-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 06/15/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



آرش غفوری

خدا حفظ کند آقا مصطفی تاج زاده را که هر وقت جناح راستی ها، اصلاح طلبان را متهم به الگوگیری از کودتاهای مخملین و رنگین اوکراین و گرجستان و براندازی نرم و از این واژه های دم دستی و بازاری می کردند به آنها یادآوری می کرد وقتی که شما این حرف را می زنید اول از همه یعنی قبول کرده اید که حکومتتان مثل اوکراین و گرجستان است که در انتخابات تقلب می کند و حالا یک عده هم می آیند و با اعتراض رای خود را پس می گیرند.

این جناح راست ما در شکل طیف هزار سرش که از "جوانی" سردار سپاه تا "عسگراولادی" پیرمرد مولفه را در بر می گیرد اگرچه خودشان هم خیلی خوب می دانند که اصلاح طلبان برانداز جمهوری اسلامی نیستند، اما بالاخره وقتی اختیار خودشان را می دهند دست چند تایی تازه به دوران رسیده قدرت و طلبه گان کفن پوش و مرده پرستان فرصت طلب، آن وقت یک شعری می گویند که در قافیه آن هم می مانند و داستان براندازی تنها یکی از نمونه های آن است. داستانی که از سال 76 به بعد بارها و بارها تکرار شده و بعد هم خودشان شرمنده آن بوده اند.

یک زمانی اعضای نهضت آزادی را متهم به براندازی کردند، مدتی که گذشت و بهره برداری سیاسی آن را که بردند آزادشان کردند. یکی نبود از آنها بپرسد اینها که برانداز بودند، راست راست حالا چرا در خیابان راه می روند؟ ملی – مذهبی ها هم در قامت پیرمرد محترمی چون مهندس عزت الله سحابی را به بند و حصر بردند که بگوید براندازی می کند. خدا بیامرزد هم خودش و هم پدرش را که پیغامی به آیت الله خامنه ای داد و گفت که من و پسرم هرچند که منتقد باشیم، برانداز جمهوری اسلامی نیستیم. در مرگ دکتر سحابی البته، رهبری انقلاب پیام تسلیت داده و شخصیت او را حسابی ستوده بود.

معلوم شد که ملی-مذهبی ها هم برانداز نبودند. داستان را بردند سراغ فعالین زنان، روزنامه نگاران، نویسندگان و هنرمندان و یکی یکی همه را برانداز کردند و با شرمندگی حتی یک نمونه قابل اثبات هم پیدا نکردند. یکی را می گرفتند و هزار بوق و کرنا می کردند که چمدان پر از دلار آمریکایی گرفته و اطلاعات گران قیمت تحویل داده، آن وقت یک مدتی که می گذشت و اعترافی که پخش می شد، آزادش می کردند که بفرمایید بیرون. بیچاره رامین جهانبگلو و کیان تاج بخش و ... را چند بار از این اتهام های دم دستی زدند و آخرش هم معلوم نشد که اگر برانداز بودند، چرا آزاد شدند؟  

داستان روزنامه نگاران ایرانی تبار که ملیت های غیر ایرانی هم داشتند از همه البته جالب تر است. در حالی که ایرانی های با یک پاسپورت در زندان آب خنک می خوردند، ایرانی تبارهای دوپاسپورته، حالا ایرانی-کانادایی یا ایرانی-فرانسوی و ... زودتر آزاد می شدند. آن هم نه از رافت اسلامی که به دلیل فشار خارجی. آخر سری هم به خودشان هم نگفتند که ننگ نیست برای ما که یک ایرانی و تبعه کشورمان را با فشار یک دولت خارجی آزاد کنیم؟ بعد طرف برود آن ور آب و تازه پته شما هم بیفتد روی آب که هرچه اعتراف از او گرفته بودید با شکنجه و زیر فشار بوده است و شبکه تلویزیونی خارج از کشورتان که باید دستگاه تبلیغاتی تان باشد هم می شود متهم این اعتراف گیری. وقتی حداقل استفاده از زسانه را هم نمی دانید آن وقت مجبورید به بی بی سی فارسی و صدای آمریکا حسودی کنید که این چه برنامه هایی است که می سازند و مصاحبه هایشان با آدم های سطحی و دم دستی است و وطن فروش و خائن هستند و ...؛ می روید به برنامه های مستقیم آنها و چهار نفر را اجیر می کنید که علیه شان صحبتی کنند و همان را ضبط می کنید و فردایش در کیهان و رجانیوز و مشرق نیوز پخش می کنید که فلانی آبروی بی بی سی را برد. آن وقت در همین وسط تهران در استادیوم آزادی تیم ملی ایران با قطر بازی دارد و از ترس شعارهای داخل استادیوم، بازی را با 40، 50 ثانیه تاخیر پخش می کنید و روی صفحه البته می نویسید "زنده".

تو ررو خدا، یک نگاهی به همین رسانه به اصطلاح ملی تان انداخته اید؟ یادتان می آید که یک پسربچه پر از عقده را بعد از انتخابات به عنوان مجری مناظره های سیاسی جلوی تلویزیون بردید تا ژست مناظره و بی طرفی بگیرد. آن وقت حسین سلیمی نمین و مرتضی نبوی را که هر دو از یک جناح هستند و حالا با دز بالا و پایین یک چیز می گویند، دعوت می کند و با افتخار هم می گوید که مناظره برگزار کرده است. یارو فرق 35 میلیارد تومان و 35 میلیارد دلار را به عنوان هزینه های یک جنگ نمی داند، آن وقت از برنامه های اقتصادی دولت موسوی ایراد می گیرد که هوای جنگ را نداشت. هدیه این عقده پراکنی ها هم البته این است که در جبهه پایداری که جبهه تمام مغضوبان دهه اول انقلاب و رهبری امام است، یارگیری می شود. تو اگر جرات داشتی مجری مناظره شوی، مصطفی تاج زاده، حی و حاضر. صفار هرندی هم که گفته حاضر است با تاج زاده مناظره کند. مدیران صدا و سیما را مجاب می کردی بگذارند که این مناظره برگزار شود. نه اینکه مصطفی کواکبیان را از توی قبر در بیاری تا با حسین شریعتمداری مصاحبه کند، بعد بگویی که اصلاح طلبان هم مناظره کردند. راستی یک اصلاح طلب سوپردولوکس داریم به اسم محمد زارع فومنی که شرمنده ام اسمش را اینجا می آورم. اما در هر صورت دفعه بعد می توانی از امثال این آقا هم کمک بگیری که رئیس ائتلاف اصلاح طلبان جوان -متشکل از خودش و خانواده اش- است. او هم خوب بلد است از اصلاح طلبی به مثابه سمفونی مردگان دفاع کند. شماها که بدتان نمی آید. اصلاح طلب خوب برای شماها یک اصلاح طلب مرده است. تازه اگر با او مصاحبه کنید پول هم به شما می دهد. این روزها که این ور و آن ور زیاد می رود و برای هر دیدار با فلان مقام و مسئول، 200، 300 هزار تومان به کسانی که همراهی اش می کنند هم می دهد. خدا بده برکت. راستی صدا و سیما قرار بود بعد از آن مصاحبه های تلویزیونی روزها بعد از انتخابات، باز هم از سعید حجاریان مصاحبه پخش کند، چه شد پس؟

خلاصه داستان براندازی را می گفتم که آخرین آن دیگر نور علی نور است. اصلاح طلبان و سبزها، مشارکتی ها و مجاهدین و البته میرحسین موسوی و مهدی کروبی و با کمی تخفیف، خاتمی متهم به براندازی جمهوری اسلامی می شوند. یکی نمی پرسد که حالا جمهوری اسلامی را براندازی کردند بعدش چه؟ اینها که خودشان متهم هستند که جمهوری اسلامی را همیشه از سقوط نجات داده اند؟ حالا اگر محصولات ذهن های امنیتی بیمار، میدان دار و معرکه گیر شدند، چهار تا آقا بالاسر ندارد این نظام که یک حساب رسی بکند و دو دو تا چهار تایی که اینها چه را به چه ربط می دهند؟

متوهم هایشان که می گویند میرحسین موسوی 20 سال برنامه ریزی کرده بود تا فرصتی بدست بیاورد و آقا را ور بیندازد. بدتر از آن، کسانی که مدعی می شود میرحسین از همان ابتدای انقلاب نفوذی بود و در جنگ هم به دنبال کارشکنی. آخر مرد مومن، خوب است همین چهار خط از امام مانده که شده نخست وزیر محبوب امام. همین هم اگر نبود می گفتید در MI6 دوزه دیده تا نخست وزیر جمهوری اسلامی شود. طرف اگر می خواست ور بیندازد، سه روز بعد از انتخابات در 25 خرداد، 3 میلیون نفر در خیابان داشت. می گفت همه در خیابان بمانید و به خانه هایتان نروید. آن روزی که چهره های خشمگین مردم عصبانی از رای های دزدیده شده، فریاد می زدند "رای من رو پس بگیر" که بهترین فرصت براندازی بود. چرا برگشت به خانه و ادامه مذاکره؟ یک دروغی نگویید که مثل ملانصرالدین خودتان هم باورتان شود. داستان این سیستم اطلاعاتی ما داستان آش ملاست. به دروغ داد می زد فلان جا آش می دهند و دید که مردم به سمت آن طرف رفته اند. خودش هم باورش شد و رفت تا شاید آشی گیرش بیاید.

یک عمر داد زده اید و آشی گیرتان نیامده است. به این امید که لوکوموتیو انقلاب براند و در هر ایستگاه چند نفری را پیاده کند و دو نفری هم سوار شوند. اسمش را هم گذاشتید تئوری "ریزش ها و رویش ها انقلاب". وای به حال این انقلاب که رویش های آن رسایی کفن پوش و رامین ریش قرمز باشند و ریزش های آن موسوی و کروبی. بازهم به قول مصطفی تاج زاده، اینجوری که می روید، می رسد یک روزی که برای این قطار انقلاب، جز لوکوموتیوران باقی نخواهد ماند.


 


ندای سبز آزادی- محمد صادقی: در میان وقایع مختلف پس از انتخابات جنجالی دهمین دوره ریاست جمهوری، حادثه حمله نیروهای لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ یکی از ایام سرنوشت ساز تاریخ مبارزات آزادی‌خواهانه جنبش دانشجویی به‌شمار می رود؛ به ویژه با توجه به سابقه حمله وحشیانه نهادهای نظامی و امنیتی به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ . فاجعه اخیر (۱۳۸۸) نیز به‌دلیل وسعت آن، در میان برگ‌های تاریخ پر از بیم و امید جنبش دانشجویی و به ویژه جنبش سبز ایران باقی مانده است.

در جریان اعتراض های گستردهٔ مردمی به اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم که بسیاری معتقد به وجود تقلب و یا تخلف در آن بودند و برخی نیز آن را یک «کودتای سیاسی» توصیف کردند، اعتراض های گسترده‌ای در تهران و شهرهای دیگر ایران از سوی معترضان به نتایج انتخابات روی داد که با برخورد شدید نیروهای پلیس ضدشورش و شبه‌نظامیان حامی دولت روبرو شد.

در یکی از این حوادث نیروهای پلیس و لباس‌شخصی به کوی دانشگاه تهران وارد شده و به ضرب‌وشتم و مجروح‌کردن دانشجویان پرداختند و خسارت بسیاری به اموال دانشجویان ساکن کوی وارد کردند.

مهاجمان با قمه و تبر به کوی وارد شدند

در جریان تلاش نیروهای انصار حزب‌الله و گارد ویژه برای حمله به کوی دانشگاه تهران، بیش از پانزده نفر از دانشجویان تنها به علت اصابت گلوله به شدت مجروح شدند. بنابر گزارش منابع خبری دانشجویی و اطلاعیه رسمی دفتر تحکیم وحدت به عنوان بزرگ ترین تشکل منتقد دانشجویی کشور و گزارش شاهدان عینی، تعدادی از دانشجویان بر اثر این حملات کشته شدند و بسیاری بازداشت شده و مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار گرفتند.

در میان اسامی جان باختگان وقایع پس از انتخابات خرداد ۸۸ نام مصطفی غنیان، یعقوب بروایه، کیانوش آسا و محمد جواد پرانداخ دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان، به عنوان دانشجویان جان باخته در روز ۲۵ خرداد ۸۸ نام برده شده است.

پس از فاجعه کوی دانشگاه در ۲۵ خرداد ۸۸ دفتر تحکیم وحدت طی بیانیه‌ای در این بار اعلام کرد که «در حملات نیروهای امنیتی و لباس شخصی به دانشگاه‌های تهران و شیراز تعدادی از دانشجویان کشته شده‌اند. این گروه فرماندهان سپاه پاسداران و شبه‌نظامیان بسیج را مسئول واقعه دانست».

در بیانیه دفتر تحکیم وحدت آمده بود: «در وحشیانه‌ترین حمله در شامگاه یکشنبه ۲۴ خرداد، نیروهای انصار و لباس شخصی با سازمان‌دهی گسترده و هماهنگ به دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران حمله کردند. این افراد مجهز به انواع سلاح‌های سرد و گرم از جمله قمه و تبر بودند. محیط زندگی دانشجویان را به آتش کشیدند و به راستی ۱۸ تیر دیگری با ابعاد گسترده تر و ناپاکی و سفاکی بیشتر بر جای گذاشتند. باز هم اتاق‌های خوابگاه دانشگاه تهران منهدم شده و باز هم خون پاک دانشجویان بر در و دیوار آن برجای مانده‌است».

سرکوب همزمان دانشجویان در اصفهان و شیراز

در ۲۵ خرداد ۸۸ این تنها کوی دانشگاه تهران نبود که این چنین مورد تاخت و تاز نیروهای نظامی و لباس شخصی با حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت بلکه در سایر خوابگاه‌های دانشجویی در سطح کشور از جمله دانشگاه‌های صنعتی اصفهان و شیراز نیز مورد حمله قرار گرفت.

در حمله گارد ویژه به دانشگاه صنعتی اصفهان، بیش از ۱۰۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه مجروح شده و به درمانگاه فرستاده شدند و بیش از ۵۰۰ نفر با جراحت و ضرب دیدگی سطحی تر رها شدند.

محمد جواد پرنداخ، دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی اصفهان بود که پس از شرکت در تجمع دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸، به اداره اطلاعات اصفهان احضار و پس از دو روزجسد بی جان او پیدا شد.

خبرگزاری فارس اعلام کرد وی خودکشی نموده ولی خانواده وی این خبر را تکذیب کردند و اذعان داشتند که محمد جواد پراندخ کشته شده است.

طبقه منفی چهار وزارت‌کشور؛ شکنجه‌گاه دانشجویان

با آزاد شدن شماری از دانشجویان بازداشت شده در کوی دانشگاه تهران ابعاد بیشتری از این فاجعه در رسانه‌های منتقد نظام منتشر شد.

 

به گفته شاهدان عینی بامداد دوشنبه ۲۵ خرداد، بیش از ۵۰ دانشجو توسط افراد لباس شخصی که به انواع سلاح‌های سرد و گرم مجهز بودند، بازداشت و به زیرزمین ساختمان وزارت کشور منتقل شده بودند.

بنا بر اظهارات تکان دهنده شاهدان، نیروهای انصار و بسیج پس از آنکه عده زیادی از دانشجویان را محاصره کردند، در محوطه کوی با ضرب و شتم آنها را بر روی زمین نشاندند. این در حالی بود که بسیاری از دانشجویان در همان حین جراحت‌ها و خونریزی شدیدی از ناحیه دست، سر و پا داشتند و با وضعیت وخیم جسمی دستگیر شدند.

سپس دانشجویان را با برخوردهای تحقیر آمیز به سمت ون‌ها و اتومبیل هائی که پیش تر جلوی درب اصلی کوی قرار گرفته بود هدایت کردند.

در طول مسیر به تحقیرآمیزترین شیوه با دانشجویان بازداشتی برخورد کردند. در کنار همه ضرب و شتم‌های جسمی دیگری که در طول راه انجام می‌شد، آنها اقدام به گذاشتن جعبه‌های آهنی بر سر دانشجویان نمودند و با باتوم‌های خود به‌طور متوالی بر سر هر کدام از دانشجویان می‌کوبیدند. این در حالی بود که یکی از بازداشت شدگانی که جعبه آهنی بر سر وی گذاشته شد، خونریزی شدیدی از ناحیه سر داشته و سه نقطه سر این دانشجو شکسته شده بوده است.

اتومبیل‌های حامل دانشجویان بازداشتی به نقاط مختلفی اعزام می‌شدند. برخی دانشجویان همان شب به بازداشتگاه‌های مختلف انتقال داده شدند و برخی دیگر نیز به طبقه منفی چهار وزارت کشور منتقل شدند. آنان در آنجا با وحشیانه‌ترین و غیرانسانی‌ترین شیوه با دانشجویان رفتار شد.

یکی از دانشجویان ماجرای بازداشت خود و دیگر دانشجویان کوی را چنین روایت کرده است: «پس از ۱۲ ساعت ندادن آب به بازداشتی‌ها، فردی پارچ آب کوچکی برای تعداد زیاد دانشجویان تشنه و مجروح شده آورد.

وی پارچ آب را بالا گرفت و آن را بر روی زمین سرازیر کرد و در همین حین همه دانشجویان را مجبور کردند که به همان محل آمده و از آبی که در حال ریخته شدن بود، بخورند و به این شیوه به دانشجویان آب می‌دادند.

این مسئله تصویر بسیار تکان دهنده‌ای بود. در یک حرکت نمایشی، یکی از بازجویان، خواست که به دانشجویان بهتر آب داده شود. در این هنگام یک شلنگ آوردند و از دانشجویان خواستند که از این شلنگ آب بخورند اما هنگامی که دانشجویان از آن آب خوردند متوجه شدند که آب داغ است! آنها پس از مدت‌های طولانی ضرب و شتم و شکنجه‌های وحشیانه دانشجویان، در هنگام غذا دادن، غذا را در کف دستان دانشجویان می‌ریختند. غذای ماکارانی را در کف دستان دانشجویان ریختند و به آنها گفته شد که اگر کوچکتری ذرهٔ غذا بر زمین ریخته شود ضرب و شتم خواهند شد و در چند مورد این اتفاق افتاد و دانشجویان به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. در هنگام صبحانه نیز به دانشجویان مقدار بسیار اندکی نان خشک به همراه پنیر داده شد و از آنان خواسته شد که این مقدار نان را با دیگران قسمت کنند و هم چنین به انها گفته شد که اگر ذره‌ای نان بر روی زمین بریزد، کتک خواهند خورد. این مسئله نیز بدلیل خشک بودن نان رخ داد و برخی بازداشت شدگان شدیدا ضرب و شتم شدند».

فیلم بی‌بی‌سی، سند جنایت علیه دانشگاه

در اسفندماه ۱۳۸۸، فیلمی از وقایع نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در کوی دانشگاه تهران، از شبکهٔ بی‌بی‌سی فارسی پخش شد که بنابر اعلام مسئولان این شبکه، توسط نیروهای مهاجم (یکی از لباس شخصی‌ها) تهیه شده و برای نخستین‌بار صحنه‌هایی از حمله نیروی‌های گارد ویژه و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران را به تصویر کشیده‌است.

این فیلم ابعاد تازه‌ای از وقایع آن شب در کوی دانشگاه را نشان می‌داد. اندک زمانی پس از پخش آن، نسخهٔ کامل این فیلم در سایت گویا و سپس دیگر سایت‌های اینترنتی منتشر شد.

۴ ماه بعد در خرداد ۱۳۸۹ اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران، صحت فیلم را تأیید کرد ولی مدعی شد که فیلم به نفع لباس شخصی‌ها و به ضرر پلیس صداگذاری شده‌است.

گفته‌های احمدی‌مقدم، گمانه‌زنی‌های ناظر بر اختلافات داخلی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی را بر سر مسئولیت این حمله تقویت کرد.

چراکه این فیلم پس از تودیع عزیزالله رجب‌زاده فرمانده نیروی انتظامی منتشر شد که رجب زاده در آن مسئولیت‌ خشونت‌ها را بر دوش سپاه پاسداران و بسیج گذارده بود اما در بخشی از این فیلم، صدای کسی می‌آمد که می‌گفت حمله با دستور تیمسار رجب‌زاده انجام شده‌است.

در ۸ اسفند ‌۱۳۸۸ میرحسین موسوی در مصاحبه با تارنمای "کلمه" ضمن اشاره به تصاویر به‌نمایش در آمده در مورد حمله پلیس به دانشجویان گفت: «فیلمی که اخیرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجویان پخش شد نشان می‌دهد که تا چه اندازه روحیه فرقه‌گرایی، سبعیت ایجاد می‌کند.» وی افزود: «به نظر کسانی که مشغول ضرب‌وشتم دانشجویان هستند، فرزندان این ملت از حیوانات هم کم‌ارزش‌تر می‌نماید و فاجعه‌بارتر اینکه در سطوح مختلف، مسئولین می‌گویند که نمی‌دانند حمله‌کنندگان چه کسانی هستند.»

مجوز شورای تامین استان برای حمله

ورود نیروهای نظامی و امنیتی به داخل کوی دانشگاه و سرکوب دانشجویان در حالی صورت گرفت که بر اساس قانون ابلاغ شده، ورود نیروهای نظامی و انتظامی به کوی دانشگاه تهران تنها به درخواست رئیس دانشگاه تهران ممکن است.

با این حال محسن کوهکن، سخنگوی هیئت رئیسه مجلس هشتم چندی بعد ادعا کرد که نیروهای انتظامی با درخواست فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران وارد کوی دانشگاه شده بودند؛ سخنانی که فرهاد رهبر آن را تکذیب کرد و اعلام داشت در آن شب هیچ کدام از مسئولان کوی دانشگاه حضور نداشتند.

سرانجام در پی تحقیقات برخی نمایندگان مجلس روشن شد که شورای تامین استان مجوز ورود به کوی دانشگاه را به نیروهای انتظامی و بسیجی داده ‌است. پیش از این رسانه‌های دولتی ادعا کرده بودند که حمله به درخواست رئیس دانشگاه تهران انجام شده ‌است.

حمله به دانشگاه با شعار حمایت از رهبر جمهوری اسلامی

آیت الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی پر اهمیت خود در ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ در خطبه‌های نماز جمعه در دانشگاه تهران، به این ماجرا اشاره کرد و گفت: «کسانی هم به خوابگاه‌های دانشجویی حمله کرده در حالیکه شعار حمایت از رهبری می‌دادند و دانشجویان مومن و حزب اللهی را هدف قرار داده‌اند».

وی ده سال پیش از این حادثه یعنی پس از فاجعه مشابه کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ نیز در سخنانی مشابه که در آن زمان با بغض و گریه بر زبان آورد خطاب به دانشجویان بسیجی گفته بود: «این‏گونه حرکاتى که ملاحظه شد کسانى به دانشگاه حمله کنند، ناشى از بى‏انضباطى است؛ با هر نامى انجام گیرد، غلط و محکوم است. اگر با نام دفاع از دین هم انجام گیرد، غلط است؛ اگر با نام دفاع از ولایت هم انجام گیرد، غلط است. مگر من بارها نگفته ‏ام در اجتماعات کسانى که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونت‏آمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال مى‏کند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمى‏کنند؟! حتّى اگر یک حرفى که خون شما را به جوش مى‏آورد به زبان آورند - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبرى کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید.»

در همین سخنرانی پس از ۱۸ تیر ۷۸ بود که آیت الله خامنه ای برای اولین بار از واژه «فتنه» برای اعتراضات به حکومت جمهوری اسلامی استفاده کرد.

رهبر جمهوری اسلامی در آن سخنرانی معروف خود پس از ۱۸تیر ۷۸ گفته بود: «خطرناک‌ترینِ این حوادث، حادثه‏اى است که فتنه باشد. فتنه، یعنى حادثه غبارآلودى که انسان نتواند بفهمد چه کسى دوست و چه کسى دشمن است و چه کسى با غرض وارد میدان شده و از کجا تحریک مى‏شود. فتنه‏ها را باید با روشنگرى خاموش کرد. هر جا روشنگرى باشد، فتنه‏انگیز دستش کوتاه مى‏شود. هر جا حرف بى‏هدف، کار بى‏هدف، تیراندازى بى‏هدف، تهمت زدن بى‏هدف وجود داشته باشد، فتنه‏انگیز خوشحال مى‏گردد؛ - چون صحنه شلوغ مى‏شود»

«فتنه» واژه ای بود که ده سال پس از فاجعه کوی دانشگاه ۷۸ بار دیگر و این بار پس از خروش میلیونی طیف‌های مختلف مردم علیه پایمال شدن حق حاکمیت ملی و شکل گیری جنبش عظیم اجتماعی در ایران، به چالش اصلی حاکمان ایران بدل شد و با گذشت سه سال از آن کماکان ورد زبان مقامات جمهوری اسلامی ایران است.


 


جمعی از خانواده های شهدای سبز با حضور بر مزار فرزندان خود در بهشت زهرا یاد و خاطره آنها را گرامی داشتند.

به گزارش کلمه، در این برنامه که در سومین سالگرد کشته شدن اولین شهدای جنبش سبز در ۲۵ خرداد برگزار شد، خانواده های ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، یوسف زاده و تعداد دیگری از خانواده ها و نزدیکان قربانیان سرکوب های پس از انتخابات ۸۸ حضور داشتند.

همچنین بسیاری از شهروندان و به خصوص جوانان نیز با حضور بر مزار شهیدان سبز، با خانواده های آنها همراهی و ابراز همدردی کردند.

این در حالی است که بر اساس گزارش خبرنگار کلمه، حضور خانواده ها و همراهانشان بر مزار شهیدان، با جو شدید امنیتی و حضور گسترده نیروهای امنیتی همراه بود.

اما مادر سهراب اعرابی که با گذاشتن گل بر مزار یکایک شهدای سال ۸۸ یاد و خاطره آنها را گرامی می داشت و از مردمی که ابراز همدردی می کردند نیز با توزیع شیرینی پذیرایی و قدردانی می کرد، به توزیع شیرینی بین نیروهای امنیتی نیز پرداخت و به آنها گفت: ما هموطن هستیم و باید یکدیگر را تحمل کنیم.

پروین فهیمی در حاشیه این برنامه در گفت و گو با خبرنگار کلمه، به بیان این جمله بسنده کرد که این شب ها و روزها بسیار به ما سخت می گذرد.

مادر سهراب اعرابی که با گذشت سه سال از شهادت فرزندش هنوز حتی وسایل سهراب را به او تحویل نداده اند، همچنان تاکید دارد: به شرطی از خون فرزندم می گذرم که همه زندانیان سیاسی آزاد شوند و حصر رهبران جنبش سبز و خانم زهرا رهنورد همراه همیشگی ما برداشته شود.

سهراب اعرابی پس از مراسم راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد دیگر به خانه بازنگشت و یک ماه پس از آن خبر کشته شدن وی به خانواده اش رسید. پیگیری ها و شکایت این خانواده در مورد شهادت فرزندشان تاکنون بی نتیجه مانده است و تنها پیشنهاد ماموران حکومتی، پرداخت دیه به آنها بوده که خانواده سهراب با آن مخالفت کرده اند.


 


منابع خبری می گویند، در سالگرد تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد ۸۸ و در پی اعلام تجمع اعتراضی سکوت توسط شورای هماهنگی راه سبز امید در مراکز عمومی و میادین و پارک ها؛  درمناطق مرکزی تهران نیروهای پلیس و نیروهای لباس شخصی حضور داشتند اما تحرک اعتراضی مشاهده نشد.

بر اساس گزارش وبسایت "ملی مذهبی"، تعدادی از نیروی های پلیس و لباس شخصی در میدان های فردوسی، ولی عصر، هفت تیر، تقاطع نواب در خیابان انقلاب و… حضور داشته اند. در برخی از این میادین ماشین های ون و نیروهای موتوری هم مشاهده شده اند ، اما به تعدادی کمتر از روال معمول در گذشته.

در تجمعات اعتراضی گذشته و حتی در روزهایی که احتمال داده میشد تجمع اعتراض آمیزی شکل بگیرد، نیروی انتظامی تهران را مانند پادگانی نظامی، امنیتی می کرد. 

بر اساس این گزارش هم چنین در داخل پارک ها حضور پلیس محسوس نبوده است.

 


 


ندای سبز آزادی - در هفته ای که سپری کردیم خبرهای ریز و درشتی از اردوگاه اصولگرایان در رسانه های مجازی و مکتوب منتشر شد و از مهم ترین این اخبار می توان به اظهارات علی سعیدی نماینده رهبری در سپاه که گفته است: «جایگاه انبیا و رهبری یکسان است» و همچنین انتقادات اصولگرایان منتقد دولت از دیپلماسی احمدی نژاد در رابطه با مصر و حملات جدید شاگردان مصباح یزدی به اسفندیار رحیم مشایی اشاره کرد.

ولع احمدی نژاد برای سفر به مصر

رسانه های اصولگرای منتقد دولت این هفته احمدی نژاد را متهم کردند که «ولع بی حد و حصری برای سفر به قاهره دارد» و با «سخن گفتن غیر دیپلماتیک» خود درباره روابط ایران و مصر اسباب «تحقیر» ایران را در بین مصریان و چه بسا در منطقه فراهم آورده است.

این رسانه های با اشاره به سخنان اخیر احمدی نژاد در دیدار با گروه هایی مانند دانشگاهیان و انقلابیون مصر که گفته است: «به خدا قسم من یک بار عبور از آسمان مصر را با صدها بار سفر به واشنگتن و نیویورک عوض نمی کنم و من این را با افتخار می گویم» به شدت انتقاد کرده اند.

جالب است مقامات مصری در پاسخ به این اظهار تمایل احمدی نژاد چنین پاسخ داده اند که «برقراری روابط و سفر رئیس جمهور ایران ، مستلزم بررسی های دیپلماتیک و تصمیمات پارلمان جدید مصر است».

با این حال احمدی نژاد باز هم برای «سفر فوری» به مصر اعلام آمادگی کرده و گفته که «به محض اینکه دعوتی از مسؤولان مصری دریافت کنم بلافاصله با افتخار به زیارت مردم مصر خواهم شتافت ؛ کجا بهتر از مصر؟!».

و البته در روزهایی که وضعیت اقتصادی ایران در بحرانی ترین شرایط خود به سر می برد، احمدی نژاد به مصری ها قول داده که «برای سازندگی مصر و خروجش از وضعیت کنونی حاضر است در یکی از کارخانه های مصر کار کند!»

اکنون منتقدان احمدی نژاد که سابق بر این از حامیان پر و پاقرص وی به شمار می رفتند می گویند: «اگر آقای احمدی نژاد ، عاشق سفر به مصر است ، یک سال صبر کند و بعد از پایان دوره ریاست جمهوری اش ، ویزای مصر بگیرد و سری به این کشور تاریخی بزند و صد برابر لذت عبور از آسمان مصر را در زمین این کشور ببرد. اما ایشان به عنوان رئیس دولت ، حق ندارد این گونه از موضع ضعف و انفعال ، حتی پیشنهاد کارگری در کارخانه های مصر را بدهد».

مدیر دو تابعیتی برای کشور حیاتی است

همزمان با انشار خبر فرار محمود رضاخاوری رئیس سابق بانک ملی از کانادا و اقامت جدید وی در امریکا، موضوع مدیران دولتی دو تابعیتی در دولت احمدی نژاد بار دیگر بر سر زبان ها افتاد و تارنمای جوان آنلاین وابسته با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گزارشی نوشت: «در جلسه‌اي كه اخيراً درباره وضعيت مديران دوتابعيتي با حضور مسئولان اجرايي كشور تشكيل شده، ضمن اشاره به اينكه تعداد زيادي از مديران در وزارتخانه‌هاي مختلف دو تابعيتي هستند، يكي از مسئولان حاضر در جلسه ضمن تأكيد بر اينكه نبايد درباره اين مديران سخت‌گيري به عمل آيد، گفته است: چنانچه بخواهيم آنها را كنار بگذاريم، كشور از لحاظ مديريتي دچار مشكل خواهد شد!»

محمود رضاخاوری، مديركل سابق بانك ملي كه هم‌اكنون به اتهام مشاركت در فساد بزرگ بانكي به خارج از كشور گريخته است از مديران دولتی دوتابعيتي بود كه تلاش‌ها برای بازگرداندن و محاكمه وی تاكنون بي‌نتيجه مانده است.

در آخرین جلسه دادگاه متهمان اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، قاضی پرونده خبر داد که با هماهنگی پلیس اینترپل قرار بود دولت کانادا خاوری را به ایران بازگرداند اما وی متوجه این موضوع شده و به کشور امریکا فرار کرده است.

بی اعتنایی احمدی نژاد به دغدغه‌های رهبر

در هفته ای که گذشت تارنمای اصولگرای «برهان» وابسته به «مجتمع رسانه‌ای اطس» به صورت تلویحی اعلام کرده که محمود احمدی‌نژاد به دغدغه‌های آیت الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی بی‌اعتنایی می‌کند و آن را باور ندارد.

این تارنما بی آن که نامی از محمود احمدی نژاد ببرد نوشته که «نیرو‌های سیاستگذار به وجود مساله‌ای به نام «تهاجم فرهنگی» اعتقاد ندارند و به «مهندسی کلان رهبری انقلاب» بی‌اعتنا هستند».

محمود احمدی‌نژاد ۱۹ اردیبهشت ماه سال گذشته بی اعتنا به دغدغه های فرهنگی علی خامنه ای که طی سال های اخیر بارها درباره پدیده «تهاجم فرهنگی غرب علیه جمهوری اسلامی» هشدار داده است، گفته بود به چنین موضوعی اعتقاد ندارد.

«برای حفظ حکومت یا پای زور در میان‌ است یا فریب و اغوا»

این هفته عماد افروغ٬ از چهره های شاخص اصولگرا هم نسبت به ورود بیش از اندازه روحانیت به کار اجرایی انتقاد کرده و گفته که «ورود بیش از اندازه روحانیت به عرصه‌های اجرایی و تصدی‌گری موجب غفلت آنها از نظریه‌پردازی و نظارت بر حکومت شده است».

افروغ این مطلب را در گفتگو با نشریه «حضور» بیان کرده و افزوده که «اگر حوزه خودش را در قالب اجرا تعریف کند استقلال تاریخی و رسالت مدنی‌اش» را فراموش خواهد کرد.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به جمله معروف آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی که گفته بود: «حفظ نظام اوجب واجبات است» حفط حکومت «تحت هر شرایطی حتی به قیمت ذبح ارزش‌ها» را رفتاری «ماکیاولیستی» معرفی کرده است.

افروغ گفته است: «وقتی ما بگوییم که حفظ حکومت با هر شرایطی واجب است و عمدتا وقتی می‌گوییم تحت هر شرایطی یعنی اینکه یا پای زور در میان است و یا فریب و اغوا»

اختیارات رهبری و انبیا یکسان است

علی سعیدی٬ نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌گوید: «اختیارات ولایت فقیه٬ انبیاء و معصومین یکسان بوده است».

سعیدی هفته گذشته در جمع گروهی از مردم شهر دیباج گفته که «به‌‌ همان اندازه که از امامان تبعیت واجب است، تبعیت از رهبری هم واجب است و این دو با هم فرقی ندارد».

ارتقا جایگاه آیت الله خامنه ای تا سطح انبیا الهی و ائمه شیعیان، در حالی است که چندی پیش مقام های ارشد امنیتی ایران از خطر گسترش «نقد مستقیم آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران از طریق نامه های سرگشاده» که در ماه های اخیر از سوی برخی فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی پس از انتخابات خرداد ۸۸، صورت گرفته است، ابراز نگرانی کرده بودند.

به دنبال این امر شورای عالی امنیت ملی در نامه خود به قوه قضائیه ضمن هشدار خطر این نامه نگاری ها برای امنیت داخلی نظام خواستار برخورد و تشدید مجازات منتقدان رهبر شده است.

اگر مشایی صاحب فکر است، به مناظره بیاید

پس از اظهارات شریف زاده از نزدیکان دولت یا همان جریان انحرافی درباره بینش عرفانی و اندیشه متعالی اسفندیار رحیم مشایی، برخی از چهره های اصولگرای منتقد دولت خواستار مناظره با رحیم مشایی درباره مباحث فکری وی شده اند.

از جمله این افراد سید محمود نبویان، نماینده مجلس و از جمله شاگردان مصباح یزدی بود که با اشاره به دعوت شریف زاده از مخالفان جریان انحرافی برای مناظره، گفته است: «بنده برای چندمین بار پیاپی اعلام می‌کنم اگر آقای مشایی خود را صاحب فکر می‌داند، آمادگی مناظره با ایشان را در حضور رسانه‌ها را دارم. و من فقط و فقط با شخص مشایی مناظره می‌کنم».

قاسم روانبخش از دیگر شاگردان مصباح یزدی و عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی هم در گفتگویی با فارس با اشاره به اظهارات شریف زاده در حمایت از مشایی و جریان انحرافی، گفت: «آقای شریف زاده در مصاحبه تفصیلی‌اش با یک روزنامه اصلاح طلب، به حمایت شدید از جریان انحرافی پرداخته، و مخالفان این جریان را به مناظره دعوت کرده است که در حالی چنین درخواستی مرسوم نیست».

روانبخش در ادامه می گوید: «فکر می‌کنم مشایی توهم نظریه‌پردازی دارد و فکر می‌کند که همانند اندیشمندی همچون "لودویگ یوزف یوهان ویتگنشتاین" و یا نظریه پردازی چون "مارکس" است که می‌خواهد دیگران را برای دفاع از تفکرش جلو بفرستد و خود در حاشیه امن بماند».

این حملات شاگردان مصباح یزدی به جریان نزدیک به احمدی نژاد در حالی صورت می گیرد که تنها دو سال پس از انتخابات، جریان مصباح که مهمترین حامی معنوی دولت احمدی نژاد به شمار می رفت به یکی از بزرگترین مخالفان او تبدیل شد.

به شکلی که چندی پیش محمدتقی مصباح‌یزدی، درباره رابطه احمدی نژاد با رئیس دفتر خود یعنی اسفندیار رحیم مشایی گفته بود: «این شخص مسئله‌دار، آقای احمدی نژاد را مسخر خود کرده و او توی مشتش است».

مصباح یزدی در سخنان خود حرف‌های اسفندیار رحیم‌مشایی را “بودار” دانسته و گفته بود «بنده روز به‌روز احساس کردم که خطر بسیار عظیمی در این جریان نهفته است و تلاش زیادی در این راه شده. عقلم نمی‌رسید که آیا هیپنوتیزم است، سحر است، ارتباط با مرتاضین است؟ [...] البته قرائن فراوانند و خود شما بیشتر از ما اطلاع دارید که حتی تأثیر نگاه و برخورد و آثار طلسمات و چیزهایی از این قبیل در کار است.»

داود احمدی‌نژاد: تاکنون تقاضای پول از برادرم نکردم

در تازه ترین درگیری ها میان برادران احمدی نژاد که مدت هاست شاهد آن هستیم این بار داود احمدی نژاد برادر بزرگتر در گفت و گو با خبرگزاری فارس در واکنش به اظهارات محمود احمدی نژاد برادر کوچک تر که رئیس دولت است گفته که من تا به حال خواسته مالی از برادرم نداشتم»

داود احمدی نژاد می گوید: «تنها خواسته من از وی این بوده است که تعدادی از این عناصر بی‌هویت را از کنار خود دور کند، آیا این خواسته طوری است که من در جایگاه "عقیل" قرار گیرم؟»

محمود احمدی نژاد چندی پیش با نگارش مقاله‌ای با عنوان "امام علی (ع) و عدالت" با یادآوری مشی برخی افراد که اجرای عدالت را تا حدی که برای دیگران اجرا شود می‌پسندند و به محض این‌که نوبت خودشان رسید، فریاد مخالفت سر داده و در مقابل اجرای عدالت می‌ایستند با اشاره تلویحی به برادر خود گفت: «در اجرای عدالت انسان به ناگاه چشم باز کرده و خود را در مقابل برادرش می‌بیند. همان‌طور که امام علی (ع) در مقابل برادرش قرار گرفت».

 


 


استاد حسن کسایی، موسیقیدان و نوازنده‌ی سرشناس نی، در ۸۴ سالگی درگذشت.

مرحوم کسایی پس از  ده سال مبارزه با بیماری سرطان امروز در تهران دارفانی را وداع گفت. او از سال گذشته به دلیل ابتلا به بیماری زونا، دچار ضعف شدید جسمانی شده بود.

حسن کسایی متولد ۱۳۰۷ در اصفهان بود و در ارکسترهای رادیو ایران در کنار ابوالحسن صبا، حسین یاحقی، حبیب‌الله بدیعی و همایون خرم به اجرا پرداخت.

استاد کسایی پس از انقلاب از تلویزیون اصفهان اخراج شده بود با این حال در سال ۷۸ در دولت خاتمی جایزه «نشان درجه‌ی یک فرهنگ و هنر» را کسب کرد و در در سال ۸۱ نیز چهره‌ی ماندگار موسیقی شد.


 


نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از برگزاری مراسم ختم برادر احمد و علی اصغر صدرحاج سیدجوادی جلوگیری کردند.

به گزارش «میزان خبر» نیروهای امنیتی با تحت فشارگذاشتن مسوولان مسجد حجت بن الحسن، مانع برگزاری مراسم ختم شمس الدین صدرحاج سیدجوادی شدند.

درباره دلیل ممانعت از برگزاری این مراسم ختم، اطلاعی به خانواده صدرحاج سیدجوادی ارائه نشده است.

سید الشمس الدین صدرحاج سیدجوادی بازنشسته وزارات دارایی در  روز ۲۰ خرداد ماه در سن ۹۳ سالگی درگذشت.


 


hmsh_khs_w_khshkh.jpg

۲۵ خرداد ۸۸، تهران شاهد رویداد کم‌نظیری بود. صدها هزار نفر در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم، به سمت میدان آزادی تهران به حرکت درآمدند و در یک راهپیمایی عظیم اعتراض خود را با سکوت فریاد زدند.

صفحه فیس بوکی "سبز سبزیم، ریشه داریم" 


 


سه سال قبل در چنین روزهایی، کوی دانشگاه تهران بار دیگر آماج حملات نیروهای انتظامی و شبه نظامی لباس شخصی قرار گرفت. حمله به کوی دانشگاه، تخریب وسیع اموال دانشجویان و تأسیسات خوابگاهی، ضرب و شتم تعداد زیادی از دانشجویان، دستگیری و بازداشت حداقل ۲۰۰ دانشجو و … قسمت پایانی اعتراضاتی بود که از غروب یکشنبه ۲۴ خرداد برای دومین شب پیاپی در خیابان کارگر شمالی حد فاصل بزرگراه جلال آل احمد تا خوابگاه فاطمیه (کوی دختران) آغاز شده بود.

به گزارش کلمه، تاکنون روایت های پراکنده ای درباره وقایع منتهی به حمله آن شب و نیز برخوردهای خشونت‌آمیز با دانشجویان پس از بازداشت در زیرزمین وزارت کشور منتشر شده است. اما امسال گروهی از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران مستندترین روایت ها، گزارش ها و اظهارنظرها در این باره را یکجا جمع کرده اند.

در ویژه نامه ای که به همت دانشجویان دانشگاه تهران در این باره تهیه شده و به صورت یک کتاب الکترونیک در ۱۱۳ صفحه منتشر می شود، علاوه بر گزارش های عینی متعدد از ماوقع به روایت شاهدان و ناظران و افراد مطلع، مواضع و دیدگاههای مسئولان رسمی کشور و همچنین آثار گروه های دانشجویی در این باره نیز گردآوری شده و همچنین به گزارش بی سرانجام کمیته حقیقت یاب مجلس نیز اشاره شده است.

مستندات موجود از جمله گزارش ها و مواضع رسمی و مطالب مطبوعات و همچنین اخبار مربوط به بازداشت و محکومیت دانشجویان، در کنار پرونده ای برای لباس شخصی ها، از جمله دیگر مطالب قابل مشاهده در این ویژه نامه است.

این ویژه نامه با مرور تشریحی یازده وعده و انتظار تحقق نیافته مسئولان برای برخورد با مهاجمان به کوی دانشگاه؛ هشت پرسش بی جواب درباره پرونده کوی دانشگاه و همچنین تصاویری از بقایای حمله به خوابگاه دانشجویان خاتمه یافته است.

فایل PDF ویژه نامه تهاجم ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ به کوی دانشگاه را از اینجا دریافت کنید

برای دریافت فایل، ابتدا بر روی لینک بالا کلیک راست کنید و سپس از منوی باز شده، گزینه “Save Link as” در مرورگر های فایرفاکس و کروم و “Save as target” در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.


 


آخرین آمار از وضعیت بنگاههای اقتصادی استان اصفهان، نشان می‌دهد حذف یارانه‌ها، بیش از ۷۰ درصد واحدهای صنعتی را با بحران مواجه کرده است.

به گزارش خبرگزاری ایلنا، خسرو کسائیان رییس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن استان اصفهان در نشست «بررسی آخرین وضعیت تولید و صنعت استان اصفهان» با اعلام این خبر گفت: اگرچه هدفمند کردن یارانه‌ها یکی از دلایل ایجاد این بحران در بخش تولید بوده، اما مشکلات ارز و قیمت آن نیز چالش‌های صنعت را دو چندان کرده است، چراکه مواد اولیه بیشتر کارخانه‌ها از خارج وارد کشور می‌شود و برای وارد کردن این مواد نیاز به ارز است، اما دو نرخی بودن ارز در شرایط فعلی این کارخانجات را دچار مشکل کرده است.

کسائیان با انتقاد از بحران بیکاری و تعطیلی کارخانه ها در پي دو نرخی بودن ارز گفت: در حال حاضر ۳۰ تا ۴۰ درصد بنگاههای تولیدی در شهرک‌های صنعتی فعالیت می‌کنند و اگر مشکلات تولید رفع نشود در آینده‌ای نزدیک تعداد زیادی از کارخانه‌ها از تولید باز می‌مانند و شاهد مسایلی همچون بیکاری در جامعه خواهیم بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته