در حالی که نرخ تورم با ۷. ۶ درصد رشد در ۱۲ ماه منتهی به شهریور ماه امسال به ۲۴ درصد رسید، بسیاری از کارشناسان از جهش فوق العاده نرخ تورم در نیمه دوم سال خبر میدهند.
به گزارش کلمه، این در حالی است که ارقام فوق و تمام آنچه در این گزارش می آید، طبق آمار بانک مرکزی است که مورد قبول بسیاری از کارشناسان نیست و آنها اعداد به مراتب بالاتر و حتی سه رقمی را برای نرخ تورم ذکر کرده اند.
به گزارش ایلنا، نرخ تورم پس از آنکه با ثبت رکورد ۲۵/۴درصدی در سال ۱۳۸۷ به اوج خود در دهه هشتاد رسید، در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ روندی نزولی را طی کرد به نحوی که حتی در یک دوره ۶ ماهه در سال ۱۳۸۹، اقتصاد ایران نرخ تورم تک رقمی را نیز تجربه کرد.
اما از اواخر سال ۱۳۸۹ نرخ تورم مجددا سیرصعودی به خود گرفت و با افزایش ماه به ماه، در اواخر سال ۱۳۹۰ ارقام بالای ۲۰ درصد را ثبت کرد.
در نهایت نرخ تورم در پایان سال ۱۳۹۰ به ۲۱٫۵ درصد رسید که نسبت به تورم ۱۲٫۴درصدی سال ۱۳۸۹، افزایش ۱/۹ درصدی را نشان میدهد.
بنابراین از یک زاویه، سال ۱۳۹۰ را میتوان سال صعود مجدد نرخ تورم در اقتصاد ایران دانست. اما عوامل اصلی اوجگیری نرخ تورم در سال ۱۳۹۰ چه بود؟ کدام سیاستهای اقتصادی از سوی دولت و بانک مرکزی به صعود تورم کمک کرد و کدامیک از افزایش بیشتر آن جلوگیری کرد؟
پاسخ این سوال را باید در تحلیل و بررسی اعمال سیاستهای پولی، ارزی و اعتباری از سوی بانک مرکزی و نیز اعمال سیاست هدفمندی یارانهها از سوی دولت یافت.
اثرات تورمی سیاست هدفمندی یارانهها، اثرات تورمی سیاست ارزی، اثرات تورمی سیاستهای اعتباری از جمله علل افزایش نرخ تورم در سال ۹۱ بوده است.
بر اساس اعلام بانک مرکزی، نرخ تورم در ۱۲ ماه منتهی به شهریور ماه سال ۹۱ نسبت به مدت مشابه با افزایش مواجه شد و به ۲۴ درصد رسید. میانگین نرخ تورم در ۱۲ ماه منتهی به شهریور ماه سال ۹۱ از ۳. ۱۸درصد به ۲۴ درصد رسید. رشد نرخ تورم در یک سال گذشته به صورت میانگین ۷. ۶درصد بوده است.
نرخ تورم در دوازه ماه منتهی به اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ نسبت به دوازده ماه منتهی به اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ معادل ۲. ۲۲درصد بود که اداره آمار اقتصادی ضمن انتشار خلاصه نتایج به دست آمده از شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران بر اساس سال پایه ۱۰۰=۱۳۸۳ اعلام کرد: شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ به عدد ۲. ۳۲۵رسید.
نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به خردادماه ۱۳۹۱ نسبت به دوازده ماه منتهی به خردادماه ۱۳۹۰ معادل ۴. ۲۲درصد شد و این میزان در تیــر ماه ۱۳۹۱ به معــــادل ۹. ۲۲درصد رسید.
شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران در تیرماه ۱۳۹۱ به عدد ۶. ۳۶۶رسید و نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به تیرماه ۱۳۹۱ نسبت به دوازده ماه منتهی به تیرماه ۱۳۹۰ معادل ۹. ۲۲درصد است.
کلمه-گروه بین الملل: بیروت، پایتخت لبنان، پس از ۴ سال آرامش بار دیگر شاهد یک حمله تروریستی مرگبار بود. در این انفجار تروریستی وسام حسن، رئیس اداره اطلاعات سازمان امنیت لبنان، به همراه ۷ نفر دیگر کشته شدند. سازمان صلیب سرخ شمار مجروحان را بیش از ۱۰۰ نفر گزارش کرده است. خبرگزاری رسمی لبنان هدف این حمله تروریستی را خودروی وسام حسن و کاروان همراه او ذکر کرده است.
سیاستمداران مخالف حکومت سوریه دربیروت، دمشق را عامل انفجاری میدانند. سعد حریری و ولید جنبلاط از چهرههای شاخص لبنانی به صراحت بشار اسد را پشت بمب گذاری روز جمعه خواندهاند. این در حالی است که خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه پاسداران انگشت اتهام را به سوی دولت اسرائیل نشانه گرفته است.
وسام حسن مردی که زیاد می دانست
رئیس اداره اطلاعات و امنیت لبنان به سعد حریری، منتقد جدی دولت سوریه نزدیک بود و تحقیقات گستردهای را در خصوص احتمال مداخله دمشق در بمب گذاری سال ۲۰۰۵ میلادی که منجر به ترور رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان شد را در دست داشت.
سرهنگ وسام الحسن در رأس هیات تحقیقاتی بود که سوریه و حزبلله لبنان را متهم به دست داشتن در ترور «رفیق حریری» نخستوزیر اسبق لبنان کرد. او که از نزدیکان «سعد الحریری» رئیس جریان «المستقبل» بود به فاش شدن طرحی برای انفجارها در لبنان کمک کرد؛ امری که منجر به دستگیری «میشل سماحه» وزیر اطلاعرسانی سابق لبنان که هوادار دولت سوریه است، شد. میشل سماحه، وزیر پیشین اطلاعات لبنان، نیز خود اعتراف کرده است که دارای مناسبات بسیار نزدیکی با دولت سوریه بوده است. وی در ۹ اوت امسال به دلیل برنامهریزی برای یک رشته بمبگذاری در لبنان دستگیر شد. او در بازجوییهای اولیه به پلیس لبنان گفت که مواد منفجره را از مرز سوریه دریافت کرده است. دستگاه قضایی لبنان در کنار میشل سماحه، علی مملوک، رئیس امنیت سوریه را نیز غیابی متهم به اخلال در امنیت لبنان کرده است.
الحسن که شب پنجشنبه از آلمان به لبنان آمده بود، به فاش شدن چندین تلاش برای ترور شخصیتهای مخالف سوریه در لبنان کمک کرد. خود وی نیز چندین بار ترور شد اما جان سالم به در برد. به گفته منابع اطلاعاتی لبنان، وسام حسن پیش از این حادثه نیز به دفعات تهدید به مرگ شده بود. به گفته منابع لبنانی، قرار بود که در پایان سال جاری میلادی وسام حسن ریاست کل پلیس لبنان را برعهده گیرد.
میقاتی: رئیس جمهور از من خواست استعفا ندهم
نجیب میقاتی، نخست وزیر لبنان در پی نشست اضطراری روز شنبه ۳۰مهر گفت که میشل سلیمان، رئیس جمهور از او خواسته که به خاطر حفظ منافع ملی کشور در سمت خود باقی بماند. در پی انفجار شدید بمب در روز گذشته (جمعه ۱۹ اکتبر) در بیروت، میقاتی اعلام کرد که قصد دارد از سمتش کناره گیری کند. کابینه لبنان برای بحث و بررسی درباره شرایط امنیتی این کشور امروز جلسه اضطراری تشکیل داد.
شورای امنیت محکوم کرد
به گزارش دویچه وله، شورای امنیت و بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، این انفجار تروریستی را محکوم کردند. بان کی مون در روز جمعه (۱۹ اکتبر/۲۸ مهر) ضمن انزجارآمیز خواندن این حمله، خواستار تحقیق کامل درباره آن شد. بان تاکید کرد که مسئولان این ترور باید شناسایی شوند و حساب پس دهند. دبیرکل سازمان ملل از همه گروههای لبنانی خواست که آرامش خود را حفظ کنند و نگذارند که وحدت و ثبات کشورشان به خطر افتد.
در بیانیه شورای امنیت نیز آمده است: «تروریسم در همه اشکال خود یکی از تهدیدهای جدی علیه صلح بینالمللی است.» شورای امنیت در بیانیه خود تصریح کرده است که هر گونه تلاش برای “بیثبات کردن لبنان” را محکوم میکند.
دولت آمریکا نیز به شدت عملیات تروریستی بیروت را محکوم کرد. تامی ویتور، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، این حمله را عملی وحشیانه خواند. ویتور اعلام کرد که آمریکا آماده کمک به مردم لبنان است و امنیت این کشور را برای ثبات منطقه بااهمیت میداند. ویتور گفت: «هیچ توجیهی برای این حمله مرگبار به عنوان اهرمی سیاسی پذیرفتنی نیست.» سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا اعلام کرد که آمریکا برای مجازات مسئولان این حادثه در کنار دولت لبنان ایستاده است.
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا، نیز ضمن محکوم کردن این عمل تروریستی اعلام کرد که آمریکا هنوز اطلاعاتی درباره عاملان این حمله تروریستی در اختیار ندارد.
اعلام عزای عمومی / محکومیت حادثه از سوی حزبالله
در مقابل دولت سوریه هر گونه دخالت در این حادثه را رد کرد. عمران الزعبی، وزیر اطلاعات سوریه، در تلویزیون دولتی این کشور این حمله تروریستی را محکوم کرد و آن را “بزدلانه” خواند. حزبالله نیز در بیانیهای اعلام کرد که از این حادثه “شوکه” شده و این حمله را “جنایتی تروریستی و وحشتناک” میداند. حزبالله از دولت لبنان خواست که عاملان این حادثه را هرچه زودتر شناسایی و مجازات کند. نجیب میقاتی، نخستوزیر لبنان، نیز با تشکیل شورای امنیت ملی لبنان اعلام کرد که در کشور یک روز عزای عمومی برگزار خواهد شد.
به گفته خبرگزاری ایرنا، علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، در تماسی تلفنی با عدنان منصور، همتای لبنانی خود، حمله تروریستی بیروت را شدیداَ محکوم کرد. صالحی بر اهمیت وحدت تمامی گروههای لبنانی تاکید کرد و گفت: «دشمنان منطقه درصدد تشدید ناامنی و رسیدن به اهداف سوء خود میباشند.»
بحران سوریه و بیثباتی در لبنان
جنگ داخلی در سوریه سبب بیثباتی در لبنان نیز شده است. بخشی از مردم لبنان به همراه گروههایی نظیر حزبالله از رژیم اسد حمایت میکنند. در مقابل سنیمذهبها و گروه سیاسی متشکل در جنبش “۱۴ مارس” از مخالفان رژیم اسد حمایت میکنند. تا کنون در شهرهای مختلف لبنان از جمله طرابلس چندین بار درگیریهای خونینی میان گروههای مختلف قومی و مذهبی در ارتباط با سوریه رخ داده است.
گیدو وستروله، وزیر امور خارجه آلمان، در این باره گفت: «سرایت بحران سوریه به لبنان یک تراژدی خواهد بود. لبنان بدون این بحران نیز شرایط شکنندهای دارد و بی ثباتی در آن برای کل منطقه خطرناک است.»
لبنان در سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ نیز هدف یک رشته بمبگذاری بود. در آن زمان کارشناسان امنیتی رژیم سوریه را طراح این عملیات تروریستی و بمبگذاریها در لبنان معرفی میکردند.
منابع نزدیک به اهل سنت گزارش داده اند که مسئولان امنیتی با تعلل در تحویل گذرنامه مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، عملا از سفر وی به عربستان برای حضور در مراسم حج جلوگیری کرده اند.
به گزارش کلمه، دفتر آقای عبدالحمید نیز تایید کرده که مسئولان وزارت اطلاعات با وجود وعده قبلی خود مبنی بر موافقت با خروج ایشان از کشور برای تشرف به سفر حج در سال جاری، با اعمال برخی کارشکنی ها مانع از حضور وی در این سفر معنوی شده اند.
بر اساس این گزارش، نزدیک به ۳ سال است گذرنامه مولوی عبدالحمید و چند تن دیگر از علمای برجسته اهل سنت توقیف شده است، اما چند روز قبل بعضی از مسئولین استانی وزارت اطلاعات اطلاع دادند که مشکل گذرنامه ایشان حل شده و او باید به منظور تحویل گرفتن گذرنامه و اخذ ویزا برای سفر حج به تهران مراجعه کند.
اما با وجود سفر آقای عبدالحمید به تهران، مسئولین مربوطه با تحویل گذرنامه پس از پایان وقت قانونی صدور ویزای حج، عملا مانع از سفر ایشان شده اند؛ رفتاری که ناراحتی نزدیکان و پیروان وی را به دنبال داشته است.
این گزارش حاکی است در سال جاری چند تن دیگر از علما و شخصیت های اهل سنت نیز قصد زیارت بیت الله الحرام و حج تمتع را داشته اند که آنها هم موفق به شرکت در مراسم حج امسال نشده و از حضور آنها در این سفر معنوی ممانعت به عمل آمده است.
پیکر ۲۶ دانش آموز و فرهنگی بروجنی که بر اثر سانحه رانندگی شامگاه گذشته جان خود را از دست دادند، ظهر روزشنبه در قطعه ایثارگران بهشت فاطمه سلام الله علیها شهر بروجن به خاک سپرده شد.
به گزارش ایرنا، مراسم تدفین این جان باختگان پس از تشییع ازمیدان شهید ناغانی بروجن به سمت گلزار شهدای این شهرانجام شد.
این مراسم با حضور نماینده وزیر آموزش و پرورش و سردار فضلی جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین و مسوول کاروان های راهیان نور، مسوولان استان، شهرستان، نمایندگان مجلس، خانواده های جان باختگان و قشرهای مردم برگزار شد.
در حادثه رانندگی شب گذشته در محور ارتباطی دهدز، لردگان ۲۶ دانش آموز و فرهنگی شهر بروجن جان خود را از دست دادند و ۱۸ نفر نیز زخمی شدند.
پاکسازی دره ارغوان از مجموع آثار طبیعی استان ایلام که همواره مورد استقبال گردشگران قرار می گیرد طراوات تازه ای به این دره بخشیده و آن را برای بازدید گردشگرانی که در فصل پاییز از این محل بازدید می کنند، آماده کرده است.
به گزارش مهر، زباله ها امروز در سراسر طبیعت بکر ایلام به عنوان یک لکه نازیبا دیده می شوند و متاسفانه باعث تخریب بعضی از زیستگاه های طبیعی استان شده اند. وجود زباله ها در انواع مختلف به خصوص در مناطق گردش پذیر استان ایلام باعث شده این مناطق چهره زشتی به خود بگیرند.
دفع غیربهداشتی و غیراصولی ۸۰ درصد از زباله های تولید شده در استان ایلام هم اکنون به یک بحران زیستی برای مردم و طبیعت ایلام تبدیل شده است. تولید این میزان زباله در استان ایلام با توجه به دفع غیربهداشتی و غیراصولی آن زنگ خطری برای طبیعت و مردم ایلام به شمار می رود.
ایلام به خاطر زیبایی طبیعتش از آن با نام عروس زاگرس نیز یاد میشود و دره ارغوان یکی از مکانهای تفرجی و دیدنی شهر ایلام است که با فاصله پنج کیلومتر در شمال ایلام قرار گرفته است توسط دوستداران محیط زیست در حرکتی فرهنگی از وجود زباله های بی شمار پاکسازی شد و آماده استقبال از گردشگران شد.
هرساله همزمان با رویش گیاهان، دره ارغوان ایلام به اوج زیبایی رنگها در طبیعت تبدیل می شود و ارغوانهای این دره و طبیعت بکر، زیبایی خاصی به منطقه بخشیده است.
منطقه دره ارغوان ایلام یکی از مکان های زیبای طبیعی استان و کشور به شمار می رود که به علت زیبایی های خیره کننده آن همه ساله مورد توجه گردشگران و طبیعت دوستان بومی و غیر بومی قرار می گیرد.
دره ارغوان یکی از مناطق حفاظت شده استان است که درختان ارغوانی آن در محدوده ۱۶۰ هکتار از این منطقه بی نظیر رویش دارند. این دره زیبا مملو از درختانی با شکوفه ها و برگهای ارغوانی است که در میان درختهای بلوط و زالزالک به گونه بسیار حیرت آوری چشم را خیره می کند.
درآمیختن رنگهای مختلف درختان شکوه خاصی به این منطقه بخشیده است و آن را به اوج زیبایی تبدیل کرده است. دره ارغوان یک دره پر آب و بسیار دیدنی پوشیده از بوته های ارغوان است و این دره از دیرباز به واسطه وجود بوته های بسیار زیاد ارغوان بسیار معروف شده است.
ریختن زباله در مناطق طبیعی و مکانهای دیدنی استان ایلام به یک عادت بد برای مردم تبدیل شده است و هم اکنون بسیاری از مناطق بکر استان از زباله پر شده است.
طبیعت ایلام با وجود کوهساران و دره های سرسبز با درختان و گل و گیاهان متنوع، آب جاری با چشمه سارهای زیبا در فصول مختلف سال پذیرای گردشگران و طبیعت گردان است و با ملاقات گل و بلبل و پروانه و چهچهه کبک و آوای زیبای پرنده ها از ما استقبال می کند.
ولی خیلی از افراد در استان ایلام محیط زیست انسانی و طبیعت و جنگل های ایلام را دچار مخاطره کرده اند و نهادها و سازمان های آموزشی و فرهنگی استان تلاش چندانی در این زمینه نداشته اند و گویا چنین مسئولیتی را نداشته و حیات انسان و محیط زیست او را مقدس نمی دانند.
علی شکوری راد، فعال سیاسی می گوید: قرائت ما از انقلاب و جمهوری اسلامی چیزی جز حاکمیت رأی مردم نیست. ما چیزی فراتر از آنچه مردم برای خود بپسندند را در تعریف خود از جمهوری اسلامی نمی آوریم." این قرائتی است که علی شکوری راد اصلاح طلب از جمهوری اسلامی ارائه داده است.
به گزارش کلمه، این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در مصاحبه با روزنامه اعتماد، درباره دوره اصلاحات نیز گفته است: وقتی آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور درسال ۷۶ انتخاب شد، به ایشان گفته می شد که شما رهبر اصلاحات هستید. اما آقای خاتمی می گفت من رئیس جمهور هستم و خارج از چارچوب کار دولت نمی توانم رهبر اصلاحات باشم. ایشان نپذیرفت و به دلیل همین فقدان رهبری در اصلاحات، اختلافات بعدی به وجود آمد.
وی در بخش دیگری از این مصاحبه بلند و صریح به غلبه گفتمان ژورنالیستی در بین سیاسیون اصلاح طلب و جابجایی نقش روزنامه نگاران و سیاسیون در آن دوره اشاره کرده و می گوید: خاصیت ژورنالیسم نقد صرف و تاکید بر مطالبات است که در عالم ژورنالیسم امری پذیرفته می تواند باشد. طبیعت کار آن ها این است که مطالبات را مطرح و عیب ها را بزرگ کنند. در حالیکه سیاستمداران هر کاری را با در نظر گرفتن نتیجه آن انجام می دهند و موظفند به دنبال راه حل نیز در کنار دیدن معایب باشند.
شکوری راد در این مصاحبه با اذعان به دو خطای مجموعه اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و همچنین تایید اعتبار حدادعادل در مجلس ششم، درباره دومین نکته، سهم شخصی بالاتری هم می پذیرد و تصریح می کند: من از مردم عذر خواهی می کنم و فکر می کنم بابت کارها و مواضع آقای حداد عادل من هم باید از مردم عذرخواهی کنم.
وی با دفاع از عملکرد مجموعه اصلاحات و جبهه مشارکت، بر ادامه حمایت از میرحسین موسوی تاکید می کند و درباره نسبت موسوی و خاتمی می افزاید: من در مبنای اصلاح طلبی فرقی بین این ها نمی بینم. اما در روش، آقای موسوی در یک مقطع توانست تصمیم سرنوشت سازی بگیرد. تمام وجهه آقای موسوی هم معطوف به این تصمیم است که آمد و گفت من برنده انتخابات هستم و از آنجا به بعد موسوی شد همین موسوی که امروز می شناسیم.
وی در این مصاحبه درباره راهبردهای اصلاحات، تعریفش از براندازی، کروبی در دوره ریاست مجلس ششم و دوره بعد از جنبش سبز، هاشمی رفسنجانی و بسیاری پرسش های دیگر پاسخ داده، متن کامل و سانسور نشده آن که در اختیار کلمه قرار گرفته است در پی می آید:
با توجه به گستره وسیعی که با افکار و نظرات مختلف خود را اصلاح طلب می دانند، شما مبداء اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی ایران را کجا می دانید؟
مبداء که قیام امام حسین(ع) است. فرمود من برای طلب اصلاح در آئین جدم خروج کرده ام. می خواست اسلام را که توسط حکومت وقت از چارچوب خود خارج شده بود به اصل آن برگرداند و نو کند. اما آنچه که امروز به عنوان اصلاح طلبی در ایران شناخته می شود کاملا تبار مشخصی دارد. اصلاح طلبی به معنای مصطلح رایج زمانی در ایران شکل گرفت که در آستانۀ انتخابات سال ۷۶ آقای خاتمی دو خواست و شعار اساسی را مطرح کرد. اولین مطالبه این بود که قانون باید ملاک و معیار رفتار همه و بخصوص حاکمان باشد و این همان موضوعی بود که امام هم در اواخر عمرشان به آن اشاره کردند. امام در نامه به نمایندگان تاکید کردند که همه ما باید به قانون برگردیم و از منظر ما که پیرو امام بودیم تبار اصلاح طلبی همین جمله امام است که در سال ۶۸ در پاسخ به نامه نمایندگان مجلس نوشتند. امام گفتند که اگر تخلفاتی هم از قانون شده به دلیل اضطرار جنگ بوده و حالا همه باید به قانون برگردیم. ملاک بودن قانون تأکید امام بود. مبحث دیگری که آقای خاتمی مطرح کرد، حفظ “کرامت انسان” بود” که کاملا برگرفته از آموزه های قرآن و اسلام و جزئی از قانون اساسی است. در حفظ کرامت انسان، بحث عدالت اجتماعی و حقوق انسان ها یا حقوق بشر هم مورد تاکید قرار می گیرد. در این چارچوب رعایت فصل سوم قانون اساسی که دارای عنوان ” حقوق ملت” است مورد تأکید قرار می گرفت.
بنابراین اجرای قانون و در راس همه قوانین، قانون اساسی و حفظ کرامت و آزادی انسان ها چیزی بود که آقای خاتمی با مطرح کردن آن ها وارد عرصه شد و عنوان اصلاحات را هم ابتدائاً خود او مطرح نکرد. بلکه گفت این دو کار باید انجام شود. واژه اصلاحات یک سال و نیم بعد از دوم خرداد ۷۶ وارد جامعه شد. عنوان اصلاح طلبی هم ابتدا در فرهنگ بین الملل به حرکتی که آقای خاتمی آغاز کرده بود اطلاق شد. بعد هم در جامعه جا افتاد و از طرف هواداران این حرکت در ایران مورد استفاده قرار گرفت، چون با مطالبات و خواسته ها سازگار بود. بعد از این مراحل و در سال ۷۹ ، بالاخره رهبری هم از واژه اصلاحات استفاده کردند و این عنوان و لفظ از سال ۷۹ به بعد از طرف رهبری و نهادهای تحت پوشش رهبری هم به رسمیت شناخته شد.
در واقع ریشه اصلاحات به اینجا برمی گردد که کسانی خواستند از طریق ساز و کار های قانونی، حرکتی را که مردم در سال ۵۷ آغاز کرده بودند و تحت عنوان انقلاب اسلامی به نتیجه رسیده بود و شعار استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی را مطرح کرده بود، دوباره نو کنند. به تعبیر ما اصلاحات به معنای نو شدن انقلاب اسلامی و طرح مجدد مطالبات آن بود. اما از نظر فرهنگ سیاسی “اصلاح طلب ها” به کسانی اطلاق می شد که با ساز و کار انتخابات وارد دولت و مجلس شدند و سعی کردند که این اصلاحات را از طریق اعمال حاکمیت و با سازوکار های قانونی انجام دهند. بنابراین اصلاح طلبی آنها راهش این بود که با استفاده از سازو کار های قانونی، انقلاب اسلامی را که از ریل خود خارج شده بود، به ریل اصلی برگرداند.
از این صحبت ها این طور برداشت می شود که شما خود را صاحب انقلاب می دانید و با این پیش فرض معتقدید همه کسانی هم که به شما رای دادند هوادار همین قرائت شما از انقلاب و جمهوری اسلامی هستند.
ما خود را صاحب انقلاب نمی دانیم و قرائت ما از انقلاب و جمهوری اسلامی چیزی جز حاکمیت رأی مردم نیست. ما چیزی فراتر از آنچه مردم برای خود بپسندند را در تعریف خود از جمهوری اسلامی نمی آوریم. به همین دلیل انقلاب اسلامی را رفرنس می دانیم. چون اتفاقی است که در آن یک اجماع بزرگ ملی وجود داشت. ما اگر خودمان را دموکرات بدانیم و نظر و رای مردم را مهم بدانیم، رفرنس های ما باید جاهایی باشد که اجماع عمومی در آن ثابت شده باشد. انقلاب اسلامی و رفراندوم تعیین نظام یکی از آن رفرنس هاست. چون حول آن یک اجماع عمومی صورت گرفته و ما با تکیه بر آن می توانیم راهمان را ادامه دهیم. بقیۀ حرف هایی که گفته می شود، ادعاهای بخش هایی از جامعه است که در عین داشتن ارزش اجتماعی فاقد رفرنس معتبر است. ما رفرنس های مشخصی که داریم یکی خود انقلاب است که همه قبول دارند مردم یکپارچه شدند و تحت رهبری امام یک حرکت بزرگ انجام دادند. اصل نظام و قانون اساسی دارای ارجاعات به رأی مردم هستند. درباره “اصلاحات” ، دوم خرداد سال ۷۶ و تکرار و تقویت آن اتفاق در انتخابات سال ۸۰ است. ما اگر حرفی می زنیم یا ادعایی داریم با تکیه بر این آرا است. غیر از این موارد ممکن است ادعاهای دیگری هم مطرح شده باشد. اما این ادعاها رفرنسی ندارند که ثابت کنند آنچه می گویند، همان چیزی است که مردم می خواهند. مثلا گروه های لائیک، لیبرال، چپ، سکولار، ملی گرا و یا هر مجموعۀ دیگری که دارای فکر و برنامه هستند، ممکن است ادعاهایی داشته باشند و بگویند که این ادعاها خواست مردم است. اما این مسئله در جایی اثبات نشده است. ما نمی گوئیم نظرات مردم لزوماً همان است که در این رفرنس ها بروز یافته است ولی منطقاً تا زمانی که با رأی مردم این ارجاعات نقض نشده اند و یا رفرنس جدیدی شکل نگرفته است می توان به آنها استناد کرد و آنها را معتبر دانست.
اصلاح طلبی در انحصار هیچ کس نیست و شیوۀ آن هم به رفتار عدۀ بخصوصی محدود نمی شود. اما “اصلاح طلب ها” به معنای همراهان آقای خاتمی در دولت اصلاحات و مجلس ششم رفرنس دارند و چیزی که آن ها را از سایر منتقدان یا معارضانی که خود را اصلاح طلب می نامند یا نمی نامند، جدا می کند همین رفرنس ها است. ما معتقدیم اگر این رفرنس ها را از دست بدهیم ، به سطح سایر گروه ها تنزل می کنیم. بنابراین ما حاضر نیستیم رفرنس ها و ارجاعات مردمی خود را از دست بدهیم و به همین دلیل از انقلاب اسلامی، نظام، امام و رای مردم در دوم خرداد ۷۶ و سال ۸۰ دفاع می کنیم و خود را ملتزم به قانون اساسی می دانیم. بر اساس این ارجاعات یا رفرنس ها ادعا می کنیم در این مقاطع مردم همان حرفی هایی را تایید کردند که ما می گفتیم یا اکنون می گوئیم. این وجه تمایز ما اصلاح طلبان با سایر کسانی است که خواستار تغییر و تحول هستند اما خود را مقید به انقلاب، نظام، امام و دوم خرداد و انتخابات سال هشتاد و مجلس ششم نمی دانند و شاید برخی مدعی باشند که حرفشان، همان حرف مردم است. ما لزوماً حرف و ادعای آنها را رد نمی کنیم. آنها محترم و نظراتشان ارزشمند است ولی ما اصرار داریم ادعای خود را به رای مردم ارجاع بدهیم.
شما در سال ۷۵ هم می توانستید چنین ادعایی داشته باشید؟ آیا کسانی که در سال ۷۶ با شما همراه بودند و حالا با عملکرد شما در دوران اصلاحات مخالف هستند نمی توانند بگویند آنچه که مردم در سال ۷۶ پذیرفتند، گفتمان آن ها بوده که توسط شما مصادره شده؟
شما در انتخابات مجلس سال ۷۵، که خود من هم در آن انتخابات نامزد بودم، شعارهای ما را ببینید. ما در آن زمان ادعای خاصی نداشتیم. ما همان جناح چپی بودیم که بعد از رحلت امام از حاکمیت رانده شده بود و می خواستیم به حاکمیت برگردیم. البته در برنامه های ما قانونمداری و تاکید بر قانون اساسی بود ولی از عنوان اصلاح طلبی استفاده نمی کردیم. بلکه یک جناح سیاسی بودیم که می خواستیم در انتخابات شرکت کنیم و از فرصت انتخابات برای کسب رای مردم استفاده کنیم و نظراتمان را به کرسی بنشانیم. ما در آن زمان ادعایی نداشتیم. کسی هم با ما ائتلاف نکرد. کارگزاران لیست خود را داد، جناح راست لیست خود را داد، مجمع روحانیون در انتخابات شرکت نکرد و ما هم به عنوان جناح چپ لیست خود را دادیم و رأی هم نیاوردیم. گفتمان ما در انتخابات مجلس پنجم، با گفتمان ما در دوم خرداد و به خصوص مجلس ششم متمایز است. ما در مجلس ششم با گفتمان اصلاحات وارد شدیم و بعد از حضور نصفه و نیمه گفتمان اصلاحات در انتخابات شوراها، ورود ما به مجلس ششم اولین جایی بود که ما کاملا در چهارچوب گفتمان اصلاحات وارد انتخابات شدیم. ما با برنامه مشخص که مواد و اجزا و شعارهای آن مشخص بود وارد انتخابات شدیم و بر همان اساس هم وارد مجلس شدیم و بعد از پایان مجلس ششم هم کارنامه خود را ارائه کردیم و گفتیم که چقدر توانسته ایم برنامه های خود را اجرا کنیم. مثلا “ایران برای همه ایرانیان” یا “عدالت، معنویت، آزادی” که شعار جبهه مشارکت بود، شعارهای اصلاح طلبانه ما بود که روی آن ها کار شده بود و به آنها پایبند بودیم.
درواقع شما در بدو ورود به انتخابات سال ۷۶، آن رفرنسی را که اکنون مورد استناد قرار می دهید یعنی رای دوم خرداد رادر اختیار نداشتید. شعارهای سال ۷۶ هم کلی بود همه گروه های سیاسی منتقد می توانند در آن شریک باشند. چرا بعد از دوم خرداد، این رفرنس را فقط متعلق به خود می دانید؟
متعلق به خود نمی دانیم ولی به هر حال رأی مردم در انتخابات در منتخب آنها بروز و ظهور می یابد. ما چگونه می توانیم بفهمیم نظر و رأی مردم چه بوده است؟ ناگزیر نظر مردم به منتخب آنها که حاصل رأی آنهاست ارجاع داده می شود. برنامه ورود آقای خاتمی به انتخابات، عنوان اصلاحات نداشت. اما ساز وکار و برنامه ای که قصد داشت اجرا کند مشخص بود. آقای خاتمی آمده بود که از درون ساز و کار های قانونی و حکومتی، قطار انقلاب را به روی ریل خود برگرداند. بنا بر همین برنامه، اصلاح طلبان هم به دنبال معارضه با حکومت نبودند. اگر امروز هم چنین احساسی نسبت به اصلاح طلبان وجود دارد، به خواست آنها نیست. بلکه طرد آن ها از حاکمیت به وسیله جریان حاکم فعلی، حالت معارضه را به اصلاح طلبان تحمیل کرده است. این معارضه با حاکمان است و نه نظام.
از طرف دیگرما باور داریم که دوم خرداد یک جنبش بود. این جنبش درست است که با محوریت آقای خاتمی شکل گرفت، ولی به وجود آورنده این جنبش آقای خاتمی نبود. بلکه زمینه اجتماعی این جنبش وجود داشت و آقای خاتمی توانست آن را به منصه ظهور برساند و سمبل آن بشود. آقای خاتمی با طرح شعارهای خود توانست بخش بزرگی از جامعه را که از متن سیاست به حاشیه رانده شده بودند، مجاب کند که به انتخابات برگردند و از طریق انداختن رای در صندوق ها، خواسته های خود را دنبال کنند.
در کنار این مجموعۀ حاشیه نشین سیاست و طیف همراهان آقای خاتمی، در دوم خرداد کارگزاران هم از آقای خاتمی حمایت کردند. اما کارگزاران کسانی بودند که از دل حاکمیت بیرون آمده بودند. آن ها بخشی از بدنه حاکمیت بودند که احساس می کردند دیگر نمی توانند با بخش سنتی یا جناح راست کار کنند. خواسته ها و مطالبات آن ها بیشتر معطوف به توسعۀ اقتصادی بود. تفاوتشان با بقیه بدنه حاکمیت هم این بود که می گفتند همه موانع پیشرفت اقتصادی از جمله موانع اجتماعی و فرهنگی را باید از میان برداریم. آن ها به توسعه سیاسی و آزادی های سیاسی توجه چندانی نداشتند. بلکه با دخالتهای بی رویه ای که از بیرون دولت اعمال می شد و مانع پیشرفت برنامه های اقتصادی دولت که عنوان “سیاست تعدیل” داشت مشکل داشتند. وجه ممیزۀ کارگزاران با بقیه حاکمیت هم همین بود که بخش سنتی حاکمیت برنامه های اقتصادی دولت سازندگی را بر نمی تافت و معتقد بود این برنامه ها منجر به فاصله طبقاتی شده است. این انتقاد را به نوعی دیگر، جناح چپ هم به دولت سازندگی داشت. با این تفاوت که آنها جهت برنامه های توسعه اقتصادی دولت سازندگی را قبول داشتند و معتقد بودند که سرعت اجرای این برنامه ها بالاست و استخوان های طبقات ضعیف را خرد می کند. اما بخش سنتی حاکمیت کلا با جهت گیری برنامه های اقتصادی دولت سازندگی مشکل داشت. به همین دلیل بود که در سال ۷۵ کارگزاران سازندگی به عنوان بخشی از دولت آقای هاشمی که در ائتلاف با جناح راست بود، از این جناح جدا می شود و در سال ۷۶ و در حمایت از آقای خاتمی در اتحاد با جناح چپ قرار می گیرد. اما هر دوی این ها به گفتمان آقای خاتمی پیوستند. چرا که گفتمان آقای خاتمی فراتر از جناح چپ و کارگزاران بود و همین گفتمان بود که مستقلا توانست توده های مردم را به خود جذب کند. بنابراین جنبش دوم خرداد برآیندی از این مجموعه هاست که حول محور آقای خاتمی شکل گرفت و به حاشیه رانده شده های سیاست هم با افزودن وزن خود به آن در این پیروزی نقش داشتند. یعنی علت پیروزی جناح چپ در سال ۷۶ این بود که آقای خاتمی که خاستگاهش جناح چپ بود توانست این حاشیه نشین های سیاست را به متن انتخابات آورده و وزن آنها را به جناح چپ که از پیش در صحنه بود اضافه کند.
اما بعد از انتخابت حلقه اطراف آقای خاتمی کم کم به بخشی از این نیروها منحصر شد و بقیه دوباره به حاشیه رانده شدند و این باعث تفرقه درون اصلاح طلبان شد و نتیجه آن هم در انتخابات شورای شهر دوم دیده شد.
وقتی آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور درسال ۷۶ انتخاب شد، به ایشان گفته می شد که شما رهبر اصلاحات هستید. اما آقا ی خاتمی می گفت من رئیس جمهور هستم و خارج از چارچوب کار دولت نمی توانم رهبر اصلاحات باشم. ایشان نپذیرفت و به دلیل همین فقدان رهبری در اصلاحات، اختلافات بعدی به وجود آمد. آقای خاتمی می گفت من به عنوان رئیس جمهور نمی توانم نقش اپوزیسیون را هم ایفاء بکنم. اما شما و سایرین می توانید حزب تشکیل بدهید. ما حزب مشارکت را تاسیس کردیم و دیگران هم احزاب دیگری تشکیل دادند که البته زیاد پا نگرفتند. بنابراین تشتت ایجاد شده در جامعه به دلیل فقدان رهبری موثر در روند اصلاحات بود. در انتخابات شورای شهر دوم در حقیقت بخش اعظم مردم پای صندوق ها نیامدند، نه اینکه اصلاح طلبان از رقیب شکست خورده باشند. رقیب هم اگر چه پیروز شد ولی رأی چندانی نیاورد. فکر کنم حدود دو تا پنج درصد رأی داشت. بخشی از نیامدن مردم هم به دلیل این بود که عده ای به غلط و بخاطر سرخوردگی ها شعار تحریم دادند.
فکر نمی کنید پرداختن اصلاح طلبان به اختلافات بر سر اشخاص، باعث شد مطالبات اجتماعی بدون پاسخ بماند و همین باعث قهر مردم با صندوق های رای شد؟
اختلافات بر سر اشخاص، بخصوص از منظر ما، بر سر میزان پایبندی آنها به پیگیری مطالبات بود و البته ممکن است دریافت مردم از این نوع اختلافات اینگونه نبوده باشد و طبیعتاً موجب ناخرسندی آنان شده باشد. البته ما در دوران اصلاحات ناکامی هایی داشتیم ولی توفیقات به مراتب بیشتر از ناکامی ها بود. سطح مطالبات بالا و عجله برای حصول آنها در آن دوره بسیار بود. روزنامه نگاران که پر تعدا شده بودند در عین حال که به سطح آگاهی ها می افزودند سطح مطالبات را نیز بالا می بردند. دانشجویان هم همینطور. آنها نقش زیادی در پیشبرد اصلاحات داشتند ولی با اولین ناکامی ها سرخورده شده و خود زنی را شروع کردند. امروز که نتیجه عملکرد دولت احمدی نژاد مشخص شده راحت تر می توان کامیابی ها و ناکامی های دولت اصلاحات را با آن مقایسه کرد. اگر در زمان اصلاحات هشتاد درصد مطالبات مردم حاصل شده بود، همه آن بیست درصدی را که به دست نیامده بود می دیدند و آن را ناکامی می نامیدند. اما امروز همه قدر آن هشتاد درصدی را که به دست آورده بودیم بهترمی فهمند. علت اینکه در اواخر دولت اصلاحات خیلی ها از آقای خاتمی روی گردان شدند، اما حالا همه آن ها دوباره نسبت به ایشان اقبال نشان می دهند هم همین است. الان در نظر سنجی هایی که خود حاکمیت انجام داده، آقای خاتمی با فاصله بسیار زیاد نسبت به نفرات بعد قرار دارد. البته مهندس موسوی و آقای کروبی در آن نظر سنجی نبوده اند.
در اینکه هشتاد درصد مطالبات به نتیجه رسیده بود، قطعا اتفاق نظر وجود ندارد. اما اینکه برخی از مطالبات حساس و کلیدی فراموش شد یا با جدیت پی گیری نشد، باعث شده تا همچنان بسیاری از هواداران سابق اصلاح طلبان ، امروز این جریان را به کم کاری متهم کنند.
این ادعای شماست. شما روزنامه نگارها علی رغم اینکه در کنار اصلاح طلب ها ضرب سیلی قدرت را چشیده اید و سختی های زیادی کشیده اید آیا هنوز اصرار دارید که اصلاح طلبان بیش از آنچه کردند می توانستند بکنند. کم کاری اتهام نادرستی است و با کارنامۀ اصلاح طلبان بیگانه است. کارنامۀ دوران اصلاحات درخشان است ولی تردیدی نیست که می توان ادعا کرد که بهتر از آن هم می شده است باشد.
متاسفانه ما در دوران اصلاحات شاهد غلبه سیاست ورزی ژورناتیستی بر سیاست ورزی حرفه ای بودیم. این یکی از اشتباهات بزرگ زمان اصلاحات بود. چون خاصیت ژورنالیسم نقد صرف و تاکید بر مطالبات است که در عالم ژورنالیسم امری پذیرفته می تواند باشد. طبیعت کار آن ها این است که مطالبات را مطرح و عیب ها را بزرگ کنند. در حالیکه سیاستمداران هر کاری را با در نظر گرفتن نتیجه آن انجام می دهند و موظفند به دنبال راه حل نیز در کنار دیدن معایب باشند. گسترش انفجاری مطبوعات در دوره آقای خاتمی، و همچنین این عامل که هنوز احزاب ما پا نگرفته بودند باعث شد تا اغلب فضای منتقدانه مطبوعاتی جای احزابی که باید رویکرد ایجابی داشته باشند را بگیرند. ما می بینیم در همان دوره وقتی مثلا حزب مشارکت شکل می گیرد، حتی این حزب در درون خود تحت هژمونی ژورنالیست ها قرار دارد. حزب مشارکت اگرچه نامش حزب بود اما دربسیاری از مقاطع دوران اصلاحات، مانند یک روزنامه عمل می کرد. چون ژورنالیست ها در درون حزب غلبه گفتمانی پیدا کرده بودند.
اما این مشی اصلاح طلبی که بر صحت آن اصرار دارید، در سال ۸۴ فقط مورد انتقاد ژورنالیست ها و دانشجویان نبود بلکه مورد اتفاق خود اصلاح طلبان هم قرار نداشت و نتیجه آن شکست در انتخابات سال ۸۴ شد. چرا در آن زمان نتوانستید برای ادامه مسیر اصلاحات کمی از آن کوتاه آمدن ها و عقب نشینی ها را هم در درون جبهه اصلاحات داشته باشید تا به یک کاندیدای واحد برسید؟
من معتقدم در انتخابات سال ۸۴ ما اشتباه کردیم. قبل از تصمیم حتما موافق و مخالف وجود دارد اما وقتی حزب به یک تصمیم برسد همه از آن تبعیت می کنند. در سال ۸۳ که دورۀ مجلس ششم تمام شد، در حزب کمیسیون انتخابات تشکیل دادیم تا برای انتخابات ریاست جمهوری برنامه ریزی کنیم. همان موقع زمزمه های آمدن آقای هاشمی هم مطرح بود و من در گفتگو با آقای خاتمی، رئیس جمهور، متوجه شده بودم که ایشان نسبت به آقای هاشمی نظر مساعد دارد بر همین اساس در حاشیه یکی از جلسات کمیسون انتخابات به آقای دکتر خاتمی که در آن زمان دبیر کل حزب بود گفتم الان شرایط ما خوب نیست و هاشمی در این شرایط می تواند برای ما هم گزینه ای مطلوب باشد و ایشان هم تایید کرد. اما این حرف ما در سطح هواداران و بدنه اجتماعی ما حتی فرصت ابراز هم پیدا نمی کرد. اگر ما این را مطرح می کردیم خودمان طرد می شدیم. ما فکر می کردیم در شرایطی که آقای خاتمی را در تنگنا قرار داده اند، فرد قدرتمندی مثل هاشمی بهتر می تواند شرایط را تغییر دهد. اما این حرف در همین حد باقی ماند و چون زمینه ای برای طرح شدن نداشت ما رفتیم به سراغ اینکه توسط حزب کاندیدا معرفی کنیم. چون بعد از مجلس ششم و در اواخر دولت دوم آقای خاتمی ، اصلاح طلبان از طرف هواداران خود تحت فشار بودند و هواداران اصلاحات سرخورده شده بودند، ما به لحاظ اجتماعی موقعیت خوبی نداشتیم و باید خود را بازسازی می کردیم. ما در آن برهه کار سازمانی خوبی برای سازماندهی مجدد نیروهای اجتماعی خود انجام داده بودیم و تا انتخابات سال ۸۴ تا حد زیادی خود را بازسازی کردیم و به همین دلیل هم کاندیدای حزبی معرفی کردیم. دکتر معین در واقع اولین کاندیدایی بود که ابتدائاً از طرف یک حزب معرفی شده بود. حتی خود آقای خاتمی هم در سال ۷۶ در فرایند یک انتخاب حزبی، نامزد نشده بود. بلکه تصمیمی بود که توسط آقای موسوی خوئینی ها و آقای کروبی و آقای خاتمی گرفته شد و بعد به مجمع روحانیون مبارز اعلام شد و آن ها هم حمایت کردند. اما ما برای معرفی دکتر معین، کار حزبی کردیم و برای اولین بار در فرایند کار حزبی به یک کاندیدا رسیدیم. موضع ما این بود که اگر مهندس موسوی نیامد دکتر معین را نامزد کنیم. بنابراین این ایراد به ما وارد نیست که چرا کار حزبی نکردید. ولی این کار حزبی، ما را به پیروزی نرساند. البته همان موقع هم بحث حضور مهندس موسوی وجود داشت و شورای هماهنگی جبهۀ اصلاحات به دنبال آمدن ایشان بودند. این در شرایطی بود که زمزمه آمدن آقای هاشمی مطرح شده بود و آقای کروبی هم گفته بود اگر هاشمی بیاید من هم می آیم. در نهایت یک روز یکشنبه در جلسه شورای هماهنگی جبهۀ اصلاحات که در دفتر آقای کروبی برگزار شده بود قرار شد آقای موسوی خوئینی ها، آقای کروبی و آقای خاتمی، با آقای مهندس موسوی صحبت کنند تا ایشان را مجاب کنند بیاید. قرار بود نتیجه جلسه با مهندس موسوی در جلسه شورای هماهنگی اعلام شود اما وقتی که روز سه شنبه این آقایان از دیدار با مهندس موسوی بیرون آمدند، آقای کروبی اعلام کرد که مهندس موسوی از شرکت در انتخابات انصراف داده اند و ماجرای مهندس موسوی در سال ۸۴ این طور خاتمه یافت. بعد هم آقای کروبی گفت چون هاشمی آمده من هم می آیم و منتظر نظر جبهۀ اصلاحات نماند. ما هم کار حزبی خودمان را کردیم. ما و مجاهدین انقلاب و انجمن های اسلامی پزشکان، مدرسین و چند تای دیگر در مورد آقای دکتر معین ائتلاف کردیم. البته درباره اینکه کاندیدای ما شخص دکتر معین باشد یا نه، من همان زمان هم مخالف بودم. چون معتقد بودم اگر حزب هستیم، باید نامزدی از حزب خودمان معرفی کنیم، حال آنکه دکتر معین اصلاً عضو حزب ما نبود. اما این تصمیم گرفته شد و به نظر من یکی از خطاهای حزبی ما بود که از ابتدا روی یک کاندیدای غیر حزبی با دیگر احزاب ائتلاف کردیم. من شخص دکتر معین را قبول دارم و خودم مسئول ستادش شدم و با جان و دل هم برایش کار کردم، اما از نظر حزبی کار ما اشتباه بود. در نهایت هم نه آقای کروبی کنار رفت و نه دکتر معین که به هر حال با احزاب حامی خود هماهنگ می کرد. ضمن اینکه با تخلفاتی که در مرحله اول آن انتخابات شد و احمدی نژاد به دور دوم راه پیدا کرد. تحلیل ما از ابتدا این بود که هر نامزدی که با هاشمی به دور دوم راه پیدا کند برنده انتخابات خواهد بود، چون آقای هاشمی درجامعه، پنجاه درصد رای منفی داشت. ما فکر می کردیم دکتر معین می تواند با هاشمی به دور دوم برود و هیچ وقت فکر نمی کردیم فردی که به دور دوم می رود احمدی نژاد باشد. مردم هم در حقیقت در مرحلۀ دوم به احمدی نژاد رای مثبت ندادند، بلکه رای نه به هاشمی را به حساب احمدی نژاد ریختند.
شما که حاضر بودید از آقای هاشمی حمایت کنید و در عین حال بر شخص محوری در سیاست ایران تاکید دارید، چرا هیچ وقت به این نتیجه نرسیدید که همگی از آقای کروبی حمایت کنید؟
در طول مجلس ششم، جبهه مشارکت برای انجام دادن برنامه ها و کارهای حزبی خود ناگزیر به ملاحظۀ آقای کروبی بود. حتی مشارکت با اینکه اکثریت مجلس ششم را در دست داشت، نتوانست برای ریاست مجلس کاندیدا معرفی کند. این هم به دلیل مصلحت بینی بود. چون اگر این کار را می کردیم، جناح راست که اقلیت مجلس بودند، دور آقای کروبی جمع می شدند و ائتلافی از طرفداران آقای کروبی و جناح راست در مقابل ما شکل می گرفت. ما نمی خواستیم از ابتدای کار مجلس، دوم خردادی ها دو شقه شوند. آن اوایل یک روز به اتفاق آقای صفایی فراهانی رفتیم تا به نمایندگی از طرف حزب مشارکت با آقای خاتمی صحبت کنیم. خاطرم هست که سر نماز ظهر رسیدیم و هنوز درباره اینکه می خواهیم از طرف مشارکت کاندیدایی برای ریاست مجلس معرفی کنیم شروع به بحث نکرده بودیم که آقای خاتمی به ما پرخاش کرد و ما را تخطئه کرد و گفت که این کار شما به ضرر اصلاحات خواهد شد. از طرف دیگر فراکسیون اقلیت مجلس ششم آماده بود تا در صورتی که ما نامزد دیگری را برای ریاست مجلس معرفی کنیم پشت سر آقای کروبی قرار بگیرند. ما کوتاه آمدیم تا آقای کروبی را به اقلیت مجلس تقدیم نکرده باشیم. اگر آن ها این فرصت را پیدا می کردند که به آقای کروبی نزدیک شوند، حتما در طول مجلس ششم مزاحمت های بیشتری را برای اصلاح طلبان ایجاد می کردند. در انتخابات سال ۸۴ به هر حال آقای کروبی در آن زمان فاقد معیارهای مورد نظر حزب مشارکت بود و اساساً ایشان در چارچوب مناسبات حزبی و یا بین احزاب به میدان نیامده بود. ایشان هیچگاه خواهان حمایت جبهۀ مشارکت از خود نشد و هیچگونه مذاکره ای در این رابطه شکل نگرفت.
مگر هاشمی معیارهای حزب مشارکت را داشت که به او نظر مثبت داشتید؟
اینکه من بحث آقای هاشمی را مطرح کردم، به این معنا نبود که ما هاشمی را به عنوان نامزد خود معرفی کنیم. ما هرگز نمی توانستیم آقای هاشمی را به عنوان کاندیدای مشارکت معرفی کنیم. گذشته از آن خود آقای هاشمی نه آن موقع و نه حتی الان، شخصیتی نیست که کسی با او صحبت کند و به توافق برسند. آقای هاشمی از جنس حاکمیت است و نمی شود با او گفتگو کرده و به توافق برسیم و بعد برویم آن توافق را اجرا کنیم. آقای هاشمی کار خودش را می کند و شما می توانید او را تایید کنید یا نکنید. جنس آقای هاشمی از جنس اصلاح طلب ها نیست. اما به دلیل اینکه اکنون انتقادهایی به روند ادارۀ کشور دارد، در برخی وجوه با اصلاح طلبان مواضع مشترک پیدا کرده است. به نظر من همین الان هم باید آقای هاشمی را علی رغم همۀ بی مهری هایی که به او می شود جزئی از حاکمیت دانست. بنابراین ما اصلا نمی توانستیم برویم برای انتخابات سال ۸۴ با آقای هاشمی گفتگو کنیم. همان طور که در انتخابات مجلس ششم هم درباره اینکه آقای هاشمی در لیست ما باشد یا نباشد، اصلا صحبتی انجام نشد و نمی شد از او بپرسیم که آیا می خواهی در لیست ما باشی یا نمی خواهی. چون او عملاً می گفت من کاندیدا هستم می خواهید در لیست خودتان اسم من را بگذارید و می خواهید نگذارید. نه تنها ما بلکه هیچ مجموعه دیگری هیچ وقت در این مدت با آقای هاشمی وارد گفتگویی نشده اند که منجر به یک توافق شده باشد. اگر هم گفتگویی بوده در حد تبادل نظر بوده است. آقای هاشمی خودش را در سطحی قرار نداده که یک پای توافق باشد. ما اگر آن موقع حرف هاشمی را می زدیم به این معنا بود که اگر هاشمی هم رئیس جمهور بشود، بد نیست نه اینکه او را کاندیدای خود کنیم. چون فکر می کردیم با توجه به رویکردهای جدیدی که هاشمی در دوران اصلاحات پیدا کرده بود می توانست لا اقل بخشی از اهداف توسعه ای آقای خاتمی را با قدرت دنبال کند. فقط ممکن بود روند توسعه سیاسی کند شود که با توجه به حفظ روند توسعه کشور در سایر زمینه ها ، قابل تحمل بود. ما نگران این بودیم که کشور دچار یک وقفه و سقوط شود، کما اینکه با آمدن احمدی نژاد این اتفاق افتاد.
حالا با توجه به آنچه که بعد از سال ۸۴ تا کنون اتفاق افتاده، اگر به سال ۸۴ بازگردیم آیا فکر نمی کنید باید از آقای کروبی حمایت می کردید؟
آقای کروبی که جای خودش را دارد. ما اگر در سال ۸۴ احتمال می دادیم احمدی نژاد انتخاب شود، حاضر بودیم حتی از منشی و مسئول دفتر آقای کروبی هم حمایت کنیم.
آیا شما می پذیرد که حلقه اطراف آقای خاتمی و مشخصا حزب مشارکت، همه این تجربیات و دستاوردها را منحصر به خود می دانند و نسبت به دیگر گروه های موثر در اصلاحات، نگاه قیم مآبانه ای دارند؟ در واقع حلقه اطراف آقای خاتمی برای همه اصلاح طلبان جا نداشت و همین مسئله حتی باعث جدا شدن برخی از نیروها از حزب مشارکت شد.
بخشی از این انتقاد را می توان پذیرفت و آن این است که جبهه مشارکت توسط یک دایره محدود از اصلاح طلبان شکل گرفت. در واقع جبهه مشارکت از به هم پیوستن سه مجموعه تشکیل شد.
ولی در اعمال سیاست ها نقشی پررنگ تر از سایر گروه ها داشتند.
ببینید جبهه مشارکت اگرچه منتسب به آقای خاتمی بود اما هیچ گاه از رانت دولت استفاده نکرد. جبهه مشارکت نه از طرف دولت مورد حمایت مالی خاصی قرار گرفت، و نه از لحاظ سیاسی پشتیبانی شد. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی هم جبهه مشارکت طرف مشورت ایشان نبود. ما در جبهه مشارکت خیلی از انتخاب های آقای خاتمی را قبول نداشتیم ولی چون آقای خاتمی انتخاب کرده بود حمایت می کردیم. در واقع جبهه مشارکت، مسئولانه ترین حمایت را از آقای خاتمی داشت و به دلیل همین حمایت مسئولانه، از بیرون به انحصار متهم شد. اما جبهه مشارکت انحصار طلب نبود و تنها به دلیل تداوم حمایت مسئولانه از آقای خاتمی، احساس می شد که بین مشارکت و آقای خاتمی پیوستگی وجود دارد. در حالیکه این پیوستگی به لحاظ ارگانیک اصلا وجود نداشت.
اگر شما واقعا حزب دولتی نبودید، باید بعد از پایان کار دولت اصلاحات هم روند فعالیت خود را همان طور ادامه می دادید. آیا این کار را کردید؟
بله، بعد از سال ۸۴ جبهه مشارکت برای خود دستور کار توسعه تشکیلاتی داشت. ما در شهرستان ها و استان ها کم کم تشکیلات خود را گسترش دادیم و یک برنامه زمان بندی هم برای گسترش تعداد اعضا داشتیم. جبهه مشارکت تقریبا پنج هزار عضو رسمی در سرار کشور داشت که برای آن ها در تشکیلات حزب جایگاه تعریف شده وجود داشت. این اعضا تمام پوزیشن های حزبی را که تعریف کرده بودیم مانند عضویت در شورای واحد، شورای حوزه، شورای منطقه، شاخه ها و کمیته ها و …..را پر کرده بودند. بحث بعدی ما این بود که اعضای جدید را چه کار کنیم. چون افراد عضو حزب می شدند و همه جایگاه های حزبی پر بود و این افرادی که به عضویت حزب در می آمدند، فقط عضو حزب بودند و هیچ جایگاه و مسئولیتی نداشتند. من در اوایل تشکیل حزب مدتی مسئول کمیتۀ احزاب حزب بودم و مقداری در مورد احزاب کشورهای دیگر مطالعه کردم و دیدم غیر از احزاب کمونیستی که برای اعضاء جایگاه تشکیلاتی تعریف شده است، مثلا در آمریکا اعضای حزب دموکرات یا جمهوریخواه در طول سال کار خاصی انجام نمی دهند. آن ها فقط حق عضویت پرداخت می کنند و نهایتا در میتینگ ها دعوت می شوند. در تجربۀ احزاب چپ در ایران گاه مسئولیت هایی پیش پا افتاده برای اعضا در نظر می گرفتند که فرد احساس حزبی بودن کند. مثلا مجاهدین خلق که تجربه تشکیلاتی گسترده وکشوری بعد از انقلاب داشتند، به برخی از اعضای خود این مسئولیت را می دادند که با یک پلاکارد کنار خیابان بایستد و فرد احساس می کرد برای تشکیلات کاری انجام داده و جزئی از حزب است. اما ما برای اینکه وقتی افراد عضو حزب می شوند احساس کنند به بدنه حزب متصل هستند، به فکر تشکیل هسته های مطالعاتی بودیم تا نحوۀ ارتباط تشکیلاتی برای اعضای جدید تعریف شود. برای این اعضا جزوه های حزبی تدوین کرده بودیم تا مطالعه کنند. اما موج هیجانی که بعد از دوم خرداد ایجاد شده بود و در دورۀ اصلاحات تداوم داشت باعث شد که این کار به نتیجه نرسد. چرا که فرد وقتی عضو حزب می شد نمی خواست مطالعه کند بلکه می خواست اکت و عمل سیاسی انجام دهد.
از طرف دیگر هم آقای خاتمی و هم خود ما در حزب به این جمع بندی رسیده بودیم که لزومی ندارد میتینگ های خیابانی تشکیل دهیم. چون مورد تعرض گروه های فشار قرار می گرفت و کنترلش از دست ما خارج می شد و نیروهای انتظامی و قضایی هم از ما حمایت نمی کردند. به همین دلیل ما جز در موارد انتخابات میتینگ برگزار نمی کردیم. میتینگ یازده اسفند سال ۷۶ دفتر تحکیم که مورد تهاجم وحشیانۀ گروههای فشار قرار گرفت این را به ما ثابت کرد.
بعد از سال ۸۴ در همین مرحله و با همین اعضا متوقف شدید؟
خیر. ما بعد از سال ۸۴ سازمان هواداران و سازمان رای را تشکیل دادیم. البته بعدها همین سازمان رای که حداقل کاری است که یک حزب باید انجام دهد، یکی از اتهامات آقای میردامادی شد. سازمان رای ما این بود که غیر از نیروهای تشکیلاتی حزب، افراد دیگری را به حزب وصل کنیم که رای دهندگان حزبی ما را تشکیل دهند. کما اینکه در دنیا هم همین است و رای دهندگان حزب با اعضای حزب تفاوت دارند. ما برای این سازمان رای یک نرم افزار نوشتیم که مثلا چطور هر یک نفر با چند نفر در ارتباط باشد و آن چند نفر هم با نفرات دیگر در ارتباط باشند و شبکه رأی ما گسترش یابد و در عین حال بدانیم که مثلا چند نفر نیرو در سراسر کشور در ارتباط با ما هستند. تحلیل ها هم از طریق این شبکه به اعضا و هواداران می رسید و نظرات اعضا و هواداران هم از طریق همین شبکه به ما می رسید. این سازمان رای هم تا حدودی گسترش پیدا کرده بود. ما فکر می کردیم اگر تا رده ده این تشکیلات را داشته باشیم حدود دو میلیون نفر عضو شبکه سازمان رای ما خواهند بود. اما در نهایت نه تنها با سازمان رای ما برخورد امنیتی کردند بلکه یک قانون هم تصویب کردند که هرگونه تشکیلات شبکه ای را تحت عنوان شبکه هرمی تحت تعقیب قرار دهند. یعنی دقیقا با سازمان رای حزب مشارکت همان برخوردی صورت گرفت که با شبکه گلدکوئیست به عنوان یک تشکیلات اقتصادی مبتنی بر سوء استفادۀ از افراد صورت گرفت.
آیا شما هم کسانی که مطالبات بیشتری از دولت اصلاحات داشتند، را تندرو و باعث ناکامی اصلاحات می دانید؟
من نام رفتار ژورنالیست ها را تندروی نمی گذارم. من معتقدم آن ها کار خودشان را می کردند. مشکل اینجا بود که گفتمان آن ها بر گفتمان سیاستمداران غلبه پیدا کرد و سیاستمداران بعضاً تحت هژمونی آنها قرار گرفتند. در حقیقت روزنامه نگاران به سیاست ورزی و سیاسیون به روزنامه نگاری افتادند که برای هر دو تبعات منفی داشت. من نمی خواهم تقصیر را به گردن شخص یا گروهی بیاندازم. من ممکن است شعار یک دانشجو را غلط بدانم. اما حق ندارم او را مواخذه کنم که چرا این شعار را دادی. دانشجو شعارش را می دهد، مهم این است که بخش سیاستمداران ما باید قوی تر عمل می کرد. به دلیل اینکه احزاب به درستی شکل نگرفته بودند، به جای اینکه در احزاب ، سیاستمداران جمع شوند و حرف های سیاستمدارانه بزنند، حرف های ژورنالیستی زده می شد. تحلیل سیاسی و حزبی با تحلیل ژورنالیستی فرق دارد. مثلا حرکت اکبر گنجی یک حرکت ژورنالیستی بود نه سیاسی، اما بر سر همه سیاستمداران سایه انداخت. مشارکت اگرچه سعی کرد در آن دوره، سیاسی باقی بماند اما بازهم درون آن، ژورنالیست ها غلبه گفتمانی پیدا کردند. حتی من وقتی دانشجو ها را نقد می کردم، از طرف دوستان خودمان در درون حزب مورد انتقاد و حتی تخریب قرار می گرفتم. نقد من ناظر بر این بود که دانشجوها تحلیل های واکنشی و احساسی دارند، می گفتم نباید عبور از خاتمی صورت بگیرد. این یک حرف سیاسی مسئولانه بود اما نه تنها با اعتراض برخی از دانشجوها و روزنامه نگاران همراه می شد، بلکه گاهی در درون حزب هم با مخالفت مواجه می شد و به من می گفتند این حرف ها را نگو چون خودت خراب می شوی. حرف ما این نیست که دانشجو و روزنامه نگار را باید توبیخ کرد. نه، آنها کار خودشان را می کنند و ما هم اگر نقدی به رفتار این ها داریم باید بیان کنیم. اما در کار سیاسی باید این را در نظر بگیریم که کسی از دانشجو و روزنامه نگار در مورد نتیجه کارش در عرصه سیاست مسئولیت نمی خواهد. ولی سیاستمدار مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. کما اینکه شما الآن دارید از من پاسخ می خواهید. بنابراین من نمی گویم تندروی بلکه می گویم جابجائی نقش سیاستمداران و ژورنالیست ها باعث برخی نا هنجاری ها شد.
البته من باز هم تاکید می کنم که ژورنالیست ها کار طبیعی خود را انجام می دادند و اصلا به دلیل همین قدرت ژورنالیست ها در دوره اصلاحات، شما در دستگاه دولت اثری از فساد مالی نمی بینید. چون نظارت روزنامه نگاران و مطبوعات موجب می شد حتی اگر مسئولی هم زمینه فساد و سوء استفاده داشت جرأت آن را پیدا نمی کرد و هرکس می خواست سوء استفاده کند بلافاصله افشا می شد. وگرنه همه دولتمردان آقای خاتمی که قدیس نبودند. یا این طور نبود که هیچ یک از فعالان سیاسی دوران اصلاحات زمینه فساد نداشته باشند، بلکه مجال و جرأت فساد وجود نداشت و علت آن هم مطبوعات قدرتمند بود. روزنامه نگاران آنقدر قوی شده بودند که می توانستند یقه مسئولان را بگیرند و البته بالاترین فردی که می توانستند یقه اش را بگیرند خاتمی بود. همین باعث شد که در نهایت یقه خاتمی را بگیرند و بگویند چرا از شعارهایی که دادی در بعضی جاها کوتاه آمدی. خاتمی یک سیاستمدار بود و می توانست سرعتش را تنظیم کند. او حق داشت برخی جاها کوتاه بیاید.
در سال ۸۷ که قصد داشتیم از آقای خاتمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دعوت کنیم، به ایشان گفتم شما هرجا که در گذشته کوتاه آمدی و مورد انتقاد ما قرار گرفتی همان ها زمینه ای شده برای اینکه امروز بتوانی بیایی. آن جا کوتاه آمدی که حالا امروز این فرصت و ظرفیت برایت باقی مانده که بشوی امید ما. آن موقع ممکن است ما به تو اعتراض و یا حتی توهین کرده باشیم، شاید ما کمتر و مثلا دانشجویان و ژورنالیست ها بیشتر ولی بالاخره به آقای خاتمی بد و بیراه گفته شد و آقای خاتمی باز هم در جاهایی کوتاه آمد. مثلا ما از اینکه آقای خاتمی انتخابات مجلس هفتم را برگزار کرد ناراضی بودیم و هنوز هم پیش خودمان ناراضی هستیم. ولی اگر آقای خاتمی انتخابات مجلس هفتم را برگزار نمی کرد ممکن بود با برخوردهای بعدی تبدیل بشود به یک عزت الله سحابی یا ابراهیم یزدی دیگر. آقای دکتر یزدی انسان بسیار شریف و خوبی است و مرحوم سحابی هم همین طور بود. اما دامنه تاثیر آن ها چقدر بود. همین آقای یزدی امروز به آقای خاتمی نامه می نویسد و می گوید همین مشی اصلاح طلبی که شما دارید درست است. الان که هیجانات کم شده و عقلا می توانند بررسی کنند، مشخص می شود که آقای خاتمی اگر در جاهایی به دلیل ساستمداری اش کوتاه آمد، درست عمل کرده حتی اگر که احساس ما با تصمیم او همراه نباشد. او چیزی را ذخیره کرده که امروز می تواند از آن بهره برداری کند.
البته این عقب نشینی ها فقط مختص آقای خاتمی نبود و شما در دوران مجلس ششم هم از این عقب نشینی ها داشته اید. امروز برای کسانی که همچنان نسبت به عقب نشینی شما درباره تایید اعتبار نامه آقای حداد عادل انتقاد دارند، چه پاسخی دارید؟
در رابطه با اعتبار نامه ها، من ادعا نمی کنم که کار ما در رابطه با اعتبار نامه آقای حداد عادل درست بود. چون آقای حداد عادل ظرفیت سیاسی ندارد و اصلا سیاستمدار نیست بلکه تابع دیگران است. الان هم علی رغم هزینه زیادی که نظام برای او کرد حتی نتوانست ریاست مجلس را برای خود نگه دارد. او فقط مجری توصیه هایی است که به او می شود و استقلال ندارد. من با شناختی که الان از او دارم می گویم ایکاش آن موقع اعتبار نامه اش را تایید نمی کردیم. اما در آن زمان سرنوشت اعتبار نامه حدادعادل و محتشمی پور با هم گره خورده بود. چون آقای محتشمی پور هم جزء سی نفر اول تهران نبود. عادلانه این بود که ما به هیچ یک از این دو نفر رای ندهیم، در حالیکه محتشمی پور بدلیل عملکرد مسئولانه و شجاعانه اش در روزنامه بیان پس از توقیف فله ای مطبوعات محبوبیت پیدا کرده بود و با اینکه هنوز اعتبار نامه اش تایید نشده بود به عنوان رئیس فراکسیون جبهه دوم خرداد انتخاب شده بود،. من هم با اینکه قرابت سیاسی با آقای محتشمی پور نداشتم اما همانطور که اکنون بر همگان آشکار شده است در عالم سیاست فردی قوی و استخوان دار و به قول معروف “مرد” است. برخلاف اکثر مشارکتی ها که معتقد بودند به هیچ کدام از این دو نفر رای داده نشود من معتقد بودم که به هر دو نفر رای بدهیم چون رای دادن به یکی از دونفر غیر منطقی بود. من خودم قبول مسئولیت کردم و رفتم با آقای علیرضا رجایی صحبت کردم. گفتم این حق شماست و ما نباید به آقای محتشمی و آقای حداد رای بدهیم، اما تحلیل ما این است که رای بدهیم. آیا شما از حق خودت گذشت می کنی؟ ایشان هم با کمال بزرگواری گفت شما هرچه مصلحت می دانید همان را عمل کنید و این اولین دیدار من با علیرضا رجایی بود. به آقای منتجب نیا هم که ذی حق بود همین را گفتم و ایشان هم گفت هرطور که مصلحت می دانید عمل کنید. من اخلاقا و وجدانا خودم را راضی کردم که به اعتبار نامه این دونفر رأی بدهیم و دیگران را نیز مجاب کردم. اما آقای حداد عادل بعد از آن رئیس فراکسیون اقلیت مجلس ششم شد و در مجلس هفتم هم رئیس شد و در سال ۸۸ هم شد سخنران میدان ولیعصر و من پشیمان شدم که به خاطر مصلحت اندیشی آن زمان فرصت این کارها را در اختیار آقای حداد عادل قرار دادیم. از این بابت من از مردم عذر خواهی می کنم و فکر می کنم بابت کارها و مواضع آقای حداد عادل من هم باید از مردم عذرخواهی کنم.
درباره عقب نشینی در اصلاح قانون مطبوعات چه توضیحی دارید؟
ببینید ما در نظامی قدرت را به دست گرفته بودیم که در آن کل قدرت مجلس و دولت به پنجاه درصد نمی رسید. ما در چنین شرایطی با حضور در مجلس، قدرتی پیدا کرده بودیم که می توانستیم از آن استفاده کنیم. مردم ظاهر را می دیدند و فکر می کردند همه چیز دست مجلس و دولت است اما اگر ما از اول با قدرت فائقه ای که فراتر از ما بود، درگیر می شدیم، از همان ابتدا طومار مجلس ششم در هم پیچیده می شد. برخی ها تصور می کنند که اگر ما محکم می ایستادیم، طرف مقابل عقب نشینی می کرد و ما میدان دار می شدیم و بعد هرکار می خواستیم انجام می دادیم. اما تحلیل ما این است که این اتفاق نمی افتاد. الان هم که تجربه فعلی را مشاهده می کنیم می بینیم، جناح مقابل تا پای خطر جنگ هم پیش رفته و اجماع همه دنیا بر علیه ما را هم تحمل می کند اما از شعارها و ادعاهای خود عقب نشینی نمی کند. ما چطور می توانستیم انتظار داشته باشیم که این جناح در مقابل ایستادگی ما عقب نشینی کند؟ اگر می خواستیم در مقابل این جریان بایستیم نتیجه ای جز ضربه خوردن و از هم پاشیدن ما نداشت. کاری که ما کردیم بر اساس شناخت ما از ساخت قدرت بود. اگر ما در آن مرحله عقب نشینی کردیم، احساس ما با این عقب نشینی همراهی نمی کرد، اما کاری که کردیم عاقلانه بود به مصلحت جنبش اصلاحات بود.
شما در قبال این عقب نشینی ها چه چیزی به دست آوردید؟
ما موجودیت خود را حفظ کردیم و مجلس ششم چهارسال توانست کار کند.
اما در نهایت مجبور به استعفا شدید. اگر می ایستادید ممکن بود این اتفاق زودتر بیفتد اما تاثیر بیشتری داشته باشد.
ما در طول آن چهارسال خیلی کار انجام دادیم. فرهنگ سیاسی که امروز وجود دارد که در سال ۸۸ جنبش سبز از دل آن بیرون آمد، حاصل همان کارهایی است که ما در طول دولت اصلاحات و نیز در دوره مجلس ششم انجام دادیم. تجربه های مشترک، نهادهای مدنی و شبکه اجتماعی که در دوران اصلاحات به وجود آمد باعث شکل گیری و پیدایش جنبش سبز شد.
اگر قرار بود سال ۸۸ هم همین مشی شما ادامه پیدا کند و مثلا اگر آقای خاتمی به جای آقای موسوی بود، همین اتفاقات می افتاد؟
نه. این اتفاقات نمی افتاد، البته هنوز هم حرکتی که آقای موسوی در سال ۸۸ شروع کرد به نتیجه ای نرسیده که بخواهیم آن را با نتیجه کار اصلاح طلبان مقایسه کنیم. من از آقای موسوی حمایت کردم و همچنان هم حمایت می کنم. اما معتقدم که مهندس موسوی از مجموعه دستاوردهای دوران اصلاحات استفاده کرد و توانست این حرکت را پدید بیاورد.
سوال من هم این است که چرا آقای خاتمی و حزب مشارکت از این دستاوردها و پتانسیل اجتماعی موجود، مانند آقای موسوی استفاده نکردند؟
ما هم از این دستاوردها استفاده کردیم. ولی شما دو چیز را با هم مقایسه می کنید که یکی اتفاق افتاده و دیگری اتفاق نیفتاده است. ما نتیجه کل عملکرد اصلاح طلبان را داریم و می توانیم درباره آن قضاوت کنیم. اما حرکتی که در سال ۸۸ شروع شد هنوز به نتیجه ای نرسیده که بخواهیم نتیجه آن را با نتیجه عملکرد دولت اصلاحات مقایسه کنیم. اما یک نکته مهم وجود دارد وآن اینکه ما در دوره اصلاحات تمام انعطاف پذیری ممکن را از خود نشان دادیم، همه عقب نشینی ها را کردیم و در واقع اتمام حجت کردیم و اگر ما این رفتار ها را نداشتیم، بعد از انتخابات این اتفاقات نمی افتاد. ما همه راه ها را آزموده بودیم و چون نتیجه نگرفتیم، مردم بعد از انتخابات سال ۸۸ اجماع کرده و رفتار دیگری را انتخاب کردند. در واقع اصلاحات اتمام حجتی بود برای رسیدن به مقطع جنبش سبز وگرنه اینهمه حامی نمی داشت و چه بسا عده ای می گفتند کوتاه می آمدید بهتر می شد.
تفاوت اصلاح طلبی آقای خاتمی با آقای موسوی را در چه می بینید؟
من در مبنای اصلاح طلبی فرقی بین این ها نمی بینم. اما در روش، آقای موسوی در یک مقطع توانست تصمیم سرنوشت سازی بگیرد. تمام وجهه آقای موسوی هم معطوف به این تصمیم است که آمد و گفت من برنده انتخابات هستم و از آنجا به بعد موسوی شد همین موسوی که امروز می شناسیم. من گاهی به دوستان می گویم مهندس موسوی پیش از آن حاضر نبود حتی عکسی در کنار ما مشارکتی ها از او منتشر شود. اما شاید اگر آقای خاتمی به جای موسوی بود نمی توانست آن تصمیم را بگیرد. یعنی آقای خاتمی ملاحظاتی می کرد که نمی توانست آن تصمیم را بگیرد. این هم به شخصیت افراد بر می گردد. ما حتی از آقای کروبی هم انتظار نداشتیم این قدر محکم بایستد، چون ایشان در دوره اصلاحات همیشه بین مشارکت و جناح راست حرکت می کرد. اما بعد ازانتخابات آقای کروبی در سمت چپ مشارکت قرار گرفت. شما آقای کروبی الان را نمی توانید با آقای کروبی ده سال قبل مقایسه کنید. البته اصول او فرقی نکرده است اما در روش، شجاعت سیاسی بی نظیری در پیوند با مردم از خود نشان داد.
اما بعد از اتمام حجت هم مشی اصلاح طلبان به مدارا نزدیک تر است. مثلا با تمام اتفاقاتی که افتاد، آقای خاتمی همچنان در انتخابات مجلس شرکت کرد.
همین رای دادن آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم که این همه آن را تخطئه کردند، به نظر من دستاورد آن رأی دادن همین موضع مشترک امروز همه اصلاح طلبان است. آقای خاتمی با آن رای در واقع تست کرد و چون پاسخ منفی بود، امروز دیگر همه اصلاح طلبان با اطمینان می گویند که شرکت ما در این انتخابات فایده ای ندارد. اما اگر تجربه رای آقای خاتمی نبود الان دوشقه می شدیم. یک عده می گفتند برویم پای کار انتخابات و عده ای هم می گفتند نرویم. من هم جزء کسانی بودم که به رای دادن آقای خاتمی انتقاد کردم ولی این رای یک دستاورد بزرگ داشت. آقای خاتمی فکر کرد که شاید روزنه ای وجود داشته باشد و این را تست کرد. اما چون جواب منفی بود نتیجه اش همین است که امروز هیچ اصلاح طلب صاحب اعتبار و وزنی را پیدا نمی کنید که بگوید باید در انتخابات سال آینده شرکت کنیم. کما اینکه اجماع نظری که در انتخابات مجلس نهم هم بین اصلاح طلبان به وجود آمد، حاصل حرکت آقای خاتمی بود. ما به این آیه قرآن معتقدیم که “ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا” یا “من یتق الله یجعل له مخرجا” ، یعنی اگر ما صادقانه و درست کار خود را انجام دهیم، نتیجه آن را خواهیم دید. ممکن است حتی در مقطعی حرکت ما از طرف کسانی که عمق قضیه را نمی بینند با مخالفت مواجه شود. امروز در کشور ما حزبی باقی نمانده که مردم به آن رجوع کنند و باز هم نگاه مردم به افراد و اشخاص است. اگر در جامعه امروز ما یک خاتمی هست که مرجعیت سیاسی دارد و همچنان مردم می توانند به او امید ببندند، این خاتمی حاصل مجموع تجربیات دوره اصلاحات تا امروز است. این تجربیات هم گاهی در زمان خود با استقبال مواجه شده و خیلی وقت ها در زمان خود با اعتراض وانتقاد و حتی توهین همراه بوده است.
شما می گویید که مجلس و دولت روی هم رفته کمتر از پنجاه درصد قدرت را درساختار حکومت ایران در اختیار دارند. با این حساب به فرض اینکه خواسته شما یعنی انتخابات آزاد هم محقق شود، آیا امروز این توان را دارید که با در اختیار گرفتن دولت، چیزی را تغییر دهید؟
من معتقدم که طرف مقابل اصلا چنین قصدی را ندارد که اجازه دهد اصلاح طلبان به قدرت برگردند. بنابراین فکر می کنم که انتخابات آینده انتخابات ما نیست و اساساً به انتخابات آینده به عنوان یک اتفاق کوچک و از جایگاه یک ناظر نگاه می کنیم. اما اگر طرف مقابل به هر دلیل به این صرافت بیفتد که انتخابات آزاد برگزار کند، حتما به صرافت چیزهای دیگر هم افتاده است. این یک نشانه است. یعنی اگر حاکمیت موجود یک گام عقب بگذارد و انتخابات آزاد را قبول کند، معنایش این است که آمادگی لازم برای پذیرش اصلاحات را دارد. این به ما زمینه می دهد که امیدوار باشیم. حالت عادی این است که در طی این مدت با دیدن نتیجه عملکردها، طرف مقابل سرش به سنگ خورده باشد و سری که به سنگ خورده باشد مثل قبل رفتار نمی کند، همان طور که ما هم دیگر مثل قبل رفتار نخواهیم کرد. من البته معتقدم این اتفاق در آینده خواهد افتاد اما زمان و چگونگی آن معلوم نیست.
شما تا زمانی که این اتفاق بیفتد، کار دیگری نمی توانید انجام دهید؟ در واقع تنها صبر می کنید و امیدوارید روزی شرایط درست شود؟
ما به عنوان یک سیاستمدار هیچ وقت نباید برویم و در حاشیه بنشینیم. ما یا در انتخابات شرکت می کنیم یا نمی کنیم. اگر شرکت کردیم که هیچ ولی اگر شرکت نکردیم به معنای تعطیل شدن سیاست ورزی نیست. ما باید نقش خود را ایفا کنیم. ما هر مقدار بتوانیم اثرگذار باشیم و ارتباط خود را بامردم حفظ کنیم و هر مقدار بتوانیم اعتماد مردم را به خود جلب کنیم، این ها سرمایه های آینده ما خواهد شد. ما اگر در حاشیه بنشینیم مردم ما را فراموش می کنند. منظورم از “ما” همه کسانی است که حامل اندیشه اصلاح طلبی هستند. این طور نیست که فقط بگوییم حزب ما یا گروه ما. بلکه هرکسی که حامل این اندیشه باشد هم از او حمایت می کنیم. همان طور که تا قبل از انتخابات سال ۸۸ بسیاری از دوستان ما حتی خدمت مهندس موسوی هم نرسیده بودند اما همین که دیدیم او حامل اندیشه اصلاح طلبی است، دورش را گرفتیم و از از او حمایت کردیم و همچنان هم حمایت می کنیم.
این انتخابات آزادی که به دنبال تحققش هستید، یعنی انتخاباتی که شما هم در آن حضور داشته باشید یا انتخاباتی که همه گروه های مخالف و حذف شده از عرصه سیاسی ایران هم بتوانند در آن شرکت کنند؟
ما نمی توانیم مطلق یا صفر و صدی به قضایا نگاه کنیم. ما نمی گوییم یا همه چیز باشد یا هیچ چیز. ما نسبی برخورد می کنیم. حد اقل شرایط مورد نیاز برای یک انتخابات آزاد یعنی کسانی که به اجرای بدون تنازل قانون اساسی قائل هستند بتوانند کاندیدا شوند و اگر انتخاب شدند رای آن ها خوانده شود. ما اگر حداقلی را داشته باشیم و امید داشته باشیم که از آن حداقل بشود استفاده کرد، نمی گوییم انتخابات آزاد است، بلکه می گوییم شرایط به گونه ای هست که بتوانیم از آن استفاده کنیم. وگرنه از همین الان معلوم است که مثلاً یک کمونیست تایید صلاحیت نمی شود و ما اگر این قدر مطلق گرا باشیم به هیچ نتیجه ای نمی رسیم.
نظر شما درباره عبارت «براندازانِ فرنگنشین» ، که درباره برخی از منتقدان خارج از بدنه اصلاحات به کار برده می شود چیست؟
این عبارت در نامه ای که برای تبریک تولد آقای خاتمی نوشته شده بود بیان شد و خیلی از افراد هم به آن اعتراض داشتند و قرار بود که این عبارت حذف شود. حداقل این است که خود من زمانی آن نامه را امضا کردم که قرار بود این عبارت حذف شود و به نظر من عبارت خوبی نبود. البته من معتقدم ما نمی توانیم با کسانی که برنامه خود را براندازی نظام اعلام می کنند، تشریک مساعی کنیم. ولی در حالی که صاحبان قدرت خود را معادل نظام معرفی می کنند و ما را بدلیل انتقاد از خودشان به ضدیت با نظام متهم می کنند وظیفه ای برای مقابله با معارضین نداریم. ما به اصل نظام وفاداریم و از آن دفاع می کنیم. اگر روزی نظام موجود اصلاح پذیر نبود و اصلاحات به بن بست رسید، همانطور که آقای رضا خاتمی گفت ما با معارضین اصل نظام تشریک مساعی نمی کنیم ولی روی مقابله با آنها را نیز نخواهیم داشت. بنابراین ترجیح خواهیم داد همچون علی(ع) در خانه بنشینیم تا از آتش فتنه در امان باشیم.
آیا کسانی که خواستار اصلاح قانون اساسی هستند را برانداز می دانید؟
اگر کسی با اصل نظام مخالف باشد برانداز نیست. کما اینکه مخالف اسلام هم باشد برانداز نیست. برانداز کسی می تواند باشد که بخواهد از روشهای غیر قانونی مثلاً خشونت برای تغییر قانون اساسی استفاده کنند. وگرنه اصل اصلاح پذیر بودن قانون اساسی از نظر ما پذیرفته شده است. در این مملکت یک نفر هم نیست که بگوید قانون اساسی بدون نقص و مشکل است. خود رهبری هم سال گذشته در سفر کرمانشاه گفت قانون اساسی ممکن است نیاز به اصلاح داشته باشد. وقتی قانون اساسی در خودش مکانیزم تغییر و اصلاح را پیش بینی کرده ما نمی توانیم بگوییم خواسته اصلاح قانون اساسی به معنای براندازی است. اما ما معتقدیم روش های قانونی برای اصلاح قانون اساسی به نفع مردم، مسدود است. با توجه به مواضع حاکمان ما امروز از هیچ راه قانونی نمی توانیم قانون اساسی را به نحوی اصلاح کنیم که به نفع مردم باشد. به همین دلیل اگر الان شعار اصلاح قانون اساسی به نفع مردم داده شود، این گونه برداشت می شود که یا به راه و روش این تغییر فکر نشده یا می خواهد از راه غیر قانونی استفاده شود.
الان به گفته شما راه قانونی بسته است و راه غیر قانونی هم که معنایش براندازی است. پس باید در همین وضعیت باقی بمانیم؟
ما راه براندازی را نمی رویم. بنابراین الان اولویت ما تغییر قانون اساسی نیست. بلکه باید ابتدا موانع ساختاری حقیقی را رفع کنیم تا بشود از ظرفیت های حقوقی قانون اساسی برای اصلاح آن به نفع مردم استفاده کرد. ما باید ابتدا روش و رفتار حاکمان را اصلاح کنیم تا راه اصلاح قانون اساسی به نفع مردم باز شود.
برای اصلاح روش ها برنامه ای دارید یا همچنان باید منتظر باشید تا فرجی شود؟
برنامه ما این است که آنقدر فشار بیاوریم تا حاکمیت روش و رفتار خود را اصلاح کند.
شما خارج از بدنه قدرت، توان فشار آوردن به حاکمیت را دارید؟
بله الان همین کارهایی که می کنیم فشار است. همینکه می گوییم در انتخابات شرکت نمی کنیم فشار است. وقتی ما پایگاه اجتماعی وسیع داریم، این پایگاه اجتماعی با انحای مختلف به رخ کشیده می شود. اما در مرحله اول ما اصلاح قانون اساسی را از دستور کار خارج کرده ایم و همانطور که مهندس موسوی هم گفته به دنبال اجرای بدون تنازل قانون اساسی هستیم. اگر این امر صورت بگیرد راه اصلاح قانون اساسی به نفع مردم هم باز می شود. اتهام براندازی به کسانی زده می شود که بدون اینکه راه قانونی پیش پای مردم بگذارند، دم از تغییر قانون اساسی و یا اسقاط نظام می زنند. ما انتقادات وسیعی به سازو کارهای تعبیه شده در قانون اساسی داریم اما می گوییم همین ساز و کارها آنقدر ظرفیت دارد که اگر درست اجرا شود بسیاری از مشکلات را حل می کند و بعد از اجرای بدن تنازل آن می توانیم به اصلاح قانونی قانون اساسی به نفع مردم هم فکر کنیم.
براندازی دقیقا چه تعریفی دارد؟
به عقیده ما اصلاح طلبی اصل و بنای حرکت و مبارزه برای بهبود اوضاع جامعه است. اما وقتی این راه به بن بست برسد، نه اینکه رهبران اصلاح طلب بخواهند به سراغ انقلاب یا براندازی بروند، بلکه وقتی اصلاحات به بن بست برسد یا باید به وضع موجود رضایت داده شود یا مبارزه به دلیل تصلب حکومت، به سمت براندازی یا انقلاب سوق پیدا می کند. این یک قصد یا تصمیم نیست که مسئول یا متولی داشته باشد. یک جبر است یک اقتضا است. خواه نا خواه اتفاق می افتد. این براندازی هم گاهی در حد براندازی حاکمان است و گاه به براندازی کل نظام منجر می شود. در زمان انقلاب اسلامی در سال ۵۷ هم اصلاح ناپذیری حکومت منجر به براندازی نظام شاهنشاهی شد. نظام شاهنشاهی اصلاح ناپذیری خود را در روند انقلاب مشروطه و نهضت ملی به اثبات رسانده بود و همین موجب اجماع همۀ جریانات سیاسی اعم از مذهبی، غیر مذهبی و ملی برای اسقاط آن شد. اگر اصلاح طلبی در ایران به بن بست قطعی برسد در آن زمان دیگر اصلاح طلبان هیچ کاره هستند و دیگر کسی به آنها و نظرات آنها توجهی نخواهد کرد. ناگزیر می روند در خانه می نشینند.
آیت الله العظمی علی محمد دستغیب گفت: اگر کسى مرتکب گناه کبیرهاى شود؛ ظلم کند یا به خداى تعالى شرک بورزد، به تصریح قرآن نمىتواند امام مسلمین شود، اما راه تقرّب جستن و ولى خدا شدن، فرارویش باز است. همچنان که جناب ابوذر مدتى از عمر خود را در ربذه به بتپرستى گذراند، لکن اسلام آورد و تا درجهى نهم ایمان بالا رفت و محبوب خدا و رسولش گشت.
به گزارش کلمه این مرجع تقلید مقیم شیراز در بیست و پنجمین جلسه ی تفسیر خود تاکید کرد: بىشک یکى از شروط و نشانههاى ایمان، احساس ناراحتى از گناه دیگران است، لذا امر به معروف و نهى از منکر پیش از آنکه دستورى تکلیفى باشد، احساسى قلبى است. حتى در روایت است که هرگاه به منکرى رسیدید و نتوانستید با زبان از آن نهى کنید، در قلب خود ناراحت شوید.
مشروح این سخنرانی که در ادامه جلسات تفسیر قرآن وی بیان شده را به گزارش حدیث سرو در ادامه بخوانید:
تفسیر سوره مائده جلسه ۲۵، آیات ۳۹ تا ۴۱
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الاَْرْضِ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌیا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُوْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذینَ هادُوا سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إنْ أُوتیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إنْ لَمْ تُوْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللهِ شَیْئآ أُولئِکَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ.
«پس هر کس بعد از ستمى که کرده توبه نماید و خویش را اصلاح کند، خدا توبهاش را مىپذیرد، که خدا آمرزنده و مهربان است.»«آیا ندانستهاى که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداوند است؟ هر کس را بخواهد عذاب مىکند و هر کس را بخواهد مىآمرزد و خداوند بر هر کارى توانا است.»
«اى پیامبر! کسانى که در کفر شتاب مىورزند تو را غمگین نسازند، چه آنان که با زبان مىگویند ایمان آوردیم و قلبهایشان ایمان نیاورده است و چه یهودیانى که گوش مىکنند تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند و جاسوسان گروهى دیگرند که خود نزد تو نیامدهاند. کلمات (کتاب آسمانى) را از جاى خود تحریف مىکنند و مىگویند: اگر این (حکم) به شما داده شد، بپذیرید وگرنه دورى کنید، و هر کس را خدا بخواهد به فتنهى خود گرفتار کند، در برابر خدا از تو کارى براى او ساخته نیست. آنها کسانى هستند که خدا نخواسته قلبهایشان را پاک کند. براى آنان در دنیا خوارى و در آخرت عذاب بزرگ است.»
فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ؛ خداى تعالى پس از بیان حکم دزد در آیهى قبل، اکنون درباره توبه و بازگشت از این گناه و اصلاح اعمال گذشته سخن به میان مىآورد.
توبهى دزد، پس از عزم جدّى بر ترک گناه و استغفار به درگاه پروردگار، بازگرداندن اموال دزدى و حلالیّت طلبیدن از مالباختگان است. در این میان هرکس او را بخشید، که بخشید و هرکس نبخشید، وظیفهى سارق تائب است که تا هر زمان شده، دینى را که بر عهده دارد باز پس دهد و خود را برىءالذمّه نماید.
فَإِنَّ اللهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ؛ شاید اعلام پشیمانى و عذرخواهى و سعى در راضى کردن طلبکاران، سخت باشد و به آبروى شخص لطمه وارد کند، اما خداى تعالى جبران مىکند و او را حفظ مىنماید. علاوه بر آنکه در آخرت نیز اثر گناهش را از بین مىبرد و چه بسا به قرب خود نیز نایلش کند.
إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ خداى تعالى آمرزنده و مهربان است، البته براى هر کس که طلب بخشایش و صلاحیت دریافت رحمت را داشته باشد.
اگر قبل از آنکه به سارق دست یابند و مجازاتش کنند، توبه کند، حد از او ساقط مىشود و دستش را قطع نمىکنند. توبه نیز به وسیلهى دو شاهد عادل، یا شهادت گروهى از مردم ـ گرچه عادل نباشند ـ ثابت مىشود. ولى اگر بعد از دستگیر شدن توبه کند، حد جارى مىشود.
شخصى سؤال کرد که اگر کسى در جوانى مرتکب گناهانى شده باشد و پس از آن توبه کند و به جبران گذشته همّت گمارد، آیا امکان تقرّب به خداى تعالى و قرار گرفتن در زمرهى اولیاى خدا را دارد یا خیر؟
اگر کسى مرتکب گناه کبیرهاى شود؛ ظلم کند یا به خداى تعالى شرک بورزد، به تصریح قرآن نمىتواند امام مسلمین شود، اما راه تقرّب جستن و ولى خدا شدن، فرارویش باز است. همچنان که جناب ابوذر مدتى از عمر خود را در ربذه به بتپرستى گذراند، لکن اسلام آورد و تا درجهى نهم ایمان بالا رفت و محبوب خدا و رسولش گشت. او به همراه سلمان و مقداد، تنها کسانى بودند که در روز سقیفه از على علیه السلام حمایت کردند.
وقتى عثمان خواست او را تبعید کند، پرسید: «کجا از همه جا برایت بدتر است؟» گفت : «ربذه، چون در آنجا بتپرستى کردم.» به همین جهت به ربذه تبعید شد و تا آخر عمر در آنجا ماند.
خداى تعالى در سوره بقره مىفرماید :
(وَ إذِ ابْتَلى إبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إمامآ قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ) (بقره، ۱۲۴)
«و هنگامى که ابراهیم را پروردگارش به امورى چند بیازمود و او آن همه را به انجام رساند، خدا فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: و از نسلم چه؟ فرمود : پیمان من به ستمکاران نمىرسد.»
تفسیر المیزان ذیل این آیه آورده است :
مردم به حکم عقل از یکى از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمى هم براى این تقسیم نیست: یا در تمامى عمر ظالمند، یا در تمامى عمر ظالم نیستند، یا در اول عمر ظالم و در آخر توبهکارند و یا به عکس، در اول صالح و در آخر ظالمند؛ و ابراهیم علیه السلام شأنش اجلّ از این است که از خداى تعالى درخواست کند که مقام امامت را به دسته اول و چهارم از ذریهاش بدهد، پس به طور قطع دعاى ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست.
باقى مىماند دوم و سوم؛ یعنى آن کسى که در تمامى عمرش ظلم نمىکند و آن کسى که اگر در اول عمر ظلم کرده، در آخر توبه کرده است. از این دو قسم، قسم دوم را خدا نفى کرده، باقى مىماند یک قسم و آن کسى است که در تمامى عمرش هیچ ظلمى مرتکب نشده. پس از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست و از دو قسمى که خواست، یک قسمش مستجاب شد، و آن کسى است که در تمامى عمر معصوم باشد. (تفسیر المیزان ذیل همین آیه)
مقام امام از نبى بالاتر است و ما معتقدیم دوازده امام شیعه، از تمام انبیاى الاهى، به جز رسول گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله بالاترند و همین مقام امامت دلیل عصمت آنان است. به تعبیر دیگر: اگر گناهى از ایشان سر مىزند، در زمرهى ظالمین قرار گرفته، مشمول عهد خداى تعالى نمىشدند.
تفسیر تسنیم مىنویسد: امیرالمؤمنین علیه السلام به شخصى که دستش به خاطر حدّ سرقت قطع شده بود، فرمود: دست تو به جهنّم رفت. اگر توبه کنى، در قیامت دستت به تو ملحق مىشود و با تو به بهشت مىرود و اگر توبه نکنى، تو را نیز به جهنّم خواهد برد.
باز در روایت است که شخصى از مولا على علیه السلام پرسید: آیا اکنون که دستم قطع شده، اگر توبه کنم، توبهام پذیرفته است؟ فرمود: بله، اگر توبه کنى خداى تعالى تو را بلند مىسازد. اکنون تو با این دست بریده شده و روى توبهکار، مانند کسى هستى که تازه از مادر متولّد شده و هیچ گناهى برایت نمانده است.
درست است که گناه کردن و توبه کردن، مانند پیراهنى است که کثیف مىشود و شسته مىشود و پیراهن تمیز و نو از آن بهتر است، اما دست خداى تعالى بسته نیست و مىتواند شخص تائب را، اگر کوشش کند، از دیگران مقرّبتر سازد، علىالخصوص وقتى که وى همواره شرمسار از گذشتهى خویش باشد و شرمندگى به درگاه الاهى را تا آخر داشته باشد.
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ؛ «مُلک» به معناى قدرت تصرّف است و شامل «مِلک» هم مىشود. در واقع تا کسى مالک چیزى نباشد نمىتواند در آن تصرّفى نماید. او به حکم خالق بودن، مالک و مَلِک نیز هست.
یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ؛ خداى تعالى هر کس را بخواهد عذاب مىکند و هر کس را بخواهد مىآمرزد، اما عذاب و آمرزش او تابع سنّت و قاعدهى مشخصى است. او کسى را عذاب مىکند که در گناه خود اصرار ورزد و هرگز توبه نکند. چنین کسى استحقاق و قابلیتى جز عذاب ندارد. در مقابل کسى را مشمول رحمت و آمرزش خویش قرار مىدهد که از گناه خود پشیمان شده، روى توبه به درگاهش آورد.
آیات فراوانى در باب توبه و آمرزش وارد شده است. در سوره زمر مىفرماید :
(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعآ إنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ * وَ أَنیبُوا إلى رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ) (زمر، ۵۳ و۵۴)
«بگو اى بندگان من که بر نفس خویش اسراف کردید! از رحمت خدا ناامید نباشید که خدا همهى گناهان را مىآمرزد زیرا او آمرزنده و مهربان است. * به سوى پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید پیش از آنکه عذاب بر شما فرود آید و دیگر یارى نشوید.»
به راستى بشر از دست خدا به کجا مىتواند فرار کند و چه کسى مىتواند او را فرارى دهد؟
(یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذینَ قالُوا آمَنّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُوْمِنْ قُلُوبُهُمْ…)
شأن نزول
از امام باقر علیه السلام و جماعتى از مفسران است که: زنى شرافتمند از یهود خیبر با مردى از اشراف یهود، زنا کرد. این زنا محصنه بود و یهودیان خیبر از سنگسار کردن ایشان دلخوش نبودند. نوشتند به یهودیان مدینه که این موضوع را از پیامبر گرامى اسلام سوال کنند، شاید آن بزرگوار حکم سنگسار را تغییر دهد. کعب بن اشرف، کعب بن اسید، شعبة بن عمرو، مالک بن صیف، کنانة بن ابى الحقیق و … خدمت ایشان آمده، گفتند: حکم زناى محصنه را براى ما بیان کن. فرمود: آیا به حکم من راضى خواهید شد؟ گفتند: آرى.
جبرئیل نازل شد و حکم سنگسار را بیان کرد و پیامبر گرامى، حکم را به اطلاع آنها رساند ولى آنها از قبول آن خوددارى کردند. جبرئیل گفت: ابن صوریا را میان خود و ایشان قرار ده. ضمناً خصوصیات وى را براى پیامبر وصف کرد.
پیامبر فرمود: آیا ابن صوریا را که ساکن فدک است و مردى سفید رو و بىمو و یک چشم است، مىشناسید؟ گفتند: آرى. فرمود: او چگونه مردى است در میان شما؟ گفتند : او عالمترین مردى است که در روى زمین باقى مانده و به دستورات دینى موسى آگاه است. فرمود: به دنبال او بفرستید. آنها شخصى را فرستادند تا ابن صوریا را بیاورد.
پیامبر گرامى به او فرمود: تو را سوگند مىدهم به خداى یکتایى که تورات را بر موسى نازل کرد و دریا را براى شما شکافت و شما را نجات بخشید و آل فرعون را غرق کرد و سایهى ابر را بر شما گسترد و ترنجبین و بلدرچین براى شما فرستاد، آیا در کتاب شما حکم سنگسار کردن در مورد زناى محصنه وجود دارد؟
گفت: آرى. به خدایى که مرا به یاد او افکندى، اگر نمىترسیدم که خداى تورات مرا بسوزاند، دروغ مىگفتم یا مطلب را تغییر مىدادم، ولى بگو که این مطلب در کتاب تو چگونه آمده است؟
فرمود: هنگامى که چهار شاهد عادل بر این عمل زشت گواهى دهند و بگویند که آلت تناسلى مرد را – همچون میل در سرمه دان – دیدهاند، سنگسار کردن واجب مىشود.
ابن صوریا گفت: در تورات نیز خداوند همین طور دستور داده است. پیامبر به او فرمود : براى اولین بار چگونه حکم خدا را زیر پا گذاشتید؟ پاسخ داد: هر گاه بزرگى زنا مىکرد، او را وامىگذاردیم و هر گاه بیچارهاى زنا مىکرد، حد را بر او جارى مىکردیم. سرانجام زنا در میان اشراف شایع شد تا اینکه پسر عموى پادشاه ما نیز زنا کرد. ما او را سنگسار نکردیم. دیگرى زنا کرد. شاه مىخواست او را سنگسار کند، قبیله او گفتند: نباید این مرد را سنگسار کنى، جز اینکه نخست پسر عمویت را سنگسار کنى. در این وقت ما جمع شدیم و گفتیم: باید حکمى درست کنیم که پایینتر از سنگسار و در حق شریف و غیر شریف، قابل اجرا باشد. از اینرو قرار بر این شد که زنا کاران را چهل ضربه شلاق بزنیم و رویشان را سیاه کنیم، آن گاه آنها را وارونه سوار بر الاغى کنیم و در شهر بگردانیم.
یهودیان به ابن صوریا گفتند: تو شایسته نیستى که این مطالب را براى او بگویى، لکن چون غایب بودى نخواستیم از تو غیبت کرده باشیم. ابن صوریا گفت: او مرا به تورات سوگند داد و اگر سوگند نداده بود، این مطالب را با او در میان نمىگذاشتم.
پیامبر دستور داد: آن زن و مرد یهودى اشرافى را در جلو در مسجد، سنگسار کردند و گفت: خدایا! من نخستین کسى هستم که حکم تو را پس از آنکه یهود از بین برده بودند، زنده کردم. (تفسیر مجمع البیان ذیل همین آیه)
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ؛ علّت حزن پیامبر از کفر کافران چیست و آیا اگر مؤمن شاهد شیوع کفر و گناه در جامعه بود، باید ناراحتى به خود راه دهد یا خیر؟
بىشک یکى از شروط و نشانههاى ایمان، احساس ناراحتى از گناه دیگران است، لذا امر به معروف و نهى از منکر پیش از آنکه دستورى تکلیفى باشد، احساسى قلبى است. حتى در روایت است که هرگاه به منکرى رسیدید و نتوانستید با زبان از آن نهى کنید، در قلب خود ناراحت شوید. بنابراین پیامبر حق دارد از روىگردانى کافران و کفر پیشگى آنان غمگین و دلتنگ و ناراحت شود.
اما چرا خداى تعالى در این آیه و در آیات مشابه دیگرى، رسول مکّرم خویش را از این حزن مقدّس بازداشته است؟
علّت آن این است که وجود گرامى رسول الله صلّى الله علیه و آله از سر رحمت و دلسوزى بىحدّى که بر مردم داشت، چنان بر شقاوت آنها غمگین مىشد که تا مرز مرگ پیش مىرفت و اگر دلدارى خداى تعالى نبود، بىشک جان عزیزش را در غم کفر کافران از دست مىداد.
(لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلّا یَکُونُوا مُوْمِنینَ) (شعرا، ۳)
«انگار مىخواهى جان خود را از اندوه ایمان نیاوردن آنان از کف بدهى.»
مؤمن چنین نیست که اگر دیگران را در منجلاب گناه و تباهى ببیند، بگوید: «بگذار خوش باشند». حزن مؤمن از یک سو به خاطر عدم اطاعت امر خداوند و از سوى دیگر به جهت دلسوزى نسبت به خود گنهکاران است. البته این دلسوزى باید در حدّ خود باشد و اگر قرار است کارى انجام شود، در چارچوب عقل و شرع باشد.
دوستى مىگفت: برادرانم با پدرم درگیرى و دعوا دارند و گاه همدیگر را کتک مىزنند.
گفتم: مبادا به جاى چارهاندیشى، با برادرها یا پدر یا مادرت درگیر شوى! تو کارى کن که براى خود و دیگران تأثیر داشته باشد؛ پدرت را در آغوش بگیر؛ ببوسش و گریه کن. برادرانت را در بغل بگیر صورتشان را ببوس و التماسشان کن که با پدر و مادر دعوا نکنند.
پدر و مادر مؤمنى که مىبینند فرزندشان نماز نمىخواند و از عبادات روىگردان است، قطعآ ناراحت مىشوند، اما نمىشود آنها را به زور مقیّد به شرعیات کرد و به نماز و روزه واداشتشان. باید با اخلاق خوب و تشویق، دعوتشان کرد و از خداوند برایشان طلب هدایت نمود.
شرح مناجات شعبانیه
حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمت الله علیه
«فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ، مُسْتَکِیناً لَکَ، مُتَضَرِّعاً اِلَیْکَ، رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوابی»
پروردگارا به تحقیق که فرار کردهام از هوا و هوس خودم به سوى تو، و مقام و موقف خودم را بین دو نعمت عظماى تو و دو صفت بزرگ تو که جلال و جمال تو باشد قرار دادهام. در حالى که نهایت سکون را به تو دارم، مکان خودم را با ذلّت نزد تو قرار دادهام. به سوى تو نالانم و گریانم در حالى که صد در صد امیدم به عطایاى تو است؛ به نعمى که از غیب الغیوبِ خودت به بندگانت عنایت مىفرمایى، و از آن جنّت اللقاء تو دل نخواهم برید.
«وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی، وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی، وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی، وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا اُرِیدُ أنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أرْجُوهُ لِعَاقِبَتِى»
در حالى که مىدانى آنچه در نفس من است و آنچه در روح من است؛ آگاهى بر حوائج من و آرزوهاى من و آگاهى بر سرّ و قلب و اندرون من، و مخفى نیست از حضرت تو بازگشت من و جایگاه من و آنچه را که اراده دارم آن را و بر زبان جارى مىکنم و از طلبهاى من و امیدهاى من بر تو، و امید من نیز در عاقبتِ امرم بر توست.
«وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی اِلَى آخِرِ عُمُرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضُرِّی»
و حال آنکه تمام اوقات من تحت تقدیر توست و تقدیر تو آنى مرا خالى ندارد، بالأخص اى پروردگار من آنچه بر من مىگذرد در آخر عمر من، آشکار و پنهان مرا آگاهى و سرّ و علانیه به دست تو است، نه به دست غیر تو. به دست تو است زیادى سود من و نقصان من و منافع من و ضررهاى من.
«اِلَهِی اِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی، وَ اِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی»
پروردگارا اگر از لقاء خودت محرومم فرمائى، کیست آن کس که بتواند لقاء تو را براى من فراهم فرماید؟ و اگر مورد لطف تو واقع نشوم، کیست که با من لطافت و کرامت بنماید؟
الهى اگر محروم فرمائى تو، مرا، پس کیست آن کسى که معانى و صوَر و مادّه را براى من تأمین کند و کیست که مرا به سعادت برساند و لقاء تو را براى من فراهم فرماید؟ و اگر محروم فرمائى مرا، کیست که یارى نماید مرا، چه در مواد و چه در روحانیّت؟
«اِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ»
پروردگارا پناه مىبرم به تو از غضب فرمودن تو و از وارد شدن سَخَط تو. از تو به تو پناه مىبرم؛ از غضب و سخط تو.
«اِلَهِی اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأنْتَ أهْلٌ أنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ»
پروردگارا اگر من اهلیّت لقاء تو را ندارم، تحقیقآ حضرتعالى اهلیّت کرامت و جوادیّت را بر همه و بر من، به فضل و رحمتت، دارى. عمل من در مقابل عطاى تو هیچ اندر هیچ است و فضل تو و کرم تو موجب قابلیّت و موجب لیاقت و موجب اهلیّت مىشود.
داد حق را قابلیّت شرط نیست بلکه شرط قابلیّت داد اوست
رؤسا و مدیران عامل بیش از ۵۰ بیمارستان خصوصی تهران تأکید کردند که با ادامه وضع اقتصادی موجود و عدم حمایت جدی دولت، در آستانه ورشکستگی و تعطیلی کامل قرار خواهند گرفت.
به گزارش مهر، دکتر سیدشهابالدین صدر رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران در این جلسه با بیان اینکه نشست مشترک مسئولان سازمان نظام پزشکی و رؤسای بیمارستانهای خصوصی به صورت مستمر در هر فصل سال برگزار میشود نتایج بحثهای ارائه شده در این جلسات را بسیار مؤثر دانست.
وی سپس به وضعیت تعرفههای خدمات حوزه سلامت با توجه به افزایش تورم و شرایط اقتصادی موجود اشاره و اظهار کرد: تعرفهگذاری خدمات حوزه سلامت در دومین سال از برنامه پنجم توسعه که در آن حق تعرفهگذاری بخش خصوصی از سازمان نظام پزشکی سلب شده است نسبت به سال گذشته بهبود داشته به طوری که با تلاش و استدلال علمی و منطقی مسؤولان و کارشناسان سازمان نظام پزشکی و همراهی وزارت بهداشت، رشد ۲۰ درصدی تعرفه در ۶ ماهه نخست سال ۹۱ نسبت به سال ۹۰ اقدام مناسبی در جهت جبران رشد هزینهها بود هرچند هنوز با تعرفه واقعی اختلاف بسیاری دارد.
رئیس کل سازمان نظام پزشکی از تصریح استفساریه مجلس شورای اسلامی مبنی بر محفوظ بودن حق و وظیفه قانونی این سازمان در خصوص تعرفهگذاری خدمات درمانی بخش خصوصی تا زمان تشکیل شورای عالی بیمه سلامت خبر داد و گفت: این استفساریه اخیراً توسط سازمان نظام پزشکی از مجلس شورای اسلامی دریافت شده و بر حفظ اختیارات سازمانها و نهادهای دارای وظیفه تعرفهگذاری تا زمان تشکیل شورای عالی بیمه سلامت صحه میگذارد، ضمن اینکه مطابق قانون پس از اتمام برنامه پنجم توسعه کشور، سازمان نظام پزشکی موظف به تعیین و اعلام تعرفههای سلامت در بخش خصوصی خواهد بود.
لزوم تغییر تعرفههای سال ۹۱ با توجه به واقعیات اقتصادی و توان مالی مردم
وی با اشاره به مشکلات اقتصادی و رشد تورم در جامعه افزود: تورم در حوزه سلامت ۲ برابر میزان تورم اعلام شده در جامعه یعنی حدود ۵۰ درصد است بنابراین آحاد جامعه پزشکی معتقدند که تعرفههای اعلام شده برای سال ۹۱ با توجه به تغییر قابل ملاحظه قیمتها و افزایش نرخ تورم نسبت به ابتدای سال و همچنین تغییرات شدید در بازار ارز که تهیه تجهیزات و لوازم مصرفی پزشکی را به شدت تحت تاثیر قرار داده، نیاز به کارشناسی و تجدیدنظر برای نیمسال دوم دارد.
صدر با تأکید بر این واقعیت، مشکلات اقتصادی اقشار مختلف مردم را متذکر شد و گفت: ما ضمن کارشناسی دقیق بایستی به وضعیت و مشکلات مردم و بیماران توجه داشته باشیم و با توجه به مصالح جامعه تصمیمگیری کنیم.
تردیدی در لزوم کارشناسی مجدد تعرفههای ۶ ماهه دوم سال ۹۱ نداریم
رئیس کل سازمان نظام پزشکی تصریح کرد: در لزوم کارشناسی در تعرفههای سال ۹۱ برای شش ماهه دوم تردیدی نداریم و بزودی عملیات محاسبه، تعیین و اعلام تعرفههای بخش خصوصی حوزه سلامت در نیمسال دوم سال ۹۱ توسط کمیته ویژهای از شورای عالی نظام پزشکی آغاز خواهد شد.
صدر، سپس با ارایه بخشی از فعالیتهای اخیر سازمان نظام پزشکی به تفاهم نامه مالیاتی سال ۹۰ جامعه پزشکی اشاره کرد و گفت: این تفاهم نامه با پیگیریهای فراوان سازمان نظام پزشکی و جمعآوری نظرات جامعه پزشکی تدوین شده و مورد موافقت سازمان امور مالیاتی قرار گرفته که با بهرهگیری از آن بسیاری از مشکلات مالیاتی جامعه پزشکی مرتفع شده و اجرای آن گام بزرگی در جهت وصول عادلانه مالیات است.
وی در خصوص امور انتظامی و قضایی جامعه پزشکی، عنوان کرد: خوشبختانه در حوزه انتظامی در بهترین شرایط کاری و همکاری با قوه قضاییه قرار داریم و با توجه به فعالیت مؤثر شوراهای حل اختلاف حوزه سلامت، شاهد کاهش چشمگیر پروندههای قضایی جامعه پزشکی هستیم. همچنین سازمان نظام پزشکی در حوزه اصلاح قوانین و متناسب سازی احکام جزایی با جایگاه و قداست حرفه پزشکی اقدامات بسیار خوبی در سالهای اخیر انجام داده است.
صدر تاکید کرد: از نظر ما تسهیل امور انتظامی جامعه پزشکی پس از تعرفهگذاری خدمات بخش خصوصی، مهمترین اقدام و فعالیت سازمان نظام پزشکی است که خوشبختانه اقدامات موثر سازمان نظام پزشکی در ساماندهی امور انتظامی جامعه پزشکی با همکاری قوه قضاییه، موجب ایجاد امنیت شغلی نسبی در بین فعالان حوزه سلامت شده است.
رئیس کل سازمان نظام پزشکی در ادامه با اشاره به آغاز فرآیند ثبتنام و تخصیص آرم طرح ترافیک سال ۹۲ ویژه جامعه پزشکی، از رؤسای بیمارستانهای خصوصی خواست ضمن اطلاعرسانی مناسب به پزشکان، نظرات خود در این خصوص را به این سازمان منعکس نمایند.
وی همچنین تشکیل هیئت امنای ستاد جمعآوری کمکهای جامعه پزشکی به مردم زلزلهزده آذربایجان و تلاش در جهت بازسازی یکی از روستاها و یا ساخت مراکز بهداشتی- درمانی مناطق زلزلهزده، فعالیت مؤثر مرکز افکارسنجی سلامت با تکیه بر آراء و نظرات جامعه پزشکی، تقویت گروه داوطلبان درمانگر (مدد محرومان) سازمان نظام پزشکی با استقبال صورت گرفته از سوی جامعه پزشکی، برگزاری اولین کنگره بینالمللی سلامت الکترونیک با حضور چهرههای بینالمللی برجسته این حوزه در نهم و دهم آذرماه سال جاری را از دیگر اقدامات شاخص سازمان نظام پزشکی کشور عنوان کرد.
صدر همچنین از سازمانهای بیمهای خواست در اسرع وقت نسبت به پرداخت بدهیهای خود به بیمارستانهای خصوصی و اعضای جامعه پزشکی اقدام نمایند و بیمههای تکمیلی نیز برای جلوگیری از اختلال در ارایه خدمات به بیماران بیمه شده، نسبت به تمدید قراردادهای خود با بیمارستانهای خصوصی اقدام نمایند.
آیتالله اسدالله بیاتزنجانی معتقد است که حاکمیت باید به مردم اعتماد کند و اگر اعتماد دوجانبه و عمیق میان حاکمیت و مردم به وجود بیاید، مشکلات کشور قابل حل و فصل شدن است. ایشان با اشاره به اوضاع اقتصادی در کشور سیاستگذاریهای نادرست دولت را باعث این وضعیت اقتصادی دانست.
به گفته این مرجع تقلید، هرچند نمیتوان از کنار تاثیرات منفی تحریمهای بینالمللی بر اقتصاد ایران به راحتی گذشت، اما باید به این مساله توجه کرد که دولت در طول هشت سال جنگ و تحریمهای وسیع بینالمللی از بحرانها با موفقیت عبور کرده و شرایط موجود به نوعی تکرار تجربه هشتساله دفاع مقدس است.
آیتالله بیاتزنجانی با اشاره به انتخابات ریاستجمهوری تاکید میکند: تنها کسانی توانایی اداره کشور را دارند که به مردم و انقلاب و کشور علاقه داشته باشند. توانایی عبور از بحرانها را داشته باشند و بتوانند در سازندگی کشور نقشآفرینی کنند.
گفتوگوی «اعتماد» با این شخصیت دینی- سیاسی را بخوانید:
ایران طی سالهای گذشته روزهای نفسگیری را پشت سر گذاشته و به نظر میرسد با توجه به ادامه تحریمها و احتمال گسترش آن و برخی مسائل دیگر، شرایط دشوار دیگری نیز پیش روی ما است.
با این همه برخی کارشناسان بر این باورند که آنچه پیش آمده، تکرار تجربه دولت مهندس موسوی در دوران جنگ است. با توجه به حضور شما در سه دوره مجلس شورای اسلامی در آن روزها دولت از آن بحرانها چگونه عبور کرد و واکنش امام نسبت به بحرانها چگونه بود؟در ابتدا بر این نکته تاکید میکنم که باید فرهنگ پرسشگری و پاسخگویی در جامعه باشد و نهادینه شود، چنانچه حضرت علی(ع) هم همواره به مردم میگفتند چرا نمیپرسید؟
پس از برکناری رژیم شاهنشاهی در ایران که در آن، تنها یک فرد تصمیمگیرنده بود، جمهوری اسلامی در ایران استقرار یافت که بنا بود در آن حکومت تصمیمها بر اساس نظر و رای مردم اتخاذ شود.به صورت طبیعی وقتی سیستم عوض شد، برخورد دنیا هم تغییر کرد و نتیجه آن برخوردهای گسترده، تحریم و در نهایت جنگ بود. خاصیت تحریم این است که با اعمال آن در تهیه کالا و وسایلی که پیشتر به راحتی تهیه میشد، مشکل ایجاد میشود و پس از آنان گرانی و تورم و کم شدن قدرت مالی و خرید مردم به وجود میآید. نتیجه تحریمها نیز مستقیم بر دوش مردم جامعه خواهد بود. امام، رهبری مردمی بودند، چنانچه مردم راه را آغاز کردند و در دوران تبعید و بعد از استقلال و استقرار نظام نیز ایشان را تنها نگذاشتند بنابراین در دوران تحریم و فشارها نیز رهبری پاسخ وفای مردم را دادند و اخلاق و وظیفه شرعی و ادب سیاسی نیز همین را اقتضا میکرد چنان که امام به مردم میگفت به من نگویید رهبر، من خدمتگزار مردم هستم. امام معتقد بود مردم برای این انقلاب شهید دادهاند، شکنجه شدهاند و گرفتاریها داشتهاند، بنابراین «هل جزاءالاحسان الا احسان»رفتار امام در آن شرایط مردمی بود و ایشان هم سعی میکردند بار و فشار تحریمها را خود نیز مانند مردم به دوش بکشند و در مقام عمل از مردم فاصله نگیرند. چنانچه از حاج احمدآقا نقل است وقتی قرار بود منزل امام را به لولهکشی گاز مجهز کنند، ایشان گفته بودند اگر همه محله را لولهکشی و تجهیز میکنید، خانه من را نیز مجهز کنید وگرنه، این کار ممنوع است. این رفتار امام به این معناست که اگر قرار باشد رفاهی باشد، من و مردم یکی هستیم و اگر قرار بر فشار است، من هم باید دوشادوش مردم فشارها را تحمل کنم. در آن زمان وقتی نخستوزیر رجایی و مهندس موسوی و رهبری انقلاب مانند مردم بودند تحریمها کنترل میشد، چراکه قدرت مردم مجرا و مظهر قدرت خداست و قدرت خدا شکستناپذیر است.
در حال حاضر هم اگر آقایان همان طور که امام به مردم اعتماد داشت، به مردم اطمینان کنند و دولت صادقانه سخن بگوید و دروغ نگوید، مشکلات حل میشود. مساله مهم این است که باید با مردم صادقانه سخن گفت چراکه مردم دروغ را تحمل نمیکنند.
نظام، کشور، حاکمیت و همه مسوولان مال مردم است. مسوولان قیم مردم نیستند، خادم مردم هستند. وقتی این مساله حل شود، بسیاری از مسائل نیز حل و فصل خواهد شد و این رمز موفقیت امام در برخورد با تحریمها و عبور از بحران بود.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و برخی نمایندگان مجلس مدیریت اقتصادی در کشور مناسب نیست. با توجه به برخی تهدیدهای خارجی و مشکلات داخلی، مدیریت اقتصادی چگونه باید باشد؟
با کشورداری نمیشود شوخی کرد. با مدیریت کشور نمیشود بازی کرد. با اقتصاد هم نه میتوان شوخی کرد نه میتوان بازی کرد. اقتصاد با معاش و غذای مردم در ارتباط است. اگر خدای ناکرده روزی دین با معاش و خوراک مردم روبهرو شود، دین باید عرصه را ترک کند. به همین دلیل گفته شده است کار الفقر، ان یکون کفرا.یکی از مسائل مهم ثبات در اقتصاد است. اقتصاد به ثبات نیاز دارد. منشا بیثباتی هم سیاستگذاریهای غلط است. این سوال همواره مطرح است که آیا برنامه پنجسالهیی که توسط مجلس تصویب شده، اجرا شده است؟
آنچه در بیثباتی به وجود میآید، تزلزل است و اگر تزلزل باشد و ثبات وجود نداشته باشد، امکان فرو ریختن هر بنایی وجود دارد. حالا ۳۳ سال از انقلاب گذشته و این مشکلات قابل تحمل نیست. اولین مساله بیثباتی است. این روزها قیمت اقلام و اجناس و کالاها ساعت به ساعت و روز به روز تغییر میکند و در عین حال قدرت خرید مردم روز به روز کمتر میشود. من رابطه سببی یا نسبی با کسی ندارم و عقد اخوت نیز با فردی نبستم اما واقعا باید عملکردها را در طول هشت سال جنگ بررسی کرد.
در طول هشت سال جنگ، قیمت دلار چقدر تغییر کرد؟ آقایان باید بدانند که نباید با قیمت ارز بازی کرد. خدا نکند که خود دولت برای پرداخت یارانهها در قیمت ارز دستکاری کرده باشد. به هرحال بیثباتی خطرناک است و ما باید به ثبات اقتصادی بازگردیم. مساله بعدی که در مدیریت کشور و مسائل اقتصادی کشور باید به آن توجه کرد، اعتماد متقابل بین مردم و حاکمیت است. بیاعتمادی خطرناک است.
متاسفانه در این جامعه با ناموس مردم که پول و سرمایه مردم است به صورت متجاوزانه عمل میشود و این خطرناک است. در مسائل اقتصادی باید بین مردم و حکومت اعتماد متقابل وجود داشته باشد. و مساله مهم بعدی امنیت است. آقایان خیال میکنند که اگر دزدی نشود، در جامعه امنیت وجود دارد معالاسف دزدی هم میشود! امنیت یعنی باید خاطرجمعی در جامعه وجود داشته باشد. این روزها مردم از آتیه زندگی خود خاطرجمع نیستند. من از کارشناسان اقتصادی میخواهم حرف بزنند. صراحت لهجه داشتن باعث نجات جامعه میشود.
طی روزهای گذشته جامعه دچار شوکهای زیادی شده است. شرایط کشور را در کوتاهمدت چگونه ارزیابی میکنید؟
این روزها چیزی پشت پرده نیست که کسی بخواهد با حدس و گمان درباره آن شرایط حرف بزند. شرایط این روزها کاملا عیان و آشکار است. مردم گرانی روزانه نان و شیر و حمل و نقل را میبینند. چیزی قابل پنهان کردن نیست. بنابراین این دولت است که باید در مورد کارنامه اقتصادیاش پاسخگو باشد.دولت نسبت به قانون بودجه همواره بیتوجه بوده است. مجلس قانون بودجه را برای این تصویب میکند که منابع مالی دولت کجاست و چگونه هزینه میشود؟ در صورتی که امروز به این مساله توجه نمیشود.
دولت به قانون بودجه توجهی ندارد و مجلس بر عملکرد دولت نظارت ندارد یا در نظارتش موفق نیست یا موانع دیگری وجود دارد. این روزها جامعه احساس بیثباتی میکند و منشا آن را از بالا میداند. به نظر من مقصر اصلی شرایط امروز، دولت است. من منکر تاثیرگذاری تحریمها نیستم. تحریمهای امروز تکرار بحران و تحریمهای گسترده هشت سال دفاع مقدس است. من با صداقت میگویم که سیاستهای کلان دولت در عمل ناتوان است و باید در سیاستگذاریها بازنگری شود.
در خصوص آنچه گفتید، پیشتر اقتصاددانان نامههایی خطاب به رییسجمهور نوشته بودند ولی به نوشتههای آنان همواره بیتوجهی شده است. با توجه به آنچه گفتید راهحل این مشکلات چیست و چه باید کرد؟
این روزها مردم فکر میکنند به مشکلاتشان توجهی نمیشود زیرا شاهد دو گروه در سیاستهای کلان مملکت هستند: گروهی که از شرایط کنونی رضایت کامل دارند و گروهی که مصلحتگرا هستند،من هیچ کدام از این دو گروه را نمیپسندم.در جامعهیی که انقلابی است، سیاستورزی با این دو نگاه محکوم است؟ کدام عدالت است که قبل از آن به مبارزه و بحث و گفتوگو نیاز نیست؟ به نظر من اقتصاددانان در این شرایط باید وارد میدان شوند. نخبگان جامعه باید نسبت به شرایط جامعه از خود واکنش نشان دهند. چرا استادان و دانشگاهیان نظر نمیدهند. این مردم مظلوم هستند و آنها ما را به قدرت رساندهاند.
امروز آبروی دین، آبروی مرجعیت و آبروی انقلاب و امام و حکومت دینی در تلاش جهت عبور از این شرایط است. اگر آقایان نسبت به شرایط کنونی حرفی دارند، به این معنی است که آقایان تنها دنبال کسب قدرت بودهاند بنابراین حفظ شرایط موجود را ترجیح میدهند. تکلیف شرعی و عقلی و وجدانی همه، حرف زدن راجع به شرایط موجود است. مردم ما قربانی دادند، چقدر شهید دادهاند، تحمل کردهاند، بزرگواری کردند، به خاطر این مردم نخبگان باید به صورت منطقی بحث و بررسی کنند.
امسال، سال آخر کاری دولت دهم است. کمتر از هشت ماه تا برگزاری انتخابات آتی ریاستجمهوری باقی مانده است. گروههای سیاسی هم دست به تحرکاتی زدهاند. آرایش گروههای سیاسی را برای انتخابات آینده چگونه میبینید؟
اصولگرایان نشان دادهاند که عملا نمیتوانند کشور را اداره کنند. این افراد با نوع اداره کشور طی هشت سال گذشته در عمل نشان دادند امام چقدر درایت داشتند که گفتند این افراد توانایی اداره حتی یک نانوایی را هم ندارند. اصولگرایانی که دارای سوابق انقلابی هستند هم باید به خود بیایند و سکان اداره کشور را به کسی بسپارند که به مردم اعتماد داشته باشد و مردم همه به او اعتماد داشته باشند.
بنابراین همه کسانی که به کشور و انقلاب علاقه دارند و توانایی اداره کشور را هم دارند، میتوانند سکان مدیریت کشور را در دست داشته باشند، حالا اصولگرا باشند یا اصلاحطلب برای ما فرقی نمیکند، هر چند اصولگرایان طی چند سال گذشته نشان دادهاند که از عهده اداره کشور برنمیآیند.
باید افرادی ریاست دولت را در دست داشته باشند که بتوانند از بحرانها عبور کنند. به نظر من خود اصولگرایان باید با انصاف قبول کنند که نمیتوانند از عهده اداره کشور بربیایند و طلبکار هم نشوند. مردم باید بدانند که با چه کسی طرف هستند. کشور را نمیشود با فحاشی و هتکحرمت و تهدید اداره کرد. دوران شعبان جعفری گذشته است. بنابراین اگر فردی به مردم اعتماد داشته باشد، مدیریت علمی داشته باشد و از اصول سیاسی تعریفی داشته باشد، میتواند کشور را اداره کند وگرنه مشکلات بیشتر و بیشتر خواهد شد.
مهمترین فوریت دولت آینده چیست و اولین گامی که باید بردارد، چه باید باشد؟
بیشک فوریت اصلی، ظهور و بروز عقلانیت است. اولویت در شکسته شدن تحریمهای بینالمللی است. مردم نیز باید خاطرجمع باشند که دولتی در راس کار است که برای اداره کشور برنامه دارد.از سوی دیگر مجلس باید توان خود را بازیابی کند. دولت آینده هم باید قانونگرا و پایبند قانون باشد. در چنین شرایطی است که میتوان تا حدودی به آینده کشور امیدوار بود و اگر خدای ناکرده شرایط به همین منوال ادامه یابد، معلوم نیست سرانجام کار به کجا میانجامد.
طی سالهای اخیر به خصوص طی یکسال گذشته روابط مجلس و دولت با چالشهایی همراه بوده و برخی وقتها پادرمیانیهایی برای حل اختلافها صورت گرفته است. با توجه به حضور شما در ادوار مجلس و با توجه به شرایط آن روزها، رفتار امام با مجلس چگونه بود؟
امام همواره تاکید داشتهاند که مجلس در راس امور است و باید اینچنین نیز باشد. مجلس باید از درون مردم باشد و مردم باید بتوانند خودشان نمایندگانشان را انتخاب کنند. هر نماینده نسبت به همه مردم مسوول است. نمایندگان حق قانونگذاری دارند. مشروعیت دولت نیز در دستان مجلس است و این مجلس است که باید با رای خود به وزرای کابینه مشروعیت ببخشد. تضعیف مجلس، یعنی تضعیف قانون.
اما از وقتی شورای نگهبان برخلاف عقل و شرع، «استصواب» را در قانون قرار داد، به جای اینکه مجلس فرزند مردم باشد، فرزند شورای نگهبان شد. مجلس باقی نماند. به نظر من نوع کار شورای نگهبان باید به زمان امام بازگردد. مجلسی که از کانال شورای نگهبان عبور میکند، کاربردی ندارد.
شهید رجایی همیشه تاکید میکرد که من فرزند مجلس هستم، این سخنان جایگاه مجلس را بیان میکند. مجلس باید احیا شود و در این صورت دولتی قوی خواهیم داشت. شورای نگهبان نیز باید به نقش نظارتی خود بازگردد و در این صورت مجلس ملی و مردمی خواهد شد و چنین مجلسی میتواند بر همه امور کشور نظارت داشته باشد. مجلس و انتخابات مجلس باید به انتخابات دوران امام برگردد و در راس امور باشد.
کلمه- سارا پردیس:
۳۴ زندانی سیاسی – عقیدتی زن زندان اوین در حالی در سالن کوچک و بدون هواخوری مناسب در این بند نگهداری میشوند که دو سال است از حق تلفن کردن به خانوادههایشان هم محرومند.
به گزارش کلمه، این زندانیان سیاسی زن در بندی در نزدیکی بند ۳۵۰ زندان اوین، محل نگهداری زندانیان سیاسی مرد به سر میبرند.
بندی که این زندانیان سیاسی در آن نگهداری میشوند. سالن کوچکی است که در گذشته به بند متادون زندان اوین معروف بوده است. این سالن فاقد هواخوری مناسب است. زندانیان سیاسی زن محبوس دراین بند به طور هفتگی فقط یک ساعت از حق هوا خوری واقعی بهره میبرند و حیاط بسیار کوچکی که در اختیار آنان قرارگرفته امکان استفاده بیشتر از هواخوری را از آنان گرفته است.
همچنین این زندانیان که تعدادی از آنان فرزندان کوچکی دارند دو سال است که از حق تلفن کردن به خانوادههایشان محرومند آنها چند روز قبل در یک اقدام جمعی با مراجعه به دفتر مدیریت این بند خواستارآن شدند تا به این محرومیت زندانیان زن پایان داده شود تنها ارتباط خانواده این زندانیان با آنها به ملاقت روزهای یکشنبه محدود میشود.
مدیریت بند زنان ضمن وعده پی گیری این موضوع به زندانیان سیاسی زن گفت که این موضوع از دست او خارج است و مقامات دادستانی تهران در این باره تصمیم گرفتهاند.
غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندانهای کشور چندی پیش و بعد از انتقال فائزه هاشمی به این بند در گفتگو با رسانه ها گفته بود: «هنوز بند امنیتی زنان در زندان اوین وجود دارد که تعداد محدودی زندانی در آنجا حضور دارند. زنانی که اتهامات امنیتی دارند در این بند نگهداری میشوند و به زندان زنان در شهرری منتقل نخواهند شد.»
وی افزوده بود: «پس از بازداشت فائزه هاشمی از سوی دادستانی او نیز به بند امنیتی زندان اوین منتقل شد و دوره محکومیت خود را در این بند سپری میکند.»
این زندانیان اکنون تنها زندانیان زن محبوس در زندان اوین هستند و زنان زندانی با جرایم عادی این زندان مدتها است به زندان قرچک ورامین یا دیگر زندان های کشور منتقل شدهاند.
ماموران زندان اوین این روزها به صورت شبانه روزی مشغول ساخت و ساز در این بند هستند و قرار است سالن دیگری را به این بند بیافزایند. منابع خبری کلمه میگویند قرار است به زودی تعداد بیشتری از زندانیان سیاسی زن که با قید وثیقه آزاد هستند به این بند انتقال داده شوند.
در این بین زندانیانی نیز وجود دارند که همزمان با همسران خود دوران حبس خود را سپری می کنند. مهسا امر آبادی و مسعود باستانی و ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، دو زوج روزنامه نگاری هستند که جدا از هم و در زندان های رجایی شهر و اوین به سر می برند و در مدتی حبس خود از امکان ملاقات با یکدیگر محروم بوده اند.
بر اساس قانون، زن و شوهرهایی که هر دو در زندان هستند ماهی یکبار می توانند با هم ملاقات داشته باشند؛ اما متاسفانه این قانون اجرا نمی شود و در این مدت تنها یکبار چند ماه پیش مهسا و مسعود توانستند در زندان با یکدیگر ملاقات داشته باشند و در حال حاضر مجوز برای ملاقات صادر نمی شود. و این در حالی است که ژیلا و بهمن همچنان نتوانسته اند ملاقاتی با یکدیگر داشته باشند.
چندی پیش زندانیان سیاسی زن که همسرانشان در زندان رجایی شهر هستند نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشتند تا شرایط ملاقات آنها فراهم شود اما تاکنون پاسخی از سوی این مقام قضایی به خواسته آنها داده نشده است.
همچنین در حالی گزارش ها حاکی از وضعیت نا به سامان روحی و جسمی محبوبه کرمی است که وزارت اطلاعات با اعزام به مرخصی این زندانی سیاسی که در طول دوران حبس خود پدر و مادرش را نیز از دست داده مخالفت می کند.
زنان زندانی بند سیاسی ۳۵۰ زندان اوین:
مریم اکبری منفرد، مهسا امرآبادی، بسمه الجبوری (تبعه عراقی)، کبری بنازاده امیرخیزی، ژیلا بنی یعقوب، مطهره بهرامی، مریم جلیلی، نگار حائری، ریحانه حاجی ابراهیم دباغ، فاران حسامی، لوا خانجانی، نوشین خادم، نازنین دیهیمی، راحله ذکایی، بهناز ذاکر، میترا زحمتی، نسرین ستوده، نسیم سلطان بیگی، مهوش شهریاری، هانیه صانع فرشی، صغری غلامنژاد، ژیلا کرمزاده مکوندی، محبوبه کرمی، فریبا کمال آبادی، شبنم مددزاده، صدیقه مرادی، لادن مستوفی، کفایت ملک محمدی، منیژه نجم عراقی، منیژه نصرالهی، شیوا نظرآهاری، بهاره هدایت، نازنین دیهیمی و فائزه هاشمی رفسنجانی
کلمه – گروه اجتماعی: سینمای ایران که از مدت ها قبل در رکود رفته بود و بسیاری از اهالی سینما از قهر مردم با گیشه ها سخن می گفتند، حالا دوباره رونق گرفته است؛ اما نه با همت مدیران دولتی یا آزادی عمل سینماگران، بلکه با حضور عروسکی که نوستالژی دوران کودکی را برای نسل جوان دهه هفتاد زنده می کند: کلاه قرمزی!
به گزارش کلمه، آخرین آمارهای اعلام شده نشان می دهد که میزان فروش این فیلم در آستانه شکستن مرز ۶ میلیارد تومان است، و شاید تا امروز به این رکورد رسیده باشد. اواسط هفته قبل گفته شد که عدد فروش به ۵ میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان رسیده است.
اما این موفقیت، عصبانیت برخی محافل دولتی را هم برانگیخته ات؛ از جمله خبرگزاری دولتی ایرنا که به نقل از علی شاه حاتمی کارگردان “خوش رکاب” نوشته است: فروش فیلم سینمایی ˈکلاه قرمزی و بچه ننهˈ نشانه فقر در سینمای ایران است!
این کارگردان در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی، از “جنگ نرم دشمن در بعد فرهنگی” هم سخن گفته است، آنچنان که در روزهای نخست اکران “کلاه قرمزی و بچه ننه” هم حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از اکران این فیلم در برخی سینماهای خود خودداری می کدد، به این بهانه که آن را «فیلم ارزشی» نمی داند!
اماکلاه قرمزی همچنان در حال رکورد شکستن است و می رود که به فروش شش میلیاردی دست یابد؛ آن هم در حالی که از ابتدای سال جاری تا امروز، تنها سه فیلم «قلادههای طلا» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی که از حمایت شدید دولتی برخوردار بود، «گشت ارشاد» به کارگردانی سعید سهیلی که رویکردی طنزآمیز به عملکرد نیروی انتظامی داشت و «خوابم میآد» که اولین تجربه کارگردانی رضا عطاران بود، موفق شده بودند بیشتر از یک میلیارد تومان در تهران فروش داشته باشند.
سینمای ایران که مدت هاست به لطف سوء مدیریت ها و ایجاد محدودیت های وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد در وضعیت بحران قرار گرفته و در نتیجه مردم هم با گیشه های آن قهر کرده اند، ظاهرا تقدیرش این بود که با حضور یک مجموعه عروسک محبوب از وضعیت بحران خارج شود.
کلاه قرمزی که به همراه پسرخاله و پسرعمه اش توانسته بود در ایام نوروز دو سال اخیر مردم قهرکرده را به طور موقت با سیما آشتی دهد و پای تلویزیون بنشاند، حالا ظاهرا می خواهد به جبران بخش کوچکی از تبعات عملکرد هفت ساله دولت در حوزه سینما بپردازد و هنر هفتم را، ولو برای یکی دو ماه، از رکود تلخی که به آن دچار شده خارج کند.
از بازیگران این فیلم می توان به حمید جبلی، ایرج طهماسب، خسرو احمدی، مهدی باطبی، عیسی یوسفی پور، بهادر مالکی، بنفشه صمدی، پوپک مظفری، داوود دلقندی، سورن مناچکیان، پویان طباطبایی، محمد بحرانی، قاسم قباخلو و بهرام بهنوید اشاره کرد و صداپیشگان عروسک های آن نیز حمید جبلی، محمدرضا هدایتی، بنفشه صمدی، بهادر مالکی و محمد بحرانی هستند.
نماینده مبارکه در مجلس نهم با تاکید بر اینکه میزان تحقق مطالبات مردم از شناخت مطالبات آنها توسط دولتها حاصل میشود، خاطرنشان کرد: همه دولتها به اندازه کافی از مطالبات مردم آگاهی دارند اما اینکه چقدر میتوانند به این مطالبات پاسخگو باشند بسیار مهم است.
ایرانپور در گفتوگو با ایلنا با اشاره به اینکه دولت فعلی در برخی بخشها ضعیف عمل کرده است، تصریح کرد: دولت فعلی در برخی حوزهها خوب بوده اما در بعضی حوزهها بسیار ضعیف عمل کرده است.
وی ادامه داد: حوزه کشاورزی و راه و ترابری از جمله حوزههایی هستند که متاسفانه دولت فعلی توجه زیادی به آنها نداشته و دولت آتی باید آنها را تقویت کند و مهمتر از آن هم بخش صنعت است که انتظار میرود اقدامات بهتری در این زمینه صورت گیرد.
عضو کمیسیون کشاورزی در مجلس نهم یادآور شد: هدفمندی یارانهها بر وضعیت اشتغال کارگران در کشور بسیار تاثیر داشته است و متاسفانه دولت به بهانه اجرای قانون هدفمندی یارانهها حمایتهایش را از بخشهای تولیدی برداشته و بخش تولید در کشور روز به روز ضعیفتر شده است.
ایرانپور گفت: به دنبال عدم حمایت بخش تولید توسط دولت، متعاقبا اخراج کارگران صورت گرفت.
وی افزود: اخراج تعدد زیادی از کارگران صورت گرفت اما طبق آمارهای دولت، وضعیت اشتغال خوب بود. این در حالی است که فردی که کار دارد یعنی از امکانات بیمه و تمام خدماتی که برای یک فرد شاغل است، بهرهمند میشود.
نماینده مبارکه در مجلس تاکید کرد: برخی تعریفها باید عوض شود مانند اینکه شاید دولت فعلی فردی که یک ساعت در روز هم کار میکند را شاغل حساب کند اما در این صورت نمیتوانیم آمارهای واقعی داشته باشیم. بنابراین باید روی مسائل این چنینی در آینده بیشتر کار شود.
ایرانپور با تاکید بر اینکه آمارهای واقعی نشان میدهند که بیکاری در حال افزایش است، تصریح کرد: تا زمانی که نگاه جدیدی به وجود نیاید، برخی مشکلات ادامه پیدا میکند. بنابراین دولت آتی باید در نظر داشته باشد که نقاط ضعفها را در هر بخش که هست شناسایی کند.
وی ادامه داد: دولت آینده باید ایرادها به قانون هدفمندی یارانهها که نحوه اجرای آن روی خیلی از بخشهای کشور از جمله صنعت و تولید اثر گذاشته و کارگران در این راستا ضررهای زیادی دیدهاند را شناسایی کند و در چهارچوب لایحه دوباره به مجلس ارائه کند.
ایرانپور با اشاره به اینکه نباید صنعت و کشاورزی را رها کنیم، یادآور شد: باید بخشهایی که نیاز به حمایت کمتر دارند را به همان صورت بگذاریم اما بخشهایی که نیاز به حمایت بیشتر دارند را شناسایی کنیم. اگر امروز مشکلاتی را در کشور شاهدیم به این دلیل است که به برخی بخشها کمتر توجه شده و نگاه یکسانی وجود نداشته است.
وی همچنین تاکید کرد: قانون هدفمندی نیاز به بازنگری دارد و دولت آینده باید در قانون هدفمندی یارانهها تغییرات ایجاد کند.
محمد معینی:
اگر نخواهیم بگوییم که اینک اوضاع اقتصاد ممکلت از کنترل خارج شده، اما به راحتی، همه می پذیریم که بخشی از شرایط فعلی، خارج از دایره «تصور» و «پیش بینی» بزرگان نظام بوده است.
تا کمتر از یک سال پیش، تصور «وحشیانه» خوانده شدن تحریمها توسط مقام رهبری بسیار دشوار مینمود. این نحوه توصیف تحریم ها که در سفر اخیر رهبری به خراسان شمالی بیان شد، انتقاد با لحنی بیسابقه از تحریمهای اخیر بود. طی همه سالهای گذشته، دستگاه معظم رسانهای رسمی جمهوری اسلامی، تحریم ها را عموما مایه زحمت خود تحریمکنندگان و باعث توسعه کشور به مردم معرفی می کرد اما وقتی در این ماههای اخیر، پای تحریم های بانکی به میان آمد، و در نهایت پول ملی مقابل چشمان عامه مردم با سرعتی کم سابقه به یکی از بیارزشترین پول های دنیا تبدیل شد، و کشور به طور همه فهمتری دچار خسارتی بزرگ در زمانی کوتاه شد، دیگر سخن گفتن از سجایای تحریم دشوار شد و لابد از همین رو بود که احمدی نژاد، مدعی کاغذپاره بودن قطعنامههای ضد جمهوری اسلامی و پارگی قطعنامهدان غرب از کثرت قطعنامه، و البته پایان عصر اثرگذاری تحریمها، وقتی با نفی اثر تحریمها از سوی رییس مجلس مواجه شد، سخن او را با طعنهای سنگین رد کرد.
اوضاع تا بدان حد خارج از دایره پیشبینی و تصور مقامات عالرتبه می نماید، که تنها یک ماه بعد از رد احتمال دلار ۳۰۰۰ تومانی توسط رئیس دولت (در نیمه شهریور)، دلار به راحتی به ۳۰۰۰ تومان، و بلکه بیشتر، سلام کرد! سال گذشته نیز وقتی رییس کل بانک مرکزی صحبت شعب ابی طالب را پیش کشید، مقام رهبری ضمن رد آن، از شرایط بدر و خیبر، دو غزوه ای که پیروزی مسلمانان صدر اسلام را در پی داشت، سخن گفت.
اینک اما شیرین سخنترین مقام عالیرتبه در دفاع از تحریمها، یعنی سردار نقدی، که تا همین شش ماه قبل خواسته بود مردم برای افزایش تحریمها دعا کنند، می گوید که شرایط ما از شعب ابی طالب بهتر است چه آن که در شعب ابیطالب، حتی علف رویش نمیکرد! کسانی که نقل قولهای تاریخی را به یاد می سپارند، وقتی پای «علف» در سیاست به میان میآید دشوار است گفته مرحوم ذوالفقار علی بوتو، رئیس جمهوری اسلامی پاکستان را در سی و چند سال قبل فراموش کنند که گفته بود: «ما حاضریم علف بخوریم اما بمب اتمی داشته باشیم.»!
در این میانه کسانی به مدیریت نادرست امور اقتصادی میپردازند که اثر تحریمها را دو چندان کرده و البته دولت، به عنوان مخاطب این اتهام، نمی خواهد آن را بپذیرد؛ یعنی همان دولتی که اثر تحریمها را با حماسهسرایی رد می کرد! اصرار بر اشکالات جدی مدیریت اقتصادی دولت، احتمالا به زودی پای غزوه «اُحد» را نیز به منازعات سیاسی باز خواهد کرد؛ همان غزوه ای که عده ای از سپاهیان اسلام، به خیال غنیمت، گردنه احد را رها کردند و دشمن از همانجا و از پشت سر بر آنها تاخت و جنگ را برد!
منبع: وبلاگ راز سر به مهر
رییس تعاونی تولیدکننندگان قارچ گفت: در حالی که هزینههای تولید قارچ بیش از صد درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان تنها مجوز افزایش ۹ درصدی قارچ را داده که درآمدها جوابگوی هزینههای تولید نیست از ۳۸۰ واحد پرورشی قارچ خوراکی ۱۵۰ واحد تعطیل شدهاند.
وی که از تولید ۴۰ هزار تنی قارچ در نیمه نخست سال خبر می داد، گفت: قیمت قارچ از تولید تا مصرف بیش از ۲۰۰۰ تومان افزایش مییابد.
محمدحسن افشار در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به تولید ۸۰ هزار تن قارچ در سال گذشته اظهار کرد: طی سال جاری ماهانه حدود ۶۷۰۰ تن قارچ از مزارع تولیدی برداشت شده که در نیمه نخست امسال بیش از ۴۰ هزار تن محصول عرضه شده است.
وی گفت: در حالی که هزینههای تولید قارچ بیش از صد درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان تنها مجوز افزایش ۹ درصدی قارچ را داده که درآمدها جوابگوی هزینههای تولید نیست از ۳۸۰ واحد پرورشی قارچ خوراکی ۱۵۰ واحد تعطیل شدهاند.
رییس تعاونی تولیدکننندگان قارچهای خوراکی با اشاره به مشکلات واردات نهادهها برای تولید کمپوست اظهار کرد: کلش گندم از کیلویی ۱۲۰ تومان به ۴۰۰ تومان افزایش یافته و قیمت مواد پلاستیکی نیز ۲٫۵ برابر شده لذا قیمت تمام شده قارچ افزایش یافته است.
افشار قیمت خرید هر کیلوگرم قارچ خوراکی فلهای از تولیدکننده را ۴۸۰۰ تومان عنوان کرد و گفت: این محصول در بازار مصرف کیلویی ۷۰۰۰ هزار تومان فروخته میشود. وی اعلام کرد: قیمت قارچ از تولید تا مصرف بیش از ۲۰۰۰ تومان افزایش مییابد.
رییس تعاونی تولیدکننندگان قارچهای خوراکی گفت: قارچ بسته بندی شده نیز ۱۰ تا ۱۵ درصد هزینه بستهبندی به آن اضافه میشود.
افشار با اشاره به اینکه تابستان به دلیل کاهش تولید قارچ، قیمت این محصول نیز افزایش مییابد، گفت: در فصل تابستان قیمت قارچ به دلیل کاهش عرضه افزایش یافته و به همین نسبت در مغازهها نیز گرانتر فروخته میشود.
به گفته وی ۱۰۰ واحد پرورش قارچ با بحران هزینه و تامین مواد اولیه مواجه هستند و مزارع موجود نیز با نیمی از ظرفیت فعالیت میکنند.
محمود احمدی نژاد شب گذشته در مراسم اختتامیه هفته بزرگداشت حافظ که در محل مقبره او در شیراز برگزار شده بود، حضور یافت و به سخنرانی پرداخت.
اما سخنرانی او با غلط خوانی شعری از حافظ همراه بود، آن هم در حضور سفرای کشورهای آلمان و تاجیکستان و دهها مسئول رسمی و چهره دانشگاهی، و در برنامه ای که به صورت زنده از شبکه چهار صدا و سیما نیز پخش می شد.
احمدی نژاد در خلال سخنرانی شاعرانه خود در مقبره حافظ که بارها با استفاده از ابیات معروف این شاعر بزرگ نیز همراه بود، مصراع نخست بیت اول یکی از غزل های معروف حافظ را غلط خواند و با وجود واکنش تعجب آمیز اکثر ادیبان و کارشناسانی که به سخنرانی وی گوش می دادند بدون تصحیح آن به سخنرانی خود ادامه داد.
به گزارش عصر امروز، وی مصراع “مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از من مست" را به صورت “مَطلَبِ طاعت و پیمان و صلاح از من مست" خواند و با بیان این که “در محضر حافظ هرچه غیر از او اغیار است و غربت است و این رمز حیات و بالندگی انسان است" به سخنرانی خود ادامه داد و ظاهرا کسی نیز این اشتباه را به وی گوشزد نکرد.
پس از این سخنرانی هم حسن موسوی، رئیس سازمان میراث فرهنگی، نماد آرامگاه حافظ را به احمدی نژاد اعطا کرد.
پس از گذشت سه ماه از شروع دردهای ناحیه شکم و پهلوی سمت راست ابوالفضل عابدینی، خبرنگار محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین مراحل درمان این زندانی سیاسی به دلیل عدم صدور مجوز ناتمام مانده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه ۹۱ طبق نوبت ویزیت که پزشکان بیمارستان مدرس برای ابوالفضل عابدینی تعیین کرده بودند قرار بود این زندانی بیمار به بخش اورولوژی بیمارستان مدرس اعزام شود ولی به دلیل عدم صدور مجوز از سوی دادستانی انتقال وی به بیمارستان انجام نشد.
باتوجه به شدت دردهای ناشی از بیماری کلیوی و وخامت حال وی، پس از چندین مکاتبه بهداری اوین و اصرار پزشکان این مرکز بر تشخیص و درمان خارج از زندان، دادستانی تهران سه بار در دو ماه گذشته برای اعزام این خبرنگار زندانی به بیمارستان مدرس مجوز صادر کرده و روند درمان توسط پزشکان این بیمارستان در حال پیگیری بود.
ابوالفضل عابدینی خبرنگار و فعال حقوق بشر زندانی از زندانیان سرکوب های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که بیش از ۳ سال از حبس ۱۲ ساله خود را بدون حتی یک روز مرخصی گذرانده است.
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری و کارگری اولین بار نهم تیر ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. او بار دیگر اسفند ماه ۱۳۸۸ در جریان دستگیریهای گستردهی فعالان حقوق بشر توسط حفاظت اطلاعات سپاه در منزل پدری خود در رامهرمز خوزستان بازداشت و به سلولهای انفرادی بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد.
فروردین ماه ۱۳۸۹ دادگاه انقلاب اهواز ابوالفضل عابدینی را به اتهامات ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم مربوط به پرونده پیشین عابدینی یعنی بازداشت تیرماه سال ۱۳۸۸ و آزادیاش با قید وثیقه ۳۰۰ میلیونی در آبان ماه همان سال بود.
یک سال بعد از صدور حکم اول، ابوالفضل عابدینی بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه ای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد، این در حالی بود که او در پروندهی قبلی نیز به همین اتهام محکوم به زندان شده و در حالی سپری کردن این محکومیت بود.
کلمه- سیدمصطفی تاج زاده:
وقتی سخنگوی کودتای انتخاباتی، زنجیره سبز راه آهن-تجریش در روزهای انتخابات ۸۸ را “فتنه” می خواند و برای توجیه عملیات سرکوب علیه کمپیین انتخاباتی آقای میر حسین موسوی، همگرایی جنبش های اجتماعی پایتخت را “توطئه محفل صبحانه به سرکردگی بهزاد نبوی” و امثال او معرفی می کرد آیا می توانست تصور کند که روزی در نتیجه همین کودتا ارزش پول و پرچم و پاسپورت ایران به چنین سقوطی دچار خواهد شد و ایران به دست کودتاچیان وارد جرگه کشورهای دست چندم منطقه و کشورهای دستهی آخر جهانی خواهد شد؟ کجایند کیفر خواست نویسانی که در جریان محاکمه فعالین انتخاباتی و در متن کیفر خواست به دفاع از میلوسویچ قصاب مسلمانان و کروات های بالکان پرداخته سرنگون شدن او را ضربه انقلاب های مخملی به “مقاومت علیه سیطره و هژمونی علیه غرب” دانستند که اکنون به سوریه بنگرند و نتیجه حمایت از جنایات میلوسویچ سوریه در کشتار سی هزار سوری واز آن جمله بیش از دوهزارکودک را به دیده عبرت نگریسته ویک بار هم که شده استغفار کنند وعذر تقصیر به پیشگاه ملت سوریه ببرند؟
وقتی نظامیان کیفرخواست نویس درهمان جملات نخستین متن رسوای خود، ماجرای برافتادن میلوسویچ رئیس جمهور صربستان را نمونه انقلاب مخملی و براندازی نظام های “مخالف هژمونی وسیطره غرب” خواندند آیا می دانستند که عاقبت این شبیه سازی و همسان سازی خود با قصاب صرب منجر به حمایت از جنایات میلوسویچ سوریه خواهد شد و این مرکب، راکب خود را در دمشق و تهران بر زمین مذلت خواهد کوبید؟
آیا هنگامی که سفیر احمدی نژاد در دمشق درهمان آغاز تظاهرات مسالمت آمیز مردم سوریه، جنبش آنان را “تکرار نسخه فتنه سبز” نامید آیا می دانست که بر مبنای چنین راهبرد گمراه کنندهای نه فقط شرط دوستی حقیقی را با نظام بعثی به جا نمی آورد بلکه آخرین فرصت بشار اسد برای همسویی با مطالبات اصلاحی را تبدیل به ضد خود میکند و با سرکوب مسلحانه راه تجزیه ارتش را میگشاید و زمینه مسلحانه شدن مخالف و جنگ داخلی را به دست دیکتاتور فراهم می سازد؟
شعوری اجتماعی که در پشت شعار “سوریه را رها کن” جلوه میکند حاکی از آن است که بازار نیز همچون خیابان های جنبش سبز دید روشنی در باره پیوند میان ارزش زدایی از پول ملی با ارزش زدایی از پرچم و هویت و پاسپورت ایرانی دارد و آنجا که پرچم ایران در نتیجه حمایت اقتدارگرایان از جنایات بی شمار بشار اسد به زیر پای تظاهر کنندگان خشمگین وبه جان آمده از دیکتاتوری سوریه افکنده میشود، ارزش پول ایران و پاسپورت و شناسنامه ایرانی نیز بهیغمای اقتدارگرایان ایران و سوریه می رود.
آنها که در جریان تدوین نقشهی راه کودتا علیه انتخابات کودتای ۸۸ می گفتند سرکوب جنبش سبز نطقه اتصال جنبش های اجتماعی ایران در میعاد گاه انتخابات را به زیر ضرب خواهد برد اکنون کجایند که به بازار آیند و ببینند نه فقط چیزی از تعداد و کمیت و کیفیت جنبش های اجتماعی کم نشده بلکه یک جنبش نوخاستهی دیگر به نام جنبش اجتماعی و اقتصادی علیه ارزش زدایی نظامیان از پول و از حیثیت ملی ایرانیان در حال تولد است. با درنظر گرفتن اینکه جنبش بازار عمدتا اقشار وسیع طبقهی متوسط سنتی را نمایندگی میکند به وضوح می توان دریافت که در حال حاضر فرصتی بسیار مهم برای یک ائتلاف وسیع ملی بین اقشار مدرن شهری و اقشار سنتی طبقه متوسط به وجود آمده که می تواند نویدبخش یک مقاومت مدنی علیه جنگ افروزی بیگانه و بهانه سازی و زمینه سازی و بی کفایتی مدیریتی حاکمان فعلی برای یک جنگ خانمان سوز باشد.
وقتی جنبش بازار شعار “سوریه را رها کن-فکری به حال ما کن” را سر می دهد به روشنی می توان دریافت که اقتصادی ترین مطالبهی اقشار ملت پیوندی ناگسستنی با سیاست دارد و همان سیاست های ایران بر باد ده که در سوریه و جهان عرب منجر به سوزاندن پرچم های ایران در جریان تظاهرات ضد بعثی در سوریه و کشورهای اروپایی شده ارزش پول و ارزش پاسپورت ایران را به پایین ترین درجهی خود تنزل داده است. و به طور کلی همه آن بی اخلاقیهای حاکمیتی و همهی ارزش زداییهای معنوی از چهره رحمانی اسلام و نقض گسترده و همه جانبه حقوق بشر تاثیر مستقیم خود را در تنزل ارزش شاخص ها مادی و از آن جمله پول بر جای گذاشته است.
اگر مناظره های انتخاباتی و بیانیه های آقای میرحسین موسوی با توجه به رخداد های کشور و منطقه بازخوانی شود خواهیم دید که همهی آن هشدارها و آن اعلام خطرها و آن پیش بینیها در حکم طوماری است که به تدریج در بستر زمان باز میشود و هر بار قسمتی از آن به اثبات می رسد. پرچم سوزی سوریهای خشمگین و به جان آمده از ستم و قتل عام و نسل کشی و کودک کشی بشار اسد و نیز سایر تحقیرهایی که در فرودگاه ها و مجامع و جوامع مختلف و سایر حوزه های افکار عمومی جهانی علیه شهروندان ایرانی روا داشته میشود، نشان می دهد که هشدار میر حسین موسوی درباره “مشکل دار شدن پاسپورت ایرانی” تحت حاکمیت اقتدارگرایان تا کجا آینده نگرانه بوده و بصیرت حقیقی به معنای توان آینده نگری، برازنده کدامیک از دو طرف ماجراست، اقتدارگرایان حاکم یا جنبش سبز و رهبرانش. گویی آن روز که آن سید مجاهد از “قجری شدن” نظام بانکی و پولی تحت سیطره نظامیان و اقتدارگرایان سخن می گفت پرتوی بر امروز انداخته و سرمه چشم بصیرش پرده های حال و فردا را شکافته بود. همچنین بصیرت آینده نگرانه و خیر خواهی ملی مهندس موسوی در قبال “کاغذ پاره شدن سند چشم انداز” را با توجه به چشم اندازی روشن که ترکیه پسا نظامی و پسا اقتدارگرایی برای آینده خود ترسیم میکند معنی کرد و به این سوال جواب داد که امروز دموکرات مسلمان های ترکیه کجایند و سرکوب گران دموکراسی و مردم سالاری در ایران کجا؟
ترکیه امروزاز کشور وام گیرندهی صندوق جهانی پول تبدیل به کشور وام دهنده به همان صندوق جهانی شده و این درحالی است که ما به لطف شکل دیگری از سیاست بازی حقیر نظامیان کودتاچی به همان روزهایی برمی گردیم که ترکیه از آن عبور کرد و از جمله به لطف همین عبور، شش صفر تنزل دهنده ارزش پول خود را پاک کرد. آزادی بیان و مطبوعات و گسترش آزادیهای دموکراتیک در ترکیه سایه شوم نظامیان را از آسمان اقتصاد و سیاست دور کرد و امروز وقتی اردوغان بر پایه دستاوردهای کنونی، چشم انداز ارتقا کشورش به ده کشور نخست جهان را در مقابل دیدگان نسل جوان ترسیم میکند سرداران و ژنرالهای کشورش بر خلاف نسخهایرانی خود جرئت نمی کنند سند چشم انداز کشورشان را به ورق پارهای بی ارزش و تهی از مضمون و معنا تبدیل کنند. تا زمانی که در ترکیه مافیای نظامی-اقتصادی مداخله گر به عمق سلولهای بنیادی حکومت نفوذ کرده بودند، این کشور نمیتوانست به اقتصاد خود سر و سامان دهد. فقط به پاسخ کشاندن پاسخگو کردن نظامیان کودتاچی و دور کردن شبه نظامیان از آسمان سیاست و اقتصاد و بسط آزادیهای دموکراتیک بود که مدل ترکیه را الگوی جهان عرب کرد تا آنجا که خالد مشعل در کنگره حزب توسعه و عدالت آن کشور را تجلی “چهره روشن اسلام” در برابر چهره تاریک اسلام بنیادگرا و ضد دموکراسی بنامد. محمد مرسی نیز قبل از آمدن به تهران آن چنان بر جنبه صرفا تشریفاتی بودن و بر چهار ساعته بودن سفرش تاکید می کرد تا همگان به وضوح دریابند گویی آمدنش به تهران امری مکروه است و باید در قبال آن لحن پوزشگرانه داشت و به افکار عمومی توضیح داد که به لحاظ تشریفاتی چاره دیگری وجود ندارد. اما همین محمد مرسی دعوت اردوغان برای نشست کنگره حزب توسعه و عدالت را با کمال افتخار می پذیرد و بر خلاف سخنان کوبنده اش در تهران کاملا در چارچوب گفتمان حاکم بر فضای اسلامگرایی ترکیه سخنرانی میکند. واضح است که همه این تحقیرها و تنزل جایگاه ایران در افکار عمومی مردم و آزادیخواهان منطقه ریشه در سیطره نظامیان بر شریانهای رانتی سیاسی-اقتصادی کشورمان دارد که بستن مجاری تنفسی سیاست و اقتصاد و جامعه مدنی محصول ناگزیر آن است.
در مقابل، مقاومت مدنی اقشار گوناگون جامعه علیه جنگ افروزان صهیونیستی و علیه بی کفایتیها و بی تدبیریها و بهانه سازیهای حاکمیت کنونی هنگامی به فرجام نهایی خود خواهد رسید که جنبشهای اجتماعی کشور و از آن جمله طبقه متوسط مدرن و سنتی و سخن گویان اصلاح طلب و اصول گرای این جنبش اعتراضی، حول مهم ترین مشترکات ملی یعنی حول تجدید و اعاده ارزشها و اعتبارهای بهیغما رفته هویت، پاسپورت و پول ملی بهیک ائتلاف وسیع در فراسوی همه اختلافات و تفاوت ها (و البته ضمن حفظ تفاوتهای فی مابین و بدون انحلال و ذوب هویت های مستقل) دست یابند و اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مطالبه کنند.
جنبش سبز پیشاپیش بستر و زبان این اعتراض را فراهم کرده و اعتراض مدنی بازار نشان داد که از این پس هر حرکت اعتراضی دیگر، حتی اگر اقشار معترض جدید تبار سبز نداشته باشند، باز هم در همان چارچوب بیانی و گفتمانی سبز به نمایش در خواهد آمد و یا نسبتی نزدیک و همدلانه با آن برقرار خواهد کرد. اگر چیزی به نام جنبش سبز با همه ذخایر معنوی و مدنی آن وجود نداشت بیم آن می رفت که با آشکار شدن نتایج کودتای انتخاباتی و بی کفایتی مدیریتی حاکمیت برخاسته از آن کودتا، جامعه وارد زنجیرهای از بحرانها و شورشهای کور شود، اما تجربه و تمرین مدنی مردم در جریان جنبشهای اعتراضی و نیز منشور مدون جنبش سبز به عنوان یک چراغ راهنما هم راه حل عبور از بحران را نشان داده و هم شیوههای مقاومت مدنی و خشونت پرهیز اعتراض را در دسترس جامعه نهاده است. یعنی بعد از آن نقطه عطف و بازگشت ناپذیر اعتراض سبز دیگر مسئله این نیست که مردم چه نمیخواهند بلکه تدوین مطالبات ملی در قالب “اجرای بدون تنازل قانون اساسی” و نیز شیوههای مقاومت مدنی جنبش سبز ذخیرهای بسیار غنی از گفتارها و شیوههای مبارزاتی تولید کرده که مطالبات ایجابی سایر اقشار جامعه نیز به راحتی میتواند در قالب آن فرموله شود. اکنون دیگر سایر اقشاری که دموکراسی و حقوق بشر، مطالبه بلاواسطه آنان نبوده و عمدتا بر دغدغههای روزمره معیشتی تمرکز داشتند اندک اندک در مییابند که نسبتی مستقیم میان بستن روزنامه و انحلال حزب با بستن مجاری معیشتی و اقتصادی ملت وجود دارد. همه اقشار ملت و از آن جمله اقشاری از طبقه متوسط سنتی که لزوما تبار سبز نداردند اکنون شاهد آن هستند که به انفعال کشاندن جوانان و اقشار مدرن جامعه و به حاشیه راندن بازیگران نوین اجتماعی که بر بستر انتخابات شکوفا شدند منجر به افزایش توان بازیگری انحصاری اقتدارگرایان نمیشود بلکه بازی خوردگی سرکوبگران درچارچوب پروژههای جنگ افروزانه صهیونیستی را به دنبال می آورد. شعار “سوریه را رها کن” دراین باره پیام روشنی دارد و میگوید بشار اسد را رها کنید که خود پاسخگوی جنایاتش باشد و ایران را وارد تنازعات مذهبی و قومی منطقه که آن سویش ناپیداست نکند.
جنبهی ایجابی این شعار یعنی “فکری به حال ملت کردن” هم روشن است و نشان می دهد که بن بست هستهای و زیستی و معیشتی و سیاسی و اقتصادی چنان تعمیق شده و چنان شکافی بیم ملت و دولت پدید آورده که جز از طریق یک همبستگی عظیم ملی که از مسیر همبستگی طبقه متوسط سنتی و مدرن و همگرایی همه جنبش های اجتماعی حول یک امر مشترک یعنی حفظ ایران و حفظ جمهوری اسلامی ایران با همه مولفه های اسلامیتی و جمهوریتی آن عبور میکند، میسر نخواهد شد. سخن در این است که باید با توکل به خدای متعال از هزینههای دفاع از هستی و کیان کشور و نظام برخاسته از انقلاب نهراسید، در مقابل ارزش زدایی از پول و پاسپورت و پرچم ایران ایستاد و از جامعه در مقابل تهدید بیگانه و تهاجم اقتدارگرایان به دستاورد های انقلاب و قانون اساسی دفاع کرد.
کلمه – گروه اجتماعی: “رهبری به سفر رفته است. کسی اینجا نیست که جواب شما را بدهد. بروید و بعدا بیایید. هیچ کس از دفتر اینجا نیست، همه رفته اند. نباید اینجا بنشینید، بروید هر وقت آمدند بیایید. بروید هفته بعد بیایید…” اینها تنها پاسخ هایی است که ماموران گیت دوم خیابان پاستور به مراجعان می دهند؛ مراجعانی که صدها کیلومتر راه پیموده اند تا خود را به دفتر رهبری برسانند و درخواست وام کنند.
به گزارش خبرنگار کلمه، سه سری سفر استانی دولت عدالت گستر به سیستان و بلوچستان، فایده ای به حال این خانواده نداشته است. آنها، به گفته خودشان، لنگ هفتصدهزار تومان پول مانده اند و راهی جز این به ذهنشان نرسیده که سراغ شخص اول مملکت بیایند، به دفتر او مراجعه کنند و حق خود از نفس کشیدن در این سرزمین را از او طلب کنند.
اینجا خیابان پاستور است، مسیری که انتهای آن محل زندگی و کار رهبری است، و در این خیابان و کوچه های اطراف آن نیز همه نهادهای عالی جمهوری اسلامی یکجا جمع شده اند. اینجا همیشه پر رفت و آمد است؛ با سه تیپ آدم متفاوت که تقریبا همه آنها را از قیافه شان می توان شناخت: گروهی کارمندان نهادهای آن محله که تیپی متفاوت با مردم دارند، و نیز ماموران و سربازانی که با لباس فرم به نگهبانی مشغول اند؛ گروهی ساکنان محله پاستور و خیابان های شمالی آن؛ و گروه دیگر مراجعانی غالبا شهرستانی یا تیپ های کارگری و … که برای اعتراض یا استمداد به دفاتر مقام های عالی نظام مراجعه می کنند و اکثرا هم بی نتیجه باز می گردند.
چند مدتی بود که یک خانواده در نزدیکی بیت رهبری و کاخ ریاست جمهوری، در یک پارک در خیابان پاستور چادر زده بودند. ماموران هرچه خواستند آنها را از این محل بیرون کنند، نتوانستند. به آنها گفته شده بود رهبری حضور ندارد، و همه اعضای دفترش نیز با او در سفرند. رئیس دولت هم در سفر دوره ای به کشورهای خارجی است و حتی اعضای دفترش نیز همراهش رفته اند… اما این خانواده جایی را نداشتند که بروند. آنها می گفتند برای ۷۰۰ هزار تومان وام از زاهدان به تهران آمده اند و حتی پول اقامت در مسافرخانه هم ندارند.
یک خانم میانسال، و دو پسرش. این خانواده برای مدتی حدود سه هفته در پارک چادر زده بودند تا رهبری از سفر هشت روزه اش به استان خراسان شمالی به خانه بازگردد، تا رنج های مردم را نه حتی در دیار دور خراسان، بلکه در مجاورت خانه خود ببیند.
اهل محل آنها را بارها دیده اند، انگار که می شناسند. کسی حتی با تعجب هم به طرفشان نگاه نمی کند. برای ساکنان محله پاستور، چنین چادر زدن ها و بست نشستن هایی، عادی است.
آنها می گویند از این موارد زیاد دیده اند، و می گویند: بیهوده نشسته اند، امیدی به گرفتن نتیجه نداشته باشند.
یکی از اهالی این محله می گوید: برای مردم این منطقه دیگر عادی شده است. مردم می آیند، خسته می شوند و دست خالی به شهرشان بر می گردند.
یکی از رهگذران به خبرنگار کلمه می گوید: الان نزدیک به ۲۰ روز هست اینجا چادر زدند و منتظر رسیدگی به مشکلشان هستند، اما بیخود وقت شان را تلف می کنند.
او اضافه می کند: خودِ من سال هاست درخواست وام دادم که هنوز خبری از آن نیست. چه برسد به اینها.
آن سو تر از این خانواده، دو نفر دیگر که حتی چادر هم نداشتند، شب ها بر روی صندلی پارک می خوابیدند. آنها هم منتظر بودند که کسی به طرفشان نگاهی بیندازد. آنها روز و شب سرپناهی ندارند، نگاهشان که می کردی، انتظار و کورسویی از امید هنوز در چهره شان بود؛ هرچند که با آغاز فصل پاییز و سرد شدن تدریجی هوا، به نظر می رسید نیمکت خوابی آنان نیز تمام شود و دست خالی راهی شهرشان شوند.
اکنون رهبری از سفر بازگشته است. از سرنوشت این دو خانواده اما خبری نیست. کسی نمی داند که مقام و مسئولی آیا لااقل پای صحبت آنها نشست یا آنکه نصیبشان فقط مامور بود و تهدید و تشر که بلند شوید و بروید و اینجا جای نشستن نیست و … همان سخنانی که از روز اول شنیده بودند.
ماموران دارای لباس فرم و بیشتر از آنها لباس شخصی ها به شدت مراقب بودند تا مبادا کسی به این خانواده ها نزدیک و با آنها هم صحبت شود. همه جا می شد آنان را دید، کسی نمی توانست به این خانواده ها نزدیک شود.
معمولا به سختی می توان رفت روی نیمکت نشست و با غریبه های خیابان پاستور گفت و گو کرد، حافظان امنیت ملی شبانه روز مراقبت می کنند تا رهگذر کنجکاوی با مراجعین بیت رهبری و نهاد ریاست جمهوری همکلام نشود؛ مبادا امنیت ملی به خطر بیفتد و پایه های حاکمیت متزلزل شود!
اینجا نه از دوربین صدا و سیما برای انعکاس مشکلات مردم خبری هست، نه کسی به این محله سفر استانی و محلی می کند، و نه کسی حتی پای صحبت ساکنان محل می نشیند که هفته ای و ماهی نمی گذرد که دهها و صدها مثل این خانواده ها را می بینند و باید برای شرح درد آنها، کتاب بنویسند.
شعار فقرزدایی و توسعه عدالت مدعیان؟ بله، گوش فلک را کر کرده است. البته در این خانه ها و اداره ها قرار بوده به روی مردم باز باشد، قرار بوده نظام اسلامی باشد، بی حاجب و بی مراتب. نه رفت و آمد های کنترل شده، نه رفت و آمدهای مسئولان و از ما بهتران و عده ای خاص، نه دانشجوهای گزینش شده، نه فعالان سیاسی و مذهبی به انتخاب حکومت، نه توده هایی که گلچین شده اند برای سیاهی لشکر و ثبت در دوربین های صدا و سیما.
شکی نیست که در دنیای مدرنریال مردم به در خانه رهبران سیاسی نمی روند، در نهادهای غیر دولتی و احزاب و گروه های مدنی و سیاسی و پارلمان و از طریق نمایندگان و … نیازها و مطالبات خود را پیگیری می کنند. اما اینجا از این خبرها نیست؛ این اعتقادی است که مراجعین دارند. آنها، نه با تحلیل سیاسی و درس دانشگاهی، بلکه با تجربه و بلکه غریزه به این واقعیت رسیده اند که در این دیار، قدرت یکسره در دست یک نفر است. سازمان های مردم نهاد، مجلس، احزاب، فعالان سیاسی و حتی دولت، همه در پیرامون او امکان حیات و عمل دارند.
برای همین نباید آنها را سرزنش کرد اگر از رهبری که همه نهادها به شعبه ای از بیت او تبدیل شده اند، توقع پاسخگویی به نیازهای اولیه خود را داشته باشند و به در خانه و جلوی دفترش بروند و پیگیر وام و مشکلات مسکن و مالی و غیره خود باشند؛ یا در مراسم های رسمی هجوم بیاورند تا مطمئن شوند که نامه های درخواست شغل و وام و .. خود را شخصا به دست بلندپایه ترین اشخاص تصمیم گیر رسانده اند.
اینجا، در پارک خیابان پاستور، دیگر خبری از آن خانواده و آن دو نفر نیمکت خواب نیست. اما همچنان دهها و صدها مامور و چشم های پیدا و پنهان این خیابان و اطراف آن را می پایند، نکند جلوه ای از واقعیت های سیاه جامعه در چهره این خیابان دیده شود.
اینجا خیابان پاستور است.
کلمه – گروه اجتماعی: وقتی چند ماه پس از شعار تولید ملی، شعار اقتصاد مقاومتی مطرح شد؛ پیش بینی معنا و مفهوم آن از همان زمان هم مشخص بود: مردم مقاومت کنند و مسوولان نظاره، و شاید هم کف و سوتی بزنند برای مردمانی که ناگزیر به تحمل شرایط تحمیل شده بر بازار و اقتصاد و کشور و سفره های خود هستند و راه هر گونه اعتراض را بر خود بسته می بینند. شرایطی که به قدری عرصه را بر مردم تنگ کرده که مطابق آمار رسمی، میزان گرسنگی در کشور را هم افزایش داده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، روز پنج شنبه ۲۷ مهرماه نرخ مرغ نوسان فراوان داشت و از ۴۹۰۰ تا بالای ۵ هزار تومان هم صعود کرد و قیمت گوشت هم برای عقب نماندن از آن روند صعودی در پیش گرفت. بازار قیمت لبنیات هم که همچنان با نرخ هایی که به تعبیر خودِ فروشنده ها دقیقه ای تغییر می کند داغ است.
به این لیست برنج و حبوبات را هم اضافه کنید. بین تمام کالاها، روغن حکایت دیگری دارد که در بازار نایاب شده است و با همین بهانه هر فروشگاهی که روغن پیدا می شود آن را با نرخ بالاتری می دهد و مغازه هایی هم که می گویند روغن ندارند وعده فروش آن را برای روزهای شنبه یا یک شنبه می دهند اما از همین الان قیمت بالاتر را برای آن اعلام می کنند. خبری که در بازار پیچیده و برخی از مردم را هم به خرید این محصول سوق داده است. پشت پرده چه خبر است مشخص نیست.
مرغ فروشی ها هم علت افزایش قیمت دوباره را در تحریم دوباره می دانند و مساله افزایش قیمت کنجاله و سویا و گندم را مطرح می کنند.
جالب تر آنکه فروشندگان کالاهای مختلف اتفاق نظر دارند که هفته آینده همین قیمت ها چند برابر می شود و با قطعیت می گویند الان تازه روزگارِ خوب مان است.
این گزارش، محصول گفت و گوی خبرنگار کلمه با شما شهروندان است. اگر قیمت ها با نرخی که همین الان شما از بازار گرفتید کمتر یا بیشتر است، تعجب و گلایه نکنید. خودِ فروشنده ها هم اذعان می کنند که نرخ ها دقیقه ای تغییر می کند و قیمت یک کالا از محله ای به محله دیگر، فرق دارد.
بازار قیمت روغن داغ است
نام روغن بیش از محصولات دیگر بر سر زبان ها است. برخی مغازه ها نشانی از آن نیست و آنها هم که دارند، با نرخ بالا می فروشند. چند روز پیش بود که خبرگزاری فارس به نقل از علیرضا رفیعی سرپرست معاونت کالاهای مصرفی سازمان حمایت از صدور مجوز افزایش نرخ روغن نباتی خبر داد که این کالا ۱۷ درصد گران تر شده است. با تصویب این افزایش قیمت، قیمت روغننباتی از مهرماه سال ۸۹ تاکنون ۴ بار افزایش یافته است. گفته می شود انجمن صنایع روغن نباتی درخواست افزایش قیمت ۲۵ تا ۲۸ درصدی را داشته و از این رو این افزایش قیمت ادامه دارد.
ابوالحسن خلیلی، دبیر انجمن با اشاره به موافقت سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان با افزایش قیمت انواع روغن خوراکی، قیمت چهار محصول روغن خوراکی پرمصرف شامل روغن بطری ۶۷۵ گرمی، بطری ۸۱۰ گرمی، حلب پنج کیلویی و حلب ۱۶ کیلویی به ترتیب ۱۱۰۰، ۲۷۰۰، ۱۷ هزار و ۷۵۰ و ۴۸ هزار تومان تعیین شده است.
به موازات این افزایش قیمت، ایلنا به نقل از معاون بازرسی بازرگانی سازمان صنعت، معدن و تجارت استان مرکزی با اشاره به اینکه افزایش نرخ روغن خام در بازارهای جهانی و بالا رفتن هزینه های بسته بندی با توجه به اینکه نرخ ورق حلب در دنیا بالا رفته سبب افزایش قیمت روغن نباتی در کشور شده، خبر داد که کارخانه حاضر نیست به نرخ دولتی روغن را عرضه کند توزیع روغن در کشور کم شده و تقاضای مجدد کارخانه دارها افزایش بیش از ۱۷ درصد است.
یک خرده فروش به خبرنگار ما می گوید: اصلا خجالت می کشیم به مردم قیمت بگوییم. همین روغن ۵ کیلیویی امروز رسیده به ۱۷ هزار تومان. قبلا ۱۴ تا ۱۴ هزار و ۵۰۰ تومان بود. آخر مردم چه گناهی دارند. شیر و پنیر و ماست را از دیروز ۱۰۰ تومان گران تر کردند. برخی محصولات هم اصلا نیست. شیر کم چرب و یک سری محصولات دیگر را اصلا تولید نمی کنند.
شهروند دیگری هم می گوید: روغن مایع بهار را ۶ هزار تومان خریداری کردم اما قیمت مهر شده روی آن ۵۵۰۰ است.
مغازه داری هم می گوید: اصلا روغن نداریم و هفته آینده با نرخ جدید و بالاتر به بازار می آید.
قند و شکر هم در قیمت یکه تازی می کنند
بازار قند و شکر هم بهتر از روغن نیست که افزایش قیمت آن باعث گلایه شهروندان زیادی شده است.
خانمی قیمت قند را از مغازه دار سوال می کند. وقتی نرخ کیلویی ۲۵۰۰ تومان را می شنود، از خرید منصرف می شود و با اعتراض می گوید: قند را که خودمان تولید می کنیم این چرا گران شده است. مغازه دار می گوید: مواد اولیه که نداریم همه چیز ما از آمریکا می آید. جمعیت چند میلیونی را مگر می توانند سیر کنند.
معاون انجمن کارخانجات قند و شکر با اعلام اینکه حدود ۷۰ درصد قیمت قند و شکر از نرخ چغندر قند و نیشکر ناشی می شود، از احتمال تعدیل قیمت قند و شکر داخلی در هفته های آتی خبر داده و اشاره کرده است: محدودیت مواد اولیه مشکل اصلی فعالان صنعت قند است.
با این حال نظر یکی از فروشندگان در گفت و گو با ما این است که تحریم بهانه است. کل بازار را به هم ریخته اند. او با اشاره به افزایش قیمت ها می گوید: ما هیچ سودی از این افزایش قیمت نداریم. گران می خریم و می فروشیم. او با مقایسه قیمت کالاهای مختلف می گوید: همین محصول شکر ۹۶۰ تومان بوده الان شما ببیند به بالای ۲ هزار تومان رسیده است. او اشاره می کند: روغن را ۲۰ درصد دو روز پیش گران کردند، امروز باز نرخ جدید اعلام شده و از شنبه هم قرار است ۲۰ درصد گران تر شود. برنج هم همین داستان را دارد.
نرخ نایلون به ۷۵۰۰ تومان رسید
این فروشنده ادامه می دهد: همین نایلون مگر برای پتروشیمی خودمان نیست که می گویند خودکفاییم و صادرکننده. ۳۵۰۰ تومان بوده در عرض یک ماه به ۷۵۰۰ تومان رسیده است. همین نرخ نایلون با هر کالایی که بااین محصول مرتبط بوده تاثیر گذاشته است. آقایان خرج شان زیاد است باید با افزایش قیمت ها جبران اختلاس ومخارج خودشان را بکنند.
شهروندی را در مورد افزایش قیمت ها مورد سوال قرار می دهم می گوید: بیخود نیست آمار سکته بالا رفته است. آدم سالم هم با این قیمت ها مریض می شود.
خیلی ها توان خرید را از دست داده اند
خانم رهگذری به خبرنگار کلمه می گوید: این قیمت ها حق مان است. وقتی یک سری هنوز اعتراض نمی کنند. باید هم قیمت ها همین باشد. ماست آبکی یک کیلویی را باید ۷۰۰۰تومان بخری. بدتر از این هم می شود. نایلون خرید خود را نشان می دهد و به پنیری اشاره می کند که از ۲۰۰۰ تومان به ۳۸۰۰ تومان رسیده است.
مغازه دار هم به بحث می آید و می گوید: این پنیر را من الان این قیمت می فروشم. برو اگر با این قیمت پیدا کردی. هفته بعد این قیمت در بازار پیدا نمی شود.
این فروشنده به صراحت می گوید: نرخ ها دقیقه ای است. الان شما برگردی من نرخ هایم تغییر کرده است. او ادامه می دهد: حاج خانم برو خدا رو شکر کن می توانی پنیر بخری و بخوری. خیلی ها همین هم گیرشان نمی آید.
اشاره این فروشنده اصلا بیراه نیست. افزایش قیمت ها قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده و بسیاری را از تهیه کالاهای اساسی ناتوان ساخته است. کاهش امنیت غذایی معضلی است که خانوارهای بسیاری را تهدید می کند که در نتیجه آن بر میزان فقر و گرسنگی در کشور اضافه می شود. در حال حاضر «آمار سازمان های جهانی از وجود حداقل ۳ میلیون و ۷۵۰ هزار گرسنه در کشور حکایت میکند» و این درحالی است که «این تعداد در سال ۸۶ کمتر از ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بوده است.» و بدون شک این آمار تا سال آینده روندی صعودی خواهد داشت. موضوعی که سردار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور نیز با اعتراف هشدار داده که در شرایط اقتصادی عادی نیستیم و درگیر جنگ اقتصادی هستیم. به گزارش ایلنا، او گفته است: در این زمینه وجود یک مرکز فرماندهی جنگ اقتصادی با همکاری دستگاه های مرتبط و حداکثر هماهنگی و هم افزایی بین نهاد ها ضروری به نظر می رسد.
جلالی به صراحت به مساله احتمال از دست رفتن توان اقتصادی خانوارها سخن گفته و ایده تامین سبد کالای اساسی مردم را مطرح کرده است. غافل از آنکه بسیاری از خانوارها مدت زیادی است که در نتیجه سوء مدیریت اقتصادی حاکمان کشور از تامین نیازهای ضروری خود ناتوان مانده اند.
یکی از شهروندان هم می گوید: همین امروز قیمت تخم مرغ را شما در بازار دنبال کنید. هرمغازه ای یک قیمتی برای خود می دهد. روغن هم همین طور است. این که نشد وضعیت بازار.
آن دیگری اشاره می کند: شب بخوابی صبح قیمت ها فرق کرده است. علت گرانی را هم که می پرسی همه شان یاد گرفته اند بگویند که چی گران نشده است.
خرده فروش دیگری در مورد علت افزایش قیمت ها به ما توضیح می دهد: کل شرکت ها به احمدی نژاد نامه محرمانه دادند که یا تکلیف ما را روشن کن یا می خواهیم ببندیم. با این توضیح حق را به تولیدکنندگان می دهد و می گوید: حق هم دارند. برای آنها هم صرفه اقتصادی ندارد. هزینه ها بالاست. در این مملکت هیچ کاری به صرفه نیست. همه در حال ضرر کردن هستند.
طبق گزارش ها، دولت که پیش از این برای تامین شیر یارانهای مورد نیاز مردم مبلغ ۳۳۷ تومان یارانه پرداخت میکرد اکنون سهم خود را از این یارانه کم کرده و این تغییر قیمت در واقع فقط به نفع دولت و به زیان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان بوده و حتی یک ریال در افزایش درآمد کارخانههای لبنی مؤثر نبوده است.
مردم را آزاد بگذارید تا حساب کار دستتان بیاید
نکته قابل توجه در گفت و گوی رو در رو با مردم این است که به صراحت به شخص اول مملکت انتقاد می کنند و با خشم و عصبانیت او و اطرافیانش را عامل گرانی های عامدانه می خوانند.
مرد جوانی هم در مورد قیمت ها به خبرنگار ما می گوید: برای خرید هر جنسی که می روی. قیمت نمی دهند، با یک تلفن نرخ جدید می گیرند و روی قیمت ها می کشند. او ادامه می دهد: فقط مواد غذایی نیست. شما بازار مصالح ساختمانی و هر جنس دیگر را که سراغ بگیری همین است. اول از بازار نرخ می گیرند بعد می فروشند. مقصر کیه؟ من و شما مقصر هستیم؟ اون بالایی مقصر است دیگر.
پیرمردی هم هنوز سوال از او در مورد قیمت ها تمام نشده، عصبانی می شود و می گوید: بر پدر و مادر آنهایی که باعث این افزایش قیمت هستند …
این شهروند با بیان اینکه این روزگاری است که آقای خامنه ای از روی عمد برای مردم درست کرده است که ببیند مردم تا کجا با این حکومت است. یکی نیست بگوید شما به مردم حق انتخاب بدهید تا حساب کار دست تان بیاید.
مملکت منفجر شده، با خاک یکسان شدیم
برخی دیگر از شهروندان هم اینگونه پاسخ می دهند که: مملکتی که منفجر شود اوضاعش بهتر از این نمی شود.
خانمی گوید: من شامپو می خریدم ۷۵۰۰ تومان الان شده ۲۲ هزار تومان. گفتم چه خبره؟ می گوید: وارد نمی شود. این خانم ادامه می دهد: خوب ما هم نمی خریم. به درک که کچل شدیم!
دیگری هم در مورد قیمت ها فقط به این بسنده می کند که “مملکت الحمدالله گل و بلبل شده است. خدا رو شکر.”
شهروندی می گوید: خود این مغازه داران مقصرند. جنس های خرید قبل را با قیمت بالا به مردم می فروشند. وقتی خرید جدیدی نکردی و هزینه ای بهت تحمیل نشده که نباید نرخ را بالا ببری.
جوانی هم که برای خرید آمده، به این جمله بسنده می کند که با این نرخ ها با خاک یکسان شدیم.
در این آشفته بازار قیمتی مشخص نیست هفته آینده چه روندی بر بازار کشور حاکم است و شعارهای مسوولان حکومتی که به جای تغییر روش مدیریتی خود دنبال دست های پشت پرده و عوامل خارجی هستند زندگی مردم را به چه سمتی سوق خواهد داد.
کلمه – گروه اجتماعی: اردوهای تربیتی راهیان نور که غالبا بدون توجه به اصول ایمنی و زیرساخت های لازم انجام می شوند، برای چندمین بار حادثه آفرین شد.
مدیرکل پزشکی قانونی چهارمحال و بختیاری گفت: شب گذشته بر اثر واژگونی یک دستگاه اتوبوس راهیان نور در محور ایذه ـ شهرکرد، ۲۶ نفر از سرنشینان آن کشته و ۱۸ نفر زخمی شدند.
به گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور، دکتر منصور فیروزبخت با بیان این مطلب افزود: مسافران این اتوبوس دانشآموزان دختر در مقطع دوم دبیرستان و اهل شهرستان بروجن بودند که متأسفانه در مسیر بازگشت از منطقه راهیان نور دچار حادثه شدند.
وی افزود: تا کنون جسد ۲۵ نفر از فوت شدگان حادثه واژگونی اتوبوس شناسایی شده است و برای شناسایی یک جسد دیگر منتظر دریافت اوراق هویتی از خانواده این دانش آموز هستیم.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان هم گفت: در این حادثه ۲۶ نفر جان باختند که از این تعداد ۲۲ نفر دانشآموز دختر و چهار نفر همراهان آنهاست.
پیش از این رئیس مرکز کنترل ترافیک پلیس راهور تعداد کشته های این حادثه را ۲۵ نفر اعلام کرده بود. وی محل تصادف را نیز کیلومتر۱۸۵ محور ایذه – لردگان اعلام کرد و درباره جزئیات حادثه گفت: یک دستگاه اتوبوس ولوو که حامل۴۴ از زائران مناطق عملیاتی بوده از جاده منحرف شده و بر اثر این حادثه ۲۵ نفر کشته و ۱۹ نفر مجروح شدند. بلافاصله نیروهای امدادی مجروحان حادثه را به مراکز درمانی منتقل کردند.
به گفته سرهنگ سلبی، کارشناسان پلیس راه علت وقوع این حادثه را تخطی از سرعت مطمئنه در جاده لغزنده و ناتوانی راننده در کنترل وسیله نقلیه اعلام کردند.
همچنین گزارش شده که در پی این حادثه، در استان چهارمحال و بختیاری سه روز و در شهرستان بروجن یک هفته عزای عمومی اعلام شده است.
به گزارش کلمه، این چندمین بار متوالی است که در سطح کشور شاهد بروز چنین حوادثی در قالب کاروانهای راهیان نور هستیم.
اسفندماه سال گذشته هم واژگونی اتوبوس حامل دانشآموزان اردوی راهیان نور از شاهرود باعث کشته شدن دو نفر و زخمی شدن ۱۲ نفر شد.
دو هفته پیش از آن هم تصادف اتوبوس راهیان نور دانشآموزان خراسان رضوی منجر به فوت ۳ دانشآموز و مجروحیت ۱۳ دانشآموز و مربی شد.
آذر ماه همان سال نیز در اثر تصادف خونین اتوبوس دانشجویان کاروان راهیان نور در مشهد۶ نفر قطع عضو شدند.
فروردین ماه سال ۹۰ نیز در حادثه دیگری ۴۷ دانشجوی کرمانی کاروان راهیان نور کشته و زخمی شده اند که طبق آمار ۱۰ نفر کشته و ۳۷ نفر زخمی شده اند.
راهیان نور کاروانهای سیاحتی – مذهبی است که به بازدید از مناطق جنگی بازمانده از جنگ ایران و عراق در غرب و جنوب غربی این کشور میپردازند که همه ساله با حوادث زیادی همراه است.
سه سال پیش اتوبوس حامل کاروان راهیان نور در استان خوزستان مورد حمله مسلح افراد ناشناس قرار گرفت و سه نفر بر اثر شلیک گلوله کشته شدند.
سازمان پزشکی قانونی چندی قبل در گزارشی اعلام کرد که در تصادفات پنج ماهه نخست سال جاری هشت هزار و ۵۴۰ تن جان خود را از دست داده اند که شش هزار و ۷۱۷ مرد و یکهزار و ۸۲۳ زن بوده اند.
همچنین در این مدت پنج هزار و ۱۷۶ مورد از تصادفات فوتی در مسیرهای برونشهری، دو هزار و ۴۷۵ مورد در مسیرهای درونشهری، ۸۳۹ مورد در جادههای روستایی و ۵۰ مورد در مسیرهای معلوم گزارش شده است.
رئیس کانون کارفرمایی جایگاهداران سوخت سراسر کشور درباره سرگردانی جدید بنزینی مردم در جایگاههای سوخت از بروز مشکل فنی”کد خطای ۲۵ “و غیرفعال شدن کارت بنزین آزاد جایگاهداران خبر داد و گفت: کاهش تعداد کارتهای بنزین آزاد منجر به افزایش زمان سوختگیری خودروها شده است.
به گزارش مهر، با وجود تاکید دولت مبنی بر اطلاع گسترده درباره اعمال تغییرات در قیمت و نحوه عرضه بنزین به عنوان یکی از استراتژیک ترین کالاهای مصرفی خانوارها اما کاهش شبانه سهمیه بنزین آزاد برخی از کارتهای سوخت توسط شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی مشکل ساز شده است. بر این اساس، ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور با تاکید بر اینکه محدودیتی در استفاده از بنزین آزاد در جایگاههای سوخت وجود ندارد، اعلام کرده است: مردم با استفاده از کارت ویژه بنزین آزاد جایگاه داران میتوانند بدون محدودیت بنزین ۷۰۰ تومانی خریداری کنند.
با این وجود از چند ماه گذشته تاکنون شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی هیچگونه اقدامی برای تعویض و یا صدور کارت بنزین آزاد برای جایگاه داران سوخت سراسر کشور نکرده و حتی با ایجاد مشکلات متعدد فنی، برخی از کارتهای ویژه بنزین آزاد جایگاه داران به حالت غیر فعال درآمده است.در حال حاضر با توجه به ورود به روزهای پایانی ماه و کاهش سهمیه بنزین نیمه یارانهای (بنزین ۴۰۰ تومانی) کارتهای سوخت، مصرف بنزین آزاد در جایگاه ها افزایش یافته است. افزایش تقاضا برای مصرف بنزین ۷۰۰ تومانی و کاهش تعداد کارتهای فعال بنزین آزاد جایگاه داران سوخت علاوه بر افزایش زمان سوخت گیری منجر به سرگردانی مردم در مجاری عرضه سوخت شده است.این در حالی است که همزمان با کاهش سهمیه بنزین آزاد کارتهای سوخت، استقبال مردم برای خریداری بنزین آزاد با کارت ویژه جایگاه داران حداقل در چند روز گذشته با افزایش روبرو بوده است.
ناصر رئیسی فرد در گفت و گو با مهر کم بودن تعداد کارتهای فروش بنزین آزاد در جایگاهها را از مشکلات و معضلات کنونی اعلام کرد و گفت: با کاهش سهمیه بنزین آزاد کارتهای سوخت، این مشکل بیش از گذشته در جایگاهها بروز پیدا کرده است.رئیس کانون کارفرمایی جایگاهداران سوخت سراسر کشور در تشریح این سرگردانی جدید بنزینی در جایگاههای سوخت، اظهار داشت: نخست اینکه نمیدانم چرا سهمیه بنزین آزاد سوخت کاهش یافته درحالی که تاکید میشود محدودیتی در عرضه بنزین آزاد وجود ندارد.
یک مقام مسئول در ادامه بر ضرورت افزودن تعداد کارتهای اضطراری به جایگاهها تاکید کرد و اظهار داشت: متاسفانه مدتی است کارتهای هوشمند سوخت فروش بنزین آزاد خودروها به دلیل مشکلی که “کد خطای ۲۵ ” اعلام میشود، سوخته و غیر فعال میشود.
به گفته رئیسی فرد، در چنین شرایطی تعداد کارتهای تحویلی بهتدریج کمتر هم میشود که این موضوع نتیجه ای جز طولانی شدن زمان سوختگیری، ایجاد پرخاش و یا زمینهسازی فساد در جایگاهها نخواهد داشت.وی همچنین از محدودیتهای کارتهای خرده فروشی بنزین انتقاد کرد و افزود: هر کارت در طول شبانهروز قادر به ۲۵۶ دفعه سوخت گیری است که در هر بار تا ۶۰ لیتر سوخت قابل برداشت است. این درحالی است که عمده مصرف کنندگان کارتهای آزاد موتور سواران یا کسانی هستند که مقدار کمی سوخت نیاز دارند، در نتیجه این ۲۵۶ دفعه محدودیتی در کار جایگاه داران محسوب میشود.
رئیس کانون کارفرمایی جایگاهداران سوخت سراسر کشور یادآور شد: از طرف دیگر نیاز است در مناطقی همچون شمال تهران که استفاده از کارت سوخت جایگاه به دلیل فاقد کارت بودن خودروها یا مصرف زیاد بنزین بیشتر است، کارت بیشتری در اختیار جایگاه داران بگذارند.وی با یادآوری اینکه درحال حاضر گاهی یک کارت در اختیار یک کارگر و حتی گاهی یک کارت سوخت در اختیار دو کارگر در سطح یک جایگاه بزرگ بنزین است، بیان کرد: این موضوع منجر به نارضایتی مردم، ایجاد مشکلات و دردسرهایی در مجاری عرضه بنزین میشود.
رئیسی فرد با تاکید بر اینکه مردم میتوانند با کارت هوشمند سوخت خودشان نیز اقدام به دریافت بنزین آزاد کنند، تاکید کرد: به نظر میرسد برخی این موضوع را ندانسته و تنها با کارت جایگاهدار اقدام به سوخت گیری بنزین آزاد میکنند.این فعال اقتصادی در پایان خاطرنشان کرد: توصیه میشود پس از اتمام بنزین ۴۰۰ تومانی برای آسایش خودشان و صرف وقت کمتر در جایگاه با کارت سوخت خودروشان اقدام به خرید بنزین آزاد کنند.
نیمه شب گذشته، دو زمین لرزه قوی شهرهای شیراز و بوشهر را لرزاند.
به گزارش کلمه، زمین لرزه بوشهر در ساعت ۰۰:۵۷ بامداد و به مرکزیت سعدآباد بوشهر، به قدرت ۴٫۳ ریشتر و در عمق ۸ کیلومتری زمین رخ داده است.
زمین لرزه شیراز نیز در ساعت ۰۱:۴۰ بامداد به قدرت ۴٫۲ ریشتر و آن هم در عمق ۸ کیلومتری زمین به وقوع پیوسته است.
در بردخون بوشهر و کنارتخته استان فارس نیز پس لرزه هایی احساس شده که قدرت آنها در بوشهر ۳٫۴ ریشتر و در حوالی شیراز کمتر از ۳ ریشتر بوده است.
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر