کلمه: مراسم تشییع پیکر پژوهشگر و اندیشمند دینی احمد قابل روز چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۱ ساعت ۸:۳۰ صبح از صحن آزادی حرم امام رضا (ع) برگزار می شود.
خانواده احمد قابل با اعلام این خبر در صفحه شخصی فیس بوک این اندیشمند اضافه کرده اند: پیکر این اندیشمند و پژوهشگر در بهشت رضا دفن می شود.
به گزارش رسیده به کلمه، دوستداران و نزدیکان مرحوم احمد قابل برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین این رزمنده و اندیشمند از شهرهای دیگر عازم مشهد هستند.
احمد قابل، پژوهشگر نواندیش دینی و از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله منتظری، دوشنبه اول آبان ماه، پس ازیک دوره بیماری، در سن ۵۵ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مرحوم احمد قابل پس از یک دوره طولانی درمان و عمل جراحی در تهران و مشهد و در حالیکه دوران نقاهت را می گذراند، با وخیم شدن حالش از شنبه هفته پیش ۱۵ مهر از منزل به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد و در بخش داخلی اورژانس بیمارستان قائم مشهد و روز چهارشنبه اتاق آی سی یو این بخش بستری بود. از روز چهارشنبه پزشکان احتمال بروز مرگ مغزی میدادند. ظهر امروز دوشنبه اول آبان ماه استاد قابل در سن ۵۵ سالگی به ملکوت اعلی پیوست و خیل دوستان و مشتاقان و هواداران جنبش سبز را در ماتم فرو برد.
پیام های تسلیت
در پیام شورای راه سبز امید آمده است: استاد فاضل، جناب آقای احمد قابل، آزادهی متقی، ایراندوست مومن، و دین پژوه نواندیش، پس از تحمل هفتهها درد و رنج ناشی از بیماری اوج گرفته، و سالها صبوری در برابر مصائب گوناگون، ازجمله جراحتهای مانده از حضور در دفاع مقدس، دار فانی را وداع گفت.
تلاشهای انسانی آن عالم دینی برای تبیین شریعت عقلانی و تبلیغ دین رحمانی از چشم منصفان و آگاهان پنهان نبود. چنانکه کوششهای وطندوستانهاش در ستیز با خودکامگی و استبداد دینی برای تمامی آزادیخواهان ایران مشهور بود.
پاداش حقیقتطلبی و حقگویی این پژوهشگر وارسته و دلسوز ایرانیان و دغدغهدار منافع ملی اما، زندان بود و تبعید و تهدید و خشونتهای گونهگون اعمال شده از سوی اقتدارگرایان.
استاد احمد قابل، بهمثابهی «فقیه»ی حقیقی در دین، برای دفاع از مکارم اخلاق و حقوق انسانی شهروندان ایرانزمین، هراسی از هیچکس و هیچچیز به دل راه نداد و بیپروا، خودکامگی بهنام دین و اقتدارگرایی و خشونت علیه ایرانیان را به نقد کشید. او همان مسیری را پی گرفت که استاد آزادهاش آیتالله منتظری.
همراهی فقیه آزادیخواه، زندهیاد احمد قابل، با اعتراض میلیونها ایرانی برآشفته از نتایج انتخابات دروغین ۱۳۸۸، نارضایتی شدید او از خشونتهای غیرانسانی و سرکوب خونین هموطنان، و همدلی او با جنبش سبز، در تاریخ مبارزهی مردم ایران برای دموکراسی، و در یاد و خاطرهی تمامی آزادیخواهان منصف و ملی، ثبت و ضبط خواهد ماند.
خانواده آیت الله منتظری در پیام تسلیتی آورده اند: قابل عزیز و بزرگوار ما همیشه و در همه حال به وظیفه انسانی اسلامی خویش عمل نمود. زمانی در جبهه های جنگ دلاورانه به دفاع از وطن پرداخت و زمانی در جبهه تعلیم و تعلّم و تحقیق کوشش فراوان کرد و همچون استاد خویش آیت الله العظمی منتظری هیچگاه در جبهه امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت و ارشاد کوتاهی نکرد و آسایش و آرامش خود و خانواده محترم و صبور خویش را بر سر این راه نهاد.
امّا با کمال تأسف قدر او را نشناختند و به جای تکریم، وی را از حقوق اوّلیه انسانی محروم ساختند و تا آخرین زمان سلامتی و کارایی در زندان نگاه داشتند.
اینک او به معبود خویش پیوسته است و زندانبانان با هر نفس خود یک گام به مرگ نزدیک تر می شوند.
آن زمان دیر نیست که ظالم و مظلوم در دادگاه عدل الهی محاسبه گردند: «یَوْمَ لا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ».
زندانیان سیاسی از نظر شرع مبین اسلام و قانون اساسی ایران بی گناهند و نگهداری بی گناه در زندان حتّی برای یک ساعت ظلم است و به نصّ صریح قرآن کریم عذرخواهی آنان در روز قیامت پذیرفته نیست.
امیدوارم زندانبانان او از این فاجعه درس بگیرند و حال که فرصت عذرخواهی و جبران مظالم را در مورد این عزیز مظلوم و راحل از دست دادند در مورد دیگران درک کنند و حقوق از دست رفته زندانیان سیاسی و محصورین و آسیب دیدگان از نابسامانی ها را جبران نمایند.
آیت الله بیات زنجانی نیز در پیام تسلیت خود نوشته است: ایشان عمر خود را وقف کسب کمالات علمی و تفقه دینی کرد و به مدارج عالی رسید و در سایه تفقه دینی خود را با اخلاق فاضله، کرامت انسانی و شجاعت و غیرت دینی را بصورت برجسته و بارز متخلق ساخت و در این مسیر و راه پرزحمت و طاقت، از ملامتی نهراسید و شجاعانه از آن دفاع کرد و بصورتهای گوناگون و مختلف مورد ستم، فشار و آزار قرار گرفت ولی از حریت و فهم و شجاعت و ابراز فکر و عقیده و اسلام اصیل و آزادی و کرامت انسانی دست بر نداشت و ذرهای عقبنشینی نکرد. آزاد زندگی کرد و آزاد به ملاقات حضرت دوست شتافت.
خانواده مهدی کروبی نیز در پیامی آورده اند: خبر درگذشت برادر مبارز، جانباز بی ادعا، اندیشمند ظلم ستیز و پژوهشگر نواندیش دینی، آقای احمد قابل موجب تاسف و تاثر بسیار گردید. این ضایعه را به خانواده محترم قابل بویژه والده گرانقدر، همسر و فرزند این عزیز، خواهران و برادران و نیز سایر بستگان آن مرحوم تسلیت عرض می نمائیم. از ایزد یکتا برای این عزیز رحمت و مغفرت و برای بازماندگان که این روزها در سوگ از دست دادن دومین عزیز خود هستند صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می نماییم.
عبدالله نوری با بزرگداشت مقام علمی احمد قابل نوشته است: مرحوم احمد قابل در طول عمر با برکت خویش، منشا برکات و خدمات و مجاهدت های علمی و فقهی ارزنده بود. ایمان و اراده سترگ او همواره پشتوانه حرکت، حق طلبی و مسئولیت شناسی قاطبه ی دوستانی بود که از شمع فروزان وجودش بهره ها می گرفتند.
برادر مجاهد ما تمامی ظرفیت فکری و عملی و ارادی خویش را بسان مفسری سختکوش و نستوه و پرامید، با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط، در راه تقویت عنصر عقلانیت و عدالت و جهاد و اجتهاد بکار بست و بی هیچ واهمه ای، شجاعانه حقیقت را پاس داشت.
فقید سعید احمد قابل در اخلاص، صداقت، صفای باطن، سختکوشی، مجاهدت علمی و زبان گویای حق طلبی، بیشترین شباهت ها را به استاد گرانقدر و ارجمندش، فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری رحمة الله علیه داشت و نزد او، جان همواره ارزان ترین غرامتی بود که در طبق اخلاص، در را ه پاسداری از حقیقت و عدالت بذل می کرد.
ایمان بلند و اراده خلل ناپذیر و جسارت کلامش، او را به شخصیتی نمونه و زبانزد تبدیل کرده بود. صلابت روح و استواری ایمان و “سیره ابوذر گونه ” و “سعی سلمانی” او، از او نمادی وجیه و نامدار ساخته بود که آلایش دنیا در برابر تهذیب نفس اش صرفه ای نداشت.
جبهه مشارکت نیز با تسلیت درگذشت این استاد گرانقدر آورده است: مرحوم قابل فقیهی بود که ضمن احاطه به علوم اسلامی و شناخت مقتضیات زمان، درد و تعهدی راستین و بدور از تظاهر به دین محمدی داشت و دغدغه همیشگی او زدودن زنگار تعصب و خرافات از دین رحمت و صلح بود.
تاسف بارتر آنکه این مرد خدا به دلیل حق خواهی و استبداد ستیزی در پی تحولات سیاسی و اجتماعی سال های اخیر چندین بار بازداشت و دچار حبس های ناروا شدد و در زندان دچار عارضه مغزی شد و متاسفانه بدلیل معالجه دیرهنگام، کسالت او به وخامت گرایید و نهایتا این انسان شریف، عالم و آزاده از خیل دوستداران و علاقمندانش جدا شد و به دیار ابدیت پرواز و به لقای حق پیوست.
در پیام سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز آمده است: تربیت و پرورش در محضر مرجعی عظیم القدر همچون آیت الله منتظری و حرکت در مکتب آزاداندیشی و دین مداری که در نظریات و روشنگری های منتقدانه وی ظهور کرد، بی شک از بزرگترین نیازهای امروز جامعه دینی ماست.
متاسفانه، عدم تحمل و آستانه تحمل پایین اقتدارگرایان حاکم و به بند کشیدن وی نشانه ی تاثیر و نفوذ بالای اندیشه های وی در جامعه دانشگاهی و دینی ماست. تحمل بیش از ۱۰۰ روز زندان انفرادی تاوانی بود که وی برای اندیشه ها و نظراتش پرداخت. امروز نیز پس از تحمل بیشترین سختی ها، فشارها و بیماری وی با رفتن خود، جایی دیگر در حرکت آزادیخواهانه دین مدارانه ایران خالی کرد.
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با انتقاد از قانونی شکنی و استبداد و زیر بار قانون نرفتن مسئولان، تصریح کرد که ” اگر کسی بخواهد بگوید من می خواهم استبداد داشته باشم و فلان قانون را درست نمی دانم، باید برود.” به نظر می رسد اشاره غیر مستقیم این مرجع تقلید به سخنان پیشین احمدی نژاد باشد که گفته بود دولت نمی تواند قانونی را که قبول ندارد اجرا کند.
به گزارش کلمه، آیت الله صافی در عین حال اذعان کرد: در همه مسائل مخصوصاً جنبه های اقتصادی اگر از اول، راه درست را رفته بودیم شاید اوضاع این طور آشفته نمی شد که حال به دنبال اصلاح آن باشیم.
این مرجع تقلید همچنین خواستار آن شد که نمایندگان مجلس استقلال داشته باشند و خاطرنشان کرد: بسیاری از ضعف هایی که پیش آمده است به خاطر این است که مجلس آن طور که باید نایستاده است.
بخشهایی از سخنان آیت الله صافی گلپایگانی که در دیدار امروز – دوشنبه اول آبان ماه ۱۳۹۱ – ایشان با جمعی از نمایندگان مجلس بیان شده، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین ثم الصلوة والسّلام علی سید الاولین والآخرین سیدنا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لاسیما مولانا بقیةالله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین.
قال الله تعالی: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»(سوره آل عمران، آیه ۱۰۴)
بنده از اظهار لطف شما تشکر می کنم و امیدوارم به برکت نیّات صالحه ای که امثال شما دارند، همیشه این انقلاب رو به پیشرفت باشد و روز به روز بر استقلال و عظمت مملکت افزوده شود.
امیدوارم به سبب نیّات خیری که دارید اسباب نگرانی مردم رفع شود و در استراحت خاطر قرار بگیرند. باید جهات مختلفی از جمله اوضاع اقتصادی و اجتماعی که اسباب نگرانی مردم شده است مرتفع شود.
البته این را هم عرض کنم که اگر انتقادی می کنیم که بجاست، نقاط مثبتی را هم در نظر داریم که مثبت ترین این نقاط، همین عنوان جمهوری اسلامی است. هدف این است که نقاط ضعف برطرف شود و همان هدفی که از اول همه می خواستند که برنامه ها بر اساس دین باشد، باید همان برقرار شود. الان هم باید همین خط را دنبال کنند. مجلس و سایر قوا هم باید در همین خط سیر داشته باشند. این که باید همه برنامه ها بر اساس دین و شرع باشد، قدر مشترکی است که روحانیت و غیر روحانیت، همه داریم. همه می خواهیم این مطالب بیشتر ظاهر باشد و تحقّق پیدا کند.
حال که در دنیا، عنوان جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را مطرح کردیم تا این انقلاب همه جا فراگیر شود باید کاری کنیم که نقاط ضعف در آن پیدا نشود و به مرور زمان پر رنگ تر شود؛ نه اینکه رنگ ببازد یا در رشته های مختلف عقب نشینی کند.
باید التزام به هویت دینی و اسلامی را حفظ کنیم. هر کجای دنیا هم حتی اگر یک نفر باشیم، باید این هویت اسلامی را نگاه بداریم و از آن دفاع کنیم. باید مراقب باشیم که جنبه های هویت این انقلاب ضعیف نشود و اجازه ندهیم که غرب گرایی و افکار غیر اسلامی مطرح شود.
نمایندگان مجلس وظیفه بسیار سنگین و مهمی دارند که باید به تمام امور مملکت نظارت داشته باشند و نقایصی که، کمِ آن هم زیاد است، رفع شود.
نمایندگان در حفظ شئون اسلامی، مسئولیت الهی و خدایی دارند و می توانند نقش بسیار مؤثری داشته باشند.
باید بدانند که اگر حرفی نزنند و کاری نکنند پیش خداوند متعال مسئول اند. عمده هم این است که انسان، رضای خداوند را بتواند تحصیل کند و به مردم و ضعفا خدمت کند.
اگر می خواهید سابقه خوبی داشته باشید و نزد خداوند متعال آبرومند باشید، باید همین احساس مسئولیت را داشته باشید و بدانید که برای چه به مجلس آمده اید؟ اگر جایی کوتاهی کنیم و جایی که باید حرفی بزنیم و یا بالعکس، پیش خدا خیلی مسئولیت داریم.
به هر صورت اصل مطلب این است که باید برای خدا عمل کرد و رضای خدا را بر رضای هر کس دیگری، مقدم بداریم. مسأله، مسأله اسلام و قرآن و احکام دین است و اینها هم مطالبی نیست که کسی بتواند درباره آن کوتاهی کند.
یکی دیگر از مسائل مهم نمایندگان، مسأله استقلال است. فرد فرد نمایندگان باید مستقل باشند. بدانند جایی که باید قیام کنند اگر قیام نکنند مسئولند که اگر به این کیفیت جلو برود همه معایب برطرف می شود.
بسیاری از ضعف هایی که پیش آمده است به خاطر این است که مجلس آن طور که باید نایستاده است.
اگر مجلس خدا را در نظر بگیرد و هر جا که لازم است، حرف بزند، معایب کم می شود و جاهای دیگر هم منظم و مرتب می شود. در همه مسائل مخصوصاً جنبه های اقتصادی اگر از اول، راه درست را رفته بودیم شاید اوضاع این طور آشفته نمی شد که حال به دنبال اصلاح آن باشیم.
در مورد قانونمندی هم بگویم که باید مسائل بر اساس قانون باشد و نباید استبداد پیش بیاید. اگر کسی بخواهد بگوید من می خواهم استبداد داشته باشم و فلان قانون را درست نمی دانم، باید برود.
الحمدلله شما نماینده مسلمان ها هستید و خودتان هم در اسلام و اطلاعات اسلامی، سوابق روشنی دارید. باید با شجاعت وظیفه خود را انجام دهید.
وقتی ما در مورد اختلاط زن و مرد صحبت می کنیم، این اشتباه است که کسی فکر کند مسأله حقارت زن است. نه این طور نیست، بلکه مسألهی کرامت زن مطرح است. اسلام در همه جا، احترام و حرمت مقام زن را می خواهد. شما آیه «إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً»(سوره احزاب، آیه ۳۵) را ببینید.
حضرت زهرا سلام الله علیها هم با آن موقعیت عالی که داشتند عامل به همین دستورات قرآنی بودند و همه صفات مذکوره در آیه شریفه را به نحو اکمل داشتند. داشتن این صفات والا کرامت زن است نه تحقیر او.
الان حجاب در مملکت رو به برگشت و بی حجابی است. آن طوری که روز اول انقلاب می خواستیم در این مسیر پیش برویم نشد. باید شما این مسأله مهم را هم در نظر داشته باشید.
مسأله نظارت مجلس بر امور کشور، باید حفظ شود و همه بدانند که تحت این نظارت قرار دارند و اگر کسی در جایی راهش را درست نرفت، این نظارت به آنها اخطار کند و هشدار دهد که باید این را درست بروی. همین نظارت، می تواند یک هشدار مهمّ و بازدارنده برای کسانی که راه را اشتباه می روند باشد.
این اسمی که شما برای خودتان انتخاب کردید «رهپویان انقلاب اسلامی»؛ این یعنی اینکه ما می خواهیم همان راه را برویم، راهی که از روز اول گفتیم.
همه مردم گفتیم که ما می خواهیم اسلام را پیاده کنیم و به احکام قرآن عمل کنیم، که حرف کمی هم نیست. باید پای این حرف بایستیم و بدانیم که اگر این حرف را از صمیم قلب بگوییم و به آن پایبند باشیم پیروز خواهیم شد.
امیدوارم توجهات آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شامل حال همه باشد و کاری کنیم که ایشان به مجلس نظر داشته باشند. بدانید که آن حضرت از نماینده ها انتظار دارند که موقعیت دینی و اسلامی خود را حفظ نمایند و از هویّت اسلامی خود و مملکت دفاع کنند. همه نمایندگان باید خودشان را مثل این بدانند که از طرف آقا امام زمان علیه السلام مأمورند تا چهره و شخصیت اسلامی و استقلال دینی مملکت را حفظ نمایند.
باید در همه امور ببینیم که اینها تا چه حدّ با اسلام تطبیق دارد. مطالبی که ضد ارزش است را نباید به عنوان ارزش معرّفی کنیم. باید نسبت به صرف بیت المال دقت زیادی داشت. حقوق های زیادی که در بعضی جاها به اشخاصی می دهند درست نیست و صدر تا ذیل همه ضامن هستند.
بودجه مملکت را باید در جهت مصالح و منافع مردم هزینه کرد. البته اصل بودجه را هم باید درست کرد. بارها عرض کرده ام که اگر می خواهید بدانید مملکت در چه مسیری است، بودجه آن را ببینید تا معلوم شود که آن مملکت در چه مسیری سیر می کند.
مشکلاتی هم که حالا در عرصه های مختلف پیش آمده است می توان با تدبیر و واقع بینی حل کرد. باید نمایندگان مجلس با هم بنشینند و در هر مسألهای که لازم است از اشخاص مطلع در مسائل مشورت بخواهند و درصدد حل آن بر آیند. نمی شود بدون کسب نظر از مطلعین طرحی داد، مثلاً در همین مسائل اقتصادی نمی شود همین طور طرح داد، باید اشخاصی که در اقتصاد وارد هستند، آن را بررسی کنند و بعد اجرا شود. خداوند انشاء الله شما را حفظ کند و بر توفیقات شما بیفزاید. والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
غلامعلی رجایی، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس، در یادداشتی به اظهار پشیمانی ضمنی نماینده ولی فقیه در سپاه نسبت به حمایت های بی پایان قبلی از احمدی نژاد واکنش نشان داد و تصریح کرد: باور کنید اگر می گذاشتید اصلاح طلبان می آمدند الآن شما و امثال شما نه این خجلت و ندامت را از آن انتخاب تلخ داشتید و نه ملت و کشور این حال و روز و وضع را.
وی با اشاره به این سخنان سعیدی که گفته بود “ما علم غیب نداشتیم تا بدانیم در ذهن آقای احمدینژاد چه میگذرد و در آینده ایشان میخواهد چه کار کند” نوشت: شما به علم غیب چه نیازی داشتید قربان! ایشان که یک شبه وارد این عرصه نشد که برای امثال شماها با آن همه شاخکهای اطلاعاتی اطرافتان آدم شناخته نشده ای باشد! سابقه دوره دانشجویی و عملکرد پس از انقلابش در فرمانداری و استانداری اردبیل و مهمتر از همه در شهرداری تهران معلوم بوده و هست. اینکه چه باعث شد شماها این سوابق را نبینید، و مانند بعضی دیگر همه اعتبارتان را پشت سر ایشان بگذارید، خدا می داند.
رجایی همچنین خاطرنشان کرد: گیریم که الآن در مورد ایشان همانند قبل فکر نمی کنید و وی را مناسب اداره کشور نمی دانید. گیریم پس از این همه سال به صحت حرفهای دلسوزان و اصلاح طلبان در مورد ایشان رسیده اید. اکنون، گفتن این گونه سخنان که در آن نشانی از توبه و ندامت بی آنکه به زبان آورده شود، دیده می شود، چه دردی را دوا می کند؟
متن کامل یادداشت غلامعلی رجایی را در زیر بخوانید:
چند روز پیش که توفیق دیداری تقریبا کاری با جناب آقای حاج سیدحسن آقای خمینی در جماران بی امام داشتم و چندتن از دوستان هم در خدمت ایشان بودند،عرض شد، امروز صبح که با خودم تاملی داشتم پرسشی تازه به ذهنم رسید و آن اینکه وقتی در رساله امام آمده است مصرف بی جای آب وبرق وگاز و.. که سرمایه عمومی ملت است، علاوه بر حرمت شرعی، ضمان هم دارد، یعنی فرد باید خسارت اسراف خود را در منابعی که متعلق به همه مردم است و به نحوی عمومی است، بدهد و کفایت نمی کند چنین فرد اسرافگری بگوید درست است که مثلا در مصرف آب اسراف کرده ام ولی پولش را می پردازم، با این وضعی که این دولت غیرکریمه برای مردم در زمینه اقتصاد و معیشت مردم درست کرده و دارایی آنها بعد از سالها زحمت و کار و تلاش به ثلث یا کمتر از ثلث رسیده تکلیف سرمایه های از دست رفته مردم چیست؟ با این سقوط قیمت ریال در برابر دلار و غیر دلار و بالا رفتن نرخ سکه و ارز، چه کسی جوابگوی این همه کاستی ها در دارایی های مردم است؟ چه کس یا کسانی به لحاظ شرعی پاسخگوی از دست رفتن اموال آنها در اثر بی تدبیری هستند؟
این روزها همه، و به ویژه ائمه جمعه ای که سالها بر کاستی های بی شمار دولت لب فروبسته بودند با برشمردن علل گرانی و اظهار نگرانی از این وضع بسیار بد اقتصادی از بی تدبیری دولت و ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی آن سخن می گویند.
آیا صرف مقصر دانستن دولت و برشمردن بی تدبیری های دولتمردان دراین باره، کفایت می کند؟
جالب این است که در این شرایط بسیار بد اقتصادی جناب رییس دولت پس از گذشت ۷ سال، تازه به این فکر رسیده سری به زندان اوین بزند و جالب تر و البته تاسف بارتر از آن، این است که مقامات قضایی این بازدید رییس دولت را به مصلحت نمی دانند!
امروز در رسانه ها خواندم حجت الاسلام آقای سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه در باره احمدی نژاد گفته ما درباره ایشان علم غیب ندانستیم! یعنی که در انتخاب و حمایت و جمع آوری رای برای ایشان به خطا رفته ایم!
این سخن هم از آن حرفهای عجیب است!
به جناب سعیدی باید گفت:
شما به علم غیب چه نیازی داشتید قربان!
ایشان که یک شبه وارد این عرصه نشد که برای امثال شماها با آن همه شاخکهای اطلاعاتی اطرافتان آدم شناخته نشده ای باشد!
سابقه دوره دانشجویی و عملکرد پس از انقلابش در فرمانداری و استانداری اردبیل و مهمتر از همه در شهرداری تهران معلوم بوده و هست.
اینکه چه باعث شد شماها این سوابق را نبینید، و مانند بعضی دیگر همه اعتبارتان را پشت سر ایشان بگذارید، خدا می داند.
باورکنید اگر می گذاشتید اصلاح طلبان می آمدند الآن شما و امثال شما نه این خجلت و ندامت را از آن انتخاب تلخ داشتید و نه ملت و کشور این حال و روز و وضع را.
خوب، گیریم که الآن در مورد ایشان همانند قبل فکر نمی کنید و وی را مناسب اداره کشور نمی دانید. گیریم پس از این همه سال به صحت حرفهای دلسوزان و اصلاح طلبان در مورد ایشان رسیده اید. اکنون، گفتن این گونه سخنان که در آن نشانی از توبه و ندامت بی آنکه به زبان آورده شود، دیده می شود، چه دردی را دوا می کند؟
جامعه از سعیدی و امثال آقای سعیدی انتظار دیگری غیر از حرف زدن در این باره دارد.
چه کسی در این حقیقت تردید داشته و دارد که ایران، تاوان بزرگی با این انتخاب داد. تاوانی که این روزها بعضی از ابعاد آن روشن تر شده و هنوز دیگر ابعاد آن روشن نشده است.
عجیب است هنوز بعضی نمی خواهند به صراحت از اشتباهشان در این باره حرفی بزنند و مسولیتهای آن را بپذیرند.
این دوستان چه بخواهند و چه نخواهند باید بپذیرند که به هر میزان که در روی کار آوردن احمدی نژاد درکشورسهم داشته اند، و البته به نظر من سهم کمی نبوده است، سخت به خطا رفته اند و باید درصدد جبران این بی تدبیری یا اشتباه خود باشند. البته امیدوارم فرصت جبرانی برای اشتباه آنان مانده باشد!
نمی دانم، شاید صلاح کار ملک و ملت را به دعا حوالت داده باشند.
اللهم اکشف هذه الغمه هن هذه الامه بحضور ولیک و عجل له الفرج والنصر واجعلنا من احسن انصاره و اعوانه
کلمه – علی محمد شمس:
واژگونی اتوبوس راهیان نور در هفته گذشته که به کشته شدن ۲۱ تن از دانشآموزان و مسؤلان یکی از دبیرستانهای شهرستان بروجن و زخمی شدن ۲۳ تن دانش آموز دیگر انجامید، در رسانههای داخلی و خارجی خبر ساز شد. کثرت تصادفات جادهای در کشور ما و آمار بالای قربانیان این تصادفات اکنون به قصه تکراری صفحات حوادث تبدیل شده است.
خانوادههایی داغدار میشوند، افراد بسیاری معلول میشوند و خانوارهای بسیاری نانآور خود را از دست میدهند و عدهای نیز به عنوان مقصر محکوم به پرداخت دیه میشوند و تعداد زیادی از ایشان به علت ناتوانی از پرداخت دیه برای سالیانی دراز راهی زندان میشوند و این داستان غمبار بیش از هر جای دیگر در کشور ما تکرار میشود. حادثه اخیر اما از جنسی دیگر است. مسؤل کاروان راهیان نور بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است(۱).
این کاروانها در آغاز به همانند کاروانهای سیاحتی- زیارتی با هدف زنده نگاه داشتن یاد و خاطره جنگ و بازدید مردم از مناطق جنگی به راه افتادند. اما کاروان راهیان نور که قرار بود در ایام نوروز و تعطیلات تابستانی مانند همه تورهای سیاحتی و زیارتی، فعالیت کند خیلی زود تغییر ماهیت داد و به ابزاری سیاسی- ایدئولوژیک در دست نظامی سیاسیهای حاکم تبدیل شد.
از آن جا که سپاه و بسیج سازمانهایی نظامی و تحت نظارت و امر رهبری هستند، طبیعتاً بنیاد حفظ آثار و نشر ازشهای دفاع مقدس و مسؤلان کاروانهای راهیان نور برخلاف تورهای سیاحتی- زیارتی خارج از حیطه نظارت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری فعالیت میکنند و خود را به هیچ نهاد قانونی جز فرماندهی عالی نیروهای مسلح پاسخگو نمیدانند. همچنین سازمان میراث فرهنگ و گردشگری تحت هیچ شرایطی حق صدور مجوز برای شرکتهای گردشگری بخش خصوصی به منظور راه اندازی تورهای سیاحتی و زیارتی به مناطق تحت کنترل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ندارد. پس از پایان عمر دولت اصلاحات و گسترش قدرت و حیطه نفوذ سپاه پاسداران و سازمان بسیج، کاروان راهیان نور از حد فعالیت سیاحتی مذهبی فراتر رفت. از آن پس بازدید دانشآموزان از مناطق مذکور از طریق کاروان راهیان نور بخشی از واحد آمادگی نظامی به شمار آمد، که از طرف آموزش و پرورش به عهده بسیج واگذار شده بود.
به این ترتیب سفر با کاروانهای راهیان نور به مناطق جنگی از سفری سیاحتی/ زیارتی به سفری اجباری و بخشی از واحد درسی تبدیل شد که خودداری از آن به معنای ناکامی در واحدی درسی تلقی گشت. شایعات هدفمند به ویژه در شهرستانهای کوچک مبنی بر این که خودداری از سفر با کاروان راهیان نور موجب ناکامی در کنکور و محرومیت از دانشگاه خواهد شد، مزید بر علت شد تا کاروان راهیان نور به یکی از بازوهای مهم تبلیغاتی سیاسی، نظامی/ سیاسی های حاکم تبدیل شود.
تصادف ۲۸ مهرماه اولین حادثهای نیست که برای کاروان راهیان نور رخ داده است.
فهرست زیر گویای بخشی از تصادفات و تلفات اتوبوسهای راهیان نور است:
- در تاریخ ۲۵ اسفند سال ۸۶ اتوبوس کاروان راهیان نور حامل دانشجویان پسر در استان خوزستان با یک تانکر سوخت تصادف کرد و طی آن ۲۲ نفر در شعلههای آتش سوختند و هفت تن دیگر زخمی شدند (۲) و (۳)
- در تاریخ ۶ فروردین ۸۷ یک دستگاه اتوبوس راهیان نور حامل فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری در محور شهر کرد و ایذه دچار سانحه شد. در این حادثه ۲۷ نفر کشته و ۱۳ نفر مجروح شدند (۴)
- در تاریخ ۱۵ بهمن ۹۰ اتوبوس راهیان نور حامل دختران دانش آموز استان خراسان رضوی در حوالی بروجرد دچار سانحه شده و طی آن سه دانش آموز کشته و ۱۳ تن دانش آموز و مربیان مسؤلان آنان زخمی شدند (۵)
- در تاریخ ۱۶ بهمن ۹۰ اتوبوس راهیان نور حامل دانشاموزان دختر اردبیل در نزدیکی پل دختر واژگون شد و چهار نفر مجروح شدند (۶)
اینها تنها برخی از سوانح کاروان راهیان نور است که با مروری سریع بر اخبار تصادفات سالها یا خیر به دست آمد و قطعاً تصادفات بیشتری از این فهرست غایب است. جالب این است که هیچ خبری مبنی بر پیگیری علل حوادث مذکور و مجازات مقصران آن تاکنون مخابره نشده است و بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و بسیج فارغ از هر نظارت و پیگرد قانونی و بدون کمترین دغدغه اینسبتبه تلفات انسانی وحشتناک فوق همچنان فعالیتهای غیر قانونی و خارج از نظارت خود را در این حوزه توسعه میدهند. اجازه بدهید برای درک بهتر از ماهیت قدرت در ایران، عدالت قضایی و برابری نظامیان و مریدان رهبری با سایر شهروندان در برابر قانون به یکی دو حادثه دیگر از این دستگاهی سریع داشته باشیم.
۱- در چهاردهم اردیبهشت سال ۸۱، زمانی که دولت اصلاحات بر مسند کار و اکثریت شورای شهر تهران در اختیار اصلاح طلبان بود، جمعی از معلمان و دانش آموزان دبستان طه منطقه ۱۲ تهران به بازدید موزه پست و تلگراف رفتند و در بازگشت به قایق سواری در دریاچه مصنوعی پارک پرداختند. یکی از قایقها به علت سرنشین بیش از ظرفیت واژگون شده و در نتیجه شش تن از دختران دانش آموز در این حادثه جان باختند.(۷) این حادثه بازتاب گستردهای در رسانههای کشور داشت. جامعه مطبوعاتی نسبتاً آزاد آن زمان از یک سو، دولت و مجلسی که خود را در برابر افکار عمومی مسؤل میدانست، به سرعت به آن و اکنش نشان داد. بخشهای ضد اصلاحات حاکمیت از جمله قوه قضائیه و صدا و سیما و رسانههای وابسته به آن نیز البته چیزی فروگزار نکردند.
در پی این حادثه دولت اردوهای دانشآموزی را برای بررسی مجدد آنها به مدت چندین ماه لغو کرد(۸) به طوری که میزان اردوهای دانشآموزی در آن سال به نصف تقلیل یافت(۹) شماری از مراکز تفریحی تهران که فاقد استانداردهای لازم بودند، تعطیل شدند.(۱۰) حتی محافل علمی به این حادثه واکنش نشان دادند. از جمله چند تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تحقیقی تحت عنوان «علائم اختلال تنش زای پس از رویداد» روی بازماندگان این حادثه انجام دادند این تحقیق در دومین همایش علمی تحقیقی مدیریت امداد و نجات ارائه شد.(۱۱)
قوه قضائیه که آن زمان در قبال اصلاح طلبان به اندک بهانهای حس عدالت طلبی اش غلیان میکرد وارد ماجرا شد. پرونده این حادثه در دادگاه شعبه ۱۶۰۲ مورد رسیدگی قرار گرفت و رئیس شعبه مذکور اعلام کرد که طی بررسیهای کارشناسی به عمل آمده، شهردار منطقه ۱۲ تهران به میزان ۸۵ درصد و آموزش و پرورش به میزان ۵ درصد در این حادثه مقصرند(۱۲). در این دادگاه ۸ تن از مسؤولان شهرداری منطقه ۱۲ و ۵ تن از مسؤلان آموزش و پرورش محاکمه شدند. پس از آن شهرداری تهران با پرداخت دیه به خانواده قربانیان رضایت آنان را جلب کرد. اما ماجرا به همین جا خاتمه نیافت و پرونده حادثه مذکور برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به شعبه ۱۱۵۶ دادگاه عمومی و جزایی تهران ارجاع شد و رسیدگی به این پرونده تا ۵ سال بعد ادامه یافت و نهایتاً متهمان به جزای نقدی محکوم شدند.
۲- حال اجازه بدهید حادثهای دیگر را مرور کنیم.
در تاریخ دوشنبه ۲۶ بهمن سال ۱۳۸۳ در مراسم عزاداری حسینی در مسجد ارک تهران که مداحان حکومتی و مرید از جمله منصور ارضی برگزاری آن را بر عهده داشتند، آتش سوزی بزرگی روی داد و طی آن بیش از ۸۵عزادار در اتش سوختند و جان باختند و حدود ۳۵۰ تن زخمی شدند(۱۳). علت حادثه کاملاً روش بود. بی مبالاتی برگزار کنندگان مراسم و استفاده از بخاری با ظرفیت گرمایی بالا در منطقه فوقانی مسجد که با چادر برزنتی آغشته با پارافین(برای جلوگیری از نفوذ باران) پوشانده شده و راه خروجی نامناسب به خارج و در کنار این همه فقدان ابتدایی ترین وسائل ایمنی حتی کپسول آتش نشانی علل حادثه مذکور بود.(۱۴)
این حادثه که شاید مشابه آن کمتر رخ داده است طبیعتاً بازتاب وسیعی در کشور داشت. آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور طی پیام تسلیت وزارت کشور را مسؤل رسیدگی به علل حادثه کرد(۱۵). رهبری اما در پیام تسلیت خود از رسیدگی به علل حادثه و پیگرد عاملان آن هیچ سخنی نگفت و برعکس برخلاف عرف این گونه پیامها به تشکر از «مسئولان امداد رسان و متصدیان درمان» بسنده کرد. (۱۶) علت روشن بود چون مسؤلان و مقصران اصلی این حادثه نه اصلاح طلبان بودند و نه دولت اصلاحات، بلکه منصور ارضی و حدادیان، مداحان ولایت بودند.
دولت کارگروهی متشکل از وزارتخانههای کشور، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، رفاه و تأمین اجتماعی را مأمور رسیدگی به خانواده قربانیان حادثه و بازماندگان کرد. مصدومان بلافاصله در بیمارستانها مورد مداوا قرار گرفتند ، وزارت بهداشت برای ارائه خدمات جراحی پلاستیک به مصدومان اقدام کرد. مسجد جامعی وزیر ارشاد آمادگی این وزارت را برای ترمیم مسجد ارک اعلام کرد. هیئت وزیران پرداخت دیه به خانواده بازماندگان را تصویب کرد.
اما برخلاف حادثه دریاچه مصنوعی پارک شهر، صدا و سیما در تبدیل این حادثه به یک حماسه پرشور عزاداران طالب شهادت سنگ تمام گذاشت و به کمک مداحان ولایت چنان شوری به پا کرد تا کسی حتی به فکر پیگیرد قانونی عاملان حادثه نیفتد. کشته شدگان در زیر آن چادر برزنتی آغشته به پارفین، کسانی معرفی شدند که «در خیمه اربابشان امام حسین(ع) سوختند و به سوی حق پرکشیدند»(۱۷) یک شب بعد از حادثه حدادیان مداح در برابر دوربین تلویزیون حاضر شد و با چشمانی گریان از انبوه مردمانی خبر داد که پس از حادثه به او در مسجد رجوع میکردند و درخواست میکردند آن ها هم در آتش بسوزند و شهید راه حسین شوند!! به این ترتیب فاجعهای که مدحان ولایت آفریدند به یک صحنه شهادت تبدیل شد تا کسی جرئت نکند از مقصر سخن بگوید. غیرت عدالت خواهی قوه قضائیه برخلاف حادثه دریاچه مصنوعی پارک شهر تهران، اصلاً تحریک نشد. اما به هرحال قربانیان و مصدومان آن حادثه مرگبار بازماندگانی داشتند که خواهان رسیدگی به موضوع و مجازات مقصران بودند. به رغم این پرونده آن حادثه سالها در قوه قضائیه راکد باقی ماند. تا در دیماه سال ۸۷ به درخواست اولیای دم و مصدومان حادثه این پرونده مجدداً در شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ناحیه ۲۷ تهران به جریان افتاد. تنها خبری که از آن دادگاه منتشر شد این بود که برخیاولیای دم مدعی شدهاند دیه کامل دریافت نکردهاند!!(۱۸)
پس از آن مجدداً رسیدگی قضایی به این ماجرابه محاق رفت و پرونده بدون کمترین رسیدگی در قوه قضائیه به کشوی میزها رفت. تا این که در ۲۳ تیرماه ۸۹ یعنی پس از گذشت بیش از شش سال دادسرای مذکورمجدداً به یاد آن حادثه افتاد و مداح ولایت منصور ارضی رااحضارکرد اما نه به عنوان متهم بلکه به عنوان مطلع و «برای ادای پارهای توضیحات»!!(۱۹) تا همگان خوب متوجه شوند اولاً قوه قضائیه همچنان از ماهیت آن حادثه بی اطلاع است و در باره آن تحقیق و ثانیاً مداح رهبر که پای ثابت مراسم نوحه خوانی بیت رهبری است، کسی نیست که بتوان او را به عنوان متهم احضار کرد.
این دو نمونه را به تفصیل و به صورت مستند گزارش کردیم تا روشن شود در این کشور ارزش جان انسانهای عادی و بیگناه کوچه و بازار نیز با معیار مصالح سیاست و قدرت سنجیده میشود و حوادث نیز همانند شهروندان براساس نسبتی که با رهبریو حامیان ایشان برقرار میکنند، موضوع داوریهای متفاوت قرار میگیرند. بر پایه این دو نمونه از هم اکنون میتوان نتیجه رسیدگی به حادثه اسفبار اخیر را پیش بینی کرد. وقتی حاج منصور ارضی و حاج حدادیان دراین کشور به خاطر ارادت به ولایت چنین مصونیت آهنینی دارند آیا میتوان تصور کرد که سپاه و بسیج که نهادهای رسمی تحت امر ولایت هستند، در برابر خانواده قربانیان بیگناه حادثه اخیر و افکار عمومی پاسخگو باشند؟ و آیا آنها برای خون مردم اینقدر ارزش قائل هستند که پاسخگویی که نه، مجازات عاملان که نه، حتی عذر خواهی که نه، حداقل مسؤلیت اداره کاروان راهیان نور را به سازمان صنایع دستی و گردشگری بسپارند و یا تحت نظر این سازمان فعالیت کنند و بیش از این جوانان مردم را به کام مرگ نفرستند؟
پاورقیها:
۱- شهاب نیوز، ۹ فروردین ۱۳۸۷
۲- آموزش نیوز، ۲۶ اسفند ۱۳۸۶
۳- خبرگزاری تابناک، ۲۶ اسفند ۱۳۸۶.
۴- خبرگزاری تابناک، ۹ فروردین ۱۳۸۷
۵- سایت فرارو ۱۷ بهمن ۹۰
۶- خبرگزاری مهر ۱۷ بهمن ۹۰
۷- جام جم، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۱.
۸- «مرگ تفریحی». همشهری، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۵.
۹- «تابستان پر خطر در شهربازی». جامجم، ۶ خرداد ۱۳۸۵.
۱۰- «به جای ایمن سازی تاسیسات فراغتی، آنها را تعطیل میکنند». همشهری، ۲۳ تیر ۱۳۸۲.
۱۱- سایت اینترنتی مرجع دانش، «علایمPTSDدر دانشآموزان حادثهٔ پارکشهر تهران». ۱۳۸۴.
۱۲- جام جم، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۱.
۱۳- شریف نیوز، پایگاه خبری تحلیلی دانشجویان ایران، ۲۷ بهمن۸۳
۱۴-همان
۱۵- همان
۱۶- پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، ۲۷ بهمن ۸۳
۱۷- خبرگزاری فارس وابسته به اطلاعات سپاه، ۱ فروردین ۸۸
۱۸- روزنامه کیهان ۱۰ دیماه ۸۷ صفحه حوادث
۱۹- سایت خبری سیاسی الف، ۱۳ تیرماه ۸۹
سیدمحمد خاتمی رییس جمهور پیشین کشورمان در جمع معلمان گفت: در دوران مسؤولیت من منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در دنیا محدود و مطرود شده بودند؛ آن ها اصلاحات را "فتنه" می دانستند، ولی امروز حتی آمریکا هم که آن ها را از لیست تروریست ها بیرون می آورد. چه کسی پاسخگو است که چه مقدار از این هزینه متعلق به ما و مدیریت داخلی ماست و چقدر بدخواهی آنها؟
به گفته ی وی ملت ما با هر کس روی خوش نشان بدهد و از هر چه بتواند بگذرد از آدم کشان و تروریست هایی که جنایت ها کرده اند و در کنار دشمن متجاوز قرار گرفته و منشاء آشوب ها شده اند نخواهد گذشت و آمریکا و اروپا هم با این کارشان بدبینی مردم ما را نسبت به خود افزایش داده اند.
گروهی از فرهنگیان با شروع سال تحصیلی جدید به دیدار رئیس جمهوری سابق ایران رفته، ضمن طرح سؤالات و دغدغه ها و دیدگاه های خود از دیدگاه های سید محمد خاتمی پیرامون مسائل روز مطلع شدند.
به گزارش وب سایت رسمی سیدمحمد خاتمی، متن سخنان رییس جمهور سابق کشورمان در ادامه می آید:
هر وقت در برابر یک معلم قرار می گیرم، خودم را در همان دورانی می بینم که تازه به مدرسه رفته بودم. نه تنها برای من، که برای همه ما معلم دارای ابهت و وقار و اولین الگوی هر انسانی در آغاز زندگی اجتماعی است.
در ایران معلمی با وجود همه مشکلاتش همیشه جایگاه ممتازی داشته است. انقلاب، بیشترین نیروی خود را از معلمان گرفت. از شهید باهنر و شهید رجایی گرفته تا بسیاری از نمایندگان مجلس، مدیران، استانداران و … این نشان دهنده این است که آموزش و پرورش جایگاه انسان های شریف، درد آشنا و مومن است و همواره توانسته موقعیت خودش را حفظ کند، حتی در جریان جنگ تحمیلی هم ما می بینیم که دانش آموز و معلم شاید در میان شهداء و جانبازان و ایثارگران جایگاه اول را دارند.
متاسفانه آن طور که باید و شاید به این بخش مهم جامعه توجه کافی نشده است و در نتیجه همواره با مشکلات روبرو بوده اند، حتی در دوره مسؤولیت خود ما هم آن طور که لازم بود و دلمان می خواست به این بخش توجه نشد، گرچه معتقدم راهی باز شد که که اگر در دولت های بعد پیگیری می شد خیلی از مسائل حل می شد و آن چه ما می خواستیم و در آن راه گام هایی هم برداشته شد این بود که آموزش و پرورش با اندیشه و توان و اراده و انتخاب خود اهالی آموزش و پرورش پیش برود، از معلم و مربی دبستان و راهنمایی و دبیرستان گرفته تا کارکنانی که در ادارات آموزش و پرورش هستند و در کنار آن از توان معلمان برای تحول در دروس و مواد درسی و کتاب ها و … استفاده شود و به معنای واقعی حالت اجبار از بالا نباشد.
نمی گویم در دوران ما اینها درست انجام شد ولی رویکرد و جهت گیری این گونه بود که می توانست از درون این سرمایه عظیم تحولات بزرگی را انجام دهد.
معلمان بخش مظلوم و البته سربلند و سر گران جامعه اند.
انصاف این است که اگر ما مجموعه کارمندان دولت را در نظر بگیریم، معلمان محرومیت و مشکلاتشان شاید بیشتر باشد، گرچه معلم به خاطر مسائل مادی پا در این عرصه نگذاشته و جنبه معنوی کارش او را اقناع می کند، ولی معلم هم باید بتواند در آرامش زندگی کند.
باید ببینیم که ما چقدر از این بخش و از این سرمایه برای ساماندهی کل جامعه استفاده کرده ایم؟!
به هر حال نمی توان انتظار داشت که بنیادهای مدنی و اجتماعی و سامانی که در جامعه در گذر زمان شکل گرفته، در یک چشم به هم زدن عوض شود. چاره کار اصلاحات به معنی واقعی کلمه است. اصلاحات یعنی تدریجاً و با صبوری پیش رفتن؛ منتهی به این شرط که رویکرد را درست انتخاب کنیم و این رویکرد به هیچ وجه نباید قیم مآبانه باشد، بلکه با مشارکت خود بخشی که باید تحول پیدا کند باید پیش رفت.
در اینجا به جا است یادی کنم از حادثه تلخ و مصیبت باری که برای دانش آموزان عزیز ملایری پیش آمد، تصادفی که در آن تعداد زیادی از گل های نوشکفته جامعه ما پرپر شدند و تعداد دیگری زخمی و مصدوم. برای همه ما و بخصوص جامعه معلمان این مصیبت بسیار دردناک بود. بدون تردید حتی اگر کوتاهی منجر به این فاجعه شده باشد قابل گذشت نیست. من همین جا به جامعه معلمان و خانواده های داغدار این عزیزان تسلیت عرض می کنم و برای مصدومان و مجروحان آرزوی شفای کامل دارم.
همچنین لازم است از وقوع سیل اخیر در استان مازندران (شهرستان بهشهر) اظهار تاسف و تأثر کنم. حادثه ای که جان تعداد زیادی از هموطنان ما که معمولا از اقشار محروم جامعه هستند را گرفت و بازماندگانشان را دچار مشکلات فراوان کرد.
خسارت های قابل توجهی که به ساختمان ها و زمین های زراعی وارد آمد مشکل ساز شد. در این بلایای طبیعی معمولاً مشکلات جدی بعد از حادثه پیش می آید، خانه هایی فرو می ریزند، کودکانی یتیم می شوند، مادرها و پدرهایی داغدار می شوند، ولی آن چه مهم است قدرت سازماندهی و برنامه ریزی برای حل مشکل و ترمیم ویرانی ها و درمان دردهای معنوی و مشکلات مادی است.
خسارتی که اینجا وارد شد همچنان که در آذربایجان مردم با آن روبرو شدند سنگین بود و خدمات مردمی خوب بود، دولت هم زحمت کشید؛ امیدوارم همه به کمک آسیب دیدگان بشتابند و کار را پیش ببرند.
می خواهم در همین جا به نکته ای اشاره کنم. در زلزله بم ما متوجه شدیم که برای بلایا تدبیر و ساماندهی درستی پیش بینی نشده است. در همه موارد زحمت زیادی کشیده شده، اما بیاییم فکر کنیم که یکی از وظیفه های مدیریت کلان در کشورهای بلاخیز این است که باید از پیش سامانی در نظر گرفته شود.
بعد از زلزله وحشتناک بم کاری شد که امیدوار بودم به عنوان نهاد دائمی بماند تا هر جا مشکل مشابهی پیش می آید بتواند وارد عمل شود.
در جریان زلزله بم با همکاری وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان مسکن و سازمان ثبت اسناد، تعداد قابل توجهی از شرکتهای بزرگ معماری و پیمانکاری ساختمان از بخش خصوصی، بانک ها، و نهادهای مرتبط دیگر شبکه بسیار گسترده ای تشکیل شد که من علاقه مند بودم این تشکل به صورت دائمی باقی بماند و بتواند در مواقع ضرورت به موقع و درست به کمک دولت و مردم بیاید که در آن صورت ما امروز کمتر مشکل داشتیم. همین جا می خواهم به نکته ای برسم که از مشکلات ماست که نتوانستیم آن را حل کنیم و آن این که در کشور ایران دولت که عوض می شود همه چیز از صفر شروع می شود.
و این خود ناشی از پایدار نبودن وضع دموکراتیک در کشور است. یکی از نتایج خوب دموکراسی، تداوم فعالیت ها و تجربه هایی است که در جامعه وجود دارد. اینکه ما این همه تکیه می کنیم روی مردم سالاری و افتخار می کنیم مردم سالاریسازگار با دین در انقلاب ما مطرح شد و تکیه می کنیم که جمهوری اسلامی آمد و نیز اینکه این اسلام و جمهوریت باید با هم سازگار باشند نمی شود یک ترکیب متضادی را داشت. اسلام را بگونه ای ببینیم که هیچ نقشی و نسبتی با جمهوریت ندارد و جمهوریت را بگونه ای ببینیم که هیچ گونه نسبتی با ارزش های الهی ندارد غلط است و این مسائل باید حل شود. اصلاً نوآوری انقلاب ما همین بود و تکیه شدید ما روی جمهوری اسلامی به همین خاطر است.
اصلاح طلبی از نگاه من خواستار جمهوری اسلامی است که در آن عقل،تدبیر حاکم است و حاکمیت مردم بر سرنوشت طبق معیارهای اسلامی که از آن معیارهای اسلامی حق شهروندی همه کسانی است که در درون نظام زندگی می کنند باید تأمین شود.
یکی از خواص مردم سالاری انباشته شدن و انتقال تجربیاتی است که پیش تر حاصل شده است.
چرا جامعه ما این طور است که هر دولتی سر کار م یآید باید از صفر شروع کند؟شاید به دولت من هم تا حدودی این اشکال وارد باشد.
یکی از مسائلی که امروز در طول این ۷-۸ سال می بینیم این است که در طول سالهای گذشته هر چه شده است اصلا انکار و نفی می شود و مملکت به این روز و روزگار می افتد.
نمونه ای را که گفتم اگر از آن استفاده شده بود امرو زیقینا در بلایای طبیعی مشکلات کمتری داشتیم.
ما در سال های گذشته طرح داشتیم؛ حتی ما مساله تغییر را در انتخابات گذشته مطرح کردیم مراد تغییر بنیان نظام نبود؛ تغییر شیوه ای از مدیریت در جامعه بود که معتقد بودیم زیان های بزرگی به بار می آورد که امروز هم به بار آورده است.
بنده سعی کردم انقطاعی میان دولت من و دولت قبلی ایجاد نشود. مشترکاتی که بین دو دولت بودند حفظ شود. ۵-۶ وزیر من از دولت قبلی بود. البته مورد سرزنش دوستانم بودم که چرا دولت را یکدست انتخاب نکرده ام.
اگر واقعاً دموکراتیک فکر می کردیم می بایست بروم خدمت دوست عزیزم جناب آقای ناطق نوری که خیلی هم ایشان را دوست دارم و بگویم ۳/۱ رأی مردم ازآن شما است یک سوم دولت هم شما در تشکیلش نظر بدهید اگر دموکراتیک عمل می کردم باید این کار می کردم یعنی بنده باید ملامت کنم خودم را که چرا چنین نشد.
ما جناحی فکر نمی کردیم. مملکت است باید مصالح کلی را در نظر داشت البته اگر رویکردهای متفاوتی بود باید با تدبیر و عالمانه آن را پیاده بکنیم ما این سعی را کردیم.
برنامه سوم با نگاه به برنامه دوم تهیه شد و این برنامه بالای ۹۰ درصد تحقق اهداف داشت.
امروز باید سوال کرد چرا برنامه چهارم اجرا نشد!؟ آنان که سودای مدیریت جهان را در سر دارند یا باید برنامه تدوین شده را اجرا می کردند یا اگر می توانستند برنامه ای بهتر از آن تهیه می کردند. در برنامه چهارم توسعه همه این مسائل پیش بینی شده بود، تنها یک امر در آن برنامه پیش بینی نشده بود و آن این که در آمد هفت ساله این دولت سه برابر کل درآمد دولت اصلاحات و دولت سازندگی بود! اگر آن چه در برنامه چهارم پیش بینی شده بود اجرا می شد، بدون شک با سرعت به اهداف سند چشم انداز می رسیدیم و مشکلات معیشت مردم، اشتغال و رفاه به این صورت نبود که متأسفانه اینک شاهد آن هستیم!
هدف این بود که بعد از اجرای چهار برنامه چهارساله می بایست برترین قدرت منطقه ای می شدیم. راهی که به گواه اسناد به درستی در حال طی شدن بود. آیا واقعا امروز می توانیم ادعا کنیم که به آن سمت حرکت کرده و به آن هدف نزدیک شده ایم؟ باید دید مشکل کجاست و اصلاح آن چقدر از دست ما ساخته است.
متأسفانه برنامه چهارم توسعه را کنار گذاشتند؛ واردات افزایش قابل توجهی پیدا کرد، اتکای ما به نفت روز به روز بیشتر شد. وقتی که واردات، لجام گسیخته افزایش می یابد و تولید داخلی لطمه می بیند، اتکای دولت به خارج و پول نفت روز به روز بیشتر می شود. برای واردات باید ارز بدهید. در دولت اصلاحات بین ۱۲ تا ۱۳ درصد از کل واردات کشور اقلام مصرفی بود. چرا که تولید رونق داشت و حجم عمده واردات ما کالاهای واسطه ای کارخانه ها و خرید دانش فنی بود. اما متأسفانه در دولت نهم و دهم واردات و اتکاء به نفت حدود سه برابر شده است!
در دوران مسؤولیتم، دولت با فراهم ساختن زمینه سرمایه گذاری، تولید را رونق بخشید و اشتغال وضع مناسبی پیدا کرد و شیب نرخ تورم و بی کاری به پایین میل کرد. مالیات ها را به نفع تولید اصلاح کردیم و از ۶۰ درصد آن را به حدود ۲۵ درصد رساندیم. درآمد دولت در دو سال اول کم شد، اما تولید و اقتصاد رونق گرفت. همه می توانند آمارهای آن دوره را با آمارهایی که حضرات دارند مقایسه کنند. در دوره اصلاحات روز به روز اتکای دولت به درآمدهای مالیاتی افزایش یافت و سهم درآمدهای نفتی در بودجه جاری کم تر شد. در عوض با درآمد نفت حساب ذخیره ارزی تأسیس شد و در پایان کار دولت تقدیم حضرات شد.
هر چه وابستگی کشور به بیرون بیشتر شود (واردات بیشتر) که با کمال تأسف امروز شاهد آن هستیم آسیپ پذیری کشور زیادتر خواهد شد و آن وقت است که تحریم ها اثر می گذارد. امروز تحریم ها دو جا را هدف قرار داده، یکی منابع در آمد ما است که عمدتاً نفت و گاز است و دیگری مسأله تهیه و مبادله کالاها است. این تحریم ها با زیرکی اعمال شده و آقایان متوجه نیستند که بیشترین دود آن به چشم مردم می رود. ما به شدت با این تحریم ها مخالفیم. ولی اگر امروز ما آسیب پذیریم باید دید سیاست ها و مدیریت کشور چقدر در افزایش اثر مخرب این تهدیدها مؤثر بوده است!
برای توسعه و پیشرفت و ارتقاء سطح رفاه جامعه باید سیاست خارجی دولت متعادل و متناسب با روند توسعه جامعه باشد. عزت کشور به این است که روی پای خودمان بایستیم، نه اینکه در دنیا منزوی شویم. سیاست خارجی باید همسو با سیاست داخلی باشد. عقب افتادگی چیزی است و حس عقب افتادگی چیزی دیگر؛ امنیت چیزی است و حس امنیت یا عدم امنیت چیز دیگر. حس عمدتا در جامعه اثرگذارتر است. ممکن است جامعه وضع خوبی داشته باشد، ولی احساس کند که اینگونه نیست و این خود عامل مهم پیدایش مشکلات است. امروز اعتماد مردم به شدت لطمه دیده است، ولی مهم تر از آن حس عدم اعتماد است. باید ببینیم کدام سیاست ها و برنامه ها این بی اعتمادی و حس بی اعتمادی را پدید آورده است.
به اجمال بگویم حل ریشه ای مشکلات موجود این است که واقعاً مردم سالاری در جامعه حاکم شود. البته مردم سالاری زمان می خواهد تا جا بیفتد. باید روی فرهنگ مردم سالاری کار کرد؛ اگر آن را جدی گرفتیم در گذر زمان هم تهدیدها مرتفع می شود، هم پیوند های جامعه محکم می شود، هم زمینه برای رشد جامعه فراهم می شود و آن وقت است که مردم سالاری فقط مردم را صاحب توقع نمی کند، بلکه صاحب مسؤولیت هم می کند.
اگر در جامعه احساس شود که ساز و کار انتخابات طوری است که اطمینان نداشته باشند که نماینده مطلوب روی کار می آید، طبعاً اعتماد هم پدید نمی آید در حالی که اگر این اعتماد ایجاد شود خود مردم مسئولیت مشکلات موجود را می پذیرند و با درک متقابل همکاری می کنند.
راه درست، تغییر فضای کنونی است. اصلاح طلب ها هم چیزی جز این که زمینه حاکمیت مردم بر سرنوشتشان در جامعه فراهم شود نمی خواهند، از جمله در انتخابات. این را نیز از بیرون نیاورده ایم، بلکه از اسلام آموخته ایم. اسلامی که معتقدیم در متن انقلاب ما بوده و اکثریت مردم هم آن را می خواستند، نه اسلامی که با مردم، رأی مردم، حاکمیت مردم بر سرنوشت و با حرمت و کرامت افراد سرو کاری ندارد. ما این نگرش را قبول نداریم. تعارف نداریم، اسلام ما اسلامی است که با حرمت و کرامت مردم و حضور مردم در عرصه موافق است.
انتخابات مهمی پیش روی ماست. اصلاح طلبان می خواهند در انتخابات شرکت کنند، اما نمی گذارند. آیا واقعا شرایط حضور در انتخابات مهیا است؟ وقتی قرار شد یک بینش و منش و روشی که از قضا خیلی هم بسته و تنگ است خود را عین نظام بداند و هر کس را با این دیدگاه مخالف است خارج از نظام معرفی کند و بیاید به جای نگهبانی از ارزش ها و قانون راه همه گروه ها و سلیقه ها را به جز یک سلیقه خاص به سوی حاکمیت سد کند آیا واقعاً می توان در چنین انتخاباتی حضور فعال داشت؟
مردم در انتخابات گذشته ریاست جمهوری هزینه های زیادی داده اند. آیا با ادامه این روش بخش قابل توجه جامعه که احساس می کند به آنها جفا شده حاضر می شوند پای صندوق بیایند؟
ما از سر دل سوزی هشدار می دهیم و واقعا گاهی اوقات از آنچه پیش روی ماست وحشت می کنم.
در دوران مسؤولیت من منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در دنیا محدود و مطرود شده بودند؛ آن ها اصلاحات را "فتنه" می دانستند، ولی امروز حتی آمریکا هم که آن ها را از لیست تروریست ها بیرون می آورد. چه کسی پاسخگو است که چه مقدار از این هزینه متعلق به ما و مدیریت داخلی ماست و چقدر بدخواهی آنها؟
ملت ما با هر کس روی خوش نشان بدهد و از هر چه بتواند بگذرد از آدم کشان و تروریست هایی که جنایت ها کرده اند و در کنار دشمن متجاوز قرار گرفته و منشاء آشوب ها شده اند نخواهد گذشت و آمریکا و اروپا هم با این کارشان بدبینی مردم ما را نسبت به خود افزایش داده اند.
به هر حال این مسائل وجود دارد و من هم معتقدم تهدیدها جدی است.
آزادی استقلال و پیشرفت و اخلاق آرمان های ماست. راه آن هم تقویت جنبه های مردم سالاری و تکیه بر معیارهای اصلی اسلام که وجود دارد و بخصوص در حکومت امیرالمومنین (ع) تجلی پیدا کرد. باید دید آن معیارها و ارزش ها را چگونه می توان در زمان حال پیاده کنیم؟این اصلاحات ماست و باید روی آن پافشاری کرد.
در مورد انتخابات هم آن چه مهم است اجماع اصلاح طلبان و اهل حل و عقد است.
باید در درون جامعه باشیم و بگوییم ایمان؛ صلاح و منفعت و پیشرفت و رفع تهدید و معیشت مردم چه رابطه ای دارد با آن ادعاهایی که ما راجع به توسعه سیاسی و جامعه مدنی می کنیم؟ باید فضا باز شود و حرف ها زده شود. آنچه مورد نظر است تغییر فضا در این لحظه حساس و بخصوص پیش از انتخابات است که متأسفانه نشانه های خوبی را در این زمینه نمی بینیم.
باید به آنچه مصلحت جامعه است باز گردیم و به مردم و قانون اساسی حرمت بگذاریم. قانون اساسی را درست پیاده کنیم و از جمله انتخابات را مطابق قانون اساسی برگزار کنیم. آن وقت همه حاضریم برای نظام هر چه در توان داریم انجام دهیم و به بهبود امور کمک کنیم.
در پی درگذشت استاد احمد قابل، شورای هماهنگی راه سبز امید در پیامی این ضایعه را تسلیت گفت.
در بخشی از این پیام آمده است: شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تقدیم صمیمانهترین مراتب تسلیت و همدردی خود به خانوادهی محترم قابل، حامیان و همراهان جنبش سبز، و نیز مردم آگاه ایران، امیدوار است روش و منش آن فقیه آزاده و مسلمان وطندوست، چونان مشعلی برای تمامی دغدغهداران آبادی و آزادی ایران، فروزان ماند و دیدگاههای گرانقدر و انسانی آن دینپژوه دموکراسیخواه، مددرسان کوشندگان اجتماعی وطندوست و جنبش سبز مردم ایران شود.
متن کامل این پیام تسلیت که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
از میان مومنان مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در همین انتظارند و هرگز عقیده خود را تبدیل نکردند. (سوره احزاب، آیه ۲۳)
استاد فاضل، جناب آقای احمد قابل، آزادهی متقی، ایراندوست مومن، و دین پژوه نواندیش، پس از تحمل هفتهها درد و رنج ناشی از بیماری اوج گرفته، و سالها صبوری در برابر مصائب گوناگون، ازجمله جراحتهای مانده از حضور در دفاع مقدس، دار فانی را وداع گفت.
تلاشهای انسانی آن عالم دینی برای تبیین شریعت عقلانی و تبلیغ دین رحمانی از چشم منصفان و آگاهان پنهان نبود. چنانکه کوششهای وطندوستانهاش در ستیز با خودکامگی و استبداد دینی برای تمامی آزادیخواهان ایران مشهور بود.
پاداش حقیقتطلبی و حقگویی این پژوهشگر وارسته و دلسوز ایرانیان و دغدغهدار منافع ملی اما، زندان بود و تبعید و تهدید و خشونتهای گونهگون اعمال شده از سوی اقتدارگرایان.
استاد احمد قابل، بهمثابهی «فقیه»ی حقیقی در دین، برای دفاع از مکارم اخلاق و حقوق انسانی شهروندان ایرانزمین، هراسی از هیچکس و هیچچیز به دل راه نداد و بیپروا، خودکامگی بهنام دین و اقتدارگرایی و خشونت علیه ایرانیان را به نقد کشید. او همان مسیری را پی گرفت که استاد آزادهاش آیتالله منتظری.
همراهی فقیه آزادیخواه، زندهیاد احمد قابل، با اعتراض میلیونها ایرانی برآشفته از نتایج انتخابات دروغین ۱۳۸۸، نارضایتی شدید او از خشونتهای غیرانسانی و سرکوب خونین هموطنان، و همدلی او با جنبش سبز، در تاریخ مبارزهی مردم ایران برای دموکراسی، و در یاد و خاطرهی تمامی آزادیخواهان منصف و ملی، ثبت و ضبط خواهد ماند.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تقدیم صمیمانهترین مراتب تسلیت و همدردی خود به خانوادهی محترم قابل، حامیان و همراهان جنبش سبز، و نیز مردم آگاه ایران، امیدوار است روش و منش آن فقیه آزاده و مسلمان وطندوست، چونان مشعلی برای تمامی دغدغهداران آبادی و آزادی ایران، فروزان ماند و دیدگاههای گرانقدر و انسانی آن دینپژوه دموکراسیخواه، مددرسان کوشندگان اجتماعی وطندوست و جنبش سبز مردم ایران شود.
والعاقبه للمتقین
شورای هماهنگی راه سبز امید
اول آبان ۱۳۹۱
استاد احمد قابل پس از یک دوره طولاتی بیماری و درمان سرانجام امروز دوشنبه اول آبان ماه نود و یک در بیمارستان بیمارستان قائم مشهد در سن ۵۵ سالگی به دیار باقی شتافت و همراهان سبز خود را تنها گذاشت. این عالم فرهیخته که پیش از این بیش از ۱۰۰ روز انفرادی را تحمل کرده بود از منتقدین حاکمان فعلی و از نواندیشان به نام دینی بود.
به همین مناسبت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران نهایت تاسف و تاثر خود را از این ضایعه بزرگ اعلام میدارد و به خانواده این عزیز فرهیخته و همراهان جنبش سبز ایران تسلیت عرض می نماید.
متن پیام تسلیت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به نقل از سایت امروز به این شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
تسلیت در گذشت عالم آزاده احمد قابل
خبر در گذشت عالمی آزاده و مجتهدی آزاداندیش در روزگاری که بیش از پیش به بزرگان و آزادگان نیازمندیم، سختی ها را دوچندان می کند. احمد قابل، پژوهشگر و روشنگر دینی بی شک از بزرگترین سرمایه های ایران به حساب می آمد که نظرات و اندیشه های او هدایتگر آزادیخواهان و سیاستمداران دینی ما بوده است.
تربیت و پرورش در محضر مرجعی عظیم القدر همچون آیت الله منتظری و حرکت در مکتب آزاداندیشی و دین مداری که در نظریات و روشنگری های منتقدانه وی ظهور کرد، بی شک از بزرگترین نیازهای امروز جامعه دینی ماست. متاسفانه، عدم تحمل و آستانه تحمل پایین اقتدارگرایان حاکم و به بند کشیدن وی نشانه ی تاثیر و نفوذ بالای اندیشه های وی در جامعه دانشگاهی و دینی ماست. تحمل بیش از ۱۰۰ روز زندان انفرادی تاوانی بود که وی برای اندیشه ها و نظراتش پرداخت. امروز نیز پس از تحمل بیشترین سختی ها، فشارها و بیماری وی با رفتن خود، جایی دیگر در حرکت آزادیخواهانه دین مدارانه ایران خالی کرد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، درگذشت احمد قابل پژوهشگر دینی و از شاگردان مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری را تسلیت گفته و خاطرنشان می کند که پایداری و مقاومت وی که همراه با نواندیشی و روشنگری بود بی تردید نام وی را در تاریخ جاودانه خواهد کرد و اجر آزادگی خود را نیز خواهد گرفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
شاخه خارج کشور
اول آبان ۱۳۹۱
رئیس انجمن صنفی کارگری دریانوردان جمهوری اسلامی، مرکز خلیج فارس، از تعدیل ۳۰ کارگر شرکت ملی نفتکش ایران در یک سال گذشته خبر داد.
نادر ظهوری در این باره به ایلنا گفت: شرکت ملی نفتکش ایران به دلیل تحریمها، فشارهای اقتصادی و مشکلات به وجود آمده برای کشور به مشکلات مالی برخورده است که باعث شده بیش از ۳۰ تن از کارگران خود را در یک سال گذشته تعدیل کند.
این فعال کارگری افزود: با توجه به عدم وجود قانون کار دریایی در ایران، کارگران شرکتهای کشتیرانی تحت پوشش بیمه بیکاری قرار نمیگیرند. بدین ترتیب کارگران تعدیل شده حتی با وجود شرایط اقتصادی نامناسب این دوره، نمیتوانند از بیمه بیکاری استفاده کنند.
شرکت ملی نفتکش ایران از شرکتهای فرعی شرکت ملی نفت ایران است. درآمد شرکت ملی نفتکش ایران تا پایان ۲۰ مارس ۲۰۰۹، یک و نیم میلیارد دلار بوده است که از این میان سهم درآمد از اروپا ۵۱ درصد، آسیا ۲۶ درصد، آفریقا ۱۵ درصد و ۸ درصد از سایر نقاط جهان، از جمله کانادا، ونزوئلا و آمریکای لاتین بوده است.
و در خبری دیگر اینکه در استان قم نیز ۵۰ کارگر کارخانه شکوهیه بیکار شدند. مسئول کانون شوراهای اسلامی کار استان ضمن اعلام این خبر به ایلنا گفت:در پی افزایش بهای مواد اولیه تولید، قرارداد کاری این کارگران پس از خاتمه تمدید نشده است و در نتیجه این کارگران تعدیل شدند.
فتج الله دیدار یادآور شد: از زمان افزایش ناگهانی بهای ارز و نوسان قیمت کالاهای مختلف، گرانی به بهانهای برای کاهش تولید، تعطیلی بنگاه و در نتیجه کاهش مزد و بیکاری کارگران تبدیل شده است.
به گفته این فعال کارگری کارخانه شکوهیه در حدود ۵ سال سابقه در زمینه تولید زیراندازهای پلاسیتکی دارد و تا پیش از گرانیهای اخیر نیز وضع فروش محصولات آن خوب گزارش میشد.
دیدار ادامه داد: تا پیش از این تعدیلها تعداد کارگران شاغل در کارخانه شکوهیه به ۸۰ نفر میرسید، اما اکنون تنها ۳۰ کارگر در این واحد تولیدی مشغول به کارند. به دلیل نبود شورای اسلامی کار و یا هر نهاد کارگری دیگری در این واحد تولیدی، از سرنوشت کارگران تعدیل شده و نیز چگونگی پرداخت سایر مطالبات کارگران هیچ اطلاعی در دست نیست.
در پی خلاف مصلحت دانستن بازدید احمدی نژاد از زندان اوین از سوی قوه قضاییه که ظاهرا بعد از اعلام محسنی اژه ای، در نامه خیلی محرمانه صادق لاریجانی به رییس دولت نیز بر آن اصرار شده بود، احمدی نژاد در نامه ای که پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری علنا آن را منتشر کرده، با ادبیاتی تند ضمن طرح شائبه عدم امنیت قضائی برای مردم، مجوز رییس قوه قضائیه برای بازدید خود از اوین را غیر لازم دانسته است.
به گزارش «بازتاب»، احمدی نژاد در نامه ای بهصادق لاریجانی با اشاره به اینکه در اصول قانون اساسی لزوم اجازه، موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رییس جمهوری پیش بینی نشده است، تاکید کرد: به استناد اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل ۱۱۳ و سوگند شرعی اصل ۱۲۱، مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه ای امور کشور هستم.
احمدی نژاد در بخش دیگری از نامه خود به رئیس قوه قضائیه، تصریح کرد: اتفاقاً رفع ریشه ای مشکلات مزمن اقتصادی کشور ایجاب می نماید که علاوه بر اقدامات صرف اقتصادی، نحوه اعمال عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی و رانت خواری های عده ای خاص و ایجاد امنیت عمومی اقتصادی که در تمهید فضای سالم اقتصادی و اثر بخش بودن سیاستها و برنامه-های اقتصادی دولت نقش تعیین کننده دارد، نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد اموری که جزء وظایف اصلی قوه قضائیه بوده و از این جهت نقش این قوه را ممتاز کرده است تا جایی که به اعتقاد بسیاری از علما وظیفه قطعی و لاینفک حکومت قضاوت است. متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست.
متن نامه احمدی نژاد به رییس قوه قضائیه شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله صادق لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
پاسخ مورخه ۳۰/۷/۹۱ جنابعالی که با مُهر”خیلی محرمانه” ارسال گردید واصل و موجب تشدید نگرانی اینجانب از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی از سوی ریاست محترم قوه قضائیه گردید. از آنجا که این مکاتبات مربوط به حقوق اساسی ملت است ضرورتی به محرمانه بودن ندارد، درباره نامه فوق نکات زیر را متذکر می گردم:
۱- بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی رئیس جمهوری به عنوان منتخب ملت بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری و رئیس قوه مجریه و به علاوه مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. همچنین بر اساس اصل ۱۲۱ قانون اساسی ریاست جمهوری با سوگند شرعی متعهد به صیانت از حقوق اساسی ملت شده است. متن اصول فوق کاملاًروشن است. صیانت از حقوق اساسی ملت از منظر تدوین کنندگان قانون اساسی آنقدر مهم بوده است که در متن سوگند شرعی ریاست جمهوری به وضوح درج شده است و تفاسیر متعدد شورای محترم نگهبان نیز بر این مسئولیت و اختیار خطیر رئیس جمهوری تاکید دارد.
۲- اینجانب بر اساس وظیفه قانونی، بررسی نحوه اجرای اصول قانون اساسی در آن قوه از جمله نحوه دادرسی را در برنامه کاری خود داشته ام. از سال ۸۸ چندین بار با جنابعالی مکاتبه و مواردی از قانون اساسی را تذکر داده ام لیکن از علنی کردن آنها خودداری نموده ام. در سخنرانی های عمومی تذکرات لازم برای اجرای عدالت و رسیدگی دقیق به حقوق مردم داده ام. به خصوص در جلسه مورخه ۶/۴/۹۱ مسئولین قضایی در مشهد مقدس نگرانی خود را دربارة اهتمام کافی قوه قضائیه به تامین و رعایت حقوق اساسی ملت مندرج در اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول۲ ، ۳ ، ۶ ، ۹ ، ۱۹ ،۲۰ ، ۲۲ ، ۲۳ ، ۲۴ ، ۲۵ ، ۲۶ ، ۲۷ ، ۳۲ ، ۳۴، ۳۵ ، ۳۶ ، ۳۷ ، ۳۸ و ۳۹ به صراحت اعلام نمودم.
۳- در نامه خود فرموده اید که رئیس جمهوری قبل از برنامه ریزی برای سرکشی به زندان باید از قوه-قضائیه اجازه بگیرد. دو بار هم تاکید کرده اید که سرکشی به زندان اوین به مصلحت نمی باشد و یک بار هم فرموده اید که موافق نیستید. باید یادآور شوم که در اصول قانون اساسی لزوم اجازه یا موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهوری پیش بینی نشده است.
چگونه جنابعالی اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمی دانید. اگر این نگاه بر کل فعالیت های قوه قضائیه حاکم باشد آیا نمی شود تصور کرد که برخی از اصول قانون اساسی و حقوق اساسی مردم با مصلحت اندیشی و تشخیص شخصی در قوه قضائیه متوقف شده و یا نادیده انگاشته می شود. متاسفانه جنابعالی قبلاً اعلام کرده اید که وجود هیئت منصفه مطبوعات که صراحت اصل ۱۶۸ قانون اساسی است را قبول ندارید که در این مورد حضوری تذکر دادم. اما متاسفانه ظاهراً بخشی از اقدامات قوه قضائیه درباره مطبوعات و رسانه ها با همین نگاه انجام می گیرد.
۴- در نامه فوق با استناد به عناوینی چون ضرورت رسیدگی به معیشت مردم و یا اینکه یکی از منتسبین نزدیک اینجانب (آقای جوانفکر مدیر روزنامه ایران) مشغول تحمل کیفر در زندان اوین است و یا اینکه چرا در سال هفتم ریاست جمهوری سرکشی انجام می شود و یا اینکه نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری بعدی هستیم، سرکشی از زندان اوین را دارای شائبه سیاسی و حمایت از مجرم تلقی فرموده اید:
اولاً به استناد کدام اصل از اصول قانون اساسی جنابعالی می توانید امری را تفسیر سیاسی کنید و مانع از اجرای قانون اساسی شوید.
ثانیاً آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه می توانید به استناد تشخیص سیاسی خود حکمی صادر نمائید.
ثالثاً مگر بناست قوه قضائیه و یا زندان اوین در انتخابات آتی نقشی ایفا نمایند.
رابعاً آیا جنابعالی برنامه های کاری و اجرای وظایف مندرج در قانون اساسی و اصل قضاوت را منوط به شرایط سیاسی می دانید.
خامساً به راحتی به اینجانب اتهام ” حمایت از مجرم” زده اید. گرچه اینجانب حکم علیه آقای جوانفکر را بر خلاف عدالت می دانم ولیکن محاکمه تمام شده و ایشان در حال تحمل مجازات است. چگونه ممکن است سرکشی به زندان حمایت از مجرم تلقی شود. به علاوه شما از کجا می دانید که دیدار با ایشان در برنامه کاری اینجانب بوده است.
در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام می زنید آیا می توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود. ضمن احترام عمیق به خیل عظیم قضات متعهد و کارکنان شریف قوه قضائیه باید اذعان نمایم که برخی معتقدند این رفتار به یک رویه در مسئولین بلند مرتبه قوه قضائیه تبدیل شده است. توجه شما را به برخورد سخنگوی قوه قضائیه با سئوال خبرنگار جلب می نمایم. لازم به ذکر است که آقای جوانفکر مشاور مطبوعاتی اینجانب بوده ولیکن هیچ نسبتی با اینجانب دور یا نزدیک ندارد.
سادساً آیا به نظر جنابعالی اجرای اصول قانون اساسی می تواند تحت تاثیر سالهای مختلف مسئولیت یک مسئول متوقف و یا دگرگون شود. آیا باید پذیرفت که بسیاری از رفتارها و مواضع در قوه قضائیه تحت تاثیر حوادث سیاسی است.
سابعاً اتفاقاًرفع ریشه ای مشکلات مزمن اقتصادی کشور ایجاب می نماید که علاوه بر اقدامات صرف اقتصادی، نحوه اعمال عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی و رانت خواری های عده ای خاص و ایجاد امنیت عمومی اقتصادی که در تمهید فضای سالم اقتصادی و اثر بخش بودن سیاستها و برنامه های اقتصادی دولت نقش تعیین کننده دارد، نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. اموری که جزءوظایف اصلی قوه-قضائیه بوده و از این جهت نقش این قوه را ممتاز کرده است تا جایی که به اعتقاد بسیاری از علما وظیفه قطعی و لاینفک حکومت قضاوت است. متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست.
ثامناً در حالیکه به فرموده امام راحل (ره) زندان باید دانشگاه باشد و علی القاعده درب آن به روی اقشار مختلف از جمله حقوقدانان، روانشناسان، جامعه شناسان و محققین علوم انسانی و دانشجویان و مددکاران اجتماعی باز باشد، بازدید رئیس جمهوری که انتظار می رفت با استقبال مسئولین قوه قضائیه مواجه شود، شائبه ای ایجاد نمی کند بلکه مخالفت با این امر شائبه های زیادی ایجاد خواهد کرد.
تاسعاً آیا قابل قبول است که اینجانب نیز پرداخت بودجه های کلان به قوه قضائیه را به مصلحت ندانم.
۵- ضمن تذکر اصول ۶۱ ، ۱۱۳ ، ۱۲۱ ، ۱۶۱ و بند ۲ اصل ۱۵۶ اعلام می دارم که به استناد اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل ۱۱۳ و سوگند شرعی اصل ۱۲۱، مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه ای امور کشور هستم و مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد. انشاءالله .
در انجام این وظیفه سنگین یاری همه قوا و دلسوزان و لطف خدای متعال را می طلبم.
محمود احمدی نژاد
کارگران شرکت جهاد توسعه، پیمانکار سد بنیر دست به اعتصاب زدند.
به گزارش آژانس خبری موکریان، نگهبانان، رانندگان ماشینهای سنگین و آمبولانس و کارگران دیگر بخشهای سد بنیر در ۵ کیلومتری روستای نگل از توابع مریوان واقع در استان کردستان، از روز ۲۸ مهر ۱۳۹۱ در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و مزایای معوقه خود دست از کار کشیدند.
بر اساس این گزارش، کارگران اعلام کردهاند که تا رسیدن به تمامی مطالباتشان به اعتصاب خود ادامه خواهند داد.
رئیس مرکز آمار ایران گزارش های نرخ تورم کشور را محرمانه اعلام کرد.
به گزارش ایلنا، عادل آذر که در حاشیه همایش بزرگداشت روز ملی آمار و برنامه ریزی در جمع خبرنگاران سخن می گفت، در پاسخ به سئوال خبرنگاری که از وی در خصوص نرخ تورم شش ماهه نخست سال جاری پرسید،گفت: بر اساس مصوبه شورای عالی آمار، نرخ تورمی که توسط این مرکز تهیه شود، محرمانه است و ما آن را به مدیران کشور و تصمیم گیران ارائه می کنیم و در صورتی که آنها لازم بدانند، آن را منتشر می کنند.
رییس مرکز آمار همچنین نرخ بیکاری تابستان امسال را با حدود یک درصد کاهش در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، ۱۲٫۹ اعلام کرد و گفت: بر اساس اطلاعات و گزارش هایی که تاکنون جمع آوری شده، تا هفته آینده گزارش کامل وضعیت بیکاری و اشتغال استانهای کشور در تابستان سال جاری را اعلام می کنیم؛هرچند طبق بررسی ها که تاکنون انجام شده، نرخ بیکاری در تابستان سال جاری نسبت به بهار امسال کاهش یافته است.
آذر علت کاهش نرخ بیکاری تابستان را رونق فعالیتهای کشاورزی و ساختمانی در فصل تابستان عنوان کرد و گفت: نرخ بیکاری در تابستان هر سال نسبت به سایر فصول کاهش بیشتری نشان می دهد، با این حال نرخ بیکاری هنوز با تک رقمی شدن فاصله دارد و در حدود ۱۲ درصد در تابستان امسال قابل پیش بینی است. به گزارش کلمه این مسئول دولتی در حالی از کاهش نرخ بیکاری در تابستان امسال سخن می گوید که ما از ابتدای تابستان امسال به موج بسیار فزاینده ای از اخراج کارگران رو به رو بوده ایم. بر اساس اصل ۴۱ قانون کار، دستمزد کارگران باید بر اساس تورم سالیانه تعیین شود.
این در حالی است که به زعم مسئولین نرخ واقعی تورم محرمانه است و مردم و جامعه کارگری از دانستن آن محروم می باشند. پرسش اینجاست که با محرمانه بودن نرخ تورم، جامعه کارگری و مزدبگیران چگونه می تواند به نرخ تورم اعلام شده توسط مسئولین دولتی اعتماد کنند؟ آیا همان دلایلی که موجب محرمانه شدن نرخ تورم می شود، نمی تواند موجب این گردد که آمار واقعی نرخ بیکاری اعلام نگردد؟
رئیس انجمن صنفی کارفرمایی تولیدکنندگان گچ و آهک اصفهان از قطع سوخت گاز و نفت ۶۵ واحد از کورههای گچ منطقه محمدآباد قهاب در شرق اصفهان خبر داد و گفت: در این کورهها ۳۰۰ کارگر و تعداد زیادی راننده مشغول به کار بودند.
به گزارش ایلنا، علیاکبر طباطبایی در دیدار با رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت استان اصفهان تاکید کرد: واحدهای تعطیل شده دارای مجوز فعالیت بودند و آسیب وارد شده به خاک منطقه، مربوط به گچ برداری از معادن بوده و ربطی به کورهها ندارد.
او با اشاره به اینکه بارها اعلام کردیم آمادگی هرگونه همکاری برای رفع آلودگیهای زیست محیطی این منطقه را داریم افزود: زمانی که توقف فعالیت کورهها در این منطقه تصویب شد، کوره داران گچ به مسئولان اعلام کردند محل مورد تایید دیگری را اداره حفاظت محیط زیست استان معرفی و با فرام کردن زیرساختها فرصتی را برای جابجایی مقرر کنند.
رئیس انجمن صنفی کارفرمایی تولیدکنندگان گچ و آهک اصفهان با انتقاد از تعیین نشدن مکان جدیدی برای انتقال این کورههای گچ گفت: در حالی که زیرساختهای لازم برای جابجایی کورهها نیز فراهم نیست فعالیت این کورهها را متوقف کردند.
به گفته وی مسئولان در حالی از یک ماه قبل سوخت واحدهای کوره گچ این منطقه را قطع کردهاند که نه مکان و نه مهلتی برای جابجایی تعیین نشده است.
طباطبایی با اشاره به پیشنهاد زمینی در ۶۰ کیلومتری اصفهان و در منطقه بهجت آباد، برای انتقال کورههای گچ پزی تصریح کرد: اداره حفاظت محیط زیست استان با این پیشنهاد موافقت نکرده و جایگزینی هم معرفی نشده است.
از سوی دیگر رئیس خانه صنعت، معدن و تجارت استان اصفهان نیز جلوگیری از فعالیت کورهها را به این شکل صحیح ندانست و اظهار داشت: در این کورهها ۳۰۰ کارگر و تعداد زیادی راننده مشغول به کار بودند که در حال حاضر بیکار شدهاند.
سیدعبدالوهاب سهل آبادی پیشنهاد کرد: زمینی در نزدیکی معادن گچ، خارج از شعاع ۵۰ کیلومتری شهر اصفهان به این واحدها معرفی شود تا در قالب چند تعاونی، به احداث کارخانههای گچ صنعتی اقدام کنند و افزود: با توجه به وسعت زیاد مناطقی که گچ از آنها برداشت شده و تاثیر آن بر آلودگی هوای شرق شهر اصفهان، سازمانهای مسئول، باید بازسازی این مناطق از سوی افرادی که از معادن بهره برداری کردهاند را مورد پیگیری قرار دهند.
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
احمد قابل، پژوهشگر نواندیش دینی و از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله منتظری، ساعاتی پیش جان به جان آفرین تسلیم کرد. مراسم تشییع وی طی روزهای آینده برگزار می شود.
به گزارش کلمه،خانواده مرحوم قابل با اعلام این خبر اظهار داشتند که به زودی جزییات برگزاری مراسم تشییع این اندیشمند اسلامی اعلام می شود.
مرحوم احمد قابل پس از یک دوره طولانی درمان و عمل جراحی در تهران و مشهد و در حالیکه دوران نقاهت را می گذراند، با وخیم شدن حالش از شنبه هفته پیش ۱۵ مهر از منزل به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد و در بخش داخلی اورژانس بیمارستان قائم مشهد و روز چهارشنبه اتاق آی سی یو این بخش بستری بود. از روز چهارشنبه پزشکان احتمال بروز مرگ مغزی میدادند. ظهر امروز دوشنبه اول آبان ماه استاد قابل در سن ۵۵ سالگی به ملکوت اعلی پیوست و خیل دوستان و مشتاقان و هواداران جنبش سبز را در ماتم فرو برد.
خواهر مرحوم احمد قابل نیز هفته ی گذشته فوت کرده بود.
احمد قابل سال گذشته به دنبال تشخیص تومور مغزی از زندان به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. او اوایل تیر ماه سال جاری نیز بار دیگر برای در آوردن ترکش دوران دفاع مقدس تحت عمل دیگری قرار گرفت و اواخر تیر نیز بعد از عمل دشوار جراحی مغز دوران نقاهت، در بیمارستان میلاد تهران بستری شد.
این محقق نواندیش دینی، آذر ماه ٨٨ در حالی که بعد از فوت آیت الله العظمی منتظری برای مراسم تشییع او از مشهد به قم سفر میکرد، بازداشت شد. این شاگرد برجسته مرحوم آیت الله العظمی منتظری، طی سال های اخیر بارها به دلیل انتقادات خود به حاکمیت، مورد بازداشت و تهدید قرار گرفته بود و در یکی از آخرین بازداشت هایش دچار بیماری و مشکلات مغزی حاد شده است و پزشکان از وجود تومور در مغز وی خبر داده اند.
اولین جلسه دادگاه وی، در حالی که او را با پابند و دستبند به جلسه دادگاه آورده بودند، در اردیبهشت ٨٩ برگزار شد و پس از تحمل حدود ١٧٠ روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شد.
این منتقد اندیشمند، بار دیگر در شهریور ٨٩ و در پی اظهار نظر در مورد اعدام های خودسرانه، دسته جمعی و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد، بازداشت شد.
از موارد اتهامی احمد قابل، می توان به سخنرانی های وی در مشهد، نجف آباد و فریمان و همچنین مصاحبه های وی با رسانه های خبری و انتقاد از سیاست های نظام اشاره کرد.
برادر وی، هادی قابل درباره احتمال ارتباط بیماری احمد قابل با فشارهای دوران زندان، به کلمه گفته بود: اینکه حالا این منشا این قضیه چیست را دیگر من نه پزشک هستم و نه تخصصم این است که بگویم منشا اینکه ایشان دچار یک چنین عارضه ای شده چیست. با این حال برخی وضعیت فعلی احمد قابل ناشی از جراحات جنگ و به دلیل اینکه وی مجروح شیمیایی است می دانند و البته دوران زندان و بازداشت و عدم رسیدگی به حال ایشان را در تشدید این وضعیت بی تاثیر نمی دانند.
هادی قابل پیش از این همچنین در گفت و گو با کلمه، با اشاره به اینکه برادرش در گذشته مشکل خاصی نداشته است تصریح کرده بود: سال گذشته یعنی در واقع حوالی بعد از ایام عید و در تابستان سال گذشته بود که در یکی از ملاقات ها وقتی ما رفتیم زندان، مشاهده کردیم که وضعیت ایشان وضعیت خوبی نیست و حالت نیمه فلج دارد و زیر بغلش را گرفته و آورده اند برای ملاقات. ملاقات حضوری بود و همراهانی که ایشان را آوردند من را کشیدند کنار و توضیح دادند که ایشان ده پانزده روز است که در زندان وضعیت نابسامانی دارد و تعادل ندارد و چند بار زمین خورده و از تخت افتاده و قادر نیست که حتی لباسش را تنش کند. به من اخطار دادند که ایشان در حمام و دستشویی هم زمین خورده اند و این عدم تعادل نشانگر این است که مریضی شان حاد است. که خب ما بعدش اقدام کردیم و با پیگیری ایشان را از زندان منتقل کردیم بیمارستان.
به گفته وی، در اولین سی تی اسکنی که گرفتند تشخیص تومور مغزی دادند و اعلام کردند که این تومور را که خیلی هم رشد کرده و به سمت چپ ایشان آسیب رسانده باید سریع تر عمل شود.
سال گذشته نیز مرضیه پاسدار، همسر احمد قابل، گفته بود: از زمان فوت آیت الله منتظری که ایشان را دستگیر و بازداشت کردند بعد از شش ماه مشکلات جسمانی اشان شروع شد. به طوری که قلبشان ناراحتی پیدا کرد و پیش متخصص قلب رفتند و الان دارو مصرف می کنند و بعد از آن هم که چشمشان مشکل پیدا کرد. اما این عدم تعادل بیماری جدیدی است.
کلمه درگذشت این اندیشمند دینی را به خانواده محترم، همراهان سبز و ملت ایران تسلیت می گوید.
احمد قابل
تاریخ انتشار ۳۰ خرداد ۸۸
ایران در این روز و شبهای تاریخی، در برابر “کودتای رهبری و برخی فرماندهان سپاه پاسداران و حامیان دولت فاسد و دروغگو” با تمام وجود ایستاده است. کودتایی به سبک “نظامیان ترکیه” بر علیه رأی و گرایش دموکراتیک و آزادیخواهانهی مردم. کودتایی که در پی نادیدهگرفتن “حق حاکمیت ملت” بوده و هست، آنهم ملتی که صرفا در چارچوب “قانون اساسی جمهوری اسلامی” حقوق قانونی و مشروع خویش را مطالبه میکند و هنوز هم خود را ملتزم به قانونی میداند که رهبری و باند کودتاچی او، هرگز به آن ملتزم نبوده و پیدرپی آن را نادیده گرفته و این پیمان و میثاق ملی را نقض کردهاند.
در روزهای پایانی فروردین ۱۳۸۷ در بیانیهای آشکار، رهبری کشور و باند حامی او را با ذکر دلایل گوناگون، به “براندازی نظام” متهم کردم و اکنون همهی کسانی که کودتای فعلی بر علیه حق قانونی و خواست آنان انجام گرفته، بر صحت آن اتهامات و “مجرم بودن متهمان” گواهی میدهند.
در بطلان نتایج اعلامشده، تردیدی نمیتوان کرد. چرا که همهی شواهد و قرائن از “عزم پیشین کودتاچیان” برای معرفی احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور، حکایت میکند. عمدهترین این شواهد عبارتاند از:
۱- در تاریخ ۲۰ خرداد (۲ روز پیش از رأی گیری) رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مصاحبه با هفتهنامهی “صبح صادق” ارگان رسمی سپاه پاسداران، ضمن متهم کردن هواداران میرحسین موسوی به “تلاش برای راه انداختن یک انقلاب مخملی” رسما تهدید کرده بود که “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، انقلاب مخملی در ایران را در نطفه خفه خواهد کرد”.
پیش از آن هم برخی چهرههای بانفوذ جناح راست از “محال بودن برگشت اصلاحطلبان به قدرت و عدم اجازه از سوی جناح متبوعشان برای چنین اتفاقی” سخن گفته بودند.
۲- در نیمهشب ۲۲ خرداد، برخی خبرگزاریها و روزنامههای وابسته به کودتاچیان از پیروزی نامزد خود با میزان رأیهای که هنوز شمارش نشده و فردای آن روز رسما اعلام گردید، خبر داده بودند. حتی برخی از آنان از دو روز قبل نیز همین درصد آراء را منتشر کرده بودند.
شخص احمدینژاد نیز یکهفته قبل از پایان تبلیغات در جمع اعضای ستاد خود گفته بود: “من پیروز قطعی هستم و تعجب میکنم که دیگران چرا خودشان را بیهوده معطل میکنند”.
آن روزها این سخنان و موضعگیریها را حمل بر “جنگ روانی” میکردند ولی اکنون معلوم میشود که “با کشف و شهود از عالم غیب خبر دادهاند!!”
۳- اعلام نظر ناگهانی و شتابزدهی آقای خامنهای در مورد انتخابات ریاست جمهوری در ساعت ۱۰ صبح ۲۳ خرداد و “تایید صحت آن و تشکر از امانتداری مجریان و ناظران، و تبریک به فرد منتخب و اعلام جشن پیروزی” و در حقیقت، اعلام “پایان قطعی پروژهی انتخابات با پیروزی حامیان خویش” قبل از اعلام نتیجهی نهایی از سوی وزارت کشور و پایان مهلت رسیدگی به شکایات توسط شورای نگهبان و تأیید صحت انتخابات از سوی این نهاد (که طبق قانون اساسی، تنها نهاد قانونی صاحب صلاحیت برای اظهارنظر قطعی در مورد انتخابات است)، نشانگر عزم پیشین رهبری برای معرفی “چوپان دروغگو” به عنوان “رئیس جمهور منصوب رهبری” است.
این اقدام رهبری، مصداقی برای سخن رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مورد “در نطفه خفه کردن انقلاب سبز و مخملی طرفداران میرحسین موسوی” بود. ایشان با “تعجیل در اعلام نتایج و بستن پروندهی انتخابات” میخواست خود و حامیانش را از شر “رئیس جمهوری اصلاحطلب” و “انقلاب سبز” وی، راحت کند و چهارسال را آسوده سپری کند.
البته ایشان و بسیاری از دوستان آقای موسوی هم فکر نمیکردند که میرحسین، تا این اندازه مقاومت کند. تصور همگان این بود که در برابر مواضع رهبری، ایشان نیز مثل آقای محسن رضائی، کوتاهآمده و تمکین خواهد کرد.
۴- طبق اقرار و اعتراف شخص آقای خامنهای، در این دوره، بیش از ۱۰ میلیون نفر از مردمی که در انتخابات گوناگون گذشته شرکت نمیکردند نیز به میدان آمدند.
تردیدی نیست که این افراد، کسانی بودند که در طول سالهای گذشته، بهخاطر “مخالفت با سیاستهای مسئولان کشور و نتیجه بخش ندانستن حضور خود برای تغییر وضع موجود” از شرکت در رأیگیریها، پرهیز میکردند و اکنون که به میدان آمده بودند، برای “تغییر اوضاع” بوده است و نه “ادامهی وضع موجود”. اما عملا این رأی به نفع احمدی نژاد “مصادره” شده است و رأی او را به میزان “بیش از ۱۰ میلیون رای افزون برتعداد آرائی که آخرین نظرسنجیهای علمی نشان میداد” اعلام کردهاند. گویی این جمع تازهبهمیدانآمده، عاشق احمدینژاد بودهاند و برای زدن “مشت محکم به دهان مخالفان وی” به میدان آمدهاند!!
۵- در کنار دروغ آشکار ۲۴ میلیون رأی احمدی نژاد (و فقط معادل نیمی از آن برای آقای موسوی)، یکی از آشکارترین دروغهای انتخاباتی این دوره در مورد رأی آقای کروبی است که هر انسان آگاهی را آزار میدهد.
کینهی آقای خامنهای از شعار “تغییر” آقای کروبی و وجود برخی چهرههای سرشناس پیرامون ایشان و برنامههای مختلفی که ارائه کرده بود و لزوم پاسخ احمدینژاد به “خط و نشان کشیدن اقای کروبی در دوسال پیش برای وی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری”(که اکنون زمانش رسیده بود) انگیزههای کافی برای “نشاندادن اثر کینه و انتقام، در اعلام نتیجهی آراء او” را فراهم ساخته بود.
کینهی حاکمیت کودتایی از کروبی، دلایلی چون صراحت او در “اعتراض به: قتل زهرا بنی یعقوب، نظارت استصوابی و رد صلاحیتها، در برنامهی تبلیغی تلویزیونی” و امثال آن را نیز داشته است.
۶- افزایش ۱۰ برابری صندوقهای سیار، که عملا دور از چشم ناظرین نامزدها، امکان همهگونه تقلب را فراهم میکرد و بیاعتنایی به اعتراض نامزدها نسبت به این افزایش غیر منطقی، یکی دیگر از شواهد این ماجرا است.
۷- نداشتن ناظر در بسیاری از صندوقها از سوی نامزدها، بهخاطر کارشکنیهای وزارت کشور و فرمانداریها، امکان جابجایی آراء را فراهم ساخته بود و کسی باور نمیکند که دولتی که پیش چشم مردم دروغ میگوید و فسق علنی انجام میدهد و آمار را وارونه جلوه میدهد، از جابجایی آراء و وارونه کردن آمار رأی مردم، پروایی داشته باشد.
۸- راهندادن ناظرین نامزدها در بسیاری از موارد و مراحل مربوط به “آماده کردن صندوقها، رأی گیری و شمارش” و خصوصا در “اتاق تجمیع آراء” و بیرونکردن کارکنان رسمی وزارت کشور و شمارش غیرمتعارف آراء ایندوره، زمینهی دستبرد به آراء مردم را فراهم کرده بود. این رفتار غیرقانونی، اعتماد به نتایج رسمی را مخدوش میکند.
۹- این دولت پیش از این و در “رأی گیری برای مجلس هشتم” نیز صحنههای آشکاری از تقلب را رقم زده بود. مثلا یکی از حامیان دورهی پیش احمدینژاد (که فعلا منتقد او است) رسما در مصاحبهاش اعلام کرده بود که “من با خانوادهام در یکی از شعب رأی گیری، حاضر شده و رأی دادهایم ولی با کمال تعجب، در همان صندوق، رأی مرا “صفر” اعلام کردهاند”. این داستان مشابه همان چیزی است که برای مرحوم “مدرس” در دورهی رضاخان اتفاق افتاده بود.
وقتی چنین وقاحتی در تقلب رأی مردم از این مجریان و ناظران بهثبت رسیده است و فردی از اردوگاه خود آنان به آن اعتراف میکند، خیانت آنان در امانت آراء مردم، قطعی و مسبوق به سابقه است. بنا بر این، شهادت آنان به صحت انتخابات، از نوع “شهادت فاسق” و شرعا و عقلا غیر قابل اعتماد است.
۱۰- گزارشهای فراوانی از نیروهای مردمی حاضر در صحنههای مختلف انتخاباتی در مورد “رأی گیری از افراد زیر ۱۸ سال و بدون ثبت در شناسنامه” یا “جابجایی آرائ میر حسین موسوی و کروبی و رضائی به نفع احمدی نژاد” به ستادهای نامزدهای مغبون، رسیده است که موجبات اعتراضات آنان را طی بیانیهها و اعتراضات کتبی به مراجع قانونی، فراهم کرده است.
سابقهی “خیانت در امانت آراء ملت” به ضمیمهی این گزارشات متکی بر تخلفات رسمی، شواهد معتبری برای عدم اعتماد به نتیجهی اعلام شده به صورت رسمی را فراهم کرده است.
۱۱- آقای خامنهای و باند کودتاچی وی، اگر خواهان حقیقت بودند، از طرح «کمیتهی صیانت از آراء مردم» استقبال میکردند. آنها نه تنها استقبال نکردند که طراحان را به «اهانت به نظام و همراهی با دشمنان» متهم کردند تا زمینهی کودتای خود را فراهم کنند.
در فرهنگ عمومی این کشور این سخن حکیمانه را همه پذیرفتهاند که «آن را که حساب، پاک است، از محاسبه چه باک است» (حتی آقای خامنهای در پاسخ یکی از یاران قدیمی خود در قضیهی پول گرفتن از شهرام جزایری، به همین مطلب اشاره کرده بود). اکنون نیز با همین منطق، میتوان پرسید که چرا از «نظارت مردم» نگران میشوند و آن را مخالف منافع خود میپندارند؟ آیا قصد خیانتی داشته و دارند که از نظارت دیگران بر خویش، اینگونه میهراسند و همه را متهم به همراهی با دشمن میکنند؟
بازداشتهای گستردهی سیاسیون و حتی فعالان ستادهای نامزدهای اصلاحطلب و قطع ارتباطات تلفنی و رسانههای مربوط به مخالفان کودتا، چهرهی عریان «کودتای ۲۳ خرداد ۱۳۸۸» را نمایان ساخت. سرکوب شدید تجمعات مردمی در روز ۲۳ خرداد و حضور گستردهی نیروهای مسلح و تشدید فوقالعادهی فضای امنیتی، تمامی اجزاء پازل این کودتا را درکنارهم قرار داد تا در برابر اقدام غیرقانونی کودتاچیان، هیچ مقاومتی نشود.
۱۲- در موارد مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، سالها است که از «لزوم نظارت بینالمللی» دفاع کردهام. دلایل قانونی و عقلی برای این مطلب وجود دارد:
یکم؛ دولت ایران در زمان رهبری آقای خامنهای، عضویت در کنفرانس بینالمجالس را پذیرفته است و آن را به رسمیت شناخته است.
دوم؛ طبق مصوبات این کنفرانس، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس کشورهای عضو، باید با نظارت بینالمللی انجام گیرد.
سوم؛ ایران تاکنون چندبار به عنوان «ناظر» در انتخابات چند کشور حضور داشته و با پذیرش حضور خود به عنوان ناظر، روند اعمال نظارت بینالمللی بر انتخابات کشورها را عملا تأیید کرده و به رسمیت شناخته است.
چهارم؛ دولت و حکومتی که عملا روند «نظارت بینالمللی» را پذیرفته، نمیتواند از نظارت بینالمللی بر انتخابات خود، جلوگیری کند. این حقی «دو سویه» است و هیچ کشوری مجاز نیست که فقط یک سویهی آن را بپذیرد و سویهی دیگر را انکار کند.
اکنون باید پرسید که: چرا حاکمان فعلی ایران و حامیان آنها، با طرح «نظارت بینالمللی بر انتخابات ایران» رنگ از چهرهشان میپرد و برای فرار از پاسخگویی، بدون هیچ منطقی، به جوّسازی پرداخته و رگهای گردنشان بیرون میزند و با پرخاش و هتاکی، خواستاران نظارت بینالمللی را به انواع تهمتهایی که تنها شایستهی خودشان است، متهم میکنند؟!!
کودتای ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ علیه ملت ایران و تصمیم قاطع او به «ریاست جمهوری میر حسین موسوی» نشان میدهد که علتالعلل تمام آن مخالفتها، مقاصد سوء کودتاگرانه بر علیه حق حاکمیت ملت بوده و هیچ دلیل دیگری نداشته و ندارد.
۱۳- آقای خامنهای در دیدارش با اعضای ستادهای نامزدها در تاریخ ۲۶ خردادماه ۱۳۸۸ ادعا میکرد که: «همهی کسانی که در انتخابات شرکت کردهاند، چه رئیس جمهور منتخب!! و چه دیگران که رای اقلیت را دارند، همه از نظر نظام، مردم ایران هستند و برای نظام فرقی ندارند. همه محترماند و موافق و مدافع نظام جمهوری اسلامیاند!!».
گویی هیچکس نمیپرسد که چرا طرف اقلیت (به ادعای ایشان) در تمام دوران رهبری ایشان از امکانات صداوسیما محروماند و طرف مقابل تمام امکانات را به مصادرهی خود درآورده است.
ایشان از «لزوم توجه در سخنان بهگونهای که تحریککننده نباشد» سخن گفت. کیست که نداند که بیشترین اهانتها و تهمتهای ناروا را شخص ایشان بر علیه همان اقلیت ادعایی در طول این سالیان، بر زبان رانده و منتشر کرده است.
ایشان بهگونهای سخن میگفت که گویا هیچ اتهامی متوجه خود وی نیست!! تمامی اقدامات اخیر در سایهی حمایتهای آشکار ایشان از باند کودتاچی، رقمخورده است.
۱۴- ایشان از «لزوم موضعگیری شفاف در برابر خشونتطلبان و اغتشاشگران و مهاجمان به اموال عمومی و خصوصی و جنایتکاران» سخن گفتند. کاش یادی از «شهیدان ۲۵ و ۲۶ خرداد» نیز میکردند و لااقل اظهار تأسف میکردند.
آیا ایشان از جنایات «کوی دانشگاه» و خیابان آزادی، و شهرهای اصفهان و شیراز، و شهادت مردم غیر مسلح، که به دست نیروهای رسمی و مهاجمان مسلح تحتالحمایهی آنها انجام گرفته، صریحا موضعگیری میکردند تا متهم به رضایت به آنان جنایات نمیشدند.
آیا از جنایاتی که آقای اعلمی در محدودهی محل سکونتش گزارش کرده است و یا حمله به مجتمع مسکونی سبحان که هردو مورد از سوی نیروهایی که مسلح بودهاند به انجام رسیده و نیروی انتظامی هم متعرض آنان نشده است، بیخبر هستند؟!! آیا شکستن شیشههای آپارتمانها و اتومبیلهای ساکنان و تهدید و فحاشیهای آنان بهخاطر تکبیرگویی ساکنان، از نظر ایشان جرم است یا خیر؟ آیا از عکسهای منتشره در مورد هجوم نیروهای رسمی ضدشورش به منازل شخصی و ضرب و شتم مردم و مجروح ساختن آنان و صدمه زدن به اتومبیلهای پارک شده در کوچهها بیخبرند؟!!
آیا از وحشیگریهای مهاجمان به کوی دانشگاه تهران اطلاعی ندارند؟!! آیا عکسهای اتاقها و ورودی ساختمانهای کوی را مشاهده نکردهاند؟!!
آیا تکرار این موارد ناشی از «عدم پیگیری جنایت قبلی در کوی دانشگاه» نبوده و نیست؟!! آیا اشک ریختن چند سال قبل، کفاف آنهمه جنایت را داد؟ و آیا امروز هم سکوت ایشان در برابر جنایاتی که مهاجمان تحتالحمایة مرتکب میشوند، توجیه شرعی و قانونی دارد؟!! مگر ایشان «فرمانده کل قوا» نیست؟ و هزاران پرسش دیگر که متأسفانه هیچ پاسخی نداشته و ندارد.
آنانی که در برابر شهادت مظلومانهی «زهرا بنییعقوب، ابراهیم لطف اللهی و…» در زندانها و بازداشتگاه های رسمی حکومتی سکوت کردهاند و آن را از «کشیده شدن خلخال از پای یک یهودیه» کمتر ارزیابی میکنند، امروز ثمرهی آن همه جنایت و «امضای آنها با سکوت» را برداشت میکنند.
۱۵- ظاهرا ایشان هیچ شرمی از آنهمه اظهار وحدت و همبستگی در حضور افرادی که صمیمیترین دوستان و همکاران ستادهاشان را در زندان میدیدند، نداشت و بهگونهای نصیحت میکرد که انگار همه آزادند و هیچ اتفاقی نیافتاده است!! کجای آن ادعاها با دستگیری گستردهی سیاسیون همخوانی دارد؟!! آیا یکبار اقدام به کشتن «سعید حجاریان» برای نیروهای کودتاچی کفایت نمیکرد که «جسم تکیدهی او» را نیز برنمیتابند و بازداشت میکنند؟!! جدا شرمآور است.
مگر جرم آنان چیزی جز دفاع آرام و منطقی از حقوق قانونی خود و مردم بوده است؟ مگر راهپیمایی و اجتماعات و اعتراضات منطقی و غیر خشونتبار، طبق قانون اساسی کشور، آزاد نیست؟ کدام اصلاحطلبی را سراغ دارید که رویکردهای خشونتبار را تأیید کرده باشد؟!!
منطق «چماق و هویج» دیرزمانی است که از ارزش تهیشده و جز خندهی تمسخر، بر لب نمیآورد. بهتر است که فکری برای ساماندهی کشور بر اساس قوانین رسمی و منطبق با حق حاکمیت ملت بکنند و زبان تهدید و روش استبدادی را کنار گذارند.
عامل اصلی ناهنجاریها در کشور، قانونگریزی مسئولان برتر کشور است و اگر همه به قانون تمکین کنند، هنجارها برمیگردد و حقوق همگان تامین میشود.
۱۶- اکنون و پس از این تجربهی با ارزش ملت ایران، و پس از عزم جدی ملت برای دفاع از حق حاکمیت خویش که اوج آن را در راهپیمایی کمنظیر آنان در زیر سایهی «تهدیدهای وزارت کشور، لباس شخصیهای مسلح، نیروهای رسمی ضد شورش، دادستانی کل و تبلیغات و تهدیدهای وسیع صدا و سیمای حکومتی بر علیه شرکت کنندگان» در روز دوشنبهی سبز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ خورشیدی، مشاهده شد، باید همهی مردمی که رأی آنان به تاراج کودتاچیان رفته است، هشیار باشند و از همراهی و حتی بیتفاوتی در برابر کسانی که از دستیازیدن به رفتارهای خوشونتبار و صدمهزدن به آموال عمومی و خصوصی پرهیز نمیکنند، شدیدا پرهیز کنند(که پرهیز میکنند) و با حفظ متانت در برخوردها و بهرهگیری از حقوق قانونی خود، تا میتوانند، مدارک قطعی هجوم نیروهای کودتاچی به اموال مردم را در اختیار ستادهای رئیسجمهور منتخب ملت ایران که آقای میر حسین موسوی است، قرار دهند و یا آن را به رسانههای عمومی برسانند و اگر امکان انتشار آن را دارند، خود اقدام به انتشار آن کنند.
پرهیز از انتشار اخبار ناصحیح و دقت در انتشار اخبار صحیح و تلاش و کوشش پیگیر برای آگاه کردن مردم از ظلم و ستمی که بر آحاد ملت میرود، با استفاده از تمامی امکانات متعارف و منطقی، وظیفهی عقلی و شرعی همه است.
۱۷- تجدید انتخابات ریاست جمهوری اخیر، تنها با چنین سازوکاری به حاکمیت ملت، منتهی میشود. گوش به اتهامات بیهودهی کودتاچیان و حامیان آنها نسپریم که دائما با اتهام واهی «تسلیم در برابر بیگانگان» مردم را به تسلیم مطلق در برابر زیادهخواهیهای خود و در حقیقت به «بردگی خویش» فرا میخوانند.
هرگز و از هیچفرد حقیقی یا حقوقی نباید پذیرفت که از این پس در ایران، انتخاباتی بدون نظارت بین المللی را به ملت ایران تحمیل کند. دلایل کافی برای بیاعتمادی به حاکمانی که بارها آزمودهاند، به فراوانی وجود دارند و منطقی و معقول نیست که مجددا در دامی بیافنند که بارها افتادهاند.
در پایان، یادآوری چند نکته را ضروری میدانم؛
۱- کودتاچیان بدانند که ریختن خون فرزندان ملت، که خود به «حماسهآفرینی آنان و کسب عزت برای ایران و جمهوری اسلامی، در انتخابات اخیر» اقرار کردهاند، جز ننگ و نفرت و عذاب الهی در دنیا و آخرت را برای آنان درپی نخواهد داشت. پس از خدا بترسند و خون فرزندان ملت را نریزند، که در منطق شریعت محمدی(ص) ریختن خون یک نفر بهناحق، همچون کشتار تمامی آدمیان است.
آیا از «شرکت کنندگان در انتخاباتی که کودتاچیان نیز به آن افتخار کرده و میکنند» با «خشونتورزی و سلب حقوق قانونی» تشکر میکنند؟!!
ملت ایران کشتهشدگان وقایع اخیر در کوی دانشگاه و خیابانها را به عنوان «شهیدان حاکمیت ملت» میشناسد و قدردان خونهای پاک آنان خواهد بود. حاکمیت نیز شرعا نسبت به این خونها ضامن است.
۲- نیروهای مسلح و امنیتی، که کودتاگران به اتکای قدرت سلاح آنان، به این خیانت بزرگ دست زدهاند، از اعمال خشونت بر علیه مردم خود بپرهیزند. حتی اگر از خدا و نظارت مطلق او و ثبت و ضبط رفتار خود در نامهی عملشان برای حسابرسی دقیق روز جزا، پروا نمیکنند، بهیادآورند که مأموران حکومت پهلوی در روزهای درگیریهای خیابانی و تظاهرات مردم، چه عاقبتی پیدا کردند.
آن روز نه امکانات تصویر برداری کنونی وجود داشت تا جنایات مختلف را ثبت و ضبط کند و نه امکان اطلاع رسانی وسیع امروز در اختیار بود. باید متوجه باشند که همهی خشونتهای آنان از سوی مردم، تصویر برداری میشود و فردا از چنگ عدالت نمیتوانند بگریزند. پس برای دنیای خویش هم که شده، از جرم و جنایت بپرهیزند و خود را فدایی ملت، بدانند.
۳- روزی هشدار داده شد که شعار «ارتش فدای رهبر» و یا اصرار بر تکرار «جانم فدای رهبر» در مراسم نظامی و انتظامی، از سوی پرسنل نیروهای مسلح، روزی آنان را در برابر ملت قرار خواهد داد و یا این قابلیت را دارد که چنین مصافی را تدارک ببیند. امروز و پس از بیتوجهی نیروهای سیاسی به آن هشدار، شاهد این تقابل و رویارویی هستیم.
این تجربه، برای همه باید درس عبرتی باشد تا به «ریشهکنی فرهنگ جان نثاری برای مستأجران قدرت» منجر شود و تنها ملت و کشور را به عنوان صاحبان حقیقی قدرت، شایستهی جان نثاری، معرفی کند. خصوصا باید فرزندان ملت در نیروهای مسلح را هشیار کند که هرگز خود را جاننثار رهبر و مستأجران قدرت قرار ندهند و تنها خود را فدایی ملت بدانند و برای حفاظت از حقوق آنان قدم بردارند.
۴- شعار «الله اکبر» شعار اصلی همهی مردم است و کودتاچیان نمیتوانند بهدروغ، مخالفان خود را به بیدینی متهم کنند، ولی نباید از شعار محوری «حق حاکمیت ملت» لحظهای غفلت شود. مقاومت ملت در قضیهی اخیر و با استفاده از راهکارهای قانونی، هیچ چیز جز «دموکراسی و آزادی بیان و آزادی انتخاب» را هدف قرارنداده است. مبادا بهخاطر خوشآمد این و آن، از شعار و هدف محوری این اقدام ملی، غفلت شود.
۵- عالمان دین و شریعت، وجههی خود را از «حقطلبی» و «دفاع از حق» بهدست آوردهاند و شایسته است که آبروی خود را در این جهت مصرف کنند. مبادا تسلیم کودتاچیان شوند و نتایج غیرواقعی اعلام شده را تأیید کنند. اعتبار آنان در گرو همراهی با کسانی است که از «دروغ، فریب، خدعه، کینهتوزی، پیمانشکنی، خیانت در امانت و…» پرهیز میکنند و قدرت را «طعمه» نمیشمارند و تنها «منافع ملت» را میخواهند. راست گفت رسول خدا(ص) که فرمود: «لاتنظروا الی کثرة صلاتهم و صومهم… و لکن انظروا الی صدق الحدیث و اداء الأمانة؛به زیادی نماز و روزهی آنان نگاه نکنید (و آن را ملاک ارزیابی قرار ندهید) ولی به صداقت و امانتداری آنان نگاه کنید(و آن را ملاک ارزیابی قرار دهید)».
۶- آقای خامنهای تا کنون به خیرخواهی خیرخواهان هیچ توجهی نکرده است. امروز او در جایگاهی قرار گرفته است که دوستان سابق خود را نیز دربرابر خود قرار داده است. آقایان؛ هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، میرحسین موسوی و… کسانی هستند که تا دیروز مورد اعتماد بوده و با حکم وی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودهاند. امروز چه شده است که همهی اینها فدای احمدینژاد و چند چهرهی سپاهی میشوند؟ آیا قدرت تفویض شده در قانون اساسی به رهبری نظام، ایشان را قانع نمیکند که نهادهای انتخابی را نیز با حربهی غیرمنطقی «نظارت استصوابی» میخواهد به مجموعهی اقتدار خویش بیافزاید؟ چرا به حد خود قانع نیست و سخن امیرمؤمنان را آویزهی گوش خود نمیسازد که؛ «رحم الله إمرءا عرف قدره و لم یتعد طوره؛خدا رحمت کند کسی را که اندازهی خویش نگهدارد و از آن تجاوز نکند». آیا تردیدی وجود دارد که توصیهی علوی(ع) برای ایشان از توصیههای سپاهی و مصباحی و احمدینژادی بهتر است؟!!
۷- در ورای اهانتهای بیوقفهی کودتاچیان به آقای هاشمی رفسنجانی و حامیان وی، دست پنهان کسانی دیده میشود که برای «رهبری آینده» میخواهند موانع را از سر راه خود بردارند. ادعاهای دروغین «مبارزه با فساد اقتصادی» و یا مبارزه با «رانتخواری» تنها پوششی برای پنهان نگهداشتن آن مقاصد شوم است.
آنها میدانند که در هردو صورت اقدام به حذف آقای خامنهای یا اتفاق طبیعی برای ایشان، تازه با مانعی به نام «هاشمی رفسنجانی» مواجه میشوند که هنوز در بین خبرگان، از مقبولیت برخوردار است. مقبولیتی بیش از مقبولیت آقای خامنهای در خبرگان سال ۱۳۶۸ و این مانع را پیش از حذف آقای خامنهای یا اتفاق طبیعی برای وی، باید از سر راه خود بردارند.
من هیچ علاقهای به آقای رفسنجانی نداشته و ندارم و اساسا به لحاظ شخصی، به ایشان در قامت یک مسئول سیاسی، اعتماد نکرده و نمیکنم و علیرغم تبری جستن از ظلم و ستمی که به ایشان از جانب کودتاچیان میشود (وحتی ملتزم بودن به دفاع از حقوق شهروندی و شرعی ایشان، همچون سایر شهروندان ایران زمین) ولی این اتفاقات را، کیفر دنیایی رفتار نامشروع سیاسی ایشان و همدستی طولانی وی با آقای خامنهای، در ظلم و ستم میدانم.
گرچه ایشان گفتهاند که «منتظری نظام نخواهند شد!!» ولی باید بدانند که اولا ؛«بدخواهان در دستگاههای؛ دولتی، قضائی، اطلاعات سپاه و دفتر رهبری» مصاف و درگیری بین آیة الله خمینی و آیة الله منتظری را پدید آوردند و امروزه نیز همان افراد در همان ارگانها، این پدیده را تکرار کردهاند. ثانیا؛ هردو طرف ماجرا در بسیاری از جهات معنوی و بسیاری از عملکردهای سیاسی در هردو صحنهی پیشین و امروزین، متفاوتاند و قیاس آنان «مع الفارق» است. ثالثا؛… شرح آن هجران و آن خون جگر// این زمان بگذار تا وقت دگر!! رابعا؛ آن اتفاق را چه مثبت ارزیابی کنید و چه منفی، اکنون گرفتار نتایج همان ماجرا هستید و هستیم. پس میتوان از نتایج و بهرهها، به مثبت بودن یا منفی بودن آن واقعه پیبرد.
۸- به گمان من، این واقعه، جز با بازگشت کودتاچیان به قانون و «بسندهکردن به محدودههای قانونی خود» و «پذیرش بیچون و چرای حق حاکمیت ملت» پایان نمیپذیرد. حتی اگر با سرکوب شدید و کشتن و دستگیری آحاد ملت از سوی کودتاچیان مواجه شود. ملت ایران چیزی برای ازدستدادن ندارد. آبرو، منافع، عزت و شرف او مدتهای مدیدی است که مورد تاراج ستم قرار گرفته و هرروزه شاهد بهخاک افتادن سروقدی از عزیزان خود است. خواستهی آنان چیزی جز «توقف ظلم و ستم و بازگشت به قانون و تن دادن به حق حاکمیت ملت نیست».
طبیعی است که هیچگونه رفتار غیرقانونی و خصوصا خشونت بار، مورد تأیید ملت صلح جو و اصلاحطلب ایران نیست. البته در برابر تجاوز و تعدی و خشونتورزی کودتاچیان نیز باید اعتراض کنند و هرگز سکوت نکنند. تجربهی این ملت نیز تنها از مصاف «گل و گلوله» حکایت میکند و مطمئنا از جانب ملت، تنها «گل» عرضه میشود. بهتر است که مسئولان کشور از کودتاچیان بخواهند که قدری شرم و حیا داشته باشند و رفتار مسالمت آمیز را با تحریک جوانان و هجوم ناجوانمردانه به مردم، به خشونت نکشانند، چرا که بیشترین ضرر و خسارت را حاکمیت خواهد برد.
مصاف نابرابر ظالم و مظلوم، حتی اگر با شکست ظاهری مظلوم همراه شود، چیزی جز ننگ ابدی برای ستمگران را به ارمغان نمیآورد. اصرار بر این روند منحط و نابرابر، باید متوقف شود.
خدایا به حاکمان این ملت، حیاء و عفت و شعور عنایت کن که از زیاده خواهی دست بردارند و به جایگاه قانونی خود برگردند و حق حاکمیت ملت را با تمام لوازم آن بپذیرند و بیش از این چهرهی دین تو و شریعت محمد مصطفی(ص) و رویکرد علیبن ابیطالب(ع) را ملکوک نکنند.
خدایا به ملت ما علم و آگاهی و توفیق بهرهگیری کامل از خرد خود و خردمندان عالم را عنایت کن تا بیش از این زیر بار ستم و استبداد نمانند و عزت، امنیت، عدالت، رفاه، تندرستی و شادی و نشاط را در ادامهی زندگی فردی و اجتماعی خود تجربه کنند و هرگز از این نعمت ها جدا نشوند.
خدایا چنان کن سر انجام کار/ تو خوشنود باشی و ما رستگار
فاطمه هاشمی در گفت و گو با روزنامه آرمان گفت: خیلی چیزها در این یکی دو ماه آینده مشخص خواهد شد . وی در این گفت و گو همچنین درباره وضعیت مهدی هاشمی و نوع بازجویی ها از وی، وضعیت کنونی و آینده کشور، اتهامات و شایعات پیرامون خانواده هاشمی و بسیار مسایل دیگر نیز سخن گفته است.
متن کامل گفتوگوی آرمان با فاطمه هاشمی در ادامه میآید:
اتفاقات اخیری که در رابطه با خواهر و برادر شما افتاد، تا چه اندازه در فضای خانوادگی هاشمیرفسنجانی تاثیر داشته است؟ نظر افراد خانواده نسبت به این اتفاقات چیست ؟
از قدیم روابط عاطفی و خوبی که در خانواده ما وجود دارد، زبانزد خیلیها بوده و هست، در قضایای اخیر این مساله خیلی قویتر شد و همه احساس یک نوع مسئولیت نسبت به مهدی و فائزه میکنیم و اکنون آن حس عاطفی قویتر و عمیقتر شده است. همه ما خودمان را در اتفاقی که برای خواهر و برادرم افتاده شریک میدانیم و البته این را هم افتخار خود محسوب میکنیم. از طرف دیگر ناراحت هستیم که چرا و به چه دلیل رو به تخریب خانواده و پدر ما آوردهاند. مهدی و فائزه فعلا سپر ما شدند.
به چه معنا خود را شریک خواهر و برادرتان میدانید؟
به لحاظ حسی عرض کردم، یعنی اگر آنها خوشحال هستند ما هم خوشحالیم و اگر آنها ناراحت باشند ما هم ناراحت هستیم.
الان آنها خوشحال هستند یا ناراحت؟
فائزه در زندان ناراحت نیست، حتی شوهر او بعد از ملاقات در زندان به شوخی میگفت که من تاکنون فائزه را تا این اندازه خوشحال ندیده بودم. وقتی پدرم بعد از صحبت تلفنی با مهدی گفت که صدای مهدی خوب بود، این خشنودی، به همه ما هم منتقل میشود. من به برادر و خواهرم افتخار میکنم. بیش از ۳۰سال و حتی از سالهای قبل از پیروزی انقلاب شایعات فراوانی پشت سر خانواده ما وجود داشته است، گروههای سیاسی که مخالف پدرم بودند در همان سالهای مبارزه هم این شایعات را میساختند که بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد. امروز مهدی و فائزه با هزینهای که پرداخت میکنند، شایعات دروغین را پاسخ خواهند گفت.
آخرین وضعیت برادر شما چگونه است و پرونده ایشان به چه مرحله ای رسیده است؟
مهدی در آخرین تماس با پدر و مادرم ونیز همسرش گفته که در انفرادی هستم. پنجشنبه گذشته مادرم به همراه همسر و پسر کوچک مهدی توانسته بودند با او ملاقات کنند. طبق گفته خودش، در طول مدتی که بازداشت بوده تنها ۳۰ساعت مورد بازجویی قرار گرفته است. این اواخر هم تنها روزنامه حمایت را در اختیار او میگذارند و حتی در سلولاش متکا هم ندارد. قبل از اینکه مهدی به زندان برود تقاضا کرده بود که یک سری کتابهایی را در آنجا مطالعه کند، آنها را به همراه وسایل شخصی چون مسواک و لباس زیر چندین بار در زندان بردیم که البته آنها را گرفتند و بعضی موارد را هم هنوز به دست او نرسیده. مساله دیگر هم این است که مهدی مبتلا به ناراحتی قلبی است و به همین دلیل احتیاج به متخصص قلب دارد. هر چه سعی کردیم دکتر مهدی که تا پیش از این او را در بیرون از زندان مورد معاینه و درمان قرار میداده، بتواند او را معاینه کند، موفق نشدیم. در این مدت فقط یک بار توسط بهداری زندان اوین مورد معاینه قرار گرفته است. مادرم و همسر مهدی که او را دیده بودند میگفتند چندین کیلو هم لاغر شده است.
مشخصا الان روی چه اتهامی از برادر شما بازجویی میکنند؟
تنها چیزی که ما از مهدی میدانیم همین است، نمیدانیم الان روی چه پروندهای از او بازجویی میکنند. یک بار میگویند پرونده امنیتی است و یک بار میگویند مالی. مهدی در ملاقات روز پنجشنبه گفته بود که هیچ اتهامی را به صورت مستند تاکنون به او نگفتهاند و در همان ساعات کمی هم که مورد بازجویی قرار گرفته بوده، روند سوال و جوابها خوب بوده است. نکته مهم اما این مساله است که مهدی در این مدت حتی یک دقیقه هم نتوانسته وکیل خود را ملاقات کند.
آیا مهدی قبل از بازگشت به ایران این پیشبینی را داشت که بعد از برگشتن امکان رفتنشان به زندان وجود دارد؟
بله. مهدی برای سرکشی به وضعیت دانشگاههای آزاد خارج از کشور از ایران بیرون رفت. مهدی گزارشهای خوبی هم از این سفرها تهیه کرد و برای هیات امنای دانشگاه آزاد فرستاد و برای برخی اقدامات راهنمایی انجام داد. حتی برای دانشگاه لبنان کارهای خیلی خوبی انجام گرفته بود تا این دانشگاه رسمیت پیدا کند، چون دانشگاه لبنان وضعیت خوبی نداشت. مهدی در طی همین مدت هم وارد دانشگاه آکسفورد شد و بعد از کار کردن رو تز دکتریاش به مرحلهای رسید که اساتیدش به او گفتند که میتواند به ایران برگردد و هر چند ماه یک بار به دانشگاه بیاید و یک ماه بماند و کارهایش را انجام دهد. از آن زمان مهدی تصمیم به بازگشت به ایران گرفت. در این مدت برخی با آمدن مهدی به ایران مخالفت میکردند و حرف جالبی هم میزدند مبنی بر اینکه فضاآماده برگشتن مهدی نیست. اما همیشه آمدن مهدی با مخالفتهایی در داخل روبهرو میشد. تا اینکه از سه چهار ماه گذشته فشار مهدی برای بازگشت به ایران شروع شد و میگفت که میدانم چه اتفاقاتی در ایران برای من خواهد افتاد و همه این اتفاقات برای من قابل تحمل است، چرا که باید از خودم دفاع کنم ونبود من در ایران به مخالفانم کمک میکند، چون آنها میخواهند با برگ من علیه پدر بازی کنند و دنبال سیاسی کاری هستند.
نظر شخص پدرتان چه بود؟
ایشان میگفتند مهدی هر تصمیم بگیرد من میپذیرم. هر وقت مهدی عزم برگشتن به ایران را داشت، مشورتها از اینجا و آنجا به پدرمان میرسید که مهدی برنگردد.
دلیل توصیه برای برنگشتن برادر شما چه بود؟
دلیلشان همان بود که عنوان کردم.
آیا این بحث مطرح میشد که به هر حال برای مسائل اینچنین قانون باید تعیین کننده باشد.
بله. خودشان هم میدانستند و میگفتند. میگفتند گروههایی هستند که فشار میآورند وآنها می خواستند در آرامش و در شرایط مناسب به پرونده رسیدگی کنند.
برادر شما که عزم خود را برای بازگشتن جزم کرده بود، چرا در این مدت در برابر فشارها برای بازگشت کوتاه آمد
مهدی برای بازگشت احتیاج به برگه عبور داشت. من خودم به سفارت رفتم و با سفیر و سر کنسول صحبت کردم و گفتم مهدی قطعا میخواهد به ایران برگردد، پاسپورت ندارد و شما برگه عبور به او بدهید. آنها با آقای صالحی، وزیر امور خارجه که آن موقع در مصر بودند تماس گرفتند و ایشان هم با پدرم تماس میگیرند و میگویند که مهدی برگه عبور میخواهد و پدرم هم تاکید میکنند که به او برگه عبور بدهید تا برگردد، زیرا خودش میخواهد بیاید کسی نمیتواند مانعاش شود. همان موقع برگه عبور را صادر کردند و به من دادند. من برگشتم ایران که هماهنگی سفر مهدی را انجام دهم. زمانی که برگشتم دوبی از کنسولگری آنجا با من تماس گرفتند و خواهش کردند که برگه عبور مهدی را برگردانیم. گفتم برای چه باید برگردانم، گفتم نه، مهدی بلیت گرفته و کارهایش را انجام داده و احتمالا ما شنبه یا یکشنبه عازم ایران هستیم. یکشنبه را هم برای این انتخاب کردیم که احتمال داشت پاسپورت از سفارت برگردد. گفتم اجازه میدهید من به سفارت بیایم و با شما صحبت کنم؟ گفتند بیا و من ساعت ۲-۳ بعد از ظهر روز جمعه به کنسولگری دوبی رفتم. آنجا معلوم شد گفتند هیچ کدام حاضر نیستند که صحبت کنند. من هم گفتم میروم، اما هر وقت که خواستند تماس بگیرند تا من بیایم و توضیحاتم را بدهم. من که از در اتاق بیرون آمدم یکی وارد دفتر شد و گفت بنشینیم و با هم صحبت کنیم. گفتم مهدی چرا نباید با برگه عبور تهران برگردد، گفتند با برگه عبور نمیتواند وارد ایران شود. گفتم برگه عبور قانونی است و قانونا هم صادر شده؟ اگر مهدی غیرقانونی وارد ایران شد که او را میگیرید و مهدی هم آمادگی برای گرفتن دارد، چه با پاسپورت و چه با برگه عبور خود را آماده بازداشت شدن کرده است. هر تصمیمی که در تهران بگیرند ما قبول داریم ولی باید مهدی به تهران بر گردد. روز آخر وقتی ما در فرودگاه بودیم دو سه بار شماره تلفن سفارت روی گوشی من افتاد که من جواب ندادم. توی هواپیما من خیلی نگران بودم، چون نمیدانستم توی ایران چه اتفاقی میافتد و برخورد با مهدی چگونه خواهد بود، بعد دیدم مهدی خوابیده و به یاسر گفتم این چقدر خیالش راحت است و انگار هیچ نگرانی ندارد. حتی برخی که مهدی را در فرودگاه میدیدند به ما میگفتند چرا داری برمیگردی.
شما همیشه در بین فرزندان آقای هاشمی به صبورترین و آرامترین فرزند ایشان معروف بودید، اما توی فرودگاه و بعد از آن این صبر دیده نشد. خانواده آقای هاشمی هم با صبر پیوندی دارد، آیا این صبر در حال تمام شدن است؟
نه، ما هنوز آن صبر را داریم. در یک جاهایی آدم مجبورمی شود این طورعمل کند. واقعا چون خانواده ما نظام را مثل جانشان میدانند تحمل کردیم. من از دو سالگی برای دیدن پدرم به در زندان میرفتم. اولین چیزی که از پدرم یادم است این است که پدرم را در لباس سربازی در پادگان دیدم. روزی که فائزه را بردند این بچهها فهمیده بودند و از من میپرسیدند چرا نگفتید پلیس بیاید. گفتم اینها خودشان پلیس بودند. این مسائل از کودکی روی ذهن بچهها تاثیر میگذارد، همیشه برای ما باعث افتخار بود که پدرمان آدم بزرگی است. قبل از انقلاب پدرمان یک شخصیت سیاسی نبود، یک زندانی سیاسی بود. با این حال همیشه من در مدرسه با افتخار به همه بچهها میگفتم پدر من زندانی سیاسی است. یا ساواک که توی خانه ما میریخت، روز بعد با افتخار قضیه را برای دوستانم تعریف میکردم. بعد از انقلاب هم پدرم کارهای بزرگی را برای این انقلاب انجام داد و همیشه انقلاب مثل بچه او بود. یادم هست وقتی که قبل از انقلاب ما را به خارج از کشور برد به ما گفت من فقط پدر شما نیستم، پدر تمام بچههای ایران هستم و این کارهایی را هم که انجام میدهم برای همه آن بچههاست. روزی که بعد از بازداشت مهدی در زندان بودم دوباره این صدای پدرم در گوشم زنده شد. وقتی که امروز با افراد و گروههای مختلف جامعه کنار همدیگر قرار گرفتیم فهمیدم باید بیش از گذشته به پدرم افتخار کنم، چون برای ایشان همه مردم جامعه با هر روشی و تفکری یکی بوده و هستند.افتخار میکنم که پدرم در مقام یک مسئول سیاسی در کنار مردم قرار گرفته است.
در مصاحبهای به نقل از پدرتان گفته بودید که برخی جاها کوتاه میآمد.
از من پرسیدند که شما فکر نمیکنید پدرتان در یک جاهایی کوتاه آمدند، من هم گفتم بله، همانطور که خود پدرم هم گفته که نباید در جاهایی کوتاه میآمدم من هم میگویم نباید کوتاه میآمد.
درباره شب بازگشت برادر شما صحبتهای زیادی درباره وقایع فرودگاه و علیالخصوص اتفاقاتی که در منزل افتاد وجود دارد. انتشار آن فیلم کوتاهی که پدر شما در گوش برادرتان دعای سفر میخواند هم خیلی حرف و حدیث به وجود آورد. میتوانید توضیح دهید که آن شب در فرودگاه و منزل پدری شما چه خبر بود؟
من احساسی را که چند روز داشتم هنوز در وجودم حس میکنم. از دوبی شروع میکنم. ما تمام کارها را انجام داده بودیم برای بازگشتن. روز شنبه من به محل اقامت برگشتم و چمدانهایمان را بستیم و تماسهایی را هم که باید با پدر و مادرمان میگرفتیم انجام دادیم و خوابیدیم. ساعت ۲ نیمهشب بود که یاسر من را از خواب بیدار کرد و گفت فائزه بازداشت شد. من یکباره یخ کردم، تا حدی که در گرمای دوبی مجبور شدیم کولرها را خاموش کنیم. زنگ زدم تهران تا ببینیم قضیه چه بوده که به ما گفتند فائزه را با نحوه خوبی نبردند. ساعت ۶ بعدازظهر زنگ زده بودند به فائزه که به زندان اوین برود برای پاسخ به چند سوال. او گفته بود من مهمان دارم و اگر اجازه بدهید من فردا صبح بیایم. آنها هم گفته بودند که اشکالی ندارد و شما فردا صبح بیا اوین. بعد از مدتی یکسری اطراف خانه مرتب زنگ میزدند و در میزدند، خانواده ما آن شب مهمان فائزه بودند. پسرم میگفت که ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم و میدیدیم. تا اینکه یک نفر زنگ میزند و میگوید که حکم دارد. پسر برادر من که از پنجره نگاه میکرده میبیند که آنها وارد حیاط میشوند. نزدیکان ما برای اینکه ببینند چه خبر است پایین میروند و میبینند.فائزه که فراری نبود. او به خارج میرفت و برمیگشت. پسر برادرم آنها را با خود بالا میبرد، دست فائزه را چهار خانم میگیرند. بدون آنکه چادر مشکی سرکند، با لباس خانه، او را با خود میبرند. مهدی که این موضوع را متوجه شد گفت من که باید برگردم وتصمیمش را گرفته بود. من در آن موقع نگران پدرم شدم که در این میان خدای نکرده اتفاقی برای او بیفتد. زنگ زدم به پسر برادرم و گفتم بابا چطور است، او گفت بابا راحت خوابیده است و گفته حالا گرفتند که گرفتند.
آیتالله هاشمی آن شب کجا بودند؟
پدرم آن شب منزل خودشان بودند که خبر را به ایشان میدهند. من و یاسر صبح روز بعد دوباره با مهدی صحبت کردیم و گفتیم فائزه را برای اجرای حکمش به زندان بردند. گفت من حتما باید برگردم، چون او را به خاطر من گرفتند. ما به هر حال چون نمیدانستیم در ایران چه اتفاقی میافتد استرس داشتیم. مخصوصا اینکه از خیلی جاها با ما تماس میگرفتند که وضعیت خوبی برای بازگشت مهدی وجود ندارد. به فرودگاه دوبی که آمدیم هواپیما یک ساعت و نیم تاخیر داشت که این باز هم دلهرههای من را بیشتر میکرد. به هر حال در این فضا بود که به ایران رسیدیم. از هواپیما که پیاده شدم سه چهار نفر جلوی ما آمده بودند، به آنها گفتم شماها آمدید ما را ببرید؟ جواب ندادند و فقط من را نگاه میکردند. یک مقدار که از گیت جلوتر آمدیم دیدم که آقایی با چند نفر مامور نیروی انتظامی آمدند و با مهدی دست دادند و ما رفتیم. توی راهرو جمعیت زیادی بود و من به یاسر میگفتم که فیلم بگیر و او میگفت نمیتوانم. بعد چند نفر آمدند، پاسپورتهای ما را گرفتند و من و یاسر را با خودشان بردند. گفتیم چه کار میکنید. گفتند بنشینید تا ما سریع پاسپورتهای شما را مهر بزنیم تا سریع از فرودگاه خارج شویم. گفتم من هر جا مهدی باشد باید کنارش باشم. گفتند نه و باید از گیت معمولی برویم. کارهای ما را انجام دادند و گفتند مهدی بیاید توی اتاق چون میخواهیم با او مصاحبه انجام دهیم و قانونا باید برگهای را پر کنند و توضیح دهند و معمولا بیشتر از یک ربع طول نمیکشد. من و یاسر را هم اجازه ندادند که داخل برویم و این مدت خیلی طولانی شد. بعد هم آمدند و یاسر را با خود بردند و گفتند میخواهیم چمدانش را بگردیم و چند تا سوال هم از او بپرسیم. من اینجا شروع کردم به داد و بیداد کردن و گفتم من یک زن تنها اینجا چه کار باید بکنم؟ گفتند با یاسر بیا و من گفتم با یاسر نمیآیم و میروم کنار مهدی. چمدان من را هم برای بازدید بردند. اعتراض کردم که من در چمدانم چیزی ندارم اما مرد نامحرم حق ندارد چمدان مرا بگردد زن باید چمدان من را بگردد. یاسر را برای سوال و جواب به یک اتاق بردند و من و مهدی را هم با هم در یک اتاق بردند.حدود ساعت یک بود که آمدند پاسپورتهای ما را گرفتند، یاسر هم یک آی پد داشت که آن را هم گرفتند و ما را راهی کردند. مهدی را البته چند دقیقه زودتر از ما بردند و گفتند از قوه قضائیه میخواهند با او صحبت کنند. آمدیم دیدیم مهدی نیست، نه میگفتند میخواهیم ببریمش زندان، نه میگفتند بردیم خانه و نه میگفتند اینجاست. هر کسی حرفی میزد و من خیلی نگران شده بودم. برای همین یاسر گفت که بازداشت شد. آمدیم بیرون که مصادف شد با حضور خبرنگاران و من آنجا از روی عصبانیت صحبتهایم را کردم تا نشان دهم همیشه قرار نیست خانواده هاشمی ساکت باشند و به هر حال ما برای خود این حق را قائل هستیم.
در خانه بین پدر شما و برادرتان چه گذشت؟ میدانستند فردا قرار است او به زندان برود؟
بله میدانستیم. توی فرودگاه به مهدی گفته بودند که شما باید فردا ساعت ۸ خودت را معرفی کنی. ما که راه افتادیم نمیدانستیم مهدی کجاست، با خانه هم که تماس گرفتیم گفتند مهدی هنوز نیامده و آنها هم بیخبر بودند. موقعی که ما رسیدیم، مهدی ده دقیقه قبلش رسیده بود. من خیلی دلم میخواست سلام علیک اولیه مهدی و پدرم را ببینم و حضور داشته باشم اما نبودم. ساعت ۲ شب بود و در جمع خانوادگی نشستیم و پدرم شروع کرد با مهدی صحبت کردن. بحثهای سیاسی نبود و چون فامیل هم جمع بودند بیشتر درباره زندگی مهدی و حال و احوال پسرش و خانوادهاش صحبت میشد. تا ساعت ۴ صحبت حول همین مسائل و البته اتفاقاتی که در فرودگاه افتاده بود میگفت و میخندیدیم. ساعت ۴ صبح خوابیدیم و صبح هم برای نماز بیدار شدیم و صبحانه خوردیم. آنها به پدرم قول داده بودند که طبق قانون وکیل بتواند همراه مهدی باشد و آن موقع وکیل مهدی هم آمد. ما هر جا میرویم پدرمان در گوشمان دعای سفر میخواند. این در خانواده ما همیشه مرسوم بوده است. موقع خروج هم پدرم دعای سفر را در گوش مهدی خواند و ما خارج شدیم.
به نظر شما برخی هدف کم کردن نقش آقای هاشمی دنبال میکنند؟
این طور مسائل روی پدر من تاثیرگذار نیست. پدر من در قبال کشور یک وظیفه ای احساس میکند که باید آن را انجام دهد. من یک بار به پدرم گفتم که شما دارید امتحان ابراهیم و اسماعیل را پس میدهید. پدر من به اعتقاد خودش عمل کرده و خواهد کرد، خیلی فشار روی خانواده ما آوردند که پدرم جهتش را تغییر دهد، اما ایشان صحبتهایش را با ما انجام داد و گفت من باید راه درست را بروم وبرای شما راحتی به همراه ندارد. تا قبل از این مهدی و فائزهای وجود داشتند که آنها را بهانه تخریب قرارمی دادند. امروز دیگر مهدی و فائزه هم که وضعیتشان معلوم است و دیگر در این زمینه نمیتوانند حرفی بزنند. خیلی چیزها در این یکی دو ماه آینده مشخص خواهد شد. مهدی میگفت هر چقدر برای من حکم بدهند برای تحمل آن آماده هستم. مهدی به هر حال آدم باهوشی است و با همه ما فرق میکرد. میدانست برایش چه اتفاقی میافتد و میگفت که هیچ کاری نکرده است. از چند سال پیش تمام اسناد مهدی را دادهاند تا بررسی کنند و آنها گفتند که شما یک سند محکمه پسند ندارید و اینها را به پدرم هم گفتهاند.
آیا پدر شما همچنان مثل گذشته عمل میکند؟
آن را باید از خود پدرم بپرسید، ایشان همه مسائل را به ما نمیگویند. هر چند که میدانم پدر من آدمی نیست که ناامید شود و در همه زندگیاش فردی امیدوار و سرسخت بوده است. به هر حال سیاستمداری مثل ایشان قطعا چیزهایی را میداند که همچنان بر ماندن در صحنه تاکید دارد. انقلاب برای ایشان مثل فرزندشان است و حاضر است برای این انقلاب هر کاری را بکند، اما حاضر نیست هر اقدامی بکند. شما چند هفته پیش کنفرانس خبری آقای احمدینژاد را دیدید، ببینید به چه شکل همدیگر را مورد خطاب قرار میدهند و زیر سوال میبرند. اما پدر من با این نوع رفتارها موافق نیست. در گذشته همراهی پدر من با انقلاب بود. امروز او میگوید که ما میتوانستیم کاری انجام دهیم که به تحریم کشیده نشویم.
چند هفته قبل روزنامه آرمان مطلبی با تیتر رایزنیها برای ورود هاشمی به انتخابات زد که برخی را ناراحت کرد. الان آیتالله هاشمی با توجه به صحبتهایی که شده در انتخابات حضورخواهد داشت. حضور افراد معتدلی مثل آیتالله هاشمی چقدر میتواند به بهبود فضاکمک کند؟
قطعا حضور آدمهای واقع گرا و میانهرو میتواند شرایط را تغییر وبهبود بخشد. جمع کردن این اوضاع هم کار سختی نیست. ما در جنگ بحران بزرگتری داشتیم. در آن زمان هنوز دو سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که جنگ و تحریمها شروع شدند. ایران یک طرف و دنیا یک طرف بود. ولی ما توانستیم قضیه جنگ را مدیریت کنیم و بعد از آن کشور را بازسازی کنیم. با همه مسائلی که بود مردم اعتماد به دولت و دستگاههاداشتند و شاهد بودیم که چه طور بچههای خود را به جبهه میفرستادند. مهم اعتماد مردم است. اگر رئیسجمهوری بیاید و واقعگرا باشد، بداند با مسائل چگونه برخورد کند و اعتماد مردم را هم پشت سر خود داشته باشد، مشکل قابل حل است. امروز میزان اعتماد مردم به مسئولان مهم است، روی این باید تاکید کرد که جلب اعتماد عمومی انجام شود و این به نفع همه است.
آیا امکان دارد آقای هاشمی وارد عرصه شوند؟
برای پدر من فرقی نمیکند راسا وارد شود یا در کنار یک رئیسجمهور باشد. ایشان اگر یک رئیسجمهور قوی در مملکت باشد او را حتما کمک خواهند کرد. به شرط آنکه به برنامهها و طرحهای موجود برای برون رفت از این اوضاع بهای لازم داده شود.
برای همین بود که در سال ۸۴ از پدرتان خواستید که شرکت نکنند؟
با وضعیتی که در جامعه میدیدیم و اطلاعاتی که میرسید به ایشان میگفتیم که برخی دلشان نمیخواهد شما انتخاب شوید، اما دوست دارند که شما وارد صحنه شوید.
با این افق آیا احتمال دارد ایشان روش سیاستورزی خودشان را عوض کند؟
قطعا هر چیزی قابل وقوع است. پدر من اگر به نتیجهای برسد به آن عمل خواهد کرد، اگر بررسی کند و ببیند که باید راهش را عوض کند، مطمئن باشید این کار را میکند. ایشان همیشه توصیه میکنند که تا جایی که تلاش شما ثمر میدهد باید کار کنید. اما خب بعضی جاها هم تلاشها جواب نمیدهند.
نظر مادر شما درباره این وضعیت و شرایط چیست؟
مادر من زن پرتحملی است و از زمانی که با پدر من ازدواج کردهاند میتوان گفت زندگی راحتی نداشتند. همیشه زندگی ما پراسترس بوده است. چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن. اما مادرم توقع چیزی که امروز برای او اتفاق میافتد را ندارد. یعنی خانوادهای که قبل از انقلاب تمام زندگیاش مبارزه و رسیدن به پیروزی بود و بعد از آن هم پدر من بهدلیل درگیریهایی که داشت بسیار کم میتوانست برای خانواده وقت بگذارد. یا توی جبهه بودند و یا در مجلس میخوابیدند و بعد هم که رئیسجمهور شدند کشور با خرابیهای جنگ و کمبود بودجه شدید روبهرو بود و فشار این به خانواده هم منتقل میشد. ما هیچ وقت سفر تفریحی با پدرمان نتوانستیم برویم. مادرم همه اینها را تحمل کرد و همیشه هم میگوید که برای رضای خداست. معلوم است که توقع این برخوردها را ندارد. مهدی و فائزه که الان در زندان هستند به این مملکت خدمت کردهاند. مهدی کاری که در ارتباط با سازههای دریایی کرد بینظیر بود، اولین سازههای دریایی را مهدی در سنین جوانی طراحی کرد که در جنوب ساخته شد. بهینهسازی سوخت را مهدی بنیانگذاری کرد و این کار کوچکی نیست. فائزه زیر بنای ورزش بانوان را که امروز این همه به آن افتخار میکنند را پایهریزی کرد. آن هم با آن جوی که نسبت به ورزش بانوان وجود داشت. اینها مادر مرا رنج میدهد. ما ۵ خواهر و برادر دو بار برای آیتالله لاریجانی نامه نوشتیم که این تهمتها به خانواده ما زده میشود و ما آماده هرگونه سوال و جوابی و حتی محاکمهای در این زمینه هستیم. شکایت ما پیگیری نشد.
شکایت بود یا درخواست؟
درخواست رسیدگی به اتهامات بود. ما میگوییم این حرفها را پشت سر ما میزنند و ما آمادگی کامل برای رسیدگی شفاف به این موضوعات را داریم. شکایتهایی که ما از برخی مطبوعات به خاطر تهمتهایشان داریم، اکثرا رسیدگی نمیشود.
این شایعات پیرامون خانواده هاشمی به هر حال باید مشخص شوند، بخصوص الان که دو تن از فرزندان ایشان در زندان هستند.
ما چیزی دستمان نداریم. زمانی که سال ۸۸ آقای احمدینژاد آن مواردی را به خانواده ما منتسب کردند، من خودم به آقای ضرغامی زنگ زدم و گفتم باید به ما وقت دهید تا بیاییم و از خودمان دفاع کنیم. گفتند که ما نمیتوانیم در زمان انتخابات این کار را بکنیم باید بگذارید بعد از آن. دیدیم که بعد از آن هم این اتفاق نیفتاد. الان نگاه کنید در دامن زدن به شایعات پیرامون خانواده هاشمی، رسانههای با تندروهای داخلی هم مسیر هستند و یک حرف را میزنند. فائزه هنوز یک بار هم پایش به کانادا نرسیده است، میگویند اتوبانهای کانادا مال فائزه است. اثبات کردن این حرفها که کاری ندارد. چرا کسی به طور مستند اثبات نمیکند؟ ما خیلی پولدارتر از این بودیم. پدر من حدود یکصد قواره زمین در سالاریه قم داشت و همه را داد به طلاب و نیازمندان. یک مقداری از آنها را به ما داد. وضع ما هم بد نیست، به هر حال همسر من دندانپزشک است و بقیه خانوده هم همه تحصیلکرده و دارای مشاغل خوب هستند. الان این همه برجهای آنچنانی که در شهر ساخته میشود از آن کیست؟ ببینید آیا یکی از آنها مال خانواده هاشمی هست ؟ بروید ببینید ته آن سرمایهها به کجا میرسد. یک دانه از این برجها را اگر آمدند و گفتند مال ماست، ما دو دستی تقدیم خودشان میکنیم. پدر من سرمایه انقلاب است. همانطور که پدر من در زمان جنگ این کشور را نجات داد، رفت و با امام صحبت کرد و گفت دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم، همانطور که بعد از جنگ کشور را خوب مدیریت وبه سمت آبادانی سوق دادند، امروزهم میتواند مسائل کشور حل وروی ریل اساسی بیاورند.
کلمه- زهرا صدر:
یکی از نزدیکان میرطاهر موسوی، استاد دانشگاه و نماینده مردم کرج در ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، که سه ماه پیش بازداشت شده است، با ابراز نگرانی درباره سلامتی می گوید: در مواجهه کاملا اتفاقی که در روز شنبه ۲۹ مهر در راهرو دادسرا داشتیم، مشهود بود که وزن خیلی زیادی کم کرده و بسیار ناتوان و بیمار بودند و خودشان نیز وقتی از حالشان پرسیدیم، تنها جمله ای که گفتند این بود که حالم خیلی بد است و در هفته گذشته ۴ بار بیهوش شدم و زیر سرم رفتم.
به گزارش کلمه، میر طاهر موسوی از بیماری های متعددی از جمله بیماری قلبی رنج می برد و تحت نظر پزشک بود، به نحوی پزشکان معالج وی اعلام کرده اند او به هیچ وجه نباید در محیط بسته و شرایط ایزوله قرار گیرد. این نظر تخصصی پزشکان از سوی خانواده موسوی به مسئولان زندان و بازپرس منتقل شده است اما او همچنان در سلول های بند ۲۰۹ اوین بسر می برد.
بر اساس این گزارش هنوز اتهام میرطاهر موسوی به صورت رسمی اعلام نشده است و تنها سایت های وابسته به نهادهای امنیتی اخباری چون نقش موسوی در "به انحراف کشیدن علوم انسانی" را به عنوان اتهام وی اعلام کرده اند.
میرطاهر موسوی استاد جامعه شناسی و نماینده مجلس و فرماندار اسبق کرج در دهه اول انقلاب بود که در سال ۱۳۸۸ به عنوان عضو ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی فعالیت می کرد و پس از انتخابات به فعالیت های علمی و دانشگاهی خود بازگشت و به امور خیریه پرداخت و دیگر حضور سیاسی از او مشاهده نشد.
وی سال گذشته از سوی انجمن جامعه شناسی ایران به عنوان دبیر همایش ملی اسیب شناسی اجتماعی ایران انتخاب و فعالیت های زیادی انجام داد. با وجود اینکه بسیاری از سازمان های دولتی هم جزو حامیان همایش بودند، وزارت اطلاعات از برگزاری آن جلوگیری کرد.
گفتگوی یکی از نزدیکان میرطاهر موسوی با کلمه را با هم میخوانیم:
آخرین خبری که از آقای موسوی دارید چیست؟
در مواجهه کاملا اتفاقی که در روز شنبه ۲۹ مهر در راهرو دادسرا داشتیم، مشهود بود که وزن خیلی زیادی کم کرده و بسیار ناتوان و بیمار بودند و خودشان نیز وقتی از حالشان پرسیدیم، تنها جمله ای که گفتند این بود که حالم خیلی بد است و در هفته گذشته ۴ بار بیهوش شدم و زیر سرم رفتم.
پیش از این آیا تماس و یا ملاقاتی با وی داشته اید؟
تماس ها محدود به چند تماس کوتاه ۳ دقیقه ای است که حتی اجازه احوالپرسی هم نمی دهند و به محض این که از حال جسمی ایشان نیز سئوالی می کنیم مکالمه را قطع می کنند. سه روز متوالی، در پی تماس از زندان اوین برای ملاقات مراجعه می کردیم اما ملاقات بدون دلیل انجام نمی شد، سرانجام در روز پنجاه و هفتم (سیزدهم مهر ماه) یک ملاقات کابینی به مدت ۱۰ دقیقه برای ۷ نفر از اعضای خانواده با دوندگی های بسیار میسر شد که در آن ملاقات ایشان اعلام کردند در تاریخ ۷ مهر ۹۱ پرونده پایان یافته و قرار وثیقه در حال صدور است.
همچنین در مورد وضعیت سلامتی خود اعلام کردند که چهار بار دچار حملات قلبی شده اند که سه بار در بهداری زندان زیر چادر اکسیژن بوده اند و یک بار به علت وخامت حالشان بدون اطلاع خانواده به بیمارستان طالقانی منتقل شده اند.
از آن روز تا کنون فقط یک تماس ۲ دقیقه ای داشته اند و اجازه ملاقات نیز نمی دهند.
حال روحی آقای موسوی چطور بود؟
ایشان اصولا بسیار عاطفی هستند و تا به حال حتی به تنهایی و بدون حضور خانواده به سفر هم نرفته اند،بنابراین هم شخص ایشان و هم ما فشار فراوانی را بابت این دوری و بی خبری متحمل می شویم،به طوریکه همسر ایشان درسی سی یو بستری شدند و تحت آنژیوگرافی قرار گرفتند.
نکته ای در مکالمات ایشان بود که ذکر آن لازم باشد؟
مهم ترین نکته بیماری و وضعیت بسیار وخیم روحی و جسمی ایشان است که خود نیز آن را تایید کرده اند. در ضمن ایشان شخصا اعلام کرده بودند که قرار وثیقه در حال صدور است و از ما خواستند که مقدمات این موضوع را فراهم کنیم.
در پیگیری هایتان از مسئولین قضایی و امنیتی چه دلیلی برای این بازداشت عنوان شده است؟
متاسفانه هنوز اتهام ایشان به ما اعلام نشده است،و چند بار که ما از خود ایشان راجع به اتهامشان سئوال کردیم گفتند اجازه ندارم راجع به پرونده صحبت کنم! در شرایط حاضر نیز دو بازپرس مسئول پرونده موضع مثبت خود را نسبت به پرونده و تبدیل قرار بازداشت موقت به قرار وثیقه اعلام نموده اند، اما ظاهرا نیروهای امنیتی جلوی صدور قرار وثیقه را می گیرند.
خطاب به مسئولان قضایی چه سخنی دارید و آیا رویه های قضایی درباره ی ایشان رعایت شده است یا خیر؟
امروز دقیقا ۷۳ روز از بازداشت غیرقانونی ایشان در نیمه شب می گذرد، تا روز پنجاه و هفتم ایشان بر خلاف نظر پزشک معالج در سلول انفرادی نگهداری شدند و ماموران در هنگام دستگیری بسیار دور از منزلت اجتماعی ایشان و خانواده برخورد کردند که در صورت لزوم به توضیح جزئیات دستگیری خواهیم پرداخت. تا کنون هیچکدام از مراجع قضایی دستور موثری در روند پرونده نداده اند و اجازه ملاقات نیز نداریم، که ما فکر می کنیم به علت وخامت اوضاع جسمی ایشان ملاقات را لغو نموده اند.
از مسئولین قضایی درخواست داریم که اولا اتهام ایشان را به صورت رسمی و شفاف اعلام کنند،ثانیا به وضعیت جسمانی بسیار وخیم ایشان رسیدگی شود و در نهایت این سئوال مطرح است که وقتی بازپرسان پرونده با صدور قرار وثیقه موافقند،آیا این رفتار بازدارنده نیروهای امنیتی استقلال دستگاه قضایی را خدشه دار نمی کند؟
و در پایان نکته ای اگر لازم است مخاطبان کلمه در جریان آن قرار گیرند؟
مهم ترین نکته که چند بار در طول مصاحبه اشاره شد وخامت اوضاع جسمی ایشان، کاهش وزن بیش از حد و حمله های قلبی و بیهوش شدن ایشان است و خانواده به شدت نگران سلامت ایشان است و مسئولیت هرگونه آسیب جسمی و روحی به ایشان متوجه نهاد بازداشت کننده و دستگاه قضایی خواهد بود.
خانواده به شدت از طریق دستگاه قضایی پیگیر امور پرونده هستند ولی متاسفانه تا کنون نتیجه مناسبی دریافت نکرده اند.
مشخص نبودن اتهام ایشان و نشر اکاذیب در سایت های غیر معتبر، چاپ نشدن و عدم انتشارجوابیه های ما به اخبار سراسر کذب روزنامه کیهان، وطن امروز و سایت خبرنگاران جوان، تاکید شدید نیروهای امنیتی در زمان دستگیری بر عدم انتشار خبر از سوی خانواده و بازداشت ایشان به عنوان مطلع و بسیاری نکات دیگر در مراحل بعدی اعلام خواهد شد. با تشکر از شما که سعی در انتشار حقیقت دارید.
علی مطهری در گفتوگو با خبرگزاری خانه ملت، ضعف کابینه دولت احمدینژاد را عامل اصلی وضعیت کنونی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور خواند و تأکید کرد: طرح سئوال از رئیس[دولت] چهره دولت را آشکار میکند و هرچه مسائل آشکار و روشنتر شود به نفع مردم است. به لحاظ اهمیت این گفت و گو و نکات مندرج در آن، مشروح گفت و گو در اختیار مخاطبان کلمه قرار می گیرد.
در همین باره در کلمه بخوانید:
سؤال از احمدی نژاد؛ آیا به جایی خواهد رسید؟
شما به عنوان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس وضعیت نظارت بر رسانهها و مطبوعات را چطور ارزیابی میکنید؟ عملکرد دولت در این زمینه چگونه بوده است؟ نظارتی که در این بخش بر مطبوعات است معیارهای مشخصی دارد یا براساس گرایشهای سلیقهای صورت گرفته است؟ درباره موضوع توقیف روزنامه شرق نظر هیات نظارت بر مطبوعات چگونه بوده است؟
- با توجه به اینکه چند تن از اعضای هیأت نظارت بر مطبوعات تغییر کردهاند، در زمان حاضر این هیات ترکیب قابل قبولی نسبت به گذشته پیدا کرده است و اکنون فضای بهتری بر هیأت حاکم است و اعضای آن نسبت به مسئله آزادی بیان اهمیت بیشتری قایل هستند و بسیاری از سختگیریهایی که در گذشته بود، اکنون نیست.
فضای رسانهای بر تصمیم هیأت نظارت اثرگذار است
معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد هم نسبت به معاونت قبلی بهتر شده است و نگاه خوبی به مطبوعات و رسانهها دارد. ترکیب فعلی هیأت نظارت بر مطبوعات رفتار قابل قبولی را ارائه کرده است.
البته در برخی موارد وجود اختلاف نظر امری طبیعی است. به عنوان مثال درباره روزنامه شرق نظرات مختلف بود اما تصمیم نهایی بر اساس اکثریت آراء گرفته شد. در این موارد همواره فضای رسانهای بر تصمیمات هیأت تأثیرگذار است. فضایی درباره کاریکاتور روزنامه شرق از سوی برخی خبرگزاریها ایجاد شد که به طور طبیعی در کار هیأت نظارت اثر گذاشت.
اظهارنظر سریع وزیر ارشاد درباره روزنامه شرق از نظر حقوقی اقدام درستی نبود
به مجرد اینکه این کاریکاتور در روزنامه شرق چاپ شد برخی خبرگزاری ها به طور مسلسل اخباری راجع به این موضوع منتشر و فضایی ایجاد کردند که بر اثر آن صبح فردا در مجلس نامهای با بیش از ۱۰۰ امضا در محکومیت این کاریکاتور تهیه شد. این موضوع روی تصمیمگیری هیأت نظارت تأثیر گذاشت و در این میان شخص وزیر هم احساس مسئولیت کرد و قبل از آنکه جلسه هیأت نظارت بر مطبوعات تشکیل شود اعلام کرد که روزنامه شرق توقیف خواهد شد. این اظهارنظر از نظر حقوقی و قانونی اقدام درستی نبود و اعلام آن باید به نظر هیأت موکول میشد.
حتی وزیر ارشاد بنا داشت تلفنی نظر موافق اعضای هیات نظارت را بگیرد و اعلام شود اما ما گفتیم حتما باید جلسه هیأت تشکیل و استدلالها شنیده شود، که در نهایت، هیات به توقیف روزنامه شرق و معرفی آن به دادگاه رای دادند.
با توقیف روزنامه شرق موافق نبودم/توقیف یک روزنامه شرایط کشور را بحرانی نشان میدهد
من با توقیف روزنامه شرق موافق نبودم و معتقد بودم باید به تذکر و ارجاع به دادگاه اکتفا شود چرا که توقیف یک روزنامه آثار روانی و اجتماعی بر جای میگذارد و شرایط کشور را بحرانی نشان میدهد. ما در هیأت نظارت باید به حداقل توقیف روزنامهها اکتفا کنیم. به هر حال رأی گیری و نظر اکثریت، تصمیمات هیات نظارت بر مطبوعات را مشخص میکند. البته برخی سختگیریها در حوزه مطبوعات کشور ناشی از فشار نهادهای امنیتی کشور است که گاه به خاطر دستورالعملهایی که از این نهادها به هیأت نظارت میرسد هیأت مجبور میشود تذکری بدهد یا اقدامی در جهت محدود کردن مطبوعات انجام دهد.
انتقاد از وضع اقتصادی را سیاه نمایی نمیدانم
شخصا برخی ملاحظات مانند این که انتقاد از وضع اقتصادی را به عنوان سیاه نمایی معرفی کنیم یا نسبت به افرادی که در بحران سال ۸۸ نقش داشتند حساسیت بیش از حد نشان دهیم که از اینها ذکری در مطبوعات نباشد یا ایراد گرفتن از چاپ عکس خاتمی در روزنامهها را قبول ندارم و این اقدامات سیاستهای خوبی نیستند. بر این اساس دست هیأت نظارت در مواردی بسته است.
نظر شما در باره به کارگیری نظارت بیشتر بر فضای سایبری با توجه به گسترش روز افزون آن چیست؟ آیا نیازی احساس میشود که نظارت بر فضای سایبر متولی مشخصی پیدا کند؟ آیا شرایط موجود در فضای سایبر جوابگوی نیازهای لازم است؟
- شورای عالی فیلترینگ کشور ۱۳ سازمان و نهاد و وزارتخانه را در بر میگیرد که کار آنها ارتباطی با هیأت نظارت بر مطبوعات ندارد. این شورا درباره فیلتر کردن یک سایت تصمیم میگیرد و در این زمینه جنبههای اخلاقی و سیاسی در نظر گرفته میشود که متأسفانه حساسیت در مسائل سیاسی بیشتر است.
دست هیات نظارت برای بررسی مطالب سایتها بسته است
بخشی از فضای مجازی که زیر نظر هیأت نظارت بر مطبوعات است خبرگزاریها و پایگاههای اطلاعرسانی است که این سایتها از چند ماه پیش پس از تصویب آییننامه مربوط به قانون مصوب مجلس توسط دولت، تحت نظارت هیأت نظارت بر مطبوعات قرار گرفتند و قانون مطبوعات بر آنها حاکم است ولی در سایر موارد دست هیأت بسته است و کار به همان شورای فیلترینگ واگذار شده است.
نظارت کاملی بر سایتها در حال حاضر وجود ندارد
به میزان گزارشهایی که از مطبوعات در هیأت نظارت بررسی میشود، از خبرگزاریها و پایگاههای اطلاع رسانی در فضای مجازی گزارش تهیه نمیشود. بنابراین نظارت کاملی بر این سایتها در حال حاضر وجود ندارد و با توجه به اینکه بسیاری از اخباری که در مطبوعات منتشر میشود برگرفته از اخبار سایتها و خبرگزاریها در فضای مجازی است، وقتی از مطبوعات درباره درج مطلبی پرسش میشود، آنها به مطالب مندرج در این سایتها و خبرگزاریها استناد میکنند و مسئولیت اصلی را متوجه آنها میدانند.
اقدام یک خبرگزاری در انتشار نامه طبقه بندی شده دولت، غیرقانونی بود و تذکر گرفت
به عنوان مثال اقدامی که اخیراً یک خبرگزاری انجام داد و نامه محرمانه و طبقهبندی شدهای از رئیس [دولت] خطاب به استانداران درباره دخالت نمایندگان در امور اجرایی را منتشر کرد، فارغ از محتوای نامه، عملی غیرقانونی بود و این خبرگزاری تذکری در این زمینه دریافت کرد.
با تصویب طرح یا لایحه جامع نظام رسانه این امر سامان بهتری پیدا میکند و مشخص خواهد شد که نظارت بر خبرگزاریها و سایتهای خبری همچنان بر عهده هیأت نظارت بر مطبوعات باشد یا مثلا به شورای عالی فضای مجازی کشور واگذار شود. به هرحال باید سایتهای فضای مجازی شناسنامهدار و ثبت شوند چرا که گاه آبروی افراد در فضای مجازی برده میشود، پس باید افرادی متولی این سایتها شوند و مسئولیت محتوای آن را بپذیرند تا تهمتها، دروغها و اشتباهات قابل پیگیری باشد.
آیا وزیر ارشاد موافق ساخت پروژه لاله است؟
در جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس با وزیر ارشاد، برداشت اعضا این بود که وی با اجرای این پروژه مخالف است و حتی به نوعی از مخالفتهای اعضای کمیسیون با ساخت این فیلم استقبال میکرد اما بعد از چندی دیدیم اعلام موافقت کردند. با توجه به قولی که گفته می شود در نیویورک مقامات عالیرتبه دولت به اسدالله نیک نژاد برای ساخت این فیلم دادهاند، این احتمال تقویت میشود که موافقت وزیر ارشاد با ساخت فیلم لاله تحت فشار مقامات ارشد دولت انجام گرفته است.
برخی انتقادهای شما درباره تفکر لیبرالیستی دولت در حوزه فرهنگ باعث شد تا در پاسخ به شما بگویند آقای مطهری نگاه همه جانبهای به مسئله فرهنگ ندارد، نظر شما درباره این اظهارنظرها چیست؟
ما اصول و مبانی و معیارهایی داریم، اگر روش فرهنگی ما منطبق بر این اصول باشد ما اسلامی و اصولگرا هستیم، اما اگر منطبق نباشد دچار مشکل هستیم. مثلا نگاهی که ایشان به عنوان رئیس[دولت] به مسئله امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه دولت اسلامی در این خصوص دارد تأثیر منفی زیادی در جامعه گذاشته است، ضمن این که مخالف اجماع فقهاست.
افراد کمی خطرات دولت و اطرافیان وی را متوجه شدهاند
برخی توجه نمیکنند که رئیس [دولت] و اطرافیان وی چه میگویند و کدام ریشهها را میزنند. تعداد بسیار کمی خطر این افراد را متوجه شدند. از جمله آقای مصباح بودند که البته حرفهای خود را خیلی دیر مطرح کردند، زمانی مطرح کردند که اینها شکل گرفته بودند.
تز اینها این است که ما به جای اسلام از توحید، عدالت، آزادی و عشق به انسانها که مشترک میان ادیان الهی است سخن بگوییم. یا میگویند به جای بیداری اسلامی از بیداری انسانی بگوییم و اخیرا رئیس [دولت] گفت وقتی در منطقه ما از آزادی سخن میگویند این همان بیداری انسانی است و وقتی در آمریکا شعار آزادی میدهند این همان بیداری اسلامی است. این حرفها از بین بردن مرزها و انحراف فکری و فرهنگی است. اما مهم رفتار ما در قبال این گفتههاست. آیا باید در برابر این اظهارات حساس باشیم یا خیر؟ آیا باید روش شهید مطهری را داشته باشیم که مو را از ماست میکشید یا خیر؟
باید روی مسائل مطرح شده از سوی دولت حساس باشیم
به عنوان مثال در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب، جزوههای گروه فرقان در برخی مساجد و دانشگاهها رواج داشت و بسیاری آن را به عنوان جزوه و حرف چند جوان میدانستند که ارزشی ندارد اما شهید مطهری که معیارش میزان تأثیرگذاری یک فکر بود نگران گسترش این تفکر به عنوان تفکر انقلاب اسلامی در بین دانشجویان و جوانان بودند. عدهای هم این پدیده را میدیدند اما بیتفاوت از کنار آن میگذشتند. به نظر من باید روی این مسائل حساس باشیم.
برخی از اهالی فرهنگ معتقدند ما در کشور دچار هرج و مرج فرهنگی هستیم و سهم قابل توجهی از مشکلات فرهنگی کشور را متوجه مجلس میدانند و بر این باورند نظارت ضعیف کمیسیون فرهنگی باعث این موضوع شده است، نظر شما در این باره چیست؟ آیا نظارت مجلس بر حوزه فرهنگ پویا و سازنده بوده است؟
در حوزه فرهنگ کشور انتقادهایی به مجلس و کمیسیون فرهنگی هم وارد است. مثلا اگر کمیسیون نسبت به فیلمهای سینمایی حساستر بود وضعیت به اینجا نمیرسید.
من در مجلس هشتم بارها گفتم فیلمهایی که میخواهد اکران شود باید قبل از اکران حتماً آنها را ببینیم، اما این مطلب جدی گرفته نشد.
چند روز پیش فیلم «برف روی کاجها» را دیدیم. فیلم خوبی نبود. پیام آن این است که اگر مردی با زن دیگری ارتباط مشروع یا نامشروع برقرار کرد همسر وی هم حق برقراری ارتباط با مرد دیگری را دارد. حال سؤال این است که چرا از ابتدا مجوز ساخت چنین فیلمی صادر میشود؟
اکنون چند فیلم از وزارت ارشاد مجوز اکران گرفته اما سازمان تبلیغات اسلامی اجازه اکران آنها را در سینماهای خود نمیدهد. به نظر میرسد که اگر آن فیلمها هم مانند فیلم برف روی کاجها باشد اقدام آنها اقدام درستی است.
ایراد کار در ساخت فیلم این است که خلاصه و طرح کلی فیلم در اختیار مرجع صدور مجوز قرار میگیرد و تصمیمگیری میشود. به عنوان مثال درباره فیلم برف روی کاجها گفتهاند که میخواهیم خیانت را در این فیلم نمایش دهیم. اما پس از گرفتن مجوز، فیلم متفاوتی ساخته میشود. در حالی که در همان ابتدا باید متن کامل فیلمنامه به دقت توسط چند کارشناس مطالعه شود.
طیفبندی های مختلفی در فضای سیاسی کشور وجود دارد و برخی فضای سیاسی جامعه را به اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم بندی می کنند این تقسیم بندی را چقدر قبول دارید؟
البته در این مدت کشور به طور کامل در دست اصولگراها نبوده. من بارها گفتهام که آقای احمدینژاد نه اصولگراست و نه اصلاحطلب، بلکه ایشان و آقای مشایی یک جریان سوم هستند. البته نمیتوانیم از اصولگراها در خصوص وضعیت فعلی کشور سلب مسئولیت کنیم چون به وظایف خودشان عمل نکردند.
به طور کلی من یک ایراد اساسی به اصولگراها دارم که این، مانع بسیاری از اصلاحات و باعث ایجاد بسیاری از تخلفات در کشور شده و آن نوع نگاهی است که اینها به ولایتفقیه دارند، یعنی بخشی از اصولگراها فکر میکنند هر اقدامی که میخواهند انجام دهند، اول باید بروند اجازه بگیرند، یعنی بپرسند که آقا این کار را انجام دهیم یا خیر؟ گاهی هم میگویند جلوتر از رهبری حرکت نکنید، اگر لازم بود خود آقا میگفتند. بعد راجع به خیلی چیزها سکوت میکنند، حرف نمیزنند و همین سکوتها باعث شده ما در خیلی حوزهها اعم از فرهنگ، اقتصاد و سیاست خارجی دچار مشکل شویم. این گروه از اصولگراها همه چیز را موکول میکنند به رهبری که ما چون خیلی ولایت مدار هستیم اینجا شرایط کشور اقتضا میکند که چیزی نگوییم، سکوت کنیم، صبر کنیم. حالا هم که میگویند آخر دولت است رهایش کنید. بعد میرسیم به اول دولت جدید، میگویند فعلا دولت در حال استقرار است رهایش کنید. یعنی وظایف خود را به بهانههای مختلف از جمله ولایت فقیه انجام نمیدهند. این یک مشکلی است.
رئیسجمهوری که بگوید قانون را اجرا نمیکنم باید رأی به عدم کفایت سیاسی او داد
آقای احمدی نژاد در مصاحبه تلویزیونی شهریورماه خود به صراحت گفت که من قانونی را که منطبق بر قانون اساسی تشخیص بدهم امضا و اجرا میکنم ولی قانونی را که خود شخصا منطبق بر قانون اساسی تشخیص ندهم نه امضا میکنم و نه اجرا. این یعنی چه؟ یعنی استبداد و دیکتاتوری و به توپ بستن مجلس. خب اگر مجلس یک مجلس واقعی باشد واقعا یک چنین فردی، میخواهد آقای احمدینژاد باشد یا هر فرد دیگری، با شخص کاری نداریم، حتی یک روز هم نباید در مسند ریاست جمهوری باقی بماند. بلافاصله باید او را استیضاح کنند و رای به عدم کفایت سیاسی وی بدهند. اگر واقعیت را میخواهیم و قصد داریم طبق اصول جلو برویم باید اینگونه باشد. ولی وقتی همه میگویند حالا یک چیزی گفت رهایش کن، فعلا صلاح نیست، در تحریم به سر میبریم یا موضوعات دیگر، این گونه کشور درست نمیشود.
نباید رهبری را سپر مجلس کنیم بلکه باید مجلس را سپر رهبری قرار دهیم
البته من قبول دارم که نظام ما نظامی خاص بوده و بالاترین مقامش ولایت فقیه است. ما مثل مجلس فرانسه و انگلیس نیستیم که بگوییم بالاخره مجلس و نخستوزیری هست و تمام شد، ولی این به این معنا نیست که همه وظایف را به بهانه ولایتمداری تعطیل کنیم. من معتقدم مجلس باید کار خود را انجام دهد. نماینده باید به وظیفه خود عمل کند، اگر رهبری در جایی مخالف باشد رسما و علنی و از طریق رسانهها اعلام میکنند یا پیغام میدهند که این کار را نکنید. دیگر، اینکه ما بترسیم و هر بار برویم سوال کنیم که آقا این کار را بکنیم یا نکنیم اصلا معنی ندارد. مثلا میگوییم سوال کنیم، میگویند اگر آقا بگوید من سوال میکنم. خب اگر آقا بگوید که سوال آقا میشود نه سوال مجلس. ما باید این دو حوزه را از هم جدا کنیم. هر بار پای رهبری را به میان نیاوریم. درست نیست که ما مسئولیت همه کارها را به گردن رهبری بیندازیم و رهبری را سپر خود قرار دهیم بلکه باید مجلس را سپر رهبری قرار دهیم.
در ریاستجمهوری سال ۸۸ دنبال ولایتی بودم که بیاید و احمدی نژاد کنار برود
این یک مشکل اساسی اصولگراهاست که باعث مشکلات امروز کشور شده است. مثال دیگری عرض میکنم. بعد از دوره اول آقای احمدینژاد اکثر سران اصولگرا میگفتند ادامه مدیریت وی به صلاح کشور نیست. من با همه ملاقات داشتم، همه این حرف را میگفتند. من در آن زمان دنبال این بودم که آقای ولایتی بیاید و توافق شود که آقای احمدینژاد کنار برود. همه گفتند درست است، طرح خوبی است، واقعا نمیشود مدیریت آقای احمدی نژاد ادامه پیدا کند. ولی بعد اعلام میکردند که ما احساس میکنیم میل آقا به احمدی نژاد است. (البته الان نظر من به آقای ولایتی نیست چون در یک شرایط ویژه قرار داریم و به علاوه مواضع ایشان در باره بحران سال ۸۸ منصفانه نبود.)
چنین برخوردی گویای آن است که اصلا شماها تصمیمگیر نیستید و نقشی ندارید، در حالی که آقا هم چیزی در این زمینه نگفته بودند و اساسا رهبری در انتخابات ریاست جمهوری نظر خود را از طریق شورای نگهبان و تأیید صلاحیت کاندیداها اعمال میکنند و این از اختیارات ایشان و کاملا قانونی است، بعد از آن دیگر به عهده مردم است و نباید دنبال تمایل قلبی رهبری باشیم.
به نظر من یکی از ریشههای فتنه سال ۸۸ همین بود که عدهای از اصولگراها دائما میخواستند آقای احمدینژاد را به عنوان کاندیدای مورد نظر رهبری معرفی کنند. در انتخابات سال ۹۲ هم باید مراقب باشیم که اساسا ساحت رهبری از این مسائل به دور باشد.
به هرحال آنها میگفتند ما احساس میکنیم میل آقا به احمدی نژاد است. خب آقا وقتی احساس کند اکثریت شما رفتید روی فرد دیگری توافق کردید مخالفت نخواهند کرد. شما باید حتی روی نظر آقا تاثیر بگذارید. یعنی گاهی شرایط را افراد فراهم میکنند که رهبری بیاید حرف خود را بزند. مثل دوران امام خمینی که امام یک کلمه راجع به دکتر شریعتی حرف نزد اما شهید مطهری این همه حرف زد و نظریات خود را گفت.
علتش این است که هر کدام در یک جایگاه هستند، یکی رهبر است یکی ایدئولوگ. این باید بگوید ولی رهبر فعلا صلاح نمیداند و در واقع امام با تأیید مؤکد شهید مطهری نظر خودش را درباره دکتر شریعتی به طور غیر مستقیم بیان کرد. هر کسی باید جایگاه خود را بداند. گاهی ما خودمان را میگذاریم جای رهبر و رهبر را میگذاریم جای خودمان. این روش ما روش درستی نیست.
وارد حوزه اقتصادی شویم، تا به امروز دولت طرحهای خوب زیادی را در حوزه اقتصادی مطرح کرده است اما متاسفانه برخی از این طرحها فقط در حد شعار باقی مانده است، ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
ببینید، بعضی کارهای دولت خوب بود. مثلا کاری که درباره مسکن کردند در مجموع موفق و طرح خوبی بوده. اگر یادتان باشد قیمت مسکن چند سال پیش به سرعت بالا میرفت و خیلی وحشتناک شده بود. بالاخره دولت آمد وارد شد و قیمت را کنترل کرد. تا چند ماه پیش هم قیمت ثابت مانده بود اما اخیراً یک مقدار قیمت مسکن افزایش پیدا کرد که این هم مربوط به شرایط عمومی اقتصاد کشور است.
اقدامات دولت در سرکشی به استانها و رسیدگی به نقاط دورافتاده مفید بود، اما در مجموع دولت، دولت شلوغی است. تصمیمات ناگهانی زیاد دارد. انضباط مالی را خیلی رعایت نمیکند. یک جاهایی خیلی تبلیغاتی میخواهد وارد شود که این کار انجام شد و نتیجه آن چنین بود. این در ذات دولت است، یعنی شخص آقای احمدینژاد ذاتاً سریع تصمیم میگیرد، سریع وارد عمل میشود و گاهی هم به دیوار میخورد و برمیگردد.
من خاطرهای از زمانی که ایشان شهردار بود دارم. یک روز آقای احمدینژاد به من گفت چون در مقابل دانشگاه ناشران مذهبی حضور ندارند و از قدیم هم تودهایها بودند، میخواهیم یک مجتمع فرهنگی در مقابل دانشگاه تهران به نام شهید مطهری تأسیس کنیم و شما هم بیایید تا در آنجا مرکزی برای نشر آثار شهید مطهری وجود داشته باشد. ما گفتیم طرح خوبی است و استقبال کردیم. بعد از ۲۰ روز به ما زنگ زدند گفتند میخواهیم کلنگ بزنیم، ما هم رفتیم. آنجا جلسهای برگزار کرده و نشسته بودند، اول من صحبت کردم و گفتم کار خوبی است. بعد آقای احمدینژاد صحبت کرد. بعد رفتیم همراه با عکس و فیلم کلنگزنی کردیم و در رسانهها منتشر شد. یک ماهی گذشت، پرسوجو کردیم که این طرح به کجا رسید، گفتند این زمین بین بانک تجارت و متروی تهران اختلاف است و با هم دعوا دارند. گفتیم مگر اینها قبلا کنترل نمیشود؟! اصلا کنترل نشده بود.
روحیه بزن برو در شخص رئیس[دولت] وجود دارد
من احتمال میدهم ایشان در دولت هم همینگونه عمل میکنند. خیلی از کارها را سریع و بدون مطالعه کافی انجام میدهد. یا اینکه مثلا من خودم در تلویزیون دیدم آقای احمدینژاد برای نخبگان سخنرانی میکرد؛ گفت که قرار شده ۳۰۰ خانه به نخبگان بدهند، یک عده گفتند ۳۰۰ تا کم است، گفت: کم است؟ گفتند: بله. گفت: بکن ۳۰۰۰ تا. بعد گفت آقای معاون علمی میشود یا نه؟ گفت: من نمیدانم بودجهاش به چه شکلی تامین میشود. گفت: آقای معاون اجرایی میشود یا نه؟ گفت: بله میشود. گفت: صلوات. همه صلوات فرستادند. یعنی تصمیمگیری پشت تریبون. بعضی کارها در دولت اینگونه است. اول همه خوشحال میشوند اما عملا اجرا نمیشود. یک مقدار این روحیه بزن برو در شخص رئیس[دولت] وجود دارد.
به نظر من ایشان اعتقاد زیادی به قانون ندارد، میگوید آنچه را که ما خودمان تشخیص میدهیم انجام میدهیم. همین قانون یارانهها را اصلا وی درست اجرا نکرد. درآمد حاصل از اصلاح قیمتها ۲۸ هزار میلیارد تومان بود، دولت حدود ۴۳ هزار میلیارد تومان توزیع کرد و تازه همه این مبلغ را به خانوارها اختصاص داد در حالی که ۳۰ درصد آن باید به تولید اختصاص پیدا میکرد. یک محاسبه بکنید، از این ۲۸ هزار میلیارد تومان، طبق قانون نصف آن باید به خانوارها اختصاص پیدا میکرد که به هر نفر حداکثر ۱۵ هزار تومان میرسید.
اما آقای احمدی نژاد با ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان شروع کرد، بر چه مبنایی؟ کسری حدود ۱۵ هزار میلیارد تومان را از کجا آورد؟ این کسری را از فروش نفت تامین کرد، ابتدا هم که از بانک مرکزی استقراض کرد اگرچه خودشان میگویند این تنخواه بوده. بعد پول را در جامعه سرازیر کرد، نقدینگی بالا رفت و به تولید هم کمک نکردند، قیمت تمام شده کالاها افزایش پیدا کرد. از طرفی تقاضا زیاد شد و عرضه هم به اندازه کافی نبود، خب تورم ایجاد شد و این مسائل پیش آمد.
بعد هم که فروش نفتمان کم شد و به مشکل برخوردیم، حالا میخواهند این پول را تامین کنند، احتمالاتی هست که میگویند داستانی که برای ارز پیاده کردند و قضیهای که پیش آمد، البته من به طور قطع نمیخواهم بگویم ولی قرائنی وجود دارد که نشان میدهد این، مسئله حسابشدهای بوده تا از این مابهالتفاوت برای پرداخت و حتی افزایش یارانهها کمک بگیرند.
دولت در اجرای قانون هدفمندی چکشی وارد شد/مشکلات اقتصادی ناشی از بد اجرا شدن قانون هدفمندسازی یارانههاست
آقای جعفر قادری نماینده شیراز در مجلس هم در مناظره خود که در شیراز با آقای داوری برگزار شده بود این موضوع را مطرح کرده بودند.
بله. در واقع دولت به مستاجری تبدیل شده که آخر ماه باید پول هنگفتی به موجه پرداخت کند و خودش را میزند به این در و آن در تا این پول را جور کند. یعنی دولت قانون را آن طور که باید اجرا نکرد و الا قانون مجلس بد نبود، اول گفته بود گام به گام و ظرف ۵ سال جلو میرویم، بعد هم سهم تولید را دیده بود. در مجموع خوب بود اما دولت خیلی چکشی وارد شد. به نظر من بخش مهمی از مشکلات اقتصادی ما به خاطر بد اجرا شدن قانون هدفمندسازی یارانههاست.
احمدینژاد در اجرای قانون هدفمندی به آنچه تشخیص خودش بود عمل کرد
ایشان در اجرای این قانون آنچه را که تشخیص خودش بود عمل کرد، یعنی در مجلس هم که قانون هدفمندی یارانهها در حال تصویب بود، آقای احمدی نژاد هنگام دفاع از نظریه خود گفت به نظر من به جای اینکه ما ظرف ۵ سال، ۵ بار شوک به جامعه وارد کنیم، ظرف ۲ یا ۳ سال، ۲ بار شوک وارد کرده و قیمت را ناگهان بالا ببریم و کار را تمام کنیم. در نهایت نظر مجلس تصویب شد، نمایندگان حرف آقای احمدینژاد را شنیدند اما رای ندادند. ولی در عمل وی کار خودش را کرد. آنچه را که در مجلس میگفت انجام داد، حالا قانون هر چه بود. مجلس هم البته کوتاه آمد. هر بار که دولت گفت دست ما را در اجرای این قانون باز بگذارید، یک عده در مجلس که اینها استاد جوشکاری و تعامل هستند، فوری میگویند تعامل کنیم و قانون را نادیده میگیرند، در حالی که قانون به هرحال باید اجرا شود و اگر اشکال دارد باید دولت لایحه بیاورد و اصلاح شود.
توقف اجرای قانون یارانهها کار درستی بود چون عقبگرد داشتهایم
البته این نکته را هم بگویم که توقف قانون یارانهها در شرایط امروز که دچار بیثباتی اقتصادی هستیم کار درستی بود، چون با توجه به بالا رفتن نرخ ارز و در نتیجه قیمت فوب خلیج فارس حاملهای انرژی الان شکاف قیمتی مثلا بنزین نسبت به قیمت فوب خلیج فارس از زمان آغاز قانون هدفمندی بیشتر است یعنی به هیچ وجه به اهداف این قانون نرسیدهایم و پیشرفتی نداشتهایم بلکه عقبگرد داشتهایم. اگرچه از نظر صرفهجویی و جلوگیری از قاچاق سوخت توفیقاتی داشتهایم. ادامه اجرای این قانون باید موکول به برقراری ثبات اقتصادی شود.
تا چه اندازه مشکلات اقتصادی که ما با آن دست به گریبان هستیم را ناشی از مصلحتاندیشی بیش از اندازه مجلس میدانید؟
بله. هم کوتاه آمدن، هم برداشت غلط مجلس از شرایط که هر بار میگویند شرایط خوب نیست. اگر مجلس همان ابتدا جلوی این مسائل را میگرفت امروز ما به اینجا نمیرسیدیم. آنجا شل میگیرند حالا اینجا مکرر انتقاد میکنند. خب شما خودتان در ابتدا ضعیف برخورد کردید زمانی که دولت گفت دست ما باز باشد هر مقدار دوست داریم یارانه میدهیم. پس این قانون برای چه بود؟ سر یک کلمه آن بحث میشود، مخالف و موافق صحبت میکنند و در نهایت رایگیری میشود اما آخر دولت کار خودش را میکند.
بالاخره مجلس یا باید باشد یا نباشد. اگر هست قانونش باید درست اجرا شود. اگر نمیشود بیاییم استیضاح کنیم. اینگونه نمیشود کشور را اداره کرد. اینکه هر کاری بخواهند بکنند بعد هم همه جا از رهبری مایه بگذارند که آقا فرمودند تعامل، درست نیست. خب آقا تعامل براساس قانون را گفتند یا تعامل بر اساس بیقانونی؟
طرح سوال از رئیس [دولت] قبلا هم در مجلس مطرح شده بود و با حضور رئیس[دولت] موضوع در آن زمان پایان یافت، مجددا این روزها بحث سوال از رئیس [دولت] سر زبانها افتاده، یکبار مجلس تجربه سوال از رئیس [دولت] را دارد، فکر میکنید این بار با اصلاحاتی که در آییننامه سوال از رئیس [دولت] انجام شده، این کار به نحو مطلوب مردم و کشور و نمایندگان انجام شود؟
- ما باید ببینیم که انتظار ما از سوال از رئیس [دولت] چیست؟ انتظاری که ما از سوال داریم هیچوقت نباید همان انتظاری باشد که از استیضاح و عدم کفایت سیاسی داریم. ماهیت سوال این است که مسئلهای مطرح میشود، مجلس حرف خود را میزند، رئیس [دولت] هم توضیح میدهد، مردم هم میشنوند و قضاوت نهایی هم با مردم است. یعنی صرفا برخی مسائل روشن میشود، چیزی بیش از این نیست و در دور قبلی هم طرح سوال از رئیس[دولت] خیلی موفق بود، برخلاف نظر برخیها که میگویند موفق نبود به نظر من موفق بود.
اگر رئیس[دولت] توهین و مسخره کرد نباید گفت مجلس در طرح سوال شکست خورد
دور قبل غیر از اینکه برای اولینبار طرح سوال انجام و این تابو شکسته شد، به طور کلی از نظر آگاهی مردم خیلی خوب بود. یعنی مردم خیلی چیزها را فهمیدند. به علاوه باعث اقتدار مجلس شد که رئیس [دولت] را احضار کرد و جلسهای شبیه دادگاه تشکیل داد، دادگاهی که قاضی آن مردماند. خب حالا اگر رئیس[دولت] گاهی بداخلاقی و مجلس را توهین و مسخره کرد، دلیل نمیشود که بگوییم مجلس شکست خورد. یک عده میگویند مجلس شکست خورد، احمدینژاد آمد توهین کرد و شما هیچ کاری نتوانستید بکنید. ما چه کار میتوانستیم بکنیم؟ آییننامه میگفت شما سوال خود را در یک ربع مطرح کنید، بعد رئیس[دولت] حرفهای خود را در یک ساعت میزند ومیرود. ما چه کار میتوانستیم بکنیم؟ نمیشد که بیاییم وی را به زور از پشت تریبون پایین بکشیم، مثلا زیر یک خم رئیس [دولت] را بگیریم و ایشان را بکشیم پایین. اینطور که نمیشود. یک عده به من انتقاد میکنند میگویند آقا شما رئیس [دولت] را خیلی احترام کردی. اتفاقا کار ما درست بود، باید رئیس [دولت] را احترام میکردیم. گذشته از این که وظیفه ما بود، ما عمداً این کار را کردیم تا وی خوب برخورد کند اما باز هم رعایت نکرد.
با اصلاح آیین نامه بعید است رئیس [دولت] دوباره هر چه میخواهد بگوید
من فکر میکردم با این احترامی که ما میگزاریم مودبانه به سوالات ما جواب میدهد. البته آقای احمدینژاد یک مقدار هم شخصیت خودش را نشان داد ولی خب اگر ما از ابتدا با تندی وارد میشدیم و بعد آقای احمدینژاد هم بداخلاقی میکرد به حساب ما میگذاشتند که شما بد وارد شدید وی هم انتقام گرفت و عکسالعمل نشان داد. ولی آنگونه که اتفاق افتاد، همه گفتند: مجلس خیلی متین وارد شد اما احمدی نژاد اینگونه برخورد کرد. البته حالا با توجه به اصلاح آییننامه من فکر میکنم این بار موثرتر خواهد بود. اولا نمایندهها بعد از صحبتهای رئیس [دولت] میتوانند صحبت کنند و وقت ما از یک ربع به نیم ساعت افزایش پیدا کرده، ضمن اینکه در پایان، رایگیری برای قانع شدن یا نشدن مجلس دارد. بالاخره اینها یک مقدار دست و بال رئیس [دولت] را میبندد و بعید است بتواند هر چه میخواهد بگوید.
ترس نمایندگان از سوال ریختهاست
چقدر احتمال میدهید که طرح سوال از رئیس [دولت] محقق شود؟
من فکر میکنم انجام شود چون یکبار انجام شده و ترسی که از سوال داشتند ریخته شده و نمایندگان هم به نظر میآید در طرح سوال محکم باشند. حالا نمیدانم در طول این یک هفته چه اتفاقاتی بیفتد. انشاءالله که انجام میشود. البته واقعا چیز خاصی هم نیست، یک گفتوگوست. رسانهها نباید جنجال برپا کنند.
شما خودتان جزو سوالکنندگان هستید؟
بله.
چقدر فکر میکنید که امضاکنندگان بر امضای خود باقی بمانند؟ حتی در نطقها و تذکرهای نمایندگان خیلی صریح اعلام میشود چنانچه به نتیجه نرسیم بحث استیضاح رئیس [دولت] را مطرح میکنیم. آیا با طرح سوال یا استیضاح رئیس[دولت] موافق هستند؟ چون دفعه گذشته در آستانه این کار آمدند بیانیه صادر کردند و این کار را صلاح ندانستند. نظر آقای توکلی درباره طرح سوال از رئیس [دولت] چیست؟ آیا با این طرح موافق است؟
آقای توکلی به طور کلی نظرش این است که با سوال از رئیس [دولت] ما یک فرصتی به رئیس [دولت] میدهیم که بیاید مجلس و هر چه دلش میخواهد بگوید و چون رئیس [دولت] هم معمولا در پاسخگویی عدالت را رعایت نمیکند و بسیاری از حرفها را میزند، بسیاری از مسائل را به گردن مجلس میاندازد. به همین دلیل ایشان میگوید در مجموع به نفع مجلس و کشور نیست. وی معتقد است که از ماده ۲۳۳ آییننامه استفاده شود که ۱۰ نفر از نمایندگان امضا میکنند که راجع به یکی از وظایف رئیس[دولت] گزارشی را کمیسیون مربوط به صحن علنی ارائه کند و بعد رایگیری میشود، اگر نمایندهها ایراد را وارد بدانند باید به قوه قضائیه ارجاع شود. البته تا حالا ۳ الی ۴ بار این کار انجام و بعضی مسائل به قوه قضائیه ارجاع شده اما در آنجا بایگانی میشود.
تاثیری که سوال دارد هیچ وقت ماده ۲۳۳ ندارد
به نظر من تاثیری که سوال دارد هیچ وقت ماده ۲۳۳ ندارد. حالا اینکه رئیس [دولت] میآید آنجا هر چه دلش میخواهد میگوید، اولا با اصلاح آییننامه یک مقدار از آن برطرف و رئیس [دولت] محدود شده است و ثانیا بالاخره مردم حرفها را گوش میدهند، میفهمند چه کسی دارد حق میگوید، چه کسی پا روی حق میگذارد.
طرح سوال باعث میشود رشد اجتماعی مردم بالا برود. خودشان تشخیص میدهند. من معتقدم سوال از رئیس [دولت] در نوبت قبل باعث شد چهره دولت آشکارتر شود. آنهایی که دقیق گوش دادند، متوجه شدند. اینها خوب است، هر چه مسائل آشکارتر و روشنتر شود، به نفع مردم است.
با توجه به اینکه ۱۰۲ نماینده طرح سوال را امضا کرده و در نطقها و تذکرات خود هم به این نکته اصرار دارند که کسی که قانون را اجرا نمیکند باید استیضاح شود، با این تفاسیر آیا ممکن است این افراد قانع نشوند و اقدام دیگری کنند؟
ببینید یک وقت رئیس [دولت] میآید مودبانه حرفهای خود را میزند، در چنین شرایطی اگر نمایندگان قانع هم نشوند، فکر کنم ادامه ندهند، یعنی موضعی نگیرند. ولی یک وقت رئیس[دولت] جوابهای سربالا میدهد و احیانا مجلس را مسخره و توهین میکند. اگر این گونه باشد من احتمال استیضاح را قوی میبینم.
احمدی نژاد به بهمنی گفت به مجلس نرو
در مواردی شاهدیم وزرا اعلام میکنند که ما اختیاری از خود نداریم، به طور مثال رئیس کل بانک مرکزی با وجود دعوتهای مکرر به مجلس نیامد؟نظر شما در این باره چیست؟
بله آقای بهمنی نیامد، یعنی در واقع رئیس [دولت] به او گفت نرو. طرح سؤال از رئیس[دولت] برای همین است، چون وزیر میآید اعلام میکند من از نظر حقوقی پاسخگو نیستم، رئیس کل بانک مرکزی هم که نمیآید، پس باید از رئیس[دولت] سؤال کرد. این سؤال به نظرم منطقی و بجاست.
افراد استخوانداری داشتیم که رئیس[دولت] آنها را جذب نکرد/ احمدی نژاد دنبال شایسته ترین ها نبود
این نحوه برخورد رئیس دولت با وزرا را ناشی از چه میدانید؟
اینها نشانه ضعف اکثر وزراست. آقای احمدینژاد افرادی را انتخاب کرده که راحت باشد و هر کسی هم که در دولت خواست مقداری استقلال نشان دهد بلافاصله حذف شد. یک ایراد مهم به آقای احمدینژاد همین است. وی از همه ظرفیتهای کشور استفاده نکرد.
ما خیلی افراد استخوانداری داشتیم که رئیس[دولت] آنها را جذب نکرد، عمداً رفت سراغ افراد ناشناخته که صرفا مطیع او باشند. خب این غلط است. یعنی دنبال اصلح و شایستهترینها نبود، دنبال کسانی بود که بیشترین اطاعت را داشته باشند. در واقع رئیس[دولت] مقامات را خیلی کوچک فرض میکند، آن اوایل هم میگفت که وزارت مگر چیست؟ وزیر ۶ ماهه همه چیز را یاد میگیرد، چیز مهمی نیست.
مجلس هفتم به اشتباه به علی احمدی رای اعتماد داد، نباید رای اعتماد میداد
به طور مثال آقای علی احمدی را در وزارت آموزش و پرورش به کار گرفت. وی هم دورهای آقای احمدی نژاد در دانشگاه علم وصنعت بود. حتی یک روز تجربه در آموزش و پرورش نداشت. چنین فردی چه ارتباطی می تواند با وزارت آموزش و پرورش داشته باشد. حالا مجلس هفتم هم به اشتباه رأی داد، نباید رأی اعتماد میداد. واقعاً کشور داری این گونه نمیشود.
مشکل معلمان حق التدریسی ناشی از دوره وزارت علی احمدی است
مشکل معلمان حق التدریسی و شرکتی ناشی از دوره وزارت آقای علی احمدی است. وی یک عده را برای تدریس در مدارس، بیحساب و کتاب به کار گرفت. این افراد هم امیدوار شده و یک حقی برای خودشان قائل شدند، فکر کردند چند سال بعد رسمی می شوند، اما به یکباره بعد از روی کار آمدن وزیر بعدی به آنها اعلام کردند که بروید. حالا چند بار طرح به مجلس آمده که اینها را که پشت در مجلس تجمع میکنند استخدام کنید؟ همه برای این است که ما افراد شایسته را به کار نمیگیریم. افراد بیتجربه را میگذاریم در پستهای کلیدی و در نتیجه این مشکلات درست میشود.
وزیری که استقلال ندارد استعفا دهد/ وزیر جهادکشاورزی انصافا ضعیف است
استیضاحهای مکرر در مجلس مطرح شده، از وزیر جهاد کشاورزی تا وزیر صنعت، معدن و تجارت و تا وزیر کشور. با توجه به اینکه ۹-۸ ماه تا پایان عمر دولت باقی مانده چقدر استیضاحها را مناسب میبینید، یا معتقدید باید مشکلات در قالب یک سئوال از رئیس [دولت] پرسیده شود؟
ببینید، انجام همه این کارها با هم اشکالی ندارد. بالاخره وزیری که هیچ گونه استقلالی از خود نداشته باشد، واقعاً در حد وزارت نیست. همین وزیر جهاد کشاورزی در جلسه مجلس تلویحاً گفت که راجع به قیمت خرید تضمینی گندم من مخالف بودم، حتی جلسه را هم ترک کردم ولی تصمیم نهایی با آقای احمدی نژاد است. نتیجه هم این شد که برای گندم قیمتی گذاشتند که برای کشاورزان صرف نمیکرد و میگویند بخشی از گندم خوراک دام شد، بخشی هم قاچاق شد، بعد ما آمدیم ۵/۲ میلیارد دلار گندم وارد کردیم. این جا ما نمیتوانیم بگوییم وزیر مقصر نیست.
خب اگر واقعاً تا این اندازه دست شما بسته است استعفا دهید، مگر به میز چسبیدهاید. حالا مگر حتماً باید وزیر باشید، بیایید بیرون. این جا وزیر هم مقصر است، نمیشود بگوییم تنها بالا مقصر است. ولی استیضاح وزیر جهاد کشاورزی به تشخیص نمایندگان امضاکننده است که روی استیضاح اصرار داشته باشند یا نداشته باشند. طرح استیضاح را به من هم دادند و اصرار داشتند که شما هم حتماً امضا کنید ولی من چون در متن قضیه نیستم امضا نکردم اما وزیر جهاد کشاورزی با اطلاعاتی که من دارم انصافاً ضعیف است.
نوسانات اخیر بازار ارز و دلار شک برانگیز است
بعضی سیاسیون و نمایندگان مجلس این روزها گفتهاند مدیریت دولت بر بازار ارز به نوعی با هدف انتخاباتی انجام میشود یعنی دولت مدیریتی که هم اکنون در بازار، دلار، سکه و اقتصاد کشور دارد، چشم اندازش به رقابت سیاسی پیشرو است،نظر شما در این خصوص چیست؟
واقعیت این است که اینها همه احتمالات است و ما نمیتوانیم براساس احتمالات قضاوت کنیم ولی مسأله بازار ارز بالاخره یک مقدار مشکوک است، نمی شود قبول کرد که این همه مدت، دولت نتوانست بازار ارز را کنترل کند. چون ۸۰ درصد ارز کشور در اختیار دولت است و وقتی این گونه است قطعاً دولت میتواند کنترل کند. نمونه آن هم سال گذشته است که اواخر آبان قیمت ارز رو به افزایش گذاشت و تا اوایل بهمن ادامه داشت و دولت هم کنترلی نداشت اما وقتی تصمیم گرفت شرایط را اصلاح کند، ظرف ۳ روز قیمت ارز را از ۲۰۵۰ به ۱۶۵۰ تومان کاهش داد.
رئیس [دولت] دستور داده بود یک ماه ارز به بازار تزریق نشود
نوسانات اخیر بازار ارز و دلار شک برانگیز است. طولانی شدن نوسانات بازار ارز که این اواخر اتفاق افتاد و در شهریور و نیمه اول مهر تشدید شد و اینکه ما اطلاع داریم که آقای رئیس [دولت] دستور داده بود در آن یک ماه ارز به بازار تزریق نشود، اینها شک آدم را بر میانگیزد. این که چرا مرکز مبادلات ارزی را زودتر تأسیس نکردند، برای من خیلی روشن نیست. البته نمیشود به طور یقین دولت را متهم کنیم که چنین برنامهای دارد. ولی به طور قطع سوءتدبیر و سوء مدیریت و یا تأخیر در تصمیمگیری بوده، یعنی نمیتوانستند تصمیم بگیرند، بالاخره نقصی در کارشان وجود داشته است.
کلمه – گروه اقتصادی: زخم تازه ای در حوزه اقتصادی در حال سر باز کردن است که کسی از رهبران کشور و دولتمردان به فکر آن نیست. این بار از صنعت خودرو و زیر مجموعه های آن. کاهش ۶۰ تا ۸۰ درصدی تولید و موج گسترده بیکاران پس از آن، بحران خطرناکی است که کشور در آستانه ورود به آن قرار دارد و اگر محقق شود، به معنای بیکاری صدها هزار نفر و بحران معیشتی چند میلیون نفر وابستگان آنهاست.
به گزارش کلمه، دولت آب پاکی را روی دست خودروسازان ریخته تا به فاجعه ای این بار بسی خطرناک تر در بطن جامعه دامن بزند. قطع نان شب بیش از صدها هزار کارگر و خانواده های آنها که از این محل امرار معاش می کردند. بحرانی جدید در حال ظهور است. صنعت خودرو که یکی از بزرگترین صنایع کشور به لحاظ اشتغال کارگران است، در آستانه فروپاشی قرار دارد.
آیا کسی به فردای کارگران خودروسازی ها و قطعه سازی ها و … فکر کرده است؟ آیا نهادهای امنیتی که از ریز و درشت کارهای مخالفان سیاسی گزارش های لحظه به لحظه تهیه می کنند، گزارش های بایگانی شده ی خود درباره مفاسد گسترده ی مترتب بر بیکاری دسته جمعی کارگران و گرسنگی خانواده های ایشان را از قفسه ها بیرون آورده اند؟
توقف تولید، توقف عرضه، تعهدات معوق
آخرین خبر از خودروسازان این است که خط تولید خودروهای پرطرفدار متوقف شده، به طبع از عرضه آنها نیز خبری نیست، در خصوص خودروهایی مثل تندر۹۰ تعهدات معوق زیادی وجود دارد و دبیر انجمن خودروسازان ایران رک و روراست گفته که تا دو ماه آینده امکان فروش فوری و ایجاد تعهدات جدید وجود ندارد.
پرداخت بخشی از مطالبات قطعهسازان که از سوی دولت و شورای پول و اعتبار مصوب شده بود و باید بر اساس آن، ۱۰۰۰ میلیارد تومان در اختیار خودروسازان قرار میگرفت که ۵۰ درصد آن سهم قطعه ساز بود، به گفته رئیس این صنف بیشتر شبیه “جوک” بوده که معاون اول رئیس [دولت] میخواست که قطعه سازان را به طور مقطعی امیدوار کند.
عضو هیات مدیره انجمن سازندگان قطعات خودرو با بیان این سخنان به آمار خطرناکی اشاره کرده و گفته است: وضعیت تولید قطعه خودرو در ایران که ۶۰ درصد کاهش یافته است با این روند حتما تا ۸۰ یا ۹۰ درصد نیز کاهش خواهد یافت.
این یعنی نقطه بحران، نه در اقتصاد کشور که در معیشت میلیون ها ایرانی. حالا روند اخراج کارگران از مجموعه های مختلف خودرو که از مدتها قبل در سکوت خبری آغاز شده بود، می رود تا موج گسترده ای را در بر بگیرد. افت تولید بی سابقه در تاریخ صنعت خودرو کشور در حالی اتفاق افتاده که زنجیره خودروسازی پس از صنعت نفت دارای بیشترین گردش مالی در کشور بوده و سالانه بالغ بر ۵۰ هزار میلیارد پول در آن رد و بدل می شود.
کارشناسان می گویند صنایع قطعه و خودرو در مجموع (مستقیم و غیرمستقیم) چهار میلیون نفر را در ایران نان می دهند. ارتباطات پیشین و پسین صنایع قطعه ساز و مونتاژکار و عملیات بسیار گسترده آنها در سطح کشور، این صنعت را به صنعتی بسیار مهم تبدیل کرده است، به طوری که تخمین زده می شود افزون بر ۶۰ صنعت در زنجیره قبل و بعد این صنعت، نقش کلیدی و حساس دارند.از این رو کاهش تولید آن نیز از جهت تاثیر آن بر نیروی انسانی شاغل در آن بسیار هشدار دهنده خواهد بود.
براساس تحقیقات صورت گرفته و با مراجعه به معتبرترین مراکز آماری موجود در کشور (مرکز آمار ایران، بانک مرکزی، سازمان مدیریت و برنامه ریزی وقت، سازمان پایانه ها و…) شاغلین مستقیم تنها صنعت خودروی ایران در سال ۸۴ نزدیک به ۱۴۶ هزار نفر پیشبینی شده که در برآوردی خوشبینانه اعلام شده بود که تا سال ۹۵ به بیش از ۱۵۹ هزار نفر خواهد رسید. این منهای جمعیتی چند برابری است که به طور غیر مستقیم در این حوزه فعال هستند.
تسهیلات دولتی شوخی از آب درآمد
اهمال دولت در پرداخت تسهیلاتی که مدتها بود خودروسازان و زیرمجموعه های آن منتظر تزریق آن به این صنعت بودند، حالا تنها به یک جوک دولتی بدل شده است.
اختصاص رقم ۲ هزار میلیاردی در قالب تسهیلات امیدواری زیادی در خودروسازان و قطعه سازان ایجاد کرده بود تا بلکه بتوانند جان تازه ای در این صنعت بدمند که رکود، تعدیل نیرو و تعطیلی حکایت این روزهای آن است. اگر چه پس از گذشت حدود ۶ ماه از تصویب این طرح ورق برگشت و باکاهش ۵۰ درصدی مبلغ پرداختی، و بازپرداخت ۶ ماهه، خودروسازان را در دریافت این مبلغ مستاصل کرد.
دبیر انجمن خودروسازان ایران با انتقاداز تعیین زمان ۶ماهه برای بازپرداخت این تسهیلات گفته است: بازپرداخت ۵۰۰ میلیارد تومان در مدت ۶ ماه به شوخی بیشترشبیه بود چراکه خودروسازان پیش از این در شرایط عادی وامهای دریافتی خودرا با بازپرداخت یکساله دریافت می کردند و در شرایط بحرانی کنونی انتظار می رفت این کمک ها با همراهی بیشتر دولت و ارائه زمان بیشتر در بازپرداخت به خودروسازان پرداخت می شود.
جالب آنکه از شروط بانک مرکزی در خصوص پرداخت تسهیلات به خودروسازان دادن وثیقه بوسیله در اختیار گذاشتن سهام شرکتهای زیر مجموعه دو خودروساز در تضمین پرداخت اقساط خودروسازان بوده است.
خودروسازان از ابتدای سال جاری نسبت به روند کاهشی تولید خودرو و زمینگیر شدن آن هشدار داده بودند که گوش شنوایی برای آن نبوده و تنها با امروز و فردا کردن به نقطه ای رسیده که به سمتی حرکت می کند که تولید خودرو کشور را در مرز ۲۰ درصدی قرار دهد. اگر چه این صنعت هم اکنون با مشکلات دیگری هم چون نوسانات ارز، تحریم و.. هم مواجه است؛ اما طبق اعلام احمد نعمت بخش دبیر انجمن خودروسازان ۷۰ درصد مشکلات صنعت خودرو ناشی از کمبود نقدینگی است که باعث شده خودروسازان به دلیل بحران نقدینگی قادر به پرداخت مطالبات قطعه سازان نباشند.
رکود فعالیت قطعه کاران و افزایش اخراج و تعدیل نیروی کار
برخی قطعه سازان به خودروسازان اعلام کرده اند که دیگر نقدینگی لازم برای تامین مواد اولیه مورد نیاز را در اختیار ندارند. در حال حاضر بخش قطعه سازان تنها با ۴۰ درصد فعالیت دارند.
نکته این کاهش فعالیت، آن است که اگر این قطعه سازان نیز ناچار به توقف تولید شوند فعالیت خطوط تولید خودروسازان به تدریج متوقف خواهد شد. در آن صورت احیای خطوط تولید بسیار دشوار، زمان بر و پرهزینه خواهد بود.
موضوعی که تنها به کاهش تولید بخش بزرگ صنعتی و اقتصادی کشور محدود نمی شود. در این ایام این بحران باعث تعدیل نیروی انسانی در بخش های مختلف صنعت خودرو شده است. عیدعلی کریمی، دبیر اجرایی خانه کارگر قزوین اواخر شهریور به ایلنا از بیکاری بیش از ٣٠٠ کارگر شاغل در صنایع تولید قطعات خودرو خبر داد و هشدار داد که اخراج کارگران در واحدهای تولید قطعات خودرو شدت گرفته است.
رییس انجمن خودرو نیرو محرکه اصفهان نیز با اعلام اشتغال ۲۵ هزار کارگر در صنعت خودروسازی اصفهان در گذشته، از کاهش ۳۰درصدی نیروی کار در این صنعت خبر داد و بااشاره به وجود ۲۵۰ واحد تولیدی در زمینه خودرو در این استان، اظهار کرد: حدود ۱۰۰ واحد از این تعداد برای خودروسازها کار میکنند که متاسفانه تنها با ۴۰ درصد ظرفیت خود فعالند.
در همین زمینه روزنامه دنیای اقتصاد با ارایه آمار تعطیلی بیش از ۱۱۰ شرکت قطعه ساز و بیکاری هزاران نفر کارگر گزارش داد: قطعه سازان نتوانسته اند نیروی انسانی خود را حفظ کرده یا راضی نگه دارند. مطابق اعلام گلوردی گلستانی، رییس انجمن قطعهسازان ایران “وضعیت صنعت قطعهسازی به قدری وخیم شده که تا دو ماه گذشته ۶۹ واحد قطعهسازی تعطیل شده، ۳۰ واحد تغییر شغل داده و حدود ۱۱۵ هزار نفر از شاغلان این صنعت نیز بیکار شدهاند.”
تعدیل نیروی کار شرکت سایپای کاشان و خبر احتمال اخراج ۷۵ درصد دیگر از آنها، تقلیل ساعات کاری سایپای تهران از سه شیفت کاری به یک شیفت و تعطیلی برخی از خطوط تولید تنها بخش کوچکی از اخبار کارگری است که به بیرون درز می کند و بخش اعظمی از اجحاف و فشاری که در سایه این بحران بر جامعه کارگری می رود، رسانه ای نمی شود.
کاهش تولید خودرو با افزایش جمعیت بیکار
حالا به آمار زیر با دقت توجه کنید. روند کاهش تولید خودرو در کشور از ابتدای سال جاری تا همین ماهی که پشت سر گذاشته شد، بیانگر کاهش صعودی تولید خودرو در ایران است که در دل این اعداد و ارقام سفره های زیادی تامین معاش میشده و هر کسر عدد را علاوه بر اثرات جبران ناپذیر آن در اقتصاد کشور باید از زوایه نیروهای انسانی که با این کاهش آمار از چرخه کار کسر شده اند، بررسی کرد. چون کسر هر یک کارگر و نیروی انسانی برابر با توقف درآمد و دخل و خرج یک خانوار.
کاهش ۲۷ درصدی تولید خودرو در همان ابتدای سال
تولید انواع خودرو در ایران در فروردین ماه امسال در مقایسه با زمان مشابه سال گذشته بیش از ۳۲ درصد کاهش داشت و به ۵۷ هزار و ۶۰۳ دستگاه رسید.
بنا بر این گزارش، تولید انواع خودرو سواری در فروردین ماه امسال بیش از ۲۷ درصد، تولید انواع خودرو وانت نزدیک به ۶۹ درصد و تولید انواع مینیبوس و اتوبوس نیز به ترتیب بیش از ۹۶ درصد و نزدیک به ۶۶ درصد کاهش داشته است.
جالب آنکه تولید انواع خودرو در گروه خودروسازی ایرانخودرو ۳۱ درصد و در گروه سایپا هم در این ایام نزدیک به ۳۰ درصد کاهش یافته است.
عبور کاهش تولید از مرز ۴۰ درصد در ۵ ماه نخست
این روند در مرداد ماه مطابق آمار انجمن خودروسازان ایران ۴۳٫۴ درصد و در مجموع پنج ماهه امسال ۳۶ درصد در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته کاهش یافت.
در پنج ماهه امسال در مجموع ۳۵۰ هزار و ۷۰۳ دستگاه خودرو سواری در کشور تولید شد که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل ۳۶٫۶ درصدکاهش را نشان میدهد. مرداد ماه امسال مجموع تولید خودرو سواری در گروه صنعتی ایران خودرو ۲۵ هزار و ۵۵۹ دستگاه بوده که نسبت به مرداد سال قبل ۳۶٫۵ درصد و نسبت به تیرماه امسال ۳۸ درصد کاهش داشت. در این ماه مجموع تولید سواری در گروه خودروسازی سایپا نیز ۱۴ هزار و ۷۳۵ دستگاه بوده که نسبت به مرداد سال قبل ۵۱٫۷ درصد و نسبت به تیرماه امسال ۱۳ درصد کاهش داشته است.
طبق آمار انجمن خودروسازان ایران، شرکتهای خودروسازان بم، تاپکو، بنرو، زاگرس خودرو و سناباد خودرو توس و مرتب در مرداد ماه امسال اصلا تولید نداشتهاند. در مرداد ماه امسال خودروسازی راین ۳۸ دستگاه خودرو سواری تولید کرده که نسبت به مرداد سال قبل ۷۷٫۴ درصد کاهش نشان داد.
کاهش بالغ بر ۶۶ درصدی در شهریور ماه
آمار وزارت صنعت، معدن و تجارت در شهریور ماه بیانگر کاهش ۶۶٫۲ درصدی تولید انواع خودرو در شهریور و کاهش ۴۲ درصدی تولید این محصول در شش ماهه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال گذشته بود.
شهریورماه امسال تولید انواع سواری ۶۶٫۱ درصد، وانت ۶۸ درصد، مینیبوس و میدلباس ۹۶ درصد، اتوبوس ۷۰٫۳ درصد، کامیونت، کامیون و کشنده ۵۷٫۸ درصد، ون و آمبولانس ۱۰۰ درصد نسبت به شهریور سال گذشته کاهش نشان میدهد.
در شش ماهه نخست امسال نیز تولید انواع محصولات سواری ۴۲٫۳ درصد، وانت ۳۹٫۹ درصد، مینیبوس و میدلباس ۹۲٫۷ درصد، اتوبوس ۶۲٫۲ درصد، کامیونت، کامیون و کشنده ۳۲٫۸ درصد و ون و آمبولانس ۱۰۰ درصد نسبت به شش ماه نخست سال گذشته کاهش یافته است.
به این ترتیب آمارهای تولید صنعت خودرو کشور کاهش ۶۶٫۲ درصدی را در شهریورماه و ۴۲ درصدی را در شش ماهه نخست امسال نشان می دهد.
در شهریورماه امسال در حالی ۵۳ هزار و ۲۷ دستگاه انواع خودرو تولید شد که آمار تولید شهریور سال گذشته ۱۵۶ هزار و ۹۵۸ دستگاه بوده است. تولید خودرو در شش ماهه نخست امسال نیز ۴۵۹ هزار و ۴۴۰ دستگاه بود در حالیکه در شش ماه نخست سال گذشته ۷۹۲ هزار و ۲۸۶ دستگاه خودرو تولید شد.
نکته قابل اشاره آنکه با وجود این روند آشکار سقوط صنعت خودرو؛ معاون امور صنایع و اقتصادی وزارت صنعت، معدن و تجارت ادعا کرده بود افت تولید خودرو از مهرماه متوقف خواهد شد بهگونهای که تولید انواع محصولات خودرویی در مهر امسال برابر با مهر ماه سال گذشته خواهد بود!
البته باید به لیست مشکلات صنعت خودروی کشور مواردی هم چون اجرای برنامه حذف یارانه ها، افزایش نرخ سود بانک، قیمتگذاری دولتی و تشدید تورم را هم افزود که هزینههای خودروسازان را افزایش داده است. از سویی تحریمها علیه ایران، به دلیل ایجاد محدودیت در فعالیت برونمرزی بخشهای خدمات بانکی و حملونقل نیز باعث افزایش چشمگیر هزینه واردات و صادرات کالا به ایران شده و هزینه تولید در کارخانههای خودروسازی داخلی را هم به میزان قابل توجهی افزایش داده است. افزایش ۱۰۰ در صدی قیمت مواد اولیه قطعات در مجموعههای داخلی خودرو و افزایش قیمت مواد پتروشیمی، مواد فلزی و فولاد از دیگر مشکلاتی است که خودروسازان با آن دست و پنجه نرم کردهاند.
کافی است ۵ یا ۶ قطعه به خودروساز نرسد تا خودرویی از دور تولید خارج شود
بخشی از مشکل کاهش تولید را هم باید در تحریم ها جست و جو کرد چون شرکت های خودروساز ایرانی عمدتا خودروهای فرانسوی، کرهای و ژاپنی را مونتاژ و گاه تولید می کنند و بعد از تحریم ها روابط این شرکت ها با شرکای خارجی شان دچار مشکل شده است و آنها نمیتوانند قطعات مورد نیاز خود را تامین کنند.
به گفته فعالان این حوزه قبل از زمان تحریمها برای خرید خارج ۱۰ درصد مبلغ اعتبار را گشایش اعتبار می شده، یعنی وقتی کالا به گمرک می رسید یک سال بعد هزینهاش را به گمرک می پرداختند، اما در حال حاضر باید ۱۰۰ درصد مجموع پول را حواله کنند که این حالت یعنی ۱۰برابر نقدینگی پیش از خرید مورد احتیاج دارند.
در چنین شرایطی قیمت خودرو در بازار بدون رقیب افزایش پیدا کرده است و خودروسازان داخلی پول خودرو را چند ماه جلوتر از مردم بگیرند ولی خودروی درخواستی مشتریان را چندین ماه بعد تحویل دهند.
به گفته قربانی دبیر انجمن قطعه سازان به دنیای اقتصاد، کافی است که ۵ یا ۶ قطعه به خودروساز نرسد تا خودرویی از دور تولید خارج شود. در چنین شرایطی خودروی تولید شده ناقص است و نمی تواند تجاری شود. با این همه تسهیلات وعده شده دولت می توانست راهگشای بخش زیادی از این مشکلات باشد.اما محقق نشد تا بحران دیگری بوجود آورد و در دوره خود صنعت خودرویی را که موتور توسعه محرک اقتصاد کشور و از نمادهای توسعه بخش اقتصادی کشور تلقی می شود به نمادی از کل اقتصاد بیمار این روزهای کشور تبدیل کند. هر چند به گفته نعمت بخش باعث تعجب است که خودروسازان کشور همانند خودروسازان بزرگ دنیا که در زمان بحران با کمک های دولتی از بحران نجات یافته اند، علاوه بر تحریمهای خارجی باید رفتارهای قهرآمیرداخلی را نیز تحمل کنند.
رکوردزنی احمدی نژاد در افزایش آمار بیکاری
حالا باید دید دولت عدالت محور! که سال گذشته وعده ایجاد ۲٫۵ میلیون شغل را به جامعه بیکاران داد، چه نمره ای به عملکرد خود می دهد. هر چند به گواه آمار بیمه شدگان سازمان تامین اجتماعی دولت ۳۰۰ هزار شغل هم ایجاد نکرده است و با روند رو به تشدید بحران اقتصادی احمدی نژاد در افزایش آمار بیکاران هم رکوردزنی خواهد کرد. چنانچه حسین راغفر اقتصاددان پیش بینی کرده است که که نرخ بیکاری در سال جاری افزایش بی سابقه ای در مقایسه با ۳۰ سال گذشته داشته باشد.
به نظر می رسد پیش بینی های وزارت اطلاعات که پیش از این کلمه خبر آن را داده بود، در حال تحقق است. بیکاری این حجم عظیم از کارگران، تبعات وحشتناکی خواهد داشت که شورش اجتماعی و اعتراض گرسنگان، کمترین توصیف برای آن است.
کلمه: سفرنامه حج سید علیرضا بهشتی شیرازی، مشاور میرحسین و زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین، در دهه اول ماه ذی حجه امسال در کلمه منتشر می شود. این سفرنامه حاصل سفر علیرضا بهشتی شیرازی در سال ۱۳۶۱ به مکه مکرمه است که متن آن پیش از این هم در کتاب فصل قاموس، دفتر دوم، شماره بهار ۱۳۶۲ به چاپ رسیده است.
از ابتدای دهه اول ذی حجه، قسمت اول این سفرنامه در این آدرس و قسمت دوم در این آدرس منتشر شده بود؛ و حالا دومین قسمت آن در اختیار خوانندگان علاقه مند قرار می گیرد:
از میقات که برمیگشتیم با خود عهد کردم که این چند ساعت را دیگر نخوابم. لیکن در میانه عهد و قرار بود که باز چرتم برد. دیدم سمت راستِ کوره راهی که از آن باز میگشتیم را تا افق یکسره فرشی بهتر از آنچه در مدائن بود پوشانده است و دو پسرک سفیدپوش سیاهپوست (یا شاید لباسشان به رنگی دیگر بود و اکنون به یاد ندارم) تابلویی به دست، جلو قارقارک رهگذر را میگیرند. «الصلوة الصوة»
* * *
بعد از نماز، باز در میانه عهد و قرار برای بیدار ماندن مثل نعشی افتادم؛ خوابم برد. قابل عرض چیزی ندارم جز اینکه زانوی من مثل بچهننههایی کتک خورده هر وقت با پشتی صندلی جلو حرفش میشود، چقُلیکنان آدم را بیدار میکند، هر چقدر هم که بیمحلی کنی فایده ندارد.
و جز آنکه در میانه راه میقات و مکه کوههایی را خرده سنگهای سیاه (خرده سنگ که چه عرض کنم تکه سنگ) یکسره پوشانده است. از دور که نگاه میکنی هیبت جنگلی از درختان کوتاهقد را دارند یا پوشش سبزی از بوتههای بلند.
من انگشت به دهانم که این سنگهای شکست خورده چگونه به اینجا آمدهاند، نه تخته سنگی در میان آنها نه خاک مرطوبی و یا حتی خشکی؛ گویی بارانوار از آسمان نازل شده باشند، آنجا که جاده سینه کوه را بریده خوب معلوم است که این پوشش گسترده در هیچ جا بیش از چند متر قطر ندارد. در زیر مخلوط رُس و رَمَل است، مثل آنچه در خوزستان یافت میشود.
این تکه سنگهای سیاه آیا دل دنیاجوی حاجیان این ۱۴۰۰ ساله است که در این وادی جا مانده یا چیزی دیگر!
جنس آنها به همان سنگی میماند که با آن بیت عتیق را ساختهاند. خدایا این چه کنایهای است؟
شاید این سنگهای نیمتراشخورده مصالح تمام صومعهها و کنشتهای زمینند که به اینجا آورده شدند تا از میانشان بهترینها برای خانه خدا انتخاب شود و ابراهیم(ع) هیچ یک را انتخاب نکرد … فرسخها آنطرفتر از آنها تبری جست و دیوارهای بیت را بالا برد.
این سنگها را بدون شک، فلسفهای است. شاید لبه تیز آنها مأموریت داشته است که پاهای برهنه حاجیان را بیازارد. شاید چهره سوختهشان باید یادی سوزان را در ذهنها زنده کند. شاید این سنگها سنگری هستند تا خاک نرم این کوههای کوتاه هر ذیحجه احرام نبندد و همراه کاروانهای رهگذر به مکه کوچ نکند. یا شاید این پوشش مشکی، آیینهای تمامنماست و اسباب سرافکندگی.
* * *
قدر احرامم را ندانستم. عجب چیزی است این دو تکه پارچه سفید؛ یاد وقتی که بر تنم بود بخیر، اولین بار با آن پا به حرم گذاشتم.
پدرم در تهران چند نصیحتم کرد. اول آنکه وقتی نخستین بار نگاهت به حرم افتاد هر چه میخواهی بخواه، خدا میدهد. صحت این صحبت را از روحانی کاروانمان هم پرسیدم. کمی سرسنگین جوابم را داد گویا دوست نداشت که دهان باز کند، بالاخره مُقُر آمد «به شرط آنکه از انتهای جان بخواهی».
در چند روز اول سفرمان همهاش در فکر این بودم که چه باید خواست. وارد حرم هم که شدم مدام سرم پایین بود. میترسیدم نگاهم به خانه بیافتد و آنچه که باید را نخواسته باشم. فکر میکنم که بالاخره آنچه از آن میترسیدم سرم آمد و از قرار مغبون شدم. هنوز نمیدانم که آیا معنی از انتهای جان خواستن را در آن روز و در آن لباس فهمیدم یا نه و نمیدانم آیا خیر خود را خواستم یا نه؛ چه سرگردانی و اضطرابی بود.
و نخستین بار در لفافه آن دو پارچه سفید بر روی سنگهای صحن نشستم، یادش بخیر. یادم افتاد سنگی که زیر پا است از چقدر بلور همآشنا تشکیل شده! شاید چند میلیون، شاید بیشتر. پرسیدم هر بلور از چند میلیون ذره و هر ذره از چند میلیون (اصطلاح قناص فرنگیاش را بگویم) مولکول و این مسجد از چند سنگ و چند بلور و چند ذره و تشکیل شده است؟ وه که چه عظمتی و این شهر از ده بتون چند میلیون اتم و این دشت و این کوه و این آسمان بلند و این هوای لطیف و این آب زلال و این دره عمیق و عمیقتر از آن این اقشار به هم کوفته زمین؟ این دانه تسبیح که در دست من است از چند جزء انفکاکناپذیر تشکیل شده است؟ سر این رشته را بگیر و تا همه جای زمین. زمین در برابر آسمانی که آن شب بر بلندی کوههای باختران و یا آن شب دیگر در کرمان دیدم چه بسا همان ذره را میماند در برابر زمین. و چه بسا آنچه میبینیم در برابر آنچه این آسمان غرقِ ستاره جزیی از آن است، باز آن ذره را بماند در برابر زمین و چه بسا که این داستان تا قیامت ادامه پیدا کند…
وه که چه عظمتی، وه که چه شکوهی و چه هیاهویی!!!
یادم افتاد که خداوند، تکتک ذرات مستغرق در این عظمت را از الکترونی که اهل طواف بر گرد هسته است و مدام میگردد، تا مولکولی که در فضای پر ازدحام قلب این دانه تسبیح، بین صفا و مروهای معلوم، حاجتمندتر از هاجر و مدهوشتر از مستی که در سحری از میخانه برمیگردد سعی میکند. خداوند همه را میشناسد؛ به اسم و رسم و سابقه و لاحقه، همه را میشناسد.
شوخی نیست! از دیواری که پیش روی ما است تا فرشی که زیر پا، تا ذرات لطیف هوا تا بینهایت که در هر جهت بروید، هر چه هست، هر کجا هست، هر گونه که هست خداوند او را خوب میشناسد و به یاد او است و هر چه هست از ذرات ناآرام این دیوار گرفته تا ذرات ناآرام انتهای این جلال لایتناهی همه به یاد او هستند.
وه که چه آسمان بلندی، وه چه زمین وسیعی، وه که چه عظمتی! چه شکوهی! وه که چه هیاهویی!
و یادم افتاد که هر چه هست ذکر خداوند را میگوید و تسبیح او را، الکترونی تنها بر مداری معلوم میگردد و میگوید سبحانالله و چه گفتی از انتهای جان! و مولکولی غریب در غلغلهای که پس از میلیاردها سال هنوز با او ناآشناست، مسیر خود را گم کرده است و میگوید سبحانالله. به او تنه میزنند انگار نه انگار. گوشهای میافتد. انگار نه انگار، باز میگوید. کار همپالگیهای او هم تنها همین است. مولکولهای این دانه تسبیح چه یکپارچه، چه زیبا، چه عاشقانه و چه یک دست، فریاد میزنند سبحانالله. ذرات دیوار از یکدیگر سبقت میگیرند. دستها دم گوش همه فریاد میزنند سبحانالله.
چه هرولهای است اینجا! چه قدر فریاد! گویی ذراتِ همه چیز میخواهند از سر عشقی مفرط از هم بپاشند. چه صحنهای!
سر این رشته را بگیر و برو تا اقطار آسمانها. آبشاری که ذکر میگوید. دانهای که از خاک سر درمیآورد. بادی که از سر شور میوزد، کوهی که پس از تسبیح گفته است در پوست خود نمیگنجد، توده گداختهای که در قلب زمین است و ذرهذرهاش صبح تا شب اللهاکبر میگوید.
سر این رشته را بگیر و برو تا اقطار آسمانها. زمینی که با همه عظمتش جز ذرهای کوچک نیست. کارش چیست؟ رقصی جاودانه بر مداری معین؟ تنریهی دیرینه و ابدی و خورشید که سینه خود را میدرد و از بس سر به سجده گذاشته است نورِ چهرهاش پوست را میسوزاند و ماهی که جیرهخوار خوان اوست و باز چهرهای نورانی و ستارگانی که شمارشان نتوان کرد. همه تکبهتک تسبیحگو، با تمام وجود، با هر ذره خود تسبیحگو و آسمان بیانتهایی که یکپارچه عشق است و یکپارچه ذکر و هیاهو.
و خدایی که به یاد هر کس است که به یاد اوست، به یاد تمام ذراتِ مُهر سجاده من و به یاد تمام ذرات تمام شنهای تمام بیابانهای تمام سیارات تمام منظومههای همه کهکشانهای جهان و به یاد همه چیز اگر چه کوچکتر از الکترونی طائف.
کلمه – گروه اجتماعی: در حالی که افکار عمومی هنوز از حادثه واژگونی اتوبوس راهیان نور که منجر به کشته شدن ۲۶ دختر دانش آموز شد، شوکه اند؛ گزارش شده که شب قبل از آن حادثه نیز یک اتوبوس دیگر راهیان نور که حامل دانشجویانی از استان همدان بوده، واژگون شده که باعث زخمی شدن تعدادی از سرنشینان شده اما خوشبختانه تلفات جانی نداشته است.
آنگونه که بهمن امانی، رییس دانشگاه ملایر، به ایسنا گفته، ۴۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه به اردوی راهیان نور غرب اعزام شده بودند که پنجشنبه گذشته اتوبوس حامل آنها به علت بارندگی و لغزندگی جاده واژگون شده و تعدادی از دانشجویان که جراحت سطحی داشتند به صورت سرپایی درمان و دو تا سه نفر از آنها که نیاز به مداوا داشتند به بیمارستان منتقل شده اند.
جدول زیر، فهرستی از حوادث صورت گرفته در مسیر کاروان های موسوم به راهیان نور را تا بهمن ماه سال گذشته نشان می دهد:
در همین باره بخوانید:
این ۲۶ آمار نیست، جان انسان است؛ چه کسی پاسخگوی آن است؟
رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت از افزایش ۲۰ درصدی مبتلایان به HIV از طریق روابط جنسی در کشور خبر داد و گفت: پیش بینی می کنیم ۷۰ هزار مبتلا به HIV در کشور هنوز ناشناخته اند.
به گزارش مهر، عباس صداقت صبح دوشنبه در حاشیه اولین کنگره بین المللی تحقیقات ایدز در ایران اظهار داشت: همچنان بیشترین ابتلا به ایدز در کشور از طریق اعتیاد تزریقی است ولی شواهدی در دست است که نشان می دهد این الگو در حال تغییر بوده و موارد ابتلا به HIV از طریق روابط جنسی رو به افزایش است.
وی با تاکید بر اجرای برنامه های کاهش آسیب در کشور افزود: پیشگیری از انتقال ایدز از طریق رفتارهای جنسی یکی از برنامه های وزارت بهداشت برای جلوگیری از افزایش موارد ابتلا به ایدز است.
صداقت از همکاری وزارت بهداشت با سایر دستگاهها برای پوشش برنامه های آموزشی و اطلاع رسانی در پایانه ها ، راه آهن و هواپیمایی خبر داد و گفت: تاکنون ۲۴ هزار مورد HIV در کشور تحت پوشش برنامه های مراقبتی وزارت بهداشت قرار دارند.
وی با اعلام اینکه ارائه تمامی برنامه های مراقبتی از مبتلایان به HIV رایگان و محرمانه است افزود: تخمین می زنیم ۹۳ هزار نفر در کشور بهHIVمبتلا باشند که ۷۰ هزار نفر آنان از وضعیت ابتلای خودشان آگاه نیستند.
صداقت با اشاره به وجود ۱۰۴ مرکز مشاوره در سراسر کشور برای ارائه خدمات به مردم اظهار داشت: تلاش کرده ایم گسترش برنامه های مشاوره در تمامی نقاط کشور در دسترس مردم باشد و در این بین گروه نوجوانان و جوان بیشترین هدف برنامه های ما هستند.
رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت با اعلام اینکه ایدز هیچ درمان قطعی ندارد، افزود: پیشگیری از ابتلا به این بیماری بسیار آسان است.
وی با اعلام اینکه همه سازمان ها می بایست در بحث پیشگیری از HIV در کشور با وزارت بهداشت همکاری داشته باشند، افزود: به رغم اینکه شاهد تغییر الگوی ابتلا به HIV در کشور هستیم اما نباید از موضوع اعتیاد تزریقی غافل شویم.
صداقت با اعلام اینکه ۶۷ درصد موارد ابتلا به ایدز از طریق اعتیاد تزریقی است، افزود: سهم انتقال ایدز از طریق روابط جنسی از سال ۶۵ تا ۹۰ ، ۷ درصد بود که این آمار در سال گذشته به ۱۰ درصد رسیده است که نشان می دهد ۲۰ درصد افزایش ابتلا به ایدز از طریق روابط جنسی را در کشور داشته ایم.
علی بیگدلی، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاست خارجی، در یادداشتی به سفرهای اخیر احمدی نژاد به آذربایجان و کویت و نادیده گرفتن پروتکل های دیپلماتیک پرداخته و معتقد است این گونه رفتارها به کاهش پرستیژ ملی می انجامد. متن این یادداشت را به نقل از دیپلماسی ایرانی بخوانید:
در علم سیاست منافع ملی تعریف شده است که محصول عملکرد سیاست خارجی است. به عبارت دیگر متولیان سیاست خارجی به دنبال کسب منافع ملی هستند. در کنار منافع ملی پدیده دیگری تعریف شده است به نام پرستیژ ملی که تقریبا هموزن و برابر با منافع ملی است. درواقع اگر کشوری نتواند پرستیژ خود را بالا ببرد نمی تواند بر سر میز مذاکره با کشورهای دیگر از قدرت کافی برخوردار باشد که منا فع ملی خود را دنبال کند. بنابراین منافع ملی و پرستیژ ملی در کنار همدیگر تعریف و تبیین می شوند.
در بحث پرستیژ ملی آداب دیپلماتیک و تشریفات مورد توجه قرار می گیرد. یعنی در رشته های تحصیلی، علوم سیاسی و روابط بین الملل، نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از دانشگاه های جهان، یکی از موضوعاتی که مورد بررسی، تحقیق و تدریس قرار می گیرد، آداب دیپلماتیک یا تشریفات است. در این بحث دانشجویان و دانش پژوهان با تشریفات دیپلماتیک و نیز مجموعه قوانین و مقرراتی است که ریشه در نزاکت دارد آشنا می شوند. بنابراین در روابط دیپلماتیک، آداب و تشریفات از ضرورت ها به شمار می رود. به طور کلی آداب دیپلماتیک را باید مجموعه ای گرد هم آمده از شیوه های برخورد در جشن ها، سوگواری ها، سفرهای خارجی هیات های سیاسی و دیپلماتیک، احترامات تشریفاتی، پذیرایی های دیپلماتیک و… دانست. در یکی از سرفصل های این مبحث حول محور سفرهای خارجی هیات های سیاسی و دیپلماتیک و احترامات تشریفاتی، موضوعی که مورد تاکید قرار گرفته این است که مقام استقبال کننده از هیات مهمان باید همسنگ و هم سطح باشد.
با عرض تاسف باید گفت که در سالهای اخیر سیاست خارجی کشورمان توجه کافی به این مفهوم پرستیژ ملی و خصوصا پروتکل ها و تشریفات دیپلماتیک نداشته است. خصوصا آقای احمدی نژاد در رفتارهای سیاست خارجی خود چندان مسئله پرستیژ را در نظر نگرفته است و گاه می بینیم که نگاه و عملکرد ایشان به سیاست خارجی مبتنی بر اصول و ضوابط دیپلماتیک نبوده و صرفا بر اساس رویکردهای احساسی و عاطفی عمل شده است.
به عنوان مثال در روزهای گذشته آقای احمدی نژآد به کشورهای آذربایجان و کویت سفر کرده است. این درست است که هر دو این سفرها برای شرکت در اجلاس های چندجانبه بوده است و دیداری دو جانبه محسوب نمی شود ولی به هر حال به نظر می رسد کمی به پروتکل های مرسوم دیپلماتیک بی توجهی شده است.
روابط ایران و آذربایجان در یکی دو سال گذشته به دلیل برخی مسائل تیره شده است. آذربایجان روابط خود را با اسرائیل افزایش داده است و گفته می شود پایگاههایی نظامی در اختیار این کشور قرار داده است. مسلما ایران به حضور اسرائیل در کنار مرزهای خود حساس بوده و واکنش ایران به سردی روابط منجر شده است. اخراج برخی دیپلمات ها و بازداشت جاسوسان از سوی دو طرف مسئله ای بوده که این تنش را نشان می داده است. سفر آقای احمدی نژاد به آذربایجان بدون توجه به این تنشها صورت گرفته است.
درست است که آقای احمدی نژآد برای شرکت در دوازدهمین نشست سالانه ی سران کشورهای عضو “اکو” به باکو پایتخت آذربایجان سفر کرده است ولی فراموش نکنیم که رئیس جمهور جمهوری آذربایجان هنوز بازدید سفر پیشین آقای احمدی نژاد به باکو را پس نداده و به تازگی علیرغم وعده حضور در نشست سران کشورهای غیرمتعهد در تهران، ساعاتی مانده به اجلاس به بهانه سفر به بلاروس، سفر از پیش تنظیم شده اش را به ایران لغو کرد.
دیدار آقای احمدی نژاد از کویت نیز همچون سفرش به جمهوری آذربایجان، بدون ملاحظات دیپلماتیک مرسوم صورت می گیرد. درست است که این سفر نیز در چارچوب حضور در یک نشست منطقه ای و به منظور شرکت در اولین اجلاس سران گفتگوی همکاری آسیایی صورت می گیرد ولی وقتی به این موضوع توجه کنیم که سفر هفت سال پیشین او به کویت که دیدار رسمی بالاترین مقام ایرانی از آن کشور از زمان انقلاب ۱۳۵۷ بود، هنوز بی پاسخ مانده است، کمی مسئله متفاوت می نماید.
دوماه پیش نیز وقتی آقای احمدی نژاد به همراه هیئتی بلند پایه از وزیران و نزدیکان خود، برای پنجمین بار به عربستان رفت تا در اجلاس اضطراری سران سازمان همکاری های اسلامی شرکت کند، بسیاری او را به خاطر این “دید” های بدون “بازدید” مورد انتقاد و نکوهش قرار دادند. این موضوع حتی مورد اشاره آقای امیرعبداللهیان، معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه نیز واقع شد. او در مصاحبه ای با ایرنا گفته بود که «آقای دکتر محمود احمدی نژاد بارها به عربستان سفر کردند. رییس جمهوری به دلیل روابط همسایگی خیلی از پروتکل ها را کنار گذاشتند. منتظر این نماندند که اگر یک سفر رفتند، حتما آقای ملک عبدالله بیاید؛ اگر می گفتند که ملک عبدالله بیمار است، آقای احمدی نژاد می گفتند که اشکالی ندارد، من می روم. اگر می گفتند اجلاس بین المللی است، آقای احمدی نژاد نگفتند که چون ایشان نیامده پس من این اجلاس را شرکت نمی کنم؛ چند مرحله این سفر را به حُکم همسایگی و با حسن نیت انجام دادند.»
بنابراین همانطور که معاون وزیر خارجه هم تصریح می کند آقای احمدی نژاد بسیاری از سفرهای خارجی خود را بدون توجه به پروتکل های دیپلماتیک مرسوم انجام داده اند. ایشان اشاره می کنند که این سفرها به حکم همسایگی صورت می گیرد ولی آیا سفر ایشان به برزیل هم به حکم همسایگی صورت گرفت؟ متاسفانه در جریان سفر اخیر ایشان به برزیل برای شرکت در اجلاس «ریو +۲۰» نیز مسائل پروتکلی رعایت نشد به نحوی که در بدو ورود ایشان و هیات همراه به این کشور، هیچ مقام دولتی از برزیل به استقبال نرفته و تنها رییس سازمان محیط زیست و سفیر جمهوری اسلامی ایران در برزیل از این هیات استقبال به عمل آورد. علاوه بر این دیدار روسای جمهوری ایران و برزیل در حاشیه اجلاس سران زمین که گویی از پیش برنامه ریزی شده بوده به یکباره و یک طرفه از سوی رییس جمهوری برزیل لغو شد. در مقابل نقض چنین پروتکل های دیپلماتیک از جانب برزیل، ایران واکنشی نشان نداد.
این گونه رفتارها نشان دهنده فقدان یک سیاست خارجی منضبط و قوی است. در واقع به نظر می رسد که سفرهای خارجی آقای احمدی نژاد تابع هیچ قانون و مقررراتی نیست. یعنی هر زمان بر اساس تصمیم گیری های غیر کارشناسانه و شخصی ممکن است سفری صورت بگیرد و یا لغو شود. در واقع مجموعه رفتارهایی که ما در سالهای گذشته در سیاست خارجی از خود نشان داده ایم ما را به نقطه کنونی رسانده است. باید دانست اگر ما قواعد بازی را رعایت نکنیم سنگ روی سنگ بند نمی شود. بنابراین به نظر من هیچ کدام از این دو سفر بر اساس معیار پرستیژ ملی نباید صورت می گرفت.
البته باید این نکته را ذکر کرد که در مسائل پروتکلی این وزارت خارجه است که باید حرف اول و آخر را بزند. در در کشورهای دیگر هم اینگونه است که در این دست مسائل رئیس [دولت] تابع نظرات وزارت خارجه است. چرا که وزارت خارجه در جریان جزییات مسائل و رفتارها هست و دیپلمات ها ریزترین مسائل را بررسی می کنند. بنابراین اگر از یک سو وزارت خارجه ما قدرتمند و دقیق باشد و از سوی دیگر آقای احمدی نژاد به نظرات کارشناسی وزارت خارجه توجه کند، اینچنین اتفاقاتی رخ نمی دهد. اگر ساختار درست باشد وزارت خارجه با بررسی کامل مسائل سیاسی و پروتکلی به رئیس [دولت] انجام یا عدم انجام سفری را توصیه می کند. اما آقای احمدی نژاد به نظر می رسد که بسیاری از تصمیمات را خود شخصا می گیرند و به توصیه های وزارت خارجه توجه نمی کنند.
بنابراین باید از افت و نزول جایگاه وزارت خارجه در دوران ایشان سخن گفت و وزارت خارجه دچار نوعی سرخوردگی شده است. وزیر خارجه ما آقای صالحی شخص متین و تحصیل کرده ای هستند ولی متاسفانه با توجه به نوع رفتارهای آقای احمدی نژاد توان مقابله با بسیاری از تصمیمات و رفتارهای ایشان را ندارند. اگر دقت کنیم می بینیم که به نظرات، تصمیمات و سخنان وزارت خارجه توجه نمی شود . مراکز متعددی در مسائل مربوط به وزارت خارجه دخالت می کنند و به جای این وزارت خانه تصمیم گیری و حتی اجرا می کنند. این در نهایت به ضعف و سرخوردگی هرچه بیشتر نیروهای وزارت خارجه شده است.
سید ضیاء مرتضوی
۱ ـ "… ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم. ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید بر روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم… جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد… ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم."
این فرازی کوتاه از آن همه تکریم و تجلیل از حماسهسازان هشت سال دفاع مقدس و سربازان خون و شرف و شهادت و آزادگی توسط حضرت امام خمینی(قده) است که اینک در این یادداشت به یاد صدها هزار شهید و جانباز و به یاد سرزمین "نور" در جنوب و غرب کشور، بازگو شد. رحمت خدا بر آن بنده صالح خدا و بر شهیدان مظلوم جنگ تحمیلی.
۲ ـ تردیدی نیست که حماسه شرف و شهادت و آزادگی ملت مسلمان ایران در طول هشت سال و آن همه پاکی و اخلاص و خداخواهی و مقاومت، به رهبری آن بزرگ مرد الهی، سرمایه بیبدیل و ماندگاری است که اگر درست نگهداری شود و درست از آن بهره گرفته شود و صرف برخی نیازهای مقطعی و جزئی و جناحی نگردد، دهها سال و بلکه بیشتر میتواند و باید الهامبخش جامعه ما و مسئولان آن در تلاش برای خدا و از خودگذشتگی و مبارزه با مظاهر گوناگون دنیاطلبی به ویژه در مسئولان و زمامداران و در مدیریت بحرانها و مقابله با دشمنان این ملت و این سرزمین باشد. البته با شروط آن، از جمله اینکه درست بازگو شود، ابزار دنیاطلبی نگردد، عملکردها با آن همخوانی داشته باشد، و صرف اهداف کوچک نگردد و پیشگامان پس زده نشوند و تازه رسیدگان جلو نیفتند و…
اگر چنین باشد، آن وقت میتوان امید داشت که بخشی از اثر بخشی ماندگار این سرمایه بزرگ نیز با راهی شدن به سرزمینهایی که جایگاه نورافشانی فرزندان این آب و خاک، یعنی فرزندان اسلام بوده است، حاصل گردد. اما اینک در مقام داوری در این باره نیستیم.
۳ ـ خبر هر چند بس دردآور است و دل آدمی را ریشریش میکند و انگشت تأثر و تاسف گزیده میشود، اما تازگی ندارد و تکراری است! رویداد مکرری که بر انبوه و اندوه خانوادههای داغدار میافزاید. ۲۲ نفر دانشآموز دبیرستانی، ۲ آموزگار، و ۲ همراه، آری ۲۶ نفر از فرزندان این سرزمین که اسامی آنان نشان میدهد هر یک به خانوادهای تعلق دارند، کشته شدهاند. یک شهر و یک استان؛ نه، بلکه یک کشور داغدار این همه عزیز میشود که با چه خون دلی به این سن رسانده شدهاند و در دلها چه امیدها و آرزوهایی در پسِ سالهای دیگر زندگیشان انباشته شده بود. اما همه در چند لحظه، در شبی تار، سرازیر درّهای میشود که حتی وزیر مربوطه نیز از کنار آن جاخالی میدهد و به خبرنگارانی که درباره آن میپرسند میگوید: "بروید از مسئولانش بپرسید!" گلها و آرزوها و سرمایههایی که در روز روشن بر شانه هزاران سیاهپوش داغدار روانه خاک سرد قبرهایی میگردد که سالهای سال مونس دل پدران و مادران و خواهران و برادران و خالهها و عمهها و عموها و داییها و آن همه خویشان نزدیک و دور و دوستان و همسایهها خواهد بود. آیا جز این است؟ با تاثر و تاسف این مصیبت جانسوز را به همه داغدیدگان تسلیت میگوییم و از درگاه خداوند مهربان برای آنان صبر جمیل و اجر جزیل و برای آن عزیزان پرپر شده رحمت و غفران و برای مجروحان حادثه شفای عاجل و برای همه مسافران سلامتی درخواست میکنیم. آمین یا رب العالمین.
۴ ـ چرا خبر غمبار دختران معصوم بروجنی تازگی ندارد؟ چون بار اول و دوم و حتی سوم نیست؛ تنها یک جستجوی ساده اینترنتی با همین سه کلید واژه "راهیان، نور، تصادف" با همین سرعت قطرهچکانی اینترنت در چند دقیقه به شما خواهد گفت که مثلاً از سال ۸۶ تاکنون نزدیک به ده مورد تصادف در کاروانهای راهیان نور دانشآموزی، دانشجویی و فرهنگی اتفاق افتاده است (نگارنده خود ۹ مورد یافت). چنانکه در اسفند ۸۶ در تصادف دانشجویان پسر ۲۲ نفر سوختند و ۷ نفر زخمی، در فروردین ۸۷، ۲۷ نفر معلمان و فرهنگیان کشته و ۱۳ نفر زخمی و در فروردین ۹۰، ۱۱ دانشجوی پسر کشته و ۳۸ نفر زخمی شدند. و… وزیر که از خود سلب مسئولیت کرد! و برخی نیز در توجیه گفتند اعزامها بر پایه بخشی از واحد درسی دانشآموزان است که ۱۰ نمره نیز دارد! و همین چند روز پیش برخی مسئولان با افتخار اعلام کردند بنا دارند اعزام کاروانهای راهیان نور را به کشورهای سوریه و لبنان نیز گسترش دهند! اما به نظر شما و به نظر کسانی که تصمیمگیرندگان اصلی در این موضوع هستند، چند بار دیگر باید چنین مصیبتهایی پیش آید تا بتوان یک سؤال شرعی را در این باره مطرح کرد و پرسید: آیا کارهایی از این دست به دور از "اگر" و "مگر" با موازین شرعی انطباق دارد؟
۵ ـ سؤال این است: صرف نظر از اهداف و چگونگی محتوای کلی این سفرها و با فرض اینکه از این جهت خدشه و منعی در واقع در میان نباشد، آیا همین اندازه احتمال خطر و ضرر که از ناحیه تکرار این حوادث در چند سال اخیر وجود دارد، احتمالی عقلایی نیست که فقهای بزرگوار ما در موارد مشابه آن، حکم به منع و حرمت آن کردهاند؟ آیا هر اقدامی که چنین احتمال عقلایی خطر و ضرر جانی را در پی داشته باشد، در حالی که ضرورت جنگ و جهاد و حضور در میدان معرکه که طبعاً خطر دارد، وجود نداشته باشد، منع شرعی ندارد؟ اگر وظایفی شرعی مانند روزه و حج مواجه با احتمال عقلایی ضرر یا خطر باشد، آیا فقهای عزیز در همین رسالههای عمومی عملیه، فتوای به عدم وجوب و حتی نظر به حرمت آن ندادهاند؟ آیا شرایط کشور و جامعه چنان است که باید همانند زمان جنگ چنین خطرها و ضررهای احتمالی را که عقلای عالم برای آن حساب باز میکنند، به جان خرید و مانند مجاهدان عزیز در جنگ تحمیلی به استقبال آن رفت؟ اگر هم به فرض افراد و خانوادهها احتمال خطر و ضرر جانی را برای خود چنان ضعیف بدانند که شرعاً وظیفهای برای ترتیب اثر دادن به آن نداشته باشند، اما آیا مسئولان نظام که این اقدامات به تشخیص و دستور آنان صورت میگیرد، نسبت به احتمال عقلایی خسارات جانی که در کل وجود دارد و گزافه نیست که گفته شود حال دیگر در حدّ "ظن و گمان" در آمده، مسئولیت شرعی احساس نمیکنند؟ مسئولانی که گزافه نیست گفته شود دستکم در عمل نشان دادهاند نمیتوانند جان این عزیزان را به درستی حفظ کنند.
آیا با عملکردی که در این چند سال، هر چند پیداست ناخواسته، وجود دارد، آن هم در موضوع بسیار مهم حفظ جان انسان، در حدّ یک احتمال عقلایی نیز در پیش آمدن خطر جانی برای برخی از افراد کاروانها، برای مسئولان یاد شده در هر جایگاهی که هستند، شبهه شرعی و بلکه حرمت شرعی پدید نمیآورد؟ در اینکه این موضوع دستکم در حد احتمال ضرر روزه گرفتن برای بیمار یا زیان به مادری که شیر میدهد یا کودکی که شیر میخورد هست، آیا تردید وجود دارد؛ در حالی که همه میدانیم فقهای چنین روزهگرفتنی را که مایه سوء تغذیه یک طفل شیرخوار ?ا احتمال عقلائ? آن میشود نادرست شمردهاند؟ اگر به واقع به آن آموزه قرآنی توجه و اهتمام ورزیم که "هر کس یک نفر بیگناه را بکشد گویا که همه مردم را کشته است" و آن روایات که فردای قیامت برخی افراد را شریک خون بیگناهان به حساب میآورند، تنها به دلیل اینکه در جایی سخنی گفتهاند که در نهایت، هر چند به دست دیگران، منجرّ به قتل کسی شده است، شاید به خود آییم که آیا مسئول دختران بروجنی، تنها آن راننده سهلانگار و یا خوابآلود یا نقص فنی خودرو است، یا "پیش" از آن و "پس" از آن و "همراه" آن، کسان دیگری نیز شرعاً و بلکه قانوناً مسئول هستند که به رغم تجربههای تلخی که شاهد هستیم و هستند، باز رویه گذشته را پی میگیرند یا بر آن مهر تأیید میزنند و بخشی از بودجه کشور را نیز صرف آن میکنند؛ با اینکه تردید نداریم در پی هر حادثهای نیز به واقع متأسف و حتی متأثر میشوند؟ و چه کسی است که چنین خبرهایی را بشنود و متاثر نگردد حتی اگر صدا و سیما نیز به هر دلیل از کنار آن ساده بگذرد و مثلا در سال ۸۶ خبر شهادت پنج نفر از زائران عزیز عتبات را بر خبر در آتش سوختن ۲۲ نفر از دانشجویان عزیز راهیان نور ترجیح دهد؛ چنان که چنین نیز کرد! اگر چنین سؤال شرعی دست کم برای خانوادهها وجود ندارد یا پاسخ آن به گونه واضح منفی است که حرفی نیست اما در غیر این صورت چه باید گفت؟
۶ ـ شاید شما خواننده ارجمند نیز همچون نگارنده در خاطر داشته باشید که حضرت امام خمینی(قده) در سال ۵۸ زمانی که در قم حضور داشتند، به جز دیدارهایی که در اقامتگاه خود با اقشار مختلف برگزار میکردند و گاه در روز به چند مورد میرسید، مدتی پنجشنبهها نیز در مدرسه فیضیه قم، پذیرای عموم طبقات و گروههایی بودند که از سراسر کشور به دیدار ایشان میآمدند و حیاط بزرگ مدرسه و فضای آن را پر از شور و احساسات پاک خود میکردند. بانوان برای حضور در مدرسه نوعاً از درب آستانه که در جانب جنوبی آن واقع شده و دارای چند پله است وارد میشدند. در آخرین دیدار به خاطر ازدحام و سیل جمعیت، برخی بانوان زیر دست و پا مانده، عدهای مصدوم شدند و متأسفانه یک یا دو یا سه نفر (اینک به صورت دقیق در خاطر حقیر نمانده و فرصت بررسی نیست) نیز جان خود را از دست دادند. و این حادثه باعث شد، به رغم برگزاری آن دیدارهای با شکوه و نیازی که به آن بود، حضرت امام(قده) آن دیدارها را قطع و به همان دیدارهای داخل خانه بسنده کردند و دفتر معظم له نیز آن را اعلام کرد.
حال آیا میتوانیم امیدوار باشیم که تجدید نظری کلی در چگونگی آشناسازی جامعه با حماسهسازان خون و شرف و شهادت و آزادگی صورت گیرد که دست کم این همه خسارت جانی در پی نداشته باشد؟ آیا این همه خسارت نمیتواند گمان به اشتباه بودن این سیاست را در ما پدید آورد یا باید باز سالها بگذرد تا پی به خطای این راهکار ببریم؟
۷ ـ پایان بخش این یادداشت را خاطرهای گویا و درس آموز از امیرالمؤمنین علی(ع) قرار میدهیم. ایشان روزی وارد وضوخانه مسجد کوفه شد، کفشهای خود را در آورد و کناری نهاد و تازیانه خود را نیز روی آن گذاشت. نزدیک شد تا وضو بگیرد. کسی به نام "رزین" نیز که خود این خاطره را باز گفته میخواست وضو بگیرد. وی که حضرت را نمیشناخت، خواسته یا ناخواسته، امام(ع) را هل داد و امام روی دستهای خود بر زمین افتاد. امام برخاست، وضوی خود را گرفت اما وقتی فارغ شد با تازیانه خود سه شلاق به رزین زد؛ بعد فرمود: این تازیانه به خاطر رفتاری که با من کردی نیست، بلکه به این دلیل است که دیگری که از من ضعیفتر است میآید و تو همین رفتار را با او خواهی کرد، و او را هل میدهی و (چه بسا) باعث شکستگی او میشوی و آن وقت باید غرامت بدهی. رزین میگوید: پرسیدم: این کیست؟ گفتند: امیرالمؤمنین(ع) است. رفتم از ایشان عذرخواهی کنم، اما او رفت و به من توجه نکرد. [نک: کافی، ج ۷، ص ۲۶۸؛ بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۱۴٫]
آیا این همه خسارات و یا اقدامات و تصمیمات خسارتبار از جمله در این دست اردوها که حالا دیگر کم و بیش جنبه رسمی و درسی با ثبت نمره هم به آن داده شده، در حدّ سهلانگاری و کوتاهی یک نمازخوان در وضوخانه مسجد کوفه یا جای دیگر که مایه افتادن دیگری و احتمال زیان بدنی به وی، میشد، برای ما مسئولیت شرعی پدید نمیآورد که به فراخور آن از این زیانهای "محتمل" یا "مظنون" و در مجموع چه بسا "قطعی" جلوگیری کنیم؟ آیا گریهآور نیست که در پی یکی از همین حادثههای دلخراش یکی از مسئولان این گونه پاسخ و دلداری میدهد که همه افرادی که اعزام میشوند بیمه میگردند! آیا منطق امیرالمؤمنین(ع) نیز همین بود؟ و آیا همان کشورهای غربی استکباری که هر روز در صدا و سیما و گویا به صورت سهمیه روزانه، طبل رسوایی در مدیریت جامعه و بحرانزدگی آنها به صدا در میآید و از سوء رفتار مدیران آن سخن گفته میشود، به واقع و در عمل، به این آموزه علوی بیشتر اهتمام دارند و عمل میکنند یا ما که افتخار ادّعای پیروی از آن بزرگوار را داریم؟ فاعتبروا یا اولی الابصار.
منبع: جمهوری اسلامی
آلودگی ناشی از امواج آنتن های مخابراتی مشهد را محاصره و سلامت مردم این شهر را تهدید می کند این در حالی است که بسیاری تصور میکنند آلودگی ها تنها به زباله، پسماند و فاضلاب محدود میشود.
به گزارش مهر، بهتر است به اطراف پایتخت معنوی نگاهی گذرا بیندازیم تا با امواج مزاحمی که به صورت چراغ خاموش و غیرقابل کنترل سلامت شنوایی افراد را هدف قرار داده اند آشنا شویم و گوش هایمان کمی برای شنیدن امواج نامحدود و فرکانس های مزاحمی که در سیطره این شهر قرار دارد تیزتر شود.
صدای بوق های پی در پی ماشینی که در آن سوی خیابان پارک شده، شدت امواج الکترومغناطیسی آنتن های موبایلی که بر روی بام کوچه مجاور نصب شده و سروصدای مخلوط کن و اسباب بازی ها تنها گوشه ای از آلودگی های صوتی هستند که مشهدی ها در محاصره آن قرار دارند.
امواج آلودگی صوتی از بلند گوی وانت بار تا دزدگیر ماشین
اما در میان تمامی این سر و صداها این روزها در کوچه و پسکوچهها مشهد تردد وانتبارها و صدای بلندگوهای آنان نیز بر شدت آلودگی صوتی این شهر می افزاید چرا که رانندگان این وانت بارها اغلب از صبح تا پاسی از شب با دمیدن در بلندگوهای خود یا در حال فروش میوه و یا خرید وسایل مستعمل خانه هستند.
این رانندگان به این نکته توجه ندارند که حداقل صدای بلندگوی خود را کم کنند تا آرامش روحی و روانی شهروندان تامین شود و بیماری های قلبی و عروقی، استرس و اضطراب های ناشی از آلودگی صوتی کاهش یابد.
بر پایه این گزارش شاید از دیگر معضلات آلودگی صوتی صدای دزدگیر خودروها و ماشین های فرسوده باشد، اتومبیل هایی که با وسیله ای به نام دزدگیر تنها تولید صدا می کند و فایده ای دیگر ندارند چرا که تاکنون دیده نشده با صدای دزدگیر فردی برای گرفتن دزد پلیس را خبر کند.
از سویی وجود انواع آلودگی های صوتی ناشی از تردد خودروهای فرسوده نیز بر شدت آلودگی های صوتی این شهر می افزاید و سبب تندتر شدن ریتم امواج صوتی در مغز انسان می شود.
خودروهای فرسوده با ترددشان در شهر و ایجاد آلودگی، سیستم ایمنی بدن را تضعیف کرده و سبب بیماری هایی نظیر اختلال خواب، سردرد و سرگیجه می شود.
امروزه تنها منبع تولید صدا حنجره انسان نیست چرا که صدای منابع صوتی آنقدر بلند شده که فریاد انسان نیز در میان امواج گوناگون اصوات گم و محدود است و این امر در حالی اتفاق می افتد که به گفته محققان آلودگی صوتی علاوه بر تاثیر منفی بر شنوایی بر روح و روان آدمی نیز زیان های غیرقابل جبرانی می گذارد.
شاید بزرگ ترین معضل زندگی در کلانشهرها، آلودگی امواج صوتی است صداهایی که گاه و بیگاه بیش از همه قدرت شنوایی را در انسان کاهش می دهد و سبب کری، زنگ و وزوز گوش می شود.
سرو صداهایی فراتر از ۸۰ دسی بل آسیب پذیر است
مطابق پژوهش های محققان، سر و صداهایی فراتر از ۸۰دسی بل به طور بالقوه برای سلامت شنوایی خطرناک و آسیب پذیر استو با گذشت زمان عوارضی نظیرسردرد، خستگی، افزایش فشار خون، تحریک پذیری و زود رنجی، ضعف سیستم ایمنی بدن، سوءهاضمه و مشکلات گوارشی را به دنبال دارد.بنابراین گزارش، صدای ترقه، هدست ها و هد فن ها، موتور سیکلت ها، تراکتور، همزن ها و مخلوط کن ها، غذا سازها واسباب بازیهای پر سر و صدا و بوق ماشین همگی بیش از ۹۰ دسی بل سر و صدا تولید می کنند و برای سلامت شنوایی بسیار مضر هستند.
درمعرض مداوم آلودگی صوتی قرار گرفتن سبب می شود آدمی به تدریج قدرت شنوایی خود را از دست بدهد و به حساسیت های عصبی، خستگی های روحی و جسمی و از میان رفتن آرامش و صبر مبتلا شود و شاید تمامی این عوامل نتیجه سیطره فضای ماشینی و افزایش افسارگسیخته “آلودگی های صوتی” شود.
اختلال در سیستم گوارشی
یک روانشناس می گوید: شاید بعد از کاهش شنوایی در افراد بزرگ ترین مشکلی که آلودگی صوتی برای آدمی ایجاد می کند استرس، اضطراب،سردرد، خستگی، زخم معده، سرگیجه، انقباضات عضلانی، اختلال در سیستم گوارش، افزایش کلسترول و تعداد گلبولهای سفید خون، افزایش سرعت تنفس، دل درد، تغییر در عملکرد طبیعی غدد درونریز و سوزش سردل باشد.
پروانه عابدی ادامه می دهد: تحریک رفتارهای ضد اجتماعی، خشونت طلبی، افزایش نرخ حوادث کار، مختل شدن رشد شناختی در کودکان، اختلالات روانی، تحریک پذیری، پرخاشگری، کاهش تمرکز، کاهش بازده کاری از دیگرعوارض سر و صدا در شهرها و کلانشهرها است.
وی معتقد است: آلودگی صوتی با صنعتی شدن شهرها و افزایش بی رویه جمعیت در کلانشهرها اتفاق افتاده و اگر برای حل این معضل اقدامی صورت نگیرد، بدون شک ابعاد فاجعه آمیزی در پی دارد که آسیب های روحی و روانی یکی از مهم ترین آنهاست.
وی یادآور می شود: صدای بلند، عملکرد روزانه شخصی افراد را مختل می کند، فراموشی و خطاهای ادراکی به وجود می آورد و حتی موجب می شود کارکنان اشیای خود را فراموش کنند و به مرتب کردن میز کار خود و اطراف نپردازند. این روانشناس تصریح می کند: کارکنانی که در معرض صدای محیط کار قرار می گیرند، نسبت به هم جبهه می گیرند و در واقع عصبانی می شوند و از کوچک ترین اختلاف رنجیده خاطر می شوند و رفتار پرخاشگرانه از خود، به صورت کلامی و عملی نشان می دهند.
آلودگی ناشی از امواج در مشهد بسیار شدید است
معاون محیط انسانی اداره کل حفاظت محیط زیست استان خراسان رضوی نیز با اشاره به برجای گذاشتن اثرات مخرب زیست محیطی و انسانی ناشی از نصب و فعالیت آنتنهای مخابراتی اظهار می کند: آلودگی ناشی از امواج در مشهد بسیار شدید و مخرب است.
محمدحسین قادری می گوید: همه به اشتباه تصور میکنند آلودگی تنها به آلودگی زبالهها، پسماندها و فاضلاب محدود میشود اما آلودگی ناشی از امواج بسیار شدیدتر و مخربتر از دیگر آلودگیهاست در حالی که به چشم نمیآید.
وی بیان می کند: به منظور تقویت برخی ایستگاههای مخابراتی و خدماتگیری شهروندان در نقاط مختلف شهر ناچار به استفاده از دکلهای مخابراتی هستیم اما باید به این نکته توجه کرد که با به کار بستن برخی تدابیر می توان از شدت و درجه تاثیرگذاری مخرب این دکلها کاست.
امواج الکترو مغناطیسی تلفن همراه
قادری با اشاره به آلودگی پرتوهای ناشی از نصب آنتن تلفن همراه عنوان می کند: امواج الکترو مغناطیسی تلفن همراه از دیگر آلودگی های صوتی است که انسان با آن مواجه است که در این راستا باید همواره شدت میدانهای الکترومغناطیسی ناشی از نصب آنتن های فوق، در محلهای کار و زندگی مردم با استانداردهای مربوطه مطابقت داشته باشد.
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی مشهد بیان می کند: آلودگی های صوتی در مشهد روز به روز در حال افزایش است و این امر سبب بیماری های قلبی و عروقی، زایمان زودرس، استرس و اضطراب می شود.
رضا سعیدی می گوید:چنانچه فردی بطور مداوم طی ۸ ساعت در معرض سر و صدای بالای ۷۰ دسی بل قرار گیرد، فشار خون وی تا ۵-۱۰ میل مترجیوه افزایش می یابد و افزایش فشار خون، انقباض عروق، افزایش خطر ابتلا به امراض قلبی-عروقی ازعوارض سر و صدا است.
آلودگی صوتی و بیماری ام اس
وی ادامه می دهد: همچنین آلودگی صوتی سبب اختلال خواب، کاهش قدرت یادگیری در کودکان، سقط جنین، انقباضات عضلانی و عروقی، استرس، بیماری های قلبی و عصبی، ام اس و افسردگی نیز می شود.
سعیدی با اشاره به ضرورت جلوگیری از افزایش نرخ بیماری اماس تاکید کرد: باتوجه به اینکه طی ۱۰ سال آینده در هر خانواده یک بیمار ام اسی وجود خواهد داشت مسئولان ذی ربط باید باید برای کاهش آلودگی صوتی در این کلانشهر اقدامات اساسی را انجام دهند.
برپایه این گزارش، آلودگی صوتی روز به روز در پایتخت معنوی در حال افزایش است و در این زمینه مسئولین ذی ربط باید با تصویب قوانینی با رفع آلودگیهای صوتی مانع تولید امواج صوتی غیرمجاز و غیرقانونی شوند تا آرامش در پایتخت معنوی حکم فرما شود.
دبیر اجرایی خانه کارگر شهر ری از کم تعداد بودن نمایندگان کارگری در مجلس و دولت انتقاد کرد و اظهار داشت: سالهاست ما به کارگران گوشزد میکنیم که چرا به جای داشتن سی یا چهل نماینده، ما فقط باید چند نماینده محدود در مجلس داشته باشیم که نهایت تلاش و قدرتشان میتواند منجر به جلوگیری کردن از تصویب یک سری مصوبات یا تصویب چند قانون محدود شود و این به ضرر جامعه کارگری خواهد بود. اگر تعداد نمایندگان کارگری بیشتر باشد این نمایندگان میتوانند با رایزنی مطالبات کارگری را از طریق طرح در مجلس به یک سرانجام مطلوب برسانند.
ترکاشوند در ادامه اظهاراتش در گفتگو با ایلنا افزود: باید یک بستری فراهم شود که جامعه کارگری به بلوغ سیاسی لازم برسد که بتواند سرنوشتش را در ارگانهای تصمیم گیری دولت دنبال کند.
دبیر اجرایی خانه کارگر گفت: بالا رفتن نرخ دلار تأثیر منفی بر زندگی کارگران داشته است و حداقل حقوق بگیرها را دچار مشکل کرده است. ما در این چند سال گذشته تلاش کردهایم کارگران را مجاب کنیم که در تصمیم گیریهای اساسی جامعه شرکت داشته باشند تا بتوانند نمایندگانشان را به مجلس بفرستند اما چون بلوغ سیاسی مورد نیاز محقق نشده کارگران نیز انگیزهای برای شرکت در انتخابات و فرستادن نمایندگان بیشتر به مجلس ندارند. تورم واقعی بسیار بیش از آماری است که دولت اعلام میکند و این مشکل جامعه کارگری را تحت فشار قرار داده است.
ترکاشوند در خصوص مشکلات فعلی جامعه کارگری اظهار داشت: همانطوری که کارگران ما در چند سال اخیر در صف مقدم جبهه و دفاع از ارزشهای انقلاب و کشور بودهاند و در عرصه تولید و صنعت و خدمات تلاش ارزندهای داشتهاند، مسئولین نیز باید به پاس تلاشهای کارگران، توجه ویژهای به مطالبات آنها نشان میدادند و اگر این انتظار منطقی محقق میشد کارگران بسیاری از مشکلات امروزی را نداشتند.
وی در ادامه گفت: اولین اولویت پیگیریها در جهت حل مشکلات کارگران باید تزریق نقدینگی به کارخانجات باشد. تعطیلی کارخانجات باعث بیکار شدن تعداد زیادی از کارگران در جامعه شده است. تثبیت قیمت دلار و بازگرداندنش به قیمت واقعی، رونق تولید ملی و اثرات مثبت اقتصادی را در پی خواهد داشت. اگر شعارهای دولت تبدیل به عمل شوند ما شاهد آرامش اقتصادی و فکری مردم و به خصوص کارگران و حداقل حقوق بگیران خواهیم بود.
ترکاشوند تصریح کرد: دومین مشکل عمده جامعه کارگری به کار گیری کارگران افغانی در ایران است. اگر مسئولین این مسائل را مورد توجه قرار دهند ما شاهد یک اقتصاد پویا، و قابل رقابت با کشورهای دیگر خواهیم بود. کارگران با سرمایه گذاری در صنایع هم توقع سود بردن و گذران زندگیشان را از آن دارند و هم میتواند به اقتصاد جامعه کمک کنند.
دبیر اجرایی سابق خانه کارگر قم: راهکار حل مشکلات کارگران بازگشت به قانون است
دبیر اجرایی سابق خانه کارگر قم در خصوص وضعیت اقتصادی جامعه کارگری اعلام کرد:. متأسفانه یکی از گله های همیشگی جامعه کارگری از دستگاه دولت کم لطفی و عدم پیگیری مطالبات به حق آنان است.
طالبی در گفتگو با ایلنا گفت: جامعه کارگری همان محرومین و مستضعفین جامعه هستند که قرار بود صاحبان اصلی این انقلاب باشند و در مسائل انقلاب و دفاع از کشور و ارزشهای انقلاب همیشه در صدر حرکات و اقدامات عمومی بودند. اما متأسفانه هرچه از عدالت حرف زده شده در واقعیت امر توجه کمتری به این موضوع شده است. هرچه هم در این دو دهه گذشته تلاش شده کار خاصی به انجام نرسیده است و فقط در حد حمایت های شفاهی و مقطعی و موضعی بوده است و جامعه کارگری فعلی بیشترین نگرانی را از فردای خود دارد.
علی طالبی اظهار داشت: متأسفانه تمام حمایت ها در حد شعارهای پر رنگ و لعاب بوده اند اما عملا و اساسا محرومین همچنان رو به پایین و محرومیت بیشتر سوق پیدا می کنند و خانواده های این قشر هر روز با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی دست وپنجه نرم می کنند.
به اعتقاد این کارشناس کارگری دیگر تلاش و دوندگی و کوشش و چند شغله بودن نه تنها برای جبران مشکلات اقتصادی این قشر پاسخگو نیست بلکه شرایط فعلی حیثیت، آبرو، آسایش و امنیت جامعه کارگری را به بازی گرفته است. شرایط زندگی طوری شده است که شاید هنوز هم بخشی از مشکلات پنهان باشند و هیچ راهکاری از طرف دولت کاری نیفتاده است.
طالبی بهترین راهکار حل مشکلات اقتصادی کارگران را بازگشت به قانون عنوان کرد و افزود: سرنوشت جامعه به قوانین و مقررات ربط پیدا می کند. ما در عوض ۳۵ سال تلاش و کوشش و همراهی جامعه کارگری با نظام جمهوری اسلامی فقط قانون کار را دریافت کرده ایم. اگر دولت به اجرای درست این قانون بپردازد نزدیک به ۷۰ درصد مسائل و مشکلات نیروی کار، کارفرما، کارآفرین حل خواهد شد و کیفیت محصولات و خودکفایی جامعه تأمین خواهد شد اما متأسفانه چند سالی است که تمام هم و غم و کوشش و تلاش مسئولین و دست اندرکاران برخلاف این قانون است و مرتب این قانون را دچار تغییر و تحول کرده اند و طرح داده اند، پیشنهاد داده اند، بیت المال را مصرف کرده اند، مجلس و مسئولین را درگیر کرد ه اند تا قانون را به زعم خودشان اجرا کنند اما در نهایت به این قانون عمل نکرد ه اند.
دبیر سابق خانه کارگر قم تصریح کرد: در حال حاضر کارگران نه امنیت شغلی دارند نه معیشت و نه کیفیت زندگی. در واقع نه امروز از خودکفایی خبری هست بلکه تار و پود کار و تولید کشور نیز به هم ریخته است. من پس از چهل سال سابقه کار کارگری، سیاسی، اجتماعی و صنفی اعلام می کنم که مسئولین باید به قانون برگردند. شرایط و وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه به سمتی رفته که هر کسی به راحتی نمی تواند قبول مسئولیت کند و کشتی جامعه را به ساحل آرامش برساند با این حال در این مقطع، وضعیت و شرایط اعلام می کنم که جامعه کارگری قادر به اداره کشور هست.
وقتی برای واردات کالاهای غیر ضرور، همچون چوب بستی و لوازم آرایشی بیشتر از دارو ارز دولتی اختصاص می دهیم، نتیجه اش این می شود که بیماران صعب العلاج برای تامین داروهای مورد نیازشان با مشکل مواجه شوند.
به گزارش مهر، مشکلات ارزی که در ۶ ماهه اول سال جاری برای شرکت های وارد کننده داروهای بیماران خاص و صعب العلاج به وجود آمد، باعث شد تا صدای وزیر بهداشت هم بلند شود و از وضعیت موجود به شدت گلایه کند.
بیماریهای سرطان، تالاسمی، هموفیلی، ام اس، صرع و… از جمله بیماریهایی است که برخی از اقلام دارویی آنها می بایست از خارج از کشور تامین شود. از همین رو، همه ساله بودجه ای به این موضوع اختصاص داده می شود تا این قبیل بیماران برای تامین داروهای مورد نیازشان دچار مشکل و کمبودی نشوند. موضوعی که در نیمه اول سال جاری رخ نداد و شاهد اختلال در واردات داروهای بیماران صعب العلاج بودیم به طوریکه برخی از اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس و به دنبال آن، وزیر بهداشت نیز از وضعیت موجود به شدت گلایه کرده و خواستار همکاری بیشتر بانک مرکزی برای تخصیص ارز مرجع به واردات داروهای بیماران خاص شدند.
موضوع عدم تامین ارز مورد نیاز داروهای وارداتی را برای اولین بار، حسینعلی شهریاری رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس بازگو کرد.
وی با انتقاد از اختصاص ۴۰ تا ۵۰ میلیون یورو ارز برای واردات لوازم آرایشی در نیمه اول امسال، اظهارداشت: این در حالی است که دولت همین مقدار ارز را به واردات دارو اختصاص داده است.
شهریاری با عنوان این مطلب که از ابتدای سال جاری تاکنون بانک مرکزی به رغم اینکه در شعار و حرف صحبتهایی را زده است اما ارز قابل توجهی به تامین داروهای حیاتی اختصاص نداده است، گفت: به طور جدی نگران مخاطراتی هستیم که ممکن است سلامت بیماران را تهدید کند.
به دنبال این اظهارات و به فاصله چند روز، مرضیه وحیددستجردی وزیر بهداشت که پیش از این همواره سعی داشت کمتر از وضعیت اعتبارات حوزه سلامت انتقاد و گلایه کند، نسبت به مشکلات به وجود آمده برای واردکنندگان دارو به شدت گله مند شده و در جمع خبرنگاران گفت: از اسفند سال گذشته به شدت پیگیر این قضیه بودیم اما به یک باره متوجه شدیم که ارز خیلی کمتر از میزان مورد نیاز در اختیار شرکتهای واردکننده دارو قرار گرفته است.
وی تاکید کرد: به هیچ وجه نتوانستیم به میزان ارزی که باید در ۶ ماه اول سال در اختیار شرکتها قرار میگرفت تا بتوانند مواد اولیه و داروها را تامین کنند، دست یابیم.
هنگامی که خبرنگاران از وزیر بهداشت خواستند که میزان ارز تخصیص یافته به واردات دارو در ۶ ماهه اول را اعلام کند، وی افزود: این رقم اصلا قابل قیاس نیست که بخواهم آن را عنوان کنم.
این در حالی است که دولت ارز مورد نیاز برای واردات تجهیزات شرکتهای دارویی را پرداخت نکرده است. به طوریکه شرکتهایی دارویی از وضعیت موجود گله مند بوده و خواستار اختصاص ارز مورد نیاز برای واردات این تجهیزات هستند.
عباس کبریایی زاده رئیس هیئت مدیره شرکت داروسازی اسوه، یکی از اشتباهات در سیاستگذاریهای دولت را، عدم تخصیص ارز مورد نیاز به واردات لوازم یدکی و مواد جانبی صنعت داروسازی دانست و گفت: عدم تخصیص ارز به مواد جانبی و لوازم یدکی صنعت داروسازی، ضربه بسیار سنگینی به استمرار و ادامه تولید دارو خواهد زد.
وی با عنوان این مطلب که اختصاص ارز برای تامین تجهیزات صنعت داروسازی عدد قابل توجهی نیست، افزود: آنچه سر جمع می توان گفت که باید به این بخش اختصاص داده شود حدود ۱۰۰ میلیون دلار هم نمی شود. اما اگر همین مقدار ارز تامین نشود، می تواند منجر به افزایش قیمت دارو شده و به کیفیت دارو آسیب بزند.
از سوی دیگر، شهریاری رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از اختصاص ارز برای واردات چوب بستنی و لوازم آرایشی در مقایسه با ارز تخصیص یافته به داروهای وارداتی به شدت انتقاد کرد و گفت: سال گذشته برای واردات چوب بستنی از کشور آلمان، ۸۰ میلیون دلار ارز اختصاص یافته است. همچنین ۷۰ میلیون دلار اسباب بازی وارد کرده ایم و حدود ۵۰ میلیون دلار لوازم آرایشی در ۶ ماهه اول امسال وارد کشور شده است.
شهریاری با تاکید بر تامین ارز مورد نیاز داروهای سرطانی، افزود: متاسفانه در این بخش مشکل جدی داریم و به رغم نامه ای که حدود ۵ ماه قبل به رئیس جمهور نوشتیم و هشدار دادیم که ممکن است مشکلات جدی برای مردم به وجود بیاید، ولی معلوم نیست چرا بانک مرکزی توجهی به این مشکلات ندارد.
این در حالی است که علی کائیدی نایب رئیس اول کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، خواستار اعلام اسامی شرکتهای واردکننده لوازم آرایشی و دریافتکننده ارز دولتی شده است.
وی گفت: باید معلوم شود که معرف این شرکتها چه دستگاههایی بودهاند.
کائیدی با انتقاد از اختصاص ۵۰ میلیون یورو ارز دولتی از سوی بانک مرکزی و وزارت صنعت و معدن و تجارت برای واردات لوازم آرایشی، تصریح کرد: اگر این اعتبار در بخش دارو سرمایهگذاری میشد هماکنون وضعیت دارو در این شرایط نامناسب و نابسامان نبود.
وی جمعآوری باقیمانده ارز اختصاص داده شده به واردات لوازم آرایشی را ضروری دانست و گفت: با توجه به شرایط نامناسب واردات دارو، تمام اعتبارات باید در این بخش تخصیص داده شود.
وضعیت بیماران خاص و صعب العلاج در کشور به دلیل مشکلاتی که در تامین ارز مورد نیاز برای واردات داروهای آنها وجود دارد، چندان خوب نیست. در حالی که استرس ناشی از کمبود دارو می تواند موجبات تشدید بیماری این قبیل بیماران را رقم بزند. بنابراین، لازم است که دولت در تخصیص ارز مورد نیاز شرکتهای دارویی، توجه و دقت بیشتری داشته باشد و اجازه ندهد که واردکنندگان لوازم آرایشی، اسباب بازی و… آسانتر از واردکنندگان دارو به ارز دولتی دسترسی داشته باشند.
کلمه – گروه کارگری: بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی تجمعات اعتراضی و راهپیماییهای مسالمت آمیز آزاد است و بر اساس قوانین جاری کشور نیروی انتظامی مسئول برقرای نظم و امنیت این گونه راهپیماییها و تجمعات اعتراضی است. اما سالهاست که این اصل تنها برای تجمعات و راهپیماییهای که حکومت برگزار کننده آن میباشد، مصداق پیدا میکند و مسئولین از دادن مجوز به راهپیماییها و تجمعات اعتراضی مردمی خودداری میکنند.
اما روز گذشته مردم تهران در منطقه ونک و حوالی خیابان ملاصدر شاهد تجمع اعتراضی مسالمت آمیزی بودند که نه تنها توسط نیروهای نظامی سرکوب نشد، بلکه مسئولیت برقراری نظم این تجمع را نیز بر عهده داشت و استانداری تهران نیز از قبل مجوز قانونی برگزاری این تحمع اعتراضی را صادر کرده بود!
روز گذشته ۱۲۰۰ کارگر گروه صنعتی انتخاب، با مجوز وزارت کشور به مدت دو ساعت در مقابل سفارت کره جنوبی تجمع کردهاند. خواسته کارگران معترض، وصول طلب ۷۰ میلیون دلاری گروه صنعنی انتخاب از شرکت کرهای دوو الکتریک بود.
به گزارش ایلنا، در نوامبر سال ۲۰۱۰ میلادی گروه انتخاب از طریق مزایده موفق شد تا کارخانه کرهای لوازم خانگی کم کو را به بهای بیش از۵۰۰ میلیون دلار از کارخانه دوو الکترونیک بخرد. پس از مزایده گروه انتخاب با پرداخت یک پیش پرداخت ۷۰ میلیون دلاری قرارداد خرید کارخانه را منعقد کرد و قرار شد تا باقیمانده مبلغ از طریق همکاری مشترک بانکهای ایرانی و کرهای پرداخت شود.
اما این معامله تنها چند ماه بعد از عقد قرارداد آن در سپتامبر ۲۰۱۰ و پس از پیروی کره جنوبی از تحریمهای آمریکا علیه ایران و به ویژه متوقف کردن فعالیت شعبه بانک ملت ایران در سئول به مشکل برخورد. پس از گذشت یک سال و تحت فشارهای غیر مستقیم و تشدید تحریمها این کارخانه مجبور شد تا در ازای دریافت پیش پرداخت ۷۰ میلیون دلاری قرارداد خرید را فسخ کند. اکنون بیش از یک سال از زمان فسخ قرارداد میگذرد ولی هنوز پیش پرداخت ۷۰ میلیون دلاری به گروه انتخاب مسترد نشده و طرفهای کرهای بدون هیچ دلیل موجهی از انجام تعهدات خود سرباز میزنند.
اما نکته مهم در این تجمع اعتراضی، صدور مجوز از طرف استانداری تهران و هماهنگی و کمک نیروی انتظامی برای برگزاری این تجمع صنفی و اعتراضی بود. صدور مجوز برای این تجمع اعتراضی کارگری در حالی صورت میگیرد که این امر در میان جامعه کارگری متداول نیست و مسئولین حتی حاضر نیستند که برای تجمعات غیر اعتراضی کارگران در ایامی همانند جشنهای روز جهانی کارگر و یا مراسم مربوط به سالروز تصویب قانون کار در ۲۹ آبان مجوزی صادر کنند. اکنون سالهاست که این تجمعات و مراسم یا برگزار نمیشوند و یا اینکه تنها تشکلهای کارگری غیر مستقل نزدیک به حاکمیت میتوانند این مراسمها را برگزار کنند و آن همه نه در خیابان بکله در امکان سربسته. برای نمونه مراسم روز جهانی کارگر امسال در ورزشکاه شیرودی برگزار شده بود و استانداری تهران مجوزی برای راهپیمایی و برگزرای این مراسم در خیابان و فضای عمومی باز صادر نکرده بود. این در حالی است که بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی “تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.”
رعایت اصل ۲۷ قانون اساسی گویا تنها برای راهپیماییهای و تجعات اعتراضیای است که حکومت به زعم خود در آن ذی نفع است و وقتی که دلیل راهپیمایی و تجمع اعتراض به بیقانونیهای اعمال شده از طرف دولت و کارفرماهای خصوصی ایرانی است این قانون شأنیتی برای اجرا و عمل ندارد. نیروهای انتظامی نیز تنها وقتی که پای تجمعات حکومتی در میان باشد، مسئول تامین امنیت راهپیمایی و مردم شرکت کننده در آن هستند؛ در غیر این صورت تنها باتوم است و گاز اشک آور. و یا به گفته مسعود پزشکیان، نماینده پیشین مردم تبریز که در اعتراض به کشتار مردم در خیابان توسط نیروهای نظامی بعد از کودتای انتخاباتی، در صحن مجلس به تاریخ ۷ تیر ۱۳۸۸ با نقل بخشهای از نامه امیر مومنان به مالک اشتر گفته بود: “برای مردم مثل یک حیوان وحشی نباش که به جانشان بیافتی و لت و پارشان کنی.”
و این گونه است که کارگران این سرزمین به جرم شرکت در مراسم جشن روز جهانی کارگر دستگیر میشوند و یا به بهانه شرکت در تجمعات اعتراضی یا از کار اخراج میشوند و یا اگر بخت یارشان باشد تنها فضای کار بر آنها تنگ میشود، ولی برای تجمع اعتراضی مقابل سفارت یک کشور خارجی و اعتراض به بیقانونیها اعمال شده یک شرکت خارجی، کارگران از کارخانههای مختلف گروه صنعتی انتخاب در سال «حمایت از تولید ملی» از یک روز کاری چشم میپوشند و شبانه از اصفهان حرکت میکنند و به تهران میآیند و بعد با هماهنگی شرکت واحد با اتوبوسهای شهری از ترمینال جنوب عازم خیابان ملا صدرا میشوند تا در مقابل سفارت کره جنوبی به مدت ۲ ساعت اعتراض کنند و در نهایت به همان شکل و از همان راهی که آمدند بازمی گردند.
خبرگزاری ایلنا به اشاره به این موضوع نوشت: اینجا همکاری و مساعدت مسئولین کشوری، شهری و انتظامی ذی ربط در برگزاری این اجتماع صنفی بسیار درخور تحسین و ستایش است از همین رو از سایر مسولین مربوطه انتظار میرود تا با الگو برداری از این اقدام همکاران خود، سعه صدر نشان داده و با اجتماعات صنفی کارگری کهگاه برحسب یک مناسبت یا یک رویداد برگزار میشود موافقت کنند.
آری! در سرزمین ما قانون تنها زمانی رعایت آن از جانب مسئولین ممکن است که منافع فردی و قدرت طلبی آنها را دچار مخاطره نکند؛ در غیر این صورت قانون برای حاکمین کاغذ پاره ای بیش نیست که به بهانه های واهی آن را کنار می زنند و رعایت نمی کنند.
هنوز یک ساعتی از این تجمع اعتراضی کارگران نگذشته بود که معاون دوم سفارت کره جنوبی درخواست دیدار با نمایندگان این گروه صنعتی را مطرح کرد که پس از مذاکرات با قول مساعد سفیر مبنی بر پیگیری مطالبات، این تجمع خاتمه یافت. این در حالی است که در همین هفته گذشته کارگران صنایع فلزی ایران بعد از به نتیجه نرسیدن تجمع اعتراضیشان رو به روی استانداری تهران، فردای آن روز ساعتها در محوطه وزارت کار در اعتراض به ماهها عدم دریافت حقوق تجمع کرده بودند. کارگران معترض در این تجمع خواستار دیدار با وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بودند ولی به آنها گفته شده بود وزیر به مشهد سفر کرده است
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان «انکار مشکلات، دردی را دوا نمیکند» نوشت: تداوم روند افزایشی نرخ تورم و تکرار جهشهای قیمتی در مورد کالاها و خدمات طی ماههای اخیر ضرورت چارهاندیشی عاجل را برای حمایت از اقشار کم درآمد جامعه خصوصاً حقوق بگیران دولتی و کارگران، بیش از هر زمان دیگری نمایان ساخته است.
در بخشی از این مقاله آمده است: کافی است نگاهی به روند تغییر قیمت مواد لبنی، شیر خام، مواد شوینده، روغن نباتی، مرغ و گوشت نگاهی گذرا داشته باشیم تا جهشهای چند باره قیمت این محصولات را به وضوح رصد کنیم. با این همه، نکتهای که نباید به هیچ وجه از آن غافل شد، ضرورت حفظ روحیه و انگیزه عمومی برای مدیریت شرایط فعلی است. این همان نکتهای است که رهبر انقلاب نیز در یکی از سخنرانیهای خود در سفر اخیرشان به استان خراسان شمالی به آن اشاره کردند؛ ایشان ضمن تأیید وجود مشکلات و تأکید بر صبوری مردم برای عبور از این مرحله به مسئولان تذکر دادند که باید دائماً درحال چاره اندیشی باشند. این چاره اندیشی قطعاً امری فراتر از حل ریشهای عوامل تورم و گرانی است چرا که در بسیاری موارد این قبیل برخوردهای ریشهای به زمان نیاز دارد. از این رو به نظر میرسد اساسیترین و راهبردیترین نکته در وضعیت فعلی، انتقال این پیام از طرف مسئولان اجرایی به افکار عمومی است که دولت نیز به مشکلات واقف است و درحال تلاش برای رفع آنها میباشد.
این مقاله می افزاید: این راهبرد دقیقاً در نقطه مقابل سخنان و عکس العملهایی است که بعضاً از سوی مدیران اجرایی مشاهده میشود و در آن منکر گرانی، تورم و فشار بر اقشار آسیب پذیر میشوند. چنین رفتارهایی نه تنها کمکی به حل مشکلات نمیکند بلکه فاصله مردم و مسئولان را افزایش میدهد و اعتماد عمومی به دولت را دچار خلل میسازد. از این رو مسئولان اجرایی باید به این واقعیت واقف باشند که حداقل با پذیرش وجود مشکلات و کتمان نکردن آنها، مردم را برای صبوری در برابر کمبودها و تورم یاری نمایند.
سرمقاله ی روزنامه جمهوری در پایان تصریح می کند: بدین ترتیب، مسئولان اجرائی در شرایط حساس کنونی دو وظیفه مهم برعهده دارند؛ اول تلاش مضاعف برای حل مشکلات اقتصادی و دوم خودداری کردن از کتمان واقعیتها و دادن وعدههای بیپشتوانه. مسئولان اجرائی باید در کنار تلاش برای حل مشکلات معیشتی مردم، وجود این مشکلات را بپذیرند و در عین حال مردم را برای مشارکت در مقابله با آنها تشویق نمایند. روشن است که انکار مشکلات، چیزی را حل نمیکند بلکه باید مشکلات را با مردم در میان گذاشت و از همراهی و همکاری مردم برای رفع مشکلات استفاده کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر