانزدهم سران جنبش غیرمتعهدها در تهران خبر داده است.
احمدرضا رادان درباره اقدامات امنیتی و نظامی اتخاذی برای این اجلاس به خبرگزاری فارس گفته است که «برای مکانهای برگزاری اجلاس در سطح کارشناسان، وزرای خارجه و سران چند لایه امنیتی و انتظامی تعریف شده، چهار لایه امنیتی و نظامی نیز برای شهر تهران تعریف کردهایم و پرسنل نیروی انتظامی در آمادهباش صد در صد برای برگزاری هرچه باشکوهتر این اجلاس از بعد امنیتی و انتظامی هستند.»
در همین ارتباط نجار وزیر کشور از آمادگی جمهوری اسلامی برای تامین امنیت اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران خبر داده و مدعی شده که «جمهوری اسلامی ایران و شهرهای آن جزو امنترین شهرهای جهان محسوب میشوند و در خصوص برگزاری اجلاس نیز برنامهریزیهای بسیار خوبی در حال اجرا است».
فشارها بر نماینده چند شغله نتیجه داد
کمتر از دوماه پس از انتصاب کاظم جلالی نماینده مجلس به سمت ریاست منطقه ۱۰ دانشگاه آزاد اسلامی، روز گذشته پایگاه خبری "فراکسیون اصولگرایان و رهروان ولایت مجلس" اعلام کرد که کاظم جلالی از ریاست منطقه ۱۰ دانشگاه آزاد اسلامی استعفا کرده است.
چندی پیش به دنبال برکناری احمد توکلی از ریاست مرکز پژوهش های مجلس، کاظم جلالی جایگزین وی شد و ریاست این مرکز را به مدت چهار سال در اختیار گرفت.
او پیش از آن در تاریخ بیست و هفتم خرداد امسال نیز به عنوان رئیس منطقه ۱۰ (استان های سمنان و گلستان) دانشگاه آزاد معرفی شده بود.
مسئولیت های متعدد این نماینده مجلس طی ماه های اخیر با اعتراض هم قطاران وی در جریان اصولگرا روبه رو شد به طوری که تارنمای نزدیک به علیرضا زاکانی نماینده اصولگرای مجلس تندترین انتقادات را متوجه او کرد.
جهان نیور در این باره نوشته بود که «هنوز آقای جلالی گزارشی از شادی مردم از سمت جدیدش نداده اما به نظر می رسد درباره پست های نماینده شاهرود که هر چند روز یک بار به روز می شوند، سوالات جدی و مهمی وجود دارد که پاسخگویی به آن ها قبل از تصاحب یک شغل جدید ضروری به نظر می رسد.»
این نوشته با کنایه درباره مسئولیت های زیاد کاظم جلالی نوشت: «اما هنوز جشن و شادی مردم از صاحب کرسی شدن کاظم جلالی در دانشگاه آزاد ادامه داشت که خبر رسید ریاست مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی هم به وی سپرده شد، تا ملت ایران حسابی در شادی غرق شوند!»
"شهدای شهریور" تحت تاثیر سفر فائزه هاشمی
روز گذشته مراسمی با عنوان بزرگداشت "شهدای شهریور (عراقی، اندرزگو و لاجوردی)" برگزار شد که به دلیل حضور برخی چهره های سرشناس اصولگرا حاشیه هایی را به همراه داشت.
در این مراسم، رئیسی معاون اول رئیس قوه قضائیه، محسن رفیق دوست رئیس اسبق بنیاد مستضعفان، حبیبالله عسگراولادی دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری، محمد نبی حبیبی دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی، شجونی روحانی تندرو عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و حسن غفوریفرد نماینده سابق مجلس حضور داشتند.
براساس گزارش رسانه های نزدیک به اصولگرایان چند تن از شرکتکنندگان در این مراسم، هنگامی که رئیسی معاون اول قوه قضائیه محل برگزاری مراسم را ترک می کرد درباره خروج فائزه هاشمی رفسنجانی فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از کشور به وی اعتراض کردند و خواستار پاسخگویی او شدند.
اما معاون اول رئیس قوه قضائیه در پاسخ به نیروهای لباس شخصی معترض تنها به این جمله بسنده کرده که «دعا بفرمایید»
شجونی روحانی تندرو که چندی پیش نیز مطالب توهین آمیزی علیه هاشمی رفسنجانی گفته بود اما این بار هم در مقام پاسخگویی به معترضان برآمده و خطاب به آنها گفته که «علت اینکه فائزه خانم محاکمه نمیشود به دلیل فامیلی اوست، هاشمی رفسنجانی. باید دعا کنیم روزی اینها محاکمه شوند.»
این در حالی است که یک روز پیش از برگزاری این مراسم، روزنامه اصولگرای وطن امروز به نقل از منابع آگاه خود از بازگشت فائزه هاشمی رفسنجانی به کشور خبر داد و گفت که در شامگاه ۳۱ مرداد دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت بدون همراه از طریق فرودگاه امام خمینی به ایران بازگشته است.
تحرکات اردوگاه اصولگرایان برای ریاست جمهوری آینده
همچون انتخابات مجلس نهم، این بار نیز نزدیک به یک سال مانده به انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، طیف های مختلف اصولگرایان در غیاب اصلاح طلبان و با فراغ بال هر روز چهره ای را به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آینده در رسانه ها مطرح می کنند و سپس به تایید و تکذیب آن می پردازند.
در هفته ای که گذشت نیز حسن غفوری فرد که در انتخابات مجلس نهم در هیچ کدام از لیست های انتخاباتی اصولگرایان قرار نگرفت و در نهایت نیز از راهیابی به بهارستان بازماند مدعی شد که به عنوان کاندیدای اختصاصی حزب موتلفه در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نامزد خواهد شد. اما حمید رضا ترقی عضو شورای مرکزی این حزب یک روز پس از این سخنان، اظهارات غفوری فرد را تکذیب کرد و گفت: «حزب موتلفه اسلامی تاکنون درباره هیچ نامزدی به طور مصداقی بحث نکرده است و آقای غفوریفرد نیز از این قاعده جدا نیست.»
محسن رضایی کاندیدای همیشه در صحنه انتخابات ریاست جمهوری نیز به نظر می رسد قصد دارد تا یک بار دیگر شانس خود را برای در اختیار گرفتن قدرت اجرایی کشور امتحان کند.
هر چند وی در گفتگو با رسانه ها در مورد کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، می گوید که «خیلی زود است که بخواهیم در این مورد صحبت کنیم اما در زمان مقتضی به صورت تفصیلی در اینباره صحبت خواهم کرد.»
خودداری رضایی از تکذیب کاندیداتوری و تشدید فعالیت ها و اظهارنظرهای سیاسی و اقتصادی او درباره مسائل روز کشور اما بر این شائبه دامن زده است.
گزارش خبرگزاری فارس از حاشیه های راهپیمایی روز قدس نیز حاکی از احتمال کاندیداتوری نیکزاد وزیر مسکن و شهرسازی دولت احمدی نژاد است.
در این گزارش آمده بود، در حالی که برخی از مردم تهران حدود ۲ ساعت دور نیکزاد وزیر مسکن و شهرسازی حلقه زده بودند و مشکلات خود را به وی گوشزد می کردند در پاسخ به خبرنگار فارس مبنی بر اینکه «آیا نامزد ریاستجمهوری میشوید دستی به صورت خود کشید و سکوت کرد.»
در کنار این اسامی، چهره هایی چون علی لاریجانی رئیس مجلس، محمد باقر قالیباف شهردار تهران، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و چند چهره دیگر نیز همواره به عنوان کاندیداهای بالقوه اصولگرایان برای جایگزینی محمود احمدی نژاد در رسانه ها مطرح است.
اسلحه سازی؛ تنها صنعت مورد حمایت دولت
با اظهارت روز گذشته سردار احمد وحیدی وزیر دفاع جمهوری اسلامی مبنی بر تولید ۱۹۲ محصول نظامی از سوی وزارت دفاع که وی آن را یک «رکورد ارزشمند» می داند، به نظر می رسد در تنها مقوله ای که دولتمردان جمهوری اسلامی به "حمایت از تولید داخلی" پرداخته اند بعد نظامی و ساخت تسلیحات جنگی است.
این درحالی است که گلایه صاحبان صنایع تولیدی از عدم حمایت دولت، ورشکستگی تولیدکنندگان به سبب پرداخت نشدن یارانه، فقدان مواد اولیه و همچنین واردات بی رویه محصولات کشاورزی از خارج کشور که منجر به انبار شدن و گندیدن مرکبات و میوه های کشاورزان داخل شده است حجم زیادی از اخبار اقتصادی را در این چند ماه به خود اختصاص داده است.
وزیر دفاع در سخنانش با اشاره به برنامههای در دستور کار وزارت دفاع می گوید، «ما ساخت جنگندههایی را در دستور کار داریم که امیدواریم در سال جاری برخی از آنها به نتیجه برسد. همچنین تولید نسل جدید شناورهای پرنده با توان رزمی بالا، نسلهای جدید موشکهای بالستیک و کروز، خودروهای زرهی، پهپادهای جدید، زیردریایی جدید و شناورهای سنگین در دستور کار وزارت دفاع است که امیدواریم در سال جدید به نتیجه برسد.»
سیدابراهیم نبوی
میرحسین موسوی رفیق مردم ایران و رئیس جمهور برگزیده مردم که به دلیل اعتراض انتخاباتی بیش از پانصد روز است در حبس خانگی نگهداری می شود امروز به سی سی یو منتقل شد. به گفته برخی منابع نزدیک به رهبر جنبش سبز وی امروز مورد عمل آنژیوگرافی قرار گرفته و حال اش فعلا خوب است. او چندمین نفر از صدها زندانی سیاسی است که در اعتراض به تقلب انتخاباتی بازداشت شد و به دلیل فشارهای زندان سلامتی خود را از دست داده است. اتفاقا خیلی هم خوب است که مردم در هر جایی که هستند، در داخل و خارج برای میرحسین رهبر جنبش سبز شمع روشن کنند و دعا کنند.
ستون پنجم دیکتاتورها در دنیای آزاد
چند روز قبل، جولیان آسانژ که خودش را ویراستار ویکی لیکس خوانده است اما غالب صاحب نظران برآنند که او طراح و مدیر اصلی این وب سایت است، در انگلستان تحت تعقیب قرار گرفت و به سفارت اکوادور پناهنده شد. در آغاز مقامات اکوادور اعلام کردند که حاضر به پناه دادن او نیستند، اما پس از مدت کوتاهی این کشور به او پناه داد.
جولیان آسانژ استرالیایی که در سوئد زندگی می کرد و دولت سوئد وی را تحت تعقیب قرار داده، توسط آمریکا متهم است که اسناد سری آن کشور را منتشر کرده، او در انگلیس پنهان شده و برای گریز از دستگیری و تحویل او به سوئد به سفارت اکوادور پناه برده است. وی در چند سال گذشته اسناد و مدارک دولت آمریکا را منتشر کرده و مورد حمایت مالی دولتهای ضدآمریکایی دیکتاتور بوده است.
آسانژ که این روزها یکی از مهم ترین موضوعات خبری و شخصیت های خبری سیاسی است، هویتی مبهم و ناروشن دارد. اطراف او مجموعه ای از تناقض های عجیب و غریب قرار دارد که به دشواری می توان از آنها عبور کرد و به قضاوتی روشن در مورد وی رسید. اگر بر این مبنا فکر کنیم که سایت ویکی لیکس به انتشار آزاد اطلاعات می پردازد، بدیهی است که این امر با خوشبینی ما نسبت به شخصیت آسانژ منجر می شود، اما آیا واقعیت موجود همین است؟ در مواجهه با جولیان آسانژ بسیاری می گویند: « افشاگری های او بسیاری از اسرار نهفته را آشکار کرد» و چنین نتیجه می گیرند که حرکت آسانژ و ویکی لیکس به عنوان یکی از مهم ترین جریانهای حامی جریان آزاد اطلاعات باید مورد حمایت قرار گیرد.
برخی از اینکه چرا تمام ژورنالیستهای جهان از او حمایت نمی کنند شگفت زده می شوند. این شگفتی چندان بیراه نیست، اگر واقعا جولیان آسانژ در جهت انتشار آزاد اطلاعات فعالیت می کند، و بخش مهمی از بدنه اجتماعی در جهان و بخصوص دنیای شرق از کار او حمایت می کنند، چرا روزنامه نگاران و بسیاری از مجامع حامی آزادی بیان و مخالفان سانسور از او حمایت نمی کنند؟ چرا اغلب حامیان آسانژ کشورها و احزابی هستند که در کشورهای خودشان مجری سانسور هستند اما از انتشار آزاد اطلاعات علیه آمریکا و اسرائیل و اروپا حمایت می کنند؟ کشورهایی که از آسانژ حمایت کرده اند، از جمله اکوادور، ونزوئلا و ایران هر سه مخالفان خود را بشدت تحت کنترل قرارداده اند و در موارد متعددی حقوق بشر را نقض کرده اند. هیچ تردیدی وجود ندارد که کشورهایی که آسانژ از حمایت آنان برخوردار است، بسیار بیشتر به نقض حقوق بشر می پردازند تا کشورهایی که مخالف اقدامات آسانژ هستند.
یک نگاه ضد آمریکایی معتقد است که « دانستن حق هر انسانی است و اگر قرار است در دنیای آزاد زندگی کنیم، چرا نباید از آنچه آسانژ از آن پرده برداری کرده است، خبردار شویم؟ چه فرقی می کند که این اسرار روسیه باشد یا آمریکا. » حامیان همین دیدگاه کمی تندتر می روند و می گویند: « جولیان آسانژ با افشاگریهای گسترده اش روابط پنهانی بسیاری از داعیان فعال حقوق بشر و دموکراسی را با ایالات متحده و بریتانیا آشکار می سازد. و این افشای وابستگی است که بسیاری را در کشورهای در حال توسعه به ترس انداخته است. دموکراسی و آزادی با وابستگی به دست نمی آید. آسانژ چهره کریه جنگ طلبان و مدعیان حقوق بشر را رسوا می سازد.»
این نظریه در حقیقت خلاصه کلامی است که وکلای مدافع غیررسمی جولیان آسانژ در رسانه های مجازی و حقیقی می گویند. اما نظری که داده شده حاوی تناقض است. می دانیم و تردیدی وجود ندارد که چین و روسیه و ونزوئلا و کوبا و اکوادور جزو کشورهایی هستند که به نقض گسترده حقوق بشر دست می زنند، در حالی که در میان صدها هزار سند منتشر شده در ویکی لیکس هیچ سندی علیه نقض حقوق بشر در روسیه وجود ندارد. از سوی دیگر طبیعی است که صدها سازمان غیردولتی و دولتهای اروپایی از مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان حمایت می کنند و اصولا باید بکنند، انتشار متمرکز اسناد مربوط به مدافعان حقوق بشر توسط ویکی لیکس به نفع چه کسی است؟ عامل ایجاد جنگ در منطقه خاورمیانه بطور روشن کشورهای روسیه و چین هستند که با حمایت از دولت های دیکتاتور جنبش های مسالمت آمیز این کشورها را رادیکالیزه کرده و به سوی جنگ پیش می برند. آیا در اینکه روسیه در سوریه عامل اصلی جنگ است شکی وجود دارد؟ چرا سندی از اسناد روسیه منتشر نمی شود؟ انتشار یکطرفه اسناد تنها علیه اروپا و آمریکایی که به نفع جنبش های ضددیکتاتوری موضع می گیرند، تنها به نفع دیکتاتورهای منطقه است.
برخی حامیان آسانژ می پرسند: « اگر آسانژ کار خلاف قانونی انجام داده است، او را محاکمه کنند. این پرونده سازی برای چیست؟ محاکمه به اتهام افشای اطلاعات محرمانه با محاکمه به اتهام آزارجنسی و بعد تحویل آمریکا دادنش به آمریکا روشی نادرست است.»
این سووال بطور جدی وجود دارد اما آیا سووال درستی است؟ البته که آسانژ کاری غیرقانونی انجام داده است، اتفاقا این کار خیلی هم به توسعه دموکراسی در جهان لطمه زده است. به همین دلیل دولتی مثل سوئد که اصلا در خیال هم نمی گنجد که بخواد آزادی اطلاعات رو زیر سووال ببرد بطور جدی آسانژ را تحت تعقیب قرار داده است، از قضا سوئدی ها می خواهند او را محاکمه کنند، ولی او فرار کرده و به انگلیس رفته و در آنجا هم به سفارت اکوادور پناهنده شده است. اینکه آمریکا از دست او شکایت کرده بسیار منطقی است. چرا که آسانژ صدها هزار سند محرمانه آمریکا را که توسط یک سرباز جوان آمریکایی دزدیده شده منتشر کرده است، طبیعی است که آمریکا به عنوان کشوری که امنیت ملی اش با انتشار اطلاعات طبقه بندی شده بخطر می افتد، از عامل انتشار اسناد محرمانه شکایت می کند. اما منتصب کردن پرونده جرائم جنسی آسانژ در سوئد اولا ربطی به کار او در ویکی لیکس ندارد، در ثانی فرار از امن ترین سیستم قضایی جهان یعنی سیستم قضایی سوئد و پناه بردن به اکوادور که خودش ناقض حقوق بشر است یک ریاکاری کم نظیر است. ایالات متحده آمریکا رسما اعلام کرده که برخلاف سخنان سه روز قبل آسانژ زوروی جدید چپ های دیکتاتور از بالکن سفارت اکوادور، آمریکا فعلا شاکی آسانژ نیست.
در مورد اینکه تجاوز به آنا آردین فمینیست سوئدی پاپوشی آمریکایی برای آسانژ هست، حتی خود او هم این نظریه رو رد کرده و گفته " سوئد عربستان سعودی فمینیست های رادیکال هست." او ادعا نکرده که اتفاقی که میان او و دو زن شاکی سوئدی رخ داده، دروغ است، بلکه از اینکه در کشور سوئد قوانینی وجود دارد که زنان سوئدی براساس آن می توانند چنین شکایتی را بکنند، ناراحت است. تا کنون دو زن از آسانژ شکایت کردند و سیستم قضایی سوئد به عنوان امن ترین سیستم قضایی جهان درخواست استرداد آسانژ را کرده است. اینکه چرا این دو زن از او شکایت کردند، ربطی به پاپوش دوختن ندارد. و اینکه دولتی مانند دولت انگلیس به استناد درخواست سالم ترین سیستم قضایی جهان در سوئد بخواهد آسانژ را تحویل سوئد بدهد و او در ماجرای پرونده اش با استفاده از وکلای مختلف از خودش دفاع کند، امری طبیعی است. آسانژ گفته است که سوئدی ها قصد دارند به بهانه مسائل جنسی او را دستگیر کنند و به آمریکا تحویل دهند. او می داند که اولا سوئد اعتبار قضائی خود را در هیچ حالتی قربانی رابطه با آمریکا نمی کند، از سوی دیگر عقب نشینی سوئد از این پرونده برای سیستم قضائی سوئد زیر پا گذاشتن اصول سیاسی و اخلاقی سوئد است. از اینها گذشته دولت اکوادور نمی تواند به کسی که به دلیل هر جرم غیرسیاسی تحت تعقیب است، پناهندگی اعطا کند. اینکه فردی به دلیل جنایتی یا جرمی غیرسیاسی تحت تعقیب باشد و درخواست پناهندگی سیاسی کند، پناهندگی او تنها در صورتی قانونی خواهد بود که بازگرداندن او برای محاکمه غیرسیاسی برایش خطر جانی داشته باشد. چه کسی شک دارد که سیستم قضائی سوئد برای آسانژ فارغ از جرایم جنسی ممکن است خطری فراهم کند.
آسانژ تلاش می کند تا با سیاسی کردن درگیری و طرح موضوع استرداد به آمریکا از زیر بار پرونده سوئد خود بگریزد، چرا که می داند چنین پرونده ای می تواند موضوع ویکی لیکس را برای مدتها از دامنه گفتگوهای سیاسی خارج کند و برای شخصیت آنارشیست و شهرت طلب او این یک فاجعه است. او با به میان آوردن نام قربانیان دیگری در کشورهای دیگر قصد دارد خود را به عنوان زوروی عدالت جوی قهرمان معرفی کند.
از همه اینها گذشته، مرور فهرست حامیان آسانژ نشان می دهد که او هر چیزی می تواند باشد جز قهرمانی که در پی افشاگری است یا مردی که به دنبال نجات قربانیان نقض حقوق بشر است. اکوادور که به آسانژ پناه داده کشوری است پر از مشکل، چه در حوزه مسائل اقتصادی و چه در حوزه نقض حقوق بشر و آزادی بیان. این کشور که رئیس جمهور آن رافائل کورآ در طول دوران ریاست جمهوری اش فروش نفت را دوبرابر کرده، روابط اقتصادی با آمریکا و اروپا را قطع کرده و به جای آنها با روسیه، چین، ایران و ونزوئلا رابطه برقرار کرده، از سال گذشته دچار بحران شدید در رشد اقتصادی شده و سال آینده نیز باید انتخابات برگزار کند. کورآ برای انتخابات 2013 نیاز به بمب تبلیغاتی دارد، بمبی که می تواند در سفارت این کشور در لندن منفجر شود. حامی دیگر آسانژ یعنی ایران تمام هزینه های حضور او را در سفرش به ژنو پرداخته تا او به افشاگری هایش علیه آمریکا ادامه دهد.
آسانژ یکی از نیروهای سرگردانی است که در تغییر معادله جهان، یعنی قدرت گرفتن قطب روسیه- چین که از یک سو توسط ایران به برخی کشورهای اسلامی وصل می شود، از سوی دیگر توسط ونزوئلا به برخی کشورهای چپ وصل می شود، و ایران و روسیه و چین در تلاش اند تا اتحادی ضدآمریکایی فراهم کنند، یک مهره ارزشمند است. مهره ای که در نقش ستون پنجم دیکتاتورها در دنیای آزاد عمل می کند. او بخشی از حقیقت را می گوید و بخش مهمی از حقیقت را پنهان می کند. همان بخشی که هزاران انسان در دو سال گذشته بخاطرش در جهان کشته شده اند.
دستگیری امدادگران در منطقه زلزله زده
البته این عمل غیرانسانی است که دولتی که به زلزله زدگان کشور خودش کمک نمی کند، امدادگرانی که برای کمک آمده اند مورد هجوم قرار دهد و آنها را دستگیر کند. هیچ شکی در این موضوع نیست. به همین دلیل است که هجوم به امدادگران را محکوم می کنیم، اما خبرهای رسیده از منطقه زلزله زده می گوید این موضوع بطور خاص در مورد یکی دو گروه از امدادگران فعال سیاسی اتفاق افتاده است. البته همین هم مایه تاسف و ناراحتی است. اگر فعال سیاسی بخواهد به مردم کشورش کمک کند، این موضوع باید مورد استقبال دولت قرار بگیرد، اما با فرض اینکه دولتی عقب مانده که حتی برای کمک رسانی انسانی جهانیان هم اختلال ایجاد می کند، تلاش کند در فعالیت های اجتماعی با تابلوی سیاسی اختلال کند، مطمئنا بدترین راه این است که بخواهیم نشان بدهیم که کمک رسانی ممکن نیست. لطفا دوستان امدادگر قبل از عزیمت به منطقه لباس های سیاسی شان را دربیاورند و فقط به عنوان امدادگر به مردم کمک کنند. این هم به نفع عموم مردم است و هم به نفع سایر امدادگران.
مهرجویی و رئیسیان و مشکل مسعود فراستی
عجب گیری افتادیم! این طرف ول کن معامله سینما نیست. همین آقای مسعود فراستی را می گویم. البته از یک طرف نمی شود محکومش کرد، چرا که زمانی در زندگی اش دچار بحران شده و از طرفی نمی شود هم تائیدش کرد، چون دلیل نمی شود آدمی که در 25 سالگی با یک حکومت مشکل پیدا کرده تا هفتاد سالگی انتقامش را از همه مردم بگیرد. از همان روزی که آقای فراستی در سال 1366 از زندان بیرون آمد تمام آدمهایی که در کنار او کار می کردند همیشه از حضور او احساس ناامنی کردند. بروید جستجو کنید ببینید از صد پروژه مفید سینمای ایران حداقل 90 پروژه را همین موجود یک متر و نیمی با دردسر مواجه کرده. داریوش مهرجویی گفت « ذهن فراستی بیمار است.» او تاکید کرد: « فراستی از سینما، خودش و دیگران نفرت دارد.» به حضرت عباس راست می گه. دیدم که می گم.
سهمیه بنزین برای غیرمتعهدها
همزمان با طرح موضوع الله اکبرهای شبانه و احتمال تجمعات سبزها در روزهای برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران که کل مملکت به مدت یک هفته تعطیل است، دولت سهمیه اضافه بنزین شهریور را اعلام کرد. چه جوری باید بگه که « ای مردم ما از شما متنفریم، برید از تهران دیگه هیچ وقت این طرف ها پیداتون نشه.»
ندای سبز آزادی - سید مصطفی تاج زاده، عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب که از ساعاتی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بازداشت شد، همچنان در قرنطینه به سر می برد و بیست و چهارم مردادماه، دومین سالگرد حبس او در قرنطینه زندان اوین است.
او که تاوان حق طلبی و عدالت محوریش را می دهد، بی هیچ جرمی از حداقل حقوق یک زندانی نیز بی بهره است.
تاج زاده زبان گویای ملتی است که آزادیش را به غارت برده اند و فرزندانش را به حبس کشانده اند.
این آزاده سرفراز در سومین سال حبس غیرقانونی اش همچنان به روشنگری می پردازد و هر روز پرده ای از روی مفاسد و ندانم کاری های حکومتی بر می دارد که مدیران لایقش در زندان و متملقان به کرسی قدرت رسیده اند.
در سالگرد قرنطینه این آزاده سرفراز، ندای سبز آزادی اقدام به انتشار یادنامه ای از این دلاور اوین کرده است.
آنچه در پی می آید، یادداشت امین بزرگیان است که بدین مناسبت به رشته تحریر درآمده است.
بیماری تاجزاده
امین بزرگیان
مصطفی تاجزاده در نوشته ای از زندان به نام "حق تعیین سرنوشت ملی"، یکسال پس از جنبش سبز نوشت که : "جنبش سبز حد وسط را از بین برده است". این نوشته کلیدی پس از آن نوشته تاریخ سازش با عنوان "پدر و مادر باز ما متهمیم" که در واقع اولین متن صریح اعتراف به برخی اشتباهات نسل انقلاب و مسولین سابق نظام است، می تواند نقش و جایگاه جدید تاجزاده را نشان دهد.
این دو متن تاجزاده در واقع فراخوان های عمومی ای بودند برای بازسازی ونشان دادن مرزهای روشن دو نوع سیاست ورزی : سیاست ورزی متکی بر"بقا" و سیاست ورزی متکی بر "اصلاح".
تاجزاده از همه دوستانش خواست که بیاییم با بازسازی مشی و تفکراتمان به اصلاح طلبی وفادار باشیم و دست از سیاست ورزی متکی بر بقا بکشیم و به واقع اصلاح طلب باشیم. در سیاست ورزی متکی بر بقا، فرد و گروه سیاسی تنها به بقای در سیستم سیاسی می اندیشد. به همین دلیل تمام کنش های خودرا به گونه ای ساماندهی می کند که هیچوقت باعث رنجش "پدراعظم" نشود.
چون مرزهای بقا در دست پدر اعظم است، سیاستمداران بقا اندیش در دوجبهه کاملا متضاد محافظه کار و اصلاح طلب، مجبورند همواره دست و پای خود را به گونه ای جمع و گاه قطع کنند که همواره درون مرزهای بقا جا بگیرند.
پس از مدتی تمامی این احزاب و گروه ها با وجود تفاوت ها- به سبب بقا اندیشی صرفشان- عملا همشکل، یگانه و چهره های مختلف پدر اعظم می شوند. همچون پسرانی که با وجود تفاوت خلقیات، به پدرعمیقا شبیه اند. آنها محصول همبستری پدر با قدرت اند.
تاجزاده در مقاله "حق تعیین سرنوشت ملی" با حمله به حد وسط و نقش جنبش سبز در از بین بردن آن به سیاستی حمله می کند که هم به اصلاح می اندیشد و هم بقا اندیشی صرف دارد. او می نویسد: "جنبش سبز حد وسط را از بین برده، و درپی جامه عمل پوشاندن به حق تعیین سرنوشت و برگزاری انتخابات آزاد است ." این بدین معناست که دیگر نمی توان هم اصلاح طلب بود و هم به هرنوع صورت بندی انتخاباتی ای، به خاطر رضایت پدر و اجازه بقا توسط او، تن داد.
شاید الان بهتر متوجه شویم که چرا تاجزاده را به قرنطینه منتقل کردند. قرنطینه جایی بوده که بیماران واگیردار را به آنجا می فرستادند تا بیماری شان گسترش نیابد. تاج زاده را از ترس انتقال ایده های جدیدش - یا همان بیماری اش- به قرنطینه بردند. حمله تاجزاده به سیاست بقا اندیشی، برای حاکم، چیزی دست کم از وبا ندارد. و بی شک خطابش اینبار نه بقا اندیشان راست که بقا اندیشان چپ بود. خطر تاجزاده در واقع همینجاست. او می تواند اصلاح طلبی را از معده بازی سیاسی صرف در راهروهای پارلمان نجات دهد. اصلاحات با اندیشه های دست راستی در حال هضم شدن در معده سیستم است.
اصلاح طلبی از نظر تاجزاده اصلاح کردن است. لازمه اصلاح کردن، نشان دادن مرزهای روشن وضعیت ایده آل و وضعیت موجود است. هشداری که تاجزاده در نوشته های اخیرش بر روی آن به جد دست می گذارد درهم آمیختن این مرزهاست. این باور کلبی مسلکانه که وضعیت ایده آل وجود ندارد و باید با این شرایط کنارآمد، به نظر می رسد هدف اصلی یادآوری های مدام تاج زاده از اصلاح طلبی است.
تاج زاده نوشته که "ما حتماً بايد اعتراف كنيم، اما نه در دادگاههاي نمايشي و آن طور كه بازجوها ميخواهند و به اتهامات موهوم مرتكب نشده، بلكه در پيشگاه ملت و بر اساس حقيقت." تاج زاده به ما می گوید که این سنت اعتراف، لازمه هرنوع اصلاح است.
تاج زاده می گوید که "جنبش سبز حد وسط را از بین برده است". این تمام تفاوت اصلاح طلبی با "اصلاح طلبی" است. بیراه نیست که او را به قرنطینه بردند. بیماری اش "پدر" را می کشد.
داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران با اشاره به پذیرش جنسیتی برخی از رشته های دانشگاهی گفت:واقعا سر این قضیه جنسیتی کردن رشته ها خیلی ناراحت شدم. انگار دویست سال رفتیم عقب که مادربزرگ ها می گفتند دختر نباید درس بخواند. مگر می شود در قرن بیست و یکم؟.
وی تصریح کرد:این واقعیت است که دختر ها بهتر درس می خوانند و بیشتر امتیاز می آورند و بیشتر در امور داخلی مملکت دخالت می کنند. حالا می گویند معدن نباید برود. انگار باید کلاه بگذارد سرش برود تو معدن. نه آقا معدن ده ها رشته مختلف دارد.
به گزارش کافه سینما این کارگردان سینمای ایران که درنشست نقد و بررسی کتاب "در خرابات مغان"سخن می گفت خاطرنشان کرد: مردم هم مردم فهیم، باهوش، با ذکاوت، زیرکی هستند. به خصوص این نسل های جدید خیلی حیرت آورند. نداشتیم همچین آدم هایی قبلا. اینقدر موشکاف و اینقدر زیرک . خوشحالم که می توانم با اینها از طریق این کارها ارتباط برقرار کنم. و شاید به آن ذهنیت باروشان که دارد همینطور هی بهتر و بهتر می شود کمک کنم.
ندای سبز آزادی: مهندس مبرحسین موسوی که در پی حبس و حصر خانگی ۵۵۵ روزه دچار عارضه قلبی شدید شده، صبح امروز، پنجشنبه دوم شهریور در میان تدابیر شدید امنیتی به بخش سیسییو یکی از مراکز تخصصی قلب تهران منتقل شد.
بهگزارش منابع موثق، گفته میشود آخرین نخستوزیر جمهوری اسلامی و نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم که حدود 18 ماه در حصرخانگی بهسر میبرد، صبح امروز و در میان تدابیر امنیتی شدید، در کنار همسرش زهرا رهنورد به یکی از مراکز تخصصی قلب تهران منتقل شده است.
گفته میشود ماموران امنیتی از شب پیش از انتقال مهندس موسوی به بیمارستان در آنجا حضور یافته و در بخشهای مختلف بخش مزبور دوربینهای مداربسته کار گذاشتهاند.
ده ها مامور امنیتی و ماموران اطلاعات سپاه، نیرویانتظامی و لباسشخصی مراقبت از رهبر جنبش سبز و همسرش دکتر زهرا رهنورد را بهعهده دارند. کارکنان بخشی که میرحسین موسوی در آنجا بستری شده تا این ساعت حق ترک محل کار خود را نداشتهاند و موسوی بهطورکل ممنوعالملاقات است.
براساس این گزارش، موسوی صبح پنجشنبه بهدلیل انسداد عروققلبی تحت عمل آنژیوگرافی قرار گرفته که سهساعت بهطول انجامیده است. وی پس از عمل دوباره به سیسییو منتقل شده و ممکن است اقامت وی در بیمارستان طولانیتر شود.
گمانهزنیها حاکی از آن است در صورتی که زمان بستری شدن موسوی در بیمارستان طولانی شود، وی را بهصورت ایزوله در یک بخش مجزا نگهداری کنند.
تکمیلی
آخرین گزارش های دریافتی حاکی است، حال عمومی مهندس میرحسین موسوی پس از آنژیو رضایت بخش است و خانم زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی نیز در کنار او در بیمارستان به سر می برد.
انژیوگرافی قلبی چیست ؟
آنژیوگرافی (به انگلیسی: angiography) پرتونگاری از رگهای خونی، پس از پر کردن آنها از ماده حاجب، برای مشاهده و معاینه دقیق آنها است.
سرخرگ های کروناری، خون و اکسیژن مورد نیاز عضله قلبی را تامین می کنند. ممکن است این سرخرگ ها دچار تنگی شوند . این امر سبب کاهش جریان خون به قلب می شود . اگر یک لخته خون تشکیل شود و به طور کامل جریان خون از خلال سرخرگ را دچار انسداد سازد، حمله قلبی رخ می دهد.
آنژیوگرافی به پزشک کمک کرده تا بررسی کند که آیا نیاز به درمان هایی نظیرآنژیوپلاستی، جراحی بای پس کروناری یا درمان دارویی هست یا خیر.
این عمل همچنین به تشخیص بیماریهای عروق قلب در افرادی كه دارای عوامل خطرزا هستند کمک می کند. موارد خطرزا عبارتند از : فشارهای عصبی و استرس، سن، وجود بیماریهای قلبی در خانواده، چربی خون (كلسترول و تری گلیسرید) بالا، استعمال دخانیات، فشار خون، بیماری قند یا دیابت.
در حالیکه یک ناو هواپیمابر آمریکا چهار ماه پیش از موعد راهی خاورمیانه شده است، وزير دفاع آمريکا در این خصوص اعلام کرده است که «آمریکا برای تهدید از سوی ایران و بحران سوریه خود را آماده می کند».
لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا روز چهارشنبه، اول شهریورماه، در ایالت واشینگتن که مقر ناو «يو اس اس جان استِنس» است، سوار بر عرشه این کشتی گفت که «تسریع در اعزام این ناو هواپیمابر به منظور مقابله با تهدیدهای زیادی است که در حال حاضر در خاورمیانه وجود دارد».
به گزارش خبرگزاری فرانسه، ناو «يو اس اس جان استِنس» چهارماه زودتر راهی منطقه شده است تا به يک ناو ديگر آمريکايی که هم اکنون در منطقه است، بپیوندد.
آقای پانهتا روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت: «روشن است که ایران یکی از تهدیدهایی است که باید قادر به تمرکز در مورد آن باشیم.»
به گزارش رادیو فردا وزیر دفاع آمریکا افزود: «ما آماده هستیم با تمامی تهدیدهایی که میتواند از ایران ناشی شود مقابله کنیم.»
وی همچنین تاکید کرد که آمریکا ناآرامیهای سوریه را نیز از نزدیک تحت نظر دارد.
ايران چندين بار تهديد کرده است که در پاسخ به تشدید تحریمها علیه تهران، ممکن است تنگه هرمز را به روی کشتیها ببندد.
در واکنش به اين تهديدها، آمريکا و متحدانش دست به اقداماتی مانند آمادهسازی نيروهایشان برای مينزدايی تنگه هرمز زدهاند، تا مانع از اين کار شوند.
مقامهای آمريکايی بارها اعلام کردهاند که اقدام احتمالی ايران در بستن تنگه هرمز را تحمل نخواهند کرد و اين اقدام، «خط قرمز» ايالات متحده محسوب میشود.
لئون پانهتا، پیشتر گفته بود اگر ایران بخواهد کشتیرانی در خلیج فارس را مختل کند، با شکست مواجه خواهد شد.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، نیز اخیرا در مورد تهدید ایران برای بستن تنگه هرمز گفته بود: «من شک دارم که این تهدیدها به عملیاتی جدی منجر شود... ین تصمیم مجلس ایران بود ولی چند روز پس از این تصمیم علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران گفت که چنین موضعی واقعگرایانه نیست.»
هر روز حدود شانزده ميليون بشکه نفت از تنگه هرمز به طرف بازارهای جهانی میرود، ولی با توجه به تهديدهای جمهوری اسلامی، به نظر میرسد که همسايگان عرب ايران بيش از پيش به مسيرهای جایگزین روی می آورند.
مصطفی خلجی
محسن پرویز وقتی از سمت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برکنار شد، بسیاری در ایران پایکوبی و شادمانی کردند؛ گرچه این شادی عمری طولانی نداشت، و جانشین آقای پرویز هم دستکمی از او نداشت.
محسن پرویز، که برآمده از فضای «بسیج و انقلاب اسلامی» بود، به مدت پنج سال بالاترین مقام در زمینه انتشار کتاب در ایران را بر عهده داشت.
آمدن او که مصادف بود با پایان دوران اصلاحات کام بسیاری از نویسندگان و ناشران و اهالی کتاب را تلخ کرد.
به طور خاص در دوران پرویز، و به طور کلی در دولت نهم، سانسور کتاب شدت بیشتری گرفت و فعالیتهای مستقل در حوزه ادبیات، مثل برگزاری جوایز کتاب نیز محدودتر شد.
در این حوزه هم مثل دیگر عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، دایره «خودیها» تنگتر شد و آنقدر اوضاع وخیم شد که حتی بسیاری از دوستان دولت در آن روز به دشمنان فردایش تبدیل شدند.
زیر سایه مدیریت پرویز بود که مکان نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به مصلای این شهر انتقال یافت و کیفیت آن افت شدیدی کرد. مردم به نحوه برگزاری نمایشگاه شکایت داشتند و دولت هیچ تمهیدی جز اطاعت از فرمان احمدینژاد در زمینه جابهجایی زوری نمایشگاه نیندیشیده بود.
همچنین اداره کتاب دوران پرتنشی داشت و انتخاب مجید حمیدزاده از سوی محسن پرویز به سمت ریاست اداره کتاب، اعتراضات گستردهای را در پی داشت.
در زمان مسؤولیت آقای حمیدزاده در اداره کتاب، بسیاری از ناشران نسبت به روند طولانی صدور مجوز کتاب و شیوه سانسور کتابها اعتراض و انتقادهای متعددی را ابراز کردند. انبوهی از کتابها بیش از دو سال در اداره کتاب منتظر مجوز بودند و با این حال اداره کتاب هیچگاه عنوان این کتابها را اعلام نمیکرد.
به عنوان نمونه، مدیران سه انتشارات ققنوس، قصیدهسرا و روشنگران، بهمن سال ۱۳۸۵ در اعتراض به سختگیریها و شیوه سانسور کتاب، از اداره کتاب وزارت ارشاد به دیوان عدالت اداری شکایت کردند.
شیرین عبادی، وکیل این سه ناشر نیز در اظهاراتی هدف این شکایت را لغو آییننامه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره ممیزی کتاب و الزام وزارت ارشاد به تبعیت از قوانین مصوب و قانون اساسی عنوان کرد.
اما حمیدزاده در واکنش به این شکایت گفت «ما در انجام وظیفه خود هیچ تردیدی نداریم و از نظر ما ممیزی کتاب یک امر قانونی است که به ما محول شدهاست.»
در واقع میتوان و باید تمام عملکرد حمیدزاده را به پای مقام بالاترش یعنی محسن پرویز نوشت. اما اکنون پس از گذشت سالها از آن دوران، آقای پرویز نه تنها مسؤولیت اقدامات و کوتاهیهای خود را بر عهده نمیگیرد بلکه به کلی منکر نقش خود در سانسور کتاب میشود.
وی به تازگی در گفتوگو با ایلنا، خود را از اتهامات بری دانسته و گفته است: «از نظر من مسئول ارشد این حوزه (معاون فرهنگی) ممیز کتاب نیست و کارهای دیگری دارد. به همین دلیل نباید وارد جزئیات این حوزه بشود و اگر شد، یعنی حوزههای دیگر را مورد غفلت قرار داده است.»
وی در جای دیگری از این گفتوگو همین ادعای عدم دخالت در امر کتاب را تکرار کرده و گفته است: «من معاون فرهنگی بودم، نه ممیز کتاب. وظیفهٔ من این بود که مسائل کلان این حوزه را بررسی کنم و سعی کنم اتفاقی بیافتد که مسیر درستی ایجاد شود.»
قبول این ادعا گرچه سخت است، اما بر فرض صحت آن چیزی از مسؤولیت آقای پرویز کم نمیکند. چطور ممکن است که طی پنج سال، عالیترین مقام در حوزه کتاب، نتواند به این حوزه آن طور که اکنون ادعا میکند، سامان دهد.
یعنی محسن پرویز که اکنون خود منتقد وزارت ارشاد شده، دستانش به تمامی بسته بود؟ انداختن مسؤولیت به گردن مسئولان دیگر با این ادعا که اگر شرایط طور دیگری بود بهتر عمل میشد، دردی را دوا نمیکند.
اکنون اهالی کتاب در چرخه غیرقابل قبول وزارت ارشاد به ویژه حوزه کتاب فرسوده میشوند. به قول حسین سناپور، یکی از نویسندگان معاصر، قصر یا دادگاهی که کافکا تشریح میکند، فقط برای نشان دادن مظلومیت انسانی نیست که گرفتار آن دستگاه شده، بلکه برای فهمِ سازوکار آن دستگاه هم است.
حالا این موقعیت کافکایی را که سناپور توضیح میدهد باید در مورد سازوکار اداره کتاب گفت که با بیگانگی کامل از اهالی کتاب و کاری که در اصل برای آن ساخته شده، نه فقط آدمهای فرهنگی را خرد میکنند و فرهنگ را هم به تبعِ آن، که خود نیز کمکم ماهیتی غیرانسانی و دستگاهی پیدا میکند و آدمهای خودش را هم به چنان مسیری سوق میدهد.
همزمان با ادامه صعود قیمت جهانی طلا، بازار داخلی طلا و سکه نیز امروز شاهد رشد قیمتها بود.
هر اونس طلا در جریان معاملات امروز بازارجهانی تا یکهزار و ۶۶۴ دلار صعود کرد که بالاترین نرخ طی ۴ ماه گذشته است. این رشد در پی ادامه افت ارزش برابری دلار آمریکا در برابر سایر ارزهای معتبر رخ داد.
به گزارش بازتاب ارزش دلار در برابر ریال ایران افزایش یافت و به ۲۱۶۰ رسید.یورو نیز امروز به ۲هزار و ۷۱۲ تومان رسید.همچنین قیمت پوند در بازار امروز ۳ هزار و ۴۳۰ تومان شد.
تمام سکه طرح قدیم نیز امروز به ۸۲۸ هزار تومان رسید.قیمت تمام سکه طرح جدید نیز ۸۲۶ هزار و ۵۰۰ تومان بود.
هر گرم طلای ۱۸ عیار هم از ۸۱ هزار و ۹۰۰ تومان به ۸۴ هزار و۴۰۰ تومان افزایش یافت.
انجمن بينالمللی ايرانشناسی روز چهارشنبه، اول شهریورماه، در بيانيه ای با انتقاد از رويکرد وزارت علوم ايران در قبال نهمين کنفرانس دوسالانۀ اين انجمن در استانبول گفت که «هراس از رفتار کينهورزانه» اين وزارتخانه باعث شده است پژوهشگران ساکن ايران از حضور در اين کنفرانس خودداری کنند.
نهمين کنفرانس دوسالانۀ انجمن بينالمللی ايرانشناسی در روزهای ۲ تا ۴ اوت ۲۰۱۲ در شهر استانبول ترکيه برگزار شد.
در بيانيه این انجمن به امضای دکتر هوشنگ شهابی، رئيس انجمن بينالمللی ايرانشناسی، که يک نسخه از آن در اختیار راديوفردا نیز قرار گرفته آمده است: «مايه تاسف است که اندک زمانی پيش از برگزاری کنفرانس روزنامۀ کيهان، ارگان نيمهرسمی جمهوری اسلامی ايران، بیاعتنا به ماهيت و اهداف انجمن، در نوشته و گزارشهای گوناگون اين انجمن را آماج اتهامات يکسره نادرست و ناروا کرد و کنفرانس را مولود تبانی و توطئه عوامل صهيونيستی و سلطنتطلب شمرد».
به گزارش رادیو فردا در بيانيه انجمن بينالمللی ايرانشناسی تصريح شده است که روزنامه کيهان از وزارت علوم و فناوری ايران خواسته بود تا مانع حضور ۷۴ پژوهشگر و استاد ايرانی در اين کنفرانس شود.
در اين بيانيه آمده است: «وزارت علوم، پژوهش و فناوری ايران ظاهراً در اجابت فوری اين درخواست به رؤسای دانشگاهها و مراکز علمی دستور داد تا با تهديد دعوتشدگان به اخراج از نهادهای آموزشی و پژوهشی ايران، آنان را از شرکت در کنگره منصرف سازد. در پی چنين تهديدهایی بود که بيشتر پژوهشگران دعوت شده از ايران رای به انصراف از شرکت در اين کنگره دادند.»
گزارشها حاکی است که در پی حملات کيهان و خبرگزاری فارس به کنفرانس انجمن بينالمللی ايرانشناسی در استانبول، روزنامه کيهان، خبرگزاری فارس و وزارت علوم اعلام کردند ۱۴ دانشگاه و موسسه نظير دانشگاه تهران، اصفهان، مشهد، آزاد، تربيت مدرس، الزهرا، پيام نور، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و موسسه حکمت و فلسفه ايران که قرار بود برخی از اعضايشان در کنفرانس استانبول مقاله ارائه دهند از کنفرانس و انجمن بينالمللی ايرانشناسی اعلام برائت کردند.
انجمن بينالمللی ايرانشناسی میگويد که «به احتمال بسيار» دليل اين انصراف تنها محروم شدن از تدريس دانشگاهی در ايران نبود. در تصميم به اين انصراف، «هراس از محکوم شدن به کيفرهای ديگری را نيز که در حوزۀ اختيارات و عمليات مراکز امنيتی جمهوری اسلامی است را نمیتوان ناديده گرفت».
طبق بيانيه انجمن بينالمللی ايرانشناسی، به دنبال انصراف پژوهشگران ساکن ايران از این کنفرانس، سيزده نشست کنفرانس از ميان يکصد و بيست و پنج نشست برنامهريزی شده برگزار نشده است.
در ادامه اين بيانيه آمده است: «انجمن بينالمللی ايرانشناسی با رد قاطعانۀ اتهام سياسی بودن اين انجمن، نه تنها تهديدهای جمهوری اسلامی را در محروم ساختن استادان و پژوهشگران ايران از شرکت در يک گردهمایی علمی و پژوهشی، بلکه نمونههای ديگر رفتار خودسرانه و غيرقانونی مقامهای مسئول اين حکومت در تهديد آزاديهای علمی و نقض استقلال دانشگاههای ايران را بهشدّت محکوم میکند.»
انجمن بينالمللی ايرانشناسی به رهبران و ديگر مقامهای مسئول جمهوری اسلامی هشدار داده است که دخالتهای «پيگير و غيرقانونی» در فعاليتهای آموزشی و پژوهشی استادان، مربيان و دانشجويان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در ايران «سرانجام عاملی منفی و بازدارنده در رشد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سياسی جامعۀ ايرانی خواهد داشت».
انجمن بينالمللی ايرانشناسی نخستين بنياد ويژۀ مطالعات ايرانشناسی است که به سال ۱۹۶۷ ميلادی در خارج از ايران بنيان نهاده شده و دارای استقلال مالی است و تاکنون «هيچ گاه و از هيچ دولت يا نهاد سياسی ديگری کمک مالی دريافت نکرده تا استقلال دانشگاهیاش هميشه محفوظ ماند».
سازمان ملل میگوید به نظر میرسد ایران با نقض تحریمهای این سازمان، به سوریه تسلیحات میفرستد. کمیته امنیت سازمان ملل و کشورهای غربی پیشتر نیز این اتهام را مطرح کرده بودند.
به گزارش اول شهریورماه خبرگزاری رویترز، جفری فلتمن، رئیس امور سیاسی سازمان ملل، به شورای امنیت این سازمان اعلام کرد که دبیر کل سازمان ملل بارها نگرانی خود را از ارسال اسلحه و ادوات اطلاعاتی برای رژیم بشار اسد به منظور سرکوب مخالفان، ابراز کرده است و افزود که به نظر میرسد این اقدامات در مواردی با نقض «قطعنامه ۱۷۴۷» شورای امنیت صورت میگیرد.
وی در ادامه تأکید کرد که این قطعنامه، که سال ۲۰۰۷، به تصویب رسیده، صادرات اسلحه از سوی ایران را منع کرده است.
آقای فلتمن در حالی این اتهام را مطرح کرده است که کمیته امنیت سازمان ملل تیرماه سال جاری با انتشار گزارشی از موارد نقض تحریمها توسط ایران، اعلام کرده بود که ارسال اسلحه به سوریه بزرگترین بخش از جابهجایی غیرقانونی جنگافزار توسط جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد.
در عین حال آمریکا نیز بارها جمهوری اسلامی را به صدور اسلحه و منابع مالی و اطلاعاتی برای حکومت بشار اسد متهم کرده است؛ اتهامی که از سوی دیگر کشورهای غربی نیز مطرح شده است و ایران همواره آن را رد کرده است.
معترضان سوری نیز میگویند در درگیریهای سوریه، نیروهای سپاه پاسداران و حزبالله به کمک دولت سوریه آمدهاند.
در همین زمینه مخالفان بشار اسد ۱۴ مردادماه، ۴۸ ایرانی را در حومه شهر دمشق ربودند و اعلام کردند که عدهای از این افراد عضو سپاه پاسداران جمهوری اسلامی هستند، که به دنبال آن جمهوری اسلامی اعلام کرد شماری از افراد ربوده شدن «از بازنشستگان سپاه و ارتش» هستند.
۱۷ ماه از آغاز ناآرامیها در سوریه میگذرد و به گفته سازمان ملل تا کنون بیش از ۱۸ هزار تن در اثر این ناآرامیها کشته شدهاند.
همچنین سازمان ملل میگوید حدود ۱۷۰ هزار نفر نیز در این مدت سوریه را ترک کردهاند و در عین حال نزدیک به ۲.۵ میلیون تن در سوریه نیازمند کمک هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر