امروز: مصطفی تاجزاده ، فعال سیاسی زندانی و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت به مرخصی سه روزه آمد.
به گزارش نوروز، این زندانی سیاسی که دوران 6 سال حبس خود را در بند متادون زندان اوین و در شرایط قرنطینه و به صورت انفرادی می گذراند روز گذشته به مرخصی آمد. این در حالی است که هفته گذشته روزه داری اعتراضی وی در اعتراض به شرایط غیرقانونی نگهداری اش دو ساله شد.
گفتنی است این عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی در جریان رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) یک روز پس از انتخابات بازداشت شد. وی از روز بیست و یکم مردادماه سال 89 به اتاقی در حفاظت اطلاعات اوین منتقل شد که کاملا زیر نظر این معاونت زندان نگهداری می شد و پس از آن نیز به بند زنان سابق و متادون اسبق منتقل شد که تاکنون بدون امکان کوچکترین ارتباطی با دیگر زندانیان سیاسی و عادی در شرایط قرنطینه و ایزوله و در انفرادی به سر می برد.
امروز: محسن صفایی فراهانی سیاستمدار و مدیر برجستهای است که سابقه سالها حضور او در مناصب ارشد، از نمایندگی مجلس تا ریاست فدراسیون فوتبال کیفیتی ویژه به تحلیلهای او بخشیده است. قائم مقام وزارت اقتصاد در اواخر دوران اصلاحات با ماهنامه صنعت و توسعه گفت و گویی انجام داده تا ضمن توضیح انگیرههای دولت اصلاحات از شکل بخشیدن به روابط ایران و ونزوئلا، سرنوشت این روابط در سالهای اخیر را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. او از اعتبارات و وامهای حساب نشدهای گفت که بدون در برداشتن مزیتهای اقتصادی برای تولید و صادرات ما در اختیار کشورهایی چون ونزوئلا قرار گرفته است. همچنین از استراتژی و برنامه ریزیهایی که در زمان اصلاحات برای توسعه صادرات به کشورهایی چون ونزوئلا بنیانگذارده شدند و در جریانهای دولتهای نهم و دهم به دست فراموشی سپرده شدند.
*شما در سالهای آخر دوران اصلاحات به عنوان قائم مقام وزارت اقتصاد دولت آقای خاتمی مشغول به فعالیت بودید. درست در همین سالها بود-حدود سال 2001- که اولین مراودات میان دو کشور پایهگذاری شد، چنانکه تا پایان دوران اصلاحات رییسجمهور سه بار به این کشور آمریکای لاتین سفر کردند و چاوز نیز چهار بار راهی ایران شد. اساسا چه زمینههایی وجود داشت که توجه سیاستگذاران و تصمیمگیران اقتصادی دولت اصلاحات را متوجه حضور در کیلومترها دورتر ازمرزهای ایران در سرزمین ونزوئلا کرد؟
ببینید من فکر میکنم دولت اصلاحات با توجه به سیاستهایی که در حوزههای اقتصادی و صنعتی در پیش گرفته بود، به این تحلیل باور داشت که چنانکه بخواهد اهداف اقتصادی کشور که رسیدن به یک رشد اقتصادی باثبات و افزایش تولید و سرمایهگذاری باشد را محقق کند، لازم است حتما استراتژی توسعه صادرات را در دستور کار خود قرار دهد و بر این اساس سیاستهای خود را تنظیم و سعی کند آنها را ارتقا بخشد. به همین لحاظ کشورهایی که میتوانستند به عنوان هدف قرار بگیرند طبیعی بود که در آن مقطع زمانی کشورهای زیادی نبودند. از یک سو کشورهای حوزه CIS(آسیای میانه) مورد توجه دولت قرار داشتند، کشورهای اسلامی، کشورهای آفریقایی و در صورت امکان کشورهای آمریکای لاتین که ونزوئلا از جمله کشورهایی بود که به دلیل همکاریهای میان دو کشور در اوپک و نیز تغییرات سیاسی که در دولت ونزوئلا ایجاد شده بود شرایطی را فراهم ساخته بود که ایران گمان میبرد میتواند از این فرصت برای گسترش روابط خود بهره برد. منتها من فکر میکنم که با پایان دولت آقای خاتمی در سال 1384 میشود گفت این استراتژی توسعه صادرات به معنی اهم آن کمکم به فراموشی سپرده شد.
*چه تحولاتی در سیاستهای اقتصادی کشور در دوران پس از اصلاحات ایجاد شد، که این روابط را تحت الشعاع خود قرار داد؟
استراتژی توسعه صادرات صرفا یک بازی کلامی نیست که ما گمان کنیم بهرهگیری صرف از این واژه که توسعه صادرات در دستور کار ما قرار دارد برای آن یک مسیر طبیعی وجود دارد که تحقق آن را فراهم میسازد. نه! این استراتژی نیاز به سیاستگذاریهای داخلی و بینالمللی دارد که با رعایت برنامههای دقیق امکانپذیر میگردد و به مجردی که صحبت از آن میکنیم باید با کمک سیاستگذاران و کارشناسان و برنامه ریزان سیاستهای کوتاهمدت و بلندمدت کشور در راستای حمایت از تولید و تولیدکننده، سرمایهگذار، زیر ساختهای اقتصادی و روابط بینالمللی بهطور دقیق تعیین گردد. حرکت برای صادرات موفق، دنبال کردن این سیاستها در راستای استفاده از دانایی و توانایی و امنیت تولید و تولیدکننده و شرایط لازم برای گسترش فعالیت آنها بهوجود آید. برای آنکه بازاری را بهدست میآید، بتوان آن را حفظ کرد باید تمامی مولفههای موثر مورد نظر مرتبا ارزیابی شود، مزیتهای نسبی کشور شناسایی و بر اساس آن محصولات وارد یک رقابت بینالمللی شود. باید محصول صادراتی استمرار داشته باشد نه اینکه برای صادرات محصولی اقدام کنند، ولی بیثباتیهای بازار داخلی سبب قطع صادرات آن محصول گردد و بازار آن به سادگی از دست رود. این وضعیت در این سالها به کرات در اقتصاد ایران قابل مشاهده است. روزی داعیه صادرات مرغ را داریم و روزی دیگر واردکننده مرغ به کشور میشویم، تلاش برای صادرات خودرو میکنیم، ولی برنامه برای استمرار آن نیست. چنین شرایطی نمیتواند باعث امید تولیدکنندگان و صادرکنندگان برای تداوم راه و حفظ بازار صادراتی باشد. ثبات در سیاستها، قوانین، مقررات و اعتقاد به اجرای صحیح آنها مبانی و زیربنای انگیزه برای حرکت سرمایهگذار به سمت سرمایهگذاری و تولید میباشد. اما آمارهایی که در سالهای گذشته توسط بانک مرکزی منتشر شده حاکی از تحقق اهداف تعیین شده برای سرمایهگذاری است؟ قرار بوده در هشت سال گذشته کشور رشد سرمایهگذاری در حدود دوازده درصد را داشته باشد و رشد اقتصادی 8درصد. من فکر میکنم اگر بانک مرکزی آمارهای دقیق و منظمی منتشر ساخته بود و میتوانست مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرد به باور من 50درصد اهداف اقتصادی مورد نظر هم محقق نشده است. وقتی که مسوولان حکومتی بسترهای لازم برای تحقق استراتژی تعیین شده را فراهم نکرده باشند، طبیعتا تلاشهای صادر کنندگان به نتیجه خواهد رسید و اینچنین است که در این شرایط در بازار دور دستی مثل ونزوئلا که علی القاعده ما باید پس از دوازده سال حضور در آنجا نه تنها در آن کشور گسترش صادرات میداشتیم و بر تنوع محصولات خود میافزودیم بلکه به بازارهای کشورهای دیگر آن منطقه نیز دسترسی پیدا میکردیم، در حالی که چنین اتفاقی هرگز نیفتاده و شرکتهایی نیز که آنجا رفتند و جای پایی برای خود یافتهاند، صرفا با توان مدیریتی خودشان به حضور خود در ونزوئلا تداوم بخشیدهاند.
* بخش مهمی از قراردادهای بین ایران و ونزوئلا در زمان اصلاحات پایه گذارده شد، مثل افتتاح تراکتورسازی تبریر با حضور آقای خاتمی، یا همکاری بانک صنعت ونزوئلا و بانک توسعه صادرات به عنوان مقدامهای برای شکلگیری بانک مشترک ایران و ونزوئلا. با این اوصافی که شما فرمودید، آیا گمان اصلاحطلبان در آن زمان بر این بود که زیر ساختهای لازم برای تحقق این همکاریها فراهم شده و شرایط برای صادرات به این کشور آمریکای لاتین موجود است؟
اگر به سالهای پیش از مجلس هفتم و به طور مشخص به دوران مجلس ششم بازگردیم شاهد خواهیم بود که عمده اتفاقات مثبت رخ داده در عرصه قانونگذاری کشور در بخش اقتصادی، درست در این دوران عملی شدهاند به گونهای که رییس اتاق بازرگانی ایران اگر چه که ریاست آن در دست جناح مخالف اصلاح طلبان بود در اواخر دوران مجلس ششم اعلام میکند که بهترین دوران قانونگذاری برای اقتصاد کشور در مجلس ششم بوده است و این مهم نشان میدهد که مجلس ششم و نیز دولت اصلاحات، به رونق اقتصادی ایران، اصلاح کارشناسانه قوانین و زیرساختهای اقتصادی توجه ریشهای داشتهاند. تصویب قوانینی چون قانون نوسازی صنایع، قانون امور صنفی، قانون سرمایهگذاری خارجی، قانون اصلاح مالیاتها، قانون مناقصات، بخشهای اقتصادی برنامه چهارم توسعه همه اینها را اگر بررسی کرده و در کنار هم قرار دهیم میبینیم که همگی آنها در جهت اصلاح و تقویت زیرساختهای اقتصاد ایران است و توانستند برای شخص سرمایهگذار بستری را فراهم کنند که با ثبات نسبی به فعالیت خود ادامه دهد، اگر چه که آن روند متوقف شد. متوقف شدن روند یاد شده عملا در عدم تحقق اهداف برنامه چهارم توسعه کشور کاملا مشهود بود. برنامه چهارم توسعه در مجلس ششم تصویب شد و با برخی ایرادات از سوی شورای نگهبان مواجه گشت و به مجمع تشخیص مصلحت فرستاده شد. مجمع نیز آن را به مجلس هفتم باز گرداند و مجلس هفتم نیز جرح و تعدیل بندهای اقتصادی آن را در دستور کار قرار داد. بهرغم آن کمتر از پنجاه درصد برنامه محقق شد. این در حالی است که وقتی کشور استراتژی توسعه صادرات را در دستور کار قرار میدهد، پایبندی به سیاستهای مبنایی، اجرای قانون و قانون گرایی کارگزاران و مدیران دولتی خود یکی از اصلی ترین عوامل اطمینان بخش به بخش خصوصی برای سرمایهگذاری و پذیرش ریسک است. وقتی قوانین و مقررات توسط خود دولت نقض شوند و مجلس به عنوان نهاد کنترلکننده نه تنها وارد بحث نظارت بر دولت و ریشه یابی عدم رعایت قانون برنامه توسط دولت نشود، بلکه خود درتمامی سالهای برنامه چهارم قوانین بودجه را مغایر برنامه چهارم توسعه تصویب و به دولت ابلاغ کند عملا به سرمایهگذار و بخش خصوصی میگویید به این قوانین دلخوش نباشید، هیچ نوع حمایت کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت از شما به عمل نخواهد آمد. توسعه همه جانبه با شعار محقق نمیشود. وقتی مجلس قانونی را تصویب میکند و بعد زیر پا میگذارد و به جای نظارت بر اجرای آن حمایت بی رویه از ناقضان قانون کند، سرمایهگذار نمیتواند زیر بار ریسک برود.نه تنها در ونزوئلا، امروز با این همه بازدید و سفر مقامات به کشورهای آفریقایی و دادن اعتبارات متعدد به این کشورها، چقدر در آفریقا بازار داریم؟ این همه سفر و سرمایهگذاری برای چه هدف اقتصادی بوده است؟
آیا بعد از گذشت این همه سال و این منابع هنگفت تخصیص یافته نباید کسی پاسخگو باشد؟
*اما مطلوبیت حضور در ونزوئلا به کجا باز میگشت؟ آیا کشورهای دیگری در منطقه نبودند که چه از حیث بعد مسافت یا از لحاظ مباحث فرهنگی و اقتصادی نزدیکیهای بیشتری به کشور ما داشته باشند؟
عرض کردم که به هر حال رویکرد دولت اصلاحات این بود که کشور در کجاها میتواند بازار داشته باشد و همان طور که در حوزههای دیگر نیز برخورداری از یک سرپل در نقطهای میتواند شما را در آنجا تثبیت کند و کار را آهسته آهسته گسترش دهد، ونزوئلا نیز در آن برهه برای صادرکننده ایرانی فرصتی بود که میتوانست در حوزه شمال غرب آمریکای لاتین و جنوب آمریکای مرکزی پایگاهی پیدا کند و از آن برای حضور در سایر کشورهای منطقه استفاده کند. اگر چه، این استراتژی وقتی جواب میداد که مسوولان به بقیه مبانی همچون اقتصاد رقابتی، ارتقای سیستم بانکی، اصلاح سیستم گمرکی، پایین آوردن هزینه سربار، ارتقای واقعی بازارهای مالی و سرمایه و تمام آن ابزارهایی که برای حضور در یک بازار رقابتی صادراتی لازم بود را فراهم میکردند و به قوانین و مقرراتی که خود لایحه آن را دادهاند پایبند میبودند و به موازات به بخش خصوصی این اطمینان را میدادند که حمایتهای کافی از آن به عمل میآید. در حالی که در عمل چنین اتفاقی رخ نداده است به جای استفاده از حساب ذخیره ارزی برای حمایت از سرمایهگذاری و تولید عملا برای هزینههای جاری کشور استفاده شد. اگر چه این روزها بحث تحریمها مطرح میشود و از فشارهای آن داد سخن سر داده میشود ولی به اعتقاد من اگر آن را در یک کفه قرار دهیم و مشکلات مدیریتی را در کفه دیگر قرار دهیم، قطعا سهم مشکلات مدیریتی در شکل دادن به وضعیت موجود سنگینتر بوده است. یعنی نمره منفی به سیاستگذاریها و مشکلات مدیریتی بسیار بالا است، به جای اینکه کمک کنند به سرمایهگذاری، توسعه امکانات تولیدی کشور که هم در برابر این فشارها امکان ایستادگی به وجود آید و هم بتوانند بازارهای صادراتی را در حد مقدور حفظشان کنند، عملا در طول هفت سال گذشته آنچه که اتفاق افتاده رشد بی رویه واردات بوده است. نمیگویم اصل واردات ایراد دارد، نه منظورم این است که اگر قرار بود وارداتی داشته باشیم این واردات باید متمرکز میشد بر کالاهای واسطهای و سرمایهای که به بسترسازی کشور برای توسعه صادرات کمک میکرد نه اینکه کالاهای مصرفی وارد کشور شود. امروز به نظر میرسد آن بستری را که روزی فکر میکردیم تا حد ونزوئلا هم شعاعش گسترده شود، در مقام و سیاستگذاری و تصمیمگیری و عمل محقق نشده است.
*علاوه بر اشکالاتی که شما اشاره کردید متوجه سیاستهای کلان دولت است و در سالهای پس از اصلاحات بسیاری از تلاشهای انجام شده برای ارتقای زیرساختهای اقتصادی را از مسیر پیشین خود منحرف ساخته، به نظر میرسد در کیفیت نگاه و رویکرد تصمیم گیران به نوع رابطه با آمریکای لاتین و ونزوئلا نیز تحولاتی صورت گرفته است. از شما سخنرانی موجود است که در آن با اشاره به بذل و بخششهای میلیاردی دولت در کشورهایی چون نیکاراگوئه، بولیوی و ونزوئلا به شدت از این اقدامات دولت انتقاد کردهاید.
آنچه که من در آن سخنرانی گفتم ناظر بر این ملاحظه بود که اگر رویکرد کشور ما توسعه صادرات است، لازم است در صورت اختصاص کمک و اعتبار به هر کشوری، اعتبار اختصاص یافته باید در مسیر توسعه صادرات باشد. وقتی گفته میشود سهمیه اعتباری برای آمریکای لاتین در نظر گرفتهاند، یا سهمیهای برای آمریکای مرکزی تعیین کردهاند، باید کشورهای هدف براساس مزیتهای نسبی صادراتی کشور شناخته میشد و سفارت خانههای کشور در آن کشورها فعال میشدند و صادرکنندگان را با اطلاعات کامل برای بهدست آوردن آن بازار با پشتوانه اعتبارات کشور، حمایت شده به آن کشورها اعزام میشدند. اینکه رییسجمهور رابطهای شخصی و دوستانه با رییسجمهور کشوری برقرار کرده و براساس آن رابطه به کشوری اعتباری دهیم، بدون آنکه حاصلی برای صنعتگران و صادرکنندگان در برداشته باشد، به طور واضحی باعث هدر رفتن و از دست رفتن آن منابع شده است. امروز اگر بررسی شود. میبینید اگر کشورهای توسعه یافته، به کشورهای در حال توسعه و کشورهای عقبمانده وامی میدهند، عمدتا آن وامها در راستای صادرات خودشان است. به عنوان یک نمونه اگر کشور ژاپن به کشور عراق وام و اعتبار میدهد، آن وامها را مشروط به هزینه کرد در پروژههایی خاص میکند، با این ملاحظه که 80 تا 85 درصد کالا و خدمات آن پروژهها از کشور ژاپن وارد شود. یعنی فقط حدود 15 تا 20 درصد آن اعتبار صرف هزینههای دیگر میشود و 80 تا 85 درصد صرف ورود کالای ژاپنی به آن کشور خواهد شد. آیا مطالبات کشور ما از کشورهایی مثل نیکاراگوئه، سودان و... با رعایت این ضوابط بوده است؟ آیا صادراتی مستمر به آن کشورها داریم و بخشی از بازار آنها در اختیار صادر کنندگان ایران است؟! اگر اینطور نیست اینها نشان میدهد که در این سالها به کشورهایی اعتبار داده شده که اهداف اقتصادی و حضور بلند مدت در بازار آنها مورد توجه نبوده است واین منابع برای ملاحظات سیاسی مقطعی و کوتاه مدت هزینه شده است. ممکن است صدها میلیون دلار اعتبار در اختیار کشورهایی در قالب وام قرار داده شده باشد که این مطالبات هیچ فایدهای عاید صادرات ما نکرده است. تولیدکننده و صادرکننده ایرانی به دنبال در اختیار قرار دادن آن منابع برای کشوری است که بازار مطمئن و با ثبات برای محصولات ایرانی باشد. آیا از اتاق بازرگانی ایران برای دادن این اعتبارها مشورت خواسته شده است، آیا در تعیین سیاستهای خارجی کشور بخشهای اقتصادی مورد توجه هستند، آیا مدیران بخش خصوصی به مشورت گرفته میشوند؟ امروز در سال 1391 باید نگاه کنیم و ببینیم بازارهای صادراتی ما کجا هستند و این مقدار اعتباراتی که به این کشورها در طول دولتهای نهم و دهم دادهایم نتایجش چه بوده است؟ برای توسعه صادرات و صنعت ما چه سودی داشته است؟ و چه میزان منافع برای صاحبان صنایع ایجاد کرده است؟ همه کشورهایی که در بازارهای دنیا حضور دارند در راستای منافع ملیشان حرکت میکنند و ترجمان منافع ملی ما در این است که ببینیم مزیتهای نسبی ما در کدام صادرات صنعتی یا کشاورزی است، سفارتخانه باید تجهیز شوند، شرایط آنجا را ارزیابی کرده و در صورت نیاز به این محصولات، صادرکننده ایرانی را برای حضور در آن بازار مطلع کند. تجربه سالهای گذشته نشان داده که ملاحظات یاد شده را دنبال نکردهایم بعد از سقوط صدام در سال 2003، کشور ما در این سالها بابت عراق متحمل هزینههای زیادی شده است باید ببینیم امروز چقدر از بازارهای عراق در اختیار صادرکننده ایرانی است. آیا ما امروز بیشتر از ترکیه در عراق بازار داریم؟ اگر این چنین نیست حمایتهای دولت ترکیه از عراق یک سوم حمایتهای ایران از عراق بوده باشد ولی ملاحظه میکنید بستر اقتصادی که دولت ترکیه در عراق بهدست آورده قابل مقایسه با بستر اقتصادی بهدست آمده توسط تولیدکننده ایرانی نیست!
البته دولت با اشاره به میلیاردها تومان اسناد همکاری منعقده میان دو کشور، از افزایش قابلتوجه صادرات در دوران اخیر میگوید و توفیقهایی که در روابط دوجانبه میان ایران و ونزوئلا نصیب کشورمان شده است.
بله، امروز دولت ادعا میکند که ما توانستهایم صادراتمان را گسترش دهیم. من هم میپذیریم که ما از حیث کمی صادراتمان را افزایش دادهایم. ولی نگاه کنید عمده این صادرات باز بر میگردد به محصولات پتروشیمی، گاز مایع و میعانات گازی و محصولاتی از مشتقات نفت ما باید نگاه کنیم محصولات صنعتی و کشاورزی ایران در این سالها چه میزان ارتقای کیفیت داشتهاند، قیمت تمام شده شان کاسته شده و بازار برای محصولات صنعتی و کشاورزی توانستهایم پیدا کنیم. اگر چنین بازارهای مطمئنی و مستمری بهدست آوردهایم، ما در نیل به اهداف برنامه چهارم کامیاب بودهایم و حرکت شعاعمان به سمت ونزوئلا موفق بوده ولی حضور چند شرکت محدود در ونزوئلا و حتی موفق بودن آنها به عنوان امتیازی برای موفق بودن سیاستهای کشور قابل تعبیر نیست.
یک نکته جالب اینکه بخش قابل توجهی از پروژههای ما در آن کشور نیز متاسفانه از وضعیت مطلوب فاصله دارند. مثلا تراکتورسازی تبریز که با ظرفیت 5000 دستگاه در روز آغاز بهکار کرد امروز با حدود نیمی از ظرفیت خود مشغول فعالیت است و شرکتهایی دیگر همچون پتروپارس نیز از مزیتهای اقتصادی حضور خود در این کشور ابراز نارضایتی کردهاند. البته شرکتهایی چون کیسون نیز بودهاند که کارنامه موفقیتآمیزی از خود بهجای گذاردهاند.
بله، این موضوع آنجا قابل توجه است که اگر دقت کنیم میبینیم اگر شرکتی همچون کیسون به ونزوئلا میرود و اتفاقا موفق نیز عمل میکند، آنها پیشتر نیز در پروژههای مختلف کارنامه کاملا مشخص و قابل قبولی به جای گذاردهاند و با برخورداری از یک سیستم مدیریتی کارآمد همواره عملکرد مطلوبی از خود به جای گذاردهاند. بنابراین این شرکت در حضور خود در ونزوئلا نیز از بستری که برایش فراهم شده نهایت استفاده را میبرد و با پتانسیل مدیریتی بالایی که دارد موفق عمل میکند. اما امروز لازم است بررسی کنیم و ارزیابی کنیم آیا حتی کامیابیهای شرکتهای موفقی چون کیسون با حضور یک دههای ما در آن منطقه قابل مقایسه است؟ مثلا آیا ما نیز همچون سایر کشورهای حاضر در ونزوئلا، همچون چین توانستهایم سطح قعالیتهای خود را ارتقا بخشیم؟ اجرای پروژه ساخت مسکن چه میزان باعث صادرات محصولات لازم برای ساخت مسکن از کشورمان به ونزوئلا شده است؟ اینکه ماشینآلات و مواد ساختمانی و امکانات لازم از کشورهای دیگر وارد ونزوئلا گردد این به این معنی است که عملا بخش مهمی از فرصتهای اشتغال و پتانسیلهای ایجابی در اجرای این پروژه را از دست تولیدکننده ایرانی خارج بوده است، شما اشاره دارید به کاهش تولید تراکتور؟ چرا باید بعد از این همه سال چنین باشد، چرا کل بازار ونزوئلا بهدست نیامده؟ چرا به کشورهای همسایه ونزوئلا نتوانستهاند این محصول را صادر کنند؟ جواب این چراها اگر با کارشناسی دقیق داده شد آن وقت یک قدم به جلو رفتهایم!
با توجه به اینکه شما سفرهایی نیز به این کشور داشتهاید چه تصویری از وضعیت اقتصادی اجتماعی کشور ونزوئلا میتوانید ارائه دهید؟
متاسفانه باید بگویم روندی که در آن کشور وجود دارد بسیار شبیه به همان فرآیندهایی است که در کشور ما اتفاق میافتد. دقیقا در آن کشور نیز شاهدیم که تولید و صنایع داخلی موردتوجه نیست و اقتصاد کشور همچون ما اقتصادی وابسته به نفت است. بخشهای تولیدی و صنعتی در ونزوئلا در وضعیت مناسبی بهسر نمیبرند و کارشناسان اقتصادی ونزوئلایی وابستگي به نفت را مانع رشد اقتصاد ونزوئلا میدانند. شخصا پس از خروج از دولت و در راستای همین سیاست توسعه صادرات سفرهایی به این کشور داشتم و نکته جالب اینکه در ملاقات با صاحبان صنایع و پیمانکاران ونزوئلایی، شاهد بودم که آنها از اینکه فرصت اجرایی این پروژه در اختیار کشورهای خارجی قرار گرفته ولی پیمانکاران و صنعتگران ونزوئلایی از چنین شانسی برخوردار نیستند شدیدا نگران بودند. البته پیگیریها و تلاشها باعث شد که حاصل آن عقد قرارداد بالای 550 میلیون دلار برای ایجاد 700 واحد مسکونی جدید نصیب شرکتهای ایرانی شد ولی فکر نمیکنم این تلاشهای منطقی راهگشا باشد.
امروز: حمیدرضا جلایی پور، از فعالان جنبش اصلاحات، با نقد سیاست ها و عملکرد حکومت در عرصه ای اقتصای و اجتماعی، مضاف بر سوئ مدیریت سیاسی، معتقد است: "روند و سیاست های فعلی، روند پوک کردن جامعه از درون (که بحران اقتصادی اخیر آن را تشدید کرده) و روند پوک شدن دولت از درون است. (چون دولت به جای این که بخش ضعیف جامعه و اشکالاتش را درمان کند، به جان بخش توانای جامعه افتاده است) و متاسفانه فعلا علامت مثبتی هم در عرصه عمومی نیست که نشان بدهد دارد جلوی این فرایند پوک شدن گرفته می شود."
جلایی پور را نه فقط به عنوان استاد دانشگاه این روزها، بلکه به عنوان یک انسان هنوز وفادار به ارزش های انسانی پررنگ می کند. صحبت از موضوعات زنان که می شود، اشاره به تفکیک جنسیتی رشته ها کافی است تا او حدیث مفصل از این مجمل را بخواند و با واقعیت های زنده جامعه، و البته با زبان مردمی، نه نخبه گرا، تحلیل های جامعه شناختی خود را ارائه کند.
متن گفتگوی تارنمای " تا قانون خانواده برابر " را با این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی را با هم می خوانیم:
آقای دکتر شما حذف زنان از هفتاد و هفت رشته-شهر دانشگاهی را چگونه ارزیابی می کنید؟
ارزیابی من این است که یک تحولات جمعیتی و اجتماعی مهمی در ایران اتفاق افتاده است و متاسفانه کسانی که در پاره ای از سلسله مراتب کشور مسئولیت و قدرت دارند، این پدیده ها را درست نمی شناسند. حتی اگر این پدیده ها آثار منفی هم داشته باشد، چون نمی شناسند راه حل هایشان خیلی ساده، دم دستی و دستوری است. مثلا شما ببینید اینها متوجه شده اند که زنان حضور در عرصه عمومی پیدا کرده اند در حوزه های آموزشی، در حوزه های اقتصادی و کسب و کار و در حوزه های ورزشی و تفریحی. ممکن است در این حوزه ها عدم تعادل هایی باشد ولی راهش اتخاذ سیاست های حذفی نیست. یا مثلا متوجه شده اند که زنان دیر ازدواج می کنند. یا وقتی ازدواج می کنند دیر بچه دار می شوند. یا وقتی بچه دار می شوند، تعدادش کم است. این روند لزوما دارای ابعاد منفی نیست. نشان می دهد که برای جامعه ایران کیفیت جمعیت مهم شده است. شماببینید بچه ای که در یک خانواده متعادل رشد می کند، این بچه سرمایه ی آینده کشور است. به نظر می رسد خانواده ایرانی نمی خواهد ماشین جوجه کشی باشد. کیفیت جمعیت دارد تغییر می کند. خوب این رخداد اجتماعی مهمی است. لذا اینها نگران شده اند و پاسخ هایشان شخمی است. می گویند خوب حالا چی کار کنیم؟ یک کاری کنیم نیایند دانشگاه درس بخوانند. یک کاری کنیم مثلا در ارائه خدمات پیشگیری مانع ایجاد کنیم تا زود بچه دار بشوند. وام بدهیم. در صورتی که یکی از شرایطداشتن خانواده متعادل و کیفی، داشتن معیشت عزتمندانه و متمدنانه است. سیاست های فعلی نپخته، نسنجیده، با یک پدیده مهم اجتماعی ایران است. البته من فکر می کنم اینها موفق هم نمی شوند. حتی اگر موفق بشوند از آن طرف خیلی مشکلات درست می کنند. خیلی کارها می کنند. این ها با این کارشان خانواده ها را تخریب می کنند. تعداد زنان کیفی افسرده را زیاد می کنند. وقتی شما نگذارید زنان درست زندگی کنند، اصلا خیلی مشکلات پیش می آید و وضع موجود بدتر می شود.
فکر می کنید تاثیر این موضوع بر زنان و خانواده چگونه است؟
الان می خواهم بگویم که کیفیت جمعیتی ایران تغییر کرده است و اتفاقا باید این را الان مثبت گرفت و اگر نارسایی یا مشکلاتی دارد، این را با توجه به تحول مثبتی که رخ داده است، باید در نظر گرفت. شما الآن نگاه کنید در اروپای شمالی کشوری مثل سوئیس، خیلی در کنترل آسیب های اجتماعی موفق بوده اند. ظرفیت سه برابر شدن جمعیت را دارند یعنی جغرافیا و طبیعت منطقه و درآمدی که دارند، ولی این کار را نمی کنند. می دانید حرف شان چی است؟ می گویند جمعیت مان دیگر کیفی نمی شود. لذا آنجا هم می شود یک جایی مثل بنگلادش بعد دنیا نمی آید پول هایش را آنجا به امانت بگذارد. یعنی کیفیت جمعیت خیلی مهم است. اتفاقا یکی از ابعاد مثبت انقلاب اسلامی، به نظر من همین بوده است که خانم ها رفته اند درس خوانده اند، با سواد شده اند؛ لذا حتی به نظر من مادر لیسانسه حتی بیکار هم باشد، خیلی کیفیت مادری اش، فرق می کند با یک مادری که آموزش لازم را ندیده است. حالا این که چرا خانواده در ایران با مشکل رو به رو شد اول درست باید این پدیده را شناخت. علل این وضعیت را به دست آورد نه به سیاست های چکشی دل بست. به نظر من باید ما در کشور صاحب یک رشد و پیشرفت پایدار بالای ۸ درصد در کشور، بیش از ده سال باشیم.یک راه حل ساده ندارد. به یک ثبات سیاسی نیاز داریم. نه این که با سیاست های نپخته به جان ابعاد مثبت جامعه بیفتیم. ولی خوب بعضی ها می گویند نه اتفاقا راه حلش این است که همین خانم ها در خانه باشند و پنج تا هم بچه درست کنند. هم مشغول می شوند، هم دیگر وقتی در کشور مشکلی پیش می آید، دیگر تو خیابان نمی آیند. یعنی این جوری می خواهند حل کنند، اینها می گویند این میلیون ها نفر آدمی که آمدند در خیابان و اعتراض کردند، از کجا آمدند؟بعد فکر کردند اگر خانمها بچه زیاد داشته باشند، دیگر تو خیابان نمی آیند. دیدید بعد از رخدادهای سال ۸۸ به چه راه حل هایی رسیدند، اول گفتند تهران را اصلا ببریم بیرون بعد دیدند نمی شود، بعد رو آوردندبه این جور سیاست ها علیه علوم انسانی، علیه دانشگاهها، علیه زنان.
به نظر می رسد در اجرای این سیاست ها بیشتر هدفشان زنان هستند، این طور نیست؟
بله چون تحول آنجا رخ داده است لذا به قول خودشان آنجا را هدف گیری کرده اند. البته به نظر من کارشان اخلال ایجاد می کند، چون اصلا دیگر خانه هم خانه سابق نیست. خانه هم دیگر جهانی شده است. خانه هم دیگر بیدار شده است. با مسائلی که درش وجود دارد، با تجربه هایی که درش تبادل می شود، لذا اصلا مدیریت اجتماعی باید خودش را با یک همچین جامعه ای آماده کند، نه با چنین برنامه های تا نوک دماغی. شما ببینید همین مشکلاتی که الان برای زنان دارند ایجاد می کنند، مشابه همین مشکلات با شعار عدالت طلبی بر سر بنیانهای اقتصادی ایران هم آوردند و اقتصاد را به این روز انداختند.
در مورد سیاست آموزشی، به نظر شما اصلا چیزی به عنوان زنانه- مردانه کردن رشته ها معنایی دارد؟
ببینید یک اصل مهم در اداره عادلانه جامعه داریم که اتفاقا در اصول قانون اساسی ما هم هست، «اصل برابری فرصت ها» که طبق آن حکومت نباید این برابری را مخدوش کند، ولی می تواند در حوزه عمومی بیاید با زنان و مردان صحبت کند، بیایند مسائل جامعه را بگویند ولی نه بیشتر. ممکن است در انتخاب رشته در میان زنان و مردان برای ایجاد تعادل در جامعه اثر بگذارد. این حرف هابر مردم اعم از زن و مرد در انتخاب رشته اثر بگذارد، ولی نمی شود اصل برابری فرصت ها را زیر پا گذاشت، استعدادها را از شکوفایی محروم و چکشی برخورد کرد. اتفاقا رشته هایی را برای زنان محدود کرده اند که به نظر من توانمندی اقتصادی زنان را افزایش می دهد. در نظر این ها زنان نباید استقلال اقتصادی داشته باشند. چون ممکن است متقاضی طلاق شود.
یعنی به نظر شما می خواهند آسیب های را که به نظر خودشان آسیب است که ...
آسیب هایی که در یک چهارچوب فکری محدود آسیب فرض می شود. اینها اتفاقا توانایی های جامعه را هدف قرار داده اند. اینها نمی آیند بحث کنند که علل واقعی رشد تن فروشی چیست؟ زنان توانمند که تن فروشی نمی کنند. لذا اگر دقت کنید در ادبیات و گفتمان آنها اصلا توجهی به علل ایدز، علل تن فروشی و علل اعتیاد نمی شود.
حتی اگر به گفته خودشان، بالا رفتن آمار طلاق یک از آسیب های راهیابی زنان به دانشگاه باشد؟
حتی این آمار طلاق، یک مساله اجتماعی است مثلا شما اگر کارخانه بزنید، دود هم می آید ولی غلط ترین، راه حل این است که برای این که دود نیاید، در کارخانه را ببندید. حالا مساله طلاق، آمار طلاق رفته بالا، این اولا باید علت یابی بشود، به نظر من در هر استان، در هر شهر، در هر قشر علل گوناگون دارد، چه بسا خیلی از آن علل را بشود درمان کرد. مثلا ببینید این ازدواج ها خیلی باید با آشنایی صورت بگیرد، خیلی باید با پختگی صورت بگیرد، اتفاقا یکی از مشکلات در جامعه ایران این است که ازدواج ها از روی شناخت طرفین صورت نمی گیرد، خیلی احساسی است؛ لذا بعد از مدتی با مشکل روبرو می شود. مثلا ما موقعی که دانشجو بودیم خیلی از دوستان ما در دانشگاه ازدواج کردند، خیلی هم زندگی های موفقی داشتند، چون همدیگر را می شناختند. بنابراین الآن می شود توصیه کرد که اتفاقا زوجین باید بدانند دارند وارد چه فرآیندی می شوند. یک فرآیند خیلی مسئولیت پذیری است، تشکیل خانواده، مسئولیت بچه دار شدن. مثل قدیم نیست دیگر که پنج تا بچه داشته باشی، برود تو کوچه خودش بزرگ شود. اصلا بچه دیگر یک سرمایه گذاری بلند مدت شده است. این ها را باید بررسی کرد که چطور امکان پذیر است. اتفاقا به نظر من خود جامعه فهمیده است و برای همین دست به هر کاری نمی زند. به نظر من ازدواج یکی از کارهای اصلی هر فرد در طول زندگی است که باید صورت بگیرد، ولی پخته صورت بگیرد، دو سال هم دیر بشود بهتر است تا نپخته باشد. سی سال چهل سال یک خانواده که با طلاق پنهان همراه باشد خوب است! اتفاقا این ها به خانواده هایی دارند حمله می کنند، یا به نوع تشکیل خانواده هایی دارند حمله می کنند که اتفاقا سرمایه کشور است. یکی از سرمایه های این کشور همین خانواده های مدنی است. خانواده های مدنی به نظر من خانواده های تفاهمی است. خانواده هایی که زن و شوهر با هم کار می کنند، سر مسائل مهم با هم تفاهم دارند. خانواده هایی که بچه برای شان خیلی مهم است. تمام انرژی و وقت شان را برای بچه ها می گذارند. هیچ جای دنیا ما یک همچین خانواده هایی نداریم. ۵۰ هزار خانواده بچه هایشان را فرستادند، برای فوق لیسانس، دکتری درس بخوانند. الان خانواده دارد زحمت می کشد، رنج می کشد، [تبدیل به] ارز می کند برای بچه اش. هیچ جای دنیا خانواده ها این طور خود را برای آینده بچه هایشان به زحمت نمی اندازند.معمولا در جوامع صنعتی پدر و مادر دوست دارند خودشان راحت باشند، بچه آنها برود خودش زندگی کند. ولی ایرانی ها این کار را نمی کنند. بعد این خانواده ها معمولا زن و شوهر با هم می توانند خانواده را بچرخانند، یعنی اصلا درآمد زن و مرد مکمل خانواده است. حالا شما نگاه کنید، همین ها را هدف گرفته اند.
یکی دیگر از دلایلی که مسئولان برای حذف زنان از برخی رشته های دانشگاهی برشمردند، نرخ بیکاری زنان است...
عیبی ندارد، حل بیکاری، به حکومت پاسخگو و کارآمد و رشد اقتصادی پایدار احتیاج دارد نه این که فرصت برابر را از زنان در عرصه عمومی بگیریم.
یعنی می گویند می خواهند توازن کار و دانشگاه را با حذف زنان از دانشگاه جبران کنند، که زنان دانشگاه نیایند، که جا برای مردان باز بشود و پسران بتوانند بعد از درس، کار مناسب هم بگیرند.
نه دیگر آن اصل برابری فرصت ها مخدوش می شود، لذا شما می آیید به زنی که از تبعیض های دیگر رنج می برد، یک تبعیض دیگر را به اش تحمیل می کنید. به جای این که عکس این کار را بکنید.
بنابراین با توجه به مواردی که برای هر کدام از توجیهات طرح ذکر کردید، به نظر شما این راه حل، حاکی از سیاست های ایدئولوژیک حکومت نیست؟
بله دیگر. سیاست های ایدئولوژیک تنگ نظرانه سطحی. راه حل های خیلی سطحی. شما شک نکنید که همه این ها چند سال دیگر برمی گردد. مثل همان بلایی که سر اقتصاد کشور درآوردند و هی برای محبوبیت پول توزیع کردند، ازچین جنس وارد کردند، بنیادهای تولیدی را آسیب زدند و همزمان سیاست های خارجی را مبتنی بر عظمت طلبی و رجزخوانی تنظیم کردند و این بلا را سر اقتصاد کشور درآوردند. همه این بلاها را پنجاه اقتصاددان کشور پیش بینی کرده بودند. متاسفانه با سیاست های شعاری خود، پدر اقتصاد کشور را درآوردند و خیلی از آن استادها را بازنشسته کردند. حالا یاد اقتصاد تولیدی افتادند. به نظر من سیاست های مربوط به زنانِ آنها هم همین سرنوشت را دارد. اتفاقا خانم ها بروند دانشگاه، بروند در این رشته ها خیلی بهتر است. اینهادارند عرصه عمومی را نا امن می کنند برای دخترها، تا برود در عرصه پنهان جامعه. این ها تنها کاری که می کنند، مساله را از جلوی چشمشان می برند به سمت بخش پنهان جامعه، حلش نمی کنند.
در آن صورت ساختار تقسیم قدرت در خانواده به چه صورت می شود؟
تحول اجتماعی بزرگ این است که اولا خانم ها باسواد شده اند. این جوری نیست که آقا دانشمند خانه باشد، خانم هم دانشمند شده است. من یادم است آن موقع ها که بچه بودیم، سئوال ریاضی یا سئوال علوم طبیعی را می خواستیم بپرسیم باید می رفتیم از مردها می پرسیدیدم. اصلا خانمی در خانواده ها نبود که سواد تخصصی داشته باشد که ازش بپرسیم. الان اتفاقی که در خانه ها افتاده است، اول این است که خود خانم ها هم باسوادند، و متخصص شده اند. دوم این که خانم ها بخشی از قدرت اقتصادی خانه اند. لذا اصلا پایه های خانواده مردسالار دارد رخت برمی بندد. یعنی وقتی پایه های اقتصادی خانواده مشارکتی باشد اصلا تمام امور خوب، یعنی مثل چی؟ مثل ثروت، مثل علم، مثل منزلت هم بین مردها و هم بین زن ها تقسیم بشود، این ها همه مثل خوره به پای خانواده مردسالار است. اتفاقا از این می ترسند.
یعنی پس به دنبال برگرداندن دوباره همه نقش های سنتی هستند؟
اگر بتوانند، ولی افسانه است.
یعنی به نظر شما نمی توانند؟
نه نمی توانند ولی در جامعه اخلال ایجاد می کنند. سیاست های اینها اثر می گذارد نه در جهت کارکرد مثبت جامعه بلکه اخلال ایجاد می کند. من هم معتقدم که آدم باید نگران خانواده باشد، باید تشویق کرد. من هم تشکیل خانواده را مهم ترین برنامه یک فرد در زندگی می دانم. یکی از کارهای مهم و با ارزشی که زن ها و مردها می توانند بکنند، تشکیل خانواده است. یکی از کارهای مهمی که می توانند بکنند، بچه داری است، تربیت بچه است ولی این مشکل را با شعار نمی شود حل کرد. شما باید یک تعهد اخلاقی در جامعه ایجاد کنید. اصلا شرایط اقتصادی اش را درست کنید. نمی شود با شعار و با بخشنامه و با این جور چیزها حل کرد. این سیاست ها بیشتر برای گزارش دادن کار به بالا خوب است. یعنی یک سری سیاست هایی است که مسئولین بالا را خوشحال می کند. کاری برای جامعه نمی کند. متاسفانه الان جامعه دارد از بالا بیشتر دوز و کلک یاد می گیرد تا رفتار و سیاست های پخته.
با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی- فرهنگی ایران، واکنش های اجتماعی رااز طرف زنان، خانواده و جامعه، در قبال حذف زنان از عرصه عمومی اجتماع به همراه خواهد داشت،ممکن است این واکنش ها منجر به تقویت جنبش های اجتماعی بشود؟
این کارهایی که این ها می کنند، همین باعث می شود که جنبش زنان به معنای پویش اجتماعی مبتنی بر پیش روی آرام تقویت شود. یعنی به جای این که جنبش های مبتنی بر پیش روی آرام، اعتراض های مستقیم سیاسی بکنند، با نحوه زندگی شان، با نوع پوشش شان، با نحوه غذا خوردنشان، با نوع حرف زدن شان، با نوع ارزش ها و چیزهایی که دنبالش هستند، در برابر ارزش های اصلی و رسمی می ایستند. جنبش های مبتنی بر پیش روی آرام را این ها تشویق می کنند. البته اگر آن وقت در کشور هم از لحاظ شرایط کلی جامعه، یک جنبش عمومی شکل بگیرد، آنها آن جنبش عمومی را طوفنده تر می کنند. ولی خوب آن یک بحث دیگر است که در چه شرایطی آن جنبش های فراگیر و این ها اتفاق می افتد، یک بحث دیگر است. ولی می خواهم بگویم با این سیاست ها مشکل را حل نمی کنند.
ولی به هر حال به نظر شما ممکن است به آن سمت هم پیش برود؟
ببینید شما خانم ها را نمی توانید بفرستید در آپارتمان چهل متری و بعد عرصه عمومی را هم برای آنها محدود کنید. آن مغز ریاضی یا مغز فنی یا هنری یا پزشکی که از تحصیل مورد نظرش محروم می شود، در آپارتمان چهل متری زندانی نمی شود. اصلا خانم ها جا نمی گیرند. این ها دارند یک حرفی میزنند، که اصلا امکان پذیر نیست. حالا درچهل متری هم فرستادی، چهار تا بچه جا نمی گیرد. بعد تازه خانواده ها می نشینند پای تلویزیون، تلویزیون می بینند. بالاخره با دنیا رابطه برقرار می کند. خیلی مشکل است. البته سیاست های آنها باعث آسیب هم به جامعه می شود. یکی اش این است که بخشی از خانواده ها مقاومت اجتماعی می کنند، بخشی هم افسرده می شوند اصلا شکوفا نمی شوند. آره از این چیزها هم دارد. یعنی آسیب هم دارد. در یک فضای تحقیقاتی آزاد تمام این بحث ها قابل مطالعه تجربی است، اما چون این مطالعات از جنبه اقتصادی و امنیت برای محققان چالش بر انگیز است، آنها به انجام چنین تحقیقاتی تشویق نمی شوند.
یعنی حالا اگر به قول شما همین اعتراض عمومی به جنبشی و یک پویشی که حالا هست...
یک جنبشی گفتم هست، که این ها هی آن را تقویت دارند می کنند. یعنی جنبش مبتنی بر پیش روی آرام که بین چند تا از قشرهای دیگر جامعه هم این پویش هست.
یعنی به نظر شما این طرح ها برای کنترل آن جنبش هاست؟
به تعبیری بله. ببینید واقعا این ها با زن آگاه متخصص تولید کننده مشکل دارند. در صورتیکه اتفاقاً فرضیه من این است که این زنان بچه های خوبی هم تربیت می کنند.
به هر حال یک جنبه اش این است و یک جنبه دیگرش هم اثرات مخرب است. که احتمالا باز هم آسیب ها بیشتر می شود.
حتی به نظر من این کارهایی که این ها دارند می کنند، باعث می شود که رشد اعتیاد که یک پدیده مردانه در ایران است به حوزه زنان هم کشیده شود. من به این پدیده ها می گویم شورش سرد. یعنی طرف خودش را بی سر و صدا نابود می کند. یعنی این ها مشکل را حل نمیکنند، میزان خودکشی را می برند بالا. میزان اعتیاد را می برند بالا. میزان افسردگی را می برند بالا. از آن ور هم آن بخشی که از پس خودش برمی آید، مقاومت خودش را می کند. در همان حال هم، آقایان مسئول هم در حال شعار دادن اند، مثلا در حال مدیریت جهانی هستند.
با این حساب آقای دکتر چه بلایی سر جامعه می آید؟
همین بلایی که می بینید دیگر. به جای این که یک جامعه شکوفای فعال باشد، از ترکیه واقعا باید بهتر باشد. شما الآن می بینید دیگر، هم با تهدید داخلی رو به رو است، هم با بحران اقتصادی، هم با انواع بحران های اجتماعی و اخلاقی. لذا دولت به جای این که به دنبال اصلاح جامعه باشد، تمام هم و غم خود را گذاشته که در برابر بخش فعال جامعه و پویش های مدنی آن بایستد. آخر بلا از این بالاتر. از یک طرف جامعه با مشکل روبرو است دولت به جای سیاست گذاری واقع بینانه و مبتنی بر مشارکت مردم، سیاست های شعاری می دهد؛ از آن طرف بخشی از جامعه در میان آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد، فقر و حاشیه نشینی، بی کاری و تورم دست و پا می زند و بخشی از جامعه هم که توانایی حرکت و پویش دارد دستگاه های حکومتی در برابر مطالبات آنها ایستاده اند. آیا بلا از این بیشتر که الآن جامعه و دولت دارد فرآیند پوک شدن از درون را طی می کند. آن هم در شرایطی که جامعه هفتصد میلیارد دلار درآمد ارزی داشته!
و بدتر هم می شود...
بله متاسفانه روند و سیاست های فعلی، روند پوک کردن جامعه از درون (که بحران اقتصادی اخیر آن را تشدید کرده) و روند پوک شدن دولت از درون است. (چون دولت به جای این که بخش ضعیف جامعه و اشکالاتش را درمان کند، به جان بخش توانای جامعه افتاده است) و متاسفانه فعلا علامت مثبتی هم در عرصه عمومی نیست که نشان بدهد دارد جلوی این فرایند پوک شدن گرفته می شود. علائم مثبت این هاست: بازگشت به سیاست خارجی معقول و مبتنی بر اعتمادزایی نه تنش زا؛ ایجاد گشایش سیاسی و قانونی برای اقشار گوناگون جامعه، نه این که با قوانینی که دنبالش هستند، یک شورای نگهبان دوم هم درست کنند؛ ایجاد عرصه ی عمومی نقد و بررسی که برای محققان مستقل امن باشد تا در آن عرصه بتوان درباره مشکلات جامعه از جمله مشکلات خانواده بحث کرد؛ رشد اقتصادی پایدار (بالای ۸ درصد) را دنبال کردن که آن هم به ثبات سیاسی و حکومت قانون نیاز دارد؛ اتخاذ سیاست های اجتماعی مبتنی بر مطالعات غیر ایدئولوژیک، اما متاسفانه یک مقدار بحث کردیم و دیدیم که سیاست های فعلی درباره ی زنان بیشتر شخصی است تا کارشناسانه.
امروز: آیت الله علی محمد دستغیب در دیدار با جمعی از اصلاح طلبان شیراز با تاکید بر اینکه سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، واقعاً انسان های صادقی هستند و دم از اسلام و اجرای قانون اساسی می زنند خاطرنشان کرد: بنده این مطلب را بارها در مجلس خبرگان به سمع اعضا رسانده ام که آقای خاتمی شخص صادقی است و خلاف صدق عمل نکرده است؛ که خود اعضا هم به این امر پی بردند به جهت این که در مدت مسئولیتش در پی جمع آوری مال نبود، که اگر خلاف این امر به اثبات رسیده بود عده ای جنجال به راه می انداختند و همه جا می گفتند.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید مقیم شیراز در این دیدار با بیان اینکه "از میرحسین موسوی جز صداقت سراغ ندارم" گفت: بارها مرحوم آیت اللّه نجابت که خود اهل معرفت بود از ایشان تعریف می کرد و بعنوان شخصی که می خواهد خودش را فدای اسلام کند از ایشان سخن به میان می آورد. همچنین آقای کروبی.
جمعی از اصلاح طلبان شیراز با مرجع عالیقدر حضرت آیت اللّه العظمی دستغیب دیدار کردند. در ابتدای این دیدار چند نفر از اعضای این تشکّل به بیان دیدگاههای خود پیرامون فضای موجود در جامعه پرداختند.
یکی از فعالین این تشکل با اشاره به این که دخالت نیروهای نظامی مانع از حضور اصلاح طلبان در انتخابات است، گفت: همانطور که می دانید تعداد زیادی از دوستان ما درزندانها محبوس هستند و از طرفی دیگر دخالت نیروهای نظامی در امر انتخابات باعث می شود که فضای نابرابری در جامعه ایجاد شود و همین امر منجر به فراهم نشدن حضور اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده شود.
ایشان ادامه داد: وظیفه نخبگان جامعه است که مردم را نسبت به شناخت اصلح آگاهی دهند؛ هم اکنون بسیاری از اصلاح طلبانی که در سرتاسر این کشور هستند منتظر ارائه برنامه از ما هستند که البته ما هم آنها را به صبر دعوت می کنیم تا ببینیم چه پیش می آید.
یکی دیگر از این اعضاء با اشاره به این که تفکر اصلاح طلبی نباید صرفا به عنوان یک تفکر سیاسی شناخته شود، گفت: تفکر اصلاح طلبی باید در عرصه های فرهنگی نیز نمود داشته باشد همانطور که در برخی جنبش ها دیده شده است که جامع شناسی بر علوم سیاسی غلبه پیدا کرده بدین معنی که منشاء تحولاتی بوده است که سیاستمداران آن را پیش بینی نمی کردند.
متن کامل سخنرانی آیت اللّه العظمی دستغیب که در سایت حدیث سرو منتشر شده، به شرح زیر است:
استقامت در راه حق
یکی از چیزهایی که انشاء اللّه همه ما در راه آن قرار داریم این است که استقامت کنیم بر حق و آنچه را که رضای خدای تعالی در آن است ؛ به این معنی که می گوییم خدای تعالی یکی است و همه کارهای ما به او برگشت می کند و موثری غیر از او نیست و اوست که به ما رزق و روزی می دهد و در عالم برزخ و قیامت به ما عنایت می کند و همان که پیامبر اکرم(ص) وائمه اطهار(علیهم السلام) را برای هدایت بشر فرستاد و در مقابل کارهای نیک به ما وعده خوب داد.
بنای بنده و اساتیدمان بر این هدف بوده که در زندگیمان خدا وائمه اطهار(علیهم السلام) را فراموش نکنیم و تقوای الهی را سر لوحه کارهای خویش قرار دهیم و همه ما باید در این مسیر حرکت کنیم و در صدد زدودن خلقیات بد از خویش باشیم تا بتوانیم دستگیری کنیم از افرادی که احیاناً بخاطر عملکرد نادرست برخی از دین اسلام دلسرد شده اند و ادیان دیگر را برگزیده اند. اگر توانستیم این وضع را تغییر دهیم خوب همان وضعی می شود که ما در اوائل انقلاب با آن روبرو بودیم بدین معنی که هم دنیای مردم خوب بود و هم وضع معنوی خوبی داشتند و الاّ ما اجر خودمان را خواهیم برد و قطعاً نتیجه اعمال ما راهی پیش روی آیندگان می باشد همانطور که قیام امام حسین (ع) تا بحال زنده مانده است و همه ساله مردم مؤمن وشیعه اهل بیت در سرتاسر دنیا یاد آن را گرامی می دارند. منظور این است که کسانی هستند که دنباله رو حرکت خدایی شما باشند و نصیحت این جانب به شما این است که از هدفی که دارید دست نکشید و بر طبق وظیفه ای که دارید عمل کنید و کاری کنید که هم به نفع اسلام است و هم به نفع مردم و باید خیلی مواظب این جهت باشد که مبادا افرادی در شما نفوذ کنند که منجر به سوء استفاده از این حرکت شود و لطمات جبران ناپذیری را متوجه شما کنند.
کسی که اهل صدق وصفا باشد در قلب مردم جای دارد
رضوان خدا به مرحوم آیت اللّه العظمی نجابت و شهید آیت اللّه دستغیب. آن چیزی را که بنده از این دوبزرگوار به یاد دارم این است که در مواقع حسّاسی که پیش می آمد به یاری اسلام می شتافتند و حضرت امام خمینی را که اهل صدق و صفا بود و برای مردم و رضای حق تعالی قیام کرده بود را به انحاء مختلف یاری می کردند. بنده خوب به یاد دارم که در سال ۴۲ وقتی حضرت امام خمینی به ترکیه و سپس به نجف تبعید شد، مرحوم آیت اللّه نجابت در منزل شخصیشان جلسه می گرفت و نتایج آن جلسات توسط آیت اللّه شهید دستغیب در مسجد جامع عتیق به سمع مردم می رسید.
حضرت امام خمینی(ره) همواره مورد تأیید مرحوم آیت اللّه نجابت بود و در جلساتی که با دوستانشان داشت با ذکر این جمله که «امام خمینی کسی است که عَلم توحید را برپا کرده است»، همه گان را به پیروی از ایشان سفارش می کرد و با قریب به بیست الی سی نفر از شاگردانشان مردم را تهییج و تحریک می کردند که از حضرت امام خمینی حمایت کنند و حتی چند نفر از علماء را هم به وسیله شاگردانشان متوجه امام کردند.
آن کسی که اهل صدق و صفا باشد و برای خدای تعالی حرکت کند و بدنبال عدالت اجتماعی در جامعه باشد- همانطور که در روح تمام بشر این خصلت نهفته است- و امانتدار باشد و اهل دروغ و خدعه و نیرنگ با مردم نباشد چنین کسی متخلّق به اخلاق الهی است و در قلب مردم جای دارد.
مردم ایران که خود اهل صدق و صفا بوده و هستند چون فهمیدند که حضرت امام خمینی صادق است و واقعاً نمی خواهد بر آنان ریاست کند و نمی خواهد پولهای مردم را برای خود جمع کند، حرکت کردند و ندای خدایی ایشان را پاسخ گفتند و حتی در جنگ تحمیلی جوانهای خودشان را فدای اسلام و پاسداری از جمهوری اسلامی کردند.
بنده خوب بیاد دارم موقعی خدمت شهید آیت اللّه دستغیب رفتم و از ایشان درباره حضرت امام خمینی سؤال کردم، ایشان در پاسخ گفت: «حضرت امام خمینی نصفه دوم عارف واصل حضرت آیت الله العظمی شیخ محمد جواد انصاری همدانی است». کسی که خودش را فدای خدای تعالی کرده و پا روی هوی و هوس خویش گذاشته می تواند انسانهای والا را معرفی کند اما کسی که فقط ادعای معرفت خدا می کند نمی تواند معرّف شخصیت این بزرگوارن باشد.
آقایان خاتمی و موسوی و کروبی انسان های صادقی هستند
در همین کشور ما هم انسانهای صادقی هستند که واقعا برای خدا کار می کنند و نظری غیر از پیاده شدن دستورات اسلام و عمل بر طبق قانون اساسی ندارند. آقایان حضرت حجة الاسلام خاتمی، مهندس میر حسین موسوی و حجة الاسلام کروبی، واقعاً انسانهای صادقی هستند و دم از اسلام و اجرای قانون اساسی می زنند. بنده این مطلب را بارها در مجلس خبرگان به سمع اعضا رسانده ام که آقای خاتمی شخص صادقی است و خلاف صدق عمل نکرده است ؛که خود اعضا هم به این امر پی بردند به جهت این که در مدت مسئولیتش در پی جمع آوری مال نبود، که اگر خلاف این امر به اثبات رسیده بود عده ای جنجال به راه می انداختند و همه جا می گفتند. بنده از آقای میر حسین موسوی جز صداقت سراغ ندارم. بارها مرحوم آیت اللّه نجابت که خود اهل معرفت بود از ایشان تعریف می کرد و بعنوان شخصی که می خواهد خودش را فدای اسلام کند از ایشان سخن به میان می آورد. همچنین آقای کروبی.
این بزرگواران آدمهای با صدق و صفایی هستند و نمی خواستند که جمهوری اسلامی از بین برود؛ این ها می خواستند زحماتی را که امام با کمک مردم متحمل شد به هدر نرود و آنطوری که نظر امام و بر طبق مصالح اسلام و قانون اساسی بود باشد و تمام هدفشان این بود که مردم دنیا و آخرت خوبی داشته باشند. خوب معنی اسلام همین است. مگر امام حسین (ع) برای چه قیام کرد؟ برای این که یک عده ای آمده اند که بیت المال مسلمین را تاراج کرده اند و بندگان خدا را بنده خود گرفته اند که حضرت می فرماید شما بنده خدا هستید نه یک شخص خاص. شما باید آزاد باشید. خوب حرف آقای موسوی وامثال این بزرگوار هم اصلاح امور است.
حال چطور شد که این ها شدند اوّل ضد انقلاب و اوّل برانداز؟ البته آقای موسوی انسان متدیّن و دینداری است و بنا بر آنچه از ایشان نقل شده،گفته است که هر روزی که می گذرد ایمانم نسبت به خدای تعالی بیشتر می شود.
هدف ما این است که به دینی که از آن دم می زنیم پای بند باشیمِ؛ یعنی خدا یکی است و در همه کارهای ما دخالت دارد و اعمال ما به سوی او باز می گردد. مؤثر در وجود ما اوست؛ خالق و رازق و میراننده ی ما اوست و در عالم برزخ و قیامت سروکار ما فقط با اوست. او انبیاء را فرستاد و ائمه اطهار(علیهم السلام) را بر هدایتمان گماشت؛ در ازای کارهای خوب، وعده های خوب داد و راه سعادت را به ما نمایاند. بنای ما و اساتیدما بر این بود و هست که در زندگی خود خدای تعالی را فراموش نکنیم؛ پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) و دستورات ایشان را فراموش نکنیم.
خواهران و برادران مؤمن باید درباره رعایت تقوا به یکدیگر سفارش کنند؛« اوصیکم بتقوی اللّه». باید با جستجوی درون خود، خلقیات بد خویش را بشناسیم و آنها را رفع کنیم و به دیگران هم در این راه کمک نماییم، مخصوصاً به جوانان و دانشجویانی که در اثر دیدن بعضی مسائل، از اسلام و دین و عبادت دلسرد می شوند یا آن را کنار می گذارند. مؤمنین باید سعی کنند با اخلاص، این افراد را به خود نزدیک کنند و در راه دین نگه دارند. اگر چنین شد و توانستیم کاری کنیم که دیگران به خدا بازگشت کنند، هم دنیایشان خوب می شود و هم آخرتشان. اگر هم نشد، ما اجر خود را برده ایم و نتیجه ی کار ما باقی خواهد ماند. کار بزرگان ما مثل میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو داد و جلوی یک مفسده ی بزرگ را گرفت، باقی خواهد ماند. کار شما هم باقی می ماند؛ « ما عندکم ینفد و ما عنداللّه باق» (نحل، ۹۶): آنچه نزد شما است فانی می شود و آنچه نزد خدا است باقی می ماند.
بالاخره کسانی می آیند که دنبال کار شما را می گیرند و این، هم برای شما اجر سنّت حسنه را در پی خواهد داشت و هم برای آیندگان مایه ی امید می شود. این راه را رها نکنید؛ همدیگر را در مسیر ارتباط با خدای تعالی رها نکنید. قطعا خدای تعالی در مواقع لازم راه صحیح و کار درست را به دل شما می اندازد. مثلا نزدیک انتخابات باید همه هماهنگ شوند و تصمیم بگیرند چکار کنند. اگر شرکت در انتخابات به نفع اسلام و مردم بود، همه وارد می شویم.
منظور این است که این اصل را رها نکنید. مخصوصا جوانان عزیز که طراوت دیگری دارند. کاری نکنید که کار دست منافقان بیفتد. هر چه دوستان عزیز بتوانند بمانند و کار کنند و ارتباطشان را با هم حفظ کنند بهتر است. درباره اساتید هم همین طور، به خصوص بعضی استاد ها را می توان بتدریج هماهنگ کرد.
خانم ها هم همینطور. خیلی از آنها افراد خوبی هستند، اما اشکالاتی در ذهنشان است، اگر می توانید با آنها صحبت کنید و جوابشان را بدهید تا هم خودتان استقرار یابید و هم آنها. خواهرها خیلی کاره از دستشان برمی آید، بعضی وقت ها بیشتر از آقایان.
به مناسبت برگزاری کنگره مرحوم آیت اللّه العظمی سید علی قاضی چند جمله ای هم از ایشان گفته شود. رضوان خدا به مرحوم آیت الله العظمی قاضی.این بزرگوار به مدت چهل سال به همراه فقه و اصول عمر خویش را در معرفت خدای تعالی گذراند و هر آنچه که او را بخدای تعالی نزدیکتر می کرد انجام می داد و با ریاضت های شرعی و تضرع در پیشگاه خدای تعالی معرفت حقیقی را از حضرت حق طلب می کرد اما با این وجود آنچنانی که ایشان انتظار داشت فتح ابواب معنوی برایشان حاصل نمی شد تا این که وقتی برای خواندن نماز مغرب و عشا به حرم حضرت ابالفضل ع می رود یکی از اولیاء خدا به این بزرگوار می گوید امروز شاه اولیاء حضرت ابالفضل ع است که ایشان با شنیدن این جمله حال معنوی دیگری در خویش احساس می کند و از آن به بعد،خدای تعالی ایشان را مشمول عنایت خاص خویش قرار داد و معنای توحید واقعی را حس کرد همانطور که مولا علی ع فرمود: ما رایت شیئا الّا رایت اللّه قبله و معه و بعده.
از شاگردانی هم که در معیت ایشان بودند می توان به آیت الله شیخ عباس قوچانی، آیت الله بهجت، آیت الله سید محمد حسین طباطبایی، آیت الله خویی و آیت الله نجابت و شهید آیت الله دستغیب اشاره نمود. البته بخاطر جو نامناسب حوزه های علمیه نجف و حتی قم که با مطالب عرفانی میانه چندانی نداشتند، ایشان وشاگردانشان آماج تهمت ها ی ناگوار بودند اما در حقیقت دو نفر بودند که تا پایان حیات این عارف الهی ایشان را همراهی کرده که می توان به مرحوم آیت الله نجابت و مرحوم آیت اللّه شیخ عباس قوچانی اشاره نمود. البته اهل علم زیادی در نجف بودند که آیت الله قاضی را به عنوان یک انسان موحد قبول داشتند اما مع ذلک بخاطر جوّ حاکم بر حوزه های علمیه مراوده چندانی نداشتند؛ ولی با این وجود در رحلت این عالم ربانی بنا بر آنچه نقل شده است قریب به دو هزار نفر از مجتهدین در تشییع جنازه ایشان شرکت کردند.
بنده از آقای میر حسین موسوی جز صداقت سراغ ندارم، همچنین آقای کروبی
امروز: "منوچهر اسماعیلی لیوسی" نوجوان 15 ساله و مبتلا به بیماری هموفیلی در دزفول بر اثر عدم دسترسی به دارو فوت کرد. مدیرعامل کانون هموفیلی ایران در گفت و گو با خبرآنلاین با تاکید بر کاهش دسترسی بیماران هموفیلی به داروهایشان در رابطه با جزئیات فوت این بیمار هموفیلی می گوید: منوچهر یکی از بیماران هموفیلی 15 سال سن داشت و در ایلات و عشایر نزدیک شهرستان دزفول زندگی می کرد پس از آنکه در کوهستان دچار حادثه شد به علت آنکه دارویی در منزل نداشت پس از رسیدن به بیمارستانی در دزفول جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرآنلاین، احمد قویدل مدیر عامل کانون هموفیلی ایران ضمن ابراز تاسف از فوت این نوجوان دزفولی می گوید: متاسفانه در حال حاضر سطح دسترسی بیماران هموفیلی به داروهایشان به دلیل تحریم داروهای این بیماران کاهش اساسی یافته است و عملا با کمبودهای دارویی موجود، بیمار نمی تواند در منزل خود دارو نگهداری نموده و در مواقع خطر از آن استفاده نماید.»
بحران در بازار دارویی کشور در حال حاضر به شکلی است که به گفته عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی ذخایر دارویی در کشور تا دو ماه آینده جوابگوست و نیاز دارویی کشور در بسیاری از بیماری های خاص تامین نمی شود و دارو های آنها کمیاب و نایاب شده است.
امروز: فاطمه هاشمی در واکنش به صحبت های امروز سخنگوی قوه قضاییه در خصوص وضعیت برادرش (مهدی هاشمی) گفت: «آقای اژه ای گفته است به مهدی هاشمی امتیازات زیادی داده اند. من نمی دانم منظورش از امتیاز چیست! آیا اینکه زندانی را به دلیل بیماریش به بیمارستان بیاورند و دوباره به زندان برگردانند، امتیاز است؟ آیا اینکه سه نفر مامور شبانه روز در اتاق بیمار باشد و چندین نفر مامور پشت در اتاق مهدی و کل بیمارستان پرسه بزنند، امتیاز است! من نمی دانم تعریف آنها از امتیاز چیست.»
فاطمه هاشمی در خصوص آخرین وضعیت برادرش مهدی هاشمی به به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:«روز شنبه مهدی با پدرم تلفنی صحبت کرده و گفته است که او را مجددا به سلول انفرادی برگردانده و بازجویی ها از او شروع شده است. ما نگران حال مهدی هستیم. او را با وضعیت ناخوشایندی از بیمارستان بردند و الان تحت بازجویی است. علیرغم تماس تلفنی او ما از وضعیتش مطمئن نیستیم.»
محسن اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه در واکنش به اعتراض های خانواده مهدی هاشمی از انتقال ناگهانی و خارج از دستور پزشک معالجه او از بیمارستان به زندان در کنفرانس مطبوعاتی روز دوشنبه خود گفت که به این زندانی امتیازات زیادی داده شده و اعتراض ها را رد کرده است. محسن اژه ای در توضیح امتیاز دادن به این زندانی گفته است: اگرچه یک ماه بازداشت وی در انفرادی درست است، ولی او با خانواده ملاقات و چندین بار نیز با اعضای خانواده تماس تلفنی داشتند. همچنین به ملاقات های داخل بیمارستان این زندانی بیمار نیز اشاره کرده است.
مهدی هاشمی رفسنجانی، فرزند آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ سه مهرماه امسال بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. دوشنبه ۱۵ آبان ماه در اثر حمله قلبی به بیمارستان دی منتقل و در آنجا مورد عمل آنژیو گرافی قرار گرفت. او علاوه بر بیماری قلبی دچار بیماری کلیویی نیز است که باید تحت درمان قرار می گرفت.
همچنین سخنگوی قوه قضاییه اظهار کرده که چون بازپرس پرونده فکر می کرده آنژیو گرافی زمان زیادی نمی برد او را به بیمارستان روز دوشنبه منتقل کردند و پنجشنبه نیز او را مجددا برگردانده اند. این در حالیستکه به گفته خانواده هاشمی، طبق دستور دکتر معالجه مهدی هاشمی، او باید تا عصر روز شنبه در بیمارستان تحت مراقبت ویژه می ماند.
خواهر مهدی هاشمی همچنین با تاکید بر اینکه طبق نظر پزشک معالجه او نیاز به مراقبت بیشتر داشته است، گفت: «دکتر ناظری طبق آنچه که نوشته است برادرم باید تا عصر روز شنبه در بیمارستان استراحت می کرده و از هم مهمتر اینکه در آزمایش ادرار مهدی خون دیده شده بود، سه بار از او آزمایش گرفتند و هر سه بار خونی بود بنابراین طبق نظر پزشک مقرر شد که از او آزمایش ۲۴ ساعت ادرار و سی تی اسکن شکم انجام شود که با بردن مهدی این آزمایش ها انجام نشد.»
فاطمه هاشمی گفت:« دکتر ناظری به پدرم گفته بود که مهدی دچار اسپاسم مویرگ است و تا شنبه باید در بیمارستان باشد و پس از آن هم نیاز به مراقبت در محل آرامی دارد.»
امروز: روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: اخبار خوشایندی از بودجه سال جاری به گوش نمیرسد و بنابر آنچه نمایندگان مجلس از محاسبات و برآوردهای اولیه گزارش میدهند، متأسفانه دولت در دخل و خرج سال جاری با حدود 54 هزار میلیارد تومان کسری مواجه است.
بنابر آنچه از سوی نمایندگان مجلس گفته میشود، بخش عمدهای از این کسری در بودجه ناشی از عدم تحقق درآمدهای پیشبینی شده برای دولت است. ظاهراً از مجموع 144 هزار میلیارد تومان درآمد پیشبینی شده در قانون بودجه حدود 90 هزار میلیارد تومان محقق میشود که معنای آن کسری حدود 55 هزار میلیارد تومانی در درآمدهای دولت خواهد بود. از این میزان کسری، رقمی بالغ بر 27 هزار میلیارد تومان سهم بودجههای عمرانی است یعنی از حدود 37 هزار میلیارد تومانی که در قانون بودجه برای طرحها و فعالیتهای عمرانی پیشبینی شده بود، رقمی بالغ بر 27 هزار تومان تأمین نخواهد شد که حدود نیمی از کسری بودجه دولت در سال 91 را تشکیل میدهد.
این اتفاق در شرایط فعلی کشور از چند جهت قابل تأمل است و چند نکته نیز در مورد آن باید به شدت مورد توجه قرار گیرد؛ نخستین نکتهای که با وجود کسری سنگین بودجه امسال باید آن را به فال نیک گرفت این است که این کسر بودجه ناشی از بالا رفتن هزینهها بیش از مقدار پیشبینی شده در قانون نیست. به عبارت دیگر، دولت در سال جاری خلاف رویهای که در سالهای گذشته داشته دارای نظم مالی بیشتری بوده است.
شاید این پرسش مطرح شود که چرا کسر بودجه ناشی از عدم تحقق درآمدها در مقایسه با کسر بودجه ناشی از تحقق بیش از اندازه مخارج، بهتر است؟ پاسخ این است که بیانضباطی دولت در هزینههای مالی به معنای تزریق نقدینگی آن هم عمدتاً از محل درآمدهای نفتی بودجه است، بنابر این در شرایطی مانند شرایط امسال که کسر بودجه ناشی از بالا زدن درآمدها در مقایسه با ارقام پیشبینی شده نیست میتوان امیدوار بود که دولت انضباط بیشتری در خرج کردن داشته گرچه این انضباط خیلی دیرهنگام یعنی در سال پایانی عمر دولت دهم به وجود آمده است.
نکته دوم در مورد جنس کسر بودجه امسال به حوزهای که کسری در آن تخلیه میشود باز میگردد، یعنی حوزه هزینههای عمرانی. توضیح اینکه خوشبختانه دولت قصد دارد و میتوان امیدوار بود در این قصد موفق نیز باشد که از محل درآمدهای تحقق یافتنی، هزینههای جاری خود را که عمدتاً حقوق و دستمزد کارمندان و... است، تأمین کند و نیازی به جابجایی منابع از درآمدهای غیرجاری برای تأمین هزینههای جاری نخواهد بود چرا که خود این مسئله میتوانست در حکم تزریق پول پرقدرت، بالا رفتن پایه پولی و افزایش نقدینگی و تورم باشد.
اما نکاتی که باید در مورد این کسری در بودجه مورد توجه قرار بگیرند، اینها هستند:
اولین نکته شیوهای است که مسئولان دولتی برای مدیریت این مشکل در پیش خواهند گرفت. خوشبختانه آنگونه که معاون معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری گفته است، دولت قصد دارد با کاستن 20 درصدی از بودجه تخصیصی به ارگانها و دستگاههای زیرمجموعه خود در واقع در هزینهها صرفه جویی کند و به این ترتیب از ارائه متمم بودجه به مجلس یا انتقال سهم بخش عمرانی به جاری پرهیز کند. این تصمیم اگر عملیاتی شود و دولت از عهده آن بر بیاید، تا حدود زیادی میتواند از آثار و پیامدهای کسری بودجه امسال برای اقتصاد کشور بکاهد.
با این حال بخش عمدهای از طرحهای عمرانی آغاز شده و دردست اجرا به علت عدم تحقق درآمدها، نیمه کاره باقی خواهند ماند و با گذشت زمان، مشمول افزایش هزینه ناشی از تورم میشوند که خود زمینه ساز بالا رفتن سهم هزینههای عمرانی در بودجههای سالهای آینده میشود. از این رو دولت باید برای بودجه سال 92 با واقع بینی در مورد میزان درآمدها، اولویت را به اتمام طرحهایی بدهد که در سال 91 به علت کسر بودجه، نیمه تمام باقی میمانند تا از آثار تورمی کسری بودجه دولت کاسته شود.
واقعیت این است که اگر دولتمردان در دولت دهم به این موارد پایبند نباشند، نابسامانیها و مشکلات بسیاری را برای دولتهای آینده به ارث باقی خواهند گذاشت که برطرف کردن آنها نیروی زیادی از آیندگان خواهد برد. این، چیزی است که کشور ما با توجه به شرایط خاصی که اکنون دارد، تحمل آن را ندارد. نیروهای انسانی و سرمایه فکری کشور در چنین شرایطی باید صرف مقابله با مشکلاتی شوند که این شرایط پدید آورده است. به همین دلیل نباید باری بر این بار سنگین اضافه شود.
امروز: حجت الاسلام مجید انصاری می گوید: برخورد اصولگرایان در قبال احمدینژاد مسوولانه نیست.به گزارش خبرآنلاین، در ادامه گزیده ای از گفت و گوی عضو مجمع روحانیون با روزنامه اعتماد می آید:
•جناحی که در قدرت است راهکارهای مسدود کردن راه رقیب را در هر دوره یاد میگیرد و شاید تکرار حادثه سال 76 به این آسانی میسر نباشد. به تعبیری میتوان گفت برخی سیاسیون و آقایان در خرداد 76 غافلگیر شدند و پس از دوم خرداد 76 راههای جلوگیری از غافلگیری را یاد گرفتند.
•عامل پیروزی آقای احمدینژاد در سال 84، هم اختلاف و تعدد کاندیدا در جناح اصولگرا و اصلاحطلب بود و بر همین اساس نتیجه انتخابات سال 84 هم برای اصولگرایان و هم برای اصلاحطلبان غیرقابل پیشبینی بود.
•از حق هم نباید گذشت که شعارهای محوریای که آقای احمدینژاد برای انتخابات84 مطرح کردند شعارهای عامهپسند و عامهفهمی بود که با گفتمان انقلاب انطباق داشت اگرچه بعدها مشاهده کردیم که این شعارها تحقق پیدا نکرد. مهرورزی، عدالت، ساده زیستی، پاکدستی و امثال اینها شعارهای جذابی بود...
•آقایان اصولگرا اگر در حال حاضر احساس میکنند که انتخاب و حمایت از آقای احمدینژاد اشتباه بوده است باید بیایند و از مردم عذرخواهی کنند. وقتی در کشور حزب قوی وجود ندارد، آقایان میآیند و کاری را انجام میدهند و بعد که کارها خراب میشود، جاخالی میدهند و میگویند که ما نبودیم. در حالی که اگر حزب بود، باید پاسخگو میبود. آقای مصباحیزدی در قم که تشکیلات و مدرسهیی و محوریت فکریای هم در سالهای اخیر پیدا کردهاند در انتخابات 84، خودشان و کل تشکیلاتشان در حمایت از آقای احمدینژاد بسیج شدند. در آن ایام برای تبلیغات انتخاباتی آقای هاشمی به قزوین رفته بودم که در آنجا آیتالله تاکندی، نماینده قزوین در خبرگان رهبری که از حامیان آیتالله هاشمی رفسنجانی بود ابراز نارضایتی میکرد که بچه طلبههایی که تازه مکلف شده به قزوین آمدهاند و با زبان روزه، نذر کردهاند که آقای احمدینژاد رای بیاورد و قربت الیالله علیه آیتالله هاشمی سخنرانی میکنند. حالا امروز تشکیلات موسسه پژوهشی امام خمینی و شخص آیتالله مصباحیزدی و شاگردانشان شدیدترین منتقدان آقای احمدینژاد شدهاند.
بعضی آقایان در نماز جمعه و بیرون از نماز جمعه آقای احمدینژاد را لطف خداوند بر حق ملت ایران و از برکت دعای امام زمان میدانستند اما امروز این جریان را ضد رهبری و انحرافی و فراماسون معرفی میکنند. من فکر میکنم که اینها اگر میخواهند صادقانه برخورد کنند باید بیایند و یک بار هم که شده از مردم عذرخواهی کنند. اگرچه اینها اصلا فرهنگ عذرخواهی ندارند و بلد نیستند. اینها در حال حاضر جا خالی میدهند و با انتقاد شدید از آقای احمدینژاد یک ژست جداطلبانه از ایشان میگیرند. به واقع چه تضمینی وجود دارد که اینها دوباره فردی مانند احمدی نژاد را معرفی و با شیوههای خاص خودشان به مردم تحمیل نکنند و بعد از چهار یا هشت سال بعد همین رفتارهای امروزی را با او نداشته باشند. اصولگرایان اگر با مردم قصد برخورد صادقانه دارند باید تا آخر کار پای احمدینژاد بایستند. به نظر من این آقایان در حال حاضر هم از آقای احمدینژاد انتقاد اصولی نمیکنند. انتقاداتشان در این حد است که چرا اطاعت از حوزههای علمیه نشده و چرا بیاعتنایی به برخی آقایان شده و از این قبیل انتقادها دارند که بیشتر جنبه شخصی دارد تا مطالبات ملی.
•قطعا اصلاحطلبان پیروز خواهند شد. ما صرفنظر از ایرادات و اشکالاتی که در انتخابات 88 داشتیم و الان نمیخواهم وارد آن مساله بشوم اما حداقل 14 میلیون رای در همان فضای تخریبی داشتیم. من تردید ندارم که اگر شرایط عادلانه و مساوی در عرصه انتخابات ریاستجمهوری آتی برقرار و این امکان ظرف چند ماه آینده مهیا شود که جریان اصلاحطلب درون نظام و معتقد به قانون اساسی و نه جریانهای تندرو و برانداز فرصت کار انتخاباتی بیابند یقینا پیروز میدان انتخابات بعدی خواهند بود. اگر جریان اصلاحطلب علاقهمند به نظام با همین چارچوب قانون اساسی موجود در یک فضای رقابتی سالم قرار بگیرد و این امکان را صدا و سیما به وجود بیاورد، اصلاحطلبان پایگاه اجتماعی قویای دارند. البته نزدیک سه سال است که صدا و سیما یک طرفه و در غیاب اصلاحطلبان اقدام به اتهامزنی و مجرم کردن اصلاحطلبان میکند که رییس این سازمان باید بیاید و فرصت محدودی را در اختیار اصلاحطلبان قرار دهد تا همانگونه که اصولگرایان برای معرفی خود از تلویزیون ملی بهره میبرند اصلاحطلبان هم بهره ببرند و آن وقت ببینند که اقبال افکار عمومی به کدام جریان سیاسی خواهد بود.
•اینکه گفته شود حاکمیت علاقه ندارد را نمیتوان با قاطعیت گفت. حاکمیت که گفته میشود این معنی را به اذهان متبادر میکند که از رهبری تا همه ارکان نظام علاقه ندارند که معلوم نیست چنین گمانهیی وجود داشته باشد. اما جریانی تندرو و تمامیتخواه درون حاکمیت قایل به این نیست که گروهی غیر از خودشان در حاکمیت نقشآفرین باشند.
مقامات عالی نظام علاقه دارند که اصلاحطلبان وارد فضای سیاسی شوند؟
•جریان سیاسی تندروی حاکم تلاش بسیاری دارد تا ارتباط بین گروههای سیاسی با رهبری برقرار نشود و این ارتباط اگر وجود دارد ، تضعیف شود. ما میبینیم که سران این جریان تلاش مضاعفی دارند تا بین آیتالله هاشمیرفسنجانی و رهبری حداقل در اذهان عمومی ایجاد اختلاف و شکاف بکنند و اگر گامی برای تلطیف روابط برداشته میشود اینها کاری میکنند که این کار را برهم بزنند. من شک ندارم که این جریان مشکوک و افراطی نان و نام و منفعت خودش یا اگر وابسته باشد منفعت اربابانش را در ایجاد شکاف اجتماعی و شکاف بین سران پیدا میکند. اما در پاسخ به این بخش از سوالتان که ما چرا علاقهمند حضور در انتخابات هستیم باید بگویم علاقه ما به قدرت به عنوان نفس قدرت نیست. قدرت سیاسی، ابزاری است که هر حزب و گروه سیاسی تلاش میکند این ابزار را در اختیار بگیرد و به قول آقای کروبی کسی برای شب اول قبر که کاندیدای ریاستجمهوری نمیشود. نکته مهم اما این است که این جریانها قدرت را برای چه میخواهند. آیا قدرت را برای باند و منافع شخصی و گروهی خودشان یا برای خدمت به مردم و پیشرفت کشور میخواهند.
اصلاحطلبان بر اساس مکتب آموزشی امام خمینی که بین سیاست و دیانت عینیت قایل است و حضور در عرصههای سیاسی را مثل حضور در عرصههای عبادی یک واجب عینی میداند بر این اعتقاد هستند که انتخاب و شرکت در انتخابات هم یک حق و هم یک تکلیف است. به این جهت حق است که مظهر اعمال اراده و انتخاب انسانهاست و هیچ کسی حق ندارد که کسی را از این شروط محروم کند. ما انتخابات را ظرف و فرصت اعلام حضور مردم و اعلام اراده ملی در سرنوشت کشور میدانیم که هیچکس حق ندارد این حق را از مردم و از اشخاص سلب کند و سلب این موضوع به هر میزان باشد، نزدیک شدن به مرزهای استبداد است و اصولا نظام مردمسالار دینی نمیتواند به سمت تحدید کردن میدان اراده ملی حرکت کند. انتخابات تکلیف است و آحاد جامعه هم مکلف هستند در انتخابات شرکت کنند. انتخابات از آن حقهایی نیست که گفته شود نمیخواهیم این حق را متجلی کنیم.
خاتمی چرا شرط گذاشت؟
•نگاه ژورنالیستی به سخنان آقای خاتمی موجب شد که از اظهارات ایشان، شروط خاتمی تلقی شد در حالی که صحبت آقای خاتمی این بود که اگر انتخابات بخواهد در فضای سالم و صحیح برگزار شود این کارها لازمه انجام آن است نه اینکه ما اصلاحطلبان در صورتی که این کارها انجام شود در انتخابات شرکت میکنیم و اگر نشود، شرکت نمیکنیم. شرکت در انتخابات وجوه مختلفی دارد. یکی از این وجوه این است که اصلاحطلبان کاندیدا معرفی کنند. مصوبه مجمع روحانیون مبارز درباره انتخابات مجلس هم همین بود که اگر شرایط عادلانه باشد و شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها درست عمل کند، سختگیریها و رد صلاحیتها نباشد و فضای انتخابات عادلانه و سالم باشد ما لیست انتخاباتی خواهیم داد. شرایطی هم که آقای خاتمی مطرح کردند همین مصوبه مجمع روحانیون مبارز بود.
•مصوبه مجمع روحانیون مبارز در قبال انتخابات مجلس نهم کاملا مشخص بود. ما در مجمع روحانیون مبارز، نظام جمهوری اسلامی را قبول داریم. ما قانون اساسی موجود را قبول داریم. ما حرکتهای براندازانه را رد میکنیم. ما معتقد به اصلاحات در درون نظام با همین ساختار موجود هستیم. این مسائل را بارها و بارها آقای خاتمی و دوستان اصلاحطلب با صدای بلند گفتهاند. اگرچه ما قانون اساسی را وحی منزل نمیدانیم اما معتقدیم که با همین قانون اساسی و بدون اعمال اراده شخصی و برخورد گزینشی میتوان تامین منافع ملی را داشت و میتوان چهرهیی دموکراتیک از نظام به نمایش گذاشت. نقص از قانون اساسی نیست بلکه نقص از برخورد تنگنظرانه برخی نهادها و دستگاههاست که این نواقص باید اصلاح شود. بنابراین ما هرگز اعلام نکردهایم که انتخابات را تحریم میکنیم و باز هم اعلام میکنیم که قصد نداریم انتخابات را تحریم کنیم. انتظار از آقای خاتمی همین بود که رای بدهند چرا که رای ندادن ایشان چه تلقیای جز تحریم انتخابات توسط اصلاحطلبان میتوانست داشته باشد.
دلیل رای دادن خاتمی.
•من هم خبر دارم که گلایههای بسیاری به آقای خاتمی شد اما این گلایهها به نظرم واقعبینانه نبود.
• در عالم سیاست، صفر و صد وجود ندارد. عالم سیاست کاملا نسبی است. سایر امور عالم هم نسبی است. یعنی شما اگر به موفقیت صددرصدی فکر کنید و بگویید یا صددرصد یا هیچ، اشتباه میکنید. واقعیت این است که عرصه سیاسی در جهان امروز، عرصه ائتلاف است. نفس ائتلاف میان گروههای مختلف به معنای به رسمیت شناختن نسبیت در سیاست است در غیر این صورت اگر ائتلاف به معنای اتحاد باشد مفهومش این است که احزاب ادغام شوند و نه اینکه ائتلاف کنند.
•ما به هیچ عنوان در انتظار چراغ سبز حاکمیت نبوده و نیستیم. چراغ را ما باید سبز کنیم.
•وقتی که همه روزنهها برای ابراز نظر آزاد در داخل کشور محدود میشود، خود به خود عدهیی در خارج از ایران خودخوانده سخنگوی اصلاحطلبان میشوند. چه کسی رادیو و تلویزیون بیبیسی و VOA و دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی و سایتهای خبری و حتی چهرههایی که به عنوان چهرههای جنبش سبز میروند و با اینها صحبت میکنند را به عنوان چهرهها و نمایندهها و سخنگوهای اصلاحطلبان معرفی کرده است. همه اینها نمایندگان خودخوانده اصلاحطلبان هستند که رفتند با این رسانهها صحبت کردند. علت این مساله هم این است که سران اصلاحات و چهرههای اصلی اصلاحطلبان در داخل ایران، فرصت بیان مواضع را پیدا نکردهاند و عدهیی در خارج از ایران سعی کردهاند با تندروی، ساختارشکنی، افراطیگری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاحطلبان خودشان را سخنگو و لیدر جریان اصلاحات معرفی کنند. آنها سخنان آقای خاتمی را بهگونهیی تبیین و تفسیر کردند که بوی تحریم از آن به مشام میرسد. فضای تحریمی را از زبان آقای خاتمی و اصلاحطلبان داخل کشور ارائه کردند در حالی که به واقع آقای خاتمی چنین حرفی را زده بودند و نه مجمع روحانیون مبارز.
•اینکه گفته شود زندانیان باید آزاد شوند تا ما در انتخابات شرکت کنیم هیچ الزام و شرطی بین این دو مساله وجود نداشته و ندارد. آقای خاتمی بیشترین تلاش را در این زمینه داشتهاند و چوب این تلاش را هم ایشان خورده و هم ما میخوریم. کسانی که بدون گناه و ناعادلانه در زندان هستند باید آزاد شوند. حتما از جناب آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی باید رفع حصر شود و این مطالبه جدی و دائمی اصلاحطلبان است. اما معنای این مطالبه این نیست که اگر اینها محقق نشد ما تمام حقوق سیاسی دیگری که در نظام داریم را نادیده بگیریم و صرف نظر کنیم و انتخابات را داوطلبانه به رقیب واگذار کنیم و بگوییم که چون حصر و حبس وجود داشته است ما نیامدهایم. این یک نارسایی است...
جریان اصلاحطلب مراقب افراد افراطی و عناصر نفوذی باشد.
•به نظرم باید جریان اصلاحطلب مراقب افراد افراطی، عناصر نفوذی احتمالی، شعارهای بدلی و جریانهای برانداز و اقدامات براندازانه باشد. ما طی چند سال گذشته همواره از ناحیه کسانی که کمترین نسبت را با اصلاحات و اصلاحطلبان داشتهاند بیشترین ضربه را خوردهایم؛ چرا که غیرمسوولانه سخن گفتهاند و جناح رقیب سخن غیرمسوولانه یک نفر را به حساب کل جریان اصلاحات گذاشته است و غیرمنصفانه سعی کرده هر نارسایی که از ناحیه یک فرد دست چندم اصلاحطلب مطرح شده را به حساب کل جریان اصلاحطلب و سران این جریان بگذارد. در حالیکه این معامله را نسبت به جریان خودشان انجام نمیدهند و مشخصا امروز درباره دولتی که خودشان سر کار آوردند از خود سلب مسوولیت میکنند در حالی که خودشان شریک نارساییهای موجودند. من فکر میکنم جریان اصلاحطلب با حوصله، متانت و در نظر گرفتن منافع ملی و با رفتاری منسجم و به دور از هیجانزدگیهای کاذب و افراط و تفریط، جریان قابل حذف از معادلات سیاسی ایران نیست.
•من از اینکه در جریان اصولگرا افراد زیادی از چهرههای اصیل و سابقهدار و دلسوزان مردم و نظام، کسانی که اصولگرایی را برای نام و نانش نمیخواهند بلکه اعتقاد و گرایشی برایشان بوده است بسیار فراوان میبینم که نگرانیهایشان نسبت به وضع موجود و آینده نظام با اصلاحطلبان مشترک است. من هیچ زمانی قرابت و نزدیکی اصولگرایان واقعی با اصلاحطلبان واقعی را در پیدا کردن راه برون رفت از مشکلات فعلی و راه ترقی و سعادت کشور را مثل امروز ندیده بودم.
•اصولگرایان از اصلاحطلبان تندتر حرف میزنند
•در جلسات بسیار زیادی شاهد هستیم که دوستان اصولگرا و اصلاحطلب که به هر دلیلی یکدیگر را دیدهاند و سر یک میز نشستهاند در تحلیل شرایط کشور و شناسایی تهدیدات بالقوه و بالفعل داخلی و خارجی و ارائه راهحلها حدود 90 درصد مشابه یکدیگر سخن می گویند. حتی در برخی از موارد میبینم که اصولگرایان از اصلاحطلبان تندتر حرف میزنند. اصولگرایان و اصلاحطلبان در یک مقطع زمانی گرفتار رفتارهای ساختگی عناصر افراطی شدند که اینها آتش بیار معرکه بودند تا بین دو جناح سیاسی اختلاف اساسی بیندازند. اما در حال حاضر که کشور در شرایط خاصی قرار گرفته است بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان واقعی با حفظ مواضع اصولی خودشان در موضوعات مختلف و اختلاف نظرهایی که درباره شیوههای اجرایی دارند درباره رفع خطرات و برگزاری انتخابات درست، اداره عاقلانه کشور، حرف مشترک دارند.
امروز: دادستان تهران از پیگیری خواستههای زندانیان امنیتی زن خبر داد و اعتصاب غذای این زندانیان را رد کرد. او همچنین با اشاره به پرونده مرگ «ستار بهشتی» وبلاگ نویس تاکید کرد که در این ارتباط چند نفر بازداشت شدهاند.
به گزارش ایسنا، عباس جعفری دولتآبادی در حاشیه مراسم تودیع و معارفه سرپرست دادسرای ناحیه 20 (دادسرای انقلاب) در جمع خبرنگاران درخصوص اخلالگران ارزی گفت: تعداد متهمان در این زمینه 47 نفر است که سه نفر از آنها 10 روز پیش دستگیر شدهاند. تحقیقات خوبی صورت گرفته و امیدواریم با تکمیل تحقیقات هرچه سریعتر این پروندهها به دادگاه ارسال شود.
وی افزود: اقدامات متهمان در این رابطه متفاوت است. کار برخی از متهمان که دستگیر شدهاند، گسترده بوده و تحقیقاتشان طول میکشد. بعضی از آنها که کارشان تکمیل شده، امیدواریم پرونده آنها به زودی به دادگاه ارسال شود.
دادستان تهران در پاسخ به خبرنگار ایسنا مبنی بر اینکه آیا اخبار منتشر شده از سوی رسانههای غربی مبنی بر اعتصاب غذای برخی از زندانیان امنیتی زن صحت دارد یا خیر؟ گفت: این خبر از اساس دروغ است. اعتصاب غذایی وجود ندارد، درخواستهایی دارند که ما آنها را بررسی کردهایم.
جعفری دولتآبادی درباره نتیجه پرونده دو مداح گفت: حکم آنها صادر شده است که یکی از آنها تبرئه و دیگری محکوم شده است.
دادستان تهران از اعلام اسامی آنها به دلیل قطعی نشدن حکم خودداری کرد.
به گزارش ایسنا، دادستان تهران در ادامه سخنان خود درخصوص اقدامات دادستانی تهران پیرامون زمینخواری گفت: امسال حدود 200 پرونده به دادسرای ناحیه سه وارد شده بود که 70 فقره آن منجر به کیفرخواست شد و 15 متهم آن در حال سپری کردن محکومیت خود هستند و چندین حکم نیز اجرا شده که جمله آن میتوان به اراضی پردیس اشاره کرد.
وی افزود: دادسرای زمینخواری ما اقدامات خوبی را شروع کرده است و امروز نیز در جلسه شورای بیتالمال یکی از پروندههای مهم استان تهران مطرح بود. متراژی که معاون ما ارائه کرد، 13 میلیون متر مربع است.
دادستان تهران درخصوص پرونده «ستار بهشتی» نیز اظهار کرد: ما زمانی که از خبر فوت وی باخبر شدیم، به سرعت پرونده تشکیل دادیم، تحقیقات مفصلی صورت گرفت، بازپرس پرونده از همبندیهای وی در زندان اوین، پزشک معاینهکننده و مامورانی که در این ایام متهم را در اختیار داشتند تحقیق به عمل آورد همچنین روز گذشته جلسه خوبی در مجلس برگزار شد و توضیحات مبسوطی ارائه شد.
وی افزود: سیاست قوه قضاییه رسیدگی بدون اغماض به این پرونده است و این روزها اگر ما مطلبی نمیگفتیم، به معنای عدم موضعگیری نبود بلکه به معنای این بود که ممکن است بیانات ما باعث شود تحقیقات سوخت شود و سکوت ما از سر این بود که تحقیقات از بین نرود.
دادستان تهران اظهار امیدواری کرد که تا 10 روز آینده تحقیقات کامل شود و اظهارنظر روشنی داشته باشند.
جعفریدولتآبادی در پاسخ به این سوال که آیا در این رابطه افرادی بازداشت شدهاند، گفت: روز گذشته چند نفر از افراد بازداشت شدند.
خبرنگار مذکور خواهان بیان سمت این افراد شد که دادستان از بیان آن خودداری کرد و تاکید کرد سیاست قوه قضاییه این است که اگر تخلفی صورت گرفته، بدون اغماض به این پرونده رسیدگی شود و اگر خدایی نکرده مطالبی بیجهت در رسانهها منتشر شده، از آنها جلوگیری شود. در عین حال نباید از یاد برد که پلیس و قوه قضاییه زحمات زیادی میکشند.
به گزارش ایسنا، جعفری دولتآبادی در ادامه درخصوص پرونده فردی که در خیابان شهید مدنی اقدام به مضروب کردن تعدادی از افراد کرده بود، گفت: کمیسیون روانپزشکی نظریهای را در مورد متهم ارائه داده که وی دچار بیماری روانی است و این موضوع به کمیسیون بعدی ارسال شده است. البته کارهای تحقیقاتی پرونده به اتمام رسیده است.
دادستان تهران در پاسخ به سوال خبرنگار دیگری درخصوص پرونده «قرایی» گفت: هنوز در این خصوص به نتیجهای نرسیدهایم.
خبرنگار دیگری سوال خود را اینگونه مطرح کرد که شنیده شده مشاور رییس فدراسیون فوتبال بازداشت شده است آیا این موضوع صحت دارد یا نه؟ که وی پاسخ داد: یک متهم در تهران بازداشت شده ولی این مربوط به امروز نیست. اتهاماتی قبلا مطرح بود که شناسایی و دستگیر شده است و نمیتوانم اتهامات وی را بیان کنم.
خبرنگار دیگری درخصوص اجازه ملاقات فرزندان «نسرین ستوده» با وی سوال کرد که دادستان گفت: روز گذشته این متهم با فرزندانش ملاقات کرده است.
خبرنگار دیگری سوال کرد شنیده شده که در موضوع اخلالگران ارزی بعضی از مدیران شهرداری نیز مطرح هستند که دادستان گفت: این موضوع صحت ندارد.
جعفریدولتآبادی درخصوص پرونده سرقت مجسمهها نیز گفت: این پرونده هنوز به نتیجه نرسیده است.
دادستان تهران در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد ریزش مترو و خسارتهای احتمالی نیز گفت: پرونده مترو مطرح است، شهرداری اعلام کرده که از طریق بیمه خسارات را دریافت میکند. پرونده نزد ما مفتوح است و منتظر هستیم که اقدامات بیمه انجام شود.
دادستان تهران درخصوص اجرای حکم «امیر میرزایی حکمتی» نیز گفت: پرونده وی در دیوان نقض شد و دوباره رسیدگی شد و منتظر نظر مجدد هستیم.
به گزارش ایسنا، دادستان تهران در مورد آخرین اقدامات درخصوص پرونده فساد بانکی گفت: تحقیقات پروندههای زیادی از پروندههای قبلی در حال انجام است و در یکی از پروندهها، هفت فقره کیفرخواست صادر شده و به دادگاه ارسال کردیم. تحقیقات ما ادامه دارد و همانطور که پیش از این گفتم، حدود 150 پرونده مفتوح وجود دارد که در حال رسیدگی هستیم.
وی در پاسخ به این سوال خبرنگار که آیا پرونده مدیرعامل سابق بانک صادرات جزو پروندههای ارسالی به دادگاه است، گفت: خیر این پرونده مفتوح بوده و هنوز منجر به اتخاذ تصمیم نشده است.
امروز: دادگاه انقلاب تهران حاجمنصور را از اتهام تهدید به قتل اسفندیار رحیم مشایی تبرئه کرد و برای سعید حدادیان به اتهام توهین به مقامات دولتی جریمه نقدی در نظر گرفت.
به گزارش فارس، در پی سخنرانی منصور ارضی و سعید حدادیان درباره رئیس جمهور و رئیس دفتر وی در ماه رمضان سال گذشته، معاونت حقوقی دولت و وکیل شخصی اسفندیار رحیممشایی از این دو مداح شکایت کردند.
انتشار فایل صوتی سخنان مداحان واکنشهای گسترده و متفاوتی را در پی داشت؛ از اعتراض به ادبیات آنان تا مشکوک و سیاسی خواندن پخش سخنرانیها 8 ماه بعد و در آستانه خانهنشینی 11 روزه رئیس جمهور.
شکایت از حاجمنصور بر اساس ماده 669 قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین و افترا و تحریک به قتل رئیس دفتر رئیس جمهور و شکایت از حاجسعید بر اساس ماده 608 همین قانون و به اتهام توهین به مقامات دولتی صورت گرفت.
شعبه 9 دادسرای فرهنگ و رسانه، پرونده مداحان را با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواستی 30 صفحهای برای آنها را به دادگاه ارجاع داد اما جلسه اول محاکمه به دلیل فوت عموی وکیل مشایی برگزار نشد.
دومین جلسه دادگاه نیز با وجود حضور وکلای طرفین دعوا، به دلیل نقص کیفرخواست مربوط به شکایت رئیس جمهور به زمان دیگری موکول شد.
اما در نهایت، دادگاه مداحان ساعت 10 صبح روز دوشنبه اول آبان با حضور نماینده دادستان در شعبه 26 دادگاه انقلاب برگزار و آخرین اظهارات و دفاعیات نماینده حقوقی دولت و وکلای طرفین اخذ شد.
بر اساس حکمی که قاضی پیرعباسی رئیس شعبه 26 انقلاب هفته گذشته صادر کرده، حاجمنصور ارضی از اتهام وارده تبرئه شده است.
همچنین سعید حدادیان بر اساس ماده 608 قانون مجازات اسلامی به اتهام توهین به مقامات دولتی به پرداخت 50 هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
این رأی که به گفته یک منبع مطلع، مراحل قانونی را طی کرده و آماده ابلاغ است، «بدوی» بوده و حکم صادره ظرف 20 روز قابل تجدیدنظرخواهی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر