کلمه – گروه اجتماعی: در حالی که بر اساس فقه اسلامی زندان جایگاهی در مجازات شرعی ندارد، این بار معاون مرکز آموزش و پژوهش سازمان زندان ها از رشته جدید دانشگاهی “زندانبانی” خبر می دهد.
ناصر ربیعی از ورود رشته مددکاری قضایی در مقطع کارشناسی در دانشگاههای علمی- کاربردی سازمان زندانها خبر داد و ضرورت وجود این رشته را به روز کردن زندانبانی دانست.
این مقام مسئول از وضعیت نامساعد زندان ها و رفتار غیرانسانی و غیرقانونی زندانبان ها با زندانیان سخن نگفت.
جمهوری اسلامی با وعده تبدیل کردن زندان ها به دانشگاه به روی کار آمد ولی اینک زندان ها جوابگوی کثرت زندانیانی نیست که با عناوین مختلف به حبس فرستاده می شوند.
بر اساس آمار منتشر شده، تعداد زندانیان در سال ۵۷ که منجر به انقلاب اسلامی شد، با توجه به جمعیت ۳۶ میلیون نفری نزدیک به ۱۰ هزار نفر بود. با در نظر گرفتن آمار رشد زندانیان بر اساس جمعیت کشور، باید میزان زندانیان ایران نسبت به دو برابر شدن جمعیت به حدود ۲۰ هزار نفر میرسید. در حالی که تعداد زندانیان نزدیک به ۱۷۰ هزار نفر شده است.
این در حالی است که در دنیا متوسط زندانی به ازای هر یکصد هزار نفر، ۱۴۸ نفر است که این میزان در ایران به ازای هر یکصد هزار نفر، ۲۷۱ نفر است که این میزان تقریبأ دو برابر متوسط جهانی است.
در حال حاضر برخی از زندانها بیش از ۵ برابر ظرفیت خود زندانی دارند و تغذیه نامناسب، وضعیت بهداشتی ناگوار، رفتار نامطلوب زندانبان از مشکلات جدی در این زندان هاست.
چندی پیش یونس موسوی نماینده فیروزآباد با اشاره به اینکه تعداد زندانیان در زندان ها آنقدر زیاد است که تا روی پله ها هم میخوابند، خواستار افزایش بودجه سازمان زندان ها شده بود. او گفته بود که بودجه سازمان زندانها کفاف تامین لباس و غذای زندانیان را نمی دهد و آن قدر در زندان ها مشکل هست که به هر دو نفر یک پتو میرسد.
اما طی این سالها کسی نپرسیده است چرا این همه زندانی در حکومتی وجود دارد که براساس بند اول قانون اساسی، وظیفه دولت، فراهم کردن زمینه های رشد و تعالی مردم است.
اینک معاون مرکز آموزش و پژوهش سازمان زندانها درباره ورود رشته جدید مددکاری قضایی به دانشگاههای سازمان زندانها می گوید: برای ایجاد این رشته تخصصی حداقل دو سال مطالعه و یک سال پیگیری و دفاع شده است تا اینکه از طریق مراجع رسمی و قانونی بالاخره ایجاد این رشته تحصیلی تصویب شد.
ناصر ربیعی ادامه می دهد: این رشته تحصیلی به نوعی مکمل زندانبانی نوین و به روز است و دانشجویان میتوانند در کنار آموزش مددکاری واحدهای قضایی و حقوقی مکمل را هم پاس کنند و این رشته از آغاز ترم تحصیلی دانشگاهها وارد شده و از آنجایی که تمام واحدهای دانشگاهی ظرفیت پذیرش ندارند فعلا تنها در دو مرکز از۱۰مرکز علمی کاربردی، سازمان زندانها تدریس میشود.
این ادعاها در حالی صورتی می گیرد که نامه های زندانیان سیاسی عبدالله مومنی، عیسی سحرخیز، مهدی محمودیان، حمزه کرمی و ده ها زندانی دیگر حاکی از وضعیت نابسامان و تاسف آور زندان های جمهوری اسلامی است.
اهانت، فحاشی، تحقیر، شکنجه های روحی و جسمی، سر به توالت فرو کردن، زندان انفرادی و .. تنها شمه ای از اتفاقاتی است که در زندان های امروز ایران می افتد و حالا لابد قرار است بانیان وضع فعلی، به تربیت انبوه زندانبان برای نگهداری از زندانیان آینده هم بپردازند.
در همین باره در کلمه بخوانید:
به جای انکار وجود زندانیان سیاسی، به وضع تأسفبار زندانها رسیدگی کنید
مسئولان دانشکده فنی دانشگاه تهران به بهانه اعمال تغییراتی در فضای فیزیکی این دانشکده در راستای طرح تفکیک جنسیتی، فضاهای داخلی پردیس فنی و دانشکده معدن را برای دانشجویان دختر و پسر بهصورت گسترده تفکیک کردهاند.
به گزارش اعتماد؛ تفکیک کتابخانه، سالنهای مطالعه، سایتهای دانشگاه و بوفه دانشجویی از مهر امسال از جمله اقداماتی است که در راستای طرح تفکیک جنسیتی در این دانشکده در حال پیگیری است. این در حالی است که چندی پیش نیز پذیرش تکجنسیتی دانشجو در رشته معدن، دانشجویان این دانشکده را به واکنش واداشته بود.
یکی از دانشجویان این دانشگاه میگوید: فعالیت کمیتههای انضباطی دانشگاه در زمینه بحث حجاب از چند وقت گذشته در دانشگاه زیاد شده است و دانشجویان زیادی در این زمینه به کمیته انضباطی فراخوانده شدهاند. این دانشجوی دختر رشته مهندسی معدن میگوید: به دلیل اینکه یکششم دانشجویان فنی دختر هستند، امکان تفکیک کلاسهای درس تا به حال وجود نداشته است اما دیگر مکانهای عمومی دانشگاه در حال تفکیک و جداسازی برای پسران و دختران است.» او با بیان اینکه «ما موضوع پذیرش تکجنسیتی رشته معدن در دانشگاه تهران را از طریق سازمان سنجش و مجلس و تعدادی از اساتید پیگیری کردهایم»، نسبت به پذیرش تکجنسیتی دانشجو در رشته تحصیلی و آینده شغلیاش ابراز نگرانی میکند.
رشته معدن از جمله رشتههایی بود که در کنکور سال گذشته پذیرش دانشجو در آن در برخی دانشگاهها تکجنسیتی و مختص به آقایان شده بود. اعلام ظرفیت دانشگاهها در سال ۹۰ از پذیرش تکجنسیتی ۴۰ رشته تحصیلی در ۲۰ دانشگاه کشور خبر میداد. رشتههای فنی مختص پسران و رشتههایی همچون زیستشناسی، حسابداری، شیمی، هنر، تاریخ، جغرافیا، علوم اجتماعی، فلسفه، کتابداری و… در بسیاری از دانشگاهها در این دفترچه به دختران اختصاص داده شده بود.
مهندسی معدن، مهندسی نفت، مهندسی مکانیک و مهندسی برق هم از جمله رشتههایی بودند که پذیرش دانشجو در آن در بیشتر دانشگاهها بهصورت تکجنسیتی و برای پسران شده بود. امسال نیز در کنکور کارشناسی ارشد ۹۱، پذیرش دانشجو در دانشکده معدن دانشگاه تهران به صورت تکجنسیتی شده بود که اعتراض دانشجویان و بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی و انجمن علمی دانشکده مهندسی معدن را به دنبال داشت.
سهمیهبندی جنسیتی گسترده دانشگاههای کشور در حالی است که تنها به عنوان نمونه از شش دانشجوی برتر دانشکده مهندسی معدن دانشگاه تهران در سال جاری که میتوانند به صورت مستقیم به مقطع کارشناسیارشد راه پیدا کنند، چهار نفر دختر هستند. با همین استناد دانشجویان و کارشناسان معتقدند چنین تصمیمگیریهای غیرکارشناسانهیی با ایجاد دید منفی کاذب نسبت به دشواری رشتههای فنی مثل مهندسی معدن، باعث کاهش تمایل داوطلبان در ورود به این رشته میشود.
در پی انتشار بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی و انجمن علمی دانشکده مهندسی معدن در اعتراض به اعلام پذیرش تکجنسیتی رشته مهندسی معدن در مقطع کارشناسی ارشد و امضا شدن این بیانیه توسط اساتید و دانشجویان، مشخص شد ظاهرا یکی از علل این تصمیمگیری، اطلاعات اشتباهی بوده که ریاست دانشگاه تهران، درباره تعداد دانشجویان دختر شاغل به تحصیل در دانشکده معدن داشته و نهایتا یک روز بعد این مورد به صورت اصلاحیه در سایت سازمان سنجش مورد اصلاح قرار گرفت.
با این وجود نگرانی دانشجویان و کارشناسان نسبت به پذیرش محدود دانشجویان دختر و تکجنسیتی شدن این رشته در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، در سالهای آینده و در دیگر دانشگاههای کشور ادامه دارد. در همین راستا چندی پیش رییس دانشگاه سیستان و بلوچستان اعلام کرد: رشتههای زمینشناسی و معدن در سال تحصیلی ۹۲-۹۱ در این دانشگاه تکجنسیتی میشوند. او همچنین عنوان کرده بود برخی رشتههای هنر هم قابلیت تکجنسیتی شدن را دارند که هنوز تصمیمگیری قطعی درباره آن صورت نگرفته است.
اما تفکیک جنسیتی گسترده در دانشگاهها در حالی صورت میگیرد که این اقدامات مغایر با نامه رییسجمهور به وزیر علوم و بهداشت در تاریخ ۱۵/۴/۹۱ در مخالفت با تفکیک جنسیتی و بازنشسته کردن اساتید است. از همین رو چنین اقداماتی شائبه تبلیغاتی و ظاهری بودن این نامه را با گذشت زمان، هر چه بیشتر آشکار کرده است چراکه نگاهی به اخبار مربوط به تفکیک جنسیتی در مدت گذشته بیانگر این است که دانشگاهها با حمایت وزارت علوم همچنان در حال اجرای گسترده این طرح هستند. به عنوان نمونه چندی پیش رییس دانشگاه اصفهان اعلام کرد در سال تحصیلی جاری در مقطع کارشناسی رشتههایی که ۹۰ درصد متقاضی آن از یک جنسیت باشد، ظرفیت پذیرش آن تکجنسیتی میشود.
به گفته محمدحسین رامشت، در رشتههایی مانند الهیات یا عربی، ۹۰ درصد متقاضیان را دانشجویان دختر تشکیل میدهند بنابراین در این رشتهها فقط دانشجوی دختر پذیرش میشود. او همچنین رشتههایی نیز مانند نقشهکشی یا زمینشناسی را رشتههایی دانست که بیشتر دانشجویان متقاضی آن را پسران تشکیل میدهند برای همین در این رشتهها هم فقط دانشجوی پسر پذیرش میشود. به گفته او در سال تحصیلی جدید ۱۰ الی ۱۵ رشته در مقطع کارشناسی دانشگاه اصفهان به صورت تکجنسیتی دانشجو پذیرش خواهد کرد.
چندی پیش رییس دانشگاه بوعلیسینای همدان هم اعلام کرد تمام دانشکدههای اقماری دانشگاه به صورت تکجنسیتی دانشجو پذیرش میکنند. به گفته محمدعلی زلفیگل، دانشگاه بوعلی سینا نیز در پردیس اصلی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشتههای زمینشناسی، باستانشناسی، ماشینآلات کشاورزی و علوم دامی فقط دانشجوی پسر و در رشتههای زبان فرانسه و حسابداری فقط دانشجوی دختر پذیرش میکند.
دفترچه کنکور کارشناسی ارشد سال ۹۱ بیانگر این بود که تفکیک جنسیتی بسیار گستردهتر از سالهای گذشته در دانشگاههای بزرگ کشور در حال پیگیری است. براساس این دفترچه در تمام دروس شش دانشگاه دولتی کشور سهمیهبندی جنسیتی صورت گرفته است. دانشگاه تهران، علامه طباطبایی، صنعتی اصفهان، رازی کرمانشاه، لرستان، بوعلی همدان و قم اقدام به پذیرش مجزای دختران و پسران در تمام رشتههای تحصیلی کرده بودند.
همچنین اعلام ظرفیت دانشگاهها در سال ۹۰ مشخص کرد در ۴۰ رشته تحصیلی در ۲۰ دانشگاه کشور پذیرش دانشجو به صورت تکجنسیتی صورت گرفته است. با این وجود باید منتظر ماند تا مشخص شود طرح پذیرش تکجنسیتی دانشجو در دانشگاههای کشور در کنکور سراسری امسال چگونه اعمال میشود.
دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان: خدایا نیرو ده مرا در این ماه براى برپا داشتن فرمان و دستورت و بچشان به من شیرینى ذکرت و به من یاد ده طرز بجا آوردن سپاس گزارىت را به بزرگواریت و نگاهم دار در آن به نگهدارى و محافظت خود اى بیناترین بینایان
کلمه – گروه اقتصادی: هنوز دو روز از وعده معاون اول احمدی نژاد برای «هدیه دادن رفاه به مردم» نگذشته بود که فریاد «هیهات منا الذله» مردم نیشابور، بالاخره اولین صدای اعتراض را در واکنش به تحقیرهای پیاپی مردم در صف های طولانی مرغ جبره بندی به نرخ دولتی بلند کرد. خبر ناآرامی نیشابور البته بسیار مبهم و سربسته در رسانه ها منعکس شد، اما همین مقدار هم نشان می داد که کارد به استخوان مردم رسیده است.
درست در روزهایی که خط و نشان های برخی از نظامیان و سیاسیون شبه نظامی برای بستن تنگه هرمز شدیدتر می شود و فریاد مدیریت جهانی از سوی مسوولان کشور گوش دنیا را کر کرده است، اینجا در داخل کشور صف های مرغ سهمیه ای هر روز طولانی و طولانی تر می شود تا سوء مدیریت حاکمیت تنها برای ساماندهی بازار یک محصول یعنی مرغ پیش چشم همگان نمایان شود.
در همین باره در کلمه بخوانید:
التهاب در صنعت تولید مرغ گوشتی/ اعتصاب در کرمانشاه و صومعه سرا
صفهای طولانی و ساعتها معطلی برای خرید دو عدد مرغ جیرهبندی دولتی
عکس/ نمودار افزایش قیمت مرغ
صفهای مرغ همچنان طولانیتر میشود؛ مردم نگران قحطی
مرغ باز هم گرانتر میشود/ دولتیها دروغ میگویند
قیمت مرغ، تا ۸۰۰۰ تومان/ فروش در میادین ترهبار با ثبت نام و دریافت شماره
دولتیها از علت گرانی مرغ میگویند: القاء دشمنان است؛ مردم احتکار میکنند
صحنههایی رقتبار که رسانههای حکومتی به آن میگویند «استقبال پرشور مردم از مرغ دولتی»
به گزارش کلمه، دولت در حالی با شدت گرفتن موج گرانی مرغ، وعده ارزان شدن این محصول و کنترل بازار آن را داد که حالا با گذشت هفته ها از این وعده، نه مرغی ارزان و تثبیت شده و نه صف های آن برچیده شده است. در بازار خرده فروشی تهران، هر کیلو مرغ بین ۷۶۰۰ تا ۸۰۰۰ تومان فروخته میشود، در شهرستان ها هم اوضاع بهتر از این چشم نمی خورد.
مردم روزه دار، تابستان داغ و روزهای طولانی را با حضور در صف های مرغ پشت سر می گذارند؛ صف هایی که شاید سهمی از این مرغ ها نصیبشان کند و بعید هم نیست که آنها را دست خالی روانه سفره های افطار کند.
در این میان اگرچه صف های مرغ از سوی رسانه های حکومتی تعبیر به «استقبال پرشور و باشکوه» مردم می شود و چنانچه در این رابطه خبرگزاری دولتی ایرنا با انتشار تصاویری از غرفه های شلوغ عرضه مرغ دولتی در مصلای تهران، مرغ را «پر تقاضا ترین کالای نمایشگاه مصلی» عنوان کرد، اما بی برنامه گی و وعده های تو خالی دولت برای ارزان شدن این محصول، باعث گلایه شهروندان شده است.
اعتراض خیابانی به گرانی و جیره بندی مرغ در نیشابور
روز دوشنبه در نیشابور تعداد زیادی از شهروندان در اعتراض به گرانی و تورم، در یکی از میدان های این شهر تجمع کردند و شعارهایی علیه دولت سر دادند. این تجمع با واکنش دادستان نیشابور مواجه شده و او مردم معترض را متهم کرده که «برای دو عدد مرغ در خیابان راه رفته اند.»
گفته شده که این تجمع اعتراضی به صورت خودجوش در مقابل یک مرغ فروشی برگزار شده و درپی افزایش جمعیت معترضان، پلیس و نیروهای امنیتی و پلیس ضد شورش امکان دخالت نیافتند. بلافاصله مسئولان دولتی در جمع مردم حاضر شده اند و وعده داده اند که «اگر مرغ میخواهید، از فردا در سطح شهرستان توزیع میکنیم.» مسئولان قضایی و انتظامی هم به تهدید معترضان پرداخته و گفته اند: «خدا نکند روزی برسد که در شعار و عمل بخواهید حرکاتی را انجام دهید که در مقابل نظام و مسئولین عالی نظام قرار بگیرد.»
صدای رسانه های حکومتی هم درآمد
از دیگر نقاط کشور نیز خبر می رسد که وضعیت گرانی ها و به خصوص افزایش قیمت مرغ به نارضایتی گسترده مردمی منجر شده است. در کرمانشاه با وجود صف های طولانی برای توزیع جیره مرغ دولتی، مرغ به قیمت هایی بالاتر عرضه می شود که باعث نارضایتی مردم شده است. از بردخون هم گزارش شده که در ازای ارائه شناسنامه سرپرست خانوار، دو مرغ به خانواده مذکور داده میشود و این امر موجب گلایه شهروندان بردخونی از نحوه توزیع و سهمیه مرغ در این شهر شده است.
کار به جایی رسیده که خبرگزاری فارس وابسته به سپاه، از گلایه تعدادی از شهروندان از نحوه توزیع مرغ در بردخون گزارش داده و از قول آنها نوشته که خواستار توجه به مشکلات و نیازهای مردم هستند.
در این گزارش به نقل از یکی از شهروندان نقل شده که بعد از حدود دو ساعت انتظار برای خرید چند کیلو مرغ به دلیل همراه نداشتن شناسنامه از توزع مرغ به او خودداری کرده اند.
شهروند دیگری گفته است: “کاش مسئولان توجه بیشتری به وضعیت مردم میکردند که چگونه در حال روزه مجبورند در صف مرغ بایستند تا در سفره افطار از گوشت مرغ میل کنند.”
خبرگزاری مهر نیز در گزارشی اعلام کرد که روز به روز به طول صف های مردمی در شهر مریوان برای دریافت مرغ یارانه ای اضافه می شود. از آمل نیز گزارش شده که متصدیان فروش مرغ در آمل از توزیع کم سهمیه مرغهای دولتی انتقاد کرده و خواستار افزایش سهمیه را برای پاسخگویی به نیاز شهروندان شده اند.
از سوی دیگر عرضه نشدن کافی مرغ با قیمت دولتی و تشکیل صفهای طویل برای خرید آن در مراکز عرضه مستقیم کالا باعث شده که مردم بخش زیادی از نیازهای خود را از بازار آزاد تامین کنند و در حالی دولت تاکید کرده که فروش هر کیلو مرغ با قیمت بیش از ۵۲۰۰ تومان غیر قانونی است، اما همچنان در سطح شهر تهران و دیگر شهرستان ها، مرغ با قیمتهای بیش از این عرضه میکنند.
برخی خرده فروشی های مرغ می گویند که حتی بار خریداری شده آنها را هم دولت در طول حمل و انتقال غصب کرده و روانه مراکز عرضه مرغ می کند. موضوعی که رسانه های از آن به «برخورد با قاچاق مرغ» تعبیر می کنند.
در این میان، علاوه بر مطالب طنز، خبرهای عجیبی هم در این باره به رسانه ها راه یافته؛ از جمله خبر سرقت ۲۰۰۰ قطعه مرغ! از یکی از مرغداری های استان قم که شاهرودنیوز آن را منتشر کرده و پلیس آگاهی هم گفته که پس از پیگیری، مظنون را که یک تبعه خارجی است شناسایی و دستگیر کرده و او هم اعتراف کرده که تمام مرغها را به مشتریان قبلی مرغداری فروخته است!
دولت به جای تنظیم بازار، ساعت صف ها را تمدید کرد
نکته قابل توجه در این میان سوء مدیریت دولتمردان است که در حالی که وعده ارزانی مرغ و بازگشتن بازار به حالت طبیعی را داده بودند، هم اکنون به جای تحقق وعده خود، صرفا ساعت حضور مردم در این صف ها را تمدید کرده اند. براساس خبری که از قول یدالله صادقی رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان تهران منتشر شده «توزیع بدون محدودیت مرغ منجمد با قیمت ۴۴۰۰ تومان تا ۱۱ شب در نمایشگاههای عرضه مستقیم کالا تمدید شده است.»
خبری که معنایی جز عقب نشینی و اعتراف دولت به ناکامی در تنظیم بازار ندارد که حالا از مردم دعوت می کند نه تنها ساعات روزه داری خود بلکه پس از افطار هم وقتشان با حضور در این صف ها برای تامین کالاهای اساسی در ماه رمضان به سحر برسانند! شیوه ای که اعتراض منتقدان زیادی را برانگیخته است؛ تا جایی که حتی اخیرا آیت الله مکارم شیرازی از مراجعتقلید هم در سخنانی با اشاره به اینکه خود نیز از مصرف مرغ اجتناب میکند، به مردم توصیه کرده که کمتر مرغ مصرف کنند و گفته که در این صورت «آسمان هم به زمین نخواهد آمد.» وی افزوده که: «اطبا هم میگویند مواد گوشتی برای سلامتی انسان ضرر دارد.»
پیشتر غلامرضا مصباحیمقدم٬ رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس٬ با انتقاد از این شیوه توزیع مرغ گفته بود: «شرایط کنونی کشور، شرایط بحرانی یا فوق العاده نیست؛ ما در شرایط جنگی قرار نداریم که مردم برای خرید یک کالا صفهای طولانی تشکیل دهند. این صفها در شان ملت ایران نیست.»
اما با وجود این انتقادهای خودی ها، صادقی ضمن اعتراف به اینکه تولید مرغ به اندازه کافی نیست، گفته است: «تا زمانی که مردم مراجعه کنند مرغ به آنها داده میشد و حتی یک نفر هم نمیتوانید پیدا کنید که با دست خالی از نمایشگاه برگردد و یا هر مقدار که مرغ خواسته باشد خریداری نکند.»
از سویی دولت هم از تکرار وعده هایی که محقق نمی شود، کوتاه نمی آید. در همین راستا، حسن رادمرد معاون توسعه بازرگانی باز هم از تامین خوراک مرغداری ها سخن گفته و ادعا کرده است: «بر اساس تفاهم نامه های امضاء شده به منظور تامین کنجاله سویای مورد نیاز واحدهای تولیدی از طرف دولت، با مشکلی برای تولید مرغ گوشتی مواجه نخواهیم بود»، ادعایی که البته از سوی مرغداران تایید نمی شود. او همچنین خبر داده که «۲۰ هزار مرغ منجمد نیز از برزیل در حال ورود به کشور است.»
نکته تاسف برانگیز آنکه دولت به جای برچیدن این صف ها و مدیریت عاقانه بازار، از آنچه در رسانه های وابسته به خود «استقبال باشکوه مردم» می نامد، ذوق زده هم شده، به طوری که قصد دارد این صف ها را به کالاهای دیگری همچون برنج، روغن نباتی، لبنیات و … هم گسترش دهد. با همین هدف است که رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان تهران گفته «مردم می توانند لبنیات را ۵ درصد ارزان تر و برنج را روغن را ۱۰ درصد ارزان تر در نمایشگاه های عرضه کالا خریداری کنند.»
بحران تخم مرغ هم در راه است
مشکلات مرغداری ها که از مدتها قبل نسبت به بروز بحران در این صنعت هشدار داده بودند اما گوش شنوایی برای آن نبود، حالا به سمتی می رود که موج جدید گرانی و نایاب شدن تخم مرغ هم در راه است. به گفته مدیرعامل شرکت تخممرغ استان اصفهان، بسیاری از مرغداریها به دلیل کمبود بودجه توانایی خرید سویای دو هزار تومانی را ندارند که همین موضوع، عامل کاهش تخممرغ و افزایش قیمت آن به پنج هزار تومان است.
محمدرضا نقشینه در واکنش به ادعای دولت و رسانه های وابسته مبنی بر توزیع کنجاله در بین مرغداران تخمگذار، تصریح کرده است: هنوز کنجالهها در اختیار واحدهای تولیدی تخممرغ قرار نگرفته است.
پای مرغ به صحن مجلس باز شد
اینها اما همه ظاهر تلخ ماجراست و گرانی و نابسامانی بازار اقتصاد زوایای پنهان بیشتری دارد که در کنار دعواهای هر روزه حاکمان بر سر آن، باز هم باعث شده مجلس از بررسی آن خبر دهد تا این بار وعده های بی عمل دولت و امروز و فردا کردن ها برای کاهش قیمت این محصول، پای مرغ را هم به مجلس باز کند. طبق گفته حسن سبحانی نیا، عضو هیات رییسه، مجلس قرار است با احضار نمایندگان دولت و بخش خصوصی در این مورد از آنها سوال و تصمیم گیری کند.
هرچند سابقه برگزاری جلساتی از این دست میان مسوولان مسبوق به سابقه است و از حالا می توان حدس زد که در نهایت نه نتیجه ای از آن بیرون می آید و نه تعادلی در بازار محصولات ایجاد می کند. با این وجود قرار است سوال ۱۰ نماینده درباره گرانی از مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت هم در صحن مجلس مطرح شود. محمد دامادی که این خبر را داده، گفته است: با ورود ماه مبارک رمضان مردم به هیچ عنوان ارزانی را احساس نکرده اند و از اقدام های دولت در این زمینه اطلاع دقیق وجود ندارد، اما به طور حتم این اقدام ها موثر نبوده اند که قیمت کالاها در چنین شرایطی است.
با این همه رحیمی معاون اول رییس دولت که پیش تر گرانی مرغ را القاء دشمنان دانسته بود، در جدیدترین اظهارنظر خود به مناسبت هفته تامین اجتماعی، وعده داده که «رفاه به مردم و به خصوص کارگران و کارمندان هدیه شود.» او اما نگفته این هدیه در همین صف های ارزاق عمومی خلاصه می شود یا مردم باید منتظر برنامه های جدیدتری از همین از جنس از سوی دولت باشند.
دو نمودار زیر، روند تغییرات قیمت مرغ کشتار را، به ترتیب در دو ماه و نیم و سپس دو سال و نیم اخیر، نشان می دهد:
تصاویر زیر هم مشت نمونه خروار است از آنچه این روزها بر ایرانیان در شهرهای مختلف می گذرد:
تهران:
مشهد:
اهواز
بهمن قبادى، کارگردان سرشناس ایرانی، آخرین ساخته خود به نام «فصل کرگدن» را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقدیم کرد.
صانع ژاله، فعال کرد و دانشجوی دانشگاه هنر تهران بود که در روز ۲۵ بهمن سال ۸۹ و درجریان راهپیمایی اعتراضی مردم ایران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی جان باخت.
فرزاد کمانگر نیز زندانی سیاسی کرد بود که اعدام شد.
«فصل کرگدن» آخرین ساخته آماده اکران بهمن قبادى، داستان یک شاعر کرد است که از طریق اشعارش به دنبال زنگى گم شده خودش می گردد.
این فیلم با روایتى شعرگونه، ادامه مسیر فیلم سازىِ کارگردانِ «زمانى براى مستى اسب ها» است که پس از «گربه هاى ایرانى» اولین فیلم خود را خارج از ایران با حضور چهرهاى مطرح ایرانى، اروپایى و ترک، با مضمونى شاعرانه تهیه و کارگردانى کرده است.
در این فیلم بهروز وثوقى بازیگر مطرح سینماى ایران پس از سال ها دورى برای ایفای نقش جلوى دوربین رفت و در کنار او مونیکا بلوچى، برن ساعت و آرش لباف ایفای نقش کردند.
به گزارش “ندای سبز آزادی”، قبادى آخرین ساخته خود را همزمان با تولد صانع ژاله به این دانسجوى تئاتر که در درگیرى ها تهران کشته شد و فرزاد کمانگر شاعر و معلم کرد که در زندان اعدام شد تقدیم کرده است.
طبق گزارش روابط عمومى فیلم «فصل کرگدن»، این فیلم از سپتامبر سال جاری، نمایش عمومى اش در فرانسه، ایتالیا، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی را آغاز مى کند. ” wildbunch” از پخش کننده هاى مطرح اروپا پخش جهانى فیلم را به عهده دارد و شرکت BKM پخش کننده ى فیلم در سینماهاى ترکیه است.
به گزارش روابط عمومى بهمن قبادى، این کارگردان کرد هم اکنون در آمریکا در حال آماده سازى و نهایى کردن فیلم دیگرى تحت عنوان «به بالا نگاه کن» است. این فیلم از مجموعه ده گانه های «خدا و مذهب» است که ده کارگردان با ده مذهب گونان در آن فیلم سازى کرده اند.
در این مجموعه کارگردانانى نظیر امیر امیر کاستاریکا، میرا نایر، گیلرمو آری گا و کارگردانان سرشناس دیگری حضور دارند و بخش مربوط به دین اسلام را بهمن قبادى فیلم سازى کرده است.
کلمه – زهرا امیری:
سوریه خونین ترین روزهای خود را پشت سر می گذارد، آمار کشته شدگان درگیری ها در هر یک از روزهای اخیر بیشتر از ۱۰۰ نفر بوده است و بشار اسد رئیس جمهور نسبتا جوان سوریه که مدرک دکترای چشم پزشکی خود را از دانشگاهی در لندن دریافت کرده است، با وجود دعوت گسترده جامعه جهانی برای کناره گیری از قدرت، همچنان در مقام خود باقی مانده و صفحات تاریک تری در کتاب های تاریخ برای خود رقم می زند.
کسی که آغاز دوران ریاست جمهوری او در سوریه به دلیل مدرنیزاسیون و ایجاد فضای باز اجتماعی، بهار دمشق نام گرفته بود، اکنون پاسخ معترضان را در دمشق و حلب با گلوله تانک می دهد و از کودکان به عنوان سپر انسانی در جنگ استفاده می کند.
جریان حاکم در ایران از ابتدای اعتراضات سوریه بی قید و شرط از رژیم دمشق حمایت کرده است، بسیاری از تحلیلگران سیاسی سقوط رژیم بشار اسد را پایانی بر اتحاد محوری این کشور با حاکمیت ایران می دانند. در تمامی این سال ها دولت همواره پاسخ تهدیدهای اسرائیل را با تهدید داده است و مسلما یکی از نقاط اتکا و دلگرمی های ایران در این تهدیدها سوریه است. اما رسانه های دولتی ایران دلایل حمایت از سوریه را چیز های دیگری معرفی می کنند.
آیا بشار اسد شیعه است؟
رسانه های حکومتی در ایران با شیعه نامیدن علویان سوریه سعی دارند بر احساسات مذهبی مردم تاثیر بگذارند. البته بی گمان در تحولات اخیر خاورمیانه اختلافات مذهبی و فرقه ای نقش عمده ای بازی می کند. اما بر خلاف القائات دروغ رسانه های دولتی، علویان سوریه شیعه نیستند!
علویان سوریه از فرقه نصیریه هستند که یک گروه مذهبی عرفانی در سوریه است. نصیریه در قرن پنجم هجری قمری از شیعه امامیه منشعب شد. علویان سوری تا دوران جدید از نظر شیعیان بدعتگذار شمرده میشدند.
امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان بنا به ملاحظات سیاسی و برای ایجاد اتحاد با حافظ اسد رهبر پیشبن سوریه و پدر بشار اسد، علویان سوری را با شیعیان یکی و متحد اعلام کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جمهوری اسلامی نیز ادعای تشیّع خاندان حاکم در سوریه را توجیهی ایدئولوژیک برای ائتلاف استراتژیک دو کشور در منطقه گرفت؛ توجیهی که در ماه های اخیر برای تحریک عواطف و احساسات مذهبی مردم ایران بار ها مورد استفاده قرار گرفته است.
آشنایی با این فرقه به توضیحات مفصل نیازمند است که در این یادداشت نمی گنجد، اما همین بس که بدانیم: تعالیم نصیریه عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و معتقدات ایران پیش از اسلام. به عقیده آنها خدا، ذات یگانه اى است مرکب از سه اصل لا یتجزى بنامهاى: «معنى»، «اسم»، «باب»، این تثلیث به نوبت در وجود انبیاء مجسم و متجلى گشته است و آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات یگانه در تثلیث لا یتجزایى در وجود على(ع) و محمد(ص) و سلمان فارسى تجسم یافت، بدین سبب تثلیث مزبور را با حروف عمس (ع – م – س) معرفى مى کردند که اشاره به حروف اول سه اسم على(ع) و محمد(ص) و سلمان است. توضیح این عقیدۀ ایشان بر این مبناست که آنان على بن ابى طالب(ع) را به مثابه خداى بزرگ قدیم و ازلى تقدیس مى کنند.
اما سوء استفاده از مذهب تنها وسیله ای نیست که بشار اسد برای موجه جلوه دادن خود از آن سود برده است. تعداد عکس های او و همسرش در مجله های مد غربی، کمتر از عکسهای او در مراکز مذهبی و صف نمازگزاران نیست.
چهره واقعی خانواده اسد
تا همین اواخر برای بعضی روزنامه نگاران خاص، سوریه در نقش یکی از کشور های مهمان نواز در خاورمیانه ایفای نقش می کرد. در حالی که سوریه همواره کشوری بوده که اگر خبرنگاری می توانست به آن وارد شود به طور عادی و مرتب مورد آزار اذیت قرار می گرفت.
برای روزنامه نگاران دسته اول، سوریه تا همین اواخر کشوری بود با رئیس جمهوری تحصیل کرده به نام بشار اسد که به زبان انگلیسی مسلط است و همراه با همسر زیبایش اسما، که در انگلستان متولد شده عصری جدید از آزادی و موفقیت را هدایت می کردند. البته داشتن چنین تصور و عقیده ای تصادفی نیست. با کمک مشاوران روابط عمومی گران قیمت، یعنی کسانی که در دولت های کلینتون، بوش و تاچر کار می کردند، رئیس جمهور سوریه و خانواده اش در پنج سال گذشته به دنبال این بودند که خود را در رسانه های غربی خوش برخورد، مترقی و حتی فریبنده جلوه بدهند.
اسماء اسد، بانوی اول سوریه، همواره یکی از موضوعات مجلات مد اروپایی از جمله نشریه آلمانی وگ بود. شرکت آمریکایی براون لوید جیمز در واشنگتن که رابط میان همسر بشار اسد و مجله وگ بود، ماهانه پنج هزار دلار دریافت می کرد. اسدها برای کسب شهرت در رسانه های غربی از راه های مختلفی استفاده می کردند. اسما اسد در موسسات خیریه زیادی فعالیت می کرد. او در سال ۲۰۰۶ با تیم بل که از مشاوران رسانه ای مارگارت تاچر بود، تماس گرفت و از او خواست تا ترتیبی اتخاذ کند که بانوی اول سوریه در جلسات حقوق بشری که چند نفر از همسران رئیس جمهور های دنیا در آن شرکت می کردند، حضور داشته باشد.
خوش لباس و تابع مد بودن اسماء اسد و فعالیت در بنیاد های خیریه ای و حقوق بشری باعث شده بود او را دیانای شرق بنامند؛ تا جایی که در سال ۲۰۰۹ هافینگتون پست مقاله ای با عنوان: «اسماء اسد، بانوی اول سوریه و زیبایی طبیعی» منتشر کرد.
اگر خیزش های اخیر در کشور های عربی رخ نمی داد و اعتراضات مردمی در سوریه آغاز نمی شد، شاید به این زودی ها کسی نمی فهمید که ارزش ها و اولویت های انسانی هیچ سنخیتی با تبلیغات رسانه ای خانواده اسد نداشته است.
پناهندگی سیاسی
پس از درگیری های خونین روزهای اخیر، دبیرکل اتحادیه عرب اعلام آمادگی این سازمان برای پناهدادن به اسد و خانوادهاش را اعلام کرد، مشروط بر اینکه اسد از مقام خود کنارهگیری کند. منصف مرزوقی، رئیس جمهوری تونس، نیز در ماه آوریل به اسد پیشنهاد پناهندگی به تونس را مطرح کرده بود، البته در صورتی که اسد به ناآرمیها پایان دهد. پیش از این هم اخبار تأییدنشدهای در مورد احتمال پناهندگی بشار اسد به روسیه مطرح شده بود.
در روزهای اخیر بشار اسد دو بار در تلویزیون دولتی سوریه ظاهر شد، نمایشی که تنها هدف آن اثبات زنده بودن اوست. پایان رژیم بشار اسد قریب الوقوع به نظر می رسد. اما بنابر ادعای تلویزیون سوریه، اوضاع در پایتخت آرام است و از هلیکوپترهای جنگی علیه مخالفان استفاده نمیشود و سلاح شیمیایی هم علیه معترضان داخلی به کار گرفته نخواهد شد.
با این حال، مخالفان می گویند اقدامات ارتش سوریه برای عقب راندن مخالفان مسلح بشار اسد از دو شهر دمشق و حلب، دوچندان شده است. یکی از مخالفان دولت که ساکن منطقه مزه در دمشق است، به خبرگزاری رویترز گفته است که در حمله نیروهای دولتی به این منطقه، بیش از هزار نفر از نیروهای ارتش و شبهنظامیان هوادار دولت حضور داشتند. این حمله تحت حمایت نیروهای زرهی، تانکها و بولدوزرها انجام شد.
برخی مخالفان دولت نیز در تماسهای تلفنی به رویترز گفته اند که نیروهای دولتی دستکم ۲۰ نفر را در منطقه اعدام کردهاند. گزارش شده است که لشکر چهارم ارتش سوریه نیز حمله به منطقه برزه در شمال شرق دمشق را به عهده داشته است. این لشکر تحت فرماندهی ماهر، برادر بشار اسد است.
اتحادیه اروپا تحریم های بیشتری علیه سوریه وضع کرده و می توان گفت که کار برای اسد و اطرافیانش تمام شده است، با این حال باید دید بشار اسد تا کی پشت چهرهی شیعی- مدرنی که از خود ساخته، تا کی قصد دارد پنهان شود و بالاخره این نمایش خیمه شب بازی خونین، چه زمانی پایان خواهد یافت.
درباره سوریه از همین نویسنده بخوانید:
کارنامه ۴۰ سال حکومت خاندان اسد در سوریه؛ از سرکوب اسلامگرایان تا تحریف اسلام
سوریه، آزمونی اخلاقی برای جامعه جهانی
شبه نظامیان شبیحه؛ مردانی که کار و بارشان مرگ است
مرور فجیعترین جنایات بشار اسد در یک سال گذشته؛ روزهایی که دنیا به خود لرزید
گزارش عفو بین الملل از روش های تکان دهنده شکنجه در رژیم بشار اسد
روسیه متحدی نا مطمئن برای بشار اسد
مردان بشار اسد چه کسانی هستند
معاون حقوقی و پارلمانی وزیر کشور دولت اصلاحات تاکید کرد: حافظه تاریخی جامعه میداند که اصلاحطلبان نزدیکترین افراد به خط امام بودند و امروز در شرایطی هستیم که ثابت شده است مواضع و دیدگاههای اصلاح طلبان از حقانیت بیشتری برخوردار است، چراکه جناح مقابل پس از آنکه همه تریبونها و قدرت را در دست داشتند نه تنها نتوانستهاند موفقیت در عرصه سیاسی و اخلاقی کسب کنند، بلکه هزینههای بسیاری را نیز به کشور تحمیل کردند.
سید محمود میرلوحی در گفتوگو با ایلنا، درخصوص جریانهای نوظهور درطیف اصلاح طلبی گفت: متاسفانه این اتفاقی است که طی سالهای اخیر رخ داده به گونهای که در غیبت جریان اصیل اصلاح طلبی که دیدگاههای معینی دارند، عدهای با عنوان اصلاح طلب وارد میدان شدند.
وی ادامه داد: اصلاح طلبان اصولی دارند که سیدمحمد خاتمی به عنوان رکن اصلاح طلبی تلاش کرد بعد از دولت نهم جلساتی با جضور کارشناسان برای بیان دیدگاهها و مواضع اصلاح طلبان نسبت به دین، امام، انقلاب و قانون اساسی برگزار کند به گونهای که هم اکنون نیز این دیدگاهها به شکل مکتوب موجود است و در مورد آنها میان طیف اصلاح طلبان اجماع وجود دارد.
میرلوحی بااشاره به تفاوت مختصر میان اصلاح طلبان گفت: با توجه به اینکه اصلاح طلبان طیف وسیعی را شامل میشوند همه چیز را نمیتوان در یک دیدگاه خلاصه کرد، بنابراین ما به عنوان اصلاح طلب بر سر اصل اسلام و انقلاب بحثی نداریم، بلکه تمام صحبت ما در مورد قرائت متفاوت از این اصول است.
وی با تاکید براینکه ما تنازل در قانون اساسی را قبول نداریم، گفت: متاسفانه عدهای عنوان میکنند که برای اجرای برخی مواردی که در قانون اساسی آمده است هنوز فرصت کافی ایجاد نشده در صورتی که پس از سه دهه از انقلاب عنوان کردن چنین مطالبی غیر قابل قبول است، به گونهای که در برخی موارد حقوق مردم با همین حرفها در حاشیه رنگ میبازد.
میرلوحی افزود: اگر کسی در قالب اصلاح طلبی نسبت به حقوق مردم بیاعتنایی کند، وی را قبول نخواهیم داشت.
این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین بااشاره به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی معتقد است: با توجه به اینکه طیف اصلاحات اعلام کرد در این انتخابات کاندید معرفی نمیکنیم کسانی که با نام اصلاح طلبی وارد میدان شدند کار درستی انجام ندادند.
وی با بیان اینکه «زنده باد مخالف» شعار همیشگی اصلاح طلبان است، یادآور شد: اصلاح طلبان هر گونه برخورد تند را قبول ندارند، اما این به معنای آن نیست که فرصت طلبی را قبول دارند. بنابراین جریانات نوظهور اگر اصلاح طلبی را قبول دارند باید موضع آنها را نیز بپذیرند، چرا که اصلاح طلبی ویژگی دارد که اگر کسی آن را رعایت نکند از این طیف خارج میشود.
میرلوحی با بیان این اعتقاد که متاسفانه فضای رسمی کشور مرتب به افراد فرصت طلب میدان میدهد، گفت: کسانی که اساسا در فهرست اصلاح طلبان جایی ندارند امروز با رسانههای مختلف در مورد تفکرات اصلاح طلبی مصاحبه میکنند و بلندگوی اصلاحات در برخی رسانهها شدهاند درحالی که تعریف بدنه اصلاحات کاملا مشخص است.
در همین باره در کلمه بخوانید
آیا پروژه تولید اصلاح طلبان بدلی کمکی به حل مشکلات حاکمیت میکند؟
این فعال سیاسی اصلاح طلب در بخش دیگری از سخنان خود اضافه کرد: نخبگان جامعه بیشتر طرفدار اصلاحطلبان هستند ، شخصی که همیشه با اصولگرایان نشست و برخواست دارد و در انتخابات با پرچم اصلاح طلبی وارد میشود مورد قبول ما نخواهد بود.
وی باتاکید براینکه رفتار تند و خشن را نه برای دشمن و نه برای اصلاح طلبان قبول نداریم، خاطرنشان کرد: اصلاح طلبان امروز مواضع روشنی دارند به گونهای که نسبت به خط امام از کسانی که امروز خود را مطلق خط امام معرفی میکنند، عاملتر هستند.
میرلوحی افزود: حافظه تاریخی جامعه میداند که اصلاح طلبان نزدیکترین افراد به خط امام بودند و امروز در شرایطی هستیم که ثابت شده است مواضع و دیدگاههای اصلاح طلبان از حقانیت بیشتری برخوردار است چراکه جناح مقابل پس از آنکه همه تریبونها و قدرت را در دست داشتند نه تنها نتوانستهاند موفقیت در عرصه سیاسی و اخلاقی کسب کنند، بلکه هزینههای بسیاری را نیز به کشور تحمیل کردند.
وی خطاب به جریانات نوظهور اصلاح طلبی تاکید کرد: کسانی که قبول دارند اصلاح طلبی گزینه مناسب برای آینده کشور است باید در این مسیر کمک کنند نه اینکه با فرصت طلبی ایجاد تنش کنند و طیفهای بدلی را وارد صحنه کردن کار درستی نیست.
این فعال سیاسی اصلاح طلب با بیان اینکه اصلاح طلبان با سکوت و تدبر خود در داخل کشور بیست و پنج سال مدیریت کشور را در دست داشتند، یادآور شد: اصلاح طلبان امروز نیز دلسوز کشور و انقلاباند و اگر بحثی دارند برای خروج از مشکلات و درعین حفظ استقلال کشور است.
وی با بیان هنوز معتقدم هنوز هم تاوان سیاستها غلط دولت نهم و دهم را میپردازیم، گفت: وقتی دولتی با چند شعار خام وارد عرصه میشود، میبینیم که چه بر سر اقتصاد و تولید میآید. به گونهای که امروز محصول سیاستهایی که مدعی آن بودند تنها تورم و رکود است. همچنین آثار رفتار آنها در حوزه دینی نیز غیر قابل جبران نیست.
میرلوحی در پایان با بیان اینکه کسانی که به اصلاحطلبی اعتقاد دارند کمک کنند تا فضا آماده شود، یادآور شد: برای برون رفت کشور از مشکلات، راه درست این نیست که اصلاح طلبان اصیل را دور بزنیم و براساس سیاستهای جناح مقابل خود را با عنوان اصلاح طلب معرفی کنیم و باید توجه داشت شعار اصلاح طلبان از افکار نخبگان نیز عبور کرده است.
بررسی و تحلیل عملکرد اقتصادی و اجتماعی سال های حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، به رغم فراز و نشیب های طی شده و اجرای سیاست های متفاوت در عرصه داخلی و خارجی، در انطباق با دو مقوله «تولید ثروت» و «عدالت اجتماعی» تجربه ای بس گرانسنگ و عبرت آمیز برای سیاستگذاری مناسب در گذار بسوی آینده بهتر است.
نویسنده برای سهولت بحث و بررسی در این باره، با فرض غیر واقعی ثابت بودن سایر شرایط در مقاطع مختلف سال های پس از انقلاب، در قالب جدول «مقایسه شاخص های کلان اقتصادی دولت های پس از انقلاب» می خواهد تصویری از این تجربه ارائه نماید.
در این جدول سه شاخص متوسط درآمد نفتی، نرخ متوسط سالانه رشد اقتصادی و نرخ متوسط سالانه سرمایه گذاری به نوعی مرتبط با مقوله «تولید ثروت» و جریان یابی آن در اقتصاد ایران اند، و بقیه شاخص ها مرتبط با مقوله «عدالت اجتماعی» و میزان تحقق آن در جامعه ما در سال های پس از انقلاب هستند. با نگاه به این شاخص ها و ارتباط همزمان آنها و مقایسه مقاطع با یکدیگر می توان به نتیجه گیری از اجرای سیاست های مختلف و روند تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران طی این سال ها دست یافت و با عبرت و درس آموزی از گذشته آنرا دستمایه سیاست گذاری های مناسب و همساز برای تحقق و پیگیری همزمان دو هدف «تولید ثروت» و «عدالت اجتماعی» برای آینده کشور قرار داد.
در دهه اول جمهوری اسلامی ایران متوسط سالانه درآمد نفتی کشور بالغ بر ۱۴/۶ میلیارد دلار بوده است اما بدلیل شرایط ناشی از انقلاب و رخداد جنگ تحمیلی بمدت هشت سال نرخ متوسط سالانه رشد اقتصادی کشور منفی یک و نرخ متوسط سالانه سرمایه گذاری منفی ۸ بوده است و این به معنای عدم سرمایه گذاری و دامن زدن به جریان « تولید ثروت » طی این دوران می باشد و به همین علت دولت برای اداره امور اقتصادی علاوه بر استفاده از درآمد نفت ناچار به استقراض از بانک مرکزی برای تامین بودجه خود بوده و نرخ متوسط رشد نقدینگی سالانه تا رقم ۴۳/۵ درصد افزایش داشته و نرخ متوسط سالانه تورم را به ۱۸/۹ درصد رسانده است . اگر نرخ متوسط رشد جمعیت کشور در این دوران را هم در نظر بگیریم ( در حدود ۳/۹ درصد) آنگاه به خوبی می توان دریافت که شرایط حادث فرصت و امکان چندانی را برای « تولید ثروت » و توزیع عادلانه آن در جامعه و تحقق « عدالت اجتماعی » باقی نگذاشته است با این احوال دولت میر حسین موسوی با تکیه بر شعارهای های عدالتخواهانه در قالب « برنامه تثبیت اقتصادی » و در سایه توزیع کوپنی کالاهای اساسی و قیمت گذاری دستوری برخی کالاها و خدمات و پیگیری سیاست کنترل قیمت ها و تنظیم بازار توانست نسبت هزینه دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق روستایی و شهری را در مقایسه با سال های منتهی به انقلاب بهبود بخشد و به ترتیب به ۲۱/۳ و ۱۵/۴ برابر برساند و با توجه به شرایطی که کشور با آن مواجه بود اسباب رضایت نسبی شهروندان را فراهم آورد . تجربه این دوران که بر محور تثبیت نظام برآمده از انقلاب و دفاع از مرزهای سرزمینی استوار بود و پشتوانه مردمی شرط اصلی موفقیت در تحقق این هدف بود به خوبی اعمال چنین برنامه ای را از سوی دولت موسوی توجیه می کرد . البته خسارات فراوان مادی و انسانی ناشی از جنگ بعلاوه استهلاک جریان « تولید ثروت » در این دوران بار سنگینی را بر دوش کشور نهاد و فرصت های بسیار ذی قیمت و تکرار نشدنی را از ملت ایران برای دستیابی به رشد و توسعه گرفت و نظام را از تحقق آرمان« عدالت اجتماعی » دور ساخت .
در سال های ۱۳۶۸- ۱۳۷۲ اولین برنامه توسعه کشور توسط دولت هاشمی به اجرا درآمد . در این برنامه که باز سازی خرابی های ناشی از جنگ و دستیابی به نرخ رشد بالای اقتصادی و راه اندازی چرخ « تولید ثروت » هدف گرفته شده بود و در عمل به « برنامه تعدیل اقتصادی » تحویل یافت در آمد نفتی کشور با اندک افزایشی نسبت به سال های دهه اول به ۱۵/۵ میلیارد دلار رسید و نرخ متوسط سالانه رشد سرمایه گذاری و رشد اقتصادی بالغ بر ۱۳/۳ و۷/۴درصد شد اما به رغم کاهش نرخ متوسط سالانه رشد نقدینگی به ۲۵/۱ درصد ، نرخ متوسط سالانه تورم در همان حد سال های دهه اول باقی ماند و بدلیل فاصله گیری دولت از سیاست های حمایتگرانه اجتماعی و روی آوری به آزاد سازی قیمت ها بر دامنه شکاف طبقاتی و نسبت درآمد دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق روستایی و شهری افزوده شد و این نسبت را به ۲۶ و ۱۸/۷ برابر افزایش داد . تجربه این دوران حاکی از این واقعیت است که هر چند توجه به سرمایه گذاری و تولید برای راه اندازی چرخ « تولید ثروت » در کشور ضرورتی اجتناب ناپذیر می نمود اما جریان یابی « تولید ثروت » بدون توجه به « عدالت اجتماعی » مسئله ساز شد و با دامن زدن به شکاف طبقاتی و فقر برخی واکنش های اجتماعی و اقتصادی مخرب را در درون جامعه دامن زد که همین رخداد موجب بی برنامه شدن اداره کشور را در سال ۱۳۷۳ فراهم آورد و همچنین منجر به اتخاذ سیا ست های محتاطانه و محافظه کارانه در تدوین و تصویب قانون برنامه دوم توسعه در مجلس چهارم با اکثریت محافظه کارشد .
در سال های۱۳۷۴- ۱۳۷۸ دومین برنام توسعه کشور باید به اجرا درمی آمد اما بدلیل تاثیر پذیری دولت هاشمی از رخدادهای حادث اقتصادی به ویژه تورم ( نرخ تورم در سال ۷۳ به ۳۵/۲ و در سال ۷۴ به ۴۹/۴ درصد افزایش یافت ) ناچار از نوعی بازگشت به « برنامه تثبیت اقتصادی » در سال ۷۴ شد که تاجابجایی دولت در مرداد ماه سال ۱۳۸۶ و روی کارآمدن دولت خاتمی ادامه یافت.
حاصل انکه در دوره هشت ساله دولت هاشمی متوسط سالانه درآمد نفتی کشور با اندک افزایشی نسبت به سال های دهه اول به ۴/۱۵ میلیارد دلار رسید و نرخ متوسط سالانه رشد سرمایه گذاری و رشد اقتصادی بالغ بر ۷/۲ و۵/۸ درصد شد اما به رغم کاهش نرخ متوسط سالانه رشد نقدینگی به ۳۲/۹ درصد ، نرخ متوسط سالانه تورم به ۵/۲۵ درصد افزایش یافت، و بدلیل فاصله گیری دولت هاشمی از سیاست های حمایتگرانه اجتماعی و روی آوری به آزاد سازی قیمت ها بر دامنه شکاف طبقاتی و نسبت درآمد دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق روستایی و شهری افزوده شد و این نسبت را به ۲۴/۵ و ۱۷/۱ برابر افزایش داد .
پس از روی کار آمدن دولت خاتمی در مردادماه سال ۸۶ باید ادامه اجرای قانون برنامه دوم توسعه پی گرفته می شد اما در این دوره کشور بیشتر شاهد اجرای نوعی سیاست های اقتضایی و بعضا ناهمساز در دستیابی همزمان به نرخ رشد اقتصادی بالا و تحقق « عدالت اجتماعی » بود . در سایه همین شرایط به رغم درآمد نفتی متوسط سالانه مشابه دوره اجرای قانون برنامه اول ( ۱۵/۴ میلیارد دلار در سال) ، میزان سرمایه گذاری به شدت کاهش یافته و نرخ متوسط سالانه سرمایه گذاری در کشور به رقم ۲/۵ در صد نزول کرد، و نرخ متوسط سالانه رشد اقتصادی به نصف دوره برنامه اول ( ۳/۹ درصد ) کاهش می یابد و چرخ « تولید ثروت » در کشور کند می شود، و درنتیجه و به رغم ثبات نرخ متوسط سالانه رشد نقدینگی نسبت به دوره برنامه اول، نرخ متوسط تورم سالانه نسبت به این دوره افزایش یافته و به رقم ۲۵/۶ درصد می رسد ولی نسبت هزینه دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق روستایی و شهری نسبت به دوره قبل بهبود یافته و بالغ بر ۲۱/۶ و ۱۴/۶ برابر می شود . به عبارت روشن محصول برآمده از اجرای دو برنامه اول و دوم توسعه ( فارغ از محتوای نظری آنها و تحلیل سیاست های اجرا شده ) نوعی تبادل و جابجایی بین جریان « تولید ثروت » و « عدالت اجتماعی » را در عرصه اداره کشور به نمایش می گذارد و اینکه این تبادل در هر دوره به قیمت کم توجهی به یکی از ایندو مقوله منجر شده و روند توسعه کشور را لرزان و ناپایدار می کند، و از اینرو با تجربه آموزی از نتایج این دو دوره بود که در تدوین و تصویب برنامه سوم توسعه در دولت خاتمی تلاش شد به تلفیقی همساز از سیاست های اجرایی برای دستیابی همزمان به این دو مقوله توجه و تمرکز شود.
در سال های ۱۳۷۹- ۱۳۸۳ سومین برنامه توسعه کشور توسط دولت خاتمی به اجرا درآمد . درآمد نفتی متوسط سالانه طی این دوره نسبت به دوره اجرای برنامه دوم افزایش قابل ملاحظه ای یافت و به ۲۶/۱ میلیارد دلار رسید و امکان سرمایه گذاری بیشتر نسبت به دوره قبل را فراهم آورد و از اینرو نرخ متوسط سالانه سرمایه گذاری در این دوره به ۱۱ درصد افزایش یافت ( ۴/۴ برابر دوره قبل ) و نرخ متوسط سالانه رشد اقتصادی را به ۵/۴ درصد رساند و به رغم افزایش اندک نرخ متوسط رشد نقدینگی نسبت به دو برنامه اول و دوم ( ۲۸/۹ درصد ) موجبات کاهش نرخ متوسط سالانه تورم به رقم ۱۴/۱ درصد و بهبود توزیع درآمد نسبت به دوره های گذشته را فراهم آورد به گونه ای که نسبت درآمد دهک ثروتمند به دهک فقیر در منطق روستایی و شهری به ۱۸ و ۱۴/۲ برابر کاهش یافته و بهترین کارنامه توزیع درآمد را نسبت به همه سال های پس از انقلاب برجای می گذارد . در سایه همین تجربه نسبتا موفق بود که دولت اصلاح طلب خاتمی و مجلس ششم در تدوین و تصویب قانون برنامه چهارم توسعه ادامه اجرای سیاست های برنامه سوم را همراه با برخی اصلاحات برای سرعت بخشی به روند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور و تحقق همزمان دو هدف « تولید ثروت » و « عدالت اجتماعی » پی گرفتند و امیدوار بودند در سایه اجرای چهار برنامه توسعه ذیل سند چشم انداز توسعه بیست ساله، کشور به تحقق این اهداف دست یابد .
حاصل انکه در دوره هشت ساله دولت خاتمی متوسط سالانه درآمد نفتی کشور با افزایش نسبت به دولت هاشمی به ۱۹/۷ میلیارد دلار رسید و نرخ متوسط سالانه رشد سرمایه گذاری و رشد اقتصادی بالغ بر ۷/۸ و ۵ درصد شد، وبا کاهش نرخ متوسط سالانه رشد نقدینگی به ۲۷/۶ درصد ، نرخ متوسط سالانه تورم به ۱۵/۷ کاهش یافت، و در سایه این عملکرد از دامنه شکاف طبقاتی و نسبت درآمد دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق روستایی و شهری کاسته شد و این نسبت را به ۱۹/۲ و ۱۴/۳ برابر کاهش داد .
در سال های ۱۳۸۴- ۱۳۸۸ باید قانون برنامه چهارم توسعه به اجرا در می آمد اما با انجام کودتای انتخاباتی در سال ۸۳ مجلس بدست جناح مخالف اصلاحات افتاد و جابجایی دولت خاتمی با دولت احمدی نژاد در مرداد ماه سال ۸۴ موجب شد تقریبا اجرای قانون برنامه چهارم توسعه با همکاری مشترک مجلس هفتم و دولت نهم به فراموشی سپرده شود و سیاست هایی به اجرا درآید که از سوی جناح یکدست اقتدارگرای حاکم بر پایه « عدالت محوری » و بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی اقشار محروم و متوسط اجتماعی و در قالب شعار ” بردن درآمد نفت به سر سفره های مردم ” توجیه و تحلیل می شد . از قضای روزگار درآمد نفتی متوسط سالانه کشور در این دوره زمانی۸۴-۹۰ بطور افسانه ای افزایش یافت و متوسط سالانه درآمد نفت بالغ بر ۷۹/۱ میلیارد دلار یعنی بیش از چهار برابر نسبت به دوره دولت خاتمی شد اما به رغم این رخداد و فرصت بی نظیر تاریخی بدلیل اتخاذ رویکرد هزینه ای و توزیعی نسبت به این درآمد توسط دولت احمدی نژاد نرخ متوسط سالانه رشد سرمایه گذاری به ۵ درصد کاهش یافته، و نرخ متوسط سالانه رشد اقتصادی نیزبا کاهش نسبت به دوره قبل به ۴/۲ درصد رسید، و در سایه تزریق ارز نفتی به اقتصاد کشور نرخ متوسط سالانه رشد نقدینگی بالغ بر رقم ۲۶/۵ درصد، و نرخ متوسط سالانه تورم هم رقم ۱۵/۸ درصد را در کارنامه این دولت ثبت کرد ولی آنچه جالب می نماید آنکه محصول چنین فرآیندی عدم بهبود قابل توجه در توزیع درآمد و تحقق وعده « عدالت محوری » جناح حاکم را در اداره امور به نمایش می گذارد به گونه ای که نسبت دهک ثروتمند به دهک فقیر در مناطق روستایی اندکی بهبود نشان می دهد(۱۸ برابر) اما در مناطق شهری برعکس است(۱۴/۵ برابر) و البته با تکیه بر شاخص ضریب جینی می توان گفت که روند توزیع درآمد در کشور در این دوره رو به بدتر شدن بوده و درآمد افسانه ای نفت در دولت احمدی نژاد ، که قرار بود بر سر سفره های مردم برده شود و سفره آنها را رنگین کند ، نه تنها کمکی به بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی عامه مردم و توزیع عادلانه درآمد در جامعه نکرده است بلکه موجبات دامن زدن به سرمایه گذاری و جریان « تولید ثروت » در کشور را نیز فراهم نکرده و عملا به هرزروی منابع کمیاب و ثروت ملی بین نسلی منجر شده است.
در یک جمع بندی نهایی می توان گفت دردوره دولت خاتمی به لحاظ میزان منابعی که در اقتصاد ایران بکار گرفته شده و محصولی که بدست آمده است و به ویژه دستیابی همزمان به دو هدف « تولید ثروت » و « عدالت اجتماعی » ، بهترین دوره اقتصادی و اجتماعی سال های پس از انقلاب بوده است و اعداد و ارقام شاخص های کلان اقتصادی و اجتماعی بدین نتیجه گیری گواهی می دهند ، و البته این نتیجه به رغم همه مخالفت ها و مقاومت هایی که در برابر دولت و مجلس اصلاحات از سوی اقتدارگرایان انجام شد ، بدست آمده است ! خوشبختانه یا بدبختانه کشور از مرداد ماه سال ۸۴ به اینطرف با برخورداری از درآمد افسانه ای نفت( ۵۵۳ میلیارد دلار هفت سال دولت احمدی نژاد در برابر ۱۵۷ میلیارد دلار هشت سال دولت خاتمی) شاهد اجرای سیاست هایی از سوی همین مخالفان در عرصه اداره کشور بوده است که می تواند معیار و ملاک خوبی برای مقایسه با عملکرد اقتصادی و اجتماعی دوران خاتمی و اصلاح طلبان باشد. درآمد افسانه ای نفت در این سالها نه تنها سفره های مردم به ویژه اقشار متوسط و محروم را رنگین تر نکرده است بلکه در سایه مجموعه سیاست های اجرایی دولت کودتا اینروزها گرانی و تورم آنچنان شده است که صدای همه و ازجمله مراجع دینی و علما و مقامات حکومتی در هرسطحی را درآورده است و البته آنچه به جایی نرسد فریاد مردمی است که زندگی شان زیرآوار اقتصاد دولتی درحال له شدن است و اگر بخواهند برای اعتراض به این وضعیت اسف بار به خیابان بیایند با داغ و درفش و سرکوب پاسخ می یابند، و نمی دانند از دست اینهمه ناکارآمدی و بی کفایتی حاکم چه کنند و به کجا پناه برند؟
مقایسه شاخص های کلان اقتصادی دولت های پس از انقلاب
ارقام به نقل از گزارشات بانک مرکزی
توضیح:
نسبت دهک ثروتمند به دهک فقیر یا دو دهک ثروتمند به دو دهک فقیر نیز دو شاخص برای سنجش توزیع درآمد در جامعه اند که هرچه این نسبت بالاتر باشد نشانه نابرابری بیشتر و هرچه پائین تر باشد نشانه برابری بیشتر است .
ضریب جینی : شاخصی برای محاسبه اندازه گیری توزیع درآمد در جامعه است که بین صفر و یک قرار می گیرد . هرچه این ضریب به یک نزدیکتر باشد ، نشاندهنده عدم برابری بیشتر است ، و هرچه به صفر نزدیکتر باشد ، نشاندهنده برابری بیشتر و توزیع درآمد بهتر در جامعه است .
محمد دادکان که در این سالها به منتقد درجه اول سیاستهای کلان ورزش کشور تبدیل شده، این بار مدیران هزینه فوتبال و بازیکنان میلیاردی را به باد انتقاد گرفته است. او معتقد است حق بازیکنی که یک میلیارد میگیرد بیش از ۱۰۰ میلیون تومان نیست.
به گزارش گل؛ به اعتقاد محمد دادکان تنها راه نجات فوتبال ایران این است که یا یک سال تعطیل شود یا اینکه همه به مدت یک سال مجانی در آن فعالیت کنند. رئیس سابق فدراسیون فوتبال در این گفت و گو تقریبا به هیچ یک از دست اندرکاران فعلی ورزش و بخصوص فوتبال کشور رحم نکرده است.
به نظر شما پرداختن به بحث آسیبشناسی مدیریت فوتبال در ایران چقدر اهمیت دارد؟
مگرکسانی که وارد ورزش شدهاند، مدیر هستند؟ متاسفانه ورزش جایگاهی شده که همه به آن دست اندازی میکنند و هر کسی را که دوست دارند میآورند. تئوری آقایان این است که این مدیر «از ما» باشد نه «بر ما».یعنی اگر مدیری کاربلد باشد اما با آنها نباشد، او را نمیآورند. برایشان مهم است آدمی را بیاورند که فقط با آنها باشد.حالا اگر جایی که این مدیر را گذاشتهاند از بین برود، باز هم برایشان مهم نیست. من اسم کسی را نمیآورم اما مردم میدانند منظورم با کیست.
اما همین مدیرانی که شما میگویید پول زیادی در فوتبال هزینه کردهاند.
پولی که الان در این باشگاه هزینه میشود سال بعد دیگر وجود ندارد و بعد از اینها دیگر کسی نمیآید این طوری پول بدهد. اینها هم که از ارث پدر و مادریشان نمیدهند. به هر حال چیزی تا انتخابات باقی نمانده و من میخواهم بپرسم چرا در این ۷سالی که بودند این طور هزینه نکردند.
شما معتقدید سال آینده بازیکنان پولهای بیشتری را طلب میکنند؟
بازیکنی که امسال به فلان تیم آمده و یک میلیارد و دویست میلیون گرفته، سال آینده میخواهد بر اساس تورم ۴۰ درصد بیشتر بگیرد. شما ۴۰ درصد روی این پول بگذارید میشود یک میلیارد و ۷۰۰میلیون! پولهای یامفتی را به آقایان میدهند و آنها هم هزینه میکنند.
چرا دولت این پولها را میدهد؟ مگر نظارت و حساب و کتاب وجود ندارد؟
ببینید مثلا وقتی قاچاق سیگار اتفاق بیفتد، نظارت و بازرسی سراغ سیگارفروش کنار خیابان میروند اما سراغ آنکه تریلی، تریلی سیگار وارد میکند نمیروند. اگر این پولها در دوره من خرج میشد سردروازه شهر دارم میزدند. متاسفانه باید بگویم خیلی از ورزشیهای ما هم به دلیل مسائل مالی مجذوب همین مدیران سیاسی شدند. به قول معروف «ایپرده! برقص و خوش رقصی کن که هنوز پنجره باز است.»
قبول دارید که سیر صعودی قیمت بازیکنان از دوره ریاست شما در فدراسیون فوتبال آغاز شد؟
اتفاقا من سعی میکردم جلوی رشد قیمتها را بگیرم. ما به مربیان تحت قرارداد تیم ملی رقمهای متناسبی میدادیم. همین محمد مایلیکهن ۱۵ میلیون گرفت، حسین فرکی ۱۳ میلیون گرفت. همایون شاهرخی با آن همه اسم و رسم به عنوان سرمربی تیم ملی، پاس و… ۱۵ میلیون قراردادش بود. به والله این رقمها مال صدسال پیش هم نیست مال ۷ سال پیش است. ببینید بعد از من در تیم ملی آقای علی دایی چقدر گرفت، آقای قلعهنویی چقدر گرفت؛ همه بالای ۳۰۰،۴۰۰ میلیون گرفتند. همه اینها زیر سر وزارت ورزش و سازمان تربیت بدنی سابق است. بعد از رفتن ما مگر نگفتند ۱۰ تا تیم ملی میخواهیم درست کنیم و لیگ را ۲۴ تیمیکنیم؟ پس چه شد؟ آقایان یک ورزشگاه نقش جهان اصفهان را نتوانستند درست کنند.
زمان شما حرف و حدیثهای زیادی درباره برگزاری مسابقات در ماه رمضان شکل گرفت. این مسائل امسال هم مجددا مطرح شد و سر و صدای زیادی به پا کرد.
آن آدمی که این حرف را زده زودتر از همه در لیگ شرکت میکند. این حرف که «اگر علما دستور بدهند بازی میکنیم» فقط برای حاشیه درست کردن و مطرح شدن است. این حرفها را میزنند که روی جلد روزنامهها باشند. حالا دیگر همه کارشناس مذهبی هم شدهاند!
شما کماکان در همه مصاحبه هایتان علیه علی آبادی صحبت میکنید. در صورتی که او در مصاحبهای گفته بود در مورد شما اشتباه کرده است؟
این کافی نیست. ببینید اشتباهات علی آبادی چه ضربهای به فوتبال زد. تیم ملی ایران پانزدهم دنیا بود اما الان کجاست؟ من با علی آبادی چه مشکلی دارم؟ من میگویم تفکر علیآبادی نباید در ورزش باشد. عباسیها و سعیدلوها نباید بیایند. اینها هیچ چیز از ورزش نمیدانند. نه تخصص دارند و نه دانش و نه تجربه. به صرف اینکه با آقای رئیسجمهور رفیق هستند و جای دیگری هم نیست، آنها را میگذارند در این پست.
به نظر شما بهترین بازیکنان ایران چقدر میارزند؟
باور کنید هیچکدام نباید بیشتر از صدمیلیون تومان پول بگیرند. به خدا ۱۰۰ میلیون را هم زیاد گفتم. وحید هاشمیان زمانی که میخواست بیاید ایران قبل از پرسپولیس با نفت تهران بر سر یک رقمی توافق کرده بود. خود وحید میگفت رفتم آلمان هم باشگاهیام گفت داری میروی ایران چقدر قراردادت است، گفتم ۵۰۰، ۶۰۰ هزار دلار. آن هم دلار ۱۰۵۰ تومان. گفت پس برای من هم درست کن بیایم، چون هیچ جای دنیا این پولها را نمیدهند!
برای نجات فوتبال ایران چه نسخهای دارید؟
این فوتبال باید یک سال تعطیل شود. آن زمان شاید بشود برایش کاری کرد. اگر من مسئولیت داشته باشم به خدا تعطیلش میکنم. اگر هم تعطیل نکنم همه بازیکنها و مربیان باید یک سال مجانی کار کنند! هر کسی هم فکر می کند بیشتر میارزد برود یک کشور دیگر پول بگیرد. مربیان ما دیگر با ۶۰۰ – ۵۰۰ میلیون و یک میلیارد هم راضی نمیشوند اما اگر مدیر به آنها بگوید ۱۰۰ میلیون بیشتر نمیدهم، مطمئن باشید جای دیگری نمیتواند برود. حتی تیم «شیر بز افغانستان» هم آنها را نمیخواهد! ولی طوری حرف میزنند که انگار بهترین مربیان دنیا هستند. دلم میسوزد از اینکه چطور برخی مردم به نان شب محتاجند اما در فوتبال اینطور پول ها حیف و میل میشود. فوتبال در همه کشورهای دنیا یک سرگرمی است اما در کشور ما سرگرمکننده است! سرگرمی با سرگرم کننده فرق می کند. سرگرم کننده یعنی اینکه سر مردم را گرم کنید تا به مرغ ۸۰۰۰ تومانی فکر نکنند!
ستاره اشرف علیخانی، شاعره و وبلاگ نویس محبوس در بند زنان زندان اوین، که در اعتراض به انتقال دو تن از هم بندی های خود به زندان قرچک ورامین دست به اعتصاب غذا زده بود، به اعتصاب خود پایان داد.
به گزارش کلمه، تصمیم مسئولان زندان اوین برای انتقال زندانیان سیاسی زن از اوین به زندان قرچک ورامین، اعتراض زندانیان سیاسی بند زنان در اوین را برانگیخته تا آنجا یکی از زندانیان از چند روز قبل در اعتراض به این موضوع دست به اعتصاب غذا زده و چند روز پیش به اعتصاب اعتراضی خود پایان داد.
دو هفته ی پیش گزارش شده بود که پس از انتصاب رئیس جدید زندان اوین، رشیدی، رئیس سابق زندان دیزل آباد کرمانشاه، زمزمه هایی شنیده می شد که قرار است مجدداً زندانیان بند زنان اوین که حکم تبعید دارند، به زندان قرچک ورامین منتقل شوند. در همین راستا دو نفر از مسن ترین زنان بند، کبری بنازاده و صدیقه مرادی، به زندان قرچک ورامین منتقل شده اند.
حدود ۲۵ نفر از فعالان مدنی و سیاسی زن در این بند به سر می برند و در صورت انتقال حتی بخشی از آنان که حکم تبعید دارند به زندان قرچک ورامین که دارای سطح نازلی از بهداشت است و حتی فاقد آب آشامیدنی سالم است، سلامتی آنها به خطر خواهد افتاد.
به نظر می رسد مقامات قضائی و امنیتی برای جلوگیری از رسانه ای شدن خبر انتقال این بانوان به زندان قرچک تصمیم گرفته اند تا آنان را به صورت گروه های دو نفری و با فاصله زمانی انتقال دهند تا این موضوع مشمول مرور زمان شود و به چشم نیاید.
اشرف علیخانی، از شهروندان بازداشت شده پس از انتخابات است که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری و ۳ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده است.
وی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در تجمعات به دو سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ارتباط با رسانههای خارج کشور به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
دستگاه قضایی هم چنین به دلیل نگهداری دستگاه ماهواره در منزل وی را به ۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرده است.
سال گذشته نیز پس از تعطیلی بند زنان زندان رجایی شهر برای مدت کوتاهی، ۸ نفر از زندانیان تبعیدی به این زندان منتقل شده بودند که پس از پیگیری فعالان سیاسی و رسانه ای و مدنی، تعدادی از نمایندگان مجلس و مسئولین قوه قضاییه و سازمان زندان ها از این زندان بازدید کردند و به دلیل شرایط بسیار سخت و امکانات کم این زندان، دستور انتقال آنها به زندان اوین صادر شد.
پسر بچه چشم عسلی آن چنان سیاه و دودی شده است که هر کس نداند گمان می کند زغال فروش است! شلوارش حداقل ۲ سایز بزرگ تر از اندازه واقعی اش است و پیراهنش تا نزدیکی های زانو رسیده. «کریم» تمام روز را به سطل های زباله خیابان های شهر سر می زند، سطل های زباله آبی رنگ برای او حکم همان لپ لپ های رنگارنگ را دارد که با محتویات کثیفی پر شده است. از دور به چند متری زباله دان ها که نزدیک می شود دعا می کند که جنس با ارزشی از پلاستیک یا آلومینیوم گیرش بیاید، هر چه سنگین تر باشد روزی اش بیشتر است.او بچه افغان و از خانواده ای است که پدرش هیچ مسئولیت و نقشی در مقابل فرزندان ندارد.به هر پسر بچه ای که او را به احساس درونی اش هم سن و سال خود می داند با کنجکاوی نگاه می کند ولی کیسه سنگین روی شانه هایش اجازه نمی دهد که حس کنجکاوی یا حسرتش بیش از این ها تحریک شود.او محکوم است به کار در میان زباله ها و این یعنی خطرناک ترین اشکال کار…
یک انبار پر از ضایعات در خیابان مدرس۱۱
«نعیم» را در کوچه پس کوچه های خیابان مدرس دنبال می کنم. یک گاری دستی پر از ضایعات دارد، پلاستیک و آهن آلات زنگ زده و فرسوده، قرار است این ها را به یک نفر در خیابان مدرس ۱۱ بفروشد، او یک انبار پر از نان خشک دارد کارش همین است. جلوی در خانه یک کامیون در حال بارگیری است از حلب کهنه گرفته تا شیشه های نوشابه، آهن آلات و … «نعیم» هر کیلو پلاستیک را ۱۵۰ تومان به او می فروشد، سن و سالش کم به نظر نمی آید. «نعیم» می گوید: آدم بدی نیست او هم افغان است ۵ پسر دارد که همه شان گاری دارند و ضایعات جمع می کنند.او می گوید: من فقط گاهی سرم را داخل زباله دان ها می کنم تا ببینم جنس با ارزشی وجود دارد یا نه. بیشتر جلوی در منازل مردم راه می روم و با صدای بلند فریاد می زنم نان خشک، پلاستیک کهنه، حلب کهنه…خنده روی لبانش نقش می بندد!۱۲ ساله هستم، مدرسه نمی روم، فقط یک سال رفتم که بیرونم کردند.
پول یک دستکش ۱۵۰۰ تومانی را ندارد
پیرمردی را هم می بینم که در حال برداشتن کارتن و جعبه های خالی از داخل سطل زباله بیست متری سوم خیابان مدرس است. یک کلاه بافتنی، یک کت قهوه ای و شلوار مشکی به تن دارد که آن هم از بس رنگش رفته قهوه ای شده است. از جیبش یک نخ ضخیم که به دسته یک چاقوی سفید بسته شده آویزان است. او خوب نمی شنود.باید خیلی بلند با او حرف می زدم، سر و رویش کثیف است، زیر ناخن های بلندش چرک و کثیفی جمع شده است. با چاقو کارتن ها را از وسط نصف می کند و روی هم می گذارد، می گوید: هر کیلو کارتن را ۶۰ تومان به یک نفر در شهرک صنعتی می فروشم، از صبح تا شب کارم این است، خانه ام پشت بیمارستان امام رضا(ع) است و نان شب را از همین راه در می آورم، نمی توانم کار دیگری انجام دهم، ضربان قلبم بالاست!
او دستکش ندارد، ماسکی هم روی صورتش نیست و در جواب این سوال که چرا حداقل دستکش به دست نمی کنی می گوید: می دانید باید چند کیلو از این کارتن ها را بفروشم تا بتوانم یک دستکش ۱۵۰۰ تومانی بخرم!
زباله گردی یک شغل
به طور حتم با چنین افراد ژولیده ای که در حال جست وجو داخل زباله ها هستند مواجه شده اید، از آن جا که در سال های گذشته به ندرت چنین صحنه هایی را می دیدیم ولی حالا در خیابان های شهر زنان، مردان، افراد پیر، جوان و کودک با سر و وضع ناجوری را می بینیم که کارشان این است.یک زن ساکن خیابان غفاری می گوید: هر چند روز یک بار پدر و پسری را می بینم که با وانت سفید در محله مان مشغول زباله گردی هستند، آن ها عقب وانت را پر از پلاستیک، کارتن، نان خشک و … می کنند و معلوم نیست به کجا می برند، این شغلشان است!«عرفانی» می افزاید: این شغل کثیف و خطرناک است و احتمال زیادی به شیوع انواع بیماری ها دارد. علاوه بر این کسی هم نیست جلوی فعالیت این ها را بگیرد. بعد از این که کارشان با سطل های زباله تمام می شود همه چیز را همان جا رها می کنند و گاهی سطل زباله را به صورت واژگون به حال خود می گذارند و می روند.
زباله گردها به رعایت نظافت توجهی ندارند
یک دختر جوان هم زباله گردی را پدیده ای نو و جدی می داند و می گوید: این نشان می دهد اطرافمان آدم های فقیر زیادی هستند که حاضر می شوند برای یک تکه نان به این گونه کارها رو آورند و تا کمر داخل سطل زباله فرو روند.«امیرآبادی» می افزاید: این افراد به رعایت نظافت هم توجهی ندارند، حتی یک دستکش دستشان نمی کنند. داخل زباله ها ممکن است هر چیزی باشد ولی آن ها بی توجه به این مسئله، کارشان را می کنند و در پی نفع خود هستند.
حرف های یک کارشناس
هر چند کسب درآمد و کمک به تفکیک زباله اصلی ترین دلیلی است که زباله گردها به آن اشاره می کنند اما این که هر کس بدون رعایت شرایط و ضوابط بهداشتی گلاویز هر سطل زباله شود و علاوه بر آلوده کردن محیط اطراف، حجم زیادی از آلودگی ها و میکروب ها را به جامعه و خانواده انتقال دهد موضوعی است که ضرورت جلوگیری از فعالیت این افراد را مورد توجه قرار می دهد.
یک کارشناس ارشد پژوهش در علوم اجتماعی با بیان این مقدمه می گوید: تحولات قرن اخیر، پیشرفت فناوری و گسترش انقلاب صنعتی که به بهبود زندگی انسان ها منجر شده، تولید و مصرف بیش از حد را به وجود آورده و ناهنجاری های بسیاری چه در زمینه بهداشتی (آلودگی زیست محیطی) و چه در زمینه اجتماعی(زباله گردی و …) را در پی داشته است.
«فرامرز سنگری آبیز» فقر اقتصادی و در درجه دوم فقر فرهنگی، نبود مدیریت صحیح و مناسب در سیستم جمع آوری زباله، استفاده نکردن از تجارب کشورهای دیگر که در سیستم جمع آوری زباله، استفاده نکردن از تجارب کشورهای دیگر که در سیستم جمع آوری تفکیک، بازیابی و امحای زباله موفق بوده اند را از مهم ترین عوامل تاثیرگذار در بروز پدیده زباله گردی عنوان می کند و می افزاید: نبود اطلاع رسانی توسط سازمان های مرتبط درباره خطرهای این پدیده، نوع طراحی سطل های زباله که علاوه بر سهولت در امر زباله گردی امکان پرسه حیوانات و حشرات موذی را ممکن ساخته، همچنین مشکلات زیست محیطی و … از دیگر عوامل زباله گردی است.
وی درباره خطرهایی که کودکان زباله گرد را تهدید می کند، ادامه می دهد: این کودکان پس از تحمل سختی های ۲ یا ۳ روز اول، روز چهارم و پنجم از سوی افراد سودجو یا باندهای کمین کرده مورد سوء استفاده قرار می گیرند به طوری که گاه کودک زباله گرد ترجیح می دهد به جای حمل یک کیسه سنگین و چندش آور و سود کم، ۲ مثقال مواد مخدر را جابه جا کند و از شر کیسه بد بوی زباله خلاص شود.به گفته این کارشناس، حتی اگر بوی نامطبوع زباله هم کودک را وسوسه نکند به طور حتم مریضی پدر، داد صاحبخانه و دیگر فشارهای اقتصادی باعث تن دادن به خطرهای دیگر می شود.
وی می گوید: نبود مرجعی برای رسیدگی به کودکان زباله گرد باعث می شود این دسته از کودکان بین وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بهزیستی، شهرداری و وزارت بهداشت پاس کاری شوند.
منبع: روزنامه خراسان
رئیس اتحادیه چایکاران کشور با بیان اینکه در حال حاضر حدود ۲۲۰ هزار تن چای خشک بنام چای سنواتی در کشور انبار شده است، گفت: چرا باید در شرایطی که حداقل ۲۲۰ هزارتن چای داخلی بدلیل اعمال سیاستهای نادرست انبار شوند و آنوقت چای با کیفیت پائین هندی را به کشور وارد کنیم.
به گزارش مهر، ایرج هوسمی با بیان اینکه مافیای چای به اندازه کافی چای را وارد می کند و دیگر نیازی به واردات چای از هند نداریم، گفت: کیفیت چای هندی بسیار پائین است، چون هندیها برای دادن طعم و عطر از دارو و مواد شیمیایی استفاده می کنند که برای سلامتی انسان بسیار مضر است.
وی اضافه کرد: مسئولان اسم چای انبار شده را چای سنواتی می گذارند درحالی که تا سال ۱۳۶۰ همه محصول چای مصرف می شد و حتی یک کیلوگرم هم در پایان اسفندماه بنام چای سنواتی باقی نمی ماند و اینگونه تولید این محصول در کشور رونق گرفته بود.
وی در ادامه درخصوص میزان برداشت چای خشک از مزارع چای کشورعنوان کرد: در شرایط فعلی به دلیل سوء مدیریت از ۳۴ هزارهکتار مزارع چای کشور فقط درحدود ۲۵ تا ۳۰ هزارتن محصول چای خشک به دست می آید درحالی که چند سال گذشته با اعمال مدیریت صحیح حتی تا ۷۰ هزارتن محصول چای خشک به دست می آمد، ضمن اینکه همه این آمار و ارقام در سازمان چای موجود است.
هوسمی با بیان اینکه به طورمتوسط میزان مصرف چای درکشورمان بین ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزارتن چای خشک است، گفت: از این میزان درحدود ۱۰۰ هزارتن چای وارداتی است که بخش قابل توجهی از آن به دست مافیای چای است.
کلمه – گروه اجتماعی: بحران اقتصادی کشور بدتر از آن چیزی است که به نظر می رسد. گرانی و تورم تنها دامن مواد خوراکی و کالاهای مصرفی خانوارها را نگرفته است. در سایه آشفتگی های گسترده این روزها در اقتصاد کشور که ناشی از سوء مدیریت چند ساله دولت و متحدانش در دیگر نهادهای حکومت است، صنعت چاپ ایران هم با بحران رو به رو شده و به تبع آن، بازار نشر کتاب و مطبوعات هم با بحران رو به رو شده است.
به گزارش کلمه، بسیاری از چاپخانه ها در آستانه تعطیلی قرار گرفته و برخی هم تغییر کاربری داده اند. علاوه بر آن کتابفروشی های زیادی هم به تعطیلی و تغییر شغل فکر می کنند. به این فهرست، باید بخش عمده ای از ناشران را هم افزود که ناگزیر از توقف روند تولید و چاپ کتاب و در مواردی تعطیلی کتابفروشی های خود شده اند. مطبوعات کشور و تمام مشاغل دیگری که با “کاغذ” سر و کار دارند هم به همین منوال، وضعیتی بحرانی دارند.
تا اسفندماه یک ناشر بخش خصوصی، هر بند کاغذ را می توانست با کمتر از ۳۰ هزار تومان بخرد. این رقم ماه گذشته به حدود ۵۰ هزار تومان رسید و آخرین رقم را امروز احمد نثاری مدیر انتشارات امیرکبیر اعلام کرده که گفته است: کاغذ ۵۰ هزار تومانی یک ماه قبل را امروز به سختی با ۷۵ هزار تومان خریداری میکنیم.
اینها همه در حالی است که این روزها ناشران با سختگیرانه ترین رفتارها از سوی دولت و وزارت ارشاد هم مواجه اند و سانسور و ممیزی در این حوزه، بیش از هر زمان دیگری به مانعی پیش پای اهالی کتاب تبدیل شده است؛ تا جایی که برخی از تولیدکنندگان آثار قلمی و فرهنگی مجبور به انصراف از انتشار اثر خود شده اند و برخی دیگر راههای دیگری را برای انتشار آنها به دور از تیغ سانسور برگزیده اند.
گزارش کلمه درباره تشدید سختگیریها در حوزه ممیزی کتاب و الگوهای مقاومت در برابر سانسور دولتی را در اینجا بخوانید
با این حال هیچ فشار و ضربه ای به اندازه فشار اقتصادی نفس گیر فعلی نمی تواند فرهنگ مکتوب کشور را زمین بزند و جامعه و به ویژه نسل جدید را از کتاب و مطبوعات محروم کند.
اما مشکل چیست؟
مشکل خرید کاغذ کالای اساسی صنعت نشر است که این روزها مثل بسیاری از کالاهای دیگر در کشور کیمیا شده و تهیه آن به معضلی بزرگ برای ناشران، روزنامه ها و فعالان فرهنگ و مطبوعاتی ایران و … تبدیل شده است. مشکلی که با نوسانات قیمت طلا و ارز و به موازات آن تحریم های بین المللی، بازار کاغذ را هم تحت شعاع قرار داده و به دلیل آنکه ایران در کنار لیست بلندبالای واردات صادرکننده کاغذ هم هست، تحریم ها و گرانی ارز و به تبع آنها افزایش نرخ کاغذ تا جایی پیش رفته که امروز بسیاری از ناشران و چاپخانه ها از تغییر کاربری، تعطیلی و سقوط و بلاتکلیفی خبر می دهند.
این بحران، نشریات و روزنامه های بخش خصوصی را هم دربرگرفته که ممکن است در ادامه مسیر، آنها هم به کاهش پرسنل، صفحات روزنامه، تیراژ، کیفیت کاغذ و مطالب بیندیشند.
بهار نیوز در این باره به نقل از یک مدیر چاپخانه تهران که در زمینه چاپ روزنامهها فعالیت دارد، نوشته است: روزنامههای سراسری و حتی اسم و رسم دار کشور در حال حاضر با تیراژهایی بین ۲۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نسخه! به چاپ میرسند که آمار بسیار خجالتآوری است. وضعیت روزنامههای محلی استانها از این هم بدتر است و ما روزنامههایی داریم که هر شب با ۱۰۰۰ نسخه به زیر چاپ میروند! در حال حاضر اگر روزنامهای بتواند هرشب ۱۰۰۰۰ نسخه چاپ داشته باشد شاهکار کرده و جزو روزنامههای پر تیراژ محسوب میشود!
به گفته این مدیر قدیمی صنعتچاپ، در حالیکه در دهههای گذشته میانگین تیراژ روزنامهها بالغ بر سی هزار نسخه بود مطمئنم اگر آماری صحیح از وضعیت فعلی تیراژ روزنامههای در حال انتشار (به جز دو سه روزنامه ارزان قیمت دولتی مثل همشهری، جامجم و ایران) داده شود این میانگین به سههزار (یعنی یک دهم گذشته) نیز نمیرسد!
در این میان فقط دولتی ها هستند که به دلیل آنکه به خاطر وجود ارزهای دولتی در اختیارشان هنوز طعم گرانی را نچشیده اند، با وعده های تو خالی تنها نظاره گر سقوط دیگر بخش ها هستند.
در این باره احمد فروزیده، رئیس انجمن حمایت از توسعه صنعت چاپ و مدیر مجتمع چاپی ۱۲۸، با هشدار نسبت به مشکلات موجود در این صنعت از نقش بحران بالا رفتن قیمت کاغذ سخن گفته و اشاره کرده که این صنعت با مشکلات جدی دست به گریبان است.
در همین زمینه نادر قدیانی رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران نیز با اشاره به پائین آمدن تولید، به دلایل مختلفی مثل افزایش قیمت کاغذ و هزینههای کار، میزان فروش و درآمد کتابفروشیها به ایلنا گفته است که بسیاری از کتابفروشیها دچار مشکل اقتصادی هستند و به تعطیلی و تغییر شغل فکر میکنند.
روند افزایش قیمت کاغذ تقریبا از ابتدای سال جاری آغاز شد و در عرض چهار ماه گذشته، قیمت کاغذ بیش از دو برابر شده است. این وضعیت، بهای فیلم و زینک و لیتوگرافی و … را هم تحت الشعاع قرار داده است.
احمد نثاری مدیر انتشارات امیرکبیر با ابراز نگرانی از افزایش شدید بهای کاغذ در ماههای اخیر، می گوید: ظرف یک ماه گذشته قیمت برخی از انواع کاغذ تقریباً دو برابر شده و این تبعات بدی داشته است؛ ما ناچار شدهایم از میان ۱۰۰ عنوان کتابی که تولید کرده بودیم و آماده انتشار بود، تعدادی را گلچین کنیم و تنها حدود ۳۰ تا ۵۰ عنوان را به دست چاپ بساریم… ما حدود دو هفته قبل ۱۰۰ عنوان کتاب آماده چاپ کردیم و بعد از اینکه آنها را به چاپخانه فرستادیم، گفتند با این مبلغ که برای کاغذتان پرداخت کردهاید، ما میتوانیم ۳۰ تا ۵۰ عنوان از کتابهایتان را چاپ کنیم.
اعظم کیان افراز، مدیر انتشارات «افراز» در این زمینه با ابراز تاسف از بلاتکلیفی ناشران در زمینه کاغذ و کمبود این کالای اساسی برای صنعت نشر، این سوال را مطرح کرده که: آیا واقعاً منطقی است که منِ ناشر یک کتاب ۱۰۰ صفحه ای را ۵۰۰۰ تومان بفروشم؟ از آن طرف اگر ما کتاب را به قیمت دو ماه پیش به خریدار عرضه کنیم، حتی پول کاغذمان را هم درنمیآوریم. دولت، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، اتحادیه ناشران و همه کسانی که دست اندرکار این مسئله هستند، باید در این زمینه راه حلی داشته باشند.
وعده هایی که مثل همیشه محقق نشد
در این میان وعده های پیاپی مبنی بر کاهش قیمت کاغذ در بازار تاکنون محقق نشده است. واردات کاغذ با ارز دولتی از جمله وعده هایی بود که اردیبهشت ماه به نقل از وزیر فرهنگ و ارشاد دولت احمدی نژاد داده شد. وی اعلام کرد هماهنگیهای لازم با وزیر صنعت، معدن و تجارت صورت گرفته تا علاوه بر رفع مشکل گرانی کاغذ از طریق واردات با ارز مرجع و دولتی، کارخانجات تولیدی در داخل کشور هم تقویت شوند تا بخشی از کاغذ از طریق تولیدات داخلی تامین شود.
پس از آن وزیر صنعت، معدن و تجارت هم به میدان آمد و وعده کرد که مشکل قیمت بالای کاغذ در بازار با راه اندازی دو کارخانه جدید و تسهیل واردات آن به زودی حل می شود. وعده هایی که محقق نشد تا مشکل تامین کاغذ در میان پاسکاری های دولتی به فراموشی سپرده شود.
وزیر فرهنگ و ارشاد که با اشاره به وضعیت نابسامان بازار کاغذ و اعلام اینکه دولت با تشکیل جلساتی برای حل مشکل گرانی کاغذ چاره اندیشی کرده، از اختصاص ارز برای واردات این محصول و کاهش قیمت کاغذ خبر داده بود و همپای او، معاونش بهمن دری نیز بر وعده حل مشکل بازار کاغذ تاکید کرده بود، در اواسط تیر ماه با شانه خالی کردن از این مسوولیت، توپ را به زمین وزارت صنعت، معدن و تجارت انداختند و تداوم گرانی ها را متوجه وزارت صنعت و معدن و تجارت دانستند. در این میان نامه نگاری تعداد زیادی از ناشران و فعالان مطبوعات در خصوص این بحران نیز تاکنون بی نتیجه مانده است.
اگر می خواهید از آشفتگی بازار کاغذ بیشتر بدانید، بهتر است به توصیه مدیر انتشارات افراز سری به بازار ظهیرالاسلام بزنید و ببینید چه وضعیتی برقرار است؛ او می گوید: یک روز میگویند کاغذ نیست به خاطر اینکه دولت میخواهد به ناشران ارز با نرخ مصوب دولت را بدهد که بتوانند کاغذ مورد نیازشان را تامین میکنند، یک روز آن را تا مرز ۶۰ هزار تومان بالا میبرند و این وسط تنها ناشران بلاتکلیفاند.
این ناشر از بدقولی دولت که قرار بوده برای جلوگیری از افزایش قیمت برخی کالاها که به صورت ناگهانی افزایش قیمت پیدا کردند، اقدامی انجام دهد سخن به میان می آورد و خواستار رسیدگی به وضعیت این حوزه می شود.
او که با خبرگزاری مهر گفت و گو کرده، با انتقاد از افزایش ناگهانی و بیرویه بهای کاغذ در بازار، به نایاب شدن آن و همچنین بلاتکلیفی ناشران اشاره کرده و گفته است: تا حدود ۶ ماه قبل یعنی دی ماه، ما هر بند کاغذ ۷۰ گرمی اندونزی را حدود ۲۵ هزار تومان میخریدیم، اما با نوساناتی که در بهای ارز و طلا به وجود آمد، بهای این کاغذ به ۴۰ هزار تومان رسید. وی همچنین از نایاب شدن همین کاغذهای اندونزیایی خبر داده و افزوده: تا حدود یک ماه پیش قیمت همین نوع کاغذ (تحریر ۷۰ گرمی اندونزی) به مرز ۶۰ هزار تومان رسید و تازه همین نوع کاغذ هم در بازار کمیاب است.
کاغذ هم نایاب شد
براساس گزارش های رسمی از جمله آمار گمرک، ۸۰ درصد کاغذ مورد نیاز کشور از طریق واردات تامین می شود و آخرین برآوردها نشان می دهد ایران به صورت سالیانه یک میلیون تن کاغذ مصرف می کند که در این میان کشورهای روسیه، چین، اندونزی و کره جنوبی و آلمان اصلی ترین کشورهای صادرکننده کاغذ به ایران به شمار می روند. البته آلمان به دلیل کیفیت بالای محصول و گرانی کالا از سالها قبل از لیست واردات حذف شد، هرچند زینک و مرکب آلمانی هم چنان وارد و در صنعت چاپ ایران استفاده می شود.
این در حالی است که با توجه به عملکرد دولت، حمایت نشدن از سرمایه گذاران این حوزه و نیز با وجود کشورهایی مثل چین و ترکیه، کارهای تولیدی در داخل تقریبآ تعطیل شده و امروزه در سایه گرانی و کمبود کاغذ با بحران تولید مواجهیم. چنانچه فروزنده به ایلنا توضیح می دهد: امروز در سایه مشکلات این حوزه، کشور قادر به تامین نیاز خود نبوده و به دلیل اینکه سرمایهگذاری در صنعت چاپ ایران توجیه اقتصادی ندارد، سرمایهگذاران هم میلی برای فعالیت در این زمینه ندارند. به گونه ای که طبق اعلام خبرگزاری ها حدود ۷۵ کارخانه با ظرفیت تولید ۷۵۰ هزار تن کاغذ در کشور ایجاد شده که فقط ۵۰۰ هزار تن آن فعال است و تولید کاغذ در حوزه داخلی تنها ۲۰ درصد از احتیاجات کشور را برطرف میکند! که باید به مشکلات تولیدکنندگان این حوزه به مواردی همچون فرسودگی ماشین آلات و ناتوانی در تولید با ظرفیت بالا و کیفیت چاپ، کمبود مواد اولیه به علت نبود نقدینگی لازم، عدم امکان دریافت تسهیلات به دلیل داشتن معوقات بانکی و نیز زیان ده بودن آنها اشاره کرد.
معافیت مالیاتی، وعده ای که در میان شعارها گم شد
اینها اما همه مشکلات صنعت چاپ کشور نیست و دولت در کنار بسیاری از محدودیت ها و مشکلات، رنج دیگری هم به این صنعت تحمیل کرده که در نهایت به تعطیلی کتابفروشی ها منجر شده و یا آنها را در آستانه تعطیلی قرار داده است. از جمله این مشکلات، مساله مالیات است؛ در حالی که قرار بوده کتابفروشی ها هم مشمول معافیت های مالیاتی شوند، اما دولت در اقدامی عجیب، کلمه کتابفروشی را در لایحه اصلاحیه از قانون حذف کرده است.
به گفته رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، در سالهای گذشته نامهنگاریها و پیگیریهای زیادی برای اجرایی شدن معافیت مالیاتی کتابفروشان انجام شده و در نهایت رئیس دولت برای اجرای این طرح به وزیر اقتصاد و دارایی دستور داده، اما هنوز خبری از اجرایی شدن شدن آن نیست.
وی افزوده که تا سه سال پیش، ناشران شامل بند “ج” بحث مالیات بر درآمد بودند. مشمولین این بند حتی در صورت ارائه اظهارنامه مالیاتی سفید، شامل معافیت کامل مالیاتی میشدند. با تغییر قانون از آن زمان، ناشران در بند “ب” این قانون گنجانده شدهاند. اعضای این بند، برای برخورداری از معافیت مالیاتی، باید ریز فعالیتهای اقتصادی خود در قالب دفاتر قانونی ارائه دهند. اینکار مشکلاتی را در جهت برقراری این معافیت برای ناشران پیش آورده است.
این در حالی است که همین موضوع برخی ناشران و کتابفروشی ها را در آستانه تعطیلی قرار داده است. نمونه آن کتابفروشی روز نو است که مدیر آن چند روز قبل اعلام کرد تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد بود.
مسعود پایدار که مدیر کتابفروشی تعطیل شده «روز نو» است، با اعلام اینکه جریان مربوط به چاپ و نشر و فروش کتاب در ایران، وضعیت مطلوبی ندارد، از نگرانی خود در مورد احتمال تعطیلی دیگر ناشران و کتابفروشی ها سخن گفته و از جمله مشکلات آنها به تعلق نگرفتن معافیت مالیاتی اشاره کرده است.
او در توضیح این موضوع به ایلنا گفته است: در سال ۸۰ بحث معافیت مالیاتی شامل کتابفروشان هم شد، اما در اواخر همان سال و در اصلاحیه آن قانون، کلمه کتابفروشی حذف شد. بحث معافیت مالیاتی مدتها است که قرار است برای کتابفروشان هم جنبه اجرایی پیدا کند و این قانون در حال حاضر فقط برای ناشران برقرار است. البته اجرایی شدن آن حتی برای ناشران هم با شروط زیادی همراه است و این شروط در مواردی دست و پا گیر است و باعث میشود این معافیت برای بسیاری از ناشران هم اجرایی نشود.
پایدار در مورد این شروط گفت: از چند سال پیش ناشران هم در زمره مشاغلی قرار گرفتند که موظف به ارائه دفاتر قانونی هستند و عدم ارائه آن، باعث لغو معافیت مالیاتی میشود. در بسیاری از موارد تهیه دفاتر قانونی مشکلاتی را در پی دارد که بسیاری موفق به تنظیم و ارائه آن نمیشوند و عملا بحث معافیت مالیاتی لغو میشود.
این قانون همواره مورد اعتراض اتحادیه ناشران و کتابفروشان بوده و این اعتراضها به روشهای مختلف به گوش مسئولان رسیده، اما بی حاصل بوده است.
کاهش تیراژ کتاب و روند نزولی نرخ مطالعه در کشور
نکته قابل اشاره آنکه در بحران امروز کاغذ و مشکلاتی که گریبان این صنعت را گرفته، تنها ناشران نیستند که آسیب می بینند، بلکه همه عوامل درگیر در این صنف از نویسنده و مترجم و ویراستار گرفته تا صفحه بند و طراح لیتوگراف و صحاف و کارگر چاپخانه و حروفچین و مهم تر از همه مردم به عنوان مصرف کنندگان کالای فرهنگی، از آن متاثر شده اند و می شوند.
در این میان نباید از کاهش آمار مطالعه بر اثر گرانی کتاب هم غافل بود، چه آنکه روی دیگر سکه آن است که گرانی کاغذ، قیمت برخی از کتابها را در بازار بین ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش داده است و مشخص است که اثر این تورم بر قدرت خرید مخاطبان بازار فرهنگ چیست.
در همین باره، رئیس انجمن حمایت از توسعه صنعت چاپ که مشکل تامین کاغذ به عنوان یکی از مواد اولیه مصرفی در صنعت چاپ را چالشی جدی برای رسانه، فرهنگ و هنر خوانده است، اشاره کرده که چیزی بیش از ۵۰ درصد از قیمت یک کالای چاپی، متاثر از قیمت کاغذ است. به گفته او، مشخص است که بالا رفتن قیمت چیزی که بیشتر از ۵۰ درصد از قیمتگذاری یک کالا را تعیین میکند، باعث کاهش تولید میشود.
شهرام اقبالزاده، مترجم و فعال در زمینه ادبیات کودک و نوجوان، به ایسنا می گوید: قبل از گرانی کاغذ هم کسی کتاب نمیخرید و کتاب در سبد خرید نبود و با گرانشدنش دیگر اصلا خریده نمیشود. این روند سبب میشود که ناشر برای کم شدن ریسک، تیراژ را پایین بیاورد.
او که در نشر قطره فعالیت می کند، توضیح می دهد: ما اکنون رمان و داستان را ۵۰۰ نسخه منتشر میکنیم، چه برسد به کتابهای پژوهشی. این تیراژ ۵۰۰ تا از ۵۰۰۰ تا شروع شده که نزول کرده و به ۲۵۰۰ تا و ۱۰۰۰ تا و اکنون ۵۰۰ نسخه رسیده است. من به عنوان کسی که در صنعت نشر تا حدودی فعال هستم، حساب کردم که اگر نشر ما روندی طبیعی را طی کرده بود، الآن تیراژها به نسبت جمعیت باید ۵۰هزار نسخه میبود؛ اما متأسفانه حلقه نشر ما معیوب است و در این حلقه همه متضرر میشوند. خواننده باید کتاب گران بخرد، سرمایه ناشر برنگردد و بیش از همه مؤلف دچار سختی شود.
اقبالزاده تاکید می کند: شرایط به گونهای شده که ما حتا آثار نویسندگان خوب را هم ۵۰۰ نسخه منتشر میکنیم و این سبب شده که برخی نویسندگان از انتشار کارشان منصرف شوند. نویسنده زمان زیادی را صرف اثرش میکند، کتابش مدت زیادی منتظر دریافت مجوز میشود و بعد اگر قرار باشد ۵۰۰ نسخه از این کتاب چاپ شود، نویسنده نمیتواند زندگی کند. اگر نویسندهای بخواهد حرفهیی زندگی کند، با این شرایط اصلا ممکن نیست.
بدون شک مهار نشدن گرانی کاغذ و هم چنین بی تفاوتی به مشکلات این حوزه که نتیجه ای جز افزایش قیمت و کاهش تیراژ کتاب ندارد، هم به ناشرانی که تاکنون به هر شکل ممکن فعال مانده اند ضربه خواهد زد، هم معیشت نویسندگان و مترجمان و فعالان حوزه کتاب را محدوش می کند و هم قدرت خرید مخاطب را کاهش خواهد داد. بدین ترتیب، کتاب به راحتی از سبد مصرفی خانوارها خارج می شود و نرخ مطالعه نیز که در حال حاضر وضعیت مناسبی ندارد، به طور کامل در سراشیبی سقوط قرار می گیرد.
آیا کسی در این وانفسای اقتصادی به فکر فرهنگ این مرز و بوم هست؟
کتاب «اقتدار گرایی ایرانی در عهد قاجار» به بررسی مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتدارگرا در عصر قاجار پرداخته است و در آن نحوه ظهور قاجاریه شرح داده شده و به مشکلات سیستمسازی در ایران در دوره پادشاهی قاجار توجه شده است.
این کتاب به رفتار ایرانیان در عهد قاجار در چارچوب عنوانهایی چون ضعف در ایجاد حفظ روابط پایدار، تمایل در بر هم زدن توافقها، عصبانی شدن سریع، ناسازگاری در کار تشکیلاتی مطرح و درباره تأثیر این رفتارها در منظومه اقتدارگرایی عهد قاجار ایرانی اشاره کرده و در یک بررسی تطبیقی مفهوم کانونی که در چهار قرن اخیر برای خروج از اقتدارگرایی مطرح شده است، در میان کشورهایی چون ژاپن، چین، آمریکای لاتین و ایران مورد مقایسه قرار گرفته است.
به گزارش خبر آنلاین، کتاب با نگارش مقدمهای از دکتر محمود سریعالقلم (استاد دانشگاه شهید بهشتی) در پنج فصل تدوین شده است. در پیشگفتار نویسنده اصلاح فکر را مقدمه اصلاح هر نوع نارسایی دانسته و پدیده اقتدارگرایی را در ایران نه تنها دولتی، بلکه در ناخودآگاه فرهنگ عمومی نیز جاری و فعال میداند و برخلاف مبانی نظری ارایه شده توسط برخی نویسندگان ایرانی که توسعه سیاسی را شرط خروج از اقتدارگرایی دانستهاند، او عقیده دارد مادامی که مردم به لحاظ معیشتی گرفتار حقوق دولتاند، فرصت فکر کردن مستقل و تغییر مستقل را پیدا نخواهند کرد.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد! برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛ ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد. از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد. از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود. از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد. تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود. از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت، غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد، دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود، برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند. برای آنانی که دغدغه ایران فردا را دارند بفرستید در دنیا هیچ چیزی به اندازه آموختن برای ساختن یک زندگی انسانی اهمیت ندارد و این آموزش از هر قوم و ملیتی میتواند باشد.
بر اساس این گزارش، نویسنده در صفحه ۴۲ و۴۱ این کتاب مینویسد: اقتدارگرایی به واسطه ماهیتی که دارد تفکر انتقادی را از انسانها سلب میکند… نظام اقتدارگرا بطور ناخود آگاه آدمیان را آموزش میدهد تا فقط تایید کنند و آنچه موجود است را تشویق و حتی توجیه کنند. اقتدارگرایی با هر نوع نوآوری فکری و فلسفی و روشی و پارادایمیک مخالفت میورزد. نویسنده در شرح ویژگیهای جامعه اقتدار گرا و پیامدهای آن به نکته بسیار جالبی اشاره میکند انجا که اتمیزه یا ذره ذره شدن جامعه را نیز از منظر اقتدارگرایی تحلیل مینماید و مینویسد: هنگامی که نظرات و منافع یک نفر یعنی شخص شاه ملاک و منطق مدیریت یک کشور و جامعه قرار میگیرد فکر و اندیشه و تفکر استدلالی انسانهای دیگر ارزش خود را ازدست میدهد زیرا که افراد بنا به مصلحت و منافع خویش نهایت سعی خود را میکنند تا از کانون، زاویه نگیرند. نویسنده در بخش دیگری ازکتاب از سقوط اخلاقی جامعه اقتدارگرا سخن گفته و مینویسد:جایی که مزاج و سلیقه و خواستهها و منافع فرد مطرح باشد و نه یک سیستم قاعدهمند اخلاق سقوط کرده و بیمعنا میشود.
دکتر سریع القلم در این کتاب از وابستگی اقتصادی عامه مردم به حکومت، سازماندهی سیاسی و اجتماعی مبتنی بر تبعیت، سلیقه گرایی به جای قانون و قاعدهمندی، اولویت منافع فردی بر منافع عمومی و ملی، ذره ذره شدن جامعه، رشد تملق، توقف رقابت، فقدان نقد و تحلیلهای واقعبینانه، فقدان فرهنگ مناظره و رشد جامعهای بیاخلاق، بهعنوان سرفصلهای اصلی پیامدهای اقتدارگرایی نام برده و در باره هریک بحثهای تفصیلی نموده است.
مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتدارگرا
فصل نخست کتاب «مقدمه نظری: مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتداگرا» نام دارد و سریعالقلم مباحث تحقیق را بر دو محور استوار میداند، نخست این که نظام اقتدارگرایی حاکم بر ایران در دوره قاجار چه خصوصیاتی داشته و چگونه تداوم پیدا کرده و دوم، به چه علت اهتمامهایی که برای تغییر اقتدارگرایی به کار گرفته شد، عموما ناموفق بودهاند؟ وی همچنین از ویژگیهای ناخودآگاه فرهنگ اقتدارگرایانه نیز سخن میگوید که قرنها در باطن فرهنگی و رفتاری ملت نهادینه شده است. قدرتخواهی و زیادهروی در قدرتخواهیِ افراد، تنها با تدوین یک نظام حقوقی و ایجاد منافع برابر و متضاد در برابر قدرتخواهی به دست میآید. رمز تداوم اقتدارگرایی در ایران، بنیانهای ضعیف ایرانیان در کارِ گروهی و تشکل و چانهزنی است.
نظریهپردازیهای «قدرت» در علم سیاست به «خوب بودن» آدمها و سیاستمداران اعتقاد دارد ولی به «خوب ماندن» آنها اعتماد ندارد. چاره تنها قرار دادن نظام سیاسی و قدرت در یک چارچوب حقوقی است. در بیقاعدگی رفتاری، پیشبینی رفتار نه تنها دشوار بلکه امکانناپذیر میشود. در این فضا، وقایع تصادفی، جایگزین فکر و بحث و تصمیمگیری مبتنی بر شناخت و شایستهسالاری است. در این فصل با نظام اقتدارگرایی و پیآمدهای اجتماعی، اندیشه و نقد آن و همچنین رقابت و زمان و جایگاه تملق و بیاخلاقی در این نظام هم مواجهایم.
انحطاط صفویه، سقوط زندیه و ظهور قاجاریه
فصل دوم انحطاط صفویه، سقوط زندیه و ظهور قاجاریه نام دارد و در این فصل به وضوح حاکمیت رفتارهای فیالبداهه، مزاجی و خودخواهی سیاستمداران و زمامداران را مشاهده میکنیم که ریشه بسیاری از اعمال آنها، در کینه توزی و انتقام بوده است. پس میتوان میان اقتدارگرایی از یک طرف و آفات گسترده رفتار اجتماعی و فرهنگی در میان ایرانیان از جمله تملق، چند شخصیتی، دروغ، عصبانیت، بیاخلاقی، حذف رقبا، نابودی منتقد، فقدان رقابت منطقی، سلیقهگرایی و … تقارن برقرار کرد.
تداوم نظام اقتدارگرایانه در عصر قاجار
فصل سوم به تداوم نظام اقتدارگرایانه در عصر قاجار میپردازد. این فصل با مقدمهای نظری بر مشکلات سیستمسازی در ایران که منجر به عقبماندگیهای فراوان شد، به خلاصهای از حضور شاهان قاجار، آقا محمدخان، فتحعلیشاه، محمدعلی شاه، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه پرداخته و سپس در قسمتی به تضادهای فلسفی و فکری در ایران اشاره کرده و مطالب را با حضور محمدعلی شاه و احمدشاه خاتمه داده است.
خروج از اقتدارگرایی و یک بررسی مقایسهای
خروج از اقتدارگرایی: یک بررسی مقایسهای عنوان فصل چهارم است. سریعالقلم معتقد است که در هیچ کشوری خروج از اقتدارگرایی با یک یا چند واقعه صورت نپذیرفته بلکه این امر به صورت یک جریان و فرآیند بوده است. نویسنده این فصل را پیرامون مفهوم کانونی «حق انتخاب در قالب یک ساختار» که در چهار قرن اخیر برای خروج از اقتدارگرایی مطرح شده، ارایه کرده است. سپس در نتایج به نحوه دسترسی به امکانات بشر و ابداع «سیستم بازار» اشاره و بقای انسان را در حیطه کار و ابداع و تلاش فردی و جمعی و مستقل تفسیر کرده و بر این اساس به نظریات اقتصادی حاکم بر جهان پرداخته است.در نتیجه، «زمان» و «نحوه شکلگیری» و «درجه استقلال» بخش تجاری، خصوصی و اقتصادی از دولت، را عاملی تعیینکننده در خروج تدریجی از اقتدارگرایی دانسته است. با این وجود در عمل در تصمیمگیریها و توازن نیروهای سیاسی، برتری کمی و کیفی مردم سالاران نسبت به اقتدارگرایان را هم برای خروج از استبداد ضروری دانسته است.
متغیرهای دخیل در عقبماندگی و اقتدارگرایی
فصل پنجم به نتیجهگیری کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» اختصاص دارد. در این فصل نویسنده ساختاری از متغیرهای دخیل در عقبماندگی و اقتدارگرایی عصر قاجار را ارایه میدهد و ضمن مطرح ساختن مشکلات ساختاری، راهحلها را نیز به طور غیر مستقیم بیان میکند. این فصل ۴۴ نمونه از صفات و ویژگیهای رفتاری و معاشرتی ایرانیان عهد قاجار را در فهرستی ارایه میکند و معتقد است که این خصلتها هم در سطح جامعه و هم در سطح حاکمان و روشنفکران رواج داشته است.
این کتاب را نشر و پژوهش «فروزان روز» با قیمت ۱۰۰۰۰ منتشر کرده است.
سابقه مفاهیم فلسفی در جهان یکسان نیست. به باور برخی، عدالت از کهنترین مفاهیم فلسفی است که از سه هزار سال پیش تا به امروز بحثهای فراوانی آفریده و همواره ازآرمانهای دست نیافتنی بشر در جوامع نخستین تا به امروز بوده است؛ آیا با مرور زمان وشکل گیری قرون جدید اهمیت عدالت در جوامع کمرنگ شده است؟ گفتمانهای جدید فلسفی نشان میدهد که بحث و بررسیها در مورد عدالت همچنان ادامه دارد و نیاز به عدالت در جوامع جزو نیازهای جدی بشر است.
چندی پیش رئیس سازمان بین المللی کار عصر امروز را عصر عدالت اجتماعی نامید و بر ضرورت عدالت اجتماعی تاکید کرد. در همین راستا و «جان راولز» فیلسوف آمریکایی در پژوهش های اخیرش عدالت را در ساختار کلان یک جامعه معیار تشخیص جامعه مطلوب از نا مطلوب معرفی کرد، اما تشخیص عدالت در یک جامعه به عهده کیست؟ و آیا عدالت و توسعه لازم و ملزوم هم هستند؟
دکتر «یحیی یثربی» استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی هستند و پژوهشهای ایشان در رابطه با فلسفه اسلامی و عرفان است و تالیفات ارزشمندی همچون محمد(ص) پیام آور عدل و آزادی و مقدمهای بر فلسفه سیاست در اسلام دارند. ایشان معتقدند قضاوت عدالت در جامعه به عهده مردم است و این مفهومی است که سبقه اسلامی دارد. یکساعت گفت وگوی پیش رو حاصل این پرسش و پاسخ هاست.
عدالت را جزو کدام دسته از مفاهیم فلسفی طبقه بندی می کنید؟آیا سابقه عدالت طلبی به فطرت انسانها بر می گردد یا ریشه اجتماعی نیز دراین مفهوم موثر است؟
بشر از روزی که به زندگی اجتماعی روی آورده است، با تبعیض روبهرو بوده و میدیده که عدهای سهم بیشتری از امکانات اجتماعی میبرندوآرزوی دیرینه بشر این بوده است که در زندگی اجتماعی همه بتوانند به حق خود برسنداما به صورت علمی و فلسفی در حدود سههزار سال پیش بحث شده است. ازجمله افلاطون و ارسطو که بحثهای زیادی در این باره کردهاند اما فلاسفه مسلمان کمتر در این زمینه بحث کردهاند.
عدالت یک بار در جامعه معنا میشود یک بار در نظام وجودی از نظر وجود شناسی هر چیزکه در جای خودش قرار بگیرد در نظام اجتماعی هم کاربرد دارد، وقتی بحث عدالت می شود همه به مسائل اقتصادی توجه می کنند، اما عدالت اقتصادی یکی از جلوه های عدالت است وعدالت جنبه های مختلفی دارد. عدالت از بحث های فلسفی است که کاملا به زندگی اجتماعی مردم مربوط است ودر زندگی مردم خرد میشود و مانند بحث وجود و ماهیت که از بحثهای فلسفی است که اصلا به کار مردم نیاید نیست و عدالت باید در جامعه به گونهای باشد که مردم به طور فطری احساس نا برابری نکنند.
معیار تشخیص عدالت در یک جامعه چیست؟ چه کسانی در کرسی تشخیص عدالت در جامعه قرار می گیرند؟
اگر بخواهم پرسش شما را کوتاه بدهم باید بگویم مردم قاضیان خوبی برای تشخیص عدالت در جامعه خودشان هستند، مانند انتخابات که جلوه داوری مردم است که مردم کسی را برکنار و دیگری را به روی کار می آورند واین مفهوم در نظام های سیاسی وجود دارد؛ در اسلام هم تشخیص مردم در مورد فاکتور های اجتماعی مهم است.
آیا سابقه این نظرخواهی در اسلام وجود داشته و مصداق عینی دارد؟
بله البته, نبی اکرم (ص) در آخرین حجی که داشتند از مردم می پرسید که من کارم را درست انجام دادهام یا نه؟ وقتی مردم ابراز رضایت می کردند خوشحال می شدند وبه خدا می گفتند مردم از من راضی هستند که نشاندهنده اهمیت مردم در اسلام است که رضایت خدا به رضایت مردم پیوند میخورد. بنا بر این مردم را نباید در قضاوتهای اجتماعی دست کم گرفت و نباید منتظر نیروی بیرونی برای تشخیص قضاوت ماند چون مردم هستند که یک جامعه را به وجود میآوردند.
شما از اهمیت مردم سخن گفتید؛ آیا راهکاری وجود دارد که در زندگی اجتماعی امروز مردم را در این قضاوتها شریک کنیم؟
یکی ازاین راهکارها که امروز در کشور های پیشرفته وجود دارد استفاده از نظر سنجیهاست، ما باید نظر مردم را از شئون مختلف جامعه اعم از مسائل اقتصادی و اجتماعی و عملکرد مسئولان جویا شویم که متاسفانه در این زمینه در کشور ما کمکاریهایی وجود دارد. ما بعد از انقلاب از وقتی مسئولی از رژیم گذشته را دستگیر می کردیم می پرسیدیم چه کسی از مردم از این فرد شاکی است و این خودش یک مثال بارز در توسعه عدالت اجتماعی است. ما باید نظر مردم از عملکرد مسئولان را جویا شویم و رفتار پیامبر گرامی اسلام باید برای ما الگو باشد که در روزهای آخر حیاتشان به مسجد رفتند و از مردم در باره عملکرد خودشان درباره عدالت اجتماعی سوال کردند و پرسیدند که آیا کسی از ایشان ظلم دیده است یا نه؟ ودر نتیجه نظر خواهی از مردم در توسعه عدالت اجتماعی مهم است وعدالت به خودی خود اتفاق نمی افتد وتشخیص مردم در زمینه بسیار مهم است.
چه راهکاری برای پیاده کردن عدالت اجتماعی وجود دارد؟ آیا اساسا عملی است؟
برای پیاده کردن عدالت تدبیر مهم است و مدیریت علمی نقش دارد وابزار مدیریت علمی هم مردم هستند و با نظر خواهی از مردم و روش آزمون و خطا می توانند خطاهای خود را اصلاح کنند ونارضایتی های مردم باید تبدیل به مسئله علمی شود و در مدیریت جامعه به کار برود و از نظر کارشناسان استفاده شود و نتیجه این بررسیها را در مدیریت و اداره جامعه دخالت بدهیم که اگر تحقق عدالت مسئله ماست عملگرایی نقش مهمی دارد.
آیا توسعه همه جانبه یک جامعه به عدالت محور بودن آن مربوط است ؟عدالت و توسعه چه نسبتی با هم دارند؟
من نمیگویم هر جا توسعه هست عدالت است و یا هر جا توسعه نیست عدالت نیست اما همین قدر می گویم باید نتیجه کارها در جامعه بررسی شود. وقتی توسعه نیست در دنیایی که دنیای توسعه است از عدالت کم داریم یعنی اینکه مدیران جامعه در جای خود قرار نگرفتند؛ مانند علوم انسانی در جامعه ما که با وجود وقت و هزینه، دستاوردی زیادی به بار نمیآورد. این به این معنی است که هزینه در جای خودش به کار نمیرود که مصداقی از بی عدالتی اجتماعی است و با این همه امکانات طبیعی کشور متاسفانه رقم بالایی بیکاری در جامعه داریم که نشاندهنده پرداختهای ضعیف اجتماعی است که چیزی سر جای خودش قرار نگرفته است.
نبی مکرم اسلام به ما هشدار داده است که حکومت با کفر باقی میماند و با ظلم نه. این هشدار مهم رسول اسلام از توجه گسترده اسلام به عدالت اجتماعی خبر می دهد واین معجزه های نبی اکرم(ص) است. یکی از این معیارها آمار مهاجرتهاست، اگر در کشوری به عدالت اجتماعی توجه نشود معمولا مهاجرت از آن کشور بالاست بنابراین از افتخارات امروزی کشورها تثبیت عدالت اجتماعی است.
عدالت در زندگی پیچیده امروز مفهوم آسانی نیست که با موعظه و نصیحت به آن امیدوار باشیم و مانند سنت قدیم که به عنوان مثال شاعران به شاه توصیه عدالت میکردند وعدالت نوعی حسن برای حاکمان جامعه بود نه وظیفه؛ اگر کسی به ابزارهای توسعه عدالت و مدیریت علمی جامعه توجه نکند نمیتواند در برقراری عدالت موفق باشد وبه نتیجه نمی رسد و به عنوان مثال اگر بخواهم نتیجه گیری بکنم باید عرض کنم که نباید بدون توجه به تخصص و مدیریت علمی جامعه در شئون مختلف جامعه و نظر خواهی از مردم به تحقق عدالت امیدوار باشیم.
منبع: تهران امروز
مفتی اعظم عربستان نسبت به استفاده از شبکه های اجتماعی برای دعوت به تظاهرات و «سرپیچی از اولیای امور» نامید، هشدار داد.
به گزارش کلمه، شیخ عبدالعزیز آل شیخ که با روزنامه المدینه گفت و گو کرده و در رسانه های رسمی ایران هم منعکس شده، نسبت به فتنه اینترنتی و فیس بوکی هشدار داده و گفته است: «استفاده از فناوری های جدید مانند دستگاه تلفن همراه و پایگاه های اینترنتی اجتماعی نظیر فیس بوک، تویتر و غیره، شمشیر دولبه است.
این شیخ سعودی همچنین گفته که «ضرر استفاده از این فناوری ها در ایجاد فساد، تحریف افکار، فساد اخلاقی، ایجاد هرج و مرج بین مردم، نشر اکاذیب، دعوت به شورش و تظاهرات علیه اولیای امور و حاکمان؛ بیشتر از نفعشان است.»
بر اساس گزارش ها، ۳۸ درصد عربستانی از تویتر استفاده می کنند که این آمار، عربستان را به لحاظ استفاده از شبکه های اجتماعی در صدر کشورهای عربی قرار می دهد.
از زمانی که حاکمان عربستان در سال گذشته نیروهای نظامی خود را برای سرکوب قیام معترضان بحرینی به این کشور فرستادند، اعتراضات در عربستان و به خصوص مناطق شرقی و منطقه القطیف شدت گرفته است. برخوردهای خشونتآمیزی که در فوریه ۲۰۱۱ بین زائران شیعه و پلیس امر به معروف در مدینه اتفاق افتاد، نیز به ناآرامی ها دامن زده است.
بازداشت اخیر شیخ نمر، از رهبران شیعیان عربستان سعودی، به دور جدیدی از اعتراضات منجر شده است. مقامات عربستان از شیخ نمر به عنوان «محرک فتنهها» نام می برند.
با این حال ۳۷ روحانی شیعه روز جمعه در بیانیه مشترکی خواستار پرهیز از خشونت شدند و از جوانان خواستند به افرادی که می خواهند آنها را تحریک و تطمیع کنند تا دست به خشونت بزنند و در نتیجه حکومت آنها را به عنوان تروریست معرفی کند، توجه نکنند.
در عربستان، حدود دو میلیون شیعه زندگی می کنند که بسیاری از آنها از تبعیض و رفتارهای سرکوبگرانه حکومت شکایت دارند. عفو بینالملل چندی قبل اعلام کرد در درگیریهای صورت گرفته بین حکومت و معترضان در منطقه شیعهنشین عربستان سعودی، دست کم هفت تن کشته شده اند.
رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات استان اصفهان از اجرای طرحی برای نظارت و کنترل کافینتها و برخورد با متصدیان مکانهایی که در آنها از فیلترشکن استفاده میشود، خبر داد و ارائه کارت ملی از سوی کاربران به متصدیان کافینتها را ضروری دانست.
به گزارش کلمه سرهنگ ستار خسروی بهانه این طرح را ابزارهای جدیدی دانست که فناوریهای نو در اختیار مجرمان قرار داده و با بیان اینکه همواره مجرمان سعی میکنند جهت پنهان ماندن و دور ماندن از تعقیب قانونی ارتکاب جرم از فضاهای مجازی بهره بگیرند، مدعی شد: یکی از مکانهایی که این افراد را ترغیب به استفاده از اینترنت میکند کافی نتها است که به همین جهت پلیس فتای استان طرح ویژهای را به منظور کنترل فعالیت مجرمان در این اماکن در دست اجرا دارد.
بر اساس گزارش پایگاه خبری پلیس، وی گفت: مسئولان کافی نتها میتوانند با بکارگیری تدابیر اعلامی از طرف پلیس فتا منافذ سوء استفاده از مجرمان و تبهکاران از این اماکن جهت دسترسی به اینترنت و انجام اعمال مجرمانه آنها در فضای مجازی را ببندند و پلیس فتا نیز با بررسی همه جانبه سعی میکند در تحقق این امر نظارت قانونی خود را به طور جدی اعمال کند.
خسروی با بیان اینکه احراز هویت قبل از تحویل سیستم به کاربران در کافینتها بسیار مهم است، افزود: کاربران میبایست با ارائه کارت ملی متصدیان کافی نت را در این امر یاری کنند.
وی بهره گیری از هرگونه نرم افزارهای عبور از فیلتر و فیلترشکن در کافینتها را ممنوع دانست و اضافه کرد: در بازدیدهای انجام شده در صورتی که مواردی از نقض مقررات قانونی مشاهده گردد با متصدیان کافینتها برابر مقررات قانونی برخورد میشود.
همانا تو در خانهای اقامت داری که دائمی نیست
ثامن الائمه(صلوات اللّه و سلامه علیه) اشعار زیبایی دارد ما آن وقتها که منبر میرفتیم آن شعرها را میخواندیم بد نیست که این شعرها را بخوانم، منسوب به حضرت(علیه السلام) است:
إنّک فی دارٍ لَها مدةٌ یقبل فیها عمل العامل
ألا تَری الموتَ مُحیطاً بِها یکذَبُ فیها أملُ الآملِ
تُعجِّلُ الذنبَ لِما تَشتَهی وَ تَأمُلُ التوبَةَ فی قابِلٍ
والموتُ یأتی أهلهُ بَغْتةً ما ذاکَ فِعلَ الحازِمِ العاقِلِ[۱]
- همانا تو در خانهای اقامت داری که دائمی نیست، چیزی که در آن قبول میشود عملِ عمل کننده است.
- آیا نمیبینی که مرگ بر این خانه چیره است، آرزوهای دور و دراز در آن به راستی نمیانجامد؟!
- در انجام گناه برای آنچه که میخواهی شتاب میکنی، در حالی که امید بازگشت در آینده را داری!
- و مرگ ناگهان به سراغ اهل خود خواهد آمد، در آن موقع انسان دور اندیش چه میکند؟!
بعد یک شعر دیگرى دارد میفرماید:
و انَّ الذئبَ یَترکُ لَحم ذِئبٍ **** وَ یأکلُ بَعضُنا بعضاً عیاناً
لَبُسنا لِلخِداعِ مُسُوکَ طیبٍ **** وَ ویلٌ للغَریبِ إذا أتانا[۲]
- همانا گرگ گوشت گرگ دیگری را نمیخورد، در حالی که عدهای از ما آشکارا دیگری را میخورند!
- برای نیرگ و فریب، جامه نیکو به تن کردهایم، و وای بر غریبی که بر ما وارد میشود!
این مطالب را از باب موعظه و تذکر برای یکدیگر بخوانیم. امام رضا (علیه السلام) میفرماید: «ما انسانها از گرگ بدتریم، ولی به خودمان افتخار میکنیم»!
لا اله الا الله! خدایا! ما را از عذاب قبر نجات بده! خدایا! ما را از حبّ نفس نجات بده! خدایا! ما را یک لحظه به خودمان ما وا مگذار! خدایا! این زندگى تمام میشود، زندگى آنجا را براى ما آسایش و راحتی قرار بده!
——————————————————–
[۱]. عیون اخبار الرضا ج ۲، ص ۱۷۶، ح ۳٫
[۲]. همان، ص ۱۷۷، ح ۵٫
رهبر برجسته مخالفان کوبا شب گذشته در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاری آلمان، بنا بر اعلام مقامات و یکی از فعالان مخالف کوبا، اوسوالدو پایا، رهبر ۶۰ ساله مخالفان این کشور، نزدیک شهر بایامو در شرق کوبا در حال رانندگی بود که خودرویش به یک درخت برخورد کرد.
پایا چندین بار نامزد دریافت جایزه نوبل صلح شد و سال ۲۰۰۲ به علت آزاداندیشی جایزه ساخاروف پارلمان اروپا را دریافت کرد.
براساس این گزارش، هارولد کاپرو از دیگر فعالان مخالف کوبا نیز در خودروی پایا بود و در این سانحه کشته شد. دو سرنشین دیگر خودرو از جمله یک اسپانیایی و یک سوئدی بر اثر تصادف دچار جراحتهای جزئی شدند.
طی ۲۶ حمله تروریستی امروز در استانهای مختلف عراق، دستکم ۸۰ تن کشته و ۷۴ نفر زخمی شدند و رسانهها هر لحظه از افزایش شمار قربانیان این حملات خبر میدهند.
به گزارش فارس، خبرگزاری آلمان به نقل از منابع آگاه امنیتی عراق نوشت که تنها طی حمله تروریستی امروز علیه یک پایگاه نظامی در “الضلوعیة” عراق دستکم ۶۱ تن کشته و ۴ نفر زخمی شدهاند. این خبرگزاری نوشت که حمله تروریستی مذکور با تیراندازی و شلیک خمپاره هاون بوده است.
آسوشیتد پرس نیز نوشت که در این حمله ۸۲ تن کشته شدهاند. خبرگزاری فرانسه اعلام کرد که در حملات تروریستی امروز در عراق، دستکم ۳۷ نفر کشته و ۷۴ نفر زخمی شدهاند.
به گفته منابع آگاه امنیتی، نظامی و پزشکی عراق تنها در یک حمله مسلحانه از سوی افراد ناشناس به پایگاهی نظامی در “الضلوعیه”، دستکم ۷ نظامی عراقی کشته شدند. طی چندین حمله تروریستی در “التاجی” بغداد نیز دستکم ۱۸ تن کشته شدند و در دو حمله در نزدیکی بعقوبه، دو سرباز و یک نیروی پلیس کشته شدند.
بر اساس این گزارش در یک حمله تروریستی دیگر در کرکوک ۷ تن کششته و در “الحسینیة” نیز دو تن کشته شدند. از سوی دیگر آسوشیتدپرس تعداد کشتهها را ۴۷ نفر اعلام و تاکید کرد که تنها در بغداد، ۱۰ نفر کشته شدند. روسیا الیوم نوشت: امروز چندین استان عراق شاهد چندین انفجار بود که طی آن بیش از ۳۵ تن کشته و دهها نفر زخمی شدند.
بر اساس این گزارش، با وقوع ۳ انفجار متوالی در منطقه “التاجی” در شمال بغداد، ۲۸ تن کشته و دهها نفر زخمی شدند. انفجار یک خودروی بمبگذاری شده در شهرک صدر نیز دستکم ۱۴ تن کشته و چندین نفر زخمی شدند.
در ساعات اولیه صبح امروز نیز طی یک حمله مسلحانه علیه یک پایگاه نظامی در شرقع منطقه “الضلوعیه” در شمال بغداد، دستکم ۷ سرباز عراقی کشته شدند. همچنین، انفجار یک خودروی بمبگذاری شده در منطقه “الحسینیة” واقع در شمال شرق بغداد، ۳ نفر کشته و بیش از ۳۰ نفر دیگر زخمی شدند. علاوه بر این یک انفجار دیگر در یکی از بازارهای استان دیالی در شمال شرق بغداد روی داده است.
پایگاه خبری الجزیرة نیز اعلام کرد که امروز ۲۶ انفجار در استانهای مختلف عراق روی داده است. با این تعداد انفجار تروریستی، پیش بینی می شود که تعداد تلفات این حملات تروریستی افزایش یابد.
تکمیل خبر:
خبرگزاری رویترز گزارش داد که شمار کشته شدگان انفجارها و حملات امروز، دوشنبه، در شهرهای مختلف عراق دست کم به ۱۰۷ نفر رسیده است. مرگبارترین سوءقصدها در شهر شیعه نشین « تاجی » واقع در ۲۰ کیلومتری شمال بغداد روی داد. انفجار هفت خودروی بمب گذاری شده در این شهر روز دوشنبه ۳۲ نفر را کشت. چند پست بازرسی نیز هدف تیراندازی افراد ناشناس قرار گرفت و ده ها کشته برجای گذاشت. دیروز نیز ۲۰ نفر در سوء قصدهای مختلف در عراق کشته شدند.
رئیس هیئت مدیره اتحادیه سیب زمینی کاران ایران گفت: دولت از ۴ سال گذشته تاکنون مبلغ ۱۰٫۵ میلیارد تومان پول کشاورزانی را که بابت حق انبارداری محصول خرید تضمینی در سال ۸۷ قرارداد بسته بودند، پرداخت نکرده است.
حسن محمدی در گفت و گو با مهر درخصوص وضعیت تولید محصول سیب زمینی در کشور اظهارداشت: متاسفانه در حال حاضر سیب زمینی از طرف دولت رها شده است به طوری که وزارت جهادکشاورزی برای ارائه الگوی کشت و میزان تولید آن هیچ برنامه ای ندارد.
وی افزود: در این شرایط کشاورزان بدون برنامه و به صورت خودسرانه اقدام به کشت سیب زمینی می کنند به طوریکه به دلیل اشباع بازار داخلی از این محصول مجبور می شوند محصول مازاد بر مصرف خود را از بین ببرند و بدین وسیله خسارت سنگینی را متحمل می شوند.
رئیس هیئت مدیره اتحادیه سیب زمینی کاران ایران با تاکید براینکه اگر این محصول را به درستی مدیریت نکنیم، به منافع و تولید ملی در سال تولید ملی، حمایت از کار وسرمایه ایرانی ضربه خواهد خورد، گفت: دستگاههای دولتی به ویژه وزارت جهادکشاورزی در راستای ظرفیتهای قانونی که تشکلها دارند و به استناد مواد ۶ و ۷ قانون افزایش بهره وری باید اختیارات را در این زمینه به ما بدهند.
دورریز ۸۰ هزارتن سیب زمینی درسال ۹۰
محمدی با اشاره به اینکه بین ۱۵۰ هزارهکتار تا ۱۸۰ هزارهکتار اراضی زیرکشت سیب زمینی در کشور وجود دارد، گفت: به دلیل بی برنامگی دولت سالیانه بیش از ۴٫۵ میلیون تن سیب زمینی در کشور تولید می شود و چون مزیت نسبی برای صادرات میزان مازاد برمصرف آن را نداریم و همچنین به دلیل اشباع بازار داخلی بخش اعظمی از تولیدات دور ریخته می شود به طوری که سال گذشته درحدود ۸۰ هزارتن سیب زمینی دور ریخته شد.
وی با بیان اینکه در مقطعی می توانستیم بازار صادرات سیب زمینی به کشورهای همسایه ای مانندعراق را داشته باشیم، درحالی که متاسفانه در سالهای ۸۶-۸۷ که وارد بازار عراق شده بودیم، وزارت بازرگانی وقت تعرفه صادرات ۸۰ درصدی را برای صادرات این محصول وضع کرد و تولیدکنندگان رغبتی برای صادرات محصولات خود نداشتند وبلافاصله ترکیه وارد بازار بین المللی شد و با اعمال سیاستهای حمایتی از تولیدکنندگان خود بازار عراق را از دست ما گرفت.
به گفته این فعال بخش کشاورزی، متوسط مصرف سرانه هرفرد از سیب زمینی در حدود ۴۵ کیلوگرم در سال است.
وی دربخش دیگری از این گفت و گو با ابراز تاسف از اینکه دولت از ۴ سال گذشته تاکنون مبلغ ۱۰٫۵ میلیارد تومان پول کشاورزانی که بابت حق انبارداری محصول خرید تضمینی در سال ۸۷ با آنها قرارداد بسته بودند را پرداخت نکرده است، گفت: در آن مقطع دولت محصول سیب زمینی را در قالب خرید تضمینی از کشاورزان خریداری کرد و به نام آنان بارنامه صادر نمود درحالی که افراد دیگری که در پشت پرده این ماجرا بودند استفاده خود را کردند.
رئیس هیئت مدیره اتحادیه سیب زمینی کاران ایران با بیان اینکه دلالها هرکیلوگرم سیب زمینی را ۱۵۰ تومان از کشاورزان خریداری و به قیمتی در حدود ۵۰۰ تومان عرضه می کنند، این سئوال را مطرح کرد که چرا این اتحادیه برای جلوگیری از سوء استفاده دلالها در بخش مرکزی سازمان میادین میوه و تره بار نباید دارای ۵ بنک عمده فروشی باشد تا حداقل بتواند با توزیع ۵۰۰ تن سیب زمینی در روز نیاز پایتخت را با عرضه مستقیم این محصول تامین کند؟
محمدی در ادامه به پیشنهاد دولت مبنی بر پرداخت ۵۰ تومان جایزه صادراتی به ازای صادرات هرکیلوگرم سیب زمینی اشاره کرد و افزود: درشرایطی که وضعیت سیب زمینی بحرانی است و عملا صادراتی صورت نمی گیرد، بهتر است دولت به جای درنظر گرفتن این جایزه صادراتی معادل آن را در قالب بسته حمایتی از تولیدکنندگان ارائه دهد تا کشاورزان بیش از این آسیب نبینند.
لزوم بازنگری در نرخ خرید تضمینی سیب زمینی
وی با بیان اینکه قیمت خرید تضمینی هرکیلوگرم سیب زمینی درسال جاری از سوی دولت ۱۵۲ تومان اعلام شده است، گفت: این درحالی است که نرخ خرید تضمینی هرکیلوگرم سیب زمینی در سال ۷۰ به میزان ۹۰ تومان بوده است و در شرایط فعلی که نرخ تورم، نهاده هایی مثل کود و بذر و همچنین نرخ حاملهای انرژی افزایش چندبرابری پیدا کرده، تنها ۸۲ تومان افزایش یافته است و این نرخ به هیچ وجه با نرخ تمام شده این محصول سنخیتی ندارد.
کلمه – یوسف رحمانی:
وضعیت امروز ایران، به فاجعه شبیه است. در همهی عرصهها، رد پررنگ بیتدبیری و سوءمدیریت مجموعهی حاکمیت بهروشنی آشکار است، و برخلاف آنچه گمان میرود، مبنی بر اینکه مسبب وضعیت اسفبار کنونی، تحریمهای همهجانبهی غرب است، میتوان به جرات ادعا کرد این تحریمها صرفاً اثرات بیخردی متصدیان کنونی را آشکار کردهاست. در گذشته هم این بیخردی بهقوت خود باقی بوده و اگر بخواهیم نام ببریم مثنوی هفتادمن کاغذ خواهدبود، منتها در آن دوران نفت میتوانست بیتدبیریهای حاکمان را بپوشاند و اثرات آن را محدود کند. در واقع، تمام درآمد استثنایی نفت در دولت پیشین احمدینژاد، صرف مالهکشیدن بر بیخردیهای او و تیم مدیریتیاش میشد؛ بیخردیهایی که با بیشرمی انکار میشدند. یادتان هست گوجهفرنگی در نارمک چه ارزان بود؟ نمودارهای قلابیاش را در مناظره با مهندس موسوی بهخاطر دارید؟ شعار «دروغ ممنوع!» را چهطور؟
تحریمهای فلجکنندهی غرب، روزبهروز در حال روشنترکردن وضعیت سیاستورزی در ایران است. این نوشتار، مشاهدات و نتیجهگیریهایی است که شخصاً امیدوارم اثری در اندیشههای رهبران نظام داشتهباشد. من واقعاً دوست ندارم یک پنددهندهی خالی به گوشهایی باشم که میدانم چندان شنوا نیستند، اما راه دیگری هم ندارم؛ دلم برای این خاک میتپد، و نمیتوانم همین یک کار را هم که بلد هستم انجام ندهم.
در سالی که سال حمایت از تولید ملی نام گرفت، راهبرد اصلی نظام باید توجه به تولید داخلی باشد، تا اثرات تحریمهای خارجی به کمترین میزان برسد. استدلالی که پشت این نامگذاری است، پیشتر هم در تاریخ معاصر ایران دیدهشدهاست؛ آنجا که محمد مصدق، در پی تصویب قانون ملیشدن صنعت نفت، و درگیریهای دولت با بریتانیا و آمریکا، اتکا به تولید داخلی و رونق صادرات را در دستور کار قرار داد.
آن راهبرد به هر ترتیبی که پیش رفت، به این نوشتار مربوط نیست. دو نکته در این بین حائز اهمیت است: یکی اینکه دولت مصدق مشروعیت لازم برای اجرای چنین طرح دشواری را داشت؛ استقبالی که از او و هیئت همراهش در بازگشت از دادگاه لاهه شد، و حتی تصویب لایحهی ملیشدن صنعت نفت که با فشار واقعی مردم صورت گرفت، مؤید این ادعاست. دیگر اینکه ابزارهای مقابله با چنین طرحهایی، در گذشته آنچنان محدود بودند، که آمریکا و بریتانیا مجبور باشند برای توقف این فرآیند، عملیات پرهزینهای چون کودتا را بهاجرا درآورند.
اما امروز، علاوه بر آنکه نظام مشروعیت لازم را برای اجرای چنین طرحی را ندارد، ابزارهایی که غرب در اختیار دارد، بهمراتب کارآمدتر شدهاند. هر روز مقامهای بیشتری از این سخن بهمیان میآورند، که طرح «دشمنان»، ایجاد نارضایتی از نظام در میان مردم است. این اظهارات بهروشنی هراس مقامات را افشا میکنند، که مبادا فشارها مردم را وادار به واکنش کنند، و این اظهارات گویی کارکرد دلداری به خود را دارند که: «نگران نباش، هیچ اتفاقی نمیافتد، مردم دوستمان دارند».
در مقابل، نظرسنجی شبکهی خبر نشان میدهد بیش از ۶۰درصد مردم موافق کوتاهآمدن لااقل تاکتیکی در مناقشهی هستهای هستند. نظام هم متقابلاً به فکر ترمیم وجههی خود افتاده، و عملیاتی را ترتیب داده که امیدوار است در سال منتهی به انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ بهثمر بنشیند. خطوط اصلی این عملیات بازکردن ظاهری فضا، بدون آزادکردن زندانیان تأثیرگذار سیاسی و حتی برداشتن حصر راهبران جنبش سبز، و تلاش برای برگزاری انتخابات پرشور با اجازهدادن به کاندیداتوری اصلاحطلبان خواهدبود؛ اینکه برخی اشخاص، که از صریحترین اصلاحطلبان بودهاند، چهرهی اصلی روزهای اخیر میشوند، و میتوانند با دغدغهی کمتری موضعگیریهای جالبی کنند، مشخصاً یکی از راهکارهای نظام برای باز نشان دادن فضا و جلب نظر مردم است.
نگاهی به طرف دیگر هم حقایقی را افشا میکند. غرب، با وجود تمام ضرباتی که به ایران وارد کردهاست، خود متحمل کمترین هزینهای نشدهاست. عمدهی راههای ایران برای دورزدن تحریمها توسط غرب مسدود شدهاند، و مهمتر از آن، دو سلاح عمدهی ایران در این نبرد خاموش، بهآسانی از دسترس ایران خارج شدهاند: نفت ایران اندکاندک در حال خروج از بازار جهان است و این خروج بهگونهای برنامهریزی شده که کمترین شوک را به بازارها وارد کند ـــ قیمت نفت چندی است رو به کاهش هم هست ـــ و تنگهی هرمز هم عملاً به یک مهرهی سوخته بدل شدهاست. بیتدبیری حاکمان، که سبب میشد هر روز برای جا نماندن از قافلهی هشدار نسبت به بستن تنگهی هرمز، هر مقام باربط و بیربطی ـــ از نمایندهی تازهبرگزیدهی جَوْگیر مجلس که امضا جمع میکند تا طرح بستن این تنگه را به صحن علنی بیاورد، تا فرماندهان ریز و درشت ارتش و سپاه ـــ اظهارنظر کند، سبب شد فرصتی که داشتیم تا از آن بهرهبرداری کنیم، در حالی که برنامهای برای عملیاتیکردن آن وجود نداشت، دیگران را متوجه کند تا مبادا خطری تهدیدشان کند؛ بهتازگی خط لولهی حبشان – فجیرهی امارات با ظرفیت انتقال یکونیممیلیون بشکه نفت افتتاح شده، و این امکان را فراهم میکند که با دور زدن تنگهی هرمز، نفت امارات به آبهای آزاد فرستادهشود. علاوه بر آن، عربستان هم در حال ساخت خط لولهای است که میتواند نفت این کشور، عراق، و حتی کویت را به دریای سرخ منتقل کند. آمریکا هم اعلام کرده بهزودی با همکاری همپیمانان منطقهای خود مانوری برای پاکسازی تنگهی هرمز از مینها دریایی انجام خواهدداد؛ اقدامی در واکنش به یکی از تدابیر احتمالی ایران برای بستن این تنگه. طنز تلخ ماجرا اینجاست که خط لولهی اماراتی را شرکت مهندسی و عمران نفت چین ـــ یکی از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت چین (سینوپک) ـــ ساختهاست.
در حالی که از هر سو زیر فشار تحریمها هستیم، همپیمانان اصلیمان ـــ روسیه و چین ـــ تنها به منافع خود میاندیشند؛ چین برای تنگهی هرمز رقیب میسازد، و روسیه دم از طولانیترشدن گفتوگوهای هستهای برای رسیدن به نتیجه میزند، زیرا هرچه روند مذاکرات کندتر و بینتیجهتر باشد، نفت ایران بیشتر از دسترس این کشور خارج میشود، و بهعلت شباهت نفت ایران و روسیه، پالایشگاههای مشتری نفت ما، به روسیه متمایل خواهندشد. هماکنون نیز این اتفاق در حال رویدادن است.
این، همان نشانهای است که بیتدبیری مقامات را آشکار میکند؛ ما، با ظرفیتی بهمراتب بیشتر از کشوری ضعیف چون ترکیه، بهآسانی میتوانستیم بهجای این کشور، تأثیرگذارترین کشور منطقه، عضو سازمان تجارت جهانی، و عضو گروه ۲۰ باشیم، اما نیستیم، و همهی اخباری که از تأثیر ایران بر منطقه حکایت دارند، عمدتاً توهمات مقامات کنونی جمهوری اسلامی هستند؛ در یک نمونهی آشکار، نخستین مقامی که به مصر ِ محمد مُرسی ـــ رییسجمهور اسلامگرای این کشور ـــ سفر میکند، وزیر امور خارجهی آمریکاست، و نخستین سفر رسمی این رییسجمهور هم، به عربستان خواهدبود. تونس هم الگوی خود را حزب عدالت و توسعهی ترکیه قرار دادهاست. وضعیت لیبی هم مشخص است، علاوه بر خدمات متقابل قذافی و جمهوری اسلامی به یکدیگر و عدم وجود آن با سقوط قذافی، مجمع ملی این کشور، اکنون ترکیبی لیبرال ـــ و نه اسلامگرا ـــ دارد. ضمن اینکه بازیگر اصلی در سوریه، نه ایران، که روسیه و چین هستند، و ایناناند که اجازهی دخالت مستقیم غرب را در این کشور نمیدهند.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی همواره بر این استوار بوده، که تنشها تا بالاترین سطح افزایش یابند، تا امکان کسب امتیازات بیشتر ممکن باشد. این سیاست اگر خوب اجرا شود، شاید سیاست مناسبی باشد، اما معالاسف مانند همیشه اینبار هم کار از کار گذشته؛ قلهی تنشها را پشتسر گذاشتهایم و هیچکاری جز نسبتدادن مشکلات به این و آن صورت ندادهایم. ما بارها میتوانستیم در جریان مذاکرات هستهای، در حالی که وضعیت بسیار بهنفعمان بود، امتیازات فراوانی بگیریم، ولی اکنون همهی این فرصتها از دست رفتهاند.
نتیجهی تقابلی که جمهوری اسلامی از همان آغاز با تمام دنیا آغاز کرد، اکنون بهروشنی در حال دیدهشدن است. وقتی توهم در سیاست جای واقعیت را میگیرد، وقتی کشوری با اقتصادی شدیداً ضعیف، با سهمی نیمدرصدی از تجارت جهانی، با همهی دنیا، و بهویژه با کشوری با تولید ناخالص داخلیای بیشتر از مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای اتحادیهی اروپایی ـــ آمریکا ـــ سر جنگ دارد، و هر موضعگیری رهبرانش تماماً بهزیان مردمش تمام میشود، وقتی با سلاحهایی که در بهترین حالت بهبودیافتهی سلاحهای ازردهخارج چین و کرهی شمالی و روسیه هستند ـــ سری موشکهای شهاب عیناً همان موشکهای پودونگ کرهی شمالیاند ـــ ناوهای هواپیمابر آمریکایی را «آهنپاره» میخوانیم، وقتی در محاسباتمان اساساً عقلانیتی نیست و هیچ اثری از برآورد هزینه و فایده دیده نمیشود، وقتی بهگونهای رفتار میکنیم که انگار دروغهای رسانهی «ملی»مان خودمان را هم فریفتهاست که وضعیت در کشور ایدهآل است و غرب هرروز در حال سقوط، تعجبی هم ندارد که در واکنش به گرانی مرغ از دستهای پشتپرده و چندین اصطلاح نخنما و نه خندهدار که گریهدار ـــ از جمله احتکار ـــ سخن بگوییم، بدون هیچ برنامهی مشخصی، بکوشیم بازار نابسامان سکه و ارز را با یگان ویژه کنترل کنیم، و به لبنیات دستور دهیم به فرمانمان ارزان شوند.
اکنون اوضاع بهگونهای است که هرلحظه امکان انفجار خشم مردم وجود دارد. متأسفانه در کشورهای استبدادی امکان اطلاع دقیق از وضعیت مردم با روشهای مرسوم فراهم نیست، و در نتیجه نمیتوان کنشهای مردم را پیشبینی کرد، اما در این شرایط که هر روز یک بازار بههم میریزد، انتظار هر اتفاقی را باید داشت؛ بهویژه آنکه در ماه رمضان هم معمولاً مواد غذایی گرانتر میشوند، و معلوم نیست امسال در این ماه چه اتفاقی بیافتد .
ما در این مدت هرچه کردیم، نتوانستیم مردمسالاری را به نان شب ترجمه کنیم، که مردم به آن احساس نیاز کنند. اکنون شرایط بهگونهای است که خودِ نان شب هم بهآسانی بهدست جمع کثیری از مردم نمیرسد، و بهدست جمعی از مردم اصلاً نمیرسد. این، شرایطی است، که بعید نیست در آن کارد به استخوانها برسد، و حرکتی آغاز شود.
بدبختانه، گمان نمیکنم حرکتی که آغاز میشود اثری از خویشتنداری و عقلانیت در خود داشتهباشد، و احتمال میدهم در بهترین حالت چیزی شبیه به یک انقلاب ـــ اگر نه یک شورش کور ـــ باشد. چنین حرکتی، اوضاع را چنان درهم خواهدکرد که تا مدتها نخواهیمتوانست از زیر فشار آن کمر راست کنیم.
اما جلوی ضرر را از هرجا بگیریم منفعت است، این جمله در شرایط کنونی چه معنایی میدهد؟ به بیان دیگر، پیشنهادهای مشخص این نوشتار، به حاکمان عالی کشور، و در یک کلام، تصمیمگیرندهی اصلی نظام، آیتالله خامنهای، چیست؟
یک. حمایتهای بیدریغتان را از دولت، که از نمازجمعهی ۲۹ خرداد، و موضعگیری بیسابقهیتان در حمایت از رییس آن، رنگ تازهای گرفت، متوقف کنید. اگر این دولت ناکارآمد است، که همه میدانیم هست، و اثرات سوءمدیریتش کشور را با انواع بحرانهای داخلی و خارجی روبهرو کردهاست، بگذارید نهادهای ناظر قوای مقننه و قضائیه، به وظیفهی خود مطابق قانون اساسی عمل کنند.
دو. خالصانه آزادیهای مصرح در قانون اساسی برای ملت را، که در فصل سوم این قانون بهروشنی ذکر شدهاند، تضمین کنید. از تفسیرهایی که حقیقتاً مخالف روح قانون اساسی است دوری کنید، ملت «حق دارد» نمایندگانی را که خود شایسته میداند، و از فرایند رقابت عادلانه برگزیدهاست، به مناصب دولتی بگمارد، «حق دارد» آزادانه تجمع برگزار کند، «حق دارد» رسانههای آزاد را، بدون نیتخوانی و انتساب آنها به انواع و اقسام گروهها، در اختیار داشتهباشد، و از همهی حقوق دیگری، که قانون اساسی برای ملت ایران برشمردهاست، باید برخوردار باشد. شما پیشگام شوید.
سه. زندانیان سیاسی را، که پس از انتخابات مناقشهبرانگیز ۸۸ بازداشت شدهاند، آزاد کنید، و حقوق ازدسترفتهیشان را احیا کنید.
همانگونه که میرحسین موسوی ـــ همراه جنبش سبز، که او و دیگر همراه جنبش، مهدی کروبی، در صدر فهرست کسانی هستند که باید آزاد شوند ـــ در بیانیهی شمارهی ۱۷ خود گفتهاست: «این اقدام، نه به ضعف، که به درایت نظام تعبیر خواهدشد».
قیمت کالاها خدمات در آستانه ماه رمضان بین ۱۸ تا صد درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش یافته است.
به گزارش قانون، مقایسه آمارهای ارائه شده از سوی بانک مرکزی در خصوص قیمت خرده فروشی کالاهای اساسی در شهرها نشان میدهد قیمت اقلام و کالاهای مورد نیاز مردم در ماه مبارک رمضان افزایش شگرفی را نسبت به مدت مشابه سال قبل تجربه کرده و رشد قیمتها بین ۱۸ تا ۱۰۰ درصد بوده است.
در این فاصله، تمامی قیمتها از لبنیات تا حبوبات و مواد پروتئینی رشد کرده و گزارش بانک مرکزی تنها از کاهش حدود ۱۹۹ تومانی قیمت تخم مرغ در هفته منتهی به ۱۶ تیرماه نسبت به هفته منتهی به ۱۷ تیرماه در سال ۱۳۹۰ خبر می دهد. علت هم این است که سال گذشته در چنین روزهایی بحران تخم مرغ در بازار وجود داشت. قیمت هر شانه تخم مرغ در سال گذشته حتی به ۹ هزار تومان نیز رسید و یک سال بعد بحران گریبان بازار مرغ را گرفته است. هر چند بحران تخم مرغ رفع شده است اما بررسیها نشان میدهد قیمت تخم مرغ ۴۹۵۸ تومان بوده است که این رقم در سال گذشته ۵۱۵۷ تومان اعلام شده بود. متوسط قیمت اقلام خوراکی هم در مرداد ماه سال گذشته نسبت به مدت مشابه سال قبل بیش از ۲۴ درصد افزایش یافته است.
این وضعیت نشان دهنده رشد شتابان قیمت اقلام مصرفی در ایران است. جدول زیر قیمت برخی کالاهای اساسی در سبد خانوار و میزان افزایش آنها نسبت به مدت مشابه سال قبل را نشان می دهد.
پس از هدفمندی یارانه ها روند رشد قیمت ها تسریع شد. اقتصادایران سال هاست که تورمی است و هر ساله ارزش پول ملی کاهش یافته و قیمت ها افزایش می یابد اما در دو سال اخیر این روند تشدید شده است.
در ادامه بررسی ها درباره ریشه ماجرای حجاب اجباری در ایران و روندی که به وضعیت ناگوار کنونی منتهی شده، سایت جماران به قصد بازخوانی و بررسی نظرات امام خمینی(س) در رابطه با حجاب، و به خصوص برای آشنایی جوانان با نگاه و رفتار ایشان در این رابطه با نزدیکان خود، به سراغ یکی از نوه های امام رفته است.
نعیمه اشراقی، مهندس پتروشیمی و کارشناس ارشد صنایع از دانشگاه امیرکبیر، معاون مدیر عامل و عضو هیئت مدیره شرکت خدمات مهندسی نفت کیش است. جماران در مقدمه این مصاحبه نوشته که نعیمه اشراقی به دعوت ما برای مصاحبه پاسخ مثبت داده و با روی گشاده پذیرای سوالات شده، اما در ابتدای گفت و گو به سوابق تحصیلی– شغلی خود اشاره کرده که همگی در حوزه امور مهندسی هستند، و تاکید کرده که خود را در مسائل دینی و اجتماعی صاحب نظر نمی داند و تنها نظرات شخصی خود را بیان میکند. نظراتی که به نظر پخته تر از دیدگاه های مدعیان صاحبنظری می رسد.
کلمه مشروح این مصاحبه را بی کم و کاست در اختیار شما مخاطبان گرامی قرار می دهد و دعوت می کند که آن را با دید باز و انگیزه و نگاهی رو به آینده، بخوانید:
با توجه به آنکه در زمان فوت امام بزرگوار، شما بیست و چهار سال داشتید و بعد از انقلاب هم، در تمام ده سالی که ایشان در ایران در قید حیات بودند، همواره با امام بودید و به گفته خودتان، تقریبا در منزل امام بزرگ شدید، بفرمایید که نگاه امام به حجاب و خصوصا حجاب خانواده نزدیک خودشان چگونه بود؟
نظر امام راجع به حجاب مسلم است. چون تقید امام به حفظ شعائر دینی بر هیچ کس پوشیده نیست. اما نظر ایشان در این مورد نسبت به مراجع تقلید دیگر، چندان سخت گیرانه نبود. به خاطر دارم که در پاریس، در خانه، من بلوز و دامنی تنم بود و روسری بر سر داشتم. از امام پرسیدم که آیا این حجاب، حجاب کاملی است. ایشان هم فرمودند بله. البته تذکر دادند که حجاب برای محیطی هم که استفاده میشود، مهم است. در پاریس این حجاب اشکالی ندارد، اما شاید این حجاب برای شهری مانند قم حجاب کاملی نباشد. محیطی که در آن حضور دارید بر این مسئله که تا چه اندازه خودتان را پوشش دهید، تفاوت ایجاد می کند.
در رابطه با حجاب خانواده خودشان و دختران فامیل برخورد ایشان چگونه بود؟ برخورد نصیحت وار و پدرانه داشتند و برای مثال راهنمایی میکردند که این پوشش را انتخاب کنید بهتر است و بعد شما را در انتخاب آزاد میگذاشتند یا اجبار و تحکمی هم پشت آن نصیحت بود؟
امام اصولا با اجبار و تحکم و خشونت بسیار مخالف بودند. حتی در خصوص مسائلی مثل نماز. به خاطر دارم که زمانی مادربزرگم مسافرت رفته بودند و قرار بر این شد که من شبها در اتاق امام بخوابم. من هر شب به امام میگفتم که صبح من را برای نماز بیدار کنند. هر شب که میگفتم، ایشان صبح من را برای نماز بیدار میکردند. یک شب فراموش کردم به امام بگویم و صبح وقتی بیدار شدم، دیدم آفتاب زده است و امام من را بیدار نکردهاند. از ایشان سوال کردم و ایشان گفتند چون دیشب به من نگفتی، من بیدارت نکردم. اما بسیاری از آدمهای دین دار این طور نیستند. امام نسبت به هیچ مسئلهای، از جمله حجاب، با خشونت بر خورد نمیکردند. البته شاید نیازی هم نبوده است. به هر حال خانواده امام همگی به حفظ حجاب مقید بودند و اتفاقی نمیافتاد که نیاز به خشونت باشد.
در جریان پس از انقلاب اما اتفاقات بسیاری افتاد که اکنون ما در کشور شاهد حجاب اجباری هستیم. عدهای میگویند نظر امام در رابطه با اجبار پوشش برای خانمها دچار تغییر شد؛ به این صورت که پیش از انقلاب بیشتر بر عفت عمومی تاکید میکردند و میفرمودند که حجاب «حق» زن مسلمان است، اما پس از انقلاب، محور تاکیدات بر حجاب شرعی آمد و بیشتر تکیه بر این شد که حجاب «تکلیف» زن مسلمان است.
به نظر من، خیلی ظالمانه است که این را به امام نسبت بدهیم که نظرات ایشان قبل از انقلاب، یا در بحبوحه انقلاب و بعد از انقلاب، تغییر کرده است. امام زمانی که به رهبری انقلاب رسیدند با قبلش هیچ تفاوتی نکردند؛ نه رفتارشان، نه نظراتشان، نه زندگی شان و … . نمیتوانیم بگوییم که امام، قبل از انقلاب خواستند با دل مردم راه بیایند و پس از انقلاب، حجاب را اجباری کردند. اجباری شدن حجاب در کشور ما، نتیجه تصویب قانونی است که در مجلس انجام شد. امام هر وقت نظری راجع به حجاب میدادند، نظر شرعی میدادند و تنها وجه شرعی حجاب مدنظر ایشان بود. در واقع، از زمانی که امام(س)، مبارزات خود را با رژیم پهلوی آغاز کردند، تنها چیزی که مدنظر ایشان بود، تکلیف شرعیشان بود. حتی زمانی هم که در رأس حکومت قرار گرفتند فقط تکلیف شرعیشان تغییر کرد و نظراتشان تغییر نکرد. منتها شرایط جامعه تغییر کرد.
به هرحال، وقتی چیزی در کشوری قانون میشود، نباید از آن تخلف کرد و اگر کسی به آن ماده تصویب شده اعتراضی دارد، باید ساز و کار مشخصی را طی کند. راه اعتراض این نیست که بیقانونی صورت گیردوراه تغییر عبور از قانون نیست. اما این مسئله که حکومت بیاید و حجاب را اجباری کند، از نظر شرعی، برای من جای شک است. در اینکه حجاب مسئله ای فردی ست یا اجتماعی، بحث و نظر بسیار وجود دارد. ولی باید در نظر گرفت که برای رعایت نکردن حجاب، برعکس دزدی، روزهخواری و …، حدی در دین تعیین نشده است و به باور من، اجباری کردن حجاب وقتی معنا پیدا میکرد که دین، حدی برایش قائل شده باشد. در غیر این صورت، مانند نماز نخواندن که حدی ندارد، و ما نمیتوانیم فرد تارک نماز را زندانی یا مجازات کنیم، اجباری کردن حجاب هم از نظر شرعی پشتوانهای ندارد. گرچه در کشور ما قانون شده و تا جایی که این قانون پابرجاست رعایتش الزامی است.
به نظر من، بسیار بهتر بود که ما حجاب را اجباری نمیکردیم. به خاطر اینکه ما با اجباری کردن حجاب، میخواستیم حاشیه امنیت جامعه را بالا ببریم، اما دقیقا برعکسش عمل کردیم و امنیت را پایین آوردیم. وقتی ما در جامعه حجاب را اجباری کردیم، محدودیت و ممنوعیت ایجاد کردیم، روابط دختر و پسر را ممنوع کردیم، همه این مسائل از خیابانها به درون خانهها رفت. کسانی که به مسائل دینی اعتقادی ندارند، وقتی در خیابان به خواستههای خود نمیرسند، در خانهها، از مواد مخدر، مشروب و … استفاده میکنند و روابط غیراخلاقی میان دختر و پسر شکل میگیرد. در نتیجه ما امنیت را برای نسل جوان پایین آوردیم.
من چون در دو شهر لندن و تورنتو مدتی زندگی کردهام، تفاوتهای این دو شهر را با شهری مانند تهران دیدهام و میدانم. مشکلات دختر جوانی که در تهران، از منزل خارج میشود و مسیری را طی میکند تا به مقصد برسد، خیلی بیشتر از مشکلات دختر جوانی در شهری مانند تورنتو است. در آنجا، یک دختر جوان با یک خانم مسن و یا یک آقا فرقی ندارد و هیچکس به او تعرضی نمیکند و امنیت بالا است. منظورم از امنیت، معنای لغوی کلمه نیست. به نظر من ایران یکی از کشورهای خیلی امن است و تهران در مقایسه با شهرهای بزرگ دیگر بسیار شهر امنی است. منظور من، امنیت اجتماعی و حفظ حرمت و ارزش است. حرمت یک دختر در شهری مثل تهران بیشتر پایمال میشود تا در شهری که آزادی بیشتر است. به نظر من، با اجباری کردن و محدودیت گذاشتن ما به این وضعیت دچار شدهایم.
در این باره، خاطرهای از امام به یاد دارم. در حدود سال ۱۳۶۶، روزی به دانشگاه رفته بودم و رئیس انجمن اسلامی دانشگاه با من کار داشت. دیدیم یکی از پسران دانشجو، با چهرهای بسیار ناراحت از آنجا بیرون آمد. از رئیس انجمن پرسیدم علت ناراحتی آن آقا چه بود؟ او گفت که ما این آقا را، چندین بار با یک دختر جوان در خارج از دانشگاه دیدیم و به او تذکر دادیم اما فایده ای نکرد و اکنون او را اخراج کردیم. من گفتم که شاید این دختر، خواهر یا نامزد این آقا بوده و گفتند که ما تحقیق کردیم که این دختر نه نامزد این آقا بوده و نه خواهرش. من دیگر سوالی نکردم و به سمت خانه امام رفتم و امام سوال کردند که چه خبر؟ و من هم اتفاقی که در دانشگاه افتاده بود بیان کردم. ایشان خیلی ناراحت شدند و گفتند که همین الان برگرد و به آن فرد مسئول، از قول من بگو شما به هیچ عنوان حق تجسس در کار این دانشجو و اخراج او را ندارید.
به نظر شما، امام اعتقادی به اجباری شدن حجاب در حکومت اسلامی نداشتند.
در رابطه با اجباری بودن حجاب، در میان صحبتهای امام، من تنها در یک جا مشاهده کردم که از امام سوال شده بود که در شمال، خانمها با لباس شنا، به داخل شهر هم میروند؛ در این باره ما باید چکارکنیم؟ امام هم گفته بودند که خود مردم متدین مازندران اجازه نمیدهند که زنان لخت وارد شهرشان شوند. (جلد ۸ – صفحه ۳۳۹) اما هیچ جا به روشنی دیده نشده که ایشان میخواستند یا نمیخواستند که حجاب اجباری شود یا نه. من هم به یاد نمیآورم که امام برای اجباری شدن حجاب نظر خاصی داشته باشند. اما میدانم که با خشونت مخالف بودند. زمانی چند دانشجوی بسیجی نزد امام آمدند و از قاطعیت در مقابل بدحجابی از ایشان سوال کردند. امام در جواب فرمودند که منظور شما از قاطعیت چیست؟ اگر منظورتان برخورد فیزیکی ست، این اصلا درست نیست. باید با مدارا و محبت راجع به بدحجابی برخورد کرد و با خشونت نباید کاری کرد.
صحبتی از امام در ۱۶ اسفند ۵۷، در روزنامه کیهان نقل شده است که میفرمایند:«الآن وزارتخانهها باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههاى اسلامى نباید زنهاى لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند، با حفظ جهات شرعى باشند». (صحیفه نور ج۶ ۳۲۹) گرچه پس از بیان این جمله، تا سال ۶۲ حجاب به صورت اجبار قانونی در نیامد، اما همین سخن امام، تاثیر بسیاری بر این روند قانونی و تعزیری شدن حجاب داشت.
فرد می تواند در محیطش – برای مثال در ادارات – شرایطی را ایجاد کند و هر قانونی را بگذارد، اما این به آن معنا نیست که در کل جامعه اجرا شود و من نمیدانم که نظر امام این بوده که حجاب شرعی در کل جامعه اجباری شود یا خیر. اما به هر حال این اتفاق افتاده است.
در تعالیم اسلام هم، نه تنها در رابطه با حجاب، بلکه در اصل دین چنین مطرح است که زمانی ثواب و عقاب معنا پیدا میکند که آدمی اختیار و اراده داشته باشد. انسان بیاختیار و بیاراده، نه ثوابی دارد و نه عقابی. وقتی حجاب اجباری باشد دیگر امر پسندیدهای انجام نگرفته است.
با اجباری شدن حجاب، اقلیتی از زنان جامعه که به حجاب اعتقاد ندارند و مجبورند حجاب بگذارند، خودشان را به چهره ای درست میکنند که بسیار بدتر از بیحجابی است. شاید بین آنها، آدمهای شریف و نجیبی بسیاری هم باشد اما چهرهشان این را نشان نمیدهد. به هرحال هر اجباری، یک اعتراضی را در پی دارد. حجاب هم یک اجبار است و اعتراضی که در پی دارد، این است که با چنین قیافههایی بیرون میآیند و همه چیز با هم مخلوط میشود. در جامعهای آزاد، دختری که مثلا میخواهد به دانشگاه برود با چهرهای ساده میرود و به مهمانی با چهرهای دیگر میرود، اما در اینجا دختران ما در همه جا، چه دانشگاه، چه مهمانی، به یک شکل میروند.
یکی از علتهایی که در جامعه ما بر روی حجاب تا این حد سختگیری میشود، این است که حجاب را به عنوان یک شعار اسلامی میداند. اما به شرط آنکه اقلیتی که حجاب را قبول ندارند هم آن را بپذیرند. ولی چون این اقلیت، حجاب را نپذیرفتند، ما این شرایط حاد را داریم. بنابراین اگر از اجباری کردن حجاب، فقط میخواستیم حفظ ظاهر کنیم و ظاهر کشورمان را کشوری اسلامی نشان بدهیم، در همین کار هم موفق نبودیم. البته در شرایط کنونی، راه حل ما این نیست که اجباری بودن حجاب را برداریم. چون جامعه دچار شوک میشود.وامکان عوض کردن این امر بسادگی نیست.
برخی میگویند اجباری شدن حجاب در ایران پس از انقلاب، و خشونتهای بسیاری که افراد انقلابی با زنان بدحجاب میکردند، به این دلیل بوده است که ما در گذشته تاریخیمان با کشف حجاب روبرو شدهایم. یعنی افراد انقلابی ما، به عنوان یک ساز و کار هویتسازی، خودشان را در برابر حکومت پهلوی تعریف میکردند و مهمترین نماد این حکومت هم واقعه کشف حجاب بوده و این باعث شده است که حجاب به عنوان نماد انقلابی بودن مطرح شود. حتی زنان کمونیست را میبینیم که از حجاب، به عنوان نماد ضدغرب گرایی استفاه میکنند. یعنی حجاب از وجه دینی و عفافآور صرف خارج شده و جنبه سیاسی – تاریخی دوران، بیش از نگاه دینی در اجباری شدن حجاب دخیل بوده است.
بله. در کشوری که دچار انقلاب شده است، بعد از انقلاب، فکرها سطحی و احساسی است و فکر درست در آن صورت نمیگیرد. اگر فکر درستی اتفاق میافتاد، اتفاقاً کشف حجاب رضاخانی برای انقلابیون، درس عبرت میشد. همانطور که کشف حجاب و اجباری کردن بیحجابی موفق نبود، اجباری کردن حجاب هم موفق نمیشود. اما متاسفانه در سال های ۵۸، همه کارها انقلابی بود و دینی و عاقلانه نبود واین امر اجتناب ناپذیر وطبیعت هرانقلابی است.
البته ریشه حجاب مربوط به اسلام نیست و حجاب از قبل از اسلام هم بوده است مثلا در میان قوم یهود ودر ایران باستان واحتمالا هند،وازآنچه درقانون اسلام آمده سخت تر بوده است. اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته و بعد از اسلام حجابدار شده است. و اینکه گفته میشود که بعد از اینکه ایرانیها مسلمان شدند و اسلام به ایران آمد، حجاب وارد دین شد، این هم جمله درستی نیست. زیرا آیه حجاب قبل از اینکه ایرانیها مسلمان شوند، نازل شد. اما بعد از اینکه ایرانیها مسلمان شدند، حجاب نسبت به حجاب اعراب در زمان پیغمبر سختتر شد.
به حجاب ریشههای ظالمانهای نسبت دادهاند. بعضی ریشه فلسفی و میل به رهبانیت و ریاضت به آن میدهند و بعضی، ریشه اجتماعی و عدم امنیت و عدالت را بیان میکنند و برخی ریشه اقتصادی را مطرح میکنند و پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی زن توسط مرد، و برخی ریشههای روانی را، همانند خوی زنانگی یا آنکه زن احساس حقارت دارد برای آنکه چیزی از مرد کمتر دارد. اما به نظر من این ریشهها، حداقل در مورد حجاب اسلامی درست نیستند. و اگر تاثیری هم داشته باشد، تاثیر خیلی کمی داشته است. به نظر من، حجاب، یک تدبیر ماهرانه قلبی و غریزی زن بوده است. زن حیا و حجاب، و ستر و پوشش را به عنوان تدبیری برای گران بها شدن در برابر مرد اندیشیده و آن را پذیرفته است. به نظر من بسیاری از زنانی که تقید به حجاب دارند، به آن علاقه دارند.
شما در سخنانتان بیان کردید که «پس از مسلمان شدن ایرانیها، حجاب نسبت به حجاب اعراب زمان پیغمبر سختتر شد»، به نظرتان در جریان تاثیرات و تطورات تاریخی، پوشش زنان امروز ما با پوشش زنان صدر اسلام چه تفاوتی یافته است؟ همچنین حجاب زنان ما را بیشتر عرفی میدانید یا شرعی؟
ما نمیتوانیم بگوییم که حجاب شرعی نیست، حجاب قطعاً شرعی است. به اعتقاد من، صرفا اجباری بودن حجاب است که شاید شرعی نباشد. البته حجاب به این شدتی که بعضی علما بر آن پافشاری میکنند، نیست و ما یک کم غلظت آن را زیاد کردهایم. مثلاً حجاب زنان پیغمبر با حجاب زنان دیگر فرق میکرده، و برای بقیه سختگیرانه نبوده است و ما خودمان، حجاب را سخت کردیم. برای مثال، استفاده از چادر برای کسی که فعالیت اجتماعی میکند، پوشش سخت و نامناسبی است، زیرا عملاً یک دست را از او گرفته است، زیرا یک دست او باید به چادرش باشد. البته نمیتوان به طور کلی گفت که چادر خوب است یا بد. چادر و در کل پوشش، بستگی دارد به کسی که میخواهد از آن استفاده کند و جایی که میخواهد در آن استفاده شود. در ایران که حجاب اجباری است نمیتوان نظر خاصی داد، ولی در کشورهای دیگر که حجاب اجباری نیست واقعا مصونیت ایجاد میکند و شما با حجابتان برای خود یک گارد درست کردهاید و راهی را بستهاید. البته حجاب در جوامعی که اجباری نیست، فرد را از سایرین متمایز میکند. به خاطر دارم که در یکی از شهرهای کانادا، به سمیناری رفته بودم و چون باحجاب بودم، متمایز بودم و به عنوان یک کارشناس روی من حساب نمیشد و حالت سمبلیک پیدا کرده بودم و به نظر میآمد که بیش از کارشناس بودن، من نماینده کشورم هستم. کلاً متمایز بودن درست نیست و حجاب کمی آدم را متمایز میکند و واقعیت آدم را تحتالشعاع قرار میدهد. و ما باید انتخاب کنیم که یا تحتالشعاع قرار نگیریم یا دستورات الهی را اجرا کنیم که ما مسلماً دستورات الهی را اجرا میکنیم و حجاب را میپذیریم. البته در کنار بعضی خصومتها و برخوردهای مغرضانه، حجاب برایتان احترام هم میآورد. مثل برخورد با یک پدر روحانی که بهش احترام میگذاریم به خاطر اینکه یک فرد روحانی است، حجاب هم برای یک زن در خارج از کشوراحترام ایجاد میکند.
آیا شما چادر را به عنوان پوشش انتخاب کردهاید؟
بله، چادر سر میکنم. من نسبت به حجاب نگاه مثبتی دارم و شخصا حجاب را دوست دارم. اما حقیقتا به چادر علاقه ندارم، چون هم سختی برایم ایجاد میکند و هم وقتی سر تا پای یک خانم سیاه است، چندان دید قشنگی در نگاه آدم ایجاد نمیکند. همچنین راحتی چادر خیلی کم است و فرد گاهی با چادر برای خودش خطر ایجاد میکند. اما چادر در خانواده ما مرسوم است و من به عنوان نوه امام، اگر این کار را نکنم، کاری متمایز انجام دادهام و کار متمایز انجام دادن را دوست ندارم. همچنین چادر در خانوادههای ما، مسئلهای سمبلیک است و من دوست ندارم از آن تخلف کنم. به نظر من، وقتی فرد وابسته به مرد بزرگی چون امام است، که از شرقی ترین نقطه عالم، تا غربی ترین نقطه، او را میشناسند، و شریف ترین انسانی ست که بسیاری در عمر خود دیدهاند، تعهدی ایجاد میشود و این تعهد برای من، عمل کردن به چیزهایی است که حتی ممکن است خلاف میل من باشد.
انحلال ناگهانی شرکت ملی صادرات گاز علاوه بر سردرگمی ۳ مشتری گازی ایران در هند، یونان و سوئیس، احتمال لغو ۳ قرارداد بزرگ صادرات، ترانزیت و سوآپ گاز طبیعی ایران را قوت بخشیده است.
به گزارش مهر، با گذشت بیش از دو دهه از آغاز مذاکرات صادرات گاز طبیعی ایران به هند بار دیگر مذاکرات گازی دو کشور در آستانه توافق نهایی به حالت تعلیق درآمده است.
بر خلاف سالهای گذشته که همواره مذاکرات گازی ایران و هند، با فشار برخی از کشورهای غربی همچون آمریکا به سرانجامی نمیرسید، این بار انحلال شرکت ملی صادرات گاز به مانع جدیدی بر سر مذاکرات دوجانبه گازی تبدیل شده است.
بر این اساس از ۳ سال گذشته تاکنون هند پیشنهاد جدیدی به منظور واردات گاز طبیعی به ایران مطرح کرد و مطابق با توافق های اولیه دو کشور مقرر شده بود به جای صادرات گاز طبیعی از مسیر خاک پاکستان، هند گاز ایران را به طور مستقیم از مسیر خطوط لوله زیر دریایی دریافت کند.
به منظور نهایی شدن این پیشنهاد گازی دهلی به تهران، در اواخر سال ۲۰۰۹ میلادی تفاهم نامهای بین شرکت ملی صادرات گاز ایران و شرکت SAGE هند امضا شد و پس از برگزاری نشستهای متعدد در تهران و دهلی دو طرف به توافق نهایی برای امضای قرارداد خرید گاز طبیعی دست یافتند.
نکته قابل توجه آن است که شرکت SAGE هند برای اجرایی کردن سناریوی واردات گاز ایران از مسیر دریایی تفاهم نامه و قراردادهایی با چندین شرکت بینالمللی همچون سایپم بهمنظور انجام مطالعات طراحی و ساخت خطوط لوله گاز زیردریایی از بندرچابهار تا اقیانوس هند، قرارداد با یک شرکت انگلیسی بهمنظور ارائه مشاوره تجاری و تأمین مالی ساخت خط لوله گاز و شرکت WELSPUN هند برای انجام عملیات لوله گذاری در بستر دریا امضا کرده است.
در سال ۲۰۱۰ میلادی هم شرکت SAGE هند تفاهم نامه همکاری با دولت عمان به منظور عبور خط لوله انتقال گاز زیر دریایی از مناطقی از دریای عمان امضا کرده بود.
در این مدت با مشارکت شرکت SAGE هند و شرکت ملی صادرات گاز ایران، مطالعات امکان سنجی عبور خط لوله گاز، ساخت تاسیسات فراساحلی، سناریوهای تعیین قیمت فروش گاز و حتی مذاکراتی به منظور سواپ گاز ترکمنستان از مسیر ایران انجام گرفته بود.
در نهایت با گذشت سه سال از انجام این مذاکرات و تفاهمهای صورت گرفته، انحلال شرکت ملی صادرات گاز (طرف قرارداد SAGE هند) شوک جدیدی به پروژه انتقال دریایی گاز طبیعی ایران به این کشور آسیایی وارد کرده است.
این شوک گازی در حالی رقم می خورد که از یکسال گذشته تاکنون با بحران هستهای در ژاپن و افزایش واردات گاز و LNG توسط این کشور آسیایی، قیمت واردات LNG برای صنایع هندی بسیار گران شده است و با وجود فشارهای غرب، دولت دهلی بهمنظور واردات گاز از ایران چراغ سبز نشان داده است.
تعجب هندیها از انحلال شرکت صادرات گاز ایران!
با انحلال شرکت ملی صادرات گاز ایران، اخیرا شرکت SAGE با ارسال نامهای از انحلال این شرکت گازی و نامشخص بودن وضعیت ادامه مذاکرات گازی با ایران اظهار نگرانی کرده است.
“سوبود کومار جان” مدیر شرکت SAGE هند در گفت و گو با مهر درباره آخرین وضعیت مذاکرات صادرات گاز طبیعی ایران به این کشور از مسیر دریایی، گفت: هنوز به طور رسمی هیچ مکاتبهای از سوی ایران راجع به موضوع انحلال شرکت ملی صادرات گاز ایران به شرکت SAGE هند اعلام نشده است.
این مقام هندی با تاکید بر اینکه امیدواریم هر چه سریع تر شرکت ملی صادرات گاز ایران آخرین وضعیت تغییرات ساختاری را اعلام کند، تصریح کرد: ایران دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است و قطعا هند یک بازار بزرگ صادرات گاز برای ایران به شمار می رود.
مدیر شرکت SAGE هند همچنین خواستار روشن شدن وضعیت انحلال شرکت ملی صادرات گاز ایران شد و افزود: انتظار داریم از مسئولان دولت وضعیت فعالیت آینده این شرکت طرف قرارداد با SAGE را روشن کنند.
سوبود کومار جان همچنین اظهار امیدواری کرد: مسائل و مشکلات به وجود آمده درباره انحلال شرکت ملی صادرات گاز ایران، برای تسریع در مذاکرات گازی دو کشور هر چه سریعتر حل و فصل شود.
وضعیت مبهم قرارداد گاز ایران با یونان و سوئیس
در کنار شرکت SAGE هند در سالهای اخیر قراردادهای جداگانه ای بین شرکت ملی صادرات گاز ایران و شرکت ای.جی.ال سوئیس و یک شرکت یونانی بهمنظور ترانزیت و صادرات گاز طبیعی فازهای جدید پارس جنوبی به اروپا امضا شده است.
بر این اساس از ابتدای سالجاری میلادی تاکنون روند مذاکرات صادرات گاز طبیعی ایران به این دو شرکت اروپایی تسریع شده است و حتی یک رسانه ترکیه ای از مشارکت شرکت ترکیهای “تورنگ ترانزیت” بهمنظور ساخت خط لوله گازی از خاک ترکیه تا مرز یونان خبر داده و پیش بینی میشود تا سال ۲۰۱۶ میلادی با ساخت این خط لوله امکان ترانزیت گاز ایران به سوئیس و یونان فراهم شود.
با این وجود انعکاس خبر انحلال شرکت ملی صادرات گاز هم در روند اجرایی این دو قرارداد بزرگ گازی ایران تاثیر گذار بوده و نامشخص بودن سرنوشت آینده شرکت مذاکره کننده منجر به یک خود تحریمی جدید در صنعت گاز کشور شده است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه این قراردادهای با شرکت ملی صادرات گاز ایران امضا شده، حتی احتمال لغو این قراردادها توسط شرکتهای اروپایی قوت گرفته است.
مجمع عمومی شرکت ملی نفت اواسط تیرماه سالجاری با صدور مصوبهای، رسما اقدام به انحلال شرکت صادرات گاز ایران کرده است. بر اساس این مصوبه جدید شرکت ملی نفت، قرار است بخش صادرات گاز ایران از مسیر خطوط لوله در مدیریت بازرگانی شرکت ملی گاز و بخش LNG به شرکت ملی نفت ایران واگذار شود.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
دو قسمت پیشین این مطلب:
۱- وظایف اصلی حکومت
۲- سیاست نفس قبل از سیاست مردم
امام علی(ع) در فرازی از عهدنامه مالک اشتر نکته بسیار مهمی را گوشزد می کند. در طول تاریخ بشر ادعا و نام و شعار بسیار زیاد بوده است. اما مردم، حاکم را تنها با یک معیار و ملاک سنجیده اند و در واقع همین معیار و ملاک، درست و صحیح است. حکومت ها را نباید با نام ها و عنوان ها و ادعاها و شعارها سنجید بلکه باید با اعمالشان سنجید. تنها عمل و مرام و منش یک نظام حکومتی است که آن را حکومت صالح و خدایی و دینی یا فاسد و شیطانی و نفسانی می گرداند. امام(ع) می فرماید:
«ای مالک! بدان که من تو را به سوی سرزمینی فرستادم که پیش از تو دولت های عادل و ستمگری بر آن حکومت داشتند و مردم به کارهای تو همان گونه نظر می کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود می نگریستی و همان را درباره تو خواهند گفت که تو درباره آنان می گفتی. بدان که افراد شایسته را به آنچه خداوند بر زبان بندگانش جاری می سازد می توان شناخت؛ بنابراین باید محبوبترین ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد. زمام هوا و هوس را در دست گیر و آنچه برایت حلال نیست برای خود روا مدار؛ زیرا سخت گیری نسبت به خود و مهار نفس آن است که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است، در پیش گیری» (نهج البلاغه/نامه ۵۳، ش۵-۷).
بشریت در تاریخ خود شاهد موارد بسیار زیادی بوده است که کسانی برای سلطه بر مردم از نام های زیبا استفاده کرده اند؛ از القاب انسانی و اخلاقی از قبیل عدالت و رسیدگی به مستمندان و رفع تبعیض و … تا عنوان های دینی مانند خدا و دستورات او و کتاب او و …و تا شخصیت های موجه و نیکو مانند انبیا و اولیا و مصلحان بزرگ اجتماعی و … در واقع در طول تاریخ نه یک بار و نه در یک مکان، بلکه همه جا و همه وقت قرآن مجید بر سر نیزه رفته و می رود. ملاک دینی و قرانی بودن یک نظام هرگز این نیست که قرآن بر سر نیزه هایش باشد و درفش و پرچمش نماد و سنبل دین و خدا را داشته باشد. نظامی که هرگز قرآن بر سر نیزه نمی کند و شعار دین نمی دهد، اما به دستورات قرآن مجید عمل می کند و اصول اخلاقی و انسانی را رعایت می کند و به حقوق انسان ها توجه دارد، دینی تر و خدایی تر و اسلامی تر است.
اگر ملاک و معیار، شعارهای ظاهری باشد، حکومت معاویه بیش از حکومت علی(ع) اسلامی و دینی است، چرا که او مشاوری چیره دست و مکار به نام عمرو ابن العاص را در کنار خود دارد که شیطان را درس می دهد. او می تواند با انواع ظاهر سازی ها و شعارها و اشک ریختن ها و چسبیدن به محراب و منبر ها و ساختن مسجد و معبد ها و … حکومت معاویه را برخاسته از متن اسلام و دلسوز و فداکار برای آن نشان دهد.
عباسیان از این هم بیشتر دستاویز داشتند. آنان خود را از خاندان پیامبر می شمردند و مدعی بودند که وارث به حق خلافت رسول خدا(ص) هستند. آنان مدعی بودند که عباس، عموی پیامبر(ص)، وارث واقعی خلافت رسول خدا بود و حق او غصب شده است. آنان ظواهر دینی را رعایت می کردند و به مسجد و محراب توجه می کردند و شعارهای دینی و مذهبی اشان گوش فلک را کر کرده بود. آنان به زیارت خانه خدا می رفتند و به عمارت ظاهر بنای آن همت می گماشتند. آنان به حرم رسول خدا توجه می کردند و هم به زیارت می رفتند و هم در بذل زر و سیم برای ساختن ظاهر آن کوتاهی نمی کردند. حتی خونخوارترین خلفای عباسی وقتی می خواست جنایت کند و خون بریزد و سفاکی کند با استفاده از مشاوران و سخنوران و خطیبان دین فروش دنیا پرست به آنها شکل و صورت مذهبی و دینی می داد. آنان چنین وانمود می کردند که برای حفظ کیان دین و وحدت مسلمانان و برای حفظ اقتدار و شوکت اسلامی حتما باید عده ای را زندانی یا محصور کنند یا به قتل برسانند.
نصیحت و وصیت امام(ع) به مالک این است که نام علی(ع) و داماد و پسر عموی پیامبر(ص) کارساز نیست. وقتی اندکی از زمان و مکان فاصله بگیریم و از سطحی بالاتر به قطعه ای از زمان که چند دهه را در بر گرفته نگاه کنیم، می بینیم که تنها از کتاب تاریخ یک صفحه و یا کم تر را در بر گرفته و انسان ها درباره این یک صفحه یا نیم صفحه قضاوت و داوری می کنند. در قضاوت تاریخی بشریت، که کمتر در آن خطا دیده می شود، بین فرعون و نمرود و معاویه و یزید و هارون و متوکل از یک سو، و موسی و داود و سلیمان و محمد و علی با یک معیار و ملاک، داوری می شود. هیچ داوری و قضاوتی تاریخی بر اساس نام و شعار و نسبت ها و غیره نیست. همه داوری ها به اعمال و کردار حکومت ها بستگی دارد. تاریخ حتی بین خلفای اموی به یک صورت قضاوت نمی کند و بین معاویه و یزید از یک سو و عمر ابن عبد العزیز از سوی دیگر فرق می گذارد. این ها به لحاظ شعار و انتساب و مانند اینها فرقی با هم ندارند. تنها عمل آنان است که یکی را از دیگران متمایز می کند.
شعارهای ظاهری و فریبنده و استفاده از نام ها و نشانه ها هر چند برای کوتاه مدت ممکن است مردمی را فریب دهد، اما چند روزی بیشتر دوام نخواهد آورد و کفی بر روی آب بیش نیست که اندکی زمان می خواهد تا بی هویتی و باطل بودنش آشکار گردد.
ملاک و معیار دینی و اسلامی بودن یک نظام و جامعه به شعارها و ظاهر سازی ها و بلند کردن صدای بلند گوهای مساجد و حسینیه ها با خطیبان و سخنورانی که همه هنرشان مدح حاکمان و توجیه اعمال ناشایست آنان است، و طلا گرفتن حرم بزرگان دین و گسیل داشتن مردم به سوی مسجدی که با خوابی بی سند به امام زمان منسوب شده و بلند کردن بیرق ائمه هدی و فرستادن صلوات بر رسول خدا و ائمه اطهار در ابتدای اخبار رادیو و تلویزیون و امثال اینها که بسیار زیاد است، نیست. اسلامی بودن و دینی و قرآنی بودن نظام به عدالت و اخلاق است که تعالیم اصلی دین و قرآن هستند. اسلامی بودن یک نظام به این است که حاکمان اخلاق را زیر پا نگذارند و از دروغ و فریب و حیله و خدعه و تهمت و افتراء و … پرهیز کنند.
اسلامی بودن یک نظام به این است که اجرای عدالت دغدغه اصلی اش باشد. همان چیزی که به فرموده قرآن مجید، خداوند همه پیامبرانش را برای آن فرستاده است (حدید/۲۵). و فرموده است که هیچ دشمنی ای نباید باعث شود که عدالت زیر پا گذاشته شود و حتی با دشمن خود در هیچ صورت نباید عدالت را زیر پا بگذارید (مائده/۸). نظامی اسلامی نیست که شعارهای اسلامی دهد، نظامی اسلامی ست که عدالت در اعمال و کردارش آشکار باشد. انسان های بی گناه را زندانی و محصور نکند؛ متهمان را عادلانه و مطابق ضوابط محاکمه کند؛ افراد بی گناه را بدون محاکمه در حصر و حبس نگاه ندارد؛ مجازات هایش با اتهام ها همخوانی داشته باشد؛ مخالفان و منتقدانش را از کار بیکار نکند؛ از بازداشتگاههایش جنازه بیرون نیاید و …
به هر حال ملاک و معیار اسلامی بودن یک نظام یا یک شخص اخلاق و عدالت است و نه شعارهای ظاهری و یا حتی اعمال عبادی. رسول خدا(ص) می فرماید برای سنجش مسلمانی به نماز و روزه و حج و دیگر اعمال ظاهری نگاه نکنید، بلکه به راستی و ادای امانت نگاه کنید (بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۱۴).
حسین مرعشی در پیامی، درگذشت خواهر مهدی کروبی را به وی تسلیت گفت.
پیش از این هم بسیاری از از مراجع تقلید و روحانیون نواندیش حوزه، سیاسیون و احزاب و فعالان عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی به ارسال پیام تسلیت و ابراز همدردی با مهدی کروبی پرداخته بودند تا نشان دهند که تلاش حاکمیت برای انزوای رهبران جنبش سبز با شکست مواجه شده است. در همین باره بخوانید:
پیام های تسلیت به مهدی کروبی؛ ناکامی حکومت از انزوای همراهان جنبش سبز
اکنون حسین مرعشی هم در بخشی از پیام خود آورده است: "از خداوند بزرگ مسئلت می نمایم که زمینه تحقق شعارهای اصل انقلاب کبیر اسلامی ایران را هر چه زودتر فراهم ساخته تا در سایه حاکمیت این اصول و ارزش ها، بار دیگر شاهد حضور مردم در صحنه و حل مشکلات حاد داخلی و خارجی جمهوری اسلامی باشیم."
به گزارش سحام، متن کامل این پیام بدین شرح است:
سرور گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مهدی کروبی
با سلام و تحیت
با آرزوی سلامتی برای حضرت مستطاب عالی
امیدوارم در شرایط سخت حصر و محرومیت، تسلیت برادر کوچک خود را به مناسبت ارتحال همشیره محترم پذیرا باشید.
از خداوند بزرگ مسئلت می نمایم که زمینه تحقق شعارهای اصیل انقلاب کبیر اسلامی ایران را هر چه زودتر فراهم ساخته تا در سایه حاکمیت این اصول و ارزش ها، بار دیگر شاهد حضور مردم در صحنه و حل مشکلات حاد داخلی و خارجی جمهوری اسلامی باشیم.
محرومیت مردم از دیدار حضرتعالی و سایر بزرگان کشور و انقلاب، دیری نخواهد پایید.
الیس الصبح بقریب
سید حسین مرعشی
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر