-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ آبان ۴, پنجشنبه

Latest News from 30Mail for 10/25/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/8/3




 

سیدرضا شکراللهی
خوابگرد

الف)
محمدرضا سرشار در پاسخ به این سؤال که آیا در راه هنر متعهد انقلابی دشواری‌هایی هم تحمل کرده‌اید، گفت: پسران من از اندیشه‌ی افرادی که مخالف من هستند، مصون نبوده‌اند و از کنکور مقطع دکترا و حتا مسائل دیگر نیز محروم شدند. [+]

ب)
محمدرضا سرشار در مراسم تقدیر از خودش - ۱۳۸۵به محمدرضا سرشار نشان درجه‌ی یک هنری (معادل رسمی دکترا با جایزه‌ی‌ صد سكه‌ بهار آزادی‌) داده‌اند. مجموع تیراژ کتاب‌هایش از ۵ میلیون جلد بیش‌تر شده است. تا امروز ۳۶ جایزه‌ی کشوری را به او داده‌اند. ۵ عنوان کتاب در باره‌ی او و آثارش تألیف کرده‌اند. ۵ کتابش را به زبان‌های اردو، انگلیسی و عربی ترجمه و منتشر کرده‌اند.  ۲۴ سال گویندگی «قصه ظهر جمعه» رادیو در اختیار او بوده است. در سال ۱۳۸۸ حکم دبیری علمی جایزه‌های جلال آل احمد، پروین اعتصامی، کتاب سال و کتاب فصل را از احمدی‌نژاد دریافت کرد.  ۱۵ سال داوری کتاب سال وزارت ارشاد، ۵ سال عضویت در هیئت نظارت بر کتاب‌های کودکان و نوجوانان، و سه دوره ریاست هیئت مدیره‌ی انجمن قلم ایران بخشی دیگر از  سیاهه‌ی سمت‌های او ست. وی هم‌اکنون نیز رئیس علمی گروه ادبیات و اندیشه‌ و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه است. [+]

ج)
محمدرضا سرشار: "...مدت‌ها قبل از این جشنواره(!) وزارت ارشاد، "مدار صفر درجه" را در حوزه هنری و بنیاد جانبازان نقد شفاهی کرده بودم.با تاسیس روزنامه انتخاب، به خواست مسئول صفحه ادب و هنر این روزنامه، نقد مزبور را مکتوب کردم و در اختیار او قرار دادم.از آنجا که نامبرده دلبستگی ای به آقای احمد محمود داشت و به خانه اش رفت و آمد می کرد، از او خواستم دستنویس نقد مرا به وی بدهد تا قبل از چاپ بخواند و اگر پاسخی دارد بنویسد ؛ تا همراه با نقد من در روزنامه انتخاب چاپ شود. مشارالیه همین کار را کرده بود.آقای احمد محمود نقد مفصل مرا که دیده بود، گفته بود:"سلام مرا به آقای سرشار برسانید و از ایشان به خاطر وقتی که برای مطالعه و نقد رمان من گذاشته اند تشکرکنید.اما من فعلا وقت مطالعه این نقد را ندارم.شما آن را در روزنامه تان چاپ کنید.بعد من اگر لازم دیدم، به آن جواب می دهم.

زنده‌یاد احمد محمودمسئول صفحه ادب وهنر روزنامه اتنخاب - که خود اینها را برای من تعریف کرد - ، نقد مرا در سه شماره پیوسته روزنامه - هر شماره در یک صفحه کامل و گاه بیشتر روزنامه - چاپ کرد.(بعد هم آن را در کتابم: "ورود نویسنده به ساحت داستان و خروج شخصیتها از آن"؛ چاپ اول:1380؛به نشر، چاپ کردم.)آقای محمود هم با آنکه سالها بعد از چاپ آن نقد زنده بود ، پاسخی به آن نداد.تا آنکه در سال 78 ، وقتی به رغم چاپ آن نقد - که مستدلا ثابت می کرد اثر مذکور انقلاب را تحریف کرده و ...- ،آقای فراست و دوستانش با حمایت آقای مهاجرانی، آن رمان و نویسنده اش را به عنوان برترین رمان بیست سال اول پس از انقلاب برگزیدند، عده ای با همت تر از من، نسخه ای از آن نقد را به همراه نامه اعتراض آمیزی برای مسئولان فرستاده بودند(لابد این طور که آقای مهاجرانی نوشته است، برای رهبر هم فرستاده اند).در نتیجه دستور حذف این اثر و نویسنده اش از فهرست برگزیدگان مذکور شده است.

من البته از اینکه نقدم باعث وقوع چنین اتفاق مثبت مهمی شده است بسیار خوشحالم و خدا را شکر می کنم و از هر مسئولی که بر اساس نقد مذکور دستور حذف اثر مذکور را از فهرست مورد اشاره داده است صمیمانه سپاسگزارم..." [+]




 
 

1391/8/3




 

داریوش محمدپور
ملکوت

آيا نظام جمهوری اسلامی اصلاح‌پذیر است؟ پاسخ کوتاه‌اش اين است که تا حيات در زمين هست، هيچ چيزی اصلاح‌ناپذير نيست! پاسخ بلندش البته شرح و تفصيل لازم دارد و به اين سادگی نيست. گمان من اين نيست که نظام جمهوری اسلامی به دليل تباهی‌های مکرر و انحراف‌های بزرگی که به طور مستمر و روزمره از اصول اخلاقی، انسانی و شرعی دارد بايد يکسره به زباله‌دانی تاريخ سپرده شود. از اين حيث، هيچ تبعيض و تمايزی ميان نظام جمهوری اسلامی و هر نظام سياسی ديگری در جهان نمی‌بينم. اما تفاوت‌های بزرگی که وجود دارد، بی‌شک در روش‌هاست و نحوه‌ی پی گرفتن راست کردن کژی‌ها و به صلاح آوردن امور.
 
می‌توان از منظرهای سياسی و حقوقی متفاوتی این بحث را پيش برد، اما برای این يادداشت مختصر، تمام سخن من مقصور است به یک نکته که ظاهراً تبار دینی و مسلمانی دارد اما عمیقاً مضمونی سياسی-اخلاقی دارد. این نکته، مضمونی است که به باور من، در سال‌های پس از انقلاب به تدريج و در سال‌های اخير با شتاب و شدت بيشتری رو به تباهی، انحراف و اعوجاج رفته است. اين مضمون چيزی نيست جز «امر به معروف و نهی از منکر». پيش از اين بارها نوشته‌ام که به اعتقاد من، «امر به معروف و نهی از منکر» يک تکلیف اخلاقی است که درون‌مايه‌ای به شدت سياسی دارد. اين دستور اخلاقی، که ريشه در قرآن هم دارد، به باور من ابتدائاً و در سطح نخست، مخاطب‌اش حاکمان و صاحبان قدرت است (در سطح فردی، مقوله‌ای اخلاقی می‌شود که به اختيار و انتخاب افراد بر می‌گردد و هيچ تکليف قهری به آن تعلق نمی‌گيرد).
 
امر به معروف و نهی از منکر در يک جامعه‌ی اخلاقی راهی است برای پاسخ‌گو کردن صاحبان قدرت و مسؤولان سياسی – در هر سطحی – و معنای مستقيمی که دارد اين است که هيچ حاکمی در هيچ جايگاهی بری و مصون از خطا نيست لذا بايد مردم – يا گروهی از مردم – باشند که اين خطاها را به صاحبان قدرت گوشزد کنند و به آن‌ها موارد لغزش را يادآوری کنند. امر به معروف و نهی از منکر – متأسفانه – در نظام جمهوری اسلامی فروکاسته شده است به این‌که صاحبان قدرت به مردم يادآوری کنند که چه کارهايی باید بکنند که به باور قدرت‌مندان (که در لباس علمای دین، متولیان اخلاق و مروجان عدالت و آزادی پنهان شده‌اند) از طريق آن‌ها راهی بهشت می‌شوند و چه کارهايی را نکنند که باعث دوزخی شدن‌شان می‌شود؛ یعنی درست عکس مضمون و معنای اين دستور اخلاقی.
 
عبارات زير از وصيت مختصر و کوتاهی است که علی بن ابی‌طالب در بستر مرگ خطاب به حسن و حسين گفته است: «لاَ تَتْرُكُوا اَلْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ»  (نامه‌ی ۴۷ نهج البلاغه؛ پس از ضربت خوردن) يعنی: «امر به معروف و نهى از منكر را فرو مگذاريد، كه بدترين كسانتان بر شما سرورى يابند و از آن پس، هر چه دعا كنيد به اجابت نرسد» (ترجمه‌ی آيتی). جامعه‌ای که از امر به معروف و نهی از منکر فاصله می‌گيرد يا روايت رسمی و مسلط صاحبان قدرت را از آن درونی می‌کند و آن را در ناخودآگاه‌اش مستقر و محکم می‌سازد، ناگزير به جايی می‌رسد که بدترين افراد آن جامعه بر او مسلط می‌شوند. و در نظام جمهوری اسلامی – در سال‌های اخیر – اين نکته اظهر من الشمس بوده است که چگونه تباه‌ترين افرادی که کارنامه‌ی سياسی، اقتصادی و اخلاقی آلوده‌ای داشته‌اند بر مهم‌ترين گلوگاه‌های سياسی و اقتصادی کشور مسلط شده‌اند و به رغم افتادن مکرر تشت رسوايی‌‌شان از بام افلاک هم‌چنان حمايت می‌بينند و سر سوزنی مجازات نمی‌شوند و درست بر عکس، همان کسانی که منادی «امر به معروف و نهی از منکر» هستند، سخت‌ترين تضيیقات و عسرت‌ها را تحمل می‌کنند و ظالمانه‌ترين برخوردها با آن‌ها می‌شود. حاصل کار می‌شود اين همه دعای بی‌اجابت!
فراموش نکنيم که نظام جمهوری اسلامی، مدعی اسلاميت است که ديگر اين روزها کمتر چيزی در آن هست که بتواند نشان بدهد کوچک‌ترين شباهتی به آرمان‌های اخلاقی مسلمانی داشته باشد. تکليف اخلاقی امر به معروف و نهی از منکر، اصالتاً و بالذات اسلامی نيست؛ تکليفی است اخلاقی که برای هر انسان و برای هر نظام سياسی معنا دارد. تا زمانی که مردم (بخوانيد شهروندان) نتوانند بدون هيچ بيم و پروايی و بی ترس از عقوبت زبان به انتقاد صريح از مقامات حکومتی از پايين‌ترين سطح تا عالی‌ترين مقام بگشايند، امر به معروف و نهی از منکر تنها ابزار و وسيله‌ای است برای ارعاب، برای نشان دان تسلط صاحبان قدرت بر مردم (مثل نمونه‌ی گشت ارشاد). در حالی که آن‌که بايد مدعی «امر به معروف و نهی از منکر» باشد خود مردم‌اند در برابر حاکمان و قدرت‌مندان (نه در برابر خودشان و مردم ديگر): اين مردم نيستند که بايد از گشت ارشاد بهراسند؛ اين گشت ارشاد است که بايد پشت‌اش از ديدن مردم بلرزد. اين پليس نيست که بايد مايه‌ی رعب مردم باشد؛ بلکه مردم‌اند که پليس از ديدن‌شان بايد احساس خضوع کند. اتفاقی که افتاده است اين است که در گفتار نظام، جای «مردم» (يعنی مردمی که قابليت امر به معروف و نهی از منکر دارند) با «مجرمان» عوض شده است (و وجود بعضی از مجرمان هم در دامن زدن به اين مغالطه‌ی هول‌ناک و شنيع ياری رسانده است). اولین گام برای محروم کردن انسان‌ها از حقوق‌شان اين است که نخست آن‌ها را از انسانيت تهی کنی. ابتدا بايد آن‌ها را مجرم، دشمن، جاسوس، منحرف، ميکروب، بيمار، ليبرال، اغتشاش‌گر، فتنه‌گر، بی‌دين، سکولار (به معنای لامذهب و لاابالی و بی‌اخلاق) و خطرناک قلمداد کنی و آن‌گاه است که ديگر می‌توان هر رفتاری با آن‌ها کرد. مردم هم «می‌توانند» (حاکمان و صاحبان قدرت را) امر به معروف و نهی از منکر کنند (يعنی هم «حق» آن‌هاست) و هم «بايد» امر به معروف و نهی از منکر کنند (یعنی «وظيفه‌»ی اخلاقی، سياسی و انسانی آن‌هاست).
 
استعاره‌هايی که مردم و شهروندان را از حقوق‌شان محروم می‌کند، گام اول را برای ميراندن فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر بر می‌دارند. در چنين نظامی، هر کجای نظام هم که اصلاح شود، هر چقدر هم که قانون انتخابات دست‌کاری شود و هر چقدر هم که سياست‌گزاری‌های داخلی و خارجی عوض شود، باز هم فساد، تکبر و فرعونيت از جای ديگری سر برون می‌کند چون اساساً مردم و شهروندان طفيلی هستند؛ واجد حقوقی بالذات نيستند و از اساس حق ندارند که صاحبان قدرت را به چالش بگيرند: مردم يا مطيع‌اند و گوش به فرمان قدرت يا اساساً ديگر مردم نيستند و مجرم، اغتشاش‌گر، فتنه‌گر، جاسوس، ميکروب و منحرف می‌شوند.
 
اين منطق خودشکن تنها در نيروهای مسلط و قاهر نظام جمهوری اسلامی متجلی نيست؛ نظام توانسته است رنگ خود را به منتقدان و مخالفان خود نيز بزند. نزديک‌ترين گروهی که در متن نظام جمهوری اسلامی منتقد سياست‌های فعلی است – و عملاً از کشتی نظام پياده‌شان کرده‌اند – اصلاح‌طلبان هستند. اما هم‌چنان می‌بينيم که در ذهن و زبان اصلاح‌طلبان هم هنوز دوگانه‌های کاذب و ويرانگری مثل انقلاب-اصلاح، درون-برون نظام، برانداز-اصلاح‌طلب، داخل‌نشين-خارج‌نشين سخت پافشاری و جان‌سختی می‌کند. اين را می‌شود محض امتحان آزمود: اگر اين دوگانه‌های کاذب را از گفتمان فعلی اصلاح‌طلبان بگيریم، از گفتار و منطق‌شان چه چيزی باقی می‌ماند؟ پاسخ اين پرسش (هر چه باشد) برای فهم فضای کلی سياست ايران بسيار کليدی است.
 
با عوض کردن جای حاکمان فعلی با حاکمانی که منتقد يا مخالف آن‌ها هستند، مشکل سياسی کشور حل نمی‌شود. با اين جابه‌جايی‌ها تنها يکی دو مهره عوض می‌شوند و همان منطق بيمار در لباسی ديگر و تازه فرمان‌فرمايی خواهد کرد. اصلاح‌گری و اصلاح‌طلبی نه به نام است و نه به شهرت. اين تصور که کسانی که از لحاظ سياسی مشهورند به «اصلاح‌طلب» لزوماً اهل اصلاح هستند و کسانی که از لحاظ سياسی مشهورند به «محافظه‌کار» يا مثلاً «راست» لزوماً اهل اقتدارگرايی و استبداد هستند، تصور نادقيقی است. فرار از پاسخ‌گویی و سر خم نکردن در برابر اراده‌ی شهروندان عارضه‌ی مزمن تمام طيف‌های سياسی حاکم بر ايران است (با بعضی استثناها البته)؛ با اين تفاوت بزرگ که آن‌ها که قدرت را در اختيار دارند پروايی ندارند از این‌که اين خصلت را آشکارا نشان بدهند. بدون اين‌که بيش از اين بخواهم به جزييات بپردازم، خلاصه‌ی مدعای من اين است که: تا فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر هم به معنای دقيق و درست اخلاقی-دينی و هم به معنای سياسی و دموکراتيک‌اش در کشور نهادينه نشود، هيچ فرقی نخواهد کرد که چه کسی در قدرت باشد. تفاوت‌های اصلی فقط در جزيیات خواهد بود و استبداد هم‌چنان به شيوه‌های مختلف ديگری خود را نشان خواهد داد.

يادداشت‌های مرتبط از حلقه‌ی گفت‌وگو:
۱. خامنه‌ای اصلاح‌طلب می‌شود
۲. رهبری و اصلاحات



 
 

1391/8/3




 

بهمن دارالشفایی
آق بهمن

شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۰ (یک سال و دو ماه پیش)

احمد قابل از بیماری قلبی رنج می‌برد.‏ همسر احمد قابل گفته که حضور او جهت ملاقات در زندان نیز به کمک همبندهایش ممکن شده است.‏ احمد قابل در این ملاقات کفته در هفته گذشته چند مرتبه تعادل جسمی خود را از دست داده است.‏

دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۰

احمد قابل طی تماس تلفنی از زندان مشهد با خانواده خود، در حالی که از وخامت بیشتر وضعیت جسمانی خود خبر می‌داد، امکان ادامه مکالمه تلفنی را نداشته و این مکالمه تلفنی توسط یک نفر از همبندهای او ادامه یافت. همبند آقای قابل خبر داده است که شامگاه یکشنبه بر اثر تهوع، عدم تعادل، سرگیجه و زمین خوردن آقای قابل، مسئولان زندان او را در بهداری زندان بستری کرده‌اند.

سه‌شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۰

در پی وخامت وضع جسمی احمد قابل، او از بهداری زندان وکیل‌آباد مشهد به بیمارستان منتقل شده است. پس از عکسبرداری سی‌تی اسکن و آزمایش‌های اولیه، مشکل جسمی قابل، ضایعه‌ای در مغز تشخیص داده شده ولی هنوز نظر قطعی پزشک متخصص اعلام نشده است.


بعداً مشخص شد که این ٬ضایعه در مغز٬ در واقع یک تومور مغزی است. درمان شروع شد. اما از جایی به بعد ترکشی که از دوران جنگ در نزدیکی نخاع مانده بود اجازه گرفتن عکس ام‌آرآی و در نتیجه ادامه درمان را نمی‌داد. مجبور شدند عمل کنند و ترکش را در آورند که موفق هم بودند. اما خب بدن ضعیف در اثر بیماری و ادامه بیماری و ... و نهایتا بدن احمد قابل تحمل نکرد و تمام کرد.
کسانی که بدشانس بوده‌اند و در زندگی‌شان با این‌جور بیماری‌ها سر و کار داشته‌اند می‌دانند که زمان  شروع درمان این بیماری‌ها چقدر عامل مهمی است و آن زمانی که در زندان از دست رفته تا قابل به وضعی بیفتد که نتواند راه برود و مدام تعادلش را از دست بدهد و تازه به بیمارستان منتقل شود و کار تشخیص و درمان شروع شود، چه تاثیر سرنوشت‌ساز و در این مورد کشنده‌ای داشته است.
و همه‌مان می‌دانیم احمد قابل تنها کسی نیست که در زندان حالش بد می‌شود و برای درمانش کاری نمی‌کنند یا در درمانش تعلل می‌کنند. خیلی‌ها - بخصوص آنها که سنشان بالاتر است، مثلا ۵۰ سال به بالا - اساسا در داخل زندان و در اثر فشارهای عصبی و روحی، بخصوص در دوره انفرادی، بیمار (عموماً قلبی) شده‌اند.
وقتی فاجعه‌ هدی صابر اتفاق افتاد، رضا علیجانی گفت که این کار اعدام خاموش بوده و جمهوری اسلامی که می‌دانسته صابر اعتصابش را به راحتی نمی‌شکند شرایط از بین رفتن او را به وجود آورده. حالا در مورد قابل و بقیه هم اگر به این شدت نتوانیم بگوییم، اما به نظرم صدمه‌ای که دارد به بدن این زندانی‌ها می‌خورد، جدی و در مواردی غیر قابل جبران و حتی شاید عمدی است.

بعدالتحریر: یکی از دوستانم بعد از خواندن این نوشته، نوشت: ٬خانواده‌ی قابل طی مدت مریضی‌ش بارها و بارها پیگیری کردند از طریق بازپرس پرونده بلکه بتونن یکی دو روز مرخصی استعلاجی براش بگیرن که حداقل یه معاینه اولیه بشه. موافقت نمی‌شد. گذاشتن به حالت اورژانس برسه و وقتی رسید با پابند بردنش بیمارستان و اونجا زنجیرش کردن به تخت. اتفاقی که این دو سه سال زیاد مشابهش رو دیدیم، نه تنها به بیماری رسیدگی نمیشه بلکه مریضی و ضعف رو فرصتی می‌بینن واسه فشار مضاعف و تحقیر مضاعف زندانی و خانواده‌ش.




 
 

1391/8/3





در پی آشکار شدن اختلافات اخیر بین قوه قضاییه و قوه مقننه، دو تن از مراجع تقلید شیعیان ضمن انتقاد از نامه‌نگاری بین روسای قوا «ایجاد تنش در جامعه» را «حرام» اعلام کردند.

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید ساکن قم گفته است: "اخیرا در سطح جراید نامه‌هایی رد و بدل می‌شود که تنش آفرین است، ‌بنده عرض می‌کنم در شرایطی زندگی می‌کنیم که ایجاد تنش در جامعه حرام است".

او مسئولان حکومتی ایران را از پرداختن به مسائل "فرعی" باز داشته و خطاب به آنها گفته است: "نامه رد و بدل نفرمایید، به سراغ مشکلات اصلی مردم از جمله گرانی، ‌تورم، تحریم‌ها، تنگناهای اقتصادی و مشکلات اخلاقی بروید و برای حل آن‌ها اقدام کنید".

از سوی دیگر آیت الله حسین نوری همدانی نیز در درس خارج فقه خود با انتقاد از نامه‌نگاری‌های اخیر بین احمدي‌نژاد و لاریجانی گفت: امروز نظامی در این مملکت به وجود آمده که حفظ آن از اوجب واجبات است و مردم به رهبری و مسئولان آن علاقه دارند.

وی افزود: سران قوا باید وحدت، همدلی و صمیمیت داشته باشند و بسیار ناپسند است که در نظام اسلامی میان قوا اختلاف وجود داشته باشد.
 
او افزود: چرا حرف خود را به روزنامه‌ها و رسانه ها و بیگانگان می‌کشید تا دشمن از آن سوء ‌استفاده کنند؟

محمود احمدی‌نژاد اخیرا خواسته از زندان اوین بازدید کند، اما با مخالفت قوه قضاییه روبرو شد. احمدی‌نژاد در نامه‌ای به لاریجانی نوشت که قطعا از زندان اوین بازدید خواهد کرد، اما امروز صادق آملی لاریجانی گفت که محمود احمدی‌نژاد تصور "کاملا باطلی" از اختیارات قانونی خود دارد و تأکید کرده که اجازه بازدید بدون هماهنگی از زندان اوین را به او نخواهد داد.

منبع: مهر
 

 




 
 

1391/8/3





صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه گفته محمود احمدی‌نژاد تصور "کاملا باطلی" از اختیارات قانونی خود دارد و تأکید کرده که اجازه بازدید بدون هماهنگی از زندان اوین را به او نخواهد داد.

آقای لاریجانی امروز چهارشنبه سوم آبان در جلسه مسئولان قضایی ایران یادآوری کرد که بر اساس تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی، رئیس جمهور حق نظارت بر قوای دیگر را ندارد و خطاب به محمود احمدی‌نژاد گفت: "شما در حیطه مسئولیت ها و وظایف و کیفیت اعمال وظایف از سوی مسئولان قوا، حق دخالت ندارید".

این در حالی است که محمود احمدی‌نژاد در پاسخ به نامه «خیلی محرمانه» رئیس قوه قضاییه درباره درخواست او برای زندان اوین نوشته بود که «سرکشی از زندان‌ها» جزء حقوق اوست و برای این کار نیاز به کسب اجازه ندارد.

رئیس دولت دهم نوشته بود که ممانعت از بازدید او از زندان، بر نگرانی های او در مورد نحوه اجرای قانون و مراعات حقوق شهروندان در قوه قضائیه افزوده است.

آقای لاریجانی با اشاره به نامه آقای احمدی نژاد گفته است: "جملات و کلمات ایشان دستمایه رسانه های غربی شده و حال ادعا می کنند که ببینید در زندان های ایران چه خبر است که رئیس جمهور هم نمی تواند از آن بازدید کند".

او تأکید کرد که قانون "به نحو کامل" در زندان های ایران اجرا می شود و افزود: "ما هیچگاه نگفته ایم که رئیس جمهور نمی تواند به زندان ها سر بزند، بلکه پاسخ ما این بود که به دلیل وجود پاره ای اوهام و شبهات و شائبه ها که ممکن است در ذهن مردم پیش آید، در حال حاضر به مصلحت نیست این دیدار انجام شود و هرگاه قوه قضائیه مصلحت دانست، هماهنگی های لازم برای این دیدار را انجام می دهد".

او در عین حال تأکید کرد که "با توجه به نامه اخیر و شرایط پیش آمده، به هیچ وجه بدون هماهنگی اجازه بازدید از زندان اوین داده نخواهد شد".

منبع: مهر، بی‌بی‌سی، رادیو فردا

 




 
 

1391/8/3





رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ضمن تاکید بر اهمیت حضور مردم در «تصمیمات سرنوشت‌ساز»، اعلام کرده که اگر «گوش شنوا» وجود داشته باشد، از هیچ کمکی برای حل مشکلات ایران دریغ نخواهد کرد.

او همچنین با تأکید بر اهمیت حضور مردم در عرصه «تصمیمات سرنوشت‌ساز کشور» گفت کسانی که می‌خواهند مردم و رأی آن‌ها را از صحنه خارج کنند، «جنایت بزرگی مرتکب می‌شوند».

به گزارش خبرگزاری مهر، اکبر هاشمی رفسنجانی، روز سه‌شنبه، دوم آبان‌ماه، در جمع اعضای اتحادیه انجمن‌های اسلامی استان گلستان اظهار کرد که اسلام، آیت‌الله خمینی و مردم، به همراه یکدیگر انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند و افزود: «حذف یا تضعیف هر یک از این اضلاع، خیانت به اسلام، مردم و مکتب اهل بیت است.»

وی در ادامه با اشاره به تأکید همیشگی آیت‌الله خمینی بر «حضور مردم در همه عرصه‌ها، به خصوص تصمیمات سرنوشت‌ساز کشور»، افزود که «جنایت بزرگی مرتکب می‌شوند» کسانی که می‌خواهند افکار و آرمان‌های بنیانگذار انقلاب را «مطرود و مردم و رأیشان را تزئینی و از صحنه خارج کنند».

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در چند وقت اخیر بارها نسبت به وضعیت سیاسی کشور ابراز نگرانی کرده است.

وی ۲۴ مهرماه در دیدار با برخی از مدیران صنایع با انتقاد از وضعیت موجود در ایران گفته بود: «برای بازگشت از مسیر اشتباه دیر نیست.»

آقای رفسنجانی ۱۷ مهرماه نیز در جمع اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها با اظهار این‌ که «افراطیون، دلسوزان کشور را خانه‌نشین کرده‌اند»، افزوده بود: «وضعیت کنونی جامعه تا حدود زیادی ناشی از انزوای ناخواسته نخبگان کارآمد کشور است...تنها با حضور و مشارکت فعال همه اقشار مردم است که توطئه‌های داخلی و خارجی خنثی و راه پیشرفت و توسعه کشور هموار خواهد شد.»

وی در گفت‌و‌گویی با روزنامه «آرمان روابط عمومی» که ۱۶ مهرماه منتشر شد تأکید کرده بود که برای بازگشت اعتماد به مردم، تنها رهبر جمهوری اسلامی می‌تواند «مسائل را به مسیر بازگرداند».

منبع: مهر، مردمک و رادیو فردا




 
 

1391/8/3




حسین هژبری، معاون پرورشی وزارت امور و پرورش، می‌گوید امکان جایگزینی حمل و نقل ریلی با حمل و نقل جاده‌ای در اردوهای کاروان راهیان نور وجود ندارد.

طی هفته گذشته اتوبوس‌های کاروان‌های راهیان نور دچار دو سانحه شدند که در مجموع به کشته شدن ۲۶ دختر دبیرستانی و زخمی شدن دستکم ۲۰ نفر دیگر منجر شد.

این سانحه‌ها سبب شدند تا برخی از کار‌شناسان پیشنهاد استفاده از قطار به جای اتوبوس را مطرح کنند.

آقای هژبری اما گفته که به دلیل «حجم بالای اعزام دانش آموزان به اردوهای راهیان نور»، استفاده از حمل و نقل ریلی امکان پذیر نیست.

وی افزوده که آموزش و پرورش تلاش می‌کند تا با افزایش ضریب ایمنی سفرهای راهیان نور، این گونه حوادث جاده‌ای را حذف و به حداقل برساند.

این مقام وزارت آموزش و پرورش همچنین درباره حادثه دیدگان اردوهای کاروان راهیان نور نیز گفته است: «همه دانش‌آموزانی که به اردوهای راهیان نور سفر می‌کنند، بیمه کامل آموزش و پرورش، بیمه بسیج دانش‌آموزی و بیمه سرنشین اتوبوس هستند و آموزش و پرورش در حال پیگیری پرداخت دیه و خسارت به خانواده دانش‌آموزانی است که در حادثه اخیر فوت کرده و یا مجروح شده‌اند.»

بر اساس قوانین جمهوری اسلامی، دیه مرد و زن متفاوت است و دیه هر دختر و زن نیمی از دیه یک مرد به شمار می‌رود.

منبع: ایسنا




 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته