دادستانی با درخواست ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین برای شرکت در مراسم تدفین مادر همسرش مخالفت کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، ابوالفضل قدیانی عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی امروز برای شرکت در مراسم تدفین درخواست مرخصی کرد که با مخالفت بدون ارائه دلیل مواجه شد.
روز گذشته مادر همسر قدیانی، زهرا رحیمی دار فانی را وداع گفت.
ابوالفضل قدیانی زندانی سیاسی ۶۷ ساله هم اینک به اتهام توهین به رهبری در حال گذراندن محکومیت ۳ ساله خود در بند ۳۵۰ اوین است، او در سال ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شده بود، چندی قبل نیز به ۳ سال زندان دیگر محکوم شد.
ابوالفضل قدیانی از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب بوده که در دوران ستمشاهی نیز ۴ سال زندان و شکنجه را تحمل کرده است. همسر وی نیز از مبارزان پیش از انقلاب بوده که سال ها طعم زندان و شکنجه را در آن دوران تجربه کرده است.
مدیر انجمن حمایت از بیماران دیابتی استان مازندران گفت که بیست درصد مبتلایان به دیابت در آن استان نیاز به انسولین دارند.
به گزارش عصرایران، شاهین رسولی بعدازظهر دوشنبه در جلسه ستاد حقوق شهروندی در استانداری مازندران اظهار داشت: حدود ۱۵۰ هزار نفر از جمعیت مازندران مبتلا به دیابت هستند و به نسبت افراد مبتلا به دیابت نیز افراد مستعد به دیابت وجود دارند.
وی با اعلام اینکه ۱۰ تا ۲۰ درصد جمعیت مبتلا به دیابت استان مازندران نیاز به انسولین دارند خاطرنشان کرد: هزینه اولیه درمان دیابت در کشور افزایش چشمگیری داشت.
مدیر انجمن حمایت از بیماران دیابت استان مازندران با اعلام اینکه برخی داروهای دیابتی در سطح استان مازندران وجود ندارد، تصریح کرد: کسری داروهای دیابتی با توجه به نوع خارجی بودنشان با افزایش قیمت روبه رو شدند.
وی در ادامه با اشاره به افزایش قیمت سرنگها که حدود دو ماه پیش حدود ۸۵۰ تومان قیمت داشت، گفت: الان این قلم کالا به حدود ۲ هزار و ۵۰۰ تومان رسید و هر فردی دیابتی که به ناچار باید روزی یک قلم از این کالا را تهیه کند دچار مشکل شده است.
این مسئول ادامه داد: هزینه مصرف سرنگ برای بیماران دیابتی در کشور حدود سه برابر شد.
مدیر انجمن حمایت از بیماران دیابت استان مازندران در ادامه با تاکید بر کنترل میزان قند خون توسط افراد بالای ۴۵ سال بیان داشت: قیمت هر ویال انسولین حدود دو ماه پیش، یکهزار تومان بود که در حال حاضر قیمت هر ویال ۳ هزار و ۵۰۰ تومان رسیده است که هزینههای درمانی این بخش نیز افزایش یافت.
وی گفت: برخی انسولینها پوشش بیمههای دارند ولی تعدادی به خاطر متفاوت بودن شرکتها از پوشش بیمهای برخوردار نیستند که بار اقتصادی را به مبتلایان به این بیماری وارد میکند.
محمد کیانوش راد:
آری اینچنین شد برادر…
«سرکه انداختیم، شراب شد» سید محمد طباطبایی از رهبران مشروطه پس از ناکامیها و انحراف ایجاد شده در انقلاب مشروطه با یاس و ناامیدی گفت: سرکه انداختیم، شراب شد. پس از انقلاب اسلامی نیز با بروز اولین علائم و نارساییها، مرحوم بازرگان گفت: «ما از خدا طلب باران میکردیم و سیل آمد». گفته شده است که انقلاب فرزندان خود را میخورد، و نشان آن اینکه، امروز، دسته دسته انقلابیون و مجاهدین دیروز و امروز و کسانی که از بذل جان و زندگی خویش در راه انقلاب، اسلام، امام و دفاع مقدس دریغ نداشتند و جوانی و عمر خویش را بر سر آرمانهای انقلاب اسلامی یعنی آزادی و عدالت گذاشتند، امروز در بند و اسارت در گوشه زندان، ایام میگذرانند.
آری اینچنین شد برادر… و تو، مصطفی تاجزاده و یارانی چون بهزاد نبوی، محسن میردامادی، ابولفضل قدیانی، عرب سرخی و… بسیاری دیگر نمونه اعلی چنین ستم و جفای زمانه ما هستید.
امروز نسل جوان مسلمان جویای آزادی و عدالت، و تحول و پیشرفت میپرسد: آیا این آنچه بود که شما میخواستید؟! حتیگاه، به صراحت نسل انقلابیونی را که شاه دیکتاتور و وابسته و نظام شاهنشاهی را سرنگون کردند، مورد ملامت قرار داده و آنان را مقصر وضعیت فعلی میدانند. آنها میگویند شما انقلاب کردید، و امروز، ما گرفتار تبعات آن گشتهایم.
چه پاسخی باید داد؟ چه باید گفت؟ ما از انقلاب چه میخواستیم وبه دنبال چه آرزوهایی بودیم و امروز به کجا رسیدهایم؟ آری اینچنین شد برادر، آرزوهای بزرگ و امیدهای از دست رفته!.
قرار بود حق حاکمیت مردم بصورت واقعی در جامعه اسلامی، تحقق یابد.
قرار بود آزادی، حتی برای کمونیستها تضمین گردد.
قرار بود حتی مارکسیستها و ماتریالیستها در دانشگاهها تدریس کنند، و عقاید خویش را آزادانه اظهار کنند، و امروز اساتید مسلمان و منتقد حاکمیت را اخراج و خانه نشین کردهاند.
قرار بود امکان تبلیغ عقاید گوناگون وجود داشته باشد، و امروز به بهانههای واهی از طرح جدی و موثر مسائل ممانعت میکنند.
قرار بود در جامعه اسلامی، جمله «خفه شو و این حرفها به تو مربوط نیست» به کسی گفته نشود.
قرار بود هیچکس در عرصه حکومتی تقدس نداشته باشد.
قرار بود در جامعه اسلامی، شهروندان بدون لکنت، سخنانشان را به بالاترین مقامات حکومتی اظهار کنند.
قرار بود توصیه به حق گویی، حتی حس پرخاشگری و مبارزه و طرد و نفی وضع نامطلوب در میان مردم تحققی تام و کمال یابد.
قرار بود از تملق و چاپلوسی، ریا و دورویی در جامعه اسلامی نشانی یافت نشود.
قرار بود چهره رحمانی، عقلانی و منطقی اسلام، فوج فوج جوانان را بسوی اسلام دعوت کند.
قرار بود ظلم و فساد و تبعیض، فقر و نابرابری، ریشه کن گردد و حتی بالاتر از اینها…
قرار بود رشته تقلیدها پاره گردد و مردم حتی به زور و اجبار، وادار به پذیرش اسلام نیز نباشند، چه رسد به فروعاتی در دین.
همه و همه اینها در گفتارهای رهبرای دینی انقلابی، از جمله سخنان شهید مطهری که زمانی ایدئولوگ انقلاب خوانده میشد، موج میزد.
اما امروز برخی از روحانیون و سردمدارانی که نه در انقلاب نقشی در خور داشتهاند و نه در کورانهای پس از انقلاب حضوری جدی! امروز تفسیری وارونه از اسلام و انقلاب عرضه میدارند که حداکثر نقش مردم، تائید و هورا کشیدن برای قدر قدرتی آنان است.
آری اینچنین شد برادر…
در بند بودن تو و شرایط زندان، برای یارانت در بیرون، و نیز خیل عظیمی از مردم اندوه بار است. همه از وضع موجود دل گیر دل گیرند…
اما ایستادگی، آزادگی و شرافت و پایمردی تو و یارانت در زندان، برای نسل جوان ما الهام بخش است. ایستادگی و اصرار بر همان اصول و ارزشها و آرمانهایی که انقلاب اسلامی ۵۷ برآن مبنا شکل گرفت، این خود پاسخی قاتع کننده برای نسل امروز و فردای ماست، که میپرسند: چرا انقلاب کردید؟ و پاسخ ما آن است: که مبارزه، مبارزه است. و هر روز آزمونی دیگرگون در پیش روی ماست.
تو و یاران دربند نشان دادید، که برای نام و نان و برای مال و منال مبارزه نکردهاید. ثابت و استوار بر عهد خویش با خدا و مردم ایستادهاید و از سرزنش، سرزنش کنندگان و حبس و حصر نهراسیدهاید. حق طلبی و تلاش برای سربلندی اسلام و ایران راه و منش دیروز، امروز و فردای شماست.
امروز نشان دادن چهره اصیل اسلام، اسلام مدافع آزادی و نه دیکتاتوری. اسلام مدافع عقلانیت و نه جهل و خرافه. اسلام مردم سالار و نه اسلام مردم فریب. اسلام محبت و نه اسلام خشونت. اسلام گفتگو و نه اسلام تحکم و تخاصم. اسلام مدنی و نه اسلام بربری. اسلام پویا و نه اسلام متحجر… و در یک کلام نشان دادن اسلام ناب محمدی در برابر اسلام طالبانی، امتحانی سخت و دشوار است.
اطمینان دارم که میدانی یارانت، حبس و حصر، تبعید و اخراج، بیکاری و خانه نشینی را به جان خریدهاند، اما در برابر اقتدارگرایان سرخم ننمودهاند. امروز حقانیت و درستی راه و روش، گفتار و کردار شما حتی بر بخشهای قابل توجهی از محافظه کاران منصف، معتدل و دوراندیش عیان گشته است. چه دست آوردی بیش از این، که ریزش در محافظه کاران و رویش در جوانههای سبز را هر روزه شاهد هستیم.
براردم، آینده روشن پیش روی ماست، اما اگر، آینده، تاریک تاریک هم باشد، باز هم، وظیفه ما روشن است «اصلاحات، اصلاحات، اصلاحات»
همانگونه که گفتهاند: «ما آنقدر درباره قوانین غیر منطقی حرف میزنیم تا اصلاح شوند. ولی تا زمانی که اصلاحات دلخواه ما انجام نشود، به قوانین موجود گردن مینهیم. زیرا کسی در مقابل یک قانون بد با اتکای به قدرت مقاومت کند، مجوزی میدهد تا دیگران نیز در مقابل قوانین خوب مقاومت کنند.»
صبر و انتظار، حوصله و تلاش برای آگاهی بخشی با شیوه مداراگونه، راهی است که کرارا رهبران اصلاح طلب بر آن اصرار ورزیدهاند و جامعه ما را اگرچه شاید دیرتر اما مطمئنتر به مقصد خواهد رساند. در این مسیر نه تنها به استمرار حضور اصلاح طلبان، که به امید رهایی و همراهی مخالفان اصلاحات نیز امید بستهایم.
به قول نلسون ماندلا: «من این نکته را بهتر از هر چیزی میدانستم که، درست همان گونه که ستم دیدگان باید آزاد شوند، ستمگران نیز باید آزاد گردند.»
خواستم بگویم از آغاز روزه سیاسی- الهی تو در زندان انفرادی و شرایط سخت آن دو سال گذشته است، اما دیدم نه، تو تنها نبودهای، خدای مهربان و حکیم و منتقم، همواره در کنارت بوده است و تو نه در سختی، که ابراهیم وار، با شیرینی و آرامش، آتش کین دشمنانت را با انجام وظیفه و مجاهدت فی سبیل الله بر خود سرد نمودی.
تو گفتی: «زندان را باید از کارکرد مورد انتظار اقتدارگرایان خارج و زندان را بیاثر کرد». و خود چنین کردی. از دقت و اظهار نظر در مقالات منتشر شده در روزنامههایی که به دستت میرسد، حتی روزنامه رسالت، تا دیدن گزارشی از صدا و سیما در زندان و اظهار محبت و تشویق برای کارآفرینی گمنام. از نگرانی از احوال دوستانت و توصیه به رفع گرفتاری آنان، تا دادن پیام تسلیتی به دوستانت در سوگ عزیزانشان.
ای شهر سبز
آیات روشن خویش را
بر این خانه خموش بخوان!
تا نطفههای خونی در گلو
ریشههای سرخ رشادت را
سیراب کند.
به قول مهسا امر آبادی: «شما خود تاریخ هستید که در لابلای میلهها و در تنهایی، تاریخ را میسازید، اما تنها نیستید.»
پاییز۱۳۹۱
منبع: نوروز
مریم قدس همسر فیض الله عرب سرخی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و یکی از هفت شاکی از سردار مشفق و کودتاگران نظامی به دادسرای اوین احضار شد.
به گزارش نوروز، این احضار در پی فشارهایی است که بر زندانیان سیاسی و به ویژه شاکیان از کودتاگران و خانواده های آنان اعمال می شود. پیش از این نیز دختر این زندانی سیاسی بازداشت و در سلول انفرادی سپاه تحت بازجویی قرار گرفته بود که در دادگاه به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شد.
این احضاریه در حالی برای مریم قدس صادر شده که عرب سرخی برای درمان مشکلات حادّ ستون فقرات در بیمارستان بستری است و شرایط مناسبی ندارد.
تهدید و ارعاب خانواده های زندانیان سیاسی ازاولین روزهای پس از کودتا و بازداشت فله ای با حکم های غیرقانونی گروهی آغاز شد و هنوز ادامه دارد. این ارعاب صرفا برای آن است که اخبار و اطلاعات مربوط به زندانیان سیاسی به مردم نرسد و مأمورین امنیتی و قضائی بتوانند بدون دغدغه به اعمال غیرقانونی خود ادامه دهند.
لازم به ذکر است همه هفت نفر شاکی از کودتاگران نظامی که در دوران بازجویی در دو الف، زیر نظر قرارگاه ثارالله و تحت نظارت مستقیم بیت رهبری و با فرماندهی طائب، دچار فشار و سختی های زیاد بوده اند، مدتی است که به بیماری های سخت و بعضاً ناشناخته دچار شده اند و از میان آن ها دکتر امین زاده هشت ماه است که در بیمارستان قلب بستری است و رمضان زاده به دلیل ضایعات مغزی تحت مداوای پزشکی خارج از زندان قرار دارد و صفایی فراهانی از مشکلات قلبی حادّ رنج می برد. میردامادی نیز تحت درمان های ویژه پزشک معالج قلب خود می باشد.
اما بهزاد نبوی و سید مصطفی تاجزاده تاکنون از مرخصی درمانی محروم مانده و خانواده ها و نزدیکان آن ها از این بابت نگرانی زیادی دارند. فیض الله عرب سرخی نیز به تشخیص پزشکان ملزم به عمل جراحی در ناحیه کمر است. اینک جای پرسش دارد که مسئولین امنیتی سپاه به جای رسیدگی به وضعیت زندانیان خود چرا فشار بر خانواده های آنان و نزدیکانشان از جمله ممنوع الخروجی آن ها و ایجاد مشکلاتی در اشتغالشان و یا دخل و تصرف در امور مالی شان و نهایتاً پرونده سازی و احضار و بازجویی و محاکمه و صدور احکام ظالمانه برای آنان می پردازند و چگونه اجازه این اعمال غیرقانونی و غیرانسانی را به خود می دهند؟!
علی مزروعی:
در همه ادوار تاریخ و نظام های سیاسی امر حکومت داری برپایه انباشت و پالایش تجربه های بشری و آموختن از آزمون ها و خطاهای گذشته انجام گرفته و بهبود یافته است. اگر امروزه مردمسالاری به عنوان یک گزینه برتر و کم هزینه تر در اداره امور کشورها و نظام های سیاسی مقبولیت عام یافته و تقریباً جهانگیر شده، ناشی از تجربه انواع دیگر اشکال حکومت داری در طول تاریخ توسط جوامع بشری بوده و اینکه جامعه بشری در یک جمع بندی از این تجربه ها به این نتیجه رسیده است که تکیه بر خرد جمعی و رای و نظر آحاد ملت در اداره امورشان از طریق نظام نمایندگی در سطوح مختلف تصمیم گیری بیشترین بازده را برای اداره جامعه به همراه داشته و از اعمال هرگونه تصمیم های فردی هزینه زا و مخرب و رواج روحیه خودکامگی و استبدادی در جامعه و فروبردن نظام سیاسی در دیکتاتوری جلوگیری می کند.
تمرین مردمسالاری در ایران با نهضت مشروطیت درایران شروع شد اما بدلیل مساعد نبودن شرایط عینی و ذهنی جامعه با این خواست در نیمه راه مغلوب کودتای نظامی و غلبه نظام استبدادی ذیل جابجایی سلسله پادشاهی قاجار به پهلوی شد. دور دوم تمرین مردمسالاری با اشغال کشور توسط دول متفق و سرنگونی استبداد رضاشاهی شکل گرفت اما این بار نیز مغلوب کودتای آمریکایی انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد و استبداد و دیکتاتوری وحشتناک پهلوی دوم برآمده از حاکمیت کودتا دیگر هیچ امکانی برای سیاست ورزی اصلاح طلبانه و مردمسالارانه باقی نگذاشت و راه بروی انقلاب گشود. پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن ۵۷ واین کلام طلایی امام خمینی (ره) رهبر انقلاب که “میزان رای ملت است” در اداره امور کشور، سومین فرصت تاریخی ایرانیان را برای تمرین مردمسالاری فراهم آورد، و روح و محتوای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر این پایه تدوین و با رای مردم تایید شد، هرچند در اجرا و در انطباق با شرایط زمانه پس از انقلاب دچار بسط و قبض بوده و جای بحث و مناقشه در این باره فراوان است.
به هر حال می توان گفت به رغم همه مسائل و مشکلات، دولت های پس از انقلاب تا قبل از کودتای انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ برآمده از یک انتخابات بوده اند و هر یک از آنها تجربه های متفاوتی را در اداره امور کشور در عرصه داخلی و خارجی به نمایش گذاشته اند که در انبان تجربه های جمهوری اسلامی ایران ذخیره شده و در هر مقطعی با تحلیل و پالایش آنها می توان گذشته را چراغ راه آینده ساخت و از سر جمع این تجربه ها برای اداره بهتر حکومت و حکومتداری بهره گرفت و فراموش نکرد که چه هزینه ها و فرصت های گرانبهایی برای این تجربه ها پرداخته شده و چه آزمون و خطاهایی که در این مسیر انجام شده است.
دولت احمدی نژاد پس از روی کار آمدن در مرداد ۱۳۸۴ با نگاهی منتقدانه و حتی نفی ای نسبت به عملکرد و تجربه دولت های پس از انقلاب ، تجربه های جدیدی را در امر حکومت داری در پیش گرفت و شعارها و سیاست های تازه ای را در عرصه داخلی و خارجی مطرح و به اجرا درآورد که اگر بخواهیم آنها در قالبی محترمانه بریزیم هسته سخت آن «مردمگرایی» بجای « مردمسالاری » بوده است. بدون آنکه بخواهم به کالبدشکافی بیشتر این موضوع بپردازم به نظرم یکی از اجزای ناگزیر این تجربه ها «سفرهای استانی» و به تعبیری «تئوری جدید در مدیریت کشور» بود که آقای احمدی نژاد و دولتش در انجام آن انرژی فراوان بکار بردند و با انجام چهار دور این سفرها قصد دارند تا پایان عمر دولت مستقر در سال آینده آنرا در کارنامه دولت به عنوان یک رکورد ثبت کنند که این دولت به همه استان ها و شهرهای کشور چهار بار سفر کرده است. و البته اینرا می شود به عنوان یک رکورد برای رکوردهای گینس بنام دولت احمدی نژاد ثبت کرد! یادآور می شوم در دولت های پس از انقلاب انجام «سفرهای استانی» مرسوم بوده اما قطعاً آنچه دولت احمدی نژاد در پیش گرفت و انجام داده به لحاظ شکل و محتوا و تعداد متفاوت از گذشته است و برند (ثبت امتیاز) اینگونه سفرهای استانی قطعا تعلق به دولت وی دارد.
اما سوال مهمی که به ویژه در این سال پایانی دولت در این باره قابل طرح است و از منظر حکومت داری باید به آن به عنوان یک تجربه و امر پژوهشی نگاه کرد: اینکه انجام این سفرهای استانی به چه میزان به پیشبرد برنامه توسعه کشور و حتی محرومیت زدایی از استان های محروم و اداره بهینه امور کشور و استان ها کمک کرده است؟ و آیا به لحاظ هزینه – فایده و دستاوردها کارنامه موفق تری نسبت به عملکرد دولت های گذشته در اداره امور کشور برجای نهاده است؟ و آیا…
از آنجا که طرح این سوال و پاسخگویی کارشناسی به آن ضرورت می یابد که تجربه حکومت داری دیگر کشورها، به ویژه کشورهایی مشابه ما که راه توسعه را پیموده اند، حتما مورد مطالعه قرار گیرد، و اینکه چرا در آن کشورها بدون انجام سفرهای استانی توسط دولت هایشان اداره امور بهتر انجام می شود و جریان توسعه به خوبی به پیش می رود؟ تقریباً نویسنده به یاد ندارد که رئیس و اعضای هیات دولت دیگر کشورها هر ماه به استانی سفر کنند و با دریافت انبوه نامه ها از مردم بخواهند به رفع مشکل آنها بپردازند. واقعاً آماری که از مصوبات دولت در سفرهای استانی داده شده (بیش از ۱۵۰۰۰ مصوبه) یا تعداد نامه هایی که در این سفرها به دولت داده شد (بیش ازسی میلیون نامه) یا اخیراً تعداد پروژه هایی که قرار است در پی این سفرها و در سال پایانی دولت به ثمر رسد و نیاز به منابع مالی ۶۰۰۰۰میلیارد تومانی دارد، ارقام حیرت انگیزی است که در هیچ کجای دنیا نظیرش را نمی توان پیدا کرد. هر چند از این آمارها می توان به عنوان شاهدی برای پیوند محکم مردم و دولت استفاده تبلیغاتی کرد اما در نهایت باید معلوم شود این ارقام و بالاتر از این ارقام و سفرها چه تاثیری در پیشبرد جریان توسعه ملی و افزایش تولید ناخالص داخلی و رفاه همگانی و بهبود دیگر شاخص های کلان اقتصادی داشته است؟
گزارش ارقام شاخص های کلان اقتصادی کشور منتشره توسط بانک مرکزی از سال ۱۳۸۴ به اینسو نه تنها هیچگونه تفاوت معنادار و مثبتی را در این باره نسبت به گذشته به نمایش نمی گذارد بلکه به رغم هزینه درآمد افسانه ای نفت در ایندوره ( درآمدی بیش از درآمد همه دولت های پس از انقلاب ) تمام این شاخص ها دچار افت و نزول نسبت به گذشته شده اند، و در زمینه شاخص های مرتبط با عدالت اجتماعی نیز هیچ بهبودی حاصل نشده است، و به عبارتی روشن می توان دریافت که جا پایی از تاثیرگذاری «سفرهای استانی» در پیشبرد جریان توسعه ملی و پایدار و محرومیت زدایی از استان های محروم و اداره بهتر امور استان ها مشاهده نمی شود.
جالب اینکه بحث تحقیق و تفحص از سفرهای استانی دولت نهم در مجلس هشتم مطرح شد اما بدلیل ملاحظات حاکم بجایی نرسید اما گزارش مرکز پژوهش های مجلس دراین باره که توسط همسویان با دولت تهیه وارائه شد بخوبی شکست این شیوه حکومتداری را نشان داد هرچند دولت احمدی نژاد با پول پاشی دراین «سفرهای استانی» توانست بهره گیری کامل کند و همسویانش را برای رای داشتن و انجام کودتای انتخاباتی در خرداد ۸۸ متقاعد نماید!
هرچند اینروزها ستاره بخت احمدی نژاد درحال غروب کردن است و حامیان سابق به منتقدان و مخالفان سرسخت کنونی اش تبدیل شده اند و از قضا یکی از مهم ترین سوژه های انتقادی علیه وی همین «سفرهای استانی» شده است اما فراتر از این موضوع و اینروزها آیا نباید تجربه «سفرهای استانی» این دولت و بطورکلی «ارزیابی سفرهای استانی» رهبری و دولت های قبلی به عنوان یک امر پژوهشی مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد تا معلوم شود که به چه میزان تمسک به این شیوه در امر حکومت داری می تواند آثار مثبت و منفی برای کشوردر پی داشته باشد؟ و به واقع در انبان تجربه های حکومتی جمهوری اسلامی ایران کارایی آن محاسبه و محک زده شود؟
بنظر می رسد به رغم گذر کشورمان از شیوه های حکومتداری گذشته و تمرین مردمسالاری در مقاطعی از تاریخ معاصر، حاکمیت کنونی اصرار بر بازگشت به شیوه های گذشته حکومتداری آنهم از گونه عهد قجری و رد و طرد شیوه های مردمسالارانه در اداره امورکشوردارد، و بجای اینکه دامنه اختیارات و وظائف استانها را دراداره امورخود گشاده دارد اصرار دارد بختک حاکمیت و دولت را با انجام « سفرهای استانی » بر سر مردم مستدام دارد، اما شکست این تجربه آشکارتر از آن بوده و هست که دولتی دیگر بخواهد آنرا با هزینه ملت تجربه کند، و اقتدارگرایان حاکم باید بارمسئولیت این تجربه شکست خورده را بدوش کشند و پاسخگوی آن باشند.
منبع: ندای سبز آزادی
کلمه – گروه کارگری: سازمان تأمین اجتماعی یک تعاونی ملی فراگیر است و وجوه و اموال آن عمومی است و تعلق به افراد یا قشر یا نسل خاصی ندارد و یک صندوق مشاع بین النسلی است. طبق قانون ۲۰% منابع این سازمان توسط کارفرما و ۷% منابع را کارگر میپردازند و قرار بوده که دولت هم ۳% به این سازمان کمک کند ولی سالهاست که نه تنها از این کمک خبری نیست بلکه همواره برداشتهای و رفتارهای غیر قانونی از سرمایههای این سازمان از جانب دولتهای مختلف صورت گرفته است.
دولت به سازمان تأمین اجتماعی ۳۷ هزار میلیارد تومان بدهکار بود و با روی کار آمدن سعید مرتضوی، متهم در پرونده جنایت کهریزک و پرونده قتل زهرا کاظمی، بر مدیریت این سازمان، دولت با واگذاری سهام شرکتهای ورشکسته و زیان ده بدهی خود را به سازمان تامین اجتماعی تسویه کرده است تا از این طریق شاید بتواند بخشی از اعتراضها را نسبت به نصب سعید مرتضوی بر مدیریت سازمان تأمین اجتماعی ساکت کند. گروههای هتلهای هما و سهام ۳۷ شرکت دولتی به نام تامین اجتماعی شده است و سازمان خصوصی سازی و هیات واگذاری نیز، واگذاری قطعی این شرکتها را تصویب کردهاند.
عدم به کار گیری نیروهای متخصص و سیاسی کردن سازمانی که از اساس عام المنفعه غیر انتقاعی است و تبدیل آن به حیاط خلوت جریانها و باندهای سیاسی و امنیتی مالی موجب بروز فاجعهای عمیق در زیست میلیونهای کارگر، بازنشسته و مستمری بگیر شده است. امروزه متوسط مستمریها در سازمان ۵۰۰ هزار تومان است و هم اکنون دریافتی بیش از ۸۰ درصد از مستمری بگیران کمتر از ۵۰۰ هزار تومان در ماه است.
براساس اعلام دفتر آمار و محاسبات اقتصادی و اجتماعی صندوق تامین اجتماعی، تا پایان آذرماه سال ۹۰ تعداد ۳۴ میلیون و ۲۴۰ هزار و ۳۶۶ نفر از جمعیت کل کشور، تحت پوشش صندوق تامین اجتماعی بودهاند. از کل بیمه شدگان تحت پوشش این صندوق ۱۱ میلیون و ۲۲۴ هزار و ۸۸۴ بیمه شده اصلی و ۱۸ میلیون و ۹۳۳ هزار و ۹۰۲ نفر بیمه شده تبعی هستند که به ترتیب ۴/۸ و ۸/۷ درصد نسبت به مدت مشابه در سال قبل از آن رشد داشته است. بنابراین گزارش دو میلیون و ۱۴۸ هزار و ۵۸۰ مستمری بگیر اصلی و یک میلیون و ۹۳۳ هزار مستمری بگیر تبعی تا پایان آذرماه سال ۹۰ تحت پوشش این صندوق بودهاند.
گویا دولت هم پای نابود کردن صنعت و تولید ملی در سالی که رهبری آن را “سال حمایت از کار و سرمایه ایرانی” نامیده بود، به فکر به یغما بردن اندوخته های کارگران برای روز مبادا و سن پیری نیز می باشد. اکنون بعد از این همه یکه تازی های مسئولین در این سازمان غیر انتقاعی، دولت در پی تغییر قانون تامین اجتماعی است، بی آنکه نظر صاحبان اصلی این سازمان یعنی مزدبگیران، جامعه کارگری و کارفرمایی را جویا شود. جامعه کارگری یک صدا مخالفت خود را با این تغییرات اعلام کرده است ولی گویا گوش شنوایی در میان مسئولین برای شنیدن این حرفها نیست.
کارشناسان تامین اجتماعی و فعالان جامعه کارگری معتقند که دلیل این تغییرات پیشی گرفتن هزینههای سازمان بر منابع مالی آن به دلیل وضعیت نامطلوب اقتصادی کشور و بحران های مالی است که این سازمان با آن مواجه است.
علیرضا حیدری کارشناس تامین اجتماعی دراین زمینه به ایلنا گفت: با توجه به بحثهایی که سابقا در خصوص تعهدات سازمان تامین اجتماعی مطرح بوده است به نظر میرسد منابع و مصارف این سازمان به نقطه سر به سر رسیده و اصلاح قانون تامین اجتماعی در راستای تغییر شاخصها و آمارها است.
اصغر برشان، دبیر اجرایی خانه کارگر اصفهان، نیز با انتقاد از کاهش حقوق و مزایای کارگران در اصلاحیه قانون تامین اجتماعی، به ایلنا گفت: این بار هم مانند آنچه در اصلاحیه قانون کار اتفاق افتاده، قرار است حداقل های کارگری هم زیر سوال برود. این فعال کارگری با اذعان به اینکه قانون تامین اجتماعی پاسخگوی نیازهای جامعه کارگری است مشکل را در عدم اجرای آن توسط مسئولین اعلام کرد.
برشان با اشاره به اجرا نشدن مفاد قانون تامین اجتماعی درباره الزام در امر درمان و یا درمان کاملا رایگان با توجه به هزینه های دریافتی به عنوان حق بیمه همچنین عدم اجرای صحیح قانون منطبق با استانداردهای تامین معیشت و افزایش دستمزد بازنشستگان و مستمری بگیران، گفت: در صورتی که این موارد، درست و کامل اجرا می شد چنین نقایص و کمبودهایی هم مشهود نبودند.
علیرضا محجوب، دبیر خانه کارگر، نیز چندی پیش ضمن انتقاد از عملکرد تامین اجتماعی در گفتگوی با پایگاه خبری تحلیلی اعتدال گفته بود: تامین اجتماعی کاری کند تا بیمه به زور از مردم پول نگیرد و ما می گوییم شما جیب ما را نزن، ما بقی پیشکش!
در تازه ترین اقدام رئیس کانون هماهنگی شورهای اسلامی کار استان البرز نیز مخالفت این نهاد کارگری با اصلاحیه قانون تامین اجتماعی اعلام کرد. علی اصلانی در این زمینه به ایلنا گفت: از آنجا که تغییرات قانون تامین اجتماعی خدمات به کارگران را کاهش میدهد، شورای اسلامی کار البرز با اصلاحیه جدید قانون تامین اجتماعی که شامل افزایش سن بازنشستگی و ادغام صندوق درمانی کل کشور با صندوق تامین اجتماعی و افزایش دو درصدی حق بیمه کارگران است اعلام مخالفت میکند.
علی اصلانی با بیان اینکه ۹۸ درصد از سرمایه این صندوق متعلق به مجموعه تولید (کارگران و کارفرمایان) است و دولت تنها مشارکتی دو درصدی در این سرمایه دارد، از افزایش دو درصدی حق بیمه کارگران در پیشنویس قانون جدید تامین اجتماعی خبر داد و اظهار کرد: دولت با وجود سهم دو درصدیاش در این سرمایه عظیم خود به تنهایی تصمیمگیرنده سرمایهای است که با تلاش نسلهای گذشته و امروز جامعه کارگری فراهم آمده است. در سال ۹۱ سرانه درمانی هر فرد ۱۰ هزار تومان تعیین شده بود اما با وجود عضویت ۳۵ میلیون نفر در سازمان تامین اجتماعی هنوز سرانه درمانی به افراد پرداخت نشده است.
هادی عرب قبادی، معاون حمزه کرمی در سازمان بهینه سازی و از زندانیان سیاسی پس از انتخابات، از دو هفته قبل برای بار دوم دستگیر شده و در انفرادی اطلاعات به سر می برد.
به گزارش ندای سبز آزادی، دستگیری دوباره او در ارتباط با پرونده مهدی هاشمی رفسنجانی صورت گرفته اما از زمان بازداشت تا کنون خبری از سرنوشت او در دست نیست.
هادی عرب قبادی معاون حمزه کرمی در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت بود. او در جریان دستگیری فعالان سیاسی پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری بازداشت و به هفت سال حبس محکوم شد اما در نهایت با کاهش محکومیتش به پنج سال و تحمل سه سال حبس، به صورت مشروط آزاد شد.
عرب قبادی به همراه حمزه کرمی جزو کسانی بودند که در زندان برای اعتراف علیه مهدی هاشمی تحت فشار شدید قرار گرفتند.
عرب قبادی پس از بازگشت مهدی هاشمی به ایران و دستگیری او، چند بار احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت. اما او، دو هفته پیش در منزلش بازداشت شده و بار دیگر به زندان منتقل شده است.
نمایندگان دادستانی در پاسخ به پیگیری های اطرافیان می گویند، او در انفرادی و ممنوع الملاقات است.
خانواده عرب قبادی در این مدت از او بی خبر بوده اند و مراجعات مکرر آنان به دادستانی و زندان اوین نیز بی نتیجه مانده است.
رئیس کانون هماهنگی شورهای اسلامی کار استان البرز با اشاره به تسهیلات پرداختی به کارفرمایان در حوزه تولید، به ایلنا گفت: ۵۰ الی ۶۰ درصد از تسهیلات پرداختی به کارفرمایان به جای ورود به عرصه تولید در بخش ساختمان سازی و واردات هزینه شده است بر این اساس دولت باید نظارت و بررسی لازم را در این راستا انجام دهد چرا که با ادامه این روند شاهد افزایش تعدیل نیرو از کارخانهها و کارگاهها خواهیم بود.
علی اصلانی با اشاره به مشکلات جامعه کارگری در اقتصاد تورمی فعلی، اظهار داشت: با توجه به افزایش روز افزون نرخ تورم، کارگری که در حال حاضر با ۴۸۰ هزار تومان حقوق ماهیانه باید زندگی کند در کلیه امور معیشتی از درمان تا آموزش و.. با مشکلات زیادی روبرو است.
اصلانی در ادامه این گفتگو با اشاره به تعدیل نیروی کارخانهها گفت: بر اساس طرح هدفمند کردن یارانهها مقرر شده بود تا ۳۰ درصد از یارانهها به کارخانهها و کارگاههای مختلف تعلق گیرد اما در طول این مدت این رقم به بخش صنعت اختصاص نیافت. عدم نقدینگی و گرانی مواد اولیه از مشکلات اصلی صنعتگران به ویژه کارخانههای تولید مواد غذایی محسوب میشود و به دنبال این مشکلات شاهد تعدیل نیرو کارخانهها هستیم.
این فعال کارگری با اشاره به انتظارات جامعه کارگری از دولت، ادامه داد: در دولتی که شعار عدالت محوری را سرلوحه کرده، عدم نقدینگی کارفرمایان و کارگاههای تولیدی باید بررسی شود. مسئولین و دولت باید به جای وعده ایجاد ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار فرصت شغلی، با پشتیبانی گردش مالی جهت حل مشکل نقدینگی کارفرمایان، در شرایط فعلی به حفظ اشتغال موجود پرداخته تا اشتغال حاضر پایدار و ثابت بماند
سیدحسین رونقی وبلاگ نویس محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که این روزها در اعتصاب غذای اعتراضی به سر می برد در نامه ای به مادر خود گفته است: میدانی که زندان سیاسی، غالبا اهرم فشاری است بر آنان که تن به زور و سرکوب میدهند و عهد خود را برای آزادی سرزمینمان از یاد نمیبرند. اما آنان که با دروغ، با قدرت طلبی و با استبداد حکومت میکنند نیک میدانند که نمیتوانند خواستههایشان را به ما تحمیل کنند. آنان که با نام دین، مردم را در ماه حرام به خاک و خون کشیدند، فاجعه کهریزک را به بار آوردند، فرزندان ایران را شکنجه کرده و به زندان انداختند، خوب میدانند روزی باید پاسخگوی اعمالشان باشند و همانگونه که خداوند در قرآن فرموده همه ظالمان نتیجه اعمال خطایشان را خواهند دید.
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه آمده است: آزادی حق انسانی است و سرچشمه این حق، فطرت، طبیعت، شأن انسانی و انسانیت اوست. کم نیستند مردان و زنانی که برای چشیدن طعم آزادی و عدالت، زندانها و شکنجهها دیدهاند و من هم به سان آنها. معتقدم زندان پاسخ اندیشه نیست. من امروز در زندان در اعتراض به قانون شکنیها، قانون گریزیها، نارواییها و بیعدالتیها ی حاکم سکوت نمیکنم و با آخرین وسیله یعنی اعتصاب غذا برای رسیدن به ابتداییترین خواستهها و حقوق انسانی به اعتراض خود ادامه میدهم چرا که در حاکمیت هیچ فریاد رسی به ندای ما توجه بکند. امید که همچو گذشته مردمان سرزمینم ما را یاری کنند و به فریاد من و همراهانم گوش فرا دهند.
روز گذشته کلمه گزارش داده بود که سیدحسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس در بند در اعتراض به قانون شکنیها و بیعدالتیهای حاکم از روز شنبه ۱۳ آبان دست به اعتصاب غذا زده است.
حسین رونقی ملکی پیشتر به مسئولان قضایی و امنیتی گفته بود که در صورت بیتوجهی و عدم رسیدگی و پاسخگویی، دست به اعتصاب غذا خواهد زد. این زندانی سیاسی در اعتراض به وضعیت خود، بازداشت امدادگران، قانون شکنیها، قانون گریزیها، نارواییها و بیعدالتیهای حاکم اعتصاب غذا را آغاز کرده است.
متن کامل نامه ی این زندانی سیاسی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
معنای زنده بودن من، با تو بودن است.
نزدیک، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظهای که بیتو سرآید مرا، مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرفرازی تو، درکنار تو
مفهوم زندگی توست.
معنای عشق نیز
درسرنوشت
با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.
ای سرزمین من!
مادر عزیزتر از جانم سلام!
میدانم که برای سخن گفتن با تو نیاز به مقدمه چینی نیست. در تمامی این سال های پر رنج پذیرفتهای به باورهای من احترام بگذاری و در کنار دیگر مادران همانند خود، پذیرای کوششهای فرزند خود برای آزادی و سربلندی مادر بزرگترمان، ایران محبوبمان بودهای با کوششهای که غالبا برای تو اندوه و اضطراب به همراه داشته است.
مادر! میدانی که زندان سیاسی، غالبا اهرم فشاری است بر آنان که تن به زور و سرکوب میدهند و عهد خود را برای آزادی سرزمینمان از یاد نمیبرند. اما آنان که با دروغ، با قدرت طلبی و با استبداد حکومت میکنند نیک میدانند که نمیتوانند خواستههایشان را به ما تحمیل کنند. آنان که با نام دین، مردم را در ماه حرام به خاک و خون کشیدند، فاجعه کهریزک را به بار آوردند، فرزندان ایران را شکنجه کرده و به زندان انداختند، خوب میدانند روزی باید پاسخگوی اعمالشان باشند و همانگونه که خداوند در قرآن فرموده همه ظالمان نتیجه اعمال خطایشان را خواهند دید.
مادر عزیزم! به تو نگاه میکنم، میبینم که گذر روزگار و زمان بر چهرهات چه نقشی انداخته است. درد، رنج، انتظار و حسرت را میتوانم از چشمانت ببینم. از یک طرف از خودم بیزار میشوم که سر منشاء بسیاری از دلتنگیهای تو من بودهام و از طرف دیگر به خودم دلداری میدهم که تو مرا سرسپرده و درمانده نخواستهای و این گونه نیز پرورشم ندادهای.
مادر ایستادگی و عزت نفسی که تو به من آموختی سبب آن شد که روزگاران سیاه را به آسانی پشت سر بگذرانم؛ صبور بودی و صبر به من آموختی. به من گفتی که این روزها میگذرد و روسیاهی برای یزید صفتان میماند. آخرین روزهای انفرادی بود که از زنان و دختران زندانی و ایستادگی و استقامتشان برایم سخن گفتی و با صدای غم آلودت مرا به آرامش دعوت کردی و من آرام شدم. به همین سادگی…
مادر فداکارم! یادت هست، همین چندی پیش، در زلزله آذربایجان، شبها تا دیر هنگام کمکها را برای زلزله زدگان بسته بندی میکردی و به جای آنکه مرا از رفتن به منطقه زلزله زده منصرف کنی، مثل همیشه همراهیم کردی، حتی بعد از بازداشت و گرفتاری، مانند دیگران نگفتی اشتباه کردی حسین! هنگام رفتن به منطقه زلزله زده گرچه چشمانت نگران من بود مرا بدرقه کردی! با وجود رنجها ودردهای بسیار خود، هنوز تو هستی که از آوارگی و بیخانمانی زلزله زدگان در سرمای شدید برای من میگویی. با آن همه ستمی که بر تو رفته، هنوز تو هستی که حس همدردی و مسئولیت خود را از دست ندادهای.
مادر استوارم! آنجا که خون انسانها، پشتوانه قدرت و حکومت شد، نالهها برمی خیزد و طوفانها برپا میشود. بله از خانههای بینام، تا سفرههای بیشام، از زجههای مادران، تا کنج زندان، از دیروز غم زده، تا امروز خونین، تا فردای خندان، شعله به شعله و زنجیر به زنجیر توفان بر پا میشود و زنجیر اسارت را پاره میکند. استبداد را میشکند و سینهٔ تفکرات باطل را میشکافد و آن هنگام روز آزادی انسان ستمدیده فرا میرسد…
مادر مهربانم! آزادی حق انسانی است و سرچشمه این حق، فطرت، طبیعت، شأن انسانی و انسانیت اوست. کم نیستند مردان و زنانی که برای چشیدن طعم آزادی و عدالت، زندانها و شکنجهها دیدهاند و من هم به سان آنها. معتقدم زندان پاسخ اندیشه نیست. من امروز در زندان در اعتراض به قانون شکنیها، قانون گریزیها، نارواییها و بیعدالتیها ی حاکم سکوت نمیکنم و با آخرین وسیله یعنی اعتصاب غذا برای رسیدن به ابتداییترین خواستهها و حقوق انسانی به اعتراض خود ادامه میدهم چرا که در حاکمیت هیچ فریاد رسی به ندای ما توجه بکند. امید که همچو گذشته مردمان سرزمینم ما را یاری کنند و به فریاد من و همراهانم گوش فرا دهند.
اشک نریز که ایمان دارم روزهای روشن انتظارمان را میکشند.
فرزندت حسین
زندان اوین
کلمه: مردم وضعشان خوب است؛ خودشان خبر ندارند. این بیان سلیس و معنای صریح سخنان آیت الله محمد یزدی است که در جمع فامیل خود بیان کرده است. او ریاست قوه قضاییه، نمایندگی دو دوره مجلس شورا و مجلس خبرگان، عضویت در شورای نگهبان و سمت های متعدد دیگری را در کارنامه خود دارد. بنابراین می توان فرض کرد که اگر سخنی می گوید، بی پایه و اساس نیست. پس لابد مردم نمی فهمند که وضعشان بهتر شده یا بدتر!
به گزارش کلمه، نایب رئیس مجلسی که قرار است درباره عملکرد رهبری قضاوت کند، معتقد است زندگی همه مردم بهتر شده است. او به این مقدار هم بسنده نمی کند و می افزاید: کسی را نمیشناسم که زندگیاش بدتر شده باشد، افرادی هم که بهانه میگیرند و به قول ما غر و نق میزنند، وضعشان بهتر شده است.
این مردمی که غر و نق می زنند، همان کسانی هستند که احمد خاتمی از آنها خواسته بود زیر فشار گرانی ها آخ هم نگویند، کاظم صدیقی هم گفته بود نق نزنند و احمد علم الهدی هم پیشنهاد داده بود اگر مرغ ندارند اشکنه بخورند. حالا رئیس محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم می گوید حتی آنها که غر و نق می زنند هم وضعشان بهتر شده؛ و لابد هفته بعد هم باید منتظر مصباح یزدی یا علی سعیدی باشیم که بگویند پس از این، نق زدن درباره گرانی در حکم محاربه با خداست!
سخنان یزدی را خبرگزاری حوزه گزارش داده و خاطرنشان کرده که این اظهارات در جمع تعداد زیادی از بستگان وی که با هدف احیای سنت حسنه صله ارحام در مجتمع یاوران حضرت مهدی(عج) قم گردهم آمده بودند، بیان شده است.
بر اساس این گزارش، یزدی به وضعیت فعلی کشور اشاره کرده و گفته است: در شرایط فعلی باید همه صبور، مقاوم، باگذشت و تحمل باشیم و کمتر به دنبال دعوا، جدال و خود پسندی برویم. خوشبختانه مقام معظم رهبری نصیحت خوبی کردند و انشاءلله همه به آن عمل کنند؛ چند روز قبل هم جلسهای با دو تن از سران قوا داشتم که بر پیروی از رهبرمعظم انقلاب تاکید داشتند؛ به نظر من خداوند رهبر فرزانه انقلاب را برای این زمان نگه داشته است.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همچنین ادعا کرده: امروز کشوری امن داریم، اگر چه ممکن است اشکالاتی هم باشد؛ البته نقص همیشه بوده است. نظام با وجود فراز و نشیبها، رشد داشته است. اول انقلاب، مدارس سه شیفته بود و حتی برخی جاها مدرسه نداشت، ولی الحمدالله امروز مدرسههای زیادی داریم.
آیتالله یزدی خاطرنشان کرده: زندگی همه مردم بهتر شده است و کسی را نمیشناسم که زندگیاش بدتر شده باشد، افرادی هم که بهانه میگیرند و به قول ما غر و نق میزنند، وضعشان بهتر شده است.
رییس جامعه مدرسین حوزه با بیان اینکه امروز کشور ما الهی است و همه بر اساس اسلام کار میکنند، افزوده است: خوشحالیم که کشور رهبر، مجلس، قوه قضائیه و مجریه و شورای نگهبان دارد و همه برای سربلندی نظام کار میکنند.
وی وعده داده که مشکلات کشور حل خواهد شد، و اظهار داشته است: در شرایط امروز باید زندگی را سادهتر کنیم، چشم و هم چشمی را کنار بگذاریم و خود را به خاطر تجملات ناراحت نکنیم و کمی هم به دنبال معنویات باشیم. این مردم صبورترین، مقاومترین و متدینترین هستند و نباید به بیمبالاتی گوشه و کنار نگاه کنیم.
یاشار دارالشفاء فارغالتحصیل کارشناسیارشد برنامهریزی اجتماعی دانشگاه تهران برای تحمل ۵ سال و نیم حبس تعزیری خود را به زندان اوین معرفی کرد.
به گزارش کلمه، یاشار دارالشفاء به جرم اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رییسجمهور در دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۵ سال و نیم حبس تعزیری تبدیل شد.
یاشار دارالشفا ابتدا در ۱۳ آبان ۸۸ دستگیر و بیست روز در زندان اوین بود، سپس در بهمن ماه ۸۸ به همراه ۶ تن از اعضای خانوادهاش احضار و نزدیک به چهل روز را در زندان اوین در بازداشت بود.
یاشار دارالشفاء دبیر سابق تشکل اسلامی دانشجویان اصلاح طلب دانشگاه بین المللی قزوین و دانشجوی کارشناسی ارشد رشته برنامه ریزی دانشگاه تهران یکی از هفت عضو خانواده دارالشفائی است که پیش از این در دو ماه آخر سال ۱۳۸۸ بازداشت و همگی به زندان اوین منتقل شدند.
او که با رتبه چهار کنکور کارشناسی ارشد وارد دانشگاه تهران شد، در جریان حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دو مرتبه در تاریخ های ۱۳ آبان ۱۳۸۸ به مدت ۲۰ روز و در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۸ به همراه مادر و برادرش در منزل بازداشت، و برای مدت۳۲ روز در زندان اوین محبوس شد.
کلمه – گروه اجتماعی: با وجود تشدید نگرانی ها از سوی برخی نمایندگان و مسوولان پزشکی درباره اثرات ناگوار پارازیت ها از جمله افزایش آمار سقط جنین در کشور، وزارت بهداشت همچنان ادعا می کند که این اظهارات نادرست است؛ تایید و تکذیب های مکرر در خصوص امواجی که مردم آن را نمی بینند اما تبعات آن، جان آنها را نشانه رفته است.
به گزارش کلمه، کارشناسان مستقل بارها هشدار داده اند که پارازیت ها اثرات جسمی خطرناکی بر مردم خواهد داشت، مراکز تحقیقاتی نیز تایید کرده اند که آمار سقط جنین و ناباروری مردان به خاطر پارازیت ها بالا رفته است. با این حال مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت در جدیدترین اظهارات خود گفته است: “این که برخی میگویند پارازیت ها منجر به افزایش سقط جنین میشوند صحت ندارد.
او که گفته است این سخنان را به عنوان سخنگوی وزارت بهداشت می گوید، در گفت و گو با ایلنا اعلام کرده است: “نه تنها من به عنوان سخنگوی وزارت بهداشت بلکه همه حوزههای کارشناسی معتقد هستند که پارازیتها هیچ تاثیری بر سلامت مردم ندارد.” او با اشاره به فعالیت سه سالۀ کمیته ای برای بررسی وضعیت دکلهای مخابراتی و پارازیت ها افزوده است: نتیجه بررسیها این بوده است که پارازیتها در سلامت مردم هیچ تاثیری ندارد.
خانم دستجردی اما اشاره ای به جدیدترین آمار ارایه شده از سوی مرکز تحقیقات سلولی صارم نکرده است که براساس اعلام ابوطالب صارم، رییس این مرکز، طی دو سال اخیر آمار سقط جنین غیرعمدی ۳.۵ درصد و آمار بارداری خارج از رحم حدود ۲ درصد افزایش یافته است.
وزیر بهداشت ادعا کرده که همه آمارهای سقط جنین و همچنین آمارهای عوارض در کشور در وزارت بهداشت موجود است و هیچ یک نشان نمی دهد پارازیتها موجب اتفاق خاصی در این زمینه شده باشد؛ اما در این خصوص، هیچ اعداد و ارقامی را مطرح نکرده است.
تحقیقات مرکز تحقیقات سلولی صارم از افزایش ناگهانی سقط جنین و بارداری خارج از رحم، افزایش آمار ناباروری در مردان، اختلال در سیستم ایمنی بدن و هم چنین اختلال در روند تکثیر سلولی در نسل های آینده ناشی از پارازیت ها حکایت دارد.
به گفته دکتر ابوطالب صارمی در حالی میزان سقط غیر عمدی جنین در فروردین تا مرداد سال ۸۹ در این مرکز درمانی ۳۸ مورد گزارش شده بود که در مدت مشابه سال ۹۰ این آمار به ۶۷ مورد و در سال ۹۱ به ۱۱۴ مورد افزایش یافته است. هم چنین آمار بارداری های خارج از رحم در این مدت نیز از ۹ مورد در سال ۸۹ به ۱۳ مورد در سال ۹۰ و ۱۶ مورد به سال ۹۱ رسیده که آمارها بیانگر سیر صعودی این عارضه است.
چندی پیش نیز روزنامه ملت ما در گزارشی با بررسی اثرات زیانبار پارازیت بر جان انسانها به نقل از رسول خضری از اعضای کمیسیون بهداشت و درمان نوشت: نه تنها پارازیتها سیستم سلامت حیوانات را به مخاطره میاندازد بلکه با سلامت انسان هم درگیر است.
او در پاسخ به اظهارنظر برخی از نمایندگان که در رد اثرات سوء امواج سخن میگویند، اشاره داشت: اینکه گاهی افرادی این موضوع را رد میکنند و تاثیرات منفی امواج را بر جنین رد میکنند یا با حالت شبهه با آن برخورد میکنند به این دلیل است که آنها به دنبال دلایل علمی موثق هستند.
با این وجود نظر وزیر بهداشت در مورد این دست اظهارنظرها این است که اخبار مربوط به ارتباط پارازیت و سلامت، شایعاتی است که از خارج کشور برنامهریزی شده و برخی نادانسته در داخل بلندگوی آنها شدهاند!
پیش از این نیز، رضا شکیبایی در جایگاه رئیس شورای سیاستگذاری روزنامه «وطن امروز» نسبت به غیر علمی بودن آنچه "ادعاهایی غیرعلمی درباره تاثیر امواج پارازیت بر سلامت انسان در رسانههای ضدانقلاب" خوانده نظر داده و از تریبون خبرگزاری سپاه که از آن به عنوان نهادی که دستگاه های پارازیت انداز را در اختیار دارد، نام برده می شود، ارتباط پارازیت با سقط جنین، سرطان و سایر بیماریها را شایعه و دروغهای ساخته و پرداخته لمپن های رسانه ای نسبت داد و مدعی شد که "تاکنون هیچ تحقیقی در جهان که تاثیر بیولوژیک امواج رادیو جمرها را ثابت کند وجود نداشته است."
خضری اما اظهار کرده است : برخی از متخصصان داخلی هم به خطرات این امواج گوشزد کردهاند با این اتهام که دلیل علمی ندارند مواجه شدهاند. این عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس با بیان اینکه این موضوع همکاری وزارت بهداشت، مراکز نظامی و نیروهای مسلح را میطلبد افزود: لازم است تا نهادهای مختلف به روشهای ارسال بیخطر پارازیتها آگاه شوند.
برخی گزارش ها شرکت های "تحت کنترل نیروی سپاه پاسداران" را مسئول انتشار این پارازیت ها می داند. اما اینکه صداوسیما، سپاه، وزارت اطلاعات، مخابرات یا همه آنان در این امر دخیل اند تاکنون به صراحت تکذیب یا رد نشده است. معصومه ابتکار چندی قبل گفت اعضای شورای شهر تهران هیچ اطلاعی از فرستندههای پارازیت ندارند، اما میدانند که این امواج بر سلامتی انسان و سلولهای بدن افراد تاثیر میگذارند. او در اظهارنظری دیگری اعلام کرد که درباره منشأ پارازیتها اطلاعات دارم ولی نمیتوانم بگویم.
پیش از این در همین زمینه مشاور شهردار تهران گفته بود: با وجود برگزاری جلسات مختلف در این زمینه، هیچ یک از مقامات خود را در این مورد پاسخگو نمی دانند.
صارمی هم چنین به افزایش آمار ناباروری در کشور به ویژه در میان مردان به عنوان یکی از پیامدهای امواج الکترومغناطیسی نام برده و گفته بود: این امواج سلول های جنسی مردان را تحت تاثیر قرار می دهد و نقص سلول های جنسی و ناباروری را در مردان به دنبال دارد. همچنین این امواج بر کیفیت تخمک و اسپرم نیز آثار منفی بر جای می گذارد.
وی توضیح داده: امواج الکترومغناطیسی که مردم آن را حس نمی کنند، عوارض متعددی روی آنان داشته، سبب سردرد، بی حوصلگی، عصبانیت، بی قراری و افسردگی می شود. از سوی دیگر این امواج با اثر گذاشتن روی سلول های DNA انسان در روند تکثیر سلولی اختلال ایجاد کرده که در نسل های بعد شاهد پیامدهای منفی آن خواهیم بود.
عضو کمیسیون بهداشت نیز با هشدار به مسوولان اعلام کرده است که پارازیتها موضوعی شوخ برانگیز نیست و اثرات منفی این امواج نه در زمان ارسال بلکه بعد از ۱۵ سال بر انسان نمایان میشود.
او اعلام کرده است: تاثیر منفی پارازیتها در افزایش تومورهای مغزی، میگرن و بیماریهای عصبی شناخته شده است اما اینکه با چه دلایل علمی همراه است هنوز تحقیقاتی نشده است و تنها دلیل آن این موضوع است که هنوز کشوری از آن به اندازه کشور ما احساس خطر نکرده است تا در اثبات آن دلایل علمی جهانی عنوان شود.
اینها همه در حالی است که اصل موضوع ارسال پارازیتها از سوی مسئولان تایید شده است اما هنوز هیچ نهادی مسئولیت آن را به عهده نگرفته است.
در همین باره بخوانید:
پارازیتهای ماهوارهای؛ متهم ردیف اول افزایش آمار سقط جنین
طرح ساماندهی آنتنها و دکلهای مخابراتی در شورای شهر/ وزیر بهداشت: هیچ خطری نیست
برخورد با پارازیتهای خطرناک ماهوارهای؛ در گیر و دار کشمکشهای دولت و نهادهای خاص
حسین شیخ الاسلام، مشاور امور بین الملل علی لاریجانی رئیس مجلس، درخواست هیات پارلمانی اروپا برای دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی را دخالت در امور داخلی و درخواست احمدی نژاد برای بازدید از اوین را هم دخالت در دستگاه قضایی دانست و گفت: “درهای غیر قانونی به روی همه بسته است چه هیات پارلمانی اروپا باشد چه رییس جمهور.”
هیأت پارلمانی اروپا قرار بود هفتم آبان برای سفری پنج روزه وارد تهران شود که این سفر بنا به گفته مشاور امور بین الملل مجلس به دلیل پیشنهادی جدید از سوی هایت پارلمانی پس از نهایی شدن برنامه ها لغو شد.
خبرگزاری مهر خبری را در روز ششم آبانماه روی خروجی خود فرستاد که در آن به نقل از آقای حسین شیخ الاسلام مشاور امور بین الملل مجلس ایران چنین نوشت: هیأت پارلمانی اروپا قصد داشته با دوتن از متهمان و محکومین جرایم امنیتی دیدار و جایزهای به آنها بدهند که ایران با چنین شرطی موافقت نکرد.
نسرین ستوده، فعال حقوق بشر، از حدود دو سال پیش زندانی است و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل شش سال زندان محکوم شدهاست. جعفر پناهی، سینماگر ایرانی، هم پس از انتخابات سال ۸۸ به اتهام های سیاسی به شش سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی، محکوم شد.
مسیح علی نژاد، روزنامه نگار، در گفت و گویی با آقای شیخ الاسلام که پیشتر عضو کمیسیون اصل نود مجلس هفتم بود، به دلایل لغو سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران و نیز نقش نظارت های بین المللی و داخلی بر وضعیت زندانیان ایران پرداخته است که می توانید صدای آن را از اینجا بشنوید و یا متن کامل آن را در زیر بخوانید:
آقای شیخ الاسلام من مسیح علی نژاد روزنامه نگار هستم و می خواستم با شما گفتگویی در مورد لغو سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران انجام دهم.
از کجا؟
من از بیرون ایران تماس می گیرم و این گفتگو در ساند کلاد با صدای خودتان منتشر می شود.
بفرمایید.
شما مشاور امور بین الملل مجلس هستید، می خواستم از شما بپرسم چرا جمهوری اسلامی سفر هیات پارلمانی اروپا به ایران را لغو کرد بعد از اینکه این هیات درخواست دیدار با آقای جعفر پناهی و نسرین ستوده را داده بود.
یک اطلاعیه ای جناب آقای کاظم جلالی رییس گروه پارلمانی روابط با پارلمان اروپا داده و در آن توضیح داد که روند چگونه بوده، چه توافقاتی ما کرده بودیم که در آخرین لحظه آنها شروط و برنامه های جدیدی را پیشنهاد کردند، ما نمی توانیم بپذیریم که در آخرین لحظه آنها چیزی را به ما تحمیل کنند.
من می توانم بپرسم دلیل اصلی جمهوری اسلامی برای اینکه آنها بیایند با جعفر پناهی یا نسرین ستوده دیدار بکنند چه بوده؟
ما هفته ها روی این برنامه کار کردیم، همه چیز توافق شد. یک شرط جدیدی آنها جدیدی طرح کردند. روزی که قرار بود آنها مثلا با پرواز ظهر وارد تهران شوند، شرط جدید گذاشتند، خب برای من امکان نداشت این شرط را قبول کنیم.
به هر حال چون در خبرگزاری مهر به نقل از شما آمده است که آقای پناهی و نسرین ستوده جرم امنیتی مرتکب شده اند به همین دلیل پیش شرط را نپذیرفتید می خواستم ببینم منظورتان از جرایم امنیتی چه بوده و آیا می شود در این مورد بیشتر توضیح دهید.
من همچین چیزی نگفتم که آنها محکوم به جرایم امنیتی هستند ولی آقای جلالی چنین چیزی را گفته، شما به بیانیه آقای جلالی مراجعه کنید می بینید که ایشان گفته اند. می خواهید بیانیه آقای جلالی را برای شما بخوانم؟
نه من نظر شخصی شما را می خواهم بدانم چون نسرین ستوده وکیل است و آقای جعفر پناهی کارگردان است. شما می گویید در بیانیه آقای جلالی آمده که اینها جرایم امنیتی مرتکب شده اند می خواهم بپرسم دقیقا نظر شخصی شما موافق این است که چون آنها جرایمی مرتکب شدند و الان در زندان هستند پس کسی نمی تواند با آنها دیداری داشته باشد؟
ایشان نماینده همتای این پارلمان اروپایی است. ایشان مسئول روابط ایران با پارلمان اروپا هستند هر چه ایشان بگوید مورد تایید همه ماست.
خودتان فکر می کنید اگر هیات پارلمانی اروپا با پارلمان ایران در تهران نشستی برگزار می کرد، این نشست چه دستاوردی می توانست داشته باشد؟
حتما در روابط ما و اروپا مثبت بود، ما آمادگی داشتیم. ما خودمان را آماده کرده بودیم و واقعا آماده بودیم که برویم فرودگاه. همه هماهنگی ها به عمل آمده بود. یک دفعه در روز آخر و قبل از پرواز آنها شرط جدید تعیین کردند. اصلا از نظر روابط دیپلماتیک اینطوری کار نمی کنند. هیات پارلمانی اروپا خیلی ناپختگی کرد. آماتوری برخورد کردند.
خب شما می گویید این سفر لغو شد چون از قبل نگفته بودند و این درخواست (دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی) جدید بود، مشخصا سوالم این است که اگر از یک هفته قبل این هیات اعلام می کرد در سفرشان به ایران قصد دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی را دارند، آنوقت جمهوری اسلامی قبول می کرد؟
ببینید یکی از اینها بیرون از زندان است و یکی از آنها در زندان است، در هر صورت قابل بررسی است. ما اعتقاد داریم که اگر اروپایی ها در سیستم داخلی و قضایی ما دخالت کنند اصلا قابل پذیرش نیست. خلاف قوانین جمهوری اسلامی از ما درخواستی نمی توانند بکنند. اما اگر در یک جو دوستی و همراهی درخواستی شود هر درخواستی قابل بررسی است.
خب با این تفسیر آیا می توانم بپرسم پس چرا به درخواست آقای احمدی نژاد که اتفاقا از داخل کشور و به تعبیر شما در یک فضای دوستانه درخواست دیدار از اوین را داد پاسخ منفی دادند؟
بلافاصله که جواب منفی به ایشان ندادند، بررسی شد. اینجا در رابطه به درخواست آقای احمدی نژاد و پاسخ آقای لاریجانی نامه هایی رد و بدل شد، کاملا آزادی است. تفسیرهایی است که از مسولیت های خودشان می کنند.
هیات پارلمانی وقتی درخواست دیدار از زندانیان را می دهد شما می گویید دخالت در امور داخلی است وقتی آقای احمدی نژاد درخواست دیدار از اوین را می دهد شما می گویید بررسی شده و جواب منفی است. پس چرا جمهوری اسلامی بارها اعلام می کند که درهای زندان باز است و همه می توانند بازدید کنند؟
آقای لاریجانی که نمی گوید درهای زندان به روی شما بسته است. ایشان (به آقای احمدی نژاد) می گوید در فلان موقع خود من به شما پیشنهاد کردم که بیاید بروید زندان را ببینید ما مشکلاتی داریم برای ما رفع کنید. موضوع این نیست که درهای زندان به روی رییس [دولت] بسته است.
در داخل ایران چه کسانی می توانند در مورد نقض حقوق بشر در داخل زندان گزارش بدهند و در واقع به شکایت خانواده ها رسیدگی کنند؟
ما اصل نود قانون اساسی داریم که یک کمیسیون ویژه برای اجرای این اصل در مجلس دیده شده است. هر کسی به اجرای قانون در یکی از دستگاه های جمهوری اسلامی شکایت داشته باشد طبق اصل نود می تواند به این کمیسیون شکایت کند و مجلس باید رسیدگی کند و پاسخ دهد. کمیسیون قضایی مجلس دارد که بارها از زندان ها بازدید کرده . کمیسیون امیت ملی و سیاست خارجی مجلس هم بارها از زندان ها بازدید کرده. هر ایرانی می تواند به مجلس شورای اسلامی شکایت کند و پاسخ بگیرد.
شما خودتان نماینده مجلس بودید در دوره هفتم وعضو کمیسیون اصل نود هم بودید، چند مورد شکایت از خانواده زندانیان سیاسی به کمیسیون اصل نود رسیده که شما رسیدگی کردید؟
نه حالا الان برای شما بخواهم بگم که… دو سه نفری را می توانم نام ببرم که شکایت کردند و به آنها رسیدگی شد و از طرف ما به کمیسیون قضایی فرستاده شد که مشترکا با کمیسیون قضایی به زندان اوین رفتند و دیدند در یک مورد هم کمیسیون امنیت ملی که ریاست آن با آقای بروجردی بود همراهی کردند. در هر صورت سیستم قضایی و پارلمان ما جایی است که باید رسیدگی کنند. ما اجازه نمی دهیم از خارج در امور ما دخالت کنند. شما خیال می کنید که یک سازمان خارجی می تواند بیاید در امور قضایی ما دخالت کند.
آقای شیخ السلام بحث دخالت خارجی نیست، من خبرنگار پارلمانی بودم و در جریان هستم که رییس کمیسیون اصل نود مجلس و رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس که شما می گویید وظیفه نظارت بر زندان های کشور را دارند، خودشان به قوه قضاییه احضار شده بودند به این دلیل که به شکایت خانواده زندانیان سیاسی رسیدگی کردند، الان به آقای احمدی نژاد که داخلی هم هست اجازه بازدید از اوین را نمی دهند. حالا سوال من این است چه کسی در داخل ایران این امنیت و این اجازه را دارد که از زندان ها دیدار بکند بحث خارجی را هم اصلا من مطرح نمی کنم.
شما یک همچین تصوری دارید که مثلا آقای رییس [دولت] هم می تواند در سیستم قضایی ما دخالت کند، نه اینطور نیست. همین مشکلی که الان هم پیش آمد اینکه آقای رییس [دولت] بخواهند از زندان بازدید کنند، یا اینکه بدون اجازه بخواهند یک زندانی خاصی را ببیند، یا بدون اجازه بخواهند از دو تا زندانی سوالی بکنند، اینها اصلا در سیستم ما پذیرفته نیست. ممکنه مطابق مذاق جو ضد ایرانی که شما در آن زندگی می کنید نباشد، نمی گویم شما ضد ایرانی هستید، جو ضد ایرانی که در آن زندگی می کنید را می گویم، مثلا شما هیچ وقت در مورد نقض حقوق بشر در عربستان فکر کردید، در مورد زندانی هایی که در عربستان و افغانستان هستند، فکر کردید؟
آقای شیخ الاسلام شما هم مثل آقای احمدی نژاد دارید سوال را با سوال جواب می دهید. طبیعی است که هر کجای جهان اگر نقض حقوق بشر رخ دهد ما وظیفه داریم به آن فکر کنیم و در موردش سوال کنیم. شما مشاور امور بین الملل مجلس ایران هستید من هم دارم در مورد ایران سوال می کنم.
نه فقط در رابطه با دنیا، در رابطه با ماورای دنیا هم بتوانید فکر کنید، در رابطه با بهشت جهنم، آینده، گذشته…..
به هر حال من خبرنگار هستم و وظیفه ام پرسشگری است. به عنوان مثال در مورد همین خانم ستوده و آقای پناهی آیا شما بررسی کرده اید پرونده شان را؟ آیا می دانید که خانم ستوده چند سال بدون مرخصی در زندان است و الان هم در اعتصاب غذا است تا مشکلاتی که برای فرزندان او ایجاد کردند برطرف شود؟ حتی وقتی پدر ایشان فوت کردند خانم ستوده در زندان بود و به ایشان اجازه ندادند که سر مزار پدرش برود، سوال من این است که به شکایت خانواده زندانیان چه کسی باید رسیدگی کند وقتی شما نظارت بین المللی را نفی می کنید، وقتی دیدار رییس دولت را هم حتی نفی می کنید چه کسی باید رسیدگی کند؟
من یک آدم هستم و به اندازه مسولیت کوچکی که خودم دارم می توانم کار کنم، به اندازه همان محدودیت وقت و مکان و زمانی که هستم… ولی در مورد خانم ستوده هم من اطلاع ندارم که وقتی پدر ایشان به رحمت خدا رفتند توانستند شرکت بکنند. ببینید باید در یک چهارچوب غیر سیاسی بروید زندان را ببینید اگر قرار شد به تحمیل آمریکا و اروپا و قطعنامه و بیانیه بخواهید بروید زندان واضح است که ایران مخالفت می کند، ایران اجازه نمی دهد کسان دیگر دخالت کنند.
خیلی ممنونم آقای شیخ السلام از پاسخ تان، من نظرم فقط پارلمان اروپا نبوده و بیشتر نظرم این بود که چرا درهای زندان حتی به روی رییس دولت هم بسته است…
در قانون به روی همه باز است، درب غیرقانونی به روی همه بسته است حتی رییس [دولت] …
مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران با بیان این که تهران از ابتدای سال تاکنون حتی یک روز هوای پاک نداشته است گفت: به طور معمول از اواسط آبان تا اواسط دی ماه با شرایط وارونگی دما و پدیده اینورژن مواجه میشویم، اکنون نیز باید گفت که پدیده اینورژن در راه است و آمادگی در مقابل این پدیده نیازمند اقداماتی است که در طول زمان باید انجام شود.
به گزارش ایسنا، یوسف رشیدی با بیان این مطلب اظهار کرد: با سرد شدن زمین و کاهش دما، معمولا شرایط اینورژن پدید می آید، البته این موضوع مختص ایران یا تهران نیست اما با توجه به اینکه ما با مشکلاتی مانند مناسب نبودن کیفیت خودروها و سوخت مواجهایم، بیشتر شاهد وقوع اینورژن هستیم.
وی با بیان اینکه سال گذشته در مجموع حدود ۲ هفته شاهد وارونگی دما، پایداری هوا و حالت اینورژن در پایتخت بودیم گفت: احتمال دارد که از اواخر آبان و به ویژه در آذر و دی ماه بازهم حالت اینورژن در تهران ایجاد شود.
وی تصریح کرد: متاسفانه شهروندان تهرانی از ابتدای سال تاکنون حتی ۱ روز هوای پاک تنفس نکرده اند و در صورت ایجاد حالت اینورژن باید منتظر روزهایی باشند که آلودگی هوا بازهم افزایش یابد.
رشیدی با بیان اینکه برای حل معضل آلودگی هوا باید میزان تولید آلودگی را کاهش داد گفت: مردم نمی توانند خیلی در کاهش آلودگی هوا نقش داشته باشند، چرا که در حد امکان از ظرفیت ناوگان حملونقل عمومی استفاده میکنند و در این میان برای کاهش آلودگی هوا باید اقدامات اساسی و ریشه ای صورت گیرد.
مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران تاکید کرد: جلوگیری از تردد هرنوع وسیله نقلیه دود زا براساس قانون و ترویج جایگزینی مبدل های کاتالیستی جدید در خوردوهایی که مبدل آنها فاسد شده است، دو راه کاری است که در کوتاه مدت می تواند نقش بسایر مهم و تاثیر گذاری بر کاهش آلودگی هوا داشته باشد و با توجه به نزدیک شدن شرایط اینورژن و وارونگی دما اقدامی موثر در کاهش میزان آلایندگیهای هوا باشد.
رشیدی گفت: به موازات این اقدامات که در کوتاه مدت می تواند بر کاهش آلودگی هوا تاثیر گذار باشد، باید نسبت به ارتقای کیفیت خودروها و سوخت و توسعه حمل و نقل عمومی توجه ویژه صورت گیرد.
عبدالرحیم اباذری
ابتدا باید به این نکته اشاره شود که منظور در این نوشتار، غرضورزی شخصی نیست؛ بلکه نقد «جریان» است. متأسفانه این جریان در چند سال اخیر با ادبیات عوامپسند و ظاهرالصلاح به برخی مراکز حساس لشکری و کشوری، حوزوی و دانشگاهی نفوذ کرده و اغلب بنیانگذاران و دلسوزان نظام را نگران آینده انقلاب ساخته است. به علاوه، بعضی نشانههای انحراف، که در برخی گروههای اوایل انقلاب وجود داشت، در میان بعضی از افراد این جریان نیز مشاهده میشود؛ جریانی که در پی نفی جایگاه مرجعیت، روحانیت و ولایت فقیه و تخریب و تزلزل شخصیتهای مؤثر در نظام و انقلاب است و با ترویج حسّ ناسیونالیستی و تفکر لیبرالیسم فرهنگی از یک سو و نشر گفتمان «حکومت اسلامی» در مقابل «جمهوری اسلامی» از سوی دیگر، تا حدودی هم پیش رفته است.
۱٫ اولین موضوعی که از روش این جریان آموختیم این است که نباید فریب شعارهای بهظاهر ارزشی، اسلامی و انقلابی افراد و بهخصوص کاندیداها را خورد. باید دید عملکرد آنها در برابر این گونه شعارها چگونه است. «به عمل کار برآید، به سخندانی (سخنرانی) نیست»؛ زیرا اغلب افرادی که زیاد حرف میزنند یا حرفهای به ظاهر خوب و خوشایند بر زبان جاری میسازند، در مقامِ عمل، کم میآورند. مهم ترین شعار ارزشی اینان «دولت اسلامی »بود که در همان حد شعار باقی ماند.
از وعدههایی که در تبلیغات انتخاباتی و سفرهای استانی با آبوتاب و تبلیغات گسترده به مردم داده میشد، مانند: «آوردن نفت بر سر سفره مردم» ، «تکرقمی کردن تورم» ، «تکرقمی کردن سود بانکی» ، «هر نوزاد یک میلیون تومان» ، «هر ایرانی هزار متر زمین» ، «طرح باغشهرها» ، «سهام عدالت» ، «یک ورزشگاه دخترانه و یک ورزشگاه پسرانه در هر شهر» ، «تاسیس نمایشگاه بینالمللی کتاب (شهر آفتاب) در یک سال» ، «معرفی مفسدان اقتصادی» ، «دریافت غرامت جنگ جهانی دوم» ، «ایجاد ۵/۲ میلیون شغل» ، «مدیریت جهان» ، «ریشهکنی فقر و ایجاد عدالت اجتماعی» ، «حلّ کامل مشکل مسکن» ، «آزادسازی ساحل دریای مازندران» ، «سه برابر شدن یارانهها» ، «کاهش شهریه دانشگاه آزاد» ، «پایین آوردن قیمت دلار تا زیر هزار تومان» و… که اغلب به مرحله عمل نرسیده و در حد وعده های تو خالی باقی ماندند ، اخیراً هم که با مخالفت بسیاری از کارشناسان، طرح عظیم!« انتقال آبِ دریای مازندران به کویر»با تبلیغات گسترده عنوان گردید.
به علاوه تعدادی از مصوبات سفرهای استانی اصلاً عملیاتی نشد. آنهایی هم که به مرحلۀ افتتاح و اجرا رسید، اگر همانند استاندارسابق اردبیل خوشبینانه بنگریم، باید بگوییم که بیش از چهل درصد از آنها ناتمام رها شدند. ای کاش سازمان بازرسی کل کشور در یک اقدام ویژه، گزارشی از سیل عظیم وعدههای بزک شده و تعهدات عملی نشده اینان را تهیه کرده و به مردم ارائه میداد!
۲٫ معلوم شد آنکه بیمهابا دیگران را به فساد، قدرتطلبی، باندبازی و داشتن مافیای نفت متهم میکرد، طولی نمی کشد که خود به بعضی از همین امورمتهم وگرفتار میگردد. «چاه مکن بهر کسی ،… در سال پایانی حاکمیت این روش، معلوم شد اغلب آن نسبتها که به رقبای سیاسی داده میشد، ناروا بوده و واقعیت نداشت؛ لیکن بعضی سردمداران این جریان هستند که بزرگترین پروندههای اختلاس و فساد مالی را در دستگاه قضایی دارند که« اختلاس سه هزار میلیاردی» و« فساد در بیمه ایران» و« استانداری تهران» وپرونده های«استانداری اردبیل»،«شهرداری تهران»،«مناظرات انتخاباتی» و ماجراهای پس از آن، فقط چند نمونه از آنهمه است؛ با تعریف خط قرمز، خودشان را کاملاً پاک اعلام میکنند. در حالی که همه این پرونده ها از نظر قضایی قابل پیگری است ومردم انتظار دارند در اسرع وقت به همه آنها رسیدگی شود.
۳٫ از این جریان آموختیم که جوانگرایی در ردههای مدیریتیِ پایین و میانی، آن هم با احتیاط و نظارت لازم، کار پسندیده و معقولی است؛ اما سپردن مدیریتهای کلان و عالی به افراد تازه به دوران رسیده، غیرمتعهد، غیرمتخصص، احساسی، بیتجربه و گاه ناشناخته، هرگز به صلاح جمهوری اسلامی و کشور نیست و پیامدهای شکنندۀ آن در آیندۀ نزدیک، پدیدار خواهد شد؛ مگر این که یک عزم جدی برای جبران و مهار آن به وجود آید.
حقیقت این است که در این دو دوره، بعضی آدمهای کوچک و حقیر، که ظرفیت وهنر لازم را نداشتند، قارچگونه بالا آمدند و به جای انسان های شریف، مومن ،کاردان وبا تجربه نشستند وکارها و مسئولیتهای بزرگتر ازتوانایی خود را تصاحب کردند ، بدین وسیله خسارت مهلکی بر پیکر نظام و انقلاب و سرمایههای ملی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و انسانی کشور وارد شد وسطح مقامات ناگهان ریزش پیدا کرد؛ ای کاش که چنین نمیشد!
۴٫ آموختیم هیچکس پیش از کسب ظرفیتهای لازم، نباید مسئولیتی را بر عهده گیرد؛ وگرنه گرفتار توهم و تکبر خواهد شد. اینگونه افراد اغلب خیال میکنند هر آنچه خودشان تصور میکنند یا میفهمند، درست است. همواره بر اشتباهات خود سماجت میورزند؛ حتی اگر به مخالفت با مصوبه مجلس یا ضدیت با توصیه و اوامر رهبری بینجامد.شاید در اثر همین توهم باشد که در روش اینان می بینیم اکثر محاسن و پیشرفت های علمی ،اقتصادی و… به خود نسبت داده می شود. در حالی که دولت های پیشین هم در اکثر آنها نقش تعیین کننده وموسس داشتند،اما وقتی در مسائلی به بن بست می رسند یا ناکارآمدی وتورم وگرانی افسار گسیخته به وجود می آید با فرافکنی کم نظیر همه را به سوی رقیبان،منتقدان ومخالفان وعوامل خارجی سوق می دهند واز مسئولیت پذیری وپاسخگویی شانه خالی می کنند.
۵٫ از این پدیده آموختیم که در مسئولیتهای کلان، قبل از تخصص، به اخلاق و تقوا و تعهد و تعادل روحیـ روانی نیاز مُبرم است. اگر این فضائل در دل و جان هر مدیر و مسئولی کمرنگ یا کمعمق باشد، بیدرنگ منجر به اموری از قبیل قهر و خانهنشینی وتحقیر وتمسخر دیگران خواهد شد که بسیار خطرناک و ناخوشایند است.
۶٫ از این جریان آموختیم هر وقت منافع شخصی و گروهی اقتضا کند، میتوان با هر وسیلهای هدف را توجیه کرد؛ حتی اگر منتهی به ترویج حسّ ناسیونالیستی و اِبداع حرفهای غیر کارشناسانه، سطح پایین و بیپایه و اساس مثل:« مکتب ایرانی»،« اسلام ایرانی»، «ناسیونالیسم شیعی»،« پیامبری کوروش»، «اسلام شناسی فردوسی» و… باشد. تاریخ و تجربه نشان داده آنان که ایرانیّت و عربیّت را، هرچند در زمانی کوتاه، بر اسلامیّت ترجیح دادند، اغلب خیانتشان بیشتر از خدمتشان بوده است.
آنهایی که ژست روشنفکری به خود میگیرند و میگویند: «عصر اسلامگرایی دیگر سپری شده است» بدانند که ترویج حسّ ناسیونالیستی یکی از سیاستهای کهنه و پوسیده است که زنده کردن آن، علامت عقبماندگی، ارتجاع و نامیزانی است. ظاهراً این آقایان خیلی دیر تشریف آوردند و خیلی زود هم میخواهند بر تمام مقدرات مردم ،کشوروانقلاب حاکمیت داشته باشند، شایدبه همین سبب نیز پیروزی انقلاب اسلامی را از سال ۱۳۸۴تصور می کنند و بیست و شش سال گذشته را ادامۀ دوران ظلم وستم ونا عدالتی به حساب میآورند!
۷٫ از این روش دریافتیم که متأسفانه در کشور ما با برخی تبلیغات به ظاهر فریبنده میتوان رأی مردمی را که علاقهمند به ارزشهای اسلامی و آرمانهای انقلاب و امام هستند، به خود جلب کرد و مقامهای عالی را به دست آورد. این وضع، گرچه از سعه صدر و بزرگواری و در عین حال مظلومیت نظام و انقلاب و بنیانگذاران آن حکایت دارد، اما آسیبهای آن، جبرانناپذیر است؛ در حالی که در هیچ کشوری، هر کسی را بدون برخورداری از تجربیات گسترده ی مدیریتی به میدان انتخابات راه نمیدهند و فیلترهای ویژهای در راستای کنترل مسئولین و اداره مطلوب کشور دارند وخود را موظف به حراست از آن میدانند.
یکی از حامیان افراطی این روش وجریان درجلسهای گفته است: «ما چند نفر بودیم؛ دور هم جمع شدیم و او را از استانداری اردبیل به شهرداری تهران آوردیم؛ بعد از آنجا هم کاندیدای ریاست جمهوریاش کردیم!» اگر این حرف درست باشد، واقعاً یک فاجعه و مصیبت بزرگ است وجای غصه وخون دل خوردن ودق کردن دارد. باید تدابیر و سازِکاری اندیشیده شود تا چند نفر معدود ، نتوانند اینگونه راحت، سرنوشت یک ملت و انقلاب را به دست گیرند و با آن بازی کنند.
این نشان میدهد که تجدیدنظر در امر مهمّ قانون انتخابات و شرایط نامزدها یک ضرورت انکار ناپذیر است. باید فیلترهای مطمئن در این امر مهم به کار گرفت. حتی بعد از تأیید شورای نگهبان و در هنگام تبلیغات تا پایان انتخابات، دست قانونگذار و ناظر را باز گذاشت تا مرتب کنترل کند و از هر گونه هتک حرمت و تخریب رقیب یا خرید رای وجذب آن با ابزارهای دولتی(توزیع سهام عدالت وپخش سیب زمینی)، مانع شده و در صورت تکرار، نامزد متخلف را رد صلاحیت و از دور رقابت خارج نماید.
البته در این مهم بر خودِ ناظر و ناظران هم لازم است بیطرفی خودشان را صادقانه به اثبات برسانند و مانند انتخابات دهم نباشد که تعدادی از ناظران محترم علناً و عملاً از نامزدی یکی از کاندیداها حمایت میکردند.
۸٫ یاد گرفتیم حرمتشکنیِ بزرگان انقلاب و دهنکجی به مراجع عظام تقلید، از آدم سلب توفیق کرده و گمراهش میسازد و حتی انسان را از مدار ولایت خدای سبحان خارج میکند. هر چه جلوتر میرویم، نشانههای آن در میان افراد این گروه بیشتر ظاهر میشود. از خدای متعال میخواهیم هرگز این روند به نقطه بیبازگشت کشیده نشود.
بعضی از این افراد خیلی تلاش کردندتا با شیطنت هایی میان مراجع عظام ،بزرگان نظام،روحانیت موسس و رهبر معظم انقلاب، اختلاف وجدایی بیاندازندوبعد از اندکی به حساب تک تک همه شان برسند. اما این پروژه خطرناک با هوشیاری طرفین به شکست انجامید و ما نیزیاد گرفتیم که همانند این بزرگان بایستی همواره هوشیار وبیدار باشیم واز شیطنت شیاطین بازی نخوریم.
۹٫ از این جریان آموختیم که میشود در کنار مرقد امام، سخن از امام و انقلاب سر داد و در همان حال به یادگار عزیز امام جسارت وبی ادبی نمود. میشود تصاویر شهید رجایی و شهید بهشتی را در اتاق کارودفترریاست نصب کرد و بهظاهرآنهارا، الگو و مقتدا قرار داد و در همانحال به رجاییها و بهشتیهای زنده، تهمت و افترا بست و آنان را به مافیای نفت و انواع فساد متهم ساخت و بعد در پوشش همین تحریفها و تهمتها، به نام و نان رسید و اهداف و انگیزههای گروهی خود را تامین نمود.
همانطور که دیدیم میشود از سعه صدر و بزرگواری رهبری سوء استفاده کرد؛ زیرکانه پشت عنوان مقدس «امام خامنهای» و «مقام عظمای ولایت» پنهان شد و در همان حال، به نزدیکان امام و رهبری اهانت و جسارت کرد.
۱۰٫ یاد گرفتیم، میان ادعای سادهزیستی، نوکری مردم، عدالتمحوری، مهرورزی، پیروی از ولایت فقیه والتزام به قانون اساسی و عمل به آنها، از زمین تا آسمان فاصله است. میتوان در پشت این عناوین مقدس خود را پنهان نمود و در همان حال برخلاف آن عمل کرد و مواردی از قانونگریزیها و ریختوپاشها را مرتکب گشت.
میتوان خود را نوکر و خادم مردم تبلیغ کرد و همزمان با زلزلۀ شهرستان اهر و روستاهای اطراف که بیش از سیصد نفر کشته و هزاران نفر زخمی و بیخانمان شدند و تعداد زیادی نیز هنوز زیر آوار مانده بودند، به جای سفر استانیِ لازم و ضروری، به سفر غیر ضروریِ عربستان رفت؛ آن هم قبل از شروع رسمی آن اجلاس.
میتوان شعار عدالت سر داد و در همان حال زمینههای اختلاس سههزار میلیاردی را از بین نبرد و برای متخلفان دولتی حاشیۀ امن ایجاد کرد. میتوان شعار مهرورزی سر داد و در همان حال از متهم ردیف اولِ «جنایتِ کهریزک» حمایت کرد و او را به مسئولیتهای مهم گماشت و در نهایت به نام دین، مقدسات و اصولگرایی به خلاف هایی جامه عمل پوشانید.
این شبیه ونشانی از همان دیکتاتوری دینی است که مرحوم میرزای نایینی، آن فقیه بزرگ، در بخش آخر رسالهاش «تنبیه الأمه و تنزیه المله» دربارۀ آن هشدار داد و آن را خشنترین، بیمنطقترین و بیرحمترین دیکتاتوریها نامید. اگر رهبر معظم انقلاب دستور برچیده شدن بساط جنایت کهریزک و تعقیب و مجازات عاملان آن را صادر نمیکردند، خدا میداند چه جنایتهای وحشتناکتری در آن به نام دین، انقلاب و اصولگرایی رخ میداد!
۱۱٫ آموختیم که اگر نیروهای اصیل، ریشهدار و معتدل، أعم از اصولگرا و اصلاحطلب در کنار هم نباشند و همدیگر را تحمل نکنند، تندروها قدرت گرفته و هر دو را به مسلخ میبرند؛ همان طور که دیدیم این جریان از بطن اصولگرایی سر بیرون آورد؛ اما هم خود آنان را کنار زد و هم اصلاحطلبان را منزوی کرد. گرچه برخی اصولگرایان این حقیقت تلخ را قبول ندارند و نمیخواهند هم قبول کنند، ولی باید پذیرفت امروز از اصولگرایی و اصلاح طلبی فقط نامی باقی مانده است.
آقای علیمحمد بشارتی وزیر کشور دوران سازندگی در یک برنامه تلویزیونی می گفت: «در ایام وزارتِ من ۲۸ استاندار داشتیم که چهارده نفرشان چپی (اصلاح طلب) و چهارده نفرشان هم راستی (اصولگرا) بودند و همه در کنار هم صمیمی و مشغول خدمت به مردم بودند.» بنابر این هیچکدام از دو تشکل بهتنهایی، کامل و جامع نیستند و هر کدام نقاط ضعفی دارند که تنها در کنار هم ترمیم و تعدیل میشوند. پس باید به آن دوران تفاهم و تعادل بازگشت و در کنار هم و برای هم بود.
۱۲٫ یاد گرفتیم که کوتاهی و محافظهکاری نمایندگان محترم مجلس در دفاع از حقوق ملت و نظام، خانۀ ملت را از رأس امور تنزل داده و رئیس قوه مجریه را به تحمیل خواستههای خود بر مجلس وامیدارد. به یقین اگر این کوتاهیها تکرار نمیشد، هرگز رئیس جمهور جرأت نمیکرد بگوید من این قانون را قبول ندارم یا به فلان قانون عمل نمیکنم و با شوخیهای آنچنانی جایگاه مجلس و نمایندگان را به تحقیر و تمسخر نمیگرفت و مجلس در مراحل متعدد با ترفندهایی مثل جریان حَکَمیت، دور زده نمیشد و بعضی نمایندگان به بازی گرفته نمیشدند.
۱۳٫ فهمیدیم که اگر رئیس یک دولتی، حریم و حرمت پیشکسوتان و بزرگان نظام و انقلاب را پاس نداشت، بنا بر قاعدۀ «الناس علی دین ملوکهم» این رفتار و کردار ضدارزش به سطح جامعه سرایت میکند و بیاخلاقی، هتاکی و حرمتشکنی به فرهنگ عمومی تبدیل میگردد. همان واقعیت تلخی که امروز در جامعه اسلامی و انقلابی شاهدیم. خروج از این معضل به آسانی امکان پذیر نخواهد بود؛ چنانکه اخیراً در ماه مبارک رمضان شاهد بودیم،آدم های افراطی که کارهایشان،انسان را به یاد خوارج دوران امیر مومنان علی(علیه السلام) می اندازد، حتی حرمت ماه خدا و شبهای احیا وحرم رضوی را نیز پاس نداشتند. صدمات جبران ناپذیری که در این چند سال از این حیث بر نظام اسلامی ،انقلاب اسلامی وروحانیت واردشد با هیچ دوره ای قابل مقایسه نیست.
۱۴٫ در یافتیم که بعضی از سران این جریان در عمل ثابت کردند چندان اعتقادی به مرجعیت، روحانیت و حوزه ندارند. اگر هم هر ازچند گاهی از رهبری ، ولایت فقیه وامام زمان(عج) دم میزنند، تنها برای رسیدن به اهداف سیاسی و جناحی خویش؛ یعنی ابزاری و مصلحتی است. ابعاد دیگر این رویکرد در توهین به علامه طباطبایی وآیتالله جوادی آملی و جسارت به حکم اخیر رهبری در مورد ادامۀ کار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و اعضای محترم آن، از جانب بعضی سردمداران این گروه به وضوح مشاهده میشود.
البته هر گاه اینها مورد نقد و اعتراض قرار میگیرند و میبینند دستهگلی به آب دادهاند،به جای اعتراف به اشتباه وعذر خواهی که نشانه صداقت وپاکی است در مصاحبهها و یا با صدور بیانیههای مفصل، حرفهای خود را تکذیب میکنند یا میگویند منظورمان چیز دیگری است و با فرافکنی، معترضان و منتقدان را به عدم درک و ظاهربینی متهم میسازند.
۱۵٫ در نهایت آموختیم، وقتی ضعف مدیریتها و بیتدبیریها در ابعاد مختلف ادامه پیدا کرد، حتما ناکارآمدیها فراگیرمی شود. گرانیِ کمرشکن، تورم افسارگسیخته و دهها مشکل ِغیرقابل کنترل دیگر در پی میآیند و در نهایت، نظام اسلامی به ناکارآمدی متهم میگردد،ناکارآمدی دولت هم به نام نظام اسلامی تمام می شود و این در واقع به منزلۀ چراغ سبز به دشمنان و بدخواهان است؛ حتی کسانی مانند پرویز ثابتی و فرح پهلوی که دستشان به خون صدها تن از مردم کشورمان آغشته است،امیدوار شده و زبان به شیطنت میگشایند ، در مستندهایی مانند «از تهران تا قاهره» ظاهر میشوند و برای وضع موجود مردم و کشور اشک تمساح میریزند. اختلاسهای سههزار میلیاردی را با اختلاسهای دوران ستمشاهی! مقایسه میکنند و بعد خود را دلسوز و حامی مردم جلوه داده و نسل حاضر را، که چندان اطلاعی از تاریخ ندارند، تحت تاثیر قرار میدهند…
منبع: آفتاب
یک نهنگ ۳۰ تنی پس از گیر افتادن در تور ماهیگیری صیادان بندر جاسک، به گل نشست و تلف شد.
اداره حفاظت محیط زیست شهرستان بندرجاسک گزارش داده که این نهنگ از نوع اسپرم (با نام علمی Physeter macrocephalus) که بزرگترین پستاندار دریایی دارای دندان است، در تور صیادی در منطقه جاسک کهنه گرفتار شده بود که با تلاش غواصان نیروی دریایی ارتش و پرسنل اداره حفاظت محیط زیست جاسک نهنگ از گیر تور رها سازی شد.
اما این نهنگ ۱۶ متری به دلیل تلاش زیاد برای رهایی در آبهای ساحلی منطقه به گل نشسته و گیر کرده بود که در نهایت علی رغم تلاش فراوان نیروهای ارتش و محیط زیست، تلف شد.
کلمه – علی بردبار:
محمود احمدی نژاد اخیرا در نامه ای به صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه به ممانعت از بازدیدش از زندان اوین اعتراض کرد و این کار را بخشی از مسئولیتش در اجرای قانون اساسی و حراست از حقوق اساسی ملت دانست. او در بخشی از این نامه نوشت: “مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه ای امور کشور هستم و مطمئناً با سرکشی از زندان ها و برخی دادگاه ها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد.”
این نامه بازتاب های گسترده ای داشت. برخی از آن استقبال کردند و برخی آن را سیاسی و با اهدافی غیر از آنچه احمدی نژاد در نامه اش ذکر کرده بود، دانستند. از جمله افراد دسته دوم، صادق لاریجانی بود که در بخشی از پاسخش نوشت: “اگر از من بپرسید آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه میتوانید به استناد تشخیص سیاسی خود تصدیقهایی در باب مصلحت بودن یا نبودن یا شائبه سیاسی داشتن و نداشتن، داشته باشید، پاسخ حتماً مثبت است. حتماً میتوانم تصدیقهایی از این قبیل داشته باشم اعم از اینکه شما آنها را بپذیرید یا نپذیرید. واضح است که بر اساس تشخیص سیاسی خود و از باب نصح مؤمنین میتوانم بگویم جناب رئیسجمهور این کار شما موجب شک و شبهه در اذهان میشود و به صلاح نیست.” اگرچه وی کمی بعد گفته که بحثش ناظر به قضاوت مردم است و نه خود، اما احمدی نژاد هم به درستی دریافته که واقعیتی که مستقیما بیان نشده، واقعیت همان است که در نامه او به لاریجانی آمده است: “سرکشی از زندان اوین را دارای شائبه سیاسی و حمایت از مجرم تلقی فرموده اید.”
به باور صاحب این قلم، مجرد از نیت خوانی ناگزیر در هر تحلیل سیاسی که می شود درباره نامه احمدی نژاد هم داشت، در بسیاری از موارد ذکر شده در نامه وی، حقایق مهمی نهفته است که پی گیری آنها با بازدید از زندان ها می تواند با اطلاعات مستقبم و جدی تری به انجام برسد. اما در صورت برآورده نشدن این مهم، نه مسئولیت از شانه رئیس دولت برداشته می شود – حتی از جانب کسانی که با توجه به تقلب ها و تخلف های انتخابات ۸۸ این جایگاه را برای احمدی نژاد مشروع نمی دانند – و نه امکان دستیابی به موارد متعدد حقوق تضییع شده ملت مسدود می ماند.
رئیس دولت اگر می خواهند در عمل به اتهام سیاسی کاری مطرح شده در نامه نگاری اش با صادق لاریجانی پاسخ بدهد، برای پی گیری درخواستش برای بازدید از زندان ها می تواند از کمک رسانه ها، و حتی منتقدانش بهره ببرد. این یادداشت با چنین قصدی نوشته شده است، و طبعا نتیجه بخشی آن مشروط به استقبال عملی آقای احمدی نژاد است. نگارنده قصد دارد با ارائه اطلاعاتی مصداقی از حقوق تضییع شده مردم که اتفاقا رئیس دولت هم توان پی گیری آنها را دارد، به استیفای این حقوق کمک کند.
با توجه به شناختی که از مخاطب این پیام وجود دارد، از مواردی مثل حق راه پیمایی، حق داشتن احزاب و مطبوعات آزاد، حق داشتن هیات منصفه در جرایم سیاسی و امثالهم نیز نباید شروع کرد و به موردی جزئی تر و ملموس تر اشاره می شود. البته کتمان نمی شود کرد که غالب این گونه موارد به نوعی مربوط به حوزه سیاست و متعلق به جریانی است که با آقای احمدی نژاد از اساس مخالف است و حتما همه موارد نقض حقوق ملت نیز در این گونه موارد خلاصه نمی شود. اما نگارنده قصد دارد در اینجا به موردی اشاره کند که اولا پی گیری آن کمک سیاسی به منتقدان فرض نشود و ثانیا مقدمه ای برای پیشنهادهای بعدی و استیفای حقوق انسانی افراد و خانواده ها باشد.
این موضوع اتفاقا در چند روز اخیر هم در فضای مجازی به طور گسترده مطرح بود؛ پی گیری پرونده ای که ۱۴ سال بی نتیجه مانده و خانواده ای را در برزخ پر از رنج بی خبری از فرزند جوان خود نگه داشته است. ۱۴ سال پیش، در روز ۲۳ تیر ۱۳۷۸ و در پی وقایع ۱۸ تیر همان سال، جوانی به نام سعید زینالی در حضور خانواده اش و در منزل بازداشت می شود و پس از آن هیچ خبر موثقی از او جز تماس تلفنی دو سه دقیقه ای سه ماه پس از بازداشتش، به دست نمی آید. خانواده سعید زینالی در این مدت تمام راه های قانونی لازم را برای پی گیری وضعیت فرزند خود پیمودند ولی هرجا رفتند، به در بسته خوردند. گاهی از سوی مقامات قضایی و امنیتی با مادر سعید، خانم اکرم نقابی تماس می گیرند و امید می دهند و بعد دوباره زیر همه چیز می زنند و اظهار بی اطلاعی می کنند. گاهی که مادر سعید خسته از مراجعات بی نتیجه پی گیری نمی کند، مقامات قضایی با او تماس می گیرند و آن طور که خودش در مصاحبه با روزآنلاین می گوید: “می گویند فلان روز بیا فلان جا درباره سعید صحبت کنیم. می رویم باز ما را بازی می دهند. می گویند درخواست ملاقات بنویس. می نویسیم، می گویند خبر می دهیم و دیگر باز خبری نمی شود.”
او در همین آخرین مصاحبه اش گفته: “یک ماه پیش از دادستانی به من زنگ زدند، گفتند که سعید زینالی آزاد شده. نمی دانید چقدر خوشحال شدم چه حالی پیدا کردم. اما بعد انکار کردند. گفتند ما پرونده را دیدیم اشتباه شده. بعد گفتند نگران نباشید و ما پی گیر هستیم و خبرتان می کنیم. رفتیم دادستانی، گفتند نماینده سپاه را خواسته ایم اینجا و با او جلسه می گذاریم و قضیه را روشن می کنیم. قرار بود ظرف ده روز جلسه را بگذارند اما اکنون ۲۵ روز گذشته و هیچ خبری نیست.”
مادر سعید در پاسخ به این پرسش که “چه کسی تماس گرفت و خبر از آزادی سعید داد؟” می گوید: “آقای خدابخشیان، دادیار ناظر زندان اوین بود که به پدر سعید گفته هر موقع می خواهیم جای سعید را پیدا کنیم و به شما اطلاعات بدهیم جایش را عوض می کنند. اما توضیح نداده که چه کسی جای سعید را عوض می کند. اصلا سعید دست چه کسی است؟ اصلا زنده است؟ در نهایت هم گفتند پرونده سعید، دست حاجی یعنی آقای دولت آبادی است ایشان باید به شما جواب بدهند و وقت می دهیم با حاجی ملاقات کنید، اما تا الان وقت نداده اند که بپرسیم چه بلایی سر بچه من آمده؟ اگر کشته شده، بگویند. زنده است، بگویند. ملاقات بدهند، اصلا بگذارند فقط یک تلفن بکند. من یک مادرم، ۱۴ سال گذشت، ۱۴ سال تمام مرا بازی داده اند؛ انگار که بچه گیر آورده اند. هر روز می گویند بیا اینجا بنشین فردا فلان می کنیم پس فردا بهمان می کنیم و… همین طور سر می دوانند.”
آقای احمدی نژاد می تواند به همین مورد به عنوان نمونه بپردازد و با تشکیل کمیته ای حقیقت یاب، به خانواده یکی از شهروندان این کشور خبر دهد فرزندشان ۱۴ سال پس از بازداشتش توسط حکومت کجاست و چه بر سرش آورده اند. بعید است در این رابطه قوه قضاییه بتواند کارشکنی کند و باز بحث استقلال قوا را به میان آورد. پیشنهادی که به عنوان گام اول پی گیری پرونده های نقض حقوق ملت مطرح شده، اولا مربوط به خیل پرونده های مشابه در جنبش سبز نیست، ثانیا در زمان مسئولیت احمدی نژاد اتفاق نیفتاده ولی تا اواخر دوره مسئولیت او بدون نتیجه ادامه یافته است. این مورد و مواردی از این دست محک مناسبی برای رئیس دولت است تا اگر صداقت دارد و می خواهد، اتهامات حامیان دیروز و مخالفان امروزش را خنثی کند و حتی اگر به زعم مخالفان، نیتش خیر نباشد، بانی خیر شود.
اگر آقای احمدی نژاد قصد دارد دست کم بخشی از حقوق تضییع شده مردم بی پناه را در وضعیت پر تبعیض و فاسد قضایی و امنیتی کشور استیفا کند، از این مورد خاص آغاز کند، به وی اطمینان می دهیم تا پایان دوره مسئولیتش آنقدر نمونه های مناسب پی گیری به وی معرفی کنیم که فرصت سرکشی به زندان هم نیابند، هرچند امیدواریم امکان بازدید از زندان هم برای وی مهیا شود تا با هر نیتی که دارد، بخشی از مشکلات افراد زندانی و در بند، چه سیاسی و چه غیر سیاسی، مرتفع شود.
برخوردهای غیر انسانی، غیر شرعی و غیر قانونی که با خانواده زندانیان سیاسی می شود، موضوع مفصل دیگری است که می توان در آینده به صورت مصداقی به آن پرداخت تا آقای احمدی نژاد که ظاهرا تاکید زیادی بر اهمیت خانواده دارد، بتواند از اختیارات و امکانات خود در این رابطه استفاده کند و مانع از فروپاشی خانواده هایی شود که زیر اراده ی برخاسته از نیت شوم برخی عوامل در دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی، در حال خرد شدن هستند.
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
یک مرجع تقلید از گسترش امامزاده سازی های کاذب با سو استفاده از احساسات مذهبی مردم هشدار داد.
براساس آمار رسمی سازمان اوقاف و امور خیریه٬ در ایران بیش از هشت هزار امامزاده وجود دارد. در ۳۰ سال گذشته تعداد امامزاده ها به هفت برابر رسیده است. در حال حاضر، بیش از پنج هزار تن از امامزادگان مدفون در ایران را به نام امام موسی کاظم (ع) نسبت می دهند.
چند سال پیش آمار و اطلاعات تاریخی، جغرافیایی و منطقه ای ۶۵۰۰ امامزاده در ایران، به صورت یک بانک اطلاعات به روی لوح فشرده منتشر شد.
سخنگوی سازمان اوقاف و امور خیریه نیز گفته بود که تعداد امامزاده ها در سال ۹۰ نسبت به تعداد امامزاده ها در سال نخست انقلاب اسلامی، هفت برابر شده است! استان مازندران به تنهایی ۱۰۶۲ امامزاده دارد.
آیت الله مکارم شیرازی یکشنبه شب در دیدار مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان قم، احیای آثار امامزادگان را مهم ارزیابی و تاکید کردند: با توجه به خطری که در محیطهای عربی وجود داشت بسیاری از امامزادگان به ایران که پناه اهل بیت (ع) بود، می بردند و از این رو ایران مدفن بسیاری از امامزادگان است.
وی با تاکید بر این که بقاع متبرکه و امامزادگان باید هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ معنوی احیا شوند، نسبت به سوء استفاده برخی نا اهلان از احساسات پاک مردم هشدار داد و گفت: برخی از افراد با توجیهاتی از جمله این که ما خواب دیدهایم به دنبال سوء استفاده از احساسات مردم و امام زاده سازی هستند و باید مراقب اینها بود.
وی ضعیف شدن اعتقاد مردم را یکی از تبعات این امر دانست و تاکید کرد: جلوی اینها باید به شدت گرفته شود؛ مردم در این باره از ما نیز سؤال کرده اند و ما پاسخ آنها را دادهایم.
آیت الله مکارم شیرازی با تاکید بر این که اسناد امامزادگان فاقد شجره نامه نیز باید از وضعیت مبهم بودن خارج شود، اظهار داشت: دلایل کثرت وجود امامزادگان در ایران باید برای مردم بیان شود تا همگان بدانند مردم ایران به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شدیدا علاقه مند بوده و هستند.
نماینده ولی فقیه در سپاه میگوید فرمایشات و تاکیدات رهبری، یک قانون الهی است و اولیاء امور، مسئولان کشور و سران قوای سهگانه باید تبعیت دوچندانی از ولی فقیه داشته باشند،
وی مانند بسیاری از نزدیکان رهبری که سعی در شبیه سازی این جایگاه با انبیا و اولیا را دارند، اظهار نظر کرد که حکم ولی فقیه همتراز با حکم انبیاست.
علی سعیدی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران افزود: همانقدر که تبعیت از حکم پیامبر و ائمه اطهار واجب است حکم ولی فقیه هم واجب بوده و همتراز با حکم انبیاء است. تبعیت از ولی فقیه بین آحاد مردم فرقی نمیکند، یعنی تبعیت مردم عادی با تبعیت رئیسجمهور، رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه از ولی فقیه یکسان است.
سعیدی خاطرنشان کرد: اولیاء امور، مسئولان کشور و سران قوای سهگانه باید تبعیت دوچندانی از ولی فقیه داشته باشند، زیرا علاوه بر اینکه خود برای ملت الگو هستند، اتحادشان با یکدیگر باعث اعتلای بیشتر انقلاب اسلامی خواهد شد. وی در پایان تاکید کرد: فرمایشات و تاکیدات مقام معظم رهبری، یک قانون الهی بوده که باید تمام قوا و آحاد ملت گوش به فرمان آن باشند و با دست برداشتن از اختلافات، در مسیر پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و رفع مشکلات مردم گام بردارند.
سیدمصطفی تاج زاده معاون وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی در نامه ای به رهبری با بیان اینکه چنابعالی تا کنون چندین بار از جمله در آخرین دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام، سیاست خارجی دولت اصلاحات را شکست خورده ارزیابی فرمودهاید. پیش از آن نیز در نقد سیاست خارجی دولت اصلاحات، این دولت را به اشاره ابلغ از تصریح به شاه سلطان حسین تشبیه کردید، تاکید کرده است: آقای خاتمی مروج اسلامی بود که امروز مدل منتخب اشخاص و احزاب مسلمان در ترکیه، تونس، مراکش و مصر است. اسلامی که در آن نه عزت بهانهای برای برباد دادن مصالح و منافع ملی میشود و نه مصالح و منافع ملی بهانهای برای از دست دادن عزت و نه وجود دشمن بهانهای برای نقض مردمسالاری و نادیده گرفتن بدیهی ترین حقوق ملت. با التزام به همین تفکر بود که آقای خاتمی زمانی پذیرفت شنونده نطق افتتاحیه رئیس جمهور امریکا در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل باشد که آقای کلینتون متقابلاً همان روز هنگام سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در سالن مجمع حاضر شود. او حتی چند دقیقه بیشتر در ساختمان ماند بدان امید که با رئیس دولت اصلاحات دست بدهد.
به گزارش کلمه، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی در ادامه افزوده است: این صحنهها را مقایسه کنید با صحنههای حقارتباری که در دوران پس از اصلاحات و به نام اصولگرایی شاهد آن بودیم. آقای احمدی نژاد، دست کم دو سال پای سخنرانی رئیس جمهور امریکا نشست بدون آن که هنگام نطق وی، حتی وزیرخارجه آن کشور در محل اجلاس حضور یابد. او پیروزی انتخاباتی آقای اوباما را تبریک گفت اما دریغ از پاسخی شفاهی به پیام مکتوب او. نامههای بدون پاسخ به سران کشورهای آلمان و آمریکا حتماً از خاطر مبارک نرفته است. از استقبالها و بدرقههای توهین امیز و تحقیر کنندهای که در سفرهای آقای احمدینژاد شاهد آن بودهایم سخنی نمیگویم. با این اوصاف تصور نمی کنم شیوه آقای خاتمی را بتوان تملق گویی از امریکا و عقب نشینی پی در پی خواند و روش آقای احمدی نژاد را انقلابی و سرفرازانه نامید.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور آیة الله خامنه ای
رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
جنابعالی تا کنون چندین بار از جمله در آخرین دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام، سیاست خارجی دولت اصلاحات را شکست خورده ارزیابی فرمودهاید. پیش از آن نیز در نقد سیاست خارجی دولت اصلاحات، این دولت را به اشاره ابلغ از تصریح به شاه سلطان حسین تشبیه کردید. شما در آن دیدار در نقد و نفی سیاست خارجی در دوره اصلاحات فرمودید: «در آن روزى که ادبیات مسئولین ما آلوده شد به حرفها و تعبیرات تملقآمیز نسبت به غرب و فرهنگ غربى، در آن روز اینها ما را «محور شرارت» معرفى کردند! … آن وقتى که ما در ادبیات خودمان، در اظهارات خودمان، حرف هاى تملقآمیز نسبت به غرب و نسبت به آمریکا و اینها را تکرار می کردیم. اینها اینجورىاند» (دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام،سوم مرداد ۹۱).
روشن است که حضرتعالی براساس این استدلال دیپلماسی هفت سال اخیر کشور در دوره دولتهای نهم و دهم را مطلوب و موفق میدانید و در موارد مختلف تصریح فرمودهاید که علت همه تحریم ها و فشارهای خارجی نه فناوری هستهای است و نه حقوق بشر بلکه اسلام، انقلاب، پیشرفت های میهن و نیز احیای شعارهای انقلاب توسط دولت های نهم و دهم است.
قصد بنده از تصدیع آن است که کاستی ها و خطاهای ادعا و استدلال فوق را بنمایانم به این امید که با آشکار شدن نادرستی آن، هرچه سریعتر در سیاست خارجی فاجعه بار کنونی تجدید نظر فرمایید. بر این اساس نکات زیر را به عرض میرسانم:
بدیهی است هدف دیپلماسی، اثبات حقیقت، ارشاد و هدایت دول دیگر و یا ناگزیر ساختن آنان به توبه و اعتراف به اشتباه نیست، بلکه هدف، حفظ و تقویت منافع و مصالح ملی است. این امر خود ملاک روشنی از میزان توفیق و ناکامی سیاست خارجی دولتها به دست میدهد. بدین معنا که حقانیت مواضع دولتی که هنر استفاده از امکانات موجود برای حفظ منافع ملی خود را نداشته باشد، به هیچ وجه ملاک موفقیت دیپلماسی آن محسوب نمیشود. براین اساس ملاک موفقیت دیپلماسی ایران در برابر آمریکا که طی سالهای پس از انقلاب همواره در پی ایجاد اجماعی جهانی علیه ایران بوده است، نه اعتراف و توبه رئیس جمهور این ابرقدرت جهانی، بلکه از بین بردن زمینههای تحقق مقاصد خصمانه کاخ سفید علیه ایران است.
در دوره اصلاحات، سیاست خارجی عاقلانه دولت اصلاحات و به ویژه رفتار و گفتار اعتمادساز، دموکراتیک و صلح جویانه آقای خاتمی به جمهوری اسلامی چنان اعتبار و وجاهتی بخشیده بود که اتهام آقای بوش نه تنها نمیتوانست ایران را در سطح بین الملل در جایگاه متهم قرار دهد و تهدیدها و تحریم های گوناگونی را متوجه میهن و ملت ما کند، بلکه انتقادهای زیادی را در درون و بیرون امریکا متوجه کاخ سفید کرد.
قرار دادن ایران در کنار کره شمالی به عنوان «محور شرارت» نه تنها از منزلت بین الملی ایران نکاست بلکه وجهه جنگطلبانه جمهوریخواهان کاخ سفید را در منظر جهانیان آشکارتر ساخت. مسلماً شما نیز تصدیق میفرمایید که پس از ایراد اتهام فوق، نه افکار عمومی ایالات متحده، نه رقبای دموکرات او، نه دول اروپایی و نه هیچ کدام از دول متحد امریکا به ویژه در همسایگی ایران، با واشنگتن همراه و هم زبان نشدند و ایران را محور شرارت نخواندند. برعکس بر مراودات و همکاری های خود با دولت و ملت ما افزودند. در اثر این راهبرد موفق نه تنها آمریکا از همراهی شرکای جهانی خود در سیاستهای خصمانه علیه ایران محروم شد، بلکه قدرتهای جهانی به رغم خواست و تمایل آمریکا با ایران وارد گستردهترین همکاریهای اقتصادی و صنعتی شدند. البته چه خوب بود آقای بوش در قبال ایران دوره اصلاحات که از اعتبار و وجاهت بین المللی تحسینبرانگیزی برخوردار شده بود آن اشتباه فاحش را نمیکرد و دولت آمریکا را در چهره قدارهکش بین المللی تصویر نمینمود، اما این وظیفه مردم آمریکا بود که به خاطر سیاستهای خطا و اشتباهات فراوان آقای بوش در دوره ریاست جمهوریش، برای دور بعد از کاندیدای حزب جمهوریخواه حمایت نکنند و نامزد حزب دموکرات را به کاخ سفید بفرستند و آن چه به ما مربوط میشد این بود که با اتخاذ راهبردی عاقلانه و منطقی در عرصه دیپلماسی خارجی توانسته بودیم تهدید آمریکا را بیاثر کرده و منافع و مصالح ملی خود را حفظ و تقویت کنیم.
تعجب آور این است که حضرتعالی در گذشته همین نگاه را به دیپلماسی داشتید و در باره موفقیت دیپلماسی به همین گونه استدلال میکردید. پس از صدور موافقتنامه سعدآباد در دیدار با مسؤلان و کارگزاران وقت نظام در سال ۱۳۸۲ در تأیید تصمیم دولت اصلاحات مبنی بر توقف داوطلبانه غنی سازی اورانیوم فرمودید: «کارى که مسؤولان کردند، کار درستى بود. با تدبیر و بدون پذیرش تسلیم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئه اى که از طرف امریکایی ها و صهیونیست ها علیه جمهورى اسلامى طرّاحى شده بود، شکسته شود. … افراد مؤمن و غیور ما تصوّر مى کنند دولت تسلیم شد، که باید گفت این طور نیست و هیچ تسلیمى تا این جا وجود نداشته است. این یک حرکت سیاسى و کار دیپلماسى است».
به عبارت دیگر شما نیز معتقد بودید ملاک و نشانه دیپلماسی موفق ناکام ساختن دیگران در تحقق نیات و اهدافشان علیه منافع ملی است و بر همین اساس ابتکار دولت اصلاحات در توقف داوطلبانه چرخه تولید سوخت هستهای را سیاستی درست و عامل «شکسته شدن» «توطئه»ای دانستید «که از طرف آمریکاییها و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی طراحی شده بود» اکنون چه اتفاقی افتاده که نظر مبارک در باره مفاهیم پایه دیپلماسی نیز دستخوش تغییر شده آن چنان که استدلالی کاملاً برخلاف میآورید و تصمیمی را که در آن زمان درست و مدبرانه و «بدون پذیرش تسلیم و قبول حرف زور» و«یک حرکت سیاسی و کار دیپلماسی» توصیف میکردید امروز مصداق «عقب نشینی» و مواضع خاتمی و دولت اصلاحات را «حرفهای تملقآمیز نسبت به غرب» معرفی میفرمایید و متقابلاً توفیق آمریکا را در ایجاد اجماع جهانی علیه ایران و صدور پیاپی قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای به تعبیر شما «وحشیانه» اروپا و آمریکا را نشانه و ملاک درستی دیپلماسی و راهبرد هستهای کنونی ایران قلمداد میکنید؟ بیتردید دیدگاه اول شما درست و داوری اخیر جنابعالی برخطاست و موفقیت آمریکا در همراه کردن کشورهای مؤثر جهان با خود علیه ایران پیروزی بزرگ این کشور، و ناتوانی ایران در «شکسته شدن» این «توطئه» «که از طرف آمریکاییها و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی طراحی شده بود»، شکست بزرگ دیپلماسی ایران به شمار میآید، و اقدام مدبرانه و خردمندانه در این عرصه همچنان تلاش برای شکستن این اجماع علیه ایران، تعامل همه جانبه با اروپا، روسیه، چین، هند و همسایگان قدرتمند خود و شایسته تنش زدایی در روابط با آمریکاست.
برای این که خطای استدلال جدید شما آشکارتر شود خوب است به وجه دیگر این موضوع و روندی که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از دولت اصلاحات طی کرده است نظری بیفکنیم. بیتردید موفقیت دیپلماسی آمریکا در قبال ایران بدون اشتباهات فاحش استراتژیک و تاکتیکی ایران در عرصه سیاست خارجی ممکن نبود. ارزیابی غیرواقع بینانه مسؤلان کشور از مناسبات جهانی و در نتیجه دیپلماسی نادرست دوران پس از اصلاحات که مورد تأیید و حمایت حضرتعالی نیز بوده است، بزرگترین خدمت را به آمریکا کرد و موجب شد تا جرج بوش بتواند در دور دوم ریاست جمهوری خود که مقارن با دولت اول آقای احمدی نژاد بود، توافق اکثر قریب به اتفاق (سی و پنج) کشور عضو شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را برای ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل به دست آورد. سپس با جلب موافقت چین و روسیه، اکثریت قاطع اعضای متغیر شورای امنیت، و با همراهی کامل اروپا، از جمله انگلستان و فرانسه، بزرگترین اجماع جهانی را با محوریت آمریکا علیه ایران شکل دهد و قطعنامههای تحریم علیه کشورمان را در آن شورا به تصویب برساند.
حتما به خاطر دارید که رئیس جمهور مورد حمایت غیرمشروط جنابعالی، که دیدگاههای او را به ویژه در سیاست خارجی از دیگران به خود نزدیکتر میدانستید در جواب منتقدان، قطعنامههای شورای امنیت را کاغذپاره می نامید و در برابر قدرت های بزرگ رجزخوانی میکرد که «آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دانتان … شود» و هم چنین لاف می زد که موضوع هستهای موضوعی تمام شده و غیر قابل مذاکره است و ایران با کشورهای ۱+۵ فقط حاضر به گفت و گو درباره مدیریت جهانی است و در این گفت و گوها در نظر دارد بیست راهکار برای اداره جهان ارائه دهد. البته آقای احمدینژاد در این ادعاهای گزاف تنها نبود، آقای علی لاریجانی نماینده جنابعالی در شورای امنیت ملی نیز که به توصیه شما، در دوره پس از اصلاحات مسئول پرونده هستهای شد، دراین زمینه با رئیس دولت نهم رقابتی دیدنی داشت و میگفت: «چه کسی گفته است جمهوری اسلامی ایران برای حل مسأله هسته ای اش باید با غرب و اروپا مذاکره کند؟!» یا افاضه میفرمودند: «میخواهند ما را از لولوی شورای امنیت بترسانند». در آن زمان همه مقامات حاکمیت یکدست ایران طرفدار چشم بستن به روی غرب و نگاه به شرق شدند. این راهبرد اگر نتوانست مانع آرای مثبت روسیه و چین به قطعنامههای تحریم شورای امنیت علیه ایران شود، اما توانست روند نزدیکی اروپا به امریکا در قبال ایران را سرعت بخشد. در آن زمان پیش بینی آقای متکی وزیر امور خارجه مبنی بر رأی نیاوردن قطعنامه تحریم، تنها سه روز قبل از صدور آن، میران درک و شناخت دستگاه دیپلماسی کشور از واقعیات جهانی را به روشنی به نمایش میگذاشت. این سطح درک و شناخت البته منحصر به مسؤلان دیپلماسی خارجی کشور نبود، در همان زمان که اعضای شورای امنیت سازمان ملل مشغول بحث و بررسی پیشنویس قطعنامه علیه ایران بودند، مجلسی که حضرتعالی آن را در یکی از سخنرانیهایتان به «درختی روییده در سنگلاخ» اصلاحات تشبیه فرمودید به جای عطف توجه و حساسیت به این مهم و پیگیری تحولات خارجی، با اهتمام وصفناپذیری وقت خود را مصروف موضوعاتی نظیر اختلاف با دولت اصولگرا در باره تغییر ساعت آغاز به کار بانکها و تغییر ساعت رسمی در آغاز سال جدید، میکرد و به این ترتیب میزان درک و فهم خود را از شرایط کشور و بحرانی که در آینده قرار است دامنگیر کشور شود به نمایش میگذاشت.
از مطالبی که عرض کردم خدای ناکرده تصور نفرمایید که قصد بنده آن است که عملکرد دوران و دولت اصلاحات را مطلق کنم و تمام خوبیها و راستیها را به آن نسبت دهم. قطعاً چنین منظوری ندارم. آن دوران نیز کوتاهیها و اشکالات خاص خود را داشت اما یقیناُ حضرتعالی که سالیان دراز در حوزه سیاست و مدیریت حضوری تعیین کننده داشتهاید نیک میدانید این عرصه، عرصه نسبیات است. عملکردها و ایدهها و طرحها در این عرصه در مقایسه با یکدیگر سنجیده میشوند و برتری خود را به رخ یکدیگر میکشند. بنابراین اجازه دهید با یک مقایسه میان آثار و نتایج متضاد راهبرد سیاست خارجی در دوران اصلاحات و در دوران دولت اصولگرای تحت حمایت و تأیید مطلق شما مقصود خود را بهتر بیان کنم. در دوران اصلاحات شرایط منطقهای و جهانی یکسره با شرایط امروز منطقه و جهان متفاوت بود. در آن زمان احساسات جریحه دار شده افکار عمومی آمریکا و جهان پس از جنایت یازده سپتامبر برای آقای بوش و جمهوریخواهان فرصت مغتنمی بود تا با توسل به شیوههای پوپولیستی و تقویت حس انتقام در مردم آمریکا، سیاستهای جنگطلبانه خود را عملی سازند. افکار عمومی آمریکا و جهان پس از آن حادثه کاملاً پذیرای هرتجاوزی از سوی آمریکا به بهانه مجازات تروریستها بود. در میان کشورهای منطقه نیز هیچ کشوری به اندازه ایران با آمریکا روابط خصومت آمیز و سابقه برخوردهای خصمانه نداشت، بزرگترین متحد منطقهای آمریکا در عراق و افغانستان سقوط نکرده بود، سفارت آمریکا در عراق و افغانستان اشغال نشده بود، دیپلماتهای آمریکا در عراق و افغانستان به گروگان درنیامده بودند، هواپیماها و هیلیکوپترهای آمریکایی در بیابانهای عراق و افغانستان نابود نشده بودند.این همه در ایران اتفاق افتاده بود. دولت عراق نیز پیش از آن در دوره بوش پدر با شکست مفتضحانه از کویت بیرون رانده و آنچنان تضعیف شده بود که بر بسیاری ازمناطق این کشور کمترین تسلطی نداشت. در نتیجه ایران میتوانست هدف اول و یا دستکم یکی از اولین اهداف نظامی آمریکایی باشد که در آن زمان از حمایت کامل افکار عمومی داخلی و جهانی برای هر اقدام انتقامجویانهای برخوردار بود. این تنها سیاست خارجی مدبرانه و معطوف به منافع ملی دولت اصلاحات به رهبری خاتمی بود که زمینه چنین اقدامی را علیه ایران توسط دولت بوش منتفی میکرد. آن دوره را با شرایط امروز کشور در برابر آمریکا و جامعه جهانی مقایسه بفرمایید. طی سالهای پس از دوره اصلاحات و در حاکمیت دولت اصولگرای مطلوب حضرتعالی –البته تا پیش از خانه نشینی یازده روزه آقای احمدینژاد- منطقه و جهان شاهد تحولات و رخنمایی فرصتهایی بینظیر به سود ایران بوده است. درآمدهای افسانهای حاصل از افزایش قیمت نفت، که در شرایط عادی هر کشور پیشرفتهای را به سرمایه گذاری و همکاری اقتصادی و صنعتی با ایران تشویق و ترغیب میکرد، بحران اقتصادی غرب که طبیعتاً موجب تقویت گرایشهای ضد جنگ در غرب شده و ضرورت همکاری با کشوری ثروتمند مانند ایران را برای دول غربی به عنوان راهکاری برای کاهش مشکلات اقتصادی جذابتر از هر زمانی کرده بود، شکلگیری بهار عربی و سقوط دیکتاتورهای منطقه عربی یکی پس از دیگری، از بین رفتن مهمترین تهدیدها در همسایگی ایران و … همگی شرایط مطلوب و کمنظیری در منطقه و جهان برای ایران به وجود آورده بود که در صورت استفاده از آن، میتوانستیم امروز چه از نظر رشد و توسعه اقتصادی و چه از نظر سیاسی کشوری مقتدر و سرآمد منطقه باشیم. طی سالهای اخیر راهبرد فاجعه آمیز سیاست خارجی و هستهای، تصمیمات غلط و یا دیرهنگام، بیکفایتی و ناکارآمدی در استفاده از فرصتهای بینظیر تاریخی و نیز مواضع و اظهارات ماجراجویانه و ضد منافع ملی مسؤلان کشور، ایران را به چنان ضعف و انزوایی در منطقه و جهان دچار ساخته است که آن همه عوامل و شرایط مثبت، حتی مشکلات حاد آمریکا در عراق و افغانستان، نه تنها مانع از آن نشده است که ایران در معرض محدودیت و تحریم و تهدید همه جانبه قرار گیرد، بلکه آقای اوباما در مقایسه با جرج بوش توانسته است گام های به مراتب بلندتری علیه مصالح و امنیت ملی ما بردارد و افزون بر تحریم های شورای امنیت، خود تحریم های نفتی، بانکی و بیمه ای وسیعی را علیه جمهوری اسلامی به اجرا درآورد. با کمال تأسف باید گفت عملکرد دولتمردان در سال های اخیر به گونه ای بوده است که احزاب رقیب را در امریکا علیه ایران متحد کرده است. کافی است توجه فرمایید که آخرین مصوبه کنگره ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، در مردادماه سال جاری، با ۴۲۱ رأی موافق در برابر تنها شش رأی مخالف به تصویب رسید. طرفه آن که با وجود همه اقدام های فوق، باراک اوباما از طرف نامزد رقیب خود سخت مورد شماتت قرار گرفته که چرا علیه ایران نرمش نشان داده است و وعده می دهد که در صورت پیروزی در انتخابات و راه یابی به کاخ سفید، در قبال ایران مواضعی به مراتب سرسختانهتر اتخاذ خواهد کرد.
به هررو گفتار و رفتار نسنجیده دولتمردان کنونی موجب شده است که اروپا علاوه بر همراهی با امریکا در شورای امنیت، رأساً نیز اقدام به اعمال تحریم های بی سابقه علیه ایران کند. به این ترتیب میهن و مردم ما برای نخستین بار گرفتار تحریم های سه لایه به شرح زیر شده اند که برای کشور و ملت آثار سوء و ناگواری همراه داشته است:
الف) تحریم های شورای امنیت که برای همه کشورهای عضو سازمان ملل لازم الاجراست وهیچ کشوری نمی تواند آن ها را رسماً و علناً نقض کند.
ب) تحریم های نفتی، بانکی و بیمه ای ایالات متحده و اتحادیه اروپا
ج) اعمال مجازات و تحریم علیه کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی که معاملات غیرمجاز -البته از دید کاخ سفید-، با جمهوری اسلامی برقرار نمایند.
برای این که تفاوت تحریم های جدید با آن چه در سابق اعمال می شد، روشن گردد، کافی است به برخی آثار آن ها تنها در فاصله یک ساله اخیر توجه کنیم. در این مدت :
الف- صادرات نفت به کمتر از یک سوم صادرات گذشته کاهش یافته است و کشتیهای نفتکش حامل نفت ایران به رغم تخفیفهای خیرهکننده، بدون مشتری روی آبها سرگردانند.
ب- ایران قادر نیست حتی قیمت فروش همین میزان نفت را با اختیار هزینه کند و برای خرید مواد غذایی و دارو هم با مشکلات عجیب و غریبی مواجه است.
ج- با چند نرخی شدن قیمت ارزهای خارجی دستاورد بزرگ دولت اصلاحات در تک نرخی کردن ارز به هدر رفت و ارزش دلار در بازار آزاد تقریباً به سه برابر رسید( از ۱۰۵۰ تومان به بیش از ۳۸۰۰ تومان ) از نتایج فوری این چند نرخی شدن، تشدید و تعمیق فساد دولتی است که نفس پیکره بیرمق بوروکراسی کشور را گرفته است.
د- صنایع کشور به دلیل توقف واردات مواد اولیه و واسطه به بحرانی ترین وضعیت خود رسیده و روند تعطیل صنایع کشور و تولیدات مواد کشاورزی و دامی سرعت گرفته است.
ه- تورم واقعی در کشور چند برابر ارقام اعلام شده است، اما همین ارقام اعلام شده هم تکان دهنده است. نرخ تورم در تیرماه امسال ۹/۲۵ درصد اعلام شد. براساس آمار رسمی در این مدت قیمت مواد غذایی ۴۴ درصد افزایش یافته است. بیشترین فشاراین تورم لجام گسیخته بر قشرهای کم درآمد و به ویژه بر صاحبان درآمد ثابت( کارگران و کارمندان ) وارد می آید.
از طرف دیگر روند فزاینده فشار تحریم ها و افزایش روزانه قیمتها و خدمات، نظام تصمیم گیری اقتصادی کشور را کاملاً مختل کرده است. برای مثال مرحله دوم هدف مندی( حذف) یارانه ها در سال جاری منتفی شد و آثار مثبت مرحله اول آن، به علت افزایش هزینه زندگی مردم، در حال زایل شدن است. براساس آمار رسمی طی سال گذشته خانوادههای ایرانی با کسری بودجه بیشتری برای تأمین مایحتاج خود مواجه شدهاند. و بیش از پنج میلیون نفر بر جمعیت زیر خط فقر کشور افزوده شده است. در سال جاری با توجه به افزایشهای انفجاری قمیتها وضعیت روش است.هدف از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها رها کردن شانههای دولت از پرداخت حجم عظیم یارانهها بود این در حالی است که امروز با سقوط آزاد پول ملی در برابر ارزهای خارجی دولت سوبسیدی به مراتب بیش از گذشته برای سوخت پرداخت میکند و اختلاف قیمت سوخت در داخل و خارج کشور بار دیگر به قاچاق گسترده سوخت به خارج کشور انجامیده است و روز از نو و روزی از نو. بانک مرکزی قرارگاه جنگ های نامنظم اقتصادی!! تشکیل داده است. در فاصله دو ماه تیر تا پایان مرداد تصمیمات و سیاستهای اعلام شده در باره ارز چهارده بار تغییر یافته است (به طور متوسط هر چهار روز یک بار تصمیمات عوض شدهاند) مجلس از احتمال به راه افتادن مجدد سیستم سهمیه بندی کالاها(کوپن) سخن می گوید و جناب عالی نیز در فصل تابستان شعار جدیدی تحت عنوان «اقتصاد مقاومتی» مطرح کرده اید که به هر دلیل در شروع سال ۱۳۹۱ در فکر آن نبودید و به همین دلیل در نامگذاری سال جدید از ایده اقتصاد مقاومتی نشانی نیست.
اکنون آیا می توانید درباره این تناقض آشکار توضیح دهید که چرا صرف متوجه کردن اتهام محور شرارت به جمهوری اسلامی بدون آن که آقای بوش بتواند یک گام عملی علیه کشورمان بردارد، نشانه شکست دیپلماسی دولت اصلاحات است ولی تحریم سه لایه سال های اخیر و پیروزی ایالات متحده در متحد کردن کشورهای مؤثر جهان و از جمله اتحادیه اروپا علیه ایران، علامت موفقیت دیپلماتیک دولت اصولگراست؟
اگر به رغم همه شواهد و دلایل روشن یاد شده، همچنان بر درستی راهبرد سیاست خارجی و سیاست هستهای جاری اصرار بفرمایید و آنچنان که بعضاً اشاره فرمودهاید، معتقد باشید تحریم های جدید در پیدایش مشکلات فوق نقش مهمی نداشته است، آن گاه صریحاً بر بی کفایتی مطلق دولت و مجلس اصول گرا حکم فرموده اید که با وجود درآمد افسانه ای ۶۵۰ میلیارد دلاری نفت طی هفت سال گذشته، گرانی و تورم و نرخ رشد اقتصادی منفی را برای کشور به ارمغان آورده است. در این صورت جنابعالی به عنوان بالاترین مقام و بلکه تنها مقام تصمیمگیردر سطح تصمیمات کلان و به عنوان مقامی که مطابق قانون اساسی مسؤلیت نظارت و هماهنگی قوای کشور را برعهده دارد، آیا میتوانید در برابر منتقدان، خود را از مسؤلیت این نتایج فاجعه بار مبرا بدانید؟ آیا کسی باور خواهد کرد که مقام رهبری که با حساسیت زاید الوصفی امور ریز و درشت کشور را تعقیب میکنند و حتی در باره نحوه انعکاس پروندههای اختلاس در رسانهها احساس مسؤلیت و مداخله مستقیم میکنند، در قبال عملکرد دولت و مجلسی که به گفته موافق و مخالف شکل گیری آن نتیجه تدابیر ایشان است، نقش و مسؤلیتی ندارند؟
هنگامی که آقای خاتمی دولت را تحویل آقای احمدی نژاد داد، روابط با همه همسایگان دوستانه بود. اما امروز روابط ایران با عربستان، ترکیه، قطر، آذربایجان، امارات و بحرین سرد و گاه با تنش همراه است و روابط با سایر همسایگان هم وضعیت بهتری ندارد.پنج سفر یک جانبه رئیس دولت های نهم و دهم به عربستان و سفر شدیداً تحقیرآمیز وی براساس ابراز اشتیاق خودش به اجلاس سران «شورای همکاری کشورهای عربی خلیج» در قطر، گرهی از مشکل روابط سرد و بعضا تیره با همسایگان نگشوده است. آل سعود همکاری همه جانبه ای با غرب در ارتباط با تحریم ها به عمل می آورد، اتباع ایرانی را بدون رعایت موازین حسن هم جواری و به شکل توهین آمیزی اعدام می کند، در طرحهای سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران در منطقه آشکارا و به صراحت آمریکا را همراهی میکند، براساس اسناد منتشر شده در سایت ویکی لیکس مصرانه از آمریکا میخواهد به ایران حمله کند و در گفتو گوهای دیپلماتیک با کشورهای مشتری نفت ایران، تأمین نفت مورد نیاز آنن را تضمین میکند و عضویت دولت سوریه را از سازمان کنفرانس اسلامی، با حضور آقای احمدی نژاد در مکه به حالت تعلیق درمی آورد. حماس از ایران فاصله گرفته و به ترکیه پیوسته است. در ترکیه سپر دفاع موشکی ناتو علیه جمهوری اسلامی مستقر گردیده و دولت آذربایجان با اسرائیل روابط گرم و همکاریهای نظامی و امنیتی برقرار کرده است در هر دو کشور افرادی به اتهام تروریستهای وابسته به ایران محاکمه میشوند. دولت عراق که نزدیکترین دولت همسایه به ایران است هواپیماهای ایران را برای بازرسی ناگزیر از فرود میکند و …
جناب عالی مستحضرید که مشی آقای خاتمی جلب اعتماد تؤامان دولت ها و ملت ها بود و در دوره ریاست جمهوری وی، جمهوری اسلامی به توفیقات زیادی در هر دو زمینه دست یافت. در دولت نهم تدبیر و عقلانیت در سیاست خارجی کنار گذاشته شد و سخنرانیهای آتشین و شعاری جای دیپلماسی را گرفت، در نتیجه با بسیاری از دولت های جهان دچار مشکل شدیم. آن اظهارات آتشین و تنش آفرین ازجمله از سوی جنابعالی نشانه شجاعت و برخورد عزتمندانه با غرب تلقی شد آن گونه که دیدگاه ایشان به ویژه در عرصه سیاست خارجی را از همه به خود نزدیکتر یافتید. هرچند آقای احمدی نژاد به دلیل سردادن آن شعارها مورد توجه افکار عمومی مسلمانان قرار گرفت ولی اتخاذ سیاست مبتنی بر معیار دوگانه در قبال دولت سوریه و حمایت ایران از این دولت در سرکوب وحشیانه و خونین اعتراضهای مردم خود -که در آغاز ماهیتی کاملاً مسالمت آمیز داشت-، به جایگاه جمهوری اسلامی در اذهان عموم مسلمانان منطقه و جهان عرب لطمات جدی وارد ساخت و ایران به تعقیب سیاست های فرقه ای متهم شد.
اصولا در بهار عربی، حکومت تک صدایی و فردی، آن هم از نوع شیعی آن به هیچ وجه نمی توانست الگوی مسلمانان اهل سنت شود که اکثریت جمعیت سرزمینهای عربی را تشکیل می دهند. راهبرد«استبداد در خانه، دموکراسی در جهان» هیچ خریداری در دنیا و نیز منطقه نداشت. از همان آغاز روشن بود تلاش ایران برای صبغه اسلامی بخشیدن به اعتراضهای مردم به جان آمده از دیکتاتوری در این کشورهای عربی و اقدامات پیدا و پنهان در تقویت جریانهای اسلامی این کشورها به تقویت گرایشهای سلفی- تکفیری در منطقه عربی خواهد انجامید. فرقهها و جریانهای خوارج مسلکی که تنفرشان از شیعیان و ایرانیان اگر بیش از نفرتشان از دول غربی و رژیم صهیونیستی نباشد کمتر نیست.
اکنون به نظر میرسد آن چه موجب شده است که مقامات ایرانی به جای حمایت از به قدرت رسیدن دولتی با گرایش اسلامی در سوریه، خواهان استقرار نظامی دموکراتیک در این کشور شوند، این است که می دانند ایجاد چنین حکومتی، به معنای حاکمیت سلفی/ تکفیری های سوری خواهد بود که دمار از روزگار علویان، مسیحیان و در نهایت مخالفان نظام تک صدایی درخواهند آورد و برای ملت خود و مردم منطقه فاجعه خواهند آفرید. با وجود این توجه ندارند که این روند و راهبرد درباره همه کشورهای عرب و مسلمان صدق می کند. بعید نمی دانم که اعتراف تلخ آقای احمدی نژاد مبنی بر پیشی گرفتن غرب و ایالت متحده از جمهوری اسلامی در جریان بهار عربی به علت مشاهده پیامدهای سیاست های نادرست ایران باشد. به گفته وی «دشمن کاری کرد که ترکیه به جان ایران بیفتد، ترکیه به جان سوریه بیفتد، قطر به جان عراق و عراق به جان عربستان و عربستان به جان ایران … با این تحولات می بایست خیلی هوشمندانه برخورد کرد. چون اگر دقت نکنیم علیه خودمان می شود. به نظرم تا این جا غربی ها از ما جلو هستند.» (ایران، ۲۶ مرداد ۱۳۹۱)، چرا ما عقب مانده ایم؟
آقای خاتمی مروج اسلامی بود که امروز مدل منتخب اشخاص و احزاب مسلمان در ترکیه، تونس، مراکش و مصر است. اسلامی که در آن نه عزت بهانهای برای برباد دادن مصالح و منافع ملی میشود و نه مصالح و منافع ملی بهانهای برای از دست دادن عزت و نه وجود دشمن بهانهای برای نقض مردمسالاری و نادیده گرفتن بدیهی ترین حقوق ملت. با التزام به همین تفکر بود که آقای خاتمی زمانی پذیرفت شنونده نطق افتتاحیه رئیس جمهور امریکا در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل باشد که آقای کلینتون متقابلاً همان روز هنگام سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در سالن مجمع حاضر شود. او حتی چند دقیقه بیشتر در ساختمان ماند بدان امید که با رئیس دولت اصلاحات دست بدهد. این صحنهها را مقایسه کنید با صحنههای حقارتباری که در دوران پس از اصلاحات و به نام اصولگرایی شاهد آن بودیم. آقای احمدی نژاد، دست کم دو سال پای سخنرانی رئیس جمهور امریکا نشست بدون آن که هنگام نطق وی، حتی وزیرخارجه آن کشور در محل اجلاس حضور یابد. او پیروزی انتخاباتی آقای اوباما را تبریک گفت اما دریغ از پاسخی شفاهی به پیام مکتوب او. نامههای بدون پاسخ به سران کشورهای آلمان و آمریکا حتماً از خاطر مبارک نرفته است. از استقبالها و بدرقههای توهین امیز و تحقیر کنندهای که در سفرهای آقای احمدینژاد شاهد آن بودهایم سخنی نمیگویم. با این اوصاف تصور نمی کنم شیوه آقای خاتمی را بتوان تملق گویی از امریکا و عقب نشینی پی در پی خواند و روش آقای احمدی نژاد را انقلابی و سرفرازانه نامید. متأسفم که در پاسخ به تحریف حقایق، چاره ای ندارم جز یادآوری برخی واقعیات تلخ در این زمینه از جمله رفتار ماجراجویانه در دستگیری ملوانان انگلیسی و تسلیم شدن شرم آور به اولتیماتوم ۴۸ ساعته دولت انگلیس و آزاد کردن ۱۶ ساعته ملوانان انگلیسی و به قول مقامات کشور متجاوز به آبهای ساحلی ایران با بدرقه گرم رئیس دولت نهم و تعدادی از وزرا و اعطای هدایایی به آنان! تا معلوم شود فاصله بین ادعا و عملکرد، به ویژه وقتی شرایط دشوار می شود، چه مقدار است؟
سخن در باب ابعاد فاجعهای که سیاست خارجی غلط و راهبرد هستهای ناصواب برای کشور به همراه داشته است بسی فراتر از حوصله این نامه است و اگر بیم تصدیع بیش از حد نبود، هنوز حرفهای ناگفته بسیاری برای گفتن وجود داشت. اما به همین مقدار بسنده میکنم. امید آن که شرح این حقایق به تجدید نظر در راهبرد هستهای و سیاست خارجی جاری کشور کمک کند.
سید مصطفی تاجزاده- بند انفرادی اوین
در حالی که روز گذشته حقوق نمایندگان مجلس تا سقف هفت میلیون تومان اعلام شد، اعضای شورای نگهبان سه میلیون حقوق می گیرند.
عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان در پاسخ به این سوال که «حقوق اعضای حقوقدان شورا چقدر تعیین شده است» گفت: حقوق و امتیازات شورای نگهبان طبق مصوبهای که اواسط دهه ۶۰ تصویب شده همانند حقوق و امتیازات اعضای محترم مجلس است، ولی این برای زمانی بوده که شورای نگهبان بودجه و درآمدی از مجلس میگرفت، اما الان بر اساس نظام جاری کشور است.
وی در گفت و گو با جام جم گفت هاست که مثلا اگر مسوولیت مدیریتی داشته باشند اضافه پرداخت مدیریتی به آنها تعلق میگیرد. حقوق بر حسب سابقه و سالهای عضویت در شورا متفاوت است. این رقم بین ۵/۲ تا ۳ میلیون تومان است.
این در حالی است که سخنگوی شورای نگهبان اذعان دارد کار این شورا صرفا در زمان انتخابات زیاد است.
سرپرست خانه کاگر تاکستان تحمیل قرارداد سفید امضا از هزاران کارگر استان قزوین را ارتکاب جرم اعلام کرد.
اسداله محمدخانلو دبا اشاره به ماده ۶۷۳ قانون مجازات اسلامی که تصریح دارد «هرکس از سفید مهر یا سفید امضایی که به او سپرده شده است یا به هر طریق به دست آورده سوءاستفاده نماید به یک تا سه سال حبس محکوم خواهد شد»، به ایلنا گفت: طبق ماده ۶۷۳ قانون مجازات اسلامی انعقاد قرارداد سفید امضا جرم محسوب میشود و این در حالی است که از هزاران کارگر در استان قزوین و کارگران بیشتری در سایر نقاط کشور، در هنگام استخدام چنین امضاهایی گرفته شده است تا در هنگام خاتمه همکاری هیچ گونه ادعایی در قبال حقوق خود نداشته باشند.
این فعال کارگری در ادامه از عدم تحقق وعدههای دولت در خصوص خاتمه این نوع بهرهکشی از کارگران انتقاد کرد و افزود: دولت فعلی نه تنها شعارهای مربوط به جامعه کارگری و ادعای عدالت محوریاش را محقق نکرده است بلکه مشکلات جامعه کارگری در این دولت افزایش هم یافتهاند.
محمد خانلو دستمزد ثابت کارگران با وجود افزایش دائمی تورم را از مشکلات عمده این گروه از افراد جامعه ارزیابی کرد و گفت: در قانون اساسی آمده که آموزش باید رایگان باشد و این در حالی است که جامعه کارگری که توان تامین معیشت خود را ندارد باید نگران هزینههای آموزشی فرزندانشان هم باشند.
اسداله محمد خانلو مشکل عمده جامعه را عدم مدیریت صحیح مسئولان دانست و افزود: کارگر زمانی که حقوقش نقض میشود طبق قانون اجازه دارد اعتراض کند اما در حال حاضر حتی اجازه یک تجمع مسالمت آمیز و بدون سر و صدا نیز به کارگران به صورت قانونی داده نمیشود.
کلمه-گروه بین الملل:
مخالفان کویتی برای اعلام مخالفت با اصلاح نظام انتخاباتی راهپیمایی گستردهای برگزار کردند، نیروهای امنیتی کویت برای بار دوم تظاهرات مسالمتآمیز مخالفان در پایتخت این کشور را بر هم زدند. تظاهرکنندگان خواستار لغو قانون انتخابات جدید بودند. روز یکشنبه ۱۴ آبان، ماموران انتظامی با شلیک گاز اشکآور به سوی تظاهرکنندگان کوشیدند که معترضان را از خیابان اصلی شهر متفرق کنند.
چندی پیش نیز هزاران شهروند کویتی برای آزادی مسلّم البرّاک، رهبر اپوزیسیون، دست به تظاهرات زدند. البرّاک به جرم اهانت به امیر کویت چند روزی است که در زندان به سر میبرد. تظاهرات مخالفان به درگیری با پلیس انجامید. به گفته شاهدان عینی، دهها زرهپوش در خیابانهای پایتخت مستقر شده بودند. در روز چهارشنبه (۱۰ آبان/۳۱ اکتبر) نیز تظاهرات مخالفان با خشونت پلیس مواجه شده بود.
به گزارش ایسنا، نیروهای ویژه نیز چند تن از تظاهرکنندگان را بازداشت کردند و چند تن نیز به دلیل پرتاب بمبهای صوتی و پرتاب گاز اشکآور از سوی نیروهای امنیتی دچار حالت خفگی و تنگی نفس شدند. مخالفان بر این باورند که اصلاح نظام انتخابات شرایط را برای بدترین مرحله رویارویی نظام و مخالفان هموار میکند. به گفته مخالفان، قانون جدید انتخابات به گونهای تنظیم شده است که از یک سو امکان دخالت و نفوذ بیشتر دستگاه حاکم در رأیگیری را فراهم میآورد و از سوی دیگر اختیارات پارلمان را محدود میکند.
در همین حال به دلیل حضور نیروهای امنیتی که در تلاش بودند از برگزاری راهپیمایی ممانعت کنند، پایتخت کویت به حالت فلج درآمده بود. براثر این اعتراضها و راهپیماییهای گسترده راههای اصلی در کویت بسته شدند.
تظاهرکنندگان پیشتر بر مسالمت آمیز بودن این تظاهرات تاکید کرده و عدم تخریب داراییهای عمومی و درگیری با نیروهای امنیتی را خواستار شده بودند و به نیروهای امنیتی در صورت به کارگیری اقدامات خشونت آمیز علیه مردم هشدار داده بودند.
این راهپیمایی بعد از چندین دیدار امیر کویت با تعدادی از گروهها، فراکسیونها و اقشار اجتماعی برای فائق آمدن بر بحران شکل گرفته میان نظام و مخالفان شکل گرفت.
این راهپیماییها در حالی صورت گرفت که نیروهای امنیتی در حالت آماده باش درآمده بودند و تهدید به اقدامات خشونتآمیز و اعلام کردند که با هر تجمع غیرقانونی با جدیت برخورد میکنند.
خبرگزاری کویت به نقل از جابر مبارک الصباح، نخست وزیر کویت گزارش داد: دولت خواهان اقدامات خشونتآمیز نیست، اما زمانی که امنیت کشور و هم وطنان مورد خطر قرار گیرد، ما در به کارگیری قدرت در چارچوب قوانین و قانون اساسی شکی به خود راه نمیدهیم.
جمعیت حقوق بشر کویت پیشتر در بیانیهای از تمام مردم خواست تا برای حفظ حقوق خود و بیان مخالفت و اعتراضشان با یکدیگر همبستگی و اتحاد داشته باشند. این راهپیماییها همزمان با درخواست گروهها و فراکسیونهای سیاسی برای تحریم انتخابات و تحریم نمایندگان سابق صورت گرفت و این مساله بر روند نامزد شدن برای انتخابات پارلمانی که در دسامبر قرار است برگزار شود، نتیجه منفی خواهد گذاشت.
برپایی سلطنت مشروطه واقعی
به گزارش دویچه وله، گروههای اسلامگرا، ناسیونالیست و لیبرال به طور مشترک از طرفداران خود و مردم خواسته بودند که در این تظاهرات شرکت کنند. در توییتر مخالفان تاکید کرده بودند که این تظاهرات باید به هر قیمتی به صورت مسالمتآمیز برگزار شود. مخالفان در پیامهای خود تصریح کرده بودند که این تظاهرات خواهان سرنگونی شیخ صباح آل احمد آل صباح، امیر کویت، نیست و تنها در پی برپایی “سطنت مشروطه واقعی” است.
قانون انتخابات قبلی کویت را به ۵ حوزه انتخاباتی تقسیم میکرد که از هر حوزه ۱۰ نماینده اجازه ورود به پارلمان را مییافتند. هر رأیدهنده نیز اجازه داشت که حداکثر به چهار نامزد رأی دهد.
اما قانون انتخابات جدید بنا به خواست امیر کویت این تقسیمبندی را تغییر داده است. به گفته امیر کویت، قانون جدید تضمینکننده وحدت ملی است و از شکاف میان شهروندان بر حسب تعلقات مذهبی جلوگیری میکند.
محمد هاجف، نماینده پیشین پارلمان کویت که در این تظاهرات شرکت داشت، در توییتر نوشت: «امیر کویت تضمین کرده است که به تصمیم دیوان عالی این کشور در مورد قانون انتخابات جدید گردن بگذارد.»
انتخابات زودرس کویت قرار است که در اول دسامبر امسال برگزار شود. کویت نخستین کشور عربی حاشیه خلیجفارس بود که در سال ۱۹۶۲ دست به تنظیم قانون اساسی و ایجاد پارلمان زد. اما از سال ۲۰۰۶ میلادی تاکنون به علت اوجگیری بحرانسیاسی پارلمان کویت ۹ بار منحل و دولت منتخب آن نیز مجبور به کنارهگیری از قدرت شده است.
مهدی هاشمی برای انجام عمل آنژیو گرافی به بیمارستان دی منتقل شد.
به گزارش کلمه، مهدی هاشمی هفته ی گذشته در بند دو الف سپاه دچار حمله ی قلبی شده و امروز برای انجام عمل آنژیو گرافی به بیمارستان دی منتقل شده است.
همچنین وکیل مدافع مهدی هاشمی سیدمحمود علیزاده طباطبایی در گفتوگو با ایسنا در اینباره تصریح کرد: انتقال مهدی هاشمی به بیمارستان دی به دلیل تشخیص بیماری قلبی او توسط پزشک زندان بوده است و خانواده مهدی هاشمی به همراه آیتالله هاشمی رفسنجانی برای عیادت او به بیمارستان آمدند.
وی افزود: آقای هاشمی رفسنجانی در مورد وضعیت جسمانی فرزندش با دکتر معالج او به گفتوگو پرداخت و گزارشی را در اینباره دریافت کرد.
سه روز پیش کلمه گزارش داده بود که پس از آخرین تماس تلفنی مهدی هاشمی از بند دو الف سپاه با پدر خود، خانواده هاشمی رفسنجانی نگرانی های جدی از بابت وضعیت سلامت وی پیدا کرده اند.
پرونده مهدی هاشمی هم اکنون با مدیریت و محوریت سه نفر دنبال و هدایت می شود که طائب و محسنی اژه ای دادستان کشور از جمله آنان هستند. گفته می شود علی رغم آنکه اژه ای موافق آزادی موقت مهدی هاشمی با قرار وثیقه است اما طائب با این امر مخالف است و اعتقاد به نگه داشتن وی تا زمان انتخابات دارد.
با وجود آنکه دولتیها و نمایندگان حامی آنها در مجلس از مخدوش بودن ۴ امضای طرح سوال از رییس هیات دولت سخن میگویند، هیات رییسه مجلس با تاکید بر بازبینی در امضاها تاکید دارد که هیچ شکی در درست بودن تعداد امضاها وجود ندارد.
رضا آشتیانی عضو شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه ۴ امضا از طرح سئوال مخدوش است، گفت: مقامات دولتی که طرح سوال به آن ارائه شده اعلام کرده اند طرح سوال دارای ۷۳ امضا بوده و فاقد اعتبار است.
وی با بیان اینکه ۴ امضا از طرح سئوال مخدوش است، اظهار داشت: ۴ نفر از امضا کنندگان طرح سئوال پیش از اعلام وصول طرح سئوال امضاهای خود را پس گرفتند، اما در طرح سوالی که به ریاست جمهوری فرستاده شده امضاهایشان وجود دارد.
نماینده مردم قم درگفت و گو با مهر ادامه داد: حسین گروسی نماینده شهریار و محمد ابراهیم محبی نماینده سنقر به علاوه دو نماینده دیگر اعلام کرده اند که امضاهایشان را از طرح سوال پس گرفته اند اما امضای این افراد در طرح سئوالی که با ۷۷ امضا به ریاست جمهوری فرستاده شده وجود دارد. بر اساس آیین نامه طرح سئوال از احمدی نژاد باید بیشتر از ۷۴ امضا داشته باشد، با توجه به اینکه این ۴ نماینده اعلام کرده اند پیش از اعلام وصول طرح امضای خود را پس گرفته اند طرح سئوال از رئیس جمهور با ۷۳ امضا اعلام وصول شده و به احمدی نژاد ابلاغ شده است بنابر این فاقد اعتبار است.
این درحالی است که حسین گروسی یکی از نمایندگانی که از طرح سئوال منصرف شده بود، ضمن تایید انصراف خود گفته است نامه انصراف از سوال را ۱۰ آبان به معاون فروزنده ارائه داده اما وی این نامه را به هیات رئیسه ارائه نداده است.
حال آنکه که به استناد گفته های این نماینده و آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی که تاکید دارد انصراف نمایندگان از طرح سوال باید قبل از اعلام وصول طرح سوال در صحن علنی مجلس صورت گیرد؛ پس از اعلام وصول این طرح، نمایندگان نمی توانند امضاهای خود را پس بگیرند. از ین رو اشکال اصلی در این ماجرا را متوجه دولتیها است که امضاهای باز پس گرفته شده را به هیات رئیسه ارائه نداده اند.
در همین راستا علیرضا منادی سپیدان عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی نیز در واکنش به خبرهای منتشر شده به نقل از برخی مسئولان دولت مبنی بر اینکه طرح سئوال فاقد اعتبار است، به مهر گفت: معاون پارلمانی احمدی نژاد پس از اعلام وصول طرح سئوال در صحن علنی اعلام کرد که ۴ نماینده طی نامه هایی از طرح سئوال انصراف داده اند اما این نامه ها به هیئت رئیسه تحویل داده نشد.
نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: بر اساس اظهارات معاون پارلمانی احمدی نژاد نامه های انصراف نمایندگان از طرح سئوال ۱۰ آبان به دولت ارائه شده، اما دولت پس از اعلام وصول طرح سئوال در صحن علنی مجلس اعلام کرد این نامه ها را در اختیار دارد. علاوه بر این تعدادی از نمایندگان به فراکسیون اصولگرایان قول داده بودند که امضاهای خود را از طرح سئوال پس می گیرند اما این کار را نکردند و باعث شدند فراکسیون اصولگرایان به اشتباه بیفتد.
فروزنده: سوال از رییس دولت به مصلحت نیست
اما در شرایطی که وزیر اقتصاد اخیرا از اعلام آمادگی رییس دولت برای پاسخ به سوال نمایندگان خبر داده بود، لطف الله فروزنده معاون پارلمانی دولت معتقد به آن است که روابط مشترک بین نمایندگان و وزرا، شرکت وزرا در کمیسیون های مجلس و همین رفت و آمدها می تواند بهترین ظرفیت برای حل مسائل باشد و نیازی به طرح سوال نیست.
معاون پارلمانی احمدی نژاد به فارس گفت: استیضاح و سوال حق مجلس است و قانون هم این حق را به مجلس شورای اسلامی داده است. اما نمایندگان باید به این مسئله نیز توجه کنند که آیا در این شرایط، استیضاح یک وزیر یا سوال به مصلحت کشور هست یا خیر. که همه ادله این را نشان می دهد که به مصلحت کشور نیست.
فروزنده ادامه داد: همچنین از نمایندگان خواسته شده در موضوعاتی که ابهام دارند، مباحث خود را به صورت کتبی به ما ارائه دهند تا به سوالات آنها پاسخ داده شود.
روز گذشته نیز بعد از اعلام وصول طرح سوال از رییس جمهور تعدادی از حامیان دولت تلاش نافرجامی را برای به راه انداختن آبستراکسیون در واکنش به این موضوع انجام دادند که در نتیجه ای در برنداشت.
رئیس کمیسیون امور شوراهای مجلس از اتمام بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری در کمیسیون متبوعش خبر داد و گفت: طبق مصوبه کمیسیون، مناظرات کاندیداهای ریاستجمهوری پخش زنده نمیشوند.
هر چند مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری دوره دهم با استقبال عمومی رو به رو شد، اما این بار مسئولان تصمیم گرفته اند که از پخش مستقیم آن خودداری کنند.
در انتخابات قبلی احمدی نژاد به برخی از شخصیت های سیاسی از قبیل هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری تهمت زد که واکنش شدید آنان را به همراه داشت. اما ضرغامی رییس سیما هنوز به این افراد اجازه نداده است تا از خود دفاع کنند.
این در حالی است که شکایت فرزندان هاشمی از احمدی نژاد در مورد اتهامات وارده در آن مناظره کماکان در راهروهای قوه قضاییه است.
امیر خجسته نماینده مردم همدان و رئیس کمیسیون امور شوراهای مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با فارس به ارائه گزارشی از جلسه عصر یکشنبه اعضای کمیسیون متبوعش پرداخت و اظهار داشت: در این جلسه طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری مورد بحث و بررسی قرار گرفت و رسیدگی به این طرح در کمیسیون امور شوراها به اتمام رسید.
وی افزود: در جلسه امروز کمیسیون درباره چگونگی تبلیغات نامزدهای انتخاباتی و ماده ۷۴ این قانون بحث و تبادلنظر شد.
رئیس کمیسیون امور شوراهای مجلس بر همین اساس یادآور شد: بر اساس مصوبه امروز کمیسیون مقرر شد مناظرات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری ضبط شده باشد یعنی به صورت زنده پخش نشود.
به گفته وی، در این مصوبه همچنین مقرر شد اگر در مناظرات تلویزیونی توهینی به کسی شد، صدا و سیما باید به ذینفع به اندازه همان مدت زمانی که به او اهانت شده، فرصت دفاع دهد.
خجسته ادامه داد: در مصوبه امروز کمیسیون مقرر شد کمیسیون تبلیغات انتخاباتی متشکل از دادستان کل کشور، وزیر کشور، رئیس سازمان صدا و سیما، دبیر هیئت مرکزی نظارت انتخابات و رئیس شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما یا یکی از اعضای آن تشکیل و بر روند تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری نظارت کند.
وی در خاتمه تصریح کرد: این کمیسیون بر نحوه تبلیغات و مناظرات و ساز و کارهای آن نظارت میکند.
گرامی داشت روز جهانی کوروش هفتم آبانماه همزمان با روز تولد این شخصیت تاریخی در بند ۳۵۰ زندان اوین برگزار شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، این مراسم به همت شماری از زندانیان ملی گرا و با حضور تعداد زیادی از زندانیان سیاسی برگزار شد که محمدعلی دادخواه وکیل زندانی در خصوص منشور حقوق بشر کوروش سخنرانی کرد.
کامران ایازی، مجید اسدی و فرشید فتحی نیز موسیقی های مختلفی برای حاضرین اجرا کردند.
چندی پیش نیز این زندانیان سیاسی جشن مهرگان را گرامی داشتند. شاهنامه خوانی وسرودن اشعار حماسی توسط زندانیان ازجمله برنامه های این مراسم بود.
این مراسم با نیایش برای آزادی زندانیان سیاسی و سربلندی ایران و خواندن “سرود ای ایران” به پایان رسید.
کلمه: ارگان مطبوعاتی دولت احمدی نژاد هفته پیش آماری را به عنوان نظرسنجی درباره انتخابات ریاست جمهوری سال آینده منتشر کرد که نتایج آن فاصله فاحشی با نتایج نظرسنجی اخیر وزارت اطلاعات دارد که اخیرا در سطح کشور به صورت محرمانه انجام شده است.
به گزارش کلمه، حدود دو ماه پیش وزارت اطلاعات به کمک نیروهای یکی از موسسات برجسته نظرسنجی تحت نظارت سابق این وزارتخانه (موسسه خرد)، نظرسنجی محرمانه ای را درباره نسبت رای آوری چهره های شاخص سیاسی اجرا کرد.
در این نظرسنجی در سطح کشور به صورت عمومی، و نیز به صورت موقعیتی در برخی دستگاه های اجرایی مانند قوه قضاییه و دانشگاه امام حسین(ع) که تعلقات سیاسی مشخصی دارند انجام شده؛ نام میرحسین موسوی و مهدی کروبی از فهرست گزینه ها حذف شده است.
با این حال نتایج به دست آمده نشان می دهد که چهره های منتقد حاکمیت فعلی همچنان وضع بهتری نسبت به وابستگان حکومت دارند و به طور مشخص جایگاه مهمترین چهره جریان منتقد پس از موسوی و کروبی، یعنی سید محمد خاتمی، با فاصله زیادی از رتبه های بعدی، در رنبه اول قرار گرفته است.
بر اساس این گزارش، خاتمی تنها گزینه ای بوده که نظر مثبت بیش از ۵۰ درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی را جل کرده، و پس از او با فاصله زیاد، سید حسن خمینی قرار داشته و رتبه های بعدی با آرای به مراتب پایین تر اما نزدیک به هم، به چهره های وابسته به جریان حاکم مانند محمدباقر قالیباف، اسفندیار رحیم مشایی، علی اکبر ولایتی، غلامعلی حدادعادل، سعید جلیلی اختصاص یافته است.
گزارش کلمه حاکی است موج دوم این نظرسنجی هم دو هفته قبل اجرا شده که هنوز نتایج آن استخراج و اعلام نشده است. اما به نظر می رسد نتایج همان موج اول نیز آنچنان اقتدارگرایان را از نبود چهره های رای آور خودی و در مقابل، مشروعیت مردمی جریانات منتقد حاکمیت نگران کرده که در واکنش، به خبرسازی و انتشار مطالب دروغین درباره خاتمی روی آورده اند و تلاش بی حاصل خود برای القای تقابل بین موسوی و خاتمی را تکرار می کنند.
در همین حال، سایت شبکه ایران (وابسته به روزنامه ایران، ارگان مطبوعاتی دولت) هفته پیش در خبری مدعی شد که در سطح مناطق ۲۲گانه تهران یک نظرسنجی برگزار کرده که طبق آن، اسفندیار رحیم مشایی در صدر و سید محمد خاتمی در رده دوم قرار گرفتهاند؛ و به تعبیر روزنامه ایران، این دو نفر روانه دور دوم انتخابات خواهند شد!
در این نظرسنجی منتشر شده در رسانه دولت، که مشخص نیست مانند برخی آمارهای دولت فعلی ساختگی است یا واقعیت دارد و نیز مشخص نیست دقیقا چگونه و در کجا انجام شده، نام ۱۲ کاندیدای احتمالی وجود دارد که ادعا شده مشایی بالغ بر ۳۵ درصد، خاتمی حدود ۲۱ درصد و قالیباف حدود ۱۸ درصد آرای این نظرسنجی را به خود اختصاص داده و در رده های اول تا سوم قرار گرفته اند. شبکه ایران نوشته که پس از این سه نفر، هاشمی رفسنجانی با ۶ درصد و حدادعادل با ۵ درصد در رده های بعدی قرار دارند.
ارگان مطبوعاتی دولت، این پژوهش را به یک مرکز مطالعاتی ملی نسبت داده که نام آن و شیوه انجام آن را منتشر نکرده است. طبق این نظرسنجی ادعایی، بیش از ۳۹ درصد شرکت کنندگان، به سوال “آیا در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ برگزار خواهد شد، شرکت میکنید؟” پاسخ “بله” داده و حدود ۲۹ درصد هنوز تصمیم نگرفته اند و ۳۲ درصد پاسخ خیر داده اند.
بدین ترتیب حتی رسانه دولتی هم اذعان کرده که بیش از ۶۰ درصد نظردهندگان به این سوال درباره شرکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، پاسخ مثبت نداده اند.
به نظر می رسد شکل و ترکیب آنچه روزنامه دولت به عنوان نتایج نظرسنجی منتشر کرده، حاوی نوعی هدف سیاسی باشد؛ بدین ترتیب که از سویی خطر محبوبیت اصلاح طلبان و خاتمی را به حاکمیت گوشزد کند و در مقابل مشایی را تنها گزینه ممکن اصولگرایان برای رقابت با او معرفی کند، و از سوی دیگر ترکیب و درصد آرا را به نحوی بچیند که تنها فرد احتمالی رویاروی مشایی درون اصولگرایان را قالیباف نشان دهد.
احتمالا جریان وابسته به دولت امیدوارند که با توجه به اختلاف عمیق سوم تیری ها و جبهه پایداری با قالیباف، این جریان و حامیان مصباح یزدی را وادار کنند برخلاف همه شعارهای قبلی علیه جریان انحرافی، در مقابل قالیباف مجبور به حمایت از مشایی شوند و او را نامزد انتخاباتی ناگزیر این جریان معرفی کنند.
کلمه – گروه کارگری: حدود دو میلیون و ۶۱۵ هزار کودک کار در کشور وجود دارد، که از این تعداد یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر آنان پسر و ۳۱۵ هزار نفر دختران ۱۰ تا ۱۸ ساله بودهاند. این آماری است که مرکز آمار ایران در سال ۸۵ ارائه کرده است و از آن زمان تا کنون هیچ آمار دقیق دیگری در دسترس نیست. بر اساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس در بهمن ماه گذشته سه میلیون و ۲۶۵ هزار کودک در سطح کشور از تحصیل بازمانده اند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که بخش اعظمی از کودکان به واسطه کار و فقر ترک تحصیل کرده اند لذا بسیاری از فعالان حقوق کودک معتقدند که حدود سه میلیون کودک کار در کشور وجود دارد.
به گزارش کلمه، ماده ۷۹ قانون کار تصریح می کند که “به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام ممنوع است.” اما قانون کار افراد بین ۱۵ تا ۱۸ سال را به عنوان نوجوان در نظر گرفته است و کار آنها را قانونی قلمداد کرده است. این افراد اگر به عنوان کارآموز به کاری اشتغال داشته باشند تنها روزی شش ساعت آن هم با مزد مبنا می توانند کار کنند. در غیر این صورت مثل کارگر معمولی کار کردن آنها هیچ منع قانونی ندارد.
همزمان با برپایی نمایشگاه مطبوعات گروهی از اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با حضور در غرفه ایلنا وضعیت کنونی کودکان کار در سراسر جهان را وخیمتر از هر زمان دیگری اعلام کردند که این مساله در ایران نیز پس از نوسانات نرخ ارز تشدید شده است.
به گزارش این خبرگزاری، در آخرین روز از نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات آقایان پاشا شاکر، احسان بشیری و آریاسپ دلورانی از اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان مهمان خبرگزاری کار ایران بودند تا ضمن ارزیابی نگاه کنونی مطبوعات به پدیده کار کودکان، از آخرین وضعیت کودکان کار و خیابان سخن بگویند. به گفته اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، پدیده کار کودک زاییده مناسبات اقتصادی است و این درحالی است که رسانهها با رویکردی فرهنگی و اجتماعی به این معضل میپردازند.
کودکان را استخدام می کنند تا هزینه های خود را کاهش دهند
آریاسپ دلورانی یکی از اعضای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با بیان اینکه معضل کار کودک با فقر اقتصادی جامعه رابطه مستقیم دارد گفت: متاسفانه رسانهها تصور میکنند که از طریق کار فرهنگی و تبلیغاتی میتوان این آسیب اجتماعی را مهار کرد. این طرز تفکر حتی در میان برخی گروههای حامی کودکان کار نیز رسوخ کرده است بطوری که هم اکنون نیز عمده فعالیتهای نهادهای حامی این کودکان بیشتر بر ارائه تبلیغات و آموزشهای فرهنگی متمرکز است.
این فعال اجتماعی گفت: وقتی ساختار اقتصادی ایران به ویژه ساختار بنگاههای خرد و کوچک پدیده کار کودک را برای بقای خود الزامی تشخیص میدهد نمیتوان با کار فرهنگی این معضل را ریشه کن کرد. وقتی فقر اقتصادی گسترش مییابد از یکسو خانوادههای کم درآمد کودکان خود را روانه بازارکار میکنند و از سوی دیگر صاحبان بنگاههای کوچک نیز برای کاستن از هزینههای خود از استخدام این کودکان استقبال میکنند.
کودکان کار نمیتوانند مانند سایر کارگران حقوق قانونی خود را مطالبه کنند
احسان بشیر یکی دیگر از اعضای جمعیت کودکان کار و خیابان که امروز میهمان غرفه ایلنا بود گفت: کودکان کار استخدام میشوند چون نمیتوانند مانند سایر کارگران توقع مطالبه حقوق قانونی خود را داشته باشند. یک کارگر در بدترین شرایط کاری میتواند نسبت به دریافت مزد قانونی استفاده از حق بیمه و عضویت در نهاد صنفی امیدوار باشد در حالی که کودکان کار به دلیل صغر سن و نداشتن آگاهی نمیتواند از کارفرمای خود چنین توقعی داشته باشد.
این عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با بیان اینکه قالب کودکان کار پس از رسیدن به سن قانونی ۱۸ سال از کار اخراج و جذب محیطهای نامساعد اجتماعی میشوند، گفت: دلیل اخراج و بیکاری فرار کارفرمایان از رعایت حداقلهای قانونی است و گرنه کودکان کار نیز به مانند هر کارگر دیگری به مرور تجربه آموخته و متخصص میشود.
کودکان کار گروگان کارفرما نیستند، فقر اقتصادی آنان را مجبور به کار میکند
پاشا شاکر نیز که از فعالان اجتماعی در جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان است با بیان اینکه حداکثر ۱۵ درصد کودکان کار در محیط های خیابانی به مشاغلی چون گل فروشی، ماشین شوری و دست فروشی اشتغال دارند گفت: قالب کودکان کار در کارگاههایی به دور از چشم جامعه مشغول به کارهای سخت و دشوار هستند. خیاطی، پرسکار، نجاری و آجرپزی از حرفههای قالب و کودکان کار است.
به گفته شاکر، کار کودکان تنها در نتیجه توافق خانوادههای این کودکان با صاحبان کارگاههای کوچک در شرایط وخیم اقتصادی بهجود میآید. براساس تحقیقات جمعیت کودکان کار و خیابان، در محیطی مانند شهر تهران هیچ کارفرمایی کودکان کار را به گروگان نگرفته است بلکه تمامی کودکان کار تحت تاثیر شرایط اقتصادی خانواده مانند یک کارگر در ساعات کار در محیطهای کار حضور پیدا میکنند.
این فعال اجتماعی در مورد تاثیر بحرانهای اقتصادی اخیر بر شرایط کنونی کودکان کار گفت: به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی در دنیا امروز شرایط کودکان کار نیز سختتر از قبل شدهاست. در مقایسه با سال قبل هم کودکان بیشتری جذب محیطهای کار شدهاند و هم ساعات کاری این کودکان بشتر شده است بطوری که امسال به میزان قابل توجهی از کودکان مراجعه کننده به جمعیت کاسته شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر