-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

Latest News from 30Mail for 11/08/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/8/17





بر اساس گزارش‌ها، ستار بهشتی، وبلاگ‌نویس منتقد جمهوری اسلامی در حین بازجویی کشته شده است. وب‌سایت کلمه گزارش داده که این وبلاگ‌نویس در زندان کشته شده است.

ستار بهشتی، وبلاگ‌نویس منتقد جمهوری اسلامی بود که در آخرین پست وبلاگی خود نوشته بود که او را تهدید به مرگ کرده‌اند.

به گزارش وب‌سایت بازتاب، ستار بهشتی، ۳۵ ساله اهل رباط کریم بوده که هفتم آبان توسط پلیس فتا دستگیر و «حین بازجویی» جان خود را از دست داده است.

این سایت علت مرگ ستار بهشتی را «نامعلوم» دانسته٬ اما احتمال داده که جان باختن این وبلاگ‌نویس ناشی از «قصور یا تقصیر عوامل دخیل در پرونده» بوده باشد.

از سوی دیگر وب‌سایت کلمه نوشته شاهدان عینی از زندان اوین در ملاقات با خانواده هایشان گفته اند که ستار در بازجویی ها به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته و آثار کبودی و شکنجه بر تن و صورت و سر این زندانی سیاسی مشهود بوده است.

بر اساس این گزارش «زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که ستار بهشتی یک شب را در آنجا سپری کرده بود، روایت کرده اند که بدن این جوان زیر ضرب و شتم له شده بود و به گفته آنها حتی یک جای سالم در بدنش نبود.»

خواهر ستار بهشتی نیز در گفتگو با مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌نگار گفته است: ستار هیچ گونه مریضی نداشت با پاهای خودش رفت زندان اما از پلیس امنیت به ما زنگ زدند و گفتند بروید یک قبر بخرید و بعد بیاید جنازه ستار را ببرید. ستار به جرم بیگناهی رفت.

مقام‌های قوه قضائیه و پلیس با گذشت حدود ۲۴ ساعت از انتشار گزارش‌هایی مبنی بر «کشته شدن» این وبلاگ‌نویس حین بازجویی٬ تاکنون حاضر نشده‌اند در این خصوص توضیحی ارائه دهند.

منبع: کلمه و بازتاب

 




 
 

1391/8/17




 

امیرحسین
تلخ مثل عسل

در خبر است که حضرات، وبلاگ‌نویس زنده‌ای را برده‌اند و وبلاگ‌نویس مرده‌ای را تحویل داده‌اند: از ستار بهشتی حرف می‌زنم. احتمالن در یک سلول نیمه تاریک از او به شدت بازجویی فنی به عمل آورده‌اند و هی خواسته‌اند که حرف بزند... حرف بزن حرف بزن حرف بزن ... و هیچ کس نبود که برادران رشیدمان را توجیه کند بابا جان ما اگر بلد بودیم حرف بزنیم که وبلاگ‌ نمی‌نوشتیم. ما از زور حرف نزدن پناه آورده‌ایم به کلمات مکتوب، به این گوشهء وبلاگ. خلاصه آنقدر فن به کار برده‌اند و اینقدر حرف نزده که  ستار بهشتی مرد. به همین راحتی و به همین تلخی.ء

حالا  من فقط دردم این است که ما باید چه بکنیم که دست از سرمان بردارید: آمده‌ایم وسط خیابان؟ مزاحم مازراتی سوار شدنتان هستیم؟ در اعتراض به سقوط ارزش پول ملی به یک سوم، جنبش اشغال وال استریت راه انداختیم؟ چه کار مگر می کنیم جز نهایتن غر زدن؟ یعنی برای حضرات با بصیرت تحمل غر انقدر سخت است که بخاطرش آدم می‌کشند؟
حالا ما به جهنم؛ برای دولت مهرورز چرا دردسر درست می‌کنید. وسط این بلوای تحریم و سوال و اینها؛ درست بود بزنید کسی را بکشید که حکومت گرفتار شود؟مگر نمی‌دانید تجربهء تاریخی نشان داده هر کس در زندان یکی از ماها را بکشد سریع باید ارتقا گرفته به ریاست سازمانی منصوب شود؟ الان با این وضع کسر بودجه حاکمیت باید یک تامین اجتماعی دیگر بسازد تا رییس جدید از ارتقای مقامش لذت ببرد. وجدانی این رفتار با دولت درست است؟انصافتان را شکر
 
پی نوشت: یک بار نمایشگاه کتابی بود در پارک ملت. میان کتاب‌ها عنوانی را یافتم که برایم جالب بود«شیعه چه می گوید، چه  می‌خواهد» کتاب را ورق زدم و گذاشتم سر جایش. مسوول ارزشی غرفه اصرار کرد که بخر. به شوخی گفتم این را باید بیرون از مرزهای ایران بفروشید چون ما در ایران با گوشت و پوست‌مان حس کرده‌ایم که شیعه چه می‌خواهد. ترش کرد و گفتگو تمام شد. این روزها وقتی بلندگوهای حاکمیت اصرار دارند حکومت عدل علی را یاداوری کنند دیگر شوخی آن روزم باورم شده که شیعه واقعن همین را می‌گوید و همین را می‌خواهد.
 
blogs@30mail.net



 
 

1391/8/17




 

محمد معینی
راز سر به مهر

(1)

اوباما در کاخ سفید ماندنی شد. به یک عادت دوران کودکی، که همیشه دوست داشتم تیمی ببرد که حریفش خطا کرده و می‌کند؛ از برنده شدن «اوباما»ی رنگین پوست خیلی خوشحالم! رنگین پوستان، از جمله در آمریکا، رنج بسیاری از نژادپرستی برده‌اند؛ تاوان بسیاری برای رنگ پوست‌شان داده‌اند؛ به خاطر چیزی که در انتخاب آن هیچ نقشی نداشتند ... جای «مارتین لوتر کینگ» این روزها در آمریکایی که برای بار دوم اوباما را برگزیده، حتما خالیست.
.
(2)
انتخابات دیروز ریاست جمهوری آمریکا، نهمین انتخابات از این نوع بعد از انقلاب اسلامی در ایران است؛ با پیروزی دوباره اوبامای دمکرات، حالا اما باز در مجموع، نتیجه همچنان به سود جمهوریخواهان است: 5 به 4. اوباما پنجمین رئیس‌جمهوری آمریکا بعد از انقلاب است؛ بعد از ریگان، بوش پدر، کلینتون و بوش پسر. در این بین هیچکدام به اندازه دولت جمهوریخواه ریگان به تقابل مستقیم نظامی با ایران نزدیک نشد؛ تقابلی که به درگیریهای نظامی با تلفات جانی در خلیج فارس منتهی شد. فشارهای دولت ریگان بود که مسیر جنگ عراق – ایران را به زیان ایران تغییر داد. دولت ریگان البته قبل‌تر از این رویکرد، در خفا تبدیل شده بود به طرف معامله تسلیحاتی با ایران ِ گرفتار در جنگ که رسوایی «ایران – کنترا»، این سرمایه‌گذاری دولت جمهوریخواه را به زیان او و ایران ِ محروم از بازار تسلیحات در جنگی فرسایشی، بر باد داد. بوش پسر، اما ناخواسته، بیشترین کمک را در حق جمهوری اسلامی روا داشت؛ دو دشمن او را در شرق و غرب کشور، یعنی طالبان و صدام را، حذف کرد و بعد خود با نیروهایی در عراق و افغانستان مواجه شد که لااقل دشمنانی توانا علیه جمهوری اسلامی نبودند. از آن سو، هیچ دولتی به اندازه دولت دمکرات کلینتون به بهبود روابط با ایران امیدوار نشد. در ایران اما رهبری ِ نظام، قیافه وزیر خارجه نخست دولت کلینتون را مورد اشاره قرار داد («آن وزير امور خارجه بدشكلش را ببينيد! راجع به جمهورى اسلامى كه حرف مى‌زنند، نفرت و بغض و دشمنى ملت ايران و جمهورى اسلامى، از سر و صورتشان مى‌بارد.» +) و خاتمی هم از مواجه با کلینتون در مجمع عمومی سازمان ملل فرار کرد. وزیر خارجه دوم کلینتون اما بابت دخالت‌های گذشته در ایران عذرخواهی کرد که این عذرخواهی هم توسط مقام رهبری رد شد.
.
(3)
اوباما که آمد، از دست دراز شده برای دوستی به سمت ایران سخن گفت؛ برای عید نوروز پیام تبریک فارسی فرستاد و البته اعلام کرد یک سال نخست ریاست جمهوری‌اش، به امید قرابت‌های دیپلماتیک خواهد نشست. در دل این یک سال بود که جنبش اعتراضی سبز شکل گرفت و البته رفتار دولت دمکرات اوباما در پشتیبانی از این جنبش طوری نبود که رضایت رقبای اوباما را در حزب جمهوریخواه تامین کند؛ آنها خواستار پشتیبانی قوی‌تر بودند. یک سال معهود که به سر آمد، موعد تدبیر‌های جدید علیه ایران شروع شد؛ همانی که اینک به «تحریم‌های وحشیانه» منجر شده. بهانه، فعالیت‌های مشکوک هسته‌ای است؛ اسم بهانه مهم نیست اما؛ مقصد، کوتاه کردن داستان است؛ «داستان دشمنی».
.
(4)
جمهوری اسلامی ایران در شرایط بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی کم‌سابقه‌ای قرار دارد. کمتر زمانی فشارهای وارده از این سه جبهه، چنین همزمان و همسو علیه جمهوری اسلامی بوده‌اند. در بدترین حالت می‌شد به عنوان نماد حمایت افکار عمومی منطقه از ایران، روی گران بودن «خرمای احمدی‌‌نژاد» در بازار قاهره مانور داد. اینک اما حمایت از بشار اسد، ایران را از نعمت خرمای گران در بازار قاهره هم محروم کرده. عراق هواپیماهای ایرانی را متوقف و بازرسی می کند، رابطه با مصر انقلابی گرم نمی‌شود، در کنار آن رابطه با حماس و ترکیه سرد شده و همین طور فشارهای خارجی متنوع حتی تا مرز مصادره اموال دولت ایران در  کانادا و این همه، در کنار اوضاع وخیم اقتصادی و تعارض‌های داخلی. اوباما در شکل دادن به دشواری‌های جمهوری اسلامی در جبهه داخلی و منطقه‌ای، نقش مستقیمی نداشته، اگر چه در جبهه بین‌المللی، برای هدایت این دشواری‌ها به سمت حکومت ایران، بسیار فعال و موفق ظاهر شده، و حالا، کسی از اوبامای نفس گرفته انتظار ِ «تغییر» ندارد؛ شعار او این بار، «به پیش» بود.
 
blogs@30mail.net



 
 

1391/8/17




 

ایمایان

در حالیکه بسیاری برگزاری یک مناظره‌ی نیم‌بند یا فلان حرف از بهمان مسئول را با تفسیرهای بعید حمل بر تغییر رویّه در آستانه‌ی انتخابات می‌کنند -که اگر چنین بود هم فقط تغییری مصلحتی بود نه بیشتر- قتل خودسرانه‌ی ستّار بهشتی، یکی از آخرین حلقه‌هایی است که زنجیره‌ی خشونت، ارعاب و ناپاسخگویی را طولانی‌تر می‌کند. اگر زمانی می‌شد اینها را به اشتباه یا خودسری برخی مأموران غیرمعذور نسبت داد، حالا چه چیز باید گفت؟ اگر زمانی رهبر نظام دستور می‌داد که قتلهای زنجیره‌ای را بر اساس نفوذ دشمن تفسیر کنند، قتلهای دنباله‌دار درون زندانهای نظام حاکم را به کدام دشمن نامرئی باید نسبت داد؟ به کدامیک از قتلهای پیشین از زهرا کاظمی  و زهرا بنی‌یعقوب گرفته تا هدی صابر و دیگران رسیدگی شد؟
   

سخن گفتن از فقدان کامل مشروعیّت نظام از مدّتها پیش بی‌حاصل یا تحصیل حاصل بوده است؛ خطابم رو به اصلاح‌طلبان مسلمانی است که خود را پیرو کسی می‌دانند که شنیدن خبر ربودن گوشوار و خلخال را در خور اندوهی مرگ‌آور می‌دانست. مرگ پیش‌کش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟ برخاستن از سر سفره‌ی چرک حاکمیّت و شریک‌نشدن در این بزم خونین چطور؟ یک کارگر ساده‌ی وبلاگنویس را زیر شکنجه می‌کشند و خیلی خونسرد می‌گویند که قبر بخرید و جنازه تحویل بگیرید؛ ما مستحقّ این تحقیریم.
 
blogs@30mail.net



 
 

1391/8/17




 

مصطفی عزیزی
غوزک پلاتینی

از صبح که خبر را شنیدم همهش دل دل می‌کردم که دروغ است که الان تکذیب می‌کنند که حالا بازجوی احمقی حرفی زده تا خانواده‌یی را تحت فشار قرار دهد اما الان که مصاحبه‌ی مسیح علی‌نژاد با خواهر و مادر ستار بهشتی را شنیدم تنم لرزید. باورش سخت است. جوانی ۳۵ ساله تنها امید مادر پیر در محله‌یی فقیرنشین به جرم فعالیت در فیسبوک و اینترنت باید بازداشت شود و بعد آنقدر شکنجه شود که زیر شکنجه بمیرد! این است سرنوشت ولایتی که فقیهان سایه بر آن انداخته‌اند. فقر، بی‌کاری، بی‌مزدی، تورم فزاینده، ناامنی شغلی، کمبود دارو… همه‌ی این‌ها کم است باید به جرم نوشتن و تنها نوشتن در اینترنت جوان مردم را دست بسته ببرند و خبر مرگش را بیاورند.

و چه مادر و چه خواهری! مصاحبه را حتما بشنوید این‌ها طبقه‌ی متوسط شمال شهری نیستند در رباط کریم زنده‌گی می‌کنند و مادر فریاد می‌زند و به پسرش افتخار می‌کند و می‌گوید مانند اکبر محمدی او را گشتند! این همه آگاهی از کجا تا اعماق خانواده‌های ایرانی رفته است؟ ستارها مردنی نیستند این بهشتی‌ها بی‌شک دوزخی را که والیان جنایت و جهل برای‌شان ساخته‌اند بر سرشان خراب خواهند کرد.

این‌ها را که می‌نویسم باز از ته دل آرزو می‌کند قبل از این که مطلب را منتشر کنم خبر قتل فجیع ستار بهشتی زیر شکنجه تکذیب شود. هر چقدر این‌ها بیشتر جنایت می‌کنند و زنده‌گی را برای مردم سخت‌تر می‌کنند آینده‌ی همه‌ی ما را تیره و تارتر می‌کنند. نمی‌دانم این همه خشم و نفرت که در جان آدم‌ها انبار می‌شود فردا بر سر چه کسی آوار می‌شود و چه نتایجی به بار می‌آورد. صدای مادر ستار را که می‌شنونم و صدای خواهرش را که افتخار می‌کنند به او منقلب می‌شوم راستی ما چه فاصله‌ی بعیدی داریم از این مردم سخت کوش و رنج کشیده…

نه باور کنیم این همه صداقت و از خودگذشته‌گی سرانجام به بار و بر می‌نشیند و این روزهای شوم و پر از بیم و امید سرانجامی نکو خواهد داشت. کاش حاکمان خشک مغز و سنگ دل حرف‌های این مادر و خواهر را می‌شنیدند شاید اندکی از شرافت انسانی در وجودشان بیدار می‌شد و روح دوزخی خود را نجات می‌دادند و موجبات رنج مردمی را فراهم نیاوردند و خود روز به روز در باتلاق و منجلاب خودساخته‌ی‌شان فرونمی‌رفتند.

وب‌لاک ستار بهشتی:
انتقاد. زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
مصاحبه مسیح علی‌نژاد با مادر و خواهر ستار بهشتی.

blogs@30mail.net




 
 

1391/8/17





حمید شاه‌آبادی٬ معاون امور هنری وزارت ارشاد گفت: «برنامه‌های رعایت عفاف و پوشش در آقایان از سال ۹۲ عملیاتی می‌شود.»

او در گفتگو با خبرگزاری فارس گفته است: بسیاری از پوشش‌های آقایان با شاخصه‌های ایرانی و اسلامی مغایرت دارد. از سویی بسیاری از کالاهای وارداتی هم تناسبی با فرهنگ ما ندارند اما متاسفانه در جامعه رواج زیادی یافته‌اند.

به گفته شاه‌آبادی «لباس آقایان باید ساماندهی شود و طرح شناسه یکپارچه سازی مد و لباس ایرانی اسلامی (شیما) در مورد لباس آقایان هم اجرایی شود و لباس‌هایی که شناسه دارند در جامعه رواج پیدا کنند.»

از جزییات این طرح هنوز گزارش بیشتری منتشر نشده است.

منبع: فارس

 




 
 

1391/8/17





محمود مظفر، رئیس سازمان امداد و نجات ایران از وقوع زلزله ۵ ریشتری در ورزقان خبر داد.

به گفته آقای مظفر این زلزله در ساعت ۹ و ۵۶ دقیقه رخ داده و تیمهای ارزیابی در حال بررسی خسارات وارده هستند.

وی افزود: زلزله صبح امروز ۳۳ مصدوم به جای گذاشت که ۶ نفر از مجروحان به بیمارستان منتقل شدند.

منبع: مهر (+,+)




 
 

1391/8/17




حمام ۸۰۰ ساله منشاد، روستایی ییلاقی در شهرستان مهریز در استان یزد از زمانی که میراث فرهنگی وارد فاز مرمتی آن شده، به طور کامل تخریب و غیرقابل استفاده شد.

به گزارش خبرگزاری مهر این بنای تاریخی تا چندی پیش مورد استفاده مردم این منطقه قرار می گرفت اما با ورود پیمانکار میراث فرهنگی برای مرمت این بنا، حمام به کلی غیرقابل استفاده شد.

این حمام در حالی سال گذشته توسط پیمانکار میراث فرهنگی مرمت شده است که امسال اغلب آجرهای به کار رفته در سقف یا شکسته و یا جدا شده است. سقف حمام نیز مملو از علف های هرز است و داخل حمام نیز از نخاله های ساختمانی که توسط خود پیمانکاران تولید شده، انباشته است به نحوی که درب حمام به دلیل وجود این نخاله ها باز نمی شود.

بر اساس این گزارش میراث فرهنگی استان یزد برای مرمت این حمام ۱۰ میلیون تومان به پیمانکار پرداخت کرده است اما با توجه به مرمت غیراصولی پیمانکار سقف این حمام فرو ریخته است.

حمیدرضا سلیمی، دهیار منشاد در این باره گفته است: این حمام به این شکل نبود و متاسفانه از زمانی که میراث فرهنگی روی آن دست گذاشت، به این شکل درآمد.

او هشدار داد: اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، ممکن است این حمام ۸۰۰ ساله امسال به کلی از بین برود.

منبع: مهر




 
 

1391/8/17




هشت زندانی سیاسی زن که در اعتراض به شیوه تفتیش بدنی خود در زندان اوین حدود یک هفته پیش دست به اعتصاب غذا زده بودند، روز سه شنبه (۱۶ آبان ماه) با شکایت از ماموران خاطی به اعتصاب غذای خود پایان دادند.

امین احمدیان، همسر بهاره هدایت، یکی از زندانیان اعتصاب کننده، این خبر را روز سه شنبه در صفحه فیس بوک خود منتشر کرده است.

آقای احمدیان گفته که این زندانیان به دنبال «تنظیم شکایت از ماموران خاطی و تعهد مسئولین حفاظت و بازرسی زندان اوین مبنی بر پیگیری مسئله و برخورد با افراد خاطی و عدم تکرار اینگونه مسائل در آینده» اعتصاب غذای خود را شکسته‌اند.

به نوشته آقای احمدیان، شورای انضباطی زندان اوین، زنان اعتصاب‌کننده را به سه هفته ممنوعیت از ملاقات و انتقال به انفرادی نیز محکوم کرده بود، که این محکومیت با اعتراض این زندانیان به مدت شش ماه تعلیق شده است.

این زندانیان زن، از چهارشنبه هفته گذشته (۱۰ آبان ماه) در اعتراض به «هتک حرمت و بازرسی بدنی توهین آمیز» نیروهای زن گارد یگان حفاظت زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بودند.

دو زندانی سیاسی زن دیگر نیز همگام با زندانیان یاد شده دست به اعتصاب غذا زده بودند که البته طی روزهای گذشته اعتصاب خود را شکستند.

منبع: مردمک

مرتبط:

سازمان گزارشگران بدون مرز: علی خامنه‌ای مسئول جان زندانیان اعتصاب کننده است




 
 

1391/8/17




۱۰ نفر در تهران صبح روز چهارشنبه (۱۷ آبان ماه) به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام شدند.

خبرگزاری‌های فارس و مهر گزارش داده‌اند که از این ۱۰ نفر، «صد‌ها کیلو مواد مخدر از انواع مختلف» کشف شده بود.

بر اساس قوانین قضایی ایران، مجازات حمل، نگهداری یا خرید و فروش بیش از ۳۰ گرم مواد مخدر اعدام است.

سحرگاه یکم آبان ماه نیز ۱۰ نفر دیگر به جرم قاچاق مواد مخدر در تهران اعدام شده بودند.

منابع: مهر و فارس




 
 

1391/8/16




 

یاشار دارالشفا

خوب! دیگه چیزی نمونده...

من چی فکر می کنم؟

فکر می کنم، نباید چیز سختی باشه....اگر تحمل کردنی ام بوده، همین 7-6 ماه گذشته بوده که همش توی این فشار و استرس بودم: بمونم، برم....برم، بمونم....بمونم، برم.... تحمل کردنِ یک انتظار زهر ماری..... بعضی وقت ها حس می کردی گوسفندی هستی که منتظرِ ذبحش کنن، بعضی وقت ها حس می کردی قهرمانی هستی که منتظرِ تکریمش کنن، بعضی وقت ها حس می کردی موجود اضافی ای هستی که باید هرچه زودتر قالو بکنی و بزنی به چاک....

خلاصه، هرچی که بود بالاخره سر رسید؛ حالا میشه همه احساس ها وارونه بشن.... میشه یکمی بترسی.....میشه دوست نداشته باشی بری اون تو اما حاضرم نباشی تصمیمتو برای موندن عوض کنی.

گاهی وقت ها باید نباشی، گاهی وقت ها باید سخت نگرفت، بذاری سختی تو رو بگیره، باید تماشا کنی یا شایدم بذاری تماشات کنن......چه می دونم.....

حرف های فلسفی و ادبی زدن دیگه برای توصیف این لحظه، خیلی کلیشه ای تر از اونی هستند که فکرشو بکنی.

دلم می خواد از چیزهای ساده حرف بزنم.....از اینکه حالم خیلی خوبه، که حس یه تجربه ی جدید رو دارم تا رفتن به استقبال یک فاجعه......خیلی مهم نیست که چند ساعت بعد، چند روز بعد یا چند ماه بعد، چه اتفاقایی بیفته یا نیفته.....همینکه دنیا چند دقیقه اش رو هم به ما قرض بده، بسه!

دوست دارم همه چی خیلی سریع اتفاق بیفته، خیلی سریع! درست عین دوران بچگی که می رفتیم آمپول بزنیم: اونقدر سرمون رو گرم می کردن و حواسمون رو پَرت، که نمی فهمیدیم کی سوزن، سوراخمون کرد. دوست دارم چشمهام رو ببندم و لحظه ی بعد که بازشون می کنم، روی کف سلول، پتو روم باشه و من در حالی که به سقف خیره شدم، مشغول لاس زدن با عشق هایی باشم که هرگز فرصتی برای پرداختن بهشون نداشتم.

هنوزم فکر می کنم نباید چیز سختی باشه.....نه نیست.....نه نیست.....نه نیست.

blogs@30mail.net




 
 

1391/8/16




 

حس پنهان

حالم از این جمله بهم میخوره. مسئولیت جان زندانیان با رهبر است. کدوم رهبر؟ چه کشکی؟ جای اینکه یه کاری بکنیم به فکر اینیم که دلار ارزون شده بریم فردوسی دلار بخریم. تو نکبت و فقر و فلاکت دست و پا میزنیم دم نمیزنیم. فقط روز و شب کارمون شده غر غر کردن. همه مون شدیم کارشناس اقتصاد و جامعه شناس. تو تاکسی و تو مترو فقط بلدیم حکومتو مسخره کنیم. واقعا شرم اوره . یه سری دارن جون میدن تو زندان ماها فقط بلدیم تیتر بزنیم مسئول خامنه ایست. نه خیر مسئول ما ملت خواب زده هستیم. از بی مسئولیتی تک تک ما مردمه که مشتی متحجر و دجال هر بلایی میخوان سرمون میارن. بیچاره مجید توکلی,حیف از نسرین ستوده, وای بر عمر به باد رفته ی حشمت طبرزی,بیداد از زندگی  فنا شده ی نرگس محمدی افسوس و هزاران افسوس بر ملت خواب رفته.

* تیتر از سی‌میل
blogs@30mail.net




 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته