-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

Latest News from 30Mail for 08/06/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/5/15
  •  

    سارا ن
    برای خاطر کتاب‌ها

    دیروز صبح ساعت شش بدون نق و سختی از خواب بیدار شدم. ساعت هفت فرودگاه امام بودم بدون اینکه نگران باشم دوباره جا می مانم. ساعت هشت و نیم بدون یک دقیقه تاخیر هواپیما بلند شد و دو ساعت و پنج دقیقه بعد کابل بودیم. دوساعت را هم خوابیدم. توی فرودگاه کابل هم مجبورم نکردند فرم های اداره ی مهاجرت شان را پر کنم. یعنی بعد از اینکه سه بار تکرار کردم فرمی را که دفعه ی پیش پر کرده ام توی کیفم است، ولم کردند.
    ماشین توی پارکینگ منتظرم بودم و راننده آمده بود جلوی در تا برای چمدان هایم کمکم کند. هوا هم خیلی گرم نبود. بیست و نه یا سی درجه مثلن. در مقایسه با تهران بهار بود. حالم همه جوره خوب بود. خوشحال بودم که  برمی گردم. لحظه شماری می کردم که برگردم خانه لباس ها و کتابها را بچینم سر جای شان، ناهار بخورم، بخوابم بعد بروم آرایشگاه موهایم را کوتاه کنم و بعد هم با ویلیام و جیمیز برویم بیرون.
     
    اما یک چیزی توی راه فرودگاه تا خانه حالم را آنقدر بد کرد که هنوز وقتی یادم می آید دلم هری می ریزد. می خواستم کارت شارژ تلفن بخرم. راننده بر خلاف معمول که خودش این کار را می کند قفل در را باز کرد و گذاشت خودم کارت بخرم. توی تمام خیابان های کابل شما مردهایی را می بینید که کارت شارژهای تلفن های مختلف را دستشان گرفته اند و از تکان می دهند برای فروش، این ها همان هایی هستند که دلار و افغانی هم چینج می کنند. این است که آدم ها معممولن همان طور که روزنامه می خرند، وقتی توی ترافیک مانده اند کارت تلفن هم می خرند. شیشه های ماشین های سازمان را نمی شود پایین کشید، همین بود که من در را باز کردم و تا از آقای کارت فروش کردیت تلفن بخرم. مثل همه ی وقت های دیگر( توی خیابان های اصلی شهر) به محض اینکه در ماشین را باز کردم یک خانم و بعد هم یک آقا آمدند دست شان را دراز کردند برای پول. این جور وقت ها هر جای دنیا که باشم دلم می خواهد فرو بروم توی زمین چون هیچ کاری از دستم بر نمی آید. بر خلاف همکارانم ناله های شان را هم متوجه می شودم. این صحنه به خودی خود حال من را برای چند دقیقه بد می کند. اما چیزی که باعث شده از دیروز حالم همین طور بد ماند این است که آقای کارت فروش فورن به زن برقع پوش که دست سمت من برده بود و به مردی که پاهایش را - احتمالن توی جنگ- از دست داده بود و روی زمین نشسته بود و دستش را سمت من که توی ماشین نشسته بودم دراز کرده بود گفت: "برید آن طرف، اینجا نایستید، دست سمت ایرانی برای یاری دراز نکنید."
     
    نه این که من خوشم بیاید کسی سمتم دست دراز کند. اما می فهمید چه می گویم وقتی می گویم حالم خیلی بد شد؟ حالم از این جمله ی آخرش خیلی بد شد. نمی دانم از دستش ناراحت شدم یا نه. اصلن آیا می توانستم جواب بدهم بهش؟ بگویم چرا؟ بهم بربخورد؟ دوباره یادم آمد به کاری که توی ایران با پناهندگان افغان کرده بودیم، چیزی که از هفته ی دومی که اینجا بودم یادم رفته بود، این قدر که با روی خوش پذیرفته اندم و هیچ وقت کسی  در مورد ایران یا اقامت ش در ایران حرف بدی نزده بود.
     
    * تیتر از سی‌میل

     
     

    1391/5/15
  •  

    سیدرضا شکراللهی
    خوابگرد

    محمدعلی کشاورز: مهندس مشایی از دوستان خوب من است و از آدمهای فرهیخته‌ی این مملکت هستند. خیلی کم پیدا می‌شود که این چنین آدم‌هایی پیدا شوند. مهندس آدمی پاک، صاف و بی‌آلایش است که فقط برای مملکتش زحمت می‌کشد. این خیلی ارزش دارد و اکثر مردم هم فهمیده‌اند و می‌دانند که مهندس مشایی از جان و دل برای مملکت ایران زحمت می‌کشد. البته خیلی‌ها هم هستند که نمی‌فهمند و یا می‌فهمند و تخریب می‌کنند... این آدم پاک، بی‌آلایش و به معنای واقعی یک مسلمان ایرانی ست... این مرد مردی ست که واقعاً فرهیخته است، مردمش را دوست دارد، مملکتش را دوست دارد، مذهبش را دوست دارد، پاک، بی‌آلایش و کوچک‌ترین نقطه ضعفی در زندگی‌اش نیست...

    آقای مهندس مشایی دارد کار می‌کند، زحمت می‌کشد، آدم پاکی هم هست. نه دزد است، نه مال مردم‌خور. ادبیات و تاریخ مملکت خود را می‌داند شعرای مملکت خود را می‌شناسد. من اگر بخواهم راجع به رییس جمهور حرف بزنم بعضی می‌گویند می‌خواهد سوء استفاده کند، پس حرف نمی‌زنم. ولی در درون خودم می‌دانم که ایشان چه کار کرده‌اند و چه خدماتی داشته است... من اعتراف می‌کنم که مهندس مشائی کسی ست که فرهنگ را می‌شناسد، مردم کشورش، آداب و رسوم مملکت خود را می‌شناسد و اگر ایشان بیایند برای ریاست جمهوری بسیار خوب است. دوست دارم اولین کسی باشم که از مهندس مشایی دعوت کنم که برای کاندیداتوری ثبت نام کنند... مردم باید تفکر ناب مهندس را بشناسند...

    وی هم‌چنین گفت: من چه قبل از انقلاب چه بعد از آن، مجیز هیچ‌کس را نگفته‌ام. [منبع]

    پ.ن
    محمدعلی کشاورز را دوست می‌دارم، حتا اگر حالش خوب نباشد!

     

     
     

    1391/5/15

    شیما زارعی
    گونیا

    یش از یک ماه است هر روز توی «فیس بوک» شعرهای شاعری را می‌گذارم که انگار سرچشمه‌ی جوشان خلاقیت‌اش تمام نمی‌شود. تمام نمی‌شود و من بیشتر حس فلاکت می‌کنم از این همه خیال درخشان. آن‌جا نوشتم، این‌جا تکرار می‌کنم. او به محترمانه‌ترین شکل ممکن شعر می‌سراید، بی‌آن‌که بشناسم‌اش. و لابد ـ صد البته دور از بدن نازنین‌اش ـ باید به سنت درخشان این مملکت بلایی از سنخ شعرای جوان‌مرگ این سال‌ها بر سرش بیاید که همه در بوق و کرنا کنند که کتاب‌اش، دیوان بالینی شعر ما بود. او استثنای شعر ایران بود و هزار مصاحبه‌ی تخیلی از گنجینه‌ی اتاق‌شان در آید و ...

    من خسته شدم از این همه به نام زدن‌های عاریتی. هرگز نفهمیدم چطور توانستند وقتی یک خط از شعر غلامرضا بروسان را نخوانده بودند، سطر سطر از توانایی ادبی‌اش بگویند، از استعداد ناب‌اش و از تمام دیوان‌های شعری که یک به یک و سطر به سطر روزها و شب‌ها دوره‌ کرده‌ بودند!

    رضا جمالی‌حاجیانی، هنوز این‌جاست، در میان ما. من نمی‌دانم کجای این سرزمین مشغول سرودن این اشعار محترم است. فقط دلم می‌خواهد داد بزنم که شعرش را بخوانید. او همین الان هم شاعر خوبی است. شما هم که دست طویل دارید در کشف استعدادهای درخشان، همین حالا تا دیر نشده او را به نام خودتان ثبت کنید. یک بار دست کم زودتر بجنبید تا فردا بتوانید بگویید: «من محضر استاد را درک کرده بودم!»

     

    این هم  چهار شعر از این مجموعه:

     

    عاشقت می‌شوم

    مانند بادی که خلاف جهتش می‌وزد

    عاشقت می‌شوم

    و اندوه مثل جیوه از من بالا می‌رود

     

    ...

    چند ورقه مه

    می‌پیچم لای روزنامه

    و به پست‌خانه می‌روم

    می‌خواهم این وقتِ صبح را

    به نشانی‌ات پست کنم

    نفس‌نفس زدن آسمان را

    که پایین آمده تا روی صورت زمین

    برای تو که فکر می‌کنی

    فاصله‌ها را نمی‌شود برداشت

     

    ......

     

    رویای تو می‌تواند

    ارتشی را از سرمای مسکو نجات دهد

     

    ......

     

    آیا هیچ پرنده‌ای

    از لبه‌ی پنجره‌ای

    به قصد خودکشی پریده است؟

    چه قرصی مصرف می‌کنند اسکله‌ها؟

    تا زانو در آب

    نشسته‌اند در برابر غروب

    که چه چیزی را به یاد بیاورند؟

    آیا کسی هست که شهادت دهد

    ما در نگاتیوهای سوخته می‌خندیدیم؟

    ناشر مجموعه چند ورقه مه،  نشر چشمه است.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/5/15

     

    نارنج

    تلفن زنگ می زند. کریستینا خانم می گوید که می خواهد خودش را بکشد. مودبانه با او همدردی می کنم و باز هم مودبانه اما محکم ازش می پرسم که آیا میخواهد همین امشب این کار را انجام بدهد. می گوید که راس ساعت دوازده این کار را خواهد کرد. حالا ساعت نه و سی و هفت دقیقه است. شیفت من اگر برنامه کریستینا خانم کنسل شود ساعت دوازده شب تمام می شود. اگر هم روی حرفش بایستد و بر روی خودکشی پافشاری کند که حالاحالاها مهمان من است و من مهمان او و هردوی ما مهمان پلیس و آمبولانس و مریض خانه ایم. می پرسم چه سری است در ساعت دوازده. می گوید که ساعت دوازده روز تولد سی و هفت سالگی اش آغاز می شود و لعنت بر این زندگی می فرستد که سرشار از است از درد.

    می پرسم به چه وسیله ای قصد دارد تصمیمش را عملی کند. می گوید یک شیشه قرص آرامبخش کنار دستش گذاشته و یک بطری ودکا که رویش سر بکشد. قرص های مامانی را به مرور می دزدیدم. وقتی که با سرویس از مدرسه می آمدم و او قبل از ناهار دادن به من نماز می خواند، من در شیشه ها را باز می کردم و برای اینکه بو نبرد، هفته ای یک قرص می دزدیدم. اول یک سرخابی ریز را کش رفتم و زیر پایه گود شده و فرورفته یک پیچ بلور آبی روی بوفه قایم کردم. هفته بعد، مامانی قنوت را می گفت که من یک آبی فیرزوه ای بلند کردم و گذاشتم کنار قرص هفته پیش. پنج هفته تمام هر روز و هر ساعت و هر لحظه خودم را دختر بچه مرده ای می دیدم که دارند بالای سرش زار می زنند. من هم از دیدن گریه مامانی جگرم آتش می گرفت و اشک می ریختم و به شدت از ناراحتی پیرزن اندوهگین می شدم. به کریستینا خانم می گویم که اگر تلفنش بی سیم است برود و در اتاق دیگری به دور از شیشه قرص و ودکا با من حرف بزند. می رود. می گویم که غمگین است. می گویم که درد را در صدایش حس می کنم. می گویم که عصبانیت را در صدایش می شنوم. می گویم که خسته است. می گویم تنهاست. می گویم که احساس می کنم که احساس می کند از یاد رفته شده است. با هیجان تایید می کند و می گوید که من چقدر در کارم خوبم. می گویم که آموزش خوبی دیده ام. وصیت نامه ام را هم می نویسم. یکی دوهفته ای می شد که فکر می کردم چه بنویسم که ضجه ها شدید تر، دلخراش تر و کشنده تر شود. بالای صفحه کاغذ می نویسم مورخ بیست و سهُ دهِ هزار و سیصد و پنجاه و شش. رنگ دیگری را از جعبه ماژیک لیرای سی و شش رنگ در می آوردم و شروع می کنم. می خواهم مختصر باشم، مرموز و قوی. وقت امضا که می شود، رنگ بنفش را در می آورم و متوجه می شوم که خشک شده است. نوک ماژیک را می زنم به نوک زبانم، تا رنگش در بیاید. یادم می افتد که شنیده بودم رنگ ماژیک سم دارد و به زبان که بخورد، احتمال دارد بچه ها را بکشد. پوز خندی می زنم و وصیت نامه ام را امضا می کنم. در ماژیک را به دقت می گذارم و برش می گردانم به جعبه اش. کریستینا خانم دارد می گوید که از بچگی درد بی پدری، نا پدری متجاوز، مادر معتاد، برادر دزد، شوهر هرزه، بچه خر معتاد دزد زندانی را دارد با خودش می کشد. دارد می گوید که در این شب تعطیلی سرد زمستانی تنها مانده است و بی پناه. و اگر شماره ما را نداشت که با ما حرف بزند نمی داند که تا به حال چند بار خودکشی کرده بود. تا صبح چند بار بیدار شدم و خودم را امتحان کردم که آیا مرده ام یا زنده. تا چند روز فکر می کرده ام مرده ام و این روح من است که دارد یک شیشه شیر کاکائوی پاک با کله یک گاو رویش را صبح به صبح سر می کشد.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/5/15

     

     
    وزیر اطلاعات ایران هشدار داده که این کشور در مقابل هر حمله سایبری، حمله متقابل سایبری را در دستور کار دارد.
     
    حیدر مصلحی روز یکشنبه، ۱۵ مردادماه به باشگاه خبرنگاران گفت که سیاست ایران در این زمینه براساس استراتژی تهدید در مقابل تهدید طراحی می‌شود.
     
    وزیر اطلاعات اولین مقام دولتی ایران است که از به کارگیری حمله سایبری برای مقابله با حملات سایبری سخن می‌گوید. 
     
    پیش از این مقامات از تدوین برنامه‌هایی برای دفاع در مقابل حملات سایبری خبر داده بودند.
     
    در چند سال گذشته ایران هدف حملات سایبری سنگینی بوده است.
     
    ویروس «استاکس‌ نت»، ویروس «مهدی»، حمله به سایت‌های وزارت نفت و حملات سایبری به تاسیسات هسته‌ای از جمله اقداماتی‌ست که کارشناسان احتمال داده‌اند کار سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا باشد.
     

     
     

    1391/5/15

     

    مجلس شورای اسلامی در یک جلسه غیر علنی اعلام کرده که در بخش‌هایی از ایران «شدت غلظت گردوغبار گاهی به هزار برابر استاندارد رسیده‌است.»
     
    جلسه غیر علنی مجلس امروز یکشنبه، ۱۵ مرداد و همزمان همزمان با قرار گرفتن دوباره هوای تهران در وضعیت ناسالم برگزار شده است.
     
    به گزارش خبرگزاری مهر، در این جلسه چند نماینده از «عدم تصمیم‌گیری و مدیریت صحیح» دولت در این زمینه انتقاد کردند و شریف حسینی، نماینده اهواز، در این جلسه اظهار داشت که با وجود گذشت ۱۰ سال از بروز این مشکل «ما جز مصاحبه، حرف و گزارش هیچ کاری نکرده‌ایم، یک کار خیلی بزرگ انجام داده‌ایم و آن این بود که نام گردوغبار را به ریزگَرد تبدیل کردیم.»
     
    نماینده اهواز ۹۰ درصد منشاء پدیده ریزگردها را در خارج از کشور دانست و علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، نیز گفت که «۷۰ درصد حجم این گردو غبارها از کشور عراق وارد می‌شود اما کار مهمی در این کشور در راستای مقابله با این امر صورت نگرفته‌است.»
     
    این سخن علی لاریجانی در حالی است که در همین جلسه به نوشته مهر، محمدجواد محمدی‌زاده، رییس سازمان حفاظت محیط زیست، منشاء این گردوغبار را «صرفاً کشور عراق» عنوان کرد.
     
    در این جلسه اظهار شد که حدود ۲۳ استان ایران با مشکل ریزگردها درگیر هستند و محمدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست مجلس، خاطر نشان کرد که «شدت غلظت گردوغبار گاهی ۱۰۰۰ برابر استاندارد می‌شود و زندگی را بر بخشی از مردم مخصوصا استان خوزستان تیره و تار کرده‌است.»
     
     شریف حسینی، نماینده اهواز، در این جلسه با بیان اینکه «پنج هزار نوع باکتری» در این گردوغبارها یافت شده گفت که «سالانه ۱۹ هزار بیمار بر اثر گردوغبار به تعداد بیماران اضافه می‌شود که ۵ هزار نفر آن در استان خوزستان هستند.»
     
    وی افزود که «در استان خوزستان ۶۴۰ پرواز لغو شده‌است؛ و همچنین شاهد تعطیلی مدارس و افت تحصیلی در استان‌هایی که در معرض گردوغبار هستند هستیم.»
     
    در این جلسه، سعید انصاری، نماینده آبادان با بیان اینکه «تحمل ۱۰ساله ریزگردها در این شهر و همچنین سایر شهرهای هم‌مرز کشور با عراق برای مردم بدتر از هشت سال از جنگ تحمیلی است» در مورد شهرهای آبادان و خرمشهر گفت که «من به اطلاع رییس‌جمهور و معاونان ایشان می‌رسانم که مردم در حال مهاجرت به یزد، اصفهان و شیراز هستند.»
     
    نماینده آبادان افزود: «گفته می‌شود که می‌خواهند جنگل درست کنند و درخت بکارند این در حالی است که حد فاصل عراق و آبادان زمین‌های شوره‌زاری است که در آن درخت سبز نمی‌شود.»
     
    گرد و غبار یا ریزگرد توده‌ای از ذرات جامد ریز غبار و گاه دود و … است که در جو پخش شده و دید افقی را میان ۱ و ۲ کیلومتر محدود می‌کند و برای بیماران تنفسی بسیار زیان‌آور است. ریزگرد همچنین گاه باعث بروز پدیدهٔ ماه آبی می‌شود.
     
     

     
     

    1391/5/15

     

     
    خبرگزاری مهر از خودداری پلیس بین‌المللی در تحویل محمود خاوری٬ مدیر عامل سابق بانک ملی به جمهوری اسلامی خبر داد.
     
    به نوشته این خبرگزاری پلیس اینترپل کانادا با اعلام اینکه مدیرعامل سابق بانک ملی همچنان در اتاوا کاندا زندگی می کند از تحویل وی به ایران خودداری کرده است.
     
    این خبرگزاری افزوده که چندی قبل برخی منابع خبری از فرار خاوری به آمریکا خبر داده بودند.
     
    خاوری به خاطر اتهاماتی که در پرونده فساد بانکی بزرگ علیه او مطرح شده از سوی دستگاه قضایی تحت پیگرد قانونی قرار دارد و قوه قضائیه از پلیس اینترپل خواستار دستگیری و بازگرداندن وی به ایران شده است.
     
    منبع: مهر

     
     

    1391/5/15

    روزنامه رسمی روز شنبه (۱۴ مردادماه) رای هیئت عمومی دیوان عدالت اداری را مبنی بر ابطال حکم انتصاب سعید مرتضوی به عنوان مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی منتشر کرد.

    بر اساس مشروح رای منتشر شده در روزنامه رسمی، انتصاب سعید مرتضوی به سمت مدیرعاملی صندوق تامین اجتماعی برخلاف قانون صورت گرفته است.

    بر اساس قوانین ایران، مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی باید دارای مدرک حداقل کار‌شناسی ارشد در رشته‌های مدیریت حسابداری، بیمه، مالی، اقتصاد، انفورماتیک و گروه پزشکی داشته و پنج سال نیز در این زمینه‌ها سابقه کار تخصصی انجام داده باشد.

     این در حالیست که مدرک تحصیلی سعید مرتضوی در رشته حقوق است.

    در این آگهی همچنین آمده که سعید مرتضوی در حال گذراندن دوران تعلیق از خدمت قضایی است و بر اساس قانون استخدام کشوری «شبهه و شایبه ممنوعیت از ادامه خدمت در زمان تعلیق نیز در مورد مشارالیه جدی و قابل تامل است.»

    سعید مرتضوی به دلیل حضور در پرونده جنایات کهریزک از سمت دادستانی تهران تعلیق شده بود.

    بر اساس قانون ایران، انتشار آگهی ابطال انتصاب سعید مرتضوی به معنای آن است که وی از روز یکشنبه دیگر مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی نخواهد بود.

    پیشتر علی بختیاری، رئیس حوزه ریاست دیوان عدالت اداری، گفته بود در صورت استنکاف سعید مرتضوی از این حکم، وی به انفضال از خدمات دولتی از سه ماه تا یک سال و نیز پرداخت از ۱۰۰ هزار تومان تا یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان محکوم خواهد شد.

    منبع: مهر و  روزنامه رسمی

    مرتبط:

    دیوان عدالت اداری حکم سعید مرتضوی را ابطال کرد

    "دولت، مرتضوی را مناسب تشخیص داده است"

    اتحادیه اروپا نام ۱۷ ایرانی دیگر را به فهرست ناقضان حقوق بشر افزود
     


     
     

    1391/5/15

    احسان روزبهانی روز شنبه (۱۴ مردادماه) در مرحله یک هشتم نهایی مسابقات بوکس المپیک، در راند نخست پنج بر چهار بر بهرام مظفر از ترکیه غلبه کرد اما در راند دوم در دیدار نزدیک با همین نتیجه مغلوب حریف ترک خود شد.

    در راند سوم این احسان روزبهانی بود که با نتیجه سنگین ۹ بر۳ بر حریف خود غلبه کرد تا به مرحله یک چهارم نهایی مسابقات راه یابد.

    آقای روزبهانی درباره این دیدار به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: «حریف سرسخت و قدیمی داشتم. این بوکسور ترک حتی با مظاهری هم بازی کرده بود، ولی من تا به حال مقابل او قرار نگرفته بودم. اما در راند سوم طوری می‌زدم که دیگر نتواند سرپا بایستد.»

    احسان روزبهانی در دور قبلی مسابقات حریفی از کلمبیا را از پیش رو برداشته بود.

    این ورزشکار ایرانی بامداد پنج شنبه به وقت تهران با حریفی از کشور قزاقستان دیدار می‌کند و در صورت پیروزی برابر این حریف، دست کم کسب مدال برنز وی قطعی خواهد شد.

    تاکنون هیچ بوکسور ایرانی نتوانسته است در المپیک مدالی را کسب کند.

    "آدیلبک نیازیمبکوف"، حریف قزاقستانی احسان روزبهانی، دارنده عنوان دومی مسابقات قهرمانی جهان در سال ۲۰۱۱ است.

    منبع: ایسنا (+ و +)

    مرتبط:

    کیانوش رستمی نخستین مدال ایران در المپیک لندن را به گردن آویخت


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته