-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 11/25/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/9/4




 

پارسا صائبی
پارسانوشت

معمولاً یكی از آنها كه كله پا میشود، عده ای شروع میكنند به كوك كردن این مضمون كه: دیكتاتورها باید از تاریخ درس بگیرند و نمیگیرند! (تلویحاً یعنی حالا كه پس گردنی خوردی آقای دیكتاتور، نوش جانت!)
 
 خوب اینور قضیه هم هست در این سیكل بسته و آنهم وقتی است كه نوبت دیكتاتورهاست و كلاس درس به پا میكنند برای روشنفكران و فعالان آزادیخواه، درست مثل محمد مرسی! دیكتاتورها میگویند: ما خودبخود خودمان را تولید میكنیم. حالا شما درس بگیرید كه نمیگیرید! (تلویحاً یعنی نوش جان شما هم!)
 
 دموكراسی برای تولد و حیات و بقای خود نیازمند آدمهای دموكرات است. آدم دموكرات هم از آسمان نمی‌آید، باید در خانواده و كودكستان و مدرسه ساخته شود و جامعه آنرا درست كند. یعنی كه تلاش و آزادیخواهی و جمع شدن در میدان تحریر به جای خودش خوب و قشنگ است، اما مشكل جای دیگری است. تربیت و به میدان آوردن آدم دموكرات كاری است كه چند دهه طول میكشد و نسبی است و یكشبه درست نمیشود. باید تمرین كرد.
 
 این كلاس درس محمد مرسی بود! برسد بدست علاقمندان غیرمتعصبی كه مساله شان مساله محمد مرسی تنها نیست. ما مردم منطقه باید درس بگیریم و نمیگیریم، نه؟



 
 

1391/9/4




 

سارا محمدی اردهالی
پاگرد

تصدقت گردم.

دختری بودم بیست و شش ساله, سایت آینه را به روز می‌کردیم, دوستانی که وبلاگ داشتند می‌گفتند بیا بنویس, مثل همیشه‌ام کمی گارد داشتم, بعد در همین پاگرد, میان همین راه‌پله‌های هر روزه شروع کردم به نوشتن, سال هشتاد و یک, و شما آمدید و چه خوب آمدید, هیچ وقت فراموش نمی‌کنم تک تک اسم‌های قشنگ‌تان را, مهربان و بخشنده برایم نوشتید که فلان کلمه اشتباه است, فلان کتاب را بخوان, فلان آهنگ را گوش بده و ... گاهی مجله‌ای, روزنامه‌ای, سایتی هم از من شعر می‌خواستند و من با تعجب برای‌شان شعر می‌فرستادم. خب آدم یک بار دل می‌بندد و من دل بسته بودم و بقیه‌اش را تلاش می‌کردم مهربان باشم, من دل بسته‌ی همین گپ زدن با شما بودم با یکی دو دوست که کلمه کلمه‌ی من را می‌خواندند و نقد می‌کردند, از جنوب می‌نوشتند که این شعر آخرت چرا بد تمام شده, و من تا دیر وقت می‌نشستم به پایان شعرم نگاه می‌کردم, گریه‌ام هم می‌گرفت.


موهای من بیشتر کوتاه است, وقتی به هم می‌ریزم, باید بروم موهایم را کوتاه کنم, انگار فکرهای زهرماری از سرم بیرون می‌روند, من آرایشگرم را دوست دارم یک زن میان‌سال ارمنی است, ژولیت, ما با هم دوستیم, گاهی فقط می‌روم موهایم را کوتاه می‌کنم چون دلم برایش تنگ شده, حرفی هم نمی‌زنیم تنها تو آینه چشم تو چشم می‌شویم که حس خوبی است.


فیلمی که دوست داشته باشم ده بار می بینم, کلن من کم فیلم می بینم چون همیشه گرفتار فیلم‌هایی هستم که قبلن دیده‌ام, هی باز می‌بینمشان و توی سرم پر از خیال می‌شود و از این دنیا بیرون می‌روم.
می‌دانید برای چه دارم این‌ها را می‌نویسم, دلیل اصلی‌اش را که هیچ کس نمی‌داند, ولی دلم خواست با شما از خودم بگویم, شما که این همه سال تلاش من را برای نوشتن نگاه کرده‌اید.
حالا سی و شش ساله‌ام, البته دوست دارم بگویم سی و هفت ساله, چون به نظرم سی و هفت خیلی باحال‌تر است, دوست دارم یک دو سالی سی و هفت ساله باشم.


یاد گرفتم با تمام مشکلاتی که پیش می‌آید به سمت خودم راه بروم, دقت کنم به رفتارم و سعی کنم زر زیادی نزنم, حرکت به سمت خود شیرین‌ترین کاری است که یاد گرفتم, زندگی‌ام با تمام لحظه‌های تلخش لذت بخش می‌شود.
هر کاری را یا با علاقه انجام بدهم یا اصلن سمتش نروم, اگر می‌خواهم اسپاگتی درست کنم با عشق این کار را انجام بدهم, انگار دارم در آزمایشگاه کار می‌کنم با شور و دقت, بهترین اسپاگتی دنیا, این طوری باز دیگر از این دنیا بیرون می‌روم و در خیال‌هایی لذت بخش فرو می‌روم.


دیگر برایتان چه بگویم, ده سال با هم بودن کم نیست, دوست‌تان دارم, باز می‌نویسم, راه درازی در پیش است.
در پایان می‌توانستم اسم کسانی که این سال‌ها با صداقت به من کمک کرده‌اند ببرم ولی آنقدر همه چیز روشن است که می‌دانم ما در سکوت بیشتر حرف‌های هم را شنیده‌ایم و هر دو بی‌نیازیم از دیدن نام‌هایمان در زیر نوشته‌ها.


موهایم دارند سفید می‌شوند, حس خوبی است, طبیعت در تن من است, و طبیعت مدام چیزی می‌دهد و چیزی می‌گیرد, گران فروشی نمی‌کند هر چیزی بهایی دارد, همین یک زن سی و هفت ساله شدن و لذت بردن از چهار فصل سال بهایی دارد.
هی می‌خواهم تکرار نکنم دوست‌تان دارم که بی‌مزه نشود, ولی همین است, اول و آخر این نوشته همین بود.

زیاده قربانت, به یاد صادق هدایت
۴ آذر ۱۳۹۱, تهران
سارا محمدی اردهالی




 
 

1391/9/4




رئیس انجمن دیابت ایران می‌گوید بیش از شش میلیون نفر در کشور مبتلا به دیابت هستند که نیمی از آن‌ها نیز از بیماری خود خبر ندارند.

دکتر اسدالله رجب در گفت‌و‌گو با ایسنا افزوده که متاسفانه در حال حاضر نه پزشکان، و سیاستمداران بهداشت و نه خود بیماران این بیماری را جدی نگرفته‌اند.

بیماری دیابت یا مرض قند به بیماری گفته می‌شود که در آن بدن توانایی استفاده از قند خون را از دست می‌دهد و این موضوع منجر به افزایش قند خون می‌شود.

این بیماری می‌تواند به عوارض گوارشی، نابینایی و حتی حمله قلبی منجر شود.

اقای رجب همچنین ادامه داده آنطور که باید به بیماران دیابتی بها داده نشده و «هزینه‌های آموزش آن‌ها که بسیار سنگین است از سوی مسئولان پرداخت نمی‌شود.»

به گفته اقای رجب، بسیاری از بیماران دیابتی نیازی به دارو نداشته و می‌توانند با یک آموزش ساده بیماری خود را کنترل کنند.

منبع: ایسنا

مرتبط:

«سالانه ۲۰۰ هزار نفر در ایران به دیابت مبتلا می‌شوند»
 




 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته