-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

Latest News from Kaleme for 09/11/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام شور و هیجان و شوق دانشجویان برای اصلاح معایب در کشور را نشانه زنده بودن این قشر فرهیخته خواند و گفت: دانشجویان پاک‌ترین، صاف‌ترین و بی‌غرض‌ترین اذهان را دارند و می‌توانند آینه‌وار واقعیات جامعه را منعکس کنند.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دیدار اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران و برخی دیگر از دانشگاه‌های کشور، آزادگی و آزادمنشی دانشگاه و دانشجو را خصلت اساسی آنان خواند و با اشاره به نیاز جامعه و مسوولان به نقدهای این قشر فرهیخته تصریح کرد: برخوردهای تند و خارج از قانون و قاعده‌ای که ممکن است در برخی دانشگاه‌ها با اساتید و دانشجویان صورت گیرد با اعتقادات تشیّع و مکتب اسلام تطابق ندارد و موجب رنجش و بعضاً مهاجرت دانشجویان و فرهیختگان خواهد شد.

وی در این زمینه به برخورد حضرت علی(ع) با یکی از خوارج در واقعه‌ای که منجر به توهین و هتک شخصیت آن امام بزرگوار در جمع شد، اشاره کرد و گفت: امیرالمؤمنین علی(ع) به‌هیچ‌وجه اجازه ندادند در مقابل نقد گزنده و اهانت‌های آن فرد برخورد تندی با وی صورت گیرد و تنها پاسخ به سخنان وی را حد مجاز برخورد با او عنوان کردند و فرمودند: با مقابله به مثل یا عفو.

وی در پاسخ به پرسش‌های دانشجویان «بازگشت به تجربه مشترک نظام از قبل از پیروزی انقلاب تاکنون» را راه درست و اساسی حل معضلات و مشکلات کشور خواند و گفت: حضرت امام(ره) از ابتدای مبارزه علیه رژیم شاه با تأکید بر اتحاد، همدلی و همراهی اقشار گوناگون مردم، مبارزه را به پیش بردند و پس از پیروزی، تأسیس و تثبیت نظام هم با همین معیار و اساس، انقلاب و کشور را هدایت و به پیش بردند و بعد از دفاع مقدس و مشکلات عظیم باقیمانده از جنگ با همان آموخته‌های‌مان در مکتب امام کشور را بازسازی کردیم و با توسعه زیر بناها شکوفا نمودیم.

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سوالی گفت: شرایط کنونی کشور از لحاظ داخلی و خارجی قطعاً بدتر از دوران پایان دفاع مقدس که بسیاری از زیربناهای اساسی کشور تخریب شده و کشور با کسری ۵۰ درصدی بودجه مواجه بود، نیست و راه برون‌رفت از این شرایط تنها در سایه تدبیر، عقلانیت و همچنین استفاده از همه ظرفیت‌های انسانی و مدیریتی و منابع مالی کشور و به ویژه حفظ و تقویت وحدت و همدلی از یک سو و نیز پرهیز از روزمرگی، پایبندی به صداقت، اعتدال و دوری از افراط و تفریط و جنجال‌آفرینی‌های کاذب از سوی دیگر است.

وی در پاسخ به پرسشی پیرامون انتخابات آینده ریاست جمهوری با تأکید مجدد بر مواضع چندی قبل خود گفت: برگزاری انتخابات آزاد، شفاف و منطبق بر قانون اساسی می‌تواند بخش بزرگی از مشکلات کشور را حل و علاوه بر افزایش اعتماد مردم و دوستداران نظام، دشمنان خارجی کشور را در بسیاری از زمینه‌ها خلع سلاح و مأیوس گرداند.


 


سعید حجاریان

نمی‏ دانم تاکنون حالت تعلیق به شما دست داده است یا نه؟ حالتی برزخی، معلّق بین آسمان و زمین. ماندن در اغما. حالتی بین مرگ و زندگی. حالت سرگشتگی (disorientation). من گمان دارم ما داریم به این سمت پیش می‏ رویم. یعنی نه به صورت فردی، بلکه به گونه‏ ای اجتماعی.

مثلا سرمایه‏ گذاری که نمی‏ تواند حقوق کارگران را بپردازد، چون از دولت طلب دارد و دولت طلب او را نمی‏ دهد؛ در حالت تعلیق است. کارگر شب که به خانه می‏ رود، جلوی خانواده صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‏ دارد و با قرض زندگی می ‏کند. او نیز نمی‏ داند که کِی می‏ تواند قرض‏هایش را ادا کند. او نیز معلّق است. خانم خانه‏ دار وقتی به بازار می‏ رود و می‏ خواهد جنسی بخرد و نمی‏ داند پولش کفاف می‏ دهد یا نمی‏ دهد، پیاز بخرد یا مرغ بخرد. بین پیاز و مرغ گیر کرده، در حال تعلیق است. دانشجوی خانواده نمی‏ داند درسی که خوانده آینده ‏ای دارد یا ندارد، شغلی برایش متصور است یا نیست. و به همین صورت، تاجری که جنسی را با دلار پایه وارد کرده یکشبه می‏ فهمد که دلار گران شده و نمی‏ تواند ادای دین کند و در آستانه ورشکستگی قرار می‏ گیرد. همین طور، موجر و مستأجری که یکباره با قیمت ‏های نجومی مواجه می‏ شوند، معلّقند. بورس معلّق است. حتی وزیر معلّق است. وزیری که نمی‏ داند آیا رییس دولت بودجه ‏اش را به او می‏ دهد یا نمی‏ دهد، نمی‏ تواند دست به کاری بزند. حتّی رییس دولت دست به کارهایی می ‏زند که نشان از سرگشتگی و تعلیقِ اوست.

گویی در وضعِ تعلیق، نوعی هرج و مرج و حکومت حسینقلی‏ خانی بر جامعه حاکم می‏ شود که در آن، هیچ چیز پیش ‏بینی ‏پذیر نیست. حال آنکه «پیش‏ بینی‏ پذیری» برای هر امری جزو ضروری حساب و کتاب است. اگر نتوانید لااقل آینده نزدیک را پیش ‏بینی کنید، سنگ روی سنگ بند نمی‏ شود. گفته می ‏شود خودِ این وضعیّت دستمان را باز می‏ گذارد برای اتخاذ گزینه ‏های مختلف. به قولِ مولوی:

اینکه گویی این کنم یا آن کنم
خود نشان اختیار است ای صنم!

امّا به گمانِ من، اساسا وقتی گزینه ‏ای نداری، «این کنم یا آن کنم» نیست «چه کنم چه کنم» است. «چه کنم چه کنم» ناشی از اضطرار است. یعنی آدم مضطر به «چه کنم چه کنم» می ‏افتد و آدمِ مختار به «این کنم یا آن کنم».

ما معمولا اینقدر جلو می‏ رویم تا گزینه‏ هایمان هر لحظه کمتر شود و به جایی برسیم که اساسا گزینه ‏ای برایمان باقی نماند. مانند کویرنوردی که از مبدائی بدون قطب‏ نما و راهنما شروع به حرکت کرده است. طبیعی است که در مبدأ انواع گزینه‏ ها را در پیش دارد. اما هرچه جلوتر می ‏رود، گزینه‏ هایش کمتر می‏ شود. تا جایی می‏ رسد که هیچ گزینه ‏ای جز خوردن مردار نمی ‏یابد و از بابِ اَکلِ مِیته تن به گزینه ‏ای می‏ دهد که معلوم نیست زنده بماند یا بمیرد.

مثلا در همین قصه اتمی، ما اوایل گزینه‏ های مختلفی داشتیم؛ اما بعد از ماجراجویی‏ های دیپلماتیک مختلف و گرفتن «ورق پاره»ای به اسمِ قطعنامه، هر لحظه و هر دم گزینه‏ هایمان کمتر شد. (هنوز گمان دارم که دولت مالکی تلاش دارد قطعنامه‏ های بازمانده از رژیم قبلی را به ‏نوعی از شورای امنیت در بیاورد و تاکنون، آثار بعضی از آنها باقی مانده است).

مشکل ما این است که به علّتِ بزرگ بودنِ دولت در ایران، سرسلسله قراردادهای اجتماعی و اقتصادی ما در نهایت به دولت منتهی می ‏شود. یعنی در هر قراردادی که دو طرف وجود دارند و طرفینِ قرارداد دارای وظایف و حقوقی نسبت به یکدیگر هستند، گویی دست مرئی و نامرئیِ دولت نیز در آن میان حضور دارد. فلذا هر جا دولت بلنگد، آن بخش از فعالیت‏ های اجتماعی، اقتصادی و… هم می ‏لنگد. در حالیکه اگر بخش خصوصیِ قوی در ایران وجود داشت؛ حداکثر یک تکه از این سلسله قطع می ‏شد مانند بریده شدنِ یک دست یا پا. امّا دولت به‏ مثابهِ عقل و مغز است که اگر آسیب ببیند، کل پیکر به هم می‏ ریزد.

پس اینکه می‏ گویند دولت نماینده عقلانیت یک ملت است، حرف بیهوده ‏ای نیست. هرجا در ادبیات سیاسی به دولت برمی ‏خوریم، حتما عقل نیز همانجاست. چه از قولِ هگل بگویی، چه از قولِ وبر بگویی و چه از قولِ هابز. و می‏ توان به یک معنا این قسم خداوند را که می‏ فرماید: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا» (سوره نازعات – آیه ۵) به‏ نوعی تعمیم داد به مدیران و کارآفرینانِ کشور. البته آیه در شأنِ سکانِ ملاء اَعلی نازل شده، امّا مرتبه‏ نازلِ آن مدیران و مدبّرانِ امور معیشتِ مردم هستند. و به همین خاطر است که حضرت علی (ع) می‏ فرمایند: «زِوالُ الدُوَل بِاجتباءِ السُفَل» (زوال دولت نتیجه‏ برکشیدنِ فرومایگان است).

حال ببینیم در شرایط بعد از تعلیق چه حالاتی ممکن است رخ دهد؟ حالت تعلیق همانطور که گفته شد؛ نوعی عبث بودن و پوچی (absurd) بوجود می ‏آورد. در این حالت، عده‏ ای به دنبال معجزه می‏ گردند که منجی بیاید و ما را از این حالت درآورد. عده‏ ای بر طبل بیعاری زده و خوشباشی را پیشه می‏ کنند. عده‏ ای به دنبال خلافکاری می‏ روند و جمعی رادیکال شده و با اقدامات کور می‏ کوشند شرایط را عوض کنند. در هر حال، شرایط آبسورد جعبه پاندورا را می‏ ماند که امکان دارد هر دم، جانور تازه ‏ای از آن بیرون بزند.

امّا این تعلیق چه ربطی به آن تعلیق دارد؟ آیا واقعا برنامه هسته ‏ای ایران و اصرار غربی ‏ها بر تعلیق این فعالیت‏ ها و تحریم‏ های ناشی از آن باعث ایجاد این تعلیق شده است؟

من معتقدم که حتّی اگر ما شرایط خاص آمریکا را بپذیریم؛ یعنی، اولا به کلی دست از غنی‏ سازی برداریم. ثانیا پروژه آب سنگین خود را متوقف کنیم. ثالثا اجازه دهیم که بازرسان آژانس سرزده هرجا خواستند سرکشی کنند و به سؤالات باقیمانده آژانس پاسخ دهیم. رابعا پروژه‏ های موشکی برد بلند را نیز متوقف کنیم؛ باز در تعلیق خواهیم ماند. به این معنا که ممکن است از فشار جامعه جهانی کم شود، امّا مشکلِ ما داخلی است. گرفتاریِ ما از ناکارآمدی و بی‏ کفایتیِ مدیران ارشد و میانی است که به این وضعیّت دچار شده‏ ایم. من گمان ندارم پاکستان که حتّی به بمب هسته ‏ای دست یافت، مشکلات خارجی نداشت. امّا عقلایی داشت که توانستند بی‏ سروصدا کار خود را پیش ببرند.

نکته آخر اینکه من این حرف را قبول ندارم که درباره پروژه اتمی ایران، آن را به رفراندوم بگذاریم. مردمی که مشکلات عدیده‏ ای دارند، سرگشته هستند و در حالِ اغما که نمی‏ توانند رأی دهند. ثانیا مگر مردم رأی داده‏ اند این پروژه آغاز شود که حال رأی به تعلیقِ آن دهند؟ به مردم چه ربطی دارد؟ آن کسانی که اختیار دارند، مسؤولیت هم دارند. چرا می‏ خواهیم مسؤولیت اتمام پروژه را به گردنِ مردمی بیاندازیم که اختیاری در آغازِ آن نداشته‏ اند؟

منبع: وبلاگ صمیمانه‌تر


 


بیش از ۲۸۰ کارگر شرکت کیسون، پیمانکار قطار شهری اهواز از روز پنجشنبه به جهت مشکلات مالی برای مدت نامعلومی به مرخصی اجباری فرستاده شده‌اند.

نماینده کارگران قطار شهری اهواز در این باره به ایلنا گفت: شرکت کیسون ۲۸۰ کارگر خود را از روز پنجشنبه به سبب مشکلات به مرخصی اجباری فرستاده است. او گفت: دلیل مرخصی این کارگران کمبود منابع مالی این شرکت اعلام شده که باید از سوی شرکت قطار شهری اهواز تامین شود.

این کارگر اضافه کرد: شرکت کیسون از فروردین ماه سال جاری حقوق کارگران خود را پرداخت نکرده و همچنین در پرداخت سنوات حقوقی ۲۰۰ نیروی کار حراست این کارگاه و افزایش حقوق سال ۹۱ این کارگران کوتاهی کرده است.

دبیر اجرایی خانه کارگر استان خوزستان ضمن تایید ادعای کارگران قطار شهری اهواز اظهار داشت: مرخصی اجباری تعداد زیادی از کارگران توسط شرکت کیسون نگران کننده است و کارفرمای این کارگران به دلایلی همچون کمبود منابع مالی، آنان را به مدت نامعلومی به مرخصی فرستاده است.

آقایار حسینی گفت: کارگران نگرانند که مرخصی اجباری نیروهای بومی شرکت کیسون مقدمه اخراج‌شان باشد.


 


مدت زمان پرداخت نشدن حقوق کارکنان قند اهواز درحالی به ۱۸ ماه می‌رسد که هنوز تکلیف مالکیت این کارخانه مشخص نشده است. مالکیتی که در جریان دور دوم سفراستانی هیات دولت به استان خوزستان، با تصویب هیات وزیران از مالکیت بانک‌های ملت و ملی خارج و به مالکیت وزارت صنایع و معادن درآمده و این مساله آغازی بر مشکلات مالکیتی در این کارخانه شد. جدید‌ترین خبر‌ها همچنین از درخواست هیات مدیره منصوب وزارت صنایع برای ورشکسته اعلام کردن کارخانه حکایت دارد.

به گزارش ایلنا، کارخانه قند اهواز با ظرفیت تولیدی بالغ بر ۲۵۰ تن قند و شکر در سال، چهار سالی است که تعطیل و تولید آن متوقف شده است. مالکیت این کارخانه در گذشته بر عهده بانک ملی و ملت بوده که با افزایش مشکلات این واحد تولیدی با تصویب هیات دولت به وزارت صنایع جهت راه‌اندازی مجدد واگذار شد اما چندی پس از معرفی و استقرار مدیرعامل جدید کارخانه از سوی معاون اقتصادی وقت وزارت صنایع و معادن، روند بازسازی و فعالیت مجدد کارخانه متوقف شد.

کارخانه قند اهواز و بلاتکلیفی در مالکیت

در جریان دور دوم سفرهای استانی دولت به خوزستان، هیات دولت مصوب کرد که کارخانه قند اهواز از مالکیت بانک ملی و بانک ملت خارج و به قیمت دفتری به وزارت صنایع و معادن واگذار شود، اما بعد از مدتی، به تشخیص وزارت صنایع و معادن، انتقال کارخانه به دولت مغایر قانون تشخیص داده شد و وزارت صنایع و معادن با استناد به همین مساله بازسازی کارخانه را تعلیق کرد. جای تاسف دارد که چنین اشتباهاتی در سطح هیات دولت و باحضور رئیس آن صورت می‌گیرد، چرا که مصوبه دولت مبنی بر انتقال کارخانه قند اهواز مغایر اصل ۴۴ (خصوصی سازی) محسوب می‌شود که این مساله جای تعجب و گله دارد.

ایرج امامی، رئیس شورای اسلامی کار کارخانه قند اهواز در این زمینه به ایلنا می‌گوید: با پیگیری‌های انجام شده، بانک‌های ملی و ملت حاضر نیستند مسئولیت کارخانه را برعهده بگیرند و وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز، با استناد به غیرقانونی بودن مصوبه دولت متبوع خود، روند بازسازی و راه اندازی مجدد کارخانه را متوقف کرده که این مساله مشکلات زیادی برای کارگران ایجاد کرده است.

کارخانه قند و تصفیه شکر اهواز که هم اکنون در حالت تعطیل کامل به سر می‌برد، با ایجاد بیش از ۵۰۰ فرصت شغلی مستقیم و اشتغال ۲ هزار نفر به صورت غیر مستقیم یکی از کارخانه‌های مهم و استراتژیک اهواز محسوب می‌شود که به دلیل تعطیلی این واحد تولیدی، مردم منطقه از این فرصت بی‌بهره مانده‌اند.

در حال حاضر کارگران این کارخانه ۱۸ ماه است که حقوق خود را دریافت نکرده‌اند و علاوه بر آن با وجود داشتن دفترچه بیمه، به دلیل عدم ارسال لیست بیمه شدگان از سوی کارخانه، از پوشش بیمه تامین اجتماعی نیز محروم شده‌اند.

به گقته نمایندگان کارگران کارخانه، بانک ملت و بانک ملی که مالکین قبلی کارخانه محسوب می‌شوند، با استناد به مصوبه دولت در جریان دور دوم سفرهای استانی، و دولت نیز با استناد به غیرقانونی بودن مصوبه هیات دولت به شماره ۴۱۵۹۱/۱۹۰۱۰، از پذیرش کارخانه سرباز زده و پاسخگوی مشکلات آن نیستند.

درخواست اعلام ورشکستگی از سوی هیات مدیره مستعفی

وزارت صنایع و معادن در شرایطی از عدم مالکیت بر کارخانه قند هواز صحبت می‌کند که هیات مدیره منتخب این وزارت خانه در کارخانه قند اهواز، از دادگاه حقوقی اهواز درخواست اعلام ورشکستگی این کارخانه را کرده است. براساس این درخواست روز یکشنبه ۱۹ شهریور ماه، جلسه دادگاهی در شعبه ۷ دادگاه حقوقی اهواز به منظور بررسی این درخواست برگزار شد که به دلیل غیبت اعضای هیات مدیره، منجر به طی روند دادرسی و صدور رای دادگاه نشد.

بنابراعلام عضو شورای اسلامی کار کارخانه قند اهواز، در این جلسه قرار بود نمایندگانی از هیات مدیره کارخانه، شورای اسلامی کار، دارایی و همچنین نمایندگان بانک‌های ملی و ملت حضور داشته باشند که این افراد به صورت کامل شرکت نداشتند و بنابر دستور قاضی، جلسه دیگری برای رسیدگی به این درخواست تشکیل می‌شود.

درخواست اعلام ورشکستگی در شرایطی از سوی هیات مدیره منسوب به وزارت صنایع و معادن به دادگاه ارائه می‌شود که این افراد با استعفا از سمت خود در کارخانه، اعلام کرده بودند که مسئولیتی در قبال مسائل مالی و غیرمالی کارخانه قند اهواز ندارند، که این سوال مطرح می‌شود که در این شرایط با استناد به چه جایگاه حقوقی، درخواست اعلام ورشکستگی کارخانه قند اهواز را به دادگاه ارائه کرده‌اند؟

مسئولانی که پاسخگو نیستند

ایلنا در ادامه نوشته است: برای روشن شدن ابعاد بیشتری از مشکلات کارخانه قند اهواز، تلاش کردیم که دیدگاه و دفاعیات مسئولان بانک ملی و بانک ملت را نیز منتشر کنیم که متاسفانه طبق روالی که برای خبرنگاران و مخاطبان ایلنا بسیار آشناست، طی پنج روز گذشته هیچکدام از مسئولان بانک ملت و ملی حاضر به پاسخگویی در این زمینه نشدند.

طی ۱۲ تماس تلفنی با مدیران بخش‌های مختلف بانک ملی و ملت، به ویژه تماس با دفتر مدیر امور سرمایه گذاری بانک ملت، تلاش‌های خبرنگار ایلنا برای صحبت با مسئولان بدون پاسخ ماند و هربار افرادی که تلفن را پاسخ می‌دادند، به بهانه جلسه یا داشتن میهمان از برقراری ارتباط با این مدیر میانی خودداری کردند.

این درحالی بود که این افراد با دریافت شماره تماس خبرگزاری این اطمینان را می‌دادند که بعد از پایان یافتن جلسه مسئول محترم، با خبرگزاری تماس گرفته و مقدمات گفت‌و‌گو را فراهم می‌کنند که عملا این اتفاق رخ نداد و تماسی حاصل نشد.

این تلاش‌های بیهوده برای دریافت پاسخی از مسئولان نشان از واقعیتی تلخ داد که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته تقریبا منسوخ شده است و مدیران به ویژه مدیران میانی، در هر جایگاه و رتبه‌ای، به برقراری رابطه خوب و شفاف میان سازمان متبوع و رسانه‌های مختلف علاقه زیادی دارند.

گسترش مشکلات معیشتی کارگران

مدیر اجرایی کارخانه قند اهواز در زمینه مشکلات ایجاد شده برای کارگران قند اهواز در مدت ۱۸ ماه اخیر به ایلنا می‌گوید: سازمان تامین اجتماعی از دریافت لیست بیمه کارگران کارخانه قند اهواز خوداری می‌کند.

سید محمد علی موسوی اظهار داشت: سازمان تامین اجتماعی از دریافت لیست بیمه کارگران کارخانه قند بدون دریافت پول خوداری می‌کند که این عمل خلاف قانون تامین اجتماعی است. کارگران کارخانه قند اهواز از لحاظ معیشتی دچار مشکل شده ودفتر چه‌های بیمه درمانی آنان فاقط اعتبار است.

او با اشاره به فشارهای اقتصادی این کارگران تاکید کرد: مستمری بیمه فوتی خانواده بعضی از کارگران که با سوابق بالا در طول این مدت در این کارخانه کار کرده‌اند به دلیل اینکه بین بیمه آنان فاصله افتاده است برقرار نمی‌شود.

این کارخانه در شرایطی دوران بدون مالکیت خود را سپری می‌کند که کارکنان این کارخانه در استفاده از امکانات بیمه تامین اجتماعی به مشکلات زیادی برخورد کرده‌اند و در زمان وقوع حوادث باید به صورت شخصی به پرداخت هزینه بپردازند.


 


کلمه – گروه اقتصادی: قیمت دلار مرتب در حال افزایش است، هفته قبل ۲۲۰۰ تومان، دیروز ۲۴۰۰ تومان و در اولین ساعت صبح امروز ۲۴۴۵ تومان از سوی صرافی‌ها اعلام شد و در عمل تا ۲۶۰۰ تومان هم بالا رفت. قیمت دلار در حالی در افزایش پیدا می کند که پیش از این احمدی نژاد و رئیس بانک مرکزی وعده داده بودند که قیمت آن به ۱۵۰۰ تومان خواهد رسید اما گویا هیچ کدام از وعده های این دولت قرار نیست تحقق یابد.

به گزارش کلمه، بی کفایتی دولتی در مهار بازار ارز دیگر قابل پنهان کردن نیست. حتی اگر برخی توجیه کنند که دولت قصد فروش ارز با هدف جمع کردن نقدینگی و تامین ریال برای پرداخت یارانه ها و … را دارد، اما در نهایت این را هیچ کس انکار نمی کند که کار از دست همه در رفته است.

حتی زمزمه های امنیتی کردن فضا و راه انداختن بگیر و ببند هم، آنگونه که شنیده می شود، دیگر نمی تواند از حرکت به سمت تحقق شایعه دلار سه هزار تومانی که احمدی نژاد چند روز قبل به شدت تکذیبش کرد، جلوگیری کند. هرچند،‌ احمدی نژاد عصر امروز اظهارات هفته قبل خود مبنی بر کاهش قیمت ارز را هم تکذیب کرد!

خبرگزاری های دولتی گزارش داده اند که ظهر امروز دوشنبه، هر دلار آمریکا در بازار غیر رسمی خرید و فروش ارز تهران در چهارراه استانبول و خیابان فردوسی، در حدود ۲۶۰۰ تومان معامله شده، که البته تا عصر و آخرین ساعات فعالیت صرافی ها و معامله گران خیابانی، به حدود ۲۵۵۰ رسیده است. براساس همین گزارش ها، یورو نیز در حدود ۳۳۰۰ تومان و هر پوند انگلیس به حدود ۴۰۰۰ تومان و بیشتر رسیده است. همچنین گزارش های رسیده از بازار حاکی از این است که هر قطعه سکه بهار آزادی طرح قدیم نیز با ۵۲ هزارتومان افزایش به ۹۸۰ هزار تومان، نیم سکه به ۴۸۷ هزار تومان و ربع سکه نیز به ۲۴۳ هزار تومان رسیده است.

از طرفی دیگر اکثر صرافی ها امروز از خرید و فروش ارز خودداری می کردند، به طوری که قیمت بعضی از ارزها را از تابلوی خود حذف کردند. با این حال معاملات صورت گرفته نشان از افزایش قیمت‌ها می‌دهد. در همین رابطه محمد کشتی‌آرای، رئیس اتحادیه طلا و جواهر به رسانه ها گفت که امروز در بازار کسی فروشنده ارز، طلا و سکه نبوده و به همین دلیل قیمت‌ها مشخص نیست؛ لذا امکان پیش‌بینی قیمت‌ها نیز وجود ندارد.

اما در حالی که امروز خبر افزایش شدید قیمت دلار، باعث التهاب در بازار و بین کسبه و مردم و فعالان اقتصادی شده بود، برخی گزارش ها هم از فیلترینگ سامانه پیامک های تلفن همراه منتشر شده است. بازتاب ادعای کرده پیامک هایی که شامل کلماتی نظیر دلار، ارز، طلا و سکه هستند از طریق تلفن های همراه قابل دریافت نیستند، ادعایی که برخی از کاربران شبکه های اجتماعی تایید و برخی تکذیب کرده اند و نشان دهنده بی نظمی و ناهماهنگی، حتی در فیلترینگ پیامک هاست.

جالب اینجاست که سایت نسیم آنلاین وابسته به یک نهاد نظامی که خبرهای خود را از طریق پیامک هم ارسال می کند، امروز پیامک خود درباره قیمت دلار وسکه را اینگونه مخابره کرده است: قیمت س ک ه در بازار ۹۸۰ هزار تومان،/ د ل ا ر ۲۶۰۰ و یورو ۳۳۵۰ تومان. گزارش های دیگری هم حاکی از آن است که برخی از وب سایت‌هایی که قیمت ارز را گزارش می‌کردند، از کار افتاده‌اند یا بهای دلار را از فهرست خود حذف کرده‌اند.

همچنین بازتاب گزارش داده که همزمان با نوسانات شدید نرخ ارز بسیاری از شرکتهای تجاری در بازار تهران از فروش کالا به مشتریان خود خودداری می کنند. بر اساس این گزارش، بسیاری از شرکتهای تجاری از جمله فروشندگان محصولات پزشکی و لوازم صوتی و تصویری گرانقیمت با افزایش شدید نرخ دلار در سه روز گذشته از فروش جنس و حتی صدور پیش فاکتور به مشتریانشان خودداری می کنند. این شرکت ها چشم انداز نامعلوم قیمت ارز را علت عدم فروش کالاهای وارداتی عنوان می کنند چرا که ممکن است با ادامه افزایش قیمت ارز، ارزش اجناس فروخته شده به بیش از قیمت فروش آنها افزایش یابد.

بانک مرکزی عرضه دلار به بازار را متوقف کرده

پس از اینکه مردم شاهد این موج اخیر افزایش بی رویه قیمت دلار باشند، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در گفت و گویی فاش کرد که بانک مرکزی از سه هفته قبل عرضه دلار به بازار را متوقف کرده است. مصباحی مقدم عدم تزریق ارز به بازار برای پاسخ به تقاضاها را بزرگترین اشتباه تاریخی دولت نامید و به فارس گفت: “توقف عرضه دلار توسط بانک مرکزی باعث افزایش قیمت شدید در بازار شده و اگر عرضه دلار بر اساس تقاضا بود، با افزایش شدید قیمت مواجه نمی شد.”

این سخنان در حالی از سوی رییس کمسیون برنامه و بودجه مجلس بیان می شود که دولت و بانک مرکزی ادعا می کنند ذخایر ارزی معتابهی در کشور وجود دارد و تحریم ها نفتی باعث نشده که موجودی ارزی کشور ته بکشد.

کلمه هفته پیش گزارش داده بود که بر اساس گزارشی که در کمیسیون اقتصادی دولت مطرح شده، ذخایر ارزی کشور تنها کفاف مخارج شش ماه دیگر را خواهند داد. بانک مرکزی این خبر را تایید نکرده، اما همزمان از تزریق ارز به بازار هم خودداری کرده و در مقابل وضعیت بحرانی بازار ارز در سکوت به سر می برد.

پیش از این محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی ایران، در بیست‌وسومین همایش بانکداری اسلامی با بیان این‌که افزایش بعضی از اقلام و قیمت آنها اجتناب‌ناپذیر بود، گفت: “بانک مرکزی نمی‌تواند مرتب قیمت ارز را پایین بیاورد ولی سعی کردیم آن را کنترل کنیم. نرخ ارز مرجع برای کالاهای اساسی افزایش پیدا نمی‌کند و بدون شک‌‌ همان نرخ هزار و ۲۲۶ تومان برای کالاهای اساسی خواهد بود.”

بهمنی استفاده “بعضی ها” از رانت را باعث آشفتگی بازار ارز دانسته؛ اتهامی که بارها از سوی دولت و همراهانش در مقابل تمامی گرانی ها بیان شده است بی آنکه این بعضی ها معرفی شوند و یک بار برای همیشه جلوی آنان برای سوء استفاده های مالی مطابق با وعده های داده شده گرفته شود.

برخی هم در این میان معتقدند دولتی ها بیشترین سود را از گرانی ارز می برند و این سودجویی را به بهای تجمیل گرانی های مضاعف بر مردم، به ویژه در اجناس وارداتی، نیازهای حیاتی همچون دارو و خوراک دام و کالاهای اساسی وارداتی و نیز تولیداتی که نیازمند مواد اولیه خارجی هستند، ادامه می دهند.

اظهارات عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی را در همین راستا می توان ارزیابی کرد. او در یک اظهار نظررسمی از رشد نرخ ارز ابراز رضایت کرده و بدون اشاره به تبعات وحشتناک تورمی و رکودی گرانی نرخ ارز، آن را موجب بهبود تراز تجاری به نفع صادرات کالایی ایران عنوان کرد و گفت: “شاید این موضوع در کوتاه‌مدت مشکلاتی ایجاد کند؛ ولی در بلند‌مدت یکسان‌سازی نرخ ارز قطعا به نفع تولید داخل خواهد بود.”

در همین حال سید محمد کریمی رییس کل بیمه مرکزی ایران هم از تدوین و ابلاغ آیین‌نامه پوشش نوسانات نرخ ارز خبر داده و درعین حال گفته که در آیین‌نامه‌ای که در مورد نوسانات نرخ ارز تدوین و ابلاغ شده است عنوان شده تنها ۲۵ درصد مثبت و منفی نوسانات نرخ ارز پوشش داده می‌شود و بیشتر از آن پوشش داده نمی شود.

اما امید کریمیان، عضو کمیسیون اقتصادی در گفت و گو با ایلنا تاکید کرده که مجلس هم در زمینه کنترل قیمت ارز و سکه کم کاری کرده است. این نماینده مجلس تزریق ارز و سکه به بازار در ماه‌های گذشته برای کنترل افزایش قیمت‌ها را سیاست اقتصادی غلط و به عنوان مسکن ارزیابی کرد.

در همین حال غلامرضا اسداللهی، عضو هیئت رئیسه کمیسیون برنامه و بودجه، بانک مرکزی را متهم وضعیت کنونی بازار اعلام کرد و مدیریت این بانک را در مدیریت بازار ناتوان معرفی کرد. او با رد تاثیرات تحریم بر نوسانات بازار ارز گفت که همه مسائل به تحریم ربط ندارد و وقتی بانک مرکزی خود را برای مدیریت ناتوان می‌بیند از اقتصاددانان در این ارتباط کمک بگیرد.

غلامرضا تاجگردون نائب رییس کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس هم با انتقاد شدید از عدم مدیریت بازار ارز توسط دولت گفت: نابسامانی های ارز به علت تعیین تکلیف نکردن بانک مرکزی است؛ ببینید در طی یک سال گذشته رییس کل بانک مرکزی چقدر صحبت های متناقضی زده است، از نرخ ارز و تک نرخی کردن تا بورس ارز و متاسفانه رویه خاص و واحدی را برای کنترل اوضاع اتخاذ نکرده است.

وی با انتقاد از احمدی نژاد که در مصاحبه اش، تلاطم بازار ارز را به ۴ نفر نسبت داد، از او خواست بیاید و این چهار نفر را معرفی کند؛ و افزود: جامعه نسبت به مدیریت بازار ارز بی اعتماد شده است و واکنش منفی جامعه نسبت به آقایان و مسئولین امر است است زیرا در چند سال گذشته، جامعه فقط رویکردهای متناقض دیده است.

روز گذشته نیز احمد توکلی، نماینده منتقد دولت در مجلس نهم گفت که از ۳۰ آبان تا چهارم بهمن ماه سال گذشته، ارزش پول ملی ۵۵ درصد کاهش یافت. احمد توکلی در نطق میان دستور خود در جلسه علنی مجلس با ابراز نگرانی از این وضعیت ادامه داد که “متاسفانه این وضعیت در ماه اخیر شدت یافته است و در طول روز های اخیر قیمت ارز به شدت در حال بالا رفتن است.”

جالب تر از همه آنکه محمود احمدی‌نژاد نیز در گفت و گوی تلویزیونی خود در هفته گذشته با تأکید بر اینکه التهابات بازار ارز را از بین خواهد برد، ارز سه هزار تومانی را جنگ روانی دانسته و گفت: “قیمت ارز واقعی بسیار پایین‌تر از این قیمت‌ها است.”

او اما امروز وعده هفته قبل خود برای کاهش قیمت ارز را تکذیب کرده و گفته: “من نگفتم قیمت ارز کاهش می یابد، ولی تلاشمان را می‌کنیم وضعیت بهتر شود.”

تحریم ها به کمک مدیریت غلط آمدند

سال گذشته و در ماه های پایانی سال ۹۰ نیز یک بار دیگر بحران ارزی گریبان کشور را گرفت و به یک باره قیمت دلار رشد نجومی پیدا کرد. اما در سال جدید رشد ارز آهسته بود تا زمانی که تحریم های علیه ایران خصوصا بانک مرکزی و نفت افزایش پیدا کرد و در نتیجه روند کاهش ارزش پول ملی سرعت گرفت و قیمت ارز به یک باره افزایش پیدا کرد.

البته برخی از تحلیل گران بر این اعتقاد هستند که افزایش شدید نقدینگی در سال‌های گذشته و همچنین کاهش سود بانکی سبب شده تا قیمت ارز به این شکل افزایش پیدا کند. در واقع در طی این سال ها و به دنبال افزایش شدید در آمدهای نفتی احمدی نژاد بی توجه به هشدارهای اقتصادی، با تزریق دلاری های نفتی بروز این اتفاق را به تاخیر انداخته بود اما اکنون تحریم ها این آتش را شعله ور کرده و در فاصله کوتاهی نرخ ارز تقریبا دوبرابر شده است.

همچنین بعضی از کارشناسان، تعطیلی سفارت کانادا را نیز دلیل دیگری برای افزایش قیمت ناگهانی دلار می دانند و بر این اعتقاد هستند که نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره ایران نیز می تواند ضربه نهایی به ارزش پول ملی ایران را وارد کند.

در این میان، با وجود برخی تحلیل های بدبینانه که افزایش قیمت دلار را به دولت نسبت می دهند، هنوز مقامات دولتی درباره تلاطم بی سابقه در بازار ارز توضیحی نداده اند.‬

کلمه پیش از این گزارش داده بود که برخی مراجع دولتی به طور محرمانه اعلام کرده اند نرخ واقعی برابری دلار با ریال، به ازای هر دلار ۶۷۰۰۰ ریال است. به عقیده کارشناسان، چنین رقم تکان دهنده ای با توجه به وضعیت رکود تورمی حاکم بر اقتصاد کشور، عجیب و بعید نیست.

در گزارش مذکور همچنین آمده بود که وزارت اطلاعات درباره احتمال وقوع شورش های اجتماعی هشدار داده و در کمیسیون اقتصادی هم اعلام شده که منابع ارزی کشور تنها تا شش ماه دیگر کفاف مخارج ارزی را می دهد و دولت هم به طور محرمانه به دستگاه های زیرمجموعه خود اعلام کرده که با توجه به کسری بودجه، از سه ماه بعد ممکن است دولت توان پرداخت حقوق کارمندان خود را به طور کامل نداشته باشد.

کارشناسان معتقدند همین کمبود منابع ارزی و احتیاط مفرط دولت در تزریق دلار به بازار باعث شده که قیمت ها اینگونه بی مهار در حال افزایش باشند.

برخی در این میان معتقدند ممکن است دولت در گران کردن ارز دست داشته باشد، تا از این طریق برای جمع آوری نقدینگی در دست مردم و همچنین فراهم کردن منابع ریالی برای پرداخت یارانه ها و حقوق و … اقدام کند. بر اساس این تحلیل ها، کاهش شدید درآمد ارزی دولت از طریق فروش نفت که احمدی نژاد در مصاحبه اش آن را تایید کرد، موجب کسری بودجه هنگفت دولت شده که این موضوع، افزایش قیمت دلار در بازار را ناگزیر کرده است.

بدین ترتیب پیش بینی دلار ۳۰۰۰ تومانی که احمدی نژاد آن را شایعه خوانده و بهمنی هم به شدت تکذیبش کرده بود در حال محقق شدن است و شاید باید به زودی منتظر یک فاجعه و انفجار اقتصادی در کشور باشیم.


 


حسین نوری‌نیا

در چند ماه اخیر جُکهایی رواج یافته است که به نحوی به دکتر علی شریعتی بازمی‌گردد. این که چه حکمتی در پس این مُد زبانی است و آیا اصلاً‌ حکمتی در پس آن هست یا صرفاً مطایبه‌ای است که جامعه درمانده از خوشی را به خود جلب کرده است، جای تأمل و گفت‌وگو دارد.

جُک را میتوان فراگیرترین طنز و فکاهه شفاهی در عرصه فرهنگ پنهان جامعه دانست. تقریباً هیچ جامعه‌ای از آن بری نیست؛ هر چند ممکن است به جهت تفاوت‌ در ویژگیهای فرهنگی جوامع، جُکهای جامعه الف موجب خنده اعضای جامعه ب نشود و یا بالعکس. این امر از آن جا ناشی میشود که جُک، دارای ساختاری دوگانه همراه با پیچیدگیها و گاه گژتابیهای زبانی است که صراحتاً تابوهای زبانی و فرهنگی را با نوعی وارونه کردن نظام تداعی معانی میشکند، و این نکته ظریف در فرهنگ‌ها و زبان‌های گوناگون به شیوه‌های متفاوتی رخ مینماید.

در فرهنگ فارسی، ما با طنز، هزل، فکاهه و هجو مواجهیم که بخش قابل توجه آن شفاهی است؛ بخشی از این منابع فرهنگی، حتی هزل‌ها به صورت مکتوب در آمده است؛ مانند هزلیات سعدی که البته در چاپ‌های بعد از انقلاب عمدتاً حذف شده است و رفته رفته جامعه نسبت به هزلیات این استاد سخن و ادب فارسی بیگانه می‌شود. هر چند بین طنز، هزل، فکاهه و هجو تفاوت‌هایی وجود دارد ولی در همه آن‌ها نوعی به تمسخر گرفتن و شوخی کردن با کارکرد انبساط خاطر و مطایبه ملاحظه می‌شود. جکهای شریعتی را نیز باید در این قالب دید؛ چون در چارچوب زبانی جامعه ایرانی شکل گرفته است. اما این جکها چه چیزی را به تمسخر و شوخی گرفته‌اند؟

این جکها را میتوان بر حسب مرجع آن‌ها در پنج گروه جای داد: ۱) سخنانی از شریعتی (مانند مشکل ما فرار مغزها نیست، ماندن چس مغزهاست، شریعتی در دانشگاه دارقوزآباد؛ ۲) اعمال شریعتی (مانند خرپ خرپ خرپ،‌ شریعتی در حال خیار خوردن؛ ۳) سخنان افراد مرتبط با شریعتی (در این وضعیت نکبت‌بار، مصلحت آن است که عزت‌مندانه حکمت این زندگی ذلت‌بار را دریابیم، راننده دکتر شریعتی پس از شنیدن خطبه‌های نماز جمعه)، ۴) واکنش اشیای مرتبط با وی(مانند درب خودرو باز است، سمند دکتر شریعتی؛ ۵) واکنش حیواناتی که شریعتی هیچ‌گاه نگهداری نمیکرد (مانند ترجیح میدهم روی تخم‌هام باشم و به ۷ هزار تومان فکر کنم تا توی قصابی باشم و ۷ هزار نفر به من فکر کنند، مرغ دکتر شریعتی).

در مجموعه جکهای غیرقومی، جکهای شریعتی پس از جکهای پَ نه پَ و جکهای مربوط به یکی از شخصیت‌های سیاسی، از جمله جکهایی است که به صورت مجموعه‌ای و دنباله‌دار تولید میشود و به مثابه مُد جک، فضای پیامکها و بخشی از گفت و گوهای روزانه برخی از شهروندان را فراگرفته است؛ به طوری که هم‌چون امری اجتماعی نمود یافته است. پیش از این در یکی دو سال اخیر،‌ جمله‌های قصار و قابل تأملی در ایمیل‌ها و پیامکها دست به دست میشد که برخی از آن‌ها از شریعتی نبود. گوینده آن‌ها ناشناس بود و یا افراد شناخته‌‌شده دیگری بودند، ولی چنین به نظر میرسد که برای مشروعیت‌بخشی و اثربخشی بیش‌تر و یا از روی ناآگاهی، این جمله‌ها به شریعتی نسبت داده میشد. در پاسخ به انتشار این جمله‌ها، در فیس بوک صفحه‌ای باز شد و یکی از فرزندان ایشان به همراه تنی چند از دوست‌داران، این جمله‌ها را جمع‌آوری و حتیالامکان منابع و مراجع آن را شناسایی و معرفی کردند. وقتی تب و تاب این جمله‌ها خوابید، مُد گفتاری جکها به سمت شریعتی سوق یافت و او را دست‌مایه شوخیها کرد. جالب آن که محتوای این جکها ـ برخلاف جکهایی که برای شخصیت‌ها ساخته میشود ـ ‌عمدتاً سمت و سویی غیرشخصی یافته‌اند و نمیتوان در آن‌ها هجو شریعتی را یافت. حتّی آن‌جایی که جکها به هزل پهلو میزند، شریعتی مستقیماً خطاب آن نیست و از نام او بیش‌تر برای دوگانگیهای ساختار جُک و غافل‌گیری شنونده استفاده شده است؛ هر چند هجو آرمان‌ها در این جّکها موج میزند. در این باره میتوانم به نکات زیر اشاره کنم.

۱٫ وقتی اولین جُک درباره شریعتی را شنیدم، به جهت علاقه و تعلّقی که به او دارم، به دوستان گفتم، هر چند کاری سخیف است و چنین جکهایی در شأن شریعتی نیست، ولی این‌ها حکایت از زنده بودن و حیات جاری او در جامعه ما دارد. شریعتی روشنفکری است که پنج دهه، بخشی از حیات ذهنی جامعه ما را به خود مشغول داشته است. هنوز کتاب‌های او جزو پرفروش‌ترین کتاب‌ها محسوب می‌شوند و هنوز اگر مراسمی به یاد او برگزار شود، جزو پراستقبال‌ترین و پرمخاطب‌ترین مراسم می‌شود. این امر نشان از آن دارد که ما هم‌چنان خود را مدیون و مرهون و گاه طلبکار او می‌دانیم. اما فضای سخیفانه شکل‌گرفته در مورد او حکایت از در عرض قرار گرفتن روند جامعه با آرمان‌های روشنفکری او دارد. در دهه‌های پیشین روند کلی و خواسته‌های اجتماعی کم و بیش در طول آرمان‌های روشنفکرانه‌ای بود که انقلاب به آن اتکا داشت؛ به عبارتی دیگر، در دهه‌های گذشته حیات جامعه و حیات روشنفکری دینی به یکدیگر پیوند خورده بود، از این رو، هم آرمان‌های آن‌ها و هم آن روشنفکران از جایگاهی برخوردار بودند که به لحاظ اجتماعی شوخی با آنان پذیرفته نمی‌شد. اما روح زمانه دهه نود فاقد چنین ویژگی‌ای است، از این رو، شریعتی را در عرض خود می‌بیند نه این که بخواهد خود را در طول و دنباله شریعتی بیابد و معرفی کند.

۲٫ در دهه جاری و بویژه در نسل کنونی نوعی دم‌غنیمتی، خوش بودن، پشت کردن به برخی از هنجارها و ارزش‌های اجتماعی، بریدن از آرمان‌های دهه‌های چهل و پنجاه که به انقلاب منتهی شد و کین‌خواهی از سنّت و تقابل با قدرت مستقر موج میزند. دست انداختن شریعتی، نوعی دم غنیمتی و چنگ زدن به خوشی به هر بهانه‌ای در شرایط دشوار زندگی است. نوعی حکایت از واگشت امر اجتماعی به سوی امر شخصی دارد. مواجهه جامعه با بحران‌های گوناگون و کاهش توان آن در بازتولید ارزش‌ها و آرمان‌های اجتماعی، بر این دم‌غنیمتی و یافتن بهانه‌های سرخوشی و سوق یافتن به ترجیح امر شخصی بر امر اجتماعی افزوده است. اما به جهت وجه پارادوکسیکالش، دوباره به امری اجتماعی بدل می‌شود. شریعتی برای جامعه ما امری اجتماعی محسوب می‌شود که گویی اکنون می‌توان آن را به امری شخصی بدل کرد و در بازیها و شوخی‌های روزمره جایش داد، ولی به جهت رویکردی که در این جُکها وجود دارد، حیات طیبه او در جامعه جریان و سیلان خود را همچنان دنبال می‌کند. او هر چند نماد همان آرمان‌ها و آرزوهایی است که به انقلاب منتهی شد، ولی به جهت برخی ویژگیهای دیگرش مانند روشنفکری، نوع تحصیلات و نوع پوشش و … در این جکها از بغض و کین به دور مانده است. به همین جهت، بر خلاف جکهای مربوط به شخصیت‌های سیاسی، در این نوع جکها، تنفر از شریعتی ملاحظه نمیشود. بلکه برعکس، نوعی دوست داشتن و همراهی عاطفی با او در آن‌ها پنهان است.

۳٫ اهمیت یافتن زندگی و قد علم کردن آن در مقابل آرمان‌ها، به جهت به تعویق و تعلیق افتادن آن‌ها و فرو کاسته شدن تعهدات اجتماعی و نیز از شدّت افتادن ارزش‌های اجتماعی پیشین، حکایت از جامعه‌ای خسته دارد که تلاش میکند از هر امر جدی برای مطایبه و شوخی استفاده کند. سوی دیگر این ماجرا اما، ناشکیبایی، پایین آمدن آستانه تحمّل و تندمزاجی اجتماعی است که در برخوردهای تند و خشن روزمره در قبال رویدادهایی بس کوچک و بیارزش رخ مینماید. نه حفظ حرمت بزرگان و نقش‌آفرینان حیات اجتماعیمان جدی انگاشته میشود و نه احترام به یکدیگر و صبوری ورزیدن در برابر اتفاق‌های جاری و عادی روزمره. هم شریعتی دست‌مایه و بازیچه زبانی برای لحظه‌ای فراغت از فشار ناتوانی در بازتولید ارزش‌ها میشود و هم اتفاقی کوچک همچون ترمز و بوقی نابه‌جا و تنه‌خوردنی بیقصد، برخورد تند زبانی و گاه فیزیکی را با خود به همراه دارد، و تمام آن ادعاهای اخلاقی به یک باره هم‌چون دودی به هوا میرود. این دو، هر چند در ظاهر متفاوت مینمایند، ولی در نظرم، نشانه‌های ضعف جمعی در بازتولید ارزش‌های اجتماعی است.

۴٫ مّدگرایی نوعی رفتار جمعی است. عکس‌العمل افراد در برابر رفتار جمعی به عوامل گوناگونی بستگی دارد. عزت نفس از عواملی است که در این زمینه اثرگذار است. افراد با خودپنداره آسیب‌دیده و ضعیف به راحتی تحت تأثیر رفتار جمعی قرار می‌گیرند. عزت نفس، تنها امری فردی نیست، بلکه ما با عزت نفس جمعی و نیز ملّی نیز مواجه هستیم. آسیب‌دیدن و تضعیف عزت نفس جمعی نقش مؤثری در برخی از رفتارهای مدگرایانه و تضعیف و گریز از هویت اصیل دارد. حال در نظر بگیرید که شریعتی بخشی از هویت معاصر جامعه ما شده است. ما، با او بهتر معرفی و شناخته می‌شویم تا بی او. اما جامعه‌ای که آرمان‌هایش را گم کرده باشد و یا توان پیرایش و بازتولید آن‌ها را نداشته باشد، و یا به عمد و به بهانه زندگی کردن و دمی خوش بودن، آن‌ها را از حیات جاری خود کنار گذارده باشد، به نحوی عزت نفس جمعی‌اش تضعیف شده است. در چنین وضعیتی رفتار جمعی، جماعت را بی‌اعتراضی به سوی خود می‌کشد. جک‌های شریعتی، نوعی رفتار جمعی است که از عزت نفس جمعی آسیب‌دیده تولید می‌شود؛ چرا که به راحتی عنصر هویت‌بخشمان را تا عرصه هزل به بازی گرفته‌‌ایم (این نکته مورد اشاره دوستم آقای خلیلی بود).

منبع: وبلاگ آینده آبی


 


یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس خبر داد که نمایندگان دولت در جلسه با اعضای این کمیسیون اعلام کرده اند تنها ۲۵ درصد بودجه های عمرانی سال ۹۱ محقق خواهد شد.

جعفر قادری در گفت و گو با خبرنگار پارلمانی مهر اظهار داشت: معاونان معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری در جلسه عصر دیروز با کمیسیون برنامه و بودجه گزارشی از میزان تحقق هزینه ها و درآمدهای قانون بودجه ۱۳۹۱ رائه دادند.

نماینده شیراز ادامه داد: بر اساس این گزارش تنها ۲۵ درصد از بودجه های عمرانی دولت در سال ۹۱ قابل تحقق است.

وی تصریح کرد: معاونان بهروز مرادی معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری در این جلسه اعلام کردند که از ۱۴۴ هزار میلیارد تومان سقف در آمد و هزینه های بودجه عمومی دولت تنها ۹۰ هزار میلیارد تومان آن قابل وصول است که از این میزان حدود ۴۵ درصد تاکنون به بودجه جاری اختصاص یافته است.

قادری ادامه داد: در خصوص ارائه طرح برای اصلاح بودجه و یا اولویت بندی تخصیص بودجه طرح های عمرانی از سوی دولت در جلسه امروز کمیسیون تصمیم گیری خواهیم کرد.

لازم به ذکر است که پیش از این، به دنبال آنکه وزیران اقتصادی دولت در جلسه ای غیر علنی وضعیت تحریم ها و تاثیر آن بر اقتصاد کشور را برای نمایندگان مجلس نهم تشریح کردند، رئیس کمیسیون برنامه بودجه از تهیه طرحی در این کمیسیون برای اصلاح قانون بودجه با توجه به مقتضیات جدید اقتصادی خبر داد.

پس از آن برخی نمایندگان و مرادی معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس دولت در اظهار نظرهایی جداگانه اما هماهنگ اعلام کردند نیازی به ارائه طرح نیست!


 


کلمه: سه سال پیش در چنین روزی، شیخ مهدی کروبی در نامه ای تاریخی خطاب به صادق لاریجانی که به تازگی در جایگاه ریاست دستگاه قضایی قرار گرفته بود، رازهایی را برملا کرد که هنوز که هنوز است، ننگ آنها از دامن عوامل کودتای انتخاباتی و سرکوب های پس از آن پاک نشده است.

کروبی در این نامه با اشاره به جزئیات مذاکراتی که بین او و نمایندگان قوه قضاییه برگزار شده و اسنادی که درباره تجاوز و شکنجه بازداشت شدگان پس از انتخابات به آنها تحویل داده و حرکت های ایذایی و تهدیدها و ارعاب هایی که برای اخلال در پیگیری این فجایع صورت گرفته بود، از رئیس قوه قضاییه خواسته بود به این سؤال پاسخ دهد که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟

او در بخشی از این نامه نوشته بود: تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد و بند ممانعت به عمل آورید و نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند.

اکنون پس از سه سال، افکار عمومی به خوبی می توان قضاوت کند که این شیخ وارسته و شجاع راست می گفت یا عوامل تقلب و کودتای انتخاباتی و نظامیانی که همچنان بر سرنوشت کشور مسلط اند، و همچنین مردم می توانند داوری کنند که آیا نظام در این سه سال گامی در مسیر احقاق حقوق آسیب دیدگان سرکوب های پس از انتخابات برداشت یا خیر.

متن کامل نامه کروبی به لاریجانی در شهریور ۸۸ را از نو یخوانید:

جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه

باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان

همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران می دانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده، که محکم تر نیز کرده است.

جناب آقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض می کنم که ما دو جلسه با آقایان محترم “خلفی، محسنی اژه ای و رئیسی” داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد.

در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاه های مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود.

جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و فشارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند.

البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.

این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم – و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت- که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.

جناب آقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چک ها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در آنجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد.

من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از آن رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.

جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی – که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشک در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.

جناب آقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد و بند ممانعت به عمل آورید و نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند.

همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.

جناب آقای لاریجانی
شما هیأتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و
کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.

با آرزوی توفیق شما در امر قضا

۲۱ رمضان۱۴۳۰ مطابق با ۲۰ شهریور۱۳۸۸


 


یک کارشناس حوزه مسکن با اشاره به افزایش ۴۵ درصدی قیمت مسکن در سال جاری گفت: طبق پیش بینی هایی که ابتدای امسال صورت گرفته، قیمت مسکن در این مدت روند افزایشی داشته است.

بیت الله ستاریان استاد دانشگاه تهران در گفت و گو با ایلنا تصریح کرد: برخلاف آمارهایی که مبنی بر تعادل عرضه و تقاضا ارائه شده است، شاهد افزایش قیمت مسکن در نیمه نخست امسال بوده ایم.

وی با بیان اینکه از ابتدای امسال تاکنون قیمت مسکن ۴۵ درصد افزایش یافته، گفت: برای نیمه دوم امسال نیز افزایش قیمت مسکن به همین میزان و شاید بیشتر پیش بینی می شود که کنترل این افزایش قیمت منوط به تثبیت سیاست های دولت در بخش مسکن است.

ستاریان با اشاره به چگونگی عرضه و تقاضا دربازار مسکن گفت: طی پنج سال گذشته از سال ۸۵ تا ۹۰ باید نزدیک به ۶ میلیون واحد مسکن تولید کرده باشیم؛ این در حالی است که سقف توان تولید مسکن توسط دولت و بخش خصوصی در این مدت تنها تولید ۶۰۰ هزار واحد در سال ۸۶ بود.

وی ادامه داد: در سال های ۸۷ و ۸۸ تولید مسکن در کشور کمتر از ۳۰۰ هزار واحد بود که کاهش عرضه را در پی داشت و به تبع آن قیمت مسکن افزایش یافت.

ستاریان تصریح کرد: اگر به آمارهایی که توسط دولت ارائه می شود استناد کنیم از سال ۸۵ تاکنون افزایش قیمتی در بخش مسکن نداشتیم و توانسته یم پاسخگوی تقاضا در بازار مسکن باشیم‏،این درحالی است که یا آمارهایی که ارایه می شود مبهم است و یا افزایش قیمت مسکن توهم است.

وی با اشاره به اینکه در حال حاضر ۴ میلیون واحد مسکونی در کشور کمبود داریم، گفت: کمبود مسکن و عدم تعادل عرضه و تقاضا عمده ترین دلیل افزایش قیمت مسکن طی سال های اخیر بوده است.


 


معاون اول احمدی نژاد که در پرونده بیمه ایران به رشوه گیری میلیاردی متهم شده است، به اظهارات اخیر مصطفی پورمحمدی علیه خود واکنش تندی نشان داد و او را به خارج کردن ۲۱ میلیارد تومان از وزارتخانه تحت مسئولیت خود در چهار سال قبل متهم کرد.

به گزارش کلمه، محمدرضا رحیمی که در دادگاه های اختلاس بیمه ایران با نام اختصاری م.ر به فساد متهم شده اما پیگرد قضایی او با حکم حکومتی رهبری متوقف شده، بدون آنکه از پورمحمدی صراحتا نام ببرد، به سخنان اخیر یک وزیر سابق علیه خود در جمع دانشجویان واکنش نشان داده که مشخصا اشاره به اظهارات اخیر وزیر کشور دولت نهم و رئیس فعلی سازمان بازرسی کل کشور است.

پورمحمدی گفته بود که سازمان بازرسی پرونده ی تخلفات رحیمی را به مرحله نهایی رسانده اما این پرونده به خاطر مصالح نظام متوقف شده است. او در پاسخ به سؤال های مکرر دانشجویان درباره جزئیات این پرونده و سرنوشت آن نیز تنها گفته بود: ما سرباز ولایتیم و باید تصمیمات ایشان را اجرا کنیم.

اکنون رحیمی با متهم کردن وزیر سابق دولت احمدی نژاد به اینکه زهر در کام دانشجویان می‌ریزد، وی را اینگونه متهم کرده است: این شخص در زمانی که در دولت مشغول به‌کار بود و پیش از آنکه از دولت طرد شود، حدود ۲۱ میلیارد تومان که با سود متعلق به آن به بیش از ۳۰ میلیارد تومان بالغ می شود، به طور غیر قانونی از وزارتخانه خارج و تاکنون که ۴ سال از آن تاریخ می گذرد، عودت نداده است.

بر اساس گزارشی که خبرگزاری مهر منتشر کرده، معاون اول رییس دولت در جشنواره ملی تعاونی‌های برتر کشور همچنین گفته است: کسی که در جمع دانشجویان یکطرفه صحبت کرده و دولت را متهم می‌کند، در واقع به دنبال تعاون در نیکی و تقوا نیست، بلکه به دنبال گناه و آلودگی است و زهر در کام دانشجویان و جامعه می‌ریزد.

رحیمی سپس پیشنهاد کرده: برای روشن شدن واقعیت، جمعی از دانشجویان متعلق به دانشگاه های مختلف در مورد ادعای ایشان و ادعای بنده تحقیق کنند و به داوری بنشینند.

تکمیل خبر

امروز مصطفی پورمحمدی وزیر کشور دولت نهم به اظهارات رحیمی که گفته بود “یک عضو طرد شده دولت در زمان تصدی گری اش حدود ۲۱ میلیارد تومان را به طور غیر قانونی از وزارتخانه خارج کرده بود” پاسخ داد و گفت: چنین پولی از وزارت کشور خارج نشده بلکه به عنوان وام در اختیار کارکنان این وزارتخانه قرار گرفته است. چرا وقتی چنین اتهامی را اعلام می کنند آن را علنی نمی کنند تا ما نیز بتوانیم به آن پاسخگو باشیم. مورد اتهامی آقای رحیمی وامی بوده است که به کارکنان وزارت کشور پرداخت شده است.

رئیس سازمان بازرسی کل کشور افزود: در زمانی که مسئولیت وزارت کشور را بر عهده داشتم به بیش از ۳هزار نفر از کارکنان این وزارت خانه وام پرداخت کردم که وام گیرندگان باید طی یک دوره زمانی آن را برگشت می دادند. بعد از اینکه وزارت کشور را رها کردم، وزیر بعدی باید در جهت بازپس گیری آن اقدام می کرده است. بنده سه ماه بعد از پرداخت این وام به کارکنان و کارمندان وزارت خانه را ترک کردم و مسئولان بعدی باید پاسخگو باشند.


 


رئیس سازمان چای ایران ارزش ریالی میزان خرید برگ سبز چای را تا به امروز در حدود ۴۳۰ میلیارد ریال اعلام کرد و افزود: از ابتدای سال تاکنون حدود ۲۲۵ میلیارد ریال بابت طلب کشاورزان چایکار پرداخت کرده ایم.

به گزارش مهر، علی محرر درخصوص میزان برگ سبز چای خریداری شده از کشاورزان اظهارداشت: از ابتدای سال تاکنون درحدود ۹۱ هزارو۱۴۵ تن برگ سبزچای از کشاورزان خریداری شده است.

وی با بیان اینکه از این میزان درحدود ۲۴ هزارو ۷۴۳ تن برگ سبز درجه یک و درحدود ۶۶ هزارو ۸۳ تن برگ سبز چای درجه دو خریداری شده است، گفت: به عبارت دیگر، تاکنون درحدود ۲۸ درصد برگ سبز چای درجه یک و درحدود ۷۲ درصد برگ سبز چای درجه دو از کشاورزان چایکارخریداری شده است.

این مقام مسئول با اعلام اینکه ارزش ریالی میزان خرید برگ سبز چای تا به امروز در حدود ۴۳۰ میلیارد ریال است، عنوان کرد: از ابتدای سال تاکنون درحدود ۲۲۵ میلیارد ریال بابت طلب کشاورزان چایکار پرداخت کرده ایم.

وی همچنین درمورد میزان چای خشک تولید شده نیز عنوان کرد: تا به امروز بیش از ۲۰ هزارتن چای خشک توسط کارخانجات چای تولید شده است.

محرر درباره فعالیت کارخانه های چای نیز گفت: درحدود ۱۵۶ کارخانه چای با سازمان قرارداد بسته اند اما به دلیل اینکه هنوز برداشت از چین آخر چای شروع نشده است تنها ۴۰ عدد کارخانه مشغول فعالیت هستند.


 


کلمه – گروه بین الملل: در حالی که وزرای خارجه اتحادیه اروپا اعلام کردند که تحریم‌های سخت‌گیرانه‌تری را علیه حکومت بشار اسد وضع خواهند کرد. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا صحبت های سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه را در مورد ارجاع بحران سوریه به شورای امنیت و صدور قطعنامه تازه ای دراین خصوص را بدون وجود نوعی ضمانت اجرایی، رد کرد.

به گزارش کلمه، در همین حال رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه نیز در یک سخنرانی در استانبول با اشاره به وضعیت سوریه تاکید کرد: کشتن هر انسانی در هر جای جهان امری است که در همه ادیان‌ آسمانی حرام شمرده شده و این تنها مختص دین اسلام نیست.

اردوغان که در نشست «بهار عربی و صلح خاورمیانه؛ از چشم‌انداز مسلمانان و مسیحیان» سخنرانی می کرد، افزود: اوضاع سوریه در حال حاضر شبیه چیزی است که در کربلا اتفاق افتاد. او گفت: کشتارهای امروز سوریه در واقع کربلای جدید است، با این تفاوت که میان مظلومان و ظالمان در سوریه و حادثه کربلای سال ۱۳۳۲ (میلادی) تفاوت وجود دارد.

وی همچنین نظام سوریه را به استفاده از خشونت علیه مخالفان این کشور و استفاده از سلاح‌های سنگین متهم کرد و از طرفداران نظام سوریه خواست که دست از این اقدامات خود که «در حقیقت از چارچوب اصول انسانی و اخلاقی خارج است»، بردارند.

هیلاری کلینتون که برای شرکت در نشست سازمان همکاری های اقتصادی آسیا و اقیانوسیه (اپک) به شهر ولادیوستوک در شرق روسیه سفر کرده، هم گفت که او علی رغم انجام مذاکراتی با ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف، رئیس جمهور و وزیر خارجه روسیه در مورد اعمال فشاری های بیشتر بر حکومت سوریه، نسبت به اوضاع آن کشور تا قبل از برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ماه جاری بدبین است.

به گزارش بی بی سی، کلینتون در پایان اجلاس اپک گفت: اگر بتوانیم تا قبل از برگزاری اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به پیشرفت هایی برسیم، مطمئنا دراین باره تلاش خواهیم کرد. اما وزیر خارجه آمریکا افزود که : باید واقع بین بود. اگر اوضاع در سوریه به این ترتیب ادامه یابد، برای حمایت از مخالفان با کشورهایی که موضع مشابهی در مورد سوریه دارند، صحبت خواهیم کرد.

لاورف روز گذشته خواستار ارجاع بحران سوریه به شورای امنیت سازمان ملل برای اجرای طرح صلحی شده است که قدرت های جهانی روز ۳۰ ژوئیه سال جاری در ژنو با آن موافقت کردند. روسیه از تمامی گروه‌های درگیرخواسته است تا طرح صلح پیشنهادی کوفی عنان، نماینده پیشین سازمان ملل در امور سوریه را به اجرا درآورده و سپس با تشکیل دولتی انتقالی، قانون اساسی آن کشور مورد بررسی قرار گیرد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه روز شنبه ۱۸ شهریور وزرای‌خارجه اتحادیه اروپا در جمهوری قبرس بر سر اعمال تحریم‌های بیشتر عیله حکومت بشار اسد در سوریه به توافق رسیدند. اراتو کوزاکو مارکولیس وزیرخارجه قبرس که کشورش ریاست دوره‌ای اتحادیه‌ی اروپا را بر عهده دارد در این‌باره گفت: توافق‌هایی برای تشدید تحریم‌ها علیه حکومت سوریه به دست آمده است. خانم مارکولیس همچنین از توافق نظر میان وزیران امورخارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا برای جلب نظر روسیه برای حل بحران سوریه خبر داد و تصریح کرد: ما باید همکاری خودمان را با روسیه ادامه بدهیم زیرا خواهان مشارکت این کشور هستیم.

روسیه حامی عمده نظامی و دیپلماتیک سوریه محسوب می‌شود که تاکنون به همراه چین چند قطعنامه‌ی شورای امنیت علیه سوریه را وتو کرده است. در این نشست همچنین وزرای خارجه اتحادیه اروپا تصمیم گرفتند کمک‌های انسان‌دوستانه‌ی خود به شهروندان سوریه را افزایش دهند. روز جمعه سازمان ملل تصمیم گرفت کمک‌مالی خود را به شهروندان سوری تا دوبرابر افزایش دهد.

بر اساس گزارش سازمان‌های بین‌المللی ۲ میلیون ۵۰۰هزار نفر در این کشور نیازمند غذا و دارو هستند. از زمان آغاز اعتراضات نیز نزدیک به یک ‌میلیون ۲۰۰هزار نفر در درون سوریه آواره شده‌اند که نیمی از آن‌ها را کودکان تشکیل می‌دهند. ۲۰۰هزار سوری نیز به کشورهای لبنان، ترکیه، اردن و عراق گریخته‌اند.

درخواست برای کمک نظامی به مخالفان

به گزارش دویچه وله، سه سناتور آمریکایی از دولت باراک اوباما خواستند تا به مخالفان مسلح حکومت سوریه کمک نظامی کنند. جان مک‌کین، جو لیبرمن و لیندزی گراهام تصریح کرده‌اند که همچنین باید یک منطقه امن برای مخالفان فراهم شود تا بتوانند دولت انتقالی خود را تشکیل دهند. جو لیبرمن سناتور دموکرات آمریکایی در این‌باره می‌گوید که باید به مخالفان دولت اسحله رساند و همچنین یک منطقه امن به دور از حمله‌ی هلیکوپترها و هواپیماهای دولتی مهیا کرد.

با این حال این نگرانی در میان سیاستمداران غربی وجود دارد که با توجه به حضور نیروهای القاعده و اسلام‌گرایان تندرو در سوریه، کمک نظامی به مخالفان بشار اسد در نهایت ممکن است نتایج منفی در پی داشته باشد.

در این میان خشونت‌ها در سوریه همچنان ادامه دارد. بر اساس گزارش ها، نیروهای دولت سوریه کنترل قرارگاه‌های شمال شرق حلب را در پی جنگی طولانی با شورشیان به دست گرفته‌اند. روز جمعه شورشیان نیز کنترل قرارگاه هنانو، از بزرگترین مقرهای ارتش در منطقه را در دست گرفتند. در این درگیری‌ها بود که یکی از لوله‌های اصلی آب شهر به شکلی جدی آسیب دید. به گفته ناظران حقوق بشر در سوریه، گروه مخالف مستقر در انگلیس، حلب که با جمعیتی نزدیک به سه میلیون نفر بزرگترین شهر سوریه است، در حال حاضر دچار کمبود آب آشامیدنی است.

رامی عبدالرحمان، مدیر این گروه به خبرگزاری فرانسه گفته: “نمی‌توانیم بگوییم این لوله چگونه آسیب دیده اما در منطقه حملات هوایی و درگیری‌هایی بین دو طرف رخ داده است.”

هم‌چنین به گزارش بی.بی.سی در یک فیلم ویدیویی که توسط مخالفان دولت منشتر شده ویرانی‌ها در یکی از مناطق حلب به مثابه “ویرانه‌های به جا مانده در آخرالزمان” به چشم می‌آید. گفته می‌شود این خسارت‌ها در پی حملات هوایی نیروهای دولتی ایجاد شده است. مخالفان دولت می‌گویند چند منطقه دیگر شهر که شورشیان را در خود جای داده بود نیز به همین سیاق بمباران شده است.

در دمشق نیروهای دولتی منطقه جنوبی را که عمدتا فلسطینی نشین است هدف حمله توپخانه قرار داده‌اند. فلسطینیان مقیم سوریه در ماه‌های نخست درگیری ها وارد این ماجرا نشدند اما اخیرا جوانان فلسطینی نیز به نیروهای شورشی و جنگشان علیه بشار اسد پیوسته‌اند.

به گزارش سازمان‌های فعال حقوق بشری و مخالفان حکومت، در ناآرامی‌های هفده ماه گذشته بیش از ۲۶ هزار نفر کشته شده‌اند. فقط در ماه اوت گذشته، که خونین‌ترین ماه از زمان آغاز اعتراضات در مارس ۲۰۱۱ بوده، ۵۴۴۰ نفر کشته شده‌اند.

پشتیبانی فرانسه از شهرهای در اختیار شورشیان

به گفته‌ی محافل دیپلماتیک در پاریس، فرانسه از شهرهایی که در دست شورشیان سوریه است پشتیبانی می‌کند. بان کی‌مون، دبیرکل سازمان ملل شورای امنیت را مورد انتقاد قرار داد و در قبال مسئله‌ی سوریه به بی‌عملی متهم کرد. محافل دیپلماتیک در پاریس ضمن اعلام خبر پشتیبانی فرانسه از شهرهایی که در اختیار شورشیان سوریه است خاطر نشان ساختند که فرانسه نخستین کشور غربی است که تصمیم گرفته چنین گامی بردارد.

این کمک‌ها از روز جمعه‌ی گذشته (۳۱ اوت) آغاز شده و به صورت کمک‌های مالی و دیگر کمک‌ها برای پنج شهری که در اختیار شورشیان است فرستاده می‌شود. نام این شهرها ذکر نشده ولی گفته می‌شود که این شهرها در استان‌‌های ادلیب، حلب و دیرالزور واقع شده‌اند. این کمک‌ها تامین آب و ترمیم نانوایی‌ها و مدارس را شامل می‌شود.


 


احمد پورنجاتی که از خودش بعنوان بازنشسته نام می برد، در یادداشتی ” بازی در دونقش” از عملکرد احمدی نژاد انتقاد کرده است.

وی در این یادداشت نوشته است: صرفنظر از زمینه ها و چند و چون برآمدن و برکشیدن پدیده ی محمود احمدی نژاد در هرم قدرت سیاسی ایران ، به ویژه اگر به اندازه و پیمانه ی داشته ها و نداشته های پیشینی اش توجه کنیم، مهمترین ویژگی او ، نه به مفهوم یک فرد حقیقی بلکه در جایگاه یک شخص حقوقی، در همه ی این هشت سال ( حتی در دوره ی شهرداری تهران) ، همین ” بازی در دو نقش ” بوده است.

به گزارش ندای سبز، این نماینده سابق مجلس از داشتن دو نقش همزمان اولترا انقلابی و ارزشی وی از یک سو و نقش اولترا پراگماتیست و سنت شکن محمود احمدی نژاد انتقاد کرده است.

پورنجاتی در خاتمه این مطلب که در صفحه شخصی اش نوشته، می افزاید: من نه در موضع سنجش ارزشی و اعتقادی و حتی اخلاقی و نه در موضع جانبداری یا مخالفت با هر یک از این دو رویکرد متضاد، بلکه از موضع یک ناظر سوم ( نه حاکم و نه تحت حاکمیت) ، براین باورم که ” بازی در دو نقش به گونه ای ژنتیکی و تاریخی ، استخوان پوک کن و ونابود کننده است!”

متن کامل این نوشته به شرح زیر است:

یکی از بد خیم ترین بیماری های آدم ها، در هر عرصه و منزلت اجتماعی ( خواه سیاسی و ارکان قدرت یا کنشگری سیاسی و موضع منتقد و حتی در قلمرو های نرم همچون فرهنگ و هنر و …) ، گرفتار شدن به یک ویروس جان سخت اما استخوان پوک کن است به نام :

” بازی در دونقش”!

صاحب منصبی مستقر بر سریر قدرت ،با تمام توش و توان و تقلا ، به هر روش و با هر ابزار ، لابد به اقتضای موقعیت حقوقی اش( صرفنظر از هر خدشه ای از جنس مشروعیت و حقانیت و از این دست)،برای حفظ و دفاع از موجود می کوشد ، و همزمان ،در اپیزود دیگر ، در نقش منتقد آوانگارد که انگاری دلش برای تغییر و تحول بنیادین وضع موجود لک زده ، روی صحنه ظاهر می شود . وجالب است که در هر دو نقش و در هر دو اپیزود ، از تماشاچیان انتظار همزاد پنداری و هلهله و ابراز احساسات دارد !

این که نمی شود ! یعنی نه به به لحاظ نظری و نه آنچنانکه در این سالهای گس ، شاهدیم ، در قلمرو واقعیت عملی نیز نمی شود . کاری نداریم که شاید کسی باشد که بگوید : ” ما کردیم و … شد!” اما نتیجه همین می شود که محمود احمدی نژاد با همه ی مهارت نمایی اش در اجرای متد ” بازی در دو نقش ” ، اینک گرفتارش شده : تعلیق آونگ وار در هر دو نقش !

صرفنظر از زمینه ها و چند و چون برآمدن و برکشیدن پدیده ی محمود احمدی نژاد در هرم قدرت سیاسی ایران ، به ویژه اگر به اندازه و پیمانه ی داشته ها و نداشته های پیشینی اش توجه کنیم، مهمترین ویژگی او ، نه به مفهوم یک فرد حقیقی بلکه در جایگاه یک شخص حقوقی، در همه ی این هشت سال ( حتی در دوره ی شهرداری تهران) ، همین ” بازی در دو نقش ” بوده است. بنگرید:

* در یک نقش : اولترا انقلابی ، رهبر انقلاب سوم ، ارزشی ، دولت اسلامی ، ضد مافیای قدرت و ثروت ، میدان داری حرکت تهاجمی و رویارویی با استکبار و نظام قدرت جهانی، توده گرایی و ارتباط بی واسطه و مزاحمت اهل فن با متن و حاشیه ی اجتماعی ، وارونه سازی و متلاشی سازی گرانیگاه های قدرت و ثروت برآمده از یک دوران سی ساله ،رابین هودیسم سیاسی در عرصه ی ارتباط با توده های مسلمان و غیر مسلمان آسیب دیده از نظام تبعیض و نابرخورداری عادلانه جهانی و…. از این دست هنرنمایی ها!

* و همزمان در نقش دوم : گاه در پرده ی دوم ، گاه در اپیزود دوم و گاه حتی بدون بالا و پایین رفتن پرده از روی صحنه : اولترا پراگماتیست، سنت شکن در حد و قواره ای گاه حتی بی پرنسیب برای حل و فصل مهم ترین چالش ارگانیک و ایدیولوژیک سیاست خارجی کشور _ رابطه با آمریکا_ برکشیدن ادبیات و واژگان ایرانی و باستانگرایی و کوروش مابی و دنگ شیاوپینگ بازی ( ما گربه را برای موش گرفتن می خواهیم ، سیاه و سپیدش مهم نیست) ، زنان بروند به ورزشگاهها و فوتبال مردانه تماشا کنند ،خوش آمدید، طبقه جدید قدرت و ثروت ! فقط حواستان به ما باشد. و خلاصه … همان وجهه ی جذاب و مامانی رحیم مشایی ماب!

من نه در موضع سنجش ارزشی و اعتقادی و حتی اخلاقی و نه در موضع جانبداری یا مخالفت با هر یک از این دو رویکرد متضاد، بلکه از موضع یک ناظر سوم ( نه حاکم و نه تحت حاکمیت) ، براین باورم که :
” بازی در دو نقش به گونه ای ژنتیکی و تاریخی ، استخوان پوک کن و ونابود کننده است . نمی بینید؟!”


 


ترک تحصیل دختران در روستاهاى بخش “لوداب” شهرستان بویراحمد ادامه دارد و اکنون به دلیل نبود زیرساختهاى لازم براى اجراى طرح جداسازى دانش آموزان دبیرستانى در این بخش، برخى از دانش آموزان دختر اقدام به ترک تحصیل کرده‌اند.

بنا به گزارش مهر، طرح جداسازى دانش آموزان دختر و پسر در دبیرستانهاى روستایى شهرستان بویراحمد از امسال اجرایى مى شود اما به حدنصاب نرسیدن دانش آموزان در برخى روستاهاى این بخش منجر به تعطیلى تعدادى مدرسه شده است.

دو دبیرستان شهید ارجمند روستاى “عزیزى” و “سیلارستان” در لوداب از جمله مدارسى هستند که به این دلیل در آستانه تعطیلى قرار دارند.

اگرچه پسران مى توانند براى ادامه تحصیل به روستاهاى همجوار یا مرکز بخش بروند اما این امکان براى دختران وجود ندارد و آنان راهى جز آویزان کردن کیف مدرسه به دیوار خانه‌ها ندارند.

رئیس اداره آموزش و پرورش بخش لوداب شهرستان بویراحمد در این خصوص گفت: با اجراى طرح جداسازى دانش آموزان دبیرستانى منطقه لوداب، تعداد دانش آموزان دختر براى تشکیل کلاس در برخى مدارس به حد نصاب نمى رسد.

على کمالى افزود: فاصله دبیرستان‌ها در مناطق روستایى از هم زیاد است و دانش آموزان دختر قادر به طى این مسیر براى تحصیل نیستند.

وى بیان کرد: از طرفى به دلیل نبود خوابگاه شبانه روزى در مرکز این بخش، برخى دانش آموزان دختر این منطقه مجبور به ترک تحصیل شده‌اند.

با این حال ترک تحصیل دختران در روستا‌ها دلایل دیگرى نیز داشت که پیش از این نماینده گچساران و باشت به آن اشاره کرده بود.

غلامرضا تاجگردون گفته بود: از زمانى که قیمت بنزین و گازوئیل بالا رفته، به دلیل افزایش هزینه حمل و نقل، تعداد زیادى از دختران روستایى ساکن مناطق محروم مجبور به ترک تحصیل و خانه نشینى شده‌اند.

وى افزود: در بسیارى از مناطق کوچک روستایى مقاطع تحصیلى محدود است و چه بسیار کودکان روستایى مجبور هستند براى رفتن به مدرسه هر روز از روستاى خود به روستاى مجاور و شهرهاى نزدیک بروند، افزایش قیمت بنزین و گازوئیل و گرانى کرایه راه، به قدرى است که برخى از خانوارهاى روستایى توان پرداخت آن را ندارند، این خانوار‌ها براى جبران هزینه‌ها فرزندان پسر خود در محل تحصیل ساکن کرده‌اند، چند خانوار باهم اتاقى براى پسران دانش آموزشان کرایه کرده‌اند و یا فرزندان خود را در خانه بستگان ساکن کرده‌اند، اما در مورد فرزندان دختر چنین امکانى را ندارند و همین موضوع باعث ترک تحصیل و خانه نشینى دختران روستایى شده است.

رئیس اداره آموزش و پرورش لوداب همچنین با اشاره به نقش نیروى انسانى ممتاز و توانمند در تعلیم و تربیت، افزود: انتقال معلمین مجرب به مرکز شهرستان بویراحمد هم به یکى از موانع پیشرفت آموزشى در مناطق محروم و دور افتاده تبدیل شده است.

وى همچنین به مشکل کمبود امکانات آموزشى در این بخش اشاره کرد و بیان داشت: اداره آموزش و پرورش لوداب از تجهیزات، وسایل نقلیه و فضاى آموزشى لازم برخوردار نیست و در حال حاضر ۴۴ باب واحد آموزشى استیجارى در این بخش وجود دارد که فاقد استاندارد‌ها و امکانات آموزشى لازم هستند.

کمالى، نبود خانه معلم براى اسکان معلمان را از دیگر مشکلات مهم آموزشى در لوداب عنوان کرد.


 


کلمه: شهید آیت الله دکتر بهشتی از بانیان انقلاب و جمهوری اسلامی بر این باور است که انحصارطلبی در این شکل که افرادی، اشخاصی، قشری یا گروهی بخواهد قدرت را به‌خود انحصار دهد و سمت‌ها و منصب‌ها را به خود انحصار دهد، مردود بوده و هست و خواهد بود.

او می گوید: من همواره طرفدار این بوده‌ام که برخورد آراء و افکار باید در جامعه وجود داشته باشد و همواره طرفدار این بوده‌ام که این برخورد باید سالم باشد و این را هم گفته‌ام که ایجاد محیط ناسالم همیشه تحت عوامل فشار صورت می‌گیرد.

اگر مناظره های شهید بهشتی با مخالفان در سالهای آغازین انقلاب و پیش از شهادتش، بازتاب دهنده نگاه تعاملی و گفت‌وگومحور این چهره شاخص انقلاب و تئوریسین جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن است، فحوا و محتوای این مذاکره ها و مناظره ها نیز نشان می دهد که مسیر و روش انقلاب و جمهوری اسلامی تا چه حد از اندیشه ها و شیوه ی عمل او دور افتاده و منحرف شده است.

این روحانی اندیشمند از همان آغازین روزهای انقلاب اسلامی با تاکید بر مردمسالاری و آزادی خواهی در اسلام، در تلاش بود تا الگویی از حکومت دینی بر مبنای مردمسالاری ارائه دهد.

در زمانی که کشور در اولین سال های بعد از انقلاب درگیر بحران های داخلی و خارجی بود، او هیچگاه مناظره و مباحثه را به بهانه ” اخلال در نظم عمومی”، ” تشویش اذهان عمومی” و ” اقدام علیه امنیت ملی” تعطیل نکرد و همواره پای ثابت این نشست ها بود.

در حالی که در اوایل پیروزی انقلاب، گروه های مختلف مارکسیست در کنار سازمان مجاهدین خلق و … از اصل و اساس ایدئولوژی و حتی مبانی دینی و اعتقادی را که حکومت بر مبنای آن شکل گرفته بود مورد تردید و سوال قرار می دادند، این مباحث تعطیل نشد و این اندیشمند اسلامی همواره پاسخگوی ابهامات و سوالات آنان در اماکن عمومی و صدا و سیما بود.

این در حالی است که تنها سه دهه پس از برپایی جمهوری اسلامی نه تنها مخالفان که حتی انقلابیون اصیل نیز از حق داشتن گروه و روزنامه محروم اند و تعداد کثیری از آنان به جرم ابراز عقیده در زندان به سر می برند.

شهید بهشتی بر این باور بود که انقلاب سی سال زودتر از موعدش به ثمر نشسته است و نیازمند کادر سازی و اندیشه پروری است، تا بتواند نص اسلام و احکام دینی را با نیازهای روز تطبیق دهد و اجرا کند.

مرور مناظره این عضو شورای انقلاب با گروهی از دانشجویان فعال دانشگاه صنعتی شریف، تا حد خوبی نشان دهنده فضای بحث های سیاسی کشور در آغاز دومین سال پس از انقلاب اسلامی. متن کامل این مناظره، به تازگی با مقدمه فرزند شهید در پایگاه نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی منتشر شده در ادامه می آید.‌‌

سید علیرضا حسینی بهشتی در مقدمه این متن می نویسد: آخرین ماه سال ۱۳۵۸ مصادف بود با پایان یافتن کار شورای انقلاب، شورایی که با مشورت یاران امام و فرمان او تشکیل شد و تا سقوط نظام شاهنشاهی، نام اعضای آن به دلایل امنیتی پنهان نگه داشته شده بود. یادم می‌آید که در آن روزها چهره پدر را در خانه در اوج شادمانی و نیرو می‌دیدیم. در یکی از آن شب‌ها از او پرسیدم برنامه‌تان برای آینده چیست؟ و او پاسخ داد که نمی‌خواهد مسئولیتی در حکومت بپذیرد. ما اعضای خانواده، همچنان که دوستان نزدیک او، می‌دانستیم که این نه به معنی عدم آگاهی او نسبت به توانایی‌های کم نظیرش در مدیریت اجرایی، نه انکار ضرورت وجودش برای حل مشکلات در کشوری که در هر گوشه و کنارش هر روز ده‌ها بحران بروز می‌کرد، و نه فرار او از مسئولیت بود، چرا که او از قدرت طلبی فراری بود اما از مسئولیت پذیری نه. تغییر برنامه کاری او برای آینده‌ای بود که با تکیه بر تجربه‌های تاریخی که در بعضی از آن‌ها خود شرکت داشت، به خوبی از آن آگاه بود. او می‌دانست که این انقلاب بدون آمادگی برای ساختن یک نظام سیاسی جدید به ثمر نشسته است. به تعبیر شهید بهشتی، این انقلاب سی سال زودتر از آنچه باید به پیروزی رسید. برای همین، قرار بود بر روی دو کار اساسی متمرکز شود: اول، ادامه کار تحقیقاتی دسته جمعی بر بازشناسی و تحول بنیادین در شناخت اسلام که محور اصلی آن خود او و یار دیرینه‌اش آیت‌الله موسوی اردبیلی بود و از سال ۱۳۴۹ در «مرکز تحقیقات اسلامی» که تأسیس کرده بودند آغاز شده بود. و دوم، ساماندهی حزب جمهوری اسلامی که با موج استقبال غیر منتظره‌ای رو به رو شده و به لحاظ تشکیلاتی نیازمند تمرکز و مدیریت جمعی قوی بود، تا نیروی انسانی مناسب برای تحقق آرمان های انقلاب به تدریج و در فضایی مدنی و غیردولتی، شناسایی، جذب و تربیت شود. پذیرش ریاست دیوانعالی کشور، انجام برنامه اول را با دشواری جدی مواجه کرد، اما ساماندهی حزب پس از فراغت از کار روزانه در دادگستری، از سوی شهید بهشتی پیگیری می‌شد.

فرزند شهید بهشتی مقدمه ی خود بر این متن تاریخی را اینگونه تکمیل می کند: مناظره زیر، چند روزی پس از این ماجرا در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۵۸ انجام شد. طرف مقابل، هوادران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند که در دانشگاه تحت عنوان «انجمن دانشجویان مسلمان» فعالیت می‌کردند تا از اعضای «انجمن اسلامی دانشجویان» که تشکیلاتی با چند دهه سابقه مبارزاتی بودند متمایز گردند. آنچه در این مناظره قابل توجه است، سعه صدر، منطقی بودن و پایبندی به اخلاق از سوی شهید بهشتی از یک سو، و غوغاسالاری و عدم پایبندی به اخلاق در طرف مقابل است. شهید بهشتی سعی می‌کند مسیر مناظره در جهت روشنگری و رفع ابهام‌ها و اعلام مواضع باشد، در حالی که طرف مقابل با زبانی ناپاکیزه به دنبال دست یافتن به پیروزی هیجانی و جنجالی بود. سال‌ها بعد شاهد بودیم که این دو نگاه در انجام مناظره‌ها همچنان پایدار ماند و چه خسارت‌هایی که به دنبال نداشت. بعدها سازمان مجاهدین خلق پای‌بندی‌اش را به اصل «هدف وسیله را توجیه می‌کند» بیشتر نشان داد و با توسل به خشونت گرایی، زمینه حاکمیت مدیریت معتدل و معقول در نظام را محدود ساخت.

 *       *       *

 

دکتر بهشتی: با درود و سلام فراوان بر شما برادرها و خواهرها. تشکیل جلسات بحث و گفتگو برای خودسازی جامعة ما می‌تواند بسیار مفید واقع شود. شرط اصلی‌اش هم این است که به‌راستی آهنگ مباحثه داشته باشد. مباحثه، این واژة عربی که در زبان ما پارسیان سابقه طولانی دارد و همه با آن آشناییم، معنی دقیقش این است که دو یا چند نفر با کمک یکدیگر به بحث و کاوش بپردازند؛ کاوش مشترک. یا مناظره یعنی نظرگاه‌ها را در برابر یکدیگر قراردادن و دیگران را به انتخاب یک دیدگاه برانگیختن. به شرط اینکه آهنگ مجادله و جدال و ستیز و غلبه‌جوئی در بحث پیدا نکند. چون به همان اندازه که مباحثه به رشد و تعالی انسانیت انسان کمک می‌کند، مجادله کمک می‌کند به دوری انسان از مسیر تکامل انسانی و افتادنش به مسیر انحرافی زورمداری و غلبه‌جوئی. بالفطره و از روی فطرت حق‌جو و حق‌طلب و حق‌پرست انسان، میل به خدا وجود دارد.، خدا یعنی حق متعال، یعنی حق مطلق، یعنی آن حق و حقیقتی که همة حقایق دیگر پرتوی از او و جلوه‌ای از اوست. اینکه انسان حتی گاهی طرز تفکر مادی و ماتریالیستی دارد، اما عملاً می‌بینیم که صرفاً‌ خودش هم تابع تمایلات مادی نیست. حتی خواهش‌‌های نفسانی و مادی را زیر پا می‌گذارد برای دفاع از آنچه حق می‌داند، این نشانه‌ای از این نیست که گرایش به حق و حق‌پرستی امری فطری است برای انسان؟ مباحثه در جهت این گرایش و در جهت این حق‌پرستی است. چون می‌خواهد واقعاً بیابد، می‌گردد، می‌جوید، می‌کاود تا بیابد. این پاسخ خوب و مثبتی است به آن ندای فطرت. ولی به محض اینکه به مجادله تبدیل شد، معنی مجادله این است که یک یا هر دو طرف بحث آن‌وقتی که با هم حرف می‌زنند در مسیر کاوش مشترک نیستند. نمی‌خواهند به کمک هم به حق نزدیکتر شوند. بلکه هر یک با یک رأی و نظرگاه قبلی در برابر هم قرار گرفته‌اند فقط به این قصد که او بگوید آنچه من قبلاً حق می‌دانم حتماً همان درست است، از همان اول با جبهه‌گیری و ردکردن در مقابل دیگری ظاهر می‌شود و آن یکی هم همینطور. این هرگز نمی‌تواند انسان را به سیر تکامل انسانی و حق‌پرستانه‌اش برساند. اگر خوب دقت کنیم می‌بینیم این درست غرق شدن و فرو رفتن هر چه بیشتر در خودپرستی است و نه حق‌پرستی. بنابراین شرط اول بحث مشترک، مباحثه و مناظره باید این باشد که به‌راستی با هم صحبت کنیم، نظرگاه‌هامان را با هم درمیان بگذاریم تا به کمک یکدیگر از روی حق و حقیقت و واقعیت بیشتر پرده برداریم. فرق نمی‌کند، چه در شناخت واقعیت و چه در شناخت حقیقت، بحث سازندة بی‌غرض و از روی احساس فطری حق‌پرستی می‌تواند بسیار مفید واقع شود. عرض کردم هم در شناخت واقعیت، هم در شناخت حقیقت، هم در شناخت آنچه هست، هم در شناخت آنچه باید باشد. با هم که بحث می‌کنیم، به‌منظور کمک کردن به یکدیگر در راه شناخت بیشتر این دو، مثل هر همکاری و تعاون دیگر می‌تواند مفید واقع شود. پس مباحثه ساختن است و مجادله تخریب. مباحثه جمع شدن است و مجادله پراکنده کردن. من کلمة مناظره را اینجا در این تقارن و مقابله به‌کار نمی‌برم چون آن قدر گویا نیست که مباحثه و مجادله گویاست. می‌توانیم با هم کوشش کنیم تا دیدارها و بحث‌هامان به‌راستی آهنگ سازنده، مثبت، نزدیک‌کننده و جمع‌کنندة مباحثه را داشته باشد و نه آهنگ تخریبی و ویرانگر، دورکننده، جداکننده و تفرقه‌آور مجادله را. این آن چند جمله‌ای که آغاز سخن عرض کردم. آنچه دوستان قبلاً اطلاع داده بودند این بود که متن برنامة امروز همین مناظره و گفتگو و مطرح کردن مسائل از جانب دوستان دیگر است. به همین دلیل موضوع خاصی هم برای اینکه من در ابتدا بحثی خدمتتون ایراد کرده باشم، تعیین نشده بود. این مقدار را هم به‌عنوان مقدمة مناسبی برای برنامه عرض کردم. آماده هستم که اگر مطلبی از جانب دوستان مطرح می‌شود با شکل مباحثه، آنچه به نظرم می‌رسد درباره‌اش مطرح کنم.

یکی از مناظره‌کنندگان: به‌نام خدا و به‌نام ابوذر سمبل مبارزه علیه اشرافیت و نه اشرافیت پوست‌کنده و مستقیم بلکه اشرافیتی تحت لوای اسلام. البته جریانی که اخیراً در جامعة ما به ‌نام مثلاً مناظره یا مباحثه به‌وجود آمده در حالتی که یک سال از انقلاب می‌گذرد و نیروهائی که، حالا یا خوب یا بد، در هر حال در رژیم گذشته زحمتی کشیدند یا شکنجه‌ای دیدند، در رژیم جمهوری اسلامی هم چنانچه در جریان این مسائل بودید، این یک سال زیر فشارهائی که بودند دست‌کمی از فشارهای آریامهری نداشت و طبیعتاً خیلی خوب بود که این مناظره از ابتدای انقلاب شروع می‌شد و اگر مسائلی مطرح بود به صورت صحبت حل می‌شد. نه اکنون که تعدادی از دانشجویان یا کارگران یا در هر حال از مردم همین مملکت تحت عناوین پوچ شهید شدند. در هر حال این مناظره را شاید برای فراموش‌کردن آن فشارها و یا برای سرپوش گذاشتن بر آن‌ها ترتیب داده باشیم. در هر حال ما از موضع انجمن دانشجویان مسلمان هیچگاه این صحبت را قبول نداریم. ولی در هر حال بخاطر اینکه جمعیتی هست و ‌ممکن است از طریق صحبت، بعضی مسائل پوشیدة این مملکت آ‌شکار شود استقبال کردیم. از آنجائی که آقای بهشتی اعلام آمادگی کردند که صحبتی شود و ذکر کردند که مطلبی در میان نبوده، پیشنهاد ما این است که در مورد این لفظی که زیاد در مطبوعات یا رادیو تلویزیون شنیدیم؛ مسئله انحصارطلبی، چنانچه میل داشته باشند نقطه‌نظرات خودشان را بگویند و باز به صورت زمان مساوی، به‌اصطلاح رودررو جوابی را از ما بگیرند. فعلاً.

دکتر بهشتی: بله، در این یک سال گذشته شرایط برای برگزاری این‌گونه بحث‌ها و گفتگوها فراهم بوده مثل همین حالا. چیزی که در این یک سال مثل حالا فراهم نبود اینکه عده‌ای از ما بتوانیم شرکت کنیم والّا از اول پیروزی تا حالا تشکیل اینگونه اجتماعات و اینکه افرادی نظرگاهشان را بگویند محذوری نداشته است. این هم که ما کمتر توفیق پیدا می‌کردیم شرکت کنیم -که اتفاقاً مربوط می‌شود به موضوعی که برادرمان تحت عنوان انحصارطلبی عنوان کردند- ناشی از سنگینی وظایفی بود که بر عهده‌مان بود و با اینکه آرزو می‌کردیم حالا که آخرین مرحلة به‌وجود آمدن نهادهای نظام جمهوری اسلامی از نظر شکلی دارد به مرحلة انجام نزدیک می‌شود، ما را فارغ بگذارند برای حضور بیشتر در اینگونه برنامه‌ها. متأسفانه باز هم آنطور که خواسته‌ایم فارغ گذاشته نشدیم و باز مسئولیتی را خواسته‌اند. قبول کردیم. منتهی حدود مسئولیت‌ها، حالا به نسبت شکل‌یافته‌تر و منظم‌تر است و این امید هست که بتوانیم مقداری از وقت و نیرویمان را در این مجرا سرمایه‌گذاری کنیم. انقلاب جامعة ما که ریشه‌هایش خیلی عمیق است در سال ۵۷ توانست شکل عمومی‌تر و همگانی‌تری به‌خودش بگیرد و قیام ناس و قیام عامه و تودة مردم شود. در این قیام، در این به‌پاخاستن عمومی و همگانی مسئله مهم مسئله رهبری بود. رهبری، همانطور که همه می‌دانید، دست کسی نبود و آهنگ طبیعی جامعه منتهی شد به امام. اینکه امام در جای یک رهبر مورد قبول اکثریت قاطع این ملت قرار گرفتند یک واقعیت عینی اجتماعی است که فکر می‌کنم همه او را می‌شناسیم. در همان مواقعی که این قیام و این به‌پاخاستن شتاب می‌گرفت و به مرحله‌ای رسیده بود که یا پیروز می‌شد، یا با یک سرکوب بسیار شدید سرکوب می‌شد، این رهبر در صدد برآمد که برای مدیریت و ادارة این قیام، کسانی را انتخاب و تعیین کند و از آن‌ها مسئولیت بخواهد. طبیعی است که ایشان در درجة اول در انجام این مهم و تأمین این نیاز سراغ کسانی می‌رفتند که از آن‌ها شناخت بیشتر و کاملتری داشتند و می‌توانستند به آن‌ها اعتماد کنند که در همان مسیر و در همان خط و با همان معیارها کار کنند. (اینجا یادداشت دادند که رعایت تساوی وقت ایجاب می‌کند که من سخنم را اینجا تمام کنم. بنابراین فکر می‌کنم بنده آماده‌ام که بحث را اینجا تمام کنم، برای اعتقادم به نظم، اما شاید این نظم مطلوبی نباشد. فکر می‌کنم باید حدود هفت-هشت تا ده دقیقه من بحثم را تمام کنم و بعد درست به همان اندازه وقت برای برادرها بگذارید والّا ابتر می‌ماند، می‌شود یک تقسیم ریاضی بی‌ثمر).

ایشان با افراد و اشخاص مختلفی که آشنائی داشتند، همان وقت که پاریس بودند ملاقات داشتند و در هر یک از این ملاقات‌ها از آن‌ها می‌خواستند که هم خودشان، هم افراد دیگر را معرفی ‌کنند که تا چه حد آماده هستند قبول مسئولیت کنند. پس از آنکه از افراد مختلف اطلاعات جدیدی را کسب کردند به اضافة شناخت و اطلاعات قبلی که خودشان داشتند، به‌دنبال این جمع‌بندی بود که از آنجا، یعنی از پاریس به اینجا، به تهران اطلاع دادند که اول بار یک گروه پنج نفری از شاگردان قبلی‌شان – از کسانی که از خیلی وقت پیش می‌شناختند؛ از روحانیونی که در مبارزه هم کم‌وبیش بودند ولی به‌هرحال ایشان بیش از هر چیز با خط تفکر اسلامی و اجتماعی‌شان آشنائی داشتند و با سوابقی که اصلاً بعضی از این دوستان از سال ۴۲ در این مقطع مبارزه داشتند و مسئولیت‌هایی که آن موقع به بعضی از این دوستان واگذار کرده بودند- انتخاب کردند که این افراد نقطۀ شروع ترکیب گروه‌های مسئولیت‌پذیر در ادامة کار باشند. این پنج نفر همانطور که باز هم من در مجامع عرض کرده‌ام: مرحوم استاد مطهری بودند، آقای هاشمی ‌رفسنجانی، آقای دکتر باهنر، آقای موسوی ‌اردبیلی و بنده و از همین جا بود که به انتخاب امام بارهای مسئولیت بر دوش این چند نفر افتاد. به دلیل سابقه آشنائی و شناخت و اعتماد ایشان. این دوستان بودند که افراد و گروه‌هائی را – منظورم از گروه‌ها نه گروه‌های سیاسی بزرگ – یعنی دو نفر سه نفرهایی را به امام معرفی می‌کردند و امام برحسب مطالعات و تحقیقاتی که از راه‌های دیگر هم داشتند بقیه را با رأی نهایی خود تکمیل می‌کردند. این ادامه یافت تا هستة مرکزی ده-یازده نفری اول به‌وجود آمد و بعد دولت و شورای انقلاب و تا حدود بیست-سی نفری که مسئولیت‌های بیشتری بر دوششان افتاد. این گروه پنج نفری و یا آن گروه بیست-سی نفری مسئولیت‌ها را عهده‌دار شدند و این صرفاً به اعتبار این بود که امام انتخاب می‌کردند و امام هم نه به عنوان کسی که می‌خواست عقیدة خودش را تحمیل کند، بلکه کسی که ملت و امت حق انتخاب و اختیار و رهبری را از آن او شناخته بود و او هم طبعاً می‌توانست در حدودی که اعتماد و اطمینان و شناخت دارد مسئولین را انتخاب کند و مسئولیت بدهد. مسئولیت‌هایی به این شکل بر عهدة این افراد آمد و این فوراً در بیرون تفسیر شد به انحصارطلبی. واقعیت برای شماها از زبان ماها و از زبان امام می‌تواند روشن شود چون این انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن میان ایشان و ما بوده است. می‌بینید که مسئله از جانب ما و دوستانمان اصلاً طلب نبوده، چه رسد به انحصارطلبی. فقط یک راه داشت و آن اینکه به امام بگوییم چون ممکن است متهم بشویم به قدرت‌دوستی و مقام‌پرستی و انحصارطلبی، معذور دارید ما را. دیگری را برای مسئولیت پیدا کنید. فقط این راه وجود داشت و البته در آن موقع هم فوراً گفته می‌شد که بله این افراد حاضر نیستند مسئولیت‌ها را به‌عهده بگیرند. یا توانائیش را ندارند یا حاضر نیستند. نه، برادران و خواهران واقعیت این است. بد نیست آخرین جریانی را که به نشان‌دادن این مطلب کمک می‌کند برایتان نقل کنم: آخرین جریان مربوط است به این دوره اخیر. امروز چهارشنبه است. حدود یک‌شنبه، هجده روز قبل که برحسب اطلاع امام، ما پنج نفر، منتها این بار به جای مرحوم آقای مطهری با آقای خامنه‌ای، دعوت شدیم و رفتیم آنجا. ایشان فرمودند بر طبق قانون اساسی من باید مسئولیتی را معین کنم و از شما می‌خواهم که نظر مشورتی‌تان را در این‌باره بدهید. اعضای شورای نگهبان، دو نفر عضو مشاور در شورای عالی دفاع، فرماندة یعنی رئیس ستاد، رئیس دیوانعالی کشور، دادستان کل کشور و اضافه کردند که از نظر فرماندهی کل قوا هم چون من نمی‌توانم الان حضور داشته باشم به نظرم رسیده است که یک شورای سه نفری تا پنج نفری پیشنهاد کنید تا این سمت را به آن‌ها واگذار کنیم. در مورد شورای عالی دفاع به مناسبت سابقة کار این دو برادر گفتم که در این مورد آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای عضو باشند و بعد خودتان اگر افراد مناسب دیگری را می‌شناسید یک یا سه نفر پیشنهاد کنید تا اقدام شود. در مورد قوة قضائیه فرمودند که من از تو می‌خواهم با آقای موسوی [اردبیلی] مسئولیت این کار را قبول کنید. پاسخی که بنده راجع به قوة‌ قضائیه دادم این بود که گفتم از هفت-هشت ماه قبل به دلیل احساس ضرورت ساخت فکری و اجتماعی و تشکیلاتی جامعه براساس خط اسلام و براساس آن بینشی که ما داریم، فکر می‌کردم چه بهترکه از این به بعد همة نیرو و امکان من در این میدان باشد بدون اینکه سمتی را عهده‌دار باشم. اجازه بدهید که بدون سمت به انقلاب و به جامعه خدمت کنیم. ایشان فرمودند نه، در این مورد مسئولیت را بپذیرید. اگر قرار است من اطمینان خاطر پیدا کنم مسئولیت را بپذیرید. به ایشان عرض کردم که این اگر واجب عینی نباشد و بتوانیم دیگری را معرفی کنیم که جنابعالی به ایشان اطمینان پیدا کنید، جمع کرده‌ایم بین هر دو. ایشان فرمودند نه واجب عینی است. بنده هم قبول کردم. گفتیم در موارد دیگر باز شور می‌کنیم. آمدیم بیرون نشستیم مشورت کردیم. در مورد فرماندهی، فرماندهی کل قوا، همین جمع ما مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در شرایط کنونی جامعه، مصلحت انقلاب و جامعه انقلابی ما در این است که جانشین فرمانده کل قوا و نمایندة فرمانده کل قوا و کسی که به جانشینی رهبر این مسئولیت را به‌عهده می‌گیرد برادرمان آقای بنی‌صدر رئیس‌جمهور باشد. این پیشنهاد را خدمت ایشان اطلاع دادیم و مورد قبول هم قرار گرفت. شما از این برخوردی که در همین مقطع زمانی روی داده، استنباط می‌فرمائید که این گروه انحصارطلب است؟! و مقام‌طلب است؟! و سمت‌طلب؟! یا اینکه چه در مقطع قبلی و چه در این مقطع سعی کرده است تا آنجا که می‌شود، دیگران مسئولیت‌ها را به‌عهده بگیرند. واقعاً خواست اصلی ما در تمام این مدت این بوده است که در مسیر انقلاب مثل قدیم خدمتگزار باشیم. بنابراین انحصارطلبی از نظر ما در این شکل که افرادی، اشخاصی، قشری یا گروهی بخواهد قدرت را به‌خود انحصار دهد و سمت‌ها و منصب‌ها را به خود انحصار دهد، مردود بوده و هست و خواهد بود. ولی به این عنوان که گروهی، افرادی در راه پیشرفت جامعه در خطی که برای انقلاب و پیشرفت می‌شناسند همواره کوشا باشند و اگر مسئولیتی بر عهده آن‌ها گذاشته شد شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکنند، از این نظر یک صفت مثبت و یک وظیفه‌شناسی و وظیفه‌گذاری است. این توضیحی است که فعلاً‌ در این زمینه می‌توانم عرض کنم و بعد منتظر بیان دوستان، خواهران و برادران خواهیم بود که ببینیم که آن‌ها چه دارند در این زمینه.

یکی از مناظره‌کنندگان: به‌نام خدا و به‌نام ابوذر. با توجه به دعوت‌نامه‌ای که به ما داده بودند، در امضای زیر دعوتنامه نوشته شده بود گروهی از استادان دانشگاه صنعتی شریف. ما تصور می‌کردیم که اساتید دانشگاه هم در این مناظره شرکت می‌کنند و به این منظور، محور بحثی را که برادرانمان برای این مناظره در نظر گرفته بودند، محور راهگشائی و بن‌بست‌شکنی این انقلاب بود که در مبارزة ضدامپریالیستی خلاصه می‌شد. با توجه به اینکه در آخرین لحظات متوجه شدیم که آقای بهشتی خودشان تنها هستند و با توجه به شناختی که ما نسبت به ایشان داریم دیگر صحبت از مبارزة ضدامپریالیستی معنا پیدا نمی‌کند. وقتی صحبت از مناظره می‌شود بایستی امتیازات یکسانی به دو طرف داده شود. از بدو ورود ما به این جلسه جو و میکرفون در ابتدای امر در اختیار آقای بهشتی قرار گرفت و هر چی که دلشان می‌خواست گفتند. [اعتراض حضار]

منشی: همانطوری که گفتم ما از اول قصدمان این بود که تمام اشکالاتی که داریم اینجا رفع شود بنابراین با سر و صدا هیچکس هیچ چیز نخواهد فهمید. لطفاً سکوت را رعایت بکنید و بفرمائید.

همان شخص: متشکرم. با توجه به اینکه میکرفون در ابتدا در حدود هشت-دقیقه در اختیار آقای بهشتی بود و ایشان نظر خودشان را نسبت به مجادله و مناظره و مباحثه فرمودند و ما هم به صراحت در ابتدا اعلام کردیم که نظر ما نسبت به این مناظره چیست، وقتی که قرار شد مبارزة ضدامپریالیستی مطرح شود، قرار بود دو نفر دیگر از برادرانمان در اینجا شرکت کنند که با توجه به این توضیحی که دادم دیگر حضورشان اینجا ضروری نبود. وقتی که ما محور انحصارطلبی را طرح کردیم، سئوالی که هر کسی در ذهن خودش مطرح می‌کند این است که بحث‌ ما فقط بر سر این بود که اگر انحصارطلبی‌ای بوده ریشه‌یابی شود. آن نقاطی که انحصارطلبی شروع می‌شود بحث شود، ولی نمی‌دانیم چطور ایشان به‌خودشان گرفتند و تاریخچه‌ای از انحصارطلبی‌هائی را گفتند، با وقتی که بیش از اندازه‌شان در انحصار خودشان گرفتند. قرار بود ما ده دقیقه صحبت کنیم؛ ایشان بیست و سه دقیقه صحبت کردند.

منشی: ببینید دوست عزیز! شما اگر مشکلی، سئوالی دارید مطرح بکنید. این که می‌گویید وقت، آقای بهشتی توضیحی فرمودند که ما نمی‌خواهیم اینجا به طور ریاضی وقت تقسیم شود. اگر شما هم مطلبی دارید.

همان شخص: شما توافق ما را نخواستید.

منشی: اجازه بفرمائید. شما اگر مطلبی دارید و سئوالی دارید، اگر وقت زیادی هم به اندازة آقای بهشتی می‌گیرد بفرمائید. فقط ما می‌خواهیم اینجا مطلبی را بفهمیم تا مشکل‌مان حل شود. اینکه شما حالا یک مقدار بحث روی این بگذرانید که وقت چه‌جور…

همان شخص : من خواهش می‌کنم شما اظهارنظر نکن، شما فقط نظارت بکن!

حضار: تکبیر

یکی از مناظره‌کنندگان: کلیه برادران و خواهران توجه کنند. من با معذرت از حضور همة برادران و خواهران یک توضیح کوچک بدهم. این دعوتنامه از طرف استادان و دانشجویان بوده و استادان هم در همین جلسه حضور دارند. این یک. دوم خدمتتون عرض شود که … [نبود متن و صدا به دلیل قطع نوار ضبط‌شده]

یکی از مناظره‌کنندگان: آیا اطلاع دارید که زمانیکه شما در شورای انقلاب و رئیس شورای انقلاب بودید این قراردادها تجدید شد؟ آیا در جریان بودید که چه به سر جوان‌های این مملکت می‌آید؟ آن‌هائی که مخالفند که این اختلاف طبقاتی شدید در جامعة ما باشد. خوب این راهپیمائی اخیر پنج‌شنبه، جمعه برای شکرگزاری امام را هم دیدیم که در چند محل تشکیل نشد و آن مقداری هم که تشکیل شد صد نفر، صد و پنجاه نفر بود. در هر حال این مناظره از موضع ضعف برگزار می‌شود. آن چیزی که از نظر ما مطرح است برای دو تا مبارزی که در میدان هستند، مباحثه یا مناظره برای راهگشائی است. بله. ولی عملکرد یک سالۀ خودتان نشان داد که مرتب نیروهایی را که در ابتدا صادقانه پشت‌سر شما قرار گرفته بودند [کنار زدید] و حالا آن راهپیمایی روز جمعه نشان داد که در چه وضعیتی هستید. شمائی که سایر نیروهای سیاسی در جامعة ما بارها تقاضای دادخواهی از شما کردند. فریاد یاللمسلمین زدند که چرا طرفدارهای ما را سر می‌برند، که چرا طرفداران ما را با چماق می‌زنند. بنابراین ما با شما نشستیم که چه راهی را بگشائیم؟ در هر حال مسئله‌ای که هست این است که هیچ‌گاه امام این‌ها را تأیید نخواهد کرد و ما ابا داریم از اینکه این مسائل را به امام ببندیم و واقعاً چهرة امام را پاک‌تر از این نامردمی‌هائی که در جریان این یک سال به‌وجود آمد می‌بینیم. تصور نکنید اگر هر خلافی را که کردید ببندید به امام، پاک می‌شوید، نه. محبوبیت امام را، سازش‌ناپذیری امام را در جامعه به تردید می‌اندازید. شما که می‌دیدید به طور روزافزون نیروها از دور شما پراکنده می‌شوند. شما به‌عنوان یک فرد مسئول موظف بودید که امام را مطلق نکنید. شمائی که از پایگاهی در جامعه برخوردار نیستید و مرتب دم از اکثریت می‌زنید، آن بود راهپیمائی شما و آن هم از میتینگ‌هائی که برگزار می‌شود و خب سر از صد هزار و دویست هزار می‌زند. شما به‌عنوان یک فرد مسئول وقتی قادر نبودید این مشکلات اجتماعی ما را برطرف کنید چرا کنار نرفتید. البته این وضعیت بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب هم که ابهام سراسر وجود تعدادی از افرادی را که بعد از انقلاب بعضی از ساخت و پاخت‌های خودشان با جنایات، با جنایتکارها و ژنرال‌های امریکائی را ذکر کردند، وقتی که ابهام وجود آن‌ها را گرفته بود آن‌هائی که مرتب دم از پیروز شدن مردم می‌زدند ولی در عمل نتوانستند تحمل کنند و آخر به سازش رسیدند. در همان زمان افرادی بودند که ضمن اینکه می‌گفتند حق پیروز است، مردم پیروز خواهند شد، این را با خون خودشان، با فدا کردن خودشان نشان می‌دادند، پای صحبت با هویزر نمی‌نشستند. آن چیزی که الان مطرح است اینکه شما به یک سری از ملاقات‌های خودتان در گذشته اذعان کردید. ذکر کردید بخاطر حق دارید صحبت می‌کنید. از موضع حق‌خواهی آیا هنوز هم آن ملاقات‌ها را مجاز می‌دانید؟ آیا این کارها با اجازة امام بود؟! آیا آن مسائلی که در رابطه با بختیار و ، به قول دانشجویان خط امام در رابطه با یک جریان انحرافی، یک جریان خیانت و جاسوسی در انقلاب پیش آمده بود، شمائی که از آن‌ها اطلاع داشتید آیا به امام هم این موارد را می‌گفتید؟ مسئله‌ای که برای ما مطرح است، قانون اساسی که به‌عنوان مثال مبنای ضابطة رفتاری در جامعة ما هست، در بعضی قسمتهایش ابهام دارد. شما می‌آیید به‌عنوان مثال همین طرح دو مرحله‌ای را در آنجا می‌گنجانید. بعد به‌نام اینکه امام قانون اساسی را تأیید کرد باز می‌بندید به امام. در حالیکه این مسئله در قانون اساسی به هیچ‌وجه مطرح نشده. در هر حال سئوال‌هایی که مورد نظر ما هست این است که الآن که می‌دانید پایگاه‌ها و مناصبی را غصب کردید که بیشتر از کمیته‌های طرفدار شما هست، اکنون باز فکر می‌کنید که مردم شما را تأیید خواهند کرد، به‌نام اینکه امام با اسم از شما حرفی به میان آورده؟ شما تصور نکنید که هر کس در جناح مخالف نیست حتماً با شماست. جناح متلاشی شدة به قول من ضد مجاهد، همه‌اش دنبال شما نیست. درست است که عده‌ای در جناح مخالف شما، در جناح مخالف و مذهبی شما نیستند ولی هیچ موقع تصور نکنید که حتماً دنبال شما هستند. آن جناح سایر متلاشی شده‌ترین و پراکنده‌ترین نیروهاست. با توجه به این مسئله است که ما می‌گوییم انحصارطلبی. شمائی که در جامعه پایگاه مردمی ندارید. لطف بفرمائید این مسئله را جواب بدهید.

منشی: خوب شما حدود یک ربع مسئله‌تان را مطرح کردید. یک مطلب خیلی کوتاه اینجا هست دربارۀ شرکت استادان عزیز در این جلسه که از یکی از استادها می‌خواهیم اینجا مطرح کنند.

یکی از استادان: بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض معذرت، بیانیه‌ای را که از طرف گروهی از استادان دانشگاه در این‌باره نوشته شده بود، بنده قرائت می‌کنم تا اگر هر گونه سوءتفاهمی پیش آمده برطرف شود.

فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.

در شرایطی که برخورد گروه‌های سیاسی و مذهبی با یکدیگر به‌گونه‌ای روزافزون شکل می‌گیرد، بحث آزاد یکی از بهترین راه‌های رفع اختلافات موجود میان گروه‌هاست و به زعم ما اختلاف در زمینه‌های اعتقادی و هم اختلاف در عملکردهای سیاسی را می‌توان با تبادل رأی در افکار حل نمود. که این خود ضامن تداوم جو آزاد در جامعة امروز ماست. دعوت گروهی از برادران دانشجو را برای بحث آزاد فرصتی می‌دانیم مغتنم برای کاستن از اختلافات موجود میان گروه‌ها و بدین جهت از گروه‌های مختلف سیاسی ایدئولوژیک انتظار می‌رود بدین دعوت پاسخ مثبت داده و در جلسة روز چهارشنبه ۲۲/۱۲ در دانشگاه صنعتی حضور یابند. این اعلامیه صرفاً یک پشتیبانی بود از اقدامی که دوستان دانشجو انجام داده بودند. والسلام.

منشی: پس بنابراین با صحبت ایشان این مسئله که اول شما فرمودید امضایش از طرف استادها بود، حل شد که این از طرف تعدادی از استادان و دانشجویان بوده و تنها از طرف استادان نبوده و حالا اگر شما صحبتی ندارید، آقای دکتر بهشتی.

دکتر بهشتی: موضوع انحصارطلبی را مطرح کردند. نمی‌دانم مطالبی که در این زمینه گفتید چند درصدش توضیح این مطلب می‌توانست باشد. شما این مطالبی که گفتید من خلاصه‌اش را یادداشت کردم ببینم تا چه اندازه می‌تواند مربوط باشد به موضوع بحث. مسئله کارنامة یک سال، مسئله تجدید قراردادهای امپریالیستی، مسئله راهپیمائی چند صد نفره و از دست دادن موضع قدرت و پایگاه مردمی، مسئله اینکه مناظره از موضع ضعف برگزار می‌شود، مسئله اینکه هیچگاه امام این مسائل را تأیید نخواهد کرد و هر خلافی که کردید به امام نبندید، مسئله اینکه امام را مطلق نکنید، مسئله ابهامی که وجود افراد یا ملاقات‌هایشان را قبل از انقلاب گرفته، مسئله اینکه گفته‌اید برخی از این ملاقات‌ها رخ داده و اذعان کرده‌اید و امروز در این‌باره چه می‌گویید، مسئله اینکه قانون اساسی ابهام دارد و شما حالا دارید مطلبی را به امام نسبت می‌دهید، مسئله اینکه پایگاه‌هائی را امروز غصب کرده‌اید که متناسب با پایگاه مردمی‌تان نیست. این‌ها رئوس مسائلی بود که قسمت مهمی از این وقتی را که مطالبی فرمودید گرفت. نمی‌دانم این‌ها تا چه اندازه به موضوع بحث مربوط بود. خب حالا من چه کنم؟ طبعاً شما مسائلی را مطرح کرده‌اید که لااقل باید درباره‌اش توضیحی بدهم. ولی از دید من این روش سالم بحث نیست. وقتی می‌خواهیم واقعاً درباره مطلبی با هم صحبت کنیم تا هم برای خودمان روشن شود، هم برای دوستانی که هستند، یکی از اصولش این است که خط بحث را حفظ کنیم. وقتی چند موضوع با هم قاطی می‌شود طبعاً به روشنگری کمک نمی‌کند.

اولین مطلب؛ گفتید که چرا انحصارطلبی را به‌خود گرفتید. این بخش مربوط بود و من آن را توضیح می‌دهم. من به‌خود نگرفتم. شما مطلبی را مطرح کردید، خیلی صادقانه، آنچه در همان متن جامعه هست [غور کردم] و آن این است که برخلاف حقیقت و برخلاف واقع یا به صورت دروغ‌زنی آگاهانه، یا به صورت خلاف واقع‌گوئی ناآگاهانه، انحصارطلبی را در طول این یک سال در گفته‌ها و نوشته‌ها برای کوباندن این گروه به کار می‌بردند. به همین دلیل من بجای اینکه مسئله را خیلی کلی کنم و با گفتن یک مقدار کلیات وقتمان را بگذرانم، بحثم را آوردم درست روی همان مطلبی که توی جامعه و به ناحق و ظالمانه و ستمگرانه مطرح کرده‌اند و طبیعی و صحیح است که من برای بیان این ستمی که رفته است بر دوستانمان، آن کلی را در رابطة با همان عینیتی که در خارج هست، مطرح کنم و بگویم که براساس یک توهم برای آن‌هائی که ناآگاه بودند، درست کردند. چه بسا آقایان هم ناآگاه بودند و براساس یک دروغ‌زنی و شایعه‌پراکنی آگاهانه برای آن‌هائی که آگاه بودند و فقط نمی‌توانستند این اعتماد اجتماعی را در جامعه تحمل کنند، آمدند گروه دوستان ما را به انحصارطلبی متهم کردند. من این را روشن کردم که داستانش چه بوده. دیگر؛ تجدید قراردادهای امپریالیستی، پرسیدید تا چه حد ما خبر داریم. می‌توانید یک نمونه‌ از آن قراردادهای امپریالیستی را که در این مدت تجدید شده بیان بفرمائید؟! یا از من سئوال کردید؟! (تکبیر)

یکی از حاضران: دوستان عزیز ببینید واقعیاتی هست که با الله‌اکبر نمی‌شود پر شوند و اگر هم نیست بگذارید ما رسوا بشویم.

منشی: لطفاً سکوت را رعایت کنید.

یکی از حاضران: الله اکبر به چی؟! به این قراردادها. اگر نیست خب بگذارید ما رسوا بشویم.

منشی: اجازه بدهید صحبت ایشان تمام شود.

دکتر بهشتی: آنچه در این یک ساله انجام گرفته، عموماً در جهت پایان دادن به این قراردادها بوده و من توضیح دادم که در مدیریت جامعه در طول این یک سال– آقا شما نمی‌خواهید خودتان هم گوش کنید که روشن بشوید – در آن سخنرانی مربوط به ترکیب فکری شورای انقلاب توضیح دادم که در این مدت برخی از دوستانی که در شورای انقلاب حضور داشتند سریع‌تر و قاطع‌تر این پایان دادن را دنبال می‌کردند. برخی‌ها آرام‌تر و گام‌به‌گام. بنابراین آنچه صورت گرفته اعم از اینکه سرعت و شتاب لازم را به‌دنبال نظرات و آراء آن گروه به‌خود گرفته یا آن‌هائی که به‌دنبال آراء این گروه سرعت خودش را نداشته اما بوده، به‌هرحال در جهت پایان دادن به این قراردادها بوده. اگر قراردادهائی برخلاف این هست عیناً سئوال بفرمائید تا بتوانم توضیح بدم. و اما مسئله این ملاقات‌ها که دیگر از بس گفته شده و من پاسخ داده‌ام برای همه‌مان یک چیز تکراری است. من توضیح داده‌ام، امیدوارم این توضیح‌ها را اقلاً اینجا که دوستان می‌شنوند دقت کنند ببینند چه می‌گویم. چون گفتید این ملاقات‌ها بیشتر ناظر به من و برخی از دوستان هست، توضیح دادم که ما، قبل از عضویت در شورای انقلاب هیچگونه ملاقات نداشته‌ایم. نه از طرف ما خواسته شده، و نه از طرف دیگران خواسته شده. تا آن موقع اصولاً‌ خط ما خطی بوده است که دیگران خواستار چنین ملاقات‌هائی نبوده‌اند. پس از مسئولیت شورای انقلاب دیگر مسئلة خط مطرح نبوده، مسئولیت مطرح بوده. چون ما مسئولان بوده‌ایم یا در آن موقع که قبل از پیروزی بود و مسئولین به صورت علنی و با نام اعلام نشده بود، به‌عنوان یک کسانی که نمایندگان امام در اینجا هستند و نزدیک هستند شناخته شده بودیم از طرف دیگران مراجعه می‌شد، مراجعاتی داشتند. این مراجعات را ما بررسی می‌کردیم اگر همین جا به نظرمان می‌آمد که صحیح‌تر است این مراجعات را نپذیریم، نمی‌پذیرفتیم. مکرر هم نپذیرفتیم. اگر ردکردن این مراجعات به نظرمان روشن نمی‌آمد، بحث می‌کردیم و فکر می‌کردیم که حالا که به مسئولان کشور مراجعه می‌کنند باید با آن‌ها رودررو، مطالب را بشنویم و پاسخ بدیم و از موضع قدرت، موضع خودمان را بیان کنیم و نظر مثبت می‌دادیم. دو حالت داشت: یا مسئله برایمان کاملاً روشن بود، عمل می‌کردیم و یا از نظر ما جا داشت که مسئله با امام مطرح شود، با امام مطرح می‌کردیم. بنابراین قبل از اینکه عضو شورای انقلاب باشیم هیچگونه مذاکره، گفتگو، مراجعه‌ای نبوده چون خط ما مشخص بوده است. خط کسانی است که می‌خواسته‌اند هر تلاشی دارند روی پای خودشان و ملت به جلو ببرند. پس از قبول مسئولیت در شورای انقلاب مراجعات را گاهی رد کردیم چون به نظر می‌آمد که اصلاً بی‌جاست و اگر که در خور بررسی و تجزیه و تحلیل بوده، تجزیه و تحلیل کردیم. با اکثریت آراء شورا، مثبت یافتیم از موضع قدرت برخورد کردیم و اگر نیازمند به سئوال از امام بوده، از امام قبلاً سئوال کرده‌ایم. اگر رد کرده‌اند رد کرده‌‌ایم مثل اینکه در این سه چهار ماه اخیر ایشان گفتند از این به بعد مطلقاً نباید با امریکائی‌ها تماس باشد، به‌همان صورت عمل شده و اگر امام رد نمی‌کردند و باز موکول می‌کردند به نظر شورا بر طبق نظر مصوب شورا عمل می‌کردیم. به‌هرحال در تمام این موارد برخوردها از موضع قدرت و از موضع نشان دادن اینکه ما بیش از هر چیز به استقلال کامل سیاسی و اقتصادی و نظامی خودمان پایبند هستیم بوده است. این از آن تکیه‌کلام‌هائی بوده که هر کس مصاحبه‌های هفتگی من را در این چند ماه که مرتب بوده و مصاحبه‌های قبلی را که نامرتب صورت گرفته، مطالعه کند به‌عنوان اسناد زنده – اسناد منتشر شده – می‌بیند که همواره روی تأکید بر برخورد با دیگران از موضع استقلال کامل سخن گفته‌ایم و عمل کرده‌ایم. و اما دربارة قانون اساسی دو مرحله‌ای. بنده گمان می‌کنم دیگر روز دوشنبه به اندازة کافی توضیح دادیم و علی‌القاعده عموماً شنیده‌اید، دیگر تکرار نکنیم. قانون اساسی یک اصل دارد می‌گوید نمایندگان مجلس شورا با رأی مخفی و مستقیم مردم انتخاب می‌شوند. کیفیت شرایط انتخاب‌شونده، انتخاب‌کننده و کیفیت انتخاب را قانون معین می‌کند. قانون را هم شورای انقلاب تصویب کرده است. چرا گفته است اکثریت مطلق، به اندازة کافی توضیح داده‌ایم. یکبار دیگر هم خلاصه توضیح می‌دهیم. برای اینکه مجلس می‌خواهد به نمایندگی از مردم تصمیم بگیرد. هر قدر این نمایندگان با رأی بیشتری از مردم به مجلس بروند نمایندگی‌شان در این تصمیم‌گیری از جانب کل ملت قدرت و پشتوانة بیشتری دارد. بعد شما که می‌گوئید ما در این مدت باید دریافته باشیم که اصلاً پایگاه مردمی نداریم، برای ما که پایگاه مردمی نداریم چه اکثریت مطلق، چه اکثریت نسبی [فرقی نمی‌کند] چون به‌هرحال که ما راه پیدا نمی‌کنیم. اما اگر مسئله را از ما برکنارش کنید آقا و روی خود ماهیت و هویت مسئله صحبت بفرمائید آن وقت می‌بینید که توضیح همان است که در مناظرة دوشنبه دادیم. در مورد اینکه می‌گوئید پایگاههائی را غصب کرده‌اید. این هم از همان حرفهاست. چی را غصب کردیم؟! سراغ چه چیز رفتیم؟ باز هم تکرار می‌کنم. چیزی را که رهبر باید بر طبق قانون اساسی معین کند و او از ما خواسته است که مسئولیتی را قبول کنیم و با این حال به دلیل علاقه به نوع فعالیت دیگری که در آن هیچ سمتی نباشد، گفتیم نه و ایشان گفته‌اند نه، وظیفه شماست بپذیرید. اسم این غصب است؟ و آیا این می‌تواند جو سالم سازندة اجتماعی و جو تعاون و تفاهم به‌وجود بیاورد؟ یک چیز مثل آفتاب روشن است، برادر ما باز هم می‌گوید غصب کرده‌اید! برادر عزیز بنده امیدوارم که ما در کاربرد کلمات دقیقتر باشیم و کلمات را طوری به‌کار ببریم که بی‌جهت جوّی را که می‌تواند به مباحثه کمک کند به مجادله نکشانیم.

یکی از مناظره‌کنندگان: یک تذکری که اینجا باید داده شود به کلیة حضار محترم، اینکه اگر ما در موضع موافق بودیم که مثل شما شنونده بودیم. بنابراین اگر برخوردی می‌شود شما باید تحمل بکنید و همانطور که گفتم اگر ما در جناح موافق بودیم اینجا دیگر صحبتی نداشتیم. بنابراین مسائلی هست که گفتم. از آنجائی که برای ما جوهر مسئله فقط در این خلاصه می‌شود که یک سری مسائل روشن شود در اینجا شرکت کردیم. بایستی یک مقدار به عقب رفت و یک تحلیل خیلی کوتاه از جریان انقلاب خودمان داشت. امپریالیسم به‌عنوان سه اصل تکامل، به دلیل ماهیت استثماری خودش در دنیا و به دلیل جهانخوار بودنش هیچ رابطه‌ای جز اسارت با ما یا نبرد ندارد. ملت ما مرحلة دوم یا طریقة دوم را برای خودش انتخاب کرد و در اثر فشارهای اقتصادی جامعه و در اثر آن پتانسیل انقلابی تشیع در جامعه، نیروهای مردم، نیروهای خلق در یک فاصلة زمانی کوتاه در بین خودشان سازماندهی ابتدائی کردند و نوک تیز حمله به طرف امپریالیسم بود. برای مبارزه با امپریالیسم شرایطی لازم است که به تجربه اثبات شده. این‌ها که مطرح می‌شود انقلاب ما دارای مشخصات خاصی بود و یک خصلت‌ها و خصیصه‌هایی برای خودش داشت که هیچ جا دیده نمی‌شدند. جوهر اصلی حرکت، فشارهای اقتصادی جامعه، خفقان، نداشتن آزادی و از یک طرف دیگر پتانسیل انقلابی تشیع که برادران دیگرمان در تحلیل‌های سال‌های چهل و دو به بعدشان به این پتانسیل انقلابی در جامعه می‌رسند. بنابراین برای رهبری مبارزة ضد امپریالیستی نیاز به یک کادر رهبری و یک ارگان و یک زمینة ذهنی هست. اگر مسیر تشیع را نگاه کنیم می‌بینیم که هر موقع مبارزات تشیع، آن کادر انقلابی و کادر رهبری خودش را پیدا نکرده به تأخیر افتاده و هر وقت این کادر رهبری به‌وجود آمده، این جریان انقلاب و تحرک از تمام نیروهای مردمی در جامعه ایجاد شده. وقتی که مردم برای از بند رها شدن و آزاد شدن و از زیر این همه فشارهای اقتصادی خارج شدن حرکت می‌کنند نیاز به کادر رهبری هست که شامل کلیه نیروهای مردمی باشد. انحصارطلبی در نوک انقلاب از آنجائی به‌وجود می‌آید که دیگران تحمل وجود این نیروهای مردمی را ندارند چرا که هنوز در آن مرحلة ابتدای انقلاب هیچکدام از این تضادها چه ایدئولوژیک، چه استراتژیک هنوز رشد نکرده و به‌اصطلاح عمده نشده است. اگر این ماهیت انحصارطلبانه، افزون‌طلبانه و تک‌محورانه نبود و انقلاب ما از یک کادر رهبری منسجم و مردمی برخوردار می‌بود، عناصری پیدا نمی‌شدند که حالا مورد مؤاخذه قرار بگیرند. توجیه اینکه ما را برگزیدند، ما را انتخاب کردند این‌ها تمام برمی‌گردد به این مسئله که در زمان انقلاب زمینة ذهنی چطور به‌وجود آمد. ملاک‌های انتخابی‌اش چه بود. پیرامون تودة مردمی که حرکت می‌کرد، راه افتاده بود. آن‌ها هم هر کدام برای خودشان سرپرستی در جامعه داشتند. وقتی که شما اجازه ندادید این سرپرست‌ها داخل سیستم رهبری‌کنندة جامعه باشند تکلیف این‌ها در جامعه چه می‌شود؟ و روزبه‌روز تضادهایی که تشدید نشده، عمده نشده، تشدید و فعال می‌شود. چیزی که اگر درست باهاش برخورد می‌شد در این موضع قرار نمی‌گرفتند. به دلیل ماهیت انحصارطلبانه و واپس‌گرای نیروهای حاکم در زمان انقلاب که نخواستند صادقانه با مردم برخورد کنند، نخواستند مسائل را برای مردم حل کنند، ما بعد از یک سال می‌بینیم که جامعه به دلیل داشتن رگه‌های شرک‌آلود، رگه‌های ضد توحیدی به چه محورهایی تقسیم می‌شود. این دلیل هم به ذات همان جامعه برمی‌گردد. به دلیل ماهیت انحصارطلبانة آن افرادی است که درون آن کادر رهبری‌کننده بوده‌اند. این برای ما کاملاً روشن است. این اصلاً دیالکتیک جامعه ا‌ست. از آن ابتدا هم بوده. زمان علی، و حالا هم برای ما غریب نیست. بقیه اوقاتم را می‌دهم به برادرم.

یکی از مناظره‌کنندگان: در ضمن صحبت‌ها اشاره کردید به افرادی که اعتماد اجتماعی داشتند و در شورای انقلاب پذیرفته شدند و از آنجائیکه امام با این‌ها و سوابقشان قبلاً آشنا بود، در شورای انقلاب گرد آمدند.

مسئله این است که آن اعتماد اجتماعی را شما با چه چیز محک می‌زنید. مگر غیر از این است که با مردم. البته با کمیت مردم در درازمدت، می‌توانید بفهمید که اعتماد اجتماعی هست یا نیست. الان شما دم از اعتماد اجتماعی می‌زنید که وجود خارجی ندارد. من همانطور که گفتم تصور نکنید هر کس در جناح مخالف شما نیست حتماً‌ داخل جناح شماست. و از همین مسئله سوءاستفاده بکنید که نمایندة مردم باید از اکثریت بالایی برخوردار باشد. اکثریت بالا را که با چسب و سریشم به هم نمی‌چسبانند. چطور بود که آن روز مردم داخل خیابان می‌شدند با هم مبارزه می‌کردند، برای همدیگر جان فدا می‌کردند، کو آن‌ها؟ چه کسی حاضر است برای شما که فکر می‌کنید از اعتماد اجتماعی برخوردارید اینکار را بکند. مسئلة بعد، مسئلة قراردادهاست. شما یا منکر قراردادهایی که در زمان شاه بسته شده هستید یا نه، می‌پذیرید که بوده. اگر می‌پذیرید بوده و مخالفش هستید به‌عنوان یک عضو شورای انقلاب تا حالا در مورد آن چکار کردید؟ در مورد قراردادهایی که شما با هزار و یک مسائل امنیتی مخفی‌اش می‌کنید ادعا دارید که من سندی به شما ارائه بدم؟ گرچه این سندها بیرون آمده و در نشریه‌های گروه‌ها و احزاب و سازمان‌ها منتشر شده. نمونه، شما چند فقره بیرون دادید که ما یک نمونه‌اش را به شما ارائه بدهیم؟ بله. چیزی که مطرح است شما در مورد این قراردادها تا حالا حرفی به میان نیاوردید. آن دکتر یزدی که وضعیت جاسوسی‌اش مشخص شد. دکتر یزدی اظهار می‌کرد که بالغ بر هزار قرارداد، قراردادهای اقتصادی، نظامی در ایران بسته شده. با این واقعیت چه‌جور برخورد می‌کنید. منکرش که نمی‌توانید بشوید. شما چرا آن‌ها را با ملت در میان نگذاشتید؟ بله، دکتر یزدی می‌گفتند که ما بالغ بر هزار قرارداد با امریکا داریم. یعنی در زمان رژیم شاه بسته شده که الان در دست ماست. تأیید فرمودید؟

دکتر بهشتی: نخیر خواستم بنویسم ببینم چیست.

همان شخص: بله. بسیار خوب. مسئله بعد این است که در ابتدای صحبت هم ما می‌خواستیم موضوع سر همین مسئله انحصارطلبی باشد. شروع‌کنندة موضوع درجریان‌های غیر از این، بعد از این که ما سئوال را مطرح کردیم، وارد شد. در هر حال شما بودید که تاریخچة درخشان بعضی مسائل را ذکر کردید. از نظر ما نمی‌شود مسئله انحصارطلبی، رُک و پوست‌کنده به مردم گفته شود. مردم – ملت، ما فرضاً‌ کسانی هستیم که شرکت داریم، سهامدار شرکت‌ها هستیم، جز سرمایه‌دارهای جامعه هستیم، وضع مرفهی داریم، یک نیروهای استثمارگری هستیم. نه با ملت درمیان گذاشته می‌شد و نه با امام. پس چطور می‌شود آن جاهای خوب خوب را اشغال کرد. مگر غیر از این است؟ با عوام‌فریبی؟! شما کی رُک و پوست‌کنده با ملت درمیان گذاشتید که چه وضعیتی دارید! و بعد، مردمی را که شاید هفتاد درصدشان از حداقل سواد برخوردار نیستند که همانطور که گفتم همان‌ها هم دنبال شما نیستند، ولی باز در ابتدای انقلاب فکر می‌کردید که از یک پایگاه و اعتماد اجتماعی برخوردار هستید و برای شما این توهم به‌وجود آمده بود که کدام انحصارطلبی؟ ولی توجه داشته باشید که ضابطة اعتماد اجتماعی داشتن همین مردم هستند. این مردم روزی نادانسته دنبال ما هستند، کم‌کم که فهمیدند خبری نیست انگیزه‌ها را از دست دادند، دنبالمان نمی‌آیند و فردا علیه‌ ما خواهند بود. این قانونمندی هستی است. امام با چه ایمانی علیه شاه مبارزه می‌کرد بخاطر اینکه می‌دانست پیروز می‌شود. در اینکارش موفق می‌شود. اگر هم نشد راهش صحیح است. نیروهایی که ندای مخالفت با این دولت را از ابتدا سر دادند همانطور که در گذشته بود بعد از انقلاب هم امیدوارند که نیروهای مردمی وقتی آگاه شدند، وقتی از زیر پوشش عوام‌فریبان بیرون آمدند دنبال آن‌ها خواهند بود. با این ایمان و با این شناخت هست که شماها را ترک می‌کنند. عوام‌فریبی حدی دارد. شما چه بخواهید چه نخواهید هر چقدر انحصارطلبی کنید روزی زمان شما به‌سر خواهد آمد. در آن صورت نیروهایی را به‌دنبال ندارید که هیچ، رودرروی خود خواهید دید. باز اگر فکر می‌کنید می‌توانید مطلب را در مسئله انحصارطلبی پیش ببرید و اگر فکر می‌کنید مسئله روشن نشده بفرمائید تا جواب بدهیم. (صحبت یکی از حاضرین) (همهمه)

دکتر بهشتی: خوب. من اول از خود این دوستان یک داوری می‌خواهم، و آن اینکه این قسمت‌های اخیر بحث را همینطور که می‌رویم جلو، با آن آهنگی که شما برادرها برای بحث انتخاب کردید، اینجا واقعاً رینگ بوکس می‌شود یا محل مباحثه؟ ببینید، نه … آخر ببینید …

همان شخص: من چه لغتی برای عوام‌فریبی بگویم؟ شما بگویید من آن را بگویم.

دکتر بهشتی: صبر کنید جانم، صبر. ببینید اگر ما بگوییم به‌جای بحث سالم، رینگ بوکس و چماق کشیدن را نخواستیم، خداحافظ. می‌گویید میدان را برای چماق و چماق‌کشی خالی می‌گذارید. ببینید دوستان من، بنده این را مکرر گفته‌ام هر کسی از دوستان شما اگر می‌خواهید دربارة شخص هم صحبت بکنید، یعنی دربارة بنده به‌عنوان یک شخص، آیا حق نیست که گفته‌‌های گذشتة من، برخوردهای عملی گذشته من را زیر نظر بگیرید، آن وقت بگویید که آیا بنده مخالف چماق‌کشی و مخالف ایجاد محیط‌های ناسالم بوده‌ام یا موافق. برای اینکه من از قبل از پیروزی و بعد از پیروزی تا امروز یک آدمی نبودم که هیچ حرف نزده باشم و یک آدمی نبودم که هیچ هم در مجامع ظاهر نشده باشم. فکر می‌کنم هم عمل من و هم گفته‌های من اینقدر کافی باشد که نقطه‌نظر من را در این زمینه نشان بدهد. من همواره طرفدار این بوده‌ام که برخورد آراء و افکار باید در جامعه وجود داشته باشد و همواره طرفدار این بوده‌ام که این برخورد باید سالم باشد و این را هم گفته‌ام که ایجاد محیط ناسالم همیشه تحت عوامل فشار صورت می‌گیرد. عامل فشار یک وقت چماق است، یک وقتی سرنیزه. عامل فشار عبارت‌ است از فشارهای سیاسی، فشارهای اجتماعی، فشارهای روحی و احساسی. اولاً وقتی می‌خواهیم با هم حرف بزنیم جوری حرف بزنیم که بتوانیم به حرف هم خوب گوش بدیم. من واقعاً ببینم نقطه‌نظر شما چیست. شما ببینید نقطه‌نظر من چیست. و چه بسا اگر شما در یک زمینه برداشت اشتباهی داشتید از اشتباه دربیایید. اگر من در زمینه‌ای برداشت اشتباهی داشتم از اشتباه در بیایم. فکر می‌کنم این نوع بحثی که این آهنگ را به خودش می‌گیرد چندان نتواند در این زمینه مفید واقع شود. بعد در رابطه با کسانی که اینجا حضور دارند ملاحظه می‌کنید که چند بار در اثناء صحبت‌تان هیجان پیدا می‌شود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته