امروز: جام جم
«مناظرههاي اصولي» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن ميخوانيد:
پخش مناظره آقايان حسين شريعتمداري و ابراهيم اصغرزاده در برنامه زنده «ديروز، امروز، فردا» را بايد آغاز دور جديد مناظرهها در رسانه ملي دانست.
مناظرهها در صورت مديريت دقيق و انتخاب مناسب طرفين گفتوگو، علاوه بر اينكه ميتواند همواره يكي از جذابترين برنامههاي تلويزيوني و راديويي باشد، بايد به يكسري از نيازهاي ضروري نيز پاسخ گويد.
مناظرهها، ايجاد نشاط سياسي در جامعه، عمقبخشي، درك صحيح از موضوعات روز و آشنايي مردم با نگرشهاي مختلف سياسي را هدف ميگيرد.
آنچه مناظرهها را نزد افكار عمومي باورپذير ميكند، برخورد احترامآميز طرفين مناظره، چگونگي ارائه استدلال، حضور ذهن و طرح ديدگاهها بهصورت منصفانه است و صدالبته از عوامل اصلي موفقيت و تداوم چنين برنامههايي نيز خواهد بود.
كارشناسان و فعالان مطبوعات اميدوارند صداوسيما با توجه به نزديكي ايام انتخابات و با هدف تحقق نكات فوقالذكر، به تداوم اين گفتوگوها اقدام كند و تحت تاثير فضاسازيها و حاشيههاي بيروني قرار نگيرد.
شايد به همين دليل مناظره اخير مورد استقبال افكار عمومي و مردم قرار گرفت. نظر به اهميت موضوع و نيمهتمام ماندن بحثها و فرصت محدود گفتوگو پيشنهاد ميشود فرصتي دوباره در اختيار آقايان شريعتمداري و اصغرزاده قرار گيرد تا بحث به سرانجامي شايسته منتهي شود.
كيهان
«يك نقشه و دو خط» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
دو هفته پيش روزنامه نيويورك تايمز پروژهاي را كليد زد كه طي روزهاي بعدي تداوم يافت. اين روزنامه مدعي بود ايران و آمريكا براي اولين بار توافق كردهاند به صورت مستقيم درباره برنامه هستهاي مذاكره كنند. هفته گذشته نيز چند رسانه آمريكايي بدون هيچ سندي و به طور هماهنگ شايعه كردند آقايان علي اكبر ولايتي، اصغر حجازي و حسين طائب به نمايندگي از رهبري ايران روز اول اكتبر (10مهر) در قطر با فرستادگان اوباما مذاكره كردهاند.
شبكه عمليات رواني آمريكايي-صهيونيستي براي واقعيت بخشيدن به اين دروغ نوشتند «اين ديدار حدود 11 ساعت طول كشيد و دوبار براي اقامه نماز توسط هيئت ايراني متوقف شد[!] دو تن از نمايندگان ايراني گرين كارت داشتند و مرتب به آمريكا سفر ميكنند[!] دو تن از شركت كنندگان آمريكايي، خانم والري جارت مشاور ارشد اوباما و رابرت اينهورن بودهاند. يكي از همراهان خانم جارت 60 ساله و ديگري 30 ساله بود».
همين شايعات بلافاصله مورد استقبال رسانههاي زرد جريان اپوزيسيون قرار گرفت و به عنوان مثال خبر مطلقا دروغ نيويورك تايمز، تبديل به تيتر اول يكي از روزنامههاي زنجيرهاي شد كه انتشار تحليلهاي شبكه دولتي انگليسي (بي بي سي) به نام خويش را در كارنامه خود دارد. البته ارگان حلقه انحرافي نيز كه به شدت «نفوذ زده» است، به تكميل پروژه عمليات رواني آمريكا و جريان اپوزيسيون و فتنه پرداخت و در تيتر اصلي صفحه اول روز سه شنبه گذشته خود نوشت«آيا مك فارلين جديدي در راه است؟... ولايتي اين سفر و هرگونه مذاكره را تكذيب كرد، اما بايد مراقب هرگونه سناريوسازي مانند ماجراي مك فارلين بود» (!؟)
عمليات رواني آمريكا و غرب و جبهه اپوزيسيون در ماجراي اخير كدام اهداف را دنبال ميكند؟ آيا اين عمليات از موضع انتخاب است يا اضطرار و ناچاري؟ بخشي از پاسخ اين پرسش را نيويورك تايمز در همان گزارش دروغ خود لو ميدهد آنجا كه مينويسد «در صورت تأييد اين گزارش ميتوان تصميم جديد ايران به مذاكره مستقيم با آمريكا را چرخش آشكار در سياست خارجي دانست. ايران سالها مذاكره با آمريكا را رد كرده و توافق فعلي، نشانه جنگ قدرت در عرصه سياسي اين كشور است. ايران طي سالها حاضر نشده با آمريكا كه آن را شيطان بزرگ ميخواند مذاكره كند اما فشارهاي اقتصادي اخير تأثير خود را گذاشته و اينك مقامات آمريكايي از دريافت پيام ايران مبني بر اينكه مايل به نشست پشت ميز مذاكرات مستقيم است، خبر ميدهند».
همان زمان دويچه وله ابعاد عمليات رواني رسانه رسمي دولت آمريكا را روشن تر كرده و نوشت «خبر نيويورك تايمز ميتواند موضع اوباما در تبليغات انتخاباتي را در حوزه سياست خارجه تقويت كند. اوباما از سوي رقيب جمهوريخواهش متهم به انفعال بيش از حد در برابر بلندپروازيها و جاه طلبي هستهاي ايران شده و در تلاش براي خروج از اين اتهام است».
اوباما البته در اين هدف تنها نبود. حلقههايي كه آنان را به عنوان جريانهاي فتنه ميشناسيم و هم پوشاني آنها با جريان برانداز قابل انكار نيست، دوست داشتند به اين عمليات رواني و رگبار شايعات دامن بزنند و القا كنند كه جمهوري اسلامي كم آورده و به صورت مخفيانه و از موضع پايين مشغول مذاكره با آمريكاست! به همين دليل، سايتهاي تابلوداري مانند 2ارگان رسانهاي فرستادگان جريان فتنه به لندن و پاريس، با بازوهاي رسانهاي ناتوي فرهنگي همداستان شده و براساس دروغ خود ساخته، زبان به سرزنش گشودند كه بله، حاكميت در خفا به مذاكره رفته و ملت را دور زده و... مشتي حرفهاي ياوه از اين قبيل.
مردان هنرمندي كه اين گونه خود گفته و خود خنديده بودند، همان كساني هستند - از جمله آقاي «اردشير، الف» - كه پس از فرار از ايران با كنسولگري آمريكا در اسلامبول ارتباط گرفتند و قرار و مدارهاي بعدي براي اقامت در اروپا و سرويس دهي به سازمان جاسوسي سيا را گذاشتند.
حالا رسانههاي اين جريان كه قباله خود را يكجا به نام سازمان سيا و سرويسهاي مشابه زده، درباره قبح مذاكره مخفيانه با آمريكا سخن ميگفتند و قصه سرتا پا خيالي نوشته شده در سازمان ناتوي فرهنگي را بلغور ميكردند. آنها همان كساني هستند كه به تصريح مايكل پازنر معاون وزارت خارجه آمريكا، در مذاكرات انجام گرفته خواستار تشديد تحريمها عليه ايران شده بودند!
اين عمليات رواني نخ نماتر از آن است كه نياز به ردّيه داشته باشد. آيا ميشود يك هيئت بلندپايه- آن هم با تركيب آقايان ولايتي، حجازي و طائب- به مذاكره با چهرههاي شناخته شده آمريكايي نظير اينهورن برود و حتي يك تصوير از ديدار كذايي موجود نباشد؟! اصلا آيا رژيم منحط و مرتجع قطر در چنان جايگاهي قرار دارد كه محل اعتماد ايران واقع شود؟ دوم اينكه چگونه ميشود با فرستادگان رئيس دولتي (اوباما) مذاكره كرد و قرار و مدار گذاشت كه خود وي درباره ماندن در منصب يا سقوط بلاتكليف است؟ چهارم اينكه جمهوري اسلامي در سياست خارجي نيازي به پنهانكاري نميبيند و اگر امري را ضرورت بداند، علنا اعلام ميكند همچنان كه درباره مسائل عراق و لبنان و سوريه و فلسطين و بحرين اعلام شد.
آيا شتري به بزرگي مذاكره را در صورت وقوع ميتوان پنهان كرد؟ طبعا سپري شدن زماني كوتاه روشن ميكند كه آمريكاييها و جريانهاي همسو با آنان از سر نياز و احتياج، دروغ بزرگي ساختند. اما مهم اين است كه رويكردي نشانه شناسانه به عمليات رواني اخير داشته باشيم. در واقع، اين عمليات هرچند به قصد القاي كم آوردن و ضعف و تسليم ايران طراحي شد اما در حقيقت نشانه «عجز و استيصال آمريكا» از يك سو و «نياز استراتژيك و گدايي آنها» از طرف ديگر است. كدام نشانه براي عجز و استيصال و نياز از اين بالاتر كه رسانههاي يك رژيم مدعي ابرقدرتي در دنيا، به خيال و آرزوي ناكام خود جامه دروغين خبر بپوشانند؟!
خراسان
«تعيين تکليف چند مسئله اساسي براي انتخابات پيش رو» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم رضا واعظي است كه در آن ميخوانيد:
رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز چهارشنبه هفته گذشته در ديدار جمعي از دانش آموزان و دانشجويان ودر آستانه سالروز 13 آبان، در سخنان مهمي با تبيين مراحل مختلف مبارزه کلان و ۶۰ ساله ملت ايران با دولت مستکبر آمريکا، به مسئولان به ويژه سران ۳ قوه تاکيد کردند که بايد با وظيفه شناسي و درک شرايط حساس کنوني، از هرگونه کشاندن اختلافها به ميان مردم خودداري کنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هر کسي که بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خيانت کرده است.
اگر چه اين سخنان روشن و خالي از هرگونه ابهام است اما در فحواي آن چند نکته مهم و کليدي وجود دارد که تکليف چند موضوع ومسئله مهم را نيز مشخص کرده است.
۱ - مسئله نخست، موضوع مناسبات کشورمان و ايالات متحده آمريکاست. بدون شک همان گونه که ايران مهم ترين مسئله سياست خارجي دولت آمريکاست و اين موضوع در مبارزات انتخاباتي ۲ رقيب دموکرات و جمهوري خواه به خوبي مشهود است، مسئله روابط ايران و آمريکا هم که بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و در پي تسخير سفارت آمريکا يا همان لانه جاسوسي آمريکا در تهران قطع شد، يکي از مهم ترين مسائل سياست خارجي جمهوري اسلامي است و شايد هم دولت آمريکا مهم ترين چالش در سياست خارجي ايران بوده و هست. به همين دليل هر از چند گاهي سخن از کاهش مخاصمات يا برقراري ارتباط، گفت وگو يا... مطرح ميشود آخرين مورد هم سخنان برخي از مسئولان از جمله سران قوا در مورد تعيين تکليف مسئله آمريکاست.
بنابراين بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اخيرشان که در آستانه ۱۳ آبان، "روز دانش آموز و روز ملي مبارزه با استکبار جهاني" برگزار شد، در تعيين تکليف اين موضوع بود تا ديگر به جاي پرداختن به اين مسئله، همه مسئولان به مسائل اساسي تر به ويژه مسائل داخلي بپردازند. رهبر انقلاب تاکيد فرمودند که دشمني آمريکا با ملت ايران سابقهاي بيش از 60 ساله دارد که با کودتاي 28 مرداد 1332 آغاز شد و در فواصل مختلف ادامه يافت تا اين که اکنون به غير انساني ترين بخش آن رسيده است.
اعمال تحريمهاي غير انساني و برخلاف موازين بين المللي عليه ملت ايران نشان از خصومت همه جانبه کاخ سفيد و ايادي استکباري آنها با ملت ايران و تفکر پويا و برگرفته از مباني غني اسلامي و در واقع ضد ديدگاه سرمايه داري امام خميني (ره) دارد که کاملا بنيادي است. رويارويي که در چند دهه اخير چيزي جز از بين رفتن وجهه بين المللي آمريکا و تحميل شکست دولت مستکبر آمريکا در برابر ملتِ مقتدر ايران نداشته است.
نشانههاي اين شکست را ميتوان در تحقق بيداري اسلامي در منطقه حساس آسياي غربي يا همان خاورميانه و حتي در کشورهاي اروپايي و آمريکا به روشني مشاهده کرد. شرايط بد اقتصادي، سياسي، نظامي و بين المللي آمريکا که با فروپاشي نظام دوقطبي قدرت اول جهاني را در سر ميپروراندند، گواه ديگري بر واماندگي دولت آمريکا در برابر ملت ايران است.
بنابراين نه تنها با اين کشور زخم خورده نميتوان از سر منفعت مصالحه کرد که تکليف در نوع رفتار با دولت آمريکا مشخص و معين است و آن چيزي جز حفظ ايستادگي و بصيرت، توکل بر خدا، کار و تلاش بي وقفه و وحدت ميان مسئولان نيست تا به موازات اين موفقيتها، ملتهاي بيدار شده در سطح جهان، نظام سلطه را با چالشهاي جدي تر مواجه کنند و سلسله شکستهاي آمريکا که با پيروزي انقلاب اسلامي در برابر ملت ايران آغاز شد همچنان ادامه پيداکند و ايران اسلامي برقلههاي پيشرفت و شکوفايي تکيه زند.
رفتار دولتهاي آمريکا در ۳ دهه گذشته به گونهاي بوده است که بازي ميان ايران و آمريکا را بازي صفر و يک کرده است. براساس چنين بازي رقيب زماني کوتاه خواهد آمد که توطئهها و دشمني هايش کارا نيفتد و فرمول ناکارآمدکردن اقدامات دشمن در درجه اول ايستادگي و همدلي و سپس افزايش کارآمدي در همه بخشهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و بين المللي است. لذا حتي اگر به دنبال مصالحهاي منطقي هستيم بايد بدانيم راه اين مصالحه از ايستادگي و همدلي ميگذرد.
۲ - رهبر معظم انقلاب در بيانات اخيرشان به روشني دولت آمريکا و نه مردم آمريکا را دشمن ملت ايران دانستند. اين تاکيد نيز تکليف همه مسئولان و به ويژه اهل رسانه براي انجام روشنگري بيشتر براي ملت آمريکا که اکنون در چارچوب جنبش ضد وال استريت و 99 درصد در برابر يک درصد خود نمايي ميکند، مشخص شده است. بنابراين کمک به مردم آمريکا براي خروج از استبداد و سلطه نظام دوحزبي و متصلب آمريکايي مهم و ضروري به نظر ميرسد و لازم است راهکاري و برنامه عملي براي آن داشت. چگونه است که آمريکا به شيوههاي مختلف با اختصاص ميليونها دلار بودجه، پنهان و آشکار به اصطلاح به کمک دموکراسي خواهي در ايران ميآيد و از انواع اقدامات غير انساني عليه ملت ايران استفاده ميکند و ما در اين بحث بيکار نشستهايم.
۳ - مسئله ديگر نوع رفتار انتخاباتي فعالان عرصه انتخابات رياست جمهوري يازدهم است.
تاکيد ايشان مبني براين که استفاده از احساسات مردم تا روز انتخابات در جهت اختلافات، خيانت به کشور است معيار و شاخصي مهم براي رفتار انتخاباتي نامزدهاي مطرح در عرصه انتخابات رياست جمهوري و طرفداران آنها و جريانهاي سياسي مدعي پيرو مکتب امام و دلسوز نظام و کشور است تا ميزان پاي بندي و اهتمام خود را نسبت به مسائل اساسي نشان دهند. در چارچوب اجراي دقيق اين تاکيد رهبر معظم انقلاب است که مردم ميتوانند به راحتي رفتار خائنانه را از رفتار صادقانه مسئولان به ويژه بازيگران عرصه انتخابات تشخيص دهند.
جمهوري اسلامي
«از استقبال كتبي تا انقياد عملي» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
بار اول نيست كه رهبر انقلاب به مسئولين به ويژه مسئولين ارشد نظام و سران قوا تذكر ميدهند كه اختلاف نظرها را به ميان مردم نكشانند و وقت و نيرو و امكانات خود و كشور را صرف منازعاتي نكنند كه براي كشور بيفايده و براي مردم ملال آور است.
هشدار روز چهارشنبه رهبري به سران قوا كه با صراحت تأكيد كردند: "مسئولان به ويژه سران سه قوه با وظيفه شناسي و درك شرايط حساس كنوني، از هرگونه كشاندن اختلافها به ميان مردم خودداري كنند" و افزودند: "از امروز تا روز انتخابات، هر كسي كه بخواهد اختلافها را به ميان مردم بكشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده كند قطعاً به كشور خيانت كرده است" بلافاصله با استقبال كتبي سران سه قوه مواجه شد.
اين استقبال، في نفسه امري پسنديده و قابل تحسين است البته به اين شرط كه با پشتوانه عملي نيز همراه باشد. در موارد گذشته نيز به صورت شفاهي يا كتبي از تذكرات و هشدارهاي رهبري استقبال ميشد ولي نوبت به عمل كه رسيد بگونهاي ديگر عمل شد.
نامههاي سران سه قوه در استقبال از رهنمود رهبري براي پرهيز از اختلافات، اينبار يك ويژگي مشترك دارد و البته نامه رئيسجمهور از يك ويژگي اختصاصي نيز برخوردار است.
ويژگي مشترك اينست كه هر سه نفر از اينكه رهبر انقلاب در بياناتشان به ضرورت پرهيز از اختلاف و حفظ وحدت توجه دادهاند از ايشان تشكر كردهاند و اين تذكر و توجه دادن را هوشمندانه دانستهاند.
وجود اين ويژگي مشترك در نامههاي سران سه قوه از اين نظر كه اين سه نفر در يك امر متفق القول هستند، مايه خرسندي است. اينكه مردم احساس كنند بالاخره سران قوا در يك مورد با هم اتفاق نظر دارند، اميدوار ميشوند و خدا را شكر ميكنند، ولي همراه با اين خرسندي و اميدواري يك سؤال هم به ذهن مردم راه يافته كه پاسخ آن را بايد حضرات سران قوا بدهند.
سؤال اينست كه چرا ضرورت پرهيز از اختلاف نظر و حفظ وحدت، قبل از آنكه رهبري تذكر بدهند به ذهن خود حضرات سران قوا نرسيده بود؟ آيا اصل اين مقوله يك مقوله مبهم و غيرشفاف بود يا سران محترم قوا تا قبل از هشدار رهبري با اين مقوله آشنا نبودند؟
احتمال اول، عقلائي نيست، زيرا ضرورت وحدت و پرهيز از اختلاف بقدري بديهي است كه نياز به هشدار و توجه دادن ندارد به ويژه در شرايط كنوني كشور كه از هر طرف مورد تهاجم است و به حكم عقل و شرع بايد همه مردم و مسئولين دست به دست همديگر بدهند و كشور را در برابر دشمنان حفظ كنند و از شرايط كنوني عبور دهند. حتي در شرايط عادي نيز حفظ وحدت و پرهيز از علني ساختن اختلافات امري ضروري است، زيرا عدم رعايت اين امر موجب طمع دشمنان ميشود و راه براي سوءاستفادهها باز ميگردد.
احتمال دوم، كه عدم آشنائي سران قوا با ضرورت وحدت و پرهيز از كشاندن اختلافات به ميان مردم تا قبل از هشدار رهبري باشد، نيز عقلائي نيست. زيرا افرادي كه از نظر شرايط اجتماعي و سياسي در جايگاهي قرار دارند كه قواي سه گانه كشور را مديريت ميكنند قطعاً از عامه مردم با اين قبيل مقولات آشناتر هستند و اصولاً حفظ وحدت و پرهيز از كشاندن اختلافات به ميان مردم و حتي تلاش براي جلوگيري از بروز اختلافات در جامعه و مشكل ساز شدن آن، از وظايف ذاتي آنان است. سران قوا اگر فاقد اين ويژگي باشند، براي قرار گرفتن در اين جايگاهها صلاحيت پيدا نميكنند و مردم به آنها اعتماد پيدا نخواهند كرد.
بنابر اين، ترديدي نيست كه هيچيك از اين دو احتمال درست نيست و سران سه قوه، قبل از هشدار رهبري نيز به ضرورت حفظ وحدت و پرهيز از كشاندن اختلافات به ميان مردم توجه داشتند و اصل خلاف بودن دامن زدن به اختلافات به ويژه در سطوح بالاي نظام نيز از بديهيات بوده و هيچگاه قابل خدشه نبوده و نيست. درست در همين نقطه است كه اذهان مردم با اين سؤال مواجه ميشود كه پس چرا سران قوا قبل از آنكه رهبري هشدار بدهند، اين امر بديهي را رعايت نميكنند؟ و چرا زحمت رهبري را زياد ميكنند و خاطر مردم را نيز دچار تشويش مينمايند؟
اين، همان سؤالي است كه پاسخ آن را فقط خود سران سه قوه ميتوانند بدهند و اين انتظار وجود دارد كه آن را بيجواب نگذارند. ضمناً آقايان سران قوا تصور نكنند اين، سؤالي است كه صاحب اين قلم آن را ابداع كرده و مطرح مينمايد، كافي است خود حضرات به ميان مردم بروند و اجازه بدهند مردم آزادانه حرف قلبي خود را با آنها در ميان بگذارند، در آن صورت، خود به اين نتيجه خواهند رسيد كه اين، يكي از اساسيترين سؤالات مردم است.
اما ويژگي اختصاصي نامه رئيسجمهور به رهبري، كه در اوائل مقاله به آن اشاره كرديم، اينست كه ايشان در نامه خود، تلاش كردهاند در اختلافات مورد نظر، خود را حق به جانب جلوه دهند و به اصطلاح معروف، وسط دعوا نرخ را هم معين كنند!
ملت ما
«سوءتفاهمي به نام تنش صفر» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم سيدمهدي پارسايي است که در آن می خوانید:
هسته اصلي سياست خارجي حزب عدالت و توسعه يعني تنش صفر با همسايگان به واسطه متغيرهاي هويتي كه به نوعي فرقهگرايي دوبعدي تركي- اخواني منتهي ميشود، دچار سوء كاركرد شده است. سياستهاي تركيه در جريان تحولات اخير منطقه بيش از آنكه نشاندهنده اشتباهات استراتژيك سياستمداران حزب عدالت و توسعه در چارچوب تنش صفر باشد به اين مسئله برميگردد كه بازي در انقلابهاي خاورميانه متغير وابسته به بازي در نظام جهاني و ورود به اتحاديه اروپاست (متغير مستقل رفتاري تركيه). لذا سياست تنش صفر رويكردي اعلاني، تاكتيكي و پرستيژي است و نه اعمالي، استراتژيك و انساندوستانه.
استراتژيستها و نخبگان تركيه از ابتدا ميدانستند كه نوع كنش و اقدام تركيه در بحران سوريه موجبات ناخرسندي همسايگان منطقهاي مانند ايران، عراق و سوريه را فراهم ميآورد. به موازات اولويت استراتژيك مذكور، محذورات و عدم قطعيت در حوزه غربگرايي مثل رفتار ضدتركيهاي ساركوزي، چشمانداز مبهم و تار پيوستن به اروپا به علاوه رقابت منطقهاي با مدل سكولار مدنظر اسرائيل، سلفي عربستان و مدل اسلامي ضدهژمونيك ايران، منجر به ايجاد خط دوم ديپلماسي تركيه، يعني نوعي رفتار فرقهگرايانه تركي- اخواني شده است.
فرقهگرايي تركي و اخواني علاوه بر مصرف داخلي، پيامدهاي منطقهاي و فرامنطقهاي نيز دارد. اين خط دوم ديپلماسي چند بعد دارد. با توجه به افزايش نفوذ تركيه در جهان ترك و كشورهايي كه اخوانالمسلمين جايگاه معتبري دارد، باعث افزايش نقش و قدرت چانهزني آنكارا در حوزه سياست نگاه به غرب تركيه دارد، همزمان سياست كنوني تركيه همان نقشي است كه مطلوب امريكا ميباشد.
در اختلافات بين جمهوري آذربايجان و ارمنستان تركيه در ابتدا سعي در ميانجيگري داشت. اما در ادامه آنكارا عنصر بيطرفي را به كناري نهاد و بيشتر به سمت آذربايجان متمايل شد. بدين صورت كه دولت آنكارا تصويب دو موافقتنامه زوريخ 2009 بين تركيه و ارمنستان در پارلمان تركيه را منوط به پيشرفت در حل و فصل بحران قرهباغ كرد. اين امر موجب واكنش ايروان شد.
اگرچه آذربايجان در تركيه سرمايهگذاريهاي كلاني انجام داده و از اين موضع به تركيه فشار زيادي وارد ميكرد، اما تركيه ميدانست كنار نهادن بيطرفي علاوه بر تهديد كردن ديپلماسي تنشزدايي با ارمنستان، باعث فعال شدن لابي قدرتمند ارمني در فرانسه عليه تركيه ميشود و چشماندازهاي ورود تركيه به اتحاديه را با ابهام مواجه ميكند. همزمان در جريان بيداري اسلامي شاهد نوعي از فرقهگرايي اخواني در رابطه با سياست تركيه به منطقه خاورميانه هستيم.
بياعتنايي غيرمتعارف اردوغان و اوغلو به خواستههاي قانوني مردم شيعه بحرين، اعمال فشار بيش از اندازه بر دولت علوي سوريه و روابط سرد و پرچالش با دولت نوري مالكي در كنار حمايت از روي كارآمدن اخوانالمسلمين در مصر، تونس، ليبي و سوريه جلوههايي از اين فرقهگرايي است. به هر حال رفتار جانبدارانه تركيه در مسئله قرهباغ بين آذربايجان و ارمنستان و اخوانگرايي در جريان تحولات منطقه فارغ از منافع ملي و ژئوپلیتيكي تركيه تا حدود زيادي بيانگر اين است كه در عرصه نخبگي نيز فيلتر ذهنيتهاي فرقهگرا و عصبيتگرا در پروسه تصميمگيري تاثيرگذار است، ضمن اينكه تمايلات هويتي با نشانههاي قومي و هنجاري نيز در اين فضا قابل فهم است. تشديد فعاليت مبارزان كرد، شكاف بين علويان تركيه و دولت، تيره شدن روابط تركيه با مقامات مذهبي و سياسي در ايران و عراق و چشماندازهاي هولناك تبديل دولت اسد به يك دولت ورشكسته و ايجاد پاكستاني جديد در جنوب تركيه، بر لزوم اتخاذ سياستهاي عقلايي تاكيد دارد.
رسالت
«سقوط 30 رتبهاي اقتدار ابرقدرتي آمريكا» عنوان قسمت اول سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار هزاران دانشجو ودانشآموز چهارشنبه گذشته سخن از سقوط 30 رتبهاي آمريكا از نظر اقتدار و وجاهت جهاني طي 30 سال گذشته به ميان آوردند و آن را بهعنوان يك واقعيت كه خود آمريكاييها هم انكار نميكنند، مطرح فرمودند. سقوط 30 پلهاي يا 30 رتبهاي آمريكا طي 30 سال گذشته چه بوده است؟ اين سقوط در برابر چه قدرتي صورت گرفته است؟ احصاي موارد آن به ما كمك ميكنند دستاوردهاي انقلاب اسلامي را از همين منظر مورد بازخواني قرار دهيم.
آنچه در زير ميخوانيد احصاي شماري از اين رتبهها و پلههايي است كه آمريكا را از تخت ابرقدرتي فرو انداخته است.
1-آمريكاييها از سال 32 تا 1342 طي يك دهه در ايران برنامههايي پياده كردند تا از وقوع يك انقلاب سرخ اسلامي جلوگيري كنند. آنها هزينههاي انقلاب سفيد را متحمل شدند. اما ناباورانه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) در ايران رخ داد. انقلاب موسايي امام (ره) در برابر نظام فرعوني سلطه جهاني رخ داد و يكي از بزرگترين پايگاههاي قدرت آمريكا در جهان يعني ايران سقوط كرد و به دست مردم افتاد.
اين سرآغاز نخستين سقوط ابرقدرتي آمريكا بود. ملت ايران با انقلاب اسلامي در سال 57 يك پله آمريكا و اذنابش را در منطقه وجهان به زير كشيد.
2- غرب و بويژه آمريكا برنامه پيچيده و عظيمي براي اسلامزدايي در مجامع و بلاد اسلامي طراحي كرده بودند. آنها اسلام را دشمن اصلي ليبراليسم ميدانستند و در دو رشته اسلامزدايي و جعل اسلام آمريكايي هرچه توانستند كردند. اما وقوع انقلاب اسلامي در ايران به رهبري يك اسلامشناس واقعي، آنهم با هدف اجراي احكام الهي در ايران، نشان داد آمريكا در رسيدن به اهداف خود در اين زمينه شكست خورده است و با ظهور اسلام و احياي دين در عصر ما و برگشت بشريت از مكاتب ماترياليستي بويژه ماركسيسم و ليبراليسم دومين سقوط آمريكا از پله ابرقدرتي رخ نمايي كرد. اسلام نقطه اميد مسلمانان و ملتهاي آزاد جهان، براي رهايي از زنجيرهاي اسارت قدرتهاي جهاني كارآمدي خود را نشان داد.
پيروزي اسلام و ظهور آن بهعنوان يك مكتب نجات بخش يك پله ديگر آمريكا را از تخت ابرقدرتي پايين كشيد.
3- تمامي راهكارهاي نظامي، سياسي و فرهنگي غرب به رهبري آمريكا براي نابودي انقلاب به شكست انجاميد؛ راهاندازي جنگ داخلي و تحريك قوميتها و مذاهب، حمايت از تروريسم، جنگ تحميلي 8 ساله، جنگ نرم و بهكار گرفتن انقلابهاي رنگي در ايران به شكست انجاميد و نشان داد ريشههاي انقلاب و اسلام در بنمايههاي حركت ملت ما آنقدر قوي و مستحكم است كه با اين نقشههاي عظيم و پيچيده از پاي در نميآيد، حتي روزبه روز قدرتمندتر ميشود. ضعف و ناتواني آمريكا در شكست دادن انقلاب، سومين سقوط از پله ابرقدرتي آمريكا بود.
4- غرب و بويژه آمريكا همه تلاش خود را به كار گرفتند تا در ايران يك الگوي موفق و كارآمد از حكومت اسلامي شكل نگيرد.
مشغول سازي رهبران انقلاب بهخود، بويژه در ساحات سياسي و نظامي از جمله اين اقدامها بود. اما از ميان آتش وخون در جنگ وگرد وخاكهاي سياسي و تروريسم بيرحمانه كه شمار عظيمي از رهبران جمهوري اسلامي را به خاك و خون كشيد، نظامي نيرومند سربرآورد كه تجربه موفق زيست عزتمندانه كه در يك مبارزه دائمي با آمريكا است را به نمايش درآورد. اين درد ناكترين حادثه براي آمريكاييها بود. آنها نميخواستند بشريت متوجه شود كه يك الگوي موفق و كارآمد وجود دارد كه ميتواند آنها را در برون رفت از بحرانها، مديريت و رهبري كند. اين چهارمين مرحله از سقوط ابرقدرتي آمريكا بود.
5- غرب و آمريكاييها تلاش خود را كردند كه الگوي جمهوري اسلامي موجب بيداري اسلامي در منطقه و جهان نشود. آنها براي بيريخت نشان دادن جمهوري اسلامي از هيچ تلاشي فرو گذار نكردند، اما موفق نشدند. اكنون شيپور بيداري اسلامي در بلاد اسلامي به صدا در آمده و ديكتاتورهاي 30 ساله را به خاك افكنده است. امروز فرياد الله اكبر و بازگشت به زندگي اسلامي عزتمندانه ازچهار گوشه جهان اسلام به گوش ميرسد. اين فرياد مقدس ترتيبات امنيتي آمريكا در منطقه و جهان را بههم زده است. اين پنجمين پله از سقوط ابرقدرتي آمريكا بود. امروز مردم مسلمان جهان و منطقه پشيزي براي هارت و پورتهاي آمريكا قائل نيستند و از آن ترسي ندارند.
6- غرب و بويژه آمريكا از نيمقرن پيش با طراحي يك نظام جعلي بهنام رژيم اشغالگر قدس ميخواستند يك پايگاه نظامي، سياسي وجاسوسي براي كنترل رژيمهاي وابسته ايجاد كنند و دامنه ارضي و سياسي آن را با جنگهاي تجاوزكارانه بسط دهند. با ظهور انقلاب اسلامي اين حركت متوقف شد.
تمامي نقشههاي آنها از جمله نقشه شوم خاورميانه بزرگ با عرض جغرافيايي از نيل تا فرات و طول دربرگيري همه جهان اسلام، به شكست انجاميد. دو قدرت بزرگ در داخل و خارج سرزمينهاي اشغالي به نام " حماس" و " حزب الله" شكل گرفت و در دو جنگ حماسي، نبرد 33 روزه ونبرد 22 روزه پوزه اسرائيل غاصب را به خاك ماليدند. دامنه تصرفات رژيم صهيونيستي متوقف شد وامروز اين رژيم در داخل خود با بحرانهاي سختي روبهرو است. ششمين پله از سقوط ابرقدرتي آمريكا و غرب در شكستهاي پي در پي فرزند نامشروع آنها در منطقه روزبهروز رخنمايي ميكند و اين دردناكترين شكست براي آنها بود و ما هر روز صداي آه وناله باند تروريستي مستقر در كابينه رژيم صهيونيستي را ميشنويم.
7- نزديك به يك دهه است، پنج قدرت جهان به رهبري آمريكا سر يك ميز مذاكره با ايران مينشينند و التماس ميكنند تا ملت ايران پيشرفتهاي خود را بويژه در مورد فناوري صلحآميز هستهاي متوقف كند. آنها متوجه نيستند كه نفس اين نشستها اولا اعتراف به كارآمدي و پيشرفت نظام جمهوري اسلامي در همه عرصهها وشكست تهديدها و تحريمهاي آنهاست ثانيا ؛ اعتراف به افول قدرت خود آنهاست و پذيرش اينكه بالاخره با آن همه توطئهها سرانجام بايد سرميز مذاكره بنشينند و التماس كنند.
ثالثا: بفهمند چيزي گير آنها نميآيد وملت ايران كار خود را ميكند واعتنايي به تهديدات آنها ندارد. اين يعني افتادن در وادي دريوزگي و بيچارگي و سردرگمي در مهار قدرت ايران و قدرت فزاينده ملت ايران كه صدايش در همه منطقه و جهان شنيده ميشود. اگر ما يك قدرت تعيين كننده نبوديم آن طرف 5 قدرت جهان به علاوه آمريكا پنجه در پنجه ملت ايران نميانداختند. اندازه اين قدرت هرچه باشد همان است كه از قدرت آمريكا و غرب در جهان كاسته شده است. اين هفتمين پله سقوط آمريكا از ابرقدرتي در دنيا است.
سياست روز
«دوباره غدير ايران» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
عيد بزرگ ولايت را در حالي پشت سر گذاشتيم که در روزهاي اخير وقايعي اتفاق افتاد که قابل تامل است.
همواره اينگونه اتفاقات است که به خوبي ميتوان درک کرد که جايگاه ولي فقيه و رهبري نظام اسلامي آنچنان رفيع است که هنگامه واقعه ميتوان بيشتر به وجود آن باليد.
بودند افرادي که در روز واقعه غدير ولايت عليبن ابيطالب را برنتابيدند و در صف مخالفان و حتي دشمنان امير مومنان ايستادند و بودند کساني که مانند مالک اشتر بيچون و چرا از فرامين ولي امر خود تبعيت کردند و نه نگفتند و حتي شک هم نکردند. فرمان را در دست گرفتند و براي اجراي آن به ماموريت خود رفتند تا منويات قافله سالار خود را اجرا کنند.
مردم ايران اسلامي نبايد بابت مسائلي که در کشور پيش ميآيد نگراني داشته باشد. البته مردم با بصيرت و آگاه از اين بابت هيچ نگراني ندارند، چون ميدانند رهبرياي در راس امور قرار دارد که نسبت به امور کشور و تحولات آن اشراف کامل دارند و در بزنگاههاي لزوم، ورود مدبرانه ايشان باعث آرامش و خنثي کننده توطئهها و گرفتاريهايي ميشود که از پس غفلت برخي در داخل کشور و ئوطئههاي خارجي ايجاد ميشود.
اکنون نيز پس از ماجراي اختلافاتي که ميان سران قوا به وجود آمد و خاطر مردم نيز از اين اتفاقات مکدر شده بود، هشدارها و اتمام حجت رهبر معظم انقلاب باعث آرامش بيش از پيش مردمي شد که نگران بودند. نگران اين که نکند، مجادلات سياسي مسئولين باعث غفلت آنها از امور مهمتري شود که به طور مستقيم با معيشت مردم ارتباط دارد. معيشتي که همواره مورد تاکيد رهبر معظم انقلاب بوده است و بارها در اين باره به مسئولين توصيههاي جدي داشتهاند.
اکنون و پس از هشدار جدي حضرت آيتالله خامنهاي که در جمع دانشجويان و دانشآموزان بيان شد، مردم انتظار دارند که مسئوليني که مورد خطاب رهبر معظم انقلاب هستند، به طور عملي در رفتار، کردار و گفتار خود، تبعيت کامل از فرامين ايشان را نشان دهند. مسئولين کشور به خوبي ميدانند که حمايتهاي رهبري و مردم از آنها است که در مسند قدرت براي خدمت قرار گرفتهاند و اگر لحظهاي اين حمايتها برداشته شود، ديگر توان ماندن در آن پست و سمت را نخواهند داشت.
انقلاب اسلامي بههيچ وجه از آرمانهاي خود دور نشده است. آنهايي که بازگشت به آرمانهاي اصلي انقلاب را مطرح ميکنند، در واقع شائبه عدول انقلاب از آرمانها را مطرح ميسازند، در حالي که اگر انقلاب اسلامي ايران از آرمانهاي خود دور شده بود دشمنيهاي دشمنان شناخته شده و قسم خورده ايران اسلامي، پايان ميپذيرفت. تا هنگامي که ولايت فقيه و مردمي انقلابي در اين کشور حضور دارند به آرمانهاي انقلاب اسلامي خدشهاي وارد نميشود.
اکنون زمان امتحان براي آنهايي است که شعار ولايتپذيري ميدهند. عيار طلاي ولايتمداري آنها پس از سخنان ولي امر مسلمين عيان ميشود.
«الحمدالله الذي جعلنا من المتمسکين به ولايه اميرالمومنين والائمه(ع)»
تهران امروز
«وحدت در عمل اولويت اول» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسي است كه در آن ميخوانيد:
سخنان اميدبخش رهبر فرزانه انقلاب درباره وحدت مسئولان و متعاقب آن نامه سران سه قوه به ايشان التهابات ناشي از چند نامه نگاري سران قوا در روزهاي گذشته را از ميانبرد و فضاي كشور را آرام كرد.
ناگفته پيداست كه كشور در چندماه آينده و با جديتر شدن فضاي سياسي در آستانه انتخابات رياستجمهوري بيش از هميشه نيازمند آرامش است و اين آرامش ابزاري دارد كه جز با تمسك به آنها نميتوان آرامش مورد نظر را تامين كرد.
يك- پرهيز از ادامه تنش ها: آنچه در نامهنگاري سران قوا به يكديگر آن هم بر سر بازديد يا عدم بازديد از زندان اوين حاصل شد چيزي نبود جز سوءاستفاده طيف گستردهاي از مخالفان نظام از اين موضوع و برجسته كردن اختلافات نه چندان تاثيرگذار مسئولان نظام با يكديگر. اگر سخنان چهارشنبه گذشته رهبر فرزانه انقلاب و متعاقب آن نامه سران سه قوه مبني بر اطاعت از فرامين ايشان را ملاك قرار دهيم، اولين انتظار از سران محترم سه قوه پرهيز از ادامه هر فضايي است كه تلقين كننده اختلاف ميان سران قوا در كشور باشد.
دوم- تلاش براي حل مشكلات: تحريم، گراني كالا و ارز و... مهمترين مشكلاتي است كه كشور اين روزها با آن دست به گريبان است.
فضاي كنوني و كنار گذاشتن نكات و بهانهجوييهايي كه كمكي به مشكلات كشور نميكند، فرصت مناسبي است براي اينكه سران قوا راهحلهاي جديتري بخصوص در تعاملات مجلس و دولت براي حل مشكلات كشور پيدا كنند. در آن چيزي كه «فساد اقتصادي» خوانده ميشود هم نقش قوه قضائيه در برخورد و محاكمه خاطيان ميتواند جديتر از گذشته باشد. اگر در يكي دوماه گذشته شاهد نام بردن دولتيها از چهرههايي مانند جمشيد بسمالله و بعد بيخبري مسئولان قضايي از اين نامها بوديم، اين بار ميتواند بدون رسانهاي كردن فضا، در تعامل سران قوا، فضا براي محاكمه سريعتر اخلالگران فراهمتر گردد.
حالا كه ماجرا گذشته و سران قوا وعده پرهيز از ادامه اختلافات را دادهاند ميتوان اين سوال را پرسيد كه به راستي برنده اين نامهنگاريها چه كسي بود؟ آيا جز اين است كه دشمنان و رسانههاي ضدانقلاب با آب و تاب فراوان هر نامهاي را تحليل ميكردند و از سر بغض هربار كفه ترازو را به سود يكي از مسئولان سنگين ميكردند؟
اختلاف سليقه و نامه نگاريهاي بين مسئولين امر تازهاي نيست و در همه دورهها سابقه داشته است. آنچه اما مهم است رسانهاي نشدن و به عبارتي مردم را درگير اين موضوع نكردن است. تكرار نشدن اين اتفاقات تنها راهي است كه ميتوان به اجرايي شدن هشدارهاي رهبر فرزانه انقلاب اميدوار بود.
وطن امروز
«کدامیک برای مسؤولان مهمتر است» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز است كه در آن ميخوانيد:
مدتي است فضاي کشور سياسي شده و خيليها اين فضاي آشنا را ميشناسند. 8 ماه و 10 روز تا يازدهمين انتخابات رياستجمهوري باقي مانده است و آلوده شدن فضاي کشور به سياست طبيعي به نظر ميرسد اما آيا در اين 8 ماه و 10 روز باقيمانده بايد همه چيز جز انتخابات را فراموش کنيم و اصول و اولويتها را به حاشيه برانيم؟
امروز مانند چند ماه و چند سال قبل، اقتصاد اولويت نخست کشور است و رفاه و توجه به معيشت مردم جزو وظايف غيرقابل انکار مسؤولان است اما آيا بهاندازه اهميت اين مساله، به آن پرداخته ميشود؟ اصلا مسؤولان نامهنگار تصور کنند که گوش شيطان کر! به وحدت دست يافته و به زندان اوين رفتند و آخرين وضعيت زندانيهاي محترم را به رهبري و مردم گزارش دادند؛ آيا ميتوانند به کارنامه اقتصادي و مبارزه با مفاسد اقتصادي خود ببالند؟ آيا اصلا براي اين چند ماه باقيمانده برنامهاي دارند تا قدرت خريد مردم که در مدت کوتاهي به پايينترين حد ممکن رسيده را به سطح قبلي برسانند؟ اصلا آيا توانايي اين را دارند که ثبات را به قيمتها بازگردانند و هر هفته و هر روز نرخها تغيير نکند؟ چرا بايد کار به جايي برسد که شخص اول مملکت در ديدار دانشآموزان و دانشجويان بگويد: «نامهنگاريهاي اخير و مطالب آن به هيچوجه موضوع مهمي نيست اما اين اختلاف نظرها نبايد به ميان مردم كشانده و دستمايهاي براي جنجال و هياهوي رسانههاي بيگانه و دشمنان شود. از امروز تا روز انتخابات، هركسي كه بخواهد اختلافها را به ميان مردم بكشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده كند، قطعا به كشور خيانت كرده است». جالب اينکه سران قوا پس از اين سخنان باز هم نامهنگاري کردند اما اين بار به رهبري که ما مطيع اوامر هستيم و براي پيشبرد منويات تلاش خواهيم کرد.
مگر رهبر انقلاب اين سخنان را براي اولين بار مطرح کردهاند؟ سال گذشته که به نام «جهاد اقتصادي» نامگذاري شد، مسؤولان چه کردند؟ سال 1389 که سال «کار مضاعف، همت مضاعف» ناميده شد کارنامه اقتصادي مسؤولان چه بود؟ سالهاي قبلتر از آن چه؟ اصلا چرا چندين سال است که نامهاي اقتصادي انتخاب ميشود و آيا تاکنون بهاندازه توجه شخص اول مملکت به آن اهميت داده شده است؟ آنهايي که نامه نوشتهاند و تجديد بيعت کردهاند سخنان اقتصادي رهبري در چند سال قبل را يادشان ميآيد: «من كاملا يادم هست كه در جلسهاى كه در اولين مناسبت هفته دولت با همين دوستانى كه اغلبشان حضور دارند، داشتيم، عرض كردم كه فرصتها مثل برق و باد ميگذرد. حالا هم ملاحظه ميكنيد كه از اين فرصت طولانى و خوب، عمدهاش گذشت.... آنچه كه به نظر من مهم است، اين است كه براى قشرهاى ضعيف، مشكلات اقتصادىاى وجود دارد؛ اين را بايد برطرف كنيد. حالا بخشى از اين مشكلات، ناشى از تورم است. ما در كشور كمبود كالا نداريم؛ خوشبختانه كالاهاى گوناگونِ مورد نياز مردم در كشور فراوان يافت ميشود؛ ليكن مساله گرانى و كاهش قدرت خريد وجود دارد؛ اين را بايد علاج كنيد».
مگر رهبر انقلاب اين سخنان را براي اولين بار مطرح کردهاند؟ سال گذشته که به نام «جهاد اقتصادي» نامگذاري شد، مسؤولان چه کردند؟ سال 1389 که سال «کار مضاعف، همت مضاعف» ناميده شد کارنامه اقتصادي مسؤولان چه بود؟ سالهاي قبلتر از آن چه؟ اصلا چرا چندين سال است که نامهاي اقتصادي انتخاب ميشود و آيا تاکنون بهاندازه توجه شخص اول مملکت به آن اهميت داده شده است؟ آنهايي که نامه نوشتهاند و تجديد بيعت کردهاند سخنان اقتصادي رهبري در چند سال قبل را يادشان ميآيد: «من كاملا يادم هست كه در جلسهاى كه در اولين مناسبت هفته دولت با همين دوستانى كه اغلبشان حضور دارند، داشتيم، عرض كردم كه فرصتها مثل برق و باد ميگذرد. حالا هم ملاحظه ميكنيد كه از اين فرصت طولانى و خوب، عمدهاش گذشت.... آنچه كه به نظر من مهم است، اين است كه براى قشرهاى ضعيف، مشكلات اقتصادىاى وجود دارد؛ اين را بايد برطرف كنيد. حالا بخشى از اين مشكلات، ناشى از تورم است. ما در كشور كمبود كالا نداريم؛ خوشبختانه كالاهاى گوناگونِ مورد نياز مردم در كشور فراوان يافت ميشود؛ ليكن مساله گرانى و كاهش قدرت خريد وجود دارد؛ اين را بايد علاج كنيد». 1391/6/2: در ديدار اعضاى هيات دولت
«توليد داخلى مهم است. ببينيد كارگر ايرانى چه توليد كرده است، سرمايهدار ايرانى چه سرمايهگذارى كرده است. در زمينه مصرف، عمده كار دست مردم است؛ كه اين بخشى از اصلاح الگوى مصرف است كه من 2 سال قبل اينجا به ملت ايران عرض كردم و بخشى از جهاد اقتصادى است كه سال گذشته عرض كردم. توليد ملى مهم است؛ اين را بايد هدف قرار بدهند». 1391/1/1: در حرم رضوي در آغاز سال
«جلسه امروز عمدتا حولوحوش مسائل اقتصادى دور ميزند كه اتفاقاً مساله اصلى و محورى كشور همين است و يكى از نقاط مهم چالشى كه بين مسؤولان در سطوح مختلف وجود دارد و بين بعضى از كسانى كه معترضند يا منتقدند، همين مساله اقتصاد است. خيلى خب! اين را ببريد در مجموعه نخبگان؛ تشريح كنيد، توجيه كنيد، بيان كنيد... كار را براى خدا بكنيد. نه اينكه چون مردم دوست دارند، اين كار را بكنيد؛ نه! اگر هدف اين شد كه دل مردم را به دست بياوريم، ناكام خواهيم ماند... مبانى و استدلالهاى اعلام سال جهاد اقتصادى براى شماها كه دولتى هستيد، معلوم است. يعنى ما جهاد اقتصادى را يك ضرورت براى كشور ميدانيم، نه صرفا يك اولويت؛ يك نياز قطعى است. اولاً اقتصاد، پيشرفت اقتصادى، رونق اقتصادى ارتباط مستقيم دارد با معيشت مردم. معيشت مردم جزو اولين اهداف همه دولتهاست در همه جاى دنيا و در همه دوران تاريخ؛ البته دولتهاى علاقهمند به مردم. 1390/6/6: در ديدار اعضاي هيات دولت
«يك هدف ديگر، مديريت مصرف منابع عمومى كشور است؛ از جمله آب، از جمله انرژى. در 2 سال قبل از اين، ما شعار سال را اصلاح الگوى مصرف قرار داديم؛ صرفهجويى، دورى از اسراف. اين، يكى از راههايى است كه ميتواند الگوى مصرف را به معناى واقعى كلمه اصلاح كند... كاهش نرخ بيكارى و افزايش اشتغال در كشور، از جمله مسائل بسيار اساسى و مهم است. همچنين مساله افزايش سرمايهگذارى بخش خصوصى و كمك به بخش خصوصى كه بتواند در زمينه مسائل اقتصادى كشور سرمايهگذارى كند، از جمله مسائل مهم و اساسى است كه يكى از كارهاى مهم در اين باب، ايجاد تعاونىهاست كه به وسيله تعاونىها سرمايههاى بزرگ تشكيل بشود و بتوانند در مسائل مهم اقتصادى كشور سرمايهگذارى كنند و گرههاى مهم را باز كنند و دولت بتواند اين كار را انجام دهد. بايستى زيرساختهاى حقوقى و قانونىاش آماده شود. اين، يعنى حمايت از شكوفايى كار». 1390/1/1:در حرم مطهر رضوي در آغاز سال
«يكى از چيزهايى كه در جهتگيرىهاى كلى دولت بايد مورد نظر باشد، تسهيل زندگى براى مردم است. زندگى كردن را براى مردم بايد آسان كرد... روى مساله نرخ رشد واقعا كار بشود. آن چيزى كه به عنوان نرخ رشد در برنامه يا در چشمانداز ديده شده، با آنچه كه در واقعيت اتفاق افتاده، خيلى فاصله دارد. البته از عوامل ركود اقتصادى جهانى و مشكلات اقتصادى جهانى غافل نيستيم - اينها مسلما تأثير دارد - ليكن بالاخره بايد تلاش كرد تا به آن چيزى كه به عنوان شاخص معين شده و ذكر شده، نزديك شويم.»
1389/6/8: در ديدار اعضاى هيات دولت
جوان
«پاسداشت حقوق اساسي ملت با وحدت قوا» عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دكتر يدالله جواني است كه در آن ميخوانيد:
ملت بزرگوار ايران حقيقاً ستودني است. تاريخ كمتر مردماني همانند مردم ايران در عصر حاضر را تجربه كرده است. از ياد نبردهايم كه حضرت امام خميني (ره)، در وصف ملت ايران از چه كلمات و عباراتي استفاده ميكردند.
يکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۱۱
آن عزيز سفر كرده، مردم ايران را برتر و بهتر از مردم زمان رسول الله (ص) و اميرالمؤمنين (ع) دانسته و با چنين نگاهي خود را خادم و خدمتگزار مردم معرفي ميكردند. رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي نيز همانند حضرت امام (ره) به ملت ايران مينگرند و اين ملت را گرامي داشته و متفاوت از سايرين ميدانند.
ملتي كه براي خدا قيام و با دشمنان دين خدا مبارزه كرد. ملتي كه در جنگ هشت ساله در برابر متجاوزين، همچون كوه مقاومت كرد و با تقديم دهها هزار شهيد، دهها هزار جانباز و دهها هزار آزاده، سرانجام شكست و خواري را بر دشمنان تحميل كرد و پيروزي را كه هديهاي الهي بود، نصيب خود ساخت. ملت ايران ۳۳ سال است كه با تمام قوا به ياري حق قيام كرده و در برابر باطل ايستادگي نموده است.
اين حركت عظيم ملت ايران، دستاوردهاي ارزشمندي را براي خود و ديگر آزاديخواهان و عدالتخواهان جهان در پي داشته است. بيداري اسلامي در منطقه و بيداري ملل محروم و مستضعف در سراسر جهان و پيدايي اعتماد به نفس و خودباوري در وجود تمامي مبارزين راه حق، دستاورد بزرگ انقلاب اسلامي و ايستادگي ۳۳ ساله ملت ايران در برابر انواع فشارهاي قدرتهاي سلطهگر و زورگوي غربي است.
اكنون نظام سلطه غربي، بيش از هر زمان ديگر احساس نگراني ميكند. استكبار جهاني اكنون خود را متزلزل يافته و عامل اصلي اين تزلزل در اركان قدرت خويش را، انقلاب اسلامي و حركت پرشتاب ملت ايران ميداند. امريكا اكنون نظارهگر افول امپراتوري خويش است. رهبران امريكا كه به دنبال امريكايي كردن غرب آسيا (خاورميانه) بودند تا از اين رهگذر، بر دنيا مديريت خود را اعمال كنند، اينك در پيش چشمان آنها خاورميانه اسلامي در حال شكل گرفتن است. آري جهانيان شاهد تحولات بزرگي هستند و تغيير هندسه سياسي جهان، يكي از جلوههاي اين تحول بزرگ است. هندسه سياسي جهان به نفع مسلمانان و مستضعفان در حال تغيير است و هيچ نيرويي قادر به ايستادگي در برابر اين تغييرات نخواهد بود. بازندگان اين تحول بزرگ، همه ناكاميها و شكستهاي خود را از چشم ملت ايران ميبينند. بنابراين، آنها بسيج شدهاند تا از ملت ايران انتقام بگيرند.
آنها طي ۳۳ سال گذشته از هر اقدامي عليه ملت ايران فروگذار نكردند و اكنون در آخرين ايستگاه، جنگ اقتصادي عظيمي را عليه ملت ايران به پا كردهاند. غربيها تصور ميكنند كه در اين آخرين ايستگاه نبرد، با اعمال انواع فشارهاي اقتصادي (تجاري- مالي) ميتوانند بر ملت ايران غلبه كنند. آري، ملت ايران اكنون در چنين صحنهاي در حال نبرد با دشمنان خويش است. در اين صحنه نبرد، حقوق اساسي ملت ايران چيست و چگونه تأمين ميشود؟ در اين صحنه نبرد اولويتهاي مردم كدامند؟ در اين شرايط مردم از مسئولان نظام و به ويژه از سران قواي سه گانه چه توقعاتي دارند؟ بدون ترديد اولويتهاي كشور از نظر مردم، اموري است كه توجه به آنها از ناحيه مسئولان، موجبات پيروزي ملت بر دشمن را در جنگ اقتصادي فراهم ميسازد و در اين ميان، وحدت در رأس اين امور است. حضرت امام خميني (ره)، وحدت كلمه را رمز پيروزي ملت ايران در انقلاب اسلامي ميدانستند و بر همين اساس همواره خطاب به مردم و به ويژه مسئولان روي موضوع وحدت تأكيد داشتند. حضرت امام وحدت را از جنود الهي و تفرقه را از جنود شيطان دانسته و مسئولان را از غلتيدن در وادي اختلافات پرهيز ميدادند.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامي نيز با همين نگاه، همواره آحاد جامعه و به ويژه مسئولان نظام را به وحدت دعوت كردهاند و نسبت به آثار و پيامدهاي اختلاف و تفرقه بين مسئولان هشدار دادهاند. تجارب تاريخي نيز مؤيد اين نظريه است كه كشورهايي موفق به پيشرفت شدهاند كه داراي ثبات و آرامش بودهاند و اين ثبات و آرامش به خاطر وحدت و همگرايي در درون هيئت حاكمه آن كشورها بوده است. به همين خاطر است كه قدرتهاي شيطاني سلطهگر، براي عقب نگه داشتن جوامع ديگر و حكومت بر آنها از سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن» پيروي ميكنند.
بنابراين كساني كه شعارشان تأمين حقوق اساسي ملت ايران است، بايد به اين نكته مهم توجه داشته باشند كه پاسداشت اين حقوق در اعلي درجه خود، فقط و فقط با وحدت قواي سهگانه و تقويت همگرايي سيستمي در هيئت حاكمه حاصل ميشود. هر يك از رؤساي قواي سهگانه در شرايط كنوني كه دشمنان، به نتيجه فشارهاي اقتصادي خود بر ملت ايران از يك طرف و اختلافات داخلي ايران از طرف ديگر چشم اميد دوختهاند، بايد از باب سبقت گرفتن در امور خير، گامهاي بلندي را براي تقويت وحدت داشته باشند. رؤساي قوا و ديگر مسئولان كشور، بايد بدانند كه مردم ايران مردم هوشمند و بصيري هستند. اين مردم هوشمند و بصير، از مسئولان توقع دارند در برخورد با مسائل هوشمندانه برخورد كنند و از حاشيهها دوري جسته و تمام توان خود را صرف متن نمايند.
حمايت
«ماهيتي كه آشكارتر شد» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
سوريه در روزهاي اخير بارديگر شاهد مجموعهاي از جنايات ضد بشري بوده است. بر اساس گزارشهاي منتشره گروههاي تروريستي در برخي از شهرها نظير دمشق و حلب با انفجارهاي متعدد دهها نفر را قتل عام كردهاند، در ادلب نيز دهها نفر كه اكثرا زنان و كودكان ميباشند به دست اين گروهها به قتل رسيدهاند، در جنايتي ديگر سربازان سوريه توسط گروههاي شبه نظامي به وحشتناكترين حالات سر برده و يا به قتل رسيدهاند.
هر چند كه گروههاي معارض دولت تلاش كردهاند تا اين جنايات را به ارتش سوريه نسبت دهند اما اسناد و گزارشهاي منتشره صراحتا آشكار ميسازد كه اين جنايات توسط گروههاي تروريستي و به معارضان با دولت صورت گرفته است.
اين امر چنان آشكار بوده كه حتي سازمان ملل نيز به اين امر اعتراف كرده و آن را برابر با جنايات جنگي دانسته است. هر چند كه ماهيت تروريستي جريانهاي معارض سوريه، بر كسي پوشيده نيست اما جنايات اخير آنها كه برخي آن را تاكتيك آنها پس از شكستهاي گسترده در برابر ارتش و مردم سوريه ميدانند نكاتي مهم را آشكارتر ميسازد. نخست آنكه اين جنايات نشان ميدهد كه ادعاي مردمي بودن اين گروهها امري واهي است.
آنها اثبات كردهاند كه نه به دنبال مذاكره هستند و نه آنها مردم و خواست مردم براي آنها اهميت دارد. آناني كه به قتل عام زنان و كودكان ميپردازند و يا با انفجارهاي متعدد به كشتار دسته جمعي مردم ميپردازند نميتوانند ناجي مردم باشند.
رفتار آنها، مورد تاييد ديگري بر ماهيت تروريستي و ضد بشري آنان است كه صرفا به دنبال كسب قدرت ميباشند و در اين راه از هيچ جنايتي فروگذار نيستند. دوم آنكه رفتار كشورهاي عربي، غربي و تركيه در قبال اين جنايات بارديگر نقاب از اهداف واقعي آنها در سوريه برداشت. آنها همواره بر اين ادعايند كه از گروههاي معارض براي خدمت به مردم سوريه حمايت ميكنند و در اين راه نيز از هر ابزاري استفاده مينمايند.
اين ادعاها در حالي مطرح شده آنها تاكنون موضعي در برابر جنايات صورت گرفته از سوي گروههاي تروريستي در سوريه، اتخاذ نكردهاند و چنان رفتار ميكنند كه گويي كشتار مردم سوريه امري مجاز است. جنايات اخير تروريستها در سوريه بارديگر نشان داد كه اين كشورها به دنبال منافع سلطه طلبانه در سوريه هستند و هدفشان صرفا نابودي و سلطه بر اين كشور است.
آنها نه به مردم اهميت ميدهند و نه به قوانين حقوق بشري و بين المللي. جالب توجه آنكه سازمان ملل پس از ماهها سكوت به جنايات تروريستها در سوريه اذعان كرده و آن را برابر با جنايات جنگي دانسته در حالي كه كشورهاي مذكور همچنان سكوت كرده و حتي بر ساماندهي جديد اين گروهها تاكيد كردهاند.
آرمان
«نگاهی به کاندیدای فراجناحی» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی اکبر اولیاء است كحه در آن ميخوانيد:
در شرایط فعلی و در ماههای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری که مباحثی همچون انتخاب یک کاندیدای فراجناحی برای اصلاحطلبان مطرح میشود باید به این نکته توجه کرد که در مرحله اول ما به یک شرایط معقول و قانونمدار در کشور احتیاج داریم تا از فضای فعلی خارج شویم. بحث اینکه اصلاحطلبان با چه گزینهای میتوانند به هدف خود برسند موضوع جداگانهای است که در مقاطع بعدی باید در مورد آن صحبت کرد.
از سوی دیگر اصلاحطلبان هم در مورد کاندیدای مورد نظر برای انتخابات نظرات متفاوتی دارند که در حال رایزنی در مورد آن هستند. البته پیشنهاد اخیر آقای مطهری در مورد انتخاب کاندیدای فراجناحی از سوی اصلاحطلبان موضوع دیگری است که باید به عنوان پیشنهاد یک فرد دلسوز نظام به آن نگاه کرد.
در شرایط فعلی نظر اکثر اصولگرایان این است که فضا باید آرام و ملایمتر شود تا همه طیفهای سیاسی بتوانند برای حضور در انتخابات برنامهریزی و فعالیت کنند. باید فضایی ایجاد شود که فعالیت این طیفهای سیاسی نیز به صورت منطقی و آزاد انجام شود. البته بسیاری از اصلاحطلبان این روزها پیشنهاد کاندیدای فراجناحی را به عنوان یک راهحل در نظر دارند و تمایل دارند شخصیتی که مورد قبول دو جناح سیاسی است در این انتخابات حضور پیدا کند تا در جامعه اعتدال برقرار شود.
اما نباید از این نکته غافل بود که در حال حاضر در جامعه این مساله وجود دارد که جناح اصولگرا به رغم در اختیار گرفتن اکثر کرسیهای مدیریتی هنوز از آمدن رقیب استقبال نمیکند در نتیجه باید اقداماتی در جهت ایجاد یک رقابت قوی انجام شود. البته برخی از اصولگرایان صادق و معتدل نیز معتقد هستند که برای انتخابات همه جناحهای سیاسی باید حضور پیدا کنند و فعالیت جدیتری داشته باشند. البته بخشی از اصولگرایان هم هستند که به دنبال حضور نمایشی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم اند.
هرچند هستند اصولگرایانی که اصلا تمایلی به حضور اصلاحطلبان در انتخابات ندارند و تنها حضور اصولگرایان را در این انتخابات کافی میدانند. اما به صورت کلی ابتدا باید شرایط اولیه طوری باشد که اصلاحطلبان را ترغیب به حضور فعال در این عرصه کند. البته همانطور که تاکید کردم کاندیدای فراجناحی میتواند به عنوان یک راهحل برای برونرفت از شرایط فعلی در نظر گرفته شود اما بدون شک اصلاحطلبان خود نیز راهحلهایی را در نظر دارند و منتظر روزهای پیشرو هستند.
دنياي اقتصاد
«نگاههاي نادرست به مبحث تورم و ارز» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن ميخوانيد:
در سالهای اخیر اقتصاد کشور دچار مشکلاتی بوده که قابل پنهان کردن نیست و کارشناسان متعددی هم در داخل، این مشکلات را مورد بررسی منصفانه قرار دادهاند.
اما اخیرا سایت تابناک مصاحبهای درخصوص تورم و نرخ ارز با یک اقتصاددان غربی به نام «استیو هنک» انجام داده است که نشان میدهد فرد نامبرده یا اطلاعات ناکافی از اقتصاد ایران دارد یا مغرضانه صحبت کرده است.
در اینجا به 4 فراز از صحبتهای وي اشاره کرده و هر کدام را مورد بررسی قرار میدهیم:
1- «به تازگی استیو هنک در محاسباتش، بر این باور است که هماکنون تورم حاد در ایران شکل گرفته و سقوط ارزش ریال، نمایانگر بروز این پدیده در اقتصاد ایران است.
تورم حاد، بر اساس تعریف ایشان پدیدهای است که طی آن در یک ماه بهای مصرفی کالاها، دستکم ۵۰ درصد رشد داشته باشد و برای مثال از زیمبابوه نام میبرد که در هر 7 ساعت بهای کالاها دو برابر میشد.» بر اساس تعریف خود وي، ایران با تورم حاد مواجه نیست؛ ولی اصرار دارد این وضعیت را القا کند. ما یک تجربه نزدیک افزایش قیمت ارز را داریم. در تاریخ 4/10/90 قیمت دلار 1430 تومان بود و بعد از حدود 2 ماه در تاریخ 14/12/90 قیمت آن به 1920 تومان افزایش یافت؛ یعنی 34 درصد افزایش که این موضوع باعث افزایش نرخ تورم ماهانه در ماههای بهمن 90 تا اردیبهشت 91 (4 ماه) تا حدود 3 درصد شد، در صورتی که تورم ماهانه در ماههای قبل حدود یک درصد بود.
در تجربه مشابه و در تاریخ 18/6/91 قیمت دلار 2220 تومان بود و در تاریخ 11/7/91 قیمت دلار به 3400 تومان افزایش یافت؛ یعنی 53 درصد افزایش در قیمت ارز آزاد. خب این مساله باعث شد قیمت دهها کالای مختلف افزایش بیش از 50 درصدی را تجربه کند. اما شاخص تورم بر اساس تعیین قیمت چند صد کالا و خدمت تعیین میشود که میانگین افزایش ماهانه آن در مهر ماه بر اساس برآورد مبتنی بر تجربه گذشته بین 4 تا حداکثر 8 درصد است؛ برآوردی که ظرف چند روز آینده میزان اعتبار آن توسط بانک مرکزی معلوم خواهد شد.
اصولا تورم، پدیدهای پولی است و رشد نقدینگی در دولت دهم همیشه حدود 20 تا 25 درصد بوده است که افزایش زیاد قیمت کالاها در یکی دو ماه اخیر نمیتواند ناشی از آن باشد. بنابراین تورم ناشی از افزایش نرخ ارز تنها یک بار در ماههای مهر و آبان (و احتمالا آذر) اتفاق خواهد افتاد و ادامه دار نیست مگر آنکه قیمت ارز مجددا افزایش یابد.
2- وي ميگويد: «نخستین راه درمان تورم حاد از نظر من (استیو هنک) «دلاری کردن» خود به خودی داراییها است که طی آن افراد در یک کشور که دچار تورم حاد است، با فرار از پول رایج که به شدت و سرعت در حال کاهش ارزش است مجموع داراییهای خود را به دیگر ارزهای باثبات خارجی تبدیل میکنند، که الزاما دلار آمریکا نیست.»
در شرایطی که تقاضای بیش از حد ارز یکی از دلایل افزایش قیمت آن است بدترین کاری که میتوان کرد این است که این تقاضا را افزایش داد (یعنی دلاری کردن). اگر قرار باشد مردم ایران برای خرید روزانه خود یک ارز خارجی را مورد استفاده قرار دهند لزوما باید این ارز دلار باشد؛ زیرا قابلیت تامین اسکناس آن در جهان موجود و منحصر به فرد است.
اگر چه نقل و انتقال پول در جهان عمدتا به صورت حواله و الکترونیکی شده، به همین دلیل نیاز به اسکناس کاهش یافته است؛ بر این اساس حتی ارزی همچون دلار نیز به دلیل کمبود اسکناس نمیتواند نقش ذخیره ارزش را برای مردم داشته باشد و اصرار بر این امر در نهایت به دلیل افزایش قیمت ارز به ضرر مردم تمام خواهد شد.
در هر صورت برای مهار تورم ناشی از قیمت ارز بعد از کاهش عرضه پول بهتر است کالاهای گروه اول و دوم شامل ارز مرجع و بقیه کالاها به قیمت نزديك به بازار آزاد از دولت ارز بگیرند تا از فشار تقاضای کالاهای ارزبر کاسته شود. ضمن آنکه نظارت بر قیمت کالاهای دو گروه اول آسانتر از نظارت بر قیمت همه کالاهاست و در مجموع فساد کمتری بر آن مترتب خواهد بود.
3- وي اضافه ميكند: «راه درمان دیگر تورم حاد از نظر ایشان میخکوب کردن ریال به یک ارز معتبر خارجی است.»
میخکوب کردن ریال به یک ارز خارجی کار بسیار اشتباهی است و تجربه آرژانتین تنها یک نمونه از اجرای این تجربه اشتباه است؛ زیرا سیاست پولی داخلی و سیاست پولی کشوری که پولش مبنا قرار گرفته قابل تغییر است و این تغییرات لزوما موجب تغییر در برابری ارزها میشود که مقاومت در برابر این تغییرات بسیار خطرناک است.
4- وي در پايان ميگويد: «در هر نمونه از تورم حاد یک عامل مشترک وجود دارد: انتشار بیش از اندازه پول. میدانیم که ایران تاریخ طول و درازی در گسترش و افزایش پایه پولی خود دارد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر