-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/29/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

ندای سبز آزادی ـ مریم مدنی: پلیس ایران در سال 2008 دو آزمایشگاه تولید شیشه را کشف کرده، این در حالی‌ست که کشف آزمایشگاه‌های تولید شیشه در سال 2010 به 166 مورد در کشورمان رسیده است.

کارشناسان از رشد 440 درصدی کشف شیشه در ایران خبر می‌دهند. به گفته آنان این آمار نشان از افزایش عجیب این ماده بسیار مضرّ و مرگ آور در داخل کشور دارد. ماده‌ای که به بهانه‌های مختلف حتی ترک اعتیاد و بدن‌سازی و لاغری با قیمت پایین در اختیار مصرف کنندگان قرار می‌گیرد.

حسین آبادی، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر چندی پیش خبر داده بود که هر سه روز یک کارگاه تولید شیشه در کشور کشف می‌شود.

همچنین به گفته سعید صفاتیان، مدیرکل درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر، شیشه خطرناک‌ترین ماده مخدر موجود در بازار مصرف ایران است.

وی می‌گوید که در حال حاضر شیشه بازار قرص‌های اکستازی را در اختیار گرفته است.

پرویز مظاهری، دبیر همایش سالانه انجمن روانپزشکان ایران خبر داده است که اکنون مصرف ماده روانگردان مت آمفتامین، با نام تجاری شیشه  از مصرف تریاک، حشیش و هروئین در ایران پیشی گرفته است.

 

رشد همزمان شیشه و ایدز

مت آمفتامین که در ایران به شیشه معروف است از دو ماده افدرین و شبه افدرین ساخته می‌شود که برای تولید داروهای سرماخوردگی به کار می‌روند.

شیشه اما ماده‌ای روان‌گردان و محرک اعصاب است که غنی‌تر از هروئین بوده و به همین دلیل اعتیادآوری بیشتری دارد. شیشه سبب تضعیف بافت عضلانی، اختلال در سیستم عصبی و مغزی و از بین رفتن قدرت تمیز و تشخیص افراد می‌شود که این به توهم، جنون، خودکشی، سقوط از بلندی، عدم شناسایی افراد از یکدیگر و تطبیق غلط فاصله‌ها می‌انجامد.

متاسفانه در چند سال گذشته میزان تولید و مصرف این ماده در برخی کشورها از جمله ایران، پاکستان و بعضی از کشورهای آسیای جنوبی به طور غیرعادی افزایش یافته؛ به طوری که ایران به صادرکننده شیشه تبدیل شده است. به گفته فیروزه جعفری این ماده مخدر ابتدا از مالزی و تایلند وارد ایران می‌شد اما امروزه قاچاقچیان شیشه از ایران در زندان‌های تایلند و مالزی هستند.

 رئیس اداره پیشگیری و درمان وزارت بهداشت از موج جدید تزریق شیشه در ایران خبر داده و نسبت به تبلیغ این ماده مخدر در آرایشگاه‌های بانوان به عنوان لاغرکننده هشدار داده است. به گفته وی ایران به صادرکننده شیشه تبدیل شده است. پیش از آن حمید صرافی، مدیرکل فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با مواد مخدر گفته بود که تبلیغات لاغری و شب بیداری مهمترین عامل گرایش دختران به ماده مخدر شیشه است.

به گفته هومن منشعی، عضو هیات مدیره علمی درمانگران اعتیاد استان اصفهان بسیاری از زنان به بهانه زیبایی اندام به مصرف ماده مخدر شیشه اعتیاد پیدا کرده‌اند و این موضوع باعث شده که گرایش زنان به مصرف شیشه بیشتر از مردان باشد.

اما دکتر آذرنوش بختیاری از عارضه‌ای خبر می‌دهد که هرچند از عوارض مستقیم مصرف شیشه نیست اما همزمان با افزایش مصرف شیشه در ایران، ریسک ابتلا به آن نیز بالا رفته است. این متخصص درمان اعتیاد به شیشه می‌گوید:" بزرگترین ریسک و مخاطره مصرف این ماده، اقدام به برقراری رابطه جنسی بدون اراده و بدون درنظر گرفتن مسایل ایمنی و پوششی و خطر ابتلا به ایدز است."

به گفته وی گزارش‌های متعدد درباره افزایش شمار مبتلایان جدید به ایدز که پیش از ارتباطات جنسی، کریستال یا شیشه استفاده کرده‌اند، اعلام شده است.

گفتنی‌ست بر اساس آمار بیشترین مصرف کنندگان شیشه در ایران جوانان زیر 28 سال هستند.

 

ایران، بزرگترین تولیدکننده شیشه در جهان

هرچند پلیس و ستاد مبارزه با مواد مخدر هر روز از آمار کشف شیشه در کشور و انهدام آزمایشگاه‌های تولید آن خبر می‌دهند اما به نظر می‌رسد هنوز آمار درست و رسمی در این زمینه از سوی دولت منتشر نشده است.

محمدباقر ذوالقدر گفته است که برخی از مقامات ایران با هدف پنهان کردن ضعف‌های اجرایی خود از ارائه آمار و ارقام مربوط به قاچاق مواد مخدر خودداری می‌کنند. معاون حفاظت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه افزوده که رتبه سوم بیشترین پرونده‌های قضایی در ایران مربوط به مواد مخدر است و آمار این پرونده‌ها در سال 90 نسبت به سال 89 بیش از 7 درصد رشد داشته است.

پیش از آن رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده بود که روزانه 612 پرونده مرتبط با مواد مخدر در ایران تشکیل می‌شود.

علی هاشمی، رئیس سابق ستاد مبارزه با مواد مخدر و رئیس کمیته مستقل مبارزه با موادمخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در یادداشتی که در روزنامه شرق منتشر شده، به انتقاد از نحوه برخورد با معضل مصرف مواد مخدر پرداخته است. وی در این مطلب نوشته: " اگر رویه‌های انتظامی و قضایی در طول سه دهه اخیر مورد ارزیابی قرار گرفته، چرا در اغلب حوزه‌های موادمخدر عملکرد‌ها فاقد نتایج قابل دفاع بوده است؟"

وی از عملکرد و جهت‌گیری روشنفکران و روحانیان در ایران انتقاد می‌کند که با وجود گستردگی معضل موادمخدر و روان‌گردان، همچنان نسبت به این معضل کم‌توجه‌اند.

وی همچنین  با اشاره به این‌که ۶۵‌درصد از دستگیری‌ها و زندانیان سه دهه اخیر یعنی بیشتر  از ۱۲‌میلیون نفر مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با جرایم موادمخدر هستند، می‌نویسد: "آیا اشتغال صرف به مباحث تخصصی دینی یا روشنفکری و کم اهمیت شمردن معضلات جامعه، خود نشانه چالش اخلاقی نیست؟"

به گفته رییس کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر در حال حاضر ۱۵‌میلیون پرونده قضائی در دادگاه‌های ایران در دست بررسی است. او گفته است که در سال‌های ۵۶ تا ۵۹ در ایران به ازای هر صدهزار نفر جمعیت، هفت زندانی بوده، اما این رقم اکنون به ۲۵ نفر رسیده است.

همچنین مدیر کل درمان و حمایت های اجتماعی ستاد مبارزه با مواد مخدر، اخیرا از اعتیاد به مخدر شیشه در مدارس خبر داده است. به گفته محمدباقر صابری  یکی از دلایل افزایش مصرف شیشه  قیمت پایین آن است.

و اما رییس شعبه سه دادگاه انقلاب مشهد با اعلام وجود کارگاه‌های تولید پایپ و شیشه در کشور، از تبدیل ایران به بزرگترین تولیدکننده شیشه در جهان اظهار نگرانی کرده است.

محمد سلطانی گفته است: «در نظام جمهوری اسلامی به جایی می‌رسیم كه در جهان به عنوان بزرگ‌ترین تولیدكنندگان شیشه معرفی شویم.»

 

افزایش مشکوک نیاز ایران به مواد اولیه شیشه

 اما برخلاف اظهار نگرانی‌های مسوولان و خبرهای پلیس از تلاش برای ریشه‌کن شدن تولید این ماده مخدر در ایران، آمارهای سازمان ملل از امر دیگری حکایت می‌کند.

آسوشیتدپرس به نقل از آمارهای سازمان ملل می‌نویسد که در ایران در سه سال گذشته آزمایشگاه‌های مخفی تولید شیشه کشف شده از سه مورد به 166 مورد رسیده است.

و سازمان ملل می‌گوید که از آنجا که اغلب کشورها باید نیاز سالانه به مواد اولیه شیشه را اعلام کنند، نیاز پاکستان و ایران طی سال‌های گذشته به طور مشکوکی افزایش یافته است.

بر اساس اعلام این سازمان نیاز پاکستان به ماده افدرین از 15 هزار کیلوگرم در سال 2007 به 22 هزار کیلوگرم در سال 2010 و نیاز به شبه افدرین از 10 هزار کیلوگرم در سال 2007 به 48 هزار کیلوگرم در سال 2010 افزایش یافته است.

در ایران هم نیاز به شبه افدرین از 4 هزار کیلوگرم در سال 2007 در سال به 55 هزار کیلوگرم در سال 2010 رسیده و نیاز به مصرف افدرین هم در ایران مشخص نیست.

به گفته یک کارشناس سازمان ملل وقتی شما به این ارقامی که به سرعت روبه افزایش است، می‌نگرید، شگفت‌زده از خود می‌پرسید چرا نیاز سرانه این کشورها بیش از دیگر کشورهای منطقه است.

 


 


اولین مراسم سالگرد قتل مظلومانه فاطمه باقری نژادیان، از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، عصر روز پنجشنبه ۵ مرداد ١٣٩١ برگزار شد.

به گزارش دانشجونیوز، این مراسم با حضور خانواده، اقوام، دوستان و همچنین شخصیت های سیاسی و دانشگاهی در امامزاده پنج تن لویزان برگزار شد.

در این مراسم که از ساعت ٧ الی ٨:٣٠ برگزار گردید، علاوه بر جمعی از اساتید و دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، محسن آرمین، حجت الاسلام موسوی لاری، حسین علایی، محمد جواد حق شناس، حجت الاسلام قوامی، نجف قلی حبیبی، همسر محمدعلی رجایی و جمعی از مادران پارک لاله نیز حضور داشتند.

فاطمه باقری نژادیان دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت و فرزند محمد باقری نژادیان نماینده ی اصلاح طلب مجلس سوم و ششم بود.

فاطمه سال گذشته به قصد حضور بر سر مزار مهندس عزت الله سحابی و دختر شهیدش هاله سحابی از منزل پدری خارج شد و پس از ربوده شدن به قتل رسید و جنازه اش یک روز بعد در بیابان های اطراف تهران پیدا شده است.

تاکنون خانواده ی وی، خصوصا پدرش، بارها بر نقش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در این قتل تأکید کرده اند به طوری که باقری نژادیان در آخرین دیدار با دانشجویان دانشگاه علم و صنعت اظهار کرده بود “ذره ای شک ندارم که نیروهای امنیتی دخترم را به قتل رسانده اند”.


 


محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین می گوید، تنها در صورتی که رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی آزاد شوند می توان درباره انتخابات ریاست جمهوری گفت و گو کرد.

این را محمد حسین کروبی، فرزند ارشد مهدی کروبی پس از دیدار با آقای خاتمی از وی نقل قول کرده و افزوده است: آقای خاتمی در این دیدار تاکید داشت که دغدغه ی اصلی او آزادی زندانیان سیاسی و رفع حبس آقایان کروبی و موسوی است و نه انتخابات ریاست جمهوری!  و تنها در موقعیتی که این آزادی ها تامین شده باشد می توان در باره ی ورود به انتخابات ریاست جمهوری بحث و گفتگو کرد. ”

به گزارش سحام نیوز، محمد حسین کروبی پس از دیدار با آقای خاتمی در صفحه فیس بوک گزارشی از این دیدار نوشت که به شرح ذیل است:

هفته پیش فرصتی دست داد که با آقای خاتمی دیداری داشته باشم. این دیدار در دفتر آقای خاتمی انجام شد و درباره ی اوضاع کشور، انتخابات ریاست جمهوری سال آینده و پیشنهاد آقای عبد الله نوری برای تاسیس اتاق فکر اصلاح طلبان، صحبت کردیم.

اول از همه آقای خاتمی سلام گرمی به آقای کروبی رساند و گفت که آرزوی اصلی اش آزادی همه زندانیان سیاسی به خصوص آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد است. آقای خاتمی می گفت که نشانه هایی از تحقق این آرزو را می بیند که امیدوار است درست باشد.

بعد از آن به مساله انتخابات ریاست جمهوری سال آینده اشاره کردند و گفتند با توجه به فشارهای اقتصادی و سیاسی که به کشور و ملت در جریان تحریم ها و گرانی ها وارد شده است، فکر می کند که فقط با برگزاری یک انتخابات آزاد است که می توان ایران را از بحران خارج کرد. آقای خاتمی البته تاکید داشت که دغدغه ی اصلی او آزادی زندانیان سیاسی و رفع حبس آقایان کروبی و موسوی است و نه انتخابات ریاست جمهوری! و تنها در موقعیتی که این آزادی ها تامین شده باشد می توان در باره ی ورود به انتخابات ریاست جمهوری بحث و گفتگو کرد.

ایشان تاکید کرد که تا کنون از نامزدی هیچ فردی در انتخابات ریاست جمهوری به طور مشخص و مصداقی حمایت نکرده است و مصداق و نحوه نامزدی اصلاح طلبان باید موکول به اجماع اصلاح طلبان باشد.

همچنین آقای خاتمی به طرح اتاق فکر اصلاح طلبان اشاره کرد و گفت من با اصل این کار و پیشنهاد آقای نوری موافق هستم اما چگونگی آن را باید صاحب نظران اصلاح طلب تعیین کنند و باید درباره همین موضوع اتاق فکر و نیز مساله انتخابات که آیا صحیح است وارد صحنه انتخابات شد، یا نه، و در صورت شرکت چطور وارد شد، باید نطرات آقایان کروبی و موسوی را حتما دریافت و آنها را لحاط کنیم.


 


یک نماینده مجلس می گوید، وضعیت ذخیره گندم در کشور به زودی بحرانی خواهد شد و سیاست های دولت در این زمینه نیز باعث سرباززدن کشاورزان از فروش محصول شده است.

حامد قادرمزی نماینده مردم قروه و دهگلان به وبسایت "خانه ملت" گفته است که نسبت به وضعیت بازار گندم در آینده نگران است.

این نماینده مجلس با بیان این‌که قیمت پیشنهادی دولت برای خرید گندم از کشاورزان پایین بوده است، گفت: گندم‌کاران برای تأمین هزینه‌های خود ناچار به فروش محصول به دامداری‌ها و مرغداری‌ها شدند.

حامد قادرمزی افزود: دولت قیمت خرید گندم از کشاورز را کیلویی ۴۲۰ تومان مطرح کرده که نسبت به هزینه‌های کشاورز پایین است.

عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که دولت با این اقدام در حق گندمکاران اجحاف کرده است، تصریح کرد: هر کیلو گندم برای کشاورزان ۵۰۰ تومان هزینه دارد؛ در واقع دولت گندم را از کشاورزان پایین تر از قیمت اصلی خریداری می‌کند.

وی گفت: این امر کشاورزان را مجبور کرده که برای جلوگیری از ضرر مالی و تأمین هزینه‌هایشان گندم خود را به گونه دیگری بفروشند. 

نماینده قروه و دهگلان با اشاره به این‌که پایین ترین قیمت گندم در دنیا متعلق به ایران است، اقدامات اخیر دولت را نه تنها در جهت حمایت از تولید ندانست بلکه حمایت از سیاست های نادرست کشاورزی خواند.

عضو کمیسیون عمران مجلس نهم افزود: با توجه به این‌که دامداری‌‌ها و مرغداری‌ها قیمت پیشنهادی خرید گندم را کیلویی ۴۷۰ تومان مطرح کرده‌اند، گندمکاران محصولاتشان را راهی مرغداری‌ها و دامداری‌ها کردند.

او گفت: با توجه به افزایش قیمت سویا، گندم کیلویی ۴۷۰ تومان برای مرغداری‌ها صرفه اقتصادی بیشتری دارد. 

وی با بیان این مطلب که نسبت به وضعیت بازار گندم در آینده نگران هستنم، هشدار داد: با توجه به خشکسالی و کاهش بارش باران، به نظر می‌رسد تهیه آرد مورد نیاز نانوایی‌ها نیز با مشکل مواجه شود.

این نماینده همچنین گفت که کشاورزان این منطقه از تحویل گندم ها به سیلوها خودداری کرده و محصولات خود را راهی مرغداری‌ها و دامداری‌ها کردند.

قادرمزی قیمت یونجه  را کیلویی ۵۵۰ تومان و قیمت کاه را ۳۵۰ تومان اعلام کرد و افزود:  قیمت گندم ۴۲۰ تومان است با این مدیریت بخش کشاروزی قطعاً‌ وضعیت بحرانی در کشور ایجاد می‌‌شود.

وی در رابطه با اظهارات اخیر وزیر جهاد کشاورزی در مجلس شورای اسلامی گفت: معمولاً وزرایی که برای پاسخگویی به مجلس می آیند آماری را مطرح می‌کنند که به هیچ وجه طبق واقعیت نیست  ضمن این‌که در برخی موارد نیز از پاسخ صحیح طفره می‌روند.

نماینده قروه و دهگلان در مجلس شورای اسلامی با اشاره به این‌که بخش عظیمی از گندم امسال تحویل مرغداری ها و دامداری ها شده است، نسبت به وضعیت تأمین گندم مورد نیاز برای تهیه آرد نانوایی‌ها هشدار داد.


 


پس از خبر سایت بازتاب در خصوص تدریس و عضویت دختر رئیس دانشگاه آزاد در هیات علمی این دانشگاه با مدرک کارشناسی ارشد، واحد علوم دارویی این دانشگاه با تایید تدریس سمیه دانشجو در این واحد، عضویت وی در هیئت علمی را رد و البته بورسیه بودن او در دانشگاه آزاد و تدریس وی را تائید کرد.

در خبر سایت بازتاب خانم «سمیه دانشجو» دختر فرهاد دانشجو، رییس دانشگاه آزاد اسلامی معرفی شده و اظهار شده بود با مدرک فوق لیسانس عضو هیات علمی دانشگاه آزاد واحد علوم داروئی شده و در مقطع کارشناسی ارشد درس می دهد.

دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم دارویی دراین باره توضیح داده است:خانم سمیه دانشجو دانشجوی دکتری تخصصی در رشته نانوبیوتکنولوژی یکی از دانشگاه های دولتی و فرزند رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، هیچ تدریس مستقلی برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد نداشته اند. بلکه مشابه بورسیه های دانشگاه به همراه یکی از اساتید شناخته شده که مسئول درس می باشند از زمان مدیریت قبلی دانشگاه به صورت قراردادی در تدریس همکاری دارند.


 


نیره توحیدی و رامین جهانبگلو - بی بی سی 

 

 

ین فقط دست راستی ها و حامیان تداوم سیاست های امپریالیستی در غرب چون جورج بوش نیستند که از گفتمان حقوق بشر سوء استفاده سیاسی می کنند تا به اهداف سلطه جویانه خود برسند. بسیاری از بنیادگرایان مذهبی، تمامت خواهان و غرب سیتزان راست و چپ نیز فقط زمانی به یاد حقوق بشر می افتند که با اهداف سلطه جویانه و ایدئولوژی سیاسی آنها هماهنگی وجود داشته باشد. کاربرد معیار های دوگانه یک بام و دو هوا، و ضد و نقیض در گفتار و کردار این گونه هواداران مغرضانه و موسمی از حقوق بشر، بسیار مرسوم است.

یک نمونه جالب و جدید وطنی از این گونه بازی سیاسی با گفتمان حقوق بشر، مورد میانمار (برمه) است که اخیرا عده ای به ظاهر در دفاع از حقوق بشر مسلمانان میانمارودر باطن باهدف مختل کردن فرایند دمکراسی و اصلاحات در آن کشور و به ویژه به قصد ضربه زدن به محبوبیت خانم آنگ سان سو چی، رهبر جنبش دمکراسی خواهی میانمار وبه الگوی سیاسی مطلوبی که ارائه داده است، به تلاش افتاده اند.

برای مثال در روزهای اخیر آیت الله علی خامنه ای، در یک محفل قرآنی ضمن سخنان همیشگی خویش علیه "دشمن" یعنی "غرب" به موضوع در گیریهای قومی در میانمار اشاره کرده اعتراض کرد که "... دارند هزاران انسان مسلمان فدا می شوند، مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمی کنند."

آیت الله خامنه ای حملات خود را نه متوجه حاکمان نظامی میانمارو بودائیان افراطی که حقوق اقلیت مسلمان آن کشور را ضایع کرده اند، بلکه علیه مدافعان حقوق بشر متمرکز کرده ناصادقانه آنها را متهم به سکوت در قبال کشتار و آزار مسلمانان کرد.

ارگان های تبلیغاتی حکومت ایران هم بلافاصله در وسایل ارتباط جمعی نظیر روزنامه کیهان، سایت رجانیوز، و پرس تی وی حرف های رهبر خود را تکرار کردند. چند روز بعد (سوم مرداد ۱۳۹۱) تظاهراتی نیز در مقابل دفترسازمان ملل در تهران ترتیب داده شد که طی آن خواستار متوقف کردن کشتار و نقض حقوق بشری مسلمان های برمه (میانمار) شدند.

اینکه امروز آقای خامنه ای و افرادی دیگر سکوت و بی اعتنایی خود به نقض حقوق بشردر برمه را حد اقل در مورد بخشی از مردم آن شکسته اند و به صف معترضین بین المللی و "غربی" پیوسته اند می توانست قدم مثبتی باشد. چرا که همه مدافعین حقوق بشر باید نقض حقوق انسانی مردم برمه بویژه اقلیت مسلمان آن را محکوم کنند. اما بی صداقتی و اهداف سیاسی در پشت این موضع اعتراضی و نوع موضع گیری است که آنرا به سو استفاده از گفتمان حقوق بشر تبدیل می کند. چرا که این آقایان نه دیکتاتوری نظامی در میانمار ونه افراطیون بودائی، و نه دولت چین که حامی مهم نظامیهائی بوده است که هنوز قدرت اصلی رادر دست دارند، بلکه اصلاح طلبان، آپوزیسیون ملی و دمکرات و حامیان غربی آن و به وِیژه سازمان های مدافع حقوق بشر را مورد حمله و ملامت خویش قرار داده اند.

یعنی همان سازمان هایی که سال هاست صدای مظلومیت مردم میانمار، از جمله اقلیت مسلمان "روهینگیا" بوده اند. و طرفه تر اینکه یکی از نویسندگان ایرانی منتقد رژیم نیزکه تاکنون مطلبی درمورد مسلمانان برمه و در محکومیت "شورای حکومتی نظامی" و دهه ها نقض حقوق بشر از جمله ۱۵ سال حصرخانگی خانم سوچی ننوشته بود، ناگهان و مشابه رسانه های دولتی نوک تیزحمله را نه بر روی نظامیان وعاملین و آمرین خشونت بلکه علیه خانم آنگ سان سوچی که خود ازقربانیان خشونت دولتی بوده، قرار داده است.

اتهام ها و ادعاهای دروغین علیه مدافعین حقوق بشر:

باید به این امراشاره کرد که ،مدافعان پیگیر حقوق بشر امروز نیز مثل سالهای پیش همچنان علیه خشونت ها درحق اقلیت مسلمان و اکثریت غیر مسلمان میانمارمینویسند و میگویند و اعتراض میکنند. یکی از مفصل ترین گزارشهای تحقیقی در باره وضعیت ستمزده مسلمانان روهینگیا توسط سازمان "عفو بین الملل" در سال ۲۰۰۵ منتشر شد و نمونه گزارش های اخیر این سازمان و نیز "دیدبان حقوق بشر" را ذیلا میتوان مشاهده نمود.

ضمنا نه تنها سازمانهای غیردولتی مدافع حقوق بشر، بلکه بسیاری از دولت ها از جمله دولت کنونی آمریکا نیزنسبت به نقض حقوق مسلمانان روهینگیا ابراز نگرانی کرده اند. جمعه گذشته سفیرجدید آمریکا در میانمار اعلام نمود که مبلغ ۳ میلیون دلار کمک به صورت موادغذائی به مردم آسیب دیده منطقه درگیری ارسال می‌کند.

پرسش اینجاست که چرا ارگان های تبلیغاتی دولت ایران و حتی برخی از روشنفکران ، ناگهان و فقط امروز به یاد مسلمان های برمه افتاده اند؟! چرا فقط امروز دلشان برای مسلمان های روهینگیا سوخته است وچرا قبلا صدای اعتراض شان به نقض حقوق بشردرمیانماررا نشنیده بودیم؟ آیا این آقایان نمی دانستند بسیاری از مسلمان های منطقه غرب برمه ده ها سال است که در شرایط بسیار بد و خشونت آمیز درکنار مرزهای میان بنگلادش و برمه در وضعیتی مشابه اردوگاه پناهندگان به سر برده اند و حتی از حق شهروندی محروم بوده اند؟ آیا نمی دانستند که دولت نظامی و دیکتاتور حاکم در برمه (میانمار) سال ها ست که نه تنها اقلیت مسلمان، بلکه تمامی مردم برمه را تحت شدید ترین سرکوب ها نگاهداشته است و یکی از عوارض منفی این دیکتاتوری همانا تعمیق و تشدید اختلافات قومی و درگیری های فرقه ای خونین در این کشوربوده است؟ آیا آنها از دهه ها تبعیض و خشونت به ویژه علیه اقلیت مسلمان (چهار در صد جمعیت برمه) که عمدتا در منطقه عقب مانده و فقیر اراکان ساکن هستند بی خبر بوده اند؟ آیانمیدانستند که مدتهاست که این شرایط اسفبار را کارشناسان سازمان ملل "بحران مزمن" نامیده اند؟ زیرا صد ها هزار مسلمان روهینگیا در برمه یکی از اقلیت های "بدون دولت" آسیا را تشکیل می دهند و هر بار که شرایط اقتصادی وخیم تر می شود و بحران های سیاسی و یا اغراض سیاسی خونتای نظامی ایجاب می کند به درگیری های فرقه ای و قومی دامن زده می شود.

سخنگویان حامی مسلمانان "روهینگیا"بارها گفته اند که تبعیض، ستم و خشونت علیه آنان از طرف بودائیان افراطی و دولت نظامی برمه بیش از ۳۰ سال است که اعمال می گردد. برای مثال شیخ سلیم الله حسین عبد الرحمن رئیس سازمان همبستگى روهینگیا در همین زمینه اظهار داشت که "برمه در سال ۱۹۷۸ بیش از ۳۰۰ هزار مسلمان را از این سرزمین به بنگلادش تاراند و در سال ۱۹۸۲ نیز دولت برمه تابعیت مسلمانان را لغو کرد و اعلام کرد که اینها مهاجران غیر قانونى به این کشوراند. وى افزود: در سال ۱۹۹۲ نیز برمه حدود ۳۰۰ هزار نفر از مسلمین را به بنگلادش کوچ داد.

این دولت سیاست ریشه کنى را در مورد مسلمانان به کار برده و سعى مى کند با برنامه هاى تنظیم خانواده، جمعیت بازمانده از آنها را محدود و محدودتر کند. به عنوان مثال ازدواج دختر مسلمان بیش از ۲۵ سالگى و پسر مسلمان بیش از ۳۰ سالگى ممنوع شده است."

چرا امروز؟

آیا تاریخچه چندین دهه تبعیضات و نقض خقوق بشردر میانمارو نقش دیکتاتوری نظامی درتداوم آن این پرسش طبیعی را ایجاد نمی کند که بدانیم چرا رژیم وهم آوایانش تا امروز دراین باره ساکت بوده اند؟ واقعیت غم انگیز پشت این بازی سیاسی این است که امثال آقای خامنه ای و عوامل تبلیغاتی او چون "کیهان" صلاح نمی دیدند که از خونتای نظامی میانمار- متحد نزدیک دولت چین - انتقاد کنند حتی اگر حقوق بشر نه تنها میلیون ها انسان بودایی و غیرمسلمان (که لابد اصلا مطرح نیستند) بلکه انسان های مسلمان مورد حمایت آنها نیز مورد ظلم و جور آن رژیم قرار گیرند. چرا؟ چون رژیم نظامی برمه هم جنس سیاسی خود این آقایان بوده است و در صحنه بین المللی نیزنقش دشمن "دشمن" آنها، یعنی "شیطان بزرگ" را بازی کرده است.

در واقع حکومت نظامی حاکم درمیانمار از طرف اروپا و آمریکا به دلیل کودتا، نقض گسترده حقوق بشر، از جمله حصر خانگی رهبر ائتلاف ملی برای دمکراسی (یعنی خانم سوچی)، تحت فشار و تحریم های هوشمندانه اقتصادی و سیاسی قرار داشته است. لذا مگرمی شود به خاطرحقوق بشر گاه با آمریکا واروپا ونیز سازمانهای غیردولتی حامی حقوق بشرهم صدا شد؟ و یا مگر می شود مثل "غربی" ها به جنایات روسیه علیه مسلمان های چچن اعتراض کرد؟ مگر می شود مثل "غربی" ها علیه نقض حقوق بشر مسلمان های اویغور چین به دولت چین اعتراض کرد؟ مگر می شود علیه کشتارهزاران مسلمان سوری به دولت متحد خود در سوریه اعتراض کرد؟ خیر نمی شود، اعتراض این آقایان همیشه باید متوجه موارد نقض حقوق بشر در آمریکا و اروپا و یا کشورهای حامی "غرب" باشد و بس.

اما چرا امروز می توان برای مسلمان های میانمار دلسوزی نشان داد و تظاهرات کرد و مقاله نوشت؟ درست به این دلیل که اخیرا خونتای نظامی ضد "غرب" میانمار در اثر مبارزات مردم و فشارهای اقتصادی و سیاسی "غرب" مجبور شده است قدری کوتاه بیاید وبخشی از زندانیان سیاسی را آزاد کند، از جمله خانم سوچی را از حصر خانگی رها کرده و با او که رهبر حزب آپوزیسیون ملی است وارد گفتگو و مذاکره شود، به انتخابات آزاد تن داده و انتخاب ۴۴ تن از حزب آپوزیسیون از جمله خود خانم سو چی به پارلمان را به رسمیت بشناسد.

در نتیجه میانمار می رود که به تدریج وارد همزیستی مسالمت آمیز با کشورهای مختلف دنیا از جمله آمریکا و اروپا شود و در صورت پیشرفت فرایند آزاد سازی (لیبرالیزاسیون) و اصلاحات، تحریم ها علیه میانمار لغو می گردد واین کشور که طی دهه های اخیر تمامی اقتصادش در کنترل نظامی ها ی وابسته به چین قرارگرفته بود و از فساد و ایستایی و عقب ماندگی اقتصادی و خفقان سیاسی رنج می برد، خواهد توانست وارد تعامل همه جانبه وشفاف با بخش های مختلف اقتصادی و سیاسی جهان امروز گردد و بتواند از منابع ملی و بین المللی به نحو بهتر و واقع بینانه تری در راه توسعه خود استفاده نماید.

آیا هماهنگی ناقضان حقوق بشر و بد خواهان خانم سوچی در ایران و میانمار تصادفی است؟ نه نظامیان و مافیای قدرت در میانمار و نه مستبدین خشونت طلب زن ستیز در ایران مایل هستند فرایند دموکراسی درمیانمار با موفقیت به پیش رود.

الگوی مقاومت و مبارزه برای دموکراسی که مردم میانمار به جهان ارائه داده اند، به ویژه وجود خانم آنگ سان سوچی، یک زن قوی به مثابه نماد رهبری خشونت پرهیزکه به جای گفتمان "دشمن" و پارادایم فرسوده و نابه هنگام "غرب" ستیزی، آماده است تا با اعتماد به نفس ملی با همه کشورها، ملت ها، و تمدن ها تعامل مسالمت آمیز داشته باشد، باعث آشفتگی و عصبانیت تمامت خواه ها و کینه جویان و مرتجعین شده است.

نظامیان حاکم اگرچه در اثر مقاومت و مبارزات مردم میانمار وایستادگی رهبران دمکراتی چون آنگ سان سو چی، فشار های بین المللی حامیان دمکراسی، ونیز تحریمهای اقتصادی و سیاسی، ناگزیر به عقب نشینی ودادن امیتازاتی به آپوزیسیون شده اند، اما هنوز حاضر به جا به جایی قدرت ورقابت سالم انتخاباتی با رقبای سیاسی خود نیستند و تلاش دارند که با کنترل و مهندسی روند دمکراسی از بالا و پس ازلغو تحریم ها، دوباره امتیازات محدود را از مردم پس گرفته، بستر دمکراسی را سد کرده واقتدار همه جانبه خود را باز پس بگیرند.

آنها از محبوبیت خانم سو چی و احتمال قوی پیروزی او در انتخابات آتی وحشت دارند. بنابراین با ایجاد اختلال در کار دولت میانه رو جدید، از جمله دامن زدن به درگیری های خونین فرقه ای تلاش دارند افکار عمومی را در داخل و نیز در عرصه بین المللی برعلیه اصلاح طلبان بویژه خانم سوچی بشورانند.

کارشناسان امور میانمار، برای مثال برتیل لینتنر(Bertil Lintner) ، روزنامه نگارمعتبر سوئدی ساکن تایلند و نویسنده چند کتاب در باره تحولات سیاسی آسیا،معتقدند که نظامیان این کشور بطور موذیانه ای به آتش درگیری های فرقه ای اخیردامن میزنند تا خانم سوچی را در مخمصه قرارداده وادار به موضع گیری به نفع مسلمانان نمایند تا در نتیجه آن او حمایت بخش زیادی ازبودائیان را از دست بدهد. اگرهم او موضع صریحی در دفاع از حقوق مسلمانان روهینگیا نگیرد به وجهه او در انظار بین المللی ضربه میخورد. بنابراین مناقشات خونین قومی و فرقه ای در هر حال به ضرر دموکراسی خواهان میباشد و لذا حربه ای است کثیف در دست نظامیان برعلیه خانم سوچی و روند دموکراسی در میانمار و به نفع سلطه مجدد نظامیها.

البته "ائتلاف ملی برای دموکراسی" در مورد اقلیت مسلمان برمه، بخصوص روهینگیا با احتیاط سخن گفته است، چرا که اکثرمردم برمه آنهارا نه شهروند برمه ای، بلکه "مهاجرین غیرقانونی بنگلادشی" تلقی میکنند. با وجود این، ماه گذشته به دنبال شدت گرفتن مجدد درگیری های خونین درایالت اراکان و حاد شدن مجدد مناظرات بر سر مسائل قومی در برمه، خانم سوچی ضمن ملاقات با رهبران اقلیت مسلمان، اعتراض خود را نسبت به خشونت ها و حق کشی ها بیان کرده، خواهان مجارات قانونی مجرمان گردید.

او گفت: "شاید عده ای از آنچه میگویم خوششان نیاید، اما من باید آنچه را که لازم است گفته شود بگویم چه خوششان بیاید، چه نیاید. وقتی شما در جامعه ای اکثریت را تشکیل میدهید، در واقع طرف قوی تر هستید. اگر قویتر هستید، پس باید با گذشت تر و مهربانتر باشید. من دوست دارم همه گروه ها و اقوام در برمه با هم مناسبات خوب داشته باشند بدون توجه به تفاوتهای مذهبی و قومی." طبق آخرین خبرها، خانم سوچی دراولین نطق پارلمانی خود، از این فرصت تاریخی استفاده و به اهمیت مسئله قومی در برمه نیزپرداخته است. او بر ضرورت وضع قوانینی در حمایت از اقلیت‌های قومی، برای تبدیل برمه به کشوری واقعا دموکراتیک بر مبنای حقوق مساوی و احترام متقابل شهروندان تاکید کرده است.

درسهایی از میانمار: خشونت پرهیزی و اخلاق مدنی

برمه نیز مانند برخی دیگر از کشورهای جهان که در نیم قرن گذشته مسیر خشونت پرهیز را برای رسیدن به دمکراسی انتخاب کرده اند، به دلیل داشتن رهبری با سرمایه اخلاقی چون آنگ سان سوچی و فشار های جهانی مجبور به پایان دادن به حصر خآنگی خانم سوچی، آزادی حزب او و اجازه شرکت آنها در انتخابات شد. ولی مهمتر اینکه خانم سوچی سیاستمداری با اخلاق و صلح جو است که همواره در پیام‌هایش برای هواداران خود و برای رهبران برمه، آنها را به پرهیز از خشونت دعوت کرده است.این خصیصه خانم سوچی تا حد زیادی ناشی از اعتقادات و باورهای بودایی و گاندیستی اوست ولی ضمنا از نظرعملی و برای رسیدن به دمکراسی نیز روش مناسبی است. خشونت پرهیزی چند مرحله دارد که خانم سوچی از این مراحل گذشته است.

مرحله اول اعتقاد به سیاست گاندیستی است که خود همزمان معتقد به خشونت پرهیزی و دموکراسی فراسوی هر گونه دین سامان یافته است؛ دوم اینکه خانم سوچی اعتقاد دارد که بهترین راه آگاهی دادن به شهروندان استفاده از همین روش پرهیز از خشونت است؛ و مرحله سوم ایجاد حس همبستگی، اخلاق مدنی و شبکه های شهروندی از طریق ترویج اندیشه عدم خشونت است، که خانم سوچی این مرحله را هم با موفقیت انجام داده است. شکی نیست که خانم سو چی هم مثل گاندی، لوتر کینگ و ماندلا از این امر آگاهی دارد که عدم خشونت هم یک راه و روش زندگی است و هم یک استراتژی اجتماعی و سیاسی برای اصلاح و ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار و نهادهای جامعه. به همین جهت از دیدگاه او عدم خشونت باید مثل دموکراسی به دست خود فعالان مدنی یک جامعه تمرین شود.

شکی نیست که پذیرش این واقعیت برای آنهایی که معتقد به مبارزه‌ی قهرآمیز و خشونت هستند مشکل است، چون برای آنها پنهان شدن در پشت شعارهای پوپولیستی و عوام فریبانه مهم‌تر از آینده مردم است. همانطور که از حملات لفظی و انتقادات شخصی برخی از منتقدان شیوه عدم خشونت سیاستمدارانی چون سو چی بر می آید، عشق به قدرت مانع قدرت عشق می‌شود. اگر جنبش دموکراتیک و خشونت پرهیز خانم سو چی برای برای جامعه مدنی ایران و آینده سیاسی کشورمان معنایی داشته باشد در نگرش خشونت پرهیز آن به مقولاتی چون قانون، شهروندی و عدالت است.

افرادی که جنبش سبز را سرکوب می کنند، قتل میدان کاج و بسیاری جنایات دیگر را تحمل می کنند و به عنوان ناظر در پیشگیری از قتل عملی را انجام نمی دهند .ولی آنهایی که چه در برمه و چه در ایران برای آزادی و عدالت و به ویژه با فرهنگ جاهلی و انتقام مبارزه می کنند، قاتل نیستند و نمی خواهند باشند. آنها با ماهیت قتل و خشونت مخالفند. بنابراین حرکت اجتماعی آنان حتی در قالب دفاع از خود باید همواره این محتوای اخلاقی را به همراه داشته باشد و خشونت را محکوم کند.

تفاوت آنگ سان سوچی و ارتشیان برمه در همین است، برای ارتشیان مثل همه دیکتاتورها هدف مهم است و برای خانم سو چی شیوه رسیدن به هدف. آنچه که جنبش سو چی به ما می آموزد و این قابل قبول مستبدان نیست این است که جمهور مردم بدون عدم خشونت به دست نمی آید و هر گونه خشونت پرهیزی اجتماعی و سیاسی در برمه و جوامع دیگر مستلزم جمهور مردم و بازیگران جامعه مدنی در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی مملکت خویش است.

بنا براین مساله اصلی فقط عمودی دیدن نیست ، بلکه جامعه برمه باید بتواند به طور افقی مکانیسم هایی را هم در میان اعضای خودش و بدون در نظر گرفتن قدرت دولت ایجاد کند. جامعه برمه مثل بسیاری از جوامع دیکتاتوری جامعه ای است که از خشونت عمیق رنج می برد.

شکی نیست زمانیکه نهاد های اجتماعی و سیاسی یک جامعه بر مبنای خشونت و زورگویی و رفتار و منش مستبدانه قرار گرفته باشند افراد جامعه استفاده از حربه خشونت را امری مشروع می دانند. ولی جالب اینجاست که خانم سو چی و افرادی چون او در چنین فضایی هم ترویج خشونت پرهیزی میکنند و صرفا در جست و جوی قدرت نیستند. آنها به خوبی می دانند که پرسش اصلی در برمه فقط نابودی و یا سرنگونی حکومت نظامی نیست، بلکه مبارزه با فرهنگ خشونت در سطح جامعه برمه است.

ولی پرسش اصلی برای ما ایرانیان این است: چرا جامعه ما رهبرانی چون ماندلا و سو چی نمی آفریند؟ و باز هم پرسشی دیگر: آیا با رد و طرد خانم سوچی و بی توجهی به جنبش خشونت پرهیز او مساله خشونت در جامعه ایران حل می شود؟ بی شک نه. ولی مهم اینجا ست که فعالان مدنی ما مثل قدرت حاکم در دروغ زندگی نکنند و دروغ را نپذیرند. اگر با فرهنگ دروغ و خشونت مبارزه نکنیم، خشونت نوع دیگری و با چهره ای جدید در آینده ایران در انتظارمان است. این بزرگترین درسی است که امروزه جامعه برمه و خانم سو چی به ما می دهند.

*ضمنا سازمان حامی مسلمانان روهینگیا تعداد کشته شدگان اخیر را ۲۵۰، دولت میانمار۳۰ نفر، و روزنامه کیهان هزاران نفر اعلام کرده اند.


 


یک مقام سعودی از وجود تفاهمنامه ای با ایران برای استرداد مجرمان اظهار بی‌اطلاعی کرد و مذاکره مقامات ایران و عربستان در این باره را تکذیب کرد.

این درحالی است که علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی گفته است تفاهم‌‌نامه ایران و عربستان سعودی برای استرداد مجرمان آماده امضاست. 

خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه عکاظ نوشته است که سخنگوی وزارت خارجه عربستان سعودی کلا از وجود تفاهم‌نامه بین کشورش و ایران اظهار بی‌اطلاعی کرده و گفته است که این کشور مذاکره‌ای با ایران نکرده است.

اسامه نقلی، سخنگوی وزیر خارجه عربستان سعودی گفته است، «اگر طرف ایرانی خواهان امضای تفاهم‌نامه است، توافق‌نامه‌های امضاشده متعددی میان دو کشور وجود دارد که می‌توان آنها را اجرایی کرد».

پیش از این علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، گفته بود که تفاهم‌نامه مذکور آماده است و دو کشور قرار است آن را امضا کنند.


 


الهه احمدی، اولین دختر ایرانی که توانست در فینال برای کسب مدال در المپیک رقابت کند، در رتبه ششم قرار گرفت.

به گزارش خبرآنلاین، الهه احمدی که نخستین بار در تاریخ ورزش ایران در رشته بانوان به جمع فینالیست های یک رشته ورزشی در المپیک رسیده بود در نهایت از میان ۸ ورزشکار در پله ششم ایستاد.

احمدی که رقابتی سخت را با رقیبان چینی داشت در ۴ تیر آخر خود ، کنترلش را از دست داد و نتوانست روی سکو برود .

او در نهایت در فینال با کسب امتیاز ۴۹۹.۱ به رتبه ششمی رسید. در این رشته ورزشکار چینی اول شد ، مدال نقره را لهستانی ها بردند و مدال برنز هم به دیگر نماینده چینی رسید و این در حالی بود که احمدی در ۵ شلیک اولش از این دو ورزشکار چینی نتایجی بهتر را بدست آورده بود اما در نهایت با امتیاز ۱۰۲.۱ از راند فینال نتوانست اولین بانوی مدال آور ایران در المپیک لقب بگیرد. عنوانی که تنها چند لحظه با آن فاصله داشت.

«تنها اشتباه فنی باعث شد تا نتوانم مدال بگیرم.»این حرف الهه احمدی بانوی تیراندازی ایران در المپیک است. او این را گفت و ادامه داد:« می دانستم که رکورد خوبی را ثبت می کنم.البته پیش از آخرین اردوی تمرینی به آمادگی کامل نرسیده بودم.در کل فکر می کنم با شرایط خوبی در المپیک ظاهر شدم.»

احمدی با بیان اینکه اشتباه بزرگی را در فینال انجام داده است ادامه می دهد:«من در فینال اشتباه بزرگی داشتم که فنی بود و تجربه‌ای شد که این مشکل خود را برطرف کنم. البته اینکه نتوانستم به مدال برسم به خاطر آن نبود که توانایی‌اش را نداشتم بلکه به خاطر اشتباه فنی‌ام بود هرچند من تمام تلاشم را کردم اما خدا نخواست که به مدال برسم و سعی کردم حق تیراندازی ایران را در این رقابت‌ها ادا کنم.»

این ملی‌پوش تیراندازی ایران که در جمع خبرنگاران حرف می زد گفت:« تا به حال به المپیک نیامده بودم و باید بگویم که این رقابت‌ها حساسیت بسیار بالایی دارد و اختلاف بین تیراندازان اندازه یک تار مو است. امیدوارم از تجربه‌ای که در این رقابتها کسب کرده‌ام در ادامه مسیر حرفه‌ای خود به خوبی بهره ببرم.»

احمدی در پایان گفت:« در مسابقات سه وضعیت من و جام‌بزرگ امیدواریم که بتوانیم رکورد خوبی را از خود به جای بگذاریم.»


 


کنشگران ملی - مذهبی خارج از کشور با صدور بیانیه ای به اعلام هشدار درباره وضعیت خطرناک کشور در منازعه هسته ای و تحریم های جهانی علیه ایران پرداخته اند.

به گزارش سایت ملی- مذهبی در بخشی از این بیانیه آمده است: متاسفانه عزم جدی در حاکمان ایران برای بازگشت از مسیر ماجراجویانه وضدملی در پیش گرفته شده در رابطه با انرژی هسته‌ای – علیرغم همه هشدارها و انذارهای درون و بیرون نظام – وجود ندارد، و دول مسلط جهانی نیز گویا تمایلی به حل و فصل منطقی این مسئله ندارند و بیشتر به دنبال گذر زمان و اجرای تدریجی نقشه‌ها و برنامه‌هاشان پس از یکسره کردن سرنوشت سوریه هستند.

متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:

بگذارید ایران بماند

تحریم‌های جهانی غرب علیه ایران وارد دور جدیدی شده است. بی نتیجه ماندن مذاکرات میان ایران و دول بزرگ برای حل و فصل مسئله هسته‌ای، نگرانی های وسیعی را در اقشار مختلف مردم در ارتباط با سرنوشت کشور و جان و مال ملت پدید آورده است. مردم رنج‌کشیده ایران اینک چند ماهی است که به صورت شتابان و روزافزون با گرانی و تورم شدید، بیکاری و آسیب‌های نگران‌کننده‌ای همچون: افزایش سرقت، فساد، اعتیاد، انواع خشونت، طلاق، افسردگی و... مواجه‌اند. اما متاسفانه در حاکمان و دولتمردان ایران عزم و طرحی برای حل مشکلات کشور و رسیدگی به رنج‌های روزمره مردم مشاهده نمی‌شود. گویی همه سرنوشت ملت با جدال بر سر غنی‌سازی اورانیوم و در واقع تضمین قدرت حاکمان از سوی قدرت‌های جهانی گره خورده است.

در این شرایط هر ایرانی در هرکجای جهان با نگرانی و اضطراب می اندیشدکه چه باید کرد تا از خطر جدی جنگ و فاجعه عظیم ناشی از آن جلوگیری شود. این عوامل و حوادث که هر فرد و جریان دلسوز را به تفکر و تامل وادار می کند، ما را نیز بر آن داشت، ضمن مرور اجمالی اوضاع، بار دیگر حاکمان را به هشداری تاریخی توجه دهیم. همان طور که قبلا نیز برخی فعالان ملی – مذهبی از مذاکره و حل و فصل مسئله هسته‌ای (موسوم به مذاکرات استانبول بین ایران و برزیل و ترکیه) حمایت کردند و آن را در جهت رفع تحریم‌ها، رفاه نسبی مردم موثر شناختند؛ اینک نیز کنشگران ملی مذهبی خارج از کشور نگرانی شدید خود را از تشدید تحریم‌ها و شتاب گرفتن روند تهدیدها علیه ایران از سوی دول بزرگ و مسلط جهانی اعلام می‌دارد.

بدیهی است برخورداری از فن‌آوری انرژی هسته‌ای یکی از حقوق ملت ایران، درکنار سایرحقوق، همچون: آزادی، عدالت، توسعه، امنیت، رفع تبعیض وغیره است. مسئله و مشکل اصلی ایران فقدان آزادی و دموکراسی و نقض حقوق بشر و مطلق‌العنانی و ماجراجوئی سیاسی قدرت حاکم و بی‌لیاقتی مدیریتی و اقتصادی آن است. استبداد مطلقه فضای فعالیت سیاسی– مدنی برای دموکراسی خواهان را محدود و مسدود می‌سازد و تحریم‌های اقتصادی بیش از پیش از توان کنشگری اقشار آزادی‌خواه در ایران می‌کاهد

نزاع حکومت ایران و دول بزرگ، نه بر سر انرژی هسته‌ای، بلکه مسئله «غنی‌سازی اورانیوم در داخل ایران» است. اما منابع داخلی اورانیوم در ایران بسیار محدود و برای سالیانی بس معدود است و نمی تواند در بلند مدت موجب نگرانی غرب باشد، آنچه غلبه دارد ، جدال اصلی و پنهان قدرت، میان جناح راست اقتدار گرای امنیتی نظامی مسلط بر ایران و جریان راست مسلط بر جهان است.

جناح افراطی حاکم بر ایران مسئله را درحد مخالفت غرب با برخورداری ایران از انرژی هسته‌ای تقلیل می دهد و جریان راست جهانی نیز با اغراق بر توان هسته‌ای ایران دربسیج افکار عمومی جهانی و ایجاد ائتلاف و انسجام بین خود در برخورد با ایران است. آنچه در این صورت مسئله سیاسی غایب است، مسئله حقوق بشر و منافع مردم ایران است.

این «حق مسلم» ملت ایران است که درآمدهای کلان نفتی‌ به جای هزینه شدن در جدال بی‌حاصل و ضدملی هسته‌ای، فساد و اختلاس‌ مالی روزافزون یا هزینه شدن در تجهیز ماشین سرکوب نظامی، امنیتی،قضایی، رسانه‌ای و ... صرف زیرساخت‌های اقتصادی کشور و رشد و توسعه ملی شود تا بیکاری، فقر، گرانی، فساد، اعتیاد، خشونت، طلاق، افسردگی و... بیش از پیش جسم و جان رنجور مردمان زجر کشیده ما را نیازارد...

حاکمان بر کشور حفظ نظام را اوجب واجبات می شمرند و متاسفانه با کوته‌نظری، این هدف را تنها در حفظ شعارهای بی‌پشتوانه رعایت می کنند. در چند دور مذاکرات اخیر هسته‌ای هر چند علائمی از حرکت به سمت حل این مشکل که برای حاکمان مطلق‌العنان مسئله اصلی است، مشاهده گردید ؛ اما متاسفانه عزم جدی در حاکمان ایران برای بازگشت از مسیر ماجراجویانه وضدملی در پیش گرفته شده در رابطه با انرژی هسته‌ای – علیرغم همه هشدارها و انذارهای درون و بیرون نظام – وجود ندارد، و دول مسلط جهانی نیز گویا تمایلی به حل و فصل منطقی این مسئله ندارند و بیشتر به دنبال گذر زمان و اجرای تدریجی نقشه‌ها و برنامه‌هاشان پس از یکسره کردن سرنوشت سوریه هستند...

در پایان بار دیگر تاکید می‌کنیم از نظر ما مشکل اصلی ایران نقض آزادی، دموکراسی و حقوق بشر است. بار دیگر یادآور می‌شویم نزدیک‌ترین راه‌ وصول به دموکراسی برای مردم ایران، ایجاد رفاه نسبی، به خصوص طبقه متوسط نوگرا و مشارکت جوی آنان و برخورداری مردم از آرامش فکری ، است.

بار دیگر با توجه به مواضع غیر کار شناسانه اخیر رهبران و حاکمان ایران در مورد مسئله هسته ای هشدار می‌دهیم «فاین تذهبون؟» به کجا می‌روید؟ این راه جز به نابودی و ویرانی اقتصاد و سیاست و فرهنگ این سرزمین کهن و نهایتا جنگ ویرانگرمنتهی نخواهد شد.

هفتم مرداد ۱۳۹۱

کنشگران ملی- مذهبی خارج از کشور


 


آرش غفوری

در میانه های زمستان سال 83 که اصول گرایان سنتی (یا همان محافظه کاران) تقریبن بر کاندیداتوری علی لاریجانی به اجماع رسیده بودند فقط یک تلنگر بر آنها کافی بود تا به یادشان آورد محافظه کاری ایرانی در مدل امثال علی لاریجانی هرگز نخواهد توانست ریاست دولت جمهوری اسلامی را بدست بیاورد. این تلنگر البته نه از درون جناح اصلاح طلب که از دل اصول گرایان بر آنها زده شد. محمود احمدی نژاد وقتی که نامه دعوت به حضور در جلسه تصمیم گیری برای تعیین مکانیسم کاندیدای نهایی اصول گرا به دستش رسید، آن را خواند اما مثل یک کاغذ پاره دور انداخت. ابتدا گفت که اصلن برنامه ای برای رئیس جمهور شدن ندارد و بعد هم ادامه داد که اساسن امثال لاریجانی را در حد و اندازه های ریاست جمهوری نمی بیند و ندید.

هنوز شش ماه از آن تاریخ هم نگذشته بود که سنتی های محافظه کار، بازی را به تازه به دوران رسیده های اصول گرا باختند. در دور اول رقابت های ریاست جمهوری نهم، هم احمدی نژاد و هم قالیباف بیشتر از لاریجانی رای آوردند؛ درحالیکه کل جناح اصول گرا در شکل و شمایل احزاب و گروه های ریشه دار از لاریجانی حمایت می کردند.

این داستان، پایان تاریخ اصول گرایی سنتی بود. اگرچه هنوز هم عده ای در حزب پیرمردان کندذهن محافظه کار – موتلفه – آرزوی تشکیل دولت دارند، اما تاریخ برای محافظه کاران دیگر به عقب باز نخواهد گشت و تا زمانی که تنها ستاره اصول گرایی، یعنی قالیباف، در هر انتخاباتی می تواند حضور داشته باشد، این محافظه کاران سنتی در خواب خوش بامداد رحیل خواهند ماند. اما...

اما داستان اصول گرایی در سال 84، ظهور احمدی نژاد و قالیباف و فعالیت ادامه دار این دو تا سال 92 که در حقیقت خود، تحقیر اصول گرایی سنتی است، برای اصلاح طلبان در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری هم می تواند درس آموز باشد. واقعیتش این است که در میان مدل های مشارکتی که برای اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده برشمرده می شود، از تحریم و عدم مشارکت تا کاندیدای حداکثری یا حداقلی و حتی دل بستن به یک نامزد اصول گرای جانبی، این روزها کم زمزمه ای شنیده نمی شود که اصلاح طلبان باید با نامزدی وارد انتخابات شوند که اولن به اصلاح طلبی اشتهار داشته باشد و در ثانی حساسیت ها نسبت به او کم باشد تا بتواند از فیلتر نظارتی شورای نگهبان عبور کند. دو شرطی که تحقق همزمان آنها، حتی اگر با اجماع اکثریت اصلاح طلبان هم مواجه گردند، بخشی از شروط انتخاباتی آقای خاتمی میسر شود و نیز حمایت تلویحی مهندس موسوی و آقای کروبی را هم داشته باشند، باز هم برای اصلاح طلبان خطرناک و برای سرمایه اجتماعی آنان فاجعه بار خواهد بود.

کاندیدای اصلاح طلبی با مشخصاتی که بر شمردم وجود ندارد که بتواند به راحتی از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و در عین حال نماینده مطالبات اصلاح طلبانه و در شکل طبقاتی اش، اقشار متوسط شهری باشد؛ گروهی که رای آنها این روزها کاملن مستعد آن است که در سبد تنها ستاره موجود اصول گرایی – قالیباف- قرار گیرد و فارغ از آنکه او رئیس جمهور بشود یا نشود – من اعتقاد دارم که او به آرزوی حضور در کاخ ریاست جمهوری نخواهد رسید- رایی که ما اصلاح طلبان همیشه بر روی آنها، هم به صورت تاکتیکی و هم به صورت استراتژیک برنامه ریزی می کردیم تنها و تنها به قالیباف تعلق خواهد گرفت.

قالیباف اصلاح طلب نیست، اما با تمام مشخصاتی که یک کاندیدای اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری نیاز دارد وارد صحنه می شود؛ ضمن آنکه به اعتبار 8 سال شهرداری تهران و پروپاگاندای تبلیغاتی که او را یک مدیر موفق نشان می دهد، مهمترین شاخصه یک کاندیدای ریاست جمهوری یعنی "اعتبار منبع" را دارد. اعتبار منبعی که بیشتر از 8 سال بر روی آن سرمایه گذاری کرده است و در انتخابات قصد دارد آن را خرج کند.

از همین روست که حضور کاندیدای اصلاح طلب با دو شرط قبلن گفته شده، برای اصلاح طلبان یک انتحار سیاسی است، چون که اولن کاندیدای ما آنچنان دستش باز نیست که نماینده واقعی مطالبات اصلاح طلبانه (به اضافه نسخه جنبش سبزی آن) باشد و در ثانی هم، ما برای رئیس جمهور آینده اصلاح طلب، سرمایه گذاری نکردیم که در انتخابات امیدوار به برداشت آن باشیم. به همین دلیل یک نسخه بدلی به نام قالیباف می توند تمام سرمایه انسانی اصلاح طلبان را در طبقات متوسط شهری به سمت خودش جذب کند و کاندیدای ما زیر آوار بهمنی که او با استفاده از پتانسیل اصلاح طلبی ما راه خواهد انداخت دفن می شود.

قالیباف در عین حال به هزار و یک دلیل توان پرشور کردن رقابت های انتخاباتی را هم دارد. تشکیلات انتخاباتی قالیباف - علی رغم ضعف های ذاتی فراوان – می تواند تهران را به نفع او بسیج کند و اگرچه به گستردگی جنبش سبز نخواهد بود و اطرافیان او هم مانند اصلاح طلبان به تشکیلات خود وفادار نیستند اما برای نشان دادن جنب و جوش انتخاباتی، او می تواند رای خیابان های تهران را بدست آورد. رای تهران غیر از بدنه تشکیلاتی منسجم و قوی برای تهییج مردم به دو متغیر مستقل و یک متغیر تقویتی نیازمند است که همه اینها را قالیباف دارد و هیچ کدام را ما اصلاح طلبان در شرایط حاضر نداریم.

اولین متغیر پول است که ستاد قالیباف به قدر کفایت در اختیار دارد. منابع مالی قالیباف البته آشکار و مشخص نیستند، اما به اندازه ای هستند که برای تشکیل ستادهای انتخاباتی او و رنگ کردن چهره شهر با پوستر و عکس های تبلیغاتی "سردار دکتر خلبان محمد باقر قالیباف" کفایت داشته باشند. متغیر تقویتی هم که به این رنگ آمیزی شهری کمک می کند استفاده از رانت شهرداری تهران و ایجاد امکان و ارائه مجوز برای برگزاری برنامه های "شهرمحور" از قبیل جشنواره های شهری در پارک ها و مکان های تفریحی و تبلیغات خیابانی است. امری که علی القاعده با نزدیک شدن به انتخابات، حساسیت دولتی برای مقابله با آنها هم تا زمانی که کنترل شده باشند کاهش پیدا خواهد کرد تا تلقی فضای پرشور انتخاباتی ایجاد کند. در این بین طرح هر اندک برنامه ای هم که به تقویت جایگاه تبلیغاتی شهردار تهران منجر شود از جمع شدن موفرفری ها گرفته تا آب بازی و بادبادک هوا کردن و خلاصه پویش های تفریحی جوانان، تهران را در اختیار قالیباف قرار خواهد داد.

متغیر دوم، تعریف نارضایتی در مردم است. نارضایتی یک تعریف تئوریک دارد و یک نمود عملی. همان که در انتخابات سال 84 احمدی نژاد به خوبی استفاده کرد و سوار بر موج نارضایتی مردم، انتخابات را (به خصوص در دور دوم و در رقابت با هاشمی) برد. تعریف نارضایتی اما، امروز با کارآمدی گره خورده است. پس از 8 سال تجربه شکست خورده دولت احمدی نژاد و بحران ناکارآمدی، هرکس که بتواند اثبات کند کشور را بهتر اداره می کند می تواند به صورت بالقوه رئیس جمهور آینده ایران باشد. به همین دلیل هم چندان عجیب نیست که مردم از همین امروز منتظر محمدباقر قالیباف باشند که اسطوره و انگاره کارآمدی او با عناوینی چون "مرد عمل" به گوش می رسد. در این میان سایر اصول گرایان در شکل و شمایل سنتی شان و توهم رویایی اصحاب موتلفه که کلن از مرحله پرت هستند. افرادی مانند مصطفی پورمحمدی و محسن رضایی هم هیچ گاه بازیگر مهمی در سطح ریاست جمهوری نخواهند بود و تنها برای جور کردن قافیه رقابت به میدان می آیند و به کمتر از یک میلیون رای بسنده می کنند. رای اصلاح طلبان هم که در غیاب تشکیلات و کاندیدای ایده آل به نقدترین کاندیدای موجود یعنی همین قالیباف تعلق می گیرد که البته او هنوز دو رقیب دارد. اولی کسی از جنس جبهه پایداری است، جلیلی، لنکرانی و در مقایسی پایین تر حداد عادل که در رقابتی برابر البته در برابر قالیباف شکست خواهند خورد؛ هرچند آنها به خصوص جلیلی و حداد می توانند به طرقی دیگر رقیب مهمی برای قالیباف باشند. دومی هم فردی نزدیک تر به احمدی نژاد خواهد بود. اگرچه زمزمه کاندیداتوری مشائی این روزها کمتر به گوش می رسد اما در جمع حواریون احمدی نژاد، افرادی مانند هاشمی ثمره هم وجود دارند و اینها همی می توانند یک رقیب بالقوه انتخاباتی باشند؛ هرچند همه اینها نهایتن در مدل بازی احمدی نژاد در مقابل حاکمیت هم نقش های دوم و سوم می گیرند.

گروهی از اصلاح طلبان البته با رویکردی به انتخابات سال 76 و پیروزی غیرمتصور خاتمی اینگونه توجیه می کنند که خاتمی هم در چنین شرایطی وارد رقابت های ریاست جمهوری هفتم شد. این دوستان البته از این نکته غافل هستند که خاتمی محصول نارضایتی عمومی در دورانی بود که اتفاقن رقیب او مظهر همین نارضایتی به شمار می رفت. ضمن آنکه تشکیلات نیروی های چپ درون نظام تا این حد در حصار نیروهای امنیتی محصور نبود که برای جمع شدن چهار نفر دور یکدیگر هم محتاج توضیح به بازجو و قاضی باشند. اصلاح طلبان نه آن توان تشکیلاتی را دارند و نه کاندیدایی که تبلور نجات ملی از نارضایتی عمومی باشد (البته غیر از شخص خاتمی)، متغیری که کاملن و دربست در اختیار قالیباف است. از این رو حضور در این رقابت نابرابر، به سرمایه سوزی اصلاح طلبان منجر می شود و آنها را در نقش هایی که در آینده می توانند بازی کنند تضعیف خواهد کرد.

از همین روست که اصلاح طلبان به جای آنکه نقش خود را به یک کاندیدای حداقلی تقلیل دهند که شرط بندی روی او شرط بندی روی اسب بازنده است، بهتر است برای شرایط اقتضایی پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری آماده باشند که در آن نه قرار است قالیباف رئیس جمهور شود، نه احمدی نژاد و یارانش از صحنه سیاست ایران محو گردند و نه حاکمیت راضی می شود تا به دولت برآمده از جریان انحرافی بسنده کند. این آینده پر از پارادوکس است که موازنه سیاست را در ایران به حدی شکننده می کند که آنها که امروز از فتنه می نالند، فرداروز پس از انتخابات هزار بار دعا می کنند تا تنها همین به اصطلاح فتنه گران نجات بخششان باشند.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته