ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار از زندان اوین در نامه ای به همسرش بهمن احمدی امویی در زندان رجایی شهر، گزارش کوتاهی از روزهای زندان خود داده است. ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی از جمله زوج های زندانی سیاسی هستند که هم زمان، دوران محکومیت خود را می گذرانند و از ملاقات با یکدیگر محروم هستند.
او در بخشی از این نامه می نویسد: یکی از جذابیت های این زندان برای من همین است که افراد با افکار و عقاید متفاوت و حتی مخالف، زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یکدیگر دارند. وقتی همه با هم در کنار هم می نشینیم، غذا می خوریم، حرف می زنیم، بحث و گفتگو می کنیم، و در یک کلام با هم زندگی می کنیم، عمیقا احساس خوبی پیدا می کنم. هر روز که آن زندگی مسالمت آمیز را تجربه می کنم، بیشتر آرزومند می شوم که چنین الگویی را روزی در گستره زندگی در جامعه مان شاهد باشیم یعنی با افکار عقاید مختلف سیاسی، مذهبی و عقیدتی کنار هم زندگی کنیم بدون تلاش برای حذف یکدیگر، بدون آنکه به خاطر تفاوت عقیده و مذهب و مرام سیاسی با هم دشمنی بورزیم. * اگر در زندان این زندگی مسالمت آمیز ممکن است، چرا در گستره جامعه ای به نام ایران ممکن نباشد؟ من به تحقق چنین جامعه ای امیدوارم. آن روز خوب خواهد آمد.
متن نامه ژیلا بنی یعقوب به نقل از جرس به شرح زیر است:
بهمن عزیزم سلام
نزدیک به دو ماه از آخرین ملاقات ما می گذرد. آخرین دیداری که در پشت میله های آهنی و شیشه های دو جداره سالن ملاقات زندان رجایی شهر انجام شد.
راستی برایت نگفتم که چقدر برای آمدن به آن آخرین ملاقات دو دل بودم و تردید داشتم حتی تصمیم داشتم که تاریخ آمدنم به زندان اوین را یکی دو روزی جلو بیاندازم تا به پنج شنبه که روز ملاقات زندان رجایی شهر است، نرسم .شاید الان که این را… می خوانی تعجب کنی حالا برایت می گویم چرا دوست نداشتم به آن ملاقات خداحافظی بیایم. ملاقاتی که می دانستم ممکن است با ملاقات بعدی مان یک سال فاصله داشته باشد، باورت می شود؟ یکسال!
می ترسیدم شجاعت خداحافظی یک ساله با تو را نداشته باشم، می ترسیدم، بغضم بترکد و اشکهایم سرازیر شود و تصویر من با بغض و اشک؛ یک سال تمام تو را رها نکند. اما هر جور بود، بالاخره تصمیم گرفتم که بیایم و آمدم .
مقامات دادستانی و زندان حتی به زنی که قرار بود به زندان برود و می خواست با همسر زندانی اش، خداحافظی کند نیز اجازه ملاقات حضوری نداده بودند. روزگاری این مخالفت ها و ممانعت ها موجب تعجبم می شد. اما این اتفاقات الان کمترین تعجبی را در من بر نمی انگیزد. در تو چطور؟
این ملاقات نیز پشت شیشه های دو جداره ی کدر با میله های قطور فلزی رجایی شهر انجام شد. تو مثل اغلب روزهای ملاقات همان تی شرت سبز خوش رنگت را پوشیده بودی. سبزی که به تو خیلی می آمد و همیشه می گفتی: «ژیلا ! چون رنگ سبز را خیلی دوست داری، روزهای ملاقات این را می پوشم.»
فقط بیست دقیقه وقت داشتیم و هر دو تند و تند حرف می زدیم. قرار بود همه حرف های ماه های آینده را در بیست دقیقه خلاصه کنیم و چه کار سختی بود.
تو به خاطر تجربه طولانی ترت در زندان، یکسره سفارش هایی می کردی که من چگونه دوران حبس ام را راحت تر طی کنم. از ضرورت ورزش و مطالعه مرتب و هواخوری هر روزه گفتی و توصیه مطالعه چند کتاب که به قول خودت خواندنش در زندان می چسبد.
و من چند بار گفتم :«بهمن انقدر نگران من و این زندان یکساله نباش، بالاخره میگذرد.» و تو گفتی: «مهم این است که خوب بگذرد.»
خدا می داند که آن روز چقدر دلهره داشتم. دلهره از اینکه نکند بغض ام و بغض ات بشکند و اشکهایمان سرازیر شود. آن بیست دقیقه گذشت و بغض مان نشکست و چشم هایمان تر نشد. آخرش، دستم را بر شیشه دو جداره گذاشتم و تو هم از پس آن دو لایه شیشه ضخیم لعنتی دستت را درست روی دست من مماس کردی و این به جای هر در آغوش کشیدن و یا بوسه ای قرار بود همه گرمی احساس ما را نسبت به یکدیگر نشان بدهد.
وقت ملاقات تمام شد. تو بلند شدی و من در حالی که دور شدنت را از پشت شیشه و آهن نگاه می کردم، مطمئن از اینکه مرا نمی بینی با خیال راحت بغض فروخورده ام را رها کردم و آرام اشک ریختم. نمی دانم تو آن لحظه در حالی که از من دور می شدی، چگونه بودی و چه کردی…
وقتی در نخستین روز ورودم به اوین، برای رسیدن به بند زنان، از کنار بند ۳۵۰ گذشتیم، خیلی ذوق کردم. اینجا همان جایی است که تو سه سال از زندگی ات را در آن گذرانده ای و من همیشه آرزو داشتم از دور هم که شده، یکبار آن را ببینم. حالا من در کنار همان بندی زندگی می کنم که تو تا همین چند ماه پیش در آن بودی.
می دانی که بند زندانیان سیاسی زن در کنار بند ۳۵۰ که محل نگهداری زندانیان سیاسی مرد است، قرار دارد. گاهی از آن سوی دیواری بلند، صدای هم بندان دیروزت را می شنوم و هر بار یادم می آید که تو در نامه ای برایم نوشته بودی که وقتی از آن سوی دیوار بند ۳۵۰ صدای زندانیان زن را می شنیدی، من را در میان آنها تصور می کردی که به زودی یکی از آنها خواهم بود. حالا من اینجا هستم و تو نیستی.
اینجا بسیاری از تصویرها، دیوارها، فضاها و اتفاقات برایم آشناست، آشناست چون تو در سه سال گذشته بارها این فضاها را چه در نامه ها و چه در ملاقات های کابینی برایم توصیف کرده بودی. حالا من آن توصیف ها را تجربه می کنم. تو حتی از ماه آسمان اوین هم برایم گفته بودی. همان ماه.
دیشب توی بند نشسته بودم که شبنم مددزاده با هیجان و شوق زیاد صدایمان کرد: «بچه ها بیایید ماه را ببینید که چقدر قشنگ است.»
همان موقع من یادم آمد که می گفتی گاه تو و دوستانت هم لحظاتی در حیاط بند ۳۵۰ می نشینید و به ماه خیره می شوید.
دنبال شبنم به هواخوری کوچک بند رفتم و به آسمان نگاه کردم به ماه که گاه ابرهای خاکستری در آغوشش می گرفت و گاه سفیدی خیره کننده اش هر ابری را پس می زد.
شبنم می گفت: «از کودکی ماه را دوست داشتم، آخر می دانی ماه خیلی زیباست، در زندان رجایی شهرکه بودم نمی توانستم ماه را ببینم و چقدر دلم برای ماه تنگ می شد، تا اینکه بالاخره یک روز از میان چند دریچه و ورقه های فلزی توانستم ماه را ببینم و چقدر خوشایند بود.»
دارم سعی می کنم گزارش کوتاهی از روزهای زندانم به تو بدهم تا مطمئن شوی چنان که خواسته بودی روزهای حبس ام، چندان بد نمی گذرد. اینجا روزهای ما آرام است اغلب افراد برنامه های جدی مطالعه، ورزش، آموزش زبان و کارهای دستی دارند.
روحیه بیشتر زندانیان خیلی خوب و بانشاط است. این روحیه خوب به من هم انرژ ی و روحیه زیادی می دهد. وقتی می بینی بهاره هدایت با این حکم سنگین زندان، اینقدر پر انرژی و با نشاط و مصمم است، امید می گیری. یا مهوش شهریاری و فریبا کمال آبادی که با حکم های سنگین بیست سال زندان آنقدر آرام و صبورند که تو باور نمی کنی چنین احکام سنگینی در پرونده خود دارند و چند سالی است که بدون مرخصی دوران حبس خود را می گذرانند و یا نسرین ستوده که نزدیک به سه سال است که بدون مرخصی در زندان است. پس من و شیوا و مهسا به عنوان زندانی های نسبتا تازه وارد نمی توانیم به خودمان اجازه بدهیم بی حوصله و یا احیانا کم نشاط و بی انرژی باشیم. ما هم مثل آنها کتاب می خوانیم و ورزش می کنیم و صبوریم و حبس می کشیم .
الان اینجا ( بند زندانیان سیاسی زن )، ۳۳ نفرهستیم. فائزه هاشمی ، نازنین دیهیمی و بهناز ذاکر تازه ترین ورودی های بند هستند. فائزه را حدود ساعت دوازده و نیم شب آوردند. دوازده شب، ساعت اجرای خاموشی در بند است و همه ما در تخت های خود بودیم، یا خواب و یا در حال مطالعه. ورود زندانیان جدید در چنین زمان هایی، خیلی عادی نیست. آنها را معمولا در ساعت اداری به بند عمومی منتقل می کنند. با آمدن فائزه به بند، همگی از تخت هایمان پایین آمدیم. همه می پرسیدند چه خبر شده که این موقع شب فرزند هاشمی رفسنجانی را به زندان آورده اند؟ فائزه با هیجان زیاد چگونگی بازداشت و انتقالش را به زندان توضیح می داد. نازنین دیهیمی را اما ساعت ۳ بعد ار ظهر آوردند، دختر همان نویسنده و مترجم خوب و معروف، یعنی خشایار دیهیمی است.
اینجا روزها و شب ها شباهت زیادی با هم دارند و ورود هر زندانی جدید یک اتفاق مهم است و جنب و جوش زیادی را دربند ایجاد می کند. انگار روزنه و اتصالی است بین دنیای زندانی با دنیای بیرون. زندانی های قدیمی از هر تازه واردی اول درباره خودش و دلایل زندانی شدنش می پرسند و بعد هم اغلب سوالاتی از این قبیل: چه خبر تازه؟ اوضاع آن بیرون چطور است؟ از آخرین تحولات و تحلیل ها بگو؟
ما ۳۳ زندانی زن هستیم با عقاید و افکار مختلف و گاه مخالف یکدیگر. زندانی هایی از جنبش سبز، بهایی ها، سازمان مجاهدین خلق، نو مسیحی ها و…
بهمن عزیزم، یکی از جذابیت های این زندان برای من همین است که افراد با افکار و عقاید متفاوت و حتی مخالف، زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یکدیگر دارند. وقتی همه با هم در کنار هم می نشینیم، غذا می خوریم، حرف می زنیم، بحث و گفتگو می کنیم، و در یک کلام با هم زندگی می کنیم، عمیقا احساس خوبی پیدا می کنم. هر روز که آن زندگی مسالمت آمیز را تجربه می کنم، بیشتر آرزومند می شوم که چنین الگویی را روزی در گستره زندگی در جامعه مان شاهد باشیم یعنی با افکار عقاید مختلف سیاسی، مذهبی و عقیدتی کنار هم زندگی کنیم بدون تلاش برای حذف یکدیگر، بدون آنکه به خاطر تفاوت عقیده و مذهب و مرام سیاسی با هم دشمنی بورزیم. *
اگر در زندان این زندگی مسالمت آمیز ممکن است، چرا در گستره جامعه ای به نام ایران ممکن نباشد؟ من به تحقق چنین جامعه ای امیدوارم. آن روز خوب خواهد آمد.
دلتنگ تو هستم اما بیشتر از همیشه دوستت دارم
ژیلا بنی یعقوب – زندان اوین
بند زنان
پی نوشت:
* نه اینکه اینجا هیچ مشکلی وجود نداشته باشد، چرا همواره مسائل و مشکلاتی به وجود می آید اما مهم این است که از طریق بحث و گفت و گو در نهایت روش حل مشکل را پیدا می کنیم.
نماینده اردستان درباره سوال امروز خود از وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی درباره پاداش ۵۰ میلیونی به مدیران وزارت رفاه گفت: از شیخ الاسلامی پرسیدم که چرا باید مدیر کل دفتر وزارتی و همچنین یکی از معاونان شما ۱۸ و ۵۰ میلیون در سال ۹۰ پاداش دریافت کنند که وزیر در پاسخ گفت که این افراد حقوق دریافت کرده اند و پاداش نبوده است.
احمد بخشایشی اردستانی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفت و گو با مهر با اشاره به جلسه امروز کمیسیون اجتماعی مجلس در خصوص سئوال خود از وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی گفت: آقای شیخ الاسلامی زمانی که می خواستند از مجلس رای اعتماد بگیرند اعلام کردند که من مسئول ایجاد اشتغال نیستم اما هماهنگ کننده اشتغال هستنم.
وی افزود: سئوال من از ایشان این بود که با توجه به وضعیت کنونی کشور چگونه دولت و وزارتخانه شما می خواهد ۲ میلیون شغل ایجاد کند و چه کسی مسئول این امر است. همچنین از وی پرسیدم اگر شما هماهنگ کننده اشتغال هستید چرا به کارخانه هایی که در حال ورشکستی و اخراج نیروهای کارگران خود هستید وام نمی دهید؟ آیا این ناشی از نابسامانی های مجموعه وزارتخانه شما نیست.
نماینده اردستان در ادامه اظهار داشت: سئوال دیگر من از شیخ الاسلامی این بود که چرا باید مدیر کل دفتر وزارتی و همچنین معاون فرهنگی شما ۱۸ و ۵۰ میلیون در سال ۹۰ از حساب غیرشمول پاداش دریافت کنند؟
احمد بخشایشی اردستانی اظهار داشت: وزیر در پاسخ به این سئوال گفت که این افراد حقوق دریافت کرده اند و پاداش نبوده است.
وی گفت: وزیر در ارائه توضیحات خود عنوان کرد که یکی از این افراد جزو خانواده های ایثارگران بوده و دیگری از سازمان مبداء یعنی سازمان گسترش صنایع آمده بود که ما این مبلغ را به این سازمان داده ایم.
بخشایشی با بیان اینکه من نیز در پاسخ به وی گفتم چطور یک نفر می تواند۵۰ میلیون از حساب غیر شمول حقوق بگیرد تصریح کرد: عضو خانواده ایثارگران بودن دلیلی منطقی ای برای دریافت این گونه پاداشت ها نمی تواند باشد.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس تصریح کرد: وزیر در این خصوص توضیحاتی را داد که بنده قانع نشدم.
وی در ادامه افزود: سئوال دیگر من از وزیر کار و امور اجتماعی این بود که چرا چند تن از مدیرکل های این وزارتخانه دانشجوی فوق لیسانس و دکتری هستند در حالی که تحصیل در این مقطع خود یک شغل کامل است و اشتغال این افراد خلاف قانون و آئین نامه می باشد.
نماینده اردستان با بیان اینکه معاون پشتیبانی این وزارتخانه فردی می باشد که دارای مدرک دیپلم است اما قراردادهای میلیاردی این وزارتخانه را می بندد گفت: یکی دیگر از سئوالات من از وزیر در این خصوص بود.
احمد بخشایشی اردستانی با اشاره به لابی گری مدیر کل فنی حرفه ای اصفهان اظهار داشت: این گونه اتفاقات ناشی از وجود مشکلات در وزارتخانه می باشد.
وی با بیان اینکه در این کمیسیون شش نماینده دیگر نیز از وزیر سئوال پرسیدند گفت: من از توضیحات آقای شیخ الاسلامی قانع نشدم و معتقدم باید ایشان در صحن علنی مجلس توضیحاتی را ارائه دهند.
کلمه – گروه اقتصادی: تنها یک هفته پس از آنکه محمود احمدی نژاد در نشست مطبوعاتی خود ادعا کرد “با توجه به تدابیر انجام شده هیچ گونه کسری بودجهای امسال نخواهیم داشت” او امروز در اظهار نظری تازه و متناقض با سخنان قبلی خود، تلویحا به کسری بودجه دولت اعتراف کرد و گفت که “دولت از لحاظ بودجه تحت فشار است.”
به گزارش کلمه، تا پیش از این مسئولان دولتی همواره وجود کسری در بودجه سالانه را تکذیب می کردند، حتی اگر مانند این ماه پرداخت یارانه های نقدی به تعویق بیفتد، پروژه های عمرانی به علت نبود منابع متوقف شود و یا مزایای حقوقی و دستمزدهای معوق بازنشستگان، کارمندان و نیروهای خدماتی همچنان به تعویق بیفتد. اما رئیس دولت امروز به وضوح اعتراف کرد که دولت در تامین بودجه کشور کم آورده و با کسری روبهروست.
احمدی نژاد که امروز در ششمین مجلس دانش آموزی سخن می گفت در پاسخ به در خواست برخی از نمایندگان مجلس دانشآموزی که خواستار افزایش بودجه سازمان دانشآموزی شدند، فاش ساخت که ” اکنون به لحاظ بودجه تحت فشاریم. “
احمدی نژاد به صراحت اعلام کرده است که “بودجه خیلی جاها صفر شده یا کاهش ۲۵درصدی داشته است. در این شرایط میتوان فهمید که خیلیها چکاره هستند.”
او در سخنان قبلی خود ادعا کرده بود که ” اولویت بندی کردهایم و هزینهها را کم کردهایم تا از لحاظ بودجه با هیچ گونه کم و کاستی مواجه نشویم و امسال هیچ گونه کسری بودجه نخواهیم داشت.” اما با فاصله چند روز، امروز به صراحت کسری بودجه را علنی ساخته است.
پیش از این کلمه در گزارشی خبر داده بود که ذخایر ارزی کشور رو به اتمام است و احتمال ناتوانی دولت از پرداخت حقوق کارمندان در ماه های آینده وجود دارد. در گزارش کلمه اشاره شده بود که با توجه به افزایش مداوم کسری بودجه دولت، طی سه ماه آینده وزارتخانه ها و دستگاه های دولتی در پرداخت حقوق کارکنان و مجموعه های مرتبط با خود دچار مشکل خواهند شد.
در آن گزارش آمده بود که از سوی دولت بخشنامه ای دارای طبقه بندی برای همه زیرمجموعه های دولت و دستگاه های اداری ارسال شده که در آن با طرح احتمال کاهش ۵۰ درصدی حقوق و دستمزد ماهانه کارمندان در صورت تداوم وضعیت کنونی، از بالاترین مقام مسئول هر دستگاه خواسته شده تدابیر لازم را جهت پیشگیری از وقوع هرگونه نارضایتی در میان کارمندان و کارکنان آن دستگاه مربوطه پیش بینی کند.
در تایید و تکمیل آن گزارش، امروز احمدی نژاد خطاب به مجلس دانش آموزی با این وعده که بودجه مجلس دانشآموزی و سازمان دانشآموزی را تامین کند و گفته است “حتی اگر لازم باشد از حقوق وزیر و سایرین کم میکنیم و بودجه شما را میدهیم.” سخنانی که تلویحا حاوی این هشدار به کارمندان و مسئولان دولت است که احتمالا باید به زودی در انتظار کاهش حقوق و دستمزد خود باشند.
مساله کسری بودجه دولت پیش از این هم در تخلفات دولت در اجرای هدفمندی یارانه ها مورد اشاره قرار گرفته بود. نمایندگان فاش کرده بودند که دولت بودجه طرح های عمرانی و استانها را به جای هزینه کرد در محل خود، صرف هزینه های جاری و روزمره و همچنین پرداخت یارانه های نقدی کرده است.
موضوعی که استانهای بسیاری را در تامین هزینه ها با مشکل مواجه ساخته است. به عنوان نمونه می توان به استان سمنان اشاره کرد که چندی پیش مفید غلامی معاون برنامه ریزی استانداری آن با تایید اینکه درصد کمتری از اعتبارات تعیین شده هزینه ای، تامین می شود از مدیران خواست تا در زمینه هزینه کرد بودجه دقت لازم را داشته باشند.
او که سخنانش در خبرگزاری دولت (ایرنا) منعکس شده، با اشاره به در نظر گرفتن درآمدهای مالیاتی به عنوان ۸۰ درصد منبع اعتبارات، گفته بود: در استان سمنان که عمده مالیات از واحدهای تولیدی تامین می شود و حتی تخصیص بخش سایر حقوق، مزایا و مستمری کارمندان را ۳۵ درصد خوانده بود.
از سویی معطل ماندن طرح ها و پروژه های عمرانی و مصوبات استانی، از دیگر مواردی است که به گفته برخی از نمایندگان مجلس حتی به برخی از این مصوبات نگاه هم نشده است.
بنا بر قانون، دولت باید بخشی از درآمدهای ناشی از حذف یارانه ها و افزایش قیمت کالاها را به واحدهای تولیدی اختصاص میداد تا مدیران آنها بتوانند از این طریق با نوسازی واحدهای تولیدی، مصرف انرژی خود را کنترل و هزینههای خود را کاهش دهند.
اما دولت در عمل به این واحدها هم پولی اختصاص نداد و مانع از افزایش قیمت کالاها نیز شد، به گونه ای که برخی گزارشها نشان می دهد فشارها به قدری زیاد بوده که برخی واحدها برای کاهش هزینهها، کار را از اساس تعطیل کرده و یا تولید را به شدت کاهش داده اند.
معضلی که باعث شد ۳۶ نفر از نمایندگان مجلس در قالب طرح دو فوریتی برای جلوگیری از رکود و توجه بیشتر به تولید و سرمایهگذاری طرحی را تدوین کنند که براساس این طرح منابع عمومی کشور به سمت سرمایهگذاری و افزایش تولید هدایت میشود.
مهمترین منابع این طرح، منابع ناشی از فروش نفت است. بر اساس گزارش ها، طراحان در قالب این طرح منابع ناشی از فروش ارز حاصل از فروش نفت را نیز به منابع درآمدی دولت افزوده و تاکید کرده اند که با اجرای آن اولا کلیه منابع حاصله به حساب خزانه واریز میشود و ثانیا به بخش اجرای طرحهای عمرانی و نیز تسهیلات بخش تولید توجه کافی میشود.
نکته قابل اشاره دیگر آنکه براساس قانون قرار بود درآمدهای ناشی از حذف یارانه ها به صورت نقدی بین خانوارها و بخش تولید توزیع شود، اما طبق اعلام نمایندگان مجلس در سال گذشته دولت ۴۰ هزار میلیارد تومان در برنامه هدفمند کردن یارانه ها هزینه کرده، در حالی که کل درآمد حاصل از افزایش قیمت ها ۲۲ هزار میلیارد تومان بوده و کسری زیادی داشته است.
طی روزهای گذشته با مطرح شدن فوریت بحث توقف برنامه حذف یارانه ها در مجلس، موسی الرضا ثروتی نماینده بجنورد با اشاره به هزینه های این برنامه در سال گذشته از دولت خواست که جواب دهد “این ۱۸ هزار میلیارد تومان مابه التفاوت را از کجا آورده که هزینه کرده است.”
به گفته ثروتی در صحن علنی، دولت با عدم واریز درآمدهای حاصل از فروش نفت به خزانه و ۹ هزار میلیارد تومان استقراض از بانک مرکزی، آن هم بدون اجازه و مجوز مجلس، این کسری را تامین کرده است.
همچنین با بروز نوسانات بازار ارز برخی از نمایندگان مجلس از جمله غلامرضا مصباحی مقدم، احمد توکلی و الیاس نادران فاش ساختند که دولت برای جبران کسری بودجه خود به صورت تعمدانه از ورود ارز به بازار جلوگیری کرده و این وضعیت آشفته را در بازار به راه انداخته که موجب افزایش بی سابقه نرخ تورم شده است. موضوعی که دولت با رد آن از هر گونه مسوولیت در این زمینه هم شانه خالی کرده و آن را ناشی از تحریم خوانده است.
فردا قرار است پس از تصویب فوریت، طرح اصلی مجلس برای متوقف کردن فاز بعدی هدفمندی یارانه ها در صحن علنی به بحث گذاشته شود. طرحی که دولت مخالف آن است و به گفته معاون احمدی نژاد، دولت اصرار دارد که با اصلاحاتی آن را اجرا کند. از سویی نمایندگان نگران تبعات اقتصادی و سیاسی ادامه این طرح هستند و از سوی دیگر، متوقف کردن این طرح نیز نوعی اعلام شکست برای حاکمیت یکدست اصولگرایان محسوب می شود.
باید دید مجلس و دولت در این باره به چه نتیجه ای خواهند رسید و مهمتر از آن، چگونه تصمیم خود را برای افکار عمومی توجیه خواهند کرد.
کلمه – سید مهرداد طباطبایی:
“کاش به جای درخواست های مکرر از بازیگران صحنه بین المللی، یکبار هم که شده از مردم خویش می خواستند که فرصت جبران تمامی ستم ها و جفاهایی را که بر مردم روا داشته اند به آنها بدهند. کاش درهای زندانهایی که آزادزنان و آزادمردان دلسوز این آب و خاک را در آن به بند کشیده باز می کردند و از آنان درخواست می کردند که آنها را در نجات یافتن از وضعیت مخاطره آمیزی که در آن قرار دارند یاری دهند. مردم با زبان حال و قال می گویند اینقدر در هر مناسبتی که به بن بست بر می خورید دشمن دشمن نکنید و همه مصیبت ها را به دشمنان خود ساخته و موهوم نسبت ندهید. دشمن واقعی در درون شماست…”
این عبارات مربوط به بیش از دو سال قبل است، اما هنوز تحقق آنها عمیقا ملموس و مشهود است. آن روزی که میرحسین موسوی این جملات را در یادداشت خود به مناسبت شبهای قدر نوشت، شاید امیدها برای اینکه حاکمیت به جبران مافات برخیزد و آب رفته را زودتر به جوی برگرداند، به مراتب بیشتر از امروز بود. اما امروز که تنگناهای اقتصادی ناشی از بی کفایتی دولت و بی سامانی کار حکومت، مردم را به میزان بی سابقه ای در فشار و نگرانی قرار داده و تولید و بازار را از رونق انداخته، گویا بازار دشمن دشمن کردن ها بار دیگر رونق گرفته است.
روز گذشته گزارشی از سوی وزارت اطلاعات به طور همزمان و دستوری برای خبرگزاری های رسمی ارسال شد که به بهانه “بررسی رویکردها و برنامه کاری مسئول ایران در شورای اطلاعات آمریکا” بار دیگر به اتهام زنی علیه جنبش سبز پرداخته و ادعا کرده که برنامه ای برای گسترش نارضایتی های اقتصادی وجود دارد.
نیمه اول این گزارش، چیزی بیشتر از نتایج چند جست و جوی ساده در اینترنت ندارد و بیشتر به گزارش سطحی یک خبرنگار ماجراجو شباهت دارد تا نتیجه ی کار یک دستگاه اطلاعاتی که باید خروجی اش از بهره هوشی بیشتری نسبت به متوسط گزارش های کیهانی و باشگاه خبرنگاران جوانی برخوردار باشد. در قسمت بعدی گزارش، نیز ادعا شده که برنامه ی مسئول آمریکایی میز ایران هفت محور دارد؛ که اتفاقا به طور همزمان در خبرگزاری های مختلف شماره ی ۱ جا افتاده است! بقیه ی موارد نیز در واقع بیشتر به تحلیل و توصیف وضع موجود و شرایطی که در نتیجه ی عملکرد حاکمیت کودتایی فعلی ایجاد شده می ماند تا برنامه ای که از سازمان اطلاعات آمریکا لو رفته باشد.
غیر از اینها و دیگر لفاظی هایی که هر روز در سایت ها و مطبوعات وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی تکرار می شود، مهمترین نکته ی مورد ادعا و محل القای این گزارش، آنجاست که جریانی که “فتنه” می نامد را متهم می کند که می خواهند در رسانه های خود روی “بحران های کارگری” و “وضع معیشت مردم” تمرکز کنند. در جای دیگری از این گزارش، به طور صریح تر اشاره شده که “برخی سایتهای شاخص جریان فتنه” در حال “بحرانی جلوه دادن فضای اقتصادی کشور، تاریک نشان دادن دورنمای معیشت مردم، ترغیب طبقات مختلف جامعه به اعتراض و بزرگنمایی فشارهای غرب” هستند و “هم اکنون بخش عمده اخبار خود را به این موضوعات اختصاص داده اند.”
این گزارش همچنین ادعا می کند که “جریان فتنه تصمیم گرفته است فساد اقتصادی را در کشور فراگیر نشان داده و برای تحقق این امر به شایعه سازی و جعل خبر درباره باز شدن پروندههای جدید فساد کلان اقتصادی و بی نتیجه ماندن دو پرونده فساد کلان بانکی و بیمه بپردازد.”
شاید بهتر باشد تهیه کنندگان و انتشار دهندگان این متن سفارشی، یک بار دیگر گزارش خود و به ویژه بندهای ۲ تا ۵ را بخوانند و تأمل کنند. آیا جای تأسف نیست که دستگاه اطلاعاتی مملکت که قرار بود گوش و چشم ملت باشد، حتی حاضر نیست از “مشکلات معیشتی مردم” سخن بگوید و می گوید “وضع معیشت مردم”؟ یا با بی شرمی از “جعل خبر جریان فتنه” درباره بی نتیجه ماندن پرونده های اختلاس سه هزار میلیاردی و بیمه ایران سخن گفته می شود، حال آنکه این موضوع بارها مورد اعتراف سخنگوی قوه قضاییه و رئیس سازمان بازرسی قرار گرفته و آنها بودند که از توقف پیگرد نزدیکان دولت با مصلحت سنجی رهبری، و مصون ماندن متهمان بلندپایه این دو پرونده از جمله معاون اول احمدی نژاد سخن گفته بودند.
ناباورانه باید نوشت؛ آیا این همان وزارت اطلاعاتی است که وزیرش در برنامه زنده تلویزیونی ادعا می کند تا رختخواب رئیس موساد هم نفوذ کرده، و حالا می نویسد فتنه گران می خواهند فضای اقتصادی کشور را بحرانی جلوه دهند! یعنی فهمیدن اینکه اقتصاد ایران این روزها غرق بحران است، اینقدر سخت است که می گویند می خواهند آن را بحرانی “جلوه دهند”؟ کارشناسان آن مجموعه اگر کمی پیاده روی کنند و حال اقتصاد ایران را از بازنشسته هایی که عصرها روی صندلی های پارک شریعتی می نشینند بپرسند، حکما بهتر از این از واقعیت های کشور مطلع می شوند و گزارش هایی اینچنین سطحی نمی نویسند.
روز یکشنبه گزارشی از چند اختلاس میلیاردی صورت گرفته در دولت احمدی نژاد تیتر اول کلمه بود. غیر از این چند نمونه، دهها مورد فساد مالی و اقتصادی افرادی که مستقیم یا غیر مستقیم به جایی از حکومت وابستگی دارند نیز تاکنون به رسانه ها درز کرده است. جالب است که وزارت اطلاعات ادعا می کند “جریان فتنه تصمیم گرفته است فساد اقتصادی را در کشور فراگیر نشان داده و برای تحقق این امر به شایعه سازی و جعل خبر درباره باز شدن پروندههای جدید فساد کلان اقتصادی و بی نتیجه ماندن دو پرونده فساد کلان بانکی و بیمه بپردازد.”
کدام یک از این اختلاس ها اولین بار در جایی جز خبرگزاری های رسمی منتشر شده و مورد اعتراف منابع حکومتی قرار نگرفته است؟ آیا این بود معنای مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و افشای مفاسد مالی و برخورد با دانه درشت ها و دیگر شعارهایی که رهبری در این سالها مطرح کرد و مجموعه حاکمیت فعلی هم مدام وعده تحقق آنها را می داد؟
مسئولان ارشد دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی، بهتر بود به جای دشمن دشمن کردن و انکار واقعیت ها و کشف توطئه های موهوم پشت آنها، قدری هم از حقایق پنهان جامعه می گفتند. نه حتی از اطلاعات طبقه بندی شده و گزارش هایی که از مردم مخفی نگه می دارند؛ لااقل از همان “بحران های کارگری” که به وجود آن اعتراف کرده اند بگویند. آیا خبرهای گرسنگی و دردمندی کارگران هم بحرانی “جلوه دادن” است؟ آیا چشمان تیزبین وزارت اطلاعات از پیامدهای ورشکستگی کارخانه داران و بیکاری گسترده کارگران خبر ندارد؟ و از سرنوشت خانواده های کارگران بیکارشده بی اطلاع است؟ تشکیلات اطلاعاتی مملکت چگونه می تواند از “ناامیدکننده نشان دادن وضع معیشت مردم” صحبت کند؛ آیا این گرانی های گسترده و ناتوانی بسیاری از مردم از تأمین نان شب و معاش روزمره، چیزی است که بتوان درباره آن تعبیر “نشان دادن” را به کار برد؟ آیا وزارت باخبر از اتاق کار موساد، از صحبت های مردم در تاکسی و اتوبوس و مترو بی خبر است؟
نباید از رسانه ها انتظار داشت آگاهی بخشی را رها کنند و حقیقت را زیر پا بگذارند و طبق میل سربازان گمنام حرف بزنند. اگر سرداران و میراث خواران دوست دارند هرچه از انقلاب و نظام مانده را به پای قدرتمداران منحرف بریزند و در مقابل فسادها و رانت خواری ها سکوت کنند، لااقل انتظار نداشته باشند رسانه ها و سایت های مستقل از قدرت و آنها که هنوز به راه و مرام پیشتازان انقلاب و بنیان گذاران نظام پایبند مانده اند، هم طبق میل آنها رفتار کنند.
این انقلاب بر اندیشه و نگاهی مبتنی است که یک موی کوخ نشینان را به تمام دنیای کاخ نشینان برتری می داد. اگر ساکنان کاخ و پاستور و پاسداران قصد دارند برای پاسداری از قدرت، هست و نیست مردم را به باد دهند و مستضعفان و ولی نعمتان حقیقی انقلاب را به ذلت و فلاکت بکشانند، شک نکنند که اهل درد و دین در مقابل تمام دنیای آنها خواهند ایستاد. معاش مردم و به ویژه اقشار مستضعف، به حیات آنها وابسته است، و به دین آنها. فقر با خود کفر را هم می آورد. حتما نویسندگان این گزارش ادعای اسلام و مسلمانی دارند و لاجرم این حدیث پیامبر(ص) را هم شنیده اند. چگونه توقع دارند که رسانه ها روی حیات و معاش مردم تمرکز نکنند تا مبادا وزارت اطلاعات خیال کند که در خط دشمن قرار گرفته اند؟ لابد با این منطق، مراجع و امام جمعه ها و خطیبان خودی هم که برخی از آنها از گذشته و برخی اخیرا به صف منتقدان دولت پیوسته اند و از درد مردم می گویند، نیز از نگاه وزارت اطلاعات دارند در زمین دشمن بازی می کنند! آیا برای این دشمن دشمن کردن ها، پایانی هم قابل تصور است؟ و آیا ظلمی بدتر از این هم هست که نان مردم را بگیرند و بگویند فریاد هم نزنید؟
اینهمه عصبانیت البته قابل فهم است؛ اعترافی رسا و البته سخت به اینکه راهبرد “آگاهی بخشی” جنبش سبز جواب داده است. مسئولان امنیتی باید هم عصبانی باشند؛ چرا که سه سال تلاش و خرج بودجه های هنگفت برای آنچه “جنگ نرم” نامیده می شد، اکنون به شکست انجامیده و به نقطه پایان رسیده است. وزارت اطلاعات حالا دیگر نه می تواند جلوی افشای فسادهای گسترده دولت پاک مورد اعتماد رهبری را بگیرد و نه قدرتی برای جلوگیری از تعمیق روزافزون آگاهی ها و اطلاع عمومی از شرایط واقعی کشور و نقش حاکمیت در بحران های فعلی دارد.
کار به جایی رسیده که اکنون شاهدیم دروغگویی “رئیس دولتی” که یک زمانی فریاد “دروغ ممنوع” آحاد ملت را بلند کرد اما در تریبون نمازجمعه از سوی عالی ترین مقام نظام، “نسبت های ناروا” خوانده شد، حالا در تریبون علنی مجلس و از سوی حامیان سابق همین رئیس دولت اظهار می شود. این که دیگر نه جعل است و نه بحران جلوه دادن و نه وارونه نمایی؛ صورت مذاکرات علنی ترین محفل نظام است. نکند به خیال کارشناسان اطلاعات، سر نخ نمایندگان مجلس و امام جمعه ها و اصولگرایانی که حالا منتقد دولت شده اند هم در دست مسئول میز ایران در شورای اطلاعات ملی آمریکا است!
واقعیت تلخ است؛ دولتی که خصوصیت اصلی آن “شهرت به پاکدستی” بیان می شد، حالا آنچنان در فسادهای رسوا و میلیارد دلارهای بی حساب و کتاب نفتی غرق شده که گفتاردرمانی های چهارشنبه ها در تهران و سفرهای استانی به دوردست ها و تبلیغ پرخرج منویات در آشکار و نهان هم نمی تواند آن را حتی در چشم پیروان چشم بسته و گوش به فرمان، تطهیر کند. بدین سان، جز بازگشت به مردم، عمل به قانون اساسی، اعتراف به بصیرت دیرین آنها که “سران فتنه” خوانده می شدند، اذعان به خطای سران حاکمیت در حمایت از هشت سال تخلفات دولت، مسئولیت پذیری مدعیان اصولگرایی در قبال پیامدهای حاکمیت یکدست و در نهایت تن دادن همگان به انتخابات آزاد و اراده مردم؛ راهی نمانده است. باقی همه سراب است. راه حل هایی از نوع دشمن دشمن کردن های وزارت اطلاعات نیز یکسره وهم است و خیال، و اگر عالی مقامان فکر کنند با این خیالات برای حل مشکلات و راهیابی به نجات و درمان بیماری اقتصاد و … طرفی خواهند بست و ترفندی خواهند جست، سخت در اشتباه اند.
کلمه – حکیم خدایار:
در طی سالهای حاکمیت اقتدارگرایان، مراجع تقلید و روحانیون برجسته بارها و بارها نسبت به اوضاع کشور هشدار دادند که اکنون می بینیم که چند سال پس از این هشدارها و نهی از منکرها یکی پس از دیگری افشا می شوند.
شرایط اسفناک اداره کشور و مشکلات ریشه ای در حوزه های مختلف اجتماعی، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و آموزشی که مرارت های معاش و زندگی آبرومندانه را برای اکثریت مردم چندین برابر کرده و مملکت را از مسیر عقلانیت خارج کرده است، به حدی رسیده که تریبون های رسمی و اصولگرایانی که تا همین چند ماه پیش در حمایت از دولت خدمتگزار از هیچ کوششی دریغ نمی کردند را مجبور به انتقاد کرده است. اما مطمئنا این منتقدان جدید نمی توانند به بهانه این مواضع دیرهنگام خود از زیر بار مسئولیت حمایت های بی دلیل خود از این مدل اداره کشور شانه خالی کنند.
از سال ۸۴ و پس از آغاز بکار دولت محمود احمدی نژاد بسیاری از دلسوزان کشور غالب تصمیم گیری های دولت را خلاف منافع ملی دانستند و از سر دلسوزی و احساس تکلیف هشدار ها و نصیحت هایی را عمومی و خصوصی با مسئولان کشور در میان گذاشتند، اما حاکمیت یکدست شده و بدون نظارت خود را بی نیاز از انذارهای مشفقانه می دید و با تکیه بر درآمد های میلیاردی حاصل از فروش نفت و سیاست های پوپولیستی ، بی فکرِ فصل سختی، راه خود را به پیش برد تا امروزی که بخشی از درگیری های طیف های مختلف حاکم برای تبری جستن از اوضاع بغرنج کنونی است.
دولتمردان سابق، مدیران با تجربه اجرایی، اقتصاددانان، اساتید دانشگاهها، تشکل های دانشجویی، احزاب سیاسی و نهاد های مختلف مدنی چه در سالهای پیش از ۸۸ و چه در سالهای سخت بعد از ۸۸، با تحمل همه بی مهری ها و بی عدالتی ها و هزینه ها؛ حاکمیت را از “نعمت نقد دلسوزانه” بی نصیب نگذاشتند. اما در این میان روحانیون و علمای بسیاری بودند که “دولت مدعی مکتبی بودن” را امر به معروف و نهی از منکر کردند.
ادعای دولت مبنی بر ارتباط با مراجع همیشه در حد حرف باقی ماند، همانطور که توصیه های مراجع هیچ گاه شنیده نشد. به سختی میتوان مرجع تقلیدی را یافت که در سالهای پس از ۸۴ بطور علنی لب به انتقاد از دولت نگشوده باشد. چه آن زمان که دولت نشینان خرافه گرایی و باورهای مسموم را ترویج می کردند و چه آن زمان که برای رفع و رجوع بی کفایتی خود از کیسه ایمان مردم خرج می کردند و چه آن زمان که به نام حکومت اسلام، حقوق حقه ملت را تضییع می کردند و با بی عدالتی و بی انصافی، با منتقدین تند ترین برخورد ها می کردند. مرحوم آیت الله منتظری در کنار مراجع ارزشمندی چون آیات عظام بیات زنجانی، موسوی اردبیلی،صانعی، شبیری زنجانی، جوادی آملی و بسیاری دیگر بارها در دیدار ها و سخنرانی ها و ملاقات های خصوصی و عمومی، نگرانی شدید خود از نتیجه ی این نحوه حکمرانی بر آینده کشور و انقلاب و اسلام و مردم را فریاد زدند، اما گویی حاکمان یا حداقل طیفی از آنها مصداق آیه شریفه ” وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ یَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ” شده بودند ( اعراف ۱۹۸)
در این میان آیت الله بیات زنجانی از مراجعی که علنا و به کرات انتقادات خود از وضع موجود را به زبان رانده و به انحاء مختلف به دلجویی و رسیدگی به وضع آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات و خانواده زندانیان پرداخته اند در موضع گیری های مختلف سالهای پیش از ۸۸ به دولت و هیات حاکمه هشدار داده بودند این ره که میروند قطعا ختم به چنین اوضاع بحرانی ای می شود.
ایشان در سال ۸۶ و در پیامی به کنگره اخلاق در سیاست ضمن تقبیح دروغگویی حاکمان، وارونه جلوه دادن حقایق به مردم بواسطه اهداف به ظاهر عدالتخواهانه و مردمدارانه را از آفات حکومت داری دانستند و هشدار دادند “نمی شود به بهانه هایی مثل حفظ نظام و ارزشهای دینی حقوق مردم را تضییع کرد و یا به خشونت متوسل شد چرا که عن قریب مفسده ای بسیار بزرگتر پدید خواهد آمد” و می بینیم که امروز آن مفسده تمام کشور را در بر گرفته است! ایشان در بخش دیگری از این پیام با اشاره به کلام قصار امیر المونین (ع) که میفرمایند “ألغَالِبُ بِالشَّرِ مَغلُوبٌ” (کسی که از راه شر به پیروزی دست یابد در حقیقت مغلوب است) تاکید کردند در هیچ یک از شئون زندگی فردی و اجتماعی نمی توان بواسطه هدف – هرچقدر مقدس – وسیله را توجیه کرد و به ابزاری چون دروغ و تحدید آزادی های مردم و برخورد های خشن با جامعه روی آورد چرا که چنین اعمالی خیلی زودتر از آنچه تصور شود دامن گوینده و مخاطب را خواهد گرفت! ایشان اخلاق را “همزاد ناگسستنی” عدالت دانستند و خطاب به عدالت ورزانِ آن روز گفتند نمی توان با دروغ عدالت را پیاده کرد! این مرجع تقلید با بیان آنکه اجرای عدالت سه شان دارد : ” آگاهی” و “قدرت” و “ثروت” و نمی توان با شعار عدالت و صرفا تلاش برا توزیع ثروت ادعای عدالتخواهی داشت، بلکه عدالت تنها زمانی ممکن می شود که تمام این شئون به طور برابر در جامعه توزیع شوند. به تعبیر دیگر نمی شود رسانه ها را توقیف کرد و قدرت را منحصر کرد و ادعای عدالت در جامعه را کرد، چرا که در این حالت شان سوم، یعنی ثروت هم قطعا در جامعه به مساوات توزیع نخواهد شد و مفسده قدرت مطلق و سانسور به ثروت نیز خواهد کشید. و می بینیم که چند سال پس از این هشدارها و نهی از منکرها اخبار بزرگترین فسادهای تاریخ اقتصاد کشور – که دقیقا از همان سالها شروع شده بود- یکی پس از دیگری افشا می شوند.
آیت الله بیات زنجانی با تفسیر نص صریح قرآن اصل را بر برائت دانستند و تاکید کردند غیرهمفکرانِ ما “دشمن” ما نیستند! و تعبیر قرآن در مورد دشمن را در آیات ۸ و ۹ سوره ممتحنه را واضح دانستند: ” مادامیکه کسی به مقاتله با شما در دین و سرزمینتان برنخاسته، مستحق برائت و برخورداری از میوه عدالت است.”
ایشان همچنین در سال ۸۶ و در نامه ای خطاب به آقایان هاشمی، خاتمی و کروبی با ابراز نگرانی شدید از رد صلاحیت ها و تنگ نظری ها و حذف ها نوشتند: “خدا میداند چقدر تلخ است که بگویم و تذکّر دهم که اگر روند حذف نیروهای آبدیده و صلاحیتدار و سپردن امور به افراد کم تجربه و گاه نااهل به همین منوال ادامه پیدا کند و بخشهایی گسترده از جامعه نتواند به سهم خود کرسی امور را تصاحب کند، عاقبتی جز فروپاشی از درون و یا افتادن به ورطۀ دیکتاتوری در انتظار نظام اسلامی نخواهد بود و طبیعی است که در آن صورت برای آحاد مردمی که در نظامی دیکتاتور منش زندگی کنند، میان حکومتی مسمّی به اسلام و یا حکومتی امریکایی چندان فرقی نخواهد بود و این خطری است که به واسطۀ مشکلات کنونی در روابط خارجی و دیپلماتیک کشور و نیز مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، دور از انتظار نیست.”
این شاید صریح ترین هشدار این مرجع تقلید آن هم ۵ سال پیش از این و ۲ سال پیش از انتخابات تلخ سال ۸۸ باشد که بی محابا هشدار می دهند ادامه این مسیر یا فروپاشی است و یا دیکتاتوری!
مایه تاسف و تاثر آنجاست که حاکمان ما در تمام سالهای تلخ پس از ۸۴ از چنین هشدارها و نقد ها و انذارهای دلسوزانه ای بهره مند بوده اند اما خود را بی نیاز از آن می دیدند. تا حدی که امروز امید برای اصلاح در جامعه روز به روز کمرنگ تر می شود و جوانان گروه گروه، خسته از شلاق استبدادی و بی تدبیری در اداره کشور از آرمانها و اعتقدات پدران خود فاصله می گیرند و چشم امید به نیرویی جز توان خود و هموطنانشان می بندند.
مشخص نیست عمق صدمه و لطمه وارده به ارکان صنعتی و اقتصادی کشور به چه میزان است، مشخص نیست جبران حیثیت رفته از کشور در عرصه بین المللی چقدر زمان می برد و آیا اصلا خیلی از خسارات وارده در این دوران تا سالها قابل جبران است یا خیر! اما بازگرداندن کشور به مسیر عقلانیت و تکیه بر توان فرزندان و مدیران قدرتمندی که بخشی از آنها امروز بنا به احکام ناعادلانه دوران سخت زندان را می گذرانند، هر روز که زودتر اتفاق بیافتاد از آسیب های جبران ناپذیر بیشتر جلوگیری میکند.
ششمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران با عنوان «امنیت منطقهای در پرتو تحولات جهانی: تحلیل علمی دگرگونیهای خاورمیانه» پنجشنبه بیستم مهرماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار خواهد شد.
به گزارش کلمه، تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه و اثرات آن بر امنیت منطقهای و جهانی در کنار فقدان تحلیلهای علمی نسبت به پدیدههای درحال تغییر واقع در محیط پیرامونی ایران، باعث شده تا برگزاری چنین همایشی در دستور کار انجمن علوم سیاسی قرار بگیرد.
در این همایش که با نظارت و هدایت دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور به عنوان دبیر علمی برگزار میشود، اساتید، پژوهشگران و دانشجویان علوم سیاسی و روابط بینالملل از جمله دکتر قاسم افتخاری، دکتر حمید احمدی، دکتر حسین سلیمی، دکتر داود فیرحی، دکتر مهران کامروا و برخی دیگر از اساتید نامآشنای علوم سیاسی ایران به ایراد سخنرانی خواهند پرداخت. طبق برنامه چهل و یک سخنرانی در قالب چهار پنل اصلی و دو پنل موازی با موضوعات «چیستی و ماهیت تحولات خاورمیانه»، « نقش بازیگران منطقهای در تحولات خاورمیانه»، «امنیت منطقهای در خاورمیانه»، «ایران و تحولات خاورمیانه»، و «چشمانداز امنیت در خاورمیانه» ارائه خواهد شد.
امنیت ملی ایران و تحولات ژئوپولتیک اخیر خاورمیانه، متحدان استراتژیک و میزان امنیت در منطقه خاورمیانه، بازتاب تحولات سوریه بر محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه و تحولات جهان عرب، الگوی تغییر نظم امنیتی در خاورمیانه برخی عناوین مقالات ارائه شده در این همایش هستند.
صبح امروز حدود ۲۰۰ راننده شرکت واحد تهران در مقابل ساختمان شورای شهر واقع در خیابان بهشت تجمع کردند.
به گزارش کلمه، در حالی که رانندگان شرکت واحد علت تجمع خود راتبعیض در ارائه مزایای شغلی میان پرسنل این مجموعه و رانندگان خواندند که معاون شهردار تهران مدعی شد علت این تجمع کاهش ارزش پول کشور است.
سید جعفر تشکری هاشمی گفته است: متاسفانه ارزش پول تحت تاثیر عوامل مختلفی از بین رفته است و موجب شده است تا کارگران ما که تا چند ماه گذشته مشکلی نداشتند هم اکنون با همان حقوق وحتی بیشتر از قبل در اداره امور زندگی خود با مشکل مواجه شوند.
با ابن حال خبرگزاری ایلنا به نقل از این رانندگان گزارش داد که آنها علاوه بر اینکه خواهان همسان سازی دستمزدها میان تمامی پرسنل شهرداری هستند، به مبلغ اندک برخی حقوق جنبی از جمله حق خوار و بار و مسکن و… نیز اعتراض دارند.
یکی از معترضان گفته است: ما از مدیران سوال داریم که چرا افزایش قیمت بهای اتوبوسها از ۲۰ به ۲۰۰ تومان تاثیری بر حقوق رانندگان شرکت واحد نداشته است؟ چرا وقتی بحث ۱۰ در صد حق جذب مطرح میشود میگویند مدیر عامل شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه موافقت نمیکند.
وی ادامه داد: تجمع امروز، اعتراض صنفی تعدادی از رانندگان شرکت واحد است و به این دلیل به صورت محدود برگزار شده است تا حمل و نقل شهروندان در سطح شهر دچار اختلال نشود.
همچنین یکی از تجمع کنندگان با اشاره به برخی تبعیضها گفت: یک مقرری برای کارکنان شهرداری به عنوان ۱۰ درصد حق جذب مصوب شده که شامل زحمت کشان شرکت واحد نمیشود. همچنین پاداشی که به عموم پرسنل شهرداری داده میشود شامل رانندگان شرکت واحد نمیشود. متاسفانه تا به امروز پاسخی برای خواستههای به حق خود دریافت نکردهایم.
در پی تجمع اعتراضآمیز رانندگان، رئیس اتحادیه کارگران شهرداری تهران گفت: تلاش میکنیم تا از راههای قانونی حق مسکن و سایر مزایای ریالی کارگران شرکت واحد را افزایش دهیم.
عبدالله مختاری با اشاره به تجمع صبح امروز جمعی از کارگران شرکت واحد در مقابل ساختمان شورای شهر تهران گفت: تجمع کنندگان خواهان افزایش برخی از مزایای نقدی خود از جمله حق مسکن هستند.
او بابیان اینکه در حال حاضر برابر قانون کار حق مسکن هر کارگر شاغل در سازمانهای تابعه شهرداری تهران تنها ۱۰ هزار تومان است؛ افزود: هم اکنون در برخی سازمانهای تابع شهرداری تهران مانند آتشنشانی، سازمان پارکها و سازمان خدمات موتوری، حق مسکن کارگران مانند حق مسکن کارمندان محاسبه و پرداخت میشود که مبلغ آن از ۳۰ تا ۶۰ هزار تومان متغییر است.
مختاری به نقل از مسوولان شهرداری گفت: چون هنوز در سایر سازمانهای تابعه شهردرای تهران از جمله شرکتواحد اتوبوسرانی اعتبار مالی مشخصی تعیین نشدهاست بنابراین حق مسکن کارگران شاغل در این قسمتها نیز همچنان برمبنای قانون کار پرداخت میشود.
وی بایادآوری اینکه مطابق مصوبهای میبایست مزایای نقدی کارگران شاغل در شهرداریهای کلانشهرها افزایش یافته و مانند کارمندان محاسبه شود گفت: اتحادیه کارگران شهرداری تهران در تلاش است تا با گفتگو و رایزنی موافقت قانونی مسوولان شهرداری و شورای اسلامی شهر تهران را برای افزایش حق مسکن تمامی کارگران شاغل در سازمانهای تابعه شهرداری جلب کند.
مختاری درعین حال یادآور شد: بعید است این افزایش مزایا به کارگرانی که به واسطه استخدام در شرکتهای پیمانی در شهردرای تهران مشغول فعالیت هستند تعلق بگیرد.
با این همه پاسخ سید جعفر تشکری هاشمی معاون شهردار تهران در حاشیه جلسه علنی امروز شورای شهر این بوده است که بایستی از کسانی که اقتصاد کشور را مدیریت میکنند سوال کرد که چرا باید کارگران شرکت واحد با حقوق نسبتا خوب، نتوانند زندگی عادی داشته باشند. وقتی قیمت ارز بالا میرود و خورد و خوراک و مسکن را تحت تاثیر قرار میدهد، این طبیعی است که بر زندگی افراد فشار وارد میشود مخصوصا اگر شغل آنها رانندگی در شرکت واحد باشد.
وی ادامه داد: امیدواریم به مشکلات معیشت مردم که با هدفمندسازی یارانهها ایجاد شده است، توجه جدی شود تا برای رفع مشکل رانندگان شرکت واحد و سایر افراد چاره اندیشی شود.
معاون شهردار تهران با بیان اینکه قمیت مسکن در چند سال گذشته چندین برابر افزایش یافته است، گفت: یک راننده در شرکت واحد مگر چه قدر سرمایه دارد که بتواند خانهای را اجاره کند و معیشت زندگی خود را نیز بگرداند؟ از این رو لازم است زیرساختهای کشور اصلاح شود.
تشکری هاشمی با بیان اینکه میانگین حقوق کارگران شرکت واحد نسبت به سال ۸۴ از رشد خوبی برخوردار بوده است، تاکید کرد: وقتی افزایش حقوق بالا باشد اما ارزش پول کاهش یابد تمامی زحمات چند ساله رانندگان با پایین آمدن ارزش پول ملی از بین میرود.
معاون شهردار تهران با بیان اینکه شهرداری اقتصاد کلان کشور را در دست ندارد تا بتواند همه مشکلات را حل کند، تصریح کرد: در کشور دو اداره وجود ندارد که به یک میزان به پرسنل خود حقوق دهد، حقوق کارگر با کارمند فرق میکند همانگونه که قوانین مربوط به جامعه کارگری با جامعه کارمندی متفاوت است. حتی زمان بازنشستگی و شرایط آن نیز متفاوت است.
اوگفته است: بهتر است به دنبال معلول نگردیم و علت را بیابیم که چرا معیشت مردم سختتر شده است.
بعد از مشکلات فراوانی که دولت با توقف ارز دانشجویی برای دانشجویان خارج کشور ایجاد کرده تازه سخنگوی مرکز مبادلات دارندگان و متقاضیان ارز از احتمال توزیع ارز مبادلاتی به دانشجویان غیربورسیه از طریق بانک تجارت خبر داه است.
به گزارش کلمه، صمد کریمی گفته است که در حال تدوین بخشنامه ای هستیم که در آن بانکهای پرداخت کننده ارز، نوع و سقف پرداخت ارز و همچنین چگونگی مراجعه دانشجویان غیربورسیه برای دریافت ارز را اعلام خواهیم کرد.
وی گفت: در این بخشنامه فعلاً نام بانک تجارت به عنوان بانک عامل پرداخت کننده ارز مبادلاتی به غیربورسیه ها اعلام شده است و اگر قرار باشد بانکهای دیگر هم ارز پرداخت کنند در این بخشنامه به آنان اشاره خواهد شد.
به گفته این مقام مسئول، بخشنامه مذکور در حال بررسی و نهایی شدن است.
بسخنگوی مرکز مبادلات دارندگان و متقاضیان ارز تاکید کرد که غیربورسیه ها ارز دولتی دریافت نمی کنند بلکه ارز با نرخ اعلامیه بانک مرکزی با نرخ مبادلاتی به آنان تعلق می گیرد.
به گزارش مهر، این در حالیست که محمود ملاباشی – رئیس سازمان امور دانشجویان چندی پیش اعلام کرد که غیربورسیه ها ارز با نرخ دولتی دریافت خواهند کرد.
دبیر انجمن حمایت از برنج ایران با اشاره به قیمت ۵۰۰۰ تومانی هرکیلوگرم برنج طارم درجه یک از روند افزایشی این قیمت در بازار خبر داد.
به گفته جمیل علیزاده شایق درحال حاضر هرکیلوگرم برنج طارم درجه یک با داشتن ۲ تا ۳ درصد خرده و بدون ناخالصی در بازارهای شهرهای شمالی کشور با قیمتی درحدود ۴۰۰۰ تومان عرضه می شود که البته هرکیلوگرم از این نوع برنج با کیفیت پائین تر در پایتخت با قیمتی بیش از ۵۰۰۰ تومان به فروش می رود.
وی دربیان افزایش قیمت برنج در بازار به مهر گفت: با توجه به اینکه هم اکنون فصل برداشت برنج به اتمام رسیده است و برنج جدیدی به بازار عرضه نمی شود؛ لذا قیمت برنج به صورت تدریجی در بازار افزایش می یابد.
دبیر انجمن حمایت از برنج ایران در ادامه درخصوص برنامه انجمن حمایت از برنج از تولید برنج فرآوری شده (پاربویل) در کشور گفت: با توجه به برنامه ریزیهای انجام شده، قرار است تا پایان سال جاری چند کارخانه تولید برنج پاربویل در کشور راه اندازی شود.
وی با اعلام آمادگی انجمن حمایت از برنج ایران و موسسه تحقیقات برنج برای پشتیبانی از راه اندازی واحدهای تولیدی برنج پاربویل در کشور، از تولیدکنندگان دعوت کرد که در این بخش سرمایه گذاری کنند.
به گفته رئیس مجمع نمایندگان تهران جدایی ری از تهران فعلا متوقف شده است.
حسین مظفر با اعلام این خبر گفته است: در جلسه اخیری که برای تعیین تکلیف جدایی ری از تهران برگزار شد به این جمع بندی رسیدیم که فعلا بحث جدایی متوقف شود.
رئیس مجمع نمایندگان تهران گفته است: در این جلسه نماینده وزارت کشور و شهرداری تهران حضور داشتند اما نماینده استانداری حضور نداشت.
در این جلسه مقرر شده تا مستندات و اسناد بیشتر جهت بررسی ارائه شود تا تصمیم گیری نهایی در خصوص جدایی ری از تهران اتخاذ شود.
به گزارش فارس،وی اظهار داشت: در این جلسه مقرر شد بدون تصمیم گیری جمعی و نظر کارشناسی تصمیم در مورد جدایی ری از تهران اتخاذ نشود.
محمد مرسی، رئیسجمهوری مصر، همه زندانیان سیاسی این کشور را که در جریان قیام مردمی علیه حسنی مبارک بازداشت شده بودند عفو کرد. افرادی که مرتکب جنایت شدهاند مشمول این عفو نمیشوند.
به گزارش دویچه وله، محمد مرسی، رئیسجمهوری مصر، ۱۰۰ روز پس از رسیدن به مقام خود، فرمانی رسمی برای عفو عمومی افرادی صادر کرد که از انقلاب در این کشور پشتیبانی کردهاند. این عفو شامل محکومان، محکومان تعلیقی و مظنونانی میشود که تحت پیگرد دادگستری هستند.
این عفو شامل همهی کسانی میشود که به خاطر اعمال خود در فاصلهی زمانی ۲۵ ژانویهی ۲۰۱۱ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۱۲ (زمان آغاز ریاستجمهوری مرسی) بازداشت شدهاند و اعمال آنان در خدمت “دفاع از انقلاب” بوده است. زندانیانی که مرتکب جنایت شدهاند مشمول این عفو نمیشوند.
خبرگزاری رسمی مصر (منا) گزارش داد که فرمان عفو مرسی شامل همهی تظاهرکنندگانی میشود که محکوم شدهاند یا هم اکنون دادگاه آنان در جریان است. شمار دقیق افرادی که مشمول فرمان عفو مرسی میشوند هنوز معلوم نیست.
یک سخنگوی رئیسجمهوری مصر شامگاه دوشنبه (۸ اکتبر/۱۷ مهر) بدون اینکه شمار دقیق زندانیان سیاسی مشمول عفو را ذکر کند گفت که همهی کسانی که در انتظار محاکمهی خود بودند آزاد خواهند شد. او خاطر نشان ساخت که البته این عفو شامل کسانی نمیشود که به جنایت دست زدهاند.
در فرمان عفو محمد مرسی از دادستان کل و دادستان نظامی مصر خواسته شده است که ظرف چهار هفته فهرستی از اسامی افرادی را آماده و ارائه کنند که میتوانند مشمول عفو شوند. ناظران شمار این افراد را حدود هزار تن تخمین میزنند.
به گزارش الجزیره، فعالان مدنی مصر گفتهاند که در جریان قیام علیه رژیم حسنی مبارک و نیز در دورهی خلاء قدرت پس از سرنگونی وی در سال گذشته، هزاران تظاهرکننده بازداشت و از سوی دادگاههای نظامی به زندان محکوم شدهاند.
حسنی مبارک، رئیسجمهوری پیشین مصر، در ماه فوریهی سال ۲۰۱۱ در پی یک قیام مردمی سرنگون شد. حتا در دورهی پس از سرنگونی او که اوضاع سیاسی همچنان بیثبات بود، تظاهرات گستردهای علیه شورای نظامی مصر در این کشور برگزار شد که در جریان آن هزاران تن از فعالان مدنی بازداشت و زندانی شدند.
محمد مرسی که پس از پیروزی در انتخابات در ماه ژوئن امسال به ریاستجمهوری مصر رسید، با ایجاد تغییراتی در رأس شورای نظامی مصر، تلاش کرد قدرت این شورا را محدودتر کند.
غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با تشریح آخرین تصمیمات ارزی دولت و مجلس، خبر داد که قرار شده “برای مقابله با سوداگران بازار ارز، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و نیروی انتظامی وارد عمل شوند” که به گفته ی او این اتفاق افتاده و تاکنون در حدود ۵۰ نفر از متهمان به اخلالگری در بازار ارز دستگیر شده اند.
به گفته این نماینده، این تصمیم در جلسه مشترک تعدادی از نمایندگان مجلس ( همچون محمدرضا باهنر و حجت الاسلام محمدحسن ابوترابی نایب رئیس اول و دوم مجلس، غلامرضا مصباحی مقدم و رضا عبداللهی رئیس و عضو کمیسیون برنامه و بودجه ) با مسئولات اقتصادی کشور (همچون وزرای اقتصاد و صنعتف معدن و تجارت و رئیس کل بانک مرکزی) در دفتر محمود بهمنی اتخاذ شده و علاوه بر آن مقرر شد به صرافیهای مجاز جهت واردات ارز و عرضه ارز با نرخی که برایشان هزینه شده است، مجوز داده شود.
او افزوده است: همچنین در این جلسه مقرر شد اجازه خرید و فروش ارز مردم توسط صرافیها با افزایش یک درصد کارمزد داده شود.
به گفته رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، ثبت کلیه مبادلات ارزی و ارائه گزارش آن به بانک مرکزی نیز از سوی صرافیها الزامی شد.
وی همچنین تامین ارز به صورت اسکناس برای انجام خدمات برای مسافران خارج از کشور، دانشجویان غیربورسیه و بیمارانی که جهت معالجه به خارج از کشور می روند را ازجمله مصوبات این جلسه عنوان کرد.
این نماینده مجلس با اشاره به اینکه در جلسه مذکور مقرر شد در کلیه شعب بانکهایی که در پایانه های خروجی کشور مستقر هستند ارز به افرادی که مهر خروج بر پاسپورت خورده است، داده شود، گفت: قرار است از این به بعد کلیه مبادلات ارزی خارج از سیستم بانکی و صرافیها کنترل شود.
وی در ادامه به تصمیماتی که برای مقابله با اخلالگران ارزی در این جلسه اتخاذ شد، اشاره کرد و افزود: قرار شد برای مقابله با سوداگران بازار ارز، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و نیروی انتظامی وارد عمل شوند که خوشبختانه این اتفاق افتاده و تاکنون در حدود ۵۰ نفر از اخلالگران بازار ارز دستگیر شده اند.
با بحرانی شدن بازار ارز و آشفتگی اقتصاد ایران بازار طرح ها و نسخه های مختلف هم برای حل این نابسامانی ها داغ است و هرر وز از اقدام جدیدی سخن به میان می آید.
به گزارش کلمه، بعد از طرح موضوعاتی هم چون تشکیل کمیته اقتصادی فرادولتی و برکناری کابینه اقتصادی دولت، از مجلس خبر می رسد تعدادی از نمایندگان در صدد تهیه طرحی هستند تا بانک مرکزی زیر نظر وزارت اقتصاد قرار بگیرد.
اعضای کمیسیون اقتصادی در حال بررسی و آماده کردن طرحی جهت قرار گرفتن بانک مرکزی در زیرمجموعه وزارت اقتصاد و دارایی هستند. قرار است این طرح بعد از آماده شدن نهایی با قید دو فوریت به هیئت رئیسه مجلس ارسال شود.
علی ایرانپور نماینده مردم مبارکه در مجلس در این خصوص به فارس، گفت: با توجه به شرایط فعلی اقتصاد کشور و نوسانات بازار ارز و طلا و همچنین افزایش نرخ تورم مجلس از رئیس بانک مرکزی دعوت به عمل آورد تا پاسخگوی سؤالات نمایندگان باشد اما آقای بهمنی در مجلس حاضر نشد.
او گفته است: همچنین از آنجایی که بانک مرکزی زیرمجموعه وزارت اقتصاد نیست، نمایندگان نمیتوانند بر آن نظارت داشته باشند بر همین اساس نمایندگان به دنبال طرح مذکور هستند تا هم بتوانند بر بانک مرکزی نظارت داشته باشند و هم اینکه بانک مرکزی پاسخگوی سؤالات نمایندگان باشند.
کلمه – حمزه غالبی:
کشورمان روزهای سختی را میگذراند. معیشت مردممان دچار مشکلات اساسی شده است و چرخهای زندگی خانوادههایمان به سختی میچرخند. دیپلماسی غلط و سیاستهای ناکارآمد، ما را در مقابل تحریمها و تهدیدهای خارجی به شدت آسیبپذیر کرده است. هر روز خبر تعطیلی کارخانهای، ورشکسته شدن صاحب سرمایهای و بیکار شدن کارگرانی را میشنویم. اما آیا این سرنوشت محتوم ما بود؟ اگر قانون ارج داشت و رئیس دولت نمیتوانست قانونی را که خوشش نمیآمد اجرا نکند و برنامه چهارساله توسعه را که روندهای قانونیاش را طی کرده بود به کناری بگذارد، کار به اینجا میکشید؟ اگر مجلس واقعی متشکل از نمایندگان منتخب مردم وجود داشت که خودش را نه وامدار نهادهای قدرت که متکی به رای و منافع موکلین خود میدید، آیا اجازه میداد شوراها و سازمانهای برنامهریزی کشور بدون تصویب و تایید مجلس با تصمیمات خلقالساعه حذف شوند و وضعیت اداره کشور به تصمیمات فردی واگذار شود؟ اگر تمام ارکان حکومت به قانون اساسی پایبند بودند، خود را مجبور به پاسخگویی مییافتند و فشار مسئولیت را روی خود احساس میکردند، آیا آیتالله خامنهای سکان سیاست خارجی کشور به گونهای هدایت میکرد که اینچنین کشور را در تنگنا قرار دهد؟ آیا اگر میتوانستیم قانون منع دخالت نظامیان در سیاست را اجرا کنیم، اقتصاد کشور توسط سپاه پاسداران تسخیر میشد؟ آیا اگر همه بخشهای حکومت قدرت خود را از رای مردم میدیدند، پلیس با خانوادههای ما در خیابانهای با بیاحترامی رفتار میکرد؟ اگر مطبوعات و رسانهها مختلف اجازه فعالیت آزاد و نقد عملکرد صاحبان قدرت -چه پر قدرت ترینشان که آیتالله خامنهای است و چه سایر نهادهای مسئول- را داشتند، ایشان این توان را پیدا میکردند که بخواهند موضوع فسادهای دولتی کش داده نشود؟ و از همه مهمتر، اگر امکان تغییر و تجدید نظر در سیاستهای جاری و تعویض مستخدمان مردم برای اداره کشور از طریق انتخابات وجود داشت، سیاست مخربی که اینچنین معیشت و کرامت مردم را نشانه رفته است، امکان دوام داشت؟ آیا اگر توان این را داشتیم که حاکمان را مجبور کنیم اصل ۲۷ قانون اساسی را کتمان نکنند آیا میتوانستند از برگزاری انتخابات واقعی که امکان تجدید نظر و اصلاح در سیاستهای کشور را به مردم بدهد، امتناع ورزند؟ اگر فصل دوم قانون اساسی کشور اجرا میشد و حق مردم برای مشارکت سیاسی و داشتن نظرات و برنامههایی متفاوت با نظر آیتالله خامنهای به رسمیت شناخته میشد، آیا میرحسین موسوی بازداشت خانگی میشد؟
این سوالها میتواند جوابهای متفاوتی داشته باشد، همانطور که سرنوشت کشور میتوانست فقر و فلاکت نباشد. اما مسیر تغییر و تجدید نظر سیاستها و تحول در این شرایط چیست؟ برای پاسخ به این سوال شاید بد نباشد اندکی به عقبتر برگردیم. به زمانی که مردم برای تغییر در شرایط، رای خود را به اسم میرحسین موسوی نوشتند. رای به میرحسین موسوی، جوابی متفاوت به همه این سوالها بود. رای به اینکه سازمان برنامه ریزی کشور منحل نشود. رای به اینکه سرمایههای کشور با تصمیمات خلق الساعه هدر نرود. رای به اینکه نهادهای انتخابی روز به روز تضعیف نشوند. رای به اینکه منابع راهبردی کشور برای توسعه کشور -که تامین کننده رونق اقتصادی و تولید فرصتهای شغلی جدید است- صرف شود. رای به اینکه دولت خود متولی منهدم کردن نهادهای اجتماعی و مطبوعات به عنوان چشم و گوش حساس اجتماع نباشد. رای به اینکه با دیپلماسی ناکارآمد، کشور را در تنگنا قرار نگیرد. رای به اینکه نظامیان به پادگان های خود برگردند و همه مسئولان کشور به عنوان مستخدمان مردم برای اداره کشور مطابق قانون اساسی -یعنی همان قراردادی که بنا به آن به خدمت گرفته شدهاند- رفتار کنند. رای به اینکه میخواهیم با حفظ رنگهای مختلف و سبکهای متفاوت زندگی در کنار هم زندگی شادی داشته باشیم. رای به اینکه نمیخواهیم سرنوشت کشور فقر باشد. رای به اینکه نمیخواهیم کرامت ما مورد تعرض قرار بگیرد.
اعتراض مردم به دزدیده شدن رایشان قطعا نه به خاطر شخص میرحسین موسوی که به خاطر عزمشان برای اداره کشور به گونهای دیگر بود؛ و حصر میرحسین موسوی توسط آیتالله خامنهای معنایی جز کتمان همه این خواستهها، عزمها و ارادهها ندارد. بازداشت خانگی میرحسین موسوی، معنایی بیش از کتمان حقوق و حصر کسی را در خود نهفته دارد که پای تعهدش با مردم ایستاد و در کنار ما، دوشادوشمان در اعتراضاتمان شرکت کرد، خانوادهاش بازداشت و ترور شدند و اکنون خودش در بازداشت است. میرحسین موسوی، رای ما، میانگین و متوسط خواستههای ما و حامل ایدهی بخشهای بزرگی از مردم ما برای رقم زدن سرنوشتی متفاوت است. بازداشت خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، معنیاش کتمان این خواستهها و هویت سیاسی متفاوت ماست. تا وقتی آیت الله خامنهای توان این را دارد و یا برایش مقرون به صرفه است که رهبران ما را در بازداشت خانگی نگه دارد، طبیعی است که به هیچ یک از خواستههای دیگرمان از جمله برگزاری یک انتخابات واقعی تن نخواهد داد. به همین خاطر است که پروژههای جدی و تلاشهای واقعی برای تحول در کشور را از نسبتی که با تلاش برای آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی دارند، میتواند سنجید.
تازهترین کتاب شعر محمدعلی سپانلو را با عنوان “گزیده منظومه افسانه شاعر گمنام” پس از حذف سی صفحه از آن منتشر شد.
سپانلو، تیرماه سال جاری در توضیح این منظومه گفته بود: “این اثر که نگارش آن نزدیک به ١۴ سال به طول انجامید ابتدا ١۴٠ صفحه بود اما پس از ارائه به اداره کتاب و سپری شدن زمانی طولانی مجوز انتشار آن با حذف ٣٠ صفحه، صادر شد.”
سپانلو افزوده بود: “برای انتشار کتاب، ناچار به حذف بخشهای موردنظر شده شدم تا اگر بعدها تمامی بخشهای کتاب منتشر شد، خوانندگان متوجه فشارها و سختگیریهای این دوره بشوند.”
این شاعر و مترجم ایرانی، تأکید کرده بود: “برای برهم نخوردن نظم اثر، تمامی آن بخشها را حذف کردم به خاطر همین حذفیات و کم شدن محتوای کتاب، عنوان آن را از “افسانه شاعر مرده” به “گزیده منظومه افسانه شاعر گمنام” تغییر دادم.”
محمدعلی سپانلو خردادماه سال جاری نیز در گفتوگو با ایسنا شعرهای کتاب جدید خود را منظومه دانسته و گفته بود: “این مجموعه روایتگر شاعری است که به گذشته و به عصر مغول برمیگردد.”
سپانلو افزوده بود: “در این مجموعه، چند زبان را به کار گرفتم. برای نمونه به سبک انوری قصیده و به سیک خیام رباعی سرودم تا به عصر نیما رسیدم.”
شهریورماه سال جاری، تازهترین اثر سپانلو با عنوان “دیدهبان خوابزده؛ دیدارهای پراکنده با ادبیات و زندگی” از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شد. این اثر مجموعهای از یادداشتهای نویسنده درباره کتابها، نویسندگان، رویدادهای ادبی، یادآوری خاطرات و مسائل مربوط به ایران باستان است.
پیش از این، سپانلو گفته بود: “در بررسی آثار نویسندگان مختلف، سلیقههای مختلفی اعمال میشود. اما سختگیریها در مورد کتابهای من، بسیار بیشتر است.”
محمدعلی سپانلو زاده ۱۳۱۹ در تهران است و مدتی است که به بیماری سرطان دچار شده است. وی پیش از این، درباره بیماری سرطان خود، آخرین آزمایشهای پزشکی انجام شده را بیانگر کنترل بیماری دانسته و در همین حال گفته بود: “در مورد سرطان به هیچ چیز نمیشود امیدوار بود.”
سپانلو تاکنون بیش از ۶۰ جلد کتاب در زمینههای شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تألیف و یا ترجمه، منتشر کرده است. “بازآفرینی واقعیت” نوشته این ساعر و نویسنده سهم مؤثری در شناساندن مهمترین داستاننویسان ایران داشت. بسیاری از آثار محمدعلی سپانلو به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه، هلندی، عربی، و سوئدی ترجمه شده است. محمدعلی سپانلو نشان شوالیه نخل آکادمیِ فرانسه و جایزه ماکس ژاکوب را دریافت کرده است.
بر اساس اعلام سه مرکز مجاز برگزار کننده آزمون آیلتس یعنی دانشگاه آزاد اسلامی، ایران آیلتس و موسسه آموزش عصر دین و دانش، هزینه علی الحساب برگزاری این آزمون ۷۰۰ هزار تومان شده است.
به گزارش قانون؛ افزایش ناگهانی هزینه آزمون آیتلس در ایران درحالی با افزایش نوسانات نرخ ارز در کشور رابطه مستقیم دارد که هزینه این آزمون در مهرماه سال گذشته نزدیک به ۲۰۰ هزار تومان بود و امروز به نسبت به مدت مشابه سال قبل بیش از سه برابر شده است.
همچنین بر اساس اطلاعیه سازمان سنجش این افزایش سه برابری به صورت علی الحساب است و احتمال افزایش این میزان نیز با توجه به افزایش نرخ ارز قابل پیش بینی است. به طوری که سازمان سنجش آموزش کشور در اطلاعیه خود آورده است: ” قیمت قطعی هر آزمون توسط سازمان سنجش محاسبه واعلام میشود تا در صورت افزایش نسبت به مبلغ علی الحساب، داوطلبان مبلغ ما به التفاوت را به حساب مرکز مربوطه واریز کنند و چنانچه قیمت قطعی کمتر از قیمت علی الحساب باشد، مراکز میبایست ما به التفاوت را به ذینفع آن مسترد کنند.”
افزایش ماهانه هزینه این آزمون به شکلی است که سازمان سنجش مرداد ماه گذشته با صدور اطلاعیه ای هزینه این آزمون را ۴۵۰ هزار تومان اعلام کرد، پس از آن در شهریور ماه این رقم به ۵۵۰ هزار تومان رسید و امروز سازمان سنجش با گامی بلند تر هزینه این ازمون را ۷۰۰ هزار تومان اعلام کرد.
وابستگی مراکز دانشگاهی و دانشجویان ایرانی به این آزمون از آنجایی که است آزمون آیلتس (IELTS= International English Language Testing System) جهت سنجش میزان آمادگی داوطلبان برای ادامه تحصیل، حضور در مجامع علمی، فراگیـری مهارتهـای تخصصـی و یـا کار و اقامـت در کشـورهـای انگلیسی زبان طراحی شـده است. ایـن آ زمون مشترکاً تـوسط دانشگاه کمبریج، شورای بریتانیـا (British Council) و مرکز آیلتس استرالیا در بیش از ۵۰۰ مرکز در ۱۲۰ کشور جهان برگزار میشود و سالانه چیزی حدود یک و نیم میلیون نفر در آن شرکت میکنند.
اگر هنوز هم دانشجویان و اساتیدی که با افزایش نرخ ارز در کشور و سه برابر شدن هزینه آزمون آیلتس در کشور، به فکر تحصیل و تحقیق و پژوهش در مراکز دانشگاهی سایر کشور ها جهان هستند، می توان گفت که اوضاع کنونی تا حد زیادی دانشجویان و محققان کشور را برای حضور در دانشگاه ها و مجامع علمی معتبر دنیا سرگردان کرده است.
حسین لقمانیان
در مملکت ما این پندار حاکم است که “بیگانه و دشمن” عامل اوّل خرابی ها و مصائب است. این پندار برای مسئولیّت و اثر گذاری خودمان جایی نمی گذارد، بلکه همیشه و در هر امری “بیگانه” را تعیین کننده ی سرنوشت ما می داند؛ پس بجای تحلیل وضع موجود و تلاش برای جستن چاره، و تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب، باید “بیگانه و دشمن” را هدف تیر کرد. بحث ما بر سر این است که چنین عقیده یی در شخص یا ملّتی، و در صحنه ی رقابت و نزاع های جهانی، چه پیامد ها و آثاری خواهد داشت. اما اگر ما از عامل بیگانه نامی نمی بریم و نقش اوّل را به آنها نمی دهیم این به معنی انکار جنایت و اعمال جاسوسی و حیله های دشمنان خارجی نیست، و نقشه هایی را که قدرتهای استعماری و استیلا گر برای اسیر کردن و استثمار کشورهای ضعیف و خفه کردن مبارزات آزادیخواهانه و انقلاب های رهایی بخش آنها داشته و دارند، نادیده نمی گیریم، بلکه در هر دو سوی، عامل گمراه شدن و بیراهه رفتن است، اشتباه در شناخت ریشه ها و اعراض یا انحراف از زمینه و عامل اصلی است. طمع و تهاجم نظام های زورمند، رسم طبیعی و همیشگی در تاریخ بوده و هست و هر قدرتی که زورش برسد، و اگر شرایط جهانی اجازه دهد ما را می بلعد، ولی ما نباید با سرمایه ها و امکانات و وظایفی که بعهده داریم و بی آنکه خود را موثّر و مقصّر بشناسیم، کنار بکشیم و چشم بر افق تاریک، سرنوشت مشئوم محتوم خویش را منتظر باشیم.
نفوذ بیگانه از وجود یا ایجاد پایگاههایی است که در درون ماست، یعنی در هرگونه دست اندازی و اعمال نفوذ خارجیان، یک طرف قضیّه خود ماییم و در حقیقت نقش و نفوذ بیگانه، سوء استفاده از نقاط ضعف ما، و تابعی طبیعی از زمینه های درون جامعه ما است. پس در هر حال عامل تعیین کننده در خود ما است، نه بیگانه. اگر ما باتوجّه به خود و کژیها و کاستی ها و انحرافات، داخل را سالم و منسجم کنیم، و ریشه ها ی نا هنجاریها و جریانهای مخالف را بشناسیم و به دفع آنها بپردازیم، خلل نفوذ دشمن را مسدود می کنیم، و آنگاه بر دفع و رفع نا ملایمات و ناخواسته ها توانا خواهیم شد. آری، اگر در یک کشور سلامت و انسجام باشد، دشمن خارجی مجال نفوذ و نیاز به جنگ نخواهد داشت. طبیعی است که بها دادن به عامل بیگانه و دست اندازی دشمن، نفی عوامل داخلی و ارزشهای ملّی است. کمترین زیان این گمراهی نپرداختن به بد و خوب اعمال و افکار خودمان است. این موضوع، خود، پدید آورنده یا تقویت کننده ی جریانها و گروههای مخالف می شود، و راه پیشگیری از خطا را بر ما می بندد و زیان بزرگتر آن، پاره پاره کردن ملّت و خنثی کردن این نیروی عظیم بدست اقلیّت به قدرت رسیده است، که خود را “خادم” و اکثریّت مردم و معترضان و صاحبنظران راستین را “خائن” می نامد. لذا از هم پاشیدن وحدت و نیروی ملّی که اهرم اصلی پیروزی بر بیگانگان خارجی و دفع مشکلات داخلی است، خود، راهگشای نفوذ و دست اندازی قدرتهای خارجی و بد تر از آن، زمینه ساز جنگ و نزاع داخلی است و آری این خواسته ی دشمن است.
حقانیّت و درستی این امر، مورد تایید قرآن است از آیات اندیشه انگیز یکی این است که: انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسکم… تفسیر و برداشت از این آیه، بسیار است و برای آنکه بن بست درمعنی آن سبب بن بست در کار برد و باور نگردد، باید در آن تامّل بیشتر کرد، تا موضوعیّت و انطباق آن پاسخگوی عصر ما بشود، که بشر امروز، کنجکاو و پرسا است.
بشر امروز خود بخود و در برخورد با مسائل کهنه یا نو، جویای سبب و علّت است و دلیل می خواهد، و حق با اوست زیرا هر شوند و روندی در تاریخ، زمینه ی علّی دارد. پس امروز انسان با بیان جزمی و قاعده ی “همین است و جز این نیست” قانون نیست، همه ی مسائل را در گردونه ی فلسفه و در دیالوگ تحلیلی و انطباقی می جوید.
امروز، اندیشه و مطالعه و اکتشاف بشر تا جایی است، که دیگر هیچ چیز در پشت پرده و جایگاه نهان رانمی پذیرد. پس گرچه در قران – بظاهر – همه چیز منحصر در دایره ی قدرت و مشیّت خدا متجلّی است، امّا تفسیر و برداشت، منحصر نیست، و شگفتا که در خود قرآن گذرگاه هایی برای گشودن این انحصار هست؛ بشر امروز همه چیز را در زندگی و در گستره ی اندیشه و دانش خود می خواهد و یکی، از کلید ها در همان آیه است که: دگرگون کننده ی احوال بشر، خود بشر است چون علّت ومعلول در دست اوست، پس خدا دگر گون کننده ی او نیست. حرف ناصبه ی “حتّی” گشاینده ی ابهام معنی است و دقّت در آن، لبّ مطلب را نشان می دهد، و این خود دامنه ی پیام قرآن را در زمان و مکان گسترش می دهد: ” خدا هیچ قومی را دگر گون نمی کند، تا اینکه آنها خود احوال خویش را دگر گون کنند ” پس خدا ی دارای قدرت و جبروت و مشیّت، انسان را با توان دگرگون کردن احوال خویشتن و به زبان امروز دارای حق و قدرت تعیین سرنوشت خود می نمایاند؛ تا آنجا که زمینه ی درد، و راه درمان درد در خود اوست، یعنی همه چیز در زمین است و دگر گونی احوال انسان و جهان، معلول زنجیره ی زمینه و سبب و علّت است، و اینها همه در زندگی بشر است و این بشر است که: یغیّروا مابانفسهم، یعنی خود، خویشتن را دگر گون می کنند. در اینجا تا تعارضی نفی کننده با کلام اسلامی پیش نیاید که: لا موثّر فی الوجود الّا اللّه- درهستی جهان، عامل موثری جز خدا نیست – و باید گفت: اوّلاٌ “وجود” به معنی آفرینش و پیدایش و هستی بشر است. ثانیاٌ اگر بشر پس از پیدایش، دارای قدرت احوال و تغییر احوال خویشتن است، این نافی قدرت خدا نیست بلکه از قدرت اوست.
علی بن ابیطالب که در زمینه ی اندیشه ی کلامی خود صاحب اندیشه ی بلند است در خطاب به انسان می گوید: داؤک منک و دواؤک فیک – درد تو از تو، و درمان تو در توست…
این معنی در شعری که آن نیز منسوب به گوینده ی جمله ی پیشین امام علی(ع) است، گفته شده است:
دواؤک فیک و لا تشعر
و داؤک فیک و لا تبصر
اتزعم انّک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الاکبر؟!
درد تو در توست و نمی دانی
درمان تو نیز در توست و نمی بینی
آیا تو خود را چیزی نا چیز، می پنداری
در حالیکه جهان بزرگ در تو گنجیده است؟!
پذیرفتنی است که بشری که خود جزئی از جهان هستی است، آنقدر بزرگ است که جهان با همه ی عظمتش در اوست.
مولوی بزرگ، که خود فقیه و عارف است عجیبترین بیان را در این زمینه، و در تصویر ارزش انسان دارد، و او را در مرکز همه قدرت و توان، و حتی نقطه ی پر گار هستی و دگرگونی می داند::
ای نسخه ی نامه ی الهی که تویی
وی آینه ی جمال شاهی که تویی
بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
با این اشارت، جان کلام، شناختن توان و ارزش انسان است. هر فردی و هر قومی که این توان و ارزش بشری را، و در حقیقت خود را نشناسد خود باخته است. این تعریف شامل نوع بشر است و استلزام معنیش با مصادیق زندگی، آنست که هر انسان و هر قوم نیرویش را بکار گیرد. امّا نکته ی باریکتر از مو اینجاست که نباید کژ و کاستی خویش را در فرای خود ریشه یابی کرد، تا طبعاٌ راهکارهایی را نیز در فرای خویش جستن. پس شرط ماندن و راز پیروزی و سر فرازی در اینست که انسان خود را یعنی مطلق انسان را در مرکز ثقل دایره ی تاریخ بدانیم، و در مسایل مملکتی کژی و کاستی خود و کشور خود را نیز ببینیم نه آن را به گردن بیگانه و دشمن بیاندازیم، که در اینحال اوّلاٌ ناراستی و نادانی خویش را همچون پوسیدگی و پارگی جامه، با مردم فریبی پینه می کنیم و ثانیاٌ در خطّ تاریخ نقطه یی تنها و ایستا خواهیم ماند.
صاحبان قدرت که دچار چنین خبطی هستند چاره را تنها در استبداد و زور می جویند و این آغاز فاجعه و مصیبت بزرگ است. چرا؟ چون سرپل داخلی، پلی که استعمار کهن و نو از آن می گذرد، و سرپل خارجیش را خود از بیرون زده هم اینک در داخل زده شده است و راه، بی مانع و خانه بی دفاع است! این تجربه ی تلخ و ننگین، و تکرار شوم و نکبت بار تاریخ است که قدرتهای جهانخوار برای دست یافتن بر کشورهای ضعیف از زمینه ی درونی بهره می برد.
آری، حافظه ی تاریخ به یاد دارد که خبط های صاحبان قدرت و نبودن یک دستگاه سالم و خردمند در راهبرد کشورها، چه سان بلا و نکبت بر سر مردم ریخته، و چرخ پیشرفت را باز داشته است. کودتای شوم بیست و هشت مرداد سی دو نشان داد عوامل و عناصر داخلی چه نقش مخربی در تسلّط استعمار داشتند و چه کمکی به استعمار کردند و چه بلای بزرگی بر سر ملّت آوردند. هم اینک آنچه بر سر لیبی آمد و آنچه در سوریه می گذرد،نمونه هایی از این کژ و کاستی و نابخردی است.امّا در برخی از کشورها مانند کوبا دستگاه رهبری واقع بین و خردمند آن، در بیخ گوش آمریکا، ضرورت دگرگونی را دریافتند و دست به تغییراتی زدند، از جمله آزاد کردن زندانیان و انتخابی کردن ریاست جمهوری با آراء مردم که در دو سال آینده پس از پایان رهبری رائول کاسترو انجام خواهد گرفت، همچنین است تغییراتی در مالکیّت شخصی و مسائل اقتصادی،. نیز با ایجاد فضای باز سیاسی اینک فیدل کاسترو چنان دست بالا در این زمینه دارد که می گوید: ما در زمینه ی حقوق بشر و دیگرمسائل جهانی آمریکا را به چالش می گیریم، و با این روش، او هم ملّت را در پیمودن مسیر طبیعی تکاملی از آسیب مصون داشته است و هم نظام کشور را حفظ کرده است.
در همین حال سیاست های جاری کشور ما و روشهای نا بجا، ایران را در تنگنای تاریخی نهاده است و ملّت را بسوی اضمحلال می کشد.
در دورانی که کشور را بحران فرا گرفته و ما به توسعه ی مناسبات بین المللی و حمایت کشورهای دیگر نیاز داریم تند روی و امتناع از مذاکره خیانت به منافع مردم ایران است. ولی شکّی نیست که باید راه حل ّ شرافتمندانه و معقول برای خروج از این بن بست، که عمداٌ ایجاد شده است یافت.با این همه، بعضی ها عقیده دارند که مذاکره به معنی معامله و سازش است و به هر نوع مذاکره ای انتقاد دارند. آنها در پس این انتقادهای غیر مسئولانه تمایل آشکار به حفظ وضع موجود وجود دارند، و طبیعتاٌ از منافعی بهره مندند، اما آنان که مذاکره را خیانت می دانند می توانند به یک پرسش ابتدایی پاسخ دهند: آیا در وضعیّت دیروزین و امروزین ایران ملّتمان می تواند فشار های تحریم ها را بدون خرد شدن تحمّل کند؟ ما که از بودجه و اوضاع اقتصادی و مالیمان باخبریم، می دانیم خطر یا طوفان تورّم ممکن است، کار را به جایی بکشاند که بحران را تبدیل به فاجعه کند. این دیدگاه در اندیشه ی شکستی نیست که خطر اقتصادی و نظامی برای ملّت ببار می آورد.
چند دهه ی قبل مسئله ی تحریم از جانب جامعه ی بین المللی که خود بر اثر کشمکش و عداوت، از هم گسیخته بود ممکن نبود. اما در زمانی که نظم جهانی نوی بر اساس همکاری و همیاری و ویژگی های خاص منطقه یی و جهانی شکل گرفته است اقدام به رفتار و سخنان افراطی عین خودکشی است. بی تردید، بعضی ها اگر پیوسته وجود دشمنانی را پیرامونشان احساس نکنند نمی توانند تنفس کنند.
آری می توان کسانی را به رها کردن اعتقادات قبلیشان متهم کرد، می توان مصالحه بر سر اصول را مطلقاٌ مردود شمرد، ولی سرسختی بعضی ها در چسبسدن به مواردی که اصول می نامند ولی جزء اصول نیست و مرده، با جوهر زندگی و اصل احیای دایم آن در تضادّ است.
قدرت وقتی با ظرافت، حتی ظرافتی ساده اعمال نشود محکوم به شکست است. ممکن است گفته شود قدرت با ظرافت نا سازگار است، بسیار خوب، اگر ظرافت را نمی پذیرید، فراست را بپذیرید.
به هر حال برای استقرار نظم و فضای رشد اقتصادی و دفع تهدید های همه جانبه ما نیازمند شیوه های تازه ایم و بیش از هر چیز اعتماد داخلی و اطمینان خارجی را باید بخود جلب کنیم.باید تدابیر داخلی اتّخاذ کرد که اقتصاد مردمی سر و شکلی پیدا کند، محیط سیاسی و حقوق مناسبی برای سرمایه گذاری فراهم شود. راه رسیدن به قلّه یکی نیست، این درست است، از این رو، هر کسی حق دارد راهش را با توجه به ذوق و امکاناتش بر گزیند، ولی برای آنکه سریعتر و با صرف هزینه ی کمتر به قلّه برسیم باید نیروها و منابعمان را گرد آوریم و بهترین راه را مشخٌص کنیم و یکدیگر را یاری دهیم.در سیاست خارجی ما باید مردم جهان را متقاعد کنیم که خطری از جانب ما متوجه هیچ ملّتی نیست. باید صمیمیّت و حسن نیّت خود را باثبات رسانیم و اطمینان جهانی را جلب کنیم و این اصل نمی شود مگر با حسن تدبیر دیپلماسی و پذیرش حقوق بشر.
روشها و سیاستها ی امروز در ایران پارادوکس هایی پدید آورده است که هم اکنون کشور ما، نظام حاکم و دستگاه رهبری را یکباره در پیله ی بی سرو سامانی انداخته است، این سیاستهای آشفته و سر گردان براستی ما را از اهداف انقلاب دور کرده است. ما به کجا می رویم و آینده خود را چگونه رقم خواهیم زد؟ پرسش هایی مطرح است:
۱ـ آیا ما خواستار کشوری هستیم با فرهنگ انسانی و تمدّنی پیشرفته، که مردم آن در سایه ی قوانین بین المللی، و برخوردار از حقوق شهروندی و کرامت انسانی و ایمنی و آسایش بزیند؟
۲- آیا می خواهیم وطنمان را با استفاده ی عقلانی از ثروت های طبیعی و بکار انداختن توان هایش در خدمت مردم، در ردیف کشورهای پیشرفته ی خاور میانه و آسیا، و شایسته ی همسویی با جهان امروز جا دهیم؟
۳- آیا می توانیم باورمند شویم که مملکت بتواند در تضمین صلح و امنیّت، و پایداری در برابر تهدید های کنونی و آینده، بلکه آنچه همه ی کشورهای در حال پیشرفت را تهدید می کند نقشی بیابد و خود در راه بالندگی و تعالی گام نهد؟!
ما می خواستیم از انقلاب و کشورمان الگو بسازیم، انسانی تر و پیشرفته تر از غرب، اما با روشها و سیاستهایی که به ویژه در سالهای اخیر بکار گرفته ایم از آرمان خود دور افتادیم. امروز مردم و ملّتها از جنگ و روشهای خشونت آمیز و افراطی بیزارند و گرایش حاکم در جهان، صلح و آشتی است. در حال حاضر جوّ حاکم بر جهان بدینگونه است و ما نیز باید این راه را بپیماییم در غیر اینصورت در همین وضعی که هستیم باقی خواهیم ماند و یا شاید هم بدتر. چاره در تغییر است و اجرایی کردن تغییر با آزادی زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد است و این همان تعیین حق سرنوشت است که خدا اختیارش را تنها به خود انسان داده است.
منبع: روز
روز جهانی کودک امسال با شعار کودک، جامعه و خانواده در حالی با مراسم نمادین هر ساله پرواز بادبادکها برگزار شد که بر اساس آمارهای اعلام شده بهزیستی کشور ۸۵ درصد کودکان تحت پوشش مراکز و خانه های کودک بدسرپرستند و نخ هیچیک از این بادبادکها در دستان مردانه و زنانه کودکان کار و بچه های کانون اصلاح و تربیت فشرده نمیشود.
به گزارش ایلنا به رغم وارد شدن بیش از ۱۵ دستگاه به موضوع با ابلاغ رسمی وزیر آموزش و پرورش در بنرهای رنگینی که این شعار جهانی برای تاکید بر نظام تکریم کودک در جامعه و خانواده نصب میشود جایی برای حتی یک تصویر نمادین از کودکان بیسرپرست که به اجبار به جای تحصیل سر از زباله ها برای جستجوی کالاهای بازیافت و کارگاههای پنهان و آشکار برای چرخاندن چرخ سنگین زندگی خانواده درآوردهاند، به واسطه نزاع یا اجیر شدن در گروه مافیای مواد مخدر راهی کانون اصلاح و تربیت شده و یا مظلومانه توسط والدین بیتعهد شکنجه و آزار و اذیت دیده و قربانی میشوند، پیش بینی نشده است.
اساسا در ستاد برگزاری روز جهانی کودک که امسال از یک دستگاه متولی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فراتر رفته و به وزارت آموزش و پرورش و بهزیستی و بهداشت و درمان و وزارت کشور توسعه یافته، جایی برای کودکان کانون اصلاح و تربیت، کودکان زباله گرد، نانآوران کوچک، کودکان بدون هویت حاصل از ازدواج دختران ایرانی با خارجیهای مهاجر و کودکان بازمانده از تحصیل حتی در شعار جهانی نیست.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: از بچههای کانون اصلاح و تربیت اطلاعی نداریم
مسئول روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان مرکزی هر چند روز جهانی امسال را به واسطه درگیری بسیاری از دستگاهها با این روز پربارتر میداند، اما متذکر میشود که کانون طبق برنامههای هرساله یک هفته با کانون برنامههایی برای بچههای خود و مهدها دارد که پرواز بادبادکها و نمایش فیلم و نقاشی آزاد از جمله آنهاست.
نوروزی در رابطه با بچههای کانون اصلاح و تربیت و کودکان کار متذکر میشود: تا به حال برنامهای برای بچههای کانون اصلاح و تربیت پیشبینی نشده و در این رابطه نیز مذاکرهای با متولیان این کودکان نشده است.
به گفته نوروزی از کودکان کار آماری در دست نیست، اما بهزیستی قطعا در برنامهاش این بچهها را نیز جای داده است.
نوروزی کودکان با نیازهای ویژه (معلولین) را از جمله کودکانی عنوان میکند که یک روز در این هفته به آنها اختصاص دارد و متولی برگزاری این روز برای آنان بهزیستی است.
وی دبیر ستاد را آموزش و پرورش و اعضای آن را دستگاه هایی مثل کانون پرورش فکری، بهزیستی، مرکز بهداشت، کمیته امداد،سازمان تبلیغات اسلامی، میراث فرهنگی و… عنوان میکند که باید ۴۱ وظیفه ای را که به آنان ابلاغ شده در این هفته عملیاتی کنند.
بهزیستی: آمار کودکان کار محرمانه است
همتا معاون امور اجتماعی بهزیستی استان آماری از کودکان کار نمیدهد، اما میگوید: کودکان کار برای ما شناخته شدهاند و پول توجیبی میگیرند و در مراسم روز جهانی کودک نیز از آنان دعوت میشود.
هرچند او نیز گستردگی کار در کودکان را در کارگاههای پنهان، کارهای خانگی و مزارع و شراط نامساعد زندگی کودکان بدسرپرست را میپذیرد، اما راهی قانونی برای شناسایی این کودکان در دستگاهی که قانون آن را متولی حمایت از کودکان آسیب دیده میداند، به جز مرکز اورژانس اجتماعی ۱۲۳ سراغ ندارد.
او در رابطه با بچه های کانون اصلاح و تربیت نیز میگوید:« دستگاه قضایی و اداره زندانها متولی این بچهها هستند و در برنامههای بهزیستی چیزی در رابطه با این کودکان تعریف نشده است.
کانون اصلاح و تربیت: برای بچه های کانون در روز جهانی کودک پیش بینی برنامهای نشده است
مسئول کانون اصلاح و تربیت شهرستان اراک نیز آماری از این بچهها نمیدهد. اما ۱۵ درصد بچهها را زیر ۱۵ سال و مابقی را تا ۱۷ سال عنوان میکند.
به گفته آخوندی ۸۰ درصد این کودکان خانوادههای متلاشی، فرزندان طلاق یک یا هر دو والد در زندان هستند که اعضای خانوادههایشان حداقل یکبار طعم زندان را چشیدهاست.
وی در رابطه با تحصیلات این بچهها میگوید: ۹۰ درصد آنها اصلا درس نخواندهاند و قبل از اینکه وارد کانون شوند، به کاری اشتغال داشتهاند.
آخوندی والدین این بچهها را شناسنامهای دانسته و تصریح میکند: آنها اگر این والد را که در حیاتشان فقط نقش داشتهاند،نداشته باشند بهتر است.
مسئول کانون اصلاح و تربیت شهرستان اراک درصد بازگشت مجدد این کودکان به کانون را ۳ تا ۴ درصد عنوان کرده و متذکر میشود: بچهها در این محیط امنیت، حداقل ۳ وعده غذایی، امکان آموزش و استفاده از تلویزیون و تماس بدون تنش با هم سن و سالان را به وضوح حس میکنند و متاسفانه گاه برای گریز از از شرایط نامساعد بیرون و پناه آوردن به مکانی که برایشان امن و آرامش دهنده است،دوباره مرتکب جرم میشوند تا به این محیط بازگردند.
آخوندی میگوید: بازی و آموزش در حد امکانات اداره زندانها برای این کودکان فراهم شده است اما در فرصتهای تعریف شده مثل روز جهانی کودک شاید به دلیل شرایط خاص این بچهها جایی نداشته و ندارند و تاکنون حتی در محیط کانون برای آنها پیشبینی خاصی نشده است.
کودکان بازمانده از تحصیل و بچههای بدون هویت بدون آمار مشخص
بر اساس آمارهای موجود ۵/۴ میلیون کودک در ایران به دلیل شرایط بد اقتصادی و عدم دسترسی به امکانات از تحصیل بازماندهاند. این آمار به جز آمار ۲۲هزار کودک بدون هویت است که اداره کل اتباع خارجی استانداری تهران در سال گذشته اعلام کرده است.
از این آمار غیر رسمی و رسمی کشوری بر اساس آنچه کریمزاده مدیرکل آموزش و پرورش استان مرکزی مدعی آن است، حدود ۲۰۰ کودک بازمانده از تحصیل و بدون هویت مربوط به استان مرکزی است،
این در حالی است که به گفته مسئولین قضایی استان در شهر ساوه آمار کودکان بدون هویت حاصل ازدواج دختران ایرانی با افاغنه غیر مجاز روز به روز در حال افزایش است و به گواه مسئول کانون اصلاح و تربیت شهرستان اراک ۹۰ درصد کودکان این مرکز فاقد تحصیلات اولیه هستند (همان کودکان بازمانده از تحصیل) از کودکان بدون هویت نیزبر اساس آنچه امور اتباع در استان عنوان میکند آمار رسمی در دست نیست. کودکانی که توسط مافیای مواد مخدر و باندهای تکدیگری ربوده و یا اجیر میشوند و بیآنکه کسی از وجود رسمی آنها مطلع باشد در خفا زندگی کرده و قربانی میشوند.
یک هفته با کودک از جنس کودکان نشاندار
روز جهانی کودک، یک هفته با کودک، اگرچه امسال دهها متولی دارد و هر دستگاه موظف شده بر اساس توانائیهایش کودکان را شناسایی و حداقل در روزی که به نامش نامگذاری شده مسئولیت جامعه و افراد خانواده را نسبت به او نشان دهد، اما مثل همیشه در این جشن به رغم متولیان بسیار بازهم خیلیها جا میمانند و حتی از میان نشاندارها کودکان مهد، کودکان دبستانی و احیانا کودکان کار، هم فرصت به همه نمیرسد تا بادبادک در دست آرزوهایشان را فریاد کنند.
پس از آنکه بلاخره پس از ماهها تلاش، محمدرضا مقیسه روز یکشنبه برای انجام «ام آر آی» گردن به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد این بیمارستان از انجام این عملیات تشخیصی به دلیل نداشتن مواد اولیه، باز ماند.
به گزارش خبرنگار کلمه، محمدرضا مقیسه، عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی از بیماری های عدیده که اغلب آنها در جریان ۲۰۶ روز حضور در بند امنیتی ۲۰۹ و تحت فشارهای فیزیکی و روانی ایجاد شده، رنج میبرد و درخواستهای او در طول بیش از یکسال گذشته برای درمان از سوی دادستانی مورد توجه قرار نگرفته است.
بیمارستان شهدای تجریش از بیمارستانهای طرف قرارداد زندان اوین است. و درخواستهای مکرر این زندانی سیاسی برای اعزام او در بیمارستانهای خصوصی و هزینه شخصی برای درمان مورد قبول واقع نشده است.
بیمارستان شهدای تجریش دلیل امتناع از ام آر آی را نداشتن فیلم رادیوگرافی خوانده است که به دلیل مشکلات مالی بیمارستان و تحریمها ایجادشده است.
رییس دفتر مشترک ستاد پیگیری وضعیت قربانیان حوادث پس از انتخابات، از بیماری های ستون فقرات، پوست، پرستات و دیابت رنج میبرد.
محمدرضا مقیسه ۳ سال است که در زندان اوین بسر میبرد و دادستان تهران از دادن مرخصی هنگام مرگ خواهر و ازدواج پسرش در هفتههای گذشته نیز امتناع کرده بود.
گرفتن وقت درمان و تشخیص از بیمارستان های طرف قرارداد زندان اوین روندی چند ماهه راطی میکند که از معرفی پزشک متخصص، تایید کمیسیون پزشکی و تایید دادستانی تا اجازه انتقال زندانیان سیاسی از سوی دادستانی را شامل میشود که در صورت هماهنگ شدن تمام این مراحل، زندانی به بیمارستان منتقل میشود ولی با بحرانهای اقتصادی پیش آمده اکنون، مشکلات بیمارستان هم مزید بر علت شده است.
مخالفت دادستانی با درمان به هزینه شخصی برای برخی از زندانیان سیاسی باعث شده است تا روند درمان و در نتیجه شکنجه و درد زندانیانگاه تا ماهها به طول انجامد.
کلمه- سجاد عرفانی:*
هر چند ماه یک بار در جراید یا فضای مجازی مطلب یا تحلیلی در باب “فرار مغزها” یا “مهاجرت نخبگان” می خوانیم که بعضا نوشته روزنامهنگاران و سردبیران و بعضا اظهار نظری از جانب یکی از مسئولین کشور است. در اکثر این مطالب نیز نویسنده یا مقامی که از او نقل قول شده است، با لحنی حق به جانب از ادامه تحصیل دانشجویان دانشگاه های برتر کشور در کشورهای خارجی، علی الخصوص آمریکا و کانادا گله کرده و از هزینه هدررفته کشور دم میزند. بعضا افراد خوش ذوق(!) نیز هر از چند گاهی راه حلی برای جلوگیری از این اتفاق پیش نهاد میکنند.
به عنوان نمونه، در یکی از جدیدترین موضعگیریها، شاهد طرح مجلس برای جلوگیری از فرار مغزها با حذفکردن ارز دانشجویی بودیم. در سخنان ارسلان فتحی پور، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس در حمایت از این طرح داریم: “در اوضاع کنونی که انواع تهدیدها و تحریمها علیه کشورمان اعمال شده، باید این تهدیدها و تحریمها را با تدبیر به فرصت تبدیل کنیم، به گونهای که با حذف ارز دانشجویی، جلوی فرار مغزها را از کشور بگیریم و به تولید علم و فن آوری در کشور رونق دهیم … بنا بر مطالعات و بررسیها، به این نتیجه رسیدیم که ارز دانشجویی، جزو ارزهای غیرضروری به شمار میآید و باید حذف شود”.
البته ای کاش ایشان کمی بیشتر توضیح می دادند که در شرایطی که خرید نفت و مبادلات بانکی ما توسط اتحادیه اروپا تحریم شده، نقش نخبگانی که با ممانعت از طریق حذف ارز دانشجویی در کشور نگه داشته شده اند چیست. از دیگر اقدامات انجام شده برای جلوگیری از خروج دانشجویان از کشور نیز می توان به افزایش هزینه آزاد کردن مدرک در سطوح مختلف و یا به افزایش وثیقه مورد نیاز برای دانشجویان پسر مشمول خدمت وظیفه و … اشاره کرد.
ابتدا اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست. اولا آیا واقعا به حق و درست است که تحصیلات در خارج از کشور را با فرار مغزها و مهاجرت نخبگان یکی کرده و در کنار هم بگذاریم؟ آیا تمام دانشجویانی که از دانشگاه های برتر کشور برای ادامه تحصیلات به خارج از کشور می روند، همان جا می مانند!؟ پس بسیاری از اساتید برتر دانشگاههای خودمان از کجا آمده اند؟ ثانیا آیا دانشگاههای داخل کشور ظرفیت این تعداد دانشجو را در تحصیلات تکمیلی دارند؟ ثالثا به راستی میتوان افراد را مجبور به خدمت به کشور کرد و با زور و اجبار مانع از خروج افراد از کشور شد تا باعث رونق و شکوفایی علمی شوند؟ و سوالات اساسی دیگری که در این مطلب قصد پرداختن به آنها را نداریم.
الیبته در بین این نخبگانی که قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارند نیز، کم نیستند افرادی که با ناامیدی و یاس کامل، تنها راه خوشبختی و آینده ای روشن و سبز را مهاجرت می بینند و بهترین راه را در موقعیت خود اقدام برای ادامه تحصیل در آن سوی مرزها میدانند. آیا در مواجهه با چنین افرادی نیز اقدام درست، افزایش هزینه ها برای افراد است؟ تا در این شرایطی که خودمان درست کرده ایم از یکی از اصلیترین آرمان های انقلاب دور شویم و با افزایش هزینه ها، عدالت را در کنار قران بالای طاقچه بگذاریم تا در مواقع ضروری (مانند زمان انتخابات)، تنها از نام آن استفاده کنیم و با افزایش هزینه تحصیل در خارج، این امکان را فقط برای قشر ثروتمندتر و مرفه فراهم کنیم. اصلا آیا این ناامیدی که در بین جوانان شایع شده بیمورد و بیاساس است یا این تفکر ایجاد شده، ناشی از سیاست های افراد صاحب منصب است که باعث افزایش روزافرون این روحیه در بین جوانان به خصوص جوانان تحصیل کرده و علی الخصوص نخبه شده است؟ در ادامه قصد داریم به دنبال ریشههای این یاس و ناامیدی نخبگان در سیاست ها و اقدامات افراد تاثیرگذار و صاحب منصب باشیم تا شاید عبرتی بشود برای آنان که پند بگیرند!
یکی از علتهای اصلی این یاس و ناامیدی شایع در بین جوانان و به خصوص قشر نخبه، مشاهده فسادها و بی عدالتیهایی است که هر روز در جامعه انقلاب کرده و آرمانگرای خودمان می بینیم. به عنوان مثال، وقتی که جوان نخبه این آب و خاک، که با حداقل دو سال زحمت و تلاش شبانه روزی در بهترین دانشگاه ها و پرطرفدارترین رشته ها قبول شده، بعد هم با چهار یا پنج سال زحمت مدرک لیسانس خود را با نمره و معدل عالی می گیرد تا بتواند آینده ای مناسب و درخور شان خود بسازد- توجه شود که منظور ما دانشجویان نخبه یعنی رتبه های برتر دانشگاه ها و مدال آورندگان المپیادها و تمام دانشجویان زحمت کش هستند نه تمام قشر دانشجو-، مشاهده می کند که افرادی صاحب مقام و منصب یا وابسته و مرتبط به آنها بدون زحمت دارای سرمایه ها و زندگی هستند که او حتی تصور آنها را هم نمی تواند بکند، وقتی مشاهده می کند که توسط افرادی با عالی ترین رتبه ها ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان! اختلاس در نظام جمهوری اسلامی صورت می گیرد، هنگامی که مشاهده می کند که در بیمه ایران اختلاس می شود و از معاون اول رئیس جمهور به عنوان عوامل دخیل و موثر مطرح می شود ولی آب از آب هم تکان نمی خورد، وقتی بنیاد شهید که مقدس ترین نام ها را با خود حمل می کند هم به جرم اختلاس رسوا می شود، وقتی یک پسر ۱۹ ساله در اختلاس کذایی می گوید به اندازه سنم البته به میلیارد تومان سهام دار یکی از شرکت های گروه آریا هستم و بعد نخبگان ما از دانشگاه وام های ۴۰۰ هزار تومانی می گیرند که امرار معاش کنند تازه برای بازگرداندن این پول هم باید نزدیک به یک سال قسط بدهند، آن جاست که می توان ریشه های این نومیدی را یافت. حال هر چه به او بگویند که بمان و به جمهوری اسلامی خدمت کن، دیگر کار ساز نیست. مگر می شود که این همه فساد و بی عدالتی را دید و برای خدمت به جمهوری اسلامی کار کرد در حالی که صاحبان قدرت و منصب خود به فکر چیز دیگری هستند.
وقتی این دانشجو که برای آینده خود هزار امید و آرزو دارد، می بیند که دادستان عمومی و انقلاب سابق تهران که خود زمانی در عالیترین منصب دستگاه قضایی کشور بوده، دیوان عدالت اداری رسما ریاست او بر تامین اجتماعی حال چه سازمان باشد چه نهاد را باطل اعلام کرده ولی هنوز بر صندلی ریاست نشسته و تمام قوه مجریه نیز پشت او تمام قد با هر شامورتی بازی که شده ایستاده اند تا صندلی ریاست از زیر او تکان نخورد، در زمانی که قانونا دیگر رئیس تامین اجتماعی نیست از ۲۰۰ نخبه کشور دعوت می کند تا برای ارتقای سطح مدیریت و تحول مدیریتی به کمک او بیایند، حق دارد که هم در باب لغت نخبه شک کند و به فکر فرو برود که آیا واقعا من نخبه هستم یا خیر، هم به دستگاه قضایی کشور بی اعتماد شود و هم این فکر را برای همیشه از سر خود بیرون کند که در آینده اگر درس بخوانم و تحصیلات عالیه کسب کنم می توانم به مقامی برسم تا تحولی بلکه در جایی کوچک در این مملکت ایجاد کنم و تنها راه رسیدن به مقام و منصب را در داشتن رابطه با صاحبان قدرت ببیند.
در چنین فضای فکری، از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در مهاجرت یک نخبه، مسائل اجتماعی است. حق تایین سرنوشت از عواملی است که احساس کمبود آن غیرقابل تحمل و دردآور است. جدای از این مطلب که آیا در آخرین انتخابات ریاست جمهوری تقلبی صورت گرفت یا نه و اگر بود به چه میزان بود، وقتی جوان نخبه خسته ناامید ما از زبان همانهایی که ۴ سال پیش تقلب را نفی میکردند میشنود که باید قانون انتخابات را تغییر داد، آن هم در زمان نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری بعدی که دیگر آقایان نمیخواهند تیمی که الان روی کار است ، با عوض کردن ظاهر دوباره روی کار بیاید، با خود میاندیشد که ظاهرا علاوه بر آن رایی که من می دهم، گویا در تعیین سرنوشت و انتخاب رئیس جمهور و … عوامل دیگری هم دخیل هستند. این جاست که اعتماد او از بین می رود. به عنوان یک نمونه دیگر، وقتی که در هنگام سخنرانی مرسی در تهران، متوجه می شود که ترجمه فارسی صحبت ها با صحبت های او مطابقت ندارد، احساس می کند که گویا مسئولان می خواهند همه چیز را آن طور که خودشان دوست دارند، به او نمایش دهند. آن وقت است که اعتماد او از بین می رود و با خود می اندیشد که حق من به عنوان یک شهروند چیست.
مثال هایی که زده شد، مشتی به عنوان نمونه بود تا شاید گوشه ای از ریشه های چنین تصمیماتی از سوی نخبگان را توانسته باشیم بیان کنیم. البته ما قصد وارد شدن به نقش رفاه و شرایط عمومی زندگی را اصلا نداشتیم که قطعا آنها هم جزو عوامل تاثیرگذار هستند که در فرصتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. دانشجوی نخبه با دیدن همه این چیزها، در حالی که امکان تحصیل در بهترین دانشگاه های دنیا برایش میسر است، مسیری را انتخاب می کند تا شاید در آنجا افراد بر اساس لیاقت و شایستگیشان صاحب مقام و منصب و ثروت باشند و از تمام حقوق یک شهروند برخوردار باشند، حال هر چه به این فرد بگویند که همه چیز پول و ثروت نیست، بمان و به جمهوری اسلامی کمک کن، دیگر کارساز نیست، زیرا بسیاری از نقاط مثبت در ذهن این فرد از بین رفته است.
اگر امید از بین برود، همه چیز از دست رفته است.
*فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر