کلمه – بیتا موحد
میرحسین موسوی سه سال پیش، آن زمان که هنوز به حصر نکرده بودنش در بیانیه ای به رویدادهای سیزده آبان پرداخت. روزی که با سه حادثه رقم خورده است. سیزده ابان ۱۳۴۲، امام از وطنش تبعید شد و بعدها وقتی دانش آموزان برای تظاهرات در دانشگاه تهران گرده هم آمده بودند، به خون کشیده شدند و سومین حادثه که بعد از انقلاب رقم خود و دانشجویان با تسخیر سفارت امریکا، انقلاب دوم را شکل دادند.
رویدادی که میرحسین موسوی در تحلیل آن به ” پیروی امام از امت ” می پردازد و توضیح می دهد که ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام میخواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود.
میرحسین موسوی با اشاره به باور امام خمینی به نقش محوری مردم در حرکت های اجتماعی می گوید: تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد میداند که جامعهای شکلیافته از چوبهای فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزهای ندارد. او مردم را رهبر میپسندید، زیرا میدانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست.
وی به اصل کلیدی در خود انگیختگی مردم پرداخته و تصریح می کند که مردم باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده میکرد.
در باور میر حسین موسوی سیزدهم آبان، “سبزترین روز سال ” روز سال است. همان روزی که مردم و دانشجویان رهبری انقلابی بزرگتر از انقلاب اول را به عهده گرفتند. این همراه جنبش سبز ابراز تاسف و ناخرسندی می کند از اینکه دستاورد بیش از چهل دهه امام خمینی که در پانزده خرداد آغاز و منجر به تبعید او گردید، اینچنین متروک بماند.
موسوی با هشدار نسبت به دور شدن حاکمیت از مردم و احتمال معامله با بیگانگان نگران است که حرکت اصیلی که ریشه در مبارزات یک صد ساله مردم دارد به ” جبهه خرافهپرستان و نااهلان و نامحرمان ” سپرده شود و آنان که هیچ نقشی در حرکت ها و مبارزات مردم نداشتند با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله بنشینند. مثال روشن میرحسین در این میان بلندپروازی ها در سیاست خارجی و هسته ای است، آنجا که مناسبات بینالمللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده می کنند و به دور از عقلانیت مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله می کنند. آنجا که رفتارهای افراطی حاکمان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریمها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم می کند. میردر بندخیلی پیشتر پیش بینی اوضاعی را کرده بود که دولتمردان با خیره سری و نادیده گرفتن منافع و امنیت ملی، کشورهای دیگر را برای تعدی به سرزمینمان بسیج کنند.
میرحسین اما بر این اصل پای می فشارد که وقتی خواسته ای در جامعه ای متولد شد و مردم برای بدست آوردن آن کمر همت بستند، هیچ چیزی نمی تواند مانع از تحقق آن شود.
این همراه جنبش سبز که حرکت اصیل مردم در اعتراضات پس از انتخابات مهندسی شده را یک مسیر عقلانی می داند بر دوری و پرهیز از افراط و تفریط همواره تاکید دارد و از مردم می خواهد که همچنان با عقلانیت و به دور از احساس و هیجان خواسته های خود را پیگیری کنند.
وی بر این باور است که مخالفان مردم صحنه را ترک میکنند. او می خواهد که همگان نگران مصالح کلان کشور باشند و یقین بدانند که فردا از آن مردم است و باید از همین امروز برای اعتلای فردای کشورمان تلاش کنیم و مهیا باشیم.
از منظر میرحسین موسوی نقش مردم، هدایت و رهبری جامعه است، فلذاست که از آنان می خواهد که نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنند. و در این میان با تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی به سوی فرداها حرکت کنند.
میرحسین موسوی سیزدهم آبان را میعادی می داند تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند و آن را همان آرزوی بزرگی می داند که امام برای مردم داشت. امامی که ما را دعوت کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده میکرد.
اینک همزمان با سالروز سیزدهم آبان، سوء سیاستهای دولتمردانی که منافع خود را بر منافع عالی کشور و مردم ترجیح می دهند کشور را با بحران های امنیتی مواجه کرده است.
بر دولتمردان مدعی است تا آتش فتنه های خودساخته را با بها دادن به حق حاکمیت مردم و ایجاد اعتماد عمومی با آزادی تمام زندانیان سیاسی و رفع حصر از دلسوزان کشور خاموش کنند و بیش از این اجازه ندهند، اقتدارطلبی و تک تازی های آنان بیش از این کیان امنیت ملی کشور را با خطر رو به رو کند که تنها راه باقی مانده بازگشت به سخن نخست وزیر دوران دفاع مقدس است که "مردم ولی نعمتان ما هستند" و بدانند که " سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. "
شرکت لبن دوش غرب (بسرین) یکی از تولید کنندگان لبنیات در استان کردستان که در جاده سنندج – دهگلان قرار دارد، مدتهاست به بهانه نداشتن قدرت پرداخت هزینه حاملهای انرژی، دستمزد کارگرانش را با تعویق پرداخت میکند.
به گزارش تارنمای «اتحادیه آزاد کارگران ایران» شرکت لبن دوش غرب (بسرین) یکی از تولید کنندگان لبنیات در استان کردستان که در جاده سنندج – دهگلان قرار دارد، مدتهاست به بهانه نداشتن قدرت پرداخت هزینه حاملهای انرژی، دستمزد کارگرانش را با تعویق پرداخت میکند و هر ماهه کلیه کارگرانش را حدود ۱۰ روز به مرخصی اجباری بدون حقوق میفرستد و بیمه آنان را نیز واریز نمیکند.
این کارخانه ۶۰ کارگر قراردادی دارد و در حال حاضر دو ماه از حقوق کارگران بعلاوه عیدی و پاداش سال گذشته آنان را پرداخت نکرده است. بنا بر اظهار یکی از کارگران این کارخانه، در طی ماههای گذشته آزار و اذیت کارگران توسط کارفرما چنان بالا گرفته است که در ماه جاری ۵ نفر از کارگران این کارخانه داوطلبانه تسویه حساب نموده و بالاجبار ترک کار کردند
با گذشت چهار روز از بازداشت مهدی خزعلی هنوز هیچ اطلاعی از وی در دست نیست.
به گزارش ندای سبز آزادی، مهدی خزعلی سه شنبه شب به دنبال حمله نیروهای امنیتی به جلسه سرای اهل قلم بازداشت و به بند اطلاعات زندان اوین منتقل شد.
هرچند با گذشت چند ساعت بیش از ۵۰ تن از بازداشت شدگان از جمله قاسم شعله سعدی آزاد شدند، اما هنوز از فرزند آیت الله خزعلی خبری در دست نیست و با توجه به اعتصاب غذای وی نگرانی از بابت سلامتش افزونی یافته است.
بر اساس گفته شاهدان که خانواده مهدی خزعلی را در اوین دیده بودند، ماموران زندان نسبت به حضور خزعلی در اوین اظهار بی اطلاعی می کنند. این در حالی است که تعدادی از بازداشت شدگان که به تازگی آزاد شده اند گفته اند مهدی خزعلی در اوین است.
به گفته برخی از آنان خزعلی اعلام کرده که در سلولی انفرادی در زیر زمین بند ۲۰۹ در اعتصاب غذای خشک به سر می برد.
مهدی خزعلی در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ به ۱۴ سال حبس، ۱۰ سال تبعید و ۹۰ ضربه شلاق محکوم شد. این حکم دردادگاهی به ریاست قاضی پیرعباسی صادر شد.
وی فروردین ماه سال جاری پس از هفتاد روز اعتصاب غذا با قید کفالت مادرش آزاد شد.
مهدی خزعلی پیش از بازداشت در یادداشتی نوشته بود که من بر این باورم که همه زندانیان سیاسی باید با اعتصاب غذای فراگیر، به این ظلم خاتمه دهند و این بیدادگاهها را از بیخ و بن برکنند.
من اعتصاب غذا را در راستای تلاش و مبارزه مدنی می دانم و اعتصاب غذا و ایثار جان را آخرین سلاح مظلوم در دنیایی می دانم که صدایی به جایی نمی رسد.
البته آزادی من با دستور شخص رهبری بوده است و بازداشت و نقض امان فقط با دستور ایشان میسر است!
کلمه – گروه کارکری: کانون مدافعان حقوق کارگر در بیانیهای نسبت به برخودرهای غیر قانونی با زندانیان اعتراض کرد. روز پنج شنبه نیز جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ اوین در نامهای خطاب به ملت ایران به برخوردها غیرقانونی و در تنگنا قرار دادن مضاعف زندانیان اعتراض کردند.
به گزارش کلمه، در روزهای گذشته حدود ۲۰زن از نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین با ورود به حریم خصوصی و شخصی زندانیان سیاسی باعث بر هم زدن نظم و سلب آسایش آنان شده و پس از یورش به بند سیاسی بانوان زندانیان را به شکل توهین آمیزی بازرسی بدنی کردند. هم زمان ۳۳ زندانی سیاسی زن در نامهای خطاب به رئیس زندان اوین از وی خواستند تا به خاطر این هتک حرمت بزرگ عذرخواهی کند و اعلام داشتند که “دیگر دیگر اجازه بازرسیهای توهین آمیز و شرم آور را نخواهیم داد.”
متن بیانیه کانون مدافع حقوق کارگر در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و کارگری به شرح ذیل است:
بر طبق اطلاع از زندان تبریز، محمد جراحی فعال کارگری که به ۶سال حبس محکوم شده و درزندان تبریز مشغول گذراندن دوران حبس خود است، تحت فشارهای شدید روانی و جسمی قرار دارد. این زندانی توسط زندانیان عادی با تحریک زندان بانان تهدید شده که مورد آزار و ضرب و شتم قرار خواهد گرفت. چندی پیش نیز، شاهرخ زمانی، دیگر فعال کارگر زندانی که به ۱۱ سال زندان محکوم شده، به زندان رجایی شهر تبعید شده است.
به طور مدام گزارشهایی از آزار و تهدید و ضرب و شتم زندانیان منتشر میشود. شرایط زندان به گونهای است که زندانیان سیاسی احساس امنیت نمیکنند. زندان بانان با ایجاد فضای رعب و وحشت در زندان، زندانیان را وادار میکنند تا به خواستههایشان به هر ترتیب رضایت دهند. آنان فضای زندان را به گونهای میخواهند که هیج اعتراض و انتقادی نباشد تا به هر ترتیب زندان را برای تبهکاران و خلاف کاران امن نگه دارند و از این طریق، با پرورش خلافکاران و باندهای تبهکار، زندان تبدیل به مکانی برای کسب سود شود.
حفظ جان و امنیت زندانیان سیاسی، منجمله زندانیان کارگری به عهدهٔ مسوولین قوه قضائیه است و باید در قبال عدم امنیت آنان پاسخگو باشند. تفکیک زندانیان سیاسی و کارگری از زندانیان عادی باید در دستور کار قوهٔ قضائیه قرار گیرد. این کمترین خواستهٔ زندانیان سیاسی است.
ما خواستار آزادی بیقید و شرط تمام زندانیان سیاسی و منجمله کارگران و فعالان کارگری هستیم که جرمی جز دفاع از کارگران و مردم ندارند.
آبان ۱۳۹۱
کانون مدافعان حقوق کارگر
زهرا ربانی املشی:
شاید برای برخی که طالب عدالتند و به علی(ع) عشق میورزند، این سؤال پیش آمده باشد که چرا وصیّ و جانشین پیامبر، که خود در دفاع از حقّ مظلوم سرآمد همگان است، در پی احقاق حقّ خود بر نیامد و با شکیبایی و صبر طاقتفرسایی سکوت کرد. و نیز شاید مهمتر از این سؤال، سوء برداشتی است که از سکوت علی(ع) میگردد و اعتراض در مقابل ظلم و ستم و تبعیضی را که در جامعه اعمال میگردد خلاف سیره مولا می شمارند.
و اما در باره شبهه اول و خطراتی که جامعه اسلامی را تهدید می کرد که حضرت ناچار به سکوت شدند و برای گرفتن حق خویش قیام نکردند:
هدف در رهبری الهی، حفظ و اجرای قوانین اسلام و احیاء سنت رسولالله و احقاق حق مظلومان است نه قدرت و مقام، و در فرهنگ ائمه علیهمالسلام، این هدف وانگیزه همیشه محوراصلی بوده و تشکیل حکومت و قیام آن بزرگواران در راستای حفظ اسلام است. لذا سیاست آنان بر این بود که اگر در شرایطی اسلام به واسطه قیام حفظ میشد، قیام میکردند؛ و اگر سکوت موجب حفظ اسلام میشد، سکوت مینمودند. امام حسین علیهالسلام در مورد هدف قیام خود میفرمایند: “وانا ادعوکم الی کتاب اللّه و سنّة نبیه فانّ الّسنّة قد امیتت و انّ البدعة قداحییت”. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۶ “من شما را دعوت میکنم به کتاب خدا و سنت پیامبرش که سنتها مرده و بدعتها زنده گشته اند”. وعلی (ع) که با شرایط بعد از زمان پیغمبر مواجه شده بود، راه دوم را برمیگزیند و بنا برعللی من جمله موارد زیر سکوت میفرمایند:
الف- حفظ اصل دین
روزی حضرت زهرا (س) به حضرت علی فرمود: چرا شما که قدرت پس گرفتن حقّت را داری در خانه نشستهای. حضرت چند لحظه سکوت کرد تا موقع اذان شد.همین که موذّن گفت: اشهد انّ محمدا رسول الله حضرت علی (ع) فرمودند: فاطمه جان، اگر می خواهی این نام باقی بماند من باید صبر کنم. (سیری در نهجالبلاغه، استاد مطهری).
ب- حفظ اتحاد اسلامی
نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷- اتحاد مسلمانان از بزرگترین آرزوهای علی علیهالسلام بود. آن حضرت فرمود: “ایّاکم و الفرقة فان الشاذّ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب”. “از تفرقه بپرهیزید; پس همانا تنها مانده از مردم از آن شیطان است، چنان که تنها مانده از (گله) گوسفند نصیب گرگ است”.
خطبه ۵ آن حضرت در جواب ابوسفیان ـ بعد از تشکیل شورای سقیفه که تحت حمایت از علی علیهالسلام میخواست فتنه به پا کند.ـ فرمود: “ایهاالناس شقّوا امواج الفتن بسفن النّجاة و عرّجوا عن طریق المنافرة و ضعوا عن تیجان المفاجرة”. “ای مردم! امواج کوهپیکر فتنهها را با کشتیهای نجات (علم، اتحاد و ایمان) بشکافید از راه اختلاف و پراکندگی دوری گزینید و نشانههای تفاخر بر یکدیگر را از سر بر زمین نهید”.
خطبه ۱۱۹: پس از انتخاب عثمان فرمود: “وایم اللّه لولا مخافة الفرقة بین المسلمین و ان یعود الکفر و یبور الدین لکنا غیر ما کنا لهم علیه.”به خدا سوگند! اگر ترس وقوع تفرقه میان مسلمانان و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنها طور دیگری بود.
ج- کم بودن حامیان و مؤمنین واقعی
در خطبه ۲۶ در مورد قیام نکردن برای گرفتن حق خود میفرماید: ” فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی فضننت بهم عن الموت”. “پس نظر کردم دیدم هیچ کمکی ندارم مگر اهل بیت خودم را، پس بخل کردم از این که آنها شهید شوند”.
د- خطر ارتداد و بازگشت اعراب به بتپرستی-
(نامه ۶۲) که به مردم مصر نوشته است: «… به خدا سوگند هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند وخلافت را از من دور سازند، با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند؛ (در اینجا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود.»
ه- خطر بتپرستی در اعراب:
سیره ابن هشام ج۴ ص۳۱۶: “چون پیامبر صلی الله علیه و آله وفات یافت و بلا و مصیبت برمسلمین بزرگ، اهل مکه میخواستند مجدداً بت پرستی کرده و دین پیامبر صلیاللهعلیهوآله را منسوخ نمایند.”
و- خطر مدّعیان نبوّت و پیامبران دروغین مانند «مُسَیلَمه»، «طُلَیحَه» و «سَباح» که هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گِرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکاری و اتحاد مسلمانان نیروهای آنان شکست خوردند.
ح- خطر حمله احتمالی رومیان: تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان رو در رو درگیر شده بودند و رومیان مسلمانان را برای خود خطری جدّی تلقّی می کردند و در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر علی(ع) دست به قیام مسلحانه می زد، با تضعیف جبهه داخلی مسلمانان ، بهترین فرصت به دست آنان میافتاد که از این ضعف استفاده کنند.
با در نظر گرفتن این نکات روشن است که چرا امام علی(ع) صبر را بر قیام ترجیح داد و چگونه با صبر و تحمّل و تدبیر و دوراندیشی ، جامعه اسلامی را از خطرهای بزرگ نجات داد. اتخاذ چنین سیاستی از سوی علی علیهالسلام در آن شرایط و مقطع زمانی، منطقی و حکیمانه ترین سیاست بود. سکوت وی نه به آن معنا است که آن حضرت ازحق خود دفاع نکرده است، زیرا اولاً آن حضرت بارها از حق خود دفاع نمود و از سوی دیگر خود علی علیهالسلام از این سکوت به تلخی یاد نموده چنانچه می فرماید: “واغضیت علی القذی و شربت علی الشجی.” ”وچشم برهم نهادم در حالیکه خاشاکی در چشم بود، و آشامیدم در حالی که استخوانی در گلویم گیر کرده بود”. (خطبه۲۶)
درباره شبهه دوم
اشارهای به بعضی از مواردی که حضرت به بیعت اجباری و حق پایمال شده خود اعتراض میکنند:
۱- بعد از جریان سقیفه، حمله به خانه حضرت و کشاندن اهانتآمیز ایشان به مسجد جهت گرفتن بیعت گویای این حقیقت است که امام با این جریان مخالف بودند.
۲- نامه ۲۸ خطاب به معاویه: “لَمَّا احْتَجَّ الْمُهاجِرُونَ عَلَى الاْنْصارِ یَوْمَ السَّقیفَةِ بِرَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَجُوا عَلَیْهِمْ. فَاِنْ یَکُنِ الْفَلْجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنا دُونَکُمْ”. “زمانى که مهاجران در سقیفه به قرابت وخویشى خود با رسول خدا صلّى اللّه علیه وآله بر انصار استدلال کردند وپیروز شدند، فرمود: اگر این قرابت دلیل برترى است پس حق با ماست نه با شما”.
۳- (نامه۲۸)اعتراف معاویه به بیعت اجباری حضرت: وَ قُلْتَ: اِنّى کُنْتُ اُقادُ کَما یُقادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتّى اُبایِعَ! وَ لَعَمْرُ اللّهِ لَقَدْ اَرَدْتَ اَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ اَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ. وَ ما عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَة فى اَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً ما لَمْ یَکُنْ شاکّ فى دینِهِ، وَ لا مُرْتاباً بِیَقینِهِ. وَ هذِهِ حُجَّتى اِلى غَیْرِکَ قَصْدُها.
(خطاب به معاویه) گفته اى: مرا مى کشیدند تا بیعت کنم به همان گونه که شتر مهار در بینى را مى کشند،! به خدا قسم خواستهاى مرا سرزنش کنى ستایش کردهاى، و رسوا نمایى ولى خود رسوا شدهاى. براى مسلمان از اینکه مظلوم باشد نقصى نیست تا وقتى که دچار شک در دین، و تردید در یقین نباشد.
۴- خطبه۶۷: بعد از وفات پیغمبر زمانی که علی (ع) مشغول کفن و دفن بود و جریان سقیفه اتفاق افتاد و ابوبکر را به عنوان خلیفه انتخاب کردند، حضرت از آنهایی که اخبار سقیفه را آورده بودند پرسید: استدلال قریش برای رسیدن به حکومت چه بود مخبرین پاسخ دادند: آنها برای حقانیت خودشان به این که از شجره رسول خدا(ص) هستند استدلال کردند; یعنی گفتند رسول خدا(ص) از قریش بوده ما هم از قریشیم خلیفه رسول خدا(ص) هم باید از قریش باشد. حضرت فرمود: “احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة”. “اینها سخن از شجره رسول خدا(ص) میگویند ولی میوه این درخت را – که من و فاطمه و حسن و حسین هستیم – ضایع کردند”.
۵- خطبه۲۰۱: “و انّما الناس مع الملوک و الدنیا الا من عصم الله” مردم و توده جمعیت همیشه با پادشاهان و قدرتمندان هستند مگر آن کس که خدا حفظش کند. (در حالی که مردم نوعاً با حکومت بودند واز علی حمایت نمی کردند)، حضرت میفرمایند: فکر میکردم چه کنم ؟ آیا با دست قطع شده و بدون قدرت و نیرو حمله کنم؟ ….. پس دیدم صبر کردن بر این محیط ظلمانی به عقل نزدیکتر است. پس صبر کردم در حالی که در چشمم دائما خاری میخلید، و در حلقم استخوانی مانده بود.
۶- خطبه شقشقیه (این خطبه فرازهای مختلفی دارد که در سه فراز آن بیپرده از خلفا و غصب حکومت گله میکنند)
الف: شکوه از خلیفه اول و غصب خلافت:
“آگاه باشید، قسم به خدا ابن ابی قحافه پیراهن خلافت را به زور و ناحق دربر گرفت در حالی که میدانست موقعیت من نسبت به خلافت موقعیت قطب است نسبت به سنگ آسیاب. ” یعنی محور و قطب من هستم و خلافت باید دور من بگردد”.
ب- شکوه از خلیفه دوم
“تا آن که اولی مسیر خودش را طی کرد و گذشت و رفت. بعد خلافت را به دومی داد. پس صاحب این طبیعت خشن مثل کسی است که سوار بر شتر غیر رام باشد، اگر افسارش را بکشد بینی آن پاره شود، و اگر افسارش را رها کند هجوم میآورد و خود و صاحبش را در پرتگاه میاندازد. پس قسم به خدا مردم مبتلا به راه و روشی شدند که از روی آگاهی نیست، و مبتلا به چموشی و رنگارنگی و عدم قاطعیت در حکم شدهاند. پس من بر آن مدت دراز و سختی رنج و اندوه صبر کردم”.
ج- شکوه از خلیفه سوم :
“تا این که سومی قیام کرد و ایستاد در حالی که دو پهلویش از تکبر یا پری شکم سطبر شده بود….. با او پسران پدرش – قوم و خویشها و پسر عموهایش – به پا ایستادند، مال خدا را با دهان پر میبلعیدند همچون شتر گیاهان بهاره را”.
۵. خطبه (۱۴۴):
“…همانا امامان همه از قریش بوده که درخت آن را در خاندان بنىهاشم کاشتهاند، مقام ولایت و امامت در خور دیگران نیست، ودیگر مدعیّان زمامدارى، شایستگى آن را ندارند”.
۶. نامه (۳۶) خطاب به عقیل:
“قریش را بگذار تا در گمراهى بتازند، و در جدایى سرگردان باشند، و با سرکشى و دشمنى زندگى کنند. همانا آنان در جنگ با من متّحد شدند آنگونه که پیش از من در نبرد با رسول خدا (ص) هماهنگ بودند، خدا قریش را به کیفر زشتىهایشان عذاب کند، آنها پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و حکومت فرزند مادرم (پیامبر) را از من ربودند.
۷. حکمت (۲۲):
و درود خدا بر او، فرمود: ما را حقّى است اگر به ما داده شود، و گرنه بر پشت شتران سوار شویم و براى گرفتن آن برانیم هر چند این شب روى به طول انجامد.»
۸- نامه (۶۲): که نامه آن حضرت به مردم مصر مىباشد که توسط مالک اشتر رحمة الله علیه، موقعى که او را فرمانرواى مصر تعیین کرد، فرستاد.
“سوگند به خدا نه در فکرم مىگذشت، و نه در خاطرم مىآمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت باز دارد، تنها چیزى که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوى فلان شخص بود که با او بیعت کردند. من دست باز کشیدم، تا آنجا که دیدم گروهى از اسلام باز گشته، مىخواهند دین محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را نابود سازند.
۹- (خطبه۶)امام این خطبه را هنگامی که عازم بصره برای جنگ جمل می گردید ایراد فرمودند: “فوالله مازلت مدفوعا عن حقی مستأثرا علی منذ قبض الله نبیه(ص) حتی یوم الناس هذا” (به خدا قسم از زمانی که خدا پیامبرش را قبض روح کرد تا امروز همیشه مرا از حقم کنار میزدند در حالی که خودشان را مقدم میداشتند).
۱۰-(خطبه۷۴)وقتی که مردم تصمیم گرفتند با عثمان بیعت کنند، عمر خلافت بعد از خود را در شورا بین شش نفر گذاشته بود و گفته بود اگر شش نفر بر یک نفر توافق کنند همان شخص مورد توافق خلیفه است، ولی اگر بر یک نفر توافق نکردند آن کسی که عبدالرحمن بن عوف (که از اقوام و حامی عثمان بود) طرفدار اوست خلیفه است و اگر کسی با این امر مخالفت کند او را گردن بزنید.
علی(ع) در روز شورا سخنان زیادی فرمود که رسول خدا(ص) درباره من و خلافت من این سخنان را ایراد فرموده; مرا به منزله هارون از موسی دانسته، مرا باب علم خود دانسته، در غدیر مرا جانشین خود قرار داده و…. عبدالرحمن سخنان حضرت را قطع کرد و گفت: “یا علی قد ابی الناس الا علی عثمان فلاتجعلن علی نفسک سبیلا” ای علی مردم عثمان را انتخاب کردند تو راه را علیه خود قرار نده؛ و حضرت را تهدید کرد، حضرت پرسید: چه راهی را علیه خود قرار داده ام؟ عبدالرحمن گفت: عمر به ما دستور داده هر کس مخالفت کند او را گردن بزنیم.
حضرت پس از آن که سخن عبدالرحمن را شنید و متوجه شد که اگر بخواهد از حق خود دفاع کند محکوم به مرگ است، لب به کلمات این خطبه باز کرد و فرمود: “لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری” همه میدانید که من سزاوارتر از دیگران به امر خلافت هستم، در عین حال “والله لاسلّمنّ” به خدا سوگند که من تسلیم خواهم بود “ما سلمت امور المسلمین” مادامی که امور مسلمانان سالم بماند، مقصود این که تا آنجایی همراه هستم که امور مسلمانان سالم باشد ولی اگر به آنها تعدی شد دیگر با شما نیستم.
حضرت در جای دیگر می فرمایند: «مَثَل من مانند زنی بود که چون دید بناست فرزندش کشته شود از حق خود گذشت. (قضیه از این قرار است که دو زن نزد حضرت علی(ع) آمدند و هر دو ادعا کردند که این پسر از ماست. بعد از آنکه نصیحت حضرت کارگر نشد حضرت دستور داد تا شمشیری بیاورند تا آن بچه را به دو قسمت تقسیم کنند و به هر کدام نصفش را بدهند تا کار به اینجا رسید، مادر اصلی بچه به گریه افتاد و گفت من از حق خودم گذشتم).
به این ترتیب رفتار و گفتار علی(ع) مؤید این معنی است که اولاً ایشان سکوت در برابر انحراف خلافت را روا ندانستند و بارها با استدلال و احتجاج، خلیفه و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض قرار دادند ولی سیر حوادث نشان داد که اینگونه اعتراضها چندان سودی ندارد و خلیفه و هوادارانش در حفظ و ادامه قدرت خود مصرّند. در این هنگام حضرت علی(ع) بر سر دوراهی قرار گرفت: یا آنکه وضع موجود را تحمّل کرده و در حد امکان به حلّ مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود، که در رأس آن مطالعه و آموزش و جمعآوری قرآن بود، بپردازد، ویا به کمک رجال و خاندان رسالت و علاقهمندان راستین خویش که حکومت جدید را مشروع نمیدانستند، بپا خیزد و با توسّل به زور، خلافت و حکومت را قبضه کند که در این صورت بسیاری از مؤمنین را از دست میدادند و به نهال نو پای اسلام صدمه جدی وارد میآمد لذا مترصّد فرصت ماندند.
و این متفاوت است با سکوت در مقابل ظلم.
سیدمحمدحسن طاهری فرزند آیت الله طاهری امام جمعه پیشین اصفهان در حکمی از سوی قاضی پیرعباسی به چهار سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری و ده سال اقامت اجباری در شهرستان زابل محکوم شد.
به گزارش کلمه، سیدمحمدحسن طاهری داماد امام خمینی و فعال سبز که چندی پیش بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود طی حکمی از سوی شعبه ۲۶ دادسرای انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و توهین به رهبری، به چهار سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق تغزیری و ده سال اقامت اجباری در شهرستان زابل محکوم شد.
در بخشی از رای دادگاه به عنوان مصادیق این اتهامات آمده است: تهیه و نگهداری بیانیه های اعتراضی با امضا آیت الله طاهری به فقهای شورای مبنی بر عدم مشروعیت و عدالت مقام معظم رهبری، انتخابات، متهم نمودن جمهوری اسلامی ایران به کشتن مردم، اطلاعیه مبنی بر عدم مشروعیت انتخابات دهم ریاست جمهوری و غاصبانه خواندن ریاست جمهوری، نامه تحریک آمیز خطاب به آقای سیدحسن خمینی و زیر سوال بردم نظام با امضای آیت الله طاهری، نامه خطاب به مقام معظم رهبری با امضا و مهر آیت الله طاهری، نامه خطاب به آقای کروبی و حمایت از ایشان و متهم نمودن نظام به خیانت در زندان های کشور و دعوت علنی به عکس العمل علیه نظام، نامه تحت عنوان استفاده ابزاری از امام خمینی این نامه ها گرچه با مهر و امضای آیت الله طاهری اصفهانی مناظر شده لیکن تماما توسط متهم تهیه گردیده و با خط ایشان می باشد. ترغیب و تحمیل استعفا به پدرش از سمت امام جمعه اصفهان و انتقال آیت الله طاهری به قم و حضور نمادین در مراسم تشییع آقای منتظری. رایزنی و تهیه و تنظیم اطلاعیه مشترک بین آقایان طاهری، صانعی و موسوی اردبیلی در همین زمینه.
متن کامل رای دادگاه به گزارش کلمه به شرح زیر است:
رای دادگاه شعبه ۲۶ دادسرای انقلاب
تاریخ رسیدگی ۱۳/۲/۹۱
پرونده کلاسه ۹۱/۱۸۷۷۵ ط د
شماره دادنامه ۹۱/۱۹۴
مرجع رسیدگی کننده شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران
شاکی: گزارش ضابطین قضایی
متهم: آقای سیدمحمدحسن طاهری فرزند سیدجلال الدین
وکیل: آقای عبدالصمد خرمشاهی
اتهام:
۱- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
۲- اخلال در نظم عمومی
۳- توهین به مقام معظم رهبری
پس از تشریفات قانونی، دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و با استعانت از خداوند متعال به شرح آتی انشا رای می شود.
رای دادگاه:
حسب کیفر خواست صادره در پرونده کلاسه ۹۱/۱۸۷۷۵ / ط – د شعبه چهارم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تهران مجتمع شهید مقدس اوین، آقای سیدمحمدحسن طاهری فرزند سیدجلال الدین متولد ۱۳۳۸ شماره شناسنامه ۴۱۸ صادره از قم ساکن تهران، فاقد سابقه کیفری.
شیعه، تبعه ایران، در این پرونده پس از چهار روز بازداشت به تودیع وثیقه آزاد گردیده و با وکالت عبد الصمد خرمشاهی متهم است به:
۱- فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران
۲- توهین به مقام معظم رهبری
۳- اخلال در نظم عمومی حسب محتویات پرونده نامبرده
۱- تهیه و نگهداری بیانیه های اعتراضی با امضا آیت الله طاهری به فقهای شورای مبنی بر عدم مشروعیت و عدالت مقام معظم رهبری، انتخابات، متهم نمودن جمهوری اسلامی ایران به کشتن مردم
۲- تهیه و نگهداری اطلاعیه مبنی بر عدم مشروعیت انتخابات دهم ریاست جمهوری و غاصبانه خواندن ریاست جمهوری
۳- تهیه و نگهداری نامه تحریک آمیز خطاب به آقای سیدحسن خمینی و زیر سوال بردم نظام با امضای آیت الله طاهری
۴- تهیه نامه خطاب به مقام معظم رهبری با امضا و مهر آیت الله طاهری
۵- تهیه نامه خطاب به آقای کروبی و حمایت از ایشان و متهم نمودن نظام به خیانت در زندان های کشور و دعوت علنی به عکس العمل علیه نظام
۶- تهیه نامه تحت عنوان استفاده ابزاری از امام خمینی این نامه ها گرچه با مهر و امضای آیت الله طاهری اصفهانی مناظر شده لیکن تماما توسط متهم تهیه گردیده و با خط ایشان می باشد. مضمون این نامه ها توهین به مقام معظم رهبری و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و بر اساس شواهد موجود و اظهارات صریح متهم در دوره های مختلف با استفاده از وجهه پدرش با هدف بهره برداری سیاسی اقدام به فعالیت های تحریک آمیز کرده است.
۷- ترغیب و تحمیل استعفا به پدرش از سمت امام جمعه اصفهان و تنظیم بیانیه در همین زمینه
۸- انتقال آیت الله طاهری به قم و حضور نمادین در مراسم تشییع آقای منتظری و تدارک برگزاری مراسم ترجیم ایشان در اصفهان و رایزنی و تهیه و تنظیم اطلاعیه مشترک بین آقایان طاهری، صانعی و موسوی اردبیلی در همین زمینه و ترغیب آیت الله طاهری به اصرار برگزاری مراسم در مسجد سید اصفهان علیرغم اعلام عدم موافقت شورای عالی امنیت ملی که نهایتا منجر به اغتشاش و برخوردهای خیابانی در اصفهان گردید و متهم مصاحبه ای در همین زمینه با یکی از مجلات خارجی داشته است.
۹- اظهارات تحریک آمیز و جو سازی در رابطه با حوادث حسینیه جماران در دی ماه ۸۸ و القای این مطلب که نظام در حال کشیدن نفس های آخرش می باشد.
۱۰- حضور و فعالیت موثر در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری از جمله اغتشاش های روز عاشورای سال ۸۸ و تهیه فیلم و عکس از آن اغتشاش ها
۱۱- توجیه رفتار غیر قانونی سران فتنه و اغتشاش گران روز عاشورا و حرمت شکنی های انجام شده
۱۲- حضور و همراهی و همفکری با عوامل اصلی اجتماعات پس از فوت آقای منتظری در قم به همراهی فرزند ارشد آقای منتظری،
همه این اقدامات در راستای فعالیت تبلیغی علیه نظام صورت گرفته است و لیکن متهم مدعی است که تهیه بیانیه های آیت الله طاهری برای تعدیل و کنترل ایشان بوده است. متن سخنان و مصاحبه های متهم علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از صفحات ۱۸۲ تا ۱۸۶ پرونده موجود می باشد و دادگاه دفاعیات متهم را مبنی بر دفاع وی از جمهوری اسلامی و تعدیل و کنترل آیت الله طاهری خلاف محتویات پرونده و مشی عملی ایشان می بیند و توحیهات متهم از عملکرد خلاف قانون خود را پاسخی چون «انما نحن مصلحون» می داند و با توجه به شرح مذکور و دفاعیات غیر موجه متهم و بر اساس و خارج از موضوع وکیل وی، اتهامات وی را وارد دانسته و با استناد به مواد ۵۰۰، ۵۱۴، ۶۱۸ حکم بر محکومیت به تحمل یکسال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی جهت فعالیت تبلیغی علیه نظم جمهوری اسلامی ایران و دو سال حبس تعزیری جهت توهین به مقام معظم رهبری و یکسال حبس تعزیری جهت اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش عاشورای ۸۸ و تحمل ۷۴ ضربه شلاق تعزیری به جهت ارتکاب جرم اخیر صادر می نماید. ضمنا با توجه به انتساب ایشان به برخی شخصیت ها و خانواده هایی که سنگ بنای جمهوری اسلامی ایران هستند و سوء استفاده وی از این نسبت ها در پیشبرد اهداف سوء خود، دادگاه با استناد به ماده ۱۱۹ قانون مجازات اسلامی تحمل حبس های یاد شده را به اضافه ده سال اقامت اجباری در شهرستان زابل اعلام می نماید.
این رای ظرف مدت ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در محاکم تجدید نظر استان تهران می باشد.
رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی و دادرسی علی البدل محاکم عمومی تهران
یحیی پیر عباسی
تاریخ ابلاغ رای به متهم
۲۷/۴/۹۱
با نزدیک شدن به انتخابات سال آینده، نهادهای امنیتی و دولتی نزدیک به جریان حاکم با سرمایه گذاری و راه اندازی سایت های خبری در سطح ملی و محلی، دور جدیدی از تلاش ها برای به دست گرفتن انحصاری شبکه های مجازی را آغاز کرده اند. در روزهای گذشته، استان گلستان شاهد راه اندازی قارچ گونه وب سایت های خبری و تحلیلی بوده است که به انعکاس نوع ویژه ای از اخبار و مطالب می پردازند.
به گزارش خبرنگار کلمه، طی ماه های گذشته جریان های وابسته به نهادهای امنیتی و دولتی با تلاش برای راه اندازی سایت های خبری و تحلیلی تلاش خود را برای به دست گرفتن فضای مجازی، کنترل انتشار اخبار و داغ نشان دادن فضای انتخابات آغاز کرده اند.
ظهور قارچ گونه سایتهای خبری در استان گلستان
با آنکه این روزها رسانه های خبری و تحلیلی مستقل در استان گلستان از رونق برخوردار نیستند و یکی پس از دیگری متوقف می شوند، طی روزهای گذشته، سایت های خبری تحلیلی چندگانه و در عین حال مشابهی در فضای مجازی ساخته شده اند. سایت های خبری-تحلیلی در استان گلستان که تا چندی پیش تعداشان به انگشتان دست نیز نمی رسید، این روزها به صورت عجیبی در حال رشد و افزایش در عمل هستند.
یکی از فعالان سیاسی گلستانی در این باره می گوید: طی هفته های گذشته به صورت عجیبی شاهد ایجاد سایت های خبری بوده ایم که دارای ساختار و مشی خبری مشترک و مشابه هستند.
وی با اشاره به مدیریت و به روزرسانی مشابه این سایت ها می گوید: این سایت ها که مشخص است توسط یک جریان کنترل و به روز رسانی می شوند، تنها در عرض چند هفته ایجاد شده اند و حتی به صورت واضح به یکدیگر لینک می دهند. اکثر اخبار و مطالبی که در این وبسایت ها منتشر می شود دارای ساختار و متن و کلمات مشابهی است. حتی سیاست انتشار اخبار در آنها نیز به صورت روشنی، از آبشخور بودن یک جریان خبر می دهد.
این فعال مدنی که نخواست نامش فاش شود، می گوید: این سایت ها همگی جریان سیاسی خاصی را نمایندگی می کنند و به طور خاص با تمرکز بر روی بحث انتخابات شوراها و مشکلات شهری سعی می کنند شورا و شهرداری را که در اختیار گروه ها و افراد بعضا مستقل و اصلاح طلب است را مورد حمله قرار دهند.
وی اضافه می کند: مشخص است که هدف این سایت ها آماده سازی فضا برای انتخابات شورای شهر آینده در استان گلستان است، اما متاسفانه دوستان نزدیک به نهادهای خاص دیر متوجه اهمیت و تاثیر فضای مجازی شده اند.
از جمله سایت های تازه تاسیس نزدیک به نهادهای خاص در این استان می توان به «گلستان ما»، «اسپیدژ»، «گل رامیان»، «کلاله خبر»، «خبرآزاد»، «تیتر آزاد»، «قابوس نامه»، «نیلکوه» و چندین سایت دیگر اشاره کرد که به صورت قارچ گونه ایجاد شده اند.
نکته قابل توجه این است که سعی شده برای هرکدام از پراکندگی های جغرافیایی و شهرستان ها حداقل یک سایت فعال باشد. اکثر این سایت ها نیز حملات سیاسی سازماندهی شده ای را به روزنامه نگاران مستقل و اصلاح طلب سازمان می دهند.
سرمایه دولتی در اختیار جریان رسانه ای دولت
در حالی که این روزها اهالی رسانه و دست اندرکاران صنعت چاپ به دلیل عدم حمایت دولت و افزایش چندباره قیمت کاغذ و اوضاع نامناسب اقتصادی در کشور در حال زمینگیر شدن هستند، ایجاد وبسایت های بعضا شیک و فعال که اصلا صورت طبیعی ندارد، آشکار کننده بخشی دیگر از تلاش های دولت و جریان های حاکم برای سلطه انحصاری بر جریان رسانه ای است.
این روزها با افزایش قیمت کاغذ، افزایش قیمت ها و کنترل و سانسور دولت و همچنین توقیف رسانه های منتقد شاهد حضور کمتر و کمرنگ رسانه ها و وبسایت های منتقد و اصلاح طلب در کشور هستیم. در کارزار رسانه ای، تنها و تنها چند روزنامه و وبسایت را می توان مشاهده کرد که دارای ساختار و تیم بزرگ گرداننده و خبرنگار هستند که آنها نیز یا همچون «فارس» متعلق به سپاه هستند، یا چون «هفت صبح» توسط جریان های حامی دولت تغذیه می شوند.
پرده ای دیگر از پروژه جریان حاکم
به نظر می رسد با ظهور قارچ گونه رسانه های نزدیک به دولت و حاکمیت چه در سطح ملی و چه سطوح استانی، جریان حاکم به صورت ناخواسته در حال پرده برداری از پروژه جدید خود در به دست گرفتن فضای رسانه ای به صورت انحصاری می باشد. مطمئنا این حرکت مختص استان گلستان نیست و با نگاهی گذرا به سایر استانها و همچنین سطوح کشوری می توان به راحتی نمونه های زیادی از این وبسایت ها پیدا کرد.
پیشتر نیز، به خصوص در سالهای پس از انتخابات، شاهد آن بودیم که جریان های وابسته به دولت با انتشار نشریه هایی همچون «۹ دی» و «همت» با اتصال به سرمایه های دولتی سعی در انتشار و کنترل اخبار خاص خود کنند که البته عدم توجه و استقبال مردم سیاست آنها را با شکست مواجه ساخت.
در حالی که رسانه های مستقلی همچون روزنامه «شرق» به دلایل واهی توقیف می شوند و سایت هایی منتقد همچون «الف» یکی در میان سانسور و فیلتر می شوند، ایجاد سایت های جدید با سرمایه های مردمی در اختیار حکومت، آن هم در روزگاری که سختی های اقتصادی و معیشتی به دلیل سوء مدیریت ها در حال افزایش است، تنها سویی دیگر از سوء استفاده جریان حاکم از منابع مالی در اختیار دولت را در مرکز و شهرستان ها نشان می دهد. امری که بی شک از چشم مردم و ناظران پنهان نخواهد ماند.
مصلای تهران، این روزها میزبان نوزدهمین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاریهاست. از ۷ آبان تا ۱۳ آبان ماه، این نمایشگاه با غرفههای مختلف نشریات روزانه، هفتگی، ماهانه، دانشجویی، شهرستان ها و خبرگزاریها فعالیتهای مطبوعاتی ایران را به نمایش میگذارد.
پنج شنبه بعدازظهر نمایشگاه مطبوعات روز شلوغی را پشت سر میگذارد. هم سالن اصلی نمایشگاه شلوغ است و هم بیرون سالن. قبل از ورود به سالن صف بلندی توجهات را جلب میکند. این، صف طویل دریافت بن مطبوعات است. به ازای نشان دادن کارت ملی و پرداخت هزار تومان ۱۰ هزار تومان بن میگیری و اگر دانشجو باشی با نشان دادن کارت دانشجویی به ازای پرداخت دو هزار تومان ۲۰ هزار تومان بن مطبوعاتی را عاید خود میکنی.دختر جوانی که انتهای صف ایستاده؛ قصد خرید چند مجله تخصصی آشپزی را دارد. میگوید:” کمی تحمل می کنم چون هم دلم میخواهد مجله آشپزی را داشته باشم و هم قدرت خرید آنها را ندارم.” ورودی اصلی نمایشگاه، دو خانم پشت میزی نشسته اند؛ با چادرهای سیاه رنگ و به کسانی که حجابشان بد است تذکر میدهند. البته تذکری آرام. برعکس دورههای قبل که ونهای گشت ارشاد به اصطلاح بدحجابان را دستگیر میکرد؛ این بار خبری از ونهای سبز رنگ آنها نیست. فضای مقابله با این نوع برخوردها از جمله به گفته دولت برخورد با بدحجابی عوض شده. آیا به خاطر نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری است؟
در دو طرف راهروی اصلی نمایشگاه، غرفههای رنگی با دکوراسیون های متفاوت به چشم میخورد. نامهای آشنای روزنامه های همشهری، جام جم، ایران ،کیهان، جمهوری اسلامی و حتی نامهای کمتر آشنای خورشید،وطن امروز،ملت ما،جام نیوز،موسسه راهبردی دیده بان مرکزی برای مفابله با جنگ نرم و همچنین خبرگزاری های فارس، مهر و ایسناو .. دیده میشوند. نقشه نمایشگاه نام تمامی غرفه های حاضر در نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات را نوشته است. دنبال غرفه های روزنامه های اعتماد، آرمان و مغرب میگردم. آنها را در راهروهای فرعی و دور از راهروی اصلی می یابم.
چیدمان غرفههای مطبوعات و خبرگزاریها سوال یکی از بازدیدکنندگان نمایشگاه است؛ میگوید:” نشریات همسو با دولت و یا حکومت در غرفه های بزرگ و شیک فعال هستند در حالیه که نشریات کمی منتقد را در جاهای پرت گذاشتهاند. حتی در چیدمان هم تبعیض دیده می شود.”
خانمی که مسئول غرفه نشریه تخصصی تهویه مطبوع است می گوید:”تهویه مطبوع مجله ای تخصصی درباره تاسیسات است و چرا باید در جایی از نمایشگاه غرفه داشته باشد که بیربط به سایر غرفه ها باشد؟” این نشریه روربری جامعه بسیج خواهران است. چشم انداز دیگرش پرچم زرد رنگ حزب الله لبنان و نیز غرفه فکه است.
فضای مدرن اما سرد و بی روح
“آفتابه لگن هفت دست،ولی شام و ناهار هیچی” این ضرب المثلی است که مسئول غرفه مجله ای تخصصی در حوزه اندیشه میزند و تعبیرش از نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات “فضای شیک اما سرد” است.
روزنامهنگاری که سالها در روزنامههای اصلاح طلب مینوشته و حال در نشریه ی تخصصی … مشغول فعالیت است؛ از زاویه نگاه اقتصادی میگوید:” بودجه این غرفه های شیک از کجا آمده؟ و یا هدایای نفیسی که غرفه ای به نام جام نیوز بین مردم پخش میکند از کجا آمده؟”
خودش فوری بعد از طرح این سوال میگوید:” شنیده ام که جام نیوز این هدایای نفیس را از بودجه ای که برای مقابله با جنگ نرم اختصاص داده اند؛ تهیه کرده است.”
بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ مسوولان نظام جمهوری اسلامی که با ظهور تعدادی سایت مخالف دولت روبرو بودند تصمیم گرفتند با این فضا مقابله کنند آنها بودجه های کلانی را برای این کار در نظر گرفته اند و آن را مقابله با جنگ نرم دشمن نامیدند که منظورشان مقابله با فضای مجازی شکل گرفته منتقد دولت است .
نگاهی به غرفه های سالن اصلی می اندازم؛ مقابله با جنگ نرم در بیشتر غرفه ها به شکل های مختلف دیده می شود. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرانا) روی سر درش از قول رهبر ایران نوشته است:”ایرنا دست بزن نظام جمهوری اسلامی در مصاف خبری با دشمن است.”
گفته های رهبری به تاکید در غرفه ها دیده می شود و عکس او نیز در خیلی جاها با اندازه های مختلف خودنمایی می کند. چه در بیرون از سالن که تصویر بزرگی از او به نمایش گذاشته شده و چه در داخل که جز تصویر، پیام های او نیز دیده می شود. نشریه حیات که خود را هفته نامه تخصصی ولایت،ایثار و شهادت معرفی کرده است در تمامی شماره هایش تصویری از رهبر ایران دارد.
شعار امسال نمایشگاه مطبوعات این است:” رسانه، کلام صادقانه،نگاه منصفانه” اما چقدر این شعار در نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات رعایت می شود؟ خبرگزاری فارس همان رنگ زرد و نارنجی لوگوی خود را در چیدمان غرفه اش به کار بسته است. غرفه ای بزرگ که به قسمت های مختلف تقسیم شده. بخشی را به نشست ها، بخشی را برای بازدیدکنندگان و بخشی را به عرضه سایر محصولات فرهنگی اختصاص داده است. از جمله کتابهای این موسسه مطبوعاتی” محیط امنیتی ایران با نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری امریکا”، “مستنداتی از سیر حوادث،اظهارات و اعترافات متهمان وقایع پس از انتخابات در دو جلد” ،” بی بی سی فارسی و انتخابات ایران” و … است. کتاب ها را مرور میکنم و همزمان صدای پسری جوان از غرفه خبرگزاری فارس را میشنوم که پشت بلندگو فریاد میزند:” البته که ما باید از لبنان حمایت کنیم و ….” همه اینها مرا یاد یکی از اصول حرفه ای روزنامه نگاری می اندازد: یعنی اصل بی طرفی.
جای خالی روزنامهنگاران
اما با دیدن این غرفه ها جای خالی بسیاری از همکاران روزنامهنگارانم را حس می کنم. روزنامهنگارانی که بعد از اتفاقات سال ۸۸ در زندان هستند و یا انبوهی از روزنامه نگارانی که مجبور به مهاجرت و ترک وطن شده اند و البته روزنامه نگارانی که پس از توقیف روزنامه هایشان خانه نشین شده اند. جای خالی همه آنها در اینجا احساس میشود.جایی که روزی قرار بود متعلق به همه روزنامه نگاران باشد نه طیفی خاص و وابسته به حکومت .
در محوطه اصلی کتابچه ای به رایگان در اختیار بازدیدکنندگان قرار داده می شود:” شاخص های آماری مطبوعات و پایگاههای خبری و اطلاع رسانی”. کتابچه ای با رنگ سبز مغز پسته ای در ۸۵ صفحه و کاغذهای با کیفیت گلاسه. کتابچه را ورق می زنم. کارنامه مطبوعاتی دولت احمدی نژاد از سال ۱۳۸۴ تا شهریور سال ۱۳۹۱ است. آمارهای تعداد مجوزهای صادرشده،تعداد متقاضیان نشریه به تفکیک جنسیت،تعداد متقاضیان اخذ امتیاز نشریه، تعداد جلسات هیات نظارت بر مطبوعات و … را با نمودار نمایش می دهد . اما نمودار تعداد روزنامه نگارانی که از سال ۱۳۸۴ به بند کشیده شده اند و یا تعداد روزنامه نگارانی که به اجبار خانه نشین شده اند و یا تعداد نشریاتی که توقیف شده اند در هیچ جای این کتابچه دیده نمی شود؟
در غرفه روزنامه ایران،ویدئوی آخرین گفتگوی جوانفکر، مشاور رسانه ای احمدی نژاد؛مدیر مسئول روزنامه ایران قبل از رفتن به زندان به نمایش در میآید. که در آن سعی دارد بگوید توهینی به رهبری نکرده است و تمام حرف او این است که استوانه های واقعی نظام آحاد مردم هستند.
بحث تورم و گرانی در نمایشگاه مطبوعات
روز پنج شنبه شاهد حضور وزیر اقتصاد هستیم که طبیعی است که این روزها به خاطر شرایط بد اقتصادی زیر فشار و مورد پرسش است. خبرنگاری جوان که خود را از خبرگزاری بسیج دانشجویی معرفی می کند از وزیر می پرسد:” آیا سیر صعودی دلار به خاطر سیاست های اقتصادی دولت است یا تحریم ها؟” وزیر در جواب می گوید:” مثل این است که از شما بپرسند خبرنگار خوبی در حرفه تان هستید یا خبرنگار بدی هستید؟ بهتر است این را از مردم بپرسید.”
خبرنگار جوان همان جا همان سوال را از مردم می پرسد. بازدیدکننده ای در پاسخ می گوید:” بهتر است بپرسید تقصیر دولت است یا سیاست های کلی نظام؟ و بعد ادامه می دهد:” سکه تقلبی هر دو رویش تقلبی است.” پیرمردی آن طرف تر از مردم عادی سر وزیر داد می کشد که با این اوضاع وحشتناک اقتصادی او و خانواده اش چگونه اموراتشان را بگذرانند؟ و به وزیر معترض است.
غرفه های ورزشی یا بهتر است بگویم غرفه های فوتبالی و روزنامه های وابسته به دو باشگاه پرطرفدار پرسپولیس و استقلال پر ازدحامند. تلویزیونی جلوی غرفه،به طور مستقیم بازی یکی از این تیم ها را پخش می کند. به گفته یکی از تماشاگران بازی، این غرفه ها فانتزی همیشگی قرمز و آبی را که در جامعه مستتر است بازنمایی می کند درست مثل فضای نمایشگاه که مطبوعات حوزه های متفاوت نظیر آشپزی، مد،گردشگری، خودرو،سیاست،فرهنگ، اقتصاد و .. را شامل می شود؛ بازتولید می کند.
یوتیوب و فیس بوک در غرفه خبرگزاری فارس
در خبرگزاری فارس چند فیلمساز جوان به عنوان میهمان این خبرگزاری حضور داشتند که از سوی بازدیدکنندگان مورد پرسش قرار میگیرند. یکی از فیلمسازان که فیلم ساخته شده را در یوتیوب و فیس بوک گذاشته است؛ می گوید:” در این فیلم من مستقیما به احمدی نژاد فحش داده ام دانشجوی جوان بیرون از غرفه می گوید:” فحش دادن به احمدی نژاد که دیگر جرات نمی خواهد.”
البته در سالن تعبیه شده ای که مختص میزگردهاست نام فیس بوک و یوتیوب شنیده میشود.اصحاب رسانه های تصویری در این سالن در جلسه پرسش و پاسخ ها شرکت میکنند. شیلا خداداد یکی از بازیگران به عنوان میهمان از کسانی گلایه دارد که صفحه او را در فیس بوک ساخته اند و سعی در انکار حضورش در این شبکه اجتماعی دارد و یا بازیگر دیگری که به نحو دیگری از این شبکه اجتماعی سخن می گوید.
غرفه های مهجور نشریات دانشجویی
اما در طبقه دوم نمایشگاه، غرفه های نشریات دانشجویی و آن طرف تر نشریات بین المللی برقرار است. این طبقه خالی از جمعیت و مهجور به نظر می رسد. بازدید کننده ها به زحمت به تعداد انگشتان دست می رسند و حتی خود صاحبان غرفه ها نیز در تعدادی از غرفه ها حضور ندارند. غرفه نشریات دانشجویی دانشگاه چمران اهواز نظرم را جلب میکند. این غرفه متفاوت از سایر غرفه هاست. دو صندلی خالی در ورودی غرفه قرار گرفته در میان انبوهی از روزنامه های مچاله شده که به گفته غرفه دارش این اعتراضی است به وضعیت جایگاه نشریات دانشجویی در نمایشگاه مطبوعات که در جایی دور از دسترس قرار گرفته است.
غرفه دار نشریات دانشجویی دانشگاه تبریز نیز میگوید:” هیچ گونه تبلیغاتی مبنی بر حضور ما در طبقه دوم نمایشگاه نشده است و اگر بازدیدکننده ای به طور اتفاقی طبقه بالا بیاید از وجود ما مطلع می شود.”
در بخش بین الملل هم رسانه های ترکیه، اوگاندا،ونزوئلا، لبنان،نیجریه،سریلانکا دیده میشوند . غرفه هایی خالی از بازدیدکننده و نیز خالی از غرفه دار. فقط نامی از این کشورها بر سر در ورودی غرفه ها زده شده و جمعیتی در آنها نیست.
بحران کاغذ برای نشریات مستقل
روزنامه جمهوری اسلامی اطلاعیه ای تحت عنوان اعتذار نوشته و در معرض دید یازدیدکنندگان قرار داده است:” از اینکه نمی توانیم همچون سالهای گذشته روزنامه جمهوری اسلامی را در این غرفه به شما هدیه دهیم عذرخواهی میکنیم. این مشکل ناشی از بحران کاغذ است. متاسفانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز کمکی به حل این بحران نکرده و مشکل همچنان باقی است.”
فردی که در غرفه این روزنامه نشسته است با گلایه از وضعیت بحرانی کاغذ میگوید:” به دلیل این بحران تعداد صفحات روزنامه را از ۱۶ به ۱۲ و روزهای پنج شنبه از ۱۲ به هشت صفحه تقلیل داده ایم.”
ادامه می دهد:” کمر روزنامه های مستقل و روزنامه هایی که به جایی وابسته نیستند شکسته است. برای مقابله با بحران کاغذ از تقلیل صفحات آغاز می کنند و سپس با تعدیل نیرو می خواهند این کمبودها را جبران کنند. قیمت کنونی کاغذ ساعتی تغییر می یابد.”
“پیام دریا” نشریه تخصصی که سازمان کشتی رانی منتشر میکند نیز در شرایط بحران کاغذ از ماهنامه به دو ماهنامه بدل شده است. روزنامه ملت ما متعلق به محسن رضایی نیز در چنین شرایطی تعداد صفحات روزنامه اش را تقلیل داده است. ملت ما از ۱۶ صفحه به ۱۲ صفحه کاهش یافته است.
مجله بخارا نیز آخرین شماره خود را که قرار بوده خرداد ماه منتشر شود؛ به تازگی موفق به چاپش شده است. برادر صاحب امتیاز مجله بخارا در غرفه این مجله در نمایشگاه مطبوعات نشسته است. با لحنی اعتراض آمیز از وضعیت نشر می گوید:” بخارا از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۵ تقریبا با نرخی یکسان و میانگین سه هزار تومان به فروش می رسید؛ اما به دلیل بحرانهای اخیر کاغذ قیمت ها علی رغم میل باطنی مان افزایش یافته به طوری که قیمت آخرین نسخه مجله بخارا ۱۲ هزار تومان است.”
به گفته دهباشی قیمت برگه آ-چهار که چند ماه پیش بسته ای سه هزار تومان بود به بسته ای ۱۷ هزار تومان رسیده است و در چنین شرایطی چه انتظاری می توان داشت؟
میگوید:” مخاطبان بخارا سه دسته اند. دسته اول کلکسیون بازند و قیمت برایشان مهم نیست. دسته دوم کسانی هستند که بخارا برایشان مهم است و به هر طریقی حتی با قیمت بالا تهیه اش می کنند و دسته سوم دلالان مجله هستند که نسخه های کمیاب را گران می فروشند. مثلا شماره های ۱۳ و ۱۴ مجله را که نایاب شده از دلالان به مبلغ هر کدام ۶۰ هزار تومان خریدیم.”
به گفته او فردی در یکی از شعبات شهر کتاب اقدام به فروش دوره کامل مجله بخارا به مبلغ یک میلیون تومان کرده است. این کار کاملا غیر قانونی است اما کجا قانون رعایت می شود؟”
نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات در فضایی کاملا امنیتی و جایی که در آن نشریات خودی و غیر خودی کاملا از یکدیگر جداشده اند فردا به کار خود پایان خواهد داد.
منبع: خبرنگاران ایران
امام موسی صدر
بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین. والصلوة والسلام علی سیدنا محمد وعلی الأنبیاء المرسلین وسلام الله علی أولیائهم وأصحابهم الطیبین.
ای سرور من ای ابا الحسن، پوزش می خواهم و جای شگفتی نیست. عذر می خواهم در حالی که نظریه ها و آرا و اندیشه ها هنگام سخن گفتن دربارة شما مضطرب می شود. من دربارة علی چه بگویم؟ رفیق او، خلیفه عمر بن خطاب دربارة او گفته است: «ای ابا الحسن! اگر دریاها مرکب باشد و درختان جنگل ها قلم و انسان ها نویسنده و جنیان حسابگر، نمی توانند فضایل تو را به شماره درآورند.»
خلیفه ابوبکر نیز بسیار به سیمای علی نگاه می کرد. وقتی از او دربارة آن پرسیدند، گفت: از رسول خدا شنیدم که «النظر فی وجه علیّ عبادة؛ نگاه به چهرة علی عبادت است.»
اگر بخواهیم دربارة این مرد سخن بگوییم تنها می توانیم از دریای فضل او به اندازة جرعه ای برگیریم. ولی مناسبت امشب یعنی شب عید غدیر بحث ما را به همین موضوع اختصاص می دهد. تلاش می کنم دربارة این موضوع توضیحاتی بدهم و اسناد آن را ذکر کنم و معانی آن (حدیث غدیر) را به طور کوتاه تفسیر کنم.
واقعة غدیر هنگام بازگشت پیامبر از حجة الوداع در اواسط سال دهم هجری رخ داده است، در مکانی به نام جحفه، کنار برکه ای به نام خُم. جحفه مکانی بود که راه حجاج از یکدیگر جدا می شد و هر گروه به سوی کشور خود می رفتند. همة حجاج در این منطقه جمع شده بودند. این واقعه در روز پنج شنبه، هجدهم ماه ذی الحجه بوده است و بنا بر نقل برخی از تاریخ نویسان بزرگ بیش از صد هزار نفر از مسلمانان همراه پیامبر بودند. در آن روز پیامبر خطبه خواند و فرمود: «خدا را سپاس می گوییم و از او یاری می طلبیم. به او ایمان داریم و بر او توکل می کنیم و از شرّ نفس و اعمال زشت خود به او پناه می بریم. خدایی که هر که را گمراه کند هدایت کننده ای نیست و هرکه را هدایت کند، گمراه کننده ای. گواهی می دهم که معبودی جز الله نیست و گواهی می دهم که محمد بنده و فرستادة اوست.»
«ای مردم! نزدیک است که فراخوانده شوم و من نیز استجابت کنم. من مسئولم و شما نیز مسئولید. چه می گویید؟» گفتند: «گواهی می دهیم که تو [پیام خدا را] ابلاغ کردی و خیرخواه بودی و مجاهده کردی. خداوند به تو پاداش نیک دهد.»
پیامبر فرمود: «آیا گواهی نمی دهید که معبودی جز الله نیست و محمد بنده و فرستادة اوست و بهشت او حق است، جهنم او حق است، مرگ حق است و روز رستاخیز به پاخواهد شد و تردیدی در آن نیست و خداوند کسانی را که در قبرها هستند برخواهد انگیخت؟» گفتند: «آری، ای رسول خدا.» فرمود: «خدایا گواه باش» سپس فرمود: «پس بنگرید که چگونه پس از من با ثقلین (دو چیز گران بها) برخورد می کنید.» شخصی ندا داد: «ثقلین چیست؟» فرمود: «ثقل بزرگ تر کتاب خداست که یک طرف آن به خداوند متصل است و طرف دیگر در دستان شماست، پس به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک تر عترت و خاندان من است. و خداوند دقیق و آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در نزد حوض بر من وارد شوند و من از خداوند آن را برای آن ها درخواست کرده ام. پس از آنان پیشی نگیرید که هلاک می شوید و از آنان عقب نمانید که هلاک می شوید.» سپس دست علی را گرفت و بالا برد، به گونه ای که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همة مردم او را شناختند. فرمود: «ای مردم، چه کسی به مؤمنان از خودشان سزاورتر است؟» گفتند: «خدا و رسول او داناترند.» فرمود: «خدا مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و من به آنان از خودشان سزاوارترم. پس هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست» و این جمله را سه بار تکرار کرد و در نقل امام احمد بن حنبل در کتاب المسند آمده است که پیامبر چهار بار این جمله را تکرار کرد. سپس فرمود: «خدایا هر که او را دوست دارد، دوست خود بدار، هر که او را دشمن دارد دشمن بدار، هر که به او محبت می ورزد مورد مهر و محبت خود قرار ده، و هر که به او کینه می ورزد مورد خشم و غضب خود بگردان. هر که او را یاری کند یاری کن و هر که او را خوار سازد خوار کن و حق را با او – هر کجا باشد- بگردان. کسانی که حاضرند این خبر را به آنان که غایب اند برسانند.» و پیش از آنکه مردم پراکنده شوند این آیه نازل شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاسْلاَمَ دِینًا» (۱) پس پیامبر فرمود: «خدا را بزرگ می شماریم به خاطر کامل کردن دین و تمام گرداندن نعمت و خوشنودی پروردگار.»
من این واقعه را از یکی از کتاب های معتبر، یعنی المسند امام احمد بن حنبل نقل کردم. در مورد سند حدیث نیز به طور کوتاه توضیحاتی می دهم:
واقعة غدیر را بیست و چهار نفر از تاریخ نویسان بزرگ از جمله ابن قتیبه، طبری، بلاذری، ابن عساکر، ابن اثیر، ابن خلدون، ابن خلکان، عسقلانی و سیوفی حکایت کرده اند. از محدثان نیز بیست و هفت نفر از جمله: امام شافعی، امام احمد بن حنبل، ابن ماجه، ترمذی، نسائی، حاکم، عسقلانی و صاحب کنز العمال، این حدیث را نقل کرده اند. از متفکران بزرگ نیز یازده نفر همچون طبری، ثعالبی، قرطبی، نیشابوری، فخر رازی، آلوسی و سیوطی به این واقعه پرداخته اند. از متکلمان یازده نفر به این ماجرا اشاره کرده اند، از جمله: باقلانی، جرجانی، بیضاوی، تفتازانی و کوشی. در بین بزرگان اهل لغت نیز ابن درید در الجوهرة، ابن اثیر در النهایة، حموی در معجم البلدان و … این واقعه را ذکر کرده اند.
اما راویان این حدیث عبارت اند از: صد و شش نفر از اصحاب، از جمله دو خلیفة اول ابوبکر و عمر و همچنین عایشه و حضرت فاطمه و ابوهریره؛ هشتاد و چهار نفر از تابعان؛ پنجاه و شش نفر از علمای قرن دوم؛ نود و دو نفر از علمای قرن سوم؛ چهل و سه نفر از علمای قرن چهارم؛ بیست و سه نفر از علمای قرن پنجم؛ بیست نفر از علمای قرن ششم؛ بیست نفر از علمای قرن هفتم؛ هیجده نفر از علمای قرن هشتم؛ پانزده نفر از علمای قرن نهم؛ چهارده نفر از علمای قرن دهم؛ یازده نفر از علمای قرن یازدهم؛ دوازده نفر از علمای قرن دوازدهم؛ یازده نفر از علمای قرن سیزدهم و هشت نفر از علمای قرن چهاردهم که این حدیث را با جزئیات آن نقل کرده اند و از این رو جایی برای خدشه در صحت سند وجود ندارد.
کسانی که دربارة این حدیث کتاب تألیف کرده اند، بیست و هشت نفرند، از جمله: طبری، انباری، شیبانی، دارقطنی، کراجکی، حامد حسین هندی، سید عبدالحسین شرف الدین و علامه امینی در عصر حاضر. برخی نیز از جمله فخر رازی گفته اند این حدیث متواتر است.
این خلاصه ای بود از سند حدیث غدیر و روایان آن که برای یادآوری برای برادران برشمردم.
اما برای تفسیر ماجرای غدیر و توضیح معنای ولایت که پیامبر در این روز بر آن تأکید کرد، باید مقدمه ای بیان کنم.
برادران! مسئلة دین با مسئلة آموزش متفاوت است، تبلیغ دین از جنس آموزش نیست تا پیامبر بخواهد دین را به ملت و قوم خود آموزش دهد. بلکه دین به معنای تربیت مردم است. دین یعنی تغییر رویکرد مردم، تغییر ایمان آنان، تغییر ذهنیت آنان و تغییر عادت ها و آداب و رسومشان و به عبارتی کوتاه، دین یعنی تلاش برای از نو ساختن انسان.
انسان عصر جاهلیت از نظر افکار، عقاید، ایمان، عادت ها و کارها با انسانی که محمد (ص) می خواست بسازد تفاوت داشت. از این رو پیامبر برای آنکه بتواند این انسان را دگرگون کند و از نو بسازد، کوشید تا او را تربیت کند. از این رو در زندگی هیچ پیامبری نمی بینیم که روزی به مسجد بیاید و کتاب خود را برای مردم بخواند و بگوید: این واجب است، این حرام است، این مستحب است، این جایز است، این جایز نیست. هرگز چنین روشی وجود ندارد. بلکه می کوشد تا مردم را تربیت کند. برای نمونه اسلام خمر را حرام می داند ولی آن را یکباره و در یک لحظه حرام اعلام نکرد. می توانست این حرمت را در یک لحظه اعلام کند ولی از آنجا که شرابخواری برای مردم عادت شده بود، جلوگیری از آن کسانی را که به آن معتاد شده بودند دچار مشکل می کرد. برای آنکه مردم بتوانند این عادت را ترک کنند باید راهنمایی و تربیت می شدند. از این رو می بینیم اسلام خمر را در مکه حرام نکرد. پس از هجرت پیامبر به مدینه نیز تا دو سال حرمت خمر اعلام نشد. آن را مباح نشمرد ولی حکم حرمت آن نیز اعلام نشد تا اینکه حادثه ای رخ داد. خلاصة آن حادثه این است که برخی از بزرگان صحابه در خانه عتبان بن مالک بودند و شراب خوردند و مست شدند، در آن حال درگیری شدیدی میان آنان به وجود آمد. از آنجا که این درگیری میان رؤسای قبایل بود، افراد هر قبیله به سرعت برای طرفداری و حمایت از رئیس خود جمع شدند و بدین ترتیب زمینه برای یک فتنة فراهم شد، در حالی که پایه های امت اسلام هنوز ضعیف بود. از این رو مردم از این واقعه که نزدیک بود فتنه اوس و خزرجی و درگیری های قبیله ای را زنده کند بسیار ناراحت شدند. این حادثه کیان اسلام را تهدید کرد و به همین خاطر باعث ناراحتی و نارضایتی شد و همه نیز می دانستند که منشأ این درگیری مستی و شرابخواری بود. از این رو دل ها آمادة قبول حکم شراب شد و نخستین آیه برای تحریم خمر نازل شد: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» (۲) این آیه تنها بیانگر سرزنش و نکوهش خداوند بود و مردم تا یک ماه، دو ماه، یا بیشتر دربارة حکم خمر سؤال می کردند. در مرحله دوم این آیه نازل شد: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا» (۳)
سپس حادثة دیگری رخ داد: یکی از اصحاب در حال مستی امام جماعت شد و در نماز سورة کافرون را خواند. در این سوره آمده است: «لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ.»ولی او «لا» را حذف کرد و این گونه خواند: «أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (۴) یعنی من آنچه را می پرستید می پرستم و شما نیز آنچه را من می پرستم می پرستید. در پی این واقعه نیز ناراحتی شدیدی پیش آمد و سومین آیه نازل شد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءامَنواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ» (۵) این آیه مردم را از نوشیدن شراب پیش از نماز نهی می کند؛ یعنی پنج بار در روز. تا اینکه در سال ششم هجری آیة تحریم نازل شد: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالانصَابُ وَالازْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (۶)
و بدین ترتیب می بینیم هر حکمی در اسلام به تدریج مطرح می شود تا مردم را قانع سازد و دل ها را تربیت کند. این شیوه در سرتاسر دعوت پیامبر به چشم می خورد و به همین خاطر بود که قرآن در طول بیست و سه سال به تدریج نازل گردید.
این مقدمه ثابت می کند که پیامبر(ص) به فرمان خداوند می کوشید مردم را تربیت کند و آنان را بسازد و باورها و فرهنگ و اخلاق و کارهایشان را اصلاح کند. برای رسیدن به این هدف باید جامعه ای سالم و صالح به وجود آورد، زیرا انسان از جامعة خود تأثیر می گیرد. اگر جامعة قبیله ای جاهلیت نمی توانست انسان بسازد، پیامبر کوشید جامعه ای صالح پدید آورد و برای خلق چنین جامعه ای کوشید تا حکومت را به دست گیرد و در مدینه توانست حاکم جامعة اسلامی شود. قرآن نیز این سلطه و فرمانروایی را به پیامبر عطا کرد: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» (۷) این سلطه غیر از سلطة رسالت است، چون سلطة رسالت در جهت تبلیغ احکام است.
سلطة دوم ولایت است، یعنی سلطه در تربیت و سازماندهی و تأدیب مردم و تشکیل جامعه به گونه ای که ارادة حاکم بر ارادة مردم غلبه داشته باشد.
این ولایت به پیامبر داده شد تا بتواند مردم را تأدیب و تربیت کند و آنان را از نو بسازد. این ولایت و سلطة پیامبر نه سال و نیم طول کشید و شکی نیست که این مدت برای تربیت کامل مردم کافی نیست، زیرا انسان همان گونه که می دانید موجود پیچیده ای است و باورها، عادات، رفتارها، اعمال، اخلاق، روحیات و گرایش های گوناگونی دارد و اصلاح او نیازمند زمان درازی است.
اینجاست که معنای اقدام پیامبر در انتقال این ولایت به علی(ع) روشن می شود. پیامبر از مردم پرسید: «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» گفتند: «آری،» فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیّ مَولاهُ هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست.» یعنی او رهبر است و باید از او اطاعت کنید. او کسی است که به ساختن انسان ها و جامعه می پردازد و بنای امت را تمام می کند. این همان مسئولیت مهم و بزرگی است که در روز غدیر به امام علی واگذار شد.
در اینجا سؤالی پیش می آید: چرا این مقام و سلطه به علی واگذار شد نه به غیر او؟
برای پاسخ به این سؤال باید دربارة شخصیت امام علی بحث کنیم. می دانید که در یکی از سال ها در مکه قحطی آمد و زندگی بسیار دشوار شد. ابوطالب که پیرمردی بزرگوار و ارجمند بود از نظر مالی تنگدست بود. از این رو خویشان و برادرانش نزد او آمدند و هر یک از آن ها سرپرستی یکی از پسران او را به عهده گرفتند تا از این راه به او در ادارة امور زندگی اش کمک کنند. مثلاً عباس، پسر بزرگ تر او طالب را با خود برد و پیامبر پسر کوچک تر او یعنی علی را. در آن هنگام علی شش سال داشت.
بنابراین علی در سن شش سالگی وارد خانة محمد شد و این امر دو سال پیش از بعثت پیامبر بود. می دانید که سن شش سالگی سرآغاز تربیت اساسی کودک است و پیش از آن باید پایة تربیت کودک شکل گرفته باشد. علی در این سن که آغاز دریافت تربیت صحیح است وارد خانة پیامبر شد. بی گمان پیامبر پیش از بعثت نیز مردی عادی نبود. این گونه نبود که تا شب بعثت مانند دیگر انسان ها بوده باشد و یکباره پیامبر شده باشد. پیامبر پیش از رسیدن به نبوت نیز روزهایی را به تفکر و عبادت و ریاضت می پرداخت و حتی پیش از ۲۵ سالگی به غار حرا می رفت و عبادت می کرد و به وضع امت خود می اندیشید و می کوشید نفس خود را صفا دهد و وقتی صفای نفس او به اوج رسید، وحی بر او نازل گردید.
بنابراین پیش از نزول وحی نیز خانة پیامبر خانة عبادت و تفکر و ریاضت های روحی بود. بی گمان این نوع عبادت ها بر فضای خانه اثر می گذاشت و علی در این خانه زندگی می کرد.
محمد به پیامبری مبعوث شد و علی اسلام آورد و شب و روز، در جنگ و صلح، در خانه و سفر، در سختی و گشایش همراه پیامبر بود، با پیامبر زندگی کرد و علوم و احکام فراوانی از ایشان آموخت و مقام او به آنجا رسید که پیامبر دربارة او فرمود: «أنا مَدیَنة العِلِمِ وَ عَلِیّ بابُها» من شهر علمم و علی دروازه آن است.» این مقام عظیمی است که تأثیرپذیری و فراگیری امام علی از پیامبر را می رساند. شخصیت امام علی شبیه شخصیت پیامبر بود و بی تردید این شاگرد امین می کوشید همواره در رکاب پیامبر باشد. خود ایشان فرموده است: «کُنتُ مِن رَسُولِ اللهِ کَالفَصیلِ مِن اُمِهِّ؛ من نسبت به رسول خدا همچون بچه شتر نسبت به مادرش بودم.» همواره پای خود را جای پای پیامبر می گذاشت و می کوشید مثل پیامبر زندگی کند و به تمام معنا شاگردی واقعی و امانتدار باشد. اگر به زندگی علی بنگریم تشابه های فراوانی با زندگی پیامبر می یابیم. برای نمونه هنگامی که پیامبر میان مهاجران و انصار پیوند برادری برقرار کرد، خودش با علی پیمان برادری بست. عمر او مانند عمر پیامبر ۶۳ سال بود. پیامبر در حدیثی فرموده اند: «عَلیّ مِنّی وَ أَنا مِنهُ؛ علی از من است و من از اویم.» در حدیثی دیگر آمده است: «أنا وَ عَلِیّ مِن شَجَرة واحِدَة؛ من و علی ازیک درخت هستیم.»
تشابه این دو در اخلاق و کردار را به روشنی می توان دریافت؛ مثلاً در زمینة عدالت می بینیم پیامبر(ص) در آخرین روز عمر خود به مسجد می آید و به منبر می رود و می گوید ای مردم هر کس من به پشت او تازیانه ای زده ام این پشت من است [بیاید و قصاص کند]. هر کس من از او مالی گرفته ام بیاید و آن را از مال من برگیرد و هیچ یک از شما از اینکه [در اثر قصاص کردن] مورد کینه دشمنی قرار گیرد نهراسد، زیرا چنین برخوردی در خور من نیست.» مردی برخاست و گفت : «ای رسول خدا، من بر شما حقی دارم، در روز احد که چوبی در دست داشتید و مردم را برای جنگ به صف می کردید، ضربه ای به شکم من زدید. می خواهم انتقام آن را بگیرم. پیامبر فرمود: نزدیک بیا ای مرد. وقتی آن مرد نزدیک شد، گفت: ای رسول خدا هنگامی که آن ضربه را به شکم من زدید لباسی بر تن نداشتم و شکمم عریان بود، پیراهن خود را بالا بزنید تا شما را همان گونه که به من ضربه زده بودید قصاص کنم. وقتی پیامبر پیراهن خود را بالا زد آن مرد خود را بر روی دو پای پیامبر انداخت و آن ها را بوسید و عذرخواهی کرد و گفت: ای رسول خدا دوست داشتم برای همة کسانی که این صحنه را می بینند و می شنوند ثابت کنم که شما به آنچه می گویید عمل می کنید و با آن زندگی می کنید و از روی ریا و خودنمایی نیست، بلکه برای حق طلبی و حق خواهی است.
این عدالت شگفت انگیزی را که در زندگی پیامبر می بینیم در سخنان علی نیز می شنویم. علی(ع) فرموده است: «وَ اللهِ لَأَن أبیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعدانِ مُسَهَّداً وَ اُجَرَّ فیِ الأغلالِ مُصَفَّداً، أَحَبُ اِلَیَّ مِن أن الَقی اللهَ [وَ رَسولَهُ] یَومَ القِیامَةِ ظالِماً لِبعَضِ حُقوقِ العبادِ أو غاصِباً لشَیء مِن الحُطام؛ به خدا اگر شب را بر روی خارهای گیاه سعدان (خار شتر) بیدار مانم و در طوق های آهنین از این سو به آن سویم کشند، خوش تر دارم تا در روز رستاخیز بر خدا و رسول درآیم و بر یکی از بندگان ستمکار باشم یا اندک چیزی گرفته باشم.»
در شجاعت و دلاوری نیز شباهت فراوانی میان علی و پیامبر وجود دارد. خیلی ها از شجاعت علی بسیار می دانند و این سخن او را شنیده اند که «لا أبُالی ان وقعتُ عَلَی الموَتِ أو وَقَعَ المَوتُ عَلَیَّ؛ باکی ندارم که من به کام مرگ درافتم یا مرگ مرا در کام خود کشد.» ولی باید این سخن امام را شنید که «کنا اذا اشتد البأس و حمی الوطیس نلوذ برسول الله؛ هر گاه سختی ها شدت می یافت و جنگ بالا می گرفت، به رسول خدا پناه می بردیم.»
در اخلاق و بخشندگی می بینیم مقام او همانند مقام پیامبر است و شباهت میان زندگی آنها واضح است.
دربارة شجاعت امام داستان جالبی را برایتان نقل می کنم. در جنگ صفین که جنگ میان امام علی(ع) و معاویه بود، امام، معاویه را به مبارزه طلبید و فرمود: خودت به جنگ بیا تا مردم در امان باشند. چرا باعث می شوی مردم یکدیگر را بکشند. بیا ما بجنگیم و مردم را رها کنیم تا در امان بمانند. در این وقت عمروبن عاص که حضور داشت به معاویه گفت: او درخواست منصفانه ای داده است. معاویه گفت: از زمانی که برای من خیرخواهی کرده بودی هیچ گاه به من نیرنگ نزده بودی جز امروز.آیا به من می گویی به مبارزه با الحسن بروم در حالی که می دانی او دلاوری بزرگ است. گویا تو به حکومت بر شام پس از من چشم دوخته ای!»
هنگامی که علی، عمرو بن عبدود را کشت، خواهرش بر سر جنازة او آمد و چون فهمید علی قاتل عمرو است، گریه و زاری نکرد، زیرا قبایل عرب بر خود ننگ نمی دانستند که یکی از آنان به دست علی کشته شود.
روزی معاویه با عبدالله بن زبیر که از دلاورترین دلاوران عرب بود شوخی می کرد. عبدالله بن زبیر گفت: «ای معاویه کدام یک ازدلاوری های مرا انکار می کنی؟ من در جنگ رو در روی علی ایستاده ام.» و این بزرگ ترین افتخار او به شمار می آمد. معاویه به او گفت: «اگر در برابر او می ایستادی ناگزیر تو و پدرت را با دست چپ خود می کشت و دست راست او آزاد بود و دنبال کسی می گشت که او را بکشد.» شجاعت علی نیاز به بحث ندارد و او در این ویژگی همانند پیامبر(ص) بود.
اما درباره سخاوت و بخشندگی او نیز داستان های فراوانی وجود دارد که به داستانی که در سورة انسان آمده است اشاره می کنم:
در این سوره آمده است: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛» (۸) محسن بن ابی محسن ظبیانی نزد معاویه آمد و به او گفت: «ای معاویه! ازنزد بخیل ترین مردم می آیم.» معاویه گفت: «وای بر تو آیا درباره با الحسن می گویی بخیل ترین مردم است؟ به خدا سوگند اگر او دو خانه داشته باشد یکی پر از طلا و دیگری پر از کاه، طلاها را پیش از کاه ها [در راه خدا] مصرف می کند.» و به همین ترتیب می بینیم که اخلاق علی شباهت بسیاری به اخلاق پیامبر داشته است. او با پیامبر زندگی می کرد و پیامبر او را تربیت می کرد و سرانجام شاگردی همانند استاد شد و تجسم کامل دین شد تا آنجا که قرآن کریم او را نفس پیامبر خوانده است: «وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ» [آل عمران، ۶۱] که همه مفسران به اتفاق آن را درمورد علی (ع) تفسیر کرده اند. از این رو بود که پیامبر علی را مکلف ساخت سرپرست و مربی مردم باشد و بر آنان حکومت کند.
در اینجا برخی از سخنان او را که بیانگر شیوة حکمرانی و روش او در تربیت مردم است به طور کوتاه ذکر می کنم.» او حاکمی بود که به آنچه فرمان می داد ایمان داشت. تاریخ نویسان دربارة او گفته اند: هیچ گاه مردم را از کاری نهی نکرد مگر آنکه خودش پیش از آنان از آن کار دوری کرده بود و هیچ گاه از آنان نمی خواست کاری کنند مگر آنکه خود پیش از آنان آن را انجام می داد.» او نخستین کسی بود که قانون را اجرا می کرد. در اینجا باید به عنصر مسئولیت پذیری توجه کنیم، اینکه صرفاً شخصی حاکم باشد کافی نیست.حاکم کسی است که مسئولیت پذیر باشد و مسئولیت اداره مردم را بر عهده بگیرد. ایشان فرموده است: «أ أقنع من نفسی بأن یقال امیرالمؤمنین و لا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون لهم اسوة فی جشوبة العیش فوالله فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمة المربوطة همّها علفها او المرسلة شغلها تقلبها تفترش من اعلافها و تلهو عما یراد بها؛ آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان گویند و در ناخوشی های روزگار شریک آنان نباشم؟ یا در سختی های زندگی نمونه ای برایشان نشوم؟ مرا نیافریده اند تا خوردنی های گوارا سرگرمم سازد، چون چارپایی بسته که به علف پردازد یا آنکه واگذارده است و به این سو و آن سو رود و شکم را از علف های آن بینبارد و از آنچه بر سرش آرند غفلت دارد.» (۹)
در سخنی دیگر فرموده است : «و لو شئت لأهتدیت الطریق الی مصفّی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القزّ ولکن هیهات أن یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الأطعمة و لعلّ بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع؛ و اگر می خواستم می دانستم چگونه عسل پالوده و مغز گندم و بافته ابریشم را به کار برم. لیکن هرگز هوای من بر من چیره نخواهد گردید. و حرص، مرا به گزیدن خوراک ها نخواهد کشید. چه، شاید در حجاز یا یمامه کسی حسرت گرده نانی برد یا هرگز شکمی سیر نخورد.» (۱۰)
این گونه مسئولیت پذیری هایی که در زندگی امام مشاهده می کنیم، انسان را به شگفتی می آورد، و اعتماد او را به سیرة حاکمان جلب می کند. حاکم سخاوتمند کسی است که الگوی ملت خود باشد. چگونه ممکن است یک انسان غذا نخورد؟ مگر نه این است که خداوند نعمت های پاکیزه را برای انسان آفریده است؟ چرا، ولی برای انسان های عادی. حاکم و فرمانروا باید همچون ضعیف ترین زیردستان و افراد تحت حکومت خود زندگی کند. از این رو امام هنگامی که حکومت را در دست داشت نمی پذیرفت که سیر بخورد، مبادا که در حجاز یا یمامه کسی باشد که حسرت نان داشته یا سیر نخورده باشد. او خود را در برابر مردم مسئول می داند و میان آنها فرق نمی گذارد. ایشان در نامه معروف به فرماندار خود برای مساوات میان مردم استدلال و دربارة لزوم مراعات حال مردم می گوید: «ان الخلق … اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق؛ مردم یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش همچون تواند.» یک ملت از هر فرقه و مذهب و آیین که باشند در آفرینش همچون تو هستند و انسان اند و خاستگاه و سرآغاز شکل گیری جامعه ها نیز انسان است. معیار شهروندی انسان بودن است. اگر قرار باشد اعتقادات انسان او را از انسانیت خارج کند، او حق شهروندی ندارد و اگر عقاید انسان او را از انسانیت بیرون نمی برد، پس حق شهروندی دارد، زیرا همه در آفرینش همانند یکدیگرند.
امام در یکی دیگر از سخنان خود فرموده اند: «لایقوم سلطان بسفک دم حرام؛ هیچ حکومتی با ریختن حرام خون قوام نمی یابد.» چرا که این کار موجب ضعف و تزلزل آن می شود و بلکه او را به نابودی می کشاند. فکر نکنید کسی می تواند با خونریزی پیروز شود و بر مردم غلبه کند. چه بسا خونریزی بتواند یک روز، دو روز، یا مدتی در دل مردم ایجاد ترس و وحشت کند ولی دیری نمی پاید که به نابودی آن حکومت می انجامد. یکی از پژوهشگران سخنان امام در روزی که به خلافت مسلمانان انتخاب شد با وصیت های ایشان در روز شهادت در بستر مرگ مقایسه کرده و نکتة شگفت انگیزی را کشف کرده است، او دریافته که وصیت های امام در روز شهادت با خطبة ایشان در روز آغاز خلافت و فرمانروایی کاملاً مطابقت و همخوانی دارد. از این نکته درمی یابیم که این مرد منصب حکومت را ابزاری برای خدمت و انجام وظیفه می دانسته است و از این رو سخنانش در روز خلافت و روز شهادت یکسان است. امام در روز شهادت خدا را به خاطر موفقیت در انجام وظیفه شکر می کند و روزی که به خلافت رسید از خدا خواست او را در انجام وظیفه یاری کند و فرمود: «اگر نبود که با پذیرفتن خلافت بتوانم حقی را به پا دارم یا باطلی را به زیر کشم همانا افسار شتر خلافت را بر روی کوهان آن می انداختم و آن را وامی گذاشتم.»
در سفارش هایی که به فرمانداران خود دارد آنها را از پنهان شدن از مردم بازمی دارد و می فرماید: «الاحتجاب عن الخلق یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحق بالباطل و انما الوالی بشر لایعرف ما تواری عنه الناس به من الامور؛ و نهان شدن از رعیت والیان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است باز دارد. پس کار بزرگ نزد آنان کوچک به شمار آید و کار کوچک بزرگ نماند، زیبا زشت شود و زشت زیبا، و باطل به لباس حق درآید. و همانا والی انسانی است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند، نداند.» (۱۱)
امام با این جملات خطرهای پوشیده ماندن از چشم مردم را گوشزد می کند؛ این یک بیماری خطرناک و فراگیر در میان حاکمان و مردم عادی است. حاکم خود را از مردم پنهان می کند و می بیند با پنهان ماندن حکمرانی او آسان تر می شود. ولی پیامدهای این پنهان شدن چیست؟ امام این پیامدها را به طور روشن توضیح داده اند. هنگامی که حاکم از مردم پنهان می شود حقایق و واقعیت ها از چشم او پنهان می ماند و مردم احساس می کنند فردی که خود را از آنان مخفی کرده است با آنان تفاوت دارد، زیرا این حالت نوعی هیبت و هراس در آنان پدید می آورد. وقتی حاکم از امور کشور آگاه نباشد، چاپلوسان نزد او راه می یابند و به ستایش او می پردازند و می گویند: حکومت تو صالح و کارآمد است و مردم در آسایش به سر می برند و مشکلی ندارند. اما خیرخواهان سختی های را که ملت دارند برای حاکم بازگو می کنند. وجود چاپلوسان و اطمینان دادن آنها به حاکم و همچنین دور بودن حاکم از مردم سبب می شود که او سخن خیرخواهان و خردمندان را به سختی بپذیرد و به دروغ های چاپلوسان تمایل نشان دهد و آنان را به خود نزدیک کند و خیرخواهان دلسوز را از خود دور کند، زیرا آنها از او انتقاد می کنند و او انتقاد را برنمی تابد. ستایش و چرب زبانی فراوان، حاکم را به این خیال می اندازد که او واقعاً فرستاده ای از جانب خدا و صاحب رسالت، عنصری متمایز از دیگران است که برای نجات ملت آمده است. وقتی این غرور در او پدید آمد دیگر به هیچ وجه انتقاد را نمی پذیرد. چنین حاکمی امور را به دوستانش می سپارد، زیرا معیار حق و باطل برای او میزان محبت ورزیدن انسان ها به او ست، نه شایستگی و توانمندی آنها. کسی که او را دوست داشته باشد، عهده دار امور می شود و کسی که او را دوست نداشته باشد از ادارة امور دور نگه داشته می شود. و بدین ترتیب مناصب از دست شایستگان بیرون می آید و به دست چرب زبانان و چاپلوسان می افتد و در نتیجه جامعه ویران می شود.
از سوی دیگر دور بودن مردم از حاکم باعث می شود که آنها کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک بپندارند و در نتیجه دچار سرگردانی شوند: یا به تقدیس و پرستش حاکمان روی آورند و ضعیف و خوار می شوند و انتقاد و دادخواهی را کنار می گذارند و حقیقت را پنهان می کنند که در این حالت حاکم نمی تواند به درستی حکمرانی کند؛ و یا از حاکمان کینه به دل می گیرند که خطرناک ترین تهدید برای حکومت است. امام علی دربارة عدالت می فرماید: «و الله لانقذن المظلوم من ظالمه و اقودنّ الظالم بخزامته؛ به خدا سوگند ستمدیده را از [چنگ] ستمگر نجات می دهم و مهار ستمگر را در دست می گیرم.» در جای دیگر فرموده است: «الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له و القوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه؛ انسان خوار در نزد من عزیز است تا آنکه حق او را به او بازگردانم و توانمند در نزد من ضعیف است تا آنکه حق را از او بازستانم.»
در حقوق جزایی مدرن یک اصل بنیادین وجود دارد که آن را نخستین بار در سخنان امام علی می یابیم: «لا آخذ علی التهمة و لا اعاقب علی الظن؛ به صرف اتهام سرزنش نمی کنم و به صرف گمان عقاب نمی دهم.» در سخنی دیگر فرموده است: «اجور الناس من عدّ جوره عدلا؛ ستمگرترین مردم کسی است که ستم خود را عدالت بشمارد.» در جایی دیگر می فرماید: «شر الناس من یعین علی المغلوب؛ بدترین مردم کسی است که غالب را در برابر مغلوب یاری می کند.» هنگامی که امام می خواهد مردم را برای کمک به حق برانگیزد تا در برابر ستم و ستمگر بی تفاوت نمانند می فرماید: «الراضی بفعل قوم کالداخل فیه معهم؛ کسی که به عمل قومی خوشنود باشد مانند کسی است که در آن کار همراه آنان شده است.» و نیز می فرماید: «الساکت عن الحق شیطان اخرس؛ کسی که در برابر حق ساکت بماند شیطانی لال است.»
دربارة دانش سخن ارزشمند و مهمی فرموده است. من این سخنان را به طور گذرا مطرح می کنم، زیرا اگر بخواهیم دربارة آنها بحث کنیم هر یک از آنها زمان بسیاری نیاز دارد. ایشان فرموده است: «العقل حفظ التجارب؛ خرد، نگه داشتن و به خاطر سپردن تجربه هاست.» برادران می دانند که خاستگاه همة علوم امروزی تجربه و تکرار و به قانون درآوردن آن است. قانون در اصطلاح علمای منطق درک کلیات است که آن را عقل یا قوة کامله می نامیم. این اصل در پیشرفت علوم نقش اساسی دارد.
دربارة آزادی و آزادی ملت ها امام علی سخن مشهوری دارند: «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا؛ بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.» و سپس مفهوم آزادی را تفسیر کرده است، دوست دارم این جمله را توضیح دهم تا به میزان بلندی و ارزش این سخنان- – وقتی که در انها ژرف می نگریم- پی ببرید. معروف است که می گویند: مرز آزادی، آزادی دیگران است. انسان آزاد است هر گونه که بخواهد رفتار کند ولی این آزادی او به آزادی دیگران محدود می شود. جایی که آزادی به تجاوز به حقوق دیگران بینجامد، دیگر آزادی وجود ندارد. این یک تفسیر رایج از آزادی است که تا امروز نیز از آن پیروی می کنند و آن را مبنای همة قوانین مدنی در جهان می دانند.
ولی به ذوق امام در تفسیر آزادی بنگرید: می فرماید: «من ترک الشهوات کان حرّا؛ هر که شهوت ها و خواسته های نفسانی را رها کند، آزاده است.» منظور امام این است که آزادی هیچ حد و مرزی ندارد. آزادی چیست؟ آزادی تنها رها شدن از دیگران نیست، بلکه رها شدن از نفسی که به بدی فرمان می دهد نیز هست. همان گونه که وقتی من از سیطرة استعمارگر یا استثمارگر اقتصادی و یا سلطه اشغالگر یا ستمگر رها می شوم، آزادم، به همین ترتیب وقتی از شهوت ها و هوس هایم رها می شوم نیز آزادم. وقتی در این مفهوم دقت کنیم، درمی یابیم که می توان گفت: آزادی حد و مرزی ندارد به این شرط که از همه چیز آزاد بود، نه تنها از دیگران. چرا؟ زیرا آن آزادی که تجاوز به آزادی دیگران را به دنبال داشته باشد آزادی نیست، بلکه نوعی تجاوز و ستمگری یعنی خودپرستی و خودکامگی. در این صورت هیچ گاه آزادی ما با آزادی دیگران تعارض پیدا نمی کند.
در مورد کار و کارگر کافی است به این سخن امام توجه کنیم: «العبادة سبعون جزءاً افضلها العمل؛ عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین آنها، کار کردن است.» یعنی به کار، رنگ عبادت و قداست می دهد که چند شب پیش به تفصیل در این باره صحبت کردم.
از زیباترین سخنان امام دربارة حاکمان و غیر حاکمان، احترام به افکار عمومی است. محترم شمردن افکار عمومی یکی از اندیشه های نوینی است که زاییده دموکراسی جدید است ولی می بینیم امام در سخنان خود این حقیقت را پذیرفته و فرموده است: «انما یعرف الصالحون بما یجری الله علی السن عباده؛ نیکوکاران با نام نیکی که خداوند از آنها بر زبان بندگانش جاری می سازد، شناخته می شوند.» در جای دیگر فرموده اند: «قلوب الرعیة خزائن راعیها فما اودع من عدل او جور وجده فیها؛ دل های تودة مردم، گنجینه های حاکمان ایشان است. پس آنچه از عدالت یا ستم در آنها قرار دهند، باز خواهند یافت.» در حدیث دیگری فرموده اند: «اتقوا ظنون المؤمنین فإن الله اجری الحق علی السنتهم؛ از گمان های مردم با ایمان بپرهیزید که خداوند حق را بر زبان آنان جاری ساخته است.»
در واقع اگر بخواهیم دربارة حکومت امام و شایستگی ایشان برای ولایت بحث کنیم باید به نامه ایشان به مالک اشتر – هنگامی که او را به فرمانداری مصر گماشت- مراجعه کنیم. امام در این عهدنامة بلند به ویژگی های حکومت، شیوة زمامداری، شرایط حاکم و روش برخورد او با کارگزاران، تودة مردم، لشکریان، وزیران، وزیران پیشین و ثروتمندان پرداخته است، در این نامه گنجینه هایی از معرفت نهفته است. از برادران خواهش می کنم با این نامه که در نهج البلاغه هست و به طور جداگانه نیز چاپ شده است آشنا شوند.
در این شب فرخنده چکیده و یا جرعه ای از دریای فضایل علی(ع) را ذکر کردیم. از خداوند می خواهم این عید را بر همگان مبارک گرداند.
در پایان سخنانم دوست دارم این نکته را تذکر دهم که ولایت علی تنها به معنای دوست داشتن نیست. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: «سرورم ما نام های شما را بر روی خودمان قرار می دهیم، آیا سودی برای ما دارد؟ امام به او فرمودند: آری، آیا دین چیزی جز دوست داشتن است؟ سپس این آیة شریفه را خواندند: «قُلْ إن کُنتُم تُحِبّونَ اللهَ فَاتّبِعونی یُحبِبکُمُ اللهُ» (۱۲) دوست داشتن تنها و پیروی نکردن امری بی معناست، عاطفه و احساس گذرا است که در مورد هر پدیده ای وجود دارد. محبت صحیح و ولایت یعنی پذیرفتن این حقیقت که امام برتر از ماست و به ما از خودمان سزاوارتر است. درست است. پیامبر فرمود: «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» گفتند: آری، فرمود: «هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست.»
بنابراین کسی ولایت علی را پذیرفته و پیرو اوست که ارادة او را بر اراده خود ترجیح دهد. اگر نفس او چیزی بخواهد و علی چیز دیگری بخواهد باید اراده و خواست علی را بر خواست خود مقدم بشمارد. بر این اساس ما هنگامی که با حلال و حرام، درست و نادرست حق و ستم روبه رو می شویم باید این ولایت را در وجود خود حس کنیم. علی آن گونه که خود فرموده کسی است که اگر اقالیم هفتگانه را تا پوستة جوی را به ستم از دهان مورچه ای بگیرد، نمی پذیرد. چگونه ممکن است کسی بگوید دوستدار و پیرو چنین امامی است ولی به حقوق دیگران احترام نگذارد؟ این شخص چگونه می تواند ادعا کند پیرو این امام است؛ امامی که پس از بازگشت از جنگ صفین وقتی در بازار قدم می زد به زنی برخورد که مشک آبی به دوش داشت و می گفت: خدا میان من و اباالحسن داوری کند! امام که در آن زمان خلیفة مسلمانان بود ایستاد و از آن زن پرسید: «ای کنیز خدا، اباالحسن به تو چه کرده است؟» آن زن گفت: شوهرم در جنگ کشته شده است و من فرزندان کوچکی دارم که سرپرستی ندارند. امام مشک را از او گرفت و بر دوش خود گذاشت و همراه او آمد. وقتی در راه برخی از اصحاب امام را دیدند و خواستند مشک را از ایشان بگیرند امام نپذیرفت و به آنان اشاره کرد که او را تنها بگذارند و بروند. امام همراه آن زن به خانه اش رفت و دید کودکان یتیمی دارد. پس مشک را گذاشت و به بازار رفت و غذا و خورشی خرید و به خانه بازگشت، زن از امام خواست تا با بچه ها بازی کند و تنور را برای نان پختن روشن کند و خود مشغول خمیر کردن شد. هنگامی که آتش برافروخته شد امام صورت خود را روبروی آتش گرفت و گفت: «بچش ای اباالحسن، بچش ای اباالحسن، این جزای کسی است که از یتیمان غافل شود.»
امام چنین بینش و چنین احساس مسئولیتی داشت. بی تردید کسی که حاکم و فرمانروای امتی می شود، دایرة مسئولیت او گسترده است و از این روست که امام می فرماید: «شاید در حجاز یا یمامه کسی در حسرت نانی باشد یا هرگز شکمی سیر نخورده باشد.» ولی وقتی دایرة مسئولیت انسان محدود است نیز نمی تواند مسئولیت خود را نادیده بگیرد: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ همه شما نگهبان و سرپرستید و همة شما نسبت به زیردستانتان مسئولیت دارید.» «ما آمن بالله و بالیوم الآخر من بات شبعانا و جاره جائع؛ به خدا و روز رستاخیز ایمان نیاورده است کسی که شب سیر بخوابد ولی همسایه اش گرسنه باشد.» این حدیث ایمان کسی که رنج و گرسنگی همسایه اش را درک نکند و با شکم سیر بخوابد در حالی که او گرسنه است، انکار می کند. سخن ساده ای نیست، می گوید چنین کسی به خداوند و رستاخیز ایمان ندارد.
برادران، هر کس باید مسئولیت خود را ادا کند. چگونه ممکن است انسانی این سخن علی را بشنود که «کسی که در برابر حق سکوت کند، شیطانی لال است.» ولی در برابر حق ساکت بماند و آن را حتی با زبانش یاری نکند؟ یا حد اقل با قلب خود حق را یاری کند که بنا بر احادیث این ضعیف ترین درجة ایمان است. بنابراین ولایت یعنی پذیرفتن اینکه ارادة امام بر اراده ما مقدم است، یعنی در رفتار پیرو او باشیم و خود را با او هماهنگ سازیم و از این راه رسالت و دین را تقویت کنیم.
از خداوند می خواهیم که این روزها را بر ما مبارک گرداند و ما را از کسانی قرار دهد که علی را در عرصة رسالت و دین یاری می کنند نه اینکه او را دوست داشته باشیم و این دوست داشتن را عامل تفرقه و دورشدن از یکدیگر قرار دهیم، چرا که چنین محبتی جز آزردن محبوب نیست. خداوند به شما توفیق عطا کند. والسلام علیکم.
پی نوشت ها:
۱٫ «امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.» مائده (۵)، ۳٫
۲٫ «شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما کینه و دشمنی افکند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد، آیا بس می کنید؟ مائده (۵)، ۹۱٫
۳٫ «تو را از شراب و قمار می پرسند. بگو در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی است برای مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است.» بقره (۲)، ۲۱۹٫
۴٫ «من چیزی را که شما می پرستید، نمی پرستم و شما نیز چیزی را که من می پرستم نمی پرستید و من پرستندة چیزی که شما می پرستید نیستم و شما پرستندة چیزی که من می پرستم نیستید. شما را دین خود و مرا دین خود.» کافرون (۱۰۹)، ۲ـ۶٫
۵٫ «ای کسانی که ایمان آورده اید، آن گاه که مست هستید گرد نماز مگردید تا بدانید که چه می گویید.» نساء (۴)، ۴۳٫
۶٫ «ای کسانی که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت ها و گروبندی با تیرها پلیدی و کار شیطان است. از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید.» مائده (۵)، ۹۰٫
۷٫ «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاتر است.» احزاب (۳۳)، ۶٫
۸٫ «و طعام را در حالی که خود دوستش دارند به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند.» انسان (۷۶)، ۸٫
۹٫ نهج البلاغه، نامه ۴۵٫
۱۰٫ همان.
۱۱٫ نهج البلاغة، خطبة ۵۳٫
۱۲٫ «بگو اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد.» آل عمران (۳)، ۳۱٫
منبع: سایت موسسه امام موسی صدر
کلمه – گروه بین الملل: در حالی که یولیا تیموشنکو نخست وزیر سابق اوکراین در اعتراض به نتایج اعلام شده برای انتخابات پارلمانی و وقوع تقلب در آن دست به اعتصاب غذا زده است، با دستور مراجع قضایی بازشماری آرا در چندین منطقه کی یف آغاز شده است.
به گزارش کلمه، روز یکشنبه ۷ آبان انتخابات پارلمانی در اوکراین برگزار شد. بر اساس نتایج اولیه اعلام شده، حزب «مناطق» ویکتور یانکوویچ، رییسجمهوری اوکراین بار دیگر قدرت را به دست می گرفت و میتوانست با کمک حزب کمونیست و برخی احزاب مستقل اکثریت پارلمان را تشکیل دهد.
در همین حال نتیجه انتخابات پارلمانی اوکراین از سوی ناظران ۵۶ کشور سازمان امنیت و همکاریهای اروپایی مورد انتقاد قرار گرفت. بهطوری که والبورگ هابسبورگ واگلاس، رییس این هیات نظارتی گفت: انتخابات پارلمانی اوکراین همانند یک زمین بازی است. سوءاستفاده از قدرت و پول زیاد در این انتخابات باعث شده تا روند دموکراسی معکوس شود.
در گزارش این هیات نظارتی همچنین به سوءاستفاده از منابع دولتی، عدم شفافسازی در مبارزات انتخاباتی، تامین منابع خارجی برای احزاب و عدم تعادل در پوشش رسانهیی برای تمام احزاب اشاره شده است. این هیات نظارت همچنین به وضعیت یولیا تیموشنکو، نخست وزیر سابق اوکراین اشاره کرد.
یولیا تیموشنکو از ۱۵ ماه پیش تا کنون به اتهامی که در هیچیک از کشورهای دموکرات جرم شناخته نمیشود در زندان به سر می برد. او متهم به سوءاستفاده از مقام خود شده است، چرا که او تلاش کرد در ژانویه ۲۰۰۹ بحران گاز را از طریق بحث و تبادل نظر با ولادیمیر پوتین حل کند؛ بحرانی که ادامه آن میتوانست زمینه را برای مرگ بسیاری از افراد در اروپای مرکزی فراهم کند.
روسیه انتقال گاز به اوکراین و از طریق آن به تعدادی دیگر از کشورها را قطع کرد. در چنین شرایطی بود که تیموشنکو با تشویق اتحادیه اروپا و صدر اعظم آلمان، آنگلا مرکل توانست با مسکو در آن حوزه به توافقاتی دست یابد. مخالفان او تصور میکنند که تیموشنکو باید شروط بهتری را برای حل این بحران مد نظر قرار میداد.
در اوکراین دموکراسی واقعی قابلیت اعمال ندارد، چرا که در این کشور تیموشنکو پس از این جریانها مورد پیگرد قرار گرفت. اتهام او نه استفاده و بهرهمندی از معامله گاز بود و نه عملی نادرست و کیفری. از دیدگاه قاضی پرونده تیموشنکو، اتهام او صرفا اقدام بر اساس منافع شخصی، تمایل برای به تصویر کشیدن خود به عنوان یک رهبر موثر و کاریزما که میتواند بحرانهای موجود چون بحران گاز را در مدتی کوتاه حل کند و فیصله دهد، بود. به عبارتی دیگر، او به مانند هر رهبر دیگری در فرآیند دموکراسی تلاش کرد تا بحران موجود را حل کند.
تیموشنکو از سوی رییسجمهور اوکراین، ویکتور یانکوویچ و دادستان محلی بارها مورد توهین قرار گرفت و بدنام شد. به نظر میرسید که اروپا نیز او را رها کرده است، اما در کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد انگلیس توانست موقعیت این زن را در معرض توجه جهان و جهانیان قرار دهد.
اما به نظر می رسد حتی در باز شماری آرا نیز تقلب در جریان است. خبرنگار یورونیوز به یکی کمیسیون های انتخاباتی در پایتخت رفته که در آن سرگئی تریوحین وزیر اقتصاد کابینه یولیا تیموشنکو نخست وزیر پیشین و دربند اوکراین در آن حائز اکثریت آرا شد. اما با اعتراض رقیبش ایگور لی سف از حزب مناطق و چراغ سبز مراجع قضایی شمارش مجدد آراء در دستور کار قرار گرفته است.
وادیم ایوانچنکو از حزب مناطق اوکراین می گوید: "هیچ فشاری نیست. انتخابات عادلانه و شفافی داشتیم. اگر مراجعه به دادگاه را فشار تعبیر کنند من دیگر نمی دانم چه چیزی می توان گفت."
اما به اعتقاد سرگئی تریوحین این کار عادلانه نیست برای اینکه مهر و موم صندوق ها باز شده و آرای درون آنها قطعا جابجا شده است. از قرار معلوم حتی خانواده این عضو اپوزیسیون هم از سوی افراد ناشناس مورد تهدید قرار گرفته اند.
سرگئی تروخین از اتحاد اپوزیسیون ادعای خود را اینگونه توضیح می دهد: "دخترم فقط نه سال دارد. روی تلفن همراهش که شماره آنرا فقط افراد خانواده و دوستان نزدیکش دارند، زنگ زده اند و یک فرد ناشناس به زبان روسی گفته به پدرت بگو سرجایش بنشیند."
او به خبرنگار یورونیوز نسخه های پزشکی تقلبی را نشان می دهد که طبق آنها بعضی از رای دهندگان با ادعای بیمار بودن تقاضا کرده بودند از منزل رای خود را به صندوق بیندازند. از قرار معلوم آنها آرایشان را با پست به کمیسیون انتخابات فرستاده اند در حالیکه روی برخی از پاکتها اصلا مهر اداره پست وجود ندارد و آدرس فرستنده تعدادی دیگر از نامه ها هم بیمارستانهایی هستند که دیگر وجود خارجی ندارند. آقای تریوحین از طریق وکلایش پیگیر این موضوع است.
ناظران سازمان همکاری های امنیتی اروپا که در کمیسیون رای گیری حضور داشته اند از اظهار نظر در این باره خودداری کرده اند. اما آنها پیش تر از نحوه برگزاری این انتخابات انتقاد و آن را پسرفتی در دمکراسی نوپای اوکراین توصیف کرده بودند.
در حالی که شمارش آرا به پایان خود نزدیک می شود گزارش های رسیده حکایت از آن دارند که حزب مناطق به راحتی اکثریت کرسی های پارلمانی را تصاحب خواهد کرد.
کلمه – مسعود بهنود:
گذر عمر تنها شتاب از رفتار آدمی نمی گیرد، بلکه شتاب از پندارش هم رخت می بندد. بدین گونه است که من به عمری که داشتم و صحنه ها که دیدم شتاب در قضاوت خوب و بد ندارم. از جمله دیگر نه زندان را تنها عامل انتخاب خود می دانم و زندان رفتن را شرط کافی و لازم برجستگی آدم ها. حتی کمتر فریب رنگ و سجع کلمات زیبا را می خورم.
انقلاب یک کلاس درس بود به اندازه کل تاریخ ایران، ما از کوروش و داریوش و رستم و مولانا نقش نگرفتیم اما از لحظه به لحظه انقلاب و نفر به نفرمان چرا. انگار کوره ای بود که همه در آن ریختند و سوختند. و ما که تماشای این سوختن و گاه ذوب شدن مقدرمان بود آموختیم.
در مقدم همان انقلاب، آزادی بسیار کسان را از زندان ساواک، با شعار های پرامید و پر از زندگی پیشواز رفتیم، و چه زود زندانبانان قهاری از کار درآمدند و چه زود زندانسازان بزرگی شدند. با شعار زندان ها را مدرسه می کنیم فرصت یافتند و در عمل مدرسه ها را زندان کردند.
چه بسیار کسان دیده ام که در این سی و اندی سال، آنی را گفتند که اکثر مردم می خواستند، اما چندان که روزگار مجال کوچکی در دستشان گذاشت چه رندان کارآموزی از کار درآمدند.
مصطفی تاج زاده را به همه عمر ندیده ام از نزدیک. اما از همان سال های جوانیش، چندان که جنگ تمام نشده بود رصدش دارم. و نشانه ها دارم که امروز وقتی جان زندانی خود را برای گفتن حقیقت داو می نهد، باور کنم زلالی کلمات را. بخشی از این شناخت را مدیون فخری خانم همسر او هستم و شهادت هایش، اما نه همه را. خود نیز بر این امر گواهم که آقا مصطفی چنان هست که می نماید. این دلی که هر روز نازک تر می شود و این پنداری که هر روز شادکامی ایرانیان در آن بیشتر جا می گیرد.
پس چرا نگویم: آقا مصطفی از آن آتش سیاووش وار گذشتی دیگر حالا جان شیفته را باید نگهبان باشی برای همه نسل هائی که می آیند. گرچه مسلمان صادق را دیگری نگهبان است.
در حالی دوازدهمین روز از ماه آبان هفتمین سالگرد ازدواج مهسا امر آبادی و مسعود باستانی است که سه سال از این ۷ سال را این زوج روزنامه نگار دور از هم و در زندان سپری کرده اند. هرچند که فردای ۱۲ آبان سال ۸۴ نیز مسعود باستانی مجبور شد به زندان اراک بازگردد و همسرش را تنها بگذارد. مسعود باستانی و مهسا امر آبادی زوج روزنامه نگاری هستند که در این سال ها بارها سالگردهای ازدواجشان را پشت میله های زندان سپری کرده اند.
به گزارش کلمه، اینک مهسا امر آبادی از زندان اوین، بند زنان برای هفتمین سالگرد ازدواجش نوشته است، از ۱۲ آبان های ۸۸ و ۸۹ و ۹۰ نوشته که با دوستانش سالگرد ازدواجش را در غیاب مسعود برگزار کرده و از ۱۲ آبان ۹۱ که خود نیز در زندان است و از روزهای بند زنان.
مهسا امر آبادی در زندان بود که بالاخره همسرش پس از سه سال به مرخصی آمد و او در این باره نوشته: “برمی گردم و پرت می شوم به سکانسی دیگر. سکانسی که باید ساخته می شد اما بازیگر آن نبود. من غایب بودم. به سکانس مرخصی مسعود. فیلم را تغییر می دهم کنار در بزرگ زندان رجایی شهر ایستاده ام و مسعود بعد از سه سال از میان آن دیوارهای لعنتی بیرون می آید و من مشتاقانه به سمتش می روم. فکر می کنم بعد از سه سال کدام رستوران مناسب تر است؟”
مهسا امرآبادی اینک در بند زنان زندان اوین و به همراه ۸ بانوی زندانی دیگر در اعتصاب اعتراضی به رفتار توهین آمیز مسئولان زندان به سر می برد.
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
تفاوتش مثل دنیای زنده گان و زنده گی کنندگان می ماند. دقیق نمی دانم به کدام یک باید عنوان دنیای زنده گان را داد و به کدام یک زنده گی کنندگان!
درست در میان اخبار و غوغای وقایع، به دنیایی پرتاب شدم که بزرگ ترین رخداد روزانه اش آمدن فنی برای تعویض کپسول گاز، آمدن کتابی از بیرون، رفتن به بهداری و یا آمدن گه گاه و به ندرت اقلام جدید در فروشگاه زندان است. بزرگ ترین و مهیج ترین بخش، ورودی های جدید است که از دنیای دیگر اخبار می آورند و اندکی از فضای بیرون مطلع می شویم. بی خبری از دنیای دیگر و قطع ارتباط با آن شاید سخت ترین قسمت ماجرا باشد. واهمه از فراموشی فضای بیرون یا تغییر آن و عدم انطباق با تغییرات، مدام پس ذهنت را غلغک می دهد. در اینجا حتی فعل ها هم تغییر می کند و دیگر رفتن و آمدن کارکرد معکوس دارد.
با گذشته ها زنده گی می کنی اما گویا گذشته ی تو نبوده است. انگار زنده گی از همان ابتدا محصور در همین دیوارها بوده و تو تنها، تماشاگر فیلمی بوده یی که بازیگرانش عزیز ترینت هستند. مدام پرت می شوی به آن فیلم، به خیابان ها و به خاطرات، به آدمها و به عزیزانت.
فیلم عقب می رود، ۲۰ مهر ۸۲، نمای بیرونی، تئاتر شهر، زمان غروب آفتاب و اولین گام های مشترک. پرت می شوم به ۱۲ آبان ۸۴ ، روزی که قرار بود نقش همسر به نقش های دیگرم اضافه شود، قرار بود با فردی پیمان ببندم که غیر از نقش همسری؛ همراه و هم گام و هم دلی هم لازمه ی زنده گی با او بود. با فردی هم گام می شدم که از زندان به مرخصی آمده بود و فردایش به زندان باز می گشت. آغاز کردیم، حتی از نقطه منفی!
این بار به اراک پرت می شوم، و به زندانش که به “پایین” معروف بود، کنارم فریدون نشسته است و همراهی ام می کند تا “پایین”.
نسیم سلطان بیگی میاید کنارم و از پایین نجاتم می دهد. چندروزی ست که به تخت پایین نقل مکان کرده ام. به بالای شهر تهران باز می گردم و نگاهم به نسرین می افتد که چقدر لاغر شده، کمی کنار مامان مهوش می نشینم و آرامشش را به جان می گیرم.
فکر می کنم باید از ازدواجمون بنویسم و پرت می شوم به سالروزهایی که بی مسعود گذاشت. سال ۸۸ در روزنامه یی که همکاران کیک آوردند و با تصویر مسعود عکس می گیریم، سال ۸۹ به تنهایی و سال ۹۰ در میان سورپرایز دوستان مهربان.
به پاگرد سرد پله های بند می روم و با نازنین چند ترانه ی قدیمی زمزمه می کنیم. برمی گردم و پرت می شوم به سکانسی دیگر. سکانسی که باید ساخته می شد اما بازیگر آن نبود. من غایب بودم. به سکانس مرخصی مسعود. فیلم را تغییر می دهم کنار در بزرگ زندان رجایی شهر ایستاده ام و مسعود بعد از سه سال از میان آن دیوارهای لعنتی بیرون می آید و من مشتاقانه به سمتش می روم. فکر می کنم بعد از سه سال کدام رستوران مناسب تر است؟
جیره های ماهیانه زندان آمد، منیژه نجم عراقی و فائزه تقسیم می کنند و آنها را در دو طبقه یخچال جا می دهند.
غروب خورشید در میان پنجره های نرده دار بند هم حال و هوای دیگری دارد. آسمان بنفش و صورتی شده، لوا می گوید حتما برف می آید و از برف پاییزی سال گذشته و گردش دو نفره با همسرش بابک حرف می زند.
برف زمستان ۸۳، جشنواره فیلم و دویدن های ما در خیابان های تاریک تهران. فکر می کنم اگر برف آمد حتما در هوا خوری کوچک زندان که اصلا به هوا خوری شباهتی ندارد، آدم برفی درست کنیم.
بهاره می آید. دیگر خوب می فهمد در چه زمان هایی درفکر و ناراحت هستم. راستی مسعود هم بعد از این همه مدت جدایی، می تواند غصه و شادی را از صورتم بخواند؟ دلتنگی هم انگار عادت شده و من می ترسم از عادت به دلتنگی.
ترجیح می دهم ۱۲ آبان ۸۴ دورتر شود. کمی سربسر بسمه زندانی عراقی می گذارم و برای راحله فیلم تعریف می کنم. با شیوا و ژیلا کمی حرف می زنم و تمام! روز دیگری هم ازآبان ۹۱ تمام می شود. ما خود تاریخ هستیم که در لابه لای میله ها و در تنهایی های مان تاریخ را می سازیم.
ساعت ۱۲ شب، خاموشی!
مهسا امرآبادی آبان ۹۱
کلمه: شب گذشته مناظره ای زنده در شبکه سه سیما بین حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان و و ابراهیم اصغرزاده، از دانشجویان خط امام برگزار شد که مخاطب زیادی داشت؛ به خصوص به این خاطر که به نظر می رسد با نزدیک شدن به انتخابات بعدی راست جمهوری، صدا و سیما دوباره مجبور به باز کردن ولو کنترل شده ی فضا خواهد بود و شکسته شدن فضای سانسور حاکم، راه را برای طرح شدن سخنانی باز خواهد کرد که در جامعه و نیز بین نخبگان وجود دارد اما حکومت در این سه سال از طرح آنها در عرصه عمومی جلوگیری کرده است.
به گزارش کلمه، بسیاری از بینندگان مناظره دیشب، می دیدند بالاخره پس از مدتها دوباره نگاه متفاوتی به رسانه ملی راه یافته و اجاره طرح پیدا کرده است. در این مناظره ابراهیم اصغرزاده در برابر شریعتمداری سخنان خوبی را مطرح کرد که بخشی از دغدغه افکار عمومی است.
البته این دانشجوی خط امام سخنان بسیاری را هم نتوانست طرح کند که شاید مضیقه های رسانه به اصطلاح ملی از اصلی ترین دلایل آن باشد.
اصغرزاده می توانست وقتی شریعتمداری به دروغ ادعا می کرد برای تمام سخنان خود سند و مدرک دارد، از او سند ادعای ملاقات خاتمی با سوروس را می خواست؛ ادعایی که بارها در کیهان تکرار شده و سندی هم برای آن ارائه نشده، اما با وجود تکذیب صریح از سوی دفتر خاتمی، همچنان تکرار می شود.
او همچنین وقتی شریعتمداری دو بار بحث را به سمت عملکرد دولت میرحسین کشید و سعی داشت به دروغ القا کند که دولت وقت با دفاع مقدس همراهی نداشته، می توانست حتی اگر امکان دفاع از دولت مورد تایید امام را در صدا و سیمای ضرغامی نداشت، از مجری بخواهد به شریعتمداری هم تذکر دهد که از موضوع خارج نشود.
اصغرزاده می توانست وقتی نماینده رهبری در کیهان برای اثبات ادعای خود به محبوبیت مهندس موسوی متوسل شد و خواست اصلاح طلبان را در برابر او نشان دهد، اشاره می کرد که میرحسین از چه منظری بر وجود توطئه تاکید کرده و چقدر رویکرد واقع نگرانه او با توهمات کیهانی فاصله داشته است. بالاخره وقتی یک طرف مناظره مدام نام کسی را تکرار می کند، آن هم در حالی که آن فرد غایب است و حتی آزادی اعلام موضع و انتشار پاسخ هم ندارد، طرف دیگر هم می تواند دست کم در همان حد از او نام ببرد و دفاع کند؛ یا لااقل در کنار نام زندانیان سیاسی، به حصر این رهبران سیاسی نیز اشاره کند.
این فعال سیاسی خط امامی البته به خوبی شریعتمداری را – شاید برای اولین بار – مجبور به اعتراف به نقش بی بدیل دولت اصلاحات در پیشبرد پروژه صلح آمیز هسته ای کرد و همچنین او را وادار کرد از ادعای روز قبل خود مبنی بر خائن و وطن فروش بودن دولت خاتمی عقب نشینی کند. اما می شد سوابق کیهان در تخریب ها و توهین ها و افتراها به افراد مختلف را بیشتر به میان بکشد، و می شد از ارتباط نداشتن اصرارهای اخیر درباره برنامه هسته ای با معیشت و زندگی مردم صریح تر سخن بگوید که در دوره اصلاحات به مراتب بیشتر به آن توجه می شد تا در دوره حاکمیت فعلی.
اصغرزاده همچنین می توانست به شریعتمداری یادآور شود که چگونه اینقدر از آمریکا و اسرائیل بدگویی می کند اما هر سندی که می آورد برگرفته از چهره های سیاسی و اطلاعاتی ایالات متحده و رژیم صهیونیستی است. این علاقه مفرط و در حد شیفتگی کیهان به استناد به سخنان و مواضع تئوریسین های آمریکا و اسرائیل چه معنایی جز احساس خودباختگی و واکنش منفعلانه کیهانیان است که لا به لای سطور و تعابیر آنها پنهان است؟
وی همچنین می توانست در جای جای این مناظره، روحیه و سابقه بازجویی و پرونده سازی شریعتمداری را به رخ او بکشد که در زبان و بیان او مشهود بود و بیش از هر چیز روحیه احمدی نژاد در مناظره های انتخاباتی ۸۸ را تداعی می کرد.
اینها و دهها مورد دیگر را می توان فهرست کرد از حرف هایی که می شد گفت و نفر مقابل نماینده ولی فقیه در کیهان، آن را به دلیل جو خفقانی حاکم نگفت. از مسئولیت ناپذیری اصولگرایان در قبال عملکرد دولت فعلی، از نبود آزادی بیان و فضای آزاد سیاسی، از زندانیان سیاسی که بصیرت زودهنگام داشتند و همین نقدهای امروز کیهانیان به دولت احمدی نژاد را دیروز هشدار می دادند و از … اما اینها هیچ یک از ارزش و اهمیت کاری که ابراهیم اصغرزاده در مناظره دیشب کرد، کم نمی کند که این حداکثر بضاعت در فضای کنونی بود.
او بعد از مدت ها سکوت دیشب برای حدود دو ساعت صدای مردمی شد که حکومت برای آنها سخنگویی باقی نگذاشته است؛ و این موقعیتی قابل تقدیر است.
در زیر گزیده ای از این مناظره به نقل از سایت های خبری منعکس می شود:
ابراهیم اصغرزاده:
————————
*** در ماجرای اشغال سفارت آمریکا به هیچ وجه قصد ما این نبود که برویم و آنجا بمانیم. می خواستیم نهایتاً ۲ یا ۳ روز آنجا را اشغال کنیم که اعتراض خود را نشان بدهیم. اما حمایت امام از این حرکت، آن را از یک اقدام غیرحرفه ای به یک اقدام انقلابی تبدیل کرد.
*** ما به عنوان دانشجویان پیرو خط امام(ره) نقش “بوعزیزی” تونس را در آن مقطع انقلاب ایفا کردیم.
*** اشغال سفارت انگلیس در سال گذشته یک کپی برداری کاریکاتوری از اقدام سال ۵۸ دانشجویان خط امام بود. آن حرکت باعث تحول در حرکت انقلاب و همزادپنداری در آحاد جامعه شد ولی اشغال سفارت انگلیس در سال گذشته، باعث انزجار مردم و عدم همراهی آنها شد و الآن ما باید هزینه و خسارتش را بپردازیم.
*** به این راحتی نباید به نسلی که انقلاب را بر دوششان جلو بردند، تهمت زد. این که بگوییم همه دولتهای قبلی خیانت کرده اند، یک شوخی است. توهم توطئه یک نوع بیماری است. به نظر من هیچ یک از دولت های قبلی به دنبال رابطه با آمریکا نبوده اند.
*** انتخابات پیش رو انتخابات حیاتی است اما باید به جای اقتصاد ، صلح طلبی و مذاکره با جامعه بین المللی مهمترین محور است. اگر قرار باشد مذاکره ای شروع شود باید بعد از مشارکت بالای مردم در انتخابات ۹۲ و مقتدرانه باشد، مذاکره به معنی رابطه نیست.
*** آمریکا هراسی باعث می شود ما قدمی برنداریم. باید به کارشناسان و دیپلماتهایمان اعتماد بدهیم که آنها بررسی کنند چه امتیازهایی می شود از آمریکا گرفت.
*** اگر دارای توانایی و اجماع ملی نباشیم پای میز مذاکره شکست می خوریم و لی ما می خواهیم زندگی مردم را راحتتر کنیم.
*** هر چه قایم مقام فراهانی به فتحعلی شاه گفت باید با روس ها مذاکره کرد، گفت، نه ما میجنگیم. بعد دیدیم نتیجه اش عهدنامه های ترکمن چای و گلستان شد.
*** دولت های خاتمی و هاشمی در دست آوردهای هسته به مراتب از دولت فعلی قوی تر بوده و دولت فعلی که ورق پاره هایی بیش نمی دانست مصوبات شورای امنیت را و می گفت که اینقدر اینها قطعنامه بدن تا قطعنامه دونشون پر بشه ، من از ادبیاتی که دولت بکار می برد خیلی ناراحت شدم .
***یکبار با مرحوم حاج احمد آقا صحبت می کردیم و حاج احمد آقا در مورد اینکه رییس جمهور یک کشور باید مودبانه برخورد بکند ، مثالی زد و گفت مرحوم رجایی که حضرت امام(ره) هم خیلی لیشان را دویت داشت ، در جواب آقای “میتران” که تبریک گفته بود ، یک نامه ای رو دادند و در آن نوشته بود ای آقای میتران ، ای فرانسه ، شما فلان هستید و اینها . امام گفته بودند ، وقتی به شما تبریک گفتند جواب تبریکشون رو بدید. یک دیپلمات باید با ادب باشد ، باید رفتار مودبانه داشته باشد ، اونوقت اینکه ما بگیم “ممه رو لولو برد ” ، ، فلان و وقتی سازمان ملل در نیویورک مراسم دارد برای ده ها نفر دنبال ویزا باشیم و بعد برویم آنجا در بهترین هتل اقامت کنیم و حرفهای خودمان را بزنیم ، حرفهایی که همه ی آنها هزینه دارد برای انقلاب . من هم در مورد عملکرد دولت فعلی معتقدم این عملکرد بسیار ضعیف است .
***رابطه با آمریکا بحث کلان نظام است در حد من و آقای شریعتمداری نیست . بحث هایی که ما انجام می دهیم در سطح کارشناسی است ، ما کاری می کنیم که در تصمیم سازی ها تاثیر بگذارد وگرنه قانون اساسی در مورد اینکه چه کسی تصمیم گیرنده است تکلیف را روشن کرده .
***اینکه بگوییم دولت هاشمی و خاتمی در جهت ارتباط با آمریکا حرکت کرد ، ضمن احترامی که برای آقای شریعتمداری قائل هستم این نوع تفکر را نوعی توهم توطئه می دانم . توهم توطئه یک بیماری است ، یعنی اینکه طرف فکر می کند که آمریکا آنقدر قلدر و بزرگ است که از صبح تا شب برای ما نقشه می کشد که تا گاوماهی خانه ما هم او تصمیم می گیرد ، از آن سو یک بیماری هم مقابلش هست که ساده اندیشی است ، که فکر می کند اگر رابطه با آمریکا برقرار کنیم تمام مشکلات حل می شود ؛ ارز ارزان می شود ، ترافیک تهران حل می شود ، آلودگی هوا از بین می رود و …بین این دو سیاه و سفید دیدن ، باید یک راه منطقی را طی کنیم. اینکه شعار بدهیم آمریکا در امور داخلی ایران مداخله کرده در این چند سال ، اینها همه شوخی است و نوعی فرار از مسئولیت . این شما را به یک آرامش خیالی می کشاند که کلاً همه چیز را ول کنیم و بگوییم اصلاً نمی توانیم با او مذاکره کنیم.
*** مذاکره لولو خورخوره نیست و بستگی به آن دارد که چه کسی مذاکره می کند ، دکتر مصدق در دادگاه لاهه بر سر حقوق ایران مذاکره کرد و ما به حقوقمان رسیدیم . فتحعلیشاه هم قائم مقام فراهانی گفت مذاکره کند و او نپذیرفت و گفت : نه می جنگم. رفت گلستان و ترکمانچای را داد و سرزمین های ایران را از دست داد . مذاکره فی نفسه نه خوب است و نه بد . یک روش است .مهم این است که چه کسی مذاکره کند و کی ؟ ما می گوییم بین مذاکره و رابطه گام های متعددی است . در مورد اینکه دولت آقای هاشمی و دولت آقای خاتمی مقدمات فروش مملکت را فراهم کردند ، این انگی است که “کیهان” همان زمان هم زد و این انگ زدن را همین الان هم …
***ای کاش روزنامه کیهان که منهم یک زمانی در روزنامه کیهان بودم ، منتهی زمانی که من و آقای خاتمی در روزنامه کیهان بودیم مردم صف می کشیدند کیهان را می خریدند و الان من نمی دانم تیراژش چقدر است . ای کاش دفتر کیهان در میدان توپخانه نبود ، در میدان آزادی ، میدان رفاقت ، میدان دوستی ، یکجایی دفترش بود که بیشتر ادبیاتش یک ادبیات دوست مدارانه ، مدارا طلبانه تری می شد.
***من اعتراض داشتم که چرا با آقای کلینتون دست ندادید. رییس جمهور یک کشور رییس جمهور یک ملت است ، ما اعتراضمان این بود که چرا قاطع نایستادید. اصلاً صحبت ما این نیست که اگر بحثی مطرح شد یعنی می خواهید رابطه برقرار کنید . تکلیف رابطه معلوم است که چه کسی تعیین می کند ولی دولت ها وظیفه شان این است که شرایطی را ایجاد کنند که منافع کشور را تعیین نماید. چه دولت آقای هاشمی ، چه دولت آقای خاتمی و چه دولت احمدی نژاد ، باید ایران را از معرض تهدید بودن خارج کند . باید اجماع جهانی را در هم بشکند. نمیشه اینجا نشست و گفت ما می خواهیم با دنیا بجنگیم و دنیا با هم متحد شوند و بعد مثل کره شمالی بنشینیم و عزا بگیریم که حالا چکار کنیم .
*** شعار را باید وقتی داد که باور پذیر باشد .وقتی شعار داده شد و مردم کوچه و خیابان آن را باور نکردند این شعار فایده ای ندارد .
***
—————————————–
حسین شریعتمداری:
—————————-
**** انقلاب اسلامی برای صدورش به ویزا و روادید نیازی ندارد و دلگرمی محرومان جهان است.
**** درگیری ما با آمریکا درگیری ماهوی است و تنها در دو حالت پایان می یابد؛ یا ما از اسلام ناب در حاکمیت دست بکشیم یا آمریکا از خوی استکباری اش دست بردارد و مادامی که ایت اتفاق نیفتد درگیریها ادامه دارد.
***** شواهد نشان می دهد که آمریکایی ها مفاد قرارداد الجزایر را نپذیرفتند که نمونه اش فتنه ۸۸ بود.
*****انتظار میرفت اصلاح طلبان از سخنان نتانیاهو که گفته بود سرمایه اصلی ما در ایران اصلاح طلبان هستند موضع گیری می کردند.
**** آمریکایی ها براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود نام بردند که هرگز تغییر نمی کند.
***** من در پاسخ به این اظهارات برخی که می گویند با صرفنظر از مسائل هسته ای تحریم ها برچیده می شوند می گویم که اتفاقا تحریم ها چند برابر خواهند شد.
****ادبیات گفتاری رئیس جمهور باید مناسب و متین باشد.
****فتنه ۸۸ از روی فرمول سه ضلع امریکا و انگلیس و اسرائیل پیروی می کردند و این قابل انکار نیست.
****شما به آقای خاتمی اعتراض کرده اید که با کلینتون دست نداده ؟ خاتمی سه بار با جورج سوروس صهیونیست معروف دست داده است.
****بنا بر اذعان خود اصلاح طلبان نمی شود ارتباط جورج سوروس را با آنان انکار کرد.
****مذاکره بستگی به شرایط و مختصات مذاکره کننده دارد ، نه شخص. مذاکره یک تعریف کلاسیک دارد . در هر مذاکره ابتدا کف مذاکره را تعیین می کنند و یک سقف . وقتی آن را از قبل مشخص می کنند این قابل قبول نیست.
****تعریف کلاسیک مذاکره عبارتند : از اینکه در هر مذاکره ای ابتدا کف مذاکره تعیین می شود، کف مذاکره مجموعه مقولات مورد اشتراک طرفین و سقف آن نقطه ای است که طرفین می خواهند به آن برسند.
مقالهای منتشرنشده از هدی صابر:
قبل از ورود به بحث واژه «برنامه ملی» را تعریف میکنم که مقصود من از آن این است که برنامه باید شاخصهای جدی داشته باشد. این شاخصها عبارت است از: عنایت جدی به وضعیت موجود هر مقطعی که قرار بوده در آن مقطع برنامهریزی طراحی شود، نسبت و ضریب کارشناسی ملی که در آن برنامه متراکم شده، استفاده از منابع داخلی، مسالهشناسی، حل مساله و امکانآفرینی در دوران آن برنامه.
اولین برنامهای که در تاریخ اقتصاد ایران به تصویب رسید و مقداری از آن هم اجرا شد برنامه هفت ساله اول است که دوره زمانی ۱۳۳۴-۱۳۲۷ را پوشش میدهد. فضای بینالمللی در این مقطع، فضای دوران نقاهت پس از جنگ بینالمللی دوم است: در آغاز دهه بیستم که مقارن است با نیمه دهه ۲۰ پس از اتمام جنگ جهانی دوم- بیکاری، تورم، قحطی نان، اوضاع نابسامان اقتصادی و جمعیت انبوه متراکم در بخش کشاورزی وجود دارد. از طرفی درهم ریختگی اجتماعی در کشور موج میزد و فضای سیاسی ایران باز شده بود تا بروز و ظهور افکار و اندیشهها را شاهد باشیم. شاه جوان نیاز به ثبات دارد و طبیعتا نیاز به برنامه ثباتبخش. در چنین شرایطی اولین خیز برای برنامهدار شدن اقتصاد ایران صورت میگیرد.
اولین برنامه توسعه در ایران از دو مجرا با جهان ربط پیدا میکند (از نوع وابستگی). یکی در مجرای کارشناسی و طراحی، در حقیقت توان کارشناسی ملی حذف میشود (بنا به هر علت تاریخی که یا موجه است یا غیرموجه) و در مرحله اول شرکت «موریسن نوتسن» آمریکایی و در مرحله دوم موسسه آمریکایی «ماوراء بها» ماموریت طراحی و تنظیم اولین برنامه اقتصاد ایران را برعهده میگیرند. بنابراین در اولین گامی که ایران به سمت برنامه برمیدارد از دو مجرا یکی از مجرای اخذ وام و یکی از مجرای طراحی و کارشناسی با جهان ربط پیدا میکند. ربطی که ایران با جهان پیدا میکند ربطی کاملا یک طرفه است یعنی از جهان جذب و ارتزاق میکند بدون اینکه چیزی به جهان پس بدهد. این برنامه از اشکالات جدی برخوردار بود، مسالهشناسی ملی در این برنامه دیده نمیشود و از وضع موجود و مشکلات و بحرانهای مبتلا به ایران شروع نمیکند. آرمانهای دوردستی دارد که آن آرمانهای دوردست باعث میشود که در انتها، برنامه نتواند تحقق جدی پیدا کند. برنامه اول را که پشت سر بگذاریم بر میخوریم به برنامه دوم، با دوره زمانی هفت ساله که از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱ را پوشش میدهد اما قبل از اینکه سراغ برنامه دوم گرفته شود، استارت اجرایی برنامه اول زده میشود بدون اینکه وام کذایی از بانک بینالمللی به ایران و اقتصاد ایران تعلق بگیرد. این موضوع از طرف دیگر مصادف میشود با دوران نهضت ملی شدن نفت با رهبری دکتر مصدق و بنا به شرایط ویژه و اضطراری دوره، این برنامه از دستور کار دولت حذف میشود و قبل از اینکه در سال ۱۳۲۷ وامی از طرف بانک بینالمللی ترمیم و توسعه به ایران تعلق بگیرد برنامه از دستور کار دولت حذف میشود و شرایط ویژه برنامه متکی به ابداع و خلاقیت فردی دکتر مصدق جانشین آن میشود.
از برنامه اول که بگذریم به برنامه هفت ساله دوم میرسیم. تقریبا میشود گفت فضای بینالمللی یکی از نقاط اوج جنگ سرد است. شاخص نقطه اوج جنگ سرد جنگ کره است که از یکسو کره شمالی جدید و کره جنوبی جدید با هم درگیر هستند. در حقیقت یک سوی جنگ بلوک سوسیالیسم و در سوی دیگر جنگ بلوک سرمایهداری است. در همین اوان منطقه آمریکای لاتین کاملا ملتهب هست، التهابش هم التهاب چپی است با گرایشهای جدی طبقاتی. از سوی دیگر در کشور تازه استقلال یافته و تازه انقلاب کرده مثل هند و چین استارت برنامهریزی را میزنند و دستاوردهای نسبی جدی به جهان پیرامونشان عرضه میکنند. در کنار این، مصر هم با دینامیسم تاریخی که شخص جمال عبدالناصر در دوره خودش دارد موجی در جهان عرب ایجاد میکند که آن موج به «کالاهاریسم» مشهور میشود. فضای عمومی جهان این است و فضای داخلی فضای سیاسی افسرده بعد از سرکوب دولت ملی دکتر مصدق است. دولت، دولت کودتایی است. حاکمیت گرایش جدی آمریکایی دارد و در حقیقت نقشی که آمریکا بعد از کودتا در اقتصاد ایران دارد و در نظام سیاسی ایفا میکند یک دم مسیحایی است که مرده تاریخی را احیای مجدد میکند. در چنین شرایطی برنامه دوم توسعه در دستور کار قرار میگیرد. در داخل اتوریته فکری و اجرایی و مشورتی ایالات متحده آمریکا برقرار است و هیات عملیات اقتصاد آمریکا در ایران هستند. بانک توسعه آمریکا در ایران شعبه ندارد ولی نماینده دارد و در طول دوره دو ساله بعد از کودتا علیه دکتر مصدق ۹- ۸ فقره وام از طریق این بانک به دولت کودتا اعطا میشود. در مجموع آمریکاییها هم حضور اجرایی و هم حضور نظامی در ارتش و ژاندارمری دارند با دو هسته «گمینیش» و «آرمیش» در ژاندارمری و ارتش ایران. به لحاظ سیاسی هم سپاه «آتلانتیکا» بسیار فعال است. در مجموع دوران اتوریته ایالات متحده در ایران است. در چنین شرایطی ابوالحسن ابتهاج استارت برنامه دوم را میزند.
اگر سند برنامه اول را با سند برنامه دوم در بخش هدفگذاریهای کیفیتی مقایسه کنیم همان پاراگرافی که در برنامه اول هفت ساله در مورد هدفهای برنامه تدوین شده بود بدون هیچ تغییری در برنامه دوم دیده میشود. در حقیقت برنامه دوم هم به اهتمام ابوالحسن ابتهاج از اول نقطه ایران و از زمین واقعی ایران شروع نمیکند. استارت، استارت ملی نیست و خط برنامه هم به طور جدی حرکت در مسیر ادغام در نظام بینالمللی است. خود برنامه اشاره دارد به سیاست دروازههای باز. در این دوره قانون ورود سرمایههای خارجی در ایران تصویب میشود. صنایع جدید شکل گرفته به طور جدی در فضای بینالمللی زیست میکنند، هم از مجرای تکنولوژیکی و هم از مجرای مواد اولیه، کالاهای واسطهای و طبیعتا دانش فنی. در طول برنامه باز، اقتصاد برنامهدار شده ایران از دو مجرا به طور جدی به جهان وصل است، یکی از مجرای وام. علاوه بر وام، اعداد و ارقام اینطور نشان میدهد که در کل دوران برنامه، هر ساله به طور متوسط ۳/۳ میلیارد ریال وام استفاده شده به اضافه ۲/۱ میلیارد ریال کمک بلاعوض وجود داشته است. به عبارتی، در طول سالهای برنامه ۵/۴ میلیارد ریال از کمک خارجی استفاده شده است. ارتباط جهان با ایران در چارچوب برنامهریزی دوم، اخذ وام، اخذ کمک بلاعوض و گرفتن مشورت خارجی است.
برنامه سوم در حقیقت اولین برنامه جامع کشور است. در این دوران فضای جهان، فضای چپی متاثر از پیروزی انقلاب کوباست. انقلابی که در آن زمین در کوبا تقسیم شد، بیسوادی تقریبا ریشهکن شد، بسیج مردمی تحقق پیدا کرد و دولت کوبا به رهبری کاسترو وزن ویژه منطقهای پیدا کرد. در الجزایر انقلاب الجزایر را میبینیم. پیروزیهای جدی ویتنامیها در مقابله با آمریکاییها، در منطقه خاورمیانه ظهور عبدالکریم قاسم را داریم با یک رادیکالیسم افراطی و اصلاحات ارزی افراطی. در همین دوران یعنی قبل از برنامه سوم در منطقه شاخ آفریقا موضع رادیکال ناصر را داریم بر سر تردد در کانال سوئز و جنگ انگلیس و اسراییل با دولت مصر و جمال عبدالناصر، اوج جنگ سرد را باز در همین دوره داریم که تبلورش در بحران موشکی کوباست.
از منظر اقتصادی اگر به جهان نگاه کنیم در کشورهای پیرامون (پیرامونی ایالات متحده) شکاف فاحش طبقاتی و ساخت فاسد و غیرکارآ را داریم. فساد اداری – مالی، پوسیدگی تشکیلاتی و استفاده محض و انحصاری از اقوام سرکوب در کشورهای پیرامونی آمریکا. در چنین شرایطی آمریکاییها با روی کار آمدن جان اف.کندی رهبر وقت حزب دموکرات سعی میکنند خودشان را با فضای جدید جهان تطبیق بدهند. دکترین کندی که دکترین مشهوری است، محصول فضای انفجاری بینالمللی و واکنشی به موقعیت تاریخی چپ در جهان است.
لذا توصیههایی که در کادر دکترینی کندی، در این دوره داریم یکی نوشدن سیستم سیاسی در کشورهای وابسته به اروپاست. اصلاحات اقتصادی، اجتماعی، نوسازی سیستم اقتصادی و به لحاظ اقتصادی شیفت سرمایه از زمین به بخشهای مدرن، به خصوص سرمایه و خدمات لجستیک سرمایه نیز مطرح است. از جهان که عبور کرده و به ایران برسیم، فضای نوین سیاسی متأثر از فشار دموکراتها و حضور تازه نیروهای جبهه ملی دوم، نهضت آزادی اول و جنبش پر قدرت دانشجویی را در همین دوره داریم. روحانیت، تحرک نسبی دارد و اصناف و بازار هم تحرک پیدا میکنند. در مجموع از منظر سیاسی- اجتماعی که نگاه کنیم جامعه ایران یک دینامیسم نسبتا جامع را در این دوره از خودش بروز میدهد. از نظر اقتصادی اگر نگاه کنیم بحران ۳۹ و ۴۰ که مشکلات مالی دولت در آن کاملا پیداست را داریم. سیل ورشکستگی شرکتها و موسسات خصوصی جدی است و در حقیقت اقتصاد ایران قفل شده و به یک بنبست جدی میرسد. فاصله فاحش طبقاتی و عقبماندگی مفرط روستا و اوضاع نابسامان اقتصاد شرق. در ایران نیز مثل کشورهای پیرامون آمریکا نقدینگی روی زمین است، به خصوص نقدینگی حاکمیت. گرایش کلان زمینداران یک گرایش سنتی است. چندان میل حضور در بخشهای نوین را ندارد و سیستم سیاسی کاملا کهنه است و در همین دوره علی امینی به عنوان سمبل اصلاحات مقابل شخص شاه قرار میگیرد، به عنوان سمبل چسبندگی سنتی و سمبل میل جدی تاریخی به استفاده از اهرمها و شیوههای سنتی و غیرمدرن. در چنین شرایطی برنامه سوم پیش میآید. باز در این دوره نقش اصلی را ابوالحسن ابتهاج به عهده دارد. ابوالحسن ابتهاج در این دوره که آستانه برنامه سوم است به طور جدیتر سعی میکند که برنامه سوم را به جهان وصل کند. باز یکی مجرای استفاده از وام و اعتبارات خارجی و اینبار جدیتر از مجرای استفاده از کارشناسان.
در آبان سال ۱۳۵۵ شاه مصاحبهای دارد با امیر طاهری سردبیر وقت روزنامه کیهان. مصاحبه حدود یک پنجم صفحه کامل کیهان را به خودش اختصاص میدهد. مصاحبه کاملا تاریخی است. تمامش فکتهای سرگل این مصاحبه است. یک فکت سرگلی که عنوان میکند این است: اگر پول اضافی بیاید دیگر آن را آتش نخواهیم زد. یعنی در حقیقت بر تمام نقدهای داخلی و خارجی صحه میگذارد و اینکه دوران برنامه پنجم اقتصاد ایران پرتهای وحشتناکی را داشته است. خود کارشناسان سازمان برنامه اصطلاحی را که بهکار میبرند اصطلاح جالبی است، در مورد عملکرد مالی برنامه پنجم میگویند: در این دوره تبخیر مالی صورت گرفت. یعنی پول به عنوان منبع مالی بخار شده است.
میرسیم به نقطه عطف ۱۳۵۷ در شرایطی که نظام سنتی فروپاشیده، تمام سرمایهداران فرار کردند. بانکها ورشکست شدند، کاهش ذخایر ارزی را داریم، قطع جریان برق و غیره. در بهمن ۱۳۵۷ به بعد ما شاهد یک نقطه عطف هستیم. به دلیل اینکه اقتصاد ایران برنامه نداشته، در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹، بودجه جانشین برنامه میشود. بودجهای که جانشین برنامه میشد یک ماهیت ملی داشته و به طور جدی میزان صادرات و تولید نفت را پایین میآورد. صرفهجویی سازمان برنامه و بودجه به طور جدی در دولت موقت صرفهجویی پیشه میکند و سطح هزینههای عمرانی را افزایش میدهد و هزینههای امنیتی- نظامی را کاهش میدهد. نکتهای که هست بر مقدمه بودجه سال ۱۳۵۹ از واژه تعدیل استفاده میشود. یعنی دو دهه قبل از سیطره تغییر تولید تعدیل در جهان در مقدمه بودجه ۱۳۵۹ از واژه تعدیل استفاده میشود با مضمون ملی، تعدیل با مضمون ملی. در این دوره بنا به گفته دو رییس سازمان برنامه در مقطع آغاز انقلاب، ظرفیت و انرژی کارشناسی به طور جدی آزاد میشود و گزارشات متعددی میآید. نقد گذشته در گزارشات به طور جدی به چشم میخورد. در سال ۱۳۵۸ آییننامه شوراهای مشترک برنامهریزی تصویب میشود و طرح مقدماتی از نیروی کارشناسی ایران، طرح مقدماتی برنامه دراز مدت جمهوری اسلامی ایران بود. بعد از این، اولین خیز را برای برنامهدار کردن اقتصاد ایران در سال ۱۳۶۲-۱۳۶۱ در سازمان برنامه شاهد هستیم. این برنامه به دلیل پیشبینی غیرواقعی درآمدهای نفتی و به دلیل جنگ در ایران در جریان بوده است و جنگ هم برهمزننده عدم تعادلها جدی است و از طرف دیگر برنامه فاقد پایگاه آماری قابل اعتماد است. این برنامه به تصویب نمیرسد و پشت سر آن اصلاحیه این برنامه میآید و بعدش برنامه شرایط نوین. در این دوره به طور طبیعی با توجه به شرایط که انقلاب به خودش حمل کرده است، ارتباط ایران با جهان قطع میشود و برنامهها نه تنها به ارتباط فکر نمیکنند (به خصوص برنامه اصلاحیه و به خصوص برنامه شرایط نوینی که در سال ۱۳۶۵ تنظیم و طراحی میشود) بلکه به چگونگی مقابله با محاصره اقتصادی فکر میکنند. این نقطه عطفی در دوره برنامهریزی در ایران بود. ۹ سند بررسی و جمعبندی شده است. این جمعبندی ۱۱ محور دارد:
۱- ایده تاریخی اولیه برنامهدار شدن اقتصاد ایران، فارغ از روند عملی مرتبط بر آن ایده محترمی بوده است.
۲- برنامهها در ایران پیش از آنکه از شرایط بومی تاثیرپذیر باشند، از امواج و توصیههای بینالمللی روح پذیرفتهاند. به عبارتی نقطه عزیمت برنامهها واقعیات موجود و مشکلات مبتلا به ملی نبوده یا کمتر بوده است، برنامهای که مقدم بر هر چیز میبایست نگاه مسالهشناسی و بحرانشناسی ملی میکرده از این حوزه مستثنی بوده است.
۳- نظام سیاسی ایران در طول این۵۰ سال بعضی وقتها پررنگتر و بعضی وقتها کمرنگتر مبتلا به تبهای تئوریهای بینالمللی بوده است: یک دوره جهش بزرگ متأثر از اصطلاح جهش بزرگ مائو در برنامه دوم اقتصادی چین، یک دوره تمدن بزرگ بعد از انقلاب تب الگوی کره جنوبی، بعد کره شمالی بعد تئوری کوچک زیباست و در سالهای اخیر هم تب تعدیل. به عبارتی در طول ۵۰ سال، ما تقریبا اندیشه خود را به جز چند تا استثنا از تئوریهای علمی خارج از مرزهای بینالمللی اتوریتهپذیری داشتیم به جز دو استثنا: یکی تجربه مصدق که تجربه فارغ از برنامه بوده و مبتنی بر اندیشه ملی بوده است. یک روایت تاریخی از آقای عالینسب همیشه در ذهن من مانده، آقای عالینسبت میگویند: وقتی که خرید نفت ایران تحریم شد، همان روز دکتر مصدق من را خواستند و ایشان به آقای عالینسب گفتند که میدانی که امروز نفت فلکهاش بسته میشود؟ ما باید فکر کنیم حالا که نفت از آن طرف جریان پیدا نمیکند از این طرف بیاید بیرون تا لولههایش برسد و نفت را در اقتصاد ایران به حرکت بیندازیم و به آقای عالینسب توصیه میکنند که برو به فکر ایجاد صنایعی باش که آن صنایع بتوانند از نفت استفاده جدی بکنند. آقای عالینسب هم چراغ علاءالدین را، (علاءالدینی عالیپسند) و سماورهای عالیپسند را طراحی میکند. آقای عالینسب میگویند: وقتی دوتا کارخانه راه افتاد و زود هم راه افتاد من آمدم به مصدق گفتم و مصدق بسیار خوشحال شد و دستور داد که چند تا از آن سماورها را خریدند و از صبح تا شب در نخستوزیری آن سماورها میجوشید و به ارباب رجوع چای میدادند.
این ایده یک ایده ملی است. بنابراین اینگونه تفکرها در اقتصاد ایران نه پشتوانه سیاسی داشتند نه تاریخی نه تشکیلات جدا از تجربه دکتر مصدق، در مقطع ۱۳۵۸ و در مقطع ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ هم متاثر از فضای انقلاب و درون جوشی انگیزهها این تجربه را داشتیم. این دوره هم دوره مستثنی است یعنی متاثر از تبهای بینالمللی نیست.
۴- در طراحیها بدون توجه به امکانات موجود ملی ابتدا برنامهریزی میشود. برنامهریزیهای بلندپروازانه، بعد منبع تامین مالی مکفی نیست بنابراین به طور طبیعی در یک مسیر نقطهچینی قرار میگیرند که آن مسیر نقطهچین محافل پولی- مالی جهان سرمایهداری است.
۵- ظرفیت نادیده گرفته شده کارشناسی ایران: در قبل از برنامه اول که «موریسن نوتسن» در ایران کار کند هیات عالی برنامه تشکیل میشود، آن هیات عالی برنامه پنج کمیسیون داشته است. در این هیات عالی ۲۵ نفره از فرهیختگان موجود جامعه ایران شرکت داشتند. بعضیهایشان تیپهایی بودند مثل دکتر رضازاده شفق و سعید نفیسی و از آن جمع کسانی بودند که به نهضت ملی پیوستند و پیرامون دکتر مصدق قرار گرفتند مثل مهندس ایرجزاده، دکتر کریم زنجانی، آقای آشتیانی و آقای پیرنیا. آن ۲۵ نفر هم ترکیبشان ترکیب متنوعی بوده: استاد دانشگاه، مهندس، اقتصاددان، پزشک. تازه این ترکیب، ترکیب پایتختنشینند و این ترکیب پایتختنشین کارشناسان محلی را هم پوشش نمیدهد. در ادوار بعدی هم باز به همین ترتیب. در برنامههای دوم و سوم این ظرفیت کارشناسی وجود داشته و ابتهاج عامدانه از آن ظرفیتهای کارشناسی استفاده کرده، دور میزده و میپریده است. در برنامه چهارم تقریبا هستهای با موقعیت ملی شکل میگیرد مرکب از آقای «مژلومیان»، آقای درودیان و آقای معتمد که این هسته متکی به اولین جدول داده- ستانده است که سال ۱۳۴۴ توسط کارشناسان وزارت اقتصاد و دارایی طراحی میشود و اول بار روابط بین بخشی اقتصاد ایران در آن ملحوظ نظر واقع میشود. آنها متکی به آن جدول، برنامه چهارم را طراحی میکنند. در برنامه پنجم نظر نظام کارشناسی به خصوص شخص آقای «مژلومیان» این بوده که تزریق آنچنانی به ظرفیتهای ثابت اقتصاد ایران تهوع به وجود میآورد کمااینکه به وجود آورد اما شخص شاه در آن مقطع با یک حرکت ارادی و سانترالیستی محض ایدهها و نقادیهای نظام کارشناسی را کاملا سرکوب میکند. در آن دوره باز وضعیت نظام کارشناسی جدی بوده، در برنامه ششم باز به گفته کارشناسان دستاندرکار برنامه ششم، دو هزار و ۵۰۰ کارشناس در یک دوره کوتاه ۳۰ هزار صفحه ادبیات برنامهای تولید میکنند که از آن ۳۰ هزار صفحه ادبیات برنامهای، فشردهای به قطر ۴۰۰ صفحه منتشر میشود که نقد جدی دارد به عملکرد برنامه پنجم. در سال ۱۳۶۱ به گفته دستاندرکاران آن زمان سازمان برنامه پنج هزار کارشناس دستاندرکار طراحی برنامه ۱۳۶۲-۱۳۶۱ بودند. در سال ۱۳۶۸-۱۳۶۷ مثل برنامه اول ۲۱ هزار و ۹۰۰ ساعت کار کارشناسی را میبینیم. در برنامهای که حدود شش هزار کارشناس روی آن کار کردند اما به رغم ظرفیت کارشناسی که در ایران وجود داشته مسوولان سیاسی همه گاه به خصوص قبل از انقلاب با دیده فرودست نسبت به نظام کارشناسی ایران نگریستند، بیاعتنا بودند و حذفی برخورد کردند. ابتهاج نمونه آن است. در سال ۱۳۶۰ فردی که مسوولیت موقت سازمان برنامه را به دست میگیرد سازمان برنامه را در سال ۱۳۶۰ تعطیل میکند، و بعد از تعطیل، کارشناسان را تکتک گزینش میکنند. در سال ۱۳۶۷ دکتر عظیمی مسوول سازمان برنامه بودند و با ماهی ۲۰ هزار تومان حقوق، اداره آموزش سازمان برنامه را میگرداندند اما رییس وقت سازمان برنامه بنا به اختلاف سلیقه ایشان را کنار گذاشتند. سال بعد در سال ۱۳۶۸ در سازمان برنامه یک کلاس سه، چهار روزه برای همین آقای عظیمی گذاشتند و سازمان برنامه یک میلیون تومان به ایشان پول داد؛ کارشناسی که تا یک سال قبل با ماهی ۲۰ هزار تومان برای ایران کار میکرد. توقع نظام اجرایی از کارشناس این بوده که توجیهکننده علمی بلندپروازیهایش باشد، تلفیقکننده برنامه باشد، نگارنده مصطلحساز باشد و مجری. به این دلیل و به دلیل خودکمبینی که نظام کارشناسی ایران داشته است، ساب برنامهریزی در ایران بیشتر از هند، چین، یوگسلاوی، ژاپن، کره شمالی و کره جنوبی است.
۶- گم بودن دیدگاههای محلی یعنی ما قایل شویم که کارشناس محلی از عرف محل، ظرفیت محل و استقلال محل شناخت دارد. در برنامههای توسعه ایران کمتر موردی بوده که از دیدگاههای محلی استفاده شده باشند محور بعدی که یک نکته تاریخی است این است که سه تجربه مثبت برنامهریزی و اجرا در ایران بوده که آن سه تجربه مثبت اساسا از جنبه یا پروسه برنامههایی که من خدمتتان گفتم خارج بوده است. این نکته قابل تاملی است. یکی نکته امیرکبیر است که زیربنایی کاری کرده، بر آموزش تاکید کرده به رفع منطقی ایران با جهان معتقد بوده، در استدلال صرفهجویی نظام پای فشرده، نمونه بعدی رضاخان فارغ از سمت توسعه و فارغ از اینکه در دوران رضاخان انسان و کلمات انسان سرکوب شد. در دوران رضاخان هم ما چند تا رگه ملی میبینیم. یک تکنولوژی مورد استفاده در دوران رضاخان تکنولوژی ملی بوده که کاملا بومی بوده و یکی اینکه رضاشاه از قند و شکر، خط آهن درآورد یعنی منابع تامین مالی برنامههای رضاخان هم منابع ملی بوده است.
چرا در ایران برنامهها کارا نبودند اما سه عنصری که برنامهای هم نداشتند و متکی به اراده فردی خودشان بودند، توانستند به نوعی رگههایی از توسعه کلاسیک در ایران مستقر کنند. محور بعدی این است که برنامهها در ایران هیچوقت اجتماعاتی نشدهاند. مساله برنامه همیشه مساله تو اتاقی یا تو سالنی یا تو سازمان برنامهای و دستورهای اجرایی بوده برای کارشناسان. در میان مردم هیچ وقت برنامه نفوذ نکرده است الا برنامه اول اقتصاد سال ۱۳۶۸ که بعد از جنگ بود و تا حدودی به لایههای اجتماعی نفوذ کرد. علت این مساله هم این است که برنامهها اصلا کاری به مشارکت نداشته و برنامهها وظایف بخشنامهای برای مردم ایران قایل بودند. برنامهها خواستند که مردم را از روستاها به شهر مهاجرت بدهند. ظاهر خودشان را متجدد کنند و از سنتها اجبارا وداع بگویند. کارخانهها را پر کنند و سیاه لشگر صنایع و خدمات دوران مختلف شوند.
با عنایت به آنچه که عنوان شد در طول این۵۰ سال نقش طلاییای داشتیم. یکی بهمن ۱۳۵۷، یکی سرفصل آغاز جنگ ایران و عراق، یکی سرفصل خاتمه جنگ. این سه فرصت طلایی وجود داشت که اقتصاد ایران سمت و سوی ملی پیدا کند، برنامهدار بشود (از سر ضرورت نه از سر نمایش و نه از سر تمکین توصیههای بینالمللی) و در هر کدام از این سه مقطع هم خواست و اراده اجتماعی وجود داشته و هم ظرفیت کارشناسی اعلام کرده بود (نظام کارشناسی ایران ظرفیتش را اعلام کرد) اما این سه فرصت طلایی آن گونه که باید استفاده نشد.
ربط ایران و جهان در طول این نیمقرن برنامه، در برنامه اول یک ربط کاملا سنتی است، وام را از خارج گرفتیم، طراحی از خارج گرفتیم و نفت به جهان دادیم. در برنامه دوم وام گرفتیم، کمک بلاعوض گرفتیم، مشورت گرفتیم، نظارت مستشاری گرفتیم، بازار مصرف به آنها دادیم و غیره. در برنامه سوم از توصیهها و تئوریها اثر پذیرفتیم، تئوری پذیرفتیم، وام پذیرفتیم، و بخشهای مدرن را به جهان وصل کردیم و کما فیالسابق نفت دادیم. برنامه چهارم هم به نوعی مشابه برنامه سوم است از لحاظ ملاحظاتی که ذکر شد. برنامه پنجم مسوولیت منطقهای قبول کردیم، مسوولیت بینالمللی- اقتصادی قبول کردیم، وام داده و گرفته، نفت داده به اضافه فرآورده. فرآورده هم گرفتیم. آنچه که داده و گرفته رابطهشان کاملا نابرابر است. در برنامه پنجم درآمد نفت و گاز ۱۲۰ برابر کل صادرات صنعتی ایران است. در سال ۱۳۵۶ کل صادرات صنعتی برابر با ۲/۵ روز صادرات نفت ایران است، یعنی ما یک کوتوله به تمام معنا بودیم در مقابل قامت کشیده بینالمللی. رابطهها این چنین بود اما در برنامه قبل (در برنامهای که هماکنون در دست اجراست) کاملا سنتی عمل کردیم، تئوری پذیرفتیم. در برنامه تعدیل، اتوریته تئوری را پذیرفتیم، وام هم گرفتیم بدون اینکه آن وام جای قابل مشاهدهای در اقتصاد ایران داشته باشد تبدیل به یک نوع بدبختی در اقتصاد ایران شد اما مهمتر از آن این است که در انتهای۵۰ سال، ما مثل اول دورهایم یعنی سنتیترین عضو اوپک هستیم. گابن هم نفت صادر میکند هم فرآورده اما ما نفت صادر میکنیم فرآورده وارد میکنیم. وظیفه تاریخی دولت این است که شرایط را تا آنجا که ممکن است شفاف کند مسالهشناسی کند استراتژی ممکن متکی بر کارشناسان داخلی و منابع مالی و مشارکت مردمی داشته باشد. اما از این سو مجمع کارشناسی بومی شکل بگیرد به دور از اتوریته نظام سیاسی. این یک عامل راهگشا خواهد بود.
گاهی این موضوع مطرح میشود که مسالهای که با آن روبهرو میشویم و آن اینکه در سیستم برنامهریزی، اندیشههایی که نظام برنامهریزی ما را مجبور میکرد که بیایند و برنامهریزی کنند به گونهای نبود که اینها از یک انسجام خاص برخوردار باشند و در واقع یک روح حاکم و محور عمیقی که سبب شده باشد اندیشههای برنامهریزان شکل گرفته باشد وجود ندارد. گاهی حتی در پیوست برنامه دوم میبینیم که گفته میشود در برنامه اول سد ساختهایم چون مد روز جهانی بود و سپس این سوال مطرح میشود که واقعا در این مدت ۵۰ سال یک دیدگاه روشن توسعهای وجود داشته یا نه. اصولا برنامهها سازوکاری بوده برای دستیابی به توسعه یا مکانیسمی بوده برای هماهنگی تصمیمهای اقتصادی؟ پاسخ من این است که دیدگاه توسعه روشن اساسا وجود نداشته است. از ابتدای کار از ۵۰ سال گذشته که شروع کنیم بیاییم جلو، در برنامه اول (۱۳۳۴-۱۳۲۷) اساسا دیدگاه توسعهای وجود نداشت و فهرستی از پروژهها بود. برنامه دوم هم تقریبا همین بود اما از برنامه سوم به بعد که برنامهها شکل کلاسیک برنامهای به خودش گرفت در حقیقت اقتصاد ایران در کادر برنامهها روی باند بلندپروازیها رفت و برنامه چهارم شد «جهش بزرگ»، برنامه پنجم شد «تمدن بزرگ»، برنامه ششم هم آرمان. به اصطلاح مدیریت سیاسی سفارش دهنده برنامه این بود که در آستانه دهه ۱۹۸۰ ایران به پنجمین کشور صنعتی جهان تبدیل شود. بنابراین در ابتدا دیدگاه توسعه روشن وجود نداشت در ادامه هم همین طور، یعنی رویاها جایگزین دیدگاه روشن شد. در حالی که در کشورهای دیگر اساسا اینطور نبود، مدیران سیاسی درک و تلقی روشنی از وضع موجود خودشان، مسیر حرکتشان و آرمانهای غاییشان داشتند.
در زمان اولین برنامه تصویب شده و اجرا شده در شوروی بعد از انقلاب و در زمان استالین (۱۹۳۳ تا ۱۹۲۸) کاری اصلا به ویژگیهایش و عملکرد سیاسی اجتماعیاش نداریم- دیدگاه مشخصی داشت. دیدگاهش این بود که در طی این پنج سال شوروی باید بتواند شانه بساید به شانه رقیبش که سر بلوک سرمایهداری بود یعنی آمریکا و بتوانیم بنیانهای صنعتی بنا نهیم که با اتکا به آن بنیانهای صنعتی در جهان بتوانیم به عنوان سانتر اردوی خودمان عمل کنیم. تلقی کارشناسی «گاسپلان» در ابتدای برنامه این بود که شوروی در طول این برنامه پنج ساله توان تولید ۱۰۰ میلیون تن فولاد را بیشتر ندارد؛ استالین ایستاد روی اینکه ما باید در طول این پنج سال ۵۰۰ میلیون تن فولاد تولید کنیم و ۵۰۰ میلیون فولاد تولید کردند و آن فونداسیونی شد برای حضور مقتدرشان در عرصه بینالمللی، بعد از استالین هم همینطور بود: در انتهای دوران استالین رفتند روی اینکه در فضا هم شانه بسایند به شانه رقیبشان و این کار هم شد یعنی برنامه را بروند به این سمت که اقتدار پیدا کنند در عرصه فضایی و اولین قمر مصنوعی را شورویها پرتاب کردند، اولین فضانورد هم «یوری گاگارین» بود. اولین فضانورد زن هم «تریشکوا» بود. بنابراین میدانستند میخواهند چه بکنند. در یوگسلاوی هم همینطور دیدگاه روشن بود که چه میخواهد. در کره جنوبی بعد از دهه ۶۰ استراتژیشان فتح بازارها بود همه امکانات ملی رفت روی فتح بازارها و کارشناسها خودشان را روی استراتژی فتح بازار تطبیق دادند. کره شمالی (همسایه کره جنوبی) چشمانداز استراتژیکش تعبیه بنیانهای مقاومت در داخل بود و همه نیرویش را بر آنجا متمرکز کرد در حد خودش نسبتا موفق بود. در چین دیدگاه مائو و طیف همفکرش این بود که مزیتهایمان نیروی انسانی متراکم هست، تکنولوژی کاربر است و بهرهوری نسبتا بالای مردم چون انضباطپذیر و منظم هستند و با این ویژگیها رفتند روی جهش بزرگ در برنامه دومشان و به طور نسبی هم موفق عمل کردند.
اما به نظر من تکاملیترین مورد، مورد هند بود که آقای میرزایی هم اشاره کردند که روح دموکراتیکی در آن بود که این روح دموکراتیک شاخصش این بود که دیدگاه کارشناسی ضمیمه آرمانهای درازمدت و دوردست و ملی مسوولان شد و در طول یک دهه هم در هند گل داد. هنر رهبران هندی مقدمتا «گاندی» و بعد «نهرو» این بود که گاندی توانست آرمانهای ملی خودش را به کارشناسان هندی تزریق کند. نهرو هم توانست آرمانهای سوسیالیستی خودش را به کارشناسان تزریق کند. کارشناسان هم در یک پیوند دموکراتیک با رهبران سیاسی که تشویش و سردرگمی فکری و ایدئولوژیکی نداشتند توانستند آرمانهای رهبران جامعه خودشان را به واقعیت نزدیک کنند. این عقد تکاملی کارشناسان به عنوان انسانهایی که دانش کلاسیک دارند، تکنیک بلدند، اصول بلدند برای به کار گرفتن آن تکنیک در مسیر رسیدن به هدفگذاریهای کیفی و کمی و رهبران سیاسی هم مشخص بود چه میخواهند و مزیتهای جامعه خودشان را میشناختند و یک تلفیق و عقد مبارکی صورت گرفت بین تفکر ملی گاندی و تفکر سوسیالیستی و مردمگرای نهرو و جریان کارشناسی هند. هندیها از قبل میدانستند که چه میخواهند. ۱۰ سال قبل از اینکه مستقل شوند و استعمار انگلیس را بیرون کنند گاندی به حزب کنگره پیشنهاد کرد که کمیته برنامهریزی ملی تشکیل شود. کمیته برنامهریزی ملی در سال ۱۹۳۸ به ریاست نهرو تشکیل شد و از قبل میدانستند که در دوردست چه میخواهند، این اتفاق در هند افتاد و قبلش هم اینها تمرینات برنامهریزی ملی را انجام داده بودند. گاندی نهضت تعاونیها را راه انداخت. در نهضت تعاونیها آنقدر پیش رفتند که در سال۱۹۴۰ و در بحبوحه جنگ که انگلیس هم سرگرم جنگ بود، تعاونی بافندههای هندی ۱۹۵ شعبه سراسری داشت. اولین کنگرهشان هم در سال ۱۹۴۰ برگزار شد. تعاونی در واقع یک ابزاری شد که بعدا هم در برنامه اول و دوم به عنوان بخش قابل اتکا به کار گرفته شد. گاندی باز در دوران مبارزاتیاش در پروسه ۱۹۴۷ تا ۱۹۲۰ با بورژوازی ملی هند پیوند خورد این پیوند سبب شد در برنامه اول و دوم بورژوازی ملی هند در کنار تعاونی و فونداسیونی که از قبل به وجود آمده بود، ایفای نقش بکند و هندیها توانستند به عنوان یک الگوی دموکراتیک و غیراقتدارگرا در سطح جهانی عمل کنند.
منبع: هفتهنامه آسمان
صادق آئینه وند، رییس انجمن تاریخِ اسلام از جمله اساتیدی است که جدای از تدریس در دانشگاه، در کار ترجمه و تألیف آثاری زیادی نیز فعال است. آثاری که او ترجمه یا تألیف کرده، هریک در پاسخ به نیاز مبرمی در جامعه علمی، یا روشنگری و عبرتآموزی در زمینهای خاص از تاریخ اسلام بوده است؛ از جمله آثار او می توان به «ادبیات انقلاب در شیعه»، «قیام های شیعه در تاریخ اسلام» و «تاریخ نگاری در اسلام»، اشاره کرد.
آئینه وند که معتقد است امیرالمومنین در همه زمینه ها اخلاقی مطلق داشته است، در گفت وگو با خبرنگار شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)؛ به تشریح ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی و رفتاری امام علی (ع) پرداخت و بیان کرد: امام علی (ع) “حق”، “آزادی” و “عدالت” را سه محور حرکت خود در حاکمیت قرار داده بود.
امام در زمان حاکمیت خود به دنبال حق، عدل، آزادی بود
او افزود: امام در زمان حاکمیت خود به دنبال حق، عدل، آزادی بود. اگر زندگی امام را خلاصه کنیم، خواهیم دید این سه مورد در تاریخ اسلام و سیره ایشان متمرکز و متبلور است و امام بسیار به این موارد تاکید داشت. امیرالمومنین در تمام دوران زندگی خود چه در زمانی که به عنوان یک جوان درکنار رسول خدا بودند یا ۲۵ سالی که در خانه بود یا حتی در مدتی که حاکمیت را به دست داشت، همواره حق برای او محور بود. زمانی که در جنگ بدر و احد بودند، فرمودند که” ما شمشیر میزنیم و خدا اخلاص ما را میبیند و پیروزمان میکند”. امام علی (ع) در جنگ ها نیز شمشیر از روی حق میزد و تمام اقدامات او به خاطر خدا بود.
امام علی (ع) قبل و بعد از حاکمیت از نظر اخلاقی تغییری نکرد
او در مورد مسئله اخلاق در دیدگاه امام علی(ع) گفت: امیرالمومنین تنها رهبری بود که در همه مواقع از زمانی که همراه پیامبر تا خانه نشینی بودن ایشان و حتی زمانی که حاکم بودند، اخلاقی مطلق داشتند، زمانی که ایشان در خانه بودند آداب، رفتار، کردار و خصوصیات خاص خود را داشتند. وقتی خلیفه شدند، مسوولیتهای اجرایی به روی دوشش افتاد و تقابلهایی پیش آمد که ایشان باید به مسوولیت های خود عمل میکردند، اما از نظر اخلاقی هیچ تغییری نکردند. زندگی نامه، سیره اخلاقی، سیره اقتصادی و خانوادگی و چگونگی رفتار ایشان با مردم برای ما باقی مانده و باید از آن ها بهره لازم و کافی را برد. امام علی(ع) زمانی که به خلافت رسید، کیسه ای برداشت و به مردم بصره نشان داد و گفت: “یا اهل بصره ماذا تنقمون منی؛ از من چه میخواهید، این همان کیسهای است که از اول داشتم و اکنون که خلیفه هستم نیز همان کیسه نان خشک را دارم” امام علی (ع) لباس خود را نیز نشان داد و فرمود “والله ان هذا من غزل اهلی و اشار الی کمه؛ لباسی که میپوشم دستباف خانواده ام است و حال که خلیفه هستم لباس بافت خانواده خود را می پوشم.” بنابراین آنچه که مربوط به زندگی شخصی امام علی(ع) بود، تغییری نکرد.
جنگها برای رسیدن به حق بود
این پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام و ادبیات عرب با اشاره به اینکه انجام جنگ ها از طرف امام علی(ع) نیز برای رسیدن به حق بود، تصریح کرد: مشرکین کسانی بودند که نه اعلام حق را میپذیرفتند و نه میگذاشتند که صدای حق به گوش سایرین برسد. جنگ در اسلام موضوعیتی ندارد، اگر مشرکان به مسلمانان و اموال آنها حمله نمی کردند و در حقیقت مانع رسیدن صدای اسلام به مردم نمی شدند، جنگی در نمی گرفت، از این رو جنگ در اسلام برای این بود که سد راه هدایت مردم را بردارند.
مدیر مسؤول مجلة العلوم الإنسانیة ادامه داد: امیرالمومنین می فرمودند: “در هر جنگی هیچ کسی را به مبارزه نطلبید. بعد از اینکه حجت شما را شنید و قبول نکرد، بگذارید ضربه اول از سوی او باشد که حجت بر شما تمام شود.” در هیچ جنگی امیرالمومنین ضربه اول را نزد و در همه جنگها از جمله؛ جمل، صفین، نهروان و حتی در جنگهایی که زمان پیامبر بود ابتدا دشمن خود را به صلح، سازش، دوستی و محبت دعوت میکرد، اگر آنها بر جنگ ایستادگی می کردند و ضربه اول را میزدند، حجت تمام میشد و جنگ در می گرفت.
امام علی(ع) با کسانی که حقی از مردم را ضایع کرده بودند، برخورد میکرد
آئینه وند به تاکید امام علی(ع) در مورد ضایع نشدن ذره ای از حق شخصی، اشاره کرد و افزود: حضرت علی(ع) می توانست محورهایی را که در سیاست مشهود است را به کار بگیرد و با استفاده از آنها با اهل مدینه سازش کند، اما امام(ع) با تمام کسانی که حقی از مردم ضایع کرده بودند، برخورد می کرد. امیرالمومنین (ع) می فرمود: “حق القدیم لا یبطله شىء” حق قدیم است. حق گذشته، هیچ چیزی را نمیتواند از بین ببرد از این رو آن حق واجب بر من، که حاکم اسلامی هستم، آن حق را دنبال می کنم.
عدل امام علی (ع) ذاتی بود نه تصنعی
او عدل امام علی (ع) را ذاتی دانست و اظهار کرد: امام و رهبر مسلمانان باید عدل ذاتی داشته باشد، یعنی عدل از انسان بجوشد نه آنکه به حالت تصنعی وانمود به داشتن عدل کند. عدل معنای وسیعی دارد از جمله آنکه بتوانید همه حق و حقیقت مردم را برگردانید و ظلمی به اندازه بال مگسی در هیچ جا نبینید و در همه شرایط احساس کنید، مردم از موهبت و امکاناتی که خدا به آنها داده، میتوانند بهرهمند شوند. این معنای عمیق عدل است.
سر دبیر مجله آفاق ادامه داد: عدل فقط در باب اقتصادی نیست بلکه اعم است. امام علی(ع) در این زمینه می فرمود: “اگر شخصی نتواند حق خود را بگیرد، نمیتوانیم خود را امام مسلمین بدانیم و تا جایی که میتوانیم احقاق حق مردم وظیفه حاکم است.” کسی که امام مسلمین میشود باید قبل از همه، خود را در زمینه های مختلف تعلیم ببیند و تعلیم ذاتی داشته باشد، در غیر این صورت قدرت او را به آتش میاندازد.
عفیف بودن حاکم در برابر قدرت
این استاد دانشگاه عفیف بودن حاکم در برابر قدرت را لازم و ضروری عنوان کرد و افزود: سلطه و مال از مواردی هستند که در قدرت وجود دارد، از این رو کسی که رهبر و خلیفه مردم می شود، باید توجه داشته باشد اسیر مال و سلطه نشود، اگر فرد تعلیم نفس نکرده و عفیف نباشد، یعنی عفت ذاتی در او وجود نداشته باشد نسبت به قدرت و اموال به آتش میافتد. بنابراین شخصی که میخواهد عدالت و حق را برقرار کند حق ذاتاً باید از او بجوشد تا بتواند آنها را برای مردم به ارمغان بیاورد. حضرت علی(ع) در این مورد می فرماید: “بعید است کسانی پیدا شوند که عفیف باشند، چه بسا مقام عفیف از مقام شهید بالاتر است.”
آئینه وند تصریح کرد: انسان عفیف، کسی است که قدرت و اختیار داشته باشد، اما از آن سوء استفاده نکند زیرا وقتی انسان امام مسلمین می شود الگو مردم قرار می گیرد و باید با مردم ضعیف همراه شود. به عنوان مثال غذا، پوشاک و امکانات خود را کنار بگذارد و با ضعیف ترین مردم خود را بسنجد. وقتی برای امام علی(ع) غذایی میآوردند ایشان سوال می کردند این غذای همه مسلمین است؟ و هنگامی که تشخیص میداد مسلمین نمی توانند این چنین غذایی را بخورند می فرمود، “خوردن این غذا بر من اشکال دارد.”
امام علی (ع) آبادانی و توسعه را مقدم بر اخذ مالیات میدانست
او با اشاره به اینکه امام آبادانی، توسعه و تمدن را مقدم بر مالیات می دانست، گفت: دولت های کنونی در دنیا به اخذ مالیات، بیشتر اهمیت می دهند، اما امام علی(ع) معتقد بود “بیش از اینکه از مردم مالیات گرفته شود برای آنان آبادانی، توسعه و تمدن سازی صورت گیرد و این بهتر از این است که خزانه پر شود.” حتی در عراق فرمودند” اگر فرصت داشتم و جنگها میگذاشتند اینجا را آباد میکردم.” هیچ کدام از خلفای راشدین تاکید بر آبادانی و عمران نداشتند، اما امام علی(ع) در آن مدت کوتاه و با اینکه سه جنگ در زمان حضرت صورت گرفته بود، اقداماتی را در آن فرصت کم انجام دادند، مانند ساماندهی زمینها، لایروبی قنات، تنظیم کشتزارها، ایجاد رابطه اقتصادی و کشاورزی سالم که مکتوب این اقدامات در متون آمده و مشخص است.
او با بیان اینکه امام علی(ع) قبل از هر جنگی سپاه مقابل را نصیحت میکردند، گفت: جنگ ها را بر امام تحمیل کردند. در هر سه جنگ امام به معاویه نامه مینوشت که من خلیفه مسلمین هستم شما با من بیعت کنید و تسلیم شوید، اما معاویه مخالف میکرد و میگفت شما به دلیل خون خواهی عثمان باید محاکمه شوید. جنگ را طلحه و زبیر و خوارج که به کشتار و ترور مردم دست زدند، شروع کردند. امام آنان را بسیار نصیحت کرد و چندین بار با آنها گفتوگو کرد، اما آنها متوجه نشدند و جنگ را شروع کردند. حضرت علی(ع) هیچ وقت پیش قدم نشدند و همیشه سعی میکرد با نامه، مکاتبه و از طریق یک گفتمان سیاسی و گفتوگویی که همه را قانع کند، مشکلات را حل کند، این مکاتبه ها در نهج البلاغه مشخص است. در صفین نیز افرادی بودند که هنوز به انجام جنگ شک داشتند و به امام میگفتند که بحث کنیم اگر قانع نشدند، وارد جنگ شویم.
امیرمؤمنان در حکومت خود هیچگاه کسی را مجبور به پیروی از خود نمیکرد
امام معتقد بود نباید در انتخاب مردم اکراه باشد
عضو هیئت مدیره انجمن تحول علوم انسانی با اشاره به اینکه امیرمؤمنان در حکومت خود هیچگاه کسی را مجبور به پیروی از خود نمیکرد، گفت: وقتی مالک اشتر آمد و گفت افرادی در کوفه با معاویه نامه نگاری میکنند، امام میتوانست آنها را به عنوان جاسوس بگیرد، اما ایشان میفرمود” اگر این افراد از حکومت عدل ما خسته هستند به هر جا که میخواهند، بروند و ما مانع آنها نخواهیم شد”، چرا که امام معتقد بود نباید در انتخاب مردم اکراه باشد. اگر مردم حتی امام را رها کنند، امام حق ندارد به خاطر اینکه او را رها کردهاند، جنگ راه بیاندازد، چرا که امیرالمؤمنین معتقد بود که هیچ چیز اکراهی به نتیجه نمیرسد.
امام علی(ع) به تعبیری اعتقاد به اعدام نداشتند
بنابراین امام توصیه می کرد که کسی را به مبارزه نطلبید یعنی “هل من مبارز” نگویید، بلکه ابتدا گفت وگو و صحبت کنید و اگر طرف مقابل قانع نشد و خواستید جنگ کنید، بگذارید ابتدا او حمله را شروع کند و تا می توانید خون نریزید چون خون بنیاد حکومت را سست میکند. حتی امام علی (ع) به تعبیری اعتقاد به اعدام نیز نداشتند و اکنون در حقوق بشر نیز اعدام نکردن را بسیار مطرح میکنند.
او در پاسخ به اینکه با وجود تاکید امام به عدم اعدام، چرا در جوامع اسلامی این عمل صورت می گیرد، گفت: مراجع و مجتهدین باید برای مردم فتوا دهند، البته موارد استثنایی نیز وجود دارد که ولی دم تقاضای قصاص دارد که حتی در این مورد نیز ولی مسلمین میتواند مشکل را حل کند و دستور عدم انجام حکم را دهد. امام میفرمایند:” دنبال خونریزی نروید حتی اگر به حق باشد.”
امام معتقد بود اگر کسی را به پذیرفتن موضوعی مجبور کنیم، او منافق میشود
این استاد دانشگاه در مورد اینکه حضرت علی (ع) تاکید داشتند در تمام موارد مردم را آزاد بگذاریم، گفت: امام معتقد بود که نباید مردم را مجبور به پذیرش دین و آیینی کنیم بلکه مردم باید قانع و آزاد باشند و خود آنها تصمیم بگیرند. اگر کسی را به پذیرفتن موضوعی مجبور کنیم او منافق و متضرر میشود. به عنوان مثال امروزه مردم را باید در مورد حجاب قانع کنیم نه اینکه آنان را مجبور کنیم.
آئینه وند تصریح کرد: سیاست امام این بود که کسانی که میخواهند با او کار کنند، باید سیاست امام را قبول و باور داشته باشند که امام برای حق کار میکند و اگر در این مورد شکی دارند به پرسش و جست و جو پرداخته و قانع شوند و بعد از آن میتوانند بازگردند، در غیر این صورت اجباری نیست چرا که آنان آزاد هستند.
تنها حکومتی که مصلحت در آن مطرح نبود، حکومت امام علی(ع) بود
او در مورد مطلق بودن اخلاق امام علی(ع) گفت: امام در تمام زمینهها معتقد به اخلاقی مطلق بودند و حتی طبق مصلحت هم اخلاق خود را تغییر نمیدادند. تنها حکومتی که مصلحت در آن مطرح نبود حکومت امام علی(ع) بود و حکومت ایشان حکومت حق بود. امام تنها حاکمی است که فکر خودش نیست، بلکه فکر جامعه است، همچنین ایشان از ابتدا جایگاه خود را ضعیف کرد تا جایگاه مردم را قوی کند و منافع مردم و دین را حفظ کند. امیرالمومنین (ع) از ابتدا رد و بدلهای سیاسی را حذف کرد و فرمود :” من از ظالمان، ستمگران و از کسانی که خون و مال مردم را به ناحق ریختند، برای تقویت خود، استفاده نخواهم کرد.”
امام در شناخت حق تردیدی نداشت
او ادامه داد: برخی از اطرافیان، امام علی(ع) را نصحیت می کردند که از موقعیتهای سیاسی با افراد مختلف استفاده کند، اما امام با دورویی نیز برخورد میکرد و میفرمود:” سیاست ما شفاف است.” امام علی(ع) از ابتدا هدف و حرف خود را می گفتند چون اعتقاد به یک مبدا و معاد داشتند. امام (ع) سیره ای داشت که آن براساس شناخت حق بود و در شناخت حق تردیدی نداشت. تعریف امیرمؤمنان از سیاست این است که منافع مردم حفظ و کشور به قدرت و موقعیت دفاعی برسد. امام بیشتر در میدان جنگ بود. گرچه جنگها را به امام علی(ع) تحمیل کردند، اما ایشان در جنگ هم دنبال رفاه مردم بود. آبادانی و امنیتی که امام علی(ع) ایجاد کرد، هیچ خلیفهای توان آن را نداشت. فعالیتهای امام(ع) در زمینهها و متون مختلف آورده شده است، از جمله اصلاحات اساسی سیاسی، اجتماعی، تامین امنیت، گماردن پلیس برای آرامش مردم، امور اقتصادی، سرکشی به فقرا، توسعه زمینها، آبادانی، تقسیم زمینها و تقسیم قبایل برای اینکه بتوانند بهره ببرد، تمام اینها نشان میدهد که امام (ع) توجه بسیاری به توسعه داشت، اما معتقد بود تمام این موارد باید از راه درست و با محوریت عدل، حق و آزادی باشد.
ما سیره امام علی (ع) را دست نیافتنی تصور کردیم و نتوانستیم ویژگیهای امام را برای نسل امروز توضیح دهیم
او در مورد علت منتقل نشدن ویژگیهای اخلاقی و رفتاری امام علی(ع) به نسل امروز گفت: ما نتوانستیم خصوصیات و ویژگیهای امیرمؤمنان را به درستی برای نسل امروز توضیح دهیم. ما سیره امام را به صورت یک الگوی دست نیافتنی تصور کردیم. این بزرگواران آسمانی هستند، ولی برای زمینیها آمدند و میخواهند دست ما را بگیرند.درست است که ما نمیتوانیم صد در صد مثل آن بزرگواران باشیم، ولی آنها هدفشان این بود که ما در راه حق، آزادی و عدالت را گام برداریم و آنها را محور زندگی خود قرار دهیم. ما گمان میکنیم خصوصیات امام علی (ع) را فقط میتوانیم در کتابها بنویسیم و به آنها افتخار کنیم و در مناسبتها نام آنان را ذکر کنیم در حالی که خصوصیات امامان برای عملی شدن هستند. ما نتوانستیم سیره را به گونهای به روز کنیم که نسل جدید متوجه آن شود.
سیره امام معصوم در قانون اساسی کشورهای اسلامی نیامده است که عملیاتی شود
او تصریح کرد: تعریفی که از سیاست در جهان اسلام می شود، متاسفانه درست نیست و ما ادعا میکنیم که سیاستی که در جهان اسلام وجود دارد، همان سیاست رسول الله و امام علی(ع) است، در صورتی که اینگونه نیست و قانون اساسی جهان اسلام و شیعه آمیزهای از غربی، شرقی، عرفی و …. است. یعنی سیره امام معصوم در قانون اساسی کشورهای اسلامی نیامده است که عملیاتی شود و این نیز یکی از موانع الگو قرار گرفتن خصوصیات امامان است.
آئینه وند ادامه داد: افراد منافع را از دید هویت ملی خودشان تعبیر میکنند. عمار یاسر میگوید” سلامت دین، سلامت اسلام است.” از این رو سلامت دین وقتی اصل و هویت باشد، همه چیز بر محور دین تعیین میشود. ما نمیتوانیم سیره را عملیاتی کنیم، زیرا بین سیاستی که ما داریم با سیاست امامان فرق وجود دارد، البته برای محقق شده این موضوع تلاش میکنیم.
امام سطح طبقاتی را قبول نداشت و مردم را یکسان میدید
او در مورد اینکه امام علی (ع) سعی میکرد مردم دچار سطح طبقاتی نشوند، تصریح کرد: اتفاقاتی که اکنون در زمینههای مختلف در جهان اسلام میافتد، زمان امام علی(ع) اینگونه نبود. بازار، نرخ و اقتصاد مردم زیر نظر امام علی (ع) به عنوان حاکم تحت کنترل بود. نگاه امام این بود که حتی در استفاده از غذا و لباس کاری نکنیم که مردم دچار سطح طبقاتی شوند و احساس شرم و نگرانی کنند. امام سطح طبقاتی را قبول نداشت و مردم را یکسان میدید، همچنین ایشان حتی به کسانی که شهید یا خانواده جانباز بودند و ضربههای شمشیر خورده بودند هیچ امتیازی نمیداد و میفرمود:” شما با خدا معامله کردید و پاداش شما با خداست.” امام نمیخواست در مورد پوشاک، غذا و سایر موارد بین مردم تعصب، نگرانی و حسرت ایجاد کند.
انسانهای بزرگ، جاذبه و دافعه قوی دارند
او در مورد تاثیر رفتار امام علی(ع) بر مردم گفت: کسانی بودند که امام (ع) را به مرحله عبودیت می رسانند و ایشان در میان مردم عظمت بسیاری داشتند. امام فرمود:” دو دسته “محبّ غال” و “مبغض قال” از من هلاک شدند. انسان های بزرگ چون امام علی (ع) همانطور که جاذبهای قوی دارند، دارای دافعه قوی هم هستند. یعنی به همان اندازه که قویترین دشمنان را دارند، قویترین دوستان هم دارند. معاویه بعد از مرگ امام علی(ع) گفت : اگر امیرالمؤمنین (ع) دو خزانه انبار کاه و طلا داشت، طلا را زودتر از کاه تقسیم میکرد. این نشان میدهد که امام بخشنده، شجاع، عابد و زاهد بود.
امامان بعد از پیامبر اکرم (ص) راهنما و مفسر دین بودند
این استاد دانشگاه در مورد معرفی امام بعد از پیامبر و دوره خاتمیت اظهار کرد: عصر خاتمیت، عصر کمال عقل است و دیگر انسان نیازی نداشت که خدا کتابی را بفرستد چون همه چیز در کتاب مبین، آخرین کتاب اسلام وجود دارد، از طرف دیگر نیاز به دین دیگری نبود چرا که کاملترین دین، دین اسلام است و پیامبر این دین را برای مردم آورده بود. حجت باطن که همان عقل است به کمال رسیده بود و دیگر نیازی نبود، کتاب آسمانی برای مردم فرستاده شود و امامان نایب پیامبر هستند، آنان داری علم لدنی بودند و در حقیقت وارث علم انبیاء هستند، امامان راهنما و مفسر دین بودند.
امامان به هدایت مردم بیشتر از تشکیل حکومت اهمیت میدانند
او با اشاره به اینکه امامان به هدایت مردم بیشتر از تشکیل حکومت اهمیت میدانند، گفت: حاکم باید بتواند جامعه را هدایت کند. بعد از امام علی(ع) سایر ائمه نتوانستند حکومتی تشکیل دهند. ائمه خواهان تشکیل حکومت نبودند، بلکه هدف آنان هدایت مردم بود. اگر هدف ائمه تشکیل حکومت بود، باید پیش از همه چیز برای حکومت تلاش میکردند، در صورتی که آنان سعی میکردند مردم را به سوی خدا و رساندن آنان به کمال و تعالی الی الله هدایت کنند؛ چون در واقع اوصیا انبیاء هستند، اما اگر شرایط برایشان فراهم میشد، برای اینکه بتوانند بهتر کار کنند، حکومت تشکیل میدادند.
رییس انجمن تاریخِ اسلام به چند مورد از ویژگیهای اسلام علوی در حکومت امیرالمومنین اشاره و اظهار کرد: تاکید اسلام علوی بر روی “اهل البصانره” است، چرا که بصیرت بسیار مهم است و به این معناست که عقل انسان باید بر شمشیر قدرت او حکومت کند. از نگاه امام علی (ع) حاکم باید مسطلع باشد یعنی به تمام جوامع ملت و جامع الاطراف مسلط باشد. امیرالمومنین (ع) در مقابل خلفا گفت:” یکی از ویژگی های ما مطلع بودن از امور مردم است. به این معنا که از همه بهتر مردم را میشناسیم و با مردم اخت هستیم و ارتباط داریم.” یعنی رهبر باید مردم را بهتر و کاملتر از همه بشناسد.
عمران و آبادی در سیره اهل بیت وجود داشت
او افزود: امام در عین اینکه دنیا را برای مردم آباد میکند، دوستی دنیا را از آنان میگیرد. دنیا دوستی بیماری است که انسان همه هستی خود را برای مال و دنیا میگذارد. امامان به مانند محوری هستند که همه را به سوی خود جمع میکنند و همه به آنان تکیه می دادند. تندرو و کند رو باید خود را با امامان موازی کنند. امامان از مردم حمایت میکنند و به مانند باران ریزی هستند که خشکی و خشکسالی را سیراب میکنند. آنان شیران میدان جنگ هستند و قبل و جلوتر از همه خود، به صحنه میآیند. نه اینکه مردم را بفرستند و خودشان بایستند. در بیان حقیقت، شجاعت و صراحت دارند. امامان به مال و قدرت عفیف هستند. مجاهد در راه خدا مقامش به اندازه کسی که عفت میورزد، نیست. عفت یعنی اینکه انسان در همه موارد مانند مال دنیا، اقتصاد، سیاست، قدرت و… عفیف باشد. این انسان مقامش از شهید بالاتر است.
کسی که مسوولیت حکومت اسلامی را برعهده میگیرد، باید خود را تعلیم دهد تا گرفتار قدرت و مال نشود
آئینه وند به مواردی از سخن برخی از بزرگان در شأن و عزت قدسی امام علی(ع) اشاره کرد و گفت: مسعودی در مورد امام علی(ع) میگوید: “ویژگیهایی که اصحاب رسول خدا داشتند این بود که فرد قبل از همه ایمان آورده باشد، هجرت کرده باشد، رسول خدا را در جنگها یاری کرده باشد، تقرب به خدا داشته باشد، خود را فدا کرده باشد، به تفسیر کتاب خدا آشنا و جهاد در راه خدا کرده باشند و همچنین با ورع، قضاوت و راستی بین مردم حکمرانی کرده باشد”، که امام علی (ع) در تمام این موارد از همه برتر و بالاتر بود. او میگوید: امام علی (ع) در ایام حکومت خود یک پیراهن نو نپوشیدند و هیچ زمینی، سرمایهای، باغ و خانهای نداشتند و این نشانگر زهد و عدالت امام علی (ع) است.جاهز که از سران معتزله و از مورخان مشهور اهل سنت است در مورد امام علی (ع) میگوید: امام علی (ع) ویژگیهایی دارد که اگر امت اسلامی مخصوصاً شیعیان امروز، آن را جدی دنبال کنند به صلاح آنها خواهد بود. امام علی (ع) فرمود: “هیچ کس را با خاندان رسول خدا نباید مقایسه کرد، آنها در حقیقت بنیاد دین و ستون یقین هستند.” کسی که مسوولیت حکومت اسلامی را برعهده میگیرد، باید خود را تعلیم دهد تا گرفتار قدرت و مال نشود. مال و قدرت وقتی با هم باشند بت میشوند و فرد بت پرست شده و انسان را مشرک میکند.
او تصریح کرد: عباس محمود عقاد در کتاب “عبقریه الامام علی (ع)” میگوید: امام علی (ع) شجاع است چون قوی است. صادق و راستگو است، چون شجاع است. زاهد است، با خود صداقت دارد و نفس او روشن و شفاف است، اگر شخصی به این مرحله رسید به مانند امام علی (ع) است.
مراسم ختم پدر همسر بهزاد نبوی، وزیر صنایع دولت میرحسین موسوی و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شرایط شدیداً امنیتی در مسجد جامع شهرک غرب برگزار شد.
بنا به گزارش های رسیده به کلمه، به رغم آن که بهزاد نبوی نایب رییس مجلس ششم که در زندان اوین ایام حبس خود را می گذراند به دلیل درگذشت پدر همسر خود به مرخصی آمده بود، روز پنجشنبه اطلاعات سپاه پاسداران از حضور وی در مراسم جلوگیری کرده و روزنامهها را از درج آگهی مجلس ختم منع کرده بودند. با این حال جمعیت قابل توجهی در این مراسم حضور یافتند.
بر اساس این گزارش در این مراسم حضور گسترده نیروهای امنیتی محسوس بود. مأموران لباس شخصی وابسته به اطلاعات سپاه پس از پایان مراسم و به هنگام خروج شرکتکنندگان از مسجد از جمعیت فیلمبرداری میکردند.
به گفته اقوام بهزاد نبوی که در مراسم حضور داشتند، محل سکونت وی در حال حاضر تحت کنترل شدید نیروهای امنیتی قرار دارد. و مأموران مستقر در محل از ملاقات دوستان و آشنایان به منظور اعلام تسلیت و همدردی با وی جلوگیری میکنند.
لازم به ذکر است پیکر مرحوم سید احمد رضوی پدر همسر نبوی روز سه شنبه بدون تشییع مستقیما از بیمارستان به بهشت زهرا منتقل شد و مراسم خاکسپاری آن مرحوم تحت کنترل شدید نیروی انتظامی و مأموران اطلاعات سپاه برگزار شد.
نبوی، معاون نخست وزیر در امور اجرایی در دولت محمدعلی رجایی، رییس سازمان بسیج اقتصادی در دوران جنگ ایران و عراق از فعالان سیاسی قبل و بعد از انقلاب است که از او در عرصه سیاست ایران به "چریک پیر" یاد میشود.
نبوی از خرداد ۱۳۵۱ به دلیل تحت تعقیب بودن توسط رژیم شاه به طور مخفیانه زندگی می کرد. او قبل از انقلاب بارها توسط ماموران ساواک دستگیر شده بود. ولی هیچ گاه مأموران حکومت پهلوی موفق به گرفتن اعترافات از او نشدند و ناکامانه او را آزاد کردند.
بهزاد نبوی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و یکی از موارد اتهامی او اخلال در ترافیک تهران ذکر شد. او در دادگاه های نمایشی سال ۸۸ نیز شرکت داده شد که جمله معروف "من به میر حسین موسوی خیانت نمی کنم" را بیان کرد. بهزاد نبوی در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۸۸ به شش سال حبس تعزیری محکوم شد.
قطر اعلام کرده که قصد دارد در غزه شهر ورزشی بسازد. این شهر ورزشی در مساحتی به بزرگی ۱۴۰ دونم ساخته خواهد شد و دربرگیرنده یک ورزشگاه بینالمللی و چند ورزشگاه کوچک به همراه هتلهایی برای تیمهای ورزشی و همچنین استخر و نهادهای اداری خواهد بود.
وزیر جوانان و ورزش دولت حماس از حمایت ۲۵ میلیون دلاری دولت قطر برای ساخت یک شهر ورزشی در نوار غزه خبر داد. به گزارش ایسنا، به نقل از روزنامه فرا منطقهای القدس العربی، محمد المدهون، وزیر جوانان و ورزش دولت حماس عنوان داشت که طی روزهای آینده شاهد برگزاری مناقصهای برای ایجاد شهر ورزشی در غزه با حمایت مالی دولت قطر به ارزش ۲۵ میلیون دلار خواهیم بود.
وی در ادامه افزود: این شهر ورزشی در مساحتی به بزرگی ۱۴۰ دونم ساخته خواهد شد و دربرگیرنده یک ورزشگاه بینالمللی و چند ورزشگاه کوچک به همراه هتلهایی برای تیمهای ورزشی و همچنین استخر و نهادهای اداری خواهد بود. المدهون همچنین عنوان داشت: امیدواریم هر چه سریعتر این شهر ساخته شود تا تمام ورزشکاران فلسطینی بتوانند از آن استفاده کنند.
حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر چندی قبل با سفر خود به نوار غزه در راس هیات قطری چندین توافقنامه برای بازسازی این منطقه به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار امضا کرد.
کلمه – گروه اقتصادی: در حالی که اوپک از افزایش تولید خود اعضای خبر می دهد، گزارش ها حاکی از کاهش شدید فروش نفت ایران و کسری بودجه گسترده در کشور است.
به گزارش کلمه، با آنکه مسئولان دولتی همچنان وجود کسری بودجه در کشور را انکار می کنند، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفته است: فروش نفت هم اکنون یکمیلیون و ۳۰ هزار بشکه است، در حالی که پیشبینی ما ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه بود.
این نماینده مجلس که در جلسه شورای اداری شهرستان بناب سخن می گفته، در حالی از نصف شدن فروش نفت کشور خبر داده که بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی نیز به صورت کالا و نه پول به کشور باز می گردد.
مصباحی مقدم همچنین عدد و رقم های تکان دهنده ای را درباره کسری بودجه عمرانی کشور فاش کرده است؛ از جمله اینکه از ۳۷ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی کشور در سال جاری، تا کنون تنها ۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان تحقق یافته و پیشبینی شده که تا پایان سال حداکثر ۵ هزار میلیارد تومان از کل بودجه عمرانی کشور تحقق یابد!
وی درباره کل بودجه کشور هم گفته است: بودجه عمومی کشور در سال ۹۱، ۱۶۴ هزار میلیارد تومان بود که ۲۰ هزار میلیارد تومان آن مربوط به درآمدهای اختصاصی است و پیشبینی ما این است که با این وضعیت فعلی ۹۰ هزار میلیارد تومان از این مبلغ تحقق یابد.
این نماینده در نهایت گفته است: گرانیهای اخیر نگرانیهای مردم را افزایش داده است از این رو باید مردم را برای مقابله با جنگ اقتصادی در کشور آماده کرد و کشور را با کمک مردم اداره کنیم.
کلمه: سه سال قبل، همزمان با عید سعید غدیر خم، جمعی از مردم، چهره های سیاسی و شخصیت ها با حضور در دارالزهرا با میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد دیدار و عید سادات را به آنها تبریک گفتند. سخنان میرحسین در آن مراسم، هنوز هم خواندنی است:
مهندس میرحسین موسوی در این مراسم با تبریک عید غدیر خم با بیان اینکه این عید همزمان با شرایط ویژه ای که در کشور وجود دارد ،شده است تصریح کرد: یکی از ویژگی های ایام الله و روزهای خدا این است که متاثر از شرایط فعلی این مناسبت ها دوباره باز تفسیر می شوند و معناهای جدیدی از آنها درک می کنیم عید غدیر امسال هم از این امر مستثنی نیست.
نخست وزیر محبوب امام گفت: یکی از شعارهای مهم اوایل انقلاب؛ برابری، برادری و حکومت عدل علی؛ بود که همه در ابتدای انقلاب دنبال تحقق این شعارها بودیم. حکومت علی (ع) برای همه افرادی که در آن دوران به خیابان ها آمدند الگو بود چه آنها که خیلی مذهبی بودند و چه آنها که کمتر به این امور توجه داشتند.
وی با اشاره به شیوه حکومت داری و مشی علی (ع) در زندگی و رفتار با دیگران تصریح کرد: ابعاد زندگی حضرت علی (ع) آنقدر خاص و مهم است که حتی یک مسیحی با چاپ کتابی تمام ویژگی های و شخصیت ایشان را مورد توجه قرار داده است.
میر حسین موسوی تاکید کرد:ملت ایران شایسته ترین ملت بود که به زندگی حضرت علی نگاه کند و آن را مشی خود قرار دهد.
وی افزود: امروز بیش از همیشه نیاز داریم که به آن الگو و فضا مراجعه کنیم زیرا در آن مشی و روش عدالت، آزادی ، برابری را برای همه مردم می خواست .
وی با اشاره به برخی وقایع تاریخی در دوران زندگی حضرت علی (ع) گفت: بارها درباره دادگاهی که حضرت علی (ع) با یک فرد یهودی در آن حضور پیدا می کند شنیده ایم. وقتی احترامی بیش از فرد یهود به حضرت گذاشته می شود ایشان اعتراض می کنند. یا اینکه دلسوزی حضرت علی نسبت به فقرا بارها در تاریخ مورد تاکید قرار گرفته است. امام علی (ع) حتی رعایت شمع بیت المال را نیز می کرد.و از شمع بیت المال برای امور شخصی خود استفاده نمی کردند.
نخست وزیر محبوب امام گفت: بسیاری از ویژگی ها و مشی حضرت علی و بسیار موارد دیگر در ذهن مردم ما باقی مانده است چرا که این موارد برای تحکیم جامعه ای که باید بر اساس این معیارها شکل می گرفت تعیین کننده بود.
وی با تاکید بر اینکه هم اکنون بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم تا جامعه خود را با آن دوره و مشی مقایسه کنیم گفت: محکمه ها، دادگاه و زندان های خود را با آن زمان مقایسه کنیم .
وی افزود: شب شهادت حضرت علی (ع) را به یاد آوریم که به فرزندان خود درباره ابن ملجم(قاتل ) خود چه سفارشی کرد که اگر حضرت زنده می ماند چه رفتاری با ابن ملجم شود و اگر حضرت به شهادت رسید با او چگونه برخورد شود.
مهندس موسوی تصریح کرد: جامعه می خواست چنین ویژگی هایی در حکومت دنبال شود. اگر حکومتی نتواند همانند حضرت علی عمل کند باید حداقل گرایشی به سمت مشی ایشان در خود نشان دهد که متوجه شویم به آن سمت مایل است نه اینکه در شب عید غدیر فرد بیماری را که عمل جراحی کرده و مشکل دارد را به زندان برگرداند. اینها با سیره حضرت علی (ع) هیچ انطباقی ندارد.
وی تاکید کرد: ما که افتخار داریم تا حکومت علی (ع) را الگوی خود قرار دهیم بنابراین باید بارقه هایی از آن را در زندگی خود ببینیم .
موسوی با طرح این سوال که آیا شرایط امروز برگرفته از زندگی و مشی حضرت علی است؟ گفت:جامعه علوی به رنگ سبز انداختن نیست. جامعه علوی با تعهد در مقابل مردم ، با عدل و انصاف، با مردم داری و شفقت به مردم به دست می آید.
وی به خاطره ای اشاره کرد و گفت: چند سال پیش شورای انقلاب فرهنگی سالی را به عنوان سیره حضرت علی (ع) نامگذاری کرد تا این راستا کارهای فرهنگی صورت گیرد. در آن دوران وزارتخانه ای نهج البلاغه چاپ و نسخه ای را هم برای من فرستاد اما این نهج البلاغه چنان سنگین بود که به سختی می شد آن را بلند کرد. مشخص شد چاپ این کتاب تنها زینتی است که من آن نهج البلاغه را نگه نداشتم.
موسوی افزود: آیا ما از سیره علی (ع) چاپ نهج البلاغه های بزرگ که نتوان آنها را خواند و فهمید و فقط برای زینت است را یاد گرفته ایم؟ یا واقعا به دنبال عدل و عدالت علی (ع) هستیم.
وی تاکید کرد: زندگی علی (ع) امروز و در این عید غدیر برجسته تر از همیشه به خاطر ما می آید و آرزو و دعا می کنیم در این روز همه ملت ایران، مسئولان و همه آنهایی که در راه مبارزه گام برداشته اند به سمت سیره حضرت علی (ع) هدایت و از دل به سمت جامعه حرکت کنند.
وی در پایان تصریح کرد: باید توجه داشت همانطور که در روایات آمده است یک جامعه ، حکومت و یا نظام با کفر باقی می ماند اما با ظلم باقی نمی ماند.
کلمه – گروه اقتصادی: رکوردزنی در اختلاس و سوء استفاده های مالی، در دولتی که محمود احمدی نژاد آن را پاک ترین دولت تاریخ می داند و رهبری پاکدستی را از ویژگی های آن بر می شمرد، هم چنان ادامه دارد.
به گزارش کلمه، ظاهرا نام وزارت فرهنگ و ارشاد دولت احمدی نژاد هم از اختلاس ها و سوء استفاده های مالی مبرا نمانده و گزارش ها خبر از بازداشت تعدادی از مدیران میانی و مشاور معاونت سینمایی این وزارتخانه به اتهام تخلفات مالی می دهند تا بدین ترتیب کلکسیون مدیران و وزرا و معاونین و مشاورین دولت عدالت محور که در مفاسد مالی دست دارند و به اختلاس و رشوه گیری و … دست زده اند، کامل تر شود.
در گزارش های تاکنون منتشر شده، به جزییات و میزان این تخلفات مالی اشاره ای نشده است؛ اما اشاره شده که مدیران بازداشت شده در بخش مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال وزارت ارشاد فعالیت میکردهاند.
هم چنین از معاونت های سینمایی و فرهنگی نیز خبرهای مشابه از سوء استفاده های مالی می رسد که منجر به بازداشت تعدادی از کارکنان این دو بخش توسط نهادهای امنیتی شده که به گزارش فاطر نیوز مشاور معاونت سینمایی وزیر ارشاد و سازمان سینمایی نیز یکی از این افراد است که به اتهام فساد مالی و تحصیل مال نامشروع بازداشت شده است.
کشف ۲۱۸ اختلاس در سال ۹۰
پس از هفت سال تصدی دولت پاکدست عدالت محور، چندی پیش خبرگزاری مهر به نقل از پلیس آگاهی گزارش داد که تنها در سال ۱۳۹۰ تعداد اختلاس های کشف شده در بانک ها و ادارات دولتی به ۲۱۸ مورد رسیده است.
براساس اطلاعات ثبت شده در طول سال گذشته ۶۲ پرونده اختلاس مربوط به ادارات دولتی بوده است، و به گفته ماموران پلیس آگاهی ۱۵۶ مورد از اختلاس ها نیز در بانک های کشور کشف شده و برای آن پرونده تشکیل داده اند. بدین ترتیب بانک ها به علت تخلفات کارکنانشان همچنان در صدر مراکز مستعد برای اختلاس قرار دارند.
در این میان براساس گزارش های اعلام شده ۸۱ درصد اختلاس ها به صورت انفرادی و ۱۹ درصد نیز به صورت گروهی انجام شده است. مبلغ اختلاس پرونده ها در سال گذشته ۹٫۸۸۸۴٫۷۹۴ میلیون ریال بود که بیش از ۸۵۶٫۱۱٫۲۴۴ میلیون ریال آن کشف شده است. که نسبت به سال ۸۹، ۱۰ درصد رشد نشان می دهد.
براساس فراوانی تعداد پرونده ها استان هرمزگان با ۱۴ پرونده بیشترین و پس از ان استانهای البرز و گیلان با ۱۳ پرونده بیشترین نرخ وقوع اختلاس و استان های سمنان و خراسان جنوبی با یک پرونده کمترین فراوانی ارتکاب جرم را دارند.
روش های اختلاس از بانک ها و ادارات
برداشت غیرقانونی از حساب مشتریان با استفاده از جعل امضا، مدارک و اسناد مهمترین روش اختلاس در بانک ها و ادارات اعلام شده است. ضمن اینکه برداشت از حساب های بانکی همانند بازخزانه، وصول کلی، بستانکاران، راکد و واسطه به همراه واریز نکردن وجوه نقدی و چک های دریافتی از مشتریان حساب های پس انداز و جاری از دیگر روش های اختلاس در سیستم بانکی است. این در حالی است که برداشت وجه به نفع خود توسط مسئول فروش اداره یا سازمان پس از فروش مهمترین روش اختلاس در ادارات است.
سرلیست های دولتی
به این موارد باید نام ها و عناوین زیاد دیگری را اضافه کرد که تنها اشاره به محمدرضا رحیمی و کامران دانشجو به عنوان سر لیست های دولت کفایت می کند تا نشان دهد خانه پاکدستی این دولت از پای بست ویران است و تخلفات مالی در سطح میانی تنها نمونه کوچکی از آنها به شمار می رود. اگر چه نزدیکان احمدی نژاد طبق آنچه او هشدار داده، خط قرمز هستند و تا کنون از حاشیه امن حکومتی برخوردار بوده اند.
اختلاس تاریخی ۳ هزار میلیاردی، اختلاس ۱۵ میلیارد تومانی در سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، اختلاس بانکی هرمزگان، رانت ۴۵۰ میلیارد تومانی در مناطق آزاد، اختلاس ۲۱ میلیاردی وزارت کشور و … از موارد معدود افشاء شده است.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان، در اظهاراتی توهین آمیزی در نمایشگاه مطبوعات، سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق کشورمان را خائن و وطن فروش خواند.
به گزارش کلمه، نماینده ولی فقیه در کیهان در حالی به خاتمی اتهام وطن فروشی زد که تنها یک روز بعد، با حضور در یک مناظره زنده تلویزیونی، گفت که دولت های هاشمی و خاتمی را خائن و وطن فروش نمی داند! و توضیح نداد که چگونه چنین اتهام سنگینی را به این راحتی وارد می کند و سپس در نقض آن سخن می گوید.
تناقض گویی های شریعتمداری در حالی است که او همچنان ادعای دروغین و بدون سند خود درباره دیدار خاتمی با سوروس را تکرار می کند. وی که روز چهارشنبه در نمایشگاه مطبوعات حضور یافته بود، گفت که خاتمی به دلیل دیدار با «جورج سورس» و زیر سئوال بردن انتخابات سال ۸۸، خائن و وطن فروش است.
شریعتمداری در حالی بارها مدعی دیدارهای مستمر سید محمد خاتمی با جورج سورس بوده که این ادعا از سوی دفتر سید محمدخاتمی و همچنین بنیاد سورس تکذیب شده است، اما وی همچنان بر این ادعای اثبات نشده خود اصرار دارد و بر مبنای آن اتهام توهین آمیز و قابل پیگیرد خیانت و وطن فروشی را نیز بی پروای قانون مطرح می کند.
نماینده رهبری در موسسه کیهان که بسیاری معتقدند با توجه به اتهام زنی های همیشگی اش به شخصیت های برجسته کشور و عدم رسیدگی قانونی به ادعاهای او از مصونیت آهنین برخوردار است، به هاشمی هم تاخت و از او به دلیل مواضعش در مورد زندانی بودن فرزندانش انتقاد کرد. وی گفت: موضع هاشمی رفسنجانی در قبال فرزندان خود درست نیست. این در حالی است که تنها موضع هاشمی در این باره، این بوده که: فرزندان من هم مثل بچه های مردم اند.
خاتمی که در اوایل انقلاب مدتی نمایندگی امام خمینی در موسسه کیهان را بر عهده داشت، اخیرا در مصاحبه ای با سایت تاریخ ایرانی درباره روزنامه کیهان سال های اخیر به خصوص دوره گفته بود: حقیقت این است که کیهان امروز، کیهان امروز است. هیچ نسبتی با کیهانی که ما دلمان میخواست و اعتقاد دارم که امام هم میخواست، ندارد … خیلی از بداخلاقیهایی که در جامعه به صورت سنت درآمده است، یکی از مجاری آن – اگر نگویم منابع- خود کیهان است. نسبتهای ناروا دادن، تهمت زدن و…. گویا برنامه این است که دفع حداکثری و جذب هیچ اتفاق بیفتد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر