امروز: سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور پیشین کشورمان در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران با ابراز تاسف از اینکه این جمع نتوانسته نشست سالانه خود را علی رغم برنامه ریزی و موافقت اولیه مسؤولان برگزار کند گفت: بسیار متأسفم که جمعی مانند این جمع که پایبندیش را به اسلام، انقلاب، حقوق مردم، عزت کشور و امنیت جامعه در همه دوره ها نشان داده است و به خصوص در این سال های پردغدغه با اعتقاد و تکیه بر اصولی که داشته است، توانسته راه را ادامه بدهد، مصالح کشور را در نظر بگیرد، نمی تواند نشستی عادی و معمولی خود را برگزار کند. آیا این باعث تاسف نیست؟ آیا این نشان دهنده این نیست که مشکل ما و فضای جامعه ما و شیوه هایی که در آن در حال اعمال است دچار اشکال و بیماری است و آیا این نباید درمان بشود؟
رئیس جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه "همه می دانند این جمع جمعی نیست که بخواهد ساختارشکنی بکند و اصول را زیرپا بگذارد چون برای همین اصول قربانیان فراوانی داده و مشکلات زیادی را تحمل کرده" افزود: شما نماینده نسل هایی هستید که بیشترین فداکاری را برای عزت و عظمت کشور و انقلاب و راه امام انجام داده اند و امروز نظرات خاص خود را دارید. آیا هنگامی که می خواهد نشست بگذارد باید با مشکل روبرو شود؟
زئیس دولت اصلاحات در ادامه گفت: بنده معتقد نیستم که این تصمیم، تصمیمی است که از بالا گرفته شده باشد. واقعا سطوح بالای کشور از اینکه یک انجمن اسلامی قانونی، سابقه دار شناخته شده یک نشست بگذارد نگران نمی شوند و جلوی آن را نمی گیرند. ولی می بینیم که در عمل این اتفاق می افتد. همانطور که شما می گویید خود دانشگاهیان با این برنامه موافقت کرده بودند اما یک اراده و نیروی است که می گوید اینها غیر خودی هستند و نباید باشند. آنها کی هستند و کجایند؟ متاسفانه آنها هستند که منشا اثر در این کشور شده اند و آنها هستند که دارند خودی و غیر خودی را به این صورت مشخص می کنند و جلوی آنها نیز گرفته نمی شود. این امر انسان را دچار نگرانی می کند. آنها کی هستند که تصمیم می گیرند علی رغم سیاست های لااقل اعلام شده این واقعه رخ می دهد. یک بخشی که مسؤول دانشگاه است هماهنگی می کند و تفاهم می کند ولی یک عده ای می آیند و جلوی آن را می گیرند و بعدا هم حکم می دهند که ما دلمان می خواهد جلوگیری کنیم. کی هستند اینها و از کجا نفوذ کرده اند، باید جلوی آن ها گرفته شود.
خاتمی با تاکید بر اینکه "دانش و دانایی یعنی تحرّی حقیقت، یعنی تلاش برای دریافت حقیقت. معرفت و دانش یعنی تلاش برای دریافت حقیقت" تصریح کرد: توجه داشته باشیم که بسته به نحوه دید انسان به عالم و آدم و هستی، معنای حقیقت متفاوت است. اگر ما فقط رویه هستی را ببینیم حقیقت عبارت است از ماده و آن چیزی که توسط حس و تجربه قابل کنترل باشد. در این حالت، دیگر آن سوی آن دیده نمی شود، درحالی که اگر دید وسیع تری داشته باشیم فقط رویه هستی بخشی از حقیقت و جزئی از حقیقت است. درحالی که حقیقت بسیار بزرگ تر از جنبه مادی هستی است و تحری حقیقت و دانش، یعنی فرا رفتن از این رویه، نه انکار کردن آن. همین علوم تجربی و به اصطلاح Science که امروز محور کارهای علمی و دانشگاهی و مورد قبول است امر مهمی است و نمی توانیم آن را رها کنیم. اما دانش حقیقی متوقف ماندن در این بخش نیست، بلکه مستلزم فراتر رفتن از آن و هستی را بزرگ تر از ماده دیدن است و نیز تلاش برای درک آن حقیقت. و اذن حضور یافتن به پیشگاه آن حقیقت متعالی و عالی که اتفاقا اصل بنیاد هستی است.
رئیس دولت اصلاحات در ادامه افزود: دانش و آگاهی یعنی تلاش برای کسب حقیقت و آگاهی و معرفت درست، محصول آزاداندیشی است یعنی تا انسان در فکر یا تلاش فکری آزاد نباشد، نمی تواند به حقیقت دست یابد یا اگر بیابد نمی تواند آن را تداوم ببخشد و به یک اصلی برای بهبود و ارتقا زندگی تبدیل کند. دانش محصول محیط آزاد است و محصول آزاداندیشی. عادت ها و تعصب ها مانع درک حقیقت هستند، اینکه نظام ها یا حکومت هایی باشند که بیایند برای اندیشه چارچوب مشخصی را معین بکنند و بگویند هیچ کس اجازه ندارد از این چارچوب خارج بشود؛ ضد آزاداندیشی است و در نتیجه ما را به حقیقت نخواهد رساند. ما نمی توانیم دانش حقیقی را کسب کنیم اما اینجا عرض می کنم دانش فقط ساینس نیست. ساینس فقط بخشی از دانش و معرفت است نه تنها دانش حقیقی، بلکه ایمان هم که این همه در قرآن و ادیان الهی بر آن تاکید شده محصول آزادی است. به این معنا که اگر انسان آزاد بود و میتوانست بیندیشد و انتخاب کند و به ایمان رسید، این ایمان ارزش خواهد داشت والا اگر عادت ها و تعصب ها وجود داشته باشد و انسان باور و توهم باور پیدا کند، ارزش ندارد. این همان چیزی است که در قرآن کریم در مقام نکوهش نسبت به آن منحرفان و کسانی که ادعای ایمان هم داشتند ولی ایمان شان مورد قبول نیست آمده است. «ما پدرانمان و گذشتگانمان و سنت های رایج و عادت ها را اینگونه یافته ایم و ما پیرو آنها هستیم.» درحالی که قرآن چنین باوری را نکوهش می کند؛ «نه، شما بیاندیشید، آزاد بیندیشید، فکر بکنید و به آن حقیقت برسید و ایمان پیدا کنید، این ایمان است که ارزش دارد.» پس حاصل آزادی و آزاداندیشی، تنها حاصل آن دانش و معرفت حقیقی نیست علاوه بر آن، ایمان حقیقی هم محصول یک محیط آزاد و آزاداندیشی است. آزاداندیشی در جوامع آزاد وجود دارد و در آن تحقق پیدا می کند.
به گفته ی خاتمی اگر این واقعیت فلسفی را بپذیریم که دانشگاه خواستگاه دانش و آزاداندیشی است یا باید این گونه باشد. دانشگاه واقعی جایی خواهد بود که در آن تلاش برای یافتن حقیقت در اوضاع مختلف وجود دارد. شیمی، فیزیک، علوم انسانی، فلسفه و معارف هرکدام بخش هایی از حقیقت را می بینند و بخش های اساسی تری وجود دارد که انسان می تواند آن را ببیند، این دانش جایگاهش در دانشگاه است و اگر دانش مستلزم آزادی و آزاداندیشی است دانشگاه هم باید جایگاه آزاداندیشی واقعی باشد، نه اینکه از جاهایی تحمیل شود که شما باید فقط پایبند به آن چه ما می گوییم باشید و حق ندارید از خطوط قرمز و اینگونه مسائل عبور کنید.
خاتمی تاکید کرد: اگر دانشگاه جایی برای آزاداندیشی و آزادی است، رسالت بزرگ آن، دو امر خواهد بود؛ ۱- پاسداری از آگاهی و دانش و معرفت و تلاش برای بسط آن و ۲- پاسداری از آزادی های اساسی و تلاش برای تقویت قدرت انتخاب و اراده انسان ها در جامعه. این رسالتی است که دانشگاه به معنای واقعی کلمه باید داشته باشد.
وی ادامه داد: حال بیایید به سراغ اینکه دانشجو در دانشگاه ها چه کاره است. دانشجو باید تمام نکاتی را که گفتم داشته باشد به علاوه جوانی. جوانی یعنی آرمانگرایی. دانشجوی جوان همیشه فضای برتر و بهتر و روشن تری را پیش رو دارد و به امور روزمره خود قانع نیست. تحول خواهی (این یکی از لوازم گریزناپذیر جوانی است)، آرمان خواهی و تحول خواهی و بلندپروازی از خواسته های یک جوان دانشجوست. او میل به آزادی و استقلال دارد و به دنبال استقلال فردی خود می رود و دوست دارد مستقل باشد، در عین حال که نمی خواهد از پدر و مادر یا جامعه ببرد. او علاقمند است که روی پای خود بایستد، خواستار آزادیست و می خواهد از چارچوب های موجود بیرون بیاید، خودش فکر کند و اندیشه داشته باشد. همچنان که جامعه را مستقل و رشید می خواهد و در عین حال هیچ وقت از وضع موجود راضی نیست. جوان می خواهد جواب همه این خصوصیت ها را در فعالیت هایی که در دانشگاه و جامعه انجام می دهد بیابد و خلاصه کار این است که جوانی که خود را به دانش و آزاداندیشی مجهز می کند و بلند پرواز و آرمان خواه است. در جستجوی وضع بهتری است. و همیشه به فکر بهبود وضعیت موجود است. یعنی اگر وضع بد است بیش از همه می خواهد شرایط تغییر پیدا کند. اگر هم وضع خوب است باز هم به این شرایط قانع نیست و دوست دارد بهتر از آن بشود.
سیدمحمد خاتمی با بیان اینکه "در واقع دانش پژوهی و آزاداندیشی و جوانی حرکت به این سو را اقتضا می کند" گفت: چون بشر تکامل خواه است و این خواستی همگانی است ولی انصافا در دانشگاه و دربین جوانان، این خواسته قوی تر و نیرومندتر بوده و همین وظیفه دانشجو را مهمتر می کند. بنابراین وضع بد باید تغییر کند و بهبود یابد و وضع خوب باید بهتر شود. اما لازمه این کار چیست؟ انتقاد! یعنی با دیدی انتقادی به مسائل نگریستن و نیز تلاش برای یافتن راه حلی برای حل مشکلات. امنیت لازمه بهبودخواهی و آرمان خواهی است. اگر جامعه ای خواهان رشد دانشجویان خود است باید زمینه انتقاد را فراهم کند؛ انتقاد از برنامه ها، ساز و کارها و روشهای موجود به خصوص انتقاد از خود و جامعه. اما وجه مهم انتقاد، انتقاد از قدرت است. به دلیل اینکه قدرت امکانات کشور و جامعه را در اختیار دارد و او باید مورد انتقاد قرار گیرد تا خدای نکرده امکانات را در مسیر نادرست قرار ندهد. به علاوه اینکه قدرت منشاء فساد است مگر اینکه تحت مراقبت و نظارت دائم جامعه باشد. حتی اگر قدرت در دست فرد یا گروه صالحی باشد اما انتقاد و نظارت وجود نداشته باشد، جامعه دچار فسادهای بزرگی خواهد شد. پس انتقاد لازمه دانشجو بودن، جوان بودن، دانشگاهی بودن، آزاد اندیش بودن، حقیقت جو بودن و... است و انتقاد در درجه اول متوجه قدرت است. جایگاهی که در سرنوشت جامعه بیش از هر چیز تاثیر دارد. البته امر معروف و نهی از منکر و انتقاد نیز شامل امور فردی هم میشود ولی انتقاد از امری به همان میزان که قدرت در آن بیشتر است، ارزش و اهمیت بیشتری دارد. بنابراین یکی از کارهای مهم همه افراد و به خصوص دانشگاه و دانشجو این است که روحیه انتقادی از خود و جامعه و به خصوص قدرت را داشته باشند. انتقاد به معنای مچ گیری نیست. انتقاد یعنی تحلیل درست قضایا، دیدن خوب و بدها، تقویت خوبها ، انتقاد از بدیها و تلاش برای تحول در جامعه به سمت خوبی است.
به گفته ی رییس جمهور سابق کشورمان، حال با در نظر گرفتن تمامی این مسائل، تکلیف انجمن اسلامی که هم دانشجو و جوان است و هم در دانشگاه قرار دارد، چگونه است؟ در اینجا مساله تازه ای وجود دارد. انجمن اسلامی، بقیه السیف جریان جنبش دانشجویی و بخش اسلامی آن در طول تاریخ وجود دانشگاه، به خصوص بعد از انقلاب است و جایگاه بسیار مهمی دارد. این انجمن با همه مشکلات موجود به خصوص در طول این مدت، از جریان جنگ تحمیلی گرفته تا طوفان ترور و تروریسم در جامعه و همینطور جریانات اخیر، هزینه های بسیاری پرداخته است اما همچنان روی اصول و معیارهای خود ایستاده است. از درون و بیرون محیط دانشگاه مورد فشار زیادی قرار گرفته اما راه خود را گم نکرده و همچنان بر اصول و ارزشهای انقلاب و نظام تکیه کرده و آنچه باید مورد انتقاد قرار گیرد را انجام داده است.
خاتمی گفت: انجمن اسلامی چنین وضعی دارد. انجمن اسلامی دانشجویان یعنی جمعی که جوان است، دانشجو است و به اسلام پای بند است. وقتی اسلام به این همه افزوده می شود دفاع از اسلام و انقلاب هم از وظایف شما میشود. اما کدام اسلام و کدام انقلاب؟ این موضوع امر مهمی است. اسلامی که منجر به انقلاب شده است، و برای انسان حرمت قائل و خواستار عدالت در همه ابعاد آن در جامعه است و آزادی را پاس می دارد و آمده آزادی انسان و اراده او را تقویت کند. اسلامی که به حقوق مردم تکیه دارد و به آن اعتراف میکند و قدرت را برآمده از مردم میداند و معتقد است این قدرت باید تحت نظارت و کنترل باشد.
وی تصریح کرد: دانشجوی مسلمان علاوه بر همه نکاتی که گفته شد، باید از این اسلام و انقلاب دفاع کند. تهدیدهایی که انقلاب با آن مواجه است، به خصوص در این زمان که ما میبینیم کسانی منادی اسلامی میشوند که برای رای مردم هیچ ارزشی قائل نیستند. کسانی هستند که حکومتی که باید خدمتگزار مردم و مسؤول در برابر آنان باشد را قیم و ارباب مردم می دانند و مردم را در برابر آن صاحب هیچ حقی نمی دانند. مدعی اسلامی شدند که آمده تا آزادی را از بین ببرد و توانایی مبارزه با فساد را ندارد و زمینه ساز فساد میشود.
به گفته خاتمی وقتی چنین چهره تحریف شده و نادرستی از اسلام و انقلاب اسلامی نشان داده می شود و چنین گرایشی سعی میکند خودش را مبنای انقلاب بداند، دفاع از انقلاب اصیل و از اسلام همانگونه که واقعا هست و در انقلاب ما بوده و در معرض خطر است از وظایف مهم انجمن اسلامی و دانشجوی مسلمان است که البته کار دشواری هم هست.
وی در ادامه افزود: اما آنچه که در این لحظه حساس در کشور ما مهم است و انجمن اسلامی و دانشجویان مسلمان و هر انسان مسؤولی باید به آن توجه داشته باشند، این است که در حال حاضر مشکلات داخلی و تهدیدهای خارجی زیاد است بنابراین باید به فکر وحدت باشیم. البته وحدت به معنای هضم شدن بعضی در بعضی دیگر نیست بلکه به معنای تفاهم است و اینکه بدانیم همه ما در این جامعه ذیحق هستیم و حق در انحصار جناح خاصی نیست. وحدت تکیه بر امور مشترک است و بهبود اوضاع برای اینکه هر فردی احساس هویت و دلبستگی به کشور کند. وحدت امر بسیار مهمی است و همه ما در هر کجا که هستیم باید به فکر دفاع از آرمانهای انقلاب و امنیت و مصلحت کشور باشیم. حتی اگر بخواهیم تعامل داشته باشیم که در جای خود لازم است باید ببینیم آیا اصل مشترکی وجود دارد یا نه؟
سیدمحمد خاتمی با بیان اینکه "ما اصل اسلام و انقلاب را قبول داریم و سربلندی ملت و پیشرفت کشور را می خواهیم" تصریح کرد: بین شیوه و روشها اختلافهایی وجود دارد؛ کسی معتقد است با گرفتن و زدن و بستن، اسلام و انقلاب حفظ میشود و کسی این سیاست ها و روش ها را مخالف با مصلحت اسلام و کشور می داند و با تغییر روش موافق است تا اصل انقلاب محفوظ بماند. اما همه می توانیم به اصل مشترکی برسیم.
وی خاطرنشان کرد: دفاع از آرمانها و اصول انقلاب و سرنوشت کشور مصلحت ملت برای همه ما مهم است. گاهی اوقات منهای همه جناح بندی شاهد هستیم کشور در ورطه نابودی است. براساس این، وحدت به معنی حذف تنوع نیست بلکه جهت د ادن تنوع در مسیر هدف مشترک است.
رییس دولت اصلاحات اظهار کرد: من معتقد هستیم راهی روشن برای همه ما وجود دارد؛ پایبندی به قانون اساسی. اما نه به این معنا که قانون اساسی وحی منزل است، حتی خود قانون هم اصلاح و تغییر آن را پیشبینی کرده است. اما این قانون، ظرف یکبار مصرفی نیست که آن را دور انداخت. بالاخره جامعه مبنای عمل مشترک میخواهد. من معتقدم راه درست پایبندی همه افراد، به قانون اساسی (البته تمام قانون) است. در این جامعه اگر بخواهیم این اصل را بپذیریم و واقعا به آن عمل کنیم، بسیاری از این تنشها و مشکلات از بین خواهد رفت. البته لازمه پایبندی به قانون اساسی و رفع تنش عبارت است از بازشدن فضای سیاسی و تبدیل فضای امنیتی به فضای باز سیاسی طبق همین اصول و در چارچوب قانون اساسی تا احزاب و تشکل ها بتوانند آزادانه فعالیت کنند و تشکلی چون انجمن اسلامی از برگزاری یک نشست عادی محروم نباشد. به این ترتیب به سمت تحول بنیادی در جامعه پیش خواهیم رفت که جلوی سقوط انقلاب، نظام و ارزشها گرفته میشود. به نظر من اگر همه برای این امور تلاش کنیم و به تفاهم برسیم نه اینکه همدیگر را حذف کنیم، (همانگونه که امروز کسانی قدرت را به انحصار درآورده و همه را حذف کرده اند) و در مقابل ما خواستار حذف دیگران نیستم بلکه درصدد داشتن تفاهمی برای نجات از این وضعیت هستم. و به دنبال جستجوی راهی برای تفاهم و تعامل بر این اساس، امری مبارک خواهد بود و به خصوص بازشدن فضا و امنیت فعالیت در دانشگاه از اولویت برخوردار است.
محمد خاتمی همچنین گفت: امروزه وضع خوبی در دانشگاهها حاکم نیست. اعمال شیوه های پلیسی، تحمیل فضای پادگانی بر دانشگاه، تحقیر استاد و دانشجو، به کارگیری روشهای خاص برای امتیازدادن بیجا یا محدودیت ایجادکردن ها برای تحصیلات نسل ما به خصوص تحصیلات تکمیلی. اینها مسائلی است که با هیچ کدام از معیارهای انقلاب ما و معیارهای مصلحت مملکت ما سازگار نیست. بیایم و لااقل از یک تجربه درس بگیریم. شما ببینید امروز دلزدگی در محیط دانشگاهی زیاد است وقتی انجمن اسلامی با آن سابقه نمیتواند فعالیت بازی داشته باشد تکلیف همه مشخص است. براین اساس شاهد سیل مهاجرت خواهیم بود و فردی هم که نتواند مهاجرت کند دلزده و مایوس میشود یا به سمتی گرایش پیدا میکند که نتیجه خطرناکی به همراه دارد. درحالی که اگر گفتگو، بحث و انتقاد آزاد باشد جلوی اتفاق افتادن خطرهای بسیاری که آینده کشور را تهدید میکند گرفته خواهد شد. در گذشته حدود ۱۰ - ۱۲ سال پیش این تجربه بود که در محیط های دانشگاهی به تدریج احساس امنیت شکل میگرفت. البته نمیخواهم بگویم در آن سالها وضع بسیار خوب بود اما جهت به سمتی بود که احساس حرمت و بهبود اوضاع وجود داشت. در آن زمان محیط دانشگاه دانشجو و استاد دارای فضای مناسبی بود و نتیجه کار این بود که جلوی مهاجرتها گرفته میشد. البته معنای حرف من این نیست که در آن موقع مهاجرتی نبوده، همیشه این اتفاق میافتاده اما نه به شکل سیل مهاجرتی امروزه که بهترین نیروها به خارج از کشور میروند. هرچند مهاجرت اشکالی ندارد اما رفتن نیروها به این شکل و رفتن نخبه ها به خارج از کشور، فاجعه بزرگی است. در آن زمان علاقه به بازگشتن به ایران و مهاجرت معکوس را تجربه کردیم. بسیاری از دانشمندان و دانشجویان که خارج از کشور یا در ایران بودند، تمایل داشتند در ایران فعالیت داشته باشند. دلبستگی استاد و دانشجو به یکدیگر، تجربه خوبی است هر چند آن موقع هم مشکلاتی وجود داشت اما چرا امروزه باید چنین فضایی حاکم باشد و چنین مسائلی را دوباره تجربه نکنیم. در این بین افرادی که مشخص نیست که هستند و سابقه شان چیست به زد و بند و تسویه بپردازند و هر که را نمی پسندند محدود و تحقیر کنند.
به اعتقاد وی وقتی ما آزاد و آزاداندیشی را در چارچوب قانون قبول داریم باید در محیط دانشگاه آزادی وجود داشته باشد.
سیدمحمد خاتمی در پایان گفت: ۱- شما به عنوان دانشجو و دانشجوی مسلمان باید اهتمام به ارتقای سطح دانش و بالابردن مهارتهای لازم داشته باشید تا بتوانید خدمتگزار جامعه باشید. در همین دانشگاه ها است که نیروی گرداننده چرخ های کشور تربیت می شود. ۲- باید برای ایجاد فضای آزاد و امن در درجه اول در درون دانشگاه و بعد در جامعه تلاش صورت بگیرد و بخصوص قانون گرایی و بالابردن قدرت تحمل یکدیگر در درون دانشگاه مدنظر باشد. ۳- از اسلام مظلوم دفاع شود. اسلامی که در انقلاب اسلامی بود. اگر انحرافی را به نام اسلام می بینید با آن مقابله کنید و اسلام عرفان و اخلاق، اسلام طرفدار آزادی انسان و حق حاکمیت او بر سرنوشت، اسلام عدالت و اسلامی که می خواهد و می تواند وجهه کشور و مردم را در جهان بالا ببرد بشناسید و بشناسانید.
به گزارش وب سایت رسمی سیدمحمد خاتمی در ابتدای این نسشت صمیمانه اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران به طرح دیدگاه های خود و بحث و گفت وگو پرداختند.
در ابتدای این دیدار یکی از حضار با ذکر این مقدمه بحث را آغاز کرد:
طی چند سال گذشته اردوی تشکیلاتی مان را در تابستان برگزار میکردیم و طبق برنامه برای افتتاحیه یا اختتامیه اردو خدمت شما می رسیدیم. ما امسال هم برنامه ریزی کرده بودیم و کارها انجام شده بود که این اردو در پردیس دانشکده فنی دانشگاه تهران در رشت از امروز شروع شودو همه هماهنگیها هم انجام گرفته بود اما از چند روز گذشته فضایی در استان گیلان وجود داشت و ممانعتهایی از سوی استانداری ایجاد شد که در این باب مصوبه ای هم تعیین شد مبنی بر اینکه این برنامه نباید برگزار شود. در این زمینه دانشگاه ما را همراهی کرد و با این زمینه که فضا، فضای دانشگاه تهران هست و نیروهای بیرونی حق دخالت در آن ندارند و وقتی ما مجوز داده ایم باید برنامه برگزار شود. ما نیز با همین اتکا، برنامه را دنبال کردیم، تمام سخنرانی ها هماهنگ و همه تدارکات برنامه ها دیده شد تا اینکه نهایتا روزگذشته مسؤولان دانشگاه گفتند با توجه به فضا و تهدیداتی که نیروهای موجود در استان کرده اند و ممکن است صورت دهند؛ اعم از اینکه برنامه را خراب کنند یا اجازه ندهند اتوبوسهای ما وارد فضای استان گیلان شود، بهتر است برنامه اجرا نشود. در ضمن ما نیز دوست نداشتیم به این بهانه برای میهمانان و دانشگاه و هم دوستان شرکت کننده در این برنامه مشکلاتی به وجود بیاید بنابراین با تمهیداتی که دیده شد، تصمیم بر این گرفتیم که برنامه برای این هفته اجرا نشود. البته گزینه ای دیگری نیز داشتم مانند اینکه مکان اردو را تغییر دهیم اما یک روزه نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم ولی در هر صورت برنامه اردو لغو شد.اما از اینکه دیدار با شما را در برنامه داریم و توانسته ایم خدمت شما برسیم، خوشحالیم. بحث اردو را هم پیگیری خواهیم کرد تا انشاالله در هفته های آتی برگزار شود. البته همه این حرف ها بیشتر درد دل بچه هاست چون برای همه برنامه ها هماهنگی شده بود و هزینه های زیادی صورت گرفته بود اعم از گرفتن جا، هماهنگی سخنرانی ها، محتویات هدیه به بچه ها، رزرو کردن بلیط و... که متاسفانه با وجود تمام هماهنگیهایی که انجام شده بود اردو برگزار نشد. امیدواریم در آینده این اردو شکل بگیرد.حقیقتا نمیدانیم چه بگوییم وقتی در محیطی مانند تهران که اجلاس سران کشورهای دیگر در آن برگزار و شهر به مدت ۴ - ۵ روز تعطیل میشوند و همه در خدمت این هستند که امنیت میهمانان را تامین کنند جای سوال است که زمانی که دانشجویان قصد دارند اردویی دانشجویی با همه هماهنگیها در پردیس همان دانشگاه برگزار کند نه تنها امنیت برقرار نمیشود بلکه تهدید به هم زدن مراسم و حضور نداشتن دانشجویان هم صورت میگیرد که واقعا مایه تاسف است. این مساله باعث سرخوردگی دانشجویان میشود. هر چند از سال ۸۸ به بعد طی این ۳ - ۴ سال، این فضا را بسیار تجربه کرده ایم و سراین مساله از مسؤولان دانشگاه و هم مسؤولان آنجا طلبکار هستیم.
حضور ما در این جمع بیشتر بر این بود که اگر فرصتی بود دانشجویان سوالها و دغدغه هایشان را با شما مطرح کنند. بیشتر دوست داریم در این جمع شنونده باشیم اما آنچه دغدغه خاطر مجموعه و سایر دانشجویان است و کمابیش در دیدارهای دیگری که برگزار شد با شما در میان گذاشتیم راجع به موضوعات مختلفی است فضای اقتصادی، جو حاکم بر جامعه، فقر و تبعیض، فضای فسادی که هر روز به آن دامن زده میشود، از فضای سیاست خارجی که کاملا ناهماهنگ عمل میکند و هزینه بسیاری بر کشور میگذارد، از اتفاقاتی که اگر یکی از انها در دولت شما اتفاق میافتاد، آسمان را به زمین میدوختند و کلی هزینه ایجاد میکردند درحالی که امروز بسیار راحت از آن میگذرند. مسائل بسیاری است اما آنچه که میتوان مستقیم به آن اشاره کرد و به نوعی دغدغه جدی بچه هاست اتفاقاتی است برای یک سال آینده که پیش رویمان است و امکان اتفاق افتادن آنهاست. در این مورد میخواهیم نظرات شما را در مورد بحث ریاست جمهوری که قرار است سال بعد برگزار شود، بدانیم. مسائل متعددی در رسانه و نشریه و سایتها مطرح میشود و نقل قولهایی از شما و چهره های اصلاح طلب و جنبش سبز میشود که برخی صحیح است و برخی دقیق نیست. از آنجا که ما در این مجموعه فعالیت میکنیم بحثهای بسیاری درون مجموعه مطرح میشود که فضای دانشجویی در رابطه با این اتفاقها چه باید باشد. با توجه به اینکه فضای سال ۸۸ کماکان وجود دارد و فضایی که برای آقایان مهندس موسوی و کروبی به وجود آمده اوضاع را بغرنج تر نموده، اگر آنچه کف مطالبات بوده تأمین نشود شاید صحبت راجع به مسائل دیگر بی معنا باشد. شما خودتان نیز به این مساله اشاره کرده اید که تا زمانی که از این فضا عبور و بحران برطرف نشود صحبت کردن راجع به مسائل دیگر ضرورتی ندارد. به اعتقاد ما آنچه در فضای دانشجویی مهم است این است که باید روحیه آرامانگرایانه و عدالتخواهانه و آزادیخواهانه خود را حفظ و فراتر از جریان اصلاحات و جنبش سبز و آینده فضای سیاسی انتخابات عمل کنیم. به قولی بحث مطالبات و دغدغه ها را به عنوان فضای دانشجویی مطرح کنیم و اجازه ندهیم کف این مطالبات، از آن چیزی که هست پایینتر بیاید. یعنی اگر مسائلی مبنی بر زندانی بودن عده ای از بزرگان و دوستان چون آقایان موسوی و کروبی و وجود مشکلات دیگر و اینکه فضا امنیتی است مطرح میشود، رفع این فضاها به نوعی لازمه مشارکتهایی است که مطلوب باشد. تصور ما بر این است که دغدغه فضای دانشجویی که طرح مطالبات است باید مطرح شود و سپس در مورد انتخابات و مسائل دیگر سخن گفته شود. هر چند شما هم دغدغه هایی دارید که مطرح کرده اید و این موضوعی است که شما در این زمینه قطعاً بیشتر توضیح خواهید داد. بیش از این وقت شما را نمیگیریم و شنونده گفته های شما هستیم.
امروز: سالها تلاش برای اصلاح انحرافات نظام و مواجهه با موانع و مشکلات و مخالفتهای پیدا و پنهان با این تلاش، تجارب و خاطرات فراوانی برای اصلاح طلبان برجای گذاشته است. به طوری که میتوان گفت شاید هیچیک از نیروهای منتقد به اندازه اصلاح طلبان از ساخت قدرت و حقایق پشت پرده و مواضع و کنشهای نهادهای قدرت طی این سالها آگاه نباشند.
اصلاح طلبان در مواجهه با این واقعیت البته واکنش یکسانی نداشتند. برخی که موضع رادیکال و عمدتاً روحیهای ژورنالیستی داشتند، به محض آگاهی از این واقعیات به افشای آن میپرداختند و یرخی که در قدرت حضور داشتند، ظرفیت و پختگی بیشتری از خود نشان میدادند و با مدیریت اوضاع میکوشیدند، از تشنج بیشتر جلوگیری کنند و با کنترل اوضاع به اقتدارگرایان خشونت طلب زمینه و بهانه برهم زدن بازی را ندهند.
حقیقت این است که اصلاح طلبی در ایران از نوع دشوار آن بوده است بدین معنا که بخش اصلی حاکمیت که قدرت نظامی امنیتی و تبلیغاتی را در دست داشته و خود را حق مطلق و نماینده آسمان در زمین میداند، از همان آغاز در برابر اصلاحات و خواست مردم ایستاد و همانگونه نشان داد هر آن این آمادگی را داشت که بازی رأی و انتخابات و روش رقابت مسالمت آمیز را بر هم بزند.
دشواری کار اصلاح طلبان نیز در همین نکته نهفته بود که باید به گونهای رفتار میکردند تا بهانه و زمینه بر هم زدن بازی را به آنان ندهند. سعید حجاریان وقتی میگفت فعالیت سیاسی اصلاح طلبانه در ایران مانند بازی شطرنج با گوریل است به همین واقعیت اشاره داشت. ذهن ظریف اندیش و دقیق حجاریان با این تمثیل تصویر دقیقی از فعالیت سیاسی اصلاح طلبانه در ایران به دست داده است. تصور کنید در بازی شطرنج با گوریل چه استرس و اضطرابی را باید تحمل کنید و تا چه حد باید مواظب حرکات خود باشید و در عین اندیشیدن به پیشبرد بازی و رسیدن به هدف خود تا چه حد باید در آرامسازی او بکوشید که با یک حرکت بساط بازی را برهم نزند و شما را یک لقمه نکند و شما هیچ تضمینی ندارید که وقتی بازی به ضرر او پیش میرود از خشم کف به دهان نیاورد و سر از بدن شما جدا نکند.
پیش تر از او بهزاد نبوی با تمثیل ظریف دیگری حساسیت و خطیر بودن حرکت اصلاحی را ترسیم کرده بود. او که به دلیل تجربه مبارزات سیاسی دهههای سی و چهل و نیز مبارزه مسلحانه دهه پنجاه شناخت دقیقی از ماهیت عرصه فعالیت سیاسی مسالمت آمیز در ایران داشت، در روزهای پس از پیروزی دوم خرداد گفت داستان اصلاح طلبان، داستان کسی است که سر در دهان باز شیر برده و هر آن ممکن است این شیر سر او را ببلعد، کما این که نهایت نیز شیر نبوی یا همان گوریل حجاریان چنین کرد و معترضان را سرکوب کرد و خونها ریخت و اصلاح طلبان را به بند و حبس کشید.
همان زمانها افراد با تجربه اصلاح طلب به صراحت میگفتند که بر اساس تجارب تاریخی عاقبت اصلاح طلبی در ایران یا همچون سرنوشت امیرکبیر رگ زدن در حمام فین است تا همچون مصدق در غربت تبعید احمدآباد جان سپردن. چنانکه پیداست چهرههای باتجربهتر اصلاح طلب از همان آغاز به خطیر بودن موقعیت و سرنوشتی که احتمالا در انتظارشان بود، آگاه بودند.
آنچه بر این صداقت و شهامت میافزود بردباری و خویشتنداری در برابر بیمهریهای برخی دوستان بود که آنان را به سازشکاری و چسبیدن به میز و قدرت متهم میکردند. هرگاه از این منظر به جریان اصلاح طلبی بنگریم، نمیتوانیم از تجلیل و تحسین چهرههای اصلاح طلبی نظیر نبویها و تاجزادهها و امین زادهها و آرمینها و میردامادیها و عربسرخیها و ... که تا به آخر بر اصول خود ایستادند و بهای آن را نیز پرداختند، خودداری کنیم.
این دوران ماجراهای ناگفته بسیار دارد، آنچه که مصطفی تاجزاده در نامه اخیر خود به همسرش درباره پرونده ملیمذهبیها فاش کرد تنها نمونهای از بسیار و مشتی از خروار بود. علت بازگو نکردن این موارد تاکنون نه ترس است و نه سازشکاری. حداقل تاجزاده و امثال او در تجربه سالهای اخیر ثابت کردهاند نه نقطه ضعفی دارند که بترسند و نه وابستگی به چیزی دارند که برای حفظ آن محافظهکاری پیشه کنند. عدم بیان این حقایق هیچ علتی جز ظرفیت و خویشتنداری امثال او و صبر و تحمل و چشم دوختن به افقهای برتر برای عبور مسالمت آمیز ایران از بحران نداشته است. آنان این خودآگاهی را داشتند که برای دعوا و برهم زدن بازی نیامدهاند، مسؤلیت و رسالت آنان پیشبرد اصلاحات است نه رساندن اوضاع به تقابل و رویارویی نهایی و نقطه بیبازگشت. امروز نیز اگر تاجزاده به بیان بخشی و فقط بخشی از ناگفتهها میپردازد بر اساس تحلیلی از شرایط تحولیافته کنونی به این نتیجه رسیده است که بیان این حقایق میتواند رهبری و حامیان ایشان را در ادامه رفتار بیضابطه و قانونشکنیهای بیمحابا به تأمل و احتیاط بیشتر ناگزیر کند تا بدانند اصلاح طلبان اگر چه در بندند اما از مبارزه مسالمت آمیز با خودکامگی دست نکشیدهاند.
روایتی که تاجزاده از موضع رهبری در قبال ملیمذهبیها حکایت کرد، و بسیاری از حقایق دیگری که در آینده او و یا دیگران خواهند گفت، یک نکته محوری دارد و آن این که مدیریت و فرماندهی جبهه ضد اصلاحات در طول این سالها به دست شخص رهبری بوده است. تمامی اقدامات علیه اصلاحطلبان و خاتمی در سالهای اصلاحات، یا زیر نظر مستقیم رهبری صورت گرفته است و یا تأیید رهبری را به همراه داشته است و یا این که پس از انجام از حمایت ضمنی ایشان برخوردار بوده است. این اقدامات نیازمند ابزار قضایی و امنیتی و پلیسی کارآمد بود. ابزار قضایی از همان آغاز با تقویت جریان حقانی و چهرههایی نظیر محسنی اژهای و رئیسی و به کار گرفتن عناصر بیهویتی نظیر قاضی مرتضوی برای این مأموریت آماده شد.
نقل خاطرهای در این زمینه از یکی از نمایندگان مجلس ششم در این زمینه خالی از لطف نیست. در مجلس ششم برخی از نمایندگان اصلاح طلب با گزارش کاملی درباره سوابق و سوء استفادههای فراوان قاضی مرتضوی و تخلفات وی از جمله حضور مستقیم در زندان و شکنجه زندانیان به دیدار آقای شاهرودی میروند و از او میخواهند قاضی مرتضوی را برکنار کند. آقای هاشمی شاهرودی پس از شنیدن سخنان نمایندگان و شواهد و مستندات قانع میشود و قول میدهد ظرف یکی دو ماه آینده وی را برکنار کند. چند ماه میگذرد و اتفاقی نمیافتد. نماندگان در دیدار دیگری علت را جویا میشوند. آقای هاشمی شاهرودی در پاسخ میگوید من تصمیم به تغییر وی داشتم و در دیدار با رهبری موضوع را با ایشان در میان گذاشتم اما ایشان مخالفت کردند و گفتند یک جوان شجاع هم که در دستگاه شما پیدا شده میخواهید برکنارش کنید؟ به این ترتیب قاضی مرتضوی در قوه قضائیه نه تنها باقی ماند بلکه همان سالها به عنوان مدیر نمونه قوه قضائیه برگزیده شد و به دادستانی ارتقاء مقام داده شد تا جنایت کهریزک را بیافریند.
برخلاف قوه قضائیه ابزار پلیسی و امنیتی برای برخورد با اصلاحات در آن زمان فراهم نبود. نیروی انتظامی که طبق سنت مرسوم باید زیر نظر وزیر کشور دولت اصلاحات عمل میکرد، ظرفیت و آمادگی چندانی برای اجرای منویات رهبری نداشت. عملکرد معاونت اطلاعات ناجا به فرماندهی سردار نقدی در ماجرای شهرداری تهران در آغاز دولت خاتمی که با همکاری تیم مدرسه حقانی در قوه قضائیه انجام گرفت، به روشنی نشان دادکه بخش اطلاعات نیروی انتظامی از قابلیتهای لازم برای انجام چنین مأموریتهایی برخوردار نیست. نیروی انتظامی، نیرویی نبود که در چنین ماجراها و پروندههایی بتواند مستقل عمل کند. این نیرو برای ورود به چنین ماجراهایی یا باید موافقت وزیر کشور را کسب میکرد و یا موافقت رهبری را.
ذکر خاطرهای در این زمینه میتواند حقیقت را روشن کند. در روزهایی که کرباسچی دستگیر شده بود و شاید هنوز محاکمه او درجریان بود و یا به پایان رسیده بود، آقای کروبی به همراه تنی چند از مسؤلان برای قانع کردن رهبری به ختم این ماجرا به دیدار ایشان رفتند. در آن دیدار آقای کروبی از ویژگیهای مثبت کرباسچی گفت از این که او یکی از چهرههای باسابقه است، از این که نیروی مدیری است، از این که به مصلحت نیست نظام با نیروهای خود این گونه رفتار کند. وی در ضمن بیان ویژگیهای مثبت کرباسچی افزود که البته ایشان یک گردنکلفتیهایی نیز دارد که ممکن است تلخ به نظر برسد اما آدم مدیر و صادقی است. پاسخ رهبری به سخنان آقای کروبی این بود: «او باید بداند گردنکفتتر از خودش هم در این کشور هست». این پاسخ گویای این حقیقت بود که پرونده شهرداری تهران زیر نظر رهبری رسیدگی میشود. به هرحال افشای شکنجه شهرداران دستگیر شده در ساختمان وصال و نیز افشای فشار آوردن به خانمهای دستگیر شده برای اعتراف به رابطه نامشروع با شهرداران، واکنش منفی گستردهای در جامعه برانگیخت و نهایتاً به برکناری سردار نقدی انجامید.
آن تجربه نشان داد که معاونت اطلاعات ناجا برای انجام چنین مأموریتهایی ظرفیت و آمادگی لازم را ندارد. وزارت اطلاعات نیز در اختیار دولت اصلاحات بود. افشای فضاحتبار ماجرای قتلهای زنجیرهای گویای این حقیقت بود که استفاده از این وزارت در پروژههای عملیاتی علیه دولت اصلاحات تا چه حد میتواند زیانبار باشد. از این رو رهبری فرمان احیا و بازسازی بخش اطلاعات سپاه پاسداران را صادر کردند. این بخش به کمک بودجههای پنهان و درآمدهای ارزی غیرقانونی سپاه از جمله سوآپ نفت عراق که در آن زمان در تحریم بین المللی قرار داشت، به سرعت شکل گرفت. پرسنل متخلف وزارت اطلاعات که در جریان بازسازی این وزارت در دوره اصلاحات و در پی ماجراهایی نظیر قتلهای زنجیرهای اخراج شده بودند جذب اطلاعات سپاه شدند تا این بخش طراح و مجری اصلی تمامی توطئهها علیه اصلاح طلبان شود.
ماجرای دستگیری ملی مذهبیها از جمله این توطئهها بود. چنانکه تاجزاده در نامه خود تصریح کرده است، این دستگیری سابقه و عقبهای داشت. بخش اطلاعات سپاه در آن زمان با این بهانه که ملیمذهبیها برانداز هستند بر دستگیری آنها اصرار میورزید. اطلاعات سپاه برای آنها عنوان برانداز قانونی را به کار میبرد و براندازی قانونی اصطلاحی بود که رهبری اولین بار برای منتقدان و مخالفان قانونی به کار برده بود. اصرار سپاه برای دستگیری ملیمذهبیها حمایت قاطع رهبری را به همراه داشت. اما خاتمی و وزارت اطلاعات دولت اصلاحات با این اقدام مخالف بودند و اتهام براندازی را در مورد آنان بیپایه و اساس میدانستند. اصرار رهبری نهایتاً به تشکیل کمیته مشترکی متشکل از کارشناسان وزارت اطلاعات و نماینده معتمد بیت رهبری انجامید تا موضوع را بررسی کند. کمیته مذکور نهایتاً به این نتیجه رسید که اتهام براندازی علیه ملیمذهبیها اساسی ندارد. اما این گزارش که امضای نماینده رهبری را نیز بر پای خود داشت، نه تنها رهبری را قانع نکرد بلکه موجب خشم و نارضایتی از یونسی وزیر اطلاعات وقت شد. یونسی از مجموعه دانش آموختگان مدرسه حقانی بود و به همین دلیل از بین افرادی که خاتمی برای وزارت اطلاعات پیشنهاد کرده بود، رهبری با وی موافقت کرده بود و طبعاً انتظار داشت که وی همچون سایر افراد تیم حقانی عمل کند، اما یونسی نشان داده بود که فرد آزاد منشی است و در عهدی که با خاتمی بسته خیانت نمیکند.
او امروز نیز جزو خواص بیبصیرتی است که برخلاف یاران دیرین خود نظیر رئیسی و اژهای باید در انزوا باشد. به هر حال مأموریت دستگیری ملیمذهبی ها به اطلاعات سپاه سپرده شد. اصرار بر دستگیری ملی مذهبیها به رغم فقدان هرگونه سند و مدرکی دال بر برانداز بودن آن ها و نیز زمان دستگیری آنها به خوبی نشان میداد که حساسیت روی آنها به این علت نیست که رهبری و یا سپاه از ناحیه آنها احساس خطر میکند بلکه به علت ضربه زدن به خاتمی و دولت اصلاحات است. در آن زمان در بین نیروهای سیاسی زمینه چنین برخوردی با احزاب اصلاح طلب نظیر جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اساساُ فراهم نبود، اما حداقل در تحلیل رهبری و سپاه به علت نوع روابط گذشته ملی مذهبیها با حکومت زمینه چنین برخوردی با آنها وجود داشت.
نشانه روشنی که ثابت میکند علت و انگیزه اصلی دستگیری ملیمذهبیها ضربه زدن به دولت خاتمی و مقابله با حرکت اصلاحات بود، زمان این دستگیری بود. دستگیری آنها همانند بسیاری از حوادث مهم دوران اصلاحات درست در آستانه سفر خاتمی به خارج رخ داد، تا دنیا به این نتیجه برسد در ایران قدرت نه در دست خاتمی که در دست کس دیگری است. اجازه بدهید این نوشته را با تکمیل حکایت تاجزاده از آن ماجرا به پایان برسانم.
ماجرای دستگیری ملیمذهبیها قرار بود همانند ماجرای محاکمه دکتر آقاجری با صدور اعدام یکی دو تن از آنها به اتهام خیانت و براندازی به پایان برسد و در صورت فراهم بودن شرایط این بسا این حکم اجرا شود. حکم مذکور در واقع قبل از رأی دادگاه، صادر شده بود. پیش از برگزاری انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خاتمی، وی در یکی از دیدارهای خود با رهبری موضوع دستگیری ملیمذهبیها را مطرح میکند و از مهندس سحابی و سابقه او و تبعات منفی دستگیری و محاکمه او میگوید و خواهان آزادی وی می شود. مضمون پاسخ رهبری این بود: من هم متأسفم که سحابی با آن سابقه و خدمات امروز در چنین شرایطی به سر میبرد اما جرم او براندازی و مجازات او اعدام است. آنچه از این فاجعه جلوگیری کرد و مانع نشستن چنین لکه ننگی بر دامان نظام شد، افکار عمومی و مخالفت جامعه با اقتدارگرایان خشونت طلب بود که در رأی بالای خاتمی در دور دوم ریاست جمهوری خود را نشان داد.
اصلاحات برای جبران انحرافاتی شکل گرفت که در جریان حرکت نظام در سالهای پس از انقلاب رخ داده بود. اصلاح طلبان و در رأس آن خاتمی برآمده از همین نظام بودند و نقش بسیاری از آنها در انقلاب و مبارزات پیش از آن کمتر از نقش رهبری نبود. آنان کمتر از رهبری دلسوز جمهوری اسلامی نبودند. آوردن سپاه و قوه قضائیه و بسیج و ... به مقابله با دولت و مجلس اصلاحات و خواست جامعه در واقع ایستادن نظام در برابر خودش بود. بانکی مون در سخنرانی خود در دانشگاه روابط بین الملل وزارت امور خارجه با اشاره به عملکرد مسؤلان جمهوری اسلامی ایران جمله تأمل برانگیز و پر معنا گفت که به واقع حدیث امروز ماست. او گفت توسعه و پیشرفت الزاماتی دارد. در جهان کنونی نظامی که در مقابل خود و یا در مقابل جهان بایستد، قادر به توسعه و پیشرفت نیست و بلکه محکوم به فروپاشی است.
منبع: کلمه
امروز: در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید دانشگاه ها، لحن تهدیدآمیز وزیر علوم علیه دانشگاهیان منتقد بار دیگر شدت گرفته و همزمان گزارش های از گسترش سختگیری ها در حوزه اخراج و بازنشستگی اساتید، و همزمان جذب و استخدام گسترده چهره های جوان بسیجی به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه ها حکایت دارد.
به گزارش کلمه، به اعتراف محمدرضا مردانی رئیس مرکز جذب وزارت علوم ایران، ۱۷ شاخص برای بررسی صلاحیت اخلاقی و اعتقادی اساتید تعیین شده است و به گفته منابع مطلع، در موارد متعددی نیز افرادی بدون هماهنگی با گروه های علمی و صرفا بر اساس دستوری که از بالا آمده، به عنوان عضو هیات علمی جذب شده اند.
علاوه بر دانشگاه آزاد که برادر وزیر علوم از شش ماه قبل ریاست آن را برعهده گرفته و به اعتراف امروز خودش در همین مدت کوتاه ۳۰۰ عضو هیاتعلمی جدید جذب و ۲۰۰ دانشجو بورسیه کرده، در دانشگاه های دولتی نیز گزارش های حاکی از رسیدن آمار استادان بسیجی به ۱۱ هزار نفر است و در همین حال به گفته کامران دانشجو، ۱۲ هزار نفر جذب شده اند و ۱۰ هزار نفر دیگر نیز قرار است جذب شوند تا پروژه ای که او "پاکسازی دانشگاه ها" می نامد و هدف اصلی آن مقابله با جنبش سبز است، در سال آخر فعالیت دولت به سرانجام برسد.
وزیر آموزش عالی؛ رکورددار حمله به جنبش سبز
دو سال و نیم گذشته از آن چیزی کامران دانشجو اصرار دارد آن را "فتنه" داخل دانشگاه ها بنامد و از مبارزه با آن سخن می گوید، اما به نظر می رسد پایانی برای این دغدغه های فکری او نیست که امروز هم چنان نسبت به مبارزه و پیشگیری از فتنه در دانشگاه ها هشدار می دهد.
کامران دانشجو وزیر علوم احمدی نژاد در آستانه سال جدید تحصیلی در سخنان جدید خود در جمع جمعی از دانشجویان عضو تشکل های وابسته به حاکمیت تاکید کرده که "باید از فتنه ۸۸ درس بگیریم و این بدان معناست که نباید اجازه ایجاد فضای هیجانی کاذب و غیرمنطقی را به سوء استفادهکنندگان بدهیم."
دانشجو فروردین ماه نیز گفته بود: "کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه تیرماه همان سال، همچنان به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه ها را ندارند."
او که در اظهاراتی از این دست رکورددار است و از انتخابات سال ۸۸ ریاست جمهوری به اقدامات و اظهارات تندی نسبت به فعالان جنبش سبز و منتقدین پرداخته و نسبت به جنبش سبز که آن را فتنه ۸۸ نامیده اند ابراز بیم کرده، پیش از این نیز با دانشجویان این اتمام حجت را کرد که بورسیه دانشجویانی که در اعتراضات پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ از نامزدهای معترض حمایت کردند، "سریعا لغو می شود."
اخراج و تعلیق و محدودیت؛ ایجاد فضای پادگانی در دانشگاه ها
دانشجو از زمان حضور در وزارت علوم و تحقیقات دغدغه آنچه فتنه در دانشگاه ها می نامد را دارد و از سال ۸۸ تا امروز قصد مبارزه با آن را دارد و به نظر می رسد توفیقی در اتهاماتی که متوجه دانشجو اساتید و فضای دانشگاه می کند نداشته که با گذشت سه سال هم چنان دغدغه های اش همان هایی است که در سال ۸۸ مطرح می کرد.
او در مسیر آنچه امروز از آن به عنوان ممانعت از ایجاد فضای هیجانی کاذب و غیرمنطقی در دانشگاه ها می نامد عملا به شکل گیری فضایی پادگانی در دانشگاه ها دست زده و از اعمال هیچ محدودیت و فشاری بر دانشجویان و اساتید دریغ نکرده است. تعلیق و اخراج دانشجویان فعال، محدودیت تشکلهای دانشجویی و اخراج یا بازنشستگی اجباری اساتید به موازات بازداشت و صدور احکام مختلف برای آنها بخشی از مسیری است که طی سه سال گذشته با عنوان اصلاح در دانشگاه ها صورت گرفته و با وجود اینها، دانشجو با صحبت های جدید خود از ناکامی حاکمیت در این مسیر پرده برداشته است.
آمارهایی از روند تصفیه و پاکسازی در دانشگاه ها
او اعتراف کرده که برای پاکسازی دانشگاه ها وزارت علوم اقدام به جذب شمار زیادی اعضای هیات علمی و اعطای بورسیه های جدید کرده وبا ادعای "اصلاح ناهنجاری ها" در مراکز آموزش عالی، خبر از جذب ۱۲ هزار عضو جدید هیات علمی به دانشگاهها داده که تا انتهای عمر دولت فعلی، ۱۰ هزار عضو دیگر هیات علمی نیز مشغول به کار خواهند شد.
اشاره او به این آمار هم از نکات قابل توجه است که گفته اکنون ۱۱ هزار استاد بسیجی هم در دانشگاههای ایران مشغول فعالیتاند.
دانشگاه ها همراه حکومت نیستند
فضای غالب مخالف با حکومت در دانشگاه ها بعد از کودتای انتخاباتی ۸۸ برای حاکمان بیش از قبل هویدا شد تا آنکه حتی محمد محمدیان، رئیس نهاد نمایندگی رهبر ایران در دانشگاهها را به این اعتراف واداشت که در آذر ماه سال ۸۸ گفته بود: "براساس آمارهای موجود ۷۰ درصد دانشگاهیان در انتخابات ریاست جمهوری به کسی رای دادهاند که اکنون در راس مدیریت کشور نیست و این مسئله به نوعی دلسردی ایجاد میکند."
او با پذیرش اینکه بخش عمده ای از دانشگاهیان در انتخابات ریاست جمهوری به محمود احمدی نژاد رای نداده اند، گفته بود در دانشگاه ها شرایط مثل قبل نیست و واقعیت را نمیتوان کتمان کرد. به گفته او "مشکل اصلی که در این چند ماه به وجود آمده باعث شد به دلایلی بخشهایی از جامعه به هم تنه بزنند و تعادل جامعه به هم بخورد که در این میان عدهای هم زمین خوردهاند."
میلیون ها دانشجو در سراسر کشور، پشتوانه جنبش سبز
این اعتراف به موازات سخنان میرحسین موسوی رهبر در حصر جنبش سبز صورت گرفت که در مصاحبه ۸ اسفند ۱۳۸۸ خود با سایت کلمه اعلام کرده بود "بنده ارتباط وثیق جنبش راه سبز با گروه های مرجع را بهترین دلیل برای امید به تحقق خواستهای جنبش در آینده کشورمان می دانم. چرا وقتی میلیون ها دانشجو در سراسر کشور در پشت جنبش سبز است، به آینده امیدوار نباشیم؟"
میرحسین موسوی هم چنین در پیام خود به مناسبت ماه دانشجو در آستانه آذرماه سال ۸۹ با بیان اینکه "چه کسی است که نداند سه میلیون دانشجوی آگاه کشور بزرگترین سرمایه جنبش سبز است؟ جنبشی که همراهان آن بی شمارند و هریک به نوعی رهبر این جریان عظیم مردمی هستند"، این اطمینان را داده بود که "سه میلیون دانشجوی آگاه و فرهیخته، حتی اگر تمام مساجد و تکایا و نهادهای سنتی آمرانه و بخشنامه ای در خدمت محکومیت جنبش سبز به کارگرفته شود، می توانند با پراکندن سوالها و نقدها پل های ارتباطی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند؟"
پیگیری نظرات مصباح یزدی در دانشگاه ها
بخشی از سخنان جدید کامران دانشجو در آستانه سال جدید تحصیلی متوجه اساتید بوده که نسبت به وجود "اساتید سکولار" در دانشگاه ها هشدار داده است. اگر چه انتساب القابی همچون «لیبرال»، «فتنه گر»، «ضدانقلاب» و الفاظ مشابه که به موازات آن اخراج و بازنشستگی اساتید و دانشجویان صورت می گیرد موضوع جدیدی نیست و رویه ای بوده که از سال ۸۸ شدت گرفت و با این عناوین موج اخراج اساتید علوم انسانی در رشته های مختلف حقوق، جامعه شناسی، فلسفه، اقتصاد، ارتباطات و... را در بر گرفت اما به نظر می رسد حالا با طرح مجدد این مساله در آستانه سال تحصیلی باید منتظر شدت گرفتن این روند باشیم.
او نگرانی در این زمینه را منحصر به خود دانسته که ضمن آن عملکرد وزرای پیشین علوم را زیر سوال برده و گفته است: "من نشنیدم در این دوران سی و اندیساله انقلاب، وزیری بگوید که ما استاد سکولار نمیخواهیم."
کامران دانشجو که مجری نظرات مصباح یزدی در زمینه اسلامی کردن دانشگاه ها و تفکیک جنسیتی در آنهاست، از زمان حضور خود از مدافعان تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و اسلامی کردن فضای آن است گفته که موانع بسیاری در برابر اسلامی شدن دانشگاهها وجود دارد و در پایان دوران مسئولیتش٬ درددلهایش را خواهد گفت.
او٬ از پالایش و تبعیض و حذف جنسیتی در برخی از رشتههای دانشگاهی که حتی واکنش منفی حامیان دولت را هم برانگیخته٬ دفاع کرده و گفته «قبل از انقلاب در رشته مهندسی معدن دانشجوی دختر پذیرفته نمیشد٬ اما هنگامی که من گفتم در چند رشته دانشجوی دختر پذیرفته نمیشود برای یک هفته هجمهای بزرگ به راه انداختند و گفتند دارید عدالت را زیر پا میگذارید؛ اما تساوی عدالت نیست.»
وزیر احمدی نژاد مدعی شده که " ما دانشگاهی متناسب با آرمانهای انقلاب و جامعه میخواهیم، دانشگاهی که در آن گفتمان انقلاب اسلامی ترویج شود، نه اینکه وقتی میخواهیم در سالنغذاخوری دانشگاه تفکیک جنیستی اعمال کنیم قال وقیل راه بیندازد".
دانشجو، در بخشی دیگر از صحبت های خود با انتقاد از برخی "مسئولان دانشگاه ها" که به گفته وی اجازه "حرف زدن از از امام و انقلاب" را در دانشگاه ها نمیدهند گفت: "آن دسته از مسئولین دانشگاهها که این اجازه را نمیدهند قطعا یا غافلاند و یا جاهل، چون حفظ نظام به حفظ گفتمان امام و انقلاب وابسته است."
دانشجو پیشتر هم اعلام کرده بود که استادانی که "التزام به اسلام و ولایت فقیه" ندارند، جایی در مراکز آموزش عالی نخواهند داشت و خطاب به روسای دانشگاه ها گفته بود: "شما حق ندارید کسی را در دانشگاه ها جذب کنید که در مسیر التزام عملی به ولایت فقیه و قانون اساسی حرکت نمی کند."
دیگر استاد سکولار نمی خواهیم
او با ابراز تاسف از اینکه هنوز اساتید سکولار و دگراندیش در دانشگاه حضور دارند٬ گفت: «استاد سکولار هنوز در دانشگاه وجود دارد اما دیگر نباید در دانشگاه باشند، افزوده که «از نظر ما حضور استادی که نظرات دیگری نسبت به ما دارد اما تنها میخواهد علمش را ترویج دهد و حرکتی ضد دین نمیکند مشکلی ندارد، اما نمیتوانیم بنشینیم و ببینیم که استادی که درس انقلاب را تدریس میکند، در دو جلسه اول کلاسش زیرآب انقلاب را بزند.»
دانشجو هم چنین با بیان اینکه دانشگاه "جای کف و سوت کشیدن و هو کردن این طرف و آن طرف نیست" گفته است: "به نظر من این لاابالیگری سیاسی است نه نشاط سیاسی".
وزیر علوم که بیش از همه نامش با کودتای انتخاباتی سال ۸۸ رقم خورد که ریاست ستاد انتخابات کشور را عهده دار بود، ماموریت بعدی اش از سوی احمدی نژاد برای وزارت علوم بود ، انتخابی که مخالفان زیادی در مجلس داشت که حتی در زمان رای اعتماد، برخی نمایندگان دکترای او را زیر سؤال بردند.
اما خوش خدمتی او در جایگاه ریاست ستاد انتخابات باعث شد تا مباحث مربوط به تقلبی بودن مدرک او را از سوی نمایندگان به فراموشی سپرده شود تا این بار ماموریت وی با برخوردهای حذفی در دانشگاه های کشور به نزول رتبه علمی، تحقیقاتی و دانشگاهی در جهان و رشد مهاجرت دانشجویان و اساتید برجسته منجر شود.
امروز: شیخ الاسلامی در سخنان امروز خود اظهار کرد از دویمیلیون و سیصد هزار شغلی که قرار است امسال ایجاد شود بیش از نیمی از آنها حفظ اشتغال موجود می باشد.
وزیر تعاون،کار و رفاه اجتماعی گفت: براساس اسناد توسعه اشتغال و پشتیبان برنامه پنجم در سال 1391، در مجموع 2 میلیون و 305 هزار شغل ایجادخواهد شد که از این رقم یک میلیون و 115 هزار شغل جدید و مابقی حفظ اشتغال موجود است.
به گزارش روزشنبه ایرنا، ˈعبدالرضا شیخ الاسلامیˈ، افزود: در بخش حفظ اشتغال موجود نیز یک میلیون و 70 هزار شغل مربوط به کسانی است که در کوتاهمدت بیکار و به طور مجدد شاغل شدهاند همچنین 120 هزار شغل نیز به جابهجایی فعالیتها و مشاغل مربوط میشود.
وی در ادامه بیان داشت: با تحقق این میزان از اشتغالزایی در سال جاری، 2 درصد از نرخ بیکاری کشور کاسته خواهد شد.
وی با اشاره به برنامه های حمایتی از مشاغل خانگی گفت: در زمینه حمایت از مشاغل خانگی ستاد ساماندهی و حمایت از مشاغل خانگی همچنان فعال بوده و در شورای عالی اشتغال برای استمرار حمایت از اینگونه مشاغل تصمیمات مناسبی اتخاذ شده است به نحوی که بانکهای دولتی در کشور موظف شدهاند 20 هزار میلیارد ریال از منابع قرضالحسنه خود را در سال جاری به متقاضیان مشاغل خانگی اختصاص دهند.
وزیر تعاون،کار و رفاه اجتماعی گفت: هم اکنون توزیع تسهیلات یاد شده به صورت دستگاهی- استانی تهیه و ابلاغ شده است.
شیخ الاسلامی تصریح کرد: همانطور که میدانید مجموعه شرح وظایف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شامل مواردی نظیر تنظیم روابط کار، صیانت از نیروی کار، ارائه آموزشهای مهارتی و فنی و حرفهای، اقدامات حمایتی به منظور پیشگیری از بیکار شدن نیروی کار و پرداخت بیمه بیکاری، حفاظت فنی و بهداشت کار و ترویج فرهنگ کار و... است که مجموعه این اقدامات بستر ساز تثبیت مشاغل و کمک به توسعه اشتغال است.
وی ادامه داد: همچنین وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به عنوان دبیرخانه شورای عالی اشتغال وظیفه هماهنگی، پیگیری و تصویب مصوبات و سیاستهای اجرایی با مشارکت سایر وزارتخانهها و دستگاهها در حوزه اشتغال را برعهده دارد که این موضوع نیز امری فرابخشی و نیازمند همیاری و همکاری سایر ارگانها و سایر قوا است. بنابراین تمام اقدامات مذکور میتواند بهتثبیت اشتغال موجود و ایجاد فرصتهای شغلی جدید منجر شود.
امروز: فرزند شهید مطهری بر این باور است که رئیسجمهور از مشایی دستور میگیرد و نمیتواند از فرامین او تمرد کند.
به گزارش خبرآنلاین؛ علی مطهری که هفته گذشته مهمان خبرآنلاین بود، گفت:90 درصد اصولگراها در سال 88 ادامه دولت احمدینژاد را به صلاح نمیدانستند، اما میگفتند که میل «آقا» به احمدینژاد است و به بهانه میل «آقا» آن چیزی را که صلاح میدانستند انجام ندادند. او که در انتخابات ریاست جمهوری 88 طرحی برای حمایت اصولگراها از علیاکبر ولایتی را در دستور کار داشت و معتقد است که اگر احمدینژاد افکارش را به طور روشن بیان میکرد، معلوم نیست که نتیجه انتخابات 84 و 88 همین چیزی بود که شد.
او که تفکرات مشایی را خطرناک میداند باز هم از رابطه مرید و مرادی رئیسجمهور با وی، ابراز نگرانی کرد و گفت: در انتخاب رئیسجمهور آینده باید معلوم باشد که در پس پرده مرید کسی نیستند که مثلا دائم از او استخاره بخواهند و کشور را براساس آن اداره کنند.
مطهری فردای نشست تلویزیونی رئیسجمهور مهمان کافه خبر بود، از این رو اینکه اظهارات محمود احمدینژاد بر گوشههایی از این مصاحبه سایه بیفکند، طبیعی مینمود. اینکه او از «پاکترین» خواندن این دولت انتقاد کند و تلاش این دولت برای ابقا را مذموم بشمارد.
مشروح گفتوگو با این نماینده تهران را در ادامه بخوانید:
آسیبهای انتخابات ریاست جمهوری 91 را چه چیزهایی میدانید؟
باید انتخابات آینده را آسیبشناسی کنیم و از انتخابات گذشته عبرت بگیریم. من چهار آسیب مهم به نظرم میرسد. یکی از آسیبهای انتخاباتهای گذشته ریاست جمهوری که ممکن است در انتخابات آینده هم بروز کند این بوده که معمولا جنبه سلبی داشتهاند یعنی هدف این بوده که مانع از رأی آوردن فرد خاصی بشوند و به این مطلب که کسی که رأی میآورد معیارهای لازم را دارد یا نه، توجه لازم نشده است. مثلا در سال 84 هدف این بود که آقای هاشمی رأی نیاورد و برخی نهادها دنبال کسی بودند که بتواند هاشمی را کنار بزند، لذا گفتند احمدینژاد جسور است و میتواند هاشمی و اعوان و انصارش را کنار بزند. اما این که خود او معیارهای یک رئیسجمهور ایدهآل را دارد یا نه، کمتر مورد توجه بود. این یک آسیب است. امروز نیز نباید فقط به این فکر باشیم که کسی بیاید و احمدینژاد و اطرافیانش را کنار بزند. نباید غفلت گذشته تکرار شود.
آسیب دیگر در انتخابات 88 که مخصوصا در بین اصولگراها خیلی رایج بود، این بود که عدهای دنبال کشف نظر رهبری بودند! این هم یک انحراف و آسیب در انتخابات ریاست جمهوری است. رهبری صرفا تا مرحله اعلامنظر شورای نگهبان دخالت میکنند، بعد از آن به عهده مردم است. ما در گذشته شاهد بودهایم که پس از رد صلاحیت نامزدی از سوی شورای نگهبان ایشان با حکم حکومتی صلاحیت آن نامزد را تأیید کرده و منجر به تغییر نظر شورای نگهبان شدهاند. این کار هم حق قانونی و شرعی ایشان است چون رهبر ولایت ایدئولوژیک دارد و میداند چه کسی صلاحیتهای اسلامی را برای ریاست جمهوری داراست. اما بعد از تأیید صلاحیتها و اعلام نظر شورای نگهبان، این که دنبال کشف نظر رهبری باشیم، یک انحراف است و از نظر من نقطه آغاز فتنه است.
علیرغم اینکه ایشان صراحت دارند که نظرشان مشخص نیست، اما عدهای این طور جلوه میدهند که نظر رهبری آقای مثلا «الف» است! مردم متدین هم میگویند چون نظر رهبری این است، برای تأمین نظر ایشان به همین فرد رأی میدهیم و در مقابل، عدهای که رابطه خوبی با اصل ولایت فقیه ندارند تلاش میکنند که این گزینه رأی نیاورد و این آغاز فتنه است.
این اتفاق در انتخابات 88 افتاد. البته این آسیب بیشتر متوجه اصولگراهاست. من از چند ماه قبل از انتخابات 88 چون ادامه حضور آقای احمدینژاد در مسند ریاست جمهوری را مفید نمیدانستم تلاش میکردم که روی فرد دیگری توافق شود. در دیدارهایی که با بسیاری از چهرههای مؤثر اصولگرا داشتم، دریافتم که 90 درصد آنها با من هم عقیده هستند و طرح مرا میپسندند، اما میگفتند که میل «آقا» به احمدینژاد است! من دعوایم با آنها این بود که اولا از کجا معلوم که چنین باشد، ثانیا به میل «آقا» چه کار دارید و چرا تلاش میکنید میل ایشان را کشف کنید؟ و ثالثا خود ایشان تصریح کردهاند که نظر من را کسی نمیداند.
به نظر من هرکس بعد از نظر شورای نگهبان از میل «آقا» سخن بگوید، به کشور و رهبر و انقلاب خیانت کرده است. اما اصولگراها به بهانه میل «آقا» آن چیزی را که صلاح میدانستند انجام ندادند. حتی سران اصلاحطلب هم میگفتند که اگر شما اصولگراها روی این فرد واقعا توافق کنید نه خاتمی میآید و نه موسوی.
آسیب سوم، معرفی ناقص کاندیداهاست. مثلا اگر آقای احمدینژاد افکارش را آن طور که امروز برای ما روشن است در انتخابات 84 و 88 اعلام میکرد که مثلا چنین نگاهی به امور فرهنگی و امر به معروف و نهی از منکر دارد و معتقد به مکتب ایران است؛ قطعا چنین رأیی نمیآورد. نگاهی که او امروز به تحولات منطقه دارد و اصرار دارد که به جای بیداری اسلامی از بیداری انسانی استفاده کند ریشه در همان مکتب ایران دارد که میگوید چون از اسلام برداشتهای مختلفی میشود، مثل برداشت طالبان و القاعده، ما نباید از اسلام بگوییم بلکه باید از ایران بگوییم و حداکثر از برداشت ایرانی از اسلام بگوییم و اسلام هم مساوی با انسانیت است، چیزی شبیه «دین انسانیت» آگوست کنت، و باید از توحید و عدالت و آزادی و عشق به انسانها سخن بگوییم نه از اسلام، تا دنیا بپذیرد.
اگر آقای احمدینژاد افکارش را به طور روشن بیان میکرد، معلوم نیست که نتیجه انتخابات همین چیزی بود که شد.
آسیب چهارم این است که یک کاندیدای ریاست جمهوری وابستگی فکری و قلبی به یک فرد داشته باشد و مرشدی در پس پرده باشد، چنانکه آقای احمدینژاد ارادت ویژهای به آقای مشایی دارد و از او دستور میگیرد و نمیتواند از فرامین او تمرد کند و رابطه مرید و مرادی بین آنهاست. باز اگر مردم این حقیقت را میدانستند، شاید چنین رأیی نمیدادند.
از این رو لازم است از یک طرف افکار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نامزدها کاملا آشکار باشد و از طرف دیگر معلوم باشد که در پس پرده مرید کسی نیستند که مثلا دائم از او استخاره بخواهند و کشور را براساس آن اداره کنند. این شوخی و طنز نیست و یک آفت برای رئیس جمهور است. باید از تجربه گذشته استفاده شود.
آخرین نکته درباره آسیبهای انتخابات ریاست جمهوری این است که به جای اینکه دائم بگوییم چه کسانی میآیند، بگوییم که مردم مایلند چه کسانی بیایند و بیشتر به نقش مردم اهمیت دهیم. کاندیداتوری ریاست جمهوری دو شرط دارد، یکی این که شخص واقعا خودش را اصلح بداند و معتقد باشد که بهتر از خودش سراغ ندارد و دوم این که احساس کند که اکثر مردم مایلند که او بیاید، نه اینکه هرکسی بگوید من احساس تکلیف کردم و آمدم!
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، نخستین انتخابات از این نوع پس از انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری 88 است. قبل و بعد از آن انتخابات، مسائل مختلفی مطرح شد که ابهاماتی را در فضای عمومی جامعه آفرید. به نظر شما در حال حاضر فضای عمومی جامعه چقدر آماده برگزاری یک انتخابات ریاست جمهوری دیگر است؟
بعد از انتخابات ریاست جمهوری گذشته یک نوع عدم اعتماد در بخشی از جامعه ما به وجود آمد که قابل انکار نیست. تعداد قابل توجهی از مردم به ویژه در تهران فکر میکردند در انتخابات تقلب شده است. اینکه نوع رفتار آنها درست بود یا نه، مطلب دیگری است. از نظر من دعوت به حضور مردم در خیابانها، امر نادرستی بود و باید سرنوشت انتخابات به عهده قانون گذاشته میشد و منتظر نظر شورای نگهبان و مانع از ایجاد آشوب و بلوا میشدند. به هرحال نوعی عدم اعتماد در فضای عمومی جامعه به وجود آمد که ریشه در رفتار کاندیداها مثل نحوه مناظرهها و ادعای تقلب و همچنین نحوه اعلام نتیجه انتخابات داشت.
نوع برخورد با معترضین انتخابات هم درست نبود و باعث تقویت شبهه تقلب شد. رفتار سختگیرانهای در پیش گرفته شد به طوری که هنوز عدهای در زندان هستند و من این منطق را که آنها حتما باید توبه و درخواست عفو کنند تا آزاد شوند، منطق درستی نمیدانم.
البته در حال حاضر این عدم اعتماد در بین بخش بزرگی از آن قشر معترض از بین رفته و قانع شدهاند ولی بخشی از آنها همچنان قانع نشده و باید به اعتمادسازی پرداخت.
اما بسیاری شرط حضور دوباره اصلاحطلبان در عرصه رقابتهای انتخاباتی را همین توبه و درخواست عفو میدانند. با این وجود اصلا فضایی برای حضور انتخاباتی دوباره این طیف متصور است؟
این که گفته میشود «اصلاحطلبان باید توبه کنند تا در انتخابات شرکت کنند» نمیتوان گفت که حرف نظام است بلکه حرف بخشی از اصولگرایان است. این در حالی است که خود آنها هم به دلیل برخورد نادرست با معترضین باید توبه کنند. فکر میکنم که سیاست نظام، شرکت حداکثری مردم و گروههای سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری آتی است.
به نظر شما امیدی به تأیید صلاحیت نامزدهای اصلاح طلب هست؟
این بستگی به عملکرد شورای نگهبان دارد. اما دلیلی وجود ندارد که نامزدهایی از اصلاحطلبان که جرمی مرتکب نشدهاند، صرفاً به خاطر عقیده، از شرکت در انتخابات محروم شوند. البته شورای نگهبان اصلاحطلبانی را که بخواهند تغییری در ساختار نظام بدهند تأیید صلاحیت نمیکند.
چندی پیش از لزوم نامزد شدن چهرههای فراجناحی و حمایت از نامزدی آنها در انتخابات ریاست جمهوری آتی سخن گفتید. با توجه به آغاز گمانهزنیها از احتمال نامزدی برخی افراد، اصلا یک نامزد فراجناحی وجود خارجی دارد؟ نامزدی که بتواند هردو طیف سیاسی را در کابینهاش پوشش دهد؟ شاید چنین تجربهای را تنها در دولت اول آقای هاشمی داشتیم که حتی در دولت دوم ایشان هم تکرار نشد. فکر میکنید پس از 20 سال از آن زمان، امکان نامزدی چنین چهره و چنین کابینهای وجود دارد؟
به طور نسبی افرادی که فرا جناحی باشند وجود دارند. البته اینکه بگوییم یک فرد ایدهآل وجود دارد، قابل بررسی است. به طور نسبی بین اصولگراها و اصلاحطلبان افرادی داریم که تعصب جناحی و گروهی ندارند و قائل به دیواری بین اصلاحطلب و اصولگرا نیستند و اصالتی برای این دستهبندیها قائل نیستند و معتقد به بکارگیری نیروهای شایسته از هردو طرف هستند. چنین افرادی باید سکان ریاست جمهوری را به دست بگیرند.
آقای زیباکلام هم مدتی است از تشکیل دولت آشتی ملی و از لزوم انتخاب رئیسجمهوری با این ویژگیها سخن میگویند. چه تشابه یا تفاوتی بین نظریه شما و ایشان هست؟
من نظر ایشان را دقیق نخواندم که ببینم چه بوده ولی ظاهرا محتوا یکی است اما تعبیر «آشتی ملی» را نمیپسندم. چون در جایی بحث آشتی ملی مطرح میشود که تفرقه و نقار اساسی در کشور به وجود آمده باشد. در حالی که وضعیت الان کشور ما این گونه نیست و ما جنگ داخلی نداشتیم که آشتی ملی لازم داشته باشیم!
قبل از انتخابات مجلس نهم از نفوذ جریانی با عنوان «جریان انحرافی» در انتخابات پارلمان ابراز نگرانی میشد. نگرانیها در آن زمان پررنگ بود اما هماکنون در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم خبری از آن نیست. این به منزله آن است که چنین جریانی برای انتخابات ریاست جمهوری برنامهای ندارد؟ یکی از کاربران ما هم از شما پرسیدهاند که این جریان نهایتا چند کرسی را در مجلس نهم از آن خود کرده است؟
درباره اینکه آیا افرادی از این جریان به مجلس نهم راه یافتهاند، اطلاعات کافی ندارم. هنوز همه نمایندگان مجلس را به طور کامل نمیشناسم. البته این مطلب را که واقعا جریانی به نام جریان انحرافی به شکل یک گروه و حزب سیاسی وجود داشته باشد خیلی قبول ندارم. من انحراف را در افکار آقای مشائی میدانم و خطر را ناشی از ارادت و التزام آقای احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور به افکار مشائی میدانم. البته افرادی مثل آقای جوانفکر و آقای شریفزاده هم تحت تأثیر این دو نفر از این افکار دفاع میکنند.
در مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس جمهور هم برخی از این افکار بر زبان آقای رئیس جمهور جاری شد. اما جمله آخر ایشان که «چه کسی گفته سال آخر دولت است» نشان میدهد که برای انتخابات آینده برنامه دارند. به نظرم چنین رویکردی مخل انجام وظایف دولت است که باید مشغول کار خودش باشد و کارهای عمرانی و جاری کشور را انجام دهد. اینکه دولت بخواهد در فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد، به کارش لطمه میزند.
به نظرتان اگر دولت بخواهد برای ادامه برنامههایش نامزدی نزدیک به خود را برای انتخابات بعدی معرفی کند، از چهرههای حاشیهسازی چون مشایی، بقایی و رحیمی استفاده خواهد کرد یا اینکه کسانی چون نیکزاد، وزیر مسکن را نامزد میکند؟
بهتر است این سؤال را از خودشان بپرسید. البته فکر نمیکنم معرفی نامزد از سوی آنها لزوما با عنوان «نامزد مورد حمایت دولت» باشد بلکه با اسامی دیگر وارد میشوند.
برنامه اصولگراها برای انتخابات ریاست جمهوری چه خواهد بود؟ آیا باز هم با این تصور که حریف قدری در عرصه رقابت نیست با چند کاندیدا وارد عرصه خواهند شد یا اینکه با اجماع بر نامزدی واحد، شانس پیروزیاش را افزایش خواهند داد؟
به طور کلی اصولگراها رقیب سرسختی در انتخابات آینده ندارند، برای اینکه رقبای اصلاحطلب آنها اگر از افراد تندرو باشند که رد صلاحیت میشوند و اگر از اصلاحطلبان معتدل باشند که تفاوت چندانی با اصولگراهای معتدل ندارند. از این رو خطری آنها را تهدید نمیکند که بخواهند نامزد واحد داشته باشند. مگر این که کاندیدای دولت را رقیب اصلی آنها بدانیم. در این صورت باید متفرق نباشند.
در انتخابات مجلس چون رقیب سرسختی در میان نبود، به نظر من نیازی به تأسیس سازوکار 8+7 نبود و هر گروهی میتوانست نامزد معرفی کند تا دست مردم برای انتخابات باز باشد. عملا هم تقریبا همین طور شد. اساسا رقابتی بین اصولگراها و اصلاحطلبان نیست که اصولگراها بخواهند با نامزد واحد وارد عرصه شوند. عرض کردم، اگر رقابتی باشد، میان نامزدهای اصولگرا و نامزد دولت است و قاعدتا نامزدهای اصلاحطلب هم که تأیید صلاحیت میشوند کبریت بیخطر هستند و در ردیف اصولگراهای معتدلاند.
خبرآنلاین نظرسنجیای را منتشر کرده و از کاربران پرسیده است که چه چهرهای برای ریاست جمهوری بعد مناسبتر است. یک چهره پرسابقه مثل هاشمی رفسنجانی و ناطق، یا یک دیپلمات مثل ولایتی، صالحی، متکی و خرازی، یا یک چهره اجرایی مثل نیکزاد و یا یک چهره رادیکال از اصولگرایان یا اصلاحطلبان. شما اگر قرار بود در این نظرسنجی شرکت کنید، کدام گزینه را انتخاب میکردید؟
اجازه بدهید من راجع به افراد اظهارنظر نکنم. من معیارهای یک رئیسجمهور ایدهآل را عرض میکنم، تشخیص مصداق آن با شما و مردم.
بخشی از آن را قبلا گفتم که رئیس جمهور آینده باید فراجناحی باشد. یکی از مشخصات رئیس جمهور خصوصا در شرایط فعلی کشور ما همین فرا جناحی بودن است. مشخصه دوم این است که شخصیت ریاست جمهوری را داشته باشد و در حد ریاست جمهوری باشد. معتقد به استفاده از همه نیروهای شایسته باشد، نه اینکه فقط به افراد اطراف خودش بپردازد. باید به حقوق مردم اهمیت بدهد و دفاع از حقوق مردم را در مقابل دفاع از نظام و ولایت قرار ندهد و فکر نکند که اگر مثلا از حقوق معترضان انتخابات گذشته دفاع کند، به منزله ایستادن در مقابل نظام و ولایت فقیه است.
البته چند ماهی است که آقای احمدینژاد در این زمینه خوب عمل کرده است. کما اینکه در مصاحبه تلویزیونیاش هم گفت که به بهانه حفظ امنیت نمیتوان آزادی مردم را محدود کرد. ولی این حرفها دیر گفته شد. ای کاش آقای احمدینژاد یکی دو سال پیش که محدودیتهایی برای مطبوعات ایجاد شد و با معترضین انتخابات برخورد شدیدی شد اعتراض میکرد و اعتراضش منحصر به زمانی نمیشد که آقای جوانفکر تحت فشار قرار گرفت! اگر این طور بود و رئیس جمهور زودتر اعتراض میکرد، حرف او قابل باورتر بود. به هرحال ایشان چند ماهی است که نسبت به دفاع از حقوق مردم حساسیت نشان میدهد که امر مبارکی است.
مشخصه دیگر کاندیدای ایدهآل این است که برداشت درستی از اصل ولایتفقیه داشته باشد تا باری بر دوش ولیفقیه نباشد بلکه باری از دوش ولیفقیه بردارد و خودش را سپر ولایتفقیه کند نه ولایتفقیه را سپر خودش و دولت. کاندیدای ایدهآل باید درباره آزادی بیان نگاه درستی داشته باشد، نسبت به استقلال فرهنگی حساس باشد و در مقابل فرهنگ غربی خودباختگی نداشته باشد و نسبت به اجرای احکام اسلام جدی باشد. اگر کسی باشد که این مشخصات در او جمع باشد، به نظر من کاندیدای ایدهآل خواهد بود.
حالا ببینید کدام یک از آن گزینههای نظرسنجی شما به این معیارها نزدیکتر است.
در سخنانتان گفتید که کاندیدای ایدهآل ریاست جمهوری باید برداشت درستی از ولایت فقیه داشته باشد، آیا این امر درباره آقای احمدینژاد صدق میکند؟
اتفاقا من رفتار آقای احمدینژاد را از این نظر میپسندم. او غیر از کاری که در 11 روز خانهنشینی انجام داد، رابطهاش را با ولایتفقیه خوب تنظیم کرده و در هر مسئلهای پای ایشان را به میان نمیکشد. اینکه او گاهی بر نظریات خودش پافشاری کرده است، کار غلطی نبوده و به نظرم برآمده از یک برداشت درست از ولایتفقیه بوده است ولی او باید تابع حکم حکومتی باشد هرچند آن را قبول نداشته و قانع نشده باشد.
آقای احمدینژاد در بحث معاونت اول مشایی هم یک هفته مقاومت کرد که من این کارش را نپسندیدم، اما اینکه آدم مستقلی است و باری بر دوش ولیفقیه نیست و در مواردی بر نظریات خود پافشاری میکند و حتی برای قانع کردن رهبری تلاش میکند، اصل این کار امر بجا و پسندیدهای است و زیبنده یک رئیس جمهور است.
البته به نظر میرسد که آقای احمدینژاد تنها در برابر ولیفقیه احساس استقلال نمیکند، در برابر قانون هم چنین احساسی دارد. کما اینکه صراحتا میگوند که قانونی را که لازم ندانند، اجرا نمیکند.
این موضوع به برداشت نادرست او از اصل 113 قانون اساسی برمیگردد که رئیس جمهور را مسئول اجرای قانون اساسی میداند. گرچه به روحیات شخصی آقای احمدینژاد هم مربوط میشود. اینکه او بگوید فقط قانونی را که مطابق با قانون اساسی میداند ابلاغ و اجرا میکند یعنی قانونگریزی و دیکتاتوری. تشخیص انطباق مصوبات مجلس با قانون اساسی صرفا به عهده شورای نگهبان است و رئیس جمهور حداکثر میتواند تذکر دهد. مشکل اساسی ما در دوره ریاست جمهوری ایشان هم همین است. کما اینکه او بارها گفته است که قانون دو میلیارد دلار تسهیلات ارزی مترو را اجرا نمیکند، هنوز هم این قانون را اجرا نکرده است. یا قانون عفاف و حجاب را نیز چون نمیپسندد، اجرا نمیکند و در مجلس گفت این قدر گیر ندهید، بگذارید مردم خوش باشند! این نوع رفتار با قانون، چیزی جز استبداد و دیکتاتوری نیست.
رئیس جمهور از طرف مردم انتخاب شده که قانون را اجرا کند، نه اینکه آنچه را که خود تشخیص میدهد عمل کند. حتی اگر صد درصد مردم هم به او رأی داده باشند، او باز مجری سیاستهای نظام و قانون است و نمیتواند نظر شخصی خودش را اجرا کند.
آقای احمدینژاد در حضور تلویزیونی اخیر خودشان را نماینده کل ملت خواندهاند. این حرف در تعارض با قانون اساسی نیست؟ مگر نه اینکه نمایندگان مجلس نیز پس از تحلیف و تصویب اعتبارنامهشان، نماینده کل ملت هستند؟
بله، در قانون اساسی تصریح شده است که همه نمایندههای مجلس علاوه بر این که نماینده حوزه انتخابیه خودشان هستند، نماینده کل ملت هستند. به فرض که حرف رئیس جمهور را قبول کنیم که فقط او نماینده کل ملت است، او نماینده ملت است تا قانون را اجرا کند، نه نظرات شخصی خودش را.
اینکه رئیس جمهور گفتند «امسال سال پایان دولت نیست» از نظر شما چه مفهومی داشت؟ یادآور برخی تلاشها در پایان دولت دوم آقای هاشمی رفسنجانی برای مادامالعمر شدن دوره ریاست جمهوری نبود؟
به طور طبیعی هر دولتی دوست دارد که مسیر خودش ادامه یابد، طرحهایی که داشته به اتمام برسد و کسی روی کار بیاید که همجهت با خودش باشد و اختیار دولت از دستش خارج نشود. شاید شیرینی حکمرانی هم عامل دوم است و دلکندن از این منصبها کار آسانی نیست. عامل سوم هم میتواند این باشد که معمولا دولت جدید خرابکاریها و تخلفات دولت قبلی را برملا میکند و اینها نمیخواهند چنین اتفاقی بیفتد. به هرحال از این جمله ایشان اینگونه فهمیده میشد که دولت برای ادامه یافتن مسیر خودش و تصاحب کرسی ریاست جمهوری برنامه دارد.
ایشان در آن مصاحبه بار دیگر دولت خودشان را «پاکترین دولت» خواندند. تاکنون انتقاداتی نسبت به این بخش از سخنان ایشان مطرح شده است، نظر شما چیست؟
اتفاقا وقتی که روی «ترین» بودن تأکید میشود شک انسان بیشتر میشود. این که خودمان بگوییم «پاکترین» و «عادلترین» هستیم انسان را به شک میاندازد. دیگران باید بگویند که دولت پاکترین هست یا نه، نه خود رئیس جمهور. دولت باید در مواردی مثل اختلاس سه هزار میلیاردی پاسخگو باشد. بدون شک این اختلاس با توصیههای مقامات دولتی همراه بوده اگرچه ممکن است مدرکی برجای نمانده باشد. بنده از یکی از مقامات قضایی که نقش مستقیم در دادگاه اختلاس داشت شنیدم که دولت 12 هزار هکتار از جنگلهای شمال را به گروه آریا واگذار کرده بود. اگر بخواهیم با حسننیت نگاه کنیم، دولتمردان به شوق اشتغالزایی دچار این خطاها شدهاند. من از آن مقام قضایی سؤال کردم که آیا آقای مثلا «ب» در این توصیهها نقشی داشته، ایشان گفتند این موضوع برای من ثابت شده است ولی به صلاح کشور نیست که اعلام شود. من نمیگویم که این دولت اهل اختلاس است، اما میتوانم بگویم که این دولت یکی از بیانضباطترین دولتها در امور مالی بوده است.
کمتر از یک سال دیگر تا پایان دولت دوم آقای احمدینژاد باقی مانده است. مهمترین نقاط ضعف و قوت دولتهای ایشان را چه میدانید؟
بهتر است از محسنات شروع کنیم. نوع ایستادگی این دولت در مقابل غرب قابل تحسین است و اعتماد به نفس او در مسئله انرژی هستهای و همین طور پیشرفت علمی که در این دوره اتفاق افتاد. البته همه اینها با تشویق و ترغیب و حمایتهای رهبری بوده. رسیدگی به نقاط دور افتاده و ارتباط نزدیک بین مقامات دولتی و توده مردم که در دولتهای قبل به این شدت نبود نیز قابل تحسین است. به نظرم صلابت انقلاب که در دوره اصلاحات تا حدودی آسیب دیده بود و گاهی کرنش در مقابل قدرتهای بزرگ صورت میگرفت و از دموکراسی غربی تمجید میشد، ترمیم شد.
اما نقاط ضعفی هم در این دولت بوده است. یکی اینکه این دولت نتوانسته ارتباط خوبی با نخبگان جامعه برقرار کند. واقعا شایستهسالاری بر این دولت حاکم نبود و انضباط مالی در این دولت کمتر بود. بحث مکتب ایران در این دولت مطرح شد که فکر خطرناکی است و به طور کلی نوع نگاه به امور فرهنگی از جمله مسئله امر به معروف و نهی از منکر از نقاط ضعف این دولت است. این که گفته میشود این دولت ارزشهای انقلاب را زنده کرد، تعبیر درستتر این است که بخشی از ارزشهای انقلاب را زنده کرد و بخشی را میراند.
به عنوان یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس که بر عملکرد صدا و سیما نظارت دارید، نظرتان راجع به پوشش اخبار اجلاس جنبش عدم تعهد از سوی رسانه ملی چیست؟ به ویژه آن ترجمه حاشیهساز سخنان مرسی.
البته مجلس نظارتی بر صدا و سیما ندارد چون آنها میگویند ما زیر نظر رهبری هستیم و از طرفی رهبری هم فرمودهاند که من فقط رئیس سازمان را تعیین میکنم و این طور نیست که اداره سازمان زیر نظر من باشد آنچنان که نیروهای مسلح هست. و این مشکل یعنی عدم نظارت مؤثر بر سازمان صدا و سیما باید حل شود و ما تلاش میکنیم در قانون جدید حل شود.
اما عملکرد صدا و سیما در اجلاس عدم تعهد در مجموع خوب بود و تلاش خیلی خوبی کردند. ولی یک نقطه تاریک در این رفتار وجود داشت و آن همان ترجمه سخنان مرسی درباره سوریه بود که هم تحریف شد و هم سانسور. آن طور که من اطلاع دارم برنامهریزی قبلی برای چنین کاری نبوده و تصمیم شخصی مترجم بوده است. اما چرا مترجم باید چنین کاری بکند؟ جوابش این است که یا به این دلیل است که این مترجم قبلا چنین کارهایی کرده و تشویق شده، و یا به دلیل فضای امنیتی که بر رسانهها حاکم کردهایم و دائم گفتهایم حرفهای مخالف نظام منعکس نشود و خطوط قرمز را زیاد کردهایم، مترجم فکر کرده باید نظر نظام را بگوید نه نظر گوینده را! یعنی مترجم آمده به نظام خدمت کند اما چنین شیرینکاری کرده است.
من ترجمه سخنان مرسی را به طور مستقیم از سیما گوش میدادم و وقتی موضعش درباره سوریه را شنیدم، تعجب کردم که چطور او همان نظرات ما را دارد؟ بعد متوجه شدم که مترجم تحریف و سانسور کرده و هیئت سوری هم از جلسه خارج شده است. این کار زشت، فریب دادن مردم است و به نظرم صدا و سیما، هم باید از مردم عذرخواهی کند و هم آن مترجم را توبیخ جدی کند.
بانکی مون هم در سخنرانیاش در دانشکده وزارت امور خارجه راجع به حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی و محیط زیست و غیره سخن گفت ولی این حرفها در رسانهها منعکس نشد. این، کار درستی نیست و ناشی از فضای امنیتی حاکم بر رسانههاست که خبرنگار ناخودآگاه دچار خودسانسوری شده و تصور میکند که اگر این حرفها را درست منعکس کند، تنبیه میشود. این کار اشتباه است و باید اصلاح شود.
به نظرم در مجموع، فضای حاکم بر رسانهها فضای خوبی نیست و بسیاری از محدودیتها ضرورتی ندارد. مثل اینکه اگر یک رسانه عکس آقای خاتمی را بزند، توبیخ و توقیف میشود! این کارها ضروری نیست. یک وقت نظام در خطر است، این گونه سختگیریها توجیه دارد، اما حالا ضروری نیست.
نمیتوان روزنامه مصنوعی ایجاد کرد که مثلا کسی از گرانی نگوید. انعکاس این اخبار در حد لازم، به مردم آرامش میدهد و یک سوپاپ اطمینان است. البته این محدودیتها کمتر ناشی از هیئت نظارت بر مطبوعات است.
بخشی از سخنان رئیس جمهور نیز به تأکید پیاپی ایشان بر استفاده از واژه «بیداری انسانی» باز میگردد. این در حالی است که تحولات منطقه در ادبیات مقام معظم رهبری «بیداری اسلامی» خوانده میشود. این تفاوت در ادبیات دیپلماتیک چه مفهومی دارد؟
این که رئیس جمهور در نطق تلویزیونی اخیر خود از بیداری انسانی یا بیداری عمومی و بیداری جهانی صحبت کردند و از به کار بردن تعبیر «بیداری اسلامی» ابا دارند، همان طور که اشاره کردم ریشه در تز مکتب ایران دارد. ایشان در نطقهای مختلفش روی چهار رکن توحید، عدالت، آزادی و عشق به انسانها تأکید دارد و معتقد است باید اینها به جای اسلام تبلیغ شود. به زعم وی با تبلیغ این چهار رکن، خود به خود اسلام هم تبلیغ شده است چون اینها امور فطری و مشترک بین همه انسانهاست. شبیه نظریه کسانی است که میگویند مشترکات میان ادیان را بگیریم و از آن دین مشترک بسازیم و تأکیدشان بیشتر روی انسانیت و امور فطری است. آقای احمدینژاد هم در مصاحبه اخیر گفتند اگر کسی در آمریکا هم بگوید عدالت و آزادی میخواهم، اسمش بیداری اسلامی است! در حالی که اینگونه نیست و آزادی و عدالت مورد نظر آنها با آنچه که مورد نظر اسلام است متفاوت است
.
یا اینکه میگوید «چرا مسلمانان با مسیحیان دعوا داشته باشند؟!» ما نمیگوییم که یک مسلمان با یک مسیحی دعوا داشته باشد اما رابطه مسلمان با مسلمان با رابطه مسلمان با مسیحی یا یهودی متفاوت است. جامعه اسلامی یک پیکر است و جامعه غیر اسلامی پیکر دیگر. اصل تولّی و تبرّی که در اسلام مطرح است همین را میگوید و اسلام داعیه جهانی دارد و میخواهد همه بشریت را به این آخرین پیام الهی دعوت کند. ادیان مسیحیت و یهودیت فعلی را تحریف شده میداند و اگر تحریف هم نشده بودند ناقص میداند و تنها اسلام را دین کامل الهی میداند. پس نمیتوان گفت تبلیغ توحید و عدالت و آزادی و عشق به انسانها یعنی اسلام، و مسیحیت هم همین را میگوید، پس همه یکی هستیم. در این صورت احکام اسلام تعطیل میشود. علت کمتوجهی آقای مشایی و آقای احمدینژاد به احکامی از اسلام مانند حجاب، همین تفکر است. به علاوه، عشق به انسانها به طور مطلق، امر پسندیدهای نیست. ما باید به انسان به علاوه ایمان عشق بورزیم، البته دلسوز سایر انسانها نیز هستیم.
به قول ملاصدرا به تعداد افراد انسان انواع انسان داریم. یکی در باطن و به حسب خصلتهای روحی خود ممکن است گرگ یا موش باشد و یکی انسان. مرز میان انسان مؤمن و غیرمؤمن وجود دارد. از این رو نمیتوان مطابق نظر رئیس جمهور گفت که به همه انسانها باید عشق ورزید، بلکه تنها به انسانهایی که واقعا انسان هستند باید عشق ورزید. نمیتوان گفت ما به امام خمینی و صدام هردو عشق میورزیم چون هردو به حسب ظاهر انساناند.
من به آقای رئیس جمهور توصیه میکنم کتابهای «انسان کامل» و «ولاءها و ولایتها»ی شهید مطهری را مطالعه کنند تا این نگاه غلط ایشان اصلاح شود. به نظر من این حرفها ناشی از تفکر آقای مشایی است. نوعی فرار از احکام اسلام است. نوع خاص نگاه اینها به امر به معروف و نهی از منکر هم ناشی از همین بینش است. اینکه یک مقام مسئول در کشور، آن هم در جایگاه ریاست جمهوری چنین حرفی بزند، یک انحراف و بسیار خطرناک و به معنی تلاش برای تغییر مسیر انقلاب اسلامی است.
امروز: توکلی سخنان اخیر احمدی نژاد را فرافکنی و مبتنی بر تحلیلهای عجیب و غریب دانست و تاکید کرد: من از این که ایشان نصایح امثال من را گوش دهند، مایوسم اما خدا کند نصایح رهبری معظم را گوش دهد.
به گزارش خبرآنلاین احمد توکلی نماینده تهران در نطق میان دستور خود به مشکلات ارزی و اقتصادی کشور اشاره کرد و گفت: وضعیت بازار ارز طی چند ماه اخیر بسیار مخرب و نامطلوب بوده است. از 30 آبان تا 4 بهمن 90 یعنی طی دو ماه 55 درصد ارزش پول ملی کاهش یافته است که مطمئنا آثار مخربی بر اقتصاد کشور خواهد داست.
وی تصریح کرد: در ماه ها اخیر این وضعیت شدت بیشتری یافته است و نمودار ماهیانه نشان می دهد که قیمت ارز طی روزهای اخیر روند افزایشی داشته است. به نحوی که دیروز قیمت ارز به 2304 تومان برای هر دلار رسید که نتیجه دستور بانک مرکزی مبنی بر عدم عرضه ارز به بازار بوده است.
نماینده مجلس در شواری عالی پول و اعتبار ادامه داد: به نمایندگی از مجلس دلایل و توجیهات خود نسبت به وضعیت موجود را در این شورا ارائه دادم که بنا به مصالح کشور و مردم از بیان آن معذورم. اما توجه داشته باشید که با این روندی که دولت در پیش گرفته است کار از دست خارج خواهد شد.
عضو کمسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس با بیان اینکه قیمت ارز طی 6 روز 144 تومان افزایش یافته است، تاکید کرد: این یعنی وقتی ما در 90 درصد روغن نباتی و در علوفه و خوراک دام و طیور متکی به خارج هستیم این اجناس گران می شود. این اجناس گران شود شیر و مرغ و گوشت هم گران تر می شود.
وی بی اطمینانی حاصل از نوسانات بازار ارز را مخرب تر از افزایش قیمتها دانست و گفت: این نا اطمینانی، سرمایه گذاری و اشتغال را کاهش و در مقابل نابرابری اجتماعی را افزایش خواهد داد. دولت می گوید 17 میلیون ارز برای کالاهای اساسی مردم به قیمت مرجع به بازار ارائه کردم، اگر اختلاف قیمت در هر ارز را 600 تومان در نظر بگیریم 11 میلیارد تومان از جیب ملت به کیسه های خاصی ریخته شده است!
توکلی در ادامه به مصاحبه تلویزیونی محمود احمدی نژاد اشاره کرد و افزود: متاسفانه احمدی نژاد به جای توجه به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و تورم و گرانی و بیکاری همچون گذشته در ایام تعطیلی مجلس در تلویزیون حاضر می شوند و هر چه می خواهد می گویند.
این نماینده مجلس افزود: ناصادقانه موضع گرفتن، فرافکنی، تحلیل های عجیب و غریب و ادبیات تحقیر آمیز نسبت به منتقدان از ابتدا تا انتهای این مصاحبه مشهود بود. ایشان هر از گاهی این کار را می کنند و وقت ما را هم معطوف به این مسائل می کنند.
توکلی تصریح کرد: من از این که ایشان نصایح امثال من را گوش دهند، مایوسم اما خدا کند نصایح رهبری معظم را گوش دهد. در همین دیدار اخیر رهبر انقلاب با هیات دولت، ایشان تاکید کردند کاهش قدرت خرید مردم مساله اساسی کشور است، افزایش نقدینگی و تورم مردم را از پای در می آورد. آقا فرمودند از تولید حمایت همه جانبه شود، اما ایشان می گوید اصلا مشکل نداریم!
نماینده تهران اظهار داشت: رهبر معظم انقلاب بر مبارزه با فساد تاکید کردند که با ریزبینی و تیزبینی با فساد مبارزه شود. مبارزه با فساد سرمایه گذاری را کاهش نمی دهد، بلکه سرمایه گذاری سالم را رونق می بخشد. اما این آقا می گوید مبارزه با فساد کار را کند می کند. باید اهتمام کنید که اقتصاد مردم کمک شود و از این حرف های نادرست جلوگیری شود.
انتقاد توکلی از استنباطهای عجیب و غریب همیشگی احمدی نژاد
خبرگزاری خانه ملت نوشت: احمد توکلی نماینده مردم تهران، ری، اسلامشهر وشمیرانات در مجلس شورای اسلامی صبح امروز یکشنبه (۱۹ شهریور) در نامه ای خطاب به همکاران خود در قوه قانونگذاری به صحبتهای اخیر محمود احمدی نژاد واکنش نشان داد، به گزارش خبرگزاری خانه ملت، متن نامه به شرح ذیل است:
همکاران عزیز، نمایندگان محترم
با سلام و احترام
در برنامه تنظیم شده مصاحبه سهشنبه شب آقای دکتر احمدینژاد در شبکه اول سیما متاسفانه مانند همیشه اطلاعات نادرست و ناقص و استنباطهای عجیب و غریب و مطالب متناقض با وظایف ریاست جمهوری فراوان بود. با این فرق که در وضعیت خطیر فعلی که در جنگی تمام عیار در عرصه اقتصاد قرار داریم و گرانی و بیکاری که عمدتا محصول سوء تدبیر و سوءعملکرد دولت است، دمار از روزگار مردم درآورده، زشتی این خلافگوییها چند برابر است و برای کشور و انقلاب و مردم بسیار خسارتبارتر.
صرفنظر از تحلیلهای ایشان درباره مسائل خارجی و اصلاح مدطریت جهانی، که حرف نوی نداشت الا تکرار لفظ مدیریت، که در فضایی اومانیستی اراه گردید، مشابه موارد قبلی، ادبیات تحقیرآمیز نسبت به رقبا و منتقدان، فرافکنی، دعاوی ناصادقانه، تنزیه خویش و مقصر دانستن همه، ایستادگی در برابر قانون، اطلاعات خلاف واقع و تفسیرهای عجیب و غریب، مکرر در این مصاحبه آشکار بود. غرض، ارزیابی کامل این مصاحبه نیست. تنها مصداق قانونگرایی ایشان در حرف و عمل را یادآوری میکنم که نسبت روشنتری با وظایف ما نمایندگان دارد.
آقای احمدینژاد مصداق بارزی از مخاطبان این آیه است که خداوند عتاب گونه فرمود "یا ایهاالذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقنا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون". ای گروندگان چرا سخنی میگویید که بدان عمل نمیکنید، این که چیزی را بگویید که به آن عمل نمیکنید خشم خداوند را به شدت برمیانگیزد. (سوره صف / ۳)
ایشان بخش مهمی از مصاحبه خویش را به ذکر اهمیت قانون اساسی و ضرورت پایبندی بدان و این که در سطوح بالا هم، افراد قانون اساسی نمیدانند، اختصاص داد و درباره خویش گفت: "یک بار از مقام معظم رهبری پرسیدم این سوگند که ما خوردیم، شرعی است؛ فرمودند شرعی است. پرسیدم باید به لوازمش پایبند باشیم؛ گفتند باید ملتزم باشید. ما سوگند خوردیم به قانون اساسی. بالاخره وقتی چیزی تصویب میشود و من میبینم خلاف قانون اساسی است نباید امضا کنم. اتفاقا تفسیر شورای نگهبان هم این است که اگر رئیس جمهور دید چیزی خلاف قانون اساسی بود، نباید امضاء کند. امضاء نمیکنم سر و صدا درست میشود... تشخیص رئیس جمهور به نمایندگی از ملت [است]، رئیس جمهور نماینده کل ملت است. نمایندگان محترماند، شوراها محترماند، ولی نماینده کل ملت نیستند، گرچه ممکن است بتوانند در همه امور دخالت کنند. اما تنها کسی که نماد تصمیم ملت است، رئیس جمهور است. قانون اساسی این اختیار را به رئیس جمهور داده است که اگر چیزی را خلاف قانون و خلاف مصلحت دید امضاء نکند. من امضاء نکردم، من حق ندارم چیزی را که خلاف قانون اساسی امضاء کنم."
خلافگویی و نادان فرض کردن مخاطبان در بیان بیپروای این سخنان به اوج میرسد. در این باره چند نکته را به اختصار اشاره میکنم:
۱) اصول ۹۴ تا ۹۸ قانون اساسی مربوط به چگونگی نهایی شدن فرآیند خلق قانون است. اصل ۹۴ با صراحت تمام تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس با قانون اساسی و شرع را حق انحصاری شورای نگهبان میداند.
۲) در هیچ جای قانون اساسی حقی برای رئیس جمهور پذیرفته نشده است که مصوبات مجلس را پس از تصویب در مجلس و تایید شورای نگهبان و اگر لازم شد، تصویب مجمع تشخیص مصلحت، رئیس جمهور حق دارد آن را با قانون اساسی بسنجد و اگر مغایر دید آن را امضاء نکند؛ بلکه پس از تصویب قانون و تایید شورای نگهبان و در مواقع لازم، مجمع تشخیص مصلحت، رئیس مجلس قانون را به دولت ابلاغ میکند و درست برعکس آنچه آقای احمدینژاد ادعا کرد، در این جا اصل یکصد و بیست و سوم، فقط و فقط یک وظیفه (و نه اختیار) برای رئیس جمهور قائل است و آن هم امضای آن و ابلاغ برای اجراست.
"اصل یکصد و بیست و سوم: ردیس جمهور موظف است، مصوبات مجلس یا نتیجه همهپرسی را پس از طی مراحل قانونی و ابلاغ به وی، امضاء کند و برای اجرا در اختیار مسئولان بگذارد".
۳) از این همه بیپروایی در کلام وقتی شگفتزدهتر میشویم که ایشان مدعی میشود، حتی اگر قانونی را خلاف مصلحت هم دید حق دارد آن را امضا نکند، چون نماد تصمیم ملت ایران است! این دیگر تکمیل فرد محوری است چرا که بالملازمه نافی وجود مجلس است.
۴) این خبر هم برخلاف واقع است که "اتفاقا تفسیر شورای نگهبان هم این است که اگر رئیس جمهور دید چیزی خلاف قانون اساسی بود، نباید امضا کند". درست برعکس، شورای نگهبان به این ادعا اعتراض کرده است. موضوع را در نامه زیر که ۲۳/۳/۱۳۸۹ در رسانهها منتشر شد، ملاحظه بفرمایید:
جناب آقای دکتر احمدینژاد
رئیس جمهور محترم
سلام علیکم
نامه شماره ۵۸۱۴۴ مورخ ۱۶/۳/۱۳۸۹ جنابعالی که علیرغم انتظار ما در رسانهها نیز منتشر گردید واصل و موضوع نامه در جلسه مورخ ۱۹/۳/۱۳۸۹ شورای نگهبان مطرح گردید.
از آنجا که در متن این نامه به نکاتی اشاره شده است مقرر گردید موارد ذیل به اطلاع جنابعالی برسد: همانگونه که جنابعالی به درستی در نامه خود مرقومه نمودهاید مرجع تشخیص خلاف شرع و یا خلاف قانون اساسی بودن مصوبات مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان میباشد که این شورا نیز براساس قانون اساسی و آییننامه داخلی خود در انجام این وظیفه قانونی دقت لازم و کافی را معمول داشته است، اما یادآور میگردد که پس از تشخیص این شورا و طی مراحل نهایی، سایر مقامات و نهادها وظیفهای جز اجرای قانون و رعایت آن ندارند... بدیهی است دولت محترم نیز چنانچه از نظر کارشناسی و مصلحتسنجی نظراتی داشته باشد مقتضی است در هنگام طرح مصوبات در مجلس شورای اسلامی آن را با نمایندگان محترم مجلس در میان گذاشته تا مورد توجه واقع شود.
درخصوص مسئولیت اجرای قانون اساسی موضوع اصل ۱۱۳، این شورا در گذشته نظراتی داشته که توجه حضرتعالی را به نظرات مذکور جلب مینماید... علاوه بر این که مستفاد از اصل ۱۱۳ قانون اساسی این نیست که رئیس جمهور محترم بتواند در مصادیق و جزئیات وظایف و اختیارات مسئولیت مختلف نظام دخالت کند.
در پایان یادآور میشود که رئیس جمهور محترم در صورت نیاز به بررسی بیشتر میتواند از شورای نگهبان تقاضای تفسیر اصل یا اصولی از اصول قانون اساسی را بنماید.
دبیر شورای نگهبان
احمد جنتی
۵) در سال ۸۸ آقای احمدینژاد طی نامهای به رهبر معظم انقلاب به اصول متعددی از قانون اساسی استناد کرده و مدعی داشتن اختیارات وسیعی شد که سابقه نداشت و خواهان تعیین تکلیف گردید. رهبر معظم انقلاب بررسی دعاوی را به شورای نگهبان ارجاع فرمودند و طی حکمی دستور دادند که مجمعی متشکل از چند عضو شورای، چند نفر از دولت، چند نفر از مجلس و چند استاد حقوق عمومی از دانشگاهها، آن ادعاها را بررسی و نتیجه را به ایشان منعکس کنند. مجمع مذکور به ریاست آیتالله جنتی طی ۱۸ جلسه آن دعاوی را بررسی کرد. جلسات با حضور آقایان جنتی، کدخدایی، علیزاده (از شورای نگهبان)، میرتاجالدینی، عزیزی و خانم بوداغی (از دولت)، ابوترابی، دهقان، باهنر و اینجانب (از مجلس) و افتخار جهرمی، مهرپور و مدنی (از دانشگاه) تشکیل میشد. سه نفر نیز از دفتر حضرت آقا شرکت داشتند. نتایج این جلسات تقدیم رهبری شد. در جمعبندی آقای جنتی به مقام معظم رهبری، تقریبا تمامی ادعاهای آقای احمدینژاد رد شد. پس از این مرحله، متاسفانه به رغم نهی صریح رهبر انقلاب، آقای احمدینژاد همان دعاوی را در نامه سرگشادهای علیه مجلس رسانهای کرد و به ناچار مجلسیان نیز در رسانهها پاسخ دعاوی را دادند و بیاساس بودن آنها را برای مردم ثابت کردند.
در پایان با اظهار تاسف از این که آقای احمدینژاد به جای بهرهمندی از ظرفیت کارشناسی بدنه دولت و خارج از دولت و توجه به هشدارها و خیرخواهیهای دلسوزان انقلاب و مردم در صدد حل مشکلات و کاستن از فشار سنگین اقتصادی به ویژه بر اقشار ضعیف و متوسط، و نیز گشودن گره از دست و پای تولیدکنندگان و کارآفرینان باشند و عرصه سیاسی و اقتصادی را در جهت فراهمسازی مقتضیات اقتصاد مقاومتی و انسجام سیاسی در برابر زورگوییهای خارجی آمده سازند، هر از چندی با این قبیل موضعگیریها، التهاب و تشویق میآفریند و وقت مسئولان در قوای مختلف را معطوف به برطرف کردن التهابات ساخته شده میکنند.
متاسفانه دلسوزیهای امثال بنده در ایشان کارساز نبوده و نیست اما از خدا میخواهم نصایح مکرر رهبری در ایشان موثر افتد. همین چند روز پیش در هفته دولت، رهبر عزیز انقلاب خطاب به هیات دولت، کاهش قدرت خرید و وضعیت معیشتی قشرهای متوسط و ضعیف را مشکل عمده خواندند، مبارزه با افزایش نقدینگی و تورم را وظیفه اصلی دولت دانستند، حمایت همهجانبه از تولید و رسیدگی به بنگاههای گرفتار را تذکر دادند، و باز هم مبارزه با فساد را با نگاه "ریزبین، تیزبین و دوربین" ضروری اعلام و آن را نه اسباب کندی تولید، بلکه به درستی، باعث رشد سرمایهگذاری و استقبال سرمایهگذاران سالم دانستند. آقای احمدینژاد باید به این انتقادهای هدایتگر عمل کند نه آن که بخواهد در مصاحبه به آنها جواب دهد.
امروز: کارکنان کارگزاری مخابرات روستایی استانهای آذربایجان غربی، همدان و کردستان، برای چندمین مرتبه در ماههای اخیر در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند.
به گزارش ایلنا، حدود ۱۰۰ نفر از کارکنان مخابرات روستایی استانهای غربی کشور در اعتراض به عدم داشتن قرارداد و همچنین نداشتن بیمه در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده و خواستار رسیدگی به وضعیت خود شدند.
یکی از حاضرین در این تجمع درباره علت حضور در مقابل مجلس شورای اسلامی به خبرنگار ایلنا گفت: ما از کارگزاران مخابرات روستایی، از سال ۸۸ به این سمت از داشتن بیمه و قرارداد محروم هستیم و در حال حاضر در حالت تعلیق به سر میبریم.
وی افزود: ما خواستار انعقاد قرارداد کاری در چارچوب قانون کار بوده و میخواهیم که تحت نظر پیمانکار به فعالیت خود ادامه دهیم.
بنا بر مشاهدات خبرنگار ایلنا این تجمع با همراهی نیروی انتظامی، به صورت مسالمت آمیز در حال برگزاری است.
امروز: ابوالقاسم سرحدیزاده، یكی از مهمترین وزرای كار ایران بود كه نقش تعیین كنندهای در تصویب قانون كار داشت. پرسابقهترین زندانی سیاسی پیش از انقلاب در گفتگوی تفصیلی با ایلنا از نظام اقتصادی فعلی کشور انتقاد کرد و آن را تجارتی خواند.
سرحدیزاده با اشاره به ناکارامدی قانون کار پیش از وقوع انقلاب، اظهار کرد: «بعد از انقلاب یک جوى در جامعه کارگرى به وجود آمد که خواهان تغییرات عمدهاى در وضعیت خود بودند چرا که پیش از انقلاب قانون کار به گونه اى بود که کارفرما بدون ذکر هرگونه علتى مى توانست کارگر را اخراج کند و این موضوعى بود که همواره کارگران را دچار مشکل مىکرد و به همین دلیل بود که از فرداى انقلاب درخواست خود را در خصوص به وجود آمدن قانونى متناسب با انقلاب اسلامى مطرح كردند. آنها معتقد بودند همانطور که انقلاب شده و خیلى از مسائل و قوانین تغییر کرده قانون کار نیز باید مطابق با خواسته هاى کارگران انقلابى تغییر کند.»
وزیر كار دولت چهارم ادامه داد: «در همان روزها وزراى کار در هر کابینهاى که روى کار مى آمدند پیگیر این موضوع مىشدند، اما از آنجایى که انقلاب دوران سخت و پرهیاهو و شلوغى را پشت سر مىگذاشت عملاً به صورت جدى تلاشى صورت نمىگرفت تا اینکه آقاى توکلى نمایندهى فعلى مردم تهران در مجلس در زمان وزارت خود کارهایى را براى تدوین قانون کار اسلامى شروع کرد. ایشان ابتدا به صورت یک پیش نویس مسائل را مطرح کردند و آن را در بین جوامع کارگرى به نظرخواهى گذاشتند که موجب اعتراض هاى زیادى شد. دلیل اعتراضها هم این بود که ایشان معتقد بودند که کارگر و کارفرما هریک براى خود شخصیتى دارند که به صورت مستقل مى توانند با یکدیگر کار کنند و نیازى به ورود عامل ثالثى مانند دولت احساس نمىژکردند. ایشان پایه استدلال خود را براى مطرح نمودن این پیش نویس روى فقه قرار داد و از باب اجاره استفاده کرد.»
سرحدیزاده با اشاره به این نکته که در آن زمان به عنوان وزیر کار و کسى که مسئولیت داشته تا قانون کار مورد نظر کارگران را تدوین كند از شوراى نگهبان درخواست کرده است که به این موضوع بپردازند گفت: «به آنها گفتم که این وظیفه شماست که ببینید در روابط جدید صنعتى چه مقرراتى باید وضع شود و سکوت در این باره جایز نیست. وزارت کار مى تواند یک قانونى را بنویسد و در مجامع بین المللى مطرح کند ولى دیگر نمى توان اسم آن را قانون اسلامى گذاشت. این وظیفه ى شماست که انتظارات مردم انقلابى و کشورهایى که منتظر دیدن قانون کار جمهورى اسلامى هستند را برآورده كنید. از دید بنده قانون کارى که بر مبناى باب اجاره مطرح شده بود به برده دارى شباهت داشت به این صورت که شما یک انسانى را در اختیار خود قرار مى دهید و به ازاى کارى که براى شما انجام مى دهد مزدى در نظر مى گیرید و دیگر هیچ تعهدى نسبت به بهداشت و آموزش و آسایش و سلامتى او نخواهید داشت.»
او با اشاره به قانون موردنظر توکلى، اعلام کرد: «طبق این قانون اگر هریک از طرفین با دیگرى دچار مشکل میشد میتوانست همکارى خود را لغو کند. ولى ما معتقد بودیم که یک عامل ثالثى به نام دولت باید ناظر این روابط باشد که اگر هریک از طرفین از وظایف و تعهدات خود عدول کرد وارد عمل شده و موضوع را پیگیرى نماید. اینجا بود که ما آن سوال مهم را از امام پرسیدیم.»
سرحدیزاده ادامه داد: «ما از امام پرسیدیم دولت به عنوان سرپرست یک جامعه به ازاى خدماتى که ارائه مىدهد مىتواند از کارفرمایان متوقع باشد؟ به طور مثال کسى که کارگاهى را دایر مى کند و یا جاده اى را احداث میكند همه ى امور و زیرساخت هاى مربوط به آن را نمىتواند به تنهایى تامین كند و این دولت است که آب، برق، گاز، تلفن و... را فراهم مى کند. بنابراین آیا مىتواند در قبال این خدمات از کارفرمایان انتظاراتى داشته باشد؟ که این انتظارات شامل اجراى قانون کار باشد.»
نماینده ادوار مختلف مجلس با اشاره به پاسخ غافلگیر کننده امام، گفت: «ایشان فرمودند که بله دولت در تمام شرایط مىتواند دخالت كند. دخالتى موثر و بدون تعلل و کوتاهى و مواظب باشد تا یک وقت به کارگرى آسیب وارد نشود.»
او با اشاره به برخى از جریانات بازار در آن دوره و ارتباط نزدیک آنها با برخى از روحانیون بیان کرد: «در شرایطى که دولت درگیر جنگ بود و ناچار شده بود که براى تامین مایحتاج زندگى مردم کوپن توزیع کند مى گفتند که اینها دولت کوپنیستى هستند و به آخور شوروى وصلند. حتى عدهاى با بى اخلاقى تمام مىگفتند که اگر عمامه آقاى هاشمى را برداریم روى سر ایشان علامت داس و چکش وجود دارد. و فقط قدرت امام بود که مى توانست جلوى اینگونه مسائل را بگیرد، کما اینکه در موارد بسیارى ایشان همواره حامى و مدافع عملکرد دولت بودند.»
سرحدیزاده در پایان ضمن تاکید بر نقش خود بر روند تدوین قانون کار گفت: هنگامى که بنده به عنوان وزیرکار کابینه آقاى مهندس موسوى انتخاب شدم و کار نوشتن قانون کار را پیگیرى مىکردم مهمترین بحثى که داشتم مبنى بر دخالت عنصر ثالثى به نام دولت در روابط کارگر و کارفرما بود. زیرا اگر دولت باشد مى تواند از کارگرها که به خودى خود در موضع ضعف قرار دارند حمایت کند.»
امروز: رییس کل بانک مرکزی نقدینگی در تیرماه امسال را سه هزار و ۸۷۵ هزار میلیارد ریال اعلام کرد.
به گزارش ایلنا، محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی در بیست و سومین همایش بانکداری اسلامی با بیان اینکه افزایش بعضی از اقلام و قیمت آنها اجتنابناپذیر بوده، گفت: خوشبختانه نسبت مصارف منابع بانکها از ۶/۱۱۰ درصد به ۱۰۵ درصد رسیده و در همین حال نقدینگی کشور در تیرماه سال جاری سه هزار و ۸۷۵ هزار میلیارد ریال رسید.
وی افزود: بانک مرکزی نمیتواند مرتبا قیمت ارز را پایین بیاورد ولی سعی کردیم آن را کنترل کنیم. امسال باید نقدینگی را به خوبی کنترل کنیم تا مجبور نشویم در پایان سال برنامهای بریزیم.
وی با بیان اینکه در سال جاری براساس فرمایش مقام معظم رهبری سال تولید و حمایت از کار و سرمایه است، تصریح کرد: بانک مرکزی این موضوع را مبنای کار خود قرار داد و سیاستگذاریها را براساس حمایت بیشتر از تولید انجام شد.
بهمنی عنوان کرد: برهمین اساس تاکنون ۳۷ درصد ازمحل افزایش منابع بانکی به صنعت و معدن، ۲۵ درصد سهم تولید مسکن، ۲۰ درصد تولید و کشاورزی ۸ درصد به بخش صادرات و ۱۰درصد به خدمات و بازرگانی اختصاص یافت.
رییس کل بانک مرکزی ضمن اظهار امیدواری کرد که تا پایان سال جاری حداقل ۳۷ درصد از منابع بانکی به بخش صنعت و تولید اختصاص یابد.
به گفته وی در پایان سال گذشته، ۹/۲۹ درصد به صنعت اختصاص یافت که این رقم در سه ماهه اول سال جاری به ۲/۳۱ درصد رسید. در پایان تیرماه امسال کل تسهیلات ریالی و ارزی سه هزار و ۹۱۶ میلیارد ریال بوده و این بدان معناست که تا پایان سال رشد قابل توجهی خواهد داشت.
بهمنی تاکید کرد: وقتی تورم بیشتر از نرخ سود باشد نباید انتظار داشته باشیم مردم پولشان را پیش ما بگذارند، چون یکی از وظایف ما حفظ ارزش پول مردم است. بنابراین بلافاصله بعد از افزایش نرخ سود۱۱۳ هزار میلیارد ریال اوراق ما افزایش فروش داشت و سپردههای مدتدار افزایش یافت.
وی ادامه داد: با فروش سکهها ۵۷ هزار و ۶۰۰ میلیارد ریال منابع جمع کردیم و این موجب شد که نقدینگی کل که تا پایان سال ۸۹، ۲/۲۵ درصد بود، تا پایان سال ۹۰ به۴/۱۹ درصد رسید.
به گفته وی اگر ما نمیتوانستیم این نقدینگی را مهار کنیم بالای ۳۰ درصد تورم را داشتیم.
رییس کل بانک مرکزی از تشکیل کمیتهای برای وصول مطالبات معوق خبرداد و گفت: مطالبات معوق بانکها از ۱/۱۵ درصد در پایان سال گذشته به ۳/۱۷درصد در تیرماه سال جاری رسید.
بهمنی با اشاره به ورشکستگی برخی از موسسات مالی و اعتباری گفت: ما ابایی از این موضوع نداریم و هرجا که این موسسات نتوانند فعالیت کنند کنار میروند. نباید چیزی را که از بین میرود با دادن عصا سر پا نگه داریم. بانکها هم مثل انسان هستند که زمانی کارشان تمام میشود و باید از دور خارج شوند.
بهمنی با اشاره به میانگین رشد اقتصاد جهانی بین ۵/۳ و ۹/۳ درصد در سال گذشته، گفت: این درحالی است که رشد اقتصادی کشور در پایان سال ۸۹، ۸/۵ درصد بوده که در شش ماهه سال ۹۰ به ۲/۴ درصد رسید، بنابراین میتوانیم نتیجه بگیریم که در دو سال گذشته رشد اقتصادی کشور نسبت به میانگین جهانی افزایش یافته است ولی این را کافی نمیدانیم.
رییس کل بانک مرکزی با بیان اینکه ماندگاری سپردهها در پایان سال گذشته، ۹/۳۰ درصد بوده تصریح کرد: این رقم در تیرماه سال جاری به ۹/۲۹درصد کاهش یافته است.
امروز: وزیر کشور گفت: برخیها درباره جابجاییهای صورت گرفته در استانداری کهگیلویه و بویر احمد و اردبیل ایراد میگیرند و میگویند در پایان دولت و در یکسال باقی مانده از عمر دولات این عزل و نصبها صلاح نیست چه کسی میگوید از عمر دولت یکسال مانده شاید همین مدیران و استانداران که در این دولت مشغول خدمت رسانی هستند در دولت بعدی هم سکاندار امور باشند جرا که اصل شایسته سالاری هم همین است.
به گزارش ایلنا، وزیر کشور دیروز در مراسم تودیع و معارفه استانداران سابق و جدید اردبیل بابیان اینکه دولت در پایان خدمتگزاری هم بیشتر از گذشته فعال است، گفت: برخی میگویند دولت در سال آخر سست شده و انگیزه کار و تلاش سالهای قبل را ندارد ما بیشتر از سالهای قبل فعال هستیم و دولت نیز بصورت شبانه روزی در خدمت مردم است.
نجار افزود: دولت خود بر ای جابجاییها تصمیم گرفته و انتظار این است که همه نمایندگان و مسئولان از استاندار جدید حمایت کنند چرا که با همدلی و یکدلی و تعامل حداکثری رشد و توسعه امکان پذیر است درغیر این صورت مردم در این برهه صدمات شدیدی را متحمل خواهند شد.
وزیر کشور تاکید کرد: وقتی به گذشته نگاه میکنیم در مییابیم که وضعیت بهتر از سالهای گذشته شده اگر چه کمبودهایی هم در زمینههای مختلف داریم اما با ید اذعان کرد که کشور روبه پیشرفت است و این حاصل کار خدمتگزاران نظام بوده باید به این موفقیت ببالیم و به آن افتخار کنیم چون دشمن دنبال مایوس کردن ملت ما است البته هر جا دشمن خواسته ملت ایران را مایوس کند با پیشرفت و موفقیت ملت روبرو شده و این نشانگر ان است که دشمن نتوانسته است عقیده و اعتقاد قلبی ما را منحرف کند.
در پایان این مراسم اکبر نیکزاد برادر وزیر راه و شهرسازی به عنوان استاندار جدید اردبیل معرفی و از خدمات دوساله سید حسین صابری تجلیل بعمل آمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر