-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/24/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

ندای سبز آزادی_ شهاب عموپور: "رمضان" گرچه ماه خدا و نزدیکی بندگان با او نامیده می شود اما سالیانی ست که فرصتی شده برای برخی از بندگان تا به جای آنکه سراغ خدا بروند، سراغ یکی دیگر از بندگانش را بگیرند و به جای بهره بری از خوان الهی، بر سر سفره ی بنده نشینند و با خواندن سروده ای، شعری، ترانه ای، تقرب به درگاه وی جویند. رمضان هر سال، دفتر رهبر جمهوری اسلامی دیداری میان برخی اهالی شعر و ادبیات با آیت الله خامنه ای ترتیب می دهد. در این دیدار آنهایی که مشتاق نزدیکی با رأس هرم قدرت در ایران هستند، با نوشته ها و سروده های تازه منتشره در بغل و مدیحه ای در دهان، به افطاریِ طعام تحبیب در بیت می نشینند. اما آنچه در سالهای اخیر مشهود است، کاهش حضور چهره های شناخته شده ی ادبیات پس از انقلاب ایران در این مراسم است. در آخرین مراسم اینچنینی و در رمضان 1390 بود که ترتیب دهندگان این برنامه برای اولین بار مجبور شدند برای به چشم نیامدن عدم حضور بسیاری از شعرا که تا آن زمان نیز خودی نامیده می شدند، از شعرای "تاجیک" و "افغان" برای پر کردن جای آنان بهره گیرند. "علیرضا قزوه" شاعر صاحب ارج در بیت رهبری و "محسن مومنی" رییس کنونی حوزه هنری انقلاب اسلامی که سازمان دهندگان معنوی آن مراسم بودند، نتوانستند بسیاری از نام های آشنا را که تا سالهای پیش مشتاق چنین نزدیکی هایی بودند، به حضور در آن برنامه ترغیب کنند.

 

لشكری را گَه به كام گرگ مردمخوار، خواهد/ کشوری را گه به دست مرد مردمدار دارد

شاعران، در تاریخ مبارزات سیاسی اجتماعی چند صد ساله ی اخیر ایران نقش چشمگیری داشته اند، چه با سرودن اشعار با مضامین مرتبط به گاهِ مناسب و چه با فعالیت رسمی و خارج از فضای ادبی در قالب حزب یا جمعیت موافق و مخالف. از "قائم مقام فراهانی" که خود زمانی درون حکومت بود و "فرخی یزدی" و "سید اشرف الدین گیلانی" و "میرزاده عشقی" گرفته تا "اخوان ثالث" و "شاملو" و "یدالله رویایی" و "هوشنگ ابتهاج" و "سیاوش کسرایی" و "خسرو گلسرخی" و "ایرج جنتی عطایی" و "منوچهر آتشی" و ده ها نام شناخته شده ی دیگر که بسیاری از آنها نیز جان و موقعیت خود را نیز بر سر همین کارها نهادند و برخی مجبور به ترک وطن در همان برهه ی مبارزه شدند؛ و البته برخی هم بودند که کنار آمدند و حتی خود نیز درون جریان حاکمی که پیش از آن مخالفش بودند، جذب شدند.

 در طی این دوران برشمرده ی طولانی، انقلاب سال 57 اما بیشترین پس راندن ها را چه در همان سال و چه در سال های بعد از آن رقم زد. اعدام، زندان، تبعید، اخراج از کار، بایکوت خبری، بازجویی های گاه به گاه، تهدیدهای مناسبتی؛ موقعیت های مختلفی بوند که شاعر و ادیبی منتقد، برحسب چگونگی عملکرد خود توسط حکومت در آن قرار داده می شد.

 

دوباره می سازمت وطن

اصلاحات که در حکومت جمهوری اسلامی شروع شد، بسیاری از شعرای منتقد حکومت و آسیب‌دیده از آن، دیگر حیات نداشتند. برخی نیز نه تنها مجبور به سکنا در هزاران کیلومتر دورتر از سرمین مادری خویش شده بودند؛ بلکه امید به اصلاح آن را نیز در ذهن خود راه نمی دادند و جبهه گیری های شدید و غلیظی علیه تلاش های مصلحانه داشتند. در سوی مخالف، بسیاری بودند که نه تنها در امتداد شعر سرایی حرفه ای خویش، فعالیت های آزادی خواهانه را در داخل و سفرهای خارج از کشور دنبال می کردند، بلکه با جنبش های اجتماعی و دانشجویی وقت نیز همکاری داشتند و البته از گزندهای مداوم مقامات امنیتی و قضایی در امان نمی ماندند.

"سیمین بهبهانی" که شعر معروف «دوباره می سازمت وطن» وی در ابتدای سالهای پس از پیروزی انقلاب، توسط "داریوش اقبالی" خواننده ی تبعیدی ایران به عنوان ترانه مورد استفاده قرار گرفته و از ترانه ی اجرا شده هم استقبال فراوانی نیز در میان ایرانی های داخل و خارج صورت گرفته بود، در آن دوران نیز بیکار نبود؛ بهبهانی با حضور در محافل روشنفکری آزادی خواه از یک طرف و تجمعات و حرکت های گاهگاهی خیابانی از طرف دیگر، نقشی پر رنگ داشت. شاعره شهیر معاصر از شعرایی بود که علی رغم کهنسال بودن، در دهه های هفتاد و هشتاد خورشیدی، مورد آزار و اذیت فراوان حکومت قرار داشت. او حتی یک بار در تجمع خیابانی در اواسط دهه هشتاد مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت و سر انجام در پایان آن دهه، حکم ممنوع الخروجی اش نیز صادر شد.

 

طیب الله انفاسکم

در دوران حضور دولت اصلاحات و اندکی بعد از آن، گرچه بسیاری از شعرای انقلاب و جنگ نیز از حکومت بریده بودند و جایگاه خود را نه در تقریب به مقامات ارشد حکومتی بلکه در فواصلی دور از آنها و در نزد نهادهای اجتماعی مردم نهاد و محافل کوچک ادبی و آکادمیک می جستند، اما بودند بسیاری که هنوز هم آرزوی شان نزدیکی به رهبر انقلاب و صِله ربایی از وی به وقت دیدار بود. اشعار گاه مناسبتی و گاه مدیحه وار که نه تنها توسط شعرا و ادیبان جوان بسیجی بلکه توسط برخی از نامداران عرصه ی شعر پس از انقلاب سروده می شد کم نبود. این اشعار مجالی برای عرضه ی شاعر نزد رهبر جمهوری اسلامی فراهم می آوردند. قرائت اشعار در دیدارهای رسمی و غیررسمی با بالاترین مقام رسمی حکومت انجام می شد، و احیانا نقدی را باعث می گردید که آن نیز خودش نعمتی است؛ مواهب بعدی نیز برحسب معمول و موجود، فرا رسد. "حمید سبزواری"، "یوسفعلی میرشکاک"، "علیرضا قزوه"، "احمد عزیزی"، "علی معلم دامغانی"، از جمله نامدارترین شعرایی هستند که سال هاست در این رسته اند.

در همین دوران، برخی از آنهایی که تازه در راه شاعری پا نهاده اند و نیز برخی از شعرای جوان شعرهای منسوب به آیینی هم می توانند به مراسم شعرخوانی در حضور مقام رهبری راه یابند؛ اگر امکانی برای شعرخوانی پیش آمد که چه بهتر، اگر نه که سعی می کنند کتاب یا متن منتشره ی خود را در حین مراسم به طریقی به نظر رهبری برسانند. در صورت تاییدیه ی متعاقب وی بر آنها، سعی در انتشار دوباره ی شعر و کتاب داشته باشند و یا به نهادهای دولتی معرفی کنند تا راهی برای بهره بری از امکان خریداری انبوه توسط آن نهاد، برای شان فراهم شود.

 

بخوان همدرد من همنسل و همراه/  بخوان شعر مرا با حسرت و آه

سال ها بعد از شروع اصلاحات، انتخابات سال 1388 دگرگونی دیگری را در عرصه ی متقابل میان حکومت و برخی شاعران رقم زد. همراهی بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر و ادب ایران با یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری به نام "میر حسین موسوی" معنادار بود. اعلام نام "محمود احمدی نژاد" به عنوان برنده ی انتخابات علاوه بر آنکه واکنش های گسترده ای را موجب شد و اعتراضات میلیونی طولانی مدتی در سطح خیابان ها را رقم زد، واکنش بسیاری از اهالی شعر و ادب را نیز برانگیخت. سوای بسیاری از شعرا که همیشه در محافل داخلی و خارجی علیه حکومت و عملکرد آن موضع می گرفتند، برخی عملا تعلق خاطر خود به گروه های معترض به حکومت را با سرودن شعر نیز نشان دادند. از جمله ی آنها "هیلا صدیقی" شاعره ی متولد دهه شصت خورشیدی و "مصطفی بادکوبه ای" از شعرا و ادیبان کمتر شناخته شده و متولد دهه ی بیست در ایران است. هیلا صدیقی که قبل از انتخابات نیز از فعالان "ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی" بود، علاوه بر فعالیت های های ساماندهی ستادی می کوشید با سرودن شعرهای مهیج، خواسته های خود و بسیاری از همنسلان خویش را نیز آشکار کند. «این موج به پا خاسته دریا شود آخر/ دریا شده میهنی آباد بسازیم...» این شعر و نمونه هایی از این دست، تا مدتها مورد استفاده در بسیاری از مناسبتها و میتینگهای تبلیغاتی طرفداران میرحسین موسوی بود. پس از انتخابات و با اتفاقات روی داده در خیابان ها و مقابله های خشونت آمیزی که از سوی حکومت صورت گرفت، اشعار هیلا صدیقی که اکنون محبوبیت بیشتری نیز یافته بود، گزندگی بیشتری یافت و شاعرانی چون مصطفی بادکوبه ای نیز در راه نقد صریح عملکرد حکومت گام نهادند.

 

چندی ست دلم یک دله با فتنه گران است

خیابان ها پر خون شده بودند و هیلا صدیقی می سرود که «با برف زمین آب شود ظلم و قساوت/ فرداش ببینند که سبز است دوباره...» چنین سروده هایی او را به تحمل بازجویی های طولانی مدت روزانه وامی داشت و اما او همچنان ادامه می داد تا آنکه در تابستان 1390 از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به 4 ماه حبس تعلیقی با دوره ی تعلیق 5 ساله محکوم شد. دکتر مصطفی بادکوبه ای نیز همچنان می سرود و مخالفت های خویش با وضع موجود و حمایت خود از میرحسین موسوی و مهدی کروبی دیگر کاندیدای معترض به نتیجه ی انتخابات را در قالب شعرهای خویش از جمله «دل بهر خدا یکسره با فتنه گران است» بیان می کرد. بادکوبه ای شاعر شیفه ی شریعتی ، ازجمله پای ثابت های تریبون حسینیه ارشاد در چند سال اخیر و در مناسبت های مختلف بود. البته تا زمانی که مراسم بزرگداشت دکتر شریعتی و مهندس بازرگان و ایت الله طالقانی مجال برگزاری داشت.

در حالی که برخی از رسانه ها توجه چندانی به فراخوانده شدن وی از طرف نهادهای امنیتی نشان ندادند، وی بالاخره در پایان سال 89 به محبس افکنده شد و بعد از سپری شدن تقریبی سه ماه از حبس اش، به طور موقت از زندان آزاد شد. تیرماه 1391 قاضی صلواتی که در این سالها نامش در جریان صدور احکام بسیاری شنیده می شود، بادکوبه ای را به «سه سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از شعرخوانی و سه میلیون ریال جریمه ی نقدی» محکوم کرد. او تا پنج سال دیگر، نمی تواند در هیچ محفلی بخواند: «هرچند نبینی تو ولی ملت ایران/ شیری ست که بر پرچم خورشید نشان است».

 

مخواه دفتر شعر شبانه را بگشایم/ که با طلوع تو دیگر من آن که بود، نبودم

"ساعد باقری" و "سهیل محمودی" را هرکس که در این دهه ها برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را می شنید و می دید، به خوبی می شناسد. محمودی که از شاعران شناخته شده در بعد از انقلاب است «مجری برنامه کاروان شعر و موسیقی در تلویزیون» بود و «ضیافت در رمضان» و «نغمه ی بهاران» را اجرا می کرد و جزو شاعران نسل انقلاب شمرده می شد. ساعد باقری نیز که دستی در نقد شعر و تربیت شاعر داشت از نسل برخاسته از "حوزه ی هنری انقلاب اسلامی" است. او «تماشاگه راز» را در سیما داشت و نقد و نظرهای بسیاری را در صدای جمهوری اسلامی. این دو هر دو در روزهای پیش از برگزاری انتخابات سال 88 به حمایت از میرحسین موسوی پرداختند. از همان زمان، صدا و سیمای جمهوری اسلامی همکاری با آنها را قطع کرد. اندکی بعد و با روی دادن اعتراضات خیابانی و شکل گیری جنبش سبز و در اعتراض به تصمیم گیری های مقام اول مملکت در برخورد با آن جنبش، بسیاری از اهالی ادب و هنر نزدیک به بیت رهبری، با وی فاصله گرفتند. از جمله ی آنها نیز سهیل محمودی و ساعد باقری بودند. باقری حتی در گذشته ای نه چندان دور از سال 88، پیام های آیت الله خامنه ای را در مجامع ادبی قرائت می کرد. شاید کمتر کسی می داند که «سرود ملی فعلی ایرانیان» که در تمامی مجامع رسمی جهانی به وقت بالا بردن پرچم جمهوری اسلامی ایران خوانده می شود نیز، توسط همین ساعد باقری سروده شده است. سرودی که در پایان آن چنین خوانده می شود که «پاینده مانی و جاودان؛ جمهوری اسلامی ایران». باقری ازجمله منتقدان و معترضان به سرکوب های خشن و غیرانسانی پس از انتخابات 88 است. گفته می شود یکی از بستگان نزدیک وی در جریان بازداشت های پس از کودتای انتخاباتی، متحمل بدترین شکنجه ها شده است. چیزی که برای باقری قابل فهم نبود؛ او خشونت های غیرانسانی را دید، وجدانش تاب نیاورد و همنشینی و همراهی با مرکز ثقل قدرت را رها کرد. باقري در کنار عبدالجبار كاكايي و سهيل محمودي داوري چهارمين جشنواره شعر فجر را در سال 1388نپذيرفت و کناره گرفت.

 

روزی که شب قدر بوَد شام جهالت/ قرآن متنفر ز حلول رمضان است

ماه رمضان حلول کرده و مراسم سالیانه ی دیدار شعرا با رهبر انقلاب اسلامی به زودی برگزار خواهد شد. چندین سال پیش از انقلاب، "مهدی اخوان ثالث" شاعر شهیر ایرانی، از دوستان و همرزمان آن زمان آیت الله خامنه ای بود. بعد از انقلاب، سیدعلی خامنه ای به وی دستور داد که بیاید و برای حمایت از آنچه در حکومت در جریان بود، شعر بسراید. اخوان ثالث نپذیرفت و نه تنها بعدا در خیابان مورد هجوم قرار گرفت، بلکه به عنوان شاعری ضد انقلابی طرد شد و تا سال های بسیاری کتاب هایش اجازه ی انتشار نداشتند. در این سال ها که هنوز برخی از شاعران همچون علیرضا قزوه و یوسفعلی میرشکاک در صحنه ی تقرب به رهبری حضور می یابند و حتی همچون شعرای صله بگیر قدیمی در نزد پادشاهان، دست های آیت الله خامنه ای را نیز می بوسند، بسیار بوده اند شاعرانی که به خاطر عملکرد چند ساله ی اخیر رهبر ایران، دوری از وی و محروم ماندن از مواهب شغلی را به نزدیکی و برخورداری ترجیح داده اند. سراینده ی سرود جمهوری اسلامی ایران، ساعد باقری یکی از همان هاست که تا سال 1387 نیز خودش برنامه ی دیدار شاعران با رهبر جمهوری اسلامی ایران را برنامه ریزی و اجرا می کرد. او ازجمله هنرمندانی است که اینک در متن جامعه مدنی نشسته و همراه مردمان زمان خویش است. اینک باقری بجای رهبر جمهوری اسلامی با سیمین بهبهانی در یک قاب تصویر می نشیند.

 

 

 

 


 


دکتر داود هرمیداس باوند

   در جریان تاریخ عصر جدید رویدادهای ناظر به جنبش های آگاهانه مردم برای تغییر بنیادین وضع موجود مانند پایان دادن به نظام استبدادی وقت ، نیل به آزادی و حکومت قانون و غیره به عنوان فرازهای تاریخ ساز و الهام بخش برای نسل های آینده تلقی شده است.

گو اینکه برخی از این جنبش ها که به اهداف و ارزشهای مورد نظر دست یافته اند زیست سرافرازی را در پیش داشته اند. بعضی دیگر که به دلایلی به کژراهه کشانده شده اند منتهی به فرآیندی متفاوت از خواست بانیان جنبش می شود ، بالاخره برخی با وجود پیروزی های اولیه و حفظ عنوان نظام آرمانی مورد نظر بانیان جنبش ، ولی تحقق اصول و آزادی های اساسی مورد نظر به دلایلی مهجور و عقیم مانده و صرفا به عنوان نمادی از فراز تاریخی مورد بحث در قانون اساسی حفظ شده است.

البته وجود فرآیندهای متفاوت ناشی از جنبش های آگاهانه مورد بحث مانع از آن نخواهد بود که جایگاه و اهمیت این فرازهای تاریخی و نقش کسانی که در راه تحقق آن نقد جان باختند نادیده انگاشته شود و یا از این رویدادها به عنوان نقاط عطفی در تاریخ اجتماعی و سیاسی جوامع مربوط یاد نشود .

در همین راستا تحولات سیاسی که طی یکصد سال گذشته تحت عناوین جنبش، انقلاب و نهضت در ایران به وقوع پیوست ، بازگو کننده فرازهای سیاسی است که اثرات آنها به دلایلی تا امروز در روند اجتماعی و سیاسی وقت جامعه مشهود می باشد، بخصوص اولین جنبش و فراز سیاسی به منظور رهایی ازچنبره استبداد و استعمار وقت صورت گرفت که به پیروزی انقلابیون و استقرار نظام مشروطه منتهی گردید ، ولی نظام مزبور پس از یکسال دچار چالش های عقیم کننده پی در پی گردید.

زیرا برای روسیه تزاری که در سال 1905 انقلاب مشروطه در سرزمین خود سرکوب نموده بوده ، وقوع انقلاب مشابه ای یکسال بعد در کشور همسایه اش ایران نمی توانست قابل هضم باشد. از سوی دیگر دولت انگلستان که در مقام استفاده ابزاری از انقلاب مشروطه بود نیک می دانست که باروری و شکوفایی اصول و آزادی های انقلاب مورد بحث به منزله جرقه ای خواهد بود برای شعله ور ساختن انقلاب آزادی خواهانه مردم شبه قاره هند ، بنابراین وقتی استفاده ابزاری از انقلاب مشروطه در تغییر نگرش قدرت رقیب کارساز گردید ، یکسال بعد با انعقاد عهدنامه 1907 ناظر به تقسیم ایران به مناطق نفوذ ، دو قدرت استعماری بر آن شدند ضمن حفظ چارچوب و عنوان سند انقلاب اصول و ارزش های ناظر به اعمال حاکمیت مردم و آزادی های مربوطه از لحاظ عملی فاقد کاربرد بوده و تنها به عنوان نمادی از انقلاب در قانون اساسی محفوظ ماند ، به دیگر سخن فرآیند انقلاب مشروطیت از این تاریخ به بعد با موانع و دست اندازهای تحمیلی پی در پی مواجهه گردید. حتی این رویه بعد از جنگ بین الملل اول به نحو دیگری دنبال گردید.

ولی حرف وقوع انقلاب خاطره و نقش جان باختگان راه آن و پویایی بالقوه مستتر در فرآیند آن سبب گردید که داعیه داران جنبش های بعدی مشروعیت خود را در رابطه با تغییر نظام استبدادی وقت و تحقق بخشیدن به اصول و ارزشهای متروک شده انقلاب مشروطه مطرح نمایند . در همین راستا نهضت ملی کردن صنعت نفت به دلیل ابعاد اقتصادی ، سیاسی، تاریخی و امنیتی ازآن به عنوان رنسانس سیاسی یاد شده است که هدف خود را ناظر به:

--- زدودن مبانی دخالت و نفوذ عوامل حقیقی و حقوقی برخی از قدرت های خارجی در امور داخلی و مدیریت سیاسی کشور

--- نیل به استقلال سیاسی و اقتصادی واقعی

--- استفاده بهینه از منابع طبیعی کشور جهت توسعه اقتصادی و تامین رفاه عمومی

--- احیاء و برقراری آزادی های مندرج در نظام مشروطه و همسو سازی آن با مقتضیات دموکراسی روز

--- تعدیل احتمالی نظام استبدادی وقت و متعهد ساختن آن به اصول و ارزشهای مشروطه یعنی سلطنت به جای حکومت

اقدام قانونی ایران با واکنش شدید بریتانیا و اقدامات بازدارنده از جمله ارجاع مسئله به شورای امنیت سازمان ملل و دیوان بین المللی دادگستری لاهه روبه رو گردید .

در رابطه با شورای امنیت ، ایران موفق گردید نه تنها ادعای بریتانیا را دائر بر اینکه اقدامات ناظر به ملی کردن صنعت نفت تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی است بی اثر سازد ، بلکه از این کرسی بین المللی حقانیت نهضت مردمی ایران را به سمع جهانیان برساند، در همین راستا توانست صحت و درستی مبانی حقوقی خود را در دیوان بین المللی دادگستری لاهه و دادگاههای محلی توکیو و میلان به ثبوت رساند.

چنانکه در پرتو پیروزی های سیاسی و حقوقی مورد بحث ، دولت بریتانیا اصل ملی شدن صنعت نفت را به رسمیت شناخت و در این رابطه هیئت هایی برای مذاکره به تهران اعزام داشت. گواینکه سرنوشت و فرآیند نهضت ملی کردن صنعت نفت ایران با کودتای تنظیم شده قدرتهای خارجی رقم زده شد و پروسه دموکراسی داخل کشور نیز دچار توقف گردید ، ولی نهضت ملی همانند بسیاری از جنبش های اجتماعی – سیاسی اثرات برون مرزی خاص خود را در پی داشت. چنانکه پیروزی مردم ایران دائر به نفس اصل ملی کردن صنعت نفت سبب گردید که کشورهای استعمار زده برای احقاق حقوق حقه خود از این وسیله مشروع حقوقی استفاده نمایند.چنانکه 9 سال بعد از ایران رهبر کشور مصر ملی کردن کانال سوئز را به تبعیت از آموزه های زعیم عالیقدر شرق اعلام می دارد.

از سوی دیگر مجموعه اقدامات بازدارنده غیر قانونی بریتانیا از جمله جلوگیری از صدور نفت ایران به عنوان کالای قاچاق سبب گردید که به اهتمام مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 1955 یعنی دو سال پس از کودتای 28 امرداد قطعنامه ای ناظر به (( حاکمیت دائمی کشورها بر منابع طبیعی خود و آزادی های کامل در امر بهره برداری از آنها )) به تصویب رسانده شود. فراتر از آن با توجه به سابقه متوقف ساختن صدور نفت ایران و افزایش تولیدات نفت کویت و عراق به جای آن ، در اساسنامه اوپک برای جلوگیری از این امر به موجب یکی از اصول مندرج در آن تصریح شده است که در صورت بروز اختلاف بین شرکت های نفتی خارجی یا هر یک از اعضا که منجر به توقف صدور نفت کشور عضو شود اعضای دیگر مجاز نیستند اقدام به افزایش تولیدات نفت خود بکنند.

نهضت ملی همانند دیگر جنبش های سیاسی – اجتماعی این سرزمین هزینه های سنگینی را در ابعاد و عرصه های مختلف به ویژه از لحاظ انسانی پذیرا گردید. در این رابطه قیام مردمی 30 تیرکه منتهی به پایداری و ادامه مبارزه ضد استعماری گردید باید به عنوان گرانیگاه یادبود و یادآوری تمامی جانباختگان و شهدای راه آزادی از زمان انقلاب مشروطیت تا زمان حاضر تلقی شود. در این روز مردم احترام خود را نسبت به راهیان و جاهدان راه آزادی ، قلب تپنده تاریخ ادا نمایند. بی شک همانگونه که نسل حاضر و آینده خود را مدیون تمامی کسانی می دانند که صادقانه در راه دفاع از سرزمین میهنی خود نقد جان باختند، به همین صورت نیز خود را مدیون جان باختگان راه آزادی دانسته و یاد آنها را گرامی میدارد.

بی شک رویدادهایی چون 30 تیر فرصتی است تا مدیران و مدبران در مقام ارزیابی نسبت به آنچه که گذشت و آنچه که هست و آنچه که در پیش است بر آیند. به ویژه در شرایط روز که جهان در تب و تاب و منطقه در بحران سوزان است،بیش از هر وقت نیاز به تفکر و بازنگری صحیح است.از آنجائیکه ایران جزئی از منطقه است بی شک  از تاثیرات آن برکنار نخواهد بود. به ویژه برخی ازرویدادهای جاری در منطقه نیم نگاهی به  سوی ایران دارند. وقتی برخی از نیروهای سیاسی فعال و چالشگر منطقه ظاهراً به نوعی از لحاظ ارزشی همسو با مشاهده اولین قرائن و علائم تغییر و دگرگونی سیاسی راه ارزشی جدید و متفاوت در پیش گرفته اند، باید با فکر و اندیشه ثانوی با قضایا برخورد کرد. قبل از آنکه سیر حوادث کشور را در مقابل رویدادهای فاجعه بار قرار دهد، باید در جستجوی راه برون رفت کم هزینه بوده و باید نیک دانسته شود که ( درد ما از خود ماست و درمان آن نیز نزد خود ماست). داور واقعی در این تشخیص چیزی جز خردبینی، واقع نگری و تعقل گرایی نیست. باشد که خرد بینی رهنمون و رهنمای ما باشد.

 


 


ستاره اشرف علیخانی، شاعره و وبلاگ نویس محبوس در بند زنان زندان اوین، که در اعتراض به انتقال دو تن از هم بندی های خود به زندان قرچک ورامین دست به اعتصاب غذا زده بود، به اعتصاب خود پایان داد.

به گزارش کلمه، تصمیم مسئولان زندان اوین برای انتقال زندانیان سیاسی زن از اوین به زندان قرچک ورامین، اعتراض زندانیان سیاسی بند زنان در اوین را برانگیخته تا آنجا یکی از زندانیان از چند روز قبل در اعتراض به این موضوع دست به اعتصاب غذا زده و چند روز پیش به اعتصاب اعتراضی خود پایان داد.

دو هفته ی پیش گزارش شده بود که پس از انتصاب رئیس جدید زندان اوین، رشیدی، رئیس سابق زندان دیزل آباد کرمانشاه، زمزمه هایی شنیده می شد که قرار است مجدداً زندانیان بند زنان اوین که حکم تبعید دارند، به زندان قرچک ورامین منتقل شوند. در همین راستا دو نفر از مسن ترین زنان بند، کبری بنازاده و صدیقه مرادی، به زندان قرچک ورامین منتقل شده اند.

حدود ۲۵ نفر از فعالان مدنی و سیاسی زن در این بند به سر می برند و در صورت انتقال حتی بخشی از آنان که حکم تبعید دارند به زندان قرچک ورامین که دارای سطح نازلی از بهداشت است و حتی فاقد آب آشامیدنی سالم است، سلامتی آنها به خطر خواهد افتاد.

به نظر می رسد مقامات قضائی و امنیتی برای جلوگیری از رسانه ای شدن خبر انتقال این بانوان به زندان قرچک تصمیم گرفته اند تا آنان را به صورت گروه های دو نفری و با فاصله زمانی انتقال دهند تا این موضوع مشمول مرور زمان شود و به چشم نیاید.

اشرف علیخانی، از شهروندان بازداشت شده پس از انتخابات است که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری و ۳ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شده است.

وی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور، از طریق شرکت عامدانه در تجمعات به دو سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ارتباط با رسانه‌های خارج کشور به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

دستگاه قضایی هم چنین به دلیل نگهداری دستگاه ماهواره در منزل وی را به ۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرده است.

سال گذشته نیز پس از تعطیلی بند زنان زندان رجایی شهر برای مدت کوتاهی، ۸ نفر از زندانیان تبعیدی به این زندان منتقل شده بودند که پس از پیگیری فعالان سیاسی و رسانه ای و مدنی، تعدادی از نمایندگان مجلس و مسئولین قوه قضاییه و سازمان زندان ها از این زندان بازدید کردند و به دلیل شرایط بسیار سخت و امکانات کم این زندان، دستور انتقال آنها به زندان اوین صادر شد.


 


ابراهیم نبوی

چند روزی این راپورت ها را ننوشتیم و بهانه البته زیاد است، اما فکر نکنم بهانه ها مشکلی را حل کند، اما راست و درستش همین که از این پس جز روز جمعه در بقیه روزهای هفته راپورت را در همین جا خواهید خواند.

اسرار و ابزار طنزنویسی

آن زمانی که در مجله سروش کار می کردیم دو تا رفیق داشتیم که برادر بودند، یکی شان اسمش بود نقی سلیمانی و دومی محسن سلیمانی، نقی داستان می نوشت و محسن مشغول کار ترجمه بود و از آن آدمهای پر کار بود. مثل اسد امرائی که هم خوش فکر بود و خوش سلیقه، منتهی محسن سلیمانی مثل اسد امرائی برای خودش برنامه تمرکز روی داستان و رمان نداشت و مثل او هم گیر نمی داد برای زیاد  کار کردن. الغرض، این آقای محسن سلیمانی که آن روزها هنوز جرات نداشت سی ساله بشود، حالا دیگر پنجاه سالگی را رد کرده و از یک طرف سالها مسوول دفاتر فرهنگی ایران در لندن و نیویورک بوده، البته در آن سالهایی که سیاست خارجی ایران اهلی بود، و بعد هم دوره ای در روزنامه های اصلاح طلبی مانند صبح امروز و بهار و همشهری( دوره نخست) دبیر سرویس ادبی بود و غیر از همه اینها کار کتاب فراوان می کرد و تا امروز هفتاد کتاب در حول و حوش ادبیات ترجمه کرده.

img_2.jpg

از کتابهای مطرح و مهم او می شود از " سالیان دور"(مجموعه داستان)، " آشنای پنهان"(مجموعه داستان)، " چشم در چشم آینه" (مجموعه نقد و یک گفتار)، " تاملی دیگر در باب داستان" (ترجمه)، " رمان چیست؟" (ترجمه و نگارش)، " درسهایی در باره داستان نویسی" (ترجمه)، " فن داستان نویسی" (ترجمه)، " از روی دست رمان نویس" (ترجمه)، " شاهکارهای ادبیات جهان" (۶ جلد)، " ۲۸ اشتباه نویسندگان" (ترجمه)، " واژگان ادبیات داستانی"(انگلیسی - فارسی و فارسی -انگلیسی)، " چگونه زندگینامه بنویسیم ؟" و " اسرار و ابزار طنزنویسی" (نگارش و ترجمه ) را می توان نام برد و صد البته که بسیاری را نام نبرده ایم و این اندازه کفایت است.

تا آنجا که بخاطر می آورم، حالا با کف صابون یا بدون آن، محسن سلیمانی همواره لحن طنزی در گفته ها و نوشته هایش داشت. و همین را حفظ کرد و در کتاب " اسرار و ابزار طنزنویسی" از آن به اشکال عدیده استفاده کرده است. این کتاب که بر پیشانی اش نوشته کتابی است " تدوین و ترجمه" محسن سلیمانی، در سال 1391 برای نخستین بار به چاپ رسیده و در 730 صفحه قطع وزیری است. این کتاب را هم همان رفیقی که دائم برای ما کتاب های خوب خوب از آدم های خوب خوب می فرستد، همین هفته قبل ارسال کرده و واقعا خواندنش برای کسی که کار طنز می کند، از اهم امورات عالم هستی است و از اوجب واجبات. در کتاب نوشته ها و آثاری از " وودي آلن ، آرت بوخوالد ، استيومارتين ، مل بروكس ،  ديويد بوچيئر ، ملوين هليتزر ، محسن سليماني ، ديو باري ، ديويد ايوانز ، روي پال نلسون ، جان كچوبا ، منوچهر احترامي ، كيومرث صابري ، ابولفضل زرويي نصرآباد و عمران صلاحي" استفاده شده. البته این ها اسامی است که در صفحه سوم کتاب مذکور و روی جلد آمده، اما جز اینها از آثار طنزنویسان دیگر هم استفاده شده از جمله سه نوشته از ابراهیم نبوی که خود ما باشیم. به شیوه ای دلپذیر کتاب تقدیم شده به " روح لطیف عمران صلاحی" که زمانی که من و محسن سلیمانی در ساختمان سروش در خیابان شهید تخت طاووس سابق کار می کردیم، عمران نیز در همان ساختمان کارمند صدا و سیما بود.

کتاب " اسرار و ابزار طنزنویسی" یک ملغمه خوش ترکیب و مفیدی است از ترجمه و تالیف، نمونه آثار طنز و تحلیل آنها، نوشته های شخصی محسن سلیمانی و طنزنویسان دیگر که همه در مجموع منجر شده به کتابی مفید که به نشر اندرش مزید نعمت است و خواندنش مفرح ذات. دوستداران این کتاب بروند و آن را بخرند که ناشرش " سوره مهر" و در 2500 نسخه منتشر شده و به قیمت چهارده هزار تومان در 728 صفحه در دسترس است. کتاب " اسرار و ابزار طنزنویسی که جز لوگوی کتاب که گرچه با نام آن سازگار است، اما فرم آن را دوست نداشتم، بطور کلی کتاب تمیز و خوش فرمی است. انتخاب حروف، سرصفحه ها، میان تیترها و زیرنویس ها بسیار کاربردی و تمیز است و از آن کتابهایی است که تبدیل متن به کتاب کاغذی به زیبایی و خوبی صورت گرفته. پس معطل چی هستید؟ بروید و بخوانیدش.

در بخشی از کتاب که نوشته ای است از دیوید ایوانز به نام هفت فرمان طنزنویسی، به این هفت فرمان مهم برمی خوریم: " شهامت حذف بهترين لطيفه را از اثرتان داشته باشيد./  اگر اثر شما براي خودتان خنده دار نيست مطمئن باشد براي هيچ كس ديگر هم نيست/ نود وهشت در صد اثر طنزآميز ، شخصيت است/  ...و  نود و هشتاد درصد ديگر آن زمان بندي  است !/ قدرت جادویی مرحله بندی/ لطیفه هایتان را پیش خودتان نگه دارید!/ تلويزيونتان را خاموش كنيد!

برای معرفی بهتر کتاب لازم است که مقادیر معتنابهی از فصول آن را برایتان بیاورم که اگر خدای ناکرده اهل تحقیق هستید و یافتید آنچه را که جستجو می کردید، مزید برعلت بشود این معرفی برای خواندن کتاب. کتاب " اسرار و ابزار طنزنویسی" سه فصل دارد؛ فصل اول آن با عنوان " اصول طنزنويسي" شامل چهار مقاله ترجمه و یک تحقیق تالیفی است: « زاويه ديد طنزآميز:چگونه داستانمان را طنزآميز كنيم؟» از ديويد بوچيئر، « رها شدن از قواعد عقلي» از رابين هملي، « شش اصل طنزنويسي» از ج. كوين ولف، « كارگاه طنز» از جنيفركروسي و « روال طنز نويسي در دو نشريه مشهور طنز ايران( توفيق و گل آقا)» که گفتگو با دو نفر از مطلعین این دو نشریه یعنی فریده توفیق و گیتی صفرزاده از گل آقاست.

در فصل دوم کتاب که عنوان آن " قالب هاي طنزنويسي" است، پنج مقاله ترجمه و سه مقاله تالیفی از محسن سلیمانی در آن منتشر شده است: « نوشتن داستان هاي كم و بيش طنزآميز» از كاني ويليس، « طنز مكتوب ، ستون طنز ، مقاله طنز و مطلب صفحه پركن» از ملوين هليتزر، « طنز نويسي براي كودكان» از پاتريشا كيس، « شغل خنده دار» از ديويد آ.فروكسل، « شكل هاي طنزنويسي» و « مشابه سازي يا نظيره نويسي طنزآمیز» از محسن سليماني، « سيزده نوع طنز» از روي پال نلسون و « شگردهاي خنده سازان و طنزپردازان» باز هم از محسن سليماني.

فصل سوم کتاب هم که فصل مهمی در معرفی و توصیف آثار طنزنویسان است، با عنوان " طنزنويسي به روايت طنزنويسان" شامل چهاده مقاله ترجمه و چهار مقاله تالیفی است: « من فقط داستان مي نويسم» از لي ك.ابوت، « بيان طنزآميز» از گِيل گالووي آدامز، « از اهلش بپرس ! توصيه هاي طنزپردازان» از ملوين هليتزر، « دنياي باري از درون» گفتگو با ديو باري، « دنياي جفنگ» از آندري كودرسكو، « راهنماي طنز  براي دختر خانم ها» از مليسا بنك، « كره گرفتن از شير» از روي بلانت، « سيري در دنياي طنز» از بيل بريسون، « بزرگ شدن بين گاوها» از تام بادت، « طنزنويسي از روي دست ديگران» از پگ براكن، « تحت تاثير دنيا» از جان دوفرن، « آرمانگراي بدبيني به نام  دنيس دواَمل»، « سوت زدن در تاريكي» از جو. ر.لندزديل و « برداشت آخر» از جان ب. كچوبا که مقالات ترجمه کتاب است و مقاله « پيوند ادبيات كهن با مسائل امروزي/ منوچهر احترامی»، « گل آقا ، شخصيتي كه از خالقش مشهورتر شد/ كيومرث صابري»، « طنز امروز با زبان ديروز/  ابوالفضل زرويي نصرآباد» و « طنزنويس محجوبي به نام عمران صلاحي» که چهار مقاله تحلیلی درباره چهار طنزنویس بزرگ معاصر ایرانی است.

کتاب " اسرار و ابزار طنزنویسی که از آن کتابهای مرجع مهم برای محققان خواهد بود، خوشبختانه، زبانم لال و چشمم کور، برخلاف اغلب کتابهای مهم فارسی، منابع کتاب را بخوبی معرفی کرده، در پایان کتاب یک ضمیمه نامه بسیار مفید درباره اصطلاحات مربوط به ادبیات طنز بصورت فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی دارد. و بخش نمایه پایانی کتاب شامل دو قسمت فهرست راهنمایی موضوعات و فهرست راهنمایی نام ها می شود که فهرست ها دقیق و کامل و حرفه ای تنظیم شده است. از محسن سلیمانی ممنونیم که چنین کار لازمی را انجام داده است، بطوری جدی ما نیازمند مقالات و نوشته ها و تحلیل های اساسی تئوریک در طنزجهان و جهان طنز هستیم.

داستان سیمرغ و سی مرغ

raport-9105022-morgh.jpg

فعلا مهم ترین واقعه اقتصادی کشور، افزایش قیمت مرغ از چهار هزار تومان به هشت هزار تومان است. بطور کلی مرغ از سفره مردم پرکشیده و مثل سیمرغ دارد به یک پرنده افسانه ای تبدیل می شود. دولت در آغاز روزنامه نگا ران اصلاح طلب را عامل گرانی مرغ معرفی کرد و گفت که آنها برای لطمه زدن به کیان اسلام و با انتشار خبر گران شدن مرغ به این توطئه عظیم کمک کرده اند. بعدا کاشف به عمل آمد که افزایش قیمت همه کالاها از جمله مرغ( علیه السلام) یکی از توطئه های گروه انحرافی، یعنی همان دولت عدالتخواه سابق است، که با استفاده از رمال ها و لشگر اجنه اش کاری کرده که تخم مرغ را ملخ بخورد. اما بعدا کاشف به عمل آمد که به گفته رئیس پلیس تهران اصولا نشان دادن مرغ بر سر سفره غذا در صدا و سیما یک توطئه عظیم علیه اسلام است که از سوی عوامل دشمن که تا سنگدان مرغ ها هم نفوذ کردند، اتفاق افتاده و سرانجام علمای گرانقدر که بیست سال در پی تحلیل های عدالتخواهانه رهبر جمهوری اسلامی آیت الله خامنه ای همواره دشمن دولت اصلاحات و سازندگی بودند و از آنها می خواستند به فکر رفاه مردم باشند و طبعا روحانیون پیرو رهبر مثل آقای ناصر مکارم شیرازی هم می خواست دولت جمهوری اسلامی به فکر افزایش رفاه مردم باشد، اعلام کردند که " مردم مرغ نخورند، چون پزشکان گفته اند که کلا خوردن گوشت برای مردم خوب نیست" و اصولا در همین یک روز گذشته 257 تحقیق منتشر شده که معلوم شده مرغ باعث سرطان، افزایش کچلی و ریزش سریع مو، عقابی شدن دماغ بانوان و نیاز به جراحی پلاستیک، کاهش دید چشم و آستیگمات شدن آن، افزایش سرخجه و ایدز در کودکان زیر سن قانونی و پرخاشگری در جوانان می شود. کشفیات جدید در این مورد ادامه دارد و توصیه می شود حتما کشفیات علمی خودتان را قبل از انتشار با پلیس تهران و روحانیت قم هماهنگ کنید.

بحران در سوریه، نقطه پایان

raport_9105023_syria.jpg

فعلا روسیه جلوی سقوط سوریه را گرفته است. دولت بشار اسد با خین و خین ریزی بسیار یک قدم هم عقب نمی نشیند و تا آخرین قطره خون با مخالفان دولت که تقریبا شامل همه مردم سوریه جز دولت می شود، مبارزه قطعی خودش را ادامه داده است. در نتیجه همین مبارزه شدید، تا همین دیروز چهار شهر کردنشین سوریه آزاد شده و به نظر می رسد که بشار اسد به نقطه بی بازگشت رسیده است. روسیه هم اعلام کرده که با رفتن محترمانه بشار اسد موافق است. ظاهرا اگر بشار اسد بصورت غیرمحترمانه برود سهم روسیه از آینده سوریه کم خواهد شد. ظاهرا همانطور که حکومت ایران ترجیح می دهد که به جای اصلاح طلبان داخل کشور با براندازان خارج از کشور طرف باشد، دولت سوریه هم ترجیح می دهد به جای طرف بودن با جنبش سرکوب شده اصلاح طلبی در پانزده سال گذشته سوریه، با تندروهای اسلامگرا طرف باشد. قضیه سوریه در منطقه پیچیده است. یک مقاله خوب از علی مهتدی در بی بی سی در این مورد خواندیم و یک مقاله نسبتا خوب از محمد رهبر در روزآنلاین. فعلا بهترین و دقیق ترین تحلیل ها و خبرها را العربیه منتشر می کند.

تقدیم به رم با عشق

raport_9105024rome_with_love.jpg

تعداد زیادی از کارگردانان بزرگ سینمای جهان در سن بیست تا سی سالگی بهترین فیلمهای شان را ساخته اند، اما کمتر کارگردان بزرگی را می توان یافت که در سن 80 سالگی هنوز هم عالی فیلم بسازد. البته وودی آلن هنوز 77 سال دارد و سه سال دیگر هشتاد ساله می شود، اما این دلیل نمی شود که ما او را 80 ساله ندانیم. حتی در مورد بزرگانی مانند اینگمار برگمن و کوروساوا، آخرین فیلمهاشان فیلمهای خوبی نبودند، گرچه هر دو در پیری فیلم خوب ساختند. فیلم " تقدیم به رم با عشق" را چند روز قبل در سالن سینما دیدم و تردید ندارم که این یکی از بهترین فیلمهای زندگی وودی آلن است. سال گذشته فیلم او به نام نیمه شب در پاریس نیز از آثار عالی وودی آلن بود. دلمشغولی سالهای اخیر وودی آلن درباره عشق در این فیلم نیز موضوع اوست. اما آنچه بیشتر اهمیت دارد، کشف و شناخت او از شهر و مردم رم است که مثل هدیه ای در این اثر از سوی کارگردان به رم تقدیم شده. پیش از این وودی آلن، در فیلم " امتیاز نهایی" فیلمی عاشقانه در لندن ساخت و در " نیمه شب در پاریس" فیلمی درباره پاریس، در سه گانه " داستانهای نیویورکی" و " منهتن" نیز نگاه او را به شهر خودش نیویورک پیش از این دیده بودیم.

تقدیم به رم با عشق یک کمدی عاشقانه است که بعد از سالها وودی آلن پیر جلوی دوربین آمده و بنینی بازیگر قدرتمند ایتالیایی همراه الک بالدوین و پنه لوپه کروز در فیلم بازی می کنند. ظاهرا فیلم برداشتی آزاد از دکامرون بوکاچو است، با همان شیوه داستانگویی که تداوم خط داستانی نه براساس تداوم اتفاقات بلکه براساس تداوم حسی و موضوعی است، چیزی که مرا یاد فیلم " جذابیت پنهان بورژوازی" و " شبح آزادی" بونوئل انداخت. داستانی آغاز می شود و در داستانی دیگر ادامه می یابد.

دختر آمریکایی در سفر به رم عاشق پسر ایتالیایی می شود، پدر و مادرش از آمریکا می آیند تا در مراسم ازدواج او شرکت کنند. پدر داماد که مرده شوی و برگزار کننده مراسم عزاداری است، در حمام آواز می خواند و پدر دخترک( وودی آلن) از صدای مرد خوشش می آید و با اصرار از او می خواهد بطور حرفه ای به اجرای اپرا بپردازد، اما پدر فقط زیر دوش می تواند آواز بخواند. پس یک دوش حمام را سر صحنه می برند و مرد به یک خواننده بزرگ و معروف تبدیل می شود. در داستانی دیگر، پنه لوپه کروز زن فاحشه ای است که تصادفا به اتاق مردی جوان که با همسرش برای ماه عسل از پوردنونه به رم رفته اند، می رود و با او رابطه برقرار می کند، زن فاحشه هر جا که می رود با انبوه مردان مشتری سابق اش که همه در مهمانی های محترمانه هستند برخورد می کند. اما از همه جذاب تر و وودی آلنی تر، شخصیت لئوپولدو است، مردی ایتالیایی با بازی روبرتو بنینی که زندگی بسیار عادی دارد و از آنهاست که به آسانی دیده نمی شود، نه کسی به حرف هایش گوش می کند و نه کسی او را می بیند، یک روز بر حسب تصادف او مشهور می شود، هیچ دلیلی برای شهرت او وجود ندارد. اما چیزی که معلوم است این است که از یک ساعت خاص همه خبرنگاران و روزنامه های ایتالیا دنبال خبرهای لئوپولدو هستند. نه افراد دیگر و نه خودش می تواند بفهمد که چرا، واقعا چرا، مشهور شده است؟ تمام زندگی او به دلیل این شهرت مختل شده است، همه از او رنگ لباس زیرش و عادت غذاخوردنش و همه چیزش را می پرسند، این پاپاراتزی ها که از صبح تا شب منتظر او هستند تا خبرهایش را منتشر کنند. همه او را به مهمانی های بزرگ دعوت می کنند و انگار همه او را می شناسند، و سرانجام یک روز در وسط مصاحبه، یک باره مرد راننده ای در حال رفتن است که همه خبرنگاران احساس می کنند آن راننده یک شخصیت مشهور است و دیگر کسی لئوپولدو را نمی بیند.

داستانهای فیلم " تقدیم با عشق به رم" به صورت داستانهای موازی آغاز می شود و در هم تنیده می شود. فیلم بسیار دیدنی و جذاب است، حتما آن را ببینید و از آن لذت ببرید.

از اینجا تبلیغ کوتاه تقدیم به رم با عشق را ببینید

بی و با و دو کلیپ

raport_9105025_bioba.jpg

دو کلیپ موسیقی از یک گروه جدید در داخل ایران را شنیدم و دیدم. ترانه " فرصت" و " آه" از گروهی به نام " بی و با" کارهای خوبی بود. تقریبا هر دو تا برایم تازگی داشت، ترانه " فرصت" هم از نظر کار موسیقایی خوب بود و هم جنس موسیقی اش رو دوست داشتم و هم متن ترانه به نظرم جالب آمد. کار تدوین کلیپ، با وجود یافتن یک شیوه خوب برای تدوین، کار خوب با رنگ، ریتم و همه اینها خوب و جالب بود. البته به نظرم می شد روی نزدیک کردن تصاویر به مفاهیم ترانه بیشتر کار کرد.


قطعه " آه" را بیشتر دوست داشتم، اگر چه هم قطعه فرصت با 7 دقیقه و 18 ثانیه و هم قطعه آه با 7 دقیقه و 40 ثانیه شاید لازم باشد در تدوین برای عرضه به یک نسخه کوتاه شده پنج دقیقه ای تبدیل شود. ترانه آه و شیوه اجرای آن، من را به یاد ترانه های آلبوم " پژواک" پینک فلوید انداخت و فکر کردم دقیقا باید پرز های شنوایی درگیر ریزه کاری های این موسیقی بشود، خوب بود. تصویر گذاری آه و بخصوص کاری که سازنده کلیپ با حروف کرده بود به نظرم خلاق و خیلی خوش فکر و ایرانی آمد. حدس می زنم نداشتن سرمایه و محیط مناسب برای تصویر برداری ممکن است ببرد کار را به طرف استفاده از اشیاء و البته این می تواند در حالت خلاق اش خیلی خوب باشد.

فکر می کنم نام گروه بی و با را بعدا بیشتر بشنویم. حالا می توانید کلیپ های شان را ببینید.


این هم آدرس گروه بی و با


 


ندای سبز آزادی - "شمشاد" نام جدیدترین نهاد نظارتی بر عملکرد دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی کشور است که هفته گذشته از سوی مسوولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور راه اندازی شده است.

شمشاد در واقع مخفف "شبکه متمرکز شورای انضباطی دانشجویان" است که به گفته وحید صرامی، دبير شورای مركزی انضباطی دانشجويان علوم پزشكی هدف از راه اندازی آن "نظارت دقیق تر بر اطلاعات پرونده انضباطی دانشجویان" است.

شوراهای انضباطی دانشگاه ها در سال های اخیر یکی از ابزارهای مهم سرکوب دانشجویان بوده است. موارد بسیار زیادی از احضار های متعدد دانشجویان به کمیته های انضباطی، صدور احکام محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه به دلیل فعالیت های فرهنگی، صنفی و سیاسی دانشجویان گزارش شده است.

ادامه برخورد با اساتید برجسته علوم انسانی

برخورد با اساتید دانشگاه از سوی حکومت تنها محدود به اساتیدی با گرایش به آیین بهاییت نیست و اساتید برجسته مسلمان در رشته های علوم انسانی نیز سال هاست که از سوی نهادهای نظارتی یا با بازنشستگی اجباری مواجه شده و یا به صورت رسمی از تدریس محروم شده اند.

هفته گذشته در ادامه برخورد با اساتید منتقد، پرویز پیران از استادان برجسته جامعه شناسی، از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد.

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به خبرنگار روزنامه شرق گفته است که مسئولان این دانشگاه عذرش را خواسته اند.

پیش تر کامران دانشجو وزیر علوم دولت دهم اعلام کرده بود که پرسنل علمی که «با نظام هم سو نیستند» و «التزام عملی به ولایت فقیه ندارند»، اخراج خواهند شد.

دانشجو گفته بود: «ما به دانشگاهیانی که تمایلات و فعالیت هایشان با نظام جمهوری اسلامی هم سو نیست، نیازی نداریم».

وزیر علوم در جای دیگری نیز ضمن تاکید دوباره بر رویکرد وزارت علوم برای تسویه دانشگاه ها از وجود اساتید مخالف نظام و رهبری گفته بود: «وزارت علوم اعلام می کند که باید اعضای هیئت علمی دانشگاه ها شاخصه هایی داشته باشند و در شأن نظام جمهوری اسلامی ایران باشند».

در سالهای گذشته تعداد کثیری از اساتید برجسته دانشگاه به شکل اجباری بازنشسته یا اخراج شدند که در میان آن ها نام کسانی چون محسن کدیور، هاشم آغاجری، تورج محمدی، محمد شهری، محمد مجتهد شبستری، مرتضی مردیها، علی اصغر بهشتی شیرازی، امیرناصر کاتوزیان، محمد شریف، کریم مجتهدی، علی شیخ الاسلام، حسین بشیریه، محمد عرفانی، محمد آشوری، جمشید ممتاز و محمدرضا شفیعی کدکنی به چشم می خورد.

بازداشت اساتید بهایی

هفته ای که گذشت نهادهای امنیتی فاران حسامی از اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان را در حالی جهت اجرای حکم در دادسرای مقدس اوین بازداشت کردند که همسرش کامران رحیمیان از دیگر اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان هم اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد.

این زوج زندانی دارای یک فرزند سه ساله هستند که اکنون بدون پدر و مادر نزد بستگان خود نگه داری می شود.

فاران حسامی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه اوتاوای کانادا است که در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ همراه با همسرش کامران رحیمیان دستگیر و ۷۷ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر بردند.

حسامی و همسرش کامران رحیمیان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی محاکمه شدند و هر کدام به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم شدند.

کامران رحیمیان از تاریخ ۲۲ شهریورماه سال ۱۳۹۰ تا کنون در زندان رجایی شهر کرج بند ۴ سالن ۱۲ است، و در حالی که فاران حسامی همسر تا زمان اعلام نظر دادگاه تجدید نظر، با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود و جهت پیگیری پرونده همسر زندانی خود به دادسرای اوین مراجعه کرده از سوی مقامات قضایی بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

رحیم رحیمیان، پدر کامران رحیمیان، نیز در سال ۱۳۶۳ به اتهام اعتقاد به دین بهاییت در زندان اوین اعدام شد و برادر کامران رحیمیان، کیوان رحیمیان هم به چهار سال زندان محکوم شده و در انتظار نتیجه دادگاه تجدید نظر است.

گفته می شود که در حدود ۳۰ هزار بهایی در ایران زندگی می کنند اما جمهوری اسلامی آن ها را به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت نمی شناسد و شماری از آنان در سی سال گذشته با اتهاماتی همچون «جاسوسی» و یا «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت و محاکمه شده اند.

واردات دانشجو از چین

به نظر می رسد تعامل میان ایران با دو متحد استراتژیک خود یعنی چین و روسیه به مسائل هسته ای و اقتصادی محدود نمی شود و همزمان با افزایش ورود کالاهای چینی به کشور قرار است تا پذیرش دانشجوی ایران در کشورهای روسیه و چین و اعزام اساتید ایرانی به این کشورها افزایش یابد.

قائم مقام وزیر علوم در امور بین الملل اعلام کرده است که پذیرش دانشجوی ایرانی در کشور روسیه در مقطع فوق لیسانس برای سال جاری افزایش خواهد یافت.

به گفته ارسلان قربانی علاوه بر برگزاری کنفرانس ها و کارگاه های مشترک علمی و همچنین اعزام استاد به این کشور، اعزام دانشجویان ایرانی به روسیه در قالب بورس مقطع کارشناسی ارشد همچنان فعال است و این روند در سال جاری روند رو به رشدی را تجربه خواهد کرد.

هفته گذشته نیز قائم مقام وزیر علوم در امور بین الملل در اظهاراتی گفته بود که اعزام دانشجویان ایرانی به دانشگاه های چینی نیز افزایش چشمگیری خواهد یافت.

ارسلان قربانی همچنین از برنامه جذب دانشجویان چینی در دانشگاه های کشور با وجود مشکلاتی چون آموزش زبان فارسی، فرایند ویزا و اراده دانشگاه ها در جذب دانشجوی چینی خبر داده بود.

آموزش زبان چینی در دانشگاه های کشور در مقطع کارشناسی ارشد هم از دیگر برنامه هایی است که به گفته قربانی در دستور کار وزارت علوم قرار گرفته است.

باقری نژادیان: شک ندارم نیروهای امنیتی دخترم را کشتند

هفته گذشته جمعی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت تهران در آستانه ی سالگرد قتل "فاطمه باقری نژادیان فرد" فرزند محمد باقر باقری نژادیان فرد نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، با خانواده وی دیدار کردند.

"فاطمه باقری نژادیان فرد" ورودی سال ٨١ و دانشجوی سابق رشته ی مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت بود که جسد وی در هشتمین روز مردادماه سال گذشته، در اطراف شهر ری پیدا شد.

"محمدباقر باقری نژادیان فرد" نماینده اصلاح طلب مردم کازرون در مجالس سوم و ششم، و از هواداران میرحسین موسوی در انتخابات سال ٨٨، با بیان که «ذره ای شک ندارم که نیروهای امنیتی دخترم را کشته اند» به دانشجویان گفته که: «در ابتدا به ما گفتند که دخترتان از کوه پرت شده و فوت شده است و جنازه ی دخترمان را ٢٤ ساعت بعد کنار کوه بی بی شهربانو (٦٠ کیلومتری خانه) درحالی که کوله ی کوه روی دوشش بوده است پیدا کرده اند.  درحالی که فاطمه چنین کوله ای نداشت و حتی آن روز که از خانه خارج شد نیز قصد کوه رفتن نداشت. اصلا دختر ما اهل کوهنوردی نبود و آن روز حتی کفش کوه هم نپوشیده بود و ساعتی که از خانه خارج شد هم موقع مناسبی برای کوهنوردی نبود.

این نماینده سابق مجلس در ادامه می گوید: «پس از اعتراض ما به این موضوع اعلام کردند که دخترمان به مرگ طبیعی مرده است. دو ماه بعد از آن در بررسی مجدد اعلام شد که دخترمان با قرص برنج، خودکشی کرده است. هنگامی که جسد او را تحویل گرفتیم پاهایش زخمی بود. ولی طبق نظر پزشک قانونی مرگ در اثر این ضربات نبوده است. شاید فشار طاقت فرسا، علت مرگ بوده است.»

تداوم بازداشت و اجرای احکام زندان برای دانشجویان

در حوزه حقوق بشر نیز این هفته باز هم خبر بازداشت و اجرای حکم زندان برای فعالان دانشجویی در رسانه های خبری منتشر شد.

ابتدا سارا محبوبی دانشجوی محروم از تحصیل بهائی، صبح روز چهارشنبه، ۲۸ تیرماه خود را برای اجرای حکم ۱۰ ماه حبس تعزیری به زندان ساری معرفی کرد.

این دانشجوی محروم از تحصیل، توسط دادگاهی در ساری به ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تایید شد.

از سوی دیگر در روزهای اخیر شماری از فعالان دانشجویی برای اجرای احکام حبس خود به زندان اوین فراخوانده شدند.

«عادل محمد حسینی» و «علی ملاحاجی» دو تن از دانشجویانی هستند که طی روزهای گذشته برای گذراندن محکومیت حبس تعزیری خود را به زندان اوین معرفی کردند.

همچنین منصور نقی پور از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر که به ٧ سال زندان محکوم شده، به همراه آبتین جهانیان و اشکان الهیاری که به دلیل شرکت در تجمعات اعتراضی به ترتیب به ٣ سال و ١ سال حبس محکوم شده بودند، برای گذراندن دوران حبس خود به زندان اوین فراخوانده شدند.

و در آخر این که علی عجمی دانشجوی رشته ی حقوق ورودی سال ۸۴ از دانشجویان طیف چپ با رتبه ی ۱۸ در حالی که فقط ۱۵ واحد از پایان دوره ی تحصیلش باقی مانده بود از دانشگاه اخراج شد.

عجمی در بهمن ماه سال ۸۸ بعد از آخرین انتخاب واحدش در حالی که فقط یک ترم تا پایان تحصیلش باقی مانده بود بازداشت شد بعد از گذراندن دوره ی محکومیت دو ساله اش در زندان رجایی شهر، این بار با حکم اخراج از دانشگاه مواجه شد .

نه ماه سرکوب در گزارش "تحکیم وحدت" به احمد شهید

با وجود گذشت سه سال از انتخابات جنجالی سال ۸۸ و وقایع پس از آن، روند بازداشت و محرومیت از تحصیل دانشجویان متوقف نشده است و در سال گذشته نیز شمار زیادی از دانشجویان به احکام طولانی مدت زندان محکوم و برخی نیز به دلیل فعالیت‌های منتقدانه دانشجویی از تحصیل محروم گشته‌اند.

بر همین اساس در هفته ای که گذشت کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت، بزرگترین تشکل منتقد دانشجویی کشور دومین گزارش خود از موارد نقض حقوق دانشجویان را به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، تحویل داد.

به گزارش تارنمای دانشجونیوز، گزارش حاضر به بررسی موارد نقض حقوق دانشجویان در نه ماه اخیر، از مهر سال ١٣٩٠ تا پایان خرداد ١٣٩١ پرداخته است. 

در این گزارش فهرستی از دانشجویان زندانی با ذکر دوران محکومیت همراه با اسامی دانشجویانی که هم اکنون در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می برند، به احمد شهید ارائه شده است.

زندان، تبعید و محرومیت از تحصیل سرنوشت آشنایی برای فعالان جنبش دانشجویی ایران طی سال‌های اخیر بوده که پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ تعداد بیشتری از دانشجویان را در بر گرفته است.

رئیس دانشگاه همدان: انفجار نبود، یک شیشه ترکیده بود!

و خبر آخر این که با وجود تکذیب خبر انفجار در آزمایشگاه شیمی دانشگاه بوعلی سینای همدان از سوی رئیس این دانشگاه و تقلیل آن به "ترکیدن یک ظرف شیشه ای" آن هم به سبب "بی احتیاطی دانشجویان" اما شاهدان این حادثه در گفتگو با رسانه ها روایت های دیگری را بیان کرده اند.

این حادثه منجر به زخمی شدن ۶ تن از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینای همدان شد. بنا به گفته شاهدان عینی «حوالی ساعت ۱۲ و ۴۰ دقیقه ظهر روز یکشنبه صدای انفجار در آزمایشگاه تحقیقاتی شیمی آلی دانشگاه بوعلی سینا در راهروهای دانشکده علوم طنین‌انداز شد که با جیغ و گریه تعدادی از دانشجویان همراه بود.»

به موجب این انفجار یکی از دانشجویان دختر از ناحیه چشم به شدت آسیب دیده، چند دختر دانشجوی دیگر نیز از ناحیه صورت و دست آسیب دیده‌اند.

یکی از دانشجویان شیمی در توضیح این حادثه به ایسنا گفته بود: «در ظرفی شیشه‌ای که محتوی ضایعات بوده، آزمایشی در حال انجام بود که به علت تولید گرمای زیاد و نبود امکانات خنک‌کننده انفجاری رخ داد.»

این دانشجو که نام وی از سوی خبرگزاری ایسنا درج نشده، ضمن گلایه از «عدم رعایت ظرفیت تعریف شده برای حضور دانشجویان در آزمایشگاه» گفه بود: «در این آزمایشگاه باید از عینک استفاده شود که متأسفانه دانشجویان باید خودشان عینک تهیه کنند.»

در یک سال اخیر چندین حادثه دلخراش با تلفات جانی در برخی از دانشگاه‌های ایران رخ داد که این موضوع واکنش‌های متعددی را از سوی دانشجویان به‌همراه داشت.

در مهرماه سال ۹۰ ابتدا دختری دانشجو در حمام خوابگاه شهید مرادی دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) به علت گازگرفتگی ناشی از تنفس بخار اسید، جان خود را از دست داد.

این حادثه با اعتراض گسترده دانشجویان همراه شد و در حالی که مسئولان دانشگاه امیرکبیر قول پی‌گیری این ماجرا را داده بودند اما با گذشت کمتر از دو هفته پس از آن، سقوط آسانسور از طبقه چهارم در یکی دیگر از خوابگاه‌های دخترانه این دانشگاه بار دیگر اعتراض دانشجویان را برانگیخت.

هر چند این حادثه تلفات جانی به همراه نداشت اما چهار دانشجوی حبس‌شده داخل آسانسور پس از ۲۰ دقیقه از آسانسور خارج و برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند.

و در آخرین مورد نیز در آذرماه ۱۳۹۰ در پی حادثه تصادف یک دستگاه اتوبوس متعلق به ناوگان بخش خصوصی با یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین در داخل دانشگاه که منجر به فوت این دانشجو شد، با تجمعات اعتراضی و تحصن دانشجویان این دانشگاه همراه شد.


 


بنیامین صدر

فریاد کار آفرینی که در این چند سال مدام از سوی دولت محمود احمدی نژاد به گوش می رسید، گویا دیگر در بین خود دولتیان هم خریداری ندارد و اعتراف مسئولان حکایت از آن دارد که مهار بیکاری مدت هاست که از کنترل خارج شده.

با وجود آنکه محمود احمدی‌نژاد، رییس دولت، اسفندماه گذشته گفت اگر مخالفانش «مانع‌تراشی» نکنند تا پایان دوره خود بیکاری را در  ایران ریشه‌کن خواهد کرد؛ اما عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت دهم در تازه ترین اظهار نظر خود گفته که «وزارت کار مسئول افراد بیکار نیست و ما مسئول افراد شاغل یا بازنشسته هستیم نه افراد بیکار.»!

شیخ‌الاسلامی در مجلس گفت که «کار در بخش صنعت و خدمات و کشاورزی ایجاد می‌شود که هیچ کدام از این ‌ها در دست ما نیست.»!

گزارش‌ خبرگزاری های ایران حکایت این داشت که آین توضیحات جناب وزیر در مجلس روز یکشنبه با انتقاد نمایندگان مجلس روبه ‌رو شده است.  این در حالی است که او درباره آمار بیکاری هم گفته: «تنها آماری که دادیم آمار اشتغال در سال ۹۰ است و تنها مرجع رسمی آمار در کشور نیز مرکز آمار است و ما تاکنون هیچ آماری ارایه نداده‌ایم.»

به گفته او بر اساس آمارها، نرخ بیکاری در سال ۸۹ برابر با ۱۳٫۵ درصد بوده و بر اساس آمار مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در سال ۹۰ به ۱۲٫۳ درصد رسیده است!

این در شرایطی است که بسیاری از آمارها با آمارهای مرکز آمار ایران همخوانی ندارند و نمایندگان مجلس و دیگران نیز تاکنون همواره نسبت به آمارهای عنوان شده از سوی  وزارت کار تردید نشان داده‌اند.

برای نمونه در حالی که دولت می‌گوید در سال ۱۳۸۹ یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ایجاد کرده است، اما بنا بر اعلام مرکز آمار ایران، از پاییز تا زمستان همین سال میزان بیکاری ۲٫۴ درصد افزایش داشته و به ۱۴٫۶ درصد رسیده است.

به هر رو و با وجود اينکه اقتصاددانان مستقل همواره انتقادهايی را به شيوه های آمارگيری در ايران و نتايج آن وارد می دانند، همه بر يک موضوع اتفاق نظر دارند که بيکاری مشهود يکی از دردسر ساز ترین مشکل اقتصاد ايران است.

جمعيت ايران در 32 سال گذشته 40 میلیون نفر رشد داشته و آنانی که در دوازده سال بعد از انقلاب 1357 متولد شده اند به سرعت به جمع متقاضيان کار پیوسته اند. بر اساس آمار غیر رسمی، تعداد بيکاران ايران بیش از 8 ميليون نفر برآورد می شود در حالیکه مراجع رسمی تنهل نیمی از این رقم را اعلام کرده اند.

مرکز آمار ايران ميزان بيکاری جوانان را21 درصد اعلام کرده که تقريبا دو برابر نرخ ميانگين بيکاری در ايران است.

مرکز آمار ايران 3 سال پیش، ميزان بيکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله به تفکيک جنس برای مردان ۱۹.۵ درصد و برای زنان ۲۹.۳ درصد اعلام کرد. بر اساس گزارش مرکز آمار ايران، ميزان بيکاری جوانان در مناطق شهری بسيار بالاتر از مناطق روستايی است و ميزان آن در شهرها ۲۸.۴ درصد و در روستاها ۱۱.۱ درصد است.

آمار دقيقی از تعداد جوانان بيکار در دسترس نيست اما با توجه به مهاجرت های گسترده از روستاها به شهرها، تعجب برانگيز نيست که جمعيت جوانان بيکار روستايی بسيار کمتر از بيکاران جوان شهری باشد.

داده های چند سال اخیر مرکز آمار ايران در مورد جوانان، فقط ۱۵ تا ۲۴ ساله ها را در بر می گيرد در حالیکه اعلب اين افراد يا به مدرسه می روند يا در دانشگاه مشغول تحصيلند و تعداد کسانی که در اين محدوده سنی متقاضای کارند، چندان زياد نيست.

سوای اين مسئله، بين آمارهای مرکز آمار و بانک مرکزی به عنوان دو مرکز اصلی توليد آمار در ايران، اختلاف وجود دارد و اين دو سازمان نظر واحدی در باره آمار بيکاران ندارند.

در کنار تفاوت ها و اختلاف برآوردهای مراکز اصلی توليد آمار، مشکلی ديگری نيز در سال های اخير اضافه شده و آن اينکه گاه آمارهای مورد استناد مقامات دولتی با هيچکدام از آمارهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار ايران منطبق نيست.

هرساله دست کم حدود 800 هزار نفر وارد بازار کار ايران می شوند و ايران توان کافی برای پاسخگويی به اين حجم از متقاضيان کار را ندارد.

بر این اساس ايران برای اين که بتواند بيکاری را کنترل و نرخ آن را کاهش دهد بايد سالانه بيشتر از يک ميليون شغل ايجاد کند در حالیکه در سال های اخير به طور متوسط نتوانسته برای بيشتر از ۵۵۰ هزار تن شغل ايجاد کند.

اقتصادانان مي‌گويند که ايران برای غلبه بر مشکل بيکاری، دست کم نيازمند رشد اقتصادی بالای 7 درصد است اما در چند سال گذشته میانگین رشد اقتصادی کمتر از 5 درصد بوده كه آنهم  حاصل افزايش درآمدهای بالای نفتی بوده است و ربطی به جهش اقتصادی ندارد.

از دیگر سو دولت بدون سرمايه گذاری کافی نمی تواند به رشدی قابل اتکا دست يابد تا با آن شعار افزايش فرصت های شغلی را تحقق بخشد.

راه ورود به مراکز دولتی به دليل حجم بزرگ دولت بسته شده و سازمان های دولتی هروز از شمار کارکنان رسمی خود مي كاهند، بنابراين شرايط استخدام کارمند جديد بسيار سخت شده و تعداد مستخدمان جديد نيز در مقابل حجم بيکاران بسيار اندک. در مجموع به نظر می رسد که در این اتمسفر و فضا جدای از حرافی و بازی با الفاظ مسئولان، راه تنها برای واسطه گری و سودا گری باز باشد و بس.


 


ندای سبز آزادی - بهمن قبادى، کارگردان سرشناس ایرانی، آخرین ساخته خود به نام "فصل كرگدن" را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقديم كرد.

صانع ژاله، فعال کرد و دانشجوی دانشگاه هنر تهران بود که در روز ۲۵ بهمن سال ۸۹ و درجریان راهپیمایی اعتراضی مردم ایران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی جان باخت. فرزاد کمانگر نیز زندانی سیاسی کرد بود که اعدام شد.

"فصل كرگدن" آخرين ساخته ى آماده ى اكران بهمن قبادى، داستان يك شاعر كرد است كه از طريق اشعارش به دنبال زنگى گم شده خودش می گردد.

"فصل كرگدن" با روايتى شعرگونه، ادامه مسير فيلم سازىِ كارگردانِ "زمانى براى مستى اسب ها" است كه پس از "گربه هاى ايرانى" اولين فيلم خود را خارج از ايران با حضور چهرهاى مطرح ايرانى، اروپايى و ترك، با مضمونى شاعرانه تهيه و كارگردانى كرده است.

در اين فيلم بهروز وثوقى بازيگر مطرح سينماى ايران پس از سال ها دورى برای ایفای نقش جلوى دوربين رفت و در كنار او مونیكا بلوچى، برن ساعت و آرش لباف ایفای نقش کردند.

به گزارش "ندای سبز آزادی"، قبادى آخرين ساخته خود را همزمان با تولد صانع ژاله به اين دانسجوى تئاتر كه در درگيرى ها تهران كشته شد و فرزاد كمانگر شاعر و معلم كرد كه در زندان اعدام شد تقديم کرده است.

طبق گزارش روابط عمومى فيلم "فصل كرگدن"، این فیلم از سپتامبر سال جاری، نمايش عمومى اش در فرانسه، ايتاليا، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی را آغاز مى کند. "  wildbunch" از پخش كننده هاى مطرح اروپا پخش جهانى فيلم را به عهده دارد و شركت BKM پخش كننده ى فيلم در سينماهاى تركيه است.

به گزارش روابط عمومى بهمن قبادى، اين كارگردان كرد هم اكنون در آمريكا در حال آماده سازى و نهايى كردن فيلم ديگرى تحت عنوان "به بالا نگاه كن" است. اين فيلم از مجموعه ده گانه های "خدا و مذهب" است كه ده كارگردان با ده مذهب گونان در آن فيلم سازى كرده اند.

در اين مجموعه كارگردانانى نظير  امير امیر کاستاریکا، ميرا ناير، گيلرمو آری گا و کارگردانان سرشناس دیگری حضور دارند و بخش مربوط به دین اسلام را بهمن قبادى فيلم سازى كرده است.

fsl_khrgdn1.jpg

fsl_khrgdn2.jpg


 


شاهرخ زمانی یکی از زندانیان سیاسی با سابقه زندان مرکزی یزد در گزارشی وضعیت این زندان را شرح داده و از کمبودها و نارسایی ها  و وضعیت وخیم زندانیان در این زندان پرده برداشته است.

در این گزارش که نسخه ای از آن در اختیار سایت ملی-مذهبی قرار گرفته است اشاره شده است:«زندان مرکزی یزد تبعیدگاه ۱۶ زندانی سیاسی حبس سنگین و صدها زندانی عادی است. این زندان  دارای چهارده بند در حدود ۳۰۰۰ زندانی است که اکثریت آنها حدود ۲۳۰۰ نفر در زندان و بقیه به صورت کار و مرخصی موقتا” بیرون هستند که حداکثر مرخصی ۴ تا ۲۰ روز و کار در بیرون تا دو ماه است.»

زمانی در توضیح وضعیت نامناسب زندانیان سیاسی آورده است:«بدترین وضعیت نسبت به دیگر زندانهای مخوف حکومت جمهوری اسلامی در زندان یزد مربوط به زندانیان سیاسی است، مثلا” نداشتن آشپزخانه برای پخت غذا و زمان کمتر برای هواخوری مخصوص زندانیان سیاسی بند ۹ می باشد حال که به صورت قانونی این زندان هر فرد ۲ ساعت در روز باید هوا خوری داشته باشد. اما این مدت برای زندانیان سیاسی از طرف مسئولین و مأموران هر روز بیشتر کسر می شود .در دوره جدید، طی ۳ ماه اخیر در راستای شدت بخشیدن به شکنجه ها و کنترل وتحت فشار قرار دادن زندانی در تمامی اتاقها ،راهروهای تمامی بندها دوربین های مداربسته نصب شده است که به طور ۲۴ ساعته هر گونه حرکت و آزادی های درونی زندانیان را نیز از بین برده اند اکنون زندانیان حتی نمی توانند آزادنه لباس عوض کنند یا مثلا” جای از بدن خود را بخارانند این ایجاد زندان در زندان است، که این در واقع مصداق صد در صد شکنجه است.»

بنا بر اطلاعات این زندانی، فضایی که به هر کدام از زندانیان طبق آیین نامه داخلی زندانها باید تعلق بگیرد در زندان یزد این یک هشتم فضای مصوب است. که برای خواب و استراحت بسیار عذاب آور است.  زندانیان دائما” مراقب حرکتها و رفتارهای خود هستند تا به بهانه های واهی و دروغین سوژه تنبیه مأمورین نشوند .

وی سپس به تشریح امکانات این زندان پرداخته و تصریح کرده است:«در رژیم غذایی زندان طبق آیین نامه داخلی باید در هر وعده غذایی یک چهارم مرغ و روزانه ۱۳۰ گرم گوشت یا ماهی دو بار سبزی خوردن تازه و چهار بار دسر میوه داشته باشد ولی در اینجا چیزی به نام گوشت وجود خارجی ندارد .به مرغی که اکنون به زندانیان می دهند به مسخره مرغ انتهاری می گویند که به هر نفر تا ۱۰ گرم هم نمی رسد ،سبزی و میوه که سرشان را بخورد . وضعیت غذایی که می دهند به قدری خراب و بدپخت است که همانطور خام خام اغلب به سطل آشغال ریخته می شود . برخی اوقات که غذا سیب زمینی یا ماست و خیار است دو ساعت بعد از غذا نان داده می شود یعنی نزدیک به ساعت خاموشی به زندانی نان می دهند این نوع حرکت به عنوان شکنجه روحی زندانیان نامیده می شود .برای ۳۰۰۰ نفر انسان یک پزشک وجود دارد و چیزی به نام معاینه دیده نمی شود . شخصی به نام دکتر فقط اوضاع بیمار را از خود بیمار طی زمان بسیار کوتاهی می پرسد و سپس اغلب به پیشنهاد خود بیمار دارویی را می نویسد. معمولا”داروهای عمومی و محدودی را می نویسد . به گفته مسئولان بهداری بیماری ایدز و هپاتیت مخصوص نوع سی آن در بندهای ۴و ۵و ۶ به شدت رواج دارد. یکی از مسئولین بهداری توضیح می دهد که کسی که از این زندان به مرخصی رفته بود مغز بادام را از دهانش درآورده و به بچه اش داده که از همین طریق بچه و همسرش نیز مبتلا شده اند .»

زمانی ادامه داده است:«در زمان وضعیت اضطراری زندانی بیمار، باید حداقل دو ساعت درب زندان را به شدت بکوبیم تا نگهبان در را باز کند که در این مدت اغلب کسانی که بد حال می شوند حالشان شدیدتر وبا سرعت به وخامت می گراید طبق گفته زندانیانی که طولانی مدت اینجا هستند و تا به حال ۴ مورد دیده اند تا باز کردن درب بند و بردن زندانی به بهداری یا جای دیگر زندانی مرده است .»

وی با اشاره به اینکه انتقال بیماری از طریق زندانیان به یکدیگر و انتقال آن از طریق زندانیانی که به مرخصی رفته اند به خانواده هایشان بارها گزارش شده است آورده است:«طبق آمار این زندان یکی از قصابی ترین زندانهای ایران است که ۱۲ درصد کل اعدام زندانیان در اینجا انجام می شود ،ماهی نیست که حداقل ۶ الی ۷ نفر اعدام نشود مثلا” از اردیبهشت تا کنون یعنی ۲۰/۴/۱۳۹۱ بیست و چهار نفر اعدام شده اند .حتی بسیاری در سن پایین اعدام می شوند از ۸ نفری که ۲۲ تیر اعدام شدند فقط دو نفر ۳۲ و۳۵ ساله بودند بقیه بین ۲۰ تا ۲۶ سال بودند و عجیب است که هر کدام از اعدام شده ها حداقل ۴ سال زیر حکم اعدام در زندان نگهداری شده اند یعنی افراد اعدام شده ۲۰ ساله در واقع از ۱۶ سالگی حکم اعدام گرفته اند .کثیفترین و حیوانی ترین کار مسئولین این زندان، این است که ۳ روز مانده به اجرای حکم، تاریخ اجراء حکم را به زندانی ها ابلاغ میکنند و آنها را به بند مخصوص یعنی بند انفرادی انتقال می دهند .»

این زندانی سیاسی در توضیح وضعیت زندانیان آورده است:«اعلام تاریخ اجرای حکم به کسانی که ۴ سال یا ۶ سال در زندان نگهداری شده اند و بارقه امیدی در وجودشان زده شده است که شاید عفو دریافت کنند با این خبر دنیا روی سرشان خراب می شود ،کسانی که از بیکاری و نداری و نامیدی دست به حمل مواد مخدر زده بودند و می خواستند که شرمنده اهل و عیال خود نباشند .»

زمانی  در پایان این گزارش آورده است:« ۱۶ زندانی سیاسی این زندان با مجموع ۲۰۵ سال زندان و دو ابد از سنگین ترین حکم ها بر خوردارند. که حداقل زندان ۱۰ سال و حداکثر ۳۰ سال و حبس ابد است.  در طی دو نامه این زندانیان به عفو بین الملل آمده است که آنها از هر گونه امکانات و تسهیلاتی که برای زندانیان عادی است نیز محروم هستند از جمله مرخصی ،عفو عمومی ،کار در بیرون و …به دلیل مخالفت اداره اطلاعات آنها حق استفاده ندارند و تقریبا” از همه چیز محروم هستند یکی از معمولی ترین مشکلات زندانیان سیاسی تبعیدی که اغلب از استانهای کردستان ،آذربایجان شرقی و غربی ،کرمانشاه و اهواز تبعید شده اند فاصله طولانی از خانه و کاشانه شان است که بین ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر است که اغلب با توجه به مشکلات مالی خانواده هایشان برخی از آنها بیش از سه سال است عزیزانشان را ندیده اند ،با توجه به ملاقات ۲۰ دقبقه ای راضی نمی شوند خانواده هایشان این مسافت طولانی و هزینه سنگین را برای دیدار ۲۰ دقیقه ای تحمل کنند .»


 


یک مقام دولتی ایران گفته است که نماینده خبرگزاری رویترز در این کشور در نهم مهرماه سال جاری در دادگاه محاکمه خواهد شد.

محمدجواد آقاجری، مدیرکل رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد ایران گفته است که احتمال دارد پس از این محاکمه، "دفتر رویترز در ایران به طور دائم تعطیل شود."

به گزارش بی بی سی فارسی در حال حاضر فعالیت دفتر خبرگزاری رویترز در تهران به حال تعلیق درآمده و از ۱۱ نفری که برای دفتر این خبرگزاری در تهران مشغول به کار بوده اند، خواسته شده که کارت های خبرنگاری خود را پس دهند.

خبرگزاری رویترز در چهاردهم فروردین ماه امسال ویدیویی از گروهی از زنان رزمی کار ایرانی منتشر کرد که در حال آموزش ورزش‌های رزمی نینجوتسو بودند.

این ویدیو ابتدا تحت عنوان "هزاران نینجای زن به عنوان قاتلان حرفه ای ایران آموزش می بینند" بر روی خروجی این خبرگزاری منتشر، اما این تیتر بعدا اصلاح شد.

پس از آن تعدادی از بانوان ورزشکاری که در این گزارش حضور داشتند، به مراجع قضایی شکایت کردند.

ستفن ادلر، سردبیر رویترز پس از شکایت از گزارش ویدئویی این خبرگزاری گفته بود: "ما اذغان می کنیم که اشتباهی [در تنظیم تیتر اول] رخ داده و ما این مسئله را بسیار جدی می گیریم. این اشتباه در همان روز پس از آنکه از آن اطلاع یافتیم، اصلاح شد."

  

مدیرکل رسانه های خارجی وزارت ارشاد ایران که مسئول رسمی نظارت بر فعالیت نمایندگی رسانه های خارجی فعال در ایران است، گفته که مسئولان خبرگزاری رویترز در مکاتبات و مذاکرات تلفنی "به اشتباه خود پی برده و اعتراف کرده اند" اما او خواستار "عذرخواهی حضوری" مدیران رویترز شده است.

آقای آقاجری گفته است: "بسیاری از رسانه های خارجی امروز درک کرده اند که که اگر مانند رسانه های داخلی رفتار کنند، هیچ مشکلی با آنها نخواهیم داشت."

نهادهای غیر دولتی و ناظر بر حقوق بشر و آزادی رسانه ها می گویند که ایران یکی از بزرگترین زندان ها روزنامه نگاران در جهان است و دامنه فعالیت رسانه و روزنامه نگاران در این کشور، در سال های اخیر و به ویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به شکل محسوسی محدود شده است.

مقام های ایرانی کشورشان را در زمینه آزادی بیان و رسانه ها ستایش می کنند و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور این کشور می گوید که ایران "آزادترین کشور جهان" است.


 


 رييس مركز آمار با بيان اين‌كه مركز آمار مرجع رسمي تهيه و اعلام آمار است، اظهار كرد: اين مركز ماهانه آمار را اعلام مي‌كند به جز آمار نرخ تورم.

عادل آذر در گفت‌ و گو با ايسنا گفت: براساس ماده 54 قانون برنامه پنجم توسعه مرجع رسمي تهيه و اعلام آمار، مركز آمار است و ماهانه آمار را اعلام مي‌كنيم منتهي در مورد نرخ تورم در شوراي عالي آمار تصميم گيري شده كه تا زماني كه آمار را همسان نكنيم، اعلام علني نشود.

وي با تاكيد بر اين‌كه آمار محرمانه و مقامات نرخ تورم را در دست داريم، در پاسخ به اين پرسش كه نرخ تورم در حال حاضر چقدر است؟ اظهار بي اطلاعي كرد و خاطرنشان كرد: الان نرخ تورم رسمي همان است كه بانك مركزي اعلام كرده و فكر مي‌كنم آخرين نرخ تورم كه به صورت ماهانه اعلام مي‌شود 21 درصد بوده است.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته