امروز: «آيا اين وقاحت و بيشرمي نيست كه حاكميت كودتا، هنوز و هميشه، ادعاي «اسلامي بودن» رفتارهاي خود را با بوق و كرنا به گوش مردم ميكوبد و آشكارترين «گناهان كبيره» را يكي پس از ديگري مرتكب ميشود و همچنان ميخواهد كه «بزرگترين دروغ» او (اسلامي بودن حاكميت) را باور كنيم؟!»
این سخنان یکی از برجستهترین شاگردان مکتب آیت الله حسینعلی منتظری است؛ فقیهی که جمهوری اسلامی کنونی را فاقد عناصر جمهوریت و اسلامیت توصیف کرد؛ و در ارزیابی مشابهی، شاگرد برجسته و آزاده و مجتهد او، "احمد قابل" اسلامی بودن حکومت مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه و به رهبری آیت الله خامنه ای را «بزرگ ترین دروغ» توصیف می کند.
مجتهد آزاده و فقیه دموکراسی خواه و مبلغ دین رحمانی و شریعت عقلانی، از فردای کودتای انتخاباتی 1388، تعارف و ترس را کنار نهاد و به صراحت در برابر سرکوب های خونین، و اقدام های غیرقانونی تمامیت خواهان موضع گرفت: «در دل تاريكيهاي ظلم و ستم حاكميت كودتا كه "براندازان سخت نظام جمهوري اسلامي"اند، پديد آمده است و با دست خود آنان، اسباب رسوايي روندي كه منجر به اقتدار آنان شده است، فراهم گرديده و به همين دليل، ميتوان "ابتربودن" عملكردهاي كوتاچيان را آشكارا ديد.»
این تاکید پژوهشگر برجسته ی دین، و حامی صادق جنبش سبز، احمد قابل است؛ سبز حقجویی که در اوج سرکوب های غیرانسانی پس از کودتای انتخاباتی، «شرک» را به تمامی به تمسخر می گیرد و می نویسد: «در كجاي اسلام آمده است كه افراد كثيري را بدون اثبات جرمي در حد قتل، زير شكنجهها بكشند و جنازهي آنها را تحويل ندهند و يا پس از تأخير فراوان در تحويل، براي خانوادههاي داغدار و دوستان و آشنايان مزاحمت ايجاد كنند تا سوگواري نكنند و اگر اقدام به سوگواري كردند، آنان را به قصد كشتن، بزنند و متهم به اقدام بر عليه امنيت ملت و كشور كنند؟! شرم و حيا و انسانيت و حقيقت، در «اسلام جعلي اين كودتاچيان از خدا بيخبر» هيچ جايگاهي ندارد؟!»
«حجت» واقعی اسلام، احمد قابل تاکید میکند: «آنها به خدا و اسلام و پيامبر خدا و ائمهي هدي، كه زير شكنجههاي ددمنشانه، تنها اميد بازداشتيها است اهانت ميكنند و آشكارا به انكار ارزش آنان تكلم ميكنند و زير ضربات مشت و لگد و باتوم و... از متهمان ميخواهند كه به «ولايت فقيه» احترام بگذارند؟! ننگ بر چنين ولايت فقيه و ولي فقيهي باد كه بدون حفظ حريم خدا و پيامبر و امامت معصوم، بخواهد حريم نامحترمي براي خود دست و پا كند!؟»
او در مقام اعتراض به حصر و حبس موسوی و کروبی می گوید: «مگر آنان کاری جز "مخالفت با استبداد و مخالفت با سلب حقوق مردم" کردند؟! مگر جز از راه های مسالمت آمیز و قانونی، به انتقاد و صدور بیانیه پرداختند؟!»
وی تاکید می کند که «این رفتارها وظیفه ی ملی و شرعی آنان بوده و هست و کسی را بخاطر وظیفه شناسی نمی توان محکوم کرد، مگر انکه «عدم انجام وظیفه» مطلوب حاکمیت باشد!»
قابل با اشاره به این نکته که «کروبی و موسوی و همراهان و همفکران شان، تنها از دامان پاک خود به زندان رفته اند، می گوید: «اما من به عنوان یک شهروند، برای پیشبرد اهداف آنان(دفاع از حق حاکمیت ملی) تلاش اندکی کرده ام که امیدوارم خدای رحمان حسابم را از ستم پیشه گان جدا کند و کم مرا با کرم خویش، جبران کند.»
نقد رهبر جمهوری اسلامی
احمد قابل با تاکید بر این نکته که «بالاترین مقام مسئول در نظام جمهوری اسلامی، رهبری کشور است» او را به این دلیل که «بیشترین اقتدار و امکان را در اختیار دارد»، «مسئول» می داند و موظف به پاسخگویی. وی تصریح می کند که «تمامی اقدامات نهادهای زیر نظر رهبری، شرعا و قانونا بر عهده ی وی قرار می گیرد، مگر آنکه در برابر جرم و خطای آنان واکنش مناسب نشان دهد و راه های آشکاری برای اطلاع رسانی بدون دلهره از تمامی ارکان قدرت را به رهبری و جامعه ی ایران ، فراهم کرده باشد.»
او در مطلبی که برایش عنوان «وصیت» را برگزیده، در سال 1387 و پیش از کودتای انتخاباتی می نویسد: این رهبری کشور است که
الف ) نشریات مکتوب و روزنامه ها را به شدت تحت کنترل دولت و حاکمیت قرار داده است؛
ب ) اجازهی تأسیس و فعالیت رادیو و تلویزیونی را (حتی در خارج از مرزها) به منتقدان دلسوز و دگراندیشان مذهبی نمی دهد؛
ج ) نویسندگان و بسیاری از امضاء کنندگان نامه های پنهانی منتقدان سیاست های ایشان، در اولین مرحله پس از نوشتن نامه، مورد انواع بی مهری ها و سلب حقوق قانونی (مثل حق نامزد شدن در انتخابات) قرار گرفته اند. رد صلاحیت این افراد، با اتکای به اظهارات تند رهبری کشور و گاه با تصریح ایشان به عدم صلاحیت منتقدان، صورت گرفته و می گیرد.
د ) اینگونه رفتار با منتقدان، جرأت و جسارتی به دون پایه ترین مسئولان قانون شکن و بداخلاق در دستگاه های مختلف حکومتی بخشیده است که هیچ مقام غیروابسته به رهبری (حتی اگر هفتمین و هشتمین رئیس جمهور یا رئیس مجلس ششم باشد) نمی توانست و نمی تواند مانع قانون شکنی آنان شود، تا چه رسد به جایی که فرد متخلف، از دانه درشت ها و یا خود رهبری باشد.
بر مبنای این ملاحظات است که او تصریح می کند: «هیچ عذری برای رهبری کشور باقی نمانده است تا تخلف مسئولان دستگاه های مختلف را از خویش نفی کند. او در تمامی تخلفات ریز و درشت دستگاه حاکمه شریک است و این ناشی از "رویکرد غیرمنطقی و غیرقانونی خود رهبری به مجموعه ی قانون اساسی" است. قرائت غیرمنطقی قانون اساسی کشور بر اساس "فراقانون بودن رهبری" و تفسیر غیرعلمی و غیرفقهی از عنوان "ولایت مطلقه" این مشکل را پدید آورده است.»
فقیه دموکراسی خواه تاکید می کند: «کینه توزانه برخورد کردن با مخالفان سیاست ها، آن هم از طرف فرد و جایگاهی که باید در تمامی رفتارها و گفتارها "عادل و متعادل" باشد و تمامی افراد جامعه ی خود را مبتنی بر واقعیت وجودی و وزن اجتماعی آنان، در تمامی اظهارات و انتصابات، مورد توجه قرار دهد و مخالفان سیاست های خود را تکریم کند و آنان را محبوب ترین افراد بداند، نتیجه ای جز آنچه تاکنون داشته، نمی توانست به بار آورد. تنها راه نجات، رها کردن تصورات غیر منطقی و بازگشت به منطق و اخلاق و قانون است.»
پاکباختگی مدافع اسلام رحمانی و عقلانی
انقلابی دیروز، رزمنده ی جبهه های دفاع مقدس، و جانباز جنگ تحمیلی، آنکه خود از بنیانگذران و مدافعان نظامی جمهوری اسلامی بود، از نیمه ی دهه 70 به شکل مکرر، هدف سرکوب و برخورد امنیتی و قضایی قرار گرفت. بارها دچار حبس و بدرفتاری شد و بی عدالتی و رفتار غیرانسانی و ضدقانونی را مکرر تجربه کرد. ازجمله در سال 1380 و 80 که 125 روز در بند امنیتی 240 اوین در انفرادی صبوری کرد.
بعدتر، و در جریان بازداشت پس از کودتای انتخاباتی 1388، در دفاعیه اش در برابر قاضی دادگاه انقلاب با اشاره به عکس رهبر جمهوری اسلامی روی دیوار دادگاه، گفت: «این آقا در خطبه های نمازجمعه و پیش چشم همه ی من و شما و در سایر سخنرانی هاشان، بارها و بارها حکومت پر از ظلم و جور خویش را با حکومت سراسر عدل امیر مؤمنان علی(ع) مقایسه می کند و به این وسیله صراحتا به مولای متقیان(ع) و پیامبر خدا(ص) و اسلام اهانت می کند!! چطور است که شما به اتهام «اهانت احتمالی به رهبری» غیرت می ورزید و صدها نفر را ماه ها بازداشت کرده و برخی را به مدت های طولانی زندانی می کنید، ولی من مدعی پیروی از امیر مؤمنان(ع) اینقدر بی غیرت باشم که در برابر این جسارت ها و اهانت های آشکار هیچ واکنشی نشان ندهم؟!! مگر من بی غیرت باشم که سکوت کنم. والله در برابر این جسارت ها و اهانت ها می ایستم حتی اگر به قیمت جانم تمام شود!»
او به شکلی ستایشبرانگیز، جسور و بیپروا نشان میداد و بیاعتنا به ظواهر ظلم و تهدیدحاکم؛ خود تصریح می کند که «دير زماني است كه جمجمهي خويش را به خدا عاريه دادهايم تا دروغ و خيانت نسبت به شريعت عقلاني و رحماني محمدي(ص) را رسوا سازيم و لكههاي ناشي از عملكرد فريبكاران مدعي اسلام را از چهرهي پاك دين خدا(تبارك و تعالي) و شريعت مصطفي(ص) و طريقت علوي(ع) بزداييم و تفاوت آشكار و ماهوي آن حقيقت سترگ را با دروغ بزرگ مدعيان اخير«حكومت اسلامي» آشكار كنيم.»
وطندوست امیدوار و سبز
قابل با تاکید بر این مهم که «امروزه اكثريت قاطع ملت را آگاهتر از پيش، در مسير احقاق حق حاكميت خويش ميتوان ديد و ديگر تنها نيستيم» نجوای مومنانه ی خود را تکرار می کند و می گوید: «اندكي صبر، سحر نزديك است و بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.»
شواهد «قابل ایرانزمین» کم نیست:
«نميبينيم كه حاكميت كودتا، جرأت دادن مجوز براي راهپيمايي مسالمت آميزمان را ندارد و از تصور تجمع ميليوني ما، چگونه مي لرزد؟!»
«نميبينيم كه براي اثبات «صحت انتخابات» آنقدر دست حاكميت كودتا خالي است كه محتاج مهر تأييد «اصلاح طلبان در بند» است و آنها را تحت انواع فشارهاي جسمي و روحي گذاشته تا اعلام كنند كه «هيچ تقلبي نشده است»؟! و براي اثبات آزاد بودن افراد و تأييدهاي آنان، نمايشي تلويزيوني ترتيب ميدهد تا شايد كسي را گول بزند!؟»
اسفند 1388 پس از 10 هفته بازداشت در اطلاعات مشهد، که در پی ممانعت از حضور وی در مراسم تشییع پیکر استادش (آیت الله منتظری) صورت گرفت، این فقیه دین رحمانی و پژوهشگر شریعت عقلانی را با با دستبند و پابند به دادگاه انقلاب بردند. قابل اما از منظری متفاوت با نگاه و روش تمامیت خواهان اعلام کرد: «پیرو امامی هستم که با غل و زنجیر او را وارد مجلس کردند و هنگامی که پرسیدند کار خدا را چگونه دیدی فرمود: ما رأیت الا جمیلا.»
و خطاب به نهادهای امنیتی و قضایی گفت: «می خواهید مرا تحقیر کنید اما من جز زیبایی چیزی نمی بینم.»
چشم انداز مطلوب مرد موحد و مجتهد ایراندوست مشخص است: «خواستهي اصلي اين ملت، چيزي جز «بازگشت به حق حاكميت مطلقهي ملت» نيست و شواهد و قرائن نشان ميدهد كه اين نوبت، بدون رسيدن به تمامي حقوق قانوني خويش، ميدان را ترك نخواهد كرد.»
قابل، چونان مومنی امیدوار، تصریح می کند که «اين سنت الهي است كه "ظلم و ستم، پايدار نميماند"...»
او ابراز اميدواری می کند كه «با آزادي كامل عزيزان دربند، سند رسوايي ديگري از كودتاچيان بيحيا به دست ملت افتد و مسير سقوط كودتاچيان برانداز نظام، فراهم گردد و بهار آزادي با شهد «حاكميت مطلقهي ملت» در نظام جمهوري اسلامي ايران را تجربه كنيم.»
منبع: ندای سبز آزادی ـ کاوه مشرقی
امروز: حسین مرعشی با اشاره به بحران های موجود و جاری در کشور گفت: "تمام اشخاصی که در فضای امروز ایران نقش داشته اند باید در قبال تاریخ پاسخگو باشند."
مدیر دولت های هاشمی و خاتمی در نشست سرای اهل قلم، بخشی از ناکارآمدی سیاست های اقتصادی را به اختلاف نظر های سران کشور نسبت داد که بر سر توسعه یا عدالت نظر واحد نداشتند. برای مثال لایحه سرمایه گذاری خارجی در اوایل دولت خاتمی مطرح و در هیأت وزیران رد شد، خاتمی هم در آن فضا مخالف بود، و بعد همان لایحه را به صورت طرح در مجلس پنجم مطرح کردیم و به مجلس ششم کشید و همه به استثناء محتشمی پور و سبحانی به آن رای مثبت دادند.
مرعشی ادامه داد: اما دولت نهم سال ۸۴ در بهترین شرایط روی کار آمد که همه نظر واحد در سیاست های اقتصادی داشتند و اختلاف دیدگاههای کلان رفع شده بود و سند چشم انداز منتشر وبرنامه چهارم مدون شده بود، دیگر کسی با خصوصی سازی، جذب سرمایه های خارجی، فاینانس، بانک خصوصی و بیمه خصوصی و ... مشکلی نداشت، تورم نرخ کاهنده داشت و به ۱۱ درصد رسیده بود و می رفت که تک رقمی شود و از سوی دیگر افزایش ناگهانی بهای نفت درآمدی سرشار و بدون هزینه برای دولت ایجاد کرده بود!
این مدیر دولت سازندگی و اصلاحات افزود: سیاست های اصل ۴۴ که روزی برای مسئولین کشور یک رؤیا شده بود و مثلاً آقای جهانگیری می گفت که اجازه دهید ۴۹ درصد سهام فولاد مبارکه را وارد بورس کنیم و ۱۰ میلیون تن ظرفیت تولید فولاد کشور را افزایش دهیم، حالا همه اش واگذار شد و کار زیر بنایی هم انجام نشد!
اصل ۴۴ به یکباره ۲۰۰ میلیارد دلار منابع مالی ایجاد کرد که می توانست صرف زیرساخت ها شود و ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت هم در طول تاریخ کشوربی سابقه بود! اما نمی دانیم با این پول ها چه کردند و کار به اینجا کشید که رشد ۱/۲ درصدی و این تورم و این وضع اقتصادی را به ارمغان آورد.
مرعشی در توضیح این مساله ادامه داد: در آخرین بودجه خاتمی فقط ۲۵ میلیارد دلار از درآمد نفتی برداشت شد که ۲ میلیارد آن به بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز داده می شد و ۴ میلیارد آن خالص عمرانی بود(سوای از ۲۰ درصد عمرانی بقیه)
حسین مرعشی در این جلسه که گزارش آن در وبسایت مهدی خزعلی منتشر شده، با مسئول خواندن همه در ایجاد شرایط فعلی اظهار نظر کرد: تمام کسانی که در ایران هستند باید در قبال مسائل امروز ایران در تاریخ پاسخگو باشند.چه کسانی که یک انتخاب شخص را به شوخی گرفتند و چه کسانی که کمک کردند این شخص مسئولیت بگیرد. شما حتی در مقوله ای مانند ازدواج، ابتدا تحقیقات لازم را انجام می دهید تا در انتخاب اشتباه نکنید، حال چگونه بدون تحقیق لازم و به صرف یک سری حرفهای زیبا زدن کشور دست یک نفر داده می شود. قصه امروز مثل حکایت آن مهندس قلابی بهرمان خود ماست، او در آن روستا کت و شلوار می پوشید و کفشش را واکس می زد و عینک دودی (که آنجا خیلی مهم بود!) می زد، اهالی به او می گفتند آقای مهندس! موتور بخت برگشته ای خراب شده بود و آقای مهندس قلابی گفت:" من ابزار می دهم و می گویم چه کنی، اما من دست نمی زنم، خوب این پیچ را باز کن و آن یکی را باز کن، تا اجزای موتور بخت برگشته را از هم جدا کرد و بعد سوار موتور خود شد که برود، صاحب موتور گفت :" پس چرا درستش نکردی، تو همه موتور را از هم پاشیدی؟!" و مهندس قلابی پاسخ داد که من تا همین جایش را بلد بودم و بقیه را نمی دانم!"
وی در ادامه افزود: آقایان هم تا همین حد بلد بودند که مملکت را به بحران برسانند و بعد می گویند ما تا همین جا بلد بودیم! تا امروز می گفتند اینقدر قطعنامه دهید که قطعنامه دانتان پاره شود و امروز به سخنان خود پاسخگو نیستند. تمام اشخاصی که در فضای امروز ایران نقش داشته اند باید در قبال تاریخ پاسخگو باشند. یکی از سیاست های آقای هاشمی آن بود که از نیروهای نظامی به عنوان پیمانکار استفاده کند و در پروژه هایی از آنها استفاده کند چون استفاده از این نیروها در پیمانکاری بهتر از آن بود که امور را در دست بگیرند. همانطور که امروز بخش اعظمی چه در استانداریها و مخابرات و بخشهای دیگر را در دست گرفتند! آنها در انتخابات ۸۴ معترض بودند که هاشمی باز می خواهد به ما در اندازه پیمانکار نگاه کند؟ آقای احمدی نژاد تنها یک چیز می شناسد و آن معجزه پول است! حتی آن زمان که در شهرداری بود شروع کرد به کمک کردن به هیئتها و اشخاصی که می توانستند به او کمک کنند و حتی در دولت هم همین سیاست را در پیش گرفت و تنها معجزه پول را می شناسد.
در این میان مهدی خزعلی پرسید اقتصاد این دوران را آقای موسوی با عهد قجر مقایسه کرده است! که حسین مرعشی گفت:"آنچه در دوره احمدی نژاد اتفاق افتاد مختص دوره ایشان بود و خواهشمندم که هیچ دوره ای را با دوره ایشان مقایسه نکنید چون مقایسه هر دوره ای با دوره ایشان جفا به آن دوره خواهد بود"
مهدی خزعلی پرسید که اشتباهات دوره شما چه بود؟
مرعشی گفت:"ما هم در دوره ای که خودمان مسئول بودیم اشتباهاتی داشتیم و یکی از اشتباهاتمان این بود که اجازه ندادیم نیروهای منتقد حضور فعالتری داشته باشند. امروز مخالفان ایران عزم خود را برای مقابله با ایران جزم کرده اند و تا نفس گیر کردن ایران هم پیش خواهند رفت و این در شرایطی ست که متاسفانه کسانی هم که در داخل هستند موضوع را جدی تلقی نکرده اند و شاهد درگیری بین مسئولین حتی در سطح سران قوا هستیم که با یکدیگر به درگیری لفظی می پردازند.این فضا به هیچ عنوان به نفع آینده ایران نیست.به نظرم ابتدا در داخل باید هم دلی صورت بگیرد و تدبیری اندیشیده شود تا از این بحرانی که امروز گریبانگیر آن هستیم عبور کنیم."
وی در پاسخ به اشکال دوگانه بودن نیروهای نظامی گفت:" یک ملت نمی تواند هزینه دو ارتش را تامین نماید و در زمان هاشمی اولین گام با ادغام وزارت سپاه و وزارت دفاع برداشته شد."
خزعلی گفت:" ما دولت جنگ و دولت سازندگی و دولت اصلاحات داشته ایم و من این دولت را دولت پوپولیسم می نامم و آقای مرعشی گفت:" نه این همان معجزه یا پدیده هزاره سوم و چهارم است و بس!"
در مورد علت عدم اقبال به هاشمی در سال ۸۴ گفت:" به هر حال ایشان دوران طولانی مسئول بوده است و سیبل بود برای حمله و یک انباشت انتقادات برای چنین مدیری مهیاست!
وی تاکید کرد که " جامعه احساسی رای می دهد و به نخبگان و کارشناسان مراجعه نمی کند، نگاهی بیاندازید به نفرات اول هر دوره مجلس، در واقع دموکراسی بدون احزاب ناقص است و این که افرادی می گویند ما به هیچ حزبی وابسته نیستیم، در عالم سیاست حرف بدی است، مثل این است که بگوید من بی اصل و نسب و بی پدر و مادرم و از زیر بوته بعمل آمده ام!"
در خاتمه مرعشی گفت:" الان شرایط جنگ اقتصادی است و آقایان دارند با لباس بزم به جنگ می روند و در خورجین الاغشان هم قلیان گذاشته اند، انگار که به پیک نیک می روند! "
امروز: گفته های آقای محمد رضا خاتمی دیدگاه های "عملی" اصلاح طلبان از سال ۶۷ تا همین امروز بوده است. قرائتی از ولایت فقیه در چارچوب قانون اساسی و اجرای بی تنازل اصول آن همانگونه که در منشور جنبش سبز هم ارائه شده است.
این اولین بار نیست که اصلاح طلبان و به معنای اخص آنان جبهه مشارکت و برخی از مشهورترین سران آن، اینگونه مورد انتقاد کسانی قرار می گیرند که در بی عملی سیاسی آنان همین بس که از سال 1376 بارها و بارها برای همین ها، هم سوت زدند و هم کف کشیدند و هم آنها را هو نمودند. این دوگانه عشق و نفرت، توگویی در ذات کسانی قرار گرفته است که برای آنها انتقاد از اصلاح طلبی، اسم رمز هویت خواهی است. یعنی اگر قرار باشد موجودیت سیاسی خودشان را توجیه کنند اول چهار تا فحش به اصلاح طلبان می دهند، آنها را به بی عملی سیاسی متهم می کنند، می گویند که "برنامه سیاسی" ندارند و برای "پیام آشتی جویانه به حاکمیت" باید به بند نقد کشیده شوند. و در حالی که کسی مثل "محمدرضا خاتمی" در داخل کشور با آن همه ملاحظات و محذوریت های امنیتی قرار دارد، از خارج نسخه می پیچند که "موقعیت آقای رضا خاتمی با موقعیت بسیاری از همراهان و همفکرانش که سالیانی است زجر زندان و غربت و ستمی که بر آنان و خانواده هایشان رفته است را تحمل می کنند یکسان نیست".
اما مگر رضا خاتمی در مصاحبه اش با روزنامه اعتماد چه گفته و کجا از مرزهای تعریف شده جنبش سبز فروتر رفته یا بر منشور این جنبش که توسط آقایان موسوی و کروبی امضا شده خط بطلان کشیده است که اینگونه متهم می شود به سکوت و بی عملی و حتی به تعبیر برخی دیگر قرار گرفتن در خطوط مرزی جریان راست اصلاح طلب که به تعبیر همین دوستان دیگر نه سبز است و نه اصلاح طلب دوم خردادی؟
چه کسی است که نداند عمق کینه و مشکلی که نهادهای امنیتی با امثال مصطفی تاج زاده و مصطفی قدیانی این روزها پیدا کرده اند، اگر از رضا خاتمی کمتر نباشد بیشتر نیست؟ به تعبیر بهتر برای آنها، سه نفر، بهزاد نبوی، مهدی هاشمی و رضا خاتمی، سه خال تکی هستند که اولی از همان روزهای آغازین پس از انتخابات به زندان رفت، دومی در هول و ولای دعوای سیاسی با هاشمی رفسنجانی همین تازگی روانه اوین شده است، و اگر محمدرضا خاتمی هم به زندان نمی رود فقط و فقط به دلیل انتساب فامیلی او به خانواده امام (ره) است که دست امنیتی ها را تاکنون بسته است و اگر غیر از این بود، و "آقا رضا" هم به زندان می رفت، امروز توسط همین افراد منتقد بی انصاف، نه تنها هو نمی شد، بلکه برایش سوت می کشیدند و او را هم آزاده جنبش سبز می خواندند. به تعبیر دقیق تر، همانگونه که نهادهای امنیتی، اصلاح طلب خوب را اصلاح طلب مرده می خواهند برخی از این دوستان هم، اصلاح طلب خوب را اصلاح طلب زندانی تعریف می کنند؛ غافل از آنکه خوبی و بدی یک اصلاح طلب به زندان رفتن یا نرفتنش نیست. به نقشی است که در زمان ایفا می کند. آنها که به زندان رفتند البته حسینی عمل کردند، اما اینانی که در بیرون هستند چندان صم و بکم هم نبودند، و چون خاموش نیستند اینهمه هم از سوی چپ و هم از سوی راست، مورد طعنه و انتقاد قرار می گیرند. ما در میان اصلاح طلبان دوم خردادی، اصلاح طلب بد نداریم. آنکه بد است اصلا اصلاح طلب نیست و اشتباهی با اصلاح طلبان بور خورده است. مصداق هایش هم آشکارتر از آن است که نیازی به تکرار باشد. آنکه هنوز از اصلاح طلبی و جنبش سبز می گوید و طی طریق امروز کشور را نقد می کند تا حتی با کمترین احتمال، کورسوی امیدی را زنده کند اصلاح طلب خوب است. می خواهد رضا خاتمی باشد در بیرون زندان و مصطفی تاج زاده درون اوین.
مصاحبه محمدرضا خاتمی البته بی عیب و ایراد نیست - و البته چه کسی است که بگوید انسان کامل است و ایراد ندارد؟ - اما نه از جنس ایرادهایی که بر او متصور و تا مرز کشیدن خط قرمز بر جنبش سبز متهم می شود. در هیچ جایی از مصاحبه اش نه از اصلاح طلبی پیشرو در معنی دوم خردادی آنان جدا شده و نه از جنبش سبز در خوانش آنچه که موسوی و کروبی ارائه داده اند سر باز زده است. بلکه به طریق اولی، همان را که خط مشی اصلاح طلبان در دو حزب اصلی آنان، مشارکت و مجاهدین انقلاب نامیده می شد تکرار کرده است که به نظام جمهوری اسلامی و آرمان های انقلاب اسلامی وفادار هستند و در دام براندازی کور و ناپخته ای که هم گروهی از نهادهای امنیتی و هم بخشی از اپوزسیون خام در خارج از کشور برای آن لحظه شماری می کنند قرار نخواهد گرفت. گفته که روند اداره امروز کشور را به صواب و به سود منافع ملی نمی بیند، اما این بدان معنی نیست که در دام مستی زدگان تشنه قدرت قرار بگیرد و چون اعتقادی به براندازی نظام سیاسی کشور ندارد با آنها نرد بازی قدرت کند.
تازه محمدرضا خاتمی همه اینها را هم در پاریس، در واشنگتن، یا در کره مریخ نگفته است که دست هیچ جنبنده ای به او نرسد. او درون مرزهای جغرافیایی کشور با توجه به تمام ملاحظات امنیتی موجود، نظر سیاسی خودش را و گروهی را که بدان انتساب دارد فقط تکرار کرده است. حالا اگر عده ای پس از حوادث خرداد 88، میراث دار جنبش سبز شدند و از درون جنبش سبز، تم براندازی نظام سیاسی و تمام 34و 35 ساله انقلاب را جست و جو می کنند این دیگر مشکل خودشان است، مشکل رضا خاتمی نیست که اصول بنیادین تفکر سیاسی و برنامه عملی که مطرح می کند هم، چندان فرقی با گذشته ندارد و البته در اصول نباید هم داشته باشد و برای آن بارها و بارها از مردم هم رای گرفته است.
در مورد آنچه هم که به نام "بحث نظری" مرتبط با قرائتی دموکراتیک از ولایت فقیه به آقای خاتمی نسبت داده شده است، برخلاف آنچه ادعا می شود که این یک "بحث عملی نیست" و گفته های آقای خاتمی بیشتر پایه نظری دارد، باید گفت که اتفاقا نه خیر! این گونه نیست. دیدگاه های مطرح شده توسط آقای خاتمی دیدگاه های "عملی" اصلاح طلبان از سال 76 تا همین امروز بوده است. قرائتی از ولایت فقیه در چارچوب قانون اساسی و اجرای بی تنازل اصول آن همانگونه که در منشور جنبش سبز هم ارائه شده است. حال اینکه آیا به این قرائت عمل می شود یا نه بحث دیگری است که موضوع این مقاله نیست، اما اینکه چون اگر از منظر نظری، گفته های محمدرضا خاتمی را نقد کنیم آسیب پذیری او بیشتر می شود، پس تمام گفته های او را که تماما بار "عملی" دارد، یک چسب "نظری" به آن بچسبانیم و از توی آن دور باطل شورای نگهبان، مجلس خبرگان و رهبری را در بیاوریم تا رضا خاتمی را محکوم کنیم دیگر از آن جمله ادعاهای صد تا یک غاز است که از 76 تا امروز مخالفان اصلاح طلبان بارها و بارها آنرا بیان داشته اند. همینطور است داستان انقلاب اسلامی 57 و اصلاحات مدل سال 76 تا امروز، با این استدلال که چون آن موقع انقلاب کردید نمی توانید امروز از اصلاحات دفاع کنید و یا باید از انقلاب 57 هم اعلام برائت کنید. انقلابی که جز سلطنت طلبان - آن هم نه همه شان - هیچ نیرویی حتی درون همین اپوزسیون نصف و نیمه جمهوری اسلامی هم در ماهیت و ضرورت آن در زمان شک ندارد، حالا امثال رضا خاتمی باید توبه نامه بنویسند که چرا انقلاب کردند؟ آخر این چه منطق و استدلالی است و از کجای آن ذره ای عقلانیت استنباط می شود؟
می ماند آخرین نکته در نواختن "حزب مشارکت که برنامه سیاسی ندارد" و آینده خودش را هم نمی تواند پیش بینی کند و امثال آقای خاتمی هم اساسا با این استدلال ها، فعال سیاسی نیستند. اظهاراتی که بخشی از همین جنس اپوزسیون هر بار که صحبتی از وفاداری اصلاح طلبان به انقلاب می شود تکرار می کنند، اما به میرحسین موسوی که می رسند به لکنت زبان می افتدند. "آرمان های امام راحل" میرحسین موسوی خار در گلوی آنان است، اما خب، موسوی رهبر جنبش سبز است و امروز هم در حصر قرار دارد و فحش دادن به او هزینه زاست. همین بهتر که هر کس که فحش خوری بهتری دارد فعلا بنوازیم و از همان سال 76 تا همین امروز فحش خوری مشارکتی ها، حسابی برای برخی دلچسب بوده است. 14 و 15 سال اینها را حزب دولت ساخته نامیدند که با دولت خاتمی آمده اند و با رفتن خاتمی هم می روند، خاتمی آمد و رفت و مشارکت ماند و در هر انتخاباتی - تاکید می کنم در هر انتخاباتی - متشکل ترین گروه سیاسی کشور بود و اراده می کرد در هر جای ایران میتینگ و برنامه خبری می گذاشت. اگر به خصوص این دوستان منتقد امروز، ایران در سال 88 را به خاطر داشته باشند، باید این ادعای من را به چشم خودشان دیده باشند. همین هم شد که پس از 22 خرداد 88، یکی پس از دیگری سران مشارکت به زندان افتادند و بر سر در مشارکت - و مجاهدین انقلاب - قفل ورود ممنوع زدند. سیاست تیله بازی که نیست تا همینجوری در یک نتیجه گیری انتزاعی و ذهنی، نسخه فعالیت سیاسی احزاب را بپچیم که چه گروهی حزب هست و چه گروهی حزب نیست؛ کارنامه عمل می خواهد و کسی که اگر ادعایی مطرح می کند، خودش هم اندک کارنامه ای داشته باشد؛ وگرنه از این داستان سرایی ها، امثال همین فعالان جناح راست اصول گرا هم بارها می کنند که اصلاح طلبان مرده اند و دوران فعالیت سیاسی آنان به پایان رسیده است و حزب فلان و بهمان بودند و ریشه و تیشه نداشتند و قس علی هذا. اما نوبت مباهله که می رسد همه جا می زنند.
منبع: جرس
امروز: چه بسا تا ساعاتی ديگر، جسم او در ميان ما نباشد، اما چه باک؟ احمد قابل برای بودن ميان ما، حاجتی به معجزه ندارد
احمد قابل ميوهی شجرهی طيبهای است که در سايهی قدر نهادن به خرد انسانی باليده است. تا از همين جملهی نخست عبور نکردهايم بايد درنگ کرد تا دچار نخوت يا خودبینی نشويم: آدمی کامل نيست. تمام جهد و کوشش آدمی به سوی کمال است نه در متن کمال. نه احمد قابل و نه سنت فکری و عقلانی انسانی-ايمانی که او را بر کشيده است، تجلی کمال نبود و نيست. اما بیشک، انعکاس جهد و کوشش برای رسيدن به آن کمال است.
قابل، فقيهی شجاع و جسور بود که هم شجاعت انسانی-اخلاقی داشت و هم شجاعت عقلانی. تجلی شجاعت انسانی و اخلاقی احمد قابل را در سالهای اخير به دفعات ديدهام: او - و همفکراناش - هرگز در برابر ستم سر خم نکردند و به توجيه و مشروعیتتراشی برای زهد ريايی و مسلماننمايی و اسلامپناهی مزورانه نپرداختند، هر چند اين مقاومت و اين ايستادگی شجاعانه به بهای - ظاهراً - سنگينی برایشان تمام شد.
چه بسا تا ساعاتی ديگر، جسم احمد قابل ديگر در ميان ما نباشد، اما چه باک؟ احمد قابل برای اينکه ميان ما باشد، حاجتی به معجزه ندارد. همين که در گذرگاه باريک و معبر تنگ حيات، سالهايی را شجاعانه در ميان انسانهايی از جنس خودش زيست و برای آنها الگويی برای حرکت و پرسشگری بود، خود معجزهای است؛ بودن احمد قابل معجزه بود و ديگر مهم نيست که از اين پس چه میشود.
به تلنگر نخست باز میگردم. احمد قابل پرسشگر سمجی بود که به آسانی گريبان خردِ خويش را رها نمیکرد. پرسشگری او شانه به شانهی دينورزی او و اعتقاد مؤمنانهاش حرکت میکرد. شايد برای کسانی که پرسشگری را ملازم و مستلزم عبور از دينورزی يا اعتقاد میدانند، اين ترکيب غریب يا متناقض بنمايد، ولی چنان تصويری تنها جايی معيوب يا متناقض است که پرسشگر دينورز برای وضعيت وجودی فعلی خود خصلت کمال قايل شود. احمد قابل چنين نبود. اين را میتوان از يکايک کسانی پرسيد که حلقهی درس آيتالله منتظری را آزمودهاند. امروز با دوستی دربارهی احمد قابل گفتوگو میکردم و گزارش میکرد که احمد قابل چگونه، در مجلس درسی در مشهد، در کسوت يک طلبه استادش آيتالله منتظری را با سماجت به چالش میگرفت و هيچ در دفاع از استدلال عقلانیاش عقب نمینشست. من از کيفیت و مضمون آن گفتوگو و ادلهاش بیخبرم اما اينقدر را میتوان به فراست دريافت که اين گفتوگو دو سو دارد: يک سو احمد قابل است اما سوی ديگرش استادی است که شاگرداناش را دلير و بیپروا در پرسشگری بار میآورد و آنها را تحقير نمیکند و خُرد و خوار نمیخواهد. بیشک پرسشگری و خردورزی درجات و مراتبی دارد، اما تفاوت اين رويکرد را به روشنی میتوان با رويکردی ديد که چنان جامهی قداست و طهارت و عصمت بر بشریترین و خاکیترين تمرينها و تراوشات ذهنیاش میپوشاند که نه تنها شاگرد و طلبه بلکه عالمان هم يارای به چالش گرفتن اين برداشتهای بشری و انسانی انسانهایی ضعيف و خطاکار مانند خود را پيدا نمیکنند - و تاريخ سياسی معاصر جمهوری اسلامی مهمترين گواه اين پسرفت، عقبماندگی، مُکرّم شدن جاهلان و مُلَجّم شدن عالمان است.
قدر و منزلت احمد قابل و فضای زيست فکری او به همین دليریهاست که سويهی عقلانی آن بهتر میتواند به جايگاه انسان ديندار معاصر کمک کند. برداشتهای عقلانی احمد قابل از شريعت مسلمانی، نه کامل است و نه بیعيب و نقص - و خود او نيز به اين نکته واقف بود - اما مهمترين خصلت اين دينورزی عقلانی اين بود - و هست - که دست و پای خرد انسانی را در تعامل با اين شريعت میگشايد. اين رويکرد، تفاوت دو انسان را به روشنی نشان میدهد: انسانی که در برابر شريعت ذليل و خوار است (و خادم شريعت است) و انسانی که در برابر شريعت عزت و کرامت دارد (و شريعت خادم اوست نه مخدوماش). بیشک همهی آنچه که میتوان از قدر ديدن خردِ انسانی در اخلاق و سلوک دينورزان انتظار داشت با اين گشايشها به طور کامل حاصل نمیشود اما اصل، همين حرکت است و همين به رسميت شناختنِ محوريت انسان. دين برای انسان است. دين برای آدمی است. بدون اين آدمی - که مهمترین خصلتاش اختيار و خرد و انتخاب آگاهانهی اوست - دين هم بیمعنا و بلاموضوع میشود. گمان من اين است که احمد قابل اين نکته را در سراسر پويشهای عقلانی شجاعانهاش جدی گرفته بود.
در حيات آدمی دو آفت بزرگ همواره میتوانند زندگی او را دچار عسرت و تنگی کنند: يکی عُجبِ دينورزی است و ديگری عُجبِ خردورزی. يکی با استناد و استظهار ديندار بودن و شريعتپناهی خود را از خرد و عقلانيت مستغنی و مستقل میشمارد و ديگری با تکيه بر عقل بشری و خرد انسانی خود را بینياز از الهام و گرمای معنای دین میبيند. در هر دو يک چيز غايب است و آن فروتنی است. در حقیقت هر دو از بشريت آدمی عبور میکنند. هر دو قيد بزرگ انسانيت آدمی را - که ناقص بودن و خطاکار بودن اوست - ناديده میگیرند. يکی ظرف دينورزی و مخاطب و متعلق دين را ناديده میگيرد (و غبار بشريت از تمامی دين میزدايد) و ديگری در عين وقوف به محدوديتهای عقل انسانی (حتی در مقام مقايسه با خودش و نه با دين)، دچار نخوتِ واصل بودن میشود. گمان من اين است که امثال احمد قابل میتوانستند و میتوانند راهی در اين جادهی پرسنگلاخ بگشايند. گشودن پنجرههای گفتوگو ميان دين و خرد، بیشک ارجمندترین کاری است که مردمان زمانهی ما میتوانند بکنند. کوششهای احمد قابل را بايد در بستر اين محور کلانتر و کلیتر ديد نه در جزيياتی که شايد بتوان در آنها نزاع و اختلاف هم کرد.
جهان ما با وجود کسانی چون احمد قابل رنگارنگتر و زيستنیتر شده است. بر ما باد که در استمرار بخشیدن به حضور اين رنگها و گرمای اين نورها بيشتر بکوشيم و چراغ اين سنت شجاعانهی عقلانی-ايمانی-انسانی را زنده نگه داریم.
منبع: جرس
امروز: رزمایش سه روزه "الی بیت المقدس" با رمز لا اله الا الله محمد رسول الله توسط سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ آغاز شد.
به گزارش مهر، در مراسم افتتاحیه رزمایش الی بیت المقدس که صبح امروز پنجشنبه در دهکده مقاومت در تهران آغاز شد سردار پاسدار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران ، مرتضی تمدن استاندار تهران و سردار پاسدار محسن کاظمینی فرمانده سپاه محمد رسول الله حضور یافته اند.
در ابتدای این مراسم پاسدار محسن کاظمینی با اشاره به برگزاری این رزمایش بزرگ افزود: این رزمایش برای نشان دادن قدرت نظامی ایران در مقابل تهدیدهای غرب علیه کشورمان برگزار می شود.
وی با اشاره به حضور گسترده نیروهای بسیجی در این رزمایش اظهار داشت: بسیجیان امروز مانند بسیجیان دوران دفاع مقدس عاشق به ولایت و عاشق به خدمتگزاری هستند.
کاظمینی ادامه داد: امیدوارم دشمنان این ملت از این رزمایش بزرگ عبرت بگیرند چرا که این رزمایش به خوبی قدرت بازدارنده ایران را نشان می دهد از این رو آنها نباید هیچ خطای استراتژی را علیه ما انجام دهند.
وی با بیان اینکه سپاه پاسداران و بسیج آماده دفاع از کیان انقلاب اسلامی هستند، گفت: ای قدس، سپاه محمد رسول الله می آید .
همچنین در ادامه این رزمایش بزرگ سردار پاسدار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران به اهمیت و جایگاه ویژه بسیج و سپاه پاسداران در انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: با حضور بسیج و سپاه مردم ما احساس امنیت می کنند و دشمنان این مرز و بوم نمی توانند به این کشور حمله کنند.
سلامی خطاب به دشمنان افزود: پدافندهای ما آماده است تا خفاش های دشمنان را سرنگون کنند و این پیام را باید دشمنان دریافت کنند.
امروز: دهها تن از خانواده محکومین به اعدام برای سومین بار مقابل بیت رهبر جمهوری اسلامی در خیابان پاستور تجمع کردند.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر ، صبح روز چهارشنبه برای سومین بار ۴۰ تن از خانوادههای زندانیان محکوم به مرگ در مقابل بیت رهبری تجمع کردند و خواهان لغو مجازات اعدام بستگان خویش شدند.
پیشتر در تاریخ ۱۲ و ۱۹ مهرماه، جمعی از خانوادهای زندانیان محکوم به اعدام در تجمعی در همین مکان خواهان لغو مجازات بستگان خود شده بودند که موفق به دریافت جواب قانع کنندهای از مسئولین نشدند.
در تجمع دیروز نیز مسئولین بیت رهبری به خانوادهها گفتند: "از این محل بروید. این مسئله به ما ربطی ندارد. بروید در مقابل مجلس تجمع کنید."
این در حالی است که مسئولین قضایی به خانواده سعید صدیقی زندانی محکوم به مرگ که روز چهارشنبه ۱۹ مهرماه به همراه ۹ تن دیگر جهت اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد و تا امروز اجرای حکمش به تعویق افتاد گفتهاند: "این حکم لازم الاجراست و به زودی اجرا خواهد شد."
امروز: "جان بیماران ایرانی به دلیل شدت گرفتن تحریمهای بینالمللی در خطر است." این را فاطمه هاشمی، رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص گفته است. وی که روز سه شنبه (۲۵ مهرماه) با سایت خبری تابناک گفتگو کرده، افزوده است: "بیشتر از همه در داروهای بیماران سرطانی و اماس در تنگنا هستیم. البته بیماران تالاسمی و دیالیزیها هم سختیهایی دارند و همه اینها بر اثر مشکلاتی است که ریشه در تحریم بانکی و سختی در انتقال ارز دارد." رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص میگوید که این داروها مصارف دیگری ندارند و با جان مردم سر و کار دارد. هاشمی همچنین گفت که در همین زمینه دو ماه پیش به بانکیمون دبیرکل سازمان ملل نامه نوشته است.
تحریم ونوسانات نرخ ارز و در پی آن کاهش تولید و واردات دارو چند صباحی ست که بیماران خاص را دچار مشکلات زیادی کرده است تا جایی که گرانی فوقالعاده و نایابی برخی داروها زنگ خطر را برای این دسته از بیماران ایرانی به صدا در آورده است.
خودکفایی ۹۰ درصدی سراب بود؟
اگرچه بر اساس آمارهای رسمی بیش از ۹۰درصد داروهای مصرفی ایرانیان در داخل کشور تولید و میشود، اما مواد اولیه تولید داروهای ساخت داخل هم باید از خارج کشور تامین شود. در ماههای اخیر با افزایش فشارها و تشدید تحریمهای بانکی بین المللی، تبادلات اقتصادی ایران با سایر کشورها بیش از پیش سخت شده و همین امر موجب اختلال در تولید و واردات دارو شده است. صرفنظر از مصایب معاملات ایران با کشورهای خارجی این نکته را هم نباید فراموش کرد که حتی در صورت هموار شدن این مسیر هم شرکتهای وارد کننده با سد بزرگی به نام "تامین ارز" مواجه هستند.
خبرگزاری ایلنا در هفته جاری از تولیدکنندگان صنایع دارویی چنین نقل کرد: "برای مقابله با افزایش قیمت دارو، اگرچه بانک مرکزی در مرکز مبادلات ارزی، ارز مورد نیاز صنایع را در بخش اولویت دار طبقه بندی کرده اما ارز ثبت سفارش شده، نسبت به ابتدای سال جاری گزانتر است و از سویی هنوز این ارز در اختیار صنایع دارویی قرار نگرفته است." با توجه به این مسائل میتوان به جرات گفت عدم حمایت دولت از واردکنندگان و اهمال در تامین ارز شرکتهای دارویی یکی از بزرگترین دلایلی است که امروز گریبان حوزه سلامت کشور را گرفته است.
خطر جدی است
در همین هفته هم لیست ۹۰ تایی از داروهای کمیاب در ایران خبرساز شده بود. لیستی که شامل ۵۰ قلم داروی وارداتی و ۴۰ قلم داروی تولید داخل است و از داروهای مربوط به رادیولوژی تا درمان دیابت، داروهای شیمیدرمانی و انواع داروهای بیماریهای خاص و سایر نارساییهای معمولی دیگر در آن یافت میشود. اظهار نظرهای اخیر روسای انجمنهای برخی بیماریهای خاص نشان میدهد کارد به استخوان کسانی که با این بیماریها دست و پنجه نرم میکنند رسیده ست.
چندی پیش نایب رییس انجمن تالاسمی ایران از چندین مورد فوت ناشی از نبود دارو خبر داد و در انتقاد به وضع موجود گفت: "بیماران تالاسمی چون خون میزنند آهن بدنشان بالا میرود، بنابراین باید دسفرال یا دسفوناک مصرف کنند تا آهن خون آنها پایین بیاد. با کلی مشقت در سالهای گذشته تلاش کردیم و فرتینای خون بچهها را پایین آوردیم اما متاسفانه با نبود دارو در چند ماه اخیر فرتینای بدنشان به ۱۵هزار هم رسیده که خطر مرگ را به همراه دارد و کسانی را هم داشتیم که بر اثر این مسئله فوت کردهاند." پیشتر هم رییس انجمن حمایت از بیماران کلیوی گفته بود بیماران کلیوی با کمبود محلول سرم مواجه شدهاند. مصطفی قاسمی اعلام کرده است: "کمبود این محلول که توسط شرکتهای ایرانی ساخته میشود، به دلیل وارد نشدن مواد اولیهای است که جزو تحریم هاست. برخی شرکتهای دارویی به دلیل نداشتن مواد اولیه دیگر قادر به ساخت این محلول نیستند."
البته ابراز نگرانیها به همین جا محدود نشد و به دفتر رئیس سازمان ملل نیز رسید. دبیرکل سازمان ملل در هفتهای که گذشت با انتشار گزارشی اعلام کرد به دلیل مشکلات سیستم بانکی در ارتباط با ایران، شرکتهای دارو سازی صدور دارو به ایران را متوقف کردهاند و به همین دلیل داروها برای درمان بیماریهای مختلف از جمله داروهایی مانند داروهای ضد سرطان، ناراحتی قلبی و تنفسی کمیاب شدهاند.
پایگاه اطلاع رسانی بنیاد امور بیماریهای خاص هم ماه گذشته، با اعلام خبر کمبود برخی داروهای حیاتی مبتلایان به سرطان هشدار داده که در صورت جدی گرفته نشدن این خبر از سوی مسوولان ذی ربط و نبود واکنش مناسب به آن، بیماران سرطانی در آینده نزدیک با مشکلاتی به مراتب بدتر از امروز روبه رو میشوند. مدیر عامل کانون هموفیلی ایران هم پیش از این از کاهش سطح دسترسی بیماران هموفیلی به فاکتورهای خونی خبر داده و گفته بود: "در حال حاضر تمامی عملهای جراحی قابل پیشبینی برای بیماران هموفیلی به دلیل کمبود دارو لغو شده است. وی هم چنین عنوان کرد: "داروهای مورد نیاز بیماران هموفیلی که از فرآوردههای خونی تشکیل شده، اساسا وارداتی است و هنوز هیچ کدام از گزینههای تولید داخل وارد بازار دارویی کشور نشدهاند."
هیأت مدیره کانون هموفیلی ایران طی نامهای سرگشاده به رئیس فدارسیون جهانی هموفیلی و رئیس سازمان بهداشت جهانی در رابطه با به خطر افتادن سلامت بیماران هموفیلی به دلیل تحریم ایران، هشدار و تأکید کردهاند که کمبود دارو جان دهها هزار کودک هموفیلی را به مخاطره انداخته است."
غم مضاعف بیماران خاص
شرکتهای دارویی برای واردات دارو و مواد اولیه تولید دارو ارز ندارند، مبادلات اقتصادی ایران با سایر کشورها به دلیل تحریمها به دشوارترین شکل ممکن صورت میگیرد، بروکراسی بانک مرکزی و وزارت بهداشت برای پرداخت ارز دولتی به تولید کنندگان و وارد کنندگان در برخی موارد به انصراف شرکتها میانجامد و در این میان دود آتشی که دولت حاضر به خاموش کردن آن نیست به چشم کسانی میرود که علاوه بر رنج بیماری باید غم تهیه دارو را هم داشته باشند.
منبع: جرس-حنا صادقی
امروز: وزارت دادگستری آمریكا اعلام كرد كه شهروند ایرانی-آمریکایی که بدون استناد به هیچ مدرك معتبری به تلاش برای ترور سفیر عربستان در آمریکا متهم شده بود، این اتهام را پذیرفته است.
به گزارش ایلنا به نقل از رویترز، «منصور ارباب سیر»» در تاریخ ۲۹ ماه سپتامبر سال گذشته در فرودگاه «جان اف. کندی» آمریکا به اتهام ادعایی توطئه برای ترور «عادل الجبیر» سفیر عربستان سعودی در واشنگتن بازداشت شد.
مقامهای آمریکایی مدعی هستند كه ارباب سیر تلاش میكرد از طریق اعضای یک کارتل مکزیکی مواد مخدر، در خاك آمریكا اقدامهای تروریستی انجام دهد.
در بیانیه منتشر شده توسط وزارت دادگستری آمریکا آمریكا آمده است كه ارباب سیر، با سه اتهام توطئه فرا مرزی برای اقدام بینالمللی تروریستی، توطئه برای استخدام قاتل و سفر به خارج برای استخدام قاتل روبهرو است.
این وزارتخانه اعلام كرد كه ارباب سیر سه اتهام وارده به خود را پذیرفته است و در نتیجه ممکن است حداکثر به ۲۵ سال زندان محکوم شود.
وزارت دادگستری آمریکا اعلام كرده است كه جلسه دادگاه منصور ارباب سیر در تاریخ ۲۳ ژانویه سال آینده میلادی برگزار میشود.
ارباب سیر سالها در ایالت «تگزاس» آمریكا اقامت داشته است.
امروز: علی لاریجانی با اشاره به اینکه امروز در شرایطی قرار داریم که فشارهای اقتصادی زیادی از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی بر کشور تحت عنوان تحریم وارد میشود، بیان داشت: این تحریمها با بزرگنمایی مسئله هستهای ایران همراه است اما در پشت این قضیه بحثهای دیگری نهفته است.
وی ادامه داد: با وجود تمام این رفتارهای ماجراجویانه که برای ملت ایران بوجود میآورند اما میتوانیم با این معقوله رفتار درستی داشته باشیم و این میتواند برای تولید کنندگان داخل کشور یک فرصت باشد.
در واردات اشتباهاتی داشتهایم
به گزارش ایلنا، لاریجانی با بیان اینکه باید قبول کنیم که در واردات اشتباهاتی داشتهایم، گفت: بعد از انقلاب و طی یک مدت طولانی واردات ما ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار بود اما طی سالهای اخیر این رقم بین ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار بوده است که این رقم به افزایش جمعیت کشور هم مربوط نیست زیرا رشد جمعیت کشور با کاهش رشد همراه بوده است.
رئیس مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: با هزینههای کمتری میشود کشور را اداره کرد و برای اینکه هزینهها کمتر شود باید به حمایت از تولیدات داخلی بپردازیم.
وی با تاکید بر اینکه ظرفیت نخبگان و ساختار جامعه علاقمند به موضوع تولید به خصوص تولید نیازهای اساسی مردم است، گفت: با توجه به تحریم و فشار مضاعف از سوی درندگان بین المللی بر ملت ایران عقل حکم میکند در مسائل استراتژیک به یک خودکفایی ملی برسیم.
رئیس قوه مقننه اضافه کرد: اگر در این بخش ارادهها جمع شود راحتتر میتوانیم با کشورهای دیگر وارد بحث و مذاکره شویم.
لاریجانی بیان داشت: متاسفانه در نوسانات اخیر کشور غربیها آدرسهای غلط گرفتند و بیانات اخیر مقام رهبری نشان دادند باید از ظرفیتهای به وجود آمده در این زمان در جهت رشد تولید داخلی استفاده شود که البته باید بسترها برای این کار فراهم شود.
امروز: روسیه از تشدید تحریمهای اتحادیه اروپا علیه ایران به شدت انتقاد کرد.
به گزارش ایلنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، وزارت خارجه روسیه طی بیانیهای اعمال تحریمهای یک جانبه اتحادیه اروپا علیه ایران را ضربهای آشکار به اتحاد گروه 1+5 در روند رسیدگی به مساله هستهای ایران دانست.
در این بیانیه آمده است: «روسیه درباره تحریمهای یكجانبه اتحادیه اروپا علیه ایران موضع مثبتی ندارد؛ معتقدیم كه این تحریمها كاركردی معكوس در روند حل و فصل مساله هستهای ایران دارد.»
وزارت خارجه روسیه همچنین اعلام كرد: «بار دیگر تاكید میكنیم كه با تحریمهای یكجانبهای كه توسط یك كشور یا گروهی از كشورها خارج از چارچوب سازمان ملل متحد اعمال میشود، مخالف هستیم و معتقدیم كه این رویكردها، راهكار مشروعی در سیاست بینالملل نیست.»
وزارت خارجه روسیه در عین حال خواستار برگزاری دور جدیدی از گفتوگوهای هستهای بین ایران و گروه 1+5 شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر