امروز: جمعی از فعالان مدنی، سیاسی و دانشجویی با انتشار بیانیه ای نسبت به بازداشت رشید اسماعیلی از دانشجویان محروم از تحصیل اعتراض کردند.
به گزارش جرس، امضا کنندگان این بیانیه ضمن درخواست آزادی فوری رشید اسماعیلی از مسئولان امنیتی و قضایی خواسته اند به دستگیری "خودسرانه" و اعمال فشار بر فعالان سیاسی و مدنی پایان دهند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
یک ماه از بازداشت خودسرانه رشید اسماعیلی، فعال سیاسی و دانشجوی محروم از تحصیل، میگذرد و هنوز مقامات امنیتی و قضایی درباره علت بازداشت وی توضیحی ارائه نکرده اند. رشید اسماعیلی یک فعال مدنی است که نظرات و دیدگاههایش را به طور علنی انتشار داده و نوشته ها و فعالیتهایش نشان میدهد که دغدغه گشودن روزنه ای از اصلاح در ساختار جمهوری اسلامی را داشته است. او که تلاش برای احیای موج سوم اصلاح طلبی در دریای طوفانی و بی رحم فضای سیاسی ایران را داشت، گرفتار موج جدیدی از بازداشت و برخورد با فعالان مدنی و سیاسی گردید. ظاهرا حاکمیت جمهوری اسلامی اراده کرده است که با این برخوردها، بار دیگر امید به اصلاح را امیدی واهی جلوه دهد.
ما جمعی از فعالان مدنی، سیاسی و دانشجویی خواهان آزادی رشید اسماعیلی هستیم و از مسئولان امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی میخواهیم که به دستگیری خودسرانه و اعمال فشار بر فعالان سیاسی و مدنی پایان دهند.
ابوالفضل حاجیزادگان، احسان بداغی، احسان منصوری، احمد باطبی، احمد میرزایی، آدینه اسماعیلی، آرش بهمنی، آرمین قهقائی، آزاده خسروشاهی، آسیه امینی، اشکان ذهابیان، اشکان مسیبیان، اشکان یزدچی، اکبر داستان پور، آمنه شیرافکن، امیر رشیدی، امیر حسین سراجى، امیرعلی شبستری، امین قلعه ای، امین احمدیان، آیدا ابروفراخ، آیدا سعادت، ایمان صفری، آینده آزاد، بابک اخوت، بلال مرادویسی، بهرام اسماعیل بیگی، بهروز کاظمی، بهزاد حق پناه، بهنام نیک زاد، پروین اردلان، پریسا مدنی، پویا میرمحبوب، پویان محمودیان، پیمان عارف، پیمان ملاذ، یرداد بنکدار، جعفر ایزدپناه، جواد مرتضایی، حامد عامری، حبیب رستمی، حسام منصوری، حسن نایب هاشم، حسین علوی، حسین قورچانی، حسین یزدی، حمید مافی، حنیف مزروعی، خدیجه مقدم، خسرو تجربه کار، خلیل موحد، راضیه حفیظی، رجبعلی مزروعی، رضا سیاووشی، رضا جلودارزاده، روشنک آسترکی، رویا کاشفی، زهرا ماهری، ژیلا گلعنبر، ساناز اسفندیاری، سپیده پورآقایی، سعید اردشیری، سعید نعیمی، سمیه وکیلی، سوسن طهماسبی، سولماز ایکدر، سید حسین جاودانی، سید صالح خشوعی، سید علی محمد قزوینی، سید فضل الله صلواتی، سید کوهزاد اسماعیلی، سیدرضا حسینی، سید سعید صفوی، سیروس بنه گزی، شهاب الدین شیخی، شیوا شناوری، شیوا نوجو، صادق شجاعی، صدرا سمنانی رهبر، عارف صفوی، عاطفه صفری، عرفان مردانی، عسل اسماعیل زاده، علی افشاری، علی تارخ، علی طباطبایی، علی عبدی، علی فتوتی، علی قلی زاده، علی کلائی، علی معینی، علیرضا خادمی، علیرضا روحانى، علیرضا پورپیرعلی، عمار ملکی، فاطمه مسجدی، فرحناز محمدی، فرزانه احمدی، فرشید آذرنیوش، فرشیدامامی پناه، فرناز کمالی، فریبا داوودی مهاجر، فهیمه ملتی، فیروزه مهاجر، کاوه شیرزاد، کاوه کرمانشاهی، کوروش صحتی، کیان امانی، کیانوش سنجری، گلاله بهرامی، لیلا الیکایی، محمد امین شایگان نیا، محمد امین گنبدی پور، محمد آوخ، محمد خسرویان، محمد رحمانی نصرآبادی، محمد صدیقی، محمد کیهانی
، محمدرضا بزمشاهی، محمود جمهیری، مراد ثقفی، مرتضی کاظمیان، مرضیه آریان فر، مریم زندی، مژگان عطار، مصطفی مسکین، معصومه ضیا، مهدی حاجتی، منصوره فتحی، مهدی بهرامی، مهدی محمدی، مهران براتی، مهرداد قربانی، مهرنوش اعتمادی، مهشید راستی، موسی ساکت، میثم یوسفی جوردهی، نازی عظیما، نریمان رحیمی، نریمان مصطفوی، نسیم سرابندی، نعمت الله گنبدی پور، نفیسه آزاد، نوید محبی، هادی یزدانی، هایده تابش، ویکتوریا آزاد، یاسر معصومی.
امروز: اسماعیل گرامی مقدم با اشاره به مشکلات اقتصادی کشور از جمله مساله کاهش ارزش پول ملی، تاکید دارد که یکی از موثرترین عوامل تشدید کننده ی سقوط آزاد پول ملی را باید در تشدید تحریم های بین المللی دانست که بالاخره رئیس دولت نیز برای اولین بار به تاثیر آن اعتراف کرده است.
مشاور ارشد مهدی کروبی در یادداشتی که در اختیار کلمه قرار داده است، می نویسد: آنچه به سادگی می توان گفت آن است که کفه عرضه ارز به شدت در مقابل تقاضا به پایین کشیده شده و این عرضه عبارت است از فقدان تولید و یا روند کاهش تولید در طی سالهای اخیر، یعنی چون تولید نبوده صادرات هم نبوده؛ پس ورود ارز در قبال صادرات غیر نفتی به کشور رشد کافی نداشته است و پاسخگوی تقاضای ارز در بازار نیست.
این نماینده سابق مجلس در بخشی از یادداشت خود تصریح کرده است: خسارت ملی که امروز به وجود آمده حاصل یک دوره ای از حاکمیت یکدست اصولگرایان بر سرنوشت خط مشی گذاری ها در حوزه اقتصاد و سیاست است. اینک هرکارشناس اقتصادی اگر بخواهد نسخه ای برای درمان کاهش بهای پول ملی تجویز کند، هیچ چاره ای ندارد جز اینکه نسخه اقتصادی خود را با یک نسخه سیاسی دیگر تلفیق کند، که قطعا" به دلیل وخامت وضع این دمل چرکین - یعنی سقوط ارزش پول ملی که متلاشی شدن اقتصاد ایران را درپی خواهد داشت - داروهای بسی تلخ را باید در این نسخه تجویز نماید.
به گزارش کلمه متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
آشفتگی بازار ارز، چه بخواهیم چه نخواهیم سوالات پرشماری ذهن هر ایرانی را مشغول کرده و حتی متخصصین امور اقتصادی در خارج از کشور را انگشت به دهان کرده است. هرچند در تمامی اقتصادها با هر الگوی اقتصادی که سراغ داشته باشیم، فراز و فرود های ارزش پول ملی میان ۱ تا ۵ درصد متعارف به شمار می رود، اما هرگز قابل چشم پوشی و پنهان شدن از چشم تیزبین کارشناسان اقتصادی نیست. ولی هنگامی که ملاحظه می شود در یک کشوری مانند ایران نوسانات ارزش پول ملی دریک روز به بالای ۲۰% می رسد و دریک دوره یک و نیم ساله بهای پول ملی ۳۰۰ % سقوط می کند، تفاوت عمده ای در علت یابی و پیشنهادات جهت توقف یا کاهش این رویه نیز بسیار عمیق به وجود می آید.
در پدیده اول که نوسانات ارزی اندک و زیر ۵% است، یافتن دلایل بروز کاهش پول ملی دراین محدودیت برای کارشناسان اقتصادی، قدری پیچیده ونیازمند محاسبات عددی با به کاربردن نرم افزارهای پیشرفته امکان پذیراست، درصورتی که پس از یافتن دلایل آن ارائه پیشنهادات که منجر به تغییرات آنی درمتغیرهای وابسته، کاری سهل و بازخورد آن در کوتاه مدت قابل ارزیابی است.
درنوع دوم کاهش واحد پول ملی به شکلی که در ایران اتفاق افتاده، یافتن دلایل آن کاری سهل و آسان است، چون آنقدر واحد نوسانات بزرگ است که گاهی این اندازه بزرگی درست به اندازه برخی از متغیر های وابسته جلوه می کند. در مقابل، یافتن راه حل هایی که بتواند با ضریب اطمینان بالا حداقل به متوقف کردن این روند و سپس به افزایش قدرت پول ملی منتج شود، به سادگی امکان پذیر نخواهد بود و متغیرهای وابسته آنچنان دچار پیچیدگی هایی شده که امید چندانی به راه حل های کوتاه مدت نمی توان بست. حالا کار در پاسخ به سوال اصلی که چرا این وضعیت به وجود آمده در بخش دوم با محدودیت مواجه می شود و همانگونه که در بالا ذکر شد، به سادگی به علت های بروز یک چنین نوساناتی می توان پی برد.
آنچه به سادگی می توان گفت آن است که کفه عرضه ارز به شدت در مقابل تقاضا به پایین کشیده شده و این عرضه عبارت است از فقدان تولید و یا روند کاهش تولید در طی سالهای اخیر، یعنی چون تولید نبوده صادرات هم نبوده؛ پس ورود ارز در قبال صادرات غیر نفتی به کشور رشد کافی نداشته است و پاسخگوی تقاضای ارز در بازار نیست. البته در اینجا پاسخی می تواند مطرح شود که قابل تامل است: درست است که تولید درکشور نداشته ایم اما افزایش بهای نفت می توانسته جایگزین کاهش تولید در دیگر کالاها باشد.
حالا مشکل برای یافتن دلایل اقتصادی کاهش ارز دیگر صرفا " کاهش تولید نیست بلکه چگونگی هزینه کرد درآمدهای نفتی نیز که طی این سالها نتواسته است به تولید ختم شود، مسئله جدی به شمار خواهد آمد. به عبارت روشن تر، وقتی پای درآمدهای نفتی را به میان می کشیم، بلافاصله این سوال مطرح می شود: پس جایگاه کارآیی و بهره وری در مدیریت منابع کجا بوده است؟!
با همین آهنگ که پیش می رویم می بینیم سر و کله فاکتورهای بزرگ تری پیدا می شود. حالا وقتی عوامل عدم کارآیی و بهره وری به عنوان نماگرهایی از دلایل اقتصادی تا این حد برجسته می شود، سوالی که در پی می آید این است: طی این دوره، عوامل موثر در خط و مشی گذاری ها و سیاست گذاری ها چه بوده است و چه مدیرانی دراین حوزه ایفای نقش کرده اند؟
پرواضح است که با اولویتی منظم گونه که وقتی دلایل اقتصادی را پشت سر می گذاریم به زنجیره ای از دلایل سیاسی برمی خوریم که به نظر می رسد ریشه ای ترین دلایل متلاشی شدن اقتصاد ایران دردلایل سیاسی نهفته است، و اگر حداقل پیامدهای این کاهش بهای پول ملی را با کشش ۲۵% درنرخ تورم قطعی بدانیم باید باورداشت میلیون ها ایرانی از بالای خط فقر به زیر خط فقر پایین کشیده شدند.
به هر سو در یافتن اندازه و حجم هر یک از دلایل بروز این بحران که فرو می رویم پرواضح است که این همه یک شبه حادث نشده است، بلکه خسارت ملی که امروز به وجود آمده حاصل یک دوره ای از حاکمیت یک دست اصولگرایان برسرنوشت خط و مشی گزاری ها درحوزه اقتصاد و سیاست است ، اینک هرکارشناس اقتصادی اگر بخواهد نسخه ای برای درمان کاهش بهای پول ملی تجویز کند هیچ چاره ای ندارد جزء اینکه نسخه اقتصادی خود را با یک نسخه سیاسی دیگر تلفیق نماید ، که قطعا" بدلیل وخامت دمل چرکین یعنی سقوط ارزش پول ملی که متلاشی شدن اقتصاد ایران را درپی خواهد داشت داروهای بسی تلخ را باید در این نسخه تجویز نماید.
به هر وصف درکنار دلایل اقتصادی که دراین روزها به آن اشاره می شود وبارها توسط بیش از ۸۰ اقتصاددان دردوره دولتهای نهم و دهم به شخص رئیس دولت هشدار داده شد یکی از موثرترین عوامل تشدید کننده ی سقوط آزاد پول ملی را باید در تشدید تحریم های بین المللی که بالاخره رئیس دولت نیز برای اولین باربه آن اعتراف کرد دانست .
امروز: محمدامین هادوی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به اعضای محترم اتاقهای بازرگانی، صنایع و معادن کشور با تشریح اوضاع نابسامان اقتصادی نوشته است: بنده که بسیاری از شما را میشناسم و نسبت به شجاعت و خلوص و پاکی در عملتان نیز تردیدی ندارم و مطمئنا بسیار بهتر از من میدانید که در گوشه زندان برخی از واقعیتها را به نقل از شما و دیگران در روزنامهها و جراید میخوانم. اکنون دیگر حتی برخی از فرصت طلبان که از ابتدای شروع دولت نهم چنان از آن تعریف میکردند که گویی دولت امام معصوم (ع) است این روزها چنان به آن حمله میکنند که گویا دولتی است خارجی و غاصب، بر این مطالب صحه میگذارند و بعضا به آنها نیز شدیدا معترضند. اما چرا این همه اعتراض و نقد به جایی نمیرسد؟
به گزارش کلمه، هادوی در بخشی از نامه خود با طرح این پرسش که چرا گوش شنوایی نیست و چرا کسی خود را در مقابل این همه نابسامانی مسئول نمیداند؟ تاکید کرده است: به نظر میرسد بیتوجهی به قانون و حرف حق در این سالها رویهای ثابت شده و مسئولین فهمیدهاند که بهترین راه جوابگویی به این اعتراضات و سوالات، بیاعتنایی و عدم پاسخگویی است. لذا به نظر میرسد که تنها راه چاره آن است که توامان به قوه قضاییه (با آنکه به آن امیدی ندارم) و به مردم شکایتها و اعتراضات خود را ازین همه تخلفات و نابسامانیها اعلام کنید و بخواهید که کلیه مسئولین دولتی که با تصمیمهای غلط خود دراین سالها یا باعدم اتخاذ تصمیم به موقع و صحیح، یا با مسکوت گذاشتن وظایف خود باعث بروز این مشکلات و نابسامانیها در اقتصاد کشور شدهاند به پای میز محاکمه کشیده شده و در دادگاههای صالح و در برابر افکار عمومی مردم در قبال تصمیماتشان در مورد ارز، سود بانکی، شکر، گوشت، مرغ، گندم، برنج، تلفن همراه، سویا، ذرت و بطور کلی تولید و تجارت پاسخگو باشند از اینکه کشور به انبار کالاهای بنجل چینی تبدیل شده و فریاد مردم و مسئولین ازین همه کالاهای غیر ضروری، بیکیفیت و..... به آسمان رسیده و در برههای که وضعیت کشور به قدر کافی با بحرانهای مختلف رو بروست و با آنها دست و پنجه نرم میکند پس چه بهتر که تا بیش ازاین دیر نشده کاری کرد و اجازه نداد ایران عزیزتر از جانمان در دام بیکفایتیها و سیاستهای غلط در جا بزند و مسیر سقوط قطعی را تا آخر طی کند.
محمد امین هادوی در مهرماه ٨٩ به اتهام فعالیت هایی از جمله مراجعه به منزل شهدای جنبش سبز و ارتباط و ملاقات با فعالان و رهبران جنبش سبز بازداشت و از سوی قاضی پیرعباسی به تحمل ۶سال حبس محکوم شد.
فرزند هادوی اولین دادستان کل انقلاب پس از پیروزی انقلاب در دوران بازداشت به مدت ۶٠ روز دست به اعتصاب غذای تر زد زیرا ماموران امنیتی جهت تحت فشار قرار نهادن وی فرزندش را نیز بازداشت کرده بودند.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اعضای محترم اتاقهای بازرگانی، صنایع و معادن کشور
همانطور که اطلاع دارید دولت نهم و دهم با شعارهای خودکفایی کشور از واردات - افزایش تولید و اشتغال - بهبود سطح زندگی و رفاه بیشتر مردم، در انتخاباتی با اما و اگرهای فراوان که قصد ورود به آن مقوله را ندارم، قدرت را در دست گرفت و سیاستهایی را که در ادوار گذشته و با زحمات کارشناسی هزاران نفر از متخصصان بخش خصوصی و دولتی و نمایندگان مجلس تبدیل به سندهای برنامههای سوم و چهارم و سند چشم انداز بیست سالهٔ کشور گردیده بود، سهوا یا عمدا به کناری نهاده و با انحلال سازمان برنامه و بودجه و بیتوجه به فریادهای کارشناسان و منتقدان فقط و فقط با اجتهاد شخصی، سکان اقتصاد کشور را به دست هر نااهلی داده، با سیاستهای شعارگونه، دهان پرکن، استقبال از تحریمها و قطع روابط اقتصادی و سیاسی و غیره باعث انزوای بیشتر کشور گردیده که این اقدامات فشار بیشتر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بر مردم را باعث گردیده است.
برخی از سیاستهای مزبور عبارتند از:
تلفن همراه: وزیر صنایع این دولت و معاونش با ادعای تولید تلفن همراه در کشور، ناگهان و یک شبه سود بازرگانی و عوارض گمرکی واردات آنرا به ۶۰ درصد افزایش داده، باعث کاهش واردات قانونی آن و افزایش واردات قاچاق آن گردید که با توجه به نیاز ۵- ۶ میلیونی سالیانهٔ کشور به تلفن همراه، کشور از درآمدهای گمرکی و واردات قانونی محروم و در عوض با افزایش قاچاق، قاچاقچیان سود برده، درآمد آنها تامین و خسارت مادی و معنوی آن به کشور رسید تا با گذشت چند سال و کشمکشهای فراوان و پیگیری نمایندگان و توزیع کنندگان تلفن همراه و اعتراضات مردمی به عدم خدمات پس از فروش تلقنهای قاچاق و... عوارض به ۲۵ درصد کاهش یافت ولی نه شعارهای تولید میلیونها تلفن همراه در کشور تحقق یافت و نه هرگز هیچ مسولی بابت این خسارتها به مردم و کشور مواخذه ومحاکمه نشد.
شکر: همان مسولین فوق با کاهش عوارض گمرکی شکر در حالی که کشور فقط نیم میلیون تن کمبود شکر داشت که آن هم بایستی با هماهنگی کارخانجات قند و شکر برای واردات شکر خام و تصفیه آن توسط کارخانجات مذکور صورت میپذیرفت، با واردات ۱/۵ میلیون تنی شکر با عوارض ناچیز گمرکی باعث لطمه شدید به اقتصاد کشور، کارخانجات قند و شکر و کشاورزان چغندر کار شدند.
گندم: با برپایی جشن خودکفایی گندم توسط وزیر کشاورزی این دولت و سپس جشن صادرات آن با واردات چند میلیون تنی فعلی گندم در تضاد است. قیمت تضمینی خرید گندم از کشاورزان کفاف هزینههای تولید آن را نداد. به همین دلیل کشاورزان کشت گندم را کاهش داده و علاقهای به فروش آن نیز به دولت با این نرخ ندارند. درحالی که با اجرای مرحله اول قانون هدفمند کردن یارانهها مصرف گندم در کشور۱۰ تا ۲۰ درصد کاهش یافته است باز هم آنقدر با کمبود گندم مواجه هستیم که بجای داشتن گندم مازاد و صادرات آن در بازارهای کشورهای مختلف به دنبال واردات گندم آن هم از نوع ... هستیم
چای: بر اساس آمارهای سازمانهای چای و نمایندگان اتحادیههای چایکاران شمال کشور، کشور حدودا سالیانه به ۱۳۰ هزار تن چای نیاز دارد که مقدار کمی در داخل تولید و مقدار ناچیزی به طور قانونی از گمرکات وارد، و حدود نیمی از آن به صورت قاچاق وارد کشور میشود و چای تولیدی کشاورزان شمالی کشور هم به علت سیاستهای نادرست عمدتا در انبارهای سازمان چای در حال پوسیده شدن است ولی چای قاچاق بیکیفیت همیشه در دسترس آسان مردم قرار دارد و باعث تغییر ذائقهٔ مردم و مصرف هر چه بیشتر چای خارجی گردیده است.
مرکبات: چندین سال است که نمایندگان استان های شمالی مجلس و تولید کنندگان مرکبات کشور به دولت برای جلوگیری از صدور مجوز واردات انواع میوهها بخصوص مرکبات تذکر و هشدار میدهند و درحالی که کشور با تولید مازاد بر مصرف پرتقال، نارنگی، سیب، انگور و ... رو به رو است این میوهها از کشورهای دور و نزدیک که بعضا کرایه حمل آن از قیمت فروش میوههای داخلی گرانتر تمام میشود به کشور وارد شده، در معرض عرضه به مردم قرار میگیرد این در حالی است که بنا به آمار وزارت کشاورزی حدود ۱۵_۲۰ در صد تولید میوه در کشور متاسفانه به ضایعات تبدیل میشود.
(از مقوله دانههای روغنی چون ذرت، سویا، آفتابگردان، پالم و همچنین علوفههای دامی و جو میگذریم و آن را به فرصتی دیگر موکول میکنیم.)
شیر و گوشت: سیاستهای این دولت در بخش شیر و گوشت هم باعث کاهش تولید آنها و افزایش واردت شیر خشک از چین و گوشت از برزیل گردیده است به طوری که هر دو قلم شیر خشک و گوشت منجمد شده جزو اقلام گروه یک و دو بوده که دولت برای واردات آن ارز با نرخ مرجع یعنی ۱۲۲۶ تومان اختصاص میدهد. درحال حاضر با سیاستهای استبدادی ثابت نگه داشتن نرخ خرید شیر خام، دولت باعث شده است که بسیاری از دامداران، دام های خود را به جای تولید شیر به کشتارگاهها بفرستند تا بتوانند با فروش گوشت آنها جلوی ضرر نرخ ارزان شیر را بگیرند.
درحالی که به علت تورم آشکار و پنهان سالیانه، قیمت تمام شده شیر خام تولیدی افزایش مییابد، دولت با اجبار از دامداران خواسته است که نرخ شیر خام خود را ثابت نگه داشته و با نرخ مصوب به کارخانجات لبنیات بفروشند. در این میان مردم به خوبی میدانند که شیر ارزان شعاری تو خالی بوده و شیر با قیمت هایی بالاتر از نرخهای مصوب به فروش میروند. هرچند دولت سعی داشت با وعده تهیه، واردات و فروش علوفه ارزان به دامداران آنها را وادار به ارزان فروشی شیر تولیدی کند اما در واقع مردم شیر را هم مانند مرغ مجبور بودهاند که گرانتر از قیمتهای عادی تهیه نمایند.
بهای مرغ را که در سال گذشته حدود ۳۰۰۰ تومان بود، دولت میخواست که با افزایش ۵۰ درصدی در حد ۴۷۰۰ تومان ثابت نگه دارد در حالی که نوسان قیمت مرغ در این چند ماهه بین ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ تومان بوده است و به جای آنکه مسئولان مشکل دامداران و مرغداران را بطور اساسی حل نمایند با استفاده از ارز حاصل از نفت، اقدام به واردات آن کردهاند تا یا تولیدکنندگان را مجبور به تمکین سیاست های غلط خود بنمایند یا اینکه آنها را به افلاس و ورشکستگی بنشانند.
فروش ارز: در مورد نرخ گذاری و فروش ارز هم سیاستهای دولت روشن و شفاف نبوده و نیست. این دولت که بالاترین درآمدهای ارزی از بابت فروش نفت و گاز و پتروشیمی را در یکصد سال اخیر داشته است، معلوم نیست این درآمدها در کجا و چگونه صرف شدهاند.
بر اساس قوانین بودجه سالیانه و برنامههای مصوب، دولت نمیتوانسته است تا این میزان درآمدهای ارزی را خرج نماید. درآمدهای ارزی این دولت که بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شده به کجا رفته که در نبود و کمبود آن در چند ماه گذشته قیمت دلار به دو برابر افزایش یافته است و اصولا با چه سیاستی از سال گذشته میلیاردها دلار اسکناس نو و آکبند در بازار آزاد عرضه میشد که دلالان در بسیاری موارد بایستی شبها در صف میخوابیدند تا صبح چند هزار دلار نو از بانکها و صرافیهای مجاز به نرخ کمتر از بازار آزاد بگیرند و سپس در بازار آزاد آن را بفروشند. آیا اینها رانت نبوده که فقط به اشخاص خاص میرسیده؟
در سال ۹۰ و ۹۱ بانک مرکزی چند میلیارد دلار به این صورت فروخته است؟ و رانتش نصیب چه کسانی شده است؟ که اکنون کشور در حال تحمل کمبود ارز در داخل و خارج است. و سوال بعدی آنکه اختلاف نرخ دلار مصوب در بودجه و نرخی که بانک مرکزی در بازار آزاد میفروخته به چه حسابی میرفته مقدارش چقدر بوده و صرف چه کاری شده است؟
سود تسهیلات بانکی: یکی دیگر از شعارهای اولیه این دولت کاهش بهرههای بانکی، یک رقمی کردن آن و تقویت ارزش پول ملی برای تولید ارزانتر و فراوانتر بود که این نیز به سبب برخی شعارهای ساده لوحانهای بود که بعضی اشخاص برای دریافت وامهای بانکی ارزان و استفاده از رانت بیشتر سر دادهاند و حل مشکل تورم و تولید در کشور را فقط با کاهش سود وامهای بانکی میدانستند و هر روزه آن را در مجامع مختلف فریاد میکردند.
نتیجه کاهش سود وامهای بانکی، ایجاد صفهای طویل برای دریافت وامهای ارزانتر از تورم، دربانکها و دریافت آن توسط اشخاصی بود که رابطه بهتری با بانکها و مسئولین داشتند و ازاین رانت بهتراستفاده کردند. در حالی که تورم ظاهری کشور در حد ۱۸ تا ۲۰ درصد و تورم واقعی ۲۵ تا ۳۰ درصد بود، بانکها با دستور مقامات با اعطای تسهیلات با بهرههای ارزان و عمدتا به از ما بهتران و و بنگاههای زود بازده، چندین هزار میلیارد تومان از پس اندازهای مردم را به اشخاصی دادهاند که یا نتوانستهاند یا نخواستهاند که آنها را به بانکها مسترد کنند و این موضوع به بزرگترین معضل بانکی تبدیل شده است.. در هر حال عدهای در ظاهر تولید و تجارت ازاین رانتها بهرهمند شده، پروندههایی با نام سه هزار میلیاردی پدید آوردهاند و یا خواهند آورد و باعث افزایش غیرقابل تصور معوقهها و بدهیهای بانکی خصوصا در بخش بنگاههای زود بازده شدند و از سوی دیگربا افزایش تورم، ارزش سپردههای ناچیز مردم دربانکها روز به روز کاهش یافته و با کاهش ارزش ریال در مقابل ارزهای خارجی، قدرت خرید مردم هرچه بیشتر سیر نزولی طی میکند.
دوستان عزیز و گرامی عضو هیئت نمایندگان اتاقهای بازرگانی و صنایع و معدن
بنده که بسیاری از شما را میشناسم و نسبت به شجاعت و خلوص و پاکی در عملتان نیز تردیدی ندارم و مطمئنا بسیار بهتر از من میدانید که در گوشه زندان برخی از واقعیتها را به نقل از شما و دیگران در روزنامهها و جراید میخوانم. اکنون دیگر حتی برخی از فرصت طلبان که از ابتدای شروع دولت نهم چنان از آن تعریف میکردند که گویی دولت امام معصوم (ع) است این روزها چنان به آن حمله میکنند که گویا دولتی است خارجی و غاصب، بر این مطالب صحه میگذارند و بعضا به آنها نیز شدیدا معترضند. اما چرا این همه اعتراض و نقد به جایی نمیرسد؟
چرا گوش شنوایی نیست و چرا کسی خود را در مقابل این همه نابسامانی مسئول نمیداند؟ به نظر میرسد بیتوجهی به قانون و حرف حق در این سالها رویهای ثابت شده و مسئولین فهمیدهاند که بهترین راه جوابگویی به این اعتراضات و سوالات، بیاعتنایی و عدم پاسخگویی است. لذا به نظر میرسد که تنها راه چاره آن است که توامان به قوه قضاییه (با آنکه به آن امیدی ندارم) و به مردم شکایتها و اعتراضات خود را ازین همه تخلفات و نابسامانیها اعلام کنید و بخواهید که کلیه مسئولین دولتی که با تصمیمهای غلط خود دراین سالها یا باعدم اتخاذ تصمیم به موقع و صحیح، یا با مسکوت گذاشتن وظایف خود باعث بروز این مشکلات و نابسامانیها در اقتصاد کشور شدهاند به پای میز محاکمه کشیده شده و در دادگاههای صالح و در برابر افکار عمومی مردم در قبال تصمیماتشان در مورد ارز، سود بانکی، شکر، گوشت، مرغ، گندم، برنج، تلفن همراه، سویا، ذرت و بطور کلی تولید و تجارت پاسخگو باشند از اینکه کشور به انبار کالاهای بنجل چینی تبدیل شده و فریاد مردم و مسئولین ازین همه کالاهای غیر ضروری، بیکیفیت و..... به آسمان رسیده و در برههای که وضعیت کشور به قدر کافی با بحرانهای مختلف رو بروست و با آنها دست و پنجه نرم میکند پس چه بهتر که تا بیش ازاین دیر نشده کاری کرد و اجازه نداد ایران عزیزتر از جانمان در دام بیکفایتیها و سیاستهای غلط در جا بزند و مسیر سقوط قطعی را تا آخر طی کند.
محمد امین هادوی
زندان اوین
بند ۳۵۰
امروز: صدای محمد اصفهانی را بارها شنیدهایم؛ بارها از سوز دل و درون خود و ما فریاد زده و شعری و آوازی را همزبان با جان ما زمزمه کرده. اما این بار او هم از دردی جانکاه به فریاد آمده و از غم مردمی که بارها برایشان خوانده، هم خوانده و هم نوشته است. توهین به پیامبر اسلام، باعث شده که طاقت از دست بدهد و از رنجهای مردم مسلمان ایران بنویسد که مسئولان گویی جان و حرمت آنها را به هیچ انگاشتهاند و کاری را که در وقت حضور سران کشورهای بیگانه شرم دارند، در حق این ملت روا داشتهاند.
به گزارش کلمه، اصفهانی پیش از پرداختن به موسیقی، پزشک بوده و هست. او در یادداشتی که به بهانه انتشار آواز جدید خود با عنوان «غم غفلت» قلمی کرده، از رفتارهای غیر مسئولان ی حکومت همچون ارسال پارازیتها که جسم و جان ایرانیان و بلکه قدر و شأن آنها را هدف گرفتهاند، به فریاد آمده و همچنین از رفتارهای تاسف باری که صدا و سیما با او داشته، به اشاره سخن گفته است.
او از اثرات سوء پارازیتهای ماهوارهای بر بیمارانی که داروهای سرکوب ایمنی مصرف میکنند تا عضو پیوندیاش در بدن باقی بماند؛ سالمندان فرتوت که اصلا ماهواره نمیبینند؛ بیماران سرطانی وضعیف تحت شیمی درمانی؛ مسلولها و جانبازان و معلولان؛ بیماران اعصاب و روان؛ آدمهای سالم و قوی که ماهواره نگاه نمیکنند؛ بچههای سرطانی در کانونهایی مثل محک؛ دیالیزیها؛ حاملهها؛ نوزادها وجنینها و... سخن به میان آورده و سپس نوشته است: خودمان اینگونه به هم اهانت میکنیم و قصد جان همدیگر میکنیم آنوقت ناراحتیم که چرا بیگانگان حرمت پیامبرمان و عقایدمان را نگه نمیدارند... براستی مقصرکیست؟ آیا دیگر وقت آن نیست که از خواب غفلت بیدار شویم؛ از عناد و لجبازی دست برداریم و نگاهی اساسی و منصفانه به دین و دنیامان بیندازیم؟
محمد اصفهانی این یادداشت را با این جملات آغاز میکند «این نوشته دغدغهٔ این روزهای من است. در نگارش آن مقید به مرتبط سازی هنجارهایش نبودم و هر آنچه در من گذشت بیان کردم» و سپس مینویسد:
وقتی ماجرای آن فیلم در مورد پیامبر و وقایع بعدیاش اتفاق افتاد از خودم پرسیدم: چرا ما دوستداران و پیروانش این شاخص رحمت و محبت را آنگونه به دنیا معرفی نکردیم تا کسی پروا نکند که به حریم نورانیاش نزدیک شود؟ چرا با بد اخلاقیها و خشونتهای ساده لوحانه و از سر غفلت؛ مکتب بزرگ او را در پهنهٔ گیتی زیر سؤال بردیم؟ پیروان باطل؛ همیشه در جلوه نمایی حاضرند... آیا ما به آنها فرصتهای خوب و استثنایی ندادیم؟ آیا در تعریف مکتب محمد؛ پیروان «او» کسانی هستند که تا بیاحترامی و جفا میبینند؛ حمله میکنند و میکشند و کشته میشوند؟ آیا او و فرزندانش هم اینگونه بودند؟ آیا حرکاتی که از ما سر میزند روح بزرگ پیامبر را بیشتر به درد میآورد یا نمایش فیلمی ضعیف از یک فرد معلوم الحال؟ این روزها با غم چنین غفلتهایی سر به گریبانم... فکر به کم رنگ شدن روز افزون مقدسات در اذهان؛ فکر به اوضاع نابهنجار مسلمانان درخارج و داخل ایران؛ وضع کار اهالی موسیقی در مملکت؛ مشکلات حرفهای خودم مثل سانسور ناگهانی و یک جانبهٔ تیتراژ سریال «تکیه بر باد» توسط واحد موسیقی صدا و سیما پس از تصویب آن (به گفته دوستان در شبکه تهران) توسط واحد موسیقی سازمان صدا و سیما! آن هم با قطع مواجب و پرداختهای اقشار ضعیفی مانند کارمندان واحد ترابری و... سریال؛ و تحت فشار قراردادن تهیه کنندهٔ محترم با موقوف کردن پرداختها به قبول این سانسور توسط گروه فیلم و سریال شبکه تهران... سپس انتقال این مساله به بنده که آیا راضی هستم حقوق رانندهٔ ترابری قطع شود یا نه؟ از طرف دیگر تحقیر و شکست و مخاطرهٔ مستمر در قالب بیاحترامی به اینهمه شهروند ایرانی با فرستادن شبانه روزی پارازیتهای سنگین ماهوارهای و تبدیل تهران و شهرهای بزرگ ایران به کانونهای تشعشع توسط اشخاصی مجهول که نه ملت را قدر میشناسند و نه به فریادهای وزیر و وکیل واکنشی نشان میدهند که لابد اگر ایرانی باشند خانوادههای آنها هم قطعا درگذر زمان قربانی چنین تشعشعاتی خواهند شد...
از شما متصدی پارازیت! میپرسم: بیماری که داروهای سرکوب ایمنی مصرف میکند تا عضو پیوندیاش در بدن باقی بماند... سالمندان فرتوت که اصلا ماهواره نمیبینند؛ بیماران سرطانی وضعیف تحت شیمی درمانی؛ مسلولها و جانبازان و معلولان؛ بیماران اعصاب و روان؛ آدمهای سالم و قوی که ماهواره نگاه نمیکنند؛ بچههای سرطانی در کانونهایی مثل محک؛ دیالیزیها؛ حاملهها؛ نوزادها وجنینها و... همه روز و شبشان را با پارازیتهای ماهوارهای و تشعشعات مسموم و مضر آن طی کنند تا شما که کسی جرات ندارد در بارهتان سؤال کند به وظیفهٔ فرهنگی خود درجبهههای تهاجم فرهنگی و جنگ نرم عمل کنید؟ و مثل همیشه فقط با سیستم حذفی ظاهرا به سراغ دشمن و در اصل به سراغ هموطنان و خانوادههای خود بروید؟... نکند خطر این تشعشعات را شوخی گرفتهاید؟ آیا میدانید رهایی از حق مردم در روز جزا هیچ علاجی جز حلالیت از تک تک آنها ندارد وحتی خداوند بزرگ هم از ناحیهای جز طلب حلالیت؛ قادر به رفع و رجوع آن نیست؟ و اما بعد... جالب اینجاست که ناگهان تمامی این ضرورتها و احساس مسئولیتهای مطابق مصلحت که وضع و تشخیص آنها هم فقط با همان قشر غیر پاسخگو و مجهول است یکدفعه رنگ میبازد؛ محو میشود و از بین میرود! چرا؟؟؟
چون چند نفر غیر ایرانی از خارج؛ به نام «سران جنبش عدم تعهد» چند روزی وارد ایران میشوند و به خاطر آنها تمامی ملت از این عقوبت شبانه روزی ناگهان عفو شده؛ به یمن برکت ورود آنها موقتا مجاز به ادامهٔ زندگی با شرایط بهتر میشوند... ولی فقط موقتا... چون با پایان کار اجلاس؛ پارازیتها دوباره غوغا میکنند تا آمار افزایش سرطان به ۹۰ هزار نفر در سال گذشته؛ روند صعودی خود را کماکان ادامه دهد و ما را به آستانهٔ «سونامی سرطان» در ایران بعنوان یکی از رکورد داران جهانی این بیماری برساند... این است قدر و منزلت ما شهروندان ایرانی و ملت ایران... خودمان اینگونه به هم اهانت میکنیم و قصد جان همدیگر میکنیم آنوقت ناراحتیم که چرا بیگانگان حرمت پیامبرمان و عقایدمان را نگه نمیدارند... براستی مقصرکیست؟ آیا دیگر وقت آن نیست که از خواب غفلت بیدار شویم؛ از عناد و لجبازی دست برداریم و نگاهی اساسی و منصفانه به دین و دنیامان بیندازیم؟ مگر نگفتهاند که دنیا مزرعهٔ آخرت است؟ این روزها با غم چنین غفلتهایی سر به گریبانم...
آواز «غم غفلت» را که با همراهی دوست خوب و همکارم بهروز صفاریان؛ بر غزل تابناک شاعر بزرگ؛ بیدل دهلوی در استودیوی بهروز اجرا نمودم پیشکش میکنم به پیشگاه اسوه و نمونهٔ اخلاق و محبت و جذب... یعنی پیامبر گرامی اسلام. این اثر؛ وصف الحال این روزهای کسی است که متاسفانه فقط نامش شبیه به محمد مصطفی است و درد دل اوست با هموطنانش.
ز ره هوس به تو کی رسم نفسی زخود نرمیده من
همه حیرتم به کجاروم به رهت سری نکشیده من
به چه برگ؛ ساز طرب کنم زچه جام؛ نشئه طلب کنم؟
گل باغ شعله نچیده من میداغ دل نچشیده من
تو به محفلی ننموده رو که زتاب شعلهٔ غیرتش
همه اشک گشته به رنگ شمع و زچشم خود نچکیده من
چه بلا ستمکش غیرتم چه قدر نشانهٔ حسرتم
که شهید خنجرناز تو شده عالمی و تپیده من
تو و صد چمن طرب و نمو من و شبنمی نگه آبرو
به بهار عالم رنگ و بو همه جلوه تو همه دیده من
به کدام نغمهٔ دل گسل زنوا کشان نشوم خجل
چو جرس به غیر شکست دل سخنی زخود نشنیده من
من بیدل و غم غفلتی که زچشم پر ز فسون تو
همه جا زجلوهٔ من پراست و به هیچ جا نرسیده من
«بیدل دهلوی»
امروز: محمدرضا مقیسه که به علت مخالفت دادستان تهران موفق به حضور در مراسم عروسی فرزندش حتی برای چند ساعت هم نشد، از هر گونه ارایه خدمات در خارج از زندان محروم شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، پیشتر و پس از مرگ خواهر این عضو ارشد ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، به رغم تاکید آیین نامه سازمان زندان ها مبنی بر حضور زندانی درمراسم ختم، دادستانی از صدور مجوز اعزام تحت نظر وی هم خودداری کرد.
محمدرضا مقیسه شهریور ماه ۸۸ و درحالی که ریاست دفتر مشترک پیگیری حوادث پس از انتخابات را برعهده داشت بازداشت شد. اتهام وی انتشار اخبار و گزارش هایی از گورهایی در بهشت زهرای تهران بود که شبانه پر می شد و تدفین صورت می گرفت.
این زندانی سیاسی که از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به تحمل ۵سال زندان محکوم شده است، ۲۰۷ روز را بدون وقفه در بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین گذراند و در طول ایام بازداشت در این بند تحت فشارهای فیزیکی و روحی قرار گرفت، فشارهایی که منجر به بروز بیماری های حاد گردیده است.
محمدرضا مقیسه در طول ۳ سالی که در زندان اوین گذرانده است، بارها از سوی پزشکان متخصص معاینه شده و برای مواردی همچون مشکلات مفصلی، ستون فقرات، دستگاه گوارش، پرستات و دیابت و مشکلات فک و دندان دستور اعزام برای درمان صادرشده است، دستوراتی که توسط کمسیون پزشکی و پزشکی قانونی نیز مورد تاکید گرفته است، اما دادستان تهران مانع هرگونه درمان این زندانی سیاسی در خارج از زندان اوین شده است.
بدرفتاری و تصمیمات شخصی و سلیقه ای دادستانی با زندانیان سیاسی امری معمول است ولی به زعم ۵ درخواست رسمی برای درمان در موارد یاد شده در سال ۹۰ و ۹۱ از سوی محمدرضا مقیسه با هیچ درخواست این زندانی موافقت نشده است.
درحال حاضر این زندانی سیاسی از دردهای ستون فقرات رنج می برد و فشارهای وارده به نخاع باعث بی حسی دایمی و دردهای شدید در گردن، دست و پاهای او شده است.
همچنین پروستات و دیابت از جمله موارد اورژانسی است که به تشخیص پزشکان باید مورد درمان حضوری قرار گیرد که دادستانی تهران از صدور برگه اعزام به بیمارستان برای این زندانی خودداری می کند.
امروز: راه حل خروج از بحران کنونی بازگشت به مسیر طی شده در سالهای اخیر و بازسازی تولید در کشور است و راه دیگری وجود ندارد.
دکتر حسین راغفر در گفتگو با خبرنگار الف با بیان مطلب فوق گفت: مساله اصلی ما مساله تورم مزمن و بالاست. تورم در کشور ما در ماهای اخیر بالای ۶۰-۵۰ درصد بوده است که به عقیده من تورم اکنون سه رقمی است. به این مناسبت اصلی ترین دلیل بحران کنونی تورم لجام گسیخته است. ریشه این تورم نیز در سیاست های غلط اقتصادی دولت در هفت سال گذشته است که پایه های تولید را در کشور نابود و تولید را تعطیل کرده است.
این استاد دانشگاه می گوید: تعطیلی تولید موجب کاهش طرف عرضه شد و از طرفی جامعه را بسیار مصرفی و وابسته به واردات خارجی کرده است. در این بین فاصله بین عرضه و تقاضا به طور فزاینده ای بزرگ و بزرگتر شده و این اصلی ترین دلیل تورم خیلی بالا، مزمن و مستمر است. تورم بالا، مزمن و مستمر اصلی ترین دلیل کاهش ارزش پول ملی و یا به تعبیر دیگر افزایش قیمت ارزهای خارجی در قبال پول ملی است.
وی با اشاره به راه خروج از وضعیت فعلی اظهار داشت: راه حل خروج از بحران کنونی نیز بازگشت به همین مسیر و بازسازی تولید در کشور است و راه دیگری وجود ندارد. البته منظور از تولید به معنای عام آن که شامل تولید خدمات و ... هم است .راه حل مذکور ، بلند مدت است و راه کوتاه مدتی وجود ندارد . علت هم این است که ابتدا باید اعتماد عمومی و اعتماد به بخش خصوصی برای بازگشت به سرمایه گذاری بازگردد .
وی گفت: اگر اعتماد جلب نشود امکان اصلاح هم وجود ندارد و اقدامات فعلی مجلس و دولت بسیار روبنایی است و در عین حالی که پر هزینه است جواب نیز نمی دهد و فقط وقت کشی است. این وقت کشی هم موجب بدتر شدن وضعیت کنونی اقتصاد می شود.
به اعتقاد راغفر یکی از اقداماتی که برای جلب اعتماد بخش خصوصی می بایست صورت گیرد فساد زدایی است.
وی گفت: متاسفانه محیط کسب و کار در کشور آلوده به فساد است. مقررات دست و پا گیر هم باعث ازدیاد مشکلات در محیط کسب و کار هستند.
این صاحب نظر مسائل اقتصادی با انتقاد از وجود نهادهای غیر اقتصادی در بدنه اقتصاد کشور گفت : مورد دوم هم این است که اکنون نهادهایی در اقتصاد وجود دارند که اینها انحصارهایی به وجود آوردندکه مانع حضور بخش خصوصی هستند ، اغلب این نهاد ها مالیات نمی دهند، از ارز ارزان قیمت استفاده می کنند و این خود مانع اصلی برای رقابت در بخش خصوصی است.
راغفر افزود: بخش خصوصی هم به این دلایل حاضر به ورود به چنین فضایی نخواهد بود. برای اینکه این مشکل حل شود باید این نهاد ها که حوزه کار آنها اقتصاد نیست از اقتصاد خارج شوند. البته این مساله ساده ای نیست و از معضلات اقتصاد است . مادامی که این نهاد ها در اقتصاد هستندبحران اقتصادی عمیق و عمیق تر خواهد بود.
حسین راغفر اعتقاد دارد تحریم ها در بوجود آمدن این شرایط نقشی ندارند و فقط نقش تسهیل کننده دارند: اصلی ترین مساله تورم انباشته است که توسط سیاست های غلط اقتصادی به جامعه تحمیل شده است.
وی پرداخت یارانه ها را مساله مهمی می داند که توازن اقتصادی را به هم زده است . یارانه ها ضربه بدی به مغز تولید کشور زد، بدین صورت که با افزایش نهاده های تولید که به صورت مارپیچی موجب تورم شد بسیاری از تولید کننده ها قادر به ادامه فعالیت نبودند و از این رو نقشی در بوجود آمدن وضع فعلی داشته است.
وی معتقد است: یارانه ها سهم ۳۰ درصدی در شتاب دادن به تخریب تولید در کشور را داشته است.
امروز: یکی از امضاءکنندگان طرح سوال از احمدی نژاد از امضای 93 نماینده پای این طرح خبر داد و گفت: جمع آوری امضا برای طرح مذکور همچنان ادامه دارد.
به گزارش مهر، طرح سوال از رئیس دولت که از چندی پیش در خصوص وضعیت آشفته بازار ارز از سوی جمعی از خبرنگاران پیگیری می شود، تا امروز 93 امضا دارد.
هفته گذشته این طرح بیش از 60 امضا داشت و تا آخر هفته به نصاب لازم رسیده بود، اما یکی از امضا کنندگان از افزایش تعداد امضاها در جلسه امروز مجلس به 93 امضا خبر داد و گفت: طراحان این طرح به دنبال جمع آوری امضا تا بیش از 100 امضا هستند تا در صورتیکه امضاکنندگان تحت فشار امضا خود را از طرح برداشتند، طرح مذکور نصاب لازم را برای ارائه به هیئت رئیسه مجلس اسلامی داشته باشد.
وی یادآور شد: متقاضیان برای امضای این طرح روبه افزایش هستند و یکی از دلایل آن اظهارنظر رئیس دولت نسبت به آشفتگی بازار در نشست خبری هفته گذشته وی است.
این نماینده مطلع خاطر نشان کرد: احتمال ارائه این طرح به هیئت رئیسه مجلس در جلسه روز چهارشنبه وجود دارد.
طرح سوال از رئیس دولت نیازمند 74 امضاست.
بنا براین گزارش ، در صورت به جریان افتادن این طرح، محمود احمدی نژاد برای دومین بار برای پاسخ به سئوال نمایندگان در جلسه مجلس حاضر می شود . جلسه پیشین سئوال از رئیس دولت که نخستین تجربه از این دست در کشور محسوب می شد ، اسفند ماه سال گذشته صورت گرفت.
امروز: ک فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است، برآیند مواضع اخیر احمدینژاد به نوعی فرار رو به جلو محسوب میشود. به عبارت دیگر وی برای اینکه خود را از هدف انتقادات و هجمههای علیه خود که ناشی از وضع موجود نیز است، رها کند در نشست خبری اخیر خود تلاش کرد تا خود را به عنوان یک منتقد جدی از وضع موجود نشان بدهد.
به گزارش ایلنا، محمد صادق جوادی حصار تصریح کرد: اعتقاد داشته و دارم که بسیاری از افراد و جریانهای ذیل سرفصل اصولگرایی که در شرایط کنونی فعالیت میکنند در مفهوم مشترکی از عنوان اصولگرایی با یکدیگر به توافق نرسیدند بنابراین به نظر من این عده تنها مدعی اصولگرایی هستند.
وی ادامه داد: اگر به گذشته رجوع کنیم میبینیم که اصولگرایی در شرایطی تعریف شد که برخی مدعی بودند عدهای از اصول اولیه انقلاب عبور میکنند بنابراین باید با ایستادگی از بنیان انقلاب دفاع کرد در این فضا عدهای با شعار اینکه ما اصول گرا هستیم و سایرین نیستند زمینه ظهور کلمهای با عنوای اصولگرایی را فراهم کردند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب با تاکید بر اینکه آنچه احمدینژاد و طیف او مطرح میکنند و همچنین منازعات میان اصولگرایان از سنخ آنچه در حوزه اصولگرایی تعریف میشود نیست، گفت: اصولگرایان تعریف دقیقی از این کلمه ندارند تا بتوانند با استناد به آن مدعی شوند که احمدینژاد از خط اصولگرایی گذشته است بنابراین اگرچه حزبی به نام اصولگرایی وجود دارد اما هنوز با تعریف خاص کلمه نسبت کمی دارد.
جوادی حصار با اشاره به اینکه دعوای درون گروهی اصولگرایان بیشتر ناشی از جا به جایی قدرت است، تصریح کرد: عدهای تلاش میکنند تا با حمله به احمدینژاد قدرت پیرامون وی را کاهش داده و در انتخابات جبهه خود را حفظ کنند تا مبادا این قدرت به جبهه دیگری منتقل شود.
وی افزود: از ابتدا تصور اصولگرایان از احمدینژاد یک انسان مطیع بود که تنها مجری دستورات آنها باشد ولی احمدینژاد نشان داد تابع محض نیست و در حوزه قدرت تعریف خود را دارد در حالیکه اصولگرایان گمان نمیکردند که وی بخواهد برای خود محدوده قدرتی تعریف کند.
این فعال سیاسی اصولگرا با بیان اینکه اصولگرایان در تحلیل شخصیت احمدینژاد اشتباه کردند، گفت: همانطور که شاهد بودیم در اوایل دولت دهم احمدینژاد که اصرار داشت مشایی را به عنوان معاون اول خود معرفی کند با مخالفتهای جدی از سوی اصولگرایان مواجه شد بنابراین اگرچه در مقابل این مخالفتها وی را به عنوان رئیس دفتر خود برگزید اما نباید فراموش کرد که نقشی که مشایی تاکنون در دولت ایفا کرده است نیز کمتر از پست معاون اولی نبوده است.
جوادی حصار در ادامه تصریح کرد: از شواهد مشخص است که احمدینژاد نیز متوجه میزان جایگاه مدعیان اصولگرایی نزد مردم شده است برای همین به میزان پایگاه اجتماعی آنها بهایی برای این جمع قائل نیست.
وی با بیان اینکه امروز هجمهها نسبت به احمدینژاد سنگینتر از گذشته شده است، گفت: در گذشته هیچگاه تا این حد جدی بحث سوءمدیریت احمدینژاد مطرح نشده بود اما زمانی که مجلس هم اکنون بر این مساله پا فشاری میکند وی نیز در پی این است تا مسئولیت مشکلات بوجود آمده را تقسیم کند. که البته این کار نادرستی هم به نظر نمیرسد زیرا وضع موجود محصول مساعدتها و چشم پوشیهای مجلس نیز هست.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: اگر مجلس واقعا مقتدر بود زمانی که احمدینژاد مدعی شد مجلس در راس امور نیست باید اقدامی انجام میداد در واقع میتوان گفت مجلس با کوتاهیهای خود برگ سبزی برای قانون شکنی به احمدینژاد تقدیم کرد.
وی با انتقاد از مساله بودجه در دولت نهم و دهم اذعان کرد: متاسفانه در این دولت بودجه به یک کانال یک صفحهای و دفتر یادداشت احمدینژاد تبدیل شد. علاوه بر این سوال این است که چرا زمانی که احمدینژاد اعلام میکرد لیست مفسدان اقتصادی در جیب من است از سوی نهادهای مربوطه نسبت به این مساله واکنشی صورت نگرفت.
جوادی حصار در بخش دیگری از سخنان خود اضافه کرد: به نظر من افشای وضع موجود و دلایل پدید آمدن آن میتواند زمینه ساز برگشت مقتدرانه اصلاح طلبان به عرصه کشور شود اما نباید فراموش کرد که دولت بعدی بار سنگینی را متحمل خواهد شد چرا که من معتقدم هر فردی بخواهد در پی حل مشکلات امروز کشور برآید باید ابتدا خود را برای قربانی شدن آماده کند همچنین امیدوارم خداوند نیز از اشتباهات این دولت بگذرد.
امروز: رییس مجلس در پاسخ به اخطار نمایندهای که خواستار پاسخگویی به اظهارات اخیر رییس دولت در مجلس بود، گفت: ما به این مسائل عادت کردهایم.
به گزارش خبرآنلاین، ابراهیم نعمتی نماینده اردبیل در اخطار قانونی با اشاره به لزوم پاسخگو بودن رییس دولت در برابر ملت، رهبری و مجلس، گفت: متاسفانه رییس دولت در مصاحبه اخیر خود همه مشکلات کشور را متوجه سایر دستگاههای کشور کردند، همه را محکوم کردند و به گونهای برخورد کردند که گویا همه مشکلات کشور تقصیر مجلس است.
وی با بیان اینکه هیات رییسه باید از شان و جایگاه مجلس و نمایندگان دفاع کند، خطاب به لاریجانی افزود: اما هیچ عکسالعملی از سوی شما نشان داده نشد و در جامعه به گونهای منعکس شده که انگار همه مشکلات به مجلس باز می گردد! درحالیکه رییس دولت مسئول اجرایی کشور است و باید در برابر همه مسائل مربوط به گرانی و ارز جوابگو باشد. این نماینده مجلس سخنان رییس دولت را فرافکنی دانست و تاکید کرد: مجلس با توجه با التهابات جامعه بیش از 20 جلسه با وزرا در خصوص مرغ، لبینات، گندم و گوشت و ... برگزار کرد و وارد عمل شد و کمک دولت بود. نباید مجلس به کارشکنی محکوم شود، رییس دولت باید در جامعه سکینه باشد.
علی لاریجانی رییس مجلس در پاسخ به این اخطار با بیان اینکه مجلس با توجه به شرایط کشور با طمانینه عمل کرد، گفت: با توجه به اینکه شرایط اقتصادی کشور متلاطم است، ما نیز وقت خود را صرف امور مهم کشور کردیم، این روش مجلس صحیح بود و به آن افتخار می کنیم. وی افزود: جلسه امروز هم نمونه ای از همین رویکرد مجلس بود. نمایندگان، استیضاح وزیر ورزش را نه برای اینکه ایرادی به این وزارت خانه نمی دانستند بلکه با توجه به شرایط اقتصادی کشور، منتفی کردند و اولویت را به مسائل اقتصادی دادند.
وی ادامه داد: این افتخار است که مجلس درک درستی از شرایط دارد و در جلسات علنی و غیرعلنی با دولت برای پیگیری مسائل مردم تلاش می کند. این از سر دردمندی است و نگاه مجلس نگاه طبیبانه به حل مسائل مردم است. رییس مجلس درخصوص اظهارات رییس دولت نیز گفت: اینکه در مصاحبه ای، مجلس یا رییس مجلس را به فحش ببندند؛ اگر با فحش به رییس مجلس مسائل اقتصادی حل شود، ما حاضریم روزی دو جین فحش به ما بدهند. ما به این مسائل عادت کرده ایم.
تشکر لاریجانی از دولت لیبی بخاطر آزادی ایرانیان ربودهشده
رئیس مجلس شورای اسلامی در نطق پیش از دستور خود با تبریک به خانوادههای گروگانهای ایرانی آزاد شده از بند گروه تروریستی لیبیایی از دولت طرابلس برای همکاریهای انجام شده در این زمینه تشکر کرد.
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، علی لاریجانی صبح امروز (یکشنبه ۱۶ مهر) در نطق پیش از دستور خود با تشکر از دولت لیبی که نقش بسزایی در آزادی کارکنان هلالاحمر ایران داشت، گفت: از تلاشهایی که برای آزادی گروگانهای ایرانی از سوی دولت لیبی صورت گرفت تشکر میکنیم.
نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه این عزیزان برای ماموریت از هلالاحمر برای کمک به مردم لیبی رفته بودند، تصریح کرد: ماموران هلالاحمر ایران در دام ربایش گروههای تروریستی لیبیایی گرفتار شده بودند که برای آزادی آنها با مسئولان دولت و پارلمان لیبی مذاکرات زیادی شد.
وی با بیان اینکه شب گذشته از پیام آزادی گروگانهای ایرانی در بند گروه تروریستی لیبیایی مطلع شدیم، افزود: در زمان ربایش این هموطنانمان از رئیس پارلمان لیبی هم درخواست کمک شد که با برقراری تماس تلفنی این همکاریها آغاز و در نهایت منجر به آزادی این عزیزان انجامید.
رئیس مجلس شورای اسلامی با تشکر از دولت لیبی گفت: از خانوادههای این افراد که با صبوری این مدت را تحمل کردند، تشکر کرده و آرزوی توفیق برای آنها داریم.
امروز: ۱۶ مهرماه در تقویم به عنوان روز جهانی کودک نامگذاری شده است. به مناسبت این روز و برای بررسی وضعیت این گونهٔ ادبیاتی در کشورمان، به سراغ چند تن از فعالان حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان رفتیم.
سیامک گلشیری یکی از نویسندگانی است که کار خود را با حوزهٔ بزرگسالان شروع کرد و چند سالی است که فعالیت در زمینهٔ ادبیات نوجوانان را نیز به کارنامهٔ کاری خود افزوده است.
به گزارش ایلنا، این نویسنده دربارهٔ شروع فعالیت خود در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان گفت: چیزی نبود که من از قبل فکرش را کرده باشم و بعد شروع کرده باشم به نوشتن. حدود چهار پنج سال پیش رمانی نوشتم که آن را به نشر افق دادم. ناشر بعد از بررسی به من گفت که این رمان قطعاً در حوزة نوجوانان بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد و درست هم میگفتند. البته من شخصاً زیاد به تقسیمبندی اعتقاد ندارم. فکر میکنم مرز میان رمان نوجوان و رمان بزرگسال به باریکی یک مو است. چه بسا رمانهای بسیاری در این حوزه وجود دارد که بزرگسالان آنها را بیشتر میخوانند. به هر حال کار من در این عرصه با آن رمان شروع شد و بعد رمانهای دیگری هم نوشتم. حالا هم تصمیم دارم در کنار کار بزرگسال، حداقل سالی یک رمان برای نوجوانان بنویسم.
گلشیری در مورد وضعیت این روزهای ادبیات کودک و نوجوان کشورمان گفت: من به طور مشخص نمیخواهم فقط در بارة این حوزه حرف بزنم. شاید هنوز آنقدرها وضعیت نشر ما در حوزة ادبیات کودک و نوجوان آنقدر بد نباشد. دلیلش هم این است که مخاطبین این بخش خیلی بیشتر از ادبیات بزرگسال هستند. با این همه فکر میکنم مشکلاتی که در صنعت نشر پیش آمده که کمکم گریبان این عرصه را هم بگیرد. چیزی که در مورد ادبیات بزرگسال وجود دارد و در این سالهای اخیر هم با آن مواجه بودهایم، کمبود مجلات و روزنامههایی است که به طور تخصصی به معرفی و نقد آثار بپردازند. فکر میکنم در زمینة ادبیات بزرگسال که هیچ مجلهای وجود نداشته باشد. قبلاً شاید روزنامههایی بودند که به شکل مدوام در این زمینه کار میکردند و مؤثر هم بودند، اما حالا یک روزنامة پرتیراژ پیدا نمیکنید که این کار را انجام بدهد. خواننده از کجا باید بفهمد کتابی منتشر شده که دنبالش برود. کجا یک نقد جدی در مورد آن میخواند که بتواند آن را دنبال کند. در زمینة رمان نوجوان هم چنین چیزی ندیدهام. کانون پرورش در یک سال کار بسیار باارزشی انجام داد. 25 رمان منتشر کرد که حالا تعدادشان بیشتر از این هم شده. کاری که واقعا در مملکت ما بیسابقه است و باید در ادبیات نوجوان که هیچ، در کل ادبیات ما بیاندازه انعکاس پیدا میکرد. اما من هنوز یک نقد جدی روی این کارها نخواندهام. هر جای دنیا بود بلافاصله حداقل هشتاد درصد این کارها تا حالا به فیلم تبدیل شده بود. حداقل کاری که میکردند این بود ترتیبی میدادند که هشتاد درصد آنها بلافاصله ترجمه شود و به کشورهای دیگر راه پیدا کند. اما در اینجا هیچ اتفاقی نمیافتد. رمان و داستان و به طور کلی ادبیات داستانی با فرهنگ یک کشور ارتباط مستقیم دارد. این نویسندهها هستند که فرهنگ یک کشور را میسازند، اما انگار اینجا نویسنده هیچ ارزشی برای کسی ندارد. در خیلی از کشورهای دنیا حتی برای تبلیغ کتاب برنامههای تلویزیونی میگذارند. منتقدهای مشهور در بارة کتاب حرف میزنند و فردای آن روز آن کتاب صدهزار تیراژ پیدا میکند. اما اینجا همانطور که گفتم حتی یک مجله پیدا نمیکنید که به طور تخصصی فقط کتاب معرفی و نقد کند.
جنبهٔ تصویری کتاب مسالهٔ دیگری بود که گلشیری با تکیه بر اهمیت آن گفت: در اروپا و آمریکا بسیاری از کتابها به فیلم و انیمیشن تبدیل میشوند و این مسالهٔ بسیار مهمی در معرفی و خوانده شدن کتابهاست. شما یک فیلم خوب نمیبنید که در پایان آن ننوشته باشند اقتباس بر اساس فلان کتاب. به خاطر همین هم این همه رمان در یک سال در این کشورها منتشر میشوند. دراینجا عدة خاصی باید بنشینند و تصمیم بگیرند که فلان کتاب به فیلم تبدیل بشود یا نه. آیا اصلاً واقعاً آن عده صلاحیت این کار را دارند؟ به نظر من تمام کتابها باید این حق را داشته باشند که به فیلم تبدیل بشوند، نه این که برای آنها حد و مرز تعیین کنند. ممکن است کارگردانی رمانی را خوانده باشد و فقط فکر کند یک صحنه از آن کافی است تا آن کتاب به فیلم خوبی تبدیل شود. در کشورهایی که گفتم همین اتفاق میافتد. البته بخشی از این قضیه به خود کارگردانها هم برمیگردد. بعضی از کارگردانهای ما از رمان فراری هستند. و حاصلش هم البته بعضی چیزهایی است که میبینید ساخته اند. البته فکر میکنم آنقدر شرایط فیلمسازی سخت و ناممکن شده که آدم به بعضی از آنها حق میدهد.
او ادامه داد: تا قبل از اینکه وضعیت کاغذ به این شکل بشود و گرانیهای شدید پا به این حوزه بگذارند، تیراژ بسیاری از کتابها در حد ۱۰۰۰ یا حتی ۵۰۰ نسخه رسیده بود. امروز که با این گرانی کاغذ دیگر اصلاً کتاب چاپ نمیشود. فکر کنید در کشوری مثل کانادا تیراژ بعضی از کتابها 700 هزار نسخه است. با کامیون کتاب اینطرف و آنطرف میبرند. اما اینجا چه؟
گلشیری در ادامهی صحبتهای خود به برخورد مستقیم خود با مسالهٔ بحران کاغذ اشاره کرد و گفت: همین چند روز متوجه شدم چاپ چهارم یکی از رمانهایم به اسم مهمانی تلخ تمام شده. ناشرم به من گفت باید کتاب با این کاغذ گران کتاب را چه قمیتی بزند که مردم بخرند. آیا اصلاً مردم دیگر با دیدن آن قیمت کتاب را میخرند؟ معلوم است که حق دارد. وقتی مردم مجبورند یک بسته پنیر را 4000 تومان بخرند، دیگر کسی به کتاب فکر نمیکند. شنیدهام برای کاغذ سیگار سهمیة ارزی در نظر گرفتهاند. ولی کاغذ تحریر انگار هیچ سهمیه ای ندارد. خوب دیگر حرفی نماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر