امروز:
ﻫﻨﻮز از داغ دل ﻣﺮدم زﻟﺰﻟﻪ زده آذرﺑﺎﯾﺠﺎن ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺎی ﭘﺎﯾﯿﺰی ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺷﻤﺎل ﻏﺮﺑﯽ ﮐﺸﻮر را در ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻣﺎه از وﻗﻮع زﻟﺰﻟﻪ ﻣﻬﯿﺐ در ﺑﺨﺶ ﻫﺎﯾﯽ از اﺳﺘﺎن آذرﺑﺎﯾﺠﺎن ﺷﺮﻗﯽ، اﺧﺒﺎر ﺧﻮﺑﯽ از وﺿﻌﯿﺖ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎن آذری ﺑﻪ ﮔﻮش ﻧﻤﯽ رﺳﺪ؛ ﺷﻮر و ﻫﯿﺠﺎن ﻣﺮدﻣﯽ ﺑﺮای اﻣﺪادرﺳﺎﻧﯽ ﮐﻢ ﺷﺪه، وﻋﺪه ﻫﺎی ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﻦ ﺑﻪ ﮐﻨﺪی اﺟﺮا ﻣﯽ ﺷﻮد، ﻣﺮدم در ﺳﺮﻣﺎی زﯾﺮ ﺻﻔﺮ درﺟﻪ ﺷﺐ را ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯽ رﺳﺎﻧﻨﺪ و ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ وﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﺗﺼﺎل ﺑﺮق و در ﭘﯽ آن آﺗﺶ ﺳﻮزی در ﭼﺎدر آوارﮔﺎن ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﮐﺸﺘﻪ و زﺧﻤﯽ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺗﻤﺎم اﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﻪ ﮐﻨﺎر؛ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ زﻟﺰﻟﻪ آذرﺑﺎﯾﺠﺎن اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ اﻓﺘﺎد و ﺑﺮﺧﻮردﻫﺎﯾﯽ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮای ﻣﺮدم آذرﺑﺎﯾﺠﺎن ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮای ﺗﻤﺎم اﯾﺮاﻧﯿﺎن ﺟﺎی ﺣﯿﺮت داﺷﺖ، در ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ روزﻫﺎی وﻗﻮع زﻟﺰﻟﻪ و در آن ﻫﻨﮕﺎم ﮐﻪ رﺳﺎﻧﻪ ﻣﻠﯽ ﺑﺠﺎی اﻃﻼع رﺳﺎﻧﯽ و ﻫﻤﺪردی ﺑﺎ ﻣﺼﯿﺒﺖ دﯾﺪﮔﺎن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺧﻨﺪه ﺑﺎزار ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﮐﺮد و رﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮر ﻣﺤﺘﺮم ﻋﺎزم ﺳﻔﺮ ﻣﮑﻪ ﺑﻮدﻧﺪ، ﺟﻤﻌﯽ از ﺟﻮاﻧﺎن اﯾﻦ ﺧﺎک ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎل ﻫﺎی دﻓﺎع ﻣﻘﺪس ﺑﺪون ﻫﯿﭻ ﭼﺸﻢ داﺷﺘﯽ ﺑﺴﯿﺞ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎن ﺧﻮد ﯾﺎری رﺳﺎﻧﻨﺪ و اﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﻀﺮت ﻣﻮﻻﻧﺎ را ﺑﺮای ﻣﺴﺌﻮﻻن ﻣﻌﻨﯽ ﮐﻨﻨﺪ :
ﮐﻪ ای ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﺎن ﭼﻪ ﭘﺮﺳﺘﯿﺪ ﮔﻞ و ﺳﻨﮓ
آن ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺮﺳﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﮐﺎن ﻃﻠﺒﯿﺪﻧﺪ
اﻣﺎ دﯾﺮی ﻧﭙﺎﯾﯿﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﭗ اﻣﺪادرﺳﺎﻧﺎن ﻣﺴﺘﻘﻞ را ﭘﻠﻤﭗ ﮐﺮدﻧﺪ و آﻧﻬﺎ را ﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﺎزداﺷﺘﮕﺎه ﻓﺮﺳﺘﺎدﻧﺪ! دﻟﯿﻞ اﯾﻦ اﻗﺪام از ﺳﻮی رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎی دوﻟﺘﯽ در اﺑﺘﺪا اﻗﺪام ﻋﻠﯿﻪ اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻠﯽ ﺗﻮﺳﻂ اﻣﺪادﮔﺮان ﻋﻨﻮان ﺷﺪ اﻣﺎ ﭘﺲ از ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﮔﺴﺘﺮده ﺗﻮزﯾﻊ ﻧﺎن ﮐﭙﮏ زده ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺮم آﻧﺎن ﺑﯿﺎن ﺷﺪ!
ﺑﺎ آن ﮐﻪ ﻫﻨﻮز ﻋﺪه ای از اﻣﺪادﮔﺮان در ﺑﺎزداﺷﺖ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ روﻧﻘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﯿﻤﺎری ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﺴﻤﯽ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﻫﻢ دارد، اﻣﺎ ﺟﻤﻌﯽ از آﻧﺎن ﺑﺨﺼﻮص ﺑﺎﻧﻮان آزاد ﺷﺪﻧﺪ وﻟﯽ ﺑﺎزﺟﻮﯾﯽ ﻫﺎ و اﺣﻀﺎرﻫﺎ ﮐﻤﺎﮐﺎن ﺑﺮای آﻧﺎن اداﻣﻪ دارد، از ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮای ﯾﮑﯽ از ﺑﺎزﯾﮕﺮان ﺑﺎﻧﻮی ﺳﯿﻨﻤﺎ و ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن اﯾﺮان -آرﺗﻤﯿﺲ ورزﻧﺪه- ﮐﻪ ﺟﺰو اﯾﻦ ﮔﺮوه از اﻣﺪادرﺳﺎﻧﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ، در ﺗﻤﺎﻣﯽ دﻧﯿﺎ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان و ﺑﺎزﯾﮕﺮاﻧﯽ را ﮐﻪ ﺑﺮای ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﻨﻮع ﺧﻮﯾﺶ و ﯾﺎری رﺳﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﻣﺼﯿﺒﺖ دﯾﺪه راﻫﯽ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺑﺤﺮان زده ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ را ﺑﺮ روی ﭼﺸﻢ ﻣﯽ ﮔﺬارﻧﺪ و ارج ﻣﯽ ﻧﻬﻨﺪ و در ﻣﺮاﺳﻢ ﻫﺎی رﺳﻤﯽ از آﻧﻬﺎ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ آورﻧﺪ و ﻧﺸﺎن ﺷﺠﺎﻋﺖ اﻫﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ اﻣﺎ در اﯾﺮان ﺳﺰای ﻫﻨﺮﻣﻨﺪی ﮐﻪ ﻋﺎزم ﮐﻤﮏ و اﻣﺪادرﺳﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ زﻟﺰﻟﻪ زده ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻣﻬﻢ ﺗﺮ از ﻫﻤﻪ آراﻣﺶ و دﻟﮕﺮﻣﯽ را ﺑﺮای داﻏﺪاران ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن ﺑﺮده اﺳﺖ، ﺑﺎزداﺷﺖ و اﺣﻀﺎر و ﺑﺎزﺟﻮﯾﯽ ﺳﺖ! اﯾﻦ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ و ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺎت ﺑﺎ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان ﻣﺮدﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ورزﻧﺪ ﺑﺴﻨﺪه ﻧﻤﯽ ﺷﻮد، ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ وﻗﺖ ﭘﯿﺶ دﯾﮕﺮ ﺑﺎﻧﻮی ﺳﯿﻨﻤﺎﮔﺮ اﯾﺮاﻧﯽ -ﺑﺎران ﮐﻮﺛﺮی- ﮐﻪ از ﭘﯿﺸﮕﺎﻣﺎن ﺟﻤﻊ آوری ﮐﻤﮏ ﺑﺮای زﻟﺰﻟﻪ زدﮔﺎن ﺑﻮد ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻧﻮع ﻃﺮز ﺗﻔﮑﺮش ﺗﺌﺎﺗﺮی را ﮐﻪ او در آن ﺑﻪ اﯾﻔﺎی ﻧﻘﺶ ﻣﯽ ﭘﺮداﺧﺖ را ﺗﻮﻗﯿﻒ ﮐﺮدﻧﺪ! ﺑﻪ راﺳﺘﯽ ﭼﺮا؟ در ﭘﺲ ﺗﻤﺎم اﯾﻦ ﺳﻮال ﻫﺎی ﺑﯽ ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ:
ای ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﻣﻦ
من در ﮐﺠﺎی ﺟﻬﺎن اﯾﺴﺘﺎده ام ...؟
مطالب وارده در قسمت مهمان لزوما دیدگاه سایت امروز نیست.
امروز:
طبقات متوسط شهری ،همواره در سالیان گذشته نشان داده اند که عضو ،جوامع خواستار تغییرِ شرایط موجود هستند. در این طیقه روشنفکران آن نیز به مراتب تاثیرات خود را بر پا ساختن یک انقلاب ( چه دستخوش تغییرات و چه بنیان افکن ) ، به اجرا در آورده اند. روشنفکران طبقه متوسط همواره در این برپایی انقلاب، خود را به اتصال رنجیروار جامعه اتصال داده وهمچنین به توان حضور انقلابی پا فشاری نموده است. برای نمونه بر این واقعه، حضور دانشجویان و اتحاد دانشجویان با روحانیت و بازاریان در انقلاب ایران، یکی از این گونه شواهد بوده. باید اشاره نمود که این طبقه از جامعه از آنجایی که تهدید جدی بر استواری سیاسی جامعه مطلقه تلقی می گردد،سعی بر آن دارد خود را محصور و یک رنگ به رفتار خود مستقل نگه ندارد و تلاش بر آن می دارد با نگاه انقلابی خود شرایط را به گونه ای رغم بزند که نه تنها خواسته های خود را محلول ایستادگی نمایان سازد،بلکه در پی آن است که دیگر افراد و صنوف جامعه را در بر پایهِ هر چه قوی تر، اعتراض و رسیدن به خواسته از سوی حاکمیت سوق دهد،گاه شاهدآن نیز می شویم که یکی از اهداف کمک رسانی این قشر ،ایجاد حس و رفتاری جهت سست نمودن استواری حکومتها نیز بوده است.به گونه این طبقه از جامعه سعی برآن می نماید تا میدان عمل خود را محدود قرار نداده و در پی ساختار بنیادی و همه جانبه خود پیشگام باشد. این رهیافت رفتاری به گونه ای است که این طبقه تنها در زمان حضور خود پیشگام نمی شود و خود را در جریان تمامی امور قرا می دهد.به عنوان نمونه اگر اساساً گروهی از بازاریان دست به اعتصاب و تحصن بزنند،و خواستار رفع و رجوع خواسته های خود برآیند،این قشر با پیوستن به صف اعتصاب و تحصن کنندگان در لابه لایه خواسته های منتشر شده قشر بازاری،قصد آن را دارد ضمن حمایت از این قشر، خواسته های خود را نیز که پیوسته با کل جامعه است،به زبان جاری سازد. حال که این طبقه به خوبی میداند ،خود تنها گروهی است که وقایع و همچنین اتفاقات افتاده در جامعه را به تنهایی مناظره گر و تنها گروهی است که در هر شرایط در برخورد با وقایع دست به عکس العمل می زند.حال که در پرسه رفتاری خود نیز میداند،در زمان رفتار اعتراض خود،کمتر گروهی از آنها حمایت می نماید،و در صف مبارزاتی به طور معمول تنها طبقه حضور در مبارزه قرار می گیرد.
این را نیز یادآور می شویم در فرایند رفتاری طبقه روشنفکر_ متوسط جامعه،رفتارها به مراتب از طبقات دیگر چون بازاریان،فنی ها، و روحانیت کمتر محافظه کار است و بیشتر به تندروی های خود، اعلام حیات می دهد. این امر دقیقاً برخلاف بازاریان است که منش و رویکردی محافظه کارانه و همانا معامله گرانه دارند. این احتمال ،ضعیف است که بازاریان در کنار روشنفکران هم گام شوند،زیرا همانطور که اشاره گردید بازاریان با منش بازرگان منشانه خود بیشتر در پی معامله و منافع خود دست به هر اقدامی می زنند، و حال اگر اینگونه نبود، احداث انقلابات متعدد به مراتب بیش از امروز قرا می گرفت.در نتیجه بر طبق منافع خود (بازاریان) رفتار می کنند و در نشات گرفتن انقلاب زمانی سهیم می شوند که دیگر منافع خود را از دست داده باشند و همچنین راهی برای معامله وجود نداشته باشد،در غیر این صورت نیز (اگر) معامله ای صورت بگیرد رخداد انقلاب اساساً بسیار محتمل می شود.
یکی از دلایل اینکه انقلاب و دگرگونی بسیار کم شده است،عدم هماهنگی مابین ،بازاریان با روشنفکران است. شکاف گسترده مابین بازاریان و روشنفکران و عدم وجود دیالوگ ،شرایط را برای هر تغییری در جوامع با مشکل روبرو می سازد. موانعی که در مسیر اتحاد و همزیستی روشنفکران و بازاریان وجود دارد،را می توان در زمینه های چشم انداز،خواسته ها، نیازها، و مقاصد به صورت مشهودی اشاره نمود و این دو قشر و گروه هر کدام با زبان و تولید فکر خود در زمان رسیدن به خواسته های خود دست به اقدام وتفکر می زنند.شاید بتوان سرچشمه این گونه رفتارها را در مسایل دیگر ،چون تفکر بهبود شرایط با کسب منافع بیشتر یافت. اما این عدم امکان ارتباط و تفاهم میان دو گروه به شکلی اساسی نمایان شده است. فاصله اجتماعی و نگاه به جامعه و خواستار تحول خواهی از جمله مواردی است که روشنفکران در دیالو گ های خود مبین آن حرکت هستند. و در نقد گروه بازاریان به نبود این نگاه از منظر آنها اشاره می شود. رفتار محافظه کاری جامعه بازاریان همواره عاملی بر آن شده است که این دو طبقه غالباً با دو زبان متفاوت از همدیگر صحبت کنند. و تنها همین امر کافی است شکاف دو گروه به مراتب افزونتر و بیشتر گردد و همچنین رفته رفته ظن و سوتفام های بیشتر باعث جدا شدن این دو جریان از یکیدیگر گردد.
در سطوح فوق اشاره به آن داشتیم که این دو گروه اهدافِ مجزا و متنازع از همدیگررا پیگیری می نمایند،و این امر صدق بر مسایل کلی نیز دارد. برای نمونه جامعه بازاریان سعی بر آن می کنند که حدالمقدور وارد مباحث کلان نشوند و اگر سخن بر زبان جاری می سازند کاملا مشخص و تعیین شده در الیاف صنوف خود بروز می دهد. این در حالی است که روشنفکرانِ جامعهِ متوسط، با خواسته های فراطبقه ، و خواسته های روزمره، خود را اعلام می دارد و در تحقق خواسته های جامعه مدافع آن می شود که دیگر طبقات نیز وارد میدان مبارزه شوند،زیرا این طبقه معتقد است تمام رویکردها، به شکلی زنجیروار،متصل بوده و در سایه رفتاری تمام اقشار نفوذ خواهد نمود و همچنین به دلایلی سایه افکنده است.
بدین صورت روشنفکران خود را موظف به برقراری دیالوگ با جامعه گسترده قرار می دهند. با توجه به همین گفته نیز در می یابیم که این دو طبقه، هر کدام با خصلت ها و رویکرد های متنوع رفتار می کنند و و علائق جوهری هر کدام متفاوت است، از حس مسئولیت پذیری تا درگیر نمودن جامعه گروهی خود.دو طبقه حتی در مسئولیت پذیری رفتاری نیز با نگاه متفاوت و رویکرد و سازوکارهای خاص خود عمل می کنند.
در نتیجه رفتار محافظه کارانه قشر بازاریان موجب می گردد که حس مسئولیت پذیری خود را تنها در جامعه کاری و صنفی یافت نماید و خود را مسئول دیگر اتفاقات جاری نبیند. این تفاوت تحرک و دیدگاه البته از سوی روسنفکران همواره همان خواسته کلی باقی مانده است. یک نمونه که بتوان اشاره نمود، موضوع اعتصاب بازرایان صنف طلا و ارز بود که در این اعتراض نه تنها همکاران صنفی بلکه قسمتی از جامعه نیز دست به اعتراض زده بودند.این افراد که عمدتاً تحصیلکرده و روشنفکران جامعه را قرار می گیرند،نه تنها در عرصه میدانی ،بلکه در جامعه مجازی نیز با اعتراض از شرایط همگام با جامعه بازاریان حضور یافتند.البته همانطور که یادآورشدیم،قشر روشنفکر از انجایی که میداند جامعه هدف این مشکلات تمام اقشار جامعه را در بر میگیرد،حضور می یابند، این در حالی است که قشر محافظه کار در جامعه بیش از جامعه کل ،به فکر منافع اقتصادی و بازاری خود در اقدام به اعتراض به سرقرار می گیرد.این بدان معنا می شود که بازاریان زمانی دست به اعتصاب می زنند که خود را برانگیخته یابند و متوجه آن بشوند که بازار مخالف منافع و خواسته های خودشان در پیش است.و نباید از این قشر محافظه کار انتظار داشت که در اتحاد با طبقات دیگر هم مسیر شوند،این در حالی است که دیگر طبقات بخصوص از سوی روشنفکران این گروه تنها نخواهند ماند.
مطالب وارده در قسمت مهمان لزوما دیدگاه سایت امروز نیست.
امروز: جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای، شکنجه و قتل آقای ستار بهشتی را محکوم کرد.
متن کامل این بیانیه به این شرح است:
خبر تکان دهنده قتل یک زندانی سیاسی، آقای ستار بهشتی موجی از نگرانی در جامعه ایران برانگیخته است. در حالی که مقامات مسئول سکوت اختیار کرده و حتی از تایید یا تکذیب این فاجعه خودداری می کنند، طبیعی است که هر روز شایعات گوناگونی در فضای خبری انتشار می یابد.
سابقه فجایعی اینچنینی مانند قتل زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، جنایات کهریزک و فوت پرابهام هدی صابر نشان دهنده آن است که در فضای زندان ها، زندانیان بی پناه در معرض خطرات گوناگونی هستند که یکی از آنها مرگ در اثر ضرب و شتم بی رحمانه است.
این در حالی است که به دلیل عدم حساسیت جامعه به سرنوشت بزهکاران زندانی، این احتمال وجود دارد که بسیاری از این زندانیان نیز که حقوق انسانی و قانونی آنها محفوظ است در معرض آسیب های جدی ناشی از آنچه به اصطلاح بازجویی فنی نامیده می شود، هستند و چه بسا آنها نیز در این روند از پا در آمده اند.
مسئولان ارشد کشور چه از این فجایع مطلع باشند و چه نباشند، در هر حال مسئول آن هستند و تنها در صورت برخورد جدی با مسببان و مباشران این جنایات می توانند جامعه ایران را قانع کنند که این حوادث سیستماتیک و از قبل برنامه ریزی شده نیست.
آنچه این جنایات را ممکن می کند، قوانین ناقصی است که دست بازجویان را برای هرگونه رفتاری با بازداشت شدگان باز می گذارد و هرگونه ارتباط خویشاوندان، وکلا و نهادهای مدافع حقوق انسان ها را با این زندانیان بی پناه برای مدت طولانی قطع می کند.
اگر اراده ای برای اصلاح این روند وجود دارد، یکی برخورد قاطع با تمام فجایعی است که در طول سال های قبل در زندان ها اتفاق افتاده و متاسفانه حتی در یک مورد هم با آنها برخورد جدی نشده است. اقدام بعد اجازه نظارت مستمر بر بازداشت گاه ها و زندان ها توسط نهادهای مستقل و مورد اعتماد جامعه است. برچیدن همه زندان ها و بازداشتگاه های غیررسمی نیز باید سریعا انجام شود و بالاخره اصلاح قاطع قوانین در جهت حمایت از زندانیان و محدود کردن اختیارات بی حد و حصر بازجویانی که نه تنها به هیچ کس پاسخ گو نیستند بلکه در بسیاری از موارد برای قضات و نهادهای قضایی تعیین تکلیف هم می کنند، شرط اساسی پیشگیری از این جنایات است.
جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن محکوم کردن این حوادث، برخورد غیر انسانی و بدور از شرع و اخلاق و قانون با بازماندگان این حوادث به خصوص موضوع مبهم آقای ستار بهشتی را محکوم می کند و اعلام می دارد، چه در صورت قتل در بازجویی به عنوان یک جنایت و چه ایجاد التهاب در جامعه به واسطه عدم اعلام زنده بودن فرد بازداشتی که شکنجه او بر اساس شهادت زندانیان سیاسی بند 350 قطعی است، این واقعه محکوم است.
ما ضمن همدردی با خانواده این زندانی مظلوم، از مسئولان امر می خواهیم هرچه زودتر در مورد سرنوشت آقای ستار بهشتی ابهام زدایی کنند و در صورت بروز جنایت، مرهمی بر زخم عمیق خانواده این عزیز بنهند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
20 آبان 1391
مسئولان ارشد کشور چه از این فجایع مطلع باشند و چه نباشند، در هر حال مسئول آن هستند
امروز: ۱ زندانی سیاسی سبز محبوس در بند ۳۵۰ اوین شهادت دادند که در ساعاتی که ستار بهشتی در این بند بوده آثار شکنجه ها و ضرب و شتم را بر بدن وی دیده اند.
به گزارش خبرنگار کلمه، این زندانیان سیاسی در شهادت نامه ی خود آورده اند: وی در حضور افرادی در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را می کشند. زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.
یازدهم آبان ماه سال جاری کلمه از بازداشت و ضرب و شتم ستار بهشتی توسط پلیس امنیت خبر داده بود و کمتر از یک هفته پس از آن خواهر این سبز گمنام اعلام کرد که از پلیس امنیت به وی اعلام کرده اند که که این جوان ۳۵ ساله جان خود را از دست داده و آنها باید روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند.
آن زمان کلمه تاکید کرده بود که با توجه به اینکه هنوز جنازه ای به این خانواده تحویل نشده، نمی توان درباره ابعاد دقیق این خبر به طور قطعی قضاوت کرد که آیا این یک سناریوی امنیتی برای آزار خانواده اوست یا فاجعه ای است که ماموران به دنبال سرپوش گذاشتن بر روی آن اند.
کلمه پس از دو روز با انتشار سندی با دستخط ستار بهشتی که در بند ۳۵۰ شکایت خود را از کسانی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی را محکوم و از سکوت مسئولان امر و رسانه های وابسته به قدرت در کشور انتقاد کرده بود.
اینک ۴۱ زندانی سیاسی در شهادت نامه ی خود با اشاره به این سند منتشر شده توضیح داده اند: ستار در حالی که به دلیل ناراحتی دست به سختی قادر به نوشتن بود طی شکایتی به مسوول بند ۳۵۰ در چند سطر وضعیت خود و برخوردهای پلیس امنیت با خود را نوشت و خواهان پیگیری آن شده بود.
متن کامل این شهادت نامه که ۴۱ زندانی سبز در بند ۳۵۰ زندان اوین آن را امضا کرده اند و به همراه اسامی آنان در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جنایت کهریزک ۲ - قتل ستار بهشتی در پلیس امنیت
در رسانه ها خبری انتشار یافته مبنی بر اینکه آقای ستار بهشتی در تاریخ ۹۱/۸/۹ بوسیله پلیس فتا (فضای تبادل اطلاعات) که زیر مجموعه پلیس امنیت نیروی انتظامی می باشد بازداشت شده است و در تاریخ ۹۱/۸/۱۶ به خانواده وی اطلاع داده شده که ستار فوت کرده است و باید جنازه اش را از سردخانه کهریزک تحویل بگیرند. در عین حال آنها را تهدید کرده اند که حق صحبت با رسانه ها را نیز ندارند.
از آنجا که آقای ستار بهشتی از ۹۱/۸/۱۰ تا ۹۱/۸/۱۱ دربند ۳۵۰ بوده و افراد این بند وضعیت دردناک جسمی و روحی وی را از نزدیک مشاهده کرده اند، وظیفه ملی و دینی خود میدانیم مسایل وی را به اطلاع ملت شریف ایران برسانیم.
اتهام آقای ستار بهشتی نوشتن مطالبی انتقادی نسبت به مسوولان نظام در وبلاگ شخصی و "انتقادی اش" بوده است. وی در حضور افراد در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را می کشند.
زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.
ستار در حالی که به دلیل ناراحتی دست به سختی قادر به نوشتن بود طی شکایتی به مسوول بند ۳۵۰ در چند سطر وضعیت خود و برخوردهای پلیس امنیت با خود را نوشت و خواهان پیگیری آن شد.
با توجه به غیر عادی بودن شرایط جسمی وی دوبار به بهداری زندان اوین اعزام شد و پزشک بهداری نیز وضعیت وی را مشاهده کرد.
روز ۹۱/۸/۱۱ ستار را که از فعالان جوان و ثابت قدم جنبش سبز بود مجددا از بند ۳۵۰ به پلیس امنیت منتقل کردند. او هنگام رفتن بسیار نگران بود و به افراد بند گفت اینها قصد کشتن مرا دارند. ۴ روز پس از انتقال وی نیز خبر مرگش به خانواده اش داده شد.
کسانی که داعیه پیروی از امیرمؤمنان علیه السلام را دارند، یعنی همان که وقتی شنید در حکومت او خلخال از پای یک زن یهودی در آورده اند فرمود: "اگر کسی از این ستم بمیرد جای سرزنشی بر او نیست" این ظلم ها و فجایع و قتل ها وشکنجه ها که به دفعات اتفاق افتاده را می بینند و خم به ابرو نمی آورند و حتی خواب یک شب آنها نیز آشفته نمی شود.
در سال های اخیر و پس از انتخابات ۸۸ بارها وبارها این نوع شکنجه ها در مورد دستگیر شدگان در بازداشتگاه پلیس امنیت و پلیس فتا تکرار شده است و افرادی دربند ۳۵۰ بوده و هستند که خود شخصا این نوع شکنجه ها را تجربه کرده اند و ما گواهی می دهیم در موارد متعدد شاهد حضور بازداشت شدگان شکنجه شده توسط پلیس امنیت در بند ۳۵۰ بوده ایم.
ما بر این باوریم اگر با جنایتکاران کهریزک ۱ و شکنجه گران اوین که گزارش جزئیات شکنجه های آنان بارها و بارها اعلام شده است و همه ی مسوولان حکومتی از آنها مطلعند، برخورد می شد و به جای تشویق و ارتقاء مقام، مجازات می شدند، دیگر اینگونه شکنجه های وحشتناک و قتل ها که نشان دهنده کهریزک های دیگر است اتفاق نمی افتاد.
اکنون بر همه ثابت شده است که با زمامداران فعلی "آنچه البته به جایی نرسد فریاد است"، ما ضمن تسلیت و دل آرامی به خانواده مرحوم ستار بهشتی و ملت مظلوم ایران، یادآور می شویم که حاکمان کنونی چه بخواهند و چه نخواهند، در این ظلم ها و شکنجه ها و خون های به ناحق ریخته شده شریک و مسوول هستند.
امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
محمد ابراهیمی
حسن اسدی زید آبادی
امیر اسلامی
رضا انصاری راد
ابراهیم(نادر) بابایی زیدی
عماد بهاور
سیدعلیرضا بهشتی شیرازی
امید بهروزی
امین چالاکی
سیاووش حاتم
امید خوارزمیان
مهدی خدایی
محمد داوری
امیرخسرو دلیرثانی
سیدمحمدعلی دادخواه
علیرضا رجایی
محمد رضایی
فرزاد روحی
حسین زرینی
عبدالفتاح سلطانی
ادریس سیدین
پوریا شاهپری
محسن(بهمن) صادقی نور
محمدفرید طاهری قزوینی
بهادر علیزاده
افشین کرم پور
حمیدرضا کرواسی
امیر گرشاسبی
جعفر گنجی
سیامک قادری
ابوالفضل قدیانی
علی اکبر قطبی
فرشید لاهوتی
عبدالله مومنی
محسن میردامادی
مصطفی نیلی
محمد علی ولایتی
فرشید یدالهی
محمدحسن یوسف پورسیفی
محمدامین هادوی
سیداحمد هاشمی
امروز: تولید انواع خودرو در کشور در مهرماه امسال ۵۶.۱ درصد و در هفت ماهه نخست امسال ۴۴.۳ درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش یافت.
به گزارش ایسنا براساس جدیدترین آمار وزارت صنعت، معدن و تجارت، در مهرماه سال جاری در مجموع ۶۹ هزار و ۸۴۶ دستگاه انواع خودرو در کشور تولید شد که این مقدار نسبت به تولید ۱۵۹ هزار و ۱۶ دستگاهی مهر سال گذشته، ۵۶.۱ درصد کاهش نشان میدهد.
همچنین در حالی در هفت ماهه نخست امسال با کاهش ۴۴.۳ درصدی مجموعا ۵۳۰ هزار و ۱۲۱ دستگاه انواع خودرو در کشور تولید شد که در هفت ماهه نخست سال گذشته این میزان ۹۵۱ هزار و ۳۰۲ دستگاه خودرو بوده است.
در مهر امسال همچنین تولید انواع خودروهای سواری ۵۴.۵ درصد، وانت ۶۳.۹ درصد، کامیونت، کامیون و کشنده ۶۳ درصد، مینیبوس، میدل باس و اتوبوس ۹۰.۲ درصد و آمبولانس و ون ۱۰۰ درصد نسبت به مهر سال گذشته کاهش یافته است.
امروز: ابراهیم نکو نماینده رباط کریم در مجلس ایران در گفتگو با مسیح علی نژاد، روزنامه نگار منتقد می گوید من پیگیر ماجرای ستار بهشتی می شوم، با خانواده ایشان صحبت می کنم ببینم چه کاری از دست من بر می آید.
از سوی دیگر هادی شوشتری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که ریاست کمیته حقوق بشر مجلس را نیز عهده دار است گفت از کجا معلوم است که ستار بهشتی بدون محاکمه کشته شد، ما قضات شریفی داریم غیر ممکن است کسی بدون محاکمه کشته شود.
سایت کلمه اولین سایتی بود که خبر داد ستار بهشتی وبلاگ نویسی که در هفتم آبان توسط پلیس فتا در ایران بازداشت شده بوده، کشته شده است.
پس از آن خواهر و مادر ستار بهشتی نیز در گفتگویی که با آنها انجام داده ام تایید کردند که پلیس به آنها گفته که ابتدا قبر بخرید و بیایید ستار بهشتی را از پزشکی قانونی کهریزک تحویل بگیرید.
اخبار متناقض زیادی منتشر شد اما دستگاه قضایی ایران تا این لحظه واکنشی نشان نداند. تلفن های خانواده ستار بهشتی هم زنگ می خورد و کسی پاسخ تلفن را نمی دهد.
خبرگزاری ایلنا خبری به نقل از آقای منصور حقیقت پور نائب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس منتشر کرد که او گفته است: در خصوص ستار بهشتی مساله به گونهای نیست كه از سوی كمیسیون نیاز به ورود باشد و قطعا در صورت لزوم دستگاههای متولی به این مساله خواهند پرداخت و تا این لحظه نیز گزارشی در این زمینه به کمیسیون امنیت ملی نرسیده است در صورت ضرورت، این پرونده را در كمیسیون امنیت ملی بررسی خواهند كرد.
علی نژاد می گوید: درهمین زمینه سراغ نماینده رباط کریم در مجلس رفته ام که او وعده داد پس از بررسی این موضوع اظهار نظر بیشتری خواهد کرد و همچنین با رییس کمیته حقوق بشر مجلس نیز گفتگویی انجام داده ام.
متن این گفتگو به شرح زیر است:
آقای شوشتری شما چون عضو کمیسیون امینت ملی هستید می خواستم در مورد مرگ ستار بهشتی وبلاگ نویسی که پلیس فتا او را دستگیر کرده و بعد خانواده اش می گویند که به آنها گفته اند بروید قبر بخرید با شما گفتگویی انجام دهم.
من اهل گفتگو نیستم خانم علی نژاد ولی از کدام روزنامه زنگ می زنید؟
من از بیرون مزاحم مزاحم تان می شوم، و گفتگوی شما را در فیسبوک ، ساند کلاد و اینترنت منتشر می کنم به هر حال الان خانواده ها و افکار عمومی منتظر هستند که مسولان پاسخی در این مورد بدهند.
به نماینده های تهران زنگ بزنید، آنها سیاسی هستند....
به هر حال آیا شما به عنوان رییس کمیته حقوق بشر در مجلس انتخاب شدید یا نه
بله من رییس کمیته حقوق بشر هستم.
خب پس سوالم را پس اینطوری می پرسم که آیا مرگ یک وبلاگ نویس در حوزه تخصصی این کمیته است یا نه؟
من در یک موضوعی از کم و کیف موضوع اطلاع نداشته باشم چطور می توانم اظهار نظر کنم؟
آقای شوشتری می توانم بپرسم شما در کمیته حقوق بشری که در مجلس تشکیل شده دقیقا چه کار می کنید و چه موضوعاتی را بررسی کنید ؟
خب ما از مواضع جمهوری اسلامی دفاع می کنیم.
یعنی از مواضع جمهوری اسلامی دفاع می کنید یا از بشر و مردم؟
خب جمهوری اسلامی از مردم جدا نیست و مردم هم از جمهوری اسلامی جدا نیستند.
خب آن دسته از مردمی که به جمهوری اسلامی نقد دارند اگر حقوق شان نقض شود باید چه کار کنند و به چه کمیته ای مراجعه کنند؟
عرض کردم و اجازه بدهید به همین مقدار بسنده کنم و انشالله در فرصت دیگری در خدمت تان هستم.
یک نفر گفته می شود الان بدون محاکمه کشته شده خیلی ممنونم می شوم که اگر الان پاسخ دهید ممنون می شوم حالا من برای مصاحبه بعدی مزاحم می شوم اما الان خیلی ها منتظر پاسخ هستند.
از کجا می دانید که بدون محاکمه کشته شده؟
چون خانواده ستار بهشتی و خیلی های دیگر می گویند که ایشان در بازداشت بوده و هنوز دادگاهی برای ایشان صادر نشده بود.
شما مستندات خودتان را ارائه دهید از کجا اطلاع دارید؟
من خودم با خانواده شان گفتگو کردم و الان هم شما هر پاسخی به عنوان نماینده مجلس بدهید همان را منتشر می کنم.
من خودم قاضی بودم، اصلا غیر ممکن است. اینطوری نیست که شما می فرمایید
شما می گویید اصلا ممکن نیست کسی بدون محاکمه کشته شود، آیا در مورد فرزند آقای روح الامینی که ایشان به رهبری جمهوری اسلامی نزدیک هم هستند این اتفاق نیافتاد؟ فرزند ایشان در کهریزک بدون محاکمه کشته شد. درسته؟
این مثالی که شما زدیدید آیا منطقی است که شما یک مورد را به همه تعمیم بدهید؟
من تعمیم ندادم این مثال را زدم تا از شما بپرسم وقتی آقای روح الامینی به رهبیر و رسانه های بزرگی دسترسی دارند و علنی می کنند که فرزندشان بدون محاکمه کشته شده، خانواده ستار بهشتی و برخی از زندانیان گمنامی از چه طریقی می توانند بگویند که که فرزندان شان در بازداشت گاه ها بدون محاکمه تحت فشار قرار می گیرند و حتی کشته می شوند؟
قضات ما عمدتا انسان های شریفی هستند. اینطوری نیست که شما می گویید. یعنی مطمئن باشید که قضات ما کمتر از جنابعالی دغدغه حقوق بشر ندارند.
شما می گویید قضات دغدغه حقوق بشر دارند، شما که رییس کمیته حقوق بشر مجلس هستید وقتی از شما سوال می کنم می گویید کمیته حقوق بشر دغدغه مواضع جمهوری اسلامی را دارد می توانم دوباره سوالم را می پرسم که اگر کسانی به جمهوری اسلامی نقد داشته باشند در زندان های داخل کشور حقوق شان نقض شود باید به کجا مراجعه کنند؟
در مراجع قانونی پیش بینی شده، یعنی اگر کسی به رای صادر شده در مراجع قضایی اعتراض داشته باشد، می تواند در خواست تجدید نظر کند. حتی اگر محکومیت قطعی پیدا کرد باز هم مکانیزم هایی مانند عفو و آزادی مشروط وجود دارد.
آقای شوشتری در مورد ستار بهشتی که اصلا رایی صادر نشده، اما در مورد عفو که می گویید بسیاری از زندان سیاسی اتفاقا چون درخواست عفو نداده اند بدون مرخصی در زندان مانده اند می توانم بپرسم اینها را به عنوان رییس کمیته حقوق بشر مجلس چطور نگاه می کنید؟
اینها قوانین موضوع جمهوری اسلامی ایران است که منطبق بر استانداردهای حقوق بشر است اگر بخواهید منصفانه برخورد کنید.
امروز: تعداد پرشماری از کاربران فیسبوک در اقدامی هماهنگ و نمادین با تغییر تصویر پروفایل خود به تصویر گل نسرین، با اعتصاب غذای نسرین ستوده که 25 روز از آن میگذرد اعلام همبستگی کردند و خواستار پذیرش درخواست قانونی نسرین ستوده و پایان اعتصاب عذای او شدند.
بر اساس گزارش ها، بسیاری از مشارکتکنندگان در این حرکت نمادین در کنار تصویر گل نسرین نوشتهاند: «تصویر گل نسرین تا «پایان اعتصاب غذای نسرین ستوده»/«به نتیجه رسیدن اعتصابش» به نشانهی همراهی با هدفش و یاد رنجی که میکشد جایگزین تصویر این پروفایل خواهد ماند. روشن است که این یاد و اعتراض نمادین و ساده و بیهزینه گامی بسیار کوچک است که وظیفهی اخلاقیمان برای اقدامات موثرتر و کارسازتر در این زمینه در فضاهای مجازی و عمومی را از دوشمان بر نمیدارد.»
نسرین ستوده، وکیل زندانی که درحال گذراندن دوران محکومیتش در زندان اوین تهران است، در اعتراض به شرایط زندان و محدودیتهای غیرقانونی ایجاد شده برای فرزندش از روز چهارشنبه ۲۵ مهرماه دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است. نسرین ستوده وکیل دادگستری از شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه به جرم "اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر" به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است
امروز: شماری از نهادهای حقوق بشری از مسئولان جمهوری اسلامی خواستهاند چگونگی مرگ ستار بهشتی، وبلاگنویسی را که ظاهرا بر اثر شکنجه کشته شده بررسی کنند. جسد ستار بهشتی ۱۷ آبان به خانوادهاش تحویل داده شد.وزارت امور خارجه فرانسه نیز، بلافاصله بعد از بریتانیا، از مقامات جمهوری اسلامی خواست در مورد کشته شدن ستار بهشتی توضیح دهند.
به گزارش خبرگزاری آلمان، سازمان عفو بینالملل با اشاره به پیشینهی حکومت جمهوری اسلامی در برخورد خشونتآمیز با زندانیان سیاسی احتمال کشته شدن این وبلاگنویس در پی شکنجه را بسیار زیاد ارزیابی کرده است. این سازمان نیز از مسئولان ایران خواسته است در مورد علت مرگ بهشتی تحقیق کند و نتیجه را در اختیار افکارعمومی قرار دهد.
ستار بهشتی به روایت شکایتنامهی دستنویسی که سایت کلمه از او منتشر کرده، روز نهم آبان ماه دستگیر شده است. برخی از منابع خبری تاریخ دستگیری او را هفتم آبان ذکر کردهاند.
سایت سحام نیوز، ستار بهشتی را "از فعالان و خبرنگاران گمنام سبز" و "از فعالین مدنی در فضای مجازی و وبلاگ نویس" معرفی میکند و ۱۶ آبان ماه از قول مادر او مینویسد: «تا امروز هیچ خبری از وی نداشتیم. تا اینکه امروز دامادمان را احضار کردهاند و به وی گفتهاند که ستار فوت کرده و به مادر و خواهر وی اطلاع دهید.»
درخواست تحقیق در مورد سرنوشت ستار بهشتی
به گزارش سایت کلمه ستار بهشتی در شکایت از بازجوی خود نوشته است: «از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم.» او در این نامه که ۱۱ آبان نوشته شده میافزاید، مسئولیت "هر اتفاقی که برایم پیش آید" بر عهده پلیس فتاست. فتا نام "پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات" نیروی انتظامی است که فعالیتهای وبلاگنویسان را تحت کنترل دارد.
تاکنون مراجع رسمی از دادن هرگونه اطلاعی در مورد علت و چگونگی مرگ ستار بهشتی خودداری کردهاند. سازمان گزارشگران بدون مرز، ۱۸ آبان ماه با انتشار بیانیهای از مسئولان جمهوری اسلامی خواست در مورد سرنوشت ستار بهشتی اطلاع رسانی کنند.
فشار و تهدید ماموران امنیتی
"کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران" در گزارشی که روز جمعه، ۱۹ آبان منتشر شد به نقل از منابع نزدیک به خانواده ستار بهشتی نوشت "خانواده این وبلاگ نویس تهدید شدهاند که در صورت صحبت کردن با رسانهها دستگیر میشوند."
بنا بر این گزارش، ماموران امنیتی خانواده بهشتی را زیر فشار قرار دادهاند و از برگزاری مراسم سوم و هفتم جلوگیری میکنند. این منبع که نخواسته نامش فاش شود میگوید، ماموران رفت و آمد افراد به خانهی مادر و خواهر ستار بهشتی را کنترل میکنند و در مراسم خاکسپاری از حاضران فیلم و عکس گرفتهاند.
در گزارش یاد شده در مورد وجود آثار ضرب و شتم بر جسد ستار، به نقل از یکی از اعضای خانواده آمده است: «روی سرش فرورفتگی بزرگی بوده و روی سرش گچ کشیده بودند. صورتش باد کرده بوده است. به محض اینکه بند کفن را باز کردند از کنار زانوی راستش به کفن خون زده بوده است. به محض اینکه بند را باز کردند کاملا کفن خونی شد و علائمی از کالبد شکافی هم روی بدنش بوده است.»
هنوز هیچ گزارشی از نتیجهی کالبدشکافی ستار بهشتی در اختیار بستگان او قرار نگرفته و منتشر نشده است. گفته میشود روابط عمومی گورستان رباط کریم تارخ مرگ این وبلاگنویس را ۱۳ ابان اعلام کرده است.
منبع یاد شده به کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران گفته است: «اتفاقی که خیلیها در جریانش نبودند این بود که حدود ۲۰ روز قبل از دستگیری آخر یا شاید کمتر، ماموران امنیتی دو بار بدون حکم میآیند خانه برای بازجویی.»
موضع گیری فرانسه
بلافاصله بعد از موضعگیری تند بریتانیا در مورد مرگ ستار بهشتی، وزرات امور خارجه فرانسه نیز از مسئولان جمهوری اسلامی خواست تا در مورد چگونگی مرگ وبلاگ نویس ایرانی توضیحات شفاف ارائه دهند.
به گزارش رادیو فرانسه، وزرات امور خارجه فرانسه، روز پنج شنبه (هشتم نوامبر)، از مسئولان جمهوری اسلامی خواست تا در خصوص چگونگی مرگ ستار بهشتی، وبلاگ نویس ایرانی، توضیحات واضح و روشن ارائه دهد.
ونسان فلورانی، سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه، اعلام کرد: فرانسه از خبر درگذشت "ستار بهشتی"- وبلاگ نویس ایرانی، در بازداشت به شدت متأسف است.
ستار بهشتی- وبلاگ نویس و فعال در فضای مجازی، از روز هفتم آبان ماه و در پی مراجعه مأموران پلیس فتا به منزل پدری در رباط کریم بازداشت شد و در زندان جان باخت.
وزارت امور خارجه فرانسه، همچنین نگرانی عمیق خود را از شرایط نابسامان وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز کرد.
سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه تأکید کرد: خبرهای مبنی بر افزایش وخامتِ وضعیت زندانها در ایران، از جمله نگرانیهای عمده دولت فرانسه است.
ونسان فلورانی، خاطرنشان کرد: سرکوب صداهای مخالف در ایران، که بگونهای مسالمت آمیز مخالفت خود را بیان میکنند، غیر قابل قبول است.
مسیح علینژاد، روزنامه نگار مقیم بریتانیا نیز، در زمینه پرونده مرگ ستار بهشتی به بخش فارسی رادیو بین المللی فرانسه می گوید: این پرونده ها علاوه بر این که در قوه قضاییه مختومه اعلام می شود جامعه هم حساسیت خود را نسبت به آن از دست می دهد.
وی می افزاید: همزمان که وبلاگنویسان و شهروندان دفن می شوند ظاهرا اخبار آنها نیز در آرشیو می رود و دفن می شود و این چیزی است که نهادهای امنیتی در ایران از آن استقبال می کنند.
آخرین گزارش ها
بر اساس گزارش ها، ظاهرا ماموران امنیتی از ستار بهشتی خواسته بودند فعالیت خود را در شبکههای مجازی متوقف کند. مطابق برخی گزارشها آخرین نوشتهای که از او منتشر شده، به یک روز پیش از بازداشتش مربوط میشود و در آن از تهدیدهای ماموران امنیتی سخن در میان است.
در مورد احتمال مرگ بهشتی بر اثر شکنجه پیشتر نیز سایت کلمه به نقل از برخی زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین که ستار یک شب را در آنجا گذرانده نوشته بود: «بدن این جوان زیر ضرب و شتم له شده بود و حتی یک جای سالم در بدنش نبود».
به رغم انعکاس گسترده خبر مرگ ستار بهشتی در زندان و قوت گرفتن احتمال کشته شدن او بر اثر شکنجه، تاکنون مقامهای رسمی جمهوری اسلامی و مسئولان نیروی انتظامی و زندان حاضر به پاسخگویی در مورد سرنوشت او نشدهاند.
امروز: عضو تیم مذاکره کننده هستهای:
خط سازش میخواهد انتخابات را به رفراندوم علیه رهبر تبدیل کند
مهدی محمدی یکی از اعضای تیم مذاکره کننده هستهای٬ از وضع تحریمهای بیسابقه علیه ایران پیش از انتخابات خبر داد و گفت تیم احمدینژاد در پی رابطه با آمریکا است.
آقای محمدی این مطلب را در گفتگو با سایت محافظهکار «برهان» وابسته به «متجمع رسانهای اطلس» بیان کرده است.
به گزارش دیگربان، مهمترین گفتههای وی به این شرح است:
● ارزیابی بنده این است که برای سوق دادن جمهوری اسلامی به سمت تغییر محاسبه، طرف غربی در حال تدارک یک بستهٔ تحریم بیسابقه قبل از انتخابات ریاست جمهوری است.
● به عقیده آمریکاییها، اگر خط سازش در فضای داخلی ایران شفاف شود، انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به یک رفراندوم تبدیل خواهد شد. لذا طرف آمریکایی به دنبال رساندن این پیغام به گوش مردم ایران است.
● جریان انحراف و فتنه در حال علنی کردن دیدگاههایشان دربارهٔ خط سازش {با آمریکا} هستند.
● پیشبینی میشود حرف اول آنها {جریان انحرافی} این باشد که محاسبات منطقهای نظام را قبول ندارند.
● مجموعه گروهها و جریانهایی که میخواهند انتخابات را به رفراندوم علیه رهبری تبدیل کنند، به این نتیجه رسیدهاند که این مهم تنها زمانی امکانپذیر است که شکاف اجتماعی، حول موضوع سازش، به وجود آید.
● شکاف سیاسی حول موضوع سازش یا مقاومت، همیشه در چند سال گذشته، وجود داشته، ولی مهم این است که این شکاف اجتماعی باشد؛ یعنی ما در وضعیتی قرار بگیریم که سازش به عنوان مطالبه عمومی مطرح شود و جامعه تنها راه حل مشکلات را تعدیل محاسبات و امتیازدهی به غرب تلقی کند.
● مهمترین مشکل جریان انحراف نیز برای پیشبرد خط سازش آن است که این جریان، در حوزه طبقه محروم، دچار بحران کارآمدی است و جامعه علیالعموم مشکل اقتصادی را محصول سوءتدبیر دولت میداند تا محصول تحریم. ضمن اینکه اساساً حتی اگر مشکل از بیرون هم باشد، مردم تحرک لازم از جانب دولت را احساس نمیکنند.
● همچنین در حوزه طبقه متوسط نیز مهمترین نکته جریان انحراف، بحران اعتبار است. احمدینژاد تصور میکند که اگر از گفتمان روشنفکری استفاده نماید و ادبیات خود را به ادبیات جریان فتنه نزدیک کند، قادر خواهد بود بدنه اجتماعی آن جریان را جذب کند. این در حالی است که احمدینژاد حتی اگر روشنفکرانهترین، سازشکارانهترین و لیبرالترین شعارهای ممکن را هم بدهد، آن بدنه اجتماعی هرگز مشروعیت سیاسی او را نخواهند پذیرفت.
● جریان انحراف در حال کاشتن و آبیاری کردن درختی است که قادر به چیدن میوه آن نخواهد بود. میوه درخت سازش را اگر هم قرار باشد کسی بچیند، آن جریان فتنه است.
امروز: دو سال است که سید مصطفی تاجزاده در اعتراض به شرایط نگه داری اش در زندان روزه است و همسرش فخرالسادات محتشمی پور در آستانه دو سال روزه داری او نامه ایی نوشته و از دو سال روزه داری او و آنچه که در این مدت بر سر مردم و کشور رفته است می نویسد: "از خون جگر بسیار باید گفت این روزها. این روزها که به سامان نیست. این روزهایی که آدم ها برای قتل نفس مزد می گیرند و پاداش می گیرند و ترفیع می گیرند و مدال می گیرند و برای خوشامد قدرت مداران مجیز می گویند و راست را دروغ و حق را ناحق می کنند. این روزهایی که فساد و مفسده و پریشانی و نابهنجاری دیگر در زیرپوست شهر نیست بلکه با زشتی تمام آشکار شده است."
به گزارش کلمه، او در ادامه این نامه با اشاره به کشته شدن ستار بهشتی می نویسد: "وای از ستم. وای از ستم. وای از ستم. مصطفی جان آن روز که گفتم سهراب را می شناسی و اضافه کردم که من هم نمی شناختم او را ولی شناختمش پس از شهادتش و پس از رساندن پیام او توسط شاهد رشیدی که مادرش باشد، باور نمی کردم که پس از بیش از سه سال به تو بگویم: عزیزم ستار را می شناختی آن کارگر جوان ساکن رباط کریم که جرمش نوشتن نظرات انتقادی اش بود در وبلاگی که معلوم نیست چند خواننده داشت."
محتشمی پور در این نامه اشاره کرده است که مهدی محمودیان افشاگر کهریزک نیز همراه با مصطفی تاجزاده و در ادامه راهی که او آغاز کرده از ماه رجب تاکنون روزه دار است و می گوید که به روزه داری اش تا پایان اقدامات غیرقانونی نورسیدگان بی ریشه ادامه خواهد داد.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
در آستان جانان در آستانه سومین سال روزه داری اش!
سلام عزیزترین همسرجان دنیا!
دو سالگی روزه داری ات در آستانه ۵۵ سالگی زندگی ات مبارک!
چه پاییزی شده این پاییز ۹۱! پاییز رنگارنگی که با همه هنرش هنوز نتوانسته رنگ سبز را در مصاف رنگ های سبز و سرخ و قهوه ای و نارنجی از پای درآورد. هنوز سروها سبز ایستاده اند! هنوز سروهای سبز امیدبخشند و مهربانانه نوید روزهای سپید را می دهند.
و تو در این سروستان هرچه سر به زیرتر می شوی آوازه ایستادگی ات بلندتر می شود و هرچه فضا را برایت تنگ تر می کنند و دیوارها را عایق می کنند برای حبس صدایت، پیام هایت رساتر و شفاف تر از قبل به مخاطبانش می رسد.
عزیز نازنین!
یادت هست وقتی در آن رمضان ۸۹ که برای اجرای حکم ظالمانه مقدّر شده توسط از ما بهتران راهی زندان بروی به تو گفتم که من هم چنان صدایت می مانم و هر روز برای ستاندن دادت عریضه خواهم نوشت با نارضایتی گفتی: فخری جان! مرا بزرگ نکن اگر می نویسی برای همه بنویس؟! آن روز سکوت کردم و به گفته ات اندیشه کردم و هرچه گذشت دیدم تو بزرگ هستی و نیازی به بزرگ کردنت نیست اما برای نشان دادن حقد و حسد کینه توزان آمر و حقارت مزدوران عامل، چاره ای جز نوشتن و گفتن نیست و این رسالتی است که قلم دارد و صاحب قلم. من از تو و برای تو نوشتم اما از دیگران هم غافل نماندم و همین نوشتن حقیقت و فریاد کردن آن شد بهانه حبسی که برای من سراسر نعمت بود و برکت! ابتدایش استشمام عطر تو در فضای اوین و هر روز و شبش رضایت از حسن هم جواری و انتهایش دیدار روی مهربانت.
مرا با وعده بهبود اوضاع تو برخلاف میلم به بیرون فرستادند. نیک می دانی که اوین خوشبخت در آن ایام عید هجران برای من میعادگاهی فرخنده بود هرچند که دخترک تنهایمان بعد از بندی شدن پدر، دوری از مادر را به سختی تاب می آورد! و آن دیگری دور از وطن مانده حیران وظیفه خواهری و فرزندی بود که نمی توانست ایفا کند!
ماه شب های تار من!
بیش از یک سال و نیم از روز رهایی من می گذرد اما کدام رهایی؟! رهایی از چه؟! بند دوری و هجران را که سفاکانه بر دست و پای ما پیچیده اند تنها به فرموده می گسلد. و رهایی از نفس را هم که خود باید اراده کنیم و خدایمان مدد رساند. باری بیش از یک سال و نیم از آن روز گذشت اما وعده های دروغین محقق نشد و اقدامات غیرقانونی زیادتر شد که کم نشد. تو اما بر عزم خود استوار ماندی و «استعینوا بالصبر و الصلاة» را نصب العین قرار دادی و روزها روزه دار و شب ها شب زنده دار، حجتی شدی برای همه نشسته گان نظاره گر! دست مریزاد اراده پولادینت را مرد زندگی پرافتخار من!
دست مریزاد!
عزیزِ جان!
هربار که در گوشم زمزمه کردی: روزهای سخت تری در پیش است باید آماده باشیم باید آماده شوید، با خود فکر می کردم سخت تر از این؟! به راستی سخت تر از این هم می شود؟! حالا هر روز که می گذرد می فهمم کید شیطان عظیم است و آنان که مزد می گیرند تا مکر کنند و کید بورزند، دمی غافل نخواهند نشست. به سراغ تو می آیند، آرامش و ایمانت به دیوارشان می کوبد و به زمینشان می زند. به سراغ ما می آیند، خدایمان مرحمت می کند و بی اعتنایی هایمان به آن چه آنان مکافات می خوانند، پوزه شان را به خاک می مالد. به سراغ نزدیکانمان می روند و شادمانه از نیرنگی که می بافند قهقهه سر می دهند و خداوند به ناگاه کیدشان را باطل می کند. ما خود را یک سره به خدا سپرده ایم و او خود نیکو نگهبانی می کند. نظاره گران، زندگی ما را سخت می بینند و به تردید می افتند که در راه حق قدم گذاشتن پرهزینه است و از هرکسی برنمی آید اما نزدیک تر که می شوند، رضایت را در چهره های ما می بینند و سکینه ای که به لطف حق بر دلمان چتر گسترده است، و تردیدشان به یقین می رسد که آری می شود هرچند به خون جگر!
از خون جگر گفتم عزیزمهربانم. از خون جگر بسیار باید گفت این روزها. این روزها که به سامان نیست. این روزهایی که آدم ها برای قتل نفس مزد می گیرند و پاداش می گیرند و ترفیع می گیرند و مدال می گیرند و برای خوشامد قدرت مداران مجیز می گویند و راست را دروغ و حق را ناحق می کنند. این روزهایی که فساد و مفسده و پریشانی و نابهنجاری دیگر در زیرپوست شهر نیست بلکه با زشتی تمام آشکار شده است. این روزها که آدم دلش می خواهد خانه نشینی اختیار کند و مانند عابدان زاهد بی خبر و غافل مانده از خیابان و معبر و بازار همه چیز را خوب و خوش و به فرجام ببیند. آدم دلش می خواهد اگر عزلت نشینی را شکست و پای به بیرون از حریم و حرم امن خویش گذاشت، نابینا باشد و ناشنوا باشد و همه آن چه شده و می شود را قصه و فسانه اعتبار کند. آدم دلش می خواهد... افسوس که نمی شود همسرجانم نمی شود به آگاهی رسید و تمنای غفلت کرد. یعنی ما نمی توانیم چنین کنیم وگرنه هستند خود به خواب زدگانی که بیداری را معادل مرگ خویش می دانند و خواب زمستانی را با تمام وجود پذیرا شده و می شوند. ما نمی توانیم نبینیم و نشنویم و شعور خود را به رسانه میلی بسپاریم تا له شود زیردست و پای خردجّال زمانه و عصر ارتباطات!
برگزیدۀ من!
قربان نام زیبایت، در ملاقات کابینی اخیرمان برایت از پیام مادر مصطفی کشتۀ به خون فتاده عاشورا گفتم که سلامتت را ارمغانی برای همه خانواده شهدا می دانست و پایان روزه داری ات را طلب کرده بود و پیام دیگر عزیزان آسیب دیده و درد کشیده و بی تاب هجران و ستم و سفاکی جابران شده را نیز رساندم فردای عید غدیر، اما تو خندیدی و گفتی به همه مهربانان همراه اطمینان بده که من در حدّ توان به حفظ سلامتم می کوشم. این بیرون ولی، همه به من می گویند: نکند این همسرجان شما با آقایان دست به یکی کرده تا خود را تمام کند به نفع آنان که عاجزند از آسیب رساندنش به لطف الهی و مدد هم او؟ می گویند مگر کشته های داخل و خارج زندان از یادمان می رود مگر جان های گرانبهای عاشق که به مسلخ برده شد فراموشمان می شود. مگر می گذارند فراموش کنیم خون پاک به ناحق ریختۀ ندا و سهراب و اشکان و مصطفی و فاطمه و سید علی و شبنم و محسن و محمد و صانع و هاله و هدی و یکان یکان شهدایمان را وقتی هنوز بوی خون تازه مشام ها را می آکند؟! وای از ستم. وای از ستم. وای از ستم. مصطفی جان آن روز که گفتم سهراب را می شناسی و اضافه کردم که من هم نمی شناختم او را ولی شناختمش پس از شهادتش و پس از رساندن پیام او توسط شاهد رشیدی که مادرش باشد، باور نمی کردم که پس از بیش از سه سال به تو بگویم: عزیزم ستار را می شناختی آن کارگر جوان ساکن رباط کریم که جرمش نوشتن نظرات انتقادی اش بود در وبلاگی که معلوم نیست چند خواننده داشت. اما معلوم است که جلّادان، خوانندۀ همیشگی وبلاگش بوده اند همان ها که تهدیدش کرده بودند و خدا خواست تا تهدیدهایشان ثبت شود و خدا خواست که با یک شب اقامت در بند ۳۵۰ شکایت این جوان ایرانی از بازجو یا بازجوهایش ثبت شود. همان مزدورانی که اگر قرار باشد کلاه ببرند برای خوشامد ارباب سرخواهند برد! وای از خشک سری و تعصب و فرومایگی و وادادگی و سرسپردگی. من هم نمی شناختمش ولی خدا خواست که این جوانک گمنام نام آور شود برای افشای ستم ها و تجاوز و تعدی که به همه جوانان گمنام نیک اندیش و پاک نفس این سرزمین می شود. آری شناختمش و حالا او بهشتی هست اما ستّار گناه های کبیره متجاوزین به حقوق خودش و مردمش نیست!
یار دربند روزه دارم!
دو ساله شد روزه داری ات در اعتراض به تضییع حقوق انسانی ات. بلکه در اعتراض به تضییع حقوق بشری و هتک حرمت انسان! در اعتراض به اقدامات غیرقانونی کسانی که به خود جرئت می دهند جای خدا بنشینند و قانون لازم الاجرا برای همه بشریت وضع کنند و حلال خدا را حرام و حرامش را حلال کنند. خدایشان نبخشاید که دل فرزندان تو را به درد آورده اند و دل پدر و مادر پیر و بیمارت را و دل همه ما را هرچند که تو آرام و مطمئن بر سر سجاده اخلاص و خضوع نشسته ای و گردن بیمارت را تنها در برابر معبود خم می کنی و اشک دیده بیمارت را تنها در برابر جبروت و عظمت او می فشانی و دعای خیرت بدرقه راه همه ما حتی دشمنان قسم خورده ات بوده و هست!
باورم نمی شود چون توئی دشمن قسم خورده داشته باشد نازنین اما روشنگری هایت از جریان خوارجی - تکفیری مرا به دلهره می اندازد که این گروه هم رأی سلفی ها در جهان اسلام و همسایه طالبان چگونه سیراب خواهند شد از ریختن خون کسانی که تشخیص می دهند مانع راه انحرافی شان تا رسیدن به هدف هستند؟! اما این دلهره در برابر روح آرام و قلب مطمئن تو رنگ می بازد و در برابر بازتاب پیام های تو که صاحبان قلب های سلیم را به همراهی هرچه بیشتر می خواند و صاحبان فطرت های پاک را به اندیشه ژرف تر و گسترده تر می کشاند. بگذار برای نمونه برایت از «مهدی محمودیان» افشاگر کهریزک بگویم که در ادامه راهی که تو آغاز کرده ای از ماه رجب تاکنون روزه دار است و می گوید که به روزه داری اش تا پایان اقدامات غیرقانونی نورسیدگان بی ریشه ادامه خواهد داد! واز مردان و زنانی برایت بگویم که در هم بستگی با تو روزه داری می کنند و هنگام افطار پس از ذکر نام خدایشان از آزادگان دربند و رهبران محصورمان یاد می کنند و رهائی شان را از خدای فتاح مرتاح می طلبند. بگذار از عزیزان همراهی بگویم که هر بار که سفره افطار در خانه ات گسترده می شود، طعامی می سازند و بر سر این سفره می گذارند به نیت گشایش و رفع مشکلات. و چه دل های مهربانی دارند این یاران همیشه همراه که تهدیدها و ارعاب ها و عربده کشی ها و دشنام ها و توهین ها را به هیچ می گیرند و خانه تو را خانه خود می پندارند و سفره ما را سفره برکتی که نشستن بر سر آن هم دلی بیشتر را به ارمغان می آورد، اعتبار می کنند. وقتی که ما، تنها مشتی از بی شمارها با هم هستیم چه باک از تهدید راهزنان سرگردنه! سر تو و رهبران در حصر ویاران دربندمان به سلامت باد. بگذار آنان در میدان خالی از حریف مسابقه دهند. پیروزی ننگ آوری که در پیش دارند، نوش جانشان! و باتلاقی که هر روز بیشتر در آن فرو می روند ارزانی وجودشان!
همیشه دعاگویت
فخری
۲۰ آبان ماه ۱۳۹۱
نامه فخرالسادات محتشمی پور به تاجزاده پس از ۲ سال روزه داری اعتراضی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر