-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۱۵, شنبه

Latest News from Kaleme for 10/06/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



میرحسین موسوی: شفافیت و اذعان بوجود بحران بخشی جدائی ناپذیر از راه حل است. با پوشاندن مسائل و رجزخوانی، نفتی نخواهیم داشت که آنرا بر سر سفره های مردم ببریم و یا امنیت ایران عزیز را تامین کنیم.


 


کلمه-صدرا حبیبی: گفته بود: “چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود.”
او که نزدیک به ۶۰۰ روز در حصر خانگی از پای ننشسته است، محکم و استوار گفته بود: “پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام.”
مهدی کروبی، همو که پیشتر در مناظره های خود به میرحسین موسوی گفته بود راه سختی در پیش است اینک به فرزندش می گوید: “یقین داشته باشید این دوران سخت و دشوار پایان خواهد یافت. زشتی و شرمندگی می ماند برای افراد و مسئولینی که ظلم می کنند و بر خلاف قانون و شرع حقوق مردم را پایمال می نمایند.”
مهدی کروبی که با چشمانی باز، شجاعانه آنچه در زندان ها و کهریزک رفته بود را افشا کرد و هر روز خانه ای را که چشم انتظار اسیری سبز بودند گرم می کرد، پس از تهدیدها گفته بود: “باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران می دانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده، که محکم تر نیز کرده است.”
مهدی کروبی ایستاد، بی آنکه بلرزد، آن زمان که علی کتک خورده در بازداشتش را تحویل گرفت، آن زمان که سنگ به دستان چشم بسته عمامه از سرش انداخته و نشانه رفته بودند پیشانیش را و آن زمان که بی خردانی با مسلک معلوم خانه اش را آماج کینه ها و حسدهایشان کردند و دشنام دادند، ایستاد چون که معتقد بود: “کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.”


 


محمد نوری زاد در بیست و ششمین نامه خود  به رهبری به چالش های پیش روی کشور پس از  رهبری آیت الله خامنه ای پرداخت . به گزارش کلمه وی در این نامه به دیدارش با آقای هاشمی رفسنجانی  و آنچه بین آنها گذشته است پرداخته و از نیز از نگرانی هایش برای  ایران پس از آیت الله خامنه ای می گوید.  وی با اشاره به  پدیده آقا زادگی در کشور می گوید: برخلاف آقا مسعود و آقا میثمِ شما که خوب و شایسته و دوست داشتنی اند و تلاش کرده اند دست های خود را به غبار قدرت نیالایند، یکی از بزرگترین ایرادهای آقا مجتبای شما این بود و هست که لباس آقازادگی اش را به کارهای نابهنجار اطلاعاتی و امنیتی و خاصه گرایی آلود. بله، شاید عده ای بگویند این آقازاده ی مبسوط الید، قدرتِ پس پرده ی ایران است. همو که دستش به دلارهای نفتی و همه جوره ی سرداران فربه واگشوده است. همو که تغییرات جوّی را نیز با دستگاه های مخوف مهره ی امنیتی اش آقای طائب رصد می کند، مدیر اجرایی اش سردار پاسدار قالیباف است و عامل سیاسی اش زاکانی.

رها بودن آقا مجتبای شما باعث شده روضه خوانان و ابن الوقت های دیگر نیز به آقازادگان و عشیرگان خود جولان بدهند. مثل آقازاده ی نفرت انگیز واعظ طبسیِ آستان قدس که میزان دارایی اش از اندازه بدررفته، مثل آقازاده ی نفرت انگیز خزعلی که هم سر در سفره ی سرداران سپاه دارد و هم بضرب نام پدر چند شبکه ی تلویزیونی به راه انداخته، مثل آقازاده ی دری نجف آبادی، مثل آقازاده ی مقتدایی، مثل داماد و بستگان مهدوی کنی در بساطی که به اسم امام صادق علم کرده اند، مثل برادران عسگراولادی که در بستری از مناسبات نفرت انگیز، سالانه میلیارد میلیارد به حساب بانکی خود پول پمپاژ می کنند. و دیگرانی از این دست، که با نگاه به اطوار آقا مجتبای شما صاحب نفوذ و تریلیاردر شده اند. با این ادله که: وقتی "او" می کند چرا ما نکنیم؟

متن کامل نامه به نقل از وبسایت نوری زاد به شرح زیر است:

سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران

حضرت آیة الله سید علی خامنه ای

این نامه برخلاف طعم تلخی که اختیار کرده، به گمان خودم، منصفانه ترین و خیرخواهانه ترین نامه ای است که تاکنون برای شما نگاشته ام. صبوری کنید و به سخن مشفقانه ی من دل بسپرید. احتمالاً جماعتی از هواداران هماره ی جناب شما با مطالعه ی این نامه هیاهو سرمی دهند و عرصه را بیش از پیش بر من تنگ می گیرند. باکی نیست. مهم این است که من سخن خود را در این تنگنای بیچارگی به شما رسانده باشم. سخنی که با همه ی استعداد انسانی و ایمانی خود فریاد برمی آورد: آهای سید علی عزیز، این صدای طبلی که می شنوی، صدای آخرین تپش های برقراری ماست. بیا و دست به دست مردم بده و خود را از حصار آنانی که ما و شما را به این فلاکت عظما فروفشرده اند بیرون بکش!

و اما اصل سخن من:

شاید باور جناب شما بر این باشد که قدرت نخست کشور شمایید. که در این بیست و سه سال گذشته هر تصمیم کلانی را که اراده فرموده اید همان شده است. و شاید آن سردارانی که برای بعد شما کمین کرده اند و از همین اکنون کلیات کشور را به زیر بغل زده اند، خود را قدرت نخست کشور بدانند. با اطمینان می گویم: نه آن درست است و نه این. نه شما قدرت نخست کشورید، و نه سرداران فربه ای که به هر موقف این کشور بلازده چنگ برده اند.

اراده ی سخن من در این مقال بر: واگشایی دری است که قدرت نخست در پشت آن لمیده است. و از همانجا زیرکانه خواسته های خود را توسط آنانی که خواهم گفت چه کسانی هستند، به سمت ذهن و زبان مبارک شما گسیل می کند، و از همانجا میزان چربی سفره ی سرداران شما را می سنجد تا فربگی این نوکیسه های سیری ناپذیر فراگیر شود.

حتی من به طرح کودتای نظامی ای که این سرداران فربه برای بعد شما روی میز خود نهاده اند، از همین زاویه می نگرم. آنان به انجام کاری که مأموریتش را یافته اند دست خواهند برد. بی آنکه بدانند همه ی اطوارشان توسط همان قدرت نخست طراحی شده و ولع شان در بلعیدن ایران نیز ناشی از تربیتی است که همان قدرت نخست در کامشان افشانده:

۱ – سینماگران واژه ای دارند به اسم " قاب". این قاب، انجماد هر آن چیزی است که در یک صحنه جا می گیرد. عکسی از صحنه ای است که یا باید فیلمبرداری شود یا آنکه فیلمبرداری شده. بهتر بگویم: چارچوبی از ذهن کارگردان است که دوربین فیلمبردار به آن عینیت می دهد.

با همین قاب سینماگران، به نیمه ی بهمن ماه سال پنجاه و هفت می رویم. هنوز یک هفته ای نیز از ورود باشکوه امام خمینی به ایران سپری نشده است. آری یک هفته ای نیز سپری نشده. امام خمینی را موقتاً در مدرسه ی دخترانه ی "رفاه" اسکان داده اند. حالا قابی را ترسیم می کنیم از مدرسه ی رفاه که در تاریکی شب فرو رفته است. ساعت سه و نیم صبح است. زمین را برف پوشانده. هوا سرد است.

دو لکه ی نور، یکی در طبقه ی اول، و یکی در بام مدرسه، تاریکی را پس رانده است. در زیر لکه ی نور طبقه ی اول، امام خمینی وضو ساخته و به نماز شب ایستاده است. نمازی که با او مستی است. مستی از پیروزی ای که عنقریب خدای متعال با تجلی اش نصیب مردم می فرماید. امام اما در تلاش است که نمازش خالص برای خدا باشد. و هیاهوی مردمی را که عطش او را دارند و فدایی و سینه چاک اویند از دوردست های ذهن خود نیز بتاراند. و یک نماز ناب اقامه کند. بهره مند از "اسرارالصلوة" ی که خود مرقوم فرموده اند. این از طبقه ی اول در قسمت پایینی قاب.

اما در قسمت فوقانی قاب و در زیر نوری که به بام مدرسه تابیده، جناب آیت الله خلخالی، فعال و پرانرژی و تام الاختیار، پای بر برف های بام می نهد و دستور می دهد چهار امیر ارتش شاه را به بام مدرسه بیاورند. می آورند. و با چشمان بسته سینه ی دیوار ردیف می کنند. ساعت چهار صبح است. خلخالی "بسم الله القاصم الجبارین"ی می گوید و فرمان آتش سرمی دهد. به همین راحتی. جسم بی جان این چهار نفر بر روی برفی که برکف بام نشسته فرو می افتد.

این قاب تمثیلی ای که من از مدرسه ی رفاه نشان شما می دهم – که در طبقه ی نخستش رهبری چون امام خمینی عاشقانه و اشک در چشم به نماز شب ایستاده، و بر بامش خلخالی سراسیمه مشغول اعدام است – تفسیری از فرایند نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران است. مردمان دنیا کاری به غلظت خلوص نمازی که در طبقه ی اول اقامه می شود ندارند. آنان می گویند: آنچه که در بام مدرسه ی رفاه رخ می دهد، صورت بیرونی همان نماز خالصانه است.

۲ – شاید بر این قاب نمادین من خط بکشید. که نخیر، این قاب، یک سیاهنمایی محض است. و بفرمایید: نماز امام، که خالص و ناب و با حضور قلب است، هیچ ربطی به اعدام های خلخالی ندارد. و باز بفرمایید: نماز به جای خود، اعدام به جای خود. و یا قاطعانه تر بفرمایید: سیاست ما عین دیانت ماست. نماز امام خمینی دیانت ماست و اعدام های خلخالی سیاست ما. هردوی اینها لازم و ملزوم همند و انفکاک ناپذیر.

من می گویم: دنیا به اینجور خلوص نیت ها حضور قلب های فردی و درونی ما کاری ندارد. مهم نمایشی است که ما با برآوردن انقلاب اسلامی نشان مردم دنیا داده ایم. خلاصه ی برداشت همگان از نمایش ما همان قاب مدرسه ی رفاه است: نمازی با خلوص در اندرون، و کم خردی ها و تندی ها و عصبیت ها و مصادره ها و غارت ها و اعدام ها در بیرون. و نیز قبول می فرمایید که هر چه زمان گذشت، از میزان همان خلوص اولیه نیز کاسته شد، و به فربگی خصلت های سراسیمگی ما در روبیدن حقوق مردم افزوده گشت.

۳ – قابی که من از مدرسه ی رفاه تقدیم شما کردم، همان معنای ظاهر و باطن جمهوری اسلامی ایران است. که در دو وجه اساسی رخ می نماید: یکی: صورتی از مسلمانی، و دیگری: شقاوت. با این اشاره که نه مسلمانی اش به خدا و پیغمبر و اسلام و قرآن ربط دارد و نه شقاوتش. چرا که در هیچ کجای آداب انسانی مقوله ای به اسم شقاوت جای ندارد. چه برسد به ادیان آسمانی که روحشان جلابخشودن به همان آداب انسانی است.

۴ – اخیراً پیشنهاد فرموده اید: "سازمان های جهانی تحریم های وضع شده علیه ایران را لغو کنند تا ما غنی سازی اورانیوم را متوقف کنیم." این سخنی است که همین چند روز پیش از دهان آقای علی اصغرسلطانیه – نماینده ی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی – بیرون خزید. همه می دانیم که او و صد پشت هسته ای اش بدون کسب اجازه از محضر مبارک شما آب نمی خورند.

این پیشنهاد دیرهنگام و البته خنده دار آقای سلطانیه، یعنی این که: همه ی شعارها و سرمایه ها و گریبان دریدن های این چند ساله ی ما باد هوا. و یعنی: ای ابرقدرت ها و سازمان های جهانی، شما را به همه ی مقدسات قسم، بیایید و ما را از دل این سرگشتگی و مخمصه ی پیچ در پیچی که خود ما با بدفهمی هایمان برسر خود و نسل های برنیامده ی خود آوار فرموده ایم، بیرونمان بکشید! و یعنی: آی هوار، "غلط" کردیم. و این غلط کردیم، دگرگونی همان شعاری است که ما سال های سال سردادیم و مردم بی نوا را به جهالت تکرار آن ترغیب فرمودیم. که: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

۵ – اگر ایرانیان بهت زده از شما بپرسند: راز سرگشتگی امروز ما و این "کاسه ی چه کنم"ی که پیش روی شما نهاده شده در چیست، چه پاسخ می دهید؟ می فرمایید: دشمنان در کار ما درپیچیدند و ما را در برآوردن آرمان های انقلاب ناکام گذاردند؟ یا همانگونه که بارها فرموده اید: این راز را در توطئه ی دشمنان از یک سوی و کوتاهی خود ما از دیگر سوی باید جست؟ و یا: در دشمنان خارجی و عمله های داخلی شان؟ یا: در دشمن دانا و دوست نادان؟

تأکید مکرر شما بر این "دشمن" نه چیزی است که بشود پنهانش کرد. در همه ی گزینه های شما پای ثابت "دشمن" – در برآوردن فلاکت هایی که ما بدان دچار شده ایم – حتمی است. من برخلاف همه ی آنانی که به شما ایراد گرفته و می گیرند، می خواهم بگویم: اتفاقاً حضرتعالی درست تشخیص داده اید که یکی از رازهای ورشکستگی ما را در دسیسه های دشمن باید جست.

من با این ترجیع بند دشمن دشمن شما موافقم. بسیار بسیار. که شما از همان ابتدا با هوشمندی ما را از دشمنِ در کمین پرهیز می دادید. با این تفاوت که خصوصیت روحی شما آنگونه است که دوست می دارید با اَبَردشمنانی در اندازه ی آمریکا و اسراییل پنجه در پنجه بیاندازید، و به دشمنان خرده پا و چهره پوشانده و دم دست التفاتی ندارید. من اگر ناگهان بگویم: همین آقای حسین شریعتمداریِ کیهان، با همه ی ارادتی که به جناب شما دارد، مستقیماً از صهیونیست ها خط می گیرد و کارهای بایسته ی آنان را به بیت مکرم شما تزریق می کند، بر من می آشوبید آیا؟ صبور باشید. من به چونیِ این مهم خواهم پرداخت.

۶ – من حتی نمی خواهم بگویم: یکی از رازهای ورشکستگی امروز ما در این است که ما بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روضه خوانان را بر دانشمندان خود برتری دادیم و رشته های امور کشور را به دست این بی عرضگان سپردیم. روحانی روضه خوانی که تا دیروز مختصری پول می گرفت و روضه ای سوزناک برمی کشید، ناگهان به ضرب انقلاب برکشیده شد و بر گرده ی قافله ای نشست که با انقلاب سال پنجاه و هفت روی به آزادی و اندیشمندی و برآمدن و نیکبختی داشت.

مگر ما چند روحانیِ دنیادیده مثل شهید بهشتی و شهید مطهری و سید محمد خاتمی داشته ایم که درحوزه ی تخصصی و علمی و کاریِ خود موفق بوده باشند؟ مابقی روحانیان همان روضه خوانان بودند. که هنوز نیز هستند و رشته ها و اراده ها را در دست دارند. یک نگاهی به قد و بالای امام جمعگان و دوست داران خود آقایان سید احمد خاتمی و علم الهدی و صدیقی و امامی کاشانی و جنتی و مجتهد شبستری و نعیم آبادی و دری نجف آبادی و سعیدی و حسنی و شیخ محمد یزدی بیاندازید. با اطمینان می گویم: اینان اگر انقلاب نمی شد، در همان روضه خوانی خود نیز توفیق چندانی نداشتند.

خدای گواه است که مرا از این مثل، قصد مناقشه و تخفیفِ بایستگیِ روحانیان نیست. زبانم لال اگر که شأن علمی و تخصصی یک روحانی را بخاطر لباسی که به تن دارد نادیده بگیرم. من همه ی دار و ندار خود را زیر پای آن روحانی ای که می فهمد و ادب دارد و عالم و متخصص است و در جایگاه بایسته اش قرار گرفته است و درستی برمی آورد، فرش می کنم.

۷ – قدرت نخست ایران اگر با شما نباشد، و با پاسداران شما نیز نباشد، پس با کیست؟ عده ای می گویند: با آقا زاده ی شما جناب مجتبی خامنه ای است. که یک روز از شهرام جزایری هشتصد میلیون تومان پول می گیرد و روزی دیگر، برآشفتنِ انتخابات سال هشتاد و هشت و تبعات بعدیِ آن را مهندسی می کند، و امروز نیز به یُمنِ آقازادگی اش، و به برکت دستی که به گردن حضرت حجة الاسلام والمسلمین آشیخ حسین طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه و مسئول سابق هماهنگی های بیت مکرم – انداخته، در پس پرده ی اقتدار شما، به رتق و فتق امور می پردازد و برای خود در فردای پس از شما خواب هایی می بیند.

همین آقا مجتبای شما حتی آنقدر نفوذ دارد که در دفتر همه ی وزرا و خود رییس جمهور که هیچ، در دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت که هیچ، در دفتر رییس قوه قضاییه و رییس مجلس که هیچ، حتی در دفتر آقای مصلحی وزیر اطلاعات نیز شنود کار می گذارد! خلاصه آقازاده ی شما با هر زنگی که به هر وزیر و وکیل و صاحب نفوذی می زند، رعشه بر تن آنان می اندازد و کارها و نقشه های خود را پیش می برد.

چرا نگویم: برخلاف آقا مسعود و آقا میثمِ شما که خوب و شایسته و دوست داشتنی اند و تلاش کرده اند دست های خود را به غبار قدرت نیالایند، یکی از بزرگترین ایرادهای آقا مجتبای شما این بود و هست که لباس آقازادگی اش را به کارهای نابهنجار اطلاعاتی و امنیتی و خاصه گرایی آلود. بله، شاید عده ای بگویند این آقازاده ی مبسوط الید، قدرتِ پس پرده ی ایران است. همو که دستش به دلارهای نفتی و همه جوره ی سرداران فربه واگشوده است. همو که تغییرات جوّی را نیز با دستگاه های مخوف مهره ی امنیتی اش آقای طائب رصد می کند، مدیر اجرایی اش سردار پاسدار قالیباف است و عامل سیاسی اش زاکانی.

رها بودن آقا مجتبای شما باعث شده روضه خوانان و ابن الوقت های دیگر نیز به آقازادگان و عشیرگان خود جولان بدهند. مثل آقازاده ی نفرت انگیز واعظ طبسیِ آستان قدس که میزان دارایی اش از اندازه بدررفته، مثل آقازاده ی نفرت انگیز خزعلی که هم سر در سفره ی سرداران سپاه دارد و هم بضرب نام پدر چند شبکه ی تلویزیونی به راه انداخته، مثل آقازاده ی دری نجف آبادی، مثل آقازاده ی مقتدایی، مثل داماد و بستگان مهدوی کنی در بساطی که به اسم امام صادق علم کرده اند، مثل برادران عسگراولادی که در بستری از مناسبات نفرت انگیز، سالانه میلیارد میلیارد به حساب بانکی خود پول پمپاژ می کنند. و دیگرانی از این دست، که با نگاه به اطوار آقا مجتبای شما صاحب نفوذ و تریلیاردر شده اند. با این ادله که: وقتی "او" می کند چرا ما نکنیم؟

صمیمانه می گویم که ظهور اینچنینی آقا مجتبای شما در کانون قدرت، تراشه ی مختصری است از خروج خود شما از آن جایگاهی که باید می بودید. معروفست که خدم و حشم و اعضای بیت امام خمینی از "دوازده" نفر بیشتر نبودند. و خدم و حشم و اعضای بیت جناب شما: "یک هزار و دویست نفر". یعنی درست یکصد برابر. هزینه ی سالانه ی بیت امام خمینی به یک میلیون تومان هم نمی رسید. اما سالانه حداقل یکصد میلیارد تومان صرف امور جاری و تشریفاتی بیت مکرم شما می شود. امام خمینی یک بار سفره نینداخت اما بیت شما در ایام محرم و رمضان و فاطمیه هر شب برای بیست هزار نفر سفره می اندازد.

البته من با این نظر که آقا مجتبی را قدرت نخست کشور می داند موافق نیستم. علتش را می گویم. آقا مجتبای شما زیاد زیاد که بُرد و نفوذ داشته باشد، در راستای همان هیبتی است که آقای حسین شریعتمداری برای خود پرداخته است. شاید خود آقا مجتبی به این سخن من اعتراض کند که نخیر، من صاحب نفوذم و میلیاردها پول به اشاره ی من جابجا می شود. و بگوید: به اشاره ی من یکی برکشیده می شود و دیگری فرومی افتد. به اشاره ی من پروژه های میلیاردی بی توجه به آه و فغانِ "چیزکی" به اسم قانون، به کام سردارانِ خودی فروتپانده می شود. این منم که مشخص می کنم چه کسی زندانی شود و چه کسی آزاد. این منم که غیرمستقیم رشته های امور کشور را در دست دارم. به این می بخشم و از دهان دیگری بیرون می کشم. من کجا و حسین شریعتمداری کجا؟ که تنها قلمی دارد و همان قلم نیز شیدای خود ماست!

من در این نوشته بنا ندارم به هیاهوهای اینچنینیِ آدم هایی چون شریعتمداری و طائب و سرداران سپاه و آقا مجتبای شما اعتنا بکنم. اما معتقدم وظیفه ی آقا مجتبای شما و امثال او همان است که گفتم: انتقال خبرهای گزینش شده به شما و نگرانی هایی که توسط جناب شما "باید" مرتفع شوند. مهم این است که این خبرها و این نگرانی ها را چه کسی در کام اینان می افشاند؟ مهم این است. قدرت پشت پرده ی ایران را از همین مسیر باید دنبال کرد.

شاید حاج آقا طائب از این کنایه ی من بربیفروزد و بگوید: اگر من دم گوش آقا مجتبی چیزهایی می گویم، این من، خودم هستم و خودم. نه از کسی خط می گیرم و نه اجازه می دهم کسی به بیت مکرم چپ نگاه کند. و فلان سردار فربه نیز بگوید: این منم که به دیگران دستور می دهم. این من، مگر می شود از جای دیگر خط بگیرد؟

اجازه بدهید اینها هرچه می خواهند بگویند. من با اطمینان به جناب شما تقدیم می دارم که هم طائب و صد سردار فربه ی پشت در پشت او، و هم جناب شریعتمداری، و هم آقازاده ی محترم شما "خیال" می کنند که مستقل و منفرد و صاحب رأی اند. خصلت مشترک این جماعت، اطلاعاتی و امنیتی بودن آنان است. و حرص و ولعی که برای تمامیت خواهی دارند. قدرت پشت پرده ای که من بدان اشاره خواهم کرد، از همین منفذ است که پیچ اقتدار اینها را شل و سفت می کند.

۸ – شما در این سه سال، دو واژه ی جدید به واژگان انقلاب افزودید. یکی "فتنه" است و دیگری "بصیرت". من شخصاً درهدایت این دو واژه به جان جامعه، به شما آفرین می گویم. جامعه ی شعارخوار ما که ناگهان با اطلاق یک "ضدانقلاب" طومار منتقد خیرخواهی را برمی چید و او را در همان خیابانی که راه می رفت به گردونه ی نفرت های تلنبار می راند، گویا گرسنه ی این دو واژه بود. و این دو واژه به برکت هوشمندی شما به کام جامعه درانداخته شد تا سفره ی شعارخواری ما کاستی ای نداشته باشد.

شوربختانه اما شما درست در شرایطی سخن از فتنه راندید که خود در میان فتنه ی آن جماعتی که از پس پرده برای شما خبر می آوردند گرفتار بودید. و درست زمانی دیگران را به بصیرت و درست دیدن فرا خواندید که دیگران شما را از فرد نامتعادلی چون احمدی نژاد پرهیز می دادند و شما اعتنایی به درست دیدن آنان نداشتید. حتی نگاهی ساده و سطحی به قد و بالای احمدی نژاد مفهوم بصیرت را در گزینش و برآوردن این مالیخولیا معنا می کرد. پس چگونه است که خالق واژه ی بصیرت سیاسی، از شناسایی او عاجز ماند؟ و همچنان بر واژه ی بی نوای بصیرت پای فشرد؟

۹ – یک پرسش! احمدی نژاد چقدر به کشور ما و به نسل های بعدی ما خسارت وارد آورده باشد خوب است؟ با تحقیرها و تحریم ها و توهین ها و عقب ماندگی هایی که نصیب کشور ما کرده و می کند؟ پاسخ بدهید! صد میلیارد دلار؟ هزار میلیارد دلار؟ چقدر؟ مگر شلتاق های این نامتعادل نبود که ذبح سرمایه های انسانی و پولی ما را سرعت بخشود؟ من با همان اطمینانی که از آقازاده ی شما و شریعتمداری گفتم، این نیز می گویم که احمدی نژاد در تمام سال های مسئولیتش، مستقیماً از صهیونیست ها و آمریکایی ها خط می گرفته است. و هنوز نیز در رکاب آنان است. چگونه؟ خواهم گفت.

۱۰ – این داستان را ما و شما از زبان امام خمینی شنیدیم که گفت: چند نفر به باغ یک کشاورز رفته بودند و بی اجازه از میوه های او می خوردند. مثلاً یکی چوپان بود و یکی دوره گرد و یکی روحانی. کشاورز که دید زورش به همه نمی رسد، روحانی و دوره گرد را به کناری کشید و گفت: شما اگر می خورید نوش جانتان. این جوانک چوپان در میان شما چه می کند؟ او کجا و شما کجا؟ هر سه متحد شدند و آن جوانک چوپان را زدند و از باغ بیرون انداختند.

کمی که گذشت، مرد کشاورز روحانی را به کناری کشید و گفت: حاج آقا ما هرچه داریم مال شماست. من مانده ام که شما را چه قرابتی است با این دوره گرد پارچه فروش؟ نیز متحد شدند و مرد دوره گرد را زدند و از باغ بیرون انداختند. حالا دیگر زور کشاورز به روحانی خاطی می چربید. یقه ی او را گرفت و بر سرش فریاد کشید: بی حیا در باغ من چه می کنی؟ زد و او را از باغ خود بیرون انداخت.

این داستان، داستان خود ماست. داستان کسانی که با انقلاب اسلامی شان به باغ همان "دشمن" داخل شدند و از میوه های او خوردند. دشمن زیرک دانست که یک تنه از پس این جماعت مفت خور برنمی آید. به دم گوش یک یک آنان خزید و اظهار رفاقت کرد و به یُمنِ صبوریِ سی و سه ساله اش، همه را از اطراف آن روحانی – که روح انقلاب باشد – پراند. هر یک را به شیوه ای و طریقی. اکنون همان انقلاب با شکوه، با لباسی مندرس، و با ضعفی که او را به سمت التماسی مکرر و بی پاسخ می راند، تک و تنها در میانه وامانده.

یک نگاهی به عکس های قدیم خود که در میان دوستان انقلاب ایستاده اید بیندازید. کجا رفتند یاران دیروز انقلاب؟ همه را یا با اعدام ها و مرگ های مشکوک کشتیم، یا با زندان های بی دلیل سوزاندیم و به حاشیه راندیم، یا با ایجاد تنگنا مجبور به مهاجرتشان کردیم، یا با انگ ها و برچسب های درآستین، مفتضح و خانه نشینشان کردیم. جمعی نیز به مرگ طبیعی مردند و خیال ما را راحت کردند.

۱۱ – چندی پیش به آقای هاشمی رفسنجانی سخنانی گفتم که اگر با شما نیز مواجه شوم خواهم گفت. به ایشان گفتم: شما سه سال است که به جمع معترضان پیوسته اید. درست مثل خود من. اما جایگاه شما کجا و موقعیت فردیِ من کجا؟ کدام حادثه و محکمه و سنگ بر سنگ نهادن و اخم و لبخند و زدن و کشتن و برکشیدن و فروکوفتن و کدام معامله با داخل و خارج بوده که شما یکی از مطلعین و باعثان و بانیان آن نبوده باشید؟

و گفتم: راز در هم پیچیدگیِ اوضاع امروز ما آیا می دانید در چیست؟ در این که ما حقوق مردمان خود را بصورت عام، و جمع فراوانی از آنان را بصورت خاص تباه کرده ایم. این حقوق تباه شده – حتی اگر شامل مرور زمان شده باشند – حیّ و حاضرند و چشم به راه اعاده و مطالبه ی حق خویشند. ما و شما را چاره ای جز توبه نیست. توبه هم به قول حضرت امیر(ع) این نیست که گوشه ی انزوا اختیار کنیم و دانه ی تسبیح بچرخانیم و استغفروالله بگوییم. حداقلِ توبه ی مطلوب این است که حقوق تباه شده ی مردم را اعاده کنیم.

و گفتم: من به غربی ها و ژاپنی ها آفرین می گویم که به پوزشخواهی از مردم وجهه ی قانونی داده اند. در این کشورها به محض برآمدن یک ضایعه، مسئولان و حتی دولتِ خاطی فرو می افتند. برای ژاپنی ها این فروافتادن از مسئولیت، به فروافتادن از چشم مردم نیز راه یافته. به گونه ای که شخص خاطی به خاطر شرم از نگاه شماتت گرِ مردم، دست به خودکشی نیز می زند.

به آقای هاشمی گفتم: من یک هدیه برای شما دارم. این هدیه ظاهرش تلخ اما باطنش شیرین است. نمی خواهم بگویم خروج کنید و همه ی فتنه ها و دسیسه ها را افشا کنید. بل بیایید و در یکصد نوشته یا پنجاه نوشته یا سی نوشته، یک به یک حادثه ها و معامله ها و زدن ها و کشتن ها و ضایعه هایی را که خود در برآمدن آن ها سهیم بوده اید یا ناظرِ بی طرف آن فاجعه ها و تعدّی ها و ظلم ها بوده اید، بربشمرید و از آسیب دیدگان یا از کلیت مردم پوزشخواهی کنید و هفته به هفته نیز این نوشته ها را نشر دهید. همان کاری که همه ی ما باید از سی و سه سال پیش بدان دست می بردیم اما از رواج آن بخاطر ضعیف نشدن نظام پرهیز کردیم.

و گفتم: اگر به این مهم، که یک حداقل در جهت احقاق حقوق معوقه ی مردم است مبادرت ورزید، هم خدا به شما عزت خواهد بخشود و هم با انتشار این پوزشخواهی ها سایر مسئولان را در معرض این حق فراموش شده ی مردم قرار خواهید داد. و گفتم: گرچه زمان از دست ما بدر رفته و ما در آستانه ی دگرگونی دردناکی قرار گرفته ایم اما این حرکت، می تواند آغازی خوب برای برون رفت از این فلاکتی که دچارش شده ایم به شمار آید.

آقای هاشمی کمی به فکر فرو رفت و گفت: من امروز حالم خوب نیست. راست می گفت. آن روز یکی از دخترانش را بازداشت کرده بودند و پسرش مهدی نیز در راه بود. از هدیه ی من تشکر کرد و ادامه داد: برداشت من از وضع کلی کشور این است که نباید کاری کرد که وزنِ آقای خامنه ای پایین بیاید. اگر وزن آقای خامنه ای پایین بیاید معلوم نیست بعدش چه می شود. من هیچ گزینه ای بهتر از آقای خامنه ای برای وضعیت فعلی کشور سراغ ندارم. با همه ی تجربه و سن و سالی که دارم نمی توانم فردای بعد از آقای خامنه ای را پیش بینی کنم. کشور افتاده دست طائب ها و نقدی ها. هیچ بعید نیست اینها فردا حتی به کودتای نظامی دست ببرند.

قصد من از بیان سخنانی که بین من و آقای هاشمی رد و بدل شد این است که بگویم: ما آنچنان به فرسودگی مدیریتی مبتلا شده ایم که حتی فردی مثل ایشان برای بعد شما هیچ گزینه ی مناسبی سراغ ندارد. و مهم تر: نگران برآمدن نظامیان و میراث خواران سال های دفاع مقدس است. این به معنی این است که آن قدرت پس پرده کارش را خیلی درست و بجا پیش برده است. از نگاه آن قدرت پس پرده، قرار نیست بعد شما کسی بر سریر قدرت جلوس کند. مگر سرداران نفتی و قاچاقچی ما مرده اند؟

باز باورم بر این است که عصر کودتاهای خونین و ناگهانی سپری شده و به جای آن، کودتاهای خزنده به جان کشورهای نگون بخت دست برده است. مثل آنچه که در ایران جاری است. که سرداران و پاسداران گرسنه و سیری ناپذیر همه ی منصب های حساس کشور را قبضه کرده اند. پس ما همین اکنون در عرصه ای از کودتای نظامی سرداران سیری ناپذیر سپاه غلت می خوریم. به ما بفرمایید: کدام منصب حساس کشوری است که در چنگ اینان نبوده نباشد؟ یا اگر نیست، مطیع و رام و ذلیلش نکرده باشند؟

۱۲ – آقایان هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و جمعی دیگر از این دست، تازه ترین همراهانی هستند که آن "دشمن" با آستینی که شخص شما بالا زدید، از باغ انقلاب بیرون انداخت. زمزمه ی باغبان شاید این بوده باشد: جناب آیة الله سید علی خامنه ای، حضرت ولی امر مسلمین جهان، ما هرچه داریم متعلق به شماست. ما حساب شما را از حساب رقیبانی که در جلد دوست فرو شده اند جدا می دانیم. بیایید دست به دست هم بدهیم و این مزاحم های دلخراش را بیرون بیاندازیم تا باغ و هرچه که در اوست دربست در اختیار شما باشد. ما کی هستیم در این میان؟ شما باشید و باغ و هرچه که با اوست.

و شما در حالی که دست به گزینش و ترویج واژگان فتنه و بصیرت برده بودید، و دایره ی خودی ها را تنگ و غیرخودی ها را وسیع کرده بودید، دست به همو دادید و کاری کردید که او برای شما تدارک دیده بود. در حالی که خود خیال می کردید هرچه می کنید مستقلاً برآمده از فکر و هوشمندی و تیزبینی شخص خودتان است. و حال آنکه نقش احمدی نژادها و شریعتمداری ها و آقازاده ها و طائب ها و سرداران مکرم در همین انتقال پیام آن باغبان زیرک به شما بوده است. همان کسانی که "خیال" کرده و می کنند مستقل اند و یافته های اطلاعاتی و امنیتی شان برآمده از ذکاوت شخصی و تشکیلاتی خودشان است.

اکنون تنها مانده اید آقا. با التماس به جامعه ی جهانی که: ما اشتباه کردیم. و آنان وقعی به التماس های ما و شما نمی کنند. دوستی میگفت: به یکی از اطرافیان رهبر گفتم آیا خبر دارید آقای جلیلی در نشست هسته ای استانبول پانزده بار جمله ی "تحریم ها را بردارید" را تکرار کرده است؟ که او گفت: شانزده بار!

۱۳ – روزی که ما سرنوشت مردم ایران را به سرنوشت مردم فلسطین گره زدیم و از عواقب این قلندری آشکار نهراسیدیم، روزی که ما درخشیدن و برآمدن ایرانیان را در شعار و رَجَز محدود کردیم، روزی که فروغ آزادی را دراین مُلک فروکشیدیم و به مشعل ترس و لکنت کبریت زدیم، روزی که فرد بی کفایتی چون شیخ محمد یزدی را بر سر دستگاه قضا گماردیم و او در یک قلم و باشاره ی شخص شما قاتلی چون جلال الدین فارسی را از قصاص و مرگ وارهاند، روزی که ما از تماشای فیلم بازجویی از همسر سعید امامی قالب تهی نکردیم و همچنان به حیات خود ادامه دادیم و حتی بارها به سفرهای تفریحی رفتیم و در آن سفرهای تفریحی غش غش خندیدیم، روزی که آیت الله های نفرت انگیزی چون شیخ علی فلاحیان، کشتن منتقدان را به چاشنیِ ترانزیت مواد مخدر آمیختند و همچنان آیت الله باقی ماندند، روزی که ما جسم علیل خود را دیدیم و مرتب آن را به رخ کشیدیم اما کشته های بی دلیل فرزندان مردم را و حقارت ایرانیان و درماندگی نسل های برنیامده ی آنان را ندیدیم،

روزی که میلیاردها پول بی زبان مردم را بدون اجازه ی مردم به کیسه ی این و آن ریختیم، روزی که نهضتی از ریاکاری و چاپلوسی را در اطراف خود رواج دادیم تا امام جمعه ها حتی از راز یاعلی گفتن ما به هنگام تولد پرده بردارند و همچنان به امام جمعگیِ خویش ادامه دهند، روزی که امام جمعه ها از پشت تریبون نماز جمعه دروغ گفتند و همچنان عادل باقی ماندند، روزی که از خدا پیش افتادیم و مردم را به خودی و غیرخودی تقسیم بستیم، آری از زمانی که ما دانستیم می شود با اسلام به اسم اسلام مزاح فرمود، آن جماعت پشت پرده باد در آستین ما و شما کردند که: خوش باشید. اگر از همه ی دنیا طالب همین اید، دنیا از آنِ شما. ما خود مقدماتش را فراهم می کنیم. و درست اینجا بود که زیرکانه بشقاب مطلایی را پیش شما آوردند و با رعایت غلیظ ترین آداب ادب ورزی به شما گفتند: حضرت آقا آیا یک حبه اورانیوم غنی شده میل دارند؟

و وقتی از خاصیت های آن برای شما گفتند، هیجان زده شدید و به ریسمانی دست بردید که آن باغبان زیرک به سمت شما دراز کرده بود. بصورت ظاهر شما پروژه ی ورود به قمار هسته ای را از زبان سرداران و معتمدین خود شنیدید و باور کردید و داخل آن شدید اما من می گویم: آنان کاره ای نبودند. بل پیام آوری بودند از جانب آن باغبان زیرک. جوری که شما در همان یک نشست نخست، با تبسمی بر لب، صحنه ی ذلت اسراییل را به چشم خود تجسم کردید و بلافاصله دستور اقدامِ ورودِ همه جانبه به قمار هسته ای را صادر فرمودید.

خلاصه سرداران و معتمدان و کارشناسانِ آن باغبان زیرک، سرِ شما را با اموری مختصر گرم کردند. و شما را از کلان کارهای مفید و شایسته برحذر داشتند. دم گوش شما نجوا کردند که میشود نرم نرم – مثل پاکستان – به سلاح هسته ای دست یافت و ناگهان با همان سلاح هسته ای در جهان اعلام موجودیت کرد. و قدرت های برتر را مجبور به تمکین فرمود. و شما که جز پنجه در پنجه شدن با اسراییل به چیز دیگری نمی اندیشیدید، با شنیدن این طرحِ طراحی شده، تبسم فرمودید. راستی چرا از میان هزار هزار پیشنهاد علمی و تولیدی و فرهنگی، دست بردن به خرید دانش هسته ای با اقبال همه جانبه ی شما مواجه شد؟ به این دلیل که درون هر یک از ما به مقوله ای متمایل است و با آن "حال" می کند.

اینگونه بود که آن قدرت پس پرده، ریسمان اراده ی ما را به روسها سپرد. تا یک چند وقتی با ما "حال" کنند. روسها تا توانستند از ما مکیدند و بردند و سرآخر هم چیزی در کاسه ی ما نیانداختند. حلقه ی تحریم های بین المللی تنگ تر و تنگ تر شد. و اسم حواریون شما در فهرست آدمهای خطرناک جهان جا گرفت. قدرت پس پرده می خواست از تماشای تحقیر جهانی ما لذت ببرد. و ما مثل ابلهانِ بی چاک و دهان نعره می زدیم: ما را از این ورق پاره ها باکی نیست.

۱۴ – تجسم کنید عده ای از دخترکان موبور و چشم آبی در بلاد کفر اسلام آورده اند. و سفارت ایران در فلان کشور غربی بر ایشان کلاس اسلام شناسی دایر کرده است. حضرت حجة الاسلام والمسلمین به سفر خارج تشریف می برند. حتماً برای گسترش بنیه و صلابت اسلام. جناب سفیر دستهایش را بهم می مالد و سر به زیر می گوید: حاج آقا یک تعدادی از دختر خانم های اینجا به دین مبین اسلام و تشیع مشرف شده اند و حاضرند به ایران بروند و با هرکسی که صلاح باشد وصلت کنند. شما چه می فرمایید؟

حاج آقا گل از گلش می شکفد و می پرسد کجا هستند این اسلام آورندگان؟ همینجا، دراتاق مجاور. حاج آقا که اتفاقاً خیلی هم پت و پهن است و اشتهای سیری ناپذیرشان شهره ی خاص و عام، به اتاق مجاور تشریف می برند. جل الخالق، حضرت پروردگار مگر زیباتر از اینها هم می تواند خلق کند؟ عجالتاً همانجا یکی از بهترین ها را برای خود نشان می کند و همانجا صیغه ی محرمیت را با رعایت حروف حلقی اش جاری می کند. وکیلم؟ چرا که نه؟ شما سرور من هستید.

من مؤدب تر از آن هستم که به اندرونی کسی متعرض شوم. اما شما هم باید مثل آن باغبان زیرک باشید و این احتمال را بدهید که دخترکان موبور و چشم آبیِ بلاد کفر، که امنای شما را نشانه رفته اند، ای بسا گماردگانِ همان باغبان باشند. چرا؟ چون خبربرندگان و خبرآورندگانِ آن باغبان زیرک، باید متنوع باشند. جوری که اگر یکی از آنها لو رفت، دیگری باشد. و اگر دیگری ورپرید، آن که در اندرونی است و از هر گمانِ بد مبرّا، بکار بایسته ی خویش ادامه دهد.

از باب مثال، هیچ آیا به آقای شریعتمداری کیهان گمانِ بد برده اید؟ نه، چرا؟ چون او نقش خود را به شایستگی ایفا کرده است و آنقدر در جانبداری از شما سنگ تمام گذارده که از خود شما در گسترانیدنِ دین بهیِ مطلقه پیش افتاده. برای آزمودنِ خدمت و خیانت امثال آقای شریعتمداری شما باید میزان سود و زیان آنان را حداقل در نسبت با خود رصد کنید. ببینید اینان چه جمعیتی را به رکاب شما فراخوانده اند و چه جمعیتی را از اطراف شما تارانده اند. مأموریت اینان، تنها گذاردن شما در معرکه ی هجوم بلاهای در کمین بوده است. و انصافاً نیز در انجام این مأموریت موفق بوده اند.

۱۵ – در زندان که بودم، کمی آنسوتر از سلول من، یکی از سرداران و پاسداران سپاه بجرم جاسوسی برای اسراییل زندانی بود. سردار باشی و جاسوس اسراییل باشی؟ پاسدار باشی و جاسوسی کنی؟ چه عیب دارد؟ جاسوسان بجایی نفوذ می کنند که کمترین گمانِ بد با آن باشد. چه جایی بهتر از سپاه و وزارت اطلاعات و کیهان و اطراف بیت مکرم؟

آن باغبان زیرکِ داستان ما می دانست که جمعیتی از اطرافیان شما به فعالیت های غلیظ امنیتی مشتاقند. همانهایی که دعواهای داخل زندان خود را در سالهای قبل از انقلاب، به جان جامعه ی بعدِ انقلاب سرازیر کردند. این خصلت روانی ای که امثال آقای شریعتمداری با اکسیژن آن نفس می کشند مگر کم روزنه ایست برای ورود به کانون رهبری کشور؟ شما یک نگاهی به اطراف خود بیندازید و به این پرسش ساده ی من پاسخ بگویید: کجای کشور را می توان یافت که در سیطره ی سرداران شما نباشد؟ می بینید چگونه محاصره شده اید آقا؟

سرتان را که زمین بگذارید، صدا و سیمای سردار پاسدار عزت الله ضرغامی خبر کودتا را منتشر می کند و سردار پاسدار علی لاریجانی مجلس را با بسیجیان آموزش دیده قبضه می کند و سردار پاسدار محمد باقر قالیباف با هواپیمای ایرباس خود بر فراز کشور چرخ می خورد و سرداران دیگر را بر سر حساسیت ها فرو می بارد. کارِ باغبان به اینجا که برسد، دست به دست می ساید. چرا که با برآمدن سرداران، کار انقلاب تمام است. اینجاست که باغبان زیرک، همه را با همراهی و همکاری خود ما از اطراف انقلاب تارانده و سرنخ های کشور را بدست خود گرفته است. با اطمینان می گویم: در همان فردای برآمدنِ سرداران، روحانیانِ پرطمطراق و روضه خوانانِ پُرادعا را در سوراخ های اختفا باید جست.

۱۶ – احمد آمویی اکنون سه سال است که زندانیِ آقا مجتبای شماست. آمویی، یک نویسنده و روزنامه نگار است. مثل همسرش خانم ژیلابنی یعقوب. که او نیز نویسنده و روزنامه نگار است و اخیراً به زندان فراخوانده شده تا این زوج روزنامه نگار بعدها قصه ی قساوت های ما را بنگارند. احمد آمویی در کتابی که برآمده از چند مصاحبه با مسئولان اصلاح طلب است، به روند انقلاب و اوضاع کشور پرداخته است. در پشت جلد این کتاب، یک جمله از قول یکی از وزرای سابق آورده که همین یک جمله برای کشف آن قدرت پس پرده بسیار راهگشاست. آن وزیر می گوید: کشور بعد از انقلاب بدست کسانی افتاد که معنی "کارتابل" و "پاراف" را نمی دانستند!

پس، انقلاب کردگانی که باید از هزارتوی تخصص ها و شایستگی ها عبور می کردند و قد و قواره ای برتر از قامت رژیم پهلوی ابراز می کردند، کسانی بودند که معنای کارتابل و پاراف را نمی دانستند. اداره ی این کشور نه چیزی بود که از روحانیان و حامیانی چون منِ نوری زاد برآید. ما کجا و سردرآوردن از آزمون های داخلی و بین المللی و اداره ی سرزمین پهناوری چون ایران با اینهمه پراکندگی قومی؟

باید صورت مسئله را بهم می زدیم تا دنیا متوجه ی دستِ تهیِ ما از توانمندیِ اداره ی کشور نشود. چه کردیم؟ در اولین قدم یک موی کوخ نشینان را به کاخ نشینان برتری دادیم تا سطح بلندمرتبگی کشور را نه به سوی رفاه و ثروت و بهره مندی سوق دهیم، که هرچه را که نیز بلندی گرفته بود به زیرکشیم و در حد و اندازه ی کوخ نشینان جا به او بدهیم. خب، این مشکل بشکر خدا با همان یک شعار حل شد. حالا بعدش چه کنیم؟ با مسائل بین المللی و امنیتی چه کنیم؟ با جای خالی تخصص های گریخته و کارها و کارخانه های لنگ و چرخ های بازایستاده چه بکنیم؟

اینجا بود که باغبان زیرک به مدد آمد و مشاوره داد. خبر به خلخالی بردند که دست نگهدار و همه را نکش. دیر گفتید آقا. نه، همان ها را که کشته ای فعلاً کافی است. حداقل شتاب کشتن ها را کم کن تا ببنیم اوضاع کشور به کدام سو خیز برمی دارد. ای بچشم. اینجا بود که فرصتِ مغتنم پدید آمد. و باغبان زیرک، آدم های متخصص پیش از انقلاب و مأموران بعد انقلابش را به هرکجا نفوذ داد. برعکسِ ما که عجول و سطحی و بی دانش بودیم، او صبور و عمیق و اهل خرد بود. می دانست ازکجا شروع کند و بکجا ختم.

باغبان زیرک، ازخوی و خصلت ما نیک خبر داشت. که سراسیمه و تمامیت خواهیم. پس نرم نرم به رواج انگ ها و برچسب ها دست برد. که بشود به ضرب یک "طاغوتی" هیمنه ی یک فرد یا یک جمعیت را به زیرکشید. همین هم شد. جمع کثیری از خیرخواهان و همراهان انقلاب با همین انگ ها از کار برکنار یا خانه نشین یا زندانی یا فراری یا اعدام شدند. قلم و زبان و کُلتِ کمرِ آدم هایی چون شریعتمداری در همین راستا بکار آمد. خبرهایی محرمانه به آنها داده می شد و آنها حریصانه به گروکشی و قلع و قمع مخالفان می پرداختند و هیچگاه نیز به این نمی اندیشیدند که اطلاعات محرمانه ای که با مُهر بکلی سرّیِ سپاه و کمیته و فلان دستگاه بر میز آنها نهاده می شود، از کجا می آید و توسط چه کسانی سامان داده می شود.

۱۷ – باغبان زیرک دانسته بود که با چه کسانی رفاقت کند و جای پای خود را در کجاها محکم سازد. او باید از این فرصت طلایی و سرویس دادن به کسانی که معنای کارتابل و پاراف را نمی دانستند و نیامده وعده ی آب و برق و زمین مجانی داده بودند، سود می برد. او تخصص داشت و انقلاب کرده ها هیچ نداشتند جز ولع! تخصص باغبان چه بود؟ سیراب کردن ولعِ بی تخصصانِ بر سرِ کارآمده. با ارائه ی چند خبر و تحلیل دسته بندی شده، اعتماد نابخردان را جلب می کرد و آدمهایش را بهرکجا نفوذ می داد.

همین یکی دو ماه پیش مگر یک سردار و پاسدار دیگر به جرم جاسوسی برای اسراییل دستگیر و زندانی نشد؟ باغبان زیرک، این جاسوسان پلاسیده را که فصل و کارکردشان تمام شده، رها می کند و دستگاه های اطلاعاتی ما با ذوق زدگی دستگیرشان می کنند و کلی هیاهو سرمی دهند که بیایید و ببینید ما چه کرده ایم!

۱۸ – اکنون شما تنها مانده اید آقا. مجتبای شما "خیال" می کند که رشته های کار در دست اوست. و طائب و سرداران فربه و شریعتمداری نیز خیال می کنند که دستشان به اطلاعات دست اول کشور گشوده است. این باغبان زیرک است که همه ی این ها را بدون آنکه خودشان متوجه باشند، تغذیه می کند. او خوب می داند که وقتی شریعتمداری با خبری تغذیه شد، اصلاً تحمل تجزیه و تحلیل دو روز بعدِ آن خبر را ندارد. فوراً به مصرف آن هجوم می برد. اینگونه است که شما از دست این "دشمن" ی که اطوارش توسط طائب ها و شریعتمداری ها و مجتباها توصیف می شود رهایی ندارید.

شاید پخمه ترین و البته پرفایده ترین کارگزاری که این باغبان زیرک به استخدام خود درآورده همین احمدی نژاد خودمان باشد. که با چند خبر بکرِ طراحی شده، تعادلش بهم می ریزد. او با هیاهوهای نامتعادلانه ی خود، هم آدم های بسیاری را از اطراف شما فراری داده و هم سرمایه های پولی بسیاری را از کشور. باغبان زیرک مگر چه می خواست و چه می خواهد؟ او در طول این سال ها ذره ذره اطلاعاتی می داده و مابقی کارها را به خود این فلک زده های متوهم می سپرده است.

۱۹ – اگر تا دیروز افرادی مثل آقایان هاشمی و خاتمی و موسوی و کروبی و همراهانشان می توانستند تعادل کشتیِ کشور را که در تلاطم توفان های جهانی به چپ و راست می غلتد متعادل کنند، امروز دیگر فرصت سرآمده و عقل جمعی مردم از امیدواری به کارسازیِ این افراد نیز عبور کرده است.

۲۰ – شما را بخدا زنده بمانید. تا هر زمان که می توانید. ما با همه ی انتقادی که به شما داریم، از تجسم فردای بعد از شما می هراسیم. مباد این آرامش نیم بند نیز با رفتن شما بهم بریزد و سرداران فربه ناگهان دست به اسلحه ببرند و خدا را نیز به بندگی خود تحکم کنند. زنده بمانید تا جنازه ی آرزوهای این مردم بلازده را خود به گورستان آرزوها ببرید.

شما را بخدا در همین چند سالی که زنده اید، اعتنایی به خبرها و تحلیل های فریبنده ی خاصّان خود نکنید. همان خبرها و تحلیل هایی که ما و شما را به خاک مذلت نشانده اند. خاصّان شما، دانسته یا ندانسته با دستخطی که از باغبان زیرک می گیرند، نرم نرم ما و شما را به سمت یک جنگ ویرانگر می رانند. چیزی بگویم وبگذرم: باغبان زیرک توسط کارگزاران خود چنان بر زبان شما الفاظ می نشاند که ناگزیر می شوید در اوج عصبیت، اشتباه ترین سخن هوشمندانه ی یک رهبر که نه، حتی یک مسئول دون پایه را در حمایت همه جانبه از حزب الله لبنان و جنگ رخ به رخ با اسراییل به زبان آورید و اصلاً نیز نگران تبعات این سخن نابجا نباشید.

اسراییلی که شما مشتاق حذف همه جانبه ی او هستید، بسیار زیرک تر از آن است که در چهار دیواری مرزهای خود متوقف بماند تا شما به او ضربه بزنید و کارش را بسازید. او آنچنان زیرک است که هفت پشت طائب و شریعتمداری و سرداران فربه و آقا مجتبای شما را درس می دهد. در زیرکیِ او همین بس که در این سی و سه سال، روزی و ساعتی نبوده که ما و شما بدون خبرها و تحلیل ها و اشارات و بایدها و نبایدهای او سرکرده باشیم. باغبان زیرک این سال های ما هموست. و البته استاد و حامی همیشگی اش. همانانی که کارگزارانی در سپاه و اطلاعات و بیت مکرم و مجلس و دولت دارند. شما آشکارا با آنها پنجه در پنجه انداخته اید و آنها پنهانی. شما با هزار زحمت و صرف میلیاردها پول بی زبانِ مردم تا لب مرزهای خاکی آنان لشکر می کشید و عراق و لبنان را درمی نوردید اما آنها در همینجا و حتی در اطراف بیت مکرم، به کارهای بایسته ی خود مشغول اند.

علت پروارشدن جماعتی از خاصگان، و علت درهم پیچیدن بسیاری از امور داخلی کشور، و علت خوار و خفیف شدن قانون، ربطی به دشمنی اسراییل و آمریکا ندارد. همه ی این فلاکت ها ناشی از قرارگرفتن بی خردان در مناصبی است که آن منصب ها به خردِ مدیران محتاج اند. بل تلاش آن باغبان زیرک در این بوده است که ما را به جاده ای یک طرفه دراندازد. جاده ای که دورزدن در آن ناممکن باشد. و جاده ای که حتماً به واژگونی و سقوط مرکب انقلاب منجر می شود.

من اما در همین جاده ی یک طرفه برای شما هدیه ای دارم. که هم از سقوطمان برهاند و هم سلامتی ما را از دسیسه های آن باغبان زیرک تضمین کند. و آن همان است که به آقای هاشمی و چندی پیش تر به آقای خاتمی گفتم. بیایید و به حقوق تباه شده ی مردم بها بدهید و ادب پوزش خواهی را باب کنید. همان حقوقی که ما بنا نداریم نیم نگاهی نیز بدان بیفکنیم. نفسِ متمایل شدنِ ما به اعاده ی این حقوق تضییع شده نیز ارزشمند است.

اجازه ندهید با شتابی که در همان جاده ی یک طرفه برای شما تدارک دیده اند، بر انباشت این حقوق معوقه افزوده شود. از همین اکنون به اعاده ی آنها همت کنید. ذات هدیه ی من این است: شما را بخدا به سمت مردم بازگردید. اگرچه مردم بگویند: تشکر از این بازگشت دیرهنگام، اما ما شما را نمی خواهیم.

می دانم که روزهای بسیار سختی را گذران می کنید. تار و پود قمار هسته ای دست و پای فکر شما را از کار انداخته. پس پیشنهاد هماره ی خود را مجدداً تکرار می کنم: اگر نوشیدنِ جام زهرِ همقدم شدن با خواست های جهانی کام شما را برمی آشوبد، بیایید و بخشی از اختیارات تمام نشدنی خود را به مجلس تفویض فرمایید. بگذارید اگر جام زهری باید نوشیده شود، اجازه بدهید مجلسیان مطیع و بی اراده و مرعوب و حرف گوش کن به نیابت از شما بنوشند. تکلیف رهایی از بن بست هسته ای را به همین مجلس محتضر واگذارید. این بهترین هدیه ای است که من به شما تقدیم می دارم. قدرش را بدانید. اگر دلتان نمی آید که همه ی اختیارات گسترده ی رهبری را به مجلس واگذارید، لااقل برون رفت از بن بست هسته ای را به اختیار مجلس مطیع خود موکول فرمایید.

این قدم خیر شما، تبعات مبارکی خواهد داشت. یک این که رشته ی کار را از دست سرداران سپاه که برای روزهای پرآشوب دورخیز کرده اند بیرون میبرد، دو این که سرنوشت این روزهای سوریه ی شخم خورده را از سر کشور ما می تاراند. و سه این که نقشه های آن قدرت پس پرده را برمی آشوبد. لااقل برای مدتی که ما با عقل آشتی کنیم. والسلام

با احترام وادب: محمد نوری زاد

چهاردهم مهرماه سال نود و یک


 


محمد باقر قالیباف شهردار تهران تاپایان آبان ماه سال جاری از سمت خود استعفا می دهد.

به گزارش پارسینه، از سایتهای نزدیک به  شهردار تهران، محمد باقر قالیباف تا پایان آبان ماه سال جاری از سمت خود استعفا می دهد.

به نوشته‌ این سایت استعفای قالیباف از شهرداری تهران با هدف آغاز فعالیتها و تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری می باشد.

اخبار حکایت از جانشینی عیسی شریفی قائم مقام فعلی قالیباف در شهرداری می کند.


 



 


یک منبع محلی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که طی روزهای گذشته مامورین اطلاعاتی و امنیتی استان مازندران به خانه محمد اسماعیل زاده فعال دانشجویی بابل رفته و خود را به ساکنین ساختمانی که وی در آن زندگی می کنند مامور گاز معرفی کرده، وارد آپارتمان شدند و اقدام به ورود به منزل کردند. این مراجعه در حالی صورت گرفت که محمد اسماعیل زاده و همسرش در منزل نبودند و مامورین اطلاعات بدون داشتن حکم با ارعاب صاحب خانه در منزل را گشودند و وارد خانه شدند و اقدام به بازرسی منزل کردند.

به گفته منبع یاد شده این حرکت نیروهای امنیتی بدون ارائه توضیح به ساکنین ساختمان و با ایجاد رعب و وحشت همراه بوده است. وی همچنین مدعی شد که در روزهای اخیر شخصی از اداره اطلاعات بابل که خود را "سید حامد موسوی" معرفی کرده است با خانواده محمد اسماعیل زاده تماس گرفته و خواستار مراجعه این فعال سیاسی و وبلاگ نویس به اداره اطلاعات شده است.

به گفته منابع محلی سید حامد موسوی، رئیس اداره اطلاعات شهرستان بابل است و به خانواده محمد اسماعیل زاده خاطرنشان کرده در صورت عدم تکذیب خبر ضرب و شتم همسرش توسط سرهنگ پورباقر فرماندهی کلانتری ۱۱ بابل، وی را بازداشت خواهند کرد و در صورت تکذیب خبر طی روزهای آینده پورباقر را برکنار و محاکمه خواهند کرد.

مامورین امنیتی در هفته های اخیر طی چند مراجعه، به تفتیش منزل محمد اسماعیل زاده فعال مدنی و وبلاگ نویس پرداخته و برخی از وسایل شخصی وی را ضبط کرده اند. همسر محمد اسماعیل زاده با مراجعه به نیروی انتظامی خواستار پیگیری این مزاحمت های چندباره شد که مامورین انتظامی به وی اعلام کردند در صورت مراجعه مجدد مامورین امنیتی با آن ها تماس گرفته شود تا موضوع پیگیری شود.

در همین حال سرهنگ پورباقر، فرمانده نیروی انتظامی بابل پس از اطلاع از شکایت کتایون بهرامی اقدام به توهین و فحاشی کرده و به ضرب و شتم وی پرداخته و او را از فرماندهی کلانتری ۱۱ بابل بیرون کرده است.

این ضرب و شتم باعث شکستگی فک و دندان کتایون بهرامی شده تا آنجا که هم اکنون کتایون بهرامی در اثر جراحات وارده در بیمارستان بستری شده بود.

محمد اسماعیل زاده وبلاگ نویس و صاحب وبلاگ بوتیمار و موسس " خانه شعر شمال" در انتخابات سال ۸۸ توسط حفاظت اطلاعات سپاه شهرستان بابل بازداشت شد. این عضو ستاد مهدی کروبی در بابل، به اتهام «توهین به رهبری و دعوت به شورش علیه نظام» از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به سه ماه حبس تعزیری و ۱۰ ماه حبس تعلیقی و ۵ سال محرومیت از تحصیل محکوم شده است.

محمد اسماعیل زاده در تاریخ ۲۴ خرداد ۸۸ توسط نهادهای امنیتی سپاه بازداشت شد و سپس به زندان متی کلای بابل منتقل و پس از یک ماه آزادی با وثیقه، طی نامه ای به اکبرزاده معاون دادستان بابل از شرایط نامطلوب خود در دوران بازجویی گفت و بازجوئی های خود را تحت فشار و شکنجه و القا شده عنوان کرده است.


 


بزرگترین تظاهرات اصلاح طلبان اردنی در «امان»پایتخت این کشور در میان تدابیر امنیتی شدید آغاز شد.

به گزارش الجزیره،«یاسر ابوهلاله»مدیر دفتر شبکه تلویزیونی الجزیره در امان گفت که این تظاهرات که«جمعه نجات میهن»نامگذاری شده است بزرگترین تظاهراتی به شمار می رود که اردن به خود می بیند.

ابوهلاله افزود که مخالفان اسلامگرا نیز اعلام کرده اند که در این تظاهرات شرکت می کنند.

از سوی دیگر دولت اردن از روز گذشته تدابیر شدید و بی سابقه ای را در منطقه مسجد«الحسینی»که تظاهرات از آن آغاز می شود برقرار کرده و آن را از دیگر مناطق پایتخت جدا کرده است.

بنابراین گزارش این تظاهرات در حالی برگزار می شود که پادشاه اردن روزگذشته طی دستوری پارلمان هوادار دولت این کشور را منحل کرد.اما این اقدام نیز رضایت مخالفان را جلب نکرد و باعث نشد که آنان از تصمیم خود برای برگزاری تظاهرات بزرگ خود چشم پوشی کنند.


 


یک فعال سیاسی اصولگرا تاکید کرد‌: تاکنون هیچ دولتی تا این حد مورد حمایت رهبری نبوده است بنابراین هیچ بهانه‌ای مبنی بر اینکه فشارهای روی دولت باعث شده نتواند کار خود را انجام دهد مورد قبول نیست. ‌

حسن غفوری فرد در گفت‌و‌گو با ایلنا در واکنش اظهارات احمدی‌نژاد خاطرنشان کرد‌: دولت موظف است مشکلات مملکت را حل کند نه اینکه بحث فشار را مطرح کند زیرا دولت طی دوره خود دارای همه نوع اختیاراتی بوده است . ‌

 


 


کافه سینما نوشت: هدیه تهرانی در صفحه‌ شخصی‌اش دریکی از شبکه‌های اجتماعی از شرایط ایجاد شده در بازیگری گله کرده است. تهرانی که یکی از اعضای تیم بازیگری مجموعه قلب یخی است، در حال حاضر فیلم «پل چوبی» را آماده اکران دارد که قرار بود اکران دوم عید فطر باشد.

او که به دلیل صدور چک بلامحل بابت حق‌الوکاله و هزینه دادرسی و پرداخت خسارت تاخیر و تادیه برای نمایشگاه عکس «آبان‌گان» به پرداخت مبلغ ۴۶۳۲۵۶۲۷۰ ریال محکوم شده است گفت: با این وضعیتی که نسبت به وجود آمده دیگر برای سینمای ایران کاری انجام نخواهم داد چون تلاش، بی‌حاصل

است و  واقعا خسته شدم از این همه حذف و این همه سختی که بازیگران تحمل می‌کنند. تئاتر کار می‌کنیم، اجازه اجرا نداریم. فیلم بازی می‌کنیم اکران نمی‌شود. گالری عکس می‌گذاریم تا ۱۰ سال بعد باید جواب پس بدهی. یقین داریم «قلب یخی» هم … دیگر نمی‌دانم چی بگویم. متاسفم شدید.


 


در پی اعلام خبر قرار بازدید محمود احمدی نژاد از زندان اوین، حسن رحیمی مدیر کل روابط عمومی و تشریفات دستگاه قضایی کشور اعلام کرد: بازدید از زندان اوین تابع مقررات و ضوابط ویژه ای است.

در نخستین واکنش رسمی به خبر بازدید محمود احمدی نژاد از زندان اوین، رحیمی، مدیر کل روابط عمومی و تشریفات دستگاه قضایی به مصاحبه با رسانه ها پرداخت و تاکید کرد هرگونه بازدیدی از زندان ها ضوابط و مقررات ویژه ی خود را دارد.

وی افزود: برای بازدید از زندان اوین یا هر کدام از بخش های دیگر قوه قضاییه باید تشریفات و ضوابطی که برای این گونه کارها در نظر گرفته شده انجام شود سپس امکان بازدید فراهم شود.

مدیر کل روابط عمومی و تشریفات دستگاه قضایی کشور گفت: هنوز از سوی نهاد ریاست جمهوری برای این بازدید هماهنگی های لازم انجام نشده است.

این نخستین واکنش دستگاه قضایی به اعلام خبر بازدید رییس دولت از زندانیست که هم اکنون علی اکبر جوانفکر، مشاور رییس دولت نیز در آن زندانی است.

پیشتر اعلام شده بود هدف از انجام این بازدید آگاهی رئیس  دولت از وضعیت زندان ها، بررسی راهکارهای عملی جهت تعامل و همکاری بهتر قوای مجریه و قضائیه جهت بهبود وضعیت زندان ها، آگاهی از مشکلات زندانیان بویژه زندانیان مالی و دیه و… است.

یک منبع آگاه در این باره اعلام کرده بود: زمان دقیق این بازدید مشخص نیست ولی پیش بینی می شود بزودی انجام شود.

وزیر دادگستری و برخی از مسئولان عالی قضایی، رئیس جمهور را در این بازدید همراهی خواهند کرد.

این نخستین بار است که احمدی نزاد تصمیم می گیرد در دوران مسوولیت خود و به عنوان رییس دولت به زندان اوین رفته و به بازرسی و سرکشی از آن بپردازد. این امر در حالی اتفاق می افتد که هم اکنون علی اکبر جوانفکر مشاور رسانه ای وی و رییس موسسه ایران در همین زندان به سر می برد. وقتی احمدی نژاد با هیئت همراه خود برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل ایران را ترک کرده بود، دستگاه قضایی اقدام به بازداشت جوانفکر به منظور اجرای حکم زندان وی کرد.

احمدی نژاد نیز پس از بازگشت از سفر با ترتیب دادن مصاحبه ای مطبوعاتی، هجمه هایی را به دستگاهها و جریانات منتقد و مخالف خود در حاکمیت کرد و به دفاع از جوانفکر پرداخت. وی اعلام کرد که پیگیر امور جوانفکر خواهد بود و در همین راستا نیز با مشاور خود در اوین گفت و گویی تلفنی انجام داده بود.

حال پیش بینی می شود، این بازدید به نوعی واکنش و سیاست دولت در برابر اقدام دستگاه قضایی باشد.


 


کلمه: خطیب نماز جمعه تهران با اعلام این‌که به حمدالله در کشور وضع عادی است و بحرانی نیست، کشورهای تحریم کننده ایران را کشورهایی بحران‌زده توصیف کرد.

خبرگزاری ایسنا گزارش داد، احمد خاتمی در خطبه دوم نماز جمعه تهران وی با طرح این سوال که در این شرایط دم از مذاکره با آمریکا زدن به چه معناست؟ یادآور شد: من سخنم با فرد نیست و با مبنا کار دارم، دشمنی آمریکا در طول این سال ها کمتر نشده که بیشتر شده است و حداقل ۳۳ برابر شده است، امروز مذاکره با ایران و ایران را سر میز مذاکره نشاندن یک هدف استراتژیک برای آمریکاست، چون آمریکا این را می‌داند که انقلاب‌های منطقه برخاسته از انقلاب بزرگ ایران است، این هدف استراتژیک برای آمریکاست که بگوید چاره‌ای ندارید برای این که با ما بسازید و دیدید که ایران هم پس از ۳۳ سال پای میز مذاکره آمد، البته به فضل خدا آمریکا این هدف را به گور خواهد برد.

 آمریکا در بدترین وضعیت قرار دارد

وی خاطرنشان کرد: امروز آمریکا در مواجهه با ایران در بدترین وضعیت خود قرار دارد، آن‌ها در ابتدای تحریم گفته بودند که ایران یک ماه دیگر دست تسلیم بلند می‌کند سه ماه از این تحریم گذشته و به فضل الهی زمستان می‌گذارد و رو سیاهی بر ذغال خواهد ماند. ایران به فضل خدا شجاع مقتدر و با صلابت ایستاده است.

احمدخاتمی گفت:به حمدالله در کشور وضع عادی است و بحرانی نیست. مشکلات بوده و هست، اگر دنبال کشور بحران زده هستید به سراغ همان کشورهایی بروید که تحریم کرده‌اند، در تلویزیون می‌بیند که با چه مشکلاتی مواجه هستند و حکام هم عاجز از حل مشکلات هستند. به آمریکا بروید که ببینید بیش از کل جمعیت کشورمان آمریکا فقیر دارند و این آماری است که خودشان می‌دهند در ایران این خبرها نیست، بلکه مشکلات هست با همراهی مسوولان این مشکلات برطرف خواهد شد.

«آخ بگویید» ولی دشمن سو استفاده نکند

خاتمی همچنین با عقب نشینی از اظهارات قبلی خود درباره آخ نگفتن در برابر گرانی ها آن را ناشی از  سهل انگاری یک  خبرنگار دانسته و  گفت: یک خبرنگار سهل انگار به دروغ از من گفت که خاتمی می‌گوید در برابر گرانی ها آخ هم نگویید دروغ به این بزرگی! مگر می‌شود من چنین چیزی بخواهم ؟ حرف من این است که برخورد دشمن پسند، نداشته باشیم، دشمن آشوب و بلوا می‌خواهد نمی‌گویم رنجش نداشته باشید، این حق شماست، اما دشمنان آشوب و وادار کردن مسوولان برای عقب نشینی از مواضع داشته باشند والا چه کسی می گوید آخ نگویید، اما نباید رفتار دشمن شاد کننده داشت به حمدالله مردم و اقشار مختلف جامعه ما همه یک صدا تا آخرین نفر و نفس و قطره خون پای این انقلاب اسلامی ایستاده‌اند.

اشاره آقای خاتمی به  اظهاراتی است که در  مراسم حکومتی گرامیداشت فاجعه ۷ تیر داشته است. خبرگزاری مهر در حاشیه این مراسم به نقل از اقای خاتمی  با اشاره به گرانی های فزاینده نوشته بود: دنیای استکبار اگر شما آخ بگویید خواهد گفت به اهداف خود رسیده‌ از این رو شما آرزوی یک آخ را بر دل دشمن بگذارید و صبوری کنید.

خاتمی همچنین گفته است: از همه مسوولان و قوه قضاییه انتظار می‌رود در این عرصه با اخلال گران اقتصادی و محتکران برخورد مناسبی داشته باشند، در این جا از قوه قضاییه در برخورد با اخلال گران ارز تشکر می کنم مردم هم توجه کنند پخش شایعات از ابزار مهم جنگ روانی است اعتنایی به شبکه های بیگانه دشمن نداشته باشند شبکه هیا آمریکا و انگلیس و صهیونیستی فاسقند و نباید به حرف آنها توجه کرد مردم ما به فضل خدا با سرفرازی این گردنه ها را هم مثل گردنه های قبل پشت سر می گذارد.


 


کلمه-گروه اجتماعی: بعد از بحران اقتصادی بی سابقه کشور طی هفته گذشته که کار را به اعتراض و راهپیمایی بازاریان و در نهایت شکل گیری صف نظامیان برای برخورد با این اعتراضات کشاند، امروز عضو مجلس خبرگان و خطیب نماز جمعه تهران مدعی شد که  ”به حمدالله در کشور وضع عادی است و بحرانی نیست.”

او در حالی مثل همیشه چشم خود را به روی وضعیت بحرانی اقتصادی کشور بسته و از تریبون نمازجمعه اینچنین سخن می گوید که از بین نمایندگان مجلس پیشنهاد تشکیل کمیته ای فرادولتی برای خروج از بن بست اقتصادی کشور مطرح شده است.

از سویی آیت الله صافی گلپایگانی نیز با دعوت از روحانیون خواسته تا  برای حل این مشکلات اقتصادی مردم وارد عمل شوند. این پیشنهادها بعد از آن مطرح می شود که دولت از مسوولیت خود در برابر این مشکلات شانه خالی کرده و آن را ناشی از تحریم ها خوانده است. در این میان برخی نمایندگان مجلس پیشنهاد طرح عدم کفایت احمدی نژاد و برخی هم طرح سوال از او را پیشنهاد کرده و در دست اقدام دارند که البته از نتایج آن هنوز خبری نیست.

در همین زمینه مهر به نقل از  اسماعیل جلیلی با تاکید بر اینکه محمود احمدی نژاد صرحتا در نشست اخیر مطبوعاتی خود اعلام کرده که “دولت توان مدیریت بازار را ندارد.” بر تشکیل کمیته ای فرا دولتی برای تکلیف کردن به دولت یا گرفتن مدیریت اقتصاد از دولت تاکید کرد و آن را راه حل بهبود وضع اقتصادی کشور و رسیدن به ثبات و تعادل در آن خواند.

این نماینده گفته است: دولت دیگر توانایی مدیریت بازار را ندارد و رئیس[دولت] هم این را صراحتا اعلام کرد.

او با اشاره به اینکه  تیم اقتصادی دولت امروز توان مدیریت شرایط بحرانی را ندارد و زمانی که کم می آورد به راحتی شانه از مسولیتی که دارد خالی می کند، اظهار کرد: وضعیت آشفته امروز بازار ارز تاثیرات بسزایی در زندگی مردم گذاشته مخصوصا قشر متوسط و پایین که وضعیت بدتری پیدا کرده اند. مردم روز سه شنبه منتظر بودند رئیس [دولت] به عنوان متولی اول اقتصاد کشور سخنانی بگوید که برای مردم آرامش بخش باشد.

جلیلی به این نکته اشاره کرده که  با سخنان اخیر احمدی نژاد این سوال برای مردم پیش آمده که دولت را برای چه انتخاب کرده اند؟ اگر دولت تا این اندازه در مدیریت حوزه اقتصاد بی نقش است این بی تفاوتی دولت را نشان می دهد. وقتی دولت تقصیرات را به گردن دیگران می اندازد به نوعی بر ناکارآمدی خود و تیم اقتصادی اش تاکید می کند.

او گفته است: ما نمایندگان مجلس دیگر شرم داریم که به روی مردم نگاه کنیم زیرا پاسخی هم برای این همه گرانی و تورم و بی تفاوتی دستگاه های نظارتی نداریم.

از سویی دیگر یوسفیان ملا از دیگر اعضای کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم از دولت خواسته به جای فرافکنی بگوید در مدیریت چه کرده است و ادامه داده تا اتفاقی می افتد اولین چیزی که به ذهن مسئولان می رسد این است که تقصیر را گردن دیگران بیندازند یا بگویند کسی به ما کمک نکرد.

هم چنین کاظم دلخوش عضو هیأت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین با اشاره به روزهای بحرانی اقتصاد ایران خواستار تعیین و تشکیل تیم اقتصادی قوی در بخش های مختلف از سوی رهبری به گونه ای شده که نظرات آن تیم قابل بهره برداری و اقدام باشد که در چنین شرایط بحرانی خدای ناکرده خللی در اجتماع به وجود نیاید و نگرانی مردم کمتر شده و بتوانند زندگی عادی خود را انجام دهند.

علی مطهری نماینده منتقد دولت هم با اعلام اینکه احمدی نژاد درباره نابسامانی بازار ارز که اواخر سال ۹۰ آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، به عنوان تصمیم گیر اصلی در این موضوع، هیچ مسئولیتی را برعهده نگرفت و همه مسئولیت را متوجه فشارهای خارجی و اخلال گران داخلی کرد، طرح این موارد را خلاف واقع خواند.

وی ادامه داد: محال است که در اینجا دولت که ابزارهای مختلفی در اختیار دارد هیچ قصور یا تقصیری نداشته باشد. بهتر بود آقای رئیس [دولت] یک عذرخواهی می کرد و می گفت البته فشارهای خارجی و داخلی هم موثر بوده است.

او بر ضرورت عذرخواهی احمدی نژاد از مردم به دلیل مشکلات اقتصادی موجود تاکید کرد و با اعلام اینکه متاسفانه در کشور ما فرهنگ عذرخواهی وجود ندارد، افزود: مخصوصا در این دولت دائم می گویند ما مدیرترین و پاک ترین و بهترین هستیم و همه اشکالات در خارج از دولت است.

مطهری خاطر نشان کرد: آقای احمدی نژاد توجه لازم را به جایگاه خود یعنی ریاست جمهوری و همچنین آثار و لوازم صحبت ها و رفتار خود در این جایگاه ندارد. همچنین سعه صدر لازم را برای این مقام ندارد و به همین جهت مکنونات قلبی خود درباره یک فرد یا نهاد و یا سازمان را فورا بروز می دهد بدون اینکه توجه داشته باشد شخص دوم مملکت است و این سخن او چه آثار و تبعاتی دارد.

دعوت از روحانیت برای ورود به حل مشکلات و جبران کمبودها

از سوی دیگر آیت الله صافی گلپایگانی نماینده رهبری  در استان‌ها هم خواستار آن شده تا روحانیون دلسوز به میدان بیایند و در مقام جبران کمبودها باشند و مردم را به نظام اسلامی امیدوار کنند.

او گفته است: این گرانی کمرشکن هرچه زودتر باید برطرف شود. اگر معیشت مردم سخت باشد همه مسئول هستند.

بازار ارز که از مدتها قبل روزهای نابسامان و آشفتگی را پشت سر می گذارد باعث افزایش نرخ تورم و تحمیل گرانی های بی سابقه بر زندگی و معیشت مردم شده است. با این همه مسوولان همه به دنبال سلب مسوولیت از خود و پاس دادن این مشکلات به زمین یکدیگر هستند، بدون اینکه هیچ اقدام عاجلی برای آن اندیشیده شود.

تحریم ها عامل نابسامانی است یا سوء مدیریت؟

نکته قابل توجه در سخنان نمایندگان مجلس رد ادعاهای احمدی نژاد است که مشکلات اقتصادی و نابسامانی بازار ارز را ناشی از تحریم ها خوانده است. مهر به نقل از اسماعیل جلیلی نوشت:  دولت یا می پذیرد که سامانه اقتصادی دولت دچار اختلال شده یا نمی پذیرد. اگر می پذیرد باید روی عوامل تاثیر گذار آن کار کارشناسی کند. درست است که تحریم ها تاثیراتی داشته است اما آیا سامانه اقتصادی کشور تحت مدیریت دولت هست یا خیر؟ اگر هست هر گونه نوسان در آن به مدیریت دولت برمی گردد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با بیان اینکه نمی شود همه مشکلات را به گردن تحریم ها و دلالان انداخت، خاطرنشان کرد: دولت نقش استراتژیک در این زمینه دارد و اگر چنین نقشی برای دولت قائل هستیم فرافکنی پسندیده نیست و نمی توان مسئولیت دولت را نادیده گرفت.

جلیلی گفت: آیا اقتصاد رها شده است که دو عامل تحریم و دلالی تاثیر گذار باشد؟ اگر بپذیریم که همه تقصیر ها از این دومورد است یعنی عمدی در کار است و مدیریتی اعمال نمی شود.

عزت الله یوسفیان ملا هم  با بیان اینکه همه ما تصور کردیم قرار است دولت برنامه ای قوی و جدی برای کنترل بازار ارز داشته باشد اما چنین نشد، گفت: رئیس[دولت] به جای فرافکنی بگوید در مدیریت چه کرده است.

او با انتقاد از سخنان احمدی نژاد مینی بر اینکه گفته شود آنچه در بازار ارز اتفاق افتاده کار دلالان و اثر تحریم هاست، افزود:در شان رئیس دولت که مدیریت امور اجرایی را برعهده دارد، نیست.

وی ادامه داد: ما منکر تاثیر تحریم ها نیستیم، اما آقایان گفتند برای مقابله با تحریم ها اتاق بحران و ستاد ویژه تشکیل داده ایم و نمی گذاریم این تحریم ها تاثیرگذار باشد، پس چه شد این تصمیمات؟

اگر این جنازه ها بیرون نیاید بوی تعفن اقتصادی کشور را می گیرد

به گفته او، این جنگ یک شبه نبود که یک شبه ارزش پول ملی ما نصف شود. ما هم باید زمان بندی می کردیم و شرایط را رصد می کردیم. از زمان اعلام دشمن، هر کسی هر مقدار ارز خواست در اختیارش قرار گرفت، برنامه ریزی نشد، اما به یک مرتبه پس از چندی پیش توزیع ارز متوقف شد و اوضاع امروز پیش آمد.

یوسفیان ملا تصریح کرد: اینطور نیست که بمب اقتصادی منفجر شده باشد و ما غافلگیر شویم آنها زمان بندی داشتند و ما هم خبر داشتیم، اگر مدیریت می شد وضعیت چنین نبود. حساب ذخیره ارزی ما خالی نیست، صندوق توسعه ملی بالای ۴۰ میلیارد دلار دارد اما یک مرتبه ارز دانشجویان و بیماران را قطع کرده ایم.

وی گفت: اینطور نیست که همه آنها که به خارج سفر می کنند و ارز نیاز دارند برای خوش گذرانی بروند و حتما به بالی سفر کنند. وقتی یک مرتبه ارز مورد نیاز مردم قطع می شود مسلما مشکل پیش می آید.

او با متناقض خواندن سخنان احمدی نژاد این سوال را مطرح کرد که پس وظیفه دولت چیست؟ زلزله ای آمده و عده ای زیر آوار مانده اند، آیا نباید برای نجات آنها که زنده مانده اند فکری کرد؟  آیا برنامه ای برای جنازه ها داریم، اگر این جنازه ها بیرون نیاید بوی تعفن اقتصادی کشور را می گیرد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت: ماهها گفتند و گفتند و گفتند اما هیچ کاری نکردند، وعده راه اندازی بورس ارز دادند که نشد. قرار شد مرکز مبادلات ارزی راه اندازی شود که قیمت ارز تک نرخی شود اما قیمت ارز سه نرخی شد یک قیمت در بانک مرکزی، یک قیمت در مرکز مبادلات و یک قیمت هم در بازار آزاد.

مرکز مبادلات ارزی برای مقابله با جهش مداوم قیمت ارزهای خارجی گشوده شد. اقدامی که بسیاری بر آن مهر ابطال زده و بر بی اثر بودن آن تاکید کرده اند.

یوسفیان به کاهش ارزش پول ملی اشاره کرد و گفت: کجای دنیا اگر شب بخوابی صبح بیداری می شوی و می بینی آنچه در جیبت داشتی نصف شده است؟ کجا در ۸ سال دفاع مقدس چنین اتفاقی برای پول ملی افتاد؟ مردم دنبال این هستند که سنگ کنار رودخانه را هم بخرند اما ریال در دست نداشته باشند.

با این همه مشخص نیست نسخه علاج اقتصاد بیمار ایران در دست کیست و چه سرانجامی در انتظار روزهای سخت معیشتی مردم، تولیدکنندگان و واردکنندگان و دیگر عوامل متاثر از این عرصه خواهد بود.


 


معاون عمرانی استانداری تهران گفت: شهردار شهر ری انتخاب شده است و سه شنبه هفته جاری اطلاع رسانی می شود.

محمدرضا محمودی در گفت و گو با ایلنا، با بیان اینکه همچنان به جدایی ری از تهران مصرر هستیم، اظهار کرد: برای جدایی کامل ری از تهران، شهردار آن را نیز انتخاب کردیم و سه شنبه هفته جاری نام این شهردار را رسما اعلام می کنیم.

وی ادامه داد: از عنوان کردن نام کنونی شهردار آینده ری به خاطر حواشی رسانه ای پرهیز می کنیم اما این فرد سابقه مدیریت شهری دارد.

معاون عمرانی استانداری تهران همچنین خاطرنشان کرد: این شخص در زمان شهردار کنونی تهران و شهردار گذشته سابقه مدیریتی دارد.


 


آیت الله العظمی دستغیب مرجع تقلید مقیم شیراز می گوید: نباید کارى بکنیم که مردم، یکى یکى و گروه گروه کنار گذاشته شوند و جدا شوند، باید سعى در جذب مردم نمود و راه آن احترام گذاشتن به خواسته‌هاى شرعى و قانونى آنها است که در صدد تحقق یافتن، همه با هم در مقابل دشمنان مى‌ایستیم و پیروز مى‌شویم. مقابله با دشمن فقط با تکیه بر اسلحه و مهمّات ممکن نیست؛ مهم‌ترین سلاح، اتفاق و اتحاد مردم است.

متن کامل تفسیر سوره نساء در جلسه ۶۱ام از کلاس های درس آیت الله دستغیب به گزارش حدیث سرو به شرح زیر است:

وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللهُ عَلیمآ حَکیمآ( ۱۰۴)إنّا أَنْزَلْنا إلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیمآ( ۱۰۵)

در تعقیب دشمن سستى نکنید. اگر شما درد و رنج مى‌بینید، آنان نیز مانند شما درد و رنج مى‌بینند ولى شما چیزى را از خدا امید دارید که آنها ندارند و خداوند داناى فرزانه است.ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خدا به تو نمایانده در میان مردم قضاوت کنى. و طرفدار خیانتکاران مباش.

شأن نزول

در جنگ احد، پس از شکست تلخ مسلمانان بر اثر تمرّد برخى از آنها، پیامبر با چند تن از مسلمانان به کوه احد پناه برد. ابوسفیان و عده‌اى از کفار پاى کوه آمدند و شروع به رجزخوانى کردند. ابوسفیان فریاد زد: اى محمّد! یک روز براى ما و یک روز براى شما ـ اشاره به روز جنگ بدر که مسلمانان پیروز شدند و روز جنگ احد که کفار چیره گشتند ـ پیامبر فرمود: به او بگویید: کشتگان ما در بهشتند و جایگاه کشتگان شما دوزخ است. ابوسفیان دوباره بانگ زد :

«لَنا العُزّى و لا عُزّى لَکُم»

«عُزّى از آن ماست و شما از آن بى بهره‌اید.»

پیامبر فرمود: به او بگویید :

«اللهُ مولانا و لا مَولى لَکُم»

«خدا ولىّ ما است و ولىّ شما نیست.»

ابوسفیان بار دیگر فریاد زد :

«اُعلُ هُبَل اُعلُ هُبَل» (سربلند باد هبل)

این بار مسلمانان به دستور پیامبر پاسخ دادند :

«اللهُ أعلى و أجَل» (خدا برتر و بالاتر است)

در آخر ابوسفیان با پیامبر قرار جنگى دیگر را گذاشت که البته تحقق نیافت.

پس از آن هنوز مسلمانان از مداواى زخم هایشان فارغ نشده بودند که آیه‌ى فوق نازل شد و خداوند دستور تعقیب کفار را صادر کرد و تعدادى از اصحاب با وجود زخم‌هاى متعدد، اطاعت امر کرده، به تعقیب کافران پرداختند. همین امر باعث شد مشرکین، که تصمیم حمله‌ى مجدّد به مدینه و کشتن رسول خدا را در سر مى‌پروراندند، از تصمیم خود منصرف شوند. از سوى دیگر یکى از کفار با کاروان تجارى خویش از مسلمانان عبور کرد و پس از صحبت با پیامبر، نزد ابوسفیان رفت و چنان از هیبت مسلمانان سخن گفت که وحشت در دل ابوسفیان افتاد و یکسره به مکّه باز گشت.

وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ؛ در جریان جنگ تحمیلى عراق علیه ایران، رزمندگان اسلام جانفشانى‌هاى بسیارى کردند و بعضى با وجود زخم‌هاى بسیار، باز هم به میدان جنگ مى‌رفتند و از دین و کشور خویش دفاع مى‌کردند و ثمره‌ى آن جانفشانى‌ها، حفظ استقلال و تمامیّت ارضى کشور بود.

این آیه وصف الحال آن روزهاى ما است؛ چرا که همانند ما، دشمن ما نیز صدمه مى‌دید و کشته و زخمى مى‌داد اما هرگز امیدى را که رزمندگان ما از خداى تعالى داشتند، ارتش بعثى عراق نداشت و کشته‌هاى ما و آنها همانند هم نبودند. هدف و آرزوى رزمندگان ما از آن همه ایثار و مجاهدت، اولا رسیدن به وصال پروردگار و ثانیآ پاسدارى از درخت نوپاى جمهورى اسلامى بود تا در سایه‌ى آن احکام قرآن و سنت در کشور جارى گردد.

باید توجه داشت که مردم مسلمان ایران معتقد به قرآن و سنت هستند اما دشمن همواره در کمین است و از اشتباهات ما نهایت استفاده را مى‌برد تا جوانان ما را از دین خدا دور کند و اسلام را دینى ناکارآمد جلوه دهد. در حالى که اگر اشکالى هست، ناشى از ضعف ما است و دین و کتاب خدا و سنت پیامبر هیچ اشکالى ندارد.

مردم ایران، حتى اقلّیت‌هاى مذهبى، دشمن دین یا نظام محسوب نمى‌شوند و اختلاف سلیقه‌ها نشانه‌ى دشمنى نیست. دشمنان ما کسانى هستند که قرآن و سنت را مزاحم مقاصد خود مى‌بینند و در صدد ریشه‌کن کردن آنند لذا نباید کارى بکنیم که مردم، یکى یکى و گروه گروه کنار گذاشته شوند و جدا شوند، باید سعى در جذب مردم نمود و راه آن احترام گذاشتن به خواسته‌هاى شرعى و قانونى آنها است که در صدد تحقق یافتن، همه با هم در مقابل دشمنان مى‌ایستیم و پیروز مى‌شویم. مقابله با دشمن فقط با تکیه بر اسلحه و مهمّات ممکن نیست؛ مهم‌ترین سلاح، اتفاق و اتحاد مردم است. اگر چنین شود دیگر مردمِ خود را به چشم دشمن نمى‌بینیم و انتقاد و اعتراض را با مخالفت و دشمنى اشتباه نمى‌گیریم و دشمن نیز فرصت توهین و استهزاء به مقدسات ما را نمى‌یابد. اگر خواسته‌هاى مردم اجابت شود و به قانون اساسى عمل شود و رأى مردم به طور واقعى پاس داشته شود، به طور قطع وضع بهترى خواهیم داشت.

إنّا أَنْزَلْنا إلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیمآ( ۱۰۵)

ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خدا به تو نمایانده در میان مردم قضاوت کنى. و طرفدار خیانتکاران مباش.

شأن نزول

در تفسیر قمى آمده که سبب نزول این آیه شریفه این بوده که دسته‌اى از انصار از قبیله بنى ابیرق که سه برادر به نام بشیر و بشر و مبشر و جزء منافقین بودند، دیوار خانه عموى قتادة بن نعمان را سوراخ کرده و مقدارى طعام را که او براى زن و بچه خود تهیه کرده بود با یک شمشیر و یک زره را بردند و این قتاده ازرزمندگان جنگ بدر بود.

وى شکایت نزد رسول خدا برده، عرضه داشت: یا رسول اللّه! چند نفر خانه عموى مرا نقب زده، طعامى را که او براى عیال خود تهیه کرده بود با یک شمشیر و یک زره بردند و این چند نفر از یک خانواده بدى هستند، از سوى دیگر در بین آنان مردى مومن به نام لبید بن سهل بود که در رأى همفکر آنان بود و بنى ابیرق که خانواده‌اى شرور بود، در پاسخ قتاده (که از نزد رسول خدا برگشته بود) گفتند: این سرقت کار لبید بن سهل است و چون خبر به لبید رسید شمشیر خود را گرفته، به سوى بنى ابیرق شتافت و گفت: که آیا نسبت دزدى به من مى‌دهید؟ با اینکه خود شما سزاوارتر از من به اینگونه اعمالید؟ و با اینکه منافق هستید و (بارها خودم شنیدم که) رسول خدا را هجو مى‌کردید؟ و در هجو آن جناب اشعارى مى‌سرودید و آن گاه اشعار خود را به قریش نسبت مى‌دادید؟، یا باید این مساله روشن و این سارق معلوم شود و یا آنکه شمشیرم را از خون شما سیراب خواهم کرد، خانواده بنى ابیرق، از در مدارا و ملایمت در آمدند و به او گفتند: خدا رحمتت کند تو بر گرد که از این گناه مبرایى.

آن گاه بنى ابیرق نزد مردى از قبیله خود که نامش اسید بن عروه و مردى حرف زن و زبان آور بود رفتند و جریان را با او در میان گذاشته، او را نزد رسول خدا (ص) فرستادند. اسید به رسول خدا عرضه داشت: یا رسول اللّه! قتادة بن نعمان به نزد خاندانى از ما که اهل شرف و حسب و نسبند رفته و آنان را به عمل سرقت متهم کرده است با اینکه اهل آن خانواده این کاره نیستند، رسول خدا (ص) از شنیدن این سخن اندوهناک شد (که چرا قتاده مرتکب تهمت شده است) و به عنوان گلایه به او فرمود: آیا به سر وقت خاندانى شریف و آبرومند و داراى حسب و نسب مى‌روى و آنان را متهم به سرقت مى‌کنى؟ و او را به سختى عتاب فرمود، قتاده از این بابت سخت در اندوه شد و به سوى عمویش برگشت و گفت: اى کاش مرده بودم و ماجراى تو را نزد رسول خدا نبرده بودم و اینطور مورد عتاب آن جناب قرار نمى‌گرفتم، عمویش در پاسخ گفت: اللّه المستعان، (تنها کسى که باید از او یارى خواست خداى تعالى است).

چیزى نگذشت که این آیه شریفه بر پیامبر نازل شد: إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ … إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْل

إنّا أَنْزَلْنا إلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ؛ از اولین تا آخرین حرف کتاب خدا حق است و هیچ تخیل و بطلانى در آن راه ندارد. معناى حق بودن قرآن این است که هر کس در جهات مختلف، به طور کامل بدان عمل کند، از هر انحرافى در امان مى‌ماند.

لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللهُ؛ منظور از حکم کردن پیامبر در بین مردم،اولا بیان احکام و پیاده سازى آن در جامعه و ثانیآ حل و فصل اختلافات میان مسلمین است که ایشان باید مطابق آنچه خداوند از علوم غیبى به ایشان مى‌فهماند و یا به تعبیر خود قرآن، مى‌نمایاند (ما أراک الله) عمل نماید.

بنابراین از این آیه به روشنى پیداست که آنچه رسول خدا درباره‌ى احکام شرع و در موضوعات اختلافى مهمّ جامعه ـ و نه در موارد جزئى ـ بیان مى‌فرمود، همگى از جانب خداى تعالى و حقیقت محض بود و هیچ بطلان و اشتباهى در آن راه نداشت اما بیان اینچنینى احکام و موضوعات، مخصوص پیامبر و ائمه اطهار : است.

به این نکته باید توجه داشت که فرق است میان پیامبر و ائمه اطهار :، با فقهایى که به طور عام از طرف امام صادق و امام باقر و امام زمان (عجل الله تعالى فرجه) براى رجوع مردم نصب شده‌اند. تفاوت آنها در این است که فقها نائب عام امام زمان (عجل الله تعالى فرجه) هستند؛ یعنى مشخصات آنها به طور کلّى و عمومى ذکر شده و نام خاصّى از کسى برده نشده است. از ابتداى غیبت کبرى باب نیابت خاص بسته شد و هر کس ادعاى آن را داشته باشد، مطابق دستور صریح امام زمان (عجل الله تعالى فرجه) دروغگو است. فقیه کسى است که طبق ظواهر و نصوص قرآن و روایات اهل بیت و نیز اصول و فنونى که آموخته، احکام شرع را استنباط و به مردم عرضه مى‌کند. پیامبر و امام معصوم، آنچه بیان مى‌فرمودند «بما أراک الله» بود؛ یعنى در تطبیق اصول بر فروع هیچ اشتباهى نمى‌کردند و آنچه مى‌گفتند همان حکم خدا بود در حالى که فقیه ممکن است در تشخیص حکم یا موضوع اشتباه کند که البته در این صورت اگر در تحقیق و تفحّص کوتاهى نکرده باشد یک اجر مى‌برد.

لازم به ذکر است که در مسائل مهم اجتماعى نیز همچون مسائل فردى، حکم خداى تعالى وجود دارد و هر موضوعى داراى یکى از عناوین پنجگانه‌ى فقهى (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است.

در هنگام تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، مجتهدین و علماى منتخب ملّت، با ارائه‌ى دلایل شرعى به بحث و بررسى اصول مختلف آن پرداختند.


 


در آستانه پنجم اکتبر (چهاردهم مهر ماه) روز جهانی معلم، جمعی از فعالان سیاسی و کنشگران مدنی و حقوق بشری، با صدور بیانیه ای خواستار لغو مجازات اعدام چند معلم دربند و همچنین آزادی آموزگاران محبوس در زندانهای ایران شدند.

به گزارش جرس، متن بیانیه این فعالان سیاسی و مدنی، که به مناسبت روز جهانی معلم صادر و در اختیار رسانه ها قرار گرفته، به شرح زیر است:

ما جمعی از کنشگرانی مدنی، سیاسی و حقوق بشری، در آستانه ۱۳ مهر (۵ اکتبر) روز جهانی معلم، ضمن تبریک این روز به معلمین شجاع، فرهیخته و صبور میهن عزیزمان، یاد و نام فرزاد کمانگر را گرامی داشته و موارد ضروری ذیل را در آستانه ی این روز اعلام می داریم:

۱٫ ضمن هشدار نسبت به خطر تکرار تجربه تلخ اعدام فرزاد کمانگر، مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به امکان اجرای حکم اعدام سه معلمِ دربند، آقایان عبدالرضا قنبری، هاشم شعبانی نژاد و هادی راشدی اعلام داشته و خواستار اقدام فوری و هماهنگ تمام نهادهای حقوق بشری و فعالین مدنی جهان در جهت لغو این احکام هستیم.

۲٫ بر این باوریم که به بند کشیدن معلم، به زنجیر کشیدن اندیشه و آموزش است از همین رو خواهان آزادی هر چه سریعتر و بی قید و شرط معلمان زندانی آقایان محمد علی آگوشی ، محمود باقری، رسول بداغی، محمد داوری و عبدلله مومنی هستیم.

۳٫ تدوین و اعمال سیاست‌های نادرست، ناکارآمد و شتاب زده در حوزه آموزش و پروش درباره مسایل آموزشی، دانش آموزان و معلمان چشم انداز نگران کننده ای برای کشورترسیم می‌کند. تغیر نیافتن این سیاست‌ها صدمات عمیق و گسترده‌ای در پی داشته و بحرانی شدن وضعیت آموزش در کشور را به دنبال خواهد شد.

۴٫ معلم تا هنگامی که درگیرِ زیست روزمره خود باشد نمی‌تواند از نهایت توانمندی‌های خود در پرورش دانش اموزان بهره گیرد. ما خواستار بهبود وضعیت معیشتی معلمین هستیم.

۵٫ خواستار پایان جو سنگین امنیتی و فشار دستگاههای اطلاعاتی بر روی تشکل‌های صنفی معلمان و از سر گیری فعالیت قانونی این تشکل ها هستیم. پایان بخشیدن به احضار و ارعاب، پرونده‌سازی و تبعید و بازداشت فعالین این تشکل ها، عقلانی‌ترین انتخاب حکومت در تعامل با فرهنگیان جامعه است.

در پایان با تأکید بر جایگاه بی بدیل نهاد آموزش و نقش معلم در ساختن جامعه‌ای آگاه و دموکراتیک و توسعه یافته، ضرورت حساسیت بیش از پیش فعالین عرصه‌های مخلتف مدنی نسبت به مسایل آموزشی و مشکلات معلمان کشور را یادآور می‌‌شویم.

آبتین غفاری، آحسن زهتاب، آذر یغمایی، آرش آبادپور (کمانگیر)، آرش جنتی عطائی، آرمان شیرازی، آرنوش ازرحیمی، آزاد مرادیان، آزاده اسدی، آزاده خسروشاهی، آزاده کیان، احسان منصوری، احمد احمدیان، احمد آزاد، احمد مدادی، اردوان ارشادف اسماعیل خطایی، اشکان یزدچی، اشکبوس طالبی، اکبر محبت زاده، امید کوهی، امیر بیگلری ، امیر حسین گنج بخش، امیر صفاریان، امیر معماریان، امیر وارسته حیدر، امین ریاحی، امین سرخابی، ایرج باقرزاده، بابک اجلالی، بهرام امامی، بهرام پرتوی، بهروز ستوده، بهروز خلیق، بهروز سورن ، بهروز عادل، بهزاد پرنیان، بهزاد کریمی، بهزاد مهرانی، بهناز مهرانی، بهنام صارمی، بیژن افتخاری، بیژن پیرزاده، بیژن صف سری، پرتو نوری علا، پروین بختیارنژاد، پروین کهزادی، پروین ملک، پری نشاط، ثریا فلاح، جعفر حسین زاده، جعفر قدیم خانی، جمشید اسدی، حامد ابراهیمی نژاد، حبیب تبریزیان، حجت نارنجی، حسن بهگر، حسن جعفری، حسن شریعتمداری، حسن طالبی، حسن فرشتیان، حسن ماسالی ، حسن نایب هاشم، حسین ترکاشوند، حسین سبحان اللهی، حسین علوی، حمید آزادی، حمید مافی، حمیدرضا ظریفی نیا، حنیف حسین دوست، خدیجه مقدم ، خسرو خواجه نوری، خسرو علاف اکبری ، داراب شباهنگ، داوود نوائیان، رامین صفی زاده، رحیم شامبیاتی، رضا برومند، رضا سیاوشی، رضا علیجانی، رضا فانی یزدی، رضا قاضی نوری، رضا قرشی، رضا کاویانی، رضا کریمی، رضا گوهرزاد، رضا مبین، رضا هیوا، رضا یونسی، زیبا میرحسینی، ژاله بهروزی، ستاره حسن پور، سجاد شاهمرادی، سجاد ویس مرادی، سحر رضازاده، سعید آگنجی، سعید پایوندی، سهراب رزاقی، سورنا هاشمی، سوفیا صدیق پور، سیاوش بهمن، سیاوش سیاوشی، سیاوش صفوی، سیاوش عبقری، سیاوش فرجی، سید اکبر روحانی، سید حنیف ساجدی، سید علی بنی جمالی، شری الوندیان، شهاب فیضی، شهرام فداکار، شهران طبری، شهلا بهاردوست، صادق کمالی، ضیا خلیلی، عباس حکیم زاده، عباس شیرازی، عباس مظاهری، عبدالحمید معصومی تهرانی، عسل پیرزاده، علی اصغر رمضانپور، علی افشاری، علی اکبر مهدی، علی اکبر موسوی خویینی، علی پرسان، علی تارخ، علی تقی پور رینه، علی حسین قاضی زاده، علی صمد، علی طباطبایی، علی عبدی، علی فتوتی، علی کلایی، علی نظری، عماد هاشمی، عمار ملکی، فاریا بارلاس، فاطمه رضایی، فرخ نگهدار ، فرشاد توماج، فرشید آذرنیوش ، فرشید فاریابی، فرهاد صوفی، فریبا داودی مهاجر، فرید اسدی، فرید اشکان، فریدون نقیبی، فیروزه فولادی، فیروزه فولادی، کاظم ایزدی، کاظم علمداری، کامبیز غفوری، کامیار بهرنگ، کتایون پزشکی، کتایون عظیمی فرد، کریم شامبیاتی ، کمال داوودی، کوروش صحتی، کیوان فروزان، گیسو جهانگیری، مجید تمجیدی، مجید محمدی، محسن زمانی ، محمد اولیایی فرد ، محمد جواد دردکشان، محمد جواد شریقی نوید، محمد حسین جعفری، محمد سجاد نقوی، محمد صادقی، محمود کریمی حکاک، مرتضی ملک محمدی، مریم اهری، مریم پورتنگستانی، مریم روزبهانی، مریم طهماسبی ، مریم مقدم، مزدک عبدی پور، مسعود آذری، نوشین اصفهانی، معصومه ضیاء، مقداد بریمانی، منصور معدل، منوچهر شفائی، منوچهر مقصودنیا، منیر کاشف، مهدی اقدم، مهدی امینی، مهدی خان بابا تهرانی، مهدی سعیدپور، مهدی عربشاهی، مهدی فتاپور، مهدی نوذر، مهران براتی، مهران مصطفوی، مهرداد احسانی پور، مهناز پراکند، مهین زندی، میثم رودکی، نادر انتصار، نادر هاشمی، نرگس کرمانشاهی، نسیم سرابندی، نگین بانک، نوید مستوفی، نیکروز اولاد اعظمى، هادی کحال زاده، هلمند اربابی، هوتن دولتی، هومن دولتی، وهاب انصاری، یوحنا نجدی، یوسف عزیزی بنی طرف


 


بختیار علم بیگی گفت: انجمن تصمیم گرفته با توجه به افزایش قیمت مواد اولیه تولید مواد شوینده و بهداشتی و همچنین نوسان نرخ ارز طی چند ماه گذشته پیشنهاد افزایش به طور متوسط ۲۰ درصدی قیمت این محصولات را به سازمان حمایت ارائه دهد.

او با اشاره به این که این پیشنهاد هنوز قطعی نشده است، گفت: قیمت برخی از مواد اولیه تولید بین ۴۰ تا ۴۵ درصد افزایش یافته است که در چنین شرایطی چاره ای جز افزایش قیمت محصولات تولیدی نیست.

پیشتر نیز جمشید فروزش – دبیر شورای تولیدکنندگان پودر شوینده، در گفت وگو با ایسنا با اشاره به اختصاص نیافتن ارز مرجع به واردات مواد اولیه تولید پودر شوینده گفته بود که از خرداد ماه امسال واردات مواد اولیه کارخانه‌ها با مشکل مواجه شده است و در صورت ادامه این روند عرضه پودر در بازار دچار اختلال می‌شود.

به گفته وی در چهار ماه نخست امسال ۱۶۰ هزار تن پودر در حد نیاز جامعه تولید و توزیع شد. بخشی از تولید نیز صادر شد، اما هم اکنون تولیدکنندگان به دلیل بروز مشکل در واردات برخی مواد اولیه قادر نیستند با ظرفیت کامل تولید کنند.

به گفته دبیر شورای تولیدکنندگان پودر شوینده، هم‌اکنون ۱۲ کارخانه تولید پودر شوینده در کشور فعال هستند که مواد اولیه موردنیاز آنها مانند آنزیمها، اسانس، سولفات، مقوا، الکل چرب و اسید اویل وارداتی است.


 


بیش از دوماه از بازداشت مهدی فخرزاده می‌گذرد و اکنون با گذشت هفته ها از آخرین تماس تلفنی و ملاقات وی خانواده‌اش هیچ خبری از او ندارند و همین امر باعث نگرانی آن ها شده است.

به گزارش خبرنگار کلمه، مهدی فخرزاده از فعالان سابق جنبش دانشجویی است که در نشریه چشم انداز ایران و انتشارات صمدیه با لطف الله میثمی همکاری داشت. فخر‌زاده پس از حوادث کوی دانشگاه تهران نیز مدتی را در بازداشتگاه توحید، (موزه عبرت فعلی) و زندان اوین گذرانده بود. او در آن هنگام عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه رجایی و شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بود.

این فعال ملی مذهبی روز ۱۲ شهریور در منزل مسکونی‌اش بازداشت شد. وی پس از بازداشت و جستجوی وسایل شخصی‌اش در منزل به همراه تیم ماموران عملیات وزارت اطلاعات به دفتر انتشارات صمدیه برده شده و کیس کامپیوتری که با آن فعالیت‌های کاری‌اش را انجام می‌داده نیز ضبط شده است.

مهدی فخر‌زاده از ناراحتی گوارشی رنج می‌برد و در میان خانواده و آشنایانش نگرانی در این رابطه به خاطر احتمال عدم دسترسی به دارو‌هایش وجود دارد. وی همچنین دچار آرتروز گردن است.


 


عبدالرحیم سلیمانی اردستانی:

درست پنجاه سال پیش، یعنی در سال ۱۳۴۱ هـ . ش ،کتابی تحت عنوان «بحثی در باره مرجعیت و روحانیت» منتشر شد. این کتاب مشتمل بر چندین مقاله یا سخن است که توسط افرادی صاحب ‌نام، که هیچ کدام امروز در قید حیات نیستند، ارائه شده است. آقایان علامه طباطبایی، سید ابوالفضل موسوی زنجانی، شهید مطهری، مهندس مهدی بازرگان، شهید بهشتی، آیت الله طالقانی و سید مرتضی جزایری (رحمه‌الله علیهم) در این کتاب مقاله یا سخن دارند. به هر حال هم داستان پیدایش این کتاب و هم محتوای آن بسیار درس‌آموز است.

درباره زمینه‌ها و علل پیدایش این کتاب مرحوم شهید بهشتی در یک سخنرانی که در اولین سالگرد شهادت شهید مطهری(ره) تحت عنوان «روحانیت، ویژ‌گی‌ها و مسئولیتها» ارائه شده و در کتابی تحت عنوان «ولایت، رهبری، روحانیت» به چاپ رسیده، نکات جالبی را بیان می‌کند:

«این را هم برایتان بگویم که تهیه آن مجموعه کم‌کم به خاطره تبدیل شد. آن مجموعه به این صورت تهیه می‌شد که آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر سحابی، این دو انسان با ایمان و درس خوانده متعهد مبارز، پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی طاب ‌ثراه، از عده‌ای دعوت کردند که روزهای جمعه جلسه بحث و سمینار گونه‌ای درباره مسائل مربوط به روحانیت و مرجعیت داشته باشند و بعد هر یک از حاضران متعهد (شوند بحث خود را به) تبادل نظر بگذارند و بعد از اینکه پخته شد از مجموعه اینها یک کتاب که راهنمای مردم در رابطه با مرجعیت و روحانیت باشد تنظیم بشود و منتشر بشود.

بنابراین کیفیت تهیه این مجموعه این گونه نبود که چند موضوع را انتخاب کنند و بگویند هر کسی برود خودش یک مقاله بنویسد. بلکه موضوعات مطرح شد، بحث شد و بعد از یک بحث مقدماتی، هر کسی یک یا دو مقاله را انتخاب کرد، نوشت و نوشته را آنجا آوردند مطرح کردند و به این صورت که می‌بینید، درآمد. جلسات هم تا آنجایی که یادم می‌آید مرکزش منزل جناب آقای دکتر سحابی، این استاد با ایمانی که با صفا و با اخلاص و با ایمان و با ارزش می‌باشد، بود. شاید حدود ۷-۸ ماه این جلسات طول کشید. به خوبی یادم هست که در جلسات پیرامون مسائل روحانیت خیلی بحث شد و باز مرحوم آقای مطهری از این موضع با مسئله برخورد می‌کردند که روحانیت در یک جامعه اسلامی نقش بنیادی و اصلی دارد ولی باید اصلاح شود. باید برای اصلاح آن کوشش شود…. من در آن مقاله: «روحانیت در اسلام و در میان مسلمین» مطلبی را مطرح کردم… و آن این است که در اسلام و فرهنگ اصیل اسلام ما روحانی و روحانیت نداریم. آنچه در فرهنگ اصیل اسلام داریم عالم است، عالم متعهد، آگاه، فقیه اسلام‌شناس، اسلام دان. روایات ما در زمینه روحانی و روحانیت نیست. روایات ما در زمینه علما است. نقش علما، وظایف علما، شرائط علما، مسئولیت سنگین علمای اسلام. واژه «روحانی» یک واژه‌ای است که از آیین‌های هندی و بعد زرتشتی و مسیحی به جامعه ما منتقل شده است»

اینها بخشی از سخنان شهید بهشتی(ره) بود که در سال ۱۳۵۹ و در سالگرد شهادت شهید مطهری بیان شده است. کتابی که ایشان به آن اشاره می‌کند مشتمل بر ده مقاله یا سخن است که عبارتند از:

۱- اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه، به قلم مرحوم علامه طباطبایی؛

۲- شرایط و وظایف مرجع، به قلم مرحوم سید ابوالفضل موسوی زنجانی؛

۳- اجتهاد در اسلام، متن سخنرانی مرحوم شهید مطهری؛

۴- ولایت و زعامت، به قلم مرحوم علامه طباطبایی؛

۵- انتظارات مردم از مراجع، به قلم مرحوم مهندس بازرگان؛

۶- روحانیت در اسلام و در میان مسلمین، به قلم مرحوم شهید بهشتی؛

۷- مشکل اساسی در سازمان روحانیت، به قلم مرحوم شهید مطهری؛

۸- تمرکز و عدم تمرکز در مرجعیت و فتوا، به قلم مرحوم آیت الله طالقانی؛

۹- تقلید اعلم یا شورای فتوا، به قلم مرحوم سید مرتضی جزایری؛

۱۰- مزایا و خدمات مرحوم آیت الله بروجردی، به قلم مرحوم شهید بهشتی.

عناوین فوق نشان می‌دهد که این کتاب در بردارنده مباحثی گسترده درباره روحانیت و مرجعیت و مسأله تقلید است. همه این مباحث تا امروز جدی و مطرح هستند و باید به آنها پرداخته شود. اینجانب در آینده نزدیک متناظر با دو مقاله ششم و هفتم نکاتی را خواهم نگاشت.

اما اکنون لازم است درباره اصل کتاب و تاریخ آن به نکاتی اشاره کنیم که بسیار درس‌آموز است.

الف) اکثریت قاطع کسانی که در این کتاب قلم زده‌اند، یعنی به جز مرحوم بازرگان، همه از روحانیون شناخته شده بوده‌اند و آنان هیچ حساسیتی نداشته‌اند که با میدانداری دو شخصیت دانشگاهی و در منزل آنان به بحث درباره روحانیت و ضعف‌ها و راههای اصلاح آن بپردازند. آنان شخصیت‌هایی مانند مرحوم سحابی و بازرگان را بیگانه از خود نمی‌دانسته ا ند و اجازه می‌داده‌اند که درباره روحانیت و کاستی‌ها و ضعف‌ها و باید‌ها و نبایدهای آن بیندیشند و سخن بگویند. در واقع آنان اینگونه می‌اندیشیده‌اند که مشکل روحانیت مشکل همه جامعه دینی است و همه باید در راه اصلاح آن تلاش کنند. روحانیون و عالمان نباید هر صدای انتقاد و اصلاح خواهی را به دشمنی و بدخواهی تفسیر کنند و با آن به مبارزه برخیزند.

ب) هم کسانی مانند شهید مطهری و هم کسانی مانند دکتر سحابی و مهندس بازرگان از یک سو ضعف‌هایی جدی در نظام روحانیت می‌دیده‌اند و از سوی دیگر خود را مخالف و دشمن آن نمی‌دانسته‌اند. نگاه آنان این بوده است که این نظام با همه ضعف‌هایی که دارد به هر حال در جامعه مؤثر است و اگر اصلاح نشود چه بسا در کنار سودهایی که می‌رساند زیان‌هایی نیز وارد کند. پس همه این بزرگان وظیفه خود تشخیص داده‌اند که به اصلاح این نهاد همت گمارند. این نکته‌ای است که امروز نیز می‌تواند مهم باشد. به نظر می‌رسد که تمام ضعف‌هایی که در این کتاب درباره روحانیت و مرجعیت مطرح شده امروز نیز باقی و پابرجاست و هیچ یک از بایدهایی که در این کتاب مطرح شده امروز نیز محقق نشده است. به جا و مناسب است که اولا همه کسانی که درد دین دارند در پی اصلاح این نهاد باشند و حتی کسانی که دغدغه دینی ندارند باید توجه کنند که به هر حال این نهاد در جامعه ما حضور دارد و خواهد داشت. پس تلاش برای اصلاح، بسیار مفیدتر و ضروری‌تر از مبارزه با آن می‌باشد .و ثانیا در خود نهاد روحانیت باید تلاش شود که بایدها و نبایدهایی که در این کتاب مطرح شده ،مورد توجه قرار گیرد و به اجرا درآید. به هر حال ناله‌های دردمندانه شخصیت‌هایی مانند طالقانی، مطهری و بهشتی در رابطه با اصلاح و بهبود وضع روحانیت نباید مورد بی‌اعتنایی و کم لطفی قرار گیرد.

ج) مطالعه تاریخ گذشته هر چند جزئی و غیر مهم باشد بسیار درس‌آموز خواهد بود. باید از هر حادثه‌ای درس گرفت و از آن برای اصلاح جامعه و رشد آن استفاده کرد. وقتی به تاریخ پیدایش و انتشار این کتاب نگاه می‌کنیم به هر حال به نکاتی تامل برانگیز برمی‌خوریم. مجموعه‌ای از افراد روحانی و دانشگاهی که همگی با نظام شاهنشاهی مشکل دارند برای بحث درباره موضوعی، مدتی نسبتا طولانی جلساتی را تشکیل می‌دهند و به بحث می‌پردازند. از بخش‌هایی از این کتاب برمی‌آید که در آن جلسات بحث‌هایی که ناخوشایند رژیم شاهنشاهی بوده مطرح می‌شده است. برای مثال در این کتاب، بخصوص در نوشته شهید مطهری، بارها سخن از آخوندهای درباری و نقش رژیم شاه در ساختن چنین آخوندهایی و وظیفه روحانیت در قبال رژیم به میان آمده است. اما رژیم نه تنها با آن جلسات برخورد نکرده و آنها را منع نکرده بلکه اجازه چاپ و نشر کتاب حاصل از آن را داده و بلکه باز هم بالاتر و مهم‌تر این که این کتاب در سال ۱۳۴۱ به عنوان کتاب برتر سال برگزیده شده است.

رژیم شاهنشاهی سیاهی‌ها و تباهی‌های بسیار زیادی داشته است و این امر بر کمتر کسی پوشیده است. اما بسیار باید توجه داشت و مراقبت کرد و همگان باید هشیار و بیدار باشند که نکند در جنبه‌ای جامعه ما، و بویژه زمانی که ادعای اجرای دین را دارد، پسرفت داشته باشد. ماجرای برگزیده شدن آن کتاب را مقایسه کنیم با ماجرایی که این روزها در جامعه خود شاهد آن بودیم. روزنامه‌ای یک کاریکاتور را منتشر می‌کند که هر کسی می‌تواند تفسیری از آن اراه دهد. فورا کسانی آن را بهانه می‌کنند و با تفسیری خاص از آن یک روزنامه را تعطیل می‌کنند. هر قدر ترسیم کننده این تصویر فریاد می‌زند که مقصود من آنچه شما گفته‌اید نبوده است، فریادش شنیده نمی‌شود. فرض را بر این می‌گذاریم که کاریکاتوریست مقصودش همین بوده که آقایان گفته‌اند. فرض می‌کنیم که مقصودش این بوده است که در زمان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس آزادی بیان وجود نداشته و افرادی که برخی از آنان چه بسا سن و سال کمی داشته‌اند چشم بسته به این راه قدم گذاشته‌اند. آیا این سخن اهانت به همه مبارزان و جهادگران و شهدای والامقام است؟! آیا این مجوزی برای بستن یک روزنامه است؟! یا اینکه این حادثه بهانه‌ای برای بستن روزنامه بوده است؟

به هر حال حوادثی اینگونه و مقایسه آن با آنچه درباره کتاب فوق گفته‌ شد ممکن است به ذهن کسی این را بیاورد که جامعه ما از جهت آزادی بیان، که یکی از شعارهای اصلی انقلاب بوده است، وضعیت مطلوبی ندارد و نه تنها آن شعار محقق نشده، بلکه چه بسا در جهاتی پسرفت هم در کار بوده است.

منبع: وب سایت نویسنده


 


مدیر آسایشگاه خیریه کهریزک از مرگ ۳۰۰ نفر در سال در این آسایشگاه خبر داد و گفت: به تعداد افراد فوتی، سالمند و مددجو در سال در آسایشگاه کهریزک جایگزین می شوند.

محمد رضا صوفی نژاد در گفتگو با مهر با بیان این مطلب افزود: سال گذشته بیش از ۱۵ میلیارد تومان هزینه جاری آسایشگاه کهریزک بود که ۸۴ درصد آن از توسط کمکهای مردمی و خیرین تامین شد.

مدیر آسایشگاه خیریه کهریزک با اشاره به اینکه میزان مشارکتهای مردمی به کهریزک نسبت به سالهای گذشته کمتر نشده اما در مجموع نیازها بیشتر شده و شرایط تغییر کرده است.

وی با اشاره به اینکه هر سال هزینه ها نسبت به سال قبل بیشتر می شود ، گفت: در گذشته مجموع هزینه های انرژی در سال حدود ۵۰ میلیون تومان می شد اما در سال جاری هر ماه به طور متوسط ۴۰ میلیون تومان باید بایت هزینه های انرژی آب ، گاز و برق پرداخت کنیم.

مدیر آسایشگاه خیریه کهریزک تاکید کرد: کمکهای مردمی نسبت به گذشته کمتر نشده است اما نیازهای ما در کهریزک فزاینده شده است.

به گفته وی، از سوی دیگر با توجه به شرایط اقتصادی جامعه ، نمی توانیم انتظار داشته باشیم آنان تمامی نیازهای آسایشگاه را تامین کنند و ما نیز با توجه به اهمیت نیازها آن را در اولویت قرار می دهیم.


 


کیانوش عیاری، سینماگر مردمی که درباره‌ سرنوشت اکران فیلم «خانه پدری» اظهارنظر صریحی نداشته است، سرانجام سکوتش را درباره‌ی آخرین ساخته‌ی سینمایی‌اش شکست.

به گزارش ایسنا، این کارگردان سینما در گفت‌وگویی تصریح کرد: اکران فیلم «خانه پدری» در ایران به انجام پاره‌ای اصلاحات منوط شده است.

عیاری در پاسخ به اینکه آیا اصلاحات «خانه پدری» را پذیرفته است؟ پاسخ منفی داد و گفت: این اصلاحات ویرانگر هستند و با اعمال آنها هستی فیلم «خانه پدری» زیر سوال می‌رود.

کارگردان «خانه پدری» سپس به طرح این پرسش پرداخت که چرا باید آبشخور اصلی یک فیلم که صحنه قتل دختری توسط پدر و برادرش است، حذف شود؟ با حذف این صحنه دیگر از «خانه پدری» چیزی باقی نمی‌ماند!

چندی قبل وزارت ارشاد فیلم «خانه پدری» را برای اهالی رسانه به نمایش گذاشت.

در همان مقطع سجادپور ـ معاون امور سینمایی سازمان سینمایی ـ هم درباره‌ی نمایش عمومی «خانه پدری» شرط گذاشته تا سکانس‌های ابتدای اپیزود اول حذف شود. (سکانس‌هایی که پدر و برادر، دختر خانواده را می‌کشند.)

«خانه پدری» جدیدترین ساخته‌ی کیانوش عیاری است که داستان آن از اواخر دوره‌ی قاجار و اوایل پهلوی آغاز می‌شود. این فیلم درباره‌ی پدری است که به همراهی پسرش، دخترش را به جرم اینکه آبروی خانواده را برده است، می‌کشد و در خانه‌اش به خاک می‌سپارد. تاثیر این اتفاق در ۶ دهه در «خانه‌ی پدری» روایت می‌‌شود.

فیلم سینمایی «خانه پدری» چندی قبل در بخش‌ جنبی جشنواره بین‌المللی فیلم «ونیز» نمایش داشت و مدیر این فستیوال آن را کشف سال جشنواره معرفی کرد. این در حالی بود که مسوولان سینمایی اجازه نمایش فیلم «خانه پدری» را در جشنواره‌ی ونیز ندادند و مسوولان ناجی هنر به عنوان سرمایه‌گذار این فیلم به دلیل نمایش بدون مجوز «خانه پدری» در ونیز اعلام کرد که این موضوع را پیگیری قضائی می‌کند.

بنا بر این گزارش،با توجه به اینکه کیانوش عیاری می‌گوید اصلاحات فیلم را نپذیرفته است، اکران این فیلم در ایران سخت به نظر می‌رسد.

در فیلم «خانه پدری»،مهدی هاشمی، مهران رجبی، شهاب حسینی، ناصر هاشمی، مینا ساداتی، نازنین فراهانی و… به ایفای نقش پرداختند.


 


محمد علی بزرگواری عضو فراکسیون روحانیون مجلس می گوید: احمدی نژاد نظرش را از نظر رهبری فاصله داد، اگر جریان موسوم به انحرافی پای خودشان را از گلیم شان درازتر کنند، بلایی که سر بنی صدر آمد را مجلس سر احمدی نژاد خواهد آورد.

بزرگواری یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس علت نابسامانی ارزی کشور را «بی عرضگی رییس بانک مرکزی» توصیف می کند و در عین حال در گفتگو با مسیح علی نژاد روزنامه نگار می گوید که احمدی نژاد در کنفرانس مطبوعاتی اخیر فرافکنی کرد و توپ را در زمین رقبای خود انداخت.

به دنبال شکل گیری تجمعات اعتراض و نا آرامی های امروز در خیابان های اطراف بازار تهران و همچنین برخی خیابان های مرکزی شهر در اعتراض بی ثباتی اقتصادی و سقوط ارزش پول ملی ایران سراغ محمد علی بزرگواری یکی از نمایندگان مجلس و عضو جبهه پایداری رفته ام و نظر او را در مورد وضعیت دولت احمدی نژاد و رویکرد مجلس با بحران های پیش رو پرسیده ام می توانید متن و فایل صوتی گفتگو را ادامه پی بگیرید:

آقای بزرگواری شما به تازگی به یکی از خبرنگاران پارلمانی گفتید که اگر احمدی نژاد رییس جمهور نمی شد، قطعا دلار قیمتش سه هزار تومان می شد، می خواستم ببینم آیا به عنوان یک نماینده مجلس الان در جریان هستید که دلار خیلی بالاتر از سه هزار تومان است؟

دیگه وضعیت همین است. ما این پیش بینی ها را در هر دولتی می کردیم.

آقای بزرگواری فکر می کنم نمی شود به همین راحتی گفت ما این پیش بینی ها را در هر دولتی می کردیم، به هر حال همین پیش بینی های غلط باعث شد که آقای احمدی نژاد رییس جمهور شد، حالا چه کسی باید پاسخگوی این وضعیت بحرانی باشد؟

به هر صورت هر روز دولتی ها باید به مجلس بیایند شما در رسانه ها می بینید که مجلس هر روز درگیر است تا دولت در مورد لجام گسیختگی قیمت ها پاسخگو باشد.

آقای احمدی نژاد هم مسولیت لجام گسیختگی قیمت ارز و دلار و اقلام مورد نیاز مردم را در نشست مطبوعاتی خود نپذیرفتند، ایشان مجلس را مقصر دانستند به صدا و سیما، سازمان تبلیغات، شهرداری، خبرگزاری فارس، قوه قضاییه و تقریبا تمام نهادها را نقد کردند، ارزیابی شما از این نوع موضع گیری ها چه هست؟

به هر حال این شیوه ی موضع گیری افرادی است که کم می آورند. افرادی که کم می آورند توپ را می اندازند در زمین رقبا.

آقای بزرگواری من متوجه منظور شما نمی شوم که توپ را در زمین رقبا انداختن یعنی چه. چون آقای احمدی نژاد نهادهای زیر نظر رهبری را نقد کردند و آقای خامنه ای هم که قبلا گفته بودند نظر من به نظر احمدی نژاد نزدیک است. الان منظورتان از «رقبا» یعنی اینکه دیگر نظر آقای خامنه ای به نظر احمدی نژاد نزدیک نیست؟

نظر ما باید به نظر رهبری نزدیک باشد، نه نظر رهبری به ما. ما باید نظرمان را با رهبری هماهنگ کنیم. شاید احمدی نژاد نظرش را از نظر رهبری فاصله داد. باید از احمدی نژاد سوال کنید که چرا نظرش را با نظر رهبری هماهنگ نمی کند. نظر رهبری این نیست که مردم اینطوری در فشار باشند و بازار اینطور لجام گسیخته شود و بانک مرکزی نتواند با مدیریتی ضعیف که عرضه ندارد که در برابر خط مشی هایی که بانک مرکزی برایش تعین می کند از خودش شخصیت نشان دهد تا مردم اذیت نشوند.

ولی آقای بزرگواری آیا این پاسخ شما خودش هم نوعی فرافکنی نیست که شما هم توپ را در زمین دیگری می اندازید چون شما هم می گفتید به خاطر بصیرت رهبری از آقای احمدی نژاد به عنوان اعضای جبهه پایداری و نماینده مجلس حمایت می کردید ولی الان می گویید کابینه احمدی نژاد عرضه ندارد و مقصر است.

دفاع ما از اشخاص به خاطر عنایت رهبری است و چون رهبری عنایت داشتند ما بر اساس حمایت های رهبری از احمدی نژاد حمایت می کردیم اما الان هم اگر بفهمیم ایشان از محور رهبری خارج شده و دارد ایده دیگری را پیاده می کند ما هم با هیچ کس عهد اخوت نبستیم. اگر ایشان بخواهد همان سیاست های جریان انحرافی که در نهاد ریاست جمهوری لانه کرده اند را پیاده کند همانطور که جلوی فتنه گران ایستادیم جلوی این جریان انحراف هم می ایستیم.

یعنی چه برنامه ای دارید؟

راهکارهای قانونی داریم، اطلاع رسانی به مردم می کنیم. منتها الان صلاح نظام نیست در این وضعیت اقتصادی و تحریم ها که در حال نبرد اقتصادی با دنیای سلطه هسیتم که رهبری هم صلاح نمی داند که درگیری های اینچنینی به وجود آید اما اگر پای خودشان را از گلیم خودشان درازتر کنند همان میدان نبردی که با بنی صدر و منافقین و لیبرال ها به وجود آوریدم را دوباره برای این جریان انحرافی هم به وجود می آوریم.

شما می گویید نظام مثل بنی صدر با احمدی نژاد برخورد می کند؟

اگر احمدی نژاد از مسیر ولایت خارج شده و بخواهد آب به آسیاب دشمنان بریزد مجلس همان بلایی که سر بنی صدر آورد را ما همان را سر احمدی نژاد و هر کسی هم باشد خواهیم آورد.

آقای بزرگواری شما دقیقا دو هفته پیش از آقای احمدی نژاد دفاع کردید….

نه، دفاع من از کلیت نظام و دولت است. ما وقتی می گوییم دولت یعنی در همین دولت، دولتمردان خدومی هستند که می خواهند خدمت کنند.

ظاهرا شما به عنوان یک نماینده مجلس دارید می گویید احمدی نژاد هم ممکن است به سرنوشت بنی صدر و یا سایر بناینگذاران نظام که از کشتی همین نظام به بیرون پرتاب شده اند، گرفتار شوند، سوال من این است که آقای احمدی نژاد هم انتقاداتی دارد که مثلا می گوید ما به جای سه قوه شش تا قوه داریم و یا وقتی آقای احمدی نژاد در نیویرک است، مشاور او را دستگیر می کنند، یعنی شما هیچ یک از انتقادات او را وارد نمی دانید؟

البته ببینید، آقای جوان جوانفکر را باید شش یا هشت ماه قبل می گرفتند، چرا آن موقع نگرفتند؟ خب این کار هم کار زشتی است که احمدی نژاد دارد به نمایندگی از جمهوری اسلامی در سازمان ملل سخنرانی می کند همان زمان مشاور او را دستگیر می کنند باید هر دو طرف را ببینیم. ما هم نمی توانیم که همه کارهای احمدی نژاد را زیر سوال ببریم، چرا زودتر جوانفکر را نگرفتند ولی همزمان با گرفتن دختر و پسر هاشمی او را دستگیر می کنند، این کار کار غلطی است و حتما ترفندهایی پشت آن است.

خودتان فکر می کنید چه خبر است در مملکت ؟ مردم می پرسند از یک طرف پسر و دختر آقای هاشمی را دستگیر می کنند از یک طرف مشاور احمدی نژاد را دستگیر می کنند…

بله همین کارها را ببینید اینها هم بی تقصیر نیستند، جایی هم باید حق را به احمدی نژاد بدهیم. اینکه جایی احمدی نژاد کسی مثل بهمنی را می گذارد روی کار که عرضه ندارد تا در این موقعیت بحرانی کشتی اقتصاد نظام را نجات دهند، ما به این نقد داریم اما باید هر طرفی اشکال دارد را بگوییم.

به نظر می رسد که خود مردم با این خبرهایی که می گویید گیج شده اند، یعنی سپاه دارد این دستگیری ها را انجام می دهد، یا با نظارت نهاد رهبری است، چرا احمدی نژاد می گوید ۲۲ نفر در آشفته کردن بازار ارز نقش دارند؟ شما که در قوه قانونگذاری کشور آیا می دانید مبدا و منشا این آشفتگی ها کجاست؟

مردم بعد از ۳۳ سال این فراز و نشیب ها را انتخان کردند. مردم گوش شان به رهبری است. اگر خاتمی ، احمدی نژاد یا رفسنجانی مثلا بگویند باید با آمریکا مذاکره کنیم، رهبری وقتی صلاح نبینند، مردم هم همان را گوش می کنند.

بله من هم شنیدم وقتی آقای احمدی نژاد در نیویرک بحث مذاکره با آمریکا را مطرح کرد بیت رهبری ناراحت شدند و برای همین آقای احمدی نژاد یکی دو روز خانه نشین شدند درست است؟

اصلا همین حرفی که زدند الان موقع این حرف ها (مذاکره ایران و آمریکا) نبوده، آیا احمدی نژاد در این مورد با شورای تامین کشور مشورت کرده؟ درست است که شخص دوم کشور هستند اما باید در این مورد حتما مشورت کنند و حرف بزنند باید با نظام هماهنگی کند.

پس برای همین رهبری ناراحت شد که چرا بدون مشورت آقای احمدی نژاد در نیویرک بحث مذاکره با آمریکا را مطرح کرد؟

رهبری هر جا ببیند خلاف و انحرافی صورت بگیرد ساکت نمی نشیند. الان دیگه فتنه سیاسی تمام شده و فتنه اقتصادی است. اگر آقا بفهمد ساکت نمی نشیند و مردم هم تابع رهبری هستند لذا ما نگرانی از جانب مردم نداریم

آقای بزرگواری چرا هر سوالی که من می پرسم شما می گویید هر چه «آقا» تصمیم بگیرد، مگر در مجلس ما تفکیک قوا نداریم؟

ما در این مملکت تابع رهبری هستیم، قوه مقننه، مجریه، قضاییه و همه دستگاه ها زیر نظر رهبری هستندو افراد و کسانی که در راس قوا هستند هم باید همین فکر را بکنند..

خب در ایام انتخابات شما به کسی رای می دهید که رهبری می گوید نظر من به او نزدیک است الان هم در پایان دوره ریاست جمهوری می گویید اگر رهبری بگوید استیضاح کنید شما وارد می شوید پس مجلس اینجا چه کاره است؟

نه مجلس نظر رهبری را لحاظ می کند. مجلس یک قوه کلی است، چون سیاست های کلی نظام را رهبری تعیین می کند.

من سوالم خیلی ساده است، می گویم کاندیدایی که رهبری تایید کند شما به او رای می دهید و اگر پیام از دفتر رهبری برسد که احمدی نژاد را استیضاح کنید شما اقدام می کنید درست است؟

در هر صورت ما تابع نظر رهبری هستیم و آقا اینطور نیست که بگوید به حق تان عمل نکنید. تنفیذ و تایید رای مجلس به عهده رهبری هستند.

الان شنیدید که بازار شلوغ شده در جریان هستید؟

به هر حال این اتفاقات همه گوشه و کنار پیش می آید دیگر. از این بحران هایی که در خارج و داخل برای ما به وجود آوردند را هم مثل سایر بحران ها از این گرده عبور خواهیم کرد شما زیاد ناراحت نباش.

آیا شما به عنوان یکی از حامیان دیروز احمدی نژاد الان مسئولیت این اتفاقاتی که در کشور هست را می پذیرید؟

مسئولیت، ما در جایگاهی نیستیم که مسئولیت بپذیریم. من نماینده مردم هستم اگر مجلس مسئول است من هم مسئول هستم به عنوان عضوی از مجلس، از نظر جایگاه حقوقی می گویم. از نظر سیاسی هم نه، یک زمانی ما به آقای رفسنجانی هم رای دادیم، رفسنجانی هم در کارهایش اشکال داشت اینطور نیست که ما بیایم مسئولیت به عهده بگیریم.


 


هفته گذشته با جریان سازی رسانه های وابسته به حکومت علیه روزنامه اصلاح طلب شرق و دستاویز قراردادن یک طرح بدون شرح، این روزنامه توقیف شد. مهدی رحمانیان مدیرمسئول آن که سابقه سالها حضور در جبهه های جنگ هشت ساله را دارد، بیش از چهار روز را در بازداشت بسر برد و هادی حیدری کاریکاتوریست شرق هم توسط دادسرای فرهنگ و هنر احضار شد.

اما توقیف روزنامه شرق و برخورد با اهالی رسانه با واکنش شدید رزمندگان و خانواده های شهدا روبرو شد و جمعی از خانواده های شهدا و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در نامه ای خطاب به هادی حیدری نوشتند: “سال هاست که با طرح ها و کاریکاتورهای پرمعنا و فکورانه شما در روزنامه ها و مجلات مختلف آشناییم و نگاه مردمی، دردمندانه و آگاهی بخش شما را می ستاییم. این روزها می بینیم که عده ای طرح اخیرتان در روزنامه شرق (که منادی تسری جهل و ناآگاهی در سایه نادیده انگاشتن آفتاب است) را با سوء برداشت، توهین به رزمندگان دفاع مقدس پنداشته و در تلاش اند با این بهانه قلم های پویا را به نیام کشند. ما از همگان تقاضا داریم تا به دور از غرض ورزی ها، نگاهی دوباره به این طرح بیندازند. امیدواریم که همگی رهروان واقعی آرمان های امام راحل و شهدا باشیم.”

برخی از مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس با برداشت شخصی و تحت تاثیر جوسازی های خبرگزاری های وابسته به حکومت طرح هادی حیدری را که در آن جهل عمومی به تصویر کشیده شده است، توهین به رزمندگان قلمداد کرده و خواستار توقیف این روزنامه و برخورد با مدیر مسئول و کاریکاتوریست شده بودند.

روزنامه شرق که اولین شماره آن در شهریور ۸۲ منتشر شده است تاکنون چهار بار توقیف شده و در سومین توقیف خود پس از دو سال تعطیلی از بهار سال ۸۹ دوباره شروع به کار کرد.

فاطمه امیرانی همسر شهید حمید باکری با محکوم کردن توقیف روزنامه شرق و برخورد با کاریکاتوریست به “جرس” می گوید: “به نظر بنده آن نماد از جبهه که رزمندگان برای هم پیشانی بند می بندند نشان می دهد دوستان چگونه در بین هزاران دشمن همدیگر را بشناسند و ابایی نداشتند که حتی دشمن آنها را شناسایی کند. این بهترین دلیل برای شفافیت انسانها در آن روزگار سخت بود. در هر سر بند نام عزیزترین انسانها که نماد ایثار و انسانیت در تاریخ هستند، ثبت شده بود که آن ها را هر لحظه از دنیایی بودن، جدا می کرد و آماده بودند تا بهترین سرمایه خودشان که جانشان بود، در قبال زندگی دیگران تقدیم کنند. آن سر بند ها، آرمانهایی بودند که آنها می خواستند تحقق پیدا کند. چگونه کسی می توانست سر بند یاعلی بزند و دروغ بگوید و یا خیانت کند یا ظلم را ببیند، دم نزند. انصافا آیا الان این ارزش ها در جامعه است؟ و یا اصل قضیه از بین رفته و آقایان وااسلاما سر داده اند. این حرکت از قماش همان بازی های تاریخی مثل قرآن سر نیزه ها کردن است.”

وی تصریح می کند: “اتفاقا هنرمند با هنر خودش توانسته وضع فعلی را نشان دهد . بنده از این کاریکاتور بیشتر برداشت اخلاقی کردم که نهایتا به نظر آقای حیدری نزدیک می شود. وقتی با این تحلیل که مردم هر چه کمتر بدانند مملکت در امن و امان است، نهایتا از رسانه ها حقایق گفته نمی شود. و گاهی تفسیر مسائل جاری کشور چنان ناشیانه است که انسان به شنیده خود شک می کند. اعتماد به نفس چنان در آقایان بالا رفته که حتی یکبار بافته هایش را پیش خودشان مرور نمی کنند تا علنا به شعور مردم توهین نکند. آیا این رفتارها که همه، شاهد هستند همان چشم بند نیست؟

در جامعه ای که رفتارهای زشت مانند دروغ گویی و غیبت و بهتان باب می شود وحتی درایت و زرنگی تلقی می شود، انصافا چقدر از چشمها را به واقعیت ها می بندند. به جرئت می توان گفت بازخورد این بی اخلاقیها، اعتماد که می تواند مولفه ای برای نزدیک کردن مردم باشد هر روز کم رنگ تر می شود و بعبارتی” چشم به چشم اعتماد ندارد.” این یعنی خلاف اهداف سر بند ها ، و ایجاد تفرقه و جدایی در یک ملت که افتخارش این است که یکی از فاکتورهای پیروزی انقلابشان وحدت بوده است.”

همسر شهید باکری با انتقاد شدید از عملکرد مسئولین خاطرنشان می کند: “هر چند مسئولین ادعای اجرای عدالت دارند اما در این مملکت همیشه یک بام و دو هوا بوده است. اگر آقای ده نمکی فیلمی از فساد جامعه بسازد چون خودی است اشکال ندارد. اگر تصمیم بگیرد پیاز داغ اخراجی ها را زیاد کند منعی نیست، چون خودی است بیشتر می فهمد. اما یک هزارم این ها را دیگری انجام دهد تمام کائنات بهم می ریزد.

واما خانواده شهدا و جانبازان که عزیزانشان جان و سلامتی خود را فدای امنیت کشور عزیز مان کرده اند. اکثرا در این دنیای وانفسا به سختی مشکلات خود را حل و در مصائب صبر کرده اند،هر زمان آقایان بخواهند زیر آبی بروند از احترام مردم نسبت به این عزیزان سوء استفاده کرده و آنها را چماق بر سر مردم می کنند. تا با این کارها محبت مردم را نسبت به آنها سلب کنند. مردم نظاره گر خوبی هستند. روزی خواهد رسید که این گونه بازی ها را تحمل نخواهند کرد و آن روز نمی دانم این آقایان چگونه اشتباهات خود را توجیه خواهند کرد ؟”

وی می افزاید: “می شود روزنامه ها را بست ولی نمی توان جلو فکر کردن مردم را گرفت. آن سر بند زدنها نماد یگانه در تاریخ و نشانگر اخلاص شهدا و جانبازان و رزمندگانی که نسبت به گذشته خود پشیمان نیستند، است. این کاریکاتور مصداق الان است. خدایا به ما عقل و خرد و اخلاص در عمل بده تا وظیفه خود را بشناسیم و به آنچه ادعا می کنیم عامل باشیم.”

حمید باکری از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ هشت ساله ایران و عراق بود که در عملیات خیبر به شهادت رسید.

در سالگرد روزهای آغازین جنگ ایران و عراق، خانم امیرانی با تاکید بر خصوصیات و ویژگی های برجسته شهید باکری بیان می کند: “برجسته ترین خصوصیات حمید اخلاص و کنترل نفس خود ب.ود با خودسازی قبل از انقلاب یاد گرفته بود به خواهشهای نفسانی نه بگوید. فوق العاده با ادب بود. البته ادب دو برادر به تربیت خانوادگی آنها بر می گردد. حتی به شوخی هم دروغ نمی گفت در حالی که اکنون کسانی که ادعا می کنند راه شهدا را ادامه می دهند چشم در چشم هم دروغ می گویند و راه را ادامه می دهند. او سعی می کرد هر روز بهتر از دیروز باشد. خدا ترس بود و از ریا فرار می کرد. هر وقت از او می خواستم راجع به کارش حرف بزند احتیاط می کرد و همه کارها را به بنده خداها نسبت می داد که انجام داده اند یک بار پرسیدم در عملیات تو چه می کنی؟ گفت یک سنگ پیدا می کنم و از آنجا بنده خداها را نگاه می کنم. البته دروغ نمی گفت . شاید لحظه ای هم واقعا این کار را انجام داده باشد. حرف دیگران را در خانه نمی زد و می گفت فاطمه در لحظه حضور افراد راجع به رفتار آنها حرف بزن دیگر فردا چه خواهد شد خدا می داند. بهترین انسانها می توانند بد ترین و بد ترین می توانند بهترین شوند.”

همسر حمید باکری در پاسخ به این سوال که اگر شهید باکری در میان ما بود در مقابل وضعیت کنونی کشور و اینگونه برخوردها چه می کرد، می گوید: “یقینا از این که از اهداف انقلاب دور شدیم ناراحت می شد و تلاش می کرد تا وضعیت را در حد توان تغییر دهد و مطمئنا نسبت به ظلمی که بر مردم روا داده می شود بی تفاوت نبود.”


 


ریاست محترم بنیاد مارتین انالز

اعضای گرامی

احترامات مرا از سرزمینم ایران پذیرا باشید و تشکرات صمیمانه ی مرا بابت انتخابم به عنوان یکی از نامزدهای این جایزه ی ارزنده از زندان اوین بپذیرید.

بسیار مفتخرم از جانب موسسه شما که بنیادی بسیار معتبر است نامزد یکی از مهم ترین جوایز فعالان حقوق بشر شده ام.

من با شادی و سرور مطلع شدم که مراسم انتخاب نهایی برنده جایزه مارتین انالز به زودی برگزار می شود و از این بابت لازم دیدم مطلبی را تهیه کنم. هرچند به درستی نمی دانم چه مطلبی باید ارائه نمایم, زیرا شرایط فوق امنیتی که در آن به سر می برم و ممنوعیت تلفن برای کلیه زندانیان سیاسی، مانع دسترسی من به اطلاعات کامل گردیده است، معهذا همواره به دنبال فرصتی هستم تا از وضعیت حقوق بشر در ایران سخن بگویم و از این بابت، از فرصت به دست آمده بسیار خرسندم.

ابتدا لازم می دانم مراتب احترام کامل خود را به کلیه فعالیت های شایسته دو نامزد دیگر این جایزه آقای لون سوات، روحانی، از کشور کامبوج و سازمان حقوق بشر بحرین اعلام نمایم و صادقانه اذعان کنم که برنده شدن هریک از آنها نیز باعث شادی اینجانب خواهد شد، زیرا نفس توجه بین المللی به موضوع حقوق بشر در سراسر دنیا حائز اهمیت است.

علاقه ی من به عدالت، همانند شما، از کودکی با من بود و همراه من بی تابانه رشد کرد و بالید. در اوان جوانی متوجه شدم انتخاب رشته حقوق و حرفه وکالت می تواند به خواسته ام پاسخ دهد.

وکالت و دفاع از حقوق کودکان، زنان و کسانی که به جرم آزادیخواهی، حقوق شان نقض می شود، با همه ی دشواری ها، رویای دست یابی به عدالت را امکان پذیر می کند.

بدون عدالت،عدالت نسبی، زندگی غیر قابل تحمل بود. من نیز به سهم خود برای تحقق آن عدالت نسبی تلاش کردم.

می دانید که قوانین کشورم ایران، در پی تحولات سیاسی خاصی تغییر اساسی نمود، از جمله قوانین مربوط به زنان و کودکان تغییر کرد و قانون مجازات اعدام افراد زیر ۱۸ سال ملغی شد. بنا بر این کودکان هموطنم سالها در معرض مجازات اعدام قرار داشتند. البته تلاش گروه کثیری از وکلا و فعالان حقوق بشر در جهت لغو اعدام زیر ۱۸ سال طی سالیان متمادی به نتیجه نسبی رسید و اعدام زیر ۱۸ سال را محدود نمود.

به خاطر دارم این فعالیت ها که به حبس برخی وکلا نیز منجر شد، به دغدغه ی هر روزه بسیاری و از جمله من تبدیل شده بود.

گاه در ناامیدی کامل احاطه می شدیم و گاه دوباره برمیخواستیم و فعالیت خود را از سر می گرفتیم.

همزمان، دستگیری گسترده ی زنانی که به تبعیض قوانین علیه خود اعتراض داشتند، من و همکارانم را درگیر مبارزه ای کرده بود که البته صدایش در جهان شنیده شد.

بنا بر این هرچند وجدان های حساس بشری در هر نقطه ی دنیا حق دارند از هر ایرانی بپرسند که برای حفظ حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان چه کردند؟ اما در عین حال ایرانیان این کارنامه ی درخشان را نیز با همه ی سختی ها و رنج هایی که برای آنان در برداشت به ثبت رسانیده اند.

در زمانی که با اعلام نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، بسیاری از مردم ایران دستگیر و روانه ی زندان ها و بازداشتگاه ها شدند، اینجانب و بسیاری از همکارانم با تکیه بر قوانین حقوق بشر و قانون اساسی ایران که حق دفاع را از حقوق مسلم همه ی متهمین می داند، کار دفاع از متهمان سیاسی و معترضان انتخاباتی را به عهده گرفتیم. مدتی پس از دفاعیات وکلا، آنها نیز راهی محبس شدند تا به همراه موکلان خود تحمل حبس نمایند.

صادقانه به شما بگویم در زمان دستگیری های گسترده ی انتخاباتی ناامید از اصلاح قانون اعدام کودکان به دفاع از متهمان سیاسی مشغول بودیم اما خبر تغییر قانون اعدام مربوط به کودکان زیر ۱۸ سال و محدود کردن اعدام کودکان را در زندان شنیدم. اکنون با خود می اندیشم تا لغو کامل اعدام زیر ۱۸ سال امید خود را از دست نخواهیم داد و بیمی از حبس و زندان نداریم. شنیدن این خبر در زندان, به راستی سختی تمامی روزهایی را که دور از خانواده و در حبس گذرانده بودم، از جانم زدود.

دوستان ارجمند

خانم ها و آقایان محترم!

پس از بازداشتم، خانواده ام تحت فشار شدید قرار گرفتند که منجر به بازداشت همسرم و ممنوع الخروج شدن او و دختر ۱۲ ساله ام گردید.

اما با همه دشواری ها، به عنوان یک وکیل همچنان خرسند و امیدوار، بر این باورم که گریزی جز انجام وظیفه صادقانه در قبال کودکان، زنان و متهمانی که حقوق شان نادیده گرفته شده بود، نداشتیم.

مفهوم عدالت, قانون، حقوق بشر، آزادی بیان و اندیشه، حقوق اقلیت ها و همه ی مفاهیمی که در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر تصریح شده است و به قوانین اساس کشورها راه یافته است، مفاهیمی است که زندگی را به یکسان برای افراد بشر در سراسر کره ی زمین قابل تحمل می کند.

این مفاهیم به عنوان میراث مشترک بشریت، زندگی را برای بشر قابل زیست می کند. و به فعالان حقوق بشر امکان می دهد تا مرعوب فشار ها و تهدیدات بازجویان نشوند.

به راستی در دنیای امروز، هیچکس حتی در سلول انفرادی اش نیز تنها نیست. جامعه ایران سالهاست در برابر نادیده گرفتن حقوق خویش ایستادگی به خرج داده است و با درایت کامل و پرهیز از خشونت و پیگیری روش های مسالمت آمیز، سعی در متقاعد کردن مسئولان جهت گردن نهادن به حقوق خویش داشته است. بنا بر این جامعه ایران هیچگاه از حقوق خویش غافل نبوده است و در این راه از پرداخت هزینه های سنگین از جمله حبس و بازداشت و تعقیب قضایی و ممنوع الخروج شدن و ممانعت از شغل و حرفه نهراسیده است و البته من نیز به عنوان وکیل آنان، با افتخار از تک تک پرونده هایی که وکالت آنها را به عهده داشته ام، دفاع می کنم. و البته از اینکه در کنار موکلان بی گناهم تحمل حبس می نمایم، راضی و خرسندم.

در پایان مایلم توجه فعالان حقوق بشر را به حقوق کودکانی جلب نمایم که والدین شان به عنوان زندانی سیاسی، در زندان به سر می برند و آنها سالیانی است که دور از پدر یا مادر و یا هر دوی آنها روزها را سپری می کنند و ملاقات هایشان دستخوش امیال و تصمیم گیری های غیر قانونی مقامات امنیتی است.

بار دیگر مراتب سپاس و قدر دانی خود را تقدیم تان می نمایم و از نتیجه ی انتخاب شما پیشاپیش تشکر می نمایم و به هر یک از دو نامزد دیگر این جایزه که برندگان احتمالی این جایزه هستند، تبریک می گویم و آرزوی موفقیت در راه ارتقا و گسترش اهداف شان را دارم.

بار دیگر از ریاست بنیاد مارتین انالز واعضاء ودست اندرکاران محترم آن، سازمان عفو بین الملل، دیده بان حقوق بشر و سایر سازمانهای حقوق بشری تشکر و قدردانی می نمایم .

با بهترین احترامات

نسرین ستوده

زندان اوین

مهر ۹۱

*بنیاد “مارتین انالز” روز سه شنبه دوم اکتبر ۲۰۱۲ با برگزاری مراسمی در ژنو، جایزه حقوق بشر این بنیاد را از میان سه نامزد از ایران، بحرین و کامبوج، به نامزد کامبوجی اهدا کرد. متن فوق که از زندان ارسال شده در مراسم اهدا جایزه قرائت شده است.

منبع: جرس


 


معصومه ابتکار:

از ویژگی های مهم کاریکاتور یا کارتون این است که مخاطب را به تفکر وادارد؛ چگونه؟ با بزرگ کردن و اغراق در موضوع یا سوژه اصلی که اغلب چاشنی طنز هم دارد. این همان خاصیت کاریکاتور است که مخاطب را به تفکر وا می دارد و اتفاقاً تفکر همان چیزی است که امروز نیاز فراوان به آن داریم!

کاریکاتور یا کارتون در مقابل تصاویر واقعی، دارای ظرایف و رمز و رازهایی است که ذهن را به چالش می کشد و فرد را وادار می کند به چرایی بسیاری از پدیده ها بیاندیشد. در مورد کاریکاتور «چشمبندان» هادی حیدری این کارکرد اتفاقاً یا عامداً مضاعف شده است. زیرا علاوه بر آنکه به عنوان یک کاریکاتور می خواهد نظر مخاطب را نسبت به موضوع خاصی با بزرگ کردن آن، جلب کند، ما را متوجه این پرسش می سازد که چرا باید چشم هایمان را بر واقعیت ها ببندیم؟ و چرا باید دیگران را هم تشویق کنیم یا وادار کنیم که چشم هایشان را در مقابل حقایق و واقعیت ها ببندند؟

این سوژه، آیه ۵۰ سوره انعام را تداعی می کند که: … قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ- بگو آیا نابینا و بینا یکسان است، آیا تفکر نمى‏کنید؟

آیه ۱۰۴ سوره انعام هم به کسانی که از کنار حقایق و نشانه ها می گذرند و آنها را نمی بینند، هشدار می دهد که: قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ- به راستی شما را روشنگری هایی از سوی پروردگارتان آمده، پس هر کسی چشم باز کند و بنگرد به سود خود اوست و هر کسی که کوری کند و ننگرد به زیان اوست و من محافظ شما نیستم.

کاریکاتور گاهی واقعیت های تلخ را در قالب طنزی تلخ منتقل می کند و شاید یکی از طنزهای تلخ روزگار ما مفهوم «نگاه کردن، ولی ندیدن» باشد؛ طنز تلخ انسان هایی که خداوند به آنها توانایی درک و دیدن داده، اما خود را از آن محروم می کنند. عملی که نوعی خودسانسوری برای ندیدن است و در نتیجه به نفهمیدن و سپس به عکس العمل نشان ندادن و در آخر به بی تفاوت بودن می رسد.

طنز تلخ چشمبندان زنگ خطر مهمی است که کاریکاتور آقای حیدری در روزنامه شرق به صدا در آورد. کاریکاتوری که در واقع انعکاس یا ترجمه تصویری ندای درون انسان های خداجو است تا به یکدیگر ضرورت «دیدن واقعیات» را هشدار دهند. «چشم بندان» البته حاکی از چشم های باز و بینای تصویرگر آن است و این سئوال پس از برخورد با آن مطرح می شود که چرا چنین هشداری باید به گونه ای دیگر تفسیر شود و اصل پیام نادیده بماند؟

منبع: وب سایت نویسنده


 


نماینده مردم ایلام، ایوان، شیروان چرداول مهران و ملکشاهی در مجلس گفت: میزان واقعی اختلاس در پتروشیمی ایلام ۴۴۰ میلیارد تومان است.

دکتر احمد شوهانی در گفتگو با قدس آنلاین، با بیان اینکه بر اساس مدارک و مستندات موجود، علی رغم اعلام قبلی، مبلغ واقعی اختلاش در پتروشیمی ایلام ۴۴۰ میلیارد تومان است، افزود: متأسفانه دست هایی در کار است که میزان این اختلاس را کاهش دهند و اختلاس گران واقعی را از دست قانون برهانند.

وی با اشاره به اینکه قوه قضائیه بایستی با قاطعیت به این پرونده ورود پیدا کند، اظهار داشت: علی رغم بزه آشکار اختلاسگران در این پرونده، متخلفین همچنان آزادند و پیگیری این پرونده بعهده سازمان بازرسی کل کشور قرار گرفته و لازم است که هر چه سریعتر مطالبات مردم استان ایلام در رسیدگی به این پرونده مدنظر قرار گیرد.

نماینده مردم ایلام، ایوان، شیروان چرداول، مهران و ملکشاهی در مجلس به گشایش اعتبار ۲۲۰ میلیون یورویی برای این مجتمع اشاره و تصریح کرد: در حالی که ۴۴۰ میلیارد تومان پول بیت المال در این پروژه حیف و میل شده و هیچ کار مثبتی صورت نگرفته است، این میزان اعتبار ارزی چگونه مدنظر دولتمردان قرار گرفته که به پتروشمی ایلام تزریق شود؟

احمد شوهانی با بیان اینکه ۴۴۰ میلیارتومان اختلاس شده بایستی به این مجتمع بازگردانده شود، خاطر نشان ساخت: این حق طبیعی مردم استان ایلام است که دولتمردان در راه اندازی این مجتمع که می توانست گره گشای معضل بیکاری در استان باشد، اهتمام ویژه داشته باشند و لازم است که هر چه سریعتر به وضعیت آن رسیدگی کنند.


 


سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس از طرح و پیگیری شکایتی خبر داد که تعدادی از نمایندگان به خاطر حضور تعداد زیادی از هم سفران در سفر به نیویورک، از رییس دولت خواهند داشت.

به گزارش کلمه، تعدادی از نمایندگان مجلس به پیگیری “سفر وی به نیویورک با همراهی تعداد زیادی از اطرافیان” در جلسه هفته آینده کمیسیون اصل ۹۰ مجلس خواهند پرداخت. این خبر را مصطفی افضلی‌فرد، سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس در گفتگو با «نسیم» اعلام کرد.

در همین رابطه پیشتر نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه در مجلس تاکید کرد: اعتراض ما این است که چرا آقای رئیس [دولت] در سفر به نیویورک خانواده ها را به همراه برده است.

وی در گفتگو با مهر، با اشاره به سفر احمدی نژاد به نیویورک و درخواست ۱۶۰ ویزا برای حضور هیات ایرانی در این سفر گفت: بنده از آقای رئیس [دولت] به دلیل درخواست این تعداد ویزا ا زکشور متخاصم و حضور تعدادی از همسران و خانواده های وزیران و خانواده آقای رئیس [دولت] در این سفر به کمیسیون اصل ۹۰ شورای اسلامی شکایت کردم.

در رابطه با این شکایت محمد علی پورمختار، نماینده بهادر و کبودر آهنگ و رییس کمیسیون اصل نود نیز می گوید: بررسی این موضوع زمان می برد و قاعدتا این پرونده باید از لحاظ اداری تکمیل و اطلاعات موضوع مورد شکایت از مبادی رسمی گرفته شود.

زهرا طبیب زاده نماینده دیگر مجلس نیز قبلا خواستار توضیح رییس دولت در این باره شده بود.

در سفر اخیر احمدی نژاد به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل وی برای ۱۶۰ نفر درخواست ویزا کرده بود و با هیئتی متشکل از تعداد زیادی از افراد اقدام به سفر کرد که تعجب رسانه ها و نمایندگان مجلس را در پی داشت. همچنین در برگشت از این سفر فیلمبردار هیئت همراه، از بازگشت به کشور خودداری کرد و درخواست پناهندگی خود را به دولت آمریکا تقدیم کرد که بازتاب وسیعی در رسانه های مستقل داخلی داشت.


 


علی مزروعی:

بر پایه گزارش‌ها و پژوهش‌های منتشره از سوی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران در مورد ” توزیع درآمد ” در پنج دهه گذشته بین ۵۳ تا ۴۷ درصد درآمد ملی کشورمان به دو دهک درآمدی ثروتمند جامعه تعلق داشته است.

جالب اینکه قبض و بسط این توزیع درآمد همبستگی مثبت و کاملی با درآمد نفتی کشور داشته است بگونه‌ای که هرگاه درآمد نفت روند افزایشی داشته،” توزیع درآمد ” در جامعه هم به نفع دو دهک ثروتمند جریان یافته است، و هرگاه درآمد نفت رو به کاهش گذاشته است از سهم درآمدی دو دهک ثروتمند از درآمد ملی کاسته شده است! در سالهای دهه پنجاه که قیمت نفت بصورت تصاعدی رو به افزایش گذاشت ” توزیع درآمد ” در جامعه هم بشدت رو به نابرابری نهاد بگونه‌ای در سال ۵۵ که اوج درآمد نفتی کشور بود این نابرابری ” توزیع درآمد ” به اوج خود رسید و ۵۳ درآمد ملی در سبد درآمدی دو دهک ثروتمند واریز شد و در ادبیات آنروز ” هزار فامیل ” را ساخت. برخی نظریه پردازان و تحلیگران علت اوج گیری انقلاب اسلامی و پیوستن سریع توده‌های مردم، به ویژه دهک‌های درآمدی فقیر و مستضعف به جریان انقلاب را به همین وضعیت بد ” توزیع درآمد ” و شکاف گسترده طبقاتی و ” فساد مالی ” دامنگستر حاکمیت خودکامه نسبت می دهند، و اینکه مواجهه با این وضعیت جز از راه انقلاب ممکن نبود.

یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی تحقق ” عدالت ” بطور عام و همه جانبه، و بطور خاص ” عدالت اقتصادی و اجتماعی ” بود، بگونه‌ای که با استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران در تدوین قانون اساسی اصول متعددی به این موضوع اختصاص داده شد. در مقدمه این قانون ذیل عنوان ” اقتصاد وسیله است نه هدف‌ ” آمده است : ” در تحکیم بنیادهای اقتصادی‌، اصل‌، رفع نیازهای انسان در جریان‌رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز وتکاثر ثروت و سودجویی‌، زیرا که در مکاتب مادی‌، اقتصاد خودهدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب وفساد و تباهی می‌شود ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله‌انتظاری جز کارآیی‌بهتر در راه وصول به‌هدف نمی‌توان‌داشت‌.با این دیدگاه برنامه اقتصاد اسلامی فراهم‌کردن زمینه مناسب برای‌بروز خلاقیتهای متفاوت انسانی است و بدین جهت تامین امکانات ‌مساوی و متناسب و ایجاد کار برای همه افراد و رفع نیازهای‌ضروری جهت استمرار حرکت تکاملی او برعهده حکومت اسلامی‌است‌. ” و از اینرو در بندهایی از اصل سوم قانون اساسی تصریح دارد : “۱ـ ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان وتقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی‌…۸ ـ مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی‌، اقتصادی‌،اجتماعی و فرهنگی خویش‌.۹ ـ رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه‌، در تمام‌ زمینه‌های مادی و معنوی‌.۱۰ ـ ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور…۱۲ ـ پی‌ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه برطبق ضوابط اسلامی‌ جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه‌.” و فصل چهارم قانون اساسی با همین نگرش به ” اقتصاد و امورمالی‌ ” اختصاص داده شده و در اولین اصل این فصل (اصل ۴۳) تاکید شده است :” برای تامین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن‌کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، باحفظ آزادگی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ایران براساس ضوابط زیراستوار می‌شود:۱ـ تامین نیازهای اساسی‌: مسکن‌، خوراک‌، پوشاک‌، بهداشت‌،درمان‌، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده‌برای همه‌.۲ ـ تامین شرایط و امکانات کار برای همه به منظور رسیدن به‌اشتغال کامل و قراردادن وسایل کار در اختیار همه کسانی که قادر به‌کارند ولی وسایل کار ندارند، در شکل تعاونی‌، از راه وام بدون بهره ‌یا هر راه مشروع دیگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد وگروههای خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت یک کارفرمای‌بزرگ مطلق درآورد. این اقدام باید با رعایت ضرورتهای حاکم بربرنامه‌ریزی عمومی اقتصاد کشور در هر یک از مراحل رشد صورت‌گیرد.۳ ـ تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا وساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی‌، فرصت وتوان کافی برای خودسازی معنوی‌، سیاسی و اجتماعی و شرکت‌فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد…” از اینرو دولت‌های پس از انقلاب همگی خود را متعهد به تحقق ” عدالت اقتصادی و اجتماعی ” معرفی می کردند اما در شیوه اجرایی تحقق این هدف بین نیروهای فکری و سیاسی درون و برون دولت در دهه اول انقلاب اختلاف افتاد و مناقشه و بحث بر سراین موضوع آنقدر بالاگرفت که افراد و گروههای درون نظام را به دو جناح فکری و سیاسی چپ و راست تقسیم کرد، دو جریانی که در ادامه به خط امام و محافظه کار، و همگام با تحولات درونی جامعه اصلاح طلب و اقتدارگرا نام گرفتند. اگر تا سال ۸۴ تفکر غالب دولتها را بشود به جناح چپ – خط امام – اصلاح طلب نسبت داد که در شعار و عمل خود را متعهد به تحقق ” عدالت اقتصادی و اجتماعی ” می دانستند از میانه سال ۸۴ دولتی اقتدارگرا برسرکارآمد که برخلاف پیشینه فکری و سیاسی حامیانش و در هماهنگی با یکدستی حاکمیت همسویش بیشترین ثقل شعار و وعده‌هایش را برتحقق ” عدالت اقتصادی و اجتماعی ” آنهم از طریق ” بردن درآمد نفت به سر سفره‌های مردم ” قرار داد و منادی نجات دهک‌های درآمدی فقیر از فقر و محرومیت و مردمی کردن اقتصاد شد. از قضای روزگار قیمت نفت نیز همانند سالهای دهه پنجاه از سال ۸۴ بصورت تصاعدی رو به افزایش گذاشت بگونه‌ای که در هفت سال گذشته به اندازه تمام درآمد نفت از ابتدای کشف و فروش تا سال ۸۴ به خزانه این دولت واریز شده است، درآمدی معادل ۵۵۳ میلیارد دلار.

با همه آنچه آمد و به رغم تلاش‌های دولتهای پس از انقلاب، متاسفانه وضعیت ” توزیع درآمد ” درجامعه نسبت به قبل از انقلاب فقط اندکی بهبود نشان می دهد و در بهترین سالها در دو دولت موسوی و خاتمی سهم دو دهک درآمدی ثروتمند از ۵۳ درصد سال ۵۵ به حدود ۴۷ درصد کاهش یافته است اما همانند سالهای قبل از انقلاب درهمه این سالها با درآمد نفت قبض و بسط داشته است. گویا سازو کارهای درونی جامعه و شیوه اداره کشور و دیوانسالاری حاکم در هر دو مقطع بگونه‌ای بوده است که هرگونه افزایش درآمد نفت را بنفع دهک‌های درآمدی ثروتمند جامعه جهت داده و به بازتولید ” هزار فامیل ” در دوران افزایش درآمد نفتی مدد رسانده است، و این ممکن نبوده است جز از طریق شکل گیری یک « اقتصاد نفتی – رانتی ” درایران، واینکه افراد و باندها و فامیل هایی که نزدیکی بیشتری به سفره حاکمیت دارند براحتی بتوانند با استفاده از ” رانت ” ثروت‌های میلیاردی و افسانه‌ای برهم زنند، و شکاف ” فقر و غنا ” و اوج گیری ” فساد مالی ” را به نمایان‌ترین وجه به نمایش گذارند که رخداد فساد بانکی ۳۰۰۰ میلیارد تومانی نوک کوه یخی است که دراین فضا برون افتاده است!

در اقتصاد، ” رانت ” درآمدی است که بی‌تلاش و کار به دست می‌آید و در برابر مفاهیمی چون مزد و سود به کار می‌رود که برآیند کوشش و فعالیت اقتصادی هستند. ” رانت ” خوارها با استفاده از نفوذ سیاسی و اقتصادی‌شان یا از طریق آشنایانی که صاحب این نفوذ هستند به صورت غیرقانونی به منابع مالی و امکانات عمومی دست پیدا می کنند و به کسب ثروت می پردازند. وقتی ” سفره درآمد نفت ” گسترده می شود، ” رانت ” خواران همچون کفتار خود را بر سر این سفره می رسانند و لقمه‌های کلان برمی دارند اما وقتی سفره کوچک می شود ناچارند به لقمه‌های کمتر رضایت دهند، و این از آفات ” اقتصاد نفتی – رانتی ” است، و اینهم روشن است آنها که برسر این سفره نشسته و لقمه‌ها خورده اند به این آسانی‌ها حاضر نیستند که از سر این سفره برخیزند و جای به صاحبان حق این سفره بدهند. البته کالبدشکافی بحث ” رانت ” و ” رانت خواری ” در ” اقتصاد نفتی – رانتی ” ایران خود مقالی دیگر را می طلبد که امیدوارم در فرصتی بدان بپردازم.

دولت احمدی نژاد ادعا داشت که می خواهد درپی مبارزه با ” فسادمالی ” و ” مافیای نفتی ” مردم را برسر ” سفره درآمد نفت ” بنشاند اما همه علائم و شواهد حاکی از این است که همچون روزگارانی که در سال ۵۵ درآمد نفت به اوج رسید و ” توزیع درآمد ” به بدترین وضعیت درآمد، در شرایط کنونی نیز همین وضعیت رخداده و ” هزار فامیل ” یا ” طبقه جدید ” و ” اشراف متدین ” شکل گرفته و خودنمایی می کند، و دراین باره کافی است به برخی مطالبی که دراین ایام در رسانه‌های حکومتی و اقتدارگرا انتشار یافته، رجوع شود. به واقع می توان پس از گذشت بیش از سه دهه از عمر جمهوری اسلامی، نظام در تحقق ” عدالت ” به مفهوم عام و خاصش شکست خورده است، و وضعیت به لحاظ ” توزیع درآمد ” و ” فسادمالی ” تفاوت چندانی با وضعیت سالهای پیش از انقلاب ندارد.

از آنجا که مقامات حاکم بر کشورمان علاقه خاصی دارند که درهمه موضوعات به وضعیت آمریکا اشاره و آنرا نقد نمایند و در یکسال اخیر از ” جنبش اعتراضی وال استریت ” استقبال شایانی کرده و آنرا نشانه‌ای برای روند رو به زوال نظام سرمایه داری و اقتصاد بازار قلمداد و تبلیغ کرده و می کنند، و اینکه این جنبش با تکیه بر ۹۹ درصد مردم فقیر و متوسط آمریکا علیه ۱درصد ثروتمند و برخوردار قیام کرده اند، فارغ از اینکه آیا در واقعیت این ادعا درست است یانه؟ به اطلاع این مقامات باید رساند که برپایه گزارش‌ها و ارقام منتشره توسط نهادهای آماری ایران و آمریکا، و همچنین نهادهای مرتبط بین المللی، وضعیت ” توزیع درآمد ” در ایندو کشور مشابه است با این تفاوت که درآمریکا مردم معترض به این وضعیت می توانند در قالب ” جنبش وال استریت ” به خیابانها بیایند و ماهها درخیابانها بمانند اما در ایران حتی اگر مردم معترض برای باز پس گیری رایشان در قالب ” جنبش سبز ” مسالمت آمیز، چه برسد به اعتراض برای مطالبات اقتصادی و معیشتی، به خیابانها بیایند با سرکوب و زندان و کشتار مواجه می شوند. اگر بزبان مقامات حاکم بر کشور بخواهم سخن بگویم قطعا به لحاظ وضعیت ” توزیع درآمد ” و ” معیشت مردم ” اینروزها باید جنبشی به مراتب قوی تر از ” جنبش وال استریت ” در کشورمان جاری می شد اما معترضان به وضع موجود چون در پی اصلاح اموراند و به تجربه و دانش دریافته اند که بدون انجام اصلاحات بنیادی در اداره کشور رهایی از « اقتصاد نفتی – رانتی » و بهبود وضعیت ” توزیع درآمد ” و تحقق ” عدالت ” ممکن نیست دل به پیشبرد ” جنبش سبز ” بسته اند، و با سلاح آگاهی بخشی رو به آینده دارند تا در فرصت مساعد بتوانند با همراهی و همدلی و رای و نظر قاطع مردم کشور را از این وضعیت آشفته و بحرانی و ناعادلانه نجات بخشند، و آنروز دیر نیست.

منبع: نوروز


 


آیت الله هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ای با فصلنامه انتظار به پاره‌ای از شبهات و انحرافات پیرامون ظهور امام زمان پاسخ داد و تاکید کرد: مبنای امام زمان همان مبانی خود اسلام است مبنای رفتار خود پیغمبر و رفتار علی ابن طالب است، حضرت (عج) با مردم سر و کار دارند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل مصاحبه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با فصلنامه انتظار بدین شرح است:

انتظار: اجازه بدهید گفت‌و‌گو را با فرازی از دعای ندبه آغاز کنیم. در بخش‌های پایانی دعای ندبه چنین می‌خوانیم: «واعنا علی تادیة حقوقه الیه». این حقوق، آن قدر سنگین است که بایستی برانجام دادن آن، از ذات احدیت کمک گرفته شود. این حقوق، می‌تواند حقوق فردی باشد و می‌تواند حقوق اجتماعی باشد. آنچه تا حالا گفته شده، و در بیشتر کتاب‌ها هم هست، حقوق فردی است. مرحوم صاحب مکیال المکارم، تا حدود هشتاد تکلیف، برشمرده است. آنچه از شما می‌خواهیم استفاده کنیم، حقوق اجتماعی حضرت است; یعنی، ایران اسلامی و نهادهای حکومتی آن، به لحاظ پیش تاز یک حرکت عظیم و زمینه ساز حکومت حضرت حجت (علیه السلام) چه تکلیفی نسبت به آن حضرت دارند؟

ما، اصلا، مبارزه‌مان، انقلابمان، و همهٔ برنامه‌های حکومتیمان، به نیابت از ایشان است; چون، به عقیدهٔ شیعه، مشروعیت حکومت، در زمان غیبت، با اذن ایشان و خواست مردم است. بنابراین، وقتی که ما «ولایت فقیه» را می‌گوییم، منظورمان، کسی است که در صورت موافقت مردم و خواست مردم، از سوی امام زمان مأذون است تا مسئولیت ادارهٔ امور جامعه را بر عهده بگیرد. این فرض، جزء عقائد مسلم است.

مسئولیت دخالت در زندگی مردم، قانون گذاشتن، قانون اجرا کردن، مسائل مالی، مسائل تربیتی، همهٔ این‌ها، با این اذن و اجازه است. خوب، پیدا است که در چنین شرایطی، ما باید آنچه را که می‌فهمیم و فکر می‌کنیم که از معارف اسلام است، پیاده کنیم. امام زمان هم خودشان برای این‌ها قیام خواهند کرد. ما باید محتوای واقعی اسلام را در حد فهم خودمان، آن قدر که می‌فهمیم، در همهٔ زمینه‌ها اجرا کنیم. غفلت کردن از هر بخشی از اسلام درجامعهٔ اسلامی که به عنوان حکومت شیعی شناخته شده، یک نوع تخلف از حقوق است.

انتظار: از جمله حقوقی که نسبت به آن حضرت بر عهدهٔ ما است گسترش فرهنگ مهدویت و بسط آن در همهٔ جهان است. ما، در این باره، تاکنون چه کرده‌ایم؟ و چه کارهایی باید بکنیم؟

شما، محدودهٔ بحث را یک مقدار کوچک کردید. اصلا، مهدویت برای چیست؟ خوب، مهدویت، برای اسلام است! اگر اسلام نباشد، مهدویت چه ارزشی دارد؟ به عنوان یک شخص، امام، ارزششان به این است که می‌خواهند معارف آسمانی را تبیین و اجرا کنند. ما اگر همین را بتوانیم به جامعهٔ بشری بفهمانیم که برنامهٔ امام زمان چه خواهد بود و دنبال چه هستند، کار بزرگی است. من، معتقد نیستم که ما، همهٔ برنامه‌های امام زمان را می‌فهمیم، چون این تعبیر که «ایشان، دین جدید می‌آورند»، نشان می‌دهد که ما، اسلام را خوب نمی‌شناسیم. «دین جدید» اشاره به محتویات عملی و فکری و… اسلام است. ما نمی‌توانیم فکر کنیم همهٔ آن چیزهایی را که امام زمان (عج) دارند، در اختیار ما است و همهٔ آن‌ها را می‌فهمیم. اسلام واقعی و تفسیر واقعی و… را ایشان باید بیاورند. بنابراین، آن، مهم‌ترین حقی است که به گردن است. گسترش فرهنگ مهدویت هم، یکی از این بخش‌ها است.

انتظار: در اسلام همهٔ مباحث و اجزاء و احکام آن از ارزش یکسانی برخوردار نیستند. هم چنان که در روایات «بنی الاسلام علی خمس» این معنا کاملا مشهود است در آخر همین طایفه از روایات آمده است: «مانودی بشی ء کما نودی بالولایة لان الوالی هو مفتاحهن و الدلیل علیهن». سؤال ما در حقیقت این است که شما با توجه به اهمیت مسئلهٔ مهدویت هم به لحاظ اعتقادی و هم به لحاظ شرائط خاص امروز ایران و جهان، چه راهکارهایی را برای طرح بهتر این مسئله و بهرهٔ بیشتر بردن از آن پیشنهاد می‌کنید؟ به عنوان مثال می‌توان حکومت امام عصر (عج) را به عنوان الگوی خود و اهداف تربیتی، سیاسی، اقتصادی و… آن را به عنوان اهداف نظام خود بگیریم؟ آیا مهدویت و ظهور می‌تواند به عنوان استراتژی و راهبرد نظام ما باشد؟

یکی، این است که یک کار تحقیقی شود و ابعاد برنامهٔ ایشان که در منابع ما وجود دارد، متناسب با زمان ما، استخراج، و به دنیا عرضه شود و به مردم بگوییم، امام زمان، چنین برنامه‌هایی خواهد داشت. دربارهٔ ایشان، برای خیلی از افراد، پرسش‌ها و ابهام‌هایی مطرح است. می‌پرسند: «بالاخره، این چه برنامه‌ای است که یک انسانی از هزار سال پیش، زنده بماند و منتظر باشد تا اینکه در یک زمان مناسبی، ظهور کند و مردم را نجات بدهد؟» ; این‌ها را باید برای مردم، باز بکنیم و توضیح دهیم.

ممکن است که برخی بگویند: «متن روایات، برای مردم خوانده شود.» و به همین مقدار هم قانع باشند. این، درست نیست ; زیرا، روایات مربوط به حضرت حجت (علیه السلام) صحیح و نا‌صحیح‌اش با هم مخلوط شده است چیزهایی، قابل فهم است و چیزهایی هم برای عموم قابل فهم نیست. مخلوط کردن این‌ها، خدمت خوبی به عامهٔ مردم نیست. خدمت خوب، این است که ما آن‌هایی را که می‌توانیم بفهمیم که برنامهٔ امام زمان است، متناسب با وضع امروز، به مردم عرضه کنیم.

در این باره هم، تنها مردم خودمان را در نظر نگیریم. مردم ما، یک تعبد و علاقهٔ خاصی به حضرت دارند. وضعیت فرهنگی مردم جهان را نیز در نظر بگیریم. اتقاقا، وقت‌اش هم همین الان است.

انتظار: اینجا، یک بحث مهمی مطرح می‌شود. این بحث مهم، نقش مردم در حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهم السلام) است. واقعیت، این است که گاهی اوقات، در مباحثی که پیش می‌آید، مردم، در این حکومت، کنار گذاشته می‌شوند و یا مورد غفلت واقع می‌شوند. شما، نقش مردم در این حکومت جهانی را چگونه تحلیل می‌فرمایید.

اتفاقا، یکی از چیزهایی که می‌شود از همین منابعی که اشاره شد، استخراج کنیم و درست تبیین بکنیم، همین موضوع است. بعضی فکر می‌کنند که حضرت، با یک قدرت قاهره‌ای وارد می‌شوند و بامعجزه و سوار بر ابر و… اسلام را بر جهانیان تحمیل می‌کنند و مردم، طوعا یا کر‌ها، این را باید بپذیرند! از روایات و اسناد، این طوری استفاده نمی‌شود! اولا، مبانی خود اسلام این نیست، و ثانیا، رفتار خود پیغمبر (علیه السلام) و رفتار علی ابن طالب (علیه السلام) این نبوده است. حضرت (عج) با مردم سر و کار دارند و قطعا نظر مردم، اینجا، مهم است. من فکر می‌کنم، یکی از خدماتی که می‌توانیم به عنوان ادای حقمان، انجام دهیم، این است که این بحث را خوب روشن بکنیم، چون، در اسناد، کاملا، روشن است که وقتی امام زمان (علیه السلام) می‌آید، مردم، رشد فکری پیدا کرده‌اند. وقتی که رشد فکری پیدا کردند، می‌توانند برنامه‌های درست را درک کنند. بعلاوه، مردم، از کسانی که ادعا‌ها کرده‌اند و به عنوان مصلح وارد جامعه شده‌اند، ولی خودشان هم به یک اخلال گر و استعمارگر تبدیل شده‌اند، خسته شده‌اند و تشنهٔ یک برنامهٔ عادلانه و انسان دوستانه و سعادت آور هستند. در آن زمان، شرایط جهانی هم به گونه‌ای پیش می‌آید که حضرت می‌توانند برنامهٔ خودشان را به صورت جهانی مطرح کنند و با مردم جهان ارتباط برقرار کنند. مردم جهان هم، مطالب را می‌فه‌مند و با چشم باز، پس از درک کردن، می‌پذیرند.

برای من، این مطلب، خیلی روشن است و از اسناد و احادیث مربوط به حضرت حجت (علیه السلام)، به روشنی، این مطلب به دست می‌آید. شرایطی که ایشان در آن ظهور خواهد کرد، زمانی است که اگر برنامهٔ همه جانبهٔ قابل دفاع و امید بخشی برای مردم مطرح بکنیم، مردم، رای می‌دهند و استقبال می‌کنند. بنابراین، قطعا، شما باید فرض را بر این بگذارید که ایشان، با رضایت مردم و با استقبال مردم مواجه می‌شوند. حالا اگر شما مطالبی در بعضی از اسناد می‌ببینید که با این‌ها نمی‌خواند، آن‌ها را باید بررسی کنیم. یکی از کارهای تحقیقی ما همین باید باشد.

انتظار: یکی از مباحث مطرح در جهان، در زمان حاضر، بحث جهانی شدن و جهانی سازی است. متفکران غربی دراین باره بحث‌های زیادی دارند و اصطلاح «دهکدهٔ جهانی» را مطرح کرده‌اند.

شاید، یک موقعی بود که اگر بحث حکومت جهانی حضرت مطرح می‌شد، از اذهان بعضی، دور می‌نمود و خیلی افراد نمی‌توانستند تلقی روشنی از آن داشته باشند، ولی امروز، طرح این مباحث و ضرورت آن به راحتی قابل فهم است. البته به گمان برخی، جهانی شدنی و جهانی سازی با مباحث حکومت جهانی حضرت (عج) یکی است. آیا چنین است؟ آیا اهداف، مبانی و آثار این دو یکی است؟

جهانی شدن، الان، مسئلهٔ روز، بلکه از مهم‌ترین مسائل است. به طور طبیعی، تاریخ بشر، به طرف جهانی شدن می‌رود. این امر، قابل اثبات است. شما از پنجاه سال، صد سال پیش به این طرف که نگاه بکنید، می‌بینید که بسیاری از مسائل که قبلا منطقه‌ای بوده، یا کشوری بوده، یا قبیله‌ای بوده، الآن، جهانی شده است. الآن، مسائلی است که کشور‌ها نمی‌توانند به تنهایی دربارهٔ آن، تصمیم بگیرند. حمل و نقل دنیا، ارتباطات و اطلاع رسانی دنیا، محیط زیست دنیا، تجارت دنیا، مسائل امنیت دنیا،… الان به هم مرتبط هستند و هر گوشه‌ای از جهان که حادثه‌ای پیش بیاید، روی همهٔ جهان اثر می‌گذارد. هرچه قدر هم پیش برویم، این مسئله جدی‌تر می‌شود. تعبیر دهکدهٔ جهانی، واقعا، یک تعبیر خوب و قابل درک است و حقیقت و طبیعت موضوع را می‌رساند.

فرض ما، این است که یک عده از کسانی که این بحث‌ها را مطرح می‌کنند، محقق و دل سوز بشر هستند و می‌خواهند، مشکلات بشر را حل کنند. در این می‌ان، قدرت‌هایی هستند که فکر می‌کنند باید از این جریان، برای خودشان، برای حکومتشان، برای کشورشان، سوء استفاده کنند. آمریکا، این چنین است. آمریکاییان، با عملشان نشان دادند که از این جهانی کردن، در درجهٔ نخست، منافع خودشان را می‌خواهند و برای اینکه به منافعشان برسند، یک منافعی هم به دیگران می‌دهند.

امام زمان، عجل الله تعالی فرجه، وقتی تشریف می‌آورند، با یک مکتب (حقیقت اسلام) تشریف می‌آورند. مکتب ایشان، چند خصوصیت دارد: یکی، این است که مکتب ایشان، جهانی بینی دارد. الان، در دنیا، جهان بینی واحد نیست. دربارهٔ مبدا و معاد و رابطهٔ انسان با خدا و رابطهٔ طبیعت با خدا و رابطهٔ انسان با طبیعت، نظرهای گوناگونی وجود دارد و مکتب‌های فراوانی هست. مکتب حضرت، با واقعیت جهان مطابق است.

خصوصیت دیگر، ایده ئولوژی مکتب است. منظورمان از ایده ئولوژی، بایدهای فکری است که در اصطلاح ما، اصول عقاید (توحید و نبوت و معاد و)… گفته می‌شود.

خصوصیت دیگر، استراتژی مکتب و خطوط راهنما است.

این‌ها، در دنیای امروز، واحد نیست. کشور‌ها، برای خودشان، اصول خاصی دارند.

مکتب امام زمان (علیه السلام) این سه عنصر را دارد. مقررات و احکام و وظایف و اخلاقیات و… مراحل و گام‌های بعدی است که باید با آن سه خصوصیت هماهنگ باشد. حضرت (علیه السلام) این‌ها را در سطح جهانی مطرح می‌کند و با توجه به رشد مردم، پذیرفته می‌شود.

البته، اختلاف سلیقه‌های فراوانی هم می‌تواند باشد. این، بحث بعدی ما است. ما نمی‌توانیم بگوییم، بشر، در آن زمان، مثل دانه‌های تسبیح، یک شکل‌اند. بشر، هیچ‌گاه مانند محصول کارخانه‌ای نبوده و نخواهد بود. تفکر و خلاقیت، همیشه بوده و هست.

اینکه با این اختلاف سلیقه‌ها، چه می‌شود، بحث بعدی است. وقتی حضرت (علیه السلام) مکتب‌اش را عرضه می‌کند، به طور طبیعی، زمینهٔ حکومت واحد جهانی، ایجاد می‌شود.

انتظار: با توجه به اینکه جهان امروز، در مادیت زندگی می‌کند، با توجه به اوضاع کنونی جهانی، آیا اصلا، جایی برای حکومت امام زمان (علیه السلام) هست یا نه؟ آیا می‌شود تفکر مهدویت را در این جهان مادی نشان داد؟

چرا نمی‌شود؟ وقتی برنامه‌ای باشد که هر کسی، سعادت خودش را در آن بینید، چرا نپذیرد؟ الآن، کشورهای اروپایی که هر کدامشان برای خودشان پول داشتند، مرز داشتند، خیلی چیز‌ها داشتند، به این نتیجه رسیدند که بیایند، ابتدائا، بازار مشترک درست کنند و بعد اتحادیهٔ اروپا درست کنند و بسیاری از مقررات داخلی خودشان را، حتی پولشان را به نفع این مجموعه کنار بگذارند. سبب‌اش هم این است که احساس می‌کنند که منافعشان در این اتحاد است و مردم هم این را می‌فه‌مند و موافق می‌شوند.

من دارم فرض را بر این می‌گذارم که امام زمان (علیه السلام) با برنامه‌ای می‌آیند و ابزار تبلیغ و ابزار معرفی و اطلاع رسانی هم وجود دارد و مردم هم از وضع موجود خودشان، راضی نیستند و خسته‌اند، وقتی که برنامهٔ حقوقی مناسبی را می‌بینید، همکاری می‌کنند.

اینکه می‌فرمایید: «مادیت غلبه دارد.»، امام زمان نمی‌آیند که مسائل مادی مردم را ندیده بگیرد! منافع مردم را در نظر می‌گیرند و زندگی سعادتمند برای مردم می‌آورند! امام زمان که نمی‌گوید: «همه‌اش نماز بخوانید! همه‌اش قرآن بخوانید! ; همه‌اش زیارت کنید! همه‌اش…»! او، برنامهٔ زندگی می‌آورد و مردم هم می‌فه‌مند و می‌پذیرنند. مثل الآنکه پذیرش نیست، خوب حضرت هم ظهور نکرده‌اند.

انتظار: با توجه به این فرمایش‌هایی که فرمودید، اگر بخواهیم تفکر مهدویت را فراگیر بکنیم تا آن مقبولیت جهانی هم پیدا بشود، کدام یک از این ابعاد تفکر و فرهنگ مهدویت را برجسته کنیم؟

من فکر می‌کنم، شما باید دنبال جامعیت برنامه بروید. این هم به طور خیالی نمی‌شود، بلکه باید از اسناد موجود، شما برنامه‌های امام زمان را استخراج کنید و آن‌ها را اعلام کنید. ما، الان نمی‌توانیم ادعا کنیم که همه چیز را می‌دانیم. اگر شما، پنجاه در صد از آن واقعیت‌ها را هم بتوانید به صورت برنامه معرفی کنید، خدمت بزرگی کرده‌اید.

انتظار: آن سیرهٔ تربیتی، فکری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حضرت را که تبیین کنیم، با توجه به اینکه مردم، عطش دارند و هم از درک بالایی هم برخوردارند، طبیعی است که آنرا بخواهند و از آن استقبال کنند.

بله; این همین طور است، ولی باید به اسناد متکی باشد. یک وقت، ممکن است که خودمان، به عنوان یک متفکر، آرزویمان را بیان کنیم، ولی این، جواب نمی‌دهد. خیلی از متفکران، الآن، افکاری دارند، ولی مقبولیت ندارند.

انتظار: برجسته کردن عدالت اجتماعی حضرت که «یملاء الارض قسطا و عدلا» مناسب و مؤثر است.

بله; این طور است. البته، خیلی از موارد دیگر هست. دربارهٔ علم داریم، دربارهٔ اخلاق داریم، دربارهٔ ارتباطات داریم، دربارهٔ سیاست داریم، دربارهٔ برخورد با مردم داریم، دربارهٔ امنیت داریم،…. این‌ها را با توجه به اسناد، باید تبیین کنیم.

امنیت، امروزه، یک شاخص مهم برای زندگی است. وقتی می‌گوییم، امام زمان آمدند، امنیت آن قدر قوی است که یک زن جوان می‌تواند از این منطقه تا هر منطقه دیگری برود و کسی تعرض به او نکند، این، برای مردم جذاب و جالب است.

انتظار: یا پشتوانه‌های مکتبی که شما فرمودید و یک چنین فردی که دارای مقام عصمت است و یاران توانمندی هم ساخته، با این پشتوانه‌ها، به نظر می‌آید که راه، برای مقبولیت، خیلی باز است.

به هر حال، وقتی که مستند به ادلهٔ موجود باشد و مطابق با عدل و فطرت انسان باشد، پذیرش زیاد، است.

انتظار: کدام بعد از ابعاد، اولویت دارد؟

من، هیچ وقت فکر نکردم که کدام اولویت دارد، اما همین حالا می‌شود روی بعضی از موارد، انگشت گذاشت. عدالت، گمشدهٔ بشریت است. اگر شما بتوانید از اسناد نشان بدهید که امام زمان، عادل مطلق است، کار ارزشمندی است.

امنیت، اولویت دیگر است. مردم، در همهٔ زندگیشان، مشکل امنیت داشتند.

علم، محور دیگر است. امام زمان (علیه السلام) درهای زیادی از دانش را بر روی بشر می‌گشاید و طبیعت را که هنوز بر روی بشر بسته است، باز خواهد کرد.

ما، در اسناد، به اندازهٔ کافی، از این چیز‌ها داریم. این‌ها، یک ارزش‌های موقتی نیستند. من فکر می‌کنم در همهٔ طول تاریخ، از انسان‌های بدوی گرفته تا امروز، همهٔ این‌ها، برایشان ارزش بوده است. البته، تفاوت‌هایی داشته است.

انتظار: ما می‌توانیم جلوه‌های محبت حضرت را مطرح کنیم. بعضی، این طور مطرح می‌کنند که آن حضرت، جوی خون راه می‌اندازند! واقعیت، این طور نیست! حضرت، آن قدر محبت دارند، که مردم مجذوب او می‌شوند. وقتی مردم بدانند که او چه می‌کند و چه مشکلاتی را از سر راه بشر بر می‌دارد، طبعا، چنین آقایی، خواستنی و دوست داشتنی است و همهٔ انسان‌ها هم منتظرش هستند. در حقیقت، اگر جاذبه‌های فردی آن حضرت هم توضیح داده شود، خیلی از افراد، مجذوب می‌شوند.

بله; این، یک دریچهٔ دیگر است. در اسناد ما، فراوان، این طور وارد شده است که امام زمان، نقاط برجستهٔ انبیای سلف را همراه خودشان دارند; یعنی، شخصیت رئوف حضرت عیسی و شخصیت حضرت موسی و شخصیت حضرت رسول اکرم را دارند. خوب، مسلمانان به انبیاء، سلام الله علیهم اجمعین، عشق می‌ورزند و مسیحیان، به حضرت عیسی علاقه دارند و یهودیان، به حضرت موسی.

ادیان دیگر، منتظر منجی خودشان هستند. اسم منجی آنان، مهدی نیست، ولی آنان، منتظر فردی هستند با مشخصه‌هایی که حضرت مهدی (عج) آن‌ها را دارد.

در روایات ما، برای جنبه‌های عطوفت و مهربانی و دل سوزی ایشان، موارد زیادی پیدا می‌شود.

اصلا، آن جنبهٔ خشنی که در بعضی از اسناد، بعضی، روی آن تکیه می‌کنند، به نظر درست نمی‌آید. آن، مولود تفکرات زمانی بوده که پیروزی را همراه با جنگ و کشورگشایی می‌دانستند. این نوع پیروزی، اگر می‌خواست بشود، خوب، در زمان حیات حضرت، بلکه در زمان حیات حضرت علی (علیه السلام) هم می‌توانست اتفاق بیفتد! چرا خداوند، منتظر می‌ماند که این همه زمان بگذرد تا شرایط درست بشود؟ اگر بنا است با معجزه و آن ابزاری که معمولاا می‌آورند، با آن‌ها بخواهد ایشان پیروز بشود، خوب، این را در زمان حضرت آدم هم می‌توانست انجام دهد! پس پیدا است که برای برقراری یک حکومت جهانی، زمینه‌های دیگری باید آماده باشد و آن،‌‌ همان پذیرش و عطش مردم است.

یکی از نکات جالب توجه در بارهٔ آن زمان، این است که عطوفت، همگانی می‌شود. در روایت آمده است، هنگامی که حضرت می‌آیند افرادی که نیازمندند، دست در جیب برادر مسلمانشان می‌کنند، و به اندازهٔ نیاز بر می‌دارند و بعدا بر می‌گردانند! ما، مقداری از رفاقت و مهربانی و صفا و صمیمیت را در صدر اسلام دیده‌ایم، ولی در زمان حضرت، این امور، گسترده است. خوب، شما ملاحظه بفرمایید، اگر اخلاق جامعه، به اینجا رسید که، این گونه رفتار کنند، آیا فقیری در جامعه خواهد ماند؟ حل معضل فقر، یکی از مشکلات زندگی بشر است! آرزوی بشر، این است که هیچ کس فقیر نباشد! وقتی زمان ظهور حضرت، این گونه وصف شود، مردم جذب آن می‌شوند.

مورد دیگر، بحث آموزش و پرورش است. الآن سازمان‌ها و افراد گوناگونی تلاش می‌کنند تا بی‌سوادی نباشد، ولی موفق نشده‌اند. در زمان حضرت، نه تنها بی‌سوادی نیست، بلکه عقل بشر، رشد بالایی پیدا می‌کند و خیلی از مجهولات برای او حل می‌شود.

مورد دیگر، بحث ارتباطات است. در زمان حضرت، که وقتی ماموری به نقاط دور دست می‌رود، اگر دربارهٔ ماموریت خودش، ابهامی پیدا کند، می‌گویند. «در کف دست خودت نگاه کن و ماموریت را ببین.». خوب، در کف دست آدم که چیزی نیست! ما نمی‌خواهیم بگوییم، آن موقع، این معجزه اتفاق می‌افتد، بلکه مسائل ارتباطی، به گونه‌ای است که او می‌تواند از این‌ها چیز بخواند; یعنی، برنامه‌اش را می‌تواند از دور ببیند و آن را اجرا بکند. این گونه روایات را در قدیم نمی‌فهمیدند، اما الآن، با فن آوری اطلاع رسانی، این موارد، معلوم می‌شود.

انتظار: حضرت مهدی (عج) که بیایند، برخوردشان با کسانی که هم دین با حضرت نیستند، چه گونه خواهد بود؟ نیز احزاب و آنانی که هم کیش و هم فکر نیستند، نقششان در حاکمیت حضرت چه گونه است؟

از آیات قرآن، می‌شود فهمید که ادیان دیگر هم تا قیامت، طرفدار دارند. ما، دلیلی نداریم که وقتی حضرت، تشریف می‌آورند، همه را به پذیرش اسلام مجبور می‌کنند. شاید کسانی هم باشند که اسلام را نپذیرند. البته، این‌ها، قطعی نیست، ولی جای این است که بگوییم، چنین آزادی وجود دارد که مردم، عقاید خودشان را داشته باشند. منتها، منطقا، وقتی که ایشان اسلام را معرفی می‌کنند، خود مردم می‌پذیرند. مردم، دیگر، تعصبی ندارند. وقتی که تفکرشان باز باشد و استدلال هم بشوند، خیلی از افراد می‌پذیرند. اینکه ایشان، با چه شیوه‌ای حکومت می‌کنند، آن نقطهٔ مشخص که نقطهٔ شروع ما است، این است که ایشان، صاحب الامر هستند، و مانند دیگر امامان، حاکمیت منحصرا برای ایشان است، اما اینکه تحزب خواهد بود. یا نه، شاید باشد و ایشان اجازه بدهند تا سلیقه‌های مختلف، به صورت جریان‌ها و احزاب، فعال باشند. اینکه انتخابات به همین شکلی که از پایین، مردم، انتخاب می‌کنند، اینکه شورا‌ها خواهد بود، اینکه در هر منطقه‌ای، شورای مدیریت درست می‌شود، اینکه افرادی را منصوب می‌کنند، این‌ها، چیزهایی نیست که قطعی باشد.

من فکر می‌کنم، اصل مسئله، روشن است; یعنی، که رضایت مردم و رای مردم ملاک است، اما اینکه، در مدیریت کشور، چه گونه به رای مردم می‌رسند و چه گونه در ادارهٔ کشور به آنان متکی می‌شوند، اینکه آیا واقعا در همهٔ کرهٔ زمین، یک نوع مدیریت اعمال می‌شود، آیا اینکه….، همهٔ این‌ها، از اموری است که روشن نیست. چه بسا، مثلا، در گوشه‌ای از جهان، مسلمانان، یک نوع مدیریت خاصی با سلیقهٔ خودشان داشته باشند، منتها، همه، هماهنگ با هدف و برنامهٔ حضرت هستند.

در برنامهٔ حکومتی حضرت، شاید جایی برای اختلاف نظر و… وجود داشته باشد. ما، هیچ دلیلی نداریم که فکر کنیم که همهٔ جهان، مثل یک خانواده اداره می‌شود.

انتظار: عرض بنده، ناظر به حقوق اقلیت‌ها است. با توجه به اینکه در زمان ظهور، اقلیت‌هایی هم هستند، آیا حقوقی را رسما دارند؟

من نمی‌توانم یک نظر قطعی بدهم. این‌ها، از‌‌ همان شیوه‌های حکومتی است که در هر زمانی می‌تواند تغییر بکند. اینکه چه گونه با آنان رفتار بشود و چه قدر به آنان در مسائل سیاسی و تربیتی و اقتصادی، میدان داده شود، چیزهایی نیست که به صورت قانون کلی و غیرقابل تغییر باشند.

انتظار: آیا جهانی شدن یا جهانی سازی را ما می‌توانیم مقدمه‌ای برای حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) تلقی کنیم؟ آیا ما می‌توانیم به این امر، کمک کنیم؟

این، می‌تواند به عنوان یک مقصد و تسهیل کنندهٔ شرایط ظهور امام زمان، مطرح باشد. وقتی که مقررات جهانی، از طرف همهٔ کشور‌ها پذیرفته شده باشد، مردم، نمایندگانشان را در یک جا جمع کرده باشند و دربارهٔ محیط زیست و مسیر هواپیما‌ها و شرایط ارتباطات اینترنتی و مخابرات، مقرراتی را وضع کرده باشند، آن وقت، حکومت واحد جهانی که بخواهد تشکیل بشود، در یک شرایط آماده تری می‌آید. آلان، برای این‌ها، یک سری مقرراتی وضع شده است، در آن زمان، حضرت مهدی (علیه السلام) مقررات را کامل‌تر و بهتر و عادلانه‌تر و قابل اجرا‌تر می‌کند.

به نظرم، این، روالی است که می‌تواند به حکومت واحد جهانی منتهی شود.

انتظار: موضع ما در مورد جهانی شدن چیست؟

ما، فعلا، عضوی از اینجامعهٔ بزرگ هستیم و نباید در این بحث، با اصل جهانی شدن مخالفت کنیم; چون، این، یک چیزی است که می‌تواند در خدمت بشریت باشد. دادگاه بین المللی کیفری که برای مجازات جنایتکاران جنگی تشکیل شده است، درست است که الآن آمریکا در آن نفوذ دارد و…، ولی اگر انصافا یک عده دانشمند قاضی عادل شریف باشند و اگر هر کشور کوچکی هم از یک دولت قدرتمندی، به عنوان جنایتکار جنگی، شکایت کرد، آنجا رسیدگی کند، آن، یک چیز خوبی است.

مطالب و امور دیگر هم این طور است. ما باید این‌ها را کمک بکنیم تا انجام بشود و از اینکه هست، به سمت عقلانی تری برود.

انتظار: آمریکا، الآن، مدعی ریاست و سلطهٔ خود در امر جهانی سازی است. آیا او در جهانی سازی، به معنای رعایت حقوق مردم دیگر کشور‌ها، صادق است یا نه؟

به نظر من، قطعا، صادق و عادل نیست، اما بالاخره، آنان، این را می‌فه‌مند که اگر بخواهند در چنین کارهایی موفق شوند، باید یک مقدار امتیاز به دیگران هم بدهند; یعنی، اگر سازمان ملل بخواهد تشکیل بشود و ما هم بخواهیم عضو بشویم و حق ضویت بدهیم، باید یک منافعی را برای خودمان، آنجا ببینیم، و اگر بانک جهانی می‌خواهد تشکیل بشود و بخواهیم ما هم عضو شویم و یک پولی آنجا بگذاریم، خوب، باید نفعی هم به ما برسد.

انتظار: آیا ما می‌توانیم در این سازمان‌های جهانی، تاثیرگذار باشیم؟

بله; یقینا، ما می‌توانیم تاثیر بگذاریم. در بعضی از اینجا‌ها که می‌خواسته تاسیس بشود یا چیزی تصویب بشود، وقتی ما حضور جدی پیدا کردیم، توانستیم اثر بگذاریم و بعضی چیز‌ها را اصلاح کردیم و نظر ما رای آورده و دنیا هم استفاده کرده است.

البته، این، احتیاج دارد که بقیهٔ کشورهای اسلامی هم همکاری کنند. اگر این پنجاه و چند کشور اسلامی، بتوانند خودشان را همراه کنند و متحد باشند، یک وزنهٔ عظیم می‌شوند و در همهٔ این مراکز جهانی، می‌توانیم با رای خودمان، سرنوشت دنیا را اصلاح بکنیم.

البته، آنان، باز نفعشان را بیشتر از ما می‌برند. از این رو، اگر منافعشان لطمه ببیند، بیرون می‌روند. آمریکا، از یونسکو بیرون رفت; چون، رای‌اش در تعیین دبیر کل، مؤثر نبود. نیز از پیمان «کی. یو. تو» بیرون رفت.

انتظار: تا چه اندازه قدرت انتخاب و در واقع آزادی عمل برای کشور‌ها و جوامعی که می‌خواهند با معیار‌ها و ملاک‌های خودشان انتخاب کنند، در پروسهٔ جهانی شدن وجود دارد؟ آیا اصولا می‌شود برخورد فعالانه‌ای داشت؟

بببیند! این طراحی‌هایی که می‌شود، فرض کنید همین تجارت جهانی، که طبیعی است آنانی که پیش تاز این کار‌ها بوده‌اند، هدفشان، این بوده که باب تجارت را با کشورهای دیگر آن چنان باز کنند که خودشان برنده باشند; چون، کسی را یارای مقابله به خود نمی‌دیدند. به تدریج که کشورهای دیگر آمدند، یک مقرراتی گذاشتند. اگر کسی پیوست، این طور نیست که فوری همهٔ گمرکات خودش را حذف بکند و تعرفه‌ها را بردارد! او، می‌گوید، من، در ظرف ده سال، هر کالایی را که احساس می‌کنم می‌توانم در بازار جهانی رقیب شوم، آن را در سبد می‌گذارم. البته، در مجموع، آنان‌اند که سود می‌برند.

برای ورود به آنجا هم اختیار با خود ما است. در دولت من، ماهی یک بار، برای ملحق شدن به تجارت جهانی بحث می‌کردیم. عده‌ای مخالف بودند و برخی نیز موافق. ما، آن وقت، به این نتیجه رسیدیم که فعلا تقاضایمان را بدهیم، چون، خود پذیرش عضویت، سال‌ها به طور می‌کشد. آمریکا هم که مخالف ما است، خود این هم، زمان پیوستن ما را طولانی‌تر می‌کند. از این رو، وقت داریم که خودمان را برای آن روز آماده کنیم. درست است که امریکا با پیوستن ما به تجارت جهانی مخالف است، اما اگر ما، جدا، بخواهیم به آن پیمان بپیوندیم، راه حل‌هایی برای خثنی کردن تلاش امریکا وجود دارد.

انتظار: الآن، دیگر معلوم نیست به شما حق انتخاب بدهند! اگر عضو نشوید، نه چیزی به شما می‌دهند و نه چیزی از شما می‌گیرند! مضافا اینکه مخالفت یکی از اعضاء برای عدم پذیرش کافی است.

بله! نقطهٔ زشتی که آنجا هست، همین حق وتو است که به همه دادند. خوب، این، دیگر، جزء مقررات آنجا است. آمریکا، مخالفت نکند، یک کشور کوچک دیگری ممکن مخالفت بکند. بعضی از مقررات آنجا، باید اصلاح بشود و اگر ما حضور داشته باشیم، خود این، کمک می‌کند که آنجا تاثیر بگذاریم و بعضی از مقررات را اصلاح کنیم.

در مجموع، الآن، شیوهٔ ملحق شدن به پیمان‌های بین المللی، یک شیوه‌ای است که اجبار برای کسی ندارد، مگر اینکه شرایط، انسان را مجبور بکند. به نظرم، اگر نفوذ و زورگویی بعضی از قدرت‌ها را از این جدا بکنید، اصل جریان، مثبت است.

انتظار: با توجه به اینکه جناب عالی با امام امت (ره) مانوس بودید، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، در مراحل مختلف، یار ایشان بودید، بفرمایید که آیا حضرت امام، با توجه به بحث جهانی شدن، آیا می‌خواستند یک حکومت دینی فراگیر تشکیل دهند یا نه؟ البته، قطعا، همین طور بوده است. شما بفرمایید، برای این کار، ایشان، چه تمهیداتی اندیشیده بودند؟

ایشان، تفکرشان این بود که آرمان‌های عادلانهٔ انقلاب، مانند کفر ستیزی و استعمار ستیزی و حمایت از محرومان و… محدود به حتی فضای اسلامی نیست، بلکه این‌ها، مسائل بشری است، اما اینکه خصوصا در بارهٔ حکومت واحد جهانی حضرت مهدی (عج) صحبت کرده باشیم، چیزی یادم نمی‌آید. اگر ایشان، چیزی را مطرح کرده باشند، حتما، در سخنرانی ایشان آمده است.

انتظار: ایشان، مکرر، نام حضرت را می‌بردند و می‌فرمودند: «ما، منتظریم حضرت تشریف بیاورند و این حکومت را تقدیم ایشان بکنیم».

بله; این تعبیر‌ها بود، اما اینکه ما بحثی کرده باشیم برای اینکه ما الآن مثلا داریم مقدمات حضور حضرت را فراهم می‌کنیم، من، یادم نمی‌آید. در اینجا لازم است این نکته را مطرح کنم که جمهوری اسلامی، پیوسته، در پی این بوده است که حکومت جهانی حضرت (علیه السلام) را الگوی رفتار خود قرار دهد. ما اگر از رفاه می‌گوییم، اگر از امنیت می‌گوییم،…، چیزهایی است که از آنجا الگوبرداری کرده‌ایم.

البته، در این باره، ما، به اندازهٔ فهم خودمان از اسلام و توانی که داریم، عمل می‌کنیم. ما، نه فهم حضرت را داریم و نه امکانات حضرت را، لذا آنچه پیاده می‌کنیم، نمی‌تواند، کاملا مطابق با آن الگو باشد.

اگر ما بتوانیم، به اندازهٔ توانمان هم اسلام را پیاده کنیم، الگوی خوبی برای جهان خواهیم بود و این می‌تواند، زمینه را برای ظهور حضرت فراهم آورد.

انتظار: اگر فرضا، شما، این مشغله‌های فراوان سیاسی را نداشتید و فارغ البال بودید، چه موضوعی را برای گسترش فرهنگ مهدویت انتخاب می‌کردید؟

به دنبال اجرای اسلام می‌بودم; یعنی، همین کاری که الآن می‌کنیم; چون، فکر می‌کنم روح مهدویت، همین است. باز تاکید می‌کنم، اگر ما بتوانیم آرمان‌های اسلام را در عمل پیاده کنیم و به مردم جهان نشان دهیم، کار بزرگی برای گسترش فرهنگ مهدویت انجام داده‌ایم. الآن هم، سعی و تلاشمان، جز این نیست. حالا اینکه چه مقدار موفق شده‌ایم، یک بحث دیگری است.

انتظار: به نظر شما، بهترین شیوهٔ حکومت برای دوران غیبت چیست؟

به نظرم، همین نظام ولایی است که در ایران ایجاد شده است. اگر ولایت فقیه نبود، نه انقلاب پیروز می‌شد و نه مشکلات پس از پیروزی حل می‌شد و نه در جنگ موفق می‌شدیم که تمامیت ارضی خود را حفظ کنیم و یک وجب خاک به دشمن ندهیم و نه می‌توانستیم، انسجام و وحدت ملی کشور را حفظ کنیم و در آینده هم بدون ولایت فقیه نمی‌توانیم پیش برویم.

گزینه‌هایی که گاهی مطرح می‌شود، مانند سکولاریزیم و… امتحان خودشان را در جاهای دیگر داده‌اند و این‌ها، فقط، یک مزاحمت‌هایی است که از آغاز انقلاب هم مطرح بوده است و چیز تازه‌ای نیست. در شورای انقلاب، این‌ها هم مطرح شد. این بحث‌ها، از سوی نهضت آزادی و… مطرح می‌شد. آنان صریحا می‌گفتند، نوع حکومت ایران، یا جمهوری باشد یا جمهوری دمکراتیک!

انتظار: حکومت دینی، به اعتقاد شما، مبنایش بر اساس مشروعیت است یا مقبولیت یا هر دو؟

هر دوی این‌ها باید باشد. اگر نظر و مقبولیت مردم نباشد، کاری نمی‌توان کرد. برای عملی کردن اسلام، ما باید مردم را همراه خود داشته باشیم. به نظر ما، فقیه واجد شرایط، جانشین حضرت بقیة الله (علیه السلام) است، اما اگر این بحث‌ها بخواهد جنبهٔ حکومتی به خود بگیرد، باید برای فقیه، مقبولیت حاصل شود. حضرت علی (علیه السلام) چون پذیرش مردم نبود، خانه نشین شد! ما که بالا‌تر از حضرت نیستیم! اصلا چرا حضرت در پردهٔ غیبت‌اند؟ زمینهٔ پذیرش گسترده و جهانی مردمی وجود ندارد.

انتظار: یعنی، مشروعیت را از شرع می‌گیریم و مقبولیت را از مردم؟

بله; همین طور است. تنها تئوری که می‌تواند خود را نشان بدهد و در عمل هم نشان داده است، تئوری ولایت فقیه است.

انتظار: حاج آقا! دشمن، این را خوب فهمیده است، از این رو، سرمایه گذاری فراوانی برای دور کردن مردم از ولایت، چه ولایت معصوم و چه ولایت فقیه، کرده است. الآن، فیلم‌هایی را می‌سازند که تفکر مهدویت را زیر سوال می‌برند. نظام، برای مقابله با این شبهات خارجی و داخلی، چه تدبیری اندیشیده است؟

همین تدبیرهایی که تا به حال کرده‌ایم. من نمی‌دانم که شما چه قدر سال‌های آغاز انقلاب را به یاد دارید. در آن زمان تهاجم به تئوری ولایت فقیه، فراوان بود. بنی صدر که رییس جمهور شد، افکارش را آشکار کرد و پیش از او، دولت موقت، تهدید به استعفا کرد و… تدبیرهایی که اندیشیده شد، این توطئه‌ها از بین رفت.

ما، همیشه، با این گونه مسائل، در گیر بودیم و الآن هم همین طور است. ما، اولا، کار خیلی مهمی که باید انجام دهیم، این است که معاش مردم را سر و سامان ببخشیم. این، جزء نخستین وظیفهٔ دولت اسلامی است. حضرت که مالک اش‌تر را به مصر می‌فرستد، به او می‌گوید، با اموالی که جمع می‌کند، آبادانی کند و آبادانی‌ها را گسترش دهد.

الآن، شبهاتی که مطرح است، بیشتر، مربوط به بعد کارایی نظام است. با موفقیت اقتصادی، این شبهات، خود به خود، پاسخ داده می‌شود. البته، آن شبهات فکری را هم باید مستدلا پاسخ داد.

این شبهات، چیزهای تازه‌ای نیست. شما کتاب خاطرات مرا که منتشر شده، ملاحظه کنید. خواهید دید که این‌ها، از آن موقع هم بوده است. بله، یک وقتی در کمون و نهفته بوده است و زمانی آشکار شده است.

انتظار: الآن، نسبت به گذشته به فرهنگ مهدویت، تهاجمات گسترده‌تر و سازمان یافته تری می‌شود. به عنوان نمونه بر اساس پیشگویی‌های نوسترداموس فیلم ساختند و تا مدت‌ها آن را در تمامی شبکه‌های تلویزیونی خود نشان دادند تا مردم خود را سبت به این مساله، بدبین و متنفر کنند.

بله; این‌ها هست، ولی آنان اساس اسلام را هدف گرفته‌اند و به دنبال حذف اسلام هستند. الآن، به همهٔ ارزش‌های اسلامی حمله می‌شود. حجاب هم یکی از این‌ها است.

انتظار: ولی حجاب، به اهمیت مسئلهٔ مهدویت نیست حجاب کجا، مهدویت کجا!

این، درست است، ولی آنان، به جان خود اسلام افتاده‌اند شما، چون روی این قضیه زحمت می‌کشید، چنین می‌گویید، ولی ما می‌بینیم که آنان، همهٔ ارزش‌های اسلام را مورد هجوم قرار داده اند; زیرا، حضرت مهدی (علیه السلام) هم بدون اسلام، مطرح نیست! حضرت می‌آیند تا اسلام را اجرا کنند! داستان سلمان رشدی برای نابودی اساس اسلام بود!

انتظار: در اوایل پیروزی انقلاب، در اسراییل، همایشی بود. در آنجا گفته شد، در شیعه، دو نگاه مطرح است: نگاه سرخ و نگاه سبز. شیعه، با نگاه سرخ، انقلاب می‌کند و با نگاه سبز آن را حفظ می‌کند. آنان گفتند، برای نابودی شیعه، باید قیام حسینی و قیام مهدوی را از اینان بگیریم.

من می‌گویم، آنان، تن‌ها، به یک موضوع نپرداخته‌اند، بلکه به هر چیزی که مایهٔ افتخار ما است و برای ما ارزش است، تهاجم کرده‌اند و می‌کنند. یکی از این محور‌ها هم موضوع مهدویت است.

انتظار: یکی از اصلیترین چالش‌هایی که جامعهٔ کنوی با آن مواجه است، مسائل اقتصادی است. شما در ارتباط با حکومت امام زمان (علیه السلام) و جلوه‌هایی که از رفاه عمومی در جامعه ایجاد می‌شود و فقر رخت بر می‌بندد، چه توضیحی دارید؟

من، آنچه را که فعلا از مبانی اسلامی می‌فهمم، این است که یکی از ویژگی‌های اقتصادی زمان حضرت حجت (علیه السلام)، اولا، نقد کردن منابع طبیعت است. آن روز که ایشان می‌آیند، زمین، کنزهای خودش را بیرون می‌دهد و تکثیر ثروت در دنیا می‌شود. با توجه به علم و فن آوری، همهٔ منابع طبیعت تسخیر می‌شود و این، با امروز ما، اصلا قابل مقایسه نیست.

یکی دیگر از ویژگی‌ها، تقسیم عادلانه است. تقسیم عادلانه‌ای که ما فعلا می‌فهمیم، سلب مالکیت نیست. حقوق ضعفا، به گونه‌ای تامین می‌شود که فرد محتاج، در حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) وجود ندارد، ما نمی‌توانیم بگوییم، تفاوت نیست، اما کسی محتاج نیست. جهان آباد، با توزیع مناسب ثروت، مهم‌ترین ارکان اقتصادی حضرت مهدی (عج) است.

انتظار: تفاوت حکومت امام زمان (علیه السلام) با دیگر حکومت‌ها در چیست؟ اگر بگوییم، عدالت است، امنیت است، رفاه است،… ممکن است کسی بگوید، مکاتب دیگر هم چنین ادعایی دارند، حالا، هر چند تا به حال نتوانسته‌اند آن را عملی کنند؟

مسئلهٔ مهمی که در رسالت انبیا و در مکتب تربیتی قرآن هست، آن بعد تکامل انسانی است; یعنی، این مکتب، انسانی را می‌خواهد که به دنبال نزدیکی به خدا است. اسلام، حرکت بشر به سوی قرب الهی را می‌خواهد. مطابق جهان بینی ما، اصل، برای انسان، این است که به طرف خداوند حرکت بکند و آخرت‌اش را تامین بکند و سعادت نهایی را بیابد. دنیا، مقدمهٔ آخرت است. این مطلب، در زمان ظهور حضرت، خالص‌تر می‌شود.

انتظار: صحبت از کارهایی شد که علیه مهدویت انجام می‌گیرد. نمونه‌اش، مثلا ساختن فیلم علیه مهدویت است. حالا اگر ما بخواهیم در صدا و سیما در همین زمینه‌ها، کار بکنیم، نظر شما چیست؟ آیا ساختن فیلمی در بارهٔ شخصیت حضرت و عصر ظهور ممکن است؟ آیا لزومی برای آن می‌بینید؟

بله; من، با این پیشنهاد موافق‌ام. البته، شرط‌اش، این است که یک مطالعهٔ همه جانبه و تحقیق گسترده‌ای انجام بگیرد و از آن نکات مهمی که از اسناد درباره حکومت امام زمان پیدا می‌شود، یک فیلم نامه نوشته شود و مظاهر زیبای او را، از بعد اقتصادی و اخلاقی و امنیتی و آموزشی و ارتباطی و همهٔ چیزهایی که در دنیا، ارزش است، نشان داده شود.

همین طور که الان، فیلم‌هایی ساخته می‌شود که مثلا، دنیای صد سال دیگر را نشان می‌دهد، می‌توان فیلمی ساخت که زمان حضرت را نشان دهد.

البته، پیش از ساخت، باید با مقام معظم رهبری و مراجع و… هماهنگی شود.

انتظار: ما با آقای لاریجانی صبحت کردیم و ایشان هم استقبال کردند.

این کار، یک گروه قوی تحقیقاتی می‌خواهد. البته، کار سختی هم نیست.

انتظار: جامعهٔ مسیحی، منتظر برگشت حضرت مسیح است تا عدالت را برای زمین بیاورد. آیا شما، این نکتهٔ مشترک را زمینهٔ مناسب برای گفت و شنود و جلب افکار عمومی و بین المللی برای پذیرش یک حکومت دینی، می‌دانید یا نه؟ مردم مسیحی و مسیحیت، پس از سرخوردگی از رنسانس، به این نتیجه رسیده‌اند که برای رسیدن به آرامش و… باید به دین، روی بیاورند.

این تفکر، به طور کلی، در همهٔ ملل و نحل وجود دارد. یکی از کارهایی که برای همین مسئلهٔ مهدویت می‌توان کرد، این است که میان مراکز دینی و مذهبی که چنین تفکراتی دارند، ارتباط برقرار شود، بحث شود، خبرهای آن پخش بشود، اطلاعات جمع بشود. بحث مهدویت را در مسیحیت باید یک طور مطرح کرد و در مراکز تشیع، یک گونهٔ دیگر. این جوامع، هر کدام، ادبیات خاص خود را دارند. ما از طریق این نقاط مشترک، می‌توانیم به یک نقطهٔ نیرومندی برسیم. خدا‌شناسی در فطرت بشر هست و در یک جایی ظهور می‌کند. باید این را احیا کرد.

انتظار: در بارهٔ همایش بین المللی مهدویت چه نظری دارید؟

موافق‌ام، ولی باید دامنهٔ بحث را مشخص کنیم. این را می‌شود به عنوان یک بحث دینی مطرح کرد و نیز می‌شود به عنوان حکومت جهانی مطرح کرد. این را طوری باید مطرح کرد که برای همه، جاذبه داشته باشد.

انتظار: اعتقاد ما، این است که بدون عنایت امام زمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، نه انقلاب، شکل می‌گرفت و نه پیروز می‌شد و نه از بحران‌های پس از پیروزی، سرافراز بیرون می‌آمد و نه در جنگ، سربلند بود. عنایت حضرت، در برخی از موارد، محسوس‌تر است. پرسش ما این است که آیا این موارد را در زندگی شخصی و یا انقلاب، دیده‌اید؟ از عنایت حضرت به خودتان، اگر خاطره‌ای دارید، برای تذ کار ما نقل بفرمایید.

من، خودم، از عنایات حضرت، زیاد دیده‌ام. در جاهایی که انسان، واقعا، مستاصل می‌شود، با توسل از صمیم قلب، عنایات ایشان را خواهد دید.

انتظار: یک نمونه‌اش را بفرمایید.

اصراری نداشته باشید.

انتظار: گمان می‌کنم خیلی‌ها علاقه‌مند باشند که لااقل یک نمونه‌اش را بشنوند.

یک موردش را در فتح فاو دیدم. ما، برای فتح فاو، باید هزاران نفر را از آب می‌گذراندیم و به سنگر‌ها و استحکامات عراق، حمله می‌کردیم. ما، همهٔ وسائل لازم را فراهم کرده بودیم، ولی به خاطر سنگینی کار طبیعی بود که در آن شرایط توسل به ائمه به خصوص به امام عصر (علیه السلام) برای ما خیلی کارساز شد. و بالاخره دلهره داشتیم. خلوص رزمندگان و توسل آنان و ما، سبب شد که عملیات والفجر هشت با موفقیت به پایان برسد. ما فکر می‌کردیم که اگر دست عراق را از آب کوتاه کنیم، نمی‌تواند دیگر ادامه دهد. افزون بر آن، در این فکر بودیم که اگر قرار شد، آتش بس شود، آنجا را به، عنوان حربه‌ای برای رسیدن به حقوقمان نگه داریم. الحمدلله، فاو، به دست ما افتاد.

منبع: فصلنامه انتظار، زمستان ۱۳۸۱، شماره ۶


 


حبیب الله پیمان

اصرار دولت اسرائیل برای تعیین خط قرمز دربرابر فعالیت غنی سازی اورانیوم درایران وتأکید بربی ثمربودن تحریم ها در بازداشتن جمهوری اسلامی از ادامه فعالیت هسته ای، سبب بالا گرفتن تب جنگ و افزایش نگرانی مردم ایران گردید. هرچند برخی تحلیلگران براین باورند که این تهدیدها وخط ونشان کشیدن ها نوعی جنگ روانی علیه ملت ایران است که ازمدتها پیش آغازشده وهمراه با تشدید تحریم ها درحال اوج گرفتن است و درتأیید نظر یه شان به مخالفت صریح رئیس جمهورامریکا با پیشنهادات جنگ طلبانه اسرائیل علیه ایران اشاره می کنند. همچنین توجه عموم را به این مطلب جلب می کنند که براساس تحقیقات منابع اطلاعاتی امریکا درمیان مدیران درجه اول جمهوری اسلامی ایران هنوز اراده واجماعی برای ساختن بمب اتمی به وجود نیامده است و خاطر نشان می کنند مردم امریکا هم که دائما با کابوس نگرانی واضطراب ناشی ازمشاهده اجساد سربازان امریکائی به دست افغان های مسلح دست به گریبان اند تمایلی به ورود در جنگی دیگر را ندارند.

اروپائیان هم ضمن حمایت از ادامه و تشدید تحریم ها با حمله نظامی به ایران موافق نیستند. درمیان مردم اسرائیل نیز مخالفت با حمله به ایران درحال افزایش است. در ایران هم به یقین می توان گفت که نه مردم ایران ونه دولتمردان جمهوری اسلامی نیزخواهان وقوع جنگ دیگری که قطعا ویرانگرتراز جنگ هشت ساله خواهد بود نیستند. اما مردم، همین تقابل های شعاری وجنگ فرسایشی روانی و تنگ ترشدن حلقه تحریم ها و تشدید بحران ها و تضاد های داخلی را مقدمه چینی برای بر افروختن اتش جنگ در ایران می دانند. در چنین وضعیتی پرسش اصلی این است : درحال حاضر که ظاهرا آتش جنگ خاموش است آیا زندگی مردم ایران مانند زندگی دیگر مردم جوامع در حال توسعه یا توسعه یافته که روابط دولت هایشان با دول وملل دیگر جهان دوستانه و براساس همکاری واعتماد متقابل است؛ ازامنیت و سلامت سیاسی –اقتصادی و اجتماعی برخوردار است؟ برای برخورداری مردم از نعمت امنیت و صلح پایدار چه باید کرد؟

قطعا تلاش برای برقراری صلح حقیقی و پایدار مسئولیتی است که بر پایه اعتماد و احترام متقابل دولت–ملت قابلیت اجرا و تحقق پیدا می کند. زیرا اهل خرد نیک می دانند تنها در پرتو صلح (باخود و غیرخود) و در سایه یک نظام همکاری منصفانه و عادلانه است که تلاش برای ارائه نمونه ای موفق از جامعه برخوردار از پیشرفت و اعتلاء مادی، علمی، فرهنگی و اخلاقی، معنا و مفهوم انسانی پیدا می کند . پیشرفت دموکراسی و توسعه در ایران تنها با برافراشتن پرچم صلح خواهی و یا اعمال یک جانبه برای درتنگنا گذاشتن مردم ایران به این امید که دستی برون آورده و کاری کنند، میسر نمی شود. تجربه های مکرر درجامعه ما گواه براین واقعیت است که واکنش مردم در شرایط یاس و ناامیدی و ناایمنی؛ کمتر سازنده و بیشتربه صورت اشکال تدافعی ویرانگر؛ ستیز، خود زنی و گریز و یا تسلیم بروزمی کند. ازاین روی برای دستیابی به یک صلح حقیقی توجه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد.

مسئولان جمهوری اسلامی بر اساس تجربه حمله امریکا به عراق به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی، باور دارند که متوقف کردن برنامه غنی سازی اورانیوم باعث توقف تحریم ها وقطع فشارازجانب دولتهای غربی برضد جمهوری اسلامی نمی شود، چنان که باز کردن همه درها ازجمله کاخ های صدام به روی بازرسان آژانس بین المللی ویافت نشدن کمترین نشانه ای از وجود سلاح های کشتارجمعی، مانع از لشگر کشی و حمله امریکا به عراق نشد و یا توقف کامل برنامه هسته ای لیبی وتسلیم همه مدارک واطلاعات محرمانه مربوط به آن توسط دولت قذافی به امریکا، آن کشور را ازحملات نظامی و قذافی را از گرفتارشدن به آن سرنوشت دردناک مصون نداشت ! زیرا جدا ازشرائط شکننده و بحران زای داخلی ناشی ازسلطه دیکتاتوری، قدرتهای بزرگ از دولت های مزبورتوقعاتی داشتند که با سرنوشت و هستی آنها گره خورده بود. مسئولین نظام در ایران نیک می دانند اختلافات میان دولت جمهوری اسلامی و دولتهای بزرگ غربی محدود به برنامه هسته ای ایران نمی شود. آنها در درجه اول ازدولت ایران می خواهند در راه برقراری نظم نوینی که امریکا برای خاورمیانه (وجهان) تدارک دیده سنگ اندازی نکند؛ و با مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه درصدد ایجاد مناطق نفوذ وتفوق (هژمونی) سیاسی و ایدئولوژیک (شیعی) برآنها برنیاید. از این رو دولت جمهوری اسلامی نه تنها باید از فعالیت غنی سازی دست بکشد و با بازگذاشتن درب کلیه نهاد های مربوط به پروژه غنی سازی بروی بازرسان آژانس به امریکا اطمینان خاطر بدهد، بلکه برای رفع دومین اتهام ازخود، یعنی حمایت ازتروریسم ، ازحمایت گروههای فلسطینی وحزب الله لبنان و مخالفان سیاست های امریکا در منطقه دست بکشد. افزون براین، نقض مداوم حقوق بشردرداخل و عدم احترام به خواسته های قانونی و حقوق شهروندی مشروع مردم ایران و بحران های ناشی از سوء مدیریت و ناکارامدی دولت و فساد گسترده؛ اتهام دیگری است که قدرتهای غربی، درکنار موارد قبلی بهانه قرارداده اند تا با استفاده از حربه تحریم های گسترده و رو به افزایش اقتصادی و منزوی سازی سیاسی و فرهنگی و تهدید به حمله نظامی و جنگ، اهدافشان را در منطقه و در ایران پیش ببرند. اما دولت های غربی و امریکایی نیک می دانند که تحریم ها دست کم تااین لحظه تأثیر محسوسی در وادار کردن حکومت جمهوری اسلامی به قبول درخواست آن ها نداشته است درعوض بطورمستقیم زندگی مادی و حیات سیاسی واجتماعی وسلامت روان وجسم مردم ایران را تخریب کرده است.

حل مسأله ازطریق مذاکره وگفت وگو

دولتهای بزرگ غربی این اقدامات را بخشی از راه حل مسأله ازطریق مذاکره و گفت وگو قلمدادمی کنند و پیوسته تهدید می کنند که اگر این اقدامات موثرنیفتد به گزینه جنگ وحمله نظامی به ایران متوسل خواهند شد. حال با توجه به این که حکومت جمهوری اسلامی تاکنون هیچ نشانه ای دال بر آمادگی عقب نشینی در برابر فشارها و تهدیدها، ازخود نشان نداده است، آیا این به معنای گریزناپذیر شدن حمله و برخورد نظامی میان طرفین نیست؟ بیانات مقام عالی فرماندهی نظامی ایران در پاسخ به اعلام خط قرمز اسرائیل یک پیام روشن داشت، این که چون قرار نیست جمهوری اسلامی تسلیم این فشارها برای قبول درخواستهای یک جانبه آنها گردد، ادامه پافشاری دراین زمینه خواه ناخواه جنگ را اجتناب ناپذیر می کند. نظر رسمی دولت فعلی امریکا مبنی براین که خط قرمز آنها برخلاف نظردولت اسرائیل نه توانائی ایران به ساختن بمب اتمی بلکه ساختن بمب است و این که هنوز درایران اراده ای برای ساختن بمب اتمی وجودندارد، درعین حال که دلگرم کننده و تاحدودی منصفانه است اما با توجه به تداوم وتشدید همزمان تحریم ها، تناقض آمیز به نظر می رسد و جلب اعتماد متقابل را دشوار می سازد. با توجه به این ملاحظات آیا باید راه حل مذاکره و گفت وگو برای صلح را شکست خورده و جنگ را اجتناب ناپذیر دانست؟ یک نتیجه گیری ناامیدکننده برای طرفداران صلح در جهان. ازاین سو ممکن است کسانی مدعی شوند که اگر همه مخالفان ومنتقدان جمهوری اسلامی ازپافشاری برمطالبات خود دست بکشند وکلیه روشها واقدامات جمهوری اسلامی را چه درعرصه داخلی و یا بین المللی تأیید کرده و بپذیرند، خطرجنگ بکلی منتفی خواهد شد. اما درپیشگاه کدام خرد و وجدان سالم چنین صلحی عادلانه وحقیقی تلقی خواهدشد؟

شرائط منصفانه دستیابی به توافق برسریک صلح عادلانه وپایدار

اگر مشی عدم خشونت و نه جنگ، درحل همه مناقشات و رفع ظلم و بی عدالتی ازجامعه بشری بر راههای مبتنی برخشونت وستیز و یا غلبه و زور، برتری ذاتی دارد و مبتنی برنوعی فلسفه هستی شناختی است، پس طرفین رابطه علاوه بر پذیرش اصل مذاکره وگفت وگو باید پذیرای رعایت شروط عدالت و انصاف برفضای تعامل ومذاکره فیمابین نیز باشند. هر ترک مخاصمه ای الزاما به معنای برقراری صلح نیست. برای دستیابی به ترک مخاصمه روشی که از دیر باز مورد استفاده قدرتمداران قرار می گرفته این بوده است که طرف پر زورتر؛ طرف ضعیف تر را دربرابر دو راهی تسلیم بی قید وشرط و یا انتخاب مرگ و نابودی قرار می دهد. این همان منطق غلبه و زور(تغلب) است که زمان درازی فیصله بخش منازعات میان اقوام، ملتها و گروههای معارض بود. ودیگری اما برقراری صلح از طریق گفت وگو مستلزم رعایت شرائط منصفانه ای برای حل عادلانه موارد اختلاف براساس منافع و معیارهای مشترک ومورد قبول عموم می باشد. باید به یاد داشته باشیم که مناقشه فعلی میان ایران وغرب ازجنس منازعه میان رباینده مال ومال باخته نیست که جزبا بازگرداندن مال به صاحب حقیقی اش فیصله پیدا کند. بلکه مربوط به امنیت، حقوق ومنافع متقابل است به این معنی که هریک مدعی است که اقدامات طرف مقابل، که به بهانه تأمین منافع وامنیت و در راستای احقاق حقوق خویش انجام می دهد، امنیت و منافع وی را تهدید می کند ویا موجب تضییع حقوق وی می گردد. دراین مناقشه هر دو طرف دارای حقوق، منافع و ملاحظات امنیتی هستند. نخستین شرط لازم و درعین حال منصفانه وعادلانه برای دستیابی به توافق این است که همه طرفهای منازعه به نحو منصفانه ای از امنیت، منافع وحقوق خود بهره مند شوند. به گمانم ایده های اساسی که جان راولز درنظریه خود باعنوان «عدالت به مثابه انصاف» پیشنها دمی کند ، هرچند برای تحقق عدالت دریک جامعه دموکراتیک و در میان شهروندانی آزاد طراحی شده است ، می تواند مبنای تدوین شرائط منصفانه وعادلانه همکاری وصلح چه در روابط میان ایران و جامعه جهانی وچه در روابط داخلی میان حکومت و مردم قرار گیرد.

اصل معامله به مثل وعمل متقابل

می دانیم که دست کم دو مورد ازچهار موضوع مورد اختلاف بین ایران و امریکا به نوع روابط میان دولتها و مردم مربوط می شود. اعتراض قدرتهای غربی به نقض حقوق بشر ازسوی دولت ایران دربرخورد با مردم خود و حمایت از گروههای تروریستی درکشورهای منطقه با مقابله به مثل و اعتراض ایران به نقض حقوق انسانی وحاکمیت مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل و بی اعتنائی به مفاد کنوانسیونهای بین المللی ناظر برجنگ واشغال وسرپیچی ازاجرای قطعنامه های شورای امنیت که تحت حمایت امریکا و متحدین اروپایی انجام می گیرد پاسخ داده می شود. از طرف ایران، مشابه همین اتهامات به امریکا وانگلیس به خاطر شکنجه زندانیان وکشتارمردم غیرنظامی درعراق وافغانستان و نیز اقدام به سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران درخلیج فارس زده می شود. دولت ایران مشروعیت اقدامات خود در منطقه را با اتکا بر اصل اخلاقی دفاع از مظلوم و مقاومت در برابر متجاوز توجیه می کند. همچنین اقدامات وانتقاد واعتراض دولت های دیگر را دخالت در امور داخلی خود تلقی کرده و آنها را رد می نماید. دولت های غربی نیز مداخلات خود در امور کشورهای منطقه را اقداماتی مشروع درجهت تأمین امنیت ملی و در حمایت از مردمی تلقی می کنند که مورد حملات تروریستی قرار گرفته اند. بهمین خاطر یکی ازشروط منصفانه رسیدن به توافق درباره صلح وهمکاری این است که طرف های منازعه یعنی هم دولت ایران و دولت های غربی مدافع اسرائیل ، بر برداشتی مشترک وعمومی ازمفاد حقوق بشر و میثاق های جهانی توافق کنند وهمان برداشت های مشترک را مبنای قضاوت در دعاوی در رابطه با مردم خود وملل دیگر قراردهند. به عبارت دیگر اصل معامله به مثل و یا عمل متقابل، که بر طبق آن همه طرف ها براساس معیارهای عمومی مورد توافق ، ازفرصت ها سودمی برند، ازشرائط همکاری و گام نخست برای رسیدن به مصالحه ای منصفانه است . این که هر طرف آن کاری را که مجاز نمی داند طرف مقابل انجام دهد، برای خود نیز مجازنداند و به عکس همان کاری که انجامش را ازسوی طرف مقابل لازم می داند، خود را نیز به انجامش ملزم بداند.

شناخت وتعامل با طرف های مقابل درموقعیت ملت ها وانسان های آزاد و برابر

روشن است که طرف های مناقشه به لحاظ داشتن مزیت های سیاسی و امکانات اقتصادی وعلمی تکنولوژیک و نیروی نظامی هم طراز نیستند. مطابق معیارهای عقل مدرن (ابزاری) هر طرف که از قبل انباشت بیشتری از این مزیت ها صورت داده است، «عقلا» به خود حق می دهد در خلال مذاکره، موقعیت برتر و سهم و منفعت بیشتری از منابع جهانی و همگانی را درخواست و پافشاری نماید. چنین روشی که معمولا اغلب دولتها و نیروهای سیاسی داخلی وخارجی آن را دنبال می کنند سبب شکنندگی توافق ها و ناپایداری صلح برآمده از راه گفت وگو و مذاکره مبتنی بر عقلانیت منفعت طلبانه می شود. زیرا طرف مقابل که خودرا مغبون و بازنده یافته است، سعی خواهد کرد به هرنحو شده از زیر بار تعهدات شانه خالی کند و قواعد بازی را بر هم زند. این روش همان رویکردی است که معمولا ازسوی حاکمان داخلی با نقض قوانین اساسی و قواعد زیست و تعامل دموکراتیک بر ضد مردم و نیروهای سیاسی رقیب دنبال می کنند و در عرصه سیاست بین المللی توسط قدرتهای بزرگ بر ضد دولت های ضعیف اعمال می شود. به نظر جان راولز« برای دستیابی به همکاری منصفانه وصلح و ودموکراسی پایدار، همه طرف ها باید با توجه به تمایز میان امر معقول و امرعقلانی، آنچه را عقلائی به نظر می رسد برگزینند و عمل کنند ، هرچند این امر مستلزم دست کشیدن از بخشی از منافع و مزایائی باشد که با تکیه به قدرت برتر خود می توانستند دراختیارگیرند وعقل محاسبه گر نیز این عمل راتأیید می نمود». امر معقول در مذاکرات صلح خواهانه معطوف به خیرعموم است یعنی عقل در این جا به توافق و صلحی رای می دهد که همه ملت ها و یا همه شهروندان و گروه ها و نیروهای سیاسی واجتماعی به عنوان ملتها و یا شهروندان و انسان های آزاد و برابر، از آن منتفع شوند. به این خاطر است که شناخت و پذیرش تعامل با طرف های مقابل در موقعیت ملت ها و انسان های آزاد و برابر یکی دیگر ازشرائط نیل به صلح عادلانه و همکاری منصفانه است.

مقدم دانستن محروم ترین ها «قرار دادن خود در موقعیت اولیه »

برای تحقق شرط بالا، و رسیدن به توافقی منصفانه وعادلانه، راولز ایده ای را پیشنهاد می کند که با رعایت آن تفاوت های موجود را امتیازات چانه زنی از میان برمی دارد، به طوری که همه طرف ها از این نظر متقارن می شوند. برطبق اصل مزبور، کلیه طرف های درگیر ، هنگام مذاکره و گفت وگو پرده جهلی بر روی آگاهی خود ازموقعیت ها و مزیت های سیاسی ،اجتماعی، اقتصادی ونظامی که دارند و انباشت کرده اند، می کشند، بدین معنی که آنها را نادیده گرفته خود را در«موقعیت اولیه»، یعنی برابر با دیگران قرارمی دهند تا بتوانند منصفانه و به شیوه ای معقول منافع و مصالح دیگران و به ویژه ضعیف ترها و محروم ترها را درنظر بگیرند وچنان که مقتضای عدل وانصاف است ، برای جبران آن محرومیت ها و کم کردن شکاف ها آنها را برخود مقدم دارند. التزام به این شرط مستلزم آن است که مشارکت کنندگان به دو نیروی اخلاقی؛ یکی قابلیت حس عدالت خواهی ودیگری قابلیت داشتن برداشتی عقلائی ازخیر عموم، در خود باور و تکیه داشته باشند.

چگونگی حل منصفانه مناقشات

با مرور دوباره بر مهم ترین موارد اختلاف و نزاع میان طرفین، خواهیم دید که این ایده ها چه اندازه به حل منصفانه مناقشات و برقراری صلح و همکاری عادلانه کمک می کنند. قدرتهای بزرگ غربی جمهوری اسلامی ایران را متهم می کنند که بر خلاف تعهدات بین المللی اش با پنهان کاری قصد ساختن بمب اتمی دارد. در ضمن از اجرای قطعنامه مصوب شورای امنیت دائر برتوقف غنی سازی اورانیوم استنکاف می ورزد. حقوق شهروندی و بشری معترضین سیاسی خود را نقض و با انکارهولوکاست مشروعیت دولت اسرائیل را که عضوی از اعضاء سازمان ملل متحد است علنا نفی می نماید. نهایتا با دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه و کمک به گروههای تروریستی، امنیت وحق حاکمیت این کشورها را تهدید و نقض نموده، صلح وامنیت را درمنطقه به مخاطره می افکند. در مقابل جمهوری اسلامی مدعی است که با وجودی که داشتن فنآوری هسته ای با مقاصد صلح آمیز حق مشروع ایران به عنوان عضوی از اعضاء سازمان بین المللی انرژی هسته ای است و به رغم این که این فعالیت ها زیر نظر ناظران آژانس انجام می گیرد و با وجودی که هنوز نشانه ای دال برساختن سلاح اتمی مشاهده نشده است، قدرتهای غربی ایران را به خاطر جرم ناکرده هدف تحریم های سنگین اقتصادی و انزوای سیاسی قرارداده اند. از سوی دیگر غرب تمام کار هایی را که برای ایران گناه و جرم تلقی می کند، برای اسرائیل روا و صواب می داند. غرب دولت اسرائیل را به خاطر داشتن بمب اتم تحت فشار قرار نمی دهد و دستش برای تجاوز به کشورهای همسایه، توسعه مناطق اشغالی والحاق آنها به قلمرو خود ، مصادره اراضی وآتش زدن مزارع و تخریب خانه ها و نقض مداوم حقوق شهروندی و بشری فلسطینی ها کاملا باز گذاشته است و با دادن امکانات مادی ونظامی و حمایت های سیاسی ومعنوی از دولت اسرائیل، او را در ارتکاب جنایات ضد بشری اش در غزه تشویق هم می کند. مضافا به این که اقدامات دولت اسرائیل در نقض قطعنامه های شورای امنیت وآراء دیوان داوری بین المللی و منشور ملل متحد واعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون ژنو را عملا نادیده می گیرد و بدین ترتیب به سیاست یک بام و دو هوا در رابطه بین ایران و اسرائیل ادامه می دهد. به علاوه ایران قدرتهای غربی را متهم می کند که انها با حمایت و هدایت نیروهای مخالف نظام جمهوری و با استفاده از حربه تحریم و تهدید به جنگ قصد براندازی و تغییرنظام جمهوری اسلامی را در سر می پرورانند. هم چنین با لشکرکشی به کشورهای هم جوار ایران وساختن پایگاههای نظامی درکشورهای همسایه واستقرارناوها وهواپیماهای خود درخلیج فارس امنیت وموجودیت نظام جمهوری اسلامی را تهدید و ثبات وامنیت وصلح را درمنطقه را مختل نموده اند.

شفاف سازی سیاست ها

قطعا اینها تمامی دعاوی طرفین راشامل نمی شود ولی اهم آنهارا در بردارد. اینک با فرض پذیرش شرائط اساسی و منصفانه همکاری و دستیابی به صلح پایدار وعادلانه ازسوی همه طرف های منازعه، هریک از دو طرف اصلی ، جمهوری اسلامی ایران و امریکا ومتحدین اروپائی این کشور، چه کارهائی باید بکنند تا به سهم خود راه را برای رفع تنش و بی اعتمادی از روابط فیمابین و ایجاد یک نظام منصفانه وعادلانه ی همکاری میان خود به مثابه کشورها وملت هائی آزاد و برابر هموار نمایند؟ از طرف ایرانی و از مناقشه هسته ای آغاز می کنیم؛ جمهوری اسلامی متهم است که برخی فعالیت های هسته ای خود را از آژانس پنهان کرده است. همین امر سبب بروز بی اعتمادی نسبت به مقاصد آنها گردیده است. صرفنظر از میزان صحت وسقم و درجه اعتبار دلائل ارائه شده، درخواست شفافیت و نظارت کامل بر فعالیتها درخواستی مشروع وعادلانه می باشد (چه ازاین بابت که مقررات آژانس برای همه اعضاء بطور برابر لازم الاجراست، و چه از این نظر که تا رفع بی اعتمادی نشده آنها در برابر فعالیت های هسته ای ایران احساس امنیت نمی کنند، و وضعیتی غیر منصفانه و درهمان حال مخل همکاری پدیدآورده است). ازسوی دیگر باتوجه به این که مسئولان درجه اول جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده اند که هرگز قصد ساختن سلاح اتمی ندارند، پس منطقا نباید کمترین هراسی ازشفاف سازی و اعمال نظارت دقیق براین فعالیت ها داشته باشند. اگر این شفاف سازی ابتدا در برابر مردم ایران و از طریق فرایند دموکراتیزه کردن نظام تصمیم گیری ( اجازه دادن به مردم تا مستقیم و یا با واسطه نهادهای دموکراتیک رسمی مثل انتخابات آزاد، مجالس نمایندگی ،شوراها، دستگاه قضائی ونیز مطبوعات واحزاب مستقل، تصمیمات واقدامات حکومت را زیر نظارت بگیرند) صورت بگیرد؛ دراین صورت نه فقط اعتماد جامعه بین المللی به صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران جلب خواهد شد، بلکه نگرانی آنها درباره تداوم نقض حقوق بشر توسط دولت ایران نیز مرتفع می گردد. زیرا تحت چنین شرائطی دولت ها قادر نخواهند بود اقدامی مغایر با سیاستهای مصوب ، قانون اساسی و دیگرقوانین و میثاق های بین المللی انجام دهند. و یا قانونی را که برای منع ساخت سلاحهای کشتار جمعی به تصویب نماینگان مردم رسیده است زیر پابگذارند. ضمنا اصل ضرورت و یا کم وکیف فعالیت های غنی سازی براساس منافع ملی و نظر کارشناسان و اولویت ها وارجحیت ها به صورتی شفاف توسط مجالس نمایندگی تعیین و به اجراگذاشته می شود.

پاسخگو شدن دولت و دیگر قوا در برابر مردم

پاسخگو شدن حکومت در برابر مردم و دو قوه مقننه و قضائیه نیز محدودیت بیشتری در برابر نقض حقوق انسانی مردم به وجود می آورد. این فرایند از طرف جمهوری اسلامی می تواند با برگزاری نخستین انتخابات پیش رو به صورتی آزاد وسالم با مشارکت گسترده همه نیروهای سیاسی و اجتماعی پای بند به قانون اساسی آغاز شود. به محض انجام این مهم و تشکیل دولتی فراگیر وپاسخگو، نوبت به طرف های دیگر می رسد که برای جلب اعتماد حکومت و رفع این اتهام که غربی ها مسأله هسته ای را پوششی برای براندازی نظام قرارداده اند، نخستین گام موثر را درجهت کاهش محدودیتها ، رفع تدریجی تحریم ها و توقف هرنوع اقدام تهدیدآمیز برضد امنیت و کیان جمهوری اسلامی از سوی امریکا و اسرائیل به جلو بردارند و پایه های یک همکاری منصفانه را پی ریزی و مستحکم سازند. هم چنین نظام منصفانه همکاری ایجاب می کند که همزمان با اقدامات جمهوری اسلامی درجهت شفاف سازی و دموکراتیزه کردن ساز و کار تصمیم گیری ونظارت و تضمین حقوق انسانی مردم ایران، دولت های غربی فشارهای مشابهی چه ازطریق شورای امنیت و در صورت موثر واقع نشدن به کمک اقدامات وتحریم های بازدارنده، دولت اسرائیل را مجبور به اجرای قطعنامه های شورای امنیت ومجمع عمومی ناظر برتخلیه فوری مناطق اشغالی درجنگ ۱۹۶۷، برچیدن شهرک های یهودی نشین درمناطق اشغالی، رفع کلیه محدودیت های اعمال شده برضد مردم فلسطین و از جمله دیوارهای حائل در مناطق اشغالی بنمایند. اگر امریکا و دیگر دول غربی حمایت از مردم تونس، لیبی، مصر و اکنون سوریه و ارسال کمکهای غذائی و بهداشتی وحتی تسلیحاتی برای فعالان جنبش ضد دیکتاتوری را اقدامی بشردوستانه ومشروع توصیف می کند منصفانه نیست همین نوع حمایت وکمک ازسوی دیگر دولتها را به مردم فلسطین در مبارزه با اشغالگران حمایت ازتروریسم توصیف کنند. چطور وقتی مردم لیبی و یا سوریه در دفاع ازخود در برابر سرکوب و قهر دیکتاتورها دست به اسلحه می برند، عملشان مشروع وحمایت می شوند ولی هنگامی که مردم فلسطین همان روش ها را دربرابر اشغالگران بکار می گیرند تروریست خوانده می شوند؟ آن هم اشغالی که از بعد ازتصویب نخستین قطعنامه شورای امنیت کمترین وجاهت قانونی نداشته است. آیا منصفانه وعادلانه است که امریکا نسبت به نقض حقوق بشر درایران وکشورهای مشابه حساسیت و واکنش نشان دهد اما چشم خودرا بر روی این همه فجایع که ازجانب دولت اسرائیل برضد مردم فلسطین می شود ببندد وبالاتر از آن برای جلب نظر دولت اسرائیل، با تمام قدرت از تأسیس دولت مستقل فلسطین ، به بهانه های واهی جلوگیری کند؟ چنان که متقابلا منصفانه نیست که جمهوری اسلامی ازیک سو جنبش آزادیخواهی و دموکراتیک مردم بحرین را مورد حمایت قرارداده برای کشته شدن افرادی ازمردم آنجا دادخواهی سرکند و در همان حال با مردم سوریه که با نظامی به مراتب خشن تر درحال مبارزه اند همدردی نکند و دولت آن کشور را به خاطر خودداری ازتأمین خواست های مشروع وانسانی مردم و بازگذاشتن دست ارتش در کشتار کثیری ازمردم خود سرزنش ننماید. البته وقتی پای جان انسانهای بی گناه درمیان است کمیت ملاک نیست بلکه بفرموده قرآن کشته شدن یک انسان بی گناه به مثابه کشتن همه انسانهاست!

واقعیت باورکردنی این است که دست یابی به صلح پایدار بدون در نظر گرفتن منافع و خیر عمومی طرفین منازعه هیچگاه امکان پذیر نخواهد شد. از این رو لازم است که دولتهای جمهوری اسلامی ایران و امریکا و اروپا برای اثبات مدعای صلح خواهی شان به جای خط و نشان کشیدن برای یکدیگر وتهدید و تحریم مردم و گسترش نفرت و بی اعتمادی؛ التزام عملی و پایبندی خود را نسبت به رعایت عدالت و انصاف در رابطه با منافع ملی خود و طرف مقابل نشان دهند. اگر مناقشات فرساینده کنونی همچنان ادامه پیدا کند؛ حتی اگر منجر به جنگ نشود؛ عواقب فاجعه باری برای سلامت و استقلال و تمامیت ارضی ایران و امنیت و صلح جهانی در پی خواهد داشت. تجارب تاریخی نشان داده اند که هرگز نمی توان به یاری اسلحه وخشونت وسرکوب و پیروی از منطق غلبه و زور؛ جامعه و جهان را به سمت صلح و روشنایی هدایت و مدیریت نمود. بدیهی است آنان که قدرت تأثیرگذاری بیشتری برتحولات جاری دارند، مسئولیتشان سنگین تراست. دولتمردان و فعالان سیاسی صلح طلب برای به کرسی نشاندن صلح؛ نیازمند اصلاح رفتار و گفتار خصمانه خویش اند. آنها به مدد شجاعت اخلاقی وعقلانیت دوراندیش وانصاف می آموزند که چگونه با خود و با دیگری و با جهان از در صلح و آشتی درآیند .

منبع: وب سایت شخصی نویسنده


 


امرالله امینی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: در شرایط فعلی به هر میزانی که قیمت رسمی خودروها افزایش یابد به همان نسبت نیز قیمت بازار این محصولات افزایش خواهد یافت.

وی با بیان اینکه مردم عادی اکثرا موفق به خرید مستقیم خودرو از خودروساز نشده و ناچار به دریافت این محصولات با قیمت‌های بالاتر از دلالان و نمایندگی‌های فروش خودروسازان هستند، خاطرنشان کرد: در حال حاضر کوچکترین تصمیم خودروسازان در بخش فروش آن‌ها به سرعت به اطلاع دلالان و واسطه‌ها می‌رسد تا آن‌ها بتوانند خودروهای عرضه‌ شده را جمع‌آوری و با قیمتهای بالاتر عرضه کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه علامه ادامه داد: متاسفانه خودروسازان داخلی به صورت کاملا انحصاری عمل می‌کنند به‌گونه‌ای که هر زمان که صلاح دیدند، تولید را افزایش و هر زمان که لازم بود تولید را کاهش و به این ترتیب قیمت خودرو را افزایش می‌دهند.

امینی تصریح کرد: خودروسازان علاوه بر تولید انحصاری مورد حمایت نیز قرار می‌گیرند در حالیکه سازمانهای نظارتی به ویژه سازمان حمایت مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان باید با تشدید نظارتها با خودروسازان متخلف برخورد کنند.

طبق اخبار غیررسمی به دست آمده اعضای کمیته قیمت‌گذاری خودرو در جدیدترین جلسه خود با افزایش قیمت محصولات ایران‌خودرو، سایپا و پارس‌خودرو موافقت کرده‌اند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته