روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خوداز قوه قضاییه خواسته است بدون در نظر گرفتن خط قرمز با متخلفان برخورد کند.
در این یادداشت آمده است: یکسان برخورد کردن با دانه درشتها یا مسئولان ارشد و افراد ردههای پائین است که میتواند عدالت را تأمین کند و اعتبار قوه قضائیه را در افکار عمومی بالا ببرد.
روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به آخرین دادگاه رسیدگی به اختلاس نوشته است: در آخرین جلسه از بخش اول دادگاه فساد بزرگ مالی سه هزار میلیارد تومانی، یکی از متهمان خطاب به نماینده دادستان گفت: “رئیس بانک ملی فرار میکند، وزیر اقتصاد اشتباه کرد بعد معذرت خواهی کرد، رئیس بانک صادرات هم که گفته میشود از مجرمان اصلی است معتقد است که باید به او مدال بدهند با اتهامش هنوز آزاد است. من نمیگویم آنها گناهکارند شاید آنها هم گناهکارند ولی میگویم آقای فراهانی من که اصلاً کارهای نبودم چرا باید زندانی باشم؟ زورتان به متهمان ارشد بانکی نمیرسد، به ما میرسد؟”
در ادامه این یادداشت آمده است: هر چند رئیس دادگاه به این متهم گفت: “در این پرونده تاکنون به اتهامات ۳۹ نفر رسیدگی شده و آنطوری که آقای فراهانی (نماینده دادستان) گفت این پرونده حدود ۲۰۰ نفر متهم دارد” لکن فارغ از میزان بالای کمیت این پرونده، نمیتوان از ایرادی که از نظر کیفی به این ماجرا وارد است و متهم مورد نظر نیز به آن اشاره کرده است، عبور کرد. واقعیت اینست که این ایراد کیفی از آنچه این متهم به زبان آورده فراتر است و او فقط به تعداد اندکی از افراد دانه درشتی که باید تحت تعقیب قرار گیرند در جلسه دادگاه اشاره کرده است.
یادداشت نویس روزنامه جمهوری اسلامی در ادامه آورده است: در کنار این برجستگی و امتیاز که برای قوه قضائیه محفوظ است و قابل انکار نیست، از این سؤال مهم نیز نمیتوان گذشت که دانه درشتهائی که با این پرونده مرتبط هستند و به تعبیر متهمی که از او در ابتدای این مقاله جملهای در همین زمینه نقل کردهایم “متهمان ارشد” چرا تحت تعقیب قرار نمیگیرند؟ این متهم فقط از “متهمان ارشد بانکی” گفت ولی دایره اتهام، وسیعتر از اینست و دانه درشتهائی که باید مورد سؤال و تعقیب قرار بگیرند قد و قوارهای فراتر از محدوده مسئولیتهای بانکی دارند. این متهم در سخنان خود به وزیر اقتصاد هم اشاره کرد که مسئولیت او به بانکها هم مرتبط است ولی فقط در مسائل بانکی خلاصه نمیشودو در واقع یک عضو دولت است. همین نکته نشان میدهد بدون همراهی عمدی یا سهوی مسئولان ارشد دولتی انجام چنین تخلف بزرگ مالی در کشور امکان پذیر نبود. کما اینکه طبق اسناد انتشار یافته در رسانهها، وزیر راه وقت، وزیر بازرگانی، رئیس دفتر رئیس هیات دولت و تعدادی دیگر از مسئولان اجرائی نیز در این پرونده زیر سؤال قرار دارند. مهمتر آنکه با توجه به محتوای نامه رئیس دفتر هیات دولت به وزیر راه درخصوص واگذاری تسهیلات مربوط به یکی از شرکتهای مهم و مطرح در این پرونده به متهم ردیف اول، طبعاً شخص هیات دولت نیز باید پاسخگو باشد.
این یادداشت به حلقه فاطمی نیز اشاره کرده و نوشته است: علاوه بر پرونده فساد مالی سه هزار میلیارد تومانی، پرونده بیمه معروف به “خانه فاطمی” نیز از نظر برخورد با دانهدرشتها یا متهمان ارشد زیر سؤال قرار دارد. مسئولان قوه قضائیه تصور نکنند با اظهاراتی که در حضور خبرنگاران میکنند و یا با آنچه در مصاحبههای تلویزیونی مطرح مینمایند، افکار عمومی قانع میگردد و به تمام سؤالها پاسخ داده میشود. واقعیت اینست که تا دانه درشتها یا متهمان ارشد به دادگاه فرا خوانده نشوند و در جلسه علنی مورد سؤال قرار نگیرند و تکلیف آنها با این پروندهها روشن نشود، این سؤالها همچنان در اذهان مردم باقی خواهد بود.
وی افزوده است: چرا تصور میشود اگر بالاترین مقام اجرائی کشور به دادگاه فرا خوانده شود و در نهایت تواضع در برابر قاضی قرار بگیرد و به سؤالات او پاسخ بدهد، برای او یا نظام جمهوری اسلامی یک عیب و کاستی محسوب میشود؟ مگر حضور امیرالمؤمنین علیه السلام در جلسه دادگاه و پاسخ دادن به سؤال قاضی آنهم در ماجرای شکایت یک غیرمسلمان برای آن حضرت و حکومت علوی، نقص و کاستی محسوب شد؟! اتفاقاً کاملاً برعکس این تصور غلط، این قبیل برخوردهای آن حضرت و تواضع ایشان در برابر قانون و مقررات بود که عشق ایشان را به قلبها نفوذ داد و مکتب علوی را جاودانه کرد.
سردار حسین علایی در سالروز قبول قطعنامه ۵۹۸ می گوید: پس از فتح خرمشهر، جنگ خاتمه نیافت زیرا بخشی از خاک ایران همچنان در اشغال عراق بود و دولت عراق از پذیرفتن معاهده ۱۹۷۵ خودداری میکرد و ایران نیز به دنبال آن بود تا مراکز رسمی و بینالمللی مانند سازمان ملل، عراق را به عنوان آغازگر جنگ مشخص و معرفی کند
سردار حسین علایی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دفاعمقدس، در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران به واکاوی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ پرداخته است.
سردار علایی گفت: کشورهای آمریکا و شوروی سابق از زمستان سال ۱۳۶۵ و پس از عملیات والفجر ۸ احساس کردند که ایران میتواند پیروز این جنگ باشد و حکومت بعث را ساقط کند، بنا براین تصمیم گرفتند تا شرایط را به نفع کشور عراق تغییر دهند.
وی افزود: هر جنگی که آغاز میشود روزی باید به پایان برسد و مهمترین مساله برای هر کشور آغازگر جنگ این است که چگونه آن را به پایان برساند. نمونههایی که با آغاز هر جنگ ممکن است رخ دهد در ابتدا این است که، کشوری که جنگ را آغاز کرده به اهداف خود خواهد رسید و دیگری نیز، کشوری که قربانی تجاوز شده است بتواند آغازگر جنگ را از رسیدن به هدفش مأیوس کند و در شرایطی که طرفین نمیتوانند یکدیگر را شکست دهند این مساله نیازمند مذاکره مستقیم یا از طریق طرف ثالث ممکن است تا جنگ را به شیوهای که طرفین راضی هستند به پایان برسانند. همچنین کشوری که قربانی تجاوز شده است باید جنگ را به گونهای هدایت کند که متجاوز از بقای خود احساس خطر کند.
این فرمانده دوران دفاع مقدس درباره اهداف صدام از تجاوز به ایران گفت: حداقل هدف صدام از آغاز جنگ تحمیلی بیاعتبار کردن “معاهده ۱۹۷۵″ بود. هدف میانی رژیم بعث عراق نیز این بود که خوزستان را به تصرف خود در بیاورد و حکومتی طرفدار عراق در آن ایجاد کند و در نهایت حداکثر هدف عراق ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
وی یادآور شد: عراق در سالهای اول جنگ به هیچ کدام از این اهدافی که از پیش تعیین کرده بود دست نیافت و یک سال و نیم پس از آغاز جنگ تحمیلی نیز ایران موفق شد بیشتر سرزمینهایش را که در تصرف عراق بود، بازپس بگیرد.
سردار علایی درباره شرایطی که ایران برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در نظر گرفته بود، نیز اظهار کرد: ایران ابتدا در نظر داشت تا سرزمینهای اشغال شدهاش را از تصرف رژیم بعث عراق خارج و ارتش عراق از خاک خود بیرون کند. دومین طرح نیز اعتبار بخشیدن به معاهده ۱۹۷۵ بود که صدام چهار روز پیش از آغاز جنگ تحمیلی آن را در مجلس ملی عراق پاره کرده بود در حالی که بر اساس این قرارداد، خط “تالوگ” اروندرود به عنوان خط مرزی میان ایران و عراق به حساب میآمد. همچنین عراق باید در مجامع رسمی به عنوان آغازگر جنگ شناخته میشد تا تمام بار حقوقی و خسارت جنگی بر عهده این کشور باشد. آخرین طرح ایران برای پذیرش قطعنامه این بود که عراق خسارتهای ویرانههای ناشی از جنگ که این کشور مسبب آن بود را به ایران بپردازد.
رئیس اسبق ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادامه داد: بر همین اساس پس از فتح خرمشهر، جنگ خاتمه نیافت زیرا بخشی از خاک ایران همچنان در اشغال عراق بود و دولت عراق از پذیرفتن معاهده ۱۹۷۵ خودداری میکرد و ایران نیز به دنبال آن بود تا مراکز رسمی و بینالمللی مانند سازمان ملل، عراق را به عنوان آغازگر جنگ مشخص و معرفی کند اما متاسفانه شورای امنیت سازمان ملل متحد در طول جنگ رفتار درستی را از خودش نشان نداد و قطعنامههایی را که در طول هشت سال جنگ تحمیلی صادر میکرد به نفع عراق به حساب میآمد. حتی قطعنامه ۵۹۸٫
وی یادآور شد: ایران در سالهای پایانی جنگ تحمیلی توانست فضای جنگ را به خاک دشمن بکشاند و شرایط را به گونهای که به نفع ایران بود، تغییر دهد. در این هنگام کشورهای آمریکا و شوروی سابق از زمستان سال ۱۳۶۵ و پس از “عملیات والفجر۸″(فتح فاو) احساس کردند که ایران میتواند پیروز این جنگ باشد و حکومت بعثی عراق را ساقط کند و از آنجایی که پیروز شدن ایران در جنگ به عنوان ساقط شدن رژیم عراق در میان مدت به حساب میآمد بنا براین تصمیم گرفتند تا شرایط را به نفع کشور عراق تغییر دهند. همچنین ادامه یافتن جنگ به منظور توسعه نفوذ ایران در کشور عراق نیز تلقی میشد. بنابراین آنها به این نتیجه رسیدند که باید قطعنامهای به تصویب برسانند که هر دو طرف بتوانند آن را بپذیرند تا جنگ خاتمه یابد و از پیروز شدن حتمی ایران در جنگ جلوگیری کنند.
سردار علایی توضیح داد: در روز ۲۹ تیرماه سال ۱۳۶۶ قطعنامه ۵۹۸ به تصویب رسید. اگرچه بندهایی از این قطعنامه مورد توجه ایران بود و سازمان ملل متحد بر اساس بند “ششم” این قطعنامه کمیتهای را مبنی بر شناختن متجاوز در جنگ تشکیل داد اما در بند اول آن درخواست آتشبس و عقبنشینی به مرزها عنوان شده بود و این در حالی بود که تا زمانی که عراق به عنوان متجاوز در بخشهایی از خاک ایران حضور داشت در قطعنامههایی که از پیش صادر میشد هیچگاه از طرفین خواسته نمیشد تا به مرزها عقبنشینی کنند.همچنین در بندهای دیگر برای نحوه برآورد خسارت کمیتهای تشکیل شد اما باز هم تصویب این قطعنامه در مجموع به نفع عراق بود.
وی با اشاره به سالهای پایانی هشت سال جنگ تحمیلی توضیح داد: در سالهای پایانی این جنگ، قدرتهای بزرگ جهانی علاوه بر حمایتهای مالی و تسلیحاتی از عراق،خود نیز به صورت مستقیم علیه ایران در خلیج فارس وارد جنگ شدند و درگیریهای نظامی را با ایران ایجاد کردند به گونهای که آمریکا ۹ بار به سکوهای نفتی، قایقهای تندرو، ناوها و هواپیمای مسافربری کشورمان در خلیج فارس حمله کرد. باید گفت در آن سالها تعادل و موازنه جنگ به نفع عراق به صورت فاحشی تغییر یافت و ایران به این نتیجه رسید که در این شرایط خاص پذیرش قطعنامه میتواند به نفع کشور باشد.
این فرمانده دوران دفاع مقدس افزود: پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷ منجر شد تا ایران به خواستههایش که در ابتدای گفتوگو به آن اشاره شد دست یابد و عراق در نهایت به عنوان آغاز گر جنگ شناخته شود.
وی درباره پرداخت غرامت از سوی عراق به کشورمان نیز اظهار کرد: در قطعنامه ۵۹۸ به چگونگی پرداخت غرامت و خسارت ناشی از تجاوز عراق به ایران اشارهای نشده است و تکلیف آن نامشخص است. این در حالی است که در سال ۱۹۹۰ میلادی و در زمان حمله عراق به کویت، کمیتهای از سوی سازمان ملل متحد ایجاد شد و خسارت مستقیم ناشی از تجاوز عراق به کشور ایران را حدود ۱۰۰ میلیارد دلار برآورد کرد. همچنین خسارت غیرمستقیم ناشی از جنگ را نیز حدود ۳۰۰ میلیارد دلار اعلام کردند. این در حالی است،هنگامی که عراق به کویت حمله کرد کشورهایی که عضو دائمی شورای امنیت در سازمان ملل متحد بودند به مخالفت با عراق پرداختند و در همان قطعنامه اول عراق را مجبور کردند که خسارت و غرامتهای ناشی از اشغال کویت را بپردازد. بر این اساس پس از سقوط صدام، دولت عراق تا کنون عراق ۳۶ میلیارد دلار به کشور کویت پرداخته است.
متن قطعنامه ۵۹۸ و بیانیه شورای امنیت
شورای امنیت با تایید مجدد قطعنامه (۱۹۸۶) ۵۸۲ خود، با ابراز نگرانی عمیق از اینکه علیرغم درخواستهایش برای آتشبس، منازعه بین ایران و عراق به شدت سابق با تلفات شدید انسانی و تخریب مادی ادامه دارد، با ابراز تاسف از آغاز و ادامه منازعه، همچنین با ابراز تاسف از بمباران مراکز صرفا مسکونی غیرنظامی، حملات به کشتیرانی بیطرف یا هواپیماهای کشوری، نقض قوانین بینالمللی انساندوستانه و دیگر قوانین ناظر بر درگیری مسلحانه، به ویژه کاربرد سلاحهای شیمیایی برخلاف الزامات پروتکل ۱۹۲۵ ژنو، با ابراز نگرانی عمیق نسبت به احتمال تشدید و گسترش بیشتر منازعه، مصمم گردید به تمامی اقدامات نظامی بین ایران و عراق خاتمه بخشد، معتقد گردید که میباید یک راه حل جامع، عادلانه، شرافتمندانه و پایدار بین ایران و عراق به دست آید.
با یادآوری مفاد منشور ملل متحد، به ویژه تعهد همه دول عضو به حل اختلافات بینالمللی خود از راههای مسالمتآمیز به نحوی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به مخاطره نیفتد، با حکم به این که در منازعه ما بین ایران و عراق زمینه صلح حاصل شده است، با اقدام براساس مواد ۳۹ و ۴۰ منشور ملل متحد؛
۱ـ خواستار آن است که به عنوان یک قدم اولیه جهت حل و فصل (مناقشه) از راه مذاکره، ایران و عراق یک آتشبس فوری را رعایت کرده، به تمامی عملیات نظامی در زمین، دریا و هوا خاتمه داده و تمامی نیروهای خود را بدون درنگ به مرزهای شناختهشده بینالمللی بازگردانند.
۲ـ از دبیرکل درخواست میکند که یک تیم ناظر ملل متحد را برای بررسی، تایید و نظارت بر آتشبس و عقبنشینی نیروها اعزام نماید و همچنین از دبیر کل درخواست مینماید با مشورت طرفین درگیر، تدابیر لازم را اتخاذ نموده، گزارش آن را به شورای امنیت ارائه نماید.
۳ـ مصرانه میخواهد اسرای جنگی آزاد شده و پس از قطع مخاصمات فعال کنونی، براساس کنوانسیون سوم ژنو ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تاخیر به کشور خود بازگردانده شوند.
۴ـ از ایران و عراق میخواهد با دبیرکل در اجرای این قطعنامه و در تلاشهای میانجیگرانه برای حصول یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در خصوص تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد، همکاری نمایند.
۵ـ از تمامی کشورهای دیگر میخواهد که حداکثر خویشتنداری را مبذول دارند و از هرگونه اقدامی که میتواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد احتراز کنند و بدینترتیب اجرای قطعنامه حاضر را تسهیل نمایند.
۶ـ از دبیر کل درخواست مینماید که با مشورت با ایران و عراق، مساله تفویض اختیار به یک هیات بیطرف برای تحقیق راجع به مسئولیت منازعه را بررسی نموده و در اسرعوقت به شورای امنیت گزارش دهد.
۷ـ ابعاد خسارات وارده در خلال منازعه و نیاز به تلاشهای بازسازی با کمکهای مناسب بینالمللی پس از خاتمه درگیری تصدیق میگردد و در این خصوص از دبیر کل درخواست میکند که یک هیات کارشناسان را برای مطالعه موضوع بازسازی و گزارش به شورای امنیت تعیین نمایند.
۸ـ همچنین از دبیرکل درخواست میکند که با مشورت با ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه، راههای افزایش امنیت و ثبات منطقه را مورد مداقه قرار دهد.
۹ـ از دبیر کل درخواست میکند که شورای امنیت را در مورد اجرای این قطعنامه مطلع نماید.
۱۰ـ مصمم است برای بررسی اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای این قطعنامه در صورت ضرورت جلسات دیگری مجددا تشکیل دهد.
مهسا امر آبادی و مسعود باستانی دو روزنامه نگار زندانی در زندان های اوین و رجایی شهر سرانجام پس از گذشت ۸۰ روز یکدیگر را در زندان اوین ملاقات کردند.
به گزارش کلمه، پس از مخالفت ها و تهدیدهای مقامات امنیتی و قضایی نهایتا به دنبال دستور دادستانی مسعود باستانی از زندان رجایی شهر تحت الحفظ به زندان اوین برده و موفق شد همسر خود را به مدت یک ساعت ملاقات کند.
مسعود باستانی در حالیکه در طول سه سال بازداشت خود حتی یک روز نیز به مرخصی نیامده، حاضر نشده با سپردن تعهدی مبنی بر هماهنگی با بازجویان در دوران مرخصی به خواست غیر قانونی آنان تن دهد و تاکید کرده است که مرخصی را حق خود می داند اما بایستی در چارچوب سازو کارهای قانونی بتواند از آن استفاده کند و هیچ گونه تعهدی مازاد بر انچه که در قانون و آیین نامه سازمان زندان ها صراحت دارد را نخواهد پذیرفت.
مهسا امر آبادی نیز نخستین بار در خرداد سال ۸۸ بازداشت و حدود سه ماه را در بند انفرادی ۲۰۹ سپری کرد. امرآبادی دومین بار در اسفند ۸۹ به بهانه حضور در تجمعات اعتراضی به حصر مهندس موسوی و مهدی کروبی توسط حفاظت اطلاعات سپاه بازداشت شد در حالیکه او در خودروی شخصی اش و دور از محل تجمعات بود. او توسط قاضی پیر عباسی محاکمه و به یک سال حبس تعزیری و ۴ سال حبس تعلیقی محکوم شده و ۲۲ اردیبهشت سال جاری برای اجرای حکم خود به زندان اوین رفت.
مجید دری، فعال دانشجویی محبوس در زندان بهبهان در نامه ای به مناسبت سالگرد بازداشتش در هجدهم تیرماه نوشته است: ۱۸ تیر برایم روز عزیزی است. چرا که دانشگاه یک تنه در مقابل استبداد ایستاد، کاری که خیلیها حتی جرأت فکر کردن به آن را هم نداشتند. کشته داد و تنها سربازی به جرم دزدیدن ریشتراشی محاکمه شد. اصلا چرا دور برویم مگر سه سال پیش نبود که دوباره همان فاجعه تکرار شد و حتی دادگاهی هم برگزار نگردید. مگر نمیدانستند چه کسانیاند؟! چه میگویم؟ وقتی فاجعهٔ کهریزک فراموش شد. که همین یک امر میتوانست در یک کشور دمکرات موجی از استعفا را موجب شود و یا دست کم عدهای برکنار شوند و پای میز محاکمه کشیده شوند. نه اینکه متهم ردیف اولش سمت دولتی بگیرد و انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده و قوهٔ قضائیهاش مدعی بیطرفی و استقلال هم باشد.
این دانشجوی محروم از تحصیل، در تاریخ ۱۸ تیر ماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. او در تاریخ ۲۷ دی ماه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شده که ۵ سال از این مدت را باید در شهر «ایذه» به عنوان تبعید تحمل کیفر کند.
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ وکیل مجید دری از تایید شش سال حبس او در دادگاه تجدید نظر خبر داد.
۱۶ تیر ۹۰ گزارش شد که مجید دری زندانی سیاسی و دانشجوی رشته ادبیات که از سال ۸۷ تاکنون با تعلیق های پی در پی از سوی کمیته انضباطی دانشگاه مواجه بود، از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد.
متن کامل نامه مجید دری به گزارش ادوار نیوز به شرح زیر است:
ارغوان /خوشهٔ خون / بامدادان که کبوترها / بر لب پنجرهٔ باز سحر غلغله میآغازند / جام گلرنگ مرا / بر سر دست بگیر / به تماشاگه پرواز ببر / آه بشتاب که هم پروازان / نگران غم همپروازند
در زندان اوین که بودم روزی از آقای «عمادالدین باقی» پرسیدم که چرا در گذشته ۳ سال حبس تحمل کرد؟ اما تقاضای آزادی مشروط نکرد؟! به گوشهای خیره شد و سکوت کرد. ادامه دادم که این حق قانونی هر زندانی است، چرا از این حق قانونی استفاده نکرده؟! منتظر پاسخ بودم. تلخخندی زد و به فکر فرو رفت پس از لختی گفت: بله این حق قانونی هر زندانی است و من به تمامی زندانیها توصیه می کنم که از این حقشان استفاده کنند، اما من چنین تقاضایی نکردم. دلایلی برای خودم داشتم و دارم که در فرصت مناسب خواهم گفت: فهمیدم که وعدهٔ سر خرمن است و بیشتر از سر بازم کرد…
شاید سنسورهای ما ضعیف شده و شاید به وقایع عادت کردهایم. خبرهای ناگوار را بشنویم و سری تکان داده و دنبالهٔ کار خویش گیریم. حکم زندان زن و شوهری (مهدیهٔ گلرو و وحید لعلیپور) را با هم اجرا کردند. یعنی زن و شوهر هر دو در زندان بودند. عادت کردیم پیرمردی (دکتر محمد ملکی) را به زندان بیندازند و پچ پچی کرده و با قیافهای متاثر منتظر بعدی باشیم. «مسعود باستانی» در زندان اوین بود، پس از چندی او را به زندان رجاییشهر بردند و سپس همسرش (مهسا امر آبادی) را در جایی دیگر (اوین) به زندان انداختند. یعنی در مدت اجرای حکمشان از دیدن یکدیگر محرومند. عادت کردیم (راستی مهسا جان تولدت مبارک. امیدوارم پیش از آنکه جای خالیت آنقدر بزرگ شود که خودت هم نتوانی پرش کنی، برگردی) و در آخر بهمن احمدیامویی پس از تحمل سه سال حبس با دمپایی و زیرپوش به رجاییشهر تبعید میشود و هفتهٔ بعدش به انفرادی میافتد. عادت کردهایم؟! حال بهمن را خوب میدانم! چرا که خود تبعیدیام و میدانم چه دردی دارد.
من خود زخمخوردهٔ قوهٔ قضائیهٔ نامستقلم و حکمی جائرانه که قاضیاش میگوید من کارهای نبودم و شکایتهایم به مراجع متعدد بیپاسخ میماند. من میدانم بهمن چه میکشد، خوب میدانم و حس میکنم که ژیلا بنییعقوب –همسرش – چه حالی دارد. چه میکشد. چرا که خانوادهام یک سال و اندی است مسیر هزار و صد کیلومتر را میآیند و بدون اینکه خم به ابرو بیاورند تا مبادا کوچکترین ناراحتی عارضم شود، میروند.
ژیلا خانم! من هم حال شما را میدانم و هم حال بهمن را. شما بیطاقت و بیتابید و او در فکر شما. شما نگران او و بهمن در فکر شما. هر دو متأسفید که کاری از دستتان بر نمیآید که برای دیگری بکنید… عادت کردیم که حرف بزنیم و عمل نکنیم.
وقتی بزرگترهایمان پشت پا به تمام حرفهای خود میزنند و کوچکترین اخلاقی را رعایت نکرده، رأی میدهند دیگر چه انتظاری از مابقی میتوان داشت؟! و آیا تبعاتی جز این و سختگیریها و دست پیشگرفتنها و… میتوان انتظار داشت؟! آیا جای سوال میماند که چرا طرف مقابل چنین میکند، وقتی خود اینگونه فجیع و ناباورانه تیشه بر ریشهای میزنیم که حاصل خون و حبس و تبعید و تحقیر و تهدید بسیاری است؟!
۱۸ تیر برایم روز عزیزی است. چرا که دانشگاه یک تنه در مقابل استبداد ایستاد، کاری که خیلیها حتی جرأت فکر کردن به آن را هم نداشتند. کشته داد و تنها سربازی به جرم دزدیدن ریشتراشی محاکمه شد. اصلا چرا دور برویم مگر سه سال پیش نبود که دوباره همان فاجعه تکرار شد و حتی دادگاهی هم برگزار نگردید. مگر نمیدانستند چه کسانیاند؟! چه میگویم؟ وقتی فاجعهٔ کهریزک فراموش شد. که همین یک امر میتوانست در یک کشور دمکرات موجی از استعفا را موجب شود و یا دست کم عدهای برکنار شوند و پای میز محاکمه کشیده شوند. نه اینکه متهم ردیف اولش سمت دولتی بگیرد و انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده و قوهٔ قضائیهاش مدعی بیطرفی و استقلال هم باشد.
۱۸ تیر ۱۳۹۱ اما برای من سومین سالروز دستگیریام را رقم زد. سه سال است که در زندانم و در تبعید. بدون هیچ مرخصی. در مکانی که از کمترین امکانات برخوردار نیست. بدون رعایت حقوق اولیهٔ یک زندانی نه الزاما زندانی سیاسی. بدون تفکیک جرائم، بدون کتابخانه، بدون امکانات فرهنگی – ورزشی و… اما آیا این خود حقوق من نیست که باید رعایت شود؟! دادگاه مستقل جزو حقوق من نبود؟! شکایت از قاضی و بازپرس جزو حقوق من نبود؟! حالا فقط مانده تقاضای آزادی مشروط؟!
حال میفهمم که چرا آقای باقی از این به اصطلاح حق خود استفاده نکرد. آنقدر حقوقش پایمال میشد که سخن از حق گفتن تنها تلخخندی همراه خواهد داشت. به هر روی اگر تقاضای آزادی مشروط حق من است من در اعتراض به پایمال شدن حقوق خودم و تمامی زندانیان دیگر و در اعتراض به بازداشت و حصر خانگی موسوی و کروبی و رهنورد از این حق خود میگذرم. که تقاضای حق از اینان کردن خندهدار است.
تحمل میکنم؛ هر چند سخت است و از خانوادهام که تاکنون به معنای واقعی در کنارم بودهاند و هیچ کم نگذاشتهاند و سختیهای حبس و تبعیدم را صبورانه تحمل نموده و حتی به روی خود هم نیاوردهاند؛ پوزش میطلبم و تقاضا میکنم این مدت باقیمانده را هم دوام آورند. ای کاش آنقدر امید داشتم که به ایشان نوید دهم:
«اندکی صبر سحر نزدیک است».
مجید دری.
زندان فجر بهبهان.
تیر ۱۳۹۱ ه. ش
کلمه – حسین ناصری نیا:
مَن أنصَفَ أُنصِفَ / هرکس که انصاف بورزد، با او انصاف میورزند.
(غرر الحکم و درر الکلم، حدیث ۷۶۹۲)
چند روز است که سر و صدای زیادی در برخی رسانه های حامی دولت بر پا شده که می گویند به “برخوردهای دوگانه” قوه قضاییه انتقاد دارند. آنها تلویحا برادران لاریجانی را متهم می کنند که برای منتقدان خود سوء سابقه درست می کنند. کار بالا گرفته و بعد از صدور حکم برای یکی از اعضای بسیج دانشجویی، به نامه نوشتن گروهی دانشجویان بسیجی به جنتی، نامه نویسی لنکرانی وزیر سابق احمدی نژاد به صادق لاریجانی، موضع گیری علم الهدی امام جمعه مشهد علیه قوه قضاییه، انتقاد نماینده ولی فقیه در دانشگاهها از دستگاه قضایی و وادار شدن اژه ای به ارائه توضیح در این باره در نشست مطبوعاتی خود انجامیده است. اما این همه هیاهو برای چیست؟
مهمترین موردی که در همه این نامه ها و مصاحبه ها مورد اعتراض قرار گرفته، یک حکم حبس ۹۱ روزه است که برای امیرحسین ثابتی مسئول سابق سیاسی بسیج دانشگاه تهران صادر شده؛ ۹۱ روز، و آن هم حبس تعلیقی. اتهام این عضو بسیج دانشجویی، نوشتن مطلبی در وبلاگش در مخالفت با اقدام مجلس تحت ریاست لاریجانی در تصویب طرح وقف دانشگاه آزاد اعلام شده است.
جالب اینجاست که قاضی هم برای او حداکثر تخفیف ممکن را در نظر گرفته است. اولا در حالی که می توانسته طبق عنوان اتهامی، از سه ماه تا یک سال حبس در نظر بگیرد، حکم ۹۱ روزه صادر کرده. ثانیا این حکم را به حال تعلیق درآورده است که به معنای اجرا نشدن آن است تا مادامی که این فرد به مجازات کیفری دیگری محکوم نشود. ثالثا مدت زمان تعلیق را هم که طبق آیین دادرسی کیفری می توانسته از دو تا پنج سال تعیین کند، دو سال اعلام کرده که بدین ترتیب دو سال بعد، برخلاف ادعای فعالان بسیج دانشجویی، هیچ سوء سابقه ای برای او باقی نخواهد ماند.
این توضیحات به معنای دفاع از برخورد قضایی با هیچ فردی به صرف وبلاگ نویسی یا انتقاد نیست. اتفاقا اینکه فعالان بسیج دانشجویی و امثال علم الهدی و نمایندگان حامی دولت و نماینده ولی فقیه هم فهمیده اند زندان بد است و برخورد قضایی با انتقاد خوب نیست، جای خوشحالی دارد. اعضای بسیج دانشجویی، “این نوع برخوردها را به دور از فرهنگ نقد پذیری مسئولین” دانسته اند. علم الهدی گفته: “من اگر جای قاضی بودم، حتی یک روز حبس هم حکم نمی کردم چه برسد به ۹۱ روز” و محمدیان نماینده ولیفقیه در دانشگاهها هم گفته: “صلاح نبود دانشجویی که انتقاد کرده به دادگاه برود و در این زمینه از قوه قضائیه گلایه داریم.” اژه ای هم توضیح داده که سه قاضی این پرونده را بررسی کرده اند و باز هم این حکم قابل تغییر است و قاضی می تواند به آن تخفیف دهد! انصافا باید از این همه سعه صدر تقدیر کرد و از آن همه دغدغه حقوق منتقدان سپاسگزار بود.
وقتی با این همه پیگیری و دغدغه در حامیان حقوق یک وبلاگ نویس متهم رو به رو می شویم، ناخودآگاه به یاد یک جوان دیگر می افتیم که سن و سالش چندان تفاوتی با دانشجوی بسیجی محکوم به ۹۱ روز حبس تعلیقی ندارد. او البته حکمش تعلیقی نیست، تعزیری است؛ فقط کمی بیشتر از این دانشجوی بسیجی: ۱۰ سال. اجرای آن هم شروع شده، دو سال و نیم است که شروع شده. در تمام این مدت، او حتی برای یک روز هم به مرخصی نیامده: نزدیک به ۹۰۰ روز بدون مرخصی.
عماد بهاور البته عضو بسیج دانشجویی نیست، عضو نهضت آزادی ایران است. پیرو رهبری هم نیست، منتقد دلسوز رهبری است؛ و البته بسیار بیشتر از بسیجی ها پایبند به قانون اساسی است. اگر ثابتی از علی لاریجانی انتقاد کرده و محاکمه شده، بهاور هم تحلیل خود درباره آینده رهبری را بدون هیچ توهین و اسائه ادبی – و یقینا بسیار مودبانه تر از یادداشت وبلاگی این عضو بسیج دانشجویی – نوشته و منتشر کرده و بلافاصله بازداشت و زندانی و به ده سال حبس محکوم شده است. هر دو انتقاد کرده اند، هر دو محکوم شده اند، هر دو به حکم خود معترض اند و هر دو خواستار عدالت اند؛ اما این کجا و آن کجا. بعید است که حتی بازجویان عماد – حتی با معیارهای خودشان – بتوانند ادعا کنند او در ایمان و اخلاص و مسلمانی، کمتر از بسیجیان فعلی است. بعید است که یک ناظر بی طرف بتواند ادعا کند که عماد کمتر از ثابتی به قانون پایبند بوده و یا کمتر از او مظلوم واقع شده. احترام افراد – حتی مخالف – به جای خود؛ اما بعید است که ذره ای از آرامش و متانت و سواد و پختگی عماد در گفتار و رفتار غالب بسیجیان دانشجوی فعلی پیدا شود. این مقایسه ها شاید از بسیاری جهات بلاتشبیه باشد، اما لااقل از لحاظ توقع عدالت قضایی و رفتارهای انسانی و اسلامی از سوی حاکمیت که فرقی بین شهروندان نیست.
آقایان جنتی و علم الهدی و محمدیان و اعضای بسیج دانشجویی و همه فعالان سایبری و رسانه ای مدعی اصولگرایی و پیروی از ولایت که این روزها نگران حکم صادر شده برای یکی از دوستان خود هستند، بد نیست یک بار داستان بازجویی ها و پرونده و حکم عماد بهاور را به قلم خود او بخوانند. بعد به قدر یک جو انصاف به خرج دهند و مقایسه کنند که آیا شرط انصاف نیست به این حکم و صدها امثال این حکم هم اعتراض کنند و بعد “مطالبه” عدالت قضایی داشته باشند؟ و آیا روزی که در برابر برخوردهای غیر قانونی و ناجوانمردانه قوه قضاییه با جوانان و فعالان مدنی و اصلاح طلب، واکنشی حمایتی و بلکه تشویقی داشتند، فکر نمی کردند که پایبند نماندن سران حاکمیت به میزان و قسط، روزی دامنگیر متحدان و حامیان سابق هم خواهد شد؟
در پی عدم تمدید مرخصی حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) وی عصر روز گذشته به زندان اوین بازگشت.
به گزارش ادوارنیوز، حسن اسدی زیدآبادی مسوول کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت که به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رییس جمهور، شرکت در تجمعات غیرقانونی و تشویش اذهان عمومی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده است در پی عدم موافقت دادستان تهران با تمدید مرخصی وی عصر روز دوشنبه ۲۶ تیرماه ۱۳۹۱ به زندان اوین بازگردانده شد.
این عضو ارشد سازمان ادوار تحکیم وحدت در ۳۱ مرداد ماه سال ۸۹ برای دومین از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و در و از آن زمان تاکنون تنها دوبار به مرخصی کوتاه مدت آمده است.
اسدی پیش از این نیز در ۱۲ آبان ماه سال ۸۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.
هم اکنون به غیر از حسن اسدی، احمد زید آبادی دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران، عبدالله مومنی سخنگو و همچنین علی جمالی و علی ملیحی دو تن از اعضای شورای مرکزی این سازمان سیاسی در زندان های رجایی شهر و بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برند.
علی مزروعی:
هر یک از ما ایرانیان چه تصویر و برداشتی از ایران داریم؟ و چه آینده ای را برای آن متصوریم؟ طبعا با پاسخ های بسیار متنوع و از زوایای مختلفی در این باره مواجه خواهیم بود اما در این مقال می خواهم از وجه اقتصادی این سئوال را مطرح کنم که آیا ایران کشور ثروتمندی است؟ و برداشتم این است که پاسخ غالب ایرانیان به این سوال مثبت است چرا که استدلال می کنند با توجه به ویژگی های جغرافیایی و جمعیتی و برخورداری از منابع غنی نفت و گاز و معادن مس و… و نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص، ایران کشور ثروتمندی است اما سوگمندانه باید گفت حتی اگر روزگارانی این استدلال درست بوده و ذهن غالب ما را آلوده است در گذر زمان و به ویژه در سال های اخیر با شیوه حکمرانی بد و استبدادی به شدت رنگ باخته و می توان گفت در روزگار کنونی قطعاً این مدعا نادرست است. دلیلش هم بسیار روشن است و آن اینکه در عالم بسیاری کشورها وجود دارند که هیچ یک از این ویژگی ها و امتیازات ایران را ندارند اما بسیار ثروتمندتر از ایرانند و درآمد سرانه شهروندانشان چند و چندین برابر شهروندان ایرانی است. واقعیت اینکه در دوران رقابت نفس گیر جهانی برای رشد و رفاه بیشتر تنها کشورهایی می توانند در قافله توسعه جای گیرند که محور همه تصمیمات و سیاستگذاری ها و فعالیت هایشان «تولید ثروت» باشد و همه امکانات بالقوه و بالفعل خود را در جهت زایش هرچه بیشتر سازمان و سامان دهند. منابع طبیعی غنی و نیروی انسانی اگر به سرمایه ای برای «تولید ثروت» تبدیل نشود خود مایه مصیبت و راحت طلبی و بیماری های بسیار دیگر خواهد شد.
نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص اگر نتواند جایگاه شایسته و بایسته خود را در نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تولیدی جامعه بیابد یا دچار یاس و دلمردگی و هرزروی و… می شود یا راه خود را به خارج می جوید تا جایگاه شایسته خود را در بازار جهانی بیابد، و از اینرو جمعیت جوان که خود می تواند عامل رشد و توسعه باشد در غیاب جریان «تولید ثروت» با ابتلای به فقر و بیکاری و… خود مصیبت و لشکر ذخیره آشوب و نیروی مصرف کننده و ضد رشد می شود. تجربه های بشری و جهانی که پیش روی ما است به خوبی اثبات گر این موضوع است که اگر از امکانات و فرصت ها در جهت «تولید ثروت» استفاده نشود همه این امکانات و فرصت ها می تواند به ضد تولید تبدیل شده و به دور باطل فقر و عقب ماندگی در کشور دامن زند. به نظر می رسد به رغم وضوح آنچه آمد و تکرار بسیار این گزاره ها از زبان مقامات حکومتی و نیروهای اجتماعی و نامگذاری سال تولید ملی، به گونه ای که گویی نوعی اجماع فکری در این زمینه در فضای ایران وجود دارد و هیچ فرد یا گروهی را نمی توان یافت که از ناکارآمدی اقتصاد ایران در پاسخگویی به نیاز اشتغال و رفع فقر و گرانی و بهبود معیشت اکثریت شهروندان ننالد اما گیر و گره اصلی آنجاست که به نظر این نویسنده ایده «تولید ثروت» نه تنها به صورت عینی و عملی که حتی به صورت ذهنی و نظری در میان غالب تصمیم سازان و تصمیم گیران حکومتی و حتی نیروهای فکری و سیاسی و اجتماعی ما پذیرفته شده نیست. نگاه غالب ما ایرانیان به طور تاریخی و فرهنگی نسبت به ثروت و ثروتمندی منفی است در حالی که اساس و پایه دنیای جدید و صنعتی بر « تولید ثروت » و ثروتمندی استوار است و در قافله اقتصاد و سیاست جهانی نیزتنها کشورهایی می توانند عرض اندام کنند که به لحاظ شاخص های اقتصادی و اجتماعی در جایگاه برتر بوده و بتوانند در سایه رفاه اقتصادی ،رضایتمندی بیشتر شهروندان را نسبت به نظام سیاسی حاکم جلب کنند. پذیرش ایده «تولید ثروت» گام بلندی در نحوه سازمان و سامان اداره کشور به شمار می رود که خصوصی سازی و مقررات زدایی و آزادسازی اقتصادی و بهبود فضای کسب و کار و… بخشی از اصلاحات مورد نیاز در این باره است اما مهمتر از اجرای این سیاست ها و اقدامات، نهادسازی های حقوقی و سیاسی مرتبط با این ایده است و قطعاً تا زمانی که این نهادسازی ها در کشور انجام نگیرد تحقق این ایده در تعلیق باقی مانده و کشورمان همچنان در دام اقتصاد نفتی بیمار و رنجور باقی می ماند. آنچه تجربه جهانی به ما می آموزد اینکه اصلی ترین بستر حقوقی و نهادی «تولید ثروت» به حاکمیت تام و تمام قانون و احترام به حقوق شهروندی و ازجمله حق مالکیت مرتبط است به گونه ای که حق مالکیت را برای هر شهروند تامین و تضمین کند و در عین حال با کمترین هزینه معاملاتی امکان تبدیل دارایی های فیزیکی و امکانات موجود را به سرمایه و به کارگیری در تولید فراهم آورد. ایران می تواند کشور ثروتمندی شود به گونه ای که در منطقه و حتی جهان جایگاه برتری را به خود اختصاص دهد به شرطی که ایده «تولید ثروت» به لحاظ ذهنی و عینی پذیرفته شده و اداره کنندگان حکومت به الزامات و پیامدهای چنین ایده ای در اجرا و عمل تن در دهند و پایبند باشند و نه اینکه فقط در تبلیغات و نامگذاری بدین امر سرخوش باشند، و البته در شرایط کنونی بنظر می رسد که با این حاکمیت و دولت کودتا طرح این بحث تا حدود زیادی انتزاعی و بلا موضوع است!
اما آنچه مرا برآن داشت تا دراین باره در این شرایط بنویسم اینکه خواست «عدالت» به پاشنه آشیل ما ایرانیان در تاریخ معاصر تبدیل و اسباب فریب شده است که آخرین آن تجربه برآمدن احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم با تمسک به شعارهای «عدالت» خواهانه بود. به جد می توان گفت در ادبیات اقتصادی هیچ بحثی ذیل مقوله «تولید ثروت» نمی شود مگر آنکه در نهایت به «عدالت اجتماعی» ختم نشود و علم اقتصاد نیز برای توصیف و تبیین و پاسخگویی به همین دو مقوله تدوین و فربه شده است . هرچند در ابتدای شکل گیری علم اقتصاد نگاه عالمان و نظریه پردازان این رشته غالبا معطوف به مقوله «تولید ثروت» بود اما در گذر زمان و بروز شکاف طبقاتی فاحش در جوامع سرمایه داری و ظهور اندیشه های سوسیالیستی و ایدئولوژی مارکسیسم مقوله «عدالت اجتماعی» نیز به تدریج از اهمیت کانونی در اداره جوامع صنعتی و مباحث اقتصادی برخوردار شد. پیروزی انقلاب کمونیستی در شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق و چین و کوبا به نوعی رقابت اقتصادی و سیاسی بین کشورهای سرمایه داری با وجه غالب «تولید ثروت» و کشورهای کمونیستی با وجه غالب «عدالت اجتماعی» را دامن زد و آنها را تا مرز رویایی و جنگ گرم و سرد به پیش برد اما به تعبیری با به سر عقل آمدن نظام سرمایه داری از یکطرف ، و شکست نظام اقتصادی کمونیستی در پاسخگویی به نیازهای انسانی و رفاهی افراد و عدم تحقق «عدالت اجتماعی» با الغای کامل مالکیت از طرف دیگر ، به تدریج نوعی اندیشه همساز بین «تولید ثروت» و «عدالت اجتماعی» در میان عالمان و نظریه پردازان اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت و طی دو سه دهه اخیر ادبیات بسیار غنی ای را در این باره بوجود آورد و در عمل نیز تجربه های موفقی را در برخی کشور ها برای پیگیری همزمان سیاستی «تولید ثروت» و «عدالت اجتماعی» در قالب اقتصاد رفاه به نمایش گذاشت.
فرآیند فکری طی شده کم و بیش ، هرچند نه به عمق و گستره سرزمین های مادر ، در ایران نیز توسط روشنفکران و اهل نظر و فعالان سیاسی و اجتماعی مطرح و پیگیری شده و تحت تاثیر شرایط زمانه در مباحث نظری وجهی بر وجه دیگر غلبه داشته است. بطور مشخص در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن تا یک دهه وجه «عدالت اجتماعی» سایه گستر بر تمام مباحث اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بوده و اینرا بوضوح می توان در تدوین و تصویب اصول مربوط به مسائل اقتصادی و اجتماعی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد. حتی توجه به این مقوله در آن سال ها آنچنان داغ و حاد و در نقطه کانونی تصمیم گیری ها برای اداره کشور بوده که موجبات تقسیم بندی نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران به «چپ» و «راست» را فراهم آورده و داغ خود را بر جناح بندی های درونی نظام برای ادامه فعالیت به رغم تحولات بعدی زد. پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۶۷ و با به اجرا در آمدن اولین برنامه توسعه با محوریت دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالا در کشور وجه «تولید ثروت» در اداره امور اقتصادی و اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و به تدریج زمینه تمرکز بر این مقوله با تکیه بر نظریات و تجربیات جهانی به ویژه رخداد فروپاشی شوروی و بلوک شرق دامن زده شد و نگاه ها در تصمیم گیری بسوی پیگیری همزمان و همساز بین«عدالت اجتماعی» و «تولید ثروت» معطوف گشت و تاحدودی نظام تصمیم گیری کشور و غالب نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی پذیرفتند که بدون «تولید ثروت» دستیابی به «عدالت اجتماعی» ممتنع خواهد بود و اگر «تولید ثروت» در یک جامعه بنیان نگیرد و جریان نیابد تحقق شعار و وعده «عدالت اجتماعی» در بهترین شرایط و وضعیت جز به « توزیع عادلانه فقر» منجر نخواهد شد. ردپای چنین نگاه و سیاستی را می توان در قوانین برنامه های توسعه اول تا چهارم در دو دولت هاشمی و خاتمی بخوبی دید که حاصلش افزایش ظرفیت های تولیدی و پاسخگویی به نیاز اشتغال کشور به رغم درآمد نفت ۲۹۵ میلیارد دلاری دردوران ۱۶ ساله دولتشان بود. هرچند روند شاخص های کلان اقتصادی در ایندوره مثبت و به ویژه شاخص های مرتبط با عدالت اجتماعی رو به بهبود بود اما در عمل نتوانست پاسخگوی رفع فقر و محرومیت اقشاری ازجامعه و بطور خاص دو دهک درآمدی پائین باشد.
دردوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم که همزمان با افزایش قیمت نفت بود احمدی نژاد با شعار “بردن درآمد نفت” به سر سفره ها ،که برگرفته از سخنان رهبری در سفرش به رفسنجان پیش از نوروز سال ۸۴ بود، و همچنین شعار دیگری رهبری یعنی ” مبارزه با فقر و فساد و تبعیض” و شعارهای دیگری در همین پایه و مایه به میدان آمد و با حمایت پنهان و آشکار نهادهای حاکمیت و ازجمله سپاه و بسیج توانست رای اقشارپائین جامعه را بسوی خود جلب کند، چراکه نگاه غالب ایرانیان به حکومت و دولت ،که در درجه اول ریشه در تاریخ و فرهنگ استبدادی دیرین ما دارد و در درجه دوم به اقتصاد نفتی و ساختار سیاسی یکصد سال اخیر ما باز می گردد، نگاه « توزیعی » و نه « تولیدی » است و انتظار دارند در سایه اعمال این نگاه به آسایش و رفاه و عدالت دست یابند در حالیکه تحقق این امر فقط در سایه نگاه « تولیدی » به حکومتداری ممکن است و لاغیر! وظیفه حاکمیت حداکثر بستر و نهاد سازی و فراهم کردن زمینه های حقوقی و فضای کسب و کار و ساخت زیربناها برای فعالیت اقتصادی مردم ( بخش خصوصی ) است بگونه ای که از دل این وضعیت «ثروت» بجوشد و از درون این وضعیت «عدالت» اقتصادی هم خواهد جوشید چراکه هرکس نان عمل از خویش خورد و از رانت و فساد و…هم خبری نخواهد بود . باید دانست همچنانکه اداره اقتصاد و « تولید ثروت » بصورت دستوری توسط دولت انجام نشدنی است تحقق «عدالت» اقتصادی نیز بصورت دستوری و با تکیه بر نظام توزیعی توسط دولت ناشدنی است و تالی های فاسد بسیار دارد . آموزه های دینی و تجربه بشری و به ویژه تجربه های سال های پس از انقلاب همچون آئینه عبرت پیش روی ماست. چه تجربه ای بالاتر از اینکه دولتی با بیشترین شعارها برای تحقق « عدالت » و بردن نفت به سر سفره مردم بر سر کارآمد اما با درآمدی حدود ۵۶۰ میلیارد دلار در هفت سال ۱۳۸۴- ۱۳۹۰ ( نزدیک به دو برابر ۱۶ سال دو دولت هاشمی و خاتمی ) نه تنها نتوانسته است بر ظرفیت تولیدی کشور بیفزاید و بهبود شاخص کلان اقتصادی را دامن زند بلکه بواسطه ناکارآمدی و برکفایتی کارنامه نامطلوبی به لحاظ شاخص های مرتبط با «عدالت اجتماعی» برجای نهاده است، و امروزه وضعیت اقتصاد کشور و معیشت مردم را بجایی رسانده است که صدای اعتراض همه و ازجمله مراجع دینی و حتی مقامات حکومتی از صدر تا ذیل را فراهم آورده است. واقع اینکه دولت احمدی نژاد در سایه حمایت یکدست اقتدارگران و با ذهنیتی تخیلی نه تنها قطار اقتصاد کشور را که درپایان دولت خاتمی تازه روی ریل درست قرار گرفته بود از مسیر خارج کرد بلکه با هزینه نادرست درآمد افسانه ای نفت بهترین امکان و فرصت را برای سرمایه گذاری و دامن زدن به «تولید ثروت» در کشور از بین برد، و چیزی هم به سفره مردم بیفزود!
تا زمانی که دولت و حکومتداری در ایران مبتنی برنگاهی «توزیعی» باشد و نه «تولیدی»، و اینکه وظیفه اصلی دولت و حاکمیت فراهم آوردن سامانه ای برای اداره کشور باشد که از دل آن «تولید ثروت و عدالت» بجوشد و وضعیت به گونه ای شود که همه افراد ملت از فرصت برابر برای حضور در این میدان برخوردار باشند و همه احساس کنند که می توانند با تکیه بر استعداد و توانایی ها و دانش و زحمتکشی و کار خود مشارکت فعال در این عرصه داشته و دستمزد و بهره مناسب بدست آورند . و قطعا تا وقتی جریان «تولید ثروت» در یک کشور شکل نگیرد تحقق «عدالت» ممتنع خواهد بود و در شرایط توزیع ثروت موجود ( درآمد نفت ) در نهایت و حداکثر به توزیع عادلانه فقر منجر می شود و در طی زمان بر دامنه فقر و محرومیت جامعه افزوده خواهد شد . البته هر دولت وظیفه دارد در شرایطی تعریف شده بیاری گروهایی خاص از افراد آسیب دیده و محروم جامعه برخیزد اما این نگاه نباید بگونه ای در اداره کشور و تصمیم گیری های غلبه یابد که احساس عمومی این باشدکه قرار است کشور به شیوه کمیته امداد و با اقتصادی صدقه ای اداره شود .
آنچه آمد تلاش برای پاسخ به این سئوال بود که چه تصویری از ایران به لحاظ اقتصادی داریم؟ حال با توجه با این پاسخ می ماند سئوال اینکه چه آینده ای برای ایران متصوریم؟ این سئوالی است که تحولخواهان باید بدان پردازند و برنامه خود را ارائه دهند، برنامه ای که « تولید ثروت و عدالت » را بتواند در برگیرد و راهگشای ایران بسوی آینده روشن باشد.
منبع: نوروز
آیت الله هاشمی رفسنجانی با تاکید بر اینکه وضع موجود نتیجه برخی سوءمدیریتها است، تاکید کرد: انتظار این است که پس از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب با ثروت خدادادی نفت و وجود زیربناهای تولید و توسعه، پیشینه تاریخی، فرهنگی و دینی مردم ایران، مشکلات و معضلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کاهش یافته و آثار دروغ و فقر و فساد در جامعه از بین برود. وی افزود: آنچه بیش از مشکلات اقتصادی مردم و بویژه جوانان را آزار میدهد، تشدید آلودگی جامعه به دروغ، تهمت، فساد و تبعیض است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار جمعی از طلاب، روحانیون و نیز مسئولین و فعالین سیاسی استان قزوین، در آستانه ماه مبارک رمضان، این ماه را هدیه خداوند به امت اسلامی برای سلامت نگه داشتن روح و جسم آنان خواند و گفت: از دید قرآن کریم هدف از روزهداری، انسانسازی از طریق تحصیل تقوی است و اگر ما توانستیم در این ماه عزیز به این هدف نزدیک شویم، سود برده و در غیر این صورت دچار ضرر و خسران شدهایم.
آیتالله هاشمی رفسنجانی ماه رمضان را ماه رحمت الهی خواند و افزود: جامعهای که ماه رمضان را درست طی کند، تمام سالش بیمه شده است و خدا نکند که فرشتگان الهی در این ماه پربرکت دست خالی از امت اسلامی، نزد خداوند باز گردند و شیاطین که در این ماه دربند هستند خوشحال شوند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنانش گلایههای برخی از حاضران را از اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، به حق و تأسفبار خواند و با بیان هدف حضرت امام و مردم ایران از مبارزه با رژیم ستمشاهی تصریح کرد: به رغم فشارهای خارجی انتظار این است که پس از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب با ثروت خدادادی نفت و وجود زیربناهای تولید و توسعه، پیشینه تاریخی، فرهنگی و دینی مردم ایران، مشکلات و معضلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کاهش یافته و آثار دروغ و فقر و فساد در جامعه از بین برود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی وضع موجود را نتیجه برخی سوءمدیریتها دانست و گفت: خداوند با پیروزی انقلاب و تأسیس نظام اسلامی بر مبنای معارف اهل بیت(ع)، حجّت را بر ما تمام کرده است و تهدیدها و تحریمهای دشمنان در صورت حفظ وحدت ملی و تدبیر و تصمیمگیری درست در نهایت به ما آسیب نخواهد رساند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به روایتی از مولای متقیان افزود: حضرت علی(ع) میگوید «اگر کسی آب و خاک داشته باشد و فقیر بماند از خدا دور است » حال آنکه ما بر دریایی از نفت ، گاز و منابع آب و خاک و هوا و موقعیت بی نظیر جغرافیایی، ثروت خدادادی قرار داریم و باید قدردان این نعمتها برای خدمت به مردم باشیم.
آیتالله هاشمی رفسنجانی به وضع فرهنگی و اخلاقی جامعه اشاره کرد و گفت: آنچه بیش از مشکلات اقتصادی مردم و به خصوص جوانان را آزار میدهد، تشدید آلودگی جامعه به دروغ، تهمت، فساد و تبعیض است.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پیروزی نظام جمهوری اسلامی در عرصههای گوناگون پس از انقلاب اسلامی را مرهون لطف خداوند و پشتیبانی بیدریغ مردم خواند و تصریح کرد: اگر ما مردم را صاحبان اصلی نظام و انقلاب و موفقیتها را مرهون حضور وفادارانه آنان میدانیم، نباید اجازه دهیم عدهای تندرو نظام را از پشتوانه مردمیاش خالی و به جای آنان تصمیم بگیرند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در پایان با بیان خدمات آیتالله محمدی تاکندی و حجتالاسلام والمسلمین علیخانی در خطه شهیدپرور قزوین، آرزو کرد به برکت ماه مبارک رمضان، عبادات همه مسلمین مورد پذیرش خداوند قرار گرفته و قصور و تقصیرها بخشیده شود.
در ابتدای این دیدار آیتالله محمدی تاکندی نماینده سابق مجلس خبرگان رهبری با اشاره به مبارزات و خدمات آیتالله هاشمی رفسنجانی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، ایشان و مقام معظم رهبری را دو بال پرواز حضرت امام(ره) در عرصههای گوناگون خواند و گفت: نباید سوابق و خدمات یاران حضرت امام به خصوص آیتالله هاشمی رفسنجانی را به راحتی نادیده گرفت و تا زمانی که این بزرگان هستند و مدبرانه برای نظام و انقلاب تصمیمگیری میکنند، انقلاب و نظام آسیب نخواهد دید.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین علیخانی و سه تن از فعالین استان قزوین به تشریح وضعیت استان و دغدغههای مردم و نخبگان کشور پرداختند.
دهها روزنامه نگار از داخل و خارج کشور با امضای نامه ای خطاب به محمدصدیق کبودوند، از او خواستند به اعتصاب غذای خود پایان دهد و نگرانی عمیق دوستان، خانواده و همکاران خود را خاتمه ببخشد.
امروز کلمه گزارش داد که محمدصدیق کبودوند، روزنامه نگار و زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از چند رو پیش وارد اعتصاب غذای خشک شده بود، روز گذشته به اعتصاب خشک خود پایان داده و با این حال همچنان در اعتصاب غذای تر قرار دارد و حال جسمی وی نیز همچنان وخیم است.
سه روز قبل، در پی وخامت وضع جسمانی محمد صدیق کبودوند در اثر اعتصاب غذا، و عفونت و درد کلیه وی، پزشک زندان درخواست اعزام وی به بیمارستان خارج از زندان کرده بود که شعبه مأمور اعزام به دلیل امتناع کبودوند از زدن دستبند، از اعزام وی به بیمارستان خودداری کرد. پس از آن، مسئولان زندان هم دستور به لغو اعزام وی به بیمارستان دادند و بدین ترتیب کبودوند با وجود وخیم بودن وضعیت جسمانی اش به بند ٣۵٠ بازگردانده شد.
محمدصدیق کبودوند که نزدیک به پنجاه روز است در اعتصاب غذا به سر می برد، بر اساس آزمایش های پزشکی زندان دچار عفونت کلیه و کاهش شدید قند خون و ضعف شدید جسمی و حرکتی و کاهش وزن شده است.
او که سردبیر نشریه پیام مردم بوده است، از دهم تیر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت شده و در دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ده سال حبس و از بابت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق ارتباط و مراوده با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و ارتباط و مکاتبه با کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد و گفتگو با رسانههای عمومی به یک سال حبس و جمعاً به یازده سال حبس محکوم شده که در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.
این فعال حقوق بشر دربند از روز شنبه ششم خرداد ماه دست به اعتصاب غذا زده و بارها اعلام کرده که به دلیل بیماری صعب العلاج فرزندش نیاز است که وی به مرخصی رفته و در کنار وی برای درمان او بکوشد. اما مسئولان قضایی به این خواسته تن نمی دهند.
اکنون نویسندگان نامه خطاب به کبودوند، با تاکید بر اینکه هزینه فعالیتهای قانونی و انسانی شما نباید زندان و مخاطره سلامتیتان نباشد و هدف شما احترام گذاشتن به حق دانستن مردم در ضمن حق برخورداری از آزادی بیان بوده و در این راستا نیز جز راههای قانونی و مدنی به طریق دیگری متوسل نشدهاید؛ تصریح کردند: شما باید بمانید و با سربلندی و در اوج، شاهد برآورده شدن آرمان ها و آرزوهای بلند و انسانی خود برای مردمتان باشید. اطمینان داشته باشید که همکاران و دوستان شما نیز در این عهد تا انتها در کنار شما ایستادهاند.
متن این نامه و اسامی امضاکنندگان آن در ادامه می آید:
همکار و هم میهن شجاع و آزاده٬ جناب محمدصدیق کبودوند
ما جمعی از دوستان و همکاران شما در رسانههای داخل و خارج از ایران، ضمن ارج گذاشتن به پایداری و تاکید بر خواستههای انسانی، به حق و قانونی شما درباره محرومیت از مرخصی و دیدار با فرزند بیمارتان، از جنابعالی تقاضا میکنیم به اعتصاب غذای خود پایان دهید و نگرانی عمیق دوستان، خانواده و همکاران خود را خاتمه بخشید.
در یک ماه گذشته طیف وسیعی از همکاران شما و سایر شهروندان در نقاط مختلف کشور پیام اعتصابتان را شنیده و ضمن حمایت از طرح مطالبات شما٬ که چیزی جز تاکید بر حقوق تعریف شدهی یک زندانی در قوانین مربوط به نگهداری زندانیان نیست، با شما همدردی کردهاند.
ما به عنوان بخشی از جامعه روزنامهنگاری ایران٬ نگران تاثیرات منفی و نامطلوب تصمیم شما٬ بر سلامتیتان هستیم؛ تصمیمی که میدانیم از سر آگاهی اتخاد شده و از نظر ما نیز قابل احترام است. اما آنچه ضروری و فوری است، حفظ سلامتی و بازگشتتان به زندگی عادی و ادامهی فعالیتهایتان است.
ما میدانیم که هزینه فعالیتهای قانونی و انسانی شما نباید زندان و مخاطره سلامتیتان باشد. میدانیم که هدف شما احترام گذاشتن به حق دانستن مردم در ضمن حق برخورداری از آزادی بیان بوده و در این راستا نیز جز راههای قانونی و مدنی به طریق دیگری متوسل نشدهاید. اما نبودن شما در میان ما نه تنها دردی را از دردهای پرشمار خانواده شما نمیکاهد٬ بلکه بر آنها می افزاید و جامعه رسانه ای و اطلاع رسانی مستقل و حقوقبشر ایران را با کمبود و ضایعهای جدی مواجه میکند.
شما باید بمانید و با سربلندی و در اوج، شاهد برآورده شدن آرمان ها و آرزوهای بلند و انسانی خود برای مردمتان باشید. اطمینان داشته باشید که همکاران و دوستان شما نیز در این عهد تا انتها در کنار شما ایستادهاند. در پایان یک بار دیگر ضمن تاکید بر خواستههای شما و ارج نهادن بر استقامت و فعالیتهای حقوق بشری و مدنیتان در کردستان٬ که هدفی جز روشنگری و توسعه آزادی بیان در سراسر ایران نداشته، از شما میخواهیم به اعتصاب غذای خود خاتمه دهید.
امید و انتظار ما آزادی شما و سایر همکاران دربند و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی است.
۱. آقازاده٬ محمد ۲. آقایی٬ ساسان ۳. ابوالقاسمی٬ مهرداد ۴. اسدی٬ هوشنگ ۵. امیرآبادیان٬ نزهت ۶. امیری٬ نوشابه ۷. امین٬ سعیده ۸. ایرانمهر٬ امید ۹. ایکدر٬ سولماز ۱۰. باقریشاد٬ زهرا ۱۱. بدیعی٬ مینو ۱۲. بردبار٬ بهداد ۱۳. بنییعقوب٬ ژیلا ۱۴. بهمنی٬ آرش ۱۵. بیاتی٬ سحر ۱۶. تنگستانی٬ محمد ۱۷. توکلی٬ دلبر ۱۸. تهرانی٬ فرنوش ۱۹. جعفری٬ حمید ۲۰. جلالیپور٬ بهناز ۲۱. حاجیحسینی٬ رضا ۲۲. حیدریان٬ جواد ۲۳. خدابخش٬ سعیده ۲۴. خردپیر٬ علی ۲۵. دوراندیش٬ هومان ۲۶. دوستدار٬ نعیمه ۲۷. رافت٬ احمد ۲۸. رسولپور٬ سامان ۲۹. رفیعی٬ بهرام ۳۰. رمضانزاده٬ فیروزه ۳۱. روزبه٬ اردوان ۳۲. ریاحی٬ طاهره ۳۳. رییسی٬ رضا ۳۴. سخنور٬ حسین ۳۵. سرابپور٬ سونیتا ۳۶. سعادتی٬ لیلا ۳۷. سلامی٬ لادن ۳۸. سوری٬ پوریا ۳۹. شعردوست٬ صبا ۴۰ صارمی٬ نیوشا ۴۱. صدیق٬ رضا ۴۲. صمدبیگی٬ بهروز ۴۳. طباطبایی٬ ریحانه ۴۴. ظریفینیا٬ حمیدرضا ۴۵. عباسیان٬ عسل ۴۶. عربسرخی٬ ساجده ۴۷. علیجانی٬ ارشاد ۴۸. علیپور٬ فرهمند ۴۹. علینژاد٬ مسیح ۵۰. فخرایی٬ پویان ۵۱. فداییاصل٬ میلاد ۵۲. فرهادیان٬ سروش ۵۳. قاضی٬ فرشته ۵۴. قجر٬ آیدا ۵۵. قریشی٬ کاوه ۵۶. کاظمی٬ نازنین ۵۷. کاظمیان٬ مرتضی ۵۸.کاکارش٬ محسن ۵۹. کشتکار٬ امید ۶۰. کوثر٬ نیکآهنگ ۶۱. گلپاد٬ فرزین ۶۲. لواسانی٬ مسعود ۶۳. مافی٬ حمید ۶۴. متقی٬ امیرحسین ۶۵. متیننیا٬ نازنین ۶۶. مدرسعلوم٬ مژگان ۶۷. مزروعی٬ حنیف ۶۸. مطلب زاده٬ عالیه ۶۹. مومنی٬ مینو ۷۰. نجفی٬ مجتبی ۷۱. نوربخش٬ شاهین ۷۲. نیستانی٬ مانا ۷۳. یزدانپناه٬ محمدرضا ۷۴. محمودی، سام
مراسم سالگرد شهدای جنایت کهریزک، عصر روز پنجشنبه در مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران برگزار خواهد شد.
به گزارش کلمه، خانواده شهدای کهریزک با انتشار اطلاعیه ای از برگزاری مراسم سالگرد فرزندانشان خبر دادند. در این اطلاعیه آمده است:
بنام الله که همه به سوی او رجعت می کنیم
سومین سالگرد عروج مظلومانه فرزندان عزیزمان را گرامی میداریم و بیادشان (امیر- محسن- محمد) به سوگ می نشینیم (جوادی فر- روح الامینی- کامرانی)
بر اساس این گزارش، زمان این مراسم، پنج شنبه ۲۹ تیر ماه از ساعت ۶٫۵ تا ۸ بعد از ظهر و مکان آن، مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران اعلام شده است.
جنایات بازداشتگاه کهریزک پس از آن اتفاق افتاد که مرتضوی و دو تن از زیردستان او به نامهای قاضی حداد و قاضی حیدری فرد، برخلاف قانون دستور انتقال گروهی از بازداشت شدگان اعتراضات خیابانی به بازداشتگاه نیروی انتظامی در منطقه کهریزک واقع در جنوب تهران را صادر کردند.
این سه قاضی هنوز محاکمه نشده اند، اما گروهی از ماموران نیروی انتظامی در این پرونده محاکمه شدند که دو تن از آنها به اعدام محکوم شدند؛ اما خانواده های قربانیان از آنها گذشت کردند و خواستار محاکمه و مجازات آمران و عاملان اصلی شدند.
در ماجرای کهریزک، علاوه بر سعید مرتضوی، حسن حداد و علی اکبر حیدری فرد؛ در گزارش های تایید نشده از نقش افراد بانفوذ و بلندپایه ای همچون سردار رادان، سردار صدرالاسلام، حسین فدایی و … نیز سخن به میان آمده که هیچ گاه از طرف نهادهای رسمی تایید یا تکذیب نشده است.
در این بازداشتگاه، دهها تن از جوانان بازداشت شده زیر شکنجه قرار گرفتند و کشته شدن دست کم چهار تن از آنها مورد تایید قرار گرفته است، که حکومت سه مورد از آنها را در پرونده های قضایی به رسمیت شناخته است:
۱٫ امیر جوادی فر. او دانشجوی مدیریت دانشگاه آزاد قزوین بود که او نیز در جریانِ درگیری های پس از انتخابات در روز ۱۸ تیر بازداشت شده بود. پیکر بی جان این جوان ۲۵ ساله، در حالی به خانواده اش تحویل داده شد که خانواده ی امیر بنا به تصمیمِ شخصی امیر، خودشان تصمیم گرفته بودند برای احترام به قانون او را تحویل پلیس امینت بدهند.
در گزارش هیات تحقیق و تفحص از حوادثِ بعد از انتخابات نیز تاکید شده بود؛ چون امیر جوادی فر در زمان دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و نامبرده از نظر جسمی ضعیف شده و توان مقاومت در برابر صدمات کهریزک را نداشت جان باخت اما علی جوادی فر پدرِ امیر جوادی فر در زمان خاکسپاری فرزندش گفت: امیر در بیمارستان فیروزگر بستری بود، چکاب کامل شده بود، یک شب در بیمارستان خوابید، صحیح و سالم بود و با پای خودش تحویل پلیس پیشگیری داده شد با دست خودم، قبل از اینکه به پلیس برود نوشابه خورد، خنده کرد و گفت دو روز دیگر بر می گردم، ولی پسرم رفت … وقتی خودم با دست های خودم به پلیس تحویل دادم چرا جسد را به من تحویل دادند؟ من چون می دانستم پسرم عاری از هرگونه قصور بود اگر لحظه ای فکر می کردم تقصیری دارد که تحویلش نمی دادم، فراری می دادم، من تحویلش دادم ولی الان فکر می کنم احترام به قانون اشتباه است، من دادم را به کی بگویم، بر اساس قانون رسیدگی بکنند و مسببین این حادثه و آمران را معرفی و محاکمه کنند.
بابک جوادی فر برادر امیر جوادی فر نیز گفته است: من خودم سراغِ تک تک کسانی که با امیر در کهریزک بوده اند رفته ام، کسانی که به ما گفتند امیر در روزهای آخر بینایی اش را از دست داده بود، کسانی که می گفتند به دلیل آلودگی فضای بازداشتگاه پس از ضرب و شتم، چشم های امیر چرک کرده بود و دیگر بینایی کامل نداشت تا بتواند به تنهایی راه برود. سراغ کسانی رفته ام که زیر بغل امیر را می گرفتند تا موقع راه رفتن به در و دیوار نخورد. امیر در اتوبوسی که ساعت دوازده و نیم ظهر روز بیست و سوم تیر آنها را از کهریزک به اوین منتقل می کردند، به دلیل ضرب و شتم هایی که شده بود، حالش بد می شود، او را پیاده می کنند و بعد روی زمین می خوابانند. با کسی که مراقبت پزشکی می دانست و از اتوبوس پیاده شد و به امیر تنفس مصنوعی داده بود هم صحبت کردم، می گفت؛ امیر موقع تنفس مصنوعی خون بالا آورده بود. بعد از آن، امیر را دیگر به بیمارستان منتقل نکردند، شاید اگر به بیمارستان منتقل می شد، حالا امیر زنده بود.
۲٫ محمد کامرانی. او جوان ۱۸ ساله ای بود که در جریان اعتراضات ۱۸ تیر سال ۸۸ بازداشت شد. به گفته ی خانواده ی محمد کامرانی، این جوان در حالیکه خود را برای کنکور پزشکی آماده می کرد در جریان درگیری های نزدیک به دانشگاه تهران دستگیر شد و سپس به دلیل شکنجه، ضرب و شتم و جراحاتی که بر بدن او مشاهده می شد، در بیمارستان مهر جان باخت.
علی کامرانی، پدر محمد کامرانی گفته است: پسر من حتی سن قانونی برای رای دادن هم نداشت، در تجمع هم نبود، اما کسانی به اسم لباس شخصی دستگیرش کردند، او را بی رحمانه مورد ضرب و شتم قرار دادند و بعد بچه ای که در کما بود و تب شدید داشت را با غل و زنجیر به تخت بیمارستان لقمان بسته بودند تا زمانی که پس از انتقال به بیمارستان مهر تهران، دیگر جان اش را از دست داد.
وی گفته بود: خدا می داند چه به روزمان آمد وقتی در دادگاه متهمان پرونده ی کهریزک حرف های کسانی که در همان بازداشتگاه بوده اند را در مورد جنایت های رخ داده شنیدیم، یعنی بعد از برگزاری دادگاه من و مادر، دو خواهر و برادر محمد نتوانستیم بخوابیم…شب دادگاه ما روانی شدیم، دیوانه شدیم از این همه دردهایی که شنیدیم. فیلم دادگاه متهمان کهریزک را نشان دهند تا عمق فاجعه را مردم ببینند . آمران باید محاکمه شوند. ولله برای همه مردم سوال است که لباس شخصی ها از کجا دستور می گیرند، از کجا حمایت می شوند؟ امنیت کشور دست چند ارگان است؟
پدر محمد کامرانی پس از مطلع شدن از جان باختن فرزند خود، به هاشمی شاهرودی شکایت نامه ای نوشت که در آن نام سعید مرتضوی را به عنوان کسی که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود قید کرده است و آقای شاهرودی نیز در ذیل نامه دستور پیگیری داده بود و در کنار این اقدام، او همچنین نامه ای به رهبری می نویسد که آیت الله خامنه ای نیز دستور پیگیری را در ذیل نامه آقای کامرانی می نویسد.
۳٫ محسن روح الامینی. او نیز در روز پنج شنبه ۱۸ تیرماه، بنا به گزارشِ شاهدانِ عینی توسطِ لباس شخصی ها دستگیر و به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده و صبح روز جمعه ۱۹ تیرماه آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل می کنند.
حسین علایی از سرداران سابق سپاه پاسداران در نامه ای سرگشاده ماجرای جان باختن محسن روح الامینی را اینگونه افشا کرد که فردی به دفتر کار آقای عبدالحسین روح الامینی پدرِ محسن زنگ زد و به ایشان گفت: شما که از مسؤولین هستید، چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید؟ آقای روح الامینی می گوید که دو هفته به دنبال فرزندش همه جا را گشته است و هیچ کس از وی خبری نداد اما در همین مکالمه ی تلفنی به وی تسلیت می گویند و سپس نشانی محلی را که باید به دنبال فرزندش برود را نیز در اختیارش قرار می دهند.
در همین نامه به نقل از پدرِ محسن روح الامینی آمده است: راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفته اند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کرده اند. جنازه اش را که دیدم متوجه شدم که دهانش را خرد کرده اند. فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمی گفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کرده اند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشته اند. با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیده اند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای ۴۰ درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهول الهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل می دهند.
عبدالحسین روح الامینی کمی بعد افشا کرد که رامین آقازاده قهرمانی، چهارمین قربانی جنایات کهریزک است که در اثر ضرب و شتم جان باخت اما خانواده او به دلیلِ فشارهای نهادهای امنیتی تا کنون سکوت اختیار کرده اند. سکوتی که چندی بعد شکست.
۴٫ رامین آقازاده قهرمانی. این جوان ۳۰ ساله ایرانی، چهارمین قربانیِ بازداشتگاه کهریزک بود که در جریان اعتراضات پس از انتخابات دستگیر شد اما تنها چند روز بعد از آنکه آزاد شد، در اثر ضرب و جرح شدید جانش باخت.
رضا آقازاده قهرمانی برادر رامین آقازاده قهرمانی بعد از دو سال در مورد نحوه جان باختن برادر خود و پیگیری های خانواده اطلاع رسانی کرد. وی گفت: ما همان روزهای اول که این اتفاق افتاد یک سری مطالب را به برخی روزنامه ها دادیم و آنها هم گزارش هارا به نقل از خودشان منتشر کردند؛ ولی خب شرایط به گونه ای بود که مصاحبه ای انجام ندادیم. ما اصلا نمی دانستیم تحت چه شرایطی و چگونه این ماجرا را پیگیری کنیم تا اینکه همان روزهای اول که پرونده ی کهریزک مطرح شده بود، ابتدا آقای کامرانی و بعد آقای روح الامینی پدران تو تن از کشته شدگانی که مقامات جمهوری اسلامی مسولیت قتلِ آنها در کهریزک را پذیرفتند هم تماس گرفتند و بعد موضوع را در رسانه ها هم مطرح کردند.
پس از آن مادر رامین آقازاده قهرمانی نیز در مورد جزییات ماجرای احضار تا کشته شدن فرزندنش در اثر ضرب و شتم در زندان چنین توضیح داد: با دست های خودم بچه ام را تحویل دادم. همین عذاب وجدان دارد بدبختم می کند، این عذاب وجدان دارد مرا داغون می کند. وقتی او را می بردم که تحولیش بدهم در میان راه گفتم چه کار کردی مامان، گفتم هیچ کاری نکردم، گفتم خب یک سوالی از او می کنند و عصر بر می گردد… اما عصر که شد دیدم برنگشت، بعد با پدرش عصری رفتم همان کلانتری به من گفتند خانم پسر شما را کهریزک نمی برند، از همین جا بر می گردد خانه. دنبال یک سرباز دویدم، گفتم من هم مادرم، دارد جگرم می سوزد، به من بگو با بچه من چیکار کردند، گفت خانم، من هم اطلاع ندارم، بروید داخل سوال کنید. رفتم داخل به من گفتند، هیچی نیست، تا غروب می آید، اما صبحش فرستادند کهریزک، که رفتن همان شد و دیدارمان ماند به قیامت…
وی ادامه داد: پسرم بعد از آزادی چهارده روز پیش ما بود و بعد تمام کرد، اولین بار بود که پسرم زندانی شده بود و من حتی رویم نمی شد از او بپرسم که در زندان چه گذشته، می گفتم جوان هست شاید ناراحت شود اگر چیزی از او بپرسم. فقط اشک می ریختم. ولی جای زخم ها و ضربه ها را روی تن پسرم می دیدم، پاهایش زخم بود، گردنش باد کرده بود، اصلا فکر نمی کردم، شبی که از اوین آزادش کردند گفتند فیش حقوقی بیارید و بچه را ببرید، برادرهاش رفتند رامین را آوردند، همین فقط همین خاطره مانده از آن شب به بعد…
وی در مورد پیگیری های قضایی تصریح کرد: چه تاثیری به حال من دارد اگر چهارنفر را محاکمه کنند، یا چند مقصر را اعدام و زندانی کنند. بچه ام را از دست دادم، الان دو سال که رفته، هر وقت کلید به در می زنند، می گم این رامین هست، اصلا باورم نمی شود رامین کنارم نیست…. چرا به چه گناهی؟ بر فرض اگر جرمی داشت آیا باید بکشند؟
امسال بیش از ۵۰ درصد از کارگران از کمکهای غیر نقدی کارفرمایان بیبهره شدند. علی توفیقی عضو کمیته مزد استان تهران با اعلام این مطلب و انتقاد از عدم تخصیص بسته حمایتی دولت در ماه مبارک رمضان به کارگران، به ایلنا گفت: دولت با توجیه اینکه کارگران از کمکهای غیر نقدی برخوردار میشوند از ارائه بسته حمایتی به کارگران خودداری میکند. این در حالیست که کارفرمایان به دلیل وضعیت بحرانی واحدهای تولیدی دیگر قادر به ارائه کمکهای غیر نقدی نیستند.
این مقام کارگری ادامه داد: هم اکنون به دلیل افزایش بیرویه نرخ اقلام مصرفی سبد هزینه کارگران دیگر قادر به تامین معیشت خانوار خود نیستند.
عبدالله نوری، وزیر کشور دولت خاتمی، در پیامی خطاب به مهدی کروبی، درگذشت خواهرش را به وی تسلیت گفت.
به گزارش سحام، حجت الاسلام عبدالله نوری در پیام خود ابراز امیدواری کرده است که تضییقات و محدودیت های به وجود آمده با لطف و عنایت پروردگار بر طرف گردد، و از وجود ارزشمند آنجناب کشور و ملت همچنان بهره مند شود .
متن کامل این پیام بدین شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای مهدی کروبی
درگذشت بانوی بزرگوار، مادر شهید و همشیره مکرمه جنابعالی را خدمت شما و همه بازماندگان تسلیت میگویم. از خداوند رحمان برای آن فقیده سعیده رحمت و مغفرت و برای بازماندگان محترم آن مرحومه صحت و سلامتی و صبر و اجر مسئلت می نمایم. امید آنکه از وجود ارزشمند آنجناب که در دوران پیش از پیروزی انقلاب سختی های فراوان تحمل نمودید و پس از آن همیشه منشأ خیر و برکت بوده اید، کشور و ملت همچنان بهره مند شود و تضییقات و محدودیت های به وجود آمده با لطف و عنایت پروردگار بر طرف گردد.
عبدالله نوری
دوشنبه ۲۶ تیرماه ۱۳۹۱
محمدصدیق کبودوند، زندانی سیاسی، که از چند روز قبل دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، روز گذشته به اعتصاب خشک خود پایان داد. اما حال جسمی وی همچنان وخیم است و اعتراض او به وضعیت خود نیز با ادامه اعتصاب غذای تر پیگیری می شود.
به گزارش کلمه، محمدصدیق کبودوند، روزنامه نگار و زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از چند رو پیش وارد اعتصاب غذای خشک شده بود، روز گذشته به اعتصاب خشک خود پایان داده و اعتصاب تر را پی گرفت.
دو روز قبل کلمه گزارش داده بود در پی وخامت وضع جسمانی محمد صدیق کبودوند در اثر اعتصاب غذا، و عفونت و درد کلیه وی، پزشک زندان درخواست اعزام وی به بیمارستان خارج از زندان کرده بود که شعبه مأمور اعزام به دلیل امتناع کبودوند از زدن دستبند، از اعزام وی به بیمارستان خودداری کرد. پس از آن، مسئولان زندان هم دستور به لغو اعزام وی به بیمارستان دادند و بدین ترتیب کبودوند با وجود وخیم بودن وضعیت جسمانی اش به بند ٣۵٠ بازگردانده شد.
محمدصدیق کبودوند که نزدیک به پنجاه روز است در اعتصاب غذا به سر می برد، بر اساس آزمایش های پزشکی زندان دچار عفونت کلیه و کاهش شدید قند خون و ضعف شدید جسمی و حرکتی و کاهش وزن شده است.
این فعال حقوق بشر دربند از روز شنبه ششم خرداد ماه دست به اعتصاب غذا زده و بارها اعلام کرده که به دلیل بیماری صعب العلاج فرزندش نیاز است که وی به مرخصی رفته و در کنار وی برای درمان او بکوشد. اما مسئولان قضایی به این خواسته تن نمی دهند.
او که سردبیر نشریه پیام مردم بوده است، از دهم تیر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت شده و در دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ده سال حبس و از بابت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق ارتباط و مراوده با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و ارتباط و مکاتبه با کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد و گفتگو با رسانههای عمومی به یک سال حبس و جمعاً به یازده سال حبس محکوم شده که در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.
بنا بر قوانین بین المللی و قوانین داخلی کشورمان، مقامات قضایی باید خدمات مورد نیاز درمانی را در اختیار زندانیان قرار دهند، اما مسئولان امنیتی و قضایی به بهانه های واهی از انجام این وظیفه خودداری می کنند.
بر اساس اصلاحیه آئین نامه سازمان زندانها که در سال ۸۹ به توصیب رئیس قوه قضائیه نیز رسیده است محکومین به حبس تا ۱۵ سال برای استفاده از حق مرخصی باید حداقل یک ششم از مدت حبس و محکومین بیش از ۱۵ سال و حبس ابد حداقل سه سال از مدت محکومیت خود را سپری کرده باشند. همچنین مقررات مربوط به سازمان زندانهای کشور مقامات زندانها را موظف میدارد که در موارد ضروری محکوم بیمار را به بیمارستانی خارج از زندان انتقال دهند. مقررات سازمان ملل متحد در ارتباط با تثبیت استانداردهای حداقلی رفتار با زندانیان نیز بر مسئولیت مقامات در انتقال زندانیان بیمار به بیمارستان های شهری و سایر موسسات درمانی ویژه تاکید دارد.
پرویز پرستویی خبر روزنامه سپاه درباره کناره گیری اش از بازیگری را تکذیب کرد و گفت: تا زمانی که نفس دارم بازی میکنم.
وی با گله از مطالب مطرحشده درباره کنارهگیریاش از بازیگری گفت: «روی بازیگری تعصب دارم و هیچ وقت نمیتوانم آن را کنار بگذارم اما با هر شرایطی هم مقابل دوربین نمیروم.»
به گزارش ایسنا، این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون اظهار کرد: «آن عزیزانی که از سر خیرخواهی یا کنجکاوی میخواهند درباره من بدانند، اگر حال سینما خوب است، حال من هم خوب است!»
وی ادامه داد: «من با شرایط بیگانه نیستم و نسبت به اتفاقاتی که میافتد نمیتوانم بیتفاوت باشم اما حالم آنقدر هم بد نیست که آنطور که برخی مدعی شدهاند، به کشاورزی رو آورده باشم.»
پرستویی با اشاره به صحبتهای عزتالله انتظامی گفت: «تمام دغدغه من آن بوده که پیر دیرم بیان کرد: «از تماشاگر خجالت میکشم در این فیلمها کار کنم و وقتی ایشان خجالت میکشند، من باید بمیرم!»
وی افزود: «به مخاطبی که در این شرایط پول تو جیبیاش را میخواهد صرف سینما کند احترام میگذارم و علی رغم پیشنهادات زیادی که داشتهام اما هر کاری را قبول نخواهم کرد.»
پرستویی با بیان اینکه سینما را به عنوان شغل انتخاب نکرده است، خاطرنشان کرد: «من روی بازیگری تعصب دارم و تا زمانی که نفس داشته باشم نه به خاطر درآمد بلکه به عشق مخاطب کار خواهم کرد و هیچ وقت نمیتوانم بازیگری را کنار بگذارم و اگر احساس کنم مقابل تماشاگر خجالت نکشم قطعا اولین کاری که پیشنهاد شود قبول خواهم کرد.»
این بازیگر با انتقاد از شرایط موجود سینما گفت: «چرا ما به اینجا رسیدهایم که برای جذب تماشاگر آش رشته بدهیم و بازیگر در گیشه سینما بلیت فروشی کند؟ چه زمانی سینمای ما اینگونه بوده است؟»
بازیگر فیلم «آژانس شیشهای» افزود: «در این وضعیت سینما کارهایی هم میشود و یکسری به خاطر خرج دفتر و زندگیشان کار میکنند و وقتی خود سینمایمان سامان درستی ندارد، من چگونه میتوانم کار کنم؟»
پرستویی با بیان اینکه اهالی سینما باید با آرامش کار کنند، اظهار کرد: «باید فضا به گونهای باشد که اعضای سینما احساس آرامش و امنیت کنند و کاری که میشود بدانیم به ثمر میرسد اما در حال حاضر هیچ چیزی به خاطر این آشفتگی ثبات نخواهد داشت.»
وی ادامه داد: «من هم جزوی از همین سینما هستم و طوری تربیت شدهام که به مخاطب خودم در هر شرایطی احترام بگذارم و باز اعلام میکنم اگر فیلمی باشد که بتواند من را به مخاطب نزدیک کند، قطعا در اولین فرصت این کار را خواهم کرد. تا زمانی هم که پیش نیاید به احترام مخاطبم این کار را نخواهم کرد.»
این بازیگر همچنین درباره پیشنهاد بازی در فیلم «چ» ابراهیم حاتمیکیا اظهار کرد: «از طرف حاتمیکیا پیشنهاد شد اما به دلیل نامساعد بودن شرایط، از ایشان عذرخواهی کردم که این به وضعیت کلی سینما مربوط میشود. اینکه گفته میشود برای این فیلم ۶۰۰ میلیون تومان پیشنهاد شد، تاکنون در عمر بازیگریام چنین مبلغی به من پیشنهاد نشده و برای فیلم «چمران» هم اصلا کار به پیشنهاد مبلغ و خواندن سناریو نرسید.»
جبهه مشارکت در پیام تسلیتی خطاب به مهدی کروبی، درگذشت خواهرش را به وی تسلیت گفت.
در این پیام آمده است: آن بانوی بزرگوار در شرایطی این دنیای فانی را ترک کرد که ستم حصر و حبس شما را تا پایان عمر حمل نمود و محروم از دیدار برادر به لقاء الله پیوست تا در روز حساب خودکامگان قدرتپرست در محضر پروردگار شرمسار او و سرافکنده در برابر حضرت حق باشند.
به گزارش نوروز، متن این پیام به شرح زیر است:
انا لله انا الیه راجعون
جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای کروبی
درگذشت خواهر بزرگوارتان و مادر شهید را تسلیت میگوییم. آن بانوی بزرگوار در شرایطی این دنیای فانی را ترک کرد که ستم حصر و حبس شما را تا پایان عمر حمل نمود و محروم از دیدار برادر به لقاء الله پیوست تا در روز حساب خودکامگان قدرتپرست در محضر پروردگار شرمسار او و سرافکنده در برابر حضرت حق باشند. از خداوند قادر متعال رحمت و مغفرت برای آن مرحومه وصبر و عزت و سرافرازی برای شما و کلیه بازماندگان و داغ داران مسئلت داریم.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
کلمه: محمد نوری زاد، کارگردان، نویسنده و جهادگر دفاع مقدس، دومین قسمت از فیلم کوتاه خود با عنوان «شعبون بیمخها» را در اینترنت منتشر کرد.
این چهارمین فیلم کوتاه نوری زاد است که در اینترنت منتشر می شود. او هفته پیش در یادداشتی که در کلمه منتشر شد، با شرح آنچه در دادسرای اوین بر او رفته بود، به صدور حکم ممنوع الخروجی برای خود اشاره و تاکید کرده بود که قصد ندارد جایی برود و می خواهد در همین کشور بماند و بنویسد و فیلم بسازد. او نوشته بود: در حین رانندگی به درخت ها و به آسمان شهر نگاه کردم. و سلامشان گفتم. و به همشهری هایی که در رفت و آمد بودند. من پاسخم را گرفته بودم. کجا می خواهی بروی؟ خارج؟ کجا از اینجا زیباتر و ناب تر؟ و نجوا کردم: من هستم، پس می نویسم و فیلم می سازم.
نوری زاد در قسمت قبلی این فیلم کوتاه، صحنههایی از رفتارهای حملهکنندگان به بیت آیتالله صانعی و تصاویری از تجمعات گروههای فشار موسوم به حزبالله، حمله به مسجد آیتالله دستغیب، حمله به منزل حجتالاسلام مهدی کروبی و سرکوب مردم در اعتراضات پس از انتخابات را به نمایش گذاشته و رهبری را درباره عملکرد این افراد که با شعار حمایت از رهبری و تصاویر وی به این اقدامات غیرقانونی میپردازند، مورد سؤال قرار داده بود.
قسمت اول فیلم را در اینجا می توانید ببینید.
وی اکنون در مقدمه خود بر دومین قسمت نوشته است: من در این فیلم بسیار صریح و بدون لکنت با رهبر صحبت کرده ام و به او نشان داده ام که شعبون بی مخ ها عمله های بیت رهبری هستند و محاکمه ی آنان بمثابه محاکمه ی خود ماست. در این فیلم به رهبر گفته ام: به لحاظ حقوق شهروندی چرا شما با سایر مردم برابر نیستید؟ و چرا این برابری که در قانون بدان تأکید شده امروزه به یک طنز منجر شده؟
نوری زاد افزوده است: به حادثه ی خونین کوی دانشگاه پرداخته ام. و این که چرا بانیان این حادثه که بسیجیان چماق بدست بوده اند، باوجود تأکید شما، محاکمه و مجازات نشدند؟ و خودم دلیل این رویگردانی حیرت انگیز را بازگفته ام. سر آخر با نمایش فیلم هایی از شقاوت شعبون بی مخ ها، به رهبر گفته ام ما دوست نداریم سرنوشت قذافی برای شما رقم بخورد. اما چرا باور نمی کنید که در این کشور هفتاد میلیونی، شما تنها رهبر ده میلیون نفرید، و نه بیشتر…
دومین قسمت از فیلم کوتاه محمد نوری زاد با عنوان «شعبون بیمخها» در زیر قابل مشاهده و از این آدرس قابل دریافت است:
برای دریافت این ویدیو
اینجا کلیک کنید.
برای دریافت نسخه با کیفیت پایین
اینجا کلیک کنید.
همچنین می توانید این ویدیو را از طریق یوتیوب در
این آدرس ملاحظه فرمایید.
روزنامه فرهیختگان در گفتوگویی با محمد خوشچهره نماینده مجلس هفتم به بررسی شرایط اقتصادی سه دهه اخیر و میزان وابستگی دولت های مخنلف به نفت پرداخت. گزیده ی سخنان این استاد دانشگاه به نقل از خبرآنلاین در ادامه می آید:
*در مباحث مدیریت بالاخص مدیریت استراتژیک، گاهی یک فضا میتواند مساله باشد، بعد تبدیل به معضل میشود و سپس با قویتر شدن آن شاهد بحران خواهیم بود. من هم معتقد هستم و میپذیرم که شرایط اقتصادی کشور از مرحله مساله و معضل گذشته است و همچنان این روند در حال پیشروی است. بخش مهمی از آن از عوامل داخلی و درونزا نشات میگیرد، عواملی مانند مدیریت ناپخته و ناصحیح در این امور و بخش دیگر آن از عوامل برون زا، مانند شیطنتهای قدرتهای خارجی مانند تحریمهای گسترده.
*ما شاهد هستیم بسیاری از مواردی که فشارهای سخت بر اقتصاد ما وارد میشود به دلیل سادهانگاریها در حوزه تحریم است. تا جایی که گاهی تحریم آنقدر سخت نبوده اما به علت بیمدیریتی و اهمالها موجب آن شده که فشار شدید اقتصادی ایجاد شود و در مواردی قابل تامل و حتی در برخی موارد موجب شکننده شدن اقتصاد شود.
* در دوره جنگ شرایط متفاوت و خاص خود است. برخی به اشتباه اقتصاد دوره جنگ را اقتصادی دولتی، مارکسیتی و کوپنی و سوسیالیستی میشناسند، اما این تصوراشتباه است. اگر بخواهیم جنگ خود را با جنگ جهانی مقایسه کنیم تمام کشورهایی مانند امریکا و انگلیس و… در شرایط جنگ به علت کمبود منابع در این کشورها، دولتها در تخصیص آن وارد میشوند و این وظیفه را بر عهده میگیرند. در زمان جنگ مهمترین منافع ملی، حفظ امنیت کشور است. مشخصا حفظ سرحدات، استقلال و… در زمان جنگ نسبت به رفاه اجتماعی در اولویت قرار میگیرد. این بدان معنا نیست که وضع رفاهی دیگر در برنامهها نباشد اما در رده دوم مورد بررسی قرار میگیرد. حالا سه دوره دیگر پیش روی ماست. هر سه این دولتها ادعای خاص خود را داشتند و با سلایق گوناگون به کار مشغول شدند. در بسیاری از موارد ادعاهای مخالف یکی اقتصاد آزاد و یا اقتصاد کنترلی است. اما آنچه در این روند جالب است این است که خروجی هر سه دولت یکی بود و علت آن هم افزایش وابستگی به نفت هر دولت نسبت به دولت پیشین خود است. اگر نظاره کنیم میبینیم دولت فعلی با تمام شعارهایش امروز به مراتب بسیار بیشتر از دولتی که ادعای اقتصاد دولتی داشته وابسته به نفت است.
* هر دولت روند دولت سابق را نفی کرده اما آنچه در عمل انجام داده روند همان دولت سابق است. وابستگی به نفت میزان فساد مالی و اقتصادی را نیز افزایش میدهد. میبینیم که دولت فعلی در شعارهایش همیشه تاکید بر تولید داخلی و عدم وابستگی به واردات داشته و اما امروز میبینم که میزان واردات بسیار زیاد است.
جمعی از بازنشستگان تامین اجتماعی شوشتر در اعتراض به عدم افزایش مستمریشان در سال ۹۱ در مقابل کانون بازنشستگان این شهرستان تجمع کردند.
عضو هیئت مدیره کانون بازنشستگان شوشتر با اعلام این خبر به ایلنا گفت: صبح امروز – سهشنبه ۲۷ تیرماه – حدود ۵۰ نفر از بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی شهرستان شوشتر به نمایندگی از ۱۲ هزار بازنشسته این شهرستان در اعتراض به عدم افزایش حقوقشان بعد از گذشت چهار ماه از سال در مقابل کانون بازنشستگان این شهر تجمع کردند.
حسین حبیب پور با بیان اینکه این معترضین خواستار افزایش حقوق خود بر اساس نرخ تورم هستند اضافه کرد: همچنین بازنشستگان خواستار اجرای قانون همسانسازی حقوق بازنشستگان و اجرای سایر قوانین مغفول ماندهی حمایتی شدند.
او با تاکید بر اینکه روز به روز شرایط معیشتی بازنشستگان سختتر میشود ادامه داد: بازنشستگان خواستار پرداخت معوقات حقوقی بازنشستگی خود از ابتدای سال بوده و نسبت به نحوه محاسبات افزایش حقوق خود نیز اعتراض دارند.
این فعال کارگری در خاتمه گفت: اعضای هیئت مدیره کانون بازنشستگان تامین اجتماعی شوشتر نسبت به خواستهای این معترضین قول مساعد دادهاند.
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس با بیان اینکه سالانه بیش از ۱۰ میلیارد دلار ارز مسافرتی از کشور خارج میشود درحالی که هیچ توجیه اقتصادی برای آن وجود ندارد، از طرح مجلس برای حذف ارز مسافرتی خبر داد.
ارسلان فتحی پور در گفت و گو با مهر درخصوص زمان ارائه بسته اقتصادی مجلس برای ساماندهی وضعیت اقتصادی کشور اظهارداشت: هنوز کار تهیه و تدوین بسته اقتصادی این کمیسیون برای ساماندهی وضعیت اقتصادی کشور به پایان نرسیده است، چون نیاز به کار کارشناسی بیشتری دارد.
وی در رابطه با اینکه با توجه به یکی از موارد مطرح شده در این بسته اقتصادی که لزوم ۳ نرخی کردن ارز است، آیا این اقدام نمایندگان موجب ایجاد رانت و فساد اقتصادی بیشتر در کشور نمی شود؟، گفت: اصلا اینطور نیست، بلکه از نظر مطالعات کارشناسی در شرایط فعلی تنها راه تنظیم قیمت کالاها دربازار داخلی و مبارزه با گرانی، ۳ نرخی کردن ارز است.
به گفته فتحی پور، در صورت تصویب این طرح در مجلس نهم و همچنین درصورت اجرای درست آن توسط دولت شاهد کاهش چشمگیر قیمت کالاها به ویژه کالاهای اساسی در بازار خواهیم بود.
نماینده منتخب مردم کلیبر در مجلس نهم با اشاره به اختلاف قیمت حدودا ۷۰۰ تومانی نرخ ارز مرجع با نرخ ارز آزاد، این سئوال را مطرح کرد: مگر الان که به قول برخی از آقایان ارز تک نرخی است، هیچ فساد اقتصادی به وجود نیامده است؟!
وی با تاکید بر اینکه نباید برای واردات کالاهای غیر ضروری ارز با نرخ مرجع در اختیار واردکنندگان گذاشت، گفت: به عنوان مثال، چه لزومی داشت که طی یک سال گذشته برخی از واردکنندگان با استفاده از ارز دولتی در حدود ۷۰ میلیون دلار اسباب بازی از کشور چین خریداری و به ایران وارد کنند؟
فتحی پور با اعلام اینکه یکی دیگر از موضوعاتی که در این بسته مطرح شده، “حذف ارزمسافرتی” است، گفت: متاسفانه سالانه بیش از ۱۰ میلیارد دلار ارز مسافرتی از کشور خارج می شود درحالی که هیچ توجیه اقتصادی برای آن وجود ندارد.
وی تصریح کرد: براین اساس، باید ارائه ارز مسافرتی با نرخ دولتی در کشور متوقف شود و مسافران برای رفتن به مسافرت ارز با نرخ آزاد تهیه کنند.
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس همچنین در خصوص اینکه این طرح شامل مسافران زیارتی هم می شود، گفت: بله، این طرح همه مسافران اعم از مسافرانی که برای تفریح یا برای تجارت و یا برای زیارت به کشورهای دیگر می روند را شامل می شود.
به گزارش مهر، فروش ارز مسافرتی به هریک از مسافران هوایی یک بار در سال و به میزان یکهزار دلار و یا معادل آن به سایر ارزها به نرخ رسمی است.
نرخ فروش ارز مسافرتی به هر یک از کشورها در حالی ۱۰۰۰ دلار است که این موضوع شامل کشور های سوریه، عراق، آذربایجان، ارمنستان، پاکستان، افغانستان ، امارات ، عربستان ، ترکیه، لبنان، تایلند، گرجستان، قبرس، تاجیکستان، ترکمنستان، مالدیو، اندونزی، مالزی، فیلیپین ، سنگاپور و چین نمیشود.
فروش ارز مسافرتی به مسافرین با سن قانونی کمتر از دو سال امکان پذیر نبوده و برای سنین دو تا ۱۲ سال به میزان ۵۰ درصد در هریک از حالات فوق خواهدبود.
جدول میزان ارز مسافرتی به کشورهای مختلف به شرح زیر است:
کشور | میزان ارز | تعداد |
آذربایجان، ارمنستان، پاکستان، افغانستان، امارات متحده عربی، ترکیه، لبنان، تایلند، گرجستان، قبرس، تاجیکستان، ترکمنستان، مالدیو، اندونزی، مالزی، فیلیپین، سنگاپور و چین | ۴۰۰ دلار و یا معادل آن به سایر ارزها به نرخ رسمی | یک بار در سال |
عراق ( عتبات) | ۲۰۰ دلار و یا معادل آن به سایر ارزها به نرخ رسمی است | یک بار در سال |
سوریه و عربستان( بابت حج عمره) | ۴۰۰ دلار یا معادل آن به سایر ارزها به نرخ رسمی | یک بار در سال |
سایر کشورها | یکهزار دلار و یا معادل آن به سایر ارزها به نرخ رسمی | یک بار در سال |
۱ – فروش ارز مسافرتی به مقصد عراق (عتبات عالیات) صرفًا به زائرانی که از طریق کاروانهای تحت پوشش سازمان حج و زیارت اعزام میشوند امکان پذیر خواهد بود.
۲ – مسافرانی که قبلا از ارز مسافرتی هوایی استفاده نمودهاند، می توانند در ‘دو نوبت’ از ارز مسافرتی بابت سفر به سوریه، عراق و یا عربستان (بابت عمره مفرده) استفاده کنند.
کلمه – گروه اقتصادی: در حالی که مردم در شهرهای مختلف کشور باید ساعت ها در صف های طولانی مرغ بایستند تا جیره دو عدد مرغ به نرخ دولتی را به خانه ببرند، مسئولان دولتی نه تنها مرهمی بر زخم شهروندان نمی گذارند، که با فرافکنی و گزافه گویی، نمک بر زخم مردم می پاشند.
به گزارش کلمه، آنطور که از شهرستان های مختلف گزارش می شود، دیروز و امروز هر کیلوگرم قیمت مرغ در شهرهای مختلف بین هفت تا هشت هزار تومان به فروش می رسید و در مواردی از فروش تا ۹۰۰۰ تومان هم گزارش شده است. این وضعیت در کنار عرضه محدود و جیره بندی مرغ به قیمت دولتی ۴۷۰۰ تا ۵۲۰۰ تومان که به تشکیل صف های طولانی و شرایط طاقت فرسا برای مردم انجامیده، موضوع قیمت مرغ و وضعیت بحرانی آن را به یکی از دغدغه های عمومی شهروندان بدل ساخته است.
در همین باره در کلمه بخوانید:
التهاب در صنعت تولید مرغ گوشتی/ اعتصاب در کرمانشاه و صومعه سرا
صفهای طولانی و ساعتها معطلی برای خرید دو عدد مرغ جیرهبندی دولتی
عکس/ نمودار افزایش قیمت مرغ
صفهای مرغ همچنان طولانیتر میشود؛ مردم نگران قحطی
مرغ باز هم گرانتر میشود/ دولتیها دروغ میگویند
قیمت مرغ، تا ۸۰۰۰ تومان/ فروش در میادین ترهبار با ثبت نام و دریافت شماره
در چنین شرایطی، مسئولان دولتی به جای آنکه به فکر مهار گرانیها باشند، به فرافکنی روی آورده اند و به جای بررسی سوء مدیریت های صورت گرفته و پذیرش مسئولیت دولت در این باره، مردم را به احتکار مرغ! متهم و عامل ادامه گرانی ها معرفی می کنند؛ یا اینکه تقصیر را به گردن «دشمنان» می اندازند که مثل همیشه، ذکر نامشان نجاتبخش حاکمان از پذیرش مسئولیت ناکارآمدی خود است.
دیروز سرپرست معاونت توسعه بازرگانی وزارت صنعت، معدن و تجارت در حاشیه افتتاح نمایشگاه عرضه مستقیم محصولات غذایی، مردم را متهم کرد که مرغ را احتکار و مازاد بر مصرف تهیه میکنند.
امروز هم معاون اول احمدی نژاد در اجلاس روسای آموزش و پرورش سراسر کشور ادعا کرد که گرانی مرغ، «القاء دشمنان» است و درباره تحریم ها هم گفت: باید کاری کنیم که حسرت آخ شنیدن بر دل دشمنان ایران اسلامی بماند.
پیش از این هم امام جمعه موقت تهران از مردم خواسته بود در مقابل گرانی ها آخ هم نگویند تا دشمن سوء استفاده نکند.
نمودار زیر، روند افزایش قیمت مرغ در شش ماه اخیر (منتهی به امروز) را نشان می دهد. قیمت های این نمودارها بر حسب متوسط همه قیمت های موجود در بازار مصرف در نظر گرفته شده است.
فلسطینیان غزه از رئیسجمهوری مصر خواستند در شکستن محاصره غزه و برآوردن نیازهای اساسی فلسطینیان این منطقه به کمک آنها بشتابد.
به گزارش ایسنا، فلسطینیان همچنین از محمد مرسی رئیسجمهوری مصر درخواست کردند که امکان واردات سوخت از گذرگاه رفح به غزه را برای راه اندازی نیروگاه برق فراهم کند. وزارت انرژی فلسطین نیز از مسئولان مصری خواست با توجه به افزایش گرمای هوا و نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان، مردم فلسطین را در جهت تامین برق یاری کنند.
با نزدیک شدن به ماه مبارک رمضان، مردم غزه مانند سالهای پیش از احتمال قطع برق در این ماه به ویژه در شرایط گرمای شدید تابستان ابراز نگرانی کردند و در این زمینه از محمد مرسی درخواست کردند برای نجات مردم غزه از این معضل بزرگ به یاری آنها بشتابد.
به گزارش شبکه العالم، در همین راستا، مسئولان دولت فلسطین نیز چشم امید به مصر و رئیسجمهوری جدید این کشور بستهاند تا با صدور مجوز انتقال سوخت از طریق گذرگاه رفح به غزه، امکان راه اندازی نیروگاه برق غزه فراهم شود.
ناظران سیاسی بر این باورند که امید مردم غزه به پایان دوره درد و رنج ناشی از محاصره ، با روی کار آمدن مرسی افزایش یافته است. مرسی همواره وعده داده است که محاصره غزه را در هم می شکند و راه حلی برای پایان دادن به درد و رنج مردم غزه ارائه خواهد داد.
گروهی از زندانیان بند ۳۵۰ اوین در پیامی به مهدی کروبی، درگذشت خواهرش را به وی تسلیت گفتند و خاطرنشان کردند: بی تردید در سوگ نشستن خواهر گرامی تان آن هم در بازداشت خانگی بسیار دشوار است و جلوگیری های به عمل آمده برای خانواده کروبی و دیگر آشنایان از سوی نیروهای امنیتی دل ها را به درد می آورد.
به گزارش سحام نیوز، متن پیام تسلیت اعضای انجمن فرهنگی ایران بزرگ بند ۳۵۰ اوین بدین شرح است:
همه مرگ راییم پیر و جوان
به گیتی نماند کسی جاودان
جناب آقای مهدی کروبی
بی تردید در سوگ نشستن خواهر گرامی تان آن هم در بازداشت خانگی بسیار دشوار است و جلوگیری های به عمل آمده برای خانواده کروبی و دیگر آشنایان از سوی نیروهای امنیتی دل ها را به درد می آورد.
ما فرزندان ایران بزرگ در بند ۳۵۰ زندان اوین در گذشت خواهر گرامی تان را به شما و خانواده گرامی آرامش باد گفته و از هستی بخش بزرگ برای شما و ملت شریف ایران بی هیچ سوگی شاد زیستن همراه با آزادی را خواهانیم.
انجمن فرهنگی فرزندان ایران بزرگ
مهدی محمودیان، روزنامه نگار دربند در زندان رجایی شهر در نامه ای با شرح بخشی از آنچه در این هزار روز بازداشت بر او گذشته نوشته است: وقتی از مظالمی که بر خودم رفته است می نویسم شرمسار کسانی هستم که صدها برابر این فشارها بر دوششان سنگینی می کند و حتی امکان فریاد زدن را هم ندارند.
به گزارش کلمه، این روزنامه زندانی در نامه ی خود تصریح کرده است: شرمسار کسانی هستم که هنوز سیاه پوش گل های پرپرشان هستند و شرمسار رهبران دربندمان که از حداقل امکانات زندان همچون ملاقات با عزیزانشان نیز بی بهره اند و امروز بعد از هزار روز زندان با اطمینان و ایمان بیشتر نسبت به روزهای اول و گام هایی استوار تر در کنار دوستان و همرزمانم برای تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ایران گام بر می دارم.
وی که هفته ی گذشته در نامه ای به دادستان تهران از ماموران وزارت اطلاعات شکایت کرده بود در آن نامه نیز از دو مامور به نام های سجاد و طباطبایی نام برده که چندی پیش مادر وی را احضار کرده و از او اطلاعاتی درباره ی ازدواج و مسائل خانوادگی محمودیان پرسیده اند.
بر اساس گزارش کلمه در آن زمان مهدی محمودیان هم چنین تاکید کرده بود که پیگیر شکایت نامه ی خود خواهد بود.
در همین راستا، اردیبهشت ماه سال ۸۹ کلمه گزارش داده بود که ماموران وزارت اطلاعات از همسر سابق محمودیان خواسته بودند تا از وی به خاطر پرداخت نکردن مهریه شکایت کند تا آنها بتوانند علاوه بر ۵ سال حکم زندانش بین ۱۰ تا ۱۵ سال دیگر او را در زندان نگه دارند.
لازم به ذکر است که همسر سابق محمودیان در آن تماس به ماموران اطلاعاتی یادآور شده که او و همسر سابقش پیش از این جریانات و به علت مسائل شخصی و در کمال رعایت احترام طرفین و با توافق جدا شدند.
مهدی محمودیان که در خصوص وقایع بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی کرد، ۲۵ شهریور ماه در منزل شخصی اش بازداشت و به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
طی دو سال گذشته بارها مادر محمودیان از طریق دادستانی پیگیر مرخصی استعلاجی برای فرزندش بود. پس از عمل نیز، خانواده این زندانی سیاسی در خواست داشتند که به محمودیان مرخصی استعلاجی داده شود تا او بتواند سلامت خود را باز یابد. اما مسئولان زندان به این درخواست پاسخی ندادند.
وی در ایام حبس در زندان رجایی شهر کرج نیز نامه ای درباره وضعیت اسفناک این زندان خطاب به رهبری نوشت که موجب فشارهای بیشتر بر وی شد. محمودیان نوروز امسال پس از دو سال نیم حبس بی وقفه، به مرخصی آمد تا مشکل ریه خود را که در ایام زندان ایجاد شده بود، درمان کند. او همچنین به مشکلات قلبی، فشار خون و روده دچار است که به این خاطر چند بار در بیمارستان بستری شده است.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خدا
۲۵ شهریور ۸۸ پس از سه بار احضار به دفتر پیگیری اداره ی اماکن نیروی انتظامی (سپاه پاسداران و حفاظت نیروی انتظامی) حدود ساعت ۸ شب در حالی که در حال افطار بودم در منزل پدر بازداشت شدم. حدود ۵ نفر بسیار محترمانه وارد منزل شدند و بعد از بازدید بدنی و تفتیش ساده از منزل پدرم به منزل خودم در طبقه بالا رفتیم سپس و پس از حدود ۴ ساعت بازرسی بدون پیدا شدن موبایل و حتی لپ تاپ از منزل به سمت زندان اوین حرکت کردیم.
یادم می آید آن شب بارانی تنها چیزی که باعث می شد بتوانم ناراحتی ام از بازداشت را مخفی نگه دارم این بود که می توانستم از نزدیک وضعیت زندان ها را ببینم. سال ها بود از وضعیت زندان ها می شنیدم و نمی دانستم کدامش واقعی است و کدام غلو شده و یا دروغ.
نمی دانستم شلاق بر بدن متهمان در حین بازجویی واقعیت دارد یا خیر. نمی دانستم ضرب و شتم متهمان به چه میزان واقعی است. نمی دانستم فحاشی و بد دهنی سربازان گمنام تا چه حد واقعیت دارد و انگار آنها نیز به نیت من پی بردند و در بندهای مختلفی گرداندندم، ۲۰۹، ۳۵۰، زندان کچویی، اندرزگاه کارگری و اندرزگاه ۴ زندان رجایی شهر، اندرزگاه ۱ (سلول های انفرادی رجایی شهر)، بند دو الف. و نتیجه این گشت و گذار شد گزارش وضعیت زندان هایی که خطاب به آقای خامنه ای اوایل سال گذشته منتشر کردم. در این مدت توانستم با گروه های مختلفی در مورد آنچه برسرشان طی این سال ها آمده است گفتگو کنم که در آینده نه چندان دور گزارش آنها را نیز به تفکیک منتشر خواهم کرد.
این هزار روز برایم سرشار از تجربیات شیرین بود از اینکه یاد گرفتم می توانم فارغ از اختلاف عقیده انسان ها را دوست داشته باشم برایم جالب بود که به کسی بیش از همه دل بسته بودم که گروه و حزب مطبوعش را دشمن مردم می پنداشته و می پندارم. مرحوم محسن دکمه چی از اعضای مجاهدین خلق را بیش از دیگران دوست داشتم. بهاییان را انسان های شریف و دوست داشتنی یافتم که با عقایدشان کیلومترها فاصله داشته و دارم.
تا قبل از زندان مردان بزرگی را می شناختم که وقتی در زندان در کنارشان قرار گرفتم از اینکه آنها را بزرگ می شمردم خجالت زده شدم. و البته یکی از شانس هایم همنشینی با دکتر سلیمانی بود که در این مدت مانند پدری مهربان و اندیشمند سایه اش بر سرم بود. طی این مدت روزهای سختی را نیز تجربه کردم. فحاشی ها و ضرب و شتم بازجوی اول در روزهای اول بازجویی تهمت های اخلاقی و هتاکی های سربازان گمنام در حین بازجویی. ضرب و شتم و فحاشی چند تن از مامورن ۲۰۹، دوبار حبس چند ساعته زیر باران بدون لباس مناسب شنیدن صدای گریه و ناله دوستانم در اتاق های بازجویی، دیدن کف پای خون آلود یکی از زندانیان ۲۰۹ عدم ملاقات ۶ ماهه با دخترم زینب، همگی برایم دردناک بود. پس از انتشار گزارش وضعیت زندان ها خطاب به آقای خامنه ای، رکیک ترین الفاظ توسط رییس زندان آقای مردانی و دو معاونش نثارم شد. سپس به سلول انفرادی منتقل شدم. در همان ایام رییس حفاظت زندان آقای فرج نژاد گفت شانس آوردی با دیگر زندانیان ارتباط نداری وگرنه می کشتمت.
و راست می گفت چون مسوولین زندان چند ماهی نسبت به وجود مواد مخدر سختگیر شدند و این باعث کاهش ورود مواد و افزایش قیمت شد که عصبانیت برخی از زندانیان و پرسنل زندان را به همراه داشت از آن تاریخ هر زمان به قرنطینه زندان رفتم به اشاره مامورین توسط زندانیان مورد ضرب و شتم و هتاکی قرار گرفتم اواخر سال گذشته زمانی که از بند ۲ الف زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل می شدم توسط مامورین انتقال به نحوی مورد ضرب وشتم قرار گرفتم که دچار تشنج شده و بیهوش شدم و درحالی که جای کبودی و خون مردگی های دستبند های چند ساعته روی دستم مشهود بود در ورود زندان به قرنطینه منتقل شده و با اشاره مسوول قرنطینه توسط دو تن از زندانیان و زندانبانان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتم به نحوی که اثرات کبودی در کمر و صورت تا روزها قابل مشاهده بود.
پس از خروجم از قرنطینه به طور اتفاقی با رییس زندان روبرو شدم و او لباس های خاکی و بدن کوفته ام را دید و خندید و گفت سلیقه ای عمل می کنند تو را نباید می زدند.
برای همین برخورد بسیار محکم بود که امسال نیز بعد از بازگشت از مرخصی چند روزه در قرنطینه توسط نگهبانان و یکی از زندانیان مجددا مورد ضرب و شتم قرار گرفتم که البته در تمام این موارد از راه های قانونی شکایت کردم که همه گی بی پاسخ ماندند.
اما تلخ ترین حادثه ای که بر من گذشته است فشارهایی بود که بر خانواده ام آورده اند. اگر از احضارهای چند باره مادرم. بازداشت چند ساعته و تهدیدات پرسنل دادستانی نسبت به وی چیزی نگویم اگر از هتاکی ها و رفتارهای غیر انسانی در روزهای ملاقات با خانواده ها چیزی نگویم اما فشارهایی که به همسر سابقم در این مدت وارد کرده اند سخت ترین روزهای حبسم را برایم رقم زده است.
در اتاق های بازجویی برای تحقیر و به قول خودشان شکستنم همیشه موضوع جدایی من و همسرم را مطرح می کردند گاه از راه دلسوزی و گاه هم با جملاتی چون او هم نتوانست تحملت کند یا موارد مشابه. و به قول یکی از بازجویی ها چه در برابر الفاظ رکیک و اتهامات غیر اخلاقی …که مطرح می کرد حاضر به ادامه بازجویی با وی نشدم گفت بالاخره رویت را کم می کنم و نمی گذارم بروی و قهرمان شوی.
بازجویان بر اساس برخی گفته های مصلحتی ام بود که در دوران بازجویی گمان می کردند از بابت همسرم نقطعه ضعفی دارم، مهر سال ۸۹ و قبل از ارجاع پرونده به دادگاه با همسر سابقم تماس گرفته و ضمن اینکه حکمی را که قرار بوده به دادگاه تشریفاتی جهت انشا ابلاغ کنند را به وی می گویند و اضافه می کنند که تو مهریه ات را اجرا بگذار تا حقت را از مهدی بگیری. این در حالی بود که از نظر حقوقی همسرم امکان این کار را نداشت و مامور مذکور صرفا بر طبق اظهارات خودم در بازجویی ها بنابر آنکه از من شنیده بود گمان می کرد که چنین امکانی وجود دارد.
بعد از مخالف همسرم با این موضوع و اطلاع آن به من و مادرم، ابتدا موضوع را شخصی به نام نیکبخت که خود را نماینده وزارت اطلاعات در بند ۳۵۰ معرفی می کرد مطرح و به صورت کتبی شکایت نمودم سپس به معاونین و نمایندگان دادستان از جمله آقایان رشته احمدی و فراهانی و تعداد دیگری از مسوولین قضایی برای بازدید از بند ۳۵۰ به اوین آمده بودند مطرح نمودم که هیچ نتیجه ای در بر نداشت فقط زمانی که این موضوع رسانه ای شد شخصی به نام سجاد با همسرم تماس گرفته و با فشار و تهدید به بازداشت از وی می خواهد که با تماس با دوستان حزبیم موضوع را تکذیب کند که وی نیز به توصیه من برای جلوگیری از بازداشت طی تماسی با دو تن از دوستان موضوع را تکذیب می کند. و بعد از آن نیز یکی از بازجویان به نام سجاد به دیدنم آمد که ضمن دروغ خواندن آن خبر تهدید کرد که اگر این موضوع را تکذیب نکنم وزارت اطلاعات یا دایره ی حقوقی آن از من شکایت می کند.
و دیگر خبری نبود تا اواخر سال گذشته. اوایل اسفند ماه سال گذشته بازجو سجاد به همراه شخصی به نام طباطبایی به زندان رجایی شهر آمده و بدون صحبت در مورد مرخصی از مادرم به خاطر مصاحبه ها و اظهاراتش در رسانه ها ابراز ناراحتی کردند و قرار گذاشتند که با مادرم تماس گرفته و در صورتی که مشکلی وجود دارد قبل از رسانه ای شدن به آنها گفته شود تا آنها رسیدگی کنند لذا بعد از نوروز مادرم را به دفتری حول و حوش نارمک احضار کرده و با او صحبت می کنند. مادرم نیز موضوع تماس مسوولین با همسسرم را مطرح می کند آنها نیز نه تنها این تماس را به شدت تکذیب می کنند بلکه اظهار می دارند در تماس هایی که داشتند سعی کرده اند همسرم برای زندگی مجدد رضایت بدهد و این همسرم بوده است که به شدت مخالف بوده است.
گذشته از اینکه آقایان هرگز نگفته اند در کجای اساس نامه وزارت اطلاعات آمده است که اجازه دارند در مسایل شخصی متهان ورود کنند در حالی از مخالف همسرم صحبت کرده اند که در ایام مرخصی و ماه ها قبل از آن مقدمات ازدواج مجدد و بازگشت به زندگی فراهم شده بود و حتی در زمان مرخصی به یکی از دوستان وکالت داده بودم تا مراحل اداری این امر را انجام بدهد. لذا مادرم موضوع بازگشت همسرم را به این آقایان می گوید و توضیح می دهد که همسرم برای دیدار من به زندان نیز آمده است مطابق این گفتگو ها یکی از پرسنل دادگاه انقلاب به نا م داوود شبانه به دیدار پدر همسرم می رود و ماجرای ملاقات من و همسرم را به وی می گوید و اضافه می کند که مهدی خیلی لجباز است و حاضر به عذر خواهی نیست و سرش را زیر آب خواهم کرد و اگر دخترت برگردد سیاه بخت می شود. و خلاصه هر چه همسرم برای رضایت پدرش بافته بود پنبه شد و تقریبا بازگشت رسمی وی را در کوتاه مدت غیر ممکن شد. جالب اینجا بود که اطلاعات این شخص فقط در همان حدی بود که مادرم به مامورن گفته بود و نه بیشتر یا کمتر. البته این بار نیز آقایان به شدت موضوع را تکذیب کرده و قول دادند در صورت عدم انتشار به این موضوع سریع رسیدگی کنند که تا امروز ۴۰ روز از آن می گذرد و هیچ خبری نیست و البته شخص آقای جعفری دولت آبادی و معاون شان آقای خدابخش نیز در جریان این موضوع هستند اما دریغ از هرگونه واکنش و یا رسیدگی. احتمالااین بار نیز آقایان سعید خواهند کرد با فشار به همسرم این موضع را تکذیب کنند برای همین این بار به برخی دوستان پیغام دادم تا با او تماس بگیرند و موضوع را بپرسند تا در صورت تکذیب تردیدی باقی نماند. اما این مسائل و مشکلاتی که برای خانواده ام به وجود آوردند برایم برکاتی به همراه داشت.
مادرم به خصوص همسرم، اگر در حقانیت راهی که آمده ام تردید داشتند و اگر همسرم منتقد برخی از رفتارهایم بود اما امروز که شاهد این رفتارهای ظالمانه است نه تنها به راهی که رفته ام افتخار می کند بلکه افسوس می خورد که از ابتدا در کنارم نبوده است. وقتی از مظالمی که بر خودم رفته است می نویسم شرمسار کسانی هستم که صدها برابر این فشارها بر دوششان سنگینی می کند و حتی امکان فریاد زدن را هم ندارند. شرمسار کسانی هستم که هنوز سیاه پوش گل های پرپرشان هستند و شرمسار رهبران دربندمان که از حداقل امکانات زندان همچون ملاقات با عزیزانشان نیز بی بهره اند و امروز بعد از هزار روز زندان با اطمینان و ایمان بیشتر نسبت به روزهای اول و گام هایی استوار تر در کنار دوستان و همرزمانم برای تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ایران گام بر می دارم.
مهدی محمودیان
۲۵ خرداد ۱۳۹۱
اقدام ضد امنیتی یک سایت شبه امنیتی، به موضوعی تازه برای انتشار گزارش های تهدیدآمیز علیه ایران در رسانه های غربی تبدیل شده است.
به گزارش کلمه، در شرایطی که مسئولان حکومتی در حال مذاکره بر سر برنامه هستهای هستند و حتی نمایندگان رسمی کشور پیشنهاد مذاکره بر سر غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم را مطرح ساختهاند، یک سایت شبه امنیتی محافظهکار با انتشار گزارشی تخیلی درباره استفاده از سوخت هسته ای در کشتی های ایرانی، که بر اساس این نوشته نیاز به غنیسازی تا ۹۰ درصد اورانیوم دارد، دردسرساز شد و زمینه را برای تبلیغات ضد ایرانی در رسانههای غربی فراهم کرد.
سایت مشرق در این گزارش به موضوع استفاده از اورانیوم غنی شده ۳۰ تا ۴۰ درصد یا ۹۰ درصد برای کشتی های نفتکش پرداخت و نوشت: این کار با توجه به وضع تحریم های جدید و بهانه تراشی برای تحویل ندادن سوخت به نفتکش های ایرانی می تواند گام مؤثری برای خنثی و بی اثر کردن این تحریم ها و قدمی پیش دستانه برای جلوگیری از متوقف کردن یا دریافت عوارض و مالیات های بسیار سنگین از کشتی هایی با سوخت فسیلی در سال های نچندان دور باشد.
تابناک هم در این باره نوشت: انتشار خبری در یکی از سایت های خبری ایران کافی بود که از از غروب دوشنبه ، این خبر در صدر اخبار رسانه های غربی در ایران قرار گیرد. دوشنبه بعد از ظهر ، یکی از سایت های خبری ایران ، خبری را منتشر کرد که بر اساس آن ، ایران سوخت کشتی های تجاری و همچنین نفت کش های خود را به سوخت هسته ای تبدیل کند . سوختی که به اورانیوم غنی شده با غنای حداقل ۵۰ تا ۶۰ درصد نیاز دارد .
بر اساس این گزارش، انتشار این خبر اگر چه در این سایت ایرانی در حد یک امکان سنجی در مورد عملیاتی بودن یا نبودن آن مطرح شده و آن را طرح یکی از نمایندگان مجلس ایران نامیده است ، اما به سرعت در همان بعد از ظهر در صدر اخبار رسانه های غربی قرار گرفت . با این وجود تا کنون مقامات یا نهادهای غربی در این باره سخنی نگفته اند و احتمالا از ساعاتی بعد گمانه زنی ها و سناریو نویسی های آنان در این ارتباط آغاز خواهد داد.
بعد از ظهر دوشنبه ، بلافاصله روزنامه آمریکایی واشنگتن پست به این خبر واکنش نشان داد و با تیتر ایران به دنبال غنی سازی با درصد بالاتر از حد کنونی است نوشت ، در کنار استفاده از انرژی هسته ای برای مصارف پزشکی و تولید الکتریسیته ، ایران بهانه استفاده از سوخت هسته ای برای کشتی ها را پیشه کرده است تا اورانیوم را تا حد ۶۰ درصد غنی کند و مجددا اتهام هایی همچون تلاش ایران برای تولید بمب هسته ای را علیه ایران مطرح نمود .
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز ضمن انعکاس این خبر ، تحلیلی مشابه ارائه کرد و نوشت که ایران به دنبال بهانه برای غنی سازی تا حد ۶۰ درصد می باشد.
علاوه بر این دو استار تریبون هم از رسانه هایی بود که با همان خط پیشین به تحلیل این خبر پرداخت و با تاکید از هراس غرب از تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته ای نوشت و تامین سوخت هسته ای برای کشتی ها را بهانه جدید ایران دانست .
ای جی سی نیوز ، سی تی نیوز و استیت نیوز ، نیز از دیگر رسانه هایی هستند که خبر مذکور را با رویکرد هایی مشابه و بدون کوچکترین تغییری پوشش داده اند و به نظر می رسد این واکنش ها چه در سطح رسانه ها و چه در سطح نهادها و مقام های غربی فردا و روز های آینده ادامه خواهد یافت .
بازتاب در گزارشی از پرداخت هزار برابری بانک مرکزی برای دور زدن تحریم ها خبر داد و نوشت:
بروز برخی اختلالات در فرایند انتقال پول به خارج کشور، موجب شده است تا در مورادی هزار برابر مبلغ ارسالی، به بانک خارجی منتقل گردد. با برقراری تحریم های بانکی، سیستم بانکی کشور برای دور زدن تحریمها متوسل به روش هایی شده است که مشکلات موجود در آن می تواند زمینه ساز بروز فجایعی گسترده تر از اختلاس سه هزار میلیاردی گردد.
تاسیس بانک هایی در پوشش و نام بخش خصوصی در کشورهای خارجی و ایفای نقش واسطه توسط این بانک ها، یکی از روش هایی بود که برای دور زدن تحریمها استفاده می گردید، اما باتوجه به اینکه موضوع مربوط به انتقال سالانه ده ها میلیارد دلار اموال کشور می باشد، باید تدابیر مناسب و احتیاطات لازم چه در تاسیس بانک های واسطه و چه در عملیات انتقال پول صورت گیرد تا از درون این اقدام فجایعی بزرگتر از اختلاس سه هزار میلیاردی به بار نیاید.
اما ظاهرا تیم دولتی مسئول این اقدام که به عناصری خاص متصلند، نگرانی چندانی نداشته و عملکرد آنها باعث شده است تا خطرات جدی بیت المال را تهدید کند. این تیم با تاسیس بانک های متعددی در خارج کشور به نام بخش خصوصی فعالیت می کنند و عملا خود ذیحساب پول هایی هستند که دریافت می کنند، اما فقدان تخصص لازم بانکی موجب برخی اختلالات عجیب در فعالیت آنها شده است.
یکی از این اختلالات، هزار برابر شدن حواله دریافتی از داخل برای انتقال به خارج است که نمونه آن تبدیل حواله دریافتی ۷ هزار یورویی در وجه یک شرکت چینی برای انتقال به خارج کشور به هزار برابر آن بعنی ۷ میلیون یورو است.
این اتفاق بدین صورت افتاده که بانک دولتی در داخل مبلغ هفت هزار یورو را برای انتقال به شرکت زیامنگ چین دریافت می کند و این انتقال را از طریق بانک واسطه کالمن از چین انجام می دهد. اما مبلغ هفت میلیون یورور به حساب شرکت چینی واریز و از حساب بانک مرکزی ایران برداشت می شود.
در نمونه دیگر، مبلغ ۱۷ هزار دلار توسط یکی از بانک های دولتی تازه خصوصی شده که قرار بود به دوبی واریز شود، صد برابر شده و یک میلیون و هفتصد هزار دلار به حساب شرکت خارجی واریز می شود.
با توجه به تحریم های بانکی، ممکن است بازگرداندن این پولها به کشور، به سادگی ممکن نباشد و در صورت عدم ورود مراجع ذیربط و اقدام جدی بانک مرکزی، ادامه دخالت عناصر غیر متخصص در سیستم بانکی، ممکن است هزنیه های سنگینی برای کشور به وجود آید.
در حالی که از حدود یک میلیون بازنشسته فرهنگی برای استفاده از بیمه طلایی ثبت نام به عمل آمده بود، مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد: بیمه طلایی بازنشستگان فرهنگی منتفی شده است.
فرشید سیاری در گفتوگو با ایسنا، گفت: علیرغم تلاشهایی که آموزش و پرورش برای امضای تفاهمنامه و اجرای بیمه طلایی بازنشستگان فرهنگی انجام داد اما با برخی از دستگاهها به تفاهم نرسیدیم لذا این بیمه منتفی شد.
وی گفت: بازنشستگان از بیمه آتیهسازان سازمان بازنشستگی استفاده میکنند.
در حالی خبر منتفی شدن بیمه طلایی بازنشستگان فرهنگی از سوی این مقام مسئول اعلام میشود که از نیمه دوم سال گذشته حدود یک میلیون بازنشسته فرهنگی در این سایت ثبتنام کردند اما تاریخ انقضای این بیمه طلایی به بیش از دو ماه نکشید و با پایان یافتن زمان قرارداد بیمه فرهنگیان از اواخر فروردینماه سال جاری تاکنون بازنشستگان فرهنگی بلاتکلیف مانده بودند.
روزنامه جوان، وابسته به سپاه، از کناره گیری «پرویز پرستویی» بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون از دنیای بازیگری خبر داد و نوشت:
پرستویی که سابقه ایفای نقش در فیلمها و سریالهای مختلفی همچون: آژانس شیشهای، آشپزباشی، سیزده ۵۹، موج مرده، آدم برفی، سریال امام علی(ع)، کتاب قانون، دوئل، مارمولک را دارد؛ مدتی است از دنیای بازیگری کنارهگیری کرده و این روزها در روستای زادگاه خود مشغول به زندگی است.
پرستویی اهل روستایی در حوالی همدان است. این بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون پس از کنارهگیری از بازیگری این روزها در روستای پدری خود مشغول کشاورزی است و زندگی جدیدی را در پیش گرفته است.
تاکنون کارگردانهای زیادی تلاش کردهاند تا او را دوباره به دنیای بازیگری بازگردانند، اما پرستویی که از لحاظ روحی آمادگی حضور مجدد در سینما را ندارد به تمامی این پیشنهادها پاسخ منفی داده است. نکته جالب توجه این است که پرستویی حتی حاضر به ایفای نقش در پروژه «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا نیز نشده است.
پرستویی تاکنون پنج تجربه همکاری با حاتمی کیا داشته و بهترین نقشهای خود را نیز در آثار این کارگردان ایفا کرده است، اما به دلیل شرایط خاص خود حاضر نشده در این فیلم ایفای نقش کند و طبق شنیدهها، پیشنهاد ۶۰۰ میلیون تومانی این پروژه برای ایفای نقش شهید چمران نیز سبب نشده تا پرستویی از تصمیم خود منصرف شود.
فیلمهای «خرس» و «من و زیبا» آخرین آثاری است که پرستویی در آنها ایفای نقش کرده و در جشنواره فیلم فجر نمایش سال گذشته نمایش داده شده است.
یک تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان اینکه ایران در خصوص مساله سوریه موضع بیطرف نداشته گفت: ایران میتواند چارچوبی را در زمینه مذاکره به مخالفان ارائه دهد تا حدودی که این میانجیگری برای آنها قابل پذیرش باشد.
داود هرمیداس باوند، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفت و گو با مردمسالاری با اشاره به پیشنهاد میانجیگری جمهوری اسلامی ایران برای مذاکره با مخالفان در سوریه، اظهار داشت: با توجه به این که ایران در هر حال به نفع دولت بشاراسد موضعگیریهای جدی کرده است بسیار بعیدبه نظر میرسد که مخالفان اعتماد به بیطرفی داشته باشند که ایران نقش میانجیگری را ایفا کند.
وی در ادامه با بیان این که معذلک در شرایط استثنایی که برخی بر آن هستند که به نحوی وضع موجود حفظ شود میتواند این تجربه و پیشنهاد هم آزمایش شود، تصریح کرد، اما به طور کل طرفهای مقابل که قویا خواهان تغییر وضع موجود و بر کناری بشاراسد هستند استقبال چندانی از آن نخواهد کرد و بنابراین مشکل به نظر میرسد که آنها آماده برای مذاکره با میانجیگری جمهوری اسلامی ایران شوند مگر آن که شرایط جدیدی پیش آید که در شرایط جدید تنگناهایی به وجود آید که در چنین وضعیتی آنها تمایل پیدا کنند. باوند در ادامه افزود: وقتی کوفی عنان هم پیشنهاد کرد که ایران هم باید در کنفرانسی که راجع به سوریه تشکیل میشود حضور داشته باشد استقبالی از این پیشنهاد نشد و حتی آمریکا با آن مخالفت کرد، بنابراین ایران هم حضور پیدا نکرد.. فضای کلی بر این است که ایران را به عنوان یک کشور بی طرف تلقی نمیکنند و به طریق اولی آن گروههایی که وارد مبارزه شدند، آنها هم در همین راستا به قضیه نگاه میکنند.
وی با بیان اینکه شاید اگر ایران زودتر از این زمان و قبل از اینکه این مساله و برخوردهای خشونتآمیز و کشتار بیش از ۱۴ هزار نفر در سوریه منجر شود وضعیت متفاوت بود، گفت: در این صورت با توجه به روابط حسنه ای که ایران با سوریه به طور کلی داشت می توانست مورد پذیرش باشد ولی به نظر میرسد که ارایه پیشنهاد از سوی ایران تا حدودی دیر باشد.
این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی همچنین با اعلام اینکه مخالفان با روسیه هم مذاکراتی را انجام دادند که البته باز هم دست خالی بازگشتند یادآور شد: ایران از این نظر بسیار جلوتر از روسیه از نظر همکاری با سوریه است بنابراین وقتی در رابطه با روسیه به تفاهمی منتهی نشد بعید به نظر میرسد که با موضع ایران بتوانند به راه حل قابل قبولی دست یابند، مع ذلک اگر بپذیرند هر مذاکرهای میتواند با تمام اینکه نگاه بی طرفانه ای نسبت به ایران وجودندارد ولی مذاکره علی الاصول می تواند از یک شرایط استثنایی رهگشا باشد، اما با این حال مخالفین به نظر نمیرسد که پذیرای ورود به مذاکره باشند. ولی اگر موافقت کنند منفکر میکنم زیانی متوجه آنها نخواهد بود چون در هرحال در مذاکره، حتی آن کسی که میانجیگری میکند میتواند خودش پیشنهاد جدیدی ارائه دهد که شاید برای مخالفین هم تا حدودی قابل قبول باشد، بنابراین باید دید که پیشنهاد کشوری که میانجیگری میکند چه خواهد بود که آنها دربارهاش در مقام ارزیابی برآیند، حال اگر ایران پیشنهاد خاصی مطرح کند و در آن چارچوب اعلام مذاکره کند و توصیهاش درخور توجه باشد، این مقوله درخور توجه است ولی بدون ارائه پیشنهاد خاص از سوی ایران و اینکه انتظار داشته باشد نفس میانجیگری را بدون آنکه بدانند پیشنهاد ایران برای رفع این معضل چیست امکانپذیر به نظر نمیرسد.
باوند ادامه داد: اگر ایران چارچوب پیشنهاد خودش را به آنها منتقل کند میتواند این قابل بررسی باشد و آنها هم در مقام ارزیابی بر میآیند و ببینند که آیا این چارچوب میتواند تا حدودی قابل قبول باشد، البته به نظر میرسد که ایران پیشنهاد خاصی برای حل این معضل ارائه نکرده و فقط نفس میانجیگری را پیشنهاد کرده است. وی افزود: ایران میتواند چارچوبی را قبل از مذاکرات به مخالفان ارائه کند که این چارچوب برای طرفهای مقابل به ویژه مخالفین تا حدودی قابل پذیرش باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر