امروز: سیدمصطفی تاج زاده، زندانی سیاسی و معاون وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به اظهارات مکرر وی پیرامون "شکست سیاست خارجی دولت اصلاحات" و اطلاق سیاست خارجی "شاه سلطان حسینی" برای دیپلماسی دولت اصلاحات گفت: "آقای خاتمی مروج اسلامی بود که امروز مدل منتخب اشخاص و احزاب مسلمان در ترکیه، تونس، مراکش و مصر است. اسلامی که در آن نه عزت بهانهای برای برباد دادن مصالح و منافع ملی میشود و نه مصالح و منافع ملی بهانهای برای از دست دادن عزت و نه وجود دشمن بهانهای برای نقض مردمسالاری و نادیده گرفتن بدیهی ترین حقوق ملت. با التزام به همین تفکر بود که آقای خاتمی زمانی پذیرفت شنونده نطق افتتاحیه رئیس جمهور امریکا در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل باشد که آقای کلینتون متقابلاً همان روز هنگام سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در سالن مجمع حاضر شود. او حتی چند دقیقه بیشتر در ساختمان ماند بدان امید که با رئیس دولت اصلاحات دست بدهد."
به گزارش کلمه، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت در ادامه افزوده است: این صحنهها را مقایسه کنید با صحنههای حقارتباری که در دوران پس از اصلاحات و به نام اصولگرایی شاهد آن بودیم. آقای احمدی نژاد، دست کم دو سال پای سخنرانی رئیس جمهور امریکا نشست بدون آن که هنگام نطق وی، حتی وزیرخارجه آن کشور در محل اجلاس حضور یابد. او پیروزی انتخاباتی آقای اوباما را تبریک گفت اما دریغ از پاسخی شفاهی به پیام مکتوب او. نامههای بدون پاسخ به سران کشورهای آلمان و آمریکا حتماً از خاطر مبارک نرفته است. از استقبالها و بدرقههای توهین امیز و تحقیر کنندهای که در سفرهای آقای احمدینژاد شاهد آن بودهایم سخنی نمیگویم. با این اوصاف تصور نمی کنم شیوه آقای خاتمی را بتوان تملق گویی از امریکا و عقب نشینی پی در پی خواند و روش آقای احمدی نژاد را انقلابی و سرفرازانه نامید.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور آیة الله خامنه ای
رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
جنابعالی تا کنون چندین بار از جمله در آخرین دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام، سیاست خارجی دولت اصلاحات را شکست خورده ارزیابی فرمودهاید. پیش از آن نیز در نقد سیاست خارجی دولت اصلاحات، این دولت را به اشاره ابلغ از تصریح به شاه سلطان حسین تشبیه کردید. شما در آن دیدار در نقد و نفی سیاست خارجی در دوره اصلاحات فرمودید: «در آن روزى که ادبیات مسئولین ما آلوده شد به حرفها و تعبیرات تملقآمیز نسبت به غرب و فرهنگ غربى، در آن روز اینها ما را «محور شرارت» معرفى کردند! ... آن وقتى که ما در ادبیات خودمان، در اظهارات خودمان، حرف هاى تملقآمیز نسبت به غرب و نسبت به آمریکا و اینها را تکرار می کردیم. اینها اینجورىاند» (دیدار با مسؤلان و کارگزاران نظام،سوم مرداد ۹۱).
روشن است که حضرتعالی براساس این استدلال دیپلماسی هفت سال اخیر کشور در دوره دولتهای نهم و دهم را مطلوب و موفق میدانید و در موارد مختلف تصریح فرمودهاید که علت همه تحریم ها و فشارهای خارجی نه فناوری هستهای است و نه حقوق بشر بلکه اسلام، انقلاب، پیشرفت های میهن و نیز احیای شعارهای انقلاب توسط دولت های نهم و دهم است.
قصد بنده از تصدیع آن است که کاستی ها و خطاهای ادعا و استدلال فوق را بنمایانم به این امید که با آشکار شدن نادرستی آن، هرچه سریعتر در سیاست خارجی فاجعه بار کنونی تجدید نظر فرمایید. بر این اساس نکات زیر را به عرض میرسانم:
بدیهی است هدف دیپلماسی، اثبات حقیقت، ارشاد و هدایت دول دیگر و یا ناگزیر ساختن آنان به توبه و اعتراف به اشتباه نیست، بلکه هدف، حفظ و تقویت منافع و مصالح ملی است. این امر خود ملاک روشنی از میزان توفیق و ناکامی سیاست خارجی دولتها به دست میدهد. بدین معنا که حقانیت مواضع دولتی که هنر استفاده از امکانات موجود برای حفظ منافع ملی خود را نداشته باشد، به هیچ وجه ملاک موفقیت دیپلماسی آن محسوب نمیشود. براین اساس ملاک موفقیت دیپلماسی ایران در برابر آمریکا که طی سالهای پس از انقلاب همواره در پی ایجاد اجماعی جهانی علیه ایران بوده است، نه اعتراف و توبه رئیس جمهور این ابرقدرت جهانی، بلکه از بین بردن زمینههای تحقق مقاصد خصمانه کاخ سفید علیه ایران است.
در دوره اصلاحات، سیاست خارجی عاقلانه دولت اصلاحات و به ویژه رفتار و گفتار اعتمادساز، دموکراتیک و صلح جویانه آقای خاتمی به جمهوری اسلامی چنان اعتبار و وجاهتی بخشیده بود که اتهام آقای بوش نه تنها نمیتوانست ایران را در سطح بین الملل در جایگاه متهم قرار دهد و تهدیدها و تحریم های گوناگونی را متوجه میهن و ملت ما کند، بلکه انتقادهای زیادی را در درون و بیرون امریکا متوجه کاخ سفید کرد.
قرار دادن ایران در کنار کره شمالی به عنوان «محور شرارت» نه تنها از منزلت بین الملی ایران نکاست بلکه وجهه جنگطلبانه جمهوریخواهان کاخ سفید را در منظر جهانیان آشکارتر ساخت. مسلماً شما نیز تصدیق میفرمایید که پس از ایراد اتهام فوق، نه افکار عمومی ایالات متحده، نه رقبای دموکرات او، نه دول اروپایی و نه هیچ کدام از دول متحد امریکا به ویژه در همسایگی ایران، با واشنگتن همراه و هم زبان نشدند و ایران را محور شرارت نخواندند. برعکس بر مراودات و همکاری های خود با دولت و ملت ما افزودند. در اثر این راهبرد موفق نه تنها آمریکا از همراهی شرکای جهانی خود در سیاستهای خصمانه علیه ایران محروم شد، بلکه قدرتهای جهانی به رغم خواست و تمایل آمریکا با ایران وارد گستردهترین همکاریهای اقتصادی و صنعتی شدند. البته چه خوب بود آقای بوش در قبال ایران دوره اصلاحات که از اعتبار و وجاهت بین المللی تحسینبرانگیزی برخوردار شده بود آن اشتباه فاحش را نمیکرد و دولت آمریکا را در چهره قدارهکش بین المللی تصویر نمینمود، اما این وظیفه مردم آمریکا بود که به خاطر سیاستهای خطا و اشتباهات فراوان آقای بوش در دوره ریاست جمهوریش، برای دور بعد از کاندیدای حزب جمهوریخواه حمایت نکنند و نامزد حزب دموکرات را به کاخ سفید بفرستند و آن چه به ما مربوط میشد این بود که با اتخاذ راهبردی عاقلانه و منطقی در عرصه دیپلماسی خارجی توانسته بودیم تهدید آمریکا را بیاثر کرده و منافع و مصالح ملی خود را حفظ و تقویت کنیم.
تعجب آور این است که حضرتعالی در گذشته همین نگاه را به دیپلماسی داشتید و در باره موفقیت دیپلماسی به همین گونه استدلال میکردید. پس از صدور موافقتنامه سعدآباد در دیدار با مسؤلان و کارگزاران وقت نظام در سال ۱۳۸۲ در تأیید تصمیم دولت اصلاحات مبنی بر توقف داوطلبانه غنی سازی اورانیوم فرمودید: «کارى که مسؤولان کردند، کار درستى بود. با تدبیر و بدون پذیرش تسلیم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئه اى که از طرف امریکایی ها و صهیونیست ها علیه جمهورى اسلامى طرّاحى شده بود، شکسته شود. ... افراد مؤمن و غیور ما تصوّر مى کنند دولت تسلیم شد، که باید گفت این طور نیست و هیچ تسلیمى تا این جا وجود نداشته است. این یک حرکت سیاسى و کار دیپلماسى است».
به عبارت دیگر شما نیز معتقد بودید ملاک و نشانه دیپلماسی موفق ناکام ساختن دیگران در تحقق نیات و اهدافشان علیه منافع ملی است و بر همین اساس ابتکار دولت اصلاحات در توقف داوطلبانه چرخه تولید سوخت هستهای را سیاستی درست و عامل «شکسته شدن» «توطئه»ای دانستید «که از طرف آمریکاییها و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی طراحی شده بود» اکنون چه اتفاقی افتاده که نظر مبارک در باره مفاهیم پایه دیپلماسی نیز دستخوش تغییر شده آن چنان که استدلالی کاملاً برخلاف میآورید و تصمیمی را که در آن زمان درست و مدبرانه و «بدون پذیرش تسلیم و قبول حرف زور» و«یک حرکت سیاسی و کار دیپلماسی» توصیف میکردید امروز مصداق «عقب نشینی» و مواضع خاتمی و دولت اصلاحات را «حرفهای تملقآمیز نسبت به غرب» معرفی میفرمایید و متقابلاً توفیق آمریکا را در ایجاد اجماع جهانی علیه ایران و صدور پیاپی قطعنامههای شورای امنیت و تحریمهای به تعبیر شما «وحشیانه» اروپا و آمریکا را نشانه و ملاک درستی دیپلماسی و راهبرد هستهای کنونی ایران قلمداد میکنید؟ بیتردید دیدگاه اول شما درست و داوری اخیر جنابعالی برخطاست و موفقیت آمریکا در همراه کردن کشورهای مؤثر جهان با خود علیه ایران پیروزی بزرگ این کشور، و ناتوانی ایران در «شکسته شدن» این «توطئه» «که از طرف آمریکاییها و صهیونیستها علیه جمهوری اسلامی طراحی شده بود»، شکست بزرگ دیپلماسی ایران به شمار میآید، و اقدام مدبرانه و خردمندانه در این عرصه همچنان تلاش برای شکستن این اجماع علیه ایران، تعامل همه جانبه با اروپا، روسیه، چین، هند و همسایگان قدرتمند خود و شایسته تنش زدایی در روابط با آمریکاست.
برای این که خطای استدلال جدید شما آشکارتر شود خوب است به وجه دیگر این موضوع و روندی که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از دولت اصلاحات طی کرده است نظری بیفکنیم. بیتردید موفقیت دیپلماسی آمریکا در قبال ایران بدون اشتباهات فاحش استراتژیک و تاکتیکی ایران در عرصه سیاست خارجی ممکن نبود. ارزیابی غیرواقع بینانه مسؤلان کشور از مناسبات جهانی و در نتیجه دیپلماسی نادرست دوران پس از اصلاحات که مورد تأیید و حمایت حضرتعالی نیز بوده است، بزرگترین خدمت را به آمریکا کرد و موجب شد تا جرج بوش بتواند در دور دوم ریاست جمهوری خود که مقارن با دولت اول آقای احمدی نژاد بود، توافق اکثر قریب به اتفاق (سی و پنج) کشور عضو شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را برای ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل به دست آورد. سپس با جلب موافقت چین و روسیه، اکثریت قاطع اعضای متغیر شورای امنیت، و با همراهی کامل اروپا، از جمله انگلستان و فرانسه، بزرگترین اجماع جهانی را با محوریت آمریکا علیه ایران شکل دهد و قطعنامههای تحریم علیه کشورمان را در آن شورا به تصویب برساند.
حتما به خاطر دارید که رئیس جمهور مورد حمایت غیرمشروط جنابعالی، که دیدگاههای او را به ویژه در سیاست خارجی از دیگران به خود نزدیکتر میدانستید در جواب منتقدان، قطعنامههای شورای امنیت را کاغذپاره می نامید و در برابر قدرت های بزرگ رجزخوانی میکرد که «آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دانتان ... شود» و هم چنین لاف می زد که موضوع هستهای موضوعی تمام شده و غیر قابل مذاکره است و ایران با کشورهای ۱+۵ فقط حاضر به گفت و گو درباره مدیریت جهانی است و در این گفت و گوها در نظر دارد بیست راهکار برای اداره جهان ارائه دهد. البته آقای احمدینژاد در این ادعاهای گزاف تنها نبود، آقای علی لاریجانی نماینده جنابعالی در شورای امنیت ملی نیز که به توصیه شما، در دوره پس از اصلاحات مسئول پرونده هستهای شد، دراین زمینه با رئیس دولت نهم رقابتی دیدنی داشت و میگفت: «چه کسی گفته است جمهوری اسلامی ایران برای حل مسأله هسته ای اش باید با غرب و اروپا مذاکره کند؟!» یا افاضه میفرمودند: «میخواهند ما را از لولوی شورای امنیت بترسانند». در آن زمان همه مقامات حاکمیت یکدست ایران طرفدار چشم بستن به روی غرب و نگاه به شرق شدند. این راهبرد اگر نتوانست مانع آرای مثبت روسیه و چین به قطعنامههای تحریم شورای امنیت علیه ایران شود، اما توانست روند نزدیکی اروپا به امریکا در قبال ایران را سرعت بخشد. در آن زمان پیش بینی آقای متکی وزیر امور خارجه مبنی بر رأی نیاوردن قطعنامه تحریم، تنها سه روز قبل از صدور آن، میزان درک و شناخت دستگاه دیپلماسی کشور از واقعیات جهانی را به روشنی به نمایش میگذاشت. این سطح درک و شناخت البته منحصر به مسؤلان دیپلماسی خارجی کشور نبود، در همان زمان که اعضای شورای امنیت سازمان ملل مشغول بحث و بررسی پیشنویس قطعنامه علیه ایران بودند، مجلسی که حضرتعالی آن را در یکی از سخنرانیهایتان به «درختی روییده در سنگلاخ» اصلاحات تشبیه فرمودید به جای عطف توجه و حساسیت به این مهم و پیگیری تحولات خارجی، با اهتمام وصفناپذیری وقت خود را مصروف موضوعاتی نظیر اختلاف با دولت اصولگرا در باره تغییر ساعت آغاز به کار بانکها و تغییر ساعت رسمی در آغاز سال جدید، میکرد و به این ترتیب میزان درک و فهم خود را از شرایط کشور و بحرانی که در آینده قرار است دامنگیر کشور شود به نمایش میگذاشت.
از مطالبی که عرض کردم خدای ناکرده تصور نفرمایید که قصد بنده آن است که عملکرد دوران و دولت اصلاحات را مطلق کنم و تمام خوبیها و راستیها را به آن نسبت دهم. قطعاً چنین منظوری ندارم. آن دوران نیز کوتاهیها و اشکالات خاص خود را داشت اما یقیناُ حضرتعالی که سالیان دراز در حوزه سیاست و مدیریت حضوری تعیین کننده داشتهاید نیک میدانید این عرصه، عرصه نسبیات است. عملکردها و ایدهها و طرحها در این عرصه در مقایسه با یکدیگر سنجیده میشوند و برتری خود را به رخ یکدیگر میکشند. بنابراین اجازه دهید با یک مقایسه میان آثار و نتایج متضاد راهبرد سیاست خارجی در دوران اصلاحات و در دوران دولت اصولگرای تحت حمایت و تأیید مطلق شما مقصود خود را بهتر بیان کنم. در دوران اصلاحات شرایط منطقهای و جهانی یکسره با شرایط امروز منطقه و جهان متفاوت بود. در آن زمان احساسات جریحه دار شده افکار عمومی آمریکا و جهان پس از جنایت یازده سپتامبر برای آقای بوش و جمهوریخواهان فرصت مغتنمی بود تا با توسل به شیوههای پوپولیستی و تقویت حس انتقام در مردم آمریکا، سیاستهای جنگطلبانه خود را عملی سازند. افکار عمومی آمریکا و جهان پس از آن حادثه کاملاً پذیرای هرتجاوزی از سوی آمریکا به بهانه مجازات تروریستها بود. در میان کشورهای منطقه نیز هیچ کشوری به اندازه ایران با آمریکا روابط خصومت آمیز و سابقه برخوردهای خصمانه نداشت، بزرگترین متحد منطقهای آمریکا در عراق و افغانستان سقوط نکرده بود، سفارت آمریکا در عراق و افغانستان اشغال نشده بود، دیپلماتهای آمریکا در عراق و افغانستان به گروگان درنیامده بودند، هواپیماها و هیلیکوپترهای آمریکایی در بیابانهای عراق و افغانستان نابود نشده بودند.این همه در ایران اتفاق افتاده بود. دولت عراق نیز پیش از آن در دوره بوش پدر با شکست مفتضحانه از کویت بیرون رانده و آنچنان تضعیف شده بود که بر بسیاری ازمناطق این کشور کمترین تسلطی نداشت. در نتیجه ایران میتوانست هدف اول و یا دستکم یکی از اولین اهداف نظامی آمریکایی باشد که در آن زمان از حمایت کامل افکار عمومی داخلی و جهانی برای هر اقدام انتقامجویانهای برخوردار بود. این تنها سیاست خارجی مدبرانه و معطوف به منافع ملی دولت اصلاحات به رهبری خاتمی بود که زمینه چنین اقدامی را علیه ایران توسط دولت بوش منتفی میکرد. آن دوره را با شرایط امروز کشور در برابر آمریکا و جامعه جهانی مقایسه بفرمایید. طی سالهای پس از دوره اصلاحات و در حاکمیت دولت اصولگرای مطلوب حضرتعالی -البته تا پیش از خانه نشینی یازده روزه آقای احمدینژاد- منطقه و جهان شاهد تحولات و رخنمایی فرصتهایی بینظیر به سود ایران بوده است. درآمدهای افسانهای حاصل از افزایش قیمت نفت، که در شرایط عادی هر کشور پیشرفتهای را به سرمایه گذاری و همکاری اقتصادی و صنعتی با ایران تشویق و ترغیب میکرد، بحران اقتصادی غرب که طبیعتاً موجب تقویت گرایشهای ضد جنگ در غرب شده و ضرورت همکاری با کشوری ثروتمند مانند ایران را برای دول غربی به عنوان راهکاری برای کاهش مشکلات اقتصادی جذابتر از هر زمانی کرده بود، شکلگیری بهار عربی و سقوط دیکتاتورهای منطقه عربی یکی پس از دیگری، از بین رفتن مهمترین تهدیدها در همسایگی ایران و ... همگی شرایط مطلوب و کمنظیری در منطقه و جهان برای ایران به وجود آورده بود که در صورت استفاده از آن، میتوانستیم امروز چه از نظر رشد و توسعه اقتصادی و چه از نظر سیاسی کشوری مقتدر و سرآمد منطقه باشیم. طی سالهای اخیر راهبرد فاجعه آمیز سیاست خارجی و هستهای، تصمیمات غلط و یا دیرهنگام، بیکفایتی و ناکارآمدی در استفاده از فرصتهای بینظیر تاریخی و نیز مواضع و اظهارات ماجراجویانه و ضد منافع ملی مسؤلان کشور، ایران را به چنان ضعف و انزوایی در منطقه و جهان دچار ساخته است که آن همه عوامل و شرایط مثبت، حتی مشکلات حاد آمریکا در عراق و افغانستان، نه تنها مانع از آن نشده است که ایران در معرض محدودیت و تحریم و تهدید همه جانبه قرار گیرد، بلکه آقای اوباما در مقایسه با جرج بوش توانسته است گام های به مراتب بلندتری علیه مصالح و امنیت ملی ما بردارد و افزون بر تحریم های شورای امنیت، خود تحریم های نفتی، بانکی و بیمه ای وسیعی را علیه جمهوری اسلامی به اجرا درآورد. با کمال تأسف باید گفت عملکرد دولتمردان در سال های اخیر به گونه ای بوده است که احزاب رقیب را در امریکا علیه ایران متحد کرده است. کافی است توجه فرمایید که آخرین مصوبه کنگره ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، در مردادماه سال جاری، با ۴۲۱ رأی موافق در برابر تنها شش رأی مخالف به تصویب رسید. طرفه آن که با وجود همه اقدام های فوق، باراک اوباما از طرف نامزد رقیب خود سخت مورد شماتت قرار گرفته که چرا علیه ایران نرمش نشان داده است و وعده می دهد که در صورت پیروزی در انتخابات و راه یابی به کاخ سفید، در قبال ایران مواضعی به مراتب سرسختانهتر اتخاذ خواهد کرد.
به هررو گفتار و رفتار نسنجیده دولتمردان کنونی موجب شده است که اروپا علاوه بر همراهی با امریکا در شورای امنیت، رأساً نیز اقدام به اعمال تحریم های بی سابقه علیه ایران کند. به این ترتیب میهن و مردم ما برای نخستین بار گرفتار تحریم های سه لایه به شرح زیر شده اند که برای کشور و ملت آثار سوء و ناگواری همراه داشته است:
الف) تحریم های شورای امنیت که برای همه کشورهای عضو سازمان ملل لازم الاجراست وهیچ کشوری نمی تواند آن ها را رسماً و علناً نقض کند.
ب) تحریم های نفتی، بانکی و بیمه ای ایالات متحده و اتحادیه اروپا
ج) اعمال مجازات و تحریم علیه کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی که معاملات غیرمجاز -البته از دید کاخ سفید-، با جمهوری اسلامی برقرار نمایند.
برای این که تفاوت تحریم های جدید با آن چه در سابق اعمال می شد، روشن گردد، کافی است به برخی آثار آن ها تنها در فاصله یک ساله اخیر توجه کنیم. در این مدت :
الف- صادرات نفت به کمتر از یک سوم صادرات گذشته کاهش یافته است و کشتیهای نفتکش حامل نفت ایران به رغم تخفیفهای خیرهکننده، بدون مشتری روی آبها سرگردانند.
ب- ایران قادر نیست حتی قیمت فروش همین میزان نفت را با اختیار هزینه کند و برای خرید مواد غذایی و دارو هم با مشکلات عجیب و غریبی مواجه است.
ج- با چند نرخی شدن قیمت ارزهای خارجی دستاورد بزرگ دولت اصلاحات در تک نرخی کردن ارز به هدر رفت و ارزش دلار در بازار آزاد تقریباً به سه برابر رسید( از ۱۰۵۰ تومان به بیش از ۳۸۰۰ تومان ) از نتایج فوری این چند نرخی شدن، تشدید و تعمیق فساد دولتی است که نفس پیکره بیرمق بوروکراسی کشور را گرفته است.
د- صنایع کشور به دلیل توقف واردات مواد اولیه و واسطه به بحرانی ترین وضعیت خود رسیده و روند تعطیل صنایع کشور و تولیدات مواد کشاورزی و دامی سرعت گرفته است.
ه- تورم واقعی در کشور چند برابر ارقام اعلام شده است، اما همین ارقام اعلام شده هم تکان دهنده است. نرخ تورم در تیرماه امسال ۹/۲۵ درصد اعلام شد. براساس آمار رسمی در این مدت قیمت مواد غذایی ۴۴ درصد افزایش یافته است. بیشترین فشاراین تورم لجام گسیخته بر قشرهای کم درآمد و به ویژه بر صاحبان درآمد ثابت( کارگران و کارمندان ) وارد می آید.
از طرف دیگر روند فزاینده فشار تحریم ها و افزایش روزانه قیمتها و خدمات، نظام تصمیم گیری اقتصادی کشور را کاملاً مختل کرده است. برای مثال مرحله دوم هدف مندی( حذف) یارانه ها در سال جاری منتفی شد و آثار مثبت مرحله اول آن، به علت افزایش هزینه زندگی مردم، در حال زایل شدن است. براساس آمار رسمی طی سال گذشته خانوادههای ایرانی با کسری بودجه بیشتری برای تأمین مایحتاج خود مواجه شدهاند. و بیش از پنج میلیون نفر بر جمعیت زیر خط فقر کشور افزوده شده است. در سال جاری با توجه به افزایشهای انفجاری قمیتها وضعیت روشن است.هدف از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها رها کردن شانههای دولت از پرداخت حجم عظیم یارانهها بود این در حالی است که امروز با سقوط آزاد پول ملی در برابر ارزهای خارجی دولت سوبسیدی به مراتب بیش از گذشته برای سوخت پرداخت میکند و اختلاف قیمت سوخت در داخل و خارج کشور بار دیگر به قاچاق گسترده سوخت به خارج کشور انجامیده است و روز از نو و روزی از نو. بانک مرکزی قرارگاه جنگ های نامنظم اقتصادی!! تشکیل داده است. در فاصله دو ماه تیر تا پایان مرداد تصمیمات و سیاستهای اعلام شده در باره ارز چهارده بار تغییر یافته است (به طور متوسط هر چهار روز یک بار تصمیمات عوض شدهاند) مجلس از احتمال به راه افتادن مجدد سیستم سهمیه بندی کالاها(کوپن) سخن می گوید و جناب عالی نیز در فصل تابستان شعار جدیدی تحت عنوان «اقتصاد مقاومتی» مطرح کرده اید که به هر دلیل در شروع سال ۱۳۹۱ در فکر آن نبودید و به همین دلیل در نامگذاری سال جدید از ایده اقتصاد مقاومتی نشانی نیست.
اکنون آیا می توانید درباره این تناقض آشکار توضیح دهید که چرا صرف متوجه کردن اتهام محور شرارت به جمهوری اسلامی بدون آن که آقای بوش بتواند یک گام عملی علیه کشورمان بردارد، نشانه شکست دیپلماسی دولت اصلاحات است ولی تحریم سه لایه سال های اخیر و پیروزی ایالات متحده در متحد کردن کشورهای مؤثر جهان و از جمله اتحادیه اروپا علیه ایران، علامت موفقیت دیپلماتیک دولت اصولگراست؟
اگر به رغم همه شواهد و دلایل روشن یاد شده، همچنان بر درستی راهبرد سیاست خارجی و سیاست هستهای جاری اصرار بفرمایید و آنچنان که بعضاً اشاره فرمودهاید، معتقد باشید تحریم های جدید در پیدایش مشکلات فوق نقش مهمی نداشته است، آن گاه صریحاً بر بی کفایتی مطلق دولت و مجلس اصول گرا حکم فرموده اید که با وجود درآمد افسانه ای ۶۵۰ میلیارد دلاری نفت طی هفت سال گذشته، گرانی و تورم و نرخ رشد اقتصادی منفی را برای کشور به ارمغان آورده است. در این صورت جنابعالی به عنوان بالاترین مقام و بلکه تنها مقام تصمیمگیردر سطح تصمیمات کلان و به عنوان مقامی که مطابق قانون اساسی مسؤلیت نظارت و هماهنگی قوای کشور را برعهده دارد، آیا میتوانید در برابر منتقدان، خود را از مسؤلیت این نتایج فاجعه بار مبرا بدانید؟ آیا کسی باور خواهد کرد که مقام رهبری که با حساسیت زاید الوصفی امور ریز و درشت کشور را تعقیب میکنند و حتی در باره نحوه انعکاس پروندههای اختلاس در رسانهها احساس مسؤلیت و مداخله مستقیم میکنند، در قبال عملکرد دولت و مجلسی که به گفته موافق و مخالف شکل گیری آن نتیجه تدابیر ایشان است، نقش و مسؤلیتی ندارند؟
هنگامی که آقای خاتمی دولت را تحویل آقای احمدی نژاد داد، روابط با همه همسایگان دوستانه بود. اما امروز روابط ایران با عربستان، ترکیه، قطر، آذربایجان، امارات و بحرین سرد و گاه با تنش همراه است و روابط با سایر همسایگان هم وضعیت بهتری ندارد.پنج سفر یک جانبه رئیس دولت های نهم و دهم به عربستان و سفر شدیداً تحقیرآمیز وی براساس ابراز اشتیاق خودش به اجلاس سران «شورای همکاری کشورهای عربی خلیج» در قطر، گرهی از مشکل روابط سرد و بعضا تیره با همسایگان نگشوده است. آل سعود همکاری همه جانبه ای با غرب در ارتباط با تحریم ها به عمل می آورد، اتباع ایرانی را بدون رعایت موازین حسن هم جواری و به شکل توهین آمیزی اعدام می کند، در طرحهای سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران در منطقه آشکارا و به صراحت آمریکا را همراهی میکند، براساس اسناد منتشر شده در سایت ویکی لیکس مصرانه از آمریکا میخواهد به ایران حمله کند و در گفتو گوهای دیپلماتیک با کشورهای مشتری نفت ایران، تأمین نفت مورد نیاز آنان را تضمین میکند و عضویت دولت سوریه را از سازمان کنفرانس اسلامی، با حضور آقای احمدی نژاد در مکه به حالت تعلیق درمی آورد. حماس از ایران فاصله گرفته و به ترکیه پیوسته است. در ترکیه سپر دفاع موشکی ناتو علیه جمهوری اسلامی مستقر گردیده و دولت آذربایجان با اسرائیل روابط گرم و همکاریهای نظامی و امنیتی برقرار کرده است و در هر دو کشور افرادی به اتهام تروریستهای وابسته به ایران محاکمه میشوند. دولت عراق که نزدیکترین دولت همسایه به ایران است هواپیماهای ایران را برای بازرسی ناگزیر از فرود میکند و ...
جناب عالی مستحضرید که مشی آقای خاتمی جلب اعتماد تؤامان دولت ها و ملت ها بود و در دوره ریاست جمهوری وی، جمهوری اسلامی به توفیقات زیادی در هر دو زمینه دست یافت. در دولت نهم تدبیر و عقلانیت در سیاست خارجی کنار گذاشته شد و سخنرانیهای آتشین و شعاری جای دیپلماسی را گرفت، در نتیجه با بسیاری از دولت های جهان دچار مشکل شدیم. آن اظهارات آتشین و تنش آفرین ازجمله از سوی جنابعالی نشانه شجاعت و برخورد عزتمندانه با غرب تلقی شد آن گونه که دیدگاه ایشان به ویژه در عرصه سیاست خارجی را از همه به خود نزدیکتر یافتید. هرچند آقای احمدی نژاد به دلیل سردادن آن شعارها مورد توجه افکار عمومی مسلمانان قرار گرفت ولی اتخاذ سیاست مبتنی بر معیار دوگانه در قبال دولت سوریه و حمایت ایران از این دولت در سرکوب وحشیانه و خونین اعتراضهای مردم خود -که در آغاز ماهیتی کاملاً مسالمت آمیز داشت-، به جایگاه جمهوری اسلامی در اذهان عموم مسلمانان منطقه و جهان عرب لطمات جدی وارد ساخت و ایران به تعقیب سیاست های فرقه ای متهم شد.
اصولا در بهار عربی، حکومت تک صدایی و فردی، آن هم از نوع شیعی آن به هیچ وجه نمی توانست الگوی مسلمانان اهل سنت شود که اکثریت جمعیت سرزمینهای عربی را تشکیل می دهند. راهبرد«استبداد در خانه، دموکراسی در جهان» هیچ خریداری در دنیا و نیز منطقه نداشت. از همان آغاز روشن بود تلاش ایران برای صبغه اسلامی بخشیدن به اعتراضهای مردم به جان آمده از دیکتاتوری در این کشورهای عربی و اقدامات پیدا و پنهان در تقویت جریانهای اسلامی این کشورها به تقویت گرایشهای سلفی- تکفیری در منطقه عربی خواهد انجامید. فرقهها و جریانهای خوارج مسلکی که تنفرشان از شیعیان و ایرانیان اگر بیش از نفرتشان از دول غربی و رژیم صهیونیستی نباشد کمتر نیست.
اکنون به نظر میرسد آن چه موجب شده است که مقامات ایرانی به جای حمایت از به قدرت رسیدن دولتی با گرایش اسلامی در سوریه، خواهان استقرار نظامی دموکراتیک در این کشور شوند، این است که می دانند ایجاد چنین حکومتی، به معنای حاکمیت سلفی/ تکفیری های سوری خواهد بود که دمار از روزگار علویان، مسیحیان و در نهایت مخالفان نظام تک صدایی درخواهند آورد و برای ملت خود و مردم منطقه فاجعه خواهند آفرید. با وجود این توجه ندارند که این روند و راهبرد درباره همه کشورهای عرب و مسلمان صدق می کند. بعید نمی دانم که اعتراف تلخ آقای احمدی نژاد مبنی بر پیشی گرفتن غرب و ایالت متحده از جمهوری اسلامی در جریان بهار عربی به علت مشاهده پیامدهای سیاست های نادرست ایران باشد. به گفته وی «دشمن کاری کرد که ترکیه به جان ایران بیفتد، ترکیه به جان سوریه بیفتد، قطر به جان عراق و عراق به جان عربستان و عربستان به جان ایران ... با این تحولات می بایست خیلی هوشمندانه برخورد کرد. چون اگر دقت نکنیم علیه خودمان می شود. به نظرم تا این جا غربی ها از ما جلو هستند.» (ایران، ۲۶ مرداد ۱۳۹۱)، چرا ما عقب مانده ایم؟
آقای خاتمی مروج اسلامی بود که امروز مدل منتخب اشخاص و احزاب مسلمان در ترکیه، تونس، مراکش و مصر است. اسلامی که در آن نه عزت بهانهای برای برباد دادن مصالح و منافع ملی میشود و نه مصالح و منافع ملی بهانهای برای از دست دادن عزت و نه وجود دشمن بهانهای برای نقض مردمسالاری و نادیده گرفتن بدیهی ترین حقوق ملت. با التزام به همین تفکر بود که آقای خاتمی زمانی پذیرفت شنونده نطق افتتاحیه رئیس جمهور امریکا در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل باشد که آقای کلینتون متقابلاً همان روز هنگام سخنرانی رئیس جمهور کشورمان در سالن مجمع حاضر شود. او حتی چند دقیقه بیشتر در ساختمان ماند بدان امید که با رئیس دولت اصلاحات دست بدهد. این صحنهها را مقایسه کنید با صحنههای حقارتباری که در دوران پس از اصلاحات و به نام اصولگرایی شاهد آن بودیم. آقای احمدی نژاد، دست کم دو سال پای سخنرانی رئیس جمهور امریکا نشست بدون آن که هنگام نطق وی، حتی وزیرخارجه آن کشور در محل اجلاس حضور یابد. او پیروزی انتخاباتی آقای اوباما را تبریک گفت اما دریغ از پاسخی شفاهی به پیام مکتوب او. نامههای بدون پاسخ به سران کشورهای آلمان و آمریکا حتماً از خاطر مبارک نرفته است. از استقبالها و بدرقههای توهین امیز و تحقیر کنندهای که در سفرهای آقای احمدینژاد شاهد آن بودهایم سخنی نمیگویم. با این اوصاف تصور نمی کنم شیوه آقای خاتمی را بتوان تملق گویی از امریکا و عقب نشینی پی در پی خواند و روش آقای احمدی نژاد را انقلابی و سرفرازانه نامید. متأسفم که در پاسخ به تحریف حقایق، چاره ای ندارم جز یادآوری برخی واقعیات تلخ در این زمینه از جمله رفتار ماجراجویانه در دستگیری ملوانان انگلیسی و تسلیم شدن شرم آور به اولتیماتوم ۴۸ ساعته دولت انگلیس و آزاد کردن ۱۶ ساعته ملوانان انگلیسی و به قول مقامات کشور متجاوز به آبهای ساحلی ایران با بدرقه گرم رئیس دولت نهم و تعدادی از وزرا و اعطای هدایایی به آنان! تا معلوم شود فاصله بین ادعا و عملکرد، به ویژه وقتی شرایط دشوار می شود، چه مقدار است؟
سخن در باب ابعاد فاجعهای که سیاست خارجی غلط و راهبرد هستهای ناصواب برای کشور به همراه داشته است بسی فراتر از حوصله این نامه است و اگر بیم تصدیع بیش از حد نبود، هنوز حرفهای ناگفته بسیاری برای گفتن وجود داشت. اما به همین مقدار بسنده میکنم. امید آن که شرح این حقایق به تجدید نظر در راهبرد هستهای و سیاست خارجی جاری کشور کمک کند.
سید مصطفی تاجزاده- بند انفرادی اوین
صحنههای حقارتباری را که مشاهده میکنید با دوران اصلاحات مقایسه کنید کدام شاه سلطان حسینی است؟
امروز: یکی از مباحثی که در علم اقتصاد و تحلیل اقتصاد کلان مطرح و مورد توجه می باشد « نظریه انتظارات » است . برپایه این نظریه آحاد فعالان اقتصادی (افراد و بنگاهها) نحوه رفتار و عملشان در مصرف ، پس انداز و سرمایه گذاری را بر پایه نوع انتظاراتی که از محیط پیرامونشان دارند، تنظیم می کنند. به ویژه شاخکهای حسی و اطلاعاتی افراد حقیقی و حقوقی که تحرک بیشتر و نقش موثرتری در عرصه فعالیتهای اقتصادی دارند نسبت به محیط کسب و کار اطرافشان حساستر است و دائره دید و تحلیل آنها نه تنها در برگیرنده محیط ملی بلکه بین المللی است و از اینرو در افقی جهانی تصمیم گرفته وعمل می کنند. آنچه امروزه در ادبیات اقتصادی دنیا بنام " درجه ریسک " برای کشورها عنوان و اعلام می شود برآمده از یک چنین نگاه و نظریهای است، و در واقع برخی موسسات تحقیقاتی با تعریف عملیاتی ازمولفه هایی که می تواند بطور کمی « نظریه انتظارات » را در مورد روند اقتصاد کلان یک کشور نشان دهد به محاسبه و عرضه این شاخص اقدام می کنند، و البته رقم اعلامی برای هرکشور تاثیر بسیار بسزایی در هزینههای معاملاتی و جریان ورود و خروج سرمایه و به ویژه جلب سرمایه خارجی آن کشور دارد .
دو مولفه اصلی و مورد توافق برای اندازه گیری " درجه ریسک " و برآورد انتظارات در عرصه اقتصاد کلان یک کشور " امنیت اقتصادی " و " ثبات سیاسی و اجتماعی " است، هرچند باید در نگاهی عمیق تجمیع این دو مولفه را ناشی از عملکرد کلی یک واحد ملی (حکومت و مردم درعرصه داخلی و خارجی)، و برآیند فعالیت همه عرصههای حیات یک ملت دانست. مولفه اول غالبترین وجهش را در حاکمیت قانون و برسمیت شناختن حقوق مالکیت برای آحاد شهروندان با همه لوازم و مقتضیاتش و فعالیت گسترده بخش خصوصی در اقتصاد نشان می دهد، و مولفه دوم طیفی از مسائل همچون ثبات سیاستها و قوانین و مقررات دولتی، جابجایی مسالمت آمیز و قانونمند قدرت ، سرمایه اجتماعی، ثبات اقتصاد کلان و بودجه دولت ،...را دربر می گیرد. طبعا به میزان غیبت یا کمبود هریک از این عوامل، مولفه ناشی از آن دچار نقصان و کاستی بوده و در عرصه کلان آثار منفی خود را در فعالیتهای اقتصادی آحاد جامعه ظاهر می سازد و موجبات کندی سرعت رشد و توسعه اقتصادی واحد ملی را فراهم می آورد که به خوبی می توان نتیجه آنرا در رقم نرخ رشد اقتصادی و سرمایه گذاری هر کشور ملاحظه و مشاهده کرد.
برپایه جداول کمی پیوست قانون برنامه چهارم توسعه قرار بود که دولت مستقر با استفاده از منابع ارزی به میزان ۸۱.۶ میلیارد دلار حاصل از فروش نفت و گاز و سرجمع ۳۰۰۳۴۰ میلیارد تومان در طول اجرای برنامه چهارم (۱۳۸۴-۱۳۸۸) در قالب قوانین بودجه سالانه، اهداف کمی نرخ رشد متوسط اقتصادی سالانه ۸ درصد و نرخ رشد سرمایه گذاری ۱۲.۲ درصد را محقق و مسیر دستیابی به اهداف کمی و کیفی سند چشم انداز توسعه بیست ساله کشور در افق ۱۴۰۴ را هموار سازد اما دولت احمدی نژاد با بهره مندی از فروش نفت و گاز به میزان ۳۵۷ میلیارد دلار طی ایندوره و هزینه بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار آن در بودجه دولت ( بیش از سه برابر رقم پیش بینی شده در قانون برنامه چهارم ) و سرجمع ۳۶۳۷۸۴ میلیارد تومان در قوانین بودجه سالانه ( ۱.۲ برابر رقم پیش بینی شده در قانون برنامه ) نتوانست در حد متوسط هم اهداف مندرج در جداول پیوست قانون برنامه چهارم تحقق بخشد. به رغم انجام این هزینه بسیار بیشتر از قانون برنامه، نرخ رشد متوسط اقتصادی و سرمایه گذاری سالانه برای ایندوره برابر ۴.۴۶ و ۵.۶۶ درصد در مراجع رسمی آماری گزارش شده است. این وضعیت برای دوسال ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ هم ادامه داشته و ارقام این شاخصها هیچگونه بهبودی نیافته است. حال سئوال اصلی این است که چرا به رغم افزایش قابل توجه هزینههای دولت دراین سالها چنین نتیجه اسف باری ببار آمده است؟ قطعا پاسخ به این سئوال را باید در ذیل « نظریه انتظارات » ناشی از تغییر و تحولات حادث در ایندوره و برآورد آن از سوی آحاد شهروندان و به ویژه فعالان اقتصادی و موسسات تحقیقاتی جستجو کرد. به نظرم مجموعه حوادث واقعه و نوع نگاه و عمل حاکمیت یکدست اقتدارگرا در عرصه سیاست داخلی و خارجی دراین سالها موجبات شکل گیری انتظارات منفی و در نتیجه گریز سرمایه و سرمایه گذاری را در اقتصاد ایران توسط بخش خصوصی فراهم آورده است، و این در حالی است که نرخ بهره وری نهادههای تولید نیز هیچگونه بهبود و رشدی را در زیر مجموعه نهادهای بهره مند از بودجه عمومی دولت نشان نمی دهد. اگر فرض را بر این بگذاریم که جناح حاکم تمام توش و توان خود را برای بهبود وضعیت اقتصاد کشور و پاسخگویی به مطالبات و نیازهای اقتصادی و معیشتی مردم در ایندوره بکار بسته است اما واقعیت موجود حکایت از آن دارد که جریان تولید ثروت و سرمایه گذاری در کشور روزبروز در ایندوره بدتر و نحیف تر شده است. نرخ تورم و بیکاری دو رقمی و گرانی کمرشکن شاهدی محکم براین مدعاست و اینکه وضعیت بد اقتصاد امروز ایران به گونهای بازتاب دهنده " ناامنی اقتصادی " و " عدم ثبات سیاسی " موجود است.
اخیرا گزارشی از سوی موسسه لگاتوم منتشر شد که مستندی بر این بحث است. لگاتوم موسسهای است غیرانتفاعی و مستقل که در زمینه پژوهش، نظرسنجی و انتشارات فعالیت می کند. مرکز این موسسه در لندن است و حوزه عمل آن جهانی در ارتباط با شاخصهای رفاه و آزادیهای سیاسی و اقتصادی است. این گزارش بیان می کند که میزان سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی در میان ایرانیان نسبت به سایر کشورهای منطقه پایین تر است در حالی که از نظر آموزش ایران جایگاه بالاتری دارد. در همین حال شاخص حکومتداری و شیوه حاکمان بدترین رتبه را در ایران به خود اختصاص داده و جایگاه ایران در میان ۱۴۲ کشور، ۱۲۶ می باشد. پس از حکومت، نبود آزادی و امنیت بیش از سایر شاخصها مورد توجه است که در این میان رتبه پائین ۱۲۵ به ایران رسیده که نشان از نبود آزادی و امنیت اجتماعی و فردی در کشور است، و به لحاظ شاخص سرمایه اجتماعی نیز رتبه پائین ۱۲۱ ایران حاکی از وضعیت نامطلوب دراین باره است. اما ایران در شاخصهای آموزش (رتبه ۵۷)، بهداشت و سلامت (رتبه ۶۶)، و اقتصاد(رتبه ۷۰) رتبههای بهتری را به خود اختصاص داده است که نشان از جایگاه متوسطی در میان کشورهای جهان دارد.
یادآور می شود در حالی که بر اساس گزارش توسعه انسانی سازمان ملل در سال گذشته(۲۰۱۱)، رتبه ایران به لحاظ شاخص «توسعه انسانی» در میان ۱۸۷ کشور دنیا ۱۸ پله کاهش یافته و به رتبه ۸۸ رسیده، گزارش موسسه مطالعاتی لگاتوم رتبه ایران را از نظر " شاخص رفاه " ۱۰۲ در میان ۱۴۲ کشور تعیین کرده است. سال گذشته موسسه لگاتوم انگلیس با انتشار گزارشی اعلام کرده بود که ایران به لحاظ " شاخص رفاه " در میان ۱۱۰ کشور جهان افتی ۵ پلهای را تجربه کرده و در رتبه ۹۷ از میان ۱۱۰ کشور مورد بررسی قرار گرفته است و اینک این گزارش جایگاه ایران در میان ۱۴۲ کشور را ۱۰۲ تعیین کرده است. این گزارش نشان می دهد که کیفیت زندگی مردم ایران و سطح عمومی رفاه آنها نسبت به سال گذشته اندکی بهبود یافته ولی تا رسیدن به سطح استاندارد و مطلوب فاصله زیادی دارد.
بر اساس این گزارش مثل همیشه کشورهای حوزه اسکاندیناوی بالاترین میزان رفاه را دارند و نروژ، دانمارک و سوئد در راس هرم رفاه قرار گرفته اند. این گزارش می افزاید که شاخص کلی رفاه در قاره اروپا افزایش داشته است. این در حالی است که سطح رفاه امریکا برای اولین بار ده رتبه کاهش داشته است. بیشتر امریکاییان بر این باورند که کار کردن بیشتر الزاما موفقیت بیشتر به همراه نخواهد داشت.
با توجه به آنچه آمد سوگمندانه باید گفت گذران حیات اقتصادی جامعه ما نه ناشی از فعالیتهای اقتصادی و تولیدی است بلکه به گونهای آشکار و پنهان به درآمد نفت و توزیع آن وابسته شده و طبعا با کاهش درآمد نفت دچار نابسامانی و بحران خواهد شد. و از اینروست که با تشدید تحریمهای اقتصادی در خصوص نفت و معاملات بانکی اقتصاد ایران بشدت تحت فشار قرار گرفته و در یکسال گذشته پول ملی بیش از دوسوم ارزشش را ازدست داده است. سرعت کاهش ارزش پول ملی را باید در نوع نگاه و انتظارات شکل گرفته در جامعه دید و در قالب « نظریه انتظارات » تحلیل کرد. وقتی اکثریت افراد جامعه انتظار کاهش ارزش پول ملی را دارند و آنهایی که پس انداز ریالی دارند برای حفظ ارزش پولشان به بازار ارز هجوم می برند طبعا در سایه چنین وضعیتی دیگر نمی توان افزایش قیمت ارز را به این و آن فرد یا توطئه دشمن نسبت داد و دنبال جمشید بسم الله و... گشت، و تصور کرد که با بگیر و ببند و گذاشتن ماموران انتظامی و امنیتی در چهار راه استانبول و...می توان بازار ارز را کنترل و جلوی افزایش قیمت ارز را گرفت. تا زمانی که سیاستهای کلی نظام در عرصه داخلی و خارجی بگونهای اصلاح نشود که شاخصهای " امنیت اقتصادی " و " ثبات سیاسی و اجتماعی " در جامعه بهبود یابد و " درجه ریسک " اقتصادی ایران را کاهش دهد و موجبات آشتی و مشارکت فعال آحاد اقتصادی بخش خصوصی داخلی و خارجی را با اقتصاد ایران فراهم آورد و به سرمایه گذاری و تولید ثروت در کشور دامن زند، وضعیت بد اقتصاد ایران و جریان کاهش ارزش پول ملی ادامه خواهد داشت. اگر حاکمیت کشورما به « نظریه انتظارات » بها دهد بخوبی درمی یابد که ادامه وضعیت موجود روز بروز بر مشکلات و مسائل و بحران اقتصادی کشور می افزاید و بقای نظام را با خطر و آینده غیرقابل پیش بینی مواجه می سازد، و راه حل عبور از این وضعیت هم اقتصادی نیست بلکه سیاسی است و آنهم پذیرش و انجام اصلاحاتی است که بتواند جلب اعتماد و مشارکت شهروندان ایرانی را دراداره کشور در پی داشته باشد.
امروز: نماینده ولی فقیه در سپاه میگوید فرمایشات و تاکیدات رهبری، یک قانون الهی است و اولیاء امور، مسئولان کشور و سران قوای سهگانه باید تبعیت دوچندانی از ولی فقیه داشته باشند،
وی مانند بسیاری از نزدیکان رهبری که سعی در شبیه سازی این جایگاه با انبیا و اولیا را دارند، اظهار نظر کرد که حکم ولی فقیه همتراز با حکم انبیاست.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، علی سعیدی افزود: همانقدر که تبعیت از حکم پیامبر و ائمه اطهار واجب است حکم ولی فقیه هم واجب بوده و همتراز با حکم انبیاء است. تبعیت از ولی فقیه بین آحاد مردم فرقی نمیکند، یعنی تبعیت مردم عادی با تبعیت رئیسجمهور، رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه از ولی فقیه یکسان است.
سعیدی خاطرنشان کرد: اولیاء امور، مسئولان کشور و سران قوای سهگانه باید تبعیت دوچندانی از ولی فقیه داشته باشند، زیرا علاوه بر اینکه خود برای ملت الگو هستند، اتحادشان با یکدیگر باعث اعتلای بیشتر انقلاب اسلامی خواهد شد. وی در پایان تاکید کرد: فرمایشات و تاکیدات مقام معظم رهبری، یک قانون الهی بوده که باید تمام قوا و آحاد ملت گوش به فرمان آن باشند و با دست برداشتن از اختلافات، در مسیر پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و رفع مشکلات مردم گام بردارند.
امروز: خانم مریم قدس همسر فیض الله عرب سرخی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و یکی از هفت شاکی از سردار مشفق و کودتاگران نظامی به دادسرای اوین احضار شد.
به گزارش نوروز، این احضار در پی فشارهایی است که بر زندانیان سیاسی و به ویژه شاکیان از کودتاگران و خانواده های آنان اعمال می شود. پیش از این نیز دختر این زندانی سیاسی بازداشت و در سلول انفرادی سپاه تحت بازجویی قرار گرفته بود که در دادگاه به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شد.
این احضاریه در حالی برای مریم قدس صادر شده که آقای عرب سرخی برای درمان مشکلات حادّ ستون فقرات در بیمارستان بستری است و شرایط مناسبی ندارد.
تهدید و ارعاب خانواده های زندانیان سیاسی ازاولین روزهای پس از کودتا و بازداشت فله ای با حکم های غیرقانونی گروهی آغاز شد و هنوز ادامه دارد. این ارعاب صرفا برای آن است که اخبار و اطلاعات مربوط به زندانیان سیاسی به مردم نرسد و مأمورین امنیتی و قضائی بتوانند بدون دغدغه به اعمال غیرقانونی خود ادامه دهند.
لازم به ذکر است همه هفت نفر شاکی از کودتاگران نظامی که در دوران بازجویی در دو الف، زیر نظر قرارگاه ثارالله و تحت نظارت مستقیم بیت رهبری و با فرماندهی آقای طائب، دچار فشار و سختی های زیاد بوده اند، مدتی است که به بیماری های سخت و بعضاً ناشناخته دچار شده اند و از میان آن ها دکتر امین زاده هشت ماه است که در بیمارستان قلب بستری است و دکتر رمضان زاده به دلیل ضایعات مغزی تحت مداوای پزشکی خارج از زندان قرار دارد و مهندس صفایی فراهانی از مشکلات قلبی حادّ رنج می برد. دکتر میردامادی نیز تحت درمان های ویژه پزشک معالج قلب خود می باشد.
اما مهندس بهزاد نبوی و سید مصطفی تاجزاده تاکنون از مرخصی درمانی محروم مانده و خانواده ها و نزدیکان آن ها از این بابت نگرانی زیادی دارند. فیض الله عرب سرخی نیز به تشخیص پزشکان ملزم به عمل جراحی در ناحیه کمر است. اینک جای پرسش دارد که مسئولین امنیتی سپاه به جای رسیدگی به وضعیت زندانیان خود چرا فشار بر خانواده های آنان و نزدیکانشان از جمله ممنوع الخروجی آن ها و ایجاد مشکلاتی در اشتغالشان و یا دخل و تصرف در امور مالی شان و نهایتاً پرونده سازی و احضار و بازجویی و محاکمه و صدور احکام ظالمانه برای آنان می پردازند و چگونه اجازه این اعمال غیرقانونی و غیرانسانی را به خود می دهند؟!
امروز: سیدحسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس در بند در اعتراض به قانون شکنیها و بیعدالتیهای حاکم از روز شنبه ۱۳ آبان دست به اعتصاب غذا زده است.
به گزارش کلمه، حسین رونقی ملکی پیشتر به مسئولان قضایی و امنیتی گفته بود که در صورت بیتوجهی و عدم رسیدگی و پاسخگویی، دست به اعتصاب غذا خواهد زد. این زندانی سیاسی در اعتراض به وضعیت خود، بازداشت امدادگران، قانون شکنیها، قانون گریزیها، نارواییها و بیعدالتیهای حاکم از روز شنبه سیزده آبان اعتصاب غذا را آغاز کرده است.
به گفته خانواده این وبلاگ نویس در بند، وی مامواران اداره اطلاعات تبریز و معاون امنیت دادستان تبریز را عامل اصلی آسیب دیدن کلیهها و به خطر افتادن سلامتیاش معرفی کرده است. همچنین وی از کینه عمیق ماموران اطلاعاتی نسبت به خود خبر داده و عنوان کرده است که ماموران اطلاعات به وی گفتهاند بیماری و در نهایت مرگ تو برای ما) بازجویان (و جمهوری اسلامی اهمیتی ندارد.
بنا به نظر پزشکان بهداری اوین و متخصصان، اعتصاب غذا در شرایطی که این زندانی سیاسی از بیماری حاد کلیوی رنج میبرد بشدت خطرناک بوده و اثرات بسیار مخرب و غیرقابل جبرانی را بر سلامتی و جسم وی میگذارد.
این فعال حقوق بشر زندانی، پیشتر د نامههای خطاب به آیت الله خامنهای و آملی لاریجانی، از ضرب و شتم خود و امدادگران توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز نوشته بود و از آنچه بر امدادگران و خانوادههایشان توسط اداره اطلاعات تبریز گذشته، سخن گفته و عنوان کرده بود من اعتقاد دارم که کار ما انسانی و درست بوده و همچنان از کمک به مردم دفاع میکنم و حاضرم در این راه از جان خود نیز بگذرم و مطمئنا در قبال ظلمی که بر امدادگران رفته سکوت نخواهم کرد تا دادرسی عادل از حق ما دفاع کند.
دادستان تهران و مقامهای امنیتی که از شرایط بد جسمی و بیماری وی اطلاع دارند همچنان بر نگهداری وی در زندان اصرار میکنند. این در حالی است که بنا به نظریه پزشکی قانونی و متخصصان بیمارستان هاشمینژاد وی دوران درمان خود را باید بیرون از زندان میگذراند.
امروز: رئیس کمیسیون امور شوراهای مجلس از اتمام بررسی طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری در کمیسیون متبوعش خبر داد و گفت: طبق مصوبه کمیسیون، مناظرات کاندیداهای ریاستجمهوری پخش زنده نمیشوند.
هر چند مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری دوره دهم با استقبال عمومی رو به رو شد، اما این بار مسئولان تصمیم گرفته اند که از پخش مستقیم آن خودداری کنند.
در انتخابات قبلی احمدی نژاد به برخی از شخصیت های سیاسی از قبیل هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری تهمت زد که واکنش شدید آنان را به همراه داشت. اما ضرغامی رییس سیما هنوز به این افراد اجازه نداده است تا از خود دفاع کنند.
این در حالی است که شکایت فرزندان هاشمی از احمدی نژاد در مورد اتهامات وارده در آن مناظره کماکان در راهروهای قوه قضاییه است.
امیر خجسته نماینده مردم همدان و رئیس کمیسیون امور شوراهای مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با فارس به ارائه گزارشی از جلسه عصر یکشنبه اعضای کمیسیون متبوعش پرداخت و اظهار داشت: در این جلسه طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری مورد بحث و بررسی قرار گرفت و رسیدگی به این طرح در کمیسیون امور شوراها به اتمام رسید.
وی افزود: در جلسه امروز کمیسیون درباره چگونگی تبلیغات نامزدهای انتخاباتی و ماده ۷۴ این قانون بحث و تبادلنظر شد.
رئیس کمیسیون امور شوراهای مجلس بر همین اساس یادآور شد: بر اساس مصوبه امروز کمیسیون مقرر شد مناظرات انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری ضبط شده باشد یعنی به صورت زنده پخش نشود.
به گفته وی، در این مصوبه همچنین مقرر شد اگر در مناظرات تلویزیونی توهینی به کسی شد، صدا و سیما باید به ذینفع به اندازه همان مدت زمانی که به او اهانت شده، فرصت دفاع دهد.
خجسته ادامه داد: در مصوبه امروز کمیسیون مقرر شد کمیسیون تبلیغات انتخاباتی متشکل از دادستان کل کشور، وزیر کشور، رئیس سازمان صدا و سیما، دبیر هیئت مرکزی نظارت انتخابات و رئیس شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما یا یکی از اعضای آن تشکیل و بر روند تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری نظارت کند.
وی در خاتمه تصریح کرد: این کمیسیون بر نحوه تبلیغات و مناظرات و ساز و کارهای آن نظارت میکند.
امروز: سید محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران در تحلیلی، باقی ماندن احمدی نژاد در ریاست دولت تا پایان دوره وی را به مصلحت دانست.
به گزارش «بازتاب»، خاتمی در اظهاراتی که اخیرا بیان کرده است، باقی ماندن احمدی نژاد در ریاست جمهوری تا پایان دوره وی را موجب ثبت نتایج و فجایع این دوره به نام وی دانسته و افزود: اگر وی زودتر از این مسئولیت کنارگذاشته شود، این مساله اتفاق نمی افتد.
رییس جمهور سابق ایران، تلاش برای کنار گذاشتن احمدی نژاد پیش از پایان ریاست جمهوری او را موجب قهرمان شدن وی از یک سو و شانه خالی کردن او از پذیرش مسوولیت نتایج عملکردش دانست و افزود: باید احمدی نژاد و کسانی که وی را به قدرت رساندند، مسئولیت عملکرد و اقدامات خود را بپذیرند.
سیدمحمد خاتمی همچنین برگزاری انتخابات زودرس ریاست جمهوری را فراهم کردن زمینه برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر جناح اقتدارگرا دانست و تاکید کرد: در صورت تسریع در برگزاری انتخابات، طبیعتا کسانی که از امکانات و حمایت های خاص سود می برند، می توانند به راحتی فرد مورد نظر خود را به ریاست جمهوری برسانند.
امروز: روز گذشته، یکی از چهره های نام آشنا که در آبستراکسیون ناکام نمایندگان دولتگرا حضور داشت و برای تحت فشار گذاشتن مجلس و منتفی کردن سوال از رئیس جمهوری مجلس را ترک کرد، کسی نبود جز مهرداد بذرپاش؛ همین بهانه ای شد تا سوابق مشعشع تحصیلی این چهره سیاسی را مرور کنیم.
با گذشت 5 سال از اعلام انصراف مهرداد بذرپاش از تحصیل بدون کنکور دکتری، اطلاعات خبرنگار «بازتاب»، حاکی از ادامه تحصیل وی با چراغ های خاموش می باشد.
به گزارش بازتاب امروز، 5 سال قبل ، سایت «بازتاب» در یک افشاگری، اقدام به انتشار جزئیات قبولی بدون کنکور مهرداد بذرپاش در مقطع دکترا در دانشگاه علامه طباطبایی کرد، گزارشی که منجر به واکنشی گسترده در جامعه شد و اعتراض دانشگاهیان کشور و بخشهای گسترده ای از تشکلهای دانشجویی اصولگرا را برانگیخت و محمود احمدی نژاد، رییس دولت نهم نیز در واکنش به آن دستور بررسی موضوع را صادر کرد.
پس از آن گزارش، مهرداد بذرپاش، مشاور جوان احمدی نژاد در شهرداری تهران که بعدا مدیر عامل پارس خودرو و سایپا و رییس سازمان ملی جوانان در دولت نهم شد، اعلام کرد، از تحصیل در مقطع دکترا انصراف داده است.
با این حال، پیگیری های خبرنگار «بازتاب» مشخص کرد این موضوع صحت ندارد و مهرداد بذرپاش، داماد وزیر آموزش و پرورش دولت نهم به عنوان نسل جدیدی از آقازاده های جمهوری اسلامی همچنان به تحصیل در دوره دکترای دانشگاه علامه طباطبایی مشغول است.
گفته می شود بعد از آن که بذرپاش در برخی از دروس خود با مشکلاتی مواجه شده است، مجددا به دانشکده مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی بازگشته است.
اگرچه قبولی مهرداد بذرپاش در دروه دکترای بدون کنکور از طریق انتقال بورسیه خارج به داخل از نظر عددی به عنوان یک نفر چندان حائز اهمیت نیست، اما به دلیل استفاده صدها نفر از این شیوه غیرقانونی پس از وی، به عنوان راه بذرپاش، این موضوع مهم ارزیابی می گردد.
بنابر مقررات وزارت علوم، انتقال بورسیه خارج به داخل تنها پس از پذیرش قطعی، حضور حداقل 4 نیمسال در دانشگاه خارجی و گذراندن واحدهای دکترا به جز پایان نامه ممکن است؛ اما بسیاری از افراد از این روش برای دور زدن کنکور دکترا استفاده کرده و بدون حضور در دانشگاه خارجی صرفا با نامهای به عنوان تبدیل بورس خارج به داخل اقدام به تحصیل بدون کنکور در مقطع دکترا می کنند.
با این وصف علی رغم دستور احمدی نژاد درباره بررسی وضعیت تحصیلی مهرداد بذرپاش و اعلام انصراف وی، ایشان همچنان دانشجوی دوره دکتری رشته مدیریت دانشگاه علامه طباطبایی می باشد و پس از مدتی غیبت بر سر کلاسها هم حاضر شده است.
تحصیل وی در دوره دکتری در حالی است که ایشان - همانند برخی مسوولین دیگر- تا کنون در آزمون ورود به دوره دکتری قبول نشده است و هرچند در سال 86 در رسانه ها اعلام شد که وی از تحصیل در دوره دکتری انصراف داده ، اما بررسی خبرنگار ما حاکی از آن است که وی در این چند سال در مرخصی به سر می برده و شاید شایعه انصراف وی به دلیل آرام کردن افکار عمومی بوده است.
تحصیل غیر متعارف وی در دوره دکتری در صورتی است که بسیاری از نخبگان به علت محدودیت ظرفیت دانشگاه های داخلی در جذب دانشجو در این مقطع تحصیلی مجبور به مهاجرت و صرف هزینه های فراوان می شوند.
تحصیل در مقطع دکتری مستلزم پذیرفته شدن در آزمون سراسری و قبولی در مصاحبه علمی میباشد.
شایان ذکر است علی احمدی، وزیر سابق آموزش و پرورش و پدر همسر بذرپاش یکی از اعضای گزینش متقاضیان بورس وزارت علوم است.
مهرداد بذرپاش بعد از خروج از دولت، پست های مشاور اجتماعی رئیس جمهور، عضو شورای راهبردی شبکه سه سیما، قائم مقام بنیاد تعاون سپاه را تجربه کرد که البته مشخص نیست هنوز دارای این سمت ها هست یا آنها را واگذار کرده است. وی همچنان صاحب امتیاز روزنامه وطن امروز نیز می باشد و به تازگی ردای وکالت مردم را هم بر تن کرده است؛ هر چند باید دید عملکرد او نشانگر نمایندگی مردم است یا تنها در حد یک وکیل الدوله!
امروز: سخنگوی اقتصادی دولت با بیان اینکه تلاش دولت بر تک نرخی کردن ارز متمرکز است، درعین حال گفت: این کار باید در قالب یک برنامه حساب شده انجام شود تا به سرانجام برسد.
به گزارش مهر، سید شمس الدین حسینی درخصوص اینکه چرا به رغم تاکید دولت بر تک نرخی شدن ارز هم اکنون با چند نرخی شدن ارز در بازار مواجه هستیم؟، گفت: تلاش دولت تک نرخی کردن ارز در کشور بوده و همچنان هست.
وزیراموراقتصاد و دارایی درعین حال تصریح کرد: اما این کار باید در قالب یک برنامه حساب شده انجام شود تا به سرانجام برسد.
این عضو اقتصادی کابینه دهم با بیان اینکه تصور می کنم حرکتی که آغاز شده (راه اندازی مرکز مبادلات ارزی) موجب کاهش یافتن قیمت ارز در بازار موازی شده است، گفت: امیدواریم با اجرای موفقیت آمیز این سیاست به سمت تک نرخی شدن ارز برویم.
امروز: وزیر نفت گفت: جمهوری اسلامی ایران در صورت افزایش فشار تحریمهای غرب در روند صادرات نفت خام خود بازنگری خواهد کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، رستم قاسمی با بیان این که ایران علاقه مند نیست چنین اتفاقی در دنیا بیفتد، تصریح کرد: نبود نفت ایران در بازارهای جهانی، قیمت ها را تحت تاثیر قرار می دهد و دود این گرانی ها به چشم مردم خواهد رفت که دولت های آنها باید پاسخگو باشند.
وزیر نفت با بیان بهبود روند صادرات نفت ایران در ماه های اخیر گفت: پیگیری های لازم برای بهتر شدن شرایط صادرات نفت در دست انجام است و این عملیات با روندی رو به رشد ادامه دارد.
قاسمی یکی از هدف گذاری های تحریم دشمن علیه صنعت نفت را کند کردن روند توسعه در این صنعت خواند و گفت: امروز با وجود همه مشکلات، طرح ها و پروژه های صنعت نفت با شتاب در حال اجراست.
وزیر نفت تصریح کرد: با وجود فشارهای اخیر برای تحریم نفت ایران موفق شده ایم با تمهیداتی خاص از این موانع عبور کنیم.
وی گفت: حذف نفت ایران از بازار، تعادل میان عرضه و تقاضا در بازارهای جهانی را بر هم می زند و در چنین شرایطی بی ثباتی و کمبود عرضه نفت در بازارهای جهانی افزایش می یابد.
وزیر نفت پیش تر نیز گفته بود: با اعمال تحریم های اخیر، دنیا به این نتیجه خواهد رسید که نبود بخشی از صادرات نفت ایران، تاثیر جدی بر افزایش قیمت نفت دارد و کشورهای وارد کننده نفت به دنبال این مسئله هستند که پیامدهای ناشی از نبود نفت ایران در بازار جهانی را بر قیمت این محصول ببینند.
اداره اطلاعات انرژی آمریکا نیز در گزارش جدید خود تصریح کرده است: ارزیابی آمار تولید و مصرف جهانی نفت در دو ماه گذشته نشان می دهد حذف ایران از بازار نفت، تعادل عرضه و تقاضا در بازارهای جهانی را بر هم می زند و در چنین شرایطی بی ثباتی و کمبود عرضه در بازارهای جهانی افزایش می یابد.
آمریکا در گزارشی اعلام کرد: بدون احتساب ایران در آمارها، مصرف جهانی نفت خام در دو ماه گذشته به طور میانگین روزانه دو میلیون و 400 هزار بشکه بیشتر از میانگین تولید جهانی نفت خام بوده است و چنانچه ایران را نیز در آمارها بگنجانیم، آمار مصرف جهانی نفت همچنان روزانه 600 هزار بشکه کمتر از تولید این ماده بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر