-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

Latest News from 30Mail for 08/17/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/5/26
  •  

    همایون خیری
    آزادنویس

    به نظرم هيچ درماندگی عمومی مثل اوضاع زلزله نيست که آدم‌ها "به طور جمعی" درمانده می‌شوند و اوضاع کسی يا کسانی در همان روزهای اول آنقدر بهتر نيست که به داد ديگران برسد. منتها اين "به طور جمعی" را از عمد مشخص‌تر نوشتم که متوجه‌تان کنم ظاهرن "ويران شدگی و درماندگی" فقط در شکل جمعی‌ست که در بين ما جدی گرفته می‌شود. در واقع وقتی ويرانی و درماندگی بتدريج رخ می‌دهد، حتی اگر مقدارش از آنچه در زلزله و جنگ هم رخ می‌دهد بزرگ‌تر باشد، با موافقت جمعی همراه می‌شود. اين چيزی‌ست که من در مورد ويرانگری زلزله اسمش را گذاشته‌ام "توافق جمعی در شيون سالاری". يعنی توافق جمعی داريم که بعضی موضوعات را ناديده بگيريم ولی برای بعضی ديگر شيون کنيم. به طرز خارق‌العاده‌ای هم ابتکار به خرج می‌دهيم تا شکل توافق جمعی‌مان حفظ بشود. حالا منظورم را می‌نویسم.  
     
    آمار سالانه تلفات رانندگی در ايران چيزی در حدود 20 هزار مرگ و مير در سال است. تلفات مستقيم دود سیگار در ایران هم 70 هزار نفر است. يعنی 90 هزار نفر در هر سال بدون احتساب گرفتاری‌هایی که به دنبال تلف شدن اين آدم‌ها رخ می‌دهد از بين می‌روند. خانواده از هم می‌پاشد، بچه‌های بی‌سرپرست باقی می‌مانند و خودتان باقی داستان را حدس بزنيد. عمده مرگ و مير تصادفات رانندگی مربوط به عدم رعايت قوانين رانندگی‌ست، شامل نبستن کمربند ايمنی، در حال خواب رانندگی کردن، رانندگی بعد از نوشيدن الکل زياد، سرعت زياد، نشستن توی صندوق عقب، مسافر بيش از حد مجاز و ويراژ دادن. اوضاع اتوبوس و بنز و پرايد هم يک جور است. در مورد موتورسيکلت هم که تقريبن همه داستان‌هايش را می‌دانيم. موتورسواری بدون کلاه ايمنی، سرعت زياد، رد شدن از لابلای ماشين‌ها و چراغ قرمز و موتورسواری چند نفری و هنرنمايی‌های خيابانی بی‌حساب و کتاب. از آنطرف خيلی بعيد است بشود به پدری که توی خانه‌اش سيگار می‌کشد حالی کرد که دود سيگارش باعث گرفتاری باقی آدم‌های دور و برش هم می‌شود. لابد چند هزار نفر هم از سيگار کشيدن ديگران گرفتار تنگی نفس و انواع بيماری‌های ديگر می‌شوند.  
     
    من به چشم خودم ديده بودم که رانندگان تاکسی خط ونک تا تجريش روی پيراهن‌های‌شان از سر شانه چپ تا پايین شکم به طور مورب يک تکه پارچه ضخیم سیاه دوخته بودند يا يک حلقه‌ای مثل حمايل از جنس کمربند ايمنی درست کرده بودند که می‌انداختند دور سينه‌شان، فقط برای اين که کمربند ايمنی نبندند. هنوز هم از اينطرف و آنطرف می‌شنوم که اوضاع همينطوری‌ست و همین الان هم به ضرب و زور جريمه‌های سنگين برای کمربند نبستن يا سرعت زياد مثلن دارند سعی می‌کنند آمار تلفات را کاهش بدهند. تازگی يکی از دوستانم می‌گفت راننده تاکسی از مبدا تا مقصد دستش را گرفته بود به کمربند ايمنی ولی آن را نمی‌بست. انگار فيلم کمدی تعريف می‌کنيد. خودروهای فاقد ايمنی هم که قوز بالای قوز.
     
    حالا حساب کنيد اين 90 هزار نفری که سالانه از بين می‌روند يکی اينجاست يکی آنجاست و همه‌شان با هم در يک روز از بين نمی‌روند منتها همه اين‌ها نياز به خون دارند ولی چون تلفات يکباره اتفاق نمی‌افتد در نتيجه جايی صف خون دادن نمی‌بينيد. خوب برخلاف زلزله که هنوز نمی‌شود وقوع آن را پيش‌بينی کرد آن دو تا ديگر را می‌شود از وقوع‌شان پيشگيری کرد، ولی کسی اهلش نيست و داستان با خنده برگزار می‌شود اما به زلزله که می‌رسد هيجان و احساس همه جا موج می‌زند. جمهوری اسلامی به دلايل بيشمار حکومت قابل قبولی نيست، صدا و سيما هم به هيچ وجه دم و دستگاه رسانه‌ای قابل قبولی نيست. منتها اشکال جامعه ما مربوط به ارسال پيام تسليت از حضرات حکومت يا انعکاس خبری زلزله در صدا و سيما نیست. گرفتاری ما ربطی به حکومت ندارد.
     
    جمهوری اسلامی که هيچ، می‌‌خواهيد شورای امنیت سازمان ملل بردارد پيام تسلیت بفرستد بمناسبت جوان ناکامی که بعد از نوشيدن الکل زياد نشسته است پشت فرمان و با سرعت 150 توی خيابان لایی کشيده و چپ کرده؟ يا مثلن اتحاديه اروپا بردارد نامه تسلی بنويسد که دو تا جوان رشيد با موتورسيکلت توی خيابان هوس تک‌چرخ زدن کرده‌اند و کلاه موتورسواری هم نداشته‌اند بعد سرشان خورده به زمين و خونريزی مغزی کرده‌اند؟ اصلن انصافن چند تا از همين‌هایی که الان دارند به زلزله‌زده‌های آذربايجان کمک می‌کنند خودشان مهندس ناظری هستند که همينطوری رفاقتی زير طرح‌های ساختمانی ناامن را بی‌حساب و کتاب امضا کرده‌اند؟ فکر روستاها را نکنيد درباره شهرها و ساختمان‌های ناامن‌شان حرف می‌زنيم. چندتا از کسانی که الان در به در به دنبال پول و پتو و کنسرو برای زلزله‌زده‌ها هستند خودشان بساز و بفروش‌هایی هست که خانه بی حساب و کتاب می‌سازند و مجوزش را با رفيق‌بازی می‌گيرند؟ خوب اگر زلزله در تهران رخ بدهد آنوقت اصلن برای رخ دادن زلزله بايد دنبال مقصر بگرديم يا برای اين که خانه ناامن را کی ساخته، يا بگرديم ببينيم کی چرا پيام تسليت نفرستاده؟
     
    20 هزار قربانی تصادفات جاده‌ای يعنی يا راننده خوابالوده رانندگی می‌کرده يا کمربند ايمنی نبسته بوده يا سرعت زيادی داشته، يک قسمتش هم اشکال فنی خودرو در کار بوده. خوب زلزله يک بلای طبيعی‌ست منتها با سرعت زياد رانندگی کردن که بلای طبیعی نيست. بعد از نوشيدن الکل رانندگی کردن که جزو بلايای طبيعی محسوب نمی‌شود. سال گذشته در استان فارس به تنهایی 1700 نفر بخاطر حوادث رانندگی تلف شده‌اند. همين را مقايسه کنيد با آمار تلفات زلزله آذربايجان. توی آن 1700 نفر خیلی بچه‌ها بی‌سرپرست شده‌اند مثل همين زلزله. خيلی‌ها نان‌آور خانه‌شان را از دست داده‌اند و محتاج کمک‌های مالی اين و آن شده‌اند، باز مثل همين زلزله. خيلی بيشتر از اين مقدار خونی که اين روزها برای زلزله‌زده‌ها اهدا شده برای تصادفات رانندگی مصرف می‌شود. منتها هيجان برای شرکت در مراسم عمومی ما را دچار توافق جمعی برای شيون کرده و باورمان هم نمی‌شود که مقصر داستان همين خودمان هستيم.
     
    اين همان کاری‌ست که جمهوری اسلامی هم با همه دنیا می‌کند. ما مردم شبيه به حکومت‌مانيم و برای تقصیرات خودمان به دنبال بهانه از اينطرف و آنطرف می‌گرديم. اين شباهت جامعه و حکومت است که موازنه ثبات اجتماعی را در جامعه ما ايجاد کرده.

     
     

    1391/5/26
  •  

    مهدی جامی
    سیبستان

    به نظرم این تصویر یکی از معنادارترین تصویرهای زلزله است. اگر بگویم معنادارترین و مرکزی ترین آنها اغراق نکرده ام. اما چه چیزی در این تصویر هست که آن را چنین سنگین و سرشار از معنا می کند؟
     
    در اولین نگاه تصویر ماندن است و رفتن. چیزی مانده است که همان پرده توری است. چیزی رفته یا از دست رفته است که آبادی است. خانه است. پرده نقش و نگاردار هست و خانه دیگر نیست.
     
    در نگاه بعدی پرده تقابلی دیگر را نشان می دهد. اگر تقابل نخستین میان رفتن و ماندن بود میان آبادی و ویرانی بود تقابل بعدی میان تصور است و واقعیت. بر پرده چیزی نقش است. از یک دنیای دیگر. زنی و مردی در لباس عروسی و دامادی. زن به طور شاخصی از یک فرهنگ دیگر می آید. لباس اش این را می گوید. 
     
    پرده پرده ای از تصور است. تصور یک دنیای خیالی. دنیایی دیگر. دنیایی بهتر. دنیایی شاد. واقعیت اما خانه ای است لرزان که به جنبشی فرو می ریزد.
     
    جهان ایرانی از منظر خانه یک روستایی. جهان ایرانی گویا تا روستاهایش نیز به تصوری فتح شده است که تصور دنیای جدید است. روستایی اهری هم پرده آن خیال را در خانه آویخته است. واقعیت خانه اما آن نیست. نباشد. به خیالی خوش است. خیالی که به جنبیدن زمین پریشان می شود.
     
    واقعیت ایرانی با تصورات ایرانی دنیایی فاصله دارد. ماجرا درست همین فاصله است. ایرانی در واقعیتی خشن و دور از تصورات خود زندگی می کند. زندگی اش از آبادی و استحکام و شادی و شادخواری مدام خالی است. به تصوری دل خوش می دارد.
     
    خانه که می آییم از دنیای واقعی بیرون جدا می شویم. مثل کفشی که از پا در آوریم. کفشی که سنگریزه دارد. به خانه که آمدیم پرده را می آویزیم و به خیال خوش خویشتن دل می سپاریم. اما واقعیت سفت و سخت بیرون، خانه مان را می لرزاند. تصورات مان از واقعیت مان نمایندگی نمی کند.
     
    پرده خانه ما از دنیای مدرن حرف می زند. از روابطی دیگر سخن می گوید. واقعیت ما از دنیایی که به شیوه باستانی خانه می سازد. در خانه ما پرده مدرن است اما خانه از خشت خام است و الوار است. چیز مدرنی در واقعیت خانه ما نیست. چیزی از دانش مدرن و معماری مدرن و حفاظت مدرن در واقعیت ما رسوخ نکرده است. در این خانه خشت و گلی پرده ای خیالین آویزان است. درست مثل صفحه تلویزیون که خیالهای سرزمین های دیگر را برای من نمایش می دهد. 
     
    در تمام راه بدخشان هر کلبه و هر خانه تک اتاقه خشت و گلی یا سنگی هم دیش ماهواره داشت. آنجا فکر می کردم این یعنی چه. جواب اش را در آذربایجان پیدا کردم. 
     
    پرده آنجا آویزان است. نگاه که بکنی در آن تکرار تصویری دیده می شود. ریتم دارد. آن مرد و زن که لباس های بیگانه پوشیده اند اما آنقدر آشنا یند و مطلوب و دلخواه که پرده خیال خانه مرا ساخته اند با ریتم معینی تکرار شده اند.
     
    یک معنای دیگر این تصویر همین نیست؟ همین ریتم؟ پرده ریتم دارد. اما ریتم بیرون با ریتم پرده یکسان نیست. بیرون، از ریتم افتاده است. چیزی از موسیقی و توازن ندارد. شکسته است. شکسته هم که نبود باز ریتم نداشت چه رسد حالا که شکسته است.
     
    خیال ما و واقعیت ما از توازن برخوردار نیست. ریتم شان یکی نیست. اینطوری موسیقی ساخته نمی شود. زندگی ریتم می خواهد. زندگی ما در دو ریتم نامیزان می گذرد. واقعیت سازی می زند. تصورات ما سازی دیگر. خواهش ما چیزی است و دانش ما چیزی دیگر. دانش ما به قد خواهش ما نیست. درد ما را درمان نمی کند. پس هر کس به تصوری مشغول تا واقعیت را فراموش کند. اما این واقعیت است که آوار می شود.
     
    تصورها البته آوار شدنی نیستند اما تصورکنندگان می توانند زیر آوار بمانند. تصورها ادامه می یابند. واقعیت را باید درمان کرد. میان خیال مان و واقعیت مان باید پل زد. باید توازن ایجاد کرد. زندگی بدون توازن ما تا به توازن نیاید در زلزله دایم است. متزلزل است. آبادی ندارد. تصور جهانی دیگر دلهای همه را ربوده است. وقت است. وقت آن است که آبادی را به دل هر روستا ببریم. میان خیال و خانه ریتم برقرار کنیم اگر قرار است به ایام سوگواری که دیگر همه روزهامان را گرفته خاتمه دهیم.

     
     

    1391/5/26
  •  

    کیوان
    سی‌وپنج درجه

    به من اجازه می‌دهید آدم‌ها را به دو انتهای منطقی تقسیم کنم؟ با منطق، بی‌منطق.

    زندگی در تعامل با آدم‌های بی‌منطق بی‌نهایت سخت است. صبح در جلسه‌ی هیات مدیره‌ی ساختمان همان‌طوری که یکی از اعضا داشت با آن‌یکی جدل گل‌واژه‌ای در حد اعلا می‌کرد و هردویشان در گرداب بی‌منطقی عجیبی غوطه‌ور بودند سکوت کرده بودم و گوشه‌ی ناخنم را می‌کندم و داشتم فکر می‌کردم اگر زائده‌ی گوشه‌ی ناخنم را که سخت مقاومت می‌کرد به دهان ببرم معلوم می‌شود که عصبی شده‌ام یا نه. یک سوء استفاده‌ای که یاد گرفته‌ام از پهنای باند صوتی‌ام بکنم این است که توی جلسات وقتی که ضریب چرت و پرت یا پراکنده‌گی حرف‌ها زیاد می‌شود فقط بیست درصد باد به صدایم می‌کنم و می ‌گویم آقایان! (خواستم بگویم خانم‌ها، ولی دیدم تا به حال لازم نشده خانم‌ها را به سکوت دعوت کنم)، می‌گویم آقایان! سکوت برقرار می‌شود. بعد هم سعی می‌کنم بحث را کنترل کنم و با تقریب خوبی هر بار موفق شده‌ام که قطار جلسه را به ریل بازگردانم حتا اگر عناصر بی‌منطق و نانتیجه‌گرا همه به سن پدرم بوده باشند. البته که کلن یاد گرفته‌ام گاهی با صدایم از حقوق جنگلی- خیابانی‌ام دفاع کنم و کم کم به مثابه آدم‌هایی که به هیکل گنده‌شان اعتماد (به نفس) پیدا می‌کنند متوجه شده‌ام صدایم کارکرد دفاع از حقی خوبی برایم دارد.

    مواجهه با یک آدم بی‌منطق برای هر سطحی از تعامل (و صرفنظر از این که منافعش چگونه ایجاب کند)‌ بدترین اقبال است. بخشی از این بی منطقی از بی سر و سامانی فکر می‌آید. مثلن آدم‌هایی که وسط استدلال رشته‌ی کلام از دستشان در می‌رود و نمی‌دانند می‌خواسته‌اند چی را ثابت کنند، یا کسانی که برای رسیدن به خواسته‌شان سه بار داستان زندگی خودشان و پیغمبر اسلام را مرور می کنند تا استدلال تولید کنند و البته باز هم معمولن یادشان می‌رود دنبال چه بوده‌اند. یاد ماجرای دوست نادان و دشمن دانا افتادم، چه مصداق شدیدی دارد در زندگی.

    یک رفتار خوبی که کلن در مفهوم "جلسه" و در سطح بعدی در "تیم" کارکرد فوق‌العاده‌ای دارد نتیجه‌گرا بودن است. برایتان پیش آمده که سه ساعت جلسه با شرکت ده نفر (مثال رایج جلسات آپارتمان‌ها)‌ داشته باشید و آخرش هیچ به هیچ؟ یک نفر، فقط یک نفر در بین ده نفر کافی‌ست که مسیر حرف‌ها را کنترل کند و نتیجه استخراج کند و عجبا که در اکثر جمع‌های غیر کارشناسی (و حتا خیلی جلسات کارشناسی) و نهادهای مدنی خودشکل‌یافته، جای همان یک نفر هم خالی‌ست. به نظرم فراموش کردن نتیجه‌گیری و جمع بندی بزرگ‌ترین آفت هر بحث یا جلسه‌ای‌ست. همانا که رئیس جلسه یکی از تولیدات خوب گذشتگان ماست،‌ اگر تخمی،‌ تخمکی هم در شلوار داشته باشد.


     
     

    1391/5/26
  •  

    حجت قندی
    اقتصادانه

    اینکه ما اقتصادیون بر علیه تعزیرات حکومتی باشیم تعجبی ندارد. تعزیرات حکومتی، به نوعی قیمت گذاری دولتی با چوب و چماق و به بدترین وجوه است. هزار ایراد دیگر هم دارد، مثلا، ضد تفکیک قوا هم هست. به عبارتی، تعزیرات حکومتی دخالت دولت در امر قضا است. نمونه ای است از قضاوت کردن به بدترین وجه.

    این مطلب کوتاه را می نویسم به این دلیل که چند هفته پیش برنامه ای در اخبار تلویزیون ایران را دیدم که  گزارشی بود از عملکرد مبارزه با گرانفروشی توسط تعزیرات. مامور تعزیرات با پیرمرد مغازه داری را جریمه می کرد. جمله ای که برای ذکر دلیل جریمه کردن گفت این بود که "من چند بار به شما گفتم که موز با این قیمت نیار. چون آوردی جریمه می شی حالا." یعنی مامور هم می دانست که کاسب بنده خدا موز را گران خریده که گران می فروشد. اما جریمه اش هم می کند چون مامور است. همین است که تعزیرات ضد اخلاق است.

    البته خودشان هم می دانند که این ها بازی سیاسی است تا درمان تورم. تورم در ایران مزمن است و دلیلی به جز سیاست های اقتصادی دولت آن را ایجاد نمی کند. دولت تورم درست می کند و می رود گردن مغازه دار و تولید کننده بیچاره را می گیرد. گور پدر دید اقتصادی، اگر از دید اخلاقی هم به قضیه نگاه می کردیم نیمی از مشکلاتمان حل بود.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/5/26

     

     
    روزنامه قدس در گزارشی با اشاره به افزایش قیمت لوازم خانگی در ایران نوشته که قیمت برخی لوازم‌خانگی از اوایل سال سه برابر شده است.
     
    بر اساس این گزارش نوسان در بازار ارز و طلا باعث ایجاد تاثیر در بازار لوازم خانگی شده و این وضعیت باعث شده که «قیمت لوازم‌خانگی داخلی از قیمت لوازم‌خانگی خارجی سبقت بگیرد.»
     
    قدس می‌نویسد: «این فرایند معکوس درحالی است که نمایندگی‌های خارجی با اینکه محصولات خود را 10تا 15درصدی گران کرده‌اند باز هم به گرد گرانی محصولات داخلی نمی‌رسند.»
     
    فعالان بازار لوازم خانگی تصریح کرده‌اند که برخی از شرکتهای داخلی طی سال‌جاری برای چندمین بار است که قیمت محصولات خود را بین 10‌تا 20‌درصد گران کرده‌اند و آخرین مرحله این گرانی به 12‌روز پیش تا به امروز برمی‌گردد که طی همین مدت 12‌درصد گران کرده‌اند.
     
    بر اساس این گزارش قیمت محصولات ال‌جی و سامسونگ بین 10تا 20‌درصد گران شده است، به طور مثال ال‌سی‌دی‌42 که تاچند روز پیش یک‌میلیون و130 هزار تومان قیمت داشته به مرز یک‌میلیون و280 هزار تومان رسیده است.
     
    فعالان این بازار معتقدند اگرچه قیمت محصولات خارجی گران شده است، اما به نظر می‌رسد بازار محصولات داخلی بیش از آنها به هم ریخته باشد، از همین رو مصرف‌کنندگانی که به دنبال خرید محصول ایرانی با کیفیت مطلوب هستند با توجه به گرانی روزافزون و کاهش تولید مجبورند به خرید کالاهای خارجی تن دهند.
     
    م.س فعال این بازار می‌گوید: رکورددار گرانی در بازار لوازم‌خانگی مربوط به انواع یخچال و صوتی تصویری‌هاست، به طوری‌که قیمت یک یخچال 450‌هزار تومان افزایش یافته است و ال‌سی‌دی که در بازار یک‌میلیون و630هزار تومان عرضه می‌شده است با 270هزار تومان رشد به یک‌میلیون و900‌هزار تومان رسیده است.
     
    البته وی تصریح می‌کند، هیچ‌کدام از قیمتهای لوازم‌خانگی رسمی نیست و هرچه شرکت تولیدکننده قیمت‌گذاری کند بازار نیز از آن تبعیت می‌کند!
     
    .خ فعال دیگر این بازار می‌گوید: نوسان نرخ ارز سبب شده قیمت لوازم‌خانگی بشدت افزایش یابد.
     
    وی می‌گوید: برخی برندهای معروف نسبت به سال گذشته تا 70‌درصد افزایش قیمت داشته است.
    این فعال بازار به این نکته اشاره می‌کند: گرانی و کم‌فروشی شرکتها سبب شده در عین اینکه خرید و فروشی صورت نمی‌گیرد عطش بازار بیش از گذشته شود.
     
    وی ادامه می‌دهد: از مشتریان خجالت می‌کشیم که بگوییم قیمت لوازم‌خانگی طی چند ماه تا بیش از 50‌درصد افزایش یافته و کاسبی تعطیل شده است.
     

     
     

    1391/5/26

     

     
    مایکل اورن، سفیر اسرائیل در ایالات متحده می‌گوید اسرائیل تمایل دارد حتی تنها به منظور به تأخیر انداختن برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی به مراکز هسته‌ای ایران حمله کند.
     
    آقای اورن، روز چهارشنبه، ۲۶ مردادماه با تأکید بر این‌که دیپلماسی در قبال ایران به نتیجه نرسیده است، از حمله نظامی به مراکز هسته‌ای ایران حمایت کرد و گفت اسرائیل خواهان حمله به این مراکز است، حتی اگر این حمله فعالیت هسته‌ای ایران را متوقف نکند و تنها آن را برای مدتی به تأخیر بیاندازد.
     
    مایکل اورن ۵۷ ساله که چند روز پیشتر نيز به شبکه تلويزيونی «سی ان ان» گفته بود که پنجره و فرصت زمانی قبل از توسل به اقدام نظامی در حال «کوچک و کوچکتر شدن» است، روز چهارشنبه نیز بار دیگر تصریح کرد که اسرائیل در خصوص ایران به مقطع حساسی رسیده است و لازم است که در این راستا تصمیمات مهمی اتخاذ شود.
     
    وی ایران کنونی را از جمله «خطرناک‌ترین تهدیدهایی» خواند که اسرائیل در ۶۴ سال عمر خود با آن روبرو بوده‌ است.
     

     
     

    1391/5/26

     

     
    خبرگزاری میراث فرهنگی در گزارشی نوشته که زلزله اخیر آذربایجان شرقی و پس‌لرزه‌های بعد از آن که همچنان نیز ادامه دارند،‌ باعث شده که برخی آثار تاریخی، از جمله بقعه تاریخی شیخ شهاب‌الدین اهری در وضعیت «نامناسبی» قرار بگیرند.
     
    بر اساس این گزارش زلزله ویرانگر شمال‌غرب کشور نتوانست بقعه شیخ‌شهاب‌الدین اهر را ویران کند؛ چند ترک خطرناک تمام کاری بود که زلزله کرد اما این اثر تاریخی مدتی است که با چندپای مصنوعی زندگی می‌کند و در حال حاضر وضعیت خوبی ندارد.
     
    این گزارش می‌افزاید: «آنچه وضعیت بقعه را بغرنج کرده، چند داربست چوبی زیر مناره‌های آن است که شبیه به پاهای مصنوعی عمل می‌کنند و مانع از ریختن بقعه می‌شوند. این درحالی‌است که پس لرزه‌ها همچنان ادامه دارد و گفته می‌شود تا کنون بیش از 700 پس لرزه در منطقه اهر و ورزقان به وقوع پیوسته‌است.»
     
    خبرگزاری میراث فرهنگی می‌نویسد: «با شکاف‌هایی که بر بدنه و دیورا بقعه به وجود آمده، پاهای مصنوعی مسئولیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده‌اند. اگر کار این عصاهای چوبی تا پیش از این نگهداری از منار‌ها بوده، حالا باید تمام توان خود را به کار گیرند تا ترک‌ها را هم تحمل کنند.»
     
    از سوی دیگر گزارش شده 30 درصد شکاف در سقف مقبره تاریخی شیخ شهاب‌الدین اهری، 25 درصد آسیب دیدگی خانه امیر ارشد در شهرستان ورزقان، 30 درصد تخریب در خانه قاسم خان اهری و فرو ریختن چند باب مغازه در بازارتاریخی اهر میزان تخریب‌هایی است که تا این لحظه گزارش شده است.
     
    این گزارش می افزاید که در اثر زمین‌لرزه آذربایجان شرقی، پله‌های چوبی موزه آبگینه نیز در خطر سقوط است.
     
    در همین حال «تراب محمدی »رئیس اداره میرا‌ث‌فرهنگی استان آذربایجان شرقی اعلام کرد: شهرستان اهر و ورزقان دارای آثار تاریخی فراوانی از دوره های مختلف است که اکثر این بناها دچار آسیب جدی نشده است.
     
    با این‌حال وی تاکید کرد: اخبار تکمیلی پس از بازدید کامل آثار تاریخی توسط مدیران و کارشناسان سازمان به اطلاع خواهد رسید و همچنین به زودی و پس از حاصل آمدن آرامش و ثبات نسبی در مناطق زلزله زده، مرمت و حفاظت اضطراری از ابنیه و آثار تاریخی آسیب دیده آغاز خواهد شد.
     

     
     

    1391/5/26

     

     
    بنا بر گزارش ها شامگاه چهارشنبه، ۲۵ مرداد بیش از ۶۰ زندانی سیاسی به مناسبت عید فطر از سوی رهبر جمهوری اسلامی عفو و از زندان آزاد شدند.
     
    نازنین خسروانی، حمزه کرمی، فرشاد قربانپور، رحمان بوذری، علی ملیحی و اشرف علیخانی از جمله زندانیانی بودند که با عفو رهبری روز گذشته آزاد شدند.
     
    وب‌سایت ندای سبز آزادی در گزارشی نوشته تعداد زیادی از خانواده زندانیان سیاسی و مردم که منتظر آزادی زندانیان سیاسی بوده اند در مقابل زندان اوین تجمع کرده بودند که نیروی انتظامی آنان را متفرق کرده است.
     
    این نخستین بار از زمان دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ است که تعدادی از زندانیان سیاسی از سوی رهبر ایران بخشیده می شوند.
     
    روز گذشته عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران گفته بود که "عفو این دسته از محکومان براساس تقاضای عفو ارائه شده و نیز ابراز ندامت و پشیمانی از جرایم ارتکابی توسط آنان صورت گرفته است."
     
    به گفته او در مجموع ۱۳۰ زندانی سیاسی مشمول عفو رهبری شدند که حدود ۹۰ نفر از آنان در زندان بسر می برند.
     
    انتظار می رود که عده ای دیگر از زندانیان سیاسی امروز از زندان آزاد شوند.
     
    به دستور علی خامنه‌ای، علاوه بر آزادی گروهی از زندانیان  در مجازات ۹ زندانی دیگر از جمله رضا انصاری راد و امید خوارزمیان نیز تخفیف داده شده است.
     

     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته