امروز: پیام تسلیت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به مناسبت در گذشت مظلومانه حضرت حجت الاسلام حاج احمد قابل
بسمه تعالی
حجج اسلام آقایان سید ابو الفضل موسویان و حاج شیخ هادی قابل
درگذشت عالم خستگی ناپذیر جناب حجت الاسلام حاج احمد قابل، جانباز سرافراز جنگ تحمیلی موجب تأثر و تاسف گردید. شخصیتی که عمر شریف خود را در راه تحقیق و تبیین مبانی دینی مصروف داشت، و همواره در دفاع از اسلام، انقلاب و ارزش های متعالی انسانی سر از پا نمی شناخت و در این راه مصائب فراوانی تحمل کرد، و سرانجام با دردها و رنج های فراوان به دیار باقی شتافت. این مصیبت بزرگ را به مادر داغ دار (که فرزند دیگرش در جبهه ها جنگ تحمیلی به شهادت رسیده)، همسر فداکار و خانواده محترم و به شما عزیران تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال رحمت و مغفرت، علو درجات و حشر با ائمه معصومین علیهم السلام و مجاهدان راه حق را، برای آن مرحوم مسئلت داریم؛ و صبر و اجر جزیل و توفیقات الهی و عزت را برای دوستداران و بازماندگان خاصه مادر و همسر مکرمشان خواهانیم.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
1/8/1391
امروز: آیت الله هاشمی رفسنجانی هرگونه تنشآفرینی، اختلافافکنی و ایجاد دعواهای سیاسی و جناحی را برای کشور و نظام اسلامی سمّ برشمرد و تاکید کرد: همه باید با اصل قرار دادن حفظ نظام، برای حل مشکلات، جلوگیری از مسیرهای انحرافی و بیراهه و جبران اشتباهات اقدام کنیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، با توجه به عمق کینه و دشمنی استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران گفت: دشمنان در دشمنی خود از اول انقلاب اسلامی تاکنون جدّی بودهاند و در هر مقطعی به مقتضای زمان و در شکلهای مختلف تحریم و تهدید، عداوت خود را نشان دادهاند، ولی آنچه که تاکنون توطئهها و دشمنی آنان را خنثی کرده است، مدیریت صحیح کشور و اتحاد و انسجام داخلی بین مردم و مسئولان با هم بوده و خواهد بود.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در ادامه با اشاره به مشکلات و مسائلی که در حال حاضر کشور در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با آن دست به گریبان است، گفت: راه برونرفت از این مشکلات، روشن است و احتیاج به تدبیر، عقلانیت، تشخیص و بازگشت از مسیر اشتباه، استفاده از خردجمعی و تجربههای کارشناسانه و پرهیز از خودمحوری دارد که امیدواریم تا دیر نشده، به این مرحله و ظرفیت برسیم.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکی دیگر از خواستهها و اهداف دشمنان را تضعیف روحیه مردم برای حضور در عرصههای مختلف خواند و گفت: نباید اجازه داد اختلافافکنیهای داخلی و سوءمدیریتها، به تحقق این خواست شوم دشمن کمک کند.
در این دیدار چند نفر از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، به طور جداگانه دیدگاهها و دغدغههای خود در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور را به اطلاع رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام رساندند.
امروز: تعدادی از زندانیان سیاسی سبز در زندان های اوین، رجایی شهر، بهبهان و کارون اهواز در پیامی درگذشت مرحوم احمد قابل را تسلیت گفته و برای خانواده ی وی صبر و اجر مسئلت و برای آن مرحوم در کنار برادر شهیدش علو درجات و رحمت واسعه الهی را خواستند.
به گزارش کلمه در بخشی از این پیام که ۳۵ زندانی سیاسی آن را امضا کرده اند آمده است: او بیماری ها را که حاصل آن حبس ها و زندان ها بود به جان خرید و سربلند در جوار محبوبش آرام گرفت.
متن این پیام به همراه اسامی امضا کننده ی آن به شرح زیر است:
انالله و انا الیه راجعون
اندیشمند گرانقدر و متعهد، جناب آقای احمد قابل، دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت. او از سرمایه های ارزشمند روشنفکری دینی جامعه ما بود و چون حاضر نبود ثناگوی اصحاب قدرت باشد مضیقه ها، رنج ها و حبس های فراوانی را متحمل شد و آزادگی دربند را برگزید.
او بیماری ها را که حاصل آن حبس ها و زندان ها بود به جان خرید و سربلند در جوار محبوبش آرام گرفت.
این ضایعه دردناک را به خانواده بزرگوار قابل، همسر صبور و فرزندان داغدارش به خصوص حجه السلام والمسلمین جناب آقای هادی قابل تسلیت عرض نموده و برای آنان صبر و اجر مسئلت و برای آن مرحوم در کنار برادر شهیدش علو درجات و رحمت واسعه الهی را خواستاریم.
اسامی امضا کنندگان:
رضا انصاری راد
حسن اسدی زیدآبادی
مسعود باستانی
مصطفی تاجزاده
عماد بهاور
سیدعلیرضا بهشتی شیرازی
امین چالاکی
سیاووش حاتم
مهدی خدایی
امید خوارزمیان
محمدعلی دادخواه
محمد داوری
مجید دری
امیرخسرو دلیرثانی
علیرضا رجایی
محمد رضایی
سیدحسین رونقی ملکی
حسین زرینی
عبدالفتاح سلطانی
سیدمحمد سیف زاده
کیوان صمیمی
محمدفرید طاهری قزوینی
سیامک قادری
ابوالفضل قدیانی
جعفر گنجی
مهدی محمودیان
عبدالله مومنی
محسن میردامادی
ضیا نبوی
نصور نقی پور
مصطفی نیلی
محمدعلی ولایتی
محمدامین هادوی
احمد هاشمی
محمدحسن یوسف پورسیفی
امروز: رییس مجلس شورای اسلامی در واکنش به بیانیه اخیر گزارشگر سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، به این نهاد بین المللی هشدار داد که "به جای بازیهای سیاسی پیرامون حقوق بشر به دنبال احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطین باشد."
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، در گزارش اخیر خود در مورد ایران گفته بود که بررسیها نشانگر نقض گسترده حقوق بشر در ایران است. وی از مقامات جمهوری اسلامی خواسته در بخشی از قوانین این کشور که با پنج عهدنامه بینالمللیِ مورد پذیرش ایران مغایر است، بازبینی کنند.
به گزارش ایسنا، علی لاریجانی در صحن علنی مجلس و در نطق آغازین خود خطاب به سازمان ملل گفت: مجلس شورای اسلامی به سازمان ملل هشدار میدهد به جای بازیهای سیاسی پیرامون حقوق بشر، به دنبال احقاق حقوق مردم مظلوم فلسطین باشد که چند دهه زیر بار شدیدترین و خشنترین سلطه نظامی یاغی قرار گرفته است.
وی با فرافکنی در قبال موضوع حقوق بشر و گزارش و بیانیه اخیر گزارشگر سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر گفت: جدا از اینکه این گزارش سنخیتی با مبانی سازمان ملل در حفظ احترام به حقوق انسانی و احترام به تکثر فرهنگها ندارد میتوان گفت که نوعی یاغیگری بینالمللی را ترویج و تثبیت میکند.
رییس قوه مقننه ادامه داد: در بخشهایی از این گزارش، مجلس به نقض حقوق بشر و مانعتراشی برای اجرای تعهد متهم شده است. در این گزارش لایحه مجازات اسلامی یا قوانینی همچون تنظیم فضای مجازی و مبارزه با جرایم رایانهای به عنوان نقض حقوق بشر ذکر شده است.
وی گفت: مایه تاسف است که سازمان ملل به جایی رسیده که گزارشگر آن قانون مجازات اسلامی را امری پنداشته است که مخل حقوق بشر است.
لاریجانی با بیان اینکه مشکل اصلی جهان امروز در این نگاه و رویههای دوگانه است، گفت: مگر سازمان ملل براساس مبانی خویش، احترام به فرهنگها را دنبال نمیکند و مگر قرار است ملت ایران که مفتخر به پذیرش آیین محمدی، قوانین مربوط به فرهنگ دیگران را بهعنوان سبک زندگی خویش بپذیرد و لابد توقع دارید وحشیگری مدرن غرب در همجنسبازی را به صورت قانون درآوریم.
رییس مجلس شورای اسلامی خطاب به دبیر کل سازمان ملل گفت: نمایندگان ملت مفتخر هستند که قانون مجازات جرائم را در کشور براساس قرآن و سنت تنظیم کردهاند و ملت ایران مفتخر است که در مقابل وحشیگری و لاابالیگری فرهنگی دنیای غرب در توهین به انبیای الهی یکصدا فریاد برآورند و ما در این راه حاضریم همه هستی خود را بدهیم، اما در برابر این ظلم عظیم به ساحت مقدس نبوی ایستادگی کنیم.
وی افزود: اگر صد هزار بار هم گزارشگر بیتوجه سازمان ملل چنین گزارشهایی تهیه کند به اندازه ارزنی در اراده ملت و نمایندگان آنها تاثیر نخواهد گذاشت و ما مصمم هستیم در مقابل این ظلم بیسابقه به ساحت پیامبر به مبارزه خود ادامه دهیم.
وی تصریح کرد: آقای دبیر کل راهی که شما میروید ممکن است چند صباحی با نفوذ آمریکا موفق شوید از این گزارشها در فضای بینالمللی پراکنده کنید اما مطمئن باشید اساس سازمان ملل را متزلزل کردهاید و با رقصسیاسی خود، هویت سازمان ملل را به سخره گرفتهاید. شما باید به فرهنگهای مختلف احترام بگذارید، نه اینکه با این گزارشها قصد نمایید که فرهنگها را در فرهنگ مبتذل و بیسامان غرب بیفروغ نمایید.
لازم به ذکر است، احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، سومین گزارش خود درباره وضعیت حقوق بشر در ایران را امروز چهارشنبه، ۲۴ اکتبر، ۳ آبان، در نشست کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائه خواهد کرد.
امروز: این روزها همه جا صحبت از اصرار احمدی نژاد برای بازدید از زندان اوین است. بنابراین شاید بد نباشد تا حکایت زندگی یک روزنامه نگار ایرانی که درست پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر شده است را از زبان خودش مرور کنیم. روزنامه نگاری که خانواده اش بارها و بارها اصرار کردند تا حداقل یک بار به او مرخصی دهند. سرانجام پس از سه سال حبس، مرخصی چند روزه ای که در پرونده او نشست، در راهروهای زندانی دیگر سپری شد.
مسعود باستانی، روزنامه نگاری است که به همراه شمار زیادی از روزنامه نگاران، دانشجویان، فعالان سیاسی و شهروندان ایرانی در جریان اعتراضات مربوط به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، زندانی شد. همسرش، مهسا امر آبادی در تمام سه سالی که او زندانی بود به همه مقامات و از جمله محمود احمدی نژاد نوشت و گفت: اگر مسعود را آزاد نمی کنید، حداقل یک بار به او اجازه مرخصی بدهید که این ساده ترین حق یک زندانی است.
آنچه که در زیر می خوانید مصاحبه نیست، گفت وگوی سیاسی و رسانه ای هم نیست بلکه گپ و گفتِ ساده ای است که با مسعود باستانی در روزهای مرخصی اش داشته ام. روزی که باید دوباره به زندان باز می گشت، اجازه انتشار این گپ و گفت را داد و گفت: تنها نگرانی ام این است که مبادا حرفی زده باشم که وقتی کسی می خواند احساس کند که ما نا امید شده ایم، از طرفی فکر می کنم مردم به اندازه کافی خسته هستند بنابراین هر جایی که دیدی از خستگی خودم احتمالا نالیده ام، حتما حذفش کن. متن گپ و گفت من با مسعود باستانی در پی می آید:
الان بعد از سه سال به مرخصی آمده ای، چه حسی داری؟
شاید نتوانم حس و حال این روزها را خوب توضیح دهم. رفته بودم مشهد اما توی سبزوار یک حس عجیبی داشتم. رفته بودم کویر سبزوار. می دانی که توی کویر، آسمان خیلی به زمین نزدیک است. آنجا من ماه را دیدم. بعد از سه سال من برای اولین بار توانستم ستاره ها را ببینم. توی زندان نمی توانی ستاره ها را توی آسمان ببینی. چون شب ها باید بروی توی سلول و بند. بنابراین خیلی نمی توانی ماه و ستاره ببینی. خیلی حس خوبی بود. حالا من فقط سه سال زندان بودم بدون مرخصی، ولی می دانم خیلی ها حس های عجیب تری خواهند داشت.
زمانی که زندان بودی همسرت، مهسا امرآبادی تلاش بسیاری کرد تا بتواند برایت مرخصی بگیرد اما وقتی به مرخصی آمدی که مهسا زندانی شد؟ این را یک اتفاق می دانی؟
به نظرم نخواستند به من در روزهایی مرخصی بدهند که همسرم آزاد بود. من قرار بود شنبه بعداز ظهر مرخصی بیایم که یکشنبه صبح حداقل بتوانم برای ملاقات مهسا به اوین بروم. همه خانواده ام شنبه بعد از ظهر می آیند جلوی زندان به استقبالم ، ولی مرا فردایش یعنی یکشنبه صبح، مرخص کردند و من روز ملاقات ماندم در زندان و دوباره دیدار آن روز را از دست دادم. مرا بی خبر سر ساعت دوازه ظهر از زندان بیرون فرستادند. یعنی بعد از سه سال وقتی از زندان آمدم بیرون، جلوی زندان هیچ کسی منتظرم نبود.
چه کردی بعدش ؟ آیا رفتی به خانه مشترکِ خودت و مهسا؟
راستش من قبل از اینکه زندان بروم با مهسا توی یک خونه ای زندگی می کردیم که بعدها وقتی در زندان بودم، شهرداری آن خانه را خراب کرد و در این مدت مهسا رفته بود و یک خانه دیگری را اجاره کرده بود که من آدرسش را بلد نبودم. همان جلوی زندان به مادرم زنگ زدم و گفتم من الان نمی دانم کجا باید بروم، نه آدرسی دارم و نه کسی اینجاست. بعد از صحبت با مادرم یک تاکسی گرفتم و از رجایی شهر به سمت خانه مان در تهران راه افتادم. به راننده هم گفتم کرایه ای ندارم. راننده باور نمی کرد من زندان رجایی شهر باشم. با خنده به من گفت، پس چرا قیافه ات شبیه آدم های باکلاس است و شبیه زندانی ها نیستی. (می خندد)
خانه خودت و مهسا را پس بلاخره دیدی؟
بله، این خانه برای من آشنا نبود. در واقع رفتم توی خانه جدیدی که من اصلا نمی شناختمش. فقط عکس های من و مهسا روی دیوار بود و خود مهسا در زندان. ولی همه وسایل خانه آشنا بود، مال خودمان بود. (می خندد)
حالا که تعریف می کنی می خندی یا آن لحظه که بعد از سه سال به مرخصی آمدی و وسایل و لوازم خانه خودت را می دیدی هم همین حال را داشتی ؟
من یک بار برای مهسا هم نوشتم. زندان مثل دریا می ماند، یک لحظه جذر می شوی، یک لحظه مد، یک لحظه طوفانی هستی و لحظه ای دیگر آرام. وقتی به مرخصی آمدم همه این حس و حال ها را یکجا و با هم داشتم. با این تفاوت که همه چیز خیلی شتاب بیشتری داشت. بعد از سه سال از زندان آزاد می شوی و بعد می بینی بیرون زندان هیچ کس منتظرت نیست، بغض گلویت را می گیرد، پیش خودت فکر می کنی اگر مهسا آزاد بود شاید بالاخره شب تا صبح دم زندان می ماند یا هر طوری بود خودش را می رساند، نمی دانم ولی همین باعث می شود بغضی گلوی آدم را فشار دهد اما خیلی زود سوار تاکسی می شوی و راننده ناگهان حرف هایی می زند که می خندی. اما وقتی به راننده می گویم من از سال ۸۸ در زندان هستم، ناگهان می پرسد پس شما هم در آن شلوغی های پس از انتخابات دستگیر شدی؟ این یعنی راننده فقط یک خاطره مبهمی از حوادث انتخابات توی ذهنش دارد و همان ها را خیلی گنگ و دور بیان می کند. توی اوج خنده یک احساس غمی به تو دست می دهد که بعد از سه سال یعنی جنبش سبز مرد؟ یعنی مردم همه چیز را فراموش کردند؟
خب به قول همان راننده تاکسی، شما در اوج "آن شلوغی ها" دستگیر شدی، حالا توی خیابان های تهران چه می بینی؟ تفاوت ها چیست؟
به هر حال من برای جنبش سبز احترام قايل هستم، هویتم را به هویت جنبش سبز گره زدم. شاید توی جمع دوستانم بیشتر جنبش را می بینم ولی توی کوچه پس کوچه ها اینطور نیست، یک خاطره کمرنگی است و به نظر می رسد جنبش از خیابان ها رسید به خانه های مردم، در واقع يك جورهايی جنبش سبز خانگی شد .
بلاخره بعد از مرخصی توانستی به ملاقات مهسا بروی؟
بله بعد از اینکه به مرخصی آمدم، به ما ملاقات دادند و رفتم مهسا را در اوین توی کابین ملاقات، دیدم. مهسا دوست داشت که من یادداشت هايم درباره شلاق خوردن زندانيان سياسي و زلزله زدگان را از داخل زندان نمی نوشتم که زودتر به مرخصی می آمدم. به او گفتم: حالا که تو خودت توی زندان هستی چه انگیزه ای داری که من بیرون بیایم؟ گفت: دلم می خواست تو بیایی بیرون هوا بخوری، سالاد بخوری، آدم ها را ببینی. (با خنده می گوید ) راست می گفت، چون دلم هم برای سالاد خوردن تنگ شده بود و هم برای خیابان ها و هم برای آدم های توی خیابان، هم برای شب های تهران. ولي راستش بايد اعتراف كنم تمام اين ها بدون مهسا خيلي هم زيبا نيست .
به گذشته برگردیم. تو برای اینکه مهسا را دستگیر کردند، خودت را به زندان معرفی کردی تا او آزاد شود، وقتی زندان بودی همه در این مورد نوشته بودند، اما می توانی خودت از آن روز برای ما بگویی؟ همان روزها که دنبال مهسا می گشتی؟
وقتی در روز ۲۴ خرداد ۸۸ آمده بودند تا مرا دستگیر کنند، من در خانه نبودم اما وقتی مهسا را بردند، من واقعا در آن روزها مهم ترین دغدغه ام، پیدا کردن مهسا بود. روزهای عجیب و غریبی توی تهران بود. روزهای دستگیری های گسترده بود. ما می رفتیم جلوی دادگاه انقلاب. لیست های بزرگی از آدم هایی که قرار بود همان روز آزاد شوند را می زندند به دیوار كه از قضا برخي ها را هم مي شناختم. بعد ما بدو بدو می رفتیم جلوی اوین که شاید مهسا را هم آزاد کنند. آن زمان هیچ وقت فکر نمی کردم وقتی برای دستگیری من می روند به خانه ام، اگر من در خانه نباشم، خانواده ام را دستگیر کنند، چون یادم هست همسر احمد زیدآبادی آن زمان مصاحبه ای کرده و گفته بود، آنها که برای دستگیری احمد رفته بودند، وقتی می بینند احمد خانه نیست با خانواده کاری نداشته اند و منتظر می مانند تا احمد برسد و او را دستگیر می کنند. خیلی عجیب بود، چون وقتی آمدند توی خانه ما تا مرا دستگیر کنند، من خانه نبودم و آنها همسرم و همچنین دو تا از مهمان هایی که خانه ما بودند را با خودشان بردند.
بعد که متوجه شدی مهسا را بازداشت کردند خودت را معرفی کردی؟
خب بله چون مهسا و دو تا از مهمان ها را بردند ولی دیگر برای دستگیری من اقدام نمی کردند و این مرا نگران می کرد. ما همه جا دنبال مهسا رفتیم و لیست های سیصد نفره و پانصد نفره را نگاه می کردیم اما مهسا را پیدا نمی کردیم. آن زمان می گفتند که پسرها را می برند کهریزک و دخترها را می برند آگاهی شاهپور. مادرخانم من بلند شد و رفت آگاهی شاپور تا مهسا را پیدا کند ولی نتیجه نداشت و این داشت مرا دیوانه می کرد که مهسا را کجا برده اند.
پس چطور پیدایش کردید؟
بعد خودم رفتم پیش معاون امنیت دادستان که آن زمان آقای حداد بود و گفتم من همسرم را می خواهم، گفت یعنی چی ؟ گفتم همسرم هیچ کاری نکرده که بازداشتش کرده اید، اگر مشکل من هستم خوب بیایید مرا دستگیر کنید و اگر نه حداقل بگویید همسرم کجاست. به من گفت برو و فردا بیا. من هم فردا دوباره رفتم و همان زمان که می پرسید، اسم پدر شما چیست، یک لحظه چشمم به برگه ای که دستش بود، افتاد و دیدم که حکم بازداشت مرا نوشته اند و مرا همانجا بازداشت کردند. با اینکه مرا بازداشت کردند اما باز هم به من نگفتند که مهسا کجاست؟
بعد از بازداشت کی توانستی مهسا را پیدا کنی و کی با او ملاقات داشتی؟
وقتی داشتند مرا بازجویی می کردند، دستخط مهسا را برای من آوردند که من فهمیدم مهسا در همان اوین است. چون ما را بازجویی متقابل کردند.
یعنی شما را روبرو کردند؟
نه بازجویی متقابل یعنی دستخط مرا برای مهسا می بردند و دستخط او را برای من می آوردند. تا اینکه من گفتم تا از سلامت خانمم مطمئن نشوم، دیگر به هیچ سوالی جواب نمی دهم. بعد از این مرا توی انفرادی بردند. چند وقتی توی انفرادی بودم تا اینکه بالاخره بازجو راضی شد تا من و مهسا با حضور خودش، همدیگر را ببینم و از حال هم با خبر شویم. یعنی بعد از دستگیری دو هفته بعد یعنی اواخر تیرماه من توانستم در یکی از سلول ها حدود یک دقیقه مهسا را ببینم و با او حرف بزنم و بعد از آن هم يك بار ديگر بيشتر به ما ملاقات ندادند.
وقتی مهسا را دیدی چه حس و حالی داشتی؟ اصلا در مورد چه موضوعاتی توانستید در آن لحظه ها حرف بزنید؟
مهسا توی خرداد ماه زندان بود و هیچ یک از اتفاقاتی که بیرون از زندان افتاده بود را ندیده بود، شاید برای همین وقتی به ما ملاقات دادند، روحیه مهسا خیلی خوب بود. مهسا وقتی به من رسید، گفت که دیگر دیگر در انفرادی نیست بلکه توی سلول های چند نفره در بند 209است. جالب اینجاست که وقتی یک زندانی در بند عمومی باشد، اجازه دارد از فروشگاه زندان خرید کند اما ما که توی انفرادی در بند 240 بودیم، اجازه خرید نداشتیم. مهسا وقتی به ملاقاتم آمد، برای من شیر و و چند تا میوه آورده بود. یک دانه خرما را هم لای دستمال پیچیده و با خودش آورده بود تا در اتاق ملاقات به من بدهد. این کار در آن شرایط برای من بسیار لذتبخش بود و انگار مزه میوه و خرمایی که در اتاق ملاقات از مهسا گرفته بودم با همیشه فرق داشت و خوش مزه تر از همیشه بود.
چند روز انفرادی بودی؟
من مجموعا ۸۰ روز را در انفرادی بودم.
برخوردهای بازجویان چگونه بود؟
من چون سابقه دستگیری قبلی هم داشتم، پیش خودم فکر می کردم که برخوردها مثل گذشته است. چون خودم را روزنامه نگاری می دانستم که در چهارچوب همین قوانین جاری کشور کارم را انجام می دهم، در عین حال انتقاداتی دارم، به اصلاحات اعتقاد دارم و به یک حرکت مسالمت آمیز برای اصلاح امور کشور اعتقاد دارم. بنابراین گمان نمی کردم نوع برخوردها اینگونه باشد.
در دادگاهی که برای متهمان انتخابات برگزار شد، اعترافاتی هم از شما در مقابل دوربین پخش شد. همان زمان هم عکسی از خودت در همان دادگاه پخش شد که چشم هایت خیلی نگران بود. آیا ممکن است خودت در مورد آن روزها و روند پخش اعترافات در دادگاه توضیح بدهی؟
ببینید واقعیت این بود که من و مهسا را با همدیگر بازجویی می کردند و من همیشه احساس می کردم مهسا به خاطر من به شدت توی فشار قرار گرفته است. این نگاه در کنار دیگر سختی هایی که در زمان بازجویی داشتم فکر می کردم که اگر بروم و در دادگاه اعتراف کنم، حداقل مهسا آزاد می شود. همه اینها و برخی مسایل دیگر در تصمیمی که باید می گرفتم نقش داشت. چیزهایی که شاید در آینده بشود گفت.
در زندان با چه کسانی هم بند یا به اصطلاح هم خرج هستی؟
من با احمد زید آبادی، مجید توکلی و بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی و مهدي محموديان هم خرج هستم.
ممکن هست کمی از مجید توکلی بگویی؟
من واقعا امید دارم که وضعیت مرخصی مجید درست شود. مجید آدم ارزشمندی است. مجید الان بیشتر اوقاتش را در زندان با احمد زیدآبادی می گذراند و آدم فعال و توانمند و اهل مطالعه ای است. همه ما اولش توی زندان خیلی منگ بودیم ولی کم کم یاد گرفتیم توی زندان هم باید سبز باشیم، زندان را از حالت زندان بودن در بیاوریم، تلاش کردیم توی زندان مطالعه کنیم. نشستیم از تجربیات دیگران یاد گرفتیم. در زندان با تجربیات گاندی و ماندلا و ديگراني مثل مهندس سحابي آشنا شدم. از خیلی ها یاد گرفتم. مثلا با انسان بزرگی مثل کیوان صمیمی در زندان آشنا شدم که خیلی چیزها از او یاد گرفتم. آقای صمیمی که قبل از انقلاب زندان بوده است حالا دچار آرتروز شده است.
آیا با زندانیانی که گرایش شان جنبش سبز نبوده است و یا کسانی که پیش از انتخابات دستگیر شده اند هم گفتگوهایی انجام داده ای؟ می توانی از وضیعت آنها هم بگویی؟
بله چون توی زندان مهمترین دغدغه ام این بود که از داخل زندان روایت کنم. برای همین با بعضی از زندانیان گمنام در رجایی شهر گفتگو هایی انجام داده ام. مثلا سه زندانی کرد که دوره ای با برخی احزاب کرد همکاری داشته اند اما دست شان به خون کسی آلوده نیست و مبارزه مسلحانه هم نکرده اند. آنها نه تنها زندانی هستند بلکه از زندان محل اقامت خودشان به رجایی شهر کرج تبعید شده اند. بر خلاف ما که حداقل بعد از سه سال به مرخصی می آییم آنها سالهاست که مرخصی هم نرفته اند. بر خلاف ما که امكان ملاقات با خانواده مان را داریم، این زندانی ها خانواده هایشان به خاطر راه دور از ملاقات هم محروم هستند. نه کسی به سراغ شان می آید و نه خودشان توانایی ارتباط با مسولان را دارند.
در همین مورد بهمن احمدی امویی برای اولین بار اسم محمد نظری را در یکی از نامه هایش مطرح کرده بود که ۲۳ سال زندان است بدون یک روز مرخصی. آیا با او هم گفتگو انجام داده ای؟
بله محمد نظری زندانی لب دوخته رجایی شهر است که پیش از مرخصی با او گفتگو کرده بودم تا دغدغه های او را بشنوم و برای دیگران بگویم. محمد نظری می گوید تمام درد من این است که اگر قرار بود مرا اعدام کنند کاش همان اول مرا اعدام می کردند نه اینکه این نوزده سال بدون هیچ صدایی در زندان باشم. می گوید من در این نوزده سال حتی یک بار وکیل ندیده ام. هیچ برخورد منطقی با من نشده است. روز آخر که با محمد نظری حرف زدم می گفت که اگر قرار است من توی زندان بمیرم بهتر است با همین اعتصاب غذا بمیرم.
ممکن است بگویی چگونه لب هایش را دوخت؟
چهارتا نخ از سمت چپ و راست از چهار گوشه لب خود با سوزن عبور داده و در مرکز، این نخ ها را گره زده و به همین شکل لب هایش را دوخته است اما می تواند حرف بزند. یک ماسک بهداشتی هم به دهانش زده اما نمی تواند غذا بخورد و از طریق نی نوشیدنی می خورد. مسولان زندان هم با او صحبت کرده اند اما هنوز وضعیت او تغییری نکرده است.وضعیت خیلی تلخی دارد. هرکس که او را در رجایی شهر می بیند متاثر می شود.
محمد نظری از زندگی اش چه چیزهایی به شما گفت؟
می گوید توی سن ۲۳ سالگی از عراق که برگشته در ایران به اتهام ارتباط با حزب دموکرات دستگیر شده است. الان کردستان جغرافیا و فضایش بعد از دستگیری او عوض شده است، نه از حزب دموکرات چیزی باقی مانده و نه موقیعت کردستان شبیه زمان دستگیری اوست و او از همین ناراحت است که نوزده سال در زندان دارد تاوان چه چیزی را پس می دهد.
برگردیم به وضعیت خودت، حالا تو در زندان رجایی شهر دوران محکومیت خودت را می گذرانی و مهسا در زندان اوین، خیلی هم به سختی به شما ملاقات می دهند، چطور از حال هم با خبر می شوید؟
اخیرا اینطور شده است که وقتی مادر مهسا به ملاقات مهسا می رود، پیغام های او را می گیرد و بعد به مادر من منتقل می کند و وقتی مادرم به ملاقات من در رجایی شهر می آید همان پیغام های مهسا را به من می رساند. البته پیغام ها با تاخیر به من می رسد، چون من هر پانزده روز یک بار ملاقات دارم. مهسا در یکی از پیغام هایش گفته بود که دلم برای زندگی تنگ شده است، دلم برای زندگیِ بدونِ زندان، بدون دادگاه دلم برای زندگی بدونِ دردسر، دلم برای با هم بودن، دلم برای یک زندگی آرام تنگ شده است.
آیا هیچ وقت از مسیری که طی کرده ای پشیمان شده ای؟ منظورم این است که آیا هیچ وقت از خودت پرسیده ای که چرا باید بهترین سال های عمرت را، بهترین روزهای جوانی ات را به همراه همسرت توی زندان بگذرانی؟
زندان خیلی وقت ها بغض من را در آورده است. توی زندان خیلی وقت ها دنبال رنگ سبز گشتم. توی زندان خیلی وقت ها دلم گرفت، آنقدر زیاد که مدام از خودم می پرسیدم که ما برای چی باید توی زندان باشیم. ولی یک درس بزرگی که برای من داشت، این بود که یک مسیر بزرگ را به من نشان داد، اینکه یاد گرفتم همه ما اگر می خواهیم چیزهای بزرگی به دست بیاوریم باید هزینه های بزرگی نیز بدهیم و این تاریخ ماست. حداقل ما روزنامه نگاران برای به دست آوردن چیزهای بزرگ باید هزینه های بزرگ را از جیب خودمان بپردازیم چون جامعه و مردم دیگر توانایی پرداخت هزینه های سنگین تر را ندارند و ما روزنامه نگارها هم مسولیت داریم. به این معنا که حداقل من واقعا دیگر نمی توانم بپذیرم که یک سهراب اعرابی دیگر توی این مملکت کشته شود.
منبع: جرس-مسیح علینژاد
امروز: افزایش 434 درصدی نرخ نقدینگی در 7 سال گذشته، از میل شدید دولت به خرج کردن دلارهای نفتی خبر می دهد.
به گزارش ایلنا، هم اکنون نقدینگی کشور به اندازه ای رسیده که اگر مطابق سخنان رئیسدولت، نقدینگی را ۳۷۰ هزار میلیارد تومان برآورد کنیم و قیمت دلار را در حدود ۱۷۰۰ تومان باشد، ۳۳۵ میلیارد دلار ارز به ریال تبدیل شده است.
اگر ۱۰ درصد این نقدینگی یعنی ۳۵ میلیارد دلار به عنوان نقدینگی سرگردان در اقتصاد گردش داشته باشد، این حجم از نقدینگی تقاضایی نیست که بتوان به این سادگی به آن پاسخ داد.
بررسی روند رشد ۷ ساله نقدینگی در اقتصاد ایران، نشان از ۵/۵ برابر شدن حجم نقدینگی از بهار سال ۸۴ تا بهار سال ۹۱ دارد.
پیشبینی رشد نقدینگی برای امسال۳۷ درصد اعلام شده بود این درحالی است که رشد نقدینگی هدفگذاری شده تنها ۲۲درصد بوده است. در همین حال ضریب فزاینده پولی نیز با ۳/۱ درصد رشد به ۶۶۹/۴ رسیده است.
آمارهای رسمی بانک مرکزی نشان میدهد که رشد نقدینگی در پایان سه ماه اول سال ۸۴ بیش از ۷۰ هزار میلیارد تومان بوده است كه این رقم در پایان تابستان امسال به ۳۷۸ هزار میلیارد تومان رسیده است؛عددی كه طی ۷ سال گذشته، ۴۳۴ درصد رشد كرده است.
ضریب گردش پول یا همان سرعت گردش پول در دوران یاد شده به ۴/۷ برابر در سال رسیده، یعنی هر اسکناس به طور میانگین ۴/۷بار دست مردم میچرخد.
افزایش پایه پولی شاخص دیگری است كه نبض اقتصاد یك كشور را بر مبنای آن می سنجند؛این درحالی است كه پایه پولی یعنی نسبت میان اسکناس عرضه شده توسط بانک مرکزی و مجموع داراییهای این بانک که به عنوان پشتوانه اسکناس،است هرسال با افزایش مواجه شده است.براساس اصول اولیه علم اقتصاد هرچه این نسبت بزرگتر باشد، میزان نقدینگی و بهطبع آن تورم بیشتر است. به عبارت دیگر بزرگ بودن این نسبت نشانگر پایین بودن ارزش پول است.كارشناسان معنقدند: تبدیل دلارهای نفتی به ریال و تزریق آن به اقتصاد کشور، سیاستهای انبساطی بودجهای بدون در نظر گرفتن ظرفیتها و بسترهای رشد اقتصادی، اعطای دستوری تسهیلات بانكی به ویژه به بخش دولتی برای جبران نقدینگی آنها، كسری بودجه پنهان دولت و افزایش هزینههای جاری، ناتمام ماندن طرحهای عمرانی و سنگینتر شدن كفه تقاضا در برابر عرضه، ابهام در بهرهوری و مدیریت بنگاهداری دولتی و جبران كاستیهای آنها با ابزارهای پولی، خلق نقدینگی توسط مؤسسات اعتباری خارج از نظارت بانك مركزی، حجم بدهی دولت به نظام بانكی و افزایش بیرویه بدهیهای معوق و برداشت بیرویه و فاقد پشتوانه لازم از خزانه بانك مركزی توسط بانكهای عامل مهمترین دلایل افزایش نقدینگی میشود.
چندی پیش احمد توکلی در این رابطه گفته بود كه تبدیل دلارهای نفتی به ریال در بودجه مهمترین عامل رشد نقدینگی بوده است،به طوری كه در حال حاضر دولت به عنوان سیاستگذار به سمتی رفته که نفت در بودجه سوق داده و آن را برای سرمایهگذاریها و واردات ارزی اختصاص میدهد.
به گفته وی، متاسفانه میل شدید دولت به خرج کردن دلارهای نفتی، باعث افزایش نقدینگی میشود که دود آن به چشم همان کسانی میرود که برای آنها برنامهریزی میشود.
ابراهیم شیبانی رییس سابق بانک مرکزی نیز در این رابطه گفته است كه نرخ رشد نقدینگی باید حداکثر بین ۱۵ تا ۲۰ درصد باشد و نرخ رشد بیشتر از این محدوده برای اقتصاد کشور مشکل ایجاد میکند.
امروز: استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با اشاره به مساله درخواست احمدی نژاد برای بازدید از زندان اوین، میگوید: آنچه که باعث قضاوت نهایی ما در مورد این اقدام آقای احمدی نژاد خواهد شد، در حقیقت عملکرد و موضع گیری های بعدی ایشان است. به عبارت دیگر آیا بعد از اینکه ایشان به زندان اوین رفتند، به کهریزک خواهند رفت؟! آیا ایشان می خواهد سئوالات جدی از متهم ردیف اول در پرونده ی کهریزک بپرسد؟
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با افکارنیوز، ضمن اشاره به درخواست احمدی نژاد برای بازدید از زندان اوین، گفت: مساله بازدید آقای احمدی نژاد از زندان اوین دو وجه دارد. وجه اول این است که آیا ایشان به عنوان رئیس قوه مجریه می تواند برای بازدید به زندان اوین برود یا اینکه این کار ایشان دخالت در قوه قضائیه محسوب می شود و با اصل تفکیک قوا مغایرت پیدا می کند.
وی افزود: وجه دوم این است که آیا آنچه که آقای احمدی نژاد انجام می دهد - رفتن به زندان اوین و بررسی اوضاع و احوال زندانیان سیاسی و سایر متهمین و زندانیانی که در این زندان هستند - واقعا از روی صدق و صمیمیت انجام می گیرد یا اینکه ایشان در حقیقت تظاهر به دفاع از حقوق مردم و حقوق شهروندی و جامعه مدنی و اینطور مسائل می کند تا در ماه های آخر ریاست جمهوری به تعبیری نام نیکی از خود به جای بگذارد و بگویند که اینطور نبود که احمدی نژاد فقط به فکر محرومین و مستضعفین باشد؛ بلکه احمدی نژاد به فکر تامین حقوق اجتماعی و مدنی تحصیل کرده ها و منتقدین سیاسی و تحصیل کرده ها هم بود.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره اینکه آیا رفتن آقای احمدی نژاد به زندان اوین و بازدید از این زندان با قانون اساسی مطابقت دارد، بیان داشت: آیا ایشان بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی می تواند چنین کاری انجام دهد. اگر این موضوع در قانون اساسی وجود داشته باشد در این صورت آیا ایشان نباید اطلاع و علم و آگاهی پیدا کرده باشد از اینکه سایر احکام قوا کار خود را چگونه انجام می دهند. اگر ایشان چنین فضایی از داخل زندان در ذهن نداشته باشد، چطوری می تواند اصل ۱۱۳ را که می گوید، مسئولیت قانون اساسی به عهده شماست، جامعه عمل بپوشاند.
زیباکلام بیان داشت: یک مساله این است که ایشان به عنوان رئیس دولت می گوید که من از آنچه که در اوین می گذرد، می خواهم علم و آگاهی پیدا کنم و مساله دیگر این است که ایشان در کار قوه قضائیه دخالت می کند و می گوید مثلا یک قاضی حکمی که داده غلط بوده و متهم ردیف اول مثلا باید ۵ سال به زندان محکوم شود و محکومیت دیگر متهم باید ۴ سال باشد که این دخالت می شود. ولی علم و آگهی پیدا کردن از آنچه که در زندان اوین می گذرد به نظر من جزو وظایف ایشان است.
به گفته این استاد دانشگاه اگر آقای احمدی نژاد بخواهد اصل ۱۱۳ قانون اساسی را تحقق ببخشد، بازدید از زندان اوین اصلا دخالت در امور قوه قضائیه نیست.
وی با طرح این سئوال که آیا آقای احمدی نژاد می خواهد، یک رفتار پوپولیستی در زمینه رفتن به زندان اوین از خود نشان بدهند، به طرح سئوالات دیگری در این زمینه پرداخت و گفت: آیا ایشان می خواهد با یک فرصت طلبی و عوام فریبی اینگونه نشان دهد که مردم بگویند آقای احمدی نژاد طرفدار قانون شده است و طرفدار این شده که به حقوق شهروندان تجاوزی صورت نگیرد یا اینکه نه، نیت ایشان صادقانه است و از سر صدق دارد این کار را انجام می دهد.
این استاد دانشگاه در پاسخ به سئوالاتی که مطرح کرده بود، بیان داشت: به نظر من ما باید بنا را بر این بگذاریم که ایشان از سر صدق این کار را انجام می دهند. اولا ما در قلب اقای احمدی نژاد نیستیم و نمی دانیم ایشان از روی فرصت طلبی و عوام فریبی می خواهد این کار را انجام بدهد یا اینکه اعتقاد به نامه ای که آیت الله آملی لاریجانی نوشته است، دارد.
وی افزود: بعلاوه چه کسی گفته است که آقای احمدی نژاد اگر این نامه را بنویسد و برای بازدید به زندان اوین برود، به جایگاه "ماهاتما گاندی" یا "نلسون ماندلا" و "آنگ سان سو چی" می رسد؟! چه کسی گفته است که ایشان به صرف این کار می شود یک فردی که مدافع حقوق مدنی انسان هاست؟! هیچ وقت آقای احمدی نژاد به صرف رفتن به زندان اوین نه مهندس مهدی بازرگان می شود و نه دکتر محمد مصدق که اسوه های احترام به قانون و حقوق شهروندی هستند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: آنچه که باعث قضاوت نهایی ما در مورد آقای احمدی نژاد خواهد شد در حقیقت عملکرد و موضع گیری های بعدی ایشان است. به عبارت دیگر آیا بعد از اینکه ایشان به زندان اوین رفتند به کهریزک هم می خواهد رفت؟! آیا ایشان می خواهد پرونده کهریزک را هم مورد بررسی قرار بدهد؟! آیا ایشان می خواهد سئوالات جدی از متهم ردیف اول پرونده ی کهریزک داشته باشد؟! آیا ایشان دچار یک تحولی شده است و واقعا از سر صدق به فکر حقوق شهروندان و زندان اوین... افتاده است؟!
زیباکلام با بیان اینکه نباید قبل از بازدید آقای احمدی نژاد از زندان اوین در این خصوص قضاوتی داشته باشیم، گفت: معتقدم که ما نباید بیاییم یک قضاوتی بکنیم که آیا آقای احمدی نژاد از سر صدق دارد این کارها را انجام می دهد یا از سر عوام فریبی ؛ بلکه باید صبر کنیم و ببینم اقدامات بعدی آقای احمدی نژاد و موضع گیری ایشان به چه صورت خواهد بود و آیا تداوم حقوق شهروندان و حقوق مدنی ادامه پیدا می کند یا اینکه تنها به یک بازدید سمبلیک از زندان اوین ختم می شود؟!
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در خصوص محتوای نامه رئیس دولت به رئیس قوه قضائیه اظهار داشت: من از مفهوم این نامه و لحن گزنده ایشان نسبت به رئیس قوه قضائیه را استنباط می کنم و اینکه به نظر می آید ایشان مسائل زیادی در دلش جمع شده بود و یک مرتبه موضوع داستان اوین این موضوع را سر ریز کرد، چون یک جایی در این نامه ایشان می گوید که من از سال ۸۸ این مسائل را مطرح کرده بودم و بحث امروز نیست.
زیباکلام با اشاره به شبهه ای که در خصوص بازدید احمدی نژاد از زندان اوین مطرح است، گفت: مساله آقای جوانفکر نیز ذیل همان بحث مطرح می شود که نیت آقای احمدی نژاد چیست؟! اگر آقای احمدی نژاد به اوین رفت و آقای جوانفکر را دید و ایشان را بوسید و بعد هم آمد بیرون و به صدها نفر دیگری که مثل جوانفکر وجود دارند، توجه نکرد، آن وقت معلوم می شود که حق با شکاکین است و همه اینها محض گل روی آقای جوانفکر بوده است. اما اگر این موضوع تداوم پیدا کند،معلوم می شود که آقای احمدی نژاد واقعا دچار تغییر و تحولاتی شده است.
امروز: مصطفی محمدنجار با اشاره به طرح تشکیل هیئت اجرایی مرکزی انتخابات گفت: این مسئله با اصل تفکیک قوا در مغایرت است و بر اساس قانون اجرای انتخابات بر عهده وزارت کشور گذاشته شده است.
به گزارش فارس، مصطفی محمدنجار وزیر کشور در پایان جلسه هیئت دولت و در جمع خبرنگاران در پاسخ به سؤالی درباره تصویب تشکیل هیئت اجرایی مرکزی انتخابات که در یکی از کمیسیونهای مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، گفت: این مسئله با اصل تفکیک قوا در مغایرت است و بر اساس قانون اجرای انتخابات بر عهده وزارت کشور گذاشته شده است و وزارت کشور نیز همانند دوره دهم که بسیار خوب انتخابات برگزار شد، این دوران را نیز برگزار خواهد کرد.
وی افزود: حالا که ما در آستانه انتخابات هستیم، مطرح کردن این بحثها هیچ سود و یا موضوعیتی ندارد، من فکر میکنم که روند قبلی برای اجرای انتخابات مناسب باشد.
وزیر کشور ادامه داد: البته هر چیزی را که مجلس و شورای نگهبان تصویب کنند، اجرا خواهیم کرد اما تغییر مجری انتخابات فعلا به مصلحت نیست و این کار با نظارت شورای نگهبان و قانون اساسی مغایرت دارد.
محمدنجار در پاسخ به سؤال دیگری درباره زمانبندی انتخابات ریاست جمهوری سال 92 گفت: براساس زمانبندی صورت گرفته همکاران ما در حال انجام دادن کارها هستند و انشاءالله همانند انتخابات قبلی روند مناسبی را در اجرای کارها شاهد خواهیم بود.
وی در پاسخ به سؤال دیگری درباره قطع شبکههای ماهوارهای جمهوری اسلامی از سوی برخی کشورها گفت: اینها میخواهند صدای حقانیت نظام جمهوری اسلامی ایران را بگیرند و ما این اقدام را نشانه یک رویکرد دوگانه از سوی کشورهای غربی میدانیم.
وی در پاسخ به سؤال دیگری درباره متوقف شدن بحث استخدام از سوی دولت افزود: ما اختیارات خود را در خصوص استانداریها تفویض کردهایم و این مسئله از طریق دوستانمان در استانداریها به خوبی دنبال میشود.
امروز: خبرگزاری رویترز ادعا کرد، در ماههای اخیر دهها تن طلای ترکیه به طور مستقیم یا از طریق دوبی به ایران انتقال پیدا کرده است.
رویترز نوشت: برای یافتن یکی از شاهرگهای حیاتی اقتصاد ایران بایستی به فرودگاه بینالمللی آتاترک ترکیه رفت و مسیر پرواز به دوبی را جستجو کرد. برپایه این گزارش پستهای اکسپرس، در حال انتقال محمولههای شمش طلا به ارزش میلیونها دلار در چمدانهای خود با پروازهای استانبول-دوبی هستند و منابع آگاه به موضوع میگویند که مقصد نهایی این شمشهای طلا ایران است. این گزارش میافزاید که در مجموع ارزش این شمشهای طلا بسیار هنگفت است. آمار رسمی تجاری ترکیه تخمین میزند که در ماه اوت، نزدیک به ۲ میلیارد دلار شمش طلا از طرف خریداران ایرانی به دوبی حمل شده است.
رویترز مینویسد این نقل و انتقالات به دولت ایران کمک میکند که در برابر تحریمهای بانکی کشورهای غربی اقتصاد خود را مدیریت کند. تحریمهای اتحادیه اروپا و آمریکا که بخش بانکی ایران را هدف قرار داده، تهران را از دسترسی به بخش عظیمی از سیستم مالی جهانی محروم کرده است؛ موضوعی که باعث شده ایران در نقل و انتقالات مالی دچار مشکل شود، اما ایران می تواند با پرداخت طلا در ازای کالاهای وارداتی، بازرگانی خارجی خود را ادامه دهد. یک تاجر در دوبی که در جریان تجارت طلا میان ترکیه و ایران است به خبرگزاری رویترز گفته است که هر واحد پولی هویتی دارد، اما طلا به معنی «ارزش مادی بدون هویت» است که میتوان با خود به همه جای دنیا حمل کرد. این گزارش میافزاید که بازار نهایی طلای حمل شده به ایران معلوم نیست، اما از مقیاس عملیات حمل طلا از دوبی و افزایش ناگهانی آن میشود حدس زد که دولت ایران پشت این ماجرا باشد. ایران هماکنون نفت و گاز به ترکیه می فروشد و با توجه به تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا امکان دریافت پول نفت و گاز به دلار و یورو وجود ندارد، به همین خاطر ایران در ازای فروش حاملهای انرژی به ترکیه، لیره دریافت میکند.
این گزارش میگوید که واحد پول ترکیه، لیره، از آنجایی که ارز معتبری در بازارهای جهانی نیست، بهترین راهحل خرید طلای ترکیه با لیره دریافتی از فروش نفت و گاز است. بر اساس گزارش رسمی دولت ترکیه، ایران در ماه مارس که تحریمهای بانکی علیه ایران شروع به نشان دادن گزندگی خود کرد، ایران به صورت ناگهانی خرید طلا از ترکیه را افزایش داد. به طوری که تنها در ماه ژوئیه ایران به طور مستقیم از ترکیه معادل ۱.۸ میلیارد دلار شمش طلا وارد کرده است. اما یک ماه بعد، طی ماه اوت یکباره صادرات مستقیم طلای ترکیه به ایران کاهش یافت، در حالی که صادرات طلای این کشور به امارات متحده عربی اوج گرفت. ترکیه در کل طی ماه اوت معادل ۲.۳ میلیارد دلار صادرات طلا داشته است که ۲.۱ میلیارد دلار آن شمش طلا بوده است و از این حجم حدود ۳۶ تن شمش طلا معادل ۱.۹ میلیارد دلار به امارات متحده عربی صادر شده است، در حالی که یک ماه قبل آن، ژوئیه، ترکیه تنها ۷ میلیون دلار صادرات طلا به امارات داشته بود.
از طرفی بر اساس دادههای مرکز آمار ترکیه، این کشور که تا ماه آوریل ماهانه از ۱.۲ میلیارد تا ۱.۸ میلیارد دلار طلا به طور مستقیم به ایران صادر کرده بود، در ماه اوت صادرات مستقیم طلا به ایران را به ۱۸۰ میلیون دلار کاهش داد. یک تاجر طلا در دوبی که نخواست نامی از وی برده شود به خبرگزاری رویترز گفته است که ایران واردات مستقیم طلا از ترکیه را تبدیل به واردات غیر مستقیم از مسیر دوبی کرده است تا موضوع چندان به چشم نیاید. شماری از تجار، زرگرها و تحلیلگران دوبی به این خبرگزاری گفتهاند که در ماه اوت، به رغم اوج گرفتن واردات طلا به امارات، هیچ نشانهای از تزریق طلا به بازار دوبی ندیدهاند و به گمان آنها، دهها تن طلای وارداتی از ترکیه به طور مستقیم از دوبی به ایران حمل شده است. رویترز مینویسد که مشخص نیست طلا از دوبی چگونه به ایران بارگیری شده است، اما میان ایران و امارات تجارت دوجانبه قابل توجهی انجام میگیرد که بیشتر این مبادلات توسط قایقهای چوبی و کشتیهایی که از خلیج فارس عبور میکنند انجام میگیرد، مسیری که از مرز دوبی تا ایران تنها ۱۵۰ کیلومتر طول دارد.
یک تاجر ترک به رویترز گفته است که روی آوردن ایران به واردات غیر مستقیم طلا از ترکیه به این خاطر است که حجم فروش مستقیم طلای ترکیه به ایران در آمارهای دولتی و رسانههای بینالمللی انعکاس مییابد، اما در صادرات غیر مستقیم، حداقل به روی کاغذ، امارات مسیر صادرات طلای ترکیه معرفی میشود. ایران ممکن است به خاطر اجتناب از جلب توجه آمریکا، به واردات غیر مستقیم طلای ترکیه مجبور شده است. هنوز امارات متحده عربی آمار تجارت خارجی خود در ماه اوت را منتشر نکرده است.
یک تاجر محلی در فرودگاه «آتاتورک» به رویترز گفته است که هر پیک پستی در چمدان دستی خود تا ۵۰ کیلوگرم مجاز است شمش طلا از کشور خارج کند. به گفته وی ماهانه صدها مسافر به نیابت از ایران در حال حمل طلای ترکیه به دوبی هستند. وی میگوید که پیکهای پستی شماره حساب مالیاتی دارند و کار آنها کاملا در چارچوب قانون است. به گفته وی، طی ماه سپتامبر و اکتبر هم تعداد زیادی از پیکهای حمل طلا در چمدان دستی خود به دوبی شمش طلا انتقال دادهاند.
امروز: محمدرضا خاتمی دبیرکل سابق جبهه مشارکت در مراسم ترحیم زنده یاد فریده ماشینی از قرآن پژوهان و فعالان حقوق زنان گفت :رنج سومی که از آن رهایی پیدا نمی کرد، رنجی بود که از غبارآلوده شدن دین پیدا کرده بود. کسی که همه زندگی اش را برای دین و انقلاب طی کرده بود، وقتی با نسل بعد از خودش مواجه شد، دید که نمی تواند دفاع کند. چه بگوید؟ بگوید اشتباه کردیم که انقلاب کردیم؟ بگوید با اسلام نمی شود جامعه را اداره کرد؟ باورش نبود اما وقتی در برابر مصادیق بسیار آشکار قرار می گرفت چه می توانست بگوید؟ من فکر می کنم این رنج از همه رنج هایی که خانم ماشینی کشید و امثال او می کشند بسیار بیشتر است.
در این مراسم که چند ماه پیش و در چهلمین روز درگذشت این بانوی قرآن پژوه در مسجد ولی عصر تهران برگزار شد تعدادی از دوستان و نزدیکان ماشینی، در فصائل او سخنانی را بیان کردند در بین این سخنران ها، محمدرضا خاتمی دبیرکل سابق جبهه مشارکت به دردهای این بانوی مسلمان و متعهد پرداخت.
خاتمی تدین و انقلابی بودن ماشینی را به عنوان دو ویژگی بارز او ذکر کرده و گفت: خانم ماشینی امیدوارمان کرد که علی رغم همه مشکلات بتوانیم از این دو سرمایه برای رفع گرفتاری هایمان استفاده کنیم.
وی که خود پزشک است به درد شدید جسمی ناشی از بیماری سرطان مرحومه ماشینی اشاره کرد و آن را کمترین رنجی که وی برد، توصیف کرد.
محمدرضا خاتمی رنج دوم او در چند سال اخیر را گرفتاری هایی که برای دوستان آشنا و غیرآشنا در کشتار و جرح و بازداشت پیش آمده بود ذکر کرد و با اشاره به حضور مداوم آن فقیده دردمند در بین خانواده های شهدا، آسیب دیدگان و زندانی های جنبش سبز، ادامه داد: نامردمان خود او را هم با تن رنجورش (با احضارهایشان) بی نصیب نگذاشتند. ولی او این غم را هم تحمل می کرد، چرا که ایمان داشت عاقبت از آن منقین است و این رنج ها پایان می پذیرد.
خاتمی ادامه داد: اما رنج سومی که از آن رهایی پیدا نمی کرد، رنجی بود که از غبارآلوده شدن دین پیدا کرده بود. کسی که همه زندگی اش را برای دین و انقلاب طی کرده بود، وقتی با نسل بعد از خودش مواجه شد، دید که نمی تواند دفاع کند. چه بگوید؟ بگوید اشتباه کردیم که انقلاب کردیم؟ بگوید با اسلام نمی شود جامعه را اداره کرد؟ باورش نبود اما وقتی در برابر مصادیق بسیار آشکار قرار می گرفت چه می توانست بگوید؟ من فکر می کنم این رنج از همه رنج هایی که خانم ماشینی کشید و امثال او می کشند بسیار بیشتر است.
وی در عین حال با بیان اینکه به وعده الهی "این گونه نخواهد ماند"، افزود: ما مطمئنیم که خداوند کلمه حق را پیروز خواهد کرد. ما مطمئنیم که غبار از چهره دین رحمانی اسلام زدوده خواهد شد، اما در دوران عمر کوتاه خود اگر نتوانیم به جوانان پاکمان این را نشان دهیم، این رنج جانکاه ما را هم خواهد کشت.
محمدرضا خاتمی در خاتمه مراسم بزرگداشت بانوی قرآن پژوه و فعال سیاسی اجتماعی، زنده یاد ماشینی گفت: پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار ربش آرمید. خوشا به حال او که چنین سعادتمند رفت و بدا به حال کسانی که زندگی این دنیا آنها را اسیر خودش بکند و نتوانند آزاده زندگی کنند.
در این مراسم که در مسجد ولی عصر تهران برگزار شد، همچنین رحیم عبادی همسر مرحومه ماشینی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، فاطمه راکعی، علی شکوری راد، معصومه ابتکار، حسین نورانی نژاد و تعدادی از دوستان و نزدیکان ماشینی سخنانی را درباره وی بیان کردند و پیام تسلیت محسن میردامادی، دبیرکل دربند جبهه مشارکت توسط همسر وی زهرا مجردی قرائت شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر