-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی از بارش باران و احتمال آبگرفتگی معابر در بیش از ۱۵ استان کشور طی ۳ روزآینده خبر داد.
به گزارش مهر، عبدالرضا امیدوار شهری با بیان این مطلب افزود: براساس نقشه های پیش یابی هواشناسی امروز در برخی مناطق نیمه شرقی به ویژه استان کرمان رگبار و رعد و برق پراکنده و وزش باد پیش بینی می شود.
به گفته وی، از اوایل وقت پنجشنبه مجددا با ورود یک سامانه بارشی دیگر به غرب کشور، ابرناکی، بارش باران گاهی با رعد و برق و وزش باد در غرب و شمال غرب و به تدریج در اواخر وقت این روز در جنوب غرب و دامنه های البرز رخ خواهد داد.در این روز در برخی نقاط استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، کردستان، زنجان، کرمانشاه، ایلام، خوزستان وزش باد نسبتاً شدید پیش بینی می شود.
امیدوار اظهار داشت: روز جمعه و شنبه علاوه بر نواحی فوق گستره بارش ها به برخی مناطق مرکز و دامنه های جنوبی زاگرس نیز خواهد رسید، در این مدت در مناطق تحت تاثیر این سامانه وزش باد نسبتا شدید خواهد بود.
مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی تصریح کرد: روزهای پنج شنبه و جمعه بارش درغرب و دامنه های مرکزی زاگرس، شنبه در غرب، جنوب غرب، دامنه های مرکزی زاگرس و سواحل جنوبی دریای خزر شدت بیشتری خواهد داشت.
وی افزود: در روز یکشنبه با کاهش میزان بارش در نیمه غربی کشور، گستره بارش به نیمه شرقی کشیده خواهد شد و شدت بارش در سواحل شرقی دریای خزر رخ خواهد داد.
امیدوار یاد آور شد: در روز پنج شنبه دربرخی نقاط استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، کردستان، کرمانشاه و زنجان ، روز جمعه در استانهای لرستان، همدان، مرکزی، قزوین، البرز، تهران، شمال سمنان و طی عصر جمعه و روز شنبه در استانهای گیلان، مازندران و سپس گلستان بارش باران با رعدوبرق از شدت بیشتری برخوردار است از این رو آب گرفتگی معابر عمومی در این مدت دراین مناطق پیش بینی می شود.
مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی خاطرنشان کرد: که طی عصر جمعه و روز شنبه دریای خزر مواج پیش بینی می شود. همچنین طی روزهای پنج شنبه لغایت شنبه بارش در ارتفاعات البرز و زاگرس بصورت برف خواهد بود.
ابتدا: کار از شکستن قلک بچه گذشت و به فروش کلیه رسید. سازمان حفاظت محیط زیست می خواهد دو هزار هکتار از اراضی پارک ملی گلستان را بفروشد. با این بهانه که این اراضی اکنون دیگر تخریب شده اند و ارزش حفاظتی ندارند. لابد پول این دو هزار هکتار به دهنشان مزه بکند بقیه را هم تخریب می کنند تا بهانه برای فروش آن جور شود. شاید هم نقطه آغاز ارائه این طرح لذتی بوده که از پول یامفت فروش پارک پردیسان برده اند. سالها بود که طرفداران و کارشناسان محیط زیست خون گریه می کردند از این بابت که چرا کاربری های معارض را داخل پارک های ملی راه می دهید، حالا کار به فروش خود پارک های ملی رسیده است. یعنی حالا دیگر برای تصرف میراث طبیعی ایران زحمت قدم رنجه به کاربری های معارض نمی دهند. خود عرصه های طبیعی را دودستی می برند خدمت ایشان.
بعد: چشم انداز و غنای طبیعی پارک ملی گلستان، به عنوان یکی از ذخیره گاههای مهم تنوع زیستی جهان حاصل شصت میلیون سال تکاپوی اقلیم و جریان های زمین ساختی است. یک چین خوردگی در لبه فلات ایران که از سویی پرفشارهای سرد و خشک سیبریایی را عروج داده و به جریانات باران زای معتدل تبدیل می کند و از سوی دیگر همچون حائلی مانع از تاثیر پرفشارهای بیابانزا و ویرانگر جنب حاره بر عرضهای بالاتر از محدوده کویر مرکزی ایران می شود. در ملتقای این دو جریان یکی از کم نظیرترین چشم اندازهای کره زمین شکل گرفته است: قدیمی ترین جنگل های جهان (سرخدارهای هیرکانی) چسبیده به بیابانی که در جنوب منتهی می شود به قطب حرارتی کره زمین. یعنی قدیمی ترین جنگل جهان در کنار گرمترین نقطه در کره زمین. به همین خاطر تنوع زیستی این منطقه شگفت انگیز است. از گلستان و خوش ییلاق تا خارتوران و جهان نما. هم زیستگاه سریعترین دونده جهان (یوزپلنگ آسیایی) و هم زیستگاه کوچکترین پستاندار جهان (حشره خوار کوتوله).
سرانجام: به همین راحتی. مخروبه شده و می خواهند بفروشندش. چرا مخروبه شده؟ سرنوشت عرصه باقی مانده چیست؟ آن هم در مسیر تخریب است؟ آن هم به تدریج فروخته خواهد شد؟ عرصه مخروبه را ترمیم و آباد می کنند یا می فروشند؟ آیا این شایعه حقیقت دارد که فروش اراضی و عرصه هایی مثل پارک ملی گلستان و پردیسان و … با هدف تامین بودجه برای اجرای پروژه های موسوم به مهر ماندگار انجام می شود؟
البته امروزه همه نگران عبور دلار از مرز سه هزار تومان هستند. کو دل و دماغ دلسوزی برای مهمترین میراث طبیعی ایران؟ اما از یاد نبریم که سه هزار تومان که هیچ، دلار اگر از مرز پنج هزار تومان هم بگذرد حداکثر زیرساختها و دستاوردهای یک تلاش چهل پنجاه ساله در عرصه اقتصاد ایران را به هدر خواهد داد. اما فروش و تغییر کاربری اراضی پارک ملی گلستان یعنی تیر خلاص به زیستبومی که رسیدن آن به این مرحله شصت میلیون سال به طول انجامیده و ایجاد گستره ای همانند آن هرگز دوباره ممکن نیست. مگر اینکه با برخورد یک شهابسنگ بیگ بنگی تازه رخ بدهد و منظومه شمسی برگردد به دهها میلیون سال قبل. ظاهرا باید یادآوری کرد که آدم مادر مریضش را به مزایده نمی گذارد، به بیمارستان می برد و معالجه اش می کند.
درست ۴۰ ماه پس از اینکه رهبری در اولین خطبه نماز جمعه پس از انتخابات با الفاظ شدید کاندیداهای انتخاباتی را خطاب و آنها را عتاب کردند که چرا به رییس دولت نسبت های زشت و ناروایی چون دروغگویی را منتسب کردند، اینبار و پس از اینکه ماهها حامیان رهبری اتهاماتی به مراتب سنگین تر را متوجه احمدی نژاد نمودند، رییس قوه مقننه نیز دست به قلم برد و در جایجای نامه ای که به احمدی نژاد نوشت وی را به خلاف واقع گویی و کذب گویی متهم کرد تا بر یکی دیگر از سخنان بصیرانه منتقدان وضع جاری کشور از زبان مسوولان کنونی صحه گذاشته شود.
بعد از سلام، نامه مورخه ۱/۸/۹۱ شما را همزمان با انتشار آن در رسانهها، دریافت نمودم. بسیار متأسّفم که در شرایط خاص کنونی و پس از رهنمودهای مقام معظم رهبری دائر بر ضرورت حفظ آرامش و وحدت و توجه به مشکلات مردم، شاهد چنین مکاتبات رسانهای هستیم. از باب انجام وظیفه و تنویر افکار عمومی و دفاع از قانون اساسی و حقوق عامه و جلوگیری از انحرافات و قانونگریزیها ناچار از توضیحات زیر میباشم و همانطور که در نامه محرمانه گفتهام: این سطور را مینگارم تا در ذاکره تاریخ بماند.
۱ – مدّت مدیدی است که در مقابل حملات غیرمنطقی و غیرقانونی و نسبتهای خلاف واقع شما به قوه قضائیه و مسئولان آن، سکوت اختیار کردهام. مبنای این سکوت رعایت مصالح نظام و تبعیّت از فرامین مقام معظم رهبری در عدم تقابل مسئولان و خصوصاً سران قواست. لذا پاسخ نامه اوّل را به صورت «خیلی محرمانه» ارسال داشتم تا این مصلحت اهم را رعایت کرده باشم. متأسفانه شما به بهانه «حقوق اساسی ملت» نامه دومتان را نیز رسانهای کردهاید که علاوه بر سخنان نادرست، نسبتهای ناروا و خلاف واقع بسیاری در آن مطرح کردهاید. سکوت بر این نسبتهای خلاف واقع ممکن است پارهای اذهان را ره زند که شاید واقع امر همین است که میگویید.
۲ – مبنای باطلی که تقریباً اکثر دعاوی شما بر آن استوار گشته، باید مورد مداقّه قرار گیرد و واضح گردد که چگونه نه فقط در مورد آن اشتباه کردهاید بلکه متعمدانه علیرغم همه تصریحات قانون اساسی و تفسیرهای روشن شورای محترم نگهبان بر آن پای میفشرید و برای دیگران خط کشیهای نادرستی ترسیم مینمایید و همه را متهم به تجاوز به حقوق خود مینمایید. حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضم ساخته بود و به همه میگفت چرا رعایت ملک سلطان نمیکنید!!
۳ – گفتهاید «براساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی رئیس جمهوری مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است». و قاعدتاً معتقدید معنای آن اجرای قانون اساسی در همه حیطههاست.
آیا واقعاً با خود نیندیشیدهاید که اگر این فهم از قانون اساسی درست باشد، پس معنای تفکیک قوا و استقلال آنها که در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی بر آن تنصیص شده است، چه خواهد بود.
برای تنویر خاطر حضرتعالی نصّ اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی را میآورم:
«قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از قوه مقنّنه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امّت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردد. این قوا مستقل از یکدیگرند».
اگر بنا به فهم شما از اصل ۱۱۳، رئیسجمهور مجری قانونی اساسی است و معنایش هم این است که همه نهادها و دستگاهها و قوای مذکور در قانون اساسی مشمول این اجرا میگردند، بفرمایید معنای استقلال قوا از یکدیگر چیست؟
علاوه بر نکته فوق، نگاهی به صدر اصل یکصد و پنجاه و ششم بیندازید: «قوه قضاییه، قوهای است مستقل که…». اگر بنا باشد «مجری» قانون اساسی در قوه قضاییه هم رئیسجمهور باشد، این استقلال چه معنایی دارد؟!
۴ – در اصل یکصد و پنجاه و هفتم قانون اساسی آمده است:
«به منظور انجام مسئولیّتهای قوه قضاییه در کلیّه امور قضایی و اداری و اجرایی، مقام رهبری یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبّر را برای مدّت پنج سال به عنوان رئیس قوّه قضاییه تعیین مینماید که عالیترین مقام قوّه قضاییه است».
نصّ این اصل که اجرای مسئولیتهای قوه قضاییه را به عهده رئیس قوه قضاییه گذاشته است جایی برای «مجری» دیگری باقی نمیگذارد.
۵ – اینجانب به همراه اکثریت قریب به اتفاق اعضای محترم شورای نگهبان که مسئولیت تفسیر قانون اساسی را بعهده دارند و داستان آن خواهد آمد، معتقدیم تفسیر مسئولیت اجرا و تعمیم آن به همه قوا آنگونه که شما معتقدید، خطاست. با این وجود بفرمایید به چه منطقی اینجانب باید به فهم شما از قانون اساسی تمکین کنم؟! صورت مسأله روشن است: رئیس دو قوه دو برداشت مختلف از قانون اساسی دارند: بنده حیطه «مسئولیت اجرا» را منحصر در قوه مجریه میدانم(به قرینه همه آنچه آوردم) و شما آن را عام و شامل همه قوا و دستگاهها(حسب ظاهر نامه ارسالی و پارهای سخنان جسته و گریخته دیگر)، و فعلاً فارغ از صحت ادله و استدلالات، به چه دلیل باید به نظریّهای که آن را صددرصد خطا میدانم تمکین کنم و برای شما در امور اجرایی قوه قضاییه و یا نظارت بر آن حقی و شأنی قائل باشم؟!
۶ – اگر به هر دلیل بین رؤسای قوا و مسئولین در فهم قانون اساسی اختلافی روی داد، به صراحت قانون اساسی، مرجع رسمی تفسیر قانون اساسی که فصلالخطاب در این امور خواهد بود، شورای محترم نگهبان است.
شورای محترم نگهبان در رأی تفسیری موّرخ ۱۲/۴/۹۱ خود به روشنی آورده است که رئیسجمهور بر اساس اصل ۱۱۳، حق نظارت بر اجرای قانون اساسی ندارد. اکنون بفرمایید چرا و به چه مجوّزی به خود حق میدهید در مقابل رأی تفسیری شورای نگهبان تمکین ننمایید.
براساس اصل نود و هشتم قانون اساسی: «تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سهچهارم آنان انجام میشود.»
۷ – شما حتماً به نظریه تفسیری اخیر شورای نگهبان واقفید. تعجب در این است که چرا در مقابل قانون اساسی ایستادهاید و با فرافکنی علیه قوای دیگر از پذیرش آن شانه خالی میکنید. برای تذکّر مجدد به حضرتعالی و برای اطلاع عموم مردم شریفمان متن تفسیر شورای محترم نگهبان را در اینجا میآورم:
نظر شورای نگهبان
« عطف به نامه شماره ۴۶۹۰۹/۳۱/۹۱ مورخ ۱۷/۳/۱۳۹۱، مبنی بر اظهارنظر تفسیری در خصوص اصل ۱۱۳ قانون اساسی، موضوع در جلسه مورخ ۳۱/۳/۱۳۹۱ شورای نگهبان مورد بحث و بررسی قرار گرفت و نظر شورا به شرح زیر اعلام میگردد:
۱- مستفاد از اصول متعدد قانون اساسی آن است که مقصود از مسئولیت اجرا در اصل ۱۱۳ قانون اساسی، امری غیر از نظارت بر اجرای قانون اساسی است.
۲- مسئولیت رئیسجمهور در اصل ۱۱۳ شامل مواردی نمیشود که قانون اساسی تشخیص، برداشت، نوع و کیفیت اعمال اختیارات و وظایفی را به عهده مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه و هر مقام و دستگاه دیگری که قانون اساسی به آنها اختیار یا وظیفهای محول نموده است.
۳- در مواردی که به موجب قانون اساسی رئیسجمهور حق نظارت و مسئولیت اجرا ندارد، حق ایجاد هیچگونه تشکیلاتی را هم ندارد».
این تفسیر علاوه بر اینکه صراحتاً نظارت رئیسجمهور را به حسب اصل ۱۱۳، نفی میکند، مسئولیت وی را نیز در حیطه وظایف مذکور در قانون اساسی برای دیگر قوا و دستگاهها و نهادها منتفی میداند.
۸ – جناب رئیسجمهور؛ آیا واقعاً دغدغه شما، صیانت از حقوق اساسی مردم است؟ در این صورت باید به قانون اساسی که سند حقوق اساسی مردم است احترام بگذارید و در موارد اختلاف، به داوری که خود قانون اساسی تعیین کرده، تمکین کنید نه اینکه همواره فراتر از اختیارات مذکور در قانون اساسی، و با تفسیری شخصی، نسبت به سایر قوا مدعی شوید و بیجهت و بدون دلیل، موجب تنش در جامعه گردید، و خوراک تبلیغاتی برای معاندین و دشمنان انقلاب فراهم آوردید.
۹- در بند سوم نامه در پاسخ این جمله بنده که نباید قبل از استیذان از قوه قضاییه، نسبت به سرکشی به زندانها برنامهریزی میکردید، آوردهاید: «باید یادآور شوم که در اصول قانون اساسی، لزوم اجازه یا موافقت و یا مصلحتاندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهوری پیشبینی نشده است».
البته و صد البته کبرای این سخن درست است و کسی را در آن تردیدی نیست. تمام سخن در تطبیق نادرست شماست. در اصول قانون اساسی ننوشتهاند که آقای رئیسجمهور هرگاه اراده کرد میتواند به زندانها برود و با هر زندانی صحبت کند و در هر دادگاهی ولو غیرعلنی حضور پیدا کند.
سخن ما با شما این است: مسئولیت اجرای رئیسجمهور محدود و منحصر به قوه مجریه است و البته همچون سایر سران قوا پارهای وظایف خاص دیگر هم دارد که درحدّ قانون اساسی معتبر است همچون ریاست شورای عالی امنیت ملّی، ریاست شورای انقلاب فرهنگی و غیر آن. در هر حال به حسب نصّ قانون اساسی برای انجام مسئولیتهای قوه قضائیه در کلیّه امور قضایی و اداری و اجرایی، رئیس قوّه قضاییه از ناحیه رهبری تعیین میشود و عالیترین مقام قوه قضاییه است. طبق قانون، دادگاهها و سازمانهای تابعه بخشی از قوه قضاییهاند؛ با این حساب چگونه میفرمایید که سرکشی به زندانها نیاز به هماهنگی و موافقت قوه قضاییه ندارد.
۱۰ – آوردهاید:
«چگونه جنابعالی اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمیدانید. اگر این نگاه بر کل فعالیتهای قوه قضاییه حاکم باشد آیا نمیشود تصور کرد که برخی از اصول قانون اساسی و حقوق اساسی مردم با مصلحتاندیشی و تشخیص شخصی در قوه قضاییه متوقف شده و یا نادیده انگاشته میشود.»
البته این نسبت خلافی است که داده اید، بنده هیچگاه نگفتهام که اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمیدانم، بلکه بر عکس مصلحت اندیشی بنده، دقیقاً در راستای تحفظ بر اجرای دقیق قانون اساسی و ممانعت از دخالتهای بیجا و خارج از حدود قانونی بوده است، و اگر آن زمان کسی در این تردید داشت، اکنون با رفتارهای نامتعارف و نامهپراکنیهای علنی، دیگر در این نکته کسی تردید نمیکند.
۱۱ – عجیبتر از این نسبت، مطلب خلاف دیگری است که به اینجانب نسبت دادهاید، گفتهاید: «متأسفانه جنابعالی قبلاً اعلام کردهاید که وجود هیئت منصفه مطبوعات که صراحت اصل ۱۶۸ قانون اساسی است را قبول ندارید که در این مورد حضوری تذکّر دادم. امّا متأسفانه ظاهراً بخشی از اقدامات قوه قضاییه درباره مطبوعات و رسانهها با همین نگاه انجام میگیرد».
بنده در اینجا صراحتاً اعلام میکنم که این نسبت، خلاف واقع و کذب است. و به خاطر هم نمیآورم که حضرتعالی حضوری در این باره اشارهای کرده باشید. ولی در هر حال اینجانب در هیچ موضعی و در هیچ زمانی نگفتهام که وجود هیئت منصفه که صراحت اصل ۱۶۸ قانون اساسی است را قبول ندارم. اگر کمترین شاهدی دارید اقامه کنید.
۱۲ – آنچه بنده در طی برخی جلسات گفتهام و مضبوط هم هست و کاملاً هم از آن دفاع میکنم، این است که فرق است بین «مشروط بودن رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی به حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری» که نصّ قانون اساسی است و اینجانب صددرصد آن را قبول دارم و بین «الزام قاضی به تبعیّت از رأی هیئت منصفه ولو اینکه آن را خلاف بداند». این دوّمی مطلبی است که آن را قبول ندارم و آشکارا هم میگویم و موضع شخصی بنده هم نیست، موضع اکثریت یا همه فقهای محترم شورای نگهبان است که نظر آنان طریق احراز خلاف شرع بودن قوانین و مقررات و حتی اطلاقات و عمومات قانون اساسی است. و در قانون اساسی نه فقط مطلبی علیه آن نیامده، بلکه ذیل آن به توضیحی که خواهد آمد، مؤید ادعاست. متأسفانه عدم تفکیک دو مطلب فوق که ظاهراً تا حدی دقت میطلبیده است، منجر به نسبت دادن چنین مطلب خلاف واقعی به اینجانب شده است.
بنده الزام قاضی به رأی دادن بر خلاف نظر خویش را جایز نمیدانم و بعید هم میدانم فقیهی این امر را جایز بشمارد.
۱۳ – نکته قابل توجه این است که در ذیل اصل یکصد و شصت و هشتم تصریح شده است: «نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین میکند.»
فقهای محترم شورای نگهبان در مقام رسیدگی به طرح هیئت منصفه که در مجلس ششم مطرح شده بود، مکرراً بصورت رسمی نظر خویش را دائر بر جایز نبودن الزام قاضی به رأی بر خلاف نظر خود به مجلس محترم شورای اسلامی اعلام نمودهاند.
۱۴ – در بند چهارم نامه، با اشاره به اینکه گفتهام «در شرایط کنونی که موضوع اصلی، رسیدگی به معیشت مردم، سامان دادن به اقتصاد کشور و کنترل بازار است، رفتن به زندان اوین که یکی از منتسبین نزدیک شما در حال تحمل کیفر در آن زندان میباشد، و پس از گذشت هفت سال از دوره ریاست جمهوری شما، شائبه سیاسی بودن و جانبداری از مجرم را خواهد داشت و به هیچ وجه به مصلحت نمیباشد» پرسشهایی مطرح کردهاید که برخی از آنها اصلاً محصّلی ندارد مثل اینکه گفته اید: «آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه میتوانید به استناد تشخیص سیاسی خود حکمی صادر نمایید؟»
در اینجا معلوم نیست مقصود چه حکمی است با چه محتوایی، مقصود حکم قضایی و انشاء رأی است یا غیرقضایی و صرفاً تصدیق امری، و اگر حکم قضایی مقصود است حکم قضایی مربوط به چه چیزی. با این همه ابهامات، سؤال شما محصّلی ندارد. در عبارتی که نقل کردهاید بنده حکم قضایی صادر نکردهام، بلکه چند مطلب گفتهام که در آنها نوعی «تصدیق» به معنای منطقی وجود دارد. اگر از من بپرسید آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه میتوانید به استناد تشخیص سیاسی خود تصدیقهایی در باب مصلحت بودن یا نبودن یا شائبه سیاسی داشتن و نداشتن، داشته باشید، پاسخ حتماً مثبت است.
حتماً میتوانم تصدیقهایی از این قبیل داشته باشم اعم از اینکه شما آنها را بپذیرید یا نپذیرید. واضح است که بر اساس تشخیص سیاسی خود و از باب نصح مؤمنین میتوانم بگویم جناب رئیسجمهور این کار شما موجب شک و شبهه در اذهان میشود و به صلاح نیست. مسأله بسیار سهل است، نمیدانم چرا در آن ماندهاید؟!
۱۵ – در قسمت دیگری پرسیدهاید: «به استناد کدام اصل از اصول قانون اساسی، جنابعالی میتوانید امری را تفسیر سیاسی کنید و مانع از اجرای قانون اساسی شوید.» پاسخ آن است که پرسش شما نادرست است: بنده نه تفسیر سیاسی کردهام و نه مانع از اجرای قانون اساسی شدهام. آنچه رخ داده است مانع شدن از دخالت شما در کار قوه قضائیه است که آن را نه فقط از اختیارات خود میدانم، بلکه صد در صد وظیفه میدانم. وظیفه میدانم که نگذارم فتح بابی در دخالت ناصواب قوه مجریه در حیطه اختیارات قوه قضائیه صورت گیرد و آنچه راجع به شائبه سیاسی بودن و جانبداری از مجرم گفتهام، «خبری است از انعکاس عمل شما در اذهان عمومی». میتوانید این گزاره واقعی را بپذیرید یا نپذیرید ولی بهرحال این یک تفسیر سیاسی نیست.
۱۶ – در ادامه گفتهاید: «خامساً به راحتی به اینجانب اتهام «حمایت از مجرم» زدهاید … چگونه ممکن است سرکشی به زندان حمایت از مجرم تلقی شود. … در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام میزنید، آیا میتوان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود؟».
این جملات بسیار تعجبآور است. شما بعنوان رئیسجمهور کشور، مجموعه دستگاه قضایی را زیر سؤال بردهاید آن هم بر اساسی واهی. در حالیکه بقول خودتان سوگند یاد کردهاید که پاسدار نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشید. آیا سزاست دستگاه قضایی کشور که رکن مهمی از نظام جمهوری اسلامی است، بر اساس ویرانی، مورد هجمه قرار گیرد و بهانه بدست دشمنان و ضدانقلاب داده شود. قاعدتاً اخبار رسانههای خارجی این روزها به عرض عالی میرسد.
من از قرائتها و تفسیرهای شما انگشت به دهان میمانم. از کجای نامه اینجانب برآمده است که شما را «متهم به حمایت از مجرم» کردهام. گفتهام کار شما در این ظرف زمانی خاص «شائبه سیاسی بودن و جانبداری از مجرم را خواهد داشت». معنای عرفی شائبه این است که در اذهان شک و شبهه ایجاد میکند. بنده خود قضاوت نکردهام که شما جانبدار مجرم هستید یا نیستید، بلکه خبری دادهام از یک واقعیت، خبر از یک انعکاس عمومی و این ربطی به متهم ساختن حضرتعالی آنهم از ناحیه اینجانب ندارد.
در همان نامه که مورد استناد شماست، در عبارت دیگر به صراحت به «اذهان برخی» تأکید کردهام و گفتهام «… حتماً شائبه سیاسی بودن این گونه اعمال را در اذهان برخی تقویت خواهد کرد».
واقعاً معنای «تقویت شائبه سیاسی بودن در اذهان برخی» یعنی من شما را متهم میکنم؟!! این چه قرائتی است؟
شما براساس این فهم ناصواب مجموعه قوّه قضاییه را که به نصّ قانون اساسی مرجع تظلّمات و رسیدگی عادلانه به منازعات است، زیر سؤال بردهاید. از این کار چه کسانی سود میبرند؟ این همان صیانت از قانون اساسی است که بدان سوگند یاد کردهاید؟
۱۷ – در امر هفتم به مشکلات مزمن اقتصادی کشور اشاره کردهاید و به وظایف اصلی قوه قضاییه در برخورد با مفاسد اقتصادی و رانتخواریها و…. .
قوه قضاییه مفتخر است که به خصوص در این چند سال اخیر مبارزه بیامانی را با مفاسد اقتصادی پی ریخته است و خواب را از چشمان بسیاری از رانتخواران ربوده است. نمونه بارز آن برخورد با فساد کلان اقتصادی اخیر است که واقعاً اعتماد عمومی را جریحهدار ساخته بود. فعلاً در باب نقش برخی مقامات و دستگاههای اجرایی در این فساد کلان سخنی نمیگویم و آن را به زمان دیگری وامیگذارم. حضرتعالی براساس فرمایش این فقره از نامهتان باید از این برخورد شجاعانه توأم با رسیدگیهای دقیق قوه قضاییه استقبال میکردید ولی متأسفانه در عمل اینطور نشده است. در مصاحبه تلویزیونی زنده، در مقابل دیدگان حیرتزده میلیونها نفر با اشاره به محاکمه مفسدان اقتصادی مطلبی قریب به این مضمون گفتهاید: «ما که نفهمیدیم چه شد البته برای ما روشن است ولی بالاخره کو؟» آیا این همان حمایت شما از اجرای قانون اساسی و مبارزه با مفاسد اقتصادی است که در این نامه به آن تأکید میکنید؟
۱۸ – گفتهاید «در حالیکه به فرموده امام راحل(ره) زندان باید دانشگاه باشد و علیالقاعده در آن به روی اقشار مختلف حقوقدانان، روانشناسان، جامعهشناسان و محققین علوم انسانی و دانشجویان و مددکاران اجتماعی باز باشد، بازدید رئیس جمهوری که انتظار میرفت با استقبال مسئولین قوه قضاییه مواجه شود، شائبهای ایجاد نمیکند بلکه مخالفت با این امر شائبههای زیادی ایجاد خواهد کرد.»
اوّلاً هماکنون حسب گزارش، بسیاری از روانشناسان و مددکاران اجتماعی به زندانها رفت و آمد دارند و برنامههای متنوع و مؤثّری برای بهبود وضعیت روحی زندانیان و بازگشت آنان به زندگی در دست اقدام دارند.
کدام زمان حضرتعالی از من در این باره پرسش کردهاید و بنده از اطلاعرسانی به شما امتناع کردهام؟ بعلاوه بسیاری از مشکلات در این ارتباط معلول وضعیت بودجه قوه قضاییه است که متأسفانه دولت شما در مسأله بودجه قوه قضاییه بسیار کملطفی میکند که این داستانی طولانی دارد و باید در جای دیگری گفته آید.
ثانیاً بنده با بازدید رئیسجمهور از زندان به نحو کلی مخالف نیستم و این نکته را صراحتاً به وزیر محترم دادگستری گفتم که به آقای رئیسجمهور بفرمایید «فعلاً این بازدید مصلحت نیست، هر زمان مصلحت بود اعلام میکنم»، معنای این سخن ممانعت کلّی نیست. به همان علل و عواملی که قبلاً گفتم معتقدم فعلاً این بازدید به مصلحت نیست. تشخیص این مصلحت هم با اینجانب است نه با شما. سازمان زندانها مجموعه قوه قضاییه است و چنانکه قبلاً به تفصیل آوردهام اداره و انجام مسئولیتهای قوه قضاییه با رئیس قوه قضاییه است نه با رئیسجمهور و حسب نص تفسیر شورای نگهبان، شما حق نظارت بر قوای دیگر ندارید. اما نیک بخاطر دارم قریب به دو سال پیش که در جلسهای مسأله وضعیت دشوار زندانها و کمبود بودجه برای توسعه و تجهیز آنها مطرح شده بود به حضرتعالی گفتم شما خود از زندانها بازدید کنید تا مشاکل را به چشم خود ببینید. حال چرا باید با بازدید شما مخالفت کنم؟ سرّ مخالفت امروز بنده همان است که گفتهام. بعلاوه حسب گزارش سازمان زندانها تنها در دوره مسؤولیت اینجانب بیش از صدها نفر از وزرا، استانداران، فرمانداران، نمایندگان مجلس و هیاتهای خارجی از جمله برخی از سازمانهای بینالمللی از زندانها بازدید بعمل آوردهاند؛ چرا مطالبی مطرح میکنید که اینگونه القا شود که در زندانها بر روی همه بسته است.
۱۹ – متأسفانه نامهها و پارهای گفتارهای شما این گمان را تقویت میکند که برای خود «حق نظارت» و «بازدید» و «بررسی» در تمام دستگاه قضایی حتی دادگاهها قائلید.
علاوه بر این باید عرض کنم که مزید بر مصلحتسنجیهای قبلی، اکنون هم این را یک مصلحت ملزمه میدانم که بر این توهمات خط بطلان بکشم. هر منصفی سطرهای پایانی نامه شما را بخواند، در این تشخیص مصلحت، با بنده همراهی خواهد کرد. شما گفتهاید: «مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد.»
حسب نصّ تفسیر شورای محترم نگهبان که همه قوا وظیفه دارند نسبت به آن تمکین کنند، حضرتعالی چنین وظیفه (و البته اختیاری) ندارید. نمیشود انسان خود برای خود وظایف و اختیاراتی تخیّل کند و بعد هم به دنبال آن راه بیفتد. از سخنان شما چنین استشمام میشود که قصد دارید ولو بدون هماهنگی و اجازه مسئولان ذیربط در قوه قضاییه، به زندانها و برخی دادگاهها سرکشی کنید. به حضرتعالی عرض میکنم که این، تعدّی از حدود و اختیارات رئیسجمهور و دخالت در کار قوه قضاییه است و اینجانب حسب وظیفهای که براساس قانون اساسی دارم و از جمله آن صیانت از استقلال قوه قضاییه و اداره مقتدرانه آن است، قاطعانه از هرگونه حرکت تعدّیگونه و دخالت نابجا ممانعت خواهم کرد.
در خاتمه بعنوان خدمتگزار مردم و حافظ حقوق آنان، مشفقانه عرض میکنم جناب آقای رئیسجمهور؛ در شرایط خطیری قرار داریم، دغدغهها و مشکلات مردم ایجاب میکند که همه با حسن ظن و اعتماد به یکدیگر کمک کرده و راهکاری برای رفع نگرانیها و عبور از تحریم و گرانیها بیابیم و خالصانه تلاش کنیم تا نظام اسلامی و مردم شریف به اهداف و آرمانهای والای خود نائل آیند.
سردار رستم قاسمی، وزیر نفت دولت دهم، دیروز در دوبی کشورهای غربی را تهدید کرد که اگر تحریم ها علیه ایران را افزایش دهند، ایران صادرات نفت خود را به کلی متوقف می کند. وی از تهیه طرحی برای “دوره بدون درآمدهای نفتی” هم خبر داده و تهدید کرده که “اگر تحریم ها تشدید شود ما طرح خود را به اجرا می گذاریم.”
به گزارش کلمه، تهدید وزیر نفت برای بستن شیرهای نفتی کشور و توقف صادرات نفت به خارج در حالی صورت می گیرد که دولت احمدی نژاد در این سالها نه فقط به سمت استقلال کشور از منابع نفتی حرکت نکرده، بلکه حتی به الزام برنامه پنج ساله توسعه برای جدا کردن درآمدهای نفتی از هزینه های جاری نیز عمل نکرده و بخش های قابل توجهی از پول نفت را صرف مخارج روزمره دستگاههای دولتی، پرداخت حقوق کارکنان و یارانه های نقدی و … کرده است.
سردار سابق و وزیر فعلی اما بدون اشاره به اینکه سرنوشت نزدیک به ۶۰۰ میلیارد دلار عایدات نفتی و گازی دولت های نهم و دهم چه شده و این درآمد افسانه ای در کجا هزینه شده و چه تغییر و تحولی در کشور ایجاد کرده است؛ در اظهاراتی غیر منتظره از توقف صادرات نفت سخن گفته است.
به نظر می رسد اگر ذره ای صداقت و حقیقت در سخن این سردار نفتی مشاهده شود، و البته اگر اختیار در دست او باشد، به محض تأمل در رقم درآمدهای نفتی دولت فعلی و از سوی دیگر سرنوشتی که برای کشور در این سالها رقم خورده، او دستور بستن شیرهای نفتی را صادر می کند تا لااقل بیش از این کشور به سبب بی تدبیری ها و سوء مدیریت های دولت فعلی و حاکمیت پشتیبان آن، ضرر و زیان نبیند و خسارت متحمل نشود.
حوزه های کلان تر اقتصادی به کنار؛ به همان حوزه نفت و گاز بپردازیم: آقای وزیر نفت اگر راست بگوید، اگر از تهاترهای شبیه به وطن فروشی خبر داشته باشد که دارد، اگر خبر واردات گندم آلوده هندی و اجناس بنجل چینی در ازای نفت صادراتی کشور را شنیده باشد که قاعدتا شنیده است، بالاتر از اینها اگر از بهای رو به نزول نفتی که ایران مجبور به فروش آن به چین و هند شده خبردار باشد که حتما هست و خود او مسئولش است، و اگر همین دیروز و همزمان با اظهارات تهدیدآمیزش از درخواست ترکیه برای کاهش قیمت گاز پیشنهادی ایران خبردار شده باشد که قاعدتا شده است؛ همین امروز شیرها را می بندد و فروش نفت و گاز را متوقف می کند تا لااقل در برابر تاریخ بیش از این شرمنده نباشد و نام او و همکارانش در ردیف وثوثق الدوله ها و حاج میرزا آقاسی ها قرار نگیرد.
توجه وزیر محترم نفت و عموم دلسوزان و علاقه مندان سرنوشت کشور را به مطالعه گزارشی جلب می کنیم که اتفاقا توسط یکی از معاونان وزیر نفت در دولت اول احمدی نژاد تهیه شده است؛ گزارشی که به تازگی از سوی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و به قلم اکبر ترکان منتشر شده و از این آدرس قابل دریافت است.
این گزارش که به مدیریت منابع نفتی و تامین مالی پروژه های نفتی اختصاص دارد، نشان می دهد که میزان درآمد نفتی کشور از زمان مظفرالدین شاه و دوران دارسی و پهلوی اول تا سال ۱۳۵۲، ۲۶ میلیارد دلار بوده است. بعد از تغییر قیمت نفت، در دوران ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ میزان درآمد حاصل از نفت به ۱۱۲ میلیارد دلار رسیده است که در نتیجه مجموع عوایدی حاصل از فروش نفت در سا ل های قبل از انقلاب ۱۳۹ میلیارد دلار بوده است.
طبق گزارش مرکز تحقیقات مجمع، درآمد حاصل از فروش نفت خام کشور در سال های اول انقلاب یعنی سال های ۶۰-۱۳۵۸ برابر ۳۵ میلیارد دلار، دولت آقای موسوی (دولت های سوم و چهارم) ۱۱۰ میلیارد دلار، در سال های ۷۶-۱۳۶۸ دولت آقای هاشمی (دولت های پنجم و ششم) ۱۴۱ میلیارد دلار و در دوره ۸۴-۱۳۷۶ دولت آقای خاتمی (دولت های هفتم و هشتم) ۱۵۷ میلیارد دلار بوده است
بر اساس این گزارش رسمی، مجموع درآمد حاصل از فروش نفت از اول انقلاب تا سال ۱۳۸۴، ۴۴۵ میلیارد دلار بوده است، حال آنکه طی ۷ سال از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۰ درآمد حاصل از فروش نفت ۵۳۱ میلیارد دلار بوده است، که اگر درآمدهای غیر نفتی را نیز به این رقم بیفزاییم، در مجموع تا سال ۱۳۹۰ دولت احمدی نژاد ۶۹۸ میلیارد دلار درآمد داشته است.
همچنین با احتساب متوسط درآمد سالانه نفتی کشور – که البته امسال به علت تحریم ها قدری کمتر شده – می توان حدس زد که دولت های نهم و دهم تاکنون نزدیک به ۶۰۰ میلیارد دلار از محل فروش نفت عایدی داشته اند. وزیر نفت که کشورهای غربی را تهدید به توقف فروش نفت می کند، بهتر است ابتدا پاسخ دهد که دولت متبوعش این درآمد باورنکردنی را چه کرده و چه فایده ای از آن برای ملت کسب کرده است.
گزارش مذکور نشان می دهد که در سال های اخیر، حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد درآمدهای ارزی کشور از محل فروش نفت خام بوده است. این گزارش همچنین نشان می دهد که دولت احمدی نژاد از ۵۳۱ میلیارد دلار درآمد نفتی خود، ۴۸۳ میلیارد دلار را صرف واردات کرده است؛ که به طور متوسط ۸۳ درصد آنها کالاهای مصرفی و واسطه ای بوده و واردات آنها حتی سرمایه ای هم بر کشور نیفزوده است. نسبت کالاهای سرمایه ای از واردات از هم ۲۲٫۴ درصد در سال ۸۴ به ۱۴٫۳ درصد در سال ۹۰ کاهش یافته است. آیا همین چند رقم و مقایسه آنها و شرمندگی ناشی از آن، برای اینکه وزیر نفت بپذیرد باید شیرهای نفت را ببندد تا بیش از این منابع کشور و سرمایه های نسل ها هدر نرود؟
نسرین ستوده، فعال حقوق بشر در بند که از هفته ی پیش دست به اعتصاب غذا زده بود در پی وخامت حالش به بهداری این زندان منتقل شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، نسرین ستوده، فعال حقوق بشر و وکیل محبوس در بند زنان زندان اوین که از هفته ی پیش دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده بود دو روز پیش در پی وخامت حالش به بهداری این زندان منتقل شده است.
رضا خندان، همسر نسرین ستوده، هفته ی گذشته در گفتگو با کلمه با اعلام خبر اعتصاب غذای وی در زندان گفته بود: من خیلی اصرار کردم که از اعتصاب غذا صرف نظر کند اما می گفت من هیچ کاری اینجا از دستم بر نمی آید و آخرین راه اعتراض برای من همین اعتصاب غذا است. شما تصور کنید یک وکیل لایحه ی دفاعیه ی خودش را که دادسرا خواسته محاکمه کند، ناچار شده روی یک دستمال کاغذی بنویسد و آن را هم ازش گرفته اند به عنوان یک کار غیرقانونی و از آن تاریخ ملاقات حضوری بچه ها را قطع کردند. من نگران همسرم هستم، او در حال حاضر هم از شدت ضعف و لاغری قیافه اش درست قابل شناسایی نیست برای کسانی که در این مدت او را ندیده اند چه برسد از این به بعد.
وی در تشریح اعتصاب غذای همسرش گفته بود: ما از اول همواره مشکلاتی داشتیم درباره ی ملاقات ها و احضارها و تهدیدها، خصوصا روی خانواده که طبعا حساسیت همسر من است و در حال حاضر مدتی است که این فشارها بیشتر شده و تمرکز آن را بر روی بچه های ما گذاشتند. دخترم را ممنوع الخروج کردند و اخیرا از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تماس گرفتند در رابطه با آن ممنوع الخروجی ما را شفاها احضار کردند، که همسرم از این هم خبر دار شد. از طرفی ملاقات های حضوری ما هم بیش از سه ماه است که توسط دادستانی قطع شده، ملاقات های کابینی ما را هم به روزهای چهارشنبه تبعید کردند که مانند بقیه روزهای یکشنبه نباشیم تا اینگونه بتوانند ما را منزوی کرده و تحت کنترل داشته باشند. از سوی دیگر دختر من روزهای چهارشنبه ۴ ساعت درس ریاضی دارد که منطقا نمی تواند هر هفته غیبت کند و از اول مهرماه فقط یک بار توانسته به دیدن مادرش بیاید. و وقتی که مهراوه نمی آید رفتن ما بی او کمی سخت و تلخ است. تقاضا کردیم که روز را تغییر بدهند، درخواست کردیم مثل بقیه یکشنبه باشد و یا هر روز دیگری غیر از این روز که مخالفت کردند. مشکل دیگر هم بحث تلفن است که ۱۸ ماه است تلفن های زندانیان سیاسی قطع شده و این بی خبری برای یک مادر در طول هفته آزار دهنده است.
نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه به جرم "اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر" به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
کلمه: هرچند احمدی نژاد معتقد است برادران قاچاقچی در ورود برخی از کالا به کشور نقش دارند، اما فرمانده نیروی انتظامی می گوید در حال حاضر کالاهای غیرمجازی که ممکن است در بازار وجود داشته باشد به صورت سوءاستفاده از گذرگاههای رسمی به شیوههای مختلف همچون تعویض بار، وارد میشود.
به گزارش کلمه، فرمانده نیروی انتظامی ادعا کرده که امروز قاچاق کالا از مرزهای خاکی نداریم، و گفته است: در گذشته از مرزهای شرقی و غربی کالای قاچاق وارد کشور می شد اما امروز قاچاق از این مرزها انجام نمی شود. کالاهای قاچاق از طریق دریا و مبادی رسمی وارد می شود.
احمدی مقدم البته اشاره ای ندارد که این گذرگاه ها کجاست و توسط چه کسانی اداره می شود. اما پیش از این محمود احمدی نژاد در مراسم همایش تخصصی راهبردهای نوین در پیشگیری و مبارزه با قاچاق کالا و ارز، از افرادی نام برد که اسکلههای خارج از کنترل گمرک در اختیار دارند و دست به جابجایی غیر قانونی و گسترده کالا میزنند.
اصطلاح «برادران قاچاقچی» که احمدی نژاد درباره این اسکله های خارج از کنترل مطرح کرد، به سرعت در جامعه فراگیر شد؛ چرا که همانند اصطلاح «جریان انحرافی» از واقعیتی خبر می داد که مصداقی آشکار از انحراف حاکمیت فعلی از قانون و آلوده شدن آن به فساد است.
در همان زمان گفته شد که بیش از هشتاد اسکله غیر مجاز در استانهای هرمزگان، بوشهر، سیستان و بلوچستان، خوزستان و مازندران قرار دارد که در این میان استان هرمزگان با داشتن ۴۰ اسکله غیرمجاز بیشترین سهم این آمار را دارد.
اما آن سخنان احمدی نژاد با تکذیب فرمانده سپاه پاسداران رو به رو شد. هر چند سردار جعفری در اختیار داشتن اسکله ها را تکذیب نکرد، اما مدعی شد که هیچگونه کالای تجاری در این بنادر رد و بدل نمیشود.
احمدی نژاد البته اولین نفر نبود که به نقش «برادران» در قاچاق کالا به داخل کشور اشاره کرد. پیش از این هم مهدی کروبی به مساله قاچاق کالا توسط سپاه پاسداران اشاره کرده بود.
اکنون فرمانده ناجا در حاشیه همایش مرزبانی، در مورد اختصاص نیافتن بودجه انسداد مرزها و توقف روند انسداد مرزها به خبرنگاران گفته است: با توجه به عدماختصاص بودجه نه تنها روند انسداد متوقف و کند نشده است بلکه نیروی انتظامی با اتخاذ تدابیری همچنان روند نوسازی و بهسازی مرزها را در دستور کار قرار دارد.
احمدی مقدم با اشاره به نوسازی گمرک و تجهیزات و فناوری پلیس برای کنترل و انطباق بار با بارنامه گفته است: قانون جدید مبارزه با قاچاق کالا میتوانست در امر مبارزه راهگشا باشد اما یک سالی است که مسکوت مانده است.
وی با بیان اینکه دیده شده کالایی در نقطه صفر مرزی قاچاق محسوب میشود اما در تهران این کالا به فروش میرسد و قاچاق نیست گفت: این ضعف قانونی است که باید حل و فصل شود.
فرمانده نیروی انتظامی در پاسخ به سوالی مبنی بر افزایش قاچاق بنزین در کشور گفت: هنوز رد و نشانی از افزایش قاچاق بنزین نداشتهایم اما با توجه به اینکه تمام مرزهای خشکی به کنترل درآمده قاچاق سوخت از این مبادی کمتر شده اما در دریاها قاچاق گازوئیل داشتهایم اما بنزین گزارش نشده است.
وی با بیان اینکه نیروی انتظامی برای ادامه بحث انسداد مرز خود را بدهکار دیگر سازمانها کرده است، گفت: بنا داریم واحدهای مهندسی رزمی را دستور کار خود قرار دهیم به گونهای که پس از احداث عملیات عمرانی برای ترمیم و مراقبت در محلها باقی بمانند.
احمدیمقدم با بیان اینکه معمول است که در نیمه اول سال اعتبارات تخصیص داده نمیشود اما در ابتدای سال بعد و نیمه دوم اعتبارات اختصاص داده میشود، گفت: بحث انسداد مرز یکی از اولویتهاست که بودجه به آن تخصیص میشود.
فرمانده نیروی انتظامی با بیان اینکه امروز قاچاق کالا از مرزهای خاکی نداریم افزود: در گذشته از مرزهای شرقی و غربی کالای قاچاق وارد کشور می شد اما امروز قاچاق از این مرزها انجام نمی شود. کالاهای قاچاق از طریق دریا و مبادی رسمی وارد می شود
این روزها همه جا صحبت از اصرار احمدی نژاد برای بازدید از زندان اوین است. بنابراین شاید بد نباشد تا حکایت زندگی یک روزنامه نگار ایرانی که درست پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر شده است را از زبان خودش مرور کنیم. روزنامه نگاری که خانواده اش بارها و بارها اصرار کردند تا حداقل یک بار به او مرخصی دهند. سرانجام پس از سه سال حبس، مرخصی چند روزه ای که در پرونده او نشست، در راهروهای زندانی دیگر سپری شد.
به گزارش جرس، مسعود باستانی، روزنامه نگاری است که به همراه شمار زیادی از روزنامه نگاران، دانشجویان، فعالان سیاسی و شهروندان ایرانی در جریان اعتراضات مربوط به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، زندانی شد. همسرش، مهسا امر آبادی در تمام سه سالی که او زندانی بود به همه مقامات و از جمله محمود احمدی نژاد نوشت و گفت: اگر مسعود را آزاد نمی کنید، حداقل یک بار به او اجازه مرخصی بدهید که این ساده ترین حق یک زندانی است.
آنچه که در زیر می خوانید مصاحبه نیست، گفت وگوی سیاسی و رسانه ای هم نیست بلکه گپ و گفتِ ساده ای است با مسعود باستانی در روزهای مرخصی اش. روزی که باید دوباره به زندان باز می گشت، اجازه انتشار این گپ و گفت را داد و گفت: تنها نگرانی ام این است که مبادا حرفی زده باشم که وقتی کسی می خواند احساس کند که ما نا امید شده ایم، از طرفی فکر می کنم مردم به اندازه کافی خسته هستند بنابراین هر جایی که دیدی از خستگی خودم احتمالا نالیده ام، حتما حذفش کن.
متن کامل گفتگو با مسعود باستانی در پی می آید:
الان بعد از سه سال به مرخصی آمده ای، چه حسی داری؟
شاید نتوانم حس و حال این روزها را خوب توضیح دهم. رفته بودم مشهد اما توی سبزوار یک حس عجیبی داشتم. رفته بودم کویر سبزوار. می دانی که توی کویر، آسمان خیلی به زمین نزدیک است. آنجا من ماه را دیدم. بعد از سه سال من برای اولین بار توانستم ستاره ها را ببینم. توی زندان نمی توانی ستاره ها را توی آسمان ببینی. چون شب ها باید بروی توی سلول و بند. بنابراین خیلی نمی توانی ماه و ستاره ببینی. خیلی حس خوبی بود. حالا من فقط سه سال زندان بودم بدون مرخصی، ولی می دانم خیلی ها حس های عجیب تری خواهند داشت.
زمانی که زندان بودی همسرت، مهسا امرآبادی تلاش بسیاری کرد تا بتواند برایت مرخصی بگیرد اما وقتی به مرخصی آمدی که مهسا زندانی شد؟ این را یک اتفاق می دانی؟
به نظرم نخواستند به من در روزهایی مرخصی بدهند که همسرم آزاد بود. من قرار بود شنبه بعداز ظهر مرخصی بیایم که یکشنبه صبح حداقل بتوانم برای ملاقات مهسا به اوین بروم. همه خانواده ام شنبه بعد از ظهر می آیند جلوی زندان به استقبالم ، ولی مرا فردایش یعنی یکشنبه صبح، مرخص کردند و من روز ملاقات ماندم در زندان و دوباره دیدار آن روز را از دست دادم. مرا بی خبر سر ساعت دوازه ظهر از زندان بیرون فرستادند. یعنی بعد از سه سال وقتی از زندان آمدم بیرون، جلوی زندان هیچ کسی منتظرم نبود.
چه کردی بعدش ؟ آیا رفتی به خانه مشترکِ خودت و مهسا؟
راستش من قبل از اینکه زندان بروم با مهسا توی یک خونه ای زندگی می کردیم که بعدها وقتی در زندان بودم، شهرداری آن خانه را خراب کرد و در این مدت مهسا رفته بود و یک خانه دیگری را اجاره کرده بود که من آدرسش را بلد نبودم. همان جلوی زندان به مادرم زنگ زدم و گفتم من الان نمی دانم کجا باید بروم، نه آدرسی دارم و نه کسی اینجاست. بعد از صحبت با مادرم یک تاکسی گرفتم و از رجایی شهر به سمت خانه مان در تهران راه افتادم. به راننده هم گفتم کرایه ای ندارم. راننده باور نمی کرد من زندان رجایی شهر باشم. با خنده به من گفت، پس چرا قیافه ات شبیه آدم های باکلاس است و شبیه زندانی ها نیستی. (می خندد)
خانه خودت و مهسا را پس بلاخره دیدی؟
بله، این خانه برای من آشنا نبود. در واقع رفتم توی خانه جدیدی که من اصلا نمی شناختمش. فقط عکس های من و مهسا روی دیوار بود و خود مهسا در زندان. ولی همه وسایل خانه آشنا بود، مال خودمان بود. (می خندد)
حالا که تعریف می کنی می خندی یا آن لحظه که بعد از سه سال به مرخصی آمدی و وسایل و لوازم خانه خودت را می دیدی هم همین حال را داشتی؟
من یک بار برای مهسا هم نوشتم. زندان مثل دریا می ماند، یک لحظه جذر می شوی، یک لحظه مد، یک لحظه طوفانی هستی و لحظه ای دیگر آرام. وقتی به مرخصی آمدم همه این حس و حال ها را یکجا و با هم داشتم. با این تفاوت که همه چیز خیلی شتاب بیشتری داشت. بعد از سه سال از زندان آزاد می شوی و بعد می بینی بیرون زندان هیچ کس منتظرت نیست، بغض گلویت را می گیرد، پیش خودت فکر می کنی اگر مهسا آزاد بود شاید بالاخره شب تا صبح دم زندان می ماند یا هر طوری بود خودش را می رساند، نمی دانم ولی همین باعث می شود بغضی گلوی آدم را فشار دهد اما خیلی زود سوار تاکسی می شوی و راننده ناگهان حرف هایی می زند که می خندی. اما وقتی به راننده می گویم من از سال ۸۸ در زندان هستم، ناگهان می پرسد پس شما هم در آن شلوغی های پس از انتخابات دستگیر شدی؟ این یعنی راننده فقط یک خاطره مبهمی از حوادث انتخابات توی ذهنش دارد و همان ها را خیلی گنگ و دور بیان می کند. توی اوج خنده یک احساس غمی به تو دست می دهد که بعد از سه سال یعنی جنبش سبز مرد؟ یعنی مردم همه چیز را فراموش کردند؟
خب به قول همان راننده تاکسی، شما در اوج “آن شلوغی ها” دستگیر شدی، حالا توی خیابان های تهران چه می بینی؟ تفاوت ها چیست؟
به هر حال من برای جنبش سبز احترام قایل هستم، هویتم را به هویت جنبش سبز گره زدم. شاید توی جمع دوستانم بیشتر جنبش را می بینم ولی توی کوچه پس کوچه ها اینطور نیست، یک خاطره کمرنگی است و به نظر می رسد جنبش از خیابان ها رسید به خانه های مردم، در واقع یک جورهایی جنبش سبز خانگی شد .
بلاخره بعد از مرخصی توانستی به ملاقات مهسا بروی؟
بله بعد از اینکه به مرخصی آمدم، به ما ملاقات دادند و رفتم مهسا را در اوین توی کابین ملاقات، دیدم. مهسا دوست داشت که من یادداشت هایم درباره شلاق خوردن زندانیان سیاسی و زلزله زدگان را از داخل زندان نمی نوشتم که زودتر به مرخصی می آمدم. به او گفتم: حالا که تو خودت توی زندان هستی چه انگیزه ای داری که من بیرون بیایم؟ گفت: دلم می خواست تو بیایی بیرون هوا بخوری، سالاد بخوری، آدم ها را ببینی. (با خنده می گوید ) راست می گفت، چون دلم هم برای سالاد خوردن تنگ شده بود و هم برای خیابان ها و هم برای آدم های توی خیابان، هم برای شب های تهران. ولی راستش باید اعتراف کنم تمام این ها بدون مهسا خیلی هم زیبا نیست .
به گذشته برگردیم. تو برای اینکه مهسا را دستگیر کردند، خودت را به زندان معرفی کردی تا او آزاد شود، وقتی زندان بودی همه در این مورد نوشته بودند، اما می توانی خودت از آن روز برای ما بگویی؟ همان روزها که دنبال مهسا می گشتی؟
وقتی در روز ۲۴ خرداد ۸۸ آمده بودند تا مرا دستگیر کنند، من در خانه نبودم اما وقتی مهسا را بردند، من واقعا در آن روزها مهم ترین دغدغه ام، پیدا کردن مهسا بود. روزهای عجیب و غریبی توی تهران بود. روزهای دستگیری های گسترده بود. ما می رفتیم جلوی دادگاه انقلاب. لیست های بزرگی از آدم هایی که قرار بود همان روز آزاد شوند را می زندند به دیوار که از قضا برخی ها را هم می شناختم. بعد ما بدو بدو می رفتیم جلوی اوین که شاید مهسا را هم آزاد کنند. آن زمان هیچ وقت فکر نمی کردم وقتی برای دستگیری من می روند به خانه ام، اگر من در خانه نباشم، خانواده ام را دستگیر کنند، چون یادم هست همسر احمد زیدآبادی آن زمان مصاحبه ای کرده و گفته بود، آنها که برای دستگیری احمد رفته بودند، وقتی می بینند احمد خانه نیست با خانواده کاری نداشته اند و منتظر می مانند تا احمد برسد و او را دستگیر می کنند. خیلی عجیب بود، چون وقتی آمدند توی خانه ما تا مرا دستگیر کنند، من خانه نبودم و آنها همسرم و همچنین دو تا از مهمان هایی که خانه ما بودند را با خودشان بردند.
بعد که متوجه شدی مهسا را بازداشت کردند خودت را معرفی کردی؟
خب بله چون مهسا و دو تا از مهمان ها را بردند ولی دیگر برای دستگیری من اقدام نمی کردند و این مرا نگران می کرد. ما همه جا دنبال مهسا رفتیم و لیست های سیصد نفره و پانصد نفره را نگاه می کردیم اما مهسا را پیدا نمی کردیم. آن زمان می گفتند که پسرها را می برند کهریزک و دخترها را می برند آگاهی شاهپور. مادرخانم من بلند شد و رفت آگاهی شاپور تا مهسا را پیدا کند ولی نتیجه نداشت و این داشت مرا دیوانه می کرد که مهسا را کجا برده اند.
پس چطور پیدایش کردید؟
بعد خودم رفتم پیش معاون امنیت دادستان که آن زمان آقای حداد بود و گفتم من همسرم را می خواهم، گفت یعنی چی ؟ گفتم همسرم هیچ کاری نکرده که بازداشتش کرده اید، اگر مشکل من هستم خوب بیایید مرا دستگیر کنید و اگر نه حداقل بگویید همسرم کجاست. به من گفت برو و فردا بیا. من هم فردا دوباره رفتم و همان زمان که می پرسید، اسم پدر شما چیست، یک لحظه چشمم به برگه ای که دستش بود، افتاد و دیدم که حکم بازداشت مرا نوشته اند و مرا همانجا بازداشت کردند. با اینکه مرا بازداشت کردند اما باز هم به من نگفتند که مهسا کجاست؟
بعد از بازداشت کی توانستی مهسا را پیدا کنی و کی با او ملاقات داشتی؟
وقتی داشتند مرا بازجویی می کردند، دستخط مهسا را برای من آوردند که من فهمیدم مهسا در همان اوین است. چون ما را بازجویی متقابل کردند.
یعنی شما را روبرو کردند؟
نه بازجویی متقابل یعنی دستخط مرا برای مهسا می بردند و دستخط او را برای من می آوردند. تا اینکه من گفتم تا از سلامت خانمم مطمئن نشوم، دیگر به هیچ سوالی جواب نمی دهم. بعد از این مرا توی انفرادی بردند. چند وقتی توی انفرادی بودم تا اینکه بالاخره بازجو راضی شد تا من و مهسا با حضور خودش، همدیگر را ببینم و از حال هم با خبر شویم. یعنی بعد از دستگیری دو هفته بعد یعنی اواخر تیرماه من توانستم در یکی از سلول ها حدود یک دقیقه مهسا را ببینم و با او حرف بزنم و بعد از آن هم یک بار دیگر بیشتر به ما ملاقات ندادند.
وقتی مهسا را دیدی چه حس و حالی داشتی؟ اصلا در مورد چه موضوعاتی توانستید در آن لحظه ها حرف بزنید؟
مهسا توی خرداد ماه زندان بود و هیچ یک از اتفاقاتی که بیرون از زندان افتاده بود را ندیده بود، شاید برای همین وقتی به ما ملاقات دادند، روحیه مهسا خیلی خوب بود. مهسا وقتی به من رسید، گفت که دیگر دیگر در انفرادی نیست بلکه توی سلول های چند نفره در بند ۲۰۹است. جالب اینجاست که وقتی یک زندانی در بند عمومی باشد، اجازه دارد از فروشگاه زندان خرید کند اما ما که توی انفرادی در بند ۲۴۰ بودیم، اجازه خرید نداشتیم. مهسا وقتی به ملاقاتم آمد، برای من شیر و و چند تا میوه آورده بود. یک دانه خرما را هم لای دستمال پیچیده و با خودش آورده بود تا در اتاق ملاقات به من بدهد. این کار در آن شرایط برای من بسیار لذتبخش بود و انگار مزه میوه و خرمایی که در اتاق ملاقات از مهسا گرفته بودم با همیشه فرق داشت و خوش مزه تر از همیشه بود.
چند روز انفرادی بودی؟
من مجموعا ۸۰ روز را در انفرادی بودم.
برخوردهای بازجویان چگونه بود؟
من چون سابقه دستگیری قبلی هم داشتم، پیش خودم فکر می کردم که برخوردها مثل گذشته است. چون خودم را روزنامه نگاری می دانستم که در چهارچوب همین قوانین جاری کشور کارم را انجام می دهم، در عین حال انتقاداتی دارم، به اصلاحات اعتقاد دارم و به یک حرکت مسالمت آمیز برای اصلاح امور کشور اعتقاد دارم. بنابراین گمان نمی کردم نوع برخوردها اینگونه باشد.
در دادگاهی که برای متهمان انتخابات برگزار شد، اعترافاتی هم از شما در مقابل دوربین پخش شد. همان زمان هم عکسی از خودت در همان دادگاه پخش شد که چشم هایت خیلی نگران بود. آیا ممکن است خودت در مورد آن روزها و روند پخش اعترافات در دادگاه توضیح بدهی؟
ببینید واقعیت این بود که من و مهسا را با همدیگر بازجویی می کردند و من همیشه احساس می کردم مهسا به خاطر من به شدت توی فشار قرار گرفته است. این نگاه در کنار دیگر سختی هایی که در زمان بازجویی داشتم فکر می کردم که اگر بروم و در دادگاه اعتراف کنم، حداقل مهسا آزاد می شود. همه اینها و برخی مسایل دیگر در تصمیمی که باید می گرفتم نقش داشت. چیزهایی که شاید در آینده بشود گفت.
در زندان با چه کسانی هم بند یا به اصطلاح هم خرج هستی؟
من با احمد زید آبادی، مجید توکلی و بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی و مهدی محمودیان هم خرج هستم.
ممکن هست کمی از مجید توکلی بگویی؟
من واقعا امید دارم که وضعیت مرخصی مجید درست شود. مجید آدم ارزشمندی است. مجید الان بیشتر اوقاتش را در زندان با احمد زیدآبادی می گذراند و آدم فعال و توانمند و اهل مطالعه ای است. همه ما اولش توی زندان خیلی منگ بودیم ولی کم کم یاد گرفتیم توی زندان هم باید سبز باشیم، زندان را از حالت زندان بودن در بیاوریم، تلاش کردیم توی زندان مطالعه کنیم. نشستیم از تجربیات دیگران یاد گرفتیم. در زندان با تجربیات گاندی و ماندلا و دیگرانی مثل مهندس سحابی آشنا شدم. از خیلی ها یاد گرفتم. مثلا با انسان بزرگی مثل کیوان صمیمی در زندان آشنا شدم که خیلی چیزها از او یاد گرفتم. آقای صمیمی که قبل از انقلاب زندان بوده است حالا دچار آرتروز شده است.
آیا با زندانیانی که گرایش شان جنبش سبز نبوده است و یا کسانی که پیش از انتخابات دستگیر شده اند هم گفتگوهایی انجام داده ای؟ می توانی از وضیعت آنها هم بگویی؟
بله چون توی زندان مهمترین دغدغه ام این بود که از داخل زندان روایت کنم. برای همین با بعضی از زندانیان گمنام در رجایی شهر گفتگو هایی انجام داده ام. مثلا سه زندانی کرد که دوره ای با برخی احزاب کرد همکاری داشته اند اما دست شان به خون کسی آلوده نیست و مبارزه مسلحانه هم نکرده اند. آنها نه تنها زندانی هستند بلکه از زندان محل اقامت خودشان به رجایی شهر کرج تبعید شده اند. بر خلاف ما که حداقل بعد از سه سال به مرخصی می آییم آنها سالهاست که مرخصی هم نرفته اند. بر خلاف ما که امکان ملاقات با خانواده مان را داریم، این زندانی ها خانواده هایشان به خاطر راه دور از ملاقات هم محروم هستند. نه کسی به سراغ شان می آید و نه خودشان توانایی ارتباط با مسولان را دارند.
در همین مورد بهمن احمدی امویی برای اولین بار اسم محمد نظری را در یکی از نامه هایش مطرح کرده بود که ۲۳ سال زندان است بدون یک روز مرخصی. آیا با او هم گفتگو انجام داده ای؟
بله محمد نظری زندانی لب دوخته رجایی شهر است که پیش از مرخصی با او گفتگو کرده بودم تا دغدغه های او را بشنوم و برای دیگران بگویم. محمد نظری می گوید تمام درد من این است که اگر قرار بود مرا اعدام کنند کاش همان اول مرا اعدام می کردند نه اینکه این نوزده سال بدون هیچ صدایی در زندان باشم. می گوید من در این نوزده سال حتی یک بار وکیل ندیده ام. هیچ برخورد منطقی با من نشده است. روز آخر که با محمد نظری حرف زدم می گفت که اگر قرار است من توی زندان بمیرم بهتر است با همین اعتصاب غذا بمیرم.
ممکن است بگویی چگونه لب هایش را دوخت؟
چهارتا نخ از سمت چپ و راست از چهار گوشه لب خود با سوزن عبور داده و در مرکز، این نخ ها را گره زده و به همین شکل لب هایش را دوخته است اما می تواند حرف بزند. یک ماسک بهداشتی هم به دهانش زده اما نمی تواند غذا بخورد و از طریق نی نوشیدنی می خورد. مسولان زندان هم با او صحبت کرده اند اما هنوز وضعیت او تغییری نکرده است.وضعیت خیلی تلخی دارد. هرکس که او را در رجایی شهر می بیند متاثر می شود.
محمد نظری از زندگی اش چه چیزهایی به شما گفت؟
می گوید توی سن ۲۳ سالگی از عراق که برگشته در ایران به اتهام ارتباط با حزب دموکرات دستگیر شده است. الان کردستان جغرافیا و فضایش بعد از دستگیری او عوض شده است، نه از حزب دموکرات چیزی باقی مانده و نه موقیعت کردستان شبیه زمان دستگیری اوست و او از همین ناراحت است که نوزده سال در زندان دارد تاوان چه چیزی را پس می دهد.
برگردیم به وضعیت خودت، حالا تو در زندان رجایی شهر دوران محکومیت خودت را می گذرانی و مهسا در زندان اوین، خیلی هم به سختی به شما ملاقات می دهند، چطور از حال هم با خبر می شوید؟
اخیرا اینطور شده است که وقتی مادر مهسا به ملاقات مهسا می رود، پیغام های او را می گیرد و بعد به مادر من منتقل می کند و وقتی مادرم به ملاقات من در رجایی شهر می آید همان پیغام های مهسا را به من می رساند. البته پیغام ها با تاخیر به من می رسد، چون من هر پانزده روز یک بار ملاقات دارم. مهسا در یکی از پیغام هایش گفته بود که دلم برای زندگی تنگ شده است، دلم برای زندگیِ بدونِ زندان، بدون دادگاه دلم برای زندگی بدونِ دردسر، دلم برای با هم بودن، دلم برای یک زندگی آرام تنگ شده است.
آیا هیچ وقت از مسیری که طی کرده ای پشیمان شده ای؟ منظورم این است که آیا هیچ وقت از خودت پرسیده ای که چرا باید بهترین سال های عمرت را، بهترین روزهای جوانی ات را به همراه همسرت توی زندان بگذرانی؟
زندان خیلی وقت ها بغض من را در آورده است. توی زندان خیلی وقت ها دنبال رنگ سبز گشتم. توی زندان خیلی وقت ها دلم گرفت، آنقدر زیاد که مدام از خودم می پرسیدم که ما برای چی باید توی زندان باشیم. ولی یک درس بزرگی که برای من داشت، این بود که یک مسیر بزرگ را به من نشان داد، اینکه یاد گرفتم همه ما اگر می خواهیم چیزهای بزرگی به دست بیاوریم باید هزینه های بزرگی نیز بدهیم و این تاریخ ماست. حداقل ما روزنامه نگاران برای به دست آوردن چیزهای بزرگ باید هزینه های بزرگ را از جیب خودمان بپردازیم چون جامعه و مردم دیگر توانایی پرداخت هزینه های سنگین تر را ندارند و ما روزنامه نگارها هم مسولیت داریم. به این معنا که حداقل من واقعا دیگر نمی توانم بپذیرم که یک سهراب اعرابی دیگر توی این مملکت کشته شود.
یک کارشناس اقتصادی با انتقاد از طرح بازگشت به مدل اقتصاد کوپنی توسط برخی از مسئولان، تنها راه حل مشکلات معیشتی کارگران را حمایت از بخش تولید عنوان کرد.
حسین راغفر در این باره به ایلنا گفت: راه حل مشکلات معیشتی کارگران نه طرحی همچون اقتصاد کوپنی بلکه افزایش تولیدات داخلی است. باید به تولید بازگردیم که در حال حاضر بیشترین کمک را به کارگران میکند.
او ادامه داد: معمولا دولتها در شرایط نامناسب اقتصادی سعی میکنند با تقویت حمایتهای اجتماعی مانند افزایش دامنه حمایتی بیمهها از آسیب دیدن اقشار ضعیف جامعه و به خصوص کارگران جلوگیری کنند.
این استاد دانشگاه با غیر ممکن خواندن حمایتهای اجتماعی از کارگران در شرایط فعلی ایران افزود: چنین طرحهایی در سال گذشته که بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم جواب میداد، اما هم اکنون با توجه به تحریمها و فشارهای اقتصادی و به تبع آن پایین آمدن درآمدهای نفتی، امکان اجرای آن وجود ندارد.
راغفر با تاکید بر استفاده از اقتصاد کوپنی در شرایط جنگی و بحران اظهار داشت: اقتصاد کوپنی مربوط به شرایط اضطراری و عموما در جنگها و دوران بحران خیلی جدی است.
او با اشاره به استفاده یکی از دولتهای پس از انقلاب از اقتصاد کوپنی بیان کرد: همانها که امروز اقتصاد کوپنی را به عنوان یک راه حل مطرح میکنند و کشور را در آستانه ورود به بحران اقتصادی میبیند در آن دوران از دولت مهندس موسوی به دلیل استفاده از این شیوه اقتصادی انتقاد میکردند.
این کارشناس اقتصادی در ادامه افزود: اقدام دولت دوران جنگ تحمیلی در اتخاذ شیوه اقتصاد کوپنی به دلیل نگرانی از قحطی بود. در آن دوران قیمت فروش هر بشکه نفت ایران تنها ۵ دلار بود و حافظه تاریخی مردم تجربه تلخ دهه ۲۰ را به یاد داشت.
این استاد دانشگاه با اشاره به ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی ایران در ۷ سال گذشته گفت: اگر با استفاده از این درآمد، سرمایه گذاریهای ملی انجام میشد در حال حاضر نه تنها در بحران نبودیم بلکه غرب حتی به فکر تحریمهای ناعادلانه علیه کشورمان نمیافتاد.
حسین راغفر در پایان طرح اقتصاد کوپنی از سوی مسئولان را به معنای شکست سیاستهای ۷ سال گذشته آنان خواند.
کلمه – گروه اجتماعی: زخم های زلزله آذربایجان تمامی ندارد. فوت کودک ۲ ساله بر اثر سرما در ورزقان و جان باختن آسیب دیده دیگری در اثر آتش سوزی چادرهای ناایمن، نمونه هایی از اخبار تلخی است که این روزها از مناطق زلزله زده آذربایجان می رسد.
به گزارش کلمه، زلزله تمام شد و پس لرزه ها هم ضعیف تر از آن اند که قربان بگیرند؛ اما قربانیان تازه در مناطق زلزله زده، حاصل بدعهدی و بی مسوولیتی مسوولان حکومتی است. حالا سرما از آسیب دیدگان جان می گیرد.
فوت کودک ۲ ساله بر اثر سرما خبری تکان دهنده بود که ظاهرا برای بیدار کردن وجدان مسئولانی که شعار رسیدگی به مشکل سرپناه زلزله زدگان را دادند کافی نیست. در دو روز اخیر، روزنامه جهان صنعت گزارش خبر فوت یک کودک دو ساله بر اثر سرما در مناطق زلزله زده را اعلام کرد و ایرنا ارگان رسمی دولت هم از از وقوع آتش سوزی دوباره در چادر زلزله زدگان آذربایجانی سبب سوختگی «شدید» یک پیرزن ۸۰ ساله خبر داد.
آتش سوزی دیگری هم روز گذشته در روستای برازون از توابع شهرستان هریس و هنگام استفاده از گاز پیک نیک برای تهیه غذا رخ داده است. آتش سوزی روز گذشته در حالی رخ داد که حدود دو هفته پیش نیز آتش سوزی در چادر زلزله زدگان آذربایجانی در روستای قراجا شهرستان هریس منجر به کشته شدن پیرزنی ۷۰ ساله شده بود.
آمار دقیق آتش سوزی چادرها مشخص نیست اما هلال احمر اعلام کرده در دو هفته گذشته تعدادی از چادرها به دلیل استفاده از وسایل گرمایشی دچار حریق شدند.
مشکلی زلزله زدگان بدقولی مسوولان است
پیشتر اعلام شده بود که قبل از فرا رسیدن فصل سرما و طی ۴۵ روز، مسکن موقت برای زلزله زدگان ایجاد خواهند کرد اما این قول ها تا کنون عملی نشده است. از همین رو نماینده ورزقان در مجلس مشکل فعلی مردم را بدقولی مسوولان خوانده و به ایلنا می گوید: مشکل اصلی در مناطق زلزله زده تعلل مسئولان است و در اجرا و مدیریت ضعف وجود دارد چرا که هنوز مردم در چادر زندگی میکنند و ما بارها از مسئولان خواستیم که چادرها را جمع کند و شزایط اسکان موقت را فراهم کند.
دهقان با اشاره به سرما و شرایط سخت حاکم بر مردم در چادرها اشاره می کند که اقلیم این مناطق به گونهای است که از هم اکنون در کوههای اطراف برف باریده است و سرما مردم را آزار میدهد. بارندگی اخیر نیز باعث شد که آب به چادرهای مردم برود و شرایط سخت باید هر چه زودتر پایان یابد.
او این نکته را به مسوولان گوشزد می کند که برای ساختن ساختمانی برای یک اجلاس هزینه میکنند و در مدت کوتاهی ساختمان ساخته میشود اما برای ساخت خانهها موقت و اتاقهای سه در چهار برای مردم تعلل میکنند.
این وضعیت حتی مسوولان هلال احمر را هم به نقطه ای رسانده که اعلام کنند در آب گرفتگی چادرهای زلزله زده آذربایجان شرقی هلال احمر کاری جز تعویض این چادرها از دستشان بر نمی آید.
حسین درخشان مدیر روابط عمومی سازمان امداد و نجات هلال احمر به ایلنا گفته است: در تمامی روستاهای ورزقان، اهر و هریس آبگرفتگی چادرها را داشتیم و با ستادی که در این روستاها فعال است به موقع نسبت به تعویض چادرهای آب گرفته اقدام کردیم.
انتقاد از عملکرد ضعیف بنیاد مسکن در آماده سازی خانه های موقت
نماینده ورزقان با اشاره به این مطلب که ساخت خانههای موقت و دائم به عهده بنیاد مسکن است، گفته است: بنیاد مسکن در حال انجام اقدامات ویژه برای اسکان موقت و دائم مردم مناطق زلزله زده است و هر چند قرار بود که ۴۵ روزه محل اسکان موقت آماده شود اما هنوز به انجام نرسیده است.
سخنانی که رئیس شورای شهر ورزقان هم با تاکید بر آن گفته است: ۸۰۰ خانوار خانه هایشان تخریب شده و تنها سرپناه آنها در سرما همان چادر است و از سوی دیگر به دلیل وجود روال اداری، ساخت و بازسازی خانه ها دچار وقفه و سکون طولانی شده است.
به گفته او، خانه های پیش ساخته مختص روستاها بوده و جز صدور ۲۰۰ پروانه ساخت خانه در ورزقان هیچ اقدام دیگری انجام نشده است.
کمک های بلاعوض منتفی شد
نکته قابل توجه در سخنان فرامرز طرلانی رئیس شورای شهر ورزقان منتفی شدن کمک هزینه دومیلیونی بلاعوض برای آسیب دیدگان زلزله است که طبق اعلام او به جای این پول آنها را در کانکس اسکان خواهند داد.
گفته های عضو شورای شهر ورزقان درباره منتفی شدن کمک های نقدی در شرایطی است که فرماندار ورزقان گفته بود این پول به حساب آنها ریخته شده و این گروه باید واحدهای خود را با تسهیلاتی که به حسابشان ریخته شده بازسازی کنند. پول هایی که بسیاری از این اهالی در گفت و گو با کلمه از آن اظهار بی اطلاعی کرده بودند و حالا این عضو شورای شهر نیز بر دروغ بودن سخنان فرماندار صحه می گذارد.
پیش از این مردم ورزقان در گفت و گو با کلمه حتی ورود کانکس به منطقه را تکذیب کرده بودند موضوعی که این مقام مسوول هم بعد از چند هفته این موضوع را مورد اشاره قرار داده که علی رغم اینکه هوا رو به سردی گذاشته و از نیمه آبان ماه بارش برف در این منطقه شروع می شود اما بنیاد مسکن تا کنون هیچ کانکسی را به زلزله زدگان این شهرستان نداده و هیچ خانه ای هم پی ریزی نشده است و تنها تعدادی از خیران به چهار خانوار کانکس اهدا کرده اند.
این در حالی است که فرماندار ورزقان ۲۳ مهر ماه خبر داده بود که تا پایان هفته جاری ۷۰۰ دستگاه کانکس در محل خانه های زلزله زدگان این شهر نصب خواهد شد.
وعده هایی که همچنان در حد حرف است
با وجود این اخبار، مسئولان دولتی همچنان با دمیدن در شیپور وعده های خود، بی توجه به واقعیت های موجود به اظهار نظر می پردازند.
میربهلول حسینی روز یکشنبه در گفت و گو با ایرنا با اشاره به گزارش رییس بنیاد مسکن در صحن علنی مجلس مدعی شد: مصالح مورد نیاز تامین شده و در صورت مساعد بودن شرایط جوی روند بازسازی ادامه خواهد داشت.
وی در عین حال با اشاره به انتقال اتاقک به مناطق زلزله زده وعده کرد: تا اواسط آبان مرحله اسکان موقت زلزله زده ها به اتمام برسد.
میزان تخریب ها و آسیب ها
اینگونه سخنان باعث شد که نماینده میانه در مجلس نهم از اختلاف آمار در خصوص واحدهای تخریب شده انتقاد و خاطرنشان کرد: با توجه به غیرموقت بودن بخشی از ساکنین مناطق زلزله زده، بازسازی واحدهای ساکنین دایمی این مناطق باید در اولویت قرار گیرد.
بر اساس گزارش علیرضا تابش در صحن علنی مجلس، در اثر زلزله ۲۱ مرداد آذربایجان شرقی ۱۸ هزار و ۹۳۵ واحد روستایی در ۳۱۳ روستا آسیب دیده اند که از این تعداد ۹ هزار و ۵۰۰ خانه با خسارت بالای ۶۰ درصد در اولویت بازسازی قرار دارند.
بر پایه این گزارش، همه ۹ هزار و ۵۰۰ واحد تخریب شده پی کنی شده اند و در شش هزار و ۵۰۰ واحد اسکلت فلزی نصب و در سه هزار و ۲۹۷ واحد سقف گذاری نیز انجام شده است.
دوربین ورزشی نود در جمع زلزله زدگان
مشاهدات و گزارش ها از مناطق آسیب دیده نشان می دهد که کمتر مسئولی به فکر سرمای آزاردهنده مناطق زلزلهزده آذربایجان و ایجاد سرپناهی برای هموطنان بازمانده از این بلای طبیعی هستند. به گزارش مهر، در همین زمینه دوربین برنامه ۹۰ ای هفته هم به جمع زلزله زدگان رفت و وضعیت آنها را به تصویر کشید.
آنچه در این گزارش دردآور و نگران کننده بود، بی سرپناهی جمع زیادی از هموطنان زلزله زده بود که بسیاری از آنها تاکید می کردند هر چند هنوز زمستان و فصل سرما فرا نرسیده اما شب ها از سرما می لرزند و خانه و مکان مناسبی برای خواب آرام ندارند.
این در حالی است که بعد از زلزله بسیاری از مسئولان ورزشی، سیاسی، اقتصادی و … از ساختن خانه هایی برای بازماندگان زلزله تا قبل از فرا رسیدن فصل سرما خبر داده بودند.
به نظر می رسد بد نیست ورزشکاران،هنرمندان و طیف های مختلف مردمی هم به انتشار گزارش هایی از کمک های خود به زلزله زدگان بپردازند تا موج مردمی جدیدی برای رویارویی سرمایی که جان زلزله زدگان آذربایجان را نشانه رفته، شکل گیرد.
تصاویر زیر، زلزله زدگانی را نشان می دهد که ناامید از شعارهای حکومتی، به کمک یکایک مردم چشم دوخته اند.
تعدادی از زندانیان سیاسی سبز در زندان های اوین، رجایی شهر، بهبهان و کارون اهواز در پیامی درگذشت مرحوم احمد قابل را تسلیت گفته و برای خانواده ی وی صبر و اجر مسئلت و برای آن مرحوم در کنار برادر شهیدش علو درجات و رحمت واسعه الهی را خواستند.
به گزارش کلمه در بخشی از این پیام که ۳۵ زندانی سیاسی آن را امضا کرده اند آمده است: او بیماری ها را که حاصل آن حبس ها و زندان ها بود به جان خرید و سربلند در جوار محبوبش آرام گرفت.
متن این پیام به همراه اسامی امضا کننده ی آن که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
انالله و انا الیه راجعون
اندیشمند گرانقدر و متعهد، جناب آقای احمد قابل، دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت. او از سرمایه های ارزشمند روشنفکری دینی جامعه ما بود و چون حاضر نبود ثناگوی اصحاب قدرت باشد مضیقه ها، رنج ها و حبس های فراوانی را متحمل شد و آزادگی دربند را برگزید.
او بیماری ها را که حاصل آن حبس ها و زندان ها بود به جان خرید و سربلند در جوار محبوبش آرام گرفت.
این ضایعه دردناک را به خانواده بزرگوار قابل، همسر صبور و فرزندان داغدارش به خصوص حجه السلام والمسلمین جناب آقای هادی قابل تسلیت عرض نموده و برای آنان صبر و اجر مسئلت و برای آن مرحوم در کنار برادر شهیدش علو درجات و رحمت واسعه الهی را خواستاریم.
نماینده قوه مقننه در شورای نظارت بر صداوسیما با اشاره به برکناری برخی مدیران تلویزیون از جمله مدیر شبکه سه سیما گفت: در صداوسیما فهرست سیاه درست کرده اند و به برخی اجازه حضور داده نمیشود.
سیدرمضان شجاعی کیاسری در گفت و گو با خانه ملت، در مورد مراسم حاشیه ساز تودیع مدیر شبکه سه سیما گفت: این اقدام سلیقه ای و شخصی بوده و مانع فعالیت بسیاری از افراد درعرصه رسانه ملی می شود.
نماینده مردم ساری گفت: ما نباید هرفردی که با ما هماهنگ نبود را حذف کنیم، مسئولان رسانه ملی باید تفکرات جناحی را از خود دور کنند. برای این مراسم دعوت از میهمانان و کارشناسان با عملکرد جناحی صورت گرفته بود.
کیاسری در مورد واکنش مجلس درمقابل این موضوع تصریح کرد: در صداوسیما فهرست سیاه درست کرده اند و به برخی اجازه حضور داده نمی شود. در کمیسیون شورای نظارت، پیرامون این قبیل مسائل دیدگاه های خود را مطرح کرده ایم و این هفته نیز در جلسه ای این موضوع رابررسی خواهیم کرد.
نتایج مطالعات مجمع اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۲ نشان میدهد که ایران در زمینه شکاف جنسیتی، از بین ۱۳۵ کشور جهان، با دو پله سقوط نسبت به سال ۲۰۱۱، رتبه ۱۲۷ را به دست آورده است.
بر اساس گزارش اخیر این سازمان بینالمللی که مقر آن در ژنو است، اگرچه زنان ایرانی در زمینه بهداشت و تحصیلات توانستهاند به پیشرفتهایی دست پیدا کنند، در زمینه فرصتهای شغلی، اقتصادی و مشارکت سیاسی هنوز فاصله بسیاری زیادی با مردان دارند.
جزئیات بیشتری که مجمع اقتصاد جهانی درباره ایران منتشر کرده، نشان میدهد که شمار زنان بیکار در ایران حدود دو برابر مردان است.
به گزارش رادیو فردا همچنین بر اساس این گزارش ۱۷ درصد زنان ایران در سنین پایین یعنی قبل از ۱۹ سالگی ازدواج میکنند که این درصد میان زنان بیش از مردان است.
ایران سال ۲۰۱۱ نیز در میان ۱۳۵ کشور مورد مطالعه این مجمع، رتبه ۱۲۵ را به خود اختصاص داده بود.
نگاهی به آمارها و مطالعات سه سال گذشته این مجمع نشان میدهد که ایران همواره در زمینه شکاف جنسیتی، جزو ۱۰ کشور آخر جدول بوده است.
طبق گزارش سال ۲۰۱۲ مجمع اقتصاد جهانی، شکافهای جنسیتی زنان با مردان در زمینههای بهداشت، تحصیلات، موقعیت های شغلی و قدرت سیاسی رو به کاهش است، اگرچه هنوز در زمینه کسب موقعیتهای ارشد شغلی و قدرت سیاسی بین زنان و مردان تفاوتهای فاحشی وجود دارد.
در رده بندی امسال کشورهای ایسلند، فنلاند و نروژ به ترتیب بهترین کشورهای دنیا در برابری زنان با مردان بودهاند و در مقابل سه کشور یمن، پاکستان و چاد پایینترین رتبهها را به دست آوردهاند.
با نگاهی به جدول کلی این ۱۳۵ کشور میتوان دریافت که کشورهای مسلمان دیگری چون امارات متحده عربی، جمهوری آذربایجان، ترکیه، مصر، عمان و اردن وضعیت به مراتب بهتری نسبت به ایران دارند.
مطالعات مجمع اقتصاد جهانی نشان میدهد که تقریبا تمام کشورهای جهان در پرکردن شکاف جنسیتی در زمینه بهداشت و تحصیلات پیشرفت داشتهاند.
براساس این گزارش ۶۰ درصد کشورهای جهان در زمینه کاهش فاصله اقتصادی بین زنان و مردان به موفقیتهایی دست یافتهاند.
مجمع اقتصاد جهانی کشورهای مورد مطالعه را در شش گروه خاورمیانه و شمال آفریقا، آسیا و اقیانوس آرام، جنوب آفریقا، اروپا و آسیای میانه، آمریکای لاتین و امریکای شمالی دستهبندی کرده است. در این میان کشورهای گروه خاورمیانه و شمال آفریقا کمترین پیشرفت را در زمینه پرکردن شکاف جنسیتی داشتهاند.
این گزارش از بین رفتن شکاف جنسیتی را در ارتباط مستقیم با رشد و ثبات اقتصادی دانسته و علت پایین بودن رتبه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را بی ثباتی اقتصادی این کشورها و تبعیض جنسیتی توصیف کرده است.
مجمع اقتصادی جهانی از سال ۲۰۰۶ هر سال یک گزارش در مورد شکاف جنسیتی در جهان منتشر کرده است.
دبیر انجمن خرما از ورود خرمای چینی به کشور خبر داد و گفت: در صورت ادامه مشکلات کنونی به زودی مجبور میشویم نان ایرانی را با خرمای چینی بخوریم.
به گزارش ایسنا، علیاصغر موسوی اظهارداشت: اقتصاد شش استان جنوبی کشور به خرما وابسته است و در صورت ادامه مشکلات موجود تمام نخلستانهای خرما در ایران تا پنج سال آینده خشک خواهند شد و ما به واردکننده خرمای چینی تبدیل میشویم.
وی افزود: چین برای دومین سال است که تولیدکننده خرما شده و محصولش را به ایران نیز صادر کرده است.
کارگزاران و رانندگان قراردادی شرکت مخابرات استان همدان در اعتراض به کم شدن حقوق ماهیانه خود برای دومین بار در سال جاری اقدام به برپایی یک تجمع اعتراض آمیز در مقابل ساختمان مرکزی این شرکت کردند.
به گزارش ایلنا، کارگران حاضر در این تجمع، علت این اقدام اعتراضی را کاهش حقوق و مزایای ماهیانه خود عنوان میکنند.
یکی از کارگزاران شرکت مخابرات در دفاتر خدمات روستایی گفت: طی چند سال گذشته که با این شرکت همکاری داشتهایم هرساله مسئولین شرکت به بهانههای مختلف اقدام به کم کردن حقوق و مزایای کارکنان کردهاند.
این کارگر افزود: در تازهترین اقدام، قرارداد ما به سطح پاره وقت تنزل پیدا کرده و کارگزاران روستایی به ازای هر ۴ ساعت کار در روز حقوق دریافت میکنند که این مسئله باتوجه به تورم موجود، ما را در تامین معاش خانوادههای خود با مشکل مواجه کرده است.
همچنین یکی از رانندگان که تحت قرارداد با شرکت مخابرات مشغول کار است دراین خصوص گفت: طی ۳ سال گذشته شرکت مخابرات اقدام به استفاده از رانندگان بخش خصوص کرده که طی این مدت با وجود افزایش سالیانه نرخ کرایه، مسئولین شرکت مخابرات هربار حقوق و مزایایی که به رانندگان طرف قرارداد تعلق میگیرد را کمتر میکنند.
به گفته این کارگر در حال حاضر کرایه دریافتی از این رانندگان نصف کرایه رانندگان اتومبیل آژانسها است و این درحالیست که رانندگان از هیچگونه حقوق ازقبیل اضافه کار، سنوات، عیدی و… بهرهمند نیستند.
دبیر انجمن صنعت تولید و بستهبندی مواد پروتئینی با اشاره به سوءاستفادههای رخ داده در واردات گوشت گفت: دولت باید جلوی خارج شدن دام زنده چه به صورت کوچک و چه به صورت بزرگ را بگیرد، در غیر این صورت شاهد افزایش قیمت گوشت قرمز در بازار خواهیم بود.
علیاکبر زارع در نشست تشکل های صنایع غذایی با رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس افزود: عدهای سودجو به صورت زیرپلهای گوشت را بستهبندی میکنند که این کار از نظر گسترش بیماریهای مشترک بین دام و انسان بسیار خطرناک بوده و در همین حال فعالیت این عده باعث ضرر و زیان شرکتهای معتبر فعال در صنعت پروتئینی شده است.
به گزارش ایسنا، او همچنین با اشاره به افزایش قیمت گوشت گوساله در بازار گفت: در گذشته گوشت وارداتی به صورت خانگی و غیرخانگی تفکیک میشد، اما هماکنون به صورت مخلوط وارد کشور میشود.
۲۰ کارگر شرکت پیمانکاری سازه صنعت کاران طبس سه ماه حقوق دریافت نکردهاند.
دبیر خانه کارگر طبس با اعلام این خبر به ایلنا گفت: مشکلات مالی شرکت پیمانکاری سازه صنعت کاران طبس که به سبب عدم دریافت مطالبات معوقه از سوی اداره گاز عنوان میشود، باعث شده این شرکت پیمانکاری در پرداخت حقوق سه ماهه مرداد، شهریور و مهر ۲۰ نفر از ۴۶ کارگر خود کوتاهی کند.
او با بیان اینکه عمده مشکل این پیمانکار عدم پرداخت تعدادی از صورت وضعیتهاست، اظهار داشت: مشکلات مالی این شرکت وبه تبع آن پرداخت نکردن سه ماه از حقوق کارگران باعث شد صبح دیروز تعداد ۱۴ کارگر این واحد در اعتراض به عدم دریافت مطالباتشان در مقابل اداره کار شهرستان طبس تجمع کنند.
محمدی اضافه کرد: این تجمع در حالی خاتمه یافت که پیمانکار وعده پرداخت یک ماه از حقوق معوقه کارگران را بصورت الحساب داده است.
بر اساس این گزارش مدیر پروژه و نماینده شرکت پیمانکاری سازه صنعت کاران طبس، در خصوص ادعای کارگران مبنی بر عدم پرداخت حقوق، ضمن تایید این ادعا، وعده دادند معوقات این کارگران طی روزهای آینده پرداخت خواهد شد.
دبیرکل خانه کارگر خواستار آن شد تا دولت در چارچوب برنامه پنجم توسعه آزادی اجتماعات کارگران را به رسمیت بشناسد.
علیرضا محجوب در این باره به ایلنا گفت: در برنامه پنجم توسعه حق اعتراض پیشبینی شده و دولت به استناد همین ماده باید به کارگران اجازه برگزاری تجمعات قانونی را بدهد.
به موجب ماده ۷۳ قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه دولت موظف است تا پایان سال اول برنامه، اقدامات قانونی لازم برای اصلاح قانون کار و قانون تأمین اجتماعی و روابط کار را با رعایت موارد مختلفی از جمله تقویت تشکلهای صنفی و تضمین حق قانونی اعتراض برای این تشکلها به رسمیت بشناسد.
رئیس فراکسیون کارگری مجلس با یادآوری اینکه حدود ۱۵ ماه از زمان تصویب قانون برنامه پنجم توسعه میگذرد، گفت: باوجود صراحت قانون در این مدت صدور مجوز برای تجمعات اعتراضی کارگری پدیدهای نادر بوده است.
وی درخصوص صدور مجوز و نیز همکاری مسنولان مربوطه برای برگزاری تجمع اعتراضی اخیر کارگران گروه انتخاب در مقابل سفارت کره جنوبی، گفت: انتظار ما این است که مسئولان براساس قانون و درک وضعیت خاص جامعه کارگری، درخواستهای صدور مجوز برای اجتماعات کارگری را بررسی کنند.
این نماینده مجلس شورای اسلامی یادآور شد: خواسته جامعه کارگری چیزی فراتر از خواسته کارگران گروه انتخاب نیست و از اینرو از مسئولان میخواهند که با خواستههای قانونی آنها موافقت شود.
به گزارش کلمه روز یکشنبه گذشته ۱۲۰۰ کارگر گروه صنعتی انتخاب روبه روی سفارت کره جنوبی در منطقه ونک تجمع اعتراضی کردند. این تجمع اعتراضی کارگران نه تنها توسط نیروهای نظامی سرکوب نشد، بلکه مسئولیت برقراری نظم این تجمع را نیز بر عهده داشت و استانداری تهران نیز از قبل مجوز قانونی برگزاری این تحمع اعتراضی را صادر کرده بود! خواسته کارگران معترض، وصول طلب ۷۰ میلیون دلاری گروه صنعنی انتخاب از شرکت کرهای دوو الکتریک بود
موسوی ۱۳۸۹: شاهدیم که چگونه حقوق مردم بدانگونه که در قانون اساسی آمده، نادیده گرفته میشود، و تفکیک قوا که مانع بزرگی بر سر راه پیدایش انباشت قدرت غیرپاسخگوست، به طور مرتب نقض میشود و هیچ صدای مخالفی تحمل نمیشود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی هرگونه تنشآفرینی، اختلافافکنی و ایجاد دعواهای سیاسی و جناحی را برای کشور و نظام اسلامی سمّ برشمرد و تاکید کرد: همه باید با اصل قرار دادن حفظ نظام، برای حل مشکلات، جلوگیری از مسیرهای انحرافی و بیراهه و جبران اشتباهات اقدام کنیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، با توجه به عمق کینه و دشمنی استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران گفت: دشمنان در دشمنی خود از اول انقلاب اسلامی تاکنون جدّی بودهاند و در هر مقطعی به مقتضای زمان و در شکلهای مختلف تحریم و تهدید، عداوت خود را نشان دادهاند، ولی آنچه که تاکنون توطئهها و دشمنی آنان را خنثی کرده است، مدیریت صحیح کشور و اتحاد و انسجام داخلی بین مردم و مسئولان با هم بوده و خواهد بود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه با اشاره به مشکلات و مسائلی که در حال حاضر کشور در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با آن دست به گریبان است، گفت: راه برونرفت از این مشکلات، روشن است و احتیاج به تدبیر، عقلانیت، تشخیص و بازگشت از مسیر اشتباه، استفاده از خردجمعی و تجربههای کارشناسانه و پرهیز از خودمحوری دارد که امیدواریم تا دیر نشده، به این مرحله و ظرفیت برسیم.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکی دیگر از خواستهها و اهداف دشمنان را تضعیف روحیه مردم برای حضور در عرصههای مختلف خواند و گفت: نباید اجازه داد اختلافافکنیهای داخلی و سوءمدیریتها، به تحقق این خواست شوم دشمن کمک کند.
در این دیدار چند نفر از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، به طور جداگانه دیدگاهها و دغدغههای خود در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور را به اطلاع رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام رساندند.
یک استاد حوزه و دانشگاه، رسالت ادیان را بالا بردن سطح آگاهی مردم و رسیدن هر فرد به شناخت از خود عنوان کرد و یکی از ویژگی های دعای عرفه را بازشناسی انسان دانست و گفت: وجود دو خصیصه “عجب” و “کبر” در انسان مانع رسیدن او به شناخت از خود و برقراری ارتباط با پروردگار میشود و اگر انسان این دو صفت را از خود دور کند در حقیقت به تکامل، رشد و انسانیت خواهد رسید.
حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی ایازی در گفتوگو با شفقنا، اصل و اساس دعای عرفه را خودشناسی و معرفت دانست و گفت: نام عرفه از روز و مکان خاصی به نام “صحرای عرفات” گرفته شده است. اصل و اساس دعای عرفه خودشناسی و معرفت است که در دین جای بسیار مهمی دارد تا حدی که در قرآن آمده است “وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ” و “لیعبدون” را به “لیعرفون” تفسیر کردند. شناخت، معرفت و آگاهی انسان از خود بسیار مهم است، خصوصاً اینکه پی ببرد چه استعدادها و قابلیت هایی دارد و چه آسیب هایی می تواند به او زیان برساند. اگر انسان بداند از چه موقعیت هایی ضربه می خورد، میتواند از آسیبهای احتمالی جلوگیری کند.
رسالت ادیان بالا بردن سطح آگاهی مردم و رسیدن هر فرد به شناخت از خود بوده است
او به سوره ناس اشاره کرد و افزود: در این آیه به کسی که وسوسه میکند، اشاره شده است که این وسوسه خناس و پنهان است. فردی که دشمن خود را بشناسد در برابر آسیبهای احتمالی از جانب او از خود مواظبت می کند. چون احتمال میدهد دشمن پنهان شده باشد و در یک لحظه آسیب خود را به انسان وارد کند لذا شناخت و معرفت خود، در زندگی بسیار مهم و جدی است. گاهی برخی افراد اطراف خود را به دلیل اشتباهاتشان سرزنش میکنیم، این افراد دائم در حال اشتباه کردن نیستند، بلکه به شناخت از خود نرسیدند. رسالت ادیان نیز بالا بردن سطح آگاهی مردم و رسیدن هر فرد به شناخت از خود بوده است.
ایازی ادامه داد: برای روز یا هفتهای نامی را اختصاص میدهیم این نامگذاری برای این است که همه ذهن ها متمرکز شود و رسانهها، مطبوعات و مسوولان به آن روز توجه بسیاری داشته باشند و برای آن ارزش قائل شوند.
مکانی که برای شناخت انسان تعیین شده است صحرای عرفات و روزی که برای این اصل مهم در نظر گرفته شده، روز عرفه است این به این معنا نیست که در طول سال معرفت و شناخت اهمیتی نداشته باشد، بلکه این روز تعیین شده تا همه ذهنها به آن جهت متوجه شود.
جهان اسلام در شناخت خود هنوز به معرفت مطلوب نرسیده است
این استاد دانشگاه در مورد اینکه جهان اسلام توانسته به شناخت مطلوبی برسد، گفت: در بسیاری از حوزه ها بحث توسعه، مانند توسعه اقتصادی و توسعه فرهنگی را مطرح می کنیم. یکی از مسائل دیگر توسعه ایمان، معرفت و شناخت است. جهان اسلام در شناخت خود فراز و نشیبهایی داشته و حرکت تکاملی انجام شده است ولی به شناخت و معرفت مطلوب نرسیده است.
او به راهکاریهایی که با استفاده از آنها بتوان به شناخت مطلوب رسید، اشاره و بیان کرد: برای رسیدن جهان اسلام به شناختی مطلوب، راههای مختلفی وجود دارد، از جمله اینکه انسان یک روز را در طول سال برای شناخت خود تعیین کند و ذهن خود را در این جهت متمرکز نماید که برای این منظور راه های مختلفی در فرهنگ اسلامی است. به عنوان مثال اهتمام به مسئله علم و دانش، استفاده از تجربیات دیگران، خواندن دعا یا عباداتی که انسان را به خود برگرداند که روزه و نماز در این جهت هستند.
از ویژگی های مهم دعای عرفه، بازشناسی انسان است
این استاد حوزه در مورد ویژگیهای دعای عرفه تصریح کرد: یکی از ویژگی های مهم دعای عرفه بازشناسی انسان است. رسیدن به شناخت و معرفت از خود، سبب پی بردن به استعدادها و قابلیت های یک انسان میشود. جمله“من عرفه نفسه فقد عرفه ربه“ از امیرالمومنین نیز به این موضوع اشاره دارد، رابطهای بین خداشناسی و خودشناسی وجود دارد و از این رو لازم است که انسان قابلیت ها، آسیبها و آفتهایی که ممکن است برای او به وجود آید را بشناسد. انسان در مقایسه با ستاره، ماه و کهکشانها موجود کوچکی است اما با شناخت قدرت و تواناییهای خود میتواند همه امور را به دست گیرد.
دعای عرفه خواهان برقراری ارتباط انسان با کمال مطلق است
ایازی ادامه داد: در دعای عرفه انسان رابطه خود را با خداوند بی نهایت و کمال مطلق میشناسد. خداوند از تمام جهات علم، احسان و نیکی، عدالت و… مطلق است و دعای عرفه خواهان برقراری ارتباط انسان با آن کمال مطلق است.
او به دلایل نرسیدن انسان به معرفت و برقرار نشدن ارتباط انسان با خدا اشاره کرد و افزود: “عجب” و “کبر” دو خصیصه انسان است که این دو بسیار مضر هستند و مانع تکامل او میشوند، “حسادت” نیز در درون این دو صفت قرار دارد، از این رو تمام زشتی هایی که در عالم اتفاق می افتد، از این دو صفت به وجود می آید.
غرور و خودپسندی باعث میشود انسان تحمل انتقاد دیگران را نداشته باشد
ایازی در مورد پیامدهای “عجب” گفت: غرور و خودپسندی سبب میشود که انسان تحمل انتقاد دیگران را نداشته باشد، از طرفی به دلیل دارا بودن این صفات قدرت اصلاح خود را ندارد، لذا به فکر اصلاح جامعه نیست. به عنوان مثال، نظامهای استبدادی به این صورت هستند که گمان میکنند رفتار آنان بهترین است و اگر کسی منتقد باشد، ضد آنها است، در صورتی که اگر به این موضوع بدون غرور و خودپسندی بنگریم به این نتیجه میرسیم که فرد منتقد اشکال و ضعفی را در حکومت میبیند و به مسوول متذکر میشود.
اگر فرد گمان کرد که خود مرکزیت است و دیگران باید با او هماهنگ شوند بسیاری از اختلاف نظرها حاصل می شود
او تصریح کرد: یکی از فاکتورهای موفقیت انسان، هنر زندگی کردن است و اینکه چگونه با دیگران تعامل داشته باشد، اما صفت عجب در انسان سبب بروز بسیاری از مشکلات و بحثها و ناسازگاریها میشود که اگر فرد بداند که خود و دیگران هر یک واقعیتی جدا هستند با آنها تعامل میکند، اما اگر گمان کرد که خود مرکزیت است و دیگران باید با او هماهنگ شوند بسیاری از کینهها و اختلاف نظرها حاصل خواهد شد. از این رو اعتقاد به حضور پروردگار سبب حرکت همه افراد به سوی خوبی مطلق میشود و تمام مشکلات از بین خواهد رفت.
یکی از مفاهیم دعای عرفه مبارزه با تکبر است
او به پیامدهای که تکبر برای انسان دارد، اشاره کرد و افزود: در قرآن کریم به داستان شیطان اشاره شده است. خدا به او دستور سجده در برابر انسان را داد و به دلیل تکبری که شیطان داشت از دستور خدا نافرمانی کرد، هنگامی که پروردگار صفات و ویژگیهای انسان را برای ملائکه برشمرد و دستور سجده ملائکه را در برابر انسان داد، در ابتدا آنان اعتراضات کمی داشتند ولی در آخر به دلیل نداشتن تکبر و باور برتری انسان نسبت به فرشتگان از دستور خدا نافرمانی نکردند، از این رو یکی از مفاهیم دعای عرفه نیز مبارزه با تکبر است.
او اظهار کرد: انسان برای رسیدن به تکامل نباید روحیه تکبر داشته باشد. امیرالمومنین می فرمایند:” کسی که یک کلمه ای را به من بیاموزد من را برده خودش کرده است.” ایجاد این حالت در انسان سبب یادگیری مطالب بسیاری از افراد مختلف شده و زمینه رشد او فراهم میشود. بنابراین محکوم کردن تکبر در دعای عرفه در حقیقت مبارزه با موانع تکامل، رشد و رسیدن به انسانیت است. از این رو هدف امام حسین (ع) از خواندن این دعا حرکت به سمت انسان کامل بود.
در فرهنگ دینی ما بسیار با تملق و چاپلوسی مبارزه شده ولی برخی خود را مطلق میدانند
ایازی به نتایجی که دور کردن عجب و کبر برای انسان دارد، اشاره و اظهار کرد: اگر انسان نقاط ضعف خود را بشناسد، فروتن میشود. در فرهنگ دینی ما بسیار با تملق و چاپلوسی مبارزه شده است ولی متاسفانه برخی خود را مطلق میدانند، تصمیمهای اشتباهی میگیرند و سبب رساندن آسیب به آبرو و مال مردم میشوند، اما اگر به اشکالات خود پی ببرند، میتوانند بسیاری از آسیبها را بشناسد و با اعتراف به اشتباه خود، در جهت جبران آن برآیند.
او در پایان گفت: وجود عرفه برای این است که ما از آن درس بگیریم، در خود تامل کنیم، دعا و عبادتمان با آگاهی و توجه باشد و از خدا بخواهیم که این بینایی و شناخت را برای ما فراهم کند.
رسانه وابسته به روزنامه رسمی دولت احمدی نژاد که اصلی ترین عامل دوام او را حمایت های بی سابقه رهبری می داند، انتقاد از احمدی نژاد را معادل انتقاد از رهبری عنوان می کند تا شاید بار دیگر برای به میدان آوردن آیت الله خامنه ای در جهت حمایت از رییس دولت زمینه چینی کند.
به گزارش کلمه، ابراهیم فیاض از حامیان احمدی نژاد در گفت و گو با سایت شبکه ایران که متعلق به روزنامه دولتی ایران است، انتقاد از عملکرد رئیس دولت دهم را در واقع انتقاد از مدیریت رهبری و زیر سؤال بردن تصمیمات وی قلمداد کرده است.
او با اشاره به انتقادهای اقتصادی مجلس و برخی رسانه ها از عملکرد دولت و وضع موجود، گفته است: یقه احمدی نژاد را می گیرند و حتی می گویند خود احمدی نژاد باعث و بانی این وضع است. جوری هم می گویند که مردم به مملکت شک کنند. این ها در واقع مدیریت رهبری را دارند زیر سوال می برند. چطور می شود آقا حواسش نباشد؟ یا اینکه از نظر این ها ولایت می بیند اما هیچ نمی گوید؟ این تهمت ها به دولت در واقع تهمت به ولایت فقیه است.
فیاض در پاسخ به پرسش دیگری درباره اصطلاح اقتصاد رابین هودی که از سوی علی لاریجانی مطرح شده بود، بار دیگر از کیسه رهبری خرج کرد و گفت: بگذارید بگویند “اقتصاد واقعی” رابین هودی است. بر این اساس اقتصاد مقاومتی هم که آقا فرمودند، رابین هودی است!
سیاست حامیان احمدی نژاد در سال های اخیر استفاده دائم از ظرفیت رهبری برای موانع پیش رویش بوده و با توجه به توقف نیافتن حمایت های رهبری از دولت، تا حد زیادی نیز در این راه موفق بوده اند.
در واقع با افزایش مشکلات جریان حاکم به خصوص پس از انتخابات سال ۸۸ که با حمایت باورنکردنی و بی سابقه رهبری از احمدی نژاد شکل تندتری گرفت، جریان دولتی زیرکانه تلاش کرد خود را که عامل اصلی آغاز اختلافات بوده از میدان کنار بکشند و به موازات افزایش سرکوبگری حاکمیت و حضور فعال نزدیکان رهبری در برخورد با جنبش سبز، دولتی ها و شخص احمدی نژاد که با خس و خاشاک خواندن معترضان سبز، بر آتش اعتراضات بنزین ریخته بود، به کمپ “ساکتین فتنه” پیوستند و گاه زیرکانه تلاش می کردند با توجه به شناختشان از تصمیم قطعی رهبری برای ادامه مقابله با اعتراض ها تحت هر شرایطی، نقش بینابین را پیدا کنند.
شاید به همین دلیل است که احمدی نژاد با علم به عدم پذیرش رهبری، درخواست آزادی زندانیان و رهبران جنبش سبز را از رهبری مطرح و خبر آن را در محافل سیاسی پخش می کند و یا آنگونه که گفته می شود، در دیدارهای خصوصی با نشان دادن عکس رهبری بر سینه دیوار، او را عامل همه نابسامانی ها معرفی می کند. چرا که می داند او که مواضعش از هاشمی رفسنجانی نیز به رهبری نزدیک تر معرفی شده، دیگر به راحتی قابل قربانی شدن نیست و از این رو می تواند باز همه مشکلات و بحران ها را به دوش رهبری بیندازد و خود با لبخند گوشه ای بنشیند؛ یا حتی گاهی از ادبیات منتقدان حاکمیت استفاده کند؛ رفتاری که در نامه اخیر احمدی نژاد به صادق لاریجانی نیز عملی شده است.
بهروز بیات کارشناس سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفت و گو با دویچهوله میگوید ایران خودش پرونده اتمیاش را سیاسی کرده و اگر این کار را نکرده بود به راحتی میتوانست مثل اکثر کشورهایی که تکنولوژی هستهای دارند، از این تکنولوژی استفاده کند.
یک کارشناس برجسته انرژی اتمی روسیه پیشتر اعلام کرده است که غنیسازی اورانیوم تنها برای کشوری مقرون به صرفه است که دست کم ۲۱ نیروگاه هستهای داشته باشد. به گفتهی آقای بیات هم، غیر از روسیه و آمریکا هیچیک از کشورهای دارای تکنولوژی هستهای خودشان غنیسازی اروانیوم را انجام نمیدهند، چون مقرون به صرفه نیست. ایران هم میتواند از کشور دوستش، روسیه اورانیوم غنیسازی شده برای راکتورهای تحقیقاتیاش را تامین کند.
بهروز بیات همچنین تاکید میکند که حتی با داشتن اورانیوم ۲۰ درصد غنیشده هم راه ایران برای ساخت بمب اتمی راه درازی است که نمیتواند با سرعت طی شود. مشروح گفت و گوی دویچه وله با او را در زیر بخوانید:
آقای بیات! بهگزارش مؤسسه علوم و امنیت بینالمللی ایران بین ۲ تا ۴ ماه دیگر به اورانیوم غنیشده لازم برای ساخت سلاح اتمی دست پیدا میکند و بعد از آن هم بین ۸ تا ۱۰ماه زمان لازم است تا بتواند به سلاح اتمی دست پیدا کند. این چندمین بار است که مدت زمانی از طرف مؤسسات علمی یا از طرف سیاستمداران برای دستیابی ایران به سلاح اتمی یا به توانایی آن اعلام میشود. اساساً چه قدر این زمانبندیها پایه و اساس علمی دارد؟
کم کم به نظر میآید مثل چوپان دروغگو میشوند چون مدام پیشبینی شده که یکسال دیگر، دو سال دیگر حالا شده ۲ ماه دیگر یا ۴ ماه دیگر. واقعاً نمیشود این برآوردها را پذیرفت، چون به نظر من در برآوردها جنبهی سیاسی زیاد هست و به لحاظ برخورد عملی و علمی هم اشکالاتی در کارش هست. ازجمله در همین برآورد ۲ الی ۴ ماه من همین را ۲ ماه پیش از آقای فیکس پاتریک شنیدم که گفت ایران ۴ ماه دیگر وقت دارد تا در حدی غنیسازی کند که بشود با آن بمب ساخت. الان مدتی از آن گذشته و هنوزهم میگویند بین ۲ تا ۴ ماه البته منابع مختلفاند.
در هرحال چیزی که در نظر گرفته نمیشود، وضعیت ایران است. اگر واقعاً این برآورد برای یک سیستم روان که کارش را با سرعت و با کارایی بالا پیش میبرد، درست باشد، این را نمیشود در ایران مفروض دانست. باید توجه داشته باشیم که چندین سال طول کشیده تا ایران مثلاً ۶ تن یا ۶ هزار کیلوگرم اورانیوم سه و نیم درصدی تولید کرده و الان حدود ۱۸۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصدی دارد. حالا چه طور یکباره همهی مشکلات کنار گذاشته میشود و ناگهان همه چیز میزان کار خواهد کرد و ایران با سرعت در ۲ یا ۴ ماه آینده عمل غنیسازیاش را انجام میدهد؟
آن چیزی که در این پیشبینیها و زمانبندیها جلب توجه میکند، این است که گویا الان دیگر بر سر این که ایران میخواهد فنآوری تولید سلاح اتمی را به دست آورد، تردیدی نیست و بحث تنها بر سر زمانبندیست. آیا شما هم چنین برداشتی دارید؟
واقعیت این است که میشود ادعا کرد و بهنظر من بسیار به واقعیت نزدیک است که رژیم جمهوری اسلامی میخواهد به قابلیت ساخت جنگافزار هستهای برسد. اما من تردید دارم که تصمیم بگیرد بمب بسازد. رژیم جمهوری اسلامی با محاسبات خودش فکر میکند که این برایش یک گنجینه استراتژیک است که قابلیت ساختن بمب را داشته باشد و نه خود بمب را. این قسمتاش من فکر میکنم به واقعیت نزدیک است که میخواهد این قابلیت را داشته باشد. منتهی در این گزارش آقای آلبرایت و موسسه ISIS تضاد میبینید، برای مثال از یک طرف صحبت از این است که در ۲ تا ۴ ماه، ایران میتواند به اندازهی کافی اورانیوم غنیشده۹۰ درصدی تولید کند. از طرف دیگر میگوید که البته اگر در فوردو باشد، ۲۱ ماه طول میکشد.
این با توجه به ذخایر موجود است، در این گزارش توضیح داده که با توجه به ذخائر موجود اورانیوم که در فوردو و نطنز هست، اگر در فوردو بخواهد این کار صورت بگیرد، ۲۱ ماه طول میکشد و در نطنز ۲ تا ۴ ماه. یعنی تناقضی در آن نیست. شما از چه نظر میگویید تناقض هست؟
تناقض نیست، منتهی آنچه از این گزارش برجسته میشود، این ۲ تا ۴ ماه است. بالاخره یک مؤسسهعلمیست و کارش هم دیگر نمیشود خیلی انتقاد پذیر باشد. منتهی نحوه درست کردن این گزارشها جوریست که در واقع خوراک میدهند به یکسری روزنامهنگاران که آنها آن قسمتاش را برجسته میکنند مثل زمان ۲ تا ۴ ماه دیگر. البته این نسبی کردن ادعا در جاهای مختلف متن آمده، منتهی اثر اولیهاش این است که قطعاً ایران تا چند ماه دیگر میتواند به مواد لازم برای ساخت بمب اتم دست یابد.
یک موضوع دیگر که اینجا خیلی حاشیهای و مختصر به آن اشاره شده، این است که تمام مواد غنیشده ایران تحت نظارت و حتی انبارداری آژانس بینالمللی انرژی اتمیست. یعنی ایران نمیتواند رأساً شروع به غنیسازی ۹۰ درصدی کند یا هر کاری دلش میخواهد با ذخایر اورانیوم خود بکند. اینها واقعاً حساب و کتاب دارد. شرط این که ایران بتواند از این مواد برای بمب استفاده کند، این است که از ان پی تی (پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی) خارج شود و بازرسان آژانس را از ایران اخراج کند. تازه در آن صورت است که میتواند چنین کاری را انجام دهد که یک چنین کاری هم وقتبر است. یعنی آن مسئلهی ۲ تا ۴ ماه اندکی بیمعنی میشود یا فقط چیزیست که روی کاغذ اهمیت دارد.
ولی اگر ایران بخواهد، همان طور که شما هم اشاره کردید، فقط این فنآوری را در اختیار داشته باشد و طرف ساخت سلاح نرود، لزومی ندارد از ان پی تی خارج شود. اورانیوم ۹۰ درصد را نگه میدارد و دیگر بعد از آن زمان خیلی زیادی نمیخواهد تا به تولید سلاح برسد، مدلی که از آن بهعنوان مدل ژاپن یاد میشود. هر زمانی که اراده کند، میتواند در عرض چند ماه بمب اتم را بسازد. یعنی نیازی نیست که در این مرحله از ان پی تی خارج شود.
نخیر باید خارج شود. الان به شما میگویم چرا. کشورهای عضو ان پی تی اجازه دارند تا مرز دقیقاً ۱۹ و ۷۵ صدم درصد غنیسازی کنند. یعنی این ۲۰ درصدی که میگویند در واقع در اصل ۱۹ و ۷۵ صدم درصد است. از این حد بخواهند بالاتر بروند، فقط با اجازهی آژانس حق دارند چنین کاری را بکنند. نمیتوانند رأسا غنیسازی سطح بالا کنند. این طوری نیست که کشورهای عضو ان پی تی بتوانند همین طوری دلبخواه تا هر مرزی که دلشان میخواهد غنیسازی کنند. تا مرز ۲۰ درصد البته آزاد است و همه کشورها مجازند این کار را بکنند، اگر مشکلات ایران را نداشته باشند. اما بیشتر از آن نه. یعنی ایران نمیتواند انبار بزرگ مواد غنیشده۹۰ درصدی برای خودش تولید کند که از امروز به فردا به سرعت بتواند آن را تبدیل کند. این کار را ایران تا وقتی که عضو ام پی تی است نمیتواند بکند.
ولی در همین مورد هم این گزارش توضیح داده که بعد از این که اورانیوم تا ۲۰ درصد غنی شد، دیگر غنیسازی آن تا ۹۰ درصد نه کار خیلی سختیست و نه زمان زیادی میبرد. آیا این درست است؟
این که میگویند کار خیلی سختی نیست، اصولاً غنیسازی در هیچ مرحلهای کار سخت و عجیب و غریبی نیست. منتهی باید توجه داشته باشیم که وقتی غنیسازی سه و نیم درصدی میکنیم، میتوانیم ۲۰ درصد هم غنیسازی کنیم و همان طور که دیدیم میتوانیم درجهی غنای اورانیوم را بالا ببریم. منتهی صحبت سر این است که با آن تکنولوژیای که ایران دارد، با آن ماشینهایی که مطمئناً نمیتوانند مرتب کار بکنند و مدام در کارشان نه صرفاً از لحاظ بیرونی، به لحاظ درونی هم اختلال ایجاد میشود، این کار چطور انجام خواهد شد. اینجا باید اشاره کرد که ایران کشوری با تکنولوژی خیلی پیشرفته نیست و تکنولوژی غنیسازیش هم تکنولوژییست که در واقع عاریت گرفته شده از پاکستان است. هنوز نسل سانتریفیوژهایش نسلهای خیلی قدیمیاند و یک چنین چیزی قاعدتاً بدون دردسر همین طوری کار نمیکند و پیش نمیرود.
به این دلایل این که بگوییم اگر ۲۰ درصد غنیسازی کرد، دیگر چیزی طول نمیکشد که برسد به ۹۰ درصد، محاسبه درستی نیست، بلکه باید سنجید ایران در ظرف این چندین سال که کار کرده، تازه توانسته ۶ هزار کیلوگرم اورانیوم سه و نیم درصدی تولید کند. شما حساب کنید چند سال است که روی ۲۰ درصدی کار میکند؟ ۳ـ ۲ سال است. منظورم این نیست که بهتر نشده، مسلماً الان سریعتر کار میکنند، هیچ تردیدی نیست. بالاخره هر کسی هر کاری که میکند، تجربه پیدا میکند و اصلاحش میکند و سرعتش را افزایش میدهد. اما این طور نیست که به ناگهان یک سرعت عجیب وغریب و بدون اختلال پیدا کند. از این لحاظ این گزارشهایی که آدم میشنود از آی اس آی اس و یکسری از این موسسههای آمریکایی هدفمند هستند. عمداً میخواهند یک چیزی را القاء کنند که انگار خیلی عجله در کار است. باید به جنبههای دیگرش هم بپردازیم.
مورد دیگری که در این گزارش به آن اشاره شده، این است که اگر ایران موفق شود اورانیوم غنیشده برای ساخت بمب را هم تولید کند، بازهم نمیتوان صددرصد گفت که دارد سلاح اتمی میسازد، مگر آن که دست به آزمایش انفجار اتمی بزند. بعد توصیهای که نویسندهاین گزارش کرده، گفته الان کاربردیترین استراتژی برای بازداشتن ایران از توانایی ساخت سلاح اتمی این است که جلوی انباشت مواد کافی برای انفجار اتمی در ایران گرفته شود. منظور چیست؟
منظور این است که چیزی از مواد تولیدشده در ایران نماند و از ایران خارج شود. این اندکی با استراتژی گروه ۱+۵ در تضاد است که تلویحاً قبول کردهاند که ایران میتواند به شرط شفافسازی غنیسازی ۵ درصدی کند. یعنی اگر ایران مجاز باشد که غنیسازی ۵ درصدی کند، طبیعتاً انبار آن را هم خواهد داشت. اگر چنین چیزی پذیرفته شود، باید طبیعتاً امکان انبارکردنش هم باشد. وقتی انبار کرد، همیشه این امکان هست که از آن استفادههای دیگر کند. از این لحاظ اندکی در تناقض است. البته الان که مذاکراتی بین ایران و گروه ۱+۵ در جریان هست، حائز اهمیت است که برای این که تنش از مذاکرات و از روابط کم شود، این بخش اورانیوم غنیشده ۲۰ درصدی از ایران خارج شود.
به نظر من این اقدامیست که میتواند خیلی هم به نفع مردم ایران باشد. به این ترتیب که با یک چنین چیزی تنش کم میشود و امکان توافق با جامعه جهانی و یا با غرب فراهم میشود، بدون این که ایران چیزی از دست داده باشد. اشکال کار در این است که همان طور که قبلاً هم گفتم رژیم جمهوری اسلامی به این ذخائر اورانیوم بهعنوان یک گنجینه استراتژیک نگاه میکند. گنجینه استراتژیک یعنی این که من ورای استفادهی اقتصادی، فکر کنم که تحت شرایط دیگر استفاده دیگرهم بخواهم بکنم. این البته گفته نمیشود ولی وقتی که این ذخائر بهعنوان ذخائر استراتژیک تلقی میشوند، معنایی که در آن نهفته این است که ما برنامهی دیگری هم با آن داریم.
ولی صرفنظر از این که نیت اصلی ایران چیست، آن چیزی که دولتمردان ایران به طور صریح میگویند این است که ما هیچ تضمین نداریم که بعد از این که این اورانیوم از خاک ایران خارج شد، هر موقع که لازم داشتیم به ما بدهند. یعنی تضمینی غرب به ایران نداده که این کار را بکند. در اصل استدلالشان این است.
غرب و گروه ۱+۵ بارها به ایران گفتهاند که شما این ذخائر ۲۰ درصدیتان را بدهید، ما برایتان میلههای سوخت ۲۰ درصدی برای راکتور پژوهشی تهران تهیه میکنیم. من فکر نمیکنم در این صحبت عدم صداقت باشد. از این لحاظ که اصولاً به غیر از دو کشور روسیه و آمریکا، هیچ کشوری خودش برای راکتورهای پژوهشیاش غنیسازی نمیکند. نه به این دلیل که نمیتوانند، بلکه چون مقرون به صرفه نیست. از این لحاظ به نظر من میشود گفت ایران موضوع غنیسازی ۲۰ درصدی را به بهانهی راکتور پژوهشی تهران سیاسی کرده است. الان دیگر فکر میکنم بشود ادعا کرد که با عمد هم این موضوع را سیاسی کرده که اندکی به غنیسازی سطح بالاتر نزدیکتر شود و یا این که یک ورق بهتری برای مذاکرات با غرب یا گروه ۱+۵ در دست داشته باشد.
وگرنه خود این اورانیوم ۲۰ درصدی بههیچ وجه مقرون به صرفه نیست که ایران خودش آن را تولید کند و قطعاً اگر ایران این موضوع را سیاسی نمیکرد، میتوانست از طریق متحدانش مثل روسیه این اورانیوم غنیشده را تهیه کند. تکرار میکنم که فقط روسیه و آمریکا اورانیوم را برای رآکتورهای پژوهشی غنیسازی میکنند. بقیه کارهایش را که بازگرداندنش به اکسید اورانیوم و ساختن میلههای سوخت است، خیلی کشورها خودشان انجام میدهند. اما عمل غنیسازی صرف نمیکند که خودشان بکنند.
البته در این مورد هم خیلی بحث شد، مذاکرات استانبول اصلاً محورش همین بحث بود ولی به توافقی نرسیدند و ایران استدلالش این بود که از غرب تضمین عملی نگرفته که بعد از خروج کامل ذخائر اورانیومش غرب اورانیوم مورد نیاز ایران را بدهد و اگر غرب یک طرفه این قرارداد را لغو کند، ایران بدون ذخائر اورانیوم باقی میماند. پس در هرحال شما الان بهترین راه را برای ایران این میدانید که این شرط را بپذیرد؟
من ادعای ایران را در استانبول قبول ندارم. باید توجه کنیم که آن توافق معاوضه سوخت درواقع فقط یک اقدام اعتماد برانگیز بود که به پیشنهاد آقای احمدینژاد صورت گرفت و روی آن هم توافق شد. منتهی وقتی آقای احمدینژاد برگشت ایران، پیشنهادش مورد مخالفت قرار گرفت و آن را پس گرفتند. در واقع آن اقدامی بود برای شروع مذاکرات جدی. اما وقتی صورت نگرفت، در واقع معنای مذاکرات را از بین برد. اگر اندکی بیشتر بگویم، به این ترتیب بود که موضوع اصلی ادامه غنیسازی ایران بود و نه این که اورانیوم ۲۰ درصدی را معاوضه میکنند یا نمیکنند.
آن موضوع معاوضه فقط بهانهای بود برای این که اندکی جلب اعتماد متقابل شود و اندکی به حفظ آبروی رژیم جمهوری اسلامی کمک کند. چون روی مسئلهی غنیسازی خیلی تبلیغ کرده، اینجا هم باید چیزی دستش بیآید که بگوید ما که اینهمه زحمت کشیدیم، کارمان به کجا رسیده. آقای احمدینژاد هم بعد از بازگشتاش به ایران در سخنرانیاش در مشهد گفت که تاکنون غربیها میخواستند به ما دیکته کنند و دستور دهند، حالا حاضر شدهاند با ما همکاری کنند که ما اورانیومی را که غنیکردهایم به آنها بدهیم و آنها به ما میلهی سوخت دهند. یعنی این بخش حفظ آبرو برای رژیم بود که متأسفانه آنها توافق نکردند. در هرحال این موضوع مرکزی نیست.
آنچه مهم است این است که غنیسازی ۲۰ درصدی اگر به لحاظ اقتصادی در نظرش بگیریم و نه بهعنوان ذخیره استراتژیک، تحت هیچ شرایطی به نفع ایران نیست. هیچ کدام از مصوبههای شورای امنیت و شورای حکام هم ممنوع نکرده که ایران اورانیوم برای راکتور پژوهشیاش را از بازار دنیا بگیرد. طبیعتاً از آمریکا نمیتوانست بگیرد، چون رابطه نداشتند. رابطهشان با آرژانتین هم خراب شده بود و از آنجا هم نمیتوانستند. ولی از کشور دوستشان روسیه که میتوانستند بگیرند اگر که به این شکل سیاسیاش نمیکردند.
این را هم بگویم که در واقع برنامه هستهای ایران ضرر اصلیاش متوجه مردم ایران است وگرنه غربیها بیخودی بر سر آن غلو میکند. راه تا ساختن بمبم اتم راه بسیار طولانیای برای ایران است. غیر از این که ایران باید غنیسازی بکند، بعدش باید بمباش را هم بسازد. بعد ادعای اینها این است که آن بمب را در پارچین آزمایش کردهاند. غیر از این حالا فرض بگیریم که بمب هم ساختند، برای پرتاب این بمب هم موشک لازم دارند. یعنی کل مسئله خیلی بیشتر از آنی طول خواهد کشید که در این گزارشها ادعا میشود. در صورتی که ایران اصلا تصمیم بگیرد که این کار را بکند.
سیدفرزاد طلاکش درخصوص تازه ترین قیمت تخم مرغ که از سوی ستاد تنظیم بازار کشور تائید شده است، اظهارداشت: بنا بر مصوبه مورخ ۰۱/۰۸/۹۱ ستادتنظیم بازار کشور عرضه تخم مرغ شناسنامه دار بسته بندی توسط کانون سراسری انجمنهای صنفی پرورش دهندگان مرغ تخمگذار ایران و با همکاری انجمن صنفی تخم مرغ شناسنامه دار ایران به نرخ هرشانه (درحدود ۲ کیلوگرم) ۷۰۰۰ تومان در میادین میوه و تره بار شهرداری تهران آغاز شده است.
وی خاطرنشان کرد: با وجود اینکه قیمت تمام شده این نوع محصول برای تولیدکنندگان آن بیشتر از قیمت مصوب فوق الاشاره است ولی این اقدام درجهت تامین نیاز میادین میوه و تره بار به عنوان بخش قابل توجهی از بازار عرضه کالا و به ویژه کمک به سبد غذایی خانوار صورت گرفته است.
به گفته دبیرکل کانون سراسری انجمنهای صنفی پرورش دهندگان مرغ تخمگذار ایران با توجه به افزایش قیمت مواد اولیه درحال حاضر قیمت برآوردی تولید یک کیلوگرم تخم مرغ درب مرغداری در حدود ۳۲۰۰ تومان می باشد.
به گزارش مهر، وی با یادآوری اینکه صنعت مرغ تخم گذار کشور در ۵ ماه نخست سال جاری با متوسط فروش ۱۰۰۰ تومان کمتر از قیمت برآوردی در هرکیلوگرم تخم مرغ به میزان ۳۴۵ میلیارد تومان خسارت دیده است، گفت: در این راستا همچنان مساعدت کلیه دستگاههای متولی برای جبران خسارت صنعت مرغ تخم گذار کشورکه باعث کمبود شدید نقدینگی و تبعات ناشی از آن شده است را طلب می کنیم.
طلاکش پیش از این قیمت مصوب هرشانه (درحدود ۲ کیلوگرم) تخم مرغ شناسنامه دار را در خرده فروشی های سطح شهر ۶۶۰۰ تومان به مهراعلام کرده بود که این مسئله اعتراض گسترده مرغداران را به همراه داشت.
مراسم تشییع و تدفین استاد احمد قابل امروز در مشهد با حضور جمع کثیری از مردم در کمال آرامش و نظم برگزار شد. در این مراسم که از صحن آزادی حرم امام رضا(ع) انجام شد، جمع کثیری از مردم، شخصیت های سیاسی و مذهبی شرکت داشتند.
به گزارش ندای سبز، شرکت کنندگان در مراسم تدفین استاد احمد قابل با شعارهای “لااله الا الله” ، “الله اکبر” و “ای قابل آزاده راهت ادامه دارد”، این رزمنده هشت سال دفاع مقدس را راهی دیار ابدی کردند.
حضور نیروهای امنیتی در مراسم بسیار گسترده و کاملا مشهود بود. نیروهای امنیتی با تعداد بسیار زیادی دوربین از مردم حاضر در مراسم فیلم می گرفتند، اما مردم آرامش را کاملا حفظ کردند و تا این لحظه هیچ برخوردی بین مردم و ماموران گزارش نشده است.
علیرغم اینکه این مراسم با بایکوت خبری رسانه های رسمی در مشهد همراه شده بود، هزاران نفر از ساعات اولیه صبح در صحن آزادی و بهشت رضا حاضر شده بودند تا در مراسم تشییع استاد قابل شرکت کنند. به عقیده کسانی که در مراسم حاضر بودند مشهد در سالهای اخیر چنین تشییع جنازه باشکوهی به خود ندیده بود.
در این مراسم پیام آیت الله صانعی در خصوص ویژگی های شخصیتی و علمی استاد احمد قابل توسط نماینده این مرجع تقلید قرائت شد.
پس از مراسم تشییع، حجت الاسلام و المسلمین احمد منتظری بر پیکر این اندیشمند فرزانه نماز گزارد و پیکر استاد احمد قابل در بهشت رضا در میان اندوه خانواده و دوستان در آرامش به خاک سپرده شد.
در مراسم تشییع احمد قابل، نماینده دفتر آیات عظام صانعی، بیات، احمد منتظری، عمادالدین باقی، محمد نوری زاد، ابوالفضل موسویان ، مهندس حسین فرزین ، عبایی ، ناصر آملی و جمع دیگری از شخصیت های سیاسی و مذهبی شرکت داشتند.
مراسم ختم احمد قابل روز پنجشنبه صبح از ساعت ۹ تا ۱۱ و عصر از ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۶:۳۰ در مسجدالنبی واقع در خیابان کوهسنگی، و جمعه صبح از ساعت ۹ تا ۱۱ درحسینیه انصار الحسین واقع در خیابان امام خمینی، میدان ده دی برگزار می گردد. در شهرهای قم، تهران و نجف آباد نیز مراسم جداگانه ای برگزار خواهد شد.
استاد قابل پس از یک دوره طولانی درمان و عمل جراحی در تهران و مشهد و در حالیکه دوران نقاهت را میگذراند، با وخیم شدن حالش از شنبه هفته پیش ۱۵ مهر از منزل به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد و در بخش داخلی اورژانس بیمارستان قائم مشهد و روز چهارشنبه اتاق آی سی یو این بخش بستری بود. از روز چهارشنبه پزشکان احتمال بروز مرگ مغزی می دادند . ظهر امروز دوشنبه اول آبان ماه استاد قابل در سن ۵۵ سالگی درگذشت.
این پژوهشگر دینى، جانباز جنگ تحمیلی و از انقلابیون و بنیانگذاران جمهوری اسلامی بود، از نیمه ی دهه ۷۰ به علت انتقادهاى بى پروا و مشفقانه اش ، بارها هدف سرکوب و برخورد امنیتی و قضایی قرار گرفت. بارها به زندان رفت و رفتار غیرانسانی و ضدقانونی را تجربه کرد. ازجمله در سال ۱۳۸۰ و ۸۱ که ۱۲۵ روز در بند امنیتی ۲۴۰ اوین در انفرادی گذراند.
محمدرضا خاتمی در مراسم ترحیم زنده یاد فریده ماشینی از قرآن پژوهان و فعالان حقوق زنان گفت: رنج سومی که این بانوی محقق از آن رهایی پیدا نمی کرد، رنجی بود که از غبارآلوده شدن دین پیدا کرده بود. کسی که همه زندگی اش را برای دین و انقلاب طی کرده بود، وقتی با نسل بعد از خودش مواجه شد، دید که نمی تواند دفاع کند. چه بگوید؟ بگوید اشتباه کردیم که انقلاب کردیم؟ بگوید با اسلام نمی شود جامعه را اداره کرد؟ باورش نبود اما وقتی در برابر مصادیق بسیار آشکار قرار می گرفت چه می توانست بگوید؟ من فکر می کنم این رنج از همه رنج هایی که خانم ماشینی کشید و امثال او می کشند بسیار بیشتر است.
به گزارش کلمه، در این مراسم که چند ماه پیش و در چهلمین روز درگذشت این بانوی قرآن پژوه در مسجد ولی عصر تهران برگزار شد تعدادی از دوستان و نزدیکان ماشینی، در فصائل او سخنانی را بیان کردند در بین این سخنران ها، محمدرضا خاتمی دبیرکل سابق جبهه مشارکت به دردهای این بانوی مسلمان و متعهد پرداخت.
خاتمی تدین و انقلابی بودن ماشینی را به عنوان دو ویژگی بارز او ذکر کرده و گفت: خانم ماشینی امیدوارمان کرد که علی رغم همه مشکلات بتوانیم از این دو سرمایه برای رفع گرفتاری هایمان استفاده کنیم.
وی که خود پزشک است به درد شدید جسمی ناشی از بیماری سرطان مرحومه ماشینی اشاره کرد و آن را کمترین رنجی که وی برد، توصیف کرد.
محمدرضا خاتمی رنج دوم او در چند سال اخیر را گرفتاری هایی که برای دوستان آشنا و غیرآشنا در کشتار و جرح و بازداشت پیش آمده بود ذکر کرد و با اشاره به حضور مداوم آن فقیده دردمند در بین خانواده های شهدا، آسیب دیدگان و زندانی های جنبش سبز، ادامه داد: نامردمان خود او را هم با تن رنجورش (با احضارهایشان) بی نصیب نگذاشتند. ولی او این غم را هم تحمل می کرد، چرا که ایمان داشت عاقبت از آن منقین است و این رنج ها پایان می پذیرد.
خاتمی ادامه داد: اما رنج سومی که از آن رهایی پیدا نمی کرد، رنجی بود که از غبارآلوده شدن دین پیدا کرده بود. کسی که همه زندگی اش را برای دین و انقلاب طی کرده بود، وقتی با نسل بعد از خودش مواجه شد، دید که نمی تواند دفاع کند. چه بگوید؟ بگوید اشتباه کردیم که انقلاب کردیم؟ بگوید با اسلام نمی شود جامعه را اداره کرد؟ باورش نبود اما وقتی در برابر مصادیق بسیار آشکار قرار می گرفت چه می توانست بگوید؟ من فکر می کنم این رنج از همه رنج هایی که خانم ماشینی کشید و امثال او می کشند بسیار بیشتر است.
وی در عین حال با بیان اینکه به وعده الهی “این گونه نخواهد ماند”، افزود: ما مطمئنیم که خداوند کلمه حق را پیروز خواهد کرد. ما مطمئنیم که غبار از چهره دین رحمانی اسلام زدوده خواهد شد، اما در دوران عمر کوتاه خود اگر نتوانیم به جوانان پاکمان این را نشان دهیم، این رنج جانکاه ما را هم خواهد کشت.
محمدرضا خاتمی در خاتمه مراسم بزرگداشت بانوی قرآن پژوه و فعال سیاسی اجتماعی، زنده یاد ماشینی گفت: پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار ربش آرمید. خوشا به حال او که چنین سعادتمند رفت و بدا به حال کسانی که زندگی این دنیا آنها را اسیر خودش بکند و نتوانند آزاده زندگی کنند.
در این مراسم که در مسجد ولی عصر تهران برگزار شد، همچنین رحیم عبادی همسر مرحومه ماشینی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، فاطمه راکعی، علی شکوری راد، معصومه ابتکار، حسین نورانی نژاد و تعدادی از دوستان و نزدیکان ماشینی سخنانی را درباره وی بیان کردند و پیام تسلیت محسن میردامادی، دبیرکل دربند جبهه مشارکت توسط همسر وی زهرا مجردی قرائت شد.
شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای پیرامون بحران هسته ای با ارائه ی راهکارهایی تاکید کرده است که توجه به واقعیتهای مطرح شده در این بیانیه بهروشنی نشان میدهد که اگر سیاستهای کنونی در قبال مسئله هستهای ادامه یابد، نه تنها به اهداف ترسیم شده در زمینه تأمین انرژی هستهای (تولید سوخت وایجاد نیروگاه) نمیرسیم و این حق مسلم را از دست خواهیم داد، بلکه توسعه و تمامیت ارضی کشور نیز در معرض تهدیدهای جدی قرار خواهد گرفت.
به گزارش کلمه، در بخشی از این بیانیه با طرح این پرسش که آیا حاکمیت حق دارد به بهانهی حفظ حق استفاده از فناوری هستهای تمامی حقوق ملت ایران را پایمال کند؟ آمده است: بدون تردید پافشاری بر ادامهی سیاستهای کنونی نه تنها موجب احقاق حق ایران در کاربری صلحآمیز هستهای نخواهد شد بلکه سایر حقوق ایران از جمله برخورداری رابطه با جامعه جهانی و توسعه کشور را در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد.
متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
آیا ندیدی کسانی را که نعمت خداوند را تباه نمودند و مردمشان را به ویرانی دچار کردند؟
(سوره ابراهیم ، آیه ۲۸)
اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده اند کشور در آستانه بحران هایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت.
(میرحسین موسوی، مهرماه ۱۳۸۸)
این روزها حلقه فشار بر مردم ایران به واسطه تحریم های روزافزونی که به بهانه عدم شفافیت سیاست هسته ای وضع می شوند، زندگی را سخت تر و تلخ تر از همیشه ساخته است. در همه جای این آب و خاک صحبت از گرانی، بیکاری، تعطیلی کارخانهها و ورشکستگی بنگاههای اقتصادی است. از همه بدتر، نگرانی از شعلهور شدن آتش جنگی که پیامدهای زیانبار آن تا سالها دامنگیر مردم ما خواهد بود، بر احساس عدم اطمینان و امنیت نسبت به آینده افزوده است. تلاش برای توقف این سیر قهقرایی و جلوگیری از ادامه تحریمهای فلج کننده و منتفی کردن خطر حملهی نظامی، وظیفهی هر ایرانی غیرتمند است. درست است که تحریمهای (تجاری، بانکی، نفتی، بیمه و…) از ناحیهی سازمانهای بینالمللی و کشورها (شورای امنیت، اتحادیه اروپا، آمریکا و…) شکل گرفته، اما حتی حامیان سرسخت دیروز دولت انتصابی نیز اذعان دارند که نمیتوان همهی نابسامانیهای موجود کشور را ناشی از تحریمهای بینالمللی دانست. بدون تردید ناکارآمدی و سوء مدیریت این دولت که متکی به حمایتهای نامشروط، نامحدود و بیسابقه رهبری بوده و هست، سهم مهمی در آشفتگی امروز دارد؛ و میتوان گفت تحریمهای خارجی نیز تا حد زیادی نتیجهی سیاستهای غلط و اظهارات نسنجیدهی دولتمردان و نیز راهبرد غلط هستهای حاکمیت است.
توجه به واقعیتهای زیر بهروشنی نشان میدهد که اگر سیاستهای کنونی در قبال مسئله هستهای ادامه یابد، نه تنها به اهداف ترسیم شده در زمینه تأمین انرژی هستهای (تولید سوخت وایجاد نیروگاه) نمیرسیم و این حق مسلم را از دست خواهیم داد، بلکه توسعه و تمامیت ارضی کشور نیز در معرض تهدیدهای جدی قرار خواهد گرفت.
برای تأمین سوخت هستهای، نیازمند اورانیوم خام هستیم که به علت کمبود معادن داخل کشور بایستی بخش عمدهی آن را وارد نماییم. بر اساس آمار رسمی، جمع ذخائر قطعی و تخمینی اورانیوم طبیعی کشور حدود ۲۰۰۰ تن است که تنها برای تأمین دو تا پنج سال نیاز یک واحد نیروگاه بوشهر، و در حدود پنج درصد نیاز انباشته برنامه ۷۰۰۰ مگاواتی آن کفایت میکند. درصورتیکه حدود ۴۰۰۰ تن ذخیره حدسی دیگر (هدف برنامه درازمدت اکتشاف سراسری) نیز مورد استخراج قرار گیرد، باز هم کمتر از نیمی از نیاز یک واحد نیروگاه بوشهر در عمر اقتصادی آن و حدود ۱۰ درصد نیاز انباشته برنامه یاد شده را تأمین خواهد کرد. مطالعات امکان سنجی تأمین سوخت برنامه هستهای کشور نشان میدهد برنامهی اعلام شده اولیه به میزان حدود ۹۰ درصد به واردات اورانیوم طبیعی وابستگی دارد. بدیهی است این نیاز با گسترش برنامه به ۲۰۰۰۰ مگاوات، افزایش خواهد یافت. حل این مشکل تنها در فضای سیاسی مساعد بینالمللی و تأمین اورانیوم طبیعی از خارج قابل رفع است.
گذشته از وابستگی تأمین سوخت هستهای به خارج، وابستگی فناوری نیروگاههای هستهای برای کشورهای در حال توسعه نظیر ایران که هنوز اولین نیروگاه هستهای را نیز تجربه نکردهاند بسیار زیاد است. فناوری نیروگاه هستهای، حوزهای کاملا متفاوت با تولید سوخت هستهای است (همانطور که فناوری هواپیماسازی با فناوری تولید سوخت هواپیما کاملا متفاوت است). بنابراین، به فرض که قادر به تأمین سوخت هستهای باشیم، در زمینهی ساخت نیروگاه هستهای نیازمند همکاری جامعه جهانی هستیم. در وضعیت تحریم فعلی، نه اورانیوم خام برای غنیسازی به ما میدهند، نه فناوری تهیه میله سوخت و نه نیروگاه هستهای. نیروگاه بوشهر خود نمونهای گویا در این خصوص است. این نیروگاه پس از صرف هزینهای چندین برابر بودجه لازم برای ساخت نیروگاه هستهای مدرن و سالها تاخیر در بهرهبرداری، تازه به مرحله راه اندازی آزمایشی و تحویل موقت رسیده است.
بنابراین با قطعیت می توان گفت که تداوم سیاستهای کنونی نه تنها ما را به اهداف هستهای نرسانده، بلکه تا این لحظه کشور را با مشکلات اقتصادی زیر مواجه کرده است:
تورم و گرانی افسار گسیخته و کمرشکنی که اقشار دارای درآمد ثابت و طبقه متوسط شهری را بهسوی نابودی سوق میدهد؛
تعطیلی واحدهای تولیدی و افزایش بیکاری؛
کاهش صادرات کشور و از دست دادن بازارهایی که طی سالیان طولانی و به دشواری بهدست آمده است؛
فلج شدن سیستم بانکی کشور در معاملات خارجی؛
کاهش ارزش پول ملی بهدلیل کاهش درآمدهای ارزی؛
لطمهی شدید به صنعت گردشگری؛
اختلال در روند تأمین مواد اولیه و قطعات واحدهای تولیدی؛
عدم پذیرش اعتبارات اسنادی؛
بالا رفتن ریسک و هزینه حمل و نقل کالاهای وارداتی؛
تعویق در پیوستن به سازمان تجارت جهانی و شاید از دست دادن همیشگی این فرصت؛
باج دهی به کشورهای واسطه نظیر چین و روسیه برای تأمین نیازهای اقتصادی کشور؛
و کاهش سرمایه گذاری خارجی.
افزون بر اینها، از آنجا که پرونده ایران ذیل فصل هفتم (تهدید امنیت جهانی) منشور سازمان ملل در شورای امنیت مطرح شده و تاکنون چهار قطعنامه ذیل ماده ۴۱ به تصویب رسیده، ممکن است تحریمهای دیگری که در این ماده به آن اشاره شده و هم اکنون آمریکا و اتحادیه اروپا بخشهایی از آن را به اجرا درآوردهاند، در آینده بهعنوان مصوبه شورای امنیت درآید که در آن صورت برای تمامی کشورها لازم الاجرا خواهد بود. با توجه به تضعیف موقعیت بینالمللی ایران و تبلیغات گستردهای که با استفاده از مواضع و سیاستهای نابخردانهی حاکمیت در سطح افکار جهانی علیه کشور ما شکل گرفته، احتمال اتخاذ تصمیمهای شدیدتر علیه ایران چندان بعید نیست. در صورت عدم تأثیر قطعی تحریمهای موضوع ماده ۴۱، شورای امنیت میتواند وارد فاز ماده ۴۲ یعنی عملیات نظامی شود.
باقی ماندن پرونده ایران تحت فصل هفتم میتواند در عین حال زمینه را برای رژیم متجاوز اسرائیل و حامیان آن و دیگر طرفداران یکجانبهگرایی بینالمللی برای تکرار سوء استفاده از ماده ۵۱ منشور ملل متحد برای استفاده از زور نظامی فراهم یا تسهیل کند.
به باور ما، اکنون زمان آن رسیده که وجدانهای آزاد، آگاه و دلسوز به حال کشور و آیندهی فرزندان ایرانزمین به قضاوت بنشینند که آیا تنها راه و مناسبترین شیوه برای حفظ حق برخورداری از فناوری هستهای تحمل این همه خسارت و برباد دادن ثروتها و منابع کشور و از دست دادن بهترین فرصتهای رشد و توسعه در تاریخ این کشور طی سالهای اخیر بوده است؟
آیا حق برخورداری از فناوری هستهای تنها حق استیفا نشدهی ملت ایران است؟
و آیا برخورداری از زندگی شرافتمندانه، حق داشتن کار، امنیت شغلی، تأمین نیازهای اولیه، توسعه و رفاه، فناوریهای پیشرفتهی بهمراتب مهمتر از فناوری هستهای ـ که امروز کشور به بهانهی تحریمها، از آن محروم است ـ امید به آینده، آسودگی و فراغت از اضطرابها و فشارهای روزمره ناشی از گرانی و تورم و بیکاری، امنیت اجتماعی، آزادی و حق تعیین سرنوشت و مشارکت در اداره امور، حق برخورداری از حاکمیت و حکمرانی خوب ازجمله حقوق ملت ایران نیست و یا کم اهمیتتر از حق برخورداری از فناوری هستهای است؟
آیا حاکمیت حق دارد به بهانهی حفظ حق استفاده از فناوری هستهای تمامی حقوق ملت ایران را پایمال کند؟
آیا نشانهی حکمرانی خوب و ویژگی حاکمیت عاقل و کارآمد این نیست که با تکیه بر درایت و هوشمندی، هر حق ملی را بهگونهای استیفا کند که دیگر حقوق ملت پایمال و نادیده گرفته نشود؟
بدون تردید پافشاری بر ادامهی سیاستهای کنونی نه تنها موجب احقاق حق ایران در کاربری صلحآمیز هستهای نخواهد شد بلکه سایر حقوق ایران از جمله برخورداری رابطه با جامعه جهانی و توسعه کشور را در معرض تهدید جدی قرار خواهد داد.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تاکید بر حق مسلم ایران بر استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای بر این باور است:
در شرایط تأسفبار کنونی، این حق را باید از طریق اعتمادسازی و تعامل با جامعه جهانی و اقدام عملی شفاف و موثر برای خروج پرونده هستهای ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد استیفاء کرد نه از طریق پرخاشگری و اظهارات نسنجیده و شبهه انگیز.
سیاست کنونی هستهای نه تنها در جهت احقاق حقوق هستهای ما نیست بلکه ایران را از بهرهگیری دانش فنی هستهای و تکنولوژیهای مربوطه محروم میکند.
ایران اکنون به فناوری تولید سوخت هستهای در مقیاس غیرصنعتی دست یافته است و هر زمان دیگری میتواند این فناوری را توسعه دهد، اما این امکان در کوتاه مدت و میان مدت دارای اولویت کاربردی نیست. بنابراین، در صورت بروز تعارض بین دو گزینهی راهبردی (غنیسازی اورانیوم در مقیاس صنعتی و دستیابی به فناوری نیروگاه هستهای)، اولویت با گزینهی دوم است. این بههیچوجه بهمعنای عقبنشینی از مواضع اصولی کشور و تعلیق فعالیتهای تبدیل و غنیسازی اورانیوم در مقیاس تحقیق و توسعه و نمونهسازی نیست.
تداوم سیاست هستهای فعلی سایر بخشهای اقتصادی و امنیت و تمامیت ارضی کشور را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
ایران متعلق به همهی ماست و نه ملک انحصاری عدهای که ناتوانی خود را در تأمین منافع و مصالح کشور به اثبات رساندهاند. لازم است همهی دلسوزان و علاقهمندان به کشور، عالمان، روشنفکران، دانشگاهیان، احزاب و تشکلهای سیاسی، نهادهای مدنی و شهروندان بر پایهی منافع حیاتی و عالی کشور و بهدور از هرگونه نگاه حزبی یا جناحی، با اعتراض و فعالیت گسترده و هماهنگ خود، حکمرانان را به تغییر سیاستهای مخرب کنونی ترغیب کنند. گشایش در فضای سیاسی و پذیرش روندهای دموکراتیک در داخل و تنشزدایی در عرصه بینالمللی از طریق اعمال عزتمندانه و خردمندانهی موازین و الزامات بینالمللی، کمهزینهترین راه عبور از بحران کنونی و مقابله با یکجانبهگرایی بینالمللی است. بدون تردید این وظیفهی حکومت است که کشور را از وضعیت بحرانی که خود از مسببان آن است خارج کند. با وجود این، در مقطع حساس کنونی، مسئولیت تاریخی عظیمی بر دوش همهی مردم ایران است و کشور ما در برابر تصمیمی حیاتی قرار دارد؛ تصمیمی که باید متکی به نظر اکثریت مردمان این مرز و بوم باشد. از این روست که پیشنهاد می کنیم به قانون اساسی (اصل پنجاه و نهم) و خرد جمعی مراجعه شود و در یک همهپرسی، ادامه یا تغییر مسیر کنونی به آرای عمومی گذاشته شود. توسل به راه حل های مشابه در حیات جمهوری اسلامی بیسابقه نیست، چنانچه برای رفع بحران گروگانگیری نیز تصمیم گیری به مجلس شورای اسلامی واگذار گردید. برای رفع شبهه از امکان تقلب و تخلف و رفع هرگونه امکان به پرسش کشیده شدن نتایج این همهپرسی توسط جریانهای سیاسی و نیز جامعه جهانی، لازم است هیأتی متشکل از افراد مستقل و بیطرف بر آن نظارت کند. و از آنجا که به غیر از سنجش افکار عمومی در داخل، اقناع افکار عمومی جامعه جهانی نیز از اهداف مهم این همه پرسی است، میتوان از ناظران بینالمللی (سازمان ملل، کنفرانس اسلامی، عدم تعهد و مانند آن) نیز دعوت بهعمل آورد. نتیجهی چنین همهپرسی هرچه باشد، از یکسو موجب تقویت همبستگی و انسجام ملی در عرصهی داخلی میشود، و از سوی دیگر به تقویت جایگاه کشور در عرصه بینالمللی و تقلیل آسیبپذیری آن میانجامد.
پروردگارا! تو شاهد باش که با تمام توان در جهت حفظ مصالح کشور و منافع ملت بزرگی که برای دست یافتن به سعادت دنیوی و اخروی با همه وجودشان به میدان آمدهاند گام برداشتهایم تا نعمتهایی را که به ما ارزانی داشتهای، تباه نساریم.
عارفه تاج زاده فرزند سیدمصطفی تاج زاده در پیامی به پدرش از وی می خواهد به روزه داری اعتراضی دو ساله ی خود پایان دهد.
به گزارش کلمه، فرزند معاون وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی در نامه ی خود گفته است: به وجود تو افتخار می کنم و به راهی که با ایمان و اعتقاد در آن پای گذاشته ای ایمان دارم. و تلاش می کنم خود نیز در این راه گام بردارم و تو را همراهی کنم. اما از من نخواه که نگران سلامتت نباشم. از من نخواه که حواسم به مادر و خواهرم باشد بدون این که یادم برود دلواپسی همیشگی آنان از چیست. حواسم به مادربزرگ و پدربزرگ ها باشد بدون این که درد و رنج اصلی شان را در این روزهای سخت ستم فراموش کنم.
متن کامل نامه ی عارفه تاج زاده به همراه فایل صوتی آن که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
سلام بابا! اگر صدامو میشنوی من حالم خوبه. امیدوارم تو هم خوب باشی. به همه سلام برسون. موفق باشی. دوستت دارم. می بوسمت!
صدایت گرم می نشیند در گوشم. این واژگان در گوشی موبایلم ضبط شده و تو را نزد من می آورد هرگاه که دوباره می شنومش.
سلام بابا!
حالا این منم که به تو سلام می گویم ولی نمی توانم صدایم را به تو برسانم. می دانم که این بعد مسافت نیست که ما را از هم جدا کرده بلکه دست پلید ستم است که دست های نوازش گر تو را از من دریغ می کند و حتی صدای شیرینت را و آغوش گرمت را. حداقل هایی که من همیشه و هنوز به آن نیاز دارم، آن هم در روزهایی که رنج و درد هجران مثل خوره برجانمان افتاده است.
سلام بابا!
کاش می توانستم صدایم را از پس دیوارهای بلند و سخت زندان به گوشت برسانم تا آن لبخند شیرین بر تمام چهره ات نقش بندد.
آخر تو همیشه با شنیدن صدای ما خندان می شوی و لطیفه گویی هایت برایمان انگار هوای تازه ای می پراکند در فضای ذهن و خیال و حتی عالم واقع.
بابا سپاس!
برایم نوشته بودی که ما را به بند خود برده ای. به بندی که مادر نامش را «بندمصطفی» گذاشته است!
سپاس که هنوز در پستوهای تو در توی زندان رژیمی که ساختید تا زندان برای مخالف و منتقد نداشته باشد، ما را هم کنارت جای داده ای.
ممنون که دو عروسک پارچه ای را که به نیابت خودم و خواهرم با یک دنیا مهر فرزندی برایت فرستاده ام کنار عکس ها و بقیه یادگارهایمان قرار داده ای. ممنون که ما را نگاه می کنی، به ما فکر می کنی، ما را نصیحت می کنی و برایمان توصیه های حکیمانه داری و فراموشمان نمی کنی میان آن همه دغدغه های بزرگ برای وطن و مردم.
ما همیشه سعی کردیم جای مردم را و جای همه آرمان های بزرگت را در دلت تنگ نکنیم. سعی کردیم در حاشیه باشیم تا متن فراموش نشود.
اما بابای عزیزم! کم کم دارد دلمان برای همه دلت که جایش فقط برای ما باشد تنگ می شود. همه دل مهربانت. همه وجود عزیزت که این روزه داریهای نزدیک به دو ساله آسیب پذیرش کرده است. اینروزها سخت نگران سلامت جسم عزیزت هستم، می خواهم حق فرزندی را مطالبه کنم.
نکند این همه فشار و آزاری که به تو وارد می شود در شرایط قرنطینه و انفرادی و تنهایی و روزه داری با تو کاری کند جبران ناپذیر؟! نکند حالا که مثل همیشه جسمت را فراموش کرده ای تا روحت را بپروری، تن نازنینت تاب سختی ها را نیاورد و لطمه هایی برآن وارد شود غیرقابل برگشت؟!
نازنین پدرم!
به وجود تو افتخار می کنم و به راهی که با ایمان و اعتقاد در آن پای گذاشته ای ایمان دارم. و تلاش می کنم خود نیز در این راه گام بردارم و تو را همراهی کنم. اما از من نخواه که نگران سلامتت نباشم. از من نخواه که حواسم به مادر و خواهرم باشد بدون این که یادم برود دلواپسی همیشگی آنان از چیست. حواسم به مادربزرگ و پدربزرگ ها باشد بدون این که درد و رنج اصلی شان را در این روزهای سخت ستم فراموش کنم.
بابای خوب و فداکارم!
همیشه در گفته ها و نوشته هایت برای آن چه به ما ندادی عذر خواسته ای. و ما در عوض . از همه آن چه به ما دادی تو را سپاس گفته ایم.
در این روزهای سخت کینه و نیرنگ که تو را به بدترین شرایط گرفتار کرده اند و همه فکر ما در زندان پیش توست، خواهش من از تو این است که به فکر سلامتت باشی و از خودت در حد توانت مراقبت و محافظت کنی. ما هم بر چشم بد لعنت می فرستیم و تو را به خدا می سپاریم و دشمنان کینه توزت را هم به خدا می سپاریم و دل دردمند خود را نیز. به امید روزهای خوبی که در پیش خواهد بود.
مهربان پدرم!
دلم برای تو تنگ شده. برای تو و برای قصه هایی که روزهای کودکی را به یادم می آورد وقتی که از هر فرصتی استفاده می کردی تا ما را با فرهنگ و آیینمان آشنا کنی و. روح خداپرستی و عرق وطن پرستی را با خونمان در وجودمان جاری سازی.
من هنوز دلتنگ قصه های شاهنامه ام که در جمع هم شاگردی ها برایمان می خواندی و ما تکرار می کردیم تا یادمان نرود ریشه مان در خاک است و چه خاک پاکی و چه سرزمین ارجمندی! دلم برای تو تنگ شده و برای پاسخ گویی ات به همه سوالات ما و نسل ما.
پدر جانم زودتر بیا که یک دنیا سوال در این دل بی قرار من انبوه شده و دارد سرریز می شود.
سوالات بی جوابی که می دانم تو از عهده پاسخ گویی شان خوب برمی آیی.
من بی تاب دیدن دوباره تو هستم تا بی درنگ بپرسم: چگونه به این جا رسیدیم که این انقلابی که برایش خدمتگزاری کردی با فدا کردن همه جوانی و عمر و زندگی ات، دارد تو را ذره ذره می خورد؟!
پدر عزیزم! من از فهم این همه نامردمی عاجز مانده ام.
زودتر بیا. بی تاب شده ام. باید از تو بپرسم چگونه است که آنانی که برای همه ستم دیدگان دنیا دل می سوزانند، نه تنها حالی از ستم دیدگان در حیطه اختیار خویش نمی پرسند، بلکه فرمان می دهند به ایجاد سخت ترین شرایط برای خود و خانواده هایشان.
پدر عزیزتر از جان زودتر بیا. تمامی وجودت را تمام و کمال، سالم و شاداب مانند گذشته خواهانم!
امروز برایمان روشن است که تهران گرچه قصبه ری بزرگ بوده اما ریشه دارتر از زمانی است که قجرها پایتختش کردند. کاوشهای تپههای قیطریه و دروس و عباسآباد، تبار این شهر را به هزارههای پیش از میلاد میرساند. اما تا قبل از ۱۱۴ باروی تهماسبی که در این شهر به نیت سورههای قرآن بنا شد این ده بزرگ نتوانسته بود از سایه «ری باستان» در بیاید. بعد از آن است که ستاره اقبالش میگیرد، چنانچه در دوره برافتادن صفویان و برآمدن افغانها و دستاندازی آنها، گفته شده مردمش مقاومتی درخور از خود نشان دادند.
بعد از آن هم نادر شاه که برخلاف صفویان در پی ائتلاف شیعه و سنی بود، تهران را برای گردهمایی سران شیعه و سنی برگزید. از ۲۲۵ سال پیش هم پایتخت ایران شده است. به طور تقریبی میتوان گفت تهران ۳۰۰ سال تاریخ سیاسی اجتماعی تاثیرگذار دارد، گرچه قدمتش بیش از این است. تهران تهماسبی در دوره ناصرالدینشاه منکوب شد و نمادهای صفویاش را غیر از چنارهای عباسی از دست داد و برجها و باروهایش خاکروبه شدند برای ساخت تهران ناصری. تهرانی که شاهش اروپا گشته بود و پاریس و مسکو دیده و هوس ساختن دورانی تازه در وجودش خوره شده بود.
اما با این رزومه هویتی، این روزها تهران در دادن شناسنامه هویتی خود دستی کوتاه دارد و زبانی الکن. استاد جلال ستاری در اسطوره تهران شرح میدهد که: «تهران آرمانشهر یا ناکجاآبادی نیست که بر وفق الگویی اسطورهیی بنیاد نهاده شده باشد مانند مکه یا اصفهان یا بغداد». این شهر بیاسطوره که از ده و قصبه بودن به کلانشهری بزرگ در ردیف بزرگترینهای دنیا (۲۸ دنیا) بدل شد، از همان دوره قاجار با مهاجرت عجین شد. در واقع مهاجرت پی هویتی تهران را ریخت. قجرها خود ترک بودند و ایل را در تبریز و تهران مستقر ساختند. تبریز برای پسر (شاهزاده)، تهران برای پدر. بین این دو شهر راهروی سیاست ایران بنا شد. راهرویی که در مشروطه تمام تاثیر خود را گذاشت.
حاتم قادری در مصاحبه با مجله اندیشه پویا میگوید که تهران فاقد هویت مشخص است. حقیقت در ابتدا «چنین» مینماید. علت سردستی و نوک زبانیاش میتواند همین مهاجرت باشد که تهران در برهههای مختلف با آن درگیر بوده. چه قجر، چه پهلوی و چه دوران بعد از انقلاب. در واقع تهرانی بودن در افواه یک امر غریب است. هر که بر این اصرار کند حتما در جوابش میگویند «خب اصلیتت کجایی است؟» سرراستتر اینکه؛ تهران اصلیت به کسی نمیدهد. به اهالیاش چه حتی خانواده?یی که صد سال در این شهر زیسته باشند، ریشه و تبار و بن نمیدهد یا به سختی میدهد. تهرانی بودن سخت باور است و دیر رسوخ. اما میل برای زندگی و در تهران بودن میل جوشانی بوده و هست. با این چفتبندی صورت تضاد رخ میکند. تهران از یک سو متهم است به بیهویتی یا بد هویتی، آنچنان که در رمان «تهران مخوف» تصویر میشود و از سویی هم میل به زندگی در آن و تهرانی شدن، در این ۱۰۰ ساله بسیار پر کشش ادامه داشته است. نکته مهمتر اینکه وقتی مهاجران اولیه که با پایتخت شدن، به تهران آمدند موجب فراخ شدن این روستای بزرگ شدند. قصبه اینقدر بزرگ شد که به موازات جاده قدیم تهران به شمیران (خیابان شریعتی) رضاخان برای دسترسی به شمیران و کاخ سعدآباد از جنوب به شمال نیز، خیابانی کشید که شد ولیعصر امروزی. و بنای توسعه مدرن تهران ریخته شد.
اما خطوط خالی سه جلد هویتی تهران را آنهایی برایش نوشتند که هم در این شهر از به روز بودن و فوفول بودنش احساس غریبی میکردند هم میل این را داشتند که حتما درش باشند. در برهههای مختلف مهاجرت به تهران میتوان این دوگانگی را دید. این گونه شلخته آبستن هویت شدن، این شد که همه در «مخوف» بودن تهران متفق شدند. شهری که سیاوش میرزای سیهچرده که صاحب جلالت است، مهین فقیر اما زیبا که نامزد پیشخدمتی به نام فرخ است را قرمیزند و به پای سفره عقد بهر خودش میکشاند (تهران مخوف- مرتضی مشفق کاظمی) فیالواقع تهران در ادبیات و گفتار و بعد هم منبرهای روشنفکری به «شر» بودن توصیف شده است و مکان قبلی (پیش از مهاجرت) که عموما روستا یا شهر کوچک است مظهر «خیر».
اما به واقع تهران بیهویت است؟ این شهر یعنی، بازار و آن ساختار هزار و یک شبی و شرقی را ندارد؟ در این شهر فرهنگ غالب پهلوانی و عیاری نبوده است؟ این شهر ممد صادق بلور فروش و حاج حسین رزاز و مرشد چلویی نداشته؟ آمیز اسماعیل دولابی؟ چنارهایش چیزی را به خاطره جمعی ما ناخن نمیکشد؟ بزرگترین تحولات سیاسی و قیامهای ضد استبداد در ۲۰۰ سال گذشته در این شهر رخ نداده است؟ و پرسشهای بسیار دیگر. از این قبیل سوالات کار این ستون است، روزهای چهارشنبه. قصد تاریخنویسی و تهران قدیم بازی، وای قربون جویهای روان و چنارهای عباسیات و آش رشته دربند و قلیون فرحزادت و الان آنها کجایند نداریم. موضوع کاوش در چیستی تهران است. رد دیروز در امروز با بلیت رفت و برگشت.
میگویند شاه عباس کبیر وقتی به تهران برای استخوان سبک کردن آمد مریض شد و لعنت کرد هر که در این شهر بماند را. شاید این لعنت شاه عباس است که تهران را مخوف ساخته است.
بانک مرکزی امروز دلار ۲۵۴۰ تومان و یورو ۳۲۹۹ تومان را نرخ گذاری کرد، این درحالی است که نرخ دلار و یورو در بازار همچنان تفاوت فاحشی با قیمت های اعلامی بانک مرکزی دارد.
به گزارش ایلنا، هم اکنون هر دلار آمریکا در بازار آزاد ۳۳۰۰ تومان و یورو ۴۵۰۰ معامله می شود این درحالی است که نرخ کانون صرافان برای هر دلار آمریکا همچنان ۲۸۵۰ تومان است.با این حال بانک مرکزی نرخ ارز را برای مبادله در اتاق ارزی نسبت به روز گذشته اندکی کاهش داد.
براساس این گزارش، در مرکز مبادلات ارزی قیمت انواع ارز براساس نرخگذاری امروز بانک مرکزی هر دلار ۲۵۴۰۳ ریال، یورو ۳۲۹۹۳ ریال، درهم ۶۹۱۶ ریال، لیر ۱۴۱۰۳ ریال، روبل ۸۰۹ ریال، روپیه ۴۷۳ ریال، یوان چین ۴۰۶۴ ریال و یکصد ین ژاپن ۳۱۸۰۰ ریال اعلام شد.
بانک مرکزی قیمت انواع ارز در مرکز مبادلات ارزی در روز چهارشنبه را به شرح جدول ذیل اعلام کرد:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر