"فصل کرگدن" آخرین فیلم بهمن قبادی در فستیوال تسالونیکای یونان نمایش داده شده است. پیش تر، بهمن قبادی، کارگردان کرد زبان ایرانی با دو فیلم "کسی از گربه های ایرانی خبر نداره" و زمانی برای مستی اسبها" موفق شده در جشنواره های جهانی جوایزی را کسب کند".
بهمن قبادی، نزدیک به سه سال و نیم است که ناگزیر ایران را ترک کرده است و فصل کرگدن اولین فیلم او در غربت است. بهروز وثوقی بازیگر نام آشنای ایرانی که ناگزیر سالها در خارج از ایران زندگی کرده است نقش اول را در فیلم قبادی بازی می کند.
یورونیوز با این کارگردان درباره فیلم آخرش و شرایط یک سینماگر در ایران به گفت و گو نشسته است:
درباره آخرین فیلمتان… این اولین فیلمی است که بعد از ترک ایران ساخته اید. کار کردن آنهم برای اولین بار خارج از کشورتان چگونه بود؟ مشکل بیشتر احساس ندانستن زبان بود یا بیشتر نوع متفاوت زندگی در اینجا؟
اولا می خواهم بگویم که من ایران را ترک نکردم، مجبورم کردند که از کشورم برم بیرون. فیلمسازی در کشوری که زبانش را بلد نیستی و فرهنگش را نمی شناسی خیلی سخته آن فیلم بازتاب وضعیت روحیم هست در آن موقع و هیچ شبیه فیلمهای دیگرم نیست و کاملا فیلم ، فیلم شخصی است.
در جریان جشنواره کن امسال موفق شدم با همکارتان اصغر فرهادی گفتگو کنم برای او مشکل سانسور و محدودیت هایی که در ایران هست خیلی برآمده از نظام و قوانین آن نیست. بعضی از این سانسورها توسط خود فیلمسازان و بدون اینکه نسبت به آن مطلع باشند روی می دهد. شما در این مورد چه فکر می کنید؟
همیشه می گویم که خود ما تبدیل شدیم به سانسورچیهای خطرناکتر. نه اینکه بخواهیم خودمان را سانسور بکنیم، سیستم و فشارهای وزارت ارشاد یا فرهنگ ایران تو را به سمتی می برد که خودت را سانسور کنی. محکوم به اعدامی می شوی که اعدامت نمی کنند ولی در بیرون طوری تو را تربیت می کنند ، به مسیری می برند که خودت، خودت را اعدام بکنی ایران وضعیت چنین آدمی را دارد که محکوم به مرگه که تیرباران شده ولی تیر به قلبش نخورده فعلا چند جای بدنش زخمی است و افتاده است و باید این را دوباره بلندش کرد.
وقتی مجبور شدید سرانجام کشورتان را ترک کنید باید خیلی بشما فشار آمده باشد مثل تحمل یک وزنه سنگین روی قلبتان.
بله. احساسم همیشه برای سه چهار سالی اینگونه بود. الان این فشار کمی کمتر شده که یک دستی اینگونه روی من است(اشاره به دهانش) که دارد من را خفه می کند. این فیلم بخش بزرگی از این سنگینی را از روی دوش من برداشت و الان نفس راحت تری می کشم.
شما یکدفعه گفته بودید که از سینما متنفرید اما درست بعدش یک سینماگر حرفه ای شدید . برای شما کارگردانی به چه معناست و چه انتظاری از رسالت خود داردید؟ چه چیزی به شما انرژی و انگیزه می دهد کارتان را به پیش ببرید؟
نمی دانم یک انرژی در من هست که مربوط به تمام مجموعه خاطراتی است که از دوران کودکیم دارم. تمام اتفاقاتی که در زندگیم افتاده و تبدیل شده به یک انرژی در من و خیلی وقتها منفعل می شود و بفعل در می آید و تبدیل می شود به فیلم. انرژی سرزمینم است و انرژی جغرافیایم و انرژی فرهنگم، انرژی مردم کردم، سرخوردگی ای که مدتها داشتیم نا امنی از جای ثابت. جای ثابت نداشتیم که بمانیم . تبدیل شد به یک حرکت.
بله عاشق سینما هیچ وقت نبودم و واقعا نیستم خیلی وقتها از سینما تنفر دارم .چون شرایط فیلمسازی برای من خیلی سخته. هیچ وقت یادم نمی آید که راحت فیلم ساخته باشم هیچ وقت یادم نمی آید که یک صندلی داشته باشم و یک شات بگیرم.هیچ وقت نشد یک صندلی داشته باشم و رویش بنشینم و بگویم اکشن.
بله ولی سینما مهم است. به نوعی راوی داستانهاست و چهره کشورتان را معرفی می کند. پنجره ای است رو به جهان از وقایع جاری درون ایران و دغدغه های ایرانی ها. تماشا و تولید فیلمهای ایرانی بنظر شما مهمند؟
من می دانم که اینگونه است و به همین دلیل دارم ادامه می دهم. سینما و دوربین مثل یک اسلحه است، دوست ندارم که اسلحه دستم بگیرم، اما اسلحه دستم است و باید از سرزمینم دفاع کنم باید از داستانهای آدمها، خودم و سرزمینم به بیرون چیزی را بازتاب بدهم . در دولت ایران از لحظه ای که فکر می کنید برای فکر کردن اجازه می خواهید، اینکه فکری بعدیت چیست باید بگویی بعد بنویسی این سوالی است که دولت ایران می کند سناریو را باید بدهی و ماهها و سالها باید منتظرش بنشینی تا مجوز بدهند ماهها و سالها باید صبر کنی تا پول احمقانه پیدا کنی. زمان شوتینگ می ترسی که یکدفعه کسی نیاید. کنترلت نکنند، جاسوسی، مامور دولتی . تمام که شد مجوز می خواهی که فیلم را نمایش بدهند. بعد مجوز می خواهی که فیلم را بفرستی برای یک فستیوال برای یک کانال یعنی همه چیز ترس و وحشت است. خفقان مطلق است. خوب این دیگر چه لذتی من می خواهم ببرم از سینما ؟
بهار عرب را داشتیم که موجب سرنگونی برخی از رژیم های عربی شد با این حال خیلی وقت است که از بهار فارسی که به نظر برای تغییرات اساسی در جو فعلی ایران خیلی قدرتمند می آمد دیگر حرفی به میان نمی آید آیا امیدی به تغییرات در ایران هست؟
من اعتقاد دارم که بهار فارسی، بهار ایرانی چون فقط فارس نیست، ایران فقط فارسها نیستند، فارسها بخش کوچکی از ایران را تشکیل می دهند، ایران یعنی کردها، ترکها، لرها، بلوچیها.. بهار ایرانی می توانست خیلی قوی تر از آن چیزی که بود باشد. به نظر من از بیرون و داخل انگار یک دستهایی آمده اند و خفه اش کرده اند وهیچ کس نیامد دفاع کند من اعتقاد دارم که این بهار ایرانی بهار کردی بهار بلوچی بهار ترکی اینها بزودی سر بلند می کنند و همیشه هم می گویم خدا کند که قبل از اینکه بهار قریب ایرانی دوباره شروع بشود بشکل جدی تر و خود سیستم کاری کند که آنچه حق طبیعی هر قوم و هر ایرانی که هست داده بشود بدون هیج خونریزی ای.
کلمه – گروه اجتماعی: به بیماران بگوییم برو بمیر؛ چون دولت عامدانه جان مردم را به بازی گرفته است! این جان کلام منتقدان به دولتی است که از ۲.۵ میلیارد دلار نیاز ارزی برای واردات دارو، تاکنون فقط ۶۰۰ میلیون دلار ارز مرجع را تامین کرده که همین هم تا از مسیر بانکهای عامل بگذرد و به دست افراد برسد بیش از دو ماه طول میکشد.
به گزارش کلمه، سیاست های دولت عملا حوزه بهداشت و درمان کشور را به سمتی کشانده که اخبار نگران کننده ای همچون پایان ذخیره دارویی کشور، ورشکستگی بیمارستانها، آزمایشگاهها و رادیولوژی ها، رشد ۲۵۰ درصدی تجهیزات پزشکی، افزایش هزینههای سلامت از ۵۴ درصد به بالای ۷۰ درصد، نایاب شدن واکسن و حتی نخ جراحی و دیگر اقلام و داروها در بیمارستان ها و داروخانه ها به گوش می رسد.
حسینعلی شهریاری نماینده مجلس به صراحت خطاب به دولت اعلام کرده که دولت سلامت مردم را به بازی گرفته و بازی با جان مردم شوخی خطرناکی است که اعتبارات مصوب را تخصیص نمیدهد. او گفته تصور نمیکنم جاهایی مثل بانک مرکزی و برخی مراکز تصمیم گیری در دولت ناآگاهانه این کارها را انجام میدهند. سخنی که چند هفته قبل خود مردم در گفت و گو با کلمه به آن اذعان کرده بودند که ظاهرا جان مردم برای حکومت شوخی است و دولت مردم را سرگردان و گرفتار کرده است.
رئیس کمیسیون بهداشت و درمان با اعلام اینکه هزینه یک دوره درمان سرطان از ۵۰ تا ۶۰ میلیون قبل با هرسپتین ۲۰۰ میلیون تومان شده، این سوال را مطرح کرده چند درصد مردم توان پرداخت چنین هزینهای را دارند، اصلاً چند درصد مردم توان پرداخت ۵۰ میلیون تومان یا حتی ۲۰ میلیون تومان را برای دارو دارند.
ذخایر دارویی رو به پایان است
از سوی دیگر این افزایش هزینه های درمان و رشد چند برابری نرخ دارو در کشور در حالی است که رسول خضری دیگر عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس وضعیت کنونی انبارهای دارو را نامطلوب خوانده و به مهر گفته است: بر اساس استانداردهای وزارت بهداشت، انبارهای دارویی باید برای ۶ ماهه آینده کشور ذخیره داشته باشد، اما گزارشهای سازمان غذا و دارو نشاندهنده ناکافی بودن ذخایر دارویی بوده، بهگونهای که هماکنون تنها برای دو ماه ذخیره باقی مانده است.
خضری گفته است: هماکنون تنها یک پنجم از ارز واردات دارو از سوی بانک مرکزی اختصاص داده شده که همین اعتبار ناچیز از سوی بانک مرکزی، هماکنون وزارت بهداشت برای انتقال اعتبارات به شرکتهای خارجی با مشکل روبهرو است و تنها دو بانک در دنیا برای انتقال مبادلات ارزی در حوزه دارو با ایران فعالیت میکنند.
او خواستار آن شده که وزارت بهداشت و درمان برای جلوگیری از بروز بحران اقدام به افزایش اختصاص ارز و واردات محصولات دارویی کند.
بااین حال پاسخ مرضیه وحید دستجردی به عنوان مقام دولتی در این حوزه این است که ما تلاش زیادی برای اختصاص ارز مرجع به شرکتهای واردکننده دارو و مواد اولیه دارویی طی ۶ ماه گذشته انجام دادهایم ولی موفق نشدیم و نمیدانیم این ارز در کجا مصرف شده است!
ابهامی که همین نمایندگان مجلس آن را رفع کرده و گفته اند اعتبارها به سمت واردات چوب بستی و لوازم آرایشی و .. روانه شده است. چنانچه شهریاری سوال می کند: یک زمان است که مسئولان دولت میگویند نداریم اما این چه نداری است که ۶۰۰ میلیون دلار ارز مرجع برای واردات خودروهای لوکس اختصاص میدهند. آن وقت برای واردات دارو حتی با دلار ۳ هزار تومانی و ۴ هزار تومانی هم در بانکها و گمرگ کارشکنی میکنند.
و خضری نیز خبر می دهد که با وجود کاهش چشمگیر اختصاص ارز از سوی بانک مرکزی، اعتبار حدود ۴۰ درصد به واردات لوازم آرایشی اختصاص داده شده است.
به بیماران بگوییم برو بمیر
بحران موجود در حوزه بهداشت و درمان که مدتهاست نسبت به آن هشدار داده شده و گوش شنوایی برای آن نیست، وقتی ملموس تر می شود که به این آمار رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس دقت کنیم که بنا به گفته او یک بیمار برای درمان دریچه میترال قلب باید ۳۷ هزار دلار پرداخت کند که با قیمت دلار پارسال ۶۰ میلیون تومان تمام میشد و حالا باید ۱۲۰ میلیون تومان بابت آن پرداخت کند. او اضافه می کند: یعنی عملاً به بخش عمده این بیماران باید بگوییم برو بمیر.
او با اعلام اینکه بیماران سرطانی مشکلات جدی دارند، نقل می کند: به خدا قسم با ما تماس میگیرند و نفرین میکنند، میگویند شما مگر نمایندگان ما نیستند، چرا به مشکلات ما رسیدگی نمیکنید، چرا داروهای مورد نیاز ما را فراهم نمیکنید؟
به گفته او، کل ارز مورد نیاز برای داروی کشور ۱٫۵ میلیارد دلار است و برای تجهیزات پزشکی هم به یک میلیارد دلار ارز مرجع نیاز است در حالی که بعد از گذشت ۸ ماه تازه ۵۰۰ میلیون یورو اختصاص دادهاند که همین هم تا از مسیر بانکهای عامل بگذرد و به دست افراد برسد بیش از دو ماه طول میکشد در حالی که مسئولان باید هر چه سریع تر با تخصیص ۲٫۵ میلیارد دلار جلوی کمبودهای دارو و تجهیزات پزشکی را نیمه اول سال ۹۲ را هم بگیرند.
احمدی نژاد وبا و سرخک را به کشور بازگرداند
هر چند با توضیحات مرضیه دستجردی امید بهبود از این اوضاع به گوش نمی رسد که اشاره دارد همکاران ما در سازمان غذا و دارو، بخش تجهیزات پزشکی، هیئت امنای ارزی و شرکت مادر تخصصی تجهیزات پزشکی وزارت بهداشت و همه شرکتهایی که در این زمینه سر و کار دارند، یک پایشان در بانک مرکزی و یک پایشان در بانک عامل در حال تلاش و پیگیری هستند و خود من نیز مرتب در حال پیگیری و حل مشکل هستم.
اقدامی که تاکنون به نتیجه نرسیده و با سوء مدیریت دولت مشخص نیست به چه سمت و سویی کشیده شود در وضعیتی که شهریاری تشریح می کند به دلیل عدم تخصیص اعتبارات مشکلات سلامت مردم هر روز بیشتر می شود تا جایی که در این وضعیت بیماری وبا در کشور پیدا شده است، حتی بیماری سرخک که سالها ریشه کن شده بود الان در زیر سن واکسیناسیون پیدا شده است .
در این اوضاع و احوال که به گفته او حتی برخی واکسنهای مورد نیاز مردم پیدا نمیشود و وجود ندارد و از سویی برنامههای طب پیشگیری در کشور با چالش جدی مواجه شده و دولت الان فقط به اندازه حقوق پرسنل وزارت بهداشت برای بخش سلامت بودجه اختصاص میدهد و بسیاری از امکانات و برنامههای سلامت اجرا نمیشوند، حتی کارهای اولیه و پیش پا افتاده بهداشتی هم با مشکل مواجه شده است.
یعنی حتی اگر ارز مرجع را هم به دارو و تجهیزات پزشکی اختصاص دهند با توجه به اینکه ارز مرجع پارسال هزار و ۵۰ تومان بود و امسال ۱۲۲۶ تومان است همین تفاوت قیمت، حداقل ۱۷ درصد افزایش قیمت را برای دارو و تجهیزات پزشکی به همراه دارد. و در زمانی که بیماران و بیمارستانها مجبورند دارو و تجهیزات مورد نیاز خود را با ارز ۳ هزار تومانی و ۴ هزار تومانی بخرند معلوم است که ورشکسته میشوند و توان ادامه کار را ندارند و شاهدیم که حتی نخ جراحی هم در بیمارستانها به سختی پیدا میشود.
سهم بخش بهداشت و درمان از یارانه ها کجا رفت؟
اعلام هشدارها به دولت در شرایطی است که رد تخلفات آن در این حوزه هم به جا مانده که رییس کمیسیون بهداشت مجلس تخطی دولت از قانون را مورد یادآوری قرار می دهد که در قانون بودجه تمام اعتبارات لازم را برای سلامت مردم پیش بینی کرده است، ۱۰ درصد از درآمد هدفمندی یارانه باید به بخش بهداشت اختصاص پیدا میکرد، ارز مرجع کافی باید برای واردات دارو و تجهیزات پزشکی اختصاص میدادند اما هیچ کدام از این کارها را دولت انجام نداد و به جای آن برای واردات لوازم آرایشی و چوب بستی ارز مرجع اختصاص دادند.
از سویی حتی اعتبار اجرای هدفمندی یارانهها را نیز نتوانستند، تأمین کنند و مجبور شدند از بانک مرکزی استقراض کنند و این در حالی است که هزینه گازوئیل برای بخش سلامت ۱۶برابر، هزینه گاز ۱۱ برابر،هزینه آب ۶٫۵ برابر و هزینه برق ۷٫۲ برابر شده است در حالی که هیچ منبعی برای جبران آن که سالانه حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیارد تومان میشود دیده نشده است.
چندی پیش خبرگزاری مهر با انتشار نتایج یک نظرسنجی پژوهشی از روسا و مدیران عامل بیمارستانهای خصوصی گزارش داد: ۹۸ درصد پاسخگویان معتقدند که دولت پس از اجرای طرح هدفمندی یارانهها از بیمارستانهای خصوصی حمایت کافی نداشته و خواستار حمایت بیشتر نهادهای حاکمیتی از بیمارستانها و مراکز درمانی خصوصی به منظور ارایه خدمات بهتر به مردم و بیمارن و کاهش فشارهای وارده به آنها شده اند.
وزیر بهداشت نیز در این زمینه به باشگاه خبرنگاران گفته بود: اجرای طرح هدفمندی یارانه ها باعث شده که حامل های انرژی هزینه ای ۹۵۶ میلیارد تومانی را به دانشگاهی علوم پزشکی و مراکز بهداشتی و درمانی تحمیل کند که به گفته او سال آینده این رقم به بالای هزار میلیارد تومان خواهد رسید.
بیمارستانهای خصوصی، آزمایشگاهها و رادیولوژی در حال ورشکستگی
عدم تخصیص ارز با قیمت مناسب برای خرید تجهیزات پزشکی و درمانی، عدم تغییر کد تعرفهها، افزایش شدید مالیاتها و تاخیر در پرداخت بدهی بیمهها به بیمارستانها، رشد شدید هزینههای جاری و پرسنلی از دیگر مشکلات بخش درمانی هستند که به دلیل عدم حمایت دولت به مرز تعطیلی و ورشکستگی رسیده اند.
منوچهری از اعضای کمیسیون بهداشت با بیان اینکه هماکنون درآمد بیمارستانها با هزینههای این مراکز تطابق ندارد، به سایت خانه ملت گفته است: مراکزی همچون بیمارستانها بهویژه بیمارستانهای خصوصی، آزمایشگاهها و رادیولوژی در حال ورشکستگی هستند. در این میان برخی از آنها برای تامین هزینه ها به افزایش خودسرانه تعرفه ها اقدام کرده اند. شیوه ای که منوچهری با وضع بحرانی بهداشت و درمان کشورآن را قانع کننده دانسته و از آن حمایت می کند.
پیش از این نیز روسا و مدیران بیمارستان های خصوصی تهران خطاب به دولت هشدار داده بودند که با توجه به وضعیت اقتصادی موجود و افزایش وحشتناک هزینه تجهیزات پزشکی و دارو توانایی ادامه فعالیت را نخواهند داشت و خواستار حل این مشکلات و هم چنین افزایش تعرفه ها شده بودند.
در شرایط موجود، بسیاری از شرکتهای تجهیزات پزشکی اکنون وسایل پزشکی درخواستی پزشکان را یا میگویند، نداریم یا بین ۲ تا ۳ برابر گران کردهاند. به گفته دکتر معظمی، رئیس بیمارستان پارس قیمت گاز هلیوم مورد استفاده در بخش ام آر آی نسبت به سال قبل ۱۰ برابر شده است. بنابراین اگر یک خدمت تصویربرداری پایه با دستگاه ام آر آی در ۶ ماهه نخست ۱۷۷ هزار تومان تمام میشد، اکنون و در شش ماهه دوم سال با در نظر گرفتن دلار ۳۴۰۰ تومانی، این رقم به حدود ۴۰۰هزار تومان میرسد.
چنانچه رییس کمیسیون بهداشت مجلس با آمار جدیدتری از رشد قیمتها به فارس گفته است: با افزایش نرخ ارز هزینه لوازم مصرفی پزشکی ۲۴۵ درصد افزایش پیدا کرده است، فیلم رادیولوژی ۲۴۰ درصد گرانتر شده، اکسیژناتور ۲۴۷ درصد، ونتیلاتور ۳۰۰ درصد،گاز هلیوم برای ام آر آی ۶۶۷ درصد،صافی و دستگاه دیالیز ۳۲۵ درصد و کیسه خون ۳۵۰ درصد گرانتر شده است.
چندی قبل خبرگزاری فارس نیز به نقل از رئیس جامعه متخصصان داخلی ایران گزارش داد: با گران شدن نرخ ارز بسیاری از تجهیزات پزشکی کشور که وارداتی و حتی قاچاق هستند بین ۲ تا ۳ برابر گران شدهاند.
از سویی امیر عزمی عضو انجمن دندانپزشکی ایران نیز از افزایش ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصدی مواد و تجهیزات دندانپزشکی خبر داده است.
در این میان، مشکلات اقتصادی و بالا رفتن هزینه ها بیمه های تکمیلی را هم از تمدید قرارداهای خود با بیمارستانها منصرف کرده است موضوعی که نتیجه ای جز سرگردانی بیماران به همراه نداشته و به گفته شهاب الدین صدر تاکنون جلسات با این دسته از شرکتها به نتیجه مثبتی نرسیده است.
و در نهایت توجه به اعلام شاخص عدالت در حوزه بهداشت و درمان آن هم در دولتی که نام “عدالت محور” را با خود یدک می کند، اشاره به این سخنان رییس کمیسیون بهداشت و درمان خالی از لطف نیست که گفته است از نظر شاخص پرداخت از جیب برای سلامت که یکی از مهمترین شاخصهای عدالت در سلامت است، ما هم اکنون و در این دوره در منطقه بعد از افغانستان، بدترین کشور منطقه هستیم و همه اینها ناشی از سوء مدیریت دولتمردان است.
به دنبال اعتراض زندانیان سیاسی زن محبوس در زندان اوین به برخورد توهین آمیز ماموران زندان، با مساعدت مسئولان کل نگهبان ها، مسئولین و رئیس بند زنان زندان اوین به زندان قرچک منتقل شدند.
به گزارش خبرنگار کلمه، پس از اعتراض زندانیان سیاسی و اعتصاب غذای تعدادی از آنان که به برخورد توهین آمیز ماموران زندان اعتراض داشتند، مسئولان مربوطه در واکنش به این اعتراض همه ی نگهبان ها، مسئولین و رئیس بند زنان زندان اوین به زندان قرچک منتقل کردند.
بر اساس این گزارش به جای عبدالحمیدی، رئیس قبلی بند زنان، فردی به نام رضوان که پیش از این مسئول بند زنان زندان گوهر دشت بوده به زندان اوین منتقل شده است.
پیش از این گروهی از زندانیان سیاسی زن در اعتراض به رفتار غیر انسانی ماموران زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده و پس از چند روز در پی وعده مسئولان زندان برای پیگیری موضوع و برخورد با خاطیان، به اعتصاب خود پایان دادند.
بر اساس این گزارش اعتصاب غذای تعدادی از زندانیان بند زنان اوین پس از آن صورت گرفت که ماموران زن یگان حفاظت زندان اوین به این بند هجوم آوردند و با خشونت و تندی به جست و جوی بند و تفتیش بدنی زندانیان حاضر در آن پرداختند؛ آن هم با رفتاری که در نامه ۳۳ زندانی این بند به رئیس زندان، وحشیانه و مصداق بارز تعرض و هتک حرمت توصیف شده است.
با این وصف می توان امیدوار بود که مسئولان به نیت اصلاح مدیریت زندان زنان و بهینه کردن امور و رعایت حقوق زندانیان در آینده دست به این تغییرات زده اند.
بیش از سه سال است که با رسانهها همکاری نداشته است، شرایط کنونی مطبوعات را نمیپسندد در حالی که چند سال پیش یکی از پرکارترین متخصصان حوزه امریکا در مطبوعات بود. پیدا کردن دکتر حسین دهشیار و راضی کردنش به مصاحبه کار چندان سادهیی نبود اما سخن گفتن و به بحث نشستن با او ارزش همه این سختیها را داشت. گفت و گوی روزنامه اعتماد با این کارشناس مسائل بین المللی را در ادامه بخوانید:
پیش از اعلام نتایج، پیشبینی شما در مورد انتخابات چه بود؟
بر اساس آنچه در داخل امریکا با توجه به آمارها و نظرسنجیها وجود داشت پیشبینی نتیجه بسیار سخت بود. بسیاری انتظار داشتند که نتایج انتخابات یا دقیقا برعکس باشد یا اگر هم برد با اوباما باشد نتایج بسیار نزدیکتر از نتایج کنونی باشد. اما من احساسم این بود که با توجه به شرایط داخل امریکا و پیامدهایی که مناظرات داشت شاید اوباما نتواند در این دوره موفق شود و فکر میکردم با آرای کمتری برنده خواهد شد. اما مشخص شد که برخلاف انتظاری که بود اوباما برنده شد.
چرا شما این طور فکر میکردید؟
چون برد در امریکا با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه بیسابقه بود. این نتیجه با توجه به شرایط اقتصادی شاخصهایی مانند بیکاری، کسانی که زیر خط فقر زندگی میکنند، کسانی که برای امرار معاش وابسته به کمکهای دولتی هستند و بدهی ملی غیر قابل تصور و کسری بودجهیی که امریکا دارد، بیسابقه بود. فرض بر این بود که فردی که در چهار سال گذشته مسوول این اتفاقات بوده موفق نشود مردم را قانع کند به اینکه او توانسته کارش را درست انجام دهد. با توجه به سابقه تاریخی که ما در امریکا داریم بر اساس تاریخ امریکا آقای اوباما باید میباخت به این دلیل که این اولین بار از زمان بعد از دوران رکود اقتصادی بزرگ امریکا بود که انتخاباتی برگزار میشد و در حالی که میزان بیکاری در تمام طول ریاستجمهوری ۸ درصد به بالا بوده و در آخر امسال هفت و نه درصد بوده است و باز هم همان رییسجمهور بتواند پیروز شود.
تا به حال چند بار این اتفاق افتاده که رییسجمهور امریکا برای بار دوم انتخاب نشود؟
ما به تاریخ امریکا قبل از ۱۹۰۰ توجه زیادی نمیکنیم، به خاطر اینکه به طور کامل در اختیار جمهوریخواهان بوده است یعنی از سال ۱۸۶۱ که لینکلن پیروز شد تا زمانی که آقای فرانکلین روزولت به قدرت رسید یعنی چیزی حدود ۸۰-۷۰ سال. در این میان دموکراتها فقط ۱۶ سال، یعنی از ۱۸۶۱ تا ۱۸۳۲ در مصدر کار بودند. به همین دلیل عملا آن دوران را دوران دو حزبی امریکا نمیدانستند. در واقع دوران دو حزبی امریکا بهشدت جغرافیایی بود. از ۱۸۳۲ به بعد فقط کارتر و فورد توانستند به عنوان رییسجمهور به قدرت برسند، آنها به علاوه جورج هربرت واکر بوش تنها برای یک بار انتخاب شدند و برای بار دوم شکست خوردند. البته در این میان میتوان از جانسون نیز نام برد که خودش تصمیم گرفت شخصا برای بار دوم در انتخابات شرکت نکند. به همین دلیل در دوران معاصر تنها سه نفر هستند که در دور دوم پیروز نشدند. فرض بر این بود که با توجه به شرایط اقتصادی امریکا بعید است که اوباما هم در دور دوم پیروز شود.
یعنی همواره اقتصاد تا این حد تعیینکننده بوده است؟
از انتخابات ۱۹۴۰ تا امروز، این نخستین انتخابات در امریکا بود که کاملا و انحصارا حول محور مسائل اقتصادی قرار داشت و هیچ موضوع اجتماعی و نظامی تاثیرگذار نبود. یعنی تنها انتخاباتی بود که در طول۷۰ سال اخیر صرفا دغدغه اصلی مردم در آن مسائل اقتصادی بوده و رقابتها هم حول مسائل اقتصادی ایجاد شده است. بنابراین در این انتخابات بحثهای نظامی و اجتماعی بسیار کم بود و در حاشیه قرار داشت.
اگر از لحاظ اقتصادی به این انتخابات نگاه کنیم شاید بتوان گفت انتخاب اوباما در سال ۲۰۰۸ گذار از سرمایهداری صرف به یک سرمایهداری کنترل شده بود. حال پیروزی اوباما بر رامنی به عنوان یک سرمایهدار را چطور تحلیل میکنید؟
این انتخابات از این لحاظ جالب است که ما برای نخستین بار شاهد هستیم که در شرایط بد اقتصادی رییسجمهوری پیروز میشود که مسوول تمامی این بحرانهای اقتصادی است. چهار سال متوالی بیکاری بالای ۹/۷ درصد بود و در این شرایط برای نخستین بار رقیب انتخاباتی فردی از دنیای مالی است، کسی که از وال استریت کاندیدا شده است و انتظار میرود که انتخابات را ببرد. فرض بر این بود که با توجه به شرایط بد اقتصادی امریکا، مردم به رقیب اوباما رای میدهند ولی مردم برای نخستین بار به رییسجمهوری رای دادند که شرایط بد اقتصادی را بدتر کرده و برای نخستین بار به فردی که از دنیای مالی است رای منفی دادند یعنی با وجود اینکه مردم عملکرد آقای اوباما را تایید نکردند اما رقیبش را نیز قبول نکردند. به عبارت سادهتر انتخاباتی که برگزار شد رای مثبت به اوباما نبود بلکه رای منفی به رامنی بود. این رای طرد توانگر سالاری بود. یعنی رای مردم در جهت نفی و طرد فردی از دنیای والاستریت بود هرچند این فرد مخالف شرایط موجود بود اما مردم به این نتیجه رسیدند که بعید است فردی از دنیایی که خودش نقش اساسی در شکل دادن به شرایط کنونی داشته است، بیاید و این شرایط را برای مردم اصلاح کند. در این انتخابات مردمی که پای صندوق رای رفتند بیش از اینکه نسبت به اوباما ذوق و شوق داشته باشند این دغدغه را داشتند که فردی از والاستریت برنده انتخابات امریکا نشود.
آقای اوباما در مناظرات گفت که من میراثدار دوران بد بوش بودم، شما گفتید که اوباما اوضاع بد اقتصادی امریکا را بدتر کرد.
کسی که رییسجمهور است مسوول اتفاقاتی است که میافتد. وقتی یک رییسجمهور را انتخاب میکنند فرض بر این است که شما موفق میشوید شرایط را بهتر کنید، بنابر این یک رییسجمهور نمیتواند بعد از چهار سال تقصیر را گردن کس دیگری بیندازد که قبل از او رییسجمهور کشور بوده است. البته اوباما هم گفت اگر من نبودم شرایط از این بدتر میشد، بنابر این علت اینکه من نتوانستم به آن قولهایی که دادم عمل کنم به دلیل کوتاهی من نبود، بلکه به خاطر شرایط بسیار بد بود. مردم هم با وجود اینکه این استدلال برایشان قابل قبول نبود اما وقتی با گزینهیی که در برابر اوباما بود روبهرو شدند با اینکه آمادگی داشتند که فرد دیگری را جایگزین اوباما کنند اما گزینه مقابل هم برایشان قابل قبول نبود. در نظر داشته باشید که امریکا کشوری است که عملا بین دو دسته مردم تقسیم شده است مانند دو کشور، یک دسته مردمی که در شرق، شمال و غرب امریکا در بین دو اقیانوس زندگی میکنند و بهشدت گرایشهای دموکرات دارند و دستهیی دیگر مردمی که در میانه و جنوب امریکا زندگی میکنند و بهشدت گرایشهای محافظهکار دارند، آن مردمی که محافظهکار بودند قبول کردند که رامنی رییسجمهور شود. اما کسانی که دموکرات هستند این نظر را نپسندیدند مساله اساسی افراد میانه بود، یعنی کسانی که نه خودشان را جمهوریخواه میدانند و نه دموکرات. تقریبا ۳۰ درصد رایدهندگان امریکایی خودشان را متعلق به حزبی نمیدانند و آنها نقش اصلی را در این انتخابات بازی کردند. این گروه میانه نظر جمهوریخواهان را مبنی بر اینکه رامنی میتواند گزینه خوبی باشد، نپذیرفتند.
اما در رقابتهای درون حزبی جمهوریخواهان رامنی موفق شد برنده شود با وجود اینکه رقبای دیگری هم بودند، چرا رقبای دیگر نتوانستند در انتخابات درون حزبی پیروز شوند؟
در انتخابات این دوره امریکا معضل اصلی مسائل اقتصادی بود بنابراین حزب جمهوریخواه باید کسی را کاندیدا میکرد که دغدغه مردم در انتخابات را درک کند اما اکثر رقبای رامنی در حزب جمهوریخواه کسانی بودند که مسائل اجتماعی برایشان دغدغه اصلی بود و رقبای رامنی کسانی بودند از جناح بهشدت محافظهکار حزب که دغدغه اقتصادی نداشتند، اینکه جناح اقتصادی حزب در نهایت برنده شد طبیعی است، درست است که آقای رامنی باخت اما میزان تفاوت رای رامنی با اوباما حدود ۵/۱ میلیون بیشتر نبود. بنابر این رامنی توانست انسجام حزبی را نگه دارد، تنها مشکل این بود که نتوانست میانهروها را قانع کند که به او رای بدهند و نتوانست دموکراتهای ناراضی را قانع کند که میتواند رهبر خوبی باشد. صرفا به خاطر اینکه از والاستریت آمده بود چون از نظر اجتماعی رامنی میانهرو است، اما پیشینه مالی او برایش مسالهساز شد.
شما در این دوره چقدر رای رنگینپوستان و زنان را موثر میدانید؟
حزب جمهوریخواه با یک مشکل اساسی روبهرو است در انتخابات بعدی اگر حزب جمهوریخواه بخواهد کاخ سفید را تصرف کند حتما باید یا یک اسپانیاییتبار یا یک زن را کاندیدا کند. حزب جمهوریخواه تحت هیچ شرایط دیگری حاکم نخواهد شد. فقط در شرایط استثنایی ممکن است که با کاندیدا کردن یک مرد سفیدپوست برنده شود چون ترکیب جمعیتی امریکا به شکلی رقم میخورد که رنگینپوستان، اسپانیاییتبارها، آسیاییتبارها و سیاهپوستان و غیره بخش وسیعتری از رایدهندگان را تشکیل میدهند و به طور طبیعی هم زنها گرایش بیشتری به دموکراتها دارند؛ زنان جوانتر و بدون همسر یا مادرانی که با یک بچه زندگی میکنند. بنابر این حزب جمهوریخواه گزینهیی جز این ندارد که در سال ۲۰۱۶ یک اسپانیاییتبار یا یک زن را کاندیدا کند، البته این هم به این معنا نیست که فردی با این مشخصات از حزب جمهوریخواه حتما برنده میشود بلکه به این معنا است که اگر یک مرد سفیدپوست را کاندیدا کنند احتمال پیروزی بسیار محدود است اما اگر یک زن یا اسپانیاییتبار را کاندیدا کنند توانایی رقابت با حزب دموکرات خواهند داشت. یکی از دلایل پیروزی اوباما هم همین بود، ائتلافی که اوباما درست کرده ائتلافی از جوانها، رنگینپوستان و زنان بود.
در مناظرهها اوباما بیشتر از مواضع گذشتهاش دفاع میکرد و این رامنی بود که خودش و سیاستهای آیندهاش را معرفی میکرد، فکر میکنید اوباما در چهار سال آینده همان روند پیشین را ادامه دهد؟
بله، ما همان سیاستهای چهار سال گذشته را خواهیم دید چون اوباما اعتقاد داشت برنامه اقتصادی که در پیش گرفته آینده امریکا را تضمین میکند و اگر هم تا به حال موفق نشده به خاطر این است که زمان لازم برای تحقق آن را نداشته است. بنابر این پیروزی دوباره او در همان ایالاتی که دفعه قبل پیروز شده بود به استثنای دو ایالت باعث میشود که فکر کند کارهای او درست بوده و همان سیاستها را ادامه بدهد به ویژه اینکه کنترل مجلس سنا هم در اختیار دموکراتها است و حداقل جمهوریخواهان برای مدت یک یا دو سال پس از شوک این شکست شان باید خودشان را ارزیابی کنند و بعید است که تعارض زیادی با اوباما داشته باشند.
چقدر سیاست خارجی را در انتخابات امریکا موثر میدانید؟
هیچ. سیاست خارجه نقش بسیار نازلی در انتخابات امریکا داشت، با وجود اینکه سفیر امریکا در بنغازی کشته شد و جمهوریخواهان تلاش وسیعی کردند توجه مردم را به این موضوع جلب کنند اما عملا مردم توجهی به این موضوع نکردند و به سیاست خارجه توجه گذرایی شد و تاثیر آنچنانی نداشت.
دلیل اینکه در خاورمیانه یا کشور خودمان به سیاست خارجه توجه شد را چه میدانید؟
سیاست خارجه امریکا در چهارسال آینده مثل سابق خواهد بود کلیت و ماهیتش فرقی نمیکند طبیعی است که با توجه با شرایط و شیوهها و تفسیرهایی که به کار گرفته میشود شرایط عوض شود ولی بنیانها و بنیادهای سیاست خارجه امریکا که در چهار سال گذشته وجود داشت همچنان حفظ خواهد شد و فقط تفسیرها و ائتلافها فرق خواهد کرد. اجماعی که صد سال اخیر در سیاست امریکا وجود دارد این است که امریکا نقش خاصی در سیاست خارجی دنیا بازی کند و تفاوت آنچنانی درباره اینکه چه کسی رییسجمهور شود وجود ندارد. بنابر این در مسائل مربوط به سیاست خارجی فردی که رییسجمهور میشود یک رای دارد، در میان چندین رای و نقش رییسجمهور کلیدی و ماهوی نیست.
ایران یک بار باعث شده نتیجه انتخابات امریکا تغییر کند، آن هم در ماجرای سفارت امریکا و ?? آبان. با توجه به شرایط حاضر باز هم شما معتقدید که سیاست خارجی تاثیری در این انتخابات نداشته است؟
نه، مطلقا سیاست خارجی در تصمیمگیری امریکا تاثیری نداشته است، چون تمام ایالاتی که چهار سال به اوباما رای داده بودند، باز هم به اوباما رای دادند. پس دلایل خاصی که باعث شد چند سال پیش مردم به اوباما رای دهند همچنان برقرار است. درست است که در سال ۲۰۰۸ موضوع جنگ با عراق و افغانستان مطرح شد اما امروزه دیگر جنگ برای امریکاییان مطرح نیست.
اما رییسجمهور امریکا بیشترین اختیار را در تصمیمگیریهای نظامی دارد.
اختیار دارد، اما فقط اختیار اینکه سرباز را گسیل کند. اختیار ندارد که هزینه سرباز را تامین کند یا به مردم بگوید چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. افکار عمومی، رسانهها، گروهایذی نفوذ، شرکتهای بزرگ مالی، شرکتهای اسلحهسازی و شرکتهای نفتی تاثیرگذار هستند. همه اینها بازیگرند و رییسجمهور یکی از این بازیگرها است. همین شرایط باعث میشود سیاستهای کلی تغییر کند و نه فرد. کسی که رییسجمهور میشود چشمانداز کلان سیاست خارجی امریکا را اساسا قبول کرده است.
شما اخیرا در همایش صلح و روابط بینالملل از تعبیر جالبی استفاده کردید و گفتید که امریکا به نوعی به طبقه سیاهپوست این کشور بدهکار بود و با انتخاب اوباما دین خویش را ادا کرد.
به نظر من محیط روانی انتخابات امریکا، نگاه مردم جامعه امریکا به اوباما و وضعیت اقتصادی این کشور بسیار منفی بود. بنابراین در زمان انتخابات بیش از ۵۰ درصد مردم اعتقاد داشتند که کشور در مسیر غلطی گام برداشته است. از طرفی دیگر شرایط اقتصادی امریکا بسیار بد است و به همین دلیل اوباما باید بازنده میشد، چرا که او مسوول چنین شرایطی است. ولیکن مردم امریکا نسبت به شخص اوباما به عنوان یک فرد و نه یک سیاستمدار دارای نگاه مثبتی بودند چرا که سابقه تاریخی این کشور در نژاد پرستی استعداد خاصی را در میان مردم امریکا ایجاد کرده و همین موضوع زمینه لازم برای پیروزی اوباما را فراهم کرد. به همین دلیل حتی اگر مردم در اوباما یا سیاستهای او نقصی میدیدند از آن چشمپوشی کردند چرا که خود را مدیون این نژاد میدانند. کسانی که به اوباما رای دادند خواهان پیروزی اوباما در پیشبرد برنامهها و سیاستهایش هستند، چرا که میخواهند در این پیروزی با او سهیم باشند. بنابراین به نظر میرسد مردم امریکا با انتخاب اوباما برای بار دوم دین خود را نسبت به این طبقه ادا کردند.
به نظر شما در مقام مقایسه اوباما را میتوان با کدامیک از روسای جمهور پیشین امریکا مقایسه کرد؟
خود اوباما تمایل داشت تا مردم او را هم ردیف با آبراهام لینکلن، فرانکلین رزولت و ریگان قرار دهند. سه سیاستمداری که به دلایل خاصی در جامعه امریکا نقش تعیینکنندهیی را ایفا کردند و به همین دلیل از آنها تحت عنوان رهبران دگرگونکننده یاد میکنند. اکنون اوباما برای بار دیگر انتخاب شده و این فرصت دوباره به او داده شده است تا بتواند به عنوان یک رهبر دگرگونکننده در سیاست امریکا نقش خویش را ایفا کند. به همین دلیل در چهار سال آینده میتوان نتیجه گرفت که آیا میتوان اوباما را در ردیف این سه رهبر بزرگ امریکا قرار داد یا خیر.
شما فکر میکنید موفق شود؟
بنا بر دلایلی تحقق این امر را بعید میدانم چرا که اوباما بر کشوری ریاست کرده و خواهد کرد که به دو قسمت تقسیم شده است و اوباما در چهار سال ریاستش این تقسیمبندی را عمیقتر و نهادینهتر کرده است. آبراهام لینکلن خواست از طریق جنگ گسل اجتماعی را از بین ببرد، از سوی دیگر روزلت تلاش داشت تا به این گسست اقتصادی را از طریق بهبود وضعیت و شرایط زندگی مردم پایان دهد. ریگان با وجود آنکه بهشدت محافظهکار بود توانست به افراد غیر محافظهکار نزدیک شده و به قول خودش خیمهیی را ایجاد کند که در زیر آن هر دو حزب بتوانند قرار گیرند. اما اوباما این شکاف را عمیقتر و نهادینهتر کرد. از طرفی دیگر در دوران ریاست اوباما دموکراتها با حزب مخالف خود هیچگونه ارتباط سازندهیی را برقرار نکردند، شاید به دلیل اینکه حزب دموکرات به لحاظ ایدئولوژیکی خود را برتر میدانست و به همین دلیل رابطه حزبی در دوران اوباما کاهش یافت. به همین دلایل بعید میدانم که در پایان این دوران چهار ساله بتوان او را در ردیف رهبران برگزیده دانست چرا که برخلاف سه رهبر پیشین که خواهان نوعی ائتلاف بودند، اوباما به نظر میرسد خواهان این امر نیست. اوباما حتی در فرآیند رقابتهای انتخاباتی خود نیز برای جلب آرای مخالفان خود تلاش نکرد و این بهترین دلیل برای اثبات این مدعا است.
سال ها از ماجرای تعطیلی ناگهانی فرودگاه بین المللی امام خمینی در روز افتتاح آن می گذرد ولی هنوز ناگفته های بسیاری از این ماجرا باقی مانده است. احمدخرم وزیر راه دولت اصلاحات به عنوان متولی حمل و نقل کشور در روز افتتاح فروگاه امام در برج مراقبت فرودگاه حضور داشته است. در گفت وگوی کوتاه اقتصاد ایرانی با او بخشی از واقعیت های آن ماجرا بازخوانی شده است؛ روایتی که به خوبی نشان می دهد حضور بی مهار نظامیان در عرصه های اقتصادی و دخالت آنها در مسائل مدیریتی، چه تبعاتی می تواند داشته باشد:
در جریان بسته شدن فرودگاه امام شما به فرودگاه رفتید؟
فرودگاه امام همه چیز را برای پرواز آماده کرده بود. حتی تست های فنی را به صورت دقیق انجام داده بودیم و باید پروازهای خارجی به این فرودگاه می آمدند. اولین پروازها برای امارات بود. بیشترین پروازهای ما به امارات و روزانه ۲۰ مورد بود. براساس برنامه ریزی ها هر ۱۵ روز پرواز یکی از کشورها باید به فرودگاه امام می آمدند و ظرف شش ماه تمام پروازهای خارجی به این فرودگاه منتقل می شدند.
در اردیبهشت سال ۸۳ باید این کار شروع می شد و همچنین شروع ساخت فاز دوم فرودگاه امام باید شروع می شد مجلس هفتم قانون گذراند که قرارداد منعقد شده با شرکت ” تاو ” که شروع ساخت فاز دوم فرودگاه امام در اردیبهشت ۸۳ بود و تحویل در اردیبهشت ۸۵ لغو شد و هنوز هم کوچکترین اقدامی پس از ۸ سال نشده است. همزمان قراربود ۲ هزار هکتار از زمین های فرودگاه امام برای تاسیس پایگاه هوایی نظامی اختصاص پیدا کند ولی دستورهای بین المللی می گفت که فرودگاه های نظامی و مسافری باید از هم جدا باشند. بنابراین ما مخالفت کردیم.
شما پیش از این اتفاق اطلاع نداشتید؟ یعنی بستن فرودگاه امام ناگهانی بود؟
بله. دقیقا ناگهانی بود. البته چند روز قبل اعلام کرده بودند به دلیل مشکلات امنیتی نباید فرودگاه افتتاح شود. حرف آنها هم مربوط به شرکت ترکیه ای تاو بود.برای حل این مشکل ما تمام مراحل قانونی را انجام دادیم وحتی شرکت ترک را از فرودگاه خارج کردیم و به صورت مکتوب هم اعلام کردیم هیچ فرد ترکی در فرودگاه حضور ندارد. فرمانده سپاه فرودگاهها هم تایید کرد که عوامل شرکت ترک در فرودگاه امام نیستند ولی علی رغم این اعلام بازهم اقدام به بستن فرودگاه کردند.
روز افتتاح، هواپیمای اماراتی چندین دور بالای سر فرودگاه گشت. شخصا از فرمانده سپاه فرودگاه ها خواهش کردم تا باند را باز کنند. به آنها گفتم عدم فرود این هواپیما برای کشور و آبروی بین المللی ما بد است . بالاخره اجازه دادند این اولین و آخرین پرواز باشد. البته آقای خاتمی ورود پیدا کردند و اجازه را گرفتند. اما متاسفانه برخوردها ادامه پیدا کرد. وقتی هواپیما نشست، آمدند و اجازه پهلوگیری هواپیما به پلکان را نمی دادند.یک ساعت و نیم طول کشید تا مسافران خارج شوند. هواپیما پهلوگرفته بود، درب هواپیما را باز نمی کردند، بازهم رفتم و خواهش کردم و بعد از نیم ساعت التماس اجازه خروج مسافران را صادر کردند.
متاسفانه در همان پرواز وزیرفرهنگ و ارشاد عمان هم حضور داشت. با ایشان برخورد بسیار بدی صورت گرفت به طوری که از دستشویی فرودگاه ایشان را بیرون کشیدند و به یک اتاق بردند. بعد از ماجرا من ده دقیقه از ایشان عذرخواهی می کردم. ساعت سه بعد از ظهر همان روز هواپیمای جمهوری اسلامی از دبی به سمت فرودگاه امام می آمد. قرار بود تا این هواپیما در فرودگاه بنشیند که اعلام کردند دیگر اجازه نمی دهیم و باید فرودگاه تعطیل شود. خلبان پرواز فرودگاه جایگزین را اصفهان اعلام کرده بود.
هواپیما بالای سر فرودگاه آمد و قصد نشستن داشت که یک فانتوم و یک میگ ۲۹ بالای سر این هواپیما رفتند. جنگنده ها به هواپیمای مسافری اعلام کردند اجازه نشستن ندارد. تمامی این مکالمات را ما در برج مراقب می شنیدیم. خلبان سوال کرد که چه باید بکند که ما گفتیم برود به اصفهان. این جنگنده ها برای اطمینان تا اصفهان هواپیما را اسکورت کردند. اینقدر این ماجرا سرو صدا ایجاد کرد که تا مدت ها موج های منفی آن به سمت کشور می آمد.
شما قدرت لابی گری نداشتید؟
هیچ اثری نداشت.
محمد سروش محلاتی
«دیار اموات»، شهر بدون حرکت و جنب و جوش نیست؛ در آنجا هم رفت و آمد هست، نشست و برخاست هم هست، ولی شهروندان این وادی، نقشی در پیدایش این حرکت و چگونگی آن ندارند. در این شهر، انسان ها «نمی روند»، بلکه آدم ها را «می برند». هیچ کس «حرکت نمی کند»، بلکه همگان را «حرکت می دهند». دیگران آنها را می آورند، در نقطه ای که خودشان بخواهند قرار می دهند. از مرده نمی پرسند که چه می خواهی؟ و از او سوال نمی کنند نظرت چیست؟ چون او «مرده» است و تصمیم گیری درباره او با «زندگان» است. همان ها که او را حرکت می دهند، می آورند و می برند، برمی دارند و می گذارند و به او تلقین می کنند که چه باید بگوید!
شهر مردگان نیز مانند دیار اموات است و حرکت ها «شبه گورستانی» است و باید توسط دیگران که از اراده و شعور و تشخیص برخوردارند، انجام گیرد، در اینجا انگار که آدم ها مثل ماشین کوکی اند که تا کوک نشوند، حرکت نمی کنند، و تازه وقتی هم که به حرکت در می آیند، در همان مسیری که معین شده باید حرکت کنند و چه بسا کسی که از اطاق فرمان خبری ندارد، گمان می کند کودکانی که بر خودروها سوارند، واقعاً رانندگی می کنند و پدال گاز و ترمز در اختیار خودشان است در حالی که همه ی اتومبیل ها، از راه دور و به شکل نامحسوس، کنترل می شوند و کسی که دستگاه هدایت کننده را در اختیار دارد، سرعت، مسیر، توقف و هر چیزی را تعیین می کند.
آدم یا آلت؟
یکی از بخش های جالب و خواندنی فقه، مباحثی است که درباره ی «نقش غیر مستقیم» افراد در پیدایش «رفتار دیگران» مطرح شده است. تعبیر رایج در زبان فقها این است که بسیاری از افراد مانند «ابزار»(کالآلة) عمل می کنند، یعنی از استقلال عمل برخوردار نیستند و توسط دیگران به حرکت در می آیند. فقها «کالآلة» شدن را ناشی از دو عامل میدانند: یکی آنکه شخص از «درک و آگاهی» کامل برخوردار نباشد، و دیگر آنکه از «اراده و اختیار» لازم بی بهره باشد. از این رو کسی که اساساً قدرت “فکر کردن “و تشخیص دادن ندارد(مجنون) و کسی که “آگاهی” و اطلاع لازم را ندارد(جاهل)، به منزله ابزاری هستند که در دست دیگران قرار گرفته و بر طبق خواست آنها، رفتار می کنند، همچنین کسی که از” اختیار” و آزادی محروم است و در فضای اکراه و اجبار قرار گرفته است(مُکرَه)، به ناچار مطابق خواست آنان که بر او سلطه دارند، عمل می کند.
از نظر مبانی فقهی وقتی شخص به دلیل شرایط طبیعی خود مانند «خردسالی» در این وضع قرار دارد و یا بالاجبار در این وضع قرار می گیرد و تحت فرمان دیگری اقدام می کند، نسبت به رفتارهایی که دیگران بر او «تحمیل» می کنند، «مسئولیتی» ندارد و نمی توان او را مورد مؤاخذه قرار داد. فقه می گوید اگر کسی که «مباشرت» در ارتکاب جرم دارد، «کالآلة» در دست دیگران قرار گرفته است، به سراغ «سبب» بروید و جرم را به حساب او بگذارید، جبران خسارت را از سبب بخواهید و او را مجازات کنید. در سراسر فقه فتاوای فراوانی در این باره وجود دارد، مثلاً :
ـ اگر فردی عاقل و کامل، از کودکی برای دزدی کردن استفاده کند، کودک مجازات نمی شود، و «سبب» باید مجازات «قطع ید» را تحمّل کند، زیرا کودک به دلیل ضعف تشخیص و اراده ، مانند «ابزار» در اختیار «آمر» بوده است:«القطع علی الآمر لانه کالآلة»(ابن ادریس، السرائر، ج۳، ص۵۰۳)
ـ اگر فردی عاقل و کامل، شخصی غیر ممیز را وادار به جنایت کند، «سبب» قصاص می شود زیرا غیر ممیز، به مثابه «ابزار» او بوده است:«القصاص علی المکره لانه بالنسبة الیه کالآلة»(محقق حلی، شرایع، ج۴، ص۱۸۴)
ـ اگر در حال احرام که شکار کردن حرام است، محرِم به برده خود بگوید شکارکن و او اقدام نماید، کفاره بر عهده خود محرم است، زیرا برده مانند «ابزار» برای مالک است:«فعلی السید الفداء لان العبد کالآلة»(علامه حلی، تذکره، ج۷، ص۴۴۹)
ـ شوهری که در ماه رمضان، همسر خود را وادار به مباشرت می کند، کفاره مربوط به همسر خود را هم باید بپردازد زیرا با اکراه، او را مقهور قرار داده است:«لان المکره کالآلة» (فخرالمحققین، ایضاح، ج۱، ص۲۳۰)
ـ مجتهدی که مسئولیت حکم کردن بر عهده اوست، اگر در برخی موارد، بررسی مسئله و تصمیم گیری را به یکی از اتباع خود واگذار کند، مسئولیت تصمیمات اتباع و حواشی بر عهده خود حاکم است زیرا آنان به منزله «ابزار» برای او بوده و استقلالی ندارند:«الحکم حقیقة من المجتهد و الواسطة کالآلة»(نراقی، مستند، ج۱۷، ص۲۷)
این گونه مثال ها که در ابواب مختلف فقه دیده می شود و به اقتضای «عدالت» از پشتوانه مستحکم عقلی و شرعی برخوردار است، به طور کلی گویای این قاعده است: هر کجا که سبب اقوی از مباشر است، مسئولیت متوجه سبب است. از این رو در مواردی که شخص به اقتضای «تشخیص» و «خواست» خود اقدام نکرده و از «استقلال» در تصمیمگیری و عمل برخوردار نبوده، مشمول این قاعده بوده و پیامدهای منفی رفتار او متوجه کسانی است که از او «استفاده ابزاری» کرده اند. پس ملاک و ضابطه همان است که حضرت آخوند خراسانی فرموده است: «و انما یکون السبب اقوی فیما کان المباشر کالآلة لا فیما اذا استقل و عمل بدواعیه»(خراسانی، حاشیه مکاسب، ص۸۱)
البته برای استفاده از این قاعده در مصادیق مختلف و در جهت تشخیص اینکه فرد در چه شرایطی «کالآلة» رفتار کرده است، باید سراغ داوری و قضاوت توده ی مردم رفت و تشخیص به عرف واگذار می شود. از این رو چنانچه در نگاه عموم شهروندان، فضای کلی یک رفتار اجتماعی یا فردی، فضای فشار و تحمیل باشد، این قاعده مصداق پیدا می کند. در چنین مواردی استدلال «فلسفی» برای نشان دادن انکه رفتار مزبور ناشی از «اختیار» بوده و کسی «مسلوب الاختیار» نشده، ارزشی ندارد. زیرا در اینجا ملاک، «اختیارحقوقی» است که تشخیص آن به افکار عمومی و عرف واگذار شده، و نه «اختیار فلسفی» که تشخیص آن با فیلسوفان باشد. بر همین اساس است که پزشک در قبال نسخه ای که در اختیار بیمار قرار می دهد مسئول و ضامن است، زیرا او معالجه را بر عهده گرفته و بیمار مانند ابزاری خود را به او سپرده است، زیرا پزشک «تشخیص» می دهد و «تصمیم» می گیرد، و بیمار هم «دستور» او را اجرا می کند.
در چنین مواردی «اختیار » بیمار به مفهوم فلسفی آن سلب نمی شود و نمی توان گفت مریض با جبر به نسخه پزشک عمل کرده است. ولی در عین حال چون عمل بیمار بر اساس تشخیص خود او نیست و مطابق نظر طبیب رفتار کرده است، عوارض معالجه بر عهده پزشک است مثال دیگر را از زبان آیت الله خویی بشنوید : «اگر کارفرما مصالحی تهیه کند و از بنّا بخواهد که از همان مصالح برای ساختمان استفاده کند، در این صورت چنانچه در اثر نامناسب بودن مصالح ساختمان فرو ریزد، مجری مسئولیتی ندارد و مسئولیت متوجه کارفرماست.» (خوئی، فقه الشیعه، کتاب الاجاره، ص۴۶۴)
در این مورد نیز هرچند بنّا با اختیار خود، از مصالح استفاده کرده است، ولی مسئولیت متوجه او نیست و کارفرما باید پاسخگو باشد. همین مثال را در سطح گسترده تر نیز میتوان مطرح کرد و گفت در مدیریت های اجتماعی و سیاسی هم اگر تصمیم گیری توسط فردی که در رأس قرار دارد صورت گیرد و رده های پائینی صرفاً «نقش اجرائی» داشته باشند، پیامدهای هر تصمیم نیز فقط متوجه همان فرد خواهد بود و او نمی تواند به بهانه ی اینکه کسی را «مجبور» نکرده ام و اختیار را از مجریان و شهروندان سلب نکرده بودم و آنان از آزادی برخوردار بودند ، مسئولیت سنگین خود را انکار کند. بر اساس این مبنا، گسترش “اختیارات” و افزون شدن اقتدار حاکمان موجب گسترش “مسئولیت “و افزایش امکان «مؤاخذه» آنان است و در جامعه ای که «اختیار مطلق» برای یک فرد وجود داشته و او بر همه نهادها سلطه دارد مسئولیت مطلق نیز متوجه اوست زیرا دیگران هرچند به ظاهر آزادند ولی در واقع در یک شبکه ی مهندسی شده، «کالآلة» عمل می کنند، این شبکه ها که به گونه ای است که شهروندان بدون آن که احساس کنند، بر طبق اراده ی آن ها به حرکت در می آیند.
آیت الله خویی در این باره مثال دیگری هم آورده است وی به «اطاق عمل» مثال می زند و می گوید: پزشک در اطاق عمل، دستیارانی دارد، دست یاران، مطابق دستور پزشک ، اقدام می کنند و بر طبق خواست او در جراحی مشارکت و هکاری دارند، در این وضعیت هر حادثه ی ناگواری که برای بیمار اتفاق بیفتد حتی اگر در ظاهر به دست یاران مربوط باشد، ولی مسئولیت آن متوجه شخص جراح است. زیرا اتاق عمل، دارای چنان انظباطی است که حتی هر پزشک دیگر هم باید «زیر نظر» پزشک اصلی، اقدام نماید.
حال اگر مدیریت جامعه ای حتی از مدیریت اطاق عمل هم «بسته تر» بوده و انضباط حاکم بر آن، فرصت «ابتکار و استقلال» را از همه مسئولان و شهروندان سلب کند، حکم مسأله روشن تر است. چه اینکه اگر جامعه به «شیوه پادگانی» مدیریت شود، به «طریق أولی» این قاعده معتبر و جاری است. به نظر می رسد که باب «أقوائیت سبب از مباشر» را یک بار دیگر باید در فقه بازخوانی کنیم، این بازخوانی نه برای آن است که در اعتبار و اتقان ان تردیدی بوده و نیاز به تجدید نظر داشته باشد بلکه از آن روست که با این بازخوانی به «قلمرو وسیع» آن التفات نموده و تأثیرات آن را، علاوه بر حقوق خصوصی، در« مدیریت و سیاست» نیز مورد توجه قرار دهیم.
نتیجه آن که در شهرمردگان، شهروندان «کالآلة» اند، دیگران آنها را «می برند» و همه مسئولیت ها هم متوجه دیگران است، بر خلاف شهر زندگان که شهروندان آن، خود «اسباب» تدبیرند و همه مسئولیت ها هم متوجه خود آنهاست. در شهر مردگان فقط یک صدا به گوش می رسد صدای کسی که بر سر گور نشسته و «تلقین» می خواند، و با آهنگ صدای او «مرده» را حرکت می دهند، ولی در شهر زندگان صداهای فراوان شنیده می شود، صدای کسی که «می پرسد»، صدای کسی که که «نظر می دهد»، صدای کسی که «اعتراض می کند»، در اینجا نه کسی در گور است، و نه کسی بالای سرش، چرا که اگر حتی زعامت با «پیامبر» هم باشد که عقل کل است، مأمور به، تدبیر به شیوه «عقل جمعی» است، و باید «در ردیف» دیگران قرار گیرد. رحمت خدا بر مفسّر عالیقدر قرآن علامه طباطبائی که معتقد بود در جامعه اسلامی کار به دست “عموم مردم “است نه «یک شخص» و لو آن شخص مانند پیامبر «صاحب ولایت الهی» و «عصمت» باشد:«المجتمع المتکون منهم امره الیهم من غیر مزیه فی ذلک لبعضهم و لا اختصاص منهم ببعضهم و النبی(ص) و من دونه فی ذلک سواء»(المیزان ج۴ ص۱۲۴ ) شرح و بسط این دیگاه موکول به فرصت دیگری است.
منبع: وب سایت نویسنده
دو قسمت پیشین این مطلب:
شهر مردگان؛ شهروندان بیدفاع
و
شهر مردگان؛ حاکم مطلقالعنان
کلمه – گروه بین الملل: شورای ملی سوریه، مهمترین گروه مخالف حکومت بشار اسد، رئیس جدید خود را انتخاب کرد. در همین حال دادستان سابق دادگاه کیفری بینالمللی پیشنهاد کرده که برای توقف جنگ داخلی در سوریه، حکم جلب بشار اسد را صادر کند.
به گزارش کلمه، اخیرا انتقادات زیادی به عملکرد و ترکیب شورای ملی سوریه مطرح شده است. اوج این انتقادات، سخنان هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا بود. کلینتون در حاشیه سفر خود به کرواسی گفت: «سوریه نیازمند اپوزیسیونی است که تمامی اقشار جامعه و مناطق این کشور را نمایندگی کند.» و از سوی دیگر کلینتون گفت که آمریکا نگران افزایش نفوذ گروههای افراطی در انقلاب سوریه است.
به گزارش خبرگزاریهای بینالمللی مقامات آمریکایی خواهان ترکیب جدیدی در رهبری اپوزیسیون سوریه بودند. پس از روزها رایزنی سرانجام شورای ملی سوریه در روز جمعه (۱۹ آبان/۹ نوامبر) در دوحه، پایتخت قطر، موفق به گزینش جورج صبرا به عنوان رئیس جدید این شورا شد. جورج صبرا یکی از سیاستمداران سرشناس مسیحی در سوریه است.
صبرا به خبرگزاری آلمان گفت که در ترکیب جدید شورای ملی سوریه تمامی اقلیتهای قومی و مذهبی مشارکت دارند. او گفت آرزو دارد که بزودی در سوریه انتخابات آزاد برگزار شود. محمد فاروق یکی از اعضای اخوانالمسلمین سوریه نیز به عنوان معاون صبرا معرفی شد. به گزارش دویچه وله، صبرا تاکید کرد انتخابات اخیر نشان میدهد که در شورای ملی سوریه یک اقلیت حاکم نیست. او افزود: «گرچه اکثریت اعضای شورا ملی سوریه مسلماناند، اما یک مسیحی را به عنوان رئیس خود برگزیدند.»
شورای ملی سوریه همچنین در روز جمعه نام ۱۱ نفر را به عنوان اعضای کمیته اجرایی این شورا معرفی کرد. ۴۱ نفر از شخصیتها و سیاستمداران اپوزیسیون سوریه نیز، دفتر سیاسی جدید شورا را تشکیل میدهند. به گفته مخالفان، اعضای این دفتر سیاسی نقشی موثر در هدایت شورای ملی سوریه بر عهده خواهند داشت.
جورج صبرا که ۶۵ سال دارد، سومین رئیسشورای ملی سوریه پس از برهان غلیون و عبدالباسط سیدا به شمار میآید. شورای ملی سوریه رسماَ در پاییز ۲۰۱۱ در استانبول از سوی گروههای مختلف مخالف رژیم اسد تاسیس شد.
صبرا از جمله رهبرانی است که تا سال گذشته در دمشق به سر میبرده و در برپایی تظاهرات اعتراضی علیه حکومت سوریه نقشی فعال داشته است.
به نظر میرسد که تغییر در ترکیب رهبری شورای ملی سوریه واکنشی به انتقادهای داخلی و خارجی است. فرماندهی ارتش آزاد سوریه نیز اعلام کرد که با تقسیم سوریه به مناطق مختلف عملیاتی بزودی فرماندهانی را به داخل سوریه گسیل خواهد داشت.
شورای ملی سوریه اعلام کرد که از روز شنبه (۲۰ آبان/۱۰ نوامبر) گفتوگو با دیگر گروههای اپوزیسیون را آغاز خواهد کرد. در این میان مذاکره با گروههای مسلحی که در درون سوریه سرگرم نبرد هستند از اهمیت ویژهای برخوردار است.
خروج معترضان از نشست دوحه
به نظر میرسد که تلاش برای جوانگرایی در شورای ملی سوریه ناکام مانده است. برخی از نمایندگان محلی کمیته هماهنگی برای انقلاب به نشانه اعتراض در شب جمعه نشست دوحه را ترک کردند. کمیته هماهنگی نقشی فعال در سازماندهی مبارزات در شهرها و روستاهای سوریه برعهده دارد و اکثر کنشگران آن نیز در سوریه به سر میبرند.
یارا نصیر، نماینده کمیته هماهنگی دلیل خروج از نشست دوحه را رقابتهای شخصی در شورای ملی سوریه عنوان کرد. او افزود این سیاستمداران آنچنان سرگرم مناقشات شخصی هستند که هدف اصلی، یعنی سرنگونی رژیم اسد را فراموش کردهاند.
تحولات جدید در درگیری های نظامی
خبرگزاری رسمی سوریه، سانا، روز شنبه گزارش داد که دو انفجار سهمگین شهر درعا در جنوب سوریه را لرزانده است. به گفته خبرگزاری سانا دهها نفر در این دو انفجار کشته و مجروح شدهاند. به گفته ناظران حقوقبشر سوری مستقر در لندن، این دو انفجار در نزدیکی یکی از مقرهای امنیتی ارتش سوریه رخ داده است. در پی این انفجارها نبردهای شدیدی نیز میان مخالفان و حامیان رژیم سوریه از درعا گزارش شده است.
در روز گذشته نیز مخالفان اعلام کردند که موفق به تصرف یک پایگاه هوایی دیگر در نزدیکی دمشق شدند. شهر مرزی و استراتژیک راسالعین نیز در شمال سوریه به تصرف مخالفان در آمده است.
به گزارش خبرگزاری آلمان گروههای کرد مخالف رژیم اسد در بسیار از نقاط استان حسکه موفق شدهاند که نیروهای حکومت مرکزی را وادار به ترک این مناطق کنند.
در همین حال سازمان ملل متحد اعلام کرد که امکانات لازم برای کمک به تمامی آوارگان سوری در کشورهای همسایه را ندارد. به گفته یکی از مسئولان سازمان ملل در حال حاضر حدود ۳ میلیون سوری در درون کشور از گرسنگی رنج میبرند و بیش از ۲/ ۱ میلیون نفر نیز در درون سوریه آوارهاند. به گفته این فرد مسئول، شمار آوارگان سوری در کشورهای همسایه حدود ۴۰۰ هزار نفر برآورد میشود.
پیشنهاد صدور حکم جلب علیه اسد
دادستان سابق دادگاه کیفری بینالمللی پیشنهاد صدور حکم جلب علیه بشار اسد را ارائه داد. به گزارش شبکه ۲۴ تلویزیون فرانسه، لوئیس مورنو اوکامپو، دادستان سابق دادگاه کیفری بینالمللی پیشنهاد داد تا این دادگاه حکم جلبی را علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه با هدف متوقف کردن جنگ داخلی سوریه صادر کند.
اوکامپو در این اظهارات خود در مصاحبه با شبکه خبری سیبیاس عنوان داشت: اجرای حکم جلب علیه بشار اسد ممکن است از سوی گروههای بینالمللی و محلی صورت گیرد.
او در ادامه مصاحبه خود با شبکه کانادایی سیبیاس خاطرنشان کرد: صدور حکم جلب علیه اسد میتواند همه چیز را در سوریه تغییر دهد چرا که طرفداران و حامیان اسد دیدگاههای مختلفی را به وی خواهند داشت و در نهایت بشار اسد ناچار به کناره گیری خواهد شد.
اوکامپو همچنین ضمن ابراز تاسف نسبت به اینکه هنوز طرحی برای اجرایی کردن این درخواست در دست اجرا نیست، خاطرنشان کرد: اعزام نیروهای بیگانه برای دستگیر کردن اسد نوعی حمله به شمار نمیرود بلکه در حقیقت تحقق عدالت است. او همچنین اعلام کرد که دادگاه کیفری بینالمللی پروندههای قطوری را علیه بشار اسد به عنوان فرمانده عالی سوریه در دست دارد.
اوکامپو تاکید کرد: بشار اسد همچنان غرب و کشورهای عربی را به مبارزه طلبی میخواند چرا که ما هیچ کاری جز حرف زدن در قبال اسد انجام ندادهایم. مورنو اوکامپو، قاضی آرژانتینی است که پیشتر و از زمان تاسیس دادگاه کیفری بینالمللی در ژوئن ۲۰۰۳ سمت دادستان کل این دادگاه را برعهده داشت.
عنان: سوریه منفجر خواهد شد
کوفی عنان، دبیرکل پیشین سازمان ملل معتقد است که بحران سوریه میتواند دامنهدار شده و منطقه را در برگیرد. عنان در گفتوگو با رادیو سوئد تاکید کرده که لیبی از درون پاشید اما سوریه به جای پاشیدگی درونی، منفجر خواهد شد و تراشههای این انفجار به خارج مرزهای این کشور خواهد رسید.
عنان یادآوری کرده که برخورد نظامی با سوریه، راه حل بحران کنونی نیست. او افزوده که اصرار برخی کشورها به مواجهه نظامی با رژیم اسد، تنها به تشدید مشکل میانجامد.
مصاحبه کننده از عنان پرسیده که منظورش چه کشورهایی است و دبیرکل پیشین سازمان ملل در پاسخ گفته که که اپوزیسیون سوریه از سوی عربستان سعودی، قطر و ترکیه حمایت میشود ولی ایران و روسیه در کنار اسد ایستادهاند.
نایب رئیس اتحادیه چایکاران شمال از عدم پرداخت بخش وسیعی از مطالبات چایکاران از سوی دولت خبر داد.
پرویز شعبانی در این باره به ایلنا گفت: کل مبلغ اختصاص داده شده برای کارگران و کشاورزانی که در بخشهای مختلف صنعت چایکاری، از زمینهای کشاورزی تا کارخانهها، مشغول به کار هستند ۵۰ میلیارد تومان است. متاسفانه دولت همین مبلغ ناچیز را نیز به موقع به آنان پرداخت نمیکند.
وی ادامه داد: وضعیت فعلی برای چایکاران بسیار نامطلوب است. آنان هنوز به پول خود نرسیدهاند و وضع معیشتی آنان به گونهای است که حتی نانواییها نیز خرید نسیه از سوی آنان را نمیپذیرند.
شعبانی با اشاره به محدودیتهای کشاورزان چای خشک کار اظهار داشت: باید دقت شود که این کشاورزان تک محصولی هستند و دولت اجازه تغییر کاربری زمین را به آنها نمیدهد. به علاوه با شرایطی که صنعت چای در حال حاضر سپری میکند، کسی حاضر به خرید زمینهای آنان نمیشود. حقیقت آن است که چایکاران در این شرایط گیر افتادهاند.
او با تاکید بر مشکلات کشاورزان و کارگرانی که در این عرصه مشغول به فعالیت هستند اعلام کرد: در حالی که دولت قول خرید تضمینی را داده و مجلس نیز آن را تصویب کرده است، عدم رعایت تعهدات دولت در قبال چایکاران چه معنایی میتواند داشته باشد؟ به هر حال کارگران و کشاورزان صنعت چایکاری هم مانند بقیه مردم محصل دارند، مریض دارند و من متاسفانه باید بگویم بعضی از آنها به دلیل هجمه فشارهای اقتصادی مجبور به تکدیگری و اعمالی خارج از شان کارگری میشوند.
نایب رئیس اتحادیه چایکاران شمال در پایان بیان کرد: ما نمیدانیم که سر رشته به وجود آمدن وضع فعلی برای چایکاران در دستان چه کسی قرار دارد ولی تا به حال نامههای را برای دولت نوشتهایم و مشکلات خود را برای آنان شرح دادهایم. آیا وضع ما باید به دلیل چند میلیارد تومان که به راحتی در سفرهای خارج به کشور مسئولین خرج میشود، این چنین اسف بار باشد
رئیس هیئت مدیره انجمن صنایع همگن پلاستیک تهران با بیان اینکه تا این ساعت با گذشت چند روز از مصوبه تا به رفع ممنوعیت صادرات کالاهای پلیمری و پلاستیکی به گمرکات ابلاغ نشده است، گفت: کامیونها کالای صادرکنندگان را در بیابان خالی کرده و باز گشتهاند.
سید جواد میرحیدری اظهار داشت: مشکل صادرات کالاهای پلاستیکی و پلیمری در مصوبه جدید دولت حل شده است اما زمانی که دولت و گمرک با هم لج میکنند، دود آن در چشم ما تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات پلاستیکی میرود.
وی افزود: تا این ساعت با گذشت چند روز از مصوبه تا به رفع ممنوعیت صادرات کالاهای پلیمری و پلاستیکی به گمرکات ابلاغ نشده است.
رئیس هیئت مدیره انجمن صنایع همگن پلاستیک تهران با طرح این پرسش که میدانید چه ضرری به تولیدکنندگان در این چند روز خورده است، گفت: کشورهای تحریم کننده و دشمنان این ظلم را در حق ما نکردند که داخلیها کردهاند.
وی با بیان اینکه گمرکات هنوز اجازه صادرات محصولات ما را نمیدهند، اضافه کرد: تا ساعتی پیش که تماس گرفتم به گمرک بندرعباس که کالاهای ما در آن قرار گرفته مصوبه ابلاغ نشده است.
وی با بیان اینکه صدها کانتینر در چند روز اخیر پشت مرزها متوقف شدهاند، تصریح کرد: کامیونها کالای صادرکنندگان را در بیابان خالی کرده و باز گشتهاند یا شبی ۱۵۰ هزار تومان هر کامیون اضافه میگیرد تا کالا را تخلیه نکند.
میرحیدری با تاکید بر اینکه خسارت صنایع پلیمر و پلاستیک از این مصوبه میلیاردی بوده است، گفت: در مرز دوغارون اجناس تولیدکنندگان در بیابان تخلیه شده و دیگر قابل استفاده نیست.
وی افزود: ۲۵ تا ۳۰ سال تلاش کردهایم تا در بازارهای خارجی جای پایی یافتهایم اما یک شبه افراد مینشینند و صادرات را ممنوع میکنند.
وی تاکید کرد: اگر بخواهند به کسی شلیک کنند لااقل یک بار به او ایست میدهند، حضرات لااقل یک ماه قبل به ما اعلام میکردند که ماه آینده صادرات پلاستیک ممنوع است تا ما برنامه خودمان را بدانیم.
میرحیدری گفت:با دفتر آقای مفتح تماس گرفتیم، پیش آقای رمزی رفتیم دفتر صافدل هم به روی همه بسته است؛ تاوان اشتباه در تنظیم مصوبه را چه کسی باید بدهد؟
به گزارش فارس سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان چندی پیش در مصوبهای صادرات ۵۰ قلم کالا از جمله چند گروه کالایی پتروشیمی را ممنوع اعلام کرد.
این مصوبه به دلیل مشکلات جدی ناشی از انجام نشدن کارشناسی لازم از جمله گنجانده شدن نام محصولاتی که مازاد چند برابری در کشور دارند و همچنین گنجانده نشدن نام محصولاتی که کمبود آنها در کشور به جد احساس میشود مورد بازنگری قرار گرفت.
در عین حال به نظر میرسد تهیهکنندگان لیست تفاوتی بین کالا و محصول پتروشیمی و بار حقوقی این دو قائل نشده و از لفظ کالا برای اشاره به محصولات پتروشیمی استفاده کرده است و به همین دلیل گمرکات اجازه صادرات کالاهای ساخته شده از محصولات پتروشیمی را نیز لغو کردند. در مصوبه جدید سازمان حمایت این نکته نیز اصلاح شده است اما ظاهرا با وجود گذشتن چند روز از تصویب این مصوبه این مصوبه اجرایی نشده است.
عباس رافعی کارگردان سینما و تلویزیون معتقد است که امروز سینما در دست یک گروه خاص افتاده است و تلویزیون نیز کاملا ورشکسته است.
به گزارش ایلنا، عباس رافعی کارگردان سینمای ایران با اشاره به اینکه مدت هاست پروانه ساخت یک فیلم سینمایی را گرفته است، گفت: سالهای قبل اگر با بیم و امید کار میکردیم امسال با بیم کار میکنیم و هیچ امیدی به سینما نداریم لذا من هیچ امیدی برای ساخت فیلم ندارم.
وی ادامه داد: امروز نهادهای عجیبی مانند شهرداری تهران، حوزه هنری، آستان قدس رضوی وارد سینما شدهاند و درحالی که وظیفه اصلی آنها فیلمسازی نیست. آنها بدنبال ساخت فیلم هستند و بودجه کلانی را وارد سینما کردهاند.
رافعی افزود: اما این بودجه فقط به افراد خاصی تعلق میگیرد و در این میان فیلمسازانی که مورد حمایت این سازمانها نیستند وضعیت خوبی ندارند و باید با یک کفش مندرس با گروهی که سوار بر موتور هستند در سینما رقابت کنند.
کارگردان فیلم آزادراه باتاکید بر اینکه پول همیشه دلیلی برای ساخت فیلم خوب نمیشود؛ افزود: بسیاری از فیلمهای خوب که باعث سرافرازی سینمای ایران در دنیا شده است با بودجه کم ساخته شده است اما مدیران بازهم ملاک فیلم خوب رابودجههای میلیاردی میدانند.
وی ادامه داد: از طرفی به ما اعلام میشود که بودجه در بخش فرهنگ وجود ندارد اما برای بعضی از فیلمها صحبت از بودجه ۸ میلیاردی و ۱۰ میلیاردی میشود در حالی که راه نجات سینمای ایران این پولها نیست و همیشه سینمای مستقل ناجی سینمای ایران بوده است.
رافعی با اشاره به سیاسی بازی بعضی از مدیران افزود: امروز دلیل اصلی پولها و سرمایههایی که به یک گروه و افراد خاص داده میشود بدلیل نزدیک شدن به انتخابات است و بعضی دنبال یارگیری در سینما یا اهداف دیگر هستند.
وی ادامه داد: حوزه هنری که سینمای ایران رادر بخش اکران تحریم کرده است امروز دست به ساخت فیلم میزند و متاسفانه عدهای از سنماگران نیز با آنها همکاری میکنند و به آن مشروعیت میبخشند.
وی ادامه داد: امروز گروهی از نهادها بدنبال خرید سینماگران هستند و بسیاری از سینماگران نیز فقط دنبال خودهستند و همین امر انشقاق و نفاق را وارد سینما کرده است.
رافعی با اشاره به وضعیت تلویزیونی گفت: صدا و سیما نیز بعنوان دیگر عنصر رسانهای فرهنگی، ورشکسته شده است و نشانه این ورشکستگی با پخش چند باره سریالهای سالهای قبل است.
وی ادامه داد: امروز تلویزیون به ورطه تکرار افتاده است و بدلیل نداشتن برنامه، سریالهایی که دهه ۷۰ و ۶۰ ساخته شده است را پخش میکند در حالی که این سریالها امروز دیگر کارکرد ندارد و صدا سیما با پخش این برنامه اعلام خود باختگی کرده است.
رافعی افزود: امروز تلویزیون رسما اعلام میکند که پولی برای ساخت سریال و برنامه جدید ندارد وحتی نمیتواند اقساط برنامههایی که سالهای قبل ساخته شده است را پرداخت کند به طور مثال خود من ۱۰ تله فیلم با ۱۰ فیلمساز جوان کار کردم و در حالی که آخرین قسمت آن عید غدیر از صدا و سیما پخش شده اما هنوز من قسط دوم مرحله فیلمبرداری را نگرفتهام.
وی ادامه داد: صدا و سیما میگوید که بدلیل آنکه مستقل است و به دولت انتقاد میکند دولت بودجه لازم را به صدا و سیما نمیدهد.
رافعی با ابراز تاسف از وضعیت سینما و تلویزیون گفت: متاسفانه در شرایط بحرانی اولین بخشهای که بودجه آنها کم میشود بخش فرهنگ است در حالی که تنها بخشهایی که میتوانند افکار عمومی را در مواقع بحرانی هدایت میکند فرهنگ است.
تولید انواع خودرو در کشور در مهرماه امسال ۵۶.۱ درصد و در هفت ماهه نخست امسال ۴۴.۳ درصد نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش یافت.
به گزارش ایسنا بر اساس جدیدترین آمار وزارت صنعت، معدن و تجارت، در مهرماه سال جاری در مجموع ۶۹ هزار و ۸۴۶ دستگاه انواع خودرو در کشور تولید شد که این مقدار نسبت به تولید ۱۵۹ هزار و ۱۶ دستگاهی مهر سال گذشته، ۵۶.۱ درصد کاهش نشان میدهد.
همچنین در حالی در هفت ماهه نخست امسال با کاهش ۴۴.۳ درصدی مجموعا ۵۳۰ هزار و ۱۲۱ دستگاه انواع خودرو در کشور تولید شد که در هفت ماهه نخست سال گذشته این میزان ۹۵۱ هزار و ۳۰۲ دستگاه خودرو بوده است.
در مهر امسال همچنین تولید انواع خودروهای سواری ۵۴.۵ درصد، وانت ۶۳.۹ درصد، کامیونت، کامیون و کشنده ۶۳ درصد، مینیبوس، میدل باس و اتوبوس ۹۰.۲ درصد و آمبولانس و ون ۱۰۰ درصد نسبت به مهر سال گذشته کاهش یافته است.
از وضعیت جمال عاملی یکی از بازداشت شدگان سرای اهل قلم، با گذشت ده روز خبری در دست نیست، این امر باعث نگرانی پیرامون وضعیت وی شده است.
به گزارش سایت ملی-مذهبی جمال عاملی از ۹ آبان در سرای اهل قلم بازداشت شد و تاکنون از وضعیت وی هیچ گونه اطلاعی در دست نیست.
جمال عاملی چندی پیش شعری پیرامون حصر میر حسین موسوی سروده بود:
هر چند به جبر منزویتر شدهای /در حصری و در حصر، قویتر شدهای
بردند تو را به حبس تا کَم بشوی/ تو «میرحسینِ موسوی»تر شدهای
چند تن از کارگران پیمانکاری شرکت رجا با ارسال پرینت سابقه بیمه خود در سازمان تامین اجتماعی برای ایلنا، از رد نشدن سابقهٔ بیمه ۶۰ تن از کارگران این شرکت پیمانکاری در ماههای تیر و مرداد خبر دادند.
به گزارش ایلنا، عباس علی حسینزاده رئیس انجمن صنفی کارگران تعمیر کار مولد بخار قطار راه آهن شهر تهران و حومه، از پرداخت نشدن حق بیمه دو ماه تیر و مرداد کارگران توسط یک شرکت پیمانکار نیروی انسانی خبر داد و گفت: یکی از پیمانکاران شرکت رجاء علی رغم دریافت حق بیمه از کارگران، هزینه بیمه ۲ ماه تیر و مرداد ۶۰ کارگر خود را به سازمان تامین اجتماعی پرداخت نکرده است.
وی با اشاره به پرداخت حق بیمه شهریور ماه آنان از سوی این شرکت، ادامه داد: حق بیمه شهریور ماه کارگران پرداخت شده که باعث ایجاد فاصله در سابقه بیمه کارگران در ۲ ماه تیر و مرداد شده است.
این فعال کارگری افزود: با این وضعیت تنها راه حل پرداخت حق بیمه ما شکایت از شرکت پیمانکاری به وزارت کار است و قصد داریم تا با این کار به نتیجه برسیم.
رئیس انجمن صنفی کارگران تعمیر کار مولد بخار قطار راه آهن شهر تهران و حومه با اشاره به بدهی بالای این شرکت پیمانکاری، بیان کرد: حتی زمانی که کارگران دفترچههای خود را برای تمدید بیمه شهریور ماه میبرند، اداره بیمه از انجام این امر خودداری میکنند و به نظر میرسد که پرداختی شهریور ماه را به جای بدهیهای سابق این شرکت منظور کردهاند.
شیوع دوباره سالک در زواره اصفهان خبر از بازگشت مجدد آن پس از گذشت ۵۰ سال در جنوب کویر نمک ایران میدهد. بنابر گفته مردم محلی به طور متوسط از هر ۱۰ نفر یک نفر به سالک مبتلا شده است.
علیرضا شریف زاده، شهردار زواره در گفتگو با ایلنا در مورد گسترش شیوع سالک در شهرستان زواره گفت: در این زمینه چندین مشکل وجود دارد که یکی از آنها طاقزارهایی است از که در منطقه کویری شهرستان زواره وجود دارد و موش ها بر روی ریشه این درختان لانهگذاری میکنند و پشههای سالک بیشتر مهمان این موش ها هستند.
وی مهمترین مشکل را وجود نخاله ها ساختمانی و زبالهها دانست و افزود: شهرستان زواره دارای بافت تاریخی با وسعت ۳۶هکتار است، که بیشتر خانه های آن مخروبه هستند و تجمعی از زباله و نخاله در آنجا وجود دارد که این خود به وجود سالک در منطقه دامن میزند.
شهردارشهرستان زواره افزود: پشههای سالک در جایی وجود دارد که بیشترین نخالههای ساختمانی و زباله ها در آنجا هستند.
وی مجموع بافت تاریخی را زواره را بسیار ارزشمند عنوان کرد وافزود: مکان های تاریخی همچون مساجد، حسینیه ها، آب انبار، بازار قدیم زوراه و مسجد جامع هزار ساله زواره دراین مجموعه تاریخی قراردارد.
شریف زاده با بیان اینکه بسیاری از این خانههای تاریخی به صورت مخروبه باقی مانده است، افزود: هیچ کاری دراین بافت تاریخی انجام نمی شود و شرایط به گونهای است که خانههای مخروبه آن به بمب سالک در وسط زواره تبدیل شده اند واین مشکل ما را دو چندان کرده است.
شهردار شهرستان زواره بااشاره به اقداماتی که برای جلوگیری از گسترش شیوع سالک در این منطقه انجام داده است، افزود: شمال و جنوب زواره را برای جلوگیری از رشد طاق زارها جنگل کاری کرده ایم، نخالههای ساختمانی را جمع کردیم و به خارج از محدودههای مسکونی منتقل کردیم تا حداقل جلوی آلودگی ها را بگیریم.
شریف زاده با اشاره به اینکه تا دو سه سال گذشته بحث سالک را در منطقه اردستان نداشتیم، افزود: اما در سالهای اخیر تاکنون سالک خیلی شدت پیدا کرده است.
وی با اشاره به اینکه حتی ممکن است در برخی خانواده همه اعضاء آن سالک داشته باشند، افزود: باید آمار دقیق در زمینه میزان شیوع سالک را از مرکز بهداشت شهرستان زواره سوال کنید.
شریف زاده به مشکل شهرداری شهرستان زواره با میراث فرهنگی اشاره کرد و افزود: اگر بخواهیم مخروبههای داخل بافت تاریخی را جمع آوری کنیم به محض بردن لودر به آنجا، آن را متوقف میکنند.
شهردارشهرستان زواره اضافه کرد: درضمن کوچههای این بافت تاریخی باریک و بسیار کم عرض است به طوری که در حدود یک متر تا یک متر و نیم است و ماشین آلات برای جمع آوری نخاله ها و زباله ها نمی توانند به آنجا بروند.
شریف زاده با تاکید بر اینکه اجازه دخالت در بافت فرسوده نداریم، افزود: اگر متولی بافتهای تاریخی، میراث فرهنگی است باید مدیریت آن را نیز به عهده بگیرد و خدمات لازم را انجام بدهد.
وی ادامه داد: شهرداری زواره با حضور میراث فرهنگی در این بافت تاریخی هیچ مشکلی ندارد و در کنار هم میتوانیم این مسئله را برطرف کنیم.
شهردارشهرستان زواره با ابراز تاسف از اینکه وقتی بافت تاریخی خراب میشود رها شده و متولی آن دیگر میراث فرهنگی نیست، افزود: اما اگر ساختمان ارزشمندی باشد میراث فرهنگی متولی آن میشود.
شریف زاده با اشاره به اینکه میراث فرهنگی باید در بافت تاریخی زواره کار اصولی انجام دهد، افزود: باید بهداشت این بافت تاریخی رعایت شود و نگذارند وضعیت به این شکل ادامه پیدا کند.
شریف در پاسخ به این سوال که آیا این بافت تاریخی سم پاشی می شود، افزود: زمانی این بافت تاریخی را سم پاشی میکردند و اکنون هم میکنند اما در آن حد وسیع نیست.
شهردارشهرستان زواره ادامه داد: زمانی با د.د.ت سم پاشی میشد اما از آنجایی که آلودگی زیست محیطی شدیدی ایجاد میکند استفاده آن دیگر ممنوع شده است.
وی بر سم پاشی این بافت تاریخی تاکید کرد و افزود: سم پاشی دربافت تاریخی به صورت موردی و سالی یکی، دو بار انجام میشود و ساز و کار جدی برای این کار وجود ندارد و خیلی بهتر است که این کار به صورت مستمر و با تعداد دفعات بیشتر صورت گیرد.
شریف زاده همچنین به برخی اقدامات از جمله توزیع پشه بندها در بین مردم اشاره کرد و افزود: از آنجایی که درمان سالک بسیار زمان بر است باید پیشگیری در این زمینه صورت بگیرد و مردم با استفاده از این پشه بندها از ابتلا به این بیماری پیشگیری کنند.
شهردارشهرستان زواره تصریح کرد: نگرانی مردم زواره این است که کار تحقیقاتی درمانی سالک صورت نمی گیرد و بر این عقیده اند سالک اگر در کشور اروپایی بود تا الان ریشه کن شده بود.
وی بر انجام کار تحقیقاتی بر روی بیماری سالک تاکید کرد و افزود: با توجه به اینکه بیماری سالک دوره زمانی مشخصی دارد و عامل بیماری نیز مشخص است باید کاری در زمینه درمانی آن انجام دهند با توجه به اینکه زمینه کار هم وجود دارد و این همه تاکید هم برانجام پروژههای تحقیقاتی وجوددارد.
شهردارشهرستان زواره افزود: این درحالی است که هیچ کار تحقیقاتی برای درمان سالک انجام نمی شود البته شاید کاری انجام شده باشد و هنوز به مرحله نهایی نرسیده است.
سالک یا لیشمانیوز یک عفونت انگلی پوست است که توسط پشهٔ خاکی منتقل می شود و ایجاد ضایعه پوستی میکند.
رئیس اتاق بازرگانی و عضو شورای پول و اعتبار با بیان اینکه اقتصاد بزرگ ایران را نباید یک بازار حاشیهای کنار خیابان اداره کند، گفت: رانت اگر در جایی از اقتصاد پیدا شد، تا هر جایی که آن اقتصاد توسعه یافته است، نفوذ کرده و آن را فاسد میکند؛ اینجا است که باید مدام اقتصاد را پلیسی کرد تا بتوان این نقیصه را برطرف کرد.
محمد نهاوندیان در گفتگو با مهر با تاکید بر ضرورت برنامهریزی در بازار ارز با حاکم شدن شرایط ثبات نسبی در این بازار گفت: بدهیهای تولیدکنندگان به بانکها، بدهیهایی که بانکها به بخشهای مختلف دارند و یا تعهداتی که در گذشته انجام شده است، همه را باید در مدیریت بازار ارز لحاظ کرد تا بتوان شرایطی را فراهم کرد که بازار حاشیهای خیابان، برای کل اقتصاد بزرگ ایران، تعیین نرخ نکند.
عضو شورای پول و اعتبار افزود: در این راستا باید میان اولویتهای ۳ و ۲ ارزی، با مکانیزمهای مدیریت عرضه و تقاضا بیشترین نزدیکی را ایجاد کرد، البته بازار اولویت یک نیز مطلبی ندارد و تکلیفش مشخص است.
وی تصریح کرد: اگر قرار است در جایی از اقتصاد، به کمک مصرفکننده یا برخی صنایع بشتابیم؛ این کار را میتوان به صورت ریالی صورت داد؛ چراکه دلیلی ندارد که دلاری عمل شود؛ در غیر این صورت، این نقطه، مبدا دلاری کردن اقتصاد ایران است.
به گفته نهاوندیان، چنانچه میخواهیم در داخل اقتصاد به مصرفکننده خاص یا تولیدکنندهها، با رویکرد مشخصی کمک کنیم، نباید از ابزار دلار استفاده کرد؛ چراکه این این منطق ندارد. در مقابل باید شرایطی را فراهم کرد که دلار نرخ واحدی در اقتصاد پیدا کند.
وی اظهار داشت: اگر چنین شد، آنگاه همه رانتها خواهد خشکید، این در حالی است که رانت اگر در جایی از اقتصاد پیدا شد، تا هر جایی که آن اقتصاد توسعه یافته است، نفوذ کرده و آن را فاسد میکند؛ این جا است که باید مدام اقتصاد را پلیسی کرد تا بتوان این نقیصه را برطرف کرد.
عضو شورای پول و اعتبار در توضیح این مطلب ادامه داد: اختلال در مکانیزم عرضه و تقاضا در یک گوشه از اقتصاد ایران، در همانجا متوقف نخواهد شد؛ بلکه این اختلال به همه جای اقتصاد تسری مییابد. بنابراین به جای اینکه هزینههای مدیریت اداری بازار را بر خود تحمیل کنیم؛ باید مبدا را اصلاح کرد.
نهاوندیان ابراز امیدواری کرد تا با اجتناب از تصمیمات شتابزده و حاکم کردن نگاه درازمدت بر تصمیمات کوتاه مدت بتوان شکاف های حاصله در بازار ارز را کم کرد تا به دیگر بخشهای اقتصادی تسری نیابد.
رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی، هزینه حوادث ترافیکی در کشورمان را معادل ۱۰ برابر بودجه ساخت و نگهداری راهها دانست.
به گزارش مهر، غلامرضا معصومی گفت: هزینه وارد بر بخش سلامت جامعه ۷/۶۷ درصد کل هزینه تصادفات است که ۷/۴ درصد تولید ناخالص ملی است.
وی افزود: هزینه حوادث ترافیکی بر اساس آخرین مطالعه انجام شده در کشور (۱۳۸۶) معادل ۱۸۰۰۰۰میلیارد ریال یعنی معادل ۷ درصد تولید ناخالص ملی است. این یعنی بیش از ۱۰ برابر بودجه کل ساخت و نگهداری راههای کشور است.
معصومی ادامه داد: بر اساس این مطالعه، هزینه وارد بر بخش سلامت جامعه ۷/۶۷ درصد کل هزینه تصادفات است یعنی ۷/۴ درصد تولید ناخالص ملی که شامل هزینه فوت، معلولیت، از دست رفتن کیفیت زندگی و آثار فرهنگی و اجتماعی ( ۲/۵۰ درصد)، هزینه های پزشکی مصدومین ( ۱۱ درصد)، هزینه زمان از دست رفته (۱/۵ درصد) و هزینه اختلال در جامعه و محل کار و لزوم جایگزینی نیروی کار (۵ درصد) است.
رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی کشور گفت: بر اساس آخرین یافته ها، هزینه متوسط برای یک جرح سبک (۸/۱۴۰)، جرح متوسط (۶/۱۴۶) و جرح شدید (۹/۴۰۶) میلیون ریال است.
وی گفت: بر پایه این گزارش، دهه ایمنی جاده ای، سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ است که از طرف سازمان ملل متحد، به عنوان دهه اقدام برای کاهش حوادث ترافیکی، نامگذاری شده است. در کشور ما نیز همزمان با شروع برنامه در دنیا، با حضور وزیر بهداشت و نمایندگان ارگانهای مسئول از سال گذشته آغاز شد.
تعدادی از بازنشستگان صندوق بازنشستگی کشوری از سازمانها و نهادهای مختلف امروز به دلیل عدم پرداخت مطالبات سال ۸۶، ۸۷ تجمع کردند.
به گزارش فارس صبح امروز تعدادی از بازنشستگان کشوری اعم از بازنشستگان آموزش و پرورش در مقابل در صندوق بازنشستگی کشوری(میدان فاطمی) تجمع کردند.بر این اساس بازنشستگان تجمعکننده خواستار دریافت مطالبات ۶ دوم ۸۶ و ۶ ماهه اول ۸۷ و براساس لایحه خدمات مدیریت کشوری هستند.
علیرغم تجمع تعداد قابل توجهی از بازنشستگان هنوز هیچ مسئولی از صندوق بازنشستگی کشوری حاضر به پاسخگویی مشکلات و درخواست بازنشستگان نشده است.
۴۱ زندانی سیاسی سبز محبوس در بند ۳۵۰ اوین شهادت دادند که در ساعاتی که ستار بهشتی در این بند بوده آثار شکنجه ها و ضرب و شتم را بر بدن وی دیده اند.
به گزارش خبرنگار کلمه، این زندانیان سیاسی در شهادت نامه ی خود آورده اند: وی در حضور افرادی در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را می کشند. زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.
یازدهم آبان ماه سال جاری کلمه از بازداشت و ضرب و شتم ستار بهشتی توسط پلیس امنیت خبر داده بود و کمتر از یک هفته پس از آن خواهر این سبز گمنام اعلام کرد که از پلیس امنیت به وی اعلام کرده اند که که این جوان ۳۵ ساله جان خود را از دست داده و آنها باید روز آینده برای دریافت پیکرش مراجعه کنند.
آن زمان کلمه تاکید کرده بود که با توجه به اینکه هنوز جنازه ای به این خانواده تحویل نشده، نمی توان درباره ابعاد دقیق این خبر به طور قطعی قضاوت کرد که آیا این یک سناریوی امنیتی برای آزار خانواده اوست یا فاجعه ای است که ماموران به دنبال سرپوش گذاشتن بر روی آن اند.
کلمه پس از دو روز با انتشار سندی با دستخط ستار بهشتی که در بند ۳۵۰ شکایت خود را از کسانی که وی را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند این رفتار غیر انسانی و غیر قانونی را محکوم و از سکوت مسئولان امر و رسانه های وابسته به قدرت در کشور انتقاد کرده بود.
اینک ۴۱ زندانی سیاسی در شهادت نامه ی خود با اشاره به این سند منتشر شده توضیح داده اند: ستار در حالی که به دلیل ناراحتی دست به سختی قادر به نوشتن بود طی شکایتی به مسوول بند ۳۵۰ در چند سطر وضعیت خود و برخوردهای پلیس امنیت با خود را نوشت و خواهان پیگیری آن شده بود.
متن کامل این شهادت نامه که ۴۱ زندانی سبز در بند ۳۵۰ زندان اوین آن را امضا کرده اند و به همراه اسامی آنان در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جنایت کهریزک ۲ – قتل ستار بهشتی در پلیس امنیت
در رسانه ها خبری انتشار یافته مبنی بر اینکه آقای ستار بهشتی در تاریخ ۹۱/۸/۹ بوسیله پلیس فتا (فضای تبادل اطلاعات) که زیر مجموعه پلیس امنیت نیروی انتظامی می باشد بازداشت شده است و در تاریخ ۹۱/۸/۱۶ به خانواده وی اطلاع داده شده که ستار فوت کرده است و باید جنازه اش را از سردخانه کهریزک تحویل بگیرند. در عین حال آنها را تهدید کرده اند که حق صحبت با رسانه ها را نیز ندارند.
از آنجا که آقای ستار بهشتی از ۹۱/۸/۱۰ تا ۹۱/۸/۱۱ دربند ۳۵۰ بوده و افراد این بند وضعیت دردناک جسمی و روحی وی را از نزدیک مشاهده کرده اند، وظیفه ملی و دینی خود میدانیم مسایل وی را به اطلاع ملت شریف ایران برسانیم.
اتهام آقای ستار بهشتی نوشتن مطالبی انتقادی نسبت به مسوولان نظام در وبلاگ شخصی و “انتقادی اش” بوده است. وی در حضور افراد در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است. درمواقعی دست های وی را با دستبند بصورت قپانی بسته و کتک می زدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربه های شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجه ها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی می شده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را می کشند.
زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد.
ستار در حالی که به دلیل ناراحتی دست به سختی قادر به نوشتن بود طی شکایتی به مسوول بند ۳۵۰ در چند سطر وضعیت خود و برخوردهای پلیس امنیت با خود را نوشت و خواهان پیگیری آن شد.
با توجه به غیر عادی بودن شرایط جسمی وی دوبار به بهداری زندان اوین اعزام شد و پزشک بهداری نیز وضعیت وی را مشاهده کرد.
روز ۹۱/۸/۱۱ ستار را که از فعالان جوان و ثابت قدم جنبش سبز بود مجددا از بند ۳۵۰ به پلیس امنیت منتقل کردند. او هنگام رفتن بسیار نگران بود و به افراد بند گفت اینها قصد کشتن مرا دارند. ۴ روز پس از انتقال وی نیز خبر مرگش به خانواده اش داده شد.
کسانی که داعیه پیروی از امیرمؤمنان علیه السلام را دارند، یعنی همان که وقتی شنید در حکومت او خلخال از پای یک زن یهودی در آورده اند فرمود: “اگر کسی از این ستم بمیرد جای سرزنشی بر او نیست” این ظلم ها و فجایع و قتل ها وشکنجه ها که به دفعات اتفاق افتاده را می بینند و خم به ابرو نمی آورند و حتی خواب یک شب آنها نیز آشفته نمی شود.
در سال های اخیر و پس از انتخابات ۸۸ بارها وبارها این نوع شکنجه ها در مورد دستگیر شدگان در بازداشتگاه پلیس امنیت و پلیس فتا تکرار شده است و افرادی دربند ۳۵۰ بوده و هستند که خود شخصا این نوع شکنجه ها را تجربه کرده اند و ما گواهی می دهیم در موارد متعدد شاهد حضور بازداشت شدگان شکنجه شده توسط پلیس امنیت در بند ۳۵۰ بوده ایم.
ما بر این باوریم اگر با جنایتکاران کهریزک ۱ و شکنجه گران اوین که گزارش جزئیات شکنجه های آنان بارها و بارها اعلام شده است و همه ی مسوولان حکومتی از آنها مطلعند، برخورد می شد و به جای تشویق و ارتقاء مقام، مجازات می شدند، دیگر اینگونه شکنجه های وحشتناک و قتل ها که نشان دهنده کهریزک های دیگر است اتفاق نمی افتاد.
اکنون بر همه ثابت شده است که با زمامداران فعلی “آنچه البته به جایی نرسد فریاد است”، ما ضمن تسلیت و دل آرامی به خانواده مرحوم ستار بهشتی و ملت مظلوم ایران، یادآور می شویم که حاکمان کنونی چه بخواهند و چه نخواهند، در این ظلم ها و شکنجه ها و خون های به ناحق ریخته شده شریک و مسوول هستند.
امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
محمد ابراهیمی
حسن اسدی زید آبادی
امیر اسلامی
رضا انصاری راد
ابراهیم(نادر) بابایی زیدی
عماد بهاور
سیدعلیرضا بهشتی شیرازی
امید بهروزی
امین چالاکی
سیاووش حاتم
امید خوارزمیان
مهدی خدایی
محمد داوری
امیرخسرو دلیرثانی
سیدمحمدعلی دادخواه
علیرضا رجایی
محمد رضایی
فرزاد روحی
حسین زرینی
عبدالفتاح سلطانی
ادریس سیدین
پوریا شاهپری
محسن(بهمن) صادقی نور
محمدفرید طاهری قزوینی
بهادر علیزاده
افشین کرم پور
حمیدرضا کرواسی
امیر گرشاسبی
جعفر گنجی
سیامک قادری
ابوالفضل قدیانی
علی اکبر قطبی
فرشید لاهوتی
عبدالله مومنی
محسن میردامادی
مصطفی نیلی
محمد علی ولایتی
فرشید یدالهی
محمدحسن یوسف پورسیفی
محمدامین هادوی
سیداحمد هاشمی
According to reports published by media outlets, Sattar Beheshti was arrested by the cyber police, a subsidiary of the nation’s security forces on October 30th 2012. On November 6th, Mr Beheshti’s family was reportedly informed of his passing, requesting that his body be collected at the Kahrizak morgue. All along, the family was threatened not to speak to anyone regarding this matter.
Give that Mr. Sattar Beheshti was at Evin’s general ward 350 from October 31st 2012 to November 1st 2012 and the detainees at this ward had therefore witnessed his painful physical and psychological condition first hand, we view it our national and religious duty to inform the honorable Iranian nation of Mr. Beheshti’s background and predicament.
Sattar Beheshti was charged as a result of his criticism of the authorities of the ruling establishment in his personal blog. He told eye witnesses at Evin’s ward 350 that while in custody at the police headquarters, he had first been severely beaten while hanging from the ceiling and later beaten further while tied to a chair. Sometimes he was beaten while his hands were tied and at other times he was pushed to the ground and kicked severely in the area of the head and neck by interrogators wearing army boots. While being tortured, Beheshti was reportedly subjected to the most vulgar curses attacking his honor and his interrogators repeatedly threatened to kill him.
When arriving at Evin’s ward 350, evidence of torture was apparent throughout Sattar’s body and he was in a painful physical and psychological state. His face was scarred, his head was swollen, his wrists and arms were bruised and the effects of hanging from the ceiling were apparent on his wrists. Bruises were also apparent on other parts of his body such as around his neck, his stomach and his back.
Despite the fact that he was barely able to write as a result of his beatings, Sattar nevertheless filed a short complaint to the authorities of Evin’s ward 350, describing his condition and the manner in which he had been treated at the hands of the security agents, demanding that they follow up on his case.
Given that his physical condition was far from normal, Sattar was taken to the prison infirmary on two occasions where the physician at the infirmary was also able to witness his condition first hand.
On November 1st, 2011, Sattar a young and true activist of the Green Movement was once again transferred from Evin’s ward 350 to the security police headquarters. He was extremely concerned when leaving the ward and told other detainees: “They intend to kill me.” Four days after his transfer, his family was informed of his death.
Those who claim to be the followers of Imam Ali must be reminded of his response to the news of a Jewish women’s torture under his reign, her legs bruised, when he stated: ” If a victim dies, they are not to blame.”
They witness the cruelty, injustices, atrocities, torture and murder and remain indifferent, without losing even a night’s sleep. In recent years and following the 2009 presidential elections we have repeatedly witnessed this type of torture of detainees at the hands of the security and cyber police. There are individuals currently at Evin’s ward 350 who have personally been subjected to such torture. We hereby testify that we have witnessed the existence of numerous cases of torture of detainees at the hands of the agents of the security police at Evin’s ward 350.
We believe that if the criminals at Kahrizak prison and the torturers at Evin prison whose accounts of torture have been repeatedly published and are known to the authorities of the ruling establishment, would be punished rather than encouraged and promoted, such heinous Kahrizak style tortures and cases of murder would no longer be repeated.
It has now been proven to all of us that when it comes to the current ruling establishment our cries will only fall on deaf ears. While offering our condolences to the family of the late Sattar Beheshti and the oppressed Iranian nation, we remind everyone that the current ruling establishment, whether they like it or not, are responsible for the cruelty, torture and unjust bloodshed of innocent victims.
Signatories:
Mohammad Ebrahimi
Hossein Asadi Zeidabadi
Amir Eslami
Reza Ansari Rad
Ibrahim (Nader) Babai Zeydi
Emaad Bahavar
Seyed Ali Reza Beheshti Shirazi
Amid Behroozi
Amin Chalaki
Siyavash Hatem
Omid Kharazmiyan
Mehdi Khodaii
Mohammad Davari
Amir Khosro Dalirsani
Seyed Mohammad Ali Dadkhah
Ali Reza Rajaii
Mohammad Rezaii
Farzad Rouhi
Hossein Zarini
Abdolfatah Soltani
Adris Seyedin
Pouriya Shahpari
Mohsen (Bahman) Sadeghi Nour
Mohammad Farid Taheri Ghazvini
Bahador Alizadeh
Afshin Karampour
Hamid Reza Karvasi
Amir Garshasbi
Jafar Ganji
Siyamak Ghaderi
Abolfazl Ghadyani
Ali Akbar Ghoti
Farshi Lahouti
Abdollah Momeni
Mohsen Mirdamadi
Mostafa Nili
Mohammad Ali Velayati
Farshid Yadollahi
Mohammad Hassan Youssef Pourseyfi
Mohammad Amin Hadavi
Seyed Ahmad Hashemi
کلمه- گروه اجتماعی
چهار روز پس از آنکه خانواده ستار بهشتی در مصاحبه با رسانه ها اعلام کردند ماموران امنیتی با آنها تماس گرفته و از مرگ وی خبر داده اند، دفتر سخنگوی قوه قضاییه در پاسخ به پیگیری های مکرر کلمه، گفته است که در صورت پیگیری خبرنگاران، اژه ای در نشست مطبوعاتی روز ۲۲ آبان در این باره پاسخگو خواهد بود.
به گزارش کلمه، سی و نهمین نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه روز دوشنبه در حالی برگزار می شود که افکار عمومی در شوک خبرهای منتشر شده درباره سرنوشت یک وبلاگ نویس، در انتظار واکنش مقامات قضایی و امنیتی است. اما دفتر محسنی اژه ای می گوید برای شکسته شدن سکوت مسئولان قضایی باید دو روز دیگر هم صبر کرد.
در تماس های مکرر خبرنگار کلمه با دفتر دادستانی کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه، منشی دفتر در پاسخ به اصرار خبرنگار در پیگیری موضع قوه قضاییه درباره ستار بهشتی، اظهار داشت: اگر سوالی مطرح باشد آقای محسنی اژه ای روز دوشنبه پاسخ خواهند داد.
او به درخواست خبرنگار مبنی بر صحبت با دادستان کل کشور جواب منفی داد و گفت: باید طبق روال اداری عمل کنید! منشی دفتر اژه ای نگفت روال اداری پاسخ به سوال خبرنگاران چیست، در حالی که خبرنگار کلمه برای او توضیح داد طی سالها کار خبرنگاری، همواره از طریق گفت و گوی تلفنی با مقامات و مسئولان پاسخ های خود را گرفته است، اما او باز هم بر روال اداری غیرمتعارف قوه قضاییه تاکید می کرد.
اما دفتر سخنگوی قوه قضاییه که مسئول هماهنگی های نشست خبری محسنی اژه ای است، هر چند از پاسخگویی به هر پرسشی خودداری می کرد و می گفت که از نظر قانونی اجازه پاسخگویی ندارد، اما تاکید کرد که “روز دوشنبه اگر کسی سوال کند حتما حاج آقا پاسخ خواهند داد.”
سایت خبری – تحلیلی کلمه، بارها سوالات متعدد خود در مورد زندانیان سیاسی و مسائل جاری کشور در حوزه قوه قضاییه را از طریق سامانه خبری دادستانی کل کشور و انتشار همزمان در وب سایت مطرح کرده و از همکاران رسانه ای خود خواسته است با توجه به محدودیت های این سایت، سوالات مورد نظر را مطرح کنند.
اینک نیز در هفته جاری، این سوال اساسی پیش روی مقامات قضایی کشور و سخنگوی این دستگاه است که ستار بهشتی به عنوان زندانی نظام جمهوری اسلامی، چرا باید آنگونه که به خانواده اش گفته شده، در حبس و زیر بازجویی جان بدهد؟
سخنگوی قوه قضاییه چه توضیحی درباره گزارش های موجود درباره شکنجه ستار بهشتی در بازداشتگاه اوین – که کلمه سند شکایت وی در این باره را نیز منتشر کرده – دارد و آیا عاملان و آمران این جنایت شناسایی و بازداشت شده اند و می توان این بار امیدوار بود که تجربه های نامطلوب قبلی دستگاه قضا تکرار نشود؟
پیش از این در زمانی که شکایات زیادی از جانب زندانیان سیاسی در خصوص وقوع شکنجه در زندان های کشور مطرح شده بود، محسنی اژه ای به رغم همه مستندات، در نشست خبری اول آذرماه سال ۱۳۸۹ آنها را تکذیب کرد و درباره نامه عبدالله مومنی در خصوص شکنجه فیزیکی، فرو بردن سر در فاضلاب، دادن فحشهای رکیک و اینکه بازجویان وی اعلام کردهاند قاضی و دادگاه هیچ نقشی ندارد؛ گفته بود: هیچکدام از این مسائل صحیح نیست!
این تکذیب در حالی صورت گرفت که در زمان شکنجه های زندانیان سیاسی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری، محسنی اژه ای وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد بود و بند ۲۰۹ زندان اوین هم مستقیما زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود. وی نه آن موقع در مقام وزیر و نه حالا در مقام دادستان کل کشور تاکنون پاسخی به نامه های متعدد زندانیان سیاسی در مورد شکنجه در زندان نداده است.
همچین در زمانی که هدی صابر در اثر بی مبالاتی و عدم ارائه به موقع خدمات پزشکی در زندان، دچار حمله قلبی منجر به فوت شد، این مقام قضایی به رغم همه شواهد مدعی شد که طبق آخرین نظریات پزشکی قانونی، کسی در این خصوص مقصر نیست.
این اظهار نظر در مورد هاله سحابی نیز مطرح شد؛ قرآن پژوهی که در روز تشییع پیکر پدرش عزت الله سحابی، با ضربه یکی از ماموران امنیتی کشته شد.
این مقام قضایی شهادت نامه ها، گزارش ها، مستندات، فیلم های دوربین های دولتی و غیردولتی، مشاهدات افراد و رسانه ها همه را نادیده گرفت و مدعی شد که این حادثه هم مقصری نداشته است!
این در حالی است که شهیدان هاله سحابی و هدی رضا زاده صابر پیش از فوت در سلامتی به سر می بردند و پرونده پزشکی آنان در زندان اوین صحت این موضوع را تایید می کند.
پرونده جنایت کهریزک تنها موردی است که تاکنون محسنی اژه ای وجود آن را تکذیب نکرده و برای رسیدگی به این جنایت ملی قول امروز و فرداهای زیادی را داده است.
دادستان کل کشور چندی قبل وقتی با این پرسش افکار عمومی مواجه شد که چرا قضات برکنار شده جنایت کهریزک آزاد هستند، پاسخ داد که لزومی ندارد متهم جنایت کهریزک تا تکمیل پرونده در زندان باشد.
اما اکنون که متهم اصلی این پرونده به یک پست مهم دولتی منصوب شده است، سخنگوی قوه قضاییه دیگر هیچ توضیحی درباره سرنوشت پرونده جنایت کهریزک ارائه نمی کند.
جریان مرگ در زندان های کشور مساله تازه ای نیست، جدای از مرگ هدی صابر پس از اعتصاب غذا، محسن روح الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی فر، رامین آقازاده قهرمانی و پیش از آنها زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، اکبر محمدی، امیدرضا میرصیافی و بسیاری دیگر که در این فهرست از قلم افتاده اند، در زندان های کشور فوت کرده اند و تاکنون کسی مسئولیت آن را به عهده نگرفته و درباره جان این زندانیان پاسخگو نبوده است.
سه شنبه هفته گذشته خواهر ستار بهشتی در گفت و گو با کلمه خبر داد نیروهای امنیتی با آنها تماس گرفته و گفته اند که قبر بخرند و برای تحویل جنازه ستار بهشتی مراجعه کنند.
اکنون چهار روز از آن زمان می گذرد و در حالی که خانواده ستار بهشتی به جایی نامعلوم منتقل شده اند، نه امکان تماس با آنها وجود دارد و نه مسئولان و دستگاه های رسمی در این باره پاسخگو بوده اند. خبرهای غیر رسمی مبنی بر دفن پیکرد او در قبرستان رباط کریم هم در اینترنت منتشر شده که مسئولان رسمی نه درباره آنها توضیحی ارائه داده اند و نه درباره سرنوشت کسی که با دست خود او را به زندان اوین برده اند و حالا می گویند جنازه اش تحویل خانواده شده است.
باید دید روز دوشنبه، سخنگوی قوه قضاییه چه پاسخی در این باره به افکار عمومی ارائه خواهد داد و آیا پاسخ او تأثیری در تغییر رویه های غیر قانونی و گاهی غیر انسانی حاکم بر زندان های سیاسی کشور خواهد داشت یا خیر.
خانواده آیت الله هاشمی در بیانیه ای مطبوعاتی نحوه ربودن مهدی هاشمی از بیمارستان را توضیح داده و نوشته اند: وی را در مسیر انتقال از اتاق تا بخش سی تی اسکن در حالی که روی ویلچر نشسته بود به صورت مخفیانه و با آمبولانس ربوده و به زندان انتقال داده اند.
در این بیانیه با ابراز شگفتی از چنین عملی آمده است: این عمل عجیب، سوال برانگیز و تداعی کننده فیلم های اکشن و پلیسی است. ربودن و انتقال ایشان به زندان آن هم بدون هماهنگی با پزشکان و بیمارستان در حالی اتفاق افتاد که در هر سه آزمایش انجام شده پس از آنژیوگرافی، وجود خون در ادرار بیشتر شده بود و ادامه درمان ها به دستور پزشک تا ظهر شنبه باید ادامه پیدا می کرد و آنگاه پزشک تصمیم می گرفت. علت و ضرورت این اقدام بی سابقه برای خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی غیرقابل درک است و بی صبرانه در انتظار توضیحات دادستانی درباره انجام آن هستیم.
خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی در پی انتشار برخی اخبار از سوی سایت ها، خبرگزاری ها و صدا و سیما درباره بیماری مهدی هاشمی، مواردی اتهامی وی و رفتار ماموران دادستانی در ربایش وی از بیمارستان، بیانیه خود را خطاب به ملت ایران منتشر کردند. در این بیانیه نسبت به انتشار خبرهای غیر موثق از سوی خبرگزاری فارس و صدا و سیما اعتراض شده و اعلام کرده اند که به زودی از این دو رسانه شکایت می کنند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسمه الله الرحمن الرحیم
پیرو خبرسازی های رسانه های ملی و غیر ملی در خصوص تشکیک در بیماری و بستری شدن آقای مهدی هاشمی در بیمارستان و همچنین نحوه بازگرداندن عجیب و هتاکانه ایشان از بیمارستان به زندان، توضیحات زیر جهت تنویر افکار عمومی ملت شریف ایران به استحضار می رسد:
موضوع عارضه قلبی آقای مهدی هاشمی پس از یک ماه حضور در انفرادی تشدید و به مرور افزایش یافت. ایشان در تماسی که با خانواده خود از زندان اوین داشته اند از درد شدید در ناحیه سینه و پشت قفسه سینه گلایه می کنند و خانواده بلافاصله مساله را به قاضی تحقیق و مسولان دادستانی تذکر می دهند و آنها هم با همکاری پزشک بهداری زندان و سپس پزشک معتمد دستگاه قضایی اقدام به معاینه می کنند. پس از افزایش نگرانی های خانواده با توجه به سابقه قبلی بیماری ایشان، با درخواست دادستانی و مسوولان زندان، جناب آقای دکتر ایرج ناظری متخصص قلب و عروق و از پزشکان معتمد نظام به معاینه وی می پردازند.
پس از اعلام نظر کتبی جناب آقای دکتر ناظری که به این بیانیه پیوست شده، موضوع با درخواست دادستانی در کمیسیون هفت نفره پزشکی مطرح و این کمیسیون نظر پزشک معتمد در خصوص ضرورت انجام آنژیوگرافی را به تصویب می رساند.
پس از احراز نشانه های عارضه قلبی، آقای مهدی هاشمی توسط ماموران دادستانی و زندان اوین برای انجام عمل آنژیوگرافی به بیمارستان دی انتقال یافت و برخلاف آنچه در اخبار ۲۰:۳۰ (رسانه ملی) و برخی رسانه ها آمده، مانند یک بیمار عادی در اتاق ۴٠٣ واقع در طبقه چهارم آن مرکز درمانی با حضور شبانه روزی نیروهای امنیتی بستری شد. پزشک معالج در نخستین معاینه متوجه فشار خون بالای ایشان و ناراحتی در ناحیه ریه ها به دلیل اثرات شیمیایی ناشی از دوران جنگ تحمیلی شد و در نتیجه انجام آزمایش های بیشتر برای آماده سازی عمل آنژیوگرافی در دستور کار قرار گرفت که در نهایت صبح روز پنجشنبه ۱۸ آبان آژیوگرافی انجام و دادستانی نیز گزارش آن را از بیمارستان دریافت کرد.
در این وضعیت بغرنج، برخی سایت ها و خبرگزاری ها اقدام به دروغ پراکنی به نقل از منابع «نامشخص» درباره اتهامات تفهیم شده در زندان به آقای مهدی هاشمی و همچنین وضعیت بیماری او کردند که براساس قوانین قضایی و این سخن دادستان کل کشور مبنی بر اینکه “ما معذوریم از اینکه فردی که هنوز محاکمه نشده اتهاماتش را مطرح کنیم. اگر اعلام کنم فرد می تواند از من شکایت کند”، بنابراین حق شکایت از خبرگزاری فارس محفوظ است. آنچه بی عدالتی رویه این رسانه ها را مشخص می کند مقایسه روش اطلاع رسانی درباره آقای مهدی هاشمی با پرونده های اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، بیمه ایران و … در استفاده از نام متهم و موارد اتهامی ثابت نشده است که در عین حال حتی به فرض تفهیم اتهامات منتشر شده این رویه براساس نص صریح آیین دادسری کیفری عمل مجرمانه و در حکم «افترا» است.
براساس توضیحاتی که آقای مهدی هاشمی در ملاقات با آیت الله هاشمی رفسنجانی از روند بازجویی ها هنگام عیادت داده در هیچ کدام از جلسه بازجویی دوران بازداشت انفرادی ۴٣ روزه ادله ای دال بر انجام «جرم» ارایه نشده و محورهای بازجویی بیشتر براساس آنچه در رسانه های وابسته به جریان ها و اشخاص معلوم الحال منتشر شده پرسیده می شود. به گفته آقای مهدی هاشمی هاشمی خطاب به پدر “تا زمانی که دلیلی برای اتهامات ارایه نکنند ادامه بازجویی های بیهوده بوده و به طور طبیعی نمی توانم به آنها پاسخی ارایه دهم حتی اگر ادامه حضورم در انفرادی تا چند ماه دیگر هم به طول بینجامد.”
همچنین انتشار خبر بیماری آقای مهدی هاشمی در برنامه خبری ۲۰:۳۰ (رسانه ملی) آن هم با کنایه، عناد و با هدف دروغ جلوه دادن بیماری ایشان، از مصادیق بارز نشر اکاذیب جهت تشویش اذهان عمومی از سیمای جمهوری اسلامی است که با هزینه بیت المال اداره می شود.
خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی برای تنویر افکار عمومی ملت شریف ایران که به خوبی با رویکرد رسانه های ملی و غیر ملیِ ارتزاق کننده از بیت المال آشنا هستند، سند بیماری ایشان، مراجعات وی به مراکز درمانی دیگر پیش از بازداشت و همچنین نامه تشخیص صریح بیماری از سوی جناب آقای دکتر ناظری برای دادستانی درباره ضرورت عمل آنژیوگرافی و مراقب های ویژه در خارج از زندان را منتشر می کنند تا مورد قضاوت افکار عمومی قرار گیرد.
همه اینها درحالی است که دو روز پس از انجام عمل آنژیوگرافی درحالی که بیمار به دستور پزشک باید حداقل تا روز شنبه بستری بود و آزمایش ها نشان می داد وضعیت کلیه های وی طبیعی نیست، اعلام شد که آزمایس سی تی اسکن داخلی باید انجام شود. پیش از انجام آزمایش به خانواده گفته شد تا به طبقه پایین و بخش سی تی اسکن بروند تا بیمار را با آسانسور به آن بخش منتقل کنند. با گذشت دقایقی از حضور خانواده در بخش سی تی اسکن، تاخیر حضور آقای مهدی هاشمی سوال برانگیز شد که پس از پرس و جو از کارمندان بیمارستان مشخص شد ایشان را در مسیر انتقال از اتاق تا بخش سی تی اسکن در حالی که روی ویلچر نشسته بود به صورت مخفیانه و با آمبولانس ربوده و به زندان انتقال داده اند که عملی عجیب، سوال برانگیز و تداعی کننده فیلم های اکشن و پلیسی است. ربودن و انتقال ایشان به زندان آن هم بدون هماهنگی با پزشکان و بیمارستان در حالی اتفاق افتاد که در هر سه آزمایش انجام شده پس از آنژیوگرافی، وجود خون در ادرار بیشتر شده بود و ادامه درمان ها به دستور پزشک تا ظهر شنبه باید ادامه پیدا می کرد و آنگاه پزشک تصمیم می گرفت. علت و ضرورت این اقدام بی سابقه برای خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی غیرقابل درک است و بی صبرانه در انتظار توضیحات دادستانی درباره انجام آن هستیم.
در پایان یادآور می شود، شکایت از خبر پراکنی های برخی سایت ها و خبرگزاری ها به دلیل انتشار اخبار کذب مبنی بر فشار به رییس قوه قضاییه برای توقف و اخلال در روند دادرسی، تفهیم چهار اتهام به آقای مهدی هاشمی -که صرفا بازپرس و دادستان می توانند از آن مطلع باشند، و همچنین آنچه در بخش خبری ۲۰:۳۰ سیمای جمهوری اسلامی پخش شد در راس برنامه های وکیل ایشان قرار گرفته است. بنابراین اقدامات قضایی لازم در این میان ضرورت پیدا کرده و به زودی اقدام خواهد شد.
خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی از ملت آگاه ایران که طی مدت بستری آقای مهدی هاشمی در بیمارستان به صورت حضوری و تلفنی و همچنین رسانه های مستقل که با گزارش ها و اخبار خود پیگیر وضعیت ایشان بودند کمال تشکر و سپاسگزاری را دارند و اعلام می کنند که براساس تاکید آیت الله هاشمی رفسنجانی، تفاوتی میان فرزندان زندانی ایشان با سایر فرزندان وطن وجود ندارد.
سرافراز باشید
خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی
حاکمان کمونیست چین سعی میکنند با تحت فشار گذاشتن همسر برنده زندانی جایزه صلح نوبل، او را وادار کنند از کشور خارج شود.
خبرنگار بیبیسی در چین گزارش کرده که حال همسر آقای لیو مساعد نیست. یک منبع نزدیک به خانواده آقای لیو گفته که لیو شیائوبو حاضر به ترک چین نیست، زیرا معتقد است این کار باعث به حاشیه رانده شدنش میشود.
اما این منبع اضافه کرده که لیو شیا، همسر لیو شیائوبو، دچار “ناراحتی روحی” است، چرا که دو سال به طور غیرقانونی در حصر خانگی بوده و حبس او همچنان ادامه دارد. درست دو سال پیش بود که لیو شیائوبو، که یک چهره دانشگاهی است و زبان تندی هم ندارد، برنده جایزه صلح نوبل شد. این جایزه به خاطر تلاشهای آقای لیو در جهت ایجاد اصلاحات سیاسی مسالمتآمیز در چین به او اعطا شد.
البته او عملا هیچگاه این جایزه را دریافت نکرد، چرا که در موقع اعطای جایزه در زندان بود و هنوز هم به جرم تلاش برای براندازی در آنجاست. لیو شیا، همسر او نیز که شاعر و عکاس است و زبانش حتی از شوهرش هم نرمتر است، وادار به سکوت شده و در آپارتمانش در پکن محبوس است.
این وضعیت از دو سال پیش تاکنون ادامه دارد. خانم لیو چند روز بعد از اینکه شوهرش برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۱۰ شد، در حصر خانگی قرار گرفت.
به نظر میرسد کشور نروژ هم همچنان بخاطر این موضوع در حال تنبیه شدن است. دولت نروژ نقشی در تعیین برنده جایزه ندارد، اما به گفته دیپلماتهای دیگر کشورها، چین همچنان به وزرا، دیپلماتها و سیاستمداران نروژی بیاعتنایی میکند.
کنترل سفت و سخت
اما بیبیسی با فردی صحبت کرده که با خانوادههای لیو شیائوبو و لیو شیا در تماس است و اطلاعات جدیدی از وضعیت این زن و شوهر ارائه کرده است. این فرد که خواسته نامش فاش نشود، گفته که وضعیت جسمانی لیو شیائوبو نسبتا مساعد است، اما مشکل معدهاش “در حال بدتر شدن است.”
به گفته این منبع، مقامات چینی تنها به سه نفر اجازه میدهند در زندان جینژو با لیو شیائوبو ملاقات کنند: دو برادرش میتوانند هر شش ماه یک بار او را ببینند، و همسرش که اجازه دارد هر دو سه ماه به دیدن این برنده جایزه صلح نوبل برود. البته آنها هر بار باید درخواست مجوز کنند و منتظر دریافت آن باشند.
این منبع میگوید: “آنها اجازه ندارند با هم به ملاقات او بروند. هر بار فقط یک نفر اجازه ملاقات دارد، و در تمام طول ملاقات پلیس هم حضور دارد. آنها حق ندارند درباره چیزی جز مسائل خانوادگی صحبت کنند. پلیس نمیخواهد خانواده لیو شیائوبو از بیرون برای او اطلاعات بیاورند.”
البته دو برادر آقای لیو یک بار در سپتامبر سال گذشته (شهریور ۱۳۹۰) همزمان با او ملاقات کردند، اما آن بار قرار بود خبر فوت پدرشان را به او بدهند. سپس به آقای لیو اجازه داده شد سری به خانه بزند و به پدرش ادای احترام کند، و بلافاصله هم به زندان برگردانده شد.
از طرف دیگر، لیو شیا، همسر او، مرتکب هیچ جرمی نشده، اما در خانهاش در حبس است. منبع ما میگوید: “دو مأمور پلیس زن با او در آپارتمانش زندگی میکنند، و عده زیادی مأمور لباس شخصی هم پیوسته مجتمعی که خانم لیو در آن سکونت دارد را زیرنظر دارند”.
این فرد میگوید: “وضعیت سلامتی لیو شیا زیاد خوب نیست. او از نظر روحی رنج زیادی میکشد، چرا که آزادیاش را از دست داده و نگران شوهرش است که در زندان است. او تنها اجازه دارد به دیدن مادرش برود و یکی از نزدیکترین دوستانش را حدودا هر ماه یکبار ببیند، آنهم در حالی که مأموران پلیس دائما همراهش هستند.او حق ندارد به هیچ جای دیگری برود، حتی به پارک یا مغازه. هیچکس حتی حق ندارد به مجتمع مسکونی او نزدیک شود، چه برسد به اینکه بخواهد به دیدنش برود.”
او میافزاید: “رفتار دولت با لیو شیا غیرقانونی است. آنها مرتبا این کار را با دگراندیشان میکنند تا مانع حرف زدن آنها با رسانهها شوند و به این ترتیب جلوی لکهدار شدن چهره دولت را بگیرند. شوهر او الان مشهورترین دگراندیش چین است. به همین خاطر هم بیش از سایر دگراندیشان تحت کنترل است.”
‘بسیار ظالمانه’
جاشوا روزنتسوایگ که یک محقق حقوق بشر در دانشگاه چینی هنگکنگ است، حرفهای این منبع را تأیید میکند و میگوید از “وجود هیچگونه توجیه قانونی برای محدود شدن آزادیهای لیو شیا” اطلاعی ندارد.
او میگوید: “خانم لیو عمدا در این وضعیت قرار داده شده، چرا که اگر عنوان و توضیح قانونی برای حبس او ارائه نشود، حتی نمیتوان چنین اقدامی را نزد مراجع قانونی به چالش کشید. به این ترتیب لیو شیا چه به عنوان انسان و چه به عنوان یک موضوع، عملا وجود خارجیاش را از دست میدهد.”
دولت چین اصرار دارد که لیو شیا برخلاف میلش در خانهاش نگهداری نمیشود. اما آقای روزنتسوایگ میگوید هدف دولت ساکت کردن لیو شیا، شوهرش و خانواده آنها است، و دولت میخواهد هیچ خبری درباره این زندانی منتشر نشود.
او میگوید: “یکی از معدود راههای جهان خارج برای مطلع شدن از حال زندانیان در چین، سوال از بستگان آنهاست که هر از گاهی به ملاقات زندانیان میروند. نمیدانم لیو شیا آخرین بار چه زمانی به دیدن شوهرش رفته، اما مطمئنم هرگونه ارتباط میان آنها مشروط به این بوده که او سکوتش را ادامه دهد. اگر این استراتژی رسمی حکومت برای مقابله با نفوذ لیو شیائوبو باشد، باید گفت تا به حال موفق بوده است. با تداوم بیخبری از یک نفر، رفته رفته علاقه به اخبار مربوط به او کم میشود. برای همین هم تیترهای خبری چندانی در مورد بیاطلاعی از وضعیت این برنده جایزه صلح نوبل دیده نمیشود.”
دوست خانوادگی لیو شیائوبو که با بیبیسی صحبت کرده، میگوید که دولت چین با سختگیری در مورد همسر آقای لیو، تلاش میکند او را وادار کند تبعید در خارج از کشور بپذیرد. او میگوید: “دولت سعی میکند با محدود کردن آزادیهای شخصی همسر لیو شیائوبو، او را وادار به ترک چین کند. در عین حال دولت، خانواده هر دوی آنها را تهدید کرده که در صورتی که با رسانهها صحبت کنند و هرگونه اطلاعاتی در اختیار آنها قرار دهند، حق ملاقات با لیو شیائوبو را از آنها سلب خواهند کرد. این کار بسیار ظالمانه است و خانواده آنها را وادار به سکوت کرده است.”
اما این دوست اضافه میکند که با وجودی که بر اساس حکم دادگاه، لیو شیائوبو باید تا سال ۲۰۲۰ در زندان بماند، اما او حاضر به ترک چین نخواهد شد. او میگوید: “دولت همواره خواهان این بوده که لیو شیائوبو چین را ترک کند، زیرا صرف زندانی بودن یک برنده جایزه صلح نوبل، مرتبا یادآور وضعیت بد حقوق بشر در چین است. دگراندیشان دیگری که از چین رفتند، به مرور نفوذشان را از دست دادند و صدایشان محو شد. لیو شیائوبو هم به همین علت به ماندن در کشور اصرار دارد، حتی اگر این برایش به معنای ماندن در زندان باشد. برای او مساله اصلی ماندن در چین است.”
شدت گرفتن تحریم ها، شرایط کشور را به آستانه انفجار رسانده است. اکبر ترکان مردی است که نزدیک به چهار دهه تجربه پستهای مدیریتی را در بدنه دولتهای مختلف دارد. از تکیه بر صندلی وزارت دفاع گرفته تا استانداری و معاونت وزیر. در دوران تصدیگری او در پستهای مدیریتی نیز کم نبوده چنین تحریمهایی. اینچنین است که ترکان میتواند سازوکارهای فاصله گرفتن از ابعاد مختلف تحریمها را توضیح دهد و بررسی کند.
ترکان از سال ۱۳۸۸ که به شکلی ناگهانی از مدیر عاملی شرکت نفت و گاز پارس برکنار شد، به مرکز تحقیقات استراتژیک در مجمع تشخیص مصلحت نظام رفته و مدیر گروه پژوهشی امور زیربنایی این مرکز شده است. هفته نامه تجارت فردا و برای بررسی چالشهای صنعت نفت و تبعات توقف صادرات برخی محصولات پتروشیمی با ترکان به گفتوگو نشسته است. او معتقد است: «راهحل بحرانهای موجود از مسیر اصلاح دیپلماسی خارجی میگذرد.»
* * *
به نظر میرسد صنعت نفت کشورمان در سالهای پس از انقلاب اسلامی تاکنون با سه دسته محدودیت مواجه بوده است. بررسی این محدودیتها نشان میدهد که یک دسته از آنها قانونی، یک بخش اقتصادی و چالش آخر هم محدودیتهای سیاسی بوده است. اگر مانع «قانونی» رشد و توسعه صنعت نفت را شامل قانون اصل ۴۴، ماده شش قانون نفت، مصوبه سال ۱۳۶۶ و اصل ۸۱ قانون اساسی که سرمایهگذاری مستقیم خارجی را بر نفت و گاز کشورمان ممنوع میکند، در نظر بگیریم؛ چالشهای «اقتصادی» را فضای غیرقابل پیشبینی اقتصاد ایران، مخاطرات سرمایهگذاری، مشکلات پولی، مالی، ارزی و … بدانیم؛ و نهایتاً مشکلات سیاسی را قطعنامههای بینالمللی علیه ایران به حساب آوریم، به نظر شما هماکنون کدام دسته از این محدودیتها اثرگذارتر عمل میکند و مانع بیشتری را بر سر توسعه صنایع نفتی و گازی ایران میگذارد؟
اجازه بدهید قبل از آنکه نظرم را در مورد بزرگترین مانع پیش روی صنعت نفت و گازمان بگویم، مروری بر این سه دسته چالشی که شما از آن یاد کردید، داشته باشیم تا نوع این محدودیتها آشکار شود. سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران در بخش بالادستی توسط خارجی به لحاظ قانونی ممنوع نبوده است و هنوز هم نیست؛ بلکه نوع سرمایهگذاری به گونهای است که سرمایهگذار را چه داخلی باشد، چه خارجی محدود میکند؛ یعنی هیچگونه سرمایهگذاری نمیتواند «مالک مخزن» باشد. مالکیت بر مخازن و میادین نفتی و گازی تنها در اختیار دولت است که این موضوع مانع سرمایهگذاری نیست بلکه جذابیت آن را کم میکند. به همین دلیل سرمایهگذاری از نوع بیع متقابل سرمایهگذاری در مخزن است اما مالکیت بر مخزن برای سرمایهگذار ایجاد نمیکند، بنابراین هیچ گاه این نوع سرمایهگذاری ممنوع نبوده است.
مخاطرات اقتصادی مثل ریسک سرمایهگذاری و فضای اقتصادی غیرقابل پیشبینی و سایر مواردی که شما به آن اشاره کردید نیز به نظر من با آنکه در سایر بخشهای اقتصادی و سایر صنایع وجود دارد در صنعت نفت چندان مشهود و اثرگذار نیست. شانس بازگشت سرمایهای که در صنعت نفت وجود دارد در سایر صنایع وجود ندارد. مقایسه نرخ بازگشت سرمایه صنعت نفت نیز با سایر صنایع این شانس را تایید میکند.
اما به سومین دسته محدودیتهایی که شما اشاره کردید بازگردیم. یعنی تحریمها. اگر به فرآیند این تحریمها دقت شود مشخص میشود که مخاطب گفتوگوهای ایران در مورد استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای تا مراحلی، آژانس بینالمللی هستهای بوده است. اما از مرحلهای به بعد دیپلماسی کشور راه اشتباهی را در پیش گرفت و راه گفتوگو با آژانس را به گفتوگو با شورای امنیت منتهی کرده است. دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن زمان فکر میکرد اگر آژانس کار را به بنبست برساند و به شورای امنیت منتهی کند، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. این باعث شد که دیپلماتهای ایرانی در گفتوگو با آژانس بیمبالاتی کنند؛ و آژانس هم موضوع را به شورای امنیت منتقل کرد. هنگامی که مساله انرژی هستهای ایران از آژانس به شورای امنیت ورود کرد منطق گفتوگو از علم به زور تغییر کرد. چرا که گفتوگو با آژانس در چارچوب منطق فنی آژانس انجام میشد؛ اما وقتی به شورای امنیت میرود آنجا قدرتهای مسلم جهانی، اقتدار بیشتری دارند. آنها در آژانس هم اقتدار دارند اما اثرگذاری قدرت آنها در شورای امنیت بسیار بیشتر از آژانس است. به نظر من دیپلماسی کشور در این نقطه اشتباه کرد.
آنچه گفته شد، مربوط به چه سالی بود؟
زمانی که آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند. یعنی از ابتدای کار دولت نهم؛ و بعد هنگامی که کار به شورای امنیت منتقل شد، هنوز هم ابعاد موضوع کامل و درست دریافت نشده بود. تصور بر آن بود که آنها هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند؛ و تفکر بر آن بود که قطعنامهها کاغذپاره است. در نتیجه نوع برخوردها با قطعنامهها به گونهای شکل گرفت که قطعنامههای جدید هم صادر شود. غافل از آنکه هر قطعنامه جدیدی که صادر میشود، گامی جدید برای اثبات شکست سیاست خارجی ایران است. اما ایران بابت صدور هر قطعنامهای افتخار کرد و تفکر بر آن بود که نوع پاسخگویی و گفتوگو با دنیا در مورد صدور قطعنامهها کفایت میکند. پاسخها هیچ کدام عمق نداشت؛ ابعاد قطعنامه را نمیشناخت و اینگونه پاسخها بیشتر مصرف داخلی داشت. این نوع پاسخها مساله صدور قطعنامهها علیه ایران را متوقف نکرد بلکه باعث شد تا نسبت به ابعادسنجی این قطعنامهها غفلت شود. قطعنامههای پیش از این، بر معاملات بانکی، گشایش اعتبار و انتقال وجه برای جلوگیری از اتفاقات تجاری دست گذاشته بود و همه کوششها و اهداف قطعنامهها آن بوده که از روابط تجاری ایران جلوگیری کند. شاید تصور بر آن باشد که میتوان دنیای غرب را با بهکار بردن جملات تند و عصبانی ترساند و از آنها امتیاز گرفت. در حالی که به هیچوجه اینگونه نیست. این قطعنامهها آثار اقتصادی گسترده و وسیعی دارد؛ و به ایران صدمات جبرانناپذیری میزند. نباید بابت شکست دیپلماسی خارجیمان جشن بگیریم چرا که صدور قطعنامه تحریم نشانگر شکست سیاست خارجی ایران است. پس باید به فکر چارهجویی بود. باید به فکر باشیم که چگونه جلوی صدور قطعنامه جدید را بگیریم و سپس به دنبال حل قطعنامههایی باشیم که تاکنون صادر شدهاند. چون روشهای قبلی پاسخگویی که همراه با ادبیات خاص، تندخویی و تندگویی بود نتوانست مشکل ایران را حل کند. این رفتارهای ایران باعث انصراف غرب از تصویب تحریمها نشد.
با توجه به آنچه از تحریمها گفته شد اگر تحریمها را یکجانبه، دوجانبه، چندجانبه و تحریمهای مربوط به سازمان ملل دستهبندی کنیم، در سالهای پس از انقلاب در واقع ایران عمدتاً با تحریمهای یکجانبه از سوی آمریکا مواجه بوده است. به نظر شما ایران در دور زدن و عبور از آن تحریمها موفق بوده است؟ و اگر بوده به چه وسیلهای؟
تحریمهای ایالات متحده علیه ایران که از بعد از پیروزی انقلاب اعمال شده است، تحریمهایی نبوده که به کشورمان صدمات جدی وارد کند. چرا که سایر کشورهای جهان خود را ملزم به رعایت این قطعنامه نمیدانستند. زمانی که من در سازمان صنایع دفاع فعالیت میکردم، در حالی که ایالات متحده علیه ایران قطعنامههایی را صادر کرده بود، ما تجهیزات و قطعات مورد نیاز آمریکاییمان را از درون آمریکا خریداری میکردیم. توان چنین کاری وجود داشت. اکنون اما، شرایط به دو دلیل تغییر کرده است. نخست به دلیل پیشرفت تکنولوژی و فناوری آیتی چرا که امروز این علم به دستاندرکاران تجاری امکان میدهد تا اگر یک کانتینر در نقطهای از دنیا روی آب قرار میگیرد، شما از دفتر تجاری خودتان در هر کجای دنیا میتوانید صاحب، نوع کالا و حتی وزن محصول درون کانتینر را شناسایی کنید. پس آیتی این امکان را فراهم میکند که جابهجایی کالا در کشورمان بسیار دقیق زیر نظر گرفته میشود. نکته دیگر هم آنکه هیچ کجای دنیا خود را ملزم به رعایت قطعنامههای آمریکا نمیدانست و ایران میتوانست از تمام بازارهای دیگر جهان برای حل مشکلات خود استفاده کند. شاید بهتر است دقت کنیم که حجم تجاری ایران هم با سایر کشورها نشاندهنده آن است که تحریمهای تجاری آمریکا باعث پرهیز کشورهای درجه یک اروپایی از کار کردن با ایران نشده است.
پس ایران هم عملاً کار زیادی نداشته برای اینکه تحریمها را دور بزند؟
چرا؛ باید کوششهایی انجام میشد. اما در واقع ایران با پرداخت پول بیشتر و متحمل شدن هزینه بیشتر این تحریمها را دور میزد. اما هنگامی که پای سازمان ملل هم باز میشود، دیگر نمیتوان با کشورهای اروپایی وارد مذاکره شد.
اکنون کشورهایی مثل روسیه و چین نیز خودشان را به تحریم سازمان ملل متعهد میدانند، اما به تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا متعهد نمیدانند. به همین دلیل هم هست که روسیه و چین میتوانند یکسری از برنامههای خود را با ایران به پیش ببرند. البته نباید این تصور اشتباه شکل بگیرد که روسیه یا چین به لحاظ اعتقادی یا انسانی و یا حق تشخیص دادن مواضع جمهوری اسلامی با ایران وارد مذاکره شدهاند. بلکه آنها فکر میکنند ایران در شرایطی است که میتوانند بیشترین امتیاز را از کشورمان بگیرند. پس آنها به دنبال آن هستند تا زمانی که ایران در این تنگنا قرار دارد امتیازات بیشتری از ایران بگیرند. چینیها واقعاً در رفتارشان با ایران، هیچ چیز جز چپاول مد نظرشان نیست. من در پروژههای مختلفی با آنها کار کردهام و این حس چپاولگری آنها را از نزدیک لمس کردهام. آنها تنگنای ما را برای خودشان فرصت تلقی میکنند.
به عقیده من تنها راهکار خروج از این وضعیت بحران، اصلاح دیپلماسی خارجی و نیز اصلاح ادبیات صحبت با سران سایر کشورهاست. یعنی ایران با اتخاذ یک سیاست خارجی درست باید در گام اول جلوی صدور قطعنامههای جدید را میگرفت و سپس در پی چارهجویی برای قطعنامههای پیشین میبود.
اکنون ما و تمام ایرانیها «انرژی هستهای» را حق مسلم خود میدانیم اما در عین حال منابع نفتی و گازی هم حق مسلم ماست. سوال من از شما به عنوان فردی که سالها در بدنه دولتهای مختلف مدیر اجرایی بودهاید، این است که چگونه میتوانیم بین انرژی هستهای به عنوان یک علم و فناوری بومی و توسعه اقتصادی کشورمان به عنوان یک داشته طبیعی تناسب ایجاد کنیم که به هر دو حقمان دست پیدا کنیم؟
آنچه در ذهن من است این است که استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای حق ماست اما برای این هدف درست تنها یک راهکار وجود ندارد. برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای، مسیر نادرستی رفته شده است. یعنی به یک هدف درست با اتخاذ مسیر غلط نتوانستیم دست پیدا کنیم. باید مسیر را درست کرد. من فکر میکنم در دورهای که آقای دکتر روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند همین هدف با مسیر درست تعقیب میشده است. در آن زمان ایران دستاوردهای هستهای را داشتیم. ما باید به خوبی این نکته مهم را در نظر بگیریم که اگر انرژی هستهای حق مسلم مردم ایران است، رفاه و معیشت مناسب هم حق مسلم آنهاست. در این صورت دولتمردان اجازه ندارند برای دستیابی به یک حق، حق دیگری را ضایع کنند.
مسیر درستی که به آن اشاره میکنید چیست؟
مسیر آن زمان وابسته به «تعامل» بود. یعنی در آن زمان ایران با موضع یک انعطافپذیری مناسب به طور مداوم راه را به سمت جلو طی میکرد. بعد از اینکه آقای دکتر روحانی عوض شدند و کادر جدیدی به روی کار آمد، راه عصبانیت و راه رفتارهای تندخویانه در پیش گرفته شد و تصور بر آن بود که اگر به آژانس با تندخویی بد و بیراه گفته شود، مشکلات حل میشود؛ که خب، نشد. بلکه باعث شد که گفتوگو با آژانس متوقف شود و مسیر گفتوگو به سمت شورای امنیت سازمان ملل چرخش پیدا کرد. آنجا هم هنوز سیاستمداران ما ابعاد موضوع را درک نکرده بودند. باز هم در سازمان ملل با همان ادبیات تندخویانه سخن گفته شد.
تحقیق حقوق هستهای ایران تنها یک راه ندارد. این کار ۳۰ سال در حال انجام بود؛ مگر تازه شروع شده بود؟ از زمانی هم که آقای دکتر ولایتی وزیر امور خارجه بودند هم این کار در حال پیگیری بود. در واقع در تمام این سالها پیگیری حقوق هستهای ایران سالها با یک روند پیوسته در حال انجام بود. به نظر من باید همان روند دنبال شود.
پس شما مهمترین عامل را تغییر سیاست خارجی ایران میدانید؟
بله؛ من فکر میکنم همه این اتفاقات و صدور قطعنامهها برای آن بوده که ایران رفتار تعاملی را به کناری نهاد و رفتار عصبانی و احساساتی را که تهی از منطق دیپلماتیک بود در پیش گرفت. من به دنبال یک واژه مناسب میگردم که این رفتار را توصیف کنم. به نظرم «شاخ سنگری» بهترین عبارت باشد که البته مناسب استفاده در مطبوعات نیست.
با توجه به آنچه در مورد شرایط موجود گفته شد، یک سوال دیگر پیش میآید. قرار بود بر اساس سند چشمانداز، تا پایان برنامه پنجم توسعه، ۱۰۰ میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز کشورمان جذب شود؛ آیا هماکنون امکان جذب این منابع از سرمایهگذاران خارجی وجود دارد؟
دقت کنید که پیش از آنکه تحریمها مانع دستیابی ایران به انرژی هستهای شوند، موانعی پیش روی برنامههای توسعهای ایران وجود دارد که ضدبرنامه است. اکنون به من بگویید چند درصد از اهداف برنامه چهارم توسعه محقق شد؟ مگر به خاطر تحریمها بود؟ پس عواملی به جز تحریم در ایران وجود دارد که میتواند یک برنامه توسعهای را متوقف کند؛ و به قول برخی مقامات میتوانند یک برنامه توسعهای را «خمیر» کنند. الزاماً نیازی نیست که یک تحریم بینالمللی مانع دستیابی ایران به اهداف برنامهایاش شود. برنامهای که به تصویب رسیده بود، قانون بوده و باید اجرایی میشد. اگر دولت راجع به آن نظر اصلاحی دارد، مانعی ندارد. میتواند با بردن اصلاحیه به مجلس خواستار اصلاح آن شود. برنامه متکی به سیاستهای کلی ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری طراحی شده بود. طراحان برنامه چهارم هنوز هم زندهاند و میتوانند پاسخگو باشند.
تمام بضاعت مکتبی و حرفهای دولت نهم کپسول شده در آنچه که به نام برنامه پنجم توسعه به مجلس داده شده است. این برنامه محصول اندیشه دولت نهم است و ما انتظار داشتیم این برنامه حکم یک ترقه بزرگ را داشته باشد. چرا وقتی ادعاهای بزرگ وجود دارد، باید آنچه به عنوان برنامه ارائه میشود جلوهای از آن ادعاهای بزرگ باشد.
با کنار گذاشتن همه این مباحث و نادیده گرفتن آن، آیا ایران میتواند در صنعت نفت و گاز ۱۰۰ میلیارد دلار را تا پایان برنامه پنجم جذب کند یا خیر؟
تحقق یک هدف راهها و استراتژیهای مختلف دارد. اگر راهبرد درست اتخاذ شود، بله امکان دارد؛ که آن هم به نظام مدیریت کشور بستگی دارد و من نمیدانم که آنها چه راهبردی را اتخاذ خواهند کرد. وقتی کشوری سالی ۷۰ تا ۸۰ میلیارد دلار نفت صادر میکند، تامین مالی پروژههای نفتی کار سختی نیست.
اکنون نفت در ایران بیش از آنکه به عنوان یک کالای اقتصادی عمل کند، نقش یک کالای سیاسی را بازی میکند، به نظر شما برای آنکه این کالای سیاسی به نفع رفاه و معیشت مردم عمل کند بهتر است چه سیاستی اتخاذ شود؟ آیا به نظر شما اگر برای جذب سرمایههای خارجی، سیاست جذابتر کردن قراردادها به کار گرفته شود، میتوان آنها را به درون کشور آورد تا اثر تحریمها کمرنگتر شود؟
برای سرمایهگذاران خارجی و غربیها خیر. اعضای اتحادیه اروپا به بازار ایران ورود نمیکنند. اما تحریمهای سازمان ملل محدودیتهای کمتری دارد پس آسیاییها و آفریقاییها شاید با بالا رفتن جاذبههای سرمایهگذاری، برای ورود به بازار ایران ترغیب شوند. اما من میخواهم بگویم که ما نباید فرض را بر این بگذاریم که این تحریمها ادامه دارد و ما هم همچنان به پیش میرویم. قطعاً بدانید که اعمال تحریم باعث میشود که ایران نتواند به اهداف چشمانداز برسد. ما باید آنها را حل کنیم؛ نه آنکه اجازه دهیم تا به تدریج ایران را تحلیل ببرد. برخیها از تهدیدات نظامی علیه جمهوری اسلامی نگران هستند؛ اما استنباط من آن است که اکنون آمریکا و سایر کشورهای غربی درصدد اقدام نظامی علیه ایران نیستند. بلکه آنها با تشدید تحریمها همینطور ایران را تماشا میکنند و انتظار دارند ما تحلیل رویم. خب، هنگامی که از نظر رشد و توسعه و پیشرفت علمی و رفاهی و صنعتی به اهداف چشمانداز برسیم؛ و اگر به جای رتبه اول منطقه به رتبه درجه دو منطقه تبدیل شدیم، یعنی آنها عملاً به اهداف خود رسیدهاند؛ و این به معنای تحلیل رفتن انقلاب بزرگ اسلامی است. این ضعیف شدن قدرت انقلاباسلامی است؛ این همان چیزی است که غرب میخواهد. یعنی اگر انقلاب به عنوان یک الگوی موفق بتواند ایران را به اهداف چشمانداز برساند، یعنی به توسعهیافتگی، اقتصاد سالم، رزق حلال، آنها نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند. بنابراین ما باید برای احقاق حقوق مسلم هستهای خودمان یک مسیر درست را انتخاب کنیم. حکومت باید بداند که «معاد مردم» به گردن حکومت نیست؛ بلکه «معاش مردم» به گردن حکومت است.
آقای ترکان! با توجه به مشکلاتی که هماکنون تحریم برای ایران ایجاد کرده است شما آینده صادرات نفتی را با توجه به سیاستهای اقتصادی، چگونه ارزیابی میکنید؟
دقت کنید که آمریکاییها نفت ایران را برای خریدن تحریم نکردند؛ چرا که در صورت انجام این کار بلافاصله قیمت جهانی نفت به بالای ۲۰۰ دلار جهش میکرد. اگر این اتفاق میافتاد آمریکا ناچار میشد که ذخایر استراتژیک نفتی خود را، برای کنترل قیمت نفت فعال کند. بنابراین این، آن چیزی نبود که آمریکاییها میخواستند. بلکه آنها به وسیله تحریمها، شروع به اعمال فشارهای گسترده و مختلفی بر کشورمان کردند تا ایران به تدریج نقش خودش را در بازارهای نفتی از دست بدهد. از سوی دیگر با توسعه نفت عراق، توانستند کمبود میزان نفتی را که از سمت ایران در بازار به وجود میآید جبران کنند. نتیجه آن بود که عدم حضور پررنگ ایران در معاملات نفتی بر قیمت نفت هیچ اثری نگذاشت و مشهود نشد. پس استراتژی آنها کمرنگ شدن نقش ایران در بازار جهانی انرژی بود که آمارها نشان میدهد تا حدود زیادی به اهداف خودشان دست یافتند. آنها ایران را به شکلی تدریجی در بازارهای نفتی کمرنگ کردند. اما نباید اجازه دهیم این اتفاق رخ دهد؛ بلکه باید قدرت خودمان را در اوپک و در میزان صادرات نفت حفظ کنیم.
میخواهم نگاهی هم به وضعیت صنعت پتروشیمی به عنوان یکی از صنایع وابسته به صنعت نفت داشته باشیم. شما از رنگ باختن جایگاه ایران در بازارهای نفتی سخن گفتید و از ضرورتهای حفظ این جایگاه. اما گویی دولت این هشدارها را شنوا نیست. آنگونه که صادرکنندگان محصولات پتروشیمی در دو هفته اخیر با شوک ممنوعیت صادرات محصولات خود مواجه شدهاند، اگر این ممنوعیت تداوم یابد چه آیندهای را برای فعالان این صنعت، متصور هستید؟
من فکر میکنم در تدوین و صدور بخشنامه، نوعی بیمبالاتی صورت گرفته است. دولت میتوانست، بخشی از تولیدات داخلی را برای مصرف داخلی اختصاص دهد و مازاد آن را صادر کند. برخی از این محصولات بیش از نیاز داخلی تولید میشود و متوقف کردن صادرات این محصولات بیاحتیاطی است. از آن جهت که شرکتهای صادرکننده، اغلب تسهیلاتی از بانکهای داخلی دریافت کردهاند. افزون براین، آنها متعهد به بازپرداخت تسهیلاتی هستند که به واسطه گشایش فاینانس بر گرده دارند. به هر حال صادرکنندگان برای پایبندی به تعهدات خود، روی درآمدهای حاصل از صادراتشان حساب باز کردهاند. در چنین شرایطی، دولت ناگهان چنین بخشنامهای را رو کرده است.
درحالیکه دولت میتوانست با مشارکت صنایع و مشاوره با کارشناسان و نمایندگان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی، علاوه بر رفع مشکلات مقطعی بازارها پیش از اتخاذ هر تصمیمی همه ابعاد آن را بررسی کنند.
اما آفت دیگر این تصمیم ناگهانی، سلب اعتماد از فعالان اقتصادی ایران است که به نظر میرسد دولت از آن غفلت کرده است. در حالی که ارتقای ضریب اعتماد میان شرکای تجاری، یکی از اصولی است که موفقیت آن را در تجارت تضمین میکند. حتی جلب اعتماد بخشی از سرمایه فعالان اقتصادی تلقی میشود.
ممکن است تنظیم بازار در شرایط بحرانی برای دولت از ارجحیت بیشتری برخوردار باشد. البته دولت با تصمیمی که برای ممنوعیت صادرات برخی از کالاها اتخاذ کرد، نشان داد در این مقطع، تنها به کنترل قیمتها میاندیشد نه به حفظ بازارهای صادراتی.
بله، همینطور است. من تا حدودی با سازوکار فعالیت واحدهای پتروشیمی آشنا هستم. تامین مواد اولیه مورد نیاز صنایع پاییندستی پتروشیمی ضرورتی انکارناپذیر است. دولت و فعالان بخش خصوصی باید اهتمام ویژهای برای توسعه این واحدها به خرج دهند تا محصولات پلیمری بیشتری به محصول نهایی تبدیل شود. در قالب برنامهریزیهای مدون دنبال شود. نه اینکه با رفتارهای پیشبینینشده، مسیری را که با مشقت در گذشته پیموده شده بود باز گردیم. اکنون، گازی که به منظور تامین خوراک واحدهای پتروشیمی در اختیار آنها قرار میگیرد، دارای قیمت نازلی است. در واقع دولت با تعیین این قیمت به حلقه نخست زنجیره صنعت پتروشیمی در کشور، یارانه اختصاص میدهد. به گونهای که هر متر مکعب گاز با نرخ دو سنت یا ۷۰ تومان به این صنایع فروخته میشود. درحالیکه بهای جهانی گاز حدود ۳۰ سنت است. در شرایطی که ارزش افزوده و سود حلقه نخست این صنایع با تخصیص گاز یارانهای تضمین میشود، این صنایع هنگامی که میخواهند، خوراک صنایع حلقه دوم را از محل تولیدات خود تامین کنند، این محصولات را به قیمت بینالمللی به فروش میرسانند که شاید عنوان رانت برای این فرآیند مناسب باشد. در حالی که انصاف حکم میکند به تناسب تخفیفی که دولت در تامین خوراک این صنایع قائل میشود، این صنایع نیز بخشی از محصولات خود را با قیمتی متعادل به خوراک صنایع پاییندستی اختصاص دهند.
اما صنعت پتروشیمی در سالهای گذشته نیز گرفتار این تبعیض بوده است…
بله، صنایعی که در حلقه دوم قرار گرفتهاند، همواره نسبت به این رویه گلهمند بودهاند … البته در قانون برنامه پنجم، دولت مکلف شده است که این شکاف را جبران کند. دولت میتواند سالانه قیمت خوراک مورد نیاز صنایع بالادستی را محاسبه کند و مابهالتفاوت نرخ گاز ۳۰سنتی و دوسنتی را به عنوان عوارض دریافت کند.
غلامعلی حداد عادل که طرح سوال از احمدی نژاد را در این شرایط به ضرر نظام می داند، مدعی است که مردم مشکلات اقتصادی را پای دولت اصولگرا نمی گذارند و به برکت وحدت حول ولایت فقیه کشور در کمال امنیت و سلامت راه خود را سپری می کند. (لینک خبر از خبرگزاری جمهوری اسلامی)
به گزارش کلمه، در حالی که نمایندگان مجلس با محوریت مسایل ارزی اخیر طرح سوال از احمدی نژاد را مطرح کرده اند و حداد عادل به اتفاق سایر نمایندگان وابسته به جناح دولتی در تلاش برای پس گرفتن آن است، او دیروز مدعی شده است که ملت ایران مشکلات این چند ماه اخیر اقتصادی را به پای نظام و دولت اصولگرا که در خدمت همواره ثابت قدم بوده است، نمی نویسند.
حداد عادلˈ روز جمعه در جمع نخبگان سیاسی و فرهنگی اصفهان اظهارکرد: مسوولان و بدنه اجرایی نظام جمهوری اسلامی با تمام توان در حال خدمت رسانی هستند و شرایط بوجود آمده اقتصادی در کشور بیشتر متوجه و تحت تاثیر تحریم هاست.
این ادعا در حالی مطرح می شود که حتی خود احمدی نژاد و معاون اولش بارها اعلام کرده اند بیشتر این مشکلات ناشی از دشمنان داخلی و کارشکنی آنهاست.
رئیس مجلس هفتم افزود: انصاف نیست تمام مشکلات را به دولت منتسب کنیم و نقش برنامه های دقیق دشمنان و تحریم های آنان را نادیده بگیریم.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بدون اشاره به فشارهای ناشی از گرانی بر طبقات مختلف جامعه افزود: این ملت شرایط را درک می کنند و مشکلات را به پای نظام و دولت نمی نویسند.
وی نظام مقدس جمهوری اسلامی را نعمت و لطف خدا برای ملت ایران دانست و ادعا کرد که انقلاب باعث تقویت دینداری و موتور محرک ایمان مردم است.
این در حالی است که حتی مراکز رسمی کشور نسبت به بی ایمانی مردم و سست شدن باورهای دینی نگرانی های جدی دارند. حداد عادل در این سخنرانی نیز با نقض سخن خود گفته بود: دشمنان برای رسیدن به اهداف خود با ۱۲۰کانال ماهواره ای و دهها هزار شبکه اینترنتی و انواع و اقسام دروغ و تهمت و تبلیغ علیه نظام مشغول تضعیف پایه های اعتقادی جوانان کشورمان هستند.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، بدون اشاره به آمار بالای ناامنی در کشور، نعمت امنیت را یکی دیگر از برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی بیان و تصریح کرد : امروز کشور ما به برکت وحدت حول ولایت فقیه قرار گرفته و در کمال امنیت و سلامت راه خود را سپری می کند.
حداد عادل با ادعای اینکه شرایط امروز کشور به مراتب بهتر از شرایط اول انقلاب است، تاکید کرد: اکنون در منطقه هیچ مشکلی بدون دخالت ایران قابل حل نیست و تمام تحلیلگران عرصه سیاسی دنیا هم براین باور اعتراف می کنند .
وی به بی کفایتی مسئولان نپرداخت و متذکر شد: دشمن می خواهد فشار اقتصادی را با آشفتگی سیاسی در داخل کشور تکمیل کند و همه را به جان هم بیاندازد.
حداد همچنین در باره طرح سوال از رییس جمهوری توسط نمایندگان مجلس گفت: بنده به عنوان عضوی از فراکسیون اصولگرایان مجلس معتقدم طرح این موضوع در مقطع کنونی به نفع نظام و انقلاب نیست.
پدرزن فرزند رهبری نمی گوید مصالح نظام و انقلاب را چه کسی تعیین می کند.
حدادعادل این موضوع را موجب تنش در جامعه دانست و افزود: استنباط ما در فراکسیون اصولگرایان مجلس این است که این حرکت منطبق با رهنمودهای رهبر معظم انقلاب نیست.
دبیر اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان پوشاک با اشاره به اینکه ممنوعیت واردات پوشاک به کشور در دراز مدت باعث تشدید قاچاق این کالا خواهد شد، افزود: متاسفانه در فهرست ممنوعیتهای جدید وارداتی تجهیزات پوشاک نیز وجود دارد که در صورت توقف واردات آنها صنعت پوشاک کشور دچار مشکلات زیادی میشود.
به گزارش ایسنا، مهدی یکتا درباره توقف ثبت سفارش واردات ۷۷ قلم کالا توضیح داد: در حالت کلی و ایدهآل توقف واردات پوشاک باعث میشود که بازار داخلی دراختیار تولیدکنندگان قرار گیرد اما باید توجه کرد که همزمان با توقف واردات باید صنعت پوشاک کشور نیز تقویت شود، چرا که این صنعت هماکنون توان پاسخگویی به تمام نیاز کشور را در این حوزه ندارد.
او با اشاره به اینکه دسترسی به مواد اولیه و تامین نقدینگی دو اولویت اصلی صنعت پوشاک در شرایط کنونی است، گفت: در صورتی که تولیدکنندگان نتوانند نیاز بازار را تامین کنند، توقف واردات به افزایش قاچاق منجر میشود.
یکتا تاکید کرد: از سوی دیگر توقف ثبت سفارش واردات پوشاک میتواند به حذف رقبای خارجی در بازار و در نتیجه کاهش کیفیت و رقابتپذیری صنعت پوشاک کشور منجر شود. اتفاقی که مشابه آن در دوران جنگ و بسیاری از صنایع رخ داد.
دبیر اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان پوشاک با اشاره به اینکه هماکنون واردات رسمی پوشاک به کشور در حد بسیار ناچیز و حتی صفر است، گفت: متاسفانه در کنار پوشاک، واردات تجهیزات پوشاک مانند دکمه و زیپ ممنوع شده است. این در حالی است که این تجهیزات درحکم مواد اولیه صنعت پوشاک است.
وی افزود: مدام در رسانهها اعلام میشود که چرا کشور واردات زیپ دارد. این در حالی است که ما هماکنون فقط دو کارخانه تولید زیپ در کشور داریم که آنها نیز تولید پایینی دارند. در زمینه تولید دکمه نیز کارخانههای داخلی توان تامین نیاز بازار را ندارند. درچنین شرایطی چارهای جز واردات این گونه مواد نداریم.
یکتا در پاسخ به این سوال که آیا توانایی تولید زیپ و دکمه در کشور وجود ندارد؟ گفت: چرا در این حوزهها توانایی تولید داریم اما تاکنون مورد حمایت قرار نگرفته است. صنعت پوشاک ترکیه به این دلیل موفق بوده که دسترسی آن به مواداولیه و تجهیزات آسان بوده است.
دبیر اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان پوشاک یادآوری کرد: در دورهای حجم بسیار سنگینی زیپ از چین وارد کشور شد که این کار باعث ورشکستگی تولیدکنندگان داخلی شد.
به گفته وی هماکنون سهم صنعت پوشاک از بازار داخلی حدود ۳۰ درصد است و طی چند وقت اخیر این سهم بیشتر هم شده، اما باید توجه داشت که تورم شدید موجود در جامعه قدرت خرید مردم را کاهش داده است.
فدراسیون جهانی کشتی تا ۲۵ آذرماه برای اصلاح اساسنامه فدراسیون کشتی به کشورمان مهلت داد.
به گزارش فارس، پس انتشار نامه تهدیدآمیز فیلا برای اصلاح اساسنامه فدراسیون، مسئولان فدراسیون کشتی از مهلتی ۲ ماهه برای اصلاح اساسنامه برای فرار از خطر تعلیق خبر دادند.
میشل دوسون، دبیرکل فدراسیون جهانی کشتی در این باره گفت: ایران تا ۱۵ دسامبر (۲۵ آذر) برای اصلاح اساسنامهاش زمان دارد.
در این نامه فیلا به ۳ بند اساسنامه ارسالی از سوی فدراسیون کشتی ایراد گرفته است و خواستار اصلاح این بندها در اساسنامه جدید شده است.
خبرگزاری مهر هفته قبل در این باره نوشته بود: پس از تهدید فدراسیون جهانی کشتی (فیلا) مبنی بر تعلیق کشتی ایران به دلیل بی توجهی به اساسنامه و عدم برگزاری مجمع عمومی، میزبانی رقابتهای جام جهانی سال ۲۰۱۳ میلادی در کشورمان نیز در آستانه پس گرفته شدن قرار دارد!
بنا به این گزارش، پس از بازگشت کاروان کشتی ایران از بازیهای المپیک ۲۰۱۲ لندن و هلهله و شادی مردم و متولیان ورزش، متن کامل گفتگوی رافایل مارتینتی رئیس فدراسیون جهانی کشتی (فیلا) در جمع خبرنگاران حاضر در المپیک منتشر شد که حاکی از وضعیت بحرانی و تعلیق احتمالی کشتی ایران بود.
انتشار این مصاحبه، واکنش های شتاب زده و احساسی متولیان فدراسیون کشتی کشورمان را به همراه داشت و مسئولان اطلاع رسانی و امور بین الملل فدراسیون با ارسال جوابیه به تکذیب این تهدید بزرگ و مهم پرداختند. البته این اقدامات احساسی و عجولانه متولیان فدراسیون نیز چندان مثمرثمر واقع نشد و خبرگزاری مهر بار دیگر برای شفاف سازی و تایید تعلیق احتمالی کشتی ایران، متن گفتگوی اختصاصی با رافایل مارتینتی را منتشر کرد.
به هر حال التهاب آن روزهای کشتی ایران با بی توجهی و اما و اگرهای مسئولان فدراسیون و وزارت ورزش فروکش کرد و دوباره همه چیز به قسمت و تقدیر سپرده شد!
این زنگ خطر، چندان مورد توجه متولیان وزارت ورزش و فدراسیون کشتی قرار نگرفت و سکان داران ورزش کشورمان بدون توجه به آئین نامه های مجامع بین المللی، همچنان بر خواسته ها و تصمیمات یکطرفه خود پافشاری کردند. اما این بار نامه تهدید آمیز اخیر فیلا به فدراسیون کشتی نشان داد این تهدیدات بر خلاف تصور متولیان ورزش به هیچوجه شوخی نیست و در صورت عدم اصلاح اساسنامه و بلاتکلیفی مجمع فدراسیون کشتی تا پایان آذرماه، جریمهای سخت و بین المللی در انتظار کشتی ایران است.
خبرگزاری مهر افزوده است: بد نیست به جای سر فرو بردن زیر برف، کمی واقع بین باشیم و به پیامد بی توجهی ها و بلاتکلیفی ورزش ایران بیاندیشیم. به عنوان مثال یکی از نخستین و مهمترین تبعات تعلیق کشتی ایران از تمامی فعالیتهای بین المللی، پس گرفتن امتیاز میزبانی رقابتهای جام جهانی کشتی آزاد و فرنگی ۲۰۱۳ میلادی از کشورمان است که وقوع این اتفاق نه تنها از نظر فنی بر کشتی ایران تاثیرات منفی خواهد داشت، بلکه از دیگر جنبه های بین المللی همچون وجهه ورزشی در بین مدعیان جهانی نیز به ضرر ورزش کشورمان خواهد بود.
فدراسیون جهانی کشتی (فیلا) سابقه چنین برخوردهای قاطع و غیرمنتظره ای با کشتی ایران را دارد که آخرین بار آن، پس گرفتن امتیاز میزبانی کلاس پیشرفته مربیگری ۲۰۱۲ فیلا از ایران بود. انستیتو بین المللی کشتی ایران سال گذشته پس از رایزنی های جدی و متوالی با مسئولان فیلا و کنفدراسیون کشتی آسیا سرانجام موفق شد میزبانی این کلاس معتبر و بین المللی را برای کشورمان به دست آورد، اما یک هفته مانده به برگزاری این کلاس و در حالیکه تمامی اقدامات میزبانی و تدارکات این رویداد مهم انجام شده بود، فیلا بنا به دلایل نامعلومی نظر خود را تغییر داد و میزبانی این کلاس را به شهر رم ایتالیا واگذار کرد!
این شکست دیپلماتیک در حالی در کارنامه فدراسیون کشتی تحت سرپرستی حجت اله خطیب ثبت شد که پیش از این محمدرضا یزدانی خرم رئیس قبلی فدراسیون به روش های مختلف مدیریتی توانسته بود تعاملات خوبی با فیلا برقرار کند و روز به روز نیز بر حجم این همکاری و تعاملات بیافزادید.
به هر حال این بار نیز فدراسیون کشتی ایران با تهدید اخیر فیلا در آستانه شکست دیپلماتیک دیگری همچون ناکامی امیررضا خادم در انتخابات مجمع فیلا در حاشیه المپیک ۲۰۱۲ لندن قرار گرفته است. شکست بزرگی که ممکن است ابتدا با تعلیق کشتی ایران از سوی فیلا آغاز شود و با گرفتن امتیاز میزبانی جام جهانی از کشورمان ادامه یابد.
این در حالی است که بهرام افشارزاده دبیرکل کمیته ملی المپیک به تازگی بر اهمیت و جایگاه میزبانی جام جهانی در ایران تاکید کرده و سطح این رویداد بین المللی را در حد و اندازه های اجلاس سران خوانده است!
مطمئنا رقبای اصلی کشتی ایران در آنسوی آبها بیکار نمانده و با توجه به رابطه و تعامل خوب و قوی خود با فیلا در صدد ضربه زدن به کشتی ایران هستند. هیچ بعید نیست برخی از کشورهای همسایه و همجوار ایران که همواره به عنوان رقبای اصلی ما محسوب می شوند با اطلاع از وضعیت بحرانی ورزش ایران، رایزنی با فیلا را آغاز کرده اند تا شاید میزبانی رقابتهای جام جهانی را از ایران گرفته و به فهرست افتخارات خود اضافه کنند.
به هر ترتیب تبعات این آشفته بازار و تهدیدهای بین المللی در حالی گریبان ورزش اول کشورمان را گرفته که واقع بینی و شفاف سازی برخی رسانه ها همچنان با برخوردهای احساسی و یک سویه متولیان امر مواجه می شود و انگار اصل ماجرا، یعنی اصلاح اساسنامه فدراسیون های ورزشی و رفع تعلیق های احتمالی کاملا فراموش شده است!
رشد۲٫۷درصدی نرخ تورم در ماههای گذشته، صحت نرخ تورم ۲۴٫۹ درصدی اعلام شده بانک مرکزی در مهر ماه را تحت الشعاع خود قرار داد.
به گزارش ایلنا، نرخ تورم۲۴٫۹درصدی اعلام شده مهر ماه از سوی بانک مرکزی در حالی اعلام شد که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و واحدهای اطلاعاتی اقتصادی غیر رسمی نرخ تورم فراتر از این رقم اعلام شده است و بیش از۲۵٫۹درصد رسیده است.
براساس ارائه گزارشهای واحد اطلاعات اکونومیست و همچنین مراکز پژوهشی کشور از جمله مرکز پژوهشهای مجلس نرخ تورم ماهیانه در ماه شهریور معادل۲٫۷درصد در ماه مهر با رشد مواجه بوده است که در کارشناسان این نرخ تورم ماهیانه را شدید ارزیابی میکنند.
به گفته کارشناسان این وضعیت در صورت ادامه، ظرف چند ماه، تورم نقطه به نقطه را در فراتر از ۴۰ درصد و تورم سالیانه را در فراتر از ۳۰ درصد تثبیت خواهد کرد.
نکته قابل توجه اینکه در یک سال منتهی به شهریور ماه سال ۹۱ براساس گزارشهای واحد اطلاعات اکونومیست و همچنین مرکز پژوهشهای مجلس، کالاهای غذایی و حاملهای انرژی با بیشترین افزایش قمیت مواجه شدهاند.
در طی این مدت آب و گاز ۶۱٫۲دهم درصد، سبزیها و حبوبات ۵۹٫۹ دهم درصد، شیر، پنیر و تخم مرغ ۳۸٫۹ دهم درصد، روغن و چربیها ۳۷٫۹ دهم درصد، ماهی و صدفداران ۳۷٫۱ دهم درصد، نان و غلات ۳۴٫۵دهم درصد، گوشت قرمز، سفید و فراوردههای آن ۳۱٫۳ دهم درصد با افزایش مواجه بوده است.
این در حالی است که بانک مرکزی نرخ تورم را در پایان شهریور ماه ۲۴ درصد گزارش کرده است.
آخرین آمار بانک مرکزی در مهر ماه نشان دهنده رشد ۹ دهم درصدی نرخ تورم است.
تخت جمشید به عنوان یکی از قدیمی ترین آثار عظیم به جا مانده از دوره هخامنشیان گرچه همیشه در آن منطقه وجود داشته است اما اولین تلاشها برای اکتشاف آن در دهه ۳۰ میلادی آغاز شده است.
در سال ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۱ مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو مسئولیت حفاری و مرمت در تختجمشید را برعهده گرفت. در این سال پروفسور جیمز. اچ. برِستد مدیر مؤسسه که خود مصرشناس پرآوازهای بود، پروفسور ارنست هرتسفلد را بهعنوان مدیر هیات اعزامی به تختجمشید منصوب کرد. حمایت مالی این طرح را خانمی امریکایی که نمیخواست نامش فاش شود برعهده داشت و محمدتقی مصطفوی نماینده دولت ایران در این طرح بود.
هرتسفلد، پیش از آنکه از سوی مؤسسه شرقشناسی به این سمت منصوب شود، برای انجام تحقیقات به تختجمشید سفر کرده بود. وی نخست در سال ۱۲۸۴ش/ ۱۹۰۵ در بازگشت از حفاری منطقه آشور از تختجمشید دیدار کرد و پس از بازگشت به برلین حاصل تحقیقات خود را در کتابی، که با همکاری فریدریش زاره نگاشت، منتشر کرد. هرتسفلد در این کتاب برای نخستین بار نظرات خود درباره هویت افراد منقوش در سنگنگارههای مقابر سلطنتی را ارائه کرد. وی بعدها این نظرات را تصحیح نمود. او بار دیگر در بهمن ۱۳۰۱ش/ فوریه ۱۹۲۳ به تختجمشید بازگشت و این بار تا ۱۳۰۳ش/ ۱۹۲۵ در ایران ماند.
بخشی از هزینه این طرح را انجمن فوریتهای علوم آلمان برعهده گرفت و بخش دیگر آن از کمکهای دو نفر آلمانی و امریکایی بهاضافه هدایایی از جانب پارسیان هند تأمین شد. هرتسفلد در این مدت پلانی از کل محوطه و حدود ۵۰۰ قطعه نگاتیو تهیه کرد. همچنین به سفارش دولت وقت ایران گزارش مفصلی دربارهتختجمشید نوشت که در آن به وضعیت آثار بهجایمانده به همراه نقشه موقعیت آنها، وضعیت حفاظت از بقایا، شرح عملیات بازسازی، و تخمین زمان و هزینهها اشاره شده بود. در سال ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸ فریدریش کرفتر، که معمار بود، برای تدقیق نقشهها به وی ملحق شد و در زمان تولیت مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو بر طرح مذکور همچنان همراه وی ماند.
همانطور که گفته شد در سال ۱۳۱۰ش/ ۱۹۳۲ مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو مسئولیت طرح را برعهده گرفت و هرتسفلد در این سال چهار عضو جدید به گروه افزود: کارل برگنر معمار، دکتر آلکساندر لنگسدورف تاریخدان با تخصص در زمینه آثار پیش از تاریخ، دانلد ای. مککون از موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو، و یک عکاس حرفهای به نام هانس فون بوس. مهمترین اقدامات هرتسفلد در این مدت عبارتاند از: خاکبرداری حرم خشایار، کشف بقایای رنگ روی پیکرههای شاه و ملازمانش در درگاه شمالی عمارت شورا، کشف کتیبه تأسیس کاخ جنوب شرقی، کشف کتیبه تأسیس کاخ صدستون، کشف مجموعه الواح گلین تختجمشید، کشف الواح زرین و سیمین با کتیبهای از داریوش مربوط به تأسیس کاخ آپادانا.
اشمیت در مقیاسی وسیع به کاوش در مجموعه و محوطه آن ادامه داد. اعضای هیات اعزامی به سرپرستی وی سالبهسال تغییر میکردند. به گفته اشمیت مهمترین اکتشاف دوران سهساله اقامت وی در تخت جمشید عبارتاند از: کشف لوحه سنگی به خط میخی مربوط به احداث بنای کاخ آپادانا؛ و کشف ظروف پذیرایی مجلل و غنائم مصری، بینالنهرینی، و یونانی. گروه کاوش در این مدت مجموعه بسیار غنی و مفصلی از مدارک شامل عکس، طرح، و نقشه تهیه کردندکه در بایگانی مؤسسه نگهداری میشود. در واپسین سالهای مأموریت مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو در تختجمشید موزه دانشگاه فیلادلفیا و موزه هنرهای زیبا در بوستون نیز در کار کاوش با آنها همراه شدند تا از عهده کار وسیعی که در دست بود برآیند. با شروع جنگجهانی دوم در سال ۱۳۱۸ش/ ۱۹۳۹ فعالیت حفاری این مؤسسه در تختجمشید متوقف شد.
کشف منشور کوروش
سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی به هنگام کاوشهای باستانشناسی گروه بریتانیایی در محوطه باستانی بابل در بینالنهرین هرمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار، استوانه گلیای را یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۲,۵ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن ۴۵ سطر (به جز بخشهای تخریبشده) به خط و زبان اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست.
بررسیهای بعدی نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ پس از شکست دادن نبونید و تصرف کشور بابل، نوشته شدهاست. این اثر در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در شهر بابل قرار داده شده بود. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود. از سوی دیگر، در سال ۱۳۷۵ آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را متعلق به نبونید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این آگاهی، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست شد.
منبع: خبر آنلاین
مردم مناطق زلزلهزده به پس لرزههای زلزله ۶٫۲ ریشتری عادت کرده بودند اما روز چهارشنبه زلزله ۵٫۱ ریشتری آنها را غافلگیر کرد و باز هم خرابی به جای گذاشت. نمایندگان این مناطق میگویند اوضاع وعده و وعیدها مساعد نیست. مردم زلزلهزده در حالی که هنوز وامهایشان را کامل دریافت نکردهاند، دفترچههای اقساط برای بازپرداخت وام دریافت کردهاند. هنوز از وسایل گرمایشی و لباس گرم خبری نیست و به تازگی لباسهایی کهنه و دست دوم به آنها داده شده است. کانکسهایی که قرار بود در فصل سرما به داد آنها برسد هنوز مستقر نشدهاند و بعضیها چادر هم در اختیار ندارند. نمایندگان مناطق زلزلهزده در گفت و گو با سایت «قانون» مسائل فعلی مردم منطقه را شرح دادهاند.
وامهای مردم پیش استانداری است
آشفتگی در وضعیت وامها یکی از معضلات مناطق زلزله زده است. پیش از این گفته شده بود وام دو میلیونی مصوب دولت در برابر دادن کانکس به زلزلهزدگان حذف شده است و بعد از آن طبق گفته ا… وردی دهقانی نماینده ورزقان از مردم خواسته شده بود با دو میلیون تومانی که به آنها داده میشود خود اقدام به خرید کانکس کنند. این بار فلاحی باباجان نماینده اهر و هریس از تاخیر در پرداخت وامهای یک میلیون تومانی قرضالحسنه خبر میدهد و میگوید: «وامهای یک میلیون تومانی که دولت مصوب کرده بود به حساب مدیران استانی ریخته شده اما آنها بدسلیقگی میکنند و پول را به حساب مردم واریز نمیکنند. امروز فردا میکنند و هر روز طرحی میدهند. در حالی که این پول باید سریعتر واریز شود.»
از آخر آبان قسط پرداخت کنید!
الله وردی دهقانی نماینده ورزقان هم از تخلف در رابطه با بازپسگیری وامها میگوید: «دولت گفته بود سه سال به وامها تنفس میدهیم. یعنی مردم تا سه سال هیچ مبلغی را لازم نیست پرداخت کنند اما هنوز مردم وامهای تعمیری را دریافت نکردهاند که گفته شده باید قسط بپردازند. آنهایی که تعمیر کرده بودند هم دوباره در زلزله چهارشنبه خانهشان خراب شده و مشخص نیست چه طور باید حمایت شوند. خیلیها هنوز وام نگرفتهاند و دفترچه اقساط به آنها دادهاند که از آخر آبان قسط پرداخت کنند.»
هلال احمر برای ترک اردوگاه فشار نیاورد
نماینده مردم اهر و هریس درباره تخریب دوباره خانههای تعمیر شده میگوید زلزلههای این منطقه هر بار عمق کمتری پیدا میکنند و فشار بیشتری روی زمین وارد میشود: «بار اول که ۶ ریشتر بوده عمقش هم بیشتر بوده. خانههای زیادی از قبل در روستاها بودند که ترک برداشته بودند و باز متحمل خسارت شدند. از زلزله اصلی تا حالا ۳ هزار پس لرزه داشتیم که پس لرزهها خسارت خانههای ترک خورده را روز به روز افزایش میدهد و فرصت کار تعمیراتی به مردم را نمیدهد. بعضی خانههایی که خسارتهایشان اصلاح شده بود دوباره در همان قسمتها فرو ریختهاند.» فلاحی باباجان نسبت به خطر خانههای آسیب دیده برای ساکنان هشدار داده و میگوید: «بنیاد مسکن فقط بازسازی واحدهایی را به عهده گرفته که صد در صد تخریب شدهاند. بنابراین بازسازیهای دیگر را خود مردم انجام دادند و اصولی نبوده است. در شهرستانهای اهر و هریس ۹۵درصد مردم به خانههایشان رفته بودند و چادرها را تحویل داده بودند که این خود یک خطر برای آنهاست. در کنار این موضوع یک مشکل این است که هلال احمر اصرار دارد مردم چادرها را جمع کنند و از اردوگاهها بیرون بروند. دو روز قبل از زلزله اخیر هلال احمر به مردم اصرار کرد که بیایید وسایلتان را تحویل دهید و به خانه بروید. حرف ما این است که اینهایی که خسارت دیدهاند در اردوگاهها بمانند تا امنیت بیشتری داشته باشند و هلال احمر برای ترک اردوگاه فشار نیاورد.»
خطر بخاری در کانکس بدون پنجره
نماینده اهر و هریس میگوید مشکلات اسکان در چادر و کانکس هنوز برطرف نشده است: «هلال احمر از انجام وظایفش قصور میکند. ما جلسهای تشکیل دادیم و چادرهای هلال احمر را دیدیم، انتخاب کردیم و قرار شد همانها به مردم تحویل شود. قرار شد بنده و فرماندار و مسئولان هلال احمر یک شب در چادر بمانیم و اگر قابل اسکان بود آن را تحویل مردم دهیم. یک ماه گذشته و هنوز اقدامی نشده.» به گفته او نداشتن در و پنجره در کانکسها هم یک مشکل دیگر است که در فصل سرما برای استفاده از بخاری خطرناک است: «مسئولان باید بدانند از کانکسهایی که در و پنجره ندارند نمیشود استفاده کرد چون باید وسیله گرمایش داشته باشد. اولا بخاری نداریم، ثانیا اگر بخواهیم لوله بخاری را بدهیم بیرون از لحاظ مونوکسید کربن خطر دارد. دائم گفته میشود به مردم بخاری میدهیم و ۲۰۰۰ تا آماده کردهایم. اگر قرار است بدهند باید سریعتر اقدام کنند. مردم با وعدههای آنها امیدوار میشوند و نمیروند با وام و قرض بخرند. فردا با مشکل رو به رو میشوند.»
مردم ۶۰ روستای ورزقان آوارهاند
اوضاع مردم ورزقان به گفته نماینده این شهر از اهر نامطلوبتر است. الله وردی دهقانی نماینده این شهر میگوید به ۶۰ روستای وزرقان هیچ رسیدگی نشده و مردم حتی چادر هم نداشته و کاملا آوارهاند. به گفته دهقانی در زلزله روز چهارشنبه خانههای جدید تخریب نشده اما خانههای آسیب دیده بیشتر آسیب دیدهاند و بعضی واحدهای سالم هم آسیب دیده شدهاند. نماینده ورزقان هم میگوید در این مناطق از بخاریهای وعده داده شده خبری نیست، کانکسها کامل توزیع نشده و هنوز نیاز به کانکس وجود دارد. به گفته او خانههای آسیب دیده خطر بالقوهای برای ورزقانیهایی هستند که حتی چادر هم ندارد.
لباسهای کهنه و کمکی که قطع شد
فلاحی باباجان نماینده اهر و هریس چندی پیش از توزیع لباسهای کهنه و دست دوم میان زلزلهزدگان خبر داده بود. حسین درخشان مدیر روابط عمومی سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر در گفت و گو با مهر این موضوع را تکذیب کرد و گفت: جمعیت هلالاحمر ایران قویا توزیع لباسهای کهنه از سوی این جمعیت را تکذیب میکند. اما دهقانی نماینده ورزقان هم در گفت وگو با « قانون» این موضوع را تایید کرده و میگوید: «هلال احمر لباسهای کهنه به مردم داده که باعث ناراحتی آنها شده. خبری از لباسهای گرم نیست و آذوقه هم به فراموشی سپرده شده.» همچنین نماینده اهر هم کمبود علوفه برای دامها را یکی از مشکلات مردم میداند.
کندی در روند واگذاری تسهیلات
فلاحی یکی از دلایل تاخیر در ساخت خانهها را کندی واگذاری تسهیلات شهری دانسته و میگوید: این کار تنها به یک بانک عامل سپرده شده است. در حالی که بانک مسکن به تنهایی تحمل این همه واگذاری تسهیلات را ندارد. زیرا نیروی انسانی کافی ندارد. چه اشکالی دارد تعداد بانکها بیشتر باشد تا با درصدهای مختلف تسهیلات بدهند. کندی واگذاری تسهیلات در اهر باعث شده حتی یک ساختمان هم ساخته نشود. در حالی که ۳۸۰۰ ساختمان خسارت ۱۰۰درصدی و ۲۹هزار ساختمان خسارت ۳-۱۰۰ درصدی دیدهاند.»
با وجود رکود نسبی در بخش خرید و فروش مسکن، اجاره بها با کاهش قیمت مواجه نشده است و مالکان حاضر به تعدیل قیمتها در این بخش نیستند.
به گزارش مهر، با وجودی که بازار مسکن از تابستان در رکود نسبی فرورفته است اما قیمتها به خصوص در بخش اجاره بها نه تنها کاهشی نداشتند بلکه مالکان در برخی از قراردادها پیشنهاد افزایش قیمت هم می دهند.
در واقع برخی از مستاجران که در این موقع از سال باید قرارداد خود را تمدید کنند، با مالکانی مواجه شده اند که بهانه گرانی برخی از کالاها، برای تمدید قرارداد رقمهای بالاتری را عنوان می کنند و حتی برخی از آنها که در سالهای گذشته افزایش اجاره بهای چندانی نداشتند، در این مدت به یکباره قیمتها را افزایش داده اند.
البته مسئولان وزارت راه و شهرسازی معتقد هستند که با افتتاح واحدهای مسکن مهر در اواخر امسال و سال آینده، بازار اجاره بها در تهران تا حدود زیادی کنترل می شود و سال ۹۲، تغییرات زیادی در بخش اجاره نشینی به همراه خواهد داشت.
فعالان بازار مسکن دو وضعیت را برای اجاره بها در سال آینده پیش بینی می کنند؛ ابتدا افتتاحهای مسکن مهر که می تواند بخشی از تقاضای اجاره را پوشش دهد و از سوی دیگر، گرانی اجاره نشینی که بخش زیادی از مستاجران را تحت تاثیر قرار خواهد داد که به طور حتم اگر واحدهای مسکن مهر تحویل داده شود تاثیر زیادی را در این بخش خواهد گذاشت.
اجاره بهای برخی از آپارتمان ها در تهران
براساس گزارش میدانی خبرنگار مهر، یک واحد ۳۶ متری و یک خوابه در رسالت کرمان جنوبی طبقه دوم با آسانسور و انباری با ۲۸ میلیون تومان رهن کامل اجاره داده می شود و برای واحد دیگری به مساحت ۳۷ متر و یکخوابه در میدان شکوفه با عمر ۹ ساله، ۱۰ میلیون تومان رهن و ۳۰۰ هزار تومان اجاره، تعیین شده است.
مالک آپارتمانی ۳۵ متری در ظفر هم برای ملک خود ۱۸ میلیون تومان رهن و ۵۰۰ هزار تومان اجاره تعیین کرده است و یک واحد ۳۸ متری در خیابان ایران با انباری با ۱۵ میلیون تومان رهن و ۱۵۰ هزار تومان، اجاره داده می شود.
برای یک آپارتمان ۴۰ متری در آزادی اول کارون یک خوابه با پارکینگ هم ۲۵ میلیون تومان رهن کامل تعیین شده است و همین متراژ در خیابان جیحون با ۱۰ میلیون تومان رهن و ۲۸۰ هزار تومان، اجاره داده می شود.
یک سوئیت ۴۱ متری با پارکینگ در بزرگراه رسالت، ۲۵ میلیون تومان رهن داده می شود و برای واحد ۴۱ متری و نوساز با پارکینگ ۲۳ میلیون تومان رهن کامل تعیین شده است.
قطار مسافربری زاهدان- تهران نیمه شب گذشته در منطقه چرخاب اشکذر در شهرستان صدوق استان یزد (واقع در ۲۵ کیلومتری شهرستان یزد) از ریل خارج شد، به داخل دره سقوط کرد و باعث مرگ دست کم چهار نفر و زخمی شدن نفر از سرنشینان آن شد.
به گزارش کلمه، منابع مختلف ساعت این حادثه را از ۲۳:۳۵ تا ۲۳:۴۵ شامگاه جمعه ۱۹ آبان ماه و تعداد قربانیان آن را چهار نفر اعلام کرده اند. تعداد مسافران این قطار ۳۲۴ نفر و علت این حادثه، سرعت بالای قطار! اعلام شده که بر اثر آن، «۵ واگن از روی یک پل کوچک (پل شهر اشکذر) به داخل دره پرتاب شده اند»!
فلاح زاده استاندار یزد به واحد مرکزی خبر گفته است: در این حادثه ۴ نفر کشته شدند که ۲ نفر متوفیان از لوکوموتیوران و کارکنان قطار و ۲ نفر هم از مسافران هستند.
درخشان سخنگوی سازمان امداد و نجات هلال احمر هم به مهر گفته است که سه نفر از کشته شده های این حادثه از کارکنان راه آهن بوده و یک مسافر هم در این حادثه جان باخت. مشکل اینجا بود که جسد یکی از کشته ها زیر واگن مانده بود و تلاش زیادی شد تا جسد خارج شود.
وی خبر داده که در این عملیات ۳۱ نفر حادثه دیده، ۲۷ نفر نجات یافته، ۲۶ نفر مصدوم شدند. استاندار یزد اما از ۴ کشته و ۳۵ مجروح سخن به میان آورده و گفته است که مجروحان در بیمارستانهای یزد بستری هستند و حالشان وخیم نیست.
این مقام دولتی، تعداد واگن های کاملا واژگون شده قطار را سه واگن قطار از جمله سالن رستوران اعلام کرده، حال آنکه سازمان هلال احمر از سقوط پنج واگن به داخل دره سخن گفته است.
به گفته استاندار یزد، مسافران با قطار ترانزیت دیشب به یزد آمدند تا امروز با قطاری دیگر به تهران فرستاده شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر