-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

Latest News from 30Mail for 10/24/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/8/2





احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، روز دوشنبه، یکم آبان، به ارائه جزئیات گزارش جدید خود در مورد ایران پرداخت.

احمد شهید که در جلسه‌ای متشکل از دیپلمات‌ها، روزنامه‌نگاران و کارشناسان سخن می‌گفت با اشاره به خبر اعدام ۱۰ شهروند ایرانی که در روز دوشنبه اتفاق افتاد گفت که دولت ایران «به طور جدی با مسئله رعایت تعهدات بین‌المللی و ملی خود مشکل دارد.»

او اعدام این ۱۰ تن را «تکان‌دهنده» خواند و افزود که «اعدام تعداد زیادی از افراد در یک روز در ایران امری عادی شده‌است.»

احمد شهید گفت که در هشت ماه اول سال جاری بیش از ۳۰۰ مورد اعدام در ایران ثبت شده‌است اما تأکید کرد که با توجه به اینکه اطلاع‌رسانی در ایران امسال با محدودیت شدیدتری روبه‌رو شده، رقم واقعی احتمالاً «بسیار بیشتر» از این است.

آقای شهید از ۶۷۰ مورد اعدام در ایران طی سال ۲۰۱۱ خبر داد که با این رقم ایران بالاترین سرانه اعدام را در جهان نسبت به جمعیت خود دارد.

احمد شهید از زمان انتصاب خود به سمت گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران در ژوئن ۲۰۱۱ هنوز موفق به دیدار از این کشور نشده و مقام‌های جمهوری اسلامی به او اجازه سفر به ایران را نمی‌دهند.

منبع: رادیو فردا

 




 
 

1391/8/2




وقوع آتش سوزی دوباره در چادر زلزله زگان آذربایجانی سبب سوختگی «شدید» یک پیرزن ۸۰ ساله شده است.

به گزارش ایرنا، این آتش سوزی صبح روز سه شنبه (۲ آبان ماه) در روستای برازون از توابع شهرستان هریس و هنگام استفاده از گاز پیک نیک برای تهیه غذا رخ داده است.

حبیب حسینقلی‌نژاد، مسئول روابط عمومی مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان آذربایجان شرقی، گفته که پیرزن مصدوم، دچار سوختگی ۴۰ درصدی شده است.

حدود دو هفته پیش نیز آتش سوزی در چادر زلزله زدگان آذربایجانی در روستای قراجا شهرستان هریس منجر به کشته شدن پیرزنی ۷۰ ساله شده بود.

پیشتر مقام‌های دولتی ایران اعلام کرده بودند پیش از فرا رسیدن فصل سرما و طی ۴۵ روز، مسکن موقت برای زلزله زدگان ایجاد خواهند کرد اما این قول ها تا کنون عملی نشده است.

منبع: ایرنا و ایسنا

مرتبط:

آب گرفتگی در چادر زلزله زدگان ورزقان در پی بارش باران




 
 

1391/8/2




سقوط یک خانواده سه نفره از چرخ فلک شهربازی ائل گلی تبریز منجر به کشته شدن دو نفر از آن‌ها و زخمی شدن نفر دیگر شد.

به گزارش ایسنا، این حادثه عصر دوشنبه (یک آبان ماه) رخ داد و طی آن «یکی از کابین‌های چرخ فلک برگشت» و پدر و مادر خانواده از کابین سقوط کردند.

پسر ۱۴ ساله خانواده هنگام واژگون شدن کابین چرخ فلک، به میله چرخ و فلک آویزان گشت که این امر مانع از سقوط وی شد.

طی این حادثه، مادر ۳۸ ساله خانواده در دم جانباخت و پدر ۴۵ ساله خانواده که به دلیل اثر جراحات وارده به بیمارستان منتقل شده بود، نیز ساعاتی پس از این حادثه جان سپرد.

حال عمومی پسر اما «رضایت بخش» توصیف شده است.

ساسان فرشی، مدیرکل استان آذربایجان شرقی، به ایسنا گفته که تجهیزات مورد استفاده در پارک ائل گلی پانزدهم مردادماه از شرکت استاندارد ایران گواهی بازرسی اخذ کرده بودند و علت حادثه در دست بررسی ست.

منبع: ایسنا

مرتبط:

۲۰درصد دستگاه‌ها در شهربازی‌های استان خراسان شمالی استاندارد است
 




 
 

1391/8/2




 

محمد معینی
راز سر به مهر

اگر نخواهیم بگوییم که اینک اوضاع اقتصاد ممکلت از کنترل خارج شده، اما به راحتی، همه می پذیریم که بخشی از شرایط فعلی، خارج از دایره «تصور» و «پیش بینی» بزرگان نظام بوده است.
.
تا کمتر از یک سال پیش، تصور «وحشیانه» خوانده شدن تحریم‌ها توسط مقام رهبری بسیار دشوار می‌نمود. این نحوه توصیف تحریم ها که در سفر اخیر رهبری به خراسان شمالی بیان شد، انتقاد با لحنی بی‌سابقه از تحریم‌های اخیر بود. طی همه سال‌های گذشته، دستگاه معظم رسانه‌ای رسمی جمهوری اسلامی، تحریم ها را عموما مایه زحمت خود تحریم‌کنندگان و باعث توسعه کشور به مردم معرفی می کرد اما وقتی در این ماه‌های اخیر، پای تحریم های بانکی به میان آمد، و در نهایت پول ملی مقابل چشمان عامه مردم با سرعتی کم سابقه به یکی از بی‌ارزش‌ترین پول های دنیا تبدیل شد، و کشور به طور همه فهم‌تری دچار خسارتی بزرگ در زمانی کوتاه شد، دیگر سخن گفتن از سجایای تحریم دشوار شد و لابد از همین رو بود که احمدی نژاد، مدعی کاغذپاره بودن قطعنامه‌های ضد جمهوری اسلامی و پارگی قطعنامه‌دان غرب از کثرت قطعنامه، و البته پایان عصر اثرگذاری تحریم‌ها، وقتی با نفی اثر تحریم‌ها از سوی رییس مجلس مواجه شد، سخن او را با طعنه‌ای سنگین رد کرد. اوضاع تا بدان حد خارج از دایره پیش‌بینی و تصور مقامات عالرتبه می نماید، که تنها یک ماه بعد از رد احتمال دلار 3000 تومانی توسط رئیس دولت (در نیمه شهریور)، دلار به راحتی به 3000 تومان، و بلکه بیشتر، سلام کرد! سال گذشته نیز وقتی رییس کل بانک مرکزی صحبت شعب ابی طالب را پیش کشید، مقام رهبری ضمن رد آن، از شرایط بدر و خیبر، دو غزوه ای که پیروزی مسلمانان صدر اسلام را در پی داشت، سخن گفت. اینک اما شیرین سخن‌ترین مقام عالیرتبه در دفاع از تحریم‌ها، یعنی سردار نقدی، که تا همین شش ماه قبل خواسته بود مردم برای افزایش تحریم‌ها دعا کنند، می گوید که شرایط ما از شعب ابی طالب بهتر است چه آن که در شعب ابی‌طالب، حتی علف رویش نمی‌کرد! کسانی که نقل قول‌های تاریخی را به یاد می سپارند، وقتی پای «علف» در سیاست به میان می‌آید دشوار است گفته مرحوم ذوالفقار علی بوتو، رئیس جمهوری اسلامی پاکستان را در سی و چند سال قبل فراموش کنند که گفته بود: «ما حاضریم علف بخوریم اما بمب اتمی داشته باشیم.»!
 
در این میانه کسانی به مدیریت نادرست امور اقتصادی می‌پردازند که اثر تحریم‌ها را دو چندان کرده و البته دولت، به عنوان مخاطب این اتهام، نمی خواهد آن را بپذیرد؛ یعنی همان دولتی که اثر تحریم‌ها را با حماسه‌سرایی رد می کرد! اصرار بر اشکالات جدی مدیریت اقتصادی دولت، احتمالا به زودی پای غزوه «اُحد» را نیز به منازعات سیاسی باز خواهد کرد؛ همان غزوه ای که عده ای از سپاهیان اسلام، به خیال غنیمت، گردنه احد را رها کردند و دشمن از همانجا و از پشت سر بر آنها تاخت و جنگ را برد!



 
 

1391/8/2




 

حامد اسماعیلیون
گمشده در بزرگ‌راه

قوم و خویشی داریم که گاه‌گداری می‌نشست به آموزشِ بچه‌هاش. فکر کنم قبلن گفته‌ام اما دوباره‌اش هم بامزه‌ست. قوم و خویش ما آدم بی‌حوصله‌ای بود، بچه‌اش هم خنگ بود، شبِ آموزش هم شبِ امتحانِ ریاضیِ ثلث بود پس قوم و خویشِ ما در نهایت در ساعت دوازده‌ی شب هم و غم‌اش را می‌گذاشت روی این نکته که: "اگر سیب بود به‌علاوه‌ست اگر بیلچه بود مِنها. رفت توی گوش‌ات؟ سیب، به‌علاوه. بیلچه، مِنها..."

قانونِ دستگاه‌های ثابت ارتدنسی و تحلیلِ نیروهای وارد بر دندان‌ها در مغز من فرو نمی‌رود. پریشب‌ها به این نتیجه رسیدیم که تغییر رشته از ریاضی به تجربی برای من چندان اشتباه بزرگی هم نبوده است. خودم فکر می‌کنم جبر و مثلثات را دوست داشته‌ام اما حالا همین‌جا در تصورِ بُردارِ نیروها مثل یک جوجه‌تیغی که می‌خواهد بادکنک‌ بخرد عاجزِ عاجزم. در رشته‌ی ریاضی عاقبت مهندسی می‌شدم با رزومه‌ای از پل‌های پُفکی و ساختمان‌های چ...کی. بعد به این نتیجه رسیدیم که اعصابِ رشته‌ی تجربی را هم نداشته‌ام و کمی نازک‌نارنجی‌ام و احتمالن باید می‌رفتم رشته‌ی علوم انسانی. از شاخه‌های علومِ انسانی هم رشته‌ی حقوق به دردم نمی‌خورد چون جانِ زندان رفتن و اعتصاب غذا برای دیدنِ بچه‌ام را ندارم می‌ماند تدریسِ ادبیات، بینش اسلامی و زبانِ عربی. در دو مورد آخر معلم بدی از آب درمی‌آمدم اما اگر معلم ادبیات می‌شدم، اگر معلم ادبیات می‌شدم چه...

از آن‌هایی می‌شدم که چندسالِ آزگار زمستان‌ها کاپشنِ بنفش بپوشم، پیکان جوانان داشته باشم، سبیلِ نازک بگذارم و سرِ کلاس با انگشتِ اشاره و وسطی سبیل‌ام را نوازش کنم. از آن‌هایی می‌شدم که بوی تُند سیگار بدهم و ادبیات مدرن را بشناسم و یواشکی برای بچه‌ها آخرِ زنگ شعرِ فروغ بخوانم. از آن‌هایی می‌شدم که کلاسورِ مشکی در دست می‌گیرند، کلاس خصوصی ندارند و فقط در میانسالی در دبیرستانِ دخترانه درس می‌دهند. و احتمالن از آن‌هایی می‌شدم که با شنیدنِ خبر مرگِ بچه‌هام یعنی دانش‌آموزام در سفرِ راهیانِ نور سه روز تمام سیگار به سیگار روشن کنم و گُه‌مُرغی باشم و روز چهارم استعفام را بروم بگذارم روی میزِ مدیرِ دبیرستان البته اگر زنده مانده باشد...

امروز که از پارک برگشتیم و ری‌را توی آسانسور آواز خواند و آن خانمِ روی ویلچر از در تو آمد و وقتی به سختی حرف می‌زد از میانِ دو لب چیزی گفت که من شنیدم " تو بودی آواز می‌خواندی؟ چقدر قشنگ آواز می‌خوانی" یادم  افتاد معلم ادبیات نیستم. بله بله من معلم ادبیات نیستم. فقط باید سعی کنم سیب و بیلچه را برای امتحان‌ام به خاطر بسپارم.

* تیتر از سی‌میل




 
 

1391/8/2




چپ‌کوک

بعد از دو سال زندگی در لندن، خارج هنوز برای من جایی‌ست که در فیلم‌ها دیده‌ام. من علیرغم میلم در مواجهه با واقعیت لندن هنوز در دنیایی زندگی می‌کنم که ترکیبی‌ست از خیابان‌هایی که هلمز در آن قدم زده، پوآرو قتل‌های مخوفش را کشف کرده و امروز انبوه ماشین‌ها با سرنشین‌های هندی، چینی و اروپای شرقیش اشغالش کرده‌اند. اگرچه تصویر روزهای من پر از زنان لی‌پوشی کمرباریک است که می‌گذارند باد موهایشان را آشفته کند اما برای لحظه‌ای نمی‌توانم تصور کنم در حیاط پشتی خانه‌هایی که می‌بینم زنانی با لباس‌های تنگ، دامن‌های بلند و موهای موج‌دار گره کرده در پشت سر زندگی نکنند. این تصویر دوم چنان در ذهن من پررنگ است که وقتی نشانه‌هایی از فیلم‌های سینمایی را در دنیای واقع می‌بینم انگار نشانه‌هایی از یک واقعیت را در دنیایی وهم‌آلود و خیالی دیده باشم هیجان‌زده می‌شوم و احساس می‌کنم نه در دنیای مرده‌ها که در دنیای واقعی زندگی می‌کنم. اینچنین بود که وقتی دوشنبه هفته پیش در مه صبحگاهی لطیف لندن از در خانه بیرون رفتم و یک عدد تابوت چوبی خوش‌تراش را در قفس شیشه‌ای ماشین حمل تابوت نبش کوچه‌مان دیدم ذوق زده شدم. تابوت چندان بزرگ نبود. رویش با چند شاخه گل گلایل سفید و انبوهی میخک زرد پوشانده شده بود و دستگیره‌های طلایی‌اش در رنگ پریدگی صبح‌ مه زده لندن می‌درخشید. راننده با کت و شلوار مشکی پشت فرمان با موبایلش بازی می‌کرد و پسر جوان بی‌حال و رمقی کنار ماشین سیگار می‌کشید.
 
عصر که به خانه برگشتم پله‌ها را دو تا یکی بالا رفتم تا هیجان دیدن یک تابوت واقعی در یک کوچه واقعی را با علیرضا قسمت کنم. می‌خواستم بگویم تنها فرق راننده ماشین نعش‌کشی با آنها که در فیلم‌ها دیده بودم در یک کلاه سیلندی مشکی بیشتر نبود و بگویم که تابوت از آنچه که فکرش را می‌کردم کوچکتر است اما در را که باز کردم علیرضا درست پشت در ایستاده بود. چهار انگشت دو دستش را به هم قلاب کرده بود و مثل کسی که هیجان برملا شدن یه راز کهنه از پا در آورده باشدش با صدای لرزان و چشمان دودو زنان گفت: لاندریه مرد.
 
من شوک زده علیرضا را نگاه کردم. انگار تازه متوجه شده بودم که در طول روز حتی لحظه‌ای هم به بدن بی‌جان درون تابوت فکر نکرده بودم. علیرضا بی‌وقفه حرف می‌زد:
-‌ ظهر رفتم لاندری لباسا رو بردم. دیدم اون پسر هندی درازه داره با یه مردی حرف می‌زنه. داشت بهش می‌گفت لاندریه دیشب تو خواب سکته کرده. مرده می‌گفت خیلی متاسفه اما پسر درازه هی می‌گفت مسئله نیست. می‌خواستم برم جلو و بگم چقدر ناراحت شدم ولی نمی‌دونستم چی باید بگم.
 
من حرف‌های علیرضا را در پس زمینه آخرین تصویرم از مرد هندی می‌شنیدم. یک هفته قبلش با هم سوار اتوبوس شدیم و با هم جلوی یکی از مراکز خرید پیاده شدیم. می‌دانستم زیر چشمی نگاهم می‌کند اما سلام نکردم. مردک بداخلاق نبود اما همیشه احساس می‌کردم از من خوشش نمی‌آید. با زن‌های سفید لاس می‌زد. فکر می‌کردم شاید به علت رنگ پوستم فکر می‌کرد هندی یا پاکستانیم. هر چند ایرانی بودن هم فرق چندانی با هندی و پاکستانی بودن نداشت. به هر حال سفید نبودم. علیرضا هنوز صدایش می‌لرزید
-‌ یه پیرمرده هم اومد تو و از پسره سراغ لاندریه رو گرفت. وقتی فهمید خیلی ناراحت شد. شاید چون پیر بود. می‌خواستم بگم منم خیلی ناراحت شدم اما پسره یه جوری حرف می‌زد که من نشنوم . انگار نمی‌خواست مشتریا ناراحت بشن. ولی ما خیلی وقته می‌شناسیمش.
 
من سرم را تند و تند تکان دادم.
-‌ آره لاندریه اولیشون بود. من هفته پیش تو اتوبوس دیدمش اما بهش سلام نکردم. اگه آقا سلیمون بود حتما سلام می‌کردم.
علیرضا هنوز سرپا ایستاده بود؛ همانجا. انگار از ظهر این جمله‌ها را بارها با خودش تکرار کرده.
-‌ دوست یونانیمون بیشتر به آقا سلیمون میخوره تا این. ولی به هر حال.. می‌دونی خیلی بد بود. اگه ایران بود الان یه عالمه آدم جمع می‌شدن. می‌فهمیدن یکی مرده. ولی پسره نمی‌ذاشت کسی بفهمه.
باید بیرون می‌زدیم. تک نخ سیگارمان را برداشتیم و بی‌آنکه حرفی بزنیم هر دو راه افتادیم سمت مغازه لباس‌شویی. یاد مرگ ناگهانی ادیک، کالباس فروش نزدیک خانه تهران افتاده بودم. یادم افتاد دو هفته بعد که مغازه باز شد با چه زحمتی خودم را راضی کردم پا درون مغازه بگذارم و چیزی بخرم تا دختر پنج ساله ادیک جوان بی‌روزی نماند. یاد سقوط هواپیمای ایران-‌ ارمنستان افتادم. یاد انجل افتادم که بغض کرده بود و من میگفتم باید اعتراض کنند. باید از هواپیمایی بی مسئولیت غرامت بخواهند. یاد همه زنگ‌های ناقوس کلیسا افتادم که بی‌موقع به صدا در می‌آمد و خبر مرگ یکی از هم‌محله‌ای‌های ارمنی‌ام را می‌داد.
در گرگ و میش غروب مغازه لاندری اندوه‌بارتر به نظر می‌رسید. علیرضا پکی محکم به سیگارش زد:
-‌ دیروز این موقع لاندریه زنده بوده. میدونستی پشت دخلش می‌خوابیده؟ پسره می‌گفت.
نیمی از پیشخان دخل پشت تابلوی بزرگ Closeدیده نمی‌شد. علیرضا دوباره گفت:
-‌ هیچ نشونه‌ای از مرگش نیست. مسخره‌ست ولی خوبه ما یه پارچه مشکی لااقل می‌زنیم. یه لا اله الا اللهی. نمی‌دونم
سعی می‌کردم تصویری که به سرعت پس ذهنم می‌آمد را پس بزنم. اما تصویر شکل می‌گرفت. رنگ می‌گرفت و قلبم را می‌فشرد. هفته پیش سعید کنار ساحل زیبای برایتون گفته بود: من که آدم مهمی نیستم. بمیرم می‌ندازنم کف دریا خوراک ماهیها بشم. سیگارمان را در سکوت جلوی مغازه تمام کردیم و به سمت خانه برگشتیم. از جایی که صبح ماشین نعش‌کش ایستاده بود گذشتیم بی آنکه من حرفی بزنم. در را باز کردیم و در سکوت پله‌های باریک را بالا آمدیم. در اتاق کوچکمان را که باز می‌کردم علیرضا تصویر ذهنیم را مثل تفاله‌ای به بیرون پرت کرد:
-‌ به نظرت ما اینجا بمیریم کسی چیزی می‌فهمه؟
حرفی نزدم. هنوز فکر می‌کردم که چطور تمام روز از آنچه درون تابوت خوش‌تراش سر کوچه دیده بودم غافل بودم. ژاکتم را بی‌حوصله روی صندلی انداختم و لبه تخت نشستم.

اتاق کوچکمان بوی برنج باسماتی هندی و زهم گوشت ایرلندی می‌داد. باید برای برگشتن اشتهایمان کاری می‌کردیم. 




 
 

1391/8/2




محمود احمدی‌نژاد بار دیگر در نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه ایران خواستار بازدید از زندان اوین شد و گفت که «با سرکشی از زندان‌ها و برخی دادگاه‌ها» نحوه اجرای قانون اساسی را بررسی خواهد کرد.

محمود احمدی‌نژاد در این نامه آورده که مصمم به اجرای کامل قانون ساسی و اصلاح اساسی و ریشه‌ای امور در ایران است و گزارش خود از «سرکشی از زندان‌ها» و «رعایت حقوق اساسی ملت» را به مردم و رهبر ایران تقدیم خواهد کرد.

این نامه محمود احمدی‌نژاد پس از آن نوشته شده که مقامات قضایی ایران درخواست نخست وی برای بازدید از زندان اوین را به «مصلحت» ندانسته بودند.

محمود احمدی‌نژاد در نامه دوم "به مصلحت نبودن بازدید وی از زندان اوین" را دستمایه تهدید قطع بودجه قوه قضائیه از سوی دولت قرار داده و پرسیده که آیا قابل قبول است دولت نیز پرداخت «بودجه‌های کلان» به قوه قضائیه را به مصلحت نداند؟

محمود احمدی‌نژاد همچنین از نحوه اجرای قانون اساسی از سوی «ریاست قوه قضائیه» نیز ابراز نگرانی کرده است.

تصمیم محمود احمدی‌نژاد برای بازدید از زندان اوین پس از انتقال علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی وی برای اجرای مجازات به این زندان اعلام شده و این برای نخستین بار است که محمود احمدی‌نژاد تصمیم به «سرکشی از زندان‌ها» گرفته است.

مقامات قضایی ایران در پاسخ به درخواست نخست محمود احمدی‌نژاد عنوان کرده بودند که با توجه به زندانی بودن «یکی از منتسبین» وی در زندان اوین، این بازدید «شائبه سیاسی» ایجاد می‌کند.

محمود احمدی‌نژاد اما در نامه دوم گفته که به او «اتهام حمایت از مجرم» زده شده و خطاب به رئیس قوه قضاییه گفته است: «چگونه ممکن است سرکشی به زندان، حمایت از مجرم تلقی شود. به علاوه شما از کجا می‌دانید که دیدار با ایشان (علی اکبر جوانفکر) در برنامه کاری اینجانب بوده است.»

وی همچنین افزوده که «در اصول قانون اساسی لزوم اجازه یا موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهوری پیش‌بینی نشده است.»

محمود احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر روابط خوبی با مجلس و قوه قضائیه نداشته است.

منابع: ایرنا و بی‌بی‌سی




 
 

1391/8/2




رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک ایران از افزایش شش درصدی طلاق و کاهش پنج درصدی ازدواج طی نیمه نخست سال جاری در این کشور خبر داد.

به گزارش خبرگزاری مهر، احمد توسیرکانی گفته که در شش ماه نخست سال جاری نزدیک به ۷۱ هزار طلاق در ایران ثبت شده که این آمار در مقایسه با مدت مشابه سال قبل افزایشی شش درصدی را نشان می‌دهد.

ایران به گفته کار‌شناسان رتبه چهارم طلاق در دنیا را داراست و سال گذشته مجید ابهری، مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس در مجلس هشتم، گفته بود که هر چهار دقیقه یک طلاق در ایران رخ می‌دهد.

آقای تویسرکانی همچنین افزود که ثبت حدود ۴۱۶ هزار ازدواج در نیمه نخست سال جاری نیز حاکی از کاهش پنج درصدی ازدواج نسبت به مدت مشابه سال قبل است.

منبع: مهر

مرتبط:

مشکلات جنسی زوجین، دلیل ۷۸ درصد از طلاق‌ها در ایران




 
 

1391/8/1





احمد قابل، پژوهشگر دینی و از شاگردان آیت‌الله حسینعلی منتظری و از منتقدان حکومت ایران، ظهر امروز در سن ۵۵ سالگی در بیمارستان قائم مشهد درگذشت.

به گزارش کلمه، خانواده آقای قابل با اعلام این خبر گفتند که به زودی جزییات برگزاری مراسم تشییع این اندیشمند اسلامی اعلام می شود.

احمد قابل سال گذشته به دنبال تشخیص تومور مغزی از زندان به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

او اوایل تیر ماه سال جاری برای خارج کردن ترکش مربوط به دوران جنگ ایران و عراق، تحت عمل دیگری قرار گرفت و اواخر تیر ماه نیز بعد از عمل دشوار جراحی مغز، برای گذراندن دوران نقاهت مدتی در بیمارستان میلاد تهران بستری بود.

آقای قابل از شنبه هفته پیش ۱۵ مهر به دلیل وخیم تر شدن حالش از منزل به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد و در بخش داخلی اورژانس این بیمارستان و سپس در بخش آی سی یو بستری شد.

این محقق نواندیش دینی، آذر ماه ٨٨ در حالی که بعد از فوت آیت الله العظمی منتظری برای مراسم تشییع او از مشهد به قم سفر می‌کرد، بازداشت شد. این شاگرد برجسته مرحوم آیت الله العظمی منتظری، طی سال های اخیر بارها به دلیل انتقادات خود به حاکمیت، مورد بازداشت و تهدید قرار گرفته بود و در یکی از آخرین بازداشت هایش دچار بیماری و مشکلات مغزی حاد شده است و پزشکان از وجود تومور در مغز وی خبر داده اند.

اولین جلسه دادگاه وی، در حالی که او را با پابند و دستبند به جلسه دادگاه آورده بودند، در اردیبهشت ٨٩ برگزار شد و پس از تحمل حدود ١٧٠ روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شد.

این منتقد اندیشمند، بار دیگر در شهریور ٨٩ و در پی اظهار نظر در مورد اعدام های خودسرانه، دسته جمعی و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد، بازداشت شد.

از موارد اتهامی احمد قابل، می توان به سخنرانی های وی در مشهد، نجف آباد و فریمان و همچنین مصاحبه های وی با رسانه های خبری و انتقاد از سیاست های نظام اشاره کرد.

منبع: کلمه و بی‌بی‌سی




 
 

1391/8/1





عباس صداقت، رئیس اداره ایدر وزرات بهداشت و درمان ایران امروز (دوشنبه اول آبان‌ماه) در حاشیه اولین کنگره بین المللی تحقیقات ایدز اعلام کرد: "ابتلا به اچی‌آی‌وی- ایدز از طریق روابط جنسی در ایران ۲۰ درصد افزایش یافته است."

به گزارش خبرگزاری مهر، آقای صداقت با اشاره به اینکه ابتلا از راه اعتیاد تزریقی همچنان نخستین راه ابتلا به ا‌چ‌آی‌‌وی در ایران است، گفت: "شواهدی در دست است که نشان می‌دهد این الگو در حال تغییر بوده و موارد ابتلا به اچ‌آی‌وی از طریق روابط جنسی رو به افزایش است."

به گفته رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت تخمین زده می‌شود که ۹۳ هزار نفر در ایران مبتلا به اچ‌آی‌وی باشند که ۷۰ هزار نفر از آنها از ابتلایشان به بیماری آگاه نیستند.

در ادامه این کنفرانس مینو محرز، رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران نیز با ارائه آماری نسبت به ابتلا کودکان کار و خیابان، زندانیان و زنان روسپی در ایران گفت: " ۴ تا ۵ درصد از کودکان کار و خیابان و ۶ درصد از زنان روسپی مبتلا به ایدز هستند."

مسئولان وزارت بهداشت پیشتر اعلام کردند که حدود ۴۶ درصد از مبتلایان به اچ‌آی‌وی-ایدز در ایران در میان گروه سنی ۲۳ تا ۲۵ سال هستند که بیشترین گروه سنی مبتلا به این بیماری را تشکیل می‌دهند.

تزریق مواد مخدر با استفاده از سرنگ مشترک، رابطه جنسی، دریافت خون و فرآورده‌های خونی آلوده و انتقال از مادر به فرزند از مهمترین راه های ابتلا به این بیماری در ایران است.

منبع: مهر و بی‌بی‌سی




 
 

1391/8/1





علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به طور تلویحی از حمایت های سپاه از محمود احمدی نژاد ابراز پشیمانی کرده و گفته است: «در مورد احمدی نژاد علم غيب نداشتيم.»

آقای سعیدی در گفت‌وگویی با روزنامه اعتماد که روز دوشنبه یکم آبان منتشر شده، گفته است: «حمايت‌های قبلی‌ام را از احمدی‌نژاد انکار نمی‌کنم» اما «ما که علم غيب نداشتيم تا بدانيم در ذهن آقای احمدی‌نژاد چه می‌گذرد و در آينده ايشان می‌خواهد چه کار کند.»

سعیدی در مصاحبه خود گفته است که «ما تا مادامی که حرکت آقای احمدی‌نژاد در قالب استاندارد‌ها و شرایطی که مقبول نظام بود، تائیدش می‌کردیم.»

نماينده علی خامنه ای در سپاه پاسداران همچنين گفته که «مشکل آقای احمدی‌ نژاد را اتفاقا من حضوری به خودشان گفتم. به ايشان گفتم شما می‌توانستيد "قهرمان" شويد اما متاسفانه نشد» و «از اين بدتر نمی‌شود که شما همه کسانی را که هوادارتان بودند به مخالفان خود تبديل کرديد.»

آقای سعیدی دليل حمايت خود و سپاه پاسداران از احمدی نژاد را «نظر مثبت علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی» عنوان کرده و گفته است: «رهبری نسبت به شعارهای آقای احمدی‌نژاد نظر مثبت داشتند و گرنه اين‌طور نبود که ايشان از آقای احمدی‌نژاد در انتخابات رياست‌جمهوری حمايت کنند.»

علی سعیدی در بخش دیگری از سخنان خود گفته حتی گاهی ائمه معصوم هم به افراد اعتماد می‌کردند و زمانی که منحرف می‌شدند هم نظر ائمه تغییر می‌کرد «اما مشکل اینجا است که دست شورای نگهبان بسته است.»

منبع: اعتماد، مردمک و رادیو فردا

 




 
 

1391/8/1





علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای به محمود احمدی‌نژاد مصوبه دولت درباره انتقال سهام کارخانه‌های دولتی به صندوق بازنشستگی را غیرقانونی اعلام کرده است.

از جمله ایرادات قانونی رئیس مجلس به مصوبه دولت این است که هزینه واگذاری به عهده صندوق بازنشستگی گذاشته شده و همچنین تصریح نشده که درآمد ناشی از آن به خزانه واریز می‌شود.

علاوه بر این آقای لاریجانی به این که دولت در مصوبه خود به جای عبارت "رد دیون" از اصطلاح "کمک دولت" استفاده کرده ایراد قانونی گرفته است.

رئیس مجلس ایران پیش از این نیز در مواردی چون انتشار اوراق مشارکت برای طرح مهر ماندگار و اختصاص یارانه به شرکت‌های ایرانی حاضر در نمایشگاه‌های خارجی، مصوبه‌های دولت آقای احمدی‌نژاد را غیرقانونی دانسته بود.

علاوه بر این آقای لاریجانی در آغاز سال ۱۳۹۱ با ارسال نامه‌ای به آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، ضمن گزارش تخلفات دولت از او خواست که دستور بدهد مرحله دوم طرح هدفمند کردن یارانه‌ها متوقف شود.

منبع: خبرآنلاین و بی‌بی‌سی

 




 
 

1391/8/1




منابع خبری گزارش دادند علاوه بر واژگونی اتوبوس دانش آموزان بروجنی که منجر به کشته شدن ۲۶ دانش آموز کاروان راهیان نور شد، یک اتوبوس دیگر کاروان راهیان نور نیز طی هفته گذشته واژگون شده است.

بر اساس این گزارش‌ها، این اتوبوس حامل ۴۰ دانشجوی دختر دانشگاه ملایر بوده است که روز پنج شنبه (۲۷ مهرماه) در مسیر اسلام آباد-کرمانشاه دچار سانحه شده است.

بهمن امانی، رئیس دانشگاه ملایر، به خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفته که در این حادثه ۲۵ نفر از این دانشجویان جراحت‌های سطحی برداشتند و سه نفر نیز برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند.

واژگونی اتوبوس حامل دختران دانشجوی ملایری، دومین حادثه اعلام شدهٔ اتوبوس‌های کاروان راهیان نور طی هفته گذشته به شمار می‌رود.

در نخستین حادثهٔ اعلام شده در این زمینه، واژگونی اتوبوس حامل ۴۴ دانش آموز دبیرستانی دختر شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری در روز جمعه (۲۸ مهرماه) سبب کشته شدن ۲۶ نفر از این دانش آموزان شده بود.

منبع: ایرنا




 
 

1391/8/1




گزارش‌ها حاکی از آن است که ۱۰ زندانی به جرم قاچاق مواد مخدر صبح روز دوشنبه (یکم آبان) در زندان اوین تهران اعدام شدند.

به گزارش ایسنا، دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده که این ۱۰ نفر در قالب دو باند به قاچاق و توزیع عمده مواد مخدر مشغول بودند و از این افراد در مجموع بیش از دو تن مواد مخدر از نوع تریاک و شیشه کشف شده است.

بر اساس قوانین جمهوری اسلامی، حمل، نگهداری یا خرید و فروش بیش از ۳۰ گرم از مواد مخدری همچون هروئین، مرفین، شیشه یا کراک مجازات اعدام است.

خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نیز گزارش داده که شب گذشته، خانواده این زندانیان با تجمع در برابر بیت رهبری و زندان اوین خواستار لغو مجازات اعدام و بررسی «مجدد و عادلانه» پرونده این افرد شده بودند.

بر اساس این گزارش، تجمع خانواده زندانیان یادشده برابر زندان اوین با برخورد «گارد ضد شورش» نیز مواجه شد.

این ۱۰ زندانی قرار بود روز بیستم مهرماه اعدام شوند اما اعدام آن‌ها تا روز دوشنبه به تاخیر افتاد.

گروه‌های حقوق بشری، اعدام افراد مرتبط با جرایم مواد مخدر را جریمه‌ای سنگین توصیف می‌کنند بار‌ها به این اعدام‌ها در ایران اعتراض کرده‌اند.

منابع: ایسنا و هرانا




 
 

1391/7/30




حسین راغفر، اقتصاددان و پژوهشگر حوزه فقر و عدالت اقتصادی، می گوید طی سه سال گذشته هر ساله ۲ درصد به جمعیت فقیر ایران اضافه شده و هم اکنون میزان فقر در این کشور بین ۲۵ تا ۳۲ درصد است.

آقای راغفر در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) افزوده که شدت فقر در ایران از سال ۱۳۶۳ با روند ملایمی کمتر می شد اما از آغاز به کار دولت محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ تا کنون شدت فقر و نابرابری در ایران افزایش یافته است.

این استاد دانشگاه، فقیرتر شدن قشر متوسط جامعه را نتیجه شکست سیاست های دولت ایران توصیف کرده است.

آقای راغفر حدود دو هفته پیش در مصاحبه با وبسایت خبری الف گفته بود که سیاست های غلط اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد در هفت سال گذشته عامل نابودی پایه های تولید در ایران و مسبب ایجاد تورم «سه رقمی» کنونی در این کشور است.

آقای راغفر در مصاحبه با ایلنا همچنین آمارهای ارائه شده رشد اقتصادی از سوی دولت ایران را متناقض خوانده و گفته که رشد اقتصادی ایران بر اساس برنامه چهارم توسعه اقتصادی باید سالانه هشت درصد باشد اما طی سال های گذشته رشد اقتصادی این کشور از مرز سه درصد نیز عبور نکرده است.

منبع: ایلنا

 مرتبط:

۱۰ میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق، ۳۰ میلیون زیر خط فقر نسبی

باهنر: نگران رشد اقتصادی صفر درصدی هستیم

آمار رشد اقتصادی و نرخ بیکاری با طفره‌روی مسئولان اعلام نمیشود




 
 

1391/7/30





غلامحسین محسنی‌ اژه‌ای٬ سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرد بازدید محمود احمدی‌نژاد از زندان اوین به «مصلحت» نیست.

آقای محسنی اژه‌ای امروز یکشنبه ۳۰ مهر در مورد تقاضای رئیس جمهوری ایران برای بازدید از زندان اوین، به خبرنگاران گفت که «کشور در شرایط خاص قرار دارد و در حال حاضر اولویت اول مملکت در باب مسائل اقتصادی و معیشتی مردم است.»

وی درخواست بازدید احمدی‌نژاد از زندان اوین را مسئله‌ای «فرعی» دانست و افزود: «همه ما باید حواسمان به مسائل اصلی باشد و نباید ذهنمان را به مسائل فرعی معطوف کنیم.»

به گفته محسنی اژه‌ای بازدید از زندان‌ها در جمهوری اسلامی طبق ضوابط خاصی صورت می‌گیرد و «ما تا به امروز در سطح ریاست جمهوری کسی را نداشتیم که از زندان بازدید کند.»

اژه‌ای افزوده محمود احمدی‌نژاد طی هفت سال گذشته هیچ‌گاه خواستار بازدید از زندان اوین نشده بود و درخواست وی کنونی وی برای بازدید از این زندان «شائبه سیاسی را به وجود می‌آورد.»

وی گفت: «مگر در حال حاضر مسئله اول ما کنترل ارز و مسئله اقتصادی نیست و آیا چون فردی که منتسب به رئیس جمهور است در زندان به سر می‌برد این درخواست از سوی وی صورت گرفته است؟»

سخنان آقای محسنی اژه ای یک روز پس از انتشار علنی متن نامه رئیس جمهور ایران به رئیس قوه قضائیه بیان می شود که آقای احمدی نژاد در آن از صادق لاریجانی خواسته بود "در اسرع وقت هماهنگی لازم برای این بازدید (از زندان اوین) معمول گردد".

سخنگوی قوه قضائیه ایران گفت که آقای لاریجانی به نامه آقای احمدی نژاد پاسخ داده است، اما جزئیات این پاسخ را فاش نکرد.

انتشار علنی نامه آقای احمدی نژاد توسط دفتر او، اعتراض حسین شریعتمداری، نماینده آیت الله خامنه ای در روزنامه کیهان را نیز برانگیخته است.

آقای شریعتمداری با انتشار یادداشتی در شماره امروز کیهان، از آقای احمدی نژاد انتقاد کرده و نوشته است: "این روزها که جمهوری اسلامی ایران از یکسو پرچمداری و نقش آفرینی در تحولات بزرگ منطقه و بین المللی را بر عهده دارد و از سوی دیگر و به همین علت با برخی از مشکلات تحمیلی مانند گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات مورد نیاز مردم روبروست که به تدبیر و چاره اندیشی مسئولان، مخصوصا قوه مجریه و رئیس جمهور محترم نیاز دارد، طرح مسائل دست چندم و حاشیه ساز می تواند تلقی فرصت سوزی و بی اعتنایی -هرچند ناخواسته- به نیازهای مبرم و ضروری مردم را در پی داشته باشد".

منبع: ایسنا و بی‌بی‌سی

 




 
 

1391/7/30




نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس می‌گوید که سانحه کشته شدن ۲۶ دانش آموز کاروان راهیان نور در مجلس به صورت «جدی» بررسی خواهد شد.

جواد هروی در گفت و گو با مسیح علی‌نژاد گفته است که مجلس در بررس این حادثه، مسئولان ذیربط را فراخواهد خواند چرا که «بحث راهیان نور یک بحث جدی در سطح کشور است بنابر این مدیرانی که چنین برنامه ریزی برای فرزندان ما کردند باید همه جوانب را به صورت سنجیده و حساب شده نظر می‌گرفتند وگرنه باید پاسخگو باشند.»

شامگاه روز جمعه (۲۸ مهرماه) واژگون شدن یک اتوبوس کاوران راهیان نور حامل ۴۴ دانش آموز دبیرستانی دختر از شهرستان بروجن سبب کشته شدن ۲۶ دانش آموز و مجروح شدن ۱۸ دانش آموز دیگر شد.

این موضوع با واکنش شدید برخی از نمایندگان مجلس مواجه شده است.

آقای هروی افزوده که «این قضیه حواشی بسیاری خواهد داشت و کسانی که مسبب هستند و در این ماجرا نکته‌ای به آن‌ها بر می‌گردد باید پاسخگو باشند. این کسانی که کشته شدند بچه‌های ما هستند، هم وطنان ما هستند، فرقی نمی‌کند … نمی‌شود به سادگی از کنار خون بچه‌‌هایمان بگذریم.»

در همین ارتباط، حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش ایران نیز در بیانیه‌ای گفته که هیئتی از سوی وی برای ارائه گزارشی دقیق از این حادثه تشکیل شده است.

آقای حاجی بابایی روز گذشته در پاسخ خبرنگاران به حادثه واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان، سکوت اختیار کرده و گفته بود: «از مسئولانش بپرسید.»

آقای حاجی بابایی همچنین درباره این صحبتها توضیح داده که سازمان بسیج مستضعفین مسئول ایاب و ذهاب کاروان راهیان نور است اما وزارت آموزش و پرورش نیز در این حادثه خود را مسئول و پاسخگو می‌داند.

منابع: مسیح علی‌نژاد و ایسنا




 
 

1391/7/30




 

مهدی جامی
سیبستان

از مجموع قراینی که با مطالعه سفر آقای خامنه ای به خراسان شمالی به دست می آید من چنین می فهمم که رهبر ایران قصد دارد به اصلاحاتی در عرصه سیاسی دست بزند. این اصلاحات در کوتاه-مدت نگاه اش به انتخابات ریاست جمهوری بعدی است و در میان-مدت تحکیم جایگاه رهبری و سیاست های او در میان طبقات متوسط جامعه که او آنها را از دست داده است. بنابرین سیاست او را در چارچوب دلجویی از طبقه متوسط می فهمم. در این یادداشت، به پیشنهاد دوستان در حلقه گفتگو، به جوانب این مساله می پردازم.

اول اینکه از یک منظر بدبینانه و با توجه به سوابق فریبکاری های سیاسی رهبر ایران و پیگیری مجدانه سیاست حذف طبقات و گروههای معینی از دایره سیاست و تاثیرگذاری اجتماعی، می توان گفت که اصلاح شدن خامنه ای و سیاست های اش بسیار بعید و نزدیک به غیرممکن است. به نظر من این سخن احمد قابل* کاملا معتبر است که خامنه ای همیشه رهبر یک گروه از مردم بوده است و نه رهبر تمام مردم. این را در نقطه عطفی مثل انتخابات 88 به روشنی دیدیم. در واقع آنچه بر کسانی مانند احمد قابل از پیش روشن بود کشف شد و به وجدان عمومی تبدیل شد. اصلاح برای کسی ممکن است که نخست و پیش از هر چیز دیگر بخواهد رهبر همه مردم باشد. و بنابرین پیش از هر چیز باید سیاست حذف را ترک گوید. این بخشی است که او بر عهده دارد. امابخشی که به آن نیمه مردم که سرکوب شده اند بر می گردد به انتخاب و تجدید اعتماد آنها بستگی خواهد داشت.
 
دوم اینکه به قول دوستی عمیق النظر در ایران همه از جمله خامنه ای جزو اپوزیسیون اند! یعنی همه شاکی اند و همه از هم می پرسند چرا اینجوری است و چه باید کرد. رهبر معظم ردیف بالابلندی از سوالات در این سفر مطرح می کند که برخی از مهمترین جنبه های زندگی عمومی و سیاسی مردم و مقامات را در بر می گیرد. اما نه کسی از او می پرسد که نقش خود شما در این گرفتاری ها چیست و نه او از خود می پرسد که ببینم تاثیر سیاست های من به عنوان رهبر نظام در این آشوب و آشفتگی و حاکمیت دروغ و بی اعتمادی چیست. به زبان ساده در وطن باستانی ما هیچ کس مسئولیت نمی پذیرد حتی مسئول اول کشور! به این ترتیب ایشان هم می تواند انتقاد کند در حالی که کار او انتقاد نیست کار او مدیریت و نظارت و پاسخگویی است. و اگر این مدیریت و نظارت شکست خورده باید آن را بپذیرد. آشکارا و بدون لکنت. آقای خامنه ای تنها به خطای خود در سیاست جمعیتی اعتراف می کند. امری که درست غیرعقلانی ترین مساله و بی اولویت ترین مساله در وضع فعلی است. 
 
حتی اگر بپذیریم این مساله خطا بوده و خطایی استراتژیک هم بوده است یک سوال بدیهی این است که چرا برای ایشان نزدیک به دو دهه طول کشید تا به این خطا پی ببرند؟ این خود نشانه عدم کفایت نیست؟ من می فهمم که چرا شماری از طرفداران رهبر که ظاهرا ذوب در ولایت اند به نزاعی ظاهری پرداخته اند که چرا همین مقدار را هم رهبر اعتراف کرده است. آنها نگران اند رهبر دارد برای چرخشی در سیاست اش آماده می شود و می ترسند مبادا به خطاهای دیگری هم اعتراف کند و اوضاع از دست برود. اما دقیقا همین نقطه اول حرکت به سوی هر اصلاحی است. رها کردن گریبان خود از شر این پیروان رهبرپرست که با تقدیس رهبر به او امکان تغییر نمی دهند. در واقع پایان دادن به تقدیس رهبر در سیاستهای رسمی نقطه آغاز اصلاح است.
 
سوم بیاییم سراغ اینکه تغییر را از کجا شروع کنیم. من بی گمان ام که آقای خامنه ای باید تغییر را از زندان شروع کند. اصلاح سیاست خامنه ای تنها و تنها وقتی شروع می شود که سیاست زندان او اصلاح شده باشد. کسی باور نخواهد کرد حضرت اش منقلب شده مگر اینکه بزرگان و کوشندگان و خردمندانی را که به جرم نقد و درخواست تغییرات به زندان انداخته آزاد کند. اصلاح سیاست خامنه ای از وقتی شروع می شود که زن شجاعی مثل نسرین ستوده از ستم زندان آزاد شده باشد. سیاست اصلاح وقتی شروع شده که محکوم و وکیل محکوم هر دو در زندان نباشند. این روشی شرم آور است که باید به آن پایان داد تا مردم، همانها که خامنه ای می خواهد دل آنها را به دست آورد، باور کنند واقعا رهبر نظام تغییر کرده است. و گرنه همه اینها را بازی هایی تازه در سیاست او خواهند شمرد که زیر فشار بی پولی و بی نفتی و تحریم اتخاذ شده است. این اصلاح طلبی زوری و ناشی از بی پولی و خزانه خالی اصلاح طلبی نیست. مردم رانده شده از نظام خواهند گفت روانشناسی خامنه ای این است که نفت و پول بی حساب آن را که داشته باشد می خواهد سر به تن هیچکس نباشد اما چون خزانه خالی شد برای حفظ قدرت دست به اصلاحات ریایی می زند. این چیزی را تغییر نخواهد داد. بدهد هم از نوعی خواهد بود که بعد از فضای باز سیاسی شاه پیش آمد.
 
من طبعا نمی خواهم با گفتن این حرف زمینه اصلاحات احتمالی را از بین ببرم اما می خواهم به این نکته توجه دهم که رهبر ایران و دستگاه تبلیغی و امنیتی اش باید بدانند کار چرخش سیاسی آنها آسان نخواهد بود و آسان به نتیجه نخواهند رسید. تنها یک اصلاحات واقعی ممکن است آنها را نجات دهد. مساله این است. این را هم باید اضافه کنم که به هر حال هر دو گروه حاکم و محکوم در ایران می فهمند که هر نوع اصلاح سیاسی از سر اجبار بوده است. پوشاندن این کمکی به رهبر نخواهد کرد. باید آشکارا این چرخش را اعلام کرد. و این یعنی آقای خامنه ای بشود خاتمی یا رفسنجانی. بشود موسوی. قطعا او لذت می برد که قهرمان اصلاحات شود. اما باید بداند که این قهرمانی هزینه هم دارد. مهم این است که او این هزینه را می پردازد یا با رها کردن هر اصلاح سیستمی به سوی جنگ خواهد رفت و هزینه های هنگفت دیگری را هم بر مردم و حکومت خودش تحمیل خواهد کرد.
 
چهارم ببینیم فارغ از بحث سیاسی آقای خامنه ای باید چه کند تا اصلاحی در امور گره در گره افتاده ایران صورت گیرد. ایشان در همان ردیف سوالهایی که در باره سبک زندگی و اخلاق عمومی و خانوادگی مردم ما مطرح می کند انتظار دارد چه کسی به این سوالها جواب درست و کارشناسانه و عالمانه بدهد و راه حلی پیش بگذارد؟ به نظرم یادداشت عباس عبدی کاملا در این زمینه گویا ست. آقای خامنه ای باید بداند که پاسخ به این سوالها و راهیابی برای مشکلات بدون یاری گرفتن از علوم اجتماعی و انسانی غیرممکن است. و این در حالی که او خود را پیشگام سرکوب این علوم کرده است امکان ندارد. 
 
به عبارت دیگر، آقای خامنه ای و رئیس دولت سابقا محبوب او فکر می کنند که بدون سطح کارشناسی می توان کشور را اداره کرد. رئیس جمهور منتخب ایشان سازمان برنامه ریزی کشور را تعطیل می کند و خود ایشان تابلو علوم اجتماعی و انسانی را پایین می کشد. اینها را بگذارید کنار مشی مدیریتی این دو بزرگوار که هر چه آدم حسابی در مدیریت مملکت پرورش یافته بود کنار گذاشتند و نخبه ستیزی وسیعی را شروع کردند. آیا بدون کارشناسان و سازمانهای مطالعاتی و موسسات برنامه ریزی و نخبگان کشور می توان مدیریت کرد و کاری را پیش برد؟
 
جواب اش در یک نگاه به وضع بازار و دانشگاه و فرهنگ عمومی هشت سال پس از دولت آخر زمان ایشان پیدا می شود.
 
کشور را باید به جایی برد که فاصله ای میان کار کارشناسی و سیاسی و مدیریتی نباشد. این اخلاق سیئه را باید کنار گذاشت که سیاسیون حق خود می دانند بر خلاف نظر کارشناسان اتخاذ مشی کنند. اصلاح واقعی در اداره امور از این جا ست. 
 
پنجم در این میان وضع اپوزیسیون چه باید باشد الان بهتر است واردش نشوم چون بحث را مطول می کند. اما دست کم به اپوزیسیون داخل نظام می توان اشاره کرد. یک گفته محمدرضا خاتمی در این اواخر جنجال برانگیز شد. او گفته بود که ما برانداز نیستیم و تنها برای اصلاح می کوشیم. اگر به نتیجه نرسید می رویم خانه نشین می شویم. من فکر می کنم دوستان منتقد بیهوده بر قسمت دوم این سخن تاکید نهادند و آن را بزرگ کردند. قسمت مهم این سخن خانه نشینی اش نیست. مهم همان تلاش برای اصلاح است. همین تلاش است که امروز برای آقای خامنه ای ضداصلاحات نقشه راه است و حمایت و پشتوانه سیاسی ایجاد می کند. من بجد معتقدم که تلاش برای اصلاح طلبی در ایران حتما به نتیجه می رسد. بنابرین از کسانی مثل خاتمی صرفا باید خواست که به تلاش خود ادامه دهند. 
 
به نظر من حتی اپوزیسیون خارج از کشور هم با وجود اینکه ابزارهای واقعی سیاسی در داخل نظام ندارد در این تحولات موثر است. من شعار انتخابات آزاد آقای خامنه ای را تکرار شعار انتخابات آزاد اپوزیسیون می دانم. این خیلی هم خوب است. ولی باید مراقب بود که از این کلمه حق مراد باطل نکند.
 
ششم و نکته آخر من در باره همین مراد باطل است که بن بست تازه ای خواهد بود. پیشاپیش بگویم که من از اصلاح طلب شدن خامنه ای ناامید نیستم و بنا به آموزه های مذهبی این امیدواری نامحتمل هم باشد ضروری است. اما ناچار هر نشانه از اصلاح طلبی او را باید با دقت تفسیر و وارسی کرد. با شناختی که از او داشته ایم مثلا وقتی او در باره سبک زندگی اسلامی حرف می زند معنایش این خواهد بود که قصد دارد سبک زندگی کسانی را که پیرو او هستند بر همه مردم حقنه کند. اگر خامنه ای به جبر سیاست هم تن به اصلاحات می دهد باید بداند که اولین قدم او برای ایجاد اعتماد بین او و مردمی که از نظام رانده شده اند این است که او نشان دهد حاضر است با سبک زندگی دیگران هم کنار بیاید. او هنوز هم سبک زندگی این دیگران و مثلا بدحجابی را نقص آنها می شمارد. پس طبیعی است که فکر کنیم قرار نیست با این «نقص» کنار بیاید و می خواهد همان راه بن بست طی شده را دوباره برود و این نقص را رفع کند. او باید یکبار برای همیشه بپذیرد که عرصه سیاست و رهبر و دولت عرصه درست کردن نقص مردم نیست. عرصه همزیستی با نقص ها ست. رهبر پیامبر نیست. اما حتی اگر پیامبر هم بود کارش درست کردن نقص ها نبود. گرچه اصولا مقایسه این دو یعنی پیامبری و رهبری سیاسی رهزن است اما چون شایع است باید گفت که کار دین و کار پیامبرانه صرفا ابلاغ است و بس. نه زور و نه فشار و نه طرح و توطئه برای حذف دگراندیشان. و آقای خامنه ای که آلوده حذف دیگران است بهتر است ردای پیامبرانه را کنار بگذارد و همین کار رهبری سیاسی را بدرستی انجام دهد. 
 
آقای خامنه ای فهمیده است - یا ناچار است در نظر بگیرد که - بدون طبقه متوسط که سبک زندگی لیبرال را خوش دارد نمی تواند کشور را پیش ببرد. ما هم البته در مقابل باید بفهمیم که در هر راه حل اصلاحی برای اداره امور در ایران باید جای مشخصی برای محافظه کاران در نظر داشت. این اصل عمومی است چه در وضع فعلی یا در یک وضع بعد از جمهوری اسلامی. منظورم از محافظه کاران هم چهره های خاص در دولت و مجلس نیست. منظورم اقشار محافظه کار مردم ایران است. همان ها که پای سخنرانی رهبر می نشینند. رهبر مداوما تلاش کرده است که همین مردم را تنها مردم معتبر در ایران معرفی کند و به همین ها دل خوش دارد. اما اگر فهمیده باشد که نمی توان نیم دیگر مردم را حذف کرد ارزشمند است گرچه دیر. اما باز هم از هیچ از زندان از جنگ از ویرانی گسترده ایران بهتر است. اگر خامنه ای تغییر کند فی نفسه ارزش دارد. درست مثل جام زهر آقای خمینی است. اگر او آن جام را ننوشیده بود کمتر کسی جرات می کرد جنگ را تمام کند. و در این نکته ها ست مر اولوالالباب را.

-------

* سعی کردم به وصیت نامه قابل که این سخن در آنجا گفته شده لینک بدهم ولی نه تنها لینک سایت خود او کار نمی کرد که طبیعی است بلکه حتی بازنشر این وصیت در جرس هم اکنون به لینک خالی می رسد! اگر جایی متن اش در دسترس باشد خبر بدهید لطفا.
 
------------------------------------

اگر در وب‌گردی‌های‌تان به مطلبی خواندنی در یک وبلاگ برخوردید یا خواننده‌ یا نویسنده‌ی وبلاگی هستید که مطالب‌اش را مناسب بازنشر در بخش وبلاگ‌خوانی می‌دانید، می‌توانید آدرس آن‌را برای ما بفرستید: blogs@30mail.net




 
 

1391/7/30




 

نیاز
Nei C

یکی از دوستانم گفت خیلی ناله می‌کنم. فکر می‌کنم بدبین شده‌ام که دلیلش احتمالاً خوش‌بینی بی‌اندازه‌ام در هلند و البته دلتنگی بود. یک وقت آدم خارج از ایران می‌نشیند و می‌شنود که مردم شدیداً از تغییر قیمت‌ها هراسیده‌اند یا اختلال نقل و انتقال پول باعث ایجاد مشکلاتی در خرید‌های ضروری نظیر داروست. این یک پیام صوتی‌ست. پیام صوتی برای من فاقد احساس‌انگیزی است. تاثر من بیشتر جنبه‌های عمومی دارد. تفاوتش مثل این است که بخوانم چند نفر را به جرم فلان اعدام کرده‌اند یا طی گزارشی اختصاصی از آخرین ساعاتی که فلان متهم سیاسی در سلول انفرادی‌اش نشسته تا بمیرد خبردار بشوم. دومی برای من ملموس‌تر و نتیجتاً چیزی فراتر از یک درد عمومی‌ست. 
 
تحریم آمده تا توی خانه‌مان. چند روز پیش به بیمارستان رفتیم. مادربزرگم زانویش را عمل‌ کرده‌است. من نمی‌دانم که آیا داروی بی‌حسی از موارد تحریم است یا خیر اما بخیه‌های زانوی عمل‌شده‌ی مادربزرگ بیمار مرا بدون حداقلی از داروی بی‌حسی کشیدند به این بهانه که  وارد نمی‌شود و او در حین این مساله، در بیمارستان غش کرد. مادربزرگ من مصرف‌کننده‌ی داروی اعصاب است و آستانه‌ی تحمل درد پایینی دارد و ما حدود دو روز موفق نشدیم او را به شرایط نسبتاً طبیعی برگردانیم.
 
عمه‌ی جوان من مبتلا به ام‌اس است و علاوه بر اینکه باید دارویش را به چندین برابر قیمت تهیه کند، با نایابی دارو مواجه شده و اخیراً می‌گفت این فشار عصبی که «آیا موفق می‌شوم دارویم را تهیه کنم» برای یک بیمار ام‌اسی بسیار بزرگ است. این‌ها برای من پیام‌های صوتی نیستند. 
 
از طرفی تغییر مدام قیمت‌ها و پایین‌ آمدن قدرت خرید پدیده‌ای‌ست که حالا در ایران راحت‌تر لمسش می‌کنم. دیشب موفق نشدیم محصولی را از چهار فروشگاه پیدا کنیم چون ظاهراً قیمتش در حال تغییر است. امروز مامان به بازاری که پیش‌تر محل بسیار شلوغی بود رفته بود و از آرامی و خلوت بازار تعجب کرده‌بود. دیروز از کسی که دستگاه تصفیه آب نصب می‌کرد شنیدم که باید برای اعلام قیمت نهایی تا فردا صبحش صبر کنیم چون ممکن است تغییری داشته باشد.. هنوز پیش‌نیامده توی خیابان بروم و به نحوی در معرض گفتگویی حول محور دلار قرار نگیرم.
 
قدرت خرید آدم‌هایی که دیده‌ام به طرز محسوسی پایین آمده‌است. فشار حاصل از این موضوع ایجاد انواع عصبیت‌های مازاد بر حد معمول عصبیت‌های روزانه می‌کند. دوستم تعریف می‌کرد که یکی از اقوامشان چند گونی آرد خریده چون شنیده‌‌است که به زودی آدم‌ها ناچار می‌شوند نان خودشان را بپزند. در چنین فضایی هرنوع شایعه و هراس امکان رشد دارد.
تحریم‌ها و فشار اقتصادی دارد جان آدم‌ها را می‌گیرد و به لحاظ روانی بیمارترمان می‌کند. این موضوع که کالاهایی دارند از سبد خرید مردم حذف می‌شوند یا آن‌ها شدیداً از تغییر قیمت‌ها هراسیده‌اند و برخی دیگر در معرض مستقیم تحریم‌ها هستند دیگر برای من یک خبر بد عمومی نیست. این یک پیام صوتی نیست. 
 
پ.ن: بعد از نوشتن این پست، دیدم که مرضیه موضوعی را اختصاصاً در مورد دارو مطرح کرده‌است. پربیراه نیست که تحریم آدم‌کشی بی‌سر و صداست.البته من این خوش‌‌بینی را نه به سازمان ملل یا تحریم‌کنندگان غربی و نه به کنش‌های سیاسی خارج از کشور دارم. من همواره فکر کرده‌ام که برخی دوستان در خارج از ایران مشغول تهییج  سیاسی متخیلانه‌ی خودشان و دیگران بوده‌اند. اما اگر جنگ را یک موضوع رسانه‌ای تصور کنیم، می‌شود توسل بر جامعه‌ی جهانی را نیز، فارغ از خوش‌بینی به نتیجه، دارای پیامدهای به دردبخور رسانه‌ای دانست.

در حاشیه بگویم که در نظر من، داخل و خارج از ایران زندگی کردن، در حیات یک فعال سیاسی یا اجتماعی بسیار موثر است و مبارزی که -مانند برخی دانشجویان یا فعالین سرضرب- خودش، خودش را تبعید سیاسی کرده بهتر است درسش را بهتر بخواند و تجربه‌اش را بیندوزد و در فردای روشن به امور علمی و دانشگاهی این مملکت کمک کند؛ نه اینکه مانند برخی، با قدرت‌طلبان داخلی در مراوده باشد و نان‌های احتمالی‌ آینده‌ش را از جیب مردم ایران بشمرد که روزانه انواع عصبیت را به صورت جسمی و روانی استنشاق می‌کنند.

متاسفانه برخی از جمعیت مخالفین خارج از کشور، تا آن‌جا که من صداشان را شنیدم در یک تعریف با هم اشتراک نظر نداشتند و از طرف دیگر دچار این تصور بودند که با مطالعه‌ی اخبار می‌دانند میان مردم چه می‌گذرد. منکر نمی‌شوم که برخی دلسوزند و ناچار. حسابشان جداست اما معدودند.

شاید این بار با دفعات دیگر فرق داشته باشد و عزیزان، موضوع  نشست ایکس در شهر ایگرگ را به چیزهایی ملموس از زندگی مردم اختصاص دهند. 
 
* تیتر از سی‌میل

اگر در وب‌گردی‌های‌تان به مطلبی خواندنی در یک وبلاگ برخوردید یا خواننده‌ یا نویسنده‌ی وبلاگی هستید که مطالب‌اش را مناسب بازنشر در بخش وبلاگ‌خوانی می‌دانید، می‌توانید آدرس آن‌را برای ما بفرستید: blogs@30mail.net




 
 

1391/7/30




 

حجت قندی
اقتصادانه

این روزها دولت تمام تلاش خود را کرده است که بازار ارز را از بین ببرد. البته کم کم می فهمند که نمی توانند بازار آزاد ارز را جمع کنند که قصه دیگری است. (مثلا وزیر باهوش اقتصاد گفته بود که باید این بازار مکاره را جمع کنیم. ما هم البته از این مزاح خندیدیم.) بگیر و ببند هم فایده ای ندارد. بازار سر جایش است البته بازار کمی با قبل متفاوت شده ولی بازارش هست. اما اگر موفق می شدند که به قول خودشان جمع کنند بازار ارز را چه می شد؟ معنیش این نمی شد که قیمت ارز آن شده که در بازار مبادلاتی است یا آن که در بازار ارز مرجع است که آنها همه قیمت رانتی است. معنیش این بود که قیمت ارز بی نهایت شده است. چرا؟ تصور کنید که کسی به بازار برود و ارزی را که برای مسافرت مثلا لازم دارد نتواند بخرد. یعنی حتی اگر ده هزار تومان هم بدهد نتواند یک دلار بگیرد. صد هزار تومان هم بدهد نتواند یک دلار بگیرد. یعنی که قیمت ارز بی نهایت شده است.

که البته نشده است چون دولت نتوانسته است که بازار ارز را نابود کند.

* تیتر از سی‌میل

اگر در وب‌گردی‌های‌تان به مطلبی خواندنی در یک وبلاگ برخوردید یا خواننده‌ یا نویسنده‌ی وبلاگی هستید که مطالب‌اش را مناسب بازنشر در بخش وبلاگ‌خوانی می‌دانید، می‌توانید آدرس آن‌را برای ما بفرستید: blogs@30mail.net




 
 

1391/7/30




یکی از مدیران انتشار اقبال به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته است: «متاسفانه این روز‌ها قیمت کاغذ مثل قیمت ارز شده است و با اینکه به صورت روزانه وارد نمی‌شود، اما قیمت آن روزانه تغییر می‌کند.»

بیشتر کاغذ مصرفی در ایران از واردات این کالا تامین می شود و با تشدید تحریم‌ها علیه ایران و سقوط واحد پولی این کشور در برابر ارزهای خارجی، قیمت کاغذهای وارداتی نیز افزایش یافته است.

فرشید اقبال اما گفته که از بهمن ماه سال گذشته تا کنون قیمت ارز دو برابر شده است اما «قیمت کاغذی که در بهمن ماه سال گذشته ۲۶ هزار تومان بود، امروز تقریبآ چهار برابر شده و ۹۶ هزار تومان خرید و فروش می‌شود.»

آقای اقبال ادامه داده که «دلیل این افزایش چهار برابری قیمت کاغذ معلوم نیست. به نظر من هدف این است که ناشران کار نکنند، چون ظاهرآ دانش ما آنقدر زیاد شده که دیگر نیازی به مطالعه نداریم.»

مسئول هیات تحریریه‌ی انتشارات اقبال همچنین آینده چاپ کتاب در ایران را مثبت توصیف نکرده است.

وی گفته که نمی‌توان در آینده هم انتظار ثبات چندانی را در بازار داشت و وقتی که قیمت دلار هم پایین بیاید، قیمت بازار کاهش نمی‌یابد. 

منبع: ایلنا




 
 

1391/7/30




طرح تعطیلی اصفهان در روزهای پنج شنبه با موافقت بیشتر دستگاه‌های اجرایی این استان تصویب شد.

به گزارش ایلنا، «افزایش آلودگی‌های هوا در شش ماهه دوم سال» در اصفهان موثر‌ترین دلیل تصویب این طرح بوده است.

علیرضا ذاکر اصفهانی، استاندار اصفهان، نیز گفته که در تصویب این طرح، مواردی چون مباحث فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز مورد توجه قرار گرفته است.

وی ادامه داد که سبک زندگی مردم نیز از جمله موارد در نظر گرفته شده برای تصویب این طرح بوده است.

به گفته آقای ذاکر اصفهانی، سبک زندگی مردم جامعه به سمت سبک زندگی غربی پیش رفته و «بنابر این ضروری ست که سبک زندگی ایرانیان به سمت شیوه جدید زندگی اسلامی سوق یابد.»

زمان اجرای این طرح هنوز مشخص نشده است.

منبع: ایلنا

مرتبط:

وضعیت آلودگی اصفهان در شرایط هشدار است




 
 

1391/7/29




گارد ساحلی عربستان سعودی اعلام کرد که روز جمعه (۲۸ مهرماه) گروهی از ایرانیان را که به جرم ورود غیرقانونی به این کشور بازداشت کرده است.

خالد خلیفه العرقوبی، سخنگوی مرزبانی استان الشرقیه عربستان سعودی، گفته است ۱۴ ایرانی که با یک قایق از شمال عربستان و نزدیک مرز کویت وارد خاک این کشور شده بودند را بازداشت شدند.

وی اضافه کرد که گشت ساحلی عربستان علاوه بر این ۱۴ نفر، راننده قایقی که این افراد را به این کشور آورد را نیز بازداشت کرده است.

به گفته سخنگوی گشت ساحلی عربستان، راننده این قایق نیز تابعیت ایرانی دارد و این افراد در حال حاضر تحت بازجویی قرار دارند تا انگیزه آن‌ها از ورود غیرقانونی به عربستان مشخص شود.

روابط ایران و عربستان طی ماه‌های گذشته به دلیل اعدام ۱۸ ایرانی در عربستان به جرم قاچاق مواد مخدر متشنج شده است.

منبع: مردمک

مرتبط:

توزیع شیرینی مقابل سفارت عربستان در تهران به مناسب مرگ ولیعهد این کشور




 
 

1391/7/29




روزنامه خراسان گزارش داد که احمد توکلی، نماینده مردم تهران در مجلس، در مصاحبه با این روزنامه پیشنهاد داده تا برای مقابله با بحران ارزی، «نظام کوپنی و سهمیه بندی برخی کالاهای مورد نیاز مردم» احیا شود.

روزنامه خراسان نوشته است که این پیشنهاد یکی از چندین پیشنهاد آقای توکلی برای مقابله با بحران ارزی بوده است.

پیش از آقای توکلی، ارسلان فتحی‌پور، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس نیز گفته بود که «در شرایط فعلی جامعه، در راستای اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی باید کالابرگ به اقتصاد باز گردد.»

نظام کوپنی در ایران برای نخستین بار در ابتدای دوره نخست وزیری میرحسین موسوی در سالهای نخست دهه شصت به اجرا در آمد و تا پایان جنگ ایران و عراق نیز ادامه داشت.

از اوایل دهه ۶۰ تا کنون ۱۳ مرحله کوپن منتشر شده است.

آقای توکلی همچنین گفته که سهم تحریم‌ها علیه ایران در بروز بحران ارزی «کمرنگ‌تر از سیاست‌های اقتصادی غلط دولت» بوده است.

منابع: روزنامه خراسان و رادیو فردا




 
 

1391/7/29




به گزارش وبسایت اقتصاد ایران آنلاین، هر کیلو مرغ کیسه‌ای حدود ۴۶۰۰ تومان در میدان میوه و تره بار قیمت دارد که نسبت به اواخر هفته گذشته کیلویی ۳۵۰ تومان افزایش قیمت داشته است.

هر کیلو جگر مرغ و نیز سنگدان مرغ ۲۸۰۰ تومان قیمت دارند که نسبت به اواخر هفته گذشته ۱۵۰ تومان گران‌تر شده است.

قیمت هر کیلو دل مرغ پاک شده نیز ۴۷۰۰ تومان است که نسبت به اواخر هفته قبل افزایشی ۳۵۰ تومانی را تجربه کرده است.

هر کیلو گوشت گوساله و گوسفندی راسته بی‌استخوان بسته بندی نیز در تهران حدود ۲۵هزار تومان قیمت دارد که حدود ۸۵۰۰ تومان گران‌تر از هر کیلو گوشت گوساله و گوسفندی راسته با استخوان بسته بندی شده است.

هر کیلو ماهی کپور پرورشی و ماهی حلوا سیاه نیز در تهران به ترتیب هفت هزار و ۱۱ هزار تومان به فروش می رسند.

منبع: اقتصاد ایران




 
 

1391/7/29




به گزارش خبرگزاری فارس، حمیدرضا حاجی بابایی درباره حادثه کشته شدن ۲۶ دانش آموز دختر دبیرستانی در اردوی راهیان نور، «سکوت» اختیار کرده و تنها به گفتن «از مسئولانش بپرسید» بسنده کرد.

در پی این صحبت‌ها، محمدمهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، گفت که این کمیسیون با تشکیل جلسه‌ای فق العاده پیرامون این حادثه از وزیر خواهد خواست تا درباره این پاسخ خود توضیح دهد.

آقای زاهدی افزود که در این جلسه از وزیر خواسته می‌شود تا «نام دستگاههای خاصی را که مسئول می‌داند به ما بگوید و در این باره توضیح دهد که منظورش چیست.»

ابراهیم سحرخیز، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش، البته درباره پاسخ مبهم آقای حاجی بابایی به ایلنا گفته که «به هرحال اردوی راهیان نور با همکاری بسیج انجام می‌شود.»

شامگاه روز جمعه (۲۸ مهرماه) واژگون شدن یک اتوبوس حامل ۴۴ دانش آموز دبیرستانی دختر از شهرستان بروجن سبب کشته شدن ۲۶ دانش آموز و مجروح شدن ۱۸ دانش آموز دیگر شد.

حال یکی از مجروحان نیز وخیم اعلام شده است.

این دانش آموزان تحت عنوان اردوی راهیان نور به مناطق جنگ زده ایران اعزام شده بودند و در مسیر بازگشت به شهر خود قرار داشتند.

این حادثه یکی از سنگین‌ترین سوانح رانندگی روی داده در جریان اردوی راهیان نور به شمار می‌رود.

سه روز پیش (۲۶ مهرماه) قاسم مستقیم، مدیرکل ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات آموزش و پرورش، به وبسایت خبری خبرآنلاین گفته بود که اردوی راهیان نور بخشی از برنامه درس آموزش دفاعی دانش آموزان دبیرستانی در ایران است.

منابع: فارس، ایلنا، مهر و خبرآنلاین

مرتبط:

"اجباری بودن سفرهای راهیان نور برای دانش آموزان باید حذف شود"




 
 

1391/7/29




برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر در بیانیه‌ای «اقدامات تنبیهی» علیه مدافعان حقوق بشر از جمله نسرین ستوده را در ایران محکوم کرد و خواستار آزادی فوری تمامی مدافعان حقوق بشر زندانی در این کشور شد.

در این بیانیه که روز جمعه (۲۸ مهرماه) در پاریس و ژنو منتشر شده، آمده که نسرین ستوده از زمان دستگیری در شهریور ۱۳۸۹ تا کنون «به طور فزاینده با محدودیت و شرایط تبعیض آمیز و حبس خودسرانه در زندان روبرو بوده است.»

نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، از شهریورماه ۱۳۸۹ تاکنون به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" در بازداشت به سر می‌برد و دادگاه رسیدگی کننده به پرونده وی، او را به تحمل شش سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم کرده است.

خانم ستوده از روز چهارشنبه ۲۶ام مهرماه در اعتراض به وضعیت خود در زندان اوین برای چهارمین بار طی دو سال گذشته اعتصاب غذا کرده است.

"برنامه نظارت" ادامه داده که اعتصاب غذای کنونی نسرین ستوده در زندان «موجب نگرانی برای سلامت جسمانی» وی شده است و یادآوری کرده که او در سال ۱۳۸۹ پس از سه بار اعتصاب غذای خشک با خطر مرگ روبرو شده بود.

"برنامه نظارت" در این بیانیه همچنین به شرح محدودیت‌های اعمال شده برای خانم ستوده همچون حبس طولانی مدت در انفرادی، ممنوع الخروج کردن همسر و دختر ۱۲ ساله وی و شکنجه شدن برای اعتراف اجباری در زندان پرداخته و اقدامات تنبیهی جدید صورت گرفته برای «مجازات» او برای فعالیت‌های حقوق بشری تازگی ندارد.

مسئولان زندان اوین در هفته‌های اخیر روز ملاقات خانم ستوده را تغییر داده‌اند که این موضوع به گفته برنامه نظارت سبب دشواری بیش از پیش ملاقات‌های خانوادگی خانم ستوده شده است.

برنامه نظارت در پایان خواستار آزادی خانم ستوده و خواستار آزادی وی و دیگر مدافعان حقوق بشری زندانی در ایران شده است.

برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، برنامه مشترک "فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر" و "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" است.

منبع: وبسایت کانون مدافعان حقوق بشر




 
 

1391/7/29




منابع خبری از پیدا شدن بند انگشت یک انسان در محصول همبرگر کاخانه‌ای در قم خبر دادند.

خبرگزاری مهر صبح روز شنبه (۲۹ مهرماه) گزارش داد که مصرف کننده این محصول، شامگاه پنج شنبه (۲۷ مهرماه) در هنگام برش دادن همبرگر متوجه این موضوع شده است.

بر اساس این گزارش، مصرف کننده ابتدا فکر کرد که این بند انگشت، تکه گوشت خرد نشده است اما «وقتی برجستگی همبرگر را با چاقو برگرداند، بند انگشت انسان را مشاهده کرد.»

مصرف کننده این همبرگر افزوده که این موضوع را به «مراکز بهداشتی و نظارتی استان» اطلاع داده و خواهان رسیدگی به آن شده است.

مهدی ریاضتی، مدیرکل تعزیرات حکومتی استان قم، نیز به خبرگزاری فارس گفته که تحقیقات در این زمینه آغاز شده و «بعدازظهر امروز کار‌شناسان برای پلمب کارخانه‌ای که این محصول متعلق به آن است اعزام شدند».

منابع: مهر و فارس




 
 

1391/7/29




 

مریم نصراصفهانی
critic

«خیلی ممنون! ولی خانواده ما تو اینطور مجالس شرکت نمی‌کنند»؛ «تو جمع دوستان ما کسی به این چیز‌ها علاقه نداره»، «ملت ما از شما نمی‌ترسند و این تحریم ها هیچ تاثیری بر زندگی آنها نخواهد داشت». «مردم ما از جنگ هراسی ندارند»…

الف- ظاهرن فلاسفه پیش از سقراط از جمله اولین کسانی بودند که خیلی را به یکی تقلیل دادند. آنها دنبال ماده المواد جهان گشتند: آب، آتش، آپایرون و… بعد از آن سلاطین فلسفه وارد شدند و مسئله کلیات یکی از اهم مسائل فلسفه شد: اینکه اگر ما در جهان واقعی تنها و تنها با جزئیات سروکار داریم، پس این کلیات از کجا می‌آیند؟ ما آدمها ( زهرا، حسن، زید، سوزان، آمرینا و…) و پرندهها (غاز، شترمرغ، پنگوئن، طاووس) و درختها (اقاقیا، خرزهره، بادام، خرمالوو…) را می‌شناسیم ولی آدم و پرنده و درخت را نه… آیا وجود واقعی دارند؟ بعضی‌ها اینطور می‌گویند. آیا انتزاع ذهن ما هستند؟ بعضی‌ها اینطور معتقدند. آیا چیزی بیشتر از صدا و آوا نیستند؟ این نظر هم طرفدارانی داشته…

این کلیات به چه درد می‌خورند؟ احتمالن اولین پاسخ این است که به درد طبقه بندی برای شناخت. گیاه، نبات، جماد، حیوان (عاقل (مذکر/مونث (پیر/جوان (خوشگل/زشت…)… هنوز هم دانشمندان با مشاهده موارد جزئی احکام کلی درباره ما و دنیای پیرامونمان صادر می‌کنند و ما به آنها اعتماد می‌کنیم… چاره دیگری هم مگر هست؟ باید از این آشفتگی بیرون جَست تا به نتیجه‌ای رسید.

ب- اما مسئله اخلاق و تشیخص درست و غلط در زندگی انسان چه؟ چطور می‌شود برای همه انسان‌ها که هر یک برای خود دنیایی هستند، احکام کلی صادر کرد. آدم‌هایی در شرایط و موقعیت‌های مختلف. البته کرده‌اند و شده است. «دروغ بد است»، «دزدی بد است»، «قتل بد است»…

 قانون طلایی اخلاق را در نظر بگیرید: «آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگری هم بپسند». آیا واقعن درست است. آیا هرآنچه من برای خودم می‌پسندم برای دیگری هم پسندیدنی است؟ تصور کنید من می‌پسندم که مشکلاتم را در سکوت و تنهایی حل کنم. آیا درست است هنگامی که دوستم دچار مشکل شد ساکت بنشینم و تنهایش بگذارم؟ شاید حرف زدن و همدلی اخلاقی‌ترین موضعی باشد که من در قبال آن او ی خاص می‌توانم بگیرم. تصور کنید شما مایل باشید حقیقت راست و پوست کنده را بشنوید و نقطه بگذارید آخر یک مذاکره/مکالمه. شاید برای من این روش ویرانگر باشد. شاید باید درباره منِ خاص ملاحظه و دقت بیشتری به خرج داد… حرفم این است که اگرچه شاید بشود از بد و خوب در یک سطح بسیار کلان سخن گفت اما در اجرای احکام اخلاقی، در زندگی روزمره، اگر بخواهی انسانی اخلاقی باشی، باید رضایت بدهی که در سطحی بسیار خُرد و در جمعی بسیار محدود، تلاش کنی دیگری را تا حد ممکن بشناسی و با آن دیگریِ خاص برخوردی اخلاقی داشته باشی.

ج-  «معتقدم که یک «ما» اغلب توسط مرحعیت/اتوریته برخی شناسندگان بر دیگران تحمیل می‌شود، همانگونه که بزرگسالان بر کودکان اتوریته دارند. در این مواقع معرفت و شناخت بقیه از میان نمی‌رود، بلکه تنها پنهان می‌شود.»*

د- پشتِ پنهان شدنِ جزئیات تحت لوای احکام کلی که درباره دیگران می‌دهیم، نوعی بی‌تفاوتی و تغافل نسبت به ویژگی‌ها و نیازهای دیگری خاص وجود دارد که به ما اجازه می‌دهد راحت و با وجدانی آسوده راجع به او قضاوت کنیم. چون بر همگان واضح و مبرهن است که این کار غلط/درست است. ما نه وقت و نه علاقه و نه حوصله داریم که دیگران را آنگونه که هستند بشناسیم و نه می‌توانیم ذهن و زبانمان را از قضاوت بازداریم. کلیات اینجا به درد می‌خورند.

اگر در وب‌گردی‌های‌تان به مطلبی خواندنی در یک وبلاگ برخوردید یا خواننده‌ یا نویسنده‌ی وبلاگی هستید که مطالب‌اش را مناسب بازنشر در بخش وبلاگ‌خوانی می‌دانید، می‌توانید آدرس آن‌را برای ما بفرستید: blogs@30mail.net




 
 

1391/7/29




 

مرضیه رسولی
سه‌روز پیش

واردات داروهای بیماری‌های خاص به خاطر تحریم‌ها قطع یا کم شده. مواد اولیه‌ی خیلی از داروها هم دیگر نمی‌رسد. دارویی که قبلا می‌شد راحت و ارزان (البته به نسبت شرایط حالا) تهیه کرد، حالا با قیمت خیلی بالا و با سختی گیر می‌‌آید یا اصلا گیر نمی‌آید. کسی را می‌شناسم که چندروز یک‌بار باید برای خرید آمپول چهارمیلیون تومان پول بدهد و با وجود این ممکن است یک هفته بگذرد و آمپول به دستش نرسد. با وجود تحریم‌ها، بیمارها خیلی زود به خط فقر می‌رسند، خیلی دیرتر درمان می‌شوند، خیلی زودتر می‌میرند.
 
تحریم احتمالن برای ما در گران شدن جنس‌ها خلاصه می‌شود، ولی دارد جان آدم‌های زیادی را می‌گیرد. در جنگ و حمله‌ی مسلحانه اگر یک‌نفر بمیرد، مردنش مهم است، تبدیل به خبر می‌شود، درباره‌‌اش موضع‌گیری می‌کنند، اما الان معلوم نیست چقدر آدم بر اثر تحریم‌ها مرده‌اند، جان سپرده‌اند، کشته شده‌اند. جنگ کشتار پرسر و صداست و تحریم کشتار بی‌صدا. انگار برای جنگی که دارد اتفاق می‌افتد صداخفه‌کن گذاشته باشند. برای ما که هنوز گرفتار بیماری‌های خاص نشده‌ایم نه، اما برای آنها که گرفتارند شاید تحریم بی‌رحمانه‌تر از جنگ باشد چون با مشکلشان تنها مانده‌اند، چون مشکلشان شخصی است، چون نشانی ازشان توی خبرها و تحلیل‌ها و بیانیه‌های حقوق بشری نیست.
 

می‌خواهند اختلافات را مسالمت‌آمیز حل کنند. مسالمت‌آمیز یعنی آدم‌ها بمیرند و صدایش درنیاید. دردآور است که جماعتی با تحریم موافقند. چون در ظاهر قرار است به حکومت فشار بیاورد، سکوت کرده‌اند و فکر می‌کنند اگر علیه کارهای آمریکا و غرب موضع بگیرند، دارند به جمهوری اسلامی حال می‌دهند. وقایع را برای خودشان ساده کرده‌اند: "دشمن دشمنم، دوستم است"، نه به دلیل فکر می‌کنند و نه به نتیجه.

شاید بشود به‌جای بهت‌زده نگاه کردن، کاری کرد. مثلن در خارج از ایران آدم‌ها را جمع کرد جلوی دفتر سازمان ملل، سازمان‌های حقوق بشری و اعتراض کرد، از وضعیت بیمارهایی که تحریم دارد جانشان را می‌گیرد به خبرگزاری‌های بزرگ گزارش داد، آدم‌های اسم و رسم‌دار را با خود همراه کرد، کمپین یک میلیون امضا، ده میلیون امضا برای پایان دادن به تحریم دارو راه انداخت. (واردات دارو را تحریم نکرده‌اند اما با تحریم بانک‌ها و ناممکن شدن نقل و انتقال پول خرید دارو هم سخت یا غیرممکن شده.)

 

اگر در وب‌گردی‌های‌تان به مطلبی خواندنی در یک وبلاگ برخوردید یا خواننده‌ یا نویسنده‌ی وبلاگی هستید که مطالب‌اش را مناسب بازنشر در بخش وبلاگ‌خوانی می‌دانید، می‌توانید آدرس آن‌را برای ما بفرستید: blogs@30mail.net




 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته