دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان: خدایا یاریم کن در این ماه بر روزه و شب زنده داریاش، دورم بدار از لغزشها و گناهانش و روزیام کن در آن ذکر خود را بهطور مدوام و یکسره به توفیق خود، ای راهنمای گمراهان
رئیس برکنار شده فدراسیون تیر و کمان از حوادث اخیر ورزش کشور و کاروان المپیک ایران راز می گشاید.
به گزارش خبرآنلاین، کریم صفایی که سرانجام ورزشکارانش را بدون مربی به المپیک بردند در این باره می گوید: “الان که با هم حرف می زنیم مربیان کره ای باید ورزشکاران شان را تمرین می دادند نه اینکه بچه های من بی مربی وارد مسابقه شوند. من اسنادی دارم که مشخص می کند این دو مربی کره ای با دستور مقامات کمیته ملی المپیک به لندن رفتند اما اینگونه با آنها برخورد شد. من نامه ای دارم که در آن علی آبادی دستور داده به افشارزاده و افشارزاده هم به کهن دی و برادری پاراف کرده که برای پارک بلیت و ای دی کارت بگیرند که او همراه دو ورزشکار کشورمان باشد. ولی متاسفانه سرآخر هم آقایان نگذاشتند تا ورزشکاران مان با مربی خودشان به المپیک بروند.”
او سپس از قصه ای می گوید که ۶ ماه است ورزش ایران را ملتهب کرده است: “سجادی به من نامه که باید این دو مربی کره ای را در اسرع وقت برکنار کنید. . من از او دلیل علمی و منطقی خواستم. گفتم اگر کارشناسی دارید بیاورید تا من را قانع کند. ولی در ازایش خودم را کنار گذاشتند. منی که ۳۰ سال است در ورزش تیر و کمان بودم. آقای آمدی می گویی جراحی کن بعد هم داری همه چیز را به هم می ریزی . این چه کاری است؟ این چه شیوه ای از جراحی است که اول رئیس بیمارستان را عوض کردی ، بعد رفتی پزشک را کنار گذاشتی آخر سر اگر مجبور نبودید که بیماران هم عوض کرده بودید. واقعا این کار کارشناسی است؟ تا کی باید یکی حرف یزند و باقی بگویند چشم؟”
صفایی ادامه می دهد: “او امنیت شغلی روسای فدراسیون ها را به خطر انداخته بود. یکی دیر گفت چشم ، فدراسیونش شد انجمن ، من و دنیامالی برکنار شدیم و باقی هم که نمی دانند چه کار باید بکنند. این کجایش ورزش و مدیریت علمی است؟ ”
اما چرا کریم صفایی به دنبال گرفتن حقش از طریق مراجع بین المللی رفت؟ او در این باره می گوید:”ببینید باید به یک جایی برسیم که همه حقایق را به مردم بگوییم. ماشالله سطح آگاهی مردم از ورزش به قدری بالاست که خیلی راحت مسائل را درک می کنند. کریم صفایی قربانی بشود بهتر از این است که کل ورزش مملکت قربانی بشود و مدیران ضعیف توسعه پیدا کنند و رشد داشته باشند. وقتی سیستم ورزش کشور هر آدم ضعیفی را مدیر می کند تا گفت هر کاری را خواست بکند ، این رشد ورزش این نیست. ورزش به دست مدیرانی که فقط به خاطر میزشان تن به هر کاری می دهند، پیش نمی رود که بدتر نابود می شود. وقتی می بینی یکی آمده خانه ات را که به سختی ساختی گرفته و تازه برایت فریاد آی دزد ، آی دزد هم سر داده مجبوری بروی از کلانتری مامور بیاوری. اگر کسی مثل من در این شرایط زنگ زد به کلانتری دیگر از سر ناچاری است. من مجبورم از حقم استفاده کنم و دیدید که آخر قصه هم من بودم که حق ورزشکارانم را گرفتم. وقتی کریم صفایی می تواند با امضایش نمایندگان المپیک را مشخص کند ، نمی تواند از آن امضایش برای گرفتن حقش استفاده کند؟ چرا موضوع بزرگی مثل منشور المپیک که می گوید شخص ثالث( هر نهاد سیاسی یا غیر ورزشی حق اعمال فشار برای برکناری ورزشی ها را ندارد ، زیر پا گذاشته می شود تا امثال من ناچار به شکایت شویم؟ ما باید کاری کنیم ورزش پیشرفت کند. بالای ۶ یا ۷ رئیس فدراسیون با من تماس گرفتند و تشکر کردند که از این پس کسی به ما زور نمی گوید . در واقع مدیران را با اسم برکناری می ترساندند. چیزی می گفتند و ما دلیل فنی برای ردش می آوردیم اما برکنارمان می کردند.”
باور اینکه روزی یکی مثل کریم صفایی با سال ها حضور در جبهه و عضویت در انجمن اسلامی ورزش ایران ، ناچار به شکایت بین المللی علیه وزارت ورزش شود کمی سخت است؛ او در این باره می گوید: “اصلا این طوی نیست. من حقم را از کشورم و نهاد های نظارتی می گیرم ولی برای اینکه یک شوکی را به آقایان بدهم که آقایان در شیوه مدیریت ورزشی شان تجدید نظر کنند. همین طور برای خودشان راهکار می تراشند. یک شب می آیند می گویند برو نایب رئیس فوتبال شو ، شب بعدش گفتند تو فوتبال بازی کرده بودی ، بیا برو و پست نایب رئیسی دوم این فدراسیون و ریاست سازمان لیگ را بگیر و بعد هم که من پاسخم منفی می شود ، استعفا هم نمی دهم ، شروع می کنند به اتهام زنی. سرپرست شان را هر روز و هر ساعت به یکی از کانال های تلویزیون می فرستند تا هرچه به فکرش خطور می کند را درباره من بگوید و…بگذریم که اگر قرار به گفتن درباره خود او شود ، حرف کم نیست. از بندر عباس گرفته تا … اما من ترجیح می دهم چیزی در این باره نگویم چون طرف حسابم وزارت ورزش است.”
صفایی درپایان درباره دو کماندار ایران که اولین ورزشکاران ایرانی المپیک هستند می گوید: “آنها جمعه ظهر باید تیر بیاندازند. وقتی تیم ملی آلمان در ارتفاعات اردو داشت و امریکا در لندن کمپ برگزار کرده بود ،این بچه ها تو راهروی ادارات دنبال حق شان بودند. بهترین زمان برای تمرین را با بیشترین استرس از دست دادند تا حق شان را بگیرند اما با این وجود قول می دهم این بچه ها با غیرت شان کاری می کنند که همه به آنها افتخار کنیم. این ها از نسل آرش هستند .”
ابوالفضل قاسمی، یکی از زندانیان سیاسی حامی جنبش سبز و کارشناس ارشد حقوق و فعال اجتماعی است که در حوادث پس از انتخابات بازداشت و به سه سال زندان محکوم شده بود.
پدر وی بازنشسته سپاه پاسداران است و او که پس از طی دو سال و نیم از سپری کردن حکمش از زندان آزاد شد متنی را دربارهء بهمن احمدی امویی روزنامه نگار زندانی در صفحهء فیس بوک خود منتشر کرده است که باهم میخوانیم:
بهمنی که این روزها مظلومیتش مضاعف است. بهمنی که آن قدر عزیز هست تا بعضی به نحوی بیمارگونه به او حسودی کنند!…
اولین بار گویا یکی از سحرهای رمضان ۸۹ بود که کشفش کردم. (بعد از آنکه قدری از تراکم بند کاسته شد. بازداشتیهای عاشورا و بعدش آنقدر زیاد بودند که در اتاقها کتابی میخوابیدیم و وقت آمار به سختی در هوا خوری جا میشدیم) بیخواب بودم و در راهرو قدم میزدم. داشت با یکی از بچهها از خاطرات ژاپنی که رفته بود تعریف میکرد. آن قد بلند و چهار شانه و صدای بم و لحن و ته لهجهٔ شهرستانی شیرینی و گیرایی ویژهای به روایتش میداد. چند دقیقهای از هم نشینی نگذشته، احساس کردم سالهاست با هم رفیقیم. آن شب چقدر خندیدیم. وقتی میرفت تنها به یک چیز فکر میکردم: کاش فردا شب هم بیاید…
بهمن در سه نگاه:
یک: کتابی به دستش رسیده بود (به انگلیسی) راجع به بهار عربی و قدمت فعالیتهای احزاب و پیش درآمدهایی که منجر به سقوط دیکتاتورهایشان میشد. چند باری در بارهاش با هم صحبت کردیم. پیشنهاد داد تا اگر دوستان دیگر هم علاقه دارند قسمتهایی را ترجمه و در یکی دو جلسه بازگو کند. فکر خوبی بود. دم در تک تک اتاقهای بند رفتم و گفتم هر کس مایل است در موعد مقرر بیاید… وقتش رسیده بود. بچهها آماده و منتظر بودند. بهمن قدری این پا و آن پا کرد و گفت: خجالت میکشم بخواهم توی جمع صحبت کنم… خندیدم. فکر کردم شوخی میکند، اما نه… راست میگفت. ولی آن لرزش خجولانهٔ صدا به آن هیبت نمیآمد! گفتم: آقای امویی! شما خبرنگارید!
گفت: بله… ولی تا حالا سخنرانی نکردهام!… در جلسه کنار من نشست تا راحتتر حرف بزند. چند دقیقهٔ اول قدری آشفته بود ولی زود مسلط شد… و من هیچ وقت فراموش نمیکنم که بهمن از به قول خودش سخنرانی برای بچههایی که هر روز میدیدشان و کنارشان زندگی میکرد خجالت میکشید…
دو: داشتیم با میلاد اسدی (هم اتاقی بهمن که با من و عدهٔ دیگری از دوستان آزاد شد) گپ میزدیم. ماجرای جالبی تعریف کرد. گفت چند شب پیش برای بهمن جشن تولد گرفته بودیم توی اتاق (جشن تولد گرفتن برای بچهها عرف زیبایی بود که علاوه بر فضای شادی که همه را در بر میگرفت، قدری از فشارهای بناچار زندان میکاست و بر هم دلی و نزدیکی میافزود) و با همین کار ساده و معمول، بهمن با چشمان به اشک نشسته مدام از زحمت و لطف بچهها تشکر کرده و خود را سزاوارش ندانسته… باور و تصورش برایم دشوار بود… بهمن و گریه؟ (میلاد این ماجرا را وقتی گفت که گفتم با بهمن از ژیلا حرف زدم و احساس کردم بهمن، مثل بهمن فرو ریخت. تا چند لحظه قبل داشت با اشتیاق سخن میگفت ولی ناگاه خاموش شد. میلاد این را گفت تا بدانم بهمن تا چه پایه آدمی عاطفی است.)
سه: قسمتی از یادداشتم به تاریخ ۱۷/۷/۹۰ که برای ژیلا نوشته بودم و هنوز به دستش نرسیده!
… حالا چرا اینها را به شما میگویم؟… میدانید وقتی از پیشتان رفتم با خودم گفتم چقدر خوب شد این دوست قدیمی را دوباره دیدم! تا حالا برایتان پیش آمده؟ اولین بار است که کسی را میبینی ولی چنان است که گویی هیچ وقت نبوده که نشناسیاش و دوستش نداشته باشی. بهمن هم همینطور بود… بهمن…
گمانم حدود یازده شب بود که آقا رضا شروع کرد به خواندن اسمها… شکه شده بودیم. انتظارش را نداشتیم. شب عید فطر مترصدش بودیم. اسم مرا که خواند برای دقایقی قلبم تند تند زد. اما زود عادی شد. حس فوق العادهای نداشتم. گریهام نگرفت. شاید چون آن بیرون منتظر چیز خارق العاده خوبی بنودم. وسایلم را جمع کردم و با بچهها خداحافظی… این، قسمت سختش بود. احساس میکردم دارم نامردی میکنم. به کندی و شرمساری از لابلای جمعیت فشرده و هیجان زدهٔ نیم شب گذشتیم و رفتیم بالا. در سالن بسته بود اما بچهها پشتش جمع شده بودند و به سختی فشرده. داد میزدند… دست میدادند… میخندیدند… و سفارشی شاید… چشمها ناخواسته خیس بود به گمانم. نمیدانم شبه لبخندی که احتمالا روی صورتم کشیده شده بود چه شکلی بود ولی حتما طبیعی نبود… همهشان را دوست داشتم و حالا حس خوبی نبود رفتن بیآنها. اما… اما او نبود… توی آن همهمه که معلوم نبود کی چی میگوید چند بار داد زدم: بهمن… به بهمن بگید بیاد… برو بهمن رو صدا کن!…
آمد… باز قلبم تند تند میزد. حالا دیگر اصلا حس خوبی نبود. دوستش داشتم اما او میماند و من… از خودم بدم آمد. من کلا از خودم بدم میآید اما آن موقع بیشتر بدم آمد. چیزی توی چشمانش بود.
چیزهایی… داشت میخندید. همان لبخند بزرگ که تمام پهنای صورتش را میگرفت. از چه خوشحال بود؟ از اینکه آزاد شدم؟ (آزاد شدم؟!) از اینکه به یادش بودم؟ از خودم بدم آمد… شمارهٔ ژیلا را ازش پرسیدم. توی آن شلوغی محال بود شنیدن واضح حتی صدای بهمن. و من اصلا نمیتوانستم بنویسم. بیخود میلرزیدم. نوشتن یادم رفته بود. آخر هم نتوانستم شماره را یادداشت کنم. دستش را که از پشت میلهها میان آن همه سر و دست و سر و صدا آمده بود این ور گرفتم و فشردم. دلم نمیخواست ولش کنم. بیا برویم بهمن… بیا… دستم توی قدرت دستش بود. میفشرد. نمیدانم چه میگفتم… نمیفهمیدم… میدانست دوستش دارم. دستش… آخ بهمن… بهمن من… دلم میسوخت و فقط به این خوش بود که بین آن همه آدم که داشتند میرفتند که بروند، من تنها بودم، من بودم که صدایش کردم و بهمن به خاطر من آمد…
ولی وقتی شما را دیدم گفتم خوش به حال بهمن که ژیلا را دارد و خوش به حال شما… خوش به حال شما دو تا!…
محمدرضا خاتمی، نایب رییس مجلس ششم در واکنش به اتهام سازی های روزهای اخیر اظهار تاسف کرده است که موضوع مهمی مانند مسئله هسته ای که اینک حیات و ممات کشور به آن بسته است دست مایه تسویه حساب های سیاسی گروهی و شخصی قرار گرفته است.
خاتمی در ادامه تصریح کرده است: با علم و اطلاع کامل اعلام می دارم که این گونه ادعاها که مکرر از زبان افراد مختلف و رسانه های متعلق به جناح حاکم در این سال ها بیان شده، تمام این اظهارات دروغ است و در مجلس ششم اصولا هیچ طرح و لایحه ای در موضوع هسته ای تقدیم مجلس نشده است. سوابق این موضوع در اداره کل قوانین مجلس هم که اینک در اختیار کامل حضرات است شاهد صادقی است که آقایان دروغ می گویند.
روز گذشته نیز کلمه گزارش داده بود: در حالی که پیش از این بارها مطرح شده بود که رهبری در سیاست های کلی نظام به خصوص مساله رابطه با غرب و مذاکرات هسته ای اشراف کامل داشته و مسئولان تیم مذاکره کننده با نظر مستقیم وی تعیین می شوند، این بار رهبری بدون در نظر گرفتن نقش کلیدی خود در روند مذاکرات از ابتدا تا امروز، انگشت اتهام را به سمت دولت اصلاحات گرفت و افزود: در آن دوره ای که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب و امریکا شد، فردی که مجسمه شرارت بود، به خود اجازه داد که جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت معرفی کند.
رهبری بدون پرداختن به دستاوردهای دولت اصلاحات در کاهش تنش با کشورهای دنیا و منطقه و گسترش گفت و گوهای سازنده، ادامه داد: در آن دوره بواسطه همراهی با غربی ها و عقب نشینی هایی که انجام گرفت، آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم!
این در حالی است که پیش از این حسن روحانی، نماینده وقت رهبری در شورای عالی امنیت ملی، در انتقاد به احمدی نژاد از ساخت هزار سانتریفیوژ بعد از مذاکرات سعد آباد خبر داده بود، اما شب گذشته آیت الله خامنه ای اظهار داشت: غربی ها در آن دوره آنقدر گستاخ شدند که حتی هنگامی که مسئولان ما به سه سانتریفیوژ قانع شده بودند، آنها مخالفت کردند اما امروز ۱۱ هزار سانتریفیوژ در کشور فعال است.
متن توضیح محمدرضا خاتمی دبیرکل پیشین جبهه مشارکت و نائب رئیس مجلس ششم به گزارش نوروز بشرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اخیرا افراد مختلف و در تازه ترین مورد آقای حسین شیخ الاسلام مدعی شده اند در مجلس ششم لایحه ای سه فوریتی برای پذیرش پروتکل الحاقی تقدیم مجلس شده است در حالی که قبلا عده ای گفته بودند این طرح سه فوریتی برای جلوگیری از لغو تعلیق بوده است.
اینجانب به عنوان نایب رییس مجلس ششم با علم و اطلاع کامل اعلام می دارم که این گونه ادعاها که مکرر از زبان افراد مختلف و رسانه های متعلق به جناح حاکم در این سال ها بیان شده، تمام این اظهارات دروغ است و در مجلس ششم اصولا هیچ طرح و لایحه ای در موضوع هسته ای تقدیم مجلس نشده است. سوابق این موضوع در اداره کل قوانین مجلس هم که اینک در اختیار کامل حضرات است شاهد صادقی است که آقایان دروغ می گویند.
بسیار مایه تاسف است که موضوع مهمی مانند مسئله هسته ای که اینک حیات و ممات کشور به آن بسته است دست مایه تسویه حساب های سیاسی گروهی و شخصی قرار گرفته است. و شیرین تر اینکه متهمان اجازه هیچ دفاعی هم دراین باره ندارند.
ای کاش اجازه داده می شد تا سیاست های جاری توسط کارشناسان و خبرگان و مطلعان و دست اندر کاران ادوار مختلف در بوته نقد گذاشته می شد تا حقیقت بر ملت ایران روشن شود.
میترا عالی، دانشجوی نخبه دانشگاه صنعتی شریف، ٢٨ تیرماه برای گذراندن حکم یک سال حبس تعزیری به زندان اوین منتقل شده است.
به گزارش دانشجونیوز، میترا عالی اولین بار در ٢١ بهمن سال ١٣٨٨ بازداشت و ۵ روز بعد آزاد و برای بار دوم در ١٩ اسفند ١٣٨٨ بازداشت و پس از ۴٠ روز بازداشت انفرادی، در بند ٢٠٩ زندان اوین، با قید وثیقه آزاد شد.
میترا عالی دانشجوی کارشناسی ارشد رشته بیومتریال دانشگاه صنعتی شریف، که رتبه ٧ کنکور کارشناسی ارشد و عضو بنیاد ملی نخبگان است، در حالی روز ٢٨ تیرماه به زندان اوین منتقل شد که در ١۶ مرداد باید از پایان نامه کارشناسی ارشد خود در دانشگاه شریف دفاع کند.
این دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف هم اکنون در بند نسوان زندان اوین نگهداری می شود.
جمعی از کارگران اخراجی کارخانه صنایع تبدیلی الوند در مقابل ساختمان استانداری همدان تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، این کارگران که در در خردادماه سال ۸۹ از این کارخانه اخراج شده بودند، حکم اخراجشان را غیر قانونی میدانند و خواستار دریافت ۲۶ ماه حقوق از زمان اخراجشان هستند.
بنا بر این گزارش عمده این کارگران به طور دائمی استخدام شده بودند و بیش از ۱۰ سال سابقه کار در این کارخانه را داشتهاند و به دلیل کهولت سن امکان یافتن شغل در دو سال گذشته را نداشتهاند.
مدیرکل سازمان بهزیستی استان کردستان گفت: از ابتدای سال گذشته تا کنون ۳۰۶ مورد کودک آزاری در استان کردستان به دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی گزارش شده است.
به گزارش آژانس خبری موکریان، قریشی اظهار داشت: از این تعداد گزارش های داده شده به سازمان بهزستی، ۱۱۳ مورد آن منجر به مداخله این سازمان شده است.
وی با اشاره به اینکه همچنین در این مدت ۶۰۴ مورد همسر آزاری در استان کردستان به دفتر امور اجتماعی این سازمان گزارش داده شده است، افزود: از این تعداد گزارش، ۲۲۷ مورد آن منجر به مداخله دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی شده است.
مدیرکل سازمان بهزیستی استان کردستان کل تماس های گرفته شده با خط تلفن ۱۲۳ یا دفتر امور آسیب دیگان اجتماعی را دو هزار و ۴۹۶ مورد اعلام کرد و ادامه داد: از این تعداد تماس های گرفته شده یک هزار و ۲۶۴ مورد مربوط به سایر آسیب دیدگی های اجتماعی بوده است.
درحالیکه خاموشی های مکرر برق بسیاری از شهروندان نقاط مختلف کشور را با مشکلات جدی روبرو کرده، وزیر نیرو از هماهنگیهای لازم برای انتقال برق از ایران به سوریه و لبنان خبر داد گفت: این پروژه به زودی عملی میشود.
به گزارش ایسنا، مجید نامجو عصر چهارشنبه پس از دیدار با وزیر برق سوریه در تهران با تاکید بر اینکه تعهدهای لازم از سوی ایران برای افزایش صادرات برق مطمئن و پایا به عراق ارائه شده است گفت که به زودی بخشی از برق ایران از طریق عراق به سوریه و لبنان ارسال میشود.
وی حجم صادرات برق ایران به عراق در حال حاضر را ۱۳۰۰ مگاوات اعلام کرد و ادامه داد: از این مقدار قرار است ۲۰۰ مگاوات به سوریه ترانزیت شود و با توجه به اینکه سوریه و لبنان با ایران مرز خاکی ندارند، از طریق عراق برق ایران را دریافت کنند.
به گفته نامجو هماهنگیهای لازم برای انتقال برق ایران به سوریه و لبنان صورت گرفته است، همچنین به زودی برق ایران از طریق عراق به سوریه و لبنان متصل میشود.
وزیر نیرو درخصوص نحوه همکاری های ایران و سوریه در زمینه برق ادامه داد: در زمان حاضر تولید برق و فعالیتهای تعمیر نیروگاهی از سوی شرکتهای ایرانی در سوریه در حال اجراست و تمام تدابیر لازم و کافی برای تامین تجهیزات برقی چه در کوتاه مدت و چه در درازمدت، از سوی ایران اندیشیده شده است.
عدنان خمیس، وزیر برق سوریه نیز با اشاره به روابط بسیار خوب دو کشور برادر ابراز امیدواری کرد این روابط بیشتر توسعه یابد.
وی همچنین ادامه داد: ایران در زمینه صنعت برق به خودکفایی رسیده است و ما تلاش می کنیم ارتباط خود را با این کشور بیشتر کنیم.
این مقام سوری افزود: سوریه تاکنون قراردادها و تفاهم نامههای زیادی در زمینه تولید و انتقال و یا توزیع برق به امضا رسانده است که امیدواریم هرچه زودتر اجرایی شود.
همزمان روزنامه جمهوری اسلامی گزارش داده است که قطع مکرر برق در خوزستان، مردم روزهدار این مناطق را به ستوه آورده است.
بر اساس این گزارش، عدهای از اهالی ماهشهر گفتند: گرمای بسیار شدید نزدیک به ۶۰ درجه و قطع مکرر برق که گاهی به ۴ تا ۵ ساعت نیز میرسد ما را کلافه کرده است.
طی ۴۸ ساعت گذشته در چند منطقه تهران نیز قطع برق مشکلاتی را برای مردم پدید آورده و متأسفانه مسئولان مربوطه پاسخ روشنی به سؤالات مردم نمیدهند.
پدرام نصرالهی فعال کارگری و عضو کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، روز دوشنبه ۲۶ تیر ماه۱۳۹۱ پدرام نصرالهی به موجب کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان سنندج به اتهام عضویت در کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و تبلیغ علیه نظام از طریق همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون، که نامبرده این اتهام را در بازجوئیها و نیز در آخرین دفاعیات خود در دادگاه قویاً رد کرده بود، با استناد به مواد ۴۹۹ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی از حیث فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون به یک سال حبس تعزیری و از حیث عضویت در کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم و این حکم به وی اعلام شد.
حسن محدثی
از خوشاقبالی ما است که آدمها وزن دارند. همه مثل هم نیستند. برخی وزینتر اند. قامتشان بلندتر است و تو میتوانی بلندیشان را ببینی و وزانتشان را درک کنی. در نتیجه، مقیاسی داری تا بتوانی خود را بسنجی و دریابی که کجایی و چه میکنی. افسوس که چهقدر طول میکشد تا آدمی دریابد که «نفس بعضیها باید به آدم بخورد» حرف بیربطی نیست. آدمی فرزند فراموشی است و نیازمند تذکر؛ و تذکر اهل خطبه و وعظ کجا و تذکر صاحبنفسان کجا. و حالا جای برخی صاحبنفسان در میان ما خالی است: آنانی که به جهان دیگر کوچیدند، آنانی که از شهر و دیار خویش هجرت کردند و جماعتی را از درک محضرشان محروم کردند، و آنانی که نزدیکاند اما دستمان از دامنشان کوتاه است.
باری گاهی بخت با آدمی یار است و میتواند در محضر بزرگانی بنشیند و از خلق نیکویشان تذکّر بگیرد و از دانششان بیاموزد. و صد البته همیشه جای بسی تأسف است از درک حضور بزرگانی صاحبنَفَسْ محروم شدن و در پای درس علم و اخلاقشان زانوی ادب بر زمین ننهادن. اینها را تنها کسانی درمییابند که مدتها از برکت حضور چنین کسانی محروم بوده باشند و بعد طعم حضوری ارجمند را چشیده باشند.
از جمله نیکان روزگار ما که من بخت آن داشتهام که از محضر اش بهره ببرم، دکتر مسعود پدرام است. او مدتی محبوس است و مرا از دیدار او جز شوق بهرهای نبوده است. پدرام مردی حلیم، متین، خوشقلب، و پاکطینت است. زباناش آلوده به زشتیگویی و بدگویی نمیشود؛ حتا علیه دشمناناش. تکبّر در او راهی ندارد. روشنفکری مسؤول و متعهد است و در کنار همهی این صفات نیکو، دانشمندی صاحبنظر است. چه بسیار مجال یافتهام که در پای سخناناش بنشینم و مشکلات فکریام را از او بپرسم و در کارهایم گرهها را به کمک ایشان بگشایم. مدت مدیدی است که از این پرسشگریهایم محروم شدهام. پدرام اهل ادعا و تظاهر نیست. سالها است که آثاری از جنگ را در وجود نازنیناش دارد اما ما از آن بیخبر بودهایم. در مباحث علمی نیز چنین است: نتایج مدتها مطالعه و تأملاش را در چند جمله در اختیار ات قرار میدهد و تو را از نظر فکری مرحلهای بالاتر میکشد اما چنان صمیمانه و بیادعا میآموزد که تو حتا در نمییابی که پای درس صاحب نظری نشستهای و در حال آموختنی. برای بررسی افکار و اندیشههایش مجال دیگری لازم است و من در اینجا به مصداق سخن علی ابن ابیطالب (ع) که «هر کس کلمهای به من بیاموزد مرا بندهی خود ساخته است»، تنها حق آموزگاری ایشان را بهجا میآورم.
باری، نزد خدا هم آدمیان درجهبندی میشوند، بر اساس عملشان و نحوهی بودنشان. خوشا به حال کسانی که در راه خدا و خلق مجاهدت میکنند: «آیا کسی که خشنودی خدا را پیروی میکند، چون کسی است که به خشمی از خدا دچار گردیده و جایگاهش جهنّم است؟ و چه بد بازگشتگاهی است. [هر یک از] ایشان را نزد خداوند درجاتی است، و خدا به آنچه میکنند بینا است» (آیات ۱۶۲ و ۱۶۳ سورهی آل عمران، قرآن مجید، ترجمهی محمدمهدی فولادوند).
نیکو است که بازگشت صلح و صفا و آرامش و نعمت و نیز رهایی مردان و زنان نیکوخصال و پاکطینت و بلندنظر، صاحبان نامهای رشید –مردان و زنان دین و دانش، راستی و مروت، خردورزی و مردمداری- را از خداوند طلب کنیم؛ مردمانی که حضورشان ما را به زینت تذکّر آراسته میسازد. رشید هم راهیافته و رشدیافته است، هم راهبر و رشددهنده. زمزمهی ناماش شوق رشد را در آدمی زنده نگه میدارد. تمنّای رشد نیز گوهر کوچکی نیست. پس بگذار با زمزمهی نامهای رشید تمنّای رشد را در خویش زنده نگه داریم! برای من مسعود پدرام تنها یکی از این نامهای رشید است که زمزمهاش میکنم.
منبع: وبلاگ نویسنده
مردم بخشی از شهرستان اهواز چهار روز اخیر را در بی آبی به سر برده اند.
به گزارش مهر، به دنبال تماس برخی ساکنان منازل فاز یک تعاونی مسکن شهرداری مبنی بر بی آبی چهار روزه در این این نقطه در اهواز آن هم در اوج گرما و در فصل روزه داری مدیرعامل آبفا صبح روز چهارشنبه اظهار داشت: موضوع حل شده و هر یک از ساکنان مشکلی دارد، موضوع را اطلاع دهد تا مشکل حل شود.
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب شهرستان اهواز گفت: در چند روز گذشته (سه شنبه و دوشنبه) خط انتقال آب که از شهرستان شوشتر وارد اهواز می شود دچار شکستگی شده بود که این شکستگی در تامین آب بخشی از شهرتاثیر گذار بوده است.
غلامرضا براتی افزود: بر اثر این شکستگی آب در برخی مناطق شهر دچار کم فشاری شده بود و با اقدامات صورت گرفته تعمیرات بر روی این شکستگی انجام و اکنون نیز مشکلی نداریم.
وی در پاسخ به این سئوال که شهروندان ساکن در فاز یک تعاونی مسکن شهرداری در تماسهای خود بیان می کنند که مشکل بی آبی آنها هنوز حل نشده اظهار داشت: هر شهروندی که هنوز مشکل دارد شماره تماس و آدرس خود را بدهد تا برای رفع مشکل آنان اکیپ به درب منازل اعزام شود.
بلافاصله با یکی از ساکنان منطقه تماس برقرار شد که وی با اعلام اینکه آب منطقه هنوز قطع است، اظهار کرد: چهار روز است(تا روز چهارشنبه) که زندگی ساکنان به دلیل نبود آب فلج شده و هر بار که با مسئولان تماس می گیریم به ما می گویند که امروز و فردا مشکلتان را حل خواهیم کرد.
وی افزود: با وجود گرمای شدید اهواز و با توجه به اینکه در ماه مبارک رمضان هستیم آیا نباید هر چه سریعتر برای این مشکل راه چاره ای اندیشید.
سعدی یکی دیگر از شهروندانی که منازل فاز یک تعاونی مسکن شهرداری ساکن است نیز در این باره گفت: در طول شبانه روز تنها برای دو ساعت آب داریم.
وی اضافه کرد: نبود آب شهروندان ساکن در این منطقه را کلافه کرده و برخی از همسایه ها به همین دلیل مجبور شده اند به خانه های اقوام خود رفته تا بیشتر از این دچار مشکل نشوند.
یکی دیگر از ساکنان نیز گفت: با زبان روزه هر روز به این امید هستیم که شاید مشکل بی آبی منطقه حل شود اما تنها چیزی که شنیدیم وعده و وعید بوده است.
این در حالی است که با پیگیریهای به عمل آمده از سوی مهر تا لحظه ارسال این گزارش، ساکنان منازل فاز یک تعاونی مسکن شهرداری هنوز در بی آبی به سر می برند و مشکل شان هنوز حل نشده است
کلمه: چگونه می توانیم آنطور که میرحسین همیشه می گفت، راه سبز را زندگی کنیم؟ و در این ماه مبارک که فرصتی برای بهتر شدن است، چگونه می توان سبز زیستن را تجربه کرد؟ یک روزنامه نگار اجتماعی در این باره با ارسال پیشنهادی برای کلمه، موضوعی را مطرح کرده که هم ضروری و فوری است و هم انسان دوستانه و معنوی.
در این پیشنهاد، از آحاد مردم سبزاندیش دعوت شده که با توجه به کمبود همه ساله خون در روزهای آغازین ماه مبارک رمضان، که باعث مشکلات بسیاری برای بیماران و نزدیکان آنها می شود، در اقدامی همگانی در مراکز انتقال خون کشور که این روزها بعد از افطار هم فعال هستند، حضور یابیم و با اهدای خون – البته به همراه نوشیدن مایعات به میزان کافی، که باعث آسیب به بدن نشود – در این روزگار پر از مشکلات و تنگناها به داد هموطنان بیمار خود برسیم.
متن این پیشنهاد را می خوانیم و با آن همراه می شویم:
همه می دانیم روزه گرفتن در ماه رمضان فقط این نیست که انسان براى انجام فرمان خداوند، از اذان صبح تا مغرب نخورد و نیاشامد و از انجام کارهایى که فقها می گویند روزه را باطل مىکند خوددارى کند. فلسفه این ماه مبارک هم نخوردن و نیاشامیدن ظاهری نیست. در واقع روزه داری تمرین خویشتن داری است، رستگاری و رهایی از قید تن و رسیدن به اوج انسانیت و پرورش روح معنوی انسان. روزه داری یعنی در گذشتن از لذت های انسانی و گذشتن از چیزهایی که به جان و تن انسان مربوط می شود. در واقع معنویت، نیاز اساسی انسان است و در این مسیر برنامههایی از سوی خداوند پیشنهاد شده که یکی از آنها روزه داری است. با نگاهی به شرایط روزهداری، در مییابیم که این برنامه هدفی جز تربیت انسان و آسمانی کردن او ندارد.
روزه یعنی چشمپوشی انسان از آنچه تاکنون به راحتی بهرهمند بوده است، تلاشی برای رها شدن از خود، شکستن دیوار عادتها و نزیکی به خدا. یکی از آثار اجتماعی روزه، درس مساوات و برابری در میان افراد اجتماع است، در این ماه در خانه ها به روی یکدیگر بیشتر باز می شود، در ماه میهمانی خدا توجه به همسایگان، اصلاح کدورتها، بازدید از اقوام و حضور در سفره افطاری دیگران بیش از گذشته می شود. در این ماه سبز خدا، مردم با یکدیگر مهربان تر می شوند و بیشتر از قبل هم را یاریگری می کنند و سفرههای سبز اطعام پهن می شود.
اخیرا در بیانیه ای که در کلمه منتشر شد، خواندم که پیشنهاد شده بود در این ماه “با سهیم کردن هموطنانمان در سفره هایمان، از سقوط و فروپاشی کانون های گرم خانواده ها جلوگیری کنیم و با با تشکیل صندوق های سبز، با قبول تکفل حداقل یک خانواده، دست خواهران و برادرانمان را در این روزهای سخت به شیوه ای که کرامت انسانی آنها حفظ شود، می گیریم.” در واقع ما باید در این ماه سبز زیستن را تجربه کنیم؛ سبز زیستن که شیوه های مختلف خودش را نشان می دهد. موضوعی که می خواستم مطرح کنم، پیشنهاد یک جلوه از سبز زیستن است، به مردمی که این روزها روزه دارند و با وجود گرما، با وجود گرانی و صدها مشکل که این روزها گریبانشان را گرفته است، به فکر همنوعان خود هستند؛ یا جتی کسانی که به هر دلیلی نمی توانند روزه بگیرند. چه اشکالی دارد اگر جنبش سبزی ها در این روزها در صف های انتقال خون حضور پیدا کنند و با اهدای خون به بیماران هموفیلی و کم خون کنند؟
احتمالا می دانید که بیماران تحت درمان شیمی درمانی، جراحی و همچنین تالاسمی ها در همه ماههای سال نیازمند خون هستند و اگر کشور در ماه رمضان با کاهش اهدای خون مواجه شود، مسوولان امر مجبور خواهند شد از ذخایر خونی کشور که برای حوادث غیرمترقبه ذخیره شده است استفاده کنند. این کار خطرناک است و معمولا انجام نمی شود. به همین خاطر در این ایام، به خصوص در دو هفته اول ماه مبارک، همیشه این بیماران و خانواده هایشان با مشکل خون رو به رو هستند.
بر اساس گفته های یکی از مسوولان سازمان انتقال خون، این سازمان در آستانه این ماه به میزان ۹ روز میانگین مصرف خون در کشور ذخیره دارد، اما فرآوردههایی مانند پلاکت را فقط سه روز میتواند نگه داری کند. از این رو، باید در ماه رمضان مراجعه برای اهدای خون صورت گیرد تا این محصولات تولید و در اختیار مراکز مختلف قرار گیرد.
مدیر آموزش، جذب و نگهداری اهدا کنندگان سازمان انتقال خون ایران نیز گفته: “بیماران همواره برای زنده ماندن چشم امید به افرادی دارند که با اهدای داوطلبانه خون خود، زندگی دوباره به آنان می بخشند بنابر این از مردم می خواهیم که در این ماه به یاری این بیماران بشتابند.” مهتاب مقصودلو گفته: “این نگرانی همواره در میان مردم در ایام ماه مبارک رمضان وجود دارد که با اهدای خون، روزه آنان باطل می شود، اما بر اساس استفتائات مراجع برای نجات انسان، خون دهی موجب باطل شدن روزه نمی شود.”
هر سال در این روزها به دلیل روزه داری مردم و ضعف جسمی و … در دو هفته آغاز ماه رمضان، میزان اهدای خون به شدت کاهش پیدا می کند. چه خوب است مردمی که سبز زیستن را در این سال ها تجربه کرده اند و در روزهای سخت سال ۸۸ و بعد از آن همراه یکدیگر بوده اند، پس از صرف افطار و مصرف مایعات کافی، برای اهدای خون به پایگاههای سازمان انتقال خون مراجعه کنند.
سازمان انتقال خون اعلام کرده که در این ماه پایگاه هایش همه روزه علاوه بر ساعات رسمی شیفت صبح، پس از افطار نیز پذیرای مردم هستند و حتی در شب های قدر با فعالیت بیشتر به کار خود ادامه می دهند. اما واقعیت این است که مشکل اصلی و کمبود خون مربوط به همین روزها است، و طبق آمارهای سال های گذشته در دو هفته آخر و شب های قدر این مشکل کمتر می شود. برای همین نباید این کار انسان دوستانه را به آن زمان موکول کرد.
اتفاقا معمولا در شب های قدر، مراکز اهدای خون با ازدحام جمعیت مواجه می شوند و این خود مانع ارائه خدمات مطلوب و موجب معطلی مراجعه کنندگان است. از این رو بهتر است مردمی که دغدغه سلامت هموطنان خود را دارند، از همین حالا برای این امر اقدام کنند تا میزان اهدای خون به طور متعادل در طول ماه مبارک رمضان توزیع شود.
در ماه مبارک رمضان، ماه میهمانی خدا، ماهی که هر کار نیکی چندین برابر پاداش دارد و انسان را به خدا نزدیک تر می کند، نجات جان یک انسان با هیچ کار نیکی قابل مقایسه نیست. چشمان بیماران منتظر شما هستند و دل های غمگین خانواده هایشان را به سادگی می توان شاد کرد؛ هم انسانی را به زندگی برگرداند و هم دل خدا را به دست آورد.
مریم رحمانی، در نامه ای به نرگس محمدی، فعال حقوق بشر محبوس در زندان زنجان که این روزها اخبار نگران کننده ای از اوضاع جسمی و روحیش گزارش می شود است: از خودم می پرسم آیا ظلم پایدار می ماند؟ و آن ها که این روزها متهم اصلی پرونده کهریزک ترفیع مقام گرفته را درست در سالگرد آن فاجعه دهشتناک در سیمای مثلا ملی نمایش می دهند، فکر نمی کنند که ممکن است یک روز همه چیز عوض شود؟ آن وقت توقع دارند با آن ها چگونه رفتار شود؟ چقدر در کتاب های بینش اسلامی از قول امام اول شیعیان به ما گفتند با دیگران چنان رفتار کنید که می خواهید با شما رفتار کنند، اما هرگز خودشان به این توصیه عمل نکردند. در بی خبری نگه داشتن خانواده ها از وضعیت عزیزانشان آیا چیزی جز شکنجه است؟ نرگس عزیز نگه داشتن زندانیان سیاسی بیمار در زندان یا مراکز درمانی فاقد صلاحیت لازم مصداق شکنجه است نه هیچ چیز دیگر. بانوی صلح می دانم که اگر همه چیز روزی عوض شود تو جز آن دسته از مردمانی هستی که با بیدادگران جز به عدالت و انصاف رفتار نمی کنی؛ هرچند که حقوق تو را مدعیان عدالت در صفر ضرب کرده اند.
به گزارش سایت تا قانون خانواده برابر، در بخشی از این یادداشت خطاب به قاض القضات آمده است: قاضی القضات از احادیث اسلامی است که بالاترین جهاد گفتن کلمه حق است بر حاکم جابر. هرچند که می دانم چشمی را که نخواهد ببیند و گوشی را که نخواهد بشنود نه این نوشته و نه هیچ بوق و کرنایی شنوا و بینا نمی کند اما برادر حاسبو قبل ان تحاسبو.
دو روز پیش گزارش شد که این فعال حقوق بشر دربند که به بیمارستان منتقل شده بود، بعد از ۱۲ روز بی خبری، در تماس تلفنی با خانواده خود اعلام کرده که به مدت ۵ روز توانایی بینایی خود را از دست داده و پس از درخواست خود به دلیل شرایط وخیم بیمارستان، مجددا به زندان زنجان منتقل شده است.
نرگس محمدی در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به اتهام عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر به شعبه ۴ دادگاه انقلاب احضار شد و پس از چند جلسه دفاع با صدور قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد. اما تنها چند روز بعد، شبانه در منزل خود توسط مأموران امنیتی بازداشت شد.
وی بعد از زندان خرداد ۱۳۸۹ به بیماری مرموزی مبتلا شد. این بیماری در شرایط استرس زا پیشرفت می کند و بدون اینکه خود بیمار متوجه شود باعث افتادن وی بر زمین می شود. این افتادن می تواند باعث اصابت سر وی به دیوار یا زمین یا جسمی سخت شود کما اینکه در این چند ماه بارها این اتفاق برای وی افتاده و این موضوع مایه نگرانی خانواده نرگس محمدی است.
وی چندی پیش به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده و اردیبهشت ماه نیز برای اجرای حکم احضار شد.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
سلام بانوی روسری سفیدِ «کانون مدافعان حقوق بشر» نرگس محمدی که در جلسات عمومی کانون با حضور خبرنگاران، همیشه لبخند به لب داشتی و با وقار خاص خودت با همه گرم، سلام و علیک می کردی.
نرگس عزیزم یادت هست بعد از جریان انتخابات و بسته شدن کانون، در همان ماه های سرد و سخت اولیه با منصوره شجاعی عزیز آمدیم دفتر نسرین تا با تو و او و آقای سلطانی درباره ممنوع الخروجی ها حرف بزنیم. منصوره می پرسید و من عکس می انداختم و گوش می سپردم .حالا هر سه شما به خاطر تلاش هایتان در پاسداشت حقوق بشر و حقوق زنان در زندان هستید.نرگس جان چقدر دلم برای آن جمع تنگ شده است. برای خنده هایتان برای روحیه ای که به من هم سرایت می کرد. می دانی نرگس جان هنوز به خاطر دارم حرف های آن روزت را: «به نظر من اگر هدف جنبش سبز صیانت از حقوق ملت باشد و پیشینه هم دارد قبل از انتخابات آقای موسوی و کروبی کمیته صیانت از آرای مردم را داشتند. حال اگر برخی آرای ملت را ضرب در صفر کردند اما حقوق اساسی ملت را که نمی توانند در صفر ضرب کنند».
اما بانوی صلح تمام حقوقمان را در صفر ضرب کردند و این همه بلا بر سرمان نازل. در صفر ضرب کردند در بی نهایت صفر. حقوق تو را در صفر ضرب کردند در نامردمی تا حکمی چنین بی شرمانه بر مادری بیمار صادر کنند.
این روزها نرگس جان نگران تو هستیم و مدام از هرکسی که فکر می کنیم خبر ی از تو دارد حالت را می پرسیم اما چه فایده احوال پرسی بی آن که بتواند حال تو را تغییر دهد؟
نرگس عزیزم نگران کیانا و علی هستیم. چه بر سر طفلان تو می آید؟ چه می گذرد بر ذهنشان؟ چقدر بی قرار تو شده اند؟ چقدر دلتنگ پدر هستند؟ بعضی ها چه راحت می آسایند همان ها که مدام از خدا و روز قیامت و حسابرسی دم می زنند همان ها که در کتاب های درسی این حدیث را نوشته بودند: «حاسبو قبل ان تحاسبو». اما انگار همه این ها برای دیگران است؛ برای ترساندن دیگران از عقوبت الهی تا بدان گونه رفتار کنند که آنان می خواهند و خودشان بی آنکه دغدغه اخلاق و انسانیت داشته باشند، هر حکم ناعادلانه ای را صادر می کنند و ککشان هم نمی گزد از آه دل کودکان.
می دانی نرگس جان شاید کمتر کسی از من بپرسد چرا دستکش دستم می کنم اما این بار علی تا مرا دید گفت چرا دستکش دستت کردی؟ می گویم حساسیت دارم. فکر می کنم این پسرک که به چنین چیزهای کوچکی توجه دارد این روزها در ذهنش چه می گذرد. کیانا که وقتی پدرش درزندان بود در مقابل دوربین من، زیباترین و معصومانه ترین ژست ها را می گرفت؛ این بار توجهی به دوربین نداشت و به وضوح عصبی بود. اصلا کیانای سابق نبود. قاضی القضات و مدعیان عدالت علی، اصلا به این چیزها فکر می کنند؟
نرگس عزیزم کودک یکی از دوستانی که این روزها پشت میله های زندان است به مرد دیگری که در بازی با بچه ها ادای «مادرکانگرو» را در می آورد گفت:«مامان من می شی؟» آن دوست پرسید :«مامان کانگرو شم؟» گفت:«نه مامان واقعی من می شی؟» بغض کرده بودم اما نباید و نمی شد که گریه کنم. بغضم را فرو خوردم و باز اندیشیدم که این پسرک نازنین چقدر در تنهایی هایش برای در آغوش کشیدن مادرش بغض کرده است؟ چقدر خواسته که مادرش باشد و نوازشش کند؟ بر علی و کیانا و همه بچه های دیگر که مادران و پدرانشان در زندان های طویل المدت هستند چه می گذرد؟ می دانی نرگس جان یک بار چشمم به مطلبی خورد درباره اهمیت در آغوش کشیدن برای داشتن تعادل روانی. مطلب آن قدر خوب بود که گذاشتمش در صفحه خانواده . در آغوش کشیدن آن قدر مهم است که روز ۲۱ ژانویه روز «بین المللی در آغوش کشیدن» نامگذاری شده است. حالا مدام این مطلب را مرور می کنم و می ببینم علی و کیانا چقدر دور بوده اند از لمس کردن تو و پدرشان و چقدر آسیب دیده اند. قاضی القضات می داند این چیزها را ؟ آیا شرم می کند از جلوس بر دستگاهی که قاضیانش بدون رعایت انصاف و مروت رای صادر می کنند؟
نرگس جان ۱۲ روزی که در بیمارستان بودی در بی خبری مطلق بودیم و هراسان از وضعیت تو. تمام آن روزها شکنجه ای بود و آرزویمان شده بود شنیدن خبر سلامتی تو، چقدر سطح آرزوهایمان این روزها نزول کرده است. خبر ضرب و جرح را شنیده بودیم و ندادن ملاقات به خانواده گواه بد بودن حال تو بود. مسخره است وقتی خبر رسید که تو را دوباره به زندان منتقل کردند توی دلم گفتم خدا را شکر. خدا را از چه روی باید شکرگزار باشم وقتی هنوز جان تو در خطر است؟ وقتی ۵ روز بینایی ات را از شدت جراحات از دست داده بودی؟ نکند دوباره بینایی ات را از دست بدهی و این بار زبانم لال برای همیشه؟ چه تضمینی وجود دارد؛ وقتی تو را بر خلاف همین قانون نیم بند در بند عمومی پرتنش نگه داشته اند؟ اصلا انتقال تو از اوین به زنجان مگر جز برای شکنجه دادن تو بوده است؟ تو را به زنجان منتقل کردند برا ی این که کنار دوستانت نباشی، کنار نسرین، کنار آدم هایی که می توانستند مراقبت باشند.این انتقال از رافت اسلامی آقایان که نیست، که خیلی وقت است فکر می کنم این ها اصلا می توانند رافت را بنویسند فهمیدنش بماند! من شنیده بودم پیامبر اسلام به عیادت مرد بیماری رفت که هر روز بر سرش خاکستر می ریخت آن وقت این مدعیان اسلام ناب محمدی زنی را که بیماری فلج عضلانی دارد با دستنبد به تخت می بندند! مگر نرگس محمدی جانی و آدم کش است که به تخت بستیدش مبادا فرار کند؟ اصلا آدمی که ۶ ساعت پیاپی تشنج می کند می تواند از بیمارستان فرار کند؟ آخر نرگس اگر اهل رفتن بود که پیشتر می رفت.
از خودم می پرسم آن بیمارستان چه بیمارستانی بوده که تو تقاضا کرده ای با این حال بد برگردی در بندی متشنج؟نرگس جان خیالمان راحت نیست از بابت وضعیت سلامتی تو. از زمانی که تو را برای اجرای حکم فراخواندند وقتی نیاز به مراقبت داری، به تحت نظر پزشک بودن، به مکانی بی تنش نگران تو هستیم. نگرانیم نکند این روزها دوباره حمله عصبی دیگری برای تو روی دهد ….
از خودم می پرسم آیا ظلم پایدار می ماند؟ و آن ها که این روزها متهم اصلی پرونده کهریزک ترفیع مقام گرفته را درست در سالگرد آن فاجعه دهشتناک در سیمای مثلا ملی نمایش می دهند، فکر نمی کنند که ممکن است یک روز همه چیز عوض شود؟ آن وقت توقع دارند با آن ها چگونه رفتار شود؟ چقدر در کتاب های بینش اسلامی از قول امام اول شیعیان به ما گفتند با دیگران چنان رفتار کنید که می خواهید با شما رفتار کنند، اما هرگز خودشان به این توصیه عمل نکردند. در بی خبری نگه داشتن خانواده ها از وضعیت عزیزانشان آیا چیزی جز شکنجه است؟ نرگس عزیز نگه داشتن زندانیان سیاسی بیمار در زندان یا مراکز درمانی فاقد صلاحیت لازم مصداق شکنجه است نه هیچ چیز دیگر. بانوی صلح می دانم که اگر همه چیز روزی عوض شود تو جز آن دسته از مردمانی هستی که با بیدادگران جز به عدالت و انصاف رفتار نمی کنی؛ هرچند که حقوق تو را مدعیان عدالت در صفر ضرب کرده اند.
و در انتها قاضی القضات از احادیث اسلامی است که بالاترین جهاد گفتن کلمه حق است بر حاکم جابر هرچند که می دانم چشمی را که نخواهد ببیند و گوشی را که نخواهد بشنود نه این نوشته و نه هیچ بوق و کرنایی شنوا و بینا نمی کند اما برادر حاسبو قبل ان تحاسبو.
آیت الله دستغیب با دعا برای آزادی میرحسین موسوی می گوید: نسبت به آقای میرحسین موسوی نیز از زمان نخست وزیری شایعات بسیاری وجود داشت. ایشان طرح بسیار خوبی به امام پیشنهاد کرد و مورد تایید ایشان قرار گرفت اما میگفتند: این یک برنامه کمونیستی است و بسیار اذیتش کردند.
این مرجع تقلید که تاکنون بارها نسبت به حصر غیرقانونی و غیرشرعی میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعتراض کرده است، در سخنرانی ماه رمضان خود اظهار داشت: بنده همان وقت به ایشان گفتم: «من میدانم همان کسانی که به شما تهمت میزنند و دروغ میبندند، اگر به گرفتاری و مشکلی دچار شوند، شما برایشان چارهای میاندیشید و به یاریشان میشتابید و این از الطاف خدا به شماست.» از خدا میخواهیم که ایشان هر چه زودتر آزاد شوند.
به گزارش حدیث سرو وی در ادامه افزود: از همان اوایل انقلاب، روش ناجوانمردانهی منافقین این بود که شخصیتهای مبرز انقلاب را ترور شخصیت میکردند و هر کس را میدیدند به کار انقلاب میآید، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ شخصیتی ترور میکردند.
آیت الله دستغیب با مروری به حوادث پس از انتخابات افزود: پس از انتخابات ۸۸ هم اتفاقات ناخوش آیند بسیاری افتاد و شایعات و دروغها و تهمتهای بسیاری منتشر شد که همگان از آن باخبرند.
وی خاطر نشان کرد: شایسته است مومنین همواره درباره آنچه در مورد دیگران میشنوند تاملی بکنند و فورا هر چه را میشنوند، منتشر نسازند تا آبروی کسی ریخته نشود؛ هم در روابط خانوادگی و اطرافیان خود و هم در مسائل اجتماعی و سیاسی.
متن کامل سخنرانی روز چهارم ماه رمضان آیت الله دستغیب به شرح زیر است:
تفسیر سوره مائده جلسه ۱۰
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (۸)
ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا به پا خیزید و به عدالت شهادت دهید. دشمنی با گروهی شما را از جاده ی عدالت بیرون نراند. عدالت پیشه کنید که به پرهیزکاری نزدیک تر است. از خدا پروا کنید که خدا از آنچه می کنید آگاه است.
یکی از معانی «شُهَداءَ بِالْقِسْطِ» عدالت داشتن هنگام شهادت دادن بر اعمال دیگران است تا شخص آنچه را دیده است، بی هیچ کم و کاستی بر زبان آورد.
توضیح مطلب: از لوازم اثبات جرم، شهادت شاهد نزد قاضی است. قاضی باید مجتهد مطلق باشد؛ یعنی در تمام احکام اسلام قدرت استنباط داشته باشد. همچنین لازم است عادل، بالغ، عاقل، مرد، شیعه ی دوازده امامی و حلال زاده باشد.
برای اثبات جرم باید دو شاهد عادل شهادت دهند که متهم را حین انجام جرم دیده اند. برای بعضی جرم ها لازم است ۴ نفر شاهد شهادت دهند، از جمله در مسأله ی زنا و لواط باید ۴ مرد عادل انجام فعل را با چشم خود دیده باشند. شاهد باید عادل باشد یعنی هیچ گناه کبیره ای از او سر نزند و بر صغائر اصرار نداشته باشد.
از لحاظ شرعی متهم را نباید مورد شکنجه قرار داد یا تحت فشارهای روانی یا با قرص های مخصوص مجبور به اعتراف کرد. چنین اعتراف هایی هیچ اعتباری ندارد. لذا وقتی قاضی می تواند جرمی را بر کسی محرز بداند که متهم با اختیار خود اقرار کرده یا آنکه دو یا چهار شاهد عادل بر انجام جرم شهادت داده باشند، با همان شرایطی که ذکر شد. در واقع اسلام در اثبات جرم چنان سخت گیری کرده است که به سادگی نمی توان کسی را مشمول حدود و تعزیرات سخت دانست.
به عنوان مثال وقتی می توان چهار انگشت دست کسی را به عنوان سرقت قطع کرد که خود او با اختیار خود اقرار کند یا دو شاهد عادل شهادت دهند که وی وارد مکان غیر شده، قفلی را شکسته و به اندازه ی ربع دینار یا بیشتر دزدیده است. البته اگر بنا باشد احکام و حدود اسلام جاری شود برای همه خواهد شد، نه این که یک بیچاره برای مقداری پول قطع دست شود اما فلان مقام برای میلیاردها پول آزاد باشد.
وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا؛ دشمنی و کینه توزی با شخص یا گروهی نباید در هنگام ادای شهادت، شهود را از جاده ی عدالت بیرون برد و آنها را به انتقام کشیدن از متهم وا دارد. «أقرَب» به معنای این نیست که عدالت به تقوا نزدیک است، چرا که عدالت عین تقوا و شرط لازم آن است و کسی که عدالت ندارد، تقوا ندارد. خدای تعالی در این آیه چندین مرتبه به عدالت و تقوا سفارش و بر آن تأکید می کند.
شخص مومن باید در تمام شوون زندگی عادل باشد. بنده که بر منبر سخنرانی می کنم باید بدانم که دوستان عزیز از راه دور و نزدیک به اینحا آمده اند تا قدمی به خدا نزدیک شوند. اگر آنچه در این نیم ساعت می شنوند بر ایمانشان نیفزاید هیچ فایده ای ندارد و برای بنده خلاف عدالت است و باید منتظر تنبیه باشم. همچنین وقتی برای نماز جماعت می آیند، اطمینان دارند که این مسجد در پی مطرح کردن خود و در آرزوی تعریف و تمجید و تملّق دوستان نیست، اگر غیر از این باشد، به معنای عدم عدالت بنده است. وظیفه بنده به عنوان امام جماعت این است که در خلوت و جلوت تقوای الهی را لحاظ کنم و همواره اعضا و جوارح خود را از گناه باز دارم، اگر چنین نباشم خیانت کرده ام و باید در محضر پروردگار پاسخگو باشم، و باید دانست که خدای تعالی به خوبی از احوال و نیات همه باخبر و به هر چه می کنیم آگاه است؛ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.
مردم از طلاب جوان توقع دارند اگر قرار است فردا موعظه گر و ناصح آنها باشند، از همین امروز عدالت و تقوا را رعایت کنند و بر انجام واجبات و ترک محرمات ممارست ورزند. طلبه ای که خود مواظب نماز نیست، چگونه می تواند به نماز دعوت کند. طلبه ای که ادب ندارد و در مقابل انتقادات دیگران تندی می کند، هرگز مودّی آداب نخواهد شد.
همه ی مردم باید نسبت به هم عدالت داشته باشند و از یکدیگر گروکشی نکنند؛ زوجین نسبت به یکدیگر و نسبت به فرزندشان؛ فرزندان در برابر پدر و مادر، رئیس نسبت به مرووس و مرووس نسبت به رئیس؛ حاکمان نسبت به مردم و مردم نسبت به حاکمان و … همه باید تقوا را رعایت کنند و حقوق یکدیگر را بپردازند. اگر یک طرف درباره ی طرف دیگر کوتاهی کرد و حقوقش را مراعات نکردف نباید طرف مقابل، مقابله به مثل کند؛ اگر پدر و مادری حقّ فرزند را به درستی ادا نکرد، فرزند حق ندارد درباره ی حقوق آنها کوتاهی نماید یا با آنان درشتی کند همچنین است سایر افراد.
برگی از دفتر مولوی
نقطه ی مقابل عدل، ظلم است. مولوی در دفتر اول مثنوی درباره ی ظلم چنین می گوید:
چاه مظلم گشت ظلم ظالمان این چنین گفتند جمله عالمان
هر که ظالم تر چهش با هول تر عدل فرمودست بدتر را بتر
ای که تو از ظلم چاهی می کنی دانک بهر خویش چاهی می کنی
در دفتر سوم می گوید:
ظالم از مظلوم کی داند کسی کو بود سخره ی هوا همچون خسی
ظالم از مظلوم آنکس پی برد کو سر نفس ظلوم خود برد
ور نه آن ظالم که نفس است اندرون خصم هر مظلوم باشد از جنون
در دفتر ششم، حکایت حاکمی را می گوید که چون می خواست به نماز جمعه رود محافظانش مردم را با چوب می زدند و سر و روی آنها را خون آلود می کردند؛
سوی جامع شد آن یک شهریار خلق را می زد نقیب و چوبدار
آن یکی را سر شکستی چوب زن وآن دگر را بردریدی پیرهن
در میانه بی دلی ده چوب خورد بی گناهی که برو از راه برد
خون چکان رو کرد با شاه و بگفت ظلم ظاهر بین چه پرسی از نهفت
خیر تو این است جامع می روی تا چه باشد شر و وزرت ای غوی
حاکمی که چون در راه خیر است اینچنین با مردمانش می کند، خدا داند که چون در راه شر می افتد چه ها کند!
سخنرانی روز پنجم ماه رمضان
تفسیر سوره نساء جلسه ۵۰
وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً (۸۳)
هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها میرسد آن را انتشار میدهند و اگر آن را به پیامبر و صاحبان امر رجوع دهند، آنها که قدرت تشخیص دارند از حقیقت امر آگاه میشوند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدهی اندکی، همه تابع شیطان میشدید.
در جنگ های زمان پیامبر گاه اخبار جسته و گریخته ای از میدان جنگ میرسید و منافقان اخبار مربوط به شکست ها را در میان مردم و علی الخصوص خانواده های رزمندگان منتشر میکردند و اخبار پیروزی ها را با طعنه و تردید مطرح مینمودند تا روحیهی مسلمین را متزلزل سازند لذا بنا شد اطلاعات مربوط به سریه ها ابتدا به شخص پیامبر و اخبار غزوه ها به جانشین ایشان در شهر برسد تا آنها پس از بررسی مسأله، مردم را از حقیقت امر آگاه سازند.
شایعه پراکنی
یکی از تیرهای شیطان در جامعه، شایعه پراکنی است. شایعات، که معمولا با تهمت و افترا علیه افراد مختلف منتشر میشود، موجب تضعیف روحیه و عملکرد آنان میشود. شایعه پراکنی و تهمت زنی همیشه بوده است. در تهمت، گناه یا جرمی را به دروغ به کسی میبندند و اگر آن جرم و گناه حقیقت داشته باشد و مستور باشد و کسی آن را برملا سازد، غیبت کرده است و گناه آن همچون خوردن گوشت مردهی برادر خویش است. مسلما گناه تهمت از غیبت بیشتر است لذا در روایت است که
«فَإِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء» (کافی،ج ۲، ص۱۷۰)
«هنگامی که متّهمش میکند، ایمان دل در دلش آب میشود مانند آب شدن نمک در آب.»
کسی که به مومنی تهمت ناروا میبندد، مورد بازخواست خدا قرار میگیرد و خداوند خود به دفاع و حمایت از آن مومن برمی خیزد.
بازار شایعه و تهمت همواره گرم بوده است. بنده به یاد دارم هنگامی که شهید آیت الله دستغیب رحمهالله خدمت آیت الله انصاری رحمهالله میرسید، آماج انواع تهمتها قرار میگرفت. آیت الله انصاری عارف کاملی بود که استادی نداشت و پیش هیچ یک از گروههای متصوّفه نمیرفت. ایشان زحمت بسیاری در راه معرفت خدای تعالی کشید و به قول آیت الله قاضی رحمهالله، توحید را مستقیما از خود خدای تعالی گرفته بود. شهید آیت الله دستغیب به خاطر رفت و آمد با ایشان درویش و صوفی خوانده میشد. عدهای بنای آن داشتند که مسجد جامع عتیق را از حضور مردم خالی کنند، خود شهید آیت الله دستغیب میگفت: دور هم مینشستند و هر کدام قول میدادند پنج، شش نفر را از آمدن به مسجد باز دارند اما خدا نخواست و آنها هر کاری کردند، جمعیت مسجد بیشتر میشد.
در اوایل انقلاب هم شایعات فراوانی به صورت مکتوب، در شهر علیه ایشان پخش میکردند. وقتی همسرشان از دنیا رفت، به سفارش خواهرشان همسر پنجاه سالهای اختیار کردند اما شایعه کرده بودند ایشان دختر چهارده سالهای را گرفته است و این شایعات در میان خانوادهها، دهان به دهان میچرخید.
یکی دیگر از کسانی که در تاریخ انقلاب بسیار مورد تهمت قرار گرفت، شهید دکتر آیت الله بهشتی بود. در میان مردم شایع شده بود که ایشان ثروت بسیار و خانههای مجللی دارد در حالی که همهی این حرفها دروغ بود. ایشان شخصیتی مخلص، فهیم، مومن و اهل معرفت بود.
نسبت به آقای میرحسین موسوی نیز از زمان نخست وزیری شایعات بسیاری وجود داشت. ایشان طرح بسیار خوبی به امام پیشنهاد کرد و مورد تایید ایشان قرار گرفت اما میگفتند: این یک برنامه کمونیستی است و بسیار اذیتش کردند. بنده همان وقت به ایشان گفتم: «من میدانم همان کسانی که به شما تهمت میزنند و دروغ میبندند، اگر به گرفتاری و مشکلی دچار شوند، شما برایشان چارهای میاندیشید و به یاریشان میشتابید و این از الطاف خدا به شماست.» از خدا میخواهیم که ایشان هر چه زودتر آزاد شوند.
از همان اوایل انقلاب، روش ناجوانمردانهی منافقین این بود که شخصیتهای مبرز انقلاب را ترور شخصیت میکردند و هر کس را میدیدند به کار انقلاب میآید، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ شخصیتی ترور میکردند.
پس از انتخابات ۸۸ هم اتفاقات ناخوش آیند بسیاری افتاد و شایعات و دروغها و تهمتهای بسیاری منتشر شد که همگان از آن باخبرند.
شایسته است مومنین همواره درباره آنچه در مورد دیگران میشنوند تاملی بکنند و فورا هر چه را میشنوند، منتشر نسازند تا آبروی کسی ریخته نشود؛ هم در روابط خانوادگی و اطرافیان خود و هم در مسائل اجتماعی و سیاسی.
وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ؛ تفسیر المیزان دربارهی اولوالامر در ذیل آیه ۵۹ همین سوره نساء بیانات مفصلی آورده که مطالعهی آن مفید است. نور الثقلین نیز در این باره روایتی بدین مضمون از امام باقر علیهالسلام نقل میکند:
«هر کس ولایت خدا را وا نهد و اهل استنباط و علم خدا را در غیر برگزیدگان از خاندان پیغمبران داند، دستور خدا را مخالفت کرده و جهّال را والیان امر خدا نموده است. آنها رهبری را به خود بستند بدون آنکه راه هدایت را بدانند و گمان کردند اهل استنباط علم خدایند، بر خدا دروغ بستند و از سفارش و طاعت برکنار شدند و فضیلت خدا را در آنجا که نهاده، نگذاشتند و خود گمراه شدند و پیروان خود را گمراه کردند. آنان در روز قیامت حجّتی ندارند.»
تنها کسانی که میتوانند احکام اسلام را که در قرآن و سنت نهفته شده، استنباط کنند و در اختیار مردم بگذارند، ائمهاطهار علیهم السلام هستند. پس اگر کسی، دیگری را به جای آنها قرار دهد، به گمراهی رفته و دیگران را گمراه کرده است.
مناسبت این قسمت آیه با شایعه پراکنی این است که وقتی قرار باشد پس از پیامبرصلی الله علیه و آله، مولا علی علیهالسلام بر مسند ولایت بنشیند و سمت اولی الامر داشته باشد، بی شک میتواند شایعه پراکنیها را پاسخی درخور دهد و به علاوه برنامهی سعادت دنیا و آخرت مردم را از قرآن و سنت، به آنان ارائه کند.
لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً؛ در روایات مختلف، پیامبر اکرم به عنوان فضل خدا و مولا علی علیهالسلام، رحمت پروردگار معرفی شده است. شخصی نزد بنده آمد و گفت: دختر جوانی داشتم که بر اثر سرطان از دنیا رفت. چند دقیقه قبل از مرگ گفته بود: در میزنند. ما گفتیم: کسی در نمیزند. گفت: چرا، آقایی وارد شد و به اتاق من رفت. خلاصه آن شخص میگوید: دختر ما با حال عجیبی از دنیا رفت.
بنده به او و به شما عرض میکنم: وقتی روح از بدن جدا میشود، اگر در سردخانه نباشد، ظرف چند روز متعفّن میشود لذا باید خیلی زود جنازه را دفن کنند. پس از دفن هم اگر بعد از چند روز قبر را بشکافند، جسدی متلاشی شده را میبینند و پس از چند ماه همان بدن تبدیل به استخوانهای پوسیده و در نهایت خاک میشود.
اما اعتقاد ما این است که انسان منحصر به بدن نیست و آنچه بدن را میچرخاند و اصل انسان است و تا همیشه باقی میماند، روح است و علاوه بر صریح قرآن و سنت، خوابهای صحیح و مکاشفات متعددی دال بر صحت این اعتقاد وجود دارد. بدن انسان از لحاظ طبیعی و غریزی، تفاوت چندانی با حیوانات ندارد. صفات خوب انسان ربطی به بدن ندارد و متعلق به روح است. پس کرم و رحم و سخاوت و علم توحید در مغز یا دیگر سلولهای بدن نیست، در روح است. اگر کسی علمی دارد که میتواند چیزهایی از آینده متوجه شود یا قدرتی دارد که میتواند زمان و مکان را مسخّر کند و در عرض چند ثانیه از نقطهای به نقطهای دوردست برود، از روح است.
کسی که وارد عالم برزخ میشود، از عالم تخیل و مجاز به عالم واقعیت قدم میگذارد. ما تا در این دنیا هستیم اسیر تخیلات و توهمات بسیاریم؛ مثلا گمان میکنیم که حقیقت انسان همین بدن و قد و قوارهی او است در حالی که این بدن، صورتی بیش نیست. یا فکر میکنیم این نان و آب هستند که ما را سیر میکنند؛ یعنی ما تاثیر را در سبب میبینیم در حالی که تاثیر در اسباب نیست، در چیزی مافوق این اسباب است که عالم روح یا عالم امر نام دارد؛
«ألا له الخَلقُ و الأمرُ» (اعراف، ۵۴)
«آگاه باشید که خلق و امر از آن او است.»
این بدن، خلق و روح، امر است.
بنابراین ولی امر کسی است که به خاطر اجتناب از مادیات و زخارف دنیا، در عالم روح وارد شده است و به روشنی دریافته که اصل او این بدن نیست. ائمه اطهار ولی امر هستند. اگر کسی به طور کامل به اطاعت ایشان در آید و خود را از مادیات پاک کند، تا حدودی میتواند در این راه قدم بردارد. هر کس به ایشان بپیوندد، مستقیما به خدای تعالی متصل میشود و بسته به میزان طلب و تلاشی که کرده، به خداوند نزدیک میشود و صفات ناپسندش از میان میرود و تبدیل به صفات پسندیده میشود. اگر فقیهی عنوان ولی امر میگیرد حتما باید آثار ائمه اطهار را داشته باشد.
اگر کسی پس از سالها، هنوز اسیر کبر و کینه و حسد و دیگر صفات ناپسند است، معلوم میشود در طول عمر خود به طور کامل به حضرات معصومین متوسل نشده و به خدای تعالی تقرب نجسته است؛ البته هیچ کس، حتی نباید از رحمت خدا ناامید شود، گرچه هزاران عیب در خود سراغ داشته باشد؛ چرا که ناامیدی بدترین گناه است. فراموش نکنیم که امام صادق علیهالسلام دربارهی کسی که ۶۰ سیّد را کشته بود، فرمود: «ناامیدی او از درگاه خداوند، بدتر از قتل آن شصت علوی است.»
هفده تن از دراویش گنابادی کوار به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، اخلال در نظم عمومی، ضرب و جرح و حمل اسلحه غیر مجاز به شعبه کیفری دادگاه انقلاب شیراز احضار شدند.
به گزارش سایت مجذوبان نور، مهرداد کشاورز، امیدعلی اکبری تبار، محمد علی شمشیر زن، محمدعلی دهقان، غلامعلی بیرمی، امیرحمزه دهقان، محمد علی صادقی، بهیار رجبی، کاظم دهقان، سید ابراهیم بهرامی، ابوذر ملکپور، عبدالرضا آرایش، محمد آرایش، حمید آرایش، محسن اسماعیلی، منوچهر زارع و امان چراغی از دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی کوار به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، اخلال در نظم عمومی، ضرب و جرح و حمل اسلحه غیر مجاز برای تاریخ ۷ مرداد ماه ۹۱ به شعبه کیفری دادگاه انقلاب شیراز احضار شدند.
طبق این گزارش، این احضار به صورت تلفنی صورت گرفته.
لازم به ذکر است پیش از این نیز ۱۷ تن از دراویش گنابادی شهرستان کوار به اتهام محاربه و فساد فی الارض و حمل سلاح غیر مجاز به دادگاه جزایی کوار به ریاست قاضی همتی خوانده شدند، که پس از ارجاع این پرونده به دادگاه انقلاب شیراز، این دراویش گنابادی از اتهام محاربه و فساد فی الارض تبرئه شدند.
بنا بر این گزارش، سه تن از این دراویش آقایان حمیدرضا آرایش، محمدعلی شمشیرزن و کاظم دهقان بیش از ۵ ماه را در زندان عادل آباد سپری کردند که از این میان کاظم دهقان و حمید آرایش در تاریخ ۲۲ تیرماه ۹۱ هریک با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون از زندان عادل آباد شیراز آزاد شدند ولی محمد علی شمشیر زن با وجود گذشت بیش از ده روز از صادر شدن قرار وثیقه ۵۰ میلیونی توسط قاضی خشتی در شعبه ۱۴ دادگاه انقلاب شیراز به دلیل عدم تایید دادستان همچنان در زندان بسر می برد.
در پی حملات نیروهای لباس شخصی و امنیتی در سال گذشته به منازل و مراکز کسب و کار دراویش گنابادی ساکن کوار که در پی آن بیش از ۱۰۰ درویش بازداشت و دهها تن زخمی و یک درویش بر اثر خونریزی شدید جان باختند. از آن تاریخ تا کنون موج جدیدی از فشارها بر دراویش گنابادی اعمال میشود.
علی مزروعی:
اینروزها در درون جامعه ایران چه می گذرد؟ پاسخ به این سئوال بسیار دشوار است اما درعین حال شاهدیم هر یک از افراد و گروه های سیاسی، از مقامات عالی نظام بگیر تا براندازان، براساس برداشتی که از اوضاع دارند بآسانی پاسخ به این سئوال می دهند. مقامات عالی، جامعه را در حال پیشترفت های علمی و فتح قله ها می بینند و می گویند البته اگر دراین مسیر مشکلاتی هم باشد کشور از آن عبور خواهد کرد، در آنسوی سرنگونی طلبان اوضاع کشور را وخیم ارزیابی کرده و جامعه را در حال فروپاشی و انفجار توصیف می کنند و اینکه تشدید فشارهای خارجی و بحرانهای داخلی بزودی موجبات سقوط نظام خواهد شد. در این میانه واقعا روند اوضاع به کدام سمت و سو است؟ و نسبت ایندو پاسخ با واقعیت جامعه ایران چیست؟
بنظرم مهمترین مشکلی که در این باره وجود دارد اینکه شناخت واقعیت جامعه ایران، همچون همه جوامع استبدادی، حتی از طریق پژوهش های میدانی و نظرسنجی ممکن و شدنی نیست. حاکمیت دیرینه استبداد در سرزمین ما، و سوگمندانه بازتولید دوباره آن پس از رخداد انقلاب اسلامی در قالب استبداد دینی، بیماریهایی را در زندگی فردی و اجتماعی ما ایرانیان رقم زده است که ازجمله آنها دو یا چند شخصیتی بودن، ریا و نفاق و تملق و…است. این بیماریها که باید آنها را نوعی واکنش دفاعی و منفی نسبت به استبداد حاکم قلمداد کرد باعث شده است که از طرق معمول و رایج نتوان به کنه ذهن و عقاید و باورهای شهروندان ایرانی و نوع رفتار آنها در مواجهه با حوادث واقعه پی برد و به عبارت دقیق تر رفتار جامعه ایران پیش بینی پذیر نیست، و اینرا براحتی می توان از رخدادهای تاریخی بزرگی که ذیل همین پیش بینی ناپذیری در ایران رخداده اند، دریافت.
رخداد انقلاب اسلامی درست در زمانی بوقوع پیوست که محمد رضاشاه ایران را جزیره ثبات خاورمیانه و کشوررا در حال ورود به دروازه های تمدن بزرگ توصیف می کرد. او که ایران را پنجمین قدرت نظامی دنیا و برترین قدرت منطقه می دانست و با اعتماد بنفسی کامل حتی دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم را منحل و حزب واحد رستاخیز را براه انداخت و اعلام کرد که هرکه نمی خواهد عضو این حزب شود پاسپورت بگیرد و از کشورخارج شود، و خلاصه در اوج قدرت و درآمد نفتی ناگهان مواجه باسیلی از اعتراضات مردمی شد که حتی در خیال او و همه دستگاههای امنیتی و نظامی و اداری تحت امرش نمی گنجید. نوشته اند وقتی او با هلی کوپتر بر فراز تهران راهپیمایی عظیم مردم بمناسبت عید فطر سال ۵۷ را مشاهده کرد نمی توانست باور کند اینها شهروندان ایرانند که اینگونه در مخالفت با رژیم پهلوی به میدان آمده اند، و شاید همین عدم باور بود که کار را به دست نظامیان سپرد و آنها فاجعه ۱۷ شهریور و بدنبالش اعلام حکومت نظامی را آفریدند اما اینها نیز چاره کار نکرد و ناچار شاه درآبانماه ۵۷ به میدان آمد و اعلام کرد:” مردم من صدای انقلاب شما را شنیدم” اما دیگر دیر شده بود و سیل انقلاب آنچنان دامنگیر شده بود که نظام سلطنتی ۲۵۰۰ ساله را در ایران جارو کرد و بجایش نظام جمهوری اسلامی را نشاند.
روند تحولات در جمهوری اسلامی ایران نیز کار را بجایی رساند که رخداد دوم خرداد ۷۶ همه را غافلگیر کرد، رخدادی که بنام جنبش اصلاحات ثبت شد اما بدلیل رویارویی اقتدارگرایان، که همه نهادهای انتصابی نظام را در اختیار داشتند، نتوانست خواست اصلاحی اکثریت جامعه را به ثمر رساند، و با دخالت همین نهادها و در راسش سپاه انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم منجر به حاکمیت یکدست اقتدارگرایان در کشور و حذف کامل اصلاح طلبان از قدرت و نهادهای حکومتی شد. در سایه این رخداد اقتدارگرایان تصور کردند که دیگر قدرت را قبضه و جامعه را با خود همراه کرده اند و درجامعه نیز علائم چندانی دائر برمخالفت با آنها مشاهده نمی شد اما انتخابات ریاست جمهوری دهم فرصتی فراهم آورد که باطن و واقعیت جامعه ما منصه ظهور یابد و حاکمیت اقتدارگرا را همچون دوم خرداد ۷۶ غافلگیر کند با این تفاوت که این بار اقتدارگرایان تجربه و آمادگی برخورد با این واقعه را داشتند و دست به کودتای انتخاباتی زدند اما با غافلگیری دیگری مواجه شدند و آنهم سرازیر شدن میلیونی مردم معترض به نتیجه اعلامی انتخابات به خیابانها و روی بام خانه ها بود، وبه رغم سرکوب شدیدی که انجام دادند تا هشت ماه این وضعیت ادامه داشت، و زان پس نیز همچون « آتش زیر خاکستر » در جامعه مانده است.
برای اینکه معلوم شود این پیش بینی پذیرنبودن رفتار جوامع استبدادی اختصاص به ایران ندارد کافی است به رخدادهایی که در دو سال اخیر ذیل عنوان ” بهارعربی ” در کشورهای تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین، و سوریه انجام شده، توجه کنیم. چه کسی می توانست یا توانست وقوع این رخدادها را پیش بینی کند؟ به همین دلیل است که گفته می شود حاکمیت نظام های استبدادی خود ویرانگر هستند، و بلایی بر سر جامعه می آورند که رفتارش غیر قابل پیش بینی می شود، برعکس جوامع مردمسالار که رفتار مردمانش را در قالب انتخابات ادورای سامان داده و پیش بینی پذیر می سازد.
اینکه دوپاسخ ابتدایی مورد اشاره چه نسبتی با واقعیت جامعه ایران دارند، می توان گفت هریک می تواند بهره ای از واقعیت داشته باشند اما مشکل اینجاست که وضعیت جامعه استبدادی پیش بینی پذیر نیست و از اینرو سخت است برای سئوال روند اوضاع به کدام سمت و سو می رود؟ پاسخی مشخص یافت. و البته این بیش ازهمه باید حاکمیت جمهوری اسلامی را متنبه و هوشیار سازد، و اینکه درخیالات خود با شکاف بین آرمانگرایی و واقعگرایی آنچنان غرق نشوند که رخدادی غیرقابل پیش بینی آنها را غرق سازد همچنانکه رژیم شاه یا رژیم های منطقه را غافلگیر و سرنگون ساخت.
اینکه حاکمیت موجود جمهوری اسلامی تصور می کند مردم ایران همچون سالهای اول انقلاب و دوران جنگ اند و همه سختی ها و فشارها را تحمل می کنند، و اگر حمله نظامی به کشور شود برای دفاع بپا می خیزند، تصور باطلی است چرا که وقایع سالهای اخیر و به ویژه آنچه پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ رخداده شکافی بین اکثریتی از مردم و حاکمیت بوجود آورده است که همچون دمل چرکین در ذهن و دل جامعه و « آتش زیر خاکستر » باقی مانده و تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی می تواند موجبات سر باز کردن آنرا درهرلحظه فراهم آورد. راه نجات نظام و کشور از این وضعیت بحرانی و اسف بار و کنترل رفتار پیش بینی ناپذیر مردم تنها در گرو آشتی حاکمیت با مردم معترض و اعتماد سازی دوباره در جامعه است، و هر راهی جز اینراه پیمودن انداختن نظام و کشور در دام رفتاری است که پیامدهایش برای هیچکس قابل پیش بینی نیست.
در انتهای این مقال مناسب می دانم فرازی ازسخنرانی دکتر مصدق را در مجلس شورای ملی بتاریخ ششم تیرماه ۱۳۲۹ بیاورم که بیانگر درک و فلسفه سیاسی این رجل تاریخ معاصرماست و آن این است :
” حکومت زور و قلدری ممکن است یک شب و یا اینکه چندسال به مردم نانی بدهد ولی تا خود مردم نتوانند در امور اجتماعی دخالت کنند، هیچ وقت صاحب نان نمی شوند…آنهایی که می گویند اصلاحات بسته به روی کارآمدن این قبیل دولتهاست، سخت در اشتباهند…تنها دولتی می تواند اقتدار پیداکند که به افکار عمومی و قانون تکیه نماید.”
منبع: ندای سبز آزادی
کلمه – صدرا حبیبی:
سیدمصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت سیدمحمد خاتمی که در بند قرنطینه زندان اوین به سر می برد، با انتقاد مجدد از نحوه برگزاری انتخابات مجلس نهم و تاثیرات بین المللی آن اظهار داشت: “برخلاف آن چه اقتدارگراها ادعا و تبلیغ می کردند انتخابات غیرآزاد مجلس نهم نه تنها جایگاه بین المللی کشور را ارتقا نبخشید و دولت های بزرگ را به تغییر سیاست هایشان در مورد ایران مجبور نکرد، آن چنان که انتخابات رقابتی دوم خرداد ۷۶ چنین اثری داشت، بلکه برعکس انتخابات یک اسبه و تک صدا فرصتی برای دولت آمریکا و متحدانش فراهم کرد تا بی سابقه ترین تحریم های نفتی، بانکی و بیمه ای را به ایران تحمیل کنند تا بیشترین فشار به قشرهای مستضعف و آسیب پذیر وارد شود.”
رییس ستاد انتخابات دولت اصلاحات در گفت و گو با کلمه با اشاره به اینکه “فزون خواهی و توسعه طلبی دولت های استعماری از یک طرف و انحصارطلبی و رقابت ستیزی اقتدارگراهای ایرانی از طرف دیگر مانند دو لبه قیچی علیه مردم ما و منافعشان به کار افتاده است” تاکید کرد: روشن است که ما با تحریم مخالفیم هم چنان که هرگونه ماجراجویی احتمالی اسرائیلی – آمریکایی علیه میهن و مردم خود را محکوم می کنیم. ولی نمی توانیم نقش منفی اقتدارگراهای حاکم بر ایران را از صدر تا ذیل در دادن بهانه و فرصت به جنگ طلبان و تحریم کنندگان خارجی نادیده بگیریم.
تاجزاده با ابراز تاسف از اینکه درحال حاضر جز روشنگری ملی و جهانی کاری از او و همفکرانش ساخته نیست تصریح کرد: اهرم های قدرتِ سخت در اختیار کسانی است که در ایران و آمریکا می کوشند به بهانه مسأله هسته ای اهداف جاه طلبانه خود را تحقق بخشند.
به گفته ی وی به عبارت دیگر رهبران کاخ سفید تصور می کنند که شعار مخالفت با هسته ای شدن ایران امکان توجیه افکار عمومی را در غرب علیه کشورمان فراهم می کند و اجازه می دهد که به نام جامعه جهانی و با جلب آرای اعضای شورای امنیت سازمان ملل، تحریم های گوناگونی علیه میهن و مردم ما اعمال کنند.
عضو دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی در ادامه افزود: در ایران نیز، به باور اقتدارگراها تنها مسأله هسته ای قادر است احساسات اکثریت هم وطنان را جلب و آنان را به حمایت از حکومت در برابر فشارهای غرب تشویق کند. در چنین فضایی آنان می توانند به بهانه دفاع از حق مسلم هسته ای ایران، حقوق و آزادی های اساسی ایرانیان را نقض کرده شرایط پلیسی و امنیتی مستقر نمایند. به طوری که نیروی انتظامی در کنار وظایف ذاتی پلیس در هر جامعه، یعنی تأمین امنیت عمومی، در همه زمینه ها از ماهواره و سینما و کافی شاپ و مجالس جشن و سرور و آب پاشی و برف بازی تا استفاده از چکمه توسط زنان و کراوات برای مردان دخالت کند و در همه جا حاضر باشد تا کسی کمترین جرأت اعتراض را نداشته باشد.
وی در این باره همچنین تاکید کرد:” براین اساس معلوم می شود که چرا رهبری سال گذشته از برپایی انتخاباتی حزبی و رقابتی جلوگیری کرد و بزرگترین فرصت ملی را، که می توانست مانع گسترش تحریم ها شود و موقعیت کشورمان را در سطح جهانی ارتقاء بخشد و برای حل مشکلات داخلی شور و امید ایجاد کند، از دست داد و در حقیقت به ضد خود تبدیل کرد تا عدم پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم به ویژه در شهرهای بزرگ، هزینه بزرگترین تحریم نفتی، بانکی و بیمه ای به ملت ما تحمیل شود. در شرایط کنونی نیز هیچ نشانه ای از این که قرار است تغییری در این راهبرد رقابت سوز و ایران بربادده صورت گیرد، دیده نمی شود. باوجود این امیدوارم بحران های داخلی و خارجی موجب گردد اقتدارگراها منافع و مصالح ملت ایران را بر علائق و منافع باندی خود ترجیح دهند و بکوشند با جلب اعتمادملی، از طریق برپایی انتخابات واقعاً آزاد و عادلانه کشور را از سراشیب تباهی نجات دهند. ”
سیدمصطفی تاجزاده در بخش دیگری از این گفت و گو درباره شکایت دادستانی تهران از علی مطهری نماینده تهران گفت: این شکایت نباید توجه آقای مطهری را از موضوع اصلی که دفاع از حقوق شهروندان، ضرورت برپایی انتخابات آزاد و عدم مداخله نظامیان در آن است، منحرف کند.
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با بیان اینکه “طراحان این شکایت که اکنون دیگر برای آقای مطهری شناخته شده اند با یک تیر چند هدف را نشانه رفته اند” خاطرنشان ساخت: اول آن که به نام دفاع از آقای احمدی نژاد و جایگاه او؛ آقای مطهری را به دادگاه بکشانند و مرعوب و ساکت کنند. دوم آن که به نام و بهانه رعایت بی طرفی، با طرح پرونده های دیگر، اطرافیان احمدی نژاد را دادگاهی کنند و سوم آن که به همه اصولگراها بفهمانند که دفاع از حقوق منتقدان و از جمله زندانیان سیاسی و انتقاد از دخالت سپاه در انتخابات چه هزینه سنگینی دارد. البته دادستان تهران سعی کرد کلمه ای درباره این بخش از سخنان آقای مطهری در انتقاد به دخالت سپاه در انتخابات مجلس نهم مطرح نکند غافل از آن که با این کار خود غیرمستقیم پذیرفته که چنین دخالتی صورت گرفته است. در هرحال اگر قرار بود اتهام به رئیس دولت مورد پی گیرد قضائی قرار گیرد، دومداحی که اهانت های آشکار و بی سابقه به رئیس دولت دهم و رئیس دفترش ایراد کرده اند هم چنان آزادانه در صدا و سیما و حتی بیت رهبری به نوحه خوانی ادامه نمی دادند!
سیدمصطفی تاجزاده همچنین با اشاره به گرانی ها و شکست طرح هدفمندی یارانه ها گفت: اقتدارگراها با منتفی کردن مرحله دوم هدفمندی یارانه ها عملاً شکست طرح را اعلام کردند. به این ترتیب جنبه های مثبت آن یعنی حرکت به طرف اصلاح الگوی مصرف، واقعی سازی قیمت ها و جلوگیری از قاچاق سوخت ارزان به کشورهای همسایه از بین خواهد رفت و به تدریج به وضعیت قبل از اجرای طرح خواهیم رسید. در حالی که گرانی، تورم و بیکاری هم چنان بیداد خواهد کرد و قیمت ارز و طلا که طی یک سال اخیر حدوداً دوبرابر شده است، کاهش نخواهد یافت و تولید در وضعیت اسفناک کنونی درجا خواهد زد.
وی در ادامه ی گفت و گو با کلمه با اشاره به سخنان اخیر آیت الله هاشمی درباره ضرورت تخصصی شدن اجتهاد، مرجعیت و تشکیل شورای فقهی گفت: این سخنان بسیار مهم است و شایسته است که علاقمندان و صاحب نظران حوزوی و دانشگاهی به بحث و گفتگوی همه جانبه درباره آن بپردازند.
این زندانی سیاسی بند قرنطینه زندان اوین با یادآوری این نکته که نخستین فقیهی که چنین دیدگاهی را مطرح کرد، استاد مطهری در کتاب مرجعیت و روحانیت بود خاطر نشان کرد: نظریات بزرگانی چون ایشان و نیز علامه طباطبایی، دکتر بهشتی و مهندس بازرگان منتشر شده که در مجموع هم سو با نگرش آقای هاشمی است.
تاج زاده، یکی از ۷ شاکی پرونده ی شکایت از کودتاگران، موسوم به پرمونده سردار مشفق تاکید کرد: با کمال تأسف پس از پیروزی انقلاب به دلایلی بعضاً موجه و در بسیاری موارد ناموجه این نظریات مورد غفلت قرار گرفته است. اکنون که به ویژه با تجربه سی و پنج ساله زمان مناسبی برای بحث و گفت و گوی آزاد در این باره فراهم آمده است، به نظر می رسد متحجران بسیج شده اند تا با هجوم همه جانبه به این پیشنهاد و ارائه دهنده آن، فضایی ایجاد کنند تا هیچ اندیشمندی جرأت نکند از این ایده حمایت کرده و یا پیشنهادهای تازه ای ارائه کند.
معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات با انتقاد از مصباح یزدی و همفکران او تصریح کرد: البته از معتقدان اسلام سلفی – مصباحی انتظار ندارم که از نظریات و طرح های اصلاحی استقبال کنند و آن را بدعت ضدانقلابی و ضدنظام نخوانند. حتی از رفتار روزنامه ارگان رسمی دولت احمدی نژاد نیز تعجب نمی کنم که برای کوبیدن آقای هاشمی با هر پیشنهاد او که در نهایت می تواند به رشد و اعتلای جمهوری اسلامی یاری رساند و در هر حال ربطی به دولت کنونی ندارد، مخالفت کند. جالب آن که ارگان رسمی دولت، آقای مشایی را اسلام شناس می خواند و منتقد کسانی است که برای او حق اظهار نظر در مسائل دینی قائل نیستند. با وجود این در صفحه اول خود، آقای هاشمی را فاقد صلاحیت اظهارنظر درباره فقه و فقاهت و روحانیت و مرجعیت می خواند. جلّ الخالق و حقر المخلوق!
تاج زاده در پایان با انتقاد از سانسور روز افزون در کشور افزود: به باور من بیان آزاد نظریات و دیدگاه ها به ویژه درباره موضوعاتی که مستقیم و غیرمستقیم به سرنوشت میهن و مردم مربوط است، حق همه شهروندان است و سانسور هیچ دیدگاهی را خواه متعلق به آقایان احمدی نژاد و مشایی باشد یا توسط آقای هاشمی بیان شود، نه حق می دانم و نه مصلحت. به عکس، بیان آن ها و نیز نقد محترمانه هردیدگاهی را به سود جامعه و مردم می دانم چرا که به رشد اندیشه اسلامی یاری می رساند.”
مصطفی تاج زاده، معاون سید محمد خاتمی در دوره وزارت ارشاد و معاون وزیر کشور در دولت اصلاحات، روز ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ یعنی یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری، پیش از هر واکنش وی نسبت به نتایج انتخابات، توسط سپاه پاسداران دستگیر و به زندان انفرادی فرستاده شد. او پس از این دوره چهارماهه در سلول های دو نفره و سه نفره بند دو الف نگهداری می شد تا اینکه در آستانه نوروز ۸۹ به مرخصی آمد.
تاج زاده پس از شکایت از سردار مشفق به همراه شش نفر دیگر از زندانیان سیاسی و به دلیل سخنان وی که سند مهم تشریح کننده بخشی از عملیات کودتای سپاه پاسداران در انتخابات سال ۸۸ بود، در مرداد ۱۳۸۹ از سوی سپاه پاسداران تحویل سازمان زندان ها شد، مشروط به آنکه به بند ۳۵۰ اوین منتقل نشود.
مصطفی تاج زاده دوباره به سلول های دو نفره منتقل شد و نهایتا برای اعمال فشار بیشتر، وی را جدا از سایر زندانیان و به صورت کاملا انفرادی در یک بند ویژه نگهداری می کنند.
کلمه – گروه کارگری: معاون سیاسی استاندار اصفهان از تشکیل کمیسیون کارگری برای کنترل متمرکز مسائل کارگری خبر داده است. به گزارش ایرنا، محمدمهدی اسماعیلی شامگاه شنبه در جلسه شورای اداری استان اصفهان گفته: دشمن تمام انرژی خود را در حوزه اقتصادی متمرکز کرده و لازم است فعالیت های منسجمی برای ارتقای اقتصاد کشور بویژه این استان صورت گیرد. کمیسیون کارگری در سطح استان در حال انجام کار متمرکز برای کنترل شرایط است و در مواجه با مسائل کارگری در این استان، وحدت و هماهنگی بین دستگاه های مختلف الزامی است.
به گزارش کلمه، ورود نیروهای امنیتی در حوزه کارگری، زمانی شدت یافت که با آزاد سازی یارانه ها و افزایش روز افزون قیمت مواد غذایی از یک طرف و شرایط بحرانی کارگاه ها و کارخانجات تولیدی و اخراج کارگران و بیکار شدن آنها از طرفی دیگر، موجب افزایش اعتراضات و اعتصابات کارگری شد. استان اصفهان با دارا بودن کارخانجات تولیدی زیاد همواره یکی از مراکز اصلی زیست جامعه کارگری در ایران بوده است و همین امر توجه و فشار نیروهای امنیتی را در این حوزه دو چندان می کند.
استان اصفهان تنها دارای ۹۰۰ هزار کارگر بیمه شده است و باید به این رقم کارگران قراردادهای موقت و سفید امضاء را، که فاقد بیمه هستند، هم اضافه کرد. بیش از هشت هزار واحد تولیدی در این استان، بیش از ۱۰ نفر کارگر دارد که این امر استان اصفهان را به یکی از قطب های مهم صنعتی و کارگری تبدیل کرده است به طوری که مطابق آمارها ۵۰ درصد از جمعیت استان اصفهان کارگر هستند.
تشکیل “کمیسیون کارگری برای کنترل متمرکز مسائل کارگری”، درست یک هفته بعد از پایان اعتصاب دوازده روزه کارگران سیمان سپاهان در اصفهان صورت گرفته است. تعداد ۱۱۰۰ کارگر در این کارخانه به کار مشغول هستند که از میان آنها ۷۰۰ کارگر با قراردادهای موقفت کار می کنند. یکی از خواست های کارگران اعتصاب کننده تبدیل قرارداد کاری موقت پیمانی به دائمی بود. آنها معتقدند که ” شرکتهای پیمانکار، از یک سو حقوق و مزایای کامل یک کارگر را از کارفرما دریافت میکنند و از سوی دیگر قسمتی از آن را به نیروی کار میپردازند و با این کار مثل زالو به جان کارگران افتادهاند.”
این اعتصاب از تاریخ ۹ تیر ۱۳۹۱ شروع شده بود و به مدت دوازnه روز ادامه داشت. این چندمین اعتصاب صنفی هماهنگ کارگران ظرف یک سال گذشته در این کارخانه بود. در روزهای آخر اعتصاب، خانواده های کارگران نیز به آنها پیوستند و با برپایی چادرهایی در کارخانه تجمع کرده بودند.
طولانی شدن این اعتصاب و انعکاس آن در رسانه های خبری باعث شد که رسانه های حامی دولت و سپاه وارد عمل شوند تا مبادا طشت رسوایی “سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی” دوباره به زمین افتد. فارس در گزارشی که در مورد این اعتصاب منتشر کرد، به نقل از “کارمندی” از اعتصاب کنندگان نوشت: ﮐﺎرﮔﺮان ﺑﺎ ﻧﺼﺐ ﭘﻼﮐﺎردھﺎی ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﭘﯿﺮوی از وﻻﯾﺖ، ﺧﻮاھﺎن اﺟﺮای ﻋﺪاﻟﺖ ھﺴﺘﻨﺪ و ﺧﻮد را ﺟﺪای از ﻧﻈﺎم و ﻣﻨﻮﯾﺎت ﻣﻘﺎم ﻣﻌﻈﻢ رھﺒﺮی ﻧﻤﯽداﻧﻨﺪ و ھﺮ ﻧﻮع دﺳﺘﻮری ﮐﻪ ﺑﻪ طﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ و ﯾﺎ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ از ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻘﺎم ﻋﻈﻤﺎی وﻻﯾﺖ ﺻﺎدر ﺷﻮد را ﺑﻪ ﮔﻮش دل و ﺟﺎن ﭘﺬﯾﺮا ھﺴﺘﻨﺪ.
سخنگوی شهرداری تهران از تدوین طرح ویژهای برای «جمعآوری متکدیان» به منظور آمادهسازی فضای پایتخت برای برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد خبر داد.
سید محمدهادی ایازی در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به برگزاری جلسه مشترکی با معاون فرهنگی اجتماعی وزارت کشور، اظهار کرد: بر اساس نتایج این جلسه مقرر شده که کمیته مشترکی برای پاکسازی چهره شهر از آسیبهای اجتماعی متکدیان و بیخانمانها تشکیل شود که در این کمیته شهرداری تهران نیز در کنار دیگر دستگاههای مسوول حضور دارد.
وی خاطر نشان کرد: در این کمیته طرح ویژهای به منظور پیگیری جدیتر مسئله متکدیان، کارتنخوابها و بیخانمانها و جمعآوری آنها از سطح شهر تا هنگام فرا رسیدن ایام برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در شهریور ماه، تدوین و به اجرا گذاشته خواهد شد.
ایازی در ادامه با اشاره به مشکل کمبود ظرفیت مراکز بهزیستی، اظهار کرد: شهرداری مسولیت خود در زمینه جمعآوری را به طور کامل انجام میدهد، اما متکدیان به موقع از سوی دستگاههای دیگر پشتیبانی نمیشوند و به همین دلیل دوباره به خیابان بازمیگردند.
وی تاکید کرد: از دولت درخواست شده که ظرفیت مراکز حمایتی به ویژه بهزیستی افزایش یابد تا شاهد بازگشت متکدیان و بیخانمانها به سطح شهر نباشیم.
سخنگوی شهرداری تهران با بیان اینکه کمتر از ۱۰ درصد افراد جمعآوری شده توسط ضابطان شهرداری تهران اتباع بیگانه هستند، اظهار کرد: مشکل اتباع بیگانه جدی نیست و هماهنگیهای لازم با وزارت کشور و پلیس برای ساماندهی این افراد انجام شده است.
در ۳۱ سال گذشته بیش از ۲۰۰ فیلم ساخته شده در سینمای ایران فرصت اکران روی پرده سینماها را نیافتند.
به گزارش خبرآنلاین، سینمای ایران در طول ۳۰ سال فعالیت در حالی داشتههای خود را روی پرده سینما به عرضه مخاطبان رساند که آنچه روی پرده سینماها رفت تمام بضاعت هنرمندان این عرصه نبود.
بسیاری از فیلمسازان بعد از ساخت فیلم با مسئله ممیزی مواجه شدند. گاهی این ممیزیها به اندازهای بود که اعمال آنها به کلیت فیلم ضربه میزد. به همین خاطر بسیاری از کارگردانها زیر بار ممیزیها نرفته و ترجیح دادند فیلمهایشان پشت درهای بسته اکران بماند.
بیشترین فیلمهای سینمایی سالهای ۸۴ تا ۸۸ توقیف شده است. البته ممکن است برخی فیلمها عنوان بنا به دلایلی چون نداشتن مخاطب اکران نشده باشند، اما در هر حال در دوران معاونت محمدرضا جعفری جلوه بیش از ۷۰ فیلم فرصت اکران روی پرده سینماها نیافتند.
سال ساخت | نام فیلم | کارگردان | مدیر سینمایی |
۱۳۶۰ | آزمایشگاه جهنمی | احمدرضا جغتایی | مهدی کلهر |
۱۳۶۰ | پیکر تراش | محمدرضا ممجد | مهدی کلهر |
۱۳۶۰ | گرداب | حسین دوانی | مهدی کلهر |
۱۳۶۰ | مسافر شب | منصور تهرانی | مهدی کلهر |
۱۳۶۱ | خط قرمز | مسعود کیمیایی | مهدی کلهر |
۱۳۶۱ | عفریت | فرشید فلکنازی | مهدی کلهر |
۱۳۶۱ | مرگ یزدگرد | بهرام بیضایی | مهدی کلهر |
۱۳۶۲ | بنفشه زار | محمدباقر خسروی | فخرالدین انوار |
۱۳۶۲ | فصل خاکستری | شهرام شبیری | فخرالدین انوار |
۱۳۶۳ | حماسه مهران | حمید طاهریان | فخرالدین انوار |
۱۳۶۳ | شکار در شب | شهرام شبیری | فخرالدین انوار |
۱۳۶۳ | صف | علی اصغر عسگریان | فخرالدین انوار |
۱۳۶۵ | زایر خلف | یداله نوعصری | فخرالدین انوار |
۱۳۶۷ | باد سرخ | جمشید ملکپور | فخرالدین انوار |
۱۳۶۷ | عبور | کمال تبریزی | فخرالدین انوار |
۱۳۶۹ | آخرین روز بهار | یارتا یاران | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | افسانه شهر لاجوردی | محمدعلی نجفی | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | اُ منفی / دریا برای تو | کریمزرگر/احمدرضاگرشاسبی | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | در مسلخ عشق | کمال تبریزی | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | سکوت | سیدعلی سجادی حسینی | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | شبهای زایندهرود | محسن مخملباف | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | مدرسه رجایی | کریم زرگر | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | نوبت عاشقی | محسن مخملباف | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۶۹ | همه یک ملت | حسین مختاری | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۷۰ | رقص خاک | ابوالفضل جلیلی | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۷۰ | سالهای جوانی | هوشنگ درویشپور | سیدمهدی فریدزاده |
۱۳۷۱ | تیک تاک | محمدعلی طالبی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۲ | دت یعنی دختر | ابوالفضل جلیلی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۲ | زیر سایه کُنار | جواد ارشاد | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۲ | سپید یال | محسن محسنینسب | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۲ | سهراب تا سهراب | عباس شیخبابایی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۲ | کودکانی از آب و گل | عطااله حیاتی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۳ | حسرت | حسن محمدزاده | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۳ | حسرت دیدار | محرم زینالزاده | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۳ | خلع سلاح | علیرضا داودنژاد | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۳ | ساز ستاره | محرم زینالزاده | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۳ | سمفونی تهران | رسول صدرعاملی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۳ | یک شب، یک غریبه | حسین قاسمی جامی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۴ | درخت جان | فرهاد مهرانفر | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۴ | عاشق فقیر | حسینعلی لیالستانی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۴ | فردا روز دیگری است | روحاله خوشکام | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۴ | یک داستان واقعی | ابوالفضل جلیلی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۵ | بزرگ، خیلی بزرگ | فرزین مهدیپور | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۵ | در سرزمینی دیگر | مجید جوانمرد | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۵ | کمین | حمید خیرالدین | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۵ | مسافر جنوب | پرویز شهبازی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۵ | موشک کاغذی | فرهاد مهرانفر | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۵ | ننه لالا و فرزندانش | کامبوزیا پرتوی | عزتاله ضرغامی |
۱۳۷۶ | آیینه | جعفر پناهی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | پرواز روح | حسین قاسمیجامی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | تابلویی برای عشق | حسینعلی لیالستانی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | چرخ | غلامرضا رمضانی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | دان | ابوالفضل جلیلی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | روزی که هوا ایستاد | نادر ابراهیمی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | کوچه پاییز | خسرو سینایی | سیفاله داد |
۱۳۷۶ | همسفر | سیدمهدی مدنی | سیفاله داد |
۱۳۷۷ | ایران سرای من است | پرویز کیمیاوی | سیفاله داد |
۱۳۷۷ | بید و باد | محمدعلی طالبی | سیفاله داد |
۱۳۷۷ | محبوبه | احمد حسنیمقدم | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | باد ما را خواهد برد | عباس کیارستمی | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | بیگانگان | رامین بحرانی | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | دایره | جعفر پناهی | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | دختران خورشید | مریم شهریار | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | سفره ایرانی | کیانوش عیاری | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | شهرت | ایرج قادری | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | صنم | رفیع پیتز | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | مثلث آبی | هادی صابر | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | نجوا | پرویز شهبازی | سیفاله داد |
۱۳۷۸ | یک روز بیشتر | بابک پیامی | سیفاله داد |
۱۳۷۹ | پسران مهتاب | مهدی ودادی | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | ترکشهای صلح | علی شاهحاتمی | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | دلبران | ابوالفضل جلیلی | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | رقص با رویا | محمود کلاری | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | سفر سرخ | حمید فرخنژاد | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | سفر مردان خاکستری | امیرشهاب رضویان | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | سمفونی تاریک | محمد عرب | محمدحسن پزشک |
۱۳۷۹ | هفت پرده | فرزاد موتمن | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | تک درختها | سعید ابراهیمیفر | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | راه بهشت | محمود بهرازنیا | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | زیستن | رضا سبحانی | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | سفر به شرق | سیدمهدی برقعی | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | قطعه زمستانی | فرهاد مهرانفر | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | کویر مرگ | اسماعیل براری | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | نامههای باد | علیرضا امینی | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | دایره | جعفر پناهی | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | نورا | محمود شولیزاده | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | نوروز | سیدرحیم حسینی | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۰ | یک الف ناقابل | محمد عرب | محمدحسن پزشک |
۱۳۸۱ | آبادان | مانی حقیقی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | ابجد | ابوالفضل جلیلی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | بهشت جای دیگری است | عبدالرسول گلبن حقیقی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | دو فرشته | محمد حقیقت | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | رای باز | مهدی نوربخش | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | ستارههای سربی | مهدی ودادی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | شب کایتها | حبیباله بهمنی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | کودک شاعر | امیرقاسم رازی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | کولی | علی شاهحاتمی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | موشو | محسن محسنینسب | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | نبات داغ | محمدعلی آهنگر | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۱ | آوای جبرئیل | سیروس رنجبر | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | او | رهبر قنبری | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | بابا عزیز | محمدناصر خمیر | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | بیدارشو آرزو | کیانوش عیاری | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | خواب تلخ | محسن امیریوسفی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | خواب خاک | سپیده فارسی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | داستان ناتمام | حسن یکتاپناه | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | روایت سهگانه | شیخ طادی/ برزیده/ بنیاعتماد | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | ساکنین سرزمین سکوت | سامان سالور | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | سگهای ولگرد | مرضیه مشکینی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | سلام | جواد ارشاد | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | طلای سرخ | جعفر پناهی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | عروس افغان | ابوالقاسم طالبی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | قناری | جواد اردکانی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | محفل ایکس | حبیب کاوش | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | وقت چیدن گردوها | ایرج امامی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۲ | یکروز، یکزندگی، یکمرد | جمشید عندلیبی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | بازی | غلامرضا رمضانی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | پل سیزدهم | فرهاد غریب | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | جزیره آهنی | محمد رسولاف | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | جنگ کودکانه | ابوالقاسم طالبی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | حیات | غلامرضا رمضانی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | ده | عباس کیارستمی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | شکوفههای سنگی | عزیزاله حمیدنژاد | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | شوریده | محمدعلی سجادی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | صحنههای خارجی | علیرضا رسولینژاد | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | کوچههای باریک | علی زمانی عصمتی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | ماجراهای اینترنتی | حسین قناعت | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | مواجهه | سعید ابراهیمیفر | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | نگاه | سپیده فارسی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۳ | یک شب | نیکی کریمی | محمدمهدی حیدریان |
۱۳۸۴ | آفساید | جعفر پناهی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | پرونده هاوانا | علیرضا رئیسیان | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | چند کیلو خرما برای مراسم تدفین | سامان سالور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | خانه روشن | وحید موسائیان | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | دم صبح | حمید رحمانیان | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | زمان میایستد | علیرضا امینی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | ستاره بود | فریدون جیرانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | سفر به هیدالو | مجتبی راعی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | سیفاله | فریبرز کامکاری | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | شهر آشوب | یداله صمدی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | کارگران مشغول کارند | مانی حقیقی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | گفت و گو با سایه | خسرو سینایی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | گل یا پوچ | ابوالفضل جلیلی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۴ | یادداشت بر زمین | علیمحمد قاسمی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | آدم | عبدالرضا کاهانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | آفتاب بر همه یکسان میتابد | عباس رافعی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | آن سه | نقی نعمتی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | آن که دریا میرود | آرش معیریان | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | امپراتور | هوشنگ درویشپور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | باز هم سیب داری | بایرام فضلی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | بازی خطرناک | حسن هدایت | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | بالاتر از آسمان | فریدون حسنپور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | پنج | عباس کیارستمی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | تصمیم کبرا | سیروس حسنپور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | چند روز بعد | نیکی کریمی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | حافظ | ابوالفضل جلیلی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | رامی | بابک شیرینصفت | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | روز باران | اسماعیل براری | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | ژانیگهل | جمیل رستمی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | ستایش | محمدرضا رحمانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | سنتوری | داریوش مهرجویی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | سینه سرخ | پرویز شیخ طادی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | صبحی دیگر | ناصر رفایی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | فقط چشماتو ببند | علیرضا امینی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | قفل ساز | غلامرضا رمضانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | گاهی واقعی | رامین لباسچی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | مثل یک قصه | خسرو سینایی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | من و دبورا | سیدضیاالدین دری | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | نسل جادویی | ایرج کریمی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۵ | نیوهمانگ | بهمن قبادی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | آن جا | عبدالرضا کاهانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | آن مرد آمد | حمید بهمنی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | انتهای زمین | ابوالفضل صفاری | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | به خاطر خواهرم | حجتاله سیفی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | پوست موز | علی عطشانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | جمشید و خورشید | بهروز یغمائیان | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | چراغی در مه | پناهبرخدا رضایی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | دایناسور | پرویز شیخ طادی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | زمزمه بودا | حسین قاسمیجامی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | سبز کوچک | غلامرضا رمضانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | سبیل مردونه | جواد اردکانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | صد سال به این سالها | سامان مقدم | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | موش | شاهد احمدلو | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | نشانی | فریدون حسنپور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۶ | هامون و دریا | ابراهیم فروزش | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | ترانه تنهایی تهران | سامان سالور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | کسی از گربههای ایرانی خبر نداره | بهمن قبادی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر | شهرام مکری | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | آن سوی رودخانه | عباس احمدیمطلق | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | بیداری | فرزاد موتمن | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | پای پیاده | فریدون حسنپور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | پوسته | مصطفی آلاحمد | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | جعبه موسیقی | فرزاد موتمن | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | زاد بوم | ابوالحسن داودی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | دوزخ برزخ بهشت | بیژن میرباقری | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | سایه وحشت | عماد اسدی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | صندلی خالی | سامان استرکی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | مانا | علیرضا شهبازی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | محافظ | محمدجواد کاسهساز | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | می زاک | حسینعلی لیالستانی | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | نیلوفر | سابین ژمایل | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۷ | هفت و پنج دقیقه | محمدمهدی عسگرپور | محمدرضا جعفریجلوه |
۱۳۸۸ | باغ قرمز | امیر سماواتی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | بیخوابی | محمدجعفر باقرینیا | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | پشت در خبری نیست | شبنم عرفینژاد | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | زمزمه با باد | شهرام علیدی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | فصل بارانهای موسمی | مجید برزگر | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | محفل ایکس | حبیب کاوش | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | ترانه کوچک من | مسعود کرامتی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | زمهریر | علی روئینتن | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | پرواز مرغابیها | علی شاهحاتمی | جواد شمقدری |
۳۸۸ | یک گزارش واقعی | داریوش فرهنگ | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | سفر مرگ | حسن آقا کریمی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | گنج روان | امین اصلانی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | مرا ببخش مادر | مهدی نادری نجفآبادی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | نزدیکتر از آشنا | رضا سرکانیان | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | وقت بودن | جلیل سامان | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | معبد جان | محمد درمنش | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | بیگانگان | عباس رافعی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | همبازی | غلامرضا رمضانی | جواد شمقدری |
۱۳۸۸ | پاداش | کمال تبریزی | جواد شمقدری |
۱۳۸۹ | گزارش یک جشن | ابراهیم حاتمیکیا | جواد شمقدری |
۱۳۸۹ | خیابانهای آرام | کمال تبریزی | جواد شمقدری |
۱۳۸۹ | خانه پدری | کیانوش عیاری | جواد شمقدری |
۱۳۸۹ | فرزند صبح | بهروز افخمی | جواد شمقدری |
۱۳۸۹ | من مادر هستم | فریدون جیرانی | جواد شمقدری |
۱۳۸۹ | آیینههای روبهرو | نگار آذربایجانی | جواد شمقدری |
۱۳۹۰ | پریناز | بهرام بهرامیان | جواد شمقدری |
کلمه – یوسف رحمانی:
خبرگزاری رویترز، خبر وحشتناکی را منتشر کردهاست. خبر میگوید، پس از آنکه با تحریمهای اتحادیهی اروپایی، خرید نفت از ایران به نیم کاهش پیدا کردهاست، مجلس ایران قانونی تصویب کرده، که طی آن، بخش خصوصی میتواند وارد بازار نفت شود، و اکنون، شرکتهای خصوصی گمنام، برای فروش نفت خام ایران، با دلالان اروپایی نفت تماس میگیرند، و با ارائهی تخفیفهای نامعقول، ثروت ملیمان را برای فروش پیشنهاد میکنند.
نام رویترز آشناست؛ بنیانگذار این خبرگزاری ـــ پل ژولیوس رویتر ـــ پسر همان کسی است، که امتیازنامهی ننگین رویتر را با ناصرالدین ِ قاجار امضا کرد. بهموجب این امتیازنامه، ساختن هرگونه راه و راهآهن و سد، از دریای مازندران تا خلیج فارس، بهرهبرداری از همهی معادن ایران (بهجز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال برای کشتیرانی یا کشاورزی، ایجاد بانک و هرگونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران، حق انحصار کارهای عامالمنفعه، استفاده و بهرهبرداری از جنگلها برای مدت هفتاد سال، و استفاده از گمرکهای ایران بهمدت بیستوپنج سال، در ازای پرداخت ششمیلیون لیرهی انگلیسی و سود ۵درصد، در اختیار بارون ژولیوس دو رویتر قرار گرفت.
ناصرالدین، که قرار بود امین مردم برای نگهداری از ثروتهایشان باشد، جوری امانتداریاش را نشان داد، که حتی صدای خودِ انگلیسیها هم درآمد؛ لرد کرزن ـــ دیپلمات انگلیسی ـــ دربارهی این امتیازنامه گفتهبود: «این امتیاز، بخشیدن یکپارچهی تمامی منابع صنعتی یک کشور است، که همانند آن تا به امروز در هیچ مستعمرهای داده نشدهاست». ناصرالدین آنقدر حیا داشت، که اگر به همهی دارایی مملکت چوب حراج بزند، معادن طلا و نقره را نگه دارد.
حاکمان امروز ایران، آنقدر بیحیا شدهاند، که به باارزشترین داراییمان ـــ نفت ـــ چوب حراج بزنند، بلکه با پول آن، بتوانند مدتی از زیر بار فشارهای فزایندهای، که چیزی جز بیخردی و بیتدبیری خودشان آن را ایجاد نکرده، خلاص شوند، و بقای خود را برای اندکی بیشتر تضمین کنند. چهکسی به حاکمان اجازه داده تا با ثروت ملیمان چنین کاری کنند؟ حتماً پاسخ میدهند: «ولایت فقیه یعنی همین؛ یک نفر برای یک ملت تصمیم میگیرد». باید تکملهای هم به این پاسخ افزود؛ «مصلحت نظام»، ایجاب میکند برای حفظ آن، هر عملی روا باشد.
معنای «شرکتهای خصوصی گمنام» هم، که در متن خبر یادی از آنها شدهاست، برای مردممان روشنتر از روز است. وقتی رهبر جمهوری اسلامی، فرمان اجرای سیاستهای اصل چهلوچهار قانون اساسی را ابلاغ کرد، و با تأسیس سازمان خصوصیسازی، قرار شد دولت کوچک شود، انبوهی شرکت خصوصی تأسیس شد، و هریک بخشی از وظایف دولت را بر دوش گرفت. طنز ماجرا آنجا بود، که این شرکتها اصلاً خصوصی نبودند، و در بیشترینهیشان، به یکی از محافل قدرت ـــ عمدتاً سپاه ـــ متصل بودند.
در دوران ناصرالدین، مراجع تقلید شیعه که به دنیا آلوده نشدهبودند، بهرسم بزرگان دین و مذهبمان رسم ایستادگی بر حق را در جانشان داشتند، و بر سر حقوق مردمشان، با هیچکس معامله نمیکردند. اعتراض به امتیازنامهی رویتر را مرحوم حاج ملا علی کنی رهبری میکرد، و تا ابطال آن از پا ننشست. مراجع امروز ایران، یا ساکت شدهاند، یا در تمجید از ظلم، گوی سبقت را از یکدیگر میربایند. آیتالله ناصر مکارم شیرازی، که مطابق عنوانش باید «نشانهی خدا» باشد، در واکنش به گرانی گوشت و مرغ، گفتهاست مردم اگر مرغ نخورند هم اتفاق خاصی نمیافتد.
رویترز گزارش میدهد حتی این ترفند هم کاری از پیش نبرده، بانکها عمدتاً از انجام معاملات این شرکتها خودداری میکنند، شرکتهای بیمه هم اساساً مدتی است نفتکشهای ایرانی را بیمه نمیکنند، و این امر سبب میشود نفتی منتقل نشود. ظاهراً دگرگونی نام و پرچم نفتکشها هم تأثیری نداشته؛ هفتمیلیون بشکه نفت خام ایران، به ارزش تقریبی هفتصدمیلیون دلار، اکنون در بندر سیدی کریر مصر معطل مانده، بلکه تخفیفهای سرسامآور کسی را راضی کند آن را بخرد.
فرض کنیم جمعیت کشورمان هفتادمیلیون نفر باشد. سهم هرکدام از ما مردم ایران، در آن محمولهای که شرکتهای گمنام جمهوری اسلامی مشغول زدن چوب حراج بر آن هستند، و بهای واقعیاش حدوداً هفتصدمیلیون دلار است، دهدلار است، بیستهزار تومان، حدود دو کیلو مرغ، یا کمتر از یک کیلو گوشت. میارزد اعتراض کنیم؟ فکر میکنم بیارزد، دوهزار نفر از مردم نیشابور که این کار را کردهاند، ما هم فقط میخواهیم سهممان را از ثروت ملیمان، از چنگ دزدان خارج کنیم. این، نه اقدام علیه امنیت ملی است، نه فتنه، نه تبلیغ علیه نظام، و نه هیچ عنوان اتهامی دیگر؛ صرفاً تپیدن دل است، برای ذرهذرهی آب و خاک ایران.
آیت الله العظمی یوسف صانعی در نکات پندآموز کوتاهی که در ایام ماه مبارک رمضان، هر روز در وبسایت ایشان منتشر می شود، به ذکر برخی موارد اخلاقی و اعتقادی و اجتماعی از منظر دینی می پردازند.
این سلسله مطالب در ایام ماه مبارک رمضان، همه روزه در کلمه منتشر می شود. قسمت های پیشین در لینک های زیر قابل دسترسی است:
۱/ اثر روحی و عملی دعا
۲/ روایتی از سؤال و جواب در قبر
۳/ شعری از امام رضا(ع)
۴/ شرط مهم شفاعت
۵/ کلام ملاصدرا در مورد تقسیم دانشمندان
و اینک قسمت ششم:
امر به معروف و نهی از منکر، طریق و راه انبیاء و صلحاست
مسئولان اعتراف میکنند که خلاف در جامعه رو به افزایش است! هر روز با قید و بندهای فراوان می خواهند جلویش را بگیرند ولی باز هم اعتراف میکنند که خلافکاری در جامعه دارد زیاد میشود؛ مگر همین اعتیاد نیست! با همه قید و بندها و اعمال قوانین مربوط به آن، باز هم متصدیان امر به دنبال راهکار جدید هستند تا با آن مبارزه کنند؟ اساس در اسلام بر این است که انسانها ساخته شوند قرآن میگوید: همانا پیامبران را با حجتهای روشن فرستادیم: (لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ) [۱]و با ایشان کتاب و میزان فرستادیم تا مردم به عدل و انصاف قیام کنند.
دربارهی امر به معروف و نهی از منکر، امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «إنّ الأمرَ بِالمعرُوفِ وَ النَّهىَ عَنِ المَنْکَرِ سَبیلٌ الآنبیاءِ، و مِنهاجُ الصُّلَحاء»[۲]، امر به معروف و نهی از منکر، طریق و راه انبیاء و صلحاست. و انبیاء و صلحا که چماق ندارند؛ زندان و شلاق ندارند، انبیاء و صلحا که هتک حرمت و توهین ندارند، آنها با اصلاح و عمل خودشان به مردم درس میدهند و جامعه را میسازند. حاکمان و کسانی که مدیریت جامعه را به عهده دارند، خودشان به گونهای ساخته شده اند که اگر حرفی زدند مردم با جان و دل حرفشان را میخرند و به آن گوش میدهند؛ و مردم از عملشان درس میگیرند: «کُونُوا دُعاةً لِلناسِ بِالخَیرِ بِغَیرِ ألْسِنَتِکُمْ»،[۳] یعنی مردم را به خیر و خوبی با غیر زبانهایتان دعوت کنید. چون اگر هم حرف میزند، حرفش همان و عمل مردم همان! امّا اگر به گونهای شد که حرفش همان و ضدّش را مردم در عمل دیدند، این امر به معروف ونهى از منکر نیست بنابراین لازمه داشتن جامعه سالم آن است که حاکمان در درجه نخست خود از سلامت برخوردار باشند.
امام باقر(علیه السلام) در ادامه میفرماید: «بِها تُقامُ الفَرائِضَ»،[۴] با امر به معروف و نهى از منکر فرائض الهی به پاداشته میشود مثلاً مردم نماز خوان میشوند. نماز عبادتی است، که با زور و شلاق انجام نمیشود؛ یا شلاق بزنیم براى این که زکات بدهند، شلاق بزنیم تا غسل جنابت کنند. نماز، زکات و غسلی که با زور و شلاق باشد عبادت نیست. چون اینها عبادت است و قصد قربت میخواهد، قصد قربت هم با زور و شکنجه نمیشود، و ادله واجبات هیچگاه حرام را نمیگیرد، یادتان باشد! امر به معروف و نهى از منکر واجب هستند؛ اما نمیشود با واجب، حرامی انجام گیرد. زدن، کشتن، بردن، شکنجه حرام است و ادله وجوب امر به معروف اینها را نمیگیرد، گرچه بعضى از فقهاء فرمودهاند!
بنابراین حق این است که آمر به معروف، باید خودش با عمل و گفتارش آدم خوبى باشد. همان شیوه ای که امام امت و انسان های زیادی، را متحول ساخت. از اقشار مختلف جامعه، انسان هایی را ساخت که در زمان جنگ عاشقانه از کشور دفاع کردند.
اعمال شکنجه، فشار، خشونت و بىرحمى، در این دنیا عاقبت خوشی ندارد. ما با چشم خود دیدهایم که ظالمین به چه سرنوشتی دچار شده اند.
——————————————————————————–
[۱]. الحدید (۵۷)، ۲۵٫
[۲].وسائل الشیعة ج۱۶:ص۱۱۹، کتاب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، ابواب الامر والنهی و ما یناسبهما، باب۱،ح ۶٫
[۳]. وسائل الشیعة ج۱۲، ص۱۶۲، تتمة کتاب الحج، ابواب احکام العشرة، باب ۱۰۸، ح۱، عن الصادقg.
[4]. وسائل الشیعة ج۱۶: ص۱۱۹، همان.
شاگرد مصباح یزدی بر این باور است که علت گرانی های لجام گسیخته سوءتدبیرها و توطئه هایی است که در صدد انتقام گیری از رهبری را دارد.
او می گوید علت این انتقام گیری این است که دولتمردان نسبت به جریان عزل معاون اول و ماجرای وزیر اطلاعات مشکل داشتند.
سال گذشته بدنبال فرمان رهبری احمدی نژاد، رحیم مشایی را از سمت معاون اولی خود برکنار کرد. در همین حال وزیر اطلاعات نیز بعلت بی کفایتی از سوی رییس هیات دولت برکنار شد ولی آیت الله خامنه ای دستور به بازگشت او داد. اما احمدی نژاد در مخالفت با این تصمیم یازده روز به قهر در خانه ماند.
قاسم روانبخش عضو هیات علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در گفت گویی با خبرنگارخبرگزاری رسادر خصوص احمدی نژاد گفت: او فردی حزب اللهی و معتقد بود که متأسفانه تحت تأثیر جریان انحرافی قرار گرفت و تسلیم فکری شخصی شد که ظاهری موجه و شعارهایی زیبا داشت چراکه او یک اسلام شناس نیست و نتوانست رگه های ریز انحراف را تشخیص دهد.
در جریان انتخابات ریاست جمهوری مصباح یزدی و شاگردانش تمام قامت به دفاع از احمدی نژاد پرداختند اما پس از چندی با این توجیه که وی ” مسحور” رحیم مشایی رییس دفتر خود شده است به مخالفت با او و مردانش برخاستند.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
امام علی(ع) در فرازی از عهد نامه مالک اشتر نکته بسیار مهمی را گوشزد می کند که در امر حکومت و زمامداری کلیدی و اساسی است. زمامداران با خطر خود رایی و استبداد روبرو هستند، چرا که اگر فرد بر خود مسلط نباشد هر میزان که احساس قدرت کند به همان میزان مستبد و خودرأی می گردد. و البته همین آفت باعث اضمحلال قدرت ها و نظام ها می شود، چرا که استبداد مادر همه فسادهاست. امام(ع) خطاب به مالک اشتر نخعی می فرماید:
«ای مالک … هرگز نسبت به کاری که پیش می آید و راه چاره دارد سرعت به خرج مده. مگو امر در دست من است، امر می کنم و باید اطاعت شود که این موجب دخول فساد در قلب، و خرابی دین، و نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت است. آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتی که در اختیار داری، کبر و عجب و خود پسندی در تو پدید آید، به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق تو است، نظر افکن! که این تو را از آن سرکشی پایین می آورد و آن شدت و تندی را از تو باز می دارد و قدرت عقل و اندیشه ات، که به واسطه خودپسندی از دست رفته، به تو باز می گردد. از همتایی در علو و بزرگی با خداوند بر حذر باش! و از تشبه به او در جبروتش خود را برکنار دار! چرا که خداوند هر جباری را ذلیل، و هر فرد خود پسند متکبری را خوار خواهد ساخت» (نهج البلاغه، نامه ۵۳، ش۱۲-۱۶).
امام(ع) در این سخن و فرمان چیستی استبداد و خود رایی و علت پیدایش آن، آثار و نتایج زیانبار آن و راه علاج آن را بیان می فرماید. حضرت درباره چیستی استبداد می فرماید استبداد این است که تصمیماتی که باید با تامل و مشاوره درباره آنها چاره جویی کرد فرد حاکم بگوید چون قدرت در دست من است من در این باره فرمان می دهم و دیگران باید اطاعت کنند. امور مهم حکومتی اموری نیست که تصمیم فردی درباره آنها مفید و کارساز باشد بلکه اگر چنین شود فساد و تباهی قطعی است. حتی شخصیتی مانند پیامبر اسلام(ص) از مشورت در امور حکومت بی نیاز نیست و خداوند به او دستور می دهد که در امر حکومت با مردم مشورت کند (آل عمران/۱۵۹) و سیره و روش او این بوده که برای تصمیم سازی در امور حکومتی از رای و نظر کارشناسان استفاده می کرده و به مردم اجازه می داده که با نظر او مخالفت کنند. در تاریخ نقل شده است که بارها پس از آنکه پیامبر(ص) نظر خود را درباه مساله ای حکومتی بیان می کرده، مردم از او می پرسیده اند که آنچه بیان کردید وحی است یا نظر شخصی شما، و پیامبر می فرمود نظر شخصی است و وحی نیست. مردم عرض می کردند که اگر نظر شخصی است ما نظر دیگری داریم و پیامبر از نظر خود بر می گشت و نظر مردم و کارشناسان را مقدم می داشت (آیت الله منتظری«ره»، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۳، ص۹۵-۱۰۲).
امام علی(ع) خود در جای دیگر خطاب به یاران خود می فرماید: «آگاه باشید! حق شما بر من این است که جز اسرار جنگی، هیچ سری را از شما پنهان نسازم و در اموری که پیش می آید جز حکم الهی، کاری بدون مشورت شما انجام ندهم»(نهج البلاغه، نامه۵۰). مطابق این سخن اگر حاکمی که خود را اسلامی می داند در امر حکومت بدون مشورت مردم تصمیم بگیرد ظلم کرده است چرا که حق مردم را تضییع نموده است. حتی شخصیتی مانند علی(ع)، هم موظف است که با مردم مشورت کند و هم همان طور که خود می فرماید، نیاز به مشورت دارد: «از گفتن سخن حق و یا مشورت عدالت آمیز خودداری مکنید، زیرا من خویشتن را فوق اینکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم» (نهج البلاغه، خ۲۱۶، ش۲۴).
پس قدرت مطلق و ولایت مطلق به معنایی که از برخی از سخنان بر می آید، حتی برای پیامبر(ص) و علی(ع) وجود ندارد تا چه رسد به انسان های عادی. پیامبر(ص) و امام حق ندارند در امر حکومت تصمیم فردی بگیرند تا چه رسد به انسان های معمولی که اگر قدرتی مشروع در دست دارند از مردم گرفته اند.
امام(ع) درباره علت پیدایش استبداد می فرماید وقتی انسان قدرت و موقعیتی به دست می آورد، این امر باعث کبر و عجب و خودپسندی او می گردد و زمینه استبداد را فراهم می کند. به همین جهت است که در دنیای امروز از تمرکز قدرت به شدت پرهیز می کنند و با ایجاد دستگاههای نظارتی و قوانین سخت ازاین تمرکز و درنتیجه استبداد و خودرایی جلوگیری می کنند.
امام(ع) درباره نتیجه استبداد سه نتیجه مهم را ذکر می کند، یکی شخصی و فردی و دیگری برای نظام و سومی برای دین چرا که سخن در فرض حکومت دینی است. نکته اول این است که استبداد و خود رایی باعث فساد در قلب می شود و انسان را از درون تباه میسازد. امام در بخشی از همین سخنی که نقل شد به این نکته اشاره می کند که گویا انسان خود رای و مستبد عقل خود را از دست داده است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «تنها جاهل است که شیفته رای خویش است» (غررالحکم، ح۹۴۷۱). پس استبداد و خودرایی یک بیماری روحی و قلبی است که باید معالجه گردد. همانطور که امام(ع) اشاره فرموده، استبداد و خودرایی از کبر و غرور بر می خیزد. انسانی که خود را بی نیاز از رای و نظر دیگران می داند، نه تنها خود را برتر و بالاتر از همه می داند، بلکه رای و سخن خود را مساوی حق می شمارد. این همان معنای تفرعن و خدایی کردن است. بزرگ ترین بیماری که ممکن است انسان بدان دچار گردد، بیماری ای که به نابودی قطعی او منتهی میشود، همین تفرعن است.
نتیجه دیگری که امام(ع) ذکر می کند، در رابطه با دین است. امام می فرماید وقتی حاکمی که خود را دینی می داند خودرایی کند و استبداد ورزد دین مردم خراب می شود. او با دخالت های نادرست خود در همه امور جامعه و از جمله امور دینی باعث میشود که چهره ای زشت و وارونه از دین ارائه شود. وقتی حاکم دینی خودرای باشد هم در برداشت احکام دینی و هم در شیوه اجرای آن در معرض خطا و اشتباه است و این چه بسا باعث زشتی و ناکارآمدی دین می گردد.
نتیجه سومی که امام(ع) برای استبداد و خود رایی حاکم بیان می کند زوال و نابودی حکومت و نظام است. حکومت و نظام در صورتی استوار می ماند که با سیاست درست و اندیشه و تدبیر اداره شود. امام علی(ع) می فرماید: «حسن سیاست، موجب پایندگی ریاست است» و می فرماید: «حسن سیاست، مایه استواری مردم است» و می فرماید: «سوء تدبیر، موجب ویرانی است» (غرر الحکم، ح۴۸۲۰ و ۴۸۱۸ و ۵۵۷۱). اما این سیاست و تدبیر درست هرگز با خودرایی سنخیت ندارد، چنان که آن حضرت می فرماید: «رایزنی کنید تا اندیشه درست متولد شود» (همان، ح۲۵۶۷) و می فرماید: «هر کس با آراء گوناگون روبرو شود، جایگاههای خطا را بازشناسد» (نهج البلاغ، حکمت ۱۷۳) و می فرماید: «هر کس خودرایی کند نابود شود و هرکس با بزرگان مشورت کند، در خردهایشان شریک گردد»(همان، حکمت۱۶۱) و امام صادق(ع) می فرماید: «آدم خودرای، بر لبه پرتگاه ایستاده است» (بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۰۵).
امام راه علاج خود رایی و خودپسندی و استبداد را در این بیان می فرماید که انسان در قدرت و جبروت خداوند تامل و تفکر کند. به این توجه کند که در دست قدرت کسی قرار دارد که جباران را به زیر می کشد و خوار و خفیف می گرداند. انسانی که قدرت خدا را در نظر می گیرد و درباره آن تامل و تفکر می کند در می یابد که قدرت های دیگر ناچیز و زائل شدنی و از بین رفتنی است. تنها یک قدرت است که ماندگار و همیشگی است و تنها یک حکومت است که زائل شدنی نیست و آن هم حکومت خداست.
صالح نقره کار
ضیافت روح و بزم جان از پس غبار زمان رسید. صلا یا ایها العشاق که آن مه رو نگار آمد…به به از این سفره و آن سفره دار و خوشا به حال ما مدعوین که:
ماه رمضان آمد، ای یار قمر سیما بر بند سر سفره، بگشای ره بالا
ماه خدا نوید رحمت بی منتهای ربانی برای ما خاک نشینان محزون از فرقت دار القرار ست.پیکی که از مشرق طلوع یار پرده بر می دارد و کرشمه و ابروی پر ناز دوست را به جغرافیانی نیاز نشان می دهد که:
روزه داران ماه نو ببینند و ما ابروی دوست
گویی مائده آسمانی مولایمان در این ماه شریف جمله ذرات زمین و آسمان را متنعم خوان حسن و احسان می نماید و هستی یکصدا به بزم عشق دعوت می شود که:
میان بندید عشرت را که یار اندر کنار آمد/بشارت می پرستان را که کار افتاد مستان را /که بزم روح گستردند و باده بی خمار آمد….
در این موعد عاشقانه که :الرحمن /علم القرآن…نور افشانی و جلوه گری می کند،باید من و ما هم در مدرس هستی پای کلاس “الرحمن”رحمت بیاموزیم و مصحف نور را از آبشخور ناب وحی بی منتها جرعه نوشان کنیم و مستانه و مباهات ورزانه بخوانیم:
آمد رمضان و عید با ماست قفل آمد و آن کلید با ماست
پا گذاشتن روی نفس و چشیدن لذت ترک لذت و مخالفت هوا و هوس کار کارستان روزه است و خوشا به حال روزه دار که به تعبیر مولانا:مبارکباد…
مبارک باد آمد ماه روزه رهت خوش باد ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه
نظر کردم کلاه از سر بیفتاد سرم را مست کرد آن شاه روزه
چو یوسف ملک مصر عشق گیرد کسی کو صبر کرد در چاه روزه
درک گوهر پیام قرآن مبین در نویدبخشی ماه صیام، شبستانی از خرد و بخرد آبادی از تدبر را فراروی سالک می گشاید که ایها الناس:
شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن … ماه رمضان است که در آن قرآن فرو فرستاده شد.گویی این اعتبار برای ماه خدا بس که مهبط نزول تبیان است و چه عمیق است که خدا در معرفی میهمانیش به این توصیف بسنده می کند که این همان ماهیست که شایستگی ظرف زمان بودن برای کتاب هدایت را دارد و مخاطبش اولولالباب و صاحبان اندیشه است.
جان کلام این فرمان مولادر آیه ۱۷۹ سوره بقره : یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.”رسیدن به وادی امن تقوی و مدیریت درون است.چیزی که اختصاص به اسلام و مسلمانی ندارد و پیش و پس تاریخ تحت شمول بایستگی ان است.
روزه ای که به تعبیر پیامبر “ص”فقط منوط به نخوردن نباشد و همه وجود انسان روزه بدارد.چنانچه مریم مقدس چنین بود و خود مدلی برای روزه داری شد،چه مولانا در کلیات شمس، روزه مریم را برای نفس شکمخوار توصیه میکند:
باز رهان خلق را از سر و از سر کشی
ای که درون دلی چند ز دل، درکشی…
نفس شکمخوار را روزه مریم دهی
تا سوی بهرام عشق مرکب لاغر کشی
(کلیات شمس، جزو ششم ص ۲۴۱)
این مسلک و منش روزه داری فقط یک مناسک بی روح و تهی از محتوا نیست.بلکه پروتکلی هدفمند در راستای اصلاح فرد و جامعه است و خاصیت و اثر فردی و جمعی بر آن مترتب می باشد.باز بر سفره پندار الهی مولانا می نشینیم و می شنویم که:
بستیم در دوزخ ،یعنی طمع خوردن
بگشای در جنت ،یعنی که دل روشن
بس خدمت خر کردی بس کاه و جوش بردی
در خدمت عیسی هم باید مددی کردن
تا سفره و نان بینی کی جان و جهان بینی
رو جان و جهان را جو، ای جان و جهان من
اینها همه رفت ای جان بنگر سوی محتاجان
بی برگ شدیم آخر چون گل ز دی و بهمن
سیریم ازین خرمن، زین گندم و زین ارزن
بی سنبله و میزان، ای ماه تو کن خرمن …
(کلیات شمس، جزء هفتم صص ۹۲، ۹۱)
مهمترین تاثیر روزه اخلاقی شدن است.فرد و جامعه اخلاقی گرد دروغ و تهمت و کلاه گذاری و ظلم نمی گردد.رحم و عطوفت مهمترین شاخصه های مطیع و بنده رب است.چه رحمن و رحیم از اعلی صفات باریتعالی و عالم هستی دست پروده این صفات عالی است.چه آن گاه میشود باز هم با مولانا همنوا شد که:
آمده شهر صیام، سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام ،مائده جان رسید
…
لشکر «والعادیات» دست به یغما نهاد
ز آتش «و الموریات» نفس به افغان رسید
البقره راست بود موسی عمران نمود
مرده از و زنده شد چونک به قربان رسید
روزه چون قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
صبر چو ابریست خوش، حکمت بارد از او
زانک چنین ماه صبر، بود که قرآن رسید
نفس چون محتاج شد روح به معراج شد
چون در زندان شکست جان بر جانان رسید
پرده ظلمت درید، دل به فلک بر پرید
چون ز ملک بود دل باز بدیشان رسید
زود از این چاه تن دست بزن در رسن
بر سر چاه آب گو: یوسف کنعان رسید
…
دست و دهان را بشو، نه بخور و نی بگو
آن سخن و لقمه جو، کان به خموشان رسید
(کلیات شمس، جزو دوم ص ۱۹۸)
این سلک روزه داری است که آدم ساز و جامعه پرور است.اگر نظام اجتماعی درگیر بداخلاقی ها و کوته نظری ها و ظلم و کدورت و حقد و کینه باشد نمی تواند به پیام رمضان و روزه برسد.افسوس که جامعه ما گرفتار سلسله ای از بداخلاقی هاست که از مقتضای رضای الهی بدورست.آنچیز که در تعبیر مولانا معجزه روزه است بریدن از هوس و لوازم آن از جمله انانیت ها و تفرعن و خودخواهی و خودکامگی و زیاده خواهی و چشم بستن از حقوق دیگران و خود را جای خدا نشاندن و بت نفس را پاییدن است و این است که آتش فتنه بر می انگیزد.
شهوت تن را تو همچون نیشکر در هم شکن
تا درون جان ببینی ،شکر ارزان صیام
آنچه که جامعه را اخلاق مند می کند روزه داری است که در گام نخست انسان من نفس خویش را به بند بکشد و از دست یازیدن به حقوق دیگران و لو قربه الی اله دست شوید.این روزه داری است که مراد مردان خدا را لبیک می گوید :
گر تو را سودای معراجست بر چرخ حیات
دانک اسب تازی تو هست در میدانْ صیام
رحمت خدا از جامعه ای که به حقوق و کرامت یکدیگر احترام نمی گذارند و قدرت پاسبان تمام قامت حیثیت و کرامت و حقوق مردمان نیست دور و دور می گردد.ماه رمضان یک فرصت دیگر برای تجدید نظر در رویه ها و روندهای نامنطبق با خواست واقعی خدای رحمن است.خداوند همه بندگان را متنعم و کرامت مند و آزاد و برخوردار می خواهد و زور و ظلم و دروغ و ریا و تهمت و نقض عزت و کرامت مردمان را نمی پسندد. ای خداوند:
یاد ده ما را سخنهای رقیق که تو را رحم آورد آن ای رفیق
من در این مطلع میهمانی با شکوهت می خواهم از خود شروع کنم و ببخشم تا ببخشایی:ارحم ترحم
ببخشم همه آنها که طی این ۳ سال اخیر بر من و خانواده ام .. غصه ها دادند و زخمها بر جسم و جانم پسندیدند و تهمتها گسیل نمودند و ظلم ها کردند…
در حدیث است که العفو تاج المکارم.شاید سخت ترین کار عفو در موضع انتقام باشد.خدایا! سایه پر مهر و عطفوتت را به دلم بتابان تا من هم بتوانم بگذارم و بگذرم که این دنیای ۲ روزه را وفایی نیست.
یاریم کن همه جفا کاران به خود را ببخشم و به پاسداری از حقوق شهروندان بخوانمشان.یاریم کن جامعه ام را به سمت اخلاق فاضله سوق دهم و خود در اولین قدم،متخلق باشم.یاریم کن در کنار مظلوم و در برابر قلدری و زور باشم. بر من منت گذار تا در میان دوستداران انسانیت،کرامت بان اشرف مخلوقاتت و صیانت گر حقوق بشر باشم. مددم کن این موسم عطر اگین رمضان را برای اخلاقی شدن خود و جامعه ام غنیمت شمرم .مهیایم کن توان بخشیدن و چشم پوشیدن را بیابم که همچون تو که من لنگ و لوک و چفته شکل را به میان گلعذاران ضیافت الله خواندی،بدیها و حق کشی های مترتب به خود را بخشیده و رحم و مدارا و عطوفت و حقوق بشر بانی را در میان ملت و کشورم بسط دهم .پرهیز از خشونت را و منش مسالمت آمیز و روا دارانه را نشر دهم و بگویم که :در عفو حلاوتی است که در انتقام نیست.
همزمان با سخنان رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی و بیان اینکه ما در شرایط بدر و خیبر بسر می بریم، مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران با تاکید براینکه برای اقتصاد مقاومتی باید بسیج مردمی تشکیل شود، گفت: یکی از نکات مهم اقتصاد مقاومتی به صحنه آوردن مردم است.
سخن از اقتصاد مقاومتی در حالی عنوان می شود که سال جاری سال تولید ملی نام گرفته است . سالی که با نابودی صنعت و کشاورزی تعداد زیادی بیکار شده اند و کشور بیش از همیشه به واردات وابسته شده است.
سردار سرتیپ پاسدار یدالله جوانی با اشاره به اهمیت اقتصاد مقاومتی گفت: لازمه شکل گیری اقتصاد مقاومتی در کشور آن است که باور داشته باشیم درشرایط جنگ اقتصادی به سر می بریم و اگر این موضوع را باور کنیم به سرعت اقتصاد مقاومتی شکل خواهد گرفت.
به گزارش مهر، وی بدون توجه به باقت جمعیتی و ناکامی حکومت در مشروعیت مردمی اظهار کرد: در سال ۱۳۵۹ وقتی کشور ما مورد هجوم نظامی قرار گرفت شرایط خاصی برای دفاع پدید آمد و در آن دوران امام(ره) مردم را برای حضور در جنگ فراخواندند و حضور به موقع مردم باعث شد تا جنگ به دفاع مقدس تبدیل شود.
جوانی در ادامه افزود: اما امروز باز در جنگ اقتصادی دشمن به سر می بریم. دشمنان انقلاب اسلامی می خواهند با تشدید فشارهای اقتصادی ملت را به ستوه در آورند و مسئولان را وادار کنند تا از اصول و اهداف انقلاب عقب نشینی کنند.
وی بدون اشاره به فساد گسترده در کشور گفت: ما در داخل کشور با ظرفیت ها، امکانات و قابلیت های خوبی روبه رو هستیم و بدون شک می توانیم اقتصاد مقاومتی را پایه گذاری کنیم البته در پایه گذاری این اقتصاد دولتمردان می توانند نقش کلیدی و مهمی را ایفا کنند.
جوانی گفت: اقتصاد مقاومتی در دو حوزه داخلی و خارجی قابل تبیین است. با اقتصاد مقاومتی می توان در برابر صف آرایی دشمنان و تشدید فشارهایی که با تحریم ها برای ما بوجود می آورند ایستادگی کرد و باید توجه داشت که در حال حاضر خود انها با چالش ها و بحران های زیادی روبه رو هستند.
تا پیش از این مسئولان کشور بارها ادعا کرده بودند که تحریم ها هیچ تاثیری بر اقتصاد کشور نخواهد گذاشت و از آن بعنوان نعمت یاد کرده بودند.
غیراستاندارد و معیوب دستگاه رنجر شهربازی شورابیل به کشته و مجروح شدن ۱۴ نفر در این شهر بازی بزرگ اردبیل انجامید.
این شهر بازی چندی پیش با اعتبار ۷۰ میلیارد ریالی بخض خصوصی به بهره برداری رسیده بود. دریاچه شورابیل در داخل محدوده شهری و در جنوب شهر اردبیل قرار دارد.
به گزارش کلمه، علیرضا عبداللهی اوایل سالجاری در جلسه کمیسیون مشارکت شورای شهر اردبیل با اشاره به توقیف وسایل بازی غیراستاندارد شورابیل توسط سازمان استاندارد تاکید کرده بود: اگر وسایل بازی شورابیل غیراستاندارد است باید هرچه زودتر دستور توقیف این وسایل غیراستاندارد صادر شود تا مشکلی برای کودکان مردم پیش نیاید.
وی با بیان اینکه نباید اجازه فعالیت به دستگاه های غیراستاندارد داده شود، افزوده بود: باید مهلت دو هفته ای به پیمانکاران شورابیل داده شود که در این مدت یا وسایل بازی را استانداردسازی کنند یا اینکه این وسایل را جمع کرده و از وسایل استاندارد استفاده کنند.
شب گذشته با شکسته شدن دستگاه رنجر در محوطه شهربازی شورابیل متاسفانه دو نفر از هموطنانمان کشته و بیش از ۱۲ نفر زخمی شده و به بیمارستان منتقل شدند.
در این حادثه که با وجود توصیههای متعدد برای برطرف کردن عیوب دستگاههای شهربازی رخ داد یک نفر از مصدومان که از ناحیه ساق پا در وسط آهنپارههای این دستگاه گیر کرده بود به شدت آسیب دیده و در کنار سایر مصدومان به بیمارستان اردبیل منتقل شدند.
سال گذشته نیز در حادثه مشابه ای در شاهین شهر ۲۵ نفر مجروح شدند.
بدنبال سخنان اخیر رهبری در خصوص سیاست کنترل جمعیت و در پی بررسی مجدد لایحه تنظیم جمعیت و خانواده در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس خبر از جمعآوری ۱۰۰ امضا جهت حذف این لایحه و محدودیت زاد و ولد در خانوادهها داد.
در همین حال، مدیرکل سلامت خانواده، جمعیت و مدارس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اعلام کرده که اعتبار مربوط به کنترل جمعیت در بودجه سال جاری حذف شده است.
بدنبال مشکلات ناشی از افزایش جمعیت بعد از انقلاب اسلامی قانون تنظیم خانواده و کنترل جمعیت در سال ۱۳۷۲ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
بر اساس این قانون، امتیازاتی چون “بیمه، مرخصی زایمان مادر، پرداخت هزینه نگهداری و حق اولاد” به فرزندان چهارم و بعد از آن تعلق نمی گیرد.
رهبری روز گذشته در سخنانی اعلام کرد که باید سیاست های کنترل جمعیتی در کشور مورد بازنگری قرار گیرد. وی گفته بود: بررسی های علمی و کارشناسی نشان می دهد که اگر سیاست کنترل جمعیت ادامه پیدا کند، به تدریج دچار پیری و در نهایت کاهش جمعیت خواهیم شد.
عبدالرضا عزیزی، رییس کمیسیون اجتماعی مجلس درباره حذف این لایحه به اعتماد گفت: «راهکارهای مد نظر کمیسیون اجتماعی برای تحقق توصیههای مقام معظم رهبری درباره افزایش جمعیت کشور در جلسات آتی کمیسیون مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. مطالبی که رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره افزایش جمعیت مطرح فرمودند، موضوعی است که در صورت عدم توجه مسوولان، کشور را با یک خطر بزرگ اجتماعی مواجه خواهد کرد. مجلس و دولت باید با کمک نهادهای فرهنگی برای افزایش جمعیت تمهیدات مناسبی را تنظیم و برنامهریزی کنند. اگر شرایط کنونی افزایش جمعیت ادامه داشته باشد، قطعا در سال ۱۴۰۰ کشور با مشکل کمبود نیروی کار مواجه خواهد شد. باید مراکز فرهنگی خانوادهها را نسبت به افزایش تعداد فرزندان خانواده آگاه کنند که چرا جامعه ما در آینده نیاز به افزایش جمعیت دارد و برخی سیاستها درباره کنترل جمعیت و کاهش آن مطابق با مصلحت جامعه ما نیست.»
رییس کمیسیون اجتماعی مجلس گفته است: «برای رها شدن از جامعه پیر در آینده، باید از اکنون به فکر افزایش جمعیت باشیم. در صورتی که شرایط کنونی ادامه داشته باشد، در آیندهیی نزدیک ایران اسلامی جوانی خود را از دست خواهد داد.»
هاشم زهی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با اعلام خبر بررسی لایحه اصلاح قانون تنظیم خانواده و کنترل جمعیت در کمیسیون بهداشت گفت: «قانون تنظیم خانواده و کنترل جمعیت در سال ۷۲ به دنبال افزایش جمعیت در مجلس به تصویب رسید و بر اساس آن برای فرزند چهارم و فرزندان بعدی محدودیتهایی از نظر بیمه و… در نظر گرفته شد. اما در حال حاضر بر اساس آمار هرم سنی جمعیت به سوی پیری میرود و جمعیت جوان کشور در حال کاهش است که برای آینده کشور نگرانکننده است. در حال حاضر افزایش جمعیت را داریم و تقریبا سالی یک میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده میشود اما نرخ رشد جمعیت نسبت به سالهای گذشته کاهش یافته و به ۲/۱ درصد رسیده است و اگر همین روند ادامه یابد با رشد منفی جمعیت در سالهای آینده روبهرو خواهیم شد.»
افزایش سن ازدواج و تمایل به داشتن فرزند کمتر از دلایل کاهش نرخ رشد جمعیت است.
پبش از این احمدی نژاد گفته بود که ایران گنجایش ۱۵۰ میلیون جمعیت را دارد و به جای پیشگیری از زاد و ولد باید سیاستهای تشویقی برای خانوادهها در نظر گرفته شود. وی افزوده بود: اجرای سیاست کنترل جمعیت در ایران را اشتباه بزرگی دانست زیرا که به گفته او “روزی دست خداست”.
“غربی ها از ترس این که جمعیت ما به کشورهایشان سرازیر شود و آن ها را با مشکل روبرو کند، پیشنهاد کنترل جمعیت به دیگر کشورها می دهند.”
این سخنان با مخالفت نمایندگان مجلس هشتم رو به رو شده بود.
در حال حاضر کشور با جمعیت بالغ بر ۷۵ میلیون نفر با مشکلات جدی اقتصادی و تامین معاش و کمبود امکانات بهداشتی و مسکن رو به روست. بر اساس آمار رسمی ارائه شده از سوی مراکز دولتی ۲۰ میلیون نفر است.
همزمان با اقدامات غیرانسانی علیه مسلمانان در برمه، نوآم چامسکی معتقد است نمیتوان از سازمان ملل و قدرتهای بزرگ انتظار داشت که در مقابل کشتار مسلمانان اقدام مناسب انجام دهند چرا که آنها فقط در مواقعی که به نفعشان باشد مدافع صوری حقوق بشر هستند.
نوآم چامسکی استاد دانشگاههای آمریکا و اندیشمند منتقد سیاستهای جاری کاخ سفید درباره سکوت کشورهای مدافع دموکراسی و حقوق بشر در قبال کشتار مسلمانان میانمار گفت: این سکوت چیزی عجیبی نیست. آنها نه تنها در برابر چنین اقدامات جنایتکارانه و دهشتناک ساکت هستند بلکه در برابر اقدامات جنایتکارانه و وحشیانه خود نیز سکوت میکنند. حال این سکوت که جای خود را دارد!
وی افزود: اگر به تاریخ بازگردیم و به گذشته نگاه کنیم در مییابیم که چه اقدامات وحشیانهای از سوی مدافعان دموکراسی و حقوق بشر در جهان رخ داده است. فقط کافی است به گذشته باز گردید.
چامسکی در خصوص نقش سازمان ملل در این خصوص نیز گفت: سازمان ملل متحد نیز در خصوص این حوادث دنبالهروی قدرتهای بزرگ است. این سازمان تا زمانی که قدرتهای بزرگ به آن اجازه ندهند اقدامی انجام نمیدهد. از اینرو نمیتوان از قدرتهای بزرگ و سازمان ملل انتظار داشت که در مقابل چنین اقدامات وحشیانهای، اقدام مناسب و درخوری را انجام دهند. به طور کلی نمیتوان از قدرتهای بزرگ و سازمان ملل انتظار داشت که اقدام و عملی مناسب در خصوص حقوق بشر انجام دهند.
چامسکی در گفتگو با خبرگزاری مهر به معیارهای دوگانه مواجهه قدرتهای بزرگ و سازمان ملل با حقوق بشر اشاره کرد و گفت: البته در مواردی این قدرتها وانمود میکنند که مدافع حقوق بشر هستند و آن زمانی است که برای آنها چنین وانمودی سود و منفعت داشته باشد.
کشتار مسلمانان در کشور میانمار در حالی رخ میدهد که بنا بر آمار سازمان عفو بین الملل این کشتار تا ۲۰ هزار مسلمان میانماری توسط گروههای بودایی تخمین زده میشود. بر اساس گزارش سازمان عفو بینالملل این کشتار با اطلاع کامل دولت این کشور صورت میگیرد.
روز گذشته آنگ سان سوچی، رهبر مخالفان در برمه، از نمایندگان پارلمان این کشور خواسته است تا با تصویب قانونی، از حقوق اقلیت های قومی و دینی در این کشور حمایت کنند.
محمدجواد شوشتری، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران با بیان اینکه مطالعات پنج مکان برای تبدیل به پیادهراه آغاز شده است، به گفت: مطالعات میدان امام خمینی و محدوده بازار، میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر، میدان تجریش تا میدان قدس و میدان نبوت حد فاصل رسالت تا دماوند توسط مشاور آغاز شده است.
وی ادامه داد: طرح موضعی میدان انقلاب در حال بررسی است اما نماد آن تصویب شده ولی ترجیح دادیم به جای نصب نماد، مقداری جدیتر به این موضوع بپردازیم و به جای عملکرد مسکنی، ساماندهی این میدان و حاشیه آن را در دستور کار قرار دهیم.شوشتری با بیان اینکه براساس پیشنهاد مشاور، قطر میدان انقلاب کوچک میشود و بر عرض پیادهرو به سمت میدان افزوده خواهد شد، گفت: مطالعات نشان میدهد تنها شش درصد ترددهای این میدان مربوط بهخودروهای شخصی است و سایر ترددها مربوط به ناوگان حملونقل عمومی است.
وی افزود: ساختمانهای حواشی این میدان نیز ترمیم میشوند. همچنین احداث پیاده راه فرهنگی از میدان انقلاب تا چهار راه ولیعصر که دانشگاه تهران و مراکز کتابفروشی و… را دربرمیگیرد در حال بررسی است.مدیرعامل سازمان زیباسازی در ادامه با اشاره به ترمیم و بازسازی دو زورخانه در سالجاری گفت: زورخانه نیرو یزدان یکی از زورخانههایی است که در سالجاری بازسازی میشود و تاکنون ۱۸ زورخانه نیز ترمیم و مرمت شدهاند.
از سوی دیگرمعاون حملونقل و ترافیک شهردار تهران نیز گفت: تا مهرماه پیادهراهسازی محدوده بازار حد فاصل خیابان گلوبندک تا ابتدای خیابان ناصر خسرو و همچنین از خیابان سعدی جنوبی تا تقاطع خیابان ۱۵خرداد اجرایی خواهد شد.سید جعفر تشکری هاشمی در حاشیه بازدید از پروژ پیادهراهسازی محدوده بازار تهران با بیان این مطلب اظهار کرد: محدوده منطقه ۱۲شهرداری تهران از محدودههایی است که ایجاد پیادهراه در آن ضرورت دارد، چرا که تاریخ و تمدن حدود ۲۳۰ساله تهران در این محدوده شکل گرفته است و اماکنی مانند دارالفنون، شمس العماره، موزه گلستان، مسجد ارگ و. . . همه و همه در این محدوده واقع شدهاند.
وی با اعلام اینکه تا چند سال پیش محدوده بازار تهران هویت خود را در لابهلای حجم انبوه تردد خودروهای شخصی، موتورسیکلتها، تاکسیها، ترافیک سنگین، آلودگی هوا و آلودگی صوتی از دست داده بود، گفت: هیچیک از جاذبهها و اماکن تاریخی این محدوده به چشم نمیآمد به همین دلیل پیادهراهسازی در محدوده اطراف بازار را با همکاری خوب کسبه و اصناف آغاز کردیم.
تشکری هاشمی تصریح کرد: براساس طرح پیادهراهسازی محدوده اطراف بازار، پیادهراهسازی حدفاصل میدان امام خمینی و خیابانهای ناصرخسرو، پانزده خرداد (از خیابان سیروس تا گلوبندک)، باب همایون و صور اسرافیل در دستور کار قرار گرفت که تاکنون بخش عمدهای از این طرح اجرایی شده و تا پایان سال طرح پیادهراهسازی محدوده اطراف بازار تکمیل خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر