-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۲۱, جمعه

Latest News from Kaleme for 10/12/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



کلمه: پس از آنکه معاون فرهنگی سپاه ده ویژگی برای رییس جمهور آینده تعیین کرد، اینک نشریه این ارگان نظامی، یالثارات با این ادعا که مردم از چهره های تکراری خسته شده اند، نوشته است که رئیس جمهور آینده باید چهره ای با خصوصیات حاج قاسم باشد!

این در حالی است که پیش از این یکی از نزدیکان به سپاه از مشارکت هفتاد درصدی مردم در انتخابات آتی ریاست جمهوری خبر داده بود.

به گزارش کلمه، هفته پیش سردار علی اشرف نوری، معاون فرهنگی سپاه با تاکید چند باره بر ” ولایتمداری” رییس جمهور آینده گفته بود: یک رئیس جمهور باید کارآمد باشد و در شرایط بحرانی بتواند کشور را مدیریت کند. رئیس جمهور باید فردی باشد که بتواند در دهه پیشرفت و عدالت پرچمدار پیشرفت و عدالت باشد. این فرد باید بتواند در مسیر پر سنگلاخ، کشور را برسر منزل مقصود با اقتدار به پیش ببرد. با توجه به اینکه دشمن تلاش دارد تا دل مسئولان را خالی کند یک رئیس جمهور باید شجاع باشد و شجاعت ریسک کارهای بزرگ را داشته باشد. هدایت کلان و راهبری نظام بر عهده ولایت فقیه است رئیس جمهور آینده باید کسی باشد که تدابیر و رهنمودهای ولایت را بشناسد و به درستی آن را عملیاتی کند. بنابر این رئیس جمهور باید ولایت مدار باشد.

وی ادامه می دهد: یک رئیس جمهور باید خدمتگزار مردم باشد. یک رئیس جمهور باید از یک تیم سالم، متعهد،قوی و کارآمد استفاده کند ملاحظات خویشی و قومی و … نباید در کابینه دیده شود. گفتمان رئیس جمهور باید گفتمان ارزشی و انقلابی و مردمی و برخاسته از شعارها و ارزش های انقلاب باشد. نباید خدای ناکرده گفتمانی را مطرح کند که برخلاف گفتمان رایج انقلاب باشد زیرا این کار به کشور آسیب جدی وارد می کند. زیرا در این موارد است که اختلاف به وجود می آید زیرا ناگهان مسئولی سخنی را مطرح می کند که با گفتمان اصلی انقلاب سازگاری ندارد و منجربه منازعه و درگیری در کشور می شود. ویژگی مهم دیگر رئیس جمهور، استکبار ستیزی است زیرا انقلاب فکری و فرهنگی ما استکبار ستیزی است و رئیس جمهور باید از روحیه استکبار ستیزی برخوردار باشد. هر وقت احساس کند که منافع ملت توسط استکبار پایمال شده است محکم از آن دفاع کند. اگر رئیس جمهوری این شاخص را داشته باشد رئیس جمهور مطلوبی است البته شاخص های دیگری هم می توان برشمرد که ساده زیستی و پاک دستی و … است.

اینک نشریه سپاه با نام بردن از این شخصیت می نویسد: مقتدری در برابر بیگانه و تسلیم در برابر قانون! کسی که حدود و حریم خود را می شناسد و هر چه در دنیا مشهورتر و معرف‌تر شود، بر تواضعش در برابر نظام و انقلاب و رهبری آن افزوده می شود.

سرلشکر قاسم سلیمانی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده نیروی قدس سپاه است.

این نشریه باتوصیف سردار سلیمانی می نویسد:" رئیس‌جمهور باید مجری قانون، مطیع رهبری، دارای مجموعه بدنه هماهنگ اجرایی، صاحب درک دقیق از اهداف و برنامه‌های کلان نظام و مومن به آن باشد و کوچکترین شائبه‌ای از ایستادگی در برابر رهبری و بی‌اعتنایی به راهبردها و سیاست گذاری‌های اعلام شده از جانب ایشان در سوابق او موجود نباشد. "

نشریه نزدیک به سپاه بر این مدعاست که مردم از نام های تکراری خسته شده اند! و مدعی است که تجربه ثابت کرده که به رئیس جمهور تئوری پرداز، خود فیلسوف بین، متفرعن، کم ظرفیت، بی جنبه و… نیازی نداریم. رئیس‌جمهور باید مجری قانون، مطیع رهبری، دارای مجموعه بدنه هماهنگ اجرایی، صاحب درک دقیق از اهداف و برنامه های کلان نظام و مومن به آن باشد و کوچکترین شائبه ای از ایستادگی در برابر رهبری و بی اعتنایی به راهبردها و سیاست گذاری های اعلام شده از جانب ایشان در سوابق او موجود نباشد.

نویسنده این یادداشت اصرار دارد که رئیس جمهور آینده باید چهره ای با خصوصیات حاج قاسم باشد!

ورود سپاه در انتخابات امر تازه ای نیست و همواره مورد انتقاد دلسوزان کشور قرار گرفته است.

مداخله سپاه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ منجر به بروز بحران در کشور شد. هر چند فرماندهان حاضر به پذیرش این نقش نبودند اما افشاگری های سردار مشفق بخشی از این مداخلات را افشا کرد.

پس از آن بود که فعالان سیاسی اقدام به شکایت از این فرمانده سپاه کردند، شکایتی که تاکنون رسیدگی نشده است.

سیدمصطفی تاج زاده، عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت چندی پیش با اشاره به دخالت نظامیان در اداره کشور و انتخابات به صراحت گفت: علت این که به شکایت ما از کودتاچیان انتخاباتی که سردار مشفق برخی جزئیات آن کودتا را افشا کرد رسیدگی نمی شود، این است که نمی خواهند ابعاد دخالت فرماندهان سپاه در انتخابات مشخص شود.

در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوی در سال ۱۳۸۴ مهدی کروبی سپاه و بسیج را متهم به مداخله مستقیم در انتخابات کرد.

مهدی کروبی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری در دوره نهم و دهم بود، پیش از انتخابات خرداد ۱۳۸۸ نیز گفت: “با آمدن این دولت (احمدی‌نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آن‌همه ثروت بگذرد. این‌که مردم کسی را انتخاب کنند و او بخواهد بر سپاه نظارت کند که جلوی دخالت او در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حساب‌رسی کند؟ اینها نمی‌گذارند؛ واقعا کار خیلی سخت شده است و نمی‌بایست می‌گذاشتند کار به این‌جا برسد.”


 


گارد حفاظت زندان اوین به همراه ماموران زندان با ورود ناگهانی به بند ۳۵۰ این زندان ابتدا زندانیان را بازرسی بدنی کرده و سپس با خارج کردن آنها به بند اقدام به تفتیش اتاق ها، تخت ها و وسایل شخصی زندانیان کردند.

به گزارش خبرنگار کلمه، بعداز ظهر روز سه شنبه ۱۸ مهر ماه ۹۱ همزمان با آغاز عملیات ماموران، زندانیان بند ۳۵۰ اقدام به خواندن سرود “ای ایران”، “سر اومد زمستون”، “نه خارم نه خاشاک” و شعارهای “موسوی زنده باد کروبی پاینده باد”، “نصرمن الله و فتح القریب، مرگ بر این دولت مردم فریب”، “مرگ بر دیکتاتور”، “موسوی موسوی رای مرا پس بگیر” و “یا حسین میر حسین” کردند.

پس از روی کار آمدن علی اشرف رشیدی رییس سابق سازمان زندان های کرمانشاه به عنوان رییس زندان اوین، محدودیت ها و سخت گیری ها برای زندانیان سیاسی افزایش یافته و این بازرسی در راستای فشار، تهدید و آزار واذیت زندانیان سیاسی انجام گرفته است.

بر اساس این گزارش روند تغییر مدیران زندان اوین همچنان در جهت محدود سازی هرچه بیشتر زندانیان سیاسی ادامه دارد.

در پی این تغییرات که با انتقال رشیدی از زندان کرمانشاه به زندان اوین آغاز شده است فردی بنام “تاراسی” که خود را مامور حفاظت اطلاعات اوین معرفی می کند همراه با “قبادی” مسوول حفاظت زندان اوین با مراجعات مکرر و خارج از رویه به بند ۳۵۰ که محل نگهداری زندانیان سیاسی است، مشکلاتی را برای این زندانیان ایجاد کرده و سعی در اعمال فشار و تهدید آنها و اعمال محدودیت های مضاعف دارند.

این در حالی است که برخلاف سایر بندهای زندان اوین مقررات ویژه برای رفت و آمد مسوولان زندان بر بند ۳۵۰ بنا به دستور دادستانی تهران حاکم است.


 


شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای به تداوم سیاستهای ویرانگر که باعث بحران اقتصادی و سختی در معیشت مردم شده است اعتراض کرد.

در این بیانیه با اشاره به حمایت های بی مرز رهبری از رییس دولت و سیاستهایش تاکید شده است که اگر در طول سه سال گذشته نخبگان و فرهیختگان عرصه‌ی سیاست و فرهنگ و اقتصاد بودند که هدف سرکوب قرار می‌گرفتند، اینک تداوم آن سیاست‌ها و برنامه‌ها، به شکلی مستقیم معیشت روزانه‌ی مردم و به‌ویژه لایه‌های فرودست و نابرخوردار و طبقه متوسط جامعه را هدف قرار داده است.

در این بیانیه همچنین تاکید شده است که عزم رهبر جمهوری اسلامی برای تغییر سیاست‌ها، گام نخست و اصلی و کم‌هزینه‌ترین روش برای تغییر شرایط است؛ فراهم ساختن وضعی که همگان امکان یابند در فضایی آرام و آزاد و امن، و بدون بیم از کینه‌ورزی و انتقام‌کشی، به نقد عالمانه و دلسوزانه‌ی سیاست‌ها و اوضاع جاری بپردازند، و خرد جمعی بر رأی و نظر شخصی فائق آید.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

به‌نام خدا

هموطنان عزیز و آگاه

درحالی‌که عمر دولت غیرمنتخب هنوز به پایان نرسیده، شاهد بروز شوم‌ترین نتایج سیاست‌های مخرب و برنامه‌های ناکارآمد هستیم. بی‌کفایتی، فسادپروری، و تنش‌زایی داخلی و خارجی دولتی که از راه تقلب و خیانت در رأی مردم حاکم شده، از همان ابتدا بر تمامی کارشناسان مستقل کشور مشخص بود. سیاست رهبر جمهوری اسلامی حمایت از رییس دولتی بود که به‌تصریح خود، بیش از هرکس با رأس نظام قرابت فکری و عملی داشت. رهبری نظام آن‌قدر دست دولتمردان قانون‌گریز و خودکامه را باز گذاشت و امکان نقد قوه مجریه را حتی توسط حامیان و همراهان خود مسدود ساخت که اینک همه‌ی ارکان حکومت از نتایج سوء آن گرفتار بحران شده‌اند؛ بن‌بستی که خروج از آن به‌سادگی متصور نیست.

اگر در طول سه سال گذشته این نخبگان و فرهیختگان عرصه‌ی سیاست و فرهنگ و اقتصاد بودند که هدف سرکوب قرار می‌گرفتند، اینک تداوم آن سیاست‌ها و برنامه‌ها، به شکلی مستقیم معیشت روزانه‌ی مردم و به‌ویژه لایه‌های فرودست و نابرخوردار و طبقه متوسط جامعه را ـ که بیش از سه چهارم جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند ـ هدف گرفته است.

امروز آن نوعروسی که حاصل سال‌ها پس‌انداز خود را برای خرید اندک جهیزیه به بازار می‌برد اما حتی از تهیه‌ی ابتدایی‌ترین وسایل زندگی نیز عاجز می‌ماند، با عمق جان درمی‌یابد که چگونه دولتمردان بی‌کفایت حاکم از حسن اعتماد او سوء استفاده کرده و ارزش پول ملی را از ورق پاره نیز کمتر ساخته‌اند.

امروز خیل کارگران کارخانه‌های ورشکسته که ماه‌هاست پرداخت حقوق‌شان به تعویق افتاده وقتی به‌علت افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها حتی از تأمین نان شب خانواده‌های نجیب و قانع خود ناتوان می‌مانند، به‌خوبی متوجه فریبی می‌شوند که شعور ملت را به بازی و تمسخر گرفته است.

امروز کارمندان شریف و بی‌پناهی که حتی توان تأمین هزینه تحصیل فرزندان خود را ندارند، شرم جانکاه ناداری در برابر خانواده‌ی خود را درحالی تجربه می‌کنند که خبر حیف و میل‌ها و اختلاس‌های عظیم و بی‌سابقه و چند هزار میلیاردی، جامعه را در بهت و حیرت فرو برده است.

امروز آن مادری که نتوانسته برای جگرگوشه‌ی سرطانی خویش دارو تهیه کند به خود حق می‌دهد که بانیان این وضع نابسامان و تورم افسارگسیخته را هدف نفرین قرار دهد، هرچند با غضب گزمه‌های سیر روبرو شود.

و امروز شاهد آن هستیم که اکثریت بازاریان شریف که همواره در کنار مردم بوده‌اند چگونه در برابر سیاست‌های خانمان برانداز حاکمان بی‌کفایت، صبوری را به کنار می‌نهند و با شعارهای آگاهانه‌ی خود نشان می‌دهند که ریشه‌ و علل اصلی بحران‌های کشور را به‌خوبی شناخته‌اند.

این وضعیت امروز مردم ایران است که غنی و فقیر، عالم و عامی، زن و مرد، و کوچک و بزرگ، آثار مخرب و زیانبار نحوه‌ی حکومت‌داری حاکمان اقتدارگرا و نتایج بی‌کفایتی و ناکارآمدی آنان را با تمام وجود در زندگی خود حس می‌کنند؛ تأسف‌بار آن‌که اغلب آنان متأثر از این وضع، امید به آینده را از دست می‌دهند و در ناامنی و اضطراب پیوسته زندگی می‌کنند.

سقوط بی‌سابقه‌ی ارزش پول ملی و گرانی کمرشکن در همه‌ی زمینه‌ها، به‌خصوص در زمینه‌ی نیازهای عمومی مردم، نشانه‌هایی بارز از ورشکستگی اقتصادی است. اگرچه نقش جهل و بی‌کفایتی و مهم‌تر از آن فساد گسترده‌ی درون دولت در بروز این وضع قابل انکار نیست، اما نباید تردید کرد که مسبب اصلی این فاجعه، چگونگی و سامان حکمرانی و رویکرد کلان در مدیریت کشور است؛ همان راهبرد و روشی که دولت کودتا را مستقر کرد و نقد و اعتراض دلسوزان ایران و شهروندان معترض را با مشت آهنین و زندان پاسخ گفت. نباید تردید داشت که همان سیاست‌ها، ایران و ایرانیان را به این وضع اسف‌بار کشانده است. چه کسی شک دارد که از مهم‌ترین عوامل وضع بحرانی کنونی، تحریم‌های بین‌المللی است؟ و چه کسی شک دارد که در این تحریم‌ها، سیاست خارجی و به‌ویژه سیاست هسته‌ای غیرمدبرانه و ماجراجویانه‌ی اقتدارگرایان حاکم نقش اساسی و عمده را دارد؟

ملت شریف ایران فراموش نکرده است آن زمان که دلسوزان و نخبگان علاقمند به کشور نسبت به عواقب بحران‌خیز تعقیب این سیاست‌ها هشدار می‌دادند،‌ یا به غرض‌ورزی و ناآگاهی و عدم بصیرت متهم‌، و منزوی و حذف می‌شدند، و یا به حبس و زندان گرفتار می‌آمدند. در طول این مدت به‌جای رعایت و پاسداشت قانون، و اعتراف به اشتباه و تجدیدنظر در عملکردها و جبران خطاها، و استفاده از درآمدهای افسانه‌ای نفت در تقویت زیرساخت‌ها و رشد و توسعه کشور، دلارهای نفتی به بازار سرازیر می‌شد تا آثار و نتایج بی‌کفایتی‌ها و ناکارآمدی‌ها پنهان بماند. اما اینک که تحریم‌های نفتی و بانکی بین‌المللی کارساز شده، عمق فاجعه‌ی چندساله‌ی حاکمیت کودتا رخ می‌نمایاند.

از همه تأسف‌بارتر این که در این وضع دشوار ملی که اکثریت مردم از آن به جان آمده‌اند، عده‌ای از تشنگان قدرت و منفعت‌طلبان به فکر تسویه حساب‌های شخصی برآمده‌اند. دولت تقلبی، مجلس سپاه‌ساخته و قوه قضاییه‌ی دست نشانده را متهم می‌کند، و در مقابل، مجلس فرمان‌بر، دولت فریب را عامل ورشکستگی کشور می‌خواند؛ و هیچ‌کس در حاکمیت جرأت ندارد در مقام جستجوی ریشه و علت اصلی بحران برآید و از آن بگوید. هیچ‌کس اجازه پیدا نمی‌کند بپرسد سیاست‌های رهبر جمهوری اسلامی، چه در عرصه‌ی داخلی و حمایت بی چون و چرا از دولت کودتا، و چه در عرصه‌ی سیاست خارجی و به‌ویژه برنامه‌های هسته‌ای که انحصارا در ید قدرت اوست، چه نقشی در کشاندن کشور به این وضع اسف‌بار داشته است؟

شورای هماهنگی راه سبز امید با ابراز همدردی و همراهی با مردم رنج‌دیده و نگرانی نسبت به آینده‌ی کشور، چاره‌ی اصلاح امور را در تجدیدنظر اساسی در سیاست‌های کلان نظام در عرصه‌های داخلی و خارجی توسط رهبری می‌داند. اعتمادسازی با مردم از طریق تغییر شرایط امنیتی کنونی، آزادی رهبران و زندانیان جنبش سبز، و برگزاری انتخابات آزاد و سالم در داخل، و تنش‌زدایی مدبرانه و شفاف در عرصه‌ی سیاست خارجی معطوف به تحقق منافع و امنیت ملی، سرفصل این تغییر سیاست‌هاست. بی‌گمان، خروج از بن‌بست موجود و بحران کنونی، با تغییر چهره‌ها و جابجایی مجریانی که به فرموده عمل می‌کنند، ممکن نمی‌شود.

اینک زمان آن فرارسیده تا همه‌ی عقلا و دانایان کشور و دلسوزان وطن ـ از هر جناح و تفکر و با هر ایده‌ی سیاسی و مشی اقتصادی ـ گرد هم آیند و با تکیه بر ملت، برپایه‌ی حکومت قانون و حقوق شهروندی و با درنظر داشتن منافع ملی، برای حل نابسامانی‌ها تشریک مساعی نموده و امور را به سامان آورند.

بار دیگر به اقتدارگرایان حاکم تاکید و تصریح می‌کنیم که به‌جای برداشتن گام‌هایی نامطمئن به‌سوی آینده‌ای بدفرجام، به‌سوی مردم بازگردند و بدانند که شهامت جبران خطا ستودنی‌تر از لجاجت و اصرار بر اشتباه و خودکامگی است. عزم رهبر جمهوری اسلامی برای تغییر سیاست‌ها، گام نخست و اصلی و کم‌هزینه‌ترین روش برای تغییر شرایط است؛ فراهم ساختن وضعی که همگان امکان یابند در فضایی آرام و آزاد و امن، و بدون بیم از کینه‌ورزی و انتقام‌کشی، به نقد عالمانه و دلسوزانه‌ی سیاست‌ها و اوضاع جاری بپردازند، و خرد جمعی بر رأی و نظر شخصی فائق آید. درعین‌حال این حق شهروندان است که با استفاده از شیوه‌های مدنی و مسالمت‌آمیز و قانونی، صدای اعتراض خود را نسبت به شرایط ناگوار کنونی به‌گوش حاکمان و دیگر هم‌وطنان برسانند و اجازه ندهند کشور بیش از پیش در دام بحران فروغلتد و بیش از این به‌سوی نابودی و فاجعه گام بردارد.

شورای هماهنگی راه سبز امید

۲۰ مهرماه ۱۳۹۱


 


کلمه – گروه کارگری: با افزایش هزینه‌های زندگی و تنگ شدن سفره مردم به علت گرانی‌های روزافزون، جامعه بازنشستگان با مشکلات فراوان تری نسبت به سایر اقشار دست به گریبان هستند. نه توان آن را دارند که مثل کارگران و معلمان و سایر مزدبگیران شغلی دوم داشته باشند، تازه اگر بخت یارشان باشد و بتوانند شغل دومی بیابند، و نه شغلی دارند که با اضافه کاری بتوانند اندکی به دریافت ماهانه خود بیفزایند. بعد از عمری کار کردن و خدمت به جامعه و تولید کشور اکنون در پیرانه سری چشم به این مسئول و آن کارگزار حکومتی دارند تا شاید بتوانند اندکی از حقوق نسیان شده‌شان را بازستانند.

به گزارش کلمه، در این میان بار‌ها جامعه بازنشستگان اقدام به برگزاری تجمع‌های اعتراضی مقابل مجلس و ادارت دولتی کرده‌اند. اما گویا گوش شنوایی در میان کارگزاران حکومت نیست.

براساس آماری که خود سازمان تأمین اجتماعی منتشر کرده از میان بیش از یک میلیون و ۳۶۰ هزار بازنشسته عضو این سازمان ۸۰ درصد آن‌ها حداقل ‌بگیر هستند و کمتر از ۵۰۰ هزار تومان در ماه دریافت می‌کنند که به هیچ‌وجه با هزینه‌های روز بازنشستگان همخوانی ندارد. این درحالی است که بر اساس مصوبه مجلس، تامین اجتماعی موظف شده بود که مستمری بازنشستگانش را برابر با مستمری بازنشستگان مشمول قانون خدمات کشوری افزایش دهد.

در اواخر سال ۱۳۸۷ نمایندگان مجلس با الزام سازمان تامین اجتماعی به همسان سازی حقوق کلیه بازنشستگان رای مثبت دادند. این مصوبه مجلس به صورت بند الحاقی به لایحه بودجه اضافه شد و بر اساس آن سازمان تامین اجتماعی موظف شد از محل فروش و سود حاصل از مالکیت سهام قابل عرضه در بورس اوراق بهادار شرکتهای دولتی و یا سهام دولت در سایر شرکت‌ها، حقوق بازنشستگی و مستمری بازنشستگان و مستمری بگیران خود را از ابتدای سال ۱۳۸۸ افزایش دهد. در این طرح نمایندگان مجلس ۲۵۰۰ میلیارد تومان برای اجرای طرح همسان‌سازی‌ در سال ۸۸ در نظر گرفته‌ بودند. در‌‌‌ همان زمان محمد حسن ابوترابی فرد نایب رئیس مجلس نیز برای تسریع در عملی شدن این طرح از تشکیل کمیته‌ای درباره پیگیری همسان سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در مجلس خبر داده بود.

اما گویا همه این مسائل تنها در حد حرف باقی ماند و اکنون که نیمه دوم سال ۱۳۹۱ هستیم دولت هنوز نتوانسته است مصوبه سال ۱۳۸۷ را عملی کند. از کل مبلغ ۲۵۰۰ میلیارد تومانی که توسط مجلس تصویب شده بود، دولت تنها ۹۷۰ هزار میلیارد تومان به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کرد. با وجود همه این نابسامانی‌ها، رئیس دولت در هفته تامین اجتماعی امسال گفته بود: «حداقل مستمری هر کارگر بازنشسته و از کارافتاده نباید از ۸۰۰ هزار تومان کمتر باشد.»

دولت به سازمان تأمین اجتماعی ۳۷ هزار میلیارد تومان بدهکار بود و با روی کار آمدن سعید مرتضوی، متهم در پرونده جنایت کهریزک و پرونده قتل زهرا کاظمی، بر مدیریت این سازمان، دولت با واگذاری سهام شرکت‌های ورشکسته و زیان ده بدهی خود را به سازمان تامین اجتماعی تسویه کرده است تا از این طریق شاید بتواند بخشی از اعتراض‌ها را نسبت به نصب سعید مرتضوی بر مدیریت سازمان تأمین اجتماعی ساکت کند. گروه‌های هتل‌های هما و سهام ۳۷ شرکت دولتی به نام تامین اجتماعی شده است و سازمان خصوصی سازی و هیات واگذاری نیز، واگذاری قطعی این شرکت‌ها را تصویب کرده‌اند.

اما سوال اساسی این است که آیا سود این واگذاری‌ها در ‌‌‌نهایت شامل حال رفاه کارگران و بیمه شدگان و مستمری بگیران تأمین اجتماعی می‌شود؟ با وجود اعلام همه این واگذاری‌ها چرا دولت بودجه‌ای را که مجلس برای همسان سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در سال ۱۳۸۷ تصویب کرده است بعد از گذشت سه سال هنوز نتوانسته است بپردازد؟ اکنون که رئیس کانون عالی بازنشستگان تأمین اجتماعی لب به اعتراض گشوده است و از عدم تحقق وعده حقوق ۸۰۰ هزار تومانی بازنشستگان از جانب رئیس دولت سخن می‌گوید، باید از خود بپرسد، نامه‌ای را که این کانون در حمایت از نصب سعید مرتضوی بر مدیریت سازمان نوشته است، حقیقتا برای حمایت از حقوق کارگران و بیمه شدگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی بوده است؟

علی اکبر خباز‌ها، رئیس کانون عالی بازنشستگان تأمین اجتماعی در گفت و گو با ایلنا گفت: «درحال حاضر به دلیل پرداخت نشدن مطالبات معوقه سازمان، متوسط مستمری‌ها بالغ بر ۵۰۰ هزار تومان است و هم اکنون دریافتی بیش از ۸۰ درصد مستمری بگیران کمتر از ۵۰۰ هزار تومان است. اگر دولت منابع لازم برای همسان سازی مستمری کارگران بازنشسته را فراهم کند، وعده رئیس [دولت] مبنی بر رسیدن حداقل پرداختی‌های سازمان به ۸۰۰ هزار تومان محقق خواهد شد.»

تغییرات پی در پی مدیریت سازمان تأمین اجتماعی که حتی مدیران استانی و میانی را هم شامل شده، موجب از هم گسیختگی در این سازمان شده است. عدم به کار گیری نیروهای متخصص و سیاسی کردن سازمانی که از اساس عام المنفعه غیر انتقاعی است و تبدیل آن به حیاط خلوت جریان‌ها و باندهای سیاسی و امنیتی مالی موجب بروز فاجعه‌ای عمیق در زیست میلیون‌های کارگر، بازنشسته و مستمری بگیر می‌شود. سازمان تأمین اجتماعی یک تعاونی ملی فراگیر است و وجوه و اموال آن عمومی است و تعلق به افراد یا قشر یا نسل خاصی ندارد و یک صندوق مشاع بین النسلی است. طبق قانون ۲۰% منابع این سازمان توسط کارفرما و ۷% منابع را کارگر می‌پردازند و قرار بوده که دولت هم ۳% به این سازمان کمک کند ولی سالهاست که نه تنها از این کمک خبری نیست بلکه همواره برداشت‌های و رفتارهای غیر قانونی از سرمایه‌های این سازمان از جانب دولت‌های متفاوت صورت گرفته است.

درماده ۱۱۰ قانون تامین اجتماعی مصوب سال ۱۳۵۴ «سازمان تامین اجتماعی از پرداخت هرگونه مالیات و عوارض اعم از حقوق و عوارض گمرکی و سود بازرگانی و غیره و پرداخت هزینه دادرسی دعاوی معاف است» و این امر در اصلاحی مصوب ۲۸/۴/۱۳۵۸ قانون مزبور و در قانون مالیاتهای مستقیم نیز تصریح گردیده بود. متاسفانه در قانون اصلاح موادی از قانون مالیاتهای مستقیم مصوب ۲۷/۱۱/۱۳۸۰ این معافیت مالیاتی سازمان تامین اجتماعی حذف گردیده است.


 


صدور کارت مهارت برای کارگران ساختمانی بلحاظ استفاده از سهمیه بیمه ویژه این کارگران، ضروری است. ولی متاسفانه نماینده اداره کل فنی و حرفه‌ای استان تهران از محرومیت کارگران ساختمانی بی‌سواد برای شرکت در آزمون دریافت کارت مهارت خبر داد.

سلامتی در تشریح این خبر به ایلنا گفت: اخیرا دستور العملی برای سازمان فنی و حرفه‌ای کشور آمده که شرکت کارگران ساختمانی در آزمون دریافت کارت مهارت را به داشتن مدرک سواد خواندن و نوشتن مشروط می‌کند.

وی در ادامه افزود: تا پیش از این کارگرانی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند از دادن آزمون کتبی برای دریافت کارت مزبور به گونه‌ای معاف بودند اما از این پس کارت مهارت تنها برای کارگران باسواد صادر می‌شود.

مشروط کردن صدور کارت مهارت به داشتن مدرک سواد خواندن و نوشتن، مخالف قانون اساسی است و این دستور العمل موجب اعتراض فعالان کارگری شده است.

حمید حاج اسماعیلی در گفت‌و‌گو با ایلنا اظهار داشت: بخشی از کارگران ساختمانی فاقد سواد خواندن و نوشتن هستند. بخش بزرگی از کارگرانی که سواد خواندن و نوشتن دارند نیز مدرک رسمی آن را دریافت نکرده‌اند. محروم کردن این کارگران از دریافت کارت مهارت و به محرومیت آنان از بیمه تامین اجتماعی منجر می‌شود.

این فعال کارگری با اشاره به اصل ۲۹ قانون اساسی که بهره‌گیری از خدمات بیمه را حق یک یک افراد اجتماع می‌داند، بیان کرد: محرومیت کارگران بی‌سواد از بیمه طبق چنین دستور العملی، با اصل ۲۹ قانون اساسی مغایرت دارد حال آنکه می‌دانیم مغایرت قوانین پایین‌دستی با قانون اساسی جایز نیست.

این فعال کارگری در پایان با تاکید بر شرایط خاص اقتصادی کشور و تحریم‌ها اعلام کرد: با توجه به شرایط خاص اقتصادی کشور، احتمال دارد دولت بخواهد با چنین طرح‌هایی، صدور کارت مهارت کارگران را اولویت بندی کند تا از بار هزینه بیمه تامین اجتماعی اندکی کاسته شود.


 


کلمه – حسین ناصری نیا:

درگیری هایی که عصر روز ۲۵ خرداد در خیابان محمدعلی جناح مقابل یک پایگاه بسیج ایجاد شد و تلاش شد تا شکوه راهپیمایی آن روز با پرداختن به آن تحت الشعاع قرار بگیرد، در این سه سال با روایت های مختلفی رو به رو بوده است. از روایت های خانواده قربانیان و آسیب دیدگان تا ادعاهای مقام های نظامی و امنیتی، و از تصاویری واقعی که همان روزها در یوتیوب به نمایش گذاشته شد تا تصویری که فیلم قلاده های طلا به نمایش گذاشت. به خصوص در این باره که چه کسی، چگونه و به چه میزان از اسلحه و گلوله جنگی استفاده کرده، تاکنون سخنان متفاوت و متناقضی مطرح شده است. اهمیت این موضوع هم به این خاطر بوده که هشت نفر از مردم با گلوله جنگی کشته شده اند و هنوز که هنوز است، پس از سه سال و اندی، حکومت حتی پرونده قتل یک نفر از آنها را به درستی پیگیری نکرده است.

اما روز گذشته  روایت جدیدی آن هم از سوی عالی ترین مقام نظام در یک سخنرانی عمومی مطرح شد که تا پیش از این حتی در رسانه های معتاد به دروغ پردازی هم مطرح نشده بود: گلوله باران پایگاه بسیج! این در حالی است که در یکطرفه ترین گزارش های حکومتی پیش از این هم حداکثر ادعا شده بود که یک نفر از اعضای آن پایگاه با اصابت گلوله از ناحیه پا زخمی شده و در مقابل، بسیجیان بنا به دستور مقام مافوق به سمت حمله کنندگان تیراندازی کرده اند.

مشخص نیست سخنان اخیر رهبری از کجا آمده و چرا در سه سال گذشته حتی افراطی ترین سرداران و رسانه ها بیانش نکرده بودند. می توان این تعبیر را یک اشتباه لفظی خواند که در این صورت چون از زبان عالی ترین مقام نظام بیان شده و ثبت در تاریخ می شود، حتما شایسته تصحیح و عذرخواهی است؛ یا اینکه یک ادعای جدید است که با هیچ یک از واقعیت ها و قرائن دیگر نمی خواند و مشخص نیست چرا از سوی رهبری ابراز شده است.

بدون اینکه نظری قطعی در این باره مطرح کنیم، چند نمونه از روایت های موجود و غالبا مطرح شده از سمت حاکمیت را فهرست می کنیم تا مخاطبان بهتر بتوانند در این باره قضاوت کنند:

روایت ابتدایی سایت رجانیوز
راهپیمایی غیرقانونی هواداران موسوی از میدان انقلاب تا آزادی برگزار شد. در این راهپیمایی موسوی، کروبی، خاتمی، فائزه هاشمی، مجید انصاری، غلامحسین کرباسچی، محمد رضا خاتمی و … حضور داشتند. در انتهای این مراسم آشوب گران تعدادی اتوبوس، بانک، موتور سیکلت و دیگر اموال عمومی و شخصی را به آتش کشیدند. هم چنین حمله به پاگاه نظامی بسیج مقداد در خیابان آزادی موجب درگیری مسلحانه نیروهای نظامی و اغتشاشگران شد. متاسفانه در این درگیری ها یک مادر و دختر (سرور برومند و فاطمه جب پور) در مهدکودکی در اثر اصابت گلوله به شهادت رسیدند. هم چنین داوود صدری ۲۶ ساله و شاغل در شرکت دارو سازی، مسعود خسروی ۴۵ ساله کارمند تاکسیرانی و عضو بسیج و حسام حنیفه ۱۹ ساله و کارمند شرکت نقشه کشی از افرادی بودند که به ضرب گلوله های غیرسازمانی به شهادت رسیدند و به همین علت خانواده های آنان از مسببین اغتشاشات بعد انتخابات و شخص میرحسین موسوی اعلام شکایت کردند.

گزارش خبرگزاری فرانسه، ۲۸ خرداد ۱۳۸۸
استاندار تهران ادعا کرد که در تظاهرات روز دوشنبه هواداران افراطی میرحسین موسوی عامل کشته و زخمی شدن مردم بوده اند. ادعاهای این مقام جمهوری اسلامی ایران یک روز پس از پخش یک فیلم ویدیوئی از شبکۀ چهار تلویزیون انگلیس عنوان می شود که یکی از اعضای پایگاه بسیج را در تقاطع خیابان آزادی و خیابان جناح در تهران درحال تیراندازی به مردم از پشت بام پایگاه نشان می دهد. افزون بر این یک شاهد عینی هم به خبرنگاران حاضر در محل گفته است که گروهی ار بسیجی ها ی موتورسوارکه خود را حزب الله می خواندند در حوالی میدان آزادی به سوی مردم اعم از زن وکودک ومرد تیراندازی کردند.

روایت وبلاگ نویسان اصولگرا، تابستان ۱۳۸۸
تابلوی بسیج به آتش کشیده شده و همزمان با صدای شلیک افراد متواری می شوند. بعد فهمیدم که اینها همه گلوله مشقی بوده است و فرمانده اجازه استفاده از گلوله جنگی را نداده بود. از بیرون هم عده ای شایع می کنند که افراد کشته شده اند. اما این حیله زود لو می رود که بسیجی ها قصد شلیک ندارند. مهاجمان جری تر می شوند. کوکتول مولوتوف ها به سمت بسیج پرتاب می شود. یه دشتگاه هایلوکس و یک خودرو تویوتا در حیاط آتش می گیرند. شیشه های طبقه دوم شکشته شده و آتش به درون ساختمان وارد می شود. بار صدای شلیک گلولهای مشقی برای ایجاد وحشت استفاده می شود. فرمانده با بلندگوی دستی بر فراز ساختمان هشدار می دهد که این منطقه نظامی است و کسی حق ندارد به آن تعرض کند. و این گونه مهاجمین را به آرامش می خواند. ام در همین حال به سمت بلدگوی دستی ِ فرمانده تیراندازی می شود. سنگ هایی که در پشت بام به سمت بسیج پرتاب می شد را مدافعان پایگاه به سمت مهاجمان باز پرت می کنند. قصد درگیری وجود ندارد. روبروی ساختمان بسیج یک مهد کودک است که مادر و دختری که در مهد کودکی کمی آن سوتر کار می کردند، از آن حوالی عبور می کردند مورد تعرض مهاجمان و اوباش سبز قرار می گیرند. آنها به سمت مهدکودک پناه می برند. اما اوباش با چاقو به آنها حمله می کنند. آن زن با دخترش به مهد پناهنده می شود. آنها به سوی مهد تیراندازی می کنند… مهدکودک هم از آتش کین آنها در امان نماند و در آتش سوخت… شهیدان سرور برومند ۵۸ ساله و فاطمه رجب پور ۳۸ سال… نیروهای بسیجی دو دسته شده بودند. گروهی بر روی پشت بام بودند و گروهی در زیرزمین (محل نگهداری اسلحه) یکی از بسیجیان که پشت بام مستقر بوده تیر می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. او را دیروز دیدم. هنوز پایش لنگ می‌د. اما بقیه مقاومت می‌کنند. مهاجمان روی دیوار می‌آیند و نرده های روی دیوار را می‌کنند. جرثقیل یکی از خانه های نیمساز همسایه هم در آتش حقد و کینه اوباش می‌سوزد. جمعی از مهاجمین وارد حیاط می شوند و برخی سعی می کنند تا از طریق حفاظ پنجره‌ها خود را به پشت‌بام برسانند. صدای تیراندازی از زیر زمین به گوش می‌رسد. مدافعان پایگاه به سقف زیرزمین بسیج شلیک می کنند. تا ایجاد رعب کنند. سقف زیر زمین هنوز سوراخ سوراخ است. اما تیرهای هوایی اثری ندارند. گلوله‌ها جنگی می شود؛ دستور از طرف مافوق صادر می‌شود که هرطور شده از پایگاه حفاظت کنید، حتی اگر لازم است جان‎تان را از دست بدهید! باید از اسناد و اسلحه ها حفاظت کنید. البته دیگر همه اسناد و بایگانی بسیج در آتش سوخته بود. اما بسیجیان درون پایگاه به سمت افرادی که وارد حیاط شده‌اند تیراندازی می‌کنند. هفت نفر کشته می شوند اما حوزه ۱۱۷ سقوط نمی‌کند.

روایت سردار عراقی، فرمانده سپاه تهران، مهرماه ۱۳۸۸
در حوزه ۱۱۷ بسیج در خیابان محمد علی جناح، بسیجیان به من خبردادند که به ما حمله شده و من گفتم که درها را ببندید و برید داخل، هیچ تظاهری هم نکنید. بیش از ۱۰ هزار نفر به این حوزه حمله کردند و بسیجیان درها را بستند و ماشین سپاه را پشت آن گذاشتند اما این اغتشاگران شروع به سنگ پراکنی کردند و حتی بسیجیان را با تیر زدند که یکی از افراد ما از ناحیه پا مجروح شده است. کوکتل مولوتف، سنگ، کلوخ و آهن پاره به سمت پایگاه پرتاب شد به شکلی که سه ساعت و نیم درگیری وجود داشت، این افراد نرده ها کندند و پله درست کردند و آمدند تا از دیوار به داخل وارد شوند. افراد اغتشاشگر تویوتای سپاه را نیز آتش زدند، به بسیجی ها گفتم چند تا تیر مشقی بزنید تا شاید این افراد بترسند و از آنجا دور شوند، اما این افراد زمانی که فهمیدند این تیرها مشقی است به هم می گفتند “نترسید تیرها مشقی است و به پایگاه حمله کنید”. یکی از اغتشاشگران از دکل مخابرات بالا آمد تا به اسلحه خانه حمله کند، اما بر اساس قوانین نظامی کشور هر کس به یک پایگاه نظامی برای تسخیر و غارت سلاح های آن حمله کند باید به او شلیک کرد. این پایگاه دارای صدها قبضه اسلحه بود و از من پرسیدند چه کار کنیم من گفتم که از این مکان نباید اسلحه خارج شود، چون اگر این اسلحه ها به دست این افراد می افتاد جنگ خیابانی شدیدی آغاز می شد و معلوم نبود که چه اتفاقی خواهد افتاد. هرچه اخطار کردیم که این افراد عقب بروند، گوش نکردند، تا اینکه فردی که قصد داشت از دکل مخابرات وارد اسلحه خانه شود را با تیر زدند و افتاد، رسانه های بیگانه نیز آمدند آن لحظه ای که تیراندازی می شود را به خورد مردم جهان دادند.

سرنوشت پرونده اتهامی ضاربان
بعد از معرفی دو تن تیراندازی کنندگان به مردم معترض در حوادث ٢۵خرداد ٨٨ به شورای عالی امنیت ملی، نتیجه بررسی ها به نفع قاتلین و تبرئه هر دوی آنها و بدون تشکیل هرگونه محکمه ای به پایان رسید. این دو تن، در حاشیه تظاهرات گسترده مردم معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ٢۵خرداد ٨٨، در یکی از فرعی های نزدیک میدان آزادی تهران به سمت مردم شلیک کرده و باعث شهادت و مجروح شدن حداقل چهل نفر از تظاهرکنندگان شده بودند. این دو تن که در گزارش محرمانه اطلاعات سپاه به شورای عالی امنیت ملی معرفی شده بودند، عبدی و آدینه پور نام دارند، که عبدی پرسنل رسمی- آزمایشی سپاه و آدینه پور نیروی قراردادی بسیج مستقر در ساختمان بسیج نزدیکی میدان آزادی بود. این دو نفر از ساختمان بسیج به سمت مردم معترض شلیک کرده بودند که در نتیجه ٣٢ نفر را مضروب کردند و هفت تن را به شهادت رساندند. در این گزارش که به امضای طائب (فرمانده سابق بسیج و مسئول فعلی اطلاعات سپاه) رسیده، آمده است که این دو تن به دستور فرمانده سپاه تهران(سردار عراقی) به صورت تلفنی و با بیسیم مجاز به تیراندازی بودند؛ به طوری که سردار عراقی در این دستور به آنها گفته بود، که تا شهادت مقاومت کنند و لذا این دو تن به مردم معترض تیراندازی کردند. طبق سوابق موجود آدینه پور فردی عصبی و نامتعادل بوده به طوری که از اسلحه و گازاشک آور، در گذشته جهت تهدید همسایگان خود بارها وبارها استفاده کرده و حتی یکبار یکی از همسایگان خود را با گاز اشک آور و ضرب و شتم مجروح نمود، که او نیز به سپاه شکایت کرده بود، اما مورد رسیدگی قرار نمی گیرد. طائب این دو قاتل را بی گناه معرفی کرده بود که به “وظایف شرعی و انقلابی” خود در دفاع از مقر سپاه اقدام نموده اند. نهایتا اینکه بررسی ها به نفع قاتلین و تبرئه هر دوی آنها بدون تشکیل هرگونه دادگاهی به پایان رسیده است.

گفته های پدر شهید رامین رمضانی، آذرماه ۱۳۸۹
بعد از کشته شدن رامین به دیدن آقای ظفر علی برات لو معاونت اجتماعی – امنیتی استانداری تهران رفتم. او گفت که در آن روز ناچار شده اند دستور شلیک بدهند . او گفت وقتی شهر شلوغ شد ابتدا به دستور مقامات بالاتر به نیروهای مستقر در میدان گفته است ۴۰ دقیقه با گلوله پلاستیکی و مشقی مردم را پراکنده کنند اما وقتی دیده اند که فایده ای ندارد دستور رگبار را صادر کرده اند . این آقا در چشمان من نگاه کرد و این حرفها را زد .پس من هم از او و هم از روسای او شاکی هستم. صاف در چشمانش زل زدم و گفتم یعنی شما یکی از مقصران شهادت فرزندم هستید و دستور شلیک داده اید؟چطور توانستید این کار را بکنید؟ او گفت من وظیفه ام را انجام دادم.همین!
منبع: کلمه

روایت فیلم قلاده های طلا، ۱۳۹۰
این فیلم تماما اعتراضات را ناشی از تحریک یک فرد نفوذی وابسته به خارج از کشور می داند که همه جا حتی در اطلاعات و پلیس هم نفوذی دارد و همه کار می تواند بکند و کسی هم کاری به او ندارد. در صحنه هایی از اواسط این فیلم، درگیری های جلوی یک پایگاه بسیج بعد از راهپیمایی آرام میلیونی مردم به نمایش گذاشته می شود. اعضای پایگاه غیر از فرمانده، هیچ یک گلوله جنگی ندارند. یکی از حمله کنندگان که همان فرد نفوذی است هم اسلحه کمری دارد که با آن یک نفر را در خیابان می کشد. خودرویی حامل کوکتل مولوتوف به محل می آید و دهها بطری آتش زا در اختیار حمله کنندگان قرار می دهد. تا قبل از اینکه پلیس ضد شورش برسد، دو سه مورد از دو طرف تیر شلیک می شود.

روایت متفاوت رهبری، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۱
در فتنه‌ى ۸۸، چند روز بعد از انتخابات به آن عظمت، یک عده‌اى آمدند اظهار مخالفت کردند، یک عده هم از این فرصت استفاده کردند؛ سلاح گرفتند، کار را به آشوب و تشنج کشاندند، پایگاه بسیج را گلوله‌باران کردند. حرف ما این بود: آن کسانى که به نام آنها این کارها انجام میگرفت، باید همان وقت اعلامیه میدادند، اعلام بیزارى میکردند، میگفتند اینها از ما نیستند؛ اما نکردند. اگر این کار را میکردند، فتنه زودتر ریشه‌کن میشد؛ مسائل بعدى هم پیش نمى‌آمد.
منبع: سایت دفتر رهبری


 


کلمه- گروه بین الملل:

جتهای جنگنده ترکیه یک هواپیمای مسافربری سوری را که از مسکو به سمت دمشق پرواز می کرد مجبور به فرود کردند. مقامات دولت ترکیه اعلام کرده اند که این هواپیما حامل یک محموله‌ غیرمجاز به سوریه بوده است. درگیری های مرزی بین دو کشور ادامه دارد و ارتش ترکیه نیروهای مرزی خود را تقویت کرده است.

به گزارش کلمه، روز چهارشنبه ۱۹ مهر درگیری نیروهای نظامی ترکیه و سوریه در مرز دو کشور ادامه داشت. به‌دنبال پرتاب چند خمپاره به خاک ترکیه، ارتش این کشور مواضعی را در خاک سوریه زیر آتش گرفت. ژنرال نجدت اوزل، رئیس ستاد ارتش ترکیه تهدید کرد که در صورت ادامه این وضعیت، نیروهای تحت فرمان او واکنش‌های تندتری نشان خواهند داد.

اما روزنامه سوری الوطن در گزارشی ترکیه را متهم کرد که پرتاب نارنجک از خاک سوریه را خود صحنه‌سازی می‌کند تا بهانه‌ای برای ایجاد یک منطقه آزاد در خاک سوریه داشته باشد. این روزنامه نوشت که چنین منطقه‌ای قرار است ظاهرا از سوی ارتش آزاد کنترل شود، اما در عمل تحت حمایت ارتش ترکیه خواهد بود. ارتش ترکیه در روزهای گذشته تعداد زیادی توپ و تانک و همچنین ۲۵ فروند جنگنده‌ی اف ۱۶ را روانه‌ی مناطق مرزی در جنوب شرق این کشور کرده است.

به گزارش دویچه وله، شامگاه روز چهارشنبه نیز دو جنگنده‌ اف۱۶ ترکیه یک هواپیمای مسافربری سوریه را وادار به فرود در فرودگاه آنکارا کردند. این هواپیما با ۳۵ مسافر از مسکو راهی دمشق بود. احمد داوداوغلو، وزیر امورخارجه‌ ترکیه، نتیجه‌ بازرسی‌ هواپیما را اعلام کرد و گفت، این هواپیما حامل یک محموله‌ غیرمجاز به سوریه بوده است. به گزارش رسانه‌های ترکیه، در هواپیمای مسافربری قطعاتی حمل می‌شده است که برای ساختن موشک به‌کار می‌روند.

وزیر خارجه ترکیه گفته است که این اقدام در راستای کنترل ارسال اسلحه به رژیمی که به کشتار بی رحمانه غیرنظامیان مبادرت می کند صورت گرفته است. وزیر خارجه ترکیه گفته است حمل محموله غیرقانونی توسط این هواپیما از حریم هوایی ترکیه می بایست به اطلاع مقامات این کشور می رسید و افزوده است که دولت ترکیه مصمم است از ارسال اسلحه به سوریه از مسیر هوایی کشور خود جلوگیری کند.

براساس گزارش های رسیده، ماموران امنیتی ترکیه مقادیری از بار این هواپیما را برای بررسی با خود بردند اما مسافران را تحت فشار قرار ندادند.

هواپیمای ایرباس A۳۲۰ خطوط هوایی سوریه تنها سی مسافر داشت که به مراتب از ظرفیت این نوع هواپیما برای حمل یکصد و هشتاد مسافر کمتر بوده است. پس از ورود این هواپیما به حریم هوایی ترکیه، دو فروند جنگنده نیروی هوایی ترکیه برای بازرسی امنیتی آن را به سوی فرودگاهی در پایتخت اسکورت کردند. هواپیما سرانجام پس از چند ساعت بازرسی، اجاز یافت شامگاه چهارشنبه به مسیر خود ادامه دهد.

در ماه سپتامبر، دولت ترکیه ارسال اسلحه به سوریه را تحریم کرد. روسیه مهم‌ترین پشتیبان رژیم بعث سوریه به‌شمار می‌رود و بارها از جانب کشورهای گوناگون، به دلیل ارسال سلاح و مهمات به سوریه، مورد انتقاد قرار گرفته است.

هشدار روسیه در مورد فرود اجباری هواپیمای سوری

روز پنجشنبه ٢٠ مهر، وزارت امور خارجه روسیه با انتشار اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که اقدام هواپیماهای نظامی ترکیه در وادار کردن یک فروند هواپیمای سوری به فرود اجباری در خاک ترکیه خطر آفرین بوده و جان مسافران روسی این هواپیما را به مخاطره انداخته است. وزارت خارجه روسیه گفته است که هفده شهروند روسی با این هواپیما سفر می کردند و مقامات ترکیه به نمایندگان سفارت روسیه اجازه دسترسی به این افراد را ندادند.

در روسیه، شرکت دولتی روسوبورون اکسپورت، مسئول صادرات تسلیحاتی این کشور، گفت که در مورد محموله بار این هواپیما اطلاعی ندارد. این شرکت افزوده است که روسیه برای ارسال تجهیزات نظامی به سوریه طبق قراردادهای دو کشور، از مسیرهای قانونی استفاده می کند.

هشدار به هواپیماهای مسافربری

روز چهارشنبه، ساعاتی پیش از عملیات فرود هواپیمای سوری توسط نیروی هوایی ترکیه، وزارت امورخارجه‌ ترکیه به شرکت‌های هواپیمایی این کشور هشدار داد، از پرواز بر فراز سوریه خودداری کنند. در بیانیه‌ای که این وزارتخا‌نه منتشر کرد آمده است که حریم هوایی سوریه به دلیل تشدید درگیری‌ها میان نیروهای دولتی و مخالفان رژیم بعث و نیز کشمکش‌های مرزی میان سوریه و ترکیه، ناامن است.

پس از اعلام این هشدار یک هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت هواپیمایی ترکیه (ترکیش ایرلاینز) که حامل زائران مکه بود، از ادامه‌ پرواز به سوی عربستان سعودی خودداری کرد و در فرودگاه آدانا، واقع در جنوب ترکیه به زمین نشست.

هشدارهای بین‌المللی

گسترش تنش میان ترکیه و سوریه باعث نگرانی جامعه‌ی جهانی شده است. بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل نسبت به پیامدهای این تنش هشدار می‌دهد و ناتو از طرحی سخن می‌گوید که برای دفاع از مرزهای ترکیه در دست بررسی دارد. مقامات آمریکایی و آلمانی اعلام کرده‌اند که در صورت نیاز به کمک هم‌پیمان خود در ناتو خواهند شتافت و پشتیبانان رژیم سوریه نسبت به حمله‌ نظامی به این کشور هشدار می‌دهند.

روز چهارشنبه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و نوری مالکی، نخست‌وزیر عراق پس از دیدار و گفت‌وگو در باره‌ روابط دو کشور و بحران سوریه اعلام کردند که با هر گونه دخالت خارجی برای حل بحران سوریه مخالفند. مالکی گفت: «ما در این زمینه از تلاش های اخضر ابراهیمی، نماینده‌ دبیر کل سازمان ملل در سوریه حمایت می کنیم.»

در همین روز سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه‌ روسیه از ترکیه و سوریه خواست، برای حل و فصل مشکلات خود با یکدیگر مذاکره کنند. لاوروف در جمع خبرنگاران اظهار داشت که سوریه برای مذاکره آماده است و ابراز امیدواری کرد که ترکیه نیز با مذاکرات مستقیم موافقت کند. قرار بود که روز یکشنبه آینده رئیس جمهور روسیه به ترکیه برود اما رسانه‌های ترکیه خبر دادند که این سفر به تعویق افتاده است.

قطع خرید برق

روز پنجشنبه، وزارت انرژی ترکیه اعلام کرد که دولت سوریه خرید برق از این کشور را متوقف کرده است. ترکیه تامین کننده حدود ٢٠ درصد برق مصرفی سوریه بوده و مقامات ترکیه گفته اند که در صورت درخواست دولت سوریه، ارسال برق را از سر خواهند گرفت. در ماه ژوئیه، دولت ترکیه تهدید کرده بود که ممکن است صدور برق به سوریه را متوقف کند اما پس از آن، دیگر این موضوع را مطرح نکرده بود.


 


«حافظ رند است!» این یکی از مشهورترین جملاتی است که درباره حافظ نقل می­کنند. رندی حافظ از آن روست که زیرکانه اوضاع و احوال روزگار و کسانی را که مسبب نابسامانی‌ها بودند، نقد می‌کرد؛ بی آن­که مستقیماً نامی از کسی ببرد.

حافظ، گویا درباره زندگی­نامه خود نیز رندانه عمل کرده؛ زیرا هیچ ردپا و نشانی از چگونگی زندگی خود برجای نگذاشته است.

اطلاعاتی را که ما امروز از حافظ در اختیار داریم، مرهون دوست، هم­درس و هم­دوره او به نام محمد گُلندام هستیم. او نخستین کسی است که اشعار حافظ را جمع­آوری کرد و مقدمه­ای بر آن نوشت.

به نوشته میراث فرهنگی، بنابر نوشته‌های گلندام، حافظ در حدود سال ۷۲۷ هجری در شیراز به دنیا آمد و پس از دو برادر، کوچکترین فرزند خانواده‌اش به شمار می‌آمد که او را محمد نامیدند. در خردسالیِ محمد، پدر خانواده از دنیا رفت و دو برادر بزرگتر به شهرهای دیگر عزیمت کردند.

بدین ترتیب حافظ و مادرش در شیراز ماندند که شرایط مطلوبی از نظر مالی نداشتند و حافظ مجبور شد در نانوایی محله به کار خمیرگیری مشغول شود تا آن که عشق به تحصیل کمالات او را به مکتب­خانه کشانید و مدتی در کنار کار و معیشت، به تحصیل هم مشغول شد.

حافظ در دو رشته علوم شرعی و علوم ادبی تحصیل کرد. یکی از استادان بنام او قوام‌الدین شیرازی بود که چون خودش عالم به قرائات سبع بود، طبعاً شاگرد هوشمندش نیز در خدمت او به همین درس اشتغال یافت و در حفظ قرآن با توجه به قرائات چهارده گانه ممارست می‌کرد. به توصیه همین استاد بود که تخلص “حافظ” برای خواجه شمس الدین محمد برگزیده شد.

حافظ در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق که آخرین فرمانروای خاندان اینجو بود و در اواخر دوره ایلخانان بر فارس و اصفهان حکومت می‌کرد، به دربار راه پیدا کرد و احتمالاً شغل دیوانی داشت.

بنابر آنچه که از ظواهر پیداست، حافظ صوفی خانقاه نشین نبود و با آن که مشرب عرفان داشت در حقیقت از زمره علمای عصر و مخصوصاً در شمار علمای علوم شرعی بود اما از علم خود برای تشکیل مجلس درس استفاده نمی‌کرد و از همان وظیفه دیوانی روزگار می‌گذراند.

حافظ در دوره‌ای زندگی می‌کرد که مدت زمان اندکی از حمله و تاراج مغولان به ایران می‌گذشت. به گقته پژوهشگر معاصر، ذبیح الله صفا، تأثیر آن بلای ناگهانی و قهر بی‌امان آسمانی نه تنها در آن دوره مهم و قابل توجه بود، بلکه هنوز هم، بیژ‌تردید و بی‌هیچگونه مبالغه و اغراق، از میان نرفته و لوث آن حادثه ننگین هنوز از دامن ملت ایران شسته نشده‌است.

این اتفاقات که از قتل و غارت بی‌امان آغاز شده و به فقر و تباهی و فساد بی‌کران خاتمه یافته بود، طبعاً بر همه آحاد مردم و کیفیت زندگی و اندیشه و رفتار آنان اثر داشته است.

در این میان گروهی که عوام الناس بودند علل و نتایج این اوضاع را درک نمی‌کردند. گروه دیگر که از رجال شرع و سیاست بودند برای مقام­ها و موقعیت­های دنیوی، خود را با طبقات فاسد حاکمه یا اجتماع همرنگ می‌کردند و همان زاهدان مزور و ریاکاری می‌شدند که انتقاد از این گروه‌ها بارها و بارها در اشعار حافظ دیده شده است. تعداد بسیاری از افراد جامعه نیز از سرخورگی و واماندگی خود چاره را در صوفی گری و کنج عزلت گزیدن یافته بودند.

رواج خرافات و بی مسئولیتی، دل‌سپاری به قضا و قدر و گسترش روحیه تسلیم و بی‌توجهی به دنیا، تا حد زیادی از پیامدهای حمله مغول بود که به فساد در زمینه‌های فکری و فرهنگی محدود نماند بلکه در قلمرو ادبیات و هنر هم روز به روز سستی و بی ضابطگی آشکارتر می‌شد.

یکی دیگر از رخدادهای قابل توجه در عصر حافظ این بود که به دلیل بی‌عقیدگی برخی از ایلخانان و بی‌تعصبی بعضی دیگر، گروه‌های گوناگون مذهبی توانستند اعتقادات خود را آزادانه آشکار کنند؛ بنابراین در این ایام نه تنها مذاهب و فرقه‌های مختلف اسلامی تبلیغ و ترویج می‌شد بلکه پیروان ادیان دیگر و از آن جمله زرتشتیان و مسیحیان هم آشکارا کیش و آیین خود را تبلیغ می‌کردند و اشاره به جنگ ۷۲ ملت در شعر حافظ ناشی از همین تعدد مذاهب است.

اصطلاحات بسیاری از این مذاهب در شعر حافظ دیده می شود:
«زلف دلدار چو زنار همى فرماید برو اى شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام»

در چنین شرایطی یکی از شاخصه‌های ادبی، ایجاد زبان طنز به منظور انتقاد اجتماعی است که در این دوره در شعر کسانی چون عبید زاکانی، به گونه‌ای بی‌پرده و در اشعار حافظ، به شیوه‌ای ظریف و رندانه به چشم می‌خورد.

زبان شعر این دوره جز در سروده‌های برخی از شاعران مانند خواجوی کرمانی، رو به سقوط و تباهی گذاشت. این تباهی و کم مایگی هم در لفظ پیدا بود و هم در ساخت و بافت کلام.

گسترش و عمومیت یافتن شعر و ادب در کوچه و بازار و در میان افراد نافرهیخته، به این ناپختگی دامن می‌زد و زمینه را بیش از پیش برای تغییری اساسی در سبک و شیوه شاعری آماده می‌کرد.

اگر حافظ به عنوان ستون اصلی شعر و شاعری این عصر، یک­تنه به نجات زبان و فرهنگ ایران بر نمی‌خاست، برای شعر و زبان فارسی سرنوشتی به مراتب بدتر از این انتظار می‌رفت.

شعر حافظ آیینه‌ای است از شرایط زمانه او که این شرایط را با به کارگیری توانایی‌های خود به شکلی هنرمندانه و قابل تأمل تصویر می‌کند. به عنوان مثال وقتی می‌گوید:
«راستی خاتم فیروزۀ بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود»

صراحتاً به دوره‌ای اشاره می‌کند که ابواسحاق اینجو در فارس حکمفرمایی می‌کرد و در این زمان شیراز پناهگاه امنی برای شعرا و اهل علم بود و ابواسحاق با آنان به احترام و نیکویی رفتار می‌کرد.

در عوض وقتی با دلگیری و اندوه می سراید:
«محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد قصه ماست که بر هر سر بازار بماند»

نسبت به ریاکاری و عوام فریبی رایج در آن دوره اشاره می کند و به اعتقاد بسیاری از حافظ شناسان او در این بیت با لحنی نیشدار و گزنده تلویحاً خطاب به امیر مبارزالدین که بسیار متعصب و سخت­گیر بود، او را با کنایه و تمسخر محتسب خوانده است.

حافظ از همه علوم قرآنی، از قرائت و تفسیر گرفته تا کلام و فلسفه و عرفان، بهره داشت. حتی بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که او شگرد شاعری و سبک ویژه بیان خود را از قرآن کریم آموخته بود و در آگاهی از زیر و بم الفاظ و معانی و مفاهیم از آن الهام می گرفت.

پس جای تعجب نیست اگر امروز می بینیم که در خانه هر ایرانی مسلمان در کنار قرآن، دیوان حافظی هم وجود دارد و اگر همچنان که با قرآن استخاره می کنند از دیوان حافظ هم فال می گیرند.

مهم­ترین دلیلی که ایرانیان میان این همه شاعر و عارف، دیوان حافظ را برای تفأل برگزیده اند همین ارتباط او با قرآن است که به اعتقاد خیلی ها او به سبب قرآنی که در سینه داشت بسیاری از اسرار الهی را می دانسته و می داند و به همین علت به او لقب «لسان الغیب» را دادند. البته حافظ خودش چنین ادعایی نداشت و در جایی نیز گفته:
«ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره در این حرم دارد»

بنابر نوشته ادوارد براون در کتاب مشهورش “تاریخ ادبی ایران” فال حافظ نخستین بار ساعاتی پس از وفات خود او (که احتمالاً در سال ۷۹۲ه.ق. اتفاق افتاده) گرفته شد.

زیرا عده ای از مخالفانش که او را تکفیر می کردند، اجازه نمی دادند پیکر حافظ در گورستان مصلای شیراز دفن شود، بحث میان آنان و طرفداران حافظ بالا گرفت و تصمیم بر این شد که تفألی از میان غزل های خودش که در آن زمان هنوز تدوین نشده بود، بزنند.

غزلی که از قرعه بیرون آمد، باعث شگفتی همگان شد و او را لایق داشتن لقب لسان الغیب دانستند:
کنون که می­دمد از بوستان نسیم بهشت من و شراب فرح­بخش و یار حورسرشت
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست که آگهست که تقدیر بر سرش چه نوشت
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ که گرچه غرق گناهست می رود به بهشت


 


محمد سروش محلاتی

شهر مردگان، شهر انسان های «بی دفاع» است. این تعبیر اقتباس از قرآن کریم است که «غیبت» را خوردن گوشت «مرده» خوانده است . در تفاسیر آمده است که خداوند «انسان بی دفاع» را که به دلیل عدم حضور در مجلس بدگویی نمی تواند از خود دفاع کند، «مرده» دانسته است. پس آنجا که نسبت های ناروا دادن مباح، و دفاع کردن ممنوع است، در حقیقت «شهر مردگان» است.

«دفاع از خویش» گرایشی فطری است که خداوند در جان انسان ها قرار داده است و همین گرایشی که در ذات آدمیان وجود دارد، سندی بر «حق دفاع» برای آن هاست. از این رو کسی که جان یا مال یا آبرویش مورد تعدّی و تعرّض قرار می گیرد، به حکم فطرت، حق دارد که به دفاع از خود اقدام کند و البته در اسلام که آیینی مبتنی بر فطرت است، حقوق فطری نیز مورد تأیید قرار می گیرد. علامه طباطبایی در این باره می گوید:

«تردیدی نیست که در نهان انسان نیرویی وجود دارد که او را به دفاع از آنچه که محترم می شمرد بر می‌انگیزد، دفاع از فرزند، زن، آبرو و مانند آن. پس دفاع، «حکمی» به اقتضای فطرت انسانی است که بشر آن را از درون خود دریافت می کند.» (الطباطبائی المیزان، ج۴، ص۴۳۲)

فقها در این بار یک گام به جلو آمده اند و نه تنها بر این حق اذعان دارند، بلکه دفاع از خود را «تکلیف» هر انسانی می دانند، مثلاً امام خمینی می گوید:

«دفاع حق هر انسانی است و واجب است بر هر انسانی دفاع از خود»(امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۰۰)

به علاوه آنان گام سوم را هم برداشته اند که شخص مورد تهاجم، علاوه بر دفاع از خود می تواند به «مقابله به مثل» هم اقدام کند چون خداوند فرموده است:

«فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» (سوره بقره آیه ۱۹۴)

البته درباره حدود و قیود حق مقابله به مثل بحث های مفصّلی در فقه مطرح شده است.

دفاع، عکسی العملی در برابر تهاجم و تعرض دیگری است که شخص انسان و یا متعلقات او را هدف قرار داده است، از این رو دفاع، قلمرویی به گستردگی «شعاع هستی» انسان دارد و همانگونه که شامل دفاع از جسم خود می شود، شامل دفاع از خانواده، دفاع از خانه و سرزمین، دفاع از عقیده و مرام، و دفاع از حیثیت و آبرو نیز می گردد. و در این میان «تعرض به آبروی دیگران»، «شایع ترین» نوع تعرض است که به دلیل «سهولت» و آسانی، از انواع دیگر تعرض فراگیرتر است و همین شیوع، موجب آن گردیده که قبح و زشتی آنان، به فراموشی سپرده شده و ضد اخلاق بودنِ آن نادیده انگاشته شود. این در حالی است که سرقت و دزدی در جامعه ما بسیار قبیح تر و زشت تر شمرده می شود لذا «سارق» در عرف اجتماعی و حتی در میان متدینان، ننگ و عار بیشتری را در مقایسه با کسی که با «غیبت کردن» و یا «تهمت زدن» به آبروی دیگری هجوم می برد، تحمّل می کند. در حالی که از نظر اخلاقی، حُرمت «آبرو» بیش از حُرمت «مال» است و تعرض به «شخصیت» انسان ها قبیح تر از تعرض به «اموال» آن هاست.

تعرض به شخصیت انسان ها گاه در شرایطی اتفاق می افتد که امکان دفاع برای شخص وجود ندارد و هتّاکان در حالی که کسی در مقابل خود نمی بینند، یکه تازی می کنند. مثل آنکه:

الف) شخص به دلیل عدم حضور فیزیکی در محل، امکان دفاع ندارد.

ب) شخص به دلیل ضعف و ناتوانی، قدرت دفاع ندارد.

ج) شخص به دلیل محروم شدن از ابزار های دفاع، نمی تواند دفاع کند.

نمونه ی نوع اول، «غیبت» است. غیبت، تهاجمی است که به آبروی شخص در غیابِ او صورت می گیرد( شهید ثانی، الرسائل، ص۲۸۵) و به دلیل عدم حضور، امکان دفاع برای او وجود ندارد. و نمونه ی نوع دوم انسان های «مستضعفی» هستند که هر چند در صحنه ی درگیری و برای دفاع از خویش حاضرند، ولی از توان کافی برای دفاع برخوردار نیستند، و نمونه نوع سوم، انسان های توانمندی هستند که نه به لحاظ «منطق»، و نه از نظر «بیان»، و نه به جهت «پشتوانه های اجتماعی»، کمبودی در خود احساس نمی کنند، ولی طرف مقابل همه ابزارهای دفاع را از آنها سلب کرده است، از این رو در برابر «نسبت» هایی که به آنها داده می شود، نه می‌توانند حرف بزنند و استدلال خود را بیان کنند، و نه کسی اجازه دارد حرف آنها را منعکس کند تا به گوش دیگران برسد.

از نظر فقه اسلامی، مسدود کردن راه دفاع به روی شهروندانی که مورد نسبت های ناروا قرار می گیرند، «ظلم» است. حضرت امام خمینی که در تفکر فقهی، سرآمد عالمان عصر بودند و بیش از همه دغدغه ی حفظ نظام را داشتند، اجازه نمی دادند تا در مجلس شورای اسلامی، به کسی که حضور ندارد، حمله شود تا مبادا «حق دفاع» از وی سلب شود و در هر صورت معتقد بودند که کسی که مورد تعرض قرار گرفته، «باید» از حق استفاده از تریبون مجلس و یا از تریبون های عمومی دیگر مثل رادیو تلویزیون و مطبوعات ، برخوردار باشد.

«اگر در مجلس به کسی که حاضر نیست و راه به مجلس ندارد که از خود «دفاع» نماید، حمله ای شد، به او اجازه داده شود تا در مجلس از خود دفاع کند و اگر قانوناً اشکالی در این عمل می بینند، رادیو، تلویزیون و مطبوعات این وظیفه سنگین را به دوش کشند تا «حق مظلومی» ضایع نشود و شخصیتی بی دلیل خرد نگردد.» (امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۶۸)

این دستور حضرت امام، یک توصیه ی صرفاً اخلاقی، یا یک دستور سیاسی و مصلحتی نیست تا بتوان از «الزامات» آن فرار کرد، چه اینکه یک «حکم حکومتی» هم نیست که بتوان شبهه ی نقض آن را مطرح کرد و نادیده انگاشت. این دستور یک «حکم فقهی» است، آن هم حکمی که در میان فقها، مورد اختلاف نظر نیست و کسی نمی تواند در اعتبار چنین حکمی که مورد تسالم و وفاق است، تردید داشته باشد. از نظر عقلی نیز روشن است که اگر در جامعه ای، قدرت دفاع از شهروندان سلب شود و آنان نتوانند با ابزارهای نرم، از حیثیت و آبروی خود دفاع کنند ، تهاجم به اشخاص بیگناه، رایج شده و حیثیت شهروندان، بی ارزش گردیده و ظلم فراگیر می شود.

محکومیت بدون دفاع

از نظر آنان که مانند ماکیاوِلی می اندیشند، «قدرت» داشتن با «حق» بودن، تلازم دارد و هر کسی که قدرت را در اختیار دارد، به دلیل قدرت داشتن، «حق» می گوید و بر طبق حق عمل می کند. از نظر این جماعت، «درست و نادرست» با «معیار قدرت» ، سنجیده می شود، یعنی هر کاری که ارباب قدرت بخواهند انجام دهند، «درست» است و هر کاری که آن را تخطئه کنند، «نادرست» است.

اینان هرچند در جامعه اسلامی نیز به همین مبنا از بُن جان اعتقاد و باور دارند، ولی مبنای خود را در قالب دین ریخته و به نام فقه عرضه می کنند. از اینرو، «سلب حق دفاع» را گاه به عنوان «نهی از منکر»، توجیه می کنند و می گویند کسانی که مورد حمله ما قرار می گیرند به دلیل آنکه رفتار و گفتارشان، «منکر» است، لذا نباید از فرصت دفاع برخوردار باشند و گاه از حربه ی «حُکم» استفاده کرده و به استناد حکم حاکم، آنان را فاقد «حق دفاع» می دانند.

ولی برای آشنایان با موازین فقهی، پوچ بودن این توجیهات روشن است زیرا نهی از منکر در جائی است که شخص به زشت بودن و منکر بودن رفتار خود توجه دارد، نه آنکه شخص، برای درست بودن رفتار خود دلیل و منطق ارائه می کند. این دلیل حتی اگر از نظر ما باطل باشد، ولی باز هم موردی برای نهی از منکر و جلوگیری از اظهار نظر و دفاع او نیست. در متون فقهی به این نکته تصریح شده است که وقتی شخصی بر اساس اختلاف نظر در تشخیص مصداق، اقدام به کاری می کند که به زعم ما ناپسند است، نهی از منکر واجب نیست مثل آنکه به صدایی که از نظر ما غناست گوش می کند در حالی که او آن را غنای حرام نمی داند.(ر.ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۴۳ )

از این رو در بحث های قضاوت، گفته شده که اگر شکایت علیه کسی صورت گیرد که در محکمه حضور ندارد، نمی توان به استناد «نهی از منکر» اقدامی نسبت به او انجام داد، زیرا چه بسا او برای کار خود «حجت» و دلیل داشته باشد و حاکم از استدلال های او، اطلاع کافی نداشته باشد، پس وقوع منکر ثابت نیست و حقی علیه او به اثبات نرسیده تا نوبت به استیفاء حق برسد. محقق نراقی در زمینه ی اختلافات مالی این مسأله را مطرح کرده و البته در اختلافات جناحی یا سیاسی نیز مسأله از همین قرار است:

«مع بقاء الغریم (الغایب) علی الحجة و عدم الاحاطه بما یحتجّ به، لا یعلم منکر و لاحق ثابت بلاکلام حتی یجب استیفاؤه فلاتفید عمومات النهی عن المنکر.» (النراقی، مستند الشیعه، ج۱۷، ص۳۰۹)

از سوی دیگر، هرگز نمی توان حکمی علیه کسی صادر کرد در حالی که حق دفاع از «محکوم علیه» سلب شده باشد. فقه می گوید حتی اگر علیه دزد و سارقی که فراری است حکمی در محکمه صادر شود، او حق دارد که در محکمه حاضر شده و به «دفاع » از حق بپردازد و حکم صادر شده از حاکم شرع را «ابطال» کند. فتوای آیت الله خوئی چنین است:

«ان الغائب حیث انه یتمکّن من الدفاع عن نفسه فهو علی حجته متی قدّم.»(موسوعة امام الخوئی، ج۴۱، ص۲۶)

و بالاتر آنکه «محکوم علیه» حق دارد با حضور خود، فاسد و فاسق بودن شاهدان و مأموران گزارشگر را در دادگاه اثبات نموده و حتی عدم صلاحیت حاکم را مطرح کند. صاحب عروة مرحوم سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، چنین مسائلی را واضح و بدون اشکال می داند:

«لا اشکال فی ان الغائب هلی حجته من جرح الشهود و عدم اهلیة الحاکم…» (الطباطبائی، تکملة العروة، ج۲، ص۴۷)

بر این اساس است که شیعه قرن هاست رفتار ظالمانه درباره ی شهید اول و محاکمه بیدادگرانه او را همچون پتکی بر سر حاکمان دمشق می کوبد و می گوید شما بر اساس چه معیار اسلامی، عالم برجسته ای مانند شهید اول را غیاباً محاکمه کردید و چرا به او اجازه دفاع ندادید؟ مگر او در برابر حکمی که در یک محکمه بیدادگر فرمایشی صادر شده بود، نگفت: بگذارید من هم حرفم را بگویم و بعد علیه من حکم کنید: «الغائب علی حجته فان اتی بما یناقض الحکم جاز نقضه و الّا فلا، و ها انا ابطل شهادات من شهد بالجرح و لی علی کل واحد حجة» ولی اگر قاضیان جائر به او اجازه دفاع ندادند، و حکم غیابی را «قطعی» تلقی کرده و سرش را بالای دار برده و پس از قتل، جنازه اش را به آتش کشیدند!!

اسلام می گوید اگر فردی اموال مردم را غصب کرده، می توان او را غیاباً محکوم کرد وحتی اموال را باز پس گرفت، ولی برای «مجازات» او نمی توان حکمی صادر کرد. مجازاتی مانند قطع دست یا زندان، مشروط به «حضور » وی در محکمه عادله و امکان دفاع است. به لحاظ فقهی «سرقت»، به ضمیمه «حضور در دادگاه» علت تامه برای صدور حکم مجازات است و الا اثبات سرقت بدون حضور فایده ای ندارد:

ـ محقق اردبیلی: «لیس ثبوت السرقة علة لهما بل ثبو تها مع «حضور» المدعی علیه علة تامة لهما.» (الاردبیلی، مجمع الفائده، ج۱۲، ص۲۰۶)

ـ محقق قمی: «کون السرقة علة تامه للقطع ممنوع بل هو مع «حضور» المدعی علیه.»(میرزای قمی، رسائل، ج۲، ص۶۸۴)

ـ محقق نراقی : «و دعوی ان السرقة علة تامة للقطع ممنوعة بل هو مع «حضور» المدعی علیه.» (النراقی، مستندالشیعه، ج۱۷، ص۳۱۱)

فقها در این باره استدلال قابل توجهی دارند، آنها ضرورت «حضور» را مستند به روایت و دلیل خاص تعبّدی نمی کنند، بلکه می گویند: ممکن است کسی را که حاکم می خواهد به مجازاتی محکوم کند، دلیلی برای کار خود داشته باشد، لذا تا سخن او شنیده نشود و امکان حضور و دفاع برایش فراهم نگردد، محکوم کردن وی به مجازات روا نیست و چه بسا او با حضور خود، ادله قاضی برای مجازات را مورد مناقشه قرار دهد.

آیت الله میرزا جواد تبریزی، ابعاد مختلف این مسأله را به خوبی واکاوی کرده و اضافه کرده است که مذاق شریعت بر آن است که حدود کمتر به اثبات برسد، لذا حاکم «حق ندارد» بدون حضور مدعی علیه، اجازه مجازات دهد، زیرا «احتمال» آن وجود دارد که وی بتواند در دفاع خود، ادله حاکم را باطل کند:

«ان الدلیل علی اعتبار الحضور هو ان للشخص أن یبطل الحجة التی هی مستند موجب الحد و بما ان المعلوم من مذاق الشرع ان بناء الحدود علی التخفیف و الممانعة عن ثبوت موجبه مهما کان سبیل لها، فلا یجوز للحاکم فی اجراء الحد علی الغائب مع احتماله ان عنده ما یوجب بطلان الحجة المزبوره.» (التبریزی، اسس القضاء، ص۱۹۰)

روشن است که در این استدلال، فرقی بین حد و تعزیر نیست و هرگونه مجازات و محکومیتی حتی در حد حبس و بازداشت موقت هم، مشمول همین دلیل برای فقدان مشروعیت است و روح استدلال همان جمله ی طلایی صاحب جواهر است که تا وقتی محکوم نتوانسته است با حضور آزادانه ی خود در محکمه، دفاع کند، هیچ چیز علیه او قابل اثبات نیست:

«یکفی «احتمال» إنّ للغائب حجة تفسد الحجة التی قامت علیه»(نجفی، جواهرالکلام، ج۴۰، ص۲۲۳)

نویسنده، توجه دارد که نقل کردن عبارت های عربی در چنین مقالاتی، برای بسیاری از خوانندگان ملال آور است، ولی ضمن پوزش از آنان، برای نشان دادن آنکه گاه منطق سیاست از منطق شریعت فاصله می گیرد، بازخوانی نظرات فقهای گذشته، ضرورت می یابد. و ما در این جا به حداقل اکتفا کردیم.


 


رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: با توجه به بار بالای بیماری‌های روحی روانی در کشورمان، باید در طب کودکان به این مسئله توجه شود و مسئله روحی روانی کودکان مورد توجه قرار گیرد.

به گزارش ایسنا، محمدباقر لاریجانی در بیست و چهارمین همایش بین‌المللی بیماریهای کودکان گفت: اقدامات خوبی در مرکز طبی اطفال از چند سال گذشته تا کنون انجام شده است تا چهار سال اخیر نیز این روند سرعت گرفته است. تا کنون نزدیک به ۱۰ میلیارد تومان سرمایه گذاری در این مجموعه انجام شده است. آموزش این مجموعه با وجود چالش‌ها، موفقیت‌های قابل توجهی داشته و توانسته است جایگاه خود را حفظ کند.

وی افزود: با توجه به اینکه جمعیتمان رو به سالخوردگی است و نیازمند برنامه‌ریزی‌های جدید برای این کار هستیم، اما هنوز جمعیت سنی کودکان و نوجوانان ما زیاد است و باید خود را آماده کنیم چرا که در آینده با جمعیت قابل توجه جوانان نیز روبرو هستیم.

رییس دانشگاه علم پزشکی تهران در خصوص مطالعه‌ای که توسط وزارت بهداشت و این دانشگاه انجام شده است، اظهار کرد: این یکی از مطالعات بزرگ در زمینه سلامت است. ۳۵ هزار خانوار ایرانی در این مطالعه در ابعاد بسیاری شاخص‌ها مورد بررسی قرار گرفتند. برخی نتایج این تحقیق نشان داد ۷،۷ درصد نوزادان ما وزن کمتر از ۲،۵ کیلوگرم دارند. میزان مرگ و میر کودکان نسبت به دهه گذشته از ۱۸،۳ درصد به ۱۵،۶ درصد رسیده است که هنوز جا برای ارتقای آن وجود دارد. میزان مرگ و میر شیرخواران زیر یکسال نیز به ۲۰،۶۵ درصد نسبت به سال ۷۹ کاهش یافته است. مرگ و میر کودکان تا پنج سال نیز از ۳۶ به ۲۲ درصد رسیده است. تغذیه انحصاری با شیر مادر نیز نسبت به دهه گذشته از ۴۴ درصد به ۵۳ درصد رسیده است.

وی با بیان اینکه در شاخص‌های موثر در سلامت باید به مسئله آموزش توجه شود، بیان کرد: در سطح آموزش گستره‌ وسیعی داشتیم و برای توجه به سلامت کودکان باید از آموزش و پرورش کمک بگیریم.

لاریجانی عنوان کرد:‌ تعداد قابل توجهی از کودکان پنج تا ۱۴ سال ما کار می‌کنند که باید تمهیداتی در این زمینه دیده شود. هنوز خانوارهای زیادی وجود دارند که گمان می‌کنند تنبیه بدنی در ارتقای رفتاری کودکان موثر است.

رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران گفت: آمارها نشان می‌دهد وضعیت سلامت کودکان کشورمان در ۱۰ سال اخیر رشد زیادی داشته است.

در نقشه تحول سلامت و نقشه جامع علمی کشور نقش توجه به ارتقای سلامت کودکان به صورت بارز دیده شده است که جا دارد به این موضوع نیز توجه ویژه‌ای شود. در دانشگاه علوم پزشکی تهران برای گسترش طب اطفال اقدامات زیادی شده است در همین راستا سه مرکز تخصصی و فوق تخصصی در مجموعه دانشگاه داریم که خاص کودکان است. مرکز ناهنجاریهای مختلف در اطفال نیز در مرکز طبی کودکان پایه گذاری شده است. ۱۰۳ مرکز تحقیقاتی در مرکز دانشگاه فعال است که هشت مرکز آن در حوزه کودکان فعالیت می‌کند.

وی با بیان اینکه در شرف تحولاتی در نظام ارائه خدمات هستیم، افزود: بحث منابع سلامت در کشورمان مانند کشورهای دیگر از جمله آمریکا محدودیتهایی دارد. در کشورمان با توجه به شرایط باید بر اساس دستور العمل‌های قانونی به فکر ارتقا آن باشیم. در طرح پزشک خانواده بیمارستان‌های ما سطوح دوم و سوم این ارجاع هستند و باید این سرویس‌ها را گسترش دهند. با توجه به اینکه مرکز طبی کودکان مرکز ارجاع است باید بتواند نقش خود را در این ماموریت ایفا کند.

لاریجانی با بیان اینکه در کشورمان بیماریهای روحی روانی بالاترین آمار بار بیماریها را دارند، تصریح کرد: بحث دیگر، سلامت روان کودکان و نوجوانان است. مطالعات نشان داده است ۲۰ درصد جمعیت کودکان دچار آشفتگی در مسائل روحی روانی هستند. با توجه به این نگاه باید از طب کودکان به این مسئله توجه شود و مسائل روحی روانی کودکانه را مدنظر داشته باشیم.

رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران اظهار کرد: مجموعه دانشگاه علوم پزشکی تهران بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان از بیمه‌ها طلب دارد، اما هنوز بیمارستان‌های ما پا برجا بوده و در حال ارائه خدمات هستند و تلاش بی‌وقفه‌ای در این زمینه دارند. از حدود هشت ماه پیش با ۱۰ درصد از بیمارانی که در بیمارستان‌های این مجموعه بستری می‌شدند بعد از ترخیص تماس می‌گیریم، بالغ بر ۸۵ تا ۹۰ درصد بیماران از مجموعه ارائه خدمات راضی هستند. برای آن گروه پرسنلی که بیماران از آنها راضی هستند نیز برنامه آموزشی خواهیم داشت.

لازم به ذکر است، بیست و چهارمین همایش بین‌المللی بیماریهای کودکان ۲۰ تا ۲۴ مهر ماه در مرکز طبی کودکان در حال برگزاری است.


 


تعدادی از خانواده زندانیان سیاسی و زندانیان رها شده از بند، هم زمان با ۲۳ ماهه شدن روزه داری اعتراضی سیدمصطفی تاج زاده، با حضور در منزل او پایداری اش را طی بیش از دو سالی که از اجرای حکم او می گذرد، گرامی داشتند.

به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده های زندانیان سیاسی در این برنامه که با جلسه قرآن و دعا آغاز شد، با شرحی از وضعیت زندانیان سیاسی بیمار که این روزها گرفتار بیمارستان ها هستند و یا در نوبت درمان و بعضا محروم از امکان درمان هستند، برای شفای ایشان دعا کرده و با اظهار تأسف از بی توجهی و سستی ها و تعلل ها نسبت به مسائل درمانی زندانیان سیاسی به خصوص زنان برای رهایی همه آزادگان دربند دعا کردند.

سیدمصطفی تاجزاده روزه اعتراضی اش را برای ادامه قرنطینه و انفرادی و سایر اقدامات غیرقانونی از بیستم آبان ماه سال ۸۹ آغاز کرد که تاکنون ادامه داشته است. طی این مدت وی از امکان تماس تلفنی با خانواده اش محروم بوده است. امکان ملاقات حضوری با خانواده به شدت محدود و ملاقات کابینی همه اعضای خانواده جز همسرش ممنوع بوده است. دسترسی وی به نشریات بسیار محدود و تدابیر امنیتی در مورد او روز به روز شدیدتر می شود. تاجزاده طی این مدت به مشکلاتی از جمله تاری چشم بر اثر بالارفتن فشارچشم و خون ریزی داخل چشم دچار شده که به تشخیص پزشکان این بیماری براثر استرس و فشارچشم که روزه داری و نرسیدن آب به بدن تشدید کننده آن است، بروز می کند.

نگرانی خانواده تاجزاده از این مشکلات و مخاطراتی که برای ایشان ایجاد شده است مکرراً به اطلاع مقامات قضائی و امنیتی سپاه رسیده که تاکنون هیچ تغییری در شرایط این زندانی سیاسی ایجاد نشده است.

همچنین در این مراسم روز کودک را نیز با دادن هدایایی کوچک به فرزندان زندانیان سیاسی گرامی داشتند.


 


فعالان سیاسی و دانشجویی در استان مازندران با صدور بیانیه ای با انتقاد از آنچه باعث تنگ تر شدن عرصه حتی در حوزه ی خصوصی زندگی فعالان این استاد تاکید کرده اند: فجایع کوی دانشگاه های مازندران، صنعتی نوشیروانی بابل، سرکوب تجمعات مسالمت جویانه مردم، بازداشت غیر قانونی و صدور احکام قضائی، محرومیت از تحصیل، اخراج از کار و آسیب های روحی و جسمی حکایت سال های اخیر فعالین سبز مازندرانی شده است.

به گزارش کلمه، در بخشی از این بیانیه آمده است: خانواده محمد اسماعیل زاده نیز طی هفته های اخیر زیر آماج شدیدترین فشارها و تهدید و قرار دارند به گونه ای که پیگیری های قانونی خانواده محمد اسماعیل زاده منجر به ضرب و شتم همسر وی توسط “سرهنگ پورباقر” فرمانده کلانتری ۱۱ بابل می شود و تا کنون دادستان بابل هیچ گونه برخوردی با خاطیان حمله به سرکار خانم کتایون بهرامی انجام نداده است.

متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

در روزهای اخیر بار دیگر شاهد افزایش برخوردهای قضایی و امنیتی با فعالین مدنی و سیاسی استان مازندران و تنگ تر شدن عرصه حتی در خصوصی ترین بخش زندگی برخی از فعالین مازندران را شاهد بوده ایم.

فعالین سبز استان مازندران طی سه سال اخیر که قرار بود در کنار ملت مظلوم ایران داد آن ها ستانده شود، هنوز تحت فشار و ارعاب و تهدید و زیر بار حکم های ناعادلانه در دادگاه های برخلاف موازین قانونی و شرعی قرار دارند.

فجایع کوی دانشگاه های مازندران، صنعتی نوشیروانی بابل، سرکوب تجمعات مسالمت جویانه مردم، بازداشت غیر قانونی و صدور احکام قضائی، محرومیت از تحصیل، اخراج از کار و آسیب های روحی و جسمی حکایت سال های اخیر فعالین سبز مازندرانی شده است و از همه تاسف بار تر آقای اسدالله جعفری دادستان مازندران طی احکام جداگانه پدر و مادر و عمه مهندس بهنود رمضانی شهید سرافراز جنبش سبز را هر یک به تحمل ۸ ماه، ۸ ماه و ۴ ماه حبس تعزیری محکوم نموده است!

جای بسی تاسف است که نیروهای امنیتی و قضایی به جای پیگیری عوامل و آمرین شهادت مهندس بهنود رمضانی و عوامل سرکوب فعالین سیاسی این استان اقدام به صدور حکم حبس تعزیری برای سه تن از اعضای خانواده شهید بزرگوار نمودند و در مقابل این عمل همچنان مصون به هیچ نهادی پاسخگو نمی باشند!

فرشته شیرازی نماد مظلومیت زنان مازندرانی است که در زندان آمل دوران محکومیت ۳ ساله خود را سپری می کند از ناحیه کمر و گردن در زندان رنج می برد و مسئولین بدون هیچ گونه حق مرخصی استعلاجی که طبق قوانین سازمان زندان ها از حقوق مسلم زندانیست، محروم می باشد.

خانواده محمد اسماعیل زاده نیز طی هفته های اخیر زیر آماج شدیدترین فشارها و تهدید و قرار دارند به گونه ای که پیگیری های قانونی خانواده محمد اسماعیل زاده منجر به ضرب و شتم همسر وی توسط “سرهنگ پورباقر” فرمانده کلانتری ۱۱ بابل می شود و تا کنون دادستان بابل هیچ گونه برخوردی با خاطیان حمله به سرکار خانم کتایون بهرامی انجام نداده است.

صدور احکام حبس تعزیری برای بار دوم از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل برای آقایان آریا آرام نژاد، محسن برزگر، اشکان ذهابیان و صدور حکم جدید برای محمد حاجی بابائی فعال دانشجویی و بازداشت خودسرانه مانی توکلی وبلاگ نویس و فعال دانشجوئی مازندران و دربند بودن عده ای از زندانیان عقیدتی طی ماه های اخیر خود سرپوش گذاشتن برعمق بحران سیاسی و اقتصادی و نشانه بحران عدم تصمیم گیری در شرایط انسداد سیاسی است که کودتاگران را احاطه کرده و در خود فرو برده است.

آن ها با این اقدامات گمان می کنند می توانند جنبش سبز ملت ایران در نفی استبداد و بی قانونی را سرکوب کنند. ملت سربلند ایران که در طول سه سال گذشته اراده مصمم خود را در تغییر مناسبات ظالمانه و استقرار حاکمیت مردم سالارانه واقعی نشان داده اند.

رفتارهای خشن و تهاجمی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در طول ۳ سال اخیر باعث مهاجرت عده ای از بهترین دانشجویان و فعالین مازندرانی شده که مجبور به ترک وطن شده اند.

ما جمعی از فعالین سیاسی و مدنی استان مازندران ضمن محکومیت دور تازه برخوردها با فعالین سیاسی و مدنی این استان اعلام می کنیم مسئولیت همه ی عواقب این اقدام را متوجه مسئولین قضائی و امنیتی و اطلاعاتی این استان می دانیم و از حق مردم در ابراز نگرانی از این اقدامات اعلام حمایت می کنیم.

جمعی از فعالین سیاسی و مدنی استان مازندران


 


احمد منتظری با تاکید بر استفاده از همه نیروهای سیاسی کشور اظهار داشت: برای حل مشکل امروز کافی است که در مجلسی که سران قوا و رهبری هستند، اینها حضور داشته باشند، آزادی آنها کافی نیست، باید به بدنه نظام برگردند و مسئولیت بر عهده داشته باشند.

به گزارش ندای سبز آزادی، فرزند آیت الله العظمی منتظری گفت: چرا هنگام جنگ دور هم جمع شویم، بیایید با وحدتمان از جنگ پیشگیری کنیم، کسی انتظار ندارد که مسئولین اقرار و اعتراف به اشتباه کنند، توبه عمل است، بیایید عملاًبه قانون اساسی برگردیم. قانون اساسی که فقط اصل ولایت فقیه ندارد، هیأت منصفه ای که در قانون برای جرائم سیاسی پیش بینی شده، بسیار مترقی است، برای این است که قضاوت عادلانه شود و یک طرف دعوی خود قاضی نباشد، چیزی که الان جریان دارد!

به گفته احمد منتظری برای حل مشکل امروز کافی است که در مجلسی که سران قوا و رهبری هستند، اینها حضور داشته باشند، آزادی آنها کافی نیست، باید به بدنه نظام برگردند و مسئولیت بر عهده داشته باشند.

او در ادامه افزود: بیایید از این حالت جنگ و ستیز دست برداریم و با دنیا مسائل مان را حل کنیم، دنیا چیزی از ما نمی خواهد، آنها بی اعتمادند، اگر الان حمله ای علیه ما بشود، جامعه جهانی علیه ما قضاوت می کند، افکار عمومی حق را به مهاجمین می دهد و اگر ما گفتگو نکنیم و وحدت پیدا نکنیم، ما را محکوم می کنند.

فرزند آیت الله العظمی منتظری، در مورد سوالی که از وی درباره ی بهاییت سئوال شده بود گفت که ایشان از بهاییت دفاع نکردند، از حقوق شهروندی بهایی ها دفاع شد و حتی شیرین عبادی که سئوال کرد:” من مسلمانم، آیا جایز است وکالت بهایی را عهده دار شوم” فرمودند:” وکالت جایز است، شما از دین آنها دفاع نمی کنید، از حقوق آنها دفاع می کنید، اگر کنار کشیدن موجب ظلم به آنها شود، وظیفه است”

وی همچنین در مورد ولایت مطلقه فقیه گفت: آیت الله منتظری ولایت مطلقه را حتی برای رسول الله قبول نداشتند و نص صریح قرآن نیز بر این دلالت دارد که ولایت مطلق نیست و مقید است، بعضی ها مثل آقای آذری قمی در آن مسابقه تا آنجا پیش رفتند که گفتند ولایت فقیه حتی می تواند توحید را تعطیل کند و البته اواخر عمر حتماً نظرشان عوض شده بوده است.


 


مستانه:

یک هفته می شود که درهای خانه را به رویتان بسته اند. به روی شیخ هم. محمد را کشتند، پیکر ژاله را ربودند و اختر را آهن کشیدند و خلاصه شهر را رعب و وحشت گرفته. هیچ کس حرف نمی زند، نگاه معصوم محمد در چشمها دوتا می شود و اشک می شود و هزارتا می شود. محمد که ایستاده مرد و شما که ایستاده محصور شدید و ما که سکوت. گاهی فقط زمزمه ای، پچ پچه ای در گوش هم که حالا چه می شود. هیچ کس نمی داند. و من می نویسم، برای شما می نویسم زهرا خانم و شاید بیایم سر کوچه اختر بدهم دست یکی از این سربازها که نگاهش معصوم تر است، حتما یکی هست که نگاهش معصوم تر است، برساند به دستتان. می نویسم چون نمی دانم دیگر چه کار کنم. می نویسم نه که شما بخوانید و بدانید، می نویسم که خودم فراموش نکنم اشک و آه این روزگار غمگین را.

۳۶

فراموش نکردم زهرا خانم، شب عید بود و همه درگیر و ترافیک سنگین، نه که انگار هیچ طوری نشده، نه مثل هر سال، نه حتا مثل پارسال، اما چه کار کنیم که بچه ها بچه اند و لباس می خواهند و ماهی قرمز می خواهند و هرچه هم می گوییم ماهی قرمز ایمیل زده اند که رسم چینی است و ایرانی نیست به خرجشان نمی رود. حالا خانه تکانی تمام شده و مرتضی نشسته با بچه ها تخم مرغ رنگ می کند و اسمهایمان را رویشان می نویسند. دختر بزرگم روی تخم مرغش نوشته میرحسین و زهرا، می گوید که مامان گریه نکند. حصر که نمی داند چیست اما فهمیده عزیزی داریم که نیست و از مرتضی پرسیده بابا آن خانم و آقا که بودند که مامان گریه کرد وقتی در را باز نکردند و مرتضی، مرتضی می گوید بچه ها باید بدانند. نمی دانم شما هفت سین چیده اید؟ سبزی خودتان سبز کرده اید یا برایتان گرفته اند؟ ماهی قرمز دارید؟ شاید دخترهارا بگذارند بیایند عید دیدنی با فرزندانشان. آخر عید است و دید و بازدیدش، حتما حالا گاهی پنجره را باز می کنید تا بوی بهار، این بهار نازنین، این زمین بخشنده، این بوی خلقت خانه را پر کند. اگر پنجره ها را جوش نداده باشند. حالا گیرم که پنجره ها باز شوند، نمی دانم بهار در حصر هم همین بو را میدهد؟ زنان را می دانم که بو را نه از پره های بینی، که از خاطرات، از آن جایی در قلب که فشرده می شود، از رنگ ها و از آن حس متفاوت گلبرگ رز و شکوفه سیب درک می کنند. حالا نمی دانم اگر پنجره ها را باز کردید، اولین بوی زمین باران خورده و برگ که که به صورت آقای موسوی خورد لبخند زدند به رویتان؟ ما آقای موسوی را با آن لبخند می شناسیم که به زحمت آن اخم استوار را می پوشاند. حتما از آن لبخند ها زده اند وقتی گفته اید بهار می شود و شاید هم قول داده اند که سال آینده به رسم قدیم همه اقوام را جمع کنند خامنه خانه خاطرات، خانه دوستی های کهنه، همان خانه امید پدری، و نوروز و آزادی را با هم جشن بگیرید.

۹۶

شیخ تنها شد زهرا خانم و ما سپاس گزار شما که میرمان تنها نیست. شاید میر این خبر را شنیده باشد و نگاه پرسش گرش را دوخته باشد به شما و شما گفته باشید که هیچ جا نمی روم و میر به اصرار که به خاطر بچه ها، و شما که توبه از حق نمی کنم. من می دانم زهرا خانم و شما که این زن شکننده، زن اشک، این زن به وقت ضرورت چه کوهی می شود از صبر و استقامت و چه آغوش بخشنده ای می شود از امید برای مردی که درخت آرمانهایش را دستخوش طوفان می بیند. همسر شیخ را به خانه جدید راه ندادند و حتما آقای موسوی حیران که آیا دور از چشم شما دعا کند که شما را هم از حصر برانند و یا سر سجاده شکر خدا کند و شما را دعا کند که همراهش هستید و این سخت ترین روزها و شیخ تنها.

۱۶۸

شش ماه شد. به همین کندی، به همین ناگزیری، به همین ناباوری، و ما بی خبر، نگران، فراموشکار. از هرکس که شاید صدایی در می آمد به محبس رفته و جوانها هم بعد از مرگ و حبس عزیزانشان انگار همه داغ برادر دیده اند. مرتضی می گوید جوانان ما امروز باهوش تر از دیروزند، قهرمان هایشان فردین ها نیستند، جواب ناموس را با چاقو نمی دهند، نسل امروز همه قلم به دست شده اند. همه هم می گویند چه فایده، اما مرتضی می گوید خوب است. بیش از صد و شصت روز گذشت زهرا خانم و من تازه از مرتضی می پرسم که شصت را با سین می نویسند یا صاد. می خندد. می ترسم من با سین بنویسم و شما با صاد و بعد روزی بخوانید و بخندید، شاید بعد شما هم از خودتان بپرسید که شست با سین است یا با صاد. نمی دانم شما اصلا این روز ها خاطره می نویسید که بعدا مستندات این دهه پرظلم شود. اصلا برایتان قلم و کاغذ می آورند؟ اجازه می دهند بنویسید؟ بعد که می نویسید نمی خوانند؟ سانسور نمی کنند؟ نکند یک روز آمده باشند با یک دستور که هرچه تا آنروز نوشته اید باید سوزانده شود؟ با هرچه قلم در خانه هست. حالا البته وقتی بیرون بیایید هم می توانید بنویسید. اما شاید وقت نکنید. زهراخانم وقتی بیایید خیلی کار داریم. همه داریم برای به زودی آماده می شویم.

۲۶۴

گاهی از خودم می پرسم الان دارید چه کار می کنید. فکر می کنم شاید دارید مطالعه می کنید. یا می نویسید. بعد فکر می کنم چه خوب که اهل مطالعه و نوشتن هستید. بعد فکر می کنم که من اصلا شما را نمی شناسم. اولین آشنایی ام با شما سال هفتاد و هفت بود که دوستی از الزهرا نقل قول کرد که رئیس دانشگاهمان گفته مانتوی رنگی بپوشید. بعد سال هشتاد و هشت عکس هایی از آثار هنری تان را دیدم. دیروز هم رفتم بعضی مقالات تحقیقاتی را که نوشته اید خواندم و هیچ نفهمیدم. راستش همان هم که فهمیدم خیلی هم نظر نبودم. خوب امروز که استاد دانشگاه دوستم نیستید می توانم راحت تر این را بگویم. اصلا این روزها راحت تر می شود با نظر کسی مخالف بود اما هنوز به او احترام گذاشت. گاهی صدای اذان که می شنوم فکر می کنم که شاید دارید وضو می گیرید که نماز اول وقت بخوانید و نگهبان ها را متقاعد کرده اید که چون نماز نمی شکنید و فرار کنید آنها هم می توانند نماز اول وقت بخوانند. و چه زیبا می شود که محصور کنندگان و محصورشوندگان همه به یک قبله اهدناصراط المستقیم می گویند. گاهی فکر می کنم دارید اخبار نگاه می کنید و شاید آقای موسوی هم مثل مرتضی تفسیر می کنند که وقتی می گویند گروه فتنه، جاسوسان غرب، مزدوران صهیونیست، یعنی دولت هنوز می ترسد و وقتی دولت می ترسد یعنی جنبش هنوز زنده است و شاید این را که می گوید آن نگهبان که نگاهش معصوم تر است لبخند بزند، لبخندی که در آن هیچ نباشد اما شما ببینید و قوت قلب بگیرید. بعد شاید آن نگهبان از فردا دیگر نیاید و شما مطمئن شوید که جنبش هنوز زنده است. گاهی از خودم می پرسم.

۳۶۰

زهرا خانم جای شما خالی امروز دوست مرتضی که آمده بود تهران خرید عید چای لاهیجان آورده بود، دم کردیم، چه چایی، چه عطری. جای شما خالی. حالا من هم طوری می گویم جای شما خالی انگار اگر حصر نبود همینجا سر سفره ما نشسته بودید و داشتیم دور هم چای می خوردیم. اینها را مرتضی گفت. نمی دانم چرا چای را که دم کردم یاد شما افتادم و آقای موسوی و فکر کردم که حالا شما چه چایی می نوشید. فکر کردم حتما گاهی یک بار یک لیست خرید می دهید نگهبانان و فکر کردم نکند یک بار یکی از آن نگهبان ها تنبلی کند و از همان سر کوچه چای کیسه ای خریده باشد. و شما هم شاید اهل چای و آقای موسوی چای را که دیده باشد خشمگین به نگهبان یادآوری کرده باشد که چای کیسه ای در لیست نبوده و شما چای کیسه ای را ریخته باشید توی استکان طوری که آقای موسوی نبینند و آقای موسوی نگاه کنند شما را و صورتشان سخت شود و سکوت و آه، که حق این زن از زندگی چای کیسه ای نبود.

۴۶۲

دیروز تولد دخترم بود. امروز خودم را در خانه حبس کردم. دیروز خانه پر بود از مهمان و موسیقی و خنده. دخترکم یک سال بزرگتر شده و من نمی توانم تصور کنم سالی را بی او سر کنم یا او بی مادربزرگی که همه عشق است و دوباره جوان می شود وقتی نوه اش را بغل می کند. انگار جهان آفریده شده تا این دخترک زاده شود. دخترک برای مادرم آغاز و پایان است. به او نگاه می کند، به مادر زمین و لبخند که خلقتی که از او آغاز شده ادامه دارد. و من نگاه می کنم که یک سال گذشت، نوه های شما هم یک سال بزرگتر شدند بی نگاه شما، دختر ها هم، شما هم. امروز درها را به روی خودم بسته ام، تلفن را و همه ارتباط را قطع کردم. نشستم روی صندلی و از خودم پرسیدم حالا چه کار کنم. چهار ساعت و شصت و دو دقیقه خیره شدم از پنجره به درختان و هیچ به ذهنم نرسید که اگر چهارصد و شصت و دو روز باید همینجا می نشستم و به این درختان خیره می شدم. نمی دانم شما هر روزتان را چه می کنید که میگذرد. اما همین چه می کنید شما شده اندوه هر روز من و نمی گذرد.

۵۶۴

زهرا خانم امروز دخترها را که مدرسه گذاشتم دلم لرزید. گفتم نکند. دوست داشتم همانجا پشت دیوار مدرسه بنشینم تا بچه ها بیرون بیایند. نکند. رفتم روزنامه بخرم. حالا دیگر فقط کیهان می خرم از ترس جنگ. خدا کند برای شما روزنامه نیاوردند. خدا کند اخبار گوش نکنید. خداکند درد قلب آقای موسوی از فکر جنگ و این اقتصاد رو به انفجار نباشد. سخت است فکر کنی جنگی پیش رو است و فرزندانت جایی دیگر که نمی توانی پشت دیوارشان بنشینی و مواظبشان باشی. سخت تر است که فکر کنی می توانستی، قرار بوده، انتخاب شده بودی که کاری بکنی و نتوانستی. امروز کیهان نمی خرم. از روزنامه فقط سردرد می گیرم. این هراس جنگ و گرسنگی شده فکر هرروزمان. پشت دیوار مدرسه می نشینم و فکر می کنم اگر آن روز رای ما خوانده می شد امروز ایران دیگری داشتیم.

۶۰۰

می گویم مرتضی جان باورت می شود که ۶۰۰ روز می شود؟ مرتضی آه می کشد. می گویم مرتضی این حصر که نمی تواند تا ناکجا برود. مرتضی پوزخند می زند. می گویم مرتضی جان حالا باید چه کار کنیم. مرتضی می گوید صبر صبر صبر. می گویم مرتضی من که دیگر نمی نویسم. چه بنویسم که باورکردنی باشد که ما فراموش نکرده ایم. مرتضی این درد را پایانی اگر هست تو چیزی بگو، تو که سیاست می دانی، تاریخ می خوانی. مرتضی می گوید امید. امید بذر هویت ماست…

منبع: تارنمای سفیران سبز امید


 


برای چندمین بار طی چند ماه گذشته بر تحمل کردن احمدی نژاد تا پایان دوره دولت دهم تاکید شد.

اولین بار احمد توکلی منتقد جدی احمدی نژاد از لزوم مدارا با احمدی نژاد سخن گفته بود.

دخیل عباس زارع زاده مهریزی سخنگوی کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور در گفتگو با اعتدال، گفت: شخصیت های موثر نظام نظر دارند که ما این چند مدت باقی مانده از عمر دولت را مدارا کنیم تا سپری شود، تا شاید دولت مقداری در برابر این حسن رفتار ، عکس العمل مثبتی نشان دهد ؛ باید کج دار و مریز طی کنیم، تا این دولت تمام شود.

عضو فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت مجلس شورای اسلامی افزود: رییس دولت آینده باید خیلی زحمت بکشد تا بتواند مسائل اتفاق افتاده و مشکلات این دولت را ترمیم کند.

نماینده مردم ابرکوه، بافق، بهاباد، خاتم و مهریز در مجلس شورای اسلامی، خاطرنشان کرد: در دولت بعدی مشکلات زیاد است؛ دولت فعلی برای به نتیجه رساندن طرح های مهر ماندگار بودجه های کلانی را تزریق کند و دولت بعدی با مشکلات کمبود مالی و هزینه ای برای نیمه دوم سال آینده مواجه شود و قطعا فشار بر دولت بعدی زیاد خواهد بود.

وی در خاتمه گفت: نزدیکان و نامزدهای مطلوب دولت فعلی ، در انتخابات شانسی ندارند ، با این وضعیت موجود و اتفاقات رخ داده مردم اقبالی بر آنها نخواهند داشت و با توجه به نوع برخوردهایی که از دولت فعلی علیه ارگان ها و نهادهای اصیل و تاثیر گذار کشور دیده شده است ، هیچ کس به آنها اقبال نخواهد داشت و رای نمی دهند.

روز گذشته، محمد دامادی، نماینده ساری در مجلس، خبر داد که طرح سوال از احمدی نژاد امروز با ۱۰۲ امضا تقدیم هیئت‌رئیسه مجلس شده است. بر این اساس، هفته آینده نیز نماینده رئیس دولت باید در کمیسیون اقتصادی حضور یابد و پاسخگو باشد.

در همین حال قادری، یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس با اعتراف به اینکه سیاستهای چند سال گذشته باعث شده روز به روز قدرت خرید مردم کاهش یابد، این وضعیت را نشانه بی عرضگی دولت دانسته و در عین حال می گوید سوال از احمدی نژاد هم نمی تواند مشکلات را حل کند، باید تا پایان عمر دولت این دولت را تحمل کنیم و پس از آن چاره ای اندیشیده شود!


 


در حالی که رهبری بر افزایش زاد و ولد تاکید دارد، رییس مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی وزارت ورزش و جوانان از آمار نگران کننده طلاق در کشور خبر می دهد.

بر اساس آمار معاونت فناوری اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور در شش ماهه اول سال ۱۳۹۰ تعداد ۶۹۲هزار و یک واقعه طلاق به ثبت رسیده است که از این تعداد ۵۸۵هزار و ۴۸ واقعه طلاق در شهرها و ۱۰۶هزار و ۵۳ واقعه طلاق در روستاها رخ داده است.

آمار ارائه شده توسط مسئولان قوه قضائیه هم از وجود ١٢ هزار پرونده طلاق توافقی طی یک ماه در سراسر ایران خبر می‌دهد و این نوع طلاق را دومین موضوع پرونده های مدنی معرفی می کند. متقاضیان این نوع طلاق در هشتاد در صد موارد زنان هستند که ۴٠ در صد آنان در دوران عقد بسر می برند یا کمتر از سه سال سابقه زندگی مشترک دارند.

بسیاری از کارشناسان در ایران دلایلی چون عدم شناخت کافی زوج از یکدیگر، دخالت خانواده، توقعات نامعقول دو طرف از هم، عدم وفاداری، اعتیاد، مشکلات عاطفی، مشکلات اقتصادی، کوتاه بودن مدت آشنایی، تفاوت راه های آشنایی دو طرف و از همه بیشتر مشکلات جنسی را به عنوان عوامل مهم افزایش آمار طلاق بر شمرده اند

محمد تقی حسن‌زاده با تاکید براقدامات اساسی در زمینه ازدواج و طلاق، اظهار کرد: با توجه به شرایط فرهنگی – دینی کشور در مجموع رشد ازدواج آن‌چنان که باید بالا نبوده است.

وی با اشاره به اینکه وضعیت طلاق در کشور مطلوب نیست، افزود: نرخ طلاق در کشورطی شش ماهه اول سال ۹۱ نسبت به مدت مشابه آن در سال گذشته روند کاهشی نداشته است؛ این در حالیست که در تهران با رشد و افزایش میزان طلاق مواجه هستیم و رشد نرخ طلاق در تهران نگران کننده است.

رییس مرکز مطالعات و پژوهش‌های راهبردی وزارت ورزش و جوانان در پایان با تاکید براینکه باید درنرخ طلاق در کشورکاهش یابد، خاطرنشان کرد: وضعیت طلاق به گونه‌ای است که اگر تمهیدات لازم توسط خانواده‌ها و مسوولان انجام نگیرد این روند افزایشی بالا می‌رود.


 


فاطمه راکعی

اگر قرار باشد قانون ملاک عمل قرار گیرد، بسیاری از رفتارهای کنونی متولیان امور در دایره فراقانونی است. رییس دولت و نمایندگان یک کشور که براساس یک قانون روشن و مدون انتخاب شده‌اند، دارای وظیفه‌های روشن و ویژه‌یی هستند. براساس همین وظیفه‌ها، اختیار دارند و به همین دلیل هم رییس دولت یا وزرای وی یا نمایندگان مجلس نمی‌توانند و نباید که مشکلات به وجود آمده در جامعه را بر دوش دیگران بیندازند تا خود را تطهیر کنند. چنین کاری البته در سال‌های اخیر انجام می‌گیرد و کسی نسبت به آن حساس نیست، هر چند که با استفاده از این روش نمی‌توان مردم را قانع کرد و برای مشکلات آنها توجیه تراشید. محمود احمدی‌نژاد در نشست خبری اخیر خود با خبرنگاران داخلی و خارجی از وزارت ارشاد خود تا دیگر قوا را به چالش کشید و اقدامات هر کدام از این نهادها را با اما و اگرهایی همراه کرد. حداقل اتفاقی که می‌توانست رخ دهد، این بود که ایشان وزیر ارشاد را که جزیی از اعضای هیات دولت است، به پرسش نگیرد و خیلی آسان‌تر وی را به دلیل اشتباه خود تغییر دهد. درباره دیگر قوا نیز نمی‌توان دولت را بی‌تقصیر دانست چرا که یکی از هنرهای مدیریت در کشور ما، هماهنگی با همه دستگاه و نهادها و ارگان‌هاست که دولت در این زمینه عملکرد مثبتی از خود بر جای نگذاشته است. به باور من، کاری که آقای احمدی‌نژاد انجام می‌دهد و به جای ایستادگی در برابر چالش‌ها، در جاهای دیگری مانند بحث معاون اول خودش ایستادگی می‌کند، قانونی نیستند. رفتار و ادبیات وی به ویژه آن بخشی که در ارتباط با سران قوای کشور به کار می‌برند، درست نیست.

در حقیقت رییس دولت از اساس نباید و حق ندارد که درباره دیگر مقام‌های رسمی کشور با چنین ادبیاتی سخن بگوید، هر چند حق انتقاد برای ایشان یا هر شهروند دیگری محفوظ و محترم است. شاید ریشه این رفتارها، همان تهمت‌ها و اتهام‌پراکنی‌هایی باشد که در سال‌های متمادی از سوی اصولگرایان نسبت به اصلاح‌طلبان انجام گرفت و اکنون خود با همین ادبیات از سوی دولتی روبه‌رو می‌شوند که از آن بیشترین پشتیبانی را می‌کردند. این فرهنگی است که سال‌ها در قبال دیگران به کار گرفته شد و رییس دولت همواره از آن در داخل و خارج بهره برد و مورد اعتراض قرار گرفت، تا امروز که می‌بینیم دامن رفتار و ادبیات وی به دیگر قوا و ارکان داخل کشور نیز رسیده است.

منبع: اعتماد


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته