-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

Latest News from Emrooz for 08/03/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



امروز: سلامت زندانیان سیاسی در ایران تهدید می‌شود. این نگرانی خانواده زندانیان سیاسی است که اعضای خانواده در بندشان این روز‌ها برای درمان و انتقال به بیمارستان و مراکز درمانی با دشواری‌های بسیاری روبرو هستند. مسوولان زندان اوین برای انتقال زندانیان به بیمارستان از دستبند استفاده می‌کنند. همین سبب شده است که بسیاری از زندانیان سیاسی رنج بیماری را به انتقال با دستبند به بیمارستان ترجیح دهند.
ابوالفضل قدیانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین که هم اکنون در زندان اوین است، اعلام کرده است که در اعتراض با این بدرفتاری‌ها اعتصاب غذا خواهد کرد. وب سایت کلمه گزارش داده است که مسوولان زندان اوین برای انتقال این زندانی با دستبند به بیمارستان، او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.
او پیش از این در زندان دچار حمله قبلی شده است و بر اساس اعلام کمیسیون پزشکی باید به مدت چهار ماه از مرخصی استعلاجی استفاده کند. اما مسوولان زندان نه تنها با مرخصی او موافت نمی‌کنند بلکه او را برای انتقال به بیمارستان مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.
قدیانی که پیش از این به یک سال زندان محکوم شده است به دلیل نوشتن نامه انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی، هم اکنون یک پرونده باز دیگر در دادگاه انقلاب دارد. اعضای خانواده او به وب سایت کلمه گفته‌اند که تعدادی از مأموران زندان به فرماندهی شخصی به نام محمد عطاری و در حضور رشیدی مسؤل زندان او را مورد ضرب وشتم قرار داده‌اند و به زور کت از تنش درآورده و دستبند زده به بیمارستان منتقل کرده‌اند.

پیش از این عبدالفتاح سلطانی، وکیل زندانی، از انتقال با دستبند به بیمارستان خودداری کرده بود. مائده سلطانی، دختر او در نامه‌ای به دادستان تهران نسبت به بدرفتاری‌های صورت گرفته با پدرش اعتراض کرد. او در این نامه نوشته است: "پس از روی کار آمدن‌ رییس جدید کل زندان به نام رشیدی که از کرمانشاه به تهران منتقل شده و خدابخشی نمایندهٔ دادستان که قبلا قاضی اجرای احکام بود و اینک مامور رسیدگی به امور زندانیان و مسئول پاسخگویی به خانواده‌های زندانیان در دادستانی است، کارشکنی‌ها بیشتر شده است که عدم انتقال پدرم به بیمارستان از آن جمله است."

مائده سلطانی با بیان اینکه پدرش از بیماری‌های گوارشی و عارضه کم خونی رنج می‌برد، از دادستان تهران پرسیده است: "در کدامیک از احکام وی نوشته شده زندان با بیماری و اعزام با دستبند که اکنون پدرم را با انواع بیماری‌ها با دستبند به پزشک اعزام می‌کنید؟ اگر فردا روزی خود شما به زندان درافتید و با دستبند به بیمارستان اعزامتان کنند نخواهید گفت «آیا تا به حال دیده‌اید یک روحانی و یا قاضی را دست بسته به بیمارستان برده باشند چه رسد به دادستان»؟"
او در پایان از دادستان خواسته است که ممنوعیت دستبند را طبق تبصره یک ماده ۲۲۲ آئین نامه زندان‌ها را به مسوولان زندان گوشزد کند و با مرخصی و یا انتقال پدرش بدون دستبند به بیمارستان موافقت کند. همچنین خانواده زندانیان سیاسی در بیانیه‌ای نسبت به تشدید بد رفتاری و برخوردهای رئیس جدید زندان اوین با زندانیان اعتراض کرده‌اند.

این خانواده با بیان اینکه اقدامات ضدحقوق بشری مانند استفاده از دست بند و پابند برای انتقال زندانیان سیاسی به بیمارستان‌ها و دیگر مراکز درمانی و تفتیش‌های حرمت شکنانه، باردیگر خوی برده داران دوره جاهلیت و قرون وسطی را به یادمان آورد که حقارت و دون مایگی خود را با تحقیر انسان‌های دیگر فرو می‌پوشاندند، به مسوولان زندان هشدار داده‌اند که پیش از اینکه شاهد اقدامات عملی ما در مقابله با بدرفتاری‌هایشان با زندانیان سیاسی و خانواده‌های آنان باشند و پیش از اینکه نام‌هایشان به لیست سیاه دلانِ بدکردارِ تاریخ اضافه شود، به خود آمده حداقل حقوق زندانی را در مورد این عزیزان اعمال دارند که در غیراین صورت پرداخت هزینه‌های بعدی برعهده خودشان است. آنان در پایان بیانیه خود اعلام کرده‌اند که در صورت لزوم در باره این بدرفتاری‌ها در دادگاه صالح شهادت خواهند داد.

رئیس زندان دیزل آباد به اوین رسید
بد رفتاری با زندانیان سیاسی در زندان اوین پس از آن شدت یافته است که علی اشرف رشیدی، رئیس سازمان زندان‌های کرمانشاه به تهران و زندان اوین منتقل شده است. پیش از این گزارش‌های متعددی از بدرفتاری او در زندان دیزل آباد کرمانشاه با زندانیان منتشر شده است. کریم رحمانی که سال ۸۵ در کرمانشاه بازداشت شده و دو سال پیش از زندان آزاد شده است، زندان دیزل آباد کرمانشاه را آخر دنیا توصیف کرده است.
بر اساس گزارش او که در پایگاه خبری هرانا منتشر شده است، زندانیان سیاسی در دیزل آباد کرمانشاه به شدت از سوی حفاظت اطلاعات زندان و زندانیان جرایم مواد مخدر و تجاوز به عنف تحت فشار قرار دارند. او نوشته است که زندانیان جرائم مواد مخدر برای اینکه در زندان از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند، با همکاری مسوولان زندان، به اذیت و آزار زندانیان سیاسی می‌پردازند. به گفته او، زندانیان سیاسی در زندان دیزل آباد در بند عمومی و کنار زندانیان محکوم به اعدام، مته‌مان به قتل و قاچاقچیان مواد مخدر نگهداری می‌شوند.
علی اشرف رشیدی سال گذشته، حضور نیروی انتظامی و یگان ویژه در زندان را نشانه زندانبانی اسلامی دانسته و گفته بود: حضور مقتدرانه یگان حفاظت در زندان‌ها هیچ منافاتی با امور اصلاحی و تربیتی ندارد و پرسنل انتظامی، خود زمینه‌ساز و مروج امور اصلاحی و پیشگیرانه هستند.

سال گذشته نیز یکی از شهروندان کرمانشاه که دوران خدمت سربازی خود را در زندان دیزل آباد کرمانشاه سپری کرده بود، از برخورد تحقیر آمیز مسوولان زندان با زندانیان سیاسی و جرائم عادی در این زندان پرده برداشت. این گمانه زنی وجود دارد که رشیدی در راستای افزایش فشار بر زندانیان سیاسی به تهران و زندان اوین منتقل شده است.
برخورد تحقیر با زندانیان جرم است

مهناز پراکند، وکیل دادگستری در گفت‌و‌گو با جرس می‌گوید: "حفظ سلامت زندانیان وظیفه و تکلیف سازمان زندان‌ها و مسوولان زندان‌ها است. او می‌گوید: طبق آئین نامه سازمان زندان‌ها، این سازمان موظف است که هر ماه همه زندانیان را به لحاظ سلامت کنترل کند و چنانچه زندانی دچار بیماری شده باشد باید امکان درمان او را فراهم کند".

به گفته او، "طبق ماده ۱۰۲ آئین نامه سازمان زندان‌ها چنانچه یک زندانی در زندان دچار بیماری شود و امکان درمان آن در داخل زندان وجود نداشته باشد، مسوولان موظف هستند که او را به بیمارستان و مراکز درمانی منتقل و تمامی هزینه درمان او را تقبل کنند و یا به او مرخصی استعلاجی دهند و ایام مرخصی را جزء دوران زندان محاسبه کنند".
او در باره انتقال زندانیان با دستبند به بیمارستان هم می‌گوید: "بر اساس آئین نامه و مقرارات سازمان زندان‌ها، مامورین نقل و انتقال زندانیان به محاکم قضایی و مراکز درمانی مسوولیت نگهداری زندانیان را بر عهده دارند و هیچ کجای این آئین نامه نمی‌توان برداشت کرد که باید با دستبند و پای بند زندانی را منتقل کنند".

او تاکید می‌کند که "هر گونه تحقیر، توهین و ضرب شتم زندانی از سوی مسولان زندان جرم و قابل پیگیری است و مسوولان زندان و ماموران انتقال حق ندارند که زندانی را تحقیر کنند و یا او را مورد ضرب و شتم قرار دهند و چنانچه این اتفاق رخ دهد، زندانی می‌تواند از آن‌ها به مراجع قضایی شکایت کند و وظیفه دستگاه قضایی است که با خاطیان برخورد کند".

این حقوقدان می‌گوید: "به نظر می‌رسد که اراده‌ای فرا‌تر از قانون و آئین نامه‌های سازمان زندان‌ها به مسوولان این اختیار را داده است که زندانیان را تحت فشار قرار دهند. مسوولان زندان‌ها در این باره سلیقه‌ای برخورد می‌کنند و اصلا متکی به قانون نیستند‌‌ همان طور که قضات دادگستری هم سلیقه‌ای و فرا‌تر از قانون برخورد می‌کنند".
پراکند در پایان می‌گوید: "پیش از این، با توجه به اینکه موکلان سیاسی در زندان‌های رجایی شهر و اوین داشتم، تا قبل از انتخابات سال ۸۸، این گونه با زندانیان سیاسی برخورد نمی‌کردند اما به نظر می‌رسد که پس از انتخابات برخوردهای این چنینی در زندان تشدید شده است".

در سه سال گذشته، مسوولان سازمان زندان‌ها از انتقال بسیاری از زندانیان سیاسی بیمار به مراکز درمانی خودداری کرده‌اند. خودداری مسوولان زندان اوین از انتقال هدی صابر در سال گذشته، به درگذشت او در زندان انجامید. هم اکنون این نگرانی وجود دارد که مسوولان زندان اوین، این رفتار را با ابوالفضل قدیانی که هشت ماه پیش حکم یک ساله‌اش به پایان رسیده و تنها به خاطر نگارش نامه به رهبر جمهوری اسلامی، همچنان زندانی است، تکرار کنند.

منبع: جرس- حمید مافی


 


امروز: آیت الله سید علی محمد دستغیب در اظهاراتی با رد اتهام منافق بودن به کسانی که در حصر و زندان اند، تصریح کرد: بسیاری از آنها، از جمله آقایان موسوی و کروبی و بعضی دیگر، به اسلام اعتقاد دارند و هرگز با آمریکا سر و سرّی ندارند و دشمن جمهوری اسلامی نیستند. اگر کسی بخواهد این برچسب‌ها را به آنان بزند، خودش را به نافهمی زده است و قصد اذیت کردن آنان را دارد.

این مرجع تقلید افزود: آری، آنان انتقاداتی از حاکمیت دارند و معتقدند باید به طور کامل به قانون اساسی عمل شود؛ چرا که می‌دانند چاره‌ی مشکلات کشور، در عمل به قانون است اما به تشخیص بنده، به راه امام و اهداف عالی جمهوری اسلامی وفادارند و مسوولین نیز بهتر است آنان را از بند رها کنند تا مردم هم شاد شوند. البته به گونه‌ای که آرامش کشور به هم نریزد و هر دو طرف سنجیده عمل کنند.

به گزارش حدیث سرو، متن کامل سخنان ایشان در جلسه اخیر تفسیر قرآن خود را در ادامه بخوانید:

سوره نساء آیات ۸۸ و ۸۹

فَما لَکُمْ فِی الْمُنافِقینَ فِئَتَیْنِ وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا أَ تُریدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً (۸۸)وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً (۸۹)

چرا درباره منافقان دو گروه شده‌اید؟ در حالی که خداوند آنان را به کیفر اعمالشان واژگون کرده است. آیا می‌خواهید کسی را که خدا گمراه کرده، هدایت کنید؟ هر که را خدا گمراه کند هرگز راهی برای هدایت او نخواهی یافت.آنها آرزو می‌کنند که شما هم مانند آنان کافر شوید تا با هم برابر گردید. پس از میان آنان برای خود دوست مگیرید تا در راه خدا هجرت کنند. پس اگر روی برتافتند، هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشیدشان و از آنان یار و یاوری نگیرید.

شأن نزول

این آیه درباره گروهی نازل شد که از مکه به مدینه آمدند و اظهار ایمان کردند. سپس بخاطر مشکلاتی که در مدینه داشتند، به مکه رفتند و اظهار شرک نمودند و پس از آن با گروهی از مشرکین به یمامه سفر کردند. مسلمانان خواستند با آنان بجنگند اما میانشان اختلاف افتاد. گروهی گفتند: نمی‌جنگیم چرا که آنها ایمان آوردند و گروه دیگر گفتند: می‌جنگیم زیرا مشرکند. از این رو این آیه نازل شد. (مجمع البیان، ذیل همین آیه)

فَما لَکُمْ فِی الْمُنافِقینَ فِئَتَیْنِ؛ منافق به کسی می‌گویند که در ظاهر اظهار ایمان می‌کند اما در واقع مسلمان نیست.وَ اللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِما کَسَبُوا ؛ خدای تعالی منافقان را به سزای کردار ناپسندشان از لحاظ معنوی سرنگون ساخت.«أَ فَمَنْ یَمْشی‏ مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ یَمْشی‏ سَوِیًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» (ملک، ۲۲)«آیا کسی که نگونسار، روی زمین می‌خزد، هدایت یافته تر است یا آن که استوار در صراط مستقیم گام برمی دارد؟»

منافقان در حقیقت «مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ» شدند. بزرگ ترین خیانت آنها، همدستی با مشرکان و توطئه علیه مسلمانان بود.أَ تُریدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ؛ مسلمانان گمان می‌کردند آن گروه منافق را می‌توان جزء مومنان قلمداد کرد، اما خداوند می‌فرماید: آنها اصلا مسلمان نشدند و روی هدایت را ندیدند.وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلاً؛ هر کس را خدا در گمراهی رها سازد، راهی به سوی هدایت نخواهد یافت و کسی را خدا گمراه می‌سازد که خود طالب آن باشد.«کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً» (اسراء، ۲۰)«هر دو گروه را از عطای پروردگارت مدد می‌کنیم و عطای پروردگارت از کسی منع نشده است.»هر کس هدایت را بخواهد، خداوند هدایتش می‌کند و هر کس طالب گمراهی باشد، خدای تعالی گمراهش می‌سازد.

وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً؛ منافقان دوست می‌دارند مسلمانان نیز همچون آنها کافر شوند تا همه برابر و همکیش شوند.فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ؛ پس مسلمانان نباید آنان را دوست بگیرند تا آنکه به دامان مسلمین باز گردندو اظهار برائت از کافران کنند و در باطن نیز مسلمان شوند.فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ؛ خدای تعالی به مسلمانان تکلیف می‌کند که اگر این منافقان حاضر نشدند به میان مسلمین در آیند و همچنان روی برتافتند، پس هر کجا بر آنان دست یافتید، بگیریدشان و بکشیدشان.وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً؛ و از میان آنان دوست و یار و مددکاری نگیرید.

در زمان پیامبر، منافقین دو دسته بودند. دسته‌ی اول، منافقینی که در مدینه ساکن بودند و با وجود مخالفت باطنی با پیامبر و دین اسلام، در عمل ارتباطی با مشرکین نداشتند و جاسوسی مسلمانان را نمی‌کردند. آنها در جلسات مخفیانه شبانه دور هم جمع می‌شدند و علیه پیامبر و مسلمانان سخن می‌گفتند. مثلا می‌گفتند: پیامبر «گوشی» است.شخصی به نام عبد الله بن نفیل نزد پیامبر می‌آمد و سخنان آن حضرت را برای منافقان نقل می‌کرد. جبرئیل از کار او به پیامبر خبر داد و پیامبر در این باره از او سوال کرد و او قسم خورد که چنین کاری نکرده است. حضرت فرمود: من از تو قبول کردم اما دیگر این کار را نکن. آن مرد دوباره نزد رفقای خود برگشت و گفت: محمد مردی دهن بین است. خدا علیه من به او خبر داد و او از خدا قبول کرد ولی وقتی گفتم: چنین کاری نکرده‌ام. از من هم قبول کرد. پس از آن این آیه نازل شد.. (تفسیر قمی، ذیل آیه ۶۱ توبه)

«وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (توبه، ۶۱)«بعضی از آنها کسانی هستند که پیامبر را می‌آزارند و می‌گویند: او «گوشی» است بگو: گوشی بودن او به نفع شماست. او به خدا ایمان دارد و به مومنان اعتماد می‌کند و برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند مایه‌ی رحمت است و آنها که رسول خدا را می‌آزارند، عذابی بس دردناک خواهند داشت.»پیامبر با این قبیل منافقان کاری نداشت و آنها را رسوا نمی‌ساخت مگر آنکه خود باعث رسواگری خود می‌شدند یا دستور خاصّی از خدای تعالی می‌رسید؛ مثل وقتی که خداوند فرمود: در تشییع جنازه‌هایشان حاضر نشو.

اما دسته‌ی دیگری از منافقان بودند که خارج از مدینه زندگی می‌کردند و هم پیمان مشرکان بودند. خدای تعالی در این آیه درباره‌ی گروهی از آنان به مسلمانان هشدار داده است. خداوند آنها را آنقدر خطرناک می‌داند که می‌فرماید: هر کجا یافتیدشان، بکشیدشان. البته این به معنای آن نیست که مسلمین دست به ترور آنها بزنند. در زمان پیامبر کسی بی اجازه‌ی ایشان کاری نمی‌کرد و رسول خدا نیز مطابق وحی پروردگار، عمل می‌کرد.

منافقین دوران ائمه اطهار علیهم السلام

مطابق فرمایش ائمه اطهار علیهم السلام، منافق در زمان ایشان به کسانی اطلاق می‌شد که علیه حضرات اقدام می‌کرد؛ کسانی که به صورت ظاهر مسلمان اما دشمن اهل بیت بودند، چه کسانی که در ظاهر تیغ به روی امامان شیعه کشیدند و چه آنها که در خفا دشمنی می‌ورزیدند و مردم را از ایشان دور می‌کردند. لذا به عقیده‌ی ما، امویان جملگی منافق بودند؛ الا عمر بن عبد العزیز که شاید بتوان او را از این قاعده مستثنی کرد. از عباسیان نیز آنها که دست به خون اهل بیت آلودند و شیعیان و سادات را به شهادت رساندند، بی تردید در زمره‌ی منافقین قرار دارند.

منافقین دوران انقلاب

پس از آنکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رحمه‌الله به پیروزی رسید و مردم مسلمان ایران، نه به سوی شخص حضرت امام، بلکه رو به خدای تعالی کردند و چون آن پیر مرشد را در مسیر پروردگار دیدند، در پی اش افتادند و به اطاعتش در آمدند و از این انقلاب مردمی ، هدفی جز اجرای کتاب خدا و احیای سنت رسول الله صلی الله علیه و آله نداشتند، گروه‌هایی از مبارزان زمان طاغوت، ادعای طلبکاری کرده، در صدد باجگیری از انقلاب برآمدند. از جمله‌ی این گروه‌ها، سازمان مجاهدین خلق بودند که سال‌ها علیه رژیم شاه مبارزه‌ی مسلحانه می‌کردند و تعدادی از سران و عناصرشان در زندان‌ها تحت شکنجه و آزار ساواک قرار داشتند.

پس از سرنگونی شاه و استقرار جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق نیز خواهان سهمی از قدرت شدند در حالی که عقایدشان کاملاً با مبانی اسلام و تشیّع و فقه جعفری سازگاری نداشت و چون نخواستند دیدگاه‌های انحرافی خود را اصلاح کنند، به تدریج از نظر مردم و مرجعیت شیعه طرد شدند و شروع به رفتارهای هنجار شکنانه کردند؛ با آمریکا که دشمن شماره یک ملت بود طرح دوستی ریختند و خون‌های پاک بسیاری از سران کشور و ائمه جمعه و حتی مردم بی گناه را بر زمین ریختند پس از آن در حمایت از صدّام در جبهه‌های جنگ به طور مستقیم علیه رزمندگان اسلام به میدان آمدند و در عراق، به حرم مطهر ائمه اطهار علیهم السلام جسارت‌هایی کردند.

در میان آنان نوجوانان شانزده هفده ساله‌ای هم بودند که فریب آنها را خورده بودند اما می‌شد با گفتگو و حمایت از آنها، از راهی که انتخاب کرده بودند، بازشان گرداند. در بین منافقان بعضی ادعای برائت از مجاهدین خلق را می‌کردند اما با آنها مخفیانه در ارتباط بودند و بعضی از خود مجاهدین نیز رویه‌ای معتدل تر داشتند اما حاضر نبودند از آنها جدا شوند. در جریان عملیات مرصاد، این سازمان دیو سیرت شکست خفّت باری خورد و بخش عظیمی از نیروهایش به خاک هلاکت افتادند. اما بخش دیگری از همین منافقان که در زندان‌های جمهوری اسلامی بودند، با شنیدن خبر عملیات مرصاد، دو دسته شدند، بعضی در زندان‌ها شورش کردند و بعضی بی تفاوت ماندند. پس از پایان عملیات مرصاد و دفع شرّ منافقین محارب، تعداد زیادی از این زندانیان اعدام شدند. بنده با آنکه چند مرتبه آن را مطالعه کردم، اما ابهامات این کار برایم رفع نشد و به درستی متوجه علت این اعدام‌های گسترده نشدم.

اما در حال حاضر نمی‌توان گفت کسانی که در حصر و زندان هستند، منافقند. بسیاری از آنها، از جمله آقایان موسوی و کروبی و بعضی دیگر، به اسلام اعتقاد دارند و هرگز با آمریکا سر و سرّی ندارند و دشمن جمهوری اسلامی نیستند. اگر کسی بخواهد این برچسب‌ها را به آنان بزند، خودش را به نافهمی زده است و قصد اذیت کردن آنان را دارد. آری، آنان انتقاداتی از حاکمیت دارند و معتقدند باید به طور کامل به قانون اساسی عمل شود؛ چرا که می‌دانند چاره‌ی مشکلات کشور، در عمل به قانون است اما به تشخیص بنده، به راه امام و اهداف عالی جمهوری اسلامی وفادارند و مسوولین نیز بهتر است آنان را از بند رها کنند تا مردم هم شاد شوند. البته به گونه‌ای که آرامش کشور به هم نریزد و هر دو طرف سنجیده عمل کنند.

برگی از دفتر مولوی

همه‌ی کسانی که به احکام شرع پایبندند و حضرات معصومین را دوست می‌دارند و در دین خود استوارند و آن را کاملاً بر حق می‌دانند، ممکن است گاه اسیر دیو نفس شوند، خصوصا وقتی نعمت‌های بزرگی به ایشان رو می‌کند. بسیاری از صدمات و کاستی‌هایی که امروز شاهد آن هستیم، حاصل رها شدن نفس و مغرور شدن برخی بزرگان جامعه -به طور عموم -بود و نتیجه آن این شد که امیال نفسانی بر سر کار آمدند. مولوی حکایت مفصلی از شیر و خرگوش نقل می‌کند و در پایان سخنانی از زبان خرگوش می‌سراید که بسیار مناسب وضع درونی ما، هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی است. خلاصه‌ی آن حکایت این است:

در بیشه‌ای، شیری زندگی می‌کرد که هر روز برای شکار، حیوانات زیادی را می‌درید و اسباب هراس حیوانات فراوانی می‌شد. روزی حیوانات بیشه دور هم جمع شدند و ضمن گفتگوهای طولانی به این نتیجه رسیدند که شیر را متقاعد سازند که هر روز حیوانی را طبق قرعه انتخاب و برای خوراک او بفرستند. تا هم شیر از زحمت شکار رها شود و هم دیگر حیوانات از دلهره و هراس خلاص شوند.

شیر پذیرفت و حیوانات مطابق قراری که گذاشته بودند، هر روز حیوانی را برای شیر می‌فرستادند تا بخشی از آن را به عنوان صبحانه، بخشی را ناهار و بخشی را شام میل کند.روزی قرعه به نام خرگوش افتاد. خرگوش زیرک، در ساعت مقرر نزد شیر نرفت و رفتنش را چند ساعت به تأخیر انداخت. شیر عصبانی و گرسنه، وقتی چشمش به خرگوش افتاد، شروع به ناسزا گفتن کرد و گفت: من به شما گفته بودم که قابل اعتماد نیستید و از همان روز اول از عمل کردن شما به عهدتان مطمئن نبودم. خرگوش گفت: جناب شیر! ما مثل هر روز حیوانی را برای شما فرستادیم، خرگوشی چاق و چلّه که من خود مأمور آوردن آن بودم. اما در بین راه شیر دیگری او را از من ربود و من هر چه گفتم: این خرگوش متعلق به سلطان ماست، قبول نکرد. اکنون بیایید تا جای شیر را نشانتان دهم. شیر خشمگین تر از قبل به دنبال خرگوش راه افتاد تا به چاه آبی رسیدند. خرگوش گفت: جناب شیر مرا در آغوش بگیرید تا شیر را به شما نشان دهم، چون من می‌ترسم به تنهایی بر در خانه‌ی آن شیر جرّار بیایم. شیر خرگوش را در بغل گرفت و هر دو سر چاه آب آمدند و عکس خود را در آب دیدند. شیر، با دیدن شیر دیگر که اتفاقاً هنوز شکار او را در آغوش داشت، خشمش از حد گذشت و چمش عقلش کور شد، خرگوش را به کناری انداخت و به سمت شیر ته چاه حمله برد و شد، آنچه شد.پس از آن خرگوش شاد و خندان نزد حیوانات رفت و حکایت خود را برای آنان باز گفت و از کشته شدن شیر خبر داد. حیوانات در اطرافش جمع شدند و تحسینش کردند؛

جمع گشتند آن زمان جمله وحوش
شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش

حلقه کردند او چو شمعی در میان
سجده آوردند و گفتندش که ‌هان

تو فرشته‌ی آسمانی یا پری
نی تو عزرائیل شیران نری

هر چه هستی جان ما قربان توست
دست بردی دست و بازویت درست

راند حق این آب را در جوی تو
آفرین بر دست و بر بازوی تو

باز گو تا چون سگالیدی به مکر
آن عوان را چون بمالیدی به مکر

باز گو تا قصه درمان‌ ها شود
بازگو تا مرهم جان‌ها شود

باز گو کز ظلم آن استم نما
صد هزاران زخم دارد جان ما

گفت تأیید خدا بُد ای مهان
ور نه خرگوشی کی باشد در جهان

قوتم بخشید و دل را نور داد
نور دل مر دست و پا را زور داد

از بر حق می‌رسد تفضیل ها
باز هم از حق رسد تبدیل ها

حق به دور نوبت این تأیید را
می‌نماید اهل ظن و دید را

در بخش دیگری از این حکایت چنین می‌گوید:

ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این، کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخره‌ی خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست

....

چونک وا گشتم ز پیکار برون
روی آوردم به پیکار درون

قد رجعنا من جهاد الأصغریم
با نبی اندر جهاد اکبریم

قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف

سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آن است آن که خود را بشکند

وقتی انسان از جهت ظاهری یا معنوی پیشرفتی کرد، باید آن را به خدا نسبت دهد؛ اگر نماز خوب خواند، اگر روزه گرفت، اگر قرآن خواند، شاکر خدا باشد و این کار را از توفیق او ببیند.وقتی دست دشمنان خارجی از این کشور کوتاه شد، می‌بایست در فکر مبارزه با دشمن درونی و امیال نفسانی خود برمی آمدیم. هر کس از پس این شیر درون برآید، کار مهمّی کرده است.

شرح دعای روز چهاردهم از زبان حضرت آیت الله العظمی نجابت رحمه‌الله:

«اللهُمَّ لا تُواخِذنی فیهِ بالعَثَراتِ و أقِلنی فیه مِنَ الخَطایا و الهَفَوات و لا تَجعَلنی فیه غَرَضاً للبَلایا و الآفاتِ بِعِزَّتِکَ یا عِزَّ المُسلِمین»

پروردگارا مواخذه نفرما مرا در این روز مبارک به لغزشهایم به غفلاتم، به سستی‌هایی که در انجام وظیفه داشتم زیرا در این ماه مبارک از هر روز او می‌توانستم سعادت ابدی را تضمین کنم و از ننگ جهالت و شرک خفی و تکیه به غیر حضرتعالی که زائیده جهالت است و نیز اوصاف رذیله که در ساحت قدس ربوبی صفات سلبیه به آنها تعبیر می‌شود و از غفلات در اعتقادات، بلکه در علوم بی تو خودم را خارج نمایم حسب قدرتم و توفیق تو. چون در ماه مبارک رمضان میزبان که خداست وعده داده که تمام روآورندگان را از تمام رذائل ازاله نماید، حسب سنت حضرت احدیت آخرین کمالاتی که در حقّش اراده شده عطا بنماید که در این ماه وقت و اقتضای این موضوع است. لذا به این بی استفادگی‌ها و این سستی‌ها و بی تفاوتی‌ها که جامع اینها عثرت و عثرات می‌باشد مرا مواخذه نفرما.

«و أقِلنی فیه مِنَ الخَطایا و الهَفَوات» پروردگارا آنچه در مدت عمرم و در این ماه مبارک رمضان کار بیهوده کردم کارهایی که نفع اخروی برای من نداشت، اگر نفع دنیوی هم داشت به آن نفع محتاج نبودم تمام اینها، خطاهایی است که در اثر استفاده یک هزار تومانی فائده هزار میلیاردی معنوی از کف می‌رود، لهذا عرض می‌شود اینگونه امور را صرف نظر فرما و اقاله بفرما یعنی نادیده بگیر بی حالی، بی فکری، بی تفاوتی ما را و به رخ ما نکش.


 


امروز: رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران با بیان ناگفته‌هایی از شرایط فعلی اقتصادی، خواستار تعیین خطوط قرمز برای اقتصاد کشور شد و گفت: زمانی پرچم کشور در دست سیاسیون بود ولی هم‌اکنون با توجه به شرایط موجود، این پرچم باید در دست اقتصادیون باشد.

به گزارش مهر، یحیی آل‌اسحاق با اشاره به تحلیل اقدامات صورت گرفته در حوزه حمایت از تولید ملی، جنگ اقتصادی پیش روی کشور و ابزارهای تدافعی این جنگ تمام عیار، گفت: اولا تصور اینکه حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی در یک مقطع یکساله باید صورت گیرد، برداشت کاملی نیست بلکه در واقع، نامگذاری سال جاری شروع سلسله‌ای از اقدامات است که ادامه دارد؛ بنابراین اینکه بگوییم که از ابتدا تا انتهای امسال چه مباحثی باید شکل گیرد، چندان دقیق نیست، چراکه این حرکت یکساله نیست.

رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران افزود: در عین حال، تمام نامگذاری‌های سال‌های گذشته نیز که از سوی مقام معظم رهبری صورت گرفته، متناسب با اوضاع اقتصادی همان سال بوده و یک پازل است که هر سال، یک تکه از آن برای نامگذاری اعلام می‌شود.

وی تصریح کرد: بحث تولید ملی در یک نگاه، با کیان اقتصادی یک کشور در ارتباط است؛ به این معنا که عواملی همچون توانمندی، پتانسیل، رفاه و تمام شاخص‌های اقتصادی یک کشور به تولید ملی آن کشور متصل است و این یک بحث پایداری است و اساسا حمایت از تولید ملی را نباید یکساله در نظر گرفت.

به گفته آل‌اسحاق، برای اینکه تولید ملی شکل گیرد و بتوان از تمامی امکانات کشور، به صورت بهینه استفاده کرد باید مجموعه‌ای از کارهای زیربنایی را صورت داد که البته این امر نیز، نیازمند توجه به مسائل بینشی و نگاه عاقلانه به اقتصاد خرد و کلان و از همه مهمتر، به تدابیر است.

به اعتقاد وی، تولید ملی برآیند یکسری عوامل متعدد داخلی و خارجی است که اگر این مجموعه‌ها در کنار یکدیگر قرار گیرد، می‌تواند تولید را شکل دهد؛ چراکه تولید برآیند عوامل متعدد داخلی و خارجی است که بر این حوزه تاثیرگذاری دارند.

رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران با برشمردن عوامل دخیل در تولید داخلی گفت: در حوزه داخلی، فضای کسب و کار با مجموعه شاخص‌های خود، نقش کلیدی در رشد و توسعه ملی دارد؛ به این معنا که اگر عوامل فضای کسب و کار با تمام گستردگی خود، با تولید همراه نباشد، کار سخت پیش خواهد رفت و به نتیجه نمی‌رسد. در عین حال، در حوزه‌های بین‌المللی نیز به دلیل اینکه اقتصاد و تولید ایران، به منطقه و جهان وصل است؛ اگر مجموعه اقتضائات و شرایط به گونه‌ای نباشد که تولید بتواند درست حرکت کند، تولید ملی دچار مشکل می‌شود.

وی اظهار داشت: چنانچه بخواهیم این ارزیابی را صورت دهیم که تولید ملی، هم‌اکنون در چه اقتضائاتی است و از زمانی که این اراده به صورت اختصاصی مطرح شد، چقدر پیشرفت داشته‌ایم، باید عوامل مذکور را بسنجیم؛ به این معنا که باید دید فضای کسب و کار چقدر بهبود یافته است و روابط خارجی ما در حوزه تولید، چقدر راحت‌تر یا سخت‌تر، روانتر و یا کندتر شده است.

آل‌اسحاق در تحلیل فضای فعلی کسب و کار کشور گفت: واقعیت این است که ما در حوزه‌های اقتصادی با یک چالش جدی برخورد کرده‌ایم؛ بنابراین نباید شک کرد و این امر قابل پوشش و اغماض نیست که هم اکنون در حوزه‌های خارجی، بدخواهان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به صورت روشن و صریح اعلام کرده‌اند که در این حوزه با ما در جنگ هستند و هر کاری که از دستشان برمی‌آید، برای تحت فشار قرار دادن حوزه اقتصاد، انجام می‌دهند. البته این کار را نیز شروع کرده‌اند.

وی اظهار داشت: این را یک فعال کوچک بخش‌خصوصی و یک فرد سیاستگذار بزرگ نیز به درستی متوجه می‌شود؛ بحث این است که آیا این کار تازه شروع شده و غیرمترقبه است یا خیر؟ از روز اولی که انقلاب اسلامی شکل گرفته، آنها متوجه شده‌اند که جریانی که اتفاق افتاده است، مغایر با اهداف آنها است و باید با آن مقابله کنند.

رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران خاطرنشان کرد: تمامی تدابیری که دشمنان بر علیه جمهوری اسلامی ایران به کار بسته‌اند، چاشنی تحریم را به دنبال داشته است و مقوله تحریم؛ بار اولی نیست که ما با آن روبرو هستیم؛ ولی در دوره جدید بعد از تجربه تمامی آن دوره‌های مختلف، آنها اختصاصا حوزه اقتصاد را اصل قرار داده‌اند.

وی گفت: در مقطعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حوزه‌های نظامی اصل بود؛ اما هم اکنون حوزه اقتصاد اصل است و با ابزارهای اقتصادی همچون ارز، پول، شبکه بانکی، بیمه، حمل و نقل و گشایش اعتبار و بروز مشکل در آنها، تحریم‌ها را طراحی و برنامه‌ریزی کرده‌اند، بنابراین ما در یک جریان تاریخی هستیم که حتما نیز به اندازه‌ای که دشمنان در این مقوله فشار و تنظیم امور کرده‌اند؛ باید با آن مقابله کنیم.

آل‌اسحاق گفت: بحث سر این است که آیا این فشاری که بر اقتصاد ایران وارد شده است، آنها را به هدف می‌رساند یا آنچنان است که اساس همه چیز ما را به هم می‌ریزد؟ پاسخ منفی است، اما موضوع این است که آنها با این هدفی که شروع کرده‌اند و با این جنگی که با ابزار اقتصادی بر علیه ایران طراحی شده است، نمی‌توانند به اهداف برسند؛ اما این یک درگیری است که هر دو طرف باید برای خود تنظیم امور کنند.

همه علائم جنگی است/ دشمنان ستاد جنگ راه انداختند
وی معتقد است که کشورهای سلطه‌جو، این تنظیم امور را به بهترین شکل انجام داده‌اند، بنابراین مشکل اصلی این است که ما این تنظیم امور را نداریم و در مقابله اینکه آنها در این صحنه، ستاد عملیاتی؛ طرح و نقشه جنگی دارند و هماهنگ عمل کرده و طرحهای خود را قاطعانه پیگیری می‌کنند؛ ابزارها و الزامات خود همچون راه‌اندازی یک ستاد عملیات جنگی را نیز طراحی کرده‌اند، در حالی که ما هنوز به اندازه آنها، احساس خطر نکرده‌ایم.

آل اسحاق گفت: دشمنان در این عرصه، با برنامه‌ریزی حرکت می‌کنند و برای ثانیه به ثانیه خود برنامه دارند، در حالیکه ما هنوز احساس درگیری را نداریم. این در حالی است که ایران، تجربه نظامی و جنگ را دارد؛ ولی تجربه جنگ اقتصادی را به مفهوم فعلی نداشته و در حال تمرین است. در حالیکه باید خود را آماده کنیم.

رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران خاطرنشان کرد: در این شرایط، اولا باید قبول کنیم که جنگ تمام عیار اقتصادی با ایران شکل گرفته است. اگر این را قبول کردیم، بقیه مسائل نیز حل خواهد شد، همانطور که وقتی دشمنان در آغاز 8 ساله جنگ تحمیلی، وارد مرز ایران شدند، مشخص شد که جنگ شروع شده است و به همین دلیل، همه بسیج شدند و سیاست جنگی بر کشور قالب شد، یعنی اقتصاد، اقتصاد جنگی، مجلس؛ مجلس جنگی و دولت، دولت جنگی شد و در عین حال، قوانین شرایط جنگ نیز بر کشور حاکم شد.

وی ادامه داد: یعنی در شرایط جنگ، همه امکانات کشور قانونا، غیرتا و ملیتا باید در مسیر جنگ بسیج می‌شد؛ در حالی که هم اکنون در مقابل این جنگ تمام عیار اقتصادی، این موضوعات مدنظر قرار نگرفته است، بنابراین باید بدانیم که دشمنان، تمام قد در حوزه اقتصاد با ما درگیر هستند و ما باید با تمام قد، در صحنه حاضر شویم.
آل اسحاق گفت: این ظهور تمام قد در صحنه، الزامات و شرایطی دارد که یکی از آنها، این است که همه قبول کنند که جنگ است.

اقتصاد اولویت اول نظام شود
به گفته وی، جدای از بحث جنگ در این حوزه، باید به این نکته توجه داشت که اقتصاد ایران هم اکنون دو زاویه دارد، اول اینکه تهدیدی در حوزه اقتصاد با ما همراه شده است و باید با آن روبرو شویم. زاویه دیگر، اهدافی است که در حوزه اقتصاد همچون برنامه پنج ساله وجود دارد، بنابراین بخشی از این حوزه سلبی و بخش دیگر، ایجابی است که باید به اهداف دست یابیم، ضمن اینکه رشد 8 درصدی و اول شدن در منطقه، رفاه، آسایش و رشد بنیان‌ها نیز در دستور کار است.

آل‌اسحاق افزود: بنابراین در حوزه اقتصاد، با دو هدف کلان جدی مواجهیم که یکی رسیدن به اهداف چشم‌انداز و یکی دفع تحریم است که لازمه این دو هدف، این است که اقتصاد اولویت اول نظام شود، البته این اولویت چه در قالب تهدید و چه در قالب اهداف، باید مدنظر قرار گیرد؛ به این معنا که اگر حوزه‌های مدیریتی و حاکمیتی کشور اعم از حوزه سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در نظر گرفته شود، روزی نیروی پیش برنده حوزه نظامی و امنیتی بوده است که نمونه آن هشت سال جنگ تحمیلی بر علیه ایران است که پرچم کشور به دست نظامی‌ها بوده است.

وی اظهار داشت: همچنین در مقطعی از زمان نیز، پرچم کشور به دست حوزه سیاسی و سیاسیون بوده است و هم اکنون نیز، ضرورت مقابله با تهدید این است که نیروی پیش‌برنده حوزه‌های حاکمیتی، باید نیروی اقتصادی باشد؛ به این معنا که اگر قبول کردیم که حوزه‌های دیگر با هماهنگی حوزه‌های اقتصادی پیش روند، به امنیت، اهداف سیاسی و فرهنگی هم دست خواهیم یافت.

پرچم کشور باید به دست اقتصادیون باشد
آل‌اسحاق تاکید کرد: پرچم باید به دست اقتصادیون باشد و برای رسیدن به اهداف سیاسی، فرهنگی و امنیتی باید پرچم را به دست حوزه اقتصاد داد. اگر این را قبول کردیم، آنگاه همه تدابیر، سیاستها و اولویت‌بندی در حوزه اقتصاد متمرکز می‌شود و اگر تدبیر سیاسی نیز صورت گیرد، با اولویت اقتصادی این تدبیر ساماندهی خواهد شد و این یکی از ضروریات کار است.

تعیین خطوط قرمز برای اقتصاد
وی خاطرنشان کرد: یک ضرورت دیگر این است که این حوزه، احتیاج به خطوط قرمز دارد، یعنی باید حوزه اقتصاد به دلیل قرار گرفتن در معرض تهدید، خطوط قرمزی داشته باشد، همانطور که در شرایط جنگی، هر کس اختیار ندارد هر کاری را انجام دهد، همه باید در حوزه جنگ اقتصادی مراقب رفتار خود باشند و حرکت مغایری را صورت ندهند.
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران خاطرنشان کرد: در شرایط جنگ اقتصادی، هر کس با حسن نیت یا سوء نیت حق ندارد که از این خط قرمزها عبور کند، همانطور که در جنگ نیز، افسران حوزه عملیاتی حق ندارند که از فرمان کلی سرپیچی کنند.
وی اظهار داشت: این حوزه، به افسران عملیاتی و برنامه اجرایی نیاز دارد و هر افسر باید حدود را رعایت کند؛ بنابراین این حوزه، حوزه ویژه‌ای است و خطوط قرمز دارد و تدابیر ویژه‌ای متناسب با این حوزه نیاز دارد.
آل‌اسحاق گفت: الزام دوم این است که چون این حوزه، برآیند همه عوامل تاثیرگذار در کشور اعم از مردم، دولت، مجلس، قوه قضاییه، حوزه و دانشگاه است، ضرورت دارد تا یک انسجام ملی در کار صورت گیرد؛ چراکه اگر وحدت و انسجام در حوزه اقتصاد نباشد، در مقابل تهدیدها نمی‌توان مقاوت کرد و به اهداف رسید؛ بنابراین الزام قطعی جدی که لازم است؛ انسجام در حوزه مسائل اقتصادی است و همه قوای سه گانه، تاثیرگذاران، نخبگان و حتی رسانه‌ها، همه باید در حوزه اقتصاد منسجم و با یک دید هماهنگ پیش روند.

تشکل ستاد فرماندهی کل برای اقتصاد کشور
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران تاکید کرد: بر این اساس باید، یک ستاد عملیاتی تشکیل شود که شمول آن بر همه حوزه‌ها باشد، به این معنا که یک ستادی تشکیل شود تمام حرکات را در جنگ در مقابل دشمنان به نحو هماهنگ پیش برد؛ همانطور که در جنگ، یک ستاد فرماندهی کل وجود دارد؛ در این جنگ تمام عیار اقتصادی نیز باید این ستاد مشترک شکل گیرد.
به اعتقاد وی، هم اکنون در جنگ تمام عیار اقتصادی، یک طرف میز ایران و یک طرف دیگر، شش کشور تاثیرگذار دنیا حضور دارند، بنابراین در درون کشور نیز باید جمع‎بندی در این ستاد مشترک شکل گیرد و نهاد فراقوایی که به این منظور تشکیل می‌شود، کار را فرماندهی کند.
آل‌اسحاق گفت: بر این اساس، پیشنهاد این است که برای اداره امروز اقتصاد و همه اهداف آن، سایر حوزه‌ها اعم از سیاسی و فرهنگی باید کار خود را با محوریت اقتصاد پیش برند، ضمن اینکه ستتاد فراقوایی مثل شورای امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، تشکیل شود که در آن، از همه تاثیرگذاران حضور داشته باشند و با یک فرماندهی واحد، تاثیرگذاری داشته باشند.
وی تاکید کرد: واقعیت این است که این حالت و این اقتضاء، تدابیر خاص خود رامی‌خواهد و با تدابیر عادی نمی‌توان کار ویژه صورت داد؛ ضمن اینکه افسران عملیاتی نیز باید متناسب با این شرایط انتخاب شوند، چراکه افسران عادی نمی‌تواند اداره‌کننده شرایط غیرعادی باشد؛ اما متاسفانه هم اکنون این طور نیست.
آل‌اسحاق بر ضرورت وجود انضباط در تمامی مسائل تاکید و تصریح کرد: در اقتصاد جنگی، باید شرایط انضباط جنگی حاکم باشد، دادگاهها نیز صحرایی است و با ویژگی خاص خود، کار را پیش می‌برد، این در شرایطی است که انضباط دوران ویژه باید بر کشور حاکم باشد.
وی اظهار داشت: در نهایت باید قبول کرد که امروزه، شرایط کشور اقتضائات کشور به گونه ای است که باید با دید و زاویه نیروهای اقتصادی، کشور را پیش برد، الان حوزه تهدید و رسیدن به اهداف اقتصادی است که هر دو این حوزه، می‌طلبد که نگاه به مسائل با دید و ابزار اقتصادی باشد.
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران با انتقاد جدی از برخی سیاستمداران و سیاستگذاران کشور در مقابل تهدیدی که امروز دشمنان در اقتصاد پیش روی ایران قرار داده‌اند، تصریح کرد: هنوز وجدان این افراد بیدار نشده که شرایط عادی نیست؛ در حالیکه برخی می‌خواهند با اهداف، منافع شخصی و گروهی و با ابزارهای عادی و زمان غیر ملتهب مسائل را آرام و با راحتی حل کنند و این عدم درک صحیح از شرایط موجود است.
وی گفت: راهی جز این نیست و خواهش ما این است که این شرایط را درک کنند؛ این در حالی است که اگر این شرایط به خوبی درک شود، مشخص است بالقوه‌های ما امروز به مراتب بیشتر و قویتر از جنگ تحمیلی هشت ساله است و علیرغم همه محدودیتها، اقتضائات ما به گونه‌ای است که امکانات بیشتری برای دفاع داریم؛ اما باید درک صحیح داشت و با برنامه‌ریزی منسجم، کار را پیش برد.


 


امروز: اجرای بد و دلبخواه سیاستهای اقتصادی توسط دولت احمدی نژاد نتایجی را در اقتصاد کشور ببار آورده که فاجعه بار است،


بحث تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم هنوز هم از نقاط کانونی مباحث مرتبط با این رخداد و وقایع پس از آن است. هر از گاهی افراد و رسانه های اقتدارگرا مدعی می شوند که معترضان به نتیجه اعلامی این انتخابات نتوانسته اند مدارک و شواهد مستندی برای اثبات تقلب ارائه نمایند. درحالی که اگر گوش شنوا و دیده ای بینا در اقتدارگرایان وجود داشت تاکنون به اندازه کافی درباره انجام تقلب، مدرک و شاهد ارائه شده است.

نگارنده در این مطلب در پی آن است که تنها به کالبد شکافی یکی از مواردی که زمینه ساز تقلب در این انتخابات شد، بپردازد.

فرآیند انتخابات شامل سه مرحله است : دوران تبلیغات انتخابات، روز انتخابات، و شمارش آراء و رسیدگی به شکایات و اعلام نتیجه انتخابات. به تبع، نوع اقدامی که برای دستکاری در نتیجه انتخابات در هر یک از این مراحل سه گانه صورت می گیرد متفاوت است، و به ویژه اقداماتی که در دوران تبلیغات انتخابات می تواند انجام گیرد هرچند ممکن است به شکل حقوقی جرم انتخاباتی نباشد مثل « خرید رای » ، و از اینرو نشود از آن به عنوان مدرک و شاهدی محکمه پسند برای انجام تقلب در انتخابات استفاده کرد اما افکارعمومی براحتی می تواند اینرا به عنوان تقلب وجدان کند. به لحاظ حکومتداری نیز این وجدان عمومی است که اهمیت دارد و حاکمان باید به شیوه عقلانی و اقناعی با آن مواجه شوند و نه با سرکوب و زندان و داغ و درفش به سرکوب و تقابل با آن بپردازند.

با توجه با آنچه آمد یکی از مصادیق و شواهدی که می شود بدان در مسیر انجام تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم استناد کرد شیوه اجرای « سهام عدالت » توسط دولت نهم است. احمدی نژاد که با شعارهای بسیار در زمینه عدالت محوری و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و بردن درآمد نفت به سر سفره های مردم و... بر سر کار آمد با طرح «سهام عدالت » به عنوان «بزرگترین اتفاق اقتصاد کشور» و با این ادعا که «در سالهای گذشته همه ملّت عادلانه از ثروت کشور بهره مند نبودند و به دلایل گوناگون بین طبقات مختلف جامعه فاصله ایجاد شده بود» تلاش کرد تا شعارهای خود را محقق نماید و پایگاه رای خود را تقویت و مستحکم سازد. از بخت‌یاری دولت احمدی نژاد طرح این موضوع همزمان شد با ابلاغ سیاست های تفسیری اصل 44 مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط رهبری به دولت و مجلس؛ سیاست هایی که در صورت اجرای درست می توانست انقلابی اقتصادی در کشور موجب شود. اما احمدی نژاد با نوع ادبیات و رفتاری که داشت براحتی اجرای این سیاستها را به اجرای طرح «سهام عدالت» تحویل و تقلیل داد، و اسب دولت نهم را برای اجرای این طرح زین کرد. اقدامات بعدی مجلس همسو نیز نتوانست در قانونمند کردن اجرای سیاست های ابلاغی اصل 44 جلودار دولت نهم در این باره شود.

این درحالی بود که تفسیر اصل 44 در مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط دولت دوم خاتمی کلید زده و پیگیری شد. انتظار می رفت که تفسیر حاصله موید و مکمل اجرای قانون برنامه چهارم توسعه باشد، و از اینرو باید ابلاغ سیاست های تفسیری مرتبط با اصل 44 در تیرماه سال 85 را یکی از امکانات نادری دانست که در اختیار اقتدارگرایان حاکم قرار گرفت؛ امکانی که دولت های قبلی از آن محروم بودند. به همین دلیل، دولتهای پیشین قدرت مانور چندانی در میدان دادن به بخش خصوصی (به ویژه در زمینه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبکه‏های بزرگ آبرسانی، رادیو، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، راه و راه‏آهن که به صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت تعریف شده بود) نداشتند. اما با ابلاغ این سیاستها میدانی بروی دولت نهم گشوده است که می توانست انقلابی را در اقتصاد کشور دامن زند که متاسفانه اینگونه نشد. چه در مقوله «خصوصی سازی » و چه در مقوله «سهام عدالت»، و اجرای بد و دلبخواه این سیاستها توسط دولت احمدی نژاد هم اکنون نتایجی را در اقتصاد کشور ببار آورده که فاجعه بار است، و البته کالبد شکافی اجرایی هریک از اینها بحث جداگانه و مبسوطی را می طلبد.

اجمال اینکه دولت نهم با وجود جهت گیری صریح و درست سیاست های ابلاغی اصل 44 برای واگذاری همزمان مالکیت و مدیریت بنگاه های دولتی به بخش خصوصی بمنظور افزایش کارآیی اقتصادی، با اصرار و ابرام برای اجرای طرح «سهام عدالت » ذیل شعار «مردمی سازی اقتصاد» مسیری را در پیش گرفت که تنها به واگذاری مالکیت سهام این بنگاه ها به بخشی از مردم انجامید ولی مدیریت این بنگاه ها را همچنان با همه ناکارآمدی و مضارش در دست دولت نگه داشت. برپایه گزارشهای منتشر شده، حدود 45 میلیون نفر از مردم که از نظر دولت مستحق دریافت این سهام بوده اند، دعوتنامه دریافت این سهام را گرفته اند؛ افرادی که برپایه تعریف دولت در دهک های درآمدی فقیر و زیر متوسط جای دارند و غالب آنها در روستاها و مناطق محروم و حاشیه شهرها زندگی می کنند. بنا به ادعای احمدی نژاد اینها با استفاده از سود «سهام عدالت» و ارزش این سهام و احساس مالکیت، وضع درآمدی و معیشتی بهتری را تجربه می کنند. البته تاکنون آمار دقیقی از تعداد افرادی که «سهام عدالت » و سود آن را را دریافت کرده اند، و اینکه چه تغییری در وضعیت اقتصادی و معیشتی آنها بوجود آمده است از سوی دولت مستقر منتشر نشده است.

دولت نهم در عمل به وعده اش دو بار اقدام به پرداخت سود «سود سهام » کرد؛ یک بار در سال 86، و بار دیگر درآستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم؛ و هربار به ازای هر نفر مبلغ 40000تومان پرداخت شد. اگر هربار حداقل به 20 میلیون نفر سود سهام پرداخت شده باشد معنایش این است که در مجموع دو بار 1600 میلیارد تومان از سوی دولت به صاحبان سهام پرداخت شده است. حال سئوال این است که این مبلغ از کجا تامین شده است؟ و آیا بنگاه های اقتصادی که سهام آنها واگذار شده در تراز حسابداری سالانه آنها چنین سودی برای توزیع داشته اند؟ متاسفانه در این زمینه نیز هیچ اطلاعات درست و حسابی از سوی دولت منتشر نشده، اما از اخبار جسته و گریخته ای که در رسانه ها درز یافته برمی آید که دولت برای پرداخت سود سهام یکبار 600 میلیارد تومان از درآمد شرکت ملی نفت ایران برداشته و بار دیگر به منابع طرح توسعه شرکت فولاد مبارکه دست اندازی کرده است. این درحالی است که دولت در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم با بذل و بخششی غریب به پرداخت این سود سهام در اقصا نقاط کشور اقدام کرد، به گونه ای که خبرگزاریها گزارش کردند: «در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری در اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۸ دولت احمدی‌نژاد اقدام به توزیع حدود ۴۰۰ میلیارد تومان بین پنج میلیون روستایی کرد که نسبت آن با سهام عدالت مشخص نیست، اما برخی گفته اند سود معوقه سهام عدالت بوده است.» و به اینها باید توزیع مجانی سیب زمینی و پول پاشی های سفرهای استانی احمدی نژاد را هم افزود. در چنین وضعی آیا این سئوال قابل طرح نیست که روند طی شده، توزیع «سهام عدالت » بود یا «خرید رای»؟ جالب اینکه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری و نشاندن احمدی نژاد به کرسی رئیس دولت تاکنون دیگر نیازی به توریع « سهام عدالت » و سودش ندیده اند! و البته اینرا باید ناشی از شکست خوردن اجرای این طرح دانست که وزر و وبالش همچون بختک بر روی دوش دولت بعد خواهد افتاد، و اینکه این طرح ازجمله هزاران شعار و وعده ای بود که اجمدی نژاد داد و خواست با اجرایش " مردمی ساری اقتصاد " را محقق و محرومیت زدایی کند اما دراین سال پایانی دولت کودتایی اش همگان براحتی می توانند دریابند در سایه اجرای این طرح نه تنها اقتصادایران مردمی سازی و محرومیت زدایی نشده است بلکه بیماری دیگری بنام « سهام عدالت » نیز بدان افزوده شده است.

در تمام دوره دولت نهم همه اقتدارگرایان نسبت به این کار دولت نهم یا حمایت کردند و یا سکوت، چرا که به فکر بهره برداری آن در انتخابات دهم ریاست جمهوری بودند و در اندیشه ی حفظ و گسترش پایگاه رای خود. اما پس از اینکه جریان موسوم به «انحرافی» را کشف کردند و خانه نشینی احمدی نژاد رخ داد راهیافتگان مجلس هشتم یادشان افتاد که می توانند دراین باره تحقیق و تفحص کنند. این چنین بود که طرح تحقیق و تفحص از واگذاری و پرداخت سهام عدالت در دولت نهم در جلسه روز ۴ خرداد ۱۳۹۰ با ۱۷۶ رای موافق در برابر ۱۷ رای مخالف و ۷ رای ممتنع به تصویب مجلس رسید. شائبه سوء استفاده دولت از سهام عدالت در انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۱۳۸۸ دلیل ارائه این طرح به مجلس بود. محمد مهدی مفتح، سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه گفت که این طرح پس از تصویب در کمیسیون برنامه و بودجه به صحن مجلس آمد. به گفته موافقان طرح، دولت در آستانه انتخابات به ۹ میلیون نفر هر یک ۸۰ هزار تومان در قالب سود سهام عدالت پرداخته بود. و چنان که یکی از راهیافتگان تصریح کرد، اختلاف اخیر میان رهبر ایران و احمدی نژاد راه را برای تحقیق و تفحص در این باره از دولت گشود! اگرچه که انجام این طرح در مجلس هشتم بجایی نرسید و با پایان رسیدن عمر این مجلس به بایگانی سپرده شد!

تاکید بر این نکته مفید است که یکی از انتقادات تکراری رهبر جمهوری اسلامی ایران به نظام های سیاسی «لیبرال دمکراسی» این بوده است که نظام انتخاباتی این کشورها مبتنی بر «خرید رای » است و این صاحبان سرمایه و دست های پشت پرده هستند که با پولشان جریان انتخابات و احزاب و نامزدها و درنهایت حاکمیت را سامان داده و دراختیار می گیرند و رای دهندگان در این نظامها بازی خورده ای بیش نیستند. فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا باید پرسید آیا در نظام «مردم سالاری دینی» مورد ادعای رهبری «خرید رای » از طریق توزیع پول بیت المال بین مردم فقیر آن هم توسط جریان حاکم اشکالی ندارد؟ و آیا رئیس دولت این اجازه را دارد که با اینگونه عملکرد انتخاب دوباره خودش را رقم زند؟ و آیا این جایی برای انتخاب رقابتی، عادلانه و آزاد باقی می گذارد؟ و آیا اینگونه عملکرد بدتر از انتقادی که به نظام های «لیبرال دمکراسی» می شود، نیست؟

نگارنده خود درجریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم شاهد بود که چگونه فرمانداران و بخشداران و عوامل دولت ـ که باید مجری انتخابات و طبق قانون در انجام آن بی طرف باشند ـ در روزهای منتهی به انتخابات در روستاها و شهرهای آذربایجان شرقی پول پاشی می کردند. با همه این احوال براین نظرم که با همه اقدامات دولت نهم و ازجمله توزیع «سهام عدالت یا خرید رای » آرای احمدی نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری نمی توانست بیش از 17 میلیون رای وی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم باشد، و با این اقدامات حداکثر می توانست همین پایگاه رای را حفظ کند؛ و قطعا آنچه به عنوان رای احمدی نژاد اعلام شد، یعنی 24.5 میلیون رای، از شمارش آرای صندوق های رای درنیامد و قطع ناشی ازانجام کودتای انتخاباتی بود.

فراموش نکنیم که رای خاتمی با آن همه محبوبیت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نسبت به دور اول حدود 2 میلیون رای افزایش داشت، حال چگونه می شود با عملکرد فاجعه بار دولت احمدی نژاد در دور اول رای او 7.5 میلیون رای نسبت به قبل افزایش یابد؟ این ـ چنان که در ابتدای یادداشت تاکید شد ـ تنها یکی از ملاحظات وپرسشهای مهم در مورد تقلبی است که اکثریت مردم وقوع آن را «وجدان کردند». و در اعتراض به همین وضع (تقلب معنادار و بی سابقه در انتخابات، و سوء استفاده از مشارکت مدنی مردم) بود که میلیون ها شهروند روانه ی خیابانها شدند. افسوس که پرسش و ابهام و اعتراض آنان با سرکوب و زندان و داغ و درفش مواجه شد. جنبش سبز مردم ایران از درون همین اعتراض و سرکوب متعاقب اش و با شعار «رای من کو؟» و نیز برای احقاق حق تعیین سرنوشت بدست شهروندان ایرانی سربرافراشت. جنبشی که با آگاهی و صبر و استقامت و امید، طی طریق کرده و تا رسیدن به مقصود به پیش خواهد رفت.

منبع: جرس


 


امروز: مهدی فخرزاده، فعال ملی- مذهبی، روزنامه نگار بازداشت شد.
فخرزاده، از جوانان فعال ملی- مذهبی، روز شنبه مورخ ۷/۵/۱۳۹۱ با هجوم نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت شد .
به گزارش سایت ملی -مذهبی، این فعال سیاسی روز شنبه حوالی ظهر توسط چهار تن از ماموران که با حکم وزارت اطلاعات وارد منزل وی شدند دستگیر شد.
گفتنی است این فعال ملی- مذهبی که به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال داده شده تا کنون هیچ تماسی با خانواده خود نداشته است .
بعد از گذشت چند روز از بازداشت ، هنوز از علت بازداشت و مراحل پیگیری پرونده ی وی اطلاعی در دست نیست .
خاطرنشان می شود مهدی فخرزاده سالیان طولانی است با نشریه چشم انداز ایران به مدیرمسئولی مهندس لطف الله میثمی همکاری داشته است.


 


امروز: معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت با بیان اینکه به زودی بانک مرکزی نرخ ارز جدید مرجع را اعلام می‌کند، گفت: نرخ جدید ارز نه ۱۲۲۶ تومان فعلی و نه نرخ بازار آزاد است بلکه نرخی بین این دو خواهد بود، بر همین اساس بانک مرکزی در حال جمع‌بندی نهایی به منظور اعلام نرخ جدید ارز مرجع است.

به گزارش مهر، حمید صافدل با بیان اینکه نرخ ارز مرجع، دیگر ۱۲۲۶ تومان نخواهد بود، گفت: جمعی از کارشناسان بر این باورند که بخشی از نوسانات نرخ ارز ناشی از عملیات روانی در بازار است و این قیمت، واقعی نیست.

معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت افزود: قیمت واقعی ارز، به زودی از سوی بانک مرکزی اعلام خواهد شد، بر این اساس امیدوارم با تدابیری که بانک مرکزی به کار گرفته و بر اساس روش منطقی که مبتنی بر کارشناسی باشد، بتوان رویه یکسان‌سازی نرخ ارز را اجرا کرد.

وی تصریح کرد: در این زمینه چندین ایده مطرح بود، از جمله اینکه موضوع ارز به صورت سه نرخی در بازار پیگیری شود که این ایده به شدت از سوی کارشناسان و فعالان اقتصادی، طرد شد و به نظر نمی‌رسد بتواند روش منطقی باشد، چراکه فاصله میان پلکان قیمتی، می‌تواند ایجاد رانت کند.

به گفته صافدل، ایده‌ای که هم اکنون بانک مرکزی دنبال می‌کند، ایده یکسان‌سازی نرخ ارز است که نه می‌تواند نرخ ارز آزاد فعلی و نه الزاما ۱۲۲۶ تومان باشد.

وی اظهار داشت: بر اساس جمع‌بندی بانک مرکزی نرخ ارز رقمی میان ۱۲۲۶ تومان و قیمت ارز آزاد فعلی است که بر این اساس، هر رقمی که اعلام شود، با راهکارهایی که بانک مرکزی دارد، باید متناسب با نرخ اعلام شده پاسخگوی نیازمندی‌ها باشد.
صافدل در پاسخ به این سئوال که دلار در بازار آزاد تا ۲۰۲۰ تومان هم طی روزهای گذشته رسیده است، تبعا بسیاری از کالاها انتظار دارند که از ارز مرجع استفاده کنند، راهکارهای جدید تامین ارز چیست؟ گفت: هرگونه تائید و تغییر نرخ ارز می‌بایست رسما از سوی بانک مرکزی اعلام شود.


 


امروز: همین چند روز پیش جنابعالی سخنانی را بیان کرده اید که در شرایط فعلی ایران,نه تنها باعث افتخار و احترام نیست! که جای شگفتی و تاسف دارد.میخواهم بعنوان یکی از شهروندان ایرانی از حق پرسش خویش
از دولتمردان و فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر استفاده کنم و با جمله جمله فرموده خودتان,با شما سخن بگویم.

اول :
شما گفته اید:«ترکیب آرمانگرایی با واقعیات، در واقع حرکت مجاهدانه در چارچوب تدبیر است که لازمه آن، آگاهی عموم مردم، دست اندرکاران و همدلی و همراهی در همه عرصه ها است.»
از آنجا که شما رئیس جمهور زمان جنگ تحمیلی بوده اید,اطلاع دارید که اگر فرزندان این مرز و بوم ذره ای در آرمانهایشان تردید میداشتند,خطوط جبهه ها خالی از حضور نبود؟همان همدلیها بود که بخاطر اعلام حقایقی که دولت وقت با مردم در میان میگذاشت,امکان عبور از شرایط بد اقتصادی آن زمان را فراهم میکرد.ترکیب آرمانگرایی با واقعیت در وضعیت امروزین,زمانی اتفاق می افتد که شما و همراهانتان در «حاکمیت یکدستی که مورد رضایت شخص شماست» با مردم صادق می بودید و حقایق را به ایشان بازگو میکردید. حقایقی که شما در طول دوران زمامداری کشور در 22 سال گذشته و دولت نزدیک بشما در طول 7 سال گذشته,نه تنها با مردم در میان نگذاشتید بلکه هم پنهانش کردید و هم دنبال کنندگان حقیقت و افشاگرانش به تیر غیب دچار شدند!
شما در حالی از آگاهی عموم مردم سخن گفتید که در زمان مجلس ششم با حکم حکومتی ایکه برای رئیس مجلس وقت«شیخ مهدی کروبی» ارسال کردید؛امکان تغییر قانون مطبوعات - به نفع آزادی تبادل اطلاعات و آگاهی مردم - را وتو کردید! و اندکی پس از آنهم بواسطه اشاره شما,دستگاه قضایی -که ریاستش توسط شما تعیین می شود - یک شبه حکم توقیف بیش از 70 روزنامه و مجله را صادر کرد.
بگذارید از آنجا که شما گفته اید« آگاهی عموم مردم» بی پرده سخن بگویم! در ادبیات جنابعالی,همواره نوعی تکبر و خود بزرگ بینی وجود دارد که مانع آن میشود خودتان را در دایره قدرت مسئول عواقب سخنان خود بدانید! شما همیشه به دیگران دستور دادید که چنین و چنان کنند- و حتا اگر آن دستور اشتباه بوده باشد- اما همیشه غیر مستقیم و با انتقاد از زیر دستان ,خود را مبرا از پاسخگوئی دانستید!
اینگونه که نمیشود! پس آن مجلس خبرگان مردم برای چه در قانون گنجانده شده؟ نکند صرفا و بخاطر مسیر غلط و دارای اشکال قانون که شورای نگهبان با واسطه و مستقیم توسط شما انتخاب میشود,برای مجلس خبرگان,پازلی از افراد متملق -و یا نزدیک به منویات خویش -و در بظاهر انتخاباتی عمومی تعیین میکنید تا در ظاهر قانون را رعایت اما دور زده باشید؟؟

دوم:
در جای دیگری از سخنانتان با اشاره به عزت ملی، زندگی ایمان مدار، مشارکت در مدیریت کشور، پیشرفت همه جانبه، استقلال اقتصادی - سیاسی و برخورداری از آبروی بین المللی را از مطالبات واقعی مردم ,گفته اید:« این خواسته های ملت دقیقاً در جهت آرمانهای انقلاب است و نشان می دهد که آرمانگرایی با واقع بینی منافاتی ندارد.» و در جای دیگری هم برای رسیدن به اهداف فرمودید:«برای اینکه آرمانها در حد شعار باقی نماند باید مسئولان و مردم آنها را بصورت منطقی و متین پیگیری کنند»
آیا هیچ از خود پرسیده اید که دستیابی به انرژی هسته ای,بجز خواسته شما و هواداران و دستگاه نظامی تان,خواسته چه درصدی از مردم ایران است؟
آیا هیچ از خود پرسیده اید که برخورداری از آبروی بین المللی و مطالبات واقعی مردم چیست و چگونه به دست می آید؟؟
آیا از خود پرسیده اید این مردمی که نجیب و متین و محجوب,سالهاست منتظرند شعارهای عوام فریبانه دولت محبوب شما محقق بشوند؛چطور به پاسخ سئوال و آرزوهایشان برسند؟؟

آقای خامنه ای!
همیشه سخن گفتن و کلمات زیبا را پشت هم قطار کردن آسان است؛ اما بوقت عمل است که صدق گفتار گوینده مشخص شده و ملاک بازخورد اجتماعی با گوینده میشود!
من بشخصه و بعنوان شهروندی از کشور ایران -بمصداق فریضه مهم دینی امر به معروف و نهی از منکر- به شما هشدار میدهم که دست از فریفتن خویش و مردم بردارید و تا دیر نشده به دامان حقیقت باز گردید.این حصاری که به دور خویش کشیده اید که تنها کسانی که موافق و متملق و مجیز گوی شما هستند را بشکنید.بگذارید دلسوزان حقیقی ملت,فرهیختگان و دانشگاهیان با شما سخن بگویند و مشاورت دهند تا از حقایقی که در اطرافتان افتاده؛آگاه تان کنند! شما یا خودتان را به خواب زده اید و میدانید که چه می گذرد و یا عامدانه آنها را نادیده میگیرید! که در هر دوحالت,اگر مجلس خبرگان میتوانست به وظایف خویش عمل کند شما را از جایگاه تان باید پائین می کشید.شما کشور را با دستورات و فرامین تان به سمت نابودی مطلق هدایت کرده اید.
شما پیش از تائید انتخابات - برابر قانون -توسط شورای نگهبان و وزارت کشور,در صبح روز 23 خرداد 88 با انتشار تبریک خویش به رئیس دولت خودخوانده,اینبار با صراحت و بدون پرده پوشی رای مردم را نادیده گرفتید و در طول تمام سه سال گذشته و با اشاره شما بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی و حزبی را به بند و حبس و داغ و درفش مهمان کردید!
مگر مردم ایران در انتخابات سال 88 برای پیگیری«متین و بصورت منتقی» خواسته هاشان به پای صندوقها نرفته بودند؟؟
مگر شما آرمانهای بنیانگذار جمهوری اسلامی را فراموش کردید که گفته اند«میزان رای ملت است»؟؟
اینجاست که هر آدم منصفی میتواند فاصله حرف تا عمل شما را بسنجد و درباره شما قضاوت کند.
وقتی در سال 88 در یکی از سخنرانی هاتان مردم معترض را مشتی میکروب و در تمام سه سال گذشته آنها را فتنه گر خوانده اید؛اینک از کدام آرمانهای ملت و مردم سخن میرانید؟؟ آنهم مردمی که شما و دولت نزدیک تان برای ایشان ارزشی قایل نیستید. و جمعی از همین مردم بی گناه بواسطه اعتراض به ربودن رای شان در کف خیابانهای شهر را به خاک و خون کشیدید.

سوم:
در همین سخنرانی تان از واقعیت نمایی و واقعیت سازی یا بهتر بگویم تحریف حقایق سخن گفته اید: «دشمنان انقلاب و اسلام سعی می کنند با واقعیت سازی و واقعیت نمایی، مسئولان و مردم را دچار خطا در محاسبات کنند.»
«اگر اسیر این واقعیت نمایی شویم و در محاسبه توان خود و یا دشمن خطا کنیم راه را اشتباه خواهیم رفت.»
ولی در همین سخنرانی تان««ملاحظه همه واقعیات کشور در کنار یکدیگر را، باعث امیدواری فراوان»» برشمردید !!؟و گفته اید: «این واقعیات نشان می دهد که اگر چه راه ملت ایران بسوی آرمانها، ‌دارای چالش است اما بن بستی در این راه وجود ندارد»

آقای خامنه ای !
اینروزها مردم در صف های طویل همراه با توهین و تحقیری ایستاده اند تا -بواسطه سماجت های بی مورد شما و نظامیان تان,برای دستیابی به سلاح هسته ای تحت نمایش «انرژی هسته ای»- مرغ و مایحتاج ضروری شان را با ارائه کارت شناسایی!! دریافت کنند. این حرف من نه سیاه نمایی است ونه بقول شما واقعیت سازی! بلکه تمام واقعیت عریان رخدادهای کشور است.
من بیاد ندارم که در دوران جنگ تحمیلی که ایران در شرایط بسیار بد اقتصادی و تحریم قرار داشت,مردم این چنین تحقیر شده باشند. و برای دستیابی به مایحتاج شان با مخاطره ای روبرو شده باشند.هرچند که ارزاق عمومی بصورت جیره بندی و کوپنی بود.اما تشکیل صفهای دو سه هزار نفری در فروشگاهها برای تهیه مرغ و گوشت آنهم برای ساعتها جز شرمساری برای شما و دولت خود خوانده فعلی چیزی باقی نمیگذارد,اما در سخنانی که شما و رئیس دولتتان به زبان راندید,ذره ای از این واقعیتها گفته نشد!! در اینجا این شما هستید که با کتمان غیر مستقیم حقایق,واقعیت را وارونه نمایی میکنید و به هوادارانتان تحویل میدهید.
شما نمیخواهید بپذیرید که کشور را شما و همه کسانی که به باورهاتان نزدیک تر هستند؛به بن بست رسانده اید و این واقعیتی غیر قابل کتمان و انکار است.
چهارم :
مردم بدون تردید منتظر بودند در حمایت از خودشان و از زبان شما سخنی بشنوند اما متاسفانه چنین نشد! و شما نه فقط از ایشان دفاعی نکردید بلکه بر طبل فریب و تحمیق شان محکم کوبیدید! آیا این سخنان خود را از همین سخنرانی آخرتان بیاد دارید؟

««در آن دوره ای که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب و امریکا شد، فردی که مجسمه شرارت بود، به خود اجازه داد که جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت معرفی کند.
-- در آن دوره بواسطه همراهی با غربی ها و عقب نشینی هایی که انجام گرفت، آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم.
-- غربی ها در آن دوره آنقدر گستاخ شدند که حتی هنگامی که مسئولان ما به سه سانتریفیوژ قانع شده بودند، آنها مخالفت کردند اما امروز 11 هزار سانتریفیوژ در کشور فعال است.
-- اگر آن عقب نشینی ها ادامه پیدا می کرد قطعا امروز از پیشرفتهای هسته ای و نشاط و ابتکار علمی در کشور خبری نبود.»»
این سخنان شما مخاطبی جز دولت 8 ساله اصلاحات ندارد و نیک میدانید که در همان دوران و برای دومین بار در تاریخ تاسیس سازمان ملل متحد,نام و آوازه ایران درخشیدن گرفت و بواسطه سخن و منش و رفتار صلح طلبانه سید محمد خاتمی و سخنرانی ماندگارش در صحن سازمان ملل بود که ایران توانست از آن نگاههای خصمانه پیرامون خویش و انزوایش بدر آمده و با زبانی متین با جهان سخن بگوید.
وقتی این قسمت سخنان شما را میخواندم,بی اختیار بیاد مردمی افتادم که در سالهای 76 و 80 و با هزاران امید و آرزو برای فردای بهتر به دولت اصلاحات که خاتمی آنرا نمایندگی میکرد,رای دادند.اما با این سخنان شما که مغرورانه بدنبال مقاصد خود,اعلام کردید شخصا مداخله کرده اید,مشخص است که برای شما مطالبات و خواسته های مردم ارزشی نداشته و با با این سبقه تاریخی وقتی به انتخابات 88 میرسم,تحلیل وقایعش آسان میشود.
پیداست که این سخن شما,نشانه ی آشکاری از عدم پذیرش هرگونه حرکت اصلاح طلبی در درون نظام بجز نگاهی که شما دنبال میکنید,تلقی خواهد شد و نمیتواند به هیچ شکلی برداشتی جز خصومت دیرینه با اصلاح طلبان و جنبش سبز آزادی خواهی تلقی شود. شما حتا بواسطه انتشار متن کامل سخنان و تصاویر منتشر شده اش,نمی توانید بگوئید که در سخنان شما تحریفی بوجود آمده است.

آقای خامنه ای!
شما ادبیات فاخر گفتمان اصلاح طلبی را با همه فرهیختگان و اندیشمندان و نیک خواهانش کنار میگذارید,تا با حمایت آشکار,دولتی که فساد اخلاقی و اقتصادیش و ضعف مدیریت و برنامه ریزی اش و همچنین ماجراجویی های گاه و بیگاهش را به عرش برسانید و حتا تا بدانجا در حمایت از ایشان پیش میروید که جدای گفتن «از همه به من نزدیک تر است» و بمنظور سرپوش گذاشتن بر بزرگترین اختلاس تاریخ بانکداری جهان فرمودید: «کشش ندهید»!!
آقای خامنه ای !
کجای مسیر [مهاجرت آشکار بسیاری از نخبگان و باز نشستگی زودتر از موعد و بازخرید دانشگاهیان در سالهای زمامداری دولت نهم و دهم و زندانی کردن بسیاری از مدیران گذشته ی کشور بواسطه حمایت از مهندس میر حسین موسوی در انتخابات 88 و همچنین خروج ناخواسته بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی از کشور]میتواند به «نشاط و ابتکار علمی»منجر شود.
آقای خامنه ای!
داشتن 11 هزار سانترفوژ فعال در کشور افتخار نیست! بلکه رضایت مردم از حاکم افتخار است.شما خود روحانی هستید و از علوم دینی مطلع و خود را از شیفتگان حضرت علی (ع) میدانید! چطور است که در زمامداری خودتان مردم در سخنانتان مدام تکرار می شوند اما در شیوه و روش حکومتی تان مشتی میکروب خوانده و گوسفند خطاب میشوند که نیاز به چوپانی برای هدایت دارند؟؟

پنجم :
آقای خامنه ای!
شما کُند و ناکارآمد شدن حربه تحریم در صورت مقاومت مدبرانه در مقابل آن را یکی دیگر از واقعیات دانستید و گفته اید: «فشارهای اقتصادی کنونی بر ضد نظام اسلامی، همچون گذرگاه و برهه ای است که کشور از آن عبور خواهد کرد زیرا ادامه طولانی مدت آن به نفع کشورهای غربی نیست.»
حتما اطلاع دارید که سایر کشورهای نفت خیز جهان و بطور دقیق تر کشورهای حاشیه خلیج فارس با تدارک خط لوله ای برای دور زدن تنگه هرمز و انتقال نفت به بندرگاههای نفتی در دریای عمان,این تهدید نظامیان و دولت تخت امر شما را عملا فشل کرده اند که با بستن تنگه هرمز,موقعیت خودمان را تغییر میدهیم!

ششم:
من بعید میدانم که همه آن عزیزانی که در طول سالیان دفاع مقدس از کیان کشور پاسداری کردند,با شما و این سخنان تهدید آمیز تان موافق باشند و یا بطور کلی مردم با همه اختلافهای فکری و عقیدتی شان با یکدیگر در زمان تشدید بحران پشت سر شما بایستند و بخواهند شما را در رسیدن به مقاصد شخصی خود و هوادارانتان همراهی کنند.

شما در سخنان خودتان ,آمریکا و رژیم صهیونیستی را تنها نفع برندگان از فشار بر جمهوری اسلامی خوانده اید و تأکید کردید: «بقیه کشورهایی که وارد ماجرا شده اند، با زور فشار و یا رودربایستی بوده است و این شرایط ادامه پیدا نخواهد کرد.»
از شما می پرسم! شما به مدد اعتماد به کدام کشور خارجی این سخن را بزبان رانده اید ؟؟آنهم وقتی که حتا چین و روسیه هم در دقیقه نود و با وجود همه امتیازاتی که از شما و دولت خودخوانده تان دریافت کرده و می کنند؛به انجام تحریمها رای میدهند؟؟

شما با گفتن اینکه استثنا شدن 20 کشور از تحریم نفتی ایران و تلاش برخی کشورهای غربی برای دور زدن تحریم ها ,نشانه های امکان پذیر نبودن ادامه شرایط کنونی است گفته اید: « همه این واقعیات نشان می‌دهد که باید با توکل بر خدا، افزایش خطرپذیری، استفاده از تدبیر و درایت، راه مقاومت را ادامه داد»
آقای خامنه ای!
تا کی سرنوشت بیش از هفتاد و پنج میلیون ایرانی و حیات و ممات شان باید توسط شما و اعوان و انصارتان در خطر بیفتد ؟ و ملت باید تا چه زمانی تاوان این قدرت طلبی ها و زور آزمایی های شما با دشمنان فرضی و همچنین مخالفان سیاستهای تان را بدهند؟ تحریم های همه جانبه روی دوش و زندگی این مردم نجیب و دوست داشتنی که «میکروب و فتنه گر» میخوانید؛دارد سنگینی میکند.کمر ملت در برابر گرانی ها و کمبودها خم شده و شما در این شرایط تازه درباره افزایش جمعیت هم سخن گفته و مسئولان دولتی و وعاظ مذهبی را تشویق به تبلیغات در این زمینه کرده اید!!
بهتر نیست دست از این فرافکنی ها بردارید و به مصالح و مشکلات و معضلات فعلی همین جمعیت حاضر بپردازید که مطابق آمارهای رسمی بیش از 50 درصد آن زیر 30 سال سن دارند و برخلاف این گفته شما جزو جوانترین جمعیتهای جهان محسوب می شود.

هفتم:
شما در گفته هایتان باز هم با مغلطه و لاپوشانی و درست در مسیر اظهار نظرتان درباره مفاسد اقتصادی دولت و اختلاس بزرگ که گفتید: «کشش ندهید» اینجا هم از مدیریت مصرف سخن گفته ایدکه :« امروز تعادل در مصرف یک حرکت جهادی است و همه دستگاههای دولتی و غیردولتی و همچنین آحاد مردم باید موضوع پرهیز از اسراف و استفاده از تولیدات داخلی را جدی بگیرند.» این سخنان شما در این شرایط قابل پذیرش نیست! شما در دوران اصلاحات مسئولان را به رسیدگی به مشکلات اقتصادی و معیشت مردم دعوت می کردید و با تحکم برای رفع آنها به دولت هشدار میدادید؛چه شده که اینک این مسایل-گرانی ارزاق و مایحتاج ضروری خانواده ها-نه برایتان اهمیت دارد و نه به دولت درباره اش تذکری می دهید؟

جناب آقای خامنه ای! در کدام گردنه تاریخ ایستاده اید! اینجا ایران است.شرایط احد و خیبر و جنگ خوارج و نهروان و بدر اینجا مصداقش را تنها در هواداران و نظامیانتان دارد. مردم عادی از این قائده استثنا می شوند,پس بعنوان یک ایرانی و یک مسلمان و از آنجا که خود شما در سالهای دهه 70 فریضه امر به معروف و نهی از منکر را بسیار مهم و همگان را تشویق بدان کردید؛تلاش کردم تا - اگرچه این مقاله ام را نخواهید دید و باطبع نمیخوانید- شما را به پرهیز هشدار داده و بخواهم شما را به خیر خواهی اول برای خودتان و بعد برای مردم ایران دعوت کنم.نگذارید بواسطه زیاده خواهی های شما مردم بیش از این دچار رنج و زحمت بگردند.به قانون باز گردید و از تصرف حقوق حقه ملت دست بردارید.لازم نیست شما «شخصا وارد میدان بشوید»! بلکه اجازه دهید مجموعه ای از معتمدان ملت و فرهیختگان و سیاستمداران با تدبیر درست ,کشور را از ورطه هولناکی که شما و یارانتان برایش ساخته اید,نجات دهند.


 


امروز: مهدی کریمیان اقبال، عضو جبهه مشارکت هفته گذشته پس از ۳۳ ماه زندان، از بند ۳۵۰ اوین آزاد شد.

به گزارش کلمه، مهدی اقبال، هنرمند سبز و فعال سیاسی که ۱۱ آبان ۱۳۸۸ در تهران بازداشت شده بود، ۷ ماه متوالی را در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زیر نظر وزارت اطلاعات بازداشت بود و از این مدت، ۴۰ روز را در سلول انفرادی به سر برد. وی سپس توسط قاضی صلواتی رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.

در رای صادره جرایم وی توهین به رهبری از طریق خواندن اشعار مذهبی در دارالزهرا (س)، تبلیغ علیه نظام از طریق شعارنویسی "مرگ بر روسیه" و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق شرکت در تجمعات پس از انتخابات ذکر شده بود.

وی دوشنبه گذشته ۲ مرداد بدون اطلاع قبلی وی و خانواده اش از زندان آزاد شد و به آغوش خانواده بازگشت.

اقبال در دوره حبس به واسطه تسلط بر هنر آواز و موسیقی، از عوامل موثر بر بهبود فضای بند و روحیه بخشی به زندانیان بود. کلمه به زودی گزارشی از موسیقی در زندان ارائه خواهد کرد. گزارشی که طبعا این هنرمند سبز در متن آن صاحب نقش ویژه است.


 


امروز: مجلس نمایندگان آمریکا روز چهارشنبه تحریم های تازه ای را علیه ایران به تصویب رساند. هدف این تحریم ها افزایش فشار بیشتر بر برنامه هسته ای ایران و بستن راه‌های فرار این کشور از تحریم های آمریکا عنوان شده است.

طرح تحریم های تازه در مجلس نمایندگان آمریکا به راحتی رای آورد و با ۴۲۱ رای مثبت در برابر ۶ رای منفی به تصویب رسید.

طبق تحریم های جدید هرگونه همکاری شرکت‌ها و شخصیت‌های حقوقی با صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران یا بانک مرکزی ممنوع شده است.

همچنین مجازات هایی برای کسانی که به ایران برای صادرات نفت خامش کمک می کنند در نظر گرفته شده است.

کسانی که به تغییر پرچم نفت کش‌های ایران کمک کنند یا راه‌های دیگر فرار از تحریم ها را تامین کنند نیز مجازات خواهند شد.

به علاوه، تحریم های جدید مبادلات نفت خام ایران با دیگر کالاها مانند غلات را ممنوع می کنند. این در حالیست که تحریم‌های پیشین تنها مبادلات مربوط به فروش نفت خام ایران را هدف قرار داده بود.

از سوی دیگر خرید و فروش اوراق قرضه دولت ایران نیز شامل تحریم شده است.


 


امروز: در حالی که دولت دهم با افتخار اعلام کرده مصوبه قطعی و قانونی دیوان عدالت ادرای درباره لغو حکم ریاست سعید مرتضوی بر تامین اجتماعی را نمی پذیرد، بازخوانی نتایج مناظره انتخاباتی احمدی نژاد در سال 1388 نتایج دیگری دارد.

به گزارش «بازتاب»، پس از آنکه دولت احکام قضایی صادر شده علیه مدیران خود را زیر سوال برد، اکنون نوبت به دیوان عدالت اداری رسیده است تا حکم صادره درباره سعید مرتضوی هم شامل این رویه گردد.


این در شرایطی است که تنها سه سال از برگزاری مناظره انتخاباتی سال 1388 احمدی نژاد گذشته است که در آن خطاب به رقیب خود گفت، اگر مصوبه ای ازدولت خلاف قانون باشد تنها بایک یاداشت به دیوان عدالت ادرای قابل ابطال است.

ظاهرا نباید از رییس محترم دولت توقع داشت حرفهای سه سال قبل و حتی سه ماه قبل خود را مراعات کند. اما آیا حافظه طرفداران سینه چاک احمدی نژاد در سال 1388 که دست زدن به هر اقدام و روشی را برای رییس جمهور کردن وی نه تنها مباح، بلکه واجب می دانستند هم به همین اندازه ضعیف شده است؟

متن کامل اظهارات احمدی نژاد در باره اهمیت و قدرت دیوان عدالت اداری در مناظره انتخاباتی 13 خرداد سال 1388 در ادامه می آید:


احمدی‌نژاد: من باید دوباره تکرار کنم، آن جمله قبلی را درباره قضاوت های جناب آقای موسوی، این دولت قانون را زیر پا گذاشته، شما استنادتان فقط به یک مصوبه مجلس است، آن هم قانون شوراهاست، شورای نگهبان می گوید این خلاف قانون اساسی است، مجمع تشخیص می پذیرد، اگر شما می خواهید قانون را اجرا کنید و واقعاً معترضید، دو خط بنویسید به دیوان عدالت اداری؛ ما قانون داریم که اگر دولت بر خلاف قانون عمل کرد، می‌آید باطل می کند.


بگذارید دوتا عدد بدهم، طبق اسنادی که ما داریم در دولت قبل تعداد مصوباتی که باطل شده است 303 تا است. در دولت ما 157 تا، مصوباتی که از ما توسط دیوان عدالت اداری باطل شده، دو و 3 دهم درصد و دولت قبل شش و نیم درصد. کی بیشتر تابع قانون است؟ و اصلاحاتی که ما انجام دادیم؛ در ایرادات مجلس بیشترین است، اتفاقاً ما داریم عین آن قانون مصوب مجمع را اجرا می کنیم، شما با 2 تا حقوقدان صحبت کنید، توجیه می کنند شما را، اگر فکر می کنید واقعاً ما داریم نقض قانون می کنیم، یک یادداشت می دهید دیوان عدالت اداری این قانون اساسی ماست، هرکس هر جایی بود، این را باطل می کند


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته