امروز: محسن میردامادی، نماینده ی مجلس ششم محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین پیش از ظهر امروز به مرخصی دو روزه آمد.
به گزارش کلمه، محسن میردامادی دبیرکل دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی پس از ماه ها حبس در بند ۳۵۰ زندان اوین ساعاتی پیش به مرخصی دو روزه آمد.
میردامادی پس از انتخابات خرداد ۸۸ در تاریخ ۳۰ خرداد ماه بازداشت شد و تا اسفند ۸۸ که به مرخصی بیاید را در سلول های بند دو الف ویژه سپاه سپری کرد.
هوشنگ پوربابایی، وکیل میردادمادی، اتهامات موکل خود را اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام اعلام کرد و گفت: دادستان در ادعا نامه خود با استناد به مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی ،خواستار مجازات موکلم شد. در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه محسن میردامادی در دادگاه بدوی به شش سال حبس و ده سال ممنوعیت از فعالیت حزبی و مطبوعاتی محکوم شد.
امروز: ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در بیانیه ای در آستانه سیزدهم آبان ماه، تاکید کرد: زمزمه های برقراری رابطه با دولت شرور آمریکا را در شرایطی که نشانه ای از پشیمانی و تغییر در رویکرد و رفتار هیأت حاکمه واشنگتن و پذیرش حقوق مسلم ایران اسلامی مشاهده نمی شود را امری مشکوک و نیازمند تأمل و برخورد جدی و قاطع می داند.
به گزارش مهر، در بخشی از این بیانیه آمده است: رخدادهای سرنوشت ساز و آموزنده 13 آبانماه در سال های 1343، 1357 و 1358 هر یک سرفصل نوینی از تاریخ مبارزه و رویارویی ملت ایران برابر استکبار جهانی به سرکردگی آمریکایی جنایتکار به شماره رفته و نشان می دهد هیچ قدرت مادی مجهز و بزرگ هرگز قادر نخواهد بود اراده خود را به ملت مؤمن و انقلابی ایران اسلامی تحمیل کند.
این بیانیه می افزاید: شجاعت، فداکاری و روحیه حماسی و شهادت طلبانه فرزندان قرآن، عترت و ولایت فقیه در صحنه هر سه حادثه تاریخ ساز سیزدهم آبانماه و در عرصه های اعتراض به لایحه ننگین کاپیتولاسیون ، تظاهرات علیه رژیم سفاک پهلوی و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، حقیقتی است که تا ابد می درخشد و هدایتگر نسل های این سرزمین در عبور از گذرگاههای حساس تاریخی خواهد بود.
این بیانیه در ادامه مقاومت و پایداری ملت ایران برابر جبهه ضداستکباری را از درس های بزرگ حوادث 13 آبانماه توصیف وافزوده است: برغم توطئه های زنجیره ای اردوگاه سلطه و صهیونیسم جهانی در 34 سال گذشته، گفتمان انقلاب اسلامی و پیام ملت ایران اینک فراتر از جغرافیای کشور، از جهان اسلام نیز عبور کرده و با ابراز هویت در قلب نظام سلطه در اروپا و آمریکا وقوع نهضت فراگیر ضدسرمایه داری و جنبش 99 درصدی وال استریت در دنیای تحت استیلای غرب را رقم زده و از کنار دیواره های زندان کاخ سفید، دامنه تزلزل و شکنندگی امپراتوری آمریکا و نظام لیبرال ـ دموکراسی را بیش از هر زمان دیگری برای جهانیان فریاد می کند.
در ادامه این بیانیه تداوم مبارزه با آمریکا ـ بعنوان راهبرد اساسی، سرنوشت ساز و افتخار آمیز انقلاب اسلامی و ملت ایران ـ کلید موفقیت و سربلندی کشور در پیشبرد اهداف و آرمان های نظام مقدس جمهوری اسلامی قلمداد و تصریح شده است: آمریکا همچنان شیطان بزرگ و دشمن شماره یک انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است و ملت ایران با الهام از آموزه های خمینی کبیر و وصایای جاودانه شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، زمزمه های برقراری رابطه با دولت شرور آمریکا را در شرایطی که نشانه ای از پشیمانی و تغییر در رویکرد و رفتار هیأت حاکمه واشنگتن و پذیرش حقوق مسلم ایران اسلامی مشاهده نمی شود را امری مشکوک و نیازمند تأمل و برخورد جدی و قاطع می داند.
ستاد کل نیروهای مسلح با فصل الخطاب دانستن مواضع رهبری در زمینه مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا آورده است: آمریکا براساس خوی استکباری و سلطه طلبی ذاتی خود مرکز اصلی فتنه و فساد عالم بوده و هیچگاه با نظامی مردمی و مستقل که مظهر حیات مقتدرانه اسلام عزیز است سرآشتی و دوستی واقعی ندارد و ملت شجاع ایران همچنان تعقیب، محاکمه و مجازات سران کاخ سفید را به سبب جنایات چند دهه اخیر ـ بویژه در عرصه اقدامات تروریستی و غارت منابع و سرمایه های ملی ـ را مطالبه جدی و غیرقابل اغماض خود می داند.
امروز: ۱ . یک هفته قبل، کلمه از تحرکات حاکمیت در بالاترین سطوح برای حرکت به سمت مذاکره با آمریکا خبر داد و درباره علت حضور علی اکبر ولایتی در خاک آمریکا پرسش هایی را مطرح کرد و خواستار شفافیت و روراستی حاکمان با مردم درباره مسائل حیاتی و مرتبط با سرنوشت آنها شد. یک روز بعد هم مطلب دوم کلمه در این باره منتشر شد، که حاوی جزئیاتی از آخرین تلاش ها برای زمینه چینی مذاکره مستقیم ایران و آمریکا و گزارش های متعدد رسانه های بین المللی در این باره بود و ابعاد گسترده تحرکات صورت گرفته از طرف حاکمیت فعلی برای زمینه سازی تعامل با آمریکا را نشان می داد. اما پس از سه روز سکوت، مجموعه رسانه های وابسته به حاکمیت، به نقل از مصاحبه سایت امنیتی مشرق با ولایتی، این خبر را تکذیب کردند؛ تکذیبی آنچنان مبهم که حتی همفکران ولایتی هم باورش نکردند. جالب اینجا بود که در این مصاحبه که در ساعت ۲۳ روز شنبه در مشرق منتشر شد، ادعا شده بود که گفت و گو با ولایتی به صورت حضوری و در حالی انجام شده که او تنها نیم ساعت وقت داشته و می خواسته به دعای عرفه برسد! حال آنکه خبر کلمه در ساعت ۲ بعدازظهر روز پنجشنبه (روز عرفه) و تقریبا همزمان با زمان برگزاری مراسم دعای عرفه منتشر شده بود، و اگر فرض را بر راستگویی سایت مشرق بگذاریم، جالب است که مصاحبه مورد ادعا که دو ماه برایش انتظار کشیده اند، به سرعت ساعت و دقیقه هماهنگ می شود تا به خبر حضور ولایتی در آمریکا واکنش نشان داده شود. هرچند به نظر می رسد انتشار گزارش تکمیلی روز جمعه در کلمه و استنادات متعدد موجود در آن، انتشار واکنش ولایتی را تا بیش از ۲۴ ساعت بعد به تعویق انداخت و به این دو سوال و جواب کوتاه محدود کرد:
آیا جمهوری اسلامی ایران، تصمیمی بر مذاکره مستقیم با آمریکا دارد؟
تا آنجا که من از تصمیمات نظام اطلاع دارم چنین چیزی صحت ندارد.
در برخی خبرهای منتشرشده از سوی رسانههای غربی ادعا شده است که شما مذاکرات مستقیمی با طرف آمریکایی داشتهاید..
از پایه و اساس دروغ است.
۲ . ولایتی البته به زعم خود دروغ نگفته است. در واقع مذاکره مستقیمی صورت نگرفته بود؛ چرا که اساسا کار به این مرحله نرسیده بود و آنگونه که گفته می شود، تلاش های طرف ایرانی برای متقاعد کردن دولت آمریکا به تعامل جدا از ۱+۵ با ایران هم ظاهرا به نتیجه نرسیده است. طبعا ایشان با خود اینگونه توجیه کرده که در عرف دیپلماتیک، مذاکره مفهومی ویژه و متفاوت با دیدار و گفت و گو دارد و وقتی دستور کار مشخص و پروتکل های از قبل تعیین شده وجود نداشته باشد، "مذاکره" محقق نشده است. کلمه هم در یادداشت خود ادعایی درباره وقوع مذاکره مستقیم مطرح نکرده بود و از مراوده و سفر و تلاش و زمینه چینی برای مذاکره سخن گفته بود. تا اینجای کار مشکلی وجود ندارد، جز اینکه آقای ولایتی به یک خبر واکنش نشان نداده و سایت امنیتی مصاحبه کننده هم از او در این باره چیزی نپرسیده است: بالاخره علی اکبر ولایتی، مشاور امور بین الملل رهبری، در آمریکا چه می کرده و علت سفرش و برنامه های او در این سفر چه بوده است؟!
۳ . مشاور رهبری، اگر بنای توضیح داشته باشد، می تواند درباره چند موضوع دیگر هم توضیح بدهد؛ از جمله درباره طرف صحبت خود در دیدارهای اخیر، خانم والری جارت، مشاور اوباما که متولد ایران است و سال های آغازین کودکی خود را در شیراز گذرانده است. او همچنین می تواند درباره چگونگی صدور ویزای ورود به آمریکا برای همراهان خود و انتخاب مسیر دوبی برای سفر به ایالات متحده و اینکه چه شده که این سفر از طریق متحد دیرین ایران - عمان - و واسطه مراوده اخیر - قطر - انجام نشده، نیز توضیح دهد. او همچنین - اگر صلاح دید - می تواند درباره علت حضور نیافتن خود در محل کارش (بیمارستان مسیح دانشوری) برای مدت بیش از یک هفته نیز توضیح دهد؛ و لازم است علاوه بر اینها، ولایتی حتی پیش از ملت ایران به وجدان خود توضیح دهد که چرا به دروغ گفته است: "تا آنجا که من از تصمیمات نظام اطلاع دارم چنین چیزی صحت ندارد."
۴ . مشاور رهبری در امور بین المللی بد نیست درباره اظهار نظر دو مقام دیگر نظام هم توضیح دهد که به ادعای او، برخلاف سیاست های کلی مورد نظر "نظام" سخن گفته اند. اولی رئیس قوه مجریه که در سفر پیشین خود به نیویورک، صراحتا برای مذاکره با آمریکا اعلام آمادگی کرد، و دومی رئیس قوه مقننه که روز دوشنبه گفت: "در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و اگر آمریکایی ها با توجه به اهداف و سیاست هایشان یک مقدار جلو بروند کار سخت می شود، ما باید در همین جا با آنها تعیین تکلیف کنیم و آنها متوجه شوند که دوران امپراطوری دروغین تمام شده و امیدواریم جمهوری اسلامی ایران نیز در این وضعیت ظرفیت های داخلی خودش را باور کند. موضوع هسته ای ایران برای غربی ها و آمریکایی ها بهانه ای بیش نیست. ما باید در این شرایط طرح های اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی خود را به طور متوازن پیش ببریم ." معنای این سخنان علی لاریجانی و اظهارات قبلی احمدی نژاد، چیزی جز آمادگی نظام برای ورود به مرحله تعامل با آمریکا است که به ادعای ولایتی، مغایر با تصمیم نظام است؟
۵ . ولایتی اما با همه تجربه خود، ظاهرا در آمریکا بی تجربگی به خرج داده است. او باید حدس می زد که دولت اوباما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری حاضر نخواهد شد امتیاز مهمی به ایران بدهد و به خیال استراتژیست های وطنی از این موضوع به عنوان یک حربه انتخاباتی استفاده کند؛ چه رسد به اینکه پیشنهادی را که قبلا در مذاکره با ۱+۵ مطرح و کنار گذاشته شده بود، دوباره به عنوان دستور کار توافق مستقیم با ایران بپذیرد. تعلیق در برابر تعلیق، پیشنهاد دیروز سعید جلیلی به قدرت های جهانی بود و کاری از پیش نبرد. تکرار این پیشنهاد در برابر آمریکا، آن هم با قید پنج سال برای تعلیق غنی سازی، و در عوض درخواست تعلیق دفعی همه تحریم ها، از زبان یک دیپلمات باتجربه واقعا خنده دار نیست؟ آن روزها که دلسوزان انقلاب، اصلاح طلبان و سیاسیون مستقل هشدار می دادند که تحریم ها کاغذ پاره نیست و با رفتن پرونده به شورای امنیت، کشور در خطر جدی و در موقعیت بی بازگشت قرار می گیرد، همین آقای ولایتی و دیگر مشاوران رهبری نبودند که به آنها اتهام خودباختگی و ناتوانی از درک قدرت ملی می زدند؟
۶ . پاسخ دولت آمریکا به این پیشنهاد روشن، و البته قابل حدس و پیش بینی بوده است: "ایران کتبا این پیشنهاد را به گروه ۱+۵ اعلام کند و موضوع از آن طریق پیگیری شود، ما آماده ادامه گفت و گوها هستیم"! این پاسخ، در این طرف، به درستی تحقیرآمیز و از موضع بالا و به معنای پاسخ منفی به درخواست مذاکره مستقیم ارزیابی شده است. اما آیا همین ارزیابی و پیش بینی آن، پیش از این ممکن نبود؟ این فکر ساده انگارانه، چطور به سر طرح ریزان تحرکات اخیر زده بود که ممکن است آمریکا متحدان اروپایی خود را دور بزند و مستقیما با ایران وارد معامله شود؟ آن هم در آستانه انتخابات آن کشور و در شرایطی که زمان آشکارا در خدمت اثرگذاری تحریم ها و در نتیجه به ضرر ایران است! اینجاست که هشدار میرحسین و دیگر دلسوزان در اذهان زنده می شود که می گفتند و در خفا و آشکار می گویند از السابقون انقلاب کمک بگیرید و دست تنها و خودمحورانه کشور را به مهلکه های بین المللی نبرید و لااقل در حد مشاوره و نظرخواهی از مدیران کارکشته و باتجربه پیشین کمک بخواهید. اگر در همین مورد و موارد مشابه به موقع و به درستی از یاران امام و انقلاب نظرخواهی می شد، راههای بهتری پیش پای حاکمیت نمی گذاشتند؟
۷ . ناکامی موقت تلاش های در جریان برای ایجاد بستر مذاکره، باعث شد که رسانه های قارچ گونه ی وابسته به نهادهای امنیتی تلاش کنند از سویی قصد ابتدایی حاکمیت برای تعامل با آمریکا را انکار کنند و از سویی دیگر علاقه به مذاکره با آمریکا را به دولت احمدی نژاد و جریان انحرافی نسبت دهند. جالب اینجاست که به شکلی مشکوک و عجیب، برخی سایت های مورد علاقه مجاهدین خلق و سلطنت طلبان نیز در تشکیک در خبر مذکور با رسانه های حکومتی همصدا شدند؛ نکته ای که خود به طور مستقل قابل تحلیل است. اما امروز روزنامه دولت به فرافکنی های اصولگرایانه واکنش جالبی نشان داد که نشان می داد خبر تحرکات ولایتی به دولتی ها هم رسیده است. روزنامه ایران از قول مدیرکل نهاد ریاست جمهوری نسبت به احتمال "تکرار سناریوی مکفارلین از سوی محافل خارجی و بعضی گروههای داخلی" ابراز نگرانی کرد و هشدار داد! در واکنش، یکی از سایت های جریان مقابل هم در یادداشتی که به طور زنجیره ای در دیگر سایت های این مجموعه تکثیر شد، نوشت: "با وجود تکذیب مکرر مقامات رسمی کشور و اعلام صریح مخالفت رهبر فرزانه انقلاب با هر مدل گفتوگو با آمریکا، جریان منحرف لانه کرده در دولت تلاش فراوانی میکند تا همسو با رسانههای غربی بر وجود مذاکره پنهانی میان ایران و آمریکا تاکید کند."
۸ . واکنش عجولانه برخی منابع در انکار اصل ماجرا هم رفته رفته در حال اصلاح است؛ از جمله سایت بازتاب که بلافاصله پس از انتشار خبر حضور ولایتی در آمریکا، خبر کلمه را "مهمترین شایعه امروز در فضای مجازی" خواند و با استدلال هایی ضعیف به رد اصل خبر پرداخت؛ استدلال هایی که از سوی کاربران این سایت هم رد شد. البته بازتاب به فاصله چهار روز به تغییر موضع پرداخت و با انتشار یادداشتی شبیه موضع ابتدایی کلمه مبنی بر لزوم شفاف سازی و پاسخگویی به افکار عمومی، تصریح کرد: "می توان باور نمود که چنین ملاقاتهایی صورت پذیرفته باشد و در صورت وجود چنین ملاقاتهایی نیز افکار عمومی انتقادی به چرایی ملاقاتها نخواهند داشت ،به شرطی که باشفافیت بیشتری حقایق چنین ملاقاتهایی برای مردم تشریح شود،ولی اگر به هردلیلی شفاف سازی نشود، سوالات ناگواری در ذهن افکار عمومی درمورد چرائی این ملاقاتها صورت خواهد پذیرفت ،چه اینکه مردم خواهند گفت دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را.... آنچه به نظر واقعی می آید، این است که همچنانکه پیامبر(ص) در صلح حدیبیه برای سالیانی متمادی منافع کلان امت اسلامی را تضمین نمودند، امروز نیز امت پیامبر می تواند با ابتکاری که مخفی ازمردم نباشد و مردم هم درجریان خبرهای مهم اینچنینی بوده باشند، درجهت دوام وتضمین منافع ملی اسلامی حرکت نماید، تنها خطری که در بطن چنین خبرهایی می تواند وجود داشته باشد ،این است که برای تضمین منافع تیمی بدون اطلاع مردم، تصمیماتی صورت پذیرفته باشد که در این صورت چنین مذاکراتی ،به مصلحت منافع کلان ملی اسلامی نخواهد بود."
۹ . مشکلی وجود ندارد که برخی نزدیکان ولایتی که برای حضور او در انتخابات آتی ریاست جمهوری تلاش می کنند، بخواهند مطرح شدن چهره ولایتی به عنوان عامل حل مشکلات سیاسی با آمریکا و تنها فرد مورد اعتماد رهبری برای این کار را برگ برنده او بدانند تا فضا را برای حضور او در نقش چهره ای نجات بخش در انتخابات آتی مهیا کنند. مشکل از آنجا آغاز می شود که حتی در موضوعی تا این حد مربوط به سرنوشت ملت، نقش دو عنصر مردم و صداقت ندیده گرفته می شود. همانگونه که پیش از این هم کلمه هشدار داده بود، مذاکره پنهانی و بدون اطلاع ملت، کاری از موضع ذلت خواهد بود و به چیزی جز باج دادن و حراج سرمایه های وطن نمی انجامد. این عین اتفاقی است که این بار و در موارد قبلی هم بارها افتاده است و اگر همین رویه پنهان کاری و مخفی نگه داری برقرار باشد، باز هم رخ خواهد داد.
۱۰ . موضع جنبش سبز، اصلاح طلبان و منتقدان حاکمیت فعلی درباره این گونه مذاکرات مشخص است؛ هیچ ابهامی وجود ندارد و هیچ سوء تفاهمی هم نباید وجود داشته باشد. هرگونه مذاکره با آمریکا و یا هرگونه توافق سرنوشت ساز از سوی حاکمیت، باید با اطلاع مردم و به طور شفاف انجام گیرد. این کار ممکن است؛ حتی اگر حاکمیت خود را به پنهان کاری و عدم صداقت با ملت معتاد کرده باشد. این اعتیاد باید ترک شود و در این زمینه، تمام مفاد یادداشت پیشین قابل تاکید است. نظام نمی تواند پنهانی و غیر مردمی با غرب به توافقی برسد؛ به دو معنا: هم نمی تواند، یعنی چنین تلاشی به نتیجه نخواهد رسید و تجربه اخیر هم آن را نشان داد؛ و هم نمی تواند، یعنی حق ندارد. حق طلبان و آزادی خواهان کشور، همانطور که میرحسین هم تاکید کرده بود، اجازه نخواهند داد حاکمیت "در خفا برای تامین منافع کوتاه مدت خود بر سر منافع عالی ملی تن به سازش های خفت بار دهد."
اما در مقابل، سران حاکمیت نباید تردید کنند که اگر کوچکترین قدمی در جهت نجات کشور بردارند و قصد حرکت شفاف و مردمی برای تعامل خارجی داشته باشند، اولین کسی که به یاری کشور خواهد آمد، همین جنبش سبز است که مظلوم اما مقتدر، همچنان بر مواضع خود ایستاده و تحقق یک به یک هشدارهای خود را به نظاره نشسته است. امروز نجات کشور و جلوگیری از خطر، حرف اول و آخر جنبش سبز است. این دغدغه ای از موضع منافع ملی و قابل درک و توجیه برای آحاد ملت است. مردم سبز اندیش نیز فراموش نخواهند کرد که همانگونه که میرحسین در یادداشت خود در سال ۸۹ تاکید داشت "قصد از تحریم ها صرف به زانو درآوردن دولت نیست. تجربه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنوشت تلخ عراق و افغانستان در زمان معاصر پیشاروی ماست و هشیاری مضاعف آنکه چه بسا بخشی از دولتیان شانس بقای خود را در ادامه این بحران و تشدید مخاصمات و حتی تشویق دشمنان برای تعرض نظامی ببینند."
موسوی اینها را گفته بود و سپس به درستی تاکید کرده بود: "بر جنبش سبز است که بین پایداری بر اصول و هویت خود و مقابله با این خطر روشن وفاقی ایجاد نماید. ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از این بحران و خطر در برگشت به اصول و راه حل هایی است که جنبش سبز در یک سال عمر سر افراز خود همواره منادی آن بوده است. جنبش سبز باید از تمام توان بین المللی خود استفاده کند تا به قدرتهای خارجی نشان دهد به آنها اجازه نمی دهد از ضعف و عدم مشروعیت دولت کنونی استفاده و به استقلال، تمامیت ارضی و منافع عالی کشور آسیب رسانند."
منبع: کلمه - سید مهرداد طباطبایی
فرافکنی رسانه های امنیتی و هشدار روزنامه دولت درباره تکرار ماجرای مک فارلین
امروز: سایت خبر - تحلیلی «الف»، وابسته به احمد توکلی، راهیافته اصولگرای مجلس نهم، در ادامه اعترافات خود به بی کفایتی دولت روی کار آمده توسط اصولگرایان می نویسد: حکایت این روزهای مجلس حکایتی غریب است . مجلس و یا بهتر است بگوییم تفکری که هفت سال و اندی از دولت در برابر هر اقدام درست و غلطی حمایت کرد حالا این روزها قلم به دست گرفته است و سئوالات خود را سیاهه می کند. این سئوال ها و یا احیانا استیضاح ها هم مسئولین مختلفی از وزیر تا رئیس را درگیر کرده است. مطلب حاضر تلاش دارد تا از نگاهی اقتصادی به پیامد این برخورد مجلس و نتایج آن بپردازد.
الف ادامه می دهد: دلسوزان تازه از راه رسیده که امروز سودای سئوال و استیضاح در سر دارند باید آن روز که در جریان تصویب لایحه بودجه سال ۸۵ صدای منتقدین بلند شد فکر امروز را می کردند و نمایندگان را از پیروی اقتصاد دانان مجلس منع نمی کردند. آن هنگام که یک حقوق دان به خود اجازه داد در مسایل اقتصادی نظر بدهد و به تئورسین دولت تبدیل شود و تز معروفش را در خصوص"میزان حجم نقدینگی به اندازه تولید ناخالص داخلی" مطرح کرد باید به این فرد تو دهنی می زدند که نزدند. این نمایندگان در واقع باید خودشان را استیضاح کنند که چرا در ایام بودجه، بجای اینکه عطش خراجی های دولت را لگام بزنند، برای حوزه های انتخابیه خود طرح عمرانی جدید به بودجه تحمیل کردند... آن هنگام که به چگونگی تامین مالی مسکن مهر و بنگاه های زود بازده انتقاد وارد می شد باید همراهی می کردند که نکردند. و البته بسیاری از موارد دیگر از این دست.
این سایت اصولگرا خاطرنشان می کند: عملکرد اقتصادی دولت دهم، به یک کابوس شبیه است. کابوسی که اثر واقعی آن در خالی شدن سفره فقرا، خط قرمز کشیدن دور متهمان دانه درشت، سقوط بی سابقه ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم و ندانم کاری های پی در پی در سیاستگذاری های اقتصادی دیده می شود. استیضاح شاید دل مردم را خنک کند اما قطعا اثری مثبت در روند اقتصاد ایران نخواهد داشت. پس بهتر است این چند صباح دیگر را هم تحمل کرد تا در ۱۲ مرداد سال آینده این کابوس اقتصادی به پایان برسد...
امروز: تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیه ای با ذکر مواردی به عنوان مثال از برخوردهای بی قانون و اجحاف هایی که در مورد مورد زندانیان سیاسی اعمال می شود تاکید کرده اند: "ما زندانیان سیاسی یک بار دیگر توجه ملت شریف ایران را به روند رو به تباهی دستگاه قضایی و سرکوب حقوق مردم در محاکم غیر قانونی و لزوم استقلال واقعی قوه قضاییه از دخالتهای نابجای نهادهای نظامی - امنیتی جلب کرده به جناحها و باندهای ثروت و قدرت در مورد سواستفاده تبلیغاتی از تضییع حقوق زندانیان، به ویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی، هشدار میدهیم که هرگز نخواهند توانست با مصادره کردن تلاشهای آزادیخواهانه فرزندان مردم ایران، خاطره نارواییها و اجحافهای صورت پذیرفته را که در آن مشارکت فعال داشتتد و خود بخش مهمی از نقشه تقلب انتخاباتی بودند، از اذهان پاک کنند."
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه آمده است: "این همه، ثمرهٔ عدم صداقت مسوولان رده بالای دستگاه قضا از یک سو و سواستفادههای نمایشی باندهای قدرت در قالب نهادهای قانونی هم چون ریاست جمهوری است که هر از گاهی در پی مطامع سیاسی، از سو مدیریت در زندانها دم میزنند و در آستانه انتخابات به فکر احیای حقوق ملت و یا سرکشی از زندان میافتد!!"
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بنام خداوند جان وخرد
ملت شریف و آگاه ایران
چندی پیش صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه اعلام کرد «در ایران چیزی با نام اعدام سیاسی نداریم». این ادعا پیشتر نیز به اشکال مختلف از سوی دیگر مسولان عنوان شده بود و حتی محمود احمدینژاد، وجود زندانیان سیاسی را از اساس منکر است. کتمان وجود زندانیان سیاسی و اعدام سیاسی، بیش از هر چیز نشان ناتوانی نظام در توجیه سرکوب عیان و نهان مخالفان و ناتوانی در توجیه رفتارهای غیر قانونی رایج در مراحل دادرسی و رسیدگی به پرونده متهمان سیاسی است.
در حال حاضر دربند ۳۵۰ زندان اوین آقایان غلامرضا خسروی، محسن دانشپور مقدم، احمد دانشپور، عبدالرضا قنبری و علی زاهد با اتهامات سیاسی و بدون ارتکاب هرگونه عمل مجرمانه، صرفا به اتهام هواداری گروه های سیاسی یا ارتباط با آنها به اعدام محکوم شدهاند که حکم اعدام آقای غلامرضا خسروی، چندی پیش به اجرای احکام زندان اوین برای اجرا ابلاغ شده است. از سوی دیگر جمعی از متهمان سیاسی در سال های ۸۸ و ۸۹ قربانی احکم ناعادلانه اعدام سیاسی گردیدهاند که از جمله آنها میتوان به جعفرکاظمی، محمدعلی حاج آقایی، علی صارمی، فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر، مهدی حیدریان، شیرین علم هولی، علی زمانی و آرش رحمانی اشاره کرد.
این عده کسانی بودندکه در زندان اوین حکمشان اجرا شد و بازتاب رسانهای یافت. همچنین دهها نفر از هم وطنان در دیگر استان های کشور، در محاکم ناعادلانه و غیر قانونی بدون رعایت شرایط مندرج در قوانین از جمله تشکیل دادگاه های علنی با حضور هیات منصفه که در اصل ۱۶۸ قانون اساسی در خصوص اتهامات سیاسی بر لزوم رعایت آنها تاکید شده محاکمه و به اعدام محکوم گردیدهاند یا در معرض خطر اجرای حکم قرار دارند.
روند تشکیل محاکم ناعادلانه و ناهمساز با قوانین، برای اتهامات سیاسی سال هاست در جریان بوده که به صدور احکام ناعادلانه از اعدام گرفته تاحبسهای طویل المدت و محرومیتهای طولانی از حقوق اجتماعی برای جمع کثیری از مخالفان و فعالان سیاسی و مدنی و حتی صنفی منجر شده و در عین حال روند غیرقانونی حصر و زندان بدون برگزاری دادگاه و دادرسی منصفانه در برخی موارد از جمله رهبران شجاع جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد اعمال شده است.
در حال حاضر جمع زیادی از این افراد در شرایط اسارت گونه در زندان های مختلف و با محرومیتهای ناعادلانه از حقوق قانونی نظیر حق ارتباط و ملاقات با خانواده و امکان استفاده از مرخصی و حتی در وضعی به مراتب بدتر و سختتر از سایر زندانیان جرایم غیر سیاسی به سر میبرند.
سایه نفوذ عوامل اطلاعاتی، امنیتی و نظامی، در تمام مراحل برخورد با مخالفان سیاسی از آغاز دستگیری و بازجویی تا صدور و اجرای حکم و تمکین تعدادی از مقام های قضایی از دستورات ویژه آنها و در نتیجه عدم امکان رسیدگی عادلانه و منصفانه به پروندههای سیاسی، بر خلاف شرایط مندرج در قانون، امری عادی شده است که مهمترین دلیل اثبات آن نگهداری طولانی مدت برخی از فعالان سیاسی همچون آقایان سعید مدنی به مدت ۱۰ ماه و آرش صادقی به مدت ۹ماه در سلولهای بازداشت گاههای خاص نهادهای امنیتی است که هم چنان این روند غیرقانونی ادامه دارد و این عزیزان بخش زیادی از ایام بازداشت ناموجه خود را در سلول های انفرادی، بدون برخورداری از حقوق قانونی همچون امکان دسترسی به وکیل، یا رعایت حداکثر زمان بازداشت موقت، به سر بردهاند.
دخالت نهادهای امنیتی بر روند قضایی آن چنان است که انتقام گیری را حتی از صدور حکم رها نکرده و فردی هم چون آقای سیدمصطفی تاجزاده را همچنان در شرایط انفرادی و مجزای از دیگران نگهداری میکنند. نهادهای امنیتی دست درازی به قانون را تا آنجا پیش بردهاند که نماینده خود را در بندهای سازمان زندانها که زندانیان سیاسی نگهداری میشوند، مستقر و تمامی اعمال و رفتار زندانیان را رصد میکنند.
این ظلم و ستم آشکار باعث شده است که زندانیان سیاسی مجبور شوند در بسیاری از موارد برای رسیدن به حقوق ابتدایی خویش مثل درمان، ملاقات و... دست به اعتصاب غذا بزنند که آخرین نمونه آن اعتصاب غذای وکیل مدافع متهمان سیاسی خانم نسرین ستوده است که برای نیل به حق ملاقات با فرزندان خردسالش و در اعتراض به ممنوع الخروج شدن فرزندش و اصرار بر رعایت قاعده اصل شخصی بودن مجازات، از جان مایه گذاشته است و کیست که نداند، اعتصاب غذای طولانی و مکرر چه اثرات تخریبی بر جسم و روح و روان شخصی اعتصاب کننده و همبندیانش دارد.
از سوی دیگر صرف نظر از مساله زندانیان سیاسی، در رعایت ابتداییترین اصول زندانیانی در زندان های عادی و غیر سیاسی نیز اما و اگرهای جدی وجود دارد و زندانها نه به عنوان مکانی برای اصلاح مجرمان که مکانی برای ارتکاب جرایمی چون قاچاق و استعمال مواد مخدر در سطح گسترده، تبهکاری، ضرب و شتم، آزار و حتی برده داری جنسی تبدیل شده است. به عبارت دیگر، زندانها تا حد زیادی مبدل به پایگاهی برای جولان باندهای مافیایی شده است که عمدتا از طریق ارتباطات ویژه با پارهای از کارکنان زندان و حمایتهای آشکار و نهان آنها موفق به سازماندهی و ارتکاب جرایم در داخل و حتی خارج از زندان میشوند.
این همه، ثمرهٔ عدم صداقت مسوولان رده بالای دستگاه قضا از یک سو و سواستفادههای نمایشی باندهای قدرت در قالب نهادهای قانونی هم چون ریاست جمهوری است که هر از گاهی در پی مطامع سیاسی، از سو مدیریت در زندانها دم میزنند و در آستانه انتخابات به فکر احیای حقوق ملت و یا سرکشی از زندان میافتد!!
ما زندانیان سیاسی یک بار دیگر توجه ملت شریف ایران را به روند رو به تباهی دستگاه قضایی و سرکوب حقوق مردم در محاکم غیر قانونی و لزوم استقلال واقعی قوه قضاییه از دخالتهای نابجای نهادهای نظامی - امنیتی جلب کرده به جناحها و باندهای ثروت و قدرت در مورد سواستفاده تبلیغاتی از تضییع حقوق زندانیان، به ویژه زندانیان سیاسی و عقیدتی، هشدار میدهیم که هرگز نخواهند توانست با مصادره کردن تلاشهای آزادیخواهانه فرزندان مردم ایران، خاطره نارواییها و اجحافهای صورت پذیرفته را که در آن مشارکت فعال داشتتد و خود بخش مهمی از نقشه تقلب انتخاباتی بودند، از اذهان پاک کنند.
امضا کنندگان:
امیرخسرو دلیرثانی. عبدالفتاح سلطانی. سیدمحمد سیفزاده. محمد رضایی. فریبرز رییس دانا. مهدی خدایی. مصطفی نیلی
امروز: نسرین ستوده، فعال حقوق بشری و وکیل زندانی از سوی مسئولین زندان اوین به مدت سه هفته ممنوع الملاقات شد.
به گزارش کلمه، نسرین ستوده وکیل زندانی محبوس در بند زنان زندان اوین که این روزها در اعتصاب غذا به سر می برد، در جدیدترین برخورد غیرقانونی از سوی شورای انظباطی زندان اوین به مدت سه هفته ممنوع الملاقات شده است.
هفته پیش این فعال حقوق بشر در بند که از دو هفته ی پیش دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده، در پی وخامت حالش به بهداری این زندان منتقل شده است. تشدید برخوردها با این وکیل در بند در حالی است که از جمله دلایل اعتصاب غذای او ناشی از تبعیض های غیرقانونی با وی در ملاقات با فرزندانش است.
نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه به جرم "اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر" به تحمل ۶ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
رضا خندان، همسر نسرین ستوده، با اعلام خبر اعتصاب غذای وی در زندان گفته بود: من خیلی اصرار کردم که از اعتصاب غذا صرف نظر کند اما می گفت من هیچ کاری اینجا از دستم بر نمی آید و آخرین راه اعتراض برای من همین اعتصاب غذا است. شما تصور کنید یک وکیل لایحه ی دفاعیه ی خودش را که دادسرا خواسته محاکمه کند، ناچار شده روی یک دستمال کاغذی بنویسد و آن را هم ازش گرفته اند به عنوان یک کار غیرقانونی و از آن تاریخ ملاقات حضوری بچه ها را قطع کردند. من نگران همسرم هستم، او در حال حاضر هم از شدت ضعف و لاغری قیافه اش درست قابل شناسایی نیست برای کسانی که در این مدت او را ندیده اند چه برسد از این به بعد.
امروز: پاسدار اسماعیل کوثری، عضو مجلس نهم، مدعی شده که "بعد از انتخابات سال ۸۸، کلا ۳۹ نفر کشته شدند، که ۱۳ نفر بسیجی بودند، ۱۳ نفر از مردم و ۱۳ نفر از جنبش سبز."
این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس پیش از این به همراه جمع دیگری از نمایندگان از زندان اوین بازدید کرده و در گفت و گویی جداگانه وعده داده بود که وضعیت روزنامه نگاران زندانی را رسیدگی خواهد کرد. در همین راستا مسیح علی نژاد روزنامه نگار بار دیگر گفت و گویی با او انجام داده است که وی در آن می گوید وضعیت برخی از روزنامه نگاران را از طریق منابع خود پیگیری کرده، اما به دلیل کارهای دیگر موضوع فراموش کرده است.
متن این گفتگوی تلفنی و برخی مدعیات این مقام امنیتیِ عضو مجلس به شرح زیر است:
من مسیح علی نژاد روزنامه نگار هستم از بیرون ایران مزاحم تان می شوم قبلا یک بار با شما در مورد وضعیت روزنامه نگاران گفتگو کردم و الان هم می خواستم گفتگوی دیگری با شما انجام دهم که آیا پیگیر وضعیت روزنامه نگاران زندانی شدید؟
من حقیقتش یکی دو بار پیگیری کردم اما دیگه فراموش کردم.
خب من اسم بهمن احمدی امویی و مسعود باستانی را به شما داده بودم چون همسران این دو خواستار پیگیری وضعیت شان بودند که الان همسران این دو روزنامه نگار خودشان هم زندانی شدند. می توانم از شما بپرسم چه اتفاقات مهمتری در دستور کار مجلس است که نمایندگان معمولا پاسخگوی وضعیت زندانیان نیستند؟
نه...می گویم چون به اصطلاح کارهای دیگری برایم پیش آمد فراموش کردم.
آیا در جریان هستید که یکی از جرم های آقای بهمن احمدی امویی نقد عملکرد اقتصادی آقای احمدی نژاد است و الان خود آقای احمدی نژاد خواستار دیدار از اوین شدند؟
البته من بعید می دونم که جرم شان فقط به خاطر نقد ایشان (احمدی نژاد ) باشد. غیر ممکن است. من دفعه قبل هم گفتم همچین چیزی غیر ممکن است. یکی دو بار از منابعی که باید پیگیری می کردم، دنبال کردم اما کارهای دیگری پیش آمد و فراموش کردم.
من به برخی دیگر از نمایندگان زنگ زدم آنها هم همین حرف شما را می گویند که کارهای دیگری دارند و به همین دلیل روزنامه نگاران زندانی فراموش شدند، می توانم بپرسم چرا حالا که آقای احمدی نژاد یادشان آمده که از زندان بازدید کنند به ایشان اجازه بازدید نمی دهند؟
اگر ایشان (احمدی نژاد) از قبل، این موضوع بازدید از زندان را با قوه قضاییه هماهنگ می کردند بهتر بود تا اینکه حالا چون آقای جوانفکر زندانی شدند، ایشان بخواهند بروند و ملاقات بکنند و لذا اگر زودتر از اینها می رفتند و زندان را می دیدند مشکلی به نظر من پیش نمی آمد اما چون الان خودشان در ابتدای درخواست گفته اند که می خواهند آقای جوانفکر را ببینند همین یک مقداری حساسیت ایجاد می کند.
شما خودتان رفتید از طرف مجلس از اوین بازدید کردید الان افکار عمومی این پرسش را مطرح می کند که در زندان ها چه خبر است که حتی رییس دولت هم اجازه بازدید از زندان را پیدا نمی کند؟
نه هیچ خبری نیست اما اینکه ایشان ( احمدی نژاد) به خاطر ایشان (جوانفکر) می خواست از اوین بازدید کنند، به همین دلیل فکر می کنم قوه قضاییه این حساسیت را نشان داد و الا هیچ خبری نیست. ما از طرف کمیسیون امنیت ملی رفتیم اوین را دیدیم، همه موارد را از نزدیک دیدیم در سال نود و هیچ موردی نیست.
من چون متوجه پاسخ شما نشدم، عذرخواهی می کنم که سوالم را دوباره تکرار می کنم. چرا وقتی مجلس این اجازه را پیدا می کند که از زندان بازدید کند با درخواست رییس دولت مخالفت می شود که الان این تبدیل شده به یک اختلاف بزرگ در کشور؟
این اختلاف دو شخص است، اختلاف رییس دو قوه است. این مورد، موردی نیست که رسانه ها بزرگش کردند و متاسفانه خود آقایان هم هی بیخودی به این مساله می پردازند.
آقای کوثری گفته می شود اگر به آقای احمدی نژاد اجازه بازدید از اوین داده می شد این نگرانی وجود داشت که ایشان در اوین بست بنشیند و درخواست آزادی آقای جوانفکر را بکنند، آیا واقعا چنین نگرانی وجود داشت که مخالفت شده با درخواست احمدی نژاد؟
نه مگر می شود همچین چیزی، بلاخره شما رسانه ای ها این خبرها را در می آورید. ایشان چون اولین بار برای جوانفکر موضع گیری کردند، لذا به همین خاطر قوه قضاییه اجازه نمی دهد که چنین کاری صورت بگیرد.
ولی آقای احمدی نژاد خودشان الان مدعی شدند که این اولین بار نیست و قبلا هم نامه غیر علنی به رییس قوه قضاییه داده اند و درخواست رسیدگی به وضعیت زندانیان و حصر شدگان. آیا این صحت دارد؟
اگر بوده خب ما هم حتما باید مطلع می شدیم، من این چیزی که می گویید را اولین بار است که دارم می شنوم. در قانون اساسی ما مشخص شده که به هیچ وجه هیچ یک از سران نمی توانند در کار یک قوه دیگر دخالت کنند. ایشان دارد در کار قوه دیگر.
ولی آقای کوثری به هر حال رهبری جمهوری اسلامی و بخش زیادی از نمایندگان از آقای احمدی نژاد دفاع می کردید می توانم بپرسم چه تغییری در رفتار یا عملکر آقای احمدی نژاد دیدید که الان بعد از سه سال نظرتان از او برگشته است؟
اون چهار سال ، سه سال و خرده ای پیش بود ، نه الان. انسان قابل تغییر است، یک موقع هایی بالاخره ظرفیتش تمام می شود و نتیجه این می شود که می آید یک موضع دیگری در اجرا می گیرد.
به هر حال آقای کوثری همین انتخاب این همه هزینه داشته و این همه آدم کشته و زندانی شدند فکر می کنید مسولیت این هزینه ها با چه کسی است؟
این همه هم نیست. هر کسی خلاف کرده و هر کسی خلاف امنیت ملی حرکت کرده بلاخره باید پاسخگو باشد.
بلاخره نظام هزینه زیادی کرد و در انتخابات خیلی صریح قبل از اینکه شورای نگهبان نتیجه انتخابات را تایید کند، اعلام شد که باید احمدی نژاد را به عنوان رییس جمهور بپذیرید، آیا قبول ندارید همین باعث شد که تعداد زیادی از مردم کشته شدند؟
دقیقا آن تعدادی که کشته شدند ۳۹ نفر بودند. ۱۳ نفر بسیجی بودند، ۱۳ نفر از مردم ۱۳ نفر هم از جنبش سبز...
آقای کوثری بحث من اصلا چیز دیگری است تا اینکه بخواهیم تفکیک کنیم که چه کسانی کشته شدند. من یک سوال دیگر دارم چه شد که الان همه آن اعتراضاتی که منتقدین احمدی نژاد در گذشته مطرح کردند و به خاطرش زندانی شدند را شما ها دارید مطرح می کنید؟ سوال من اصلا تفکیک بسیجی و جنبش سبزی نبود.
اما ما همه طرفه نگاه می کنیم چون مردم برای ما فرقی نمی کنند اما شما می خواهید جدا کنید و کشور را بدهید دست آمریکا و اسراییل. این کار را هم ما نمی گذاریم بشود.
من فکر می کنم شما سوال را دارید به یک مسیر دیگری می کشانید، الان که بحث آمریکا را مطرح می کنید نظر شما در مورد سخنان آقای احمدی نژاد در نیویورک چه است، چون ایشان بحث مذاکره با آمریکا را مطرح کردند؟
پایش را بیشتر از حدش بخواهد دراز بکند ، قطعا با او برخورد می کنیم. هر کسی تا زمانی که خوب است ما هم می گوییم خوب است ما نمی آییم مثل شما پیش بینی بکنیم و خیال کنیم علم غیب داریم، الان هم آقای احمدی نژاد برای ما قابل قبول است اما انتقاد داریم و می گوییم الان باید به فکر مشکلات مردم باشیم تا انشالله مردم را از این مشکلات عبور بدهیم که به امید خدا عبور هم خواهیم داد.
امروز: در پی موضعگیری تند معاون احمدی نژاد علیه اظهارات نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، یک مقام ارشد سپاه طی یادداشتی شبکه بی بی سی را "با انصاف تر" از معاون رئیس دولت خواند.
سردار یدالله جوانی، مسئول سابق اداره سیاسی سپاه و مشاور فعلی نماینده ولی فقیه در آن نهاد نظامی، طی یادداشتی در سرمقاله این شماره نشریه «صبح صادق»، ارگان سپاه پاسداران می نویسد: "باید از محمد جعفر بهداد، معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور پرسید، مبنای قضاوت و اظهارات شما كدام بخش از مصاحبه است. بدون تردید اگر انصاف در كار بود، اینگونه موضعگیری صورت نمی گرفت. بی بی سی، این شبكه وابسته به پیر استعمار كه رویكردی كاملاً برضد جمهوری اسلامی دارد، حداقل در این خصوص انصاف به خرج داده و در انعكاس مصاحبه نماینده ولی فقیه در سپاه می گوید: «آقای سعیدی در این مصاحبه همچنین از گفته پیش خود، مبنی بر اینكه مشروعیت حكومت ناشی از رأی مردم نیست، دفاع كرده است او گفته كه باید میان مقبولیت و مشروعیت تفكیك قائل شد و در عین حال این گفته را هم كه رأی مردم در جمهوری اسلامی «زینتی» است رد كرده است."
گفتنی است، هفته گذشته بهداد با انتقاد شدید از سخنان نماینده رهبری در سپاه (طی مصاحبه با روزنامه اعتماد) به شبکه ایران گفته بود که بنده تردیدی ندارم احمدی نژاد صدها برابر اصولگراتر از امثال آقای سعیدی و دلسوزتر از ایشان نسبت به اسلام و انقلاب و رهبری است . داشتن عنوان نماینده ولی فقیه مجوزی نمی شود که امثال سعیدی اعلام کند احمدی نژاد در قالب استانداردها و تحت شرایط مقبول نظام حرکت نمی کند . مگرآقای سعیدی همه اظهاراتی که طی سال های گذشته داشته اند مورد تایید رهبری بوده است؟"
سردار جوانی در دفاع از نماینده رهبری در سپاه، طی یادداشت خود ضمن حمله به مقام دولتی نوشت: "بهداد تحت تأثیر برخی از شنیده ها و یا با علم به محتوای مصاحبه و صرفاً با اعتراض باندی و سیاسی، واكنشی از سر عصبانیت به این مصاحبه و برخی از مطالب بیان شده از سوی آقای سعیدی از خود نشان داد. در واقع واكنش بهداد مبتنی بر تحریف بود. تحریفی بی مبنا و بدون استفاده كه صرفاً بر اساس یك نسبت ناروا صورت گرفته است. همان نسبت ناروایی كه طی سال های گذشته اصلاح طلبان و فتنه گران به نیروهای اصولگرا می دادند."
امروز: به دنبال لغو نمایش فیلم قصه ها ساخته رخشان بنی اعتماد كارگردان این فیلم یاداشتی را در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار داده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا متن این یادداشت كه با دیالوگی از فیلم قصه ها شروع شده است بدین شرح است:
هیچ فیلمی، هیچ وقت، تو هیچ کُمُدی نمونده،
بالاخره یه روز، یه جایی دیده میشه.
چه سازندهاش زنده باشد، چه مرده...
«دیالوگی از فیلم قصهها»
در نمایشی محدود، قرار بود آخرین فیلمم روز جمعه دوازدهم آبان در پردیس سینمایی قلهک دیدهشود.
نمایش فیلم «قصهها» را لغو کردند.
رخشان بنیاعتماد
۱۰ آبان ۱۳۹۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر