-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/26/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

ندای سبز آزادی ـ مصطفی خسروی: حدود دوماه از اجرای دور جدید تحریم های اقتصادی از طرف جامعه جهانی علیه ایران می گذرد، تحریم هایی که از اوایل سال 2012 و به دنبال عدم توافق میان ایران و کشورهای موسوم به 5+1 بر سر برنامه هسته ای ایران تصویب شد.

در طی این مدت که با مهلتی 6 ماهه برای برخی کشورهای غربی همراه بود، همواره نگرانی هایی دو سویه از اثار قطع ارتباط تجاری میان ایران و غرب وجود داشت، به ویژه آنجا که صحبت از ممنوعیت خرید نفت خام ایران به میان می آید، نمی توان نگرانی های کشور هایی که چندین دهه مشتری ثابت نفت ایران بوده اند را نادیده گرفت.

اما آنچه متاسفانه تا این لحظه رخ داده، حرکت طرفین این مجادله سیاسی- اقتصادی به سمت فضایی تاریک و مبهم است که کم کم می رود تا اخرین روزنه های آمید برای بازگشت طرفین  به شرایط اعتدال و اعتماد کور کند.

در همین ارتباط فرصتی دست داد تا بتوانیم در  گفتگوبی با دکتر مهرداد عمادی، مشاور خارجی اتحادیه اروپا به بررسی آثار این تحریم ها و راه های برون رفت از این انسداد اقتصادی-سیاسی بپردازیم. دکتر مهرداد عمادی در سابقه خود استادی دانشگاه، ریاست مرکز مطالعات اقتصادی و تجاری اروپا، مشاور وزارت صنایع و تجارت جمهوری چک (چک اسلواکی سابق) و سرپرستی برنامه شفاف سازی بانکی در روسیه را در سال های نه چندان دور برعهده داشته است.

متن کامل این گفت و گو در پی آمده است.

 

-          آقای عمادی با گذشت مدت نزدیک به دو ماه از آغاز دور جدید تحریم ها علیه ایران، اثرات ناشی از این تحریم ها را در اقتصاد ایران و اقتصاد کشور های تحریم کننده چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این تحریم ها توانسته رضایت خاطر کشور های اروپایی را فراهم کند؟ یا مخالفانی برای این نوع تصمیم گیری های یک سویه در غرب وجود دارد؟

اگر بخواهیم شاخص آثار این تحریم ها را مورد بررسی قرار دهیم  در هر دو سو  باید در مرحله اول در بخش انرژی مطالعه ای داشته باشیم، در مورد ایران، باید گفت این درست است که اتحادیه اروپا هیچ گاه بزرگترین خریدار نفت ایران نبوده  اما از منظر درآمد ارزی، اتحادیه اروپا شریک تجاری مهمی برای ایران بوده است، به دو دلیل، اول این که در مقابل خرید نفت به ایران ارز یورو پرداخت می کرد و یورو هم به عنوان یک ارز بین المللی، مقدار قابل توجهی دست ایران را برای خرید های خارجی بازمی گذاشت و همچنین در بخش سرمایه گذاری هایی که ایران قصد انجام آن را داشت درآمد های ارزی به یورو،  برای اقتصاد ایران بسیار مثبت بود، و همین دسترسی به یورو کمک می کرد که ایران بتواند در چهار چوب روابط تاریخی- تجاری خود  با کشور های مهم صنعتی در اتحادیه اروپا ارتباطات اقتصادی خود را با کشور هایی همچون آلمان، اتریش و ایتالیا حفظ کند.  این روابط تاریخی- تجاری برای شرکت های صنعتی ما در ایران بسیار مهم بودند چرا که آنها در مسیر انتقال تکنولوژی های مدرن با هزینه های کمتر یاری دهنده ما بودند، در عین اینکه شرکت های ایرانی هم یک جای پای موثری در تجارت خارجی کشورهای مثل آلمان و اتریش و ایتالیا و اسپانیا و ایرلند داشتند و روابط ما را با دنیای خارج تنوع می دادند. در این شرایط  ما نیز وابستگی بیش از حدی به هیچ یک از قطب های اقتصادی و یا یک کشور خاص نداشتیم. که مجموع این موارد را من به عنوان یک اقتصاددان گزینه مثبتی برای کشور می دانم.

اما وقتی  این تحریم ها اعمال شد تمام این جنبه های مثبت از دست ایران خارج شد، یعنی آن درآمد ارزی که به صورت یورو عاید ما می شد، بسیار بسیار کاهش یافت در حدی که اکنون این مقدار در حال رسیدن به صفر است. به دنبال این تحریم ها که باعث خارج شدن سرویس سوییفت یعنی سرویس پرداخت های بین المللی بانکی از دسترس شرکت های ایرانی شد، موجب شد تا جا پای تجاری ما در اتحادیه اروپا بسیار کوچک  و کوچک تر شود، اتفاقی که ارزیابی من از آن منفی و نگران کننده است.

 اما از دیگر سو، این ماجرا برای کشورهای اروپایی نیز بی هزینه نبوده و حتی می توان گفت برای بعضی از کشور ها پر هزینه نیز بوده است، به عبارت دیگر اگر آلمان را  از لیست کشور های تحریم کننده کنار بگذاریم (به عنوان کشوری که اقتصادش در حال شکوفایی بزرگی است و بالاترین نرخ رشد صادرات را از سال 1969 تا به حال داشته است) بقیه کشور ها با مشکلات متعددی مواجه شده اند. آلمان تقریبا با هزینه بسیار ناچیزی توانست جای خالی بازار ایران را با افزایش صادرات به کشور های دیگر  پر کند، اما کشورهایی مثل ایتالیا، اسپانیا، ایرلند و یونان، با توجه به فروش کالاهایی که به ایران داشتند و گستردگی بازار مصرفی ایران، کماکان نتوانسته اند جانشینی مناسب برای این بازار از دست رفته پیدا کنند تا  بتوانند صادرات خود را به کشور دیگری افزایش داده و آن بازار از دست رفته ایران را جبران کنند. به همین سبب آن میزان از فروشی که از دست داده اند، حالا  خود را به شکل پایین آمدن صادرات و پایین آمدن درآمد شرکت هایی که با ایران روابط تاریخی چند دهه یا دو دهه داشتنه اند نشان داده است. در حالی که پیش تر هر دو سوی این رابطه تجاری از یکدیگر بسیار بهره می بردند به خصوص کشور هایی مثل ایتالیا، اسپانیا و یونان، که امروز در شرایط شکننده ای به سر می برند، به خاطر این کاهش صادرات به ایران، الزاما فشارها و هزینه های بیشتری را باید متحمل شوند.

 این تنها مربوط بخش فروش کالاست، اما از سوی دیگر بحث خرید نفت خام هم مطرح است، کشور هایی مثل ایتالیا که دهه های متمادی، خریدار نفت ایران بودند و سیستم پالایش نفت شان در تبدیل نفت خام به فراورده های نفتی کم و بیش حدود 40 درصد زیربنایش وابسته به خرید نفت از ایران بود و روابط شان درخرید از ایران بسیار مثبت و بی تلاطم بود امروز دچار مشکلات عدیده ای شده اند.

 باید در نظر داشت که ایران به عنوان فروشنده نفت یکی از کشورهایی بوده  که از زمان تولد اوپک این مبادلات را بسیار خردمندانه مدیریت کرده و کمتر در چهار چوب اوپک تعهدشکنی کرده است. تهران همواره در روابط فروش نفتی که با کشورهای خریدار داشته سعی نموده تا حد ممکن در چهار چوب قرار داد در ثابت نگه داشتن قیمت نفت و به موقع تحویل دادن نفت خام به این کشور ها کوشا باشد. همه این ها باعث شده که ایران یک سابقه مثبتی در بین کشورهای اوپک داشته باشد، از همین رو، برای این کشور ها از دست دادن ایران به عنوان یک فروشنده قابل اطمینان  صدمه ای جدی به حساب می آید. مشکل دیگر اما، نبود جانشین مناسب به جای نفت خام ایران است، نفت ما یک نفت سنگین و با سولفور متوسط به بالا است و که نزدیک ترین جانشین آن نفت اورال صادراتی  روسیه است و یک مقداری هم نفتی که در آنسوی مرز در عراق در نزدیکی ایلام استخراج می شود. در این شرایط  روسیه نفت اورال خود را که پیش از این ارزان تر از نفت برنت (سبک و با کیفیت بالا) بود، با بهایی بسیار بالاتر از نفت برنت به فروش می رساند؛ عراق هم با وجود افزایشی که در تولید داشته نتوانسته جای خالی نفت ایران را پر کند؛ در نتیجه کشورهایی مثل ایتالیا و یونان و ... که خریدار نفت ایران بودند ناچار شدند که نفت های دیگری را خریداری کنند که شبیه نفت ایران نیست و این هزینه هنگفتی به پالایشگاه های این کشور ها تحمیل خواهد کرد، چرا که می بایست تمام سیستم فیلترهای نفتی و پمپ های فشار و...  تنظیم و تعویض شوند. در نتیجه برای کشور های خریدار (به جز آلمان) هزینه اجرای تحریم ها گزاف خواهد بود. به همین خاطر است که شاهد بودیم یک فرصت  6 ماهه بیشتر به بعضی از کشور ها داده شد تا به توانند خرید نفت را ادامه داده و به صورت موازی نسبت به یافتن جانشنین نفت ایران اقدام کنند. امروز نیربا این وجود اینکه مهلت  شش ماهه  تمام شده کماکان شاهد آنیم که برخی از شرکت های بازرگانی و صنعتی غربی کماکان از شرایط پیش آمده ناراضی هستند. من لازم می دانم که تاکید کنم اگر ما هر کاستی در اقتصاد ایران داشته باشیم که کم هم نیست، اما در مورد روابط خود با شرکای تجاری مان در اتحادیه اروپا همیشه روابطی مطمئنی فیمابین برقرار بوده چرا که ایران ارزش بسیاری به تکنولوژی که از اروپا گرفته داده و اینکه به ندرت سیاست را با تجارت مخلوط کرده و همیشه در پی آن بوده  که روابط از یک کانال دیپلماتیک بررسی شود و از آن طرف هم اتحادیه اروپا همواره به ایران به عنوان یک کشور بسیار تاثیرگذار و مهم در غرب آسیا اعتماد داشته است.

 این ها همه پارامترهایی بود که هر دو سو تا به امروز از آنها بهره می بردند اما حالا، این پارامترها برداشته شده و هر دو طرف در حال پرداخت هزینه هایی هستند که واقعا ضرورتی به قرار گرفتن در این شرایط نداشتند.

 

با توجه به مجموع شرایطی که برشمردید، فکر می کنید در صورت ادامه این روند کشور های غربی تا کجا می توانند به اعمال تحریم های یک جانبه ادامه دهند، ایا می توان به تغییر رفتار آنها در آینده امیدوار بود؟

در سطح شرکای تجاری ایران این نارضایتی هست و به نظر من هم یک شبه و یا در کوتاه مدت هم این احساس تغییر نخواهد کرد چرا که پیشتر هم اشاره کردم که  ایران یک شریک قدیمی برای این کشورها بود. اما واقعیت این است که یک اتفاق مهم در مورد این کشور ها رخ داده و فشار های سومی که در حال وارد شدن به اتحادیه اروپاست، باعث شده که صدای اعتراض آنها بی تاثیر شود. مثالی می زنم تا منظور از فشار های سوم را تشریح کنم: در سطح منطقه خلیج فارس دو کشور داریم که در ماه های اخیر سطح فعالیت هایشان را برای افزایش نگرانی در اتحادیه اروپا در مورد ایران بسیار بالا برده اند. خوب من زیاد  وارد جزئیات نمی شوم اما واقعیت این است  که اخیرا مواردی داشتیم که در یک ماه بیش از 5 یا 6 ملاقات بین نمایندگان سیاسی این کشور ها و مقامات مخلتف اروپایی رخ داده و تمامی آنها با این هدف بوده که بعضی از گفته های افراد در داخل کشور به شدت بزرگ نمایی شود. افرادی که عمدتا مسئولیت اجرایی نداشته  اما  خوب بعضی اوقات اظهاراتی می کنند که وقتی ترجمه شده و به خارج از کشور منتقل می شود، حساسیت های جهانی را افزایش می دهد. در واقع این کشور ها سعی می کنند تصویری هولناک از ایران به جامعه جهانی نشان دهند. همین ها باعث شده تا شرکت های اروپایی که شریک تجاری ایران بوده اند و اکنون از اعمال تحریم ها ناراضی هستند، وقتی به وزارت خارجه کشور خود شکایتی از اوضاع موجود، می کنند متاسفانه با هجمه ای از اطلاعات اغراق آمیز که توسط همسایگان ما ساخته و پرداخته شده مواجه می شوند که به غلط تبدیل به دغدغه های دیپلماتیک غربی ها گشته است.  در رتبه دوم یک اتفاق دیگر نیز رخ داده و آن گروه هایی که نمی خواهند روابط تجاری با ایران از بین برود و هنوز خواستار این هستند که زبان دیپلماسی، زبان اول حل مناقشات طرفین باشد کسانی هستند که نمی شود آنها را با یک لیبل و یا یک مارک خاص مشخص کرد ولی این افراد از یک سو در عموم، از منافع ایران دفاع می کنند اما در ملاقات های خصوصی با غربی ها، دائما در حال انتقال پیام هایی هستند مبنی بر این که "شما در ایران با فلان شخص یا فلان گروه مذاکره نکنید چرا که آنها مسئولیتی ندارند" و همین افتراق ها باعث شده که ما متاسفانه با دو ترکیب رفتاری  بسیار بسیار منفی در مورد ایران مواجه شویم و طبیعتا این مسائل مقداری فضا را در سطح اتحادیه اروپا نسبت به ایران منفی کرده است. به این موارد اضافه کنید فشاری که  لااقل از سوی گروه های تندرو در واشنگتن بر اتحادیه اروپا اعمال می شود. (در واشنگتن هم یک با نگاه ثابت و یک دست به ایران مواجه نیستیم، گروه هایی هستند که خواستار گفتار دیپلماتیک اند و البته گروه هایی هم هستند که معتقدند مذاکره با ایران به نتیجه نرسیده و دیگر نیازی به ادامه گفتگو نیست.) درهرحال، این گروه ها فشار های خاص خودشان را به اتحادیه اروپا وارد می کنند. در نتیجه این گونه نیست که کسی در اتحادیه اروپا (به جز گروه های خاص که توضیج دادیم) خواستار کوچک شدن نقش ایران در  تجارت خارجی با اتحادیه اروپا و یا از بین رفتن منبع سوخت قابل اتکا و مطمئن برای اتحادیه اروپا باشند، ولی سه ترکیبی که اشاره کردیم، به خصوص رفتار آن دو کشور منطقه،  که رفتار بسیار مخربی تا امروز داشته اند، باعث شده که عملا انگیزه برای بازسرگیری مکانیزم مثبت و سازنده (مکانیزمی که در آن  همه مشکلات را بر روی میز گداشته شود و بدون پیش داوری  مذاکره ای صورت گیرد) بسیار ضعیف شده است.

به نظر من بزرگترین صدمه ای که در دو ماه اخیر به کشور ما وارد شده، کم شدن درآمد ارزی حاصل از فروش نفت به اتحادیه اروپا و یا حتی کم شدن خرید کالاهای صنعتی توسط ایران نبوده، بلکه بیشترین آسیب آنجایی متوجه ما شد، که یک رابطه بسیار مثبت و تاریخی با بیش از 230 سال سابقه تجاری با اروپای غربی (اتحادیه اروپا فعلی) که از  زمان قاجار تا امروز ادامه داشته، به شدت آسیب دیده و  متاسفانه میزان این آسیب به اندازه ای است که به واقع امروز در بعضی رده ها ایران را به عنوان یک کشور درجه سوم در منطقه می بینند.

 

اگر بخواهیم نگاهی به وضعیت امروز اقتصاد کشور داشته باشیم، آثار تحریم ها را  با توجه به نابسامانی هایی که در حوزه های مختلف اقتصادی (نوسانات نرخ ارز، گرانی های بی سابقه، افزایش نرخ بیکاری، تعطیلی کارخانه ها و ...)   چگونه می توان تحلیل کرد؟

من تصور می کنم لااقل بر مبنای داده های اقتصادی که داریم، مقداری از این نابسامانی ها در سطح اشتغال و تولید مربوط به تحریم هاست و اگر بخواهم توضیح بیشتری بدهم، افزایش بهای بعضی از این کالاها که به راستی از نظر مصرف شهروندی مهم هستند و اصولا جزیی از حقوق شهروندی محسوب می شوند (مثل مواد غذایی یا دارویی یا حساسیت خود من یعنی سخت افزارها و ابزاری که بیمارستان ها  احتیاج دارند) تا حدودی مربوط به تحریم هاست. ولی در بدبینانه ترین شرایط من بیش از یک سوم از مشکلات را مربوط به تحریم ها نمی بینم، اخیرا آقای لاریجانی رئیس مجلس گفته بودند «شاید 20 درصد اثر تورمی که در بازار می بینیم مربوط به تحریم ها باشد» که به نظر من این حرف بی پایه ای نبود. قبل از این اظهارنظر هم ماه ها بود وقتی که اقتصادانان در بین خود صحبت می کردند دامنه ای بین یک پنجم تا یک سوم از اثر تورمی را متوجه تحریم ها می دانستند و مابقی را ناشی از مشکلات عدیده در سیستم مدیریت  اقتصاد کشور می دیدند. این یک واقعیت غیرقابل گریز است برای کشورمان، چرا که مدیریت اقتصادمان چه در سال های ابتدای انقلاب، چه در دوران جنگ و چه بعدها به مقدار قابل توجهی از حضور کارشناسان زبده بهره مند بود، اقتصاددان های بسیار برجسته و خوبی داشتیم و داریم که هنوز هم در ایران هستند به ویژه در سطح دانشگاه ها، ولی افسوس که تعداد زیادی از آنها دیگر بر سر امور نیستند. این افراد ارزیابی های خوبی ارائه می کردند  و در سازمان هایی مثل مدیریت و برنامه و بودجه و شورای پول اعتبار و در سطح مشاورت وزرا و .... فعالیت داشتند و اثرگذار بودند. من به عنوان یک اقتصاددان همواره با دیده تحسین به این افراد در داخل کشور نگاه می کردم و می کنم، چرا که با توجه به محدودیت هایی که با آنها مواجه بوده اند، برای شرکت در کنفرانس های دانشگاهی و پژوهشی و ... کیفیت کارشان به راستی بسیار بالا بوده و هست؛ اما چه سود که اینان دیگر نیستند، و به صورت  سیستماتیک این کارشناسان  حذف شده اند. نمونه بارز این حذف را در تصمیم انحلال سازمان مدیریت و برنامه دیدیم، مجموعه ای که بیش از نیم قرن حضور و تجربه داشت و یک سرمایه بزرگ انسانی و مدیریتی در آن به فعالیت می پرداخت. همان موقع کسانی بودند که احساس خطر کردند که این حادثه نه تنها شفافیت را در عرصه اقتصاد کشور کمرنگ می کند، بلکه کیفیت تصمیم گیری های اقتصادی را به شدت کاهش خواهد داد و من به عنوان یک شهروند از 76 میلیون ایرانی، اگه بخواهم از بیرون کشور نگاه کنم تصورم این است که شاید 70 درصد افزایش بی کاری و ارتجاع تورمی که امروز در ایران می بینیم به ویژه در سطح بهای کالا های  بنیادین مثل موادغذایی و دارو ها به خاطر مدیریت غیرکارشناسی است  که در سطح اقتصاد کلان داشته ایم. می شد اقتصادانان بر سر کار باشند ولی خوب ارزیایی هایی که می دادند اگر با تصمیم گیری های سیاسی یک سیستم اجرایی تفاوت می داشت، آن وقت گفتگویی بین شان شکل داد، این روندی است  که در غرب هم رواج دارد. در غرب هم هرچه اقتصاددان ها بگویند، عقل سیاسی ملزم به پذیرش نیست اما این که شما یک باره این نهاد های مدیریتی و مشورتی را حذف کنید، تنها با یک حادثه در جهان مشابهت می کند، شاید نه به این شدت اما این حادثه تنها در کامبوج رخ داد، در زمانی که در تصفیه ی روشنفکران و آکادمیسین ها، کسانی که دارای تحصیلات دانشگاهی بودند حذف شدند، آن هم مسلما می دانید که چه آثار سوئی بر کامبوج داشت. ولی در ایران متاسفانه ما هیچ وقت درک نکردیم که پیامدهای آن تصمیم مبنی بر کنار گذاشتن کارشناسان اقتصادی تا چه حد می توانست زیان بار باشد، ارجاع تان می دهم به همان آمار دو سوم، یا 80 درصد اثر نرخ تورمی مد نظر آقای لاریجانی که می دانیم حاصل از تحریم ها نیست، بلکه ناشی از همین سوء مدیریت هاست.

 

خوب اقای عمادی، به عنوان سوال آخر با توجه به مجموع مشکلاتی که کشور در عرصه بین المللی و همچنین در مدیریت داخلی با آن مواجه است، به نظر می آید، اقتصاد ما در آینده نزدیک با بحران های متفاوتی روبرو خواهد شد، شما چه راه حلی را برون رفت از این فضا در شرایط فعلی توصیه می کنید؟

من در اینجا یک ارزیابی خواهم داشت که مسلما بعضی ها در ایران آن را یک تابو می دانند اما در واقع اگر ما امروز نتوانیم عریان و بی پرده با هم صحبت کرده و مشکلات را ارزیابی کنیم، شاید هزینه ای که بعدها خواهیم پرداخت، بسیار بالا تر از حد تصور ما باشد، من  حتی اگر در سال 1331 که متولد شده بودم، اگر برسر کار می بودم این تحلیل را هم آن زمان در مورد ملی شدن صنعت نفت می دادم. واقعیت این است  که در شرایط فعلی، ما در روابط خارجی دست بالا را نداریم، چه به خاطر مسائل جهانی و چه به خاطر مسائل منطقه و یک مقدار هم به خاطر تصمیم هایی که ما نمی توانیم بگیریم. الان همان گونه که مطرح شد ما با یک سری مشکلات جدی مواجه هستیم و باید بدانیم که این ها را چگونه می توانیم مدیریت کنیم.

 در مرحله اول ما باید بپذیریم که در سطح روابط با آژانس، می بایست به نحوی اعتمادسازی کنیم که آژانس تبدیل به صدای ما شود، باید به آن مرحله ای برسیم از نظر ایجاد رضایت در مورد درخواست های آژانس، که  وقتی گزارشی آژانس از فعالیت های ایران ارائه می دهد، هیچ کس دیگری از قطب های سیاسی یا اقتصادی یا .... نتوانند در مقابل گزارش آژانس علامت سوالی قرار دهند، چه در مورد پروژه های هسته ای ایران در برنامه تولید برق، چه در مورد غنی سازی و در مورد حتی پروژه های تحقیقاتی مان. لزوم این مسئاله امروز بیش از پیش احساس می شود و این چیزی نیست که ما واقعا بتوانیم تاخیری در آن  داشته باشیم، پارامتر هایی که الان در سطح جهان در مورد ایران مورد استناد هستند و قبلا هم به آنها اشاره کردیم حاکی از آن است که فرصت چندانی نداریم، این نه نشانه شکست خوردن ایران است و نه نشانه کوتاه آمدن، چون ما در شرایطی هستیم که متاسفانه دست بالا را نداریم و شرایط به گونه ای که ما مطلوب می پنداشتیم نیست. هر کشوری در تاریخش از این مراحل گذشته، اما کشورهایی به ثبات رسیده اند، که در یک همچین موقعیتی، پافشاری بر روی مواضعی که امکان رسیدن به آن را نداشته اند را کنارگذاشته و آن مرحله حساس را گذرانده اند، خود را و اقتصاد زیر بنایی کشورشان را باز سازی کرده اند و بعد آمده اند از موضعی پرتوان تر منافع خود و صدای خود را  پیش برده اند، و این به نظر من گام اول است، هر کس راه دیگری بگوید به نظر من ارزیابی اش غیر واقعی است. تاکید می کنم که ما باید این را بپذیریم که برای حفط منافع استراتژیک و ملی کشور در این زمان لازم است که آژانس را راضی نگه داریم، به نحوی که گزارش آژانس از فعالیت های ایران به شورای امنیت یک گزارش مثبت و سازنده باشد، و این گام اول است.

گام دوم باز هم ممکن است مقداری ایجاد آزردگی کند ولی من از هر زاویه ای که نگاه می کنم نمی توانم ورود گسترده شرکت هایی که مربوط به نهادهای امنیتی و نظامی هستند به اقتصاد را مثبت ببینم، حتی اگر ما در اقتصاد زمان جنگ هم باشیم. اگر به وضع کشور های دیگر هم نگاه کنیم می بینیم در زمان جنگ هم اتکا به شرکت ها و بخش خصوصی بالا رفته است و اتفاقی که آنجا رخ داده، در بخش توزیع و تصمیم گیری دولت صدای بیشتری و سهم بیشتری داشته اما تجارت خارجی و تولید صنعتی همواره در همه کشور ها چه در زمان جنگ جهانی دوم در آمریکا و ژاپن و چه بعد از آن هیچ وقت به دست ارتش و پلیس و نیروی امنیتی سپرده نشده، چون اصولا در سطح تخصص آنها نیست. واقعیت این است که نمی توان از یک افسر نظامی که ممکن است انسان بسیار پر توانی هم باشد به همان خوبی که یک بازرگان با دو دهه سابقه بازرگانی و تجارت با اتریش و ژاپن و .... انتظار فعالیت اقتصادی داشت به علاوه این که ما با تحریم هایی مواجه هستیم که  اسم سپاه مستقیم در آن ها ذکر شده و این ها می تواند هزینه های مضاعفی برای کشور و منافع ملی ما به همراه داشته باشد.

 به نظر من این عقب نشینی نیست حالا ممکن است این حرف ها از سوی افرادی که مایل نیستند راه چاره ای نشان شان داده شود نگران کننده باشد، اما در واقع بسیاری از این مسائل کشور را در کم اثر کردن گزدندگی تحریم ها یاری می دهد، تا بتوانیم به صورت مثبت شرایط را مدیریت کنیم. باید نشان دهیم که در مملکت بخش خصوصی  داریم، بخش خصوصی که بازرگانان و تجار و مدیران صنعتی ایران هستند و ما می توانیم کار را به دست آن ها که دهه های متمادی است کشور را یاری داده اند بسپاریم.  من به آثار مثبت فعال شدن مجدد بخش خصوصی در شرایط فعلی باور دارم.

در مرحله سوم ما باید بپذیریم که با توجه به پارامتر های جهانی، برای یک دوره حدودی 5 ساله، کشور ما  به یک ریاضت اقتصادی سیستماتیک، نه اجازه دادن به کانال های تورمی، نیازمند است. مثلا باید ورود کالاهای لوکس را به ایران متوقف کرد، چرا که نیازی نیست. ما در شرایط بسیار جدی و خطیری از نظر اقتصادی هستیم، درآمد نفتی کاهش یافته، بازدهی حوزه های نفتی ما به شدت کاهش یافته، البته این ها گذار خواهد بود و به این شکل نخواهد ماند اما امروز احتیاج داریم به این ریاضت اقتصادی. در این شرایط هیچ نیازی به ورود  کالاهای الکترونیکی لوکس، که فقط افرادی با درامد بالا امکان تهیه آن را دارند، یا ماشینهای لوکس یا ... نداریم. ما الان باید به حداکثر صرفه جویی در مورد ارز محدودی که در دسترس داریم فکر کنیم، باید آغاز کنیم و اگر این روند را  فردا هم شروع کنیم باز هم دیر است. ما باید بتوانیم حداکثر صرفه جویی را در ارز محدودی که در اختیار داریم انجام دهیم، تا بتوانیم از آن در کارهای صنعتی که زیر بنا و اسکلت صنعت کشور هستند و تهیه کالاهای مصرفی که برای تمام شهروندان مهم و ضروری هستند همچون مواد غذایی و دارو هزینه کنیم.

 اگر خارج از این سه بخواهیم دنبال پیدا کردن راه حل باشیم به نظر من ریشه یابی مشکلات نکرده ایم و رفته ایم به سمت به مدیریت اثرات این تحریم ها، در صورتی که ما باید به ریشه ای که این اثرات را ایجاد کرده بپردازیم و به هیج وجه هم دنبال این نباشیم که حالا مقصر چه کسی بوده و .... همان طور که در ابتدا هم اشاره کردم بحران اقتصادی آینده بسیار بسیار جدی است و من اینجا مثل همه ایرانی ها که نگران وضع کشورشان هستند می گویم  پارامتر های بین المللی هیچ کدامشان در حال حاضر به سود ما نیست. ما نیاز داریم به  یک مدیریت خردمندانه، مدیریتی که در آن به سرعت بتوانیم  بحران را به زیر خود بکشیم، البته مدیریت منظورم مدیریت امنیتی نیست بلکه مدیریت کارشناسانه است. و در مرحله دوم آن منابعی که در خارج از مرزها ایجاد هزینه می کنند برای سیاست خارجی و تجارت خارجی را از سر راه بر داریم، که سر خط حل آنها را می توانیم از آژانس شروع کنیم. اگر ما مشکل را از آزانس حل کنیم آنگاه لابی زیاده خواه در اسرائیل و کسانی که با ایران مشکل دارند در منطقه و آمریکا و بریتانیا  و...  صدایشان بسیار بسیار کم نوا خواهد شد.

در پایان باز هم باید تاکید کنم که زمان به سود ما نیست، ما هر چه زودتر این سه گام را برداریم هزینه ها را کم کرده ایم و سود بیشتری را در زمان کمتری به دست خواهیم آورد.


 


ندای سبز آزادی ـ احمد جلالی فراهانی: سخنان آیت الله خامنه ای در سومین روز امرداد ماه داغ و تابنده، درباره لزوم بازنگری در سیاست کنترل جمعیت و ضرورت افزایش ضریب رشد جمعیت ایران، نشانی آشکار از ضعف کارشناسی و فاصله محاسباتی رهبر جمهوری اسلامی و مشاوران اقتصادی و اجتماعی اش، در برآورد چالشها و گرفت و گیرهای کشور با واقعیات تلخ و گزنده حاکم بر جامعه ایران و ایرانیان دارد. 

آیت الله خامنه ای که در دیدار با جمعی از مقام‌های دولتی و حکومتی ایران، سخن می گفت ضمن تشریح چالش‌های بین المللی و اقتصادی کشور و اعلام اصرار خود بر ادامه سیاستهای هسته ای فعلی جمهوری اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود بر لزوم بازنگری در سیاست کنترل جمعیت تاکید کرد و با خطا توصیف کردن ادامه این سیاست گفت: "بررسی های علمی و کارشناسی نشان می دهد که اگر سیاست کنترل جمعیت ادامه پیدا کند، به تدریج دچار پیری و در نهایت کاهش جمعیت خواهیم شد."

رهبر جمهوری اسلامی از مسئولان، صاحبان رسانه ها و روحانیون خواست تا با جدیت در جهت "فرهنگ سازی" مقتضی اقدام کنند.

البته این نخستین باری نیست که آیت الله خامنه ای نسبت به افزایش جمعیت کشور ابراز علاقه می کند. چنانکه در  ۱۶ مرداد سال گذشته در ديدار با «مسئولان ارشد نظام» به صراحت گفته بود: "من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داريم می تواند صد و پنجاه ميليون نفر جمعيت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعيتم."

 

بررسی های علمی و کارشناسی چه می گویند؟

همزمان با سخنان آیت الله خامنه ای درباره ضرورت بازنگری در سیاست کنترل جمعیت، در سومین روز امرداد سال جاری، اما سخنان ریيس مرکز آمار ايران منتشر شد که طی نشستی رسانه ای اعلام کرد که جمعيت کشور از "۳۳ ميليون و ۷۰۸ هزار و ۷۴۴ نفر در سال ۵۵" به "۷۵ ميليون و ۱۴۹ هزار و ۶۶۹ نفر در سال ۹۰" افزايش يافته است.

عادل آذر در ادامه این نشست همچنین اضافه کرده است که با وجود آنکه جمعيت ايران طی سال های ۸۵ تا ۹۰ جمعیت ایران بيش از "چهار ميليون و ۶۵۳ هزار نفر" بيشتر شده است و بنا به محاسبات علمی صورت گرفته در مرکز آمار ایران، «نرخ رشد جمعيت» از «۱.۶۲ درصد» در سال  ۸۵ به «۱.۲۹ درصد» در سال نود کاهش یافته است.

گرچه در این نشست خبری رئیس مرکز آمار ایران، آمار دقیقی از وضعیت نرخ رشد جمعیت در ایران ارائه کرده است اما آنچه در سخنان آقای آذر مشهود است، فقدان اعلام آمارهای واقعی از «اشتغال»، «تورم»، «نرخ رشد» و ديگر آمارهای اقتصادی و اجتماعی است که رابطه مستقیمی با افزایش یا کاهش امید به زندگی و در نتیجه آن نرخ رشد جمعیت هر کشوری دارد.

این موضوع البته واقعیت دارد که نرخ رشد جمعیت در ایران کاهش چشمگیری داشته ولی نکته ای که در سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی تعجب برانگیز است، اصرار وی بر ضرورت افزایش نرخ رشد جمعیت کشور، با وجود اذعان وی به افزایش بی سابقه مشکلات و بحرانهای شدید اقتصادی ناشی از ادامه سیاستهای هسته ای و حقوق بشری جمهوری اسلامی است.

او در همین سخنرانی در حالی خواهان بازنگری مسئولان در سیاستهای کنترل جمعیت و ضرورت افزایش نرخ رشد جمعیت کشور می شود که دقایقی پیش از آن خطاب به مسئولان ارشد جمهوری اسلامی ضمن اعتراف به افزایش مشکلات اقتصادی ناشی از افزایش تحریمها می گوید: "باید با توکل بر خدا، افزایش خطرپذیری، استفاده از تدبیر و درایت، راه مقاومت { اقتصادی }را ادامه داد." یا در جایی دیگر می گوید: "هدف دشمن از فشارهای اقتصادی در شرایط کنونی، لطمه زدن به رشد و رفاه ملی و ایجاد مشکل برای مردم بمنظور دلسرد و جدا کردن آنان از نظام اسلامی است."

طنز تلخ موجود در سخنان آیت الله خامنه ای گفتار متناقض او در یک سخنرانی است. رهبر جمهوری اسلامی در این سخنان از یک سو از مردم ایران می خواهد "موضوع پرهیز از اسراف و استفاده از تولیدات داخلی را جدی بگیرند"، و از سوی دیگر به مسئولان ارشد می گوید که آنها "باید با جدیت در سیاست کنترل جمعیت تجدید نظر کنند."

ظاهراً در دستگاه طویل بیت رهبری مشاور منصف و بی طرفی نبوده که به آیت الله خامنه ای یادآوری کند، پرهیز از اسراف معنایی جز کاهش هزینه برای خانوار ایرانی ندارد و متولد شدن فرزند بیشتر یعنی افزایش هزینه بیشتر!

 

جمعیت و اقتصاد 

سالیان سال است که کارشناسان و خبرگان علم اقتصاد و مردم شناسان قهار شعارشان " فرزند کمتر و زندگی بهتر" است. همین شعار ساده اما عمیق نشان دهنده رابطه مستقیم میان افزایش نرخ رشد جمعیت و افزایش گرفتاریهای اقتصادی کشورهای جهان است. 

نخستین بار اين آدام اسميت بود که گفت: " نيروي کار هر کشور بخشي از ثروت ملي آن کشور محسوب مي‌شود که بايد از تمام وسايل و امکانات رفاهي زندگي برخوردار گردد." مالتوس و ريکاردو نيز ازجمله کساني بودند که خطرات ناشي از افزايش بي‌رويه جمعيت را گوشزد کردند. مالتوس معتقد بود جمعيت با تصاعد هندسي و مواد غذايي با تصاعد عددي افزايش مي‌يابد. یعنی پس از گذشت زمان کوتاهي ميان اين دو شکاف بزرگي پديد مي‌آيد و به­علت کمبود مسکن و غذا، بشر در معرض نابودي قرار مي‌گيرد. بحرانی که امروز روز جهان با آن روبروست افزایش جمعیت و کاهش امکاناتی نظیر خوراک و پوشاک و کار و رفاه اجتماعی برای همه مردم به اندازه متعادل است و ظاهراً آیت الله خامنه ای و مشاوران علمی و اقتصادی اش از همین نظریه ساده غافل مانده اند.

بر این مبنا باید از رهبر جمهوری اسلامی پرسید چطور می شود با همه دنیا بر سر مسائلی نظیر انرژی هسته ای و رعایت حقوق بشر به جنگ رفت و تمام تحریمهای شدید اقتصادی را به جان خرید و همزمان با اصرار بر کنار گذاشتن کارشناسان و دلسوزان و متخصصانی که خود را بیش از آنکه متعهد رهبری بدانند، وفادار به توسعه و پیشرفت کشور می دانند، امر به افزایش جمعیت کشور کرد.

ظاهراً هنوز که هنوز است آیت الله خامنه ای و مشاورانش معنا و مفهوم توسعه واقعی و رابطه آن به افزایش نرخ رشد جمعیت را درک نمی کنند. طبق تعريف اقتصاددانان بزرگی نظیر "پيتر دورنر" توسعة اقتصادي یعنی" بسط امکانات و پرورش قابليت‌هاي بشري که براي جلوگيري از فقر، ضروري است." يعني تقليل دامنة فقر عمومي، بي‌کاري و نابرابري ملازم با توسعه اقتصادي است. رهبر جمهوری اسلامی شاید نمی داند که توسعه اقتصادي فرايندي است که در طي آن بنيانهاي اقتصادي و اجتماعي يک جامعه کاملاً دگرگون مي شود به گونه اي که حاصل آن در درجه اول کاهش نابرابريهاي اقتصادي و تغييراتي در زمينه هاي توليد، توزيع و الگوهاي مصرف يک جامعه خواهد بود. به بيان ديگر، توسعه اقتصادي فرايندي است که يک جامعه را از يک مرحله به مرحله بالاتري از پيشرفت اقتصادي که متناسب با ارزش‌های آن جامعه است، مي رساند.

آیت الله خامنه ای و مشاوران ارشدش فراموش کرده اند که تجربه کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم نشان می دهد که رشد سريع جمعيت در این کشورها، فرایند توسعه اين کشورها را با مشکلات متعددي مواجه ساخته است. توسعه نه تنها از ابعاد کمي جمعيت و در نتيجه از افزايش تقاضا براي غذا، مسکن، شغل، خدمات، آموزش، بهداشت، انرژي و ساير نيازمندي‌هاي زيستي تأثير مي‌پذيرد، بلکه تغييرات نرخ رشد جمعيت و افزايش سريع آن در برخي مقاطع نابساماني‌هايي در برنامه‌ريزي‌هاي اقتصادي و اجتماعي ايجاد کرده و بر بخش‌هاي خدماتي و توليدي فشار مضاعف وارد مي‌كند.

مهم‌ترين پيامد منفي رشد سريع جمعيت عبارت‌اند از: تقليل درآمد سرانه، افزايش تقاضاي اشتغال و بي‌کاري، افزايش شتابان تقاضاي مصرف توليدات و خدمات (در قالب افزايش تقاضاي مواد غذايي، افزايش تقاضا براي مسکن، افزايش تقاضا براي آموزش و پرورش، افزايش تقاضا براي خدمات بهداشتي و درماني و افزايش تقاضا براي انرژي) كه در نهايت باعث توسعه نامتعادل و تقليل کيفيت مي‌گردد.

شاید باید یک بار دیگر شاخصهای توسعه یافتگی یک کشور را برای رهبر جمهوری اسلامی و حاکمانی نظیر محمود احمدی نژاد یادآور شد که عبارتند از:

1- داشتن درآمد کافي براي خانوارها، به طوري که بتوانند بستة معيشتي خود را که شامل حداقل غذا، سرپناه، پوشاک و بهداشت و درمان مي شود فراهم کنند.

2- داشتن کار براي سرپرستان خانوارها، اشتغال و کار نه فقط تضمين کنندة حداقل معيشت براي افراد مي‌تواند باشد، بلکه بدون داشتن کار و شغل، افراد نمي‌توانند استعدادهاي خود را بروز داده و آنها را شکوفا کرده و در زندگي از نظر مادي و معنوي پيشرفت کنند. کار موجب اعتماد به نفس و بروز احساس نشاط و شور زندگي در افراد مي شود.

3- افزايش دسترسي افراد به آموزش و ازدياد نرخ باسوادي در جامعه؛

4- برخورداري عموم افراد جامعه از امکانات و فرصت مشارکت در ادارة جامعه و حکومت.

5- استقلال ملي، به اين معني که دولتهاي ديگر نتوانند بر تصميمات دولت ملي تأثير و يا نفوذ داشته باشند.

آیت الله خامنه ای نمی گوید کدام یک از موارد فوق در کشور ما مهیاست که بتوان بر مبنای آن دل به افزایش نرخ رشد جمعیت بست.

 

فقط یک مورد

برای اثبات از ضعف کارشناسی و فاصله محاسباتی رهبر جمهوری اسلامی و مشاوران اقتصادی و اجتماعی اش، در برآورد چالشها و گرفت و گیرهای کشور با واقعیات تلخ و گزنده حاکم بر جامعه ایران و ایرانیان، می توان به موضوع بیکاری و شرایط دشوار اشتغال در ایران اشاره کرد. 

رجوع بی طرفانه و غیرمغرضانه به آمارها و ارقام ارائه شده از سوی منابع رسمی جمهوری اسلامی در سالیان اخیر و بویژه در هفت ساله روی کارآمدن محمود احمدی نژاد – با حمایت مستقیم شخص آیت الله خامنه ای – نشان می دهد که با وجود رشد بی سابقه قیمت نفت در جهان وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم ایران روز به روز وخیم تر شده است. نمونه آخر این وخامت حال، اوضاع نابسامان قیمتها و گرانی بی سابقه ارزاق عمومی مردم بویژه خوراکی نظیر مرغ است. تا جائی که کار به اعتراضات خیابانی مردم – مورد نیشابور – کشیده است.

با این همه بنا به آمارهایی که از ده ها فیلتر گذشته، در حال حاضر نزدیک به یک چهارم از نیروی کار ایران فاقد اشتغال و بیکار است و با وجود اینکه حدود ۷۰ درصد جمعیت ایران زیر ۳۵ سال سن دارند اما  مرکز آمار ایران میزان بیکاری جوانان را ۲۱٫۸ درصد اعلام کرده که تقریباً دو برابر نرخ متوسط بیکاری در ایران است.

بنا به گزارش بانک مرکزی ایران در سال ۱۳۸۹، ۲۲٫۵ درصد از خانواده‌های ایران بدون فرد شاغل، ۵۵٫۴ درصد دارای ۱ فرد شاغل، ۲٫۱۷ درصد دو فرد شاغل و ۴٫۹ درصد دارای ۲ و بیشتر فرد شاغل بوده‌اند. این در حالی است که بنا بر همین گزارش در سال ۱۳۹۰، هشتصد هزار فرصت شغلی از دست رفته که معادل ۱۸ میلیارد دلار تولید بوده ‌است.

از سوی دیگر بر اساس آمار رسمی، تعداد بیکاران ایران بین سه تا سه و نیم میلیون نفر است اما کارشناسان آمار بیکاران را بیشتر از چهار میلیون نفر برآورد می‌کنند. این در حالی است که هر ساله دست کم حدود هشتصد هزار نفر وارد بازار کار ایران می‌شوند و ایران توان کافی برای پاسخگویی به این حجم از متقاضیان کار را ندارد. کارشناسان اقتصادی بر این باورند که ایران برای این که بتواند بیکاری را کنترل و نرخ آن را کاهش دهد باید سالانه بیشتر از یک میلیون شغل بوجود آورد. در حالی که در طول سال‌های اخیر به طور متوسط نتوانسته برای بیشتر از ۵۵۰ هزار نفر شغل ایجاد کند. بنا به بررسی های علمی کارشناسان اقتصادی، حکومت در ایران برای غلبه بر مشکل بیکاری، نیازمند رشد اقتصادی بالای هفت درصد است اما در طول چند سال گذشته متوسط رشد اقتصادی در حد پنج درصد بوده‌است.

اعلام همزمان نرخ رشد جمعیت از سوی رئیس مرکز آمار ایران و سخنان آیت الله خامنه ای در سومین روز امرداد داغ و سوزان سال جاری، نشان از خیلی چیزها دارد؛ یکی از آنها ناآشنایی رهبر جمهوری اسلامی و مشاوران ارشدش با اصول بدیهی علم اقتصاد است. با این همه مردم آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار نشان از هوش بالا و ذکاوت اقتصادی مردم ایران دارد و فاصله گرفتن آنان از شعار زدگی و عوامگرایی. این آمار نشان می دهد اصرار هفت ساله رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد در میان عامه مردم خریداری نداشته و ندارد؛ آنان بی توجه به فرامین ماورایی مقامات ارشد نظام درباره آینده اقتصادی خانوار خود تصمیم می گیرند. گرچه کاهش نرخ رشد جمعیت می تواند مضراتی هم برای کشور در آینده خواهد داشت اما مسئول این پیامدها نه مردم ایران، بلکه کسانی هستند که با فروش نفت و گاز و خاک و آب ایران، به جای بسط پایه های توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور به بسط قدرت و حکومت خود می اندیشند.

 


 


علی مزروعی

اینروزها در درون جامعه ایران چه می گذرد؟ پاسخ به این سئوال بسیار دشوار است اما درعین حال شاهدیم هر یک از افراد و گروه های سیاسی، از مقامات عالی نظام بگیر تا براندازان، براساس برداشتی که از اوضاع دارند بآسانی پاسخ به این سئوال می دهند. مقامات عالی، جامعه را در حال پیشترفت های علمی و فتح قله ها می بینند و می گویند البته اگر دراین مسیر مشکلاتی هم باشد کشور از آن عبور خواهد کرد، در آنسوی سرنگونی طلبان اوضاع کشور را وخیم ارزیابی کرده و جامعه را در حال فروپاشی و انفجار توصیف می کنند و اینکه تشدید فشارهای خارجی و بحرانهای داخلی بزودی موجبات سقوط نظام خواهد شد. در این میانه واقعا روند اوضاع به کدام سمت و سو است؟ و نسبت ایندو پاسخ با واقعیت جامعه ایران چیست؟

بنظرم مهمترین مشکلی که در این باره وجود دارد اینکه شناخت واقعیت جامعه ایران، همچون همه جوامع استبدادی، حتی از طریق پژوهش های میدانی و نظرسنجی ممکن و شدنی نیست. حاکمیت دیرینه استبداد در سرزمین ما، و سوگمندانه بازتولید دوباره آن پس از رخداد انقلاب اسلامی در قالب استبداد دینی، بیماریهایی را در زندگی فردی و اجتماعی ما ایرانیان رقم زده است که ازجمله آنها دو یا چند شخصیتی بودن، ریا و نفاق و تملق و...است. این بیماریها که باید آنها را نوعی واکنش دفاعی و منفی نسبت به استبداد حاکم قلمداد کرد باعث شده است که از طرق معمول و رایج نتوان به کنه ذهن و عقاید و باورهای شهروندان ایرانی و نوع رفتار آنها در مواجهه با حوادث واقعه پی برد و به عبارت دقیق تر رفتار جامعه ایران پیش بینی پذیر نیست، و اینرا براحتی می توان از رخدادهای تاریخی بزرگی که ذیل همین پیش بینی ناپذیری در ایران رخداده اند، دریافت.

رخداد انقلاب اسلامی درست در زمانی بوقوع پیوست که محمد رضاشاه ایران را جزیره ثبات خاورمیانه و کشوررا در حال ورود به دروازه های تمدن بزرگ توصیف می کرد. او که ایران را پنجمین قدرت نظامی دنیا و برترین قدرت منطقه می دانست و با اعتماد بنفسی کامل حتی دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم را منحل و حزب واحد رستاخیز را براه انداخت و اعلام کرد که هرکه نمی خواهد عضو این حزب شود پاسپورت بگیرد و از کشورخارج شود، و خلاصه در اوج قدرت و درآمد نفتی ناگهان مواجه باسیلی از اعتراضات مردمی شد که حتی در خیال او و همه دستگاههای امنیتی و نظامی و اداری تحت امرش نمی گنجید. نوشته اند وقتی او با هلی کوپتر بر فراز تهران راهپیمایی عظیم مردم بمناسبت عید فطر سال 57 را مشاهده کرد نمی توانست باور کند اینها شهروندان ایرانند که اینگونه در مخالفت با رژیم پهلوی به میدان آمده اند، و شاید همین عدم باور بود که کار را به دست نظامیان سپرد و آنها فاجعه 17 شهریور و بدنبالش اعلام حکومت نظامی را آفریدند اما اینها نیز چاره کار نکرد و ناچار شاه درآبانماه 57 به میدان آمد و اعلام کرد:" مردم من صدای انقلاب شما را شنیدم" اما دیگر دیر شده بود و سیل انقلاب آنچنان دامنگیر شده بود که نظام سلطنتی 2500 ساله را در ایران جارو کرد و بجایش نظام جمهوری اسلامی را نشاند.

روند تحولات در جمهوری اسلامی ایران نیز کار را بجایی رساند که رخداد دوم خرداد 76 همه را غافلگیر کرد، رخدادی که بنام جنبش اصلاحات ثبت شد اما بدلیل رویارویی اقتدارگرایان، که همه نهادهای انتصابی نظام را در اختیار داشتند، نتوانست خواست اصلاحی اکثریت جامعه را به ثمر رساند، و با دخالت همین نهادها و در راسش سپاه انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم منجر به حاکمیت یکدست اقتدارگرایان در کشور و حذف کامل اصلاح طلبان از قدرت و نهادهای حکومتی شد. در سایه این رخداد اقتدارگرایان تصور کردند که دیگر قدرت را قبضه و جامعه را با خود همراه کرده اند و درجامعه نیز علائم چندانی دائر برمخالفت با آنها مشاهده نمی شد اما انتخابات ریاست جمهوری دهم فرصتی فراهم آورد که باطن و واقعیت جامعه ما منصه ظهور یابد و حاکمیت اقتدارگرا را همچون دوم خرداد 76 غافلگیر کند با این تفاوت که این بار اقتدارگرایان تجربه و آمادگی برخورد با این واقعه را داشتند و دست به کودتای انتخاباتی زدند اما با غافلگیری دیگری مواجه شدند و آنهم سرازیر شدن میلیونی مردم معترض به نتیجه اعلامی انتخابات به خیابانها و روی بام خانه ها بود، وبه رغم سرکوب شدیدی که انجام دادند تا هشت ماه این وضعیت ادامه داشت، و زان پس نیز همچون « آتش زیر خاکستر » در جامعه مانده است.

برای اینکه معلوم شود این پیش بینی پذیرنبودن رفتار جوامع استبدادی اختصاص به ایران ندارد کافی است به رخدادهایی که در دو سال اخیر ذیل عنوان " بهارعربی " در کشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین، و سوریه انجام شده، توجه کنیم. چه کسی می توانست یا توانست وقوع این رخدادها را پیش بینی کند؟ به همین دلیل است که گفته می شود حاکمیت نظام های استبدادی خود ویرانگر هستند، و بلایی بر سر جامعه می آورند که رفتارش غیر قابل پیش بینی می شود، برعکس جوامع مردمسالار که رفتار مردمانش را در قالب انتخابات ادورای سامان داده و پیش بینی پذیر می سازد.

اینکه دوپاسخ ابتدایی مورد اشاره چه نسبتی با واقعیت جامعه ایران دارند، می توان گفت هریک می تواند بهره ای از واقعیت داشته باشند اما مشکل اینجاست که وضعیت جامعه استبدادی پیش بینی پذیر نیست و از اینرو سخت است برای سئوال روند اوضاع به کدام سمت و سو می رود؟ پاسخی مشخص یافت. و البته این بیش ازهمه باید حاکمیت جمهوری اسلامی را متنبه و هوشیار سازد، و اینکه درخیالات خود با شکاف بین آرمانگرایی و واقعگرایی آنچنان غرق نشوند که رخدادی غیرقابل پیش بینی آنها را غرق سازد همچنانکه رژیم شاه یا رژیم های منطقه را غافلگیر و سرنگون ساخت.

اینکه حاکمیت موجود جمهوری اسلامی تصور می کند مردم ایران همچون سالهای اول انقلاب و دوران جنگ اند و همه سختی ها و فشارها را تحمل می کنند، و اگر حمله نظامی به کشور شود برای دفاع بپا می خیزند، تصور باطلی است چرا که وقایع سالهای اخیر و به ویژه آنچه پس از کودتای انتخاباتی سال 88 رخداده شکافی بین اکثریتی از مردم و حاکمیت بوجود آورده است که همچون دمل چرکین در ذهن و دل جامعه و « آتش زیر خاکستر » باقی مانده و تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی می تواند موجبات سر باز کردن آنرا درهرلحظه فراهم آورد. راه نجات نظام و کشور از این وضعیت بحرانی و اسف بار و کنترل رفتار پیش بینی ناپذیر مردم تنها در گرو آشتی حاکمیت با مردم معترض و اعتماد سازی دوباره در جامعه است، و هر راهی جز اینراه پیمودن انداختن نظام و کشور در دام رفتاری است که پیامدهایش برای هیچکس قابل پیش بینی نیست.

در انتهای این مقال مناسب می دانم فرازی ازسخنرانی دکتر مصدق را در مجلس شورای ملی بتاریخ ششم تیرماه 1329 بیاورم که بیانگر درک و فلسفه سیاسی این رجل تاریخ معاصرماست و آن این است :

" حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب و یا اینکه چندسال به مردم نانی بدهد ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند، هیچ وقت صاحب نان نمی شوند...آنهایی که می گویند اصلاحات بسته به روی کارآمدن این قبیل دولتهاست، سخت در اشتباهند...تنها دولتی می تواند اقتدار پیداکند که به افکار عمومی و قانون تکیه نماید."


 


 

جعفر شجونی، دبیر جامعه وعاظ تهران، با تاکید بر اینکه نظام جمهوری اسلامی آدم حسابی هایی مثل "مقام معظم رهبری "دارد، معتقد است که در این نظام « یک مشت دزد و خائن و آدم های سه هزار میلیاری هم هستند که سو استفاده می کنند.» 

این عضو حزب موتلفه اسلامی و جامعه روحانیت مبارز، در مصاحبه با مسیح علی نژاد، روزنامه نگار ضمن تاکید بر اینکه مردم نباید به خاطر گرانی مرغ به خیابان بیایند و اعتراض بکنند می گوید: «من می گویم این نظام مرغ نیست، نظام نظامِ اسلامی است، شرکت سهامی خون شهداست، آدم برای هرچیزی که راهپیمایی نمی کند، همه ما انتقاد را دوست داریم، اما اعتراض را دوست نمی داریم، ویرانگری و خراب کردن را دوست نداریم.

وی با اعلام حمایت مجدد از دولت احمدی نژاد گفت: ما که به خاطر مرغ و این حرف ها با احمدی نژاد به هم نمی زنیم که. این دولت خدمتگذاری کرده و حالا دیگه پایان عمرش است و ما دیگه کاری به او نداریم. مجلس باید جلسه ای برگزار کند و در ماه رضمان به وضعیت مرغ رسیدگی کند. احمدی نژاد که عمدا قیمت مرغ را گران نکرد. بعضی ها کنجاله مرغ را گرفتند برای اینکه بین ده تا استان تقسیم کنند، یک جوری گران کردند و پول به جیب زدند دستگاه قضایی باید اینها را دستگیر کند. احمدی نژاد خودش به خاطر یک کارهای دیگرش نکته های منفی در عملکردش پیدا کرده است.

شجونی در خصوص اعتراضات اخیر به قیمت مرغ گفت: بله مردم در نیشابور به خاطر گرانی مرغ راه افتادند توی خیابان،‌ خب این کارها درست نیست. این نظام را آدم به خاطر مرغ که زیر سوال نمی برد.

وی ادامه داد: من می گویم نظام مرغ نیست، نظام نظامِ اسلامی است، شرکت سهامی خون شهداست، آدم برای هرچیزی که راهپیمایی نمی کند، همه ما انتقاد را دوست داریم، اعتراض را دوست نمی داریم، ویرانگری و خراب کردن را که دوست نداریم که .

وی در مقایسه دوران نواب صفوی و زمان فعلی و اعتراضات مردمی افزود:  آن موقع رژیم از بالا تا پایین فاسد بود الان رژیم جمهوری اسلامی کسانی مثل امام و مقام معظم رهبری و آدم حسابی دارد، این وسط یک مشت دزد و خائن و آدم های سه هزار میلیاری هم هستند که سو استفاده می کنند. رژیم شاه یعنی رژیم آمریکا و اروپا. الان ما باید دردمان را دوا کنیم نه اینکه بیایم توی خیابان ها همه چیز را آتش بزنیم. مثل همین انتخابات سال ۸۸ هیچ جای دنیا این کاری را نکردند که اراذل و اوباش کردند . جمهوری اسلامی مال همه مردم است.

شجونی در خصوص مباح بودن خون کسانی که اعتراض می کنند گفت:  ما یک عمر فقه خوانیدم. فقه ما می گوید آشوب کردن و نظمِ یک جامعه ی ساخته شده را بر هم زدن، نا امنی است. الان در یک خیابان سر چهارراه هر ماشین می خواهد به یک سمتی برود، اگر چهار نفر اراذل و اوباش کارد به دست و یک بشکه نفت و بنزین هم دست شان بگیرند و های و هوار و نفس کش طلب کنند، خب این امنیت جامعه را به هم می زند که از نظر پیغمبر اسلام اعدام است.

وی در رابطه با اظهارات اخیر عبدالله نوری در خصوص رفراندوم برای داشتن انرژی هسته ای ادامه داد: عبدالله نوری غلط کرده گفته، عبدالله نوری یک روزنامه را نمی توانست اداره کند. این حرفها چیست؟ یعنی چی که مملکت می خواهد پیشرفت کند و به علمی برسد ما بگذاریم به رفراندوم؟؟ پس مردم ایران هر روز صف بکشند برای هر چیزی از مرغ و برق و گاز گرفته تا آب و انررشی بروند رفراندوم. اینها حرف یک مشت خائن است.

وی بدون پرداختن به تقلب انتخاباتی رهبران جنبش سبز را خائن خواند و گفت:  اینها خیانت کردند، اینها بر خلاف قانون عمل کردند، خود اسراییل هم می داند که کروبی سیصد هزار رای بیشتر نیاورده است!

 


 


ندای سبز آزادی - به نظر می رسد سیاست یک بام و دو هوای فدراسیون فوتبال در قبال برگزاری مسابقات جام حذفی فوتبال کشور کماکان ادامه دارد و مسوولان این فدراسیون از سویی با تلاش زیاد موفق شدند تا مجوز قانونی عدم برگزاری مسابقات جام حذفی را از کنفدراسیون فوتبال آسیا اخذ کنند و از سویی دیگر در داخل درصددند تا به هر شکل ممکن این مسابقات را در تقویم فوتبال کشور بگنجانند.

غلامرضا بهروان رئیس سازمان لیگ فوتبال کشور در این باره می گوید در جلسه هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال که روز گذشته برگزار شد، تصویب شد مسابقات جام حذفی کشور فصل ۹۲-۹۱ و تقویم مسابقات لیگ برتر و سایر شرایط ارائه شده مرتبط جهت حضور تیم ها در مسابقات جام حذفی کشور در صورت موافقت هیئت رئیسه سازمان لیگ برتر برگزار شود.

به گزارش فارس، سرپرست سازمان لیگ در حالی تلاش می کند مسابقات جام حذفی در فصل جاری برگزار شود که مسئولان فدراسیون فوتبال در اجلاس AFC یکی از مباحث مهم خود را در خصوص حذف این مسابقات در لیگ جاری بنا گذاشتند و توانستند موافقت کنفدراسیون فوتبال آسیا را برای حذف مسابقات بگیرند.

حدود یک ماه فوتبال ایران بابت تصمیم فدراسیون مبنی بر حذف جام حذفی به دلیل برنامه های تیم ملی درگیر بود و خیلی از باشگاه ها و مربیان با این تصمیم مخالف بودند اما فدراسیون فوتبال بدون توجه به این انتقادات از AFC نظر موافق گرفت اما اینک هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال به دنبال برگزاری جام حذفی است!

مغضوبان صداو سیما، پرچمدار ایران در المپیک

در حالی پرچم کاروان ورزشی ایران در مسابقات المپیک لندن ۲۰۱۲ بر دوش علی مظاهری بوکسور سنگین وزن کشورمان حمل خواهد شد که پخش تصاویر مسابقات بوکس همچنان در صداو سیما ممنوع است و این ورزش در رسانه های تصویری ایران بایکوت شده است.

بوکس ایران که از سال ۱۹۴۸ در بازیهای المپیک لندن کارش را آغاز کرد، تاکنون یازده دوره در این بازیها حاضر بوده و که عنوان هشتمی مرتضی سپهوند در المپیک ۲۰۰۸ پکن بهترین حضور بوکس ایران در این رقابت ها بوده است و در این دوره مسوولان و علاقه مندان ورزش امید دارند تا یکی از مدال های بوکس المپیک نصیب ورزشکاران کشورمان شود.

کسب نشان المپیک از سوی بوکسورهای ایرانی علاوه بر کسب افتخار بزرگ برای بوکس ایران می تواند تابوی عدم پخش تصاویر ورزش بوکس از صدا و سیما جمهوری اسلامی را فرو بریزد و مسوولان را مجبور کند تا صحنه هایی از مسابقه بوکس ورزشکار مدال آور ایران را در اخبار و برنامه های ورزشی پخش کنند.

اینکه چرا به یکباره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷  پخش مسابقات بوکس در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ممنوع اعلام شد را کمتر کسی می داند هر چند مازیار ناظمی مجری ورزشی صدا و سیما چندی پیش در وبلاگ خود نوشته بود که «آقای احمد ناطق نوری رئیس همیشگی!؟ این فدراسیون معتقد است این اتفاق به خاطر کج‌سلیقگی یک مدیر ورزشی تلویزیون در همان دهه شصت بود (ظاهرا اشاره به جواد متقی دارد)».

گفته می شود که حذف این ورزش از برنامه‌های ورزشی صدا و سیما با بهانه «ترویج خشونت در جامعه» بوده است.

احمد ناطق نوری‌، برادر علی‌اکبر ناطق نوری، سالهاست که به صورت انحصاری بر مسند ریاست فدراسیون بوکس ایران تکیه زده و طی سال‌های پس از انقلاب تاکنون، نماینده مجلس هم بوده است و در این دوره از انتخابات مجلس از راهیابی به بهارستان بازماند.

عقب نشینی فدراسیون و کوتاه نیامدن صداوسیما

با وجود عقب نشینی فدراسیون فوتبال از تهدیدهای خود مبنی بر جلوگیری از ورود دوربین صدا و سیما به ورزشگاه ها و پخش تلویزیونی مسابقات هفته اول و دوم، اما هنوز اختلافات میان فدراسیون فوتبال و روسای صدا و سیما بر سر "حق پخش تلویزیونی" بر قوت خود باقی مانده و از سویی مسوولان فدراسیون فوتبال به تهدیدات خود ادامه می دهند و از سوی دیگر مدیران صدا و سیما از موضع خود کوتاه نیامده اند.

با این حال هادی آیت‌اللهی در تازه ترین اظهارات خود درباره تعامل فدراسیون فوتبال با صدا و سیما برای حق پخش تلویزیونی گفته که «اگر صدا و سیما آمادگی خود را برای تعامل اعلام کند مشکلی نداریم. روز گذشته در جلسه شرکت کردند و پذیرفتند به فوتبال کمک کنند.»

وی در ارتباط با اینکه «چطور در مدت کوتاه همه چیز حل و فصل شد و آیا صدا و سیما با مبلغ پیشنهادی فدراسیون موافقت کرده یا خیر» هم گفته است: «در همین دعوا و معارفه است که چیزی نصیب آدم می شود. کمی آنها سفت گرفتند و کمی هم ما. هنوز مبلغ قرارداد مشخص نیست و صدا و سیما با کلیات موافقت کرده و قرار است در جلسه ای در مورد جزییات صحبت شود. همین که صدا و سیما پذیرفته به فوتبال کمک یک قدم رو به جلو است.»

کتک کاری در اردوی تیم ملی واترپلو

این هفته خبرهایی ناخوشایند از درگیری و زد و خورد میان بازیکنان تیم ملی واترپلوی ایران در رسانه ها منتشر شده بود و سرپرست کمیته مشورتی واترپلو در توجیه این درگیری فیزیکی در اردوی تیم ملی گفته که «مگر در سایر رشته‌های دسته جمعی دعوا و زد و خورد پیش نمی‌آید؟»

نادر غفوری درمورد علت درگیری بازیکنان در اردوی تیم ملی واترپلو می گوید: «دو بازیکن تیم ملی پس از تعویض با هم درگیر شدند و ما هم طبق وظیفه گزارش این تخلف را به مسئولان کمیته انضباطی ارائه کردیم.»

اما نکته جالب در صحبت های غفوری در توجیه این حادثه آن جا است که می گوید: «مگر زد و خورد و دعوا در سایر ورزش‌های دسته جمعی رخ نمی‌دهد؟ در فوتبال و تمام رشته‌های دیگر هم وجود دارد.»

این اتفاقات در اردوی تیم های ملی واترپلوی کشورمان در حالی رخ داده که تیم ملی واترپلو جوانان هفته آینده عازم ترکیه می‌شود و دو هفته دیگر ملی‌پوشان بزرگسال بکه خود را برای شرکت در مسابقات واترپلوی قهرمانی آسیا آماده می سازند رای برپایی اردوی تدارکاتی به اسلواکی می روند.

احضار وزیر ورزش به بعد از المپیک موکول شد

نمایندگان مجلس شورای اسلامی می گویند که احضار وزیر ورزش به مجلس برای پاسخگویی درباره عملکرد ناموفق خود در مدت حضورش در رأس وزارت تازه تاسیس ورزش و جوانان را به بعد مسابقات مهم المپیک موول کرده اند و این امر منتفی نشده است.

جدا از عملکرد ضعیف وزیر ورزش و جوانان در حوزه ورزش کشور که به سبب عزل و نصب های غیرقانونی مشکلات بسیاری را بر سر راه تیم های ورزشی اعزامی به مسابقات المپیک لندن پدید آورد و ماجرا تا تعلیق کاروان ورزشی ایران از حضور در المپیک از سوی فدراسیون های جهانی هم کشیده شد، موضوع دیگر مورد انتقاد نمایندگان، فقدان برنامه ریزی و عملکرد نامناسب این وزارت خانه در حوزه جوانان است.

به گفته این نمایندگان مجلس، «در وزارتخانه ورزش و جوانان سنخیتی بین ورزش و حوزه جوانان وجود ندارد؛ حوزه ورزش بیشتر قهرمان‌پروری است در حالی که حوزه جوانان وسیع‌تر بوده و مشکلات زیادی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد.»


 


مرکز آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر اقدام به انتشار گزارش آماری ماهانه از وضعیت حقوق بشر ایران ویژه تیر ماه ۱۳۹۱ کرد.

در این نوشتار ۲۱۶ گزارش حقوق بشری منتشره تیر ماه در ۱۱ رسته حقوقی مورد بررسی قرار گرفته است. و علاوه بر تلاش برای ارتقای دقت گزارشات، سعی شده است جنبه‌های آموزشی نیز در گزارش تقویت شود. بررسی حقوقی اخبار و گزارشات مهم و پرداختن به گزارشاتی که بیشترین و کمترین توجه را به خود اختصاص داده است در کنار استفاده از محاسبات آماری و نموداری را باید از دیگر نکات برجسته این گزارش دانست‫.

نقض حقوق بشر توسط دولت ایران در تیرماه سال ۱۳۹۱ نیز هم‌چون گذشته در حوزه‌های مختلف ادامه یافت. بر این اساس غلامرضا خسروی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از سال ۸۶ در بازداشت وزارت اطلاعات به سر می برد، با استناد به گفته‌ی نصیرپور، دادیار اجرای احکام اوین، در ۲۰ شهریور ماه سال‌جاری اعدام خواهد شد. این زندانی که سابقه‌ی بازداشت در سال ۶۰ را نیز دارد به اتهام کمک مالی به یک تلویزیون ماهواره‌ای وابسته به اپوزیسیون در سال ۸۶ بازداشت و با اتهاماتی نظیر جاسوسی و کمک مالی به یک گروه سیاسی معاند نظام مواجه شد. وی ابتدا به سه سال حبس تعزیری و سه سال تعلیقی محکوم شد اما در نهایت با شکایت وزارت دفاع در سال ۸۹ به اعدام محکوم شد.

هم‌چنین حکم اعدام ۵ فعال سیاسی اهوازی به نام‌های محمد على عمورى، هادى راشدى، هاشم شعبانى، جابر آلبوشوکه و مختار آلبوشوکه که در زندان این شهر بسر می‌برند، از سوی شعبه‌ی ۳ دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی سید محمد باقر موسوی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق محاربه با خدا و رسول خدا به ایشان ابلاغ شد. هاشم شعبانی بدلیل فقر مالی از حق داشتن وکیل در جلسات دادگاه محروم بوده است و این در حالی است که دادگاه باید در اینگونه موارد وکیل تسخیری در اختیار متهم قرار دهد.

در خرداد ماه سال جاری نیز ۴ زندانی سیاسی عرب از مناطق جنوب غرب ایران با همین اتهام‌ها اعدام شدند که سه نفر از آن‌ها برادر بوده‌اند.

با

در همین زمینه دو شهروند نیز به جرم استفاده از مشروبات الکلی در خراسان رضوی به اعدام محکوم شدند. به گفته‌ی رئیس دادگستری استان خراسان رضوی این دو تن برای سومین بار مرتکب شرب خمر شده بودند و در دو مرتبه‌ی گذشته "حد" در مورد آن‌ها اجرا شده بود.

محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشر در بند از روز شنبه ششم خرداد ماه دست به اعتصاب غذا زده بود، این فعال حقوق بشر بار‌ها اعلام کرده که به دلیل بیماری صعب العلاج فرزندش نیاز است که وی به مرخصی رفته و در کنار وی برای درمان او بکوشد. اما مسئولان قضایی به این خواسته تن نمی‌دهند.کم توجهی به اخبار نقض حقوق بشر

علاوه بر این وزارت اطلاعات استان سمنان در طول چند ماهه اخیر اقدام به افزایش فشار علیه بهائیان ساکن شهر دازگاره‌ افشار از توابع شهر سنگسر در استان سمنان کرده تا جایی که در راستای نابودی این منطقه و تخلیه‌ی ساکنان آن، بند ذخیره‌ی آب دازگاره را تخریب و احشام و دام کشاورزان بهایی را مصادره نموده است.

بر اساس گزارش‌های گردآوری شده از سوی نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در محدوده زمانی تیر ماه سال ۱۳۹۱ تعداد ۲۱۶ گزارش از سوی حداقل ۳۷ منبع خبری یا حقوقی انتشار یافته است.در بررسی موردی ۲۱۶ گزارش تیرماه، تعداد ۵۷۲۶۸ مورد نقض حقوق که ۵۱۸۲۱ مورد آن نقض مستقیم حقوق بنیادین بشر با حضور آمر در تطبیق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعداد ۵۴۴۷ مورد آن نقض حقوقی است که در عین وجود معاهدات بین المللی، نقض بنیادین حقوق بشر محسوب نمی‌شود؛ ارزیابی شده است.

"در حال حاضر در گزارشی که پیش رو است، میزان موارد نقض حقوق نسبت به ماه مشابه سال قبل ۸% کاهش و نسبت به ماه قبل نیز ۱۲% کاهش داشته است."

در تیر ماه سال جاری ۴۵ گزارش در مورد نقض حقوق کارگران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به ثبت رسید مجموع موردی این نقض حقوق بالغ بر ۱۱۸۰۴ مورد است.

بر اساس این گزارش‌ها ۳۱۳۶ کارگر به دلیل تعطیلی کارخانه و یا تعدیل نیرو از کار اخراج شدند، در مجموع ۲۳۰۵ نفر ۶۱ ماه از حقوق تعویقی برخوردار بودند.

بر اثر سوانح در محل کار به دلیل فقدان ایمنی شغلی ۱۱ کارگر جان خود را از دست دادن و  ۲۵ تن نیز مصدوم شدند۵۴۴۷ کارگر از کار بیکار شدند، ۳۹ کارخانه یا واحد تولیدی تعطیل شد

در طی این ماه دست کم ۱ فعال کارگری محاکمه و دو فعال کارگری نیز توسط دادگاه انقلاب به ۱۰۸ ماه حبس تعزیری و هفت میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شدند.

در ماه گذشته از مجموع ۱۴ گزارش ثبت شده، تعداد ۷۲ مورد نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

بخشی از این آمار مربوط به بازداشت ۲۰ تن از اقلییت های مذهبی بوده است و از سوی دیگر ۲۰ تن به اداره اطلاعات احضار و ۱۱ تن نیز توسط دستگاه قضایی مورد محاکمه قرار گرفت.از فعالیت اقتصادی یک شهروند بهایی ممانعت به عمل آمده است.

هم چنین ۸ تن از اقلییت های مذهبی از سوی دستگاه قضایی به ۳۲۷ ماه حبس تعزیری و ۹۷ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شدند. هم چنین نیروهای امنیتی در مراجعه به منزل شهروندان اقدام به تفتیش منزل ۱۲ شهروند نمودند.

در ماه گذشته از مجموع ۵ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۸ مورد نقض حقوق اقلیت‌های قومی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

از این تعداد می‌توان به بازداشت ۲۶ شهروند  و احضار یک تن دیگر به دادگاه جهت محاکمه و ضرب و شتم یک تن دیگر اشاره داشت.

در ماه گذشته از مجموع ۱۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۳۰۶ مورد نقض حقوق اصناف در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

پلمپ ۲۹۶ چایخانه، قهوه خانه و مراکز پذیرایی، بازداشت ۱ تن از فعالین صنفی از جمله موراد نقض حقوق صنفی در طی ماه گذشته بوده است.

در ماه گذشته از مجموع ۷ گزارش ثبت شده، تعداد ۷ مورد نقض حقوق فرهنگی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

در این حوزه بایستی به ممانعت از سخنرانی ۵ تن و ابطال مجوز یک تن دیگر نیز اشاره داشت.

در ماه گذشته از مجموع ۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۱ مورد نقض حقوق زنان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

قتل ناموسی یک زن در شهر یزد تنها مورد دهشتناک خشونت علیه زنان در طی ماه گذشته بوده است.

در ماه گذشته از مجموع ۵ گزارش ثبت شده، تعداد ۴۳۰۰۵مورد نقض حقوق زنان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

در این بخش بایستی به وجود ۴۳۰۰۰ کودک متاهل و دو مورد قتل کودکان توسط والدین و یک مورد آزار جنسی کودکان و دو مورد تنبیه فیزیکی کودکان اشاره کرد.

در ماه گذشته از مجموع ۲۹ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۴۳ مورد صدور و اجرای حکم اعدام در زندان ها و یا در ملاء عام توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

در تیر ماه سال جاری، حسب گزارشات به ثبت رسیده، ۱۰۸ شهروند به اعدام محکوم شدند و ۳۱ زندانی نیز بر اساس اتهام جرایم مواد مخدر، تجاوز و جاسوسی اعدام شدند.

۲۸ زندانی با اعلام رسمی قوه قضائیه اعدام شدند و ۳ زندانی نیز به صورت غیر رسمی از سوی نهادهای مدافع حقوق بشر اجرای حکم اعدامشان اعلام شد.

در ماه گذشته از مجموع ۷ گزارش ثبت شده، تعداد ۸ مورد نقض حقوق دانشجویان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

بر اساس این گزارش ۳ دانشجو بازداشت و ۳ دانشجو از دانشگاه اخراج و ۲ تن نیز از حق تحصیل محروم شدند

در ماه گذشته از مجموع ۵۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۹۴ مورد نقض حقوق زندانیان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

این تعداد گزارش مربوط به زندانیان نگهداری در محیط نامناسب ۱۲ مورد، محرومیت از ملاقات حضوری و کابینی ۲۱ مورد، محرومیت از رسیدگی پزشکی ۲۰ مورد، انتقال اجباری به محل نامعلوم ۷ مورد، انتقال ۳ نفر به انفرادی، اعتصاب ۴ زندانی سیاسی، استفاده از دست بند و پایند و تحت فشار قرار دادن زندانی ۴ مورد، عدم رسیدگی به دادخواهی زندانیان ۲ مورد، ۱ مورد تبعید زندانیان، ، ۱ مورد عدم تفکیک جرایم، ۳ مورد عدم دسترسی به وکیل از جمله موراد حقوقی نقض شده در حوزه زندانیان بوده است.

هم چنین در بررسی تعداد گزارشات مربوط به بازداشت شدگان نیز، بلاتکلیفی بازداشت شدگان ۱ مورد، ۶ مورد، عدم دسترسی بازداشت شده به وکیل ۱ مورد و یک مورد نگهداری بازداشت شدگان در انفرادی بوده است.

در ماه گذشته از مجموع ۴۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۸۰۰ مورد نقض حقوق در حوزه اندیشه و بیان توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.

بر اساس این آمار ۴۳ تن از فعالین در این حوزه بازداشت، ۴ تن احضار به اطلاعات و دادگاه انقلاب و ۱۲ نفر دیگر نیز در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفتند.

دست کم ۱۶۲۲ گیرنده ماهواره توسط نیروی انتظامی ضبط و توقیف شده است و ۱۰۰ سایت اینترنتی از سوی کمیته فیلترینگ مسدود شد، یک نفر ممنوع الخروج و یک مورد هم از مراسم و سخنرانی ممانعت بعمل آمد و ۲ کافی نت نیز پلمپ شد.

همینطور ۹ تن از فعالین نیز جمعا به ۲۱۹ ماه حبس تعزیری، ۶ ماه حبس تعلیقی و ۲۱۳۰۰۰۰۰۰ ریال جریمه نقدی و ۱۷۴ ضربه شلاق محکوم شدند.


 


امین زرگرنژاد، فعال سیاسی در تبریز که در تاریخ ۲۰ خرداد سال جاری در منزل شخصی بازداشت شده بود با قید وقیقه به طور موقت آزاد شد.

به گزارش کلمه، امین زرگرنژاد، فعال آذربایجانی در پی تفهیم اتهام “تبلیغ علیه نظام” روز گذشته، سوم مرداد پس از گذراندن ۴۵ روز بازداشت از زندان آزاد شد.

این دانش آموخته ی ریاضیات و کارشناس ارشد مدیریت به مدت ۲۵روز در انفرادی ستاد خبری اطلاعات تحت بازجویی قرار داشته است.

دو هفته ی پیش نیز گزارش شده بود که زرگرنژاد، روزِ سه‌شنبه چهاردهم تیرماه از بازداشتگاهِ مرکزیِ اداره‌ی اطلاعاتِ تبریز به زندانِ تبریز انتقال یافته و در قرنطینه‌ی زندانِ تبریز به سر می‌برد.


 


دادگاه عالی مالزی مدارک ارایه شده مبنی بر بی گناهی دو ایرانی متهم به قاچاق مواد مخدر را قانع کننده ندانست و آنها را به اعدام محکوم کرد.

خبرگزاری مهر این دو ایرانی را "علی ج" و "وحید ص" که بیست و شش ساله و بیست و نه ساله هستند معرفی کرده است.

این افراد دو سال پیش در فرودگاه بین المللی کوالالامپور دستگیر شده بودند.

قاضی دادگاه با اعلام اینکه شواهد موجود دلالت بر گناهکار بودن متهمان دارد تنها حکم متهمین را اعدام اعلام کرده است.

بر اساس این گزارش، این دو متهم در زمان دستگیری 470 گرم متافتامین به همراه خود داشته اند.


 


قاضی صلواتی، رئیس شعبه پانزده دادگاه انقلاب تهران که برای بسیاری از فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و مدافعان حقوق بشر احکام کیفری سنگین صادر می کند، محمدحسن یوسف پورسیفی را به پنج سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد.

آقای پورسیفی فعال حقوق بشر و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان است.

به گزارش جرس امروز رای صادره برای این فعال حقوق بشر به شرح ذیل اعلام شد:

- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی کشور از طریق فعالیت و عضویت در تشکیلات غیر قانونی موسوم به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کمک به محکومین امنیتی و ترتیب خروج غیر قانونی آنها به خارج از کشور، جمع آوری نا مشروع کمک مالی برای خانواده های زندانیان سیاسی- امنیتی ، تودیع وثیقه بصورت نامشروع برای زندانیان امنیتی ،به استناد ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به تحمل ۳ سال حبس تعزیری.

- توهین به مقدسات در وبلاگ ساعت دلتنگی بخاطر مطلب منتشر شده در مورد موسسه فاطمه زهرا در مشهد مقدس درباره صیغه و مقاله وضعیت زنان در ایران.به استناد ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی به تحمل ۲ سال حبس تعزیری.

- فعالیت تبلیغی علیه نظام بخاطر مقاله موهن نگاهی به طرح امنیت اجتماعی در ایران و حجاب در وبلاگ ساعت دلتنگی و انتقاد از وضعیت معیشتی کارگران و کودکان کار و خیابان به استناد ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به تحمل ۶ ماه حبس تعزیری.

جمع محکومیت پنج سال و شش ماه می باشد.

بر اساس این گزارش یوسف پور درخواست تجدید نظر را رد کرد و آخر مرداد ماه ۱۳۹۱ به بند ۳۵۰ زندان اوین باز می گردد.


 


جمعی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در سالگرد شهادت فاطمه باقری نژادیان، دانش آموخته دانشگاه علم و صنعت، بیانیه ای صادر کردند.

خانم باقری نژادیان که دختر نماینده اصلاح طلب مجلس سوم و ششم بود، به قصد شرکت در مراسم تشییع دبیر کل ائتلاف نیروهای ملی مذهبی، مرحوم مهندس عزت الله سحابی از خانه خارج شد و در بین راه توسط افرادی که هنوز هویت آنان مشخص نیست ربوده و به قتل رسید. پدر فاطمه باقریان نژاد می گوید بر این اعتقاد است که نیروهای امنیتی دخترش را ربوده و به قتل رسانده اند.

به گزارش دانشجونیوز، دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ضمن ابراز همبستگی با خانواده فاطمه باقری نژادیان، خواستار محاکمه ی عاملان و آمران این جنایت شدند.

در بخشی از بیانیه دانشجویان آمده است: “حاکمان که تمام اتکایشان به دستگاه عریض و طویل امنیتی شان است نمی توانند بفهمند که از خون جوانان وطن لاله ها دمیده و می دمد و امروز همه ی ما هرکدام فاطمه ایم. مادر و پدر دردمند و خانواده ی داغدار فاطمه باقریان نژاد این روزها هزاران فرزند دانشجو در دانشگاه علم و صنعت دارند و هزاران هزار فاطمه ی سبز و آزادیخواه در سراسر ایران خود را فرزند این خانواده می دانند. علم و صنعت امروز به دو فرزند شهید خود شادمانه می بالد و سرافراز از آن است که روزی زیر گامهای سبز دلیرانی چون شهید فاطمه باقری نژادیان و شهید کیانوش آسا گسترده بوده است”.

“فاطمه باقری نژادیان فرد” ورودی سال ٨١ و دانشجوی سابق رشته ی مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت بود.

متن کامل این بیانیه که دراختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:

نزدیک به یک سال از جنایت قتل ناجوانمردانه ی شهید فاطمه باقری نژادیان از دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت می گذرد. جنایتی که بانیان آن، به حدی از شقاوت و وقاحت رسیده اند که نه تنها مسئولیت آن را بر عهده نمی گیرند بلکه آن را بر گردن خود مقتول می افکنند و سخن معاویه را به یادمان می آورند که علی را مسئول شهادت عمار یاسر می دانست. سربازانی گمنام و گمراه دختری که در تقوا و عفت مرادش فاطمه بود را می ربایند و با قصد قبلی و از سر سیاست “النصر بالرعب” در اثر شکنجه ی بی حد و مرز، در نهایت مظلومیت او را به شهادت می رسانند.

باری، حاکمان که تمام اتکایشان به دستگاه عریض و طویل امنیتی شان است نمی توانند بفهمند که از خون جوانان وطن لاله ها دمیده و می دمد و امروز همه ی ما هرکدام فاطمه ایم. مادر و پدر دردمند و خانواده ی داغدار فاطمه باقریان نژاد این روزها هزاران فرزند دانشجو در دانشگاه علم و صنعت دارند و هزاران هزار فاطمه ی سبز و آزادیخواه در سراسر ایران خود را فرزند این خانواده می دانند. علم و صنعت امروز به دو فرزند شهید خود شادمانه می بالد و سرافراز از آن است که روزی زیر گامهای سبز دلیرانی چون شهید فاطمه باقری نژادیان و شهید کیانوش آسا گسترده بوده است. گامهای استواری که در راه آزادی میهن از هیاهوی ارباب قدرت نمی هراسید و تن زورمندان را به لرزه می انداخت.

ایستادگی و شجاعت تحسین بر انگیز پدر شهید باقری نژادیان نماینده ی مردم در مجلس سوم و ششم که برای ما یادآور مردانگی رئیس محصور مجلس ششم است نه تنها برای هم دانشگاهیان آن شهید مظلوم بلکه برای همه ی آزادیخواهان ایرانی مایه ی سربلندی و سبب امید است. در شرایطی که قدرت مداران نالایق چنین آشفته بازار امنیتی را بر کشور حاکم کرده اند، شرم آور است پس از گذشت یک سال هنوز از هیچ یک از نهادهای امنیتی و یا قوه ی قضاییه هیچگونه اجازه و دستوری برای رسیدگی عادلانه و منصفانه به پرونده ی این رسوایی و سقوط اخلاقی دیده نمی شود. در این میان خانواده ی این عزیز به درستی راه استقامت و پایداری بر حق و خون دختر شهیدشان را برگزیده اند.

ما دانشجویان سبز دانشگاه علم و صنعت ضمن ابراز همبستگی با خانواده ی آن شهید مظلوم خواستار محاکمه ی عاملان و آمران این جنایت سیاه و رسوا نمودن همه ی عواملی که ضمن ایجاد تنگنا برای خانواده ی داغدیده ی باقری نژادیان از این حق خواهی جلوگیری می کنند؛ هستیم. همچنین از عموم ملت سبز ایران می خواهیم مراتب همدردی و همبستگی خود را با خانواده ی داغدار فاطمه ی عزیز اعلام کنند و به ندای حق طلبانه ی ایشان پاسخی درخور بدهند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته