زندانیان سیاسی و خانواده هایشان فراموش شده اند. این جمله ای است که یکی از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی تکرار می کند و اینکه از ظلمهایی که در این سه سال بر آنها روا داشته اند به ستوه آمده اند. او از خطوط رنج و درد متراکم بر چهره های همسران و فرزندانی می گوید که ناامید از درب زندان اوین بازگشتند.
خانواده آرش سقر یکی از اعضای ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی محبوس در زندان اوین است که به “جرس” می گوید: “به وکیل و خود آرش گفته بودند که نام او در لیست آزادشدگان عید فطر است اما در لحظات آخر از روی لیست خط خورده و گفته اند صلاح نیست. حالا چرا صلاح نیست و چه کسی تشخیص داده که صلاح نیست را ما نمی دانیم. روزی که قرار بود برخی از زندانیان از زندان آزاد شوند همسر و فرزند آرش هم به امید آزادی او (با توجه به اینکه وعده داده بودند که آرش جزو لیست آزادشدگان است) جلوی درب زندان اوین می روند. واقعا صحنه دردآوری بود! پسر آرش چشم انتظار خارج شدن پدر از در زندان اوین بود به فرزندانی که پدرشان آزاد می شدند و همدیگر را بغل می کردند و بازی می کردند نگاه می کرد و دوباره به در زندان اوین چشم می دوخت، اما آخرین زندانی از زندان خارج شد و همه به طرف خانه هایشان حرکت کردند اما نگاه همسر و فرزند آرش یک لحظه از در زندان برداشته نمی شد. نمی دانید با چه روحیه ای به خانه بازگشتند.”
یکی دیگر از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی از افزایش فشارها و محدویت های شغلی و تهدید و ارعاب فرزندانشان می گوید و خاطرنشان می کند که اینها نمونه هایی کوچکی است که در این سه سال و اندی بر سر ما آورده اند.
مریم قدس شربتدار همسر فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب با اشاره به آزادیهای اخیر عنوان می کند: “به نظر می آید اگر آزادی ها واقعاً به منظور حل مسائل و بحرانها بود باید همه زندانی های سیاسی و آقای کروبی و مهندس موسوی و خانم رهنورد را آزاد می کردند اما برعکس، حتی فشارها بر روی زندانیان حزبی بیشتر هم شده و ما می بینیم که مثلاً آقایان بهزاد نبوی، تاجزاده، مؤمنی، سلطانی، بهاور و خانمها نسرین ستوده، بهاره هدایت، مهسا امرآبادی و بسیاری دیگر از عزیزانمان با وجود بیماریهایی که دارند برای درمان هم از مرخصی بهره ای ندارند. به همین دلیل احساس می شود اگرچه ممکن است از درون حاکمیت، برخی به رفع مشکلات و بحرانها می اندیشند اما عده ای تیشه برداشته و به جان ریشه های دلسوز این مملکت افتاده اند.
ای کاش سران این کشورها که این روزها میهمان ما هستند بر روی ملاقات با موسوی و کروبی و خانواده های زندانیان سیاسی پا فشاری می کردند . اگرچه برای من بعنوان یکی از افراد این خانواده بزرگ بسیار دردناک است که بخواهم تمام مشکلاتی را که بر سر ما آوردند برای افرادی غیر از این مرز و بوم مطرح کنم از دستگیری همسر و دخترم گرفته تا فشارهای شغلی بر ما و حمله موتورسواران به دخترم در خیابان که فقط نمونه هایی کوچک است که در این سه سال و اندی از آنچه بر سر ما آورده اند. الان هم که همسرم از درد رنج می برد و حاضر نیستند مرخصی بدهند.”
وی ادامه می دهد: “رسیدگی به وضعیت دندانهای همسرم که خیلی اذیتش می کرد با هماهنگی سپاه انجام شد البته تا حدی که فعلا خیلی اذیت نمی شود اما برای کتف و زانوهایش که خود دادستان مجوز داده بود چند بار هم تا آستانه اعزام برده اند اما دوباره او را برگردانند و گفته اند دادستان “مخالفت” کرده و گفته است که او فقط یک مجوز برای درمان دندان داده که استفاده شده است! در حالیکه الان وضعیت جسمانی مناسبی ندارد و از درد کتف که دچار پارگی تاندون شده و درد زانوهایش حتی نمیتواند ورزش کند و نمازش را روی صندلی میخواند. همسر من از نظر سلامتی و ورزش و تحرک، همیشه زبانزد بود اما الان متاسفانه به خاطر مشکلاتی که مسببان آن معلوم هستند سلامتیش را از دست داده و شدیدا نگرانش هستیم چون وقتی تحرکش کم می شود قند خونش بالا می رود و تبعات زیادی دارد.”
خانواده آرش سقر نیز با اشاره به وعده هایی که در مراحل پایانی تحقق پیدا نمی کند، بیان می کند: ” الان نزدیک به سه سال است که آرش بدون حتی یکروز مرخصی در زندان بسر می برد. این تنها مشکل ما نیست بلکه آرش از مشکلات جسمانی زیادی رنج می برد. حتی پزشک قانونی تایید کرده که برای درمان دندانهایش باید او را به خارج از زندان اعزام کنند اما نمی دانیم چرا با درمان او مخالفت می کنند. پیگیری می کنیم و تا تایید پزشک قانونی هم پیش می رود اما در مراحل پایانی مخالفت می کنند و نمی دانیم چرا و چه کسی مانع از درمان او می شود؟!”
این عضو خانواده سقر می افزاید: “این تنها یکی از فشارهایی است که ما تحمل می کنیم. ما واقعا نگران همسر بیمار و تنها فرزند آرش هستیم. پسر آرش بزرگ شده و این فشارها آسیب های زیادی را بر روحیه او وارد می کند. آنچه در این سالها بر همسر تنها و فرزندش گذشت قابل تصور و بیان نیست. همسرش به بیماری سختی دچار شد و در کنار درمان برای گرفتن مرخصی آرش دوندگی کرد اما افسوس که مدعیان دین و مذهب چشم خود را بستند و هیچ جوابی به او ندادند و آرش را حتی برای یک ساعت به مرخصی نفرستادند که در این شرایط سخت در کنار او و بالای سر فرزندش باشد! یکسال با این بیماری سر کرد و همچنان هم تحت درمان است و خودش می گوید معلوم نیست که تا دو سال دیگر باشد که آزادی همسرش را ببیند و فقط از خدا می خواهد آرش در زندان سلامتیش را از دست ندهد و فرزند و همسرش آرامش داشته باشند.اینها اینقدر دین ندارند که بعد از اینکه به وعده خودشان برای آزادی آرش عمل نکردند حداقل یک ملاقات حضوری بعد از عید فطر به خانواده اش بدهند. خود آرش هم بعد از عید فطر که وعده آزادیش را داده بودند اما آزادش نکردند کمی روحیه اش را از دست داد اما خدا را شکر در ملاقات شنیدم که روحیه اش را بدست آورده و به همسرش دلداری می دهد و صحبت از توکل به خدا و پایان این روزهای سخت می کند. وقتی مشکلات زندانیان و خانواده ها را می بینم و اینکه فریادرسی نیست که به داد اینها برسد می گویم آیا زندانیان و خانواده هایشان فراموش شده اند؟ اما به قول آرش خدا هیچ ظلمی را بی جواب نمی گذارد و اینها به سزای اعمال خود خواهند رسید. ما هم توکلمان بخداست و تنها او قادر و تواناست!”
رئیس سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه “۱۹ هزار و اندی میلیارد تومان در بنگاههای زودبازده تسهیلات داده شده”، از عدم بازگشت بخش زیادی از آن خبر داد.
به گزارش خبرآنلاین، مصطفی پورمحمدی روز شنبه در نشستی با فعالان اقتصادی و کمیته حمایت قضایی از سرمایهگذاری در استان گلستان با اشاره به بحث بنگاههای زودبازده گفت:”اکثر مشکلاتی که توسط واحدهای تولیدی مطرح شده، مربوط به اجرای طرح بنگاههای زودبازده میشود. بحث موفقیت یا عدم موفقیت این طرح چیزی نیست که در این یکی دو سال اخیر مطرح شده باشد بلکه در همان موقع که بحث و اجرای اولیهاش مطرح شد مشکلات آن نیز طرح شد و این مسایل نکته جدیدی نیستند. آن موقع حرکتی که انجام شد این بود که دولت به بانکها و دستگاهها فشار آورد تا این کار راحتتر انجام شود.”
پورمحمدی ادامه داد: “۱۹ هزار و اندی میلیارد تومان در بنگاههای زودبازده تسهیلات داده شد و بخش زیادی از آن بازگشت داده نشده است. این در حالی است که باید تسهیلات را با مطالعه و دقت اعطا کرد و از آن طرف هم، تسهیلاتگیرندگان باید تسهیلات را در خدمت تولید قرار دهند.”
رئیس سازمان بازرسی کل کشور با بیان اینکه نرخ و زمان بازگشت تسهیلات در تولید مهم است گفت: “اینها در اختیار مدیران تصمیمگیر است و پیچیدگی این موضوع و نیز تحریمها مشکلات تولید را بیشتر کرد.”
وی تصریح کرد: “راه حل این قضیه برگشت به تولید و اصلاح قوانینی است که تولید را غیررقابتی و غیراقتصادی میکند.”
گرمابه میرزا یوسف بدون هیچ چون و چرایی ویران شد. حالا دیگر از این اثر تاریخی و متعلق به دوره صفوی جز شماره ثبت ملی و خروارها خاک چیزی باقی نمانده است.
بنا به گزارش تارنمای میراثفرهنگی، دی ماه سال گذشته بود که شهرداری بابل بدون هماهنگی با میراثفرهنگی بلدوزرهایش را به جان گرمابه میرزا یوسف انداخت. دوستداران میراثفرهنگی که بهشدت مخالف این اقدام بودند حتی با اطلاع به سازمان میراثفرهنگی و طرح شکایت نیز نتوانستند مانع تخریب شهرداری شهرستان بابل شوند. گرمابه میرزا یوسف از بناهای شاخص دوره صفوی و سبک اصفهانی شهرستان بابل بود.
گرمابه تاریخی میرزا یوسف بابل مربوط به دوره صفوی به شماره ثبت ملی ۲۴۵۷ در تاریخ هفدهم مهرماه سال۷۸به ثبت ملی شد. این اثر تاریخی در مرداد ۹۱ بهطور کامل تخریب شد.
علیرضا صادقی امیری دبیر انجمن میراثفرهنگی جوانان سپید پارس مازندران دررابطه با علت تخریب این اثر دوره صفویه میگوید: “پیش از اینکه حمام تاریخی میرزا یوسف بهطور کامل تخریب شد دخل و تصرفاتی داخل و بخش بیرونی بنا صورت گرفته بود و برخی از کاشیکاریها و نقاشیهای آن از بین رفته بود.”
بهگفته وی، “اما به طور کلی هنوز آثار نفیسی شامل نقاشی و کاشیکاری در گرمابه میرزا یوسف قابل رویت بود و تا دوماه پیش هم مردم از این حمام به صورت زنانه- مردانه استفاده میکردند.”
صادقی امیری اعتقاد دارد: در حالحاضر بناهای بسیاری در شهرستان بابل در معرض تخریب قرار دارند و با وجود گزارشهای مداوم به اداره کل میراثفرهنگی شهرستان اما هیچ اقدامی انجام نمیشود. بازار قدیمی “چهار شمع پیش” یکی از نقاط پر تردد بابل و فاقد پارکینگ است که بنا بر توافقاتی بین وراث و شهرداری به شرط اجازه ۲۰ تا ۲۴ ماهه برای کاربری پارکینگ، مجوز تخریبش از سوی شهرداری بدون موافقت میراث برای مالکان صادر شده است.
به گفته صادقی امیری با اطلاع رسانی فعالان میراث فرهنگی، یگان حفاظت و نیروی انتظامی برای جلوگیری از تخریب در محل حاضر شدند، اما عدهای از اهالی بازار مانع توقف تخریب شدند. این افراد معتقد بودند این منطقه نیازمند پارکینگ است و نباید جلوی تخریب یک اثر ثبت ملی شده با قدمت دوره صفوی گرفته شود!
هماکنون نیز گرمابه میرزا یوسف با وجود اعتراض و پیگیری کارشناسان و فعالان میراثفرهنگی کاملا ویران شد. این درحالی است که عمر بنای متعلق به دوره صفوی از ثبت تا تخریب بیش از ۱۳سال طول نکشید.
پانزده روز از بازداشت مریم صالحی، فعال حقوق بشر می گذرد اما پیگیری های خانواده وی در این مدت بی نتیجه بوده و هیچ اطلاعی از نهاد بازداشت کننده و محل نگهداری وی در دست نیست.
ماموران امنیتی ساعت چهار و نیم بامداد به منزل پدری مریم در شهر اراک وارد می شوند و با برخوردی تند و بدون ارائه حکم به تفتیش منزل پرداخته و بعد از زدن دستبند به مریم صالحی او را به محل نامعلومی منتقل می کنند. این در حالی است که در پیگیری های خانواده و دوستان مریم هیچ نهاد و ارگانی مسئولیت بازداشت او را بر عهده نگرفته است.
مریم صالحی دانشجوی بیست و پنج ساله یکی از اعضای گروه حامیان حقوق بشر در ایران است که در زیر مجموعه مدافعان حقوق بشر قرار می گیرد. بر اساس تعریف کمیساریای عالی حقوق بشر، همه کسانی که به طور فردی یا گروهی در حمایت و بهبود حقوق بشر گام بر می دارند، مدافع حقوق بشر محسوب می شوند.
مریم صالحی یکی از فعالان مدافع حقوق بشر است که از پانزده روز پیش خبری از او نیست.
گفتگوی سایت ملی – مذهبی با صدیقه ماهوری مادر مریم صالحی را با هم می خوانیم:
خانم ماهوری الان بیشتر از دو هفته از بازداشت دخترتان می گذرد آیا تاکنون توانسته اید اطلاعی از وضعیت او بدست بیاورید؟
از آن روزی که مریم را از خانه با دستبند بردند ( ساعت ۴ و نیم صبح چهارشنبه ۲۵مرداد ماه) تا همین امروز هر روز من و دیگر اعضای خانواده و فامیل و دوستان و آشنایان بی وقفه به هر کجا که میتوانستیم سر زدیم. از زندانهای تهران و کرج و اراک گرفته، تا دادگاه ها و کلانتریها، و دیگر جاهایی که حتی قدرت فکر کردن به آنها را ندارم مثل سر زدن به بیمارستانها و پزشک قانونی !! فقط الان از خدا میخواهم که زودتر او را ببینم که سالم و سلامت باشد. بعد از آن حتی در زندان هم که باشد می رویم ملاقاتی و حتما آزاد می شود چون میدانم که دخترم بی گناه است ، مریم فقط و فقط دوست دارد که به دیگر انسانها کمک کند و عاشق این کار است و من اصلآ نمی فهمم که چرا باید برای حکومت یا دستگاه امنیتی مزاحمتی ایجاد کند؟
در پیگیری هایی که کردید آیا نهادی مسئولیت بازداشت دخترتان را بر عهده گرفته است؟
هنوز ما موفق نشدیم که بدانیم فرزندمان در چه مکانی نگهداری میشود! این بدان معناست که هنوز هیچ کس یا ارگانی مسئولیت سلامت او را قبول نکرده و در نتیجه همچنان نه پرونده ای دارد و نه اسمش در جایی رسمی درج شده و هم چنین او از حق داشتن وکیل و برقراری عدالت محروم می باشد و همین عوامل نگرانی ما را صد چندان می کند.
در میان اظهارات تان اشاره کردید که مریم عاشق کمک به انسان هاست می توانید از فعالیت های او برایمان بگویید؟
مریم، از زمانی که وارد دانشگاه شد (اقتصاد تهران) با چند نفر از دوستانش که آنها نیز علاقه مند به فعالیت های انسان دوستانه بودند همراه شد. مریم همچنین عضو یک گروه حقوق بشری است به نام حامیان حقوق بشر ایران ، که بیشتر در مورد حقوق بشر و حقوق زنان، آموزش و آگاهی رسانی فعالیت می کنند. مریم در کارگروه هایی نیز شرکت می کرد که افراد به صورت داوطلبانه در زمینه حقوق بشر بحث می کردند و آموزش می دیدند که چگونه به جامعه و یا افرادی که حقوقشان نقض می شود یاری برسانند.
یک نمونه از فعالیتهای شان را در این زمینه بازگو می کنید؟
برای مثال یکی از فعالیتهای آنها تهیه گزارشاتی در مورد موارد نقض یا ناقضان حقوق بشر بوده که صرفآ جنبه آموزشی و اطلاع رسانی دارد، اما همین فعالیتها نیز برای خانواده این بچه ها بسیار نگران کننده شده است.
به چه علت؟
برای اینکه خانواده صدف بر ( یکی دیگر از اعضای این گروه که تحت پیگرد قرار دارد ) پس از تحت فشار قرار گرفتن توسط ماموران با این اتهام روبرو شده اند که دخترشان تحت لوای فعالیتهای حقوق بشری، مشغول به اطلاع رسانی به بیگانگان و به دشمنان کشور بوده است!! این در حالیست که صدف تنها ۲۲ سال دارد و به گفته مادر صدف او مجبور به ترک تحصیل شده است و حالا در خارج از ایران به سر می برد.
گویا روشنک جم یکی از این فعالین حقوق بشر هم تحت پیگرد است اطلاعی از او دارید؟
بله، به غیر از صدف یکی دیگر از دوستان مریم به نام روشنک جم نیز که در حامیان حقوق بشر ایران فعالیت می کند نیز تحت پیگرد قرار گرفته اما از آنجا که زمان تفتیش منزل در خانه نبوده دستگیر نشده است. اما خانواده وی که از فرزندشان بی اطلاع اند توسط ماموران بازجویی شده اند و برای تحویل فرزندشان تحت فشار می باشند.
در طول چندین روز گذشته که برای پیدا کردن مریم تحقیق میکردیم با برخی دوستان و همکاران مریم آشنا شدیم که کمکهای زیادی به ما کردند. یکی از دوستان مریم به نام محمد ش از اعضای سابق حامیان حقوق بشر ایران بوده می گوید که اولین کسی که از این گروه بازداشت شده آرش ش است که اوایل مرداد پس از احضار تلفنی به ساختمان اطلاعات اراک ، خ امام ، جنب پل خیبر مراجعه می کند اما دیگر برنگشته و کسی از محل نگهداری او نیز اطلاعی ندارد.
علت فشار بر روی اعضای این گروه حقوق بشری چیست؟
محمد می گوید که دلیل بازداشت اعضای این گروه، همکاری برخی از اعضای حامیان حقوق بشر ایران با کمپینی در رابطه با زندانیان و کشتار دهه شصت می باشد. (کمپین ایران- تریبونال )
خانم ماهوری قطعا دو هفته بی خبری مطلق از محل نگهداری دخترتان و وضعیت او بسیار برای شما سخت است چرا در این مدت سکوت کردید؟
چند روز اول پس از اینکه دخترم را دستگیر کردند، فکر می کردیم که بهتر است کسی اطلاع نداشته باشد از فعالیتها و دستگیری مریم و… حالا پس از اینکه شدیدا نگران سلامتی مریم هستیم و با گذشت بیش از دو هفته کماکان هیچ خبری از محل نگهداری و سلامت او نگرفته ایم، فکر می کنیم که بهتر باشد که در این مورد هر چه بیشتر اطلاع رسانی و کمپین کنیم، شاید از این طریق بتوانیم با مساعدت نهادها و سازمانهای حقوق بشری، بر ماموران امنیتی یا دستگاه قضایی برای مطمئن شدن از سلامت مریم و همچنین اجرای عدالت فشار وارد کنیم. و در این رابطه از همه کسانی که به نحوی قادر به کمک میباشند از جمله مقامات دولتی و انتظامی تقاضای مساعدت کنیم.
و سخن آخر؟
در پایان باز تقاضا مساعدت داریم از تمامی کسانی که قادرند کاری (هرچند بزرگ یا کوچک) در جهت یافتن و آزادی مریم بردارند، من از طرف خانواده و دوستان مریم از شما تشکر می کنم.
سومین مدال طلای امروز هم نصیب کاروان ورزشی ایران در پارالمپیک لندن شد.
به گزارش ایسنا، محسن کائیدی در رقابتهای پرتاب نیزه به پرتابی به طول ۳۸ متر و ۳۰ سانتی متر ضمن شکستن رکورد جهان به نشان ارزشمند طلای پارالمپیک دست یافت.
کائیدی که در ۴ پرتاب اول خود عملکرد خوبی نداشت و دو رکورد متوسط و دو خطا را به ثبت رسانید، در پرتاب پنجم فوق العاده ظاهر شد و نیزه را به میزان ۳۸ متر و ۳۰ سانتی متر پرتاب کرد. پرتاب پنجم نیز ۳۸ متر و ۸ سانتی متر بود تا همان پرتاب پنجم به عنوان بهترین رکورد او ثبت شود. پس از او پرتابگران چین و الجزایر دوم و سوم شدند.
۵۰ هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه کائیدی را پس از قهرمانی او تشویق کردند. پرتابگر طلایی ایران نیز با پرچم سه رنگ کشورمان دور افتخار زد.
امروز برای کاروان ایران در بازیهای پارالمپیک لندن روز خوش یمنی بود و سه مدال طلا به ارمغان داشت. ورزشکاران ایرانی در سومین روز از بازیهای پارالمپیک لندن سه مدال طلا به نام ایران ثبت کردند که باعث شد کاروان ورزشی ایران تا رده سیزدهم جدول ردهبندی صعود کند.
محسن کائیدی در پرتاب نیزه، نادر مرادی در وزنه برداری و جلیل باقری در پرتاب وزنه سه طلایی ایران در روز سوم بودند که جمع مدالهای ایران را به عدد چهار رساندند. ساره جوانمردی هم نخستین ورزشکار ایران بود که در رشته تیر اندازی موفق به کسب مدال شد. او با کسب جایگاه سوم و مدال برنز، ایران را وارد جدول توزیع مدالها کرد. اما اکنون با سه طلا، ایران به رتبه ۱۳ ارتقا یافته است.
سایت اصولگرای بازتاب در یادداشتی با اشاره به موارد متعدد تحقیر مسئولان ایرانی توسط محمد مرسی، تلاش کرد بخشی از عملکرد او را نیز مورد انتقاد قرار دهد، عملکردی که به اعتراف مشاور رئیس مجلس در نهایت نتیجه ای جز به هم ریختن برنامه های ایران برای این اجلاس نداشت. اگر چه بخشهایی از این یادداشت یکسویه و بدون توجه به عملکرد تاسف بار صداوسیما در سانسور و ترجمه دروغین سخنان مرسی در اولین حضورش در تهران نوشته شده، اما خواندن آن و به خصوص توجه به نکات کمتر گفته شده ای از جمله خروج وی از سالن در میانه سخنرانی احمدی نژاد، خالی از لطف نیست:
با پایان اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران، تحلیل های مختلفی درباره نتایج این اجلاس ارائه می شود. حضور چند ساعته محمد مرسی، رییس جمهور مصر در تهران و سخنرانی جنجالی وی در اجلاس که با سلام به خلفای اهل سنت آغاز شد و با حمله به حکومت سوریه پایان یافت، و ترک عجیب سالن اجلاس قبل از پایان نطق محمود احمدی نژاد، رئیس جدید اجلاس و خروج از ایران بدون دیدار با رهبری، وی را به جنجالی ترین چهره اجلاس سران عدم تعهد تبدیل کرد.
پس از بروز این اتفاق، رسانه های بیگانه از یک سو محمد مرسی را به عنوان برنده واقعی اجلاس سران جنبش عدم تعهد که جمهوری اسلامی هزینه سنگین برگزاری آن را پرداخته بود، معرفی کردند و از سوی دیگر حامیان دولت، با کم اهمیت تلقی کردن بخش های غیرمطلوب سخنان وی و پررنگ کردن بخشهای مطلوب سخنانش (درباره ایران و فلسطین) قصد داشتند حضور وی را در اجلاس تهران مثبت تلقی کنند.
با این وجود، به نظر می رسد هیچ یک از این تلقی ها براساس واقعیات بنا نشده باشد، چرا که:
اولا شیوه عملکرد محمد مرسی در ورود به تهران ، و خروج از اجلاس سران خارج از عرف دیپلماتیک بود و یقینا فردی که اصول دیپلماتیک را رعایت نمی کند، نمی تواند برنده یک فرایند دیپلماتیک باشد. عدم حضور تا پایان یک جلسه چند ساعته و شنیدن سخنان رییس جدید اجلاس، از حداقل شرایط تعاملات دیپلماتیک می باشد و این عمل ترک جلسه بلافاصله پس از سخنرانی، توهین به کل اجلاس و حضار می باشد.
نکته دیگر اشتباه گرفتن حرکات نمایشی و تبلیغاتی با عرصه دیپلماتیک بود. دیپلماسی تنها به گرفتن ژستهای خاص و مواضع نمایشی محدود نمی شود، اما در این مورد اقدام مرسی (شاید با پیروی از همتای ایرانی خود) در دادن سلام به خلفای سه گانه در اجلاسی که اکثریت آن مسلمان نبوده و میزبان نیز شیعه است، نظیر قرائت دعای فرج توسط محمود احمدی نژاد در صحن سازمان ملل بود که کارکردی غیردیپلماتیک و شاید برای مصرف افکار عمومی داخلی و حامیان اخوان در اهل سنت بود.
نکته دیگر تاکید مرسی در سخنانش بر راهبردی بودن روابط مصر با ایران و نام بردن از ایران به عنوان یک کشور دوست و برادر است که در صورتی که این موضع مرسی مانند مواضع وی درباره سوریه از سوی مترجمین دستکاری نشده باشد، نشان می دهد وی از ادبیات دیپلماسی نیز اطلاع اولیه ندارد. چرا که روابط راهبردی با یک کشور، گام آخر مسیری طولانی است که روابط رسمی نخستین پله آن است و زمانی که حکومت مصر هنوز به برقراری حداقل روابط دیپلماتیک با ایران رضایت نداده است، سخن گفتن از روابط راهبردی طنزآمیز است، چرا که حتی دو کشور متخاصم نیز با یکدیگر رابطه دیپلماتیک دارند.
با این وجود به نظر می رسد علت اصلی تحقیر ایران در موضوع سفر مرسی به تهران، نقض اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی از سوی دولت و رسانه ملی بوده است.
تمایل غیرطبیعی احمدی نژاد به برقراری رابطه با مصر که با سخن وی در مورد باز کردن سفارت ایران در قاهره ظرف چند ساعت! پس از اجازه مصر آغاز شد، به چندین بار ابراز تمایل یکطرفه انجامید که در دیپلماسی معنایی جز انفعال ندارد و حکومت مصر که در صورت وجود تدبیر در سیاست خارجی ایران، پس از مبارک باید در آرزوی رابطه با ایران بود، پس از این انفعال اکنون برای رابطه با ایران کلاس می گذارد!
این شیوه عملکرد نتیجه ای جز از دست دادن اعتبار ملی و نقض منافع ملی به همراه نخواهد آورد. زمانی که مرسی با رفتن به ایران مخالفت کرد، معاون رییس جمهور ایران برای درخواست سفر به مصر اعزام شد، حال آن که عدم حضور مرسی در تهران به دلیل ریاست وی بر جنبش عدم تعهد به نوعی ضربه به جایگاه مصر نیز محسوب می شد و دلیلی نداشت که ایران تا این حد خود را مشتاق وی نشان دهد.
چرا رسانه ملی و مطبوعات رسمی، مرسی را تا این حد در افکار عمومی ایران بالا برده و سفر وی به تهران را پیروزی مهمی جلوه داده و مرسی را نماد بیداری اسلامی تلقی کردند؟
چرا تفسیر وارونه ای از مواضع مرسی داده می شود؟ مخالفت وی با حق وتو اعضای شورای امنیت، مخالفت با وتوی چین و روسیه در موضوع سوریه است؛ در حالی که ایران از این وتو حمایت می کند.
و سرانجام پروژه مرسی نشان داد جریان رسانه ای رسمی در کشور که در وارونه کردن حقایق، بزرگنمایی و کوچک نمایی موضوعات و القای مطالب خلاف واقع به افکار عمومی استاد است، گرچه در موضوعات داخلی شاید بتواند بر بخشی از مردم تاثیر بگذارد، اما در مورد موضوعات بین المللی تاثیر عکس برجا خواهد گذاشت، همان گونه که حکومت مصر پس از این همه بی احترامی و تحقیر ایران توسط مرسی، برای تحریف سخنان وی توسط صداوسیما طلبکار هم شده است.
کلمه – گروه بین الملل: مخالفان حکومت سوریه در حمله ای غافلگیرانه به تاسیسات دفاع هوایی و فرودگاه نظامی در شرق سوریه حمله کرده اند. این فرودگاه نظامی نزدیک به حلب در منطقه ادلب است که در نزدیکی مزر ترکیه قرار دارد. مخالفان ادعا می کنند در این حمله ارتش آزاد این سوریه توانسته است تعدادی از جنگندههای اسد را نابود کند.
به گزارش گاردین، رامی عبدالرحمان از مرکز حقوق بشر سوریه می گوید که شورشیان در دیر الزور یک پایگاه دفاع هوایی را در اولین ساعات روز شنبه ۱۱ شهریور تصرف کردند و توانستند ۱۶ نفر از نیرو های دولتی را اسیر کنند و تعدادی موشک ضد هوایی را غنیمت بگیرند. این پایگاه ابوکمال نام دارد و یکی از مهمترین مراکز دفاع هوایی سوریه به شمار می رود.
به گزارش کلمه، در ویدئویی که توسط مخالفان حکومت سوریه در اینترنت منتشر شده، تعدادی از افسران و سربازان ارتش سوریه نشان داده می شوند که توسط مخالفان اسیر شده اند. همچنین در این ویدئو گفته می شود که موشک و مهمات زیادی در این حمله کشف و ضبط شده است.
اما تلویزیون دولتی سوریه ادعا می کند که شورشیان شکست سنگینی خورده اند و تحرکات آنها خنثی شده است. تلویزیون دولتی سوریه در روز شنبه ۱۱ شهریور اعلام کرد که نیروهای وفادار به بشار اسد، حمله به پایگاه آموزشی رسم العبود در نزدیکی حلب را خنثی کردهاند. این پایگاه پیش از این نیز مورد حمله نیروهای مخالف دولتی قرار گرفته بود.
مخالفان دولت در تلاش اند تا مانع استفاده دولت از هلی کوپترها و جنگندهها برای حمایت از حملات زمینی شوند. تلویزیون دولتی تصاویری پخش کرده که خودروها و تجهیزات به دست آمده از شورشیان را نشان میدهد. اخبار این تلویزیون از سوی محافل مستقل تایید نشده است.
به گزارش دویچه وله، سرفرماندهی مخالفان اسد در حلب، پیش از این اعلام کرده بود که آنها از این پس قوای خود را بر حمله به پایگاههای هوایی رژیم اسد متمرکز خواهند کرد. ارتش آزاد سوریه، این تصمیم را در واکنش به بمباران پیاپی مواضع شورشیان و محلههای مسکونی شهرهایی چون حلب گرفته است.
حملات کور هلیکوپترها و جتهای جنگنده دولت اسد، بسیاری از مردم بیدفاع و غیرنظامی را نیز به کشتن داده است. استمرار این حملات، به موج فزاینده آوارگی مردم و پناه بردن آنها به سوریه، لبنان و اردن انجامیده است.
روز شنبه همچنین در حوالی دمشق، جسد ۱۸ نفر پیدا شده که بیشترشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند. همزمان خبرگزاری دولتی “سانا” از قتل عام یک خانواده در حلب توسط “گروههای تروریستی” خبر داده است. دولت بشار اسد مخالفان خود را “گروههای تروریست” مینامد.
به گفته ناظران مستقل، در روز جمعه ۱۰ شهریور دستکم ۱۲۵ نفر در سوریه کشته شدهاند که ۷۴ نفرشان غیرنظامی بودهاند. به دلیل شرایط ویژه و امنیتی سوریه، تایید خبرهای ارسالی از این کشور از سوی رسانههای مستقل بسیار دشوار شده است.
سازمان ملل برآورد میکند که دستکم ۲۳۰ هزار شهروند سوری در جنگ داخلی این کشور آواره شده باشند. تنها ۸۰ هزار نفر این عده به ترکیه گریختهاند.
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه پیشنهاد کرده که یک منطقه امن درخاک سوریه برای اسکان آوارگان تشکیل شود و نظارت بر آن را سازمان ملل بر عهده گیرد. این پیشنهاد با مخالفت بشار اسد رو به رو شده است.
کشورهای غربی هنوز در مورد تصویب قطعنامهای مبنی بر اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه به توافق نرسیدهاند. اردوغان در آخرین مصاحبه تلویزیونی خود در شامگاه جمعه ۱۰ شهریور عنوان کرده که ایجاد این منطقه امن، بدون چنین قطعنامهای میسر نخواهد بود.
آغاز رسمی ماموریت اخضر ابراهیمی
در این میان، اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه، از روز شنبه ( اول سپتامبر/۱۱ شهریور) ماموریت خود را رسما تحویل گرفت. اخضر ابراهیمی، جانشین کوفی عنان شده که طرح صلحی ناکام مبتنی بر آتش بس و مذاکره میان رژیم اسد و مخالفان را ارائه کرد.
ناظران میگویند هیچ تضمینی وجود ندارد که ابراهیمی در ماموریت خود در سوریه، دستاوردهایی بیش از عنان داشته باشد. ابراهیمی که سیاستمداری باسابقه است، گفته است که راه حلی خارق العاده برای خاتمه دادن به خشونتهای سوریه در اختیار ندارد.
قرار است ابراهیمی هفته آینده رهسپار سوریه شود و پس از آن برای بررسی پیشنهادهای تازه در باره بحران این کشور، با نمایندگان اتحادیه عرب در قاهره دیدار کند.
همزمان، وزیر خارجه روسیه سرگئی لاوروف اعلام کرده که انتظار کشورهای غربی یا عربی از اسد برای تسلیم شهرهای مهم سوریه “سادهانگارانه” است. لاوروف افزوده که فراخواندن اسد به عقب نشینی باید با دعوتی مشابه از شورشیان همراه باشد وگرنه غیرقابل اجراست.
درخواست برای افزایش کمکها
دولت اردن خواستار افزایش کمکهای جامعه بین الملل برای کمک به موج گسترده مهاجران سوری شده است.
در درخواست مشترکی که از سوی این کشور و آژانس پناهندگان سازمان ملل منتشر شده، دولت اردن گفته است که برای برآورده کردن نیازهای مهاجران سوری به هفتصد میلیون دلار نیاز دارد. اردن در حال حاضر میزبان حدود یکصدو هشتاد هزار پناهنده سوری است.
دومین مدال ایران در پارالمپیک توسط نادر مرادی در رشته پاورلیفتینگ کسب شد.
این سومین مدال کاروان ورزشی ایران در پارالمپیک است. پیش از این هم نادر مرادی موفق به کسب مدال طلا و ساره جوانمردی موفق به کسب مدال برنز شده بودند.
نادر مرادی ساعتی پیش با مهار وزنه ۱۹۶ کیلوگرم در رقابتهای پارالمپیک لندن طلایش را قطعی کرد. او در حرکت اول و دوم وزنههای ۱۹۲ و ۱۹۶ را بالای سر برد، اما در حرکت سوم دیگر نتوانست وزنه ۲۰۳ کیلوگرم را بالای سر ببرد.
امشب سومین جودوکار ایران نیز در دیدار ردهبندی پارالمپیک با قبول شکست مدال برنز را از دست داد. حمزه ندری در دیدار ردهبندی وزن ۱۰۰+ مقابل حریفی از کوبا قرار گرفت و با امتیاز وازاری این مبارزه را واگذار کرد. پیش از این علیزاده و عساکره نیز از رسیدن به نشان برنز بازمانده بودند.
با مدال های کسب شده، کاروان پارالمپیک ایران به جایگاه چهاردهم جدول توزیع مدالها صعود کرد. دو مدال طلای باقری و مرادی و تک برنز جوانمردی ایران، را در ردهی چهاردهم جدول پارالمپیک قرار داده است اما با توجه به نزدیک بودن کشورها و جابجایی زیاد، احتمال تنزل در جدول پس از پایان رقابتهای روز شنبه وجود دارد.
کلمه: معاون رییس دفتر سیاسی جنبش حماس از تیره شدن روابط این جنبش با ایران به سبب قتل عام ملت سوریه توسط نظام دمشق و موضع تهران در این زمینه خبر داد.
موسی ابومرزوق در گفت وگو با الوطن العربی حمایت این جنبش از ملت سوریه و مخالفتش با سرکوب و قتل این ملت توسط نظام بشار اسد رییس جمهوری سوریه را مورد تاکید قرار داد.
به گزارش کلمه، جالب است که این خبر را پایگاه خبری شبکه العالم، وابسته به صداوسیما، نیز منتشر کرده و در ادامه آن آمده است: رهبران حماس مدتی پس از آغاز اعتراضات در سوریه به صورت مخفیانه دمشق را ترک کرده و در برخی پایتختهای عربی مستقر شدند.
العالم سپس بلافاصله موضع خود را به این گزارش افزوده و ادعا کرده که این کار با کمک ۷۰۰ میلیون دلاری قطر و عربستان و برای ضربه زدن به محور مقاومت صورت گرفته است.
در ادامه گزارش بکه وابسته به صدا و سیما آمده است: در حالی که هیچ کشوری حاضر به پذیرش همه رهبران حماس نبود، خالد مشعل رییس دفتر سیاسی حماس راهی دوحه پایتخت قطر شد و ابومرزوق به قاهره رفت. به نظر میرسد که رهبران حماس به دلیل گرایشهای اخوانی خود، با نادیده گرفتن همه خدمات و کمکهای نظام سوریه به آنها، پس از سرنگونی مبارک در مصر امیدوارند که حامیان جدیدی به جای ایران و سوریه پیدا کنند.
در همین حال، ابومرزوق گفت: رابطه حماس و مصر از زمان ریاست جمهوری محمد مرسی بسیار تقویت شده است، خصوصا که مصر در سایه نظام جدید با قدرت از مساله فلسطین دفاع می کند.
در این میان پایگاه خبری محیط در گزارشی از درخواست اخوانالمسلمون مصر از جنبش حماس برای قطع روابط خود با ایران خبر داد، درخواستی که العالم در تحلیل آن نیز نوشته است: [این درخواست] با توجه به سخنان اخیر ابومرزوق خیلی دیر بیان شده و عملاً ایران و حماس اکنون رابطهای ندارند و ایران باید به دنبال جایگزینی برای آنها باشد.
معاون رییس دفتر سیاسی حماس در بخش دیگری از گفت وگو، اتهامات وارده مبنی بر دست داشتن فلسطینیان در حمله به سربازان مصری در سینا که به کشته شدن ۱۶ نفر از آنان انجامید را رد کرد و اسراییل را با این حمله مرتبط دانست.
ابومرزوق همچنین طرف های خارجی را عامل توقف پرونده آشتی ملی فلسطینیان و برگزارنشدن نشست های حماس و فتح دانست.
کلمه – گروه بین الملل: ده ها هزار نفر از مردم بحرین روز جمعه در یک تظاهرات خیابانی، در حالی که عکس های فعالان سیاسی را در دست داشتند، شعار های ضد دولتی سر دادند و خواستار آزاد شدن زندانیان سیاسی و بهبود اوضاع سیاسی شدند.
به گزارش کلمه به نقل از منابع خبری، این راهپیمایی از بزرگراه غربی منامه آغاز شد معترضان تصاویری از نبیل رجب در دست داشتند و خواستار آزادی او شدند.
این تظاهرات به درخواست گروههای مخالف این کشور از جمله جمعیت الوفاق برگزار شد و در آن آزادی هرچه سریعتر فعالان سیاسی و حقوق بشری بحرین را خواستار شدند و از دولت این کشور خواستند تا وضعیت سیاسی بحرین را بهبود ببخشد.
این تظاهرات که یکی از بزرگترین تظاهرات مردم بحرین در چند ماهه گذشته محسوب میشود در منطقه شیعه نشین البدیع برگزار شد و تظاهر کنندگان با در دست داشتن پلاکاردهایی و تصاویری از افراد بازداشت شده و نیز سران مخالفان بحرین ادامه بازداشت رهبران خود را محکوم کردند.
آنها با سر دادن شعارهایی آزادی هرچه سریعتر نبیل رجب، مدیر سازمان حقوق بشر بحرین و نیز از فعالان مخالف دولت این کشور را از زندانهای رژیم آل خلیفه خواستار شدند.
تظاهرکنندگان در بیانیهای که در پایان این تظاهرات قرائت شد، با محکوم کردن سیاسی شدن دستگاه قضایی این کشور نسبت به ادامه صدور احکام غیر عادلانه علیه مخالفان بحرینی هشدار دادند و پایان هرچه سریعتر این شیوه در دستگاه قضایی بحرین را خواستار شدند.
در این بیانیه که از سوی پنج گروه اصلی مخالف دولت در بحرین امضا شده، آمده است: تمامی بازداشت شدگان حوادث بحرین باید هرچه سریعتر آزاد شوند چرا که این زندانیان، زندانی سیاسی هستند و به دلیل بیان آراء و نظرات خود بازداشت شدهاند.
در بیانیه مذکور آمده است: سیاست سرکوب و اختناق در بحرین و نیز وضع قوانین ظالمانه از جمله ممانعت از سفر به کشورهای همسایه با خواستههای مشروع ملت بحرین مغایرت دارد و باید پایان یابد.
تظاهرات روز جمعه بحرین با موافقت و اجازه دولت این کشور برگزار شد و به دنبال مذاکرات جمعیت الوفاق با معاون نخست وزیر بحرین مخالفان توانستند اجازه برگزاری این تظاهرات را بگیرند.
پیشتر مخالفان بحرینی بارها از مقامات آل خلیفه خواسته بودند تا به آنها اجازه برگزاری تظاهرات و راهپیمایی بدهند اما این خواسته همواره با بهانههای مختلف از سوی مقامات بحرین رد شده است.
کلمه – گروه سیاسی: بان کی مون در سه روز گذشته، اولین سفر خود به تهران را به عنوان دبیر کل سازمان ملل تجربه کرد. او در این سفر به عنوان منتقد تمام قد عملکرد حاکمیت فعلی ظاهرا شد، آن هم در اجلاس غیرمتعهدها که به میزبانی ایران و با هدف نمایش اقتدار و نفی انزوای حکومت برگزار شد. اما مقام های حکومتی با درخواست وی برای دیدار با خاتمی و موسوی موافقت نکردند، هرچند این موضوع مانع از آن نشد که وی در دیدار با رهبری و همچنین در یک سخنرانی عمومی خواستار آزادی رهبران زندانی مخالفان شود.
به گزارش کلمه، در حالی که دبیرکل سازمان ملل در سفر خود به تهران به طور رسمی خواستار دیدار با میرحسین موسوی به عنوان شاخص ترین چهره مخالفان و همچنین سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری سابق شده بود، مقام های جمهوری اسلامی با این درخواست موافقت نکردند و ظاهرا فشرده بودن برنامه ها و اینکه موسوی و خاتمی در حال حاضر جایگاه رسمی ندارند، دلیل مخالفت با این خواسته اعلام شده است.
بان کی مون نیز ناراحتی خود از این عکس العمل حکومت ایران را با رد برخی برنامه های پیشنهادی طرف ایرانی و همچنین انتقاد صریح از زندانی کردن رهبران مخالف و نقض حقوق بشر در ایران در گفت و گوهای عمومی و خصوصی نشان داد. او در دیدار با آیت الله خامنه ای، در کنار انتقادهای مکررش از مواضع جمهوری اسلامی در موضوع هسته ای، مساله سوریه و موارد دیگر، به صراحت از زندانی کردن رهبران مخالف، فعالان مدنی و حقوق بشری و روزنامه نگاران نیز انتقاد کرد و خواستار آزادی آنها شد.
وی همچنین در سخنرانی خود در دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه نیز از اینکه این محیط رسمی و دولتی برای سخنرانی عمومی او در نظر گرفته شده ابراز نارضایتی کرد و ناراحتی خود را با بیان این جمله که «مایل بودم با شما استادان دانشگاه در کافه یا جای دیگری غیر از اینجا ملاقات کنم» نشان داد و همچنین گفت که تصور می کرده قرار است با گروهی از جوانان ایرانی دیدار کند، نه محققان دانشگاهی.
دبیرکل سازمان ملل در عین حال در همین سخنرانی هم بار دیگر خواستار آزادی رهبران زندانی مخالفان شد و خبر داد که این خواسته را در دیدارهای رسمی نیز به حاکمان جمهوری اسلامی منتقل کرده است.
متن کامل سخنرانی بان کی مون در جمع استادان دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه را در اینجا بخوانید
مخالفت مسئولان نظام با درخواست بان کی مون برای دیدار با خاتمی و موسوی در حالی است که بر اساس گزارش های رسیده به کلمه، سید محمد خاتمی هم به محض اطلاع از این درخواست، سفر خود در تعطیلات پایان هفته را منتفی کرده و در تمام این مدت در تهران مانده است تا مسئولان حکومتی نتوانند سفر خاتمی و نبود او در تهران را برای مخالفت با دیدار وی با دبیرکل سازمان ملل بهانه کنند.
با این حال، امکان دیدار بان کی مون با میرحسین موسوی و حتی سید محمد خاتمی فراهم نشد و به علاوه، سران حاکمیت برای پرهیز از هرگونه احتمال خطر! محسن امین زاده، زندانی سیاسی فعلی را که از ماهها قبل در بیمارستان قلب بستری است و در دوران تصدی معاونت وزیر امور خارجه در دولت اصلاحات با بان کی مون آشنا بود، در شرایط امنیتی فوق العاده، تحت کنترل نیروهای نظامی سپاه و در وضعیتی قرار دادند که فخرالسادات محتشمیپور آن را حصر بیمارستانی توصیف کرده است.
علاوه بر امین زاده، در همین روزها عیسی سحرخیز هم که پیش از این خطاب به گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل نامه نوشته بود و از اراده حکومت برای «مرگ خاموش» مخالفان نوشته بود و کارگروه بازداشتهای خودسرانه سازمان ملل هم خواستار آزادی وی شده بود، همزمان با حضور بان کی مون در تهران به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و تحت کنترل امنیتی بیش از پیش قرار گرفت.
گفت و گوی انتقادی با رهبران ایران؛ درخواست آزادی مخالفان
عالی ترین مقام سازمان ملل اما با وجود آنکه خودش می گفت «وقتی زمانی که تصمیم به آمدن گرفتم، افراد بسیاری به من نصیحت کردند و پرسیدند چرا میخواهید به آنجا بروید؟ آن کشور مشکلات بسیار دارد» با تاکید بر اینکه به تعامل و دیپلماسی و قدرت گفت و گو اعتقاد دارد، حاضر شد به ایران بیاید و حتی رو در رو با رهبری گفت و گو داشته باشد، هرچند او از فرصت این گفت و گو و همچنین سخنرانی های این چند روزش در اجلاس و دانشکده وزارت امور خارجه و همچنین نشست های مطبوعاتی استفاده کرد تا حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی را در موضوعاتی چالش برانگیز مورد انتقاد قرار دهد.
دبیر کل سازمان ملل که گفته بود به این دلیل به تهران آمده است که به “قدرت گفت و گو” اعتقاد دارد، در دیدارهای خود با مقام های حکومتی در ایران، خواستار آزادی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز شد و همزمان درخواست رسمی خود برای دیدار با میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی در سفر جاری را نیز به مسئولان کشور اعلام کرد؛ خواسته ای که صالحی وزیر امور خارجه دولت احمدی نژاد هم با اعتراف به اینکه برخی دیدارهای مورد خواست بان کی مون به علت فشردگی برنامه ها لغو شده، تلویحا بر آن صحه گذاشت.
سایت خبری وابسته به صداوسیما که بر بالای آن ادعای «بزرگترین خبرگزاری فارس زبان دنیا» حک شده هم با انتشار خبری پر از دروغ، در واقع به وجود اصل درخواست بان کی مون برای دیدار با خاتمی اعتراف کرد؛ هرچند به دروغ ادعا کرد که آمریکاییها برای این دیدار واسطه شدهاند.
باشگاه خبرنگاران صدا و سیما که خبر سفارشی آن عینا و بی کم و کاست در دهها سایت و رسانه وابسته به حکومت کپی شده، البته توضیح نداد که رابطه دولت احمدی نژاد و متحدانش در قدرت با آمریکاییها چیست که آنها بخواهند برای دیدار میهمان حکومت ایران با رئیس جمهوری پیشین کشور وساطت کنند، و همچنین اشاره نکرد که در نهایت دلیل هراس و مخالفت حکومت با انجام این دیدار و همچنین ملاقات بان کی مون با میرحسین موسوی چه بوده است.
همزمان با حضور بان کی مون در ایران، نامه ای با امضای بیش از ۱۰ هزار امضای شهروندان ایرانی برای سازمان ملل ارسال شد که در آن درخواست پیگیری وضعیت موسوی، رهنورد، کروبی مطرح شده بود. هرچند با بی پاسخ ماندن این خواسته از سوی مسئولان، بی آبرویی دیگری برای حاکمیت اقتدارگرا و مردم گریز در جهان رقم خورد که همواره مدعی آن است که بالاترین حد آزادی در ایران است.
اما مخالفت حاکمان ایران با خواسته آقای بان که حتی فرصت دیدار با خاتمی هم به او داده نشد، باعث نشد تا وی پیام خود را به مردم ایران و جهان اعلام نکند. او پیش از ترک ایران این نکته را در جمع خبرنگاران مورد تاکید قرار داد که: در خصوص مساله حقوق بشر نیز نگرانیهای خود را به دولت ایران انتقال دادم و از ایران خواستم که با نماینده ویژه سازمان حقوق بشر در ایران همکاری بیشتری کند و خواستار توجه به این مساله در انتخابات ریاستجمهوری آینده این کشور شدم.
احمد شهید ایران گزارشگر ویژه حقوق بشر از سوی سازمان ملل است که تاکنون با درخواست او برای بازدید از ایران مخالفت شده است، آنچنان که با دیدار دبیرکل این سازمان با رهبران مخالفان و زندانیان سیاسی مخالفت شد. اما بان کی مون در مصاحبه مطبوعاتی خود اعلام کرد کرد از آیت الله خامنه ای خواسته است با حضور احمد شهید در ایران موافقت کند.
حقوق بشر را رعایت کنید؛ صدای مردم را بشنوید
وی مساله نبود آزادی بیان و نقض حقوق بشر در ایران را در سخنانش در دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه هم مورد تاکید قرار داد و به صراحت اعلام کرد که بسیاری از چالش های حقوق بشری در ایران باقی مانده است. بان کی مون از ایران خواست حقوق بشر و آزادی بیان مردمش را رعایت کند و به حاکمان کشور گوشزد کرد که بسیار مهم است که در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده «صدای مردم ایران» را بشنوند.
دبیرکل سازمان ملل در جمع دانشگاهیان و استادان دانشکده وزارت امور خارجه تصریح کرد که وی به همین دلیل در طول دیدارش به حکومت اصرار کرده بود رهبران مخالفان دولت، مدافعان حقوق بشر، روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی را آزاد کنند تا شرایط آزادی بیان و مباحثه در فضای باز مهیا شود.
مرکز خبری سازمان ملل گزارش داد که در این جلسه، بان کی مون بر همراهی دو سازمان ملل و جنبش عدم تعهد در زمینه توجه به چالش های مردم کشورشان تاکید کرده و گفته است: امروز، سازمان ملل و جنبش عدم تعهد با چالش اساسی پاسخ به آرمان های مردمشان مواجه هستند. من دو مسیر برای برخاستن این چالش می بینم؛ جلوگیری برای کمک به مواجهه با آرمان های سیاسی اجتماعی جامعه، و تداوم برای کمک به پاسخگویی به چالش های توسعه ای.
بر اساس این گزارش، وی آرمان های محکم برای آزادی در ملت ها را مورد تاکید قرار داد و گفت: آزادی برای مشارکت، آزادی برای شنیده شدن صدای افراد، و آزادی حق انتخاب حکومت.طرح این دست انتقادات از سوی بالاترین مقام سازمان ملل در کشور میزبانی که در و دیوارهای شهر خود را از شعارهای صلح و عدالت پر کرده و به دنبال مدیریت جهانی است، تصویری واقعی تر به جهان مخابره کرد. تصویری که تا امروز با سانسور خبری همراه بوده است.
مواضعی که نباید به گوش افکار عمومی در ایران برسد
او که در سفرش به تهران علاوه بر شرکت و سخنرانی در مراسم افتتاحیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد در روز پنجشنبه؛ با رهبری، محمود احمدی نژاد، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، علی لاریجانی رئیس مجلس نیز دیدار و گفت و گو داشت، محور تمام سخنانش در این حضور کوتاه خود را مواردی قرار داد که به گفته وی، جهانیان از بابت آنها نسبت به ایران نگران اند؛ مواردی که بسیاری از آنها در ایران جزء خطوط قرمز است و طرح آنها برای گویندگان و نویسندگان داخلی ممنوع است.
شاید به همین خاطر هم بود که اظهارات او بارها توسط رسانه های رسمی و حکومتی از جمله صدا و سیما سانسور شد تا این دغدغه های دبیرکل سازمان ملل به افکار عمومی ایران منتقل نشود؛ دغدغه هایی هم چون برنامه هسته ای، هولوکاست، تروریسم، آزادی بیان، زندانیان سیاسی، رهبران در حصر، حقوق بشر و بحران سوریه.
او علاوه بر تاکید بر شنیده شدن صدای مردم ایران و ضرورت آزادی بیان و مساله حقوق بشر، به موارد زیر هم پرداخت:
صلح آمیز بودن برنامه هسته ای را ثابت کنید
در شرایطی که بخشی از سخنان رهبری در اجلاس جنبش عدم تعهد با طرح این مساله همراه بود که که ایران بر “خاورمیانه عاری از سلاح اتمی” اصرار دارد و سازمان ملل متحد باید درخصوص رفع نگرانی های موجود در زمینه سلاح اتمی، تلاش جدی انجام دهد، بان کیمون گسترش سلاحهای هستهای را بزرگترین تهدید برای جامعه جهانی خواند و از ایران تقاضا کرد اقدامات لازم را برای ایجاد اعتماد انجام دهد و نشان دهد برنامههای هستهایاش صلحآمیز است.
بانکیمون تاکید کرد: از ایران خواهش میکنم با همکاری با گروه ۱+۵ بتواند مسیر دیپلماتیکی پیدا کند. خواهش میکنم که تمام طرفین تهدیدآمیز صحبت نکنند زیرا خشونت به خشونت دیگری میانجامد و به زودی به خونریزیها منجر میشود و زمان این است که تمام رهبران از صدای خود استفاده کنند تا تشنجها را کمتر کنند به جای اینکه به آن بیفزایند. باید خاورمیانهای عاری از سلاحهای هستهیی و کشتار جمعی داشته باشیم. او گفته است این موضوع تنها میتواند با راهحلی دیپلماتیک و بر مبنای مذاکره حلوفصل شود.
ایران از نفوذش برای پایان خشونت در سوریه استفاده کند
مساله سوریه از دیگر مواردی بود که بان کی مون در حضور خود در ایران به عنوان منتقد تمام قد ایران در سیاست هایش در قبال سوریه ظاهر شد و از مقامهای ایران خواست تا از نفوذ خود برای پایان دادن به خشونتها در سوریه استفاده کنند. حاکمیت فعلی ایران بزرگترین هم پیمان دولت بشار اسد است که این اتحاد و همراهی از دولت او به صراحت از سوی مقامات کشور مورد تاکید قرار گرفته است. همین موضوع باعث شد تا دبیرکل سازمان ملل متحد تاکید کند: آنها که به طرفین تغییر درگیری در سوریه سلاح میدهند در حال آغاز یک فاجعه هستند.
بانکیمون با اشاره به مساله سوریه، خاطرنشان کرد: بحران در سوریه با تظاهرات مسالمتآمیز آغاز شد اما سرکوب شد و در حال حاضر با خطر جنگ داخلی درازمدت روبرو هستیم که ممکن است بنای فرهنگی سوریه را به خطر اندازد. آنها که به هر کدام از طرفین سلاح میدهند فاجعهای را در حال آغاز کردن هستند.
وی افزود: ما نمیتوانیم با کشتن بیش از ۱۸ هزار نفر این مساله را حل کنیم. با بمب نمیشود صلح ایجاد کرد و من همه طرفین را ترغیب میکنم که خشونت را پایان دهند و دولت سوریه این مسئولیت مهم را دارد که با شنیدن صدای ملت خود به خشونتها پایان دهد. او گفت که تمام آنهایی که در این مساله موثر هستند و نفوذ دارند باید سعی کنند که با همکاری با هم به خشونتها پایان دهند.
او پیش از ترک ایران هم تاکید کرد که طرفین درسوریه باید از خشونتها دست بردارند و درگیریها را متوقف کنند و تمام بازیگرانی که میتوانند نقش تجهیز و تسلیح را داشته باشند، چه به طرف دولت و چه گروه اپوزیسیون و مخالف، باید از این کار دست بردارند چراکه هرگونه نظامیسازی موقعیت در سوریه فقط این واقعه غمانگیز را طولانی خواهد کرد و این موجب میشود مردم سوریه تحت فشار قرار گیرند.
دبیرکل سازمان ملل متحد گفت: این بسیار مهم است که مردم و دولت سوریه این احساس مسئولیت را حس کنند و تضمینی باشد که آنها متوجه شوند همه شهروندان دارای زندگی امن و سالمی هستند.
انتقاد از اظهارات مسئولان ایرانی درباره محو اسراییل
این اما همه انتقادها نبود و آقای دبیر کل در کشور ایران که بلندگوهای آن برای محو کشور اسراییل از نقشه همیشه باز است و چنانچه آیت الله خامنه ای در سخنان خود در اجلاس جنبش عدم تعهد اعلام کرد که “کشور اسرائیل حاصل "توطئه وحشتناک غربی با سردمداری انگلیس" است و … ” اما بان کی مون در پاسخ به این انتقادها به صراحت در سخنان خود مقابل ایران و در حمایت از اسراییل ظاهر شد و تصریح کرد: طرح این ادعا که اسرائیل حق موجودیت ندارد یا توصیف آن با عبارت های نژادپرستانه ، نه تنها اقدامی خطاست بلکه مبنایی را که همه ما برای حفاظت از آن تعهد کرده بود تضعیف می کند.
او این پاسخ را هم داد که اعضای سازمان ملل حق ندارند یکدیگر را به نابودی تهدید کنند، یا بطور وقیحانه ای واقعیات تاریخی، چون، هلوکاست را نفی کنند. دبیرکل سازمان ملل با اشاره به مواضع سازمان ملل در خصوص مسئله فلسطین گفت: موضع سازمان ملل درخصوص فلسطین واضح است. ما معتقدیم تصویر دو دولت زمینهای است برای تداوم صلح و ما از طرح دو ملت که مردم فلسطین و اسرائیل بتوانند در کنار هم با صلح و امنیت زندگی کنند حمایت میکنیم.
همچنین رویترز به نقل از مارتین نسیرکی، سخنگوی آقای بان که همراه او به تهران رفته است، در تماسی تلفنی با خبرنگاران در نیویورک گفت که دبیرکل سازمان ملل متحد در دیدار با آیت الله خامنه ای، اظهارات او درباره اسرائیل را “توهین آمیز و تحریک کننده” خوانده است.
بان: خوشحالم که پیام خود را به تهران منتقل کردم
این پیام ها درباره مسائل خارجی و همچنین سخنان وی درباره مسائل داخلی از جمله توقف سرکوب ها در ایران و بازگرداندن آزادی بیان به جامعه و آزاد کردن زندانیان سیاسی که با لحن و بیانی دیپلماتیک بیان شد و با متر و معیار دیپلماسی و در قواره رئیس سازمان ملل، صریح تر از این ممکن نبود، و از همه مهمتر تاکید آشکار او بر آزادی رهبران مخالفان در دیدارهای عمومی و خصوصی، احتمالا از جمله پیام های واضحی بود که وی در این سفر سه روزه با خود به ایران آورد؛ هرچند برخی تحلیلگران می گویند پیام های پنهان دیگری هم در کار بوده و انتقال آنها را به معاون سابق وزیر امور خارجه آمریکا که در این سفر بان کی مون را همراهی می کرد، نسبت می دهند.
اما هرچه باشد، دبیرکل سازمان ملل در آخرین نشست رسانه ای خود قبل از خروج از ایران، کاملا خوشحال نشان می داد و صراحتا ابراز خرسندی کرد از اینکه آنچه را قرار بود بگوید در تهران گفته است. چنانچه پیام آخر او قبل از بازگشت، این بود: خرسندم که پیامها را انتقال دادم، چرا که این پیامها باید صرفا در یک مقطع حساس انتقال داده شود.
وی در آخرین سخنان خود در ایران، خاطرنشان کرد که این اجلاس باید فرصتی برای تهران باشد تا نقش معتدل و صلحطلبانه خود در جهان را بیشتر ایفا کند، و افزود: ایران باید نشان دهد کشوری است که خواهان منطقه عاری از سلاحهای کشتارجمعی و گفتوگوی تمدنها است.
آنچنان که در سخنرانی خود در دانشکده وزارت خارجه هم گفته بود: بگذارید یاد آور شویم که خود ایران بود که ۳۸ سال پیش پیشنهاد استقرار ناحیه عاری از سلاح اتمی در خاور میانه مطرح کرد. تلاشها برای رسیدن به خاور میانهای عاری از سلاح هستهای و دیگر سلاحهای کشتار جمعی در حال حاضر در حال اجرا هستند… مسئولیت جمعی ما این است که پلهایی برای درک متقابل بسازیم. این رکن اصلی اتحاد تمدن ها و اقدامی است از طرف سازمان ملل متحد، اقدامی که از خود ایران از طریق ایده گفت و گو بین تمدنها الهام گرفته است. این پیشنهادی است که کشور شما ارائه کرده و همه ملتها باید به این فراخوان وفادار باشند.
جلیل باقری، عضو تیم ملی دوومیدانی جانبازان و معلولان کشورمان، موفق شد نخستین مدال طلای ایران در چهاردهمین دوره بازیهای پارالمپیک را بر گردن بیاویزد.
این دومین مدال کاروان ایران در این دوره از بازیهای پارالمپیک لندن است که باعث شد جایگاه ایران در جدول توزیع مدالها به رتبه ۲۱ صعود کند.
رقابت های دو و میدانی چهاردهمین دوره بازی های پارالمپیک عصر امروز شنبه در ورزشگاه المپیک پارک لندن برگزار شد که در رشته پرتاب وزنه، جلیل باقری موفق به کسب نخستین مدال طلا برای ایران شد.
باقری در این رقابتها با پرتاب وزنه ای به طول ۱۱ متر و ۶۳ سانتیمتر عنوان قهرمانی را به خود اختصاص داد تا دومین مدال کاروان ورزش ایران در بازیهای پارالمپیک را بدست بیاورد. قبل از این ساره جوانمردی کاروان پارالمپیکی ایران را صاحب مدال برنز در رشته تیراندازی کرده بود.
دیروز هم ساره جوانمردی در رقابتهای تفنگ بادی ۱۰ متر کلاس SH1 بانوان صاحب مدال برنز شد و به نخستین مدال پارالمپیکی خود دست یافت.
تا پیش از کسب مدال طلای امروز، ایران در رتبه ۴۲ و در کنار هنگ کنگ و اسرائیل قرار داشت. هم اکنون ایران در رتبه ۲۱ و در کنار دانمارک، کره جنوبی و آفریقای جنوبی قرار دارد. در جدول توزیع مدالها کشورهای چین، بریتانیا و اوکراین در ردههای اول تا سوم قرار دارند.
چهاردهمین دوره بازیهای پارالمپیک از ۲۹ اوت تا ۹ سپتامبر (۸ تا ۱۹ شهریور) به میزبانی لندن برگزار میشود. بیش از چهار هزار ورزشکار از ۱۴۰ کشور جهان در این بازی ها شرکت دارند و کاروان ورزشی ایران نیز با ۷۹ ورزشکار جانباز و معلول در ۱۳ رشته ورزشى (۱۰ رشته جانبازان و معلولان و ۳ رشته نابینایان و کمبینایان) در این دوره از بازیها شرکت کرده است.
کلمه – گروه کارگری: در هفته های اخیر بسیاری از کارگران در تعطیلات تابستانی به سر می برند. بسیاری از واحدهای تولیدی تعطیلات تابستانی خود را به نسبت سال گذشته افزایش دادند. علاوه بر تعطیلات تابستانی، بعضی از کارخانه های صنعتی بزرگ به علت بحران اقتصادی و کاهش تولیدات خود، بخشی از کارگران را به مرخصی های اجباری می فرستند که در بعضی موارد تعدادی از این کارگران از سوی کارفرما برای ادامه همکاری پذیرفته نمیشوند. اینها مسائلی است که باعث نگرانی بسیاری از کارگران قراردادی در این ایام تعطیلات می شود و آنها با اضطراب و عدم اطمینان از بازگشت به کار این روزهای تعطیل را سپری می کنند.
حوادث ناشی از کار و ناکارآمدی دولت
در هفته گذشته پنج کارگر در حین کار جان خود را از دست داده اند و دو نفر دیگر نیز مجروح شدند. این مرگ ها را نمی توان تنها یک حادثه تلقی کرد و ردپای ناکارآمدی دولت در عدم نظارت بر حسن اجرای قوانین بهداشت کار کاملا مشهود است. ماده ۸۵ قانون کار رعایت بهداشت کار را الزام آور می داند و بر اساس ماده ۹۵ کارفرما موظف است که ضوابط بهداشت و ایمنی کار را رعایت کند. اداره کل بازرسی وزارت کار نیز موظف است تا اجرای صحیح ضوابط فنی و بهداشت کار در کارگاه ها را بازرسی کند و با کارگاه های متخلف قبل از وقوع حادثه برخورد کند.
اما گویا همه این قوانین فقط بر روی کاغذ است و دولت تعهدی برای اجرای آنها ندارد و در عمل این جان کارگران است که به علت نبود ایمنی در کار تلف می شود. تنها در سال گذشته و در کل کشور ۱۵۰۷ کارگر در حین کار به علت حواث ناشی از عدم ایمنی در کار جان خود را از دست داده اند.
در تربت حیدریه و در روستای اسفیوخ کف شکنی غیر مجاز یک حلقه چاه باعث مرگ دو کارگر شد. کارگران مزبور درحال حفاری با کمپرسور در داخل چاه بودند که اتصال برق این دستگاه با آب منجر به برق گرفتگی و فوت آنها شد.
در شهر قم نیز دو کارگر افغان در حین حفر چاه در حادثه ای مشابه جان خود را از دست دادند. یکی از کارگران در بالای چاه بالابر مشغول درآوردن آوار بوده که بر اثر برق گرفتگی به داخل چاه سقوط میکند. با این سقوط، کـارگر حفار در کف چاه نیز جان خود را از دست میدهد.
در مشهد نیز کارگر ۳۰ سالهای بر اثر سقوط از بالای درختی در کوهستان پارک شادی مشهد کشته شد. این کارگر برای هرس کردن شاخهها، بالای درخت رفت اما ناگهان از روی درخت سقوط کرد و به شدت مصدوم شد و هنگام انتقال به مرکز درمانی بر اثر شدت صدمات وارده جان سپرد.
در بردخون از شهرهای استان بوشهر نیز رعایت نشدن اصول ایمنی در حین کار، موجب بروز مرگ دو کارگر شد. به گزارش ایلنا، در حادثه اول جوانی ۲۰ساله در حین انجام عملیات جوشکاری بر روی داربستی به ارتفاع ۷ متر دچار برق گرفتگی شد و سقوط کرد. کارگر دیگری نیز در حین انجام کار دچار برق گرفتگی شد که دست چپ وی دچار سوختگی شدیدی شد.
اخراج و بیکاری کارگران
“نساجی قائمشهر تبدیل به قبرستان ماشین آلات شده و دستگاههای موجود در این کارخانه باز شده و در حال فروش است؛ تعداد کارگران آن از ۵ هزار نفر به ۹۰۰ نفر کاهش یافته است.” این سخنی است که نادر قاضیپور نماینده ارومیه و عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس در توصیف شرایط فعلی حاکم بر نساجی قائم شهر به خانه ملت گفت. وی با بیان اینکه حداقل ۲۰ میلیون جمعیت زنان ایران نیاز به چادر و مانتویی دارند که صنعت نساجی باید آن را تولید کند، گفت: اگر سالانه هر فرد مصرفی حدود ۵ متر هم داشته باشد، ما در سال نیاز به ۱۰۰ میلیون متر پارچه داریم، حال مسئولان باید توضیح دهند برای اینکه صنعت نساجی این نیاز را تأمین کند، چه کردهاند.
نساجی مازندران متشکل از نساجی تلار، نساجی طبرستان، گونی بافی و کارخانه ریسندگی و بافندگی و نساجی تجن است. نساجی مازندران در دو دهه گذشته بیش از ۷۰۰۰ کارگر داشته است که در سال های اخیر بخش اعظمی از این کارگران اخراج شدند و در حال حاضر تعداد کارگران این کارخانه تنها حدود ۷۰۰ نفر می باشد. این کارخانه بعد از انقلاب زیر نظر بانک صنعت و معدن اداره می شد. در سال ۱۳۷۲ به علت بدهی به بانک ملی واگذار شد. ناکارامدی بانک ملی موجب افزایش بحران در کارخانه شده بود، بطوریکه در سال ۸۷ بیش از ۱۸۰ میلیارد تومان بدهی داشت.
در سال ۱۳۸۴ با ابلاغیه سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی توسط رهبری روند واگذاری کارخانجات و ثروت های ملی و دولتی به افراد و جریان های نزدیک به حاکمیت اغاز شده بود. به علت بدهی فراوان کارخانه که ماحصل بی تدبیر مسئولین بود، افراد و جریان های مالی اختصاصی داخل کشور حاضر نشدند مسئولیت این کارخانجات را بر عهده بگیرند.
دولت نیز بدون پذیرفتن مسئولیت این بحران ها و احساس تعهد به زندگی هزاران کارگران بیکار شده، در سال ۱۳۸۷ طی توافقنامه ای سهام شرکت کارخانجات نساجی مازندران را به یک سرمایه گذار خارجی تبعه ترکیه واگذار کرد. این واگذاری زمانی انجام شد که خاوری، متهم فراری اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، مدیر عامل بانک ملی بود. با تحریم بانک ملی روند تجهیز و نوسازی کارخانه هم دچار مشکل شد. سرمایه گذار ترکیه ای هم هنوز نتواست به تعهدات خود عمل کند و کارگران همچنان بیکار هستند و بیش از دو سال است که هیچ حقوی دریافت نکرده اند.
اعتصاب کارگران
در هفته گذشته صدها کارگر بازارچه پرویزخان بدلیل عدم پرداخت دستمزد روزانه معوق خود دست از کار کشیدند. این کارگران روز مزد می باشند و بیش از دو هفته است که مزدی دریافت نکرده اند. یکی از این کارگران به خبرنگار کرمانشاه پست گفت: آقایان هر روز سفره هایشان رنگی می شود و ما کارگران هر روز سفره هایمان خالی. بازارچه پرویز خان مهمترین پایانه صادرات به کشور عراق است. مسئولین بجای پرداخت مزد کارگران اعتصابی با مراجعه به قصرشیرین و برخی نقاط نزدیک تعدادی از بیکاران را برای کار در بازارچه گسیل داشته اند.
وعده های خالی دولت به کارگران
بیش از بیست ماه از مصوبات هیات دولت در سفر به استان قزوین می گذرد. در این مدت هنوز وعدههای دولت در خصوص حل مشکلات کارگران کارخانه های نخ ریسی این استان عملی نشده است. کارخانجات نخ ریسی استان قزوین از سال ها قبل بواسطه ناکارآمدی در مدیریت دچار بحران شده بودند.
از دو سال گذشته تا کنون به بهانه دریافت وام و نوسازی کارخانه ها تعطیل شده است و همه کارگران نیز بیکار شدند. در آبان ماه گذشته صد نفر از کارگران بیکار شده این کارخانه ها رو به روی نهاد ریاست جمهوری تجمع اعتراضی داشتند و علی رغم وعده های که به انها دادند اما هنوز مشکلات شان حل نشده است و هنوز بخش اعظمی از کارگران بیکار هستند و ماها حقوق معوقه دارند.
کارخانه های فرنخ، مه نخ و ناز نخ حدود هزار کارگر داشتند که اکنون تنها حدود دویست نفر از انها به کار اشتغال دارند. سعید نعمت نیا رئیس شورای اسلامی کارخانجات نخ ریسی فرنخ و مه نخ در این زمینه به خبرنگار ایلنا گفت: با حمایت و همکاری مدیران داخلی کارخانه و اعضای شورای کارگری و کارگران، و با انعقاد قراردادهایی با عرضه کنندگان پنبه جهت خرید مواد اولیه باعث فعالیت مجدد بخشی از کارخانه شده است و در حال حاضر حدود ۲۵۰ کارگر با مدیریت کارگران و اعضای شورای کارگری فعالیت میکنند.
دستمزد کم و سفره کوچک کارگران
هم اکنون حدود ۱۳ میلیون کارگر در کشور داریم که تنها ده میلیون آنها مشمول قانون کار هستند و دارای سوابق بیمه ای می باشند و حدود ۳ میلیون کارگر نیز بدون داشتن بیمه کار می کنند و در آمار تامین اجتماعی حضور ندارند. بیش از پنجاه درصد از جامعه کارگری کشور در کارگاه های کوچک و زیر ۲۵ نفر کار می کنند که در بسیاری از موارد قوانین کار در آنجا بخصوص در زمینه حداقل دستمزدها و بیمه رعایت نمی شود و نظارتی هم بر آنها در این زمینه اعمال نمی شود.
بر اساس گزارش های فعالان کارگری و کارشناسان حوزه کار، تنها حدود ۷۵ درصد از کل کارگران صرفا حداقل دستمزدهای سالیانه مصوب شورای عالی کار را دریافت می کنند؛ و حقوق ۲۵درصد از کارگران نیز در ماه کمتر از ۳۹۰ هزار تومان است. به دلیل گستردگی بیکاری و اوضاع نابسامان کار و اشتغال در سطح کشور، کارگران مجبورند به این دستمزدهای کم تن دهند. میزان دستمزد کارگران در ماه تنها برای تامین هزینه زندگی ده روز آنها کفایت می کند. با توجه به این دستمزدهای اندک و قیمت مواد غذایی در این روزها باید گفت که کارگران میهن ما گرسنه هستند!
جای خالی حقوق کارگران در سخن منتقدان
متاسفانه جامعه کارگری اولین قربانی ناکارآمدی دولت در اداره کشور است و روز به روز سفره اش تنگ تر می شود و حیات بر آنها سخت تر می شود؛ و از ان بدتر گم شدن خواست ها و مطالبات این بخش از جامعه در میان کنش های سیاسی روزمره است.
عدم مواجه با “سپهر سیاست از زمین کار”، معیشت و زیست روزانه و بی توجهی به عنصر کار و تولید در زمینه سازمان دهی مردم و کنشهای اعتراضی – اصلاحی، شاید یکی از اساسی ترین نقطه ضعف فعالان سیاسی منتقد در سال های گذشته در دل جنبش اصلاحات و اکنون در دل جنبش سبز باشد. کار، اساسی ترین فعل آدمی در حیات است و مواجه با سیاست از زمین کار روزانه، واقعی ترین و انضمامی ترین شکل مواجه با سیاست است.
سوّمین اجلاس سراسری مدیران مهدیّههای کلّ کشور، با عنوان «مهدویّت و بیداری اسلامی» صبح امروز با حضور آیتالله مظاهری افتتاح شد.
به گزارش بازتاب، آیتالله مظاهری با ارائۀ تحلیلی جامع از برخی آیات و روایات بر ضرورت وقوع انقلاب تدریجی به دست شیعیان تأکید کرده و افزودند: تا وقتی شیعیان با انقلاب تدریجی زمینۀ ظهور را فراهم نکنند، انقلاب دفعی به وقوع نخواهد پیوست و براساس اشارۀ قرآن کریم در آیۀ «وعد» و آیۀ بعد از آن، انقلاب تدریجی با پرهیز از شرک به خداوند، برپا داشتن و اقامۀ نماز به جهت گسترش روح عبودیّت و بندگی در جامعه، ادای زکات به معنای رسیدگی به همنوعان و نیز متابعت از رسول خدا«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» پدید خواهد آمد.
معظّمله تأکید کردند: قاعدۀ لطف پروردگار متعال اقتضا میکند، هر زمانی که شیعیان با انقلاب تدریجی، آمادۀ قیام و ظهور حضرت مهدی«اروحنافداه» شوند، همان زمان انقلاب دفعی رخ دهد و ظهور و فرج آن حضرت به وقوع بپیزمینهوندد.
آیتالله مظاهری ضمن تبیین لوازم تحقّق انقلاب تدریجی، خاطرنشان کردند: کسانی که میخواهند زمینهساز تشکیل حکومت عادلانه و عاری از فقر، ظلم، تبعیض، فساد و فحشاء باشند باید خود عادل باشند و ظلم، فساد، تبعیض و به طور کلّی گناه در بین آنان نباشد.
ایشان در این زمینه افزودند: دوری از شرک در آیۀ شریفۀ «وعد»، به معنای دستیابی به ابعاد چهارگانۀ توحید یعنی توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید عبادی و توحید افعالی و پرهیز از متابعت از شیطان به معنای اجتناب از گناه است.
آیتالله مظاهری با بیان اینکه حکومت جهانی حضرت ولیّعصر، با معجزه و خرق عادت اداره نخواهد شد، خاطرنشان ساختند: حضرت بقیةاللهالأعظم «اروحنافداه» پس از تشکیل حکومت جهانی، به اجرای دقیق احکام و قوانین قرآن کریم خواهند پرداخت و از این جهت، حکومت ایشان، حکومتی سالم و عاری از هرگونه ظلم و فساد و تبعیض خواهد بود.
ایشان در این رابطه افزودند: هر جامعهای که افراد آن از گناه اجتناب ورزند و نماز را برپا دارند و با عمل به قانون مواسات، به همنوعان خود و نیازمندان رسیدگی کنند و از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نیز تبعیّت کامل داشته باشند، بدون توسّل به معجزه، جامعهای بهشتی و منهای مفاسد اخلاقی، اداری و اقتصادی خواهد شد و این، همان معنای انقلاب تدریجی است.
حضرت آیتالله العظمی مظاهری با تأکید بر اینکه عمل براساس موازین شرعی و اسلامی و متابعت عملی از سیرۀ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مکمّل اعتقاد و شعار است، تصریح کردند: ایمان و تشیّع با اعتقاد قلبی، شعار زبانی و عمل، محقّق میشود و همۀ اقشار جامعه و به ویژه اعضای مهدیّهها لازم است علاوه بر تقویّت بنیۀ اعتقادی و تعظیم شعائر، به پیروی از سیرۀ عملی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» و عمل به احکام و موازین اسلامی اهمیّت دهند.
آیتالله مظاهری در خاتمۀ بیانات خود، با ابراز نگرانی از شیوع ادّعاهای خرافی و کاذبی که امروزه در موضوع مهدویّت میشود و نیز رواج عرفانهای کاذب و نوظهور، تأکید کردند: یکی از وظایف مهمّ مهدیّهها، ترویج تعالیم اصیل قرآن و عترت و مقابلۀ جدّی با رشد و ترویج عرفانهای کاذب و مدّعیان دروغین مهدویّت است.
کلمه: بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل، روز پنجشنبه ۹ شهریور در دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه حضور یافت تا برای استادان این دانشکده سخنرانی کند.
گزارش این سخنرانی که متن انگلیسی آن در این آدرس قابل دسترسی است، در خبرگزاری های ایران به طور ناقص و با سانسور منتشر شد و اکنون متن کامل این سخنرانی بااهمیت و خواندنی که توسط صفحه فیسبوک شش دی ترجمه شده و در اختیار کلمه قرار گرفته، برای استفاده علاقه مندان منتشر می شود:
برای من لذت بخش است که فرصتی دارم تا خطاب به گروهی از اساتید برجسته و به خصوص جوانان سخنرانی کنم. فکر میکردم اکثر مخاطبین جوانان هستند اما اکنون متوجه شدم که ترکیبی از محققین برجسته هستند.
به عنوان مدیر کل سازمان ملل همواره برای گروهای مختلفی سخنرانی کرده ام. میدانید سخنرانی برای کدام گروه از مردم سختر است؟ برای اساتید. من چه میتوانم به اساتیدی که آموزش میدهند بگویم؟ من از اساتید آموزش گرفتهام و یاد گیری کرده ام.
بنابرین شما اساتید برجسته در جنبههای مختلف مطالعاتی هستید و من واقعاً امیدوارم که این فرصت کوتاه به ما امکان پرداختن به مسائل مربوط به نگرانیهای مشترک و منافع مشترک نسل جوان آینده را بدهد ، خصوصأٔ از آنجا که شما در مرحله مهم گذار به سمت دموکراسی بیشتر و توسعه اجتماعی و اقتصادی هستید و در عین حال باید با چالشهای زیادی رو در رویی کنید.
اساساً قصد این است – معمولا من هر کجا را و هر کشوری را که باز دید میکنم، با رؤسای جمهور، نخست وزیران و وزرای امور خارجه ملاقات میکنم، بنابرین موضوعات بحث کمابیش ثابت هستند. ما همیشه در مورد صلح بینالملل، درگیریهای منطقهٔای یا موارد مربوط به توسعه یا حقوق بشر گفتگو میکنیم. اما با آنها کمابیش مواضع ثابتی را دارم و آنها نیز مواضع ثابت خودشان را میگیرند. ولی (اینجا) میخواهم به ایدههای خوب و الهام بخشی از جوانان و برخی اساتید که از دیدگاههای فنی خوبی برخوردار هستند، برای سازمان ملل، دولت ایران و مردم که میتوانند با یکدیگر همکاری کنند، دست یابی پیدا کنم.
همانطور که میدانید این اولین بار است که به عنوان مدیر کل سازمان ملل از ایران بازدید میکنم. این فرصت بزرگی برای من است که در اجلاس کشورهای غیر متعهد شرکت کنم و من صادقانه به رهبری دولت ایران تبریک میگویم. این فرصت خوبی برای آنها خواهد بود تا تصویر سیاسی خود را در جمعه بینالملل ارتقأ بدهند و همچنین مدیریت متعادل و سازنده خود را در جامعه بینالملل نشان دهند.
من واقعا میخواستم با شما در مورد مسیرتان به عنوان یک کشور ، مکان شما در خانواده ملتها و پتانسیل شما برای آینده صحبت کنم، چرا که به آینده این کشور ایمان دارم.
اولین رابطه من با ایران به سال ۱۹۷۴ بر میگردد. من در تهران به عنوان یک دیپلمات برای چهل روز مستقر شدم. بعضیها را میشناختم اما هیچ چیز را تشخیص نمیدادم چون تحولات عظیمی رخ داده بود. در آن زمان هیچگاه این برجهای عظیم مسکونی را ندیدم. این جامعه تبدیل به جامعه بسیار شلوغ اما پر جنب و جوشی شده است.
بعد از آن به عنوان معاون وزیر در سال ۲۰۰۰ ایران را بازدید کردم. و این سومین سفر من به ایران اما اولین بازدید تحت عنوان مدیر کل سازمان ملل است که بسیار معنی دار است. همانطور که گفتم من واقعاً مایل بودم این ملاقات را با شما در یک کافه یا جای دیگر غیر از این مکان ثابت داشته باشم، تا بتوانیم تبادل نظر وسیع تری داشته باشیم.
بگذارید با ابراز اندوه عمیق خود برای همه قربانیان زلزله اخیر در مناطق شمال غربی ایران آغاز کنم. به شما ابراز تسلیت میکنم. مدیر محلی من و کارشناسان کاهش ریسک فجایع، از مناطق زلزله زده بازدید کردند. سازمان ملل متحد مثل همیشه آماده کمک به مردم شماست.
خانمها و آقایان،
اجازه بدهید با شما رک صحبت کنم. زمانی که تصمیم به آمدن گرفتم، افراد بسیاری به من نصیحت کردند و پرسیدند چرا میخواهید به آنجا بروید؟ آن کشور مشکلات بسیار دارد، چرا رفتن خود را متوقف نمیکنید؟ اما می دانید، من فکر کردم، به عنوان دبیر کل، و از آنجا که معتقد به قدرت تعامل و دیپلماسی هستم، مسئولیت بازدید همه کشورهای سازمان ملل متحد را دارم.
به علاوه، در این اجلاس کشورهای غیر متعهد، ۱۲۰ کشور مشارکت میکنند و این فرصت بزرگی برای تامل من با نه تنها ایرانیان بلکه با رهبران بسیاری از کشورها خواهد بود. در واقع من با افراد زیادی ملاقات کردهام و فردا هم رهبران بسیار دیگری را میبینم.
من معتقد به ابراز نگرانیها به صورت مستقیم و پیدا کردن راه کار برای حتی سختترین چالشها هستم. من به ارزشهای سازمان ملل متحد باور دارم. به این دلیل است که اینجا هستم و از من توسط مردم و دولت ایران و نیز از طرف اعضای جنبش غیر متعهد، بسیار قدر دانی شده است. این باعث می شود که از حضور در اینجا خوشحال باشم.
من نیز یک حس قوی دارم که مردم ایران میدانند که دوست دارند چه نوع جامعهای را بسازند. مایل بودم بیایم تا شما را تشویق کنم، و بدانم آرزوهای شما چیست و چگونه سازمان ملل متحد میتواند با شما همکاری کند.
من خیلی استقبال میکنم از اینکه به طور مستقیم و فردی کشوری را میبینم که از چهرههای برجسته در زمینه اگاهیهای جهانی است.
فرهنگ و سنتهای هنری فارسی برای قرنها و صدها و هزاران سال، بشریت را غنی کرده اند. اشعار شما در تصاویر و عمق آن بی نظیر میباشند. در واقع دیروز مدیر محل من خانم ویدال به من میگفتند که چقدر تحت تاثیر زبان هنری فارسی قرار گرفته است. زبان فارسی خود یک شعر است و هر کس و هرجا کسی به زبان فارسی صحبت میکند، همانند شعر میماند. من هم (حرف ایشان را) قبول دارم. شگفتیهای معماری شما مردم را پر از حیرت کرده، از کاشفان قدیم گرفته تا مسافران امروز. ایرانیان به درستی به این دستاوردها افتخار میکنند.
به عنوان یکی از اعضای موسس سازمان ملل متحد، ایران نیز تاریخچه طولانی با سازمان ملل متحد داشته است. در طی سالها ما با هم روی بسیاری از نگرانیها کار کرده ایم. و من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتهام که یکی از موسسات شما ۳۵۰ سال دیگری ۱۲۰ سال سابقه آکادمیک دارند.
امروز ما با چشم انداز جهانی پر چالشی مواجه هستیم. بحران طولانی اقتصادی در سراسر جهان، بحرانهای شغلی، تغییرات آب و هوایی و موج افزایشی عدم تحمل. یک وجه مشترک در میان همه راهکارهای متفاوت پیشروی وجود دارد : الزام به همکاری بینالمللی موثر تر.
لازم است هر کشوری منافع ملی خود را در داخل منافع جهانی مشاهده کند. زمانی که رهبران ملی و مردم تنها به منافع ملی خود میپردازد، نمیتوان انتظار داشت که جامعه بینالملل به طور یکسان به توسعه و رفاهیت برسد. لازم داریم که هر کشور بهترین تلاش خود را برای نگرانیها و رفاهیات جهانی به کار گیرد.
اینجا در ایران، فقر و مرگ و میر مادران و نوزادان پایین است، این خیلی خوب میباشد. سواد دختران بالاست. زنان امروزه بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاههای ایران را تشکیل میدهند و این فوقالعاده است. این روند باید ادامه پیدا کند تا زنان وارد محدوده هرچه گسترده تری از حرفهها و رشتههای مطالعاتی شوند. ما میخواهیم این موضوع را از طریق تبادل نظر به بحث بگذاریم اما هنوز باید در زمینههای بسیاری در مورد زنان فعالیت بیشتر کنیم.
در معنای گسترده تر، به عقیده من، ایران از تمرکز کامل روی فعالیت جامعه مدنی، سود خواهد برد. مسلما آزاد کردن پتانسیل جامعه مدنی به معنی پذیرش تنوع دیدگاههای آن است حتی زمانی که این دیدگاهها برای مقامات چالش بر انگیز باشند. فعالیت اجتماعی و منتقدین هیچگاه نباید با امنیت ملی تلفیق شده و به عنوان تهدید برای جامعه یا دولت دیده شوند.
من در کشوری بزرگ شدم که گذار به دموکراسی در طی یک دوره بسیار آشفته شکل گرفته. ما برای ۲ سال کامل زیر دیکتاتوری نظامی بودیم اما قبل و حتی بعد از آن آشفتگیهای اجتماعی و سیاسی بسیاری وجود داشتند. بهانه همه سیاستمداران و منتقدین این بود که این برای امنیت ملی مفید نیست. بنابرین همیشه سعی کردند که انگیزههای اجتماعی و جامعه مدنی را با اولویتهای امنیت ملی شناسایی کنند. من فکر میکنم آنها را نباید با امنیت ملی متناقض دانست.
میدانم که وضعیت اقتصادی در خط مقدم نگرانیها میباشد؛ افزایش قیمتها، کاهش فرصتهای اقتصادی، کمبود شغل. میدانم که این دارد به جوانان ضربه سختی را وارد میآورد.
گسترش فرصتها برای جوانان یک ضروریت نسلی است. این مخصوصاً در مورد کشورهایی مثل ایران صدق میکند که با ۶۰% جمعیت زیر ۳۰ سال، یکی از جوانترین جمعیتهای دنیا را دارد . بنابرین شما مردم بسیار جوانی به طور متوسط هستید.
شما هم چنین یک جامعه خیلی شبکهای هستید. بیش از نیمی از جمعیت شما از اینترنت استفاده میکند که باز هم توسط جوانان راهبری میشود. از طریق آزادی و ایجاد فضا، مردم جوان ایران میتوانند موتور اولیه کشور برای رسیدن به پیشرفت و مقام باشند.
اساتید برجسته،
رهبران جوان،
خانمها و آقایان،
برای ساختن آیندهای مملو از فرصت و امید برای همه مردم ایران، باید به مسائل مهمی رسیدگی شود و به ارزشهای جهانی احترام گذاشته شود.
سازمان ملل متحد و جامعه بینالملل کاملا از مردم ایران در مبارزات طولانی خود برای دموکراسی و حقوق بشر پشتیبانی میکند.
اولین منشور حقوق بشر توسط کورش ۲۵۰۰ سال پیش نوشته شد. این بسیار ستودنیست و باید به آن افتخار کنید.
امروز دانشمندان ایرانی و اسلامی خود، مکتب غنی و کسرت گرایی از تفسیر و اجرای قانون ارائه میدهند و من ایران را به دادن فضای بیشتری برای دیدگاههای متفاوت و مختلف برای بحثهای عمومی، تشویق میکنم.
کشورهای بسیار دیگری با مکتبهای قوی اسلامی مسیر تطابق با استانداردهای بینالمللی را پیدا کرده اند، برای مثال در مورد تنبیه بدنی یا اعدام، و در عین حال به هویت و ارزشهای اسلامی خود وفادار ماندهاند.
من از تلاشهای قوه قضاییه ایران برای جلوگیری از اعدام مجرمین نوجوان استقبال میکنم. اما تشویق میکنم که گامهای بیشتری برای محدود کردن و حتی حذف اعدام در اجرای قانون و عمل برداشته شود.
چالشهای حقوق بشری بسیار دیگری در زمینه حقوق مدنی و سیاسی، محاکمه قانونی و تبعیض بر علیه زنان و اقلیتها هنوز باقی میمانند. محدودیتها در زمینه آزادی بیان و سرکوب فعالیتهای اجتماعی تنها موجب عقب افتادگی توسعه میشوند و بذر بیثباتی را میافکنند. علی الخصوص مهم است که صدای مردم ایران طی انتخابات آتی سال آینده شنیده شود.
برای این است که من در طی بازدیدم، مقامات را به آزاد کردن رهبران اپوزیسیون، مدافعین حقوق بشر، خبرنگاران و فعالان اجتماعی دعوت کردم تا زمینه آزادی بیان و بحث باز فراهم گردد.
من همچنین دعوت کردم که ایران با مکانیزمهای حقوق بشری سازمان ملل متحد همکاری خود را به خصوص با گزارشگر ویژه تقویت کند. من این موضوع را با رهبر شما نیز در میان گذاشتم.
خانمها و آقایان،
مسائل جدی ای پیرامون موارد هسته ای نیز باقی میمانند.
منافع ایران ایجاب میکند که گامهای محکم برای ایجاد اعتماد بینالمللی در جهت ماهیت صرفا صلح آمیز برنامه هستهای برداشته شود.
برای این است که من ایران را دعوت کردم تا به عنوان کشور عضو سازمان ملل متحد و عضو عهد نامه عدم گسترش سلاحهای هسته ای، ان پی تی، مسئولیتهای خود را به اجرا بگذارد و قطعنامههای مربوطه شورای امنیت را اجرا کند.
و من از همه کشورهای منطقهٔ دعوت میکنم که نیاز به حل این وضعیت را از طریق ابزار دیپلماتیک و صلح جویانه ، به رسمیت بشناسند. من این راه با دکتر علی اردشیر لاریجانی و علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه نیز دیروز و امروز در میان گذاشتم. آنها هر دو اطمینان خاطر دادند که در مورد چشم انداز مذاکرات خوشبین میباشند.
اظهارات تحریک آمیز و التهاب بر انگیز باید با تمام ابزار و از طرف همه اجتناب شود.
بر طبق منشور سازمان ملل، همه کشورهای عضو به طور روشن موظفند که از تهدید یا استفاده از زور علیه استقلال ارضی یا سیاسی دیگر کشورها خود داری کنند.
هر کشوری مسول است که حد اکثر محدودیتها را اعمال کند و از هرگونه رفتار خصومت آمیز که موجب بروز تنش و پیچیدگیهای بیشتر در راه دستیابی به صلح میشود، خود داری کند.
بگذارید یاد آور شویم که خود ایران بود که ۳۸ سال پیش پیشنهاد استقرار ناحیه عاری از سلاح اتمی در خاور میانه مطرح کرد.
تلاشها برای رسیدن به خاور میانهای عاری از سلاح هستهای و دیگر سلاحهای کشتار جمعی در حال حاضر در حال اجرا هستند. من نماینده ویژهای منصوب کردم و ایشان دارند تلاش سخت میکنند تا این جلسه تا پایان ماه شکل گیرد. این فرصتی منحصر برای همه کشورهای منطقهٔ خواهد بود تا به طور سازنده به مشکلات امنیتی مشترک خود در سطح برابر رسیدگی کنند.
این به وضوح در راستای منافع همه کشورهاست و هدفیست که از ارزش مهمی برای پیگیری برخوردار است.
خانمها و آقایان،
من باور دارم که ما میتوانیم در مورد همه این چالشها و بیش از آن پیشرفت کنیم.
مسئولیت جمعی ما این است که پلهایی برای درک متقابل بسازیم. این رکن اصلی اتحاد تمدنها میباشد و اقدامیست از طرف سازمان ملل متحد، اقدامیست که از خود ایران از طریق گفتگو بین تمدنها الهام گرفته. این پیشنهادیست که کشور شما ارائه کرده. همه ملتها باید به آن فراخوان بالاتر وفا دار باشند.
به یاد دارم که زمانی که به عنوان رئیس پرسنل ریاست اجلاس عمومی در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ – درست بعد از ۱۱ سپتامبر – کار میکردم، این گفتگو بین تمدنها در اجلاس عمومی سازمان ملل برگزار شد. و این یک جلسه بسیار مهم، پر معنا و سازنده اجلاس عمومی در آن زمان بعد از ۱۱ سپتامبر بود.
همانطور که میدانید مساله دیگری وجود دارد؛ اجلاس عمومی سازمان ملل، انکار هولوکاست را محکوم کرده است. یهودی ستیزی در قرن بیست و یکم جایگاهی ندارد. به همین ترتیب اسلام هراسی، یک واژه جدید برای یک پدیدهای قدیمیست، و به همان اندازه توهین آمیز است.
هنگامی که رهبران یا مردم عادی چنین احساساتی را بیان میکنند، خود را تقلیل میدهند. هنگامی که نهادهای آکادمیک یا اتاقهای فکر از شبه دانشمندان حمایت میکنند، به اصول خود خیانت کرده اند.
اساتید برجسته،
رهبران جوان،
خانمها و آقایان،
هدف من امروز این است که روی هزینه مسیر کنونی ایران، چه در داخل و چه در عرصهٔ بین الملل، تاکید کنم.
هر کشوری که خود را در تقابل با جامعه بین الملل قرار دهد، کشوریست که سرمایه گذاری بسی مورد نیاز را به خود انکار کرده و خود را از جریان پیشرفت مشترک منزوی کرده است.
هر کشوری که خود را در تقابل با خود قرار دهد، خود را از نیرو وحسن نیّت مردم خود محروم کرده و فضا را برای بی ثباتی آینده میچیند.
من درک میکنم که ایران از دست بازیگران بیرونی در معرض رنج قرار گرفته است. شما جنگ وحشتناکی را با هسایه خود متحمل شدید. شما احساس کردید که بی جهت تک افتادید.
اما از طرفی دیگر من میدانم که شما میتوانید از مشکلات کنونی عبور کنید و آینده بهتری را بسازید.
در تالار ورودی سازمان ملل یک فرش با شکوه وجود دارد – فکر میکنم بزرگترین فرشی باشد که سازمان ملل دارد – که زینت دیوار سازمال ملل شده و هدیه ایست از طرف مردم ایران.
در طول آن کلام شگفت انگیز شاعر بزرگ فارسی سعدی نوشته شده که آن را میخوانم:
بنی آدم اعضای یک پیکرند /که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار/تو کز محنت دیگران بی غمی/نشاید که نامت نهند آدمی
این توصیه عاقلانه امروز از همان اهمیتی برخوردار است که ۸۰۰ سال پیش که نوشته شده بود از آن برخوردار بود.
یک چیزی که خیلی به آن افتخار میکنم این است که دولت ایران رسمی را به وجود آورده که فرشهای زیبای بافته شدهای از تصویر مدیر کلهای سازمان ملل متحد فراهم میکند، از تریجیو لای گرفته تا خود بنده. و من همیشه وقتی این تصویر خودم را میبینم بسیار افتخار میکنم. به نظر خیلی خوش تیپ تر از آن چه هستم میاید. و من واقعاً از شما برای این هدیه زیبا تشکر میکنم. این هدیه برای من نیست بلکه به سازمان ملل متحد است. تا زمانی که سازمان ملل متحد وجود خواهد داشت آنجا خواهد ماند و من از شما بسیار تشکر میکنم.
باز هم اگر اجازه دهید کلام شاعر سعدی را نقل قول میکنم. این کلام به من انگیزه میدهند که در کنار همه کسانی که به دنبال عدالت بیشتر، فرصت بیشتر و نقش بزرگتری در ترسیم سرنوشت خود دارند، بایستم.
خانمها و آقایان،
اجازه دهید که همه ما، بیش از همه، سهم سازندهای در راهکار یابی برای مشکلات جهان در چنین زمانی مملو از چالشهای عمیق و تغییرات، داشته باشیم.
از توجه شما متشکرم. از شما ممنونم.
کلمه – گروه اقتصادی: مرکز آمار ایران گزارش داد که نرخ تورم دوازده ماهه منتهی به تیرماه سال جاری ۲۵٫۹ درصد بوده است. این در حالی است که بانک مرکزی پیش از این نرخ تورم تیرماه را ۲۲٫۴ درصد اعلام کرده بود.
به گزارش کلمه، تناقض گویی نهادهای دولتی درباره نرخ تورم در حالی است که بسیاری از کارشناسان معتقدند نرخ واقعی تورم بیش از ۳۰ درصد است و برخی حتی از ارقام چهل و پنجاه درصد سخن می گویند.
سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم تیرماه امسال در نطق پیش از دستور گفته بود که نرخ واقعی تورم بیش از ۳۳٫۵ درصد است.
بر اساس گزارش مرکز آمار، بیشترین گرانی مربوط به مواد خوراکی است که نسبت به تیرماه سال ۴۴٫۸ درصد افزایش قیمت داشته اند.
رئیس مرکز آمار چند روز قبل گفته بود که این مرکز نرخ واقعی تورم را منتشر نمی کند و تنها آن را به طور محرمانه برای مسئولان کشور می فرستد.
ظاهرا افزایش قیمت شیر و مواد لبنی و همچنین افزایش انفجاری قیمت مرغ در مردادماه، هنوز در این نرخ تورم اعلامی لحاظ نشده و با احتساب آن، نهادهای ذی ربط نتوانند تورم مردادماه را کمتر از ۳۰ درصد اعلام کنند.
دیروز خبرگزاری فارس از افزایش قیمت ناگهانی گوشت گوساله خبر داده بود و امروز هم حسین چمنی مشاور انجمن صنفی صنایع فرآورده های لبنی ایران تایید کرده که قیمت فرآوردههای لبنی در یک هفته اخیر در سکوت خبری برای چندمین بار گران شده است.
به گفته وی، شاهد افزایش قیمت شیرخام و به تبع آن قیمت فرآورده های لبنی در بازار بودیم. به دلیل افزایش قیمت نهاده های دامی هرکیلوگرم شیرخام در حدود ۱۱۰۰ تومان از سوی دامداران به کارخانجات تولید فرآورده های لبنی عرضه می شود، البته به نظر می رسد که در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ تومان حباب قیمتی برای شیرخام وجود داشته باشد، چون تولید شیرخام در کشور به اندازه نیاز مصرف انجام نمی شود.
“کلاهقرمزی و بچهننه” با فروش دو میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی خود در طول دو هفتهی گذشته، همچنان به ثبت رکوردهای جدید ادامه میدهد.
علی سرتیپی ـ مدیرعامل موسسه فیلمیران و پخشکننده فیلمهای عید فطر ـ در گفتوگو با ایسنا، درباره فروش فیلمهای روی پرده سینماها گفت: «کلاهقرمزی و بچهننه» شب گذشته ـ ۱۰ شهریور ـ تنها در تهران ۱۴۰ میلیون تومان فروخت.
بنابراین، فروش «کلاهقرمزی» تا دیشب (جمعه) به یک میلیارد و ۶۵۰ میلیون تومان در تهران و ۸۰۰ میلیون تومان در شهرستانها رسیده است و میتوان گفت این فیلم در مجموع تاکنون توانسته دو میلیارد و ۴۵۰ میلیون تومان فروش داشته باشد.
وی درباره استقبال مردم از «کلاهقرمزی و بچه ننه» در روزهای تعطیل تهران بیان کرد: کلاه قرمزی در چند روز تعطیلی تهران فروش بسیار خوبی داشت و در سینماهای مختلف رکورد زد. این فیلم رکوردهای فروش سینماهای «آزادی» را با ۱۸ میلیون تومان، «اریکه ایرانیان» را با ۱۷ میلیون تومان، «زندگی» و «فرهنگ» را با ۱۲ میلیون تومان و سینما «شکوفه» را با ۱۰ میلیون تومان شکست که بسیار قابل توجه است.
مدیرعامل فیلمیران ، درباره فروش دو فیلم «ضدگلوله» و «بیخداحافظی» هم خاطرنشان کرد: «ضدگلوله» تاکنون در تهران به فروش ۲۵۰ میلیون تومان و در شهرستانها به فروش ۷۰ میلیون تومان رسیده است. اکران این فیلم در ۲۵ سینمای تهرانی و بسیاری از شهرستانها ادامه دارد.
وی ادامه داد: فیلم سینمایی «بیخداحافظی» هم با ۲۵ سینمایی که در تهران دارد به فروش ۱۹۰ میلیون تومان دست یافته و در شهرستانها هم فروش فیلم به ۴۰ میلیون تومان رسیده است.
سرتیپی همچنین به فروش فیلم سینمایی «خوابم میآد» که بیش از دو ماه از اکرانش میگذرد، اشاره کرد و گفت: «خوابم میآد» هنوز ۸ سینما در اختیار دارد. این فیلم در تهران بیش از دو میلیارد تومان و در شهرستانها بیش از یک میلیارد تومان فروخته است.
تنها اقتصاددان حامی طرح دولت احمدی نژاد برای هدفمند کردن یارانه ها اعتراف کرد که هدفمندی به درآمد پیش بینی شده نرسیده است.
به گزارش ایلنا، جمشید پژویان با اعلام اینکه هدف نهایی از اجرای طرح هدفمندی، اصلاح ساختارها در بخش تولید بود، از کاهش درآمد ناشی از اجرای هدفمندی نسبت به پیش بینی انجام شده خبر داد.
رییس شورای رقابت ضمن ابراز نارضایتی از اجرای نادرست هدفمندی در فاز اول اظهار داشت: قصد نهایی و بسیار مهم از اجرای طرح هدفمندی یارانهها اصلاح ساختارها در بخش تولید بود. در اینجا هم به دلیل نبودن نقشه راه به بخش تولید توجه نشد.
به گفته پژویان، مشکل ما زیرساختهای اقتصادی و علامتهای غلط قیمتها بود، که اجرای هدفمندی برای اولین بار سیاستی بود که به ساختارها میپرداخت.
این تئوریسین اقتصادی با بیان اینکه هدف از اجرای هدفمندی تنها ایجاد عدالت در زمینه توزیع یارانهها و اصلاح سبد مصرفی خانوار هم نبود، خاطر نشان کرد: اصلاح تنها علامتی که در اقتصاد وجود دارد که آن هم قیمتهای نسبی است اما در همین مورد هم نقشه راه به خوبی طراحی نشد.
رییس شورای رقابت در مورد کسری درآمد هدفمندی تأکید کرد: افزایش درآمد وجود داشته است، ولی نسبت به پیش بینی که انجام شده کمتر بوده است.
وی کاهش درآمد هدفمندی نسبت به پیش بینی انجام شده را به افزایش تقاضا نسبت داد.
بنا بر اظهارات این استاد دانشگاه، در نقشه راه برای بخش تولید اتفاقا برنامه مشخص وجود داشت و گفته شده بود یارانه تولید را میتوان بسیار هدفمند پرداخت کرد.
رییس شورای رقابت بار دیگر پرداخت یارانه به بنگاههای تولیدی را غیر منطقی و امری اشتباه دانست و عنوان داشت: اینکه یارانه را به بنگاههای تولیدی بدهند که دارایی بیشترین تکنولوژی انرژی بر هستند، اشتباه است. اینها میتوانستند با به روز کردن تکنولوژی خودشان میزان مصرف را کم کنند.
مرتضی کاظمیان:
مهندس سحابی در تحلیل جنبش سبز، آن را از منظر جنبشهای اجتماعی جدید که از مدلهای کلاسیک پیروی نمیکند، مورد ارزیابی قرار میدهد و میگوید: «جنبشی که رهبری متمرکزی نداشته باشد محاسن و معایبی دارد؛ یکی از محاسن این است که نمیتوان جنبش را برانداخت و ریشهکن کرد، زیرا رهبران معینی ندارد و به همین خاطر سراسری و مردمی میشود؛ لکن اشکال این امر آن است که به این خاطر که این واحدها متفرق و مستقل عمل میکنند احتمال انحراف از اهداف کلی و خط اساسی جنبش که از طرف رهبران آن یعنی موسوی، کروبی و خاتمی اعلام شده وجود دارد. از محاسن دیگر عدم رهبری متمرکز ابتکارات واحدهایی است که در آن شرکت دارند و این امر کمک میکند تا جنبش مردمی و سراسری شود و به پیشرفت آن هم کمک میکند.»
درآمد: مهندس عزتالله سحابی چه در زمان زندگی پربرکتاش و چه اینک که چشم از جهان فروبسته، بهمثابهی «سرمایه اجتماعی» قابل ارزیابی است. اینچنین، ایشان نیز، مثل قریب به اتفاق شخصیتهای برجسته تاریخ، شارحانی خواهد داشت. شمار کسانی که مایلاند دیدگاه خود را با انتساب به «سرمایه اجتماعی» شخصیتهای محبوب، نشر دهند، کم نبوده و نیست. و این وضع در مورد مهندس سحابی نیز صادق و ساری به نظر میرسد. از فردای درگذشت مهندس سحابی در خرداد تلخ و پررنج ۱۳۹۰ تاکنون، نام و مواضع ایشان، کم مورد استفادهی «پروژه»های سیاسی قرار نگرفته است؛ امری که بیگمان تا اطلاع ثانوی ادامه خواهد داشت. از همینرو، رجوع به مواضع شخص مهندس سحابی، و تأمل در روش سیاسی این کنشگر سیاسی ایراندوست، و دقت در مواضعی که ایشان در مقاطع مختلف ـ بهویژه از ۱۳۷۶ بدینسو ـ اتخاذ کرده، برای کسانی که علاقمند به منش و روش و بینش این شخصیت «ملی» هستند، ضروری است. این مطلب، با همین دغدغه، و از همین منظر، تدوین شده است.
یکسال بیشتر از درگذشت زندهیاد مهندس سحابی نگذشته، و جنبش سبز نیز چونان جنبشی اجتماعی همچنان در متن و سایهی رویدادهای سیاسی ایران، خود را محسوس میکند، و مهندس میرحسین موسوی، از رهبران جنبش سبز ـ همچون مهدی کروبی و زهرا رهنورد و بسیاری از کنشگران سیاسی شناخته شده و گمنام ـ همچنان در حبس است.
در این نوشتار تلاش میشود برخی از مهمترین ملاحظات و دیدگاههای مهندس سحابی در مورد مهندس میرحسین موسوی «سبز»، با استناد به مواضع شخص ایشان، و نه مبتنی بر برداشت نگارنده یا شنیدههای شخصی در جلسات از ایشان و ارزیابیهای نویسنده، بازخوانی شود.
الف. دلایل حمایت سحابی از موسوی
حکایت «موسوی سبز» البته با نامزدی وی در انتخابات ریاست جمهوری دهم گره خورده است؛ اینگونه، داستان همراهی مهندس سحابی با جنبش سبز و «میر» آن، از خردادماه ۱۳۸۸ متولد میشود.
مهندس سحابی در مصاحبهای در همان هنگام در مورد میرحسین موسوی اینچنین میگوید: «او برای ما رئیس قوه مجریه و رئیس جمهوری خواهد بود که میتواند ظرفیتهای توسعه سیاسی و وحدت ملی را توسعه ببخشد. ضمنا میتواند کاتالیزوری برای آشتی ملی باشد. ایشان میتواند زمینههای لازم برای طرح دولت ملی بهمعنای واقعی در ایران را فراهم کند. به نظر من، روش موسوی ممکن است راه میانهای ایجاد کند تا احزاب و گروههای چپ و راست کشور آماده تعامل و گفتگو شوند.»
مهندس سحابی تصریح میکند که «موسوی انسان سلامتی است. تجربه عملی دارد. در بدترین شرایط کشور را اداره کرده است. اما توسعه سیاسی را با حرکتی آرامتر دنبال میکند. تاکید میکنم بعد از تجربه دوره اصلاحات، حرکات آرام موسوی در عرصه توسعه سیاسی، در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، مطلوب ما و همه فعالان توسعه سیاسی در کشور است.»
وی توضیح میدهد که به دلایل زیر «بنده از آقای موسوی حمایت میکنم»: «اولین و مهمترین دلیل اینجانب آن است که ما نمیتوانیم صبر کنیم که توسعه سیاسی تحقق پیدا کند بعد توسعه اقتصادی آغاز شود. نباید بگذاریم که اوضاع اقتصادی بدتر شود و تمام موجودی و حیات اقتصادی کشور تهدید شود و تقلیل رود، تا توسعه سیاسی در کشور محقق شود. تجربه به ما نشان داده است که تحمل توسعه سیاسی در کشور ما بسیار سخت است. بنابراین ما باید دراین دوره، اندکی آرامتر در راه تحقق توسعه سیاسی اندکی حرکت کنیم. علت تایید موسوی از سوی من نیز همین امر است. به نظر میرسد که موسوی قرار دارد روند توسعه سیاسی کشور را آرامتر دنبال کند.»
ایشان معتقد است: «در کشور ما نه به لحاظ اهمیت تاریخی، بلکه به لحاظ اولویت زمانی توسعه سیاسی اولویت دارد. اگر اندکی فضای مطبوعاتی کشور باز بود تا ضعفهای اقتصادی و فساد اقتصادی شفافتر بیان شوند، توسعه ایران بسیار نزدیکتر بود. منتهی مجددا عرض میکنم که تجربه دوره خاتمی نشان میدهد که ما باید توسعه سیاسی را آرامتر دنبال کنیم.»
مهندس سحابی همچنین «دلیل دوم حمایت» خود از موسوی را چنین تبیین میکند: «موسوی بنا دارد منابع مالی حاصل از نفت را صرف ایجاد پایههای اساسی رشد و توسعه اقتصادی ایران قرار دهد. این تصمیم، بسیار مدبرانه است. منابع نفتی ارث همه ایرانیان است که طی میلیونها سال در دل زمین ایران ایجاد شده است. ما حق نداریم منابع نفتی را خرج جاری کنیم چون ثروت همه نسلهاست. ما باید آن را برای توسعه پایههای رشد اقتصادی هزینه کنیم از این رو برنامههای اقتصادی که بنا دارند منابع مالی حاصل از نفت را خرج جاری کنند،خرج جاری کنند، حتی اگر بخواهند به عادلانهترین صورت آن را در میان مردم تقسیم کنند، باز هم این امر زمینههای فساد مالی را محدود نخواهد کرد. با رویکرد ملی کردن هر چه بیشتر صنایع در دوره نخست وزیری مهندس موسوی بود که بعد از انقلاب اطراف بسیاری از شهرهای بزرگ کشور، شهرهای صنعتی تاسیس شد. دراین فضا صنایع کوچک رشد بیسابقهای پیدا کردند. یک صنعت مردمی شده و فراگیر که از لحاظ کیفیت صنعتی بالا بود، در سراسر کشور ریشه پیدا کرد.
میرحسین موسوی با وجود اهمیت بالایی که برای صنایع کوچک اهمیت بالایی قائل شد، با این حال از صنایع بزرگ غافل نشد. کارخانه مس سرچشمه نمونهای است بارز از این صنایع بزرگ که در تاریخ ۳ خرداد مصادف با تاریخ آزادسازی خرمشهر، با توان نیروی انسانی ملی آماده بهرهبرداری و افتتاح شد و در واقع مقدمه استقلال اقتصادی ایران را کلید زد.»
فعال دیرپای ملی ـ مذهبی ایران، «دلیل سوم» خود برای حمایت از میرحسین موسوی را این میداند که «من آقای موسوی را تاحدودی میشناسم… او ۸ سال تجربه اجرائی دارد… ایشان در بدترین دوران اقتصادی که کشور دچار یک جنگ تمام عیار و قیمت نفت زیر ۸ دلار بود با محدودیتهای مالی بسیار توانست کشور را اداره کند… کل بدهی دولت بعد از رفتن میرحسین موسوی ۱۲ میلیارد دلار بدهی جاری بود یعنی بدهی که تا پایان سال باید تصفیه شود. این بدهی بدهی درازمدت نبود بهره بالایی هم نداشت.این هنر موسوی بود. ضمن آن که در دوران موسوی، بهرغم جنگ و مشکلات مالی، توسعه اقتصادی به معنای توسعه صنعتی سالمی در ایران آغاز شد و ریشه گرفت.»
مهندس سحابی همچنین در بخش دیگری از این گفتوگو به نکتهی مهمی اشاره میکند: «در ارتباط با موضوعات سیاسی، بهخوبی بهخاطر دارم که او در دل موافق برخی برخوردهای سیاسی نبود، اما در برخی موارد که نمیتوانست کاری صورت دهد، سکوت میکرد…»
و درنهایت رییس شورای فعالان ملی ـ مذهبی با تصریح بر این نکته که «من خود را کسی نمیدانم که به مردم ایران پیامی بدهم»، از مردم ایران «درخواست» میکند که «برای نجات ایران به موسوی رای دهید. از آنانی که تصمیم ندارند در انتخابات شرکت کنند درخواست میکنم امروز اگر میخواهید ایران را از خطر نجات دهید و اگر میخواهید برای ایران کاری بکنید: به موسوی رای دهید.»
ب. نگاه مهندس سحابی به جنبش سبز و موسوی
مهندس سحابی در تحلیل جنبش سبز، آن را از منظر جنبشهای اجتماعی جدید که از مدلهای کلاسیک پیروی نمیکند، مورد ارزیابی قرار میدهد و میگوید: «جنبشی که رهبری متمرکزی نداشته باشد محاسن و معایبی دارد؛ یکی از محاسن این است که نمیتوان جنبش را برانداخت و ریشهکن کرد، زیرا رهبران معینی ندارد و به همین خاطر سراسری و مردمی میشود؛ لکن اشکال این امر آن است که به این خاطر که این واحدها متفرق و مستقل عمل میکنند احتمال انحراف از اهداف کلی و خط اساسی جنبش که از طرف رهبران آن یعنی موسوی، کروبی و خاتمی اعلام شده وجود دارد. از محاسن دیگر عدم رهبری متمرکز ابتکارات واحدهایی است که در آن شرکت دارند و این امر کمک میکند تا جنبش مردمی و سراسری شود و به پیشرفت آن هم کمک میکند.»
مهندس سحابی جنبش سبز را با جنبش مشروطه واجد مشابهت میداند و میگوید: «در آن زمان هم حزب یا جبههای وجود نداشت که آن حرکت را رهبری کند و دو سه شخصیت مانند طباطبایی و بهبهانی بودند که رهبری عمومی را برعهده داشتند، اما چیزی که رهبری را در جامعه شکل میداد انجمنهایی بودند که اکثرا مخفی بودند و ارتباط چندانی با هم نداشتند و با رهبری هم ارتباط ساختاری نداشتند و البته از آنها تبعیت میکردند.» این به تعبیری، بازخوانی نقش شبکههای اجتماعی مورد تاکید موسوی در پیشبرد و گسترش جنبش سبز است.
به نظر زندهیاد مهندس سحابی: «آنچه امروزه در جنبش سبز اتفاق میافتد همان الگوی مشروطیت است، با این تفاوت که با انقلاب IT سرعت روابط و انتقال مفاهیم و تاکتیکها بسیار بیشتر از آن زمان شده است.»
وی ضمن ارزیابی شرایط سیاسی در ایران پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ به نکتهی مهمی اشاره میکند؛ نکتهای که متاسفانه برخی از کنشگران و ناظران سیاسی که از زاویهی جنبش اجتماعی کلاسیک به جنبش سبز نگاه میکنند، از آن غفلت میکنند: «نباید به هیچ وجه به شبیهسازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمقنگر به خوبی میدانند که الان نه سال ۴۲ است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمتآمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال ۵۶ است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند… انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی و مسالمتجوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه میکرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبهمحور و تدریجی و رفتارها و خواستههای معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی میگذارد.»
ایشان در مصاحبهای در پاییز ۱۳۸۸ تاکید میکند: «حرکتهای معتدل اثر درازمدت بیشتری دارند. حرکت مصدق یک حرکت معتدل بود… مهندس بازرگان هم اینطور بود. او میگفت انقلاب باید بشود و شاه هم باید برود ولی ما سنگر به سنگر، گام به گام، باید جلو برویم.»
زندهیاد مهندس سحابی در گفتوگویی دیگر، در ارزیابی عملکرد میرحسین موسوی در جنبش سبز میگوید: «فکر میکنم آقای موسوی در اواخر سال ۸۷ که اعلام کردند در انتخابات حاضر خواهد شد تا آنچه که الان از او میبینیم تفاوت بسیاری کرده است و مرتبا با این جنبش که در خیابان ظاهر شد پیش آمده و به نوعی جنبش سبز ایشان را رهبری و هدایت کرده است و الان مواضعش خیلی حساب شده و منطقی است. ما هم به ایشان اعتقاد داریم.»
مرحوم سحابی تصریح میکند که «موسوی اوایل کاندیداتوری با موسوی روزهای نزدیک به انتخابات و ۲۲ خرداد و بعد از آن بسیار متفاوت است.»
ایشان به همسویی راهبرد خود و موسوی اشاره و تصریح میکند: «من بازگشت به قانون اساسی را پیشنهاد میکنم. اما همین قانون اساسی هم که ما با آن بسیار مسئله داریم و با اصل ۱۱۰ به شدت مخالفیم، همین قانون اساسی ظرفیتهایی دارد که باید به آن توجه کرد. برای مثال اصل سوم میگوید: نفی هرگونه استبداد و انحصار، اگر اصل ۱۱۰ هست این اصل هم هست که بنابراین به وسیله این اصل مقید و محدود می شود. اصل ۹ تا ۳۹ عین همه قوانین دموکراتیک دنیا حقوق ملت است همین قانون اساسی ظرفیتهایی دارد. اگر قرار باشد که قانون اساسی برهم ریزد یعنی نوعی واژگونی و براندازی که این مستلزم جنگ و خشونت و کشتار است که حاکمیت هم نسبت به آن به سادگی عقب نمینشیند و هضمش هم برای ملت راحتتر است. لذا ما فعلا این کار را توصیه میکنیم و در این مورد آقای موسوی هم با ما موافق هستند.»
مهندس سحابی همچنین در ملاحظهای دیگر در دیماه ۸۸ ضمن نقد رادیکالیسم، میگوید: «چون جنبش سبز، یک جنبش متکثر است رادیکالیزه شدن آن باعث بروز اختلاف داخلی آن میشود… مهندس بازرگان میگفت انقلاب باید بشود و شاه هم باید برود ولی ما سنگر به سنگر، گام به گام، باید جلو برویم.»
وی در مصاحبهای دیگر در بهمنماه ۱۳۸۹ با اشاره به وجود «گرایشی که آماده کشتار میلیونی است»، میگوید: «من خیلی شباهت در مصر میبینم با حوادث سال ۵۷ رژیم شاه و هم با حوادث اخیر سال ۸۸ خودمان.»
ایشان تاکید میکند: «به نظر من مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی بهشدت میکوشند که از حضور مردم و شورش مردم جلوگیری کنند. گاه با سرکوب و خشونت شدید، گاه با حیله و تدبیر، به خصوص وقتی کشورهای نزدیک شما همه دموکراتیک شدند، این دیگر ضرورت تاریخی است که نمی توانید خودتان را مجزا نگاه دارید مجبورید تبعیت کنید… رژیم بعد از حوادث سال ۸۸، از مردم بسیار میترسد… رژیم الان متاسفانه بر سر نیزه نشسته است… همیشه نگران و هراسان است و هر کس که به رسم خیرخواهی توصیهای کند او را مظنون میبیند. حکومتهای استبدادی بهگونهی طبیعی و روانی به این سمت کشیده میشوند که هر انتقادی و توصیه دوستانهای را براندازی تلقی کنند.»
مهندس سحابی اما نگاه امیدوارانهای به تحولات دارد: «این سرکوب انتها ندارد و آنقدر جلو میرود که خودش شکسته میشود مثل اتفاقی که در مصر میافتد. رژیم مجبور است که سرکوب را روز به روز تشدید کند. مردم وقتی دهانشان بسته شود درد و نالهشان در سینههاست و این رفتارها را میبینند و کینهای میشوند و اقدامات دیگری میکنند. علنی نشد ارتباطات مجازی دارند یا مهاجرت میکنند… و حکومت هم باید تدابیر امنیتی را شدیدتر کند، و در دور باطل می افتد و این دور باطل یک روز منفجر میشود… این دور باطل تداوم ندارد.»
آخرین ارجاع و شاهد این یادداشت، به نشستی برمیگردد که در ابتدای اردیبهشت ۱۳۸۹ محقق شد؛ مهندس عزت الله سحابی در ۸۰ سالگی، غرور و تکبر و نخوت را مثل بسیاری مقاطع دیگر کنار نهاد و به بهانهی دیدار نوروزی، همراه با جمعی دیگر از فعالان ملی ـ مذهبی (ازجمله دکتر حبیبالله پیمان) به ملاقات میرحسین موسوی رفت. این دیدار زمانی انجام شد که بهظاهر جنبش سبز کنترل شده بود؛ و قابل تأمل است که حتی برخی تحلیلگران سیاسی، اینک از یاد میبرند در بهمن ۱۳۸۹ بود که موسوی و کروبی و رهنورد به حصر و حبس خانگی رفتند.
در این دیدار، رئیس شورای فعالان ملی-مذهبی ضمن آرزوی سلامتی و صبوری و پیروزی برای مهندس میرحسین موسوی و تمامی همراهان جنبش سبز در سال جدید، با اشاره به حضور غیرمنتظره و ستایشبرانگیز شهروندان معترض در روز ۲۵ خرداد، تسامح و مدارا و تساهل قابل توجه در جنبش سبز را مورد اشاره و تصریح قرار داد. مهندس سحابی همچنین یا تاکید بر لزوم فعالیت شبکههای اجتماعی سبز، و نیز اهمیت رهبری و هدایت جنبش سبز، بر پیشگیری و مقابله از برخی آفات و آسیبها در جنبش، بهخصوص تفرقه و جدایی تاکید کرد.
مهندس امیدوار به جنبش سبز، و همدل با راهبرانش (موسوی و کروبی) در کنار جنبش اجتماعی مردم ایران ماند. او برخلاف بسیاری از مدعیان، بارها و بارها نشان داد که «منافع ملی» را بر منافع شخصی و باندی و قبیلهای ترجیح میدهد. اینچنین، ابایی نداشت که همراه جنبشی شود که راهبران نمادیناش، کسانی بودند که سه دهه همراه حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی بودند. مرد فروتن و وطندوست در مصاحبهای در زمستان ۱۳۸۷ تصریح کرده بود: «صد درصد طرفدار حمایت از کاندیدای مورد اجماع اصلاحطلبانها هستم ولو اینکه از صد نمره به آن کاندیدا ۶۰ بدهم، اما واحد بودنش خیلی برایم مهم است؛ من نمیخواهم در مقابل آنان دکان بزنم…»
مهندس سحابی در فکر «دکان» زدن و «خود» نبود. همین، وی را به شکل محسوسی از بسیاری مدعیان ایران و منافع ملی، متمایز میساخت و میکند. و سخن آخر این نوشتار، به یاد او و «فرشته»ای که همراهش پر کشید، از قول هاله سحابی، شهید جنبش سبز؛ هاله در آخرین مصاحبهاش، شب پیش از شهادت، میگوید: «پدر خیلی امیدوار بود به این جنبش سبز؛ میگفت که اگر خودش هم نباشد این اتفاق میافتد و حال مردم تغییر خواهد کرد.»
منبع: ملی – مذهبی
محمدرضا ملیکان:
این مقاله برآن است تا از منظر جامعه شناختی و به اختصار، پاره ای از تغییرات اجتماعی حاصل از عصر اطلاعات و اتاق فکر را تبیین کرده و توضیح دهد.
۱ تغییرات اجتماعیِ انقلاب اطلاعاتی در عرصهی عمومی علاوه بر اینکه سبب ظهور هویتهای جدید سیاسی و اجتماعی در سطح جهان گردید، در دو سال گذشته سقوط چند رژیم اقتدارگرا را نیز به همراه داشت. غافلگیری اکثر نخبگان علمی و سیاسی در جهان در مواجهه با بروز پدیدههای جدید اجتماعی و سرنگونی حکومتهای خودکامه و اعتراضات غیر حزبی در سطح شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته جهان، نشان از ناکارآمدی تئوریها و الگوهای رسمی در شناخت منظومههای سیاسی جدید و شکافهای اجتماعی پدید آمده در جوامع میباشد. لذا تنها با تئوری و منظری جدید میتوان چیستی و ماهیت تغییرات سیاسی اخیر و علت بی تأثیری جامعه مدنی و احزاب در آغاز و شروع این تحولات، و گسترش آن را فهمید. برای شناخت این واقعیت جدید، بنا بر توصیهی هفت قرن قبل “ابن خلدون”، باید دگرگونی اساسی در منظر و فهم خویش ایجاد کنیم: “هنگامی که عادت و احوال بشر یکسره تغییر یابد، چنان است که گویی آفریدگان از بن و اساس دگرگونه شدهاند و سرتاسر جهان دچار تحول و تغییر گردیده است، گویی خلقی تازه و آفرینشی نوبنیاد و جهانی جدید پدید آمده است.”(مقدمه ی ابن خلدون ، جلد۱، ص ۶۰)
جدید ترین و مقبولترین فرضیه در این زمینه تکیه بر نظریهی جامعهی شبکهای پرفسور مانوئل کاستلز – استاد دانشگاه کلمبیا و خالق اثر سه جلدی عصر اطلاعات- می باشد. عملا هم این فرضیه اثبات گردید که در نتیجه فناوری اطلاعات و ارتباطات، بنیانهای ارتباطی تغییر کرده است و این تغییرات، منجر به تغییر پروسهی شکلگیری روابط جدید قدرت در جامعه شد. زیرابا ظهور ساختار رسانهای جدید -متاثر از جامعهی اطلاعاتی- تغییراتی در ماهیت نهادها، باورها و فرهنگها؛ ایجاد می شود.
۲ صاحبان کلیدهایی که به واسطهی آن کاربران اینترنت و دارندگان گوشی همراه به یک دیگر متصل میشوند، ستون فقرات شبکهی اجتماعی مجازی میباشند. به عبارتی همهی کسانی که کلیدهای کامپیوتر را در اختیار دارند، قدرت تأثیرگذاری بر این شبکه را دارا میباشند. شبکههای اجتماعی مجازی تنها دارای نقاط اتصال است نه مرکز، در نتیجه گردش اطلاعات در آن غیرمتمرکز و فرمان ناپذیر است. و این در تعارض با نظامهای استبدادی و اقتدارگراست که دارای نوعی نظام سازماندهی هرمی و عمودی است.
گسترش شبکهی مجازی، بدون جهتگیری از پیش تعیین شده، و یادگیری آن بدون راهنمای متمرکز است. همهی کسانی که با تکنولوژی عصر اطلاعات کار میکنند به یک اندازه میتوانند در هدایت و فرماندهی این شبکهی اجتماعی نقش داشته باشند.لذا همهی بازیکنان در فضای مجازی بدون نیاز به سلسله مراتب، بر یک کنش سیاسی موثر هستند. هویت اجتماعی حاصل از این فضا در هر جغرافیایی منتج به کنشهای متفاوت اجتماعی میشوند. این تغییرات به تدریج شکلهای اجتماعی از پیش موجود را جذب و بر آنها غلبه می کند. بهعنوان مثال اکثر اعتراضات در جوامع به وسیلهی نهادهای مدنی صورت میگرفت ولی در تونس، قاهره، بحرین، شهرهای لیبی و سوریه، تل آویو، مسکو، اسپانیا و جنبش وال استریت، فضای مجازی ابزار اصلی در ظهور هویتهای جدید بودهاند، که ریشه در هیچ یک از الگوهای سابق مدنی جامعهشان نداشتند. بهعبارتی خاستگاه این جریانها فاقد هرگونه وابستگی به حزب و نهاد مدنی است.
میل به بودن در فضای جامعهی شبکهای با روح و روان فرد فرد انسانهای آشنا به تکنولوژی ارتباطات عجین شده است و قشر تحصیلکرده و عمدتا بخش متوسط جامعه، بودن در این فضا را جزئی از ضروریات زندگی خویش میدانند. و به عبارتی به آن عادت کرده اند. این ذوق و کشش که از محدویت زمان و مکان رهیده است، تبدیل به قدرت عظیمی در اثرگذاری در بروز منظومههای سیاسی جدید شده است. بهطوریکه هر روزه بیش از ۲۰۰ هزار کاربر جدید–در جهان- در این سایت فیس بوک ثبت نام میکنند و این شبکهی عظیم انسانی که میلیونها عضو دارد، افراد هم فکر در یک شبکهی اجتماعی حتی بدون این که همدیگر را دیده باشند، چنان حول ذوق و رفتار مشترک گرد هم می آورد که هیچ “جریان قدرتی” توان محو و نابودی کامل آن را نخواهد داشت. و از آن جای که نظامهای اقتدارگرا فاقد توان هضم تناقضات اجتماعی خویش اند، فن آوری ارتباطی نوین مثل کاتالیزور سبب بر افروختن آتش تناقضات در این جوامع گشته و به تبع آن سبب تغییر اجتماعی و سیاسی عمیقی در جوامع اقتدارگرا می شود. ولی در نظامهای دموکراسی، تناقضات اجتماعی در نتایج انتخابات بروز خواهد یافت
۳ کاربران تکنولوژی اطلاعات، حرکتهای خودجوش خود را حول فضای مجازی جامعهی شبکهای سازمان میدهند و زندگی خود را بر محور آن میسازند و براساس آن دربارهی رفتارهای خود نیز تصمیم میگیرند.این تعامل و مباحثه در عرصهی آزاد و خودمختار در فضای الکترونیک، قانون اساسی یا منطق شبکهای نام گرفته است. راز جهانگستری این منطق، امکان تعامل و مباحثهی آزاد در شبکهی اجتماعی مجازی است که سبب تغییرات شدید در تولید و کارکرد قدرت و فرهنگ در جامعه میگردد. احزاب و گروهای اقتدارگرا با الگوهای کهنهی قدرت نمیتوانند احساس کنند که مهمترین تغذیهکنندهی ذهن مردم همین رسانههای سمعی-بصری کارگردانینشده در شبکههای اجتماعی مجازی است. القای رسالت و حس تاریخی، نیرنگ، قلب واقعیت همراه با استفادهی ابزاری از احساسات کاربران در این شبکهی اجتماعی، توسط احزاب و بافت قدرت رسمی، نزدیک به محال گردیده است. به عبارتی در عصر جدید، دستمایهی اصلی تغییرات اجتماعی، میانگین رویاها و برنامههای افراد جامعه است. گاها شخص و یا جماعتی این میانگی را نمایندگی می کنند که تنها در این زمان است که نقش “اتاق فکر” در کنار این نمایندگان موثر خواهد بود. البته تأثیر آن تا زمانی است که در چهارچوب رویاها و یا اولویتهای افکار عمومی با رعایت الزامات فرهنگی و ادبیات شبکه های مجازی عمل نماید.
۳ از ویژگی عصر اطلاعات استقلال فرهنگ در برابر بنیانهای مادی تجربههاست. درک این موضوع از توان دولتسالارانی خارج است که از توانایی نوآوری محرومند، منظومههای سیاسی و فرهنگی جدید وقتی تحولات اجتماعی خاص خویش را در هر نقطهای از جهان ایجاد میکنند، هرگز به شکل سابق در نمی آیند. همانطور که غالبا جوامع کشاورزی به جوامع صنعتی تحول یافتهاند ولی عکس آن تقریبا اتفاق نیفتادهاست. در عصر اطلاعات اعمال قدرت با روشهای قدیمی، به طور فزایندهای بر منافع مخدومان خود، ناکارآمد و بینتیجه میگردد. زیرا فضای آزاد اینترنتی و مجازی، بهشت تکثر و تعارض است در نتیجه در عصر اطلاعات حکمیت ریش سفیدی، نظام سیاسی اقتدارگرا و حاکمان واجد “اخلاق خدایی” بلا موضع و فاقد مشروعیت می شوند.
۵ اگر چه این شبکهها دارای هویتهای گوناگون، از دینی تا غیردینی می باشد، ولی حس برتر این شبکه حساسیت به حقوق انسانی است. فارغ از دین و جغرافیا، مبنای تعلق همهی کاربران تکنولوژی عصر اطلاعات به یکدیگر، کرامت بخشیدن به انسان است. خبرهای حاکی از ظلم به کرامت بشری و تضییع حقوق انسانی بالاترین حساسیت را در اذهان عمومی این شبکه ایجاد می کند، که آن را از هر نوع محدویت مصالح حکومتی و ایدئولوژی مبرا میسازد. منطق دموکراسیخواهی و حقوق بشر بر کنشهای حاصل از این شبکه ها مستولی است. یکی از خصوصیات بارز گسترش تکنولوژی اطلاعات در سطح جهان، همدلی کاربران در دفاع از حقوق بشر است. به واسطهی این که فضای جریانهای شبکهی مجازی در سرتاسر جهان با یکدیگر پیوند دارد، دانایان جهان چنان به هم متصل میشوند که کمتر قدرتی میتواند عملی خلاف انسانی را به راحتی سابق انجام دهد.
۶ کنش های اجتماعی و اعتراضات حاصل از قدرت جریان شبکهی اجتماعی، به تدریج فرهنگ و عرف خویش را در جامعه نهادینه کرده و متعاقب آن، هویت اجتماعی جدید خودش را خلق مینماید. زوال هویتهای مشترک و آرامبخش که منبع ارتزاق نهادهای سیاسی بودند، مترادف با آغاز بلااثر شدن نظام اجتماعی و سیاسی موجود جامعه است. شعارهای ابتدایی در اعتراضات جوانان تونس، بحرین، قاهره و اکثر شهرهای سوریه، لیبی، یمن و حتی مسکو و تل آویو مشابه هم بوده و شعارهای دموکراسی خواهی و حقوق بشر این اجتماعات، هویتهای تاریخی و دینی آنان را به حاشیه راند. میتوان استنباط نمود، هویت هایی که در محدودهی مرزهای دولتی قرار نمی گیرند و در گسترهی از جهان از هم اثر میپذیرند، بسیار نیرومندند. این نوع هویتها را باید ابرقدرت جدید در عرصهی سیاست بین المللی دانست. ارزشهای عصر اطلاعات جوانان را از سیطره سنتهای غیر متعالی می رهاند. بعنوان مثال این ویژگی عصر اطلاعات، تأثیرات مخرب پای بندی به سنتها و رسوم قبیلهای و محلی و همچنین باورهای سنتی فردگرایانه را در جوامع عربی بطور چشمگیری کاهش داد.
۷ جوانانی که تا قبل از برگزاری انتخابات، خویش را قهرمان انقلاب تونس و مصر میدانستنند، شاید خویش را مغبون بازی سیاست بدانند. زیرا اسلامگراها در ماههای ژانویه و فوریه ۲۰۱۱ در مصر و تونس پرچم خود را بالا نبرده و همراه با جوانان نشده بودند. با این وجود ۴۰ تا ۶۰ درصد آراء صندوقها را تصاحب کردند. ولی روی دیگر سکه آن است فرهنگ عصر اطلاعات و عملکرد این کاتالیزورهای اجتماعی (شبکه های اجتماعی مجازی) سبب شد که اسلامگرایان کنونی، تفاوتهای جوهری با اسلامگرایان قبل از سال ۲۰۱۱ داشته باشند. موضع گیری ها و سخنان راشدالغنوشی، رهبر حزب النهضه تونس، که ۴۰ درصد آراء مردم را پشتسر دارد، و محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر و نزدیک به مواضع اخوان المسلمین نشان داد که “اتاق فکر” اسلامگرایان اخوانی با شناخت و اندیشه در فرهنگ و ادبیات حاکم بر این کاتالیزور های تحولات سیاسی جدید ( شبکه های اجتماعی مجازی ) در حال پوست انداختن و ارائه تعریف جدیدی از مشارکت و مسئولیت سیاسی است. سخنان راشدالغنوشی و محمد مرسی در حمایت از حقوق فردی و مدنی و عدم دخالت حکومت در شؤونات فردی زندگی مردم و آزادی فعالیتهای مرتبط با توریسم و تأکید برای اینکه شریعت فقط اجرای حدود و پرداختن به ظاهر جامعه نیست؛ گویای این واقیعت است. هر چند نقشی را که شبکه های اجتماعی مجازی بعنوان کاتالیزور برای بروز مطالبات اجتماعی سرکوب شده عمل می نمایند، هیچ کدام از نهادهای مذهبی و مدنی ندارند، ولی آن نقشی را که آن نهادها در نهادینه کردن قدرت جدید دارند، شبکه های اجتماعی مجازی فاقد آن هستند، اما این دو مکمل یکدیگرند.
منبع: روزنامه آرمان
کلمه – سید کاظم قمی:
این روزها که اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد پایان یافته و با عزیمت ۷۰۰۰ عضو هیئت های نمایندگی، گرد و غبار تبلیغاتی پشت سر مهمانان آن فروخوابیده است، بسیارند شهروندان این آب و خاک که از خود می پرسند آیا از این همه هزینه از جیب مردم، فایده ای هم برای کشورشان نصیب می گردد؟
این پرسشی است که پاسخ به آن را باید در تجزیه و تحلیل دقیق قضیه اجلاس سران عدم تعهد در ایران جست و جو کرد، اما بی فایده نیست که بدانیم چنین پرسش هایی همیشه و در همه زمان ها در اذهان شهروندان کشورهای میزبان حضوری پررنگ داشته است. نمونه جالبی از این قبیل پرسش ها را در متنی به قدمت ۱۵۰ سال می توان یافت.
در سفرنامه حاج سیاح آمده است که ورود او به پاریس، با برگزاری جشن های پادشاهی ناپلئون سوم همزمان شده و فرانسه در آن وقت، میزبان سلاطین و امرای بسیار از گوشه و کنار دنیای متمدن بوده است. هنگامی که در میان مردمی که به تماشای عبور پادشاه فرانسه و دیگر پادشاهان ایستاده بودند قرار داشت، میان او و برخی تماشاگران گفت و گویی در می گیرد که خواندنی است:
چند نفر از کارگران فرانسه را دیدم که دشنام به ناپولیون می دادند و می گفتند با این ریشخند، مردم را از خود راضی کردی، آفرین. امید آن که مانند لوی سیسر [لویی شانزدهم] بر تخت سیاه طوق گیوتین را به گردنت ببینیم. متحیر شدم که این ها چه مردمانی هستند. گفتم برادر، من اهل فرانسه نیستم و این ولایت آزادی است، هر که هرچه بخواهد بگوید؟ گفت بلی. گفتم شما فرمودید من هم شنیدم، می خواهم بدانم این سخن با سبب است و مدلل می دارید یا بیهوده بود؟ گفتند مدلل می داریم. گفتم چه سبب دارد که به مرگ این مرد راضی هستید؟ گفتند مرگ این یک نفر سبب آسایش تمام بندگان خداست. گفتم چرا؟ گفت از روزی که این شخص سلطان و رئیس شد تا به حال که پادشاه زمین است برای ماها چه فایده، ما که راحت نداشتیم. مثلا یک روز با مکزیک جنگ داشت و یک روز به حمایت ایطالیا می رفت و یک روز به حمایت عثمانلو حرکت کرد، همیشه مانند زالو خون مردم ما را خورده، برای هوای نفس خود و الحال که جمیع سلاطین را دعوت نموده جز خرج بیهوده به جهت ما چه فایده دارد.
حاج سیاح به این پاسخ اکتفا نکرده بار دیگر با صاحب هتلی که درآن سکنی گزیده بود مسئله را طرح می کند و می پرسد که آیا کسانی که با آن کارگر همفکر و همسخن باشند بسیارند و چنین پاسخ می شنود:
گفت بسیارند و این مرد [ناپلئون] هم محض زیرکی این اجتماع سلاطین را اسباب کرده که مسلط تر شود و رعیت را از اتفاق دول بترساند ولی خیال باطل است، بعد از آن که رعیت خوشحال نباشد، اتحاد دول چه حاصل دارد؟
صد البته مردم زمان ما دریافته اند که در نطام های خودکامه، مرگ حاکم مستبد نمی تواند الزاما به بهروزی آن کشور بینجامد و راه سعادت ملت ها از اصلاح ساختاری نظام موجود می گذرد. اما پرسش گری شهروندان نسبت به عملکرد حاکمان، از جمله حقوقی است که در نظام های مردم سالار به رسمیت شناخته می شود و در نظام های تمامیت خواه مبتنی بر خودکامگی، به عنوان نشانه خیانت به میهن و جرمی نابخشودنی تلقی می گردد. و در زمانه ما، با وقوع انقلاب اطلاعاتی در دنیا، پنهان نگه داشتن نیات واقعی سیاستمداران، کاری بس دشوار شده است. دانستن حق مردم است و دست اندرکاران کنفرانس تهران، بهتر است به جای توسل به توجیه های ناموجه، به فکر ارائه پاسخی قانع کننده به مردم خود باشند.
مصطفی تاجزاده در دومین نامه خود به همسرش به بیان نکات بسیار مهمی از وقایع پشت پرده برخوردهای صورت گرفته با نهضت آزادی و اصرار رهبر جمهوری اسلامی ایران در برانداز دانستن آنها علیرغم نظر مخالف وزارت اطلاعات دولت خاتمی پرداخته است.
به گزارش نوروز، مشاور سیاسی سید محمد خاتمی در دولت اصلاحات درنامه خود با اشاره به نظر آقای خاتمی، وزارت اطلاعات و حتی کمیته ای که زیر نظر یکی از مسئولان دفتر رهبری تشکیل شده بود مبنی بر واقعیت نداشتن اتهام براندازی نهضت آزادی و ملی مذهبی ها ، دستگیری مرحوم سحابی و دیگر همفکرانش را به دلیل اصرار رهبری دانسته و می نویسد :” پس از مدت کوتاهی رهبری در نمازجمعه تهران اعلام کرد عده ای در پی «براندازی قانونی» اند و تأکید نمود که هیچ نظامی براندازی را تحمل نمی کند و مجازات براندازی نیز معلوم است. ظاهراً منظور ایشان همان بود که در جلسه خصوصی به آقای خاتمی گفته بود: «حکم براندازی اعدام است». ”
عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی با تاکید بر این نکته که مسئولیت دستگیریهای پس از انتخابات سال ۸۸ هم بر عهده همان تیمی است که نهضت آزادی و ملی – مذهبی ها را بازداشت و بازجویی کرد،معتقد است این تیم با مصونیت و نیز امکاناتی که از قبل حمایت های بی دریغ رهبری در اختیار دارد، هم چنان درصدد انجام پروژه های جدید است.
این زندانی سیاسی در بخشی از نامه خود آورده است: “علت این که من همه شدائد را در زندان و انفرادی به جان خریده ام این است که معتقدم که باید و می توان به این روند پایان داد که رهبری هر زمان اراده کند بتواند با ایراد اتهاماتی سنگین عده ای بی گناه را در اختیار دوالف قرار دهد تا با فشارهای فیزیکی و روانی، مجبور به پذیرش اتهامات واهی شوند و به اعترافات رسانه ای بپردازند. رهبری سرانجام باید به این واقعیت تن دهد که پاکانی در این سرزمین اهورایی منتقد و حتی مخالف سخنان و انتصابات و تصمیمات نادرست وی هستند اما دلشان برای اسلام و ایران و مردم کمتر از او نمی سوزد و چه بسا صادقانه تر و خالصانه تر به این سه ضلع جامعه امروزیمان می اندیشند و در هر حال نباید به علت مخالفت با حکومت مطلقه فردی و آن هم بدون کوچک ترین قانون شکنی در زندان سپاه گرفتار آیند تا افزون بر همه پیامدهای سوء چنین روش نادرستی، نام این نهاد مردمی و انقلابی نیز آلوده و در افکار عمومی بی اعتبار شود.”
گفتنی است تاجزاده در اولین نامه خود که پیش از این در نوروز منتشر شده بود با تاکید بر ضرورت انتشار خاطراتی که در فهم بهتر رخدادهای تاریخی و کشف حقیقت موثر هستند، از تصمیم خود برای شرح برخی از خاطراتش خبر داده بود.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
دومین نامه تاجزاده به همسرش
فخری جان سلام!
در روزنامه ها خواندم دولت عربستان هم زمان با نشست های نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای ۵+۱ در بغداد و مسکو به ترتیب هشت و ده نفر از ایرانیان را اعدام کرده است بدون آن که مقامات کشورمان را درجریان بگذارد. روشن است که من هم مانند بسیاری از هم وطنانم از این رفتار اهانت آمیز متأسف شدم و ناخودآگاه به یاد عصر اصلاحات افتادم که ایران و ایرانی چه اعتباری هم بین دولت ها و هم میان ملت ها درشرق و غرب عالم کسب کرده بود. اگرچه در همان زمان مخالفان استبداد مطلقه فقیه در داخل میهن با انواع سرکوب ها مواجه بودند.
حتماً یادت هست که معمولاً دو سه روز قبل از هر سفر مهم آقای خاتمی به خارج از کشور، حادثه ای جدید رخ می داد، مانند بازداشت افراد، توقیف مجله یا روزنامه ای، احضار یک مقام اجرایی به دادگاه و … تا جهانیان به ویژه میزبانان آقای خاتمی بدانند فردی که از هر هفت نفر واجد شرایط چهار نفر به او رأی داده اند (۲۰ میلیون از ۳۰ میلیون نفر) کاره ای نیست!
انتخابات مجلس ششم هفت ماه بعد از تهاجم از پیش طراحی شده و خونین نیروی انتظامی به همراهی لباس شخصی ها به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران (کوی دانشگاه) در ۱۸ تیرماه برگزار شد. اقتدارگراها که تصور می کردند آن سرکوب وحشیانه، دانشگاهیان را که پرشورترین حامیان جنبش اصلاحی بودند، مرعوب و منفعل کرده و راه پیمایی ۲۳ تیرماه در تهران را نشانه اقبال مردم به خود ارزیابی می کردند، ناگهان با واقعیتی بزرگ و تلخ، از دید خودشان، یعنی رأی اعتماد اکثریت قاطع ایرانیان به نامزدهای اصلاح طلبان در سراسر کشور، مواجه شدند. این مسأله خشم آنان را برانگیخت. به طوی که مدت کوتاهی پس از برگزاری انتخابات، به دستور رهبری تعداد زیادی از روزنامه ها و مجلات سراسری موقتاً توقیف و در واقع به طور دائمی تعطیل شدند. مهندس موسوی دراعتراض به این اقدام استبدادی و حیثیت بربادده، آن را «توقیف فله ای» خواند که این اصطلاح برای همیشه در خاطره تاریخی ایرانیان ثبت شد. البته پیش از توقیف فله ای مطبوعات، صداوسیمای لاریجانی کوشید با حرکتی غیراخلاقی و غیرحرفه ای و با مونتاژ صحنه هایی از کنفرانس برلین که با حضور افراد موجهی چون مرحوم مهندس سحابی و محمود دولت آبادی تشکیل شده بود، اصلاح طلبان را افرادی بی بند بار و لاابالی معرفی کند و زمینه اقدامات قضائی علیه آنان را فراهم آورد. به باور اقتدارگراها با قطع دو بال دانشگاه و مطبوعات، پرنده اصلاحات برای همیشه زمین گیر می شد. اما برگزاری دور دوم انتخابات مجلس ششم پس از تعطیلی مطبوعات ثابت کرد که اکثریت ایرانیان هم چنان از اصلاحات حمایت می کنند و اصلاح طلبان را شایسته ترین نمایندگان خود می دانند. مجلس ششم در چنین فضایی شکل گرفت و آغاز به کار کرد.
چندی نگذشته بود که در یکی از جلسات هفتگی دونفره، رهبری به آقای خاتمی اعلام کرد نهضت آزادی (والبته طیف ملی – مذهبی) درصدد براندازی هستند و باید با آن ها برخورد شود. رئیس جمهور ضمن مخالفت با این دیدگاه و ارائه استدلال های خود، پذیرفت که مسأله را برای رسیدگی دقیق و همه جانبه به وزارت اطلاعات ارجاع دهد. کارشناسان و مقامات وزارت پس از بررسی مجدد موضوع نظریه قبلی خود را تأیید کردند که با مجموعه اطلاعات جامعی که در اختیار دارند، آن گروه را برانداز ارزیابی نمی کنند. رهبری نظریه کارشناسانه وزارت اطلاعات را نپذیرفت. در نتیجه قرار شد کمیته ای زیرنظر یکی از مسئولان دفتر ایشان و با حضور کارشناسان وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران تشکیل شود و پس از تبادل اطلاعات و دیدگاه ها، جمع بندی خود را ارائه کند. جمع بندی این کمیته نیز نافی برانداز بودن آنان بود. باوجود این، شب قبل از سفر آقای خاتمی به روسیه (زمستان ۱۳۷۹) و پس از آن که وی نطق آرام بخشی در جلسه علنی مجلس، صبح همان روز، ایراد کرده بود، بخش اطلاعات سپاه پاسداران که قرنطینه و بازداشت گاه دوالف را در اوین در کنترل انحصاری خود دارد، مرحوم مهندس سحابی و تعدادی از هم فکرانش را به اتهام براندازی بازداشت کرد و به سلول های انفرادی انداخت!
گرامی همسرم!
پس از مدت کوتاهی رهبری در نمازجمعه تهران اعلام کرد عده ای در پی «براندازی قانونی» اند و تأکید نمود که هیچ نظامی براندازی را تحمل نمی کند و مجازات براندازی نیز معلوم است. ظاهراً منظور ایشان همان بود که در جلسه خصوصی به آقای خاتمی گفته بود: «حکم براندازی اعدام است».
خوشبختانه رأی اعتماد مجدد به خاتمی در انتخابات خرداد ۸۰، فضا را تغییر داد. به طوری که پس از مدتی سحابی و یارانش آزاد شدند و اصطلاح غیرحقوقی «براندازی قانونی» که به هیچ زبانی قابل ترجمه نبود، به گورستان تاریخ فرستاده شد و برای همیشه از ادبیات سیاسی کشور رخت برکشید. زیرا در هر جامعه متمدنی ملاک قانون است. به این معنا که هر فرد یا گروهی که درچارچوب قانون رفتار می کند از همه حقوق شهروندی بهره مند و از هرگونه تعرضی مصون است. بنابراین در چنین جوامعی لفظ «براندازی قانونی» قابل فهم نیست. البته در جامعه ولایی اقتدارگرا، معیار نه قانون بلکه تنها وفاداری فرد به حاکم است. کافی است «منّا اهل البیت» باشی تا حتی اگر جنایت هم کرده باشی، خطایی تلقی شود که مؤمن فداکار در مسیر انجام وظیفه در شرایط جنگی صورت داده است و عقل و شرع به تبرئه آن حکم می دهد! ودر مقابل، اگر خدای ناکرده منتقد باشی با هرسابقه و پیشینه و خدمتی، حتی کارهای خوب و مفیدت نیز با این سوء ظن مواجه است که در پس این عمل درست، نیت پلید و قصد خائنانه ای داشته ای! پس نه تنها از حقوق انسانی شهروندی محروم می شوی بلکه فاقد حداقل امنیت خواهی بود.
همسر عزیزم!
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد بر قوه مجریه به ناگاه موضع رهبری و نهادهای انتصابی عوض شد. تا آن جا که پیش از سفرهای اخیر وی به مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، تعدادی از زندانیان آمریکایی آزاد شدند تا سفر با موفقیت تؤام شود. اما مشکل در جای دیگری بروز کرد و ایرانیان روز به روز با مشکلات بیشتری در کشورهای گوناگون مواجه شدند و می شوند و افزون برآن در تنها سفری که آقای احمدی نژاد به اروپا داشت، نه تنها در فرودگاه رم مورد استقبال و بدرقه مقامی قرار نگرفت بلکه درضیافت نخست وزیر ایتالیا، وی در کنار موگابه دیکتاتور زیمبابوه، از دعوت به مراسم محروم شد و حیثیت کشور به این نحو آسیب دید. اخیراً در برزیل نیز رئیس جمهور آن کشور از پذیرش وی و ملاقات با رئیس جمهور ابرقدرت ایران خودداری کرده است! از استقبال و بدرقه وی در آن کشور چیزی نمی گویم. تأسف بارتر از همه رفتار غیردیپلماتیک و توهین آمیز دولت عربستان در اعدام ۱۸ ایرانی است که با دعوت آقای احمدی نژاد از پادشاه عربستان و امیر بحرین برای شرکت در اجلاس سران تهران کامل شد. مقامات دولتی که اخیراً از الزامات دیپلماتیک آگاه شده اند، توضیح نمی دهند کدام الزام دیپلماتیک آقای احمدی نژاد را مجبور کرده تا در جلسه سرانی شرکت کند که در زیر تابلو و عنوان «شورای همکاری کشورهای عربی خلیج» جمع شده بودند؟!
فخری جان!
گروهی که نهضت آزادی و ملی – مذهبی ها را برانداز می خواند و مهندس سحابی و هم فکرانش را بازداشت و بازجویی کرد، همان تیمی است که حکم بازداشت فعالان سیاسی و انتخاباتی اصلاح طلب را در ۱۹ خرداد ۸۸، سه روز قبل از برپایی انتخابات گرفت. همان انتخاباتی که در آن به هرحال امکان پیروزی مهندس موسوی وجود داشت. آنان آن قدر عجله داشتند که خبر بازداشت من و آقای امین زاده را عصر جمعه ۲۲ خرداد در اختیار خبرگزاری جمهوری اسلامی قرار دادند و منتشر کردند. روز شنبه ۲۳ خرداد نیز روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت احمدی نژاد، خبر بازداشت من و آقای رمضان زاده را در صفحه اول خود درج کرد! هر دو خبر دروغ بود اگرچه همان شب ما بازداشت شدیم! احکام را نیز قاضی مرتضوی، جلاد مطبوعات و متهم ردیف اول جنایت کهریزک و نیز قتل خانم دکتر زهرا(زیبا) کاظمی، صادر کرد. جالب آن که این همان تیمی است که در سال گذشته اطرافیان آقای احمدی نژاد را بازداشت کرده و نحوه دستگیری و سازو کار آن را آقای نمازی امام جمعه کاشان به نقل از جلسه خصوصی رهبری و فرمانده سپاه پاسداران اعلام کرد که ناشیانه تکذیب شد. چون اعلام شده بود رهبری با بازداشت گروه موسوم به انحرافی، به استثنای شخص رئیس دولت، موافقت کرده بود.
همراه و هم دلم!
تیم فوق نه تنها از سه شکست گذشته در اثبات اتهامات خود (براندازی) درس نگرفته است بلکه با مصونیت و نیز امکاناتی که از قبل حمایت های بی دریغ رهبری در اختیار دارد، هم چنان درصدد انجام پروژه های جدید است و روش خود را صددرصد موفقیت آمیز ارزیابی میکند. جالب آن که هرگز به این سؤال پاسخ نمی دهد که اگر گروه مهندس سحابی برانداز بودند، چرا آزاد شدند و چرا عنوان «برانداز قانونی» را دیگر هرگز به کار نبردند؟ یا چرا عنوان اتهامی «انقلاب مخملی» را از فعالان سیاسی و انتخاباتی اصلاح طلب پس گرفتند و در حکم های فرمایشی « ایجاد اخلال در ترافیک» را مبنای محکومیت قضایی امثال آقایان بهزاد نبوی و فیض الله عرب سرخی قرار دادند؟! اتهامات مربوط به گروه موسوم به انحرافی را نیز تا الآن ثابت نکرده اند.
فخری جانم!
علت این که من همه شدائد را در زندان و انفرادی به جان خریده ام این است که معتقدم که باید و می توان به این روند پایان داد که رهبری هر زمان اراده کند بتواند با ایراد اتهاماتی سنگین عده ای بی گناه را در اختیار دوالف قرار دهد تا با فشارهای فیزیکی و روانی، مجبور به پذیرش اتهامات واهی شوند و به اعترافات رسانه ای بپردازند. رهبری سرانجام باید به این واقعیت تن دهد که پاکانی در این سرزمین اهورایی منتقد و حتی مخالف سخنان و انتصابات و تصمیمات نادرست وی هستند اما دلشان برای اسلام و ایران و مردم کمتر از او نمی سوزد و چه بسا صادقانه تر و خالصانه تر به این سه ضلع جامعه امروزیمان می اندیشند و در هر حال نباید به علت مخالفت با حکومت مطلقه فردی و آن هم بدون کوچک ترین قانون شکنی در زندان سپاه گرفتار آیند تا افزون بر همه پیامدهای سوء چنین روش نادرستی، نام این نهاد مردمی و انقلابی نیز آلوده و در افکار عمومی بی اعتبار شود.
عزیزم!
آن چه در اوین برایم اولویت پیدا کرده آن است که با پذیرش هزینه ها، آخرین زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی باشم. به بیان روشن پرونده ای که دنبال می کنم، بلاموضوع کردن زندان برای منتقدان و مخالفان سیاسی قانون گراست. در این مسیر به دعای خیر همگان، حتی اصولگراهای صادق نیازمندم.
همیشه دوستت دارم
مصطفی – اوین
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
حواسمان باشد کسی بی خبر نماند.
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر